اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

حدیث دهم: فضیلت زود رفتن به نماز جمعه


ابوهریرهس روایت کرده است که پیغمبر ج فرموده­اند: «مَنْ اغْتَسَلَ یَوْمَ الْجُمُعَةِ غُسْلَ الْجَنَابَةِ ثُمَّ رَاحَ فَکَأَنَّمَا قَرَّبَ بَدَنَةً وَمَنْ رَاحَ فِی السَّاعَةِ الثَّانِیَةِ فَکَأَنَّمَا قَرَّبَ بَقَرَةً وَمَنْ رَاحَ فِی السَّاعَةِ الثَّالِثَةِ فَکَأَنَّمَا قَرَّبَ کَبْشًا أَقْرَنَ وَمَنْ رَاحَ فِی السَّاعَةِ الرَّابِعَةِ فَکَأَنَّمَا قَرَّبَ دَجَاجَةً وَمَنْ رَاحَ فِی السَّاعَةِ الْخَامِسَةِ فَکَأَنَّمَا قَرَّبَ بَیْضَةً فَإِذَا خَرَجَ الْإِمَامُ حَضَرَتْ الْمَلَائِکَةُ یَسْتَمِعُونَ الذِّکْرَ.»[1] «هر کس در روز جمعه غسل جنابت نماید و سپس زود (به سوی نماز جمعه) رهسپار شود مانند آن است که شتر ماده‌ای را قربانی کرده است و هرکس در ساعت دوّم رهسپار شود مانند آن است که گاو ماده‌ای را قربانی کرده است و هر کس در ساعت سوّم رهسپار شود مانند آن است که گوسفند نری را قربانی کرده باشد و هر کس در ساعت چهارم رهسپار شود مانند آن است که مرغی را قربانی کرده است و هر کس در ساعت پنجم رهسپار شود مانند آن است که با بخشیدن تخم مرغی به خداوند تقرّب جسته است و هرگاه امام (از منزلش به سوی مسجد) خارج شد ملائکه حاضر می­شوند و به پند (و موعظه) گوش فرا می­دهند.»

از این روایت چندین حکم و فضیلت خاص جمعه استنباط می­شود که در خور توجه هستند:

1-   همبستری همسران با یکدیگر در شب و روز جمعه تا قبل از نماز جمعه مستحب و ممدوح می­باشد.

2-   اگرچه برخی از فقها قائل به واجب بودن غسل جمعه هستند ولی با توجه به دلایلی از جمله روایت سمره بن جندبس مستحب بودن آن ثابت می­گردد: «قال النبی ج: مَنْ تَوَضَّأَ یَوْمَ الْجُمُعَةِ فَبِهَا وَنِعْمَتْ وَمَنِ اغْتَسَلَ فَهُوَ أَفْضَلُ.»[2] «پیامبر ج فرمودند: هر کس روز جمعه وضو بگیرد چه خوب و عالیست و هر کس غسل کند بهتر و عالی­تر است.»

3-   طبق این فرموده و نیز طبق فرمودۀ پیامبر اکرم ج: «إِذَا جَاءَ أَحَدُکُمْ إِلَى الْجُمُعَةِ فَلْیَغْتَسِلْ.»[3] «هر کس از شما به نماز جمعه بیاید غسل کند.» و در روایت مسلم آمده: «إِذَا اراَد أَحَدُکُمْ أن یأتی الْجُمُعَةِ فَلْیَغْتَسِلْ.»[4] «هر کس خواست به نماز جمعه بیاید غسل کند.»

جمهور فقها بر خلاف ظاهریه استنباط کرده­اند که غسل جمعه بخاطر آمدن به نماز جمعه می­باشد نه روز جمعه. پس هر کس؛ مرد و زن، بیمار و سالم، مسافر و غیر مسافر که قصد آمدن به نماز جمعه را داشته باشند مستحب تأکیدی می­باشد که غسل جمعه بجا آورند.[5]

4-   وقت غسل جمعه از طلوع فجر روز جمعه تا آمدن برای حضور نماز جمعه آغاز می­گردد که أولی آن است که غسل به آمدن به نماز جمعه نزدیک باشد؛ زیرا این غسل بخاطر حضور در نماز و پاک و نظیف حاضر شدن در بین مسلمین می­باشد و جماعت مسلمان در هیئتی زیبا و تمیز گرد هم آیند.

5-   کیفیّت غسل جمعه همانند غسل جنابت است؛ زیرا پیامبر اکرم ج فرموده­اند: «مَنْ اغْتَسَلَ یَوْمَ الْجُمُعَةِ غُسْلَ الْجَنَابَةِ... » «هرکس در روز جمعه غسل نماید، غسل جنابت نماید...».

6-   این حدیث بیانگر فضیلت نابی در زمینه زود به نماز جمعه می­باشد، اگرچه فقها در تقسیم بندی زمان­های جمعه اختلاف­نظر دارند ولی آنچه راجح به نظر می­رسد دیدگاه جمهور فقها می­باشد که بر این باورند که رسول الله ج در حدیثی، جمعه را به دوازه ساعت تقسیم بندی نموده و در این حدیث هم از لفظ "ساعات" استفاده کرده که نشان می­دهد همان ساعات معروف (هر ساعت 60 دقیقه) می­باشد و جابر بن عبداللهب روایت کرده است: «قال النبی ج: یَوْمُ الْجُمُعَةِ ثِنْتَا عَشْرَةَ. یُرِیدُ سَاعَةً لاَیُوجَدُ مُسْلِمٌ یَسْأَلُ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ شَیْئًا إِلاَّ آتَاهُ اللَّهُ فَالْتَمِسُوهَا آخِرَ سَاعَةٍ بَعْدَ الْعَصْرِ.»[6] «پیامبر ج فرمودند: روز جمعه دوازده (ساعت) است. و در آن میان ساعتی است که اگر هر مسلمانی از خداوند عَزَّ وَجَلَّ چیزی را بخواهد به او خواهد داد، و این زمان را در آخرین ساعت بعد از عصر دریابید.» و چون امام در ساعت ششم خارج می­گردد، لذا نشان می­دهد که مقصود این حدیث شش ساعت قبل از زوال است. با این اوصاف محرز است که منظور از این شش ساعت، شش ساعت قبل از أذان ظهر است که برای هر ساعت زودتر رفتن به مسجد برای ادای نماز جمعه ثواب و فضیلتی بیشتر وجود دارد. اما برای امام مستحب است که در لحظۀ آخر یعنی؛ اندکی مانده به وقت نماز از خانه خارج شده و در وقت أذان در مسجد حضور داشته باشد؛ زیرا طبق روایت سائب بن یزیدس: «کَانَ النِّدَاءُ یَوْمَ الْجُمُعَةِ اوّلهُ إِذَا جَلَسَ الْإِمَامُ عَلَى الْمِنْبَرِ عَلَى عَهْدِ النَّبِیِّ ج وَأَبِی بَکْرٍ وَعُمَرَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا.»[7] «از زمان پیامبر ج و ابوبکر و عمرب اوّل نداء در روز جمعه وقتی بوده که امام بر منبر می­نشست.» پس از این روایت استنباط می­شود که مستحب است امام در موقع أذان داخل مسجد باشد.



[1] (صحیح): بخاری (ش881) / مسلم (ش2001) / ابوداود (ش351) / ترمذی (ش499) / نسایی (ش1388) از طریق (عبدالله بن مسلمه و عبدالله بن یوسف و قتیبه بن سعید و معن بن عیسی) روایت کرده‌اند: «حدثنا مالک عن سمی بن أبی صالح عن أبی هریرة: أن رسول الله ج  قال: من اغتسل یوم الجمعة غسل الجنابة وراح فکأنما قدم بدنة، ومن راح فی الساعة الثانیة فکأنما قرب بقرة، ومن راح فی الساعة الثالثة فکانما قرب کبشا، ومن راح فی الساعة الرابعة فکأنما قرب دجاجة، ومن راح فی الساعة الخامسة فکأنما قرب بیضة، فإذا خرج الامام حضرت الملائکة یستمعون الذکر.»

