فصل سوم:
وعدهی قرآنی در سورهی یونس
سورهی یونس مکی است، در همان دورهی فشار و مشکلات شدیدی که دعوت اسلامی در مکه در آن به سر برده، نازل شده است، لذا هدف این سوره دلداری و دلگرمی دادن به پیامبر ج در رویارویی با آزار و اذیتی است که از سوی قومش میبیند. همچنین هدفش ارائهی بشارت و امید به مسلمانان در بند و ستمدیده، و افزایش همّت و ارادهی آنهاست تا یقین قطعی یابند که آنان باید امیدوار باشند و آینده از آن دین آنان است.
آیات سوره دربردارندهی وعدههای قرآنی در خصوص استقرار مسلمانان در زمین، و تهدید و ترساندن کافرین به شکست و ضرر و زیان است. از جملهی این آیات وعدهدهنده این موارد است که در ذیل میآیند:
سنت خداوند در خصوص نابودکردن ستمگران و جانشین نمودن مؤمنین
1- خداوند میفرماید:
﴿وَلَقَدۡ أَهۡلَکۡنَا ٱلۡقُرُونَ مِن قَبۡلِکُمۡ لَمَّا ظَلَمُواْ وَجَآءَتۡهُمۡ رُسُلُهُم بِٱلۡبَیِّنَٰتِ وَمَا کَانُواْ لِیُؤۡمِنُواْۚ کَذَٰلِکَ نَجۡزِی ٱلۡقَوۡمَ ٱلۡمُجۡرِمِینَ١٣ ثُمَّ جَعَلۡنَٰکُمۡ خَلَٰٓئِفَ فِی ٱلۡأَرۡضِ مِنۢ بَعۡدِهِمۡ لِنَنظُرَ کَیۡفَ تَعۡمَلُونَ١٤﴾ [یونس: 13-14].
«ما گروهها (و نسلهای زیادی) را هلاک کردهایم که پیش از شما بودهاند، بدانگاه که ستم کردهاند و پیغمبرانشان برای آنان دلایل روشن و معجزات آشکاری آوردهاند و ارائه نمودهاند، ولی آنان جزو کسانی نبودهاند که ایمان بیاورند. این چنین گروه بزهکاران را سزا میدهیم. سپس به دنبال آنان شما را در زمین جانشینان (ایشان و سرنشینان زمین) کردهایم تا بنگریم شما چگونه عمل میکنید».
این دو آیه درباره سنّت ربانی در نابود کردن ستمگران کافر گناهکار، و همچنین سنّت ربانی در جانشینی امتها و ارث بردن آنها از همدیگر و دست به دست شدن (سلطه و حکومت) در روزگاران سخن میگوید. خداوند ستمپیشگان گناهکار گذشته را به خاطر کفر ورزیدن نسبت به حق، و تکذیب نمودن پیامبران، و ستم نمودن به مردم، و شکنجه دادن مؤمنین مستضعف هلاک نمود. خداوند بعد از نابود کردن و از میان بردن ستمگران نسلهای جدید را در زمین جانشین نمود و آنان را با استقرار و قدرت دادن در بوتهی آزمایش قرار داد تا ببیند که چگونه عمل میکنند، پس اگر ایمان آورده و استقامت ورزیدند و نعمتهای ربانی را پاس داشتند، خداوند استقرارشان را حفظ کرده و به تأییدشان ادامه میدهد، اما اگر طغیان کرده و مرتکب جرم و جنایت شدند سنّت خداوند (در خصوص نابودی طغیانگران) بر آنان واجب شده و همچنان که ستمگران پیش از ایشان را نابود کرد اینان را نیز نابود میکند.
این وعدهای برای مسلمانان است که پیروز شده و استقرار مییابند، و تهدید برای کفار قریش است که دچار خفت و خواری شده و شکست میخورند و بهطور یقین خداوند وعدهی پیروزیای را که به مؤمنین صبور داده بود تحقق بخشید، و تهدید و ارعابش را به جان کفار انداخت آنهم به واسطهی آنچه در نبردهای جهادی اسلام روی داد.
به مبارزه خواندن کفار به وسیلهی قرآن
2- خداوند میفرماید:
﴿وَمَا کَانَ هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانُ أَن یُفۡتَرَىٰ مِن دُونِ ٱللَّهِ وَلَٰکِن تَصۡدِیقَ ٱلَّذِی بَیۡنَ یَدَیۡهِ وَتَفۡصِیلَ ٱلۡکِتَٰبِ لَا رَیۡبَ فِیهِ مِن رَّبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ٣٧ أَمۡ یَقُولُونَ ٱفۡتَرَىٰهُۖ قُلۡ فَأۡتُواْ بِسُورَةٖ مِّثۡلِهِۦ وَٱدۡعُواْ مَنِ ٱسۡتَطَعۡتُم مِّن دُونِ ٱللَّهِ إِن کُنتُمۡ صَٰدِقِینَ٣٨ بَلۡ کَذَّبُواْ بِمَا لَمۡ یُحِیطُواْ بِعِلۡمِهِۦ وَلَمَّا یَأۡتِهِمۡ تَأۡوِیلُهُۥۚ کَذَٰلِکَ کَذَّبَ ٱلَّذِینَ مِن قَبۡلِهِمۡۖ فَٱنظُرۡ کَیۡفَ کَانَ عَٰقِبَةُ ٱلظَّٰلِمِینَ٣٩﴾ [یونس: 37-39].
«این قرآن از سوی غیر خدا، ساخته و پرداخته نشده است و بلکه (وحی خدا است و) تصدیق کنندهی کتابهای آسمانی پیشین (همچون تورات و انجیل) است، و بیانگر (شرائع و عقائد و احکام) کتابهای گذشته میباشد. شک و تردیدی در آن نیست، و از سوی پروردگار جهانیان فرستاده شده است. بلکه آنان میگویند که (محمد قرآن را خود ساخته و پرداخته است و) او آن را به دروغ به خدا نسبت داده است. بگو: (اگر چنین است و قرآن ساختهی بشر است) شما یک سورهی همانند آن را بسازید و ارائه دهید و در این کار هرکسی را که میخواهید به جز خدا فرا خوانید و به کمک طلبید، اگر راست میگویید (که قرآن را من ساخته و پرداختهام). بلکه آنان چیزی را تکذیب میکنند که اصلاً از آن آگاهی ندارند و واقعیت آن برای ایشان روشن نشده است. به همین منوال پیشینیان هم (پیغمبران و کتابهای آسمانی را خودسرانه و ناآگاهانه) تکذیب میکردند. (ای انسان!) بنگر که سرانجام ستمکاران به کجا کشید».
آیهی اول بیان میکند که بیشک قرآن کلام خداوند است و ممکن نیست که ساخته و پرداختهی کسی باشد، این قرآن تصدیقکنندهی کتابهای ربانی پیشین همچون تورات و انجیل است و خداوند هر چیزی را در آن توضیح داده است، و هر آنچه در آن است حق و راست و درست است.
آیهی دوم ادعاها و اظهارات کفار بر ضد قرآن را باطل میگرداند، آنان پیامبر ج را متهم میکنند که خود قرآن را ساخته و جعل کرده و به دروغ آن را به خدا نسبت داده است. بدین خاطر آیه آنان را به مبارزه میخواند و از آنان میخواهد که یک سوره بیاورند که در فصاحت و بلاغت و اسلوبش شبیه قرآن باشد، و از هر آنکه میخواهند و میتوانند یاری بجویند، اگر در این کار موفق شدند و سورهی مورد درخواست را ارائه دادند سخنشان در خصوص ساختگی بودن قرآن، و اینکه از جانب خدا فرو فرستاده نشده، راست است، اما اگر از انجام چنین کاری درماندند ادعاها و اظهاراتشان دروغ بوده و ثابت میشود که قرآن از سوی خدا نازل شده و محمد ج فرستادهی خداوند است.
کفار وعدههای قرآن را تکذیب میکردند
آیهی سوم دربردارندهی تهدید و ترساندن کفار به عذاب و شکنجه بوده، و به مؤمنین وعدهی درخشان پیروزی را میدهد.
آیه به کفار نسبت نادانی میدهد، نادانیای که آنان را وامیدارد تا قرآن را چه بصورت کلی و چه بصورت جزئی تکذیب نمایند: «بلکه آنان چیزی را تکذیب میکنند که اصلاً از آن آگاهی ندارند». آنان نسبت به قرآن، و معانی و مضامین آن آگاهی ندارند، پس چگونه چیزی را تکذیب میکنند که از آن آگاه نیستند؟
از جمله حقائق قرآنی که نسبت به چگونگی آن احاطه علمی نداشته، اما آن را تکذیب میکردند، وعدههای قرآن در خصوص پیروزی و استقرار مسلمانان، و در مقابل زیان و شکست کفار است، آنان آیاتی را میشنیدند که به صورت قطعی آن وعدهها را بیان میدارد، اما تحقق این وعدهها را بعید دانسته، و وقوعش را انکار میکردند و آن را تکذیب مینمودند، و میپرسیدند: آیا این امکان وجود دارد که مسلمانان بر آنان غلبه کنند در حالی که مسلمانان در برابر آنان ضعیف بوده، و قدرت و سلطه و زمینی ندارند؟!
آیه تکذیب آنان و اینکه تحقق وعدههای قرآنی را چیزی بعید میدانستند با این سخن پاسخ میدهد: «وَلَمَّا یَأۡتِهِمۡ تَأۡوِیلُهُۥ» و واقعیت آن برای ایشان روشن نشده است». این جمله تهدید و ترساندنی است برای آنان، به این معنی که عذاب به آنان نزدیک است!، «لمّا»: حرف توقع است، و بر نزدیک بودن تحقق وقوع مابعدش دلالت میکند و حرف جزم است و فعل مضارع بعد از خود را مجزوم میکند، و «یأتِهم»: مضارع مجزوم است، و علامت مجزوم بودنش حذف حرف عله است، زیرا اصلش «یأتیهم» است. ضمیر «هم» به مشرکین برگشته و در محل نصب و مفعول به مقدم است، و «تأویله» فاعل مؤخر است، و ضمیر در «تأویله» به قرآن برمیگردد.
در نتیجه معنی: ﴿وَلَمَّا یَأۡتِهِمۡ تَأۡوِیلُهُۥ﴾ چنین میشود: عاقبت و مال آیات قرآن که وعدهی پیروزی مسلمانان و شکست کفار را میدهد برای آنان روشن نشده، بدین خاطر است که کفار آن را تکذیب میکنند.
تأویل در اینجا به چه معناست؟
تأویل به معنی فرجام و عاقبت، یا برگرداندن چیزی به غایتی است که مورد نظر میباشد، و محصور کردن معنای صحیح آن، یا نتیجهی لطیف و ظریف آن.
تأویل در قرآن دو صورت دارد:
که بر پایهی از بین بردن ابهام و گنگی و پیچیدگی از سخن بنا میگردد، و به این شکل است که آیه به نص دیگری که صریح، واضح و محکم است ارتباط و نسبت داده میشود. و این همان تأویل آیات اندک متشابه در قرآن است به این ترتیب که از راه ارتباط و نسبت دادنشان به آیاتِ محکمِ بسیار دیگر در قرآن، ابهام و پیچیدگی از آنها زدوده میشود.
این مورد با بیان فرجام و حاصل کار آیه است، هنگامی که آیه از امری در آینده و آتی سخن میگوید، سخنش جنبهی وعدهای نظری و تئوری مییابد، و هنگامی که این وعدهی نظری در قالب عملی، واقعی و اجرایی محقق میگردد این وقوع و تحقق حکم تأویل آن را دارد، زیرا به واسطهی آن نتیجه و فرجامش تحقق یافته است.
تأویل عملی وعدههای قرآن در خصوص پیروزی
وعدههای قرآنی در سورههای مکی در خصوص پیروزی حق و نابودی باطل، تنها وعدههایی تئوری بودند، و این وعدهها نیازمند «تأویلاند»، یعنی: نیازمند به بار نشستن و به ثمر رسیدن، و اجرایی شدن در زمین هستند، در نتیجه تحققشان بر روی زمین (به معنای) تأویل عملی آنهاست.
بیشک وعدهی قرآنی خداوند در سورهی قمر که میفرماید:
﴿سَیُهۡزَمُ ٱلۡجَمۡعُ وَیُوَلُّونَ ٱلدُّبُرَ٤٥﴾ [القمر: 45].
«جمعیت ایشان به زودی شکست میخورند و پشت میکنند و میگریزند».
یک وعدهی تئوری است، قرآن در مکه با قاطعیت این وعده را بیان میدارد. این وعده در جنگ بدر تحقق یافت، اجرایی شدن و عملی شدن آن «تأویلی» برای آن بود، بدین خاطر عمر بن خطاب س میفرماید: «امروز تأویل این آیه را دریافتم». بدین ترتیب تأویل آیه، اجرایی شدن مضمون آن بر روی زمین بود. بنابراین معنی سخن خداوند که میفرماید: «واقعیت آن برای ایشان روشن نشده است»، این است که هنوز تا به حال (منظور زمان مشرکین مکه) وعدههای قرآن وعده دهنده اجرایی نشده، و تأویل عملی آن کامل نشده است، و بدین خاطر است که کافران آن را تکذیب میکنند.
انتخاب حرف توقع «لما» هدفدار است، زیرا بر نزدیک بودن فرا رسیدن (زمان) آن تأویل دلالت میکند، (و در عمل نیز) تأویل آن وعدههای قرآنی را در جنگ بدر و بعد از آن دیدند. دلیل اینکه این مطلب همان معنی ﴿وَلَمَّا یَأۡتِهِمۡ تَأۡوِیلُهُۥۚ﴾ است ادامهی آیه است که میفرماید: ﴿کَذَٰلِکَ کَذَّبَ ٱلَّذِینَ مِن قَبۡلِهِمۡۖ فَٱنظُرۡ کَیۡفَ کَانَ عَٰقِبَةُ ٱلظَّٰلِمِینَ٣٩﴾، «به همین منوال پیشینیان هم تکذیب میکردند. (ای انسان!) بنگر که سرانجام ستمکاران به کجا کشید».
یعنی: همچنان که کفار مکه به معانی قرآن و وعدهها و خبرهای آیندهنگرانهی آن احاطه علمی نداشتند و آن را تکذیب کردند، همچنان نیز کفار پیش از آنان خبرهایی را که پیامبرانشان برای آنان بیان میداشتند تکذیب کردند.
خداوند با کفار تکذیبکنندهی پیشین چه کرد؟ بهطور قطع آنان را هلاک و نابود ساخت، و بدین ترتیب تأویل خبرها و وعدههایی را که تکذیب میکردند به آنان رسید. از این روی عاقبت ستمگران پیشین بد بود، پس در عاقبتشان تأمل کن و از آن پند بگیر. این تهدیدی برای کفاری است که قرآن را تکذیب میکنند و بزودی تأویل آنچه را که تکذیب میکنند در مییابند، همچنان که پیشینیان تکذیبکننده تأویلش را دریافتند.
این وعدهی پیروزی و استقرار برای مؤمنین مستضعف در مکه است، زیرا تأویل آیات ارعاب و تهدید برای کفار، معنایش پیروزی مسلمانان بر آنان است. و این چیزی است که در جنگها و نبردهای بعد از هجرت که به فتح مکه منتهی شد، روی داد.
3- خداوند میفرماید:
﴿فَهَلۡ یَنتَظِرُونَ إِلَّا مِثۡلَ أَیَّامِ ٱلَّذِینَ خَلَوۡاْ مِن قَبۡلِهِمۡۚ قُلۡ فَٱنتَظِرُوٓاْ إِنِّی مَعَکُم مِّنَ ٱلۡمُنتَظِرِینَ١٠٢ ثُمَّ نُنَجِّی رُسُلَنَا وَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْۚ کَذَٰلِکَ حَقًّا عَلَیۡنَا نُنجِ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ١٠٣﴾ [یونس: 102-103].
«آیا آنان چشم آن دارند که روزگاری (پر از بلاها و عذابهایی) جز روزگار کسانی داشته باشند که پیش از ایشان بودهاند؟ بگو منتظر (فرمان خدا) باشید و من هم با شما چشم به راه میمانم. پس از آن (که بلا و عذاب گریبانگیر کافران گردید) پیغمبران خود و مؤمنان را میرهانیم همینطور ایمانآورندگان (به تو) را (نیز) نجات خواهیم داد و این حقی است بر ما».
در این دو آیه تهدیدی دیگر در خصوص عذاب کفار وجود داشته و در مقابل وعدهی جدیدی برای نجات و رهایی مؤمنین است.
کفار تکذیبکننده منتظر چه چیزی هستند؟ توقع دارند چه چیزی برای آنان روی دهد؟ در حالی که آنان مؤمنین را شکنجه میکنند و پیامبر ج را تکذیب مینمایند و با اسلام میجنگند! فقط همان چیزی برایشان اتفاق میافتد که برای کفار تکذیبکنندهی مبارزه کنندهی پیش از آنان روی داد، مانند قوم نوح و عاد و ثمود و فرعون؛ زیرا این سنّت الهی است که دچار تغییر و تبدیل نمیشود: هرکسی که با حق بجنگد بیشک شکست خورده و مغلوب میشود و در پایان عاقبتی بد و تاریک انتظارش را میکشد. کفار قریش به سمت این فرجام حرکت کردند فرجامی که دیگران پیش از آنان به آن رسیده بودند! بدین خاطر خداوند به رسولش ج دستور میدهد که به آنان بگوید: «بگو منتظر (فرمان خدا) باشید و من هم با شما چشم به راه میمانم».
یعنی: منتظر باشید که روزهایی سیاه و خشن مانند روزهای کفاری که پیش از شما بودند ببینید، منتظر باشید که عذاب بر شما فرود آید، بهطور قطع بدان مبتلا میشوید، منتظر باشید که مسلمانان بر شما پیروز شوند، منتظر خواری و پستی و شکستتان باشید. من هم با شما چشم به راه میمانم، منتظر تحقق همهی اینها میشوم، تحقق جنبهی منفی و سلبی وعدهها علیه شما و تحقق جنبهی مثبت و ایجابی آنها برای خود و یارانم.
مؤمنین منتظر پیروزی و رهاییاند
آیهی بعدی بیان میدارد که مؤمنین منتظر چه چیزی هستند، و آرزوی چه خیری را از سوی خدا دارند، آنجا که خداوند به مؤمنین بشارت رهایی و نجات و امنیت و رستگاری را میدهد: «پس از آن پیغمبرانِ خود و مؤمنان را میرهانیم. همینطور ایمانآورندگان (به تو) را (نیز) نجات خواهیم داد و این حقی است بر ما».
این موضوع در سرگذشتهای قرآنی که این پایان را برای سرگذشت هر پیامبری با قومش معین میکند، آشکار و معلوم است. از نوح تا هود و صالح و شعیب و دیگر انبیاء † چنین است. خداوند رویارویی میان آن رسول و قومش را، با نابودی کفار دشمن، و پیروزی آن رسول و پیروانش به پایان رسانده است و این سنتی الهی است که هیچ تخلفی ندارد.
خداوند با قاطعیت وعدهی نجات و رهایی مؤمنین را بدون توجه به زمان و مکانهای مختلف بیان میدارد: «زیرا بر عهدهی ماست که مؤمنان را نجات دهیم». خداوند خلاف وعده نمیکند، وعدهی او انجام یافته و عملی است، نجات مؤمنین به هنگام هلاکت کفار امری است که از سوی خدا تقدیر شده و آن را اجرا و عملی میکند، و بر مؤمنین منت نهاده و به آنان خبر میدهد که نجات مؤمنین فریضهای است بر او، خداوند به عنوان احسان و نیکی از سوی خود آن را بر خود واجب گردانیده است.
