ترغیب به نکاح خصوصاً با زنان دیندار و بچهزا
2801-1911- (1) (صحیح) عَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ مَسْعُودٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «یَا مَعْشَرَ الشَّبَابِ! مَنِ اسْتَطَاعَ مِنْکُمُ الْبَاءَةَ فَلْیَتَزَوَّجْ؛ فَإِنَّهُ أَغَضُّ لِلْبَصَرِ وَأَحْصَنُ لِلْفَرْجِ، وَمَنْ لَمْ یَسْتَطِعْ فَعَلَیْهِ بِالصَّوْمِ؛ فَإِنَّهُ لَهُ وِجَاءٌ»([1]).
رواه البخاری ومسلم - واللفظ لهما- وأبو داود والترمذی والنسائی.
از عبدالله بن مسعود س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «ای گروه جوانان! هریک از شما توانایی ازدواج دارد، پس باید ازدواج کند، زیرا ازدواج باعث حفاظت بهتر چشم و شرمگاه میشود و هرکس نمیتواند ازدواج کند، باید روزه بگیرد که روزه شهوت جنسی او را کاهش میدهد».
2802-1201- (1) (ضعیف) وَرُوِیَ عَنْ أَنَسَ بْنَ مَالِکٍ س؛ أَنَّهُ سَمِعَ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «مَنْ أَرَادَ أَنْ یَلْقَى اللَّهَ طَاهِرًا مُطَهَّرًا؛ فَلْیَتَزَوَّجِ الْحَرَائِرَ»([2]).
رواه ابن ماجه.
از انس بن مالک س روایت است از رسول الله ج شنیده که میفرماید: «هرکس میخواهد خداوند را پاک و پاکیزه ملاقات کند، پس باید با زنان آزاده ازدواج کند».
2803-1202- (2) (ضعیف) وَعَنْ أَبِی أَیُّوبَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «أَرْبَعٌ مِنْ سُنَنِ المُرْسَلِینَ: الحِنَّاءُ وَالتَّعَطُّرُ وَالسِّوَاکُ وَالنِّکَاحُ».
از ابوایوب س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «چهار چیز از سنتهای پیامبران است: حنا و عطر و مسواک و ازدواج».
وقال بعض الرواة: (الحیاء) بالیاء. رواه الترمذی وقال: "حدیث حسن غریب". [مضى 4- الطهارة/10].
2804-1912- (2) (صحیح) وَعَنْ عَبْدِاللهِ بْنِ عَمْرِو بن العاص ب؛ أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج قَالَ: «الدُّنْیَا مَتَاعٌ، وَخَیْرُ مَتَاعِهَا الْمَرْأَةُ الصَّالِحَةُ».
رواه مسلم والنسائی.
از عبدالله بن عمرو بن العاص ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «دنیا بهرهای ناچیز است و بهترین بهرهی آن زن صالحه است».
0-1203- (3) (ضعیف) وابن ماجه ولفظه قال: «إِنَّمَا الدُّنْیَا مَتَاعٌ، وَلَیْسَ مِنْ مَتَاعِ الدُّنْیَا شَیْءٌ أَفْضَلَ مِنَ الْمَرْأَةِ الصَّالِحَةِ».
و ابن ماجه چنین روایت کرده است: «دنیا بهرهای ناچیز است و از بهرههای دنیا چیزی برتر از زن صالح نیست».
2805-1204- (4) (ضعیف) وَعَنهُ؛ أَنَّ رَسُولَ الله ج قَالَ: «الدنیا مَتاعٌ، ومِنْ خیرِ مَتاعها امْرأَةٌ تُعینُ زَوْجَها على الآخِرَةِ، مِسْکینٌ مسْکینٌ رجلٌ لا امْرَأَة لَه، مِسْکینَةٌ مِسْکینَةٌ امْرَأَة لا زَوْجَ لها».
ذکره رزین، ولم أره فی شیء من أصوله([3])، وشطره الأخیر منکر.
و از عبدالله بن عمرو بن العاص ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «دنیا بهرهای ناچیز است و بهترین بهرهی آن زنی است که شوهرش را در امر آخرت کمک میکند. کسیکه زن ندارد مسکین است مسکین است؛ و زنی که شوهر ندارد مسکین است مسکین است».
2806-1205- (5) (ضعیف) وَعَنْ أَبِی أُمَامَةَ س عَنِ النَّبِیِّ ج؛ أَنَّهُ کَانَ یَقُولُ: «مَا اسْتَفَادَ الْمُؤْمِنُ بَعْدَ تَقْوَى اللَّهِ خَیْرًا لَهُ مِنْ زَوْجَةٍ صَالِحَةٍ، إِنْ أَمَرَهَا أَطَاعَتْهُ، وَإِنْ نَظَرَ إِلَیْهَا سَرَّتْهُ، وَإِنْ أَقْسَمَ عَلَیْهَا أَبَرَّتْهُ، وَإِنْ غَابَ عَنْهَا نَصَحَتْهُ فِی نَفْسِهَا وَمَالِهِ».
رواه ابن ماجه عن علی بن یزید عن القاسم عنه.
از ابوامامه س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «پس از تقوای الهی، چیزی برای مومن بهتر از زن صالح نیست؛ چون او را امر کند اطاعت میکند و اگر به او نگاه کند خوشحال میشود و اگر بر او قسم بخورد بری میگردد و اگر از او دور باشد، آبرو و مال وی را حفاظت میکند».
2807-1206- (6) (ضعیف) وَعَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب؛ أَنَّ النَّبِیَّ ج قَالَ: «أَرْبَعٌ مَنْ أُعْطِیَهُنَّ فَقَدْ أُعْطِیَ خَیْرَ الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ: قَلْبٌ شَاکِرٌ، وَلِسَانٌ ذَاکِرٌ، وبَدَنٌ عَلَى الْبَلَاءِ صَابِرٌ، وَزَوْجَةٌ لَا تَبْغِیهِ خَوْنًا([4]) فِی نَفْسِهَا وَلَا مَالِهِ».
رواه الطبرانی فی "الکبیر" و"الأوسط"، وإسناد أحدهما جید. [مضى 14- الذکر/1].
(الحَوْب): عبارت است از گناه([5]).
از ابن عباس ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «چهار چیز هستند که اگر به کسی داده شود درحقیقت خیر دنیا و آخرت به او عطا شده است: قلب شکرگزار، زبان ذاکر، جسمی صبور در برابر بلا و مصیبت و زنی که در جان و مالش بر او خیانت نمیکند».
2808-1913- (3) (صحیح لغیره) وَعَنْ ثَوْبَانَ س قَالَ: لَمَّا نَزَلَتْ ﴿وَالَّذِینَ یَکْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ﴾ قَالَ: کُنَّا مَعَ رَسُولَ الله ج فِی بَعْضِ أَسْفَارِهِ، فَقَالَ بَعْضُ أَصْحَابِهِ: أُنْزِلَتْ فِی الذَّهَبِ وَالفِضَّةِ، لَوْ عَلِمْنَا أَیُّ المَالِ خَیْرٌ فَنَتَّخِذَهُ. فَقَالَ: «أَفْضَلُهُ لِسَانٌ ذَاکِرٌ، وَقَلْبٌ شَاکِرٌ، وَزَوْجَةٌ مُؤْمِنَةٌ تُعِینُهُ عَلَى إِیمَانِهِ».
رواه ابن ماجه والترمذی وقال: "حدیث حسن، سألت محمد بن إسماعیل - یعنی البخاری-: فقلت له: سالم بن أبی الجعد سمع من ثوبان؟ فقال: لا"([6]).
از ثوبان س روایت است زمانی که این آیه نازل شد ﴿وَٱلَّذِینَ یَکۡنِزُونَ ٱلذَّهَبَ وَٱلۡفِضَّةَ ﴾ [التوبة: 34] «و کسانیکه طلا و نقره را میاندوزند (و گنجینه میکنند)». ما در سفری همراه رسول الله ج بودیم و بعضی از اصحاب به برخی دیگر میگفتند: آیا این آیه در مورد طلا و نقره نازل شده؟ اگر میدانستیم کدام مال بهتر است آن را به دست میآوردیم. رسول الله ج فرمود: «برترین مالها زبان ذاکر و قلب شاکر و همسر مؤمنی است که انسان را بر ایمانش یاری دهد».
2809-1914- (4) (صحیح لغیره) وَعَنْ إِسْمَاعِیل بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعْدِ بْنِ أَبِی وَقَّاصٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مِنْ سَعَادَةِ ابْنِ آدَمَ ثَلاثَةٌ، وَمِنْ شِقْوَةِ ابْنِ آدَمَ ثَلاثَةٌ: مِنْ سَعَادَةِ ابْنِ آدَمَ الْمَرْأَةُ الصَّالِحَةُ، وَالْمَسْکَنُ الصَّالِحُ، وَالْمَرْکَبُ الصَّالِحُ، وَمِنْ شِقْوَةِ ابْنِ آدَمَ الْمَرْأَةُ السُّوءُ، وَالْمَسْکَنُ السُّوءُ، وَالْمَرْکَبُ السُّوءُ».
از اسماعیل بن محمد بن سعد بن ابی وقاص از پدرش از جدش روایت است که رسول الله ج فرمودند: «سعادت فرزند آدم در سه چیز و شقاوت او در سه چیز است: سعادت او در زن صالح، مسکن خوب و سواری خوب است. و شقاوتش در زن بد و مسکن و سواری بد میباشد».
(صحیح) رواه أحمد بإسناد صحیح والطبرانی والبزار والحاکم وصححه؛ إلا أنه قال: «وَالْمَسْکَنُ الضیِّقُ».
در روایت حاکم آمده است: «و مسکن تنگ و کوچک».
وابن حبان فی صحیحه إلا أنه قال: «أَرْبَعٌ مِنَ السَّعَادَةِ: الْمَرْأَةُ الصَّالِحَةُ، وَالْمَسْکَنُ الْوَاسِعُ، وَالْجَارُ الصَّالِحُ، وَالْمَرْکَبُ الْهَنِیءُ. وَأَرْبَعٌ مِنَ الشَّقَاءِ: الْجَارُ السُّوءُ، وَالْمَرْأَةُ السُّوءُ، وَالْمَرْکَبُ السُّوءُ، وَالْمَسْکَنُ الضِّیقُ».
و در روایت ابن حبان آمده است: «چهار چیز از سعادت است: زن صالح، مسکن وسیع، همسایهی نیک و سواری خوب؛ و چهار چیز از شقاوت است: همسایه بد، زن بد، سواری بد و مسکن تنگ و کوچک».
2810-1915- (5) (حسن) وَعَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سَعْدٍ - یعنی ابن أبی وقاص- عَنْ أَبِیهِ أیضاً س؛ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «ثَلَاثٌ مِنَ السَّعَادَةِ: الْمَرْأَةُ تَرَاهَا تُعْجِبُکَ، وَتَغِیبُ فَتَأْمَنُهَا عَلَى نَفْسِهَا وَمَالِکَ، وَالدَّابَّةُ تَکُونُ وَطِیَّةً، فَتُلْحِقُکَ بِأَصْحَابِکَ، وَالدَّارُ تَکُونُ وَاسِعَةً کَثِیرَةَ الْمَرَافِقِ. وَثَلَاثٌ مِنَ الشَّقَاءِ: الْمَرْأَةُ تَرَاهَا فَتَسُوءُکَ، وَتَحْمِلُ لِسَانَهَا عَلَیْکَ، وَإِنْ غِبْتَ لَمْ تَأْمَنْهَا عَلَى نَفْسِهَا وَمَالِکَ، وَالدَّابَّةُ تَکُونُ قَطُوفًا، فَإِنْ رَبَتهَا أَتْعَبَتْکَ، وَإِنْ تَرَکتَهَا لَمْ تُلْحِقْکَ بِأَصْحَابِکَ، وَالدَّارُ تَکُونُ ضَیِّقَةً قَلِیلَةَ الْمَرَافِقِ».
