اوس بن اوسس روایت کرده است: «سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ مَنْ غَسَّلَ وَاغْتَسَلَ یَوْمَ الْجُمُعَةِ وَبَکَّرَ وَابْتَکَرَ وَمَشَى وَلَمْ یَرْکَبْ فَدَنَا مِنْ الْإِمَامِ وَاسْتَمَعَ وَلَمْ یَلْغُ کَانَ لَهُ بِکُلِّ خُطْوَةٍ عَمَلُ سَنَةٍ أَجْرُ صِیَامِهَا وَقِیَامِهَا.»[1] «از پیامبر خدا ج شنیدم که فرمودند: هر کس روز جمعه غسل کند و نیکو غسل نماید و در اوّل وقت (به نماز جمعه) برود و زود برود و با پیاده برود و سوار هیچ مَرکبی نشود و به امام نزدیک شود و خوب گوش فرا دهد و کلام لغو (و بی فایده) نگوید به ازای هر قدمش اجر عمل یک سال از روزه و قیام (و نماز) برای وی خواهد بود.»
از جمله مستحبات و فضائل روز جمعه پیاده و زود رفتن به نماز جمعه میباشد، به گونهای که نمازگزار به امام و خطیب جمعه در حدّ امکان نزدیک شود، ولی نباید برای نزدیک شدن به امام از روی شانۀ مردم عبور نماید.
همچنین پیامبر اکرم ج میفرماید: «مَنِ اغْبَرَّتْ قَدَمَاهُ فِی سَبِیلِ الله حَرَّمَهُ الله، عَلَى النَّارِ.»[2] «هر کس قدمهایش در راه خداوند، غبارآلود شود، خداوند آتش را بر وی حرام میکند.»
رفتن به نماز جمعه و در واقع هر نمازی باید با تأنی و آرامش باشد و شخص به سمت مسجد ندود و بدین وسیله به خود و دیگران استرس و فشار وارد کند و حتّی در مواردی عجله و شتابان به سوی مسجد و نماز جماعت رفتن باعث رنجش و هتک حقوق دیگران میشود، فرمودۀ پیامبر اکرم ج ملاک این حکم است، ایشان ج میفرماید: «إِذَا أُقِیمَتِ الصَّلاةُ فَلا تَأْتُوهَا تَسْعَوْنَ، ایتُوهَا تَمْشُونَ عَلَیْکُمُ السَّکِینَةُ، فَمَا أَدْرَکْتُمْ فَصَلُّوا، وَمَا فَاتَکُمْ فَأَتِمُّوا.»[3] «هرگاه نماز اقامه گردید با عجله و شتابان به سوی آن نروید، با حالتی آرام و با تأنّی به سمت آن پیاده حرکت کنید، به هر (مقداری از نماز رسیدید) آنرا بخوانید و هر مقدار (از نماز را از دست دادید، بعد از سلام امام برخیزید و آن را) تمام کنید.»
این حکم در مورد کسی که سوار بر ماشین و یا مرکبی به مسجد میرود نیز صدق میکند که مستحب است آرام و با تأنی حرکت کند حتّی اگر فقط قسمتی از نماز را دریابد؛ مگر اینکه به کل نماز نرسد که در نتیجه چون جمعه واجب است لذا باید عجله کند البته عجلهای که موجب تضییع حق دیگران و اذیت و آزار به دیگران و ضرر به خود و دیگران نباشد.
[1] (صحیح): احمد، المسند (ش16173و16962) / ابوداود (ش345) / بیهقی، السنن الکبری (ش6089) وشعب الایمان (ش2728) ومعرفة السنن والآثار (ش6591) / ابن ابی شیبه، المصنف (ج2ص3) / ابن ماجه (ش1087) / طبرانی، المعجم الکبیر (ج1ص215) / مروزی، الجمعة وفضلها (ش50) / تمام رازی، الفوائد (ج2ص202) / ابن ابی عاصم، الآحاد والمثانی (ش1573) / اصفهانی، الترغیب والترهیب (ش920) / بغوی، شرح السنة (ج4ص236) / ابونعیم، معرفة الصحابه (ش986) / طوسی، المستخرج علی ترمذی (ج3ص8) / ضیاء المقدسی، المنتقى من مسموعات مرو (ش420) / ابن قانع، معجم الصحابة (ش34) جزء الحسن بن رشیق (ش78) / ابن بشران، الامالی (ش974) / جرجانی، الامالی (ش307) از طریق (یحیی بن آدم ومحمّد بن حاتم الجرجرائى و أبو بکر بن أبی شیبة) روایت کردهاند: «حدثنا (عبدالله) بن المبارک عن الأوزاعى حدثنى حسان بن عطیة حدثنى أبو الأشعث الصنعانى حدثنى أوس بن أوس الثقفى سمعت رسول الله - صلى الله علیه وسلم - یقول: من غسل یوم الجمعة واغتسل ثم بکر وابتکر ومشى ولم یرکب ودنا من الإمام فاستمع ولم یلغ کان له بکل خطوة عمل سنة أجر صیامها وقیامها.»
