اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

برداشت نادرست

برداشت نادرست

[حضرت] محمد نیز شخصیتی تاریخی است که تمام اعمالش به دقت، ثبت و برای نسل‌های بعد نگهداری شده است.

اکنون در زمانی زندگی می‌کنیم که تصویر نادرستی که بیشتر به علل سیاسی یا غیره از اسلام ارایه می‌شد، رنگ باخته است. پروفسور بوان در تاریخ قرون وسطای کمبریج می‌نویسد: «شرح اسلام و [حضرت] محمد به گونه‌ای که در اروپای پیش از سده‌ی نوزدهم به رشته‌ی تحریر درآمده است، اکنون تنها حکم کنجکاوی‌های ادبی دارد. عنوان مثال: نظریه‌ی اسلام و [توسعه‌ی آن به زور] شمشیر، دیگر چندان در دنیای امروز خریدار ندارد. این اصل اسلام که «اجبار برای پذیرش دین وجود ندارد»([1])، کاملاً شناخته شده است. گیبون، تاریخ‌دانی که شهرت جهانی دارد، می‌گوید: «اعتقاد خطرناکی که به پیروان [حضرت] محمد نسبت داده شده، این است که آنان وظیفه دارند تمام ادیان را با شمشیر از میان بردارند».

به گفته‌ی این مورخ، این اتهام مبنایی جز جهل و تعصب ندارد و از جانب قرآن، رد شده است و تاریخ کشورگشایان مسلمان و مدارای آنان با مسیحیان نافی این حکم است. [حضرت] محمد تنها با تکیه بر قدرت اخلاقی خود به موفقیت دست یافت، ولی بعدها آن هم تنها در دفاع از خود و بعد از به شکست‌رسیدن تلاش‌های مکررش برای دستیابی صلح با مشرکان شرایط موجود پایش را به میدان جنگ باز کرد و با این وصف هم پیامبر استراتژی رایج میادین جنگ را به کلی تغییر داد. تعداد کل کشته‌ها طی جنگ‌هایی که در شبه جزیره‌ی عربستان و به رهبری [مستقیم یا غیر مستقیم] وی درگرفت، از چند صد نفر([2]) تجاوز نکرد! او حتی در میدان جنگ نیز به اعراب بدوی یادآور شد که در حال جنگ هم نماز جماعت بر پا دارند. هنگامی که در کشاکش جنگ، وقت نماز فرا می‌رسید، آنان نماز جماعت را حتی در میدان جنگ هم ترک نمی‌کردند. درحالی که یک گروه نماز می‌خواند، گروه دیگر می‌جنگید و سپس جای خود را عوض می‌کردند. در تاریخ اعراب، ورود شتر قبیله‌ای به چراگاه قبیله‌ی دیگر به جنگی چهل ساله منجر شد که روی هم رفته به مرگ هفتاد هزار انسان انجامید! پیامبر اسلام به آن اعراب خشن، مدارا و خویشتنداری آموخت. پیامبر فضای میدان جنگ را تلطیف کرد و به اعراب آموخت که یکدیگر را فریب ندهند، به عهد و پیمان وفادار باشند، از کشتن زنان و کودکان و پیرمردان خودداری کنند، از قطع و سوزاندن درختان بپرهیزند و مزاحم کسی که مشغول عبادت است، نشوند. به هنگام فتح مکه او در اوج قدرت خود بود و شهری که دعوتش را رد کرده و خود و پیروانش را شکنجه و تبعید کرده بود، اکنون در اختیارش بود و براساس قوانین جنگی، می‌توانست شمشیر انتقام از نیام برکشد، ولی گفت:

«امروز از شما انتقام گرفته نمی‌شود و همگی آزاد هستید»!

او همچنین گفت:

«من هرنوع تمایز و نفرت بین انسان‌ها را زیر پا می‌نهم».

او به منظور اتحاد انسان‌ها مجوز جنگ دفاعی را صادر کرد و چون به هدف خود رسید، حتی بدترین دشمنان خود را نیز عفو کرد؛ حتی کسی را که عموی عزیزش (حمزه)([3]) را کشت، مثله کرد و بخشی از جگرش را به دندان گرفته بود!



[1]- ﴿لَآ إِکۡرَاهَ فِی ٱلدِّینِ [البقرة: 256].

[2]- تعداد کشته‌ها از هردو طرف در تمام غزوه‌ها و سریه‌ها در زمان حیات پیامبر ج از 918 نفر فراتر نرفت. الإسلام وأثره فی الحضارة، 58-59.

