29- زکریا بن ابی زائدة حنفی/[1]
[متوفّای 148 یا 149 ه . ق]
حافظ ابن حجر عسقلانی، در کتاب «تهذیب التهذیب»[2] گوید:
وی، زکریا بن ابی زائدة، خالد بن میمون بن فَیروز، ابویحیی کوفی میباشد.
بَحْشَل گفته است: نام ابوزائدة، «هبیرة همدانی وادعی» است.
از کسانی که زکریا بن ابی زائدة، به نقل روایت از آنها پرداخته است، میتوان بدین افراد اشاره کرد:
ابواسحاق سبیعی؛ عامر شعبی؛ فِراس؛ سماک بن حرب؛ سعد بن ابراهیم؛ خالد بن سلمة؛ مصعب بن شیبة؛ عبدالملک بن عُمیر؛ و دیگر بزرگان عرصهی روایت و درایت.
و از کسانی که از زکریا بن ابی زائدة، حدیث روایت نمودهاند، میتوان این افراد را نام برد:
پسرش: یحیی؛ سفیان ثوری؛ شعبة؛ عبدالله بن مبارک؛ عیسی بن یونس؛ قطّان؛ وکیع بن جرّاح؛ ابواسامة؛ ابونعیم؛ و دیگر مردمان.
قطّان گوید: «لیس به بأس؛ ولیس عندی مثل اسماعیل بن ابی خالد»؛ «در روایات و احادیث زکریا بن ابی زائدة، نمیتوان نقص و ایرادی وارد کرد؛ زیرا وی، روایت کنندهای مؤثق و معتبر است؛ و از دیدگاه من، وی، به سان اسماعیل بن ابی خالد نیست».
و صالح بن احمد، به نقل از پدرش (احمد بن حنبل) گوید: «اذا اختلف زکریا واسرائیل، فان زکریا احبّ الیّ فی ابی اسحاق؛ ثم قال: ما اَقربهما، وحدیثهما عن ابی اسحاق لیّن؛ سمعا منه بآخره»؛ «هرگاه زکریا و اسرائیل، با یکدیگر اختلاف کردند، در آن صورت از دیدگاه من، زکریا در مورد احادیث و روایات ابواسحاق، بهتر و بایستهتر مینماید؛ سپس احمد بن حنبل گفت: احادیث و روایات زکریا و اسرائیل، به احادیث و روایات محدّثان و راویان مؤثق و قابل اعتماد نزدیک است؛ و در حدیثی که زکریا و اسرائیل از ابواسحاق روایت کردهاند، اندکی ضعف وجود دارد که باز هم آن را از اعتبار نمیاندازد و باعث سقوط عدالت نمیگردد؛ زیرا، آن دو، احادیث ابواسحاق را در آخر عمرش شنیدند».
و عبدالله به نقل از پدرش گوید: «ثقة حلوّ الحدیث، ما اقربه من اسماعیل بن ابی خالد»؛ «زکریا بن ابی زائدة، روایت کنندهای مؤثق و قابل اعتماد است که احادیث و روایاتش نیز، دوست داشتنی و بایسته است؛ و احادیث و روایات او، به احادیث و روایات اسماعیل بن ابی خالد نزدیک است».
و عباس از یحیی بن معین نقل کرده که وی گفته است: «صالح»؛ «زکریا بن ابی زائدة، فردی درستکار و شریف، نجیب و محترم، کارشناس و متخصص و کاردان و توانا است».
و عثمان به نقل از یحیی بن معین گوید: «زکریا، احبّ الیّ فی کل شیء؛ وابن ابی لیلی ضعیف»؛ «از دیدگاه من، زکریا بن ابی زائدة، در هر چیز، بهتر و بایستهتر از دیگران است؛ و ابن ابی لیلی؛ فردی ضعیف در عرصهی حدیث میباشد».
و احمد عجلی گفته است: «کان ثقة»؛ «زکریا بن ابی زائدة، روایت کنندهای مؤثق و قابل اعتماد است».
ابن حبّان در کتاب «الثقات»، گفته است: «نام ابوزائدة، «فیروز» میباشد».
و خالد گوید: زکریا بن ابی زائدة، به سال148 یا 149 ه . ق درگذشت و چهره در نقاب خاک کشید.
ابوبکر بردیجی گوید: «لیس به بأس»؛ «در روایات و احادیث زکریا بن ابی زائدة، نمیتوان ایراد و نقصی وارد کرد؛ زیرا وی، روایت کنندهای مؤثق و معتبر و مطمئن و قابل اعتماد است».
و یعقوب بن سفیان و ابوبکر بزّار گفتهاند: «ثقة»؛ «زکریا بن ابی زائدة، از راویان مطمئن و قوی و معتبر و قابل اعتماد و مؤثق و مُعتمد میباشد».
و ابن سعد گوید: «کان ثقة، کثیر الحدیث»؛ «زکریا بن ابی زائدة، فردی مؤثّق و قابل اعتماد است که به روایت احادیث زیادی پرداخته است».
و ابن قانع گوید: «کان قاضیاً بالکوفة»؛ «زکریا بن ابی زائدة، در شهر کوفه، عهده دار پست مهم و خطیر قضاوت بود».
شایان ذکر است که زکریا بن ابی زائدة، از آن دسته از راویانی میباشد که هر شش پیشوای حدیث (بخاری، مسلم، ترمذی، ابوداود، نسایی و ابن ماجه)، از وی حدیث روایت نمودهاند.
حافظ عبدالقادر قرشی نیز در کتاب «الجواهر المضیة»[3]، به بیان بیوگرافی زکریا بن ابی زائدة پرداخته و او را در ردیف دانشوران و صاحب نظران احناف قرار داده و در ادامه گفته است: «روی له الشیخان»؛ «شیخان (بخاری و مسلم) از زکریا بن ابی زائدة، حدیث روایت کردهاند».
یحیی پسر زکریا بن ابی زائدة، گوید: پدرم، خطاب به من گفت: «یا بُنیّ! علیک بالنعمان بن ثابت، فخذ عنه قبل ان یفوتک»؛ «پسرم! نعمان بن ثابت (امام ابوحنیفه/) را دریاب و پیش از از آن که او را از دست بدهی، از علم و دانش، حکمت و فرزانگی و علوم و معارف وی، استفاده کن».
یحیی پسر زکریا بن ابی زائدة گوید: «ربّما عرضتُ علی ابی فتیاه فتعجّب به ویأتی ابنه یحیی رحمه الله تعالی»؛ «چه بسا که بر پدرم، فتواهایی از امام ابوحنیفه/ عرضه میکردم و او نیز از فتواهای او شگفت زده و مبهوت میشد و او را به تحسین و اِعجاب وامی داشت، از این رو، به خاطر فراگیری فتواهای امام ابوحنیفه/، و اطلاع و آگاهی از آنها، به نزد پسرش میآمد. خدایش، او را بیامرزد و در جوار رحمتهای بیکران خویش، جای بدهد».
و در کتاب «جامع المسانید»[4]، آمده است: «انّه مع جلالة قدره وتقدّمه وکونه من شیوخ شیوخ صاحبَی الصحیحین، یروی عن الامام ابی حنیفة الکثیر فی هذه المسانید»؛ «زکریا بن ابی زائدة/- با وجود این که از منزلت و مقامی بالا و بزرگ و از شأن و جایگاهی بس والا و سترگ برخوردار بود و از زمرهی اساتید استادانِ امام بخاری/ و امام مسلم/ (نویسندگان دو کتاب «الجامع الصحیح» بخاری و «الجامع الصحیح» مسلم) به شمار میآمد - باز هم در این مسانید، از امام ابوحنیفه/ بسیار حدیث روایت نموده است».