[2]- (صحیح): ابوداود (ش354) / ابن عبدالبر، التمهید (ج16ص214) / ترمذی (ش497) / نسایی (ش1380) / بیهقی، السنن الکبری (ش1460و1461و5877) / احمد، المسند (ش20177و20174) / ابن الجارود، المنتقی (ش285) / طبرانی، المعجم الکبیر (ج7ص223و199) / ابن الجعد، المسند (ش86) / رویانی، المسند (ش787) / خطیب بغدادی، تاریخ بغداد (ج2ص352) / جزء ابی طاهر الذهلی البغدادی (ش52) / دارمی، السنن (ش1540) / طبرانی، المعجم الکبیر (ج7ص199) / طحاوی، شرح معانی الآثار (ج1ص119) / طیالسی، المسند (ش1447) / بزار (ش4541) / دارقطنی، من حدیث أبی الطاهر محمد بن أحمد بن عبد الله الذهلی (ش52) / بغوی، شرح السنة (ج2ص164) / ابن عبدالبر، التمهید (ج10ص97) / ابن عدی، الکامل (ج3ص421) / خطیب بغدادی، تاریخ بغداد (ج3ص610) از طریق (یونس بن عبید و قتاده بن دعامه) روایت کرده‌اند: «عن الحسن البصری عن سمرة بن جندب قال قال رسول الله ج: من توضأ یوم الجمعة فبها ونعمت ومن اغتسل فالغسل أفضل» که رجالش «رجال صحیحین» بوده و اسنادش هم «صحیح» می‌باشد.

      وامام ابوحاتم رازی گفته است: «حدیثٌ صحیحٌ»

      وامامان بغوی وترمذی گفته­اند: «حدیثٌ حسنٌ»

      وامام البوصیری هم گفته است: «اسنادٌ حسنٌ» [ترمذی (ش497) / ابن الملقن، البدرالمنیر (ج4ص651) / البوصیری، إتحاف الخیرة المهرة بزوائد المسانید العشرة (ج2ص268) / بغوی، شرح السنة (ج2ص164)]

      باید اشاره نماییم که بعضی از این حدیث اشکال وارد نموده و گفته‌اند حسن بصری مدلس می‌باشد وعنعنه کرده است! اما باید به آن‌ها بگوییم که تدلیسات حسن بصری بسیار کم بوده لذا امام ابن حجر در کتاب طبقات المدلسین وی را در طبقه‌ی دوّم آورده است [ابن حجر، تعریف اهل التقدیس بمراتب الموصوفین بالتدلیس (ش40)] و این طبقه کسانی هستند که به دلیل قلت تدلیساتشان، ائمه اصل در روایات آن‌ها را بر سماع گذاشته و روایات آن‌ها را در «صحیح» آورده‌اند و همچنین حسن بصری کثیر الارسال بوده و نه کثیر التدلیس.

      اما باید اشاره کنیم که علما در مورد سماع حسن بصری از سمره بن جندب اختلاف دارند که در کل شامل چهار قول می‌شود:

      قول اوّل: کسانیکه قائل به سماع حسن بصری از سمره بن جندبس هستند: (امامان بخاری و مسلم و علی بن مدینی و ترمذی و ابوداود و طحاوی و حاکم نیشابوری و ابن جوزی و نووی و دمیاطی و ذهبی و ابن خزیمه و ابن الجارود و ابن قیم و ابوعوانه) قائل بر این هستند که حسن بصری از سمره بن جندب شنیده است.

      قول دوّم: کسانیکه قائل به عدم سماع حسن بصری از سمره بن جندبس هستند: (امامان شعبة بن الحجاج و یحیی بن معین و ابن حبان و احمد بن حنبل و ابوسعید ادریسی) قائل بر این هستند که حسن بصری چیزی از سمره بن جندب نشنیده است.

      قول سوّم: کسانیکه قائل به عدم سماع حسن بصری از سمره بن جندبس هستند و فقط سماع وی در حدیث عقیقه را صحیح می‌دانند: (امامان دارقطنی و ابن حزم و عبدالغنی بن سعید ازدی و عبدالحق اشبیلی و نسایی و ابن عساکر و ابن کثیر) می­گویند که حسن بصری فقط حدیث عقیقه را از سمره بن جندب شنیده است.

      قول چهارم: کسانیکه قائل بر این هستند که تمام روایات حسن بصری از سمره بن جندب از کتابی بوده است: (امامان یحیی بن سعید قطان و بهز بن اسد و یحیی بن معین و بیهقی) می­گویند که حسن بصری از کتابی از سمره بن جندبس روایت کرده است. [رک: شریف حاتم عونی، المرسل الخفی و علاقته بالتدلیس (ص1174-1188)]

      اما در نزد ما قول اوّل راجح است یعنی؛ اینکه سماع حسن بصری/ از سمره بن جندب ثابت است چرا که: بخاری، الصحیح (ش5472) و التاریخ الکبیر (ج2ص289) / ترمذی (ش182) / احم، العلل (ش4044) / نسایی (ش4221) طحاوی، شرح مشکل الآثار (ج15ص160) / ابن ابی دنیا، النفقه علی العیال (ش75) از طریق (علی بن مدینی و عبدالله بن ابی الاسود و ابوموسی محمّد بن مثنی و ابوخیثمه زهیر بن حرب و هارون بن عبدالله و بکار بن قتیبه) روایت کرده‌اند: «حدثنا قریش بن أنس عن حبیب بن الشهید قال قال لی محمّد بن سیرین سل الحسن ممن سمع حدیث العقیقة؟ فسألته فقال سمعته من سمرة بن جندب.»

      و رجالش «رجال صحیحین» می‌باشد فقط قریش بن أنس الأنصارى: امامان علی بن مدینی و نسایی و یحیی بن معین می‌گویند: «ثقة» و امام ابوحاتم می‌گوید: «لا بأس به إلا أنه تغیر؛ یقال إنه تغیر عقله» و امام ذهبی می‌گوید: «ثقة تغیر قبل موته» امامان ابوداود و نسایی می‌گوید: «تغیر» و امام عجلی هم وی را در «معرفة الثقات» آورده است و امام ابن حجر می‌گوید: «صدوق تغیر بأخرة قدر ست سنین» و امام ابن حبان می‌گوید: «کان شیخا صدوقا إلا أنه اختلط فی آخر عمره، حتى کان لا یدرى ما یحدث به» [ابن حجر، تهذیب التهذیب (ج8ص374) و تقریب التهذیب (ش5543) / ذهبی، الکاشف (ش4574) و میزان الاعتدال (ج3ص389) / عجلی، معرفةالثقات (ج2ص217)] لذا احادیث قبل تغییرش «صحیح» و احادیث بعد تغییرش «حسن» می‌باشد و این حدیث را هم قبل از تغییر روایت کرده است چرا که یکی از راویان وی امام علی بن مدینی است که امام ابن حجر می‌گوید: «علی بن مدینی و عبدالله بن ابی الاسود قبل از تغییر از وی روایت کرده‌اند.» [ابن حجر، فتح الباری (ج9ص593وج1ص436)] لذا این اسناد «صحیح» می­باشد.

      پس سماع حسن بصری از سمره ثابت شد. اکنون ممکن است کسی بگوید: فقط در حدیث عقیقه ثابت شده پس در سایر احادیث دیگر چه؟ در آن‌ها که ثابت نشده است؟ ما هم جواب می‌دهیم از آنجا که حسن بصری کثیر الارسال است و نه کثیر التدلیس، لذا اگر سماعش از یک راوی در حدیثی ثابت گردد، در تمام روایاتش از آن راوی بر سماع حمل می‌گردد و نمی‌توان بدون دلیل گفت در جاهای دیگر نشنیده است. همچنین در بعضی احادیث دیگر ثابت شده است از جمله احمد، المسند (ش20136) روایت کرده است: «ثنا هشیم (بن بشیر) ثنا حمید (بن ابی حمید الطویل) عن الحسن (البصری) قال جاءه رجل فقال ان عبدا له أبق وانه نذر ان قدر علیه ان یقطع یده فقال الحسن ثنا سمرة قال: قل ما خطب النبی ج خطبة الا أمر فیها بالصدقة ونهى فیها عن المثلة» و اسنادش «صحیح» و رجالش «رجال صحیحین» می­باشد.

