اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

172- ریشه کن کردن فتنه مرتدان..

172- ریشه کن کردن فتنه مرتدان..

در اینکه حضرت ابوبکر واقعا شخصیتی نابغه و بیمانند بود، نباید کوچکترین شک و تردیدی بدل راه داد. برنامههای ایشان در ریشه کن ساختن فتنه و آشوب مرتدان بسیار حکیمانه و با جرأت و شهامت بود. پس از رحلت جانگداز حضرت رسول اکرم ج بیشتر قبیلههای عرب از اسلام بازگشتند، حضرت ابوبکر چون ژنرالی کارکشته فورا سپاه اسلام را بسیج کرده در طول و عرض جزیره عربستان اکیپ‌ها و گشت‌های ویژه گسیل داشت. به فرمانداران نظامی مشهور و پهلوانان نامدار دستور داد تا در تمامی صحرای عربستان پخش شده این فتنه نو پا را در نطفه خفه کنند. لیست فرماندهان و سپاهیانی که ایشان به مناطق مختلف اعزام کردند از قرار زیر است:

سپاه شماره 1 : خالد بن ولید را برای سرکوبی "طلیحه بن خویلد اسدی" اعزام نمود و دستور داد پس از پایان مأموریت خود بسوی "مالک بن نویره" برود.

سپاه شماره 2 : عکرمه بن أبوجهل س را برای سرکوبی مسیلمه کذاب و بنو حنیفه به یمامه فرستاد.

سپاه شماره 3 : مهاجر بن أبو أمیه س را برای سرکوبی اسود عنسی و قیس بن مشکوح راهی یمن نمود.

سپاه شماره 4 : خالد بن سعید را به روستاها و حومه اطراف سرزمین شام فرستاد.

سپاه شماره 5 : عمرو بن عاص را برای سرکوبی بنوقضاعه، و بنو ودیعه، و بنو حارث بطرف شمال اعزام کرد.

سپاه شماره 6 : حذیفه بن محصن غلفانی را برای سرکوبی "اهل ربا" به عمان فرستاد.

سپاه شماره 7 : عرفجه بن هرثمه را به جنوب شرق شبه جزیره عربستان برای سرکوبی "مهره" اعزام نمود.

سپاه شماره 8 : شرحبیل بن حسنه را برای کمک عکرمه به یمامه فرستاد.

سپاه شماره 9 : معن بن حاجز را بطرف بنو سلیم و هوازان اعزام داشت.

سپاه شماره 10: سوید بن مقرن را به مناطق پایین یمن فرستاد.

سپاه شماره 11: علاء بن الحضرمی را بطرف بحرین اعزام کرد.[1]



[1]- أبوبکر الصدیق، اثر/ محمد رشید رضا.

171- سفر آخرت حضرت فاطمه الزهراء

171- سفر آخرت حضرت فاطمه الزهراء

حضرت فاطمه الزهراء ل در شب چهارشنبه 3 رمضان المبارک سال یازدهم هجری وفات کرد.

امام مالک با سند خود آورده است:" حضرت فاطمه الزهراء ل در بین مغرب و عشاء وفات کرد. حضرت ابوبکر، عمر، عثمان، زبیر و عبدالرحمن بن عوف به خانه وی رفتند. وقتی جسد مبارکش برای نماز جنازه آماده شد حضرت علی س روی به خلیفه مسلمانان کرد و به ایشان گفت:" شما نماز جنازه را امامت دهید".

حضرت ابوبکر س فرمود: «و أنت شاهد یا أبا الحسن؟!». " در حضور شما من چطور نماز جنازه دهم؟!".

حضرت علی س بر خواسته خود اصرار کرد و گفت:" شما نماز جنازه را امامت دهید، بخدا سوگند! کسی غیر از شما امامت نخواهد داد".

حضرت ابوبکر س با اصرار حضرت علی س نماز جنازه دختر رسول الله ج را برپا داشت. سپس در همان شب حضرت فاطمه ل را دفن کردند.[1]

البته در روایتی دیگر آمده که نماز جنازه حضرت زهراء را خود حضرت علی س امامت داد.[2]

در یکی از گزارش‌های تاریخی بدرستی روشن شده که چون حضرت ابوبکر س نماز جنازه جگر گوشه پیامبر ج؛ حضرت فاطمه الزهراء، را بجای آورد در آن چهار بار تکبیر گفت.[3]



[1]- الریاض النضرة فی مناقب العشرة، از/ محب الطبری: 1/ 82.

