اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

محمد (روم و ایران)

محمد ج (روم و ایران)

در طی سده‌های نخستین تاریخ مسیحیت، امپراتوری روح چنان توسعه یافته بود که دیگر نمی‌توانست به عنوان یک وجود واحد باقی بماند و دو نیمه امپراتوری از دل آن سر برآورد که آنان را خطی که تقریباً از شمال به جنوب می‌رفت، جدا می‌کرد و با این حال به رغم اختلاف‌های زبانی‌ای که آنان را بطور فزاینده‌ای از هم دور می‌کرد، به سبب تمدن مشترک و دین مشابه، با یکدیگر پیوسته بودند.

با این وصف، به زودی توسعۀ احساسات مربوط به استقلال ملی و فرهنگی در بین اقوام شرقی سبب شد که شرق نیز به نوبۀ خویش به دو نیمه تقسیم شود؛ یک نیمه عبارت بود از بخش‌هایی که می‌توان آنان را یونانی یا یونانی مآب تلقی کرد که یونان و سرزمین‌های مجاور آن در بالکان تا شمال آن (به استثنای آن قسمت‌هایی که رومی شده بود) و همچنین آسیای صغیر و سرزمین‌های مجاور دریای سیاه را دربر می‌گرفت و نیمۀ دیگر مشتمل بود بر ناحیه‌ای که اقوام آرامی زبان در سوریه، فلسطین و بین النهرین و مصر را – که ساکنانش به زبان قبطی سخن می‌گفتند – شامل می‌شد.

این جدایی به سبب اختلافات مذهبی‌ای که در داخل حوزۀ مسیحیت پدید آمد، شدت یافت. بدینگونه، نیمۀ شرقی ناحیۀ مدیترانه برای نخستین بار بوسیلۀ خطی که آن را به دو نیمۀ شمالی و جنوبی تقسیم می‌کرد، از یکدیگر جدا شد. مقدر بود که حوادث بدی نشان دهد که این خط که مرز روحانی بین اروپا و شرق بود، اهمیت بیشتر کسب خواهد کرد و در تمام طول دریای مدیترانه ادامه خواهد یافت.

در این دوران نیروی تازه‌ای شروع به حرکت کرده بود؛ نیروهایی که در بیرون از مرز روم شرقی ایستاده بود و اکنون می‌رفت که در تاریخ جهان مداخله کند. امپراتوری ایران تحت حکومت هخامنشیان، پادشاهان پارت و سپس ساسانیان، همواره خود را بسان نیرویی مستقل، رویاروی دنیای یونان و روم نگه داشته بود و در اوایل سدۀ هفتم میلادی، به نظر می‌آمد که توفیق یابد که نیمۀ جنوبی قلمرو بیزانس را از آن منتزع کند.

پس از طی یک بحران داخلی در اواخر سدۀ پنجم، شاهنشاهی ایران بوسیلۀ خسرو اول انوشیروان از نو ساخته شده بود و به جایی رسیده بود که یک قدرت بزرگ محسوب گردد.

در دوران خسرو دوم (590-628م) ایرانیان طی یک رشته پیروزی‌های بی‌نظیر (613-615م) در خاک فلسطین و سوریه پیش رفتند؛ در [سال] 619م، مصر به تصرف‌شان درآمد و آسیای صغیر نیز در معرض تهدیدشان واقع شد، اما هراکلیتوس یکی بزرگ‌ترین امپراتوران بیزانس، از آن پس که سازمان تازه‌ای به دولت روم شرقی داد و آخرین نیروهای آن را در اختیار خویش فرا خواند، طی دو لشکرکشی بزرگ در خلال سال‌های 625-623 و 628-627م بر امپراتوری ایران غلبه یافت و آن را واداشت تا سرزمین‌هایی را که به تازگی تسخیر کرده بود، مسترد سازد. این جنگ‌ها کشمکش‌هایی بین غولان نیرومند به شمار می‌رفت. هزاران سرباز که به پیشرفته‌ترین تجهیزات فنی عصر خویش مجهز بودند و از تمام فنون سپاهی‌گری استفاده می‌کردند، به جنگ پرداختند.

