69- باب: قَوله تَعَالَى: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَتَّخِذُواْ عَدُوِّی وَعَدُوَّکُمۡ أَوۡلِیَآءَ﴾
باب [69]: قوله تعالی: ﴿دشمن من و دشمن خود را برای خود دوست انتخاب نکنید﴾
1787- عَنْ عَلیَّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، قالَ: بَعَثَنِی رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ أَنَا وَالزُّبَیْرَ وَالمِقْدَادَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا، فَذَکَرَ حَدیث حاطِبِ بْنِ بَلْتَعَةَ، وَ قالَ فی آخِرِهِ: وَنَزَلَتْ فِیهِ: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَتَّخِذُواْ عَدُوِّی وَعَدُوَّکُمۡ أَوۡلِیَآءَ﴾ [رواه البخاری: 4890].
1787- از علی بن ابی طالبس روایت است که گفت: پیامبر خدا ج من و زبیر و مقدادب را فرستادند – و حدیث حاطب بن ابی بلتعه را ذکر نموده و در آخر آن گفت که – و این آیت نازل گردید که ای مسلمانان! ﴿دشمن من و دشمن خود را برای خود دوستان انتخاب نکنید﴾([2]).
70- باب: قَوله تَعَالَى: ﴿إِذَا جَآءَکَ ٱلۡمُؤۡمِنَٰتُ یُبَایِعۡنَکَ﴾
باب [70]: قوله تعالی: ﴿هنگامی که زنهای مسلمان نزد تو آمدند که با تو بیعت کنند...﴾
1788- عَنْ أُمِّ عَطِیَّةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهَا، قَالَتْ: بَایَعْنَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَقَرَأَ عَلَیْنَا: ﴿أَن لَّا یُشۡرِکۡنَ بِٱللَّهِ شَیۡٔٗا﴾، «وَنَهَانَا عَنِ النِّیَاحَةِ»، فَقَبَضَتِ امْرَأَةٌ یَدَهَا، فَقَالَتْ: أَسْعَدَتْنِی فُلاَنَةُ، أُرِیدُ أَنْ أَجْزِیَهَا، فَمَا قَالَ لَهَا النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ شَیْئًا، فَانْطَلَقَتْ وَرَجَعَتْ، فَبَایَعَهَا [رواه البخاری: 4892].
1788- از أم عطیهل روایت است که گفت: با پیامبر خدا ج بیعت نمودیم و ایشان این آیت را برما تلاوت نمودند: «... اینکه به خدا چیزی را شریک نیاورند...» و ما را از نوحه کردن منع کردند، و زنی دست خود را از بیعت کشید [این زن خود أم عطیه راوی حدیث بود]، و گفت: فلان زن با من نوحه کرده است، و من میخواهم که [مقابل نوحهاش] مزدش را بدهم، [یعنی: برایش نوحه کنم]، پیامبر خدا ج برایش چیزی نگفتند، آن زن رفت [و بعد از نوحه کردن برای آن زن] برگشت و بیعت کرد([3]).
سُورَةُ الجُمُعَةِ
[1]- از مسائل متعلق به این سوره آنکه:
1) سورۀ (ممتحنه) مدنی است، و این سورۀ به نام سورۀ مبعثره، و سورۀ فاضحه نیز یاد میشود، امام سخاوی/ میگوید که این سورۀ بعد از سورۀ (أحزاب) و پیش از سورۀ (نساء) نازل شده است.
2) این سورۀ دارای (2) دو رکوع، و (13) سیزده آیت، و (370) سه صد وهفتاد کلمه، و (1793) ویک هزار وهفت صد ونود وسه حرف، و (705) هفت صد وپنج نقطه است.
