از جمله اذکاری که برای فرد مسلمان معین شده که به هنگام برخاستن از خواب آن را بگوید این ذکر است:
در سنن ترمذی از ابوهریره t روایت شده که رسول اللهr فرمودند: «هرگاه یکی از شما از خواب برخاست بگوید: «الحمد لله الَّذِی عَافَانِی فِی جَسَدِی وَرَدَّ عَلَیَّ رُوحِی، وَأَذِنَ لِی بِذِکْرِهِ: سپاس و ستایش شایسته خداوندی است که عافیت را نصیب بدنم کرد و روحم را به من بازگرداند و به من اجازه داد که [دوباره] او را یاد کنم».»[1].
در این حدیث آدمی خداوند را به خاطر اعطای عافیت در بدن و سالم داشتنش از بیماری و ناخوشی مورد سپاس و ستایش قرار میدهد. همچنین او را به خاطر بازگرداندن روحش به بدن میستاید؛ بازگشتی که او را از این فرصت برخوردار میگرداند که به طاعت بیشتر و عبادت فزونتر و توجه به ذکر روی آورد، و به همین خاطر گفت: «وَأَذِنَ لِی بِذِکْرِهِ» یعنی: مرا بر انجام این کار توفیق داده و بر آن یاریم نمود، مراد از «اذن» در این حدیث همان اجازهی کَونی و تقدیری است؛ زیرا «اذن» در نصوص قرآن و سنت گاهی مراد از آن اجازه کونی و تقدیری است و گاهی نیز اجازهی شرعی و دینی، و بدیهی است که خداوند متعال به تمام بندگانش از جهت شرعی و دینی این اجازه را داده است که به ذکرش مشغول شوند و به طاعتش پای بند باشند، اما فقط زمانی از لحاظ کَونی و تقدیری اجازهی آن را به کسانی عطا فرموده که به آنان نعمت ایمان و هدایت به اسلام و توفیق انجام خیر را عطا فرموده باشد و بر این اساس هرگاه خدا به کسی از لحاظ کَونی و قَدَری اجازه داده باشد که به ذکرش مشغول باشد قطعاً او را با بزرگترین کرامتها مکرم داشته است و با توفیقش او را به انجام کارهای خیر هدایت فرموده است و این از بزرگترین مطالبی است که مستوجب حمد است. از این روی به مسلمانان اجازه داده شده است که بر این نعمت عظیم، خدا را سپاس، و به خاطر عطایا و احسانش او را شکر گویند.
خواهر و برادرم بیندیش: آنکه اجازهی ذکر را میدهد خداوند است و آنکه از ذکر بهره میبرد آدمی است، و آنکه به ذکر پاداش میدهد نیز خداوند است. خداوند سبحان به خاطر الطاف عظیم و نعمات گستردهاش خود ابتدا به بندگانش نعمت بخشیده، آنگاه به آنان به خاطر اینکه آن نعمات را [در راه ذکر او] به کار میگیرند بالاترین پاداشها را میدهد؛ لذا به پاس شکرگزاریش حمد و ستایش مختص اوست و به پاس الطافش منّت [گذاری] خاص اوست، و حمد و ستایش در دنیا و آخرت مختص اوست. در مجموع آنچه به هنگام برخاستن فرد مسلمان از خواب شایسته اوست این است که بلافاصله به ذکر خدا پرداخته و وضو گرفته و نماز برپای دارد تا به روزش برکت دهد و در آن روز سرزنده و بانشاط، و دارای عزم و اردهای قوی، و مشتاق خیر باشد و با این کار از تنبلی و کسالت و بدخلقی سالم بماند.
در صحیحین از ابوهریرهt روایت شده که رسول اللهr فرمودند: «شیطان بر فرقِ سر هر کدام از شما -وقتی که بخوابد- سه گره میزند، بر در هر گره به گوش شخص فرو میخواند: شب درازی در پیش داری، [راحت] بخواب! سپس اگر شخص بیدار شد و ذکر خدا را گفت، یک گره باز میشود و چون وضو گرفت، گره دیگر باز میشود، و چون نماز خواند، گره آخر باز میشود و او بانشاط و آرامش درون و سرحال صبح میکند و اگر بیدار نشد و تا صبح خوابید، کسل و بدگمان و پراکنده خاطر، صبح میکند»[2].
در مسند امام احمد از جابر بن عبدالله ب روایت شده که رسول اللهr فرمودند: «بر سر هر مرد و زنی در هنگامی که میخوابد، حریری هست که سه گره بر آن زده شده است. پس اگر بیدار شود و خداوند متعال را ذکر کند، یک گره باز میشود. اگر برخیزد و وضو بگیرد، یک گره دیگر باز میشود. اگر به نماز برخیزد، همه گرهها باز میشوند»[3].
این دو حدیث بیانگر آنند که شیطان به هنگامی که آدمی میخواهد بخوابد در انتهای سر او سه گره می بندد و به هنگام بستن هر گره به گوش او میخواند که: شب درازی در پیش داری، راحت بخواب، او این کار را به خاطر سست کردن و وادادن آدمی و همچنین از بین بردن عزم و اراده و همت او انجام میدهد. هنگامی که آدمی پروردگارش را یاد میکند یکی از این گرهها باز میگردد و وقتی که برخاسته و وضو میگیرد گره دوم باز میشود و وقتی که نماز میخواند سومین و آخرین گره باز شده و تنبلی و کسالت از آدمی دور شده و همتش نