اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

237- بجا آوردن وعده‫های رسول الله ج

237- بجا آوردن وعدههای رسول الله ج

جابر بن عبدالله ب آوردهاند: اموالی از بحرین به ابوبکر صدیق س رسید. ایشان در بین مردم اعلام کرد: اگر رسول الله ج به کسی اموالی را وعده داده بود به ما مراجعه کند، ما تمامی وعدههای پیامبر خدا ج را بجای خواهیم آورد. من به حضرت ابوبکر صدیق گفتم که رسول الله ج به من فرموده بود:

«لو قد جاء مال البحرین قد أعطیتک هکذا وهکذا وهکذا».

"وقتی که مالهای بحرین بیاید به تو چنین و چنان میدهم".

آن حضرت دو کف دست‌هایش را کنار هم گذاشته سه بار اشاره فرمود. حضرت ابوبکر صدیق س دو کف دستش را پر از درهم کرده به من داد و گفت این‌را بشمار. من پول‌ها را شمردم پانصد درهم بود. ابوبکر صدیق به من فرمود: یک هزار دیگر نیز بردار. پس از آن ایشان به تمام افرادی که رسول الله ج به آن‌ها وعدههای داده بود، مال و پول پرداخت کرد وعدههای پیامبر خدا ج را بجای آورد.[1]



[1]- صحیح البخاری: 2296، وصحیح مسلم: 2314.

236- احتیاطات لازم در انتخاب سربازان

236- احتیاطات لازم در انتخاب سربازان

حضرت ابوبکر س برای فرماندهان لشکرش؛ حضرت خالد و عیاض س نامه نوشته بود که تنها آن سربازان جان بر کفی را همراه خود به میدان‌های کارزار برند که در جهاد بر علیه مرتدان و آشوبگران شرکت داشتهاند، و آن مسلمانانی را ترجیح دهند که در دوران فتنه بر ایمانشان ثابت قدم مانده بودند. و هیچ یک از افرادی که پس از رحلت رسول اکرم ج از دین بازگشته مرتد شدند را در سپاه خود جای ندهند، تا خلیفه درباره آن‌ها تصمیم بگیرد. در آغاز این جنگ‌ها هیچ یک از مرتدان سابق حق مشارکت نداشت، البته بعدها پس از آنکه ثابت کردند بر ایمانشان ثابت قدم ماندهاند و ایمان در دل‌هایشان ماندگار شده به آن‌ها نیز اجازه مشارکت در جهاد داده شد.[1]



[1]- تاریخ الطبری: 4/ 163.

235- مثنی بن حارثه شیبانی

235- مثنی بن حارثه شیبانی

به حضرت ابوبکر صدیق س اطلاع رسید شخصی بنام مثنی بن حارثه شیبانی با گروه کوچک لشکریانش از شمال بحریه تا دهانه دجله و فرات پیشروی کرده است. آن دسته از حاکمان ایرانی که برای گسترش دایره آشوب و فتنه در منطقه، از مرتدان بحرین حمایت میکردند در مقابل او اسلحهشان را به زمین انداخته، در خود توان مقابله با او را ندیده عقب نشینی کردند!

خلیفه پیامبر اکرم ج ایشان را رسما به عنوان فرمانده سپاهی تعیین نموده، دستور داد تا در جنگ‌های عراق نقش داشته باشد. مثنی نیز از توان و قدرت و صلاحیت‌های خدادادیش به نحو أحسن استفاده کرد و در جنگ‌های آزاد سازی عراق نقش بسیار بزرگی را ایفا نمود.[1]

