اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

20. رحمان و رحیم

20. رحمان و رحیم

دو اسم شریفی که بسیار در قرآن مجید بیان شده‌اند؛ مثلا در آیات زیر می‌خوانیم:

﴿ٱلرَّحۡمَٰنُ عَلَى ٱلۡعَرۡشِ ٱسۡتَوَىٰ [طه: 5]

«(الله) رحمان (است که) بر عرش قرار گرفت.»

﴿ثُمَّ ٱسۡتَوَىٰ عَلَى ٱلۡعَرۡشِۖ [الفرقان: 59]

«سپس بر عرش قرار گرفت.»

﴿إِنِّیٓ أَخَافُ أَن یَمَسَّکَ عَذَابٞ مِّنَ ٱلرَّحۡمَٰنِ [مریم: 45]

«من از این می‌ترسم که از (سوی الله) رحمان عذابی به تو برسد.»

﴿رَّبِّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَمَا بَیۡنَهُمَا ٱلرَّحۡمَٰنِۖ [النبأ: 37]

«(همان) پروردگار آسمان‌ها و زمین، و آنچه در میان آن‌هاست، (همان الله) رحمان.»

﴿ٱلرَّحۡمَٰنُ١ عَلَّمَ ٱلۡقُرۡءَانَ [الرّحمن: 1-2]

«(الله) رحمان، قرآن را تعلیم داد.»

در اغلب موارد، نام «رحیم» به صورت مقیّد؛ مانند: ﴿وَکَانَ بِٱلۡمُؤۡمِنِینَ رَحِیمٗا [الأحزاب: 43] و یا همراه با اسم «رحمان» می‌آید؛ مثلا در سورۀ فاتحه و ﴿بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ و یا با نام دیگری بیان می‌شود؛ همچون: «العزیز الرّحیم»، «الغفور الرّحیم»، «البَرّ الرّحیم» و «التّوّاب الرّحیم».

دو نام مذکور، ارزش و جایگاه بزرگی دارند؛ دو اسمی که الله تعالی أمّ القرآن [فاتحه] را با آنها شروع کرده و آن را در ابتدای سوره‌های قرآن که هدایت و نور به شمار می‌رود و در عبارتی که باعث فرار شیطان می‌شود [أعوذ بالله ...]، آورده است. پیامبر الهی؛ سلیمان ÷ نامه‌اش را با بیان آن دو شروع کرد و جبرئیل ÷ در ابتدای هر سوره‌ای، آن را بر رسول الله ج نازل می‌کرد.

در چند آیه از قرآن، این دو نام کنار یکدیگر آمده‌اند و هر دو بیانگر ثبوت صفت رحمت برای الله ﻷ هستند، ولی کنار هم آمدن این دو دلالت بر ثبوت صفت مذکور و حصول اثر و نتیجۀ آن و ارتباط با متعلّقاتش می‌کند. رحمان؛ یعنی ذاتی که رحمت و مهربانی از صفاتش است، و رحیم یعنی ذاتی که برای بندگانش مهربان است و به همین سبب الله متعال می‌فرماید:

﴿وَکَانَ بِٱلۡمُؤۡمِنِینَ رَحِیمٗا [الأحزاب: 43]

«و (الله) نسبت به مؤمنان مهربان است.»

﴿إِنَّهُۥ بِهِمۡ رَءُوفٞ رَّحِیمٞ [التوبة: 117]

«بی‌گمان او (نسبت) به آنان رؤوف مهربان است.»

و نفرموده است که: «رحمان لعباده» یا «رحمان بالمؤمنین».

رحمان بر وزن «فعلان»، دلالت بر صفتی ثابت و لازم و کامل می‌کند؛ یعنی رحمت یکی از صفات او تعالی است، و رحیم بیانگر رسیدن مهربانی و رحمت الهی به کسی است که مورد رحمت قرار گرفته است.

دو اسم مزبور، بیانگر کمال رحمتی هستند که صفت الله ـ به شمار می‌رود، زیرا هر آنچه در جهان بالا و پایین وجود دارد؛ از حصول منافع و خوبی‌ها و خیرات، نتایج رحمت و مهربانی الله تعالی است، چنانکه برطرف‌شدن سختی‌ و غم‌ و ترس‌ و خطر و ضررها نیز از نتایج رحمت اوست؛ به عبارتی دیگر، فقط الله متعال خوبی و خوشی‌ها را به بندگانش می‌دهد و فقط او بدی‌ها را دفع می‌کند، و او مهربان‌ترین مهربانان است.

رحمت الهی از غضب و غلبه‌اش پیشی گرفته و ظهور آن در میان مخلوقاتش بسیار آشکار و غیر قابل انکار است، به گونه‌ای که تمامی آسمان‌ها و زمین را پُر کرده و بر دل‌ها سرازیر گشته است تا جایی که بر اثر همین رحمت، مخلوقات با یکدیگر مهربانی می‌کنند و حتّی حیواناتی که هیچ امیدی به فایده و پاداش ندارند، با یکدیگر مهربانند. مهربانی و الفت آنها با یکدیگر، بر توجّه و رحمت گستردۀ آفریدگارشان گواهی می‌دهد. علاوه بر این، رحمت الهی در دستورات و شریعتش نیز وجود دارد، به گونه‌ای که چشمان و افکار آن را می‌بینند و درک می‌کنند و خردمندان به آن گواهی می‌دهند. شریعت الهی نور و رحمت و هدایت است و احکامش همراه رحمت و مهربانی او تعالی است و انسان را به برترین رحمت و کرامت و سعادت و رستگاری می‌رساند. الله أ در شریعتش، امور و احکامی آسان و خالی از سختی و رنج بیان فرموده است که بیانگر رحمت و بخشش و کرم بسیار اوست. ممنوعاتش نیز رحمت است، زیرا سبب حفاظت ادیان بندگان و خرد و آبرو و جسم و اخلاق و اموالشان در برابر بدی‌ها و ضررهاست.[1]

در روز قیامت، الله متعال رحمت و فضل و احسانش را به کسانی که به او و پیامبرانش ایمان آورده‌اند، اختصاص می‌دهد و با بخشش و عفو گناهانشان، آنان را گرامی می‌دارد، به گونه‌ای که غیر قابل بیان و غیر قابل تصوّر است. در حدیثی آمده است که: «إِنَّ للَّهِ تَعَالى مائَةَ رَحْمَةٍ أَنْزَلَ مِنْهَا رَحْمَةً وَاحِدَةً بَیْنَ الجِنِّ والإِنْسِ وَالبَهَائمِ وَالهَوام، فَبهَا یَتَعاطَفُون، وبها یَتَراحَمُون، وَبها تَعْطِفُ الوَحْشُ عَلى وَلَدهَا، وَأَخَّرَ اللَّهُ تَعالى تِسْعاً وتِسْعِینَ رَحْمَةً یَرْحَمُ بها عِبَادهُ یَوْمَ القِیَامَةِ»[2]؛ «همانا الله 100 رحمت دارد که یکی از آنها را میان جنّ و انس و چهارپایان و حشرات گزنده فرستاده است که بر اثر آن با یکدیگر عطوفت و مهربانی می‌کنند و به سبب آن، حیوانات وحشی بر فرزندشان مهربانند، و الله متعال 99 رحمت را به تأخیر انداخته تا در روز قیامت، با آنها بر بندگانش رحم کند.»

بنابراین چنان رحمتی است که نمی‌توان آن را با زبان بیان کرد؛ رحمتی که مهربان‌ترین مهربانان بر بندگانش فضل و احسان می‌کند و ذاتی که رحمتش هر چیزی را فرا گرفته است، بر بندگان مؤمنش می‌بخشد:

﴿وَرَحۡمَتِی وَسِعَتۡ کُلَّ شَیۡءٖۚ فَسَأَکۡتُبُهَا لِلَّذِینَ یَتَّقُونَ وَیُؤۡتُونَ ٱلزَّکَوٰةَ وَٱلَّذِینَ هُم بِ‍َٔایَٰتِنَا یُؤۡمِنُونَ [الأعراف: 156]

«و رحمتم هر چیزی را فرا گرفته است، پس آن را برای کسانی‌ که تقوا پیشه می‌کنند، و زکات می‌دهند، و کسانی ‌که به آیات ما ایمان می‌آورند، مقرّر خواهم کرد.»

