ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
162- بچه خردسال زن طلاق داده شده نزد مادر میماند
حضرت ابوبکر صدیق در یک پرونده بر خلاف دوست قابل اعتماد و صمیمیش؛ حضرت عمر س حکم دادند!
بیائید با هم ببینیم ایشان چطور با این پرونده برخورد کرد:
این جریان از این قرار بود که حضرت عمر فاروق زنی از اهل مدینه داشت و او را طلاق داده بود، از این همسرش پسری داشت بنام "عاصم". پس از مدتی حضرت عمر دید که آن خانم انصاری بچهاش را در بغل گرفته بود. بچه بزرگ شده بود و مادر او را از شیر گرفته بود و بچه اینطرف و آنطرف جست و خیز میزد. حضرت عمر دست بچه را گرفته خواست او را از مادرش جدا کند، البته کمی هم با شدت برخورد کرد. بچه به گریه افتاد. حضرت عمر بدان خانم گفت:" من به فرزندم نسبت به شما بیشتر حق دارم".
این درگیری به نزد حضرت ابوبکر کشانیده شد. حضرت ابوبکر به حق مادر حکم داده فرمود:" محبت و شفقت و مهر و آغوش و بستر مادر برای این پسر بچه از اینکه نزد شما باشد بیشتر اهمیت دارد تا بچه جوان شود و خودش تصمیم بگیرد نزد چه کسی میماند".
البته در گزارش تاریخی دیگر جمله ابوبکر س چنین آمده:
" مادر مهربانتر، دلسوزتر، نرم دلتر، با محبتتر و نرم مزاجتر است. پس تا وقتی ازدواج دیگری نکرده به بچه حقدارتر است".[1]
حضرت ابوبکر س هر جا که نیاز میشد خودشان شخصا به پروندههای قضائی رسیدگی میکرد. در زمان حکومت ایشان هنوز وزارت عدلیه و دادگستری از نیروهای انتظامی جدا نشده بود و نظام عدل و داد همچنان به همان صورتی که در زمان مبارک رسول الله ج جریان داشت اداره میشد. چرا که مردم دست پروردههای خود رسول الله ج بودند و در پرتو نور همان علم و دانش و تربیتی که از آن جناب برگرفته بودند، زندگیشان را اداره میکردند. دستورات و مفاهیم شریعت اسلامی در زندگیشان بسیار عمیق و ریشهدار بود. میتوان گفت تقریبا هیچ اختلافی بین آنها صورت نمیگرفت.
در زمان حکومت ایشان اداره نظام دادگستری در مدینه منوره به حضرت عمر س سپرده شده بود تا ایشان به عنوان معاون در رسیدگی به کارها با حضرت صدیق س همکاری کنند. با این وجود این منصب هنوز هیچ حیثیت مستقلی بخود نگرفته بود.[1]
حضرت ابوبکر س بیشتر قاضیان و استانداران و مسئولینی که پیامبر اکرم ج انتخاب کرده بودند را همچنان بر مناصب خود برقرار داشت تا همچون گذشته مشغول ادای وظائف خود بوده خدماتشان را به امت ارزانی دارند.
160- غم جدایی رسول الله ج را بیاد آور تا بار غمهایت سبک شوند!
حضرت ابوبکر س مردم را به صبر و شکیبایی در مشکلات و مصائب روزگار تشویق میکردند. اگر عزیزی از کسی وفات میکرد، او را با این جملات تسلیت میداد: " با تعزیت بار سنگین مصیبت تمام میشود. گریه و زاری را هیچ فایدهای نیست، برای مؤمن مرگ از مسئولیتهای پیش از آن بسیار آسانتر است، و در مقابل آنچه پیش روی دارد بسیار سختتر".
«اذکروا فقد رسول الله ج تصغر مصیبتکم وعظم الله أجرکم».
"فاجعه فقدان و رحلت رسول الله ج را یادآور شوید، درد و مصیبتهایتان کوچک میشوند، خداوند بر اجر و پاداشتان بیفزاید".[1]
حضرت ابوبکر س با اهل بیت چنان روابط صمیمی و دوستانه همراه با احترامی برقرار نموده بود که در شأن و مقام هر دو طرف بود. دو طرف کاملا نسبت به یکدیگر محبت و دوستی داشتند. حضرت علی س از فرط صمیمیتی که با حضرت ابوبکر داشت یکی از فرزندانشان را ابوبکر نامید و پس از وفات حضرت ابوبکر سرپرستی پسر او "محمد" را که هنوز خردسال بود به عهده گرفت که بعدها در زمان خلافت خود او را فرماندار کرد.[1]
حضرت ابوبکر س از پدر گرامیش (ابوقحافه) بسیار فرمانبردار بود. در ماه رجب سال 12 هجری ایشان برای ادای عمره به مکه رسید، سر ظهر وارد شهر شده به خانه شان رفتند. پدر بزرگوارش ابوقحافه س کنار در نشسته بود. دور و برش چند جوان نیز بودند. به او اطلاع دادند پسرش از راه رسیده است. او فورا برای دیدار پسرش از جا برخواست. حضرت ابوبکر که تازه رسیده بود با دیدن پدرش فورا از شترش پایین پرید و آنرا رها کرده تا هر چه زودتر مراتب احترام و بزرگواری و اطاعت و فرمانبرداری پدر را به نحو احسن بجای آورد. پس از آن مردم یکی یکی میآمدند و به ایشان سلام میکردند. حضرت ابوقحافه به ایشان گفت:" پسرم عتیق! اینها از سرداران قومشان هستند، با آنها بخوبی رفتار کن". حضرت ابوبکر س عرض کردند: «یا أبت لا حول ولا قوة إلا بالله، طوقت أمرا عظیما لا قدرة لی به ولا یدان إلا بالله». " پدر جان! بدون قدرت و توان و توفیق و لطف الهی هیچ مجالی برای انجام کار نیک یا دوری از بدی نیست. بار مسئولیت بسیار سنگینی بر دوشم نهاده شده، من طاقت و توان حمل آنرا ندارم مگر اینکه خداوند مرا یاری دهد".[1]