ویژگیهای کودکان در این مرحله، سرکشی، لجبازی، نافرمانی و تلاش برای اثبات وجود خود به دیگران است، حتی ممکن است که این تلاشها و ضدیتها صرفاً یک نوع مخالفت باشد. همچنین نوجوانی، دوران رویایی است، دورانی که یک نوجوان به رغم علم به نادرست بودن کارش باز هم به سبب ویژگیهای درونیش اشتباهاتش را ادامه میدهد و اگر بخواهیم که او را از خطایی که مرتکب شده است، باز بداریم، نباید این شبهه را برایش ایجاد کنیم که دست برداشتن از خطا، به اختیار و میل خودش نبوده و به تأثیر نزدیکان یا دوستانش صورت گرفته است! همچنین باید بدانیم که طرد کردن نوجوان و فشار آوردن به او، کارساز نیست و به سرکشی و دوری او میانجامد. همانطور که گفتهاند: «هر عملی، عکس العملی در پی دارد که در قوت باهم مساوی و در جهتگیری ضد هم هستند». لذا باید فرزندمان را درک کنیم و به حرفهایش گوش فرا دهیم تا سخنش تمام شود و تا آنجایی که میتوانیم با او مهربان باشیم.
روش تحریکی و تدافعی در توجیه کردن یک نوجوان، نتیجهای جز فرار و فاصله گرفتن از ما دربرندارد. برنامهای که در این زمینه پیشنهاد میشود، برنامهای تدریجی است و این برنامه، به توفیق الهی کم و بیش سه ماه به طول میانجامد و در چند مرحله قابل ذکر است:
این مرحله سه هفته یا بیشتر طول میکشد. در این مدت نباید به هیچ وجه از نماز صحبت کرد. این موضوع، شبیه خوراندن دارو به بچه است، دارویی که دکتر آن را تجویز کرده است و ما از خواص و تأثیرات آن بیخبریم، تنها چیزی که میدانیم، آن است که پیغمبر خدا ج فرموده است: «لِکُلِّ دَاءٍ دَوَاءٌ»، «برای هر دردی دارویی است». در واقع همانگونه که بچهها در زمستان به تب و لرز دچار میشوند، در دورهی نوجوانی نیز به بیماری سرپیچی و لجبازی دچار میشوند.
مربی عزیز! به یاد داشته باشید که شما میخواهید یک کودک را تربیت کنید، شما خواهان درمان موضوعی هستید که اگر به موقع برای درمان آن اقدام نکنید، فقط خدا میداند که سرنوشت آن به کجا ختم خواهد شد! بنابراین، تنها چارهی کار، صبر و توکل و اعتماد به خداست.
بار دیگر به روشی که در پیش گرفتهایم، صحبت نکردن از نماز حداقل به مدت سه هفته، تأکید میکنیم. هدف ما در این روش این است که دختر یا پسر، حساسیت ما را نسبت به نماز فراموش کنند و از صحبت ما دربارهی نماز فاصلهای ایجاد شود که طی آن فرزند در ارتباط با ما احساس راحتی کند و چنین تصور کند که بین ما هیچ اختلافی وجود ندارد تا اعتماد فرزندمان نسبت به ما باز گردد و دریابد که ما وی را به خاطر خودش دوست داریم و اگر باعث رنجش او میشویم، تنها به خاطر رفتار بدش است، نه به خاطر شخص او.
تنش و جدال ایجاد شده میان والدین و فرزند، به واسطهی اختلافی که باهم دارند، مانند سیم خارداری است که والدین را احاطه کرده است، به گونهای که هر وقت فرزند بخواهد به آنان نزدیک شود او را ناراحت میکند یا این که والدین برای نصیحت کردن بخواهند به او نزدیک شوند. حتی زمانی که میخواهد با آن دو صحبت کند، احساس ناراحتی روحی دارد. هدف ما در این مرحله از بین بردن سیم خارداری است که میان او و والدینش فاصله انداخته است.
