ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
(26)- (خطبهی- 109) اسباب تقرب به سوی الله تعالیأ
إِنَّ أَفْضَلَ مَاتَوَسَّلَ بِهِ الْمُتَوَسِّلُونَ إِلَى اللهِ سُبْحَانَهُ و تعالی: (1)الاِْیمَانُ بِهِ وَبِرَسُولِهِ، (2)وَالْجِهادُ فِی سَبِیلِهِ فَإِنَّهُ ذِرْوَةُ الاِْسْلاَمِ، (3)وَکَلِمَةُ الاِْخْلاَصِ فَانها الْفِطْرَةُ، (4)وَإِقَامُ الْصَّلاَةِ فَانها الْمِلَّةُ، (5)وَإِیتَاهُ الزَّکَاةِ فَانها فَرِیضَةٌ وَاجِبَةٌ، (6)وَصَوْمُ شَهْرِ رَمَضَانَ فَإِنَّهُ جُنَّةٌ مِنَ الْعِقَاب، (7)وَحَجُّ الْبَیْتِ وَاعْتَِمارُهُ فَإِنَّهُمَا یَنْفِیَانِ الْفَقْرَ وَیَرْحَضَانِ الذَّنْبَ، (8)وَصِلَةُ الرَّحِمِ فَانها مَثْرَاةٌ فِی الْمَالِ وَمَنْسَأَةٌ فی الاَْجَلِ، (9)وَصَدَقَةُ السِّرِّ فَانها تُکَفِّرُ الْخَطِیئَةَ، وَصَدَقَةُ الْعَلاَنِیَةِ فَانها تَدْفَعُ مِیتَةَ السُّوءِ، (10)وَصَنَائِعُ الْمَعْرُوفِ فَانها تَقِی مَصَارعَ الْهَوَانِ.
[برترین چیزى که توسل جویندگان به خداى سبحان، بدان توسل مىجویند، (ده چیز است):
(1)ایمان به خدا و به رسول او، (2)و جهاد کردن در راه او، او، زیرا جهاد رکن اعلاى اسلاماست، (3) و کلمه توحید که در فطرت و جبلت هر انسانى است. (4)و برپاىداشتننماز است که نشان ملت اسلام است.(5) و دادن زکات است، که فریضهاى است واجب.(6) و روزه ماه رمضان است، که نگهدارنده آدمى است از عذاب خدایتعالی، (7) و حجخانهخدا و به جاى آوردن عمره است، زیرا حج و عمره فقر را مىزدایند و گناه را مىشویند.(8) و صله رحم است، صله رحم موجب افزایش مال و طول عمر میشود، (9) و صدقه نهان است، که خطاها را مىپوشاند و صدقه آشکار است، که مرگ ناگهانى را دفع میکند؛ (10) و انجام دادن کارهاى نیک است که آدمى را از لغزیدن در خواریها نگه مىدارد.]
