اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

5. تأثیر اسماء الله در خلقت و ایجاد

5. تأثیر اسماء الله در خلقت و ایجاد

بدون تردید یکی از مهم‌ترین و مفیدترین اموری که درجات بنده را بالا می‌برد و به او کمک می‌کند که الله تعالی را بهتر بشناسد و محبّت الهی را به دست آورد و او را ثنا گوید، تفکّر و تأمّل در نتایج اسمای حسنا و صفات والای الله متعال؛ همچون آفرینش و ایجاد است، و اینکه هستی و تمامی موجودات و پدیده‌ها؛ مانند آسمان‌ها، زمین، خورشید، ماه، شب و روز، کوه‌ها، دریاها و حرکات و سکنات از برخی آثار و نتایج آن است و «تمامی این امور اشاره به اسمای الهی و حقیقت آنها دارند و با زبان حال و گفتار دلالت بر آنها می‌کنند، چنانکه گفته شده است:

تَـأَمَّلْ سُطُوْرَ الْکَائِنَاتِ فَإِنَّهَا

 

مِنَ الْمُلْکِ الْأَعْلَىَ إِلَیْـکَ رَسَـائِلُ

وَقَدْ خَطَّ فِیْهَا لَوْ تَأَمَّلْتَ خَطَّـهَا

 

أَلَا کُلُّ شَیْءٍ مَا خَـلَا الْلَّهَ بَـاطَلُ

تُشیرُ بإثباتِ الصِّفات لِرَبِّـها

 

فَصَامتُها یَهـدِی، وَمَن هُو قـائلُ

به سطرهای کائنات دقّت کن که پیام‌هایی از جانب پادشاه بزرگ به سوی توست.

اگر به دقّت بنگری، می‌بینی که در آنها دست‌خط‌هایی نگاشته است، آگاه باشید که هر چیزی غیر از الله، باطل است.

اشاره به اثبات صفات برای پروردگارشان دارند، و ساکت و گوینده بیانگر این مورد است.

دلالت مخلوقات بر صفات آفریدگار ویژگی‌های کمال و حقایق اسمای الهی، روشن‌تر  و گویاتر از هر نوع دلیل و نشانۀ دیگری است.»[1] و این از بهترین و مهم‌ترین معارف است. هر اسمی از اسم‌های الله ﻷ صفتی ویژه دارد، زیرا اسامی او تعالی اوصاف مدح و کمال هستند و هر صفتی اقتضا و عملی مخصوص به خود دارد و آن عمل ارتباط با مفعولی دارد که از لوازمش به شمار می‌رود، که تمامی این‌ها از آثار و نتایج اسماء الله هستند و محال است که مفعول آن از افعالش، و افعالش از صفاتش، و صفاتش از اسم‌هایش، و اسماء و صفاتش از ذاتش جدا و بی‌ارتباط باشد و به همین سبب، در قرآن کریم ادّعا و سخن کسی که الله متعال را از امر و نهی و پاداش و عذابش جدا می‌داند، انکار شده است، و گویندۀ آن، چیزی را به الله نسبت داده که شایستۀ او نیست و این حکم و قضاوتی بد است و کسی که چنین سخن و ادّعایی داشته باشد، الله تعالی را آن گونه که باید، نشناخته و گرامی نداشته است، چنانکه الله متعال در مورد منکران نبوّت و بعثت پیامبران و نزول کتاب‌های آسمانی، می‌فرماید:

﴿وَمَا قَدَرُواْ ٱللَّهَ حَقَّ قَدۡرِهِۦٓ إِذۡ قَالُواْ مَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ عَلَىٰ بَشَرٖ مِّن شَیۡءٖۗ [الأنعام: 91]

«و آنان (مقام و عظمت) الله را آن گونه که شایسته است، نشناخته‌اند که گفتند: الله بر هیچ بشری چیزی را نازل نکرده است.»

و دربارۀ منکران معاد و ثواب و عذاب می‌فرماید:

﴿وَمَا قَدَرُواْ ٱللَّهَ حَقَّ قَدۡرِهِۦ وَٱلۡأَرۡضُ جَمِیعٗا قَبۡضَتُهُۥ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ وَٱلسَّمَٰوَٰتُ مَطۡوِیَّٰتُۢ بِیَمِینِهِۦۚ [الزّمر: 67]

«و آنان (مشرکان) الله را چنانکه سزاوار بزرگی اوست نشناختند در حالی ‌که روز قیامت تمام زمین در مشت اوست و آسمان‌ها درهم پیچیده در دست راست اوست.»

در مورد کسی که فکر می‌کند الله متعال با نیکوکاران و بدکاران، به طور یکسان برخورد و حساب و کتاب خواهد کرد، فرموده است:

﴿أَمۡ حَسِبَ ٱلَّذِینَ ٱجۡتَرَحُواْ ٱلسَّیِّ‍َٔاتِ أَن نَّجۡعَلَهُمۡ کَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ سَوَآءٗ مَّحۡیَاهُمۡ وَمَمَاتُهُمۡۚ سَآءَ مَا یَحۡکُمُونَ [الجاثیة: 21]

«آیا کسانی ‌که مرتکب بدی‌ها شدند، گمان کردند که (ما) آنان را همچون کسانی قرار می‌دهیم که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته انجام داده‌اند، که زندگی‌شان و مرگشان یکسان باشد؟! چه بد داوری می‌کنند!»

الله أ خبر داده که این حکمی بد است و شایستۀ الله متعال نیست و با اسماء و صفاتش منافات دارد. همچنین می‌فرماید:

﴿أَفَحَسِبۡتُمۡ أَنَّمَا خَلَقۡنَٰکُمۡ عَبَثٗا وَأَنَّکُمۡ إِلَیۡنَا لَا تُرۡجَعُونَ١١٥ فَتَعَٰلَى ٱللَّهُ ٱلۡمَلِکُ ٱلۡحَقُّۖ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ رَبُّ ٱلۡعَرۡشِ ٱلۡکَرِیمِ [المؤمنون: 115- 116]

«آیا گمان کردید که ما شما را بیهوده آفریده‌ایم، و همانا شما به سوی ما باز گردانده نمی‌شوید؟! پس بلند مرتبه (و برتر) است الله که فرمانروای حق است، هیچ معبودی (به حق) جز او نیست، پروردگار عرش کریم است.»

یعنی الله ـ از این گمان و ادّعایی که با اسماء و صفاتش منافات دارد، منزّه است.

آیات فراوانی در این زمینه نازل شده است، که الله ﻷ در آنها خود را از آنچه مخالف با اسماء و صفاتش است، مبرّا می‌داند، چون منافات با کمال و آثار و نتایج آنها دارد.

بر این اساس، یکی از مفیدترین کارها برای بنده در این زمینه، بررسی لوازم و ضروریات اسمای الهی و تفکّر در نتایج آنها و دلالت زیبا و کامل این اسامی بر کمال و عظمت آفریدگار آن‌هاست و نیز اینکه الله ﻷ آن‌ها را بسیار محکم و استوار ساخته است:

﴿مَّا تَرَىٰ فِی خَلۡقِ ٱلرَّحۡمَٰنِ مِن تَفَٰوُتٖۖ [الملک: 3]

«در آفرینش (الله) رحمان هیچ خلل و بی‌نظمی نمی‌بینی.»

هر یک از اسامی الله تعالی مقتضی آثار خود همچون آفرینش و ایجاد هستند.