وحسان بن عطیة هم متابعه شده واحمد، المسند (ش16175) / نسایی (ش1384) / طبرانی، المعجم الکبیر (ج1ص215) / ابن عساکر، تاریخ دمشق (ج36ص120و200و43ص299) / ابن عساکر، معجم الشیوخ (ج1ص490) / ابونعیم، معرفة الصحابه (ش988) / طوسی، الاربعین (ش12) / نسوی، الاربعین (ش27) / ابن سعد، الطبقات الکبری (ج5ص339) / ابن ابی عاصم، الآحاد والمثانی (ش1573) از طریق (عبدالرحمن بن یزید بن جابر ویحیى بن الحارث الذماری وابوقلابة وسلیمان بن موسی وعثمان بن ابی خالد) روایت کردهاند: «أنه سمع أبا الأشعث حدثه انه سمع اوس بن اوس... .»
وابوالاشعث صنعانی هم متابعه شده وابوداود (ش346) / طبرانی، المعجم الاوسط (ج2ص122) / طیالیسی، المسند (ش1210) / خطیب بغدادی، موضح اوهام الجمع والتفریق (ج2ص397) از طریق (عبادة بن نسى و الحسن البصری ومحمّد بن سعید الازدی) روایت کرده است: «عن أوس بن اوس الثقفى عن النبی - صلى الله علیه وسلم - ... .»
و رجال احمد «رجال صحیحین» میباشد جز شراحیل بن شرحبیل ابوالاشعث صنعانی که «رجال مسلم» است واسنادش هم «صحیح» میباشد.
وامام حافظ عراقی هم گفته است: «اسنادٌ جیدٌ»
وامام حاکم نیشابوری هم گفته است: «حدیثٌ صحیحٌ علی شرط الشیخین»
وامام ذهبی هم گفته است: «اسنادٌ صالحٌ»
وامام نووی گفته است: «اسناد حسنٌ»
وامامان بغوی وترمذی هم گفته است: «حدیثٌ حسنٌ» [بغوی، شرح السنة (ج4ص236) / نووی، خلاصة الأحکام فی مهمات السنن وقواعد الإسلام (ش2717) / الزبیدی، اتحاف السادة المتقین بشرح إحیاء علوم الدین (ج3ص238) / ذهبی، تذکرة الحفاظ (ج3ص127) / ترمذی (ش496) / حاکم، المستدرک (ش1042)]
[2]- (صحیح): بخاری (ش907) / ترمذی (ش1632) / نسایی (ش3116) از طریق (یحیی بن حمزه والولید بن المسلم) روایت کردهاند: «حدثنا یزید بن أبی مریم الأنصاری قال حدثنا عبایة بن رفاعة قال أدرکنی أبو عبس وأنا أذهب إلى الجمعة فقال سمعت النبی ج یقول من اغبرت قدماه فی سبیل الله حرمه الله على النار.»
[3]- (صحیح): بخاری (ش908) / مسلم (ش1389-1391) / ابوداود (ش572) ترمذی (ش327) / نسایی (ش861) / ابن ماجه (ش775) از طریق (سعید بن مسیب و ابوسلمه بن عبدالرحمن وعبدالرحمن بن یعقوب وهمام بن منبه) روایت کردهاند: «أن أبا هریرة قال سمعت رسول الله صلى الله علیه وسلم یقول: ... .»
عبدالله بن عمروب روایت کرده است: «عَنْ النَّبِیِّ ج قَالَ یَحْضُرُ الْجُمُعَةَ ثَلَاثَةٌ فَرَجُلٌ حَضَرَهَا یَلْغُو فَذَاکَ حَظُّهُ مِنْهَا وَرَجُلٌ حَضَرَهَا بِدُعَاءٍ فَهُوَ رَجُلٌ دَعَا اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ فَإِنْ شَاءَ أَعْطَاهُ وَإِنْ شَاءَ مَنَعَهُ وَرَجُلٌ حَضَرَهَا بِإِنْصَاتٍ وَسُکُوتٍ وَلَمْ یَتَخَطَّ رَقَبَةَ مُسْلِمٍ وَلَمْ یُؤْذِ أَحَدًا فَهِیَ کَفَّارَةٌ إِلَى الْجُمُعَةِ الَّتِی تَلِیهَا وَزِیَادَةُ ثَلَاثَةِ أَیَّامٍ فَإِنَّ اللَّهَ یَقُولُ: ﴿مَن جَآءَ بِٱلۡحَسَنَةِ فَلَهُۥ عَشۡرُ أَمۡثَالِهَاۖ﴾[1] «سه دسته به نماز جمعه میروند: اوّل: مردیکه هنگام خطبه لغو میگوید و این بهرۀ وی از نماز جمعه است. و دوّم: مردیکه هنگام خطبه دعا میخواند و خداوند اگر بخواهد وی را مستجاب میکند و اگر بخواهد مستجاب نمیکند. و سوّم: مردیکه هنگام حضور در جمعه و خطبه ساکت بوده و از بالای گردن مؤمنی عبور نکرده و به کسی آزار نرسناده باشد لذا این جمعه کفارۀ گناهان ده روز وی میگردد و خداوندأ فرموده است: «هرکس کار نیکی انجام دهد (پاداش مضاعف، دست کم از دریای جود و کرم خداوند معظّم) ده برابر دارد.»