آنچه از تهدید و ارعاب کفار، و وعدهی درخشان به مؤمنین در این دو آیه است در جنگهای اسلامی پس از هجرت به تحقق پیوست.
بدین ترتیب (عاقبت) نیک و خوبی را که پیامبر ج برای خود، و شر و بدی را که برای دشمنانش، انتظارش را میکشید عملی شد: «بگو: پس منتظر باشید، من هم با شما در انتظار خواهم ماند».
با این یقین قطعی به اجرایی شدن وعدهی خداوند، و انتظار تأویل آن در عالم واقع، مسلمانان مجاهد معاصر با دشمنان یهودی و آمریکایی، و دیگر دشمنانشان تعامل میکنند!
4- خداوند میفرماید:
﴿قُلۡ یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّاسُ قَدۡ جَآءَکُمُ ٱلۡحَقُّ مِن رَّبِّکُمۡۖ فَمَنِ ٱهۡتَدَىٰ فَإِنَّمَا یَهۡتَدِی لِنَفۡسِهِۦۖ وَمَن ضَلَّ فَإِنَّمَا یَضِلُّ عَلَیۡهَاۖ وَمَآ أَنَا۠ عَلَیۡکُم بِوَکِیلٖ١٠٨ وَٱتَّبِعۡ مَا یُوحَىٰٓ إِلَیۡکَ وَٱصۡبِرۡ حَتَّىٰ یَحۡکُمَ ٱللَّهُۚ وَهُوَ خَیۡرُ ٱلۡحَٰکِمِینَ١٠٩﴾ [یونس: 108-109].
«بگو: ای مردمان از سوی پروردگارتان، حق (که کتاب راستین قرآن است، توسط پیغمبر صادق آخرالزمان) به سویتان آمده است. هرکس که (با ایمان آوردن به شریعت خدا) راهیاب گردد، بیگمان به سود خود راهیاب میشود و هرکس که گمراه و سرگشته شود، به زیان خود گمراه و سرگشته میشود و من مأمور (بر افعال) شما نیستم. از آنچه بر تو وحی میشود، پیروی کن و شکیبا باش تا خداوند (میان تو و دیگران) داوری میکند و او بهترین داوران است».
این دو آیه از آیات پایانی سورهی یونس مکی هستند که میخواهد مؤمنین را بر حق استوار داشته، و قلبهایشان را پر از امید و یقین گرداند و وعدههای راستین پیروزی و استقرار را بدانها دهد.
خداوند به پیامبرش ج دستور میدهد که پیامش را به همهی مردم رسانده و حجت را بر آنان اقامه کند و به آنان بگوید: من فرستادهی خداوند به سوی همهی شما هستم، و حق را بر شما عرضه میکنم، و برای آن دلایل و براهین اقامه میکنم، و بدین ترتیب وظیفهام نزد شما به پایان میرسد، گام دوم بر عهدهی شماست، پس اگر هدایت را پذیرفتید و ایمان آوردید، پیروز و رستگار میگردید، و اگر آن را نپذیرید در زمرهی زیانکاران قرار میگیرید، و من بر شما نگهبان نیستم، و بر من واجب نیست که ایمان را به قلبهایتان بیندازم!، رسول الله ج بعد از تبلیغ و بیان پیام و اقامهی حجت چه میکند؟ در حالی که او منتظر تحقق وعدهای الهی است چه میکند؟
ایشان ج منتظر تحقق وعدهی الهی بود هنگامی که به آنان گفت: «منتظر باشید و من هم با شما چشم به راه میمانم». [یونس: 102]، ایشان ج در دورهی انتظار سخن خداوند به خود را اجرا و عملی مینمود که میفرماید: «از آنچه بر تو وحی میشود، پیروی کن و شکیبا باش تا خداوند (میان تو و دیگران) داوری کند و او بهترین داوران است». بیشک خداوند دو دستور به او میدهد:
1- پیروی از قانون خدا: «از آنچه بر تو وحی میشود، پیروی کن».
این کار با اجرای دستورات و آموزههایی که خداوند در قرآن فرو فرستاده، شدنی است. این دستورات در رابطه با مراسم عبادی، و احساسهای اخلاقی، و حرکت دعوتگرانه، و رویارویی با دشمن و مقاومت در برابر ایشان است.
2- صبر: «شکیبا باش». و این صبری عام و فراگیر و مطلق است، به مؤمنین توشه ارزانی میدارد، آنان را بر حق استوار میگرداند، و آنان را وا میدارد که از مرحلهی انتظار برای پیروزی با همّت و اراده و امید و یقین عبور کنند.
بزودی خداوند میان مؤمنین و کافرین داوری مینماید و رویارویی میان آنان را به پایان میرساند، و وعدهاش را نسبت به مؤمنین تحقق بخشیده و تهدیدش را نسبت به کفار اعمال مینماید، خداوند بهترین داوران است.
در حالی که ما منتظر عملی شدن وعدههای خداوند در خصوص پیروزیمان هستیم، توشه و زاد ما اجرای دو دستور موجود در آیه است: «از آنچه بر تو حی میشود، پیروی کن و شکیبا باش.» التزام و پیروی جدی و صادقانه از فرامین الهی، و صبر زیبا و پسندیده، و انتظار مثبت که توأم با نوید و امید است، و کار و تلاش.
فصل دوم:
وعدهی قرآنی در سورهی اعراف
سورهی اعراف مکی است و در همان دورهی تنگنای سختی که دعوت اسلامی در مکه در آن به سر میبرد نازل شد، دورانی که از بعضی نشانههای آن در مبحث پیش که وعده (های) قرآن در سورهی انعام را ارائه دادیم، سخن گفتیم، بدین خاطر از جمله اهداف سوره این موارد است:
از بین بردن شبهات و ادعاهای مشرکین، یاری و طرفداری از حق، آموزش دلیل و برهان به مسلمانان، پر کردن قلبهای مسلمانان نسبت به امیدواری و یقین به پیروزی اسلام و یارانش، شکست کفر و یارانش، و ارائهی وعدهی قطعی و قدرتمندانه به اجرایی شدن این موارد.
سوره این اهداف را روشن و مسجل میسازد آنهم از راه (نمایش) کاروان اصیل و نفیس ایمانی، کاروانی که پیامبران بزرگوار † در رویارویی با کافرین تکذیبکننده رهبری و هدایتش میکنند، روند و سیاق سوره پی در پی است، اما در (جایگاههایی) خاص میایستد تا پند و اندرزی دهد در هرجایگاهی، پایان هر مرحلهای از مراحل نبرد میان حق و باطل آشکار میشود پایانی که پیروزی حق، و رهایی پیامبران و پیروان مؤمنشان، و شکست کفر و نابودی کافران در آن تحقق مییابد.
نمایش با بیان سرگذشت آدم ÷ مقابل ابلیس شروع میشود، سپس سرگذشت نوح، هود، صالح، لوط، شعیب † عرضه میشود، آنگاه توقفی طولانی در برابر سرگذشت موسی ÷ در برابر فرعون روی میدهد. در این درنگ تصاویری متنوع از سرگذشت بنی اسرائیل، و سرزنش کردنشان به خاطر خروجشان از فرامین الهی به نمایش گذاشته میشود! این نمایش هدفدار، حقیقتی قرآنی ایمانی را خاطرنشان میکند، این حقیقت عبارت است از: شکست باطل و هلاکت پیروان کافرش، و ناکامیشان در رویارویی با حق، همچنین پیروزی حق و پیروانش، و تثبیت و استقرارشان در زمین.
این حقیقت ثابت وعدهی قرآنی، از آیات بعدی سوره گرفته میشود:
1- خداوند میفرماید:
﴿وَلِکُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٞۖ فَإِذَا جَآءَ أَجَلُهُمۡ لَا یَسۡتَأۡخِرُونَ سَاعَةٗ وَلَا یَسۡتَقۡدِمُونَ٣٤﴾ [الأعراف: 34]
«هرگروهی دارای مدت زمانی (مشخص و معلوم) است و هنگامی که زمان (محدود) آنان به سر رسید، نه لحظهای از آن تأخیر خواهند کرد و نه لحظهای (بر آن) پیشی میگیرند».
آیه از عمر و مهلت امتها سخن میگوید، هر زمان که عمر امتی به پایان رسیده و اجلش فرا رسد، تمام شده و از بین میرود.
بیشک خداوند حکیم برای آفریدهها سه زمان معین شده قرار داده است:
تا آنجا که خداوند برای هر انسانی عمرش را مشخص کرده است، و اجلش را تعیین نموده است، پس هرگاه عمرش به آخر رسیده و لحظهی مرگش فرا رسد، جانش را گرفته و او را میمیراند.
آیات متعددی از قرآن این حقیقت مورد توافق را بیان میدارند از جمله این سخن خداوند که میفرماید:
﴿ٱللَّهُ یَتَوَفَّى ٱلۡأَنفُسَ حِینَ مَوۡتِهَا وَٱلَّتِی لَمۡ تَمُتۡ فِی مَنَامِهَاۖ فَیُمۡسِکُ ٱلَّتِی قَضَىٰ عَلَیۡهَا ٱلۡمَوۡتَ وَیُرۡسِلُ ٱلۡأُخۡرَىٰٓ إِلَىٰٓ أَجَلٖ مُّسَمًّىۚ﴾ [الزمر: 42].
«خداوند ارواح را به هنگام مرگ انسانها و در وقت خواب انسانها برمیگیرد. ارواح کسانی را که فرمان مرگ آنان را صادر کرده است نگاه میدارد، و ارواح دیگری را (که هنوز صاحبانشان اجلشان فرا نرسیده به تن) باز میگرداند تا سرآمد معینی (وقت مشخصی که پایان عمر است)».
هنگامی که لحظهی مرگ آدمی فرا میرسد، و فرشتهی مرگ برای قبض روحش میآید، و شخص درخواست فرصت بیشتری مینماید، درخواستش پذیرفته نمیشود، زیرا مرگ کسی به تأخیر انداخته نمیشود، خداوند میفرماید:
﴿وَأَنفِقُواْ مِن مَّا رَزَقۡنَٰکُم مِّن قَبۡلِ أَن یَأۡتِیَ أَحَدَکُمُ ٱلۡمَوۡتُ فَیَقُولَ رَبِّ لَوۡلَآ أَخَّرۡتَنِیٓ إِلَىٰٓ أَجَلٖ قَرِیبٖ فَأَصَّدَّقَ وَأَکُن مِّنَ ٱلصَّٰلِحِینَ١٠ وَلَن یُؤَخِّرَ ٱللَّهُ نَفۡسًا إِذَا جَآءَ أَجَلُهَاۚ وَٱللَّهُ خَبِیرُۢ بِمَا تَعۡمَلُونَ١١﴾ [المنافقون: 10-11].
«از چیزهایی که به شما دادهایم بذل و بخشش و صدقه و احسان کنید، پیش از آنکه مرگ یکی از شما در رسد و بگوید: پروردگار! چه میشود اگر مدت کمی مرا به تأخیر اندازی و زندهام بگذاری تا احسان و صدقه بدهم و در نتیجه از زمرهی صالحان و خوبان شوم؟! خداوند هرگز مرگ کسی را به تأخیر نمیاندازد هنگامی که اجلش فرا رسیده باشد و خداوند کاملاً آگاه از کارهایی است که انجام میدهید».
خداوند کسی است که امّت را پدید آورد و او را در زمین تسلط بخشید و نعمتهای فراوانی را به او ارزانی داشت و از او میخواهد که آنها را یادآوری نموده و شکرشان را به جای آورد، خداوند عمر امّت را مشخص و معین کرده است، و زمان مشخصی را برای قدرت و سلطهاش، و گسترش و وجودش مقدر کرده است. هنگامی که زمان معین شده و مهلت امّت فرا برسد خداوند فرمانش را بر او افکنده و به عمر آن پایان میدهد و این یا با از بین بردن و هلاک کردن آن امّت است. همچنان که با اقوام پیشین شبیه قوم نوح و عاد و ثمود چنین کرد، و یا با تضعیف و از بین بردن نفوذ آن امّت و کم کردن قدرت و سیطرهی آن است.
همچنان که برای رومیان و فارسها و هندیها در گذشته و برای امتهای قدرتمند معاصر شبیه اسپانیاییها و ایتالیاییها و انگلیسیها و روسها و آلمانها چنین کرد!، قرآن علاوه بر این آیه از سورهی اعراف در تعداد دیگری از آیات از مهلتهای معین امتها سخن میگوید. از آن جمله خداوند میفرماید:
﴿وَمَآ أَهۡلَکۡنَا مِن قَرۡیَةٍ إِلَّا وَلَهَا کِتَابٞ مَّعۡلُومٞ٤ مَّا تَسۡبِقُ مِنۡ أُمَّةٍ أَجَلَهَا وَمَا یَسۡتَٔۡخِرُونَ٥﴾ [الحجر: 4-5].
«ما هیچ شهر و آبادیای را نابود نکردهایم مگر (پس از انقضای) مدت معینی (که) داشته است. هیچ ملتی بر (مدت معین و سررسید) اجل خود پیشی نمیگیرد و از آن عقب نمیافتد».
و یا میفرماید:
﴿وَلَوۡ یُؤَاخِذُ ٱللَّهُ ٱلنَّاسَ بِظُلۡمِهِم مَّا تَرَکَ عَلَیۡهَا مِن دَآبَّةٖ وَلَٰکِن یُؤَخِّرُهُمۡ إِلَىٰٓ أَجَلٖ مُّسَمّٗىۖ فَإِذَا جَآءَ أَجَلُهُمۡ لَا یَسۡتَٔۡخِرُونَ سَاعَةٗ وَلَا یَسۡتَقۡدِمُونَ٦١﴾ [النحل: 61].
«اگر خداوند مردمان را به سبب ستمشان (هرچه زودتر) کیفر میداد، بر روی زمین جنبندهای (انسان نام) باقی نمیگذاشت، ولیکن آنان را تا مدت معین (که زمان فرا رسیدن مرگ ایشان است) مهلت میدهد، و هنگامی که اجل آنان سر رسید نه لحظهای (آن را) پس میاندازد و نه (لحظهای آن را) پیش میاندازد».
خداوند همهی هستی به همراه هرآنچه که در آن است از جمله آسمانها و زمین، ستارهها و سیارهها، و خورشید و ماه را پدید آورده است، و برای این هستی عمری مشخص را معین کرده و پایانی را برای آن مشخص نموده است، هنگامی که این مهلت مشخص و معین به پایان برسد، خداوند این هستی را از میان میبرد و به زندگی دنیا پایان میدهد، و به کار خورشید و ماه و زمین و ستارهها و سیارهها پایان میدهد، و به این ترتیب زندگی آخرت که مدام و همیشگی و پایدار است آغاز میگردد.
خداوند میفرماید:
﴿ٱللَّهُ ٱلَّذِی رَفَعَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ بِغَیۡرِ عَمَدٖ تَرَوۡنَهَاۖ ثُمَّ ٱسۡتَوَىٰ عَلَى ٱلۡعَرۡشِۖ وَسَخَّرَ ٱلشَّمۡسَ وَٱلۡقَمَرَۖ کُلّٞ یَجۡرِی لِأَجَلٖ مُّسَمّٗىۚ﴾ [الرعد: 2].
«خداوند کسی است که آسمانها را بدون ستون بر افراشت که میبینید، آنگاه بر عرش مستقر شد، و خورشید و ماه را مسخر ساخت، که هر کدام تا مدت معینی روان است».
خورشید و ماه میلیونها سال است که بدون توقف و خستگی و تلف شدن در حرکتند، اما خداوند مهلت مشخصی را برای این دو تعیین نموده که هرگاه زمان آن فرا برسد آنان را از بین برده و نابود میگرداند.
خداوند میفرماید:
﴿مَا خَلَقۡنَا ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ وَمَا بَیۡنَهُمَآ إِلَّا بِٱلۡحَقِّ وَأَجَلٖ مُّسَمّٗىۚ﴾ [الأحقاف: 3].
«ما آسمانها و زمین و مابین آنها را به حق [و با هدف] و برای مدتی معین آفریدهایم».
پس آسمانها و زمین برای مدتی معین و مشخص و محدود آفریده شدهاند و هرگاه این مهلت پایان یابد خداوند آنها را از بین برده، و بساط زندگی دنیا برچیده میشود، و زندگی آخرت آغاز میگردد.
امتها همدیگر را پس زده و جانشین همدیگر میشوند
سخن سورهی اعراف دربارهی معین و مشخص بودن مهلت هر امتی، وعدهای تمام و کامل ارائه مینماید، وعدهای که بیانگر نابودی قدرت و چیرگی امتهای قدرتمند، و پدید آمدن امتهای دیگری که وارث آنهاست میباشد: «هر گروهی دورانی دارد؛ و آنگاه که سرآمدشان فرا رسد، نه لحظهای به تأخیر افتند و نه به پیش». [اعراف: 34].
این آیه یک حقیقت تاریخی قرآنی را بیان میدارد، این حقیقت در ارتباط با (پشت سرهم آمدن) امتها، و پس زدن و راندن همدیگر، و تناوب و دست به دست شدن ایام و روزگار میان آنها است، امتها نیز مانند افراد دارای عمر مشخصی هستند، آدمی در حالی که کوچک است متولد میشود، سپس به دوران نوجوانی، جوانی، میانسالی، پیری، سپس کهنسالی و سالخوردگی رسیده و در نهایت خداوند او را میمیراند، امتها نیز این چنیناند: امّت پدید میآید آنگاه همچون نوجوانی به تحرک و جنب و جوش میپردازد، سلطه و نفوذش قویتر میگردد، اعتبارش بالا رفته و کسب وجهه میکند، دیگر امتها از او مرعوب میشوند، سپس پیر میشود، سپس سالخورده و فرتوت میگردد، سپس تأثیرگذاری و نفوذش را از دست میدهد، و از رهبری به تبعیت و دنبالهروی تغییر شکل میدهد، آنگاه خوار و ذلیل امّت دیگری شده و در برابرش درمانده میگردد!، پاک و منزه است خداوندی که جاویدان، نیرومند، یگانه و یکتا، و قادر مطلق است.
شکوه یونانیان به هنگام فرا رسیدن مهلتشان پایان رفت، و عظمت رومیان و مجد فارسها نیز به هنگام فرا رسیدن مهلتشان پایان یافت، و اسلام زندهی پویا و فعال جانشین آنان گشت، در دوران جدید نیز شکوه و عظمت ملتهای بزرگی به هنگام رسیدن مهلتشان پایان یافت مانند فرانسویها، انگلسیها، روسیها، آلمانیها و ژاپنیها، در حال حاضر آمریکا ابرقدرت است، ملتی تأثیرگذار و با اهمیتاند، آمریکا در دنیا حکمرانی میکند، اما هرگز جاودانه نمیماند، خداوند زمان و مهلت مشخصی را برایش تعیین کرده است، به هرحال باید به آن برسد، هرگاه که زمان مهلتش به سر رسد خداوند او را از میان بر میدارد، و او را از مرکز تسلط و نفوذ و تأثیرگذاری برمیدارد، این وعده نزد خداوند وعدهای قاطع و لازم الاجراء است. بزودی اسلام نیرومند و پرتوان جانشینش میگردد. دینی که خداوند آن را تا برپایی قیامت دین جهانیان گردانیده است!