به عنوان نمونه، اسامی «حمید و مجید» می‌طلبد که انسان بیهوده و بی‌فایده رها نشود بدون اینکه به وی امر و نهی شود و پاداش و عذابی داشته باشد. و اسم «حکیم» نیز مقتضی چنین موضوعی است و همچنین نام «مَلِک»، و اسم «حیّ» می‌طلبد که الله ـ فعل و عملی داشته باشد و حقیقت زندگی همان انجام کارهاست و هر زنده‌ای کاری انجام می‌دهد. اینکه الله متعال آفریدگار و همیشه پا برجاست، از موجبات و لوازم حیات اوست. اسامی «سمیع و بصیر» باعث می‌شود که موجودات و اموری شنیدنی و دیدنی وجود داشته باشد و نام «خالق» مقتضی وجود مخلوقی است. اسامی «رزّاق» و «مَلِک» می‌طلبد که پادشاهی و تصرّف و تدبیر و بخشیدن و منع‌کردن و احسان و عدالت و پاداش و عذابی وجود داشته باشد. نام‌های «بَرّ، محسن، معطی و منّان» و امثال آنها نیز مقتضی آثار و نتایج خود هستند. اسامی «غفّار، توّاب و عفُوّ» می‌طلبد که جرم و جنایتی از جانب مردم صورت گیرد تا آمرزیده شود و توبه‌ای شکل گیرد تا پذیرفته شود. سایر اسماء الله نیز این گونه هستند.

هر کس در جریان و وجود آثار اسماء و صفات الهی در امور هستی دقّت و تفکّر کند، باعث می‌شود که به کمال اسماء و صفات و افعال ستودۀ الله متعال ایمان آورد، و اینکه در هر آنچه الله ﻷ مقدّر کرده است، حکمتی کامل و نشانه‌هایی آشکار وجود دارد که بهوسیلۀ اسماء و صفاتش امور و مطالبی را به بندگانش می‌فهماند. و نیز باعث می‌شود که با اسمای زیبای الهی، محبّت الله متعال را جلب نمایند و او را ذکر و شکر کنند.

بنابراین هر اسمی از الله متعال – از لحاظ علم و معرفت و حالت- منجر به عبادتی مخصوص می‌شود و در صورتی این عبادات حاصل می‌گردد که انسان در هر یک از اسم‌های الهی و مقتضیات و نتایج آنها به خوبی تفکّر و تدبّر کند. عبادت فردی که با تمامی اسماء و صفات الله ـ عبادت می‌کند، کامل‌تر از هر نوع عبادت دیگری است؛ مراد اسماء و صفاتی است که بشر نسبت به آنها آگاه است. پس عبادت با یک اسم مانع نمی‌شود که با اسم دیگری عبادت صورت گیرد؛ مثلا عبادت با نام «قدیر» باعث نمی‌گردد که با نام «حلیم و رحیم» عبادت نشود، یا عبادت با اسم «معطی» مانع عبادت با نام «مانع» نمی‌گردد و نیز عبادت با اسامی مرتبط با محبّت و نیکی و لطف و احسان، مانع عبادت با نام‌های مربوط به عدالت و جبروت و عظمت و کبریا و امثال آن نمی‌شود.

این راه و شیوه‌ای برگرفته از قرآن کریم است، چنانکه الله متعال می‌فرماید:

﴿وَلِلَّهِ ٱلۡأَسۡمَآءُ ٱلۡحُسۡنَىٰ فَٱدۡعُوهُ بِهَاۖ [الأعراف: 180]

«و برای الله، نام‌های نیک است، پس به آن (نام‌ها) او را بخوانید.»

دعا بهوسیلۀ نام‌های الهی شامل درخواست و ثنا و عبادت می‌شود و الله أ بندگانش را فرا می‌خواند که او را با اسماء و صفاتش بشناسند و از این طریق او تعالی را حمد و ثنا گویند و بهره‌ای از عبادت ببرند.[2] الله ﻷ اسماء و صفاتش را دوست دارد و ظهور آثارشان را در میان مخلوقاتش می‌پسندد، زیرا این از لوازم کمال اوست، و الله متعال درهای شناخت خود و بصیرت با اسماء و صفاتش را برای بندگان خویش گشوده است و در قرآن کریم، آنان را فرا می‌خواند تا از دو طریق، پروردگارشان را بشناسند:

1.     تفکّر و نگاه در مخلوقات و افعال الهی که روشن‌ترین و بهترین دلیل بر ثبوت و تشخیص اسماء و صفاتش هستند.

2.     تفکّر و تدبّر در نشانه‌های الهی.

یعنی تفکّر در نشانه‌های آشکار و قابل مشاهده و نیز تفکّر در آیات قرآنی، که هر یک زمینه‌ای گسترده برای شناخت پروردگار بزرگ و معبودِ ستوده است. پاک و منزّه است ذاتی که با انواع دلایل و شواهد، خود را برای بندگانش معرّفی می‌کند و تمامی راه‌ها را برای آنان باز کرده است، سپس راه راست را در جلویشان قرار داده و آنان را راهنمایی کرده است:

﴿لِّیَهۡلِکَ مَنۡ هَلَکَ عَنۢ بَیِّنَةٖ وَیَحۡیَىٰ مَنۡ حَیَّ عَنۢ بَیِّنَةٖۗ وَإِنَّ ٱللَّهَ لَسَمِیعٌ عَلِیمٌ [الأنفال: 42]

«تا آن کس که هلاک (و نابود) می‌شود، از روی دلیل (و حجّت) هلاک شود، و کسی ‌که زنده می‌ماند، از روی دلیل (و حجّت) زنده بماند، و همانا الله شنوای داناست.»



[1]- مدارج السّالکین، ابن قیّم، ج 3، ص 372.

[2]- نک: مدارج السّالکین، ابن قیّم، ج 1، صص 449- 453.

3. فضیلت علم به اسماء و صفات الهی

3. فضیلت علم به اسماء و صفات الهی

علم به اسماء و صفات الله تعالی علمی مبارک و دارای فواید و نتایج بی‌شمار و متنوّعی است. فضیلت این علم و فواید بسیار آن، از چند طریق برای ما آشکار می‌گردد که مهم‌ترینشان عبارت است از:

1. علم مذکور، شریف‌ترین و والاترین و با ارزش‌ترین علوم به شمار می‌رود و برتری آن برخاسته از فضیلت و شرافت معلومش است و هیچ علمی بهتر و شریف‌تر از علم به اسماء و صفات الهی که در قرآن کریم و سنّت پیامبر ج بیان شده است، وجود ندارد و به همین سبب، پرداختن و توجّه به آن، توجّه به بهترین و مهم‌ترین مطلوب و مقصود است.

2. شناخت الله و علم به آن منجر به محبّت و تعظیم و تقوا و ترس و امید و اخلاص عمل برای الله أ می‌گردد و هر اندازه که این نوع شناخت در قلب و وجود بنده تقویت و بیشتر شود، توجّه و روی‌آوردن او به سوی الله و تسلیم‌شدن وی در برابر شریعت اسلام و پایبندی به دستورات و دوری از ممنوعات بیشتر خواهد شد.

3. الله ﻷ اسماء و صفات خویش و نیز ظهور نتایج آنها را در میان مخلوقاتش دوست دارد و این علم از لوازم و ضروریات کمال آن است؛ مثلا الله متعال وِتر [طاق و یگانه] است و وتر را دوست دارد، زیباست و زیبایی را می‌پسندد، داناست و عالمان را دوست دارد، بخشنده است و بخشندگان را دوست دارد، قوی است و مؤمن قوی را بیشتر از مؤمن ضعیف دوست دارد، صاحب شرم است و افراد با حیا را دوست دارد، توبه‌پذیر است و توبه‌کنندگان را دوست دارد، شکرپذیر است و شاکران را دوست دارد، راست می‌گوید و راستگویان را دوست دارد، نیکوکار است و نیکوکاران را دوست دارد، مهربان است و افراد مهربان را دوست دارد و به بندگان مهربانش رحم می‌کند، پوشندۀ گناهان و عیوب است و کسانی را که پوشانندۀ گناه و عیب بندگانش باشند دوست دارد، آمرزنده است و عفوکنندگان را دوست دارد، صاحب خیر و نیکی است و بخشندگان را دوست دارد، عادل است و عدالت را می‌پسندد، و بندگانش را بر اساس بود و نبود این صفات، پاداش و جزا می‌دهد. این موضوع بسیار گسترده است و دلالت بر فضل و شرافت این علم می‌کند.

