برزخ حد فاصل میان دو چیز را میگویند، چنان که خداوند در مورد دریای شور و شیرین فرموده است: ﴿بَیۡنَهُمَا بَرۡزَخٞ لَّا یَبۡغِیَانِ٢٠﴾ [الرحمن: 20]. «یعنی بین دریای شور و شیرین حایلی قرار دادیم که با هم مخلوط نشوند».
بنابراین، عالم برزخ حایلی است که بین دنیا و جهان آخرت فاصله انداخته است و فاصلۀ میان مرگ انسان تا زنده شدن را برزخ مینامند، اعم از این که در قبر دفن شود یا سوخته شود یا در دریا غرق شود و یا درندهای او را بخوردیا ...
پس هر کس بمیرد، او در عالم برزخ قرار دارد و تا روزی که مردگان زنده میشوند در این عالم بسر میبرد. خداوند میفرماید: ﴿حَتَّىٰٓ إِذَا جَآءَ أَحَدَهُمُ ٱلۡمَوۡتُ قَالَ رَبِّ ٱرۡجِعُونِ٩٩ لَعَلِّیٓ أَعۡمَلُ صَٰلِحٗا فِیمَا تَرَکۡتُۚ کَلَّآۚ إِنَّهَا کَلِمَةٌ هُوَ قَآئِلُهَاۖ وَمِن وَرَآئِهِم بَرۡزَخٌ إِلَىٰ یَوۡمِ یُبۡعَثُونَ١٠٠﴾ [المؤمنون: 99-100]. «و زمانی که مرگ یکی از آنان فرا میرسد، میگوید: پروردگارا! مرا (به دنیا) باز گرانید. * تا این که کار شایستهای بکنم و فرصتهایی را که از دست دادهام جبران نمایم. نه! (هرگز راه بازگشتی وجود ندارد). این سخنی است که او بر زبان میراند. در پیش روی ایشان جهان برزخ است تا روزی که برانگیخته میشوند»
قبر، منزل و مسکن انسان است که تا روز قیامت در آن بسر میبرد، و از زمانی که فرزند آدم، برادرش را کُشت و او را در زمین دفن کرد، انسان با قبر آشنا شده است.
نیکان به هنگام زیارت قبور پند و اندرز میگیرند و چشمانشان اشکبار شده و دلهایشان نرم و فروتن میگردد؛ زیرا میدانند که روزی در آن سکونت خواهند کرد.
بنابراین،
· قبر یعنی چه؟
· حال انسان در آن چگونه خواهد بود؟
· چرا پیامبرج به ما دستور داده است تا به زیارت قبور برویم؟
عمر بن عبدالعزیز در تشییع جنازۀ یکی از بستگانش حضور یافت و پس از آن که میت را دفن کردند، رو به مردم کرد و گفت:
ای مردم! قبر مرا صدا زد و گفت: ای عمر بن عبدالعزیز! آیا از من نمیپرسی با دوستان چگونه رفتار کردم؟ گفتم: بلی، گفت: کفنها را دریدم، بدنها را پاره کردم، خونها را مکیدم و گوشتها را خوردم.
آیا نمیپرسی با پیوندها و مفصلهای بدن چکار کردم؟ گفتم: بلی، گفت: کف دستها را از بازوها و بازوها را از عضدها و عضدها را از شانهها، و مفاصل رانها و زانوها و ساقها و قدمها را از همدیگر جدا کردم!.
آنگاه عمر بن عبدالعزیز به گریه افتاد و گفت: آگاه باشید، همانا بقای دنیا اندک است و جوانیاش پیر میشود و زندهاش میمیرد، بنابراین، مغرور و فریب خورده کسی است که به دنیا دچار غرور و فریب شود.
