اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

ندایی از قلبِ طبیعت

ندایی از قلبِ طبیعت

توماس کارلایل در کتاب تحقیقات خود می‌نویسد: «این فرزند صحرا، با قلبی عمیق، چشمانی سیاه و نافذ و با روح اجتماعی وسیع و پردامنه، همه نوع افکاری را با خود به همراه داشت، غیر از جاه‌طلبی؛ چه روح آرام و بزرگی! او از کسانی بود که جز با شور عشق و حرارت، سر و کاری ندارند و طبیعت، آنان را مخلص و صمیمی قرار داده است؛ در حالی که دیگران در مسیر فرمول‌های (شعارهای) گمراه‌کننده و بدعت‌ها سیر می‌کردند و در عین حال، راضی و خرسند هم بودند، این مرد نمی‌توانست خودش را در آن شعارها بپیچد و محصور کند.

رمز بزرگ هستی، با همه‌ی دهشت، جبروت، جلال و شکوه، در نظر او روشن و آشکار می‌درخشید.

هیچگونه بدعت و گمراهی‌ای نمی‌توانست، آن حقیقت غیر قابل وصف را از او مکتوم و مستور بدارد و ندای همان حقیقت بود که می‌گفت: «من وجود دارم».

آنچه را در این زمینه، صداقت و واقعیت نامیدیم، در حقیقت امری است ملکوتی و جنبه‌ای است الهی. کلام چنان مردی، ندایی است مستقیم از قلبِ طبیعت؛ مردم باید به آن گوش فرا دهند و اگر به چنان کلامی گوش نسپرند، نباید به هیچ صدایی اعتنا کنند، زیرا همه چیز در برابر آن بسان باد است.

از دورانِ قدیم، چه در ضمن سیاحت‌ها و چه در ضمن زیارت‌ها هزار فکر در ذهن این مرد وجود داشت، او به خود می‌گفت: «من چه هستم؟! این شیء بیکران که در آن زندگی می‌کنم و مردم آن را جهان می‌نامند، چیست؟ زندگی چیست؟! مرگ چیست؟! من باید به چه معتقد باشم؟! من باید چه بکنم»؟!

صخره‌های مهیبِ کوه حرا و کوه سینا و ریگستان‌های عزلت و انزوا، جوابی به او نمی‌دادند. آسمان لاجوردی با همه‌ی عظمت و شکوه و ستارگان درخشانی که بر فرازش جلوه‌گری داشتند، جوابی نمی‌دادند و از هیچ سو جوابی نمی‌رسید. فقط روح این مرد و آنچه از الهامات خدا در آن جای گرفته بود، به او جواب می‌داد و بس!»([1])



[1]- عذر تقصیر به پیشگاه محمد و قرآن؛ 75- 77.

مرد بی‌همتا

مرد بی‌همتا

ساواری فرانسوی می‌گوید: «محمد نابغه‌ای بود که در میان بشر ظهور کرد. او مرد بی‌مانندی بود که زمانه نظیرش را به وجود نخواهد آورد».

نبوغ بی‌مانند

نبوغ بی‌مانند

سرمارک سایکس می‌گوید: «تردیدی نیست که محمد در اثر نبوغ بی‌همچون خود و تعلیمات پر دامنه‌اش موفق شد که فکر و عمل را دارا باشد و در اثر همین استعداد، کشور بی‌همتایی تشکیل دهد و این موضوع، مسلم است که او پیغمبری روشنفکر و قانونگذاری بی‌نظیر و داوری عادل بوده است»([1]).



[1]- نظریات دانشمندان جهان دربارۀ قرآن و محمد؛ 127.

مردی فراتر از همه

مردی فراتر از همه

توماس کارلایل می‌نویسد: «مرد عادی کجا می‌تواند بدون احاطه به خاصیت مقصود خود یا بدون اطلاع کافی و کامل از ویژگی‌های ساختار اجتماع، برای آنان نظام اجتماعی برپا کند و دینی آوَرَد که بنیادها و نهادهایش سده‌ها در دنیا باقی بماند و سعادت میلیون‌ها نفوس را تأمین کند؟ مسلماً اگر قوانین و احکام، با طبیعت هیأت اجتماع، موافق نباشد، دوام و ثبات نمی‌یابد و در کم‌ترین مدتی از بین می‌رود»([1]).



[1]- اسلام از دیدگاه دانشمندان غرب؛ 35.

پیکار با باطل

پیکار با باطل

آلفونس لامارتین([1]) (1790-1869م) شاعر، ادیب و سیاستمدار فرانسوی که از احساس‌ترین و رمانتیک‌ترین شعرای فرانسه است، می‌گوید: «زندگی محمد با اندیشه‌های عالی و جهاد و نهضت او بر ضد خرافات و نادانی‌های ملت خود و در راه توسعه و نشر مقام رسالت و ایمان به رستگاری و موفقیت به مرحله‌ی بروز رسید. او در زندگی، کوچک‌ترین گامی در راه باطل برنداشت».



[1]- Lamartins.