اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

حدیث سی وپنجم: تعداد خطبۀ جمعه


جابر بن سمرهس روایت کرده است: «کَانَ یَخْطُبُ قَائِمًا ثُمَّ یَجْلِسُ ثُمَّ یَقُومُ فَیَخْطُبُ قَائِمًا فَمَنْ نَبَّأَکَ أَنَّهُ کَانَ یَخْطُبُ جَالِسًا فَقَدْ کَذَبَ فَقَدْ وَاللَّهِ صَلَّیْتُ مَعَهُ أَکْثَرَ مِنْ أَلْفَىْ صَلاَةٍ.» وفی روایة: «ثمَّ یَقْعُدُ قَعْدَةً لا یتکلمُ.»[1] «پیامبر ج ایستاده خطبه می‌خواندند سپس می­نشستند سپس می­نشستند و در نهایت خطبه را ایستاده می­خواندند (و به اتمام می‌رساندند)، هر کس به تو خبر دادند که ایشان نشسته خطبه می‌خواندند دروغ گفته است. و قسم به خداوند! من با ایشان بیش از دوهزار نماز را خوانده‌ام.» ودر روایتی آمده است: «سپس بین دوخطبه می­نشست و سخن نمی­گفت.»

این حدیث بیانی آشکار در این دارد که پیغمبر اکرم ج دو خطبه خوانده­اند و همچنین این روایت دلیل بر مواظبت پیامبر ج بر ایستادن در حال خطبه می­کند.

مچنین نشان می­آید که بین دو خطبه بهترین کار برای همه سکوت وآرام گرفتن می­باشد.



[1] (صحیح): مسلم (ش2033) / نسایی(ش1415و1417و1418و1574و1583و1584) / ابوداود (ش1095-1097) / ابن ماجه (ش1105و1106) از طریق (شعبة بن الحجاج وسفیان الثوری وابوخیثمة وابوعوانه وزهیر بن معاویة واسرائیل بن یونس وابوالاحوص) روایت کرده‌اند: «عن سماک بن حرب قال أنبأنى جابر بن سمرة (رضی الله عنه) أن رسول الله ج کان یخطب قائما ثم یجلس ثم یقوم فیخطب قائما» و فی روایة سفیان «کانت خطبته قصدا وصلاته قصدا» وفی روایة ابوعوانه واسرائیل لابی داود وللنسایی: «ثم یقعد قعدة لایتکلم»

حدیث سی وچهارم: خواندن دعای استفتاح خطبه


پیامبر ج هر سخنرانی و خطبه‌ای را با أذکار زیر شروع می‌کردند: «إِنَّ الْحَمْدَ لِلَّهِ نَحْمَدُهُ وَنَسْتَعِینُهُ مَنْ یَهْدِهِ اللَّهُ فَلاَ مُضِلَّ لَهُ وَمَنْ یُضْلِلْ فَلاَ هَادِىَ لَهُ وَأَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ وَحْدَهُ لاَ شَرِیکَ لَهُ وَأَنَّ مُحَمَّدًا عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ أَمَّا بَعْدُ!»[1] «حمد از آنِ خداوند است و ما از وی یاری می‌طلبیم و از وی طلب مغفرت می‌نماییم و از شرارت نفسمان به وی پناه می‌بریم. هرکس را خداوند هدایت بخشد، گمراه کننده‌ای نخواهد داشت و هرکس را وی «به سبب تعدّی و نافرمانیش» گمراه سازد هدایتگری نخواهد داشت. و شهادت می‌دهم که هیچ معبود «بر حقّی» بجز الله وجود ندارد و شهادت می‌دهم محمّد بنده و فرستادۀ اوست. اما بعد.»