کجایند ساکنان زمین که مدائن و شهرها را بنا کردند، خاک با اجساد آنان و کرمها با بندها و استخوانهایشان چه کردند، آنان در دنیا بر تختهای گسترده، فرشهای منظم بسر میبردند، خدمتگزاران، آنان را خدمت کرده و اهل و خانواده گرامیشان میداشتند! وقتی از کنار آنان میگذری آنان را صدا بزن، ببین قبرهایشان چقدر با خانههایشان نزدیک است، از ثروتمندشان بپرس که از سرمایهاش چه مانده است و از فقیر بپرس از فقرش چه مانده است؟!.
از زبانهایشان بپرس که با آن سخن میگفتند، و از چشمانشان که با آن به اشیای دیدنی و لذتها مینگریستند، و از پوستهای نازک، چهرههای زیبا و بدنهای نرمشان بپرس که کرمها با آنها چکار کردند؟ رنگهای زیبا نابود شده، گوشتها خورده شده، چهرهها خاک گشته، محاسن از بین رفته، گردنها شکسته شده، اعضا ظاهر شده و و مفاصل درهم شکستهاند.
خدمتگزاران و بردگانشان کجایند؟ سرمایهها و گنجهایشان کجایند؟ سوگند به الله که برایشان فرشی نگسترانیدند و بالشت و متکایی تدارک ندیدند! آیا آنان در منازل تنهایی و دشتهای زیر زمین بسر نمیبرند؟ آیا شب و روزشان یکسان نیست؟ آیا بین آنان و عمل فاصله ایجاد نشده است؟ و آیا از دوستان و خانوادههایشان جدا نشدهاند؟
زنانشان شوهر کردند، فرزندانشان در کوچهها دور میزنند، و خویشاوندان زمینها و سرمایۀشان را تقسیم کردند! قبر برخی از آنان بینهایت فراخ و وسیع گشته و در نعمتها و لذتها بسر میبرند.
آنگاه عمر به گریه افتاد و گفت: ای کسی که فردا در قبر بسر میبری! چه چیزی از دنیا تو را فریب داده است؟ کجایند پینههای لباسهایت؟ کجایند خوشبوها و عطریاتت! با سختیهای روزگار چگونهای؟ ای وای! کِرمها اول کدام یک از دو گونهات را از بین میبرد؟ ای وای! از آن چیزی که ملک الموت برای بیرون بردن من از دنیا با من برخورد میکند و نامۀ پروردگارم را برایم میآورد؟!.
آن گاه به سختی گریست و به خانهاش بازگشت و پس از یک هفته وفات کرد. خدایش رحمت کند.
اندرز...
قبر خانۀ توست...
خواه آبادش کنی یا رهایش کنی.
امروزه با گسترش دانش و پیشرفت علوم پزشکی، نشانهها و علایم مرگ برای حاضران روشن گشته و به مرگش یقین میکنند.
اما گاهی انسان بدور از پزشک و دستگاههای پزشکی میمیرد، بنابراین، لازم است تا انسان نشانههای مرگ را بشناسد تا فرد مرده با کسی که بیهوش شده است، متمایز گردد.
بنابراین، مرگ، احکام شرعی و مسائل فقهی ویژهای دارد که بر مسلمان دانستن این مسائل و علایم و کیفیت غسل و دفن لازم است.
بنابراین،
· علایم مرگ کدامند؟
· غسل و کفن میّت چگونه است؟
· کیفیت نماز و دفت میّت چگونه است؟
مرگ نشانههایی دارد که بر میت ظاهر میگردند و برخی از آنها عبارتند از:
· خیره شدن چشمها، گویا چشم به بالای خود نگاه میکند که چیزی به دور رفته است.
· کج شدن بینی به راست یا چپ.
· سست شدن فک پایین در اثر سست شدن اعضای بدن در اغلب.
· سرد شدن جسم در اغلب.
· سکون قلب و باز ماندن ضربات آن.
بنابراین، هر گاه این علامات یا پارهای از آنها ظاهر گردید، دلیل بر مرگ بوده و وقوع آن نزدیک است.