مرحلهی عمل بدون صحبت است که مدت زمان آن، سه هفته تا یک ماه میباشد. در این مرحله هیچ سخنی با فرزندمان در میان نمیگذاریم و تنها به مجموعهای از رفتارهای هدفمند اکتفا میکنیم؛ مثلاً به عمد جانماز را روی مبلمان اتاقش یا بر روی رختخواب و یا هر جای مناسب دیگری در منزل میگذاریم. پدر برای برداشتن جانماز برمیگردد و در حالی که فکر میکند، با صدای بلند میگوید: جانماز کجاست؟ میخواهم نماز بخوانم، دیر شد! خدایا! نزدیک بود نمازم را فراموش کنم. یا میتوانیم در مورد اوقات نماز از او بپرسیم: فرزندم! ساعت چند است؟ موذن اذان گفته است؟ چقدر به نماز مانده است؟ فرزندم! یادت نمیآید که نمازم را خواندهام یا نه؟
به مدت دو هفته یا سه هفته به همین روش ادامه دهید تا این که احساس کنید، نوجوان راحت شده و فشار وارد شده را فراموش کرده است و بعد از آن وارد مرحلهی سوم میشویم.
به طور متناوب نه پیوسته به منظور طبیعی جلوه دادن موضوع و بردن فرزند با خود برای شرکت در بعضی از کلاسهای درس، با ادعای این که نیاز به همراهی او داری، نه دعوت برای حضور در کلاس درس، چنین به او میگویی: عزیزم! خسته هستم و احساس کسالت میکنم، اما میخواهم در جلسهی فلان درس حاضر شوم و دوست دارم که مرا همراهی کنی و با کمک تو به آن جا بروم. اگر جواب رد داد، اصرار مکن و بر او سخت مگیر! برای بار دوم به تلاش خودت ادامه بده، در اولین گام در هر کاری که برایش انجام میدهی، خودش را هم شرکت بده و از طریق نظرخواهی و مشورت، برای برقراری روابط نزدیک و صمیمی تلاش کن، مثلاً مادر به دخترش بگوید: دخترم، نظر تو دربارهی این روسری چیست؟ و همراه این جملات در کنار آینه بایستد. یا برای نمونه، هنگامی که قصد خروج از خانه را دارد به او بگوید: «دخترم! بیا این نوار را با هم گوش کنیم تا ببینیم نظرت در مورد آن چیست؟ بعد من هم نظر خودم را برایت میگویم». با چنین نظرخواهیای او را ناخودآگاه به سوی عبادتی میکشانید که خودتان آن را انجام میدهید.
باید فرزندمان را- خواه دختر یا پسر- آزاد بگذاریم، تا نظر خود را دربارهی درسهایی که برایش گفتهایم، بیان کند و حتی در مورد خودش آزادانه و با شجاعت سخن بگوید و بیهیچ واهمهای و آزادانه در مورد مسائل دینی سؤال کند. لازم است در این زمینه توجه خود را به نکات مهمی که در زیر میآید جلب کنیم:
· قبل از اتمام موفقیتآمیز مرحلهی قبل، نباید به سراغ مرحلهی بعد برویم، چون هدف اساسی اجرای این مراحل، از بین بردن تنش ایجاد شده میان شما و فرزندتان است و از سرگیری مجدد روابط قطع شده میان او و مسائل دینی است. به طور کلی این موضوع، شبیه داروی آنتی بیوتیک است که باید به طور منظم و تا آخر آن را به کار بگیریم. در صورت عجله یا پیشآمدن مشکل برای دختر یا پسر در خلال اجرای برنامه در سه هفتهی تعیین شده، باید دست نگه داریم و از اول روند درمان آن را از سر بگیریم.
· در این برههی زمانی، نباید به هیچ وجه از نماز سخن به میان آوریم. چون این موضوعی است که باید فرزند در مورد آن به قناعت قلبی برسد، چنانچه در تمام زمینههای قبل موفق شدیم و برنامههای بعدی را هم به لطف الهی با موفقیت پشت سر گذاشتیم، بیگمان توانستهایم نهال پاکی پرورش دهیم و از آن پس همانگونه که خود به نماز پایبندیم، فرزوندمان نیز خود نمازش را به جای میآورد و روزی فرا میرسد که ما از نمازهای طولانی آنان گلهمند خواهیم شد!
