عذاب قبر یا نعمتهای آنان اسبابی دارند و خداوند حلال و حرام را برای ما با تفصیل بیان کردهاند و اسباب گمراهی و هدایت را روشن ساخته و بر هیچ کسی ستم روا نمیدارد.
بنابراین،
· اسباب عذاب قبر کدامند؟
· اسباب نعمت در قبر کدامند؟
· انسان چگونه خود را برای آنها آماده سازد؟
هر کس در نصوص شریعت تأمل نماید، اعمالی را میبیند که در انجام آنها به عذاب دادن در قبر تهدید آمده و یا به نعمت در قبر وعده داده شده است و این بدان جهت است تا انسان برحذر و بیدار باشد.
از جمله:
شرک، بزرگترین گناه است و آن این که بنده عباداتش از قبیل: نماز، دعا، قربانی، استغاثه و یاری خواستن را متوجه کسی غیر از الله بگرداند.
رسول خدا ج در میان سخنانش به هنگام سخن راندن از کیفر کافر در قبر فرمود:
«آنگاه خداوند فردی کور و لال را بر او مسلط میکند که گرزی آهنین بدست دارد که اگر آن را به کوهی بزنند، خاک میشود، با آن گرز چنان ضربهای بر وی وارد میکند که جز جن و انس، همۀ اهل مشرق و مغرب صدای آن را میشنوند و در اثر آن خاک میشود و دوباره روح به وی باز میگردد»[1].
توضیح این گرز آهنین، در حدیث دیگری این گونه آمده است:
«اگر همۀ موجودات مشرق و مغرب جمع شوند، نمیتوانند آن را حمل کنند. قبرش از آن شعله میگیرد و چنان تنگ میشود که پهلوهایش درهم دیگر میروند»[2].
یعنی توجه نکردن در نظافت به هنگام دفع ادرار که پس از ادرار اثر آن بر لباس باقی بماند.
رسول خدا ج فرمود: «اغلب عذاب قبر به خاطر پرهیز نکردن در ادرار خواهد بود»[3].
بنابراین، بر مسلمان لازم است که در نظافت بدن، لباس و جایی که نماز میخواند دقت کند و نظافتش را رعایت کند.
سخن چینی یعنی رد و بدل کردن سخنان مردم به خاطر فتنه انگیزی و ایجاد دشمنی و عداوت و به راه انداختن فساد و فتنه.
ابن عباس فرمود:
نبی اکرم ج از کنار باغی از باغهای مدینه یا مکه، عبور میکرد. (ناگهان) صدای دو نفر را شنید که در قبرهایشان گرفتار عذاب بودند. رسول الله ج فرمود: «این دو نفر، عذاب داده میشوند، اما نه بخاطر گناه بزرگی». سپس فرمود: «بلی، یکی از آنان، از ادرار خود، پرهیز نمیکرد و دیگری، سخن چینی مینمود».
آن گاه، رسول اکرم ج شاخۀ ترِ درختی خواست. آن را دو قسمت کرد و هر قسمت آن را روی یکی از آن دو قبر، گذاشت.
از رسول الله ج پرسیدند: چرا چنین کردی؟ فرمود: «امید است تا زمانی که این دو شاخه، خشک نشده است، خداوند، عذاب آنان را تخفیف دهد»[4] ،[5].
همچنین کسی که به بیماری غیبت مبتلا است، در عالم برزخ در قبرش عذاب میبیند. رسول خدا ج فرمود:
«در شب معراج از کنار افرادی گذشتم که ناخنهایی از مِس داشتند و با آن چهرهها و سینههای خود را میخراشیدند، گفتیم: ای جبرئیل! اینها چه افرادی هستند؟ گفت: اینها کسانی هستند که گوشت مردم را میخوردند و آبروی مردم را میریختند»[6].
دزدی کردن از اموال غنیمت که مجاهدان آن را در جهاد بدست میآورند و قبل از تقسیم آن مورد دستبرد قرار گیرند، از جمله اسبابی است که منجر به عذاب قبر میشود. خداوند فرموده است: ﴿وَمَن یَغۡلُلۡ یَأۡتِ بِمَا غَلَّ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ﴾ [آل عمران: 161]. «و هر کس (در اموال غنیمت) خیانت ورزد، در روز رستاخیز آنچه را که در آن خیانت کرده است با خود (به صحنۀ محشر) میآورد»،
بنابراین، خیانت در اموال غنیمت از اسبابی است که مرتکب آن در قبر عذاب میبیند.
حضرت ابوهریره س میگوید: ما در فتح مکه هیچ طلا و نقرهای را به غنیمت نبردیم، بلکه غنیمت ما در خیبر، گاو، شتر، کالا و باغ بود، آن گاه با رسول خدا ج به وادی القری رفتیم، و با وی بردهای به نام مدعم همراه بود که فردی از بنی ضباب آن را به آن حضرت ج هدیه کرده بود. در این میان که او رحل پیامبر ج را پایین میآورد، ناگهان تیری شلیک شد و به آن برده اصابت کرد. مردم گفتند: شهادتش مبارک باد. رسول خدا ج فرمود: به خدا سوگند! پارچهای که در روز خیبر برداشته و سهم وی نبوده و مسئول تقسم غنایم به او نداده است، برایش آتشی شعله ور شده است. آن گاه مردی که این سخن پیامبر ج را شنید، یک یا دو بند کفش را آورد و گفت: این چیزی است که من آن را برداشتهام، آن حضرت ج فرمود: یک بند کفش یا دو بند کفش نیز به آتش دوزخ تبدیل خواهند شد»[7].
واجب است که مسلمان از طلوع فجر صادق تا غروب خورشید روزه بگیرد و بر کسی که روزه بر او واجب است، جایز نیست که قبل از غروب خورشید افطار کند، و گر نه گناه کار شده و مستحق کیفر میشود.
رسول خدا ج فرمود: «در آن حال که من خواب بودم، دو نفر آمدند و بازوهایم را گرفتند و مرا به کوهی بردند و گفتند: بالا برو، گفتم: نمیتوانم بالا بروم، آنها گفتند: ما آن را برایت آسان میکنیم، من بالا رفتم و وقتی به وسط کوه رسیدم، سر و صد و جیغ داد به گوشم رسید! پرسیدم: اینها چه صداهایی هستند؟ آنان جواب دادند: اینها سر و صداهای دوزخیاناند، دوباره به راهمان ادامه دادیم و به نزد افرادی رسیدیم که بر عصب کلفت پاشنۀ پایشان آویزاناند و دو طرف دهانشان پاره شده و از آنها خون جاری است. پرسیدم: اینها چه کسانی هستند؟ گفتند: اینها کسانی هستند که قبل از رسیدن وقت افطار، روزۀ خود را میخورند»[8].
اینها پارهای از احادیث بودند که از اسبابی پرده بر داشته بودند که منجر به عذاب قبر میشوند.
فایده...
آشنایی مسلمان از احوال اهل قبور،
باعث میگردد تا از اسباب عذاب پرهیز نماید.
[1]- ابوداود با سند صحیح.
[2] بیهقی در شعب الایمان. در سند این حدیث اشکال وجود دارد.
[3]- مستدرک حاکم با سند صحیح.
[4]- بخاری و مسلم.
[5]- سؤال: آیا گذاشتن شاخۀ درخت در نجات از عذاب قبر دخالتی دارد؟
جواب: خیر، چون این کاری که آن حضرت ج انجام دادند، از ویژگیهای وی بود. چنان که امام مسلم روایت کرده است که رسول خدا ج فرمود: دوست داشتم که به خاطر شفاعتم در عذاب آنان تخفیف بیاید. نیز کسی که بر قبر شاخۀ تر میگذارد، گویا خود را تزکیه نموده و پاکیاش را به اثبات میرساند، زیرا او کیست که خداوند به وسیلۀ او در عذاب دیگران تخفیف بیاورد؟ همچنین زمانی رسول الله ج بر قبر آنان شاخه گذاشت که متوجه شد که آنان عذاب میبینند، اما دیگران از کجا میدانند که صاحب این قبر عذاب میبیند؟
[6]- ابوداود با سند صحیح.
[7]- بخاری و مسلم.
