اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

وعده قرآنی در سوره‌ی مائده

فصل سوم:
وعده قرآنی در سوره‌ی مائده

نوید به کامل‌شدن دین و تکمیل‌شدن نعمت

از جمله آیاتی که به مسلمانان وعده پیروزی و استقرار، و متجلی‌ساختن اسلام را می‌دهد، و ناامیدی کفار در از میان‌بردن آنان، و تداوم نبردشان با مسلمانان را بیان می‌دارد، این آیات است:

1-    خداوند می‌فرماید:

﴿ٱلۡیَوۡمَ یَئِسَ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ مِن دِینِکُمۡ فَلَا تَخۡشَوۡهُمۡ وَٱخۡشَوۡنِۚ ٱلۡیَوۡمَ أَکۡمَلۡتُ لَکُمۡ دِینَکُمۡ وَأَتۡمَمۡتُ عَلَیۡکُمۡ نِعۡمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ ٱلۡإِسۡلَٰمَ دِینٗاۚ [المائدة: 3].

«از امروز کافران از (نابودکردن) دین شما مأیوس گشته‌اند، پس از آنان نترسید و از من بترسید، امروز (احکام) دین شما را برایتان کامل کردم و نعمت خود را بر شما تکمیل نمودم و اسلام را به عنوان آئین خداپسند برای شما برگزیدم».

این آیه به مسلمانان نوید می‌دهد که دین‌شان کامل شده، و خداوند نعمتش را بر آنان تکمیل نموده است، همچنان که یک وعده قاطع در خصوص استحکام کار دین‌شان، و قدرت و استقرارش به آنان می‌دهد تا آنجا که کفار در از میان بردن آن مأیوس و ناامید می‌گردند. بی‌تردید مسلمانان ارزش و عظمت معنی این آیه را دریافته‌اند، و روز نزولش را عید گردانده‌اند!

امامان بخاری[1] و مسلم[2] از طارق بن شهاب روایت کرده‌اند که: «یک نفر یهودی خطاب به عمر بن خطاب س گفت: ای امیرالمؤمنین! در کتاب شما (قرآن)، آیه‌ای هست که اگر بر ما یهودیان نازل می‌شد، ما آن روز را عید قرار داده، جشن می‌گرفتیم. امیرالمؤمنین فرمود: آن کدام آیه است؟ گفت: این سخن خداوند: ﴿ٱلۡیَوۡمَ أَکۡمَلۡتُ لَکُمۡ دِینَکُمۡ وَأَتۡمَمۡتُ عَلَیۡکُمۡ نِعۡمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ ٱلۡإِسۡلَٰمَ دِینٗاۚ، یعنی امروز، دین شما را برای شما کامل نمودم و نعمتم را بر شما تکمیل کردم و اسلام را به عنوان دین، برای شما پسندیدم. عمر بن خطاب س فرمود: ما آن روز را می‌شناسیم و آن مکان را به یاد داریم که این آیه بر نبی اکرم ج نازل شد. آن روز، جمعه بود و آن‌حضرت ج در عرفات، ایستاده بود»[3].

آن یهودی می‌خواست که بر عمر بن خطاب س (اظهار علم) نماید، و شناختش را نسبت به قرآن به او نشان دهد، بدین خاطر به او گفت: بی‌تردید آیه‌ی: ﴿ٱلۡیَوۡمَ أَکۡمَلۡتُ لَکُمۡ دِینَکُمۡ وَأَتۡمَمۡتُ عَلَیۡکُمۡ نِعۡمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ ٱلۡإِسۡلَٰمَ دِینٗاۚ آیه‌ای عظیم است، و اگر این آیه بر ما یهودیان نازل می‌شد، آن روز را روز عید می‌نامیدیم!،

عمر بن خطاب س جوابش را داد، و به او نشان داد که مسلمانان معنی این آیه و عظمت و راهنمایی‌اش را دریافته‌ند، و اینکه خداوند این آیه را در مهم‌ترین و عظیم‌ترین روز سال یعنی روز عرفه نازل فرموده است و روز عرفه مصادف با روز جمعه بوده و آن روز که خداوند این آیه را بر پیامبر ج نازل فرموده ایشان در عرفات بوده‌اند.

عمر بن خطاب س با این پاسخ می‌خواست به آن یهودی بگوید: ما روز نزول این آیه را دو عید می‌دانیم، و نه یک عید، (عید اول) روز جمعه که این آیه در آن نازل شده عید هفتگی مسلمانان است، و (عید دوم) روز عرفه که این آیه در آن نازل شده عید سالانه مسلمانان است.

خداوند در آیه منتی عظیم بر مسلمانان نهاده است و آن منت، منت کامل کردن دین‌شان، و تکمیل نمودن نعمتش بر آنان است، آنجا که اسلام را به عنوان آئین خداپسند برای آنان برگزیده است، در نتیجه بدان اکتفا کرده و با آن بی‌نیاز گشته‌اند، و نیازمند عاریت‌خواهی و ارادت از دیگران نشده‌اند.

حال در برابر این سخن خداوند که می‌فرماید:  «از امروز کافران از (نابود کردن) دین شما مأیوس گشته‌اند پس از آن نترسید و از من بترسید» [مائده: 3] تأمل و درنگ می‌کنیم. بی‌شک این جمله دو حقیقت بزرگ را به ما ارائه می‌دهد:

مأیوس شدن کفار در از میان بردن اسلام

حقیقت اول: مأیوس شدن کفار در از میان بردن اسلام، اسلامی که خداوند آن را به عنوان آئینی برای مسلمانان پسندیده است، آن‌هم به رغم اعلان جنگ بی‌رحمانه از سوی کفار بر ضد آن، جنگی که تمامی ابزارها و اسلحه‌های ممکن را در آن به کار گرفته‌اند، و به رغم تداوم این نبرد در طول تاریخ مسلمانان بدون توجه به زمان و وطن آنان. از زمان بعثت رسول الله ج که کفار با او دشمنی ورزیده و نبرد نمودند، و در طول دوران مکی از عمر دعوت اسلامی که سیزده سال به طول انجامید و کفار نبردی وحشیانه با پیامبر ج نمودند، نبردی که جنگیدن و آتش گشودن در آن نبود، اما نبردی با دیگر سلاح‌های متفاوت نبود آن‌هم به هدف چیره شدن بر دعوتش، و از میان بردن دینش، اما شکست خورده و از عملی نمودن هدف‌شان عاجز ماندند!

هنگامی که پیامبر ج (به مدینه) هجرت نمودند، احزاب کفر از جمله یهودیان و منافقین و مشرکین برای از میان بردن دینش گرد هم آمدند، و مشرکین علاوه بر اینکه با او وارد جنگ نظامی شدند از شیوه‌های دیگری نیز استفاده کردند و این جنگ ده سال به طول انجامید و در به کارگیری هرآنچه در توان‌شان بود کوتاهی نکردند. اما در نهایت ناکام مانده و زیان کردند، و در برابر اسلام شکست خوردند.

پیش از آنکه پیامبر ج وفات یابد خداوند دینش را یاری کرد و با پذیرش ورود به دین اسلام از سوی تمام جزیرةالعرب، چشمش را روشن گردانید، پیامبر ج در ماه‌های آخر زندگیش حجةالوداع را به جای آورد، و در حالی که در عرفه بود خداوند این بشارت را بر او نازل فرمود، بشارتی که بیان‌گر مأیوس شدن کفار در از میان بردن این دین است.

تداوم نبرد ناموفق‌شان بر ضد او

از زمان نزول این آیه تا امروز، امّت اسلامی چهارده قرن از عمرش را پشت سر گذاشته است عمری که تا برپایی قیامت امتداد می‌یابد، در این مدت تلاش‌های دشمنان بدون توجه به گروه‌ها و دسته‌های‌شان برای از بین بردن اسلام متوقف نشده است، اما نتیجه چه بوده است؟ هرگروهی از کفار متوجه ناکامی‌اش در از میان بردن این دین شده است، این در حالی است که آنان چنین می‌پنداشتند که از میان بردن این دین کاری قریب‌الوقوع، آسان و شدنی است، و جنگی همه‌جانبه و بی‌رحمانه را علیه آن به راه انداختند، جنگی که در پایان آن به ناتوانی و ناکامی‌شان پی بردند، و اسلام از این نبرد، قدرتمند و با عزّت و پیروز خارج شد.

من مطمئن‌ام که با هیچ دینی هم‌چون دین اسلام دشمنی و نبرد رخ نداده است، و اگر جنگی که علیه او به راه انداخته شده علیه هر آیین دیگری به راه انداخته می‌شد، آن آیین نابود شده و از میان می‌رفت اما اسلامِ قدرتمندِ پرشور به یاری خدا از هر نبردی قوی و غالب و پیروز خارج شده است. امروز اسلام شاهد نبردی صلیبی و جهانی است که یهودیان و آمریکایی‌ها آن را رهبری می‌کنند، این جنگ با هدف ریشه‌کن کردن و از میان بردن اسلام انجام می‌شود!، اینان هرگز حال و سرانجام‌شان از کفار پیشین بهتر نیست بلکه به آن جایی می‌رسند که ورشکسته‌گان و شکست‌خوردگان پیش از اینان بدانجا رسیدند، و اسلام قدرتمند و محفوظ باقی خواهد ماند و به یاری خدا از این جنگ صلیبی پیروز و موفق و کامیاب خارج می‌شود.

وعده‌ی قرآنی که خداوند با قاطعیت بیان می‌دارد: «از امروز کافران از (نابود کردن) دین شما مأیوس گشته‌اند». [مائده: 3]. به صورت مؤثر و جاری و مطلق باقی مانده است، و بدون توجه به زمان و مکان به صورت قاطع و یقینی باقی می‌ماند.

مسلمانان از کفار نمی‌ترسند

حقیقت دوم: از آنجا که کفار درمانده و شکست خورده‌اند، پس چرا مسلمانان از آنان بترسند و دلواپس دین‌شان باشند؟ روا نیست که از آنان بترسند، زیرا کسی از درمانده و عاجز نمی‌ترسد و کفار درمانده و عاجزند: «پس از آنان نترسید و از من بترسید». [مائده: 3].

این درست است که جنگ کفار با مسلمانان ادامه‌دار است، اما این جنگ، جنگ درماندگان و عاجزان است و بر مسلمانان واجب است که با آن رویارویی شده و دلیرانه بدان وارد شوند با این یقین که در این نبرد پیروز و موفق و کامیابند. همچنان که خداوند می‌فرماید:

﴿وَلَقَدۡ سَبَقَتۡ کَلِمَتُنَا لِعِبَادِنَا ٱلۡمُرۡسَلِینَ١٧١ إِنَّهُمۡ لَهُمُ ٱلۡمَنصُورُونَ١٧٢ وَإِنَّ جُندَنَا لَهُمُ ٱلۡغَٰلِبُونَ١٧٣ [الصافات: 171-173].

«وعده‌ی ما راجع به بندگان فرستاده‌ی ما قبلاً (در لوح محفوظ) ثبت و ضبط گشته است. و آن اینکه ایشان قطعاً یاری می‌گردند. و لشکر ما حتماً پیروز می‌شوند».

بی‌شک این آیه مؤمنین را بر رویارویی و مبارزه‌طلبی کفار جسور و دلگرم می‌گرداند، و نگرش و همت و روحیه‌ی آنان را در برابر کفار بالا می‌برد، و آنان را فرا می‌خواند که به درستی در کفار بنگرند. کفار پیروز و کامیاب نیستند، آنان بر انجام هرکاری توانا نیستند، هرچند می‌کوشند چنین توهمی را در مسلمانان ایجاد نمایند، آنان هر اندازه هم قدرتمند باشند از مقام و منزلت خود تجاوز نمی‌کنند و هرگز از اندازه خود بیشتر نمی‌گردند، آنان درمانده و عاجزند! و چگونه مسلمانان از عاجزان و درماندگان می‌ترسند؟!

ارتداد معاصر از اسلام

2-   خداوند می‌فرماید:

﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ مَن یَرۡتَدَّ مِنکُمۡ عَن دِینِهِۦ فَسَوۡفَ یَأۡتِی ٱللَّهُ بِقَوۡمٖ یُحِبُّهُمۡ وَیُحِبُّونَهُۥٓ أَذِلَّةٍ عَلَى ٱلۡمُؤۡمِنِینَ أَعِزَّةٍ عَلَى ٱلۡکَٰفِرِینَ یُجَٰهِدُونَ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ وَلَا یَخَافُونَ لَوۡمَةَ لَآئِمٖۚ ذَٰلِکَ فَضۡلُ ٱللَّهِ یُؤۡتِیهِ مَن یَشَآءُۚ وَٱللَّهُ وَٰسِعٌ عَلِیمٌ٥٤ إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥ وَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱلَّذِینَ یُقِیمُونَ ٱلصَّلَوٰةَ وَیُؤۡتُونَ ٱلزَّکَوٰةَ وَهُمۡ رَٰکِعُونَ٥٥ وَمَن یَتَوَلَّ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ وَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ فَإِنَّ حِزۡبَ ٱللَّهِ هُمُ ٱلۡغَٰلِبُونَ٥٦ [المائدة: 54-56].

«ای مؤمنان! هرکس از شما از آئین خود بازگردد (و از ایمان به کفر گراید، کوچکترین زیانی به خدا نمی‌رساند و در آینده) خداوند جمعیتی را (به جای ایشان بر روی زمین) خواهد آورد که خداوند دوست‌شان می‌دارد و آنان هم خدا را دوست می‌دارند. نسبت به مؤمنان نرم و فروتن بوده و در برابر کافران سخت و نیرومندند. در راه خدا جهاد می‌کنند و به تلاش می‌ایستند و از سرزنش هیچ سرزنش‌کننده‌ای هراسی به خود راه نمی‌دهند. این‌هم فضل خدا است (که کسی دارای چنین اوصافی باشد)؛ خداوند آن را به هرکس که بخواهد عطا می‌کند و خداوند دارای فضل فراوان و (انعام بی‌شمار است، و از مستحقان آن) آگاه است. تنها خدا و پیغمبر او و مؤمنانی یاور و دوست شمایند که خاشعانه و خاضعانه نماز را به جای می‌آورند و زکات مال به در می‌کنند. و هرکس که خدا و پیغمبر او و مؤمنان را به دوستی و یاری بپذیرد (از زمره‌ی حزب الله و) بی‌تردید حزب الله پیروز است».

آیه از صفات مؤمنین نیکوکار سخن می‌گوید، کسانی که مسئولیت این دین را بر دوش می‌کشند آن‌هم هنگامی که برخی از اهل آن از این مسئولیت شانه خالی می‌کنند، این یک وعده‌ی راست از سوی خدا است، وعده‌ای که بیانگر تداوم وجود دعوتگران نیکوکار است، کسانی که پرچم اسلام را بر دوش می‌گیرند و دیگران را به سوی آن فرا می‌خوانند و با دشمنانش رویاروی می‌شوند.

هنگامی که برخی از مسلمانان از دین‌شان مرتد می‌گردند این آن‌ها هستند که متضررند، و اسلام هرگز تحت تأثیر چنین چیزی قرار نمی‌گیرد، و هنگامی که برخی از مسلمانان از فراخوانی به سوی اسلام، و حرکت با آن و برداشتن نشان و پرچمش شانه خالی می‌کنند، این آن‌ها هستند که ضرر می‌کنند، و هرگز ضرری به خدا نمی‌زنند. بی‌شک خداوند خواهان برافراشته ماندن پرچم اسلام است و اینکه وظیفه و مسئولیتش پابرجا بماند، و تأثیرش در زندگی تداوم یابد، هرگاه مردمانی از آن دست بکشند خداوند دسته و گروهی بهتر از آنان را می‌آورد که این وظیفه و مسئولیت را بر دوش گرفته و بدان به جنب و جوش و حرکت بپردازند.

اعتراف می‌کنیم که تعداد زیادی از میلیون‌ها مسلمان به صورتی از صورت‌ها اسلام را رها کرده‌اند، تعداد زیادی از مسلمانان از اسلام فاصله گرفته‌اند، و تعداد زیاد از آنان از اسلام دست کشیده‌اند، و تعداد زیادی از آنان از زندگی جاهلی غربی که مخالف اسلام است تأثیر پذیرفته‌اند، اما (با وجود همه‌ی این‌ها) آیا نقش و وظیفه‌ی اسلام در زندگی انسان به پایان رسیده؟ و آیا همه‌ی مسلمانان از توجه و حمایت از اسلام و حرکت به وسیله آن باز ایستاده‌اند؟.

جوانان مجاهد بیداری (اسلامی)

خداوند وعده داده که گروهی ربانی را بیاورد، گروهی که دعوتگر و مجاهدند، و هنگامی که برخی از مسلمانان از حمل بار مسئولیت اسلام شانه خالی می‌کنند آنان این بار را بر دوش می‌کشند، وعده‌ی خداوند عملی و قاطع است، زیرا خداوند خلاف وعده نمی‌کند.

در زمانی که یهودیان و صلیبی‌ها چنین می‌پندارند که موفق شده‌اند اسلام را در سرزمین‌ها و جان‌های مسلمانان بکشند، و در زمانی که بسیاری از مسلمانان از بازگشت به اسلام مأیوس گشته‌اند، در این زمان خطیر معاصر، خداوند وعده‌ای را که با تأکید در این آیات بیان داشته تحقق می‌بخشد، به دسته‌هایی خجسته از جوانان اسلام‌گرا توجه و حمایت از اسلام را الهام می‌کند، و آنان را موفق به حمل بار مسئولیت آن و فراخوانی به سوی آن، و حرکت با آن می‌نماید، بیداری اسلامی خجسته‌ای در ربع اخیر قرن بیستمی که به پایان رسید پدید آمد، و حرکت‌ها و جمعیت‌های اسلامی در نقاط مختلف دنیا برپا گشت، و پدیده بازگشت به اسلام بسیاری از نمودها و الگوها و نمونه‌ها را به ثبت رساند. و فرهنگ جهاد و شهادت‌طلبی نزد جوانان مسلمان گسترش یافت، و حرکات جهادی در مناطقی از سرزمین‌های اسلامی که تنور جهاد در آن‌ها داغ است پدید آمدند، سرزمین‌هایی هم‌چون فلسطین، چچن، بوسنی و هرزگوین، افغانستان، کشمیر، عراق، لبنان و دیگر سرزمین‌های اسلامی.

به یاری خدا این بیداری خجسته‌ی اسلامی تا بیداری بخش‌های بزرگ از مسلمانان ادامه خواهد داشت و سرزمین مسلمانان به زیر نظر حکومت اسلام، و جهاد با دشمنان اسلام بازخواهد گشت!

بی‌شک ما در زندگی خود تحقق این وعده‌ی قرآنی را با آمدن این قوم صداقت‌پیشه دیدیم، و سپاس و ستایش از آن خداوند به خاطر لطف و احسانش. یهودیان و مسیحیان دشمنی و غضب‌شان را بر سر جوانان بیداری اسلامی، و زنان و مردان مجاهد انتفاضه افکنده و فرو ریخته‌اند آن‌هم به بهانه‌ی مقابله با تروریست، و جهانیان را بر ضد آنان برانگیخته‌اند، اما این اعمال هیچ‌گزندی به آنان نمی‌رساند، و همین آنان را کفایت می‌کند که خداوند با آنان است.