[3]- حمزه در جنگ احد، در سال سوم هجری، در سن 59 سالگی به دست وحشی پسر حرب، به شهادت رسید. وحشی شکم حمزه س را درید و جگرش را بیرون کشید و برای هند دختر عتبه بن ربیعه برد و هند جگر حمزه را در دهان گذاشت و جوید و سپس بیرون انداخت و آمد حمزه را مثله کرد و از تمام اندام او، برای خود یاره و خلخال و بازوبند درست کرد! پیامبر ج پس از فتح مکه، وحشی و هند را مورد عفو قرار داد. (مؤلف)

شناخت ادیان

شناخت ادیان

با این حال، این موضوع جنبه‌ی دیگری هم دارد؛ زندگی ما خواه ناخواه با زندگی سایر افراد درهم تنیده شده است. ما از یک غذا می‌خوریم، از یک چشمه می‌نوشیم و از یک هوا تنفس می‌کنیم؛ از این نقطه‌‌نظر هرفرد باید بکوشد تمام مذاهب دنیا را بشناسد و زمینه را برای درک متقابل فراهم سازد.

در عین حال افکار ما، آنگونه که در ظاهر به نظر می‌رسد، از هم گسیخته نیست، بلکه در شکل ادیان بزرگ جهان تبلور یافته است. در اینصورت، اگر قرار است شهروند خوبی برای دنیای خود باشیم، موظفیم که دستِ کم برای شناخت ادیان بزرگ و نظام فلسفی نوع جهان بکوشیم. ناگفته نماند که این کار باید با دقت تمام انجام شود. موضوع نوشته‌ی من، عقایدی مذهبی است که دارای وجهه‌ی تاریخی است و پیامبر آن هم، شخصیتی تاریخ دارد. حتی فردی همچون: ویلیام مویر، هنگامی که در مورد قرآن می‌نویسد، می‌گوید: «احتمالاً نتوان کتاب دیگری پیدا کرد که طی دوازده سده چنین خالص و دست نخورده باقی مانده باشد».

تردید در نوشتن

تردید در نوشتن

هنگامی که قصد داشتم در مورد محمد [ ج]، مطلبی بنویسم در ابتدا تردید داشتم، چون مسلمان نیستم و نوشتن در مورد چنین دینی، کار بسیار دقیقی است؛ آن هم باتوجه به اینکه افراد زیادی وجود دارند که به ادیان مختلف، مؤمن‌اند و حتی در میان پیروان یک دین هم اختلافاتی وجود دارد.

با اینکه ممکن است ادعا شود، مذهب امری فردی است، ولی نمی‌توان انکار کرد که دامنه‌اش تمام جهان دیده و نادیده را دربر می‌گیرد. دین، قلب‌ها، جان‌ها و ذهن‌های ما را، هم در سطح خود آگاه و هم در سطح ناخود آگاه، تحت تأثیر قرار می‌دهد. این موضوع زمانی اهمیت بیشتری پیدا می‌کند که اعتقاد محکمی به این موضوع داشته باشیم که: گذشته، حال و آینده، با ریسمانی ظریف و ابریشمی به یک دیگر متصل شده‌اند؛ دراین حالت، مرکز ثقل ریسمان دائماً تحت فشار شدید است و از این نقطه‌نظر، هرچه کم‌تر در مورد سایر مذاهب گفته شود، بهتر است.

تولد و تحول

تولد و تحول

طبق گفته‌های مورخان مسلمان، محمد [ ج] در 20 آوریل 571 میلادی در منطقه‌ی بیابانی عربستان دیده به جهان گشود. نام او به معنی «بسیار ستایش‌شده» است.

روحیه و پیام والای محمد باعث شد که صحرای عربستان از هیچ، به دنیایی نوین با زندگی، فرهنگ تمدن و حکومتی نوین تبدیل شود که از مراکش تا جزایر هند شرقی را در برگرفت و بر زندگی مردم در سه قاره‌ی آسیا، اروپا و آفریقا تأثیر گذاشت.

عشق محمد

عشق محمد

ماه فروماند از جمال محمد

سرو نباشد به اعتدال محمد

قدر فلک را کمال و منزلتی نیست

در نظر قدر با کمال محمد

وعده‌ی دیدار هرکس به قیامت

لیلة اسری شب وصال محمد

آدم و نوح و خلیل و موسی و عیسی

آمده مجموع در ظلال محمد

عرصه گیتی مجال همت او نیست

روز قیامت نگر مجال محمد

و آن همه پیرایه بسته جنت فردوس

بو که قبولش کند بلال محمد

هم‌چو زمین خواهد آسمان که بیفتد

تا بدهد بوسه بر نعال محمد

شمس و قمر در زمین حشر نتابد

نور نتابد مگر جمال محمد

شاید اگر آفتاب و ماه نتابد

پیش دو ابروی چون هلال محمد

چشم مرا تا به خواب دید جمالش

خواب نمی‌گیرد از خیال محمد

سعدی اگر عاشقی کنی و جوانی

عشق محمد بس است و آل محمد

(شیخ سعدی شیرازی)