اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

باب: پیرامون نماز استسقاء [طلب باران]


بَابُ الاِستِسقَاء

لَه صَلاَةٌ مِن غَیرِ جَمَاعَةٍ؛ وَ لَه اِستِغفَارٌ؛ وَ یَستَحِبُّ الخُرُوجُ لَه ثَلَاثَةَ أَیَّامٍ مُشَاةً فِی ثِیَابٍ خَلقةٍ غَسِیلَةٍ أَو مُرَقَّعَةٍ مُتَذَلِّلِینَ مُتَوَاضِعِینَ خَاشِعِینَ لِـلّٰهِ تَعَالَی، نَاکِسِینَ رُؤُوسَهُم، مُقَدِّمِینَ الصَّدَقَةَ کُلَّ یَومٍ قَبلَ خُرُوجِهِم.

وَ یَستَحِبُّ إِخرَاجُ الدَّوَابِّ وَالشُّیُوخِ الکِبَارِ وَ الأَطفَالِ؛ وَ فِی مَکَّةَ وَ بَیتِ المُقَدَّسِ، فَفِی المَسجِدِ الحَرَامِ وَالمَسجِدِ الأَقصَی یَجتَمِعُونَ؛ وَ یَنبَغِی ذَالِکَ أَیضًا لِأَهلِ مَدِینَةِ النَّبِیِّ صَلَی اللهُ عَلَیهِ وَ سَلَّم.

وَ یَقُومُ الإِمَامُ مُستَقبِلَ القِبلَةِ رَافِعًا یَدَیهِ وَالنَّاسُ قُعُودٌ مُستَقبِلِینَ القِبلَةَ، یُؤَمِّنُونَ عَلَی دُعَائِه یَقُولُ: «اَللَّهُمَّ اسْقِنَا غَیثًا مُغِیثًا هَنِیئًا مَرِیئًا مُرِیعًا غَدَقًا مُجَلِّلًا سَحًّا طَبَقًا دَائِمًا»: وَ مَا أَشبَهَه سِرًّا أَو جَهرًا. وَ لَیسَ فِیهِ قَلبُ رِدَاءٍ؛ وَ لَا یَحضُرُه ذِمِّیٌّ.


باب: پیرامون نماز استسقاء [طلب باران]

[از دیدگاه امام ابوحنیفه/،] برای استسقاء [طلب باران]، نمازی وجود دارد که بدون جماعت [و به صورت انفرادی و تنهایی] گزارده می‌شود؛ [زیرا طلب باران، عبارت است از:] استغفار [و طلب باریدن باران برای ایجاد آبادانی و رفاه و وفور نعمت از خداوند، زیرا خداوند بلندمرتبه می‌فرماید: ﴿فَقُلۡتُ ٱسۡتَغۡفِرُواْ رَبَّکُمۡ إِنَّهُۥ کَانَ غَفَّارٗا١٠ یُرۡسِلِ ٱلسَّمَآءَ عَلَیۡکُم مِّدۡرَارٗا١١ وَیُمۡدِدۡکُم بِأَمۡوَٰلٖ وَبَنِینَ وَیَجۡعَل لَّکُمۡ جَنَّٰتٖ وَیَجۡعَل لَّکُمۡ أَنۡهَٰرٗا١٢ [نوح: 10-12] «و بدیشان گفته‌ام: از پروردگار خویش طلب آمرزش کنید که او بسیار آمرزنده است؛ و اگر چنین کنید، خدا از آسمان، باران‌های پرخیر و برکت را پیاپی می‌باراند و با اعطای دارایی و فرزندان ، شما را کمک می‌کندو یاری می‌دهد و باغهای سرسبز و فراوان، بهره‌ی شما می‌سازد و رودبارهای پرآب، در اختیارتان می‌گذارد».]

و مستحب است که مردم برای «استسقاء» [طلب باران]، پیاده و در جامه‌های کهنه‌ی شسته شده یا پیوندخورده و با تذلّل و خاکساری و فروتنانه و خاشعانه برای خداوند بلندمرتبه و در حالی که سرهای خویش را به پایین افکنده‌اند، سه روز [پی در پی، به سوی مکانی خارج از آبادی] بیرون آیند.

و مستحب است که هر روز، پیش از بیرون آمدن برای «استسقاء»، صدقه بدهند. و همچنین مستحب است که به همراه خویش، چهارپایان، پیرمردانِ بزرگ‌سال و کودکان را بیرون آورند. [و مستحب است که امام، همراه با مردم به سوی فضای باز و صحرای کنار شهر بیرون بیایند، به جز] در مکه‌ی مکرمه و بیت‌المقدس که مردم در خود مسجدالحرام و مسجدالاقصی، برای استسقاء [و طلب باران] جمع گردند.

و همچنین برای ساکنان مدینه‌ی منوره نیز مستحب است که در مسجدالنبی ج جمع شوند. و امام رو به قبله و در حالی که دست‌های خویش را [به سوی آسمان] بلند کرده است، برای دعا بیایستد و مردم نیز بر دعای وی به صورت نشسته و رو به قبله آمین بگویند.

و امام در دعای خویش چنین بگوید: «اَللّٰهُمَّ اسْقِنٰا غَیْثاً مُغِیْثاً، هَنَیْئاً، مَرِیْئاً، مَرِیْعاً، غَدَقاً، مُجَلَّلاً، سَحّاً، طَبَقاً، دٰائِماً»؛ «پروردگارا! باران رهایی بخش از سختی و باران پر آب و گوارا و سبزکننده‌ی گیاهان و فراوان پوشاننده، فراگیر و گسترده، ریزان و جاری و پیوسته به ما عطا کن».

و می‌تواند به صورت آهسته یا بلند، دعاهایی شبیه این دعا بخواند؛ [مثل این که بگوید: «اَللّٰهُمَّ اسْقِنٰا غَیْثاً مُغِیْثاً نٰافِعاً غَیْرَضٰارٍّ، عٰاجِلاً غَیْرَآجِلٍ، اَللّٰهُمَّ اسْقِ عِبٰادَکَ وَ بَهٰائِمَکَ وَانْشُرْ رَحْمَتَکَ وَاحْیِ بَلَدَکَ الْمَیِّتَ؛ اَللّٰهُمَّ اَنْتَ اللهُ لٰا اِلٰهَ اِلَّا اللهُ الْغَنِیُّ وَ نَحْنُ الْفُقَرٰاءُ، اَنْزِلْ عَلَیْنَا الْغَیْثَ وَاجْعَلْ مٰا اَنْزَلْتَ لَنٰا قُوَّةً وَّ بَلٰاغاً اِلیٰ حِیْنٍ»؛ «بار خدایا! ما را سیراب گردان با باران بسیار بارنده، نفع رسان و بی‌ضرر؛ زود نه دیر. بار خدایا! سیراب گردان بندگانت را و چهارپایانت را و منتشرگردان رحمت خویش را و زنده گردان سرزمین مرده‌ی خویش را. بار خدایا! تویی الله؛ معبودی جز تو نیست؛ تو بی‌نیاز و توانگری و ما نیازمند و محتاج؛ فرود آور بر ما باران را و بگردان آنچه را که نازل گردانیده‌ای بر ما، نیرویی و رساننده‌ای به مطلوب تا مدت زمانی که تو خود می‌خواهی».

و نیز می‌تواند این دعا را بخواند:

«اَللّٰهُمَّ سُقْیٰی رَحْمَةٍ لٰا سُقْیٰی عَذٰابِ وَّ لٰا مَحقٍ وَ لٰا بَلٰاءٍ وَ لٰا هَدْمٍ. اَللّٰهُمَّ عَلَی الظَّرٰابِ وَ الْآکٰامِ وَ مَنٰابِتِ الشَّجَرِ وَ بُطُوْنِ الْاَوْدِیَةِ. اَللّٰهُمَّ حَوٰالِیْنٰا وَ لٰا عَلَیْنٰا. اَللّٰهُمَّ اسْقِنٰا غَیْثاً مُغِیْثاً، هَنِیْئاً، مَرِیْئاً، مَرِیْعاً، غَدََقاً، مُجَلَّلاً، سَحّاً، طَبَقاً، دٰائِماً. اَللّٰهُمَّ اسْقِنَا الْغَیْثَ وَ لٰا تَجْعَلْنٰا مِنَ الْقٰانِطِیْنَ. اَللّٰهُمَّ اِنَّ باِلْعِبٰادِ وَ الْبِلٰادِ مِنَ الْجَهْدِ وَ الْجُوْعِ وَ الضَّنْکِ مٰا نَشْکُوْا اِلّٰا اِلَیْکَ. اَللّٰهُمَّ اَنْبِتْ لَنَا الزَّرْعَ وَ اَدِرْ لَنَا الضَّرْعَ وَ اَنْزِلْ عَلَیْنٰا بَرَ کٰاتِ السَّمٰاءِ وَ اَنْبِتْ لَنٰا مِنْ بَرَکٰاتِ الْاَرْضِ وَ اکْشِفِْ عَنّٰا مِنَ الْبَلٰاءِ مٰا لٰا یَکْشِفُ غَیْرُکَ. اَللّٰهُمَّ اِنّٰا نَسْتَغْفِرُکَ اِنَّکَ کُنْتَ بِنٰا غَفّٰاراً فَاَرْسِلِ السَّمٰاء عَلَیْنٰا مِدْرٰاراً» (این دعا را امام شافعی/ از سالم بن عبداللهس روایت کرده است).

«خداوندا! باران رحمت باشد نه باران عذاب و بی‌برکت و ویرانی و بلاء و امتحان و خرابی و غرق کردن و سیل. بار خدایا! بر کوه‌ها و محل رویش گیاهان و درختان و درّه‌ها بباران. بار خدایا! بر پیرامون ما باشد نه به ضرر ما. بار خدایا! باران رهایی بخش از سختی و باران پر آب و گوارا و سبزکننده‌ی گیاهان و فراوان پوشاننده، فراگیر و گسترده، ریزان و جاری و پیوسته به ما عطا کن. بار خدایا! ما را از آن، سیراب گردان و ما را از محرومان و نومیدان از رحمتت مگردان. بار خدایا! بندگانت و سرزمین‌ها و حیوانات و مردم، به چنان سختی و گرسنگی و تنگی و مشقّت مبتلا شده‌اند که شکایت و شکوه از آن را تنها به تو می‌بریم و به تو شکایت می‌آوریم؛ چون نفع و ضرر تنها در دست تو است. بار خدایا! کشتزارمان را سبز و پستان حیواناتمان را پر شیر کن. و از برکت و فزونی‌های آسمان، ما را سیراب گردان و از برکت‌ها و فزونی‌های زمین و نباتات، ما را روزی ده و این مشقّت و سختی و بلا را از ما دور کن که غیر از تو کسی بر آن قادر نیست. بار خدایا! از تو طلب مغفرت داریم چه تنها تو آمرزنده‌ای؛ پس خدایا! باران سنگین و فراوان به ما عطا کن».]

و [از دیدگاه امام ابوحنیفه/ و امام ابویوسف/:] در «استسقاء» [طلب باران،] چرخاندنِ طرف راستِ رداء به طرف چپ آن، وجود ندارد؛ و همچنین نباید در «استسقاء»، کافر ذمّی حضور پیدا نماید.

[به هر حال، «استسقاء»: یعنی طلب کردن بندگان، باران را از خداوند بلندمرتبه در هنگام خشکسالی و قحطی؛ به عبارتی دیگر: استسقاء به معنای طلب و درخواست باریدن باران برای ایجاد آبادانی و رفاه و وفور نعمت از خداوند به وسیله‌ی نماز و ذکر و دعا و استغفار در خشکسالی است.

نماز استسقاء در نزد امام ابوحنیفه/ با جماعت سنّت نیست؛ ولی امام ابویوسف/ و امام محمد/ بر این باورند که امام، با مردم دو رکعت نماز بگزارند و در آن، قرائت را با صدای بلند بخواند و دو خطبه نیز پس از نماز، ایراد کند و در آن، مردم را به استغفار و توبه و ردّ مظالم فراخواند.

و به طور کلّی، خواندن نماز استسقاء، جایز است و واجب نیست؛ از این رو، اگر چنان‌چه مردم به هنگام خشکسالی، تنها به دعا و استغفار بسنده کنند، باز هم درست است؛ و ثابت گردیده است که رسول خدا ج در برخی اوقات، نماز «استسقاء» را خوانده‌اند و در برخی اوقات نیز در روزهای جمعه، بر بالای منبر خویش برای باریدن باران فقط دعا کرده‌اند و نماز نخوانده‌اند؛ و هر دو کار از پیامبر گرامی اسلام ج ثابت است.

و در کتاب‌های فقهی چنین آمده است که امام ابوحنیفه/ گفته است: «در استسقاء، نماز سنّتی وجود ندارد»؛ این سخن امام ابوحنیفه/ بدین معنی است که در استسقاء، گزاردن نمازی معین و مشخّص وجود ندارد؛ و در استسقاء، خواندن نماز نیز سنّت مؤکّده نمی‌باشد و این طور نیست که بدون نماز، استسقاء درست نباشد، بلکه می‌توان تنها به دعا و استغفار نیز اکتفا کرد؛ ولی امام ابویوسف/ و امام محمد/ گفته‌اند: امام به مردم دو رکعت نماز بگزارد و در آن قرائت را بلند بخواند و دو خطبه نیز پس از نماز، ایراد نماید.

نویسنده‌ی کتاب «هدایه» گوید: رسول خدا ج در برخی اوقات، نماز استسقاء را می‌خواندند و در برخی اوقات نیز آن را ترک می‌کردند؛ از این رو، نماز استسقاء، سنّت مؤکّده نیست.

علامه شامی در کتاب «در المختار» گوید: سنّت آن است که بدان مواظبت و پایبندی شود و انجام و ترک کاری، بیانگر استحباب آن می‌باشد.

علامه محمد عاشق الهی گوید: به خاطر وجود احادیث صحیح، نمی‌توان استسقاء را به طور مطلق نفی کرد؛ و لازم است آنچه که از امام ابوحنیفه/ درباره‌ی نماز استسقاء نقل شده است، به نفی «سنّت مؤکّده» بودنِ نماز استسقاء حمل شود نه به مطلق سنّت بودن آن؛ یعنی نماز استسقاء در نزد امام ابوحنیفه، سنّت مؤکده نیست، بلکه مستحب است.

و چگونگی نماز استسقاء از دیدگاه امام ابویوسف و امام محمد، بدین ترتیب است که امام و پیشنماز، همراه با مردم به سوی فضای باز و صحرای کنار شهر در حالی که پیاده‌اند با تذلّل و خاکساری و فروتنانه و خاشعانه برای خداوند بلندمرتبه، و در حالی که سرهای خویش را به پایین افکنده‌اند، به نماز استسقاء بیرون آیند.

امام، همراه نمازگزاران، دو رکعت نماز را بگزارد و در آن، قرائت را نیز بلند بخواند و پس از فارغ شدن از نماز، رو به سوی مردم، دو خطبه ایراد نماید و در اثنای خطبه، ردای خویش را زیرورو کند و طرف بالای ردای خود را به سمت پایین بیاورد و پایین آن را به سمت بالا بکشد و طرف راست ردایش را به طرف چپ آن بچرخاند؛ ولی مردم رداهای خویش را نچرخانند؛ پس از ایراد خطبه، رو به قبله نموده و ساعاتی را به دعا بپردازد؛ و مردم نیز رو به سوی قبله بنشینند و به دعا و استغفار و توبه و اِنابه مشغول شوند.

و مناسب است که در نماز استسقاء، به همراه خود، افراد ضعیف و ناتوان، پیرمردان، پیرزنان و کودکان را نیز بیرون آورند؛ زیرا حضور این افراد، زمینه ساز برطرف شدن خشکسالی و وفور نعمت و برکت خداوند می‌گردد.

و وقت نماز طلب باران، درست همان وقتی است که نمازهای عید فطر و عید قربان در آن انجام می‌گیرد؛ یعنی بلند شدن آفتاب به اندازه‌ی یک نیزه یا چاشتگاه؛ با این تفاوت که در اوقات دیگری به جز اوقاتی که نماز مستحب در آن‌ها کراهت دارد، می‌توان آن را خواند.

و مستحب است که خبر برگزاری نماز طلب باران، چند روز زودتر به وسیله‌ی امام و پیشنماز در میان مردم، اعلام شود و مردم را به توبه و طلب بخشش از خداوند و برگرداندن حق به صاحب حق و روزه و نیکوکاری و ترک دشمنی‌ها دعوت کند؛ زیرا گناه و ستم و ترک عبادات، زمینه‌ساز پیش آمدن خشکسالی و کم شدن نعمت و برکت خداوند می‌گردند.]


 

 

 

 

باب: پیرامون نماز «کسوف» و «نماز خسوف»


بَابُ صَلَاةِ الکُسُوفِ وَالخُسُوفِ وَالاِفزَاعِ

سُنَّ رَکعَتَانِ کَهَیئَةِ النَّفلِ لِلکُسُوفِ بِإِمَامِ الجُمُعَةِ أَو مَأمُورِ السُّلطَانِ؛ بلَا أَذَانٍ وَ لَا إِقَامَةٍ وَ لَا جَهرٍ وَ لَا خُطبَةٍ؛ بَل یُنَادَی: «الصَّلَاةُ جَامِعَةٌ».

وَ سُنَّ تَطوِیلُهُمَا وَ تَطوِیلُ رُکُوعِهِمَا وَ سُجُودِهِمَا؛ ثُمَّ یَدعُوا الإِمَامُ جَالِسًا، مُستَقبِلَ القِبلَةِ إِن شَاءَ؛ أَو قَائِمًا مُستَقبِلَ النَّاسِ؛ وَ هُوَ أَحسَنُ. وَ یُؤَمِّنُونَ عَلَی دُعَائِه حَتَّی یَکمُلَ اِنجِلَاءُ الشَّمسِ. وَ إِن لَم یَحضُرِ الإِمَامُ، صَلَّوا فُرَادَی کَالخُسُوفِ وَالظُّلمَةِ الهَائِلَةِ نَهَارًا وَالرِّیحِ الشَّدِیدَةِ وَالفَزَعِ.