· جز در موارد محدود نباید از تقصیر و کوتاهیهای بچهها در زمینهی نماز خرده گرفت و باید از بعضی خطاها مثل ادای حرکت و عدم خشوع در نماز چشمپوشی کرد و تنها به خطاهایی اعتراض کرد که قابل گذشت نیستند، همانند خواندن نماز بدون وضو.
· از خدا کمک بخواهیم و اندوهگین نشویم و پیوسته برای هدایت فرزندانمان دعا کنیم[1]. هرگز نفرینشان نکنیم و به خاطر داشته باشیم که انسان در زمینهی هدایت به زمان نیاز دارد و اگر خدا بخواهد به خیر و خوبی تمام خواهد شد. بچهها در این دوره، مسائل را فراموش میکنند و به سرعت تغییر میکنند، به خصوص وقتی که به مراحل رشدشان پی برده باشیم و با آنان با آرامی و حوصله و با محبت رفتار کنیم.
[1]- در زمینهی دعای والدین برای فرزندان، کتابچهای حاوی دعاهایی بسیار سودمند از سوی انتشارات ایلاف با ترجمهی مجید احمدی چاپ و منتشر شده است.
سوم: پایان دوران کودکی (هفتسالگی تا دهسالگی)
در این مرحله، رفتار کودکان به طور عمومی در قبال نماز تغییر مییابد و پایبندی آنان نسبت به نماز، هرچند که به آن عادت کرده باشند، از بین میرود. تنبلی و فرار و بهانهگیری از ویژگیهای آشکار این دوران است، به تعبیر دیگر، این دوران، زمان نافرمانی، سرکشی و گریز کودک است. در این دورهی زمانی باید با حکمت و حوصله با آنان رفتار نمود و از سؤال کردن به صورت مستقیم: نماز خواندهای؟ دوری کرد، چون آنان ناچار متوسل به دروغ میشوند و به خاطر فرار از نماز، ادعا میکنند که آن را به جا آوردهاند. در آن هنگام ممکن است که ما نیز واکنش نشان دهیم و به خاطر این دروغ بر سر او فریاد بکشیم و یا به رغم اطلاع از دروغگویی کودک از موضوع صرفنظر کنیم، روش بهتر آن است که مطرحکردن نماز به صورت جدی در قالب آگاه کردن باشد و نه سؤال پرسیدن، مثلاً: دو سه بار تکرار کنید: بچه جان، نماز عصر! و اگر بر فرض مثال گفت: که نمازش را در اتاق خوانده است، به او بگویید: با نمازی که به جا آوردهای اتاقت را با برکت کردی، به خاطر این که اتاق من هم از این برکت بیبهره نباشد، بیا نماز را با هم بخوانیم، زیرا ملائکه در محل برگزاری نماز حاضر میشوند و با خود رحمت و برکت میآورند! و نمازی که خواندی، سنت به حساب آور. این سخن را با تبسم و آرامی به او بگو تا از تکرار دروغ او جلوگیری شود.
اگر کودک نماز را به جا نیاورد، پدر یا مادر باید در کنارش بایستد- تا او را نگاه دارد- و با قاطعیت و نه با درشتی و تهدید به او بگوید: من منتظر چیزی ضروری هستم که باید قبل از این که فرصت از دست برود، انجام شود.
باید کودکان را به نماز خواندن تشویق کرد. دختران نسبت به پسران به نماز جماعت علاقهی بیشتری نشان میدهند، چون زحمت کمتری برایشان دارد و باعث تشویق آنان میشود. تنها کافی است به آنان بگوییم: بیا تا باهم نماز بخوانیم! پسران را میتوان به رفتن به مسجد تشویق کرد، رفتن کودک به مسجد به او فرصت استراحت میدهد و برای اطمینان از رفتن وی به مسجد، میتوان مسؤولیت دومی مثل خرید نان یا جویای حال همسایه را نیز به او سپرد.
