یکی از نکات قابل توجّه در حوزۀ شناخت اسمهای الله متعال، اقتران برخی از این نامها با برخی دیگر، در مواضع متعدّدی از قرآن و سنّت است؛ مانند: «السّمیع البصیر»، «الغفور الرّحیم»، «الغنیّ الحمید»، «الخبیر البصیر»، «الرّؤوف الرّحیم»، «الحکیم العلیم»، «الحمید المجید»، «العزیز الحکیم»، «العلیّ العظیم»، «الفتّاح العلیم»، «اللّطیف الخبیر»، «الشّکور الحلیم»، «العفوّ الغفور»، «الغنیّ الکریم» و نمونههای بسیار دیگری.
بدون تردید این مسأله دارای حکمتها و فواید مهمّی است که بیانگر کمال پروردگار و حسن ثنا و کمال تمجید اوست، زیرا هر یک از نامهای الهی متضمّن صفتی از صفات الهی است و زمانی که در کنار اسم دیگری بیاید، برای الله ﻷ ثنا و ستایشی به اعتبار هر یک از آنها و ثنا و ستایش دیگری به اعتبار مجموعشان است.
در ادامه، این موضوع با بیان چندین نمونه روشن میگردد:
1. در بسیاری از آیات قرآن، دو نام «عزیز و حکیم» با هم آمدهاند و از این رو، هر یک بر کمال خاصّی که مقتضی آن است، دلالت میکند؛ یعنی عزیز بیانگر صفت عزّت، و حکیم بیانگر صفت حکم و حکمت است، و مجموع این دو، بر کمال دیگری دلالت میکند؛ یعنی اینکه عزّت الهی همراه حکمت اوست و عزّتش مقتضی ستم و بدرفتاری نیست، امّا عزّت مخلوقات گاهی اوقات منجر به ستم میشود و انسان قدرتمند مرتکب ظلم و گناه و بدرفتاری میشود. حکم و حکمت الهی نیز همراه عزّت کامل اوست، بر خلاف حکم و حکمت مخلوقات که بسا اوقات منجر به پستی و خواری میشود.
2. دو نام «غنی و حمید» در کنار یکدیگر تکرار شدهاند، چنانکه الله متعال میفرماید:
﴿لِلَّهِ مَا فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۚ إِنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلۡغَنِیُّ ٱلۡحَمِیدُ﴾ [لقمان: 26]
«آنچه در آسمانها و زمین وجود دارد، از آنِ الله است، بیگمان الله است که بینیاز ستوده است.»
﴿۞یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّاسُ أَنتُمُ ٱلۡفُقَرَآءُ إِلَى ٱللَّهِۖ وَٱللَّهُ هُوَ ٱلۡغَنِیُّ ٱلۡحَمِیدُ﴾ [فاطر: 15]
«ای مردم! شما (همگی) به الله نیازمندید، و (تنها) الله است که بینیاز ستوده است.»
﴿وَقَالَ مُوسَىٰٓ إِن تَکۡفُرُوٓاْ أَنتُمۡ وَمَن فِی ٱلۡأَرۡضِ جَمِیعٗا فَإِنَّ ٱللَّهَ لَغَنِیٌّ حَمِیدٌ﴾ [إبراهیم: 8]
«و موسی به (آنان) گفت: اگر شما و همۀ مردم روی زمین کافر شوید، پس (به الله هیچ زیانی نمیرسد)، بیگمان الله بینیاز ستوده است.»
غنا و حمد از صفات کمالند و اجتماع آن دو کمال دیگری را ثابت میکند و از این رو، الله متعال به سبب غنایش قابل ستایش و ثناست، همان گونه که به سبب حمد خویش شایستۀ آن است، و از آنجا که این دو صفت را با هم دارد، مستحقّ ثنا و ستایش است؛ به عنوان مثال: اینکه کسی الله تعالی را به سبب نعمتهایش شکر کند و به سبب فضل و بخششهایش حمد و ستایش نماید، زیرا او مستحقّ ستایش و ثناست و تمامی ستایشهای دنیوی و اخروی از آنِ اوست و ستایش ستایشگران و شکر سپاسگزاران بر مُلک و پادشاهیاش نمیافزاید، چون او بینیاز است و اطاعت کسی که اطاعت کند، به او نفع نمیرساند، چنانچه گناه فردی که گناه کند، به او تعالی ضرری نمیرساند:
﴿وَمَن یَشۡکُرۡ فَإِنَّمَا یَشۡکُرُ لِنَفۡسِهِۦۖ وَمَن کَفَرَ فَإِنَّ ٱللَّهَ غَنِیٌّ حَمِیدٞ﴾ [لقمان: 12]
«و هر کس شکر کند تنها به سود خود شکر کرده است، و هر کس کفر کند، پس بیتردید الله بینیاز ستوده است.»
3. در سورۀ «شعراء»، در آخر قصّههای پیامبران † با امّتهایشان، آیۀ زیر تکرار میشود:
﴿وَإِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلرَّحِیمُ﴾ [الشّعراء: 9]
«و به راستی پروردگار تو پیروزمند مهربان است.»
این مطلب نشان میدهد که پیروزی و تأیید و مقامی که الله ﻷ آن را برای پیامبرانش مقدّر کرده است، از آثار و نتایج رحمتش است که آن را برای این افراد اختصاص داده است و از این رو، حافظ و تأییدکننده و یاریگر آنان بوده، امّا خواری و محرومیت و عقوبتی که علیه دشمنانشان مقدّر کرده است، از آثار و نتایج عزّتش بوده و در نتیجه، پیامبرانش را با رحمت خویش یاری داده و با عزّت خود، از دشمنانشان انتقام گرفته و آنان را خوار کرده است. بنابراین اجتماع دو اسم مذکور، در سیاق آیه، در نهایت حکمت و تناسب است.
4. اجتماع دو نام «عزیز و علیم» در قرآن کریم تکرار شده است؛ یعنی در آیاتی مرتبط به اجرام فلکی و موارد مربوط به آنها همچون شکافتهشدن صبح و اینکه شب مایۀ آرامش است و جریان خورشید و ماه بر اساس حسابی معیّن، آراستهشدن آسمان دنیا با ستارگان و حراست آنها، چنانکه الله ـ میفرماید:
﴿فَالِقُ ٱلۡإِصۡبَاحِ وَجَعَلَ ٱلَّیۡلَ سَکَنٗا وَٱلشَّمۡسَ وَٱلۡقَمَرَ حُسۡبَانٗاۚ ذَٰلِکَ تَقۡدِیرُ ٱلۡعَزِیزِ ٱلۡعَلِیمِ﴾ [الأنعام: 96]
«(او) شکافندۀ صبح است، و شب را (مایۀ) آرامش و خورشید و ماه را (وسیلۀ) حساب (زمان) قرار داده است، این اندازهگیریِ الله توانای داناست.»
﴿وَٱلشَّمۡسُ تَجۡرِی لِمُسۡتَقَرّٖ لَّهَاۚ ذَٰلِکَ تَقۡدِیرُ ٱلۡعَزِیزِ ٱلۡعَلِیمِ﴾ [یس: 38]
«و خورشید (نیز که) پیوسته به سوی قرارگاهش در حرکت است، این تقدیر (الله) پیروزمند داناست.»
﴿وَزَیَّنَّا ٱلسَّمَآءَ ٱلدُّنۡیَا بِمَصَٰبِیحَ وَحِفۡظٗاۚ ذَٰلِکَ تَقۡدِیرُ ٱلۡعَزِیزِ ٱلۡعَلِیمِ﴾ [فصّلت: 12]
«و آسمان دنیا را با چراغهایی (ستارگان) بیاراستیم (و از شیاطین) حفظ کردیم، این است تقدیر (الله) پیروزمند دانا.»
اجتماع دو اسم مذکور نتیجه میدهد که چنین اندازهگیری و سنجش محکم و استواری برخاسته از عزّت و علم الله متعال است، و امری اتّفاقی نیست که انجامدهندهاش ستایش و توصیف نشود.