هر اندازه که طاعت و تقرّب بنده به پروردگار بیشتر شود، به همان اندازه بهره‌اش از این نوع رحمت زیاد می‌گردد. در قرآن کریم می‌خوانیم:

﴿وَهَٰذَا کِتَٰبٌ أَنزَلۡنَٰهُ مُبَارَکٞ فَٱتَّبِعُوهُ وَٱتَّقُواْ لَعَلَّکُمۡ تُرۡحَمُونَ [الأنعام: 155]

«و این (قرآن) کتابی است پُربرکت، که ما آن را نازل کردیم. از آن پیروی کنید و پرهیزگار باشید تا مورد رحمت قرار گیرید.»

﴿وَأَقِیمُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتُواْ ٱلزَّکَوٰةَ وَأَطِیعُواْ ٱلرَّسُولَ لَعَلَّکُمۡ تُرۡحَمُونَ [النّور: 56]

«و نماز را بر پا دارید و زکات را بدهید، و از پیامبر (الله) اطاعت کنید تا شما مورد رحمت قرار گیرید.»

﴿إِنَّ رَحۡمَتَ ٱللَّهِ قَرِیبٞ مِّنَ ٱلۡمُحۡسِنِینَ [الأعراف: 56]

«همانا رحمت الله به نیکوکاران نزدیک است.»

آیات فراوانی در این زمینه وجود دارد.

رحمت و مهربانی الله ﻷ به بندگانش، بسیار بیشتر از مهربانی خودشان به یکدیگر است. در صحیح بخاری و صحیح مسلم،[3] از عمر بن خطّاب س روایت شده است که: اسیرانی نزد پیامبر ج آورده شد و ناگهان زنی در جستجو بود که کودکی را میان آنان دید، سپس وی را گرفت و به شکمش چسباند و شیر داد. سپس رسول الله ج به ما فرمودند: «أتَرَوْنَ هَذِهِ الْمَرْأَةَ طَارِحَةً وَلَدَهَا فِی النَّارِ؟»[4]؛ «آیا فکر می‌کنید که این زن فرزندش را در آتش می‌اندازد؟» پاسخ دادیم که نه، سوگند به الله که او می‌تواند آن را نیندازد. ایشان فرمودند: «لَلَّهُ أَرْحَمُ بِعِبَادِهِ مِنْ هَذِهِ الْمَرْأَةِ بِوَلَدِهَا»؛ «قطعاً الله نسبت به بندگانش، مهربان‌تر از این زن نسبت به فرزندش است.»

بالاترین نوع مهربانی میان مخلوقات، مهربانی مادر به فرزندش است، که هیچ نوع مهربانی و شفقتی در بین مردم، به این درجه نمی‌رسد، امّا الله متعال از این هم مهربان‌تر است، و حتّی اگر تمامی مهربانی‌های مهربانان جمع شود، در برابر رحمت الهی ناچیز است.

ناگفته نماند که رحمت منسوب به الله، بر دو نوع است: رحمت عام، که همراه با علم بیان می‌شود:

﴿رَبَّنَا وَسِعۡتَ کُلَّ شَیۡءٖ رَّحۡمَةٗ وَعِلۡمٗا [غافر: 7]

«پروردگارا! رحمت و علم تو هر چیزی را فرا گرفته است.»

بنابراین الله از هر چیزی آگاه است و رحمتش به آنها رسیده، چون الله تعالی این نوع رحمت را همراه علم بیان فرموده است؛ یعنی رحمتی که تمامی مخلوقات؛ حتّی کافران را فرا می‌گیرد؛ رحمتی جسمی و بدنی و دنیوی بهوسیلۀ خوردن و نوشیدن و لباس و مسکن و امثال آن. و رحمتی خاص که الله ﻷ آن را به بندگان مؤمنش اختصاص داده است؛ رحمتی ایمانی و دینی و دنیوی و اخروی بهوسیلۀ توفیق‌دادن مؤمنان به انجام طاعت و آسان‌کردن کار خیر و تثبیت آنان بر ایمان و هدایت به راه راست و اکرامشان به ورود به بهشت و نجات از آتش دوزخ.

از الله تعالی می‌خواهیم که به رحمت خود، ما را در زمرۀ بندگان نیکش قرار دهد، و با رحمتی که آن را برای دوستان مؤمنش مقدّر کرده است، بر ما منّت نهد، چرا که او بسیار بخشنده و بزرگ و مهربان‌ترین مهربانان است.



[1]- نک: فتح الرّحیم الملک العلّام، ابن سعدی، صص 29- 30.

[2]- صحیح بخاری، شمارۀ حدیث: 6104؛ صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: 2752. عبارت فوق را مسلم /، به نقل از ابوهریره س آورده است.

[3]- صحیح بخاری، شمارۀ حدیث: 5999؛ صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: 2754. عبارت فوق را مسلم / آورده است.

[4]- سخنانی دربارۀ برخی واژه‌های این حدیث بیان شده است که برای اطّلاعات بیشتر نک: شرح صحیح مسلم، ج 17، ص 70؛ فتح الباری، ج 10، ص 430.

19. ربّ

19. ربّ

نامی بزرگ برای الله أ که در آیات و عبارات مختلفی از قرآن کریم، بیش از 500 مرتبه تکرار شده است، چنانکه الله متعال می‌فرماید:

﴿ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ [الفاتحة: 2]

«ستایش مخصوص الله است که پروردگار جهانیان است.»

﴿قُلۡ إِنَّ صَلَاتِی وَنُسُکِی وَمَحۡیَایَ وَمَمَاتِی لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ [الأنعام: 162]

«بگو: قطعاً نمازم و عبادت (و قربانی) من، و زندگی و مرگ من؛ همه برای الله؛ پروردگار جهانیان است.»

﴿قُلۡ أَغَیۡرَ ٱللَّهِ أَبۡغِی رَبّٗا وَهُوَ رَبُّ کُلِّ شَیۡءٖۚ [الأنعام: 164]

«بگو: آیا غیر الله، پروردگاری را بجویم در حالی ‌که او پروردگار هر چیزی است؟!»

﴿وَمَا تَشَآءُونَ إِلَّآ أَن یَشَآءَ ٱللَّهُ رَبُّ ٱلۡعَٰلَمِینَ [التّکویر: 29]

«و شما نمی‌خواهید مگر آنکه پروردگار جهانیان بخواهد.»

﴿سَلَٰمٞ قَوۡلٗا مِّن رَّبّٖ رَّحِیمٖ [یس: 58]

«(به آنان گفته می‌شود:) سلام (بر شما باد)؛ این سخنی است از جانب پروردگار مهربان.»

ربّ یعنی ذاتی که از لحاظ خلقت، پادشاهی، تصرّف و تدبیر، صاحب ربوبیّت بر تمامی مخلوقاتش است. این نام بر معانی متعدّدی دلالت می‌کند و بیانگر فقط یک معنا نیست.

ابن جریر طبری / می‌گوید: «واژۀ "ربّ" در زبان عربی، چندین معنا دارد؛ سرور و رئیس یک قوم، مرد مصلح و مالک یک چیز، ربّ نامیده می‌شود. در معانی دیگری نیز به کار می‌رود، امّا معمولا همین سه معنا اصل و محور سایر معانی است. پروردگار ما سرور و بزرگی است که در بزرگی خود هیچ همانندی ندارد، و با نعمت‌هایی که به مخلوقاتش می‌دهد، امورشان را اصلاح می‌کند، و مالکی است که صاحب خلقت و امر است.»[1]

ابن اثیر / می‌گوید: «ربّ در لغت به معنای مالک، سیّد، مدبّر، مربّی، قیّم و منعم است. و اگر بدون مضاف‌الیه بیاید، مراد از آن، الله أ است، ولی زمانی که بر غیر الله اطلاق شود، باید همراه مضاف الیه باشد؛ مثلا گفته می‌شود: ربّ کذا.»[2]

و بلکه این نام اگر به تنهایی بیان شود، متضمّن معانی سایر اسماء و صفات الهی است و علّامه ابن قیّم / در این باره می‌گوید: «ربّ یعنی ذاتِ قادر، خالق، بارئ، مصوِّر، حیّ، قیّوم، علیم، سمیع، بصیر، محسن، منعم، جواد، معطی، مانع، ضار، نافع، مقدِّم، مؤخِّر، ذاتی که هر کس را بخواهد، گمراه و هر کس را که بخواهد، هدایت می‌کند، هر کس را که بخواهد، خوشبخت و هر کس را که بخواهد بدبخت می‌گرداند، به هر کس که بخواهد، عزّت می‌بخشد و هر کسی را که بخواهد، خوار و ذلیل می‌گرداند، و سایر مفاهیم و صفات ربوبیّتی که شایستۀ ذات الهی است.»[3]

هر کس در این اسم دقّت کند و به مفهومش بیندیشد، گواهی می‌دهد که: «الله قائم به ذات خود و پاینده و مسلّط بر هر چیزی است و خیر و شرّ آنها را در اختیار دارد، بر عرشش قرار گرفته است، به تنهایی امور مخلوقاتش را تدبیر و اداره می‌کند و تمامی تدابیر به دست اوست، بازگشت همۀ امور به سوی اوست و از این رو، اجرای تدبیرها؛ یعنی عطا و منع، بالابردن و پست‌کردن، زنده‌کردن و میراندن، توبه و عزل، گرفتن و گسترانیدن، برطرف‌کردن مصیبت، به فریاد مظلومان رسیدن و اجابت دعای درماندگان، از جانب او و با دستان فرشتگان نازل می‌شوند:

﴿یَسۡ‍َٔلُهُۥ مَن فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۚ کُلَّ یَوۡمٍ هُوَ فِی شَأۡنٖ [الرحمن: 29]

«(تمام) کسانی ‌که در آسمان‌ها و زمین هستند از او سؤال (و درخواست نیاز) می‌کنند، و او هر روز در کاری است.»