صفات حزب الله پیروز

صفات جوانان بیداری اسلامی و مجاهدین خیزش اسلامی ذکر شده در آیات عبارتند از:

1.     خداوند آنان را دوست دارد، و از نشانه‌های محبت خداوند به آنان این است که پذیرش بار مسئولیت اسلام و حرکت به وسیله‌ی آن را به آنان الهام نموده است، آن‌هم زمانی که بسیاری از فرزندانش از آن دست کشیده‌اند، و بسیاری از دشمنانش با آن می‌جنگند، این افراد ربانی به واسطه محبت خداوند به آنان، عزّت و سعادت و خیر را عملی نمودند، و چه ایرادی بر آنان وارد است اگر دیگران از آنان متنفر بوده و با آنان به مبارزه برخیزند؟ همین برای آنان کافی است که خداوند دوست‌شان دارد، و کسی را که خداوند دوست بدارد هیچ ضرری نکرده است هرچند چیزی از دنیا را در اختیار نداشته باشد، و کسی که محبت خدا را از دست دهد هیچ سودی نکرده هرچند مالک همه چیز دنیا باشد.

2.     آنان خداوند را دوست دارند، و از نشانه‌های محبت‌شان به خداوند این است که: بسیار خدا را یاد کرده و شکر نعماتش را به جای می‌آورند، به بهترین شیوه او را می‌پرستند، به دستوراتش پایبندند، و از مخالفتش دوری می‌گیرند، ارتباط‌شان با او پیوسته و مداوم است، از دیگر نشانه‌های محبت‌شان نسبت به خداوند، محبت‌شان به فرستاده‌ی او محمد مصطفی ج، و اقتدای به او، و محبت به دین او، و داشتن حمیت و تعصب نسبت به آن، و حمایت و پشتیبانی نمودن از آن، و فراخوانی دیگران به سوی آن، و رویاروی شدن‌شان با دشمنانش است.

3.     اینان در برابر مؤمنان فروتنند، زیرا یکی شدن و به هم پیوستن‌شان براساس پرستش و عبادت خداوند و برادری به خاطر او، و همکاری برای فراخواندن به سوی او و جهاد با دشمنانش است.

4.     اینان در برابر کافران سخت و نیرومندند، «العزة» در اینجا به معنای قدرت برائت جستن و دوری گرفتن از کفار است، اینان از کفار به خاطر کفرشان و جنگیدن‌شان با مسلمانان متنفر و خشمگین‌اند، و مشتاقند که با آنان دوستی و محبت نداشته، و بر آنان سخت بگیرند، درون قلب‌شان دوستی و مهربانی نسبت به آنان وجود ندارد.

5.     اینان مجاهد راه خدایند، جهادی ربانی، فراگیر و درست، در شکل‌های گوناگون جهاد و عرصه‌ها و شیوه‌های متعدد آن، زیرا اینان وخامت حمله‌ی شرزه‌ای را که یهودیان و صلیبی‌ها علیه اسلام و مسلمانان به راه انداخته‌اند را درک کرده و می‌دانند که جز جهادی عمده و مداوم و پی در پی چیزی نمی‌تواند مانع آن شده و آن را پس زند.

6.     اینان از سرزنش هیچ سرزنش‌کننده‌ای نمی‌ترسند، زیرا علم و آگاهی‌شان را از اسلام به عاریت گرفته‌اند، و از او داوری می‌طلبند، و با چشم اولین و نخستین منبع موثق بدان می‌نگرند، و بسیار مشتاقند که مخالفتی با آن ننمایند، همه‌ی آنچه که نزد اینان مهم است آن است که خداوند از ایشان خشمگین نگردد. و بعد از آن سلام بر دنیا و هرکه در آن است، برای (سرزنش) دیگران حسابی باز نمی‌کنند، و از سرزنش و اعتراض و تقبیح و نکوهش آنان نمی‌ترسند، زیرا آنان ارزشی برای کفار قائل نیستند، و اعتباری برای اعتراضات و سرزنش‌ها و انکار آنان در نظر نمی‌گیرند.

7.     اینان یاور و حامی خداوند و فرستاده‌اش و مؤمنین پارسای عابدند، از دشمنان خدا تبری می‌جویند، از نشانه‌های حمایت‌شان از مؤمنین این است که آنان را دوست داشته و در برابرشان نرم و فروتن‌اند، و از نشانه‌های برائت جستن‌شان از کفار، جهادشان با آنان، و ایستادگی‌شان در برابر پروژه‌ها و برنامه‌ها و دسیسه‌های آن‌هاست.

8.     اینان عبادت‌کنندگان خداوندند، از ذکر و شکر خدا لذت می‌برند، نماز را برپای می‌دارند، زکات را می‌پردازند، با رکوع‌کنندگان و سجده‌کنندگان همراه می‌گردند، به اسلام متعهد و پایبندند، و به واسطه‌ی آن حرکت کرده و جنب و جوش می‌نمایند، به سوی آن فرا می‌خوانند، و از این طریق بدل به اولیاء الهی می‌گردند.

9.     اینان حزب الله پیروزند، صفات ایمانی پیشین آنان را به این نتیجه‌ی درخشان رسانده است، اینان پیروزند چون خداوند با آنان است، و در جهادشان با دشمنان‌شان پیروزند. ما این نقطه‌ی مثبت را در جوانان بیداری اسلامی و خیزش جهادگرانه می‌بینیم، کسانی که خداوند آنان را در این دوره آورده است، و آنان را برای ادای وظیفه‌ی‌شان توفیق ارزانی داشته، و به یاری خدا آینده‌ی درخشان ایمانی از آنِ آنان است.

بر هر فرد مسلمان پارسایی که اسلام را دوست دارد و خواهان پیروزی و استقرار آن است واجب است که جزو این گروه ربانی باشد، و اینکه در درون خود این صفات ارجمندی را که این آیات بیان داشته تحقق بخشد، تا وعده‌ی خداوند در خصوص چیرگی و پیروزی نزدیک گردد که یقیناً به خواست خدا این پیروزی و چیرگی نزدیک است.




[1]- حدیث شماره: 45.

[2]- حدیث شماره: 3017.

[3]- مختصر صحیح بخاری، حدیث شماره42، ترجمه: عبدالقادر ترشابی، انتشارات حرمین، چاپ دوم 1384.

وعده‌ی قرآنی در سوره آل عمران

فصل دوم:
وعده‌ی قرآنی در سوره آل عمران

زیان و پشیمانی کفار

در سوره‌ی آل عمران آیات متعددی وجود دارد که دربردارنده‌ی وعده‌هایی در خصوص شکست کفار و پیروزی مسلمانان است. از جمله‌ی این آیات:

1-   خداوند می‌فرماید:

﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ لَن تُغۡنِیَ عَنۡهُمۡ أَمۡوَٰلُهُمۡ وَلَآ أَوۡلَٰدُهُم مِّنَ ٱللَّهِ شَیۡ‍ٔٗاۖ وَأُوْلَٰٓئِکَ هُمۡ وَقُودُ ٱلنَّارِ١٠ کَدَأۡبِ ءَالِ فِرۡعَوۡنَ وَٱلَّذِینَ مِن قَبۡلِهِمۡۚ کَذَّبُواْ بِ‍َٔایَٰتِنَا فَأَخَذَهُمُ ٱللَّهُ بِذُنُوبِهِمۡۗ وَٱللَّهُ شَدِیدُ ٱلۡعِقَابِ١١ قُل لِّلَّذِینَ کَفَرُواْ سَتُغۡلَبُونَ وَتُحۡشَرُونَ إِلَىٰ جَهَنَّمَۖ وَبِئۡسَ ٱلۡمِهَادُ١٢ قَدۡ کَانَ لَکُمۡ ءَایَةٞ فِی فِئَتَیۡنِ ٱلۡتَقَتَاۖ فِئَةٞ تُقَٰتِلُ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ وَأُخۡرَىٰ کَافِرَةٞ یَرَوۡنَهُم مِّثۡلَیۡهِمۡ رَأۡیَ ٱلۡعَیۡنِۚ وَٱللَّهُ یُؤَیِّدُ بِنَصۡرِهِۦ مَن یَشَآءُۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَعِبۡرَةٗ لِّأُوْلِی ٱلۡأَبۡصَٰرِ١٣ [آل عمران: 10-13].

«(در چنین روزی) به هیچ وجه اموال و اولاد کافران، نمی‌تواند آنان را از (عذاب) خدا نجات دهد (و مایه‌ی رهایی ایشان از عذاب خدا گردد) و ایشان افروزینه‌ی آتش (دوزخ) هستند. (اینان رفتار و کردار زشتی دارند) هم‌چون رفتار و کردار قوم فرعون و کسانی که پیش از ایشان بودند و آیات ما را با وجود روشنی تکذیب می‌کردند، پس خدا آنان را به (کیفر) گناهان‌شان گرفت، و خداوند شدیدالعقاب است. (ای پیغمبر!) به کسانی که کافرند، بگو: شما (در دنیا) شکست خواهید خورد و (در آخرت) گردآورده می‌شوید و به دوزخ افکنده می‌شوید، و (دوزخ) چه بدجایگاهی است! در دو دسته‌ای که (در میدان جنگ بدر) باهم روبرو شدند، نشانه‌ای (و درس عبرتی) برای شما است. دسته‌ای در راه خدا می‌جنگید و دسته‌ای دیگر کافر بود. (چنین کافرانی) مؤمنان را (به خواست خدا) با چشم خویش دو برابر (تعداد واقعی) خود می‌دیدند (و بدین سبب ترس و هراس بر آنان چیره شد و گریختند) و خداوند هرکس را بخواهد با یاری خود تأیید می‌کند (و پیروزی را نصیب او می‌گرداند). بی‌گمان در این امر عبرتی برای صاحبان چشم (بینا و بینش راستین) است».

این آیات یک حقیقت مسلّم قرآنی را بیان می‌دارند که همان زیان و پشیمانی کفار است، آنان نه در دنیا و نه در آخرت، رستگار نشده و نجات نمی‌یابند، آنان در دنیا شکست خورده و مغلوب و نابود شدنی‌اند، اموال و فرزندان‌شان به آنان سودی نمی‌رساند و عذاب الهی را از آنان دور نمی‌گرداند، آنان در آخرت هیزم آتش‌اند و جاودانه در آن می‌مانند.

آیات دو نمونه از کفار را ارائه می‌دهند که این حقیقت در آن‌ها نمود یافته است: نمونه آل فرعون و نمونه‌ی کفار قریش.

آل فرعون و کسانی که پیش از ایشان بودند آیات خدا را تکذیب کردند و با پیامبران الهی جنگیدند، و برای خدا شریک قائل شدند، و با دین خدا جنگیدند در نتیجه شکست خورده و زیان دیدند، و خداوند آنان را به واسطه گناهان‌شان تنبیه نموده، و به هلاکت رسانده و از میان برد، و به هیچ وجه اموال و اولادشان سودی به حال‌شان نداشت.

شکست کفار در بدر درس عبرتی است

کفار قریش می‌دانند که در روز بدر بر آنان چه می‌گذرد به این خاطر خداوند به پیامبرش ج دستور می‌دهد که به آنان بگوید: ای کافران! نبردتان با حق بیهوده و بی‌حاصل است، و به یاری خدا حق پیروز است، و مؤمنین چیره و غالب‌اند، و شما شکست خورده و ناکام، و مغلوب و زیان دیده‌اید، و در آخرت به سوی جهنم رهسپار می‌شوید، و چه جا و سرنوشت و بستر بدی است.

آیات آنچه را در جنگ بدر میان مسلمانان و کفار روی داده، یادآوری نموده، و آن را مایه‌ی عبرت و نشانه‌ای گردانده است، و مردم را مورد خطاب قرار داده و می‌گوید: «در دو دسته‌ای که (در میدان جنگ بدر) باهم روبرو شدند، نشانه‌ای (و درس عبرتی) برای شما است. دسته‌ای در راه خدا می‌جنگید و دسته‌ای دیگر کافر بود. (چنین کافرانی) مؤمنان را (بخواست خدا) با چشم خویش دو برابر (تعداد واقعی) خود می‌دیدند».

دو گروه در جنگ بدر باهم رویاروی شدند و اولین نبرد میان حق و باطل در تاریخ مسلمانان میان آنان روی داد. گروه مسلمانان به رهبری پیامبر ج، که این گروه در راه خدا می‌جنگید، و گروه کفار به رهبری ابوجهل (عمروبن هشام)، که این گروه در راه طاغوت می‌جنگید. کافران (بیش از) دو برابر تعداد مؤمنین بودند: «می‌دیدند مسلمانان آن کافران را دو برابر خویش، دیدن به چشم»[1].

یعنی: مسلمانان هنگامی که با چشم خویش به کفار می‌نگریستند آنان را دو برابر خود می‌دیدند. واضح است که تعداد کفار در جنگ بدر چند برابر تعداد مسلمانان بود، در حالی که تعداد مسلمانان سیصد و چند نفر بود، تعداد کفار حدود هزار نفر بود. با وجود تعداد اندک مسلمانان در جنگ بدر، اما خداوند آنان را بر دشمنان‌شان پیروز گردانید همچنان که می‌فرماید:

﴿وَلَقَدۡ نَصَرَکُمُ ٱللَّهُ بِبَدۡرٖ وَأَنتُمۡ أَذِلَّةٞۖ [آل عمران: 123].

«خداوند شما را در بدر پیروز گردانید و حال آنکه (نسبت به کافران) ناچیز (و از ساز و برگ اندکی برخوردار) بودید».

وعده‌ی خداوند در خصوص یاری بندگان مجاهدش

از جمله سنت‌های ثابت خداوند این است که بندگان مجاهدش را علیه دشمنان کافرشان یاری می‌دهد و لذا خداوند می‌فرماید: «و خداوند هرکس را بخواهد با یاری خود تأیید می‌کند (و پیروزی را نصیب او می‌گرداند). بی‌گمان در این امر عبرتی برای صاحبان چشم (بینا و بینش راستین) است». [آل عمران: 13].

فقط صاحبان بینش‌های ایمانی به این آیات عنایت ورزیده، و از پند و اندرزهای موجود در آن عبرت می‌گیرند.

از این آیات یک وعده‌ی ایمانی و قرآنی دریافت می‌کنیم، وعده‌ای که بیانگر یاری خداوند به بندگان مؤمن مجاهدش است، حال این یاری به هر شکلی که باشد، شکلی که خداوند براساس حکمتش آن را برمی‌گزیند. و با کفارِ یهودی و صلیبی و دیگر کفار با توجه به این سخن خداوند تعامل می‌نماییم که می‌فرماید: «به هیچ وجه اموال و اولاد کافران، نمی‌تواند آنان را از (عذاب) خدا نجات دهد». [آل عمران: 10].

یقین داریم که آنان در هر نبردی بر ضد اسلام قدرتمندمان وارد شوند در نهایت بازنده و شکست خورده‌اند. این یهودیان و صلیبیان را با آنچه که خداوند به ما دستور داده تا با آن سخن بگویم، مورد خطاب قرار می‌دهیم که: ای کسانی که کفر پیشه نموده‌اید: بزودی شکست خورده و به سوی جهنم رانده می‌شوید و جهنم بد جایگاهی است، نبردتان با اسلام سودی عایدتان نمی‌گرداند، کفار پیش از شما نیز با اسلام جنگیدند، اما نتوانستند آن را از پای در آورند، تاریخ را بخوانید تا عبرت بگیرید.

پیروان عیسی برتر از کفارند

2-   خداوند می‌فرماید:

﴿إِذۡ قَالَ ٱللَّهُ یَٰعِیسَىٰٓ إِنِّی مُتَوَفِّیکَ وَرَافِعُکَ إِلَیَّ وَمُطَهِّرُکَ مِنَ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ وَجَاعِلُ ٱلَّذِینَ ٱتَّبَعُوکَ فَوۡقَ ٱلَّذِینَ کَفَرُوٓاْ إِلَىٰ یَوۡمِ ٱلۡقِیَٰمَةِۖ [آل عمران: 55].

«(به یاد آورید) هنگامی را که خدا به عیسی فرمود: من تو را (با مرگ طبیعی در وقت معین) می‌میرانم و (مقام تو را بالا می‌برم و بعد از مرگ طبیعی) به سوی خویش فرا می‌برم، و تو را از (دست) کافران می‌رهانم و کسانی را که از تو پیروی می‌کنند تا روز رستاخیز برتر از کسانی خواهم ساخت که کفر می‌ورزند».

این وعده‌ای دیگر جهت یاری مؤمنین، و استقرار بخشیدن آن‌ها در زمین است، وعده‌ای که خداوند به عیسی بن مریم ÷ می‌دهد، آن زمان که عیسی ÷ به‌طور مستقیم از سوی یهودیان و رومیان احساس خطر کرد، تا آنجا که می‌خواستند او را کشته و به صلیب بکشند، اما خداوند او را رهانیده و از دست آنان نجاتش داد.

پیش از اینکه خداوند او را از دست دشمنانش برهاند به او وحی نمود که از او حمایت و جانبداری می‌نماید تا عیسی ÷ احساس امنیت و آرامش نماید، خداوند به او گفت: ای عیسی من تو را به جوار خود می‌خوانم به این شکل که خواب را بر تو القا کرده و هنگامی که خوابیدی تو را به سوی خویش بالا می‌برم، و در حالی که خوابی به سوی آسمان برده می‌شوی و بدین ترتیب از تو حمایت کرده و از کفاری که می‌خواستند تو را کشته و به صلیبت بکشند رهانید. خداوند وعده‌ای را که به عیسی ÷ داده بود تحقق بخشید، او را نجات داده، و از دستان کافران یهودی و رومی رهایی داد.

همچنین خداوند به عیسی ÷ وعده داد که پیروان او را تا قیامت برتر از کفار قرار دهد: «و کسانی را که از تو پیروی می‌کنند تا روز رستاخیز برتر از کسانی خواهم ساخت که کفر می‌ورزند».

چه کسانی پیروان عیسی ÷ اند

حواریون و نصاری که دینش را پذیرفتند و تسلیم و فرمانبردار فرامین الهی گشتند، پیروان عیسی ÷ اند، کسانی که آیات پیشتر در مورد آنان چنین می‌گوید:

﴿۞فَلَمَّآ أَحَسَّ عِیسَىٰ مِنۡهُمُ ٱلۡکُفۡرَ قَالَ مَنۡ أَنصَارِیٓ إِلَى ٱللَّهِۖ قَالَ ٱلۡحَوَارِیُّونَ نَحۡنُ أَنصَارُ ٱللَّهِ ءَامَنَّا بِٱللَّهِ وَٱشۡهَدۡ بِأَنَّا مُسۡلِمُونَ٥٢ [آل عمران: 52].

«ولی هنگامی که عیسی از ایشان احساس کفر (و سرکشی و نافرمانی) کرد، گفت: کیست که یاور من به سوی خدا (و برای تبلیغ آئین او) گردد؟ حواریون گفتند: ما یاوران دین خداییم؛ (زیرا ما) به او ایمان آورده‌ایم؛ و (تو نیز) گواه باش که ما مخلص و منقاد (اوامر او) هستیم».

اینان کسانی‌اند که ایمان آورده‌اند به اینکه عیسی ÷ بنده و فرستاده‌ی خداوند، و کلمه‌ی اوست که آن را به سوی مریم افکنده و روحی از جانب اوست، اینان به پیمانی که با خدا بستند وفا نمودند و در برابر تمامی شکل‌های گوناگون شکنجه و آزار و اذیت که بر سرشان فرود می‌آمد صبر نمودند.

