ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
مطلب چهارم: آغاز بعثت و امر به دعوت
هرچه پیامبر گرامی ج به چهل سالگی نزدیک میشد و هر اندازه بر بینش عمیق گذشتهاش، افزوده میگشت، شکاف فکریش با قوم و قبیلهاش، بیش از پیش افزایش مییافت؛ لذا خلوت و تنهایی را دوست داشت. از اینرو آب و غذا برمیداشت و به غار حراء در کوه نور میرفت که در دو میلی مکه قرار داشت.
او ماه رمضان را در غار حرا میگذراند و به هرمسکین و فقیری که نزدش میرفت، غذا میداد و اوقاتش را به عبادت الله یکتا و تفکر در دنیای هستی و قدرت نهفته در آن، سپری میکرد و به اعتقادات مشرکان و تصورات پوچ و بیمعنای آنها اعتقادی نداشت؛ اما در عین حال راهی روشن و روشی مشخص و مسیری معین، پیش رویش نداشت که با آن آرامش یابد.
این تنهایی و عزلت، گوشهای از تدبیر الله متعال برای آن جناب بود تا او را برای کاری بزرگ و رسالتی سترگ آماده نماید. کسی که در آینده، میخواست مسیر زندگی انسانها را تغییر دهد، باید این چنین مراحلی را میگذراند و مدتی را درخلوت و تنهایی سپری میکرد و از کارها و غوغای دنیا جدا میشد و از خواستههای ناچیز زندگی دست میکشید.
اینگونه الله متعال، پیامبر گرامی ج را برای به دوش کشیدن بار امانت و دگرگون ساختن چهره زمین و تغییر مسیر تاریخ، آماده ساخت و آنجناب را از سه سال پیش از تفویض این مسؤولیت بزرگ به وی، به عزلت و خلوت، رهنمون شد.
پس از آنکه آیات سوره المدثر، بر پیامبر گرامی ج نازل شد و آن جناب در راستای دعوتش، اوامری چند از سوی الله تعالی دریافت نمود.
مراحل دعوت به سوی توحید:
دعوت مکی بر دو گونه بود: 1- مخفیانه 2- علنی.
1. دعوت مخفی که سه سال به طول انجامید.
2. دعوت آشکار ساکنان مکه از ابتدای سال چهارم بعثت تا اواخر سال دهم.
3. دعوت در بیرون مکه و انتشار دعوت درخارج این شهر که از اواخر سال دهم بعثت تا هجرت به مدینه طول کشید.
پیامبر اکرم ج ابتدا به صورت مخفیانه دعوت را شروع کردند، و خانواده شان یعنی همسر دخترانش، علی، و زید بن حارثه اسلام آوردند. سپس آنجناب ج به صورت مخفیانه کسانی را که به آنها اعتماد واطمینان داشت دعوت میداد، که ابوبکر س نیز در همین زمان مسلمان شد. و مردم کم کم از دعوت ایشان با خبر شدند و با همدیگر در مورد آن صحبت میکردند.
فقرا ومساکین به سرعت به دین اسلام روی میآوردند. 3 سال از دعوت مخفیانه پیامبر ج گذشت وعده کمی از صحابه گرامی ایمان آورده بودند.
اما دعوت علنی، بعد از گذشت سه سال دعوت مخفیانه، دستور الله ﻷ برای آشکارا نمودن دعوت بر پیامبر اکرم ج نازل گردید. الله ﻷ میفرماید: ﴿فَٱصۡدَعۡ بِمَا تُؤۡمَرُ وَأَعۡرِضۡ عَنِ ٱلۡمُشۡرِکِینَ٩٤﴾ [الحجر: 94] یعنی: «پس آشکارا بیان کن آنچه را که به آن فرمان داده میشوی و به مشرکان اعتنا مکن». واین فرموده الله متعال: ﴿وَأَنذِرۡ عَشِیرَتَکَ ٱلۡأَقۡرَبِینَ٢١٤﴾ [الشعراء: 214] «خویشاوندان نزدیکت را بیم بده».