رواه الحاکم وقال: "تفرد به محمد بن بکیر (یعنی) الحضرمی([7])، فإن کان حفظه بإسناده على شرطهما". (قال الحافظ): "محمد هذا صدوق، وثقه غیر واحد".
از محمد بن سعد بن ابی وقاص از پدرش س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «سه چیز از سعادت است: زن صالحی که وقتی او را میبینی تو را خوشحال و شگفت زده میکند و هنگام نبودنت خودش و مالت را حفظ میکند. و مرکب و سواری که نرم و سریع بوده و تو را به یارانت میرساند و خانهای که بسیار وسیع و متعلقات کافی داشته باشد. و سه چیز از شقاوت است: زنی که وقتی او را میبینی آزرده و ناراحت میشوی و زبانش در برارت دراز است و در نبودنت خود و مالت را حفظ نمیکند؛ و سواری که آهسته حرکت میکند، پس اگر به آن ضربهای بزنی تو را خسته و درمانده میکند و اگر آن را رها کنی تو را به یارانت نمیرساند و خانهای که تنگ بوده و متعلقات آن ناقص باشد».
2811-1916- (6) (حسن لغیره) وَعَنْ أَنَسٍ س؛ أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج قَالَ: «مَنْ رَزَقَهُ اللهُ امْرَأَةً صَالِحَةً؛ فَقَدْ أَعَانَهُ عَلَى شَطْرِ دِینِهِ، فَلْیَتَّقِ اللهَ فِی الشَّطْرِ الْبَاقِی».
رواه الطبرانی فی "الأوسط"، والحاکم، ومن طریقه للبیهقی، وقال الحاکم: "صحیح الإسناد".
از انس س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس خداوند به او زن صالحی دهد، پس او را در نصف دینش یاری داده است، پس باید در نیمهی باقی دین تقوای الهی پیشه کند».
(حسن لغیره) وفی روایة البیهقی: قال رسول الله ج: «إذا تَزوَّجَ العبدُ؛ فقدِ اسْتَکْمَل نِصْفَ الدِّینِ، فلْیتَّقِ الله فی النصفِ الباقی».
و در روایت بیهقی آمده است: رسول الله ج فرمودند: «هرگاه بنده ازدواج کند نصف دین را کامل کرده، پس باید در نیمهی باقی تقوای الهی را در پیش گیرد».
2812-1917- (7) (حسن) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «ثَلَاثَةٌ حَقٌّ عَلَى اللَّهِ عَوْنُهُمْ: المُجَاهِدُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ، وَالمُکَاتَبُ الَّذِی یُرِیدُ الأَدَاءَ، وَالنَّاکِحُ الَّذِی یُرِیدُ العَفَافَ».
رواه الترمذی، واللفظ له، وقال: "حدیث حسن صحیح". وابن حبان فی "صحیحه"، والحاکم وقال: "صحیح على شرط مسلم". [مضى 12/9].
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «سه نفر یاری آنها از سوی الله متعال ثابت و مسلم است: مجاهد در راه خدا، بردهی مکاتبی که قصد پرداخت مبلغ قرار دادی را دارد که با آقای خود برای آزادی امضا نموده است و کسیکه میخواهد از راه ازدواج عفت خود را حفظ کند».
2813-1207- (7) (ضعیف) وَعَنْ أَبِی نَجِیحٍ؛ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «مَنْ کَانَ مُوسِرًا لَأَنْ یَنْکِحَ ثُمَّ لَمْ یَنْکِحْ؛ فَلَیْسَ مِنِّی».
رواه الطبرانی بإسناد حسن والبیهقی، وهو مرسل([8]). واسم أبی نجیح (یسار) بالیاء المثناة تحت، وهو والد عبدالله بن أبی نُجَیح المکی.
از ابی نجیح روایت است که رسول الله ج فرمودند: «کسی که با وجود توانایی ازدواج، ازدواج نکند، از من نیست».
2814-1918- (8) (صحیح) وَعَنْ أَنَسَ بْنَ مَالِکٍ س قَالَ: جَاءَ رَهْط([9]) إِلَى بُیُوتِ أَزْوَاجِ النَّبِیِّ ج یَسْأَلُونَ عَنْ عِبَادَةِ النَّبِیِّ ج، فَلَمَّا أُخْبِرُوا؛ کَأَنَّهُمْ تَقَالُّوهَا([10])، فَقَالُوا: وَأَیْنَ نَحْنُ مِنَ النَّبِیِّ ج، وَقَدْ غَفَرَ الله لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ وَمَا تَأَخَّرَ؟ قَالَ أَحَدُهُمْ: أَمَّا أَنَا فَإِنِّی أُصَلِّی اللَّیْلَ أَبَدًا. وَقَالَ الآخَرُ: أَنَا أَصُومُ الدَّهْرَ وَلاَ أُفْطِرُ. وَقَالَ آخَرُ: أَنَا أَعْتَزِلُ النِّسَاءَ فَلاَ أَتَزَوَّجُ أَبَدًا. فَجَاءَ رَسُولُ اللَّهِ ج إِلَیْهِمْ؛ فَقَالَ: «أَنْتُمُ الَّذِینَ قُلْتُمْ کَذَا وَکَذَا؟! أَمَا وَاللَّهِ إِنِّی لَأَخْشَاکُمْ لِلَّهِ([11]) وَأَتْقَاکُمْ لَهُ، وَلَکِنِّی([12]) أَصُومُ وَأُفْطِرُ، وَأُصَلِّی وَأَرْقُدُ، وَأَتَزَوَّجُ النِّسَاءَ، فَمَنْ رَغِبَ عَنْ سُنَّتِی فَلَیْسَ مِنِّی»([13]).
رواه البخاری - واللفظ له- ومسلم وغیرهما.
از انس بن مالک س روایت است که: جمعی (سه تا ده نفر) به خانه همسران رسول الله ج آمدند و از شیوهی عبادت رسول الله ج پرسیدند. هنگامیکه از چگونگی آن اطلاع یافتند، گویا آن را کم شمردند و با خود گفتند: ما کجا و رسول الله ج کجا؟ خداوند گناهان اول و آخرش را بخشیده است. آنگاه یکی از آنان گفت: من تمام شب را برای همیشه نماز میخوانم. دیگری گفت: من تمام عمر روزه میگیرم و یک روز آن را افطار نمیکنم. سومی گفت: من از زنان کنارهگیری نموده و هرگز ازدواج نمیکنم. رسول الله ج نزد آنان رفت و فرمود: «شما کسانی هستید که چنین و چنان گفتهاید؟ سوگند به خدا که من بیشتر از همه شما از خدا میترسم و با تقواترین شما در برابر او هستم، در عین حال، هم روزه میگیرم و هم میخورم. و هم نماز میخوانم و هم میخوابم و با زنان نیز ازدواج میکنم. پس هرکس از سنت من روی گرداند، از من نیست».
2815-1919- (9) (حسن) وَعَنْ أَبِی سَعِیدٍ الْخُدْرِیِّ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «تُنْکَحُ الْمَرْأَةُ عَلَى إِحْدَى خِصَالٍ: لِجَمَالِهَا، وَمَالِهَا، وخُلُقِها، ودینِها، فَعَلَیْکَ بِذَاتِ الدِّینِ وَالْخُلُقِ تَرِبَتْ یَمِینُکَ».
رواه أحمد بإسناد صحیح، والبزار، وأبو یعلى، وابن حبان فی "صحیحه".
از ابوسعید خدری س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «زن به خاطر یکی از این خصلتها با او ازدواج میشود: به خاطر زیباییاش، مالش، اخلاقش و دینش. پس زن دیندار و خوش اخلاق را انتخاب کن، دستهایت خاک آلود گردد (جمله دعایی)».
2816-1920- (10) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س؛ أَنَّ رَسُولَ الله ج قَالَ: «تُنْکَحُ المَرْأَةُ لِأَرْبَعٍ: لِمَالِهَا، وَلِحَسَبِهَا، وَلِجَمَالِهَا، وَلِدِینِهَا([14])، فَاظْفَرْ([15]) بِذَاتِ الدِّینِ تَرِبَتْ یَدَاکَ»([16]).
رواه البخاری ومسلم وأبو داود والنسائی وابن ماجه.
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند «زن به خاطر چهار چیز با او ازدواج میشود: به خاطر مالش، نسبش، زیباییاش و دینش. پس دستهایت خاک آلود گردد، زن دیندار انتخاب کن».
(تربت یداک) کلمهای تشویقی میباشد. و گفته شده: در اینجا دعای فقر برای او میباشد. و گفته شده به معنای کثرت مال است. لذا این لفظ برای این معانی مشترک میباشد و هریک از این معانی میتواند مصداق آن باشد. اما معنای آخر روشنتر است. و به این معناست که: زن دیندار انتخاب کن و به مال توجه نداشته باش، خداوند متعال مالت را زیاد میگرداند. و معنای اول از زهری روایت شده و رسول الله این سخن را به او گفته است. چراکه معتقد بود فقر برای او از ثروت بهتر است. و خداوند به مراد پیامبرش ج داناتر است.
2817-1208- (8) (موضوع) وَرُوِیَ عَنْ أَنَسٍ س عَنِ النَّبِیَّ ج: «مَنْ تَزَوَّجَ امْرَأَةً لِعِزِّهَا؛ لَمْ یَزِدْهُ اللَّهُ إِلَّا ذُلًّا، وَمَنْ تَزَوَّجَهَا لِمَالِهَا؛لَمْ یَزِدْهُ اللَّهُ إِلَّا فَقْرًا، وَمَنْ تَزَوَّجَهَا لِحَسَبِهَا؛ لَمْ یَزِدْهُ اللَّهُ إِلَّا دَنَاءَةً، وَمَنْ تَزَوَّجَ امْرَأَةً لَمْ یُرِد بِهَا إِلَّا أَن یَغُضَّ بَصَرَهُ؛ وَیُحْصِنُ فَرْجَهُ أَوْ یَصِلُ رَحِمَهُ؛ بَارَکَ اللَّهُ لَهُ فِیهَا، وَبَارَکَ لَهَا فِیهِ».
رواه الطبرانی فی "الأوسط".
از انس س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس با زنی به خاطر عزت و جایگاه وی ازدواج کند، خداوند متعال جز بر ذلت و خواری وی نمیافزاید. و هرکس با زنی به خاطر مالش ازدواج کند، خداوند متعال جز بر فقر وی نمیافزاید؛ و هرکس با زنی به خاطر نسبش ازدواج کند، خداوند متعال جز بر بیچارگی وی نمیافزاید. و هرکس با زنی به این دلیل ازدواج کند که چشمش را از نامحرم حفاظت کند و فرجش را از حرام مصون دارد یا پیوند خویشاوندی ایجاد شود، خداوند متعال برای هریک از دو طرف در دیگری برکت عنایت میکند».