4. الله ﻷ مخلوقات را آفرید و آنان را از نیستی به وجود آورد و آنچه را که در آسمان‌ها و زمین است، برای آنان مسخّر کرد تا او تعالی را بشناسند و عبادت کنند، چنانکه می‌فرماید:

﴿ٱللَّهُ ٱلَّذِی خَلَقَ سَبۡعَ سَمَٰوَٰتٖ وَمِنَ ٱلۡأَرۡضِ مِثۡلَهُنَّۖ یَتَنَزَّلُ ٱلۡأَمۡرُ بَیۡنَهُنَّ لِتَعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرٞ وَأَنَّ ٱللَّهَ قَدۡ أَحَاطَ بِکُلِّ شَیۡءٍ عِلۡمَۢا [الطّلاق: 12]

«الله (همان) ذاتی است که هفت آسمان را آفرید، و از زمین (نیز) همانند آنها را (آفرید) و فرمان (الله) پیوسته در میانشان نازل می‌شود تا بدانید که الله بر هرچیز تواناست، و اینکه علم الله بر همه چیز احاطه دارد.»

﴿وَمَا خَلَقۡتُ ٱلۡجِنَّ وَٱلۡإِنسَ إِلَّا لِیَعۡبُدُونِ٥٦ مَآ أُرِیدُ مِنۡهُم مِّن رِّزۡقٖ وَمَآ أُرِیدُ أَن یُطۡعِمُونِ٥٧ إِنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلرَّزَّاقُ ذُو ٱلۡقُوَّةِ ٱلۡمَتِینُ [الذّاریات: 56- 58]

«و من جن و انس را نیافریده‌ام مگر برای اینکه مرا عبادت کنند. هرگز از آنها روزیی نمی‌خواهم، و نمی‌خواهم که مرا طعام دهند. بی‌گمان الله است که روزی دهنده است، (و او) قدرتمند استوار است.»

بنابراین پرداختن بنده به شناخت اسماء و صفات الهی، پرداختن به آن چیزی است که بنده برایش آفریده شده است و ترک این کار، غفلت از هدف مذکور بوده و برای بنده‌ای که فضل و احسان و نعمت‌های الله متعال بر وی بسیار و همیشگی است، شایسته نیست که پروردگارش را نشناسد و از شناخت او تعالی رویگردان باشد.

5. یکی از ارکان ششگانۀ ایمان و بلکه بهترین و مهم‌ترین و اصل آنها ایمان به الله ﻷ  است و ایمان فقط قول نیست که بنده بگوید به الله ایمان آوردم، امّا او تعالی را نشناسد، بلکه حقیقت ایمان این است که پروردگارش را بشناسد و تمام تلاشش را در راه شناخت اسماء و صفات او به کار گیرد تا به درجۀ یقین برسد، و هر اندازه که پروردگارش را بشناسد، به همان اندازه به او ایمان دارد و بالعکس. هر کس الله أ را بشناسد، غیر او را نیز درک می‌کند، ولی هر کس نسبت به الله متعال جاهل باشد، از غیرش نیز بی‌خبر و ناآگاه است. الله ـ می‌فرماید:

﴿وَلَا تَکُونُواْ کَٱلَّذِینَ نَسُواْ ٱللَّهَ فَأَنسَىٰهُمۡ أَنفُسَهُمۡۚ أُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡفَٰسِقُونَ [الحشر: 19]

«و همچون کسانی نباشید که الله را فراموش کردند، پس الله (نیز) آنان را از خودشان غافل کرد، آنان (بدکار و) نافرمانند.»

بنابراین کسی که از الله تعالی فراموش کند،  الله ﻷ او را از خودش و مصالح و اسباب رستگاری وی در زندگی و آخرت غافل می‌سازد.

6. علم به الله أ اصل تمامی اشیاست، به گونه‌ای که فرد آگاه به آن، با شناختی که از صفات و افعال الهی دارد، دلایلی بر اعمال و احکامش می‌آورد، زیرا الله أ فقط بر اساس و اقتضای اسماء و صفاتش عمل می‌کند و افعال او برقرار و استوار میان عدل و فضل و حکمت است و به همین سبب، احکامی را تشریع می‌کند که حمد و حکمت و فضل و عدل او آنها را می‌طلبد و بنابراین تمامی اخبارش حق و درست است، و همۀ دستورات و ممنوعاتش عدل و حکمت است و بر این اساس، هر گاه بنده در قرآن کریم و اسماء و صفاتی که الله متعال آنها را بر زبان پیامبرانش برای مردم معرّفی کرده است و نیز در صفاتی که شایستۀ ذات او نبوده و خود را منزّه از آنها دانسته است و در روزها و اموری که بر سر اولیا و دشمنان الله گذشته و آنها را برای بندگانش بیان فرموده و دلیل آورده است تا بدانند که معبودشان حق است و عبادت فقط شایستۀ اوست و نیز برای اینکه بدانند که الله بر هر کاری تواناست و از هر چیزی باخبر است و سخت‌کیفر و بخشنده و مهربان و عزیز و حکیم است و هر چه را که بخواهد، انجام می‌دهد و رحمت و علمش همه چیز را فرا گرفته است و تمامی افعالش برقرار و استوار میان حکمت و رحمت و عدل و مصلحت است؛ هر گاه در این امور تدبّر کند، بدون تردید بر یقین و ایمان و توکّل و توجّه او به الله أ افزوده می‌شود.[1]

7. شناخت الله و فهم اسماء و صفات او تجارتی سودآور است که برخی از فوایدش عبارت است از: آرامش روحی و روانی، اطمینان قلبی، سکونت در فردوس، نگاه به وجه الله تعالی و کسب رضایت او تعالی و نجات از خشم و غضب الله متعال. اگر دل مطمئن شود که فقط الله یگانه پروردگار و معبود و مالکش است و به سوی او باز می‌گردد، به بهترین شکل متوجّه الله می‌شود و برای کسب محبّت و رضایت الهی تمام تلاشش را به کار می‌گیرد.

8. علم به اسماء و صفات الله ﻷ انسان را از لغزش‌ها و اشتباهات محافظت می‌کند، دروازۀ امید را می‌گشاید، به آدمی کمک می‌کند که صبر نماید، او را از سستی و تنبلی دور می‌کند و به طاعات و تقرّب به الله تعالی تشویق می‌کند، از گناهان بر حذر می‌دارد، در سختی‌ها و رنج‌ها به انسان آرامش و تسلّی می‌دهد، آدمی را از شرّ شیطان حفاظت می‌کند، محبّت و دوستی و بذل و بخشش و نیکی را به وجود می‌آورد و سایر نتایج و فواید.

پاره‌ای از دلایل مهم که بیانگر فضیلت علم به اسماء و صفات الهی و نیاز شدید بندگان به آن است، بیان شد، بلکه باید گفت که نیاز بندگان به شناخت پروردگار و آفریدگار و مالک و مدبِّر امور و روزی‌دهندۀ آنان، مهم‌تر و بیشتر از هر نوع نیازی است؛ ذاتی که همواره و در هر حال به او نیاز دارند و تنها با شناخت الله و عبادت و ایمان به ذات یگانۀ او، به صلاح و رستگاری می‌رسند و از این رو، بهرۀ بنده از صلاح و استحقاق وی از مدح و ثنا به اندازۀ شناخت او نسبت به پروردگار و عمل بر اساس رضایت الهی و تقرّب وی با اقوال خوب و اعمال صالح است.