(25)- (خطبهی- 175) شرک و سه نوع ظلم
(24)أَلا وَإِنّ الظُّلْمَ ثَلاثَهٌ: فَظُلْمٌ لایُغْفَرُ، وَ ظُلْمٌ لایُتْرَکُ، وَ ظُلْمٌ مَغْفُورٌ لا یُطْلَبُ، فَأَمَّا الظّلْمُ الَذِى لایُغْفَرُ فَالشِّرْکُ بِاللَّهِ، قالَ اللَّهُ سُبْحانَهُ: إِنّ اللَّهَ لایَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ وَأَمَّا الظُّلْمُ الَّذِى یُغْفَرُ فَظُلْمُ الْعَبْدِ نَفْسَهُ عِنْدَ بَعْضِ الْهَناتِ، وَأَمَّا الظُّلْمُ الَّذِى لایُتْرَکُ فَظُلْمُ الْعِبادِ بَعْضِهِمْ بَعْضاً. (25)الْقِصاصِ هُناکَ شَدِیدٌ، لَیْسَ هُوَ جَرْحاً بِالْمُدى، وَلاضَرْباً بِالسِّیاطِ وَلکِنَّهُ ما یُسْتَصْغَرُ ذلِکَ مَعَهُ، (26)فَإِیّاکُمْ وَالتَّلَوُّنَ فِى دِینِ اللَّهِ، فَإِنَّ جَماعَةً فِیما تَکْرَهُونَ مِنَ الْحَقِّ خَیْرٌ مِنْ فُرْقَهٍ فِیما تُحِبُّونَ مِنَ الْباطِلِ، وَإِنَّ اللَّهَ سُبْحانَهُ لَمْ یُعْطِ أَحَداً بِفُرْقَهٍ خَیراً مِمَّنْ مَضى وَلامِمَّنْ بَقى. (27)یا أَیُّها النّاسُ، طُوبى لِمَنْ شَغَلَهُ عَیْبُهُ عَنْ عُیُوبِ النّاسِ، وَطُوبى لِمَنْ لَزِمَ بَیْتَهُ، وَأَکَلَ قُوتَهُ، وَاشْتَغَلَ بِطاعَهِ رَبِّهِ، وَبَکى عَلى خَطِیئَتِهِ، فَکانَ مِنْ نَفْسِهِ فِى شُغلٍ، وَالنّاسُ مِنْهُ فِى راحَهٍ.
[(24) بدانید ظلم و ستم بر سه گونه است: ستمی که هرگز بخشوده نمیشود و ستمی که بدون مجازات نخواهد بود، ظلمی است که از آن صرفنظر میشود و بازخواست ندارد. اما ظلمی که بخشوده نخواهد شد شرک به خداست، خداوند میفرماید: (خداوند هیچگاه از شرک به خود در نمیگذرد). اما ظلمی که بخشوده میشود، ستمی است که بنده با گناهان صغیره به خویشتن کرده است. و اما ستمی که بدون مجازات نمیماند، ستمگری بعضی از بندگان به برخی دیگر است. (25) قصاص در آنجا بسیار سخت است، [آن قصاص] مجروح ساختن با کارد و یا زدن با تازیانه نیست، بلکه چیزی است که اینها در برابرش کوچک است .(26) مبادا در دین متلون و دو رنگ باشید، همبستگی و اتحاد در راه حق گرچه از آن کراهت داشته باشید، بهتر از پراکندگی در راه باطلی است که مورد علاقه شما است. چه اینکه خداوند سبحان به هیچکس نه گذشتگان و نه آنها که هم اکنون هستند، در اثر تفرقه چیزی نبخشیده است. (27) ای مردم! خوشا به حال آن کس که اشتغال به عیب خود، وی را از توجه به عیوب دیگران بازدارد ! خوشا به حال کسی که ملازم خانه خود گردد، توشه خویش را بخورد و به اطاعت پروردگارش مشغول باشد و برخطاهای خویش بگرید، به خویشتن مشغول و انسانها از دستش راحت باشند.]
