دلایل فقهایی که در سجده رفتن، فرد را مخیر میدانند
اما این دسته از علما که میگویند فرد مخیر میباشد که هنگام سجده رفتن چگونه به سجده برود، عدم ترجیح بین دو روایات میباشد. همچنانکه از امام نووی / نقل گردیده که گفته است از نظر سنت هیچکدام بر دیگری ترجیح ندارد و هر دو یکسان میباشند. [1] و یا به علت نبود حدیث صحیح در این باره این قول را پذیرفتهاند.
دلایل فقهایی که در سجده رفتن، گذاشتن دستها را منسوخ میدانند
امام بیهقی / روایت میکند:
«أَخْبَرَنَا أَبُو بَکْرٍ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَارِثِ الْأَصْبَهَانِیُّ الْفَقِیهُ، أنبأ أَبُو مُحَمَّدِ بْنُ حَیَّانَ، ثنا ابْنُ الظَّهْرَانِیِّ (ح) وَأَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ زَکَرِیَّا، أنبأ مُحَمَّدُ بْنُ الْفَضْلِ بْنِ إِسْحَاقَ بْنِ خُزَیْمَةَ، أنبأ جَدِّی قَالَا: حدثنا إِبْرَاهِیمُ بْنُ إِسْمَاعِیلَ بْنِ یَحْیَى بْنِ أَبِی سَلَمَةَ بْنِ کُهَیْلٍ، حدثنا أَبِی، عَنْ أَبِیهِ، عَنْ سَلَمَةَ بْنِ کُهَیْلٍ، عَنْ مُصْعَبِ بْنِ سَعْدٍ، عَنْ سَعْدٍ قَالَ: " کُنَّا نَضَعُ الْیَدَیْنِ قَبْلَ الرُّکْبَتَیْنِ، فَأُمِرْنَا بِالرُّکْبَتَیْنِ قَبْلَ الْیَدَیْنِ».[1]
اما اسناد این حدیث واهی میباشد چرا که راویان آن:
إبراهیم بن اسماعیل بن یحیی: ضعیف میباشد. [2]
اسماعیل بن یحیی بن سلمة: متروک میباشد.[3]
یحیی بن سلمة بن کهیل: متروک میباشد.[4]
دلایل فقهایی که در سجده رفتن اول، گذاشتن زانوها را مستحب میدانند
اما این دسته از فقها برای این قول خود چند دلیل دارند که عبارت است از:
دلیل اول) در سنن امام ابو داود / آمده است که:
«حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ، وَحُسَیْنُ بْنُ عِیسَى، قَالَا: حَدَّثَنَا یَزِیدُ بْنُ هَارُونَ، أَخْبَرَنَا شَرِیکٌ، عَنْ عَاصِمِ بْنِ کُلَیْبٍ، عَنْ أَبِیهِ، عَنْ وَائِلِ بْنِ حُجْرٍ، قَالَ: «رَأَیْتُ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ إِذَا سَجَدَ وَضَعَ رُکْبَتَیْهِ قَبْلَ یَدَیْهِ، وَإِذَا نَهَضَ رَفَعَ یَدَیْهِ قَبْلَ رُکْبَتَیْه».[1]
وائل بن حجر س میگوید: پیامبر ج را دیدم که هرگاه به سجده میرفت، زانوهایش را قبل از دستهایش بر زمین قرار میداد و هرگاه که بلند میشد دستهایش را قبل از زانوهایش بلند میکرد.
اما این حدیث منکر میباشد، چرا که راوی این حدیث شریک بن عبدالله نخعی میباشد که هرچند حسن الحدیث میباشد،[2] اما تفرد وی در مقابل احادیث ثقات مقبول نمیگردد و این حدیثی که او از عاصم بن کلیب روایت کرده است، ثقات دیگری مانند «شعبة بن الحجاج،[3] سفیان ثوری،[4] عبدالواحد بن زیاد،[5] عبدالله بن ادریس،[6] خالد بن عبدالله،[7] قیس بن ربیع،[8] ابوالاحوص سلام بن سلیم،[9] زائدة بن قدامة،[10] زهیر بن معاویة،[11] بشر بن مفضل،[12] عنبسة بن سعید،[13] غیلان بن جامع،[14] و ابو عوانة،[15]» از «عاصم بن کلیب عن ابیه عن وائل» روایت کردهاند و همچنین «علقمه بن وائل» این حدیث را از «پدرش وائل» نقل کرده است.[16] اما تمامی اینها فقط گفتهاند که پیامبر ج به سجده رفته و بحثی از چگونگی سجده رفتن رسولالله ج نکردهاند؛ لذا منکر بودن این روایت واضح میباشد.
البته برای این شریک بن عبدالله متابعهای در سنن امام ابو داود / آوردهاند که:
«حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مَعْمَرٍ، حَدَّثَنَا حَجَّاجُ بْنُ مِنْهَالٍ، وَقَالَ هَمَّامٌ: وحَدَّثَنَا شَقِیقٌ، حَدَّثَنِی عَاصِمُ بْنُ کُلَیْبٍ، عَنْ أَبِیهِ، عَنِ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّم فَلَمَّا سَجَدَ وَقَعَتَا رُکْبَتَاهُ إِلَى الْأَرْضِ قَبْلَ أَنْ تَقَعَ کَفَّاهُ».[17]
کلیب از پیامبر ج نقل میکند که: پیامبر ج هرگاه که سجده میکرد زانوهایش قبل از دستهایش بر زمین قرار میگرفت.
رجال این روایت هم همگی «ثقة» میباشند، اما علتی که این حدیث دارد این است که کلیب بن شهاب تابعی میباشد[18] و همچنین شقیق ابو لیث مجهول میباشد و لذا این حدیث مرسل و ضعیف ضعیف میباشد.