و حافظ ابن بزّاز کردری نیز در کتاب «المناقب»[5]، وی را در شمار محدّثان و راویان شهر کوفه برشمرده که به نقل روایت از امام اعظم ابوحنیفه/ پرداخته است.
نگارنده گوید:
زکریا بن ابی زائدة/، در موارد ذیل (از کتاب «الجامع الصحیح» بخاری) با یک واسطه، استاد امام محمد بن اسماعیل بخاری/ به شمار میآید؛ و این موارد عبارتند از:
* در باب «قوله تعالی: ﴿وَنُفِخَ فِی ٱلصُّورِ فَصَعِقَ مَن فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَن فِی ٱلۡأَرۡضِ إِلَّا مَن شَآءَ ٱللَّهُۖ ثُمَّ نُفِخَ فِیهِ أُخۡرَىٰ فَإِذَا هُمۡ قِیَامٞ یَنظُرُونَ٦٨﴾ [الزمر: 68]»[6]
«حَدَّثَنِی الحَسَنُ، حَدَّثَنَا إِسْمَاعِیلُ بْنُ خَلِیلٍ، أَخْبَرَنَا عَبْدُ الرَّحِیمِ، عَنْ زَکَرِیَّاءَ بْنِ أَبِی زَائِدَةَ، عَنْ عَامِرٍ، عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، عَنِ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: «إِنِّی أَوَّلُ مَنْ یَرْفَعُ رَأْسَهُ بَعْدَ النَّفْخَةِ الآخِرَةِ، فَإِذَا أَنَا بِمُوسَى مُتَعَلِّقٌ بِالعَرْشِ، فَلاَ أَدْرِی أَکَذَلِکَ کَانَ أَمْ بَعْدَ النَّفْخَةِ»»(ح 4813)
«حسن، از اسماعیل بن خلیل، از عبدالرحیم، از زکریا بن ابی زائدة، از عامر، از ابوهریرهس برای ما روایت کرده که وی گفته است: رسول خدا ج فرمودند: «من نخستین کسی هستم که پس از دمیدن صور دوم، سر خویش را برمی دارد و ناگاه موسی÷ را میبینم که به عرش خداوند آویخته است و نمیدانم که وی در همین حالت بوده یا پس از صور دوم، زنده شد است؟».
* در باب «فضل من استبرأ لدینه»[7]
«حَدَّثَنَا أَبُو نُعَیْمٍ، حَدَّثَنَا زَکَرِیَّاءُ، عَنْ عَامِرٍ، قَالَ: سَمِعْتُ النُّعْمَانَ بْنَ بَشِیرٍ، یَقُولُ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَقُولُ: “الحَلاَلُ بَیِّنٌ، وَالحَرَامُ بَیِّنٌ، وَبَیْنَهُمَا مُشَبَّهَاتٌ لاَ یَعْلَمُهَا کَثِیرٌ مِنَ النَّاسِ، فَمَنِ اتَّقَى المُشَبَّهَاتِ اسْتَبْرَأَ لِدِینِهِ وَعِرْضِهِ، وَمَنْ وَقَعَ فِی الشُّبُهَاتِ: کَرَاعٍ یَرْعَى حَوْلَ الحِمَى، یُوشِکُ أَنْ یُوَاقِعَهُ، أَلاَ وَإِنَّ لِکُلِّ مَلِکٍ حِمًى، أَلاَ إِنَّ حِمَى اللَّهِ فِی أَرْضِهِ مَحَارِمُهُ، أَلاَ وَإِنَّ فِی الجَسَدِ مُضْغَةً: إِذَا صَلَحَتْ صَلَحَ الجَسَدُ کُلُّهُ، وَإِذَا فَسَدَتْ فَسَدَ الجَسَدُ کُلُّهُ، أَلاَ وَهِیَ القَلْبُ”»(ح 52)
«ابونعیم، از زکریا بن ابی زائدة، از عامر برای ما روایت کرده که وی گفته است: از نعمان بن بشیرس شنیدم که میگفت: از رسول خدا ج شنیدم که میفرمودند: «حرام و حلال، هر دو، واضح و آشکارند (مشخص هستند)؛ و در میان حلال و حرام، امور مشتبهی وجود دارد که بسیاری از مردم، آنها را نمیدانند؛ هر کس، از آنها پرهیز کند، دین و ایمانش را حفاظت نموده است؛ و کسی که خود را با آنها بیالاید (از شبهات پرهیز نکند)؛ مانند کسی است که در حریم چراگاه سلطان، دامهای خود را بچراند و هر آن، احتمال دارد، وارد چراگاه سلطان بشوند؛ آگاه باشید! که هر پادشاه، حریمی دارد و حریم خداوند در روی زمین، محرمات او هستند.
بدانید که در بدن، عضوی وجود دارد که صلاح و فساد سایر اعضاء، به صلاح و فساد آن، بستگی دارد؛ و آن، قلب است».
* در باب «اذا اَدخل رجلیه وهما طاهرتان»[8]؛
«حَدَّثَنَا أَبُو نُعَیْمٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا زَکَرِیَّاءُ، عَنْ عَامِرٍ، عَنْ عُرْوَةَ بْنِ المُغِیرَةِ، عَنْ أَبِیهِ قَالَ: کُنْتُ مَعَ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فِی سَفَرٍ، فَأَهْوَیْتُ لِأَنْزِعَ خُفَّیْهِ، فَقَالَ: «دَعْهُمَا، فَإِنِّی أَدْخَلْتُهُمَا طَاهِرَتَیْنِ» . فَمَسَحَ عَلَیْهِمَ»(ح 206)
«ابونعیم، از زکریا بن ابی زائدة، از عامر، از عروة بن مغیرة، از پدرش (مغیرة بن شعبةس) برای ما روایت کرده که وی گفته است: در یکی از سفرها، همراه رسول خداج بودم. (هنگام وضو) خواستم موزههای رسول خدا ج را بیرون بیاورم؛ آن حضرت ج فرمود: «آنها را بیرون نیاور، چون من آنها را پس از طهارت و وضو پوشیدهام». سپس رسول خدا ج بر موزه هایش، مسح نمود».
* در باب «من قام لجنازة یهودی»[9].
* در باب «اذا قال: فلان یقرءک السلام»[10].
* در باب «الاِنهاء عن المعاصی»[11].
* در باب «علامات النبوّة فی الاسلام»[12].
* در باب «علامات النبوّه فی الاسلام»[13].
* در باب «الشروط الّتی لاتحلّ فی النکاح»[14].
* در «کتاب الذبائح والصید والتسمیة»[15].
* در باب «لبس جیّة الصوف فی الغزو»[16].
* در باب «الساعی علی المسکین»[17]
به هر حال، روایات «زکریا بن ابی زائدة/ در کتاب «الجامع الصحیح» امام محمد بن اسماعیل بخاری/ در بیشتر از 20 مورد آمده است.