در هر حالت، چه پسر و چه دختر، ما نباید تشویق و مراقبت بر پایبندی آنان به نماز را فراموش کنیم، زیرا پایبندی آنان به نماز از بهترین ویژگی شخصیتی آنان است که ما دوست داریم در آنان ببینیم و موجب میشود که بر بقیهی مشکلات و عیوب چیره گردند. در این دورهی سنی میتوان احکام طهارت، ویژگیها و صفات پیامبر ج و بعضی از دعاهای مخصوص نماز را به کودک آموخت.
رسیدن به سن هفت سالگی را باید یک حادثهی مهم در زندگی کودک به شمار آوریم و به همین مناسبت مراسم جشنی برایش برگزار کنیم و نزدیکان را دعوت کنیم و منزل را به بهترین شکل بیاراییم، زیرا سن هفت سالگی، آغاز دورهی مواظبت بر نماز است و برگزاری چنین مراسمی، قطعاً تأثیر مثبتی بر شخصیت کودک خواهد گذاشت. میتوان یک یا دو ماه قبل، موضوع دعوت را اعلام کرد، تا کودک بتواند هرچه بیشتر، خود را برای آن روز بزرگ آماده کند.
در این مرحله باید کودک را به ادای نمازهای پنجگانه در روز، عادت داد، به نحوی که اگر یکی از نمازهایش فوت شد، آن را قضا نماید. وقتی همهی نمازهای فرض را در وقت خود خواند، به او یاد میدهیم که به محض شنیدن اذان، در اول وقت نمازش را بخواند و آن را به تأخیر نیندازد، بعد از این که این کار را هم انجام داد، نوبت به آموزش نماز سنت و ذکر فضیلت آنها به اوست و به او اختیار دهیم که از همین حالا یا زمانی که بزرگتر شد، به نماز سنت پایبند باشد و آن را به جا آورد.
از جمله مواردی که در این دوران به کودک کمک میکند تا بر انجام نماز پایبند باشد، به شرح زیر است:
1. لازم است که کودک به طور مداوم، حساسیت پدر و مادر را نسبت به نماز ببیند؛ مثلاً اگر فرزند قبل از خواندن نماز عشاء اجازهی خوابیدن بگیرد، پدر بدون تردید بگوید: چیزی به نماز عشاء نمانده است، صبر کن تا با هم نماز بخوانیم، بعد با نام خدا بخواب! اگر وقت نماز مغرب نزدیک باشد و فرزند قصد رفتن به باشگاه و یا دیدن یکی از دوستان را داشته باشد، والدین باید به او بگویند: اول نمازمان را میخوانیم و بعد بیرون میرویم. از جمله وسایل بیدار ساختن حس کودکان به نماز، شنیدن ارتباط قرار و وعده گذاشتن با نماز است، مثلاً فلانی را در وقت نماز عصر میبینیم؛ فلانی بعد از مغرب به دیدنمان میآید.
2. اسلام به ورزشی که از بدن محافظت کند و به تقویت آن بینجامد، اهمیت میدهد؛ چون مؤمن قوی نزد خداوند، بهتر و محبوبتر از مؤمن ضعیف است. البته به شرط این که دوست داشتن ورزش و تمرین کردن، موجب نشود که نماز در وقت آن خوانده نشود که این کار پسندیده و پذیرفته نیست.
چنان که کودک بیمار شد، باید به اندازهی توانش او را به انجام نماز ملزم کرد، تا بفهمد که حتی هنگام بیماری هم عذری برای ترک نماز وجود ندارد. اگر مسافرتی پیش آمد، باید رخصت و اجازهی نماز قصر و جمع را به او آموخت و برایش شرح داد که این رخصت و اجازه (خواندن نماز قصر و جمع) از نعمتهای خداوند است و اسلام نیز برنامهای سرشار از رخصت و رحمت است.
