ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
متهم نمودن خداوندأ به برنامه ریزی به قتل موسی÷
بایبل قصۀ سفر موسی÷ را بیان میدارد و در طول را ملاقات وی را با خداوند(جل جلاله) بیان داشته (نعوذ بالله ) خداوند÷ را متهم میسازد که قصد نمود تا موسی را به قتل رساند، ولی خانمش مانع شد «و واقع شد در بین راه که خداوندأ در منزل بدو برخورده، قصد قتل وی نمود، آنگاه صفوره سنگی تیز گرفته غلفه پسر خود را ختنه کرد و نزپالی وی انداخته گفت: تو مرا شوهر خون هستی پس او وی را رها کرد»([1]).
من فکر میکنم که با خواندن چنین عبارتها، هر انسان حقجو به این اعتراف خواهد کرد که نباید خدای عزوجل را به چنین صفات زشت توصیف نمود و کسانی که این سخنان را در بایبل نوشتهاند، حتما کسانی بودهاند که با خداوندأ و پیامبرانش دشمنی داشتهاند.
متهم نمودن موسی÷ به قتل اطفال وزنان
بایبل که دستخوش دشمنان موسی وعیسی و دشمنان سایر پیامبران و حتی دستخوش دشمنان خداوندأ گردیده است، پیامبران را به اموری نسبت داده است که در بسا حالات یک مسلمان خدا پرست از نوشتن این جملات خجالت میکشد. من برای اینکه برای جوانان کشور ما که فریب سخنان دروغین دعوتگران مسیحیت را که در کشور ما با استعمار یکجا داخل شدهاند، نخورند، از کتابی که خودشان به زبان دری در انگلستان طبع نمودهاند و برای جوانان ما توزیع نمودهاند، نقل میکنم، تا بدانند که در این کتاب که آن را کتاب خدا میگویند، چه سخنانی ضد خداوندأ و پیامبرانش نیست که گفته نشده است، آنان، موسی÷ را به قتل زنان و اطفال به شکل دسته جمعی متهم میسازند، که به گفتۀ خودشان کسی را که این کار را انجام میدهد، تروریست میدانند، پس چگونه چنین عمل را در کتاب مقدس خویش به یک پیامبر نسبت میدهند. خوب است که متن را بخوانیم: در نخست در مورد جنگ بنی اسرائیل با مدیان چنین مینویسد: «و با مدیان به طوری که خداوند موسی را امر کرده بود، جنگ کرده، همۀ ذکوران را کشتند ... و بنی اسرائیل زنان مدیان و اطفال ایشان را به اسیری بردند و جمیع بهایم و جمیع مواشی ایشان و همۀ املاک ایشان را غارت کردند و تمامی شهرها و مساکن و قلعههای ایشان را به آتش سوزانیدند و جمیع غارات را از انسان و بهایم گرفتند و اسیران وغارت و غنیم را نزد موسی و العازار کاهن وجماعت بنی اسرائیل در لشکرگاه عربات موآب که نزد اردن درمقابل اریحاست آوردند.» ([1]) بایبل که این لشکر را قاتل و غاصب میداند، از پیروان موسی÷ میداند و به این نظر است که تمامی جنایتها را این لشکر به امر موسی÷ کردهاند و برای اینکه هنوز واضحتر ثابت نماید که موسی÷ نعوذ بالله به تمامی این جنایتهای آنان راضی نشده بلکه میخواست که آنان باید علاوه بر قتل، چور، کشتن مردان و سوزانیدن منازلشان باید اطفال و زنان را نیز میکشتند. بایبل میگوید: «و موسی و العازار کاهن و تمامی سروران جماعت بیرون از لشکر گاه به استقبال ایشان آمدند و موسی بر روسای لشکر یعنی سرداران هزارهها و سرداران صدها که از خدمت جنگ باز آمده بودند، غضبناک شد و موسی به ایشان گفت: آیا همهی زنان را زنده نگاه داشتید؟ .... پس الان هر ذکوری اطفال را بکشید وهرزنی را که مرد را شناخته با او همبستر شده باشد، بکشید و زنان هر دختری را که مرد را نشناخته وبا او همبستر نشده برای خود زنده نگاه دارید.» ([2])
اکنون شما دوستان عزیز! خود قضاوت کنید جنایتهایی را که قرآن عظیم الشان به لشکر فرعون نسبت میدهد، فرعونی که دعوای خدایی نموده بود، بایبل همه را به یک پیامبری نسبت میدهد که موحد است و میخواست مردم را از شر فرعون نجات دهد، ولی بایبل افراط نموده، جنایتهایی را به موسی÷ نسبت میدهد که لشکریان فرعون در مقابل مردم میکردند.
اکنون دوست خواننده هرکسی که هستی شاید مسلمان باشی و هم کدام شخص مسیحی، با خواندن این همه قصهها باز هم فکر میکنی که بایبل که امروز آن را (کتاب مقدس) میگویند، حقیقتا همان تورات و انجیلی باشد که به عنوان وحی الهی به مردم فرستاده شده است و آیا ممکن است که چنین جنایتها را پیامبران معصوم انجام دهند و یا اینکه دشمنان پیامبران به هر نامی که بودهاند، در این کتاب دست زده و چیزهایی را که دشمنان خدا مینمودند به دوستان خدا نسبت میدهند.