موسی ÷ به پیروانش وعده گشایش و پیروزی میدهد
2- خداوند میفرماید:
﴿وَقَالَ ٱلۡمَلَأُ مِن قَوۡمِ فِرۡعَوۡنَ أَتَذَرُ مُوسَىٰ وَقَوۡمَهُۥ لِیُفۡسِدُواْ فِی ٱلۡأَرۡضِ وَیَذَرَکَ وَءَالِهَتَکَۚ قَالَ سَنُقَتِّلُ أَبۡنَآءَهُمۡ وَنَسۡتَحۡیِۦ نِسَآءَهُمۡ وَإِنَّا فَوۡقَهُمۡ قَٰهِرُونَ١٢٧ قَالَ مُوسَىٰ لِقَوۡمِهِ ٱسۡتَعِینُواْ بِٱللَّهِ وَٱصۡبِرُوٓاْۖ إِنَّ ٱلۡأَرۡضَ لِلَّهِ یُورِثُهَا مَن یَشَآءُ مِنۡ عِبَادِهِۦۖ وَٱلۡعَٰقِبَةُ لِلۡمُتَّقِینَ١٢٨ قَالُوٓاْ أُوذِینَا مِن قَبۡلِ أَن تَأۡتِیَنَا وَمِنۢ بَعۡدِ مَا جِئۡتَنَاۚ قَالَ عَسَىٰ رَبُّکُمۡ أَن یُهۡلِکَ عَدُوَّکُمۡ وَیَسۡتَخۡلِفَکُمۡ فِی ٱلۡأَرۡضِ فَیَنظُرَ کَیۡفَ تَعۡمَلُونَ١٢٩﴾ [الأعراف: 127-129]
«اشراف قوم فرعون (به او) گفتند: آیا موسی و پیروان او را آزاد و رها میسازی تا در سرزمین (مصر آزادانه) به فساد پردازند و تو و معبودان تو را ترک گویند. گفت: پسران آنان را علی الدوام خواهیم کشت و دخترانشان را زنده نگاه میداریم و ما بر ایشان کاملاً مسلط هستیم (و هرچه بخواهیم بر سر آنان میآوریم)، موسی به قوم خود گفت: از خدا یاری جویید و شکیبایی کنید بیگمان خدا زمین را به کسانی از بندگان خود واگذار میکند که خود بخواهد، و سرانجام (نیک و پسندیده در گیرودار جهان) از آن پرهیزگاران است. گفتند: پیش از آن که به پیش ما بیایی (گرفتار شکنجهی فرعون بودهایم) و پس از آمدنت (هم از سوی او) اذیت و آزار شدهایم (و هماکنون نیز دچار رنج و محنت و در معرض عذاب و عقاب هستیم. موسی) گفت: امید است که پروردگارتان دشمنتان را هلاک سازد و شما را در زمین جایگزین (او) گرداند تا ببیند چگونه عمل میکنید».
این آیات از صحنهای از صحنههای سرگذشت موسی ÷ با فرعون سخن میگوید تا مسلمانان از آن پند و هدایت گیرند.
سخن آیات پیشین دربارهی ایمان آوردن ساحران به موسی ÷، و حادثهی پیشبینی نشدهای است که فرعون با آن روبرو شد و ساحران را به کشتن و به صلیب کشیدن و هلاکت و نابودی تهدید نمود. اما این آیات در این باره سخن میگویند که اشراف قوم، فرعون را بر ضد موسی و پیروان مؤمنش تحریک کرده، و او را به کشتنشان تشویق نمودند، همچنین سخن تهدیدآمیز فرعون مبنی بر کشتن پسرانشان و زنده نگهداشتن زنانشان را بیان میکند.
موسی ÷ با این تهدید و ارعاب اینگونه مقابله کرد که پیروانش را به ایمان به خداوند، و یاری جستن از او، و توکل نمودن به او، و صبر نمودن در برابر همهی شکنجههایی که میبینند، فراخواند، و به آنان وعدهی گشایش و رهایی و آزادی داد، زمین از آن خداوند است، و نه فرعون، و خداوند طغیانکنندگان ستمپیشه را از میان برده، و زمین را بندگان مؤمن صبورش به ارث میبرند. اما بنی اسرائیل تندخو و عصبی مزاج، و کمحوصله بودند، اندرز موسی ÷ را قبول نکردند، و بشارتی را که به آنان داد نپذیرفتند، و با گفتن این جمله او را آزردند: «پیش از آنکه به پیش ما بیایی (گرفتار شکنجهی فرعون بودهایم) و پس از آمدنت (هم از سوی او) اذیت و آزار شدهایم».
موسی ÷ به جانشینی میان امتها اشاره میکند
اما موسی ÷ آرامش و صبرش را نسبت به آنان از دست نداد و دوباره به آنان بشارتگشایش و وعدهی رهایی و پیروزی و استقرار در زمین داد، و به آنان گفت: «امید است که پروردگارتان دشمنانتان را هلاک سازد و شما را در زمین جایگزین (او) گرداند تا ببیند چگونه عمل میکنید».
بهطور قطع موسی ÷ نظر آنان را به سوی یک سنّت ثابت ربانی جلب کرد، و آن همان سنّت دست به دست شدن (حکومت و قدرت) و جانشینی میان امتها است، هنگامی که عمر (اقتدار و شکوفایی) امتی به پایان رسیده و اجلش فرا میرسد خداوند آن امّت را برداشته و امتی جدید را جایگزین آن مینماید که سلطهاش را در دست گرفته و وارث او در زمین میشود.
بیشک فرعون طغیان کرده و ستمپیشگی نمود در نتیجه مستحق عذاب و هلاکت از سوی خدا شد، در مقابل بنی اسرائیل ایمان آوردند در نتیجه سزاوار جانشینی در زمین شدند و این سنّت خداوند است! آیات سوره نمایش تصاویر و صحنههایی از آنچه بعد از آن برای موسی و پیروانش همراه با فرعون روی داد را ادامه میدهد: [130-135] و اینکه چگونه فرعون شکنجه و عذاب آنان را بیشتر کرد و پیمانش به موسی را در مورد ایمان آوردن و رها کردن بنی اسرائیل شکست، و نشانههایی را که با آن خداوند قومش را مجازات نمود به خوبی نفهمید و در نتیجه سزاوار هلاکت و عذاب گردید.
خداوند زمین را به بنی اسرائیل واگذار میکند
رویارویی میان موسی ÷ و فرعون به پایان رسید، پایانی معروف که منطبق با سنّت خداوند است، سنتی که در خصوص نابودی ستمگران و رهایی مؤمنین است.
خداوند میفرماید:
﴿فَٱنتَقَمۡنَا مِنۡهُمۡ فَأَغۡرَقۡنَٰهُمۡ فِی ٱلۡیَمِّ بِأَنَّهُمۡ کَذَّبُواْ بَِٔایَٰتِنَا وَکَانُواْ عَنۡهَا غَٰفِلِینَ١٣٦ وَأَوۡرَثۡنَا ٱلۡقَوۡمَ ٱلَّذِینَ کَانُواْ یُسۡتَضۡعَفُونَ مَشَٰرِقَ ٱلۡأَرۡضِ وَمَغَٰرِبَهَا ٱلَّتِی بَٰرَکۡنَا فِیهَاۖ وَتَمَّتۡ کَلِمَتُ رَبِّکَ ٱلۡحُسۡنَىٰ عَلَىٰ بَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ بِمَا صَبَرُواْۖ وَدَمَّرۡنَا مَا کَانَ یَصۡنَعُ فِرۡعَوۡنُ وَقَوۡمُهُۥ وَمَا کَانُواْ یَعۡرِشُونَ١٣٧﴾ [الأعراف: 136-137].
«تا (سرانجام کار بدانجا رسید که) از آنان انتقام گرفتیم و لذا ایشان را در دریا غرق نمودیم، به سبب اینکه آنان آیات و معجزات ما را تکذیب میکردند و از (ایمان و اقرار به) آنها غافل میشدند. و ما همهی جهات و نواحی پرنعمت و برکت سرزمین (مصر و شام) را به قوم مستضعف (و دربند زنجیر ظلم و ستم، یعنی بنی اسرائیل) واگذار کردیم، و وعدهی نیکوی پروردگارت بر بنی اسرائیل، به خاطر صبر و استقامتی که نشان دادند، تحقق یافت، و آنچه فرعونیان (از کاخهای مجلل) ساخته بودند، و آنچه از باغهای داربست فراهم آورده بودند، درهم کوبیدیم».
خداوند از فرعون و لشکریانش انتقام گرفت، و آنان را به دلیل گردنکشی و ستمپیشگی، و اینکه نشانههای خداوند را تکذیب کرده و بندگان خدا را به بندگی و بردگی میگرفتند، در دریا غرق نمود.
بنیاسرائیل را در زمین جانشین (آنان) نمود، شرق و غرب زمین را به بنیاسرائیل سپرد، و آنان که پیشتر در زمین ناتوان و ضعیف بودند صاحبان سلطه و قدرت و چیرگی شدند و این پاداش آنان به خاطر صبر و تحملشان بود: «و وعدهی نیکوی پروردگارت بر بنیاسرائیل، به خاطر صبر و استقامتی که نشان دادند، تحقق یافت». [اعراف: 137].
خداوند با جانشین کردن و سپردن وراثت به بنی اسرائیل، آنان را آزمود تا ببیند که چگونه عمل میکنند، اما آنان در آزمون موفق نشدند، و متناسب با مسئولیت نبودند و فرمان الهی را اجرا نکردند، لذا سنّت الهی بر آنان واجب شد سنتی که بر پیشینیان آنان نیز واجب و اجرا شد!
خداوند این صحنهها را برای مسلمانانی که در مکه در ضعف و ناتوانی به سر میبردند بیان داشت تا به آنان بشارت گشایش، و امید به رهایی، و وعدهی پیروزی و جانشینی و استقرار در زمین دهد. یاران پیامبر ج در مکه در مرحلهای از ضعف به سر میبردند که میبایستی با یاری طلبیدن از خداوند و صبر بر مشکلات و سختیها از آن عبور کنند مرحلهای که آنان را به مرحلهی جانشینی و استقرار، و پیروزی بر دشمنان کافرشان میبرد.
بدین خاطر این آیات دربرگیرندهی وعدهی ضمنی و غیر صریح در مورد پیروزی و جانشینیشان است، زیرا آنان بیش از بنی اسرائیل به دین خدا نیکی کرده و بدان ارج نهادند و بعدها این وعده تحقق یافت.
هنگامی که مسلمانان مستضعف شکنجه شده در برابر این آیات از سرگذشت بنی اسرائیل درنگ و تأمل میکنند این اشارهی وعدهدهنده به گشایش و پیروزی و استقرار را از آن دریافت میکنند!
فصل اول:
وعدههای قرآنی در سوره أنعام
سورهی انعام مکّی است، موضوع اصلی این سوره بحث عقیده است، این سوره حقائق عقیده را ارائه میدهد، و دلایلی برای یگانگی خداوند بیان میکند، و علیه کفار حجت برپا میکند، و ثابت میکند که کفر و شرکی را که کفار بدان پایبندند اشتباه است، و شایعات و شبهاتی را که بر ضد حق بیان میکنند باطل میگرداند و در رویارویی مؤمنین با باطل آنان را رهبری و هدایت میکند.
سورهی انعام در یک دورهی تنگنای سختی که دعوت اسلامی در مکه در آن به سر میبرد نازل شد، این دوره از جمله سختترین دورههایی بود که دعوت اسلامی در آن به سر میبرد، این دوره در سالهای محاصرهی مؤمنین در شِعب ابی طالب بود. همچنین متعاقب آن عامالحزن (سال دهم بعثت که ابوطالب و خدیجه فوت کردند)، و آزار و اذیت دیدن پیامبر ج در طائف، و حادثهی اسراء و معراج رخ داد.
دعوت اسلامی در این دورهی بحران و تنگنا در محاصرهی شدیدی قرار داشت به گونهای که اذیت و آزار مسلمانان توسط کفار شدّت چشمگیری یافته بود و مسلمانان در پی راه خروجی برای گریز از این حلقهی فشار، و منتظر گشایشی از سوی خدا بودند!
سورهی انعام در این دورهی بحران و تنگنا، و با هدف آموزش دلیل و برهان به مسلمانان، و پر کردن قلبهایشان از امید و آرزو، و افزایش همت و روحیه و ارادههایشان نازل شد.
بدین خاطر آیات سوره دربردارندهی وعدههای قرآن در خصوص شکست و مجازات کفار، و پیروزی مسلمین، و استقرار و تثبیت آنها در زمین است، این وعدهها در آیات ذیل بیان میگردد.
تهدید کفار به شکست در نبرد بدر
1- خداوند میفرماید:
﴿وَمَا تَأۡتِیهِم مِّنۡ ءَایَةٖ مِّنۡ ءَایَٰتِ رَبِّهِمۡ إِلَّا کَانُواْ عَنۡهَا مُعۡرِضِینَ٤ فَقَدۡ کَذَّبُواْ بِٱلۡحَقِّ لَمَّا جَآءَهُمۡ فَسَوۡفَ یَأۡتِیهِمۡ أَنۢبَٰٓؤُاْ مَا کَانُواْ بِهِۦ یَسۡتَهۡزِءُونَ٥﴾ [الأنعام: 4-5].
«هیچ دلیلی از دلایل (دالّ بر وجود) پروردگارشان بدانان نمیرسد، مگر آنکه از آن روی میگردانند. هنگامی که قرآن بدانان رسید، آن را تکذیب کردند، پس اخبار آن چیزی که به مسخرهاش گرفتهاند به سراغشان خواهد آمد و دامنگیرشان خواهد گردید».
این دو آیه در مورد موضعگیری کفار در برابر حق سخن میگویند، کفار با عناد و استکبار به تعامل با حق میپرداختند. و هرگاه که رسول الله ج آیاتی از قرآن را برای آنان تلاوت مینمود، آنان دلایل و حجتها و استدلالهای این آیات را درک میکردند، اما از روی لجبازی و یکدندگی از آن رویگردان میشدند، اقرار نمیکردند که این آیات از سوی خدا است، و ایمان نمیآوردند به اینکه قرآن سخن خداوند است، و اعتراف نمینمودند که محمد ج فرستادهی خداوند است، بلکه حقی را که واضح و آشکار بود تکذیب میکردند و پیامبر ج و مؤمنین را مورد تمسخر و استهزاء قرار میدادند، و دشمنیشان را با حق و اهل حق بیشتر میکردند. هنگامی که پیامبر ج به آنان خبر داد که به زودی بر آنان پیروز میشود، تمسخر و استهزاء و تکذیبشان را نسبت به پیامبر ج بیشتر کردند، زیرا آنان با دیدی مادی به این سخن مینگریستند، آنان خود را از لحاظ قدرت و نفرات و اموال برتر و بیشتر، و در مقابل مسلمانان را ضعیف و فقیر و در اقلیت میدیدند که مال و سلاح و کیانی ندارند، پس چگونه میتوانند اهل مکه را که قویتر و نیرومندترند شکست داده و بر آنان چیره شوند؟
خداوند آنان را تهدید نموده و از عذاب میترساند (و میفرماید): «هنگامی که قرآن بدانان رسید، آن را تکذیب کردند، پس اخبار آن چیزی که به مسخرهاش گرفتهاند به سراغشان خواهد آمد و دامنگیرشان خواهد گردید».
معنای این سخن اینست که: کفار حق را تکذیب کردند و پیروزیاش را منتفی دانستند. اما آنان در این برداشت دچار خطا و اشتباه شدند، و بزودی خبرهایی که آن را مورد تمسخر و تکذیب قرار میدادند به نزدشان میرسد، و این هنگامی است که وعدههای داده شده از سوی خدا به مؤمنین، و تهدیدهایی که خداوند بدانها کفار را میترساند، عملی میشوند.
رسیدن این خبرها به نزد کفار زمانی است که نبرد میان آنان و مسلمانان شعلهور شده، و در نهایت خداوند مؤمنین را بر آنان پیروز میگرداند.
این جمله: ﴿فَسَوۡفَ یَأۡتِیهِمۡ أَنۢبَٰٓؤُاْ مَا کَانُواْ بِهِۦ یَسۡتَهۡزِءُونَ٥﴾ وعدهای است برای مؤمنین که پیروز میشوند، و تهدیدی است برای کفار که شکست میخورند.
وعدهی الهی چند سال بعد از نزول این آیات تحقق یافت، یعنی سال دوم هجری و به هنگام جنگ بدر، به گونهای که خداوند حق را پیروز گردانیده، و باطل را شکست داد و کفار رهبرشان ابوجهل و هفتاد نفر دیگر را از دست دادند به علاوه تعدادی اسیر و مجروح. هنگامی که مشرکین در بدر دچار آن مصیبتها شدند خبرهایی را که تمسخر مینمودند بدانان رسید، و وعدههای قرآنی که در آیات مکی در خصوص شکست کفار و پیروزی مؤمنین نازل گشته بود تحقق یافت، و مسلمانان و کفار با صورت عملی و واقعی آن به سر بردند و بدین ترتیب وعدهی قرآن از شیوهی نظری و تئوری به شکل عملی و عینی تبدیل گشت.
کفار در جنگ با اسلام بازندهاند
2- خداوند میفرماید:
﴿وَهُمۡ یَنۡهَوۡنَ عَنۡهُ وَیَنَۡٔوۡنَ عَنۡهُۖ وَإِن یُهۡلِکُونَ إِلَّآ أَنفُسَهُمۡ وَمَا یَشۡعُرُونَ٢٦﴾ [الأنعام: 26]
«آنان (دیگران را) از قرآن باز میدارند و خود نیز از آن دوری میگزینند (و لذا نه خودشان از قرآن سود میبرند و نه میگذارند مردم از آن سود ببرند! (به سبب چنین کاری) آنان جز خویشتن را هلاک نمینمایند (و تنها خودشان زیان میبینند) ولی (زشتی عمل خود و فرجام بد آن را) درک نمیکنند».
آیه در خصوص تلاش کفار در نبرد با قرآن، و ایستادن در برابر رسول الله ج سخن میگوید، و بیان میدارد که آنان هرگز در این کار پیروز نشده و به زودی دچار ضرر و زیان میشوند. رهبران و پیشوایان کفار پیروانشان را از پذیریش و ورود به اسلام و دنبالهروی از پیامبر ج نهی کرده، و خود نیز از آن کناره گرفته و از ایمان آوردن به آن دوری میگزیدند.
هاء در ﴿عَنۡهُۖ﴾ به رسول الله ج، و قرآن و حقی که به همراه اوست باز میگردد، یعنی: رهبران قریش پیروانشان را از ایمان آوردن به پیامبر ج نهی میکردند و خودشان نیز از آن دوری میگرفتند.
این رهبران مرتکب دو جرم میشدند: جرم اول در حق خودشان بود در آنجا که خود کفر ورزیده و از ایمان دوری میگرفتند و جرم دوم در حق دیگران، آنجا که آنان را از پذیرش ایمان نهی میکردند.