3. باید کوشید و در فرزند شجاعت و انگیزهی دعوت را ایجاد کرد تا دوستان و همکلاسیهایش را به نماز دعوت کند و به او یاد دهیم که بدون رودربایستی برای رسیدن به نماز جماعت، مکالمهی تلفنش را کوتاه، یا حتی قطع کند و کسانی از آنان که نسبت به نماز خواندن سستی میکنند، مسخره نکند، بلکه آنان را به این امر خیر دعوت کند و خداوند را به خاطر هدایتش به چنین نعمتی سپاس گوید.
بعد از پایبند شدن کودکان به خواندن نمازهای فرض، لازم است که نماز سنت را، به آنان یاد دهیم. برای ماندگار شدن نماز در دل بچهها، بهرهگیری از تمام وسایل شرعی و مباح ضروری است؛ از جمله:
1. پوستری که چگونگی نماز خواندن و وضو گرفتن را به تصویر کشیده باشد[1].
2. آموزش حساب و جدول ضرب که به نماز مربوط باشد، مثلاً: مردی که دو رکعت نماز خوانده و سپس چهار رکعت نماز ظهر هم به آن اضافه کرده است، در مجموع چند رکعت نماز خوانده است؟ مردی فاصلهی خانهاش تا مسجد 500 متر است و در یک گام 40 سانتی متر راه میپیماید، این شخص برای رسیدن به منزل یا مسجد باید چند گام بردارد؟ و اگر خداوند در ازای هرگام ده پاداش برایش بنویسد، در مجموع چند پاداش برای او نوشته میشود؟
3. به کار گرفتن نوارهای ویدئو و سی دی که وضو و نماز را آموزش دهد و یا استفاده از هرچیز دیگری که خداوند متعال آن را روا دانسته است.
اما در مورد کتکزدن کودک در سن دهسالگی به خاطر نخواندن نماز، به نظر نگارنده اگر ما در همان ابتدای سنین کودکی به وظایف خودمان درست عمل کنیم و در این راستا بین پدر و مادر، همکاری و هماهنگی وجود داشته باشد، دیگر در این سن به کتک زدن نیازی نیست و اگر ناچار به چنین کاری شدیم، نباید جاهای حساس، مثل صورت کودک را زد و یا آنان را به سختی و به شدت تنبیه کرد و باید از تنبیه آنان جلوی دیگران خودداری کرد و به هنگام عصبانیت نیز هیچ اقدامی در این خصوص انجام نداد. هدف از تنبیه بدنی کودک- چنان که رسول خدا ج به آن دستور فرموده است- به صلاح آوردن و درمان است، نه مجازات و توهین و دو چندان کردن مشکل! اگر مربی احساس کند که کتک زدن برای کودک مشکل ایجاد میکند و یا این که به بیزاری او از نماز میانجامد، باید از کتک زدن دست بردارد و تلاش کند که با کودک براساس برنامهای که ذکر خواهیم کرد، رفتار کند.
به یاد داشته باشیم که مواظبت بر نماز را همچون هر رفتار دیگری میتوان به کودک آموزش داد، اما نماز به دلیل دارا بودن جنبهی دینی، از حساسیت بیشتری برخوردار است و مستلزم توجه بیشتری است، چنان که پیامبر خدا ج به هنگام توجه ما در زمینهی تعلیم نماز به کودکان، این موضوع را مدنظر داشته و فرموده است: «مُرُوا أَوْلادِکُمْ بِالصَّلَاةِ لِسَبْعِ سِنِینَ، وَاضْرِبُوهُمْ عَلَیْهَا لِعَشْرِ» «نماز را در سن هفت سالگی به کودکانتان بیاموزید و آنان را در ده سالگی [در صورت ترک نماز] کتک بزنید».