باب: پیرامون نماز «کسوف» [خورشید گرفتگی]
و «نماز خسوف» [ماه گرفتگی]

و نمازی که بر اثر وحشت و ترس و بیم و هراس [به هنگام سختی‌ها، حوادث، نزول بلایا، صاعقه‌ها، زلزله و خرابی و امثال آن‌ها] گزارده می‌شود.

کسوف»: برای خورشید گرفتگی و «خسوف»: برای ماه گرفتگی، اطلاق می‌گردد؛ و به هنگام اتفاق افتادن آن، خواندن نمازِ مخصوص، سنّت مؤکّده است؛ چون پیامبر ج فرموده است: «اِنَّ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ لٰایَنْکَسِفٰانِ لِمَوْتِ اَحَدٍ وَ لٰا لِحَیٰاتِهی؛ ‌فَاِذٰا رَأَیْتُمْ ذٰلِکَ فَصَلُّوْا وَ ادْعُوا اللهَ تَعٰالٰی» (بخاری و مسلم)؛ «به راستی، خورشید و ماه، برای مرگ و زندگی کسی گرفته نمی‌شوند؛ هرگاه خورشید یا ماه را گرفته دیدید، نماز کسوف و خسوف بخوانید و خداوند بلندمرتبه را به فریاد و دعا بخوانید و دعا و زاری نمایید».

و در روایتی دیگر آمده است:

«اُدْعُوا اللهَ وَ صَلُّوْا حَتّٰی یَنْکَشِفَ مٰا بِکُمْ» ؛ «خداوند را به فریاد بخوانید و دعا کنید و نماز بخوانید تا این حالت رفع گردد».

و عایشهل گوید: پیامبر ج روزی که خورشید گرفته شد، نماز خواند...؛ پس از آن، پیامبر ج سلام داد در حالی که خورشید نمایان شده بود؛ سپس برای مردم خطبه خواند و درباره‌ی خورشید و ماه گرفتگی فرمود: «اِنَّهُمٰا آیَتٰانِ مِنْ آیٰاتِ اللهِ، لٰایَخْسِفٰانِ لِمَوْتِ اَحَدٍ وَّ لٰا لِحَیٰاتِهِ؛ فَاِذٰا رَأَیْتُمُوْهٰا، فَافْزَعُوْا اِلَی الصَّلٰاةِ» (بخاری، مسلم، ابوداود و نسایی)؛ «خورشید و ماه از نشانه‌های خدا هستند؛ و به خاطر مرگ و تولّد هیچ کس گرفته نمی‌شوند؛ پس وقتی که گرفتن آن‌ها را دیدید، به خواندن نماز پناه آورید».

و اسماءل گوید: «لَقَدْ اَمَرَ النَّبِیُّ ج بِالْعِتٰاقَةِ فِیْ کُسُوْفِ الشَّمْسِ» (بخاری)؛ «پیامبر ج هنگام خورشید گرفتگی، به آزاد کردن برده دستور داد».

و ابوموسی اشعریس گوید: «خورشید گرفته شد؛ پیامبر ج به حالت ترس، بلند شد؛ بیم آن داشت که قیامت برپا شود؛ پس به مسجد آمد و نمازی را با طولانی‌ترین قیام و رکوع و سجود خواند به طوری که هیچ وقت او را در چنین حالتی ندیده بودم». (بخاری ، مسلم و نسایی).

و هرگاه خورشید گرفتگی شد، مستحب است کسی که بانگ دهد و بگوید: «اَلصَّلٰاةُ جٰامِعَةٌ»؛ «نماز بر پا است». عبدالله بن عمرب گوید: «لَمّٰا کُسِفَتِ الشَّمْسُ عَلٰی عَهْدِ رَسُوْلِ اللهِ ج نُوْدِیَ: اِنَّ الصَّلٰاةَ جٰامِعَةٌ» (بخاری، مسلم و نسایی)؛ «وقتی خورشید گرفتگی در زمان پیامبر ج روی داد، ندا داده شد که: «نماز برپا است».]

سنّت است که به هنگام خورشیدگرفتگی، دو رکعت نماز همانند نمازهای نفل، بدون اذان و اقامه و بی‌آن که قرائتِ در آن، با صدای بلند خوانده شود و بدون خطبه، با امام و پیشنمازی که نماز جمعه را با مردم می‌خواند و‌ یا کسی که سلطان [خلیفه، پادشاه، رییس جمهور] او را مأمور ساخته است، خوانده شود؛ بلکه به هنگام برگزاری نماز خورشیدگرفتگی، مردم چنین به سوی نماز فراخوانده شوند: «اَلصَّلٰاةُ جٰامِعَةٌ»؛ «نماز برپا است»؛ [زیرا عبدالله بن عمرب گوید: «لَمّٰا کُسِفَتِ الشَّمْسُ عَلٰی عَهْدِ رَسُوْلِ اللهِ ج نُوْدِیَ: اِنَّ الصَّلٰاةَ جٰامِعَةٌ» (بخاری، مسلم)؛ «هرگاه خورشید گرفتگی در زمان پیامبر ج روی می‌داد، ندا داده می‌شد که: «اَلصَّلٰاةُ جٰامِعَةٌ»؛ «نماز برپا است».

از این رو، هرگاه خورشیدگرفتگی، اتفاق افتاد، مستحب است که کسی بانگ دهد و بگوید: «الصلاة جامعة».

به هر حال؛ هرگاه پدیده‌ی خورشیدگرفتگی اتفاق افتاد، امام برای مردم، دو رکعت نماز همانند سایر نمازهای نفل، بدون اذان و اقامه برگزار نماید؛ این طور که در هر رکعت، یک رکوع و دو سجده نماید؛ و در مورد بلند خواندن یا آهسته خواندن قرائت در نماز خورشیدگرفتگی، در میان علماء و صاحب‌نظران فقهی احناف، اختلاف نظر وجود دارد؛ امام ابوحنیفه/ بر این باور است که قرائت نماز خورشیدگرفتگی باید با صدای آهسته باشد و امام ابویوسف/ و امام محمد/ برآنند که قرائت باید با صدای بلند باشد.]

و طولانی نمودن نماز خورشیدگرفتگی و طولانی گردانیدن رکوع و سجده‌ی آن‌ها، سنّت می‌باشد؛ [یعنی برای امام، سنّت است که در نماز خورشیدگرفتگی، قرائت و رکوع و سجده را در هر رکعت آن، طولانی‌گرداند و چون امام از نماز فارغ گردید،] اگر خواست می‌تواند نشسته و رو به قبله، شروع به دعا کردن نماید و یا به حالت ایستاده و رو به مردم، به دعا کردن مشغول شود؛ و این شیوه [ایستاده و رو به مردم دعا کردن،] بهتر است؛ و مقتدی‌ها نیز بر دعای وی آمین بگویند تا آنگاه که خورشید، به طور کامل، نمایان و هویدا گردد.

و اگر چنان‌چه در نماز خورشیدگرفتگی، امام [جمعه و یا کسی که سلطان او را به برگزاری نماز مأمور ساخته است،] حضور نداشت، در آن صورت، مردم به تنهایی نماز خورشیدگرفتگی را بخوانند؛ همانند ماه گرفتگی، پدید آمدن تاریکی مَخوف و ترسناک در روز، وزش باد شدید و ترس و هراس و بیم و وحشت، [بر اثر زلزله، صاعقه و ...؛ زیرا برپا کردن جماعت در نماز ماه گرفتگی، پدید آمدن تاریکی مَخوف و ترسناک در روز، وزش باد شدید و ترس و هراس بر اثر زلزله و صاعقه و غیره، سنّت نمی‌باشد، بلکه مردم در آن‌ها به تنهایی و بدون جماعت و در منازل و مساجد، نماز بخوانند و نیاز به برگزاری آن‌ها به صورت جماعت نیست؛ زیرا ثابت نشده است که رسول خدا ج و صحابهش مانند نماز کسوف، برای نماز خسوف و غیره، در مسجد جمع شده باشند.

ناگفته نماند که در نماز خورشیدگرفتگی، خطبه وجود ندارد.

و در خورشیدگرفتگی و ماه گرفتگی، اعمال و رفتاری دیگر به جز گزاردن نماز نیز وجود دارد؛ عایشهل گوید: رسول خدا ج فرمود: «اِنَّ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ آیَتٰانِ مِنْ آیٰاتِ اللهِ لٰایَخْسِفٰانِ لِمَوْتِ اَحَدٍ وَّ لٰا لِحَیٰاتِهِ؛ فَاِذٰا رَأَیْتُم ذٰلِکَ، فَادْعُوا اللهَ وَ صَلُّوْا وَ تَصَدَّقُوْا» (بخاری)؛ «بی‌گمان خورشید و ماه، دو نشانه از نشانه‌های خداوند هستند؛ و بی‌تردید آن دو به خاطر مرگ یا زندگی هیچ کس گرفته نمی‌شوند؛ پس هرگاه گرفتن آن‌ها را دیدید، دعا کنید و نماز بخوانید و صدقه بدهید».

و اسماءل گوید: «لَقَدْ اَمَرَ النَّبِیُّ ج بِالْعِتٰاقَةِ فِیْ کُسُوْفِ الشَّمْسِ» (بخاری)؛ «پیامبر ج به هنگام خورشیدگرفتگی، به آزاد کردن برده دستور دادند».

و همچنان‌که پیشتر گذشت، برای هر کسی سنّت است که به هنگام سختی‌ها، حوادث ناگوار، نزول بلایا، صاعقه‌ها، وزش باد شدید، زلزله، خرابی و امثال آن‌ها، خالصانه و با تضرّع و زاری از پیشگاه خداوند، دعا نماید؛ چون خداوند می‌فرماید: ﴿فَلَوۡلَآ إِذۡ جَآءَهُم بَأۡسُنَا تَضَرَّعُواْ [الأنعام: 43] «آنان چرا نباید هنگامی که به عذاب ما گرفتار می‌آیند، خشوع و خضوع کنند؟».

و در مواقع حوادث و نوازل، علاوه بر دعا در پیشگاه خدا، سنّت است که به صورت انفرادی و تنهایی، نماز بخوانند تا انسان از خدا غافل نماند؛ زیرا روایت شده است که پیامبر ج در چنین مواقعی به نماز روی می‌آورد؛ و همچنین، روایت شده است که هرگاه باد سختی می‌وزید، پیامبر ج متوجه نماز می‌شد و می‌فرمود: «اَللّٰهُمَّ اِنِّیْ اَسْأَلُکَ خَیْرَ مٰا فِیْهٰا وَ خَیْرَ مٰا اُرْسِلَتْ بِهِ؛ وَ اَعُوْذُبِکَ مِنْ شَرِّهٰا وَ شَرَّ مٰا فِیْهٰا وَ شَرَّ مٰا اُرْسِلَتْ بِهِ. اَللّٰهُمَّ اجْعَلْهٰا رِیٰاحاً وَّ لٰا تَجْعَلْهٰا رِیْحاً»؛ «خداوندا! خیر آن را و خیر آنچه در آن است و خیر مأموریت و وظیفه‌ای که به عهده‌اش گذاشته شده است، از تو مسألت دارم؛ و از شرّ آن و شرّ آنچه که در آن وجود دارد و شرّ مأموریتی که به عهده‌اش واگذار شده و برای آن فرستاده شده است، به تو پناه می‌برم. خداوندا! آن را باد راحت و خوشی گردان نه باد عذاب».]


 

 

 

 

باب: پیرامون احکام و مسائل نمازهای عید فطر و عید قربان


بَابُ العِیدَینِ

صَلَاةُ العِیدِ وَاجِبَةٌ فِی الأَصَحِّ عَلَی مَن تَجِبُ عَلَیهِ الجُمُعَةُ بِشَرَائِطِهَا؛ سِوَی الخُطبَةِ؛ فَتَصِحُّ بِدُونِهَا مَعَ الإِسَاءَةِ؛ کَمَا لَو قُدِّمَتِ الخُطبَةُ عَلَی صَلَاةِ العِیدِ.

وَ نَدَبَ فِی الفِطِر ثَلَاثَةَ عَشَرَ شَیئًا: أَن یَّأکُلَ وَ أَن یَّکُونَ المَأکُولُ تَمرًا وَ وِترًا؛ وَ یَغتَسِلُ وَ یَستَاکُ وَ یَتَطَیَّبُ وَ یَلبَسُ أَحسَنَ ثِیَابِه وَ یُؤَدِّی صَدَقَةَ الفِطرِ إِن وَجَبَت عَلَیهِ؛ وَ یُظهِرُ الفَرَحَ وَالبَشَاشَةَ وَکَثرَةُ الصَّدَقَةِ حَسبَ طَاقَتِهِ وَالتَّبکِیرُ وَ هُوَ سُرعَةُ الاِنتِبَاهِ؛ وَالاِبتِکَارُ وَ هُوَ المُسَارَعَةُ اِلَی المُصَلَّی؛ وَ صَلَاةُ الصُّبحِ فِی مَسجِدِ حَیِّهِ ثُمَّ یَتَوَجَّهُ اِلَی المُصَلَّی مَاشِیًا مُکَبِّرًا سِرًّا؛ وَ یَقطَعُه إِذَا اِنتَهَی اِلَی المُصَلَّی فِی رِوَایَةٍ؛ وَ فِی رِوَایَةٍ أُخرَی: اِذَا اِفتَتَحَ الصَّلَاةَ؛ وَ یَرجِعُ مِن طَرِیقٍ آخَرَ.

 وَ یَکرَهُ التَّنَفُّلُ قَبلَ صَلَاةِ العِیدِ فِی المُصَلَّی وَالبَیتِ وَ بَعدَهَا فِی المُصَلَّی فَقَط؛ عَلَی اِختِیَارِ الجُمهُورِ.

وَ وَقتُ صِحَّةِ صَلَاةِ العِیدِ: مِن اِرتِفَاعِ الشَّمسِ قَدرُ رُمحٍ أَو رُمحَینِ اِلَی زَوَالِهَا

وَ کَیفِیَّةُ صَلَاتِهَا: أَن یَنوِیَ صَلَاةَ العِیدِ؛ ثُمَّ یُکَبِّرُ لِلتَّحرِیمَةِ ثُمَّ یَقرَأُ الثَّنَاءَ ثُمَّ یُکَبِّرُ تَکبِیرَاتِ الزَّوَائِدِ ثَلَاثًا یَرفَعُ یَدَیهِ فِی کُلٍّ مِنهَا.

ثُمَّ یَتَعَوَّذُ ثُمَّ یُسَمِّی سِرًّا؛ ثُمَّ یَقرَأُ الفَاتِحَةَ؛ ثُمَّ سُورَةً؛ وَ نَدَبَ أَن تَکُونَ «سَبِّحِ اسمَ رَبِّکَ الأَعلَی»؛ ثُمَّ یَرکَعُ؛ فَإِذَا قَامَ لِلثَّانِیَةِ، اِبتَدَأَ بِالبَسمَلَةِ ثُمَّ بِالفَاتِحَةِ ثُمَّ بِالسُّورَةِ وَ نَدَبَ أَن تَکُونَ سُورَةُ الغَاشِیَةِ؛ ثُمَّ یُکَبِّرُ تَکبِیرَاتِ الزَّوَائِدِ ثَلَاثًا وَ یَرفَعُ یَدَیهِ فِیهَا کَمَا فِی الأُولَی؛ وَ هَذَا أَولَی مِن تَقدِیمِ تَکبِیرَاتِ الزَّوَائِدِ فِی الرَّکعَةِ الثَّانِیَةِ عَلَی القِرَاءَةِ، فَإِن قَدَّمَ التَّکبِیرَاتِ عَلَی القِرَاءَةِ فِیهَا جَازَ؛ ثُمَّ یَخطُبُ الإِمَامُ بَعدَ الصَّلَاةِ خُطبَتَینِ؛ یُعَلِّمُ فِیهِمَا أَحکَامَ صَدَقَةِ الفِطرِ.

وَ مَن فَاتَتهُ الصَّلَاةَ مَعَ الإِمَامِ، لَا یَقضِیهَا. وَ تُؤَخِّرُ بِعُذرٍ اِلَی الغَدِ فَقَط.

وَ أَحکَامُ الأَضحَی کَالفِطرِ؛ لکِنَّه فِی الأَضحَی یُؤَخِّرُ الأَکلَ عَنِ الصَّلَاةِ وَ یُکَبِّرُ فِی الطَّرِیقِ جَهرًا وَ یُعَلِّمُ الاُضحِیَّةَ وَ تَکبِیرَ التَّشرِیقِ فِی الخُطبَةِ وَ تُؤَخِّرُ بِعُذرٍ اِلَی ثَلَاثَةَ أَیَّامٍ.

وَالتَّعرِیفُ لَیسَ بِشَیءٍ؛ وَ یَجِبُ تَکبِیرُ التَّشرِیقِ مِن بَعدِ فَجرِ عَرَفَةَ اِلَی عَصرِ العِیدِ مَرَّةً فَورَ کُلِّ فَرضٍ أُدِّیَ بِجَمَاعَةٍ مُسْتَحَبَّةٍ عَلَی إِمَامٍ مُقِیمٍ بِمِصْرٍ وَ عَلَی مَن اِقتَدَی بِه وَ لَو کَانَ مُسَافِرًا أَو رَقِیقًا أَو أُنثَی عِندَ أَبِی حَنِیفَةَ رَحِمَهُ اللهُ. وَ قَالَا: یَجِبُ فَورَ کُلِّ فَرضٍ عَلَی مَن صَلَّاهُ وَ لَو مُنفَرِدًا أَو مُسَافِرًا أَو قَرَوِیًّا اِلَی عَصرِ الخَامِسِ مِن یَومِ عَرَفَةَ؛ وَ بِه یُعمَل وَ عَلَیهِ الفِتوَی. وَ لَا بَأسَ بِالتَّکبِیرِ عَقِبَ صَلَاةِ العِیدَینِ. وَالتَّکبِیرُ أَن یَقُولَ: «اَللهُ أَکبَرُ اللهُ أَکبَرُ، لَا إِلَه إِلَّا اللهُ وَاللهُ أَکبَرُ، اَللهُ أَکبَرُ وَ لله الحَمدُ».