2818-1209- (9) (ضعیف) وَعَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ عَمْرٍو ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «لَا تَزَوَّجُوا النِّسَاءَ لِحُسْنِهِنَّ، فَعَسَى حُسْنُهُنَّ أَنْ یُرْدِیَهُنَّ([17])، وَلَا تَزَوَّجُوهُنَّ لِأَمْوَالِهِنَّ فَعَسَى أَمْوَالُهُنَّ أَنْ تُطْغِیَهُنَّ، وَلَکِنْ تَزَوَّجُوهُنَّ عَلَى الدِّینِ، وَلَأَمَةٌ خَرْمَاءُ([18]) سَوْدَاءُ ذَاتُ دِینٍ أَفْضَلُ».
رواه ابن ماجه من طریق عبدالرحمن بن زیاد بن أنعم.
از عبدالله بن عمرو ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «با زنان به خاطر زیباییشان ازدواج نکنید چه بسا زیباییشان با آمیخته شدن به تکبر و فخرفروشی سبب هلاکت آنها باشد. و برای اموالشان با آنها ازدواج نکنید چه بسا که اموالشان باعث طغیان و سرکشی ایشان گردد. بلکه با آنها بر مبنای دینشان ازدواج کنید. و کنیز دینداری که بخشی از گوش یا بینی وی بریده باشد بهتر است (از آنکه دیندار نیست و زیبا و خوشروی است)».
2819-1921- (11) (حسن صحیح) وَعَنْ مَعْقِلِ بْنِ یَسَارٍ س قَالَ: جَاءَ رَجُلٌ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ج فَقَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ إِنِّی أَصَبْتُ امْرَأَةً ذَاتَ حَسَبٍ وَمَنْصِبٍ وَمَالٍ؛ إِلَّا أَنَّهَا لَا تَلِدُ، أَفَأَتَزَوَّجُهَا؟ فَنَهَاهُ. ثُمَّ أَتَاهُ الثَّانِیَةَ، فَقَالَ لَهُ مِثْلَ ذَلِکَ. ثُمَّ أَتَاهُ الثَّالِثَةَ، فَقَالَ لَهُ: «تَزَوَّجُوا الْوَدُودَ الْوَلُودَ، فَإِنِّی مُکَاثِرٌ بِکُمُ الْأُمَمَ»([19]).
رواه أبو داود والنسائی والحاکم واللفظ له وقال: "صحیح الإسناد".
از معقل بن یسار س روایت است که مردی نزد رسول الله ج آمد و گفت: ای رسول الله ج! من به زنی صاحب نسب، دارندهی جایگاه و ثروتمند علاقهمند شدهام اما او بچه دار نمیشود، آیا با او ازدواج کنم. رسول الله ج او را از این کار نهی کرد، دوباره نزد رسول الله ج آمد و رسول الله ج همان جواب را به او داد و برای بار سوم نزد رسول الله ج آمد. رسول الله ج فرمود: «با زنانی که شوهرانشان را دوست دارند و بچهزا هستند ازدواج کنید؛ زیرا من در میان امتها به کثرت شما افتخار میکنم».
3- (ترغیب الزوج فی الوفاء بحق زوجته وحسن عشرتها، والمرأة بحق زوجها وطاعته، وترهیبها من إسخاطه ومخالفته)
([1]) اینکه فرمود: «یَا مَعْشَرَ» (المعشر): گروهی که وصفی شامل آنها میشود. و (الشباب) به فتح شین: جمع (شاب) میباشد که به عنوان مصدر میآید اما در اینجا جمع (شاب) به معنای «جوانان» است. و (الباءة): بر جماع و عقد اطلاق میشود. و هریک از این دو معنی با تقدیر مضاف صحیح میباشند. یعنی: «مؤنه وأسبابه»: هزینه و اسباب ازدواج؛ یا مراد از آن در اینجا با لفظ (الباءة) هزینه و اسباب میباشد. از باب اطلاق اسم بر آنچه لازمهی مسمایش میباشد. و اینکه فرمود: (فلیتزوج) نزد جمهور امر استحبابی میباشد مگر اینکه با ازدواج نکردن بر نفس خویش بترسد. [که در این صورت ازدواج بر وی واجب میباشد و این امر در حق او امر ایجابی است.]
و اینکه فرمود: (فإنَّه) یعنی روزه؛ و (له) یعنی فرج؛ (وِجاء) به کسر واو و مد، در اصل به معنای کوبیدن و وارد کردن صدمه شدید به بیضههای شتر میباشد که شهوت جماع را در آن از بین میبرد. و در قطع شهوت همچون اخته بودن آن عمل میکند. مراد این است که روزه چنان شهوت را کاهش میدهد که ایجاد حالت اختگی (الوجاء) باعث کاهش شهوت میگردد. والله اعلم
([2]) گفته شده: دیدکاه صحیحتر این است که حریت و ازادی به آزادی معنوی حمل گردد که نجابت در صفات است.
([3]) قلت: هو مرکب من حدیثین: أولهما: رواه مسلم وغیره، وتراه فی "الصحیح" فی هذا الباب، والآخر -وهو قوله: "مسکین. ."-؛ رواه الطبرانی وغیره بسند ضعیف، کما هو مبین فی "الضعیفة" (5177).
([4]) فی الأصل وغیره: (حوباً)، وهو تصحیف کما تقدم التنبیه علیه هناک فراجعه. وتناقض الثلاثة، فصححوه ثَمَّ، وغفلوا هنا! على حد قول من قال: وما أنا إلا من...
([5]) انظر الحاشیة السابقة.
([6]) قلت: ورجاله ثقات، فالإسناد صحیح لولا الانقطاع، لکنْ رواه أحمد (5/ 366) موصولاً من طریق أخرى مختصراً عن صحابی لم یُسمَّ، وسنده حسن، وله شاهد صحیح فی "تفسیر ابن کثیر" (2/ 351)، وآخر فی "المستدرک" (2/ 333).
([7]) الأصل: "یعنی ابن بکیر الحضرمی"، وهو خطأ، لأنَّ (ابن بکیر) ثابت فی "المستدرک" دون (الحضرمی).
([8]) قلت: هو على إرساله لیس بحسن؛ فیه من لا یعرف، وبیانه فی "الضعیفة" (1934).
([9]) عبارت است از سه تا ده نفر.
([10]) به تشدید لام مضموم: یعنی آن را اندک شمردند. و اصل آن (تقاللوا) میباشد که به دلیل اجتماع دو حرف همانند لام در لام ادغام شده است.
([11]) این بخش ردی بر کسانی است که مبنای عملکردشان این است: کسی که مورد بخشش قرار گرفته نیازی به عبادت زیاد ندارد بر خلاف کسی که چنین نیست. پس رسول الله ج به آنان آموخت با اینکه در عبادت شدت عمل به خرج نمیدهد اما بیش از همه از خداوند متعال میترسد و از کسانی که در امر عبادت شدت به خرج میدهند با تقواتر است.
([12]) استدراک من شیء محذوف تقدیره: أنا وأنتم بالنسبة إلى العبودیة سواء، لکنْ أنا أصوم إلخ.
([13]) یعنی: هرکس از سنت و روش من روی گرداند؛ و این روش اعم از فرض و نفل میباشد. والله اعلم
([14]) یعنی مردم این خصلتها را در مورد زن مد نظر قرار میدهند و به سبب آنها به زنی میل پیدا میکنند. و به مراعات این خصلتها تشویق نشده است. و (الحسب) مقام و جایگاه خانوادگی (نسبش)، یا افعال نیکو.
([15]) یعنی: ای کسی که به دنبال راهنمایی هستی، زنی را برگزین که دیندار باشد تا به کمک او رستگار شده و به هدف مطلوب دست یابی.
([16]) به کسر راء ماخوذ از (ترب): زمانی که فقیر و بیچیز شود و به خاک افتد. و کجاست زن دیندار، همچون سیمرغ است! از خداوند متعال سلامتی را خواهانیم.
([17]) یعنی: باعث هلاکت وی به سبب خودپسندی و تکبر و خودشیفتگی شود. (تطغیهن) یعنی: سبب ارتکاب گناهان و گرفتار شدن به انواع شر گردد.
([18]) یعنی: کنیزی که بخشی از بینیاش قطع بوده و گوشهایش سوراخ باشد. و اینکه فرمود: (أفضل) یعنی: برتر از زنی است که از جمال و زیبایی برخوردار است. و این همچون کلام الهی است که میفرماید: من ذات الحسن والجمال، وهذا مثل قوله تعالى: ﴿وَلَأَمَةٞ مُّؤۡمِنَةٌ خَیۡرٞ مِّن مُّشۡرِکَةٖ﴾ [البقرة: 221] «و بیگمان کنیز با ایمان از زن (آزاد) مشرک بهتر است». والله أعلم
([19]) (الودود): زنی است که شوهرش را دوست میدارد. و (الولود): زنی است که زیاد بچه میآورد. و انتخاب همسر به این دو وصف باهم مقید شده، چون اگر زنی بچهزا باشد اما شوهرش را دوست نداشته باشد، شوهر تمایلی به وی پیدا نمیکند. و زنی که شوهرش را دوست داشته باشد اما بچهزا نباشد، آنچه مطلوب است یعنی افزایش امت با کثرت ولادت، حاصل نمیگردد. اما شناختن این دو وصف در زنی، با بررسی رفتار دختران باکره از نزدیکان وی میسر میباشد. چراکه غالبا خلق و خوی نزدیکان به انسان سرایت میکند.
و اینکه فرمود: «فَإِنِّی مُکَاثِرٌ بِکُمُ الْأُمَمَ» یعنی: به سبب شما و زیادی پیروانم بر سایر امتها افتخار میکنم. والله أعلم.
میگویم: در این حدیث نکتهی ظریفی در باب کراهیت عزل (جلوگیری طبیعی از حاملگی) یا محدود نمودن نسل و تنظیم آن میباشد که برخی از دولتها گرفتار آن شدهاند. و این به سبب مزین شدن این امور از سوی کسانی است که خداوند متعال آنان را چنین توصیف میکند: ﴿وَلَا یُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥ وَلَا یَدِینُونَ دِینَ ٱلۡحَقِّ مِنَ ٱلَّذِینَ أُوتُواْ ٱلۡکِتَٰبَ﴾ [التوبة: 29] «کسانی که به آنها کتاب داده شده و نه آنچه را الله و رسولش حرام کرده، حرام میدانند و نه دین حق را میپذیرند». نسأل الله العافِیة.
ترغیب به محافظت از چشم و ترهیب از آزاد گذاشتن آن و خلوت نمودن با زن نامحرم و لمس وی
2784-1194- (1) (ضعیف جداً) عن عبد الله بن مسعود س قال: قال رسولُ الله ج - یعنی عن ربه ﻷ-: «النظرةُ سهمٌ مسمومٌ مِنْ سِهام إبلیسَ، مَنْ ترکها مِنْ مَخافتی؛ أبْدَلْتُه إیماناً یَجِدُ حلاوَتَهُ فی قَلْبِهِ».
رواه الطبرانی والحاکم من حدیث حذیفة. وقال: "صحیح الإسناد"([1]).