در این حدیث پیامبر ج اشاره به این مینمایند که جدای از هفت روز در حدیث قبل، گناه ده روز وی بخشیده میشود به شرط سکوت نمازگزار و عدم آزار دیگران در هنگام برپایی نماز جمعه.
[1] (صحیح): احمد، المسند (ش7002) / ابوداود (ش1115) / بیهقی، السنن الکبری (ش6042) وشعب الایمان (ش3002) / ابن عبدالبر، التمهید (ج19ص36) / ابن ابی حاتم، التفسیر (ج5ص460) / ابن عساکر، تاریخ دمشق (ج46ص77) / ابن خزیمه (ش1713) از طریق (احمد بن عبیدالله ومسدد بن سرهد و ابوکامل الجحدری وعفان بن مسلم وعبیدالله بن عمر ومحمّد بن عبدالله بن بزیع) روایت کردهاند: «حدثنا یزید (بن زریع) عن حبیب المعلم عن عمرو بن شعیب عن أبیه عن عبد الله بن عمرو عن النبى ج قال: یحضر الجمعة ثلاثة نفر؛ رجل حضرها یلغو وهو حظه منها، ورجل حضرها یدعو فهو رجل دعا الله عز وجل إن شاء أعطاه وإن شاء منعه، ورجل حضرها بإنصات وسکوت ولم یتخط رقبة مسلم ولم یؤذ أحدا فهى کفارة إلى الجمعة التى تلیها وزیادة ثلاثة أیام؛ وذلک بأن الله عزوجل یقول:﴿مَن جَآءَ بِٱلۡحَسَنَةِ فَلَهُۥ عَشۡرُ أَمۡثَالِهَاۖ﴾.
ویزید بن زریع هم متابعه شده واحمد، المسند (ش6701) / ابن عدی، الکامل (ج4ص253) از طریق (یوسف بن ماهک وایوب بن تمیمه) روایت کردهاند: «عن عمرو بن شعیب ... .»
ورجال احمد، المسند (ش7002) «ثقة» ومترجم در تهذیب هستند؛ فقط چنانکه گفتیم: بعضی از علما در سماع (شعیب) از (جدش) اختلاف دارند لذا این اسناد را در درجه «حسن» قرار میدهند وامام حاکم نیشابوری گفته است: «لا أعلم خلافاً فی عدالة عمرو بن شعیب؛ إنما اختلفوا فی سماع أبیه من جده» وامام ترمذی هم گفته است: «من تکلم فی حدیث عمرو بن شعیب إنما ضعفه لأنه یحدث عن صحیفة جده کأنهم رأوا أنه لم یسمع هذه الأحادیث من جده» لکن امامان ابن حجر وابن الملقن در تهذیب التهذیب و البدر المینر روایاتی را دال بر صحّت سماع پدرش از جدش میآورند که با اثباتش این اسناد «صحیح» میگردد؛ وامامان بخاری وعلی بن مدینی واحمد بن حنبل واسحاق بن راهویه ودارقطنی وابن حجر وبیهقی وابوعبید السلام ویعقوب بن شیبه وحاکم نیشابوری وابوبکر نیشابوری ومحیی الدین نووی هم «سماعش» را تأیید نمودهاند. وامام اسحاق بن راهویه گفته است: «(عمرو بن شعیب عن أبیه عن جده) إذا کان الراوی عن عمرو بن شعیب ثقةً فهو (کأیوب عن نافع عن ابن عمر)». و امام یعقوب بن شیبه هم گفته است: «ما رأیت أحدا من أصحابنا ممن ینظر فی الحدیث وینتقی الرجال یقول فی عمرو بن شعیب شیئاً، وحدیثه صحیحٌ وهو ثقةٌ ثبتٌ والأحادیث التی أنکروا من حدیثه إنما هی لقوم ضعفاء رووها عنه وما روى عنه الثقات فصحیحٌ» و امام بخاری هم گفته است: «رأیت أحمد بن حنبل وعلی بن المدینی وإسحاق بن راهویه یحتجون بحدیث عمرو بن شعیب عن أبیه عن جده. قال البخاری: من الناس بعدهم؟» وامام یحیی بن معین سماعش را قبول ندارد ومی گوید که از روی کتاب و صحیفهی جدش بوده است لیکن میگوید: «احادیثُه صحاحٌ» ودر واقع امام یحیی بن معین آن را به صورت وجادهی صحیح میپذیرد که یکی از طرق تحمل حدیث میباشد پس در هر صورت نزد امام یحیی بن معین روایاتش صحیح ومقبول است [رک: ترمذی (ش322) / بخاری، التاریخ الکبیر (ج4ص218) / ابن حجر، تهذیب التهذیب (ج8ص48) / تقریب التهذیب (ش2806) / بیهقی، السنن الکبر (ج5ص167ش10065) / مستدرک (ش2298و2375) / ابن الملقن، البدر المنیر (ج2ص154) / نووی، تهذیب الأسماء واللغات (ص346و534)] لذا اسناد روایاتش «صحیح» است.