کلمهی بیاموزید، بیانگر گامهای برنامهریزی شده برای مدت زمان سه ساله میباشد، تا کودک این عادت را کسب کند. پس از پایان مهلت سه ساله، زمان بازخواست از کودک آغاز میشود و از مجازات به عنوان وسیلهای برای تربیت رفتار کودک استفاده میشود. بنابراین، عامل زمان در رفتاریابی مناسب کودک، بسیار مهم است و هنگام آموزش هر رفتاری به آنان، نباید از وقت غافل ماند. تنها راهنمایی کردن کودک، کافی نیست؛ برای این کار نیازمند به برنامهریزی مرحله به مرحله و مشخص و زمان کافی میباشد. همچنین، داشتن انگیزهی لازم برای کسب رفتار، از مسائل مهم به شمار میآید. برای شکلدادن شخصیت کودک، نیازمند شروع به موقع و ایجاد ارزشها و مفاهیمی است که خود به خود به کودک رسد تا در او انگیزه ایجاد کند و به سوی یافتن رفتاری بکشاند که ما دوست داریم به او یاد دهیم، اگر پدر و مادر برای عادت دادن کودک به نماز تأخیر کنند، قطعاً در مراحل بعدی به وقت بیشتری نیاز خواهند داشت. به همین خاطر شکل دادن شخصیت درونی و روانی یک کودک ده ساله در مقایسه با یک کودک هفت ساله به تلاش بیشتری نیازمند است. در این حالت به جای پریشانی اعصاب، به صبر و آرامش و حکمت بیشتری نیاز داریم.
کودک در این دوره از ما انتظار دارد که او را درک نماییم و به مشکلات و دغدغههایش توجه داشته باشیم و در حل مشکلات یاریش کنیم. او نباید احساس کند که تمام توجه ما، صرفاً معطوف به نماز اوست نه خود او، زیرا به دنیای پیرامون و تغییر و تحولاتی که بعد از یکی دو سال، برایش رخ خواهد داد، بسیار میاندیشد.
بازی برای کودک از جایگاه خاصی برخوردار است و به همین سبب غالباً از نماز غافل میشود و لجبازی میکند و نماز را موضوعی بیاهمیت و عامل فشار روانی میپندارد. بنابراین، نوع رفتار ما نباید چنین احساسی در کودک، پدید آورد که به محض دیدن ما مطمئن باشد که در مورد نماز از او سؤال میکنیم!
باید یادآور شویم که کودک در این دوره هنوز به سن تکلیف نرسیده است و دستور دادن به نماز در این ردهی سنی، فقط برای عادت دادن او به نماز است، نه چیز دیگر! بنابراین، اگر از مشکلاتی که او را ناراحت میکند یا دغدغهی خاطر برایش پدید میآورد و یا دربارهی چیزی که میترسد، به آن دچار شود، از او سؤال کنیم، به محبت و دوستی و ارتباط مستحکم ما با او منجر میشود و بعد از آن مطمئن میشود که تکیهگاه مطمئن و آغوش باز و گرم برای او هستیم. پس از آن که کودک چنین اعتمادی به ما پیدا کرد، به تدریج پاسخگوی تمام درخواستهای ما در مورد نماز، عبادات، حجاب و... خواهد شد.
دوم: دوران کودکی (پنج سالگی تا هفت سالگی)
در این دوران میتوان با بیان ساده و شیوا همراه با مثال، به نحوی کودک را به سوی نعمتها، فضل، بزرگواری، محبت و رحمت خداوند نسبت به بندگان، راهنمایی کرد؛ به طوری که از درون مشتاق کسب رضایت خدا شود. در این دوران باید برای کودک بیشتر از خدا و قدرت او و نامهای زیبا و فضل و بزرگواریاش سخن بگوییم و در مقابل نیز، ضرورت اطاعت از خدا و انجام عبادت به گونهی شایسته و نیکو و آسانی و سادگی عبادت و لذت پرستش و بیان آثار آن بر زندگی انسان را یادآور شویم.