[8]- معجم طبرانی، مستدرک حاکم و صحیح ابن خزیمه با سند صحیح.
عالم برزخ به مدت زمان بین مرگ و برانگیخته شدن و زنده شدن انسان میگویند، اعم از این که در قبر دفن شود، یا خیر و این شامل همۀ جنیان و انسیانی میشود که میمیرند.
حیات برزخی بر اساس اعمال بندگان متفاوت و گوناگون خواهد بود، و رسول خدا ج ما را از این حالتهای گوناگون خبر داده است.
بنابراین،
· احوال مردم در قبر چگونه خواهد بود؟
· انواع نعمتها و عذابها در قبر چگونهاند؟
· آیا پیامبرج در این مورد چیزی را دیدهاند؟
پیامبرج از روی هوی و هوس سخن نمیگوید، بلکه همۀ سخنانش از وحی الهی نشأت میگیرند، و در سخنانش ما را از رویدادهایی که در عالم برزخ اتفاق میافتند و بلکه خود آنها را مشاهده کرده، خبر داده است، یکی از آن اتفاقات، عذابهایی است که انسان در قبر میبیند.
رحمت و مهربانی خداوند بر خشم و غضبش سبقت برده است؛ زیرا او بسیار آمرزنده، مهربان و سخی است، اما به هنگام خشم، جبار خواهد بود و کسی جز خودش نمیتواند خشمش را فروکش نماید.
پیامبرج از روی هشدار و یادآوری، ما را از برخی عذابها که در قبر روی میدهند، با خبر ساخته است، چنان که برخی از آنها را در خواب دیده است، برای ما بازگو نموده است، زیرا خواب انبیا، نوعی وحی به شمار میرود و خواب پیامبران راست و حقیقت است.
سمره بن جندب س میگوید: رسول الله ج پس از نمازها، رو به طرف مردم میکرد و میپرسید: «آیا دیشب، کسی از شما خوابی دیده است»؟ اگر کسی خوابی دیده بود، بیان میکرد. و رسول الله ج آن طور که خدا میخواست، آن را تعبیر میکرد. روزی، رسول الله ج حسب عادت پرسید: «آیا دیشب، کسی از شما خوابی دیده است»؟ گفتیم: خیر، ما خوابی ندیده ایم.
آن حضرت ج فرمود: «ولی من دیشب، خواب دیدم که دو نفر نزد من آمدند، دستم را گرفتند و مرا به طرف سرزمین مقدس بردند. در آنجا، یک شخص نشسته و شخص دیگری ایستاده و قلابی در دست داشت. شخص ایستاده، قلاب را در یک طرف دهان شخص نشسته، فرو میبرد و تا پشت سر او میکشید و بعد، آن را در طرف دیگر دهانش قرار میداد و تا پشت سر او میکشید. در این فاصله، طرف اول دهانش درست میشد. و مرد ایستاده دوباره همان کارش را تکرار میکرد. پرسیدم: این چیست؟ گفتند: برویم جلوتر.
به راهمان ادامه دادیم تا اینکه به شخصی رسیدیم که به پشت، خوابیده است و شخص دیگری کنارش ایستاده و تخته سنگی را که در دست دارد، بر سرش میکوبد. و آن سنگ میغلتد و دور میافتد. و تا وقتی که آن شخص سنگ را میآورد، سرشکسته، دوباره به حالت اول برمی گردد و آن شخص، مجددا آن سر را با سنگ میکوبد و این عمل همچنان تکرار میشود. پرسیدم: این کیست؟ گفتند: جلوتر برویم.
براه خود ادامه دادیم تا اینکه کنار خندقی که مانند تنور بود، رسیدیم. دهانه آن، تنگ و داخلش بسیار وسیع بود. و در زیر آن، آتشی افروخته شده بود. عدهای از زنان و مردان لخت و برهنه در آن خندق، بودند. هنگامی که آتش زبانه میکشید، آنها بالا میآمدند به طوری که نزدیک بود از دهانه خندق، بیرون بیایند. و هنگامی که آتش فروکش میکرد، داخل خندق فرو میرفتند. پرسیدم: این چیست؟ گفتند: به راهت ادامه بده.
سپس، براه افتادیم تا اینکه به نهری از خون رسیدیم و شخصی را دیدیم که در وسط نهر، ایستاده و شخصی دیگر، کنار نهر ایستاده است. و مقداری سنگ، پیش رویش قرار دارد. مردی که وسط نهر بود، براه میافتاد و میخواست بیرون بیاید. اما شخصی که بیرون نهر بود، سنگی در دهانش میکوبید و او را به وسط نهر برمی گرداند. و این کار همچنان تکرار میشد. پرسیدم: این چست؟ گفتند: به راهت ادامه بده.
به راهمان ادامه دادیم تا این که به مردی بسیار بدشکل و بدقیافه رسیدیم و او آتشی را روشن میکرد و برای آن هیزم جمع میکرد و پیوسته در این کار و زحمت بود و لحظهای توقف نمیکرد. پرسیدم این کیست؟ گفتند: به راهت ادامه بده.
به راه خویش ادامه دادیم تا اینکه به باغی بسیار سر سبز و شاداب رسیدیم که در آن، درخت بسیار بزرگی وجود داشت. و در زیر آن، یک پیرمرد و چند کودک نشسته بودند. آن دو نفر، مرا بالای درخت، به ساختمانی بردند که هرگز ساختمانی به زیبایی آن، ندیده بودم.
عدهای پیرمرد، جوان، زن و کودک در آن ساختمان زندگی میکردند. سپس، مرا از آن ساختمان، بیرون کردند و به ساختمانی دیگر بردند که از ساختمان اول، بسیار بهتر و زیباتر بود. در این ساختمان هم، تعدادی پیرمرد و جوان زندگی میکردند. گفتم: اینها چه کسانی هستند: گفتند: به راهت ادامه بده.
باز به راهمان ادامه دادیم، تا این که به درخت بزرگی رسیدیم، که مانند آن درخت بزرگ و زیبا ندیده بودم، آنان کفتند: بالای این درخت برو و ما بالای آن رفتیم، آن گاه به شهری بسیار زیبا رسیدیم، که از طلا و نقره درست شده بود، به دروازۀ آن وارد شدیم و اجازۀ ورود خواستیم و آنان در را برای ما گشودند، افرادی را دیدیم که نصف چهرههایشان بسیار زیبا و خوبصورت بود و نصف چهرههایشان بسیار بد قیافه و بد شکل بود، آن دو نفر گفتند: بروید و خود را در این نهر بیندازید، در آنجا نهری روان بود که آبش بسیار سفید و شفاف بود، آنان خود را در آن نهر انداختند و باز گشتند در حالی که آن قیافۀ بدشان عوض شده بود و بسیار خوب صورت بودند.
آنان گفتند: این جنت العدن هست و این منزل توست، آن گاه چشمانم را بالا گرفتم و کاخی بسان ابر سفید مشاهده کردم، آنان گفتند: این منزل توست. من گفتم: خدا به شما برکت دهد، بگذارید در آن داخل شوم، آنان گفتند، الان خیر، ولی در آن داخل خواهی شد.
گفتم: تمام شب، صحنههای مختلفی را به من نشان دادید. هم اکنون آن صحنهها را برایم توضیح دهید.
آن دو نفر، گفتند: بله، شخصی که دهان او پاره میشد، دروغگویی بود که مردم دروغهای او را گوش کرده به دیگران میرساندند، به طوری که دروغهایش به گوشه وکنار دنیا میرسید. و این مجازات دروغگو، تا روز قیامت است.
و کسی که سر او با سنگ کوبیده میشد، کسی بود که خداوند او را علم و معارف قرآن داده بود، اما او بدان، عمل نمیکرد. شبها میخوابید و روزها را به غفلت میگذراند و به احکام الهی عمل نمیکرد. او تا قیامت، در همین عذاب، گرفتار خواهد بود.
کسانی را که برهنه در تنور دیدی، زنا کاران بودند.
شخصی را که در نهر خون دیدی، ربا خوار بود.
و مرد کهنسالی را که با چند بچه زیر درخت دیدی، ابراهیم u بود
و کودکانی که اطراف او جمع شده بودند، کسانی هستند که بر فطرت زاده شدهاند.