همان بود که پیامبر اکرم ج بر کوه صفا رفت و دعوتش را برای مردم آشکار نمود و به آنان خبر داد که ایشان فرستادۀ الله به سوی همه جهانیان میباشد.
اولین کاری که رسول گرامی ج انجام داد، این بود که بنی هاشم را به خانهاش دعوت نمود. آنها به خانۀ آن جناب آمدند و عدهای از بنی مطلب بن عبدمناف نیز همراهشان بودند، ایشان خطاب به حضور چنین فرمود: «راهنما، به اهل و همراهانش دروغ نمیگوید؛ سوگند به ذاتی که معبود بحقی جز او نیست، من از سوی الله تعالی به سوی شما به طور خاص و به سوی همه مردم به طور عموم مبعوث شدهام. سوگند به الله شما میمیرید چنانکه میخوابید و پس از آن زنده میشوید همانطور که از خواب برمیخیزید و در مورد آنچه انجام داده اید، بازخواست میگردید و سرانجام، یا به بهشت ابدی یا به دوزخ ابدی میروید». [الکامل از ابن اثیر (1/584)]
مطلب سوم: خلاصهای از زندگی پیامبر گرامی ج قبل از بعثت
پیامبر گرامی ج شخصیتی بود که از دوران کودکی در ایشان نشانههایی دیده میشد که آن جناب ج را از سایر مردم مشخص و متمایز میساخت. او دارای فکری وسیع، بینشی باز و نظراتی واضح و روشن بود. وی از زیرکی و فراست، بهره کامل و وافری برده و اندیشههایی داشت که هم راهنما و هم هدفدار بود؛ ایشان با سکوت و تفکر دائمیاش حق را جستجو مینمود. با عقل سلیم و فطرت پاکش، برگهای زندگی اجتماعی و اوضاع و احوال مردم را مطالعه میکرد و از خرافات دوری میجست و با مردم به بهترین شیوهای رفتار مینمود که از درک خودش و عملکرد مردم دریافته بود؛ بامردم در همۀ کارهای نیک همراه و همگام میشد؛ در غیر این صورت به گوشه گیری و عزلتی که با آن خو گرفته بود، باز میگشت.
ایشان هرگز شراب ننوشید و از آنچه به نیت بتان ذبح میشد، نمیخورد؛ هیچگاه در جشن بزرگداشت بتان شرکت نمیکرد؛ بلکه از دوران کودکی از معبودان باطل نفرت داشت و هیچ چیز، در نظرش زشتتر از بتان نبود و توان شنیدن سوگند خوردن به لات و عزی را نداشت. بدون شک تقدیرات الهی، ایشان را حفظ میکرد؛ چنانچه هرگاه هواهای نفسانی، ایشان را تشویق مینمود که به متاع و خوبیهای ظاهری دنیا روی بیاورد و یا هرگاه به بعضی از کارهای ناپسند دنیا احساس رضایت میکرد، عنایت و رحمت الهی، دخالت میکرد و مانع میشد.