[2]- صحیح مسلم، حدیث:1759.

[3]- المرتضی، از/ أبی الحسن الندوی، ص:94.

170- مشاور خصوصی و راز دان

170- مشاور خصوصی و راز دان

حضرت علی س در تمام مدت خلافت حضرت ابوبکر س مشاور خاص ایشان بود و حضرت ابوبکر همه اسرار دولت را با او مطرح می‌کرد.

هیچ چیزی نزد او چون اسلام و منافع مسلمانان اهمیت نداشت و حاضر بود در راه آن از جان و مال خود بگذرد. حضرت علی س علاقه و محبت و اخلاص و ارادت خاصی نسبت به ابوبکر داشت. اشتیاق وی در خیر خواهی و فروغ اسلام و مسلمانان، دوام و استحکام خلافت اسلامی، وحدت و همبستگی مسلمانان را به بضوح می‌شد از سیمای وی خواند. تصویری روشن از این احساسات خروشان و عواطف جوشانش را در حادثه جنگ با مردتان میتوان نظاره گر بود؛ حضرت ابوبکر در فضای مه آلود آشوب، و غرش فتنهگران مرتد میخواست خود شخصا رهبری سپاه اسلام برای جنگ با آتش افروزان مرتد را بدست گرفته و بطرف "ذی القصة" در 35 کیلومتری شرق مدینه منوره حملهور شود. ابوبکر که آیتی از شجاعت و دلیرمردی بود آرزو داشت جان بر کف همه خطرها را به جان و دل خریده سینه سپر کند و اسلام را از این چالش‌ها و بحران‌های پیاپی نجات دهد. هر چند از دیدگاه حکیمانه حضرت علی س این جرأت و شهامت حضرت ابوبکر قابل تقدیر و احترام بود، اما میتوانست در صورت شهادت خلیفه عواقب بسیار وخیمی برای مسلمانان به بار آورد، ایشان با بصیرت افروزی خود نزد ابوبکر رفته او را از تصمیمش در رهبری سپاه منصرف نمود و توانست ایشان را از فرماندهی سپاه اسلام بازداشته به مدینه بازگرداند، تا اداره و رهبریت تمام امت نه تنها سر لشکری یک سپاه، را در آن موقعیت بسیار خطرناک بدست گیرد.

حضرت عبدالله بن عمر ب که خود در صحنه بود، این حکایت را چنین تعریف میکند:

چون حضرت ابوبکر بر اسبش سوار شده، خواست به طرف «ذی القصه» حرکت کند، حضرت علی س به پیش آمده مهار اسب ایشان را گرفته گفت: ای خلیفه رسول‌الله! شما به کجا میروید؟! من همان سخنی را به شما میگویم که رسول الله ج در جنگ احد به شما گفته بود: " شمشیرت را در نیام بگذار. به مدینه باز گرد، و با به خطر انداختن جانت ما را دچار مشکل نکن". بخدا سوگند! اگر ما از شما محروم شویم و شما شهید شوید، هرگز حکومت اسلامی بر پا نخواهد ماند.

حضرت ابوبکر س به مشوره برادر ایمانیش حضرت علی س گوش فرا داد و به مدینه منوره بازگشت.[1]

 

تا حضرت ابوبکر بر مرکبش نشست، حضرت علی س به جلو آمده مهار آن‌را گرفت...



[1]- البدایة والنهایة: 6/ 314، 315.