باب: پیرامون احکام و مسائل نمازهای عید فطر و عید قربان

 [واژه‌ی «عید» از «عود» گرفته شده است؛ چون هر سال عود می‌کند و برمی‌گردد؛ و یا چون با آمدن آن، سرور و شادی برمی‌گردد؛ و یا چون در آن روزها، خداوند بخشش و کرم فراوان، عاید مؤمنان می‌کند.

و نماز عید، به موجب آیات قرآن و سنّت نبوی و اجماع امّت اسلامی، واجب است؛ خداوند می‌فرماید: ﴿فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَٱنۡحَرۡ٢ [الکوثر: 2] «پس برای پروردگارت نماز بخوان و قربانی کن».

و مراد از نماز، نماز عید قربان و مقصود از «نحر»، قربانی کردن در عید قربان است.

و همچنین پیامبر گرامی اسلام ج نماز دو عید را مرتّب می‌خوانده و بدان دستور می‌داده و حتّی زنان و کودکان را به مشارکت در آن‌ها فرامی‌خوانده است. و بدون شک، پیامبر ج و یارانش، همراه وی و کسانی که بعد از آن‌ها پا به عرصه‌ی وجود گذاشته‌اند، نیز نماز عیدین را خوانده‌اند؛ پس به صورت اجماع در آمده است.

و اولین بار که پیامبر ج نماز عید را خواند در سال دوم هجری قمری و نماز عید رمضان بود و در آن سال بود که زکات فطر، فرض گردید.

و نماز عیدین، یکی از شعایر مهم اسلام و یکی از مظاهری است که ایمان و پرهیزگاری در آن نمود و ظهور پیدا می‌کند.]

نمازهای عید فطر و قربان، بر کسانی واجب است که نماز جمعه بر آن‌ها واجب می‌باشد، [یعنی افراد سالم، آزاد، مذکّر، مقیم، بینا و در حال امنیت. از این رو، نمازهای عید فطر و عید قربان بر زنان، بیماران، بردگان، مسافران، نابینایان و اشخاص بیمناک از جان و مال خویش، واجب نیست. و همچنین نماز عیدین، بر کسی که قادر به پیاده‌روی نمی‌باشد، واجب نیست.]

و شرط‌های [صحّت و وجوب] نمازهای دو عید، به سان شرط‌های [وجوب و صحّت] نماز جمعه است؛ البته به استثنای خطبه؛ زیرا نمازهای دو عید، بدون ایراد خطبه نیز صحیح است؛ البته این کار [ترک خطبه]، زشت و ناپسند [مکروه] می‌باشد؛ همچنان‌که اگر خطبه بر نماز عیدین جلو انداخته شود، [نمازهای دو عید صحیح است، ولی این کار - یعنی جلو انداختن خطبه بر نماز عیدین - مکروه و ناپسند می‌باشد.

به هر حال، نماز عیدین بر کسی واجب می‌باشد که دارای شرایط ذیل باشد:

مرد باشد؛ از این رو نماز عیدین بر زن واجب نیست.

آزاد باشد؛ زیرا نماز عیدین بر برده واجب نیست.

در شهری یا جایی که در حکم شهر است، مقیم باشد؛ از این رو، نماز عیدین بر مسافر و بر مقیمی که در روستا ساکن است، واجب نیست.

سالم و تندرست باشد؛ زیرا نماز عیدین بر بیمار و دردمند واجب نیست.

امنیت وی تأمین شده باشد؛ زیرا نماز عیدین بر کسی که از بیم و ترس ظلم ظالم پنهان شده است، واجب نیست.

بینا باشد؛ زیرا نماز عیدین بر نابینا واجب نیست.

بر پیاده رفتن قادر باشد؛ چون که نماز عیدین بر کسی که قادر بر پیاده روی نیست، واجب نمی‌باشد.

و این افراد که نماز عیدین بر آنان واجب نیست؛ اگر چنان‌چه آن را خواندند، نماز ایشان صحیح است.

و شرط‌های صحّت نمازهای عیدین، عبارتند از:

1-   وجود شهر و فناء آن.

2-   وجود سلطان (خلیفه، رییس جمهور، پادشاه) یا کسی که سلطان او را مأمور ساخته است؛ یعنی نائب او؛ و یا این که نماز عیدین توسط کسی برپا شود که خود مسلمانان، با توافق و رضایت همدیگر او را به امام شدن خویش تعیین نموده‌اند.

3-   فراهم بودن «اِذن عام».

4-   وجود جماعت؛ و در نمازهای عیدین، جماعت با یک نفر به همراه امام منعقد می‌گردد.

5-   و وجود وقت. و وقت نماز عیدین، آنگاه شروع می‌شود که خورشید به اندازه‌ی یک نیزه بالا آید؛ و با زوال خورشید، وقت آن به پایان می‌رسد.]

[مستحبّات روز عید فطر:]

انجام سیزده مورد در روز عید فطر، مستحب می‌باشد که عبارتند از:

* این که [پیش از رفتن به سوی عیدگاه،] چیزی بخورد. [ابوبریدةس گوید: «اِنَّ رَسُوْلَ اللهِ ج کٰانَ لٰا یَخْرُجُ یَوْمَ الْفِطْرِ حَتّٰی یُطْعِمَ وَ لٰا ُیْطِعُم یَوْمَ النَّحْرِ حَتّٰی یَذْبَحَ» (ترمذی و صحیح ابن خزیمه)؛ «پیامبر ج روز عید فطر تا چیزی نمی‌خورد، برای نماز بیرون نمی‌شد و روز عید قربان، تا ذبح نمی‌کرد، چیزی نمی‌خورد؛ بلکه از گوشت قربانی می‌خورد».]

* این که [پیش از رفتن به سوی عیدگاه،] چند دانه‌ی خرما به صورت طاق بخورد؛ [زیرا انس بن مالکس گوید: «کٰانَ رَسُوْلُ اللهِ ج لٰایَغْدُوا یَوْمَ الْفِطْرِ حَتّٰی یَأْکُلَ تَمَرٰاتٍ وَّ یَأْکُلُهُنَّ وِتْراً» (بخاری و ترمذی)؛ «پیامبر ج صبح روز عید فطر، تا چند دانه خرما نمی‌خورد به نماز نمی‌رفت؛ و خرماها را به صورت طاق می‌خورد». ابن حبّان این عبارت را نیز در «صحیح» خود افزوده است: «ثَلٰاثاً اَوْ خَمْساً اَوْ سَبْعاً اَوْ اَقَلَّ مِنْ ذٰلِکَ اَوْ اَکْثَرَ بَعْدَ اَنْ یَّکُوْنَ وِتْراً»؛ «سه، یا پنج، یا هفت دانه‌ی خرما و یا کمتر و بیشتر به صورت طاق می‌خورد».]

* و غسل نماید؛ [از علیس روایت است که درباره‌ی غسل از او سؤال شد؛ وی در پاسخ گفت: «یَوْمُ الْجُمُعَةِ، وَ یَوْمُ عَرَفَةَ، وَ یَوْمُ الْفِطْرِ وَ یَوْمُ الْاَضْحیٰ» (بیهقی)؛ «غسل روز جمعه، روز عرفه، روز عید فطر و روز عید قربان».]

* و مسواک نماید؛ [زیرا ابوهریرهس گوید: پیامبر ج فرمود: «لَوْ لٰا اَنْ اَشُقَّ عَلٰی اُمَّتِیْ لَاَمَرْتُهُمْ بِالسِّوٰاکِ مَعَ کُلِّ وُضُوْءٍ» (ابن ماجه)؛ «اگر بر امّتم احساس سختی ودشواری نمی‌کردم، آنان را هنگام وضو به مسواک زدن، فرمان می‌دادم».

و نیز می‌فرماید: «لَاَمَرْتُهُمْ بِالسِّوٰاکِ عِنْدَ کُلِّ صَلٰاةٍ» (بخاری و مسلم)؛ «آنان را هنگام هر نمازی، به مسواک زدن، امر می‌کردم».]

* و خوشبویی استعمال نماید؛ [زیرا حسن بن علیب گوید: «اَمَرَنٰا رَسُوْلُ اللهِ ج اَنْ نَّتَطَیَّبَ بِاَجْوَدِ مٰا نَجِدُ؛ اَیْ: فِیْ الْعِیْدَیْنِ» (مستدرک حاکم)؛ «پیامبر ج به ما فرمان می‌داد تا در روزهای عید فطر و عید قربان، بهترین مواد خوشبویی را به کار ببریم».]

* و نیکوترین و بهترین جامه‌ی خویش را بپوشد؛ [زیرا ابن عباسب می‌گوید:‌ «کٰانَ رَسُوْلُ اللهِ ج یَلْبَسُ یَوْمَ الْعِیْدِ بُرْدَةً حَمْرٰاءَ» (طبرانی در معجم الاوسط)؛ ‌«پیامبر ج روز عید، جامه‌ای سرخ رنگ می‌پوشید».

و نیز جابربن عبداللهس روایت می‌کند که: «کٰانَ لِلنَّبِیِّ ج بُرْدٌ اَحْمَرُ؛ یَلْبِسُهُ فِیْ الْعِیْدَیْنِ وَ الْجُمُعَةِ» (بیهقی)؛ «پیامبر ج جامه‌ای سرخ رنگ داشت که آن را در روزهای عید و جمعه می‌پوشید».]

* اگر چنان‌چه پرداخت صدقه‌ی فطر بر وی واجب بود، در آن صورت [پیش از رفتن به سوی عیدگاه،] آن را پرداخت نماید؛ [زیرا پیامبر ج فرمان داده است که مردم، پیش از رفتن به سوی عیدگاه، صدقه‌ی فطر خویش را به مستحقان آن پرداخت نمایند. بخاری و مسلم.]

* شادی و خوشحالی، سرور و شَعَف و بشاشت و خنده‌رویی را بر چهره‌ی خویش آشکار و نمایان گرداند.

* بر حسب توان و قدرت خویش، صدقه و دَهش [در راه خدا] را زیاد گرداند.

* صبح زود از خواب بیدار شود.

* به موقع و اول وقت به سوی عیدگاه برود.

* نماز بامداد را در مسجد محله‌ی خویش بگزارد؛ سپس پیاده به سوی عیدگاه حرکت کند و به صورت آهسته تکبیر بگوید. و - بنا به روایتی - چون به عیدگاه رسید، تکبیر گفتن را قطع نماید.

و در روایتی دیگر چنین آمده است که هرگاه نماز را شروع کرد، گفتن تکبیر را نیز قطع نماید. [زیرا روایت شده است که: «اِنَّهُ عَلَیْهِ الصَّلٰاةُ وَ السَّلٰامُ خَرَجَ مٰاشِیاً» (ابن ماجه)؛ «پیامبر ج با پای پیاده به سوی عیدگاه بیرون شد».

و نیز روایت شده است که پیامبر ج به هنگام بیرون آمدن به سوی عیدگاه می‌فرمود: «اَللّٰهُمَّ اِنِّیْ خَرَجْتُ اِلَیْکَ مَخْرَجَ الْعَبْدِ الذَّلِیْلِ»؛ «بار خدایا! من به سان خارج شدن بنده‌ی خاکسار، به سویت بیرون شده‌ام».

و در مورد تکبیرات، خداوند می‌فرماید: ﴿وَلِتُکۡمِلُواْ ٱلۡعِدَّةَ وَلِتُکَبِّرُواْ ٱللَّهَ عَلَىٰ مَا هَدَىٰکُمۡ وَلَعَلَّکُمۡ تَشۡکُرُونَ١٨٥ [البقرة: 185] «و تا تعداد روزهای رمضان را کامل گردانید و به خاطر این که خدا شما را هدایت کرده، الله اکبر بگوید و تا این که سپاسگزاری کنید».

و درباره عید قربان می‌فرماید: ﴿۞وَٱذۡکُرُواْ ٱللَّهَ فِیٓ أَیَّامٖ مَّعۡدُودَٰتٖۚ [البقرة: 203] «و در روزهای مشخصی (سه روز ایام التشریق) خدا را یاد کنید».

و همچنین می‌فرماید: ﴿کَذَٰلِکَ سَخَّرَهَا لَکُمۡ لِتُکَبِّرُواْ ٱللَّهَ عَلَىٰ مَا هَدَىٰکُمۡۗ [الحج: 37] «اینگونه خداوند، حیوانات را مسخر شما کرده است تا به خاطر این که خدا شما را هدایت کرده است، الله اکبر بگویید».]

* و در برگشتن [از عیدگاه] از مسیری دیگر برگردد؛ [زیرا جابر بن عبداللهس گوید: «کٰانَ النَّبِیُّ ج اِذٰا کٰانَ یَوْمُ عِیْدٍ خٰالَفَ الطَّرِیْقَ» (بخاری)؛ «پیامبر ج روز عید از راهی غیر از راه رفتن برمی‌گشت».]

و گزاردن نماز نفل، پیش از برگزاری نماز عید، هم در عیدگاه و هم در خانه مکروه است؛ [زیرا ابن عباسب گوید: «اِنَّ النَّبِیَّ ج صَلّٰی یَوْمَ الْفِطْرِ رَکْعَتَیْنِ، لَمْ یُصَلِّ قَبْلَهٰا وَ لٰا بَعْدَهٰا» (بخاری و مسلم)؛ «پیامبر ج روز عید فطر، دو رکعت نماز خواند که قبل و بعد از آن، نماز دیگری نخواند».]

و - بنا به اختیار جمهور صاحب نظران فقهی - گزاردن نماز نفل پس از برگزاری نماز عید، تنها در عیدگاه مکروه می‌باشد [ولی در خانه،‌ مکروه نیست؛ زیرا ابوسعید خدریس گوید: «کٰانَ رَسُوْلُ اللهِ ج لٰایُصَلِّیْ قَبْلَ الْعِیْدِ شَیْئاً فَاِذٰا رَجَعَ اِلٰی مَنْزِلِهِ، صَلّٰی رَکْعَتَیْنِ» (ابن ماجه)، «پیامبر ج پیش از نماز عید، چیزی از نفل نمی‌خواند و چون به خانه‌اش برمی‌گشت، دو رکعت نماز می‌خواند».]

[وقت نماز عید:]

وقت نماز عید، آنگاه شروع می‌شود که خورشید به اندازه‌ی یک یا دو نیزه بالا آید؛ و تا زوال خورشید ادامه دارد؛ [و آنگاه که زوال خورشید اتفاق افتد، وقت نمازهای عید به پایان می‌رسد.

و تعجیل نماز در عید قربان مستحب است؛ زیرا پس از نماز، ذبح قربانی وجود دارد، و در عید فطر، تأخیر نماز مستحب می‌باشد.

امام شافعی به صورت مُرسل آورده است که پیامبر ج به عمرو بن حزم در نجران چنین نوشت: «اَنْ عَجِّلِ الْاَضْحٰی وَ اَخِّرِ الْفِطْرَ» ؛ «در نماز عید قربان، شتاب کن و در نماز عید فطر، تأخیر کن».]

[کیفیت و چگونگی نمازهای عید فطر و عید قربان:]

و چگونگی نمازهای عید فطر و عید قربان، بدین ترتیب است که: نخست نیت ادای نماز را نماید؛ سپس برای تحریمه، تکبیر بگوید؛ آنگاه «سبحانک اللهم و بحمدک...» را بخواند؛ پس از آن، سه بار تکبیرهای زائد را بگوید و در هر تکبیر، دست‌هایش را [به برابر گوش‌هایش] بلند نماید؛ آنگاه [امام] «اعوذ بالله من الشیطان الرجیم» و «بسم الله الرحمن الرحیم» را با صدای آهسته بخواند؛ و پس از آن، سوره‌ی فاتحه را [با صدای بلند] قرائت نماید؛ آنگاه با سوره‌ی فاتحه، سوره‌ی دیگری را نیز بخواند؛ و مستحب است که این سوره، سوره‌ی «سبّح اسم ربّک الاعلى» باشد.

پس از آن، رکوع نماید؛ و چون برای رکعت دوم برخاست، [به صورت آهسته] «بسم الله الرحمن الرحیم» را بگوید؛ سپس سوره‌ی فاتحه را بخواند و پس از آن، با سوره‌ی فاتحه، سوره‌ی دیگری را نیز بخواند؛ و مستحب است که این سوره، سوره‌ی «غاشیة» باشد.

و پس از آن که از قرائت فارغ گردید، سه بار تکبیرهای زائد را بگوید و در هر تکبیر - به سان رکعت اول - دست‌های خویش را [به برابر گوش‌هایش] بلند نماید.

و این شیوه، بهتر از آن است که در رکعت دوم، سه تکبیر زائد را بر قرائت مقدّم گرداند. و اگر چنان‌چه در رکعت دوم، سه تکبیر زائد را بر قرائت مقدّم گردانید، باز هم جایز است.

و پس از آن که امام از نماز فارغ گردید، دو خطبه ایراد کند و در آن‌ها، احکام صدقه‌ی فطر را به مردم آموزش و تعلیم دهد.