(قال الحافظ): "خرجاه من روایة عبدالرحمن بن إسحاق الواسطی وهو واه".
از عبدالله بن مسعود س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «نگاه تیری مسموم از تیرهای شیطان است؛ هرکس آن را از ترس من ترک کند، ایمانی را جایگزین آن میکنم که حلاوت آن را در قلبش میچشد».
2785-1195- (2) (ضعیف جداً) وَرُوِیَ عَنْ أَبِی أُمَامَةَ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «مَا مِنْ مُسْلِمٍ یَنْظُرُ إِلَى مَحَاسِنِ امْرَأَةٍ [أَوَّلَ مَرَّةٍ]([2]) ثُمَّ یَغُضُّ بَصَرَهُ؛ إِلَّا أَحْدَثَ اللَّهُ لَهُ عِبَادَةً؛ یَجِدُ حَلَاوَتَهَا فِی قَلبِهِ».
رواه أحمد والطبرانی؛ إلا أنه قال: «یَنْظُرُ إِلَى امْرَأَةٍ أَوَّلَ رَمَقَةٍ».
از ابوامامه س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هیچ مسلمانی نیست که تنها یک بار چشمش به زیباییهای زنی بیفتد و چشمانش را فرو بندد مگر اینکه خداوند متعال توفیق عبادتی را برای وی میسر میکند که حلاوت آن را در قلبش میچشد».
و بیهقی آن را روایت نموده و میگوید: «اگر حدیث صحیح باشد، مراد این است که چشمش به صورت اتفاقی و نه عمدا به زنی بیفتد و از روی پرهیزگاری نگاهش را از وی برگرداند؛ والله اعلم».
2786-1196- (1) (ضعیف) وَرُوِیَ عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «کُلُّ عَیْنٍ بَاکِیَةٌ یَوْمَ الْقِیَامَةِ؛ إِلَّا عَیْنٌ غَضَّتْ عَنْ مَحَارِمِ اللَّهِ، وَعَیْنٌ سَهِرَتْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ، وَعَیْنٌ خَرَجَ مِنْها مِثْلَ رَأْسِ الذُّبَابِ مِنْ خَشْیَةِ اللَّهِ».
رواه الأصبهانی. [مضى 12- الجهاد/2].
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هر چشمی روز قیامت گریان است مگر چشمی که در برابر محارم الهی بسته مانده و چشمی که در راه خدا بیدار مانده و چشمی که به خاطر ترس از خدا چون سر مگس از آن اشک روان شده است».
2787-1900- (1) (حسن لغیره) وَعَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ حَیْدَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «ثَلَاثَةٌ لَا تَرَى أَعْیُنُهُمُ النَّارَ: عَیْنٌ حَرَسَتْ فِی سَبِیلِ اللهِ، وَعَیْنٌ بَکَتْ مِنْ خَشْیَةِ اللهِ، وَعَیْنٌ کَفَّتْ عَنْ مَحَارِمِ اللهِ».
رواه الطبرانی، ورواته ثقات معروفون؛ إلا أن أبا حبیب العنقری([3]) - ویقال له: القنوی- لم أقف على حاله. [مضى 12- الجهاد/2].
از معاویة بن حیده س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «سه نفر هستند که چشمهای آنان آتش را نمیبیند: چشمی که در راه خدا نگهبانی دهد و چشمی که از ترس خدا میگرید و چشمی که از [دیدن] محارم الهی دوری میکند».
2788-1901- (2) (صحیح لغیره) وَعَنْ عُبَادَةَ بْنِ الصَّامِتِ س؛ أَنَّ النَّبِیَّ ج قَالَ: «اضْمَنُوا لِی سِتًّا مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَضْمَن لَکُمُ الْجَنَّةَ: اصْدُقُوا إِذَا حَدَّثْتُمْ، وَأَوْفُوا إِذَا وَعَدْتُمْ، وَأَدُّوا الأَمَانَةَ إِذَا ائْتُمِنْتُمْ، وَاحْفَظُوا فُرُوجَکُمْ، وَغُضُّوا أَبْصَارَکُمْ، وَکُفُّوا أَیْدِیَکُمْ».
رواه أحمد وابن حبان فی "صحیحه"، والحاکم؛ کلهم من روایة المطلب بن عبدالله بن حنطب عنه، وقال الحاکم: "صحیح الإسناد". (قال الحافظ): "بل المطلب لم یسمع من عبادة. والله أعلم".
از عبادة بن صامت س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «شش چیز را برای من در مورد خودتان ضمانت کنید، من برای شما بهشت را ضمانت میکنم: هرگاه سخن گفتید راست بگویید، چون وعده دادید به آن وفا کنید، هرگاه به شما امانت سپردند، امانت را برگردانید، شرمگاهتان را حفظ کنید، چشمتان را از [نگاه به نامحرم] ببندید و دست خود را [از خیانت] دور نگه دارید».
2789-1902- (3) (حسن لغیره) وَعَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ س؛ أَنَّ النَّبِیَّ ج قَالَ لَهُ: «یَا عَلِیُّ! إِنَّ لَکَ کَنْزًا فِی الجَنَّةِ، وَإِنَّکَ ذُو قَرْنَیْهَا، فَلا تُتْبِعِ النَّظْرَةَ النَّظْرَةَ، فَإِنَّمَا لَکَ الْأُولَى، وَلَیْسَتْ لَکَ الْآخِرَةُ».
رواه أحمد.
از علی بن ابی طالب س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «ای علی! برای تو گنجی در بهشت است و تو ذوالقرنین این امت هستی؛ پس در پی هر نگاه، نگاه دیگری نینداز. زیرا نگاه اول [که به صورت اتفاقی رخ میدهد] برای توست و نگاه دیگر برای تو نیست».
0-1903- (4) (حسن لغیره) ورواه الترمذی وأبو داود من حدیث بریدة قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج لِعَلِیٍّ: «یَا عَلِیُّ! لَا تُتْبِعِ النَّظْرَةَ النَّظْرَةَ؛ فَإِنَّمَا لَکَ الْأُولَى، وَلَیْسَتْ لَکَ الْآخِرَةُ».
وقال الترمذی: "حدیث حسن غریب، لا نعرفه إلا من حدیث شریک".
و در روایت ترمذی و ابوداود آمده است: رسول الله ج به علی س فرمود: «ای علی! بعد از هر نگاه، نگاه دیگری نینداز؛ زیرا نگاه اول برای توست و نگاه دیگر برای تو نیست».
اینکه رسول الله ج به علی فرمود: «وَإِنَّکَ ذُو قَرْنَیْهَا» یعنی ذوالقرنین این امت هستی. چراکه دو زخم در دو گوشه پیشانی [=قرن] وی بود که یکی با ضربهی ابن ملجم – که لعنت خداوند بر او باد – و دیگری در اثر ضربهی عمرو بن وُدٍّ ایجاد شد. و گفته شده: به این معناست که تو صاحب دو طرف بهشت و پادشاه آن هستی که تمام نواحی آن را میپیماید چنانکه اسکندر تمام نواحی زمین از شرق و غرب را پیمود. و طبق یکی از اقوال، از این جهت ذوالقرنین نامیده شد. و این معنا نیز نزدیک به صواب است. هرچند معانی دیگری برای آن گفته شده است.
2790-1904- (5) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «کُتِبَ عَلَى ابْنِ آدَمَ نَصِیبُهُ مِنَ الزِّنَا؛ فَهُوَ مُدْرِکٌ ذَلِکَ لَا مَحَالَةَ، فَالْعَیْنَانِ زِنَاهُمَا النَّظَرُ، وَالْأُذُنَانِ زِنَاهُمَا الِاسْتِمَاعُ، وَاللِّسَانُ زِنَاهُ الْکَلَامُ، وَالْیَدُ زِنَاهَا الْبَطْشُ([4])، وَالرِّجْلُ زِنَاهَا الْخُطَا، وَالْقَلْبُ یَهْوَى وَیَتَمَنَّى، وَیُصَدِّقُ ذَلِکَ الْفَرْجُ وَیُکَذِّبُهُ».
رواه مسلم والبخاری باختصار، وأبو داود والنسائی.
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «بهرهی انسان از زنا نوشته شده که مرتکب آن خواهد شد؛ زنای چشمان نگاه کردن، زنای دو گوش گوش دادن، زنای زبان سخن گفتن، زنای دست لمس کردن و زنای پا گام نهادن است. و قلب بدان علاقه داشته و آن را آرزو میکند و شرمگاه آن را تأیید کرده یا رد مینماید».
وفی روایة لمسلم وأبی داود: «وَالْیَدَانِ تَزْنِیَانِ؛ فَزِنَاهُمَا الْبَطْشُ، وَالرِّجْلَانِ تَزْنِیَانِ؛ فَزِنَاهُمَا الْمَشْیُ، وَالْفَمُ یَزْنِی؛ فَزِنَاهُ الْقُبَلُ([5])».
و در روایت مسلم و ابوداود آمده است: «و دو دست زنا میکنند و زنای آنها لمس کردن است و دو پا زنا میکنند و زنای آنها رفتن است و دهان زنا میکند و زنای آن بوسیدن است».
2791-1905- (6) (حسن صحیح) وَعَنِ عَبْدِ اللَّهِ ابْنِ مَسْعُودٍ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «الْعَیْنَانِ تَزْنِیَانِ، وَالرِّجْلَانِ تَزْنِیَانِ، وَالْفَرْجُ یَزْنِی».
رواه أحمد بإسناد صحیح، والبزار، وأبو یعلى.
از عبدالله بن مسعود س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «دو چشم و دو پا و شرمگاه زنا میکنند».
2792-1906- (7) (صحیح) وَعَنْ جَرِیرٍ س قَالَ: سَأَلْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج عَنْ نَظَرِ الْفَجْأَةِ؟ فَقَالَ: «اصْرِفْ بَصَرَکَ».
رواه مسلم وأبو داود والترمذی.
از جریر س روایت است که از رسول الله ج در مورد نگاه ناگهانی سؤال کردم. رسول الله ج فرمود: «نگاهت را برگردان»..
2793-1907- (8) (صحیح موقوف) وَعَنْ عَبْد اللهِ - یعنی ابن مسعود – س قَالَ... ([6]): «الْإِثْمُ حَوَّازُ الْقُلُوبِ، وَمَا مِنْ نَظْرَةٍ إِلَّا وَلِلشَّیْطَانِ فِیهَا مَطْمَعٌ».
رواه البیهقی وغیره، ورواته لا أعلم فیهم مجروحاً، لکن قیل: أنّ صوابه موقوف.
از عبدالله یعنی ابن مسعود س روایت است که ... میگوید: «گناه دلها را میپوشاند و هیچ نگاهی نیست مگر اینکه شیطان در آن طمعی دارد».
(حوّاز القلوب) به فتح حاء و تشدید واو؛ عبارت است از آنچه قلب را دربرگرفته و بر آن غلبه میکند تا امور ناپسندی را مرتکب گردد. و گفته شده: به تخفیف واو و تشدید زای، جمع (حازَّة) عبارت است از اموری که در قلوب نفوذ کرده و در آن اثر گذاشته و قلوب را دربرمیگیرد که گناه هستند. و این معنا مشهورتر است.