169- رفتارشان با استاندارها

169- رفتارشان با استاندارها

رابطه حضرت ابوبکر س با امیران و کارمندانش بسیار محترمانه و صمیمی بود. آن‌ها همیشه با هم در رابطه بودند. تمام کابینه حکومت او در پی ترقی و پیشرفت جامعه و رفاه و آسایش مردم و برقراری امنیت بود. والیان ایشان در بیشتر موارد به ایشان نامه مینوشتند و با ایشان در امور انتظامی و اداره کشور مشوره میکردند. او نیز مشکلات آن‌ها را بر طرف کرده، مشوره و رأی خود را درباره مسائل مطرح شده برایشان مینوشت. پستچیان مرتب اخبار جهاد و خبرهای لشکرهایی که با مرتدان بر سر پیکار بودند را به او میرساندند. البته امیر هر منطقه نیز خبرهای مهم حوزه استحفاضی خود را مرتب به خلیفه گزارش میداد. استاندارهای مناطق مختلف نیز با هم در ارتباط بودند. گاهی با هم دیدار می‌کردند و گاهی هم با رد و بدل کردن پیام از طریق پست از اوضاع و احوال یکدیگر مطلع میشدند. این روابط بسیار نزدیک، پیاپی بطور ویژه بین امیران حضرموت و یمن برقرار بود. استاندارهای سرزمین شام نیز به این روابط نزدیک با همدیگر بسیار اهتمام میورزیدند. در بسیاری موارد آن‌ها برای مشوره و بررسی نقشههای جنگی گرد هم جمع میشدند.

حضرت ابوبکر س در بیشتر اوقات برای امیرانشان نامه میفرستاد. آن‌ها را به بیاعتنایی به دنیا و زهد و پارسایی در آن پند و اندرز میداد و به آمادگی برای آخرت و تقوا و پرهیزکاری تشویق مینمود.

این نامهها رسما از جانب خلیفه صادر شده برای امیران و سرلشکران و فرماندهان ارتش ارسال میشد.[1]



[1]- الولایة علی البلدان، اثر/ دکتر عبدالعزیز العمری: 1/ 56، 57.

168- تعیین استانداران

168- تعیین استانداران

حضرت ابوبکر س در انتخاب سرلشکرها و فرمانداران سپاه، و والیان و استانداران همیشه با صحابه کرام مشورت میکردند. حضرت عمر س و حضرت علی س در رأس مستشاران ایشان قرار داشتند. و شخصی را که میخواست به عنوان امیر اعزام کند در یک نشست خاص با او تفصیلا قضیه را وارسی میکرد. بخصوص وقتی که شخصی را میخواست از جایی به جای دیگر منتقل کند. همانطور که در مورد عمرو بن عاص صورت گرفت. پیامبر خدا ج او را تعیین کرده بود. حضرت ابوبکر س خواستند موقعیت او را تغییر داده سرلشکر سپاه فلسطین قرار دهد، قبل از هر تصمیمی با خود او مشوره کرد، و پس از کسب رضایت او، مسئولیت جدید را به او محول ساخت. به همین صورت به حضرت مهاجر بن أبی أمیه اختیار داد تا در بین استانداری حضرموت و یمن یکی را انتخاب کند. او استانداری یمن را انتخاب کرد، و آن حضرت نیز ایشان را به عنوان استاندار یمن اعزام داشتند.

حضرت ابوبکر س بنا بر سنت رسول الله ج استاندارهای برخی از مناطق را از خود آن مناطق انتخاب میکرد. او برای این رتبه افراد شایسته و با کفایت و پرهیزکار و صالح را انتخاب مینمود. همانطور که استاندارهای با کفایت طائف و برخی قبائل دیگر از بین خود آن‌ها انتخاب شده بودند.

حضرت ابوبکر وقتی کسی را والی منطقهای تعیین مینمود برای او مرسومی به عنوان عهدنامه آن ولایت مینوشت. او در بیشتر موارد حوزه استحفاضی و حدود هر والی را مشخص مینمود که فلان و فلان شهرها تحت مدیریت شما خواهند بود و این در حالی بود که آن مناطق هنوز فتح نشده و تا کنون به مرزهای حکومت اسلامی الحاق نشده بود. در این باب میتوان به امیران و سرداران لشکرهایی که با مرتدان جنگیدند و یا فاتحان سرزمین‌های شام و عراق اشاره نمود. در برخی موارد ایشان بعضی مناطق را به هم ملحق میکرد. بخصوص پس از جنگ‌ها بر علیه مرتدان و استقرار منطقه ایشان چند شهر را زیر یک مدیریت با هم جمع کرد.

مثلا ولایت "کنده" را زیر سرپرستی زیاد بن لبید استاندار حضرموت درآورد، او همزمان استاندار حضرموت بود و همچنین والی کنده.

 

وقتی حضرت ابوبکر س کسی را به عنوان والی تعیین میکرد، برایش عهدنامهای ویژه ولایت آن منطقه مینوشت.