[به هر حال، چگونگی نماز عیدین، بدین صورت است که: امام همراه مردم از آبادی، به سوی فضای باز و صحرای کنار شهر، جهت ادای نماز عیدین بیرون می‌شود. پس از آن، امام برای مردم دو رکعت نماز بگزارد؛ این طور که ابتدا تکبیر تحریمه بگوید؛ سپس «سبحانک اللهم و بحمدک...» را بخواند؛ پس از آن، سه بار با صدای بلند «الله اکبر» بگوید و در هر تکبیر، دست‌های خویش را به برابر گوش‌هایش بلند نماید؛ آنگاه «اعوذ بالله من الشیطان الرجیم» و «بسم الله الرحمن الرحیم» را با صدای آهسته بخواند؛ و پس از آن، سوره‌ی فاتحه را همراه با سوره‌ای دیگر با صدای بلند قرائت نماید؛ آنگاه رکوع و سجده کند همان‌گونه که در نمازهای روزانه رکوع و سجده می‌نماید. و بدین ترتیب، رکعت اول را به پایان رسانده است.

و چون به رکعت دوم برخاست، به صورت آهسته، «بسم الله الرحمن الرحیم» را بگوید؛ سپس سوره‌ی فاتحه را همراه با سوره‌ای دیگر با صدای بلند قرائت کند و چون از قرائت فارغ گردید، سه بار با صدای بلند «الله اکبر» بگوید و با هر تکبیر، دست‌های خویش را نیز بلند نماید؛ و سپس، تکبیر چهارم را بدون این که دست‌هایش را بلند کند، بگوید و به رکوع برود و نماز را همانند نمازهای روزانه به پایان برساند؛ این طور که پس از خواندن تشهّد، درود و دعا، به سمت راست و چپ سلام بدهد.

ناگفته نماند که دست‌ها باید در تمامی تکبیرات زوائد، آویزان و رها باشند؛ به جز در رکعت اول پس از گفتن تکبیر سوم؛ که در آنجا دست‌ها باید زیر ناف نهاده شوند.

و مقتدی‌ها نیز در تمامی امور باید به امام اقتدا کنند؛ به جز این که مقتدی‌ها «اعوذ بالله من الشیطان الرجیم» و «بسم الله الرحمن الرحیم» و قرائت را نخوانند؛ و همچنین تکبیرات را با صدای بلند نگویند، بلکه آن‌ها را با آهستگی بخوانند.

و پس از گزاردن نمازهای عید فطر عید قربان، ایراد دو خطبه سنّت است؛ از این رو، امام به ایراد خطبه بپردازد و در ضمن ایراد دو خطبه، مردم را به احکام و مسائل عید، مانند: صدقه‌ی فطر در عید فطر و احکام و مسائل قربانی و تکبیرات تشریق در خطبه‌ی نماز عید قربان، راهنمایی و ارشاد نماید. و خطبه‌های نماز عید فطر و نماز عید قربان، سنّت است که پس از نمازهای عید، ایراد گردد. و گوش فرادادن و خاموشی گزیدن به هنگام ایراد هر خطبه‌ای واجب است؛ و فرقی نمی‌کند که این خطبه، «خطبه‌ی جمعه» باشد یا «خطبه‌ی عید».]

و کسی که نماز عیدین با امام، از وی فوت شده است، آن را قضا نیاورد؛ [زیرا که گزاردن نماز عیدین، بدون جماعت صحیح نمی‌باشد.] و در صورت وجود عذر، نماز عید فطر، تنها تا فردای آن به تأخیر انداخته می‌شود. [به تعبیری دیگر، اگر چنان‌چه هلال عید فطر، بر مردم به جهت ابری بودن هوا یا علّتی دیگر، مخفی و پوشیده ماند؛ و پس از زوال خورشید، مردم در پیش امام گواهی دادند که هلال عید فطر را دیده‌اند، در آن صورت نماز عید فطر را به فردای آن روز موکول نمایند.

و اگر برای مردم، عذری پیش آمد و از برگزار کردن نماز عید فطر در روز دوم هم باز ماندند، در آن صورت پس از گذشت روز دوم، نماز عید فطر برگزار نمی‌گردد و خوانده نمی‌شود؛ زیرا تأخیر نماز عید فطر، تنها به فردای آن جایز است؛ چون پیامبرج می‌فرماید: «اَخِّرْهٰا اِلَی الْغَدِ بِعُذْرٍ» (ابوداود ونسایی)؛ «به خاطر عذر، می‌توانی نماز عید فطر را تا فردای آن، به تأخیر افکنی».]

[احکام عید قربان:]

و احکام و مسائل عید قربان، به سان احکام عید فطر است؛ با این تفاوت که شخص، خوردن را در عید قربان، از نماز به تأخیر اندازد؛ [و آنگاه که از نماز فارغ شد، قربانی‌اش را ذبح کند و از قربانی خویش بخورد.] و در مسیر راه به صورت بلند و با صدای رسا، تکبیر بگوید؛ و امام در خطبه‌ی عید قربان، احکام و مسائل قربانی و تکبیر تشریق را به مردم تعلیم بدهد. [و «تکبیر تشریق» آن است که بگوید: «الله اکبر الله اکبر، لا اله الّا الله و الله اکبر، الله اکبر و لله الحمد».]

و در صورت وجود عذر، نماز عید قربان، تا سه روز [از روز دهم ذی‌الحجه تا روز دوازدهم آن،] به تأخیر انداخته می‌شود؛ [یعنی اگر چنان‌چه عذری موجّه پیش آمد و نماز عید قربان در روز آن برگزار نشد، در آن صورت به تأخیر انداختن نماز عید قربان تا روز دوازدهم ذی الحجه - یعنی دو روز پس از عید - جواز دارد؛ و پس از سپری شدن دو روز پس از عید، دیگر نماز عید قربان، خوانده نمی‌شود.]

و خویشتن را مشابه نمودن با کسانی که در سرزمین عرفات هستند، اصلی ندارد و معتبر نمی‌باشد؛ [بلکه چنین کاری مکروه و بدعت نیز می‌باشد.]

و گفتن تکبیرات تشریق، یک بار [به طور جَهری] پس از نماز صبح روز عرفه [یعنی روز نهم از ذی‌الحجه] تا عصر روز عید قربان [یعنی روز دهم ذی‌الحجه]، متصل پس از هر نماز فرضی که با جماعتِ مستحب [یعنی جماعتی غیر از جماعت زنان و برهنگان] ادا شده باشد، واجب است؛ و گفتن این تکبیرات، بر امامی که در شهر [یا در جایی که در حکم شهر می‌باشد] مقیم است و همچنین بر کسانی که بدو اقتدا کرده‌اند، واجب است؛ اگر چه آن مقتدی، مسافر یا برده و یا زن باشد. این قول از دیدگاه امام ابوحنیفه/ است.

و امام ابویوسف/ و امام محمد/ گفته‌اند: گفتن تکبیرات تشریق، [یک بار به طور جَهری و پس از نماز صبح روز عرفه - روز نهم از ذی‌الحجه] تا عصر روز پنجم پس از روز عرفه [یعنی عصر روز سیزدهم از ذی الحجه]، بر هر کسی که نماز فرض را می‌خواند و متصل پس از آن، واجب می‌باشد. و فرقی نمی‌کند که این نمازگزار، نماز را به تنهایی بخواند [یا به جماعت؛] مسافر باشد [یا مقیم؛ مرد باشد یا زن؛] روستایی باشد [یا شهری]؛ و همین نظریه‌ی امام ابویوسف/ و امام محمد/ مورد عمل می‌باشد و فتوا نیز به قول این دو بزرگوار است؛ [از این رو، گفتن تکبیرات تشریق، یک بار به طور جَهری پس از نمازِ صبحِ روز عرفه - روز نهم از ذی‌الحجة - تا عصر روز سیزدهم از ذی‌الحجة بر هر کسی که نماز فرض را می‌خواند واجب است؛ چه نماز را به جماعت بخواند یا به تنهایی؛ چه مسافر باشد یا مقیم؛ چه مرد باشد یا زن؛ و چه روستایی باشد یا شهری.]

و گفتن تکبیرات تشریق، پس از گزاردن نمازهای عید فطر و عید قربان نیز ایراد و اشکالی ندارد؛ [زیرا این کار به مسلمانان به طور ارثی منتقل شده است و پیروی از آن نیز نیکو و خوب می‌باشد.]

و «تکبیرات تشریق»، این است که [پس از هر نماز فرض، بگوید: «الله اکبر الله اکبر، لا اله الا الله و الله اکبر، الله اکبر و لله الحمد»؛ [زیرا روایت شده است که: «اِنَّهُ صَلَّی صَلٰاةَ الْغَدٰاةِ یَوْمَ عَرَفَةَ ثُمَّ اَقْبَلَ عَلٰی اَصْحٰابِهِ بِوَجْهِهِ فَقٰالَ: خَیْرُ مٰا قُلْنٰا وَ قٰالَتِ الْاَنْبِیٰاءُ قَبْلَنٰا فِیْ یَوْمِنٰا هٰذٰا: اَللهُ اَکْبَرُ اَللهُ اَکْبَرُ ، لٰا اِلٰهَ اِلَّا اللهُ وَ اَللهُ اَکْبَرُ ، اَللهُ اَکْبَرُ وَ لِلّٰهِ الْحَمْدُ»؛ «پیامبرج نماز بامداد روز عرفه را خواند؛ آنگاه با صورت خویش متوجه یارانش شد و فرمود: بهترین چیزی که ما و پیامبران پیش از ما در این روز گفته‌اند، این است: «الله اکبر الله اکبر، لا اله الا الله و الله اکبر، الله اکبر و لله الحمد»

ناگفته نماند که امام و مقتدی، تکبیرات تشریق را با صدای بلند بگویند؛ و فقط زنان، تکبیرات تشریق را به صورت آهسته بخوانند. و اگر چنان‌چه امام، گفتن تکبیرات تشریق را پس از نماز فراموش کرد، در آن صورت مقتدی می‌تواند تکبیرات تشریق را بگوید.

و گفتن تکبیرات تشریق، بر هر کسی که یکی از نمازهای پنج گانه‌ی فرض یا جمعه را می‌خواند واجب است؛ و فرد نمازگزار به مجرّد سلام نماز، باید گفتن تکبیرات تشریق را شروع نماید؛ یعنی نباید در بین نماز و تکبیر تشریق، فاصله‌ای وجود داشته باشد تا مانع تکبیر گردد.

و اگر فرد نمازگزار از مسجد خارج شد، یا از روی عمد یا فراموشی سخن گفت، یا به عمد خویشتن را بی‌وضو ساخت، در این صورت‌ها تکبیر تشریق ساقط می‌شود.

و اگر چنان‌چه فرد نمازگزار در فاصله‌ی نماز و گفتن تکبیر تشریق، از جهت قبله برگشت، در این صورت دو روایت بر گفتن تکبیر یا ساقط شدن آن وجود دارد.

و اگر پس از سلام نماز، از روی فراموشی بی‌وضو شد، در آن صورت قول صحیح آن است که تکبیر تشریق را بگوید و به خاطر وضو گرفتن، از مسجد، بیرون نشود. به نقل از «درالمختار» 1/562]


 

 

 

 

باب: پیرامون نماز جمعه


بَابُ الجُمُعَةِ

صَلَاةُ الجُمُعَةِ فَرضُ عَینٍ عَلَی مَن اِجتَمَعَ فِیهِ سَبعَةُ شَرَائِطَ: الذُّکُورَةُ وَالحُرِّیَّةُ وَالإِقَامَةُ بِمِصرٍ أَو فِیمَا هُوَ دَاخِلٌ فِی حَدِّ الإِقَامَةِ فِیهَا فِی الأَصَحِّ؛ وَالصِّحَّةُ وَالأَمنُ مِن ظَالِمٍ وَ سَلَامَةُ العَینَینِ وَ سَلَامَةُ الرِّجلَینِ.

وَ یُشتَرَطُ لِصِحَّتِهَا سِتَّةُ أَشیَاءَ: المِصرُ أَو فِنَاؤُهُ وَالسُّلطَانُ أَو نَائِبُه؛ وَ وَقتُ الظُّهرِ؛ فَلَا تَصِحُّ قَبلَه وَ تَبطُلُ بِخُرُوجِه؛ وَالخُطبَةُ قَبلَهَا بِقَصدِهَا فِی وَقتِهَا وَ حُضُورُ أَحَدٍ لِسَمَاعِهَا مِمَّن تَنعَقِدُ بِهِمُ الجُمُعَةُ وَ لَو وَاحِدًا فِی الصَّحِیحِ؛ وَالإِذنُ العَامُّ وَالجَمَاعَةُ وَ هُم ثَلَاثَةُ رِجَالٍ غَیرِ الإِمَامِ وَ لَو کَانُوا عَبِیدًا أَو مُسَافِرِینَ أَو مَرضَی؛ وَالشَّرطُ، بَقَاؤُهُم مَعَ الإِمَامِ حَتَّی یَسجُدَ؛ فَإِن نَفَرُوا بَعدَ سُجُودِه، أَتَمَّهَا وَحدَه جُمُعَةً؛ وَ إِن نَفَرُوا قَبلَ سُجُودِه، بَطَلَت. وَ لَا تَصِحُّ بِاِمرَأَةٍ أَو صَبِیٍّ مَعَ رَجُلَینِ؛ وَ جَازَ لِلعَبدِ وَالمَرِیضِ أَن یَّؤُمَّ فِیهَا.

وَالمِصرُ: کُلُّ مَوضِعٍ لَه مُفتٍ وَ أَمِیرٍ وَ قَاضٍ یُنَفِّذُ الأَحکَامَ وَ یُقِیمُ الحُدُودَ وَ بَلَغَت أَبنِیَتُه مِنیٰ فِی ظَاهِرِ الرِّوَایَةِ؛ وَ اِذَا کَانَ القَاضِی أَوِ الأَمِیرُ مُفتِیًا، أَغنَی عَنِ التَّعدَادِ؛ وَ جَازَتِ الجُمُعَةُ بِمِنیٰ فِی المَوسِمِ لِلخَلِیفَةِ أَو أَمِیرِ الحِجَازِ.

وَ صَحَّ الاِقتِصَارُ فِی الخُطبَةِ، عَلَی نَحوِ تَسبِیحَةٍ أَو تَحمِیدَةٍ مَعَ الکرَاهَةِ.

وَ سُنَنُ الخُطبَةِ ثَمَانِیَةَ عَشَرَ شَیئًا: الطَّهَارَةُ وَ سَترُ العَورَةِ وَالجُلُوسُ عَلَی المِنبَرِ قَبلَ الشُّرُوعِ فِی الخُطبَةِ وَالأَذَانُ بَینَ یَدَیهِ کَالإِقَامَةِ ثُمَّ قِیَامُهِ وَالسَّیفُ بِیَسَارِه مُتَّکِئًا عَلَیهِ فِی کُلِّ بَلدَةٍ فُتِحَت عَنوَةً وَ بِدُونِه، فِی بَلدَةٍ فُتِحَت صُلحًا؛ وَ اِستِقبَالُ القَومِ بِوَجهِهِ وَ بِدَاءَتُه بِحَمدِ اللهِ وَالثَّنَاءُ عَلَیهِ بِمَا هُوَ أَهلُه وَالشَّهَادَتَانِ وَالصَّلَاةُ عَلَی النَّبِیِّ صَلَی اللهُ عَلَیهِ وَ سَلَّم وَالعِظَةُ وَالتَّذکِیرُ وَ قِرَاءَةُ آیَةٍ مِنَ القُرآنِ وَ خُطبَتَانِ وَالجُلُوسُ بَینَ الخُطبَتَینِ وَ إِعَادَةُ الحَمدِ وَالثَّنَاءُ وَالصَّلَاةُ عَلَی النَّبِیِّ صَلَی اللهُ عَلَیهِ وَ سَلَّم فِی اِبتِدَاءِ الخُطبَةِ الثَّانِیَةِ وَالدُّعَاءُ فِیهَا لِلمُؤمِنِینَ وَالمُؤمِنَاتِ بِالاِستِغفَارِ لَهُم وَ أَن یَّسمَعَ القَومُ الخُطبَةَ وَ تَخفِیفُ الخُطبَتَینِ بِقَدرِ سُورَةٍ مِن طِوَالِ المُفَصَّلِ.

وَ یَکرَهُ التَّطوِیلُ وَ تَرکُ شَیءٍ مِنَ السُّنَنِ؛ وَ یَجِبُ السَّعیُ لِلجُمُعَةِ وَ تَرکُ البَیعِ بِالأَذَانِ الأَوَّلِ فِی الأَصَحِّ؛ وَ اِذَا خَرَجَ الإِمَامُ فَلَا صَلَاةَ وَ لَا کَلَامَ وَ لَا یَرُدُّ سَلَامًا وَ لَا یُشَمِّتُ عَاطِسًا حَتَّی یَفرُغَ مِن صَلَاتِه؛ وَ کُرِهَ لِحَاضِرِ الخُطبَةِ، الأَکلُ وَالشُّربُ وَالعَبَثُ وَ الاِلتِفَاتُ؛ وَ لَا یُسَلِّمُ الخَطِیبُ عَلَی القَومِ إِذَا اِستَوَی عَلَی المِنبَرِ؛ وَ کُرِهَ الخُرُوجُ مِنَ المِصرِ بَعدَ النِّدَاءِ مَا لَم یُصَلِّ وَ مَن لَا جُمُعَةَ عَلَیهِ إِن أَدَّاهَا، جَازَ عَن فَرضِ الوَقتِ وَ مَن لَا عُذرَ لَه، لَو صَلَّی الظُّهرَ قَبلَهَا، حَرُمَ؛ فَإِن سَعَی إِلَیهَا وَالإِمَامُ فِیهَا، بَطَلَ ظُهرُه وَ إِن لَم یُدرِکهَا؛ وَ کُرِهَ لِلمَعذُورِ وَالمَسجُونِ، أَداءُ الظُّهرِ بِجَمَاعَةٍ فِی المِصرِ یَومَهَا. وَ مَن أَدرَکَهَا فِی التَّشَهُّدِ أَو سُجُودِ السَّهوِ، أَتَمَّ جُمُعَةً. وَاللهُ اَعلَمُ.