دلیل دوم) امام ابو داود / روایت میکند:
«حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مَعْمَرٍ، حَدَّثَنَا حَجَّاجُ بْنُ مِنْهَالٍ، حَدَّثَنَا هَمَّامٌ، حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ جُحَادَةَ، عَنْ عَبْدِ الْجَبَّارِ بْنِ وَائِلٍ، عَنْ أَبِیهِ، أنَّ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَذَکَرَ حَدِیْثَ الصَّلَاةِ قَالَ: فَلَمَّا سَجَدَ وَقَعَتَا رُکْبَتَاهُ إِلَى الْأَرْضِ قَبْلَ أَنْ تَقَعَ کَفَّاهُ».[19]
وائل بن حجر س میگوید: پیامبر ج را دیدم که هرگاه به سجده میرفت زانوهایش را قبل از دستهایش بر زمین قرار میداد.
رجال این روایت همگی «ثقة» میباشند، اما علتی که دارد این میباشد که عبدالجبار بن وائل از پدرش وائل بن حجر س چیزی نشنیده است؛ چرا که پدرش در زمان کودکی وی فوت کرده است و خودش میگوید که من حتی نماز خواندن پدرم را هم به یاد ندارم.
امام ابو داود با سند صحیح روایت میکند:
«حَدَّثَنَا عُبَیْدُ اللَّهِ بْنُ عُمَرَ بْنِ مَیْسَرَةَ الْجُشَمِیُّ، حَدَّثَنَا عَبْدُ الْوَارِثِ بْنُ سَعِیدٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ جُحَادَةَ، حَدَّثَنِی عَبْدُ الْجَبَّارِ بْنُ وَائِلِ بْنِ حُجْرٍ، قَالَ: کُنْتُ غُلَامًا لَا أَعْقِلُ صَلَاةَ أَبِی قَالَ: فَحَدَّثَنِی وَائِلُ بْنُ عَلْقَمَةَ، عَنْ أَبِی وَائِلِ بْنِ حُجْرٍ، قَالَ: صَلَّیْتُ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَکَانَ...». [20]
عبدالجبار بن وائل میگوید: «من بچه بودم و نماز خواندن پدرم را به یاد ندارم و لذا برادرم علقمة بن وائل از پدرم وائل برایم روایت کرد که من با رسول الله ج نماز خواندم...».
دلیل سوم) همچنین امام داود / روایت میکند:
«حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مَعْمَرٍ، حَدَّثَنَا حَجَّاجُ بْنُ مِنْهَالٍ، وَقَالَ هَمَّامٌ: وحَدَّثَنَا شَقِیقٌ، حَدَّثَنِی عَاصِمُ بْنُ کُلَیْبٍ، عَنْ أَبِیهِ، عَنِ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّم فَلَمَّا سَجَدَ وَقَعَتَا رُکْبَتَاهُ إِلَى الْأَرْضِ قَبْلَ أَنْ تَقَعَ کَفَّاهُ».[21]
کلیب از پیامبر ج نقل میکند که: پیامبر ج هرگاه که سجده میکرد زانوهایش قبل از دستهایش بر زمین قرار میگرفت.
علتی که این حدیث دارد این است که کلیب بن شهاب تابعی میباشد[22] و شقیق ابو لیث هم مجهول میباشد و لذا این حدیث مرسل و ضعیف میباشد.
دلیل چهارم) امام بیهقی / روایت میکند:
«وَأَخْبَرَنَا أَبُو بَکْرِ بْنُ الْحَارِثِ الْفَقِیهُ، أنبأ أَبُو مُحَمَّدِ بْنُ حَیَّانَ، حدثنا مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى، حدثنا أَبُو کُرَیْبٍ، حدثنا مُحَمَّدُ بْنُ حُجْرٍ، حدثنا سَعِیدُ بْنُ عَبْدِ الْجَبَّارِ، عَنْ عَبْدِ الْجَبَّارِ بْنِ وَائِلٍ، عَنْ أُمِّهِ، عَنْ وَائِلِ بْنِ حُجْرٍ قَالَ: "صَلَّیْتُ خَلْفَ رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، ثُمَّ سَجَدَ وَکَانَ أَوَّلَ مَا وَصَلَ إِلَى الْأَرْضِ رُکْبَتَاهُ"».[23]
وائل بن حجر س میگوید که پشت سر رسول الله ج نماز خواندم و ایشان به سجده رفتند و اول چیزی که از ایشان به زمین میرسید زانوهایش بود.
اما این حدیث هم قابل استناد نمیباشد چرا که:
محمد بن حجر حضرمی: امام بخاری میگوید: «فیه نظر»، امام ابن حبان میگوید: «یروی عن عمه سعید بن عبد الجبار بنسخة منکرة، لا یجوز الاحتجاج به»، امام ذهبی میگوید: «له مناکیر»، امام ابو حاتم میگوید: «شیخ»[24] و نزد ما هم «ضعیف» میباشد.
سعید بن عبدالجبار بن وائل: امام نسایی میگوید: «لیس بالقوی»، امام ابن معین میگوید: «لیس بثقة»، امام ابن عدی میگوید: «لیس له کثیر حدیث انما له عن ابیه عبدالجبار عن وائل احادیث یسیرة نحو الخمسة او الستة» و امام ابن حبان «او را در ثقات آورده است»[25].
أم عبدالجبار: در کتب جرح و تعدیل چیزی در موردش نیافتم فقط در معجم الکبیر[26] با لفظ ام یحیی آمده است.