وامامان نووی وابن الملقن هم گفتهاند: «اسناده صحیحٌ» [ابن الملقن، البدرالمنیر (ج4ص683) / نووی، خلاصة الاحکام (ش2836)]
أبو سعید و أبوهریرهب روایت میکنند که رسول الله ج فرمودند: «مَنْ اغْتَسَلَ یَوْمَ الْجُمُعَةِ وَاسْتَاکَ وَمَسَّ مِنْ طِیبٍ إِنْ کَانَ عِنْدَهُ وَلَبِسَ مِنْ أَحْسَنِ ثِیَابِهِ ثُمَّ خَرَجَ حَتَّى یَأْتِیَ الْمَسْجِدَ فَلَمْ یَتَخَطَّ رِقَابَ النَّاسِ ثُمَّ رَکَعَ مَا شَاءَ أَنْ یَرْکَعَ ثُمَّ أَنْصَتَ إِذَا خَرَجَ الْإِمَامُ فَلَمْ یَتَکَلَّمْ حَتَّى یَفْرُغَ مِنْ صَلَاتِهِ کَانَتْ کَفَّارَةً لِمَا بَیْنَهَا وَبَیْنَ الْجُمُعَةِ الَّتِی قَبْلَهَا.»[1] «هرکس در روز جمعه، غسل کند و مسواک بزند و اگر عطر داشت استفاده کند، و بهترین لباسش را بپوشد، و بعد از آن به مسجد برود، و از روی شانههای مردم عبور نکند (وهرجایی را که خالی یافت بنشیند،) و سپس تا جایی که خداوندأ خواسته نماز بخواند، و سپس وقتی که امام آمد، ساکت باشد (و به خطبه گوش دهد)، موجب کفارۀ گناهان (صغیرهای) است که از جمعۀ قبل تاکنون مرتکب شده است.»
این حدیث جدای از بیان برخی از سنن جمعه که محرز هستند به این فضیلت اشاره دارد که در صورتیکه شخص نماز جمعهاش را کامل بجای آورد و موجب آزار مردم در هنگام خطبه نگردد خداوند گناهان صغیرۀ وی را بین دو جمعه میبخشد.
از فرمودۀ پایین محرز میگردد که حدیث مذکور اشاره به بخشیدن گناهان صغیره دارد نه کبیره.
[1] (صحیح): احمد، المسند (ش11768) روایت کرده است: «حدثنا یعقوب حدثنا أبی (ابراهیم بن سعد) عن محمد بن إسحاق حدثنا محمد بن إبراهیم بن الحارث التیمی عن أبی سلمة بن عبد الرحمن بن عوف وأبی أمامة بن سهل بن حنیف عن أبی سعید الخدری وأبی هریرة قالا قال رسول الله صلى الله علیه وسلم: ... .»
وابراهیم بن سعد هم متابعه شده وابوداود (ش343) / بیهقی، السنن الکبری (ش6170) وشعب الایمان (ش2987) / حاکم، المستدرک (ش1046) / طحاوی، شرح معانی الآثار (ج1ص368) / ابن حبان (ش2778) / ابن خزیمه (ش1762) / طیالسی، المسند (ش2485) / بیهقی، معرفة السنن والآثار (ش6657) والقراءة خلف الإمام (ش255) / ابن منذر، الاوسط (ش1737و5001) / ابن الاعرابی، المعجم (ش526) / بغوی، شرح السنة (ج4ص230) از طریق (حماد بن سلمه ویزید بن خالد ومحمد بن سلمه واسماعیل بن ابراهیم ویعقوب بن ابراهیم واحمد بن خالد) روایت کردهاند: «عن محمد بن إسحاق عن محمد بن إبراهیم عن أبى سلمة بن عبد الرحمن وأبی أمامة بن سهل بن حنیف ... .»
ورجال احمد «رجال صحیحین» میباشد فقط محمد بن اسحاق بن یسار که به دلیل روایت از فاطمه بنت قیس توسط امام مالک و هشام بن عروه و یحیی بن سعید قطان تضعیف شده است؛ چرا که شوهر فاطمه هشام بن عروه میگوید: ابن اسحاق از زنم روایت کرده در حالیکه هیچگاه وی را ندیده است؟! که امامان عجلی و علی بن مدینی و احمد بن حنبل و ذهبی آن را رد کرده و از وی دفاع میکنند؛ و میگویند مگر صحابهای که از عائشهل روایت نمودهاند ایشان را دیدهاند؟ از طرفی شاید احادیثی که محمد بن اسحاق از فاطمه روایت کرده در زمان قبل از بلوغش بوده باشد! اما امام ذهبی بازهم به خاطر اینکه امام مالک وی را تضعیف نموده میگوید: تضعیف مالک در وی اثر دارد؛ و من تعجب میکنم چگونه تضعیفش را رد کرده اما بازهم میگوید جرح مالک بر وی تأثیر دارد؟ همچنین از امام یحیی بن معین به خاطر قدری بودن تضعیف گردیده اما امام یحیی بن معین میگوید «ولی در روایت حدیث ثقة و ثبت است» اما از نظر حفظ آنقدر قوی بوده که امام شعبة بن الحجاج که خودش امیرالمومنینِ فی الحدیث میباشد در مورد محمد بن اسحاق بن یسار گفته است: «محمد بن إسحاق أمیر المؤمنین لحفظه» و امام علی بن مدینی هم که عالمِ علل حدیث میباشد در موردش گفته است: «نظرت فی کتب محمد بن إسحاق فما وجدت علیه الا فی حدیثین ویمکن أن یکونا صحیحین» و در جایی دیگر هم گفته است: «حدیثُه صحیحٌ» [ابن حجر، تهذیب التهذیب (ج9ص42) / ذهبی، سیر اعلام النبلاء (ج7ص34)]. و مدلس هم بوده است اما تصریح به سماع کرده است. لذا اسنادش هم «صحیح» است.