در این هنگام صحابه پرسیدند: آیا فرزندان مشرکان نیز شامل میگردند؟ پیامبر ج فرمود: آری، کودکان مشرکان نیز شامل خواهند بود[1].
و آنان که نصف چهرۀشان زیبا و نصف چهرۀشان زشت بود، کسانی هستند که عمل نیک و بد را با هم مرتکب شدهاند و خداوند از آنان درگذر نموده است»[2].
از الله میخواهیم که ما را قرین رحمت خودش قرار دهد.
اندرز...
عذاب قبر سخت و دردناک است،
اما عذاب آخرت، سختتر و پایدارتر است.
[1]- یعنی فرزندان مسلمین که در سن کودکی و قبل از بلوغت قبل از سن 15 سالگی میمیرند، وارد بهشت میشوند و تحت کفالت حضرت ابراهیم قرار میگیرند، و منظور از فطرت، دین توحید، یکتاپرستی است از این رو صحابه از رسول خدا ج در مورد فرزندان مشرکان پرسیدند و آن حضرت ج جواب دادند که آنها نیز وارد بهشد میشوند و تحت کفالت حضرت ابراهیم قرار میگیرند.
[2]- بخاری و ابن حبان و روایت از مجموع دو کتاب گرفته شده است.
قبر، نخستین منزلگاه آخرت است و برای کسی که عملش را نیکو بگرداند و برای دیدار الهی آماده باشد، محل سرور و شادمانی خواهد بود. و برای کسی که عملش را بد نموده و در اطاعت و فرمانبرداری از پروردگارش کوتاهی و غفلت نماید، محل تاریکی و وحشت خواهد بود.
رسول خدا ج فرمود: «قبر، نخستین منزل آخرت است، اگر بنده از آنجا نجات یافت، سفر پس از آن آسانتر خواهد بود، و اگر از آن رهایی نیافت، مسیر پس از آن سختتر خواهد بود»[1].
بنابراین،
· دلایل آنچه در قبر روی میدهد، چیست؟
· سوال در قبر از چه زمانی آغاز میگردد؟
· آیا مردگان متوجه زیارت زندگان خواهند شد یا خیر؟
ایمان به عذاب و نعمتهای قبر از جمله ایمان به غیب، و از اصول ایمان است و دلایل فراوانی در قرآن و احادیث پیامبر وجود دارند که بر اثبات عذاب و نعمت قبر دلالت دارند.
خداوند در مورد آل فرعون میفرماید:
﴿ٱلنَّارُ یُعۡرَضُونَ عَلَیۡهَا غُدُوّٗا وَعَشِیّٗاۚ وَیَوۡمَ تَقُومُ ٱلسَّاعَةُ أَدۡخِلُوٓاْ ءَالَ فِرۡعَوۡنَ أَشَدَّ ٱلۡعَذَابِ٤٦﴾ [غافر: 46]. «و آن آتش دوزخ است که بامدادان و شامگاهان آنان بدان عرضه میشوند. (این عذاب برزخ ایشان است) و امّا روزی که قیامت برپا میشود (خدا به فرشتگان دستور میدهد) خاندان فرعون (و پیروان او) را به شدیدترین عذاب دچار سازید».
بنابراین، آنان صبح و شام بر آتش عرضه خواهند شد، آن گاه پس از برپایی قیامت به عذاب جهنم عرضه خواهند شد.
و نیز خداوند فرموده است: ﴿سَنُعَذِّبُهُم مَّرَّتَیۡنِ ثُمَّ یُرَدُّونَ إِلَىٰ عَذَابٍ عَظِیمٖ﴾ [التوبة: 101]. «ایشان را دو بار عذاب میدهیم. سپس (در آخرت) روانۀ عذاب بزرگی میگردند».
بنابراین، عذاب اول بر کافران و منافقان در دنیاست که خداوند آنان را غمگین و اندوهگین و سازد و عذاب دوم در قبر خواهد بود وآنگهی پس از برپایی و فرا رسیدن قیامت، به عذاب بزرگ دوزخ برگردانده میشود.
رسول خدا ج فرمود: «هنگامی که بندهای را در قبرش میگذارند و دوستانش بر میگردند و میروند، میت صدای پاهایشان را میشنود»[2].
در ادامۀ همین حدیث آمده است که وقتی از کافر و منافق میپرسند: درباره این شخص، یعنی محمد ج چه میگفتی؟ او میگوید:
من چیزی نمیدانم. هر چه مردم میگفتند، من نیز میگفتم. به او میگویند: تو ندانستی و نه سعی کردی که بدانی. سپس، با پتکی آهنی، ضربۀ محکمی بر فرق سرش، میکوبند. آنگاه، چنان فریادی سر میدهد که بجز انسانها و جنها، همۀ مخلوقات اطراف او، فریادش را میشنوند».[3]
و نیز آن حضرت ج فرمود: «اگر بیم آن نبود که شما مردگان خویش را دفن نمیکردید، از الله میخواستم تا عذاب قبری را که من میشنوم، شما را بشنواند»[4] [5].
آن حضرت ج در دعاهایش اینگونه میفرمود: «وأعوذ بک من عذاب القبر»[6]. «خدایا از عذاب قبر به تو پناه میبرم».
و نیز فرمود: «عذاب قبر حق است»[7].
چه کسانی از نعمتهای قبر برخوردار میشوند؟
نعمتهای قبر از آن مؤمنین خواهند شد. خداوند میفرماید:
﴿ٱلَّذِینَ تَتَوَفَّىٰهُمُ ٱلۡمَلَٰٓئِکَةُ طَیِّبِینَ یَقُولُونَ سَلَٰمٌ عَلَیۡکُمُ ٱدۡخُلُواْ ٱلۡجَنَّةَ بِمَا کُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ٣٢﴾ [النحل: 32]. «همانهایی که (به هنگام مرگ) فرشتگان جانشان را میگیرند در حالی که پاکیزه (از کفر و معاصی) و شادان (از رویارویی با پروردگار) هستند. میگویند: درودتان باد! (در امان خدایید و از امروز به ناراحتی و بلایی دچار نمیآیید و) به خاطر کارهایی که میکرده اید به بهشت در آیید».
و نیز رسول خدا فرمودهاند: «هنگامی که بندهای را در قبرش میگذارند و دوستانش بر میگردند و میروند...»
در ادامۀ آمده است: «دو فرشته نزد او میآیند، او را مینشانند و از وی میپرسند: درباره این شخص، یعنی محمد ج چه میگفتی؟ جواب میدهد: من گواهی میدهم که محمد ج بنده خدا و رسول اوست. فرشتهها میگویند: به جایگاه خود در روزخ نگاه کن. خداوند آن را برای تو با جایی در بهشت، عوض کرده است»[8].
همچنین رسول خدا ج در احادیث بیان کرده است که مؤمن به سؤالات فرشتگان پاسخ میدهد: «آنگاه منادیای از آسمان ندا میدهد: بندهام راست گفت، برایش فرشی را از بهشت پهن کنید و دروازهای از بهشت برایش بگشایید و او را از لباسهای بهشتی لباس بپوشانید، آن گاه از خوشبویی بهشت به مشامش میرسد و قبرش تا انتهای چشمش وسیع میشود»[9].
چه افرادی در قبر عذاب میبینند؟
خداوند نافرمانان و گردنکشان را به عذاب قبر تهدید کرده است و در حقیقت عذاب قبر، از آن کافران است، اما مؤمنان نافرمان نیز به سبب گناهانی که مرتکب شدهاند، نیز در قبر عذاب میبینند.
ابن عباس س میگوید: رسول خدا ج از کنار دو قبر عبور کرد و فرمود: «این دو نفر، عذاب داده میشوند اما نه بخاطر گناه بزرگی». سپس فرمود: «بلی، یکی از آنان، از ادرار خود، پرهیز نمیکرد و دیگری، سخن چینی مینمود». آنگاه، رسول اکرم ج شاخۀ ترِ درختی خواست. آن را دو قسمت کرد و هر قسمت آن را روی یکی از آن دو قبر، گذاشت. از رسول الله ج پرسیدند: چرا چنین کردی؟ فرمود: «امید است تا زمانی که این دو شاخه، خشک نشده است، خداوند، عذاب آنان را تخفیف دهد»[10].