5. الله متعال در دو آیه از قرآن کریم، پس از اینکه دستور میدهد که از شرّ شیطان، به او پناه ببریم، دو نام «سمیع و علیم» را میآورد:
﴿وَإِمَّا یَنزَغَنَّکَ مِنَ ٱلشَّیۡطَٰنِ نَزۡغٞ فَٱسۡتَعِذۡ بِٱللَّهِۚ إِنَّهُۥ سَمِیعٌ عَلِیمٌ﴾ [الأعراف: 200]
«و اگر از سوی شیطان وسوسهای به تو رسد، به الله پناه ببر، بیگمان او شنوای داناست.»
﴿وَإِمَّا یَنزَغَنَّکَ مِنَ ٱلشَّیۡطَٰنِ نَزۡغٞ فَٱسۡتَعِذۡ بِٱللَّهِۖ إِنَّهُۥ هُوَ ٱلسَّمِیعُ ٱلۡعَلِیمُ﴾ [فصّلت: 36]
«و هرگاه وسوسهای (باز دارنده) از سوی شیطان تو را باز گرداند، پس به الله پناه ببر، یقیناً اوست که شنوای داناست.»
امّا پس از اینکه فرمان میدهد از شرّ انسانها به او پناه ببریم، دو نام «سمیع و بصیر» را بیان میکند:
﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ یُجَٰدِلُونَ فِیٓ ءَایَٰتِ ٱللَّهِ بِغَیۡرِ سُلۡطَٰنٍ أَتَىٰهُمۡ إِن فِی صُدُورِهِمۡ إِلَّا کِبۡرٞ مَّا هُم بِبَٰلِغِیهِۚ فَٱسۡتَعِذۡ بِٱللَّهِۖ إِنَّهُۥ هُوَ ٱلسَّمِیعُ ٱلۡبَصِیرُ﴾ [غافر: 56]
«همانا کسانی که در آیات الله بدون هیچ حجّت (و دلیلی) که برایشان آمده باشد، مجادله میکنند، در سینههایشان جز تکبّر نیست، که خود به آن نخواهند رسید، پس به الله پناه ببر، بیگمان اوست که شنوای بیناست.»
بنابراین پناهبردن از شرّ شیطانی که از وجودش آگاهیم، ولی او را نمیبینیم، با «سمیع و علیم» ختم شد، و پناهبردن از شرّ انسانهایی که دیده میشوند، با «سمیع و بصیر» پایان یافت، زیرا اعمال انسانها با چشم دیده میشوند، امّا وساوس شیطان، خطرات و افکاری است که ابلیس آنها را در دل میاندازد و متناسب با علم است.
6. در آخر برخی آیات، عبارت: ﴿وَٱللَّهُ وَٰسِعٌ عَلِیمٌ﴾ آمده است؛ مانند:
﴿مَّثَلُ ٱلَّذِینَ یُنفِقُونَ أَمۡوَٰلَهُمۡ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ کَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنۢبَتَتۡ سَبۡعَ سَنَابِلَ فِی کُلِّ سُنۢبُلَةٖ مِّاْئَةُ حَبَّةٖۗ وَٱللَّهُ یُضَٰعِفُ لِمَن یَشَآءُۚ وَٱللَّهُ وَٰسِعٌ عَلِیمٌ﴾ [البقرة: 261]
«مثل کسانی که اموال خود را در راه الله انفاق میکنند، همانند دانهای است که هفت خوشه برویاند که در هر خوشه یکصد دانه باشد، و الله برای هر کس که بخواهد چند برابر میکند و الله گشایشگر داناست.»
عبارت مذکور، متناسب با سیاق است. یکی از فواید و دلایلش این است که بنده این دو چندشدن را بعید و دور نداند، چون ذاتی که آنها را دو چندان میکند، بسیار با بخشش و بینیاز است. همچنین میخواهد بفهماند که گمان نکنیم فراوانی بخشش الله تعالی باعث میشود که دو چندانشدن بخشش و عطایش به هر کسی برسد، بلکه خودش میداند که چه کسی شایسته و مستحقّ این نوع بخشش است، چنانکه میفرماید:
﴿وَٱللَّهُ یُؤۡتِی مُلۡکَهُۥ مَن یَشَآءُۚ وَٱللَّهُ وَٰسِعٌ عَلِیمٞ﴾ [البقرة: 247]
«و الله پادشاهی خود را به هر کس که بخواهد میدهد، و الله گشایشگر داناست.»
﴿وَٱللَّهُ یُضَٰعِفُ لِمَن یَشَآءُۚ وَٱللَّهُ وَٰسِعٌ عَلِیمٌ﴾ [البقرة: 261]
«و الله برای هر کس که بخواهد چند برابر میکند و الله گشایشگر داناست.»
7. آیات بسیاری از قرآن مجید، با دو نام «توّاب و رحیم» ختم شده است؛ همچون:
﴿فَتَلَقَّىٰٓ ءَادَمُ مِن رَّبِّهِۦ کَلِمَٰتٖ فَتَابَ عَلَیۡهِۚ إِنَّهُۥ هُوَ ٱلتَّوَّابُ ٱلرَّحِیمُ﴾ [البقرة: 37]
«آنگاه آدم از پروردگارش کلماتی فرا گرفت و الله توبۀ او را پذیرفت، چرا که الله توبهپذیر مهربان است.»
﴿ثُمَّ تَابَ عَلَیۡهِمۡ لِیَتُوبُوٓاْۚ إِنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلتَّوَّابُ ٱلرَّحِیمُ﴾ [التوبة: 118]
«سپس رحمت خود را شامل حالشان کرد تا توبه کنند (و توبۀ آنان را پذیرفت). بیگمان الله است که توبهپذیر مهربان است.»
﴿وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۚ إِنَّ ٱللَّهَ تَوَّابٞ رَّحِیمٞ﴾ [الحجرات: 12]
«و از الله بترسید، بیگمان الله توبهپذیر مهربان است.»
این نامها در سیاق بیان رحمت و مغفرت و توفیق و حلم الهی آمده است. یعنی از آنجا که الله تعالی توبهپذیر و مهربان است، دلهای توبهکنندگان را متوجّه خود میسازد و آنان را توفیق میدهد تا کارهایی انجام دهند که باعث پذیرش توبۀشان میشود و رحمت الهی شامل حالشان میگردد، سپس الله ﻷ این افراد را میبخشد و به آنان رحم میکند. بنابراین در ابتدا، آنان را توفیق توبه و به کارگیری اسبابش میدهد و سپس از روی لطف و مهربانی به آنان، توبۀشان را میپذیرد و درخواستشان را اجابت میکند.
8. برخی آیات قرآن که بیانگر اسباب رحمت و عقوبتند، با دو نام «غفور و رحیم» ختم شدهاند، که این مطلب نشان میدهد لطف و احسان الله ﻷ فراوان است و رحمت او از غضبش پیشی گرفته و آشکار گشته است و هر کس که کمترین دلیل و سببی از اسباب رحمت در او یافت شود، مورد رحمت الهی قرار میگیرد.
موضوع مذکور، برای کسی که بخواهد تدبّر و تفکّر کند، بسیار گسترده است، و توفیق فقط در اختیار الله متعال است.
9. انواع اسمهای الهی از لحاظ معنا
یکی از موضوعات بسیار مفید در حوزۀ شناخت اسماء الله، فهم انواع آنها از لحاظ مفاهیم و دلالتهایشان است، که عبارتند از:
نوع اول: نامهایی که دلالت بر صفتی ذاتی میکنند. صفت ذاتی یعنی صفتی که همواره با پروردگار است و از ذات الهی جدا نمیشود و ارتباطی با مشیّت ندارد.
برخی از اسمهای الهی به قرار زیر است:
حیّ: دلالت بر ثبوت صفت «حیات» میکند.
علیم: دلالت بر ثبوت صفت «عِلم» میکند.
سمیع: بیانگر ثبوت صفت «سَمع» است.
بصیر: دلالت بر ثبوت صفت «بَصَر» میکند.
قویّ: بیانگر ثبوت صفت «قوّت» است.
علیّ: دلالت بر ثبوت صفت «علوّ» میکند.
عزیز: دلالت بر ثبوت صفت «عزّت» میکند.
قدیر: بیانگر ثبوت صفت «قدرت» است.
تمامی این صفات، صفاتی ذاتی هستند، زیرا ملازم ذاتند و از آن جدا نمیشوند و ارتباطی به مشیّت ندارند.