[2]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:
قصۀ حاطب بن ابی بلتعه از این قرار است که: چون پیامبر خدا ج آمادگی جنگ با اهل مکه را گرفتند، حاطب برای آنها نامۀ نوشت، و از این قصد مسلمانان آنها را خبر ساخت، و نامه را بدست زنی داد تا برای آنها برساند، پیامبر خدا ج علی بن ابی طالبس را با چند نفر دیگر به عقب آن زن فرستادند، آنها آن زن را گرفته و آوردند، پیامبر خدا ج حاطب را طلبیده و گفتند: این چه کاری بود که کردی؟ حاطب معذرت خواسته و گفت: این کار را از روی ردت نکردم، بلکه به این جهت کردم تا در نزد اهل مکه آبروی داشته باشم، و آنها از خویشاوندانم در آنجا حمایت نمایند، پیامبر خدا ج فرمودند: «راست میگوید»، عمرس گفت: اجازه بدهید تا گردنش را بزنم، پیامبر خدا ج او را از این کار منع نموده و فرمودند: «او به جنگ بدر اشتراک داشته است، و خداوند در مورد اهل بدر گفته است، هرچه میخواهید بکنید، گناهان شما را آمرزیدهام».
[3]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:
1) این گفته راوی که: (و زنی دست خود را از بیعت کشید)، در ظاهر امر دلالت بر این دارد که: پیامبر خدا ج دست خود را بر دست زنها گذاشته و با آنها بیعت میکردند، و همچنین در قصۀ بیعت در نزد ابن خزیمه، و ابن حبان، وبزار آمده است که: (پیامبر خدا ج دست خود را از بیرون خانه دراز کردند، و ما [زنها] دست خود را از داخل خانه دراز کردیم)، که این حدیث هم دلالت بر این دارد که بیعت با دست بین رسول خدا ج و آن زنها صورت گرفته است.
ولی این مخالف با قول عائشهل است که میگوید: (به خداوند قسم که در بیعت دست پیامبر خدا ج با دست زنی تماس نکرد، و بیعتشان با زنها به این طریق بود که برای هر زنی که بیعت میکردند، میگفتند: به این چیز با تو بیعت کردم).
و بعضی از علماء در جواب از حدیث باب گفتهاند که: مراد از اینکه آن زن دست خود را از بیعت کشید، این است که: بیعت کردنش را تا وقت رفتن و نوحه کردن برای آن زن دیگر به تاخیر انداخت، و میگویند: همچنین شاید مراد از دراز کردن دست از بیرون خانه، و از درون خانه، اصل بیعت باشد، نه دراز کردن حقیقی دست.
ولی این جوابها همان طور که میبینید جوابهایی است که بر اساس احتمال استوار است، حتی احتمالش احتمال بعیدی است، و آنچه که به نظر میرسد این است که: حدیث باب به همان معنی حقیقی خود است، یعنی: پیامبر خدا ج در وقت بیعت با آن زنها دست میدادند، ولی دست دادنشان با آنها به این طریق بود که بالای دست شریف خود پارچه سمیک کرباس مانندی میانداختند، و زنها از روی آن پارچه با ایشان بیعت میکردند، و دلیل آن حدیثی است که ابوداود از شعبی روایت میکند که: پیامبر خدا ج در وقت بیعت کردن با زنها پارچه سمیکی را آوردند، و بر بالای دست خود انداختند، و فرمودند: من با زنها مصافحه نمیکنم، و به این طریق میتوان بین حدیث باب و حدیث عائشهل که گفته بود (به خداوند قسم که در بیعت دست پیامبر خدا ج با دست زنی تماس نکرد) جمع کرد، زیرا در صورتی که بیعت کردن از روی پارچه سمیک کرباس مانندی باشد، به یقین که دست پیامبر خدا ج با دست زنها تماس نکرده است، والله تعالی أعلم، فتح المبدی (3/361).
2) احمد و طبری از طریق مصعب بن نوح روایت میکنند که گفت: از زنهای که با پیامبر خدا ج بیعت کرده بودند، پیر زنی را دیدم که برایم گفت: پیامبر خدا ج در بیعت خود برای ما گفتند: که نباید نوحه کنیم، پیر زنی گفت: یا رسول الله! در مصیبتی که برایم رخ داده بود، مردمی آمده و با من نوحه کرده بودند، و اکنون برای آنها مصیبتی رسیده است، میخواهم برای آنها نوحه کنم، فرمودند: برو برای آنها نوحه کن، آن پیر زن رفت و بعد از نوحه کردن برای آن مردم، برگشت و بیعت نمود.