وامام حاکم نیشابوری هم گفته است: «هذا حدیثٌ صحیحٌ على شرط مسلم ولم یخرجاه.»
وامام ذهبی هم گفته است: «علی شرط مسلم»
وامام ابن الملقن هم گفته است: «هذا الحدیث صحیحٌ»
وامام ابن فرح الاشبیلی هم گفته است: «رواته کلهم ثقاتٌ»
وامام نووی هم گفته است: «اسناده حسنٌ» [حاکم، المستدرک مع التلخیص للذهبی (ش1045) / ابن الملقن، البدرالمنیر (ج4ص670) / ابن فرح، مختصر خلافیات البیهقی (ج2ص263) / نووی، خلاصة الاحکام (ش2734)]
عبدالله بن عمرو بن عاصب از رسول الله ج روایت کرده است: «مَنِ اغْتَسَلَ یَوْمَ الْجُمُعَةِ وَمَسَّ مِنْ طِیبِ امْرَأَتِهِ - إِنْ کَانَ لَهَا - وَلَبِسَ مِنْ صَالِحِ ثِیَابِهِ ثُمَّ لَمْ یَتَخَطَّ رِقَابَ النَّاسِ وَلَمْ یَلْغُ عِنْدَ الْمَوْعِظَةِ کَانَتْ کَفَّارَةً لِمَا بَیْنَهُمَا وَمَنْ لَغَا وَتَخَطَّى رِقَابَ النَّاسِ کَانَتْ لَهُ ظُهْرًا.»[1] «هر کس روز جمعه غسل کند و (اگر خودش هم عطر نداشت) از عطر همسرش استفاده کند -البته اگر وی عطر داشت- و بهترین لباسش را بپوشد و سپس (وقتی وارد مسجد شد) بر شانۀ مردم قدم بر ندارد و در موقع موعظه کلام لغو نگوید، (این عملکردش) کفارۀ (گناهانش) بین جمعهاش (وجمعۀ دیگر) خواهد شد و هر کس کلام لغو گوید و بر شانۀ مردم قدم بردارد برای وی فقط (ثواب) نماز ظهر خواهد بود.»
جدای از احکامی که نص حدیث آشکارا بدان اشاره میفرماید از جمله سنّتهای رفتن به نماز جمعه خوشبو کردن خود میباشد البته این استحباب برای مردان است؛ و نباید زن برای رفتن به مسجد، معطر از خانه بیرون رود. ابوهریرهس روایت کرده است: «لا تَمْنَعُوا إِمَاءَ اللَّهِ مَسَاجِدَ اللَّهِ، وَلْیَخْرُجْنَ تَفِلاتٍ.»[2] «زنان وکنیزان خداوند را از رفتن به مسجد منع نکنید؛ (ولی آنان هم وقتی به مسجد میروند،) بوی خوش به خود نزنند. و با همان بوی خود خارج شوند.»
همچنین بر شخص محرم در حج استعمال عطر حرام است، به دلیل اینکه رسول الله ج فرمودند: «لاَ یَلْبَسُ الْمُحْرِمُ ثَوْبًا مَسَّهُ وَرْسٌ وَلاَ زَعْفَرَانٌ.»[3] «انسان محرم نباید لباسی بپوشد که وَرس (گیاه خوشبو) و زعفران به آن خورده است.»
و امام ابن حجر/ گفته است: «ألحَقَ العُلَمَاءُ بِذلِکَ أنوَاعَ الطِّیبِ لَلاشتِرَاکِ فِی الحُکمِ.»[4] «علماء به ورس(گیاهی خوشبو) و زعفران، سایر بوهای خوش را قیاس کردهاند؛ چرا که همه یک علت دارند.»
[1] (صحیح): ابوداود (ش347) / بیهقی، السنن الکبری (ش6098) / ابن خزیمه (ش1810) / حدیث أبی الفضل الزهری (ش499) / اصفهانی قوام السنة، الترغیب والترهیب (ش949) از طریق (ابن أبى عقیل ومحمّد بن سلمة والربیع بن سلیمان وابراهیم بن منقذ) روایت کردهاند: «حدثنا عبدالله بن وهب أخبرنى أسامة ابن زید عن عمرو بن شعیب عن أبیه عن عبد الله بن عمرو بن العاص عن النبى - صلى الله علیه وسلم - أنه قال: من اغتسل یوم الجمعة ومس من طیب امرأته - إن کان لها - ولبس من صالح ثیابه ثم لم یتخط رقاب الناس ولم یلغ عند الموعظة کانت کفارة لما بینهما ومن لغا وتخطى رقاب الناس کانت له ظهرا.»