باب: پیرامون نماز جمعه

 [بدین جهت نماز جمعه را «جمعه» نام نهاده‌اند که مردم، برای ادای آن اجتماع می‌کنند؛ یا بدان جهت که در آن روز، خیر و برکت جمع است.

نماز جمعه، از زمره‌ی بزرگترین نمازها و روز جمعه نیز از بزرگترین روزها است؛ پیامبر ج می‌فرماید: «خَیْرُ یَوْمٍ طَلَعَتْ فِیْهِ الشَّمْسُ یَوْمَ الْجُمُعَةِ؛ فِیْهِ خُلِقَ آدَمُ وَ فِیْهِ اُدْخُلِ الْجَنَّةَ وَ فِیْهِ خَرَجَ مِنْهٰا وَ لٰا تَقُوْمُ السّٰاعَةُ اِلّٰا یَوْمَ الْجُمُعَةِ» (مسلم، ابوداود، نسایی و ترمذی)؛ «بهترین روزی که خورشید در آن طلوع کرده است، روز جمعه است؛ در آن روز، آدم÷ آفریده شد و در آن روز، به بهشت آورده شد و در آن روز، از بهشت اخراج گردید و روز رستاخیز نیز بر پای نمی‌شود مگر در روز جمعه».

و نماز جمعه به دلیل قرآن کریم و سنّت نبوی و اجماع امّت اسلامی، واجب است؛ خداوند بلندمرتبه می‌فرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِذَا نُودِیَ لِلصَّلَوٰةِ مِن یَوۡمِ ٱلۡجُمُعَةِ فَٱسۡعَوۡاْ إِلَىٰ ذِکۡرِ ٱللَّهِ وَذَرُواْ ٱلۡبَیۡعَۚ ذَٰلِکُمۡ خَیۡرٞ لَّکُمۡ إِن کُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ٩ [الجمعة: 9] «ای مؤمنان! هنگامی که روز جمعه برای نماز ندا داده شد، به سوی ذکر و عبادت خدا بشتابید و خرید و فروش را رها سازید؛ این برای شما بهتر و سودمندتر است؛ اگر بدانید».

و در مورد تشویق بر خواندن نماز جمعه، ابوهریرهس گوید: پیامبر ج فرمود: «مَنِ اغْتَسَلَ، ثُمَّ اَتَی الْجُمُعَةَ فَصَلّٰی مٰا قُدِّرَ لَهُ، ثُمَّ اَنْصَتَ حَتّٰی یَفْرُغَ مِنْ خُطْبَتِهِ؛ ثُمَّ یُصَلِّیْ مَعَهُ، غُفِرَ لَهُ مٰا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ الْجُمُعَةِ الْاُخْرٰی وَ فَضْلُ ثَلٰاثَةِ اَیّٰامٍ» (مسلم)؛ «هر کس در روز جمعه غسل کند و به نماز جمعه برود و آنچه برای او مقدّر شده نماز بخواند، سپس تا فراغت امام از خطبه، سکوت کند؛ آنگاه با او نماز بخواند، گناهان (صغیره‌اش) بین این جمعه و جمعه دیگرش و سه روز اضافه بر آن بخشوده می‌شود».

و همچنین ابوهریرهس گوید: پیامبر ج فرمود: «اَلصَّلَواتُ الْخَمْسُ وَ الْجُمُعَةُ اِلَی الْجُمُعَةِ وَ رَمَضٰانُ اِلٰی رَمَضٰانَ، مُکَفِّرٰاتٌ مّٰا بَیْنَهُنَّ اِذَا اُجْتُنِبَ الْکَبٰائِرُ» (مسلم و ترمذی)؛ «نمازهای پنج‌گانه و جمعه تا جمعه و رمضان تا رمضان، گناهان بین خود را از بین می‌برند به شرطی که از گناهان کبیره دوری شود».

و در مورد برحذر داشتن از سستی در نماز جمعه، ابن عمرب و ابوهریرهس از پیامبر ج روایت می‌کنند که وی در فراز منبر فرمود: «لَیَنْتَهِیَنَّ اَقْوٰامٌ عَنْ وَدْعِهُمُ الْجُمُعٰاتِ اَوْ لَیَخْتِمَنَّ اللهُ عَلٰی قُلُوِبِهْم، ثُمَّ لَیَکُونُنَّ مِنَ الْغٰافِلِیْنَ» (مسلم و نسایی)؛ «افرادی که جمعه را ترک می‌کنند، باید از این عملشان دست بکشند و گرنه خداوند بر قلب‌های آن‌ها، مُهر (غفلت) می‌زند؛ سپس در زمره‌ی غافلان قرار می‌گیرند».

و عبدالله بن مسعودس گوید: پیامبر ج به گروهی که نماز جمعه را ترک می‌کردند، فرمود: «لَقَدْ هَمَمْتُ اَنْ آمُرَ رَجُلاً یُّصَلِّیْ بِالنّٰاسِ، ثُمَّ اُحَرِّقُ عَلٰی رِجٰالٍ یَّتَخَلَّفُونَ عَنِ الْجُمُعَةِ بُیُوْتَهُمْ» (مسلم)؛ «تصمیم داشتم که شخصی را مأمور کنم تا برای مردم نماز بخواند، سپس بروم و خانه‌های مردانی را که به نماز جمعه نمی‌آیند بر سرشان آتش بزنم».

و ابوجعد ضمریس گوید: پیامبر ج فرمود: «مَنْ تَرَکَ ثَلٰاثَ جُمَعٍ تَهٰاوُناً بِِهٰا طَبَعَ اللهُ عَلٰی قَلْبِهِ» (ابوداود، ترمذی، نسایی و ابن ماجه)؛ «کسی که سه جمعه را از روی بی‌توجهّی، ترک کند، خداوند بر قلبش مهر می‌زند».

و از اسامة بن زیدس روایت است که پیامبر ج فرمود: «مَنْ تَرَکَ ثَلٰاثَ جُمَعٰاتٍ مِنْ غَیْرِ عُذْرٍ، کُتِبَ مِنَ الْمُنٰافِقِیْنَ» (ابن ماجه و طبرانی)؛ «کسی که سه جمعه را بدون عذر ترک کند، از منافقین به حساب می‌آید».

و برخی از منافع و حکمت‌های نماز جمعه عبارتند از: گرد آمدن همه‌ی افراد ساکن شهر یا روستاهای بزرگ در آغاز هفته و در یک مکان، برای بحث و بررسی مسائل و حوادث روزمره و آگاهی از تصمیمات و بیانیه‌های مختلف پیشوا و مسئولان نظام اسلامی در ارتباط با اصلاح و اداره‌ی امور دین و دنیا.

و همچنین گوش فرا دادن به نصایح و راهنمایی‌های گوناگون عقیدتی، اخلاقی، خانوادگی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی خطباء و سخنرانان و تلاش برای به کار بستن آن‌ها در عرصه‌ی زندگی.

و برخی از آداب روز جمعه عبارتند از:

1-   برای تمامی کسانی که در نماز جمعه حضور می‌یابند، مستحب است غسل کنند.

2-   پوشیدن لباس پاکیزه و استعمال عطر و بوی خوش، مستحب است؛ زیرا پیامبر گرامی اسلام ج فرموده‌اند: «لازم است هر مسلمانی، روز جمعه غسل کند و بهترین لباس خویش را بپوشد و بوی خوش استعمال نماید».

3-   مستحب است پیش از فرارسیدن وقت نماز، به طرف محل نماز جمعه راه بیافتد.

4-   خواندن نماز مستحب پس از وارد شدن به محل نماز جمعه.

5-   پرهیز از کلام و گفتگو و کارهایی که باعث دلمشغولی می‌شوند؛ به ویژه هنگامی که خطابه‌ی نماز جمعه آغاز می‌شود.

6-   ایجاد مزاحمت و رد شدن از میان صف نمازگزاران کراهت دارد.

7-   پس از اذان نماز جمعه، معامله و خرید و فروش تا پایان آن، حرام است؛ زیرا خداوند می‌فرماید: «هرگاه بانگ نماز روز جمعه سر داده شد، به سوی ذکر خدا بشتابید و خرید و فروش را رها نمایید».

8-   قرائت سوره‌ی «کهف» در شب یا روز جمعه، مستحب است.

9-   در شب و روز جمعه، هر چه بیشتر بر رسول خدا ج صلوات فرستاده شود، اجر و پاداش بیشتری کسب شده است.

10- ذکر و دعای فراوان در روز جمعه انجام گیرد؛ زیرا در آن روز، ساعتی وجود دارد که خداوند دعای دعاکننده را پاسخ می‌دهد.]

[شرط‌های فرضیت نماز جمعه:]

نماز جمعه بر کسی «فرض عین» است که در وی، هفت شرط، فراهم شده باشد:

* مرد بودن؛ [از این رو، نماز جمعه بر زن فرض نیست.]

* آزاد بودن؛ [بنابراین، نماز جمعه بر برده فرض نیست.]

* این که نمازگزار در شهری مقیم باشد، یا در جایی مقیم باشد که در حکم شهر است؛ بنا به قول صحیح‌تر؛ [از این رو، نماز جمعه بر مسافر فرض نیست؛ و همچنین بر مقیمی که در روستا است نیز فرض نمی‌باشد.

طارق بن شهابس گوید: پیامبر ج فرمود: «اَلْجُمُعَةُ حَقٌّ وٰاجِبٌ عَلٰی کُلِّ مُسْلِمٍ فِیْ جَمٰاعَةٍ اِلّٰا اَرْبَعَةٍ: عَبّدٍ مَّمْلُوْکٍ، اَوْ اِمْرَأَةٍ، اَوْ صَبِیٍّ، اَوْ مَرِیْضٍ» (ابوداود و مستدرک حاکم)؛ «خواندن نماز جمعه همراه با جماعت، بر هر فرد مسلمانی واجب است؛ مگر بر چهار گروه: برده‌ای که در مالکیت سیدش است؛ زن؛ کودک و بیمار».

و در روایتی دیگر آمده است: «اِلّٰا عَلٰی صَبِیٍّ اَوْ مَمْلُوکٍ اَوْ مُسٰافِرٍ» (بخاری و سنن بیهقی)؛ «مگر بر کودک یا برده و یا مسافر».

و نیز پیامبر ج می‌فرماید: «لٰا جُمُعَةَ وَ لٰا تَشْرِیْقَ وَ لٰا صَلٰاةَ فِطْرٍ وَ لٰا اَضْحٰی اِلّٰا فِی مِصْرٍ جٰامِعٍ اَوْ مَدِیْنَةٍ عَظِیْمَةٍ» (مصنّف ابن ابی شیبه و سنن بیهقی)؛ «جمعه، تشریق، نماز عید فطر و قربان روا نیست مگر در مصر جامع یا شهر بزرگ».

و ابن عمرب گوید: پیامبر ج فرمود: «لَیْسَ عَلَی الْمُسٰافِرِ جُمُعَةٌ» (بیهقی)؛ «جمعه بر مسافر واجب نیست».

ناگفته نماند که علماء و صاحب‌نظران فقهی، در تعریف «مصر» (شهر) به مذاهب مختلفی تقسیم شده‌اند؛ و مشهور آن است که شهر، آن جایی است که دارای مفتی و قاضی و امیری باشد که بر اقامه‌ی بیشتر حدود قادر باشند. و صاحب‌نظران متأخر فقهی، بر این باورند که شهر: آن جایی است که بزرگترین مساجد آن، برای اهالی مکلّف آن، گنجایش نداشته باشد؛ و قریه و روستا نیز جایی است که این چنین نباشد.]

* سالم و تندرست بودن؛ [زیرا نماز جمعه بر بیمار و دردمند فرض نیست.]

* از شخص ظالم و ستمگر، در امان بودن؛ [از این رو، نماز جمعه بر کسی که از ترسِ ستمِ ستمگران و ظالمان، پنهان شده است فرض نیست.]

* سالم بودن هر دو چشم؛ [بنابراین، نماز جمعه بر نابینا فرض نیست.]

* سالم بودن هر دو پا؛ [زیرا نماز جمعه بر کسی که قادر به پیاده‌روی نیست، فرض نمی‌باشد.

ناگفته نماند که نماز جمعه بر کودک و دیوانه نیز فرض نمی‌باشد؛ زیرا پیامبر ج می‌فرماید: «رُفِعَ الْقَلَمُ عَنْ ثَلٰاثٍ: عَنِ النّٰائِمِ حَتّٰی یَسْتَیْقِظَ وَ عَنِ الصَّبِیِّ حَتّٰی یَحْتَلِمَ وَ عَنِ الْمَجْنُوْنِ حَتّٰی یَعْقِلَ» (ابن ماجه و ابوداود)؛ «تکلیف از سه گروه برداشته شده است: از شخص خوابیده تا بیدار شود؛ از بچه تا وقتی که بالغ شود و از دیوانه تا زمانی که عاقل گردد».

و بر سرپرست بچه، واجب است تا او را به نماز جمعه امر کند، هر چند که نماز جمعه بر وی واجب نیست تا به ادای آن عادت کند؛ پیامبر ج می‌فرماید: «مُرُوْا اَوْلٰادَکُمْ بِالصَّلٰاةِ وَ هُمْ اَبْنٰاءُ سَبْعَ سِنِیْنَ وَ اضْرِبُوْهُمْ عَلَیْهٰا وَ هُمْ اَبْنٰاءُ عَشْرَ سِنِیْنَ وَ فَرِّقُوْا بَیْنَهُمْ فِی الْمَضٰاجِعِ» (ابن ماجه و ابوداود)؛ ‌«در هفت سالگی فرزندانتان را به خواندن نماز امر کنید و در ده سالگی به خاطر نافرمانی در ترک نماز، آن‌ها را بزنید و بستر خوابشان را از هم جدا کنید».]

[شرایط صحّت نماز جمعه:]

برای صحّت نماز جمعه، مراعات شش شرط لازم و ضروری می‌باشد که عبارتند از:

* نماز جمعه در شهر یا فناء شهر برگزار گردد. [«فناء شهر»: مکانی است که به شئون شهر اختصاص دارد؛ همچون پایانه‌ی مسافربری، میدان‌های ورزشی و غیره. بنابراین، نماز جمعه در قریه‌ها و روستاها صحیح نیست؛ و بر پا داشتن نماز جمعه در مواضع بسیاری از یک شهر و فناء آن، درست می‌باشد.]

* این که نماز جمعه، توسط سلطان [خلیفه؛ رییس جمهور؛ پادشاه] یا کسی که سلطان او را مأمور ساخته [نائب آن]، برپا گردد. [و یا این که نماز جمعه توسط کسی بر پا شود که خود مسلمانان با توافق و رضایت همدیگر، او را به امام جمعه شدن خویش تعیین نمایند؛ زیرا صاحب‌نظران متأخّر فقهی، به بر پا داشتن نمازهای جمعه و عید، در سرزمین‌هایی که دارای حکومت اسلامی نیست و امام یا نائب وی در آن‌ها وجود ندارد، فتوا داده‌اند؛ و مسلمانان می‌توانند امام و قاضی خویش را در این سرزمین‌ها با توافق و رضای همدیگر، تعیین نمایند.]

* نماز جمعه در وقت ظهر برگزار گردد. پس برگزاری نماز جمعه پیش از وقت ظهر [و پس از آن]، درست نیست. و هرگاه وقت ظهر به پایان رسد، نماز جمعه باطل می‌گردد. [انس بن مالکس گوید: «اِنَّ النَّبِیَّ ج کٰانَ یُصَلِّی الْجُمُعَةَ حِیْنَ تَمِیْلُ الشَّمْسُ» (بخاری، ابوداود و ترمذی)؛ «پیامبر ج نماز جمعه را هنگام زوال خورشید می‌خواند».

و سلمة بن اکوعس گوید: «کُنّٰا نُصَلِّیْ مَعَ رَسُوْلِ اللهِ ج الْجُمُعَةَ اِذٰا زٰالَتِ الشَّمْسُ» (مسلم)؛ «ما همراه پیامبر ج هنگام زوال خورشید، نماز جمعه را می‌خواندیم».

و همچنین پیامبر ج فرموده است: «اِذٰا مٰالَتِ الشَّمْسُ فَصَلِّ بِالنّٰاسِ الْجُمُعَةَ» (بخاری و ابوداود)؛ «هرگاه خورشید زوال کرد، با مردم نماز جمعه را بگزار».]

* ایراد کردن خطبه؛ در صورتی که پیش از نماز جمعه و در وقت ظهر و به قصد خواندن خطبه ایراد گردد؛ و - بنا به قول صحیح - حضور حداقل یک نفر از کسانی که جمعه با آن‌ها منعقد می‌شود و برای شنیدن خطبه، الزامی و ضروری می‌باشد. [جابر بن سمرةس گوید: «کٰانَ رَسُوْلُ اللهِ ج یَخْطُبُ خُطْبَتَیْنِ یَجْلِسُ بَیْنَهُمٰا وَ کٰانَ یَخْطُبُ قٰائِماً» (مسلم)؛ «پیامبر ج همواره در نماز جمعه، دو خطبه ایراد می‌کرد که در بین آن‌ها می‌نشست و ایستاده خطبه ایراد می‌فرمود».

و در روایتی دیگر آمده است: «اِنَّهُ عَلَیْهِ الصَّلٰاةُ وَ السَّلٰامُ، کٰانَ یَخْطُبُ خُطْبَتَیْنِ یَقْرَأُ الْقُرْآنَ وَ یَذَکِّرُ النّٰاسَ»؛ «پیامبر ج همواره، دو خطبه ایراد می‌کرد که در آن‌ها قرآن می‌خواند و مردم را متذکّر می‌شد».