آیا گذاشتن شاخۀ تر از عذاب قبر نجات میدهد؟
پاسخ: خیر، زیرا این کاری که رسول خدا ج انجام داد، این از ویژگیهای آن حضرت ج بود، چون پیامبر ج فرمود: «امیدوارم که خداوند با شفاعت من در عذاب آنها تخفیف بیاورد».
و نیز کسی که پس از رسول خدا ج شاخهای میگذارد، گویا خود را تزکیه میکند، زیرا او در چه جایگاهی قرار دارد که خداوند به وسیلۀ او از عذاب بندگانش بکاهد؟
و نیز رسول خدا ج زمانی بر قبر آنها، آن شاخه را گذاشت که از عذاب آنان باخبر گردید، اما اینک چه کسی میداند که صاحب قبر عذاب میبیند؟
چه زمانی در قبر از میت سوال آغاز میشود؟
جواب: زمانی که میت را دفن کنند و از دفن او فارغ شوند، آن گاه روحش به جسد وی باز میگردد و سؤال و پرسش از وی آغاز میشود. چنان که حضرت عثمان س گفت: «هر گاه رسول خدا ج از دفن میت فارغ میشد، در کنار قبرش میایستاد و میفرمود: برای برادرتان آمرزش بخواهید و برایش دعای ثابت قدمی بخواهید؛ زیرا اینک وی مورد سوال قرار میگیرد»[11].
آیا مردم صدای عذاب قبر را میشنوند؟
پاسخ: جن و انس نمیتوانند صدای عذاب قبر را بشنوند. چنان که رسول خدا ج در مورد کافر فرمود: «چنان فریادی میزنند که جز جن و انس همۀ موجودات صدایش را میشنوند»[12].
البته حیوانات صدای عذاب قبر را میشنوند.
در روایت آمده است که دو پیرزن از پیرزنان یهود نزد عایشه ل آمدند و با او در مورد عذاب قبر سخن گفتند، وقتی رسول خدا ج به خانه تشریف آورد، عایشه ل از وی در مورد عذاب قبر پرسید. آن حضرت ج فرمود: «آن دو راست گفتند: آنان در قبر چنان عذاب میبینند که حیوانات صدای آن را میشنوند»[13] .
آیا مرده صدای زندگان را میشنود؟
پاسخ: اهل علم در این مورد اختلاف نظر دارند، اما قول راجح این است که صدای آنان را نمیشنود. چنان که خداوند فرموده است: ﴿وَمَآ أَنتَ بِمُسۡمِعٖ مَّن فِی ٱلۡقُبُورِ﴾ [فاطر: 22]. «و تو نمیتوانی مردگان آرمیده در گورها را شنوا گردانی».
اما وقتی او را دفن میکنند، صدای کفشهایشان را میشنود. چنان که رسول خدا ج فرمود: «هنگامی که بندهای را در قبرش میگذارند و دوستانش بر میگردند و میروند، میت صدای پاهایشان را میشنود»[14].
آیا مرده به گریۀ اهلش عذاب میبیند؟
جواب، آری، چون رسول خدا ج فرمود: «برای هر میتی که نوحه خوانده شود، به سبب آن نوحه، عذاب داده میشود»[15].
اصل این است که میت به خاطر اعمالش مورد محاسبه قرار گرفته و عذاب میبیند یا از نعمت برخوردار میشود، پس چگونه در حدیث آمده است که میت به سبب عمل دیگران عذاب میبیند؟
جواب: در زمان جاهلیت مرسوم بود که هر گاه کسی نزدیک بود، بمیرد، توصیه میکرد که برایم نوحه بخوانید و گریبانتان را پاره کنید، تا برای مردم ثابت گردد که او نزد آنها محبوب بوده و دوست داشتند زنده میبود.
چان که یکی به هنگام مرگش به همسرش این گونه توصیه کرد:
إذا متُّ فأبکینی بمـا أنا أهله ج |
|
أهله وشُقِّی علی الجیب یا ابن معبد[16]
|
یعنی: ای دختر معبد! هر گاه من مُردم چنان برایم گریه کن که شایستۀ من است و برایم گریبانت را پاره کن.
دیگری نیز گفته است:
إذا
متّ فأبْکینی بثنتین لا یُقل |
|
کذبتِ
وشرّ الباکیات کذوبُـها[17] |
«هر گاه مُردم، دو سال کامل برایم گریه کن، اما باز هم دروغ میگویی، و بدترین زنان گریه کنده، دروغگوترین آنهایند».
پس اگر مسلمان چنان عملی را که اهل جاهلیت انجام میدادند، مرتکب شود، عملش معصیتی بشمار میرود و به خاطر آن در قبر عذاب میبیند.
برخی در تشریح این حدیث چنین گفتهاند:
زمانی میت عذاب میبیند که از عادت آنان خبر داشته باشد که آنان بر او گریه میکنند و گریبانشان را پاره میکنند و قبلا آنها را دیده است که بر مردگان خود چنین کردهاند و در عین حال آنان را قبل از مرگش از این کار باز ندارد، در این صورت عذاب میبیند.
و نیز برخی اینگونه گفتهاند که میت در اثر کار آنان دردمند شده و متاثر میشود.
از خداوند میخواهیم که رحمت و خشنودی خود را شامل حال ما بگرداند. آمین.
باور...
عذاب و نعمت قبر از جمله امور غیبیای هستند
که ایمان آوردن به آن لازم است،
اگر چه با حواس پنجگانۀ ما درک نشود.
[1]- سنن ترمذی، ابن ماجه و حاکم با سند صحیح.
[2]- متفق علیه.
[3]- متفق علیه.
[4]- یعنی خداوند قدرت شنیدن صدای مردگان را به پیامبر داده بود، لذا خواست دعا کند تا آنچه از عذاب مردگان را که میشنود، به امتش بشنواند تا مایۀ عبرت و اندرز آنان شود، اما از این امر بیمناک شد که مردم از ترس عذاب قبر همدیگر را پس از مرگ دفن نکنند.
[5]- صحیح مسلم.
[6]- متفق علیه.
[7]- متفق علیه.
[8]- متفق علیه، یعنی اگر الله را نافرمانی میکردی، خداوند جایت را در دوزخ قرار میداد، ولی اینک تو را در بهشت جای داده است.
[9]- ابوداود.
[10]- متفق علیه.
[11]- ابوداود و حاکم با سند صحیح.
[12]- متفق علیه.
[13]- متفق علیه.
[14]- متفق علیه.
[15]- متفق علیه.
[16]- به نقل از مشکاة المصابیح، 5/966.
[17]- الأشباه والنظائر من أشعار المتقدمین والجاهلیین والمخضرمین (ص: 47)
عذاب قبر و نعمتهای آن حقیقتی انکار ناپذیر است که همۀ بندگان آن را خواهند دید، چه در قبر دفن شود یا خیر.
بنابراین،
· آیا عذاب قبر به روح مربوط است یا جسد؟
· محل استقرار ارواح کجاست؟
· ارواح مؤمنین و ارواح کفار کجا خواهند بود؟
جز خداوند کسی از حقیقت و طبیعت روح خبر ندارد، چنان که خداوند میفرماید: ﴿وَیَسَۡٔلُونَکَ عَنِ ٱلرُّوحِۖ قُلِ ٱلرُّوحُ مِنۡ أَمۡرِ رَبِّی وَمَآ أُوتِیتُم مِّنَ ٱلۡعِلۡمِ إِلَّا قَلِیلٗا٨٥﴾ [الإسراء: 85]. «از تو (ای محمّد) در بارۀ روح میپرسند (که چیست). بگو: روی چیزی است که تنها پروردگارم از آن آگاه است و جز دانش اندکی به شما داده نشده است».
عذاب یا نعمتهای قبر به روح مربوط میشوند، چه پس از دفن با جسد متصل باشد یا خیر، ماند این که جسد بسوزد یا پاره پاره گردد. لذا روح، یا عذاب خواهد دید و یا در نعمت خواهد بود، بدون این که نیازی به جسد داشته باشد، از این رو، این روح است که نعمت یا عذاب را احساس میکند.