مستحب است که جنازه را زود تجهیز نموده و به قبرستان ببرند. رسول الله ج فرمود: «هنگامی که جنازه آماده میشود و مردان آن را بر روی شانههایشان میگذارند، اگر شخص نیکی باشد، میگوید: مرا زودتر ببرید. اگر شخص ناصالحی باشد، به فغان و ناله در میآید و میگوید: وای بر من، مرا کجا میبرید؟ این آه و فغانش را بجز انسان، هر چیز دیگر میشنود. و اگر انسانها آن را بشنوند، بیهوش میافتند»[1].
همچنین سنت است که میت را زود تجهیز نموده و به دفنش اقدام نماییند. چنان که رسول خدا فرمود: «در تجهیز و تدفین جنازه شتاب کنید، زیرا اگر نیک است، پس او را به سوی خیر میبرید و اگر غیر از این است، پس چیز بدی را از گردنهایتان پایین میگذارید»[2].
انسان در زندگیاش به برخی امور اهمیت داده و اهتمام میورزد، از قبیل: جمع مال، خرید اثاث و کالا، به دست آوردن ماشینهای خوب، منزل و مسکن مرفه. همچنین به زن، فرزند و خانواده توجه خاصی مبذول میدارد و به کارش نیز اهمیت میدهد، چه کار خوبی باشد یا کار بدی.
اما هر گاه انسان بمیرد، سه چیز او را همراهی میکند، اموالش از قبیل: ماشین و... خانوادهاش از قبیل برادران و فرزندان، و عملش، اعم از این که نیک بوده است یا بد. وقتی او را دفن میکنند، دو مورد باز میگردند ویکی با او میماند.
آری، اهل و خانواده و مال و دوستان باز میگردند و عمل با او باقی میماند و در قبر با او داخل میشود. رسول خدا ج فرمود: «سه چیز میت را همراهی میکند، آن گاه دو تا باز میگردند و یکی باقی میماند: اهل، مال و عمل او را همراهی میکنند و آن گاه اهل و مال باز میگردند و عمل باقی میماند»[3].
همین که روح میت از بدن جدا میشود، از حیات دنیا به حیات برزخی منتقل میشود.
بنابراین، حیات برزخی یعنی چه؟ اوضاع و احوال ساکنان قبور چگونه است؟
به یاری الله در صفحات آینده در این مورد بحث خواهیم کرد.
وقفه...
ای دریغاااا...
ما در دنیا به اموری اهمیت میدهیم که از ما پشت میکنند
و از آنچه در قبر با ما همراه میشود، غفلت میورزیم.
باید بنده خود را قبل از فرا رسیدن مرگ آماده کند، زیرا تردیدی نیست که مرگ بر ما فرود میآید و بر بزرگ و کوچک هجوم میآورد و بنده را مهلت نمیدهد و فرصتی برایش فراهم نمیکند تا حال و وضعش را بهتر کند.
بنابراین،
· انسان چگونه خود را برای مرگ آماده میکند؟
· اعمال سودمند پس از مرگ کدامند؟
توبه و عمل صالح راهی است برای اصلاح فرد پس از مرگ.
خداوند میفرماید: ﴿وَأَنفِقُواْ مِن مَّا رَزَقۡنَٰکُم مِّن قَبۡلِ أَن یَأۡتِیَ أَحَدَکُمُ ٱلۡمَوۡتُ فَیَقُولَ رَبِّ لَوۡلَآ أَخَّرۡتَنِیٓ إِلَىٰٓ أَجَلٖ قَرِیبٖ فَأَصَّدَّقَ وَأَکُن مِّنَ ٱلصَّٰلِحِینَ١٠ وَلَن یُؤَخِّرَ ٱللَّهُ نَفۡسًا إِذَا جَآءَ أَجَلُهَاۚ وَٱللَّهُ خَبِیرُۢ بِمَا تَعۡمَلُونَ١١﴾ [المنافقون: 10-11]. «و از چیزهایی که به شما دادهایم بذل و بخشش و صدقه و احسان کنید، پیش از آن که مرگ یکی از شما در رسد و بگوید: پروردگارا! چه میشود اگر مدّت کمی مرا به تأخیر اندازی و زندهام بگذاری تا احسان و صدقه بدهم و در نتیجه از زمرۀ صالحان و خوبان شوم؟! * خداوند هرگز مرگ کسی را به تأخیر نمیاندازد هنگامی که اجلش فرا رسیده باشد. خداوند کاملاً آگاه از کارهایی است که انجام میدهید».