بنابراین، خطبه واجب است؛ زیرا از یک طرف، پیامبر ج در تمام جمعه‌ها آن را می‌خواند و هیچ‌وقت آن را ترک نمی‌کرد و از طرف دیگر، می‌فرمود: «صَلُّوْا کَمٰا رَأَیْتُمُوْنِیْ اُصَلِّیْ» (بخاری)؛ «همان‌گونه که مرا می‌بینید نماز می‌خوانم، نماز بخوانید».

و امام ابوحنیفه/ بر این باور است که اگر خطیب جمعه، به اختصار و اجمال، تنها به ذکر خدا بپردازد، خطبه درست است. و امام ابویوسف/ و امام محمد/ برآنند که لازم است تا خطیب جمعه، ذکری طولانی ایراد کند؛ زیرا زمانی به خطبه‌ی جمعه، «خطبه» می‌گویند که در آن، ذکری طولانی ایراد شود.]

* اِذن عام؛ [و مرا از «اذن عام»: آن است که دروازه‌های مسجد جامع بر روی مردم باز و گشوده باشد و به تمامی مردم، این اجازه داده شود تا بدان جا وارد شوند.

و به تعبیری دیگر؛ مراد از «اذن عام»: آن است که مکانی که در آن، نماز جمعه برپا می‌گردد، برای هر کسی که می‌خواهد بدان جا وارد شود، مباح و بلامانع باشد؛ از این رو،‌اگر گروهی از مردم در مسجد جامع گرد آیند و دروازه‌های مسجد را بر روی خویش ببندند و نماز جمعه را با جماعت بگزارند، در آن صورت، نماز جمعه صحیح نیست.]

* نماز جمعه به صورت جماعت برپا گردد؛ [بنابراین نماز جمعه صحیح نیست اگر چنان‌چه آن را تنها تنها گزارند؛ زیرا نقل نشده است که پیامبر ج و خلفای راشدین و دیگران، آن را به صورت انفرادی برگزار کرده باشند؛] و جماعت در نماز جمعه، با سه مرد به جز امام منعقد می‌شود؛ اگر چه آن سه نفر، از بردگان یا مسافران و یا بیماران باشند؛ [زیرا آن‌ها صلاحیت و شایستگی امامت جمعه را دارند.]

و شرط صحّت نماز جمعه آن است که آن سه نفر، تا هنگامی که امام به سجده می‌رود، به همراه او در نماز باشند؛ از این رو اگر چنان‌چه پس از سجده‌ی امام، از نماز بیرون آمدند، امام، نماز جمعه را به تنهایی به پایان برساند و اگر پیش از سجده‌ی امام، از نماز بیرون شدند، در آن صورت نماز جمعه باطل می‌گردد.

[ناگفته نماند که امام ابوحنیفه/ و امام محمد/ برآنند که، جماعت در نماز جمعه با سه مرد به جز امام منعقد می‌شود؛ و امام ابویوسف/ بر این باور است که، جماعت در نماز جمعه، با دو نفر به جز پیشنماز منعقد می‌گردد.]

و جماعت در نماز جمعه، با یک زن یا یک کودک به همراه دو مرد منعقد نمی‌گردد و صحیح نیست؛ [زیرا کودک و زن، صلاحیت و شایستگی امامت جمعه را دارا نمی‌باشند.]

و برای برده و بیمار درست است که امامت نماز جمعه را به عهده بگیرند؛ [به تعبیری دیگر، اگر امامت نماز جمعه را برده، مریض، مسافر یا نابینا به عهده گرفت و افراد آزاد، سالم و تندرست و مقیم بدو اقتدا کردند، در آن صورت نماز تمامی آن‌ها درست است.]

و «مصر» [شهر]: به هر مکانی گفته می‌شود که دارای مفتی، امیر و قاضی باشد که احکام و حدود را در آنجا اجرا نمایند؛ و - بنا به «ظاهر روایت» - بناء و ساختمان‌های آن به اندازه‌ی ساختمان‌های سرزمین «مِنی» باشد.

و هرگا قاضی یا امیر آنجا، مفتی نیز باشد، در آن صورت نیازی به مُفتی یی دیگر نیست؛ [یعنی نیازی نیست که سه نفر قاضی، امیر و مفتی وجود داشته باشد.]

و برای خلیفه [رییس جمهور، پادشاه] یا امیر حجاز، جایز است که در موسم حج، نماز جمعه را در سرزمین «مِنی» برگزار نمایند.

و [برای خطیب جمعه] درست است که در ایراد خطبه‌ی جمعه، تنها [به ذکر خدا و] به اندازه‌ی یک «تسبیح» [سبحان الله گفتن] یا یک «تحمید» [الحمدلله گفتن]، اکتفا و بسنده نماید؛ ولی این کارش با کراهیت درست می‌باشد؛ [این قول امام ابوحنیفه/ است؛ زیرا وی بر این باور است که اگر خطیب جمعه - به اِختصار و اِجمال - تنها به ذکر خدا بپردازد، خطبه‌‌اش درست است. و امام ابویوسف/ و امام محمد/ بر این باورند که لازم است تا خطیب جمعه،‌ذکری طولانی ایراد کند؛ زیرا زمانی به خطبه‌ی جمعه، «خطبه» گفته می‌شود که در آن، ذکری طولانی ایراد شود.]

[سنّت‌های خطبه‌ی نماز جمعه:]

و سنّت‌های خطبه‌ی [نماز جمعه]، هیجده چیز است که عبارتند از:

* خطبیب جمعه، [از «حَدَث اکبر» - جنابت و ناپاکی - و «حَدَث اصغر»: - بی‌وضویی - و نجاست و پلیدی،] پاک باشد.

* خطیب جمعه، عورت خویش را پوشانیده باشد.

* خطیب جمعه، پیش از شروع کردن خطبه، بر منبر بنشیند.

* در پیش روی خطیب، اذان گفته شود همانند گفتن اقامه [پس از ایراد خطبه.]

* آنگاه برای ایراد خطبه، بلند شود [و ایستاده خطبه بخواند.]

* اگر خطیب، در شهری ایراد خطبه می‌کرد که آن شهر، با زور و خشونت و با فشار و شدّت فتح شده بود، در آن صورت با دست چپ، شمشیری را در دست بگیرد و [به هنگام ایراد خطبه] بر آن تکیه نماید. و اگر چنان‌چه در شهری ایراد خطبه می‌کرد که با زور و خشونت، فتح نشده بود، [بلکه با صلح و سازش، فتح شده بود،] در آن صورت غیر شمشیر را به هنگام ایراد خطبه، در دست بگیرد.

* خطیب، رودرروی مردم بایستد.

* خطیب، خطبه را با حمد و ستایش خداوند بلندمرتبه شروع کند و بر خداوند بلندمرتبه به آنچه که او شایسته و سزاوار آن است، ثناء بگوید.

* خطیب، «شهادتین» را در خطبه بگوید.

* بر رسول گرامی اسلام ج درود بفرستد.

* مردم را در خطبه، موعظه کند و آن‌ها را پند و اندرز دهد.

* و [حداقل]، آیه‌ای از آیات قرآن را بخواند.

* ایراد کردن دو خطبه.

* میان دو خطبه، [اندکی] نشستن.

* خطبه‌ی دوم را با حمد و ثنای خداوند و درود بر پیامبر گرامی اسلام ج از سر بگیرد.

* در خطبه‌ی دوم، در حق مردان و زنان مؤمن، دعا نموده و برای ایشان از خداوند آمرزش بخواهد.

* [خطبه را با صدای بلند و رسا ایراد کند تا] به مردم خطبه را بشنواند.

* خطیب، خطبه را سبک گرداند بدان اندازه که به حدّ سوره‌ای از سوره‌های «طوال مفصلّ» بوده باشد. [«سوره‌های طوال مفصّل» عبارت است از: سوره‌ی «الحجرات» تا سوره‌ی «البروج».

و پیامبر ج می‌فرماید: «اِنَّ طُوْلَ صَلٰاةِ الرَّجُلِ وَ قِصَرَ خُطْبَتِهِ، مَئِنَّةٌ مِّنْ فِقْهِهِ فَاَطِیْلُوا الصَّلٰاةَ وَ اقْصِرُوا الْخُطْبَةَ وَ اِنَّ مِنَ الْبَیٰانِ لَسِحْراً» (مسلم و ابن ماجه)؛ «طولانی بودن نماز خطیب و کوتاه بودن خطبه‌اش، نشانه‌ای از فقیه بودن او است؛ پس نماز را طولانی و خطبه را کوتاه کنید و به راستی که برخی از سخنان، سحرآمیز است».]

و طولانی نمودن خطبه، مکروه است. و همچنین ترک نمودن چیزی از سنّت‌های خطبه نیز مکروه می‌باشد.

و شتاب کردن به سوی نماز جمعه و ترک داد و ستد با اذان اول - بنا به قول صحیح‌تر - واجب می‌باشد؛ [زیرا خداوند بلندمرتبه می‌فرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِذَا نُودِیَ لِلصَّلَوٰةِ مِن یَوۡمِ ٱلۡجُمُعَةِ فَٱسۡعَوۡاْ إِلَىٰ ذِکۡرِ ٱللَّهِ وَذَرُواْ ٱلۡبَیۡعَۚ ذَٰلِکُمۡ خَیۡرٞ لَّکُمۡ إِن کُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ٩ [الجمعة: 9] «ای مومنان! هنگامی که روز آدینه برای نماز جمعه اذان گفته شد، به سوی ذکر و عبادت خدا بشتابید و داد و ستد را رها سازید؛ این برای شما بهتر و سودمندتر است اگر بدانید و متوجه باشید».]

و هرگاه امام برای ایراد خطب بیرون آمد، پس نه خواندن نمازی درست است و نه سخن گفتن؛ از این رو، تا زمانی که فرد نمازگزار از نماز جمعه فارغ می‌شود، نه سلامی را پاسخ دهد و نه عطسه زننده‌ای را جواب گوید؛ [زیرا خداوند بلندمرتبه می‌فرماید: ﴿وَإِذَا قُرِئَ ٱلۡقُرۡءَانُ فَٱسۡتَمِعُواْ لَهُۥ وَأَنصِتُواْ لَعَلَّکُمۡ تُرۡحَمُونَ٢٠٤ [الأعراف: 204] «هنگامی که قرآن خوانده می‌شود، گوش فرا دهید و خاموش باشید تا مشمول رحمت خدا شوید».

و بیشتر مفسران، گفته‌اند که این آیه، مربوط به خطبه‌ی نماز جمعه است؛ و بدین جهت خطبه‌ی نماز جمعه، «قرآن» نامیده شده است که مشتمل بر قرآن است؛ و چون پیامبر ج فرموده است:

«اِذٰا قُلْتَ لِصٰاحِبَکَ یَوْمَ الْجُمُعَةِ وَ الْاِمٰامُ یَخْطُبُ: اَنْصِتْ، فَقَدْ لَغَوْتَ» (نسایی، ترمذی و ابوداود)؛ «هرگاه در روز جمعه، هنگام ایراد خطبه، به رفیق و بغل دستی خود گفتی: خاموش باش؛ تو نیز سخن بیهوده و لغو گفته‌ای».]

و برای کسی که [به خاطر گوش کردن] خطبه‌ی جمعه حاضر گردیده است، خوردن، نوشیدن، انجام کارهای بیهوده و نگریستن بدین سو و آن سو مکروه می‌باشد.

و هرگاه خطیب، بر فراز منبر ایستاد، بر مردمان سلام نگوید. و‌[در روز جمعه] پس از اذان جمعه و پیش از خواندن نماز جمعه، بیرون شدن از شهر، مکروه می‌باشد.

و کسانی که نماز جمعه بر آنان واجب نیست [همانند: بیمار، مسافر، برده، زن، نابینا و ...]، اگر چنان‌چه [در نماز جمعه شرکت کنند و همراه مردم] نماز جمعه را بخوانند، در آن صورت [نمازشان صحیح است و] این نماز، جایگزین فرض ظهر آنان می‌گردد.

و کسی که بدون عذر [در روز جمعه،] نماز ظهر خویش را پیش از ادای نماز جمعه [در منزلش] می‌خواند، مرتکب کاری حرام شده است؛ و اگر چنان‌چه [پس از خواندن نماز ظهر،] به سوی نماز جمعه حرکت کرد و حال آن که امام،مشغول خواندن نماز جمعه می‌باشد، در آن صورت نماز ظهری که خوانده است باطل می‌گردد، اگر چه امام را نیز در نماز جمعه درنیابد.

[به هر حال؛ اگر کسی - بدون عذر - نماز ظهر خویش را پیش از ادای نماز جمعه در منزلش خواند؛ و وقت ظهر نیز خارج شد، در آن صورت نمازی را که خوانده است، جای فرض ظهر را می‌گیرد؛ اگر چه چنین فردی، مرتکب کاری حرام شده است و گنهکار می‌باشد.

و اگر چنان‌چه فردی - بدون عذر - نماز ظهر خویش را پیش از ادای نماز جمعه در منزلش خواند؛ سپس به سوی نماز جمعه حرکت کرد و نماز جمعه را همراه امام خواند، در آن صورت نماز جمعه‌ی وی درست است و نماز ظهر وی باطل می‌گردد. امام ابوحنیفه/ گوید: به محض این که به سوی نماز جمعه حرکت می‌کند، نماز ظهری را که خوانده است، باطل می‌گردد؛ و امام ابویوسف/ و امام محمد/ بر این باورند که تا زمانی که همراه امام در نماز جمعه داخل نشود، نماز ظهرش، باطل نمی‌گردد.]

و برای اشخاص معذور [همانند: بیمار، برده و مسافر] و زندانی مکروه است که نماز ظهر خویش را در روز جمعه و در شهر، به جماعت بخوانند؛ [بلکه باید نماز ظهر خویش را تنها تنها بگزارند.]

و کسی که نماز جمعه را در تشهّد یا در سجده‌ی سهو دریافت، [پس به تحقیق که جمعه را دریافته است؛ از این رو پس از سلام دادن امام، برخاسته و دو رکعت فوت شده‌ی خویش را] تمام گرداند. و خداوند داناتر است.

[به هر حال؛ اگر کسی دیر به نماز جمعه رسید و تنها یک رکعت نماز جمعه را دریافت، در آن صورت پس از سلام دادن امام، برخاسته و یک رکعت باقی مانده‌ی خویش را به تنهایی بخواند. و اگر چنان‌چه فردی، نماز جمعه را در تشهّد یا در سجده‌ی سهو دریافت، در آن صورت امام ابوحنیفه/ و امام ابویوسف/ بر این باورند: کسی که نماز جمعه را در تشهّد یا در سجده‌ی سهو درک کرده باشد، پس به تحقیق که جمعه را دریافته است؛ از این رو، پس از سلام ددن امام، برخاسته و دو رکعت فوت شده‌ی خویش را تمام گرداند.

و امام محمد/ گوید: اگر بیشترین قسمت رکعت دوم رادرک کرد، در آن صورت پس از سلام دادن امام، برخاسته و رکعت‌های فوت شده‌ی نماز جمعه را تمام گرداند؛ و اگر کمترین قسمتِ رکعت دوم را درک کرده بود، در آن صورت باید نیت چهار رکعت نماز ظهر را بیاورد و به امام اقتدا نماید و پس از سلام دادن امام، برخیزد و چهار رکعت نماز ظهر را بخواند.

ناگفته نماند که نماز جمعه، دو رکعت است که امام، قرائت آن را با صدای بلند می‌خواند. و این نماز، فرض عین مستقلی می‌باشد و بدل از نماز ظهر نیست؛ ولی هر کس که نماز جمعه از وی فوت گردد، بر وی چهار رکعت نماز ظهر، فرض می‌گردد.]


 

 

 

 

باب: پیرامون سجده‌ی تلاوت


بَابُ سُجُودِ التِّلَاوَةِ

سَبَبُهُ: التِّلَاوَةُ عَلَی التَّالِی وَالسَّامِعِ فِی الصَّحِیحِ؛ وَ هُوَ وَاجِبٌ عَلَی التَّرَاخِی إِن لَم یَکُن فِی الصَّلَاةِ؛ وَ کُرِهَ تَأخِیرُه تَنزِیهًا. وَ یَجِبُ عَلَی مَن تَلَا آیَةً وَ لَو بِالفَارسِیَّةِ وَ قِرَاءَة حَرفِ السَّجدَةِ مَعَ کَلِمَةٍ قَبلَه أَو بَعدَه مِن آیَتِهَا کَالآیَةِ فِی الصَّحِیحِ.

وَ آیَاتِهَا أَربَعَ عَشَرَةَ آیَةً: فِی الأَعرَافِ وَالرَّعدِ وَالنَّحلِ وَالإِسرَاءِ وَ مَریَمَ وَ أُولَی الحَجِّ وَالفُرقَانِ وَالنَّملِ وَالسَّجدَةِ وَ ص وَ حم السَّجدَة وَالنَّجمِ وَ انشَقَّت وَ اِقرَأ.

وَ یَجِبُ السُّجُودُ عَلَی مَن سَمِعَ وَ إِن لَم یَقصِدِ السَّمَاعَ إِلَّا الحَائِضَ وَالنُّفَسَاءَ وَالإِمَامَ وَالمُقتَدِی بِه؛ وَ لَو سَمِعُوهَا مِن غَیرِه، سَجَدُوا بَعدَ الصَّلَاةِ؛ وَ لَو سَجَدُوا فِیهَا، لَم تُجزِهِم وَ لَم تَفسُد صَلَاتُهُم فِی ظَاهِرِ الرِّوَایَةِ.