[1]- نک: تفسیر ابن سعدی، ج 1، ص 10، و خلاصۀ آن، ص 15.

2. فضیلت علم به اسماء و صفات الهی

2. فضیلت علم به اسماء و صفات الهی

بدون تردید شناخت الله و شناخت اسمای حسنا و صفات والای او نهایت مقاصد مردم و برترین و شریف‌ترین علوم به شمار می‌رود. هدفی که افراد با همّت برای رسیدن به آن در تلاشند و رقابت‌کنندگان برای کسب آن، با یکدیگر رقابت می‌کنند و افکار و قلب‌های سلیم و مشتاق، متوجّه آن است و زندگی خوب و خوش، با وجود آن برای بنده حاصل می‌شود، «زیرا حیات انسان وابسته به زنده‌بودن قلب و روحش است و فقط با شناخت خالق و محبّت و عبادت ذات یگانۀ او و بازگشت و توبه به درگاه پروردگار و آرامش با یاد الهی و انس با تقرّب به او تعالی، قلبش زنده و سرخوش می‌گردد. و کسی که این نوع حیات را از دست بدهد، همۀ خوبی‌ها را از دست خواهد داد هر چند تمام دنیا را به دست آورد، چرا که هر چیزی عوضی دارد، ولی کسی که شناخت و رضایت الله را از دست بدهد، هرگز چیز دیگری نمی‌تواند این نوع نقصش را جبران کند.»[1]

شگفتا از احوال بیشتر مردم که «چگونه زمان تمام می‌شود و عمر به پایان می‌رسد، ولی دل بویی از این نوع شناخت نمی‌برد، و همان گونه که به دنیا آمده است، از آن می‌رود و بهترین و شیرین‌ترین نعمت دنیا را نمی‌چشد، بلکه در دنیا همچون چهارپایان زندگی می‌کند و به مانند بینوایان و دست خالی از آنجا می‌رود. بنابراین زندگی‌اش ناتوانی، و مرگش اندوه و معادش حسرت و افسوس است.»[2] در نتیجه، از دنیا می‌رود در حالی که از شیرین‌ترین نعمتش محروم می‌ماند و دنیا را ترک می‌کند در حالی که بهترین پناهگاهش را از دست می‌دهد؛ زیرا لذّت کامل و خوشحالی و سرور و زندگی خوش و نعمت‌ها در شناخت الله و توحید و انس و اشتیاق به لقای او تعالی وجود دارد. بدترین زندگی، زندگی دل پریشان و پراکنده‌ای است که هدفی صحیح و راهی روشن ندارد که به دنبال آن باشد، بلکه راه‌های فراوانی در جلوی او قرار دارد و در هر راهی، لغزش و خطایی است. چنین انسانی بر روی زمین حیران و سرگردان است و راه راست را نمی‌یابد و هر اندازه هم که در این راه‌ها بگردد، نمی‌تواند دلش را آرام کند و اطمینان به دست آورد و تنها زمانی چشمانش خنک می‌شود که با شناخت و یاد پروردگار و سرور و آفریدگارش آرام گیرد؛ ذاتی که تنها ولی و کارساز اوست و انسان همواره به او نیاز دارد، چنانکه شاعر می‌سراید:

نَقِّلْ فُؤادَکَ حَیثُ شِئتَ مِن الهَوى

 

ماالحُبُّ إلاّ للحَبیبِ الأوَّلِ

کَمْ مَنزِلٍ فی الأرضِ یألفُهُ الفَتـى

 

وحَنینُهُ أبداً لأوَّلِ مَنـزِلِ

با دلت به دنبال هر آرزویی که خواستی برو، که محبّت و عشق واقعی فقط برای اولین محبوب است.

چه بسا منزل‌هایی بر روی زمین است که جوان با آنها انس و الفت می‌گیرد، ولی علاقه و اشتیاق او همواره برای اولین منزل است.

بنابراین هر کس که دوست دارد همّت و هدفش یکی باشد؛ یعنی شناخت الله، و دوست دارد که راهش یکی باشد؛ یعنی کسب رضایت الهی، قطعاً به آرزویش خواهد رسید و تمامی خوشبختی‌ها را به دست خواهد آورد، امّا بیشتر مردم از این هدف دورند، چنانکه یکی از پیشینیان می‌گوید: «بینوایان دنیا از آن رفتند در حالی که شیرین‌ترین نعمتش را نچشیدند. پرسیده شد که: شیرین‌ترین نعمتش چیست؟ پاسخ داده شد که: شناخت الله و محبّت و انس با تقرّب به او و اشتیاق به لقای الله تعالی.»[3]

پس این معرفت و محبّت و انس همان راه ایمن برای راه‌یافتگان و راه مفید برای افراد کوشا و با همّت است. «بنابراین رفتن به سوی الله از طریق اسماء و صفات الهی، بسیار شگفت‌انگیز بوده و به دست‌آوردن آن نیز بسیار عجیب است؛ صاحب آن در حالی که بر بستر خود خوابیده است و هیچ درد و رنجی را تحمّل نمی‌کند و از وطن و خانه‌اش دور نمی‌شود، سعادت را به دست می‌آورد.»[4] در نتیجه، همواره در راه کسب این خوبی‌ها و درجات، پیشرفت می‌کند و به پیش می‌رود تا به بالاترین درجات و مقام‌ها می‌رسد.

این شناخت حاصل می‌شود با «یادآوری معانی اسماء الله و تحصیل آنها در قلوب تا اینکه از آثار و نتایجشان متأثّر شوند و از مهم‌ترین و بهترین معارف پُر گردند؛ مثلا اسامی عظمت و کبریا و مجد و جلال و هیبت، شکوه و عظمت الله را در دل جای می‌دهد، و اسامی جمال و بِرّ و احسان و رحمت و بخشش، دل را سرشار از محبّت الله و شوق لقای او و حمد و شکر الهی می‌کند، و اسم‌های عزّت و حکمت و علم و قدرت، دل را سرشار از فروتنی و تواضع در برابر الله تعالی می‌گرداند، و اسامی علم و آگاهی و مراقبت و مشاهده باعث می‌شود که دل در تمامی حرکات و سکناتش، الله ﻷ را مراقب بداند، و ذهن‌ها را از افکار باطل و اراده‌های فاسد حفاظت ‌کند، و نام‌های بی‌نیازی و لطف الهی دل را سرشار از نیازمندی و توجّه به الله متعال در هر حالتی می‌کند.

این معارفی که برای قلوب، بر اثر شناخت اسماء و صفات الهی و عبادت الله تعالی حاصل می‌شود، برتر و فراتر و کامل‌تر از هر نوع نعمت دنیوی، و بهترین هدیۀ الله برای بنده، و روح و اصل توحید است، و هر کس که این دروازه برایش باز شود، دروازۀ توحید خالص و ایمان کامل برایش باز می‌گردد.»[5]

شایسته است که بدانیم شناخت الله تعالی بر دو نوع است:

1.     شناخت اقرار، که تمامی مردم؛ نیکوکار و بدکار و فرمانبردار و گنهکار در این زمینه با یکدیگر مشترکند.

2.     شناختی که باعث حیا و محبّت و وابستگی دل به الله تعالی و شوق به لقای او و ترس و رجوع و انس و تقرّب به او تعالی می‌شود.[6]

این نوع شناخت، اصل هر نوع خیر و منبع هر نوع فضیلتی است و از این رو، شیوۀ قرآن در دعوت به حق و هدایت و بر حذر داشتن از مواضع هلاکت و نابودی، استوار بر فتح دروازه‌های این نوع شاخت است. الله ـ در قرآن کریم، از صفات کمال و علوّ خود بر عرش و سخن‌گفتن و سخن‌شنیدن و شمول علم و نفوذ اراده‌اش نام می‌برد که بندگان را به سوی لزوم اخلاص و تحقیق توحید و بیزاری از گرفتن شریکان و خدایان فرا می‌خواند.