دلیل پنجم) امام ابن ابی خیثمه / روایت میکند:
«حدثنا الْعَلَاءُ بْنُ إِسْمَاعِیلَ الْالکوفی أبو الحسن، ومنزله بفید، قال: حدثنا حَفْصُ بْنُ غِیَاثٍ، عَنْ عَاصِمٍ الْأَحْوَلِ، عَنْ أَنَسٍ قَالَ: "رَأَیْتُ رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ کَبَّرَ فَحَاذَى بِإِبْهَامَیْهِ أُذُنَیْهِ، ثُمَّ رَکَعَ حَتَّى اسْتَقَرَّ کُلُّ مَفْصِلٍ مِنْهُ فِی مَوْضِعِهِ، وَرَفَعَ رَأْسَهُ حَتَّى اسْتَقَرَّ کُلُّ مَفْصِلٍ مِنْهُ فِی مَوْضِعِهِ، ثُمَّ انْحَطَّ بِالتَّکْبِیرِ حَتَّى سَبَقَتْ رُکْبَتَاهُ یَدَیْهِ».[27]
انس س میگوید که پیامبر ج را دیدم که تکبیر را گفتند و دستهایشان را تا موازات گوشهایشان بالا آوردند، سپس به رکوع رفتند تا اینکه هر کدام از مفاصلشان آرام گرفت و سپس سرش را بلند نمودند تا اینکه همه مفاصل بدنشان سر جای خود قرار گرفت؛ سپس با گفتن تکبیر به سجده رفتند و زانوهایش جلوی دستهایشان افتاد.
راویان این حدیث همگی «ثقة» میباشند، جز علاء بن اسماعیل العطار که تعدیل نشده است و مجهول العدالة میباشد، اما عینش معلوم میباشد و در نزد ما انسان مسلمان اگر عینش معلوم باشد و مجهول العین نباشد، اصل بر «صدوق و حسن الحدیث» بودن میباشد و امام حاکم / و امام ذهبی / روایت وی را بر شرط شیخین تصحیح کردهاند[28] که غلو میباشد و احادیثش در درجه حسن میباشد و نه صحیح؛ لذا سند این حدیث نزد ما حسن میباشد.
خداوند أ میفرماید:
﴿وَکَذَٰلِکَ جَعَلۡنَٰکُمۡ أُمَّةٗ وَسَطٗا لِّتَکُونُواْ شُهَدَآءَ عَلَى ٱلنَّاسِ وَیَکُونَ ٱلرَّسُولُ عَلَیۡکُمۡ شَهِیدٗاۗ﴾ [البقرة: 143].
«و بیگمان شما را امت وسط قرار دادیم تا گواه مردمان باشید و رسول هم بر شما گواه باشد».
و امام بخاری / در صحیح خود روایت میکند که پیامبر ج در تفسیر این آیه فرمودند که وسط همان عدل میباشد «الوسط العدل»[29]؛ لذا اصل در انسان مسلمان بر عدالت میباشد.
و إن شاءالله اگر خداوند توفیق دهد قصد داریم که در مورد جهالت عدالت راوی تألیفی بنوسیم و کاملاً در آنجا به بررسی این مطلب بپردازیم.
دلیل ششم) امام ابو یعلی / روایت میکند:
«حدثنا أبو بکر حدثنا ابن فضیل عن عبد الله بن سعید عن جده، عن أبی هریرة: عن النبی صلى الله علیه وسلم "إذا سجد أحدکم، فلیبدأ برکبتیه قبل یدیه، ولا یبرک بروک الجمل».[30]
ابو هریره س میگوید: که پیامبر ج هرگاه که یکی از شما به سجده رفت زانوهایش را قبل از دستهایش به زمین بگذارد و مانند شتر زانو نزند.
اما سند این روایت واهی میباشد، چرا که راوی آن عبدالله بن سعید بن ابی سعید مقبری است که متروک الحدیث میباشد.[31]
[1]- ابو داود (ش838) / ابن ماجه (ش 882) / ترمذی (ش268) / نسایی (ش 1089 - 1154) / ابن حبان (ش 1912) / دارمی (ش 1320) / دار قطنی (ج1 ص345) / المعجم الکبیر (ج22 ص39).
[2]- ابن حجر، تهذیب التهذیب (ج4 ص333).
[3]- ابن خزیمه (ش 698) / احمد (ش 18877) / المعجم الکبیر (ج22 ص35).
[4]- عبدالرزاق (ج2 ص175).
[5]- احمد (ش 18850) / بیهقی، سنن کبری (ش 2617 - 2798).
[6]- ابن الجارود، المنتقی (ش 202) / ترمذی (ش 292) / ابن حبان (ش 1945) / نسایی (ش 1102).
[7]- بیهقی، سنن کبری (ش 2895).
[8]- المعجم الکبیر (ج22 ص33).
[9]- المعجم الکبیر (ج22 ص34) / طیالیسی، المسند (1113).
[10]- المعجم الکبیر (ج22 ص35) / ابن الجارود، المنتقی (ش208) / دارمی (ش1357) / نسایی (ش889) / ابن حبان (ش1860) / احمد (ش18870).
[11]- المعجم الکبیر (ج22 ص36) / احمد (ش18876).
[12]- المعجم الکبیر (ج22 ص37) / ابو داود (ش726) / نسایی (ش1265).
[13]- المعجم الکبیر (ج22 ص37).
[14]- المعجم الکبیر (ج22 ص37).
[15]- المعجم الکبیر (ج22 ص38).
[16]- مسلم (ش923) / بیهقی، سنن کبری (ش2616) / احمد (ش18866) / ابو نعیم، المستخرج علی مسلم (ش889).
[17]- ابو داود (ش839) / بیهقی، سنن کبری (ش2735).
[18]- ابن حجر، تهذیب التهذیب (ج8 ص445).
[19]- ابو داود (ش839) / بیهقی، سنن کبری (ش2734).
[20]- ابو داود (ش723) / ابو نعیم، المستخرج علی مسلم (ش889) / المعجم الکبیر (ج22 ص28) / طحاوی، شرح معانی الآثار (ج1 ص257) / ابن حبان (ش1862) / ابن خزیمه (ش905).