برعکس این همه، تصورات قرآن عظیم الشان برای ما میفهماند که موسی÷ یک پیامبر نیک ومعصوم بود، او اگر چه قبل از رسیدن وحی، لغزشی نمود که به مرگ یک شخص ظالم انجامید و آن هم بخاطر دفاع ازیک مظلوم بود، ولی او هیچگاهی رضایت به قتل کسی نداشت و از لغزش خود که قبل از پیامبر شدنش بود، خیلی متأثر بود؛ زیرا او نمیخواست که آن شخص با یک سیلی کشته شود که شد ... قرآن عظیم الشان، موسی÷ را منحیث یک انسان نیک و راستین و عفیف معرفی میکند که تمامی زندگیاش را برای دفاع از مظلومان سپری نمود. او همیشه علیه فرعون و فرعونیان که جنایتکار بودند، مبارزه مینمود و بالآخره لشکر فرعون را خدای عزوجل در رود نیل غرق نمود. اما قرآن کریم هیچگاه نمیپذیرد که این پیامبر بزرگوار اسلام به کشتن خانم و یا طفلی امر نموده باشد.
متهم ساختن عیسی÷ به شراب سازی ومعجزۀ شراب
دشمنان عیسی÷ که خود را دوستان وی میدانند به انواع مختلف، ایشان را که یک پیامبر پاک و مخلص بود و به وحدانیت خدای عزوجل ایمان داشت، متهم به گناهان ساختند. آنان چیزهایی را در بایبل جابجا کرده و به عیسای مسیح نسبت دادند که شاید یک انسان نتواند این عیبها را به یک انسان نیک که پیامبر هم نباشد نسبت دهد. آنان عیسی÷ را به شرابسازی متهم میسازند و بلندتر از آن معجزهاش را در تبدیل نمودن آب به شراب میدانند که این کار خود یک نوع بی ادبی و بی احترامی در مقابل این پیامبر بزرگوار میباشد، ولی متاسفانه که امروز مسیحیان همین متون را خوانده باز هم از عقل خود کار نگرفته، میخواهند همین متون تحریف شده را بنام گفتههای حق به مردم تبلیغ کنند. در انجیل یوحنا بخوانید: «عیسی بدیشان گفت: قدحها را از آب پر کنید و آنها را لبریز کردند. پس بدیشان گفت: الآن بردارید و به رئیس مجلس ببرید، پس بردند و چون رئیس مجلس آن آب را که شراب گردیده بود بچشید و ندانست که از کجا است، لیکن نوکرانی که آب را کشیده بودند، میدانستند؛ رئیس مجلس داماد را مخاطب ساخته بدو گفت: هرکسی شراب خوب را اول میآورد وچون مست شدند بدتر از آن لیکن تو شراب خوب را تا حال نگاه داشتی. و این ابتدای معجزاتی است که از عیسی در قانای جلیل صادر گشت و جلال خود را ظاهر کرد و شاگردانش به او ایمان آوردند»([1]).
متهم ساختن عیسی÷ به بی احترامی به مادرش
بایبل نه تنها اینکه سایر پیامبران را به گناهان متهم ساخته، حتی آن کسی را که مسیحیان معبود خود قرار دادهاند، از این تهمتها عاری نگذاشته او را به بیاحترامی به مادرش متهم مینماید. در مطلب قبلی خواندیم که «و در روز سوم در قانای جلیل، عروسی بود و مادر عیسی در آنجا بود و عیسی و شاگردانش را نیز به عروسی دعوت کردند و چون شراب تمام شد، مادر عیسی بدو گفت: شراب ندارند.» اکنون جواب عیسی را بشنوید که به مادرش چگونه به شکل توهینآمیز به روایت بایبل خطاب میکند: «عیسی به وی گفت: از زن مرا با تو چـه کار است؟ ساعت من هنوز نرسیده است»([1]).
این عبارات همه توهین است برای عیسی÷ و شاگردانش؛ زیرا در آن عبارت خطرناکی نهفته است که عبارت اند از:
1- نسبت دادن عیسی÷ به شراب سازی.
2- شراب را معجزۀ یک فرستادۀ الهی قرار دادن.
3- ایمان آوردن شاگردانش به خاطر اینکه آنان دیدند که عیسی شراب میسازد.
اینها همه اموری هستند که ضرورت به تعلیق ندارند و بهتراین است که هرکسی خودش فکرنماید که دشمنان پیامبران به نام دوستی چه چیزهایی را در کتابهایی اضافه کردند که آن را کلام خداوندأ میدانند، در حالی که خدای عزوجل و پیامبرانش از همهی این سخنان منزه و پاک هستند.
متهم ساختن بی بی مریم( سلام الله علیها ) به توزیع نمودن شراب
مسیحیان با وجود اینکه مریم را یک قدیسه و زن نیک دانسته، او را مادر عیسای مسیح میدانند که در حقیقت به گفتۀ آنان مادر خدا است. ولی بازهم آن زن پاک را به توزیع نمودن شراب برای مهمانان درعروسی متهم میسازند: «و در روز سوم در قانای جلیل، عروسی بود و مادر عیسی در آنجا بود و عیسی و شاگردانش را نیز به عروسی دعوت کردند و چون شراب تمام شد، مادر عیسی بدو گفت: شراب ندارند»([1]).
|
|