ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
هیوار که از خاورشناسان متعصب ضد اسلامی غرب بود و دشمنیاش در مقالاتش در دایرة المعارفها کاملاً آشکار است، آنگاه که به بررسی خصایل اخلاقی پیامبر اسلام میرسد، نمیتواند آن همه فضایل اخلاقی آن حضرت را نادیده بگیرد و در راستگوییاش شک کند و مینویسد: «تمامی اخبار تاریخی متفقاند که محمد در عالیترین درجهی شرافت و کمال نفسانی قرار داشته است، تا جایی که به او لقب «امین» داده شده بود»([1]).
کنت هانری دی کاستری نوشته است: «جمعی به دورغ، تهمت طمع و دنیادوستی به محمد [ ج] زدند؛ این یک تحلیل احمقانه است، زیرا سراسر زندگیاش مشحون از زهد و گریز از لذتهای دنیوی و جانش مظهر نیکی و خیرخواهی و فداکاری برای دیگران بود. زهد و دنیاگریزی در مسکن، خوراک، نوشیدنی و پوشیدنی او مشهور بود و به اندکی نان و آب قناعت میکرد. گاه ماهها میگذشت و آتش پخت غذا در خانهاش روشن نمیشد. لباس خشن و ارزان قیمت میپوشید. حتی روزهای آخر عمرش نیز به همسرش عایشه دستور داد که اندک مال باقیمانده نزدش را به نیازمندان صدقه دهد!([1]) وقتی از سکرات مرگ به هوش آمد از وی پرسد که آیا خواستهاش اجرا شده است یا نه؟ عایشه جواب منفی داد، بیدرنگ دستور داد تا آن مقدار مال باقیمانده بین پیرزنان نیازمند تقسیم شد و گفت: اکنون قلبم آرام شد، زیرا میترسیدم که در حالی خدایم را ملاقات کنم که مالک این مقدار ثروت باشم! آیا به چنین روح پاکی میتوان تهمت جاهطلبی و سودجویی زد؟»([2])
جان دیون پورت نوشته است: «محمد در این هنگام شخصیتی به خود گرفته بود که امور سلطنتی و فرماندهی و قضاوت و پیش نمازی در او جمع شده بود. بطور کلی، عنوان وحی و الهام الهی، در وجود او مورد پذیرش واقع شده بود و فداکاری و ارادتی که از جانب پیروانش نسبت به او ابراز میشد، بینظیر بود.
در حقیقت چنان بزرگ شده بود و به اندازهای مورد احترام بود که هرچه با شخص او تماس پیدا میکرد، متبرک و مقدس میشد و هیچ نوع سادگیای به پایهی سبک و روش زندگیای که او انتخاب کرده بود، نمیرسید و با توجه به همین سابقه است که عایشه گفته است: او شخصاً خانهاش را جارو میکرد و به دست خویش آتش اجاق را روشن میکرد و لباسهایش را وصله میزد و خوراکش از مقداری خرما و نان جو بود که با شیر و عسل میخورد و آن را هم گروندگان و پیروانش تهیه میکردند([1]). در عین حالی که به شرح فوق، مشغول امور روحانی بود، توجهش به امور عرفی و عادی زندگی کمتر از امور روحانی نبود»([2]).
کارن آرمسترانگ مینویسد: «باز هم بیان حقایق مربوط به سیمای واقعی محمد، برایم بسیار مهم بود، زیرا محمد را یکی از نوادر تاریخ بشریت یافته بودم»([1]).
ساچیکو موراتا و ویلیام چیتیک نوشتهاند: «مردم به تدریج حقانیت پیامِ محمد را تصدیق میکردند. آنچه وی به آنان میگفت، کاملاً ساده بود. خداوند متعال وی را برگزیده بود تا مردم را نسبت به قضاوت الهی در روز جزا انذار دهد؛ مردم باید حکومت الهی بر امور و شئون دنیوی خویش را بپذیرند و راه خود را اصلاح کنند. این بدان معنی بود که باید حق بندگی الهی را به جای آورده و در زندگی فردی و اجتماعی خویش، پارهای احکام عبادی و اخلاقی را مراعات کنند»([1]).