هیچ منع‌کننده‌ای در برابر آنچه ببخشد، نیست، و هیچ کس نمی‌تواند آنچه را که او تعالی منع کرده است، ببخشد. هیچ چیزی نمی‌تواند حکمش را به تاخیر اندازد و امرش را رد کند و سخنانش را تغییر دهد، فرشتگان و روح به سوی او بالا می‌روند، اعمال در ابتدا و پایان روز، بر او عرضه می‌شود. بنابراین تقدیرها را مقدّر می‌کند و وقت‌ها را می‌سنجد و سپس تقدیرها را در اوقات مشخّص خودشان اجرا می‌کند و تدبیر و حفظ و مصالح تمامی امور در اختیار اوست.»[4]

ربوبیّت الله برای جهانیان، تمامی هستی را در بر می‌گیرد. او ذاتی است که تمامی مخلوقاتش را با نعمت خود پرورش می‌دهد، و آنها را با اراده و قدرت خویش به وجود آورده و برای دست‌یابی به آنچه نیاز دارند، به آنان کمک می‌کند. به هر چیزی، ساختار و آفرینش مناسبش را بخشیده است، سپس هر مخلوقی را به سوی آنچه برای آن آفریده شده است، هدایت و راهنمایی نموده و نعمت‌ها را بر بندگانش سرازیر کرده و به خوبی آنان را پرورش و رشد داده است.

تربیت و ربوبیّت الله ـ بر دو نوع است:

ربوبیت عام که شامل هر مخلوقی می‌شود؛ فرقی نمی‌کند که نیکوکار یا بدکار، مؤمن یا کافر، خوشبخت یا بدبخت و هدایت‌یافته یا گمراه باشد، که با خلق و روزی، تدبیر و انعام، عطا و منع، بالابردن و خوارگردانیدن، زنده‌کردن و میراندن، دادن سرپرستی و عزل، گرفتن و گسترانیدن، برطرف‌کردن مصیبت، به فریاد مظلومان رسیدن و اجابت دعای درماندگان، تمامی مخلوقاتش را حفاظت و اداره می‌کند:

﴿یَسۡ‍َٔلُهُۥ مَن فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۚ کُلَّ یَوۡمٍ هُوَ فِی شَأۡنٖ [الرحمن: 29]

«(تمام) کسانی ‌که در آسمان‌ها و زمین هستند از او سؤال (و درخواست نیاز) می‌کنند، و او هر روز در کاری است.»

و تربیت خاص برای اولیا و دوستان الله متعال، به گونه‌ای که الله آنان را توفیق ایمان به او تعالی و انجام عبادتش داده و طعم معرفت الهی و رجوع به او را به آنان چشانده و این افراد را از تاریکی‌ها به سوی نور و روشنایی برده و امورشان را آسان کرده و آنان را از سختی‌ها دور نموده و برای انجام هر کار خیری توفیق داده و از هر شرّی حفاظت کرده است.

به همین سبب، دعاهای خردمندان و افراد برگزیده، که در قرآن کریم بیان شده است، همراه با نام «ربّ» بوده تا یادآوری و حاضرساختن این مطلب باشد، و بیان کند که آنان خواهان چنین تربیت خاصّی از پروردگار بودند. می‌بینی که آنان تمامی خواسته‌هایشان را این گونه از الله متعال درخواست می‌کردند، و بیان این اسم و معنا در هنگام دعا و درخواست، بسیار مفید است.

علاوه بر این، ایمان بنده به ربوبیت الله می‌طلبد که وی خالصانه او تعالی را عبادت کند و در برابر الله کاملا فروتن و فرمانبردار باشد. الله أ می‌فرماید:

﴿وَأَنَا۠ رَبُّکُمۡ فَٱعۡبُدُونِ [الأنبیاء: 92]

«و من پروردگار شما هستم، پس مرا پرستش کنید.»

﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّاسُ ٱعۡبُدُواْ رَبَّکُمُ [البقرة: 21]

«ای مردم! پروردگار خود را پرستش کنید.»

از آنجا که الله متعال پروردگار جهانیان است، می‌طلبد که مخلوقاتش را بیهوده ترک نکند، به گونه‌ای که آنان را امر و نهی ننماید، بلکه آنان را برای طاعت و عبادتش آفریده و به وجود آورده است. بنابراین انسان خوشبخت کسی است که از الله فرمان ببرد و بندگی او را به جای آورد، امّا بدبخت کسی است که از او تعالی فرمان نبرد و پیرو تمایلات نفسانی خویش باشد. هر کس به ربوبیت الله ایمان آورد و او را پروردگارش بداند، به امر و نهی و تقدیر الهی و آنچه الله به وی داده یا نداده است، راضی می‌شود، و اگر به این موارد راضی نباشد، رضایت و ایمان او به ربوبیت الله کامل نشده است. در حدیث آمده است که: «ذَاقَ طَعْمَ الإِیمَانِ، مَنْ رَضِیَ بِالله رَبًّا، وَبِالإِسْلامَ دِیناً، وَبِمُحَمَّدٍ رَسُولاً»[5]؛ «طعم و لذّت ایمان را کسی چشیده که الله را به عنوان پروردگار و اسلام را به عنوان دین و محمّد ج را به عنوان پیامبر [خویش] برگزیده است.»

بدون تردید گواهی بنده به اینکه فقط الله خالق و حاکم جهانیان است و به اینکه هر چه او بخواهد، انجام می‌شود و اگر نخواهد، صورت نمی‌پذیرد، و اینکه هر چیزی به اذن او حرکت و عمل می‌کند و تمامی مخلوقات در تسلّط و قدرت او هستند و هر قلبی میان دو تا از انگشتانش قرار داد، که اگر بخواهد، آن را اصلاح می‌کند و گر نه، منحرفش می‌سازد؛ این نوع گواهی به معنای اثبات مفهوم و نتیجۀ ﴿إِیَّاکَ نَعۡبُدُ وَإِیَّاکَ نَسۡتَعِینُ به شیوۀ علمی و عملی است و از این رو، ابتدا بنده در توحید ربوبیت ثابت‌قدم می‌گردد و سپس به توحید الوهیت می‌رسد، چرا که اگر به چنین یقینی برسد، هرگز غیر از الله را به عنوان معبود نمی‌پذیرد. بنابراین ابتدا قلب وابسته به توحید ربوبیت می‌شود و سپس به توحید الوهیت می‌رسد، چنانکه الله متعال در قرآن کریم، بندگانش را با این نوع توحید، به توحید دیگر فرا می‌خواند و از آنان اقرار می‌گیرد و سپس خبر می‌دهد که چون شرک در الوهیت دارند، این اقرارشان را نقض کرده‌اند:

﴿وَلَئِن سَأَلۡتَهُم مَّنۡ خَلَقَهُمۡ لَیَقُولُنَّ ٱللَّهُۖ فَأَنَّىٰ یُؤۡفَکُونَ [الزّخرف: 87]

«و اگر از آنان (مشرکان) بپرسی، چه کسی آنها را آفریده است، قطعاً می‌گویند: الله، پس چگونه (از حق) منحرف می‌شوند؟!»