همچنین از برخی اوصاف کمال و جلالش نام می‌برد که باعث می‌شود دل‌های بندگان متوجّه دعوتش شوند و برای اطاعت از او شتاب گیرند و به قصد تقرّب و لزوم ذکر و شکر و عبادت صحیح او تعالی با یکدیگر رقابت کنند. علاوه بر این، الله أ به هنگام ترغیب و تهدید بندگان، از برخی صفاتش نام می‌برد تا به دل‌ها بفهماند که چه کسی تقوا و امید و میل به الله دارد.

همچنین هنگام بیان احکام و دستورات و ممنوعات خویش، از برخی صفاتش یاد می‌کند تا بندگان اوامر الهی را مهم بدانند و به شریعتش عمل کنند. خیلی کم پیدا می‌شود که در آیه‌ای از قرآن، حکمی از احکام مکلّفان بیان شود و در آخر آن، یک یا دو صفت از صفات الله تعالی بیان نشود. گاهی اوقات در ابتدا و وسط و آخر آیه، صفتی ذکر می‌شود؛ مانند آیۀ زیر:

﴿قَدۡ سَمِعَ ٱللَّهُ قَوۡلَ ٱلَّتِی تُجَٰدِلُکَ فِی زَوۡجِهَا وَتَشۡتَکِیٓ إِلَى ٱللَّهِ وَٱللَّهُ یَسۡمَعُ تَحَاوُرَکُمَآۚ إِنَّ ٱللَّهَ سَمِیعُۢ بَصِیرٌ [المجادلة: 1]

«به راستی الله سخن زنی را که دربارۀ شوهرش با تو مجادله می‌کرد، و به الله شکایت می‌برد شنید، و الله گفتگوی شما را می‌شنید، بدون تردید الله شنوای بیناست.»

در زمان پاسخ به سؤالاتی که بندگان دربارۀ او از پیامبرش پرسیده‌اند نیز از صفاتش نام می‌برد، و تمامی احکام الهی متّکی بر بیان اسماء و صفات او تعالی است، حتّی نماز فقط با ذکر اسماء و صفات الهی منعقد می‌شود و بیان این نوع اسماء و صفات، روح و رازش است و از ابتدا تا انتهای آن وجود دارد و فلسفۀ اجرای نماز، همان یاد اسماء و صفات الهی است.[7] سایر عبادات و طاعات و انواع تقرّب نیز این گونه است و در نتیجه، شناخت اسماء و صفات الله متعال اساس سعادت و مقدّمۀ هر خیری است، و توفیق فقط به دست الله تعالی است.



[1]- الجواب الکافی، ابن قیّم، صص 132- 133.

[2]- طریق الهجرتین، ابن قیّم، ص 385.

[3]- الجواب الکافی، ابن قیّم، ص 123.

[4]- طریق الهجرتین، صص 393- 394.

[5]- القول السّدید، ابن سعدی در ضمن مجموعۀ کامل تألیفات او، ج 3، صص 45- 46.

[6]- نک: الفوائد، ابن قیّم، ص 190.

[7]- نک: الصّواعق المرسلة، ابن قیّم، ج 3، صص 910- 911.

1. فضیلت علم به اسماء و صفات الهی

1. فضیلت علم به اسماء و صفات الهی

بدون تردید شناخت اسماء و صفات الله متعال بهترین علم شرعی و از پاک‌ترین و برترین مقاصد و اهداف است، زیرا مرتبط با بهترین معلوم؛ یعنی الله ﻷ است. بنابراین شناخت الله تعالی از طریق علم به اسماء و صفات و افعال او، برترین علم، و کسب رضایت الله متعال برترین هدف، و عبادت او بهترین عمل، و درود و ثنای الله با اسماء و صفات و توصیف و تمجید او تعالی، بهترین سخن است، و این موارد اساس و پایۀ حنیفیّت؛ ملّت و آیین ابراهیم ÷ است؛ یعنی همان دینی که تمامی پیامبران † بر آن اجماع و توافق داشتند و سخن و توصیۀ همۀ آنان بر همین مطلب بود، بلکه این یکی از محورهای بزرگی است که دعوت تمامی پیامبران؛ از ابتدا تا خاتم پیامبران؛ محمّد † متمرکز بر آن بود.

آنان مبعوث شدند تا مردم را به سوی الله فرا خوانند و راه رسیدن به او و احوال دعوت‌داده‌شدگان را پس از رسیدن به الله بیان کنند، و این سه قانون و معیار باید در هر دینی وجود داشته باشد و با زبان هر پیامبری بیان گردد.

علّامه ابن قیّم / در این زمینه می‌گوید: «دعوت پیامبران متّکی بر سه محور است:

1.     معرّفی پروردگار با اسماء و صفات و افعالش.

2.     شناخت راهی که آدمی را به الله می‌رساند؛ یعنی ذکر و شکر و عبادت الله متعال که جامع کمال محبّت و کمال تواضع در برابر او تعالی است.

3.     معرّفی نعمت‌هایی که پس از رسیدن به الله، در بهشت آماده شده است و بهترین و مهم‌ترین آنها رضایت الهی، تجلّی پروردگار و سلام او تعالی بر بهشتیان و سخن‌گفتن با آنان است.»[1]

وی دربارۀ بیان این مطلب مهم توسّط پیامبر ج می‌گوید: «رسول الله ج پروردگار و معبود مردم را تا حدّی که آنان توان شناخت داشتند، به آنها معرّفی کرد، و این مطلب را آشکار و تکرار نمود و اسماء و صفات و افعال الهی را به طور مختصر و طولانی بیان فرمود تا جایی که شناخت او تعالی در دل‌های بندگان مؤمنش پدیدار و آشکار گشت و پرده‌ها و موانع شکّ و تردید از آنها زدوده شد، همان گونه که ماه شب چهارده روشن و درخشان است، و برای امّتش هیچ نیازی به گذشتگان و آیندگان باقی نگذاشت، بلکه این مطلب را به طور کافی و کامل بیان فرمود و آنان را از هر کسی که در این زمینه سخن بگوید، بی‌نیاز ساخت:

﴿أَوَ لَمۡ یَکۡفِهِمۡ أَنَّآ أَنزَلۡنَا عَلَیۡکَ ٱلۡکِتَٰبَ یُتۡلَىٰ عَلَیۡهِمۡۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَرَحۡمَةٗ وَذِکۡرَىٰ لِقَوۡمٖ یُؤۡمِنُونَ [العنکبوت: 51]

«آیا برایشان کافی نیست که همانا ما (این) کتاب (قرآن) را بر تو نازل کردیم که (پیوسته) بر آنان تلاوت می‌شود؟! بی‌گمان در این (قرآن) رحمت و پندی است برای کسانی ‌که ایمان می‌آورند.»[2]

چرا این گونه نباشد در حالی که رسول الله ج می‌فرماید: «قَد تَرَکتُکُم عَلَی البَیضاء لیلُها کَنَهارِها لا یَزِیغُ عَنها بَعدِی إلاَّ هالِکٌ»[3]؛ «قطعاً شما را بر سفیدی [و روشنی] ترک کردم که روز و شبش یکسان است و پس از من، فقط انسان هلاک‌شونده از آن منحرف می‌شود.»

و نیز می‌فرماید: «إنَّهُ لَمْ یَکُنْ نبیٌّ قَبْلی إلاَّ کَانَ حَقًّا علَیْهِ أنْ یَدُلَّ أُمَّتَهُ عَلى خَیرِ ما یَعْلَمُهُ لهُم، ویُنذِرَهُم شَرَّ ما یَعلَمُهُ لَهُم»[4]؛ «هیچ پیامبری قبل از من نبوده است مگر اینکه بر وی حق بوده که امّت خود را به خیری که برایشان می‌داند، راهنمایی کند و آنان را از شرّی که برایشان می‌داند باز دارد.»