کسانی که پیرو اویند جزو کسانی نیستند که به خدا کفر می‌ورزند، و عیسی ÷ را خدا می‌پندارند، گروهی گفتند: بی‌شک او خدا است، عده‌ای دیگر گفتند: او پسر خدا است، و دسته سوم گفتند: او سومین سه خدا است، پدر و پسر و روح القدس. اینان نسبت به خداوند کافرند، و عیسی ÷ از آنان دوری و بیزاری می‌جوید.

خداوند می‌فرماید:

﴿وَإِذۡ قَالَ ٱللَّهُ یَٰعِیسَى ٱبۡنَ مَرۡیَمَ ءَأَنتَ قُلۡتَ لِلنَّاسِ ٱتَّخِذُونِی وَأُمِّیَ إِلَٰهَیۡنِ مِن دُونِ ٱللَّهِۖ قَالَ سُبۡحَٰنَکَ مَا یَکُونُ لِیٓ أَنۡ أَقُولَ مَا لَیۡسَ لِی بِحَقٍّۚ إِن کُنتُ قُلۡتُهُۥ فَقَدۡ عَلِمۡتَهُۥۚ تَعۡلَمُ مَا فِی نَفۡسِی وَلَآ أَعۡلَمُ مَا فِی نَفۡسِکَۚ إِنَّکَ أَنتَ عَلَّٰمُ ٱلۡغُیُوبِ١١٦ مَا قُلۡتُ لَهُمۡ إِلَّا مَآ أَمَرۡتَنِی بِهِۦٓ أَنِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ رَبِّی وَرَبَّکُمۡۚ [المائدة: 116-117].

«و (خاطرنشان ساز) آنگاه را که خداوند می‌گوید: ای عیسی پسر مریم! آیا تو به مردم گفته‌ای که جز الله، من و مادرم را هم دو خدای دیگر بدانید (و ما دو نفر را نیز پرستش کنید؟) عیسی می‌گوید: تو را منزه از آن می‌دانم که دارای شریک و انباز باشی. مرا نسزد که چیزی را بگویم (و بطلبم که وظیفه و) حق من نیست. اگر آن را گفته باشم بی‌گمان تو از آن آگاهی، تو (علاوه از ظاهر گفتار من) از راز درون من هم باخبری، ولی من از آنچه بر من پنهان می‌داری بی‌خبرم، زیرا تو داننده‌ی رازها و نهانی‌هایی (و از خفایا و نوایای امور باخبری). من به آنان چیزی نگفته‌ام مگر آنچه را که مرا به گفتن آن فرمان داده‌ای (و آن) اینکه جز خدا را نپرستید که پروردگار من و پروردگار شما است».

این امّت محمد ج است که براساس حق و صدق از او پیروی می‌کند، کسانی که ایمان آورده‌اند به اینکه عیسی ÷ بنده و فرستاده خداوند است، و خداوند کتابش انجیل را بر او فرو فرستاده است، و او را دوست داشته و به او ارج نهاده، و از او حمایت کرده و او را (از ادعاهای پوچی که به نسبت می‌دهند) پاک و منزه می‌دانند، اینان با دید مثبت ایمانی به او می‌نگرند همچنان که به دیگر پیامبران و فرستادگان خداوند † نیز چنین دید و نظری دارند.

اینان پیروان واقعی اویند، خداوند اینان را عزّت بخشیده و یاری و تأیید نموده است و آنان را برتر از دشمنان کافرش قرار داده است از جمله‌ی این دشمنان یهودیانی هستند که کمر به قتلش بستند و نصارایی که او را خدا پنداشتند و در موردش غلو و زیاده‌روی کردند، این مؤمنین نیکوکار تا قیامت برتر و والاتر باقی خواهند ماند. همچنان که خداوند در مورد آن‌ها می‌فرماید:

﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ کُونُوٓاْ أَنصَارَ ٱللَّهِ کَمَا قَالَ عِیسَى ٱبۡنُ مَرۡیَمَ لِلۡحَوَارِیِّ‍ۧنَ مَنۡ أَنصَارِیٓ إِلَى ٱللَّهِۖ قَالَ ٱلۡحَوَارِیُّونَ نَحۡنُ أَنصَارُ ٱللَّهِۖ فَ‍َٔامَنَت طَّآئِفَةٞ مِّنۢ بَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ وَکَفَرَت طَّآئِفَةٞۖ فَأَیَّدۡنَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ عَلَىٰ عَدُوِّهِمۡ فَأَصۡبَحُواْ ظَٰهِرِینَ١٤ [الصف: 14].

«ای مؤمنان! یاران (دین) خدا باشید، همانگونه که عیسی پسر مریم به حواریون گفت: چه کسانی یاران من برای (یاوری دین) خدا خواهند بود؟ حواریون گفتند: ما جملگی یاران (دین) خدا خواهیم بود. سپس گروهی از بنی اسرائیل ایمان آوردند، و گروهی کافر گشتند. ما کسانی را که ایمان را پذیرفتند، علیه دشمنان‌شان مدد کردیم و آنان پیروز شدند».

وعده‌ی خداوند تحقق یافته است، مسلمانان پیروان حقیقی عیسی ÷ بوده و بدتر از کفارند، با حجت و منطق بر آنان پیروزند، و اسلام با حجت و دلیل و برهانش پیروز است، و هیچ ایده و عقیده‌ای یا فراخوانی و درخواستی نمی‌تواند در برابرش بایستد، و دعوتگر متفکر اندیشمند در هر مناظره و مناقشه و جلسه‌ای چیره و برتر و پیروز است، زیرا حق آشکار و چیره است، و باطل ضعیف و شکست خورده.

امت اسلامی بهترین امّت است

3-   خداوند می‌فرماید:

﴿کُنتُمۡ خَیۡرَ أُمَّةٍ أُخۡرِجَتۡ لِلنَّاسِ تَأۡمُرُونَ بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَتَنۡهَوۡنَ عَنِ ٱلۡمُنکَرِ وَتُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِۗ وَلَوۡ ءَامَنَ أَهۡلُ ٱلۡکِتَٰبِ لَکَانَ خَیۡرٗا لَّهُمۚ مِّنۡهُمُ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ وَأَکۡثَرُهُمُ ٱلۡفَٰسِقُونَ١١٠ لَن یَضُرُّوکُمۡ إِلَّآ أَذٗىۖ وَإِن یُقَٰتِلُوکُمۡ یُوَلُّوکُمُ ٱلۡأَدۡبَارَ ثُمَّ لَا یُنصَرُونَ١١١ ضُرِبَتۡ عَلَیۡهِمُ ٱلذِّلَّةُ أَیۡنَ مَا ثُقِفُوٓاْ إِلَّا بِحَبۡلٖ مِّنَ ٱللَّهِ وَحَبۡلٖ مِّنَ ٱلنَّاسِ وَبَآءُو بِغَضَبٖ مِّنَ ٱللَّهِ وَضُرِبَتۡ عَلَیۡهِمُ ٱلۡمَسۡکَنَةُۚ ذَٰلِکَ بِأَنَّهُمۡ کَانُواْ یَکۡفُرُونَ بِ‍َٔایَٰتِ ٱللَّهِ وَیَقۡتُلُونَ ٱلۡأَنۢبِیَآءَ بِغَیۡرِ حَقّٖۚ ذَٰلِکَ بِمَا عَصَواْ وَّکَانُواْ یَعۡتَدُونَ١١٢ [آل عمران: 110-112].

«شما (ای پیروان محمد) بهترین امتی هستید که به سود انسان‌ها پدیدار شده‌اید (مادام که) امر به معروف و نهی از منکر می‌نمایید و به خدا ایمان دارید. و اگر اهل کتاب (مثل شما به چنین برنامه و آئین درخشانی) ایمان بیاورند، برای ایشان بهتر است (از باور و آئینی که برآنند. ولی تنها عده‌ی کمی) از آنان با ایمانند و بیشتر ایشان فاسق (و خارج از حدود ایمان و وظائف آن) هستند. آنان هرگز نمی‌توانند به شما زیانی (ژرف و پر دامنه) برسانند مگر آزار مختصری (که اثر چندانی برجای نمی‌گذارد) و اگر با شما بجنگند به شما پشت کرده و پای به فرار می‌نهند، سپس یاری نمی‌شوند. آنان هرکجا یافته شوند، (مُهر) خواری بر ایشان خورده است؛ مگر (اینکه از روش ناپسند خود دست بردارند و) با پیمان خدا (یعنی رعایت قوانین شریعت) و پیمان مردم (یعنی رعایت مقررات همزیستی مسالمت‌آمیز، خویشتن را از اذیت و آزار در امان دارند و از مساوات حقوقی و قضایی برخوردار گردند) و آنان شایسته‌ی خشم خدا شده‌اند و مُهر بیچارگی بر ایشان خورده است. چرا که آنان به آیات خدا کفر می‌ورزیده‌اند و پیغمبران را به ناحق می‌کشته‌اند. این (جرأت بر گناهان بزرگ، ناشی از استمرار گناهان کوچک بوده و) به سبب سرکشی (از فرمان خدا) و تجاوز (از حدود شریعت الله) می‌باشد».

آیات با بیان حقیقتی مسلّم پیرامون نیک‌اندیشی و نیک‌خواهی این امّت آغاز می‌گردد، و روی سخن آن متوجه امّت اسلامی است با تمامی نژادها و ملیت‌ها و تبارهای آن، خداوند حکیم این امّت را برای آدمیان پدید آورده است، و آن را براساس اسلامش که به واسطه‌ی آن متمایزش می‌گرداند برپا و مستقر کرده است، و قدرت و شوکتش را منوط به پایبندی به آن نموده است.

امت اسلامی بهترین و والاترین امت‌ها است، این امت، امّت میانه‌رو، و گواه بر دیگر امت‌ها است، و به واسطه برنامه و رسالت متمایز از دیگر امت‌ها است. خداوند می‌فرماید:

﴿وَکَذَٰلِکَ جَعَلۡنَٰکُمۡ أُمَّةٗ وَسَطٗا لِّتَکُونُواْ شُهَدَآءَ عَلَى ٱلنَّاسِ وَیَکُونَ ٱلرَّسُولُ عَلَیۡکُمۡ شَهِیدٗاۗ [البقرة: 143].

«و بی‌گمان شما را ملت میانه روی کرده‌ایم تا گواهانی بر مردم باشید و پیغمبر (نیز) بر شما گواه باشد».

آیه نقش و وظیفه‌ی امّت را که بدان متمایز و منحصر گشته و تبدیل به بهترین امّت می‌شود را در این سخنش بیان داشته است: «امر به معروف و نهی از منکر می‌نمایید و به خدا ایمان دارید». [آل عمران: 110] . این والایی نقش و وظیفه است که برپایه‌ی تعهد به اسلام، و حرکتِ به واسطه آن، و دعوت به سوی آن، که در اثنای ایمان آوردن به خدا و انجام امر به معروف و نهی از منکر، صورت می‌پذیرد.

نیاز امت‌های معاصر به برنامه‌ی امّت اسلامی

(نیاز به) والایی و نیک‌خواهی امّت اسلامی در این دوره آشکارتر از هر زمان دیگری است، زمانه‌ای که شاهد عزل کردن اسلام از حضوری مؤثر و حقیقتی در سرزمین‌های اسلامی، و شاهد کنار گذاشتن امّت اسلامی از جایگاه تمدنی - جهانی، و سیطره‌ی کفار بر جهان و رهبری جاهلانه‌ی بشریت است!، در این دوره اندیشه‌ها و مکاتب و اعتقادات جاهلی و ملحدانه را می‌بینیم که بر افکار و تصورات، احساسات و عواطف، گفتار و کردار، رفتارها و منش‌ها، و علاقمندی‌ها و تمایلات مردم چیره گشته است. بدی و پلیدی‌ای را که زندگی جاهلی غربی، در فکر و علم، در تولید و صنعت، در ثروت و اقتصاد، در سیاست و اجتماع، و در خلق و خود و رفتار، تراویده و تولید می‌کند را می‌بینیم. ارزش‌ها و اصول شیطانی را که بشریت در باتلاق هرزگی و بی‌بندوباری‌اش غرق گشته است را می‌بینیم و مردان و زنان به حیواناتی که برده و بنده‌ی شهوات و هوس‌پرستی و انحرافات جنسی‌اند بدل گشته‌اند!

بی‌شک تمایلات جنسی نامشروع و مواد افیونی و مخدر، ملت‌ها را بدل به (بدترین) ملت‌هایی نموده که بر روی زمین به سر می‌برند، و انسانیت انسان در آن مسخ شده، و او را به پایین‌ترین درجه‌ی حیوانیت فرو برده است. تا آنجا که بقیه‌ی عقلا و اندیشمندان غربی را واداشته تا به جستجوی ته مانده‌ی انسانیت در نزد انسان زجردیده‌ی کافر غربی بپردازند، و دست آخر نیز اثری از آن نیابند. آنچه بشریت را بسیار نیازمند این امّت مسلمان می‌گرداند، امتی که نیکوکار و پاکدامن، و به واسطه اخلاق و رسالتش متمایز است، این است که به بشریت دردمند، انسانیت به سرقت رفته‌اش را باز گرداند.

هدف کفار از میان بردن مسلمانان است

یهودیان و مسیحیان اهل کتاب نسبت به این امّت حسودند، و به واسطه والایی‌اش به او کینه می‌ورزند، و به این خاطر منکر دینش می‌شوند، اما اگر بدان ایمان می‌آوردند و مسلمان می‌شدند این برایشان بهتر بود: «و اگر اهل کتاب (مثل شما به چنین برنامه و آئین درخشانی) ایمان بیاورند، برای ایشان بهتر است (ولی تنها عده‌ی کمی) از آنان با ایمانند و بیشتر ایشان فاسق (و خارج از حدود ایمان وظائف آن) هستند». [آل عمران: 110].

اینان به انکار (دین اسلم) اکتفا نکردند، بلکه در طول قرون تاریخ اسلامی و به هدف برگرداندن مسلمانان از دین‌شان جنگی وحشیانه و بی‌رحمانه را بر ضد این امّت اعلان نموده‌اند، همچنان که خداوند در مورد آنان می‌فرماید:

﴿وَلَا یَزَالُونَ یُقَٰتِلُونَکُمۡ حَتَّىٰ یَرُدُّوکُمۡ عَن دِینِکُمۡ إِنِ ٱسۡتَطَٰعُواْۚ [البقرة: 217].

«پیوسته با شما خواهند جنگید تا اگر بتوانند شما را از آئین‌تان برگردانند».

خداوند با قاطعیت بیان می‌دارد که آنان هرگز نمی‌توانند این هدف‌شان را بر ضد مسلمین عملی سازند و هرگز موفق به از میان بردن مسلمانان نمی‌گردند، و امّت اسلامی در مواضعش باقی بماند و با آنان رویاروی شده و مانع حیله‌ها و نیرنگ‌های‌شان می‌گردد، و نهایت آنچه را که از دست‌شان برمی‌آید همان (آزردن) مسلمانان است. خداوند می‌فرماید: «آنان هرگز نمی‌توانند به شما زیانی (ژرف و پردامنه) برسانند مگر آزار مختصری (که اثر چندانی برجای نمی‌گذارد)». [آل عمران: 111].

یعنی: دشمنان هرگز نمی‌توانند اهداف‌شان را بر ضد شما تحقق بخشند، و هرگز ضرری به دین‌تان نمی‌رسانند، و هرگز نمی‌توانند آن را از وجود شما بیرون بکشند، و همچنان قوی و استوار و ثابت باقی می‌ماند، هم‌چون درختی محکم و گسترده، و این همان است که خداوند در سخنش، قدرت و نفوذ اسلام را بدان تشبیه کرده است. آنجا که می‌فرماید:

﴿أَلَمۡ تَرَ کَیۡفَ ضَرَبَ ٱللَّهُ مَثَلٗا کَلِمَةٗ طَیِّبَةٗ کَشَجَرَةٖ طَیِّبَةٍ أَصۡلُهَا ثَابِتٞ وَفَرۡعُهَا فِی ٱلسَّمَآءِ٢٤ تُؤۡتِیٓ أُکُلَهَا کُلَّ حِینِۢ بِإِذۡنِ رَبِّهَاۗ [إبراهیم: 24-25].

«بنگر که خدا چگونه مثل می‌زند: سخن خوب به درخت خوبی می‌ماند که تنه‌ی آن (در زمین) استوار و شاخه‌هایش در فضا (پراکنده) باشد. بنا به اراده و خواست خدا هر زمانی میوه‌ی خود را بدهد».

لطمه کفار فقط آزاری سطحی است

بی‌شک کفار مسلمانان را می‌آزارند، اما فقط آزار، آن‌هم آزاری ظاهری و سطحی، آزاری که جنبه‌ی مادی آدمی همچون اعضای جسمش را دربر می‌گیرد تا آنجا که برخی از مسلمانان را شکنجه می‌کنند، و گاه اعضایی از بدن‌شان را قطع می‌کنند، و شاید اسیرانی از آنان گرفته و در زندان بیفکنند و آنان را به بیشتر از زندان ابد نیز محکوم کنند، گاه اموال و دارایی، و تجارت و کارهای‌شان را مصادره می‌کنند، اما همه‌ی این‌ها فقط (آزاری) ظاهری و سطحی است که خیلی زود از بین می‌رود هرچند مدت زمانی نیز به طول انجامد اما می‌توان آن را تحمل کرده و تاب آورد، و بر آن صبر نمود، و رنج‌هایش را به جان پذیرفت.

اما جایگاه ایمان در قلب است، و یقین و اطمینان، و قدرت عزم و اراده، و تصمیم بر مبارزه‌طلبی و رویارویی، و صبر و ثبات همه در وجود آدمی است، و دشمنان هرگز نمی‌توانند که در وجود مؤمنین صادق مجاهد ثابت‌قدم بدان دست یابند.

هرگاه که هجوم دشمنان بر امّت اسلامی شدّت و بی‌رحمی بیشتری به خود گرفته، مؤمنان مجاهد ثابت‌قدم اراده و همت و تصمیم و جهاد و رویارویی را افزایش داده‌اند. در همین روزگارمان مصداق این وعده‌ی قرآنی را می‌بینیم، یهودیان و صلیبیان در از میان بردن اراده‌ی جهاد و رویارویی در دل و جان مجاهدان صادق عاجز و ناتوانند، و تمام آنچه را که به آن دست می‌یابند آسیب رساندن به جسم و مال آنان است!!

شکست کفار در برابر مجاهدین صادق

آیات یک وعده‌ی قرآنی دیگر را ارائه می‌دهند، وعده‌ای در خصوص شکست کفار در برابر مؤمنین صادق: «و اگر با شما بجنگند به شما پشت کرده و پای به فرار می‌نهند، سپس یاری نمی‌شوند». [آل عمران: 111]. هنگامی که کفار رویارویی لشکریان مؤمنین صادق می‌شدند در برابر آنان شکست می‌خوردند و این وعده‌ی قاطع قرآنی تحقق می‌یابد. این وعده قابل مقایسه با این دوره‌ی دشواری که مسلمانان مستضعف در این زمان در آن به سر می‌برند نیست، دوره‌ای که مسلمانان در برابر کفار شکست خورده‌اند و به دشمنان‌شان پشت کرده و گریخته‌اند، و دشمنان در جنگ‌های پی در پی بر ضد آنان پیروز گشته‌اند. این دوره دوره‌ای خاص است، وعده‌ی قرآنی مسئولیت آن را برعهده نمی‌گیرد، و به سبب آن این وعده خلاف وعده نکرده است، زیرا مسلمانان معاصر خود مسبب چیزی هستند که بر سرشان می‌آید، زیرا آنان شرطی را که خداوند برای یاری و پیروزی‌شان مقرر کرده رها کرده‌اند:

﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِن تَنصُرُواْ ٱللَّهَ یَنصُرۡکُمۡ وَیُثَبِّتۡ أَقۡدَامَکُمۡ٧ [محمد: 7].