رسول خداج فرمود: «پنج چیز را قبل از پنج چیز غنیمت بدان، جوانی را قبل از پیری، سلامتی را قبل از بیماری، توانگری را قبل از فقر، فراغت را قبل از کار و زندگی را قبل از مرگ»[1].
اعمالی که پس از مرگ نیز سودآور خواهند بود
تلاش کردن در تربیت فرزندان، تا افراد نیک و صالحی ببار آیند و پس از مرگش برای او دعا کنند و نیز کوشش در فراگیری علوم مفید و سودمند و نشر کردن آن و صدقات جاریه که رسول خدا ج همگی این موارد را در این حدیث جمعآوری نموده است:
«هر گاه انسان بمیرد، عمل او جز از سه چیز قطع میگردد: صدقۀ جاریه، علمی که مفید و سودمند باشد، و فرزند نیک که پس از مرگش برای او دعای خیر کند»[2].
یکی از صدقات جاریه که پس از مرگ، به فرد مسلمان ملحق میگردد، چیزی است که در این حدیث وارد شده است:
«یکی از اعمال که پس از مرگ، به مؤمن ملحق میگردد، علمی است که آن را به دیگران آموخته و نشرش کرده است، یا فرزند صالح و نیکی که آن را برجا گذاشته است، یا قرآن کریمی که آن را به ارث گذاشته است، یا مسجدی ساخته و یا ساختمانی که آن را برای مسافران بنا نموده است، یا نهری را روان ساخته، و یا صدقهای که آن را در حیات و صحتش بیرون آورده است، که پس از مرگش به وی ملحق میشود»[3].
یکی دیگر از مواردی که انسان خود را برای مرگ آماده میکند، نوشتن وصیت نامه است، و سنت است که انسان توصیه کند تا بخشی از مالش را صدقه نماید، چنان که برخی از صحابه به یک سوم و برخی دیگر به چهارم مالشان توصیه نمودهاند و رسول خدا فرموده است:
«خداوند این اجازه را به شما داده است که به هنگام مرگتان به یک سوم اموالتان توصیه نمایید تا آن را صدقه کنید و به اعمال نیکتان افزوده گردد»[4].
و نیز رسول خدا ج فرمود: «مَا حَقُّ امْرِئٍ مُسْلِمٍ، لَهُ شَیْءٌ یُرِیدُ أَنْ یُوصِیَ فِیهِ، یَبِیتُ لَیْلَتَیْنِ، إِلَّا وَوَصِیَّتُهُ مَکْتُوبَةٌ عِنْدَهُ»،[5] «برای مسلمان روا نیست که قصد وصیتی داشته باشد و دو شب بیشتر بخوابد، مگر این که وصیتش را بنویسد و آن را در نزد خود نگه دارد».
عبدالله بن عمر س میگوید: از زمانی که این حدیث را از رسول خدا ج شنیدهام، هیچ شبی بر من نگذشته است، مگر این که وصیت نامۀ خودم را نوشته و نزد خود نگه داشتهام[6].
علما در مورد روح که در بدن انسان قرار دارد، اختلاف دارند. روح موجودی سبک و زنده است که در اعضای بدن مانند خون در رگها و روغن در زیتون جریان دارد، و حیات بدن به آن وابسته است، و نیز روح و نَفَس یک چیز و مسکن آنان بدن است، و هر گاه روح از بدن جدا شود، زندگی آدمی بسر میرسد.