[3]- (صحیح): مسلم (ش1993) / ابوداود (ش340) آن را از طریق (اوزاعی و معاویة بن سلام) روایت کرده‌اند: «یحیى بن أبی کثیر حدثنی أبو سلمة بن عبدالرحمن حدثنی أبو هریرة قال: بینما عمر بن الخطاب یخطب الناس یوم الجمعة إذ دخل عثمان بن عفان فعرض به عمر فقال ما بال رجال یتأخرون بعد النداء فقال عثمان یا أمیر المؤمنین ما زدت حین سمعت النداء أن توضأت ثم أقبلت فقال عمر والوضو أیضا ألم تسمعوا رسول الله ج یقول إذا جاء أحدکم إلى الجمعة فلیغتسل»

[4]- (صحیح): مسلم (ش1988) روایت کرده است: «حدثنا یحیى بن یحیى التمیمی ومحمّد بن رمح بن المهاجر قالا أخبرنا اللیث ح وحدثنا قتیبة حدثنا لیث عن نافع عن عبدالله قال: سمعت رسول الله ج یقول إذا أراد أحدکم أن یأتی الجمعة فلیغتسل.»

[5]- افرادی که قائل به وجوب نماز جمعه هستند، غسل آن روز را برای همه واجب می­دانند. نک: شربینی، مغنی المحتاج، 1/291؛ محمّد زحیلی، المعتمد فی الفقه الشافعی، 1/524.

[6]- (صحیح): عبدالله بن وهب، الموطأ (ش208) / ابوداود (ش1050) نسایی (ش1389) / بیهقی، شعب الایمان (ش2976) والسنن الکبری (ش6213) / حاکم، المستدرک (ش1032) / ابن عبدالبر، التمهید (ج19ص20وج23ص44) / طبرانی، الدعاء (ش184) از طریق (عمرو بن الحارث الانصاری) روایت کرده­اند: «عن الجلاح مولى عمر بن عبد العزیز أن أبا سلمة حدثه عن جابر عن رسول الله ج: أنه قال: فی الجمعة اثنتا عشر ساعة منها ساعة لا یوجد فیها عبد مسلم یسأل الله شیئا إلا إعطاه إیاه التمسوها آخر ساعة بعد العصر.» رجال عبدالله بن وهب «رجال صحیحین» بوده جز الجلاح مولى عمر بن عبد العزیز که «رجال صحیح» است.

      وامام حاکم نیشابوری گفته است: «هذا حدیثٌ صحیحٌ علی شرط مسلم»

      وامام ذهبی هم گفته است: «علی شرط مسلم»

      وامام ابن حجر هم گفته است: «حدیثٌ صحیحٌ»

      وامام نووی هم گفته است: «اسناده صحیحٌ» [حاکم، المستدرک مع التلخیص للذهبی (ش1032) / ابن حجر، نتائج الافکار (ج2ص436) / نووی، المجموع (ج4ص541)]

[7]- (صحیح): بخاری (ش912و916) / ابوداود (ش1089) / ترمذی (ش516) / نسایی (ش1392) از طریق (ابن ابی ذئب ویونس بن یزید) روایت کرده­اند: «عن الزهری عن السائب بن یزید قال کان النداء یوم الجمعة ... .»

حدیث نهم: دعا کردن در جمعه


جابر بن عبداللهب روایت کرده است: «قال النبی ج: یَوْمُ الْجُمُعَةِ ثِنْتَا عَشْرَةَ. یُرِیدُ سَاعَةً لاَیُوجَدُ مُسْلِمٌ یَسْأَلُ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ شَیْئًا إِلاَّ آتَاهُ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ فَالْتَمِسُوهَا آخِرَ سَاعَةٍ بَعْدَ الْعَصْرِ.»[1] «پیامبر ج فرمودند: روز جمعه دوازده (ساعت) است. و در آن (روز) ساعتی وجود دارد که هر مسلمانی در آن لحظه از خداوند چیزی را بخواهد، خداوند حتماً آن را به وی خواهد داد، این زمان را در آخرین ساعت بعد از عصر دریابید.»

دعا با همۀ فضائل و شوکتی که در دین اسلام دارد در روز جمعه از مکنتی خاص برخوردار می­باشد که جدای از اجر خاص، لحظه­ای در این روز قرار داده شده که خداوند به قاطعیّت اجابت بنده­اش را می­کند و دعایش را قبول می­کند.

با وجود اختلاف زیاد اندیشمندان در تعیین این وقت گران‌بها، پس از تحلیل و بررسی نصوص و سند آن‌ها بس محرز می­نماید که این زمان اندک در اواخر روز جمعه بعد از نماز عصر و نزدیک به نماز مغرب می­باشد؛ چرا که جدای از اینکه نصوص استنادی آن صحیح و صریح می­باشند بلکه علمای سلف و خلف زیادی بر آن قلم صحه گذاشته­اند.

با این وجود بخاری و مسلم از ابوهریرهس روایت کرده­اند: «أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج ذَکَرَ یَوْمَ الْجُمُعَةِ فَقَالَ فِیهِ سَاعَةٌ لَا یُوَافِقُهَا عَبْدٌ مُسْلِمٌ وَهُوَ قَائِمٌ یُصَلِّی یَسْأَلُ اللَّهَ تَعَالَى شَیْئًا إِلَّا أَعْطَاهُ إِیَّاهُ وَأَشَارَ بِیَدِهِ یُقَلِّلُهَا.»[2] «پیامبر خدا ج در روز جمعه ابراز داشتند که در این روز زمانی وجود دارد که بنده­ای مسلمان با آن موافقت نکرده (و در این زمان دعا نکرده) در حالیکه ایستاده و نماز می­خواند و از خداوند چیزی را خواسته مگر اینکه خداوند آن­را به وی عطا خواهد کرد و ایشان با دستانش (اشاره فرمودند که) زمان کمی است.»

احادیثی که دلالت بر اواخر عصر می­نمایند زیاد و مطلق هستند؛ یعنی مقید نشده­اند ولی حدیث ابوهریرهس فوق الذکر مقید به " وَهُوَ قَائِمٌ یُصَلِّی " در حالی که در قیام و نمازگزار است مقید می­باشد، در این رابطه می­توان گفت طبق نظر اصولیونِ شافعیّه، حنفیّه، مالکیّه و حنابله از آنجائیکه "حکم" (قبولی دعا در این زمان) و "سبب" (عصر روز جمعه) در احادیث یکی می­باشند حمل مطلق بر مقیّد می­شود.[3] یعنی؛ در حالی که شخص نمازگزار و در قیام باشد دعا نماید دعایش اجابت می­گردد البته هر چند برخی از فقها مانند ظاهریه هر دو (مطلق و مقید) را ملاک قبولی دعا می­دانند و الزامی به حمل مطلق بر مقید نمی­بینند همانطور که از بسیاری از احادیث که بدون قیدِ " وَهُوَ قَائِمٌ یُصَلِّی " آمده­اند همین برداشت می­گردد. با وجود راجح بودن دیدگاه جمهور فقها و اصولیون مبنی بر حمل مطلق بر مقید؛ یعنی اینکه که شخص در اواخر عصر جمعه در حالی که نماز می­خواند و در قیام است از خداوند طلب دعا نماید، این سؤال مطرح است:

آیا خواندن نماز بعد از عصر کراهت ندارد؟ چرا که اگر کراهت داشته باشد خواندن نمازی که کراهت دارد نمی­تواند از چنین فضیلتی برخوردار باشد.

در جواب این سؤال می­توان گفت که نماز خواندن بعد از عصر مکروه نیست[4] و فقط وقتی مکروه است که نزدیک غروب آفتاب شود. چنان‌که على ­بن أبى طالبس روایت کرده است: «أَنَّ النَّبِىَّ ج نَهَى عَنِ الصَّلاَةِ بَعْدَ الْعَصْرِ إِلاَّ وَالشَّمْسُ مُرْتَفِعَةٌ.»[5] «پیامبر ج فرمودند: بعد از عصر نماز نخوانید مگر اینکه در حالی نماز بخوانید که خورشید بالا باشد (و غروب نکرده باشد).»