«ای مؤمنان! اگر (دین) خدا را یاری کنید، خدا شما را یاری می‌کند (و بر دشمنان‌تان پیروز می‌گرداند) و گام‌های‌تان را استوار می‌دارد (و کار و بارتان را استقرار می‌بخشد)».

بزودی مسلمانان (به‌طور کلی) به سوی دین‌شان باز می‌گردند، و بزودی این وعده قرآنی به سمت تحقق در زندگی آنان باز می‌گردد، و ناکامی و شکست دشمنان را در برابرشان می‌بینند، ما به این موضوع یقین داریم، و به یاری خدا در آینده‌ای نزدیک رخ می‌دهد.

حقارت یهود و پیمان‌های گسترده شده برای آنان

خداوند ما را از ذلّتی ذاتی که بر سر یهود آورده است آگاه می‌گرداند: «آنان هرکجا یافته شوند، (مُهر) خواری بر ایشان خورده است؛ مگر (اینکه از روش ناپسند خود دست بردارند و در اعمال خویش تجدید نظر کنند و) با پیمان خدا (یعنی رعایت قوانین شریعت) و پیمان مردم (یعنی رعایت مقررات همزیستی مسالمت‌آمیز، خویشتن را از اذیت و آزار در امان دارند) و آنان شایسته‌ی خشم خدا شده‌اند و (مُهر) بیچارگی بر ایشان خورده است». [آل‌عمران: 112].

قدرت و استقرار، و سلطه و سیطره‌ای را که یهود، امروزه بر دنیا دارد با وعده‌ی قرآنی در خصوص ذلّت و خواری و بیچارگی آنان تعارضی ندارد.

درون متن آیه بیان شده که این ذلّت و بیچارگی عمومی، استثناء بردار است، و این استثناء دوره‌ای کوتاه دارد، دوره‌ای که در آن از سوی خدا مورد پناه قرار می‌گیرند: «مگر آنکه به پناه امان خدا و زینهار مردم [روند]». [آل عمران: 112][2]. اما این پناه و پیمانی کوتاه است، خیلی زود قطع می‌شود، این دوره‌ی کوتاه هرگز از ده‌ها سال بیشتر نیست، کی ده‌ها سال با ده‌ها قرن برابرند، ده‌ها قرنی که یهود در گذشته با بیچارگی و ذلّت و لعنت و غضب در آن به سر برده است؟ بی‌شک یهودیان مورد لعن قرار گرفته‌اند و آینده‌ای تیره و تار انتظارشان را می‌کشد، آنان به دست مؤمنین صادق مجاهد در خفت و خواری، و ضعف و درماندگی و بیچارگی به سر خواهند برد، مؤمنینی که خداوند به وعده‌ای که به آنان داده وفا خواهد نمود و آنان را بر دشمنان‌شان چیره و مسلط می‌گرداند.

دشمنی دشمنان با مسلمانان

4-   خداوند می‌فرماید:

﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَتَّخِذُواْ بِطَانَةٗ مِّن دُونِکُمۡ لَا یَأۡلُونَکُمۡ خَبَالٗا وَدُّواْ مَا عَنِتُّمۡ قَدۡ بَدَتِ ٱلۡبَغۡضَآءُ مِنۡ أَفۡوَٰهِهِمۡ وَمَا تُخۡفِی صُدُورُهُمۡ أَکۡبَرُۚ قَدۡ بَیَّنَّا لَکُمُ ٱلۡأٓیَٰتِۖ إِن کُنتُمۡ تَعۡقِلُونَ١١٨ هَٰٓأَنتُمۡ أُوْلَآءِ تُحِبُّونَهُمۡ وَلَا یُحِبُّونَکُمۡ وَتُؤۡمِنُونَ بِٱلۡکِتَٰبِ کُلِّهِۦ وَإِذَا لَقُوکُمۡ قَالُوٓاْ ءَامَنَّا وَإِذَا خَلَوۡاْ عَضُّواْ عَلَیۡکُمُ ٱلۡأَنَامِلَ مِنَ ٱلۡغَیۡظِۚ قُلۡ مُوتُواْ بِغَیۡظِکُمۡۗ إِنَّ ٱللَّهَ عَلِیمُۢ بِذَاتِ ٱلصُّدُورِ١١٩ إِن تَمۡسَسۡکُمۡ حَسَنَةٞ تَسُؤۡهُمۡ وَإِن تُصِبۡکُمۡ سَیِّئَةٞ یَفۡرَحُواْ بِهَاۖ وَإِن تَصۡبِرُواْ وَتَتَّقُواْ لَا یَضُرُّکُمۡ کَیۡدُهُمۡ شَیۡ‍ًٔاۗ [آل عمران: 118-120].

«ای کسانی که ایمان آورده‌اید! از غیر خود محرم اسرار برنگزینید، آنان از هیچ‌گونه شرّ و فسادی در حق شما کوتاهی نمی‌کنند. آنان آرزوی رنج و زحمت شما را (در دل) دارند (و پیوسته در انتظار آنند. نشانه‌هایی) دشمنانگی از دهان آنان آشکار است، و آنچه در دل دارند بزرگ‌تر است (از بدسگالی‌هایی که ظاهر می‌سازند) ما نشانه‌هایی را (که بتوان با آن‌ها دشمن را از دوست باز شناخت) برای شما بیان کردیم اگر اهل عقل و درایت هستید. هان! (ای مؤمنان!) این شمایید که آنان را (به خاطر قرابت یا صداقت یا مودت) دوست می‌دارید، و ایشان شما را (به خاطر تعصب دینی خود) دوست نمی‌دارند، و شما به همه‌ی کتاب‌های (آسمانی) ایمان دارید (اما آنان به کتاب آسمانی شما ایمان ندارند). و وقتی که با شما برخورد می‌کنند می‌گویند: ایمان آورده‌ایم. اما هنگامی که تنها می‌شوید، از شدّت خشم بر شما، سر انگشتان خود را به دندان می‌گزند، بگو با (درد همین) خشمی که دارید بمیرید. بی‌گمان خداوند از آنچه در درون سینه‌ها می‌گذرد آگاه است. اگر نیکی به شما دست دهد ناراحت می‌شوند، و اگر به شما بدی برسد، شادمان می‌شوند و اگر (در برابر اذیت و آزارشان) شکیبایی کنید (و از دوستی با ایشان) بپرهیزید، حیله‌گری آنان هیچ زمانی به شما نمی‌رساند».

این آیات مؤمنین را از دوستی با دشمنان، و انتخاب آنان به عنوان محرم اسرار و کارشناسان و مشاوران مؤمنین، نهی می‌کند، و شدّت دشمنی‌شان را به ما نشان می‌دهد، و تصاویری روشنگر، و تجزیه و تحلیل‌هایی درست از آنان ارائه می‌دهد. دشمنان کافر در مبتلا کردن مؤمنین به ضعف و ناتوانی و تباهی کوتاهی نمی‌کنند آنان بسیار مشتاقند که مؤمنین دچار فشار و سختی و رنج و عذاب گردند. هرچند می‌کوشند که دشمنی‌شان را از مسلمانان پنهان دارند، و خود را به دیپلماسی و فریب در برابر آنان بیارایند، اما گاه زبان‌شان به آنان خیانت می‌کند، و سخنان و عباراتی را به کار می‌برند که انزجار و بغض‌شان را نسبت به مسلمانان آشکار می‌گرداند، سخنانی که به آنچه در این خصوص در دل پنهان داشته‌اند اشاره دارد. آنان نسبت به مسلمین، کینه‌توز و بدخواه و عصبانی‌اند.

مسلمانان هرگز موفق نمی‌شوند که دشمنی و نفرت را از قلب‌ها و سینه‌های آنان بزدایند و (حتی) هنگامی که بکوشند تا براساس انسانیت آن‌ها با آن‌ها تعاملی نیکو داشته و دوست‌شان بدارند، امکان ندارد که دشمنان آنان را دوست بدارند، و چگونه می‌توان مکانی کوچک برای محبت و دوستی در قلبی یافت که از حقد و کینه و دشمنی و بغض پُر گشته است؟!

روان‌کاوی کفار توسط قرآن

این دشمنان کینه‌توز می‌کوشند تا در برابر مسلمانان اظهار نیکی و خوبی کرده و خود را شبیه مسلمانان نشان دهند. لذا هرگاه با مسلمانان برخورد می‌کنند ادعای وفاق و یکدلی در ایمان، و یاری برای خدمت به ادیان، و همراهی برای مبارزه با فساد و الحاد را می‌نمایند. اما هنگامی که باهم خلوت می‌کنند نفرت و انزجارشان را نسبت به مسلمانان با صراحت اعلان می‌کنند و از شدّت خشم سر انگشتان خود را می‌گزند.

به خاطر بغض و کینه‌ی‌شان نسبت به مسلمانان، دوست ندارند که آنان به خیری دست یابند، و یا اوضاع و احوال‌شان رو به نیکی نهد، و یا مشکلات‌شان برطرف گردد، و اگر مسلمانان به امتیاز و فضیلتی دست یابند کفار آزرده شده و زجر می‌کشند. و اگر مسلمانان دچار عیب و نقص یا نقطه‌ضعفی گردند آنان شاد شده و به همدیگر مژده می‌دهند!! بی‌شک این آیات در روان‌کاوی کفار، و آشکار کردن دشمنی و بغض و انزجارشان نسبت به مسلمانان صادق و راستگوست. این آیات از گروهی خاص از کفار، و طبقه‌ای خاص از آنان که در زمانی معین یا مکانی مشخص زندگی می‌کنند سخن نمی‌گوید! این آیات متناسب با کفار در هر زمان و مکانی است، و مسلمانان در هر دوره‌ای از تاریخ گذشته و حال‌شان به این کفار کینه‌ای دچار و گرفتار شده‌اند!، خداوند عظیم راست فرموده است، ما می‌بینیم که این آیات سخنی تحلیلی و روشنگرانه از کفار کینه‌توز این دوره، از جمله یهودیان و هندی‌ها و روس‌ها و آمریکایی‌ها و دیگر دشمنان کینه‌توز محارب، ارائه می‌دهند.

صبر و تقوی برای رویارویی با کفار

پس از اینکه آیات این تصاویر روشن‌گرانه از کفار را ارائه دادند، مسلمانان را به روشی راهنمایی می‌کنند که به وسیله‌ی آن حیله و نیرنگ کفار را باطل می‌کنند و آن این است که می‌فرماید: «و اگر (در برابر اذیت و آزارشان) شکیبائی کنید و (از دوستی با ایشان) بپرهیزید، حیله‌گری (و دشمنانگی خائنانه‌ی) آنان به شما هیچ زیانی نمی‌رساند». [آل‌عمران: 120].

این یک وعده‌ی مسلّم قرآنی است، بر مسلمانان واجب است که با یقین آن را برگرفته، و با اعتماد و اطمینان با آن تعامل نمایند، و نسبت به شرط ملتزم و متعهد باشند تا به پاداش و نتیجه دست یابند. خط‌مشی مطمئن قرآنی برای از بین بردن حیله و نیرنگ دشمنان مبتنی بر دو عنصر است:

اول: صبر مطلق، به معنای کلی و فراگیر آن، و به این اعتبار که برای استقامت ورزیدن بر حق، و عزم بر تداوم مبارزه‌طلبی و رویارویی با باطل یک توشه‌ی ضروری ایمانی است.

دوم: پرهیزکاری مطلق در برابر خداوند، به معنای کلی و فراگیر آن، و به این اعتبار که یک حالت دائم ایمانی است که حتی یک لحظه نیز از زندگی شخص مسلمان جدا نیست. مسلمانان به کمک صبر و تقوی با کفار رویاروی می‌شوند، و دشمنی‌شان را از میان می‌برند، و حیله‌گری آنان هیچ‌گزندی به مسلمانان نمی‌رساند، و بدین ترتیب کفار در نبردشان علیه مسلمانان ناکام می‌مانند، در این هنگام است که مسلمانان می‌توانند سخن خداوند را که به آنان دستور داده تا در حالی که روی سخن را به کفار خشمگین کرده‌اند به آنان بگویند: «بگو: با (درد همین) خشمی که دارید بمیرید». [آل عمران: 119].

مسلمانان معاصر ناگزیر باید توشه‌ی صبر را برای خویش فراهم کرده و پیوسته در حالت پرهیزگاری به سر برند، و به تمامی احکام اسلام پایبند و متعهد باشند و تمامی شروط را عملی نمایند تا با این‌ها رویاروی کینه و نفرت و بغض کفار این زمان گردند، کفاری که نبردشان را علیه مسلمین افزایش داده و کینه و نفرت‌شان را علیه آنان عمیق‌تر کرده‌اند.

هنگامی که این سخن خداوند را تلاوت می‌کنیم: ﴿وَإِن تَصۡبِرُواْ وَتَتَّقُواْ لَا یَضُرُّکُمۡ کَیۡدُهُمۡ شَیۡ‍ًٔاۗ [آل عمران: 120]. این وعده‌ی مسلّم و قاطع قرآنی را به خاطر آورده و متصور می‌شویم که خداوند می‌فرماید: ﴿لَن یَضُرُّوکُمۡ إِلَّآ أَذٗىۖ [آل عمران: 111].

همچنین سخن خداوند در اواخر سوره‌ی آل عمران را به یاد می‌آوریم که می‌فرماید: ﴿۞لَتُبۡلَوُنَّ فِیٓ أَمۡوَٰلِکُمۡ وَأَنفُسِکُمۡ وَلَتَسۡمَعُنَّ مِنَ ٱلَّذِینَ أُوتُواْ ٱلۡکِتَٰبَ مِن قَبۡلِکُمۡ وَمِنَ ٱلَّذِینَ أَشۡرَکُوٓاْ أَذٗى کَثِیرٗاۚ وَإِن تَصۡبِرُواْ وَتَتَّقُواْ فَإِنَّ ذَٰلِکَ مِنۡ عَزۡمِ ٱلۡأُمُورِ١٨٦ [آل عمران: 186].

«به‌طور مسلّم از لحاظ مال و جان خود مورد آزمایش قرار می‌گیرید و حتماً از کسانی که پیش از شما بدیشان کتاب داده شده است، و از کسانی که شرک ورزیده‌اند، اذیت و آزار فراوانی می‌بینید و اگر (در برابر آزمایش مالی و جانی) بردباری کنید و (از آنچه باید پرهیز کرد) بپرهیزید، (کارهای شایسته همین است و) این اموری است که باید بر انجام آن‌ها عزم را جزم کرد و در اجرای آن‌ها کوشید».

هنگامی که دشمنی کفار این زمان شدّت می‌یابد این آیات روشنگر را به یاد می‌آوریم و می‌گوییم: این وعده‌ای است که خدا و رسولش به ما داده‌اند، و خدا و رسولش راست و درست می‌گویند، و به طرح و برنامه‌ی قرآنی تا رسیدن به نتیجه متعهد و پایبندیم:

﴿وَإِن تَصۡبِرُواْ وَتَتَّقُواْ لَا یَضُرُّکُمۡ کَیۡدُهُمۡ شَیۡ‍ًٔاۗ [آل عمران: 120].

«و اگر (در برابر اذیت و آزارشان) شکیبایی کنید و از (دوستی با ایشان) بپرهیزید، حیله‌گری آنان به شما هیچ زیانی نمی‌رساند».




[1]- ترجمه برگرفته از فتح الرحمن به ترجمۀ القرآن، ترجمه: شاه ولی الله دهلوی، نشر احسان، چاپ دوم 1389، م

[2]- قرآن مجید. ترجمه: محمد مهدی فولادوند.

وعده‌ی قرآنی در سوره بقره

فصل اول:
وعده‌ی قرآنی در سوره بقره

امت میانه‌رو گواه بر دیگر امت‌ها است

آیات سوره بقره وعده‌هایی قرآنی را بیان می‌دارند که این وعده‌ها تحقق یافته‌اند از جمله‌ی این آیات:

1-   خداوند می‌فرماید:

﴿وَکَذَٰلِکَ جَعَلۡنَٰکُمۡ أُمَّةٗ وَسَطٗا لِّتَکُونُواْ شُهَدَآءَ عَلَى ٱلنَّاسِ وَیَکُونَ ٱلرَّسُولُ عَلَیۡکُمۡ شَهِیدٗاۗ [البقرة: 143].

«و بی‌گمان شما را ملّت میانه‌روی کرده‌ایم تا گواهانی بر مردم باشید و پیغمبر (نیز) بر شما گواه باشد».

خداوند در این آیه به مسلمین اطلاع می‌دهد که آنان را امّت میانه‌رو قرار داده است، و حکمت از این کار این است که مسلمانان گواه بر مردم بوده و پیامبر ج گواه بر آنان باشد. (میانه بودن) امّت در همه چیز آشکار می‌شود. میانه بودن مکان و موقعیت جغرافیایی که همان قرار گرفتن در وسط کره‌ی زمین است، و میانه بودن زمان که همان قرار گرفتن بعد از یهود و نصاری است، و مهم‌تر از این‌ها میانه‌رو بودن در برنامه و رسالت است، اسلام دین میانه است و منظور از میانه بودن اسلام، وجود (تعادل) میان برنامه‌هایش و (اعتدال) در قوانین‌اش، و (کامل بودن) آموزه‌هایش است، نه افراط و نه تفریطی، نه زیاده‌روی و نه اهمالی، و نه تندروی و نه کندروی در آن وجود ندارد. میانه‌رو بودن امّت در برنامه و رسالتش، نقش فرهنگی بزرگی، و مسئولیت خطیر بین المللی پدید آورده است.

خداوند امّت میانه را گواهی بر دیگر امت‌ها گردانده است، و او پناه‌گاه اصلی دیگر امت‌ها، و داور اختلافات شعله‌ور شده‌ی آن‌هاست، آنچه در این امّت میانه اصل است آن است که گواهی‌اش را ادا نموده، و به نظارت و مراقبتش جامه عمل پوشانده، و پیشگامی و ریاستش را تحقق بخشد. بی‌تردید این وعده‌ی قرآنی در عالم واقعیت به تحقق پیوسته است، هنگامی که امّت به واسطه‌ی اسلامش می‌زیست، و به همراه قرآنش حرکت می‌نمود، و بر راه و روشش استقامت می‌ورزید، به جهانیان نور و رهنمونی، و فرهنگ و تمدن، و برنامه و پیشگامی تقدیم کرد.

پایتخت‌های اسلامی در بغداد و دمشق و قاهره و قرطبه و دیگر شهرها مراکز پرتوافشانی و رهنمونی بودند، و خلیفه‌ی قدرتمند شخصیتی مهیب و سخنی نافذ داشت، و رهبران دنیا خود را به نظام قدرتمند اسلامی نزدیک می‌کردند.

امت در این دوران به انتهای قافله‌ی بشریت سقوط نکرد مگر آنگاه که از اسلامش دوری گرفت، و از انحرافات و زشتی‌های امت‌های دیگر کورکورانه پیروی نمودند.