روح مخلوق است، اما با جدا شدن از جسم نمیمیرد، و مرگ ارواح به منزلۀ جدایی و بیرون آمدن آنها از اجساد است، اما نابود نمیشوند، بلکه پس از، از بین رفتن جسد باقی میمانند و یا در نعمت و یا عذاب بسر میبرند.
حقیقت...
هر کس دیدار الله را بپسندد، الله نیز دیدار او را میپسندد،
و هر کس دیدار الله را ناگوار بداند، الله نیز دیدار او را ناگوار میداند.
هر کس در مرگ بیندیشد، متوجه میگردد که این جامی بسیار بزرگ است که بر هر کس که ایستاده یا در حرکت است، دور میزند و بندگان را از زندگی دنیا به بهشت یا دوزخ میبرد!.
و ای کاش که مرگ فقط محروم گردانیدن و جدایی اجسام و فراموش کردن زیباترین شبها و روزها میبود، که در این صورت مرگ مشکل بزرگی بشمار نمیآمد، اما مرگ دروازهای است که هر فرد در آن وارد میشود و مصیبت بزرگ آن است که پس از مرگ روی میدهد:
﴿فِی جَنَّٰتٖ وَنَهَرٖ﴾ [القمر: 54]. «در باغها و نهرها». ﴿فِی ضَلَٰلٖ وَسُعُرٍ﴾ [القمر: 24]. «در گمراهی و عذاب».
مقتضای عدالت خداوند این است که اغلب، خاتمۀ بنده بر چیزی خواهد بود که بر آن زیسته و زندگی کرده است، پس هر کس در زندگیاش به ذکر و نماز و صدقه و روزه اشتغال داشته است، خاتمهاش با نیکیها خواهد بود، و هر کس از اعمال خیر، روی برتافته و اعراض نموده است، بیم آن میرود که خاتمۀ بدی داشته باشد!.
مرگ یگانه چیزی است که موجودات، اعم از جن، انس و حیوان آن را میفهمند و نیازی به تعریف طولانی و شرح و تفصیل ندارد.
بنابراین، تعریف مرگ به طور خلاصه، جدا شدن روح از جسد است.
همچنین روح با مرگ از بین نمیرود، بلکه با جدا شدن از جسم، یا در نعمت بسر میبرد یا مورد عذاب و شکنجه قرار میگیرد و گاهی این نعمت و عذاب مخصوص روح میشود و گاهی روح و جسد هر دو مورد انعام و اکرام یا عذاب و شکنجه قرار میگیرند.
ایمان داشتن به مرگ، متضمن ایمان داشتن به این است که نابودی همۀ مخلوقات، امری قطعی و یقینی است و هر نفسی باید طعم مرگ را به چشد.
خداوند میفرماید: ﴿کُلُّ شَیۡءٍ هَالِکٌ إِلَّا وَجۡهَهُ﴾ [القصص: 88]. «همه چیز جز دات او فانی و نابود میشود».
و نیز فرموده است: ﴿کُلُّ مَنۡ عَلَیۡهَا فَانٖ٢٦ وَیَبۡقَىٰ وَجۡهُ رَبِّکَ ذُو ٱلۡجَلَٰلِ وَٱلۡإِکۡرَامِ٢٧﴾ [الرحمن: 26-27]. «همۀ چیزها و همۀ کسانی که بر روی زمین هستند، دستخوش فنا میگردند. * و تنها ذات پروردگار با عظمت و ارجمند تو میماند و بس».
و نیز فرموده است: ﴿کُلُّ نَفۡسٖ ذَآئِقَةُ ٱلۡمَوۡتِ﴾ [آل عمران: 185]. «هرکسی مزۀ مرگ ار میچشد».
ابن عباس میگوید: رسول خدا فرمود: «خدایا! به عزتت پناه میبرم که معبودی غیر از تو نیست، تو ذاتی هستی که نمیمیری و جن و انس میمیرند»[1].
مرگ به فرشتۀ مرگ سپرده شده است.