نوع دوم: نامهایی که دلالت بر صفتی فعلی میکنند. صفت فعلی یعنی صفتی که مرتبط به مشیّت است، که اگر الله بخواهد آن را انجام میدهد، و گر نه، انجام نمیدهد.
اسمهایی مانند:
«خالق» که بیانگر ثبوت صفت «خلق: آفریدن» است.
رزّاق: دلالت بر ثبوت صفت «رزق» میکند.
توّاب: بیانگر ثبوت صفت «توبه» است.
غفور: دلالت بر ثبوت صفت «مغفرت» میکند.
رحیم: دلالت بر ثبوت صفت «رحمت» میکند.
محسن: بیانگر ثبوت صفت «احسان» است.
عفوّ: دلالت بر ثبوت صفت «عفوّ» میکند.
تمامی این صفات، صفاتی فعلی به شمار میروند، زیرا مرتبط به مشیّت هستند.
الله ـ میفرماید:
﴿یَخۡلُقُ ٱللَّهُ مَا یَشَآءُۚ﴾ [النّور: 45]
«الله هر چه را که بخواهد میآفریند.»
﴿وَٱللَّهُ یَرۡزُقُ مَن یَشَآءُ بِغَیۡرِ حِسَابٖ﴾ [البقرة: 212]
«و الله هر کس را که بخواهد، بیشمار روزی میدهد.»
﴿وَیَتُوبُ ٱللَّهُ عَلَىٰ مَن یَشَآءُۗ﴾ [التّوبة: 15]
«و الله توبۀ هر کس را که بخواهد میپذیرد.»
﴿یَغۡفِرُ لِمَن یَشَآءُ وَیُعَذِّبُ مَن یَشَآءُۚ وَکَانَ ٱللَّهُ غَفُورٗا رَّحِیمٗا﴾ [الفتح: 14]
«برای هر کس که بخواهد میآمرزد، و هر کس را که بخواهد عذاب میکند، و الله همواره آمرزندۀ مهربان است.»
﴿یُعَذِّبُ مَن یَشَآءُ وَیَرۡحَمُ مَن یَشَآءُۖ وَإِلَیۡهِ تُقۡلَبُونَ﴾ [العنکبوت: 21]
«هر کس را که بخواهد عذاب میکند، و هر کس را که بخواهد مورد رحمت قرار میدهد، و (شما) به سوی او باز گردانیده میشوید.»
﴿وَأَحۡسِن کَمَآ أَحۡسَنَ ٱللَّهُ إِلَیۡکَۖ﴾ [القصص: 77]
«و همان گونه که الله به تو نیکی کرده است، نیکی کن.»
﴿وَلَقَدۡ عَفَا ٱللَّهُ عَنۡهُمۡۗ إِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٌ حَلِیمٞ﴾ [آلعمران: 155]
«و قطعاً الله از آنان در گذشت، بیگمان الله آمرزندۀ بردبار است»
نوع سوم: نامهایی که دلالت بر تنزیه و تقدیس و منزّهدانستن الله متعال از نقائص و عیوب و آنچه شایستۀ جلال و کمال و عظمت او تعالی نیست، میکند؛ مانند: «قُدّوس»، «سلام» و «سُبُّوح»، که مرتبط به تنزیه و تقدیس و مبرّادانستن الله از عیوب و نقائص و آنچه شایستۀ او نیست، میشود، و نیز منزّهبودن او تعالی از اینکه برایش شریک و همانندی وجود داشته باشد. بنابراین الله ﻷ از هر آنچه با صفات کمال و جلال و عظمت او منافات داشته باشد و نیز از شریک و ضدّ و همانند، مبرّا بوده و بسیار بلند مرتبه و بزرگ است.
این تنزیه از دلایل اسامی مذکور است؛ مثلا قدّوس دلالت بر تقدیس؛ یعنی همان تنزیه میکند، و «سلام» بیانگر مبرّابودن از نقایص و عیوب است.
سبّوح دلالت بر تسبیح؛ یعنی همان تنزیه میکند، چنانکه الله أ میفرماید:
﴿سُبۡحَٰنَ رَبِّکَ رَبِّ ٱلۡعِزَّةِ عَمَّا یَصِفُونَ١٨٠ وَسَلَٰمٌ عَلَى ٱلۡمُرۡسَلِینَ١٨١ وَٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ﴾ [الصّافات: 180- 182]
«پاک و منزّه است پروردگار تو؛ پروردگار عزّت، از آنچه (مشرکان) توصیف میکنند. و سلام بر رسولان و سپاس و ستایش مخصوص الله بوده که پروردگار جهانیان است.»
نوع چهارم: نامهایی که بر تعدادی اوصاف مشخّص و نه بر یک معنای تنها دلالت میکنند. برخی از اوصاف الهی بیانگر چندین صفتند و آن اسم، همچون اسمی که دلالت بر یک صفت میکند، بیانگر آن اوصاف است؛ مانند اسامی: مجید، حمید، عظیم، صمد و سیِّد.
«مجید» ذاتی است که متّصف به چندین صفت از صفات کمال است و لفظش دلالت بر آنها میکند، زیرا این نام برای دلالت بر معانی وسعت و کثرت و فراوانی وضع شده است، چنانکه میگویند: «فی کلّ شجرٍ نارٌ، و استمجد المرخُ و العفارُ؛ در هر درختی، آتشی است، و [این آتش] در درخت مرخ و عَفار بیشتر است [چون بیشتر باعث شعلهورشدن آتش میشوند.»» بنابراین «مجید» مرتبط به عظمت و فراوانی و گسترش اوصاف الله ﻷ، و نیز مربوط به عظمت پادشاهی و قدرت او، و مرتبط به یگانگی الله در دارا بودن کمال و جلال و جمال مطلق است. پس این نام دلالت بر یک معنا نمیکند، بلکه بیانگر چندین معناست.
«حمید»: یعنی ذاتی که دارای تمامی خصایل نیک؛ یعنی همۀ صفات کمال است، زیرا الله ـ به سبب هر یک از اوصافش، حمد و ستایش میشود.
عظیم: ذاتی که در اسماء و صفات و افعالش بسیار بزرگ و کامل بوده و متّصف به صفات کمال و جلال و جمال بسیاری است.
صمد: یعنی ذاتی که صفاتش بسیار و بزرگ است؛ پروردگاری که در علم، حکمت، حِلم، قدرت، عزّت، عظمت و تمامی صفاتش کامل است.
شناخت این چهار نوع و اقسام هر یک از آنها بسیار مهم است، زیرا فواید بسیاری در حوزۀ شناخت اسماء الله و مفاهیم آنها دارد.
با توجّه به مطالب پیشین، نتیجه میگیریم که تمامی اسمهای الهی بیانگر صفاتی هستند، و فقط اسمهایی خاص نیستند که به منظور شناخت پروردگار به کار روند، بلکه نامهایی با معنا و بیانگر مفاهیمی هستند که صفات کمال و قائم به ذات الله و سبب مدح و ثنای او هستند.
بر این اساس، برخی از اسماء الله دلالت بر صفاتی ذاتی، برخی دلالت بر صفاتی فعلی، برخی دلالت بر صفات تقدیس و تنزیه و برخی دلالت بر چندین صفت میکنند و هرگز اسمی وجود ندارد که دلالت بر صفتی نکند و الله متعال با اسمهای خویش، خودش را ستوده و ستایش کرده است. الله أ میفرماید:
﴿ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَۖ لَهُ ٱلۡأَسۡمَآءُ ٱلۡحُسۡنَىٰ﴾ [طه: 8]
«(او) الله است، که هیچ معبودی جز او نیست. نامهای نیکو از آنِ اوست.»
﴿وَلِلَّهِ ٱلۡأَسۡمَآءُ ٱلۡحُسۡنَىٰ﴾ [الأعراف: 180]
«و برای الله، نامهای نیک است.»
اسمهای جامد که بر صفاتی که بیانگر مدح و ثنا باشند، دلالت نکنند، از اسماء الله به شمار نمیروند، زیرا تمامی نامهای الهی حسنا هستند؛ یعنی بینهایت زیبا و کاملند، چون بیانگر صفات کمال و جلال الله متعال هستند.