طاوس یمانی گفته است: «عن عائشةَ أنها قَالَتْ: لَمْ یَدَعْ رَسُولُ اللَّهِ ج الرَّکْعَتَیْنِ بَعْدَ الْعَصْرِ. قَالَ فَقَالَتْ عَائِشَةُ قال رسول الله ج: لاَ تَتَحَرَّوْا طُلُوعَ الشَّمْسِ وَلاَ غُرُوبَهَا فَتُصَلُّوا عِنْدَ ذَلِکَ.»[6] «عائشه گفته: پیامبر ج به (خواندن) دو رکعت بعد از عصر فرا نخوانده. طاوس گفت: عائشه گفت: که پیامبر خدا ج فرموده­اند: در موقع طلوع و غروب خورشید آهنگ و قصد نکنید که در این مواقع نماز بخوانید.»

 همچنین أبوسلمه بن عبدالرحمن گفته است: «أَنَّهُ سَأَلَ عَائِشَةَ عَنِ السَّجْدَتَیْنِ اللَّتَیْنِ کَانَ رَسُولُ اللَّهِ ج یُصَلِّیهِمَا بَعْدَ الْعَصْرِ فَقَالَتْ کَانَ یُصَلِّیهِمَا قَبْلَ الْعَصْرِ ثُمَّ إِنَّهُ شُغِلَ عَنْهُمَا أَوْ نَسِیَهُمَا فَصَلاَّهُمَا بَعْدَ الْعَصْرِ ثُمَّ أَثْبَتَهُمَا وَکَانَ إِذَا صَلَّى صَلاَةً أَثْبَتَهَا. قَالَ یَحْیَى بْنُ أَیُّوبَ قَالَ إِسْمَاعِیلُ تَعْنِى دَاوَمَ عَلَیْهَا.»[7] «از عائشه از دو رکعت نمازی سؤال شد که پیامبر خدا ج بعد از عصر خواند. گفت: ایشان آن را قبل از عصر می­خواندند سپس به دلیل مشغولیت نتوانستند یا فراموش کردند بعد از عصر خواندند (و بعد از آن) بر آن مداومت داشتند و ایشان (عادت داشتند هرگاه) نمازی می­خواندند بر آن مداومت می­کردند. یحیی­ بن أیوب گفت: اسماعیل (راوی حدیث) گفت:" أثبتهما" یعنی؛ مداومت می­ورزیدند.»

 و شریح بن هانیءس روایت کرده است: «سَأَلْتُ عَائِشَةَ عَنِ صَلاةِ رَسُولِ اللَّهِ کَیْفَ کَانَ یُصَلِّی؟ فَقَالَتْ: کَانَ یُصَلِّی الْهَجِیرَ، ثُمَّ یُصَلِّی بَعْدَهَا رَکْعَتَیْنِ، ثُمَّ یُصَلِّی الْعَصْرَ، ثُمَّ یُصَلِّی بَعْدَهَا رَکْعَتَیْنِ، قُلْتُ: فَقَدْ کَانَ عُمَرُ یَضْرِبُ عَلَیْهِمَا وَیَنْهَى عَنْهُمَا، فَقَالَتْ: کَانَ عُمَرُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ یُصَلِّیهِمَا، وَقَدْ عَلِمَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ کَانَ یُصَلِّیهِمَا، وَلَکِنَّ قَوْمَکَ أَهْلَ الَیَمَنِ قَوْمٌ طَغَامٌ، یُصَلُّونَ الظُّهْرَ، ثُمَّ یُصَلُّونَ مَا بَیْنَ الظُّهْرِ وَالْعَصْرِ، وَیُصَلُّونَ الْعَصْرَ، ثُمَّ یُصَلُّونَ مَا بَیْنَ الظُّهْرِ والمغرب، فَضَرَبَهُمْ عُمَرُ، وَقَدْ أَحْسَنَ.»[8] «از عائشه در مورد نماز رسول الله ج پرسیدم ووی گفت: پیامبر ج بعد از خواندن نماز ظهر دو رکعت نماز می­خواند و بعد از خواندن نماز عصر هم دو رکعت نماز می­خواند! ومن به عائشه گفتم: اما اگر کسی بعد از عصر نماز می­خواند، عمر وی را می­زد! اما عائشه جواب داد: حتی عمر هم آن نماز را می­خواند و می­دانست که رسول الله ج هم آن را می­خوانده است! اما قوم تو (یمن) وقتی نماز ظهر را می­خواندند تا نماز عصر نماز می­خواندند؛ و وقتی نماز عصر را می­خواندند، تا ناز مغرب هم نماز می­خواندند؛ لذا عمر هم از این کار آنان نهی فرمود (تا مبادا هنگام غروب که نهی شده نماز خوانده باشند.)»

لذا همواره رسول الله ج بر خواندنش بعد از نماز عصر مداومت داشته و عائشهل روایت کرده است: «قَالَتْ صَلاَتَانِ مَا تَرَکَهُمَا رَسُولُ اللَّهِ ج فِى بَیْتِى قَطُّ سِرًّا وَلاَ عَلاَنِیَةً رَکْعَتَیْنِ قَبْلَ الْفَجْرِ وَرَکْعَتَیْنِ بَعْدَ الْعَصْرِ.»[9] «رسول الله ج در خانه­ام همواره دو نماز را می­خوانده وبر خواندنش مداومت داشتند: دورکعت قبل از صبح ودو رکعت بعد از عصر.»

و همچنین علت اینکه پیامبر ج-دو رکعت نماز بعد از عصر را- همواره در خانه می­خوانده، این بوده که برای أمّتش مشقت ایجاد نگردد و عائشهل روایت کرده است: «وَالَّذِی ذَهَبَ بِهِ مَا تَرَکَهُمَا حَتَّى لَقِیَ اللَّهَ وَمَا لَقِیَ اللَّهَ تَعَالَى حَتَّى ثَقُلَ عَنْ الصَّلَاةِ وَکَانَ یُصَلِّی کَثِیرًا مِنْ صَلَاتِهِ قَاعِدًا تَعْنِی الرَّکْعَتَیْنِ بَعْدَ الْعَصْرِ وَکَانَ النَّبِیُّ ج یُصَلِّیهِمَا وَلَا یُصَلِّیهِمَا فِی الْمَسْجِدِ مَخَافَةَ أَنْ یُثَقِّلَ عَلَى أُمَّتِهِ وَکَانَ یُحِبُّ مَا یُخَفِّفُ عَنْهُمْ.»[10] «سوگند به ذاتی که آنحضرت ج را از این دنیا برد که رسول خدا ج خواندن دو رکعت بعد از نماز عصر را تا هنگام رحلت، ترک نفرمود. و ایشان، زمانی رحلت کرد که نماز خواندن برایش دشوار گردید و بسیاری از نمازهایش را نشسته می‌خواند. وچون آنحضرت ج همیشه تخفیف را برای امت خود دوست داشت، این دو رکعت را در مسجد نمی‌خواند تا مبادا باعث زحمت امّت گردد.»

پس از این روایات مشخص شد که: رسول الله ج به علّت اینکه مردم هنگام غروب آفتاب نماز نخوانند، از خواندن نماز بعد از عصر نهی فرموده است؛ و گرنه اگر هنگام غروب نماز خوانده نشود، جایز بوده چنان‌که در روایاتی که مشاهده شد واضح و روشن می­باشد پس هر کس خواهان این فضیلت است باید در اواخر روز جمعه در حالی که در قیام نماز (بعد از خواندن حمد و سوره یا بعد از برخواستن از رکوع) می­باشد دعای خود را از باری تعالی بنماید و در این راستا هر دعایی در امر دنیا و عقبی جایز است و نیز شخص می­تواند دعایش را با زبان مادری خود بیان نماید، هر چند أولی به بیان دعا با زبان عربی و استفاده از دعاهای ثابت شده با نصوص شرعی می­باشد.