ابوذر س می‌گوید: «تَرَکْنَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، وَمَا طَائِرٌ یُقَلِّبُ جَنَاحَیهِ فِی الْهَوَاءِ إِلا وَهُوَ یُذَکِّرُنَا مِنْهُ عِلْمًا، فَقَالَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ :مَا بَقِیَ شَیْءٌ یُقَرِّبُ مِنَ الْجَنَّةِ وَیُبَاعِدُ مِنَ النَّارِ إِلا وَقَدْ بُیِّنَ لَکُمْ»[5]؛ «پیامبر ج در حالی ما را ترک کردند که هیچ پرنده‌ای در هوا [آسمان] دو بالش را وارونه نمی‌کند مگر اینکه دانشی از آن به ما یاد دادند، سپس فرمودند: هیچ چیزی نیست که به بهشت نزدیک کند و از آتش [دوزخ] دور گرداند مگر اینکه به شما بیان شده است.»

محال است که پیامبر ج آداب قضای حاجت و آداب خوردن و نوشیدن و ورود و خروج را با تفصیل کامل بیان کرده باشد و اقوال و باورهایی که مرتبط به پروردگار و معبودشان است را ترک کرده باشد؟! معبودی که شناخت او برترین و مهم‌ترین هدف، و رسیدن به او بزرگ‌ترین خواسته و بهترین بخشش و نعمت است. چرا این مطلب آشکار نباشد و نیاز به آن مهم‌ترین نیاز نباشد در صورتی که مردم به هیچ سعادت و صلاح و نعمت و آسایشی نخواهند رسید مگر اینکه پروردگارشان را بشناسند و او را عبادت کنند و فقط او تعالی هدف اصلی و نهایت مرادشان باشد و ذکر الله و تقرّب به او خنکی چشمان و حیات قلوبشان باشد؟! اگر این مورد را از دست بدهند، قطعاً شرایط‎‎‎‎شان از شرایط چهارپایان هم بدتر خواهد شد، چنانکه الله ﻷ می‌فرماید:

﴿إِنۡ هُمۡ إِلَّا کَٱلۡأَنۡعَٰمِ بَلۡ هُمۡ أَضَلُّ سَبِیلًا [الفرقان: 44]

«آنان همچون چهارپایانی بیش نیستند، بلکه اینان گمراه‌ترند.»

بر این اساس، انسان مسلمان به شرافت و فضیلت این علم پی میبرد و میداند که یکی از پایه‌های مهمی است که دعوت پیامبران بر آن استوار بوده و نیز اینکه تنها راه برای عزّت و اصلاح بنده در دنیا و آخرت است. بنابراین «هر کس در دلش کمترین علاقه و اشتیاقی نسبت به پروردگار و کسب رضایت و دیدار او داشته باشد، فراگیری این علم و شوق وی برای شناخت آن و افزایش اطّلاعات در این زمینه، از بزرگ‌ترین اهداف و مهم‌ترین خواسته‌هایش خواهد گشت، و دل‌های سلیم و آرام بیشتر از هر چیزی، مشتاق به شناخت این موضوع هستند و فهم حقیقت در این باره، آنان را بیشتر از هر چیزی خوشحال می‌کند.»[6]

مدار سعادت و رسیدن به کمال و درجات بالا و کسب نعمت‌های دنیا و آخرت و دستیابی به مهم‌ترین و بهترین اهداف و آرزوها و هدایا، همین نوع شناخت است. احوال مردم در این زمینه متفاوت است، به گونه‌ای که برخی به نعمت‌ها و درجات زیادی دست می‌یابند و برخی کمتر و برخی نیز به کلّی محروم می‌شوند. فضل و احسان در اختیار الله است و به هر کس که بخواهد می‌دهد و الله متعال دارای فضل و بسیار بزرگ است.

هر گاه بنده پروردگارش را بشناسد و او را محبوب خود قرار دهد و عبادت الله را به جای آورد و دستوراتش را اجرا کند و از ممنوعاتش دوری نماید، این معرفت و بندگی برایش حاصل می‌شود؛ معرفت و عبودیّتی که مقصد آفرینش و امر و نهی الهی و کمال و هدف مطلوب انسان است، بلکه «نیاز روح و روان‌ها به شناخت آفریدگار و محبّت و ذکر او و شادمانی از این طریق و طلب وسیله برای این مطلب و تقرّب به الله، بیشتر از نیاز آنها به هر چیز دیگری است و تنها راه کسب این موارد، شناخت اسماء و صفات الهی است و هر اندازه که بنده در این باره آگاه‌تر باشد، الله را بیشتر می‌شناسد و بیشتر به دنبال رسیدن و تقرّب به الله است، و هر اندازه که انسان در این زمینه نادان باشد، کمتر الله را می‌شناسد و از او دور می‌شود. الله متعال به همان اندازه خودش را به بنده می‌شناساند که بنده در این زمینه تلاش کند.»[7]

حافظ ابن کثیر / در تفسیر آیۀ: ﴿إِنَّمَا یَخۡشَى ٱللَّهَ مِنۡ عِبَادِهِ ٱلۡعُلَمَٰٓؤُاْۗ [فاطر: 28] می‌گوید: «یعنی عالمانی که الله را می‌شناسند، به درستی از الله می‌ترسند، زیرا هر اندازه که شناخت و علم آدمی نسبت به ذات دانا و متّصف به صفات کمال و صاحب اسمای حسنا کامل‌تر باشد، ترس از او نیز بیشتر می‌گردد.»[8]

بنابراین شناخت الله، ترس و تقوا و امید و آرامش دل را تقویت می‌کند و بر ایمان بنده می‌افزاید و منجر به انواع عبادت می‌گردد و با وجود آن، حرکت قلب به سوی پروردگار و تلاش آن برای دستیابی به رضایت او تعالی، سریع‌تر از وزیدن باد در وزیدن‌گاه‌ها خواهد بود، که به سمت راست و چپش نمی‌نگرد، و توفیق به دست الله یگانه است و هر نوع تغییر و توانی در اختیار اوست.

***



[1]- الصّواعق المرسلة، ج 4، ص 1489.

[2]- جلاء الأفهام، صص 285- 286.

[3]- مسند امام احمد، ج 4، ص 126؛ سنن ابن ماجه، شمارۀ حدیث: 43؛ و سایر کتاب‌های حدیثی، به روایت عرباض بن ساریه س. اسناد این روایت صحیح است؛ نک: السّلسلة الصّحیحة، شمارۀ حدیث: 937.

[4]- صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: 1844.

[5]- طبرانی در المعجم الکبیر، ج 2، ص 155، با اسنادی صحیح؛ نک: السّلسلة الصّحیحة، شمارۀ حدیث: 1803.

[6]- الصّواعق المرسلة، ج 1، ص 161.

[7]- الکافیة الشّافیة، صص 3- 4.

[8]- تفسیر ابن کثیر، ج 3، ص 553.