[1]- بیوگرافی «زکریا بن ابی زائدة» را در این منابع دنبال کنید:
«التاریخ الکبیر»؛ امام بخاری 2/1/421؛ «رجال صحیح البخاری»، کلاباذی 1/267؛ «سیر اعلام النبلاء»، حافظ ذهبی 6/202؛ «کتاب الثقات»، ابن حبان 6/334؛ «الکاشف»، حافظ ذهبی 1/323؛ «میزان الاعتدال»؛ حافظ ذهبی 2/263؛ «البدایة و النهایة»؛ ابن کثیر 10/105؛ «تقریب التهذیب»، ابن حجر عسقلانی 1/313؛ «خلاصة تهذیب الکمال»، خزرجی، ص 104؛ «الطبقات السنیة»، تمیمی داری 3/258 و 259 به شماره 880؛ «الطبقات الکبری»؛ ابن سعد 6/355؛ «شذرات الذهب»؛ ابن عماد 1/224؛ «تهذیب الکمال»، حافظ مزّی 6/309؛ «الجمع بین رجال الصحیحین»، مقدسی 1/151
[2]- «تهذیب التهذیب» 3/284 و 285
[3]- «الجواهر المضیة فی طبقات الحنفیة» 1/244
[4]- «جامع المسانید»، ابوالمؤیّد محمد بن محمود خوارزمی، 2/458
[5]- «المناقب»، کردری 2/220
[6]- «الجامع الصحیح»، امام بخاری 2/711
[7]- همان 1/13
[8]- «الجامع الصحیح»، امام بخاری 1/33
[9]- همان 1/175
[10]- همان 2/924
[11]- همان 2/960
[12]- همان 1/505
[13]- همان 1/512
[14]- همان 2/774
[15]- همان 2/823
[16]- همان 2/862
[17]- همان 2/889
28- زائدة بن قُدامة حنفی/[1]
[متوفّای 161 ه . ق]
علامه ذهبی در کتاب «تذکرة الحفّاظ»[2] گوید:
وی، پیشوای دینی و حجّت در حدیث، ابوالصّلت ثقفی کوفی میباشد که از زیاد بن علاقة، عبدالملک بن عُمیر، منصور، سِماک بن حرب، موسی بن ابی عایشه، و کسان دیگر از طبقهی آنان، حدیث روایت نموده است.
و از کسانی که از زائدة بن قدامة، به نقل روایت پرداختهاند، میتوان بدین افراد اشاره کرد:
سفیان بن عینیة؛ حسین جُعفی؛ عبدالرحمن بن مهدی؛ معاویة بن عمرو؛ ابونعیم؛ طلق بن غنّام؛ ابوحذیفه نهدی؛ احمد بن یونس؛ و شمار زیادی از دیگر مردمان.
علامه ذهبی در ادامه گوید: زائدة بن قدامة، در اِتقان (مهارت و خبرگی، چیرگی و زبردستی، کاردانی و استادی و تخصّص و شایستگی)، مشابه و همسان شعبه بود؛ ولی تا جایی که من اطلاع دارم، برای وی، مشابه و نظیری از غیر مردمان شهرش، وجود نداشت.
ابوداود طیالسی گوید: «کان لا یحدّث صاحب بدعة»؛ «عادت زائدة بن قدامة، بر آن بود که برای بدعت گرایان و بدعتگذاران، حدیث بیان نمیکرد».
ابواسامه گوید: «کان اصدق الناس وابرّهم»؛ «زائدة بن قدامة، راستگوترین، مطمئنترین، پارساترین، پرهیزگارترین، مخلصترین و صادقترین مردمان بود».
ابوحاتم رازی گوید: «ثقة صاحب سنّة»؛ «زائدة بن قدامة، روایت کنندهای ثقه و قابل اعتماد و متعهّد و پایبند به سنّت بود».
گفته شده که زائدة بن قدامة، در حالی که در سرزمین روم، مرزدار بود و از میهن اسلامی خود مراقبت به عمل میآورد، جان به جان آفرین تسلیم کرد و به سوی دیار یار پرگشود.
وی در اوائل سال 161 ه . ق - در حالی که پیر و سالمند و سالخورده و فرتوت شده بود - درگذشت و چهره در نقاب خاک کشید.
احمد بن حنبل گوید: «کان وکیع، لا یقدّم علی زائدة فی الحفظ احداً»؛ «وکیع بن جرّاح، هرگز کسی را در حفظ و ضبط، بر زائده بن قدامة ترجیح نمیداد».
حافظ عبدالقادر قرشی، در کتاب «الجواهر المضیة»[3]، به بیان بیوگرافی زائدة بن قدامة پرداخته و او را در زمرهی دانشوران و صاحب نظران احناف برشمرده و در ادامه گفته است: «روی له الشیخان»؛ «شیخان (بخاری و مسلم)، از زائدة بن قدامة، حدیث روایت نمودهاند».
ودر کتاب «جامع المسانید»[4]، چنین آمده است: «و هو مع هذه العلوم، یروی عن الامام ابی حنیفة/ فی هذه المسانید»؛ «زائدة بن قدامة، با دارا بودن تمامی این علوم و معارف و دانشها و حکمتها، باز هم در این مسانید، از امام ابوحنیفه/ حدیث روایت نموده است».
و علامه محمد بن یوسف صالحی دمشقی شافعی، نیز در کتاب «عقود الجمان»،[5] وی را در شمار روایت کنندگان از امام اعظم ابوحنیفه/ ذکر کرده است.
حافظ ابن حجر عسقلانی در کتاب «تهذیب التهذیب»[6] گوید:
احمد عجلی گفته است: «کان ثقة، صاحب سنّة»؛ «زائدة بن قدامة، روایت کنندهای ثقه و قابل اعتماد و متعهّد و پایبند به سنّت بود».
نسایی نیز گفته است: «ثقة»؛ «وی، از راویان مؤثق و مطمئن و معتمد و قابل اعتماد بود».
و بدین سان، ابن سعد نیز به تعریف و تمجید از زائدة بن قدامة پرداخته و گفته است: «کان ثقة مأموناً، صاحب سنّة»؛ «وی، فردی، ثقه و مورد اعتماد و مطمئن و معتبر و پیرو سنّت و متعهّد و پایبند بدان بود».
و ابن حبّان نیز در کتاب «الثقات» گفته است: «کان من الحفّاظ المتقنین»؛ «زائدة بن قدامة، یکی از حافظان ماهر و حاذق، خبره و کاردان و متخصص و توانای حدیث بود».
و دارقطنی گفته است: «من الأثباتِ الائمة»؛ «زائدة بن قدامة، در شمار پیشوایان مؤثق و قابل اعتماد و ائمّهی مطمئن و معتبر قرار داشت».
و ذُهْلِی گوید: «ثقة حافظٌ»؛ «زائدة بن قدامة، (در عرصهی روایت و درایت)، هم ثقه و قابل اعتماد بود و هم حافظ و ضابط».
نگارندهی سطور گوید:
زائدة بن قدامة/ در موارد ذیل (از کتاب «الجامع الصحیح» بخاری) با یک واسطه، استاد امام محمد بن اسماعیل بخاری/ به شمار میآید؛ و این موارد عبارتند از:
* در باب ﴿وَلَا تَجۡهَرۡ بِصَلَاتِکَ وَلَا تُخَافِتۡ بِهَا﴾ [الإسراء: 110][7]
«حَدَّثَنِی طَلْقُ بْنُ غَنَّامٍ، حَدَّثَنَا زَائِدَةُ، عَنْ هِشَامٍ، عَنْ أَبِیهِ، عَنْ عَائِشَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهَا، قَالَتْ: «أُنْزِلَ ذَلِکَ فِی الدُّعَاءِ»»(ح 4723)
«طلق بن غنّام، از زائدة بن قدامة، از هشام بن عروة، از پدرش (عروة بن زبیر)، از عایشهل برای ما روایت کرده که وی گفته است: «آیهی 110 سورهی اسراء، دربارهی دعا نازل شده است (که نباید دعا را بلند گفت و نه بسیار آهسته)».