بر این اساس، اشتباه کسانی که «دَهر» را یکی از نامهای الله میدانند، روشن میگردد. آنان برای اثبات سخن خویش، این حدیث قدسی را دلیل میآورند: «یُؤْذِینِی ابْنُ آدَمَ یَسُبُّ الدَّهْرَوَأَنَا الدَّهْرُ بِیَدِی الأَمْرُ أُقَلِّبُ اللَّیْلَ وَالنَّهَارَ»[1]؛ «آدمیزاد مرا میآزارد که زمانه را دشنام میدهد، در حالی که من زمانهام؛ همه چیز به دست من است و شب و روز را دگرگون میکنم.» حدیث مزبور دلالت بر اینکه دهر از اسامی الله باشد، نمیکند، چون دهر همان زمان است، و الله متعال ذاتی است که شب و روز را تدبیر میکند، بنابراین هر کس که زمانه را دشنام دهد، گویی که تدبیرکنندۀ آن را دشنام داده است. الله تعالی موضوع مذکور را در این عبارت بیان فرموده است: «بِیَدِی الأَمْرُ أُقَلِّبُ اللَّیْلَ وَالنَّهَارَ»؛ «همه چیز به دست من است و شب و روز را دگرگون میکنم.» همچنین «دهر» نامی جامد بوده و متضّمن معنایی نیست که ملحق به اسماء الله گردد، چون اسمی برای وقت و زمان است، و تمامی نامهای الهی حسنا و کاملند و اسم جامدی در آنها وجود ندارد.
8. اعتقاد و روش اهل سنّت و جماعت در حوزۀ اسماء و صفات
باور و دیدگاه اهل سنّت دربارۀ اسماء و صفات و به طور کلّی در مورد مسائل دینی، اعتقاد و دیدگاهی صحیح و مستقیم است، زیرا متون شرعی را گرامی میدارند و به آنچه در قرآن و سنّت بیان شده است، بدون زیادت و نقصان عمل میکنند. بنابراین به اسماء و صفاتی که در قرآن و سنّت آمده است، ایمان دارند و آنها را همان گونه که بیان شده است، قبول دارند و هرگز مرتکب تحریف و تأویل نادرست و الحاد نمیشوند و هیچ نوع کیفیتی برای صفات الهی بیان نمیکنند و هیچ یک از صفاتش را تشبیه به صفات مخلوقات نمیکنند، زیرا او تعالی همنام و شریک و مانند ندارد و با مخلوقاتش مقایسه نمیشود. علاوه بر این، اهل سنّت و جماعت ایمان و باور دارند پیامبران الهی که صفات الله متعال را بیان کردهاند، راستگو و تصدیقشده هستند، چرا که سخنشان وحیی از جانب الله بوده و مسؤولیت آنان تبلیغ رسالت الهی است، بر خلاف کسانی که با پیروی از عقلهای قاصر و درک و فهم ضعیف خود و بسا اوقات با پیروی از افکار و اهداف بدشان، آنچه را که نمیدانند، به الله أ نسبت میدهند. به همین سبب، الله ﻷ میفرماید:
﴿سُبۡحَٰنَ رَبِّکَ رَبِّ ٱلۡعِزَّةِ عَمَّا یَصِفُونَ١٨٠ وَسَلَٰمٌ عَلَى ٱلۡمُرۡسَلِینَ١٨١ وَٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ﴾ [الصّافات: 180- 182]
«پاک و منزّه است پروردگار تو؛ پروردگار عزّت، از آنچه (مشرکان) توصیف میکنند. و سلام بر رسولان و سپاس و ستایشِ مخصوص الله است که پروردگار جهانیان است.»
الله ـ خودش را از توصیفاتی که مخالفان پیامبران به او نسبت دادند، منزّه و مبرّا دانست، و بر رسولان درود فرستاد، زیرا وحی و پیام الهی را بدون نقص بیان کردند، سپس خودش را با اوصافی که فقط مختصّ اوست و به سبب آن اوصاف مستحقّ حمد و ثنای کامل است، حمد و ستایش گفت.
پیروان اهل سنّت نیز چنین شیوه و دیدگاهی دارند؛ یعنی صفات کمال و جلال که پیامبران الهی آنها را برای پروردگار خویش اثبات کردهاند، ثابت و صحیح میدانند؛ صفاتی همچون سخنگفتن الله با بندگان خود، محبّت و رحمت او تعالی نسبت به آنان، برتری الله بر بندگان و استوای او بر عرش، خشم و غضب بر دشمنان خود و سایر صفات باارزش و گرامی پروردگار. آنان به تمامی این صفات ایمان آوردهاند و بدون بیان کیفیت یا اعتقاد به تشبیه و تمثیل یا تأویل و تفسیری که منجر به تعطیلشدن صفات الله متعال شود، به آنها عمل میکنند، بلکه سنّتِ محمّدی و راهی پسندیده را در پیش گرفتهاند و دچار گمراهیها و تمایلات باطل و منحرف نشدهاند و از این رو، در دنیا و آخرت صاحب درجات و مقامهایی عالی و والا گشتهاند. بنابراین روش آنان بسیار آشکار و استوار و راهنماست، بلکه حقیقتی است که غیر از آن، حقیقتی وجود ندارد و هدایتی است که غیر آن، گمراهی است.
روش و اعتقاد اهل سنّت و جماعت، در حوزۀ اسماء و صفات، بر پایۀ دو اصل مهم و اساسی است: اثبات بدون تمثیل، و تنزیه بدون تعطیل. آنان صفات الهی را تشبیه به صفات مخلوقات نمیکنند، همان گونه که ذاتش را تشبیه با ذات مخلوقات نمیکنند. همچنین صفات کمال و جلالش را که در قرآن و سنّت بیان شده است، نفی نمیکنند، بلکه ایمان دارند که هیچ چیز مانند الله نیست و او بسیار شنوا و بیناست. این ایمان اصل و اساسی از اصول و پایههای مهم ایمان است که اگر کسی به آن معتقد نباشد، ایمان ندارد. هر کس که یک یا چند اسم یا صفت از اسماء و صفات الهی را انکار یا نفی کند، مؤمن نیست. حکم کسی که کیفیتی برای آنها بیان کند یا آنها را تشبیه به اسماء و صفات مخلوقات نماید نیز همین است. الله ﻷ از آنچه ستمکاران توصیف میکنند، مبرّا و برتر است.
نعیم بن حمّاد / میگوید: «هر کس الله أ را تشبیه به صفتی از صفات مخلوقات کند، قطعاً کافر میگردد، و کسی که صفتی از صفات الهی را انکار نماید، کافر میشود، و در آنچه الله متعال خودش را توصیف کرده، یا در اوصافی که پیامبر ج بیان کرده است، هیچ نوع تشبیهی وجود ندارد.»[1]
امام احمد / میگوید: «الله ﻷ فقط به اوصافی متّصف میشود که خودش آنها را بیان کرده است، یا اینکه پیامبر ج الله متعال را با آنها توصیف کرده است، و در این زمینه، فقط از قرآن و سنّت پیروی میشود.»[2]
ابن عبد البر / میگوید: «فقط به اسماء و صفاتی معتقدیم که در قرآن کریم آمده، یا از پیامبر ج به اثبات رسیده است و یا اینکه امّت اسلامی بر آنها اجماع و توافق کردهاند، و آنچه از طریق اخبار واحد اثبات شده است، پذیرفته میشود و هیچ بحثی در این زمینه نمیکنیم.»[3]
یکی از نعمتهای بزرگ الله بر بنده، این است که او را برای پیمودن راهی استوار و مبتنی بر پایبندی به قرآن و سنّت و دور از انحرافات اهل باطل و یاوهگوییهای گمراهان توفیق میدهد، و بلکه اهل سنّت بحمد الله بر یک راه قرار دارند و حتّی در یک مسأله از موضوعات اسماء و صفات و افعال الهی با یکدیگر اختلاف ندارند و همگی بر اثبات تمامی آنچه در قرآن و سنّت بیان شده است، تاکید دارند و هرگز آنها را تحریف و تبدیل نمیکنند و دست به تأویلات و سخنان باطل نمیزنند، و به آنها ایمان و باور دارند و این اسمها و صفات و افعال را گرامی میدارند و سخن و باورشان در این زمینه، یکی است، و زبان حالشان میگوید: «رسالت از جانب الله است، تبلیغ رسالت بر عهدۀ رسول و پذیرش آن، بر عهدۀ ماست.»[4]
این توافق اهل سنّت در گذر تاریخ، روشنترین و بهترین دلیل بر صحّت روش و مسلک آنان است.