(24)- (مکتوب- 53) جنگ و صلح در اسلام
(74)وَلا تَدْفَعَنَّ صُلْحاً دَعاکَ إِلَیْهِ عَدُوُّکَ لِلَّهِ فِیهِ رِضىً، فَإِنَّ فِى الصُّلْحِ دَعَةً لِجُنُودِکَ، وَراحَةً مِنْ هُمُومِکَ، وَأَمْناً لِبِلادِکَ، وَلکِنِ الْحَذَرَ کُلَّ الْحَذَرِ مِنْ عَدُوِّکَ بَعْدَ صُلْحِهِ، فَإِنَّ الْعَدُوَّ رُبَّما قارَبَ لِیَتَغَفَّلَ، فَخُذْ بِالْحَزْمِ، وَاتَّهِمْ فِى ذلِکَ حُسْنَ الظَّنِ، (75)وَإِنْ عَقَدْتَ بَیْنَکَ وَبَیْنَ عَدُوٍّ لَکَ عُقْدَةً أَوْ أَلْبَسْتَهُ مِنْکَ ذِمَّةً، فَحُطْ عَهْدَکَ بِالْوَفاءِ، وَارْعَ ذِمَّتَکَ بِالْأَمانَةِ، وَاجْعَلْ نَفْسَکَ جُنَّةً دُونَ ما أَعْطَیْتَ، فَإِنَّهُ لَیْسَ مِنْ فَرائِضِ اللَّهِ شَىْءٌ النَّاسُ أَشَدُّ عَلَیْهِ اجْتِماعاً مَعَ تَفْرِیقِ أَهْوائِهِمْ وَتَشْتِیتِ ارئِهِمْ مِنْ تَعْظِیمِ الْوَفاءِ بِالْعُهُودِ، وَقَدْ لَزِمَ ذلِکَ الْمُشْرِکُونَ فِیما بَیْنَهُمْ دُونَ الْمُسْلِمِینَ لِمَا اسْتَوْبَلُوا مِنْ عَواقِبِ الْغَدْرِ، (76)فَلا تَغْدِرَنَّ بِذِمَّتِکَ، وَلا تَخْیِسَنّ بِعَهْدِکَ، وَلا تَخْتِلَنّ عَدُوَّکَ، فَإِنَّهُ لا یَجْتَرِئُ عَلَى اللَّهِ إِلّا جاهِلٌ شَقِىٌّ. (77)وَقَدْ جَعَلَ اللَّهُ عَهْدَهُ وَذِمَّتَهُ أَمْناً أَفْضاهُ بَیْنَ الْعِبادِ بِرَحْمتِهِ، وَحَرِیماً یَسْکُنُونَ إِلى مَنَعَتِهِ، وَیَسْتَفِیضُونَ إِلى جِوارِهِ، فَلا إِدْغالَ وَلا مُدالَسَةَ وَلا خِداعَ فِیهِ، (78)وَلا تَعْقِدْ عَقْداً تَجَوِّزُ فِیهِ الْعِلَلُ، وَلا تُعَوِّلَنَّ عَلى لَحْنِ قَوْلٍ بَعْدَ التَأْکِیدِ وَالتَّوْثِقَةِ، (79)وَلا یَدْعُوَنَّکَ ضِیقُ أَمْرٍ لَزِمَکَ فِیهِ عَهْدُ اللَّهِ إِلى طَلَبِ انْفِساخِهِ بِغَیْرِ الْحَقِّ، فَإِنَّ صَبْرَکَ عَلى ضِیقِ أَمْرٍ تَرْجُو انْفِراجَهُ وَفَضْلَ عاقِبَتِهِ خَیْرٌ مِنْ غَدْرٍ تَخافُ تَبِعَتَهُ، وَأَنْ تُحِیطَ بِکَ مِنَ اللَّهِ فِیهِ طِلْبَةٌ لا تَسْتَقِیلُ فِیها دُنْیاکَ وَلا اخِرَتَکَ. (80)إِیَّاکَ وَالدِّماءَ وَسَفْکَها بِغَیْرِ حِلِّها، فَإِنَّهُ لَیْسَ شَىْءٌ أَدْعى لِنِقْمَةٍ وَلا أَعْظَمَ لِتَبِعَةٍ وَلا أَحْرى بِزَوالِ نِعْمَةٍ وَانْقِطاعِ مُدَّةٍ مِنْ سَفْکِ الدِّماءِ بِغَیْرِ حَقِّها، وَاللَّهُ سُبْحانَهُ مُبْتَدِىءٌ بِالْحُکْمِ بَیْنَ الْعِبادِ فِیما تَسافَکُوا مِنَ الدِّماءِ یَوْمَ الْقِیمَةِ، فَلا تُقَوِّیَنَّ سُلْطانَکَ بِسَفْکِ دَمٍ حَرامٍ. فَإِنَّ ذلِکَ مِمّا یُضْعِفُهُ، وَیُوهِنُهُ بَلْ یُزِیلُهُ وَیَنْقُلُهُ، وَلا عُذْرَ لَکَ عِنْدَ اللَّهِ وَلا عِنْدِى فِى قَتْلِ الْعَمْدِ، لِأَنَّ فِیهِ قَوَدَ الْبَدَنِ، (81)وَإِنِ ابْتُلِیتَ بِخَطَاءٍ وَ أَفْرَطَ عَلَیْکَ سَوْطُکَ أَوْ یَدُکَ بِالْعُقُوبَةِ، فَإِنَّ فِى الْوَکْزَةِ فَما فَوْقَها مَقْتَلَةً، فَلا تَطْمَحَنّ بِکَ نَخْوَةُ سُلْطانِکَ عَنْ أَنْ تُؤَدِّىَ إِلى أَوْلِیاءِ الْمَقْتُولِ حَقَّهُمْ.