اما اینکه چرا شریعت این ساعت را برای ما مشخص نفرموده، هماندد شب قدر ویا تعداد گناهان کبیره می­باشد؛ تا انسان همواره محتاط بوده واز کل گناهان دوری کرده وهمدنین ده شب آخر رمضان را به دنبال شب قدر گشته وهمچنین تمام بعد از عصر را مشغول دعا کردن شود. (وَ اللهُ العلیمُ أعلمُ بِالصَّوابِ)



[1] (صحیح): عبدالله بن وهب، الموطأ (ش208) / ابوداود (ش1050) نسایی (ش1389) / بیهقی، شعب الایمان (ش2976) والسنن الکبری (ش6213) / حاکم، المستدرک (ش1032) / ابن عبدالبر، التمهید (ج19ص20وج23ص44) / طبرانی، الدعاء (ش184) از طریق (عمرو بن الحارث الانصاری) روایت کرده‌اند: «عن الجلاح مولى عمر بن عبد العزیز أن أبا سلمة حدثه عن جابر عن رسول الله ج: أنه قال: فی الجمعة اثنتا عشر ساعة منها ساعة لا یوجد فیها عبد مسلم یسأل الله شیئا إلا إعطاه إیاه التمسوها آخر ساعة بعد العصر.» رجال عبدالله بن وهب «رجال صحیحین» بوده جز الجلاح مولى عمر بن عبد العزیز که «رجال صحیح» است.

و امام حاکم نیشابوری گفته است: «هذا حدیثٌ صحیحٌ علی شرط مسلم»

و امام ذهبی هم گفته است: «علی شرط مسلم»

و امام ابن حجر هم گفته است: «حدیثٌ صحیحٌ»

و امام نووی هم گفته است: «اسناده صحیحٌ» [حاکم، المستدرک مع التلخیص للذهبی (ش1032) / ابن حجر، نتائج الافکار (ج2ص436) / نووی، المجموع (ج4ص541)]

[2]- (صحیح): بخاری (ش935و5294و6400) / مسلم (ش2006-2001) / ابوداود (ش1048) / ابن ماجه (ش1137) / ترمذی (ش491) / نسایی (ش1430-1432) از طریق (محمّد بن سیرین وعبدالرحمن بن اعرج ومحمّد بن زیاد و ابوسلمة بن عبدالرحمن وسعید بن ابی عروبه) روایت کرده‌اند: «عن أبی هریرة أن رسول الله ج ذکر یوم الجمعة فقال: ... .»

[3]- نک: زرکشی،البحر المحیط فی أصول الفقه، 3/6؛ شوکانی، إرشاد الفحول، 1/245؛ شرح التلویح على التوضیح؛ 1/236؛ بخاری؛ کشف الأسرار عن أصول فخر الإسلام البزدوی، 2/418؛ جیزانی،معالم أصول الفقه عند أهل السنة والجماعة؛ 1/409.

[4]- البته فقهای شافعیّه، حنفیّه و حنابله خواندن نماز بعد از عصر را مکروه می­دانند و دلیل آن‌ها این است که نماز خواندن در این موقع شبیه کسانی خواهد بود که که خورشید را عبادت می­کنند؛ زیرا آن‌ها در این موقع به عبادت می­پردازند. البته شافعیّه قائل به زوال کراهت می­باشد در حالی که نماز سببی مانند گرفتن وضو، کسوف، و.. داشته باشد که خواندن نماز برای استفاده از این فضیلت (؛یعنی قبولیت دعا کردن) در روز جمعه را می­توان یکی از این اسباب نام برد. ابن عابدین، حاشیة ابن عابدین، 1 / 246؛ ابن قدامه، المغنی، 1 / 753 ؛ حاشیة البجیرمی على الإقناع 2 / 109 به بعد.

[5] - (صحیح): ابوداود (ش1276) / بیهقی، السنن الکبری (ش457) / ضیاء المقدسی، الاحادیث المختاره (ش765) / نسایی، السنن الکبری (ش1552) والمجتبی (ش573) / شافعی، الامّ (ج7ص166) / ابن حبان (ش1562و1547) / ابن خزیمه (ش1258) / ابویعلی، المسند (ش411) / احمد، المسند (ش610و1073و 1194) / طیالیسی، المسند (ش110) / ابن منذر، الاوسط (ش1045) / مشیخة آبنوسی (ش184) / ابن ابی شیبه، المصنف (ج2ص245) / محاملی، آمالی (ش179) / فاکهی، اخبار مکه (ش478) / ابن حزم، المحلی (ج3ص31) / ابن عبدالبر، التمهید (ج13ص34) / أحادیث السری بن یحیى (ش93) / خطیب بغدادی، تاریخ بغداد (ج16ص39) / ابن النجار، ذیل تاریخ بغداد (ج1ص39) / مزی، تهذیب الکمال (ج31ص112) / ابن الجارود، المنقی (ش281) / طحاوی، شرح مشکل الآثار (ج13ص285) / فاکهی، أخبار مکة (ش478) / ابن عبدالبر، التمهید (ج13ص35) / هیثمی، موارد الظمآن إلى زوائد ابن حبان (ش621) از طریق (شعبة بن الحجاج وسفیان الثوری وابوعوانه وجریر بن عبدالحمید) روایت کرده‌اند: «عن منصور بن المعتمر عن هلال بن یساف عن وهب بن الأجدع: عن علی عن النبی ج قال: لاتصلوا بعد العصر إلا أن تصلوا والشمس مرتفعة.» و فی روایةِ جریر: «لاصلاة بعد العصر إلا أن تکون الشمس بیضاء نقیة» و رجال ابوداود «رجال صحیح» می‌باشد جز وهب بن الأجدع الهمدانى که امام ابن حجر می‌گوید: «ثقةٌ» و امام عجلی می‌گوید: «کوفىٌ تابعی ثقةٌ» وامام ابن حزم می‌گوید: «تابعی ثقةٌ مشهورٌ» امام ابن حبان هم وی را در «ثقات» آورده است [ابن حجر، تهذیب التهذیب (ج11ص158) و تقریب التهذیب (ش7467) / ابن حزم، المحلی (ج3ص3

      1)] و اسنادش هم «صحیح» است.

      و امام ابن حجر هم گفته است: «اسناده صحیحٌ»

      و امام نووی هم گفته است: «اسنادٌ حسنٌ» [ابن حجر، تلخیص الحبیر (ج1ص473) / نووی، المجموع (ج4ص174)]

[6] - (صحیح): مسلم (ش1969) روایت کرده است: «حدثنا حسن الحلوانى حدثنا عبد الرزاق أخبرنا معمر عن ابن طاوس عن أبیه عن عائشة أنها قالت: لم یدع رسول الله ج الرکعتین بعد العصر. قال فقالت عائشة قال رسول الله ج: لاتتحروا طلوع الشمس ولا غروبها فتصلوا عند ذلک.»

[7] - (صحیح): مسلم (ش1971) / نسایی (ش578) از طریق (یحیى بن أیوب وقتیبة بن سعید وعلى بن حجر) روایت کرده‌اند: «حدثنا إسماعیل ابن جعفر أخبرنى محمّد ابن أبى حرملة قال أخبرنى أبو سلمة أنه سأل عائشة عن السجدتین اللتین کان رسول الله ج یصلیهما بعد العصر فقالت کان یصلیهما قبل العصر ثم إنه شغل عنهما أو نسیهما فصلاهما بعد العصر ثم أثبتهما وکان إذا صلى صلاة أثبتها. قال یحیى بن أیوب قال إسماعیل: تعنى داوم علیها.»

      نکته1: همچنان‌که از این حدیث معلوم است، پیامبر ج بر دو رکعت نماز سنّت بعد از عصر مداومت داشته است: «أثبتهما».

      نکته2: این دو رکعت نمازی که پیامبر ج بعد از عصر می­خوانده است، همان دو رکعت قبل از عصر نبوده است؛ چرا که اگر این طور می‌بود باید رسول الله ج همواره دو رکعت نماز قبل از عصر را عمداً نخوانده باشد تا آن را بعد از عصر بخواند!! «إنه شغل عنهما أو نسیهما فصلاهما بعد العصر ثم أثبتهما.» که صحیح نیست و لذا این دو رکعت نماز بعد از عصر، غیر از دو رکعت نماز قبل از عصر بوده است.