جان نثاری و ایثار حضرت مثنی بن حارثة س

حکایت جانفشانی حضرت مثنی بن حارثه س از جمله جان نثاری و فداکاریهای جاویدان و ماندگار تاریخ جهاد در عراق است. او دوش بدوش افراد قبیلهاش سخت مشغول نبرد در عراق بود. چون خبر رشادت‌های این قبیله و مردان نامی آن بگوش حضرت ابوبکر صدیق رسید بسیار شادمان گشت و حضرت مثنی را به عنوان فرمانده قومش تعیین نمود. تاریخ این حکایت برمیگردد به قبل از آمدن خالد به عراق، بعدها وقتیکه حضرت ابوبکر برای فتح عراق نقشه کاملی را طرح ریزی کرد حضرت خالد را برای اجرای آن نقشه مناسبتر دید. ایشان به حضرت مثنی نامهای نوشت و بدو دستور داد به سپاه خالد بپیوندد و از او اطاعت کند. حضرت مثنی با خوشحالی تمام فورا به دستور خلیفه لبیک گفته همراه با سپاهیانش به لشکر خالد پیوست. این فرمانبرداری ایشان که بیانگر ایمان و اخلاص و صداقت اوست تا ابد بر صفحات تاریخ به یادگار میماند. هرگز به ذهن او خطور نکرد؛ به بهانه بزرگی سپاهش و یا اینکه او پیش از خالد در میدان کارزار عراق رشادت‌ها کاشته از اطاعت و فرمانبرداری خالد سرباز زند و خود را برای سپاهسالاری و رهبری کل سپاه از حضرت خالد سزاوارتر بداند. ایشان مثالی در اطاعت و فرمانبرداری به نمایش گذاشت و بدون چون و چرا سر تسلیم در مقابل دستور خلیفه رسول الله ج خم کرد.[2]



[1]- الصدیق أبوبکر، اثر/ محمد حسین هیکل، ص: 379، 384.

[2]- التاریخ الإسلامی، اثر/ الحمیدی: 9/130، و أبوبکر الصدیق، اثر/ دکتر خالد الجنانی، ص:45، و مشاهیر الخلفاء و الأمراء، اثر/ البسام العسلی، ص:127.

234- انتخاب "حیره" از روی اهمیت جغرافیایی آن

234- انتخاب "حیره" از روی اهمیت جغرافیایی آن

سبب اصلی دستور حضرت ابوبکر س برای سیطره بر "حیره" برمیگردد به اهمیت و جایگاه استراتیژی و جغرافیایی بسیار حساس آن، چرا که حیره از جنوب شهر کوفه حالی تنها سه میل فاصله داشت و در مسیر یک ساعتی جنوب شرق نجف قرار دارد. هر شخص با یک نگاه به نقشه فورا متوجه اهمیت جغرافیایی آن میشود. حیره در مرکز تمامی رفت و آمد و مواصلات منطقه قرار داشت. تمامی راه‌های منطقه در این جا بهم میرسید. این شهر بوسیله رودخانه فرات از شرق به "مدائن" وصل میشد. از طرف شمال به "هیت" متصل بود. مسافرانی که در مسیر رودخانه فرات به طرف بالا حرکت میکردند پس از گذشتن از پل انبار وارد شهر "انبار" میشدند. حیره از جهت غرب به سرزمین شام وصل میشد، و شهر مشور "ابله" که در کنار شهر بصره کنونی واقع بود، در جنوب شرقی آن قرار داشت. این منطقه از شرق با شهر سر سبز "کسکر" رابطه داشت و با رودخانه دجله به نعمانیه نیز وصل میشد. با این تفاصیل موقعیت جغرافیایی آن بخوبی روشن میگردد. نقشه حضرت ابوبکر س در ارسال دو لشکر به فرماندهی حضرت خالد و عیاض برای فتح این منطقه کاملا درست و بیانگر عمق دید استراتیژی ایشان است. چرا که حیره در واقع قلب عراق بود و پایتخت شاهنشاه ایران؛ مدائن (طیسفون)، در تیر رس آن بود.

ایرانیان نیز بر اهمیت جغرافیایی این منطقه بدرستی واقف بودند، به همین دلیل آن‌ها با لشکرکشی مداوم کوشش میکردند به هر بهایی شده آن‌را دوباره به چنگ درآورند، چرا که بدست گرفتن حیره ضامن حفاظت از تمام مناطقی بود که در غرب رودخانه فرات قرار داشت. علاوه بر آن این منطقه برای سپاه اسلام از اینرو نیز بینهایت حائز اهمیت بود که میتوانست مهم‌ترین لشکرگاه مسلمانان برای جنگ با رومیان باشد.[1]