[(74)و از صلح که رضا و خشنودی خدا در آن است و دشمنت تو را به آن بخواند، سرپیچی مکن؛ زیرا در آشتی راحتی لشکریان و آسایش اندوهها و آسودگی برای شهرهایت هست، ولی از دشمنت پس از آشتی او، سخت بر حذر باش و بترس، زیرا دشمن چه بسیار خود را نزدیک گرداند تا غافل گیر کند، پس احتیاط و استوار کاری را پیشه کن و زیر بار حسن ظن و نیکو گمانی به زودی مرو، (75)و اگر بین خود و دشمنت پیمانی بستی و او را از جانب خویش امان و آسودگی دادی، به پیمانت وفادار باش و امان دادنت را به درستی رعایت کن، خود را سپر پیمان و زنهاری که دادهای قرار ده، زیرا چیزی از واجبات خدا در اجتماع مردم با اختلاف هواها و پراکندگی اندیشههاشان از بزرگ دانستن وفای به پیمانها نیست، مشرکین هم پیش از مسلمانها وفا به عهد را بین خود لازم میدانستند، به جهت آنکه وبال و بد عاقبتی پیمان شکنی را دریافته بودند(آزموده بودند)، (76)پس به امان و زنهارت خیانت نکرده، پیمانت را نشکن، دشمنت را فریب نده، زیرا بر خدا جرأت و دلیری نمیکند مگر نادان بدبخت. (77)و خدا پیمان و زنهارش را امن و آسایشی که از روی رحمت و مهربانیش بین بندگان گسترده، قرار داده است، آن را حریم و پناهگاهی قرار داده، که به استواری آن زیست کرده در پناه آن بروند، پس تباه کاری و فریب در آن روا نیست، (78)و عهد و پیمانی مبند که در آن تأویل و بهانه و بکار بردن مکر و فریب راه داشته باشد، بعد از برقراری و استوار نمودن عهد و پیمان، گفتار دو پهلو به کار نبر، (79)و سختی کار که باید در آن عهد خدا را مراعات کنی، تو را بدون حق بشکستن آن وا ندارد، زیرا شکیبا بودن تو بر کار سختی که در پاداش آن، آسایش و افزونی امیدواری بهتر است، از حیله و مکری که از وبال و کیفر آن و از اینکه از جانب خدا از تو بازخواست شود، به طوری که راهی نداشته در دنیا و آخرت نتوانی عفو و بخشش آن را درخواست نمایی، بترسی. (80)بترس از خونها و به ناحق ریختن آن، زیرا چیزی بیشتر موجب عذاب و کیفر و بزرگتر برای بازخواست و سزاوارتر برای از دست دادن نعمت و به سر رسیدن عمر از ریختن خونهای به ناحق نیست، خداوند سبحان روز رستاخیز نخستین چیزی را که بین بندگان حکم فرماید دربارهی خونهایی هست که ریختهاند، پس قوت و برقراری حکومتت را با ریختن خون حرام نخواه، زیرا ریختن خون حرام(به ناحق ریخته) از اموری است که حکومت را ضعیف و سست میگرداند، چه بسا آن را از بین برده و(از خاندانی به خاندان دیگر) انتقال میدهد، تو را نزد خدا و نزد من در کشتن، از روی عمد عذر و بهانهای نیست، زیرا در آن(بی چون و چرا) قصاص تن لازم آید، (81)و اگر روی خطا و اشتباه دیگری را کشتی و تازیانه یا شمشیر یا دستت به شکنجه زیاده روی کرد، پس مشت زدن و بالاتر از آن هم کشتنی است(گاهی سبب مرگ میشود)، که باید گردن کشی حکومت تو را از آزادی خونبهای کشته شده به اولیای دم و خویشان او باز ندارد.]