      نکته3: لذا رسول الله ج یک بار نماز قبل از عصرش را نخواند و آن­را بعد از عصر خواند؛ و سپس علاوه بر نماز قبل از عصر، همواره بعد از عصر هم دو رکعت می‌خواندند و بر آن مداومت نمودند لذا ضمیر «أثبتهما» به مداوت بر دو رکعت نماز بعد از عصر بر می­گردد؛ و نه اینکه دو رکعت قبل از عصر را نخوانده باشد و همواره بعد از عصر بخواند! چرا که اوّلاً: رسول الله ج سنّت‌ها را عمدی ترک نمی‌کردند؛ و ثانیاً: مگر رسول الله ج دو رکعت قبل از عصر را نخوانده­اند؟ پس باید بر آن‌ها هم مداومت داشته باشند؛ چرا که ایشان ج یکبار بعد از عصر نمازی خواندند و بر آن مداومت نمودند حال چگونه نمازی که قبل از عصر می‌خوانده­اند را ترک کرده و نماز دیگری را مداومت می­کرده­اند؟ همچنین ترمذی (ش598و599) / نسایی (ش874) / طیالیسی، المسند (ش130) / بزار (ش673) از طریق (وهیب بن جریر و محمّد بن جعفر و یزید بن زریع) روایت کرده‌اند: «حدثنا شعبة عن أبی إسحق عن عاصم بن ضمرة: عن علیس ... قال کان رسول الله ج صلی قبل العصر أربعا یفصل بین کل رکعتین بالتسلیم على الملائکة المقربین والنبیین والمرسلین ومن تبعهم من المؤمنین والمسلمین.» ورجال ترمذی «رجال صحیح» بوده واسنادش هم «صحیح» است. باید به نکته­ا­ی اشاره کنیم که ابواسحاق سبیعی «مدلس» بوده و عنعنه کرده است اما راوی وی در اینجا، شعبة بن الحجاج بوده که جز روایاتی که در آن ابواسحاق تصریح به سماع کرده باشد را روایت نمی­کرده است [بیهقی، معرفة السنن و الآثار (ج1ص35)] ولله الحمد.

[8] - (صحیح): طحاوی، شرح مشکل الآثار (ج13ص155) / اسحاق بن راهویه، المسند (ش1573) / حدیث السراج بروایة الشحامی (ش1902) از طریق (عبید الله بن موسى بن أبى المختار و عثمان بن عمر بن فارس ونضر بن الشمیل) روایت کرده‌اند: «حدثنا إسرائیل بن یونس عن المقدام بن شریح عن أبیه قال قلت لعائشة: کیف کان یصنع رسول الله صلى الله علیه وسلم؟ کأنه یعنی بعقب صلاته الظهر وبعقب صلاته العصر. قالت: کان یصلی الهجیر ثم یصلی بعدها رکعتین ثم کان یصلی العصر ثم یصلی بعدها رکعتین. قال قلت: فأنا رأیت عمر  س یضرب رجلا رآه یصلی بعد العصر رکعتین! فقالت: لقد صلاهما عمر ولقد علم أن رسول الله ج صلاهما ولکن قومک أهل الیمن قوم طغام وکانوا إذا صلوا الظهر صلوا بعدها إلى العصر وإذا صلوا العصر صلوا بعدها إلى المغرب! فضربهم عمر وقد أحسن.» و رجالش «رجال صحیح» بوده و اسناد روایت هم «صحیح» می­باشد. و لله الحمد.

[9] - (صحیح): مسلم (ش1972) از طریق (عبدالله بن نمیر و جریر بن عبدالحمید) روایت کرده است: «عن هشام بن عروة عن أبیه عن عائشة قالت: ما ترک رسول الله ج رکعتین بعد العصر عندى قطّ.» و مسلم (ش1973) از طریق (ابوبکر بن ابی شیبه و علی بن مسهر) روایت کرده است: «حدثنا على بن حجر - واللفظ له - أخبرنا على بن مسهر أخبرنا أبو إسحاق الشیبانى عن عبد الرحمن بن الأسود عن أبیه عن عائشة قالت: صلاتان ما ترکهما رسول الله ج فى بیتى قط سراً ولا علانیةً؛ رکعتین قبل الفجر ورکعتین بعد العصر.»

[10] - (صحیح): بخاری (ش590) روایت کرده است: «حدثنا أبو نعیم قال حدثنا عبد الواحد بن أیمن قال حدثنی أبی أنه سمع عائشة قالت: والذی ذهب به ما ترکهما حتى لقی الله وما لقی الله تعالى حتى ثقل عن الصلاة وکان یصلی کثیرا من صلاته قاعدا تعنی الرکعتین بعد العصر. وکان النبی ج یصلیهما ولایصلیهما فی المسجد مخافة أن یثقل على أمته؛ وکان یحب ما یخفف عنهم.»

حدیث هشتم: قرائت سورۀ سجده و إنسان در نماز صبحِ روز جمعه


ابوهریرهس روایت کرده که: «کَانَ النَّبِیُّ ج یَقْرَأُ فِی الْجُمُعَةِ فِی صَلَاةِ الْفَجْرِ ﴿الم تَنْزِیلُ السَّجْدَةَ وَ ﴿هَلۡ أَتَىٰ عَلَى ٱلۡإِنسَٰنِ حِینٞ مِّنَ ٱلدَّهۡرِ﴾.[1]«پیامبر ج در روز جمعه در نماز فجر.الم تَنْزِیلُ السَّجْدَةَ و﴿هَلۡ أَتَىٰ عَلَى ٱلۡإِنسَٰنِ حِینٞ مِّنَ ٱلدَّهۡرِ [الإنسان: 1]. تلاوت می­کردند.»

برخی بر این باورند که نماز صبح روز جمعه دارای سجده­ای اضافی است و آن­را سجدۀ جمعه نام نهاده­اند و در صورتی اگر سورۀ سجده (که دارای سجده تلاوت می­باشد) خوانده نشود و سوره­ای دیگر مانند سورۀ علق بجای آن خوانده شود که در آن سجده است مطابق حدیث عمل نشده است.

و باید توجه داشت که سجدۀ اضافی به ماتبعِ خواندن سورۀ سجده است و خواندن سورۀ سجده مستحب است که به ماتبعِ آن سجده برده می­شود نه بردن سجده بخاطر خواندن سوره­ای غیر از سورۀ سجده. پس مقصد اصلی خواندن سورۀ سجده است نه بردن سجدۀ تلاوت. به اتفاق کلیۀ علما بردن سجده­ای دیگر در نماز صبح روز جمعه مستحب نیست.[2]

 



[1] (صحیح): بخاری (ش891و1068) / مسلم (ش2072و2071) / نسایی (ش955) / ابن ماجه (ش823) از طریق (سفیان الثوری و سعد بن ابراهیم) روایت کرده‌اند: «عن سعد بن إبراهیم عن عبد الرحمن هو ابن هرمز الأعرج عن أبی هریرة (رضی الله عنه) قال کان النبی ج یقرأ فی الجمعة فی صلاة الفجر [آلم تَنْزِیلُ السَّجْدَةُ] و ﴿هَلۡ أَتَىٰ عَلَى ٱلۡإِنسَٰنِ

[2]- ابن تیمیه، مجموع الفتاوی، 24/205؛ ابن قیم، زادالمعاد، 1/375؛ سیّد سالم، صحیح فقه السنة، 1/572.

حدیث هفتم: قرائت سورۀ کهف


ابوسعید خدریس از پیامبر ج روایت کرده است: «مَنْ قَرَأَ سُورَةَ الْکَهْفِ فِى یَوْمِ الْجُمُعَةِ أَضَاءَ لَهُ مِنَ النُّورِ مَا بَیْنَهُ وَبَیْنَ الْبَیْتِ الْعَتِیقِ.»[1] «هر کس در روز جمعه سورۀ کهف را بخواند برایش نوری بین وی تا خانۀ قدیمی و گرامی (خدا، کعبه) قرار داده می­شود.»