هدف این رهبران از دوری گزیدن و نهی کردن از ایمان، پیروز شدن بر حق و از میان بردن دعوت رسول الله ج، و پیروز شدن بر او، و در نهایت شکستاش بود. آیات دیگری در قرآن به این جرائم و ابزارهای پلید اشاره میکنند از جمله این سخن خداوند:
﴿وَقَالَ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ لَا تَسۡمَعُواْ لِهَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانِ وَٱلۡغَوۡاْ فِیهِ لَعَلَّکُمۡ تَغۡلِبُونَ٢٦﴾ [فصلت: 26].
«کافران (به همدیگر) میگویند: گوش به این قرآن فرا ندهید، و در (هنگام تلاوت) آن یاوهسرایی و جاروجنجال کنید تا (مردمان هم قرآن را نشنوند و مجال اندیشه دربارهی مفاهیم آن از ایشان گرفته شود و) شما پیروز گردید».
رهبران کفار از پیروانشان میخواهند که به قرآن گوش ندهند و در اثنای تلاوت آن سخنان بیهوده سر داده و پارازیت بیندازند تا دیگران آن را نشنوند، زیرا آنان میترسند که اگر دیگران آن را بشنوند به آن ایمان آورند، زیرا قرآن خیلی زود وارد قلب شده و بر آن تأثیر میگذارد و راه حلشان برای ممانعت از آن، گفتن سخنان بیهوده و ایجاد پارازیت بود تا دیگران به آن گوش ندهند! آیا کفار با گفتن سخنان بیهوده و ایجاد مزاحمت میتوانند بر قرآن پیروز شوند؟
و آیا با این کار که خود به آن ایمان نیاورده و دیگران را از آن بازدارند میتوانند جلوی گسترش آن را بگیرند؟ و آیا میتوانند قرآن را شکست داده و بر آن پیروز شوند؟
پاسخ منفی است. قرآن به این مسأله پایان داده و نتیجهی نبرد آنان با قرآن را بیان داشته است، بیشک کفار شکست خورده و نابود شدنیاند: «آنان جز خویشتن را هلاک نمینمایند، ولی درک نمیکنند». [انعام: 26].
این یک وعدهی مسلّم قرآنی است، با این جملهی محصور و مقید شکلدهی شده است آنجا که احتمال کامیابی یا پیروزیشان نفی شده، و هلاکت به آنان منحصر شده، و واضح است که اجتماع «إن» نافیه با «إلا» استثنائیه دلالت بر حصر (انحصاریکردن - منحصر کردن) دارند: ﴿وَإِن یُهۡلِکُونَ إِلَّآ أَنفُسَهُمۡ﴾ [الأنعام: 26].
بیتردید کفار - در گذشته و حال و آینده - خودشان را با دست خودشان از بین میبرند، و خودشان برای خودشان عذاب را فراهم میآورند، و قبرهایشان را با دستان خودشان حفر میکنند، و البته دسیسهی زشت تنها دامن اهلش را فرا میگیرد.
بدین خاطر آیه بیان میدارد که آنها عاقبت کارها را نمیفهمند: ﴿وَمَا یَشۡعُرُونَ﴾، آنان کینهای، مغرض، ناآرام و متلاطماند، با تعصب و تندخویی و شتابزدگی با قرآن میجنگند، و نقشهها کشیده و دسیسهها میچینند، ابزارها و شیوههای گوناگون را به کار میگیرند، و چنین میپندارند که گویی بزودی در این تلاشها و زحماتشان موفق شده و قرآن را از بین میبرند. این بیچارگان نمیدانند که بزودی و بیشک در نبردشان شکست میخورند، و قرآن از این نبرد، قوی، پیروزمندانه و مقتدرانه خارج خواهد شد و این کفارند که زیان دیده، شکست خورده، و نابود خواهند گشت.
اگر در بحبوحهی برنامهریزی و هیجاناتشان (عاقبت کارشان را) در مییافتند و اگر این پایان غمگین و سیهروزانهی نبردشان را میدیدند، بیگمان از آن دست کشیده و اجتناب میکردند.
وعدهی قرآنی در این آیه عینیت یافته، و تاریخ سرنوشت کسانی را که خود از قرآن کناره گرفته و دیگران را نیز از پیروی آن باز میدارند، و از پیروانشان میخواهند که به قرآن گوش نداده و به یاوهسرایی بپردازند و در استماع آن پارازیت ایجاد نمایند را ثبت کرده است! باید سرنوشت رهبران قریش و نتایج نبردشان با قرآن را به یاد آوریم، همچنین نتایج تلاشهای منافقین و یهودیان در مدینه در جنگشان با قرآن را ذکر کنیم، و جنگهای قوای مختلف کفر با قرآن را به یاد آوریم، و به این نکته توجه کنیم که در تمامی جنگها قرآن پیروز گشته است و دشمنانش دچار ناکامی و زیان و هلاکت شدهاند!
تکذیب وعدههای قرآنی از سوی کفار
3- خداوند میفرماید:
﴿وَکَذَّبَ بِهِۦ قَوۡمُکَ وَهُوَ ٱلۡحَقُّۚ قُل لَّسۡتُ عَلَیۡکُم بِوَکِیلٖ٦٦ لِّکُلِّ نَبَإٖ مُّسۡتَقَرّٞۚ وَسَوۡفَ تَعۡلَمُونَ٦٧﴾ [الأنعام: 66-67].
«قوم تو (یعنی قریش و مردمان مکه قرآن را باور نمیدارند و) آن را تکذیب مینمایند، و حال آنکه قرآن حق است (و جای تکذیب کردن ندارد) بگو: من حافظ و مسلط بر شما نیستم. هر خبری (که خداوند در قرآن بیان کرده است) موعد خود دارد (و در هنگام مقرر و جای معین تحقق میپذیرد) و (صدق این اخبار را به هنگام وقوع) خواهید دانست».
در این آیه خطاب خداوند به جانب پیامبرش ج است، آنهم به خاطر تسلی و دلگرمی او در برابر اینکه قومش حقی را که او به همراه دارد تکذیب مینمایند. خداوند به او میگوید: بیتردید قوم کافر تو قرآنی را که با توست تکذیب میکنند، با اینکه این قرآن حقی است از جانب خدا، و هر آنچه در آن است درست و صحیح است و هیچ باطلی در آن نیست و بر تو واجب است که به این کفار تکذیب کننده بگویی: من حافظ و مسلط بر شما نیستم، یعنی: بر من واجب نیست که ایمان را وارد قلبهای شما نمایم و با زور و اجبار شما را وادار به پذیرش اسلام نمایم! بلکه آنچه بر من واجب است دعوت شما و یادآوری و پند دادن به شما، و برپایی حجت بر شماست، اگر دعوتم را پذیرفتید شما رستگار میگردید و اگر دعوتم را رد کنید زیانمند و درمانده میشوید و این کار شما هیچ ضرری متوجه من نمیگرداند.
از جمله مظاهر تکذیب حق توسط کفار، تکذیبشان نسبت به وعدههای قرآنی است، این وعدهها نتیجه و پایان رویارویی میان لشکریان حق و لشکریان باطل را مشخص میکند، و با قاطعیت بیان میدارند که حق پیروز گشته و باطل شکست خورده و از بین میرود، اینها زمانی بیان شده که کفار در مکه غالب و چیره بودهاند و در مقابل مسلمانان ضعیف و تحت شکنجه بودهاند، هنگامی که کفار این وعدهها را میشنیدند تمسخر و استهزاء مینمودند، آیه در پاسخ به موضعگیری آنها تحقق این وعدهها را مورد تأکید قرار میدهد «هرخبری موعد خود دارد و خواهید دانست». [انعام: 67]
«نبأ» همان خبر مهم واقعی است که صاحبش را تحت تأثیر قرار میدهد. و استقرار خبر به معنای تحقق آن در واقعیت به شکل عملی، واقعی و قابل مشاهده است.
منظور از خبر همان وعدههای قطعی قرآن در خصوص پیروزی اسلام و شکست کفر در آینده است، و منظور از استقرار خبر تحقق این وعدهها بر روی زمین است. به عنوان مثال: سخن خداوند که میفرماید:
﴿سَیُهۡزَمُ ٱلۡجَمۡعُ وَیُوَلُّونَ ٱلدُّبُرَ٤٥﴾ [القمر: 45].
«جمعیت ایشان به زودی شکست میخورند و پشت میکنند و میگریزند».
یک خبر است، این خبر دربردارندهی وعدهی پیروزی مسلمانان و شکست مشرکین است. این وعده در جنگ بدر ثابت است و به صورت عملی کفار شکست خوردند.
همچنین سخن خداوند که میفرماید:
﴿تَبَّتۡ یَدَآ أَبِی لَهَبٖ وَتَبَّ١ مَآ أَغۡنَىٰ عَنۡهُ مَالُهُۥ وَمَا کَسَبَ٢ سَیَصۡلَىٰ نَارٗا ذَاتَ لَهَبٖ٣﴾ [المسد: 1-3].
«نابود باد ابولهب! و حتماً هم نابود میگردد. دارایی و آنچه (از شغل و مقام) به دست آورده است، سودی بدو نمیرساند (و او را از آتش دوزخ نمیرهاند). به آتش بزرگی درخواهد آمد و خواهد سوخت که زبانهکش و شعلهور خواهد بود».
یک خبر است، این خبر با قاطعیت بیان میکند که ابولهب در حالی که کافر است میمیرد و او را تهدید میکند که بزودی در آتش دوزخ عذاب داده میشود. ثابت شدن این خبر در دنیا همانی بود که برای ابولهب بعد از نبرد بدر روی داد، او در حالی مُرد که کافر و غصهدار و دلواپس بود. بدین ترتیب آنچه را قرآن به صورت خبری قاطع بیان داشته بود رخ داد، اثبات دیگری نیز در قیامت برای او وجود دارد، آنجا که خداوند ابولهب را بزودی وارد آتش جهنم میگرداند.
بعد از آنکه آیه با قاطعیت اثبات خبرهای قرآن، و تحقق وعدههای عملی در آینده را بیان میدارد، مشرکینی که خبرهای قرآن را تکذیب میکنند و وقوع آنها را محال میدانند، تهدید کرده و به آنها میگوید: ﴿وَسَوۡفَ تَعۡلَمُونَ٦٧﴾: «و به زودی آگاه خواهید شد».
یعنی: شما خبرهای قرآن را تکذیب میکنید، و مسلّم میدانید که آنها هرگز روی نمیدهند، و یقین دارید که به زودی برمسلمانان چیره و پیروز میشوید، شما در اینباره ناآگاه و نادانید، نمیدانید و نمیفهمید، و شناختی ندارید که در آینده چه میشود. اما به هنگامی که اثبات خبرهای قرآن و تحقق وعدههایش را دیدید، به میزان نادانی و حماقت خود، و به میزان ناکامی و حرمان خود پی میبرید!! اما این علم هرگز به سودتان نیست، زیرا زمانی به این علم دست مییابید که فرصت از دست رفته است.
کفار به هنگام تحقق وعدههای قرآن در جنگها و نبردهای بعد از هجرت، در بدر و احد و أحزاب و حنین به اثبات خبرهای قرآن پی بردند و فارسها و رومیان به هنگام انتشار و استقرار اسلام در منطقه به اثبات خبرهای قرآن آگاه شدند! بزودی یهودیان و مسیحیان نسبت به اثبات خبرهای قرآن و تحقق وعدههای آن مطلع میشوند، آنهم هنگامی که انشاءالله در آیندهای نزدیک اسلام پیروز میشود: ﴿لِّکُلِّ نَبَإٖ مُّسۡتَقَرّٞۚ وَسَوۡفَ تَعۡلَمُونَ٦٧﴾.
کفار، وعده دادهشدگان به عذاب الهیاند
4- خداوند میفرماید:
﴿وَرَبُّکَ ٱلۡغَنِیُّ ذُو ٱلرَّحۡمَةِۚ إِن یَشَأۡ یُذۡهِبۡکُمۡ وَیَسۡتَخۡلِفۡ مِنۢ بَعۡدِکُم مَّا یَشَآءُ کَمَآ أَنشَأَکُم مِّن ذُرِّیَّةِ قَوۡمٍ ءَاخَرِینَ١٣٣ إِنَّ مَا تُوعَدُونَ لَأٓتٖۖ وَمَآ أَنتُم بِمُعۡجِزِینَ١٣٤ قُلۡ یَٰقَوۡمِ ٱعۡمَلُواْ عَلَىٰ مَکَانَتِکُمۡ إِنِّی عَامِلٞۖ فَسَوۡفَ تَعۡلَمُونَ﴾ [الأنعام: 133-135].
«پروردگار تو بینیاز (از بندگان و عبادت ایشان) و مهربان (نسبت به همهی مردم) است. اگر بخواهد همهی شما را از میان میبرد و کسانی را که خود بخواهد جایگزین شما میسازد، همانگونه که شما را از دودمان انسانهای دیگری آفریده است (و بر جای دیگرانتان نشانده است) بیگمان آنچه به شما وعده داده میشود خواهد آمد، و شما نمیتوانید (خدا را) درمانده کنید. (ای پیغمبر!) بگو: ای قوم من! و هرچه در قدرت دارید بکنید. من هم (بر جای خود ایستادهام و تا میتوانم شکیبایی) میکنم (و در دفاع از اسلام میکوشم) بالاخره خواهید دانست که چه کسی سرانجام نیک خواهد داشت. بیگمان ستمکاران موفق و رستگار نخواهند شد».
این آیات در خصوص رشته رویارویی میان حق و باطل، و نبرد میان رسول الله ج و مشرکین در مکه است. خداوند با فرستادهاش ج سخن میگوید تا ایمان و یقین او نسبت به پیروزی بر دشمنانش را افزایش دهد، و او را امیدوار گرداند که آینده از آن او و دین او است، خداوند به او میگوید: ﴿وَرَبُّکَ ٱلۡغَنِیُّ ذُو ٱلرَّحۡمَةِۚ﴾: «پروردگار تو بینیاز و مهربان است».
او از همهی بندگان بینیاز است، طاعت و عبادت اطاعتکنندگان آنها سودی به او نمیرساند، و کفر کافرین آنها ضرری متوجه او نمیگرداند در عین حال با وجود بینیازیش (به بندگان) نسبت به بندگانش مهربان است، پیامبر ج را برای آنان برانگیخته است، و قرآن را بر او فرو فرستاده است، و راه راست را به آنان نشان داده، و عبادت و کار نیک را از آنان میپذیرد، و از خطاها و گناهانشان درمیگذرد.
خداوند به فرستادهاش دستور میدهد که کفار را از عذاب بترساند، و به آنان بگوید: «اگر (خدا) بخواهد همهی شما را از میان میبرد و کسانی را که خود بخواهد جایگزین شما میسازد، همانگونه که شما را از دودمان انسانهای دیگری آفریده است». [انعام: 133].
یعنی: خداوند نیرومند و توانا است، هرچه بخواهد میکند، شما نمیتوانید خداوند را درمانده نمایید، پس هرگاه اراده نماید که شما را از بین برده و بعد از شما کسانی را جانشین شما نماید، چنین کرده و شما را از بین میبرد، زیرا کسی نمیتواند دستورش را پس زند، و کسی نمیتواند خواست و ارادهاش را از بین برده و باطل کند.
خداوند سبحان با کفار تکذیب کنندهی پیش از شما چنین کرد، کفاری مانند قوم نوح، عاد، ثمود، قوم فرعون و کسانی از این دست، آنجا که آنان را هلاک کرد و دیگران را بعد از آنان جانشین (شان) نمود، و خداوند خود شما را نیز از اولاد و نسل قوم دیگری پیش از شما پدید آورد، آنان را هلاک نموده و شما را جانشین آنان نمود.
سخن دیگر خداوند به مفهوم همین آیه است که میفرماید:
﴿وَلَقَدۡ أَهۡلَکۡنَا ٱلۡقُرُونَ مِن قَبۡلِکُمۡ لَمَّا ظَلَمُواْ وَجَآءَتۡهُمۡ رُسُلُهُم بِٱلۡبَیِّنَٰتِ وَمَا کَانُواْ لِیُؤۡمِنُواْۚ کَذَٰلِکَ نَجۡزِی ٱلۡقَوۡمَ ٱلۡمُجۡرِمِینَ١٣ ثُمَّ جَعَلۡنَٰکُمۡ خَلَٰٓئِفَ فِی ٱلۡأَرۡضِ مِنۢ بَعۡدِهِمۡ لِنَنظُرَ کَیۡفَ تَعۡمَلُونَ١٤﴾ [یونس: 13-14].
«ما گروهها (و نسلهای زیادی) را هلاک کردهایم که پیش از شما بودهاند، بدانگاه که ستم کردهاند (و راه گناه سپردهاند) و پیغمبرانشان برای آنان دلایل روشن و معجزات آشکاری آوردهاند و ارائه نمودهاند، ولی آنان جزو کسانی نبودهاند که ایمان بیاورند (و سخنان پیغمبران را بشنوند و به دنبال ایشان روند. آری در گذشته و حال و آینده) این چنین گروه بزهکاران را سزا میدهیم. (پس خویشتن را بپایید و نافرمانی ننمایید). سپس به دنبال آنان شما را در زمین جانشینان (ایشان) کردهایم تا بنگریم شما چگونه عمل میکنید».
همچنان که خداوند به فرستادهاش ج دستور میدهد تا به شیوهی تهدیدکننده و تهدیدگرانه به آنان بگوید: «بیگمان آنچه به شما وعده داده میشود خواهد آمد، و شما نمیتوانید (خدا را) درمانده کنید». [انعام: 134].
یعنی: عذابی را که خدا به شما وعده داده، بزودی سر رسیده و ناگهان شما را گرفتار کرده و بیشک شما را درگیر میکند و شما هر اندازه هم توان داشته باشید نمیتوانید خدا را درمانده کرده، و خواست و ارادهاش را متوقف کنید.
آنچه را خدا به آنها وعده میدهد دو مطلب است:
مطلب اول: شکست خوردنشان در نبرد با حق در دنیا، و پیروزی حق، و توسعه و انتشار آن، و نفوذش در زندگی مردم. بهطور یقین این مطلب حتی در روزگار پیامبر ج به وقوع پیوسته و عملی شد، آنجا که پیروزیهای پشت سر هم بر کفار به وقوع پیوست. همچنان که بعد از وفات پیامبر ج این پیروزیها عملی شد، و پیوسته به رغم تشدید جنگ یهودیان و مسیحیان بر ضد اسلام و مسلمین حتی در روزگار ما نیز این پیروزیها به وقوع میپیوندد.
مطلب دوم: برانگیخته شدنشان در قیامت، و پرداختن به حسابرسیشان به خاطر جرائمی که بر ضد حق مرتکب شدهاند، سپس عذاب دادنشان در آتش جهنم.
همهی امکانات خود را به کار گیرید، من هم [به وظایف خود] عمل میکنم
در هنگامهی انتظار تحقق آنچه خداوند به آنان وعده داده بود در دنیا، پیامبر ج علاقمند به کار و تلاش بود و بدین خاطر خداوند به رسولش ج دستور میدهد که به مشرکین بگوید: «ای قوم من! هرچه در قدرت دارید بکنید. من هم (به وظایف خود) عمل میکنم (و در دفاع از اسلام میکوشم). بالاخره خواهید دانست که چه کسی سرانجامِ نیک خواهد داشت. بیگمان ستمکاران موفق و رستگار نخواهند شد».