[21]- ابو داود (ش839) / بیهقی، سنن کبری (ش2735).
[22]- ابن حجر، تهذیب التهذیب (ج8 ص445).
[23]- بیهقی، سنن کبری (ش2737).
[24]- بخاری، التاریخ الکبیر (ج1 ص69) / ابن ابی حاتم، الجرح والتعدیل (ج7 ص239) / ابن حبان، المجروحین (ج2 ص208) / ذهبی، میزان الاعتدال (ج3 ص511).
[25]- نسایی، الضعفاء والمتروکین (ص52) / ابن عدی، الکامل (ج3 ص387) / ذهبی، میزان الاعتدال (ج2 ص147) / ابن معین، معرفة الرجال (ج1 ص58) / ابن حبان، الثقات (ج6 ص350) / ابن حجر، تهذیب التهذیب (ج4 ص53).
[26]- المعجم الکبیر (ج22 ص49).
[27]- بیهقی، سنن کبری (ش2738) / مستدرک (ش822) / دار قطنی (ج1 ص345) / ابن ابی خیثمة، التاریخ الکبیر (ج1 ص55) / ضیاء المقدسی، احادیث المختاره (ش2310).
[28]- مستدرک (ش822).
[29]- بخاری (ش4487 - 3339).
[30]- بیهقی، سنن کبری (ش2741) / ابو یعلی (ش6540) / طحاوی، شرح معانی الآثار (ج1 ص255) / ابن ابی شیبه (ج1 ص294).
[31]- ابن حجر، تهذیب التهذیب (ج5 ص237) / ابن عدی، الکامل (ج4 ص162) / بخاری، التاریخ الکبیر (ج5 ص105).
دلایل فقهایی که در سجده رفتن، اول گذاشتن دستها را مستحب میدانند
دلیل اول) امام بیهقی / روایت میکند:
«أخبرنا أبو عبد الله الحافظ حَدَّثَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ بَطَّةَ الْأَصْبَهَانِیُّ، ثنا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ زَکَرِیَّا الْأَصْبَهَانِیُّ، ثنا مُحْرِزُ بْنُ سَلَمَةَ، ثنا الدَّرَاوَرْدِیُّ، عَنْ عُبَیْدِ اللَّهِ بْنِ عُمَرَ، عَنْ نَافِعٍ، عَنِ ابْنِ عُمَرَ، أَنَّهُ کَانَ «یَضَعُ یَدَیْهِ قَبْلَ رُکْبَتَیْهِ» وَقَالَ: کَانَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَفْعَلُ ذَلِکَ».[1]
نافع میگوید: ابن عمر ب دستهایش را قبل از زانوهایش بر زمین قرار میداد و میگفت که پیامبر ج هم این کار را انجام میداده است.
اما این حدیث منکر میباشد، چرا که راوی آن عبدالعزیز بن محمد بن عبید دراوردی است که:
امام ابن حجر میگوید: «فرد صدوقی میباشد اما از کتابهای دیگران حدیث روایت میکرده؛ لذا خطا میکرده و نسایی هم گفته احادیثش از عبیدالله بن عمر منکر میباشد». امام ذهبی میگوید: «حدیثش از درجه حسن کمتر نمیباشد و محدثان دیگر از وی قویتر میباشند»، امام احمد میگوید: «إذا حدث من کتابه فهو صحیح، وإذا حدث من کتب الناس وهم، وکان یقرأ من کتبهم فیخطیء، وربما قلب حدیث عبدالله بن عمر یرویها عن عبیدالله بن عمر» و در جایی دیگر میگوید: «کان الدراوردی إذا حدث من حفظه یهم، لیس هو بشیء، وإذا حدث من کتابه فنعم». و در روایتی دیگر آمده که: «إذا حدث من حفظه جاء ببواطیل» و همچنین میگوید: «عامة أحادیث الدراوردی عن عبیدالله العمری أحادیث عبدالله العمری مقلوبة و لدراوردی عنده عن عبید الله العمری مناکیر». امام ابو زرعه میگوید: «سییء الحفظ» امام ابو حاتم میگوید: «محدث» و در روایتی «لا یحتج به»، امام نسایی میگوید: «لیس به بأس، أحادیثه عن عبیدالله بن عمر منکر». امام ساجی میگوید: «کان من أهل الصدق والأمانة، إلا أنه کثیر الوهم» و در روایتی «لیس بالقوی» امام ابن حبان او را در «الثقات آورده و میگوید خطا هم میکند». امام ابن سعد میگوید: «کان ثقة کثیر الحدیث یغلط»، امام یحیی بن معین میگوید: «لیس به بأس» و در روایتی «ثقة حجة»، امام عجلی میگوید: «ثقة» امام ابن مدینی میگوید: «ثقة ثبت»[2].
لذا نزد ما «حسن الحدیث میباشد اما احادیش از عبیدالله بن عمر العمری ضعیف میباشد». همچنانکه امام نسایی میگوید: «لیس به بأس، احادیثه عن عبیدالله بن عمر منکر». امام احمد حنبل میگوید: «إذا حدث من کتابه فهو صحیح وإذا حدث من کتب الناس وهم وکان یقرأ من کتب غیره فیخطیء وربما قلب حدیث عبدالله بن عمرالعمری یرویها عن عبیدالله بن عمر العمری» و «عامة أحادیث الدراوردی عن عبیدالله العمری أحادیث عبدالله العمری مقلوبة ولدراوردی عنده عن عبیدالله العمری مناکیر».[3]
و این حدیث را هم در اینجا از عبیدالله بن عمر العمری روایت میکند.