در همان حال لازم است که کودک، الگوی مناسبی داشته باشد. دیدن پدر و مادر در حال پایبندی آنان به نمازهای پنجگانه بدون احساس خستگی، میتواند نگاه کودک را نسبت به نماز و اطاعت و فرمانبرداری از خدا تغییر دهد و تأثیر مثبتی بر جای گذارد. کودک نماز را دوست خواهد داشت و خود را به آن عادت خواهد داد- چون اطرافیانش نماز را دوست دارند- همانطور که به دیگر اعمال روزانه، عادت کرده است. برای این که نماز به عادت تبدیل نشود و در چارچوب عبادت باقی بماند، لازم است که در کنار آن قسمتهایی از مسائل عقیده و آنچه در این راستا مفید به نظر میرسد، بیان شود. داستان اسرا و معراج و وجوب نماز یا داستان اصحاب بزرگوار و رابطهی آنان با نماز، مثالهای خوبی در این زمینهاند.
از جمله مسایلی که پیوسته بر آن تأکید میکنیم، پرهیز از به کارگیری روشهای موعظه و انتقاد شدید، یا روش ترس و تهدید است. ناگفته پیداست که زدن کودک در این سن روا و درست نیست و به جای آن لازم است که از تنبیههای مثبت استفاده کنیم، به این معنا که کودک مورد تشویق قرار بگیرد، تا نماز جزیی اساسی از زندگی او گردد.
در زمستان باید آب گرم فراهم باشد، چون کودک به خاطر سردی آب، از نماز فرار میکند و این مسأله، تقریباً همگانی است. در مورد دختران، باید با مسایلی که به نظر ساده میآیند اما در واقع دارای تأثیر طولانی مدت میباشند، دلشان را به دست آوریم؛ مثلاً تهیه کردن چادر مخصوص نماز که طرح بافندگی و گلدوزی آن، شبیه چادر مادر در خانه باشد. همچنین آماده کردن جانماز کوچک مخصوص کودک.
هرگاه خستگی و بیحوصلگی در کودک مشاهده کردیم، میتوان او را به حال خودش واگذاریم تا اگر خواست نماز چهار رکعتی را دو رکعت بخواند تا کم کم شیرینی نماز را احساس کند و بعد از آن تعداد رکعات نمازهای ظهر و عصر را به او میآموزیم تا به اشتیاق خودش آنها را کامل بخواند. همچنین میتوان کودکی را که در وضو گرفتن بیحوصله است، با انجام بازی کودکانه به این کار تشویق کنیم.
مشاهده میشود که روش آموزش نماز، تدریجی و گام به گام است و کودک ابتدا، نماز صبح را در هر روز شروع میکند، سپس نماز ظهر و عصر و همین طور پیش میرود تا این که به تدریج به خواندن کامل نمازهای پنجگانه عادت کند. بعد از عادت یافتن به نمازهای روزانه، او را به نماز اول وقت تمرین میدهیم و سپس نمازهای سنت را به او آموزش میدهیم. همهی اینها باید با توجه به توان و میزان بازدهی کودک صورت گیرد.
در حین تمریناتی که صورت میگیرد، میتوانیم با استفاده از وسایل مختلف به کودک، پاداش بدهیم. البته لازم نیست که پاداش حتماً جنبهی مالی داشته باشد. پاداش در نظر گرفته شده باید به این صورت باشد که هرگاه نمازهای پنجگانه را- هرچند به شکل قضا- خواند، به او داده شود و اگر به موقع آنها را به جا آورد، پاداشی دیگر و اگر در اول وقت خواند، پاداشی دیگر به او بدهیم.
باید به کودک بیاموزیم که شتاب به سوی نماز، شتاب به سوی بهشت است و میتوانیم خوبیهای موجود در او را برایش بازگو کنیم، مثلاً من تو را در بهشت میبینم که با دو بال پرواز میکنی. یا یقین دارم که به خاطر تلاشی که میکنی و نماز را به جای میآوری، خداوند از تو راضی است و بسیار دوستت دارد؛ من خواب تو را دیدم که در بهشت با بچهها بازی میکردی و بعد از نماز جماعت با آنان، پیغمبر نیز با شما بازی میکرد.