یعنی: ای قوم! براساس طرح و برنامهی خود عمل کنید، و شیوه و روش خود را ادامه دهید، و هرکدام از نقشههایتان را که میخواهید عملی کنید و هرگونه که میخواهید با من بجنگید. همچنین من نیز به وظایف خود عمل میکنم، و پیروان مؤمن من نیز به وظایف خود عمل کرده و همهی امکانات خود را به کار میگیرند، و پیوسته به دعوت و عبادتمان ادامه میدهیم، و بزودی با تلاشها و نبردهایتان با رویارویی و مبارزهطلبی، و صبر و استقامت مقابله میکنیم، و هرگز از تلاش و دعوت و عبادت و مبارزهطلبی و صبرمان باز نمیایستیم. ما یقین داریم که آینده از آن ما است، و به زودی خداوند ما را بر شما پیروز میگرداند، و هنگامی که در رویاروییهای آینده در برابر ما شکست خوردید خواهید دانست که خداوند با چه کسی است، و چه کسی بر حق است، و سرانجام نیک از آن کیست، و پایانش پیروزی و چیرگی و استقرار است!، و شما ای کفار ستمپیشه پیوسته در ضرر و زیانید، زیرا سنّت الهی بیان میدارد که ممکن نیست ستمگر پیروز یا رستگار گردد!، آنچه را پیامبر ج فرمودند ما به دشمنان اسلام از جمله یهودیان و آمریکاییها و افرادی از این دست میگوییم: براساس طرح و برنامهیتان در جنگ با اسلام و مسلمین عمل کنید، ما نیز براساس راه و روش خود میکوشیم، بزودی در نبردتان شکست میخورید، و خداوند ما را بر شما پیروز میگرداند، و سرانجام نیک را از آن ما میگرداند و اسلام را پابرجا و مستقر مینماید، و هنگامی که به یاری خدا در آینده این مطلب عملی شد، به میزان زیان و شکست و حسرتتان پی خواهید برد!!
فصل هشتم:
قرآن به مؤمنین نیکوکار بشارت میدهد
مؤمن یقین دارد که بهطور قطع وعدهی الهی تحقق یافتنی و انجامپذیرفتنی است، زیرا خداوند خلف وعده نمیکند و بدین خاطر بدان معتقد شده و به آن اطمینان کامل مینماید و در حالی که در حال رویارویی و مبارزه و برخورد با دشمنان کافر است مدام این وعده را یادآوری میکند.
او پیوسته در این رویارویی وعدهی خداوند را به یاد میآورد تا در برابر سختیها و مشکلات این رویارویی صبور بوده و به تکالیفش تن در داده و منتظر روز پیروزی بماند و نسبت به تحققش یقین نماید هرچند اندکی به تأخیر افتد.
واجب است که مؤمن به نویدهای کلی شاد و خرم شود، زیرا آینده از آن دین اوست و شکست از آن دشمنانش، و در این نوید و خبر خوش غرق گردد، و این بشارت او را به کار و تلاشی بیشتر، و نابود کردن وسوسههای شیطان، و تلاشهایش برای ایجاد سرخوردگی و دلسردی در او، و سرکوب امیدها و آرزوهای درخشانش، وا دارد!
آیات بسیاری در قرآن وجود دارد که به بشارت دادن به مؤمنین مجاهدی که رویاروی دشمنان خدایند فرا میخواند، و از مؤمنین میخواهد که دچار ناامیدی و سرخوردگی و دلسردی نشوند، و وسوسههای شیطان را از درون آنها که در پی از بین بردن امیدها و آرزوهای مؤمنیناند از میان میبرد!
باید در کنار بعضی از این آیات بایستیم، تا خبرهای خوب و امیدها را از آن دریافت کنیم، و از آنها برای فائق آمدن بر مشکلات راه طولانی (دعوت وجهاد) یاری بگیریم، و دلواپسیهای ناامیدی و سرخوردگی و دلسردی را با آن معالجه نماییم!
موسی ÷ به پیروان مؤمنش بشارت میدهد
1- خداوند میفرماید:
﴿وَأَوۡحَیۡنَآ إِلَىٰ مُوسَىٰ وَأَخِیهِ أَن تَبَوَّءَا لِقَوۡمِکُمَا بِمِصۡرَ بُیُوتٗا وَٱجۡعَلُواْ بُیُوتَکُمۡ قِبۡلَةٗ وَأَقِیمُواْ ٱلصَّلَوٰةَۗ وَبَشِّرِ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ٨٧﴾ [یونس: 87].
«و به موسی و برادرش (هارون) وحی کردیم که برای قوم خود خانههایی در سرزمین مصر برگزینند و خانههایتان را مقابل یکدیگر بسازید و نماز را برپای دارید و به ایمانداران مژده بده (که سرانجام پیروز میشوند و در دنیا نصرت و در آخرت جنت از آن ایشان میگردد».
این آیه نشان میدهد که بشارت دادن به گشایش و پیروزی مخصوص به این امّت نیست، بلکه مطلبی عمومی است برای همهی مسلمانانی که رویاروی قدرتهای باطلاند، و پیامبران پیشین † پیروان مؤمنشان را به گشایش و پیروزی بشارت میدادند. در این آیه خداوند به موسی و هارون (علیهما السلام) دستور میدهد که خانههایی مخفی و سرّی برای قومشان بنی اسرائیل در مصر ترتیب دهند، زیرا آنان در مصر در معرض شکنجهی فرعون و نزدیکانش بودند، و این خانهها را مسجد خود سازند، و در آنها نماز را برپای داشته و خداوند را پرستش نمایند.
خداوند به موسی ÷ دستور میدهد که به پیروان مؤمنش بشارت دهد که رهایی و گشایش نزدیک است. موسی ÷ فرمان خدا را اجرا کرد و آنان را به نویدی تابان بشارت داد، (این بشارت موسی) در میانهی «آزرده شدنشان» از او، و شکوه نمودنشان علیه او بود، و اینکه گشایش را امری دور و دستنیافتنی میدانستند، و از طولانی بودن راه و سختی آن دلخور و عصبانی بودند!
خداوند میفرماید:
﴿قَالَ مُوسَىٰ لِقَوۡمِهِ ٱسۡتَعِینُواْ بِٱللَّهِ وَٱصۡبِرُوٓاْۖ إِنَّ ٱلۡأَرۡضَ لِلَّهِ یُورِثُهَا مَن یَشَآءُ مِنۡ عِبَادِهِۦۖ وَٱلۡعَٰقِبَةُ لِلۡمُتَّقِینَ١٢٨ قَالُوٓاْ أُوذِینَا مِن قَبۡلِ أَن تَأۡتِیَنَا وَمِنۢ بَعۡدِ مَا جِئۡتَنَاۚ قَالَ عَسَىٰ رَبُّکُمۡ أَن یُهۡلِکَ عَدُوَّکُمۡ وَیَسۡتَخۡلِفَکُمۡ فِی ٱلۡأَرۡضِ فَیَنظُرَ کَیۡفَ تَعۡمَلُونَ١٢٩﴾ [الأعراف: 128-129].
«موسی به قوم خود گفت: از خدا یاری جویید و شکیبایی کنید (و بدانید که فرعون بندهی ناتوانی بیش نیست و فرمانروای مطلق خدا است و) بیگمان خدا زمین را به کسانی از بندگان خود واگذار میکند که خود بخواهد و سرانجام (نیک و پسندیده در گیرودار جهان) از آن پرهیزگاران است. گفتند: پیش از آنکه به پیش ما بیایی (گرفتار شکنجهی فرعون بودهایم) و پس از آمدنت (هم از سوی او) اذیت و آزار شدهایم. (موسی) گفت: امید است که پروردگارتان دشمنتان را هلاک سازد و شما را در زمین جایگزین (او) گرداند تا ببیند چگونه عمل میکنید».
موسی ÷ از بنی اسرائیل که دچار شکنجه و اذیت و آزار شدهاند میخواهد که از خداوند یاری طلبیده و صبر پیشه سازند، و به آنان مژده میدهد که گشایش و آسایش نزدیک است، زمین از آن خدا است، و آن را به کسانی از بندگان خود واگذار میکند که خود بخواهد و از هر آنکس که خود بخواهد بازپس میگیرد، و کفار ستمپیشه را نابود کرده، و سرانجام نیک را از آن بندگان پرهیزگارش قرار میدهد.
اما قوم موسی ÷ گستاخ و خشن بودند و این بشارت را قبول نکردند و از او و دعوتش شکوه کردند، و به او گفتند: هیچ بهرهای از تو نبردیم، پیش از آنکه تو بیایی از دست فرعون اذیت و آزار چشیدیم، و حال نیز بعد از آمدن تو به سوی ما باز هم اذیت و آزار میچشیم، ما چه بهرهای از تو بردهایم؟ و چرا این اذیت و آزارها در مورد ما تمامشدنی نیست؟.
موسی ÷ در جواب اعتراضها و شکوههایشان، بشارتی صریح و روشن به آنها داد و گفت: امید است که خداوند فرعون و لشکریانش را نابود کرده و شما را از این وضعیتی که در آنید برهاند و شما را بعد از آنان در زمین جانشین گرداند.
این مژده و نوید تحقق یافت، آنهم هنگامی که خداوند موسی ÷ و همهی کسانی را که با او بودند را نجات داد، و فرعون و لشکریانش را غرق کرد، و بنی اسرائیل را جانشین (آنان) گردانید و زمین به آنان واگذار شد.
خداوند میفرماید:
﴿وَأَوۡرَثۡنَا ٱلۡقَوۡمَ ٱلَّذِینَ کَانُواْ یُسۡتَضۡعَفُونَ مَشَٰرِقَ ٱلۡأَرۡضِ وَمَغَٰرِبَهَا ٱلَّتِی بَٰرَکۡنَا فِیهَاۖ وَتَمَّتۡ کَلِمَتُ رَبِّکَ ٱلۡحُسۡنَىٰ عَلَىٰ بَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ بِمَا صَبَرُواْۖ وَدَمَّرۡنَا مَا کَانَ یَصۡنَعُ فِرۡعَوۡنُ وَقَوۡمُهُۥ وَمَا کَانُواْ یَعۡرِشُونَ١٣٧﴾ [الأعراف: 137].
«و ما همهی جهات و نواحی پرنعمت و برکت سرزمین (مصر و شام را) به قوم مستضعف (و دربند زنجیر ظلم و ستم، یعنی بنی اسرائیل) واگذار کردیم، و وعدهی نیکوی پروردگارت بر بنی اسرائیل، به خاطر صبر و استقامتی که نشان دادند، تحقق یافت، و آنچه فرعونیان (از کاخهای مجلل) ساخته بودند، و آنچه از باغهای داربست فراهم آورده بودند، درهم کوبیدیم».
قرآن به مؤمنین بشارت میدهد:
2- خداوند میفرماید:
﴿إِنَّ هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانَ یَهۡدِی لِلَّتِی هِیَ أَقۡوَمُ وَیُبَشِّرُ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ ٱلَّذِینَ یَعۡمَلُونَ ٱلصَّٰلِحَٰتِ أَنَّ لَهُمۡ أَجۡرٗا کَبِیرٗا٩﴾ [الإسراء: 9].
«این قرآن (مردمان را) به راهی رهنمود میکند که مستقیمترین راهها (برای رسیدن به سعادت دنیا و آخرت) است، و به مؤمنانی که (برابر دستورات آن) کارهای شایسته و پسندیده میکنند، مژده میدهد که برای آنان (در سرای دیگر) پاداش بزرگی (به نام بهشت) است».
قرآن کتاب بشارت است، مؤمنین را به سمت خیر و نیکی رهنمون میکند و آنان را به راهی که درستترین و راستترین راههاست هدایت میکند، و به آنان مژدهی رستگاری و پیروزی و موفقیت در دنیا و آخرت را میدهد.
بشارتهای قرآن در بطن وعدههای صادق و تحققیافتنیای است که به مؤمنین نیکوکار داده میشود، همچنان که این بشارتها در بطن سرگذشتهایی است که قرآن از گذشتگان بیان میدارد. این بشارتها متمرکز بر موقعیتهایی است که نیازمند صبر است و اهل باطل در آن از میان رفته و اهل حق پیروز شدهاند.
نکتهی ظریف در این تعبیر قرآنی این است که این آیه ﴿إِنَّ هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانَ یَهۡدِی لِلَّتِی هِیَ أَقۡوَمُ وَیُبَشِّرُ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ ٱلَّذِینَ یَعۡمَلُونَ ٱلصَّٰلِحَٰتِ أَنَّ لَهُمۡ أَجۡرٗا کَبِیرٗا٩﴾ [الإسراء: 9]، بعد از چند آیهای آمده است که از دو فساد بزرگ بنی اسرائیل سخن میگوید، فسادهایی که توأم با برتریجویی و استکبار بر ضد امّت اسلامی است، و چگونگی از میان رفتن آن دو فساد بزرگ را بیان میکند.
پس بسیار به جاست که بعد از سخن از نابودی دو فساد یهودیان سخن از بشارت قرآن به مؤمنین به میان آید تا از جمله نشانههای بشارت قرآنی بیان این نکته باشد که نابودی این دو فساد حقیقتی قاطع از سوی قرآن است، و بشارت قرآن تحققیافتنی است!، همچنین نکتهی ظریف دیگر اینکه: تعبیر قرآن از بشارتش با صیغهی فعل مضارع آمده است: ﴿یَهۡدِی لِلَّتِی هِیَ أَقۡوَمُ وَیُبَشِّرُ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ﴾، این فعل بر نو شوندگی و تداوم دلالت میکند. به عبارت دیگر: بشارت قرآن به روز و جدید میشود، هر زمان که مؤمن با بصیرت مبتلا (به گرفتاریها و آزمایشها) با شعور و تدبر و آگاهی و بصیرت آیات قرآن را میخواند و آن بشارت را فرا میگیرد خود را با توشهای بزرگ که او را بر استقامت و پایداری یاری میکند، تجهیز میشود.
دستور به دادن بشارت به بندگان نیکوکار
3- خداوند میفرماید:
﴿وَٱلَّذِینَ ٱجۡتَنَبُواْ ٱلطَّٰغُوتَ أَن یَعۡبُدُوهَا وَأَنَابُوٓاْ إِلَى ٱللَّهِ لَهُمُ ٱلۡبُشۡرَىٰۚ فَبَشِّرۡ عِبَادِ١٧ ٱلَّذِینَ یَسۡتَمِعُونَ ٱلۡقَوۡلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحۡسَنَهُۥٓۚ أُوْلَٰٓئِکَ ٱلَّذِینَ هَدَىٰهُمُ ٱللَّهُۖ وَأُوْلَٰٓئِکَ هُمۡ أُوْلُواْ ٱلۡأَلۡبَٰبِ١٨﴾ [الزمر: 17-18].
«کسانی که از عبادت طاغوت دوری میگزینند، و (با توبه و استغفار) به سوی خدا باز میگردند، ایشان را بشارت باد (به اجر و پاداش عظیم خداوندی)، مژده بده به بندگانم. آن کسانی که به همهی سخنان گوش فرا میدهند و از نیکوترین و زیباترین آنها پیروی میکنند. آنان کسانیاند که خدا هدایتشان بخشیده است، و ایشان واقعاً خردمندند».
خداوند در این دو آیه بندگان نیکوکار پرهیزکارش را میستاید، کسانی که سزاوار مژدههایی درخشانند، اینان مؤمناند، از عبادت طاغوت دوری میگزینند، و فقط خدا را میپرستند، و فقط به درگاه او توبه و انابه میکنند، و سخنش را شنیده و از او پیروی کرده و به او پایبندند، و به واسطهی آن هدایت مییابند و بدین ترتیب در زمرهی خردمندان آگاه، و اصحاب عقلهای برتر قرار میگیرند.
اینان از سوی خدا بشارت دریافت میدارند به اینکه در دنیا در سایهی ذکر و طاعت خدا در یک زندگی پاک و سعادتمندانه به سر میبرند و در آخرت از نعمتهای بهشتی بهرهمند میشوند. این بندگان ربانی نزد خداوند دارای ارج و احتراماند و به این خاطر خداوند به رسولش ج دستور میدهد که به آنان مژدهی خیر و رستگاری را دهد، و این بدان خاطر است تا جانهایشان را فروزان کرده، و قلبهایشان را نورانی نموده، و همتهایشان را به وجد آورده، و تصمیم و ارادههایشان را تقویت نماید.
این بندگانی که پیامبر ج در دنیا به آنان بشارت میدهد، خداوند به هنگام مرگشان فرشتگانشان را بر آنان فرو میفرستد تا به آنان اطمینان و امنیت و آرامش بخشد تا این دنیا را در حالی ترک کنند که سعادتمند و مطمئن و آسودهاند.
خداوند میفرماید:
﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ قَالُواْ رَبُّنَا ٱللَّهُ ثُمَّ ٱسۡتَقَٰمُواْ تَتَنَزَّلُ عَلَیۡهِمُ ٱلۡمَلَٰٓئِکَةُ أَلَّا تَخَافُواْ وَلَا تَحۡزَنُواْ وَأَبۡشِرُواْ بِٱلۡجَنَّةِ ٱلَّتِی کُنتُمۡ تُوعَدُونَ٣٠ نَحۡنُ أَوۡلِیَآؤُکُمۡ فِی ٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَا وَفِی ٱلۡأٓخِرَةِۖ وَلَکُمۡ فِیهَا مَا تَشۡتَهِیٓ أَنفُسُکُمۡ وَلَکُمۡ فِیهَا مَا تَدَّعُونَ٣١ نُزُلٗا مِّنۡ غَفُورٖ رَّحِیمٖ٣٢﴾ [فصلت: 30-32].
«کسانی که میگویند: پروردگار ما تنها خدا است، و سپس (بر این گفتهی خود که قرار به وحدانیت است میایستند، و آن را با انجام قوانین شریعت عملاً نشان میدهند، و بر این راستای خداپرستی تا زندهاند) پا برجا و ماندگار میمانند (در هنگام آخرین لحظات زندگی) فرشتگان به پیش ایشان میآیند (و بدانان مژده میدهند) که نترسید و غمگین نباشید و شما را بشارت باد به بهشتی که (توسط پیغمبران) به شما (مؤمنان) وعده داده میشد. (و فرشتگان بدیشان خبر میدهند که) ما یاران و یاوران شما در زندگی دنیا و در آخرت هستیم، و در آخرت برای شما هرچه آرزو کنید هست، و هرچه بخواهید برایتان در آنجا فراهم است و اینها به عنوان پذیرایی از سوی خداوند آمرزگار و مهربان است».
بشارت به دوستان خدا در دنیا و آخرت
4- خداوند میفرماید:
﴿أَلَآ إِنَّ أَوۡلِیَآءَ ٱللَّهِ لَا خَوۡفٌ عَلَیۡهِمۡ وَلَا هُمۡ یَحۡزَنُونَ٦٢ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَکَانُواْ یَتَّقُونَ٦٣ لَهُمُ ٱلۡبُشۡرَىٰ فِی ٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَا وَفِی ٱلۡأٓخِرَةِۚ لَا تَبۡدِیلَ لِکَلِمَٰتِ ٱللَّهِۚ ذَٰلِکَ هُوَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِیمُ٦٤﴾ [یونس: 62-64].