پیامبر گرامی ج در میان قومش از لحاظ رفتار پسندیده، اخلاق نیکو، صفات کریمه و از نظر برازندگی، ممتاز بود. ایشان خوش اخلاقترین فرد قومش بود؛ با همسایهها و همپیمانانش از همه بهتر رفتار میکرد؛ از همه بردبارتر، راستگوتر، نرمخوتر، پاک دامنتر، نیکوکارتر، وفادارتر و امانتدارتر بود؛ چنانکه قومش، ایشان را امین نامیدند. همۀ خوبیها و صفات پسندیده در ایشان جمع شده بود. بناء به گفته ام المؤمنین خدیجه ل، آن جناب ج به مستمندان کمک میکرد؛ مهمان نواز بود و در راه حق، مشکلات را تحمل مینمود. [صحیح بخاری (3)]
مطلب دوم: نسب پیامبر گرامی ج
پیامبر گرامی اسلام ج دارای شریفترین نسب و از نظر جسمی و اخلاقی کاملترین مردم بود و در شرافت نسب آنجناب ج احادیث صحیحی وارد شده است، از جمله حدیثی است که مسلم روایت نموده است که پیامبر ج فرمود: «الله تعالی از فرزندان ابراهیم، اسماعیل را برگزید و از فرزندان اسماعیل کنانه را و از کنانه قریش را و از قریش بنیهاشم را و از بنیهاشم مرا انتخاب نمود». [صحیح مسلم (2776)]
امام بخاری / نسب پیامبر ج را چنین ذکر نموده است: «ایشان ابوالقاسم محمد بن عبدالله بن هاشم بن عبد مناف بن قصی بن کلاب بن مره بن کعب بن لوی بن غالب بن فهربن مالک بن النضر بن کنانه بن خزیمه بن مدرکه بن الیاس بن مضر بن نزار بن معد بن عدنان است». [صحیح بخاری (3851)]
ابن قیم / بعد از بیان نسب پیامبر گرامی ج تا عدنان، گفته است: «تا اینجا صحت نسب معلوم و مورد اتفاق تمام علمای انساب است و هیچ اختلافی در آن نیست و بعد از عدنان مورد اختلاف است، اما در اینکه عدنان از فرزندان اسماعیل ÷ است، اختلافی وجود ندارد». [زاد المعاد، 1/71]
تولد پیامبر گرامی ج و صفات آن جناب قبل از بعثت:
پیامبر گرامی ج در سال 571 میلادی در قبیله قریش که سایر قبایل به آن بسیار احترام میگذاشتند در مکه به دنیا آمد. مکه مرکز دینی شبه جزیره عربستان بود. زیرا کعبه که پدر انبیاء ابراهیم و فرزندش اسماعیل علیهما السلام آن را بنا نهاده بودند، در آنجا قرار داشت و مردم به سوی آن قصد میکردند و گرداگرد آن طواف مینمودند.
پیامبر گرامی ج در حالی که هنوز در شکم مادرش بود، پدرش از دنیا رفت. پس از تولدش مادرش نیز از دنیا رفت. پدر بزرگش عبدالمطلب، سرپرستی این طفل یتیم را بر عهده گرفت. هنگامی که پدر بزرگش نیز دار فانی را وداع گفت، عمویش ابوطالب عهدهدار سرپرستی او شد.
وقتی پیامبر گرامی بزرگ شد همه زندگی آن جناب، مملو از صداقت و امانتداری بود و آن را با خیانت، دروغ، نیرنگ و فریب آلوده نساخت. در میان قومش به امین شهرت داشت. به همین دلیل امانتهایشان را نزد ایشان میگذاشتند و هنگامی که قصد مسافرت داشتند اموال خود را به امانت به ایشان میسپردند. همچنین به خاطر صداقتی که در گفتار ایشان دیده بودند، در میان آنها به راستگوی معروف بود. ایشان خوش اخلاق، نیک گفتار و فصیح و شیوا بود. نیکی به مردم را دوست میداشت. افراد قبیلهاش اشیان را دوست میداشتند و به ایشان احترام میگذاشتند. همچنین مورد احترام همگان بود. لذا الله تعالی دربارۀ ایشان چنین میفرماید: ﴿وَإِنَّکَ لَعَلَىٰ خُلُقٍ عَظِیمٖ٤﴾ [القلم: 4] «و یقینا تو دارای اخلاق بسیار والایی هستی».
مطلب اول: اوضاع جامعه عرب قبل از بعثت پیامبر گرامی ج
زندگی عربها قبل از اسلام بر پایۀ سنتها و عادات آباء و اجداد بنا شده بود و در حسب و نسب و روابط اجتماعی و فردی دارای قوانین عرفی ویژهای بودند، افتخار بیش از حد به حسب و نسب و به سخنوری و قدرت آن به ویژه شعر از ویژگیهای آنها بود.