3) نوحه کردن به اساس احادیث بسیار دیگری که آمده است حرام است، و اینکه در این حدیث پیامبر خدا ج برای آن زن و یا برای زن دیگری اجازه نوحه کردن را دادند، یک حکم خاص و استثنائی است، و امام ابن حجر/ میگوید: سبب اجازه دادن پیامبر خدا ج برای آنها در نوحه کردن آن است که نوحه کردن در اصل مباح بود، بعد از آن مکروه گردید، و اخیراً حرام شد.
4) ابویعلی از ابن مالک اشعری روایت میکند که پیامبر خدا ج فرمودند: «زن نوحهگر، اگر پیش از مرگ خود از نوحه کردن توبه نکند، در روز قیامت ازاری از قبر به پایش، و چادری از جرب بر سرش میکنند».
67- باب: قَوله تَعَالى: ﴿وَمِن دُونِهِمَا جَنَّتَانِ﴾
باب [67]: قوله تعالی: ﴿غیر از این دو بوستان، دو بوستان دیگر است﴾
1785- عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ قَیْسٍ رَضِیَ اللهُ عَنْهُ: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: «جَنَّتَانِ مِنْ فِضَّةٍ، آنِیَتُهُمَا وَمَا فِیهِمَا، وَجَنَّتَانِ مِنْ ذَهَبٍ، آنِیَتُهُمَا وَمَا فِیهِمَا، وَمَا بَیْنَ القَوْمِ وَبَیْنَ أَنْ یَنْظُرُوا إِلَى رَبِّهِمْ إِلَّا رِدَاءُ الکِبْرِ، عَلَى وَجْهِهِ فِی جَنَّةِ عَدْنٍ» [رواه البخاری: 4878].
1785- از عبدالله بن قیسس روایت است که پیامبر خدا ج فرمودند:
«دو بهشت است که ظرفهای آن و هرچه که در آن موجود است از نقره است، و دو بهشت است که ظرفهای آن و هرچه که در آن موجود است از طلا است، و دو بهشت (عَدن) بین مردم و بین اینکه به پروردگارشان نگاه کنند، به جز ردای کبریائی که بر وجه [خدا] است، چیز دیگری قرار ندارد»([2]).
68- باب: قَوله تَعَالَى: ﴿حُورٞ مَّقۡصُورَٰتٞ فِی ٱلۡخِیَامِ﴾
باب [68]: قوله تعالی: ﴿حورهایی که در سرا پردهها مستوراند﴾
1786- عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ قَیْسٍ رَضَیَ اللهُ عَنْهُ: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: «إِنَّ فِی الجَنَّةِ خَیْمَةً مِنْ لُؤْلُؤَةٍ مُجَوَّفَةٍ، عَرْضُهَا سِتُّونَ مِیلًا، فِی کُلِّ زَاوِیَةٍ مِنْهَا أَهْلٌ مَا یَرَوْنَ الآخَرِینَ، یَطُوفُ عَلَیْهِمُ المُؤْمِنُونَ [رواه البخاری: 4879 وانظر حدیث رقم: 3245، 4878].
1786- از عبدالله بن قَیسس روایت است که پیامبر خدا ج فرمودند:
در جنت خیمهای است از مروارید میان خالی، که عرض آن شصت میل است، در هرگوشه آن مردمی است که مردمان گوشه دیگر را نمیبینند، مؤمنین به دیدن کسانی که در این خیمه قرار دارند میآیند...» و بقیه حدیث هم اکنون گذشت([3]).
سُورَةُ المُمْتَحِنَةِ
[1]- از مسائل متعلق به این سورۀ آنکه:
1) سورۀ (الرحمن) مکی است، و این اولین سورهای است که قریش آن را به صدای بلند شنیدند، و کسی که آن را به صدای بلند خواند، عبدالله بن مسعودس بود، و وقتی که وی این سورۀ را در (حجر) کعبه خواند، قریش او را زدند تا رویش خون آلود شد.
2) و این سورۀ دارای (3) سه رکوع، و (78) هفتاد وهشت آیت، و (361) وسه صد وپنجاه ویک کلمه، و (683) وشش صد وهشتاد وسه حرف، و (576) پنج صد وهفتاد وشش نقطه است.