[1] (صحیح): مسلم (ش2045) / نسایی (ش3278) / ابن ماجه (ش1893) از طریق (عبدالاعلی بن عبدالاعلی ویزید بن زریع ویحیى بن زکریا بن أبی زائدة) روایت کرده‌اند: «عن داود عن عمرو بن سعید عن سعید بن جبیر عن بن عباس : أن رجلا کلم النبی ج فی شیء فقال النبی ج إن الحمد لله نحمده ونستعینه من یهده الله فلا مضل له ومن یضلل الله فلا هادی له وأشهد أن لا إله إلا الله وحده لا شریک له وأشهد أن محمدا عبده ورسوله أما بعد »

حدیث سی وسوّم: زمان اذان گفتن موذن


ابن عمرب روایت می‌کند: «کان النبی ج إذَا خَرَجَ یَومَ الجُمُعةِ فَقَعَدَ عَلىَ المِنبَرِ أذَّنَ بِلال.»[1] «پیامبر ج هرگاه در روز جمعه خارج می‌شدند، بر منبر می‌نشستند و بلال أذان می‌گفتند.»

از این روایت برمی­آید که مستحب بوده موذن وقتی اذان بگوید که امام روی منبر نشسته باشد. وهمچنین سنت بر این بوده که امام هنگام اذان در مسجد حضور داشته باشد.



[1] (صحیح): بخاری (ش912و916) / ابوداود (ش1089) / ترمذی (ش516) / نسایی (ش1392) از طریق (ابن ابی ذئب ویونس بن یزید) روایت کرده‌اند: «عن الزهری عن السائب بن یزید قال کان النداء یوم الجمعة اوّله إذا جلس الإمام على المنبر على عهد النبی صلى الله علیه وسلم وأبی بکر وعمر رضی الله عنهما فلما کان عثمان رضی الله عنه وکثر الناس زاد النداء الثالث على الزوراء.»

حدیث سی ودوم: رو کردن امام به مردم هنگام خطبه


عبدالله بن مسعودس روایت کرده است: «کَانَ رَسُولُ اللَّهِ ج إِذَا صعد المِنْبَرَ اسْتَقْبَلَنا بِوَجْهِهِ.»[1] «پیغمبر خدا ج هرگاه از منبر بالا می‌رفتند با صورتشان به ما رو می‌کردند.»

از این روایت برداشت می­گردد که امام هنگام خطبه به مردم رو کند؛ و نه اینکه پشت به آنان و یا سر به زیر بوده ویا اینکه به سمت خاصّی خارج از سمت نماز گزاران- روکند.

 

 

 



[1] (صحیح): این روایت ازطریق عبدالله بن مسعود و عبدالله بن عمرو وحکم انصاری و فاطمة بنت قیس وعامر شعبی و عطاء بن ابی رباح از رسول الله ج روایت شده است:

 

اما طریق عبدالله بن عمرب: بیهقی، السنن الکبری (ش5952) / ابن عدی، الکامل (ج5ص253) / طبرانی، المعجم الاوسط (ج6ص381) والمعجم الکبیر (ج11ص321) / ابن حبان، المجروحین (ج2ص46) / ابن عساکر، تاریخ دمشق (ج47ص323) از طریق (الولید بن عتبة و عبد الوهاب بن الضحاک و محمّد بن أبی السری) روایت کرده است: «حدثنا الولید بن مسلم ثنا عیسى بن ابی عون عبد الله الأنصارى عن نافع عن ابن عمر قال: کان رسول الله ج إذا دنا من منبره یوم الجمعة سلم على من عنده من الجلوس، فإذا صعد المنبر استقبل الناس بوجهه ثم سلم.» اما این اسناد «ضعیف» است چرا که عیسى بن عبد الله الأنصاری: امام ابن حبان گفته است: «لاینبغی ان یحتج بما انفرد به» وامام ابن عدی گفته است: «عامة ما یرویه لایتابع علیه؛ و روى بقیة عن عیسى هذا مناکیرٌ» وامام هیثمی گفته است: «ضعیفٌ» [ابن حجر، لسان المیزان (ج4ص400) / هیثمی، مجمع الزوائد (ج2ص119)].