به همین سبب، ابو المظفّر سمعانی / میگوید: «یکی از دلایل بر حقبودن اهل حدیث این است که اگر تمامی کتابهایشان را از ابتدا تا کنون مطالعه کنی، میبینی که علیرغم اختلاف شهرها و زمانها و فاصلۀ میان آنان و سکونت هر یک در سرزمینی جدا، اعتقاد و روششان یکی است و از آن منحرف نمیشوند و فکر و قلب و سخنشان در این زمینه یکی است و اندک اختلافی وجود ندارد، بلگه اگر تمامی سخنان و روایاتشان را جمع کنی، به این نتیجه میرسی که گویی همۀ سخنان از یک دل و یک زبان بیان شده است، و آیا دلیلی روشنتر از این بر اثبات حق وجود دارد؟! الله ﻷ میفرماید:
﴿أَفَلَا یَتَدَبَّرُونَ ٱلۡقُرۡءَانَۚ وَلَوۡ کَانَ مِنۡ عِندِ غَیۡرِ ٱللَّهِ لَوَجَدُواْ فِیهِ ٱخۡتِلَٰفٗا کَثِیرٗا﴾ [النّساء: 82]
«آیا در قرآن نمیاندیشند؟! که اگر از سوی غیر الله بود، قطعاً اختلاف بسیار در آن مییافتند.»
﴿وَٱعۡتَصِمُواْ بِحَبۡلِ ٱللَّهِ جَمِیعٗا وَلَا تَفَرَّقُواْۚ وَٱذۡکُرُواْ نِعۡمَتَ ٱللَّهِ عَلَیۡکُمۡ إِذۡ کُنتُمۡ أَعۡدَآءٗ فَأَلَّفَ بَیۡنَ قُلُوبِکُمۡ فَأَصۡبَحۡتُم بِنِعۡمَتِهِۦٓ إِخۡوَٰنٗا﴾ [آلعمران: 103]
«و همگی به ریسمان الله (قرآن و اسلام) چنگ زنید و پراکنده نشوید، و نعمت الله را بر خود یاد کنید، آنگاه که دشمنان (یکدیگر) بودید، پس میان دلهای شما الفت داد، آنگاه به (فضل) نعمت او برادر (یکدیگر) شدید.»
امّا اگر به اهل باطل دقّت کنی، آنان را متفرّق و گروهگروه میبینی، به گونهای که حتّی دو نفر از آنان، بر یک روش، از لحاظ اعتقادی نیستند؛ برخی از آنان برخی دیگر را بدعتی و گمراه و حتّی کافر میخوانند، به گونهای که پسر پدر را و برادر برادر را و همسایه همسایه را تکفیر میکند، و آنان را همواره در تنازع و اختلاف و کینه میبینی، که عمرشان سپری میشود و سخنشان یکی نمیگردد.»
وی در ادامه چنین میآورد: «دلیل توافق اهل حدیث این است که آنان دین را از قرآن و سنّت و طریقۀ روایت گرفتهاند و در نتیجه، با یکدیگر متّفق و همسخن شدهاند، امّا اهل بدعت دین را از عقلهایشان گرفتهاند و در نتیجه دچار اختلاف و تفرقه گشتهاند، چرا که نقل و روایت از افراد مورد اعتماد و ثقه، خیلی کم منجر به اختلاف میشود و اگر در یک لفظ یا سخنی اختلاف پیش آید، به دین ضرر و عیبی وارد نمیکند، ولی افکار و آرای مردم بسیار کم متّفق میشود و عقل و فکر و نظر هر کسی، با عقل و فکر و رأی دیگری متفاوت است.»[5]
علاوه بر این، اشتباه در حوزۀ اسماء و صفات الهی، به مانند اشتباه در موضوعات دیگر نیست، و بر هر مسلمانی واجب است که روش اهل سنّت و جماعت را در پیش گیرد، زیرا آنان بر حقّی آشکار هستند. ابن مسعود س میگوید: «هر کس از شما که میخواهد پیرو باشد، باید پیرو [سلف صالحی] باشد که مردهاند، چون امکان دارد فرد زنده دچار فتنه شود. آنان؛ یعنی یاران محمّد ج – سوگند به الله- بهترین و مخلصترین و عالمترین و سادهزیستترین مردم بودند. قومی که الله ﻷ آنان را برای همنشینی با پیامبر ج و اقامۀ دینش انتخاب کرد. پس آنان را بشناسید و گرامی بدارید و از آنان پیروی کنید و در حدّ توان، از اخلاق و دینداریشان تبعیت کنید، زیرا آنان بر هدایت و راه مستقیم بودند.»[6] بنابراین صحابۀ پیامبر ج سروران و بزرگان این حوزه هستند و سپس تابعانی که به نیکی از آنان پیروی کردند، از همه برترند.
الله متعال به ما توفیق دهد که از آنان به خوبی پیروی کنیم و به نیکی عمل نماییم، که او بسیار شنوا و اجابتکننده است.
[1]- لالکائی در شرح الإعتقاد، شمارۀ: 936.
[2]- مجموع الفتاوی، ابن تیمیّه، ج 5، ص 26.
[3]- جامع بیان العلم وفضله، ج 2، ص 943.
[4]- این سخن را بخاری در صحیح خود، به نقل از زهری رحمهما الله آورده است؛ در این زمینه، قصّهای وجود دارد که آن را حافظ ابن حجر در فتح الباری، ج 13، ص 504 بیان کرده است.
[5]- مختصر الصّواعق، ابن قیّم، ص 518.
[6]- ابن عبد البر در جامع بیان العلم، شمارۀ: 1810، با سندش از قتاده میگوید: این مسعود میگوید: ... . شیخ الإسلام ابن تیمیّه / در منهاج السّنّة، ج 2، ص 77 میگوید: «چندین نفر از جمله ابن بطّه آن را از قتاده روایت کرده است.»
7. کمال و حسنابودن تمامی اسمهای الله متعال
الله ـ در قرآن کریم، تمامی اسمهای بزرگ خود را حسنا نامیده و در 4 آیه، این صفت را برای آنها بیان کرده است، چنانکه میفرماید:
﴿وَلِلَّهِ ٱلۡأَسۡمَآءُ ٱلۡحُسۡنَىٰ فَٱدۡعُوهُ بِهَاۖ وَذَرُواْ ٱلَّذِینَ یُلۡحِدُونَ فِیٓ أَسۡمَٰٓئِهِۦۚ سَیُجۡزَوۡنَ مَا کَانُواْ یَعۡمَلُونَ﴾ [الأعراف: 180]
«و برای الله، نامهای نیک است، پس به آن (نامها) او را بخوانید، و کسانی را که در نامهایش تحریف (و کجروی) میکنند، رها کنید، به زودی آنان کیفر آنچه را میکردند، داده خواهند شد.»
﴿قُلِ ٱدۡعُواْ ٱللَّهَ أَوِ ٱدۡعُواْ ٱلرَّحۡمَٰنَۖ أَیّٗا مَّا تَدۡعُواْ فَلَهُ ٱلۡأَسۡمَآءُ ٱلۡحُسۡنَىٰۚ﴾ [الإسراء: 110]
«بگو: الله را بخوانید یا رحمان را بخوانید، هر کدام را بخوانید، پس (فرقی ندارد) برای او نامهای نیکوست.»
﴿ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَۖ لَهُ ٱلۡأَسۡمَآءُ ٱلۡحُسۡنَىٰ﴾ [طه: 8]
«(او) الله است، که هیچ معبودی جز او نیست، نامهای نیکو از آنِ اوست.»