2794-1197- (4) (ضعیف جداً) وَرُوِیَ عَنْ أَبِی أُمَامَةَ س عَنِ النَّبِیَّ ج قَالَ: «لَتَغُضَّنَّ أَبْصَارَکُمْ، وَلَتَحْفَظُنَّ فُرُوجَکُمْ؛ [وَلَتُقِیمُنَّ]([7]) وُجُوهَکُمْ».
رواه الطبرانی.
از ابوامامه س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «باید چشمانتان را فروبندید و فرجهایتان را حفظ کنید و با هم متحد و یکدل باشید».
2795-1198- (5) (ضعیف جداً) وَعَنْ أَبِی سَعِیدٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَا مِنْ صَبَاحٍ إِلَّا وَمَلَکَانِ یُنَادِیَانِ: وَیْلٌ لِلرِّجَالِ مِنَ النِّسَاءِ، وَوَیْلٌ لِلنِّسَاءِ مِنَ الرِّجَالِ».
رواه ابن ماجه، والحاکم وقال: "صحیح الإسناد"([8]).
از ابوسعید س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هیچ صبحی نیست مگر اینکه دو فرشته ندا میدهند: وای بر مردان از زنان و وای بر زنان از مردان».
2796-1199- (6) (ضعیف) وَرُوِیَ عَنْ عَائِشَةَ ل قَالَتْ: بَیْنَمَا رَسُولُ اللَّهِ ج جَالِسٌ فِی الْمَسْجِدِ إِذْ دَخَلَتِ امْرَأَةٌ مِنْ مُزَیْنَةَ؛ تَرْفُلُ فِی زِینَةٍ لَهَا فِی الْمَسْجِدِ، فَقَالَ النَّبِیُّ ج: «یَا أَیُّهَا النَّاسُ! انْهَوْا نِسَاءَکُمْ عَنْ لُبْسِ الزِّینَةِ، وَالتَّبَخْتُرِ فِی الْمَسْجِدِ؛ فَإِنَّ بَنِی إِسْرَائِیلَ لَمْ یُلْعَنُوا حَتَّى لَبِسَ نِسَاؤُهُمُ الزِّینَةَ، وَتَبَخْتَروا فِی الْمَسَاجِدِ».
رواه ابن ماجه.
از عایشه ل روایت است: رسول الله ج در مسجد نشسته بود که زنی از مزینه وارد شد و به خاطر لباس فاخری که بر تن داشت با ناز و تکبر در مسجد راه میرفت. پس رسول الله ج فرمودند: «ای مردم، زنانتان را از پوشیدن لباس زینت و فخرفروشی در مسجد، نهی کنید؛ چراکه بنی اسرائیل لعنت نشدند تا اینکه زنانشان لباس زینت پوشیده و در مساجد فخرفروشی کردند».
2797-1908- (9) (صحیح) وَعَنْ عُقْبَةَ بْنِ عَامِرٍ س؛ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «إِیَّاکُمْ([9]) وَالدُّخُولَ عَلَى النِّسَاءِ». فَقَالَ رَجُلٌ مِنَ الأَنْصَارِ: أَفَرَأَیْتَ الحَمْوَ([10])؟ قَالَ: «الحَمْوُ المَوْتُ».
رواه البخاری ومسلم، والترمذی، ثم قال: «وَمَعْنَى کَرَاهِیَةِ الدُّخُولِ عَلَى النِّسَاءِ عَلَى نَحْوِ مَا رُوِیَ عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «لَا یَخْلُوَنَّ رَجُلٌ بِامْرَأَةٍ إِلَّا کَانَ ثَالِثَهُمَا الشَّیْطَانُ»([11]).
از عقبة بن عامر س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «از رفتن نزد زنان [بیگانه] پرهیز کنید». مردی از انصار پرسید: نظر شما در مورد خویشاوندان شوهر [برادر شوهر] چیست؟ فرمود: «هلاکت در همین است».
و ترمذی آن را روایت کرده و میگوید: معنای کراهیت دخول بر زنان همان است که از رسول الله ج روایت شده که فرمودند: «مردی با زنی خلوت نمیکند مگر اینکه سومین آنها شیطان است».
[در معناى: (الحمو) گفته شده: برادر شوهر؛ گویا خلوت نمودن با او را مکروه میدانست]». (الحَمُ) به فتح حاء و تخفیف میم؛ و همچنین به اثبات واو و نیز همزة، عبارت است از پدر شوهر و هرکس به وی نزدیک است. مانند برادر، عمو، پسر عمو و مانند آنها؛ و مراد از آن در اینجا همین است. لیث بن سعد و .. نیز آن را چنین تفسیر نمودهاند. و همچنین شامل پدر زن و نزدیکان وی میشود. و گفته شده: مراد از آن فقط نزدیکان شوهر میباشد. و گفته شده: فقط نزدیکان زن میباشد. ابوعبید در معنای آن میگوید: یعنی باید بمیرد و چنین کاری نکند. چون دیدگاه وی در مورد پدر شوهر چنین است درحالیکه محرم است، پس وضعیت در مورد بیگانه به چه صورت خواهد بود؟.
2798-1909- (10) (صحیح) وَعَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب؛ أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج قَالَ: «لاَ یَخْلُوَنَّ أَحَدُکُم بِامْرَأَةٍ إِلَّا مَعَ ذِی مَحْرَمٍ».
رواه البخاری ومسلم.
از ابن عباس ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هیچیک از شما با زنی خلوت نکند مگر با یکی از محارمش باشد».
(صحیح لغیره) وتقدم فی "أحادیث الحمام" [4- الطهارة/5] حدیث ابن عباس ب عن النبی ج وفیه: «وَمَنْ کَانَ یُؤْمِنُ بِاللهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ فَلَا یَخْلُوَنَّ بِامْرَأَةٍ لَیْسَ بَیْنَهُ وَبَیْنَهَا مَحْرَمٌ».
رواه الطبرانی.
و از ابن عباس ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «و هرکس به خداوند و روز قیامت ایمان دارد با زنی که بین آنها محرمی نیست خلوت نکند».
2799-1910- (11) (حسن صحیح) وَعَنْ مَعْقِلَ بْنَ یَسَارٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «لَأَنْ یُطْعَنَ فِی رَأْسِ أَحَدِکُمْ بِمخیطٍ مِنْ حَدِیدٍ؛ خَیْرٌ لَهُ مِنْ أَنْ یَمَسَّ امْرَأَةً لَا تَحِلُّ لَهُ».
رواه الطبرانی والبیهقی، ورجال الطبرانی ثقات رجال الصحیح.
از معقل بن یسار س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «اگر در سر یکی از شما سوزن یا جوالدوزی فرو برده شود برای او بهتر است از اینکه زنی را لمس کند که برای او حلال نیست».
(المِخْیَط) به کسر میم و فتح یاء: عبارت است از آنچه با آن میدوزند مانند سوزن و جوالدوز و مانند آن.
2800-1200- (7) (ضعیف جداً) وَرُوِیَ عَنْ أَبِی أُمَامَةَ س عَنْ رَسُولِ اللهِ ج قَالَ: «إِیَّاکُمْ وَالْخَلْوَةَ بِالنِّسَاءِ، وَالَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ مَا خَلَا رَجُلٌ بامْرَأَةٍ؛ إِلَّا دَخَلَ الشَّیْطَانُ بَیْنَهُمَا، وَلَأَن یَزْحَمَ رَجُلٌ خِنْزِیرًا مُتَلَطِّخًا بِطِینٍ أَوْ حَمْأَةٍ؛ خَیْرٌ لَهُ مِنْ أَنْ یَزْحَمَ مَنْکِبُهِ مَنْکِبَ امْرَأَةٍ لَا تَحِلُّ لَهُ».
حدیث غریب، رواه الطبرانی.
(الحَمأة) به فتح حاء و سکون میم: عبارت است از گل سیاه متعفن.
از ابوامامه س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «از خلوت با زنان بر حذر باش. سوگند به کسیکه جانم در دست اوست هیچ مردی با زنی خلوت نمیکند مگر اینکه شیطان بین آنها نفوذ میکند؛ و اینکه مردی با خوکی آلوده به گل سیاه متعفن تماس داشته باشد برای او بهتر است از اینکه شانهاش به شانه زنی تماس پیدا کند که برای او حلال نیست».
2- (الترغیب فی النکاح سیما بذات الدّین الولود)
([1]) قلت: ورده الذهبی کالمصنف، وفیه علتان أخریان، إحداهما: الاضطراب فی إسناده، فمرة قال: عن ابن مسعود، ومرة: عن حذیفة. وأخرى: عن ابن عمر! انظر "الضعیفة" (1065).
([2]) زیادة من "المسند" (5/ 264)، وهو مخرج هناک (1064).
([3]) راجع له التحقیق حول نسبته تحت حدیثه المتقدم (12- الجهاد/ 2).
([4]) أی: اللمس، وهو روایة لابن حبان وغیره، وهی مخرجة فی "الصحیحة" (2804) من المجلد السادس، وقد طبع حدیثاً، فالحدیث یشمل مصافحة النساء من غیر المحارم، وهو مما ابتلی به کثیر من المسلمین، وفیهم بعض الخاصة، وربما أباحه بعضهم! انظر "الصحیحة" (1/ 1/ 448-449).
([5]) جمع (قبلة) بالضم، وهی اللثمة، ووقع فی الأصل: "القیل" بالمثناة من تحت! وهو خطأ، ثم إننی لم أرَ هذه الروایة عند مسلم، وقد أخرج الأولى فی "القدر".
([6]) فی الأصل مکان النقط: "قال رسول الله ج"، فحذفته لأنَّ الصواب فیه أنَّه موقوف؛ کما حققته فی "الصحیحة" (2613).
([7]) زیادة من الطبرانی فی "الکبیر" (8/ 246/ 7840) و"المجمع" و"الجامع الکبیر" (2/ 639)، ووقع فی الأصل: (لیکسفن الله) فصححت من المصادر المذکورة، ووقع فی مطبوعة الثلاثة: (لیکشفن الله) بالشین المعجمة!!
([8]) قلت: وتعقبه الذهبی بقوله (2/ 159): "قلت: خارجة بن مصعب واه". وهو مخرج فی "الضعیفة" (2018).
([9]) خطاب متوجه زنان بیگانهای است که از محارم نیستند ولو اینکه از نزدیکان باشند. که بیان محارم ذکر خواهد شد.
([10]) هذا لفظه عند مخرجیه، وکان الأصل فی الموضعین (الحم) بحذف الواو وتخفیف المیم، بوزن (أخ)، وهو لغة من خمس لغات ذکرها الحافظ فی "الفتح" والمؤلف بعضها.
([11]) هذا قطعة من حدیث لعمر س مخرج فی "الصحیحة" (1116)، ویشیر الترمذی به أنَّ قوله فیه: "رجل" مطلق؛
لازم است مساله خلوت با زنان مقید به خلوت با بیگانگان و کسانی که محرم نیستند بیان گردد تا میان این حدیث و دیگر احادیث وارده در این زمینه جمع گردد. احادیثی که به جواز خلوت زن با محرمش دلالت دارند مانند حدیث ابن عباس که ذکر خواهد شد؛ همچنین باید «الحمو» بر غیر محرم حمل گردد تا میان آن و حدیث ابن عباس و مانند آن، جمع صورت بگیرد. مثل احادیثی که زن را از سفر بدون محرم نهی کردهاند؛ و چنانکه پیداست مستلزم سفر، خلوت است. به ویژه که در برخی روایات آمده است: «مگر اینکه پدرش یا برادرش همراه وی باشند». چنانکه در (23- الأدب/ 43) خواهد آمد. و زیادهای که در بین کروشه آمده، از ترمذی میباشد. بنابراین دیدگاه درست آن است که مراد از آن برادرشوهر و مانند آن از غیر محارم میباشد. چراکه معمولا فتنه از سوی امثال وی میباشد. علاوه بر این حمل حدیث بر محارم، ایجاد حرجی خارج از توان میباشد که به نص قرآن نفی شده است.