«هان! بیگمان دوستان خداوند ترسی بر آنان (از خواری در دنیا و عذاب در آخرت) نیست و (بر از دست رفتن دنیا) غمگین نمیگردند. (دوستان خداوند) کسانیاند که ایمان آوردهاند و تقوا پیشه کردهاند. برای آنان در دنیا (به هنگام مرگ) و در آخرت (در هنگامهی رستاخیز) بشارت (به خوشبختی و نیکبختی) است. سخنان خدا، تخلّف ناپذیر است. این (چیزی که در دنیا و آخرت بدانان مژده داده میشود) رسیدن به آرزو و رستگاری بزرگی است».
این آیات حقیقتی مسلم را بیان میدارند و آن امنیتبخشی و حفاظت و حمایت خدا از دوستان مؤمن پرهیزگارش است، و به دلیل اینکه خداوند از آنان حفاظت و حمایت میکند آنان زندگیشان را بدون ترس از آینده، و اندوهی از گذشته سپری میکنند.
آیات دو صفت بزرگ را برای این دوستان ارائه میدهد: ﴿ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَکَانُواْ یَتَّقُونَ٦٣﴾: (ابتدا) ایمان با عظمت و زنده، فعال و انگیزاننده، ایمانی که کار نیک و پایداری از آن پدید میآید، سپس تقوی و ترس نسبت به خدا، تقوایی که میان صاحبش و ارتکاب محرمات الهی یا ترک واجبات الهی قرار میگیرد (و آدمی را به ترک معاصی و انجام واجبات وامیدارد) و این تقوی زندگیش را به گونهای میگرداند که مفهوم معیت و همراهی الهی و مراقبت خداوندی را در مییابد.
این دوستان (خدا) شایسته و سزاوار بشارتی عام و فراگیر و کلیاند: ﴿لَهُمُ ٱلۡبُشۡرَىٰ فِی ٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَا﴾.
بشارت به آنان در دنیا شامل همهی عرصههای زندگیشان میشود، زیرا آنان دوستان خدایند، با ایمان و پرهیزکارند، در نتیجه خداوند آنان را توفیق میدهد که در یک زندگی پاک و بابرکت و سعادتمندانه به سر برند در حالی که عابد و ذاکر و مطیع فرامین الهی هستند، واضح و آشکار است که اگر آدمی زندگی را در عبادت و اطاعت خداوند به سر نبرد، زندگی مزه و معنایی نخواهد داشت.
اینان در کارهایشان کامیابند، در حین انجام کارهایشان موفقند، در پایان آن نیز پیروز و سربلندند، و خداوند ثواب و پاداش آن را برایشان ثبت میکند.
بشارتشان در آخرت نیز تحقق مییابد بدان هنگام که آنان در جایگاه حسابرسیاند و خداوند آنان را در زیر سایهی خود میگیرد، و آنگاه که از گناهانشان صرف نظر کرده و کفهی ترازوی اعمال به سودشان سنگین میگردد، و نامهی اعمالشان به دست راستشان داده میشود و خداوند با مهربانی و احسان خود آنان را وارد بهشت میگرداند و آنان را برای همیشه و سرمدی از نعمات آن برخوردار مینماید.
آیات بیان میدارد که وعدههای خدا را تبدیلی نیست: ﴿لَا تَبۡدِیلَ لِکَلِمَٰتِ ٱللَّهِۚ﴾، یعنی: حقایقی که در این آیه بیان شدهاند، تغییرناپذیرند و بشارتهایی که به دوستان خدا داده شده انصرافی نداشته و این همان رستگاری بزرگی است که خداوند به واسطهی آن بر دوستانش منت مینهد: ﴿ذَٰلِکَ هُوَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِیمُ٦٤﴾.
5- خداوند میفرماید:
﴿وَلَنَبۡلُوَنَّکُم بِشَیۡءٖ مِّنَ ٱلۡخَوۡفِ وَٱلۡجُوعِ وَنَقۡصٖ مِّنَ ٱلۡأَمۡوَٰلِ وَٱلۡأَنفُسِ وَٱلثَّمَرَٰتِۗ وَبَشِّرِ ٱلصَّٰبِرِینَ١٥٥ ٱلَّذِینَ إِذَآ أَصَٰبَتۡهُم مُّصِیبَةٞ قَالُوٓاْ إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّآ إِلَیۡهِ رَٰجِعُونَ١٥٦ أُوْلَٰٓئِکَ عَلَیۡهِمۡ صَلَوَٰتٞ مِّن رَّبِّهِمۡ وَرَحۡمَةٞۖ وَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡمُهۡتَدُونَ١٥٧﴾ [البقرة: 155-157].
«و قطعاً شما را با برخی از (امور همچون) ترس و گرسنگی و کاهش مالی و جانی و کمبود میوهها آزمایش میکنیم، و مژده بده به شکیبایان. آن کسانی که هنگامی که بلایی به آنان میرسد، میگویند: ما از آنِ خداییم و به سوی او باز میگردیم. آنان (همان بردباران باایمانی هستند که) الطاف و رحمت و احسان و مغفرت خدایشان شامل حال آنان میگردد، و مسلماً ایشان راه یافتگان هستند».
خداوند خطاب به مؤمنین بیان میکند که زندگیشان مبتنی بر گرفتاری و آزمایش و امتحان است تا خود را برای چنین حالتی آماده کنند و برای رویارویی با آن مهیا شوند، نه اینکه بهطور ناگهان با آن برخورد کنند. خداوند مؤمنین را به شمهای از ترس و گرسنگی و کاهش اموال و کسان و فرآوردهها میآزماید.
خداوند آنان را فرا میخواند تا در رویارویی با همهی این موارد با صبر، و به امید دریافت پاداش الهی برخورد نمایند، و هرگاه که به آسیبی در جسم و جانشان یا اموالشان، یا خانوادهیشان، یا داراییهایشان گرفتار شدند، به یاد میآورند که آنان بندهاند، در برابر خدا فروتنند، و بیشک زندگیشان در دنیا کوتاه و فانی است، و بعد از سپری شدن این دنیا به سوی خدا باز میگردند، و میگویند: متعلق به خداییم و به پیشگاه او باز میگردیم.
صبوریشان در رویارویی با گرفتاریها و امتحانات، آنان را وا میدارد که بر حق پایدار مانده، و به تقدیرات الهی خشنود باشند، و به آنچه نزد خداست اطمینان و اعتماد داشته باشند، و فرصتهایشان را با طاعت و عبادت خداوند به سر برند، و از آنچه بر آنان حرام شده دوری گیرند!
این دسته از بندگان صبورند، خداوند به پیامبرش ج دستور میدهد تا به آنان مژده دهد: ﴿وَبَشِّرِ ٱلصَّٰبِرِینَ١٥٥﴾.
صبوری اینان در برابر آنچه بدان مبتلا میشوند به آنان شایستگی دریافت بشارت الهی را میدهد بشارتی که بر زبان رسول خدا ج بیان میشود، بشارتی که بر اهمیت صبر نزد خدا، و بلندی جایگاه صاحبش دلالت میکند.
بشارت به صبرپیشهگان به صورت کلی، عام و فراگیر بیان شده، و شامل همه نوع خیر و رستگاری و نجات در دنیا و آخرت میشود.
همچنان که صبوری آنان توشهای ضروری برایشان در زندگیشان است، در راهی که به سمت خدا میروند خود را با آن تجهیز میکنند و سختیها و گرفتاریها و مشکلات راه را با آن تحمل میکنند، همچنین بشارتی که از سوی خدا به آنان داده میشود مشوقی بزرگ برای آنان است و آنان را به تلاش و کوشش بیشتر، و صبر و خشنودی در بدست آوردن رضایت الهی وامیدارد.
فرق بسیاری است میان کسی که برخلاف میل خود و در حالتی از یأس و ناامیدی و درماندگی، و ناخرسندی از زندگی و مسیرش، بر سختیها و مشکلات صبر میکند، با کسی که امیدوار و کوشا، سازنده و پرانرژی در برابر سختیها صبر میکند، این فرد آسیبها در نظرش گوارا بوده و از سختیها لذت میبرد، و بشارت و نوید سراسر زندگیش را پر کرده است!!
6- خداوند میفرماید:
﴿۞إِنَّ ٱللَّهَ ٱشۡتَرَىٰ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ أَنفُسَهُمۡ وَأَمۡوَٰلَهُم بِأَنَّ لَهُمُ ٱلۡجَنَّةَۚ یُقَٰتِلُونَ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ فَیَقۡتُلُونَ وَیُقۡتَلُونَۖ وَعۡدًا عَلَیۡهِ حَقّٗا فِی ٱلتَّوۡرَىٰةِ وَٱلۡإِنجِیلِ وَٱلۡقُرۡءَانِۚ وَمَنۡ أَوۡفَىٰ بِعَهۡدِهِۦ مِنَ ٱللَّهِۚ فَٱسۡتَبۡشِرُواْ بِبَیۡعِکُمُ ٱلَّذِی بَایَعۡتُم بِهِۦۚ وَذَٰلِکَ هُوَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِیمُ١١١ ٱلتَّٰٓئِبُونَ ٱلۡعَٰبِدُونَ ٱلۡحَٰمِدُونَ ٱلسَّٰٓئِحُونَ ٱلرَّٰکِعُونَ ٱلسَّٰجِدُونَ ٱلۡأٓمِرُونَ بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَٱلنَّاهُونَ عَنِ ٱلۡمُنکَرِ وَٱلۡحَٰفِظُونَ لِحُدُودِ ٱللَّهِۗ وَبَشِّرِ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ١١٢﴾ [التوبة: 111-112].
«بیگمان خداوند (کالای) جان و مال مؤمنان را به بهای بهشت خریداری میکند. (آنان باید) در راه خدا بجنگند و بکشند و کشته شوند. این وعدهای است که خداوند آن را در (کتابهای آسمانی) تورات و انجیل و قرآن (به عنوان سند معتری ثبت کرده است) و وعدهی راستین آن را داده است، و چه کسی از خدا به عهد خود وفاکنندهتر است؟ پس به معاملهای که کردهاید شاد باشید، و این پیروزی بزرگ و رستگاری سترگی است. (از جملهی اوصاف این مؤمنان و سائر مسلمانان این است که) آنان توبهکنندهی (از معاصی)، پرستندهی (دادار)، سپاسگزار پروردگار، گردنده (در زمین و اندیشمند در آفاق و انفس)، نمازگزار، دستور دهنده به کار نیک، بازدارنده از کار بد، و حافظ قوانین خدا میباشند. (ای پیغمبر!) مژده بده به مؤمنان (به چیزهایی که خارج از توصیف و تعریف و به دور از فهم مردمان است)».
خداوند مؤمنین صادق را مورد تکریم قرار داده است به اینکه جان و مالشان را میخرد، و بهشت را بهای این معامله قرار داده است، آنان را در حالی که از نعمات بهرهمند میگردند و مورد ارج و احترام قرار میگیرند وارد آن میگرداند، اما راه تسلیم جان و مال فروخته شده، جهاد صادقانهی آنان در راه خدا و نبرد مداومشان با دشمنان خدا است.
همچنین خداوند مؤمنین صادق را مورد تکریم دیگری نیز قرار داده است به اینکه برای این معامله بزرگ وعدهی حقی را برعهدهی خود نهاده و خود را ملزم نموده که براساس رحمت و بخشش و احسانش این وعده را عملی نماید و این وعده را در سه کتابش که فرو فرستاده یعنی تورات و انجیل و قرآن بیان داشته است.
خداوند این مؤمنین را فرا میخواند که با قبول این معامله شادمان باشند، معاملهای که با خدا نمودهاند: «پس به این معاملهای که با او کردهاید شادمان باشید، و این همان کامیابی بزرگ است». [توبه: 111].
چه شکوهمند و ارزشمند است که مجاهد به جهاد در راه خدا پرداخته، پا به میدان گذاشته، و با دشمنان میجنگد، در حالی که امیدوار، کامیاب، سرخوش، و از پروردگار کریمش راضی و خشنود است، به تحقق وعده عظیم الهی یقین دارد، و با اشتیاق و سرزندگی، و شجاعت و درخشش بدان روی آورده و میپذیرد.
مؤمنین مجاهد باید خود را به صفات ایجابی و مثبت عظیمی که آیهی دوم بیان داشته متصف گردانند تا در معامله صادق و مخلص بوده، و به بها و پاداش و کرامت و بزرگی دست یابند. مؤمنان باید اینگونه باشند: توبهکنندگان، پرستندگان، سپاسگزاران، روزهداران، رکوعکنندگان، سجدهکنندگان، آنان که به رفتار شایسته فرا میخوانند و از ناپسند باز میدارند.
این مؤمنین نزد خدا شریفترین و بزرگترین انسانها هستند، و اینان بهترینِ کسانیاند که بر روی زمیناند، و خداوند نزد فرشتگانش به آنان مباهات میکند و آنان را در کنف حفاظت و مراقبت خود میگیرد.
از نشانههای بزرگی و اعتبارشان نزد خداوند این است که به پیامبرش ج دستور میدهد که بشارتی مطلق و عام به مؤمنین دهد: ﴿وَبَشِّرِ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ١١٢﴾. بشارت به خیر و توفیق در دنیا و بهرهمندی از زندگی پاک و پسندیده در آن، همچنین بشارت به بهشت و بهرهمندی از نعمتهای آن در آخرت!
بشارت به کامیابی و سود بردن و رهایی
7- خداوند میفرماید:
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ هَلۡ أَدُلُّکُمۡ عَلَىٰ تِجَٰرَةٖ تُنجِیکُم مِّنۡ عَذَابٍ أَلِیمٖ١٠ تُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ وَتُجَٰهِدُونَ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ بِأَمۡوَٰلِکُمۡ وَأَنفُسِکُمۡۚ ذَٰلِکُمۡ خَیۡرٞ لَّکُمۡ إِن کُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ١١ یَغۡفِرۡ لَکُمۡ ذُنُوبَکُمۡ وَیُدۡخِلۡکُمۡ جَنَّٰتٖ تَجۡرِی مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ وَمَسَٰکِنَ طَیِّبَةٗ فِی جَنَّٰتِ عَدۡنٖۚ ذَٰلِکَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِیمُ١٢ وَأُخۡرَىٰ تُحِبُّونَهَاۖ نَصۡرٞ مِّنَ ٱللَّهِ وَفَتۡحٞ قَرِیبٞۗ وَبَشِّرِ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ١٣﴾ [الصف: 10-13].
«ای مؤمنان! آیا شما را به بازرگانی و معاملهای رهنمود سازم که شما را از عذاب بسیار دردناک (دوزخ) رها سازد؟ (و آن این است که) به خدا و پیغمبرش ایمان میآورید، و در راه خدا با مال و جان تلاش و جهاد میکنید. اگر بدانید این برای شما (از هرچیز دیگری) بهتر است. (اگر این تجارت را انجام دهید، خدا) گناهانتان را میبخشاید، و شما را به باغهای بهشتی داخل میگرداند که از زیر (کاخها و درختان) آن جویبارها روان است، و شما را در منازل و خانههای خوبی جای میدهد که در باغهای بهشت جاویدان ماندگار، واقع شدهاند. کامیابی و رستگاری بزرگ همین است. (گذشته از این نعمتها) نعمت دیگری دارید که پیروزی خدادادی و فتح نزدیکی است و به مؤمنان مژده بده».
خداوند در این سورهی جهادی (سورهی صف) به پیامبرش ج دستور میدهد که به مؤمنین مژده و بشارت بدهد. این بشارت در مفاد سخن از جهاد بیان گردیده به این اعتبار که جهاد تجارتی پرسود و نجات دهنده است و این همان مفهومی است که در سوره توبه امر به دادن مژده و بشارت میکند، موضوعی که در آیات پیشین از آن سخن گفتیم.
جهاد تجارتی پرسود است، نجاتدهنده از عذاب دردناک دوزخ است، غفلت و کوتاهی از آن ضرر و زیان در پی دارد و موجب گرفتار شدن به عذاب دردناک دوزخ میشود، جهاد برای مؤمنین خیر است و غفلت از آن آنان را دامنگیر شرّ میکند.
جهاد دارای نتایجی بزرگ، و دستآوردهایی خیرهکننده است، امّت اسلامی فقط با انجام جهاد میتواند به این نتایج دست یابد، دستآوردهایی همچون بخشش گناهان، و ورود به باغهایی که از زیر درختان آن رودها جاری است، و بدست آوردن خانههایی پاکیزه در باغهای پاینده بهشت، و تحقق کامیابی عظیم و رستگاری بزرگ.
از جمله نتایج بزرگ جهاد در دنیا تحقق یافتن یاری از سوی خدا و دستیابی به پیروزی در آیندهای نزدیک است، اما دوری و کنارهگیری از جهاد سبب میشود تا سرزمینی فتح نشده، یاری و پیروزیای به دست نیامده، وطنی آزاد نشده، و دشمنی رانده نشود.
در پایان سخن از فوائد بهرههای جهاد در دنیا و آخرت، خداوند به پیامبرش ج دستور میدهد تا به مؤمنین مجاهد نوید و بشارت دهد: ﴿وَبَشِّرِ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ١٣﴾. آنان را به چه چیزی بشارت میدهد؟ بشارتی عام و کلی به آنان میدهد، بشارت به دستیابی بر همهی مظاهر خیر در دنیا و آخرت، و از جملهی مهمترین آنها دستیابی به بهرههای عظیم جهاد که این آیات آن را بیان داشته است!
قرآن علاقمند است که به مؤمنین صادق و مجاهدینی که استوار و ثابتقدماند بشارت دهد، اینان نیز بشارت قرآن را با یقین پذیرفته در نتیجه خوشحال و فعال و کارا میشوند، وظایفشان را با تمام و کمال انجام میدهند، همتهایشان بلند گشته، و جان و روحشان تابناک میشود، آرزوهایشان وسعت یافته، وسوسههای شیطان از آنان دور میگردد، افکار ناامیدی و سرخوردگی و دلسردی از آنان محو میشود، و سخن خداوند آنان را برمیانگیزد که میفرماید:
﴿وَلَا تَاْیَۡٔسُواْ مِن رَّوۡحِ ٱللَّهِۖ إِنَّهُۥ لَا یَاْیَۡٔسُ مِن رَّوۡحِ ٱللَّهِ إِلَّا ٱلۡقَوۡمُ ٱلۡکَٰفِرُونَ٨٧﴾ [یوسف: 87].
«و از رحمت خدا ناامید مشوید، چرا که از رحمت خدا جز کافران ناامید نمیگردند».
فصل هفتم:
تداوم رویارویی میان مسلمانان و کفار
رویارویی میان حق و باطل موضوعی قدیمی است، که از زمان آغاز زندگی نوع بشر شروع شده و زنجیرهی اول از این رشته همان رویدادهایی است که میان آدم پدر بشریت ÷ و ابلیس، هنگامی که در بهشت بودند، نمود یافته است، هنگامی که ابلیس در فریفتن آدم و همسرش پیروز شد و آن دو از درخت ممنوعه خوردند، خداوند همگی را به زمین فرود آورد و به آنان خبر داد که دشمنی میانشان ریشهدار خواهد بود، و آدمیان به دو گروه تقسیم میشوند، گروهی که مؤمن بوده و پیروی هدایت الهیاند، و گروهی که کافر بوده و پیرو باطلاند. بیشک آیات کتاب خداوند این حقیقت را بیان داشتهاند از جمله خداوند میفرماید:
﴿وَقُلۡنَا ٱهۡبِطُواْ بَعۡضُکُمۡ لِبَعۡضٍ عَدُوّٞۖ وَلَکُمۡ فِی ٱلۡأَرۡضِ مُسۡتَقَرّٞ وَمَتَٰعٌ إِلَىٰ حِینٖ٣٦ فَتَلَقَّىٰٓ ءَادَمُ مِن رَّبِّهِۦ کَلِمَٰتٖ فَتَابَ عَلَیۡهِۚ إِنَّهُۥ هُوَ ٱلتَّوَّابُ ٱلرَّحِیمُ٣٧ قُلۡنَا ٱهۡبِطُواْ مِنۡهَا جَمِیعٗاۖ فَإِمَّا یَأۡتِیَنَّکُم مِّنِّی هُدٗى فَمَن تَبِعَ هُدَایَ فَلَا خَوۡفٌ عَلَیۡهِمۡ وَلَا هُمۡ یَحۡزَنُونَ٣٨ وَٱلَّذِینَ کَفَرُواْ وَکَذَّبُواْ بَِٔایَٰتِنَآ أُوْلَٰٓئِکَ أَصۡحَٰبُ ٱلنَّارِۖ هُمۡ فِیهَا خَٰلِدُونَ٣٩﴾ [البقرة: 36-39].