﴿هُوَ ٱللَّهُ ٱلۡخَٰلِقُ ٱلۡبَارِئُ ٱلۡمُصَوِّرُۖ لَهُ ٱلۡأَسۡمَآءُ ٱلۡحُسۡنَىٰۚ یُسَبِّحُ لَهُۥ مَا فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۖ وَهُوَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلۡحَکِیمُ﴾ [الحشر: 24]
«او الله است، خالق، نوآفرین، نقشبند (بینظیر) برای او نامهای نیک است، آنچه در آسمانها و زمین وجود دارد، تسبیح او میگویند، و او پیروزمند حکیم است.»
در آیات فوق، همۀ اسمهای الله حسنا معرّفی شدهاند. حسنا یعنی بینهایت کامل، و این واژه جمع «الأحسن» و نه «حسن» است و بنابراین بر وزن «أفعل»، اسم تفضیل معرفه با «لام» است؛ یعنی به هیچ عنوان بهتر و کاملتر از آنها وجود ندارد و این اسامی دارای حسن و زیبایی کامل و مطلق هستند، زیرا بهترین نامها و بهترین توصیفاتند، چنانکه الله میفرماید:
﴿وَلَهُ ٱلۡمَثَلُ ٱلۡأَعۡلَىٰ فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۚ﴾ [الرّوم: 27]
«و توصیف برتر در آسمانها و زمین برای اوست.»
یعنی ذات و اسماء و صفات الهی بینهایت کاملند و به همین سبب، بهترین و زیباترین نامها به شمار میروند و اسمی کاملتر و بهتر از آنها یافت نمیشود و هیچ نامی نمیتواند جایگزین این اسامی شود و معنای آنها را برساند و اگر نام دیگری در عوض آنها بیان شود، هرگز مرادفشان نیست، بلکه فقط به قصد توضیح و تفهیم بیشتر صورت میگیرد، چرا که اسمهای الهی از لحاظ اصل و معنا، کامل، و از نظر الفاظ و مفاهیمشان، زیبا هستند و از این رو، بهترین نامها به شمار میروند و صفات الله متعال نیز کاملترین صفاتند، و صفت حسنا برای تمامی آنهاست و همۀ اسماء و صفات الهی زیبا و کاملند، چون همگی نامهای مدح و حمد و ثنا و تمجیدند و الله ﻷ به سبب کمال و جلال و جمال و عظمتش، فقط توصیف به بهترین نامها و صفات میشود و فقط با کاملترین و زیباترین و پاکترین توصیف و ثنا، حمد و ستایش میشود.
نامهای الله أ بدین سبب حسنا و کاملند که بیانگر صفات کمال برای او تعالی هستند و از این رو، هر نامی که فقط اسم خاص است و دلالت بر صفتی نمیکند، از اسامی الهی به شمار نمیرود و هر نامی که بیانگر صفات کمال نباشد؛ یعنی دلالت بر صفات نقص کند یا اینکه بیانگر مدح و عیب باشد نیز از اسامی الله نیست و بنابراین تمامی اسمهای الله ﻷ توقیفی هستند و دلالت بر صفات کمال و جلال پروردگار میکنند و از لحاظ معانی و ماهیّتشان و نه فقط از نظر الفاظ، حسنا و کاملند، زیرا اگر الفاظی بدون معنا میبودند، حسنا و کامل نمیگشتند و دلالت بر مدح و کمال نمیکردند، و جایز میبود نامهایی که دلالت بر خشم و انتقام میکنند به جای اسمهایی که بیانگر رحمت و احسانند، به کار روند و بالعکس؛ مثلا گفته شود که: پروردگارا! من به خودم ستم کردم، پس مرا ببخش که تو سختکیفری، یا اینکه: الهی! به من ببخش که تو گیرنده و منعکنندهای، و سایر سخنهای متناقض.
بر این اساس، هر اسمی از نامهای الله متعال بیانگر معنایی از صفات و ویژگیهای کمال است و با معنا و مفهوم اسم دیگر تفاوت دارد؛ مثلا نام «رحمان» دلالت بر صفت مهربانی، عزیز دلالت بر صفت عزّت، خالق دلالت بر ویژگی آفرینش، کریم دلالت بر صفت کرم و بخشش و محسن دلالت بر ویژگی احسان میکند و... ، هر چند تمامی آنها در اینکه بیانگر صفاتی از الله متعال هستند، با هم مشترکند. بنابراین از لحاظ دلالتشان بر ذات الله، مترادفند، ولی از نظر دلالت بر صفات و ویژگیهای او تعالی، با یکدیگر تفاوت دارند، زیرا هر یک از آنها بیانگر معنا و صفتی خاص هستند.
علّامه ابن قیّم / میگوید: «تمامی نامهای الهی اسمهای مدح هستند، و اگر الفاظی بدون معنا میبودند، دلالت بر مدح و توصیف نمیکردند، زیرا الله متعال تمامی آنها را حسنا و کامل نامیده است:
﴿وَلِلَّهِ ٱلۡأَسۡمَآءُ ٱلۡحُسۡنَىٰ فَٱدۡعُوهُ بِهَاۖ وَذَرُواْ ٱلَّذِینَ یُلۡحِدُونَ فِیٓ أَسۡمَٰٓئِهِۦۚ سَیُجۡزَوۡنَ مَا کَانُواْ یَعۡمَلُونَ﴾ [الأعراف: 180]
«و برای الله، نامهای نیک است، پس به آن (نامها) او را بخوانید، و کسانی را که در نامهایش تحریف (و کجروی) میکنند، رها کنید، به زودی آنان کیفر آنچه را میکردند، داده خواهند شد.»
بنابراین فقط از لحاظ اینکه الفاظی محض باشند، حسنا و کامل نیستند، بلکه چون دلالت بر اوصاف کمال میکنند، حسنا و کاملند.
به همین سبب، وقتی فردی از قوم عرب، از فرد دیگری شنید که در آخر آیۀ: ﴿وَٱلسَّارِقُ وَٱلسَّارِقَةُ فَٱقۡطَعُوٓاْ أَیۡدِیَهُمَا جَزَآءَۢ بِمَا کَسَبَا نَکَٰلٗا مِّنَ ٱللَّهِۗ﴾ [المائدة: 38]، عبارت «والله غفور رحیم» را بر زبان آورد، گفت: این سخن الله نیست. آن قاری گفت: آیا کلام الهی را تکذیب میکنی؟! عربزبان پاسخ داد: نه، ولی این سخن الله تعالی نیست، سپس دوباره آن آیه را به یاد آورد و عبارت ﴿وَٱللَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٞ﴾ را تلاوت کرد. آن بادیهنشین گفت: راست گفتی؛ از آنجا که الله تعالی عزیز و غالب است، حکم به قطع دست دزد میدهد، و اگر ببخشد و رحم کند، که چنین حکمی نمیدهد. بنابراین اگر در آخر آیهای که بیانگر مهربانی و رحمت الهی است، نامی که بیانگر عذاب است بیاید یا بالعکس، بینظمی و عدم تناسب سخن و کلمات به چشم میخورد.»
بر این اساس، دعا و کمکخواستن از الله متعال با نامبردن از اسامی او – که در عبارت ﴿فَٱدۡعُوهُ بِهَاۖ ﴾ دستور به این کار داده است- فقط با علم به معانی آنها ممکن و میسّر است، زیرا اگر انسان آگاه به مفاهیم این نامها نباشد، بسا اوقات در دعای خود، از اسمی که متناسب با درخواستش نیست نام میبرد؛ مثلا اینکه از الله درخواست رحمت و مغفرت کند و از نامی نام ببرد که دلالت بر عذاب و انتقام میکند و یا بالعکس، و در نتیجه، سخنانش متناقض و نامتناسب میگردد. هر کس به دعاهای وارد در قرآن یا سنّت پیامبر ج دقّت کند، میبیند هر دعایی که با نامی از اسامی الهی ختم شده، کاملا متناسب و هماهنگ با آن نام است؛ مانند آیات زیر:
﴿رَبَّنَا تَقَبَّلۡ مِنَّآۖ إِنَّکَ أَنتَ ٱلسَّمِیعُ ٱلۡعَلِیمُ﴾ [البقرة: 127]
«پروردگارا! از ما بپذیر، که بدون تردید تویی شنوای دانا.»