اما طریق عبدالله بن مسعودس: ترمذی (ش509) / بزار (ش1481) / خطیب بغدادی، تاریخ بغداد (ج6ص298) / دارقطنی، العلل (ج5ص139) از طریق (عباد بن یعقوب ومعاویة بن هشام) روایت کرده‌اند: «حدثنا محمّد بن الفضل بن عطیة قال حدثنا منصور عن إبراهیم عن علقمة عن عبد الله أن النبی صلى الله علیه وسلم کان إذا صعد المنبر استقبلنا بوجهه» اما این اسناد «موضوع» است چرا که محمّد بن الفضل بن عطیه: امامان یحیی بن معین و عمرو بن علی فلاس و نسایی و ابن ابی شیبه وی را کذّاب دانسته‌اند. [ابن حجر، تهذیب التهذیب (ج9ص401) / ابن حجر تقریب التهذیب (ش6225) / ذهبی، الکاشف (ش5113)].

اما طریق حکم انصاریس: ابونعیم، معرفة الصحابة (ش1934) روایت کرده است: «أخبرنا أحمد بن محمّد بن یوسف (السقطی) ثنا عبد الله بن محمّد البغوی حدثنی محمّد بن عبد الملک الواسطی ثنا محمّد بن القاسم الأسدی قال حدثنیه مطیع أبو یحیى الأنصاری وکان شیخاً عابداً قال حدثنی أبی (رفاعة بن عوف) عن جده (حکم انصاری) قال: کان رسول الله صلى الله علیه وسلم إذا قام یوم الجمعة على المنبر استقبلنا بوجهه.» اما این اسناد «موضوع» است چرا که محمّد بن القاسم الأسدی: امامان احمد و دارقطنی وی را «کذّاب» می‌دانند وامام ابوداود هم می‌گوید: «غیر ثقة ولا مأمون أحادیثُه موضوعةٌ» وامام یحیی بن معین هم گفته است: «لیس بشیء یکذبُ» [ابن حجر، تهذیب التهذیب (ج9ص407) / ابن حجر، تقریب التهذیب (ش6229) / یحیی بن معین، معرفة الرجال روایة ابن محرز (ج1ص50)]

اما طریق فاطمة بنت قیسس طبرانی، المعجم الاوسط (ج5ص124) والمعجم الکبیر (ج2ص54) / ابن حیان، طبقات المحدثین باصبهان (ج4ص245) از طریق (عبد الوارث بن ابراهیم) روایت کرده‌اند: «حدثنا سیف بن مسکین الأسواری قال حدثنا ابو الاشهب جعفر بن حیان عن عامر الشعبی عن فاطمة بنت قیس قالت سمعت منادی رسول الله ج ینادی الصلاة جامعة فخرجت فی نسوة من الأنصار حتى أتینا المسجد فصلى بنا رسول الله ج صلاة الظهر ثم صعد المنبر فاستقبلنا بوجهه ... .» اما این اسناد «باطل» است چرا که سیف بن مسکین الأسواری: امام ابن حجر گفته است: «شیخٌ بصرىٌ یأتی بالمقلوبات والاشیاء الموضوعة» وامام ابن حبان هم گفته است: «یأتی بالمقلوبات والأشیاء الموضوعات لایحل الاحتجاج به لمخالفته الأثبات فی الروایات على قلتها» وامام هیثمی گفته است: «ضعیفٌ جداً» وامام دارقطنی گفته است: «لیس بالقوی» [ابن حجر، لسان المیزان (ج3ص132) / ابن حبان، المجروحین (ج1ص385) / دارقطنی، العلل (ج1ص219) / هیثمی، مجمع الزوائد (ج7ص290)].