رجال ابوداود «ثقة» ومترجم در تهذیب هستند فقط أسامة بن زید: امام یحیی بن معین میگوید: «ثقةٌ صالحٌ حجةٌ» و امام علی بن مدینی میگوید: «عندنا ثقهٌ» وامام عجلی میگوید: «ثقةٌ» و امام یعقوب بن سفیان فسوی هم گفته است: «هو عند أهل المدینة وأصحابنا ثقة مأمونٌ» وامام ابن عدی میگوید: «لیس بحدیثه بأس» وامام ابوحاتم میگوید: «یکتب حدیثه و لایحتج به» و امام ذهبی هم گفته است: «صدوقٌ قوی الحدیث و الظاهر أنه ثقةٌ» وامام نسایی گفته است: «لیس بالقوى» البته امام نسایی گفته است: «قولنا (لیس بالقوی): لیس بجرح مفسد» لذا نزد امام نسایی حداقل «حسن الحدیث» است و امام ابن حجر هم گفته است: «صدوقٌ یهم» و امام عبدالله بن نمیر گفته است: «مدنی مشهورٌ» وامام ابن حبان هم وی را در «ثقات» آورده و گفته است: «یخطیء» وامام احمد گفته است: «لیس بشیء» [ابن حجر، تهذیب التهذیب (ج1ص208) و تقریب التهذیب (ش317) / ذهبی، الموقظه (ص19) و ذکر أسماء من تکلم فیه وهو موثق (ش26) / علی بن مدینی، سؤالات محمّد بن عثمان بن أبی شیبة (ش103) / فسوی، المعرفة و التاریخ (ج3ص43)] پس «ثقة» بوده واگر چهاندکی خطا دارد لذا امام هیثمی هم گفته است: «هو من رجال الصحیح وفیه ضعف» [هیثمی، مجمع الزوائد (ج4ص374)]
همچنین باید اشاره کنیم که بعضی از علما در سماع شعیب از جدش اختلاف دارند لذا این اسناد را در درجه «حسن» قرار میدهند وامام حاکم نیشابوری گفته است: «لا أعلم خلافاً فی عدالة عمرو بن شعیب؛ إنما اختلفوا فی سماع أبیه من جده» وامام ترمذی هم گفته است: «من تکلم فی حدیث عمرو بن شعیب إنما ضعفه لأنه یحدث عن صحیفة جده کأنهم رأوا أنه لم یسمع هذه الأحادیث من جده» لکن امامان ابن حجر و ابن الملقن در تهذیب التهذیب و البدر المینر روایاتی را دال بر صحّت سماع پدرش از جدش میآورند که با اثباتش این اسناد «صحیح» میگردد؛ وامامان بخاری و علی بن مدینی و احمد بن حنبل و اسحاق بن راهویه و دارقطنی و ابن حجر و بیهقی و ابوعبید السلام و یعقوب بن شیبه و حاکم نیشابوری و ابوبکر نیشابوری و محیی الدین نووی هم «سماعش» را تأیید نمودهاند. وامام اسحاق بن راهویه گفته است: «(عمرو بن شعیب عن أبیه عن جده) إذا کان الراوی عن عمرو بن شعیب ثقةً فهو کأیوب عن نافع عن ابن عمر». و امام یعقوب بن شیبه هم گفته است: «ما رأیت أحدا من أصحابنا ممن ینظر فی الحدیث وینتقی الرجال یقول فی عمرو بن شعیب شیئاً، وحدیثه صحیحٌ وهو ثقةٌ ثبتٌ والأحادیث التی أنکروا من حدیثه إنما هی لقوم ضعفاء رووها عنه وما روى عنه الثقات فصحیحٌ» و امام بخاری هم گفته است: «رأیت أحمد بن حنبل وعلی بن المدینی وإسحاق بن راهویه یحتجون بحدیث عمرو بن شعیب عن أبیه عن جده. قال البخاری: من الناس بعدهم؟» وامام یحیی بن معین سماعش را قبول ندارد و میگوید که از روی کتاب و صحیفهی جدش بوده است لیکن میگوید: «احادیثُه صحاحٌ» ودر واقع امام یحیی بن معین آن را به صورت وجادهی صحیح میپذیرد که یکی از طرق تحمل حدیث میباشد پس در هر صورت نزد امام یحیی بن معین روایاتش صحیح ومقبول است [رک: ترمذی (ش322) / بخاری، التاریخ الکبیر (ج4ص218) / ابن حجر، تهذیب التهذیب (ج8ص48) / تقریب التهذیب (ش2806) / بیهقی، السنن الکبر (ج5ص167ش10065) / حاکم، المستدرک (ش2298و2375) / ابن الملقن، البدر المنیر (ج2ص154) / نووی، تهذیب الأسماء واللغات (ص346و534)] لذا اسناد روایاتش «صحیح» است.