هر یکی از فرشتگان خدای رحمن، وظیفهای دارد که خداوند به او سپرده است، چنان که جبرئیل، مأمور آوردن وحی و میکائیل، فرشتۀ مأمور باران و اسرافیل، مسئول دمیدن در صور است و برخی مأمور کوهها و برخی دیگر مأمور مرگ هستند.
خداوند در قرآن کریم فرموده است: ﴿قُلۡ یَتَوَفَّىٰکُم مَّلَکُ ٱلۡمَوۡتِ ٱلَّذِی وُکِّلَ بِکُمۡ ثُمَّ إِلَىٰ رَبِّکُمۡ تُرۡجَعُونَ١١﴾ [السجدة: 11]. «بگو: فرشتۀ مرگ که بر شما گماشته شده است، (به سراغتان میآید و) جان شما را میگیرد، سپس به سوی پروردگارتان بازگردانده میشوید».
برای فرشتۀ مرگ همکارانی وجود دارد. خداوند در این مورد فرموده است: ﴿حَتَّىٰٓ إِذَا جَآءَ أَحَدَکُمُ ٱلۡمَوۡتُ تَوَفَّتۡهُ رُسُلُنَا وَهُمۡ لَا یُفَرِّطُونَ﴾ [الأنعام: 61]. «و چون مرگ یکی از شما فرا رسید، فرستادگان ما جان او را میگیرند، و کوتاهی نمیکنند».
رسول خدا ج فرمود: «آن گاه فرشتۀ مرگ ÷ میآید و بر بالینش مینشیند...»[2].
هیچ گاه فرشتۀ مرگ، روح آدمی را قبل از فرا رسیدن آن قبض نمیکند. لذا هر کدام اجل مشخصی دارد که باید آن را به پایان برساند، نه به آن اضافه میگردد و نه از آن کم میشود.
خداوند میفرماید: ﴿وَمَا کَانَ لِنَفۡسٍ أَن تَمُوتَ إِلَّا بِإِذۡنِ ٱللَّهِ کِتَٰبٗا مُّؤَجَّلٗا﴾ [آل عمران: 145]. «و هیچ کسی را نسزد که بمیرد مگر به فرمان خدا و خداوند وقت آن را دقیقاً در مدّت مشخّص و محدودی ثبت و ضبط کرده است».
این اجل انسان زمانی نوشته و ثبت میگردد که انسان در شکم مادرش قرار گرفته است، آن گونه که در حدیث آمده است:
«نطفۀ هر یک از شما مدت چهل روز در رحم مادر، جمع میشود. سپس تا چهل روز دیگر، به شکل خون بسته در میآید. و بعد از چهل روز دیگر، به پاره گوشتی، تبدیل میشود. آن گاه، خداوند، فرشتهای را میفرستد و او را به نوشتن چهار چیز، مأمور میکند. و میگوید: عمل، رزق، اجل و شقاوت یا سعادتش را بنویس».
هیچ کس نمیداند اجلش کجا فرا میرسد
خداوند میفرماید: ﴿وَمَا تَدۡرِی نَفۡسٞ مَّاذَا تَکۡسِبُ غَدٗاۖ وَمَا تَدۡرِی نَفۡسُۢ بِأَیِّ أَرۡضٖ تَمُوتُۚ إِنَّ ٱللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرُ﴾ [لقمان: 34]. «و هیچ کسی نمیداند فردا چه چیز فراچنگ میآورد، و هیچ کسی نمیداند که در کدام سرزمینی میمیرد. قطعاً خدا آگاه و باخبر است».
رسول خدا ج فرمود: «هر گاه خداوند تبارک و تعالی بخواهد بندهای را در جایی قبض روح کند، در آنجا برایش نیازی پیدا میکند»[3].
و این یک امری ملموس و قابل مشاهده است، چقدر انسان نام شهری را میشنود، ولی فکر نمیکند که روزی بدانجا برود، اما خداوند در ازل مقدر نموده است که در آنجا بمیرد، لذا وقتی زمان مرگش فرا میرسد، به خاطر علاج، تجارت یا کاری دیگر او را بدانجا میبرد و در آنجا روحش را قبض میکند.