جایگاه و ارزش علم به اسماء و صفات الهی

جایگاه و ارزش علم به اسماء و صفات الهی

بدون تردید شناخت نام‌های حسنای الله تعالی، دانشی با ارزش و مهم و بلکه فقه اکبر است، و پیش از هر نوع علمی، داخل در این سخن پیامبر ج است که فرمودند: «مَنْ یُرِدْ اللَّهُ بِهِ خَیْرًا یُفَقِّهْهُ فِی الدِّینِ»[1]؛ «کسی که الله متعال به او ارادۀ خیر کند، وی را دانشمند در دین می‌گرداند.» این دانش، بهترین دانشی است که روح و روان‌ها مشغول به کسب آن شده‌اند و برترین علمی است که خردمندان و راهنمایان، برای تحصیل آن تلاش نموده‌اند و بلکه هدفی است که سبقت‌گیرندگان به سوی آن از یکدیگر پیشی گرفته‌اند و نهایتی است که رقابت‌کنندگان برای رسیدن به آن، با یکدیگر رقابت کرده‌اند. این دانش، پایۀ رسیدن به الله ﻷ و مقدّمه و درآمدی محکم و استوار برای کسب محبّت و رضایت او تعالی و صراط مستقیم برای هر کسی است که الله متعال وی را دوست بدارد و برگزیند.

همان گونه که هر بنایی پایه و اساسی دارد، پایه و بنیان دین، ایمان به الله و اسماء و صفات اوست. و هر اندازه که این پایه و اساس محکم و استوار باشد، به همان اندازه بنای دین را با قوّت و ثبات بیشتری نگه می‌دارد و از تخریب و سقوط در امان می‌ماند.

ابن قیّم / می‌گوید: «هر کس که قصد بلندکردن و بالابردن بنایش را دارد، باید که پایه و اساسش را محکم و استوار سازد و به آن توجّه زیادی کند، زیرا که بلندی و برتری بنا به اندازۀ استحکام پایه و اساس آن است. اعمال و درجات همچون بنا هستند و اساس آنها ایمان است و هر اندازه که پایه و اساس محکم و استوار باشد، به همان اندازه بنا را نگه می‌دارد و محافظت می‌کند و اگر بخشی از بنا تخریب شود، اصلاح و تعمیرش آسان است، امّا اگر پایه و اساس محکم نباشد، نمی‌توان بنا و ساختمان را بالا برد و ثابت و پا برجا نمی‌ماند و در صورتی که بخشی از آن تخریب شود، کلّ ساختمان تخریب می‌گردد و یا اینکه در معرض نابودی قرار می‌گیرد.

بنابراین فرد آگاه تمام تلاشش را به منظور استحکام پایه و اساس به کار می‌گیرد، ولی انسان نادان بدون اینکه پایه و اساس را محکم کند، بنا را بالا می‌برد و در نتیجه، بنایش نابود خواهد شد. الله ـ می‌فرماید:

﴿أَفَمَنۡ أَسَّسَ بُنۡیَٰنَهُۥ عَلَىٰ تَقۡوَىٰ مِنَ ٱللَّهِ وَرِضۡوَٰنٍ خَیۡرٌ أَم مَّنۡ أَسَّسَ بُنۡیَٰنَهُۥ عَلَىٰ شَفَا جُرُفٍ هَارٖ فَٱنۡهَارَ بِهِۦ فِی نَارِ جَهَنَّمَۗ [التّوبة: 109]

«آیا کسی ‌که اساس (و بنیان) آن را بر ترس از الله و خشنودی (او) بنا کرده، بهتر است یا کسی ‌که اساس (و بنیان) آن را بر کنار پرتگاه سستی بنا نهاده است، سپس (ناگهان) با او در آتش جهنّم فرو ریزد؟!»

از این رو، پایه و اساس برای بنای اعمال به مانند قوّت و نیرو برای بدن انسان است و اگر توان و نیروی انسان زیاد باشد، بدن را حفاظت می‌کند و از بسیاری آفات و بیماری‌ها در امان می‌ماند، ولی اگر توان و نیرویی نداشته باشد، نمی‌تواند بدن را نگه دارد و آفات و بیماری‌ها زودتر به آن سرایت می‌کند.

پس بنیان دینت را بر استحکام و استواری اساس ایمان بر پا کن، که هر گاه بخشی از آن تخریب شود، اصلاح و تعمیر آن بخش، برای تو آسان‌تر از تخریب پایه و اساسش خواهد بود.

این پایه و اساس، دو مورد است:

1.     صحّت شناخت نسبت به الله و امر و اسماء و صفات او تعالی؛

2.     فرمانبرداری محض و خالص برای الله و پیامبرش.

این محکم‌ترین پایه‌ای است که بنده می‌تواند بنای دینش را بر آن استوار سازد و بر این اساس هر اندازه که بخواهد، آن را بالا ببرد.»[2]

به همین سبب، دلایل فراوانی در قرآن کریم وجود دارد که اساس و اصل مذکور را تأیید و اثبات می‌کند و حتّی می‌توان گفت که در تمامی آیات قرآن، نامی از اسم‌های حسنا و صفات والای الهی آمده است، که به روشنی بیانگر اهمّیت علم به آنها و نیاز ضروری به شناخت این اسماء و صفات است. و چرا این ارزش و جایگاه رفیع را نداشته باشد در حالی که هدف خلقت انسان‌هاست و مردم برای تحقیق آنها آفریده شده‌اند. بنابراین توحیدی که الله متعال مخلوقات را برای آن آفرید، بر دو نوع است:

توحید معرفت و اثبات: که شامل ایمان به ربوبیّت و اسماء و صفات الهی می‌شود.

توحید اراده و طلب: یعنی همان توحید عبادت.

آیۀ زیر بیانگر نوع اول است:

﴿ٱللَّهُ ٱلَّذِی خَلَقَ سَبۡعَ سَمَٰوَٰتٖ وَمِنَ ٱلۡأَرۡضِ مِثۡلَهُنَّۖ یَتَنَزَّلُ ٱلۡأَمۡرُ بَیۡنَهُنَّ لِتَعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرٞ وَأَنَّ ٱللَّهَ قَدۡ أَحَاطَ بِکُلِّ شَیۡءٍ عِلۡمَۢا [الطّلاق: 12]

«الله (همان) ذاتی است که هفت آسمان را آفرید، و از زمین (نیز) همانند آنها را (آفرید) و فرمان (الله) پیوسته در میانشان نازل می‌شود تا بدانید که الله بر هر چیزی تواناست، و اینکه علم الله به هر چیزی احاطه دارد.»

و این آیه بر نوع دوم دلالت می‌کند:

﴿وَمَا خَلَقۡتُ ٱلۡجِنَّ وَٱلۡإِنسَ إِلَّا لِیَعۡبُدُونِ [الذّاریات: 56]

«و من جن و انس را نیافریده‌ام مگر برای اینکه مرا عبادت کنند.»

مخلوقات بدین منظور آفریده شدند که نسبت به الله متعال شناخت حاصل نمایند و پس از آن، عبادت کنند و از این رو، توحید علم و عمل است.

در قرآن کریم، آیات فراوانی وجود دارد که دستور به فراگیری این علم شریف و توجّه به این اصل مهم و بزرگ می‌دهد؛ از جمله:

﴿فَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ [البقرة: 209]

«بدانید که الله توانمند حکیم است.»

﴿وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ بِکُلِّ شَیۡءٍ عَلِیمٞ [البقرة: 231]

«و بدانید که الله به هر چیزی داناست.»

﴿وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ بِمَا تَعۡمَلُونَ بَصِیرٞ [البقرة: 233]

«و بدانید که الله به آنچه انجام می‌دهید، بیناست.»

﴿وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ غَفُورٌ حَلِیمٞ [البقرة: 235]

«و بدانید که الله آمرزندۀ بردبار است.»

﴿وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٞ [البقرة: 244]

«و بدانید که الله شنوای داناست.»

﴿وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ غَنِیٌّ حَمِیدٌ [البقرة: 267]

«و بدانید که الله بی‌نیاز ستوده است.»

﴿ٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ شَدِیدُ ٱلۡعِقَابِ وَأَنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِیمٞ [المائدة: 98]

«بدانید که الله سخت‌کیفر است و (در عین حال) الله آمرزندۀ مهربان است.»

