اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

دلیل (41) رد مسیحیت حلال ساختن گوشت خوک

دلیل (41) رد مسیحیت

حلال ساختن گوشت خوک   

مسیحیان امروزی گوشت خوک می‌خورند و آن را برای خود حلال ساخته‌اند در حالی که در بایبل (کتاب مقدس‌شان) خوردن گوشت خوک حرام است: شما این متن بایبل را با دقت بخوانید: «و خوک، زیرا شگافته‌ی سم است و شگاف تمام دارد، لیکن نشخوار نمی‌کند، این برای شما نجس است، از گوشت آن‌ها مخورید و لاش آن‌ها را لمس مکنید؛ این‌ها برای شما نجس‌اند»([1]). اکنون انسان حیران می‌ماند که مسیحیان امروزی از چی پیروی می‌کنند.



[1] - کتاب لاویان (11) 7-8.

دلیل (40) رد مسیحیت بشارت موسی÷ به آمدن پیامبر بعد از وی

دلیل (40) رد مسیحیت

بشارت موسی÷ به آمدن پیامبر بعد از وی 

در صفحه‌ی: 163 بایبل (انجیل عیسای مسیح) که به زبان دری ترجمه شده است دربخشی بنام اعمال رسولان (7) در فقره‌ی شماره‌ی: 37 آن می‌خوانیم: همین موسی به قوم اسرائیل گفت: خدا از میان برادران شما، پیامبری مانند من برای‌تان خواهد فرستاد. موسی در بیابان واسطه‌ای بود میان قوم اسرائیل و آن فرشته که کلمات زنده‌ی تورات را در کوه سینا به ایشان داد»([1]).

خوب عزیز مسیحی! شما لطفا این بشارت موسی را درمورد آمدن پیامبر بعدی خوب بخوانید، آیا او می‌گوید که روزی پسر خدا به دنیا می‌آید، هرگز چنین نگفته، او می‌گوید که پیامبری بعد از وی می‌آید؛ پس چرا به گفته‌ی موسی عقیده نکنیم؟ این گفته درکجا است؟ در کتابی که خودتان می‌گویید که کلام خداست، هرگاه کلام خداست، پس در فهم این بخش چرا دقت نمی‌کنید، هرگاه این بخش را که به نظر یک خواننده‌ی بی‌طرف یک حقیقت اصلی است که تمامی پیامبران بعد از آمدن خود، درمورد آمدن پیامبری دیگری بشارت‌هایی داشته‌اند و این هم بشارت موسی÷ بود که به آمدن پیامبر دیگری بنام عیسی÷ بشارت می‌دهد و می‌گوید که بعد از من پیامبری می‌آید و قرآن کریم هم پیامبری موسی و عیسی÷ را تأیید می‌کند.

 

 



[1] - انجیل عیسی مسیح، ترجمه تفسیری، اعمال رسولان: 7/ 37- 38 ص: 163.

دلیل (39) رد مسیحیت گرفتن %10 اموال فقراء

دلیل (39) رد مسیحیت

گرفتن %10 اموال فقراء  

 دین مقدس اسلام برای عدالت اجتماعی و رفع مشکلات بینوایان، زکات را فرض نموده، که این زکات از اغنیاء اخذ و به فقراء توزیع می‌گردد؛ وظیفۀ علمای دین این است که مردم را باخبر سازند تا سالانه زکات اموال خویش را به فقراء تقدیم بدارند، ولی در مسیحیت زکات بالای اغنیاء نیست بلکه کشیشان از پیروان کلیسا % 10 عوایدشان را می‌گیرند و این فیصدی(درصد) بالای همه‌ی مردم، حتی انسان‌هایی که عواید بسیار کمی دارند به شکل اجباری تطبیق می‌گردد که این قانون درحقیقت یک نوع ظلم بالای فقراء و مردمان بی بضاعت می‌باشد، آقای سامی فرناندس در این مورد واقعیت زندگیش را زمانی که کشیش بود چنین بیان می‌کند: «در این وقت بالای ما کشیش‌ها لازم بود که % 10 از اموال مردم را برای کلیسا جمع آوری نماییم من ازجمع آوری این اموال از فقراء، کارگران عادی مثل زغال فروشان و دهقانان کم زمین احساس خجالت می‌نمودم، احساس نمودم که این نوع ظلمی است که عمل به آن شایسته نیست، او اضافه می‌کند: در این‌جا می‌خواهم به یک مطلب اشاره نمایم که وظیفه‌ی این کشیش‌ها و راهب‌ها غالبا تجارت در عواطف اتباع‌شان و خوردن اموال به باطل می‌باشد. من دیگر این اعمال را نمی‌توانستم تحمل کنم، جمع نمودن این مالیات کلیسایی را توقف دادم. یک برنامه در رادیو بنام (پیام انجیل) داشتم، تقدیم این برنامه را نیز توقف دادم، همچنان از رفتن به پروگرام‌های نصرانی‌سازی مردم نیز ابا ورزیدم و در خاتمه بطور کلی رفتن به کلیسا را نیز توقف دادم، رفقایم چندین بار به نزدم آمده به بازگشت به کلیسا مرا دعوت نمودند، برای‌شان می‌گفتم که من خسته‌ام و روانم به عمل کردن مستعد نمی‌باشد.