پاسخ: محل استقرار مردم پس از مرگ متفاوت خواهد بود، چنان که برخی در بهشت و برخی در دوزخ و برخی در زمین و برخی در جایی دیگر خواهند بود.
ارواح انبیا در حیات برزخی با رفیق اعلی، یعنی در اعلی علیین خواهد بود، چنان که رسول خدا ج در شب معراج با آنها ملاقات فرموده و روح حضرت آدم در آسمان اول، یحیی و عیسی در آسمان دوم، یوسف در آسمان سوم، ادریس در آسمان چهارم، هارون در آسمان پنجم، موسی در آسمان ششم و حضرت ابراهیم در آسمان هفتم بود[1].
اما ارواح شهدا در زمان حیات برزخی در شکم پرندگان سبز خواهد بود.
از رسول خدا ج در مورد این آیه سوال شد: ﴿وَلَا تَحۡسَبَنَّ ٱلَّذِینَ قُتِلُواْ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ أَمۡوَٰتَۢاۚ بَلۡ أَحۡیَآءٌ عِندَ رَبِّهِمۡ یُرۡزَقُونَ١٦٩﴾ [آل عمران: 169]. «و کسانی را که در راه خدا کشته میشوند، مرده مشمار، بلکه آنان زندهاند و بدیشان نزد پروردگارشان روزی داده میشود».
آن حضرت ج فرمود: «ارواح آنها در شکم پرندگان سبز رنگ خواهند بود که در چراغهایی که بر عرش آویزان هستند، قرار دارند و از هر جای بهشت که بخواهند، میچرند و سپس به آن قندیلها و چراغها باز میگردند. خداوند به سوی آنها توجه نموده و میفرماید: آیا چیزی میخواهید و به چیزی اشتها دارید؟ میگویند: چه چیزی اشتها بکنیم در حالی که ما از هر جای بهشت میچریم؟ خداوند تا سه بار سؤالش را تکرار میکند و وقتی میبینند که خداوند آنها را رها نمیکند تا از او چیزی نخواهند، میگویند: خدایا! میخواهیم به اجسادمان بازگردیم و بار دیگر در راه تو کشته شویم. وقتی بینند که خواستهای ندارند، رها میشوند[2].
جعفر بن ابی طالب س، پسر عموی رسول الله ج در حیات برزخی خود، دو بال دارد و همراه فرشتگان در بهشت پرواز میکند.
جعفر س برادر علی س است، او و همسرش جزء مسلمانان نخستین اسلام به شمار میروند. عمرش از بیست و یک سال تجاوز نکرده بود که آزارها و شکنجههای گوناگونی را در مکه متحمل گردید. آن حضرت ج به او اجازه داد تا به حبشه هجرت کند.
جعفر س با این که در مکه در نزد قومش، فردی دارای جاه و منزلت بود، با خانوادهاش به سرزمینی دور دست و نا آشنا، سرزمینی که او را نمیشناخت، و قبایلی که او آنها را نمیشناختند، و زبانی که با آن آشنا نبود و آن را نمیفهمید، هجرت کرد. سه سال در حبشه ماند و آن گاه در میانشان شایع گردید که مردم قریش اسلام را پذیرفتهاند، لذا با خانوادهاش به حبشه باز گشت، اما متوجه گردید که قریش اسلام نیاوردهاند و هنوز بر کفر خویش قرار دارند، لذا دو مرتبه رسول خدا ج او را به حبشه باز گرداند. او به حبشه باز گشت و هفت سال خود را کامل گردانید.
وقتی رسول خدا ج خیبر را فتح کرد، فردی را به حبشه فرستاد تا آنان را خبر دهد که به مدینه باز گردند. وقتی وارد مدینه شدند، آن حضرت ج با دیدن جعفرس سخت شادمان گردید. در روایات آمده است که پیامبرج پیشانیاش را بوسید و او را آغوش کرد و فرمود: «نمی دانم از کدام امر شادمانترم، از فتح خیبر یا بازگشت جعفر»؟
حضرت جعفر س شباهت زیادی با رسول خدا ج داشت، چنان که به جعفر میفرمود: «تو به سیرت و صورت من شباهت دارد»[3].
هنوز جعفرس به خوبی در مدینه استقرار نیافته بود که به رسول خدا ج خبر رسید که روم لشکر بزرگی را برای نبرد با مسلمانان آماده کرده است.
لذا رسول خدا ج لشکری را برای رویارویی رومیان آماده کرد و زید بن حارثه س را امیر لشکر قرار داد و فرمود: اگر وی شهید شد، جعفر س را امیر خود قرار دهید و اگر جعفر س شهید شد، عبدالله بن رواحه س را امیر خود سازید.
لشکری سه هزار نفری آماده شد و با رسول خدا ج خداحافظی نموده و رهسپار گردیدند.
مسلمانان به موته رسیدند و در رویارویی لشکر روم که صد هزار جنگجو بودند، قرار گرفتند. نبرد درگرفت و زید بن حارثه س پرچم را به دست گرفت و شهید شد، آن گاه جعفرس آن را به دست راست خود گرفت و وارد معرکه شد و چون نبرد به اوج خود رسید، در حالی که این اشعار را میسرود، از اسبش پایین آمد:
یا حبذا الجنة واقترابـهـا |
|
طیبة وبارد شرابـها |
والروم روم قد دنا عذابـها |
|
کافرة بعیدة انسابـها |
على إن لاقیتها ضرابـها |
«چه خوب است بهشت و نزدیک شدن به آن، نوشیدنی آن پاک و گوارا است».
«روم، روم است و عذابش نزدیک شده است و آنان کافرند و از نسبهای دری هستند».
«بر من لازم است که هر گاه با آنان برخورد کنم، آنان را مورد ضربه و هجوم قرار دهم».
بنابراین، همچنان که جعفر س پرچم را به دست راست گرفته بود، با شمشیرش میجنگید تا این که از طرف رومیان ضربهای به دست راستش وارد گردید و دستش قطع گردید، بلافاصله پرچم را با دست چپ گرفت و دست چپش نیز قطع گردید، آنگاه پرچم را با بازوهایش گرفت، و در حالی که سی سال از عمرش نگذشته بود، شهید شد.
عبدالله بن عمر س میگوید: جعفر س را در حالی که شهید شده بود، دیدم که نود ضربۀ شمشیر، نیزه و تیر بر پیکرش وجود داشت و به خدا سوگند که یک ضربه بر پشتش نداشت. آن گاه عبدالله بن رواحه س پرچم را به دست گرفت و او نیز شهید شد. در این هنگام خالد بن ولید پرجم را برداشت و لشکر را به عقب نشینی وادار کرد.
این داستان مجاهدین موته بود، اما داستان مدینه را حضرت انس س این گونه بازگو میکند:
رسول خدا ج به نزد ما آمد و بالای منبر تشریف برد و فرمود: «آیا شما را از لشکر مجاهدین خبر ندهم»؟ ما گفتیم: بله، فرمود: «پرچم را زید به دست گرفت و شهید شد، برایش آمرزش بخواهید». ما گفتیم: خدایا! او را ببخش و بر او رحم کن. باز فرمود: «پرچم را جعفر بدست گرفت و او نیز شهید شد، برایش آمرزش بخواهید». باز ما گفتیم: خدایا! او را ببخش و بر او رحم کن. سپس فرمود: «پرچم را عبدالله بن رواحه بدست گرفت و او نیز شهید شد، برایش آمرزش بخواهید». ما گفتیم: خدایا! او را ببخش و بر او رحم کن. پیامبر نیز برای آنها آمرزش طلبید و آن گاه از منبر پایین آمد و به خانۀ جعفر رفت.
اسما دختر عمیس، همسر جعفر میگوید: من فرزندانم را شسته و سرهایشان را روغن زده و آردم را خمیر کرده و منتظر آمدن جعفر بودم که ناگاه رسول خدا ج به منزل ما تشریف آورد و فرمود: «فرزندانم را برایم صدا بزن».