[2]- رادای کبریائی، از اموری است که فهم حقیقت و کیفیت آن برای بشر امکان پذیر نیست، و باید به آن ایمان آورد، و از جستجوی حقیقت و کیفیت آن خود داری نمود.
[3]- مراد از آن این قول پیامبر خدا ج است که فرمودند: «دو بهشت است که ظرفهای آن و هرچه که در آن موجود است از نقره است و دو بهشت است که ظرفهای آن و هرچه که در آن موجود است از طلا است...، به حدیث (1785) مراجعه کنید.
66- باب: قَوله تَعَالَى: ﴿بَلِ ٱلسَّاعَةُ مَوۡعِدُهُمۡ وَٱلسَّاعَةُ أَدۡهَىٰ وَأَمَرُّ﴾
باب [66]: قوله تعالی: ﴿بلکه موعد آنها روز قیامت است و روز قیامت مصیبت بارتر و تلختر است﴾
1784- عَنْ عائِشَةَ رَضِیَ اللهُ عَنْهَا، قَالَتْ: «لَقَدْ أُنْزِلَ عَلَى مُحَمَّدٍ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ بِمَکَّةَ وَإِنِّی لَجَارِیَةٌ أَلْعَبُ، ﴿بَلِ ٱلسَّاعَةُ مَوۡعِدُهُمۡ وَٱلسَّاعَةُ أَدۡهَىٰ وَأَمَرُّ﴾ [رواه البخاری: 4876].
1784- از عائشهل روایت است که گفت: هنگامی که من دخترک خورد سالی بودم و بازی میکردم در مکه این آیت بر محمد ج نازل گردید: ﴿بلکه موعد آنها روز قیامت است، و روز قیامت مصیبتبار و تلختر است﴾.
سُورَةُ الرَّحْمنِ
[1]- از مسائل متعلق به این سورۀ آنکه:
1) سورۀ (قمر) – جز سه آیت آن – مکی است، و این سه آیت عبارتاند از: ﴿أَمۡ یَقُولُونَ نَحۡنُ جَمِیعٞ مُّنتَصِرٞ﴾ تا ﴿بَلِ ٱلسَّاعَةُ مَوۡعِدُهُمۡ وَٱلسَّاعَةُ أَدۡهَىٰ وَأَمَرُّ﴾.
2) این سورۀ دارای (3) سه رکوع، و (55) پنجاه وپنج آیت، و (148) یک صد وچهل وهشت کلمه، و (1482) یک هزار وچهار صد وهشتاد ودو حرف، و (671) وشش صد وهفتاد ویک نقطه است.
65- باب: قَوله تَعَالَى: ﴿أَفَرَءَیۡتُمُ ٱللَّٰتَ وَٱلۡعُزَّىٰ﴾
باب [65]: قوله تعالی: ﴿آیا لات و عزی را دیدید﴾؟
1783- عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «مَنْ حَلَفَ فَقَالَ فِی حَلِفِهِ: وَاللَّاتِ وَالعُزَّى، فَلْیَقُلْ: لاَ إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، وَمَنْ قَالَ لِصَاحِبِهِ: تَعَالَ أُقَامِرْکَ، فَلْیَتَصَدَّقْ» [رواه البخاری: 4860].
1783- از ابوهریرهس روایت است که گفت: پیامبر خدا ج فرمودند: «کسی که سوگند بخورد و در سوگند خود لات و عزی را یاد کند، باید (لا إِلَهَ إِلا اللهُ) بگوید([2])، و کسی که به رفیقش میگوید: بیا که قمار بازی کنیم، باید صدقه بدهد»([3]).
سُورَةُ الْقَمَرِ
[1]- از مسائل متعلق به این سورۀ آنکه:
1) سورۀ (نجم) به استثنای این آیه ﴿ٱلَّذِینَ یَجۡتَنِبُونَ کَبَٰٓئِرَ ٱلۡإِثۡمِ﴾ مکی است، و امام سخاوی/ میگوید که این سورۀ بعد از سورۀ إخلاص، و پیش از سورۀ (عبس) نازل شده است.