دلیل (38) رد مسیحیت موسیقی در عبادات

دلیل (38) رد مسیحیت

موسیقی در عبادات

 مسیحیان بعضی ازعباداتی را داخل مسیحیت نموده‌اند که اصلا در کتاب مقدس آنان وجود نداشته و به این طریق برای وسایل و بعضی از مسایل قدسیت دادن و آن را جزء دین ساختن سبب شده که بعضی از مسیحیان با دانستن حقیقت‌ها، از آن متنفر شده به عوض به دین مقدس اسلام گرایش خویش را اعلان نمایند؛ به عنوان مثال:

محترم سامی فرناندس که یک کشیش مذهب پروتستان می‌باشد، وی بعد از این‌که مسلمان می‌شود و نامش را به نجیب رسول تبدیل می‌کند، در مورد داخل نمودن موسیقی در عبادات مسیحیت قصه‌اش را با کشیشان چنین بیان می‌دارد: بعد از آن سه تن از کشیشان بزرگ را به نزد من فرستادند، برای‌شان اساسات و تعلیمات اسلام را بیان داشتم، کوشش نمودند با من همان حیله‌ها و نظریات را که برای نشر افکارشان استعمال می‌نمایند بالای من نیز تجربه نمایند؛ در حالی که من و آن‌ها از یک فاکولته ایدیولوژیک(مدرسه‌ی فکری) فارغ شده بودیم، و می‌دانستم که چطور این نظریات را که شاید مردم عوام بدان قناعت نمایند، رد نمایم، بناء دلیل من قوی‌تر بود. در مورد تفسیر و حل عقایدی که بدان معتقدند از ایشان سؤال نمودم و برایشان گفتم اگر جواب این سؤالات را بدهید من دوباره با شما برمی‌گردم، از جمله سوالات این بود که:

 در انجیل چه دلیلی بر نبوت (مسزوایت) دارید و یا این‌که او رسول خداست؟

آیا در انجیل درمورد جمع نمودن مالیات %10 از عواید فقراء کدام حکمی دارید؟

جواز نـواختن، پیانو، گیتار و وسایل موسیقی را در داخل کلیساها در وقت نماز از کجا آورده‌اید؟

آن‌ها جواب این سؤالات را نتوانستند بدهند، برای‌شان گفتم: «اکنون حق ظاهر شد» و من ایشان را به استفاده از عقول‌شان دعوت نمودم و برای‌شان اسلام را تقدیم نمودم، از نزد من خارج شدند و در بین مردم اشاعه نمودند که من دیوانه هستم و نامم را از اسناد‌ کلیسا خط زدند.

 

دلیل (37) رد مسیحیت مسالۀ عشای ربانی

دلیل (37) رد مسیحیت

مسالۀ عشای ربانی

منظور از عشای ربانی این است که عیسوی‌ها در سال‌گرد قتل عیسای مسیح چنانچه عقیده دارند، نان فطیر میپ‌زند و با گیلاس‌های شراب آن را گذاشته و شخصیت‌های روحانی آن‌ها یک سلسله اذکار را بالای آن نان و شراب خوانده و همه عقیده می‌کنند که بعد ازخواندن این اذکار، آن نان فطیر به گوشت مسیح تبدیل شده و آن شراب هم به خون وی مبدل شده و بعدا آنان به عقیده آن گوشت و خون را می‌خورند.

مسیحیان این قصه را در انجیل متى چنین نقل می‌کنند: «وقتی شام می‌خوردند، عیسى یک تکه نان برداشت و شکر نمود سپس آن نان را تکه تکه کرد و به شاگردان داد و فرمود: بگیرید بخورید این بدن من است پس از آن جام را برداشت و شکر کرد و به آن‌ها داده فرمود: هریک از شما از این جام بنوشید؛ چون این خون من است که با آن این پیمان جدید را مهر می‌کنم، خون من ریخته می‌شود تا گناهان بسیاری بخشیده شود([1]).

اکنون یک انسان عاقل از خود خواهد پرسید این چه خرافات و چه بی‌دانشی است که بنام دین انجام می‌شود؟!! شیخ عبدالمجید زندانی می‌گوید: یک روز با یک عالم ساینس‌دان(دانشمند) غربی صحبت می‌نمودم، او را به دین دعوت نمودم او که کاملا ملحد بود برایم گفت: من با عقل خویش درک نمودم که این زمین و آسمان بدون خالقی نبوده و زمانی که سیر افلاک را مشاهده نمودم، معتقد شدم که این نظم افلاک نمی‌تواند خود سری و تصادفی باشد و با این عقیده به کلیسا رفتم تا ایمان بیاورم ولی در آن‌جا دیدم که شخصیت‌های روحانی برای من نان فطیر را با گیلاس شراب آورده و از من می‌خواهند تا این نان و شراب را بنام گوشت و خون مسیح بخورم؛ برای‌شان گفتم که من با عقل خویش دین را قبول نموده‌ام و حالا عقل خود را چگونه فراموش کنم؟ چگونه عقیده نمایم که این نان، گوشت مسیح و این شراب هم خون مسیح است و بدین علت از پذیرش مسیحیت کاملا انکار نمودم.