یعنی چرا از گواهی‌دادن به اینکه فقط الله معبود بر حق است و نیز از عبادت ذات یگانۀ او سر باز می‌زنند در حالی که گواهی می‌دهند فقط الله پروردگار و آفریدگار مخلوقات است؟! الله ﻷ در جایی دیگر فرموده است:

﴿قُل لِّمَنِ ٱلۡأَرۡضُ وَمَن فِیهَآ إِن کُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ٨٤ سَیَقُولُونَ لِلَّهِۚ قُلۡ أَفَلَا تَذَکَّرُونَ [المؤمنون: 84-85]

«(ای پیامبر!) بگو: اگر می‌دانید، زمین و هر که در آن است از آنِ کیست؟! به زودی خواهند گفت: (همه) از آن الله است. بگو: آیا پند نمی‌گیرید؟!»

بنابراین نتیجه می‌گیرید که چون الله تنها مالک و خالق و پروردگار و صاحب زمین و موجوداتش است، تنها معبودشان نیز به شمار می‌رود؛ به عبارتی دیگر، همان گونه که الله تعالی تنها پروردگارشان است، تنها معبودشان نیز است. الله أ دلیل می‌آورد که چون او این امور را به تنهایی انجام می‌دهد، پس تنها معبودشان است و اگر پروردگار دیگری در انجام این امور با او تعالی شریک می‌بود، شایسته بود که او را نیز بپرستید، پس اکنون که این گونه نیست، چگونه خدای دیگری را با او تعالی شریک می‌دانید؟![6]

این یکی از روشن‌ترین دلایل بر فساد و بطلان شرک و باور و اعمال افراد نادان و گمراه است. الله ـ از آنچه شرک می‌ورزند، مبرّا و برتر است.



[1]- تفسیر ابن جریر، ج 1، صص 142- 143، با اختصار.

[2]- النّهایة فی غریب الحدیث، ج 1، ص 179.

[3]- بدائع الفوائد، ج 2، ص 212.

[4]- کتاب الصّلاة، ص 173.

[5]- صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: 34، به روایت عبّاس س.

[6]- نک: مدارج السّالکین، ابن قیّم، ج 1، صص 410- 412.

18. الله، إله

18. الله، إله

در مباحث پیشین، مقدّماتی ضروری و اصولی عام دربارۀ شناخت اسماء الله بیان گردید و اکنون مناسب است که در حدّ توان و امکان، برخی از نام‌های الهی را توضیح و شرح دهیم. فقط از الله یگانه درخواست کمک و توفیق داریم.

اصل اسماء الله که مشتمل بر معانی سایر نام‌های الهی است، سه اسم هستند: «الله، ربّ و رحمان». این سه نام متضمّن بر مفاهیم تمامی اسم‌های الله تعالی بوده و اصل و محور سایر اسامی به شمار می‌روند. نام جلالۀ «الله» متضمّن صفات الوهیّت، «ربّ» متضمّن صفات ربوبیّت، و «رحمان» متضمّن صفات احسان و جود و بِرّ است و این موارد محور و اصل معانی اسماء الله به شمار می‌روند. نام‌های مذکور، در سورۀ فاتحه؛ أمّ القرآن، جمع شده است.

ابن قیّم / می‌گوید: «بدان که این سوره به طور کامل مشتمل بر اصل مطالب مهم و مفید است، چنانکه معبود را با سه نام معرّفی کرده است؛ سه نامی که محور و اصل اسماء و صفات الهی به شمار می‌رود؛ یعنی اسامی: "الله، ربّ و رحمان". و این سوره بر الوهیّت و ربوبیّت و رحمت بنا شده است؛ ﴿إِیَّاکَ نَعۡبُدُ مبتنی بر الوهیّت، ﴿وَإِیَّاکَ نَسۡتَعِینُ بر ربوبیّت، و درخواست هدایت به راه مستقیم با صفت رحمت انجام شده، و حمد متضمّن هر سه مورد است؛ زیرا الله متعال به سبب الوهیّت و ربوبیّت و رحمتش قابل حمد و ستایش است.»[1] 

ابتدا مطالبی دربارۀ نام جلالۀ «الله» بیان می‌کنیم؛ یعنی اسمی که گروهی آن را اسم اعظم دانسته‌اند؛ اسم اعظمی که اگر با آن دعا شود، الله اجابت می‌کند و هر گاه با آن درخواستی شود، الله متعال درخواست را برآورده می‌کند. اسم «الله» ویژگی‌های مخصوص به خود را دارد.

از ویژگی‌های نام مذکور، این است که اصل سایر اسماء الله به شمار می‌رود و آن نام‌ها به این اسم نسبت داده می‌شوند و صفتش قرار می‌گیرند، چنانکه الله ﻷ می‌فرماید:

﴿وَلِلَّهِ ٱلۡأَسۡمَآءُ ٱلۡحُسۡنَىٰ فَٱدۡعُوهُ بِهَاۖ [الأعراف: 180]

«و برای الله، نام‌های نیک است، پس به آن (نام‌ها) او را بخوانید.»

﴿ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَۖ لَهُ ٱلۡأَسۡمَآءُ ٱلۡحُسۡنَىٰ [طه: 8]

«(او) الله است، که هیچ معبودی جز او نیست، نام‌های نیکو از آنِ اوست.»

﴿هُوَ ٱللَّهُ ٱلَّذِی لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَۖ عَٰلِمُ ٱلۡغَیۡبِ وَٱلشَّهَٰدَةِۖ هُوَ ٱلرَّحۡمَٰنُ ٱلرَّحِیمُ٢٢ هُوَ ٱللَّهُ ٱلَّذِی لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ٱلۡمَلِکُ ٱلۡقُدُّوسُ ٱلسَّلَٰمُ ٱلۡمُؤۡمِنُ ٱلۡمُهَیۡمِنُ ٱلۡعَزِیزُ ٱلۡجَبَّارُ ٱلۡمُتَکَبِّرُۚ سُبۡحَٰنَ ٱللَّهِ عَمَّا یُشۡرِکُونَ٢٣ هُوَ ٱللَّهُ ٱلۡخَٰلِقُ ٱلۡبَارِئُ ٱلۡمُصَوِّرُۖ لَهُ ٱلۡأَسۡمَآءُ ٱلۡحُسۡنَىٰۚ یُسَبِّحُ لَهُۥ مَا فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۖ وَهُوَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلۡحَکِیمُ [الحشر: 22-24]

«او الله است که جز او معبودی (راستین) نیست، دانای غیب و آشکار است، او بخشندۀ مهربان است. او الله است که جز او معبودی (راستین) نیست، پادشاه، نهایت پاک، منزّه (و سالم از هر عیب)، ایمنی‌دهنده، نگهبان پیروزمند، جبّار (جبران‌کننده) و شایستۀ عظمت و بزرگی است. الله پاک و منزّه است از آنچه (برای او) شریک می‌آورند. او الله است، خالق، نوآفرین، نقشبند (بی‌نظیر)، برای او نام‌های نیک است، آنچه در آسمان‌ها و زمین است تسبیح او می‌گویند، و او پیروزمند حکیم است.»

همچنین گفته می‌شود که: رحمان، رحیم، خالق، رازق، عزیز و حکیم از نام‌های الله هستند، ولی نمی‌گویند: الله از نام‌های رحمان، رحیم یا عزیز و امثال آن است.

نام جلالۀ «الله» مستلزم تمامی معانی اسماء الله بوده و به طور اجمالی بیانگر آن‌هاست و نام‌های الهی تفصیل و تبیینی برای صفات الهی؛ یعنی صفات جلال و کمال و عظمتند. بنابراین «الله» محور و مرجع سایر اسم‌هاست.

همچنین زمانی که این اسم، منادا قرار گیرد، «ال» آن حذف نمی‌شود؛ یعنی گفته می‌شود: یا الله! بنابراین «ال» همچون بخش اصلی و اساسی آن به شمار می‌رود، امّا سایر نام‌های پروردگار وقتی منادا قرار گیرند، «ال» از ابتدایشان حذف می‌گردد؛ مثلا گفته نمی‌شود: یا الرّحمان، یا الرّحیم و یا الخالق، بلکه می‌گویند: یا رحمان، یا رحیم و یا خالق!

علاوه بر این، اذکار مأثور متّصل و همراه با این اسم هستند؛ اذکاری مانند تکبیر، تحمید، تسبیح، لا حول و لا قوّة إلّا بالله، حسبی الله، انّا لله وإنّا إلیه راجعون، بسم الله و ... . هر گاه انسان مسلمان این اذکار را انجام دهد، نام «الله» را بر زبان می‌آورد.

نام جلالۀ «الله» بیشتر از سایر اسماء الله در قرآن کریم بیان شده است؛ یعنی بیش از 2200 مرتبه، که هیچ نام دیگری این اندازه تکرار نشده است. همچنین الله متعال 33 آیه را با این نام شروع کرده است.