پسران باید تشویق شوند که همراه پدر (یا کسی که مورد اعتماد است) به مسجد بروند و این به دو دلیل موجب سعادت و خوشبختی آنان میگردد:
الف: به خاطر این که پدرشان را همراهی میکنند.
ب: به خاطر این که زیاد از منزل به مقصد مسجد خارج میشوند. برای رفتن به مسجد سعی شود که از کفشهای بنددار [که هنگام پوشیدن و بیرون آوردن، وقت آنان را میگیرد] پرهیز شود.
در این دوران لازم است که بعضی از احکام سادهی طهارت مثل پرهیز از نجاست، آداب دستشویی، نظافت بدن و لباس و نیز رابطهی نماز با طهارت به او آموخته شود. همچنین ضروری است که آداب وضو به صورت عملی به کودک آموزش داده شود، همانطور که اصحاب بزرگوار وضو را عملاً به کودکان خود میآموختند.
اول: دوران نوباوگی (سه سالگی تا پنج سالگی)
دوران سه سالگی برای کودک، دوران استقلال و ابراز وجود و در عین حال، دوران تقلید و همانندسازی خود با دیگران است. هرگاه کودک در کنار ما به نماز ایستاد، نباید مانع تقلید او شویم و بگوییم: «فعلاً تو باید بازی کنی تا به هفت سالگی برسی، چون هنوز نماز بر تو فرض نشده است». بلکه باید او را به حال خود بگذاریم تا به تقلید ادامه دهد و در خلال آنچه دوست دارد و برمیگزیند، استقلال و بینیازی خود را از ما به اثبات برساند و ما- به جز در موارد مخاطرهآمیز- نباید در رفتار او دخالت کنیم.
اگر کودک، در کنار نمازگزار به نماز ایستاد، اما رکوع و سجود را انجام نداد و شروع به بازی و کف زدن کرد، باید او را به حال خودش واگذاریم. باید بدانیم که در این دوره، ممکن است کودکان از جلو نمازگزاران رد شوند و یا روبروی آنان بایستند و یا بر دوششان سوار شوند، یا گریه کنند. زمانی که مشغول نماز هستیم و کودک گریه میکند، میتوانیم او را بغل کنیم، مخصوصاً هنگامی که ممکن است برایش مشکلی پیش بیاید، یا در خانه کسی نباشد که به او توجه کند. همچنین نباید آنان را به خاطر مزاحمتهایی که هنگام نماز خواندن برای ما ایجاد میکنند، از خود برانیم.
در این دوران، حفظ سورههای فاتحه، اخلاص و معوذتین (سورههای ناس و فلق) برای کودک مناسب است.
چگونه کودکانمان را به نماز خواندن تشویق کنیم؟
ابتدا لازم است که پدر و مادر [یا کسی که سرپرستی کودکی را بر عهده دارد] یک روش روشن، مشخص و ثابت داشته باشد، تا کودک دچار سردرگمی نشود و تمام تلاشهایی که در این راستا صورت گرفته است، به هدر نرود، مثلاً اگر مادر به فرزندش به خاطر نماز خواندنش هدیهای بدهد، پدر نباید بدون انجام کار مثبتی از طرف کودک، هدیهای بزرگتر از هدیهی مادر- که مستحق آن نباشد- به او بدهد، چنین حرکتی از سوی پدر به بیارزش شدن هدیهی مادر در نگاه کوچک میانجامد؛ یا این که مادر، کودک را به خاطر تقصیری که مرتکب شده است، تنبیه کند و پدر از روی دلسوزی به کودک، با شیوههای مختلف رضایت او را جلب کند!
دادن پاداش به کودک، باید سریعاً پس از انجام کار باشد، تا کودک متوجه شود که این پاداش، به خاطر کوششی بوده که انجام داده است، مثلاً هر وقت کودک نمازهای پنجگانه را به جا آورد، پاداشش را بلافاصله بعد از نماز عشاء به او بدهیم.