وامام نووی گفته است: «اسناده حسنٌ» [نووی، خلاصة الاحکام (ش2756)]
[2]- (صحیح): احمد، المسند (ش9645) / حمیدی، المسند (ش978) / ابوداود (ش565) / دارمی، السنن (ش1279) / بیهقی، السنن الکبری (ش5583) ومعرفة السنن والآثار (ش1625) / ابن الجارود، المنتقی (ش332) / ابن حبان (ش2214) / ابن خزیمه (ش1679) / ابویعلی، المسند (ش5933و5915) / سراج، المسند (ش799) / شافعی، المسند (ش819) / ابن ابی شیبه، المصنف (ج2ص276) / عبدالرزاق، المصنف (ج3ص151) / ابن حزیم، المحلی (ج3ص130) / ابن عبدالبر، التمهید (ج24ص174) / مشیخة أبی الحسن السکری (ش76) / خطیب بغدادی، تاریخ بغداد (ج6ص18) / طحاوی، احکام القرآن (ج1ص468) / بغوی، شرح السنة (ج3ص438) از طریق (یحیی بن سعید القطان وسفیان بن عیینه ویزید بن هارون وهشام الدستوایی وعیس بن یونس وعبدالله بن ادریس ویزید بن زریع وعبدالرحیم بن سلیمان وعبدالرحمن بن محمد و عبدة بن سلیمان ومحمد بن عبید وزائدة بن قدامه وخالد بن عبدالله وانس بن عیاض وسعید بن عامر وسفیان بن عیینه) روایت کردهاند: «عن محمد بن عمرو عن أبى سلمة عن أبى هریرة أن رسول الله ج قال: لا تمنعوا إماء الله مساجد الله ولکن لیخرجن وهن تفلات.»
ومحمد بن عمرو بن علقمه هم متابعه شده وبخاری، التاریخ الکبیر (ج4ص79) / سراج، المسند (ش798) / طبرانی، المعجم الاوسط (ج1ص178) / بزار (ش8569) از طریق (سلمة بن صفوان و المغیرة بن قیس وصفوان بن سلیم) روایت کردهاند: «عن أبى سلمة ... .»
رجال احمد «رجال صحیحین» بوده فقط محمد بن عمرو بن علقمة بن وقاص اللیثى: امامان علی بن المدینی ونسایی ویحیی بن معین میگویند: «ثقةٌ» وامام مالک هم وی را «ثقة» میداند چرا که از وی روایت کرده است وبشر بن عمر گفت: «سألت مالکا عن رجل! فقال رأیته فی کتبی؟ قلت لا: قال لو کان ثقةً لرأیته فی کتبی.» وامام ابوحاتم رازی میگوید: «صالحُ الحدیث یکتب حدیثه و هو شیخ.» و امام ابن عدی میگوید: «له حدیث صالحٌ و قد حدث عنه جماعة من الثقات کل واحد منهم ینفرد عنه بنسخة و یغرب بعضهم على بعض و یروى عنه مالک غیر حدیث فى الموطأ؛ وأرجو أنه لابأس به.» و امام شعبة بن الحجاج هم از وی روایت میکرده و وی جز از «ثقات» روایت نمیکرده است وامام سمعانی هم میگوید: «من جلة العلماء ومن قراء المدینة ومُتقنیهم» وامام یحیی بن سعید القطان میگوید: «صالحٌ لیس بأحفظ الناس للحدیث» و امام عبدالله بن مبارک هم گفته است: «لیس به بأس» وامام ابن حبان هم وی را در «ثقات» آورده و گفته است: «کان یخطىء» و امام یحیی بن معین هم گفته است: «ما زال الناس یتقون حدیثه» اما امام یحیی بن معین علّتش را قبول نداشته لذا چنانکه گفتیم وی را «ثقة» دانسته است وامام ذهبی هم گفته است: «مشهورٌ حسنُ الحدیث» وامام یعقوب بن شیبه میگوید: «هو وسطٌ وإلى الضعف ما هو» وامام جوزجانی هم گفته است: «لیس بالقوی وهو ممن یشتهی حدیثه» [ابن حجر، تهذیب التهذیب (ج9ص375وج10ص7) ولسان المیزان (ج1ص14) وتقریب التهذیب (ش6188) / ذهبی، المغنی فی الضعفاء (ش5876) / علی بن مدینی، سؤالات محمد بن عثمان بن أبی شیبة (ش94) / یحیی بن معین، معرفة الرجال روایة أحمد بن محمد بن القاسم بن محرز (ج1ص107) / سمعانی، الانساب (ج5ص155)] لذا تا زمانیکه خطایش محرز نگردیده احادیثش «صحیح» میباشد. ودیدیم که متابعه هم شده است.
وامام نووی هم گفته است: «اسناده صحیحٌ علی شرط البخاری ومسلم»
وامامان ابن الملقن وبغوی هم گفتهاند: «حدیثٌ صحیحٌ» [نووی، المجموع (ج4ص199) / بغوی، شرح السنة (ج3ص438) / ابن الملقن، البدر المنیر (ج5ص46)]
[3]- (صحیح): مسلم (ش2850و2849) / ابوداود (ش1825) / نسایی (ش2667و2670و2675و2677) از طریق (عبدالله بن دینار ونافع وسالم) روایت کردهاند: «عن عبدالله بن عمر قال سئل النبى ج ما یلبس المحرم؟ قال: لا یلبس المحرم القمیص ولا العمامة ولا البرنس ولا السراویل ولا ثوبا مسه ورس ولا زعفران ولا الخفین إلا أن لا یجد نعلین فلیقطعهما حتى یکونا أسفل من الکعبین.»