علّامه ابن قیّم / 10 ویژگی لفظی را برای این نام بیان کرده و سپس می‌گوید: «دربارۀ ویژگی‌های معنوی آن باید گفت که داناترین انسان؛ یعنی پیامبر ج در این باره فرموده‌اند: «لا أُحْصِیَ ثَنَاءً عَلَیْکَ ، أَنْتَ کَمَا أَثْنَیْتَ عَلَى نَفْسِکَ»؛ «[مرا توان آن نیست که] ثنای تو را به جای آورم [حتی اگر چنین تلاشی کنم]، تو همان گونه‌ای که خود ثنای خویش گفته‌ای.» و چگونه امکان دارد که ویژگی‌های اسمی شمرده و محاسبه شود که مسمّای آن به طور مطلق، صاحب تمامی کمالات و ستایش‌ها و تمجیدها و شکوه و کرم و عزّت و جمال و خیر و احسان و جود و خوبی است و تمامی این صفات خوب از آنِ الله و از جانب اوست؟! اگر این نام بر مال و اشیای اندکی برده شود، در آنها برکت می‌دهد، اگر در موقع ترس گفته شود، آن ترس را از بین می‌برد، اگر در زمان مصیبت بر زبان آورده شود، مصیبت را برطرف می‌کند، اگر در زمان همّ و غم گفته شود، اندوه و غم را می‌زداید، اگر در موقع تنگدستی بر زبان آورده شود، مشکل را حل می‌کند، اگر ضعیفی به آن وابسته شود، او را قوی می‌گرداند، اگر انسان خوار و ذلیلی آن را بر زبان آورد، به عزّت می‌رسد، اگر فقیری به آن وابسته شود، غنی می‌گردد و اگر آواره‌ای آن را تکرار کند، پناه می‌گیرد. این نامی است که سختی‌ها با آن از بین می‌رود، برکت‌ها بهوسیلۀ آن سرازیر می‌شود، لغزش‌ها با آن بخشیده و بدی‌ها زدوده می‌شود و نیکی‌ها جلب و جذب می‌گردد... .»[2]

در مورد معنای نام مزبور، می‌توان گفت که اصل آن «إله» به معنای معبود بوده، و «إله» یکی از نام‌های الهی به شمار می‌رود و در قرآن کریم نیز آمده است؛ مثلا:

﴿وَإِلَٰهُکُمۡ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞۖ لَّآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ٱلرَّحۡمَٰنُ ٱلرَّحِیمُ [البقرة: 163]

«و معبود شما الله یگانه است که غیر از او معبودی نیست، بخشندۀ مهربان است.»

﴿وَمَآ أُمِرُوٓاْ إِلَّا لِیَعۡبُدُوٓاْ إِلَٰهٗا وَٰحِدٗاۖ لَّآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَۚ سُبۡحَٰنَهُۥ عَمَّا یُشۡرِکُونَ [التوبة: 31]

«در حالی ‌که دستور نداشتند جز الله یکتایی را که هیچ معبودی (به حق) جز او نیست، بپرستند. او پاک و منزّه است از آنچه شریک او قرار می‌دهند»

﴿قُلۡ إِنَّمَا یُوحَىٰٓ إِلَیَّ أَنَّمَآ إِلَٰهُکُمۡ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞۖ فَهَلۡ أَنتُم مُّسۡلِمُونَ [الأنبیاء: 108]

«بگو: تنها به سوی من وحی می‌شود که همانا معبود شما، معبود یگانه است، پس آیا شما تسلیم می‌شوید؟!»

علاوه بر این، کامل‌ترین و بهترین قول دربارۀ مفهوم «الله»، همان سخنی است که از ابن عبّاس ب نقل شده است: «الله صاحب الوهیّت و عبودیّت بر تمامی مخلوقاتش است.» ابن جریر این سخن را در تفسیرش آورده است.[3]

ابن عبّاس ب در این توضیح و تفسیر، دو مسأله را بیان کرده است:

اول: صفتی که به سبب این نام شریف، مربوط به الله أ است؛ یعنی صفت الوهیّت که نام «الله» بر آن دلالت می‌کند، همان گونه که «علیم» بیانگر علم – یکی دیگر از اوصاف الله تعالی- است، و نیز نام‌های «عزیز» که دلالت بر صفت عزّت، و «حکیم» که دلالت بر صفت حکمت، و «رحیم» که دلالت بر صفت رحمت می‌کند و سایر اسم‌هایی که بیانگر صفات ذات او تعالی هستند.

و نیز الله صاحب الوهیّت است و الوهیّت صفت بزرگ اوست که با آن، شایستۀ عبادت است و بلکه شایسته و سزاوار است که هیچ کس یا چیزی در این صفت بزرگ، با او شریک نباشد. و اوصاف الوهیّت تمامی اوصاف کمال و جلال و عظمت و جمال و اوصاف رحمت و بِرّ و کرم و احسان است.

این صفات به گونه‌ای بوده که شایسته است به سبب آن‌ها، الله أ عبادت شود؛ به عبارتی دیگر، الله متعال سزاوار عبادت است، زیرا دارای صفات عظمت و کبریاست و فقط او صاحب قیّومیّت و ربوبیّت و پادشاهی و قدرت و رحمت است و نعمت‌های آشکار و پنهان را به تمامی مخلوقاتش می‌رساند، و شایستۀ عبادت است، چرا که علم و حکم و حکمت و احسان و رحمت و قدرت و عزّت و غلبۀ او همه چیز را فرا گرفته است، و نیز فقط او صاحب غنای مطلق از هر لحاظ است، همان گونه که دیگران همواره و از هر لحاظ نیازمند به او هستند؛ یعنی در ایجاد و تدبیر و در امداد و روزی و در تمامی حاجات و سخت‌ترین شرایط، نیازمند به الله ﻷ هستند و نیاز دارند که فقط او را عبادت کنند. بنابراین الوهیّت متضمّن تمامی اسما و صفات الهی است.

دوم: صفتی که به سبب این نام، مربوط به بنده است؛ یعنی صفت عبودیّت، زیرا بندگان او را عبادت می‌کنند، چنانکه الله ـ می‌فرماید:

﴿وَهُوَ ٱلَّذِی فِی ٱلسَّمَآءِ إِلَٰهٞ وَفِی ٱلۡأَرۡضِ إِلَٰهٞۚ [الزخرف: 84]

«و او ذاتی است که در آسمان معبود است، و در زمین (نیز) معبود است.»

یعنی اهل آسمان و اهل زمین از روی اختیار یا اجبار او را عبادت می‌کنند، و همگی در برابر عظمت و ارادۀ او خاضع و فروتن هستند و تحت تسلّط و عزّت و قیوّمیت اویند و بندگان رحمان، او تعالی را عبادت می‌کنند و بر حسب جایگاهشان، تمامی تلاششان را به کار می‌برند تا از لحاظ قلبی و روانی و قولی و عملی او را عبادت کنند. الله أ این دو معنا را در چند آیه از قرآن کریم بیان کرده است، چنانکه می‌فرماید:

﴿إِنَّنِیٓ أَنَا ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّآ أَنَا۠ فَٱعۡبُدۡنِی وَأَقِمِ ٱلصَّلَوٰةَ لِذِکۡرِیٓ [طه: 14]

«یقیناً من الله هستم، هیچ معبودی (به حق) جز من نیست، پس مرا پرستش کن، و نماز را برای یاد من بر پا دار.»

﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَا مِن قَبۡلِکَ مِن رَّسُولٍ إِلَّا نُوحِیٓ إِلَیۡهِ أَنَّهُۥ لَآ إِلَٰهَ إِلَّآ أَنَا۠ فَٱعۡبُدُونِ [الأنبیاء: 25]

«و (ما) پیش از تو هیچ پیامبری را نفرستادیم، مگر آنکه به او وحی کردیم که: معبودی جز من نیست، پس فقط مرا عبادت کنید.»

﴿فَٱعۡبُدۡهُ وَٱصۡطَبِرۡ لِعِبَٰدَتِهِۦۚ هَلۡ تَعۡلَمُ لَهُۥ سَمِیّٗا [مریم: 65]

«پس او را پرستش کن، و بر عبادتش شکیبا (و پایدار) باش. آیا (مانند و) هم‌نامی برای او می‌شناسی؟!»



[1]- مدارج السّالکین، ج 1، ص 7.

[2]- نک: تیسیر العزیز الحمید، ص 30.