و امام بخاری / وقف آن را بر ابن عمر ب درست میداند و در صحیح خود روایت ابن عمر ب را به صورت موقوف آورده است.[4] و امام دارقطنی / هم وقف این قول بر ابن عمر ب را اصح میداند.[5]
اما در نزد ما أقوال امام بخاری / و امام دارقطنی / هم صحیح نمیباشد و در نزد ما اصلاً این روایت از اصل درست نمیباشد و خطا میباشد، چرا که «عبدالعزیز بن محمد دراوردی حسن الحدیث میباشد، اما احادیثش از عبیدالله بن عمر العمری ضعیف میباشد».[6] و همچنانکه گفتیم امام نسایی میگوید: «لیس به بأس، احادیثه عن عبیدالله بن عمر منکر»، امام احمد حنبل میگوید: «إذا حدث من کتابه فهو صحیح وإذا حدث من کتب الناس وهم وکان یقرأ من کتب غیره فیخطیء وربما قلب حدیث عبدالله بن عمر العمری یرویها عن عبیدالله بن عمر العمری» و «عامة أحادیث الدراوردی عن عبیدالله العمری أحادیث عبدالله العمری مقلوبة ولدراوردی عنده عن عبید الله العمری مناکیر»[7] و این حدیث را هم در اینجا از عبیدالله بن عمر روایت کرده است و اگر قرار باشد به حدیث ضعیف قولی ثابت گردد، در روایت ضعیفی از ابن عمر ب آمده است که:
حدثنا یعقوب بن ابراهیم عن ابن أبی لیلی عن نافع عن ابن عمر «أنه کان یضع رکبتیه إذا سجد قبل یدیه ویرفع یدیه إذا رفع قبل رکبتیه».[8]
ابن عمر ب هرگاه که سجده میکرد اول زانوهایش را بر زمین قرار میداد و هرگاه که بلند میشد دستهایش را قبل از زانوهایش بلند میکرد.
و محمد بن عبدالرحمن بن ابی لیلی: بیشتر به ضعف بودن نزدیک میباشد.[9]
دلیل دوم) امام ابو داود / روایت میکند:
«حَدَّثَنَا سَعِیدُ بْنُ مَنْصُورٍ، حَدَّثَنَا عَبْدُ الْعَزِیزِ بْنُ مُحَمَّدٍ، حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَسَنٍ، عَنْ أَبِی الزِّنَادِ، عَنِ الْأَعْرَجِ، عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «إِذَا سَجَدَ أَحَدُکُمْ فَلَا یَبْرُکْ کَمَا یَبْرُکُ الْبَعِیرُ، وَلْیَضَعْ یَدَیْهِ قَبْلَ رُکْبَتَیْهِ»[10].
ابو هریره س میگوید که پیامبر ج فرمودند: هرگاه که یکی از شماها به سجده رفت، مانند شتر به پایین نرود و دستهایش را قبل از زانوهایش به زمین بگذارد.
اما رجال این حدیث همگی «ثقة» میباشند، جز عبدالعزیز بن محمد بن عبید دراوردی که درجهاش در نزد ما «حسن الحدیث میباشد، اما احادیثش از عبید الله بن عمر العمری ضعیف میباشد». هرچند که روایتش در اینجا از عبیدالله بن عمر نمیباشد، اما همین حدیث را عبدالله بن نافع الصائغ از محمد بن عبدالله بن حسن روایت کرده و فقط قسمت اول حدیث را دارد و قسمت آخر حدیث یعنی: «وَلْیَضَعْ یَدَیْهِ قَبْلَ رُکْبَتَیْهِ» را ندارد و عبدالله بن نافع الصائغ درجهاش نزد ما «ثقة یغلط» میباشد و از عبدالعزیز بن محمد بن عبید دراوردی در روایت حدیث قویتر میباشد.
امام ابن حجر میگوید: «ثقة صحیح الکتاب، فی حفظه لین»، امام یحیی بن معین میگوید: «ثقة و در امام مالک ثبت میباشد»، امام ابو زرعه میگوید: «لا بأس به»، امام نسایی میگوید: «ثقة» و در جایی دیگر میگوید: «لیس به بأس»، امام ابن عدی میگوید: «روی عن مالک غرائب وهو فی روایاته مستقیم الحدیث»، امام ابن حبان او را در ثقات آورده و میگوید: «کان صحیح الکتاب، وإذا حدث من حفظه ربما أخطأ»، امام عجلی میگوید: «ثقة»، امام احمد میگوید: «لیس بذاک وأعلم الناس برأی مالک وحدیثه، کان یحفظ حدیث مالک کله ثم دخله بآخرة شک»، امام خلیلی میگوید: «لم یرضوا حفظه، هو ثقة أثنی علیه شافعی»، امام ابن قانع میگوید: «مدنی صالح»، امام ابو حاتم میگوید: «لیس بالحافظ، هو لین فی حفظه، وکتابه أصح»، امام دارقطنی میگوید: «یعتبر به» و امام بخاری میگوید: «فی حفظه شیء»[11].
«حَدَّثَنَا قُتَیْبَةُ بْنُ سَعِیدٍ، حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ نَافِعٍ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَسَنٍ، عَنْ أَبِی الزِّنَادِ، عَنِ الْأَعْرَجِ، عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «یَعْمِدُ أَحَدُکُمْ فِی صَلَاتِهِ، فَیَبْرُکُ کَمَا یَبْرُکُ الْجَمَلُ».[12]
ابو هریره س میگوید که پیامبر ج فرمودند: میبینم که بعضی از شما در نماز مانند شتر زانو میزند.