* در باب «قوله تعالی: ﴿فَأَوۡحَىٰٓ إِلَىٰ عَبۡدِهِۦ مَآ أَوۡحَىٰ١٠﴾ [النجم: 10]»[8]
«حَدَّثَنَا طَلْقُ بْنُ غَنَّامٍ، حَدَّثَنَا زَائِدَةُ، عَنِ الشَّیْبَانِیِّ، قَالَ: سَأَلْتُ زِرًّا عَنْ قَوْلِهِ تَعَالَى: ﴿فَکَانَ قَابَ قَوۡسَیۡنِ أَوۡ أَدۡنَىٰ٩ فَأَوۡحَىٰٓ إِلَىٰ عَبۡدِهِۦ مَآ أَوۡحَىٰ١٠﴾ [النجم: 9-10]، قَالَ: أَخْبَرَنَا عَبْدُ اللَّهِ: «أَنَّ مُحَمَّدًا صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ رَأَى جِبْرِیلَ لَهُ سِتُّ مِائَةِ جَنَاحٍ»»(ح 4857)
«طلق بن غنّام، از زائدة بن قدامة، از شیبانی، برای ما روایت کرده که وی گفته است: از زرّ در مورد این فرمودهی خدا پرسیدم که فرمود: ﴿فَکَانَ قَابَ قَوۡسَیۡنِ أَوۡ أَدۡنَىٰ٩ فَأَوۡحَىٰٓ إِلَىٰ عَبۡدِهِۦ مَآ أَوۡحَىٰ١٠﴾ [النجم: 9-10] «تا آن که فاصلهی او (و محمد ج) به اندازهی دو کمان یا کمتر گردید. پس جبرئیل به بندهی خدا (محمد ج) وحی کرد آنچه میبایست وحی کند».
زرّ گوید: عبدالله بن مسعودس ما را خبر داده است که: محمد ج جبرئیل را دید که ششصد بال داشت».
* در باب «قول الله عزّوجل: ﴿وَلَا جُنَاحَ عَلَیۡکُمۡ فِیمَا عَرَّضۡتُم بِهِۦ مِنۡ خِطۡبَةِ ٱلنِّسَآءِ أَوۡ أَکۡنَنتُمۡ فِیٓ أَنفُسِکُمۡۚ عَلِمَ ٱللَّهُ أَنَّکُمۡ سَتَذۡکُرُونَهُنَّ وَلَٰکِن لَّا تُوَاعِدُوهُنَّ سِرًّا إِلَّآ أَن تَقُولُواْ قَوۡلٗا مَّعۡرُوفٗاۚ وَلَا تَعۡزِمُواْ عُقۡدَةَ ٱلنِّکَاحِ حَتَّىٰ یَبۡلُغَ ٱلۡکِتَٰبُ أَجَلَهُۥۚ وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ یَعۡلَمُ مَا فِیٓ أَنفُسِکُمۡ فَٱحۡذَرُوهُۚ وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ غَفُورٌ حَلِیمٞ٢٣٥﴾ [البقرة: 235]»؛[9] «گناهی بر شما (مردان) نیست که به طور کنایه از زنانی (که شوهرانشان فوت کردهاند و در عدّه به سر میبرند) خواستگاری کنید و یا در دل خود، تصمیم بر این کار را بگیرید (بدون این که آن را اظهار نمایید)؛ خداوند میدانست شما آنان را یاد خواهید کرد (و این گرایش فطری مردان نسبت به زنان است و خداوند با خواستهی طبیعی شما به شکل معقول مخالف نیست) ولی به آنان پنهانی وعدهی زناشویی ندهید، مگر این که به طرز پسندیدهای (و به طور کنایه) اظهار کنید (امّا در همه حال) اقدام به ازدواج ننمایید تا عدّهی آنان به سر آید؛ و بدانید که خداوند آنچه را در دل دارید میداند، پس از (مخالفت فرمان) او، خویشتن را برحذر دارید و بدانید که بیگمان خداوند بس آمرزنده و بردبار است».
«وَقَالَ لِی طَلْقٌ: حَدَّثَنَا زَائِدَةُ، عَنْ مَنْصُورٍ، عَنْ مُجَاهِدٍ، عَنْ ابْنِ عَبَّاسٍ، ﴿فِیمَا عَرَّضۡتُم بِهِۦ مِنۡ خِطۡبَةِ ٱلنِّسَآءِ﴾ [البقرة: 235] یَقُولُ: «إِنِّی أُرِیدُ التَّزْوِیجَ، وَلَوَدِدْتُ أَنَّهُ تَیَسَّرَ لِی امْرَأَةٌ صَالِحَةٌ»(ح5124)
«طلق به من گفت: زائدة بن قدامة، از منصور، از مجاهد برای ما روایت کرده که وی گفته است: عبدالله بن عباسب در تفسیر آیهی 235 سورهی بقره گفت: این آیه چنان است که مرد به زنی که در حال گذراندن عدهی وفات است میگوید: همانا قصد ازدواج دارم و دوست دارم که خداوند برایم زنی نیکوکار ارزانی دارد».
* در باب «غسل المذی والوضوء منه»[10].
* در باب «وقت العشاء الی نصف اللیل»[11].
* در باب «اهل العلم والفضل اَحقّ بالامامة»[12].
* در باب «انّما جعل الامام لیؤتمّ به»[13].
* در باب «اقبال الامام علی الناس عند تسویة الصفوف»[14].
* در باب «اذا نفر الناس عن الامام فی صلاة الجمعة فصلوة الامام ومن بقی جائزة»[15].
* در باب «القنوت قبل الرکوع وبعده»[16].
* در باب «من احبّ العتاقة فی کسوف الشمس»[17].
* در باب «الدعاء فی الکسوف»[18].
* در باب «صلوة الصبیان مع الناس علی الجنائز»[19].
به هر حال، روایات زائدة بن قدامة/، در کتاب «الجامع الصحیح» امام محمد بن اسماعیل بخاری/ در بیشتر از 26 مورد آمده است.
[1]- بیوگرافی «زائدة بن قدامة» را در این منابع دنبال کنید:
«التاریخ الکبیر»؛ امام بخاری 2/1/432؛ «رجال صحیح البخاری»، کلاباذی 1/277؛ «الجرح و التعدیل»، رازی 3/613؛ «سیر اعلام النبلاء»، حافظ ذهبی 7/375؛ «کتاب الثقات»، ابن حبان 6/339؛ «الکاشف»، حافظ ذهبی 1/317؛ «تهذیب التهذیب»، ابن حجر عسقلانی 3/264؛ «تقریب التهذیب»، ابن حجر عسقلانی 1/307؛ «خلاصة تهذیب الکمال»، خزرجی، ص102؛ «طبقات الحفّاظ»، حافظ سیوطی، ص 98؛ «شذرات الذهب»؛ ابن عماد 1/251؛ «تهذیب الکمال»، حافظ مزّی 6/257؛ «الطبقات الکبری»، ابن سعد 6/378؛ «النجوم الزاهرة»، ابن تغری بردی 2/39؛ «الطبقات السنیة»، تمیمی داری 3/353 و 354 به شماره 878؛ «الکامل فی ضعفاء الرجال»، ابن عدی 6/56؛ «الجمع بین رجال الصحیحین»، مقدسی 1/155
[2]- «تذکرة الحفّاظ» 1/215
[3]- «الجواهر المضیة» 1/243
[4]- «جامع المسانید» 2/458
[5]- «عقود الجمان»؛ ص 112
[6]- «تهذیب التهذیب» 3/264 و 265
[7]- «الجامع الصحیح»، امام بخاری 2/686
[8]- همان 2/720
[9]- «الجامع الصحیح»، امام بخاری 2/768
[10]- همان 1/41
[11]- همان 1/81
[12]- همان 1/93
[13]- همان 1/95
[14]- همان 1/100
[15]- همان 1/128
[16]- همان 1/136
[17]- همان 1/144
[18]- همان 1/145
[19]- همان 1/177
27- رَوح بن عُبادة/[1]
[متوفّای 205 ه . ق]
علامه ذهبی در کتاب «تذکرة الحفّاظ»[2] گوید:
وی، حافظ ابن علاء بن حسّان، ابومحمد قَیسی بصری میباشد که از ابن عون، حسین معلّم، ابن ابی عروبة و کسان دیگر از طبقهی آنان، به سماع حدیث پرداخته است و در این زمینه، توجه و اهتمام در خور را ورزیده است.