در این میان، چه کسی وقعی به این خبر می‌گذاشت که در همین سال 624م در سرزمینی به کلی خارج از حوزۀ توجه دنیای معاصر و در یک درۀ صحرای عربستان، دو دسته از اعراب هم با یکدیگر جنگیدند و دستۀ کوچک‌تر (شاید مشتمل بر 350 نفر)([1]) دستۀ بزرگ‌تر را (که شاید در حدود 1000 نفر می‌شد) درهم شکست؟!

این در حالی است که امروز از جنگ بین آن دو امپراتوری مقتدر، هیچ اثری باقی نیست، در صورتیکه پیروزی آن سیصدوپنجاه نفر در عربستان سبب شد که امروز در سرزمینی از رباط([2]) در کنار اقیانوس اطلس تا جاوه([3])، از جمهوری تاتارستان در حدود غازان([4]) و کنار و لگا([5]) تا تُمبوکتو([6]) در حاشیۀ جنوبی صحرای آفریقا، همه جا ندای نماز برای الله – خدای واحد – به زبان عربی طنین افکند! در حوزۀ داخل این حدود است که سرزمین اسلام واقع است؛ سرزمینی که سطور بعدی این کتاب با آن سر و کار دارد. اسلام با فرمانروایی بر سرزمین بیزانس و ایران، از یک سو نواحی‌ای را که تا آن وقت باهم در ستیز بودند، با یکدیگر متحد کرد و از دیگر سو با فتح مصر و اسپانیا پیوندهای منطقه‌ای را که از مدت‌ها پیش وجود داشت، از هم گسست. امپراتوری‌های روم شرقی و غربی، یا دولت‌هایی که جای آنان را گرفته بودند تا به نیمه کاهش یافت؛ بخش‌هایی از آنان‌که در جنوب و شرق دریای مدیترانه بود، اسلامی شد و یک ضربۀ بسط و توسعۀ سیاسی و فرهنگی حوزۀ مدیترانه که هدف آن ایجاد وحدت کامل بود، پایان یافت.



[1]- شمار آنان 313 نفر بود، نه 350 نفر.

[2]- مرکز حکومت کشور مراکش.

[3]- Java بزرگ‌ترین و معتبرترین جزیرۀ اندونزی.

[4]- شهر و مرکز ایالتی در روسیه.

[5]- درازترین رود اروپا 3694 کیلومتر که در روسیه جاری است و به دریای خزر می‌ریزد.

[6]- تُمبوکتو Tombouctou: شهری است در سودان که آفریقای وسطی است و اغلب ساکنان آن مسلمان‌اند.

درباره‌‌‌ی نویسنده

درباره‌‌‌ی نویسنده

برتولد اشپولر([1]) در 5 سامبر 1911م در کارلزروهه‌ی([2]) آلمان به دنیا آمد. در دانشگاه‌های هایدلبرگ، مونیخ، هامبورگ و برسلاو به تحصیل پرداخت. در [سال] 1962 به اخذ دو عنوان دکترای افتخاری «الهیات» از برن و «ادبیات» از بوردو نایل آمد. در زمینه‌ی «مباحث شرقی» نیز موفق به اخذ درجه‌ی دکترا از مراکز علمی کشورهای لبنان، مصر، عراق، ایران، افغانستان و پاکستان شد. وی بر پانزده زبان آشنایی کامل داشت و لهجه‌ی مصری را نیز می‌دانست. او از معروف‌ترین دانشمندان عصر حاضر در تحقیقات و تتبعات تاریخی است و به سیاست و فرهنگ ملل اسلامی و مسیحی در خاورمیانه توجه خاصی دارد. دارای آثار زیاد‌ی درباره‌ی تاریخ اقوام ترک زبان و جغرافیای تاریخی مشرق است. مطالعات وسیعی درباره‌ی تاریخ ایران در عصر اسلامی دارد و تاکنون درباره‌ی تاریخ ایران و به ویژه عصر مغول، چندین کتاب تحقیقی مفصل که از بهترین آثار ایران‌شناسی محسوب می‌شوند تألیف و منتشر کرده است.