﴿رَبَّنَآ ءَامَنَّا فَٱغۡفِرۡ لَنَا وَٱرۡحَمۡنَا وَأَنتَ خَیۡرُ ٱلرَّٰحِمِینَ﴾ [المؤمنون: 109]
«پروردگارا! (ما) ایمان آوردیم، پس ما را ببخش و بر ما رحم کن، و تو بهترین رحمکنندگانی.»
﴿رَبَّنَا ٱفۡتَحۡ بَیۡنَنَا وَبَیۡنَ قَوۡمِنَا بِٱلۡحَقِّ وَأَنتَ خَیۡرُ ٱلۡفَٰتِحِینَ﴾ [الأعراف: 89]
«پروردگارا! میان ما و قوم ما به حق (راهی بگشا و) داوری کن، که تو بهترین (راهگشایان و) داورانى.»
دعاهایی که در سنّت پیامبر ج آمدهاند نیز همین گونه هستند.
شناخت انسان مسلمان از این صفت مهم برای اسمهای الله ﻷ – یعنی صفت حسن و کمال و زیبایی- باعث میشود که بیشتر به عظمت و جلال او تعالی پی ببرد و برای فهم معانی و مفاهیم مهم آنها بسیار تلاش کند، و نیز او را از لغزشگاههای تحریفکنندگان و تأویلات افراد باطل و یاوهگوییهای جاهلان دور میکند.
علاوه بر مطالب پیشین، میتوان نتایج برگرفته از این صفت اسماء الله را در موارد زیر خلاصه کرد:
1. اینها نامهایی هستند که دلالت بر بهترین مسمّا و بزرگترین موصوف؛ یعنی ذات الله تعالی که صاحب جلال و کمال و جمال است، میکنند.
2. این اسامی باعث شکوه و تعظیم الله متعال و اظهار عظمت و مجد و کمال و جمال و کبریایی او میشوند.
3. هر یک از این اسامی دلالت بر ثبوت صفت کمال برای الله تعالی میکنند و به همین سبب، حسنا هستند. و تمامی صفات الهی، صفات کمال و جلالند و همۀ افعالش حکمت و رحمت و مصلحت و عدالتند.
4. هیچ یک از نامهای پروردگار متضمّن شر یا بیانگر نقص نیستند، و به هیچ عنوان شر شایسته و متناسب با صفات و ذات و افعال او تعالی نیست و هرگز افعال و صفاتش متّصف به شر و بدی نمیشوند.
5. الله ﻷ به بندگانش دستور داد که با نامبردن از اسامی او، دعا و درخواست کنند، چنانکه فرمود:
﴿فَٱدۡعُوهُ بِهَاۖ ﴾
«پس به آن (نامها) او را بخوانید.»
و این شامل دعای عبادت و دعای درخواست میشود و از بزرگترین عبادات و برترین تقرّبها به شمار میرود.
6. الله ـ وعده داده است که هر کس 99 اسم از اسامی الله تعالی را حفظ کند و معانی آنها را بشناسد و به لوازم و مقتضیات آنها عمل کند، الله متعال او را وارد بهشت میگرداند، که این از برکات اسمهای پروردگار است، و فقط الله متعال آدمی را توفیق میدهد.
اسماء و صفات الله متعال مقتضی آثارشان؛ یعنی عبودیّت و امر هستند همان گونه که مقتضی خلق و تکوین بودند، که در این باره مطالبی بیان شد و اکنون در مورد عبودیّت سخنانی ارائه خواهد گشت؛ مانند خضوع، تواضع، خشوع، رجوع، خشیت، ترس، محبّت، توکّل و سایر عبادات ظاهری و باطنی. هر یک از نامها و صفات الهی مقتضی عبودیّت خاصّی است که از آثار و نتایج علم و معرفت به آنهاست و این مورد در تمامی انواع عبادات قلبی و جسمی صادق است. در توضیح این مطلب میگوییم هر گاه بنده بداند که تنها الله أ مالک ضرر و منفعت و بخشش و منع و خلق و رزق و زندهگردانیدن و میراندن است، باعث میشود که در قلب و باطن خویش، بر الله توکّل کند و در ظاهر نیز، آثار و نتایج توکّل برایش پدیدار گردد. الله تعالی میفرماید:
﴿وَتَوَکَّلۡ عَلَى ٱلۡحَیِّ ٱلَّذِی لَا یَمُوتُ وَسَبِّحۡ بِحَمۡدِهِۦۚ وَکَفَىٰ بِهِۦ بِذُنُوبِ عِبَادِهِۦ خَبِیرًا﴾ [الفرقان: 58]
«و بر زندهای که هرگز نمیمیرد، توکّل کن، و به ستایش او تسبیح گوی، و همین بس که او به گناهان بندگانش آگاه است.»
﴿وَتَوَکَّلۡ عَلَى ٱلۡعَزِیزِ ٱلرَّحِیمِ﴾ [الشّعراء: 217]
«و بر الله پیروزمند مهربان توکّل کن.»
﴿رَّبُّ ٱلۡمَشۡرِقِ وَٱلۡمَغۡرِبِ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ فَٱتَّخِذۡهُ وَکِیلٗا﴾ [المزّمّل: 9]
«(همان) پروردگار مشرق و مغرب که معبودی (به حق) جز او نیست، پس او را کارساز (و نگهبان خود) برگزین.»
﴿وَتَوَکَّلۡ عَلَى ٱللَّهِۚ وَکَفَىٰ بِٱللَّهِ وَکِیلًا﴾ [النّساء: 81]
«و بر الله توکّل کن، و کافی است که او یار و مدافع [تو] باشد.»
و هر گاه بنده بداند که الله ﻷ شنوا و بینا و داناست و ذرّهای در آسمانها و زمین، از او پنهان نمیماند و اینکه از اسرار و نهان آگاه است و خیانت چشمها و آنچه را که در دلها پنهان میماند، میداند و از هر چیزی مطّلع است و تعداد همه چیز را میداند و از تمامی جوانب زندگی او آگاه است و آنها را میبیند، سبب میشود که زبان و اعضا و اندیشههای ذهنی و روانی خود را از هر آنچه الله را ناخشنود سازد، باز دارد و اعضایش را در آنچه باعث محبّت و رضایت الهی گردد، به کار برد. الله ـ میفرماید:
﴿أَلَمۡ یَعۡلَم بِأَنَّ ٱللَّهَ یَرَىٰ﴾ [العلق: 14]
«آیا نمیداند که مسلماً الله (همۀ اعمالش را) میبیند؟!»
﴿وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۚ إِنَّ ٱللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٞ﴾ [الحجرات: 1]
«و از الله بترسید، همانا الله شنوای داناست.»
﴿ٱعۡمَلُواْ مَا شِئۡتُمۡ إِنَّهُۥ بِمَا تَعۡمَلُونَ بَصِیرٌ﴾ [فصّلت: 40]
«هر چه میخواهید بکنید، قطعاً او به آنچه انجام میدهید بیناست.»
﴿وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ یَعۡلَمُ مَا فِیٓ أَنفُسِکُمۡ فَٱحۡذَرُوهُۚ﴾ [البقرة: 235]
«و بدانید که الله آنچه را که در دلهای شماست میداند، پس از (مخالفت با) او بترسید.»
بدون تردید این نوع علم و آگاهی باعث میشود که بنده الله متعال را مراقب بداند و دستوراتش را انجام دهد و از ممنوعاتش پرهیز کند.
ابن رجب میگوید: «مردی شبانه در یک بیابان از زنی درخواست کرد که با وی همبستر شود، امّا آن زن سر باز زد، و مرد به او گفت: کسی غیر از ستارگان ما را نمیبیند. زن گفت: پس بوجودآورندۀ آنها کجاست؟!»[1] یعنی الله کجاست؟! مگر ما را نمیبیند؟! بنابراین علم و آگاهی زن، وی را از ارتکاب چنین گناهی باز داشت.