و احمد بن حنبل، اسحاق بن راهویه، بنُدار، اسحاق کوسج، بشر بن موسی، و شمار زیادی از دیگر مردمان، از رَوح بن عُبادة، حدیث، سماع نمودهاند.
یعقوب بن شیبه گوید: رَوح بن عُبادة، فردی بزرگوار و آقامنش، سرور و ارباب و شریف و نجیب و انسانی سالم و شاداب و سرحال و با نشاط بود که خیلی به روایت حدیث میپرداخت؛ و از علی بن مدینی شنیدم که در حق وی میگفت: «ما زال فی الحدیث لم یشغل عنه»؛ «رَوح بن عُبادة، پیوسته به فراگیری و یادگیری احادیث مشغول بود و هرگز به غیر آن نمیپرداخت و از آن غافل نمیشد».
خطیب بغدادی گوید: «صنّف الکتب فی «السنن» و «الاحکام» وجمع تفسیراً وکان ثقة»؛ «رَوح بن عُبادة، کتابهایی را در زمینهی «سُنن» و «احکام» به رشتهی تحریر درآورده و به گردآوری و تدوین تفسیری از آیات قرآن نیز پرداخت؛ و او، فردی مؤثق و قابل اعتماد نیز بود».
علامه ذهبی در ادامه گوید: احادیث و روایات رَوح بن عُبادة، در چهارچوب تمامی اصول اسلام بود و به همگی آنها پرداخته بود؛ وی در ماه جمادی الاول، به سال 205 ه . ق - در حالی که بیش از 80 بهار از عمرش سپری شده بود - درگذشت و چهره در نقاب خاک کشید. خدایش او را بیامرزد و در جوار بهترین رحمتهای خویش جای دهد.
و حافظ ابن حجر عسقلانی، در کتاب «تهذیب التهذیب»[3] گوید:
ابن ابی خیثمه به نقل از یحیی گوید: «صدوق ثقة»؛ «رَوح بن عُبادة، فردی صادق و راستگو، قابل اعتماد و مؤثّق، درستکار و امین و مطمئن و معتبر میباشد».
و ابوعاصم نیز به بیان بیوگرافی وی پرداخته و از او ستایش و تمجید، تحسین و تعریف، تقدیر و سپاس و مدح و قدردانی نموده است. ابوبکر بزّار در مُسند خویش گفته است: «ثقةٌ مأمون»؛ «رَوح بن عُبادة، روایت کنندهای مؤثق و قابل اعتماد و امین و درستکار و مطمئن و مُعتمد میباشد».
ابن سعد گفته است: «کان ثقة ان شاء الله»؛ «به خواست خدا، رَوح بن عُبادة، ثقة و قابل اعتماد است».
و خلیل گوید: «ثقة، اکثر عن مالک، وروی عنه الائمّة»؛ «رَوح بن عُبادة، از زمرهی راویان مؤثق و قابل اعتماد است که از مالک نیز بیشتر روایت نموده است؛ ائمه و پیشوایان حدیث نیز به نقل روایت از وی پرداختهاند».
و رَوح بن عُبادة، از آن دسته از راویانی میباشد که هر شش پیشوای حدیث (بخاری، مسلم، ترمذی، ابوداود، نسایی و ابن ماجه)، از وی،حدیث روایت نمودهاند.
و علامه محمد بن یوسف صالحی دمشقی شافعی، در کتاب «عقود الجمان»، [4] رَوح بن عُبادة را در شمار روایت کنندگان از امام اعظم ابوحنیفه/ ذکر کرده است.
و همچنین حافظ ابن بزّار کردری نیز در کتاب «المناقب»[5]، وی را در زمرهی راویان و محدّثان شهر بصره ذکر نموده که به نقل روایت از امام ابوحنیفه/ پرداخته است.
نگارنده گوید:
رَوح بن عُبادة، از ابوحنیفه، از حمّاد، از ابراهیم نخعی روایت کرده که عبدالله بن مسعودس گفته است: رسول خدا ج فرمودهاند: «مابین السرّة الی الرکبة عورةٌ»؛ «مابین ناف تا زانو، عورت است».
این روایت را ابوالمؤید محمد بن محمود خوارزمی در کتاب «جامع المسانید»[6] ذکر کرده و در ادامه گفته است: ابومحمد بخاری، این حدیث را از رَوح بن عُبادة، از ابوحنیفه/ روایت نموده است؛ با این تفاوت که وی در این سند، این حدیث را به نقل از ابراهیم نخعی، از اَسود روایت کرده و در آن گفته است: اسود گوید: عبدالله بن مسعودس گفته است: «ما بین السرّة الی الرکبة عورةٌ»؛ (یعنی به صورت «موقوف» روایت کرده است نه به صورت «مرفوع»).
و همچنین راقم سطور گوید:
رَوح بن عُبادة/، در موارد ذیل (از کتاب «الجامع الصحیح» بخاری) با یک واسطه، استاد امام محمد بن اسماعیل بخاری/ به شمار میآید؛ و این موارد عبارتند از:
* در باب «من نوقش الحساب، عذّب»[7]
«حَدَّثَنِی إِسْحَاقُ بْنُ مَنْصُورٍ، حَدَّثَنَا رَوْحُ بْنُ عُبَادَةَ، حَدَّثَنَا حَاتِمُ بْنُ أَبِی صَغِیرَةَ، حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ أَبِی مُلَیْکَةَ، حَدَّثَنِی القَاسِمُ بْنُ مُحَمَّدٍ: حَدَّثَتْنِی عَائِشَةُ: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: «لَیْسَ أَحَدٌ یُحَاسَبُ یَوْمَ القِیَامَةِ إِلَّا هَلَکَ» فَقُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ، أَلَیْسَ قَدْ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى: ﴿فَأَمَّا مَنۡ أُوتِیَ کِتَٰبَهُۥ بِیَمِینِهِۦ٧ فَسَوۡفَ یُحَاسَبُ حِسَابٗا یَسِیرٗا٨﴾ [الانشقاق: 7-8] فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «إِنَّمَا ذَلِکِ العَرْضُ، وَلَیْسَ أَحَدٌ یُنَاقَشُ الحِسَابَ یَوْمَ القِیَامَةِ إِلَّا عُذِّبَ»»(ح 6537)
«اسحاق بن منصور، از رَوح بن عُبادة، از حاتم بن ابی صغیرة، از عبدالله بن ابی مُلیکة، از قاسم بن محمد، از عایشهل برای ما روایت کرده که وی گفته است: رسول خدا ج فرمودند: «هیچ کس چنین نیست که در روز رستاخیز با وی حساب شود، مگر این که هلاگ گردد».گفتیم: ای رسول خدا ج! مگر نه این است که خداوند میفرماید: «آن که نامهی اعمالش به دست راستش داده شود، به زودی محاسبهی آسانی خواهد داشت»؟ آن حضرت ج فرمودند: «این، عرضهی اعمال است؛ ولی هر کس که در روز رستاخیز، مورد محاسبه قرار گیرد، گرفتار عذاب میگردد».