(فصل)
2782-1192- (2) (ضعیف) عَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ عُمَر ب؛ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «ثَلَاثَةٌ لَا تُقْبَلُ اللَّهُ مِنْهُمْ صَلَاةٌ: مَنْ تَقَدَّمَ قَوْمًا وَهُمْ لَهُ کَارِهُونَ، وَرَجُلٌ أَتَى الصَّلَاةَ دِبَارًا - وَالدِّبَارُ أَنْ یَأْتِیَهَا بَعْدَ أَنْ تَفُوتُهُ - وَرَجُلٌ اعْتَبَدَ مُحَرَّرَهُ»([1]).
از عبدالله بن عمر ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «سه نفر هستند که خداوند هیچ نمازی از آنها قبول نمیکند: کسیکه بر گروهی امامت دهد و آنها از وی راضی نباشند و کسیکه پس از فوت نماز (جماعت) در مسجد حاضر شود و کسیکه انسان آزادی را به بردگی بگیرد».
رواه أبو داود وابن ماجه من طریق عبدالرحمن بن زیاد بن أنعم عن عمران المعافری عنه. [مضى 5- الصلاة/28].
(خطابی میگوید): «(اعتباد المحرر) به دو صورت ممکن است: حالت اول: اینکه بردهای را آزاد کند اما آزادی وی را کتمان نموده یا انکار کند. و این بدترین دو حالت است. و حالت دوم: بعد از آزاد کردن برده او را زندانی کند و از وی به اجبار کار بکشد»([2]).
2783-1193- (3) (ضعیف) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «قَالَ اللَّهُ تَعَالَى: ثَلاَثَةٌ أَنَا خَصْمُهُمْ یَوْمَ القِیَامَةِ، وَمَنْ کُنْتُ خَصْمَهُ خَصَمْتُهُ: رَجُلٌ أَعْطَى بِی ثُمَّ غَدَرَ، وَرَجُلٌ بَاعَ حُرًّا وَأَکَلَ ثَمَنُهُ، وَرَجُلٌ اسْتَأْجَرَ أَجِیرًا، فَاسْتَوْفَى مِنْهُ وَلَمْ یُوَفِّهِ أَجْرَهُ».
رواه البخاری وابن ماجه وغیرهما. [مضى هنا/44].
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «خداوند متعال میفرماید: من در روز قیامت دشمن سه نفر هستم و هرکس من دشمن او باشم با او دشمنی میکنم: کسیکه به اسم من پیمان ببندد، سپس آن را نقض کند. کسیکه شخصِ آزادی را بفروشد و قیمتش را بخورد و کسیکه از شخصی کار بگیرد و مزدش را ندهد».
17- کتاب النکاح وما یتعلق به
([1]) کذا وقع هنا، وهو کذلک عند أبی داود والسیاق له. وبه تقدم لکن بلفظ: "محرراً"، وهذا عند ابن ماجه بسیاق آخر.
([2]) "معالم السنن" (1/ 308) لکنه قال: "والوجه الآخر: أن یستخدمه کرهاً بعد العتق".
ترغیب به آزاد کردن برده و ترهیب از برده کردن انسان آزاده یا فروش او
2772-1890- (10) (صحیح) عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «أَیُّمَا رَجُلٍ أَعْتَقَ امْرَأً مُسْلِمًا؛ اسْتَنْقَذَ اللَّهُ بِکُلِّ عُضْوٍ مِنْهُ عُضْوًا مِنْهُ مِنَ النَّارِ». قَالَ سَعِیدُ بْنُ مَرْجَانَةَ: فَانْطَلَقْتُ بِهِ إِلَى عَلِیِّ بْنِ الحُسَیْن، فَعَمَدَ عَلِیُّ بْنُ الحُسَیْن إِلَى عَبْدٍ لَهُ قَدْ أَعْطَاهُ بِهِ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ فیه عَشَرَةَ ألفِ دِرْهَمٍ - أَوْ أَلْفَ دِینَارٍ- فَأَعْتَقَهُ.
رواه البخاری ومسلم وغیرهما.
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس بردهی مسلمانی را آزاد کند به ازای هر عضوی که آزاد میکند، خداوند عضوی از او را از آتش جهنم نجات میدهد».
سعید بن مرجانه میگوید: با این حدیث نزد علی بن حسین رفتم؛ پس قصد بردهای را کرد که عبدالله بن جعفر به قیمت ده هزار درهم یا هزار دینار به او داده بود و او را آزاد نمود.
(صحیح) وفی روایة لهما وللترمذی: قال النبی ج: «من أعْتَقَ رقَبةً مسلمةً؛ أعتَق الله بکلِّ عضوٍ منهُ عضواً مِنَ النارِ حتى فرجَهُ بِفَرْجِهِ».
و در روایت ترمذی آمده است: رسول الله ج فرمودند: «هرکس بردهی مسلمانی را آزاد کند، خداوند متعال در برابر هر عضوی از آن برده عضوی از او را از جهنم آزاد میکند، حتی شرمگاهش را در مقابل شرمگاه او آزاد میکند».
2773-1891- (2) (صحیح لغیره) وَعَنْ أَبِی أُمَامَةَ س وَغَیْرِهِ مِنْ أَصْحَابِ النَّبِیِّ ج عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «أَیُّمَا امْرِئٍ مُسْلِمٍ أَعْتَقَ امْرَأً مُسْلِمًا؛ کَانَ فَکَاکَهُ مِنَ النَّارِ، یُجْزِیءُ کُلُّ عُضْوٍ مِنْهُ عُضْوًا مِنْهُ. وَأَیُّمَا امْرِئٍ مُسْلِمٍ أَعْتَقَ امْرَأَتَیْنِ مُسْلِمَتَیْنِ کَانَتَا فَکَاکَهُ مِنَ النَّارِ، یُجْزِی کُلُّ عُضْوٍ مِنْهُمَا عُضْوًا مِنْهُ. [وَأَیُّمَا امْرَأَةٍ مُسْلِمَةٍ أَعْتَقَتْ امْرَأَةً مُسْلِمَةٌ؛ کَانَتْ فَکَاکَهَا مِنَ النَّارِ، یُجْزِیءُ کُلُّ عُضْوٍ مِنْهَا عُضْوًا مِنْهَا]»([1]).
رواه الترمذی وقال: "حدیث حسن صحیح".
از ابو امامه س و دیگر اصحاب رسول الله ج روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هر مسلمانی که بردهی مسلمانی را آزاد کند، سبب آزادی او از جهنم میشود و هر عضو برده در برابر عضوی از وی میباشد؛ و هر مسلمانی که دو زن مسلمان را آزاد کند، سبب آزادی او از جهنم میشود و هر عضو آن دو کنیز در برابر عضوی از وی میباشد. [و هر زن مسلمانی که زن مسلمان دیگری را آزاد کند، سبب آزادی او از جهنم میشود و هر عضو برده در برابر عضوی از وی میباشد».
0-1892- (3) (صحیح) ورواه ابن ماجه من حدیث کعب بن مرة أو مرة بن کعب.
ورواه أحمد وأبو داود بمعناه من حدیث کعب بن مرة السلمی وزادا فیه: «وَأَیُّمَا امْرَأَةٍ مُسْلِمَةٍ أَعْتَقَتْ امْرَأَةً مُسْلِمَةً کَانَتْ فِکَاکَهَا مِنَ النَّارِ، یُجْزىءُ کُلُّ عُضْوٍ مِنْ أَعْضَائِهَا عُضْوًا مِنْ أَعْضَائِهَا».
و در روایت احمد و ابوداود میافزاید: «هر زن مسلمانی که زن مسلمان دیگری را آزاد کند موجب رهایی او از آتش میشود؛ و به ازای هر عضوی که آزاد میکند، خداوند عضوی از او را از آتش جهنم نجات میدهد».
2774-1893- (4) (صحیح لغیره) وَعَنْ عُقْبَةَ بْنِ عَامِرٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولَ اللَّهِ ج: «مَنْ أَعْتَقَ رَقَبَةً مُؤْمِنَةً فَهِیَ فِکَاکُهُ مِنَ النَّارِ».
از عقبة بن عامر س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس بردهی مسلمانی را آزاد کند، سبب نجات او از آتش جهنم میشود».
رواه أحمد بإسناد صحیح - واللفظ له([2]) -، وأبو داود والنسائی فی حدیث مرَّ فی الرمی، وأبو یعلى والحاکم وقال: "صحیح الإسناد"، ولفظه: قال: «مَنْ أَعْتَقَ رَقَبَةً؛ فَکَّ اللَّهُ بِکُلِّ عُضْوٍ مِنْ أَعْضَائِهِ عُضْوًا مِنْ أَعْضَائِهِ مِنَ النَّارِ».
و در روایت حاکم آمده است: «هرکس بردهای را آزاد کند به ازای هر عضوی که آزاد میکند، خداوند عضوی از او را از آتش جهنم نجات میدهد».
2775-1191- (1) (ضعیف) وَعَنْ وَاثِلَةَ بْنِ الْأَسْقَعِ س قَالَ: کُنْتُ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ ج فِی غَزْوَةِ (تَبُوک)، فَإِذَا نَفَرٌ مِنْ بَنِی سُلَیْمٍ؛ فَقَالُوا: إِنَّ صَاحِبًا قَد أَوْجَبَ([3])، قَالَ: «أَعْتِقُوا عَنْهُ رَقَبَةً؛ یُعْتِقُ اللَّهُ بِکُلِّ عُضْوٍ مِنْهَا عُضْوًا مِنْهُ مِنَ النَّارِ».
رواه أبو داود وابن حبان فی "صحیحه"، والحاکم وقال: "صحیح على شرطهما"([4]).
(أوجب) یعنی: عملی مرتکب شده که اتش را بر وی واجب میکند.
از واثله بن اسقع س روایت است: همراه رسول الله ج در غزوه تبوک بودم که عدهای از بنی سُلیم آمده و گفتند: دوست ما عملی را مرتکب شده که آتش بر او واجب میشود. رسول الله ج فرمود: «بردهای از طرف او آزاد کنید. خداوند متعال در برابر هر عضو آن برده، عضوی از او را از آتش آزاد میکند».
2776-1894- (5) (صحیح) وَعَنْ شُعْبَة الْکُوفِیُّ قَالَ: کُنَّا عِنْدَ أَبِی بُرْدَةَ بْنِ أَبِی مُوسَى فَقَالَ: أَیْ بَنِیَّ! أَلَا أُحَدِّثُکُمْ حَدِیثًا حَدَّثَنِی أَبِی عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ج؟ قَالَ: «مَنْ أَعْتَقَ رَقَبَةً؛ أَعْتَقَ اللَّهُ بِکُلِّ عُضْوٍ مِنْهَا عُضْوًا مِنْهُ مِنَ النَّارِ».