«و به آنان گفتیم: همگی (به زمین) فرود آیید، در حالی که بعضی دشمن بعضی خواهید بود، و برای شما تا مدتی در زمین جا و قرارگاه و فرایند و بهرهگیری است. سپس آدم از پروردگار خود کلماتی را دریافت داشت (و با گفتن آنها توبه کرد) و خداوند توبهی او را پذیرفت. خداوند بسیار توبهپذیر و مهربان است. گفتیم: همگی از آنجا (به زمین) فرود آیید و چنانچه هدایتی از طرف من برای شما آمد (که حتماً هم خواهد آمد) کسانی که از من پیروی کنند، نه ترسی بر آنان خواهد بود و نه غمگین خواهند شد. و کسانی که کافر شوند و آیههای ما را تکذیب کنند (و نادیده گیرند) اهل دوزخند و همیشه در آنجا خواهند ماند».
پیامبران و انبیاء مؤمنین را در رویارویی با کفار رهبری و هدایت میکنند، همزمان ابلیس و یاوران و دستیارانش از میان شیاطین جن و انس در این رویارویی کفار را رهبری میکنند. این رویارویی در طول قرنهای متعدد تداوم داشته است، و از آدم تا محمد ج امتداد یافته، و خداوند هر زنجیرهای از این زنجیرهها را با نابودی کفار و نجات مؤمنین پایان بخشیده است. قرآن نمونههای بسیاری برای این حقیقت بیان داشته، مانند سرگذشت قوم نوح، قوم هود، قوم صالح، قوم شعیب، قوم لوط و... .
رهبری لشکریان حق به پیامبر ج ختم شد و امّت اسلامی کارگزار و نمایندهی حق شد، و به واسطهی حق به تحرک و جنبش پرداخت و شاهد و گواه بر دیگر امتها شد.
هدایت به رسالت و برنامهی این امّت اکتفا و بسنده کرد و خداوند ادیان پیشین را نسخ نمود و به پیروان آنها دستور داد که اسلام را بپذیرند که اگر چنین نکنند کافر شده و برای همیشه در آتش جهنم قرار خواهند گرفت. خداوند میفرماید:
﴿وَمَن یَبۡتَغِ غَیۡرَ ٱلۡإِسۡلَٰمِ دِینٗا فَلَن یُقۡبَلَ مِنۡهُ وَهُوَ فِی ٱلۡأٓخِرَةِ مِنَ ٱلۡخَٰسِرِینَ٨٥﴾ [آلعمران: 85].
«و کسی که غیر از (آئین و شریعت) اسلام، آئینی برگزیند، از او پذیرفته نمیشود، و او در آخرت از زمرهی زیانکاران خواهد بود».
امتهای دیگر با کینه و دشمنی به رویارویی با این امّت برخاستند، و علیه خود و دینش اعلان جنگی سخت نمودند. یهودیان شدیدترین دشمنی را با این امّت بروز دادند، و با دیگران بر ضد این امّت همپیمان شدند و آنان را به جنگ با این امّت تحریک کردند.
خداوند میفرماید:
﴿۞لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ ٱلنَّاسِ عَدَٰوَةٗ لِّلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱلۡیَهُودَ وَٱلَّذِینَ أَشۡرَکُواْۖ﴾ [المائدة: 82].
«ای پیغمبر! خواهی دید که دشمنترین مردم برای مؤمنان، یهودیان و مشرکانند».
نظر به اینکه مسلمانان گواه و شاهد بر دیگر امتهایند، بیشک رسالتشان و گواهیشان تا برپایی قیامت تداوم خواهد داشت.
خداوند میفرماید:
﴿وَکَذَٰلِکَ جَعَلۡنَٰکُمۡ أُمَّةٗ وَسَطٗا لِّتَکُونُواْ شُهَدَآءَ عَلَى ٱلنَّاسِ وَیَکُونَ ٱلرَّسُولُ عَلَیۡکُمۡ شَهِیدٗاۗ﴾ [البقرة: 143].
«و بیگمان شما را ملّت میانهروی کردهایم تا گواهانی بر مردم باشید و پیغمبر (نیز) بر شما گواه باشد».
به بیان دیگر: بهطور قطع رویارویی دشمنان با این امّت تا برپایی قیامت تداوم داشته، و از جنگ و توطئهچینی و تبانی بر ضد این امّت دست نخواهند کشید.
آیات بسیاری در قرآن بر این حقیقت انگشت گذاردهاند.
1- خداوند میفرماید:
﴿مَّا یَوَدُّ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ مِنۡ أَهۡلِ ٱلۡکِتَٰبِ وَلَا ٱلۡمُشۡرِکِینَ أَن یُنَزَّلَ عَلَیۡکُم مِّنۡ خَیۡرٖ مِّن رَّبِّکُمۡۚ وَٱللَّهُ یَخۡتَصُّ بِرَحۡمَتِهِۦ مَن یَشَآءُۚ وَٱللَّهُ ذُو ٱلۡفَضۡلِ ٱلۡعَظِیمِ١٠٥﴾ [البقرة: 105].
«کافران اهل کتاب و همچنین مشرکان، دوست نمیدارند خیر و برکتی از جانب خدایتان بر شما نازل گردد و به شما دست دهد، در حالی که خداوند (به خواست و آرزوی ایشان توجهی نمیکند و) به هرکس که بخواهد رحمت خویش را اختصاص میدهد».
آیه میان کفار از اهل کتاب - یهود و نصاری - و مشرکین تلفیق ایجاد کرده و بیان میکند که همگیشان از مسلمانان بیزار بوده و آرزومندند که مسلمانان در شر و گرفتاری و تنگنا و فلاکت باقی بمانند.
بیشک کفار از اهل کتاب و مشرکین دوست ندارند که هیچ خیر و برکتی از سوی خدا به سوی امّت اسلامی فرستاده شود، زیرا دستیابی مسلمانان به این خیر به معنای نیرومندی و شادابی امّت اسلامی است، در حالی که کفار خواهان اینند که امّت در ضعف و ذلّت و حقارت باقی بمانند.
به دلیل اینکه خیر و برکتی که مسلمانان در پی آنند محدود به اسلام و قرآن است، و این همان سرچشمهی نور و هدایت، و جان و زندگی است، لذا کفار بسیار مشتاقند که مسلمانان را از اسلام که سرچشمهی خیر و برکت آنهاست دور گردانند.
اینکه قرآن از این تمایل ناپاک کفار و مشرکین به «ودّ» تعبیر مینماید هدفدار است. زیرا «ودّ» (دوست داشتن - علاقمند بودن) امری قلبی است، و امور قلبی ریشه در آن دارد، به بیان دیگر: اینکه کفار اهل کتاب و مشرکین خواهان محروم ماندن مسلمانان از موهبت و قدرتند نزد آنان چیزی عارضی نیست، بلکه این (علاقه) یک اصل ریشهدار درون آنان است و یک هدف استراتژیک برای آنان است، و این خود انگیزه و محرکی برای رویارویشان بر ضد مسلمانان است.
به عبارت دیگر: بیشک تمامی طرحها و برنامههای کفار بر ضد مسلمین متوجه محروم کردن مسلمانان از خیر و موهبت، و دور کردنشان از هدایت است، و اگر این هدف را میپوشانند، و به ظاهر اینگونه نشان میدهند که در پی منفعت رساندن به مسلمانان و اصلاح حال و روز آنانند. همین نیز بیان میدارد که: مسلمانان در برابر دشمنانشان که علیه آنان دسیسه میچینند هوشیار باشند، و نسبت به هرآنچه به مسلمانان تقدیم میکنند با دیدهی شک و تردید بنگرند، زیرا محرک و انگیزه آنها محروم کردن مسلمانان از دسترسی به هرخیر و موهبتی، و باقی گذاشتنشان در شرّ است!
علاقه و تقلای کفار برای به ارتداد کشاندن مسلمانان
2- خداوند میفرماید:
﴿وَدَّ کَثِیرٞ مِّنۡ أَهۡلِ ٱلۡکِتَٰبِ لَوۡ یَرُدُّونَکُم مِّنۢ بَعۡدِ إِیمَٰنِکُمۡ کُفَّارًا حَسَدٗا مِّنۡ عِندِ أَنفُسِهِم مِّنۢ بَعۡدِ مَا تَبَیَّنَ لَهُمُ ٱلۡحَقُّۖ﴾ [البقرة: 109].
«بسیاری از اهل کتاب، از روی رشک و حسدی که در وجودشان ریشه دوانده است، آرزو دارند اگر بشود شما را بعد از پذیرش ایمان بازگردانند (به جانب کفر و به حال سابقی که داشتید!) با اینکه حقانیت (اسلام و درستی راهی که برگزیدهاید، از روی خود کتابهای آسمانیشان) برایشان کاملاً روشن گشته است».
آیه از رویارویی اهل کتاب با مسلمانان، و هدف ریشهدار و مستحکمشان از این رویارویی خبر میدهد.
بیگمان بسیاری از اهل کتاب - از یهودیان و مسیحیان - آرزو دارند که مسلمانان را از اسلام برگردانند و آنان را به سمت کفر بازگردانند، و عامل و انگیزهای که آنان را به این کار وامیدارد رشک و حسدشان نسبت به مسلمانان است، با آنکه حقیقت بر آنها روشن شده است و یقین دارند که این حق فقط همراه مسلمانان است. هنگامی که به مطالعهی دقیق این آیه میپردازیم، که در مورد آنچه کفار را بر ضد مسلمین تحریک میکند سخن میگوید، بهطور قطع حقایق بعدی را از آن استنباط میکنیم:
1- حق برای کفار روشن شد و دریافتند که خداوند به واسطهی این حق مؤمنین را متمایز گردانیده است و این مؤمنین بر راه راست پروردگارشان قرار دارند، این حقیقت را کفار اهل کتاب درک کرده و تشخیص دادند، آنان از لابلای مطالب کتابهای مقدسشان که از رسول خاتم ج، و ویژگیهای عمومی او، و ویژگیهای دینی که خداوند به واسطهی آن او را برانگیخته است، سخن میگوید؛ او را شناختند.
با این وضوح و روشنی حجت و برهان بر آنان تمام شد تا دیگر عدم شناخت را حجت (و دستاویز ایمان نیاوردن) نگردانند.
2- روشن شدن حق برای اهل کتاب آنان را به تبعیت از آن وا نداشت و این خود دلیلی بر کجی و پیچیش فطری ریشه دوانده در وجودشان است، در نتیجه علم و معرفت نتیجهی منطقیشان را (که پذیرش و اجرای دستورات اسلام است) در آنان پدید نمیآورند، بلکه سبب افزایش کفر و عناد و تعدی در آنان میشوند.
رشک و حسد کفار نسبت به مسلمانان
3- حسادت کفار اهل کتاب نسبت به مسلمانان بدین خاطر است که خداوند بر مسلمانان منت نهاده و هدایت و خیر را به آنان ارزانی داشته است و چون این اهل کتاب وحی خداوند را تحریف کردند و در برابر او طغیان نمودند و به نبرد با فرستادگانش پرداختند به همین دلیل گمراه و گناهکار شدند و در نتیجه خود را از این هدایت و خیر محروم کردند و هنگامی که یقین پیدا کردند که مسلمین همراه و همگام خیر و هدایت و حقاند به جای آنکه از آنان پیروی کرده و همراه و همگام آنان شوند نسبت به آنان حسادت ورزیدند.
واضح است که حسادت یک بیماری پلید درونی است و صاحب حسودش را وامیدارد که تمنای زوال خیر از شخص مورد حسد قرار گرفته را بنماید و بکوشد که او را از خیر محروم گرداند، آنچه نزد حسود مهم است این است که خیر را از طرف مقابل دور گرداند حال برایش فرقی نمیکند که این خیر نصیب او یا شخص دیگری گردد.
حسادت اهل کتاب نسبت به مؤمنین خود دلیلی بر کینه و نفرتشان نسبت به آنان است، و فقط شخص حسود کافر نسبت به اصحاب حق کینه و بغض دارد و این در حالی است که مؤمنین مرتکب کاری نشده، و نسبت به حسودان مرتکب گناهی نشدهاند که موجب کینه و نفرت و حسادت آنان گردد، جز اینکه مؤمنین بر راه حق و هدایتاند!
4- کینه و حسادت اهل کتاب نسبت به مسلمانان آنان را به این امور وا میدارد: رویارویی و جنگیدن با مسلمانان، علاقه و آرزو به اینکه مؤمنین را به تباهی و وسوسه و گمراهی بکشانند، آنان را از حق و خیری که محدود به اسلام است دور گردانند، آنان را از ایمان و دینشان منصرف کرده و به کفر و گمراهی و زیان بازگردانند تا در این حالت یکسان و برابر کفار حسود محارب گردند.
5- این هدف شیطانی اهل کتاب هدفی عارضی و گذرا و یا نشأت گرفته از اختلافی جزیی و کم اهمیت نیست، بلکه علاقه و آرزویی قلبی و ریشهدار است، تمایلی قلبی ثابت در درون اوست، تمایل قلبی از قلب بیرون نرفته و صاحبش از آن دست نمیکشد.
چه وقت کفار از مؤمنین راضی و خرسند میگردند؟
3- خداوند میفرماید:
﴿وَلَن تَرۡضَىٰ عَنکَ ٱلۡیَهُودُ وَلَا ٱلنَّصَٰرَىٰ حَتَّىٰ تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمۡۗ قُلۡ إِنَّ هُدَى ٱللَّهِ هُوَ ٱلۡهُدَىٰۗ وَلَئِنِ ٱتَّبَعۡتَ أَهۡوَآءَهُم بَعۡدَ ٱلَّذِی جَآءَکَ مِنَ ٱلۡعِلۡمِ مَا لَکَ مِنَ ٱللَّهِ مِن وَلِیّٖ وَلَا نَصِیرٍ١٢٠﴾ [البقرة: 120].
«یهودیان و مسیحیان هرگز از تو خشنود نخواهند شد، مگر اینکه از آئین (تحریف شده و خواستهای نادرست ایشان) پیروی کنی. بگو: تنها هدایت الهی هدایت است و اگر از خواستها و آرزوهای ایشان پیروی کنی، بعد از آنکه علم و آگاهی یافتهای (و با دریافت وحی الهی، یقین و اطمینان به تو دست داده است)، هیچ سرپرست و یاوری از جانب خدا برای تو نخواهد بود (و خدا تو را کمک و یاری نخواهد کرد)».
خداوند خطاب به فرستادهاش ج بیان میکند که یهودیان و مسیحیان هرگز از او خشنود نخواهند شد مگر اینکه از آیین آنان پیروی کند، و به او دستور میدهد که در حالی که در راه حق ثابتقدم و استوار است با آنها رویارو شود و به آنان بگوید که هدایت (راستین) هدایت خداست، و او را تهدید میکند که اگر از هوسهای آنان پیروی کند هرگز کسی را نخواهد یافت که او را از عذاب خداوند نجات دهد.
هدف از این خطاب امّت اسلامی است، زیرا پیامبر ج پایبند به هدایت خداوند است و چنین تصور نمیشود که ایشان از هوسهای یهودیان و مسیحیان پیروی کند، در نتیجه خطاب در ظاهرش متوجه پیامبر ج است، اما در حقیقت این سخنی هشدار دهنده از سوی خداوند به همهی افراد امّت ایشان ج است.
میتوانیم از آیه این حقایق و دادههای ذیل را استخراج کنیم:
1- یهودیان و مسیحیان از رسول الله ج و از هرمسلمانی از امتش عصبانی و خشمگیناند، زیرا حق با اوست، و آنان از هر آنکه حق با او باشد بیزارند.
این یهودیان و مسیحیان کافر و گمراهند، زیرا به سبب کفرشان و به سبب کینهای که نسبت به یاران و دوستان خدا دارند خداوند از آنان خشمگین شده و آنان را لعن و نفرین کرده است.
2- اینان هرگز از مسلمانان راضی و خشنود نمیگردند، مگر اینکه مسلمانان از آیین آنان پیروی کنند و دینشان را پذیرفته و یهودی یا مسیحی شوند یا حداقل از اسلام دست کشیده و هدایت را رها کنند و گمراه و ضایع، و سرگردان و آواره گردند به گونهای که نه دینی و نه عقیدهای و نه شخصیتی نداشته باشند. این سخن به این مفهوم است که هرگاه دیدیم که یهودیان و مسیحیان یکی از مسلمانان را دوست داشتند. یا از او خشنود شدند و او را ستودند، ناگزیر باید در این شخص و استقامتش بر راه اسلام و پایبندیش نسبت به آن دچار شک و تردید شویم! زیرا اگر او واقعاً پایبند به اسلام باشد، این کفار او را دوست نمیدارند و از او خشنود نشده و تعریف و تمجیدش نمیکنند.
3- آیه علّت بدگویی یهودیان و مسیحیان از علما و دعوتگران و رهبران مجاهدین معاصر را برای ما بیان میدارد آنجا که اتهامات فراوانی را متوجه این بزرگواران مینمایند و آنان را به افراطگرایی و خشونت و تروریسم و تباهکاری و تخریب متهم کرده و علیه آنان اعلان جنگ میکنند!
همزمان از رهبران و مسئولین حکومتی مسلمانان خشنود بوده، آنان را ستوده و با آنها همسو هستند! قرآن راز نفرتشان از گروه اول، و خشنودیشان از گروه دوم را برملا میسازد.
ناگزیر باید نسبت به غیر ممکن بودن دستیابی مؤمن نیکوکار پایبند به اسلام به خشنودی و محبت یهودیان و مسیحیان یقین داشته باشیم، و اصلاً این موضوع برای شخص مؤمن مهم نیست و حتی اگر از او خشنود گردند باید در (التزامش به) دینش شک کند.
برخی از ویژگیهای مؤمنین و کفار
4- آیه هدایت (راستین) را بر هدایت خداوند محدود میکند و آن همان است که به پیامبر خاتمش ج وحی نموده است: «بگو: هدایت (راستین)، هدایت خداست». [بقره: 120].
و به دلیل اینکه یهودیان و مسیحیان اسلام را نپذیرفتهاند در نتیجه آنان هدایت یافته نیستند، به عبارت دیگر: آنان اشتباه کرده و گمراهند.