* در باب «ما یکره من کثرة السؤال»[8]
«حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ الرَّحِیمِ، أَخْبَرَنَا رَوْحُ بْنُ عُبَادَةَ، حَدَّثَنَا شُعْبَةُ، أَخْبَرَنِی مُوسَى بْنُ أَنَسٍ، قَالَ: سَمِعْتُ أَنَسَ بْنَ مَالِکٍ، قَالَ: قَالَ رَجُلٌ: یَا نَبِیَّ اللَّهِ مَنْ أَبِی؟ قَالَ: «أَبُوکَ فُلاَنٌ»، وَنَزَلَتْ: [یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاَ تَسْأَلُوا عَنْ أَشْیَاءَ] (المائدة: 101) الآیَةَ»(ح 7295)
«محمد بن عبدالرحیم، از رَوح بن عُبادة، از شعبه، از موسی بن انس برای ما روایت کرده که وی گفته است: از انس بن مالکس شنیدم که گفت: مردی خطاب به پیامبر ج گفت: ای رسول خدا ج! پدرم کیست؟ آن حضرت ج فرمود: «پدر تو، فلان کس است». و سپس این آیه نازل شد: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَسَۡٔلُواْ عَنۡ أَشۡیَآءَ إِن تُبۡدَ لَکُمۡ تَسُؤۡکُمۡ وَإِن تَسَۡٔلُواْ عَنۡهَا حِینَ یُنَزَّلُ ٱلۡقُرۡءَانُ تُبۡدَ لَکُمۡ عَفَا ٱللَّهُ عَنۡهَاۗ وَٱللَّهُ غَفُورٌ حَلِیمٞ١٠١﴾ [المائدة: 101] «ای مؤمنان! از مسائلی سؤال مکنید که اگر فاش گردند و آشکار شوند، شما را ناراحت و بدحال کنند؛ چنانکه به هنگام نزول قرآن، راجع بدانها پرس و جو کنید، برای شما بیان و روشن میشوند؛ خداوند از این مسائل گذشته است و خداوند بس آمرزگار و بردبار است».
* در باب «کراهیة التحرّی فی الصلاة وغیرها»[9].
* در باب «اتّباع الجنائز من الایمان»[10].
* در باب «الأسیر والغریم یربط فی المجسد»[11].
* در باب «وقت الفجر»[12].
* در باب «صلاة القاعد»[13].
* در باب «من تسحّر فلم ینم حتّی صلّی الصبح»[14].
* در باب «من قال: لیس علی المحصر بدل»[15].
* در باب «النسک شاة»[16].
* در باب «کیف تعرّف لقطة اهل مکّة»[17].
* در باب «المکاتب ونجومه فی کل سنة نجم»[18].
به هر حال، روایات «رَوح بن عُبادة»/، در کتاب «الجامع الصحیح» امام محمد بن اسماعیل بخاری/ در بیشتر از 29 مورد آمده است.
[1]- بیوگرافی «رَپوح بن عُبادة» را در این منابع دنبال کنید:
«التاریخ الکبیر»؛ امام بخاری 2/1/309؛ «رجال صحیح البخاری»، کلاباذی 1/249؛ «الجرح و التعدیل»، رازی 3/498؛ «سیر اعلام النبلاء»؛ حافظ ذهبی 9/302؛ «کتاب الثقات»، ابن حبان 8/243؛ «میزان الاعتدال»؛ حافظ ذهبی 2/25؛ «الکاشف»، حافظ ذهبی 1/313؛ «تاریخ بغداد»، خطیب بغدادی 8/401؛ «تهذیب التهذیب»، ابن حجر عسقلانی 3/253؛ «تقریب التهذیب»، ابن حجر عسقلانی 1/304؛ «خلاصة تهذیب الکمال»، خزرجی، ص 101؛ «طبقات الحفّاظ»، حافظ سیوطی، ص 151؛ «شذرات الذهب»؛ ابن عماد 2/13؛ «تهذیب الکمال»، حافظ مزّی 6/235؛«الطبقات الکبری»، ابن سعد 7/296؛ «النجوم الزاهرة»، ابن تغری بردی 2/179؛ «الجمع بین رجال الصحیحین»، مقدسی 1/137
[2]- «تذکرة الحفّاظ» 1/349 و 350
[3]- «تهذیب التهذیب» 3/354 و 355
[4]- «عقود الجمان»؛ ص 112
[5]- «المناقب»، کردری 2/228
[6]- «جامع المسانید» 1/356 و 357
[7]- «الجامع الصحیح»، امام بخاری 2/968
[8]- همان 2/1083
[9]- «الجامع الصحیح»، امام بخاری 1/52
[10]- همان 1/12
[11]- همان 1/66
[12]- همان 1/81 و 82
[13]- همان 1/150
[14]- همان 1/152
[15]- همان 1/243
[16]- همان 1/244
[17]- همان 1/328
[18]- همان 1/347
26- داود بن عبدالرحمن عطّار عبدی، ابوسلیمان مکی/[1]
[متوفّای 174 ه . ق]
حافظ ابن حجر عسقلانی، در کتاب «تهذیب التهذیب»[2] گوید:
از کسانی که داود بن عبدالرحمن، از آنها به روایت حدیث پرداخته است، میتوان این افراد را نام برد:
هشام بن عروة؛ ابن جریج؛ معمر؛ ابن خثیم؛ اسماعیل بن کثیر مکی؛ عمرو بن دینار؛ عمرو بن یحیی مازنی؛ منصور بن عبدالرحمن بن صفیّة؛ و دیگر بزرگانِ محدّثان.
و از کسانی که از داود بن عبدالرحمن عطّار، به نقل روایت پرداختهاند، میتوان بدین افراد اشاره کرد:
عبدالله بن مبارک؛ ابن وهب؛ شافعی؛ سعید بن منصور؛ یحیی بن یحیی؛ قتیبه و دیگر دانش پژوهان و شیفتگان علم و دانش و تشنگان حکمت و فرزانگی.
داود بن عبدالرحمن، فردی درستکار و شریف، نجیب و محترم، شایسته و کارآمد، متخصّص و کارشناس و کاردان و توانا بود. ابن حبّان، وی را در شمار راویان ثقه و مورد اعتماد و مطمئن و امین، ذکر کرده است.
ابراهیم بن محمد شافعی گوید: ابن حبّان گفته است: «داود بن عبدالرحمن، به سال 174 ه . ق، در مکه درگذشت و چهره در نقاب خاک کشید؛ و حال آن که وی، فردی پارسا و پرهیزگار و متّقی و خداترس در میان دانشوران و صاحب نظران فقهی مکهی مکرمه بود».