خواری و خفت و بردگی‌ای که هم‌اکنون امّت میانه در آن به سر می‌برد به معنی تخلف وعده‌ی قرآنی در خصوص میانه‌روی، استادی، شهادت و پیشگامی این امّت نیست، زیرا آنچه سبب شده تا متحمل زحمت و رنج گردد، قصور و انحراف خود این امّت است، و وعده‌ی قرآنی پیوسته پابرجا و مهیاست اما فقط زمانی در زندگی مسلمانان کار کرده و تحقق می‌یابد که مسلمانان به پیمان خویش وفا کرده، شرط را عملی نموده، و واجبی را که بر عهده دارند ادا نمایند!

مؤمنین تا قیامت برتر از کفارند

2-   خداوند می‌فرماید:

﴿زُیِّنَ لِلَّذِینَ کَفَرُواْ ٱلۡحَیَوٰةُ ٱلدُّنۡیَا وَیَسۡخَرُونَ مِنَ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْۘ وَٱلَّذِینَ ٱتَّقَوۡاْ فَوۡقَهُمۡ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِۗ ... [البقرة: 212].

«زندگی دنیا برای کافران آراسته و پیراسته شده است و مؤمنان را مسخره می‌کنند، و روز رستاخیز پرهیزگاران بالاتر از ایشانند...».

آیه ما را با یکی از حقایق کفار آشنا می‌کند و آن اینکه آنان به آخرت ایمان ندارند و بدین خاطر دنیا برای آنان آراسته شده، و کفار بدان ایمان داشته و برای آن تلاش می‌کنند و دنیا هدف و محل تکاپو و مرکز توجه‌شان است، آنان را می‌بینی که نسبت به دنیا حریص‌اند و به لذت‌ها و خوشی‌ها و شهوت‌های آن روی آورده‌اند.

دیدشان نسبت به مؤمنین مبتنی بر استهزاء و طعنه و ریشخند است، مؤمنان را به خاطر عدم روی آوردن به دنیا و متاع زودگذرش، و به خاطر نگرش‌شان نسبت به آخرت، و تلاش‌شان برای آن، و ترس‌شان از خدا که آنان را به ترک آنچه خدا حرام کرده وادار می‌نماید، دوست نمی‌دارند.

تفاوت میان مؤمنان و کافران از زمین تا آسمان است، این دو گروه باهم یکسان نیستند، نه در دنیا و نه در آخرت. آیه یک حقیقت قاطع قرآنی را بیان داشته، و یک وعده‌ی انجام شده‌ی قرآنی را یادآور می‌شود: ﴿وَٱلَّذِینَ ٱتَّقَوۡاْ فَوۡقَهُمۡ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِۗ.

«و روز رستاخیز پرهیزگاران بالاتر از ایشانند».

مؤمنین پرهیزگار برتر از کفارند، و تا قیامت بالاتر و برتر از ایشان می‌مانند. این چیزی است که خداوند اراده و تقدیر نموده، و کسی نمی‌تواند دستور و فرمان او را پس زند. مراد از برتری در اینجا برتری روحی روانی است، و نه برتری مادی و مکانی.

این برتری، احساس و ادراک مؤمنین را فرا می‌گیرد، در نتیجه در همه چیز از کفار متمایز می‌گردند، در دین و برنامه، در وظیفه و عملکرد و نقش، در افکار و تصورات، در رفتار و سلوک، در توقعات و انتظارات و توجهات، و در دنیا و آخرت‌شان متمایز می‌گردند. بدین خاطر مؤمنین یقین دارند که از کفار برترند، و بالاتر و والاترند.

همچنان که خداوند می‌فرماید:

﴿وَلَا تَهِنُواْ وَلَا تَحۡزَنُواْ وَأَنتُمُ ٱلۡأَعۡلَوۡنَ إِن کُنتُم مُّؤۡمِنِینَ١٣٩ [آل عمران: 139].

«و سست و زبون نشوید و غمگین و افسرده نگردید، و شما برتر هستید اگر که به راستی مؤمن باشید».

این احساس مؤمنین به اینکه آنان برترند، و آنان تا قیامت والاتر از کفارند به معنی تکبرورزی آنان علیه دیگران نیست، زیرا تکبر در دین خداوند حرام است.

بلکه به این معنی است: بالیدن‌شان به دین اسلام، و افتخار نمودن به خاطر انتساب به این دین، و سپاسگزاری در برابر خداوند به واسطه آنچه آنان را متمایز گردانیده، و علاقه‌مندی‌شان در التزام به آن، و پرداختن به امر واجبِ دعوت کردن به سوی این دین، و تقدیم نور آن به کسانی که در تاریکی‌های کفر و جاهلیت سرگردانند.

همچنان که به این معنی است: بی‌نیاز شدن‌شان به واسطه‌ی اسلام (از دیگر ادیان و مکاتب)، و خرسندی‌شان از آن، و یقین به اینکه به کسی جز او نیازی ندارند، و به این خاطر چیزی از افکار و آیین‌ها، و قوانین و دستورات، و ارزش‌ها و عادات، و رفتارها و عملکردهای کفار را بر نمی‌گیرند، زیرا همه‌ی این‌ها نتیجه و دستاورد کفرشان، و غوطه‌ور شدن در زندگی دنیا و انکار آخرت است.

مؤمنین باید این احساس را داشته باشند که برتر و والاتر از کفارند در نتیجه از آنان نترسند و در برابرشان از خود ضعف و سستی نشان ندهند و خود را خوار نگردانند. بی‌تردید خداوند وعده‌اش را نسبت به مسلمانان تحقق بخشید، و آنان را برتر از کفر قرار داد تا آنجا که مسلمانان را بر کفار پیروز گردانید و آنان را در زمین استقرار بخشید.

شرط برتر بودن مؤمنین نسبت به کفار

اینکه مسلمانان برتر از کفار باشند مشروط است به اینکه مسلمانان صادقانه و با جدیت پایبند به اسلام، و عملی نمودن آن، و حرکت به واسطه‌ی آن باشند، اگر این شرط را رها کنند این صفت (برتری) را از دست داده، و از این مقام و منزلت پایین می‌آیند، و فقط زمانی به این مقام ارتقاء می‌یابند که به سوی اسلام‌شان باز گردند.

مسلمانان در این زمانه برتر از کفار نیستند، آنان در شرایط عمومی پایین‌تر از کفارند، مسلمانان خود به خویشتن آسیب رسانده و خود مسبب آن چیزی هستند که بر سرشان آمده است، زیرا ارتباط بسیاری از آنان با اسلام قطع شده، و ارتباط بقیه با آن ضعیف شده، و بدین ترتیب به شرط برتری مشروط پایبند نبودند.

ما مطمئن هستیم که مسلمانان بزودی بازگشتی جدی به اسلام خواهند داشت و بدین ترتیب به منزلت والایی که خداوند آن‌ها را در آن قرار داده بود، و آنان را به سویش رفعت بخشیده بود، و آنان را برتر از کفار قرار داده بود، باز می‌گردند.

ما کاملاً مطمئنیم که این وعده قرآنی در آینده‌ای نزدیک برای آنان عملی خواهد شد، آن‌هم وقتی که زشتی و بدی درون خویش را تغییر داده و به خوبی و زیبایی تبدیل نمایند، همچنان که این وعده برای پدران و نیاکان نیکوکارشان عملی شد!

ابتلای مؤمنین به زیان‌های مالی و جانی

3-   خداوند می‌فرماید:

﴿أَمۡ حَسِبۡتُمۡ أَن تَدۡخُلُواْ ٱلۡجَنَّةَ وَلَمَّا یَأۡتِکُم مَّثَلُ ٱلَّذِینَ خَلَوۡاْ مِن قَبۡلِکُمۖ مَّسَّتۡهُمُ ٱلۡبَأۡسَآءُ وَٱلضَّرَّآءُ وَزُلۡزِلُواْ حَتَّىٰ یَقُولَ ٱلرَّسُولُ وَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ مَعَهُۥ مَتَىٰ نَصۡرُ ٱللَّهِۗ أَلَآ إِنَّ نَصۡرَ ٱللَّهِ قَرِیبٞ٢١٤ [البقرة: 214].

«آیا گمان برده‌اید که داخل بهشت می‌شوید بدون آنکه به شما همان برسد که به کسانی رسیده است که پیش از شما در گذشته‌اند؟ زیان‌های مالی و جانی به آنان دست داده است و پریشان گشته‌اند که پیغمبر و کسانی که با او ایمان آورده بوده‌اند می‌گفته‌اند: پس یاری خدا کی (و کجا) است؟! بی‌گمان یاری خدا نزدیک است».

آیه از راه دعوت، و طبیعت ایمان و پایبندی و حرکت در راهی که به بهشت ختم می‌شود سخن می‌گوید.

مخاطب آیه‌ی: «آیا گمان برده‌اید که داخل بهشت می‌شوید بدون آنکه به شما همان برسد که به کسانی رسیده است که پیش از شما در گذشته‌اند؟»، مسلمانانند، و آیه آنان را با آزمایش‌ها و امتحاناتی که در راه‌شان به سمت بهشت انتظارشان را می‌کشد، آشنا می‌گرداند، راه بهشت با گل‌ها و شکوفه‌ها، و گیاهان خوشبو و معطر فرش نشده است، این راه صاف و هموار نیست، بلکه پر است از موانع و مخاطرات و حوادث غیر منتظره و ناگهانی، و هرکه پای در این راه بگذارد ناگزیر به اذیت و آزار، و درد و رنج مبتلا می‌گردد.

در این مورد مؤمنین گذشته از پیروان پیامبران پیشین الگو و اسوه‌ی مسلمانان (امروزی)اند، آن مؤمنین با بسیاری از دردها و رنج‌ها و مصائب زیسته‌اید که خداوند اینگونه از آن خبر می‌دهد: ﴿مَّسَّتۡهُمُ ٱلۡبَأۡسَآءُ وَٱلضَّرَّآءُ وَزُلۡزِلُواْ، «زیان‌های مالی و جانی به آنان دست داده است و پریشان گشته‌اند».

«البأساء» همان بلا و سختی است، و منظور از «الضراء» درد و رنج و زیان است، و «الزلزال» هم بر اثر آزار و بلا، و ترساندن و هراساندن، و محاصره و بدبختی رخ داده است. مؤمنین به ناچار باید از این راه بگذرند، و این درد و رنج‌ها و سختی‌ها را بچشند، و این بها را بپردازند. آیات بسیاری این موضوع را مورد تأکید قرار می‌دهند، از آن جمله خداوند می‌فرماید:

﴿الٓمٓ١ أَحَسِبَ ٱلنَّاسُ أَن یُتۡرَکُوٓاْ أَن یَقُولُوٓاْ ءَامَنَّا وَهُمۡ لَا یُفۡتَنُونَ٢ وَلَقَدۡ فَتَنَّا ٱلَّذِینَ مِن قَبۡلِهِمۡۖ فَلَیَعۡلَمَنَّ ٱللَّهُ ٱلَّذِینَ صَدَقُواْ وَلَیَعۡلَمَنَّ ٱلۡکَٰذِبِینَ٣ [العنکبوت: 1-3].

«الف، لام، میم. آیا مردمان گمان برده‌اند همین که بگویند ایمان آورده‌ایم (و به یگانگی خدا و رسالت پیغمبر اقرار کرده‌ایم) به حال خود رها می‌شوند و ایشان (با تکالیف و وظایف و رنج‌ها و سختی‌هایی که باید در راه آئین آسمانی تحمل کرد) آزمایش نمی‌گردند؟! ما کسانی را که قبل از ایشان بوده‌اند آزمایش کرده‌ایم، آخر باید خدا بداند چه کسانی راست می‌گویند، و چه کسانی دروغ می‌گویند».

و یا می‌فرماید: ﴿وَلَنَبۡلُوَنَّکُم بِشَیۡءٖ مِّنَ ٱلۡخَوۡفِ وَٱلۡجُوعِ وَنَقۡصٖ مِّنَ ٱلۡأَمۡوَٰلِ وَٱلۡأَنفُسِ وَٱلثَّمَرَٰتِۗ وَبَشِّرِ ٱلصَّٰبِرِینَ١٥٥ [البقرة: 155].

«و قطعاً شما را با برخی از (امور همچون) ترس و گرسنگی و کاهش مالی و جانی و کمبود میوه‌ها، آزمایش می‌کنیم، و مژده بده به شکیبایان».

مقصود از سؤال: «یاری خدا کی فرا می‌رسد؟» چیست؟

میزان شدّت بلایا و سختی‌های مؤمنین پیش از اسلام به درجه‌ای رسیده که پیامبر ج و پیروانش می‌گفتند: «یاری خدا کی فرا می‌رسد؟» جوابی قاطع و اطمینان‌بخش دریافت می‌داشتند که: زمان تحققش نزدیک است: ﴿أَلَآ إِنَّ نَصۡرَ ٱللَّهِ قَرِیبٞ٢١٤، «بی‌گمان یاری خدا نزدیک است».

سخن پیامبر ج و پیروان مؤمنش: «یاری خدا کی فرا می‌رسد؟» نشانه‌ی این نیست که آنان شک کرده‌اند، و (یا) منکر یاری خدا در حق خود شده‌اند، و یا دچار ناامیدی، و این گمان شده‌اند که خداوند از آنان دست کشیده است، آنان یقین داشتند که خداوند با آنان بوده، و بزودی یاری‌شان کرده و دشمنان‌شان را درهم می‌شکند.

بی‌شک سؤال‌شان: «یاری خدا کی فرا می‌رسد؟» به منظور دست التماس برداشتن و درخواست کردن از خداوند، و بدست آوردن و فراخواندن یاری اوست، و اینکه اعلان نمایند که به مصائب بسیاری گرفتار شده، و شاید بسیاری را تاب آورده، و هزینه‌های بسیاری پرداخته‌اند در حالی که صبر پیشه نموده و در پی کسب رضای خدا بوده‌اند در عین حال خواهان بهره‌مند شدن از یاری اویند.

وعده به نزدیک بودن یاری خدا

خداوند نسبت به صداقت‌شان در بذل و بخشش جان و مال‌شان، و صبوری و درخواست‌شان آگاه است، لذا به آنان بشارت می‌دهد که دست‌یابی‌شان به یاری خداوند نزدیک است: ﴿ أَلَآ إِنَّ نَصۡرَ ٱللَّهِ قَرِیبٞ٢١٤ «بی‌گمان یاری خدا نزدیک است».

بی‌گمان این حقیقت با چند تأکیدکننده در آیه، مورد تأکید بیشتری قرار گرفته است از جمله: 1- حرف استفتاح (آغاز کردن): (ألا). 2- حرف تأکید: (إن). 3- جمله‌ی اسمیه‌ی بعد از آن: ﴿نَصۡرَ ٱللَّهِ قَرِیبٞ٢١٤. 4- نسبت دادن (نصر) به خداوند که به آن منزلت می‌دهد. 5- صیغه‌ی مبالغه: ﴿قَرِیبٞ.

این وعده‌ای مسلّم از سوی خدا است، که چنین ساختاری به آن داده شده، و با این تأکید کننده‌ها مورد تأکید بیشتری قرار گرفته است.

پیامبران پیشین و پیروان‌شان نسبت به یاری خدا مطمئن بودند، و به نزدیک بودن فرا رسیدن و عملی شدن آن یقین داشتند، خداوند نیز وعده‌اش را در زمانی که براساس حکمت خود انتخاب کرده بود برای آنان عملی و اجرا نمود در نتیجه آنان را از هلاکت و نابودی نجات داده، و دشمنان کافرشان را از میان برد.

به مفهوم همین آیه است که خداوند می‌فرماید:

﴿حَتَّىٰٓ إِذَا ٱسۡتَیۡ‍َٔسَ ٱلرُّسُلُ وَظَنُّوٓاْ أَنَّهُمۡ قَدۡ کُذِبُواْ جَآءَهُمۡ نَصۡرُنَا فَنُجِّیَ مَن نَّشَآءُۖ وَلَا یُرَدُّ بَأۡسُنَا عَنِ ٱلۡقَوۡمِ ٱلۡمُجۡرِمِینَ١١٠ [یوسف: 110].

«تا آنجا که پیغمبران (از ایمان آوردن کافران و پیروزی خود) ناامید گشته و گمان برده‌اند که (از سوی پیروان اندک خویش هم) تکذیب شده‌اند (و تنهای تنها مانده‌اند). در این هنگام یاری ما به سراغ ایشان آمده است (و لطف و فضل ما آنان را دربر گرفته است) و هرکس را که خواسته‌ایم نجات داده‌ایم. (بلی! در هیچ زمان و هیچ مکانی) عذاب ما از سر مردمان گناه‌کار دور و دفع نمی‌گردد».

این وعده‌ای از سوی خدا در خصوص یاری بندگان مؤمنش است، بندگانی که صبور و مجاهد و صادق‌اند، این وعده مقید به زمانی نبوده، و مختص به مکانی نیست، و به پیامبران پیشین و پیروان‌شان محدود نمی‌شود، بلکه این یک وعده‌ی کلی و عمومی و فراگیر برای مؤمنینِ مجاهدِ ثابت‌قدم است، بدون توجه به زمان و مکان. یاری خدا به پیامبران پیشین و پیروان‌شان نزدیک بود، و خداوند به وعده‌ای که به آنان داده بود وفا نمود و یاریش را بر آنان فرو فرستاد، همچنین یاری خدا به پیامبرش محمد مصطفی ج و یاران گرامی‌اش نزدیک بوده، و خداوند به وعده‌ای که به آنان داده بود وفا نمود، و یاریش را بر آنان فرو فرستاد.

بی‌شک یاری خداوند به مؤمنینِ مجاهد این امّت نزدیک است و به زودی خداوند به وعده‌ای که به آنان داده وفا نموده، و با یاری کردن‌شان بر آنان لطف و احسان می‌نماید، آن‌هم در زمانی که معین کرده و کیفیت و چگونگی‌ای را که خود برمی‌گزیند. واجب است که به این موضوع یقین داشته باشیم که خداوند یاریش را از بندگانِ مؤمنِ مجاهد و راستگویش پنهان نمی‌کند، زیرا آن را بر خود واجب کرده است آنجا که می‌فرماید: ﴿وَکَانَ حَقًّا عَلَیۡنَا نَصۡرُ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ٤٧ [الروم: 47].

«و همواره یاری مؤمنان بر ما واجب بوده است».

اما شکل‌ها و گونه‌های یاری گوناگون و متنوع است و به برتری مادی و پیروزی نظامی محدود نمی‌شود. خداوند می‌فرماید:

﴿إِنَّا لَنَنصُرُ رُسُلَنَا وَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ فِی ٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَا وَیَوۡمَ یَقُومُ ٱلۡأَشۡهَٰدُ٥١ [غافر: 51].

«ما قطعاً پیغمبران خود را و مؤمنان را در زندگی دنیا و در آن روزی که گواهان بپا می‌خیزند یاری می‌دهیم و دستگیری می‌کنیم».

تداوم نبرد کفار با مسلمانان

4-   خداوند می‌فرماید:

﴿وَلَا یَزَالُونَ یُقَٰتِلُونَکُمۡ حَتَّىٰ یَرُدُّوکُمۡ عَن دِینِکُمۡ إِنِ ٱسۡتَطَٰعُواْۚ وَمَن یَرۡتَدِدۡ مِنکُمۡ عَن دِینِهِۦ فَیَمُتۡ وَهُوَ کَافِرٞ فَأُوْلَٰٓئِکَ حَبِطَتۡ أَعۡمَٰلُهُمۡ فِی ٱلدُّنۡیَا وَٱلۡأٓخِرَةِۖ وَأُوْلَٰٓئِکَ أَصۡحَٰبُ ٱلنَّارِۖ هُمۡ فِیهَا خَٰلِدُونَ٢١٧ [البقرة: 217].