از [سال] 1934 تا 1935 همکار گروه تاریخ سیلیزی، از [سال] 1935 تا 1937 دانشیار بخش تاریخ اروپای شرقی در دانشگاه برلین و یکی از ناشران سالنامه‌ی تاریخ اروپای شرقی بود. در [سال] 1937 و 1938 دانشیار بخش مطالعات علوم و فرهنگ شرق نزدیک در دانشگاه گوتینگن و در [سال] 1938 و 1939 استاد همان دانشگاه از [سال] 1942 تا 1945 در دانشگاه مونیخ، از 1945 تا 1948 در دانشگاه گوتینگن و از 1948 به بعد در دانشگاه هامبورگ استاد رسمی کرسی «اسلام‌شناسی» بود. از 1949 ویراستاری نشریه‌ی اسلام را برعهده داشت. در 1955 استاد مهمان در دانشگاه‌های آنکارا، بغداد، بوردو، لوس آنجلس و کولژدوفرانس بوده است. او همچنین بخش اسلام‌شناسی و مطالعات اسلامی سیمنار تاریخ و فرهنگ را اداره می‌کرد و در 1948 ریاست این سمینار را برعهده داشت. از 1952 تا 1965 در مجموعۀ با ارزش کتاب راهنمای خاورشناسی([3]) که به سرپرستی وی و با همکاری شمار زیادی از خاورشناسان جهان منتشر شد، فصول متعددی درباره‌ی تاریخ مذاهب ایران نگاشته است. در 1962 در جشنواره‌ی بزرگداشت ابن خلدون در قاهره شرکت کرد([4]) و سرانجام در سال 1990 به خواب همیشگی فرو رفت. از کتاب‌های وی می‌توان به موارد زیر اشاره نمود: 1- عصر مغول، 2- اسلام در ایران، 3- موقعیت مسلمانان در روسیه از سال 1942، 4- تاریخ کشورهای اسلام، 5- تاریخ ایران در قرون نخستین اسلام، 6- ایران و اسلام.



[1]- Bertold Spuller.

[2]- Karlsruhe.

[3]- Handbuch Derorientalistik.

[4]- جهان اسلام، ص 15-16، به نقل از: فرهنگ خاورشناسان، 1/323-322، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، 1376.

گدای درگه مصطفی

گدای درگه مصطفی

ای صبح صادق رخ زیبای مصطفی

وی سرو راستان قد رعنای مصطفی

آیینۀ سکندر و آب حیات خضر

نور جبین و لعل شکر خای مصطفی

معراج انبیا و شب قدر اصفیا

گیسوی روز پوش قمرسای مصطفی

ادریس کو معلم علم الهی است

لب بسته پیش منطق گویای مصطفی

عیسی که دیر دایر علوی مقام اوست

خاشاک روب حضرت اعلی مصطفی

بر ذروه دنا فتدلی کشیده سر

ایوان بارگاه معلای مصطفی

وزجام روح پرور ما زاغ گشته مست

آهوی دلکش شهلای مصطفی

خالی ز رنگ بدعت و عاری ز رنگ شرک

آیینۀ ضمیر مصفای مصطفی

روح الامین که آیت قربت به شان اوست

قاصر زدرک پایه ادنی مصطفی

گومه به نور خویش مشو غره زانگ او

عکس بود ز غرّۀ غرّای مصطفی

خواجه گدای درگه او شو که جبرئیل

شد با کمال مرتبه مولای مصطفی

(ابوالعطا کمال الدین محمود، معروف به خواجو کرمانی)


اسلام، مسیر سعادت

اسلام، مسیر سعادت

توماس کارلایل تحت تأثیر فلسفه‌ی زندگی در اسلام می‌گوید: «اسلام، یعنی تسلیم‌شدن در برابر خداوند؛ یعنی تمام قدرت ما وامدار تسلیم در برابر اوست. هرچه او با ما می‌کند و هرچه به سوی ما می‌فرستد – حتی اگر مرگ یا بدتر از آن باشد – خیر است و برای ما بهترین گزینه. ما خود را به خدا می‌سپاریم».