وَ یَجِبُ بِسَمَاعِ الفَارسِیَّةِ إِن فَهِمَهَا عَلَی المُعتَمَدِ؛ وَاختَلَفَ التَّصحِیحُ فِی وُجُوبِهَا بِالسَّمَاعِ مِن نَائِمٍ وَ مَجنُونٍ؛ وَ لَا تَجِبُ بِسَمَاعِهَا مِنَ الطَّیرِ وَالصَّدَی.

وَ تُؤَدَّی بِرُکُوعٍ أَو سُجُودٍ فِی الصَّلَاةِ غَیرِ رُکُوعِ الصَّلَاةِ وَ سُجُودِهَا وَ یُجزِیءُ عَنهَا رُکُوعُ الصَّلَاةِ إِن نَوَاهَا وَ سُجُودُهَا؛ وَ إِن لَم یَنوِهَا إِذَا لَم یَنقَطِع فَورُ التِّلَاوَةِ بِأَکثَرَ مِن آیَتَینِ.

وَ لَو سَمِعَ مِن إِمَامٍ فَلَم یَأتَمَّ بِه أَوِ ائتَمَّ فِی رَکعَةٍ أُخرَی، سَجَدَ خَارِجَ الصَّلَاةِ فِی الأَظهَرِ؛ وَ إِنِ ائتَمَّ قَبلَ سُجُودِ إِمَامِه لَهَا، سَجَدَ مَعَه؛ فَإِن اِقتَدَی بِه بَعدَ سُجُودِهَا فِی رَکعَتِهَا، صَارَ مُدرِکًا لَهَا حُکمًا؛ فَلَا یَسجُدُهَا أَصلًا. وَ لَم تُقضَ الصَّلاتِیَّةُ خَارِجَهَا؛ وَ لَو تَلَا خَارِجَ الصَّلَاةِ؛ فَسَجَدَ ثُمَّ أَعَادَ فِیهَا، سَجَدَ أُخرَی؛ وَ إِن لَم یَسجُد أَوَّلًا، کَفَتهُ وَاحِدَةٌ فِی ظَاهِرِ الرِّوَایَةِ؛ کَمَن کَرَّرَهَا فِی مَجلِسٍ وَاحِدٍ لَا مَجلِسَینِ.

وَ یَتَبَدَّلُ المَجلِسُ بِالاِنتِقَالِ مِنهُ وَ لَو مُسدِیًا اِلیٰ غُصْنٍ وَ بِالاِنتِقَالِ مِن غُصنٍ اِلی غُصنٍ وَ عَومٍ فِی نَهرٍ أَو حَوضٍ کَبِیرٍ فِی الأَصَحِّ؛ وَ لَا یَتَبَدَّلُ بِزَوَایَا البَیتِ وَالمَسجِدِ وَ لَو کَبِیرًا وَ لَا بِسَیرِ سَفِینَةٍ وَ لَا بِرَکعَةٍ وَ بِرَکعَتَینِ وَ شُربَةٍ وَ أَکلِ لُقمَتَینِ وَ مَشیِ خُطوَتَینِ وَ لَا بِاِتِّکَاءٍ وَ قُعُودٍ وَ قِیَامٍ وَ رُکُوبٍ وَ نُزُولٍ فِی مَحلِ تِلَاوَتِهِ وَ لَا بِسَیرِ دَابَّتِهِ مُصَلِّیًا.

وَ یَتَکَرَّرُ الوُجُوبُ عَلَی السَّامِعِ، بِتَبدِیلِ مَجلِسِه، وَ قَد اِتَّحَدَ مَجلِسُ التَّالِی لَا بِعَکسِهِ عَلَی الأَصَحِّ. وَ کُرِهَ أَن یَّقرَأَ سُورَةً وَ یَدَعَ آیَةَ السَّجدَةِ لَا عَکسُه.

وَ نَدَبَ ضَمُّ آیَةٍ أَو اَکثَرَ إِلَیهَا؛ وَ نَدَبَ إِخفَاؤُهَا عَن غَیرِ مُتَأَهِّبٍ لَهَا؛ وَ نَدَبَ القِیَامُ ثُمَّ السُّجُودُ لَهَا؛ وَ لَا یَرفَعُ السَّامِعُ رَأسَهُ مِنهَا قَبلَ تَالِیهَا؛ وَ لَا یُؤمَرُ التَّالِی بِالتَّقَدُّمِ وَ لَا السَّامِعُونَ بِالاِصطِفَافِ؛ فَیَسجُدُونَ کَیفَ کَانُوا.

وَ شُرِطَ لِصِحَّتِهَا، شَرَائِطُ الصَّلَاةِ إِلَّا التَّحرِیمَةَ.

وَ کَیفِیَّتُهَا: أَن یَّسجُدَ سَجدَةً وَاحِدَةً بَینَ تَکبِیرَتَینِ هُمَا سُنَّتَانِ بِلَا رَفعِ یَدٍ وَ لَا تَشَهُّدٍ وَ لَا تَسلِیمٍ.


باب: پیرامون سجده‌ی تلاوت

[پیامبر ج پیرامون سجده‌ی تلاوت می‌فرماید: «اِذٰا قَرَأَ اِبْنُ آدَمَ السَّجْدَةَ فَسَجَدَ، اِعْتَزَلَ الشَّیْطٰانُ یَبْکِیْ یَقُوْلُ: یٰا وَیْلَهُ؛ اُمِرَ بِالسُّجُوْدِ فَسَجَدَ فَلَهُ الْجَنَّةُ وَ اُمِرْتُ بِالسُّجُوْدِ فَعَصَیْتُ فَلِیَ النّٰارُ» (مسلم)؛ «وقتی انسان، آیه‌ی سجده را می‌خواند و سجده را به جای می‌آورد، شیطان به گوشه‌ای می‌رود و گریه می‌کند و می‌گوید: وای بر من! انسان مأمور به سجده گردید و به سجده رفت؛ پس بهشت برای او است و من، مأمور به سجده شدم، امّا سرپیچی کردم، پس جهنم برای من است».]

سبب سجده‌ی تلاوت، عبارت است از: هرگاه تلاوت کننده، آیه‌ی سجده را تلاوت کند؛ و - بنا به قول صحیح - هرگاه شنونده، آیه‌ی سجده را بشنود.

 [به هر حال، سجده‌ی تلاوت، با یکی از موارد ذیل واجب می‌گردد:

1-   هرگاه که شخص، آیه‌ی سجده را بخواند؛ و فرقی نمی‌کند که آنچه را که خوانده است، خود شنیده باشد یا نشنیده باشد. و همچنین سجده‌ی تلاوت واجب می‌گردد، هرگاه از آیه‌ی سجده، حرف سجده را با کلمه‌ای قبل یا بعد از آن بخواند.

2-   هرگاه آیه‌ی سجده را بشنود؛ خواه قصد شنیدن آن را کرده یا نکرده باشد.

3-   هرگاه به امامی اقتدا کند که آن امام، آیه‌ی سجده را بخواند؛ خواه مقتدی آیه‌ی سجده را شنیده یا نشنیده باشد.]

و اگر چنان‌چه سجده‌ی تلاوت در بیرون از نماز روی دهد، در آن صورت، سجده‌ی تلاوت با مهلت و درنگ [تَراخی]، واجب می‌گردد؛ و با این وجود، باز هم به تأخیر انداختن آن، مکروه تنزیهی می‌باشد.

[به تعبیری دیگر، وجوب سجده‌ی تلاوت، گاهی اوقات «فراخ و مهلت‌دار» است و گاهی، «تنگ و محدود».

وجوب سجده‌ی تلاوت، آنگاه فراخ و مهلت‌دار است که واجب کننده‌ی سجده‌ی تلاوت، در خارج از نماز روی دهد؛ یعنی شخص، گنهکار نمی‌گردد اگر سجده‌ی تلاوت را در خارج از نماز به تأخیر اندازد؛ ولی با وجود این، باز هم به تأخیر انداختن آن، مکروه تنزیهی می‌باشد.

و وجوب سجده‌ی تلاوت، محدود است و به صورت فوری واجب می‌گردد، آنگاه که واجب کننده‌ی آن در نماز روی دهد؛ این طور که شخص نمازگزار، آیه‌ی سجده را در نماز بخواند؛ در این صورت ادای فوری سجده‌ی تلاوت بر وی واجب می‌گردد.

و اندازه و فوریت بخشیدن به ادای سجده‌ی تلاوت، به این اندازه است که میان سجده و تلاوت آیه‌ی سجده، زمانی که گنجایش قرائت بیشتر از دو آیه را دارد، فاصله نباشد. از این رو، اگر چنان‌چه بین سجده و تلاوت آیه‌ی سجده، زمانی گذشت که گنجایش قرائت بیشتر از دو آیه را داشت، در آن صورت، فوریتِ ادای سجده‌ی تلاوت، باطل می‌گردد.]

و سجده‌ی تلاوت واجب می‌گردد بر کسی که آیه‌ای از آیه‌های سجده را تلاوت کند؛ اگر چه آن را به زبان فارسی نیز تلاوت نماید.

و همچنین سجده‌ی تلاوت واجب می‌گردد هرگاه از آیه‌ی سجده، حرف سجده را با کلمه‌ای قبل یا بعد از آن بخواند؛ و همانند آن است که تمامی آیه‌ی سجده را خوانده باشد؛ بنا به قول صحیح.

و آیه‌های سجده‌ی تلاوت، چهارده تا هستند که در سوره‌های ذیل آمده‌اند:

1-   در سوره‌ی اعراف ﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ عِندَ رَبِّکَ لَا یَسۡتَکۡبِرُونَ عَنۡ عِبَادَتِهِۦ وَیُسَبِّحُونَهُۥ وَلَهُۥ یَسۡجُدُونَۤ۩٢٠٦ [الأعراف: 206].

2-   در سوره‌ی رعد ﴿وَلِلَّهِۤ یَسۡجُدُۤ مَن فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ طَوۡعٗا وَکَرۡهٗا وَظِلَٰلُهُم بِٱلۡغُدُوِّ وَٱلۡأٓصَالِ۩١٥ [الرعد: 15].

3-   در سوره‌ی نحل ﴿وَلِلَّهِۤ یَسۡجُدُۤ مَا فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِی ٱلۡأَرۡضِ مِن دَآبَّةٖ وَٱلۡمَلَٰٓئِکَةُ وَهُمۡ لَا یَسۡتَکۡبِرُونَ٤٩ یَخَافُونَ رَبَّهُم مِّن فَوۡقِهِمۡ وَیَفۡعَلُونَ مَا یُؤۡمَرُونَ۩٥٠ [النحل: 49-50].

4-   در سوره‌ی اسراء ﴿قُلۡ ءَامِنُواْ بِهِۦٓ أَوۡ لَا تُؤۡمِنُوٓاْۚ إِنَّ ٱلَّذِینَ أُوتُواْ ٱلۡعِلۡمَ مِن قَبۡلِهِۦٓ إِذَا یُتۡلَىٰ عَلَیۡهِمۡ یَخِرُّونَۤ لِلۡأَذۡقَانِۤ سُجَّدٗاۤ١٠٧ وَیَقُولُونَ سُبۡحَٰنَ رَبِّنَآ إِن کَانَ وَعۡدُ رَبِّنَا لَمَفۡعُولٗا١٠٨ وَیَخِرُّونَ لِلۡأَذۡقَانِ یَبۡکُونَ وَیَزِیدُهُمۡ خُشُوعٗا۩١٠٩ [الإسراء: 107-109].

5-   در سوره‌ی مریم ﴿أُوْلَٰٓئِکَ ٱلَّذِینَ أَنۡعَمَ ٱللَّهُ عَلَیۡهِم مِّنَ ٱلنَّبِیِّ‍ۧنَ مِن ذُرِّیَّةِ ءَادَمَ وَمِمَّنۡ حَمَلۡنَا مَعَ نُوحٖ وَمِن ذُرِّیَّةِ إِبۡرَٰهِیمَ وَإِسۡرَٰٓءِیلَ وَمِمَّنۡ هَدَیۡنَا وَٱجۡتَبَیۡنَآۚ إِذَا تُتۡلَىٰ عَلَیۡهِمۡ ءَایَٰتُ ٱلرَّحۡمَٰنِ خَرُّواْۤ سُجَّدٗاۤ وَبُکِیّٗا۩٥٨ [مریم: 58].

6-   در سوره‌ی حج ﴿أَلَمۡ تَرَ أَنَّ ٱللَّهَ یَسۡجُدُۤ لَهُۥۤ مَن فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَن فِی ٱلۡأَرۡضِ وَٱلشَّمۡسُ وَٱلۡقَمَرُ وَٱلنُّجُومُ وَٱلۡجِبَالُ وَٱلشَّجَرُ وَٱلدَّوَآبُّ وَکَثِیرٞ مِّنَ ٱلنَّاسِۖ وَکَثِیرٌ حَقَّ عَلَیۡهِ ٱلۡعَذَابُۗ وَمَن یُهِنِ ٱللَّهُ فَمَا لَهُۥ مِن مُّکۡرِمٍۚ إِنَّ ٱللَّهَ یَفۡعَلُ مَا یَشَآءُ۩١٨ [الحج: 18].

7-   در سوره‌ی ﴿وَإِذَا قِیلَ لَهُمُ ٱسۡجُدُواْۤ لِلرَّحۡمَٰنِ قَالُواْ وَمَا ٱلرَّحۡمَٰنُ أَنَسۡجُدُ لِمَا تَأۡمُرُنَا وَزَادَهُمۡ نُفُورٗا۩٦٠ [الفرقان: 60].

8-   در سوره‌ی نمل ﴿أَلَّاۤ یَسۡجُدُواْۤ لِلَّهِ ٱلَّذِی یُخۡرِجُ ٱلۡخَبۡءَ فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَیَعۡلَمُ مَا تُخۡفُونَ وَمَا تُعۡلِنُونَ٢٥ ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ رَبُّ ٱلۡعَرۡشِ ٱلۡعَظِیمِ۩٢٦ [النمل: 25-26].

9-   در سوره‌ی الم ﴿إِنَّمَا یُؤۡمِنُ بِ‍َٔایَٰتِنَا ٱلَّذِینَ إِذَا ذُکِّرُواْ بِهَا خَرُّواْۤ سُجَّدٗاۤ وَسَبَّحُواْ بِحَمۡدِ رَبِّهِمۡ وَهُمۡ لَا یَسۡتَکۡبِرُونَ۩١٥ [السجدة: 15].

10- در سوره‌ی ص ﴿قَالَ لَقَدۡ ظَلَمَکَ بِسُؤَالِ نَعۡجَتِکَ إِلَىٰ نِعَاجِهِۦۖ وَإِنَّ کَثِیرٗا مِّنَ ٱلۡخُلَطَآءِ لَیَبۡغِی بَعۡضُهُمۡ عَلَىٰ بَعۡضٍ إِلَّا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ وَقَلِیلٞ مَّا هُمۡۗ وَظَنَّ دَاوُۥدُ أَنَّمَا فَتَنَّٰهُ فَٱسۡتَغۡفَرَ رَبَّهُۥ وَخَرَّۤ رَاکِعٗاۤ وَأَنَابَ۩٢٤ فَغَفَرۡنَا لَهُۥ ذَٰلِکَۖ وَإِنَّ لَهُۥ عِندَنَا لَزُلۡفَىٰ وَحُسۡنَ مَ‍َٔابٖ٢٥ [ص: 24-25].

11- در سوره‌ی حم سجده ﴿وَمِنۡ ءَایَٰتِهِ ٱلَّیۡلُ وَٱلنَّهَارُ وَٱلشَّمۡسُ وَٱلۡقَمَرُۚ لَا تَسۡجُدُواْ لِلشَّمۡسِ وَلَا لِلۡقَمَرِ وَٱسۡجُدُواْۤ لِلَّهِۤ ٱلَّذِی خَلَقَهُنَّ إِن کُنتُمۡ إِیَّاهُ تَعۡبُدُونَ٣٧ فَإِنِ ٱسۡتَکۡبَرُواْ فَٱلَّذِینَ عِندَ رَبِّکَ یُسَبِّحُونَ لَهُۥ بِٱلَّیۡلِ وَٱلنَّهَارِ وَهُمۡ لَا یَسۡ‍َٔمُونَ۩٣٨ [فصلت: 37-38].

12- در سوره‌ی نجم ﴿أَفَمِنۡ هَٰذَا ٱلۡحَدِیثِ تَعۡجَبُونَ٥٩ وَتَضۡحَکُونَ وَلَا تَبۡکُونَ٦٠ وَأَنتُمۡ سَٰمِدُونَ٦١ فَٱسۡجُدُواْۤ لِلَّهِۤ وَٱعۡبُدُواْ۩٦٢ [النجم: 59-62].

13- در سوره‌ی انشقاق ﴿فَمَا لَهُمۡ لَا یُؤۡمِنُونَ٢٠ وَإِذَا قُرِئَ عَلَیۡهِمُ ٱلۡقُرۡءَانُ لَا یَسۡجُدُونَۤ۩٢١ [الانشقاق: 20-21].

14- در سوره‌ی علق ﴿کَلَّا لَا تُطِعۡهُ وَٱسۡجُدۡۤ وَٱقۡتَرِب۩١٩ [العلق: 19].

و نیز سجده‌ی تلاوت بر کسی واجب می‌گردد که آن را شنیده باشد؛ اگر چه قصد شنیدن آن را نداشته باشد؛ [یعنی هرگاه فردی، آیه‌ی سجده را بشنود، ادای سجده‌ی تلاوت بر وی واجب می‌گردد؛ خواه قصد شنیدن آن را داشته یا نداشته باشد.]

و تنها سجده‌ی تلاوت بر زنانی که دچار حیض و قاعدگی و دچار نفاس و زایمان هستند، واجب نیست؛ [از این رو، اگر این گروه از زنان، آیه‌ی سجده را تلاوت کنند و یا آن را بشنوند؛ بر آن‌ها سجده‌ی تلاوت واجب نمی‌گردد.]