و لذا در نزد ما این قسمت از حدیث: «وَلْیَضَعْ یَدَیْهِ قَبْلَ رُکْبَتَیْهِ». سخن خود عبدالعزیز بن محمد دراوردی است که برای شرح حدیث آن را بیان کرده و مدرج میباشد و علاوه بر اینکه عبدالله بن نافع الصائغ این زیاده را در روایت حدیث خود نیاورده. چیزی که وقوع ادراج در حدیث را نزد ما بیشتر میکند این است که در این حدیث رسول الله ج از تشابه به شتر در هنگام پایین رفتن نهی کردهاند و سیاق لفظ و کلام همچنانکه معلوم میباشد: «یَعْمِدُ أَحَدُکُمْ فِی صَلَاتِهِ، فَیَبْرُکُ کَمَا یَبْرُکُ الْجَمَلُ». پیامبر ج از تشابه ظاهری نهی کردهاند که مانند شتر به پایین نرویم، حال اگر ما به شتری در هنگام پایین رفتن دقت کنیم و سپس به دو نمازگذار که یکی اول دستهایش را زمین میگذارد و دیگری اول زانوهایش را قرار میدهد نگاه کنیم، کدام یک شبیه پایین رفتن شتر میباشد؟
آنچه بدیهی است و هر فردی چه عالم یا جاهل و چه کودک و بزرگ در این نگاه کردن میفهمد، تشابه آن با فردی است که اول دستهایش را به زمین میگذارد.
و پیامبر ج در اینجا از تشابه ظاهری نهی کردهاند و متأسفانه وقتی به کتب بعضی فقها نگاه کردم بعضی سعی کردهاند که بفهمانند که زانوی شتر در پاهایش میباشد و عدهای دیگر هم گفتهاند که زانوی شتر در دستهایش میباشد و هر کدام برای این حرف خود به لغت عرب استناد کردهاند. مثلا برای اثبات اینکه زانوی شتر در دستهایش میباشد گفتهاند: در لسان العرب[13] و تهذیب اللغة[14] آمده است که زانوی شتر در دستهایش قرار دارد؛
عدهای هم مانند امام ابن القیم / برای اینکه ثابت کنند زانوی شتر در پاهایش میباشد گفتهاند: اهل لغت همچنین معنایی را از زانو نمیداند و این قول نادرست میباشد.[15]
و یا امام طحاوی / با سند صحیح از امام ابراهیم نخعی / روایت میکند:
«حدثنا إبراهیم بن مرزوق بن دینار قال: ثنا وهب بن جریر عن شعبة عن مغیرة قال: «سألت إبراهیم عن الرجل یبدأ بیدیه قبل رکبتیه إذا سجد فقال أو یضع ذلک إلا أحمق أو مجنون».[16]
مغیرۀ بن مقسم میگوید از ابراهیم نخعی / در مورد اینکه فردی هنگام سجده رفتن اول دستها را بر زمین میگذارد پرسیدم؛ و ایشان گفتند: مگر جز انسان احمق یا دیوانه کسی این کار را انجام میدهد!
اما اینان گویی فراموش کردهاند که پیامبر ج از تشابه ظاهری به شتر نهی کردهاند و دانستن اینکه زانوی شتر در کجا قرار دارد، نباید مانع عدم تشابه به شتر گردد و اصلاً حدیث ربطی به اینکه زانوی شتر کجا قرار دارد ندارد. البته در نزد من این خلط و اشتباه آنان ناشی از عدم علم به نقاط ضعف این دو روایت و تعبیر پیامبر ج بوده و اگر ضعف این قسمت از روایت را با نهی از تشابه ظاهری کنار هم میگذاشتند، به این نتیجه میرسیدند؛ اما آنها فقط به این توجه کردهاند که زانوی شتر کجا قرار دارد تا مانند وی زانو نزنیم؛ اما این نکته را فراموش کردهاند که پیامبر ج از تشابه ظاهری پایین رفتن نهی کردهاند و نه تشابه قرار دادن زانو.
و پیامبر ج در بعضی از قسمتهای دیگر نماز از تشابه ظاهری به سایر حیوانات نهی کردهاند، مثلاً امام مسلم / روایت میکند:
«حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللهِ بْنِ نُمَیْرٍ، حَدَّثَنَا أَبُو خَالِدٍ یَعْنِی الْأَحْمَرَ، عَنْ حُسَیْنٍ الْمُعَلِّمِ، ح قَالَ: وَحَدَّثَنَا إِسْحَاقُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ - وَاللَّفْظُ لَهُ - قَالَ: أَخْبَرَنَا عِیسَى بْنُ یُونُسَ، حَدَّثَنَا حُسَیْنٌ الْمُعَلِّمُ، عَنْ بُدَیْلِ بْنِ مَیْسَرَةَ، عَنْ أَبِی الْجَوْزَاءِ، عَنْ عَائِشَةَ، قَالَتْ: کَانَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ... یَنْهَى أَنْ یَفْتَرِشَ الرَّجُلُ ذِرَاعَیْهِ افْتِرَاشَ السَّبُعِ»[17].
عایشه ل میگوید: پیامبر ج نهی کردند که در سجده نماز مانند درندگان دستها را پهن نماییم.
و در اینجا میبینیم که پیامبر ج از تشبه ظاهری به پهن کردن دستها مانند درندگان نهی کردهاند.
و امام ابو یعلی / با اسناد صحیح روایت میکند:
«أَخْبَرَنَا هَاشِمُ بْنُ الْقَاسِمِ، وَسَعِیدُ بْنُ الرَّبِیعِ، قَالَا: حَدَّثَنَا [ص:835] شُعْبَةُ، عَنْ قَتَادَةَ، قَالَ: سَمِعْتُ أَنَسَ بْنَ مَالِکٍ، یَقُولُ، قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «اعْتَدِلُوا فِی الرُّکُوعِ وَالسُّجُودِ، وَلَا یَبْسُطْ أَحَدُکُمْ ذِرَاعَیْهِ بِسَاطَ الْکَلْبِ».[18]
انس بن مالک س میگوید: پیامبر ج فرمودند که در رکوع آرام بگیرید و (در سجده) ساعدهایتان را مانند ساعدهای سگها پهن نکنید.