همین نویسنده ادامه می‌دهد: «به گفته‌ی گوته([1]): اگر اسلام این است، آیا همگی مسلمان هستیم»؟

خود کارلایل به پرستش گوته پاسخ می‌دهد و می‌گوید: «بله! هریک از ما که زندگی اخلاقی دارد، اینگونه زندگی می‌کند. این بالاترین درجه‌ی خردمندی‌ای است که از آسمان بر زمین آمده است».


 

 

 



[1]- یوهان ولفگانگ گوته (1749-1832م) شخصیت شهیر ادبی آلمان.

آموزه‌های قرآنی

آموزه‌های قرآنی

قرآن در رابطه با موقعیت انسان در جهان می‌گوید:

«خداوند هرآنچه را که در زمین و آسمان است، مسخر شما گردانده است. شما بر زمین و آسمان برتری دارید».

در رابطه با خدا، قرآن می‌گوید:

«ای انسان! خداوند توانایی‌های عالی به تو داده است و مرگ و زندگی را آفریده است تا شما را آزمایش کند و ببیند کدام یک از راه راست منحرف می‌شوید»([1]).

هر انسانی به رغم برخورداری از اراده‌‌ی آزاد، تحت قیود مشخصی نیز هست. خدا در قرآن می‌گوید: اراده‌اش بر این تعلق گرفته است که هر انسانی را در شرایطی که برایش مناسب تشخیص می‌د‌هد، بیافریند. به گفته‌ی خداوند، او شیوه‌ی خاصی برای امتحان هر انسان دارد:

«شما همواره در حال امتحان‌شدن هستید و چنان‌چه براساس دستورات خدا زندگی کنید و بمیرید، در راه خدا مرده‌اید»([2]).

قرآن به انسان می‌گوید که زندگی این دنیا را پایان زندگی انسان فرض نکند، چون زندگی جاویدان بعد از مرگ شروع می‌شود.

به گفته‌ی اسلام، کسانی که موقعیت‌های دنیا را هدف قرار می‌دهند، عاقبت عمل خود را خواهند دید و سرانجام اعمال خود را مشاهده خواهند کرد. اسلام از انسان می‌خواهد که با خواهش‌های نفس اماره بستیزد و به جایی برسد که نفس لوامه بیدار شده و به دنبال کمال روحی باشد. به گفته‌ی قرآن:

«ای نفس آرام و مطمئن! بازگرد به سوی پروردگارت، در حالیکه تو از او راضی هستی و او نیز از تو راضی است. بنابراین، در صف بندگان من درآی و در بهشت من جای گزین»([3]).

از نظر اسلام، این هدف اصلی انسان است؛ یعنی از یک سو تبدیل‌شدن به ارباب کاینات و از سوی دیگر رسیدن به آرامش در سایه‌ی پروردگار خود. در این مرحله، عشق خدا، خوراک روحِ انسان و چشمه‌ی حیات، منبعِ نوشیدنی اوست. غم و شکست بر او چیره نخواهد شد و موفقیت، به غرور او نخواهد انجامید.

کشورهای غربی در صددند که ارباب جهان شوند، ولی روح‌شان هنوز به آرامش و طمأنینه نرسیده است.



[1]- لقمان/20 و الجاثیة/13.

[2]- الملک/2.

[3]- ﴿یَٰٓأَیَّتُهَا ٱلنَّفۡسُ ٱلۡمُطۡمَئِنَّةُ ٢٧ ٱرۡجِعِیٓ إِلَىٰ رَبِّکِ رَاضِیَةٗ مَّرۡضِیَّةٗ ٢٨ فَٱدۡخُلِی فِی عِبَٰدِی ٢٩ وَٱدۡخُلِی جَنَّتِی ٣٠ [الفجر: 27- 30].