رواه أحمد، ورواته ثقات.
از شعبة الکوفی روایت است که نزد ابی بردة بن ابی موسی بودیم که گفت: ای فرزندم! آیا به شما حدیثی نگویم که پدرم از رسول الله ج روایت کرده است؟ رسول الله ج فرمودند: «هرکس بردهای [مسلمان] را آزاد کند، به ازای هر عضوی که آزاد میکند، خداوند عضوی از او را از آتش جهنم نجات میدهد».
2777-1895- (6) (صحیح لغیره([5])) وَعَنْ مَالِکِ بْنِ الْحَارِثِ س؛ أَنَّهُ سَمِعَ النَّبِیَّ ج یَقُولُ: «مَنْ ضَمَّ یَتِیمًا بَیْنَ أَبَوَیْنِ مُسْلِمَیْنِ إِلَى طَعَامِهِ وَشَرَابِهِ حَتَّى یَسْتَغْنِیَ عَنْهُ؛ وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ..، وَمَنْ أَعْتَقَ امْرَأً مُسْلِمًا؛ کَانَ فَکَاکَهُ مِنَ النَّارِ، یُجْزِی لِکُلِّ عُضْوٍ مِنْهُ عُضْوًا مِنْهُ».
رواه أحمد من طریق علی بن زید عن زرارة بن أبی أوفى عنه.
از مالک بن الحارث س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس یتیمی از پدر و مادری مسلمان را در آب و غذایش شریک کند تا یتیم از او بینیاز گردد، خداوند بهشت را بر او واجب میکند...، و هرکس مسلمانی را آزاد کند، موجب نجاتش از آتش میشود و در مقابل هر عضوش، عضوی از او از آتش نجات پیدا میکند».
2778-1896- (7) (صحیح لغیره) وَعَنْ عَبْدِالرَّحْمَنِ بْنِ عَوْفٍ س قَالَ: سُئِلَ رَسُولُ اللهِ ج: أَیُّ اللَّیْلِ أَسْمَعٌ؟ قَالَ: «جَوْفُ اللَّیْلِ الْآخِرِ، ثُمَّ الصَّلَاةُ مَقْبُولَةٌ حَتَّى تُصَلِّیَ الْفَجْرُ([6])، ثُمَّ لَا صَلَاةَ حَتَّى تَکُونَ الشَّمْسُ قَیْدَ رُمْحٍ أَوْ رُمْحَیْنِ، ثُمَّ الصَّلَاةُ مَقْبُولَةٌ حَتَّى یَقُومَ الظِّلُّ قِیَامَ الرُّمْحِ، ثُمَّ لَا صَلَاةَ حَتَّى تَزُولَ الشَّمْسُ، [ثُمَّ الصَّلَاةُ مَقْبُولَةٌ حَتَّى تَکُونَ الشَّمْسُ] قِیْدَ رُمْحٍ أَوْ رُمْحَیْنِ([7])، ثُمَّ لَا صَلَاةَ حَتَّى تَغِیبَ الشَّمْسُ». قَالَ: [ثُمَّ قَالَ]: وَأَیُّمَا امْرِئٍ أَعْتَقَ امْرءَأً مُسْلِمًا؛ فَهُوَ فِکَاکُهُ مِنَ النَّارِ، یُجْزَىءُ بِکُلِّ عَظْمٍ مِنْهُ عَظْمًا مِنْهُ، وَأَیُّمَا امْرَأَةٍ مُسْلِمَةٍ أَعْتَقَتِ امْرَأَةً مُسْلِمَةً فَهِیَ فِکَاکُهَا مِنَ النَّارِ، یُجْزَى بِکُلِّ عَظْمِ مِنْهَا عَظْمًا مِنْهَا، وَأَیُّمَا امْرِئٍ مُسْلِمٍ أَعْتَقَ امْرَأَتَیْنِ مُسْلِمَتَیْنِ فَهُمَا فِکَاکُهُ مِنَ النَّارِ، یُجْزَى عَظْمَیْنِ مِنْ عِظَامهما عَظْمًا مِنْهُ».
رواه الطبرانی، ولا بأس برواته، إلا أن أبا سلمة بن عبدالرحمن لم یسمع من أبیه.
از عبدالرحمن بن عوف س روایت است، از رسول الله ج سؤال شد کدام قسمت شب اجابت دعا بیشتر است؟ رسول الله ج فرمود: «آخر شب، سپس تا خواندن نماز صبح نماز قبول میشود، سپس تا اینکه خورشید به اندازهی یک یا دو نیزه بالا بیاید نمازی وجود ندارد، سپس نماز قبول میشود تا اینکه سایه روی نیزه بایستد (خورشید در وسط آسمان بایستد) سپس نماز قبول نمیشود تا اینکه خورشید مایل گردد، {سپس نماز قبول میگردد تا اینکه خورشید} به اندازهی یک یا دو نیزه مایل گردد، (نماز ظهر و عصر) و پس از این نمازی نیست تا زمانی که خورشید غروب کند». سپس فرمود: «و مرد مسلمانی نیست که برده مسلمانی را آزاد کند مگر اینکه موجب نجات وی از آتش میشود و در مقابل هر استخوان، استخوانی از او از آتش نجات مییابد؛ و زن مسلمانی نیست که کنیز مسلمانی را آزاد کند مگر اینکه موجب نجات او از آتش میشود و در مقابل هر استخوانش، استخوانی از او از آتش نجات مییابد. و مرد مسلمانی نیست که دو کنیز مسلمان را آزاد کند مگر اینکه موجب نجات او از آتش میشوند و در مقابل هر دو عضو آنها، یک عضو او از آتش نجات مییابد».
2779-1897- (8) (صحیح) وَعَنْ أَبِی نَجِیحٍ السُّلَمِیِّ س قَالَ: حَاصَرْنَا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ ج الطَّائِفِ، وَسَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «أَیُّمَا رَجُلٍ مُسْلِمٍ أَعْتَقَ رَجُلًا مُسْلِمًا؛ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ جَاعِلٌ وِقَاءَ کُلِّ عَظْمٍ مِنْ عِظَامِهِ عَظْمًا مِنْ عِظَامِ مُحَرَّرِهِ. وَأَیُّمَا امْرَأَةٍ مُسْلِمَةً أَعْتَقَتِ امْرَأَةً مُسْلِمَةً؛ فَإِنَّ اللَّهَ ﻷ جَاعِلٌ وِقَاءَ کُلِّ عَظْمٍ مِنْ عِظَامِهَا عَظْمًا مِنْ عِظَامِ مُحَرَّرتِهَا مِنَ النَّارِ».
رواه أبو داود وابن حبان فی "صحیحه".
از ابو نجیح سُلمی س روایت است که همراه رسول الله ج طائف را محاصره کردیم و از رسول الله ج شنیدم که فرمود: «هر مرد مسلمانی که برده مسلمانی را آزاد کند، خداوند متعال در برابر هر استخوان از استخوانهای فردی که آزاد نموده، استخوانی از استخوانهای او را [در برابر آتش] حفظ میکند. و هر زن مسلمانی که کنیز مسلمانی را آزاد کند، خداوند متعال در برابر هر استخوان از استخوانهای فردی که آزاد نموده، استخوانی از استخوانهای او را [در برابر آتش] حفظ میکند».
(صحیح) وفی روایة لأبی داود والنسائی: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «مَنْ أَعْتَقَ رَقَبَةً مُؤْمِنَةً؛ کَانَتْ فِدَاءَهُ مِنَ النَّارِ».
و در روایت ابوداود و نسائی آمده است: از رسول الله ج شنیدم که فرمود: «هرکس بردهی مؤمنی را آزاد کند، موجب نجات او از آتش میشود».
(قال الحافظ): "أبو نجیح هو عمرو بن عبسة".
2780-1898- (9) (صحیح) وَعَنِ الْبَرَاءِ بْنِ عَازِبٍ س قَالَ: جَاءَ أَعْرَابِیٌّ إِلَى رَسُولِ الله ج فقَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! عَلِّمْنِی عَمَلًا یُدْخِلَنِی الْجَنَّةَ. قَالَ: «إِنْ کُنْتَ أَقْصَرْتَ الْخُطْبَةَ لَقَدْ أَعْرَضْتَ الْمَسْأَلَةَ، أَعْتِقِ النَّسَمَةَ، وَفُکَّ الرَّقَبَةَ». قَالَ: أَلَیْسَتَا وَاحِدَةً؟ قَالَ: «لَا، عِتْقُ النَّسَمَةِ أَنْ تَفَرَّدَ بِعِتْقِهَا، وَفَکُّ الرَّقَبَةِ أَنْ تُعْطِی فِی ثَمَنِهَا، وَالْمِنْحَةُ الْوَکُوفُ([8])، وَالْفَیْءُ عَلَى ذِی الرَّحِمِ الْقَاطِعِ([9])، فَإِنْ لَمْ تُطِقْ ذَاکَ فَأَطْعَمِ الْجَائِعَ وَاسْقِ الظَّمْآنَ، وَأمُرْ بِالْمَعْرُوفِ، وَانْهَ عَنِ الْمُنْکَرِ، فَإِنْ لَمْ تُطِقْ ذَلِکَ؛ فَکُفَّ لِسَانَکَ إِلَّا مِنْ خَیْرٍ».
رواه أحمد وابن حبان فی "صحیحه" - واللفظ له-، والبیهقی وغیره. [مضى 8- الصدقات/17].
از براء بن عازب س روایت است که بادیهنشینی نزد رسول الله ج آمده و گفت: ای رسول الله ج! عملی به من بیاموز که مرا وارد بهشت کند. فرمود: «اگر سخن را کوتاه کنی، حق موضوع را بهجا آوردهای؛ أَعْتِقِ النَّسَمَةَ، وَفُکَّ الرَّقَبَةَ (بردهای را آزاد کن)». وی گفت: مگر هر دو یک چیز نیستند. رسول الله ج فرمود: «نه، عتق النسمة یعنی آزاد کردن برده و فک الرقبة یعنی پرداخت هزینه آزادیش و دادن شیر شتر به فقرا و نیکی کردن به خویشاوندی که با تو قطع رابطه کرده؛ و اگر توانایی نداشتی گرسنهای را سیر نما و به تشنهای آب بده و امر به معروف و نهی از منکر کن. و اگر توانایی این را هم نداشتی پس زبانت را جز از خیر نگهدار».
2781-1899- (10) (صحیح) وَعَنْ أَبو سَعِیدٍ الْخُدْرِیَّ س؛ أَنَّهُ سَمِعَ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «خَمْسٌ مَنْ عَمِلَهُنَّ فِی یَوْمٍ کَتَبَهُ اللَّهُ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ: مَنْ عَادَ مَرِیضًا، وَشَهِدَ جَنَازَةً، وَصَامَ یَوْمًا، وَرَاحَ یَوْمَ الْجُمُعَةِ، وَأَعْتَقَ رَقَبَةً».
رواه ابن حبان فی "صحیحه". [مضى 7- الجمعة/1].
از ابوسعید خدری س روایت است که از رسول الله ج شنیده که فرمودند: «هرکس در یک روز این پنج عمل را انجام دهد، خداوند او را از اهل بهشت مینویسد: عیادت بیمار، شرکت در تشییع جنازه، روزه گرفتن، رفتن به نماز جمعه و آزاد کردن برده».