و بدین سان، ابن سعد نیز در تاریخ وفات داود بن عبدالرحمن، دربارهی او، این چنین اظهارنظر نموده و این را نیز گفته است: «کان کثیر الحدیث»؛ «داود بن عبدالرحمن، روایات و احادیث زیادی را از رسول خدا ج در اختیار داشت و بسیار روایت کنندهی حدیث بود».
و آجری به نقل از ابوداود گوید: «ثقة»؛ «داود بن عبدالرحمن، از راویان مطمئن و مؤثق و معتبر و قابل اعتماد بود».
و احمد عجلی گوید: «مکّی ثقة»؛ «داود بن عبدالرحمن، از مردمان مکهی مکرمه و فردی ثقه و مورد اعتماد بود».
و بزّار نیز، داود بن عبدالرحمن را روایت کنندهای مؤثّق و قابل اعتماد معرّفی کرده که در عرصهی روایت و درایت، فردی مطمئن و امین، درستکار و شریف و مُعتمد و قابل اعتماد میباشد.
و شایان ذکر است که داود بن عبدالرحمن/، از آن دسته از راویانی میباشد که هر شش پیشوای حدیث (بخاری، مسلم، ابوداود، ترمذی، نسایی و ابن ماجه)، از وی، حدیث روایت نمودهاند.
و علامه محمد بن یوسف صالحی دمشقی شافعی، در کتاب «عقود الجمان»، [3] داود بن عبدالرحمن را در شمار روایت کنندگان از امام اعظم ابوحنیفه/ ذکر کرده است.
و همچنین حافظ ابن بزّاز کردری نیز در کتاب «المناقب»،[4] وی را در شمار محدّثان و راویان شهر مکهی مکرمه برشمرده که به نقل روایت از امام ابوحنیفه/ پرداخته است.
در کتاب «جامع المسانید»،[5] چنین آمده است: ناچیزترین بندگان خدا (ابوالمؤید محمد بن محمود خوارزمی) گوید: «و یروی عنه الامام ابوحنیفة ویروی هو عن الامام ابی حنیفة رحمهما الله ایضاً فی هذه المسانید»؛ «داود بن عبدالرحمن/، از زمرهی کسانی است که امام ابوحنیفه/، از وی، حدیث روایت نموده است؛ و او نیز در این مسانید، به نقل روایت از امام ابوحنیفه/ پرداخته است».
نگارنده گوید:
داود بن عبدالرحمن عطّار عبدی/، در کتاب «الجامع الصحیح» بخاری، در باب «اذا قام الرجل عن یسار الامام وحوّله الامام خلفه الی یمینه، تمّت صلاته»[6]، با یک واسطه، استاد امام محمد بن اسماعیل بخاری/ به شمار میآید؛ آنجا که امام بخاری/ چنین روایت میکند:
«حَدَّثَنَا قُتَیْبَةُ بْنُ سَعِیدٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا دَاوُدُ، عَنْ عَمْرِو بْنِ دِینَارٍ، عَنْ کُرَیْبٍ، مَوْلَى ابْنِ عَبَّاسٍ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا، قَالَ: «صَلَّیْتُ مَعَ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ ذَاتَ لَیْلَةٍ، فَقُمْتُ عَنْ یَسَارِهِ، فَأَخَذَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ بِرَأْسِی مِنْ وَرَائِی، فَجَعَلَنِی عَنْ یَمِینِهِ، فَصَلَّى وَرَقَدَ، فَجَاءَهُ المُؤَذِّنُ، فَقَامَ وَصَلَّى وَلَمْ یَتَوَضَّأْ»»(ح 726)
«قتیبة بن سعید، از داود بن عبدالرحمن، از عمرو بن دینار، از کریب آزادهی ابن عبّاس، از عبدالله بن عبّاسب برای ما روایت کرده که وی گفته است: «شبی با رسول خدا ج نماز گزاردم و به جانب چپ ایشان ایستادم؛ آن حضرت ج سر مرا از عقب گرفت و مرا به جانب راست خویش قرار داد. رسول خدا ج نماز گزارد و پس از آن خوابید؛ سپس مؤذن، به نزدشان آمد. آن حضرت ج برخاست و نماز (سنّت صبح) را گزارد و وضو نیز نگرفت».
[1]- بیوگرافی «داود بن عبدالرحمن عطّار عبدی» را در این منابع دنبال کنید:
«التاریخ الکبیر»؛ امام بخاری 2/1/241؛ «رجال صحیح البخاری»، کلاباذی 1/240؛ «الجرح و التعدیل»، رازی 3/417؛ «کتاب الثقات»، ابن حبان 6/286؛ «الکاشف»، حافظ ذهبی 1/290؛ «تقریب التهذیب»، ابن حجر عسقلانی 1/281؛ «خلاصة تهذیب الکمال»، خزرجی، ص 94؛ «شذرات الذهب»؛ ابن عماد 1/286؛ «تهذیب الکمال»، حافظ مزّی 6/25؛ «میزان الاعتدال»، حافظ ذهبی 2/11؛ «الجمع بین رجال الصحیحین»، مقدسی 1/129
[2]- «تهذیب التهذیب» 3/166 و 167
[3]- «عقود الجمان»؛ ص 111
[4]- «المناقب»، کردری 2/219
[5]- «جامع المسانید» 2/448
[6]- «الجامع الصحیح»، امام بخاری 1/100
25- داود بن رُشَید خوارزمی حنفی/[1]
[متوفّای 239 ه . ق]
حافظ ابن حجر عسقلانی، در کتاب «تهذیب التهذیب»[2] گوید:
وی، داود بن رُشَید هاشمی، ابوالفضل خوارزمی میباشد که در بغداد، سُکنی و اقامت داشت و مستقر بود؛ او از این بزرگان و محدّثان، حدیث روایت نموده است:
هشیم؛ ولید بن مسلم؛ مُعتمر بن سلیمان؛ یحیی بن زکریا بن ابی زائدة؛ حفص بن غیاث؛ اسماعیل بن جعفر؛ ابن عُلیّة؛ اسماعیل بن عیّاش؛ شعیب بن اسحاق؛ صالح بن عمر واسطی؛ عبّاد بن عوّام؛ عمر بن ایوب موصلی؛ مروان بن معاویة فزاری؛ و کسان دیگر از محدّثان و بزرگ مردان عرصهی روایت و درایت.
و از کسانی که از داود بن رُشَید، به روایت حدیث پرداختهاند، میتوان بدین افراد اشاره کرد:
مسلم، ابوداود؛ ابن ماجه؛ احمد بن علی مروزی؛ ابوزرعة؛ ابوحاتم؛ و دیگران.
بخاری نیز در کتاب «الجامع الصحیح» بخاری، در باب «العتق» (آزاد کردن برده)، یک حدیث، از وی روایت نموده است؛ و نسایی نیز با واسطهی «صاعقة»، حدیثی دیگر، از وی روایت کرده است. و بخاری در غیر کتاب «الجامع الصحیح»، بدون واسطه، به نقل روایت از داود بن رُشَید پرداخته است.
صالح بن محمد گوید: «کان یحیی بن معین یوثّقه»؛ «یحیی بن معین، در عرصهی روایت و درایت، داود بن رُشَید را مؤثق و معتبر و مطمن و قابل اعتماد میدانست».
و ابوحاتم گفته است: «صدوق»؛ «داود بن رُشَید، روایت کنندهای صادق و راستگو و امین و مورد اعتماد و درستکار و شریف میباشد».