[3]- ج 1، ص 121، چاپ: ترکی.

17. برتری برخی از اسماء و صفات الهی بر برخی دیگر

17. برتری برخی از اسماء و صفات الهی بر برخی دیگر

متونی از قرآن و سنّت دلالت بر برتری برخی از اسماء و صفات الهی بر برخی دیگر می‌کند و حتّی پیامبر ج فرمودند که الله متعال اسم اعظمی دارد که اگر بهوسیلۀ آن دعا گردد، اجابت می‌شود و هر گاه با آن درخواستی شود، الله ﻷ آن درخواست را برآورده می‌سازد، و هر کس قائل به این موضوع نباشد، سخنش دور از حقیقت است.

شیخ الإسلام ابن تیمیّه / می‌گوید: «سخن کسی که می‌گوید: صفات الهی بر یکدیگر برتری ندارند و امثال این سخنان، بدون دلیل و برهان است...، همان گونه که اسماء و صفاتش متنوّع و مختلفند، برتر از یکدیگر نیز هستند، و قرآن و سنّت و اجماع و عقل بیانگر این مطلبند.»[1]

دلایلی که این موضوع را اثبات کنند، بسیارند؛ از جمله: در حدیث صحیحی اثبات شده است که الله متعال اسم اعظمی دارد که هر گاه با آن درخواست شود، الله أ آن درخواست را برآورده می‌کند و اگر با آن دعا شود، الله آن دعا را اجابت می‌کند. بدون تردید این فضلیتی بزرگ است که به این نام اعظم اختصاص یافته است. خوب است که ابتدا تعدادی از احادیث مربوط به موضوع مذکور را بیان کنیم و سپس به بررسی سخنان برخی عالمان در تعیین نام اعظم بپردازیم.

امام احمد در «المسند» و ابو داود و نسائی، از انس بن مالک س روایت کرده‌اند که: «پیامبر ج از مردی شنید که می‌گفت: اللّهُمَّ إنِّی أسألُکَ بِأنَّ لَکَ الحَمدُ، لا إلهَ إلّا أنتَ بَدیعُ السّمواتِ و الأرضِ، یَا ذَالجَلالِ و الإکرامِ، یَا حَیُّ یَا قَیُّومُ؛ الهی! من از تو درخواست دارم به این که همۀ ستایش‌ها مخصوص توست، فقط تو معبود بر حقّی، آفرینندۀ آسمان‌ها و زمین، ای صاحب بزرگی و احسان، ای همیشه زنده و پایدار! رسول الله ج فرمودند: «لَقَدْ دَعا اللهَ بِاْسمِهِ الأَعْظَمِ، الّذی إِذا دُعِیَ بِهِ أَجَابَ، وَ إِذَا سُئِلَ بِهِ أَعطَی»[2]؛«همانا الله را با نام اعظمش خواند، نامی که اگر با آن دعا شود، حتما اجابت می‌کند و اگر با آن [چیزی] درخواست شود، قطعاً می‌دهد.»  ابو داود و نسائی در آخرش، عبارت: «یا حیّ یا قیّوم!» را افزوده‌اند.

ابن ماجه، حاکم و دیگران از ابو امامه س روایت کرده‌اند که پیامبر ج فرمودند: «اسْمُ اللَّهِ الأَعْظَمُ الَّذِی إِذَا دُعِیَ بِهِ أَجَابَ فِی ثَلاَثِ سُوَرٍ مِنَ الْقُرْآنِ: فی الْبَقَرَةِ، وَآلِ عِمْرَانَ، وَطه»[3] «نام اعظم الله که هر گاه با آن دعا شود، الله اجابت می‌کند، در سه سوره از قرآن آمده است: در بقره، آل‌عمران و طه.»

امام احمد، ابو داود، ترمذی و ابن ماجه از اسماء دختر یزید روایت کرده‌اند که رسول الله ج فرمودند: «اسْمُ اللَّهِ الْأَعْظَمُ فِی هَاتَیْنِ الْآیَتَیْنِ: ﴿وَإِلَٰهُکُمۡ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞۖ لَّآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ٱلرَّحۡمَٰنُ ٱلرَّحِیمُ وفاتحة آل عمران: ﴿الٓمٓ١ ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ٱلۡحَیُّ ٱلۡقَیُّومُ»؛ «اسم اعظم الله در این دو آیه است: آیۀ 163 بقره و ابتدای سورۀ آل‌عمران.»[4]

احمد، صاحبان سنن و ابن حبان در صحیح خود، از بریده س نقل چنین کرده‌اند: «پیامبر ج از مردی شنیدند که می‌گفت: اللّهُمَّ إنِّی أسألُک بِأنِّی أشهَدُ أنَّکَ أنتَ اللهُ لا إلهَ إلّا أنتَ الأحدُ الصَّمَدُ الَّذی لَم یَلِد و لَم یُولَد و لَم یَکُن لَهُ کُفُوًا أحَدٌ؛ پروردگارا! من از تو درخواست می‌کنم و گواهی می‌دهم که تنها تو معبود برحقی، هیچ معبودی غیر از تو نیست، یکتا و بی‌نیازی هستی که نزاییده و [از کسی هم] زاییده نشده و کسی همتای او نیست. رسول الله ج فرمودند: «والّذِی نَفسِی بِیَدِهِ، لَقَدْ سَألَ اللهَ بِاْسمِهِ الأَعْظَمِ، الّذی إِذا دُعِیَ بِهِ أَجَابَ، وَ إِذَا سُئِلَ بِهِ أَعطَی»[5]؛ «سوگند به ذاتی که جانم در دست اوست، این فرد، از الله متعال با نام اعظمش درخواست نمود؛ نامی که اگر با آن دعا شود، حتما اجابت می‌کند و اگر با آن چیزی درخواست شود، قطعاً می‌دهد.»

برخی احادیث ثابت از پیامبر ج در مورد اسم اعظم بیان شد؛ اسم اعظمی که اگر با آن دعا شود، اجابت می‌گردد و اگر با آن درخواستی شود، الله متعال آن را برآورده می‌کند. بنابراین از دیدگاه عالمان، این نام و شناخت آن و تحقیق در این زمینه، بسیار مهم به شمار می‌رود و آنان پژوهش‌های متعدّدی را به طور مختصر و طولانی در این باره انجام داده‌اند.

شوکانی / در کتاب «تحفة الذّاکرین» می‌گوید: «در تعیین اسم اعظم، تقریبا 40 قول وجود دارد، که سیوطی در این باره تألیف مستقلّی نگاشته است.»[6]

سیوطی در کتاب خود که عنوانش را «الدّرر المنظّم فی الإسم الأعظم» گذاشته است، فقط 20 قول را آورده، که ضعف بیشتر آنها روشن است، زیرا دلیلی از قرآن و سنّت ندارد، و حتّی در برخی از آن‌ها، تکلّف و دوری از حقیقت دیده می‌شود. برخی از صوفیان در این باره، سخنان و دیدگاه‌های باطل فراوانی ارائه داده‌اند که ارزش توجّه و بررسی ندارند. آنان در این زمینه، روایاتی موضوع و اخباری خودساخته و داستان‌هایی بسیار ناپسند می‌آورند تا عوام النّاس را فریب دهند و علیه افراد نادان نیرنگ بزنند. بر هر مسلمانی واجب است که مواظب باشد تا گرفتار تهمت‌ها و سخنان باطل آنان نشود.

مشهورترین و صحیح‌ترین و مستدل‌ترین قول در تعیین اسم اعظم، این است که اسم اعظم، نام جلالۀ «الله» است، و گروهی از عالمان چنین دیدگاهی را پذیرفته‌اند.

امام ابو عبد الله ابن منده در کتاب «التّوحید» - که در آن کتاب، نام «الله» را اسم اعظم دانسته است- می‌گوید: «نام «الله» معرّفی ذات او تعالی است، الله ﻷ مخلوقاتش را باز داشته از اینکه کسی یا بتی را با این نام بخوانند و آن را ابتدای ایمان و ستون اسلام و کلمۀ حقّ و اخلاص قرار داده است، که نمی‌توان آن را بر غیر الله اطلاق کرد و هر کس آن را بر زبان آورد، کشتنش [بدون دلیل] جایز نیست و به سبب آن، دروازۀ فرایض باز می‌گردد و سوگندها بسته می‌شود، و از شرّ شیطان، به الله پناه برده می‌شود، و با این نام، اشیاء و کارها شروع می‌شوند و پایان می‌پذیرند. نام او بسیار مبارک است و هیچ معبودی غیر او تعالی وجود ندارد.»[7]

این نام بزرگ، ویژگی‌هایی دارد که سایر اسامی از آن ویژگی‌ها محرومند؛ از جمله اینکه الله متعال سایر نام‌ها را به آن نسبت می‌دهد، چنانکه می‌فرماید:

﴿وَلِلَّهِ ٱلۡأَسۡمَآءُ ٱلۡحُسۡنَىٰ [الأعراف: 180]

«و برای الله، نام‌های نیک است.»