2) این سورۀ دارای (3) سه رکوع، و (62) شصت و دو آیت، و (2626) دوهزار شش صد وبیست وشش کلمه، و (1450) یک هزار وچهار صد وپنجاه حرف، و (604) شش صد وچهار نقطه است.
[2]- زیرا در سوگند خوردن به غیر خدا و صفات او، اشتباه کفر است، امام ابن عربی/ میگوید: کسی که از روی قصد به لات و عزی و امثال آنها سوگند بخورد، کافر میشود، و کسی که از روی جهالت به آنها سوگند بخورد باید کلمۀ توحید (لا إله إلا الله) را بگوید، تا کفارۀ برای گناهش باشد.
[3]- از مسائل متعلق به این سورۀ آنکه:
1) سبب اینکه اگر کسی برای رفیقش گفت که بیا تا قمار بازی کنیم، باید صدقه بدهد، این است که تا این صدقه دادن، کفارۀ برای این سخن نا شایستش گردد.
2) اینکه سوگند خوردن به لات و عزی، با قمار بازی در یک سیاق ذکر شده است، سببش آن است که این دو عمل از اعمال اهل جاهلیت بود، از این جهت از هر دو عمل زشت در یک سیاق ممانعت به عمل آمده است، و چون در مورد مقدار این صدقه چیزی نیامده است، صدقه دادن آنچه که در عرف صدقه گفته شود، کفایت است، و بهتر آن است، به اندازۀ باشد که اقلاً برای یکبار فقیر را سیر کند.
3) لزوم این صدقه برکسی است که تصمیم با قمار بازی میگیرد، ولی کسی که فعلاً قمار بازی کرده است، و پولی را از این راه بدست آورده است، باید تمام این پولها را برای فقراء و مساکین خیرات بدهد، و از صمیم قلب تصمیم بگیرد که دوباره مرتکب چنین عمل ناروائی نگردد، زیرا قمار از گناهان کبیره است، و توبه کردن از گناهان کبیره بر همگان واجب و لازم است.
64- باب: قَوله تَعَالَى: ﴿وَٱلطُّورِ وَکِتَٰبٖ مَّسۡطُورٖ﴾
باب [64]: قوله تعالی که: ﴿قسم به طور و به کتاب نوشته شده﴾
1782- عَنْ جُبَیْرِ بْنِ مُطْعِمٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: «سَمِعْتُ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَقْرَأُ فِی المَغْرِبِ بِالطُّورِ، فَلَمَّا بَلَغَ هَذِهِ الآیَةَ: ﴿أَمۡ خُلِقُواْ مِنۡ غَیۡرِ شَیۡءٍ أَمۡ هُمُ ٱلۡخَٰلِقُونَ أَمۡ خَلَقُواْ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَۚ بَل لَّا یُوقِنُونَ أَمۡ عِندَهُمۡ خَزَآئِنُ رَبِّکَ أَمۡ هُمُ ٱلۡمُصَۜیۡطِرُونَ﴾» قَالَ: کَادَ قَلْبِی أَنْ یَطِیرَ [رواه البخاری: 4854].
1782- از جُبَیر بن مُطعِمس روایت است که گفت: پیامبر خدا ج را شنیدم که سورۀ (طور) را در نماز شام میخواندند، و چون به این آیت رسیدند که: ﴿آیا بدون سبب آفریده شدهاند، یا خود خالق خویشند، یا آسمان و زمین را آفریدهاند، بلکه به یقین نرسیدهاند، یا گنجهای پروردگارت نزد آنها است، یا بر همه چیز تسلط دارند﴾؟ نزدیک بود که قلبم بپرواز کند.
سُورَةُ النَّجْمِ
[1]- از مسائل متعلق به این سورۀ آنکه:
1) سورۀ (طور) مکی است، و مراد از (طور) در اینجا کوهی است که خداوند متعال با موسی÷ بر آن سخن گفته است.
2) این سورۀ دارای یک هزار و پنج صد حرف (1500)، سه صد ودوازده کلمه (312)، وچهل ونه (49) آیت، و شش صد وهشت (608) نقطه است.