اسما میگوید: آنها را در حالی که مانند جوجه بودند، به نزد پیامبر ج آوردم و وقتی رسول الله ج را دیدند، برای رسیدن به نزد وی از همدیگر سبقت میگرفتند و خود را به وی آویزان کرده و او را میبوسیدند. و آن حضرت ج پیوسته بر سر آنان دست میکشید و گریه میکرد.
اسما میگوید: من گفتم: یا رسول الله! مگر از طرف جعفر خبری به تو رسیده است؟ آن حضرت ج خاموش ماند. باز من گفتم: مگر از طرف جعفر خبری به تو رسیده است؟ فرمود: جعفر شهید شده است. من گفتم: فرزندان جعفر یتیم شدند، فرزندان جعفر یتیم شدند.
رسول خدا ج فرمود: آیا برایشان از فقر میترسی؟ من در دنیا و آخرت دوست و یاور آنها هستم. آن گاه رسول خدا ج از آنجا بیرون آمد و فرمود: «باید زنان گریه کننده برای جعفر گریه کنند»[4].
آن گاه رسول خدا ج به خانهاش باز گشت و فرمود: «برای آل جعفر غذایی درست کنید؛ زیرا برایشان مصیبتی رسیده است که آنان را به خود مشغول ساخته است».[5]
آری، جعفر شهید شد و از اهل و مالش جدا شد، اما وارد بهشتی گردید که پهنای آن به اندازۀ آسمان و زمین است.
رسول خدا ج فرمود: «جعفر را در بهشت دیدم که بالهایی آلوده به خون داشت و با آنها همراه با فرشتگان پرواز میکرد»[6].
رسول خدا ج، سید الشهدا، حمزه بن عبدالمطلب س را در حیات برزخی دید که بر تختی تکیه زنده است. آن حضرت ج فرود: «دیشب وارد بهشت شدم و به آن نگریستم و جعفر س را دیدم که در بهشت پرواز میکند و حمزه س بر تختی تکیه زنده است»[7].
برخی از ارواح شهدا در خیمهای سبز رنگ در بهشت بسر میبرند.
رسول خدا ج فرمود: «شهیدان بر کنارۀ نهری در بهشت در زیر خیمهای سبز رنگ قرار دارند و صبح و شام روزیشان از بهشت به آنان میرسد»[8].
رسول خدا ج فرمود: «روح مؤمن از درخت بهشت میخورد تا این که خداوند در روز قیامت او را به جسدش باز گرداند»[9].
بنابراین، ارواح مؤمنین در حیات برزخی بسان پرندگانی خواهد شد که از درختان بهشت میخورند.
آیا ارواح مؤمنان همدیگر را در بهشت میبینند؟
آری، در بهشت ارواح مؤمنان همدیگر را ملاقات میکنند و به زیارت یکدیگر میروند و با همدیگر سخن میگویند. رسول خدا ج فرمود: «وقتی مؤمن در حالت احتضار قرار میگیرد، فرشتگان با تکه پارچهای از ابریشم نرم و سفید به نزد او حاضر میشوند و میگویند: در حالی که خشنود هستی و از تو نیز خشنود گشتهاند، به سوی روح و ریحان و پروردگاری که عصبانی نیست، بیرون بیا[10].
آنگاه با حالت خوشبوترین عطر از جسد بیرون میآید و فرشتگان او را دست به دست میگیرند تا این که به دروازۀ آسمان میرسند و اهل آسمان میگویند: این خوشبوترین بویی که از زمین آورده اید، چیست؟ آن گاه ارواح مؤمنان را میآورند که با دیدن او شادمانتر میگردند بسان از کسی که عزیزش از سفر باز گردد. آنان از او میپرسند: فلانی فرزند فلانی چه شد؟ فلانی چه شد؟ باز با همدیگر میگویند: او را بگذارید؛ زیرا او هنوز در اندوه و رنج دنیا بسر میبرد[11]. و وقتی او میگوید: مگر او به نزد شما نیامده است: آنان میگویند: او را به گودال دوزخ بردهاند.
اما وقتی کافر در حالت احتضار قرار میگیرد، فرشتگان عذاب با پارچههایی خشن و درشت میآیند و به او میگویند: درحالی که ناراضی و از تو ناراض شدهاند، به سوی عذاب الهی بیرون بیا.[12] آن گاه روحش بسان بدبوترین حیوان مردهای بیرون میآید و پس از آن او را به دروازههای زمین میآورند. آنان میگویند: این چه بوی بدی است؟ تا این که او را به نزد ارواح کفار میآورند»[13].
آری، ارواح نیکان با هم ملاقات میکنند و همدیگر را میشناسند.
پروردگارمان در مورد شهدا چنین میفرماید: ﴿وَلَا تَحۡسَبَنَّ ٱلَّذِینَ قُتِلُواْ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ أَمۡوَٰتَۢاۚ بَلۡ أَحۡیَآءٌ عِندَ رَبِّهِمۡ یُرۡزَقُونَ١٦٩ فَرِحِینَ بِمَآ ءَاتَىٰهُمُ ٱللَّهُ مِن فَضۡلِهِۦ وَیَسۡتَبۡشِرُونَ بِٱلَّذِینَ لَمۡ یَلۡحَقُواْ بِهِم مِّنۡ خَلۡفِهِمۡ أَلَّا خَوۡفٌ عَلَیۡهِمۡ وَلَا هُمۡ یَحۡزَنُونَ١٧٠ ۞یَسۡتَبۡشِرُونَ بِنِعۡمَةٖ مِّنَ ٱللَّهِ وَفَضۡلٖ وَأَنَّ ٱللَّهَ لَا یُضِیعُ أَجۡرَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ١٧١﴾ [آل عمران: 169-171]. «و کسانی را که در راه خدا کشته میشوند، مرده مشمار، بلکه آنان زندهاند و بدیشان نزد پروردگارشان روزی داده میشود * آنان شادمانند از آنچه خداوند به فضل و کرم خود بدیشان داده است، خوشحالند به خاطر کسانی که بعد از آنان ماندهاند و بدیشان نپیوستهاند. این است که ترس و هراسی بر ایشان نیست و آنان اندوهگین نخواهند شد. * شاد و خوشحالند به خاطر نعمتی که خدا بدانان داده است و فضل و کرمی که او بدیشان روا دیده است ، و خوشوقت و مسرورند از این که (می بینند) خداوند اجر و پاداش مؤمنان را ضایع نکرده و هدر نمیدهد».
این آیات فضیلت و کرامت شهدا را به تصویر کشیده و فضل و احسانی را که خداوند بر آنان ارزانی داشته است را به نمایش گذاشته است و در ضمن بازماندگان آنان را تسلیت نموده و آنان را به صبر و شکیبایی فرا میخواند و آنان را آماده میکند تا خود را برای جهاد فی سبیل الله و کشته شدن آماده کنند.
بنابراین، تفسیر آیه این گونه است: ﴿وَلَا تَحۡسَبَنَّ ٱلَّذِینَ قُتِلُواْ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ﴾ یعنی آنان که در جهاد با دشمنان خدا برای اعلای دین خدا کشته میشوند، و هدفشان اعلای کلمه الله است.
﴿أَمۡوَٰتَۢا﴾ یعنی گمان نبری که آنان مردند و نابود شدند، و لذت دنیا و بهره بردن از لذایذ آن را از دست دادند؛ بلکه اینک آنان زندهاند و در نزد پروردگارشان در دارالکرامه بسر میبرند.
﴿عِندَ رَبِّهِمۡ یُرۡزَقُونَ﴾ یعنی در درجات عالی از انواع نعمتها بهره میبرند.
﴿فَرِحِینَ بِمَآ ءَاتَىٰهُمُ ٱللَّهُ مِن فَضۡلِهِ﴾ به این وضعی که در آن بر میبرند، شادمان هستند و به خاطر نعمتهای فراوان، نیکو و با عظمت، چشمانشان خنک و روانشان فرخنده است.
وقتی نعمتهای و شادمانیشان کامل شد، خداوند وضعیت آنان را چنین بیان کرد: ﴿وَیَسۡتَبۡشِرُونَ بِٱلَّذِینَ لَمۡ یَلۡحَقُواْ بِهِم مِّنۡ خَلۡفِهِمۡ﴾ یعنی همدیگر را مژده میدهند به حضور برادرانشان که زندهاند و هنوز به آنان نپیوستهاند و آنچه را که آنان دریافت کردهاند، آنها نیز به آن خواهند رسید.