قرائت سورۀ کهف در روز جمعه باعث بوجود آمدن نوری به فاصلۀ خوانندۀ آن تا کعبۀ معظمه می­شود. و روز قیامت هرکس برای عبور از روی پل صراط و گذشتن از آن تنگناها نیاز به نور دارد که إن شاء الله با قرائت این سوره حاصل می­گردد.

 

 

 



[1] (صحیح): بیهقی، السنن الکبری (ش6209) وشعب الایمان (ش2445و3039) از طریق (نعیم بن حماد و یزید بن مخلد بن یزید) روایت کرده است: «ثنا هشیم عن أبی هاشم الرمانی عن أبی مجلز عن قیس بن عباد عن أبی سعید الخدری قال : قال النبی ج: من قرأ سورة الکهف یوم الجمعة أضاء له من النور ما بینه و بین البیت العتیق.»

اما طریق مرفوع این روایت «منکر» است، چرا که اوّلاً: نعیم بن حماد در روایت حدیث گاهی خطا می‌کرده است [ابن حجر، تهذیب التهذیب (ج10ص458) وتقریب التهذیب (ش7166)] و یزید بن مخلد بن یزید الواسطی ابوخداش: امام ابوزرعه می‌گوید: «منکر الحدیث» [ابوزرعة، الضعفاء وأجوبة أبی زرعة الرازی على سؤالات البرذعی (ج2ص760)]. وثانیاً: ثقات و اثبات این روایت را موقوف روایت کرده‌اند وقاسم بن سلام، فضائل القرآن (ش380) / ابن ضریس، فضائل القرآن (ش25) / بیهقی، شعب الایمان (ش2444) / دارمی (ش3407) / خطیب بغدادی، تاریخ بغداد (ج4ص134) از طریق (قاسم بن سلام و احمد بن خلف وسعید بن منصور و ابوالنعمان محمّد بن فضل) روایت کرده‌اند: «ثنا سعید بن منصور ثنا أبو هاشم عن أبی مجلز عن قیس بن عباد عن أبی سعید الخدری قال: من قرأ سورة الکهف یوم الجمعة أضاء له من النور ما بینه و بین البیت العتیق»

وسعید بن منصور هم متابعه شده و عبدالرزاق، المصنف (ج1ص186وج3ص378) / نسایی، السنن الکبری (ش10790) / حاکم، المستدرک (ش2073) /بیهقی، شعب الایمان (ش3038) از طریق (سفیان الثوری) روایت کرده‌اند: «حدثنا سفیان الثوری عن أبی هاشم عن أبی مجلز عن قیس بن عباد عن أبی سعید الخدری قال: من قرأ سورة الکهف کما أنزلت ثم أدرک الدجال لم یسلط علیه أو لم یکن له علیه سبیل ومن قرأ سورة الکهف کان له نورا من حیث قرأها ما بینه وبین مکة.»

البته گفته‌اند متابعه‌ای هم دارد ونسایی، السنن الکبری (ش10788) و من طریقه طبرانی ،المعجم الاوسط (ج2ص122) / بیهقی، شعب الایمان (ش2446) / مستدرک (ش2072) از طریق (یحیى بن محمّد بن السکن و أبو قلابة عبد الملک بن محمّد) روایت کرده‌اند: «حدثنا یحیى بن کثیر أبو غسان قال حدثنا شعبة قال حدثنا أبو هاشم الرمانی عن أبی مجلز عن قیس بن عباد عن أبی سعید الخدری أن نبی الله ج قال: من قرأ سورة الکهف کما أنزلت کانت له نورا من مقامه إلى مکة ومن قرأ بعشر آیات من آخرها فخرج الدجال لم یسلط علیه.» اما این روایت «شاذ» است چرا که اوّلاَ: همین حدیث را محمّد بن جعفر غندر که میزان روایتهای شعبة بوده موقوف روایت نموده است ونسایی، السنن الکبری (ش10789) روایت کرده است: «أخبرنا محمّد بن بشار قال حدثنا محمّد (بن جعفر غندر) قال حدثنا شعبة عن أبی هاشم الرمانی قال سمعت أبا مجلز یحدث عن قیس بن عباد عن أبی سعید الخدری: نحوه ولم یرفعه» و ثانیاً: در بالا دیدیم که امامان سفیان ثوری و هشیم بن بشیر هم آن را از ابوهاشم الرمانی موقوف روایت کرده‌اند.

البته باید اشاره کنیم که هرچند روایت موقوفاً صحیح است اما چون حکم اجتهاد در آن نیست لذا حکم رفع را دارد.

حدیث ششم: مُردن در روز جمعه


عبدالله بن عمرو بن عاصب روایت کرده است: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج مَنْ مَاتَ یَوْمَ الْجُمُعَةِ أَوْ لَیْلَةَ الْجُمُعَةِ وُقِیَ فِتْنَةَ الْقَبْرِ.»[1]«پیامبرخدا ج فرمودند: هر کس در روز یا شب جمعه بمیرد از فتنۀ قبر نجات می­یابد.»

از فضائل بس والای روز جمعه فضیلتِ مُردن در روز جمعه می­باشد که بنابر فرموده رسول اکرم ج از فتنۀ قبر سوال وجواب نکیر ومنکر- نجات می­یابد و این عفو و لطف بزرگ و شگرف شاملش می­گردد.



[1] (حسن): این روایت از طریق عبدالله بن عمرو بن العاص وابوهریره و انس بن مالک وزید بن اسلم و ابن شهاب الزهری ومطلب بن عبدالله از رسول الله ج روایت گردیده است:

اما طریق عبدالله بن عمرو بن العاصب: احمد، المسند (ش7050و6646) و من طریقه عبدالله بن احمد، السنة (ش1470) / عبد بن حمید، المسند (ش323) / طبرانی، المعجم الکبیر (ج14ص128) / مروزی، الجمعة وفضل‌ها (ش11) / بیهقی، اثبات عذاب القبر (ش156) / ابن عساکر، تعزیة المسلم عن أخیه (ش106و107) / عبد بن حمید، المسند (ش323) / خطیب بغدادی، تاریخ بغداد (ج17ص64) از طریق (إبراهیم بن أبی العباس وسریج بن نعمان و کثیر بن السری العسقلانی ویزید بن هارون وداود بن رشید وحسن بن یوسف وسلیمان بن آدم) روایت کرده‌اند: «حدثنا بقیة بن الولید حدثنی معاویة بن سعید التجیبی سمعت أبا قبیل المصری یقول سمعت عبد الله بن عمرو بن العاص یقول قال رسول الله - صلى الله علیه وسلم - : من مات یوم الجمعة أو لیلة الجمعة وقی فتنة القبر.»

و بقیة بن الولید هم متابعه شده وطبرانی، المعجم الکبیر (ج20ص145) والمعجم الاوسط (ج3ص268) روایت کرده است: «حدثنا بکر قال نا محمّد بن أبی السری العسقلانی قال نا الولید بن مسلم قال نا معاویة بن سعید التجیبی ... .»

و ابوقبیل المصری هم متابعه شده وترمذی (ش1074) / مروزی، الجمعه و فضل‌ها (ش12) / ابن عساکر، تعزیة المسلم عن أخیه (ش108) / ابوطاهر السلفی، الطیوریات (ش596) / بیهقی، اثبات عذاب القبر (ش108) / عبدالرزاق، المصنف (ج3ص269) / طحاوی، شرح مشکل الآثار (ج1ص144) / حکیم الترمذی، نوادر الأصول فی معرفة أحادیث الرسول (ش1526) / طوسی، المستخرج علی ترمذی (ج2ص33) از طریق (سعید بن أبی هلال و ابن جریج) روایت کرده‌اند: «عن ربیعة بن سیف الإسکندرانی عن عیاض بن عقبة الفهری عن عبد الله بن عمرو قال: سمعت النبی صلى الله علیه وسلم یقول: من مات یوم الجمعة وقاه الله فتنة القبر.»