و مثلا گفته می‌شود که: عزیز، رحمان، کریم و قدّوس از نام‌های الهی است، امّا نمی‌گویند که الله از نام‌های رحمان است، و بلکه این نام شریف متضمّن تمامی معانی اسماء الله بوده و به طور اجمالی و کلّی بیانگر آن‌هاست، و نام‌های الله نیز تبیین و توضیحی برای صفات الهی هستند و در نتیجه، به سبب همین معانی بزرگ و سایر ویژگی‌های این نام، بسیاری از عالمان، آن را اسم اعظم می‌دانند و علاوه بر این، لفظ جلالۀ «الله» در تمامی احادیثی که اشاره به نام اعظم دارند، بیان شده است.

تعدادی از عالمان معتقدند که اسم اعظم، «الحیّ القیّوم» است.

ابن قیّم / در کتاب «زاد المعاد» می‌گوید: «صفت حیات مشتمل بر تمامی صفات کمال و مستلزم آنها بوده و صفت قیّومیّت نیز متضمّن تمامی صفات افعال است و از این رو، اسم اعظم الله که اگر با آن دعا شود، اجابت می‌گردد و هر گاه با آن درخواستی شود، آن درخواست برآورده می‌گردد، "الحیّ القیّوم" است.»[8]

دو اسم فوق، در بیشتر احادیثی که اشاره به اسم اعظم دارند، آمده است.

برخی بر این باورند که: «اسم اعظم جنس است و مراد از آن، نام معیّنی نیست، زیرا اسماء الله بر دو نوع است: 1. بعضی از نام‌ها دلالت بر یک یا دو و یا چندین صفت می‌کنند. 2. بعضی نیز دلالت بر تمامی صفات کمال و عظمت و جلال و جمال الهی دارند، که این نوع همان اسم اعظم به شمار می‌رود، چون بیانگر مفاهیمی است که بزرگ‌ترین و گسترده‌ترین معانی و مفاهیم است. بنابراین «الله» نام اعظم بوده و نیز: صمد، الحیّ القیّوم، حمید، مجید، کبیر، عظیم و محیط.»[9]

سه دیدگاه مذکور، از بهترین دیدگاه‌ها و اقوالی است که در این باره بیان شده و در هر حال، این مسأله‌ای اجتهادی به شمار می‌رود، زیرا دلیلی قطعی در این زمینه وجود ندارد که پذیرفته شود، ولی هر کس الله متعال را با دعاهایی که بیان شد، بخواند، قطعاً الله را با اسم اعظمش خوانده است، چون پیامبر ج دربارۀ کسی که الله تعالی را با آن دعاها می‌خواند، فرمود که وی الله ﻷ را با نام اعظمش خوانده است؛ نامی که هر گاه با آن درخواست شود، آن درخواست برآورده می‌گردد و اگر با آن دعا شود، الله اجابت می‌کند. و توفیق فقط در اختیار الله أ است.



[1]- جواب أهل العلم والإیمان، صص 197- 200؛ نک: شفاء العلیل، ابن قیّم، ج 2، ص 744.

[2]- مسند احمد، ج 3، ص 158؛ سنن ابی داود، شمارۀ حدیث: 1495؛ سنن نسائی، شمارۀ حدیث: 1300؛ ابن حبان، شمارۀ حدیث: 893؛ حاکم، ج 1، ص 503، تمامی آنان از طریق خلف بن خلیفه، از حفص بن اخی انس، و او از انس. اسناد این روایت، جیّد است. حاکم می‌گوید: صحیح بر شرط مسلم است.

[3]- سنن ابن ماجه، شمارۀ حدیث: 3856؛ المستدرک، ج 1، ص 506؛ و دیگران. نک: السّلسلة الصّحیحة، شمارۀ حدیث: 746.

[4]- مسند امام احمد، ج 6، ص 461؛ سنن ابی داود، شمارۀ حدیث: 1496؛ جامع ترمذی، شمارۀ حدیث: 3478؛ سنن ابن ماجه، شمارۀ حدیث: 3855؛ و دیگران، از طریق عبید الله بن ابی زیاد، از شهر بن حوشب، از اسماء دختر یزید ... . در سند این روایت، ضعف و ایراد واردشده بر عبیدالله، قوی نیست، و چندین نفر هم ایراداتی را به شهر بن حوشب وارد کرده‌اند.

امّا آیۀ سورۀ «آل‌عمران» دلیل و شاهدی از حدیث ابی امامه دارد، و در السّلسلة الصّحیحة، شمارۀ حدیث: 746 نیز آمده است.

[5]- مسند امام احمد، ج 5، ص 349؛ سنن ابی داود، شمارۀ حدیث: 1493 و 1494؛ جامع ترمذی، شمارۀ حدیث: 3475؛ سنن ابن ماجه، شمارۀ حدیث: 3857؛ السنن الکبری از نسائی، شمارۀ حدیث: 7619؛ ابن حبان، شمارۀ حدیث: 892؛ حاکم، ج 1، ص 504؛ و دیگران که آن را طولانی یا مختصر آورده‌اند. اسناد روایت فوق، صحیح است.

[6]- تحفة الذّاکرین، ص 67.

[7]- التّوحید، ج 2، ص 21.

[8]- زاد المعاد، ج 4، ص 204.

[9]- فتح الملک العلام، ابن سعدی، صص 26- 27.

16. بر حذر داشتن از برخی روش‎های منحرف در حوزۀ اسماء و صفات الهی

16. بر حذر داشتن از برخی روشهای منحرف در حوزۀ اسماء و صفات الهی

آنچه در این زمینه بسیار مهم و قابل توجّه و رعایت به شمار می‌رود، این است که بدانیم اشتباه در این حوزه، همچون اشتباه در حوزه‌های دیگر نیست، زیرا این‌ها نام‌هایی برای پروردگار بزرگ و آفریدگار بلند مرتبه هستند، که اشتباه در آنها انحراف و گمراهی و خطا در این زمینه کفر و الحاد است. بنابراین بر هر عاقلی لازم است که فقط از روی علم در این زمینه سخن بگوید و فقط با دلیل از قرآن و سنّت، مطلبی را در این باره بیان و اثبات کند. و هر کس بدون علم، چنین موضوعاتی را بررسی کند، قطعاً از راه راست منحرف می‌گردد، زیرا امکان ندارد که بدون استفاده و استدلال از آنچه پیامبر ج آورده است، به اثبات اصول دست یابد.

وقتی افرادی بدون دلیل و استناد از قرآن و سنّت، دست به بیان و اثبات مطالبی دربارۀ اسماء الله زدند، مسائلی بسیار عجیب و غریب بیان کردند، گویی که هرگز از حرمت و ارزش و جایگاه این اسامی و خطر بررسی آنها بدون دلیل و برهان، آگاه نبوده‌اند. فقط الله متعال یاری‌رسان است.

لازم است که اشاره‌ای به این تناقض‌ها و سخنان باطل داشته باشیم تا انسان مسلمان مواظب دین و تعظیم اسماء الله و رعایت حرمت و جایگاه آنها باشد.

اخیرا مطلبی در یکی از مجلّات منتشر شد و میان عوام النّاس و افراد نادان توزیع گشت، که نویسندۀ آن ادّعا نموده هر اسمی از نام‌های الهی خاصّیت درمانی برای بیماری معیّنی دارد؛ مثلا برای بیماری‌های چشم، یک نام، برای بیماری‌های گوش، یک نام، برای بیماری‌های استخوان، یک نام، برای بیماری‌های سر، یک نام و ... وجود دارد، و برای آن بیماری‌ها، تعداد معیّنی از نام‌های الهی را مشخّص کرده است.

این ادّعا و باوری باطل است که الله متعال هیچ دلیلی در این باره نازل نکرده و هرگز نشانه و برهانی در این باره وجود ندارد، و حتّی در اذکار مشروع و دعاهای مأثور، هرگز نامی بدین شیوه که او ادّعا کرده، تکرار نشده است.

وی با این کار، مرتکب دو جرم شده است:

1.     وارد کردن مردم در این عمل نوپیدا و نامشروع؛

2.     غافل‌کردن آنان از اذکار مأثور و دعاهای شرعی موجود در قرآن و سنّت.