و همچنین سجده‌ی تلاوت، از تلاوت مقتدی واجب نمی‌گردد، نه بر امام و نه بر خود مقتدی؛ [یعنی اگر چنان‌چه مقتدی، آیه‌ی سجده را تلاوت کرد، در آن صورت سجده‌ی تلاوت نه بر مقتدی لازم می‌گردد و نه بر امام.]

و اگر چنان‌چه امام و مقتدی‌ها، آیه‌ی سجده را از شخصی شنیدند که با ایشان در نماز شریک نیست، پس امام و مقتدی‌ها، پس از فراغت از نماز، سجده کنند [و در نماز، سجده‌ی تلاوت را به جای نیاورند.] و اگر این سجده را در نماز انجام دادند، ادای این سجده درست نیست و آن‌ها را کفایت نمی‌کند؛ و - بنا به «ظاهر روایت» - نمازشان نیز با این سجده، فاسد نمی‌گردد.

و هرگاه آیه‌ی سجده را به زبان فارسی بشنود و آن را درک کند و بفهمد؛ در آن صورت - بنا به قول معتمد و معتبر و مؤثق و قابل اعتبار - سجده‌ی تلاوت واجب می‌گردد.

و در مورد وجوب سجده‌ی تلاوت با شنیدن آیه‌ی سجده از شخص خوابیده یا دیوانه، اختلاف‌نظر وجود دارد.

و سجده‌ی تلاوت واجب نمی‌گردد اگر آیه‌ی سجده را از پرنده [مانند طوطی آموزش داده شده] و پژواک و اِنعکاس صدا [یا از یک آله‌ی ضبط کننده چون نوار ضبط صوت، گرامافون و غیره] بشنود.

و سجده‌ی تلاوت در نماز، با رکوع و سجده‌ای غیر از رکوع و سجده‌ی [اصلی] نماز، ادا می‌گردد.

و اگر [برای آیه‌ی سجده، سجده نکرد؛ بلکه پس از خواندن آیه‌ی سجده، به رکوعِ نماز رفت؛ در آن صورت] رکوع نماز، جای سجده‌ی تلاوت را پر می‌کند؛ البته در صورتی که با رکوع، نیت سجده‌ی تلاوت را کرده باشد.

و همچنین [اگر برای آیه‌ی سجده، سجده‌ی تلاوت نکرد، بلکه] برای نماز، سجده نمود، در آن صورت سجده‌ی نماز، جای سجده‌ی تلاوت را نیز می‌گیرد؛ اگر چه در سجده‌ی اصلی نماز، نیت سجده‌ی تلاوت را نکرده باشد؛ [یعنی سجده‌ی نماز از وی پذیرفته می‌شود و جای سجده‌ی تلاوت را پر می‌کند؛ خواه نیت سجده‌ی تلاوت را کرده یا نکرده باشد؛] البته مشروط بر آن که فوریت بخشیدن به ادای سجده‌ی تلاوت، با قرائتِ بیشتر از دو آیه، قطع نشده باشد. [یعنی وجوب سجده‌ی تلاوت آنگاه که واجب کننده‌ی آن در نماز روی دهد؛ این طور که شخص نمازگزار، آیه‌ی سجده را در نماز بخواند، در آن صورت ادای فوری سجده‌ی تلاوت بر نمازگزار واجب است.

و اندازه‌ی فوریت، به این مقدار است که میان سجده و میان تلاوت آیه‌ی سجده، زمانی که گنجایش قرائتِ بیشتر از دو آیه را دارد، فاصله نباشد؛ از این رو، اگر بین سجده و تلاوت آیه‌ی سجده، زمانی گذشت که گنجایش قرائتِ بیشتر از دو آیه را داشت، در آن صورت فوریت باطل شده است. و اگر برای آیه‌ی سجده، سجده نکرد، بلکه قبل از انقطاع فوریت، رکوع نمود و با رکوع، نیت سجده‌ی تلاوت را کرد، از وی کافی است و صحّت دارد.

و همچنین اگر برای آیه‌ی سجده، سجده نکرد، بلکه قبل از انقطاع فوریت، برای نماز سجده نمود، این سجده از وی پذیرفته می‌شود و صحیح است؛ خواه نیت سجده‌ی تلاوت را کرده یا نکرده باشد.

و اگر چنان‌چه فوریت، منقطع گردید، سجده‌ی تلاوت از وی ساقط نمی‌شود، نه با رکوع و نه با سجده کردن برای نماز؛ و بر وی قضا آوردن این سجده با سجده‌ی خاصّ دیگری واجب می‌گردد؛ البته تا زمانی که در نماز خویش است؛ پس اگر از نماز خارج گردید و سجده‌ی تلاوت را انجام نداد، دیگر آن را در خارج از نماز قضا نیاورد؛ زیرا که وقت آن، فوت گردیده است؛ امّا اگر چنان‌چه با سلام دادن از نماز، خارج گردید، پس می‌تواند آن را قضا آورد تا آنگاه که عملی منافی با نماز را انجام نداده است.]

و اگر چنان‌چه کسی [در خارج از نماز،] آیه‌ی سجده را از امام شنید و آن فرد، بدان امام اقتدا نکرد؛ یا [آیه‌ی سجده را خارج از نماز، از امام شنید؛ سپس بعد از آن که امام برای آن آیه سجده کرد،] در رکعتی دیگر به امام اقتدا نمود، در آن صورت - بنا به قول ظاهرتر - در خارج از نماز، برای آیه‌ی سجده، سجده نماید.

و اگر آیه‌ی سجده را از امام شنید؛ سپس قبل از آن که امام برای سجده‌ی تلاوت سجده نماید بدو اقتدا کرد، در آن صورت، آن شخص از امام خویش در سجده‌ی تلاوت وی پیروی نماید و به همراه او سجده کند.

و اگر چنان‌چه آیه‌ی سجده را از امام شنید؛ سپس به امام بعد از آن اقتدا کرد که امام در این رکعت، برای سجده‌ی تلاوت سجده کرده بود، پس آن شخص - حکماً - دریابنده‌ی آن سجده‌ی تلاوت است؛ بنابراین به هیچ عنوان برای سجده‌ی تلاوت، سجده نکند [نه در نماز و نه در خارج از آن.]

و آیه‌ی سجده‌ای که در داخل نماز تلاوت شده و برای آن، سجده کرده نشده است، در خارج از آن نماز، قضا آورده نشود؛ [بلکه بر نمازگزار لازم است که به جهت این کوتاهی و تقصیر، توبه کند و از خداوند بلندمرتبه، پوزش و آمرزش بخواهد.]

و اگر کسی آیه‌ی سجده را خارج از نماز، تلاوت کرد و برای آن سجده نمود؛ سپس [به نماز ایستاد و دوباره] همان آیه‌ی سجده را در نماز تلاوت کرد، در آن صورت [سجده‌ی خارج از نماز، از جای سجده‌ی داخل نماز کافی نیست و بر نمازگزار، به جهت قرائت آیه‌ی سجده در نماز،] سجده‌ای دیگر لازم می‌گردد.

و اگر چنان‌چه کسی، آیه‌ی سجده را خارج از نماز تلاوت کرد و برای آن سجده نکرد؛ سپس تلاوت آن را در داخل نماز تکرار نمود و برای آن سجده کرد، در این صورت - بنا به «ظاهر روایت» - این یک سجده، از جای هر دو سجده کافی است؛ [البته تا آنگاه که مجلس تلاوت، تبدیل نشده و تغییر نکرده باشد.]

و [این حکم] همانند [حکم] کسی است که تلاوت یک آیه‌ی سجده را در یک مجلس تکرار کند؛ [یعنی کسی که تلاوت آیه‌ی سجده را در یک مجلس تکرار کند، برای او یک سجده، کافی است.]

و کسی که آیه‌ی سجده را در مجلسی می‌خواند؛ آنگاه مجلس تبدیل می‌گردد و او تلاوت آن را تکرار می‌کند، در آن صورت بر وی دو سجده واجب می‌گردد؛ [یعنی اگر چنان‌چه آیه‌ی سجده را در مجلس‌های گوناگون خواند، وجوب سجده نیز بر وی تکرار می‌گردد؛ و هرگاه مجلس تلاوت کننده تکرار گردد، وجوب سجده نیز بر وی تکرار می‌گردد.

و مجلس، به وسیله‌ی انتقال از آن جلسه به مجلسی دیگر تبدیل می‌گردد؛ اگر چه این انتقال به گونه‌ای باشد که فرد حرکت کند تا تارهای جامه را بر چوب دیوار بیاندازد؛ و همچنین - بنا به قول صحیح‌تر - مجلس، به وسیله‌ی انتقال از شاخه‌ی درخت به شاخه‌ای دیگر تبدیل می‌گردد؛ و نیز - بنا به قول صحیح‌تر - مجلس، به وسیله‌ی شنا کردن در رودخانه یا حوض بزرگ تغییر می‌کند؛ و مجلس، به وسیله‌ی امور ذیل تغییر نمی‌کند و تبدیل نمی‌گردد:

* زوایا و گوشه‌های خانه‌ی [کوچک] و زوایا و گوشه‌های مسجد؛ اگر چه بزرگ هم باشد؛ [یعنی زوایا و گوشه‌های یک خانه و یک مسجد، در حکم یک مجلس است.]

* با حرکت کشتی

* تکرار آیه‌ی سجده در یک رکعت نماز.

* تکرار آیه‌ی سجده در دو رکعت از نماز.

* نوشیدن آشامیدنی.

* خوردن دو لقمه از غذا.

* دو گام برداشتن.

* تکیه نمودن.

* نشستن.

* ایستادن

* سوار شدن و فرود آمدن در محل تلاوت آیه‌ی سجده.

* هرگاه بر سواری و مرکب خویش نماز بگزارد و به هنگام حرکت مرکب و سواری، آیه‌ی سجده را تلاوت می‌نمود.

و هرگا مجلس شنونده تکرار گردد، وجوب سجده نیز بر وی تکرار می‌گردد؛ اگر چه مجلس خواننده [قاری] تکرار نشده باشد. [به تعبیری دیگر؛ اگر چنان‌چه مجلس شنونده تکرار گردد، در آن صورت وجوب سجده نیز بر وی تکرار می‌شود؛ خواه مجلس قاری و خواننده هم تکرار شده باشد یا تکرار نشده باشد.]

و اگر چنان‌چه مجلس شنونده، تکرار نشده و تغییر نکرده باشد، ولی مجلس خواننده تکرار شده باشد، در آن صورت - بنا به قول صحیح‌تر - وجوب سجده بر شنونده تکرار نمی‌گردد.

و مکروه است که فرد تلاوت کننده، سوره‌ای را که در آن، آیه‌ی سجده است بخواند و آیه‌ی سجده را در آن ترک کند؛ ولی مکروه نیست که فرد تلاوت کننده از تمامی سوره، تنها آیه‌ی سجده‌ی آن را تلاوت نماید و سائر آیات آن را نخواند؛ و در این صورت، مستحب و پسندیده است که یک آیه یا بیشتر از آن سوره را به آیه‌ی سجده‌ی تلاوت، ضمیمه و پیوست نماید.

و همچنین اگر چنان‌چه شنونده، آماده‌ی سجده کردن نبود، در آن صورت برای خواننده مستحب است که آیه‌ی سجده را به صورت آهسته تلاوت نماید [به طوری که شنونده آن را نشنود.]

و برای تلاوت کننده‌ی آیه‌ی سجده، مستحب است که از جای خویش برخیزد و آنگاه برای آیه‌ی سجده‌ی تلاوت، سجده کند.

و [مستحب است که] شنونده، سر خویش را از سجده، پیش از بلند کردن تلاوت کننده سرش را از سجده، بلند ننماید؛ [و چون این کار واجب نیست، از این رو،] به تلاوت کننده‌ی آیه‌ی سجده، فرمان داده نشود که برای ادای سجده‌ی تلاوت، جلو بایستد و شنوندگان، در پشت سرش صف ببندند؛ بنابراین، شنوندگان می‌توانند هرگونه که می‌خواهند، [همراه با تلاوت‌کننده] سجده نمایند.

و شرط‌های صحّت سجده‌ی تلاوت، همان شرط‌‌های صحّت نماز است؛ با این تفاوت که تکبیر تحریمه در نماز شرط است، ولی در سجده‌ی تلاوت شرط نیست؛ [بلکه سنّت است.]

و کیفیت سجده‌ی تلاوت، چنین است که [فرد شنونده یا تلاوت کننده‌ی آیه‌ی سجده،] به هنگام ادای سجده‌ی تلاوت، یک سجده را در میان دو تکبیر انجام دهد؛ و این دو تکبیر، سنّت است؛ [تکبیری به هنگام نهادن پیشانی خویش بر زمین برای سجده، و تکبیر دیگر، به هنگام برداشتن پیشانی خویش از سجده.] و ادا کننده‌ی سجده‌ی تلاوت، دست‌های خویش را به هنگام تکبیر بلند نکند و تشهّد را نخواند و بعد از سجده، سلام هم ندهد.

[به هر حال، کیفیت سجده‌ی تلاوت، چنین است که نمازگزار، به هنگام ادای سجده‌ی تلاوت، بدون این که دست‌های خویش را بلند کند، تکبیر - الله اکبر - بگوید و یک سجده را انجام دهد؛ آنگاه «الله اکبر» بگوید و پیشانی خویش را از سجده بردارد؛ و در سجده‌ی تلاوت، نه تشهّدی است و نه سلامی؛ بلکه یک سجده را در میان دو تکبیر انجام دهد؛ تکبیری در هنگام نهادن پیشانی خود بر زمین برای سجده؛ و تکبیری دیگر، در هنگام برداشتن پیشانی خویش از سجده؛ و ادا کننده‌ی سجده‌ی تلاوت، دست‌های خویش را در هنگام تکبیر، بلند نکند و تشهّد را نخواند و بعد از سجده؛ سلام هم ندهد.]

فَصلٌ

سَجدَةُ الشُّکرِ مَکرُوهَةٌ عِندَ الإِمَامِ، لَا یُثَابُ عَلَیهَا؛ وَ تَرکُهَا أَولَی. وَ قَالَا: هِیَ قُربَةٌ یُثَابُ عَلَیهَا. وَ هَیئَتُهَا؛ مِثلُ سَجدَةِ التِّلَاوَةِ.

فصل: [از دیدگاه امام ابوحنیفه/، سجده‌ی شکر مکروه است]

از دیدگاه امام ابوحنیفه/، سجده‌ی شکر مکروه می‌باشد که بر انجام آن، پاداشی داده نمی‌شود؛ از این رو، آن را ترک کرده است؛ و امام ابویوسف/ و امام محمد/ گفته‌اند: سجده‌ی شکر، کاری خیر و نیک می‌باشد که به وسیله‌ی آن، به خدا تقرّب و نزدیکی می‌توان یافت و فرد سجده کننده، بر انجام آن، ثواب و پاداش داده می‌شود. [و فتوا نیز به قول دو شاگرد امام ابوحنیفه/ است؛ زیرا ابوبکرس گوید: «اِنَّ النَّبِیَّ ج کٰانَ اِذٰا اَتٰاهُ اَمْرٌ یَسُرُّهُ اَوْ یُسَرُّ بِهِ، خَرَّ سٰاجِداً شُکْراً لِلّٰهِ تَبٰارَکَ وَ تَعٰالٰی» (ابن ماجه، ابوداود و ترمذی)؛ «هرگاه امری خوشایند برای پیامبر ج روی می‌داد، به شکرگزاری خداوند بلندمرتبه و مبارک، سجده می‌برد».

از این رو، مستحب است که انسان، هنگام برخورداری از نعمت یا دفع بلا و مصیبت و یا دریافت خبری مسرّت بخش، به تبعیت و پیروی از پیامبر گرامی اسلام ج به سجده بیافتد.]

و شکل و هیئت سجده‌ی شکر، همانند سجده‌ی تلاوت است؛ [یعنی به هنگام ادای سجده‌ی شکر، رو به قبله بایستد و بدون آن که دست‌های خویش را بلند کند، «الله اکبر» بگوید و یک سجده را انجام دهد؛ و در سجده، به حمد و ستایش و شکر و سپاسگزاری خداوند بپردازد. آنگاه «الله اکبر» بگوید و پیشانی خویش را از سجده بردارد؛ و در این سجده، نه تشهّدی است و نه سلامی، بلکه یک سجده را در میان دو تکبیر انجام دهد؛ تکبیری در هنگام نهادن پیشانی خویش بر زمین برای سجده و تکبیری دیگر، در هنگام برداشتن پیشانی خود از سجده؛ و اداکننده‌ی سجده‌ی شکر، دست‌های خویش را در هنگام تکبیر بلند نکند و تشهّد را نخواند و بعد از سجده، سلام هم ندهد.]

فَائِدَةٌ مُهِمَّةٌ لِدَفعِ کُلِّ مُهِمَّةٍ

قَالَ الإِمَامُ النَّسَفِی فِی الکَافِی: مَن قَرَأَ آیَ السَّجدَةِ کُلَّهَا فِی مَجلِسٍ وَاحِدٍ وَ سَجَدَ لِکُلٍّ مِنهَا، کَفَاهُ اللهُ مَا أَهَمَّه.

فایده‌ای با اهمیت برای دفع هر مصیبت و حادثه‌ی ناگوار

امام [عبدالله بن احمد بن محمود] نسفی/ در کتاب «الکافی» [شرح «الوافی»] گوید:

هر کس، تمامی آیه‌های سجده را در یک مجلس بخواند و برای هر یک از آن‌ها سجده نماید، در آن صورت خداوند بلندمرتبه، او را از ناراحتی‌ها و اندوه‌ها و چالش‌ها و دغدغه‌ها و ناهمواری‌ها و ناملایمات [زندگی دنیا و سرای آخرت] بی‌نیاز و حفظ می‌کند.