ولی در ناحیه اخلاقی وضعیت بیشتر قبایل عرب نابسامان بود؛ آنها دلباختۀ شراب و قمار بودند؛ غارت و راهزنی و یورش بر قافلهها، تعصب، ستم، خونریزی، گرفتن انتقام، غصب اموال و خوردن مال یتیمان و داد و ستد براساس ربا و دزدی و زنا میان آنان رواج پیدا کرده بود. زنا در میان کنیزها و روسپیهایی که پرچم بر خانههایشان میافراشتند، وجود داشت و زنان آزاده کمتر مرتکب زنا میگشتند.
موارد فوق به این معنی نیست که تمامی اعراب پایبند اصول اخلاقی نبودند؛ بلکه بسیاری از آنان از زنا، خوردن شراب، ریختن خون دیگران، ظلم نمودن، خوردن مال یتیم و از داد و ستد براساس ربا پرهیز مینمودند و دارای خصلتهای نیک و ویژگیهای ارزشمندی بودند که آنها را شایسته ساخت که پرچم اسلام را به دوش بگیرند.
از جمله عادتها و ویژگیهای ارزشمند و پسندیدهای که عربها به آن مشهور بودند میتوان به امور ذیل اشاره کرد: ذکاوت و هوشیاری، سخاوت و بزرگواری، شجاعت و مردانگی، محبت به آزادی و نپذیرفتن ذلت و خواری، وفای عهد و صراحت و صداقتگویی، بردباری، حوصله و آرامش، نیروی بدنی و عظمت نفس و قدرت روحی، گذشت به هنگام قدرت و حمایت از همسایه و غیره صفات حمیده.
بلی چنین صفات و ویژگیها در این مردم وجود داشت که الله تعالی آنها را برای حمل مسؤولیت بزرگ برگزید چراکه زمان نجات بشر با فرارسیدن مبعث پیامبر گرامی ج فرا رسیده بود.
افرادی خدمت حبر و دانشمند امت؛ حضرت ابن عباس ب رسیده، از ایشان پرسیدند: حضرت ابوبکر صدیق س چطور بود؟ ابن عباس ب فرمودند: از سر تا پا خوبی بود و بس! – در او جز خیر و پاکی و پارسایی هیچ نبود -.[1]
پشت جلد کتاب
خلیفه راشد اول؛ حضرت صدیق اکبر، در تمام صحنههای زندگی پربرکت پیک آسمان؛ رسول الله ج حضور داشت و قدم به قدم از ایشان پیروی کرده، با جان و مالش پیامبر حق را یاری میداد و چون رسول الله ج رحلت نمود رهبری و سکوی هدایت مسلمانان بدست ایشان سپرده شد و او نیز با استفاده از بصیرت خدادادیش توانست مسیر وزش تمام طوفانهای هولناک را تغییر داده، کشتی اسلام را از دهان موجهای وحشتناک ربوده و در کناره بندرگاه امن و آسایش لنگر اندازد.
ایشان در استوار کردن پایههای حکومت اسلامی و مستحکم کردن آن در دوران ناچیز خلافت خود نقش بسیار بسزایی را ایفا نمود.
این سیاست ریشهای، و زیر بنای درست او باعث شد پس از ایشان مرزهای حکومت اسلامی در آسیا تا هندوستان و چین و در آفریقا تا مصر، و تونس و مراکش و در اروپا تا اندلس و فرانسه پیشرفت کند.
کتابی که در دست شماست، گلچینی است از حکایات موثق در مورد این شخصیت برجسته و والا. در زبان فارسی این اولین تلاشی است که بدینصورت جلوهگر میشود. صد البته که جمع کردن اقیانوس حکایات حمیده ابوبکر در کوزهای ناچیز، کاری است بس دشوار..
امید است این شیوه نوین بیان مورد قبول خوانندگان گرامی واقع شود...