اگر بنده بداند که الله أ بینیاز و بزرگوار، صاحب فضل و مهربان و بسیار بخشنده است و با وجود اینکه نیازی به بندگانش ندارد، به آنان احسان میکند و مهربان است و برایشان ارادۀ خیر دارد و ضررها را از آنان دور میکند و این کارها را به قصد اینکه بنده به او تعالی نیکی کند یا ضرری را از او دور سازد، نیست، بلکه فقط از روی رحمت و احسان الهی است، زیرا الله تعالی مخلوقاتش را نیافریده است که به فراوانیشان افتخار کند و با وجود آنها خود را عزیز گرداند، یا اینکه به او روزی و فایده رسانند و ضرری دفع کنند، چنانکه میفرماید:
﴿وَمَا خَلَقۡتُ ٱلۡجِنَّ وَٱلۡإِنسَ إِلَّا لِیَعۡبُدُونِ٥٦ مَآ أُرِیدُ مِنۡهُم مِّن رِّزۡقٖ وَمَآ أُرِیدُ أَن یُطۡعِمُونِ٥٧ إِنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلرَّزَّاقُ ذُو ٱلۡقُوَّةِ ٱلۡمَتِینُ﴾ [الذّاریات: 56- 58]
«و من جن و انس را نیافریدهام مگر برای اینکه مرا عبادت کنند. هرگز از آنها روزیی نمیخواهم، و نمیخواهم که مرا طعام دهند. بیگمان الله است که روزیدهنده است، (و او) قدرتمند استوار است.»
﴿وَقُلِ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ ٱلَّذِی لَمۡ یَتَّخِذۡ وَلَدٗا وَلَمۡ یَکُن لَّهُۥ شَرِیکٞ فِی ٱلۡمُلۡکِ وَلَمۡ یَکُن لَّهُۥ وَلِیّٞ مِّنَ ٱلذُّلِّۖ وَکَبِّرۡهُ تَکۡبِیرَۢا﴾ [الإسراء: 111]
«و بگو: ستایش برای الله است که فرزندی (برای خود) بر نگزیده و او را در فرمانروایی هیچ شریکی نیست، و به سبب ناتوانی (و ذلّت حامی و) سرپرستی برای او نیست، و او تعالی را به شایستگی بزرگ بشمار.»
همچنین در حدیثی قدسی آمده است که: «یَا عِبَادِی إِنَّکُمْ لَنْ تَبْلُغُوا ضُرِّی فَتَضُرُّونی، وَلَنْ تَبْلُغُوا نَفْعِی فَتَنْفَعُونی»[2]؛ «ای بندگانم! بدون تردید شما هرگز قدرت ضرررساندن به من را ندارید که به من ضرر رسانید، و هرگز قدرت فایدهرساندن به من را ندارید که به من فایده رسانید.»
اگر بنده آگاه به امور فوق باشد، باعث میشود که بیشتر به الله و فضل و احسان او امیدوار شود و برآوردهشدن تمامی نیازهایش را از او بخواهد و بیشتر خود را محتاج به الله بداند و آن را آشکار سازد:
﴿۞یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّاسُ أَنتُمُ ٱلۡفُقَرَآءُ إِلَى ٱللَّهِۖ وَٱللَّهُ هُوَ ٱلۡغَنِیُّ ٱلۡحَمِیدُ﴾ [فاطر: 15]
«ای مردم! شما (همگی) به الله نیازمندید، و (تنها) الله است که بینیاز ستوده است.»
امید بر حسب معرفت و علم بنده نسبت به الله متعال، منجر به انواع عبادات ظاهری و باطنی میشود.
هر گاه بنده به عدالت و انتقام و غضب و خشم و عقوبت الله تعالی آگاه باشد، سبب میشود که تقوای الهی را رعایت کند و از اموری که باعث خشم و غضب او میشوند، پرهیز کند. الله ﻷ میفرماید:
﴿وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ شَدِیدُ ٱلۡعِقَابِ﴾ [البقرة: 196]
«و از الله بترسید و بدانید که الله سختکیفر است.»
﴿وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّکُمۡ إِلَیۡهِ تُحۡشَرُونَ﴾ [البقرة: 203]
«و از الله بترسید و بدانید که شما به سوی او محشور خواهید شد.»
﴿فَإِن زَلَلۡتُم مِّنۢ بَعۡدِ مَا جَآءَتۡکُمُ ٱلۡبَیِّنَٰتُ فَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ﴾ [البقرة: 209]
«پس اگر بعد از آنکه نشانههای روشن و آشکار برای شما آمد، لغزش کردید و (منحرف شدید)، بدانید که الله توانمند حکیم است.»
اگر بنده بداند که ذات و قدرت و غلبۀ الله متعال بر مخلوقاتش برتر و بسیار است، باعث خضوع و فروتنی و محبّت نسبت به الله تعالی و انجام انواع عبادات میشود. الله ﻷ میفرماید:
﴿ذَٰلِکَ بِأَنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلۡحَقُّ وَأَنَّ مَا یَدۡعُونَ مِن دُونِهِۦ هُوَ ٱلۡبَٰطِلُ وَأَنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلۡعَلِیُّ ٱلۡکَبِیرُ﴾ [الحج: 62]
«این بدان سبب است که الله حق بوده، و آنچه جز او میخوانند باطل است، و به راستی که الله بلندمرتبۀ بزرگ است.»
﴿وَهُوَ ٱلۡعَلِیُّ ٱلۡعَظِیمُ﴾ [البقرة: 255]
«و او بلند مرتبه و بزرگ است.»
﴿وَمَا قَدَرُواْ ٱللَّهَ حَقَّ قَدۡرِهِۦ وَٱلۡأَرۡضُ جَمِیعٗا قَبۡضَتُهُۥ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ وَٱلسَّمَٰوَٰتُ مَطۡوِیَّٰتُۢ بِیَمِینِهِۦۚ سُبۡحَٰنَهُۥ وَتَعَٰلَىٰ عَمَّا یُشۡرِکُونَ﴾ [الزّمر: 67]
«و آنان (مشرکان) الله را چنانکه سزاوار بزرگی اوست، نشناختند در حالی که روز قیامت تمام زمین در مشت اوست و آسمانها درهم پیچیده در دست راست اوست، او منزّه و برتر است از آنچه شریک او میپندارند.»
اگر بنده دانا به کمال و جمال الهی باشد، سبب میگردد که علاقهای خاص و اشتیاقی فراوان به لقای الله تعالی داشته باشد. پیامبر ج میفرماید: «مَنْ أحَبَّ لِقاءَ اللَّهِ أحبَّ اللَّه لِقَاءَه»[3]؛ «هر کس دیدار با الله را دوست داشته باشد، الله متعال دیدار با او را دوست دارد.» بدون تردید این امر باعث میشود که بنده انواع بسیاری از عبادات را انجام دهد و به همین سبب، الله أ میفرماید:
﴿فَمَن کَانَ یَرۡجُواْ لِقَآءَ رَبِّهِۦ فَلۡیَعۡمَلۡ عَمَلٗا صَٰلِحٗا وَلَا یُشۡرِکۡ بِعِبَادَةِ رَبِّهِۦٓ أَحَدَۢا﴾ [الکهف: 110]
«پس هر کس به لقای پروردگارش امید دارد، باید کار شایسته انجام دهد، و هیچ کس را در عبادت پروردگارش شریک نگرداند.»
با توجّه به مطالب فوق، دانستیم که تمامی انواع عبادات، وابسته به لوازم و ضروریات اسماء و صفات الهی هستند و از این رو، بر هر بندهای لازم است که پروردگار خویش و اسماء و صفات او تعالی را به خوبی بشناسد و نیز آگاه به آثار و نتایج و ضروریات علم به آنها باشد و بر این اساس، بهره و فایدۀ بنده بسیار میگردد و خیرش کامل میشود.
انسان مؤمن و موحّد بر اثر ایمان و یقینش به اسمهای زیبا و صفات والای الهی که دلالت بر عظمت و کبریا و یگانگی او در جلال و جمال میکند، لذّتی مییابد که باعث میشود تمامی تلاشش را برای کسب محبّت الله و تواضع و فروتنی در برابر او و میل و امید به او تعالی به کار گیرد و نیز کوشش میکند که پس از تکمیل فرایض، با انجام نوافل، خودش را به الله متعال نزدیک گرداند و رضایت او را به دست آورد. توفیق و هدایت به دست الله ﻷ است و هیچ بازدارندهای در برابر آنچه ببخشد و هیچ دهندهای در برابر آنچه باز دارد، نیست و هر نوع تغییر و بازگشت از گناه، فقط به توفیق او تعالی است.