از دیگر اشتباهات برخی مردم، این است که اسماء الله را به عنوان تعویذ در ماشین‌ها یا خانه‌ها، به منظور حفاظت از چشم‌زخم و حسادت و امثال آن، آویزان می‌کنند، که این کاری نامشروع است، زیرا در قرآن و سنّت دلیلی بر مشروعیّتش وجود ندارد، بلکه متونی شرعی بر ممنوعیت این عمل روایت شده است؛ از جمله اینکه رسول الله ج فرمودند: «مَنْ تَعَلَّقَ تَمِیمَةً، فَلَا أَتَمَّ اللَّهُ لَهُ»[1]؛ «هر کس تمیمه‌ای [چیزی که به قصد دفع چشم‌زخم و ...، بر گردن یا سایر اعضای انسان قرار داده شود] را آویزان کند، الله متعال خواسته‌اش را نافرجام گذارد.» و احادیث دیگری از این قبیل.

یکی دیگر از اشتباهات، قراردادن و نوشتن نام‌های الهی در تابلوهایی زیبا و قاب‌عکس‌هایی است که دیوارها را با آنها زینت می‌دهند و مجالس را با اشکالی پر زرق و برق و خط‌هایی قشنگ آراسته می‌کنند، به گونه‌ای که هر کس آنها را می‌بیند، آن تابلو را از لحاظ خوش‌خطّی و زیبایی توصیف می‌کند، ولی تاثیر این نام‌ها در ایمان و باور دل‌ها و اصلاح اعمال، امری است که با چنین کار نامشروعی محقّق نمی‌شود.

برخی دیگر نیز به اشتباه، گمان کرده‌اند که مراد از احصای اسماء الله در حدیث مذکور، این است که وِرد و ذکری روزانه قرار گیرد و در صبح و شب یا پس از نمازهای فرض خوانده شود، و بسا اوقات برخی از آنان یک اسم را ده‌ها یا صدها مرتبه تکرار می‌کنند.

تمامی این‌ها اعمالی نوپیدا هستند که دلیلی از قرآن و سنّت ندارند. قبلا بیان شد که مراد از احصای اسماء الله، حفظ و فهم معانی آنها و دعا و درخواست –دعای عبادت و دعای مسألت- از الله تعالی بهوسیلۀ آن‌هاست.

برخی از مردم در این زمینه زیاده‌روی کرده‌اند و گمان می‌کنند که هر یک از نام‌های الهی خواص و اسرار مربوط به خود را دارد و هر اسمی خادمی معنوی دارد و آن خادم به کسی که بر یادآوری آن اسم پایداری می‌کند، خدمت می‌نماید. برخی نیز ادّعا می‌کنند که بهوسیلۀ اسماء الله اسرار غیبی و امور نهان را به دست می‌آورند. بعضی ادّعا دارند که اسم اعظم را می‌دانند و بهوسیلۀ آن، امور مشکل و بسته را حل و باز می‌کنند و کارهایی غیر عادی انجام می‌دهند و اختیارات و ویژگی‌هایی دارند که دیگران از آنها محرومند.

این کار باعث می‌شود که دروازۀ خرافات به کلّی باز گردد، و حتّی برخی از ساحران و شعبده‌بازان از این طریق، مردم را فریب می‌دهند و به خواسته‌هایشان می‌رسند و شر را در میان مردم منتشر می‌سازند با این ادّعا که دیگران را تسخیر می‌کنند و بر آنها تاثیر می‌گذارند و با آگاهی و علم و شناختی که از اسماء الله دارند، اخبار پنهانی را می‌فهمند. تمامی این ادّعاها دروغی آشکار و افترایی روشن و باعث توهین و ستم به عوام النّاس و افراد نادان و دروغ‌بستن بر الله و بدعت‌گذاری در دین او بدون دلیل و برهان بوده و بلکه تهمت و بهتانی واضح است.

از دیگر اشتباهات این است که بنده در ندا و عبادتش، متوجّه خودِ اسم شود، زیرا جایز نیست که کسی بگوید: نام پروردگارم را عبادت کردم یا اینکه برای نام پروردگارم سجده کردم، و نیز جایز نیست که بگوید: ای نام پروردگارم! به من رحم کن. به همین سبب، وقتی آیۀ: ﴿سَبِّحِ ٱسۡمَ رَبِّکَ ٱلۡأَعۡلَى [الأعلى: 1] ﴿فَسَبِّحۡ بِٱسۡمِ رَبِّکَ ٱلۡعَظِیمِ﴾ [الواقعة: 74] بر پیامبر ج نازل شد، ایشان با پیروی از آن‌ها، در سجدۀ خویش می‌فرمودند: «سبحان ربّی الأعلی» و در رکوع می‌فرمودند: «سبحان ربّی العظیم».

همچنین اشتباه است که بنده در دعا، متوجّه خودِ صفت شود؛ مثلا بگوید: یا رحمة الله! یا مغفرة الله! یا عزّة الله! یا وجه الله! یا ید الله! و امثال آن، زیرا دعا متوجّه ذاتی می‌شود که متّصف به این صفات است؛ یعنی الله ـ.

و جایز نیست که در ابتدای نام‌های غیر الله، واژۀ «عبد» آورده شود؛ به عنوان مثال: عبد النّبی، عبد الکعبه، عبد عمر و امثال آن. عالمان بر تحریم این عمل توافق دارند، زیرا شرک در ربوبیّت و الوهیّت است، چون تمامی مخلوقات مملوک و بندۀ الله متعال هستند و فقط الله أ آنها را آفریده و به وجود آورده، و آنها را خلق کرده است تا فقط او را عبادت کنند.

از دیگر اشتباهات این است که نامی از اسماء الله را برای بعضی از مخلوقات؛ مانند پیامبر ج و دیگران به کار می‌برند؛ مثلا می‌گویند: محمّد اول و آخر یا ظاهر و باطن است.

برخی در این زمینه مرتکب اموری می‌شوند که حرمت و جایگاه اسماء الله را نادیده می‌گیرند در حالی که با توجّه به متون شرعی، نمی‌توان نام‌های مختصّ الله ﻷ را برای دیگران به کار برد و هر آنچه باعث بی‌احترامی به آنها شود، ممنوع است. این موضوعی بسیار گسترده است. الله می‌فرماید:

﴿مَّا لَکُمۡ لَا تَرۡجُونَ لِلَّهِ وَقَارٗا [نوح: 13]

«شما را چه شده است که برای الله، عظمت (و شکوهی) قایل نیستید؟!»

نام‌های الهی از آنِ الله بوده و تعظیم و احترام به آن‌ها، تعظیم و احترام به الله متعال است.

یکی دیگر از اشتباهات رایج در دورۀ معاصر – که منافات با تعظیم و جایگاه اسماء الله دارد- انداختن کاغذها و کتاب‌ها و روزنامه‌هایی که دارای اسماء الله هستند، بر روی زمین یا سطل‌های آشغال است. پیامبر ج در زمان قضای حاجت، پاسخ سلام را نمی‌دادند تا بی‌احترامی به نام و یاد الله نشود، پس چگونه برای پیروان ایشان شایسته است که نام‌های الهی را بدون هیچ توجّهی بر روی زمین بیندازند؟! یکی از بزرگ‌ترین عبادات این است که به منظور رعایت حرمت و جایگاه اسماء الله، جعبه یا سطل‌هایی برای جمع‌آوری آنها اختصاص داده شود. فقط الله متعال یاری‌گر است.



[1]- مسند احمد، ج 4، ص 154؛ ابن حبان، شمارۀ حدیث: 6086؛ حاکم، ج 4، صص 216- 417، تمامی آنان این حدیث را از طریق حیوة بن شریح، از خالد بن عبید معافری، از مِشرح بن هاعان، از عقبه بن عامر و او از رسول الله ص روایت کرده‌اند.

در سند روایت مذکور، خالد بن عبید وجود دارد که فقط حیوة بن شریح از وی روایت نقل کرده و فقط ابن حبان در «الثّقات»، ج 6، ص 261، او را ثقه و قابل اعتماد معرّفی است، امّا پیروی شده است.

عبدالله بن لهیعه از او در آنچه ابن عبد الحکم در «فتوح مصر»، صص 320- 321، از ابو الأسود نضر بن عبد الجبّار، از عبد الله بن لهیعه و او از مشرح بن هاعان ... آورده، پیروی کرده است.

حدیث فوق با این دو طریقه، حسن لغیره به شمار می‌رود.