﴿أَلَّا خَوۡفٌ عَلَیۡهِمۡ وَلَا هُمۡ یَحۡزَنُونَ﴾ و آنان در نزد پروردگارشان بیم آن را نخواهند داشت که نعمتهایشان به پایان برسد و نگران نسل و فرزندانشان نیستند که آنان را در دنیا رها کردند.
درآخر آیات خداوند آنان را این گونه توصیف مینماید:
﴿یَسۡتَبۡشِرُونَ بِنِعۡمَةٖ مِّنَ ٱللَّهِ وَفَضۡلٖ وَأَنَّ ٱللَّهَ لَا یُضِیعُ أَجۡرَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ١٧١﴾ یعنی: «شاد و خوشحالند به خاطر نعمتی که خدا بدانان داده است و فضل و کرمی که او بدیشان روا دیده است ، و خوشوقت و مسرورند از این که (می بینند) خداوند اجر و پاداش مؤمنان را ضایع نکرده و هدر نمیدهد».
از خدا میخواهیم ما را سعادتمند زنده نگه داشته و مرگمان را با شهادت بگرداند و ما را با پرهیزگاران محشور داشته و با پیامبران همراه بگرداند.
نتیجه...
نعمت و عذاب قبر بر روح خواهد بود،
اما جسم با آن مشارکت خواهد داشت.
[1]- این مطلب در صحیحین مذکور است.
[2]- صحیح مسلم.
[3]- مسند احمد و راویانش نیز ثقه هستند. همچنین این روایت در طبقات ابن سعد نیز آمده است.
[4]- الاستیعاب لابن عبدالبر.1/243.
[5]- مسند احمد و سنن ترمذی با سند صحیح.
[6]- معجم الاوسط طبرانی و مستدرک حاکم با سند صحیح.
[7]- مستدرک حاکم با سند صحیح.
[8]- مسند احمد و صحیح ابن حبان و مستدرک حاکم. حاکم گفته است: این حدیث به شرط شیخین صحیح است.
[9]- سنن نسائی و ابن ماجه با سند صحیح.
[10]- در این جمله به وی مژده داده شده است، یعنی با بهترین شیوه و آسانترین راه به دیدار پروردگارت بیرون بیا.
[11]- یعنی او را رها کنید تا مقداری از غم و اندوه دنیا استراحت کند آن گاه آنچه را که از او میخواهید به شما پاسخ میدهد. خلاصه این که ارواح مؤمنان از کسی که تازه به نزد آنها میرود، از دوستانی که در دنیا داشتهاند میپرسند که چه شدند و حال و وضع آنان چگونه بوده است؟ او نیز میگوید: فلانی قبل از من مرده است، مگر به نزد شما در بهشت نیامده است؟ آنان میگویند: او را به دوزخ بردهاند.
[12]- یعنی فرشتگان پارچههای سخت و خشن از دوزخ با خود دارند و از روی زجر و تعذیب به او میگویند: به سوی عذاب الهی بیرون بیا.
[13]- سنن نسائی. آلبانی نیز این حدیث را صحیح دانسته است. یعنی روح کافر و فاسق با حالت بوی بدی بیرون میآید تا جایی که فرشتگان میگویند: این چه بوی بدی است؟ و آن را به آسمان نمیبرند، چون دروازههای آسمان به روی وی باز نمیشود، بلکه او را به دروازههای پایین زمین میبرند
قبر محل حوادث است، پیامبرمانج از خبر داده است، تا خود را آماده سازیم، و وضعیت مردم در اثر حالتهای گوناگونشان در دنیا متفاوت خواهد بود...
رسول خدا ج احوال میت، بیرون آمدن روح، حضور فرشتگان، چگونه دروازههای بهشت به روی مؤمنین باز میشود و به روی غیر مؤمنان بسته میشود و... همۀ این موارد را با تفصیل بیان نموده است.
بنابراین،
· تفاوت مؤمن با غیر مؤمن چیست؟
· روح با جسد چه ارتباطی دارد؟
براء بن عازب س میگوید: ما به همراه رسول خدا ج برای تشییع جنازهای بیرون رفتیم، آن حضرت ج در کنار قبر نشست، ما نیز در اطراف آن نشستیم، گویا بر سرمان پرندگان نشستهاند و پیامبر ج او را در لحد میگذاشت.
آن حضرت ج فرمود: «از عذاب قبر به خدا پناه ببرید». ما گفتیم: از عذاب قبر به الله پناه میبریم. باز فرمود: «از عذاب قبر به خدا پناه ببرید». ما گفتیم: از عذاب قبر به الله پناه میبریم. مرتبۀ سوم فرمود: «از عذاب قبر به خدا پناه ببرید» و ما گفتیم: از عذاب قبر به الله پناه میبریم.
آنگاه فرمود: «همانا وقتی بندۀ مؤمن از دنیا جدا شده و رهسپار آخرت میگردد، فرشتگانی سفید رو، گویا چهرههایشان بسان خورشید میدرخشد، به نزد او فرود میآیند، و با خود از کفنها و خوشبوهای بهشت همراه دارند و دور از وی مینشینند (و منتظر بیرون آمدن روح او میشوند).
آن گاه فرشتۀ مرگ میآید و بر بالینش مینشیند و میگوید: ای روح پاکیزه! بیرون بیا! به طرف مغفرت و خوشنودی الله بیرون بیا. آن گاه روح بیرون میآید و مانند قطرهای که از مشکیزه روان میگردد، روان میشود[1]. آن گاه فرشتۀ مرگ آن را بر میدارد ولی آن فرشتگان به اندازۀ یک چشم به هم زدن مجال نمیدهند و آن روح را از او میگیرند و در آن کفنها و خوشبها قرار میدهند و مانند خوشبوترین خوشبویی که در زمین یافته شده است، از آن بیرون میآید.
در ادامه آن حضرت ج فرمود: آن را بالا میبرند، و از کنار هر گروهی از فرشتگان که عبور میکنند، آنها میپرسند: ای چه خوشبوییای است؟ آنان میگویند: این فلانی فرزند فلانی است و از او با بهترین نامهایش که در دنیا او را نام میبردند، یاد میکنند تا این که به آسمان اول میرسند، و اجازۀ ورود میخواهند و دروازۀ آسمان اول برایش گشوده میشود و مقربان هر آسمان وی را تشییع میکنند تا این که به آسمان هفتم میرسد و خداوند میفرماید: نامۀ بندهام را در علیین بنویسید و سپس او را به زمین بازگردانید؛ زیرا من آنها را از زمین آفریدم و دوباره آنها را به آن باز میگردانم و سپس بار دیگر از آنجا بیرونشان میکنم.
آن گاه دومرتبه روحش در جسد وی باز میگردد و دو فرشته به نزد او میآیند و او را مینشانند و از او میپرسند؟ پروردگار تو کیست؟ میگوید: پروردگارمن الله است. میپرسند؟ دین تو چیست؟ میگوید: دین من اسلام است. میپرسند: این فردی که به سوی شما مبعوث گردید، که بود؟ میگوید: رسول الله. میپرسند: علمت چیست: میگوید: کتاب خدا را خواندم و به آن ایمان آوردم و تصدیقش کردم.
آن گاه منادیای از آسمان ندا میدهد: بندهام راست گفت، برایش در بهشت فرش بگسترانید و از لباسهای بهشت او را بپوشانید و دروازهای از بهشت را به رویش بگشایید.
آن گاه از نسیم و خوشبویی بهشت به او میرسد و تا آخرین نگاه چشم در قبرش وسعت داده میشود و مردی خوب صورت، خوش لباس و خوشبو به نزد وی میآید و میگوید: مژده بگیر به چیزی که تو را شادمان میگرداند. این همان روزی است که به تو وعده داده میشد! میپرسد: تو کیستی، زیرا سیمایت از خیر حکایت دارد؟ میگوید: من عمل نیک تو هستم، به خدا سوگند! تو در انجام طاعات و نیکیها میشتافتی و در معصیت و نافرمانی الله کُند بودی. پس الله به تو جزای خیر داد.