در این مسأله سوالات ذیل مطرح می‌گردد:

1-  آیا نان فطیر، گوشت مسیح شده می‌تواند و یا هم آیا شراب به واسطه‌ی اذکار به خون مسیح تبدیل می‌شود؟

2-  اگر بالفرض این سخن را قبول نماییم آیا به نزد عقل خویش شرمنده نخواهیم بود؟

3-  باز هم اگر واقعا همین غذا، گوشت و خون مسیح باشد آیا بنام دین (می‌توانیم) خود را حیوان ساخته و مانند حیوانات درنده‌ی گوشت خوار و خون‌خوار گردیم و باز خون و گوشت پیامبر خدا را بخوریم؟

4-  آیا معقول است که کسی گوشت و خون پسر خدا را بخورد؟

فکر می‌کنم که هیچ انسان عاقلی به حقانیت چنین عقیده‌ی غیرمعقولی قناعت خواهد (نخواهد) نمود ولی با وصف این نامعقولیت‌ها چنین مراسمی بنام دین و عیسای مقدس در جشن‌های کریسمس تجلیل می‌گردد و متأسفانه که بعضی از مسلمانان بی خبر و بی هدف در مراسم و جشن‌های عیسوی‌ها که به هدف چنین عقیده‌ای تجلیل می‌گردد نیز سهم گرفته و با عیسوی‌ها چنین اندیشه‌ای را تجلیل می‌کنند. دکترسیدعلی موسوی در این زمینه چنین ابراز نظرمی‌کند: «در دنیایی که بشر پا به عرصه‌ی ماه می‌گذارد و می‌خواهد در سیاره‌ای بهتر از زمین جایی برای بود و باش و زندگی خود تهیه نماید، صلیبیان کور در جشن ژانویه در خوردن نان و شراب (عشای ربانی) سرگرم‌اند و می‌خواهند مسیح در درون‌شان جای گیرد و چه خنده‌دار است که می‌گویند: شراب، خون مسیح و نان، جسم اوست و در موقع خوردن عشای ربانی آن را نمی‌جوند، تا مبادا بدن مقدس و محبوب مسیح در زیر دندان‌هایشان اذیت نشود، غافل از آن‌که اندکی پیش بدن مسیح را با کاردهای تیزشان پارچه پارچه نمودند تا برای خوردن آماده گردد»([2]).

خواهر آلمانی اینگیرید که یک مسیحی بود و بعد از مسلمان شدن نام خود را به (سعیده) تبدیل می‌کند، علت اساسی گرایش خود را به دین مقدس اسلام، موجودیت بت پرستی در مسیحیت و خوردن مشروب الکلی تحت عنوان خون مسیح بیان داشته است، خودش بزبان خود می‌گوید: اولین سوال من نسبت به دینم زمانی پیدا شد که در کتاب مقدس، 10« فرمان» خواندم انسان اجازه ندارد از خدای خود تصویری بکشد و اما این درحالی بود که در کلیسا مجسمه‌ی به صلیب کشیده شده‌ی مسیح وجود داشت؛ باخود فکر می‌کردم پس چرا مردم بجای این‌که مستقیم با خدا در ارتباط باشند، مجسمه‌ی مسیح را پرستش می‌کنند. برای همین این موضوع خیلی غیرعقلانی بنظرم می‌رسید.

مسئله‌ی دیگر که برای من مبهم بود و مرا به فکر می‌برد، خوردن مشروب الکلی تحت عنوان خون مسیح به هنگام مراسم مذهبی در کلیسا بود در حالی که مضرات الکل برای همگان ثابت شده بود و همچنین خوردن نان که به عنوان جسم مسیح سرو می‌شد؛ این چیزها و اعمال سمبولیک کلیسا مرا تا بد آنجا به فکر فرو می‌برد که به یاد انسان‌های آدم خوار می‌افتادم.

هرگاه که سوالات خود را مطرح می‌کردم با این جواب روبرو می‌شدم که این‌ها سمبل‌های مذهبی هستند و هیچ توضیح دیگری برایم داده نمی‌شد. در مورد گناهان نیز همیشه این فکر را داشتم که الله تعالی خواه ناخواه همه چیز را می‌بخشد و یک گناه بیشتر یا کمتر خیلی مهم نخواهد بود. جریان به این حالت بود که انسان با اشتباهات و گناهش تنها رها می‌شود در اثر پیدا نکردن جواب‌های منطقی درقبال سوال‌هایم از لحاظ اعتقادی از مذهب پروتستان کناره گرفتم و سعی کردم خود بدنبال مفهوم و هدف زندگی باشم که البته جستجوی من بی فایده بود و هرچه بیشتر کند و کاو می‌کردم، بیشتر همه چیز برایم بی مفهوم جلوه می‌کرد.



[1] - متى، 26/ 26- 28.

[2] - کدام یک اسلام یا مسیحیت ص: 8.