تکنیک حضرت ابوبکر س برای رسیدن به حیره از دید فنون جنگی روز، سیاستی بسیار دقیق برای محاصره دشمن به شمار میآید؛ یعنی دشمن را در آن واحد از چهار طرف محاصره کردن. از اینگونه درایت و نقشههای دقیق جنگی حضرت ابوبکر س این واقعیت بخوبی نمایان میشود که فتح عراق و فتح اطراف شبه جزیره عرب بوسیله مجاهدان جان بر کف سپاه اسلام و شامل کردن همه این مناطق به حکومت اسلامی یک حادثه اتفاقی و یک شانس نبود، بلکه همه این موفقیت‌های پیاپی نتیجه سیاست‌های درست و نقشههای دقیق نظامی بود.[2]

حضرت ابوبکر س هنگام برنامهریزی برای نقشههای جهادی به مسائلی چون تنظیم و ترتیب سپاه، راهنمایی و دستورات مربوطه، نیازهای سربازان و تعیین هدف، توجه خاصی میکردند. همچنین به قضایایی چون؛ تعاون مشترک بین لشکرهای مختلف و آنچه به کنترل میدان کارزار مربوط میشد نیز اهتمام خاصی مبذول میداشت. البته ایشان دست فرمانده را در اتخاذ تدابیر مناسب در میدان کارزار کاملا باز گذاشته بود تا هرگاه موقعیت را مناسب دید با تاکتیک‌های نظامی دشمن را به دام بیندازد و هر نقشه و برنامهای که برای شکست دشمن کار آمد باشد را فورا اجرا کند.[3]

 

حیره قلب عراق، و نزدیکترین مکان به مدائن؛ پایتخت شاهنشاه فارس بود.



[1]- معارک خالد بن ولید ضد الفرس، اثر/ عبدالجبار السامرائی، ص: 35.

[2]- أبوبکر الصدیق، اثر/ دکتر خالد الجنانی، ص: 45.

[3]- مشاهیر الخلفاء والأمراء، اثر/ بسام العسلی، ص: 127.

233- مهارت جغرافیایی حضرت ابوبکر س

233- مهارت جغرافیایی حضرت ابوبکر س

اوامر صادره از طرف حضرت ابوبکر س به دو ژنرال ارتش؛ حضرت خالد و عیاض س، بیانگر عمق درایت و فهم و مهارت ایشان بر جغرافیای منطقه است.

ایشان گزارش کاملی از وضع نظامی، جغرافیایی، و تکنیکی مورد نیاز برای ژنرال‌هایش تهیه نمود. خط سیر هر کدام از سپاه سالاران را تعیین نموده، به هر یک از آن‌ها گفت که از کجا وارد عراق شوند. با یک نگاه به فرمان‌ها و دستورهای صادره از حضرت ابوبکر س به فرماندهانش، ناخودآگاه بدین نتیجه میرسی که او پس از رسول‌الله (محمد مصطفی ج)، در میان مسلمانان بزرگترین و شاخصترین رهبری است که در قلب پایتخت حجاز نشسته و تمامی منطقه را بدرستی زیر نظر دارد. گویا نقشه کامل عراق با تمام ریز و درشت سیاسی جغرافیایی و استراتیژی آن جلوی روی او قرار دارد. چشم‌های تیز بین او تمامی شاهراهای واقع در طول و عرض عراق را با احتیاط کامل بررسی میکند. بر مبنای همین مهارت و شناخت جغرافیایی ایشان بود که؛ به حضرت خالد س دستور دادد از منطقه پایین شهر "ابله" که در جنوب غربی عراق قرار دارد، وارد آن کشور شود. و به فرمانده دیگرش "عیاض" دستور دادند که از قسمت بالایی منطقه "فصیح" در شمال شرقی وارد شود. و به هر دو دستور داده بود؛ در قلب عراق با هم جمع شوند. البته در کنار همه این‌ها، فراموش نکرد که به سرکردههای ارتش دستور دهد حق ندارند کسی را بزور همراه با لشکر ببرند و نه اینکه کسی را مجبور کنند در جنگ شرکت کند. ایشان لشکری از مجاهدان داوطلب و عاشق و شیفته جهاد، و جانثارانی میخواست نه افرادی که با زور مجبور به پیوستن به ارتش شوند.[1]



[1]- الفن العسکری، اثر/ دکتر یاسین سوید، ص: 83، 84.