اما طریق عامر شعبی: احمد بن حنبل، العلل ومعرفة الرجال (ش2216) / ابن ابی شیبه، المصنف (ج2ص23) از طریق (حماد بن اسامه و هشیم بن بشیر) روایت کرده‌اند: «حدثنا مجالد (بن سعید) عن الشعبی قال کان رسول الله صلى الله علیه وسلم إذا صعد المنبر یوم الجمعة استقبل الناس بوجهه فقال السلام علیکم ویحمد الله ویثنی علیه ویقرأ سورة ثم یجلس ثم یقوم فیخطب ثم ینزل وکان أبو بکر وعمر یفعلانه.» اما این اسناد هم «ضعیف» است چرا که شعبی تابعی است وروایت «مرسل» است.

اما طریق عطاء بن ابی رباح: عبدالرزاق (ج1ص228) روایت کرده است: «عبد الرزاق عن بن جریج عن عطاء ان النبی ج کان إذا صعد المنبر أقبل بوجهه على الناس فقال السلام علیکم.» اما عطاء بن ابی رباح تابعی است لذا اسنادش «مرسل وضعیف» است.

اما شواهدی دارد از جمله:

احمد، المسند (ش11381) / نسایی (ش1576) از طریق (إسماعیل بن عمر أبو المنذر و عبد العزیز الدراوردی) روایت کرده‌اند: «عن داود بن قیس الفراء عن عیاض بن عبد الله عن أبی سعید الخدری: أن رسول الله ج کان یخرج یوم الفطر ویوم الأضحى إلى المصلى فیصلی بالناس فإذا جلس فی الثانیة وسلم قام فاستقبل الناس بوجهه والناس جلوس؛ فإن کانت له حاجة یرید أن یبعث بعثا ذکره للناس وإلا أمر الناس بالصدقة قال: تصدقوا ثلاث مرات فکان من أکثر من یتصدق النساء.» و رجال احمد «رجال صحیحین» بوده جز إسماعیل بن عمر أبو المنذر که «رجال مسلم» می‌باشد واسنادش هم «صحیح» است.

حدیث سی ویکم: اتّخاذ منبر در نماز جمعه


أمّ هشام دختر حارثهل روایت کرده است: «مَا أَخَذْتُ ﴿قٓۚ وَٱلۡقُرۡءَانِ ٱلۡمَجِیدِإلاَّ عَنْ لِسَانِ رَسُولِ اللَّهِ ج یَقْرَؤُهَا کُلَّ یَوْمِ جُمُعَةٍ عَلَى الْمِنْبَرِ إِذَا خَطَبَ النَّاسَ.»[1] «من ﴿قٓۚ وَٱلۡقُرۡءَانِ ٱلۡمَجِیدِ﴾. را جز از زبان پیغمبر خدا ج نشینده­ام (و) ایشان ج هر جمعه بر منبر در موقعیکه برای مردم خطبه می­خواندند آن­را قرائت می­فرمودند.»

محرز و آشکار است که پیامبر خدا ج بر روی منبر خطبه خوانده­اند و یاران بزرگوارشy به فرموده­های گهربار و نابش با جان و دل گوش فراداده­اند. و در این زمینه اختلافی مشاهده نمی­شود. و همچنین خطبه بر روی منبر از زوایای مختلفی سودمند است. جدای از اینکه اعلام به حاضرین راحت­تر و بهتر صورت می­گیرد، مشاهدۀ خطیب و نمازگزاران باعث بالا رفتن کارایی موعظه و توجه مخاطبان می­شود.

هچنین از این روایت برمی­آید که خواندن سوره [ق] در خطبه جمعه وشرح آن مستحب می­باشد.



[1]- (صحیح): مسلم (ش2052) والّلفظ له/ ابوداود (ش1102) از طریق (یحیى بن عبد الله بن عبد الرحمن وعبد الله بن محمّد بن معن) روایت کرده­اند: «عن أم هشام بنت حارثة بن النعمان قالت لقد کان تنورنا وتنور رسول الله ج واحدا سنتین أو سنة وبعض سنة وما أخذت [ق والقرآن المجید] إلا عن لسان رسول الله ج یقرؤها کل یوم جمعة على المنبر إذا خطب الناس.»