(23)- (سخن- 363) خویهای پسندیده و بزرگی دین اسلام
(1)لا شَرَفَ أَعْلى مِنَ الْإِسْلامِ، وَلا عِزَّ أَعَزُّ مِنَ التَّقْوى، وَلا مَعْقِلَ أَحْصَنُ مِنَ الْوَرَعِ، وَلا شَفِیعَ أَنْجَحُ مِنَ التَّوْبَةِ، (2)وَلا کَنْزَ أَغْنى مِنَ الْقَناعَةِ، وَلا مالَ أَذْهَبُ لِلْفاقَةِ مِنَ الرِّضى بِالْقُوتِ، (3)وَمَنِ اقْتَصَرَ عَلى بُلْغَةِ الْکَفافِ فَقَدِ انْتَظَمَ الرَّاحَةَ، وَتَبَوَّأَ خَفْضَ الدَّعَةِ، (4)وَالرَّغْبَةُ مِفْتاحُ النَّصَبِ، وَمَطِیَّةُ التَّعَبِ، (5)وَالْحِرْصُ وَالکِبْرُ وَالْحَسَدُ دَواعٍ إِلَى التَّقَحُّمِ فِى الذُّنُوبِ، (6)وَالشَّرُّ جامِعٌ لِمُساوِى الْعُیُوبِ.
[(1) شرافتی برتر از اسلام و عزتی عزیزتر از تقوا، بازدارندهتری بهتر از ورع، شفیعی با نفوذتر از توبه، (2)گنجی بینیازکنندهتر از قناعت نیست، هیچ چیزی برای نابودی فقر بهتر از رضا به مقدار حاجت نیست، (3) آن کس که به مقدار نیاز اکتفا کند به آسایش و راحتی دست یافته و وسعت و آرامش را به دست آورده است. (4)دنیاپرستی کلید رنج و بلا 000 و مرکب تعب و ناراحتی است، (5) و حرص و حسد شخص را به افتادن در گناهان میخوانند، (6)و شرّ همهی بدیها و زشتیها را در بر دارد.]
(22)- (سخن- 362) هیچ کس بیهوده نیامده که بیهوده رود
(1)أَیُّهَا النَّاسُ، اتَّقُواْ اللَّهَ فَما خُلِقَ امْرُؤٌ عَبَثاً فَیَلْهُوَ، وَلا تُرِکَ سُدىً فَیَلْغُوَ، (2)وَما دُنْیاهُ الَّتِى تَحَسَّنَتْ لَهُ بِخَلَفٍ مِنَ الاخِرَةِ الَّتِى قَبَّحَها سُوءُ النَّظَرِ عِنْدَهُ، (3)وَمَا الْمَغْرُورُ الَّذِى ظَفِرَ مِنَ الدُّنْیا بِأَعْلى هِمَّتِهِ کَالاخَرِ الَّذِى ظَفِرَ مِنَ الاخِرَةِ بِأَدْنى سُهْمَتِهِ.
[(1) اى مردم!از خدا بترسید!هیچ کس بیهوده و عبث آفریده نشده که به لهو وبازى پردازد، و سر خود رها نگردیده تا بکارهاى لغو و بى ارزش مشغول شود(2) دنیای دلپسندش جای آخرتی که با بدنگری زشت در نظرش جلوه کرده است نگیرد، (3) آن مغروری که به دنیا ظفر یافته بلندهمتتر از آن کسی نیست که به کمترین سهم از آخرت دست پیدا کرده است.]