([1]) سقطت من الأصل، واستدرکتها من "الترمذی" (1547)، وغفل عنها المعلقون الثلاثة کعادتهم! وهو مخرج فی "الصحیحة" (2611).
([2]) قلت: فیه نظر، وإنْ تبعه الحاکم (2/ 211)، ووافقه الذهبی، فإنَّه من روایة قتادة عن قیس الجذامی، عن عقبة. فقد قالوا: "لم یلق قتادة من أصحاب النبی إلا أنساً وعبدالله بن سرجس". وعزوه لأبی داود والنسائی مُحیلاً على "الرمی" وهم آخر، فإنَّه هناک (12- الجهاد/ 8) من حدیث أبی نجیح عمرو بن عبسة! وهو الآتی هنا بعد ثلاثة أحادیث.
([3]) یعنی: اشتباهی را انجامم داده که مستوجب آتش میباشد.چنانکه در "النهایة" آمده است. و آن اشتباه قتل بوده است.
انظر "الضعیفة" (907)، ففیه بیان وهم الحاکم وعلة الحدیث، والروایة الراجحة منه.
([4]) قلت: فیه الغریف بن الدیلمی وهو مجهول، التبس على الحاکم بآخر ثقة، وبیانه فی "الضعیفة" (907).
([5]) وقول المعلقین الثلاثة: "حسن بشواهده" غفلة منهم عن لفظة (البتة) المحذوفة هنا مکان النقاط، فإنه لا شاهد لها، وجنف منهم فی سائره لأن له شواهد صحیحة فی الباب هنا، وفی (22- البر/ 4).
([6]) الأصل: "تطلع الشمس"، وهو خطأ فاحش غفل عنه المعلقون الثلاثة، مما یدل على جهلهم وقلة فقههم، فإنَّ الصلاة بعد الفجر غیر مقبولة، على تفصیل معروف فی کتب الفقه، ووقع فی "المجمع" (4/ 243): "یطلع الفجر"، وهو خطأ أیضاً، والتصحیح من "المعجم الکبیر" (1/ 94-95/ 279)، والزیادة التالیة منه. وغفل عنها أیضاً المعلقون!!
([7]) هنا فی الأصل: "ثم الصلاة مقبولة"، وهی زیادة لا معنى لها مع مخالفتها لـ "الطبرانی" و"المجمع"، وأثبتها المعلقون الثلاثة فی طبعتهم المحققة زعموا!
([8]) عبارت است از شتری بسیار شیرده که شیرش به فقیر داده میشود.
([9]) یعنی عطوفت با وی و به نیکی با وی ارتباط را از سر گرفتن.
ترهیب برده از فرار کردن از آقایش
2765-1885- (1) (صحیح) عَنْ جَرِیرٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «أَیُّمَا عَبْدٍ أَبَقَ فَقَدْ بَرِئَتْ مِنْهُ الذِّمَّةُ».
رواه مسلم.
از جریر س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هر بردهای که فرار کند، هیچ عهد و ضمانی برای او [از جانب الله و رسولش] نیست».
2766-1886- (2) (صحیح) وَعَنهُ س عَنِ النَّبِیَّ ج قَالَ: «إِذَا أَبَقَ الْعَبْدُ لَمْ تُقْبَلْ لَهُ صَلَاةٌ». وفی روایة: «فَقَدْ کَفَرَ حَتَّى یَرْجِعَ إِلَیْهِمْ»([1]).
رواه مسلم.
و از جریر س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «اگر بردهای فرار کند هیچ نمازش قبول نمیشود».
و در روایتی آمده است: «کافر شده تا زمانی که به نزدشان بازگردد».
2767-1189- (1) (ضعیف) وَعَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِاللَّهِ ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «ثَلَاثَةٌ لَا یَقْبَلُ لَهُمْ صَلَاةً، وَلَا تَصْعَدُ لَهُمْ إِلَى السَّمَاء حَسَنَةٌ: السَّکْرَانُ حَتَّى یَصْحُوَ، وَالْمَرْأَةُ السَّاخِطُ عَلَیْهَا زَوْجُهَا، وَالْعَبْدُ الْآبِقُ حَتَّى یَرْجِعَ فَیَضَعَ یَدَهُ فِی یَدِ مَوَالِیهِ».
رواه الطبرانی فی "الأوسط" من روایة عبدالله بن محمد بن عقیل واللفظ له، وابن خزیمة وابن حبان فی "صحیحیهما" من روایة زهیر بن محمد([2]).
از جابر بن عبدالله ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «سه نفرند که خداوند متعال نماز آنها را قبول نمیکند و هیچیک از نیکیهای آنها به آسمان صعود نمیکند: کسیکه مست است تا زمانی که به حالت عادی بازگردد؛ زنی که شوهرش از او ناراضی است؛ و بردهای که فرار کرده تا زمانی که بازگردد و دست خود را در دست آقایش بگذارد».
2768-1887- (3) (صحیح) وَعَنْ فَضَالَةَ بْنِ عُبَیْدٍ س عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ج قَالَ: «ثَلَاثَةٌ لَا تَسْأَلُ عَنْهُمْ: رَجُلٌ فَارَقَ الْجَمَاعَةَ، وَعَصَى إِمَامَهُ [وَمَاتَ عَاصِیًا]([3])، وَعَبْدٌ أَبِقَ مِنْ سَیِّدِهِ فَمَاتَ، وَامْرَأَةٌ غَابَ عَنهَا زَوْجُهَا وَقَدْ کَفَاهَا مُؤونَةَ الدُّنْیَا فَخَانَتْهُ بَعْدَهُ. وَثَلَاثَةٌ لَا تَسْأَل عَنْهُمْ: رَجُلٌ نَازَعَ اللَّه رِدَاءَهُ؛ فَإِنَّ رِدَاءَهُ الْکِبْرُ، وَإِزَارَهُ الْعِزُّ، وَرَجُلٌ فِی شَکٍّ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ، وَالْقَانِطُ مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ».
رواه ابن حبان فی "صحیحه".
وروى الطبرانی والحاکم شطره الأول، وعند الحاکم: "فتبرَّجَت بعده" بدل "فخانته"، وقال فی حدیثه: "وأمة أو عبد أبق من سیده"، وقال: "صحیح على شرطهما، ولا أعلم له علة".
از فضالة بن عبید س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «سه نفر هستند که از آنها سؤال نکن: مردی که جماعت را رها کرده و با حاکم و امام مخالفت نموده و در همین حال در نافرمانی وفات کرده است و بردهای که از صاحبش فرار کرده و وفات نموده است و زنی که همسرش به مسافرت رفته و او را از مال دنیا بینیاز کرده اما بعد از رفتنش به او خیانت کرده است. و سه گروه هستند که از آنها سؤال نکن: مردی که با خداوند در ردایش به نزاع برخاسته است و ردای خداوند تکبر و ازارش عزت میباشد و مردی که در امر خداوند شک دارد و کسیکه از رحمت خدا نا امید گردیده است».
2769-1888- (4) (صحیح) وَعَنِ ابْنِ عُمَرَ ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «اثْنَانِ لَا تُجَاوِزُ صَلَاتُهُمَا رُءُوسَهُمَا: عَبْدٌ أَبَقَ مِنْ مَوَالِیهِ حَتَّى یَرْجِعَ، وَامْرَأَةٌ عَصَتْ زَوْجَهَا حَتَّى تَرْجِعَ».
رواه الطبرانی فی "الأوسط" و"الصغیر" بإسناد جید، والحاکم.
از ابن عمر ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «دو نفر هستند که نماز آنان از سرشان بالاتر نمیرود: بردهای که از آقایش فرار کرده تا زمانی که برگردد و زنی که نافرمانی شوهرش نموده تا زمانی که به فرمان او درآید».
2770-1889- (5) (حسن) وَعَنْ أَبِی أُمَامَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «ثَلَاثَةٌ لَا تُجَاوِزُ صَلَاتُهُمْ آذَانَهُمْ: العَبْدُ الآبِقُ؛ حَتَّى یَرْجِعَ، وَامْرَأَةٌ بَاتَتْ وَزَوْجُهَا عَلَیْهَا سَاخِطٌ، وَإِمَامُ قَوْمٍ وَهُمْ لَهُ کَارِهُونَ».
رواه الترمذی وقال: "حدیث حسن غریب". [مضى 5- الصلاة/28].
از ابو امامه س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «سه نفر هستند که نماز آنها از گوشهایشان بالاتر نمیرود: بردهای که فرار کرده تا زمانی که برگردد و زنی که شب را درحالی سر کند که شوهرش بر او خشمگین است و امامی که مردم از پیشنمازی او راضی نباشند»..
2771-1190- (2) (ضعیف) وَعَنْ جَابِرِ س [أیضاً] قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «أَیُّمَا عَبْدٍ مَاتَ فِی إِبَاقِهِ؛ دَخَلَ النَّارَ وَإِنْ قُتِلَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ».
از جابر س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «چون بردهای در طی مدت فرار خود بمیرد، وارد آتش میشود هرچند در راه خدا کشته شود».
رواه الطبرانی فی "الأوسط"، من روایة عبدالله بن محمد بن عقیل، وبقیة رواته ثقات([4]).
25- (الترغیب فی العتق، والترهیب من اعتباد الحر أو بیعه)
([1]) میگویم: این متن را فقط مسلم روایت کرده است. اما راوی آن منصور بن عبدالرحمن میگوید: «به خدا سوگند از رسول الله ج روایت شده است. اما دوست نداشتم در بصره از من روایت شود». چراکه در آن روز اکثر مردم بصره را اهل بدعت –خوارج و ...- تشکیل میدادند. کسانی که قائل به تکفیر گنهکاران و جاودانه ماندن آنها در آتش بودند. چنانکه در شرح مسلم آمده است.
میگویم: در این عصر و زمان نیز گروههایی از آنها تقلید کرده و فتنهیشان به سبب جهل نسبت به عقیده سلف در سایر سرزمینها سرایت کرده است؛ و متاسفانه در میان آنها کسانی دیده میشود که در پی تطبیق عملی حدیث بنا بر فهم خود میباشند. بسیاری از آنها را ملاقات نموده و چندین بار به بحث و بررسی در این زمینه با ایشان پرداختم که خداوند متعال گروههایی از آنها را هدایت نمود. حمد و ستایش از آن خداوندی است که با نعمت او نیکیها کامل میشود.
([2]) قلت: وهو ضعیف فی روایة الشامیین عنه، وهذه منها؛ وهو مخرج فی «الضعیفة» (1075).
([3]) سقطت من الأصل، وهی فی "موارد الظمآن إلى زوائد ابن حبان"، وکذا فی "الأدب المفرد" للبخاری، وکانت هذه الزیادة فی الأصل بعد جملة العبد التالیة، ولم یتنبه لذالک کله المعلقون الثلاثة، فأین التحقیق المزعوم؟!!
([4]) قلت: الأَولى إعلاله بالروای عنه (زهیر بن محمد)، فإنه عنده (10/ 108/ 9228) من روایة الشامیین عنه، وهی ضعیفة، وهذه منها؛ کالحدیث الذی قبله، ولولا ذلک کان الإسناد حسناً. انظر "الضعیفة" (1075).