«(مشرکان) پیوسته با شما خواهند جنگید تا اگر بتوانند شما را از آئین‌تان برگردانند، ولی کسی از شما که از آئین خود برگردد و در حال کفر بمیرد، چنین کسانی اعمال‌شان در دنیا و آخرت برباد می‌رود، و ایشان دوزخیانند و در آن جاویدان می‌مانند».

گروهی از صحابه‌ی مجاهد مرد مشرکی را - به اشتباه - در ماه حرام کشتند و این آیه برای مداوای آثار این قتل نازل شد، این حادثه در سریه‌ی عبدالله بن جحش س روی داد. کفار قریش از این حادثه بهره‌برداری کرده و جنگ تبلیغاتی پرحجمی را علیه مسلمانان به راه انداختند و آنان را متهم کردند که حرمت ماه حرام را زیر پا نهاده‌اند، خداوند آیه‌ای را در پاسخ به شبهات و شایعات کفار، و ثبت و بیان جرائم آنان نازل فرمود، و آن را با بیان حقیقت تداوم جنگ و نبردشان با مسلمانان به پایان رساند. خداوند می‌فرماید:

﴿یَسۡ‍َٔلُونَکَ عَنِ ٱلشَّهۡرِ ٱلۡحَرَامِ قِتَالٖ فِیهِۖ قُلۡ قِتَالٞ فِیهِ کَبِیرٞۚ وَصَدٌّ عَن سَبِیلِ ٱللَّهِ وَکُفۡرُۢ بِهِۦ وَٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡحَرَامِ وَإِخۡرَاجُ أَهۡلِهِۦ مِنۡهُ أَکۡبَرُ عِندَ ٱللَّهِۚ وَٱلۡفِتۡنَةُ أَکۡبَرُ مِنَ ٱلۡقَتۡلِۗ وَلَا یَزَالُونَ یُقَٰتِلُونَکُمۡ حَتَّىٰ یَرُدُّوکُمۡ عَن دِینِکُمۡ إِنِ ٱسۡتَطَٰعُواْۚ [البقرة: 217].

«از تو درباره‌ی جنگ کردن در ماه حرام می‌پرسند. بگو: جنگ در آن (گناهی) بزرگ است. ولی جلوگیری از راه خدا (که اسلام است) و بازداشتن مردم از مسجدالحرام و اخراج ساکنانش از آن و کفر ورزیدن نسبت به خدا، در پیشگاه خداوند مهم‌تر از آن است، و برگرداندن مردم از دین (با ایجاد شبهه‌ها در دل‌های مسلمانان و شکنجه‌ی ایشان و غیره) بدتر از کشتن است. (مشرکان) پیوسته با شما خواهند جنگید تا اگر بتوانند شما را از آئین‌تان برگردانند».

در اینجا نمی‌خواهیم در برابر کل آیه درنگ کرده، و معانی آن را بیان کرده، و راهنمایی‌های آن را بیرون بکشیم، زیرا چنین کاری با موضوع این بحث سازگار نیست، بلکه ما در برابر جزئی از آیه درنگ و تأمل می‌کنیم که از تداوم و پیوستگی جنگ و رویارویی میان مسلمانان و کفار سخن می‌گوید.

روی خطاب در این سخن خدا: «(مشرکان) پیوسته با شما خواهند جنگید». با مسلمانان است، و در مورد کفار سخن می‌گوید.

آیه از تداوم نبرد کفار با مسلمانان با فعل ﴿لَا یَزَالُونَ که بر تداوم و پیوستگی، وعدم توقف و قطع شدن دلالت دارد، سخن می‌گوید. هنگامی که کفار اعلام می‌کنند که مایل به توقف جنگ، و علاقمندی به برقراری «صلحی عادلانه و فراگیر و دائمی‌اند!»، دروغ می‌گویند و می‌خواهند که مسلمانان را فریب دهند، صلحی را که کفار خواهان آنند صلحی است که مطیع بودن و تحقیر و به بندگی در آمدن مسلمانان را برای آنان تضمین نماید، همچنین صلحی است که بتوانند سرزمین‌های مسلمانان را اشغال کنند، و ثروت‌ها و عایدات و درآمدهای آنان را به تاراج برده، و آنان را از اسلام و قرآن‌شان دور گردانند.

هدف کفار از نبرد با مسلمانان در آیه مشخص شده است: «تا اگر بتوانند شما را از آئین‌تان برگردانند». آنگاه هدف‌شان را تحقق بخشند، و مسلمانان را از دین‌شان دور کنند نبردشان را با مسلمانان به پایان می‌رسانند.

مسلمانان در دوره‌های مختلف تاریخ‌شان براساس مصداق این وعده‌ی قرآنی زیسته‌اند و به نبرد پیوسته کفار با خود مبتلا گشته‌اند. مسلمانان امروزین نیز با مثالی تند و گزنده و آشکار از تداوم نبرد یهودیان و صلیبیان علیه خود به سر می‌برند، و این نبرد فقط زمانی پایان می‌پذیرد که ایمان و جهاد در دل و جان و زندگی مسلمانان زنده گردد، در این هنگام است که خداوند آنان را بر کفار پیروز می‌گرداند!


وعده قرآنی در سوره قمر

فصل دهم:
وعده قرآنی در سوره قمر

سوره قمر مکی است، این سوره در فضای افزایش اذیت و آزار قریش نسبت به مؤمنین، و تکذیب‌شان نسبت به پیامبر ج نازل شده است، مسلمانان در مکه معدود و مستضعف بودند، اما با صبر و استقامت پذیرای آزار و اذیت و شکنجه کفار گشتند.

از جمله اهداف سوره قمر: ثابت‌قدم نگه داشتن مؤمنین بر راه حق، و آگاه کردنشان به راه دعوت، و فرا خواندن‌شان به صبر، و دادن بشارت رهایی و گشایش به آنان، و پر کردن قلب و روح‌شان از امید وافر به پیروزی است. و (از دیگر اهداف سوره) تهدید کفار ستمگر به عذاب، از راه ارائه (سرانجام) برخی از الگوها و نمونه‌های کفار پیشین است، تا پند و عبرت گرفته و از کفر و طغیانی که در آن به سر می‌برند دست بکشند.

موضوع سوره

سوره با سخن از یک معجزه‌ی شگفتی‌آور شروع می‌شود، معجزه‌ی شکافته شدن ماه در برابر مشرکین و تکذیب این واقعه از سوی آنان، و (بیان) این پندار آنان که این کار را جادو و آن را فاقد حقیقت می‌دانستند، و تهدید نمودن آنان به عذاب.

سپس صحنه‌هایی گذرا از سرگذشت انبیای پیشین، به همراه قوم‌های تکذیب کننده‌ی آن‌ها را به نمایش می‌گذارد، این صحنه‌ها بر کفر و تکذیب و مسخره نمودن‌های این اقوام، سپس به هلاکت رسیدن و نابود شدن‌شان تمرکز می‌نماید. اقوامی که آیات سوره از آنان سخن می‌گویند عبارتند از: قوم نوح، و قوم عاد، و قوم ثمود، و قوم لوط، و قوم فرعون.

سوره به دنبال هلاکت هر قومی از آنان این آیه را در پی آن می‌آورد:

﴿وَلَقَدۡ یَسَّرۡنَا ٱلۡقُرۡءَانَ لِلذِّکۡرِ فَهَلۡ مِن مُّدَّکِرٖ١٧ [القمر: 17].

«ما قرآن را برای پندپذیری آسان ساخته‌ایم، آیا پند پذیرنده و عبرت‌گیرنده‌ای هست؟».

این آیه چهار بار بیان شده [آیات: 40،32،22،17]. اظهار نظر با این آیه در پی چهار سرگذشت هدفدار است، هدف از آن بیان حقیقت آسان بودن قرآن برای پندپذیری است، و این از مهم‌ترین ویژگی‌های قرآن است، خداوند تلاوت و فهم و حفظ و تطبیق قرآن را آسان گردانیده است، همچنان که خاطرنشان ساختن و پندآموزی و عبرت گرفتن از آن را آسان نموده است، آن‌هم به سبب سرگذشت‌ها و مثال‌ها، و نمونه‌ها و حوادث، و سنت‌ها و حقایقی که در آن ارائه می‌شود. آیه به یاد آوردن و پندپذیری را تشویق می‌کند: «آیا پندپذیرنده‌ای هست؟» یعنی: آیا شخص هشیار و با بصیرتی یافت می‌شود که در برابر پندهای قرآنی درنگ کرده و در آن‌ها بیندیشد و پند گیرد؟!

﴿مُّدَّکِرٖ: اسم فاعل بر وزن (مُفتَعِل) است، فعل ماضی آن خماسی است (اَدَّکَرَ) بر وزن (افتَعَلَ). این فعل در این سخن خداوند بیان گردیده که می‌فرماید:

﴿وَقَالَ ٱلَّذِی نَجَا مِنۡهُمَا وَٱدَّکَرَ بَعۡدَ أُمَّةٍ أَنَا۠ أُنَبِّئُکُم بِتَأۡوِیلِهِۦ [یوسف: 45].

«کسی که از میان آن دو (نفر زندانی، از زندان) نجات یافته بود و بعد از مدت‌ها (سفارش یوسف را) به یاد آورد، گفت: من شما را از تعبیر چنین خوابی آگاه می‌گردانم».

(ادَّکَرَ) در اصل: اذتَکَرَ، بر وزن: افتَعَلَ است.

ثلاثی آن: ذَکَرَ است. تاء باب افتعال جهت تأکید بیشتر بر آن وارد شده و تبدیل به اذتَکَرَ شده است، جهت تسهیل «تاء» به «دال» تبدیل شده، و به شکل اذدَکَرَ در آمده، و به دلیل نزدیکی حروف، «ذال» در «دال» ادغام شده و به شکل: ادَّکَرَ در آمده است، و اسم فاعل آن: مُدَّکِر، بر وزن مُفتَعِل است!

تهدید کفار به شکست

بعد از آنکه سخن آیات سوره درباره هلاک شوندگان به پایان رسید، به کفار قریش رو کرده و آنان را تهدید به عذاب، و شکست در برابر مسلمین می‌نماید، و به مسلمانان وعده‌ی پیروزی بر آنان را می‌دهد.

خداوند می‌فرماید:

﴿أَکُفَّارُکُمۡ خَیۡرٞ مِّنۡ أُوْلَٰٓئِکُمۡ أَمۡ لَکُم بَرَآءَةٞ فِی ٱلزُّبُرِ٤٣ أَمۡ یَقُولُونَ نَحۡنُ جَمِیعٞ مُّنتَصِرٞ٤٤ سَیُهۡزَمُ ٱلۡجَمۡعُ وَیُوَلُّونَ ٱلدُّبُرَ٤٥ بَلِ ٱلسَّاعَةُ مَوۡعِدُهُمۡ وَٱلسَّاعَةُ أَدۡهَىٰ وَأَمَرُّ٤٦ إِنَّ ٱلۡمُجۡرِمِینَ فِی ضَلَٰلٖ وَسُعُرٖ٤٧ یَوۡمَ یُسۡحَبُونَ فِی ٱلنَّارِ عَلَىٰ وُجُوهِهِمۡ ذُوقُواْ مَسَّ سَقَرَ٤٨ إِنَّا کُلَّ شَیۡءٍ خَلَقۡنَٰهُ بِقَدَرٖ٤٩ وَمَآ أَمۡرُنَآ إِلَّا وَٰحِدَةٞ کَلَمۡحِۢ بِٱلۡبَصَرِ٥٠ وَلَقَدۡ أَهۡلَکۡنَآ أَشۡیَاعَکُمۡ فَهَلۡ مِن مُّدَّکِرٖ٥١ وَکُلُّ شَیۡءٖ فَعَلُوهُ فِی ٱلزُّبُرِ٥٢ وَکُلُّ صَغِیرٖ وَکَبِیرٖ مُّسۡتَطَرٌ٥٣ [القمر: 43-53].

«(ای قریشیان!) آیا کافران شما بهتر از آنانی هستند که برایتان روایت کردیم، (مثل: قوم نوح، عاد، ثمود، لوط، فرعون؟!) یا اینکه برای شما امان‌نامه‌ای در کتاب‌ها (از سوی خدا) نازل شده است (مبنی بر اینکه کافران‌تان را عذاب نمی‌رسانیم؟!) یا اینکه می‌گویند: ما جمعیت متحد و نیرومند شکست‌ناپذیری هستیم و همدیگر را یاری می‌دهیم و از دشمنان خود انتقام می‌گیریم. جمعیت ایشان به زودی شکست می‌خورند و پشت می‌کنند و می‌گریزند. بلکه موعدشان قیامت است، و قیامت بلای آن عظیم‌تر و تلخ‌تر (از کشتن و اسارت این جهانی برای ایشان) است. قطعاً گناهکاران، گمراه و دیوانه و گرفتار آتشند. روزی داخل آتش، بر رخساره، روی زمین کشیده می‌شوند (و بدیشان گفته می‌شود): بچشید لمس و پسوده‌ی دوزخ را، ما هر چیزی را به اندازه‌ی لازم و از روی حساب و نظام آفریده‌ایم. (نه تنها اعمال ما از روی حکمت است، بلکه توأم با نهایت قدرت است. چرا که) فرمانی بیش نیست، همانند یک نگاه سریع و با عجله است. ما اشخاص همچون شما را (در روزگاران پیشین) نابود و هلاک ساخته‌ایم، آیا پندپذیرنده و عبرت‌گیرنده‌ای هست؟! هرکاری را که کرده‌اند، در کتاب‌ها و نامه‌های اعمال موجود است. هرکار کوچک و بزرگی (که در دنیا کرده‌اند، در دفاتر مخصوص) نوشته شده است».

خطاب در این سخن خداوند: ﴿أَکُفَّارُکُمۡ خَیۡرٞ مِّنۡ أُوْلَٰٓئِکُمۡ متوجه کفار قریش است، و همزه در ﴿أَکُفَّارُکُمۡ همزه‌ی استفهام انکاری است، آیه کفار قریش را به خاطر بی‌توجهی به آنچه بر کفار پیشین گذشته، مورد نکوهش و سرزنش قرار می‌دهد.

و ﴿أُوْلَٰٓئِکُمۡ: اسم اشاره دور، و منظور از آن کفار پیشین بیان شده در آیات پیشتر سوره است که عبارتند از: قوم نوح، عاد، ثمود، لوط و آل فرعون.

آیه از کفار قریش می‌پرسد: بی‌تردید در مورد نابودی کفار پیشین شنیده‌اید، پس چرا پند و عبرت نمی‌گیرید؟ آیا کفار شما بهتر از کفار پیشین هستند؟ و آیا شما از آنان قوی‌ترید؟ شما بهتر از آنان نیستید، و شما از آنان قوی‌تر نبوده و اموال و فرزندان بیشتری ندارید! آیات بسیاری این حقیقت را بیان می‌دارند از جمله این سخن خداوند که می‌فرماید:

﴿أَلَمۡ یَرَوۡاْ کَمۡ أَهۡلَکۡنَا مِن قَبۡلِهِم مِّن قَرۡنٖ مَّکَّنَّٰهُمۡ فِی ٱلۡأَرۡضِ مَا لَمۡ نُمَکِّن لَّکُمۡ ... [الأنعام: 6].

«آیا ندیده‌اند (و آگاهی پیدا نکرده‌اند) که پیش از ایشان چقدر از اقوام و ملت‌ها را هلاک کرده‌ایم؟ اقوام و ملت‌هایی که در زمین (اسباب و ابزار) قدرت و نعمت بدیشان دادیم، قدرت و نعمتی که آن را به شما نداده‌ایم...».

با توجه به اینکه کفار پیشین قوی‌تر از کفار قریش بودند، و قدرت‌شان نتوانست عذاب را از آنان دور کند پس کفار قریش ناتوان‌تر و ضعیف‌تر از آنند که عذاب را دفع کنند، پس چرا عبرت نگرفته و از کفرشان دست نمی‌کشند؟

آیه سؤال دومی از ایشان می‌پرسد: «یا اینکه برای شما امان‌نامه‌ای در کتاب‌ها (از سوی خدا) نازل شده است». [قمر: 43]، منظور از «زُبرِ»، در اینجا یعنی کتاب‌های ربانی که خداوند بر پیامبرانش فرو فرستاده است. مفرد آن (زبور) به معنی کتاب است.

معنی این بخش از آیه این است که: چرا شما خود را از عذاب در امان می‌دانید در حالی که کفر ورزیده و (آیات الهی را) تکذیب می‌کنید؟ آیا خداوند در کتاب‌هایش امان‌نامه‌ای یا حکم برائتی به شما داده است؟ پاسخ منفی است، آنان دارای این حکم برائت نیستند، زیرا خداوند در کتاب‌هایش کافر را به خاطر کفرش به رسمیت نمی‌شناسد، و اگر (بر اثر مداومت بر کفر) به عذاب الهی دچار گردد به او امنیت نمی‌دهد که خلاص گردد!، آیات سؤال سومی را متوجه آنان می‌کند: «یا اینکه می‌گویند: ما جمعیت متحد و نیرومند شکست‌ناپذیری هستیم و همدیگر را یاری می‌دهیم و از دشمنان خود انتقام می‌گیریم». [قمر: 44].

یعنی: آیا کفار قریش چنین می‌پندارند که یار و یاور همدیگرند، و این اجتماع و یاری و اتفاق‌شان پیروزی را از آنِ آنان می‌گرداند و عذاب را از آنان دور می‌گرداند؟ آیات ترس را به دل آنان افکنده، و آنان را تهدید به شکست می‌کند: «جمعیت ایشان به زودی شکست می‌خورند و پشت می‌کنند و می‌گریزند». [قمر: 45].

یعنی: هنگامی که در آینده نبرد میان کفار و مسلمانان شعله‌ور می‌شود جمع متحد کفار درهم ریخته و شکست خورده، و پشت کرده و می‌گریزند.

بعد از آنکه آیه با قاطعیت بیان می‌دارد که کفار در دنیا شکست می‌خورند، آیه‌ی بعدی آنان را به عذاب سخت در آخرت تهدید می‌کند: «بلکه موعدشان قیامت است، و قیامت بلای آن عظیم‌تر و تلخ‌تر است». [قمر: 46].

آیات بعدی صحنه‌هایی از خواری و خفت و عذاب دیدن‌شان در آخرت را برای آنان به نمایش می‌گذارد: «قطعاً گناهکاران، گمراه و دیوانه و گرفتار آتشند. روزی داخل آتش، بر رخساره، روی زمین کشیده می‌شوند (و بدیشان گفته می‌شود): بچشید لمس و پسوده‌ی دوزخ را». [قمر: 47-48].

پیروزی مؤمنین و شکست کفار، تقدیری از سوی خدا

در همین ارتباط و در خصوص وعده‌هایی که برای مؤمنین و تهدیداتی که برای کفار وجود دارد، آیه‌ای محکم حقیقت قَدَر را بیان می‌دارد: خداوند می‌فرماید: «ما هر چیزی را به اندازه‌ی لازم و از روی حساب و نظام آفریده‌ایم». [قمر: 49]. هر چیزی در این هستی مخلوق و آفریده است، خداوند آن را براساس حساب و نظام خاص خود آفریده است، و او را در زمانی مشخص، و در مکانی مشخص و براساس حکمتش آفریده است، خداست که (پدید آمدن) اشیاء را رقم زده و آنان را پدید آورده است.