آری، به او میگوید: من عمل نیک تو هستم، مگر عمل نیک وی چه بود؟
اعمال نیک او عبارت بودند از: نماز و روزه، نیکوکاری و صدقه، گریه و خوف الله، حج و عمره، قرائت قرآن و محبت الله، سحر خیزی و خواندن نماز شب برای الله، روزه گرفتن در روزها و ترس از خدای جبار، نیک رفتاری با والدین و تحصیل علم، دعوت الی الله و جهاد فی سبیل الله، اینها بودند اعمال نیک او.
وقتی مؤمن این سیمای زیبا و نورانی را میبیند که او را مژده میدهد و شادمان میگرداند و به پیرامونش مینگرد و میبیند که قبرش فراخ گشته و رختخوابهای بهشت در آن گسترده شده است، به لباسهایش مینگرد که از بهشت برایش تدارک دیده شدهاند، میداند که این نعمتها در برابر آنچه در بهشت در انتظار او هستند، ناچیز و حقیرند، لذا میگوید: خدایا! قیامت را برپا کن تا به اهل و خانوادهام باز گردم.
آن گاه آن حضرت ج فرمود: همانا وقتی بندۀ کافر و فاسق از دنیا جدا میشود و راهی آخرت میگردد، فرشتگانی سیاه رنگ که با خود لباسهایی خشن دارند، فرود میآیند و با فاصلۀ دوری از وی مینشینند.
آن گاه فرشتۀ مرگ بر بالینش مینشیند و میگوید: ای روح خبیث! به سمت خشم و ناراضی الله بیرون بیا، و آن در جسدش متفرق میشود. سپس آن را مانند آهنی که از پشمهای خیس شده میکشند، روحش را از بدنش بیرون میآورند، در این هنگام همۀ فرشتگانی که در بین زمین و آسمان قرار دارند و فرشتگان آسمان او را نفرین میکنند.
آنگاه فرشته مرگ او را میگیرد و بلافاصله آنان او را از دست وی میگیرند و او را در آن پارچههای خشن قرار میدهند و روح بسان بدبوترین حیوان مردهای که بر روی زمین بوده است، از جسد بیرون میآید و او را بالا میبرند و بر هیچ جمعی از فرشتگان عبور نمیکنند، مگر اینکه آنان میگویند: این روح خبیث و ناپاک چیست؟ آنان میگویند: این فلانی فرزند فلانی است و از او به بدترین نامی که در دنیا داشته است، اسم میبرند تا این که به آسمان دنیا میرسند و میخواهند تا دروازه آسمان را به رویشان بگشایند، اما دروازه برایشان گشوده نمیشود. آن گاه رسول خدا این آیه را تلاوت فرمود: ﴿لَا تُفَتَّحُ لَهُمۡ أَبۡوَٰبُ ٱلسَّمَآءِ وَلَا یَدۡخُلُونَ ٱلۡجَنَّةَ حَتَّىٰ یَلِجَ ٱلۡجَمَلُ فِی سَمِّ ٱلۡخِیَاطِ﴾ [الأعراف: 40]. «درهای آسمان بر روی آنان باز نمیگردد و به بهشت وارد نمیشوند مگر این که شتر از سوراخ سوزن خیّاطی بگذرد».
آن گاه خداوند میفرماید: نامهاش را در «سجین» پایینترین طبقۀ زمین بنویسد. در این هنگام روحش به سختی پایین انداخته میشود. در این هنگام رسول خدا ج این آیه را تلاوت فرمود: ﴿وَمَن یُشۡرِکۡ بِٱللَّهِ فَکَأَنَّمَا خَرَّ مِنَ ٱلسَّمَآءِ فَتَخۡطَفُهُ ٱلطَّیۡرُ أَوۡ تَهۡوِی بِهِ ٱلرِّیحُ فِی مَکَانٖ سَحِیقٖ﴾ [الحج: 31] «کسی که برای خدا انبازی قرار دهد، انگار از آسمان فرو افتاده است (و به بدترین شکل جان داده است) و پرندگان (تکّههای بدن) او را میربایند، یا این که تندباد او را به مکان بسیار دوری (و درۀ ژرفی) پرتاب میکند».
آن گاه دوباره روحش به جسد باز میگردد و دو فرشته به نزد او میآیند و او را مینشانند و از او میپرسند: پروردگارت کیست؟ او میگوید: های، های، نمیدانم، آنان میپرسند: دینت چیست؟ میگوید: های، های، نمیدانم! باز میپرسند: این مردی که به سوی شما مبعوث گردید، کیست؟ میگوید: های، های، نمیدانم! آنان میگویند: ندانستی و از حق هم پیروی نکردی!.
آن گاه فرشتهای از آسمان ندا میدهد و میگوید: دروغ میگوید، پس برایش فرشی از آتش بگسترانید و دروازهای از آتش برویش بگشایید، آن گاه از گرما و سوزش آتش به او میرسد و چنان قبرش تنگ میگردد که پهلوهایش شکسته و درهم فرو میروند و آن گاه مردی زشت رو و بدبو، با لباسهایی پلید و زشت به نزد او میآید و میگوید: مژده باد تو را به آن روزی که وعده داده شدهای و تو را ناراحت میکند، تو در اطاعت الله کُند و در معصیت و نافرمانی الله چالاک بودی، و خداوند تو را بدترین جزا داد. میپرسد: تو کیستی؟ زیرا چهرهات از شر و بدی حکایت دارد؟ میگوید: من عمل بد تو هستم.
آری، میگوید: من عمل زشت تو هستم! مگر عمل بدش چه بود؟
عمل بد وی شرک، سوگند به غیر الله، طواف قبور، نوشیدن شراب، زنا و فحشا، ربا، گوش دادن به موسیقی بود، او در برابر افراد خیر خواه متکبر، و بر رب العالمین جسور و بیباک بود!.
در این لحظه بنده حسرت میخورد، ولی آیا حسرت خوردن دردش را درمان میکند؟!.
سخت نادم و پشیمان میگردد و آیا ریختن اشک برایش سودمند خواهد بود؟!
چرا آن گاه که به محرمات مینگریستی و مرتکب فحشا و منکر میشدی، اشک نمیریختی؟ چقدر تو را نصیحت کردند که از شرمگاهت حفاظت کن، چشم و گوشت را حفظ کن؟! اینک گریه بکنی یا خیر، از عذاب رهایی نخواهی یافت. ﴿ٱصۡلَوۡهَا فَٱصۡبِرُوٓاْ أَوۡ لَا تَصۡبِرُواْ سَوَآءٌ عَلَیۡکُمۡۖ إِنَّمَا تُجۡزَوۡنَ مَا کُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ١٦﴾ [الطور: 16]. «به آتش وارد شوید و بدان بسوزید، چه شکیبایی هم کنید و چه بیتابی، به حال شما تفاوتی نمیکند. چرا که تنها برابر کارهایی که خودتان کرده اید کیفر داده میشوید».
در این هنگام این بندۀ مسکین متوجه میگردد که آنچه پس از قبر با آن برخورد میکند، سختتر و شدیدتر خواهد بود.
آن حضرت ج فرمود: «وی میگوید: خدایا! قیامت را برپا نکن، آن گاه فردی لال، کر و کور بر قبرش گماشته میشود که چکشی در دست دارد که اگر کوهی را با آن بزند، خاک میشود، با آن چکش چنان ضربهای به او میزند که به خاک تبدیل میشود، باز دو مرتبه خداوند او را به همان حالت اولی باز میگردند و سپس ضربهای دیگر بر او وارد میکند که در اثر آن صدا و نالهای بر میآورد که جز جن و انس، همۀ موجودات آن را میشنوند»[2].
وضعیت مردم در قبرهایشان این گونه خواهد بود و وقتی مؤمن از آن با خبر میشود، خود را آماده میکند و به آن ایمان میآورد و آرزو میکند که قبرش باغی از باغهای بهشت گردد، لذا بیشتر به انجام کارهای نیک مبادرت میورزد.
دعا...
خدایا! قبرهایمان را باغی از باغهای بهشت بگردان،
و ما را از گودالیهای آتش نجات بده.