و در اینجا از تشابه به سگها نهی کردهاند.
و امام احمد / روایت میکند:
«حَدَّثَنَا یَحْیَى بْنُ آدَمَ، حَدَّثَنَا شَرِیکٌ، عَنْ یَزِیدَ بْنِ أَبِی زِیَادٍ، عَنْ مُجَاهِدٍ، عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ، قَالَ: أَمَرَنِی رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ بِثَلَاثٍ، وَنَهَانِی عَنْ ثَلَاثٍ: "أَمَرَنِی بِرَکْعَتَیِ الضُّحَى کُلَّ یَوْمٍ، وَالْوِتْرِ قَبْلَ النَّوْمِ، وَصِیَامِ ثَلَاثَةِ أَیَّامٍ مِنْ کُلِّ شَهْرٍ، وَنَهَانِی عَنْ نَقْرَةٍ کَنَقْرَةِ الدِّیکِ، وَإِقْعَاءٍ کَإِقْعَاءِ الْکَلْبِ، وَالْتِفَاتٍ کَالْتِفَاتِ الثَّعْلَبِ»[19].
ابو هریره س میگوید که: پیامبر ج مرا نهی کردند که در نماز مانند خروس نوک بزنم (کنایه از تند نماز خواندن میباشد) و مانند سگ بشینم (یعنی مقعد فرد بر زمین باشد و کف دو پایش را به زمین بگذارد و ساقهایش را راست کند) و مانند روباه نگاه کنم (کنایه از نگاه کردن به اطراف میباشد).
راویان این حدیث «ثقة» میباشند جز شریک بن عبدالله نخعی که «حسن الحدیث»[20] میباشد و یزید بن ابی زیاد که «ضعیف»[21] میباشد؛ اما برای یزید بن ابی زیاد متابعهای در سنن کبری امام بیهقی / آمده است لذا حدیث حسن میگردد:
«أخْبَرَنَا أبُو طَاهِرٍ الْقَقِیهُ حَدَّثَنَا أبُو الْحَسَنْ عَلِیُّ بْنُ إبْرَاهِیْمَ بْنِ مُعَاوِیَةَ النیسَابُورِیُّ أخْبَرَنَا أحْمَدُ بْنُ عَبْدِ الْجَبَّارِ الْعُطَارِدِیُّ حَدَّثَنَا حَفْصُ بْنُ غِیَاثٍ عَنْ لَیْثٍ عَنْ مُجَاهِدٍ عَنْ أبِی هُرَیْرَةَ رَضِیَ اللهُ عَنْهُ قَال: ... وَنَهَانِی ج عَنْ الالْتِفَافِ فِی صَلَاتِی الْتِفَاتِ الثَّعْلَبِ، أوْ أقْعِىَ إقْعَاءَ الْقِرْدِ، أوْ أنْقُرَ نَقْرَ الدِّیْکِ».[22]
و راویانش «ثقة» میباشند جز لیث بن ابی سلیم که «ضعیف»[23] میباشد ولی برای متابعه یزید بن ابی زیاد کافی است.
و احمد بن عبدالجبار عطاردی: امام ابن حجر میگوید «ضعیف و سماعه لسیره صحیح». امام ذهبی میگوید: «الشیخ المعمر المحدث» و در جایی دیگر میگوید: «صدوق فی روایته»، امام حاکم میگوید: «لیس بالقوی ترکه ابن عقده»، امام ابو حاتم میگوید: «لیس بالقوی»، امام ابن عدی میگوید: «لا یعرف له حدیث منکر وإنما ضعفوه أنه لم یلق من یحدث عنهم»، امام سری بن یحیی میگوید: «ثقة»، امام دارقطنی میگومید: «لا بأس به»، امام خطیب بغدادی میگوید: «حسن حاله و تجوز روایته لانه وثق وعدل»، امام ابن حبان «او را در ثقات آورده است و میگوید گاهی مخالف روایت میکند»، امام خلیلی میگوید: «لیس فی حدیثه مناکیر، لکنه روی عن القدماء فاتهموه لذلک»[24] و در نزد ما هم «حسن الحدیث میباشد».
و امام نسایی با سند صحیح روایت میکند:
«أخْبَرَنَا عَمْرو بْنِ عَلِیٍّ قَال: حَدَّثَنَا أَبُو نُعَیْمٍ، عَنْ مِسْعَرٍ، عَنْ عُبَیْدِ اللهِ بْنِ الْقِبْطِیَّةِ، عَنْ جَابِرِ بْنِ سَمُرَةَ قَالَ: کُنَّا إِذَا صَلَّیْنَا خَلْفَ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، قُلْنَا: یَعْنِی الْإِشَارَةَ بِإِصْبَعِهِ السَّبَابَةِ، السَّلَامُ عَلَیْکُمْ، السَّلَامُ عَلَیْکُمْ، فَقَالَ لَنَا یَعْنِی النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: "مَا بَالُ أَقْوَامٍ یَرْمُونَ بِأَیْدِیهِمْ فِی الصَّلَاةِ کَأَنَّهَا أَذْنَابُ الْخَیْلِ الشُّمْسِ، أَلَا یَکْفِی أَحَدَکُمْ أَوْ أَحَدَهُمْ أَنْ یَضَعَ یَدَهُ عَلَى فَخِذِهِ ثُمَّ یُسَلِّمَ عَلَى أَخِیهِ مِنْ عَنْ یَمِینِهِ، وَعَنْ شِمَالِهِ».[25]
جابر بن سمره س میگوید: ما زمانیکه پشت سر پیامبر ج نماز میخواندیم، در هنگام اتمام نماز همراه السلام علیکم دستهایمان را هم بالا میبردیم گویی که سلام میکنیم؛ پس پیامبر ج به ما گفت: چه شده که میبینم عدهای هنگام اتمام نماز دستهایشان را مانند دم اسبها تکان میدهند؟ کافی است که دستهایتان روی زانوهایتان باشد و از طرف راست و چپ سلام دهید.