از جمله‌ی این‌ها عملی شدن وعده‌ی شکست کفار، و پیروز شدن مسلمانان بر آن‌ها در دنیا است، این خداوند است که براساس حکمت و تقدیرش، زمان و مکان و کیفیت (رخدادها) را معین و مشخص می‌کند. هنگامی که زمان مشخص فرا رسید، خداوند تقدیرش را تحقق بخشیده و اراده‌اش را عملی می‌نماید. این کار برای او سهل و ساده است: «(نه تنها اعمال ما از روی حکمت است، بلکه توأم با نهایت قدرت است. چرا که) فرمانی بیش نیست، (و چنان با سرعت انجام می‌گیرد که انگار همسان با یک چشم بر هم زدن و) همانند یک نگاه سریع و با عجله است». [قمر: 50].

یعنی: دستورمان را با یک کلمه عملی می‌سازیم، آن کلمه: (بشو) است، در یک چشم برهم زدن آنچه اراده نموده‌ایم پدید می‌آید. این سخن خداوند بر همین اساس است که می‌فرماید:

﴿إِنَّمَآ أَمۡرُهُۥٓ إِذَآ أَرَادَ شَیۡ‍ًٔا أَن یَقُولَ لَهُۥ کُن فَیَکُونُ٨٢ [یس: 82].

«هرگاه خدا چیزی را بخواهد که بشود، کار او تنها این است که خطاب بدان بگوید: بشو! و آن‌هم می‌شود».

آیات دوباره تهدید کفار قریش را از سر می‌گیرند: «ما اشخاص هم‌چون شما را (در روزگار پیشین) نابود و هلاک ساخته‌ایم. آیا پندپذیرنده و عبرت‌گیرنده‌ای هست؟!». [قمر: 51].

یعنی: ما افرادی شبیه و نظیر شما را، از کفار گذشته مانند عاد و ثمود و مدین را از میان برده‌ایم، آیا کسی از شما پند و اندرز و عبرت می‌گیرد؟ آیات به تهدید کفار قریش ادامه می‌دهند و به آنان خبر می‌دهد که هر شر و بدی و کفر و تکذیبی را که مرتکب شده و از آنان صادر گشته است بی‌شک خداوند آن‌ها ر ا ثبت و ضبط کرده است و در کتاب‌های (اعمال) نگاشته شده، کتاب‌هایی که همه‌ی کارهای کوچک و بزرگ آدمیان در آن ثبت می‌گردد: «هرکاری را که کرده‌اند، در کتاب‌ها و نامه‌های اعمال (با دست فرشتگان مأمور، ثبت و ضبط و) موجود است. هرکار کوچک و بزرگی (که در دنیا کرده‌اند، در دفاتر مخصوص) نوشته شده است». [قمر: 52-53].

وعده به مؤمنین در خصوص پیروزی بر کافرین

تهدید صریح کفار در این سخن خداوند که می‌فرماید: «جمعیت ایشان به زودی شکست می‌خورند و پشت می‌کنند و می‌گریزند». [قمر: 45]، (وجود دارد) این سخن تهدیدی علیه آنان، و به هدف از میان بردن همت‌های‌شان، و تضعیف اراده، و درهم شکستن روحیه‌ی آنان است، این کار در ضمن (جنگ روانی) که قرآن با شدّت و شایستگی بر دشمنان اعمال می‌کند صورت می‌پذیرد، در این جنگ روانی قرآن روح و روان‌شان را به لرزه درآورده و اراده‌ی آنان را از میان می‌برد.

این آیه وعده‌ای قرآنی به مؤمنین می‌دهد و آن این است که به زودی و در آینده‌ای نزدیک مؤمنین جمع قریش را درهم می‌شکنند تا آنجا که کفار پشت کرده و می‌گریزند، هدف این وعده افزایش روحیه‌ی مؤمنین بوده و درون‌شان را پر از امید به آینده می‌کند، و بشارت‌هایی درخشان و بزرگ به آنان می‌دهد بدین ترتیب ثبات مؤمنین بر راه حق، و عزم‌شان در نبرد با باطل، و اطمینان‌شان به اینکه آینده از آنِ آنان است، و آمادگی‌شان برای مرحله‌ی بعدی نبرد با کفار که همان مرحله‌ی جنگ با آنان و شکست دادن‌شان است، افزایش یابد.

فراموش نمی‌کنیم که صحابه در حالی پذیرای این وعده‌ی قرآن: «جمعیت ایشان به زودی شکست می‌خورند و پشت می‌کنند و می‌گریزند» شدند که در مکه مستضعف بوده، و در آنجا تحت شکنجه و آزار بودند.

به هنگام نزول این آیه که این تهدید را برای کفار می‌فرستد، آنان قدرت و چیرگی داشته و رهبران و پیشوایان مکه بودند، و کار و ثروت و جاه و حکم به دست آنان بود و مردمان پیروان آنان بودند. هم‌زمان مسلمانان در مکه گروهی اقلیت و ضعیف بودند، و فقط اندکی مال و قدرت و کالا در اختیار داشتند که آن‌هم چیز قابل ذکری نبود. در این ظروف و شرایط خاص، که دو قدرت همتا و برابر نبودند - قدرت کفار و قدرت مسلمانان - تا آنجا که قدرت کفار چیره و برتر بود و قدرت مسلمانان خام و اولیه بود و راهش را به سختی باز می‌کرد، و پیش می‌رفت آن‌هم در میان سدها و موانعی که کفار در برابر آن قرار می‌دادند.

در این ظروف و شرایط خداوند آیه‌ای را فرو می‌فرستد که به این قدرت فزاینده‌ی اسلامی وعده می‌دهد که به زودی توانمند و قدرتمند گشته و در برابر کفار می‌ایستد و آن را درهم شکسته و از بین می‌برد! بی‌شک چنین قاطعیتی در این وعده‌ی قرآنی نشان دهنده‌ی آن است که قرآن سخن خداوند است، زیرا آدمی نمی‌تواند این چنین قاطعانه وعده دهد، چون شاخصی مادی بنی بر درهم شکسته شدن جمع کفار وجود ندارد آن‌هم در این دوران زمانی اولیه‌ی شروع عمر دعوت اسلامی در مکه!، هنگامی که کفار این تهدید آیه را شنیدند، و اینکه با قاطعیت بیان می‌دارد که کفار در برابر مسلمانان شکست خورده و پشت کرده و می‌گریزند، شروع به تمسخر و استهزاء و لطیفه‌گویی نمودند و چنین چیزی را محال پنداشتند!، اما مؤمنین وعده‌ی آیه را فرا گرفته، آن را به فال نیک گرفتند، و یقین نمودند که به‌طور قطع و به زودی این وعده عملی می‌شود و هرچند ندانند که چگونه، و چه وقت، و کجا این وعده عملی می‌شود؟

نسبت به تحقق وعده اطمینان نمودند، و چگونگی عملی شدن و به وقوع پیوستنش را به خداوند حکیم آگاه سپردند.

چه وقت خداوند وعده‌اش را برای آنان عملی می‌نماید؟

سال‌های دوران مکه از عمر دعوت اسلامی در پی هم سپری شدند، و دوران مکی پایان یافت و قدرت غالب مادی از آنِ کفار قریش بود. مسلمانان به مدینه هجرت کردند و هستی خود را در آنجا برپا داشتند. بعد از دو سال از هجرت، زمان عملی شدن وعده‌ی قرآنی که آیه‌ی سوره قمر بیش از نه سال پیش بیان داشته بود فرا رسید. این زمان در جنگ بدر بود، در ماه رمضان از سال دوم هجری، این اولین باری بود که دو گروه باهم روبرو می‌شدند، گروه مؤمنین به رهبری پیامبر اسلام ج، و گروه مشرکین به رهبری ابوجهل.

همه‌ی ما نتیجه‌ی جنگ بدر را می‌دانیم، جنگی که خداوند در آن مسلمانان را پیروز گردانید و گروه کفار قریش را درهم شکست، کسانی که هفتاد نفرشان کشته شد و در پیشاپیش کشته‌شدگان رهبرشان ابوجهل بود و هفتاد نفر دیگر اسیر شدند، و بقیه به میدان جنگ پشت کرده و گریختند. باید در برابر موضع‌گیری مثبت صحابه نسبت به این وعده‌ی قرآنی، و آگاهیشان از به واقعیت پیوستن آن در بدر اندکی درنگ کنیم.

پیامبر ج از پروردگارش طلب عملی نمودن وعده‌اش را می‌نماید

امام بخاری[1] از ابن عباس ب روایت نموده که: پیامبر ج در روز بدر در حالی که درون خیمه‌ی خود بود فرمود: «پروردگارا من وفای به عهد و تحقق وعده‌ی تو را، از تو می‌طلبم! خداوندا، اگر می‌خواهی که بعد از امروز دیگر هرگز پرستیده نشوی»، در این هنگام ابوبکر صدیق س دست ایشان را گرفت و گفت: کافی است یا رسول الله ج چنان که باید به درگاه پروردگارت التماس کردید! و در حالی که پیامبر ج زره بر تن داشتند از خیمه خارج شده و می‌فرمودند: «جمعیت ایشان به زودی شکست می‌خورند و پشت می‌کنند و می‌گریزند. بلکه موعدشان قیامت است، و بلای قیامت عظیم‌تر و تلخ‌تر (از کشتن و اسارت این جهانی برای ایشان) است». [قمر: 45-46].

ابن عباس ب در این حدیث بیان می‌دارد که: پیامبر ج پیش از وارد شدن به نبرد به درگاه خداوند تضرع و زاری نموده و از ایشان طلب یاری نمودند و از خداوند خواستند که وعده‌اش را تحقق بخشیده، و بندگان مؤمن مجاهد را پیروز گرداند تا پرستش و بندگی خداوند در زمین ادامه یابد.

پیامبر ج مکرراً به تضرع و زاری و التماس پرداختند تا اینکه ابوبکر صدیق س با ایشان همدردی کرده و به ایشان گفتند: کافی است ای پیامبر ج، بی‌شک خداوند آنچه را که به تو وعده داده، عملی خواهد کرد.

هنگامی که پیامبر ج نسبت به عملی شدن وعده پروردگارش امیدوار شد، آیه‌ی سوره‌ی قمر را که چند سال پیش نازل شده بود را یادآوری کرد، زیرا ایشان بعد از تضرع‌شان از خیمه‌ی کوچک خود خارج شده و در حالی که با زره خود شتابان حرکت می‌کردند همان آیه را تلاوت می‌کردند: ﴿سَیُهۡزَمُ ٱلۡجَمۡعُ وَیُوَلُّونَ ٱلدُّبُرَ٤٥ [القمر: 45]. و نسبت به تحقق وعده الهی خوش‌بین و شادمان بودند!

عمر بن خطاب س دعا و التماس پیامبر ج به درگاه خداوند در روز بدر را با کلمات دیگری به تفصیل شرح داده است.

امام مسلم[2] از ابن عباس ب نقل می‌کند که: عمر بن ‌خطاب س برای من نقل کرد: در روز بدر، پیامبر ج به مشرکین نگریست در حالی که آنان هزار نفر بودند و اصحاب ایشان ج سیصد و نوزده مرد بودند، پیامبر ج رو به قبله نمودند، سپس دست‌هایشان را (به نشانه‌ی دعا) بلند کردند و با صدای بلند پروردگارش را فراخواند: «خداوندا وعده‌ای را که به من داده‌ای، انجام ده و عملی فرما، پروردگارا اگر این گروه کوچک از اهل اسلام نابود گردند دیگر کسی در زمین تو را عبادت نمی‌کند». پیوسته با صدای بلند پروردگارش را فرا می‌خواند، در حالی که دستانش را دراز کرده بود، و روی به قبله نموده بود تا اینکه ردایش از شانه‌هایش افتاد. ابوبکر س به نزد ایشان آمد، ردایش را برداشته و بر شانه‌هایش انداخت و از پشت سر مراقبش بود، و گفت: ای رسول خدا ج درخواست و طلبت از خداوند کافی است حتماً آنچه را به تو وعده داده است عملی خواهد کرد.

سپس خداوند این آیه را نازل کرد:

﴿إِذۡ تَسۡتَغِیثُونَ رَبَّکُمۡ فَٱسۡتَجَابَ لَکُمۡ أَنِّی مُمِدُّکُم بِأَلۡفٖ مِّنَ ٱلۡمَلَٰٓئِکَةِ مُرۡدِفِینَ٩ [الأنفال: 9].

«(به یاد آورید) زمانی را که (در میدان کارزار بدر از شدّت ناراحتی) از پروردگار خود درخواست کمک و یاری می‌نمودید و او درخواست شما را پذیرفت (و گفت): من شما را با یک هزار فرشته کمک و یاری می‌دهم که این گروه هزار نفری گروه‌های متعدد دیگری را پشت سر دارند».

خداوند با فرشته‌ها او را یاری داد.

براساس این روایت پیامبر ج با صدای بلند پروردگارش را فرا می‌خواند و از او طلب یاری نموده و به درگاهش التماس می‌نماید و خوش‌بین است که وعده‌اش را برای او عملی و اجرا نماید، و این همان وعده‌ای است که آیه‌ی سوره قمر و آیاتی مشابه آن بیان داشته‌اند وعده‌ای که بیانگر پیروزی مؤمنین و شکست کفار است. ابوبکر صدیق س با او همدردی کرده و به او اطمینان می‌دهد که خداوند وعده‌ای را که به او داده عملی می‌نماید.

بی‌شک پیامبر ج یقین داشت که به زودی خداوند وعده‌ای را که به او داده عملی خواهد نمود، و لحظه‌ای در این خصوص شک نکرد اما دعا و تضرعش از مقوله‌ی اخذ اسباب، و التماس به درگاه الهی جهتِ طلب وعده داده شده توسط خداوند بود، (همچنین) ابوبکر صدیق س یقین داشت که خداوند به زودی وعده‌اش را عملی می‌کند، زیرا او خلاف وعده نمی‌کند، و به رغم نابرابری و ناهمسانی (نفرات و ادوات) دو گروه، به پیروزی در جنگ یقین داشت.

عمر بن خطاب از اجرایی و عملی شدن وعده در بدر خبر می‌دهد

نکته‌ی ظریف آنکه عمر بن خطاب س با صراحت نسبت به آنچه که به هنگام نزول آیه‌ی مذکور - که دربردارنده‌ی آن وعده‌ی ربانی بود - به خود قبولاند با عبدالله بن‌عباس ب سخن گفت.

سیوطی[3] می‌گوید: «ابن ابی حاتم و طبرانی و ابن مردویه از ابوهریره س نقل می‌کنند که گفت: خداوند در مکه و پیش از روز بدر این آیه را بر پیامبرش فرو فرستاد: ﴿سَیُهۡزَمُ ٱلۡجَمۡعُ وَیُوَلُّونَ ٱلدُّبُرَ٤٥ [القمر: 45].

«جمعیت ایشان به زودی شکست می‌خورند و پشت می‌کنند و می‌گریزند».

عمر بن خطاب س گفت: ای پیامبر ج! کدام گروه و جمعیت به زودی شکست می‌خورند؟ وقتی که روز بدر شد و قریش شکست خوردند، به پیامبر ج نگریستم که با شمشیری بی‌نیام به دنبال قریشیان بود و می‌گفت: ﴿سَیُهۡزَمُ ٱلۡجَمۡعُ وَیُوَلُّونَ ٱلدُّبُرَ٤٥ آین آیه از آن روز بدر بود».

ابن جریر از ابن عباس ب، از عمر بن خطاب س نقل می‌کند که گفت: هنگامی که این سخن خداوند نازل شد: ﴿سَیُهۡزَمُ ٱلۡجَمۡعُ وَیُوَلُّونَ ٱلدُّبُرَ٤٥ شروع به گفتن این سخن نمودم: کدام گروه به زودی شکست می‌خورد؟، تا اینکه روز بدر فرا رسید، پیامبر ج را دیدم به سوی زره رفته آن را به تن کرد و می‌فرمود: ﴿سَیُهۡزَمُ ٱلۡجَمۡعُ وَیُوَلُّونَ ٱلدُّبُرَ٤٥، آن روز به تأویل آن پی بردم.

عمر بن خطاب س بیان می‌دارد که هنگامی که این آیه در مکه نازل شد معنایش را دریافت، و نسبت به وعده ربانی آمده در آن یقین داشت و اینکه ناگزیر عملی خواهد شد. اما نمی‌دانست که چگونه و کی و کجا عملی می‌شود! به وعده ایمان آورد و زمان عملی شدن آن را به حکمت خداوند واگذارد.

بعد از سال‌ها، و به هنگام جنگ بدر، شنید پیامبر ج در حالی که در تعقیب کفار شکست خورده است این آیه را تلاوت می‌کند، دریافت که عملی شدن این وعده در بدر است.

نکته‌ی ظریف در سخن عمر فاروق س این است که او تحقق وعده‌ی نظری در قالب عملی و اجرایی را: (تأویلی) برای آیه تلقی کرد، زیرا تأویل همان بیان انتها و نتیجه و عاقبت است: «آن روز به تأویل آن پی بردم!».




[1]- حدیث شماره 4877.

[2]- حدیث شماره 1763.

[3]- الدر المنثور: 7/681.

وعده‌ی قرآنی در سوره روم

فصل نهم:
وعده‌ی قرآنی در سوره روم

سوره روم مکی است، این سوره در نیمه‌های عمر دعوت اسلامی در مکه، که سیزده سال طول کشیده، نازل شده است، و به خاطر وجود کلمه (الروم) در آن به این اسم، نامیده شده است، که منظور همان دولت قدرتمند روم (آن زمان) است، دولتی که قدرتمندترین حکومت روزگار زمان نزول قرآن بود، و به همراه دولت فارس که در مجاورت او بود بر سر تسلط یافتن بر دنیای آن روز به رقابت می‌پرداخت.

آیات آغازین سوره از نبرد میان فارس‌ها و رومیان سخن می‌گوید، و به شکست رومیان در برابر فارس‌ها در دور اول نبردها اشاره می‌نماید، و از پیروزی رومیان بر فارس‌ها در طی چند سال بعد خبر می‌دهد. پیشتر از قطعیت آیات سوره درباره بیان خبری آینده‌نگر سخن گفتیم، آیات چند سالی را برای تحقق آن مشخص کرده بودند، و آن رویداد در پایان مدت زمانی که آیات مشخص کرده بودند، رخ داد، و در مبحث (فصل ششم: تحقق اخبار آینده‌نگرانه در قرآن) اشاره‌ای گذرا به آن حادثه نمودیم.

سخن ما در اینجا درباره تحقق وعده‌ی قرآنی است که ابتدای سوره آن را بیان داشته، و همچنین درباره تحقق وعده قرآنی است که در پایان سوره بیان شده است.