آن حضرت ج فرمود: «هضم کنندۀ لذتها – یعنی مرگ – را به کثرت یاد کنید»[4].
عبدالله بن عمر ب میگوید: رسول الله ج دستش را بر شانهام گذاشت و فرمود: «در دنیا مانند مسافر و یا رهگذر، زندگی کن».
راوی میگوید: ابن عمر ب میگفت: هنگامی که شب شد، منتظر صبح نباش. و هنگامی که صبح شد، منتظر شب نباش. و از وقت صحت، برای زمان بیماری، بهره برداری کن. همچنین در دوران زندگی، برای مرگ ات، آمادگی کن[5].
آیا ناگوار دانستن مرگ، به معنای ناگوار دانستن دیدار با خداست؟
حضرت عایشه ل در این مورد از رسول خدا ج پرسید.
آن حضرت ج چنین پاسخ دادند: «هر کس دیدار با خدا را دوست داشته باشد، خداوند نیز دیدار با او را نیز میپسندد، و هر کس دیدار با الله را ناگوار بداند، خداوند نیز دیدار با او را ناگوار میداند. عایشه ل میگوید: من گفتم: یا رسول الله! منظور ناگوار دانستن مرگ است؟ همۀ ما مرگ را ناگوار میدانیم و آن را نمیپسندیم! آن حضرت ج فرمود: این گونه نیست، بلکه هر گاه مومن به رحمت، بهشت و خشنودی الله مژده داده شود، مشتاق دیدار و لقای الله میشود و هر گاه فرد کافر به عذاب و ناراضی الله مژده داده شود، دیدار الله را ناگوار میداند»[6].
واقعیت...
بسیاری به فرا رسیدن مرگ یقین دارند،
اما آنان که برای آن خود را آماده میکنند، اندکاند.
اینها گروه نافرمانان و گناهکاران، و انبوه غافلان و تباهکاراناند، کسانی که حب دنیا بر آنان سیطره انداخته است، لذا سکرات مرگ برایشان عذاب و پر هول و هراس بوده و میان آنان و آفریدگار جلیل فاصله انداخته است.
قرطبی آورده است که یکی از این افراد که به دنیای خود مشغول بوده و طول آرزوها او را فریفته است، وقتی در حالت احتضار قرار میگیرد و جانکندن برایش سخت میگردد، فرزندانش به دور او گرد میآیند تا با او خداحافظی نموده و میگویند: بگو: «لاإله الا الله». اما وی فریاد میزند و ناله میکند. دوباره آنان کلمۀ «لاإله الا الله» را تکرار میکنند، ولی او فریاد میزند و میگوید: فلان منزل را این گونه درست کنید و در فلان باغ این درخت را بکارید و از فلان مغازه این چیز را بردارید، و پیوسته چنین میگوید تا این که جان میدهد.
آری، مُرد و باغ و مغازه را رها کرد تا وارثانش از آنها بهره ببرند و حسرتش برای او باقی بماند.
ابن قیم میگوید: مردی که همنشین شراب خواران بود در حالت احتضار قرار گرفت، و چون زمان جدا شدن روح از جسدش فرار رسید، یکی از اطرافیانش به او نزدیک شد و گفت: فلانی! بگو: «لاإله الا الله».
اما چهرهاش متغیر شده و رنگش عوض و زبانش سنگین شد. باز دوستش کلمه را تکرار نمود و گفت: ای فلان! بگو: «لاإله الا الله». اما او نگاهی انداخت و گفت: فلانی! نه... نه... اول تو بنوش سپس من من نوشم، اول تو بنوش سپس من من نوشم، و پیوسته این جمله را تکرار میکرد تا این که جان را به آفریدگارش سپرد[1]!.