5- با توجه به اینکه یهودیان و مسیحیان در مسیر هدایت نیستند در نتیجه پیرو هوی و هوساند، و هوی و هوس ناسازگار و ناهماهنگ با هدایت است، این هوس و هوسشان است که آنان را به حرکت در آورده و هدایتشان نموده، و بر زندگیشان فرمانروایی میکند و اینان بندگان آن هوی و هوساند.
خداوند میفرماید:
﴿فَإِن لَّمۡ یَسۡتَجِیبُواْ لَکَ فَٱعۡلَمۡ أَنَّمَا یَتَّبِعُونَ أَهۡوَآءَهُمۡۚ وَمَنۡ أَضَلُّ مِمَّنِ ٱتَّبَعَ هَوَىٰهُ بِغَیۡرِ هُدٗى مِّنَ ٱللَّهِۚ إِنَّ ٱللَّهَ لَا یَهۡدِی ٱلۡقَوۡمَ ٱلظَّٰلِمِینَ٥٠﴾ [القصص: 50].
«پس اگر (این پیشنهاد تو را نپذیرفتند و) پاسخت نگفتند، بدان که ایشان فقط از هواها و هوسهای خود پیروی میکنند! آخر چه کسی گمراهتر و سرگشتهتر از آن کسی است که از هوی و هوس خود پیروی کند، بدون اینکه رهنمودی از جانب خدا (بدان شده) باشد؟! مسلماً خداوند مردمان ستمپیشه را به سوی حق) رهنمود نمینماید (چرا که کسی که به دنبال باطل رود، به حق راهیاب نمیشود)».
6- نظر به اینکه آنان پیرو هوی و هوساند در نتیجه آنان جاهل و نادانند، نه علم و نه آگاهی ندارند، زیرا هوی و هوس (آدمیان را) فقط به سمت نادانی راهنمایی میکند، هوی و هوس استعدادها و تواناییهای آدمی را بیاثر میگرداند، و تواناییهای عقلی و ظرفیتهای هوشی او را از رشد باز میدارد.
خداوند میفرماید:
﴿أَفَرَءَیۡتَ مَنِ ٱتَّخَذَ إِلَٰهَهُۥ هَوَىٰهُ وَأَضَلَّهُ ٱللَّهُ عَلَىٰ عِلۡمٖ وَخَتَمَ عَلَىٰ سَمۡعِهِۦ وَقَلۡبِهِۦ وَجَعَلَ عَلَىٰ بَصَرِهِۦ غِشَٰوَةٗ فَمَن یَهۡدِیهِ مِنۢ بَعۡدِ ٱللَّهِۚ أَفَلَا تَذَکَّرُونَ٢٣﴾ [الجاثیة: 23].
«هیچ دیدهای کسی را که هوی و هوس خود را به خدایی خود گرفته است، و با وجود آگاهی (از حق و باطل، آرزوپرستی کرده است و) خدا او را گمراه ساخته است، و بر گوش و دل او مهر گذاشته است و بر چشمش پردهای انداخته است؟! پس چه کسی جز خدا (و خدا هم از وی رویگردان است) میتواند او را راهنمایی کند؟ آیا پند نمیگیرید و بیدار نمیشوید».
علم در پیوند با هدایت است، و کسانی که همراه علمند همانان پیرو هدایت خداوندند.
منظور خداوند از این سخن: ﴿بَعۡدَ ٱلَّذِی جَآءَکَ مِنَ ٱلۡعِلۡمِ﴾ [البقرة: 120]، علمی است که در دنیا و آخرت برای صاحبش منفعت دارد، و نه علمی که فقط دانش و آموزش و مطالعه و خواندن است.
7- میتوان از آیه این صفات را برای یهودیان و مسیحیان استنباط کرد: آنان جاهل و بدون علماند، آنان پیروی هوی و هوساند، گمراه و ره گم کردهاند، از مسلمانان خشمگیناند.
اما ویژگیهای مؤمنین در این آیه عبارتند از: آنا عالماند، راه یافتهاند، بر راه حق استوار و ثابتقدمند، مراقب دشمنانند!
4- خداوند میفرماید:
﴿قُلۡ یَٰٓأَهۡلَ ٱلۡکِتَٰبِ هَلۡ تَنقِمُونَ مِنَّآ إِلَّآ أَنۡ ءَامَنَّا بِٱللَّهِ وَمَآ أُنزِلَ إِلَیۡنَا وَمَآ أُنزِلَ مِن قَبۡلُ وَأَنَّ أَکۡثَرَکُمۡ فَٰسِقُونَ٥٩﴾ [المائدة: 59].
«(ای پیغمبر!) بگو: ای اهل کتاب! آیا بر ما خُرده میگیرید؟ (مگر ما چه کردهایم) جز اینکه به خداوند و به چیزی که بر ما نازل شده و به چیزی که پیشتر (بر شما) نازل شده است ایمان داریم؟! (این کار شما ناشی از عدم ایمان است و هم بدان خاطر است که) بیشتر شما فاسق (و خارج از شریعت خدا) هستید».
آیه حقیقت (عیبجویی) اهل کتاب از مؤمنین را بیان میدارد و علّت این عیبجویی را روشن میسازد، علّت همان ایمان مؤمنین به خداوند، و ایمانشان به تمامی کتابهای آسمانی و فرستادگان خداوند است، همچنان که سببش فسق و نافرمانی اهل کتاب و خروجشان از دین خداوند است.
یهودیان و مسیحیان اهل کتاب خیرخواه مسلمانان نیستند، آنان آرزومندند که مسلمانان را از اسلام رویگردان نمایند و نسبت به مسلمانان رشک و حسد دارند، از آنان خشمگیناند، و از آنان ایراد و انتقام میگیرند!
کفار در حالی به تعامل با مسلمانان میپردازند که دارای این صفاتند، و در حالی به رویارویی با آنان میپردازند که این احساسات را درون خود مخفی میکنند، و برای جنگ با آنان نقشه میکشند در حالی که دارای این سرمایه از زشتیهایند.
این همان چیزی است که آیات راهنما و روشنگر قرآن برای ما آشکار ساختهاند. بیشک انتقام اصحاب باطل از اصحاب حق و انواع شکنجههایی را که بر آنان اعمال میکنند و تمایلی که به کشتن و رها شدن از آنان دارند، مبتنی بر کینهی سیاه اصحاب باطل است.
همچنان که خداوند در مورد اصحاب اخدود میفرماید:
﴿وَمَا نَقَمُواْ مِنۡهُمۡ إِلَّآ أَن یُؤۡمِنُواْ بِٱللَّهِ ٱلۡعَزِیزِ ٱلۡحَمِیدِ٨﴾ [البروج: 8].
«شکنجهگران هیچ ایراد و عیبی و جرمی بر مؤمنان نمیدیدند جز اینکه ایشان به خداوند قادر و چیره، و شایستهی هرگونه ستایشی، ایمان داشتند!!».
وقتی که کفار فاسق علاقمند ایرادگیری و انتقام گرفتن از مسلمانان و نابود کردن آنانند، آیا مسلمانان توقع دارند که از رویارویی و نبرد با آنان دست بکشند؟.
5- خداوند میفرماید:
﴿وَلَیَزِیدَنَّ کَثِیرٗا مِّنۡهُم مَّآ أُنزِلَ إِلَیۡکَ مِن رَّبِّکَ طُغۡیَٰنٗا وَکُفۡرٗاۚ وَأَلۡقَیۡنَا بَیۡنَهُمُ ٱلۡعَدَٰوَةَ وَٱلۡبَغۡضَآءَ إِلَىٰ یَوۡمِ ٱلۡقِیَٰمَةِۚ کُلَّمَآ أَوۡقَدُواْ نَارٗا لِّلۡحَرۡبِ أَطۡفَأَهَا ٱللَّهُۚ وَیَسۡعَوۡنَ فِی ٱلۡأَرۡضِ فَسَادٗاۚ وَٱللَّهُ لَا یُحِبُّ ٱلۡمُفۡسِدِینَ٦٤﴾ [المائدة: 64].
«(به سبب تنگچشمی و کینهتوزی) آنچه از سوی پروردگارت بر تو نازل میشود (که آیات قرآن مجید است) بر سرکشی و کفرورزی بسیاری از آنان میافزاید. ما در میان آنان تا روز قیامت دشمنی و کینهتوزی افکندهایم. آنان هرزمان که آتش جنگی (علیه پیغمبر و مؤمنان) افروخته باشند، خداوند آن را خاموش ساخته است. آنان به خاطر ایجاد فساد در زمین میکوشند و خداوند مفسدان و تباهکاران را دوست نمیدارد».
آیه از یهودیان، و کفر و دشمنی آنان سخن میگوید، همچنین علاقهی آنان برای رویارویی با مسلمانان و دورکردنشان از دینشان را برای مسلمانان آشکار میسازد.
یهودیان از حق متنفر و گریزانند و میدانند که بیشک مسلمانان بر حقاند و بدین خاطر از آنان خشمگیناند و هرگاه که مسلمانان بر حق ثابتقدمتر میشوند یهودیان بر کفرشان نسبت به آن، و ظلم و ستمشان بر ضد مسلمانان میافزایند.
به رغم آنکه کینه و دشمنی میان گروههای یهودی تا روز قیامت عمیق و ریشهدار است و خداوند این کینه و دشمنی را میانشان انداخته و در نتیجه از میانشان رخت برنمیبندد با این همه آنان در رویارویی با مؤمنین یکی میشوند.
یهودیان فاسد و مفسدند و به فساد و تبهکاری در زمین میپردازند و میکوشند که رذائل و زشتیها را میان مردم گسترش دهند و به جنگ فضیلتها و اهل آن میروند بدین خاطر خداوند از آنان خشمگین شده و نفرینشان مینماید!
نظر به اینکه آنان فاسد و مفسدند، آنان مسببین جنگها و ویرانیهایند، و شعلههای فتنهها و درگیریها و اختلافات مسلحانه را شعلهور میسازند، میکوشند که دیگران را برای رویارویی و نبرد با مسلمانان به خدمت فرا خوانند، اما خداوند به کمین آنان نشسته و نیرنگهایشان را بر ضد مسلمین باطل میگرداند، و هرگاه که آتش جنگ را شعلهور میسازند خداوند آن را خاموش مینماید و هرگاه که فتنهای میافروزند خداوند آن را از میان میبرد.
6- خداوند میفرماید:
﴿... وَلَا یَزَالُونَ یُقَٰتِلُونَکُمۡ حَتَّىٰ یَرُدُّوکُمۡ عَن دِینِکُمۡ إِنِ ٱسۡتَطَٰعُواْۚ وَمَن یَرۡتَدِدۡ مِنکُمۡ عَن دِینِهِۦ فَیَمُتۡ وَهُوَ کَافِرٞ فَأُوْلَٰٓئِکَ حَبِطَتۡ أَعۡمَٰلُهُمۡ فِی ٱلدُّنۡیَا وَٱلۡأٓخِرَةِۖ ...﴾ [البقرة: 217].
«پیوسته با شما خواهند جنگید تا اگر بتوانند شما را از آئینتان برگردانند، ولی کسی که از شما از آئین خود برگردد و در حال کفر بمیرد، چنین کسانی اعمالشان در دنیا و آخرت برباد میرود».
آیه از نبرد کافرین مشرک بر ضد مسلمانان، و علاقه و تلاش آنها برای در فتنه و شکنجه انداختن مسلمانان سخن میگوید، آنان بدین خاطر این کار را میکنند تا مسلمانان از دین حق خود دست کشیده و به سوی باطلی که کفار بدان مبتلایند بازگردند!
آیه قاعده ثابت عامی را بیان میدارد که بیانگر دیدگاه کفار نسبت به مسلمین، و بنیان ثابتی است که کفار بر پایهی آن به تعامل با مسلمین میپردازند.
کفار خود را به رویارویی و ستیز و نبرد با مسلمانان عادت دادهاند و این وظیفهی شیطانی را رسالت خود در زندگی گردانیدهاند، و خود را وقف آن نمودهاند و اموالشان را به این کار اختصاص دادهاند و هرآنچه را دارند برای انجام این کار واگذار کردهاند!
فعل ﴿لَا یَزَالُونَ﴾: بر تداوم، و عدم توقف یا پایانپذیری دلالت دارد، و جمله ﴿یُقَٰتِلُونَکُمۡ﴾ در محل نصب و خبر ﴿لَا یَزَالُونَ﴾ است، زیرا «مازال» از أخوات «کان» است که اسم را مرفوع و خبر را منصوب میکند، یعنی: پیوسته کفار با شما میجنگند.
آیه دو فعل را با صیغهی مصارع بیان داشته ﴿وَلَا یَزَالُونَ یُقَٰتِلُونَکُمۡ﴾، این رویه برای اشاره به نو شدن مدام هدف آنها، و به روز شدن مدام ابزارها و دستاویزهایشان است، این ابزارها و دستاویزها بر پایهی تداوم بر نبرد با مسلمانان است.
نبرد کفار با مسلمانان فقط در یک صورت پایان میپذیرد که آیه آن صورت را مشخص و تحدید کرده است: ﴿حَتَّىٰ یَرُدُّوکُمۡ عَن دِینِکُمۡ﴾ تا اگر بتوانند شما را از آئینتان برگردانند.
بیگمان هدف کفار - در گذشته و حال و آینده - از نبرد با ما، برگرداندن ما از دین حقمان است، آنان ابزارها و شیوههای گوناگونی علیه ما به کار میگیرند تا به هدف خود نائل آیند، اگر ما از دینمان رویگردان شویم نبردشان با ما متوقف شده و رویارویشان با ما پایان میپذیرد! خداوند ما را از پذیرش درخواست آنان، و تحقق بخشیدن به هدفشان بر ضد خود برحذر میدارد، و بدین خاطر کسی را که تسلیم شده و از دینش رویگردان شده و در حالت کفر بمیرد را به عذاب دردناک در دنیا و آخرت تهدید میکند.
حال به جمع میان دو آیه فرا میخوانیم:
- آیهای که هدف یهودیان و مسیحیان از رویارویی با ما را تعیین و تحدید میکند، (هدف آنها) دست کشیدنمان از دینمان است: «یهودیان و مسیحیان هرگز از تو خشنود نخواهند شد، مگر اینکه از آئین (تحریف شده) ایشان پیروی کنی». [بقره: 120].
- آیهای که هدف مشرکین کافر از تداوم نبرد آنان با ما را تعیین و تحدید میکند، (هدف آنها) به ارتداد کشاندن ما از دینمان است: «(مشرکان) پیوسته با شما خواهند جنگید تا اگر بتوانند شما را از آئینتان برگردانند». [بقره: 217].
هردو گروه کافر برای تحقق بخشیدن به هدف مشترکشان باهم جمع شده و یکی میشوند، هدف آنها از رویاروییشان با ما، اسلام ما است، قرآن با بیان آنچه در درون خود میپوشند و کتمان میکنند آنان را رسوا میکند، و ما را با آن (نیتهای درونیشان) آشنا میکند تا در مقابل آنان بیشتر از خود مراقبت کرده و هوشیار باشیم، و در برابر نقشههایشان آگاه بوده، و بر حق و حقیقت ثابتقدم و استوار باشیم!
ویژگیهای مؤمنینی که رویاروی کفارند
7- خداوند میفرماید:
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ مَن یَرۡتَدَّ مِنکُمۡ عَن دِینِهِۦ فَسَوۡفَ یَأۡتِی ٱللَّهُ بِقَوۡمٖ یُحِبُّهُمۡ وَیُحِبُّونَهُۥٓ أَذِلَّةٍ عَلَى ٱلۡمُؤۡمِنِینَ أَعِزَّةٍ عَلَى ٱلۡکَٰفِرِینَ یُجَٰهِدُونَ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ وَلَا یَخَافُونَ لَوۡمَةَ لَآئِمٖۚ ذَٰلِکَ فَضۡلُ ٱللَّهِ یُؤۡتِیهِ مَن یَشَآءُۚ وَٱللَّهُ وَٰسِعٌ عَلِیمٌ٥٤ إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥ وَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱلَّذِینَ یُقِیمُونَ ٱلصَّلَوٰةَ وَیُؤۡتُونَ ٱلزَّکَوٰةَ وَهُمۡ رَٰکِعُونَ٥٥ وَمَن یَتَوَلَّ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ وَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ فَإِنَّ حِزۡبَ ٱللَّهِ هُمُ ٱلۡغَٰلِبُونَ٥٦﴾ [المائدة: 54-56].
«ای مؤمنان! هرکس از شما از آئین خود بازگردد (و از ایمان به کفر گراید، کوچکترین زیانی به خدا نمیرساند و در آینده) خداوند جمعیتی را (به جای ایشان بر روی زمین) خواهد آورد که خداوند دوستشان میدارد و آنان هم خدا را دوست میدارند. نسبت به مؤمنان نرم و فروتن بوده و در برابر کافران سخت و نیرومندند. در راه خدا جهاد میکنند و به تلاش میایستند و از سرزنش هیچ سرزنشکنندهای هراسی به خود راه نمیدهند. این هم فضل خدا است (که کسی دارای چنین اوصافی باشد)؛ خداوند آن را به هرکس که بخواهد (به خیر و خوبی نائل شود) عطا میکند. و خداوند دارای فضل فراوان و (انعام بیشمار است، و از مستحقان آن) آگاه است. تنها خدا و پیغمبر او و مؤمنانی یاور و دوست شمایند که خاشعانه و خاضعانه نماز را به جای میآورند و زکات مال به در میکنند. و هرکس که خدا و پیغمبر او و مؤمنان را به دوستی و یاری بپذیرد (از زمرهی حزب الله است و) بیتردید حزب الله پیروز است».
آیات پیشین بیانگر تداوم رویارویی کفار با مؤمنین است، رویارویی که میان آدم ÷ و ابلیس شروع شد و در همهی تاریخ بشریت استمرار داشته است و تا برپایی قیامت نیز مدام ادامه خواهد داشت. همچنین آیات پیشین، صفات دشمنانی که به رویارویی با ما میپردازند، و هدفشان از این رویارویی، و ابزارها و دستاویزهایشان علیه ما، را به ما شناساند، و ما را از پذیرفتن و برآورده کردن آنها برحذر داشت.
اما این آیات از سوره مائده از ویژگیهای اساسی مؤمنین صادق سخن میگوید، کسانی که به رویارویی با کفار میپردازند و در برابرشان میایستند و به طرفداری و جانبداری از اسلامشان میپردازند، و خواهران و برادران و مرز و بومهایشان را نجات میدهند:
1- خداوند آنان را دوست دارد، و از نشانههای محبتش به آنان این است که آنان را برای خود انتخاب کرده، و در راه خدمت به دینش به کار میگمارد.
2- آنان خدا را دوست دارند، و از نشانههای اینکه خدا را دوست دارند این است که به رویارویی با دشمنانش پرداخته و به طرفداری و جانبداری از دینش میپردازند.
3- آنان به جهادی بزرگ، صادقانه، پذیرفته شده در پیشگاه خدا، و ثابت و پیوسته، در راه خدا میپردازند.
4- آنان حسابی برای غیر خدا باز نمیکنند، و در راه خدا از سرزنش هیچ ملامتگری، و اعتراض هیچ معترضی نمیترسند.
5- آنان به دین خدا پایبندند، نماز را برپای داشته، و با خضوع و فروتنی انفاق میکنند.
6- آنان دوستان خدایند، خدا و رسولش و مؤمنان را به دوستی برگزیدهاند و از کفار اعلان انزجار و بیزاری مینمایند.
7- آنان گروه خداوندند که پیروز و چیرهاند.