دارقطنی گوید: «ثقة نبیل»؛ «داود بن رُشَید، از زمرهی راویان مؤثق و معتبر، مطمئن و قابل اعتماد، شریف و اصیل، نجیب و بزرگوار و بزرگ منش و محترم میباشد».
محمد بن عبدالله حضرمی و دیگران، بر این باورند که داود بن رُشَید/، به سال 239 ه . ق وفات کرده و چهره در نقاب خاک کشیده است؛ و دیگر علماء و صاحب نظران اسلامی، این را نیز افزودهاند که وی در ماه شعبان، به سال 239 ه . ق درگذشت و به رحمت ایزدی پیوست.
ابن حبّان نیز، وی را در شمار راویان مؤثق و قابل اعتماد و مطمئن و معتبر ذکر کرده است.
حافظ عبدالقادر قرشی نیز در کتاب «الجواهر المضیة فی طبقات الحنفیة»،[3] به بیان بیوگرافی داود بن رُشَید پرداخته و او را از زمرهی دانشوران و صاحب نظران احناف، برشمرده و در ادامه گفته است: «هو من اصحاب حفص بن غیاث ومن اصحاب محمد بن الحسن ایضاً»؛ «داود بن رُشَید، از شاگردان حفص بن غیاث، و همچنین از زمرهی شاگردان و پیروان محمد بن حسن شیبانی (شاگرد ارشد امام ابوحنیفه/) میباشد».
و در کتاب «جامع المسانید»،[4] چنین آمده است: ناچیزترین بندگان خدا (ابوالمؤید محمد بن محمود خوارزمی) گوید: «و هو ممّن یروی الکثیر عن اصحاب الامام ابی حنیفة عن ابیحنیفة - رحمهم الله تعالی - فی هذه المسانید»؛ «داود بن رُشَید، از آن دسته از روایت کنندگانی میباشد که در این مسانید، با واسطهی شاگردان امام ابوحنیفه/ از خود امام، حدیث روایت نموده است».
و علامه محمد بن یوسف صالحی دمشقی شافعی، در کتاب «عقود الجمان»، [5] داود بن رُشَید را در شمار روایت کنندگان از امام اعظم ابوحنیفه/ ذکر کرده است.
نگارندهی سطور گوید:
داود بن رُشَید خوارزمی، از ابوحنیفه، از علقمة بن مرثد، از سلیمان بن بریدة، از پدرش روایت میکند که آن حضرت ج فرمودهاند: «نهیناکم عن زیارة القبور و قد اذن لمحمّد ج فی زیارة قبر امّه؛ فزوروها و لا تقولوا هُجراً؛ و عن لحوم الاضاحی و اَن تمسّکواها فوق ثلاثة ایّام؛ و انّما نهیناکم لیوسع موسعکم علی فقیرکم؛ فکلوا و تزّودوا؛ و عن الشرب فی الحنتم و لا المزفّت؛ فاشربوا؛ فانّ الظرف لایحلّ شیئاً و لا یحرّمه؛ و لا تشربوا مُسکراً»؛ «ما شما را از زیارت قبور منع کردیم؛ و به راستی برای محمد ج این اجازه داده شده است تا قبر مادرش را زیارت کند؛ از این رو، شما نیز به زیارت قبور بروید و پَرت و پلا و سخنان یاوه و زشت نگویید؛ و همچنین شما را منع کردم از این که گوشتهای قربانیها را بخورید و از این که آنها را بیش از سه روز نگاه دارید؛ و جز این نیست که فلسفهی منع در آن نهفته بود تا توانگران و ثروتمندانتان، فقیران و مستمندانتان را بینیاز و توانگر بگردانند؛ پس حال بخورید و ذخیره کنید؛ و همچنین شما را از نوشیدن در ظرفهای «حَنتم» و «مزفّت» نهی کردم؛ ولی اکنون این اجازه را دارید تا در آنها بنوشید؛ زیرا ظرف، نه چیزی را حلال میگرداند و نه حرام؛ و چیز مست کننده ننوشید».
این روایت را ابوالمؤیّد خوارزمی، در کتاب «جامع المسانید»[6] ذکر کرده و در ادامه گفته است: ابومحمد بخاری، این حدیث را از داود بن رُشید، از امام ابوحنیفه/ روایت نموده است.
و همچنین راقم سطور گوید:
داود بن رُشَید خوارزمی/، در کتاب «الجامع الصحیح» امام محمد بن اسماعیل بخاری/، در باب «قول الله: «اَوْ تحریر رقبة»؛ واَیّ الرقاب اَزکی»[7]، با یک واسطه، استاد امام بخاری/ به شمار میآید؛ آنجا که امام بخاری چنین روایت میکند:
«حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ الرَّحِیمِ، حَدَّثَنَا دَاوُدُ بْنُ رُشَیْدٍ، حَدَّثَنَا الوَلِیدُ بْنُ مُسْلِمٍ، عَنْ أَبِی غَسَّانَ مُحَمَّدِ بْنِ مُطَرِّفٍ، عَنْ زَیْدِ بْنِ أَسْلَمَ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ حُسَیْنٍ، عَنْ سَعِیدِ بْنِ مَرْجَانَةَ، عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ، عَنِ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: «مَنْ أَعْتَقَ رَقَبَةً مُسْلِمَةً، أَعْتَقَ اللَّهُ بِکُلِّ عُضْوٍ مِنْهُ عُضْوًا مِنَ النَّارِ، حَتَّى فَرْجَهُ بِفَرْجِهِ»» (ح 6715)
«محمد بن عبدالرحیم، از داود بن رُشَید، از ولید بن مُسلم، از ابوغسّان محمد بن مُطرّف، از زید بن اسلم، از علی بن حسین، از سعید بن مرجانة، از ابوهریرهس برای ما روایت کرده که وی گفته است: رسول خدا ج فرمودند: «کسی که بردهی مسلمانی را آزاد کند، خداوند بلند مرتبه، در برابر هر عضوی از اعضای آن برده، عضوی از او را از آتش سوزان دوزخ، آزاد میگرداند؛ تا جایی که حتّی شرمگاه وی را در برابر شرمگاه آن برده از آتش میرهاند».
[1]- بیوگرافی «داود بن رُشید خوارزمی» را در این منابع دنبال کنید:
«التاریخ الکبیر»؛ امام بخاری 2/1/244؛ «رجال صحیح البخاری»، کلاباذی 1/241؛ «الجرح و التعدیل»، رازی 3/412؛ «سیر اعلام النبلاء» حافظ ذهبی 11/133؛ «کتاب الثقات»، ابن حبان 8/236؛ «الکاشف»، حافظ ذهبی 1/288؛ «تاریخ بغداد»، خطیب بغدادی 8/367؛«تقریب التهذیب»، ابن حجر عسقلانی 1/279؛ «خلاصة تهذیب الکمال»، خزرجی ص 93؛ «شذرات الذهب»؛ ابن عماد 2/91؛ «تهذیب الکمال»، حافظ مزّی 6/10؛ «الطبقات السنیة»، تمیمی داری 3/222 به شماره 849؛ «الفوائد البهیة» لکنوی، صص 72 و 73؛ «الطبقات الکبری»، ابن سعد 7/349؛ «الجمع بین رجال الصحیحین»، مقدسی 1/130
[2]- «تهذیب التهذیب» 3/159 و 160
[3]- «الجواهر المضیة» 1/237
[4]- «جامع المسانید» 2/449
[5]- «عقود الجمان»؛ ص 111
[6]- «جامع المسانید» 2/199
[7]- «الجامع الصحیح»، امام بخاری 2/993 و 994