اما رجال احمد «ثقة ومشهور ومترجم» در تهذیب هستند فقط:

معاویة بن سعید بن شریح بن عزرة التجیبى: امام ابن حبان وی را در «ثقات» آورده است وامام ذهبی گفته است: «وُثِّق» وامام ابن حجر هم می‌گوید: «مقبولٌ» وامام ابن یونس گفته است: «کان یکتب فی دیوان الجند بمصر» وجمعی از (ثقات) هم از وی روایت کرده‌اند وامام بخاری هم گفته است: «سمع أبا قبیل ویزید بن أبی حبیب. وروى عنه: بقیة (بن الولید)» ووی را جرحی نکرده وگفته است: «کل من لم أبین فیه جرحه فهو على الاحتمال وإذا قلت فیه نظر فلا یحتمل.» [ابن حجر، تهذیب التهذیب (ج10ص206) وتقریب التهذیب (ش6757) / ذهبی، الکاشف (ش5521) / بخاری، التاریخ الکبیر (ج7ص334) / مزی، تهذیب الکمال (ج18ص264)] لذا «حسن الحدیث» بوده و اسناد روایت هم «حسن» می‌گردد.

باید اشاره کنیم که گفته‌اند: این حدیث، موقوف هم روایت شده است وبیهقی، اثبات عذاب القبر (ش157) روایت کرده است: «أخبرنا أبو عبد الله سعید قالا ثنا أبو العباس نا محمّد نا عثمان بن صالح ثنا ابن وهب أخبرنی ابن الهیعة عن سیار بن عبد الرحمن الصدفی أن عبد الله بن عمرو بن العاص کان یقول: من توفی یوم الجمعة أو لیلة الجمعة وقی الفتان»

اما خللی در روایت مرفوع ایجاد نمی‌کند چرا که اوّلاً: اسناد دو روایت مختلف بوده که نشان می‌دهد عبدالله بن عمرو بن العاصب هم به آن فتوی داده و گاهی هم روایت پیامبر ج را نقل کرده است وثانیاً: چون این قول محل اجتهاد در آن نیست، لذا حکم رفع را دارد.

اما طریق ابوهریرهس: ابوحنیفة، المسند بروایة حفصکی (ش142) روایت کرده است: «عن الهیثم (بن حبیب) عن الحسن عن ابی هریره قال قال رسول الله - صلى الله علیه وسلم - : من مات یوم الجمعة وقی من عذاب القبر.» اما این اسناد «ضعیف» است چرا که اوّلاً: امام ابوحنیفه در روایت حدیث «ضعیف» بوده وامامان بخاری ومسلم وابن عدی وابونعیم اصفهانی ودارقطنی وابن حبان وابن الجوزی وابن عبدالحق وسفیان ثوری ونسایی وعبدالله بن مبارک وابن شاهین واحمد حنبل وابن سعد وروایتی از یحیی بن معین وحاکم نیشابوری وی را «ضعیف» دانسته‌اند [برای مشاهده اقوال محدثین در مورد امام ابوحنیفه/ به کتاب سلسلة الأحادیث الضعیفة والموضوعة وأثرها السیئ فی الأمة (ج1ص661) از شیخ آلبانی/ مراجه گردد و چون وی تمامی نظرات را آورده است لذا به خاطر ترک تطویل از آوردن آن خوداری می‌نماییم.] وثانیاً: امام ترمذی گفته است: «لم یسمع الحسن من أبی هریرة هکذا قال: أیوب ویونس بن عبید وعلی بن زید» [ترمذی (ش2889)].

اما طریق انس بن مالکس: دو طریق دارد؛ طریق اوّل: ابویعلی، المسند (ش4113) ومن طریقه ابن عدی، الکامل فی الضعفاء (ج7ص92) روایت کرده است: «حدثنا أبو معمر إسماعیل بن إبراهیم حدثنا عبد الله بن جعفر عن واقد بن سلامة عن یزید الرقاشی عن أنس بن مالک قال: رسول الله ج: من مات یوم الجمعة وقی عذاب القبر.» اما این طریق «واهی» است چرا که اوّلاً: یزید بن ابان الرقاشی است «ضعیف الحدیث» است. [ابن حجر، تهذیب التهذیب (ج11ص309) / ابن حجر، تقریب التهذیب (ش7683)] وثانیاً: واقد بن سلامة: امام ابن حجر گفته است: «ضعفوه» وامام بخاری گفته است: «روى اللیث عن بن عجلان عن واقد بن سلامة لم یصح حدیثه» وامامان ابن الجارود و عقیلی هم وی را در «الضعفاء» آورده‌اند وامام ابن حبان گفته است: «منکر الحدیث على قلة روایته یأتی بأشیاء موضوعة عن أقوام ضعفاء فلا یتهیأ إلزاق القدح به دونهم بل التنکب عن روایته عن الاحتجاج اوّلى» [ابن حجر، لسان المیزان (ج6ص215) / ابن حبان، المجروحین (ج2ص344)].

طریق دوّم: ضیاء المقدسی، المنتقى من مسموعات مرو (ش167) روایت کرده است: «أخبرنا محمّد بن علی بن الحسین الجناخانی البلخی، حدثنی الحسن بن العلاء بن القاسم ثنا أحمد بن یزید الکوفی ثنا یوسف بن عطیة عن ثابت البنانی عن أنس س، أن النبی ج قال: من مات یوم الجمعة أو لیلة الجمعة وقی عذاب القبر» اما این روایت «واهی» است چرا که یوسف بن عطیة بن باب الصفار: امامان یحیی بن معین وابوداود گفته‌اند: «لیس بشىء» وامام بخاری گفته است: «منکرالحدیث» وامامان نسایی ودارقطنی ودولابی وابن حجر گفته‌اند: «متروکٌ» وامام ابن عدی گفته است: «عامة حدیثه مما لایتابع علیه» وامام ابن حبان گفته است: «یقلب الأخبار ویلزق المتون الموضوعة بالأسانید الصحیحة لایجوز الإحتجاج به» وامام حاکم نیشابوری گفته است: «روى عن ثابت أحادیث مناکیر» وامامان ابوحاتم وابوزرعه وساجی وعجلی گفته‌اند: «ضعیف الحدیث» [ابن حجر، تهذیب التهذیب (ج11ص418) و تقریب التهذیب (ش7873)].

اما طریق زید بن اسلم: ابن عساکر، تعزیة المسلم عن اخیه (ش110) روایت کرده است: «أخبرنا أبی رحمة الله أنا أبو طالب بن البناء أنبا أبو الحسین بن الأبنوسی أنبا أبو الحسن الدار قطنى نا أبو الأسود عبد الله بن موسى عن بشر بن فاف نا أبو نعیم نا خارجه بن مصعب عن زید بن أسلم عن قال رسول الله (صلی الله علیه وسلم): من مات لیلة الجمعة أو یوم الجمعة وقی فتنة القبر.» اما این اسناد «واهی» است چرا که خارجة بن مصعب: «متروک الحدیث» و «مدلس از انسانهای کذاب» بوده است. [ابن حجر، تهذیب التهذیب (ج3ص76) / ابن حجر، تقریب التهذیب (ش1612) / ذهبی، الکاشف (ش1303)].

اما طریق ابن شهاب الزهری: عبدالرزاق، المصنف (ج3ص269) روایت کرده است: «عن بن جریج عن رجلٍ عن بن شهاب أن النبی ج قال من مات لیلة الجمعة أو یوم الجمعة بریء من فتنة القبر أو قال وقى فتنة القبر وکتب شهیداً.» اما این روایت «واهی» است چرا که اوّلاً: ابن شهاب تابعی است وثانیاً: راوی آن «مبهم» است: «عن رجلٍ».

اما طریق مطلب بن عبدالله الحنطب: عبدالرزاق، المصنف (ج3ص269) روایت کرده است: «عن بن جریج عن رجل عن المطلب بن عبد الله بن حنطب عن النبی - صلى الله علیه وسلم - مثله.» اما این روایت «واهی» است چرا که اوّلاً: مطلب بن عبدالله تابعی است وثانیاً: راوی آن «مبهم» است: «عن رجلٍ»