حال وقتی ما خوب به این احادیث نگاه میکنیم میبینیم که پیامبر ج نهی کردهاند که در نماز حالاتی به خود بگیریم که به حیوانات شبیه باشد و لازم نیست که بفهمیم که نوک خروس، ذراع سگ، عقب درندگان، دم اسب، گردن روباه و زانوی شتر کجا میباشند؛ بلکه باید ببینیم که آنها این افعال را چطوری انجام میدهند و سپس مخالف آنها عمل کنیم؛ و گرنه ما دم یا نوک نداریم که مخالف دم و نوک آنها انجام دهیم بلکه هدف پیامبر ج عدم تشبه ظاهری بوده است.
[1]- مستدرک (ش821) / بیهقی، سنن کبری (ش2744) / دارقطنی (ج1 ص344) / طحاوی، شرح معانی الآثار (ج1 ص254).
[2]- ابن حجر، تهذیب التهذیب (ج6 ص353) / ابن ابی حاتم، الجرح و التعدیل (ج5 ص395) / ابن حبان، الثقات (ج7 ص116) / عجلی، معرفة الثقات (ج2 ص97) / فسوی، المعرفة والتاریخ (ج1 ص428) / ذهبی، میزان الاعتدال (ج2 ص633) / ابن حجر، تقریب التهذیب (ش4119) / ذهبی، سیر أعلام النبلاء (ج8 ص368) / احمد، سوالات ابو داود لاحمد (ص222).
[3]- ابن حجر، تهذیب التهدیب (ج6 ص353) / ابن ابی حاتم، الجرح والتعدیل (ج5 ص395) / ابن حجر، تقریب التهذیب (ش4119) / ذهبی، سیر أعلام النبلاء (ج8 ص368).
[4]- بخاری (ج2 ص213).
[5]- دار قطنی، العلل الوارده فی الاحادیث النبویة (ج13 ص23).
[6]- ابن حجر، تهذیب التهذیب (ج6 ص353) / ابن ابی حاتم، الجرح والتعدیل (ج5 ص395) / ابن حبان، الثقات (ج7 ص116 / عجلی، معرفة الثقات (ج2 ص97) / فسوی، المعرفة والتاریخ (ج1 ص428) / ذهبی، میزان الاعتدال (ج2 ص633) / ابن حجر، تقریب التهذیب (ش4119).
[7]- ابن حجر، تهذیب التهذیب (ج6 ص353) / ابن ابی حاتم، الجرح والتعدیل (ج5 ص395) / ابن حجر، تقریب التهذیب (ش4119) / احمد، سوالات ابو داود لاحمد (ص222) / ذهبی، سیر أعلام النبلاء (ج8 ص368).
[8]- ابن ابی شیبه (ج1 ص295).
[9]- ابن حجر، تهیب التهذیب (ج9 ص301) / ابن حجر، تقریب التهذیب (ش6081).
[10]- ابو داود (ش840) / بیهقی، سنن کبری (ش2739 - 2740) / نسایی (ش1091) / دار قطنی (ج1 ص344 و 345) / طحاوی، شرح مشکل الآثار (ج1 ص100) طحاوی، شرح معانی الآثار (ج1 ص254).
[11]- ابن حجر، تهذیب التهذیب (ج6 ص51) / ابن حجر، تقریب التهذیب (ش3659) / عجلی، معرفة الثقات (ج2 ص63) / ذهبی، میزان الاعتدال (ج2 ص513) / بخاری، التاریخ الصغیر (ج2 ص309) / ابن حبان، الثقات (ج8 ص348) / ابن ابی حاتم، الجرح و التعدیل (ج5 ص183).
[12]- ابو داود (ش 841) / بیهقی، سنن کبری (ش2742) / نسایی (ش1090).
[13]- ابن منظور، لسان العرب (ج1 ص432).
[14]- ازهری، تهذیب اللغة (ج10 ص432).
[15]- ابن القیم، زاد المعاد (ص87).
[16]- ابن ابی شیبه (ج1 ص295) / طحاوی، شرح معانی الآثار (ج1 ص256).
[17]- مسلم (ش1138).
[18]- ابو یعلی (ش1322).
[19]- احمد (ش8106).
[20]- ابن حجر، تهذیب التهذیب (ج4 ص333).
[21]- ابن حجر، تهذیب التهذیب (ج11 ص329).
[22]- بیهقی، سنن کبری (ش2849).
[23]- ابن حجر، تهذیب التهذیب (ج8 ص465).
[24]- ذهبی، سیر أعلام النبلاء (ج 13 ص57) / ابن حبان، الثقات (ج8 ص45) / ابن ابی حاتم، الجرح و التعدیل (ج2 ص62) / ابن عدی، الکامل (ج1 ص191) / خطیب بغدادی، تاریخ بغداد (ج4 ص262) / ابن حجر، تهذیب التهیب (ج1 ص51) / ابن حجر، تقریب التهذیب (ش64).
[25]- نسایی (ش1318) بیهقی، سنن کبری (ش 3080 – 3101 - 3111) / الالمعجم الأوسط (ش 859) / المعجم الکبیر (ش 1836 - 1839) / احمد (ش 20806 - 20972).
فقهایی که در سجده رفتن، فرد را مخیر میدانند
در روایتی از امام احمد / و امام مالک / آمده است که آنها در هنگام سجده رفتن قائل به تخییر میباشند.[1] امام نووی / هم میگویند از نظر سنت هیچکدام بر دیگری ترجیح ندارد و هردو یکسان میباشند.[2]