محمد بن مغیث فردی فاسق و شراب خوار بود و پیوسته عمرش را در میخانه بسر میبرد. وقتی بیمار شد و لحظۀ مرگش فرا رسید و تواناییاش سُست گردید، یکی از اطرافیانش از وی پرسید: آیا رمقی در بدنت مانده است؟ آیا میتوانی بر پاهایت بایستی؟ گفت: آری، اگر بخواهم میتوانم تا میخانه بروم! آن فرد گفت: پناه بر خدا! کاش میگفتی: میتوانم تا به مسجد بروم! آن گاه آن مرد به گریه افتاد و گفت: این بر من غالب شده است، نصیب هر فردی از روزگار آن چیزی است که بر آن عادت کرده است و من هرگز عادت نداشتهام که به مسجد بروم[2].
ابن ابی رواد میگوید: مردی، مرگش فرا رسید، اطرافیانش کلمۀ لاإله الا الله را به او تلقین میکردند، اما بین او و گفتن این کلمه حایل شد و گفتن آن بر زبانش سنگین گردید، آنان کلمه را تکرار میکردند و او را به یاد الله میانداختند، چون نفسهایش به شماره افتاد، فریاد بر آورد و گفت: من به لا إله الا الله کافرم و آنگاه فریادی زد و مُرد.
میگوید: وقتی او را دفن کردیم، در مورد او از اهلش پرسیدم، آنان گفتند: وی شراب خوار بوده است[3].
از سوء خاتمه به الله، و بلکه از مادر خباثتها و سرچشمۀ نارواییها و زشتیها به الله پناه میبریم، چرا که هر کسی در دنیا شراب بنوشد، در آخرت از آن محروم میگردد و هر کس در دنیا شراب بنوشد، بر الله است تا او را از طینة الخبال بنوشاند. گفتند: یا رسول الله! طینة الخبال چیست؟ فرمود: «عرق و عصارۀ دوزخیان»[4].
مگر این که قبل از مرگش توبه کند و خداوند او را ببخشاید.
اما آنان که گرفتار موسیقی هستند، به هنگام مرگ گرفتار بلا و مصیبت خواهند شد.
بینمازان، جنایتکارن بزرگ و دست یاران شیطان هستند، فرق میان کفر و اسلام، نماز است، و وضعیت بینمازان به هنگام مرگ سخت و رسوا کننده خواهد بود.
ابن قیم میگوید: یکی از گناهکاران در حالت احتضار قرار گرفت، اطرافیانش داد و فریاد سر داده و او را به یاد الله میانداختند و کلمۀ لا إله الا الله را به او تلقین میکردند. اما او اشک میریخت و چون بیرون آمدن روحش فرا رسید، با صدای بلند فریاد بر آورد و گفت: لاإله اله الله بگویم؟ لا إله الا الله چه سودی برایم خواهد داشت؟! یاد ندارم که یک بار برای الله نماز بخوانم، آن گاه جان سپرد[5].
آیا جایز هست که انسان به خاطر ضرر جانی یا مالی که به وی رسیده است، آرزوی مرگ کند؟
برای چنین فردی جایز نیست که آرزوی مرگ کند، چون او نمیداند که شاید به دنبال این سختی وی، آسانیای باشد؟ بلکه مناسب است تا دعای مأثوری که از آن حضرت ج نقل شده است را بر زبان آورد.
رسول خدا ج فرمود: «هیچ یک از شما به خاطر مصیبتی که به آن گرفتار میشود، آرزوی مرگ نکند. اما اگر چارهای جز این ندارد، بگوید: خدایا! تا زمانی که زندگی به نفع من است، مرا زنده نگه دار و هنگامی که مرگ به نفع من است مرا بمیران».
و نیز فرمود: «هیچ یک از شما آرزوی مرگ نکند و قبل از فرا رسیدن آن، برای آمدنش دعا نکند؛ زیرا هر گاه انسان بمیرد، عملش قطع میشود و عمر انسان چیزی جز خیر به وی نمیافزاید»[6].
بیان ...
عمل انسان، نیک یا بد، در خاتمۀ نیک یا بد وی تأثیر دارد...