وعده پیروزی روم بر فارس

1-   خداوند می‌فرماید:

﴿الٓمٓ١ غُلِبَتِ ٱلرُّومُ٢ فِیٓ أَدۡنَى ٱلۡأَرۡضِ وَهُم مِّنۢ بَعۡدِ غَلَبِهِمۡ سَیَغۡلِبُونَ٣ فِی بِضۡعِ سِنِینَۗ لِلَّهِ ٱلۡأَمۡرُ مِن قَبۡلُ وَمِنۢ بَعۡدُۚ وَیَوۡمَئِذٖ یَفۡرَحُ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ٤ بِنَصۡرِ ٱللَّهِۚ یَنصُرُ مَن یَشَآءُۖ وَهُوَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلرَّحِیمُ٥ وَعۡدَ ٱللَّهِۖ لَا یُخۡلِفُ ٱللَّهُ وَعۡدَهُۥ وَلَٰکِنَّ أَکۡثَرَ ٱلنَّاسِ لَا یَعۡلَمُونَ٦ یَعۡلَمُونَ ظَٰهِرٗا مِّنَ ٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَا وَهُمۡ عَنِ ٱلۡأٓخِرَةِ هُمۡ غَٰفِلُونَ٧ [الروم: 1-7].

«الف. لام. میم. رومیان شکست خورده‌اند. (این شکست) در نزدیک‌ترین سرزمین (به سرزمین عرب که نواحی شام است، رخ داده است) و ایشان پس از شکست‌شان پیروز خواهند شد، در مدت چند سالی. همه چیز در دست خدا و به فرمان او است، چه قبل (که رومیان شکست خورده‌اند) و چه بعد (که آنان پیروز می‌گردند) در آن روز (که رومیان پیروز می‌گردند) مؤمنان شادمان می‌شوند. (آری! خوشحال می‌شوند) از یاری خدا. خدا هر کسی را که بخواهد یاری می‌دهد، و او بس چیره (بر دشمنان خود) و بسیار مهربان (در حق دوستان خویش) است. این وعده‌ای است که خدا داده است، و خداوند هرگز در وعده‌اش خلاف نخواهد کرد، ولیکن بیشتر مردم نمی‌دانند. (این اکثریت کوتاه‌بین) تنها ظاهر و نمادی از زندگی دنیا را می‌دانند، و ایشان از آخرت کاملاً بی‌خبرند».

مفهوم کلی این آیات این است که: آیات از شکست رومیان در برابر دشمن‌شان یعنی فارس‌ها، خبر می‌دهد، شکست در نبردهایی که در نزدیک‌ترین سرزمین به جزیرةالعرب روی می‌دهد. سپس آیات با قاطعیت بیان می‌دارند که رومیان - که در ابتدا از فارس‌ها شکست خوردند - به زودی فارس‌ها را شکست می‌دهند، و پیروزی رومیان بر فارس‌ها در طی چند سال بعد (از شکست) که نهایت زمان آن نُه سال است رخ می‌دهد، زیرا کلمه‌ی «بضع» شامل سه تا نُه می‌شود.

در همان زمان که روم بر فارس پیروز می‌شود، همچنین خداوند مسلمانان را پیروز می‌گرداند و بدین خاطر مؤمنین از منتی که خداوند بر آنان نهاده و یاری‌شان داده خوشحال می‌شوند. این یک وعده‌ی مسلّم و شدنی از سوی خدا است که ناگزیر تحقق می‌یابد، زیرا خداوند خلاف وعده نمی‌کند.

نبردها ویرانگر بوده و به‌طور مستمر میان دو دولت قدرتمند روم و فارس ادامه داشته است و از جمله خشن‌ترین آن‌ها، نبردی بوده که بعد از بعثت رسول الله ج روی داده است، در نیمه‌ی عصر دعوت در دوره‌ی مکه، فارس‌ها دست به تهاجمی تند و سخت بر ضد رومیان زدند. به سمت غرب روی آوردند و سرزمین شام را اشغال کردند و در سال (614 م) وارد بیت المقدس شدند، همچنین به سمت شمال روی آورده و شهرهای مختلف روم را فتح کردند تا جایی که پایتخت آن قسطنطنیه را محاصره کردند.

عرب‌ها در سال ششم بعثت خبر شکست روم در برابر فارس را شنیدند، مسلمانان از شکست رومیان اندوهگین شدند، زیرا رومیان اهل کتاب بودند، در همان زمان مشرکین از پیروزی سپاه فارس خوشحال شدند، زیرا فارس‌ها نیز همچون مشرکین بت‌ها و آتش را می‌پرستیدند و برای خدا شریک قائل می‌شدند. خداوند در آن سال سوره روم را فرو فرستاد که در آن (ابتدا) خبر پیروزی سپاه فارس، و (سپس) وعده پیروزی رومیان در طی چند سال بعد را داد. در چشم‌انداز (مردم) هیچ نشانه‌ای از نزدیکی پیروزی سپاه روم بر سپاه فارس وجود نداشت، رومیان شکست خورده بودند و سپاه‌شان درهم شکسته بود، و سپاه فارس قسطنطنیه را محاصره کرده بود، پس چگونه قرآن با قاطعیت بیان می‌دارد که رومیان شکست خورده به زودی در طی چند سال بعد بر فارس‌ها غالب و پیروز می‌گردند؟.

شرط‌بندی ابوبکر س با یک فرد مشرک بر سر پیروزی سپاه روم

مسلمانان این وعده قرآنی را با یقین پذیرا شدند، و آن را میان مشرکین پخش کردند، ابوبکر صدیق س بیش از همه از این وعده خوشحال شد، او در کوچه‌های مکه با صدای بلند می‌گفت که بزودی و در طی چند سال بعد روم بر فارس پیروز می‌شود.

مشرکین چنین چیزی را بعید دانسته و منکرش شدند، در برابر قاطعیت ابوبکر س در خصوص تحقق این وعده یکی از مشرکین با او شرط‌بندی کرد، ابوبکر س نیز با او شرط‌بندی کرد که بعد از پنج سال روم بر فارس پیروز می‌شود و اگر چنین چیزی روی ندهد ابوبکر تعدادی شتر به آن شخص بدهد، این شرط‌بندی پیش از تحریم آن از سوی اسلام بود، زیرا شرط‌بندی بعد از هجرت پیامبر ج تحریم گردید.

پنج سال گذشت و روم پیروز نشد، و آن شخص آمده و گرو را خواست، ابوبکر س پیامبر ج را از موضوع باخبر نمود، پیامبر ج به او گفت که مدت زمان شرط‌بندی را نه سال قرار دهد، زیرا آیه آن را با «بضع سنین» معین و مشخص کرده است، و «بضع» شامل سه تا نه می‌شود، ابوبکر س نیز چنین کرد.

در نهمین سال نزول آیات هرقل قیصر روم جنگ تند و سختی را انجام داد که فارس‌ها در آن شکست خوردند و وارد پایتخت‌شان مدائن شدند، و بدین ترتیب وعده‌ی قرآنی تحقق یافت و ابوبکر س گرو را دریافت کرد. این حادثه در سال (623 م) رخ داد. آیات مکان نبردی را که روم در آن شکست خورد مشخص کرده است: ﴿غُلِبَتِ ٱلرُّومُ٢ فِیٓ أَدۡنَى ٱلۡأَرۡضِ [الروم: 2-3].

معنی أدنَی همان نزدیک‌ترین است، و مقصود از آن نزدیک‌ترین سرزمین به اهل مکه است که خداوند آیات را به سوی آنان فرو فرستاده است. نزدیک‌ترین سرزمین به اهل مکه همان سرزمین شام است که در همسایگی جزیرةالعرب است. فارس‌ها نزدیک‌ترین سرزمین به جزیرةالعرب را اشغال کرده و در سال (614 م) وارد قدس شدند.

دو وعده در آیات وجود دارد که هردو تحقق یافتند

می‌بینیم که آیات آغازین سوره روم دربر دارنده‌ی دو وعده است، و نه یک وعده، و این دو وعده در یک سال تحقق یافتند.

وعده اول: پیروزی روم بر فارس آن‌هم بعد از طی چند سالی که در برابرشان شکست خورده بودند. این وعده قاطعانه‌ی خداوند این است که می‌فرماید: «و ایشان پس از شکست‌شان پیروز خواهند شد. در مدت چند سالی». [روم: 3-4]. به‌طور قطع این وعده در نهمین سال نزول آیات عملی شد، یعنی سال (623 م)، آنجا که هرقل وارد مدائن پایتخت فارس شد.

وعده دوم: پیروزی مسلمانان بر مشرکین در اولین نبرد سرنوشت‌ساز در جنگ بدر، این مطلب همان است که خداوند اینگونه از آن خبر می‌دهد: «و در آن روز مؤمنان شادمان می‌شوند از یاری خدا. خدا هرکس را که بخواهد یاری می‌دهد، و او بس چیره و بسیار مهربان است». [روم: 4-5].

جنگ بدر در سال دوم هجری، بعد از نه سال از نزول سوره روم روی داد، نزول این سوره در سال ششم بعثت صورت گرفت.

اختلاف غلبه و نصر

از غلبه روم بر فارس به عنوان نصری (یاری) از سوی خدا نام برده نشده، زیرا نصر (یاری) خدا کرامت و شرافتی از سوی اوست، و این نصر (یاری) فقط شامل حال بندگان مؤمن نیکوکار خداوند می‌گردد، و رومیان بندگان مؤمن نیکوکار نیستند! این حرف درست است که آنان مسیحی و از اهل کتابند، و آنان از فارس‌ها آتش‌پرست (پیش از اسلام) به مسلمانان نزدیک‌ترند، اما از زمره‌ی مؤمنین نیستند و بدین خاطر آیات از سود بردن‌شان در نبرد با کلمه «غلبه» خبر می‌دهد: ﴿وَهُم مِّنۢ بَعۡدِ غَلَبِهِمۡ سَیَغۡلِبُونَ٣ فِی بِضۡعِ سِنِینَۗ [الروم: 3-4].

میان کلمات «غلبه» و «نصر» تفاوت وجود دارد، زیرا در کلمه «نصر» سایه‌ی اکرام و احترام خداوند پایدار است، و این مختص مؤمنین نیکوکار است!

بی‌تردید سخن خداوند که می‌فرماید: «و در آن روز مؤمنان شادمان می‌شوند از یاری خدا». بر (نصر) یاری خداوند به مؤمنین در نبرد بدر انطباق دارد، و نه غلبه روم بر فارس. این سخن با سخن (دیگر) خداوند در خصوص جنگ بدر هماهنگ است که می‌فرماید:

﴿وَلَقَدۡ نَصَرَکُمُ ٱللَّهُ بِبَدۡرٖ وَأَنتُمۡ أَذِلَّةٞۖ فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ لَعَلَّکُمۡ تَشۡکُرُونَ١٢٣ [آل عمران: 123].

«خداوند شما را در بدر پیروز گردانید و حال آنکه (نسبت به کافران) ناچیز (و از ساز و برگ اندکی برخوردار) بودید، پس از خدا بترسید تا شکر (نعمت او را بتوانید) به جای آورید».

این خواست خداوند حکیم علیم است که دو وعده در یک سال که همان سال (623 م) است تحقق می‌یابد، این سال همان سال دوم هجری است که روم بر فارس غلبه یافته، و مسلمانان در جنگ بدر بر مشرکین پیروز می‌شوند.

نکته دقیق و ظریفی در آیاتی که از دو وعده سخن می‌گویند وجود دارد و آن این است که همه‌ی کارها را به اراده و قدرت خداوند مرتبط می‌کنند: ﴿لِلَّهِ ٱلۡأَمۡرُ مِن قَبۡلُ وَمِنۢ بَعۡدُۚ این خداوند است که همه‌ی فرامین هستی را تدبیر می‌کند، و هر آن چیزی را که در آن جریان می‌یابد تقدیر می‌نماید، و هیچ رویداد سیاسی یا نظامی روی نمی‌دهد مگر به فرمان خداوند، و جنگی در نمی‌گیرد مگر به اراده خدا، و دولتی بر دولتی دیگر غلبه نمی‌کند مگر به امر خدا.

دیدگاه مؤمنین و کفار نسبت به وعده الهی

آیات تصریح می‌کنند که غلبه روم بر فارس، و پیروزی مسلمین بر مشرکین، وعده‌ایست از سوی خداوند حکیم آگاه، و خداوند خلاف وعده نمی‌کند: «این وعده‌ای است که خدا داده است، و خداوند هرگز در وعده‌اش خلاف نخواهد کرد». [روم: 6].

مؤمنین با وعده الهی با اعتماد و اطمینان کامل تعامل می‌نمایند، و مطمئن‌اند که بی‌شک خداوند وعده‌اش را تحقق می‌بخشد. اما دیگران نسبت به تحقق وعده الهی شک دارند، زیرا آنان نسبت به قدرت مطلق الهی، و اینکه خداوند هرآنچه را اراده نماید انجام می‌دهد و هیچ چیزی در زمین و آسمان او را درمانده نمی‌سازد، آگاهی ندارند: «ولیکن بیشتر مردم نمی‌دانند (این اکثریت کوتاه‌بین) تنها ظاهر و نمادی از زندگی دنیا را می‌دانند و ایشان از آخرت کاملاً بی‌خبرند». [روم: 6-7].

مشرکین مکه پیروزی روم بر فارس را در طی چند سال بعید می‌دانستند، زیرا آنان رویدادها را با دیدی مادی و بشری تحلیل و ارزیابی می‌کردند، و این تحلیل مادی پیروزی روم آن‌هم بعد از طی چند سال را محال می‌دانست، زیرا رومیان دولتی شکست خورده بودند که سپاهیانش درهم شکسته، و سرزمینش اشغال شده، و پایتختش محاصره شده بود!، اما همین موضوع در تحلیل ایمانی بُعد دیگری داشت، اگر خداوند اراده نماید که در طی چند سال روم شکست خورده را تقویت نماید چنین می‌کند، و اسباب را برای این کار فراهم می‌نماید، و اگر وعده چنین چیزی دهد وعده‌اش را عملی می‌نماید!، همچنین مشرکین مکه پیروزی صحابه‌ی ضعیف را بر خود بعید می‌دانستند، زیرا توان و قدرت صحابه در برابر قدرت آنان چیز قابل ذکری نبود. این دیدگاه تحلیل مادی بشری کوتاه‌اندیش بود. اما براساس تحلیل ایمانی این مطلب چیزی دور یا محال نیست! زیرا هرگاه خداوند اراده‌ی کاری را نماید آن را انجام می‌دهد، و هرگاه وعده‌ی چیزی را دهد بدان جامه‌ی عمل می‌پوشاند، بدین خاطر با اینکه در جنگ بدر تعداد صحابه کمتر بود، اما خداوند آنان را پیروز گردانید:

﴿وَلَقَدۡ نَصَرَکُمُ ٱللَّهُ بِبَدۡرٖ وَأَنتُمۡ أَذِلَّةٞۖ [آل عمران: 123].

«خداوند شما را در بدر پیروز گردانید و حال آنکه (نسبت به کافران) ناچیز (و از ساز و برگ اندکی برخوردار) بودید».

منتظر عملی شدن وعده‌ی الهی ماندن

2-   خداوند می‌فرماید:

﴿وَلَقَدۡ ضَرَبۡنَا لِلنَّاسِ فِی هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانِ مِن کُلِّ مَثَلٖۚ وَلَئِن جِئۡتَهُم بِ‍َٔایَةٖ لَّیَقُولَنَّ ٱلَّذِینَ کَفَرُوٓاْ إِنۡ أَنتُمۡ إِلَّا مُبۡطِلُونَ٥٨ کَذَٰلِکَ یَطۡبَعُ ٱللَّهُ عَلَىٰ قُلُوبِ ٱلَّذِینَ لَا یَعۡلَمُونَ٥٩ فَٱصۡبِرۡ إِنَّ وَعۡدَ ٱللَّهِ حَقّٞۖ وَلَا یَسۡتَخِفَّنَّکَ ٱلَّذِینَ لَا یُوقِنُونَ٦٠ [الروم: 58-60].

«ما در این قرآن برای مردمان هرگونه مثالی را که (بیدارکننده بوده و به زندگی ایشان مربوط باشد) بیان کرده‌ایم. وقتی که آیه‌ای برای آنان می‌آوری، کافران گویند: شما بر باطل هستید (و این چیزهایی را که می‌گویید بی‌اساس است) این چنین (که از اینان می‌بینی) خداوند بر دل‌های کسانی که آگاهی و شعور ندارند مهر می‌نهد (تا صدای حق و ندای هدایت بدان‌ها نفوذ نکند). پس شکیبایی داشته باش. وعده‌ی خدا به‌طور مسلّم حق است. هرگز نباید کسانی که ایمان ندارند، مایه‌ی خشم و ناراحتی تو گردند و سبک تو را از جای بردارند».

خداوند مثال‌های متعدد و متنوعی را در قرآن بیان داشته است، و آیات را در آن به تفصیل شرح داده است، و ادله و براهین و حجت‌های گوناگونی را در آن ذکر کرده است، تا مردم آن را درک و فهم کرده و به نیکی با آن تعامل نمایند. اما کفار جاهل و نادانند، بر قلب‌های‌شان قفل زده شده است، پاسخ مثال‌ها و آیات قرآنی را با لجاجت و پافشاری (بر کفر) و تکذیب می‌دهند! و هنگامی که معجزات و کارهای شگفت به آنان عرضه می‌شود و آن را نمی‌پذیرند، و پیامبر ج را متهم می‌کنند که ساحر بوده و آنان را مسحور می‌کند، و اینکه مسلمانان به دنبالِ باطلند: «وقتی که آیه‌ای برای آنان می‌آوری، کافران می‌گویند: شما بر باطل هستید». [روم: 58].

خداوند به پیامبرش ج دستور می‌دهد که در برابر لجاجت و تکذیب مشرکین، و دشمنی و نبردشان صبر پیشه سازد، زیرا صبر توشه‌ای عظیم است، و پیامبر ج خود را با آن تجهیز و آماده می‌کند تا آنگاه که خداوند میان او و دشمنانش داوری و حکم می‌نماید.

عجله نکردن در عملی شدن وعده‌ی الهی

بعد از دستور به صبوری، آیه بر عملی شدن وعده‌ی الهی تأکید می‌ورزد: «پس شکیبایی داشته باش. وعده‌ی خدا به‌طور مسلّم حق است». [روم: 60]. منظور از وعده‌ی خداوند در اینجا، وعده‌ی پیروزی حق و یاران آن، و شکست باطل و طرفدارانش است.

اینکه می‌گوید: «حق است» یعنی بزودی در عالم واقعیت عملی می‌شود، و مردم پیروزی مؤمنین و شکست کفار را می‌بینند. نکته ظریف آنکه بعد از بیان عملی شدن وعده‌ی الهی در خصوص پیروزی (مؤمنین)، هشداری نسبت به آنان که به این حقیقت یقین ندارند بیان می‌گردد: «هرگز نباید کسانی که ایمان ندارند، مایه‌ی خشم و ناراحتی تو گردند و سبک تو را از جای بردارند». [روم: 60].

کسانی که به وعده‌ی الهی شک دارند یا عملی شدنش را بعید می‌دانند، مؤمنین را تحریک و عصبانی می‌کنند، و به قلب‌شان یأس و ناامیدی می‌اندازند، یا آنان را به برخی کارها و شیوه‌ها و رفتارهای شتاب‌زده و عجولانه وا می‌دارند که منجر به نتایجی غلط می‌شود که سبب اینگونه اعمال، شتاب نمودن در عملی شدن وعده‌ی الهی است.

بر مؤمن واجب است که یقین داشته باشد وعده‌ی الهی حق است و ناگزیر عملی خواهد شد و باید که منتظر تحققش بماند و در اجرایی شدنش شتاب به خرج ندهد، و عجولان و شتاب‌کنندگان او را تحریک و عصبانی نکنند، و (عاقبت) کار را به حکمت خداوند حکیم واگذارد او که هرگاه بخواهد وعده را عملی خواهد کرد!