[4]- ابن حجر، فتح الباری، 4/54.
عبدالله بن عباسب روایت کرده که پیامبر ج فرمودند: «الْبَسُوا مِنْ ثِیَابِکُمُ الْبَیَاضَ فَإِنَّهَا مِنْ خَیْرِ ثِیَابِکُمْ وَکَفِّنُوا فِیهَا مَوْتَاکُمْ وَإِنَّ خَیْرَ أَکْحَالِکُمُ الإِثْمِدُ یَجْلُو الْبَصَرَ وَیُنْبِتُ الشَّعْرَ.»[1] «لباس سفید بپوشید؛ چرا که از بهترینِ لباسهای شماست و مُردگانتان را با (پارچۀ) سفید کفن کنید و بهترین سرمۀ چشم، سنگ سرمه (آنتیموان) است که چشم را جلا داده و باعث رشد مو(ی مژه ها) میشود.»
پوشیدن بهترین لباسی که انسان دارد از سنن روز جمعه میباشد. اکثر علما بر این باورند که پوشیدن لباس زیبا و تمیز سنّتی است برای کسانی که به نماز جمعه میروند. بهترین رنگ لباسی که پیامبر ج به آن اشاره فرمودهاند لباس سفید است که جدای از روز جمعه در هر موقع و زمانی حتّی در مواقع تعزیه پوشیدن آن سنّت است.
[1] (صحیح): ابوداود (ش3880و4063) / احمد، المسند (ش3878) ازطریق (احمد بن یونس) روایت کرده است: «حدثنا زهیر (بن معاویة) حدثنا عبد الله بن عثمان بن خثیم عن سعید بن جبیر عن ابن عباس قال قال رسول الله ج: البسوا من ثیابکم البیاض فإنها من خیر ثیابکم وکفنوا فیها موتاکم.»
وزهیربن معاویة هم متابعه شده واحمد، المسند (ش2219و2479و3426) / ترمذی (ش994) / ابن ماجه (ش1472و3566) / بیهقی، السنن الکبری (ش9217) وشعب الایمان (ش6318) / ضیاء المقدسی، الاحادیث المختاره (ج10ص197-200) / حاکم، المستدرک (ش7378و1308) / طبرانی، المعجم الاوسط (ج4ص7) والمعجم الصغیر (ج1ص238) والمعجم الکبیر (ج12ص64-66) / ابن حبان (ش5423) / بزار (ش5092-5093) / حمیدی، المسند (ش520) / شافعی، المسند (ش1576) / شهاب القضاعی، المسند (ش1253) / ابن ابی شیبه، المصنف (ج3ص152) / عبدالرزاق، المصنف (ج3ص429) / ابونعیم، اخبار اصفهان (ج1ص375) / ابن المقری، المعجم (ش822) / ابن شاهین، ناسخ الحدیث ومنسوخه (ش596و595) / خطیب بغدادی، المتفق والمفترق (ج2ص127) / ابن شاهین، ناسخ الحدیث ومنسوخه (595) / ابوطاهر السلفی، الطیوریات (ش949) / بغوی، شرح السنة (ج5ص314) / ابن العدیم، بغیة الطلب فی تاریخ حلب (ج3ص94) از طریق (عبدالله بن رجاء وبشر بن المفضل ویحیی بن سلیم وسفیان الثوری وزائدة بن قدامة و عبدالرحمن بن عبدالله المسعودی و روح بن القاسم ومعمر بن راشد وحماد بن سلمه و ابوعوانه و داود بن عبدالرحمن وشجاع بن الولید و وهیب بن خالد) روایت کردهاند: «عن عبد الله بن عثمان بن خثیم ... .»
و عبدالله بن عثمان بن خثیم هم متابعه شده وطبرانی، المعجم الکبیر (ج12ص45) ازطریق (حکیم بن جبیر وعثمان بن حکیم) روایت کردهاند: «حدثنا یعقوب بن غیلان العمانی ثنا أبو کریب ثنا أحمد بن یونس عن أبی بکر عیاش عن نصیر بن أبی الأشعث عن حکیم بن جبیر عن سعید بن جبیر ... .»
و رجال ابوداود «رجال صحیحین» بوده جز عبدالله بن عثمان بن خثیم که «رجال صحیح مسلم» میباشد واسنادش هم «صحیح» است.
وامام ترمذی هم گفته است: «حدیثٌ حسنٌ صحیحٌ»
وامام حاکم نیشابوری هم گفته است: «هذا حدیثٌ صحیح الاسناد ولم یخرجاه»
وامامان ذهبی وابن القطان وابن الملقن وابن حبان ونووی هم گفتهاند: «حدیثٌ صحیحٌ» [ترمذی (ش994) / حاکم، المستدرک مع التلخیص للذهبی (ش7378) / ابن الملقن، البدر المنیر (ج4ص672و672) وتحفة المحتاج إلى أدلة المنهاج (ج1ص590) / نووی، المجموع (ج7ص215)]