﴿فَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ مَوۡلَىٰکُمۡۚ نِعۡمَ ٱلۡمَوۡلَىٰ وَنِعۡمَ ٱلنَّصِیرُ [الأنفال: 40]

«پس بدانید که الله سرپرست (و مولای) شماست، چه نیکو سرپرست و چه نیکو یاوری است!»

﴿وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ مَعَ ٱلۡمُتَّقِینَ [البقرة: 194]

«و بدانید که الله با پرهیزگاران است.»

﴿وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ یَعۡلَمُ مَا فِیٓ أَنفُسِکُمۡ فَٱحۡذَرُوهُۚ [البقرة: 235]

«و بدانید که الله آنچه را که در دل‌های شماست می‌داند، پس از (مخالفت با) او بترسید.»

﴿فَٱعۡلَمۡ أَنَّهُۥ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا ٱللَّهُ [محمّد: 19]

«پس (ای پیامبر!) بدان که معبودی (به حق) جز الله نیست.»

تقریبا 30 آیه در این زمینه آمده است.

الله ﻷ اسماء و صفاتش را در قرآن مجید بسیار بیان فرموده و هیچ موردی را به این اندازه نیاورده است، زیرا موضوع مذکور برترین و مهم‌ترین و والاترین مسأله‌ای است که در قرآن بیان شده است.

شیخ الإسلام ابن تیمیّه / می‌گوید: «در قرآن کریم، اسماء و صفات و افعال الهی بیشتر از موضوع خوردن و نوشیدن و ازدواج در بهشت بیان و تکرار شده است. آیات مشتمل بر بیان اسماء و صفات او تعالی مهم‌تر از آیات مربوط به معاد هستند و مهم‌ترین آیه در قرآن کریم، آیة الکرسی است که شامل اسماء و صفات الهی است، چنانچه مسلم / در حدیث صحیحی آورده است که پیامبر ج به أبیّ بن کعب س فرمودند: «أَتَدْرِی أَیُّ آیَةٍ فی کِتَابِ اللهِ أَعْظَمُ؟»؛ «آیا می‌دانی که کدام آیه در قرآن کریم، بزرگ‌تر [بهتر] است؟» أبی پاسخ داد:

﴿ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ٱلۡحَیُّ ٱلۡقَیُّومُۚ [البقرة: 255]

«الله (معبود بر حق است) هیچ معبودی به حق جز او نیست.»

 رسول الله ج با دست خویش به سینۀ او زدند و فرمودند: «لِیَهْنِکَ الْعِلْمُ أَبَا الْمُنْذِرِ»؛ «ای ابا منذر! این علم برایت گوارا [و مبارک] باد.» 

برترین سوره نیز سورۀ أمّ القرآن [فاتحه] است، چنانکه در صحیح بخاری آمده است که رسول الله ج به ابو سعید بن معلی س فرمودند:

«إنّه لَم ینزلْ فی التّوراةِ، ولا فی الإنجیلِ، ولا فی الزّبورِ، ولا فی الْقُرْآن مثلُها، وَهیَ السَّبعُ المثانی والْقُرْآن العظیمُ الَّذی أوتیتُهُ».[3]

 «همانا نه در تورات و نه در انجیل و نه در زبور و نه در قرآن، به مانند آن نازل شده است، و آن سبع مثانی [هفت آیه‌ای که دو بار نازل شده] و قرآن بزرگی است که به من داده شده است.»

در این سوره، اسماء و صفات الهی بیشتر از موضوع معاد بیان شده است.

در حدیثی صحیح از پیامبر ج و با چندین سند، روایت شده است که ﴿قُلۡ هُوَ ٱللَّهُ أَحَدٌ معادل یک سوم قرآن است.[4] و نیز در حدیث صحیحی آمده است که رسول الله ج به فردی که این سوره را می‌خواند و می‌گفت: من آن را دوست دارم، زیرا صفت رحمان است، بشارت دادند که الله متعال او را دوست دارد.[5] بنابراین فرمودند که الله ﻷ کسی را که ذکر صفات او تعالی را دوست داشته باشد، دوست دارد، و این موضوعی گسترده است.»[6]

تمامی موارد مذکور، به روشنی بیانگر اهمّیت و جایگاه و خیرات و فواید زیاد این علم شریف است، و اینکه اصلی از اصول ایمان و رکنی از ارکان دین و اساسی از پایه‌های دین اسلام به شمار می‌رود و مقام‌های رفیع و جایگاه‌های والایش مبتنی بر آن است. و چگونه امکان دارد که امور و شرایط مردم درست و اصلاح شود بدون اینکه آفریدگار و پروردگار و روزی‌دهندۀ خویش را بشناسند؟! و بدون اینکه اسم‌های حسنا و صفات والا و کاملش را که دلالت بر جلال و عظمت او تعالی می‌کند، بشناسند؟! و بدون اینکه بدانند او معبود بر حق است و هیچ معبودی غیر از او نیست؟! امّا بیشتر مردم را آنچه برایشان آفریده شده است، از آنچه برای آن آفریده شده‌اند، غافل کرده است، در حالی که الله ـ بندگانش را از این مورد بر حذر می‌دارد:

﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تُلۡهِکُمۡ أَمۡوَٰلُکُمۡ وَلَآ أَوۡلَٰدُکُمۡ عَن ذِکۡرِ ٱللَّهِۚ وَمَن یَفۡعَلۡ ذَٰلِکَ فَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡخَٰسِرُونَ [المنافقون: 9]

«ای کسانی‌ که ایمان آورده‌‌اید! اموالتان و فرزندانتان شما را از یاد الله غافل نکند، و هر کس که چنین کند، پس آنان زیانکاران هستند.»

و فقط الله تعالی کمک‌کننده و توفیق‌دهنده برای هر خیری است.



[1]- متّفق‌علیه: صحیح بخاری، شمارۀ حدیث: 71؛ صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: 1037.

[2]- الفوائد، ص 175.

[3]- در صحیح بخاری، شمارۀ حدیث: 4474 آمده است که ابو سعید بن معلی س می‌گوید: پیامبر ج به من فرمودند: «لأُعلِّمنَّکَ سورةً هی أعظمُ السوَرِ فی الْقُرْءَان، قبل أنتخرجَ منَ المسجدِ»؛ «پیش از اینکه از مسجد خارج شوی، سوره‌ای به تو خواهم آموخت که بزرگ‌ترین [بهترین] سورۀ قرآن است.» سپس دستم را گرفتند و زمانی که خواستند بیرون شوند، پرسیدم: مگر نفرمودید که بزرگ‌ترین [مهم‌ترین] سورۀ قرآن را به تو خواهم آموخت؟ ایشان فرمودند: «وَهیَ السَّبعُ المثانی والْقُرْآن العظیمُ الَّذی أوتیتُهُ»»؛ «و آن سبع مثانی و قرآن بزرگی است که به من داده شده است.»

امّا به مانند عبارت فوق در مسند امام احمد، ج 2، ص 357 آمده است که ابوهریره س می‌گوید: أبی س سورۀ أمّ القرآن [فاتحه] را برایم تلاوت کرد و گفت: سوکند به ذاتی که جانم در دست اوست، نه در تورات و نه در انجیل و نه در زبور و نه در قرآن، به مانند آن نازل نشده است؛ همانا آن سبع مثانی و قرآن بزرگی است که به پیامبر ج داده شده است. اسناد این روایت، صحیح است.

[4]- صحیح بخاری، شمارۀ حدیث: 5013، به روایت ابو سعید خدری س؛ صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: 811، به روایت ابو درداء س، و شمارۀ حدیث: 812، به روایت ابو هریره س.

[5]- صحیح بخاری، شمارۀ حدیث: 7375؛ صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: 813.

[6]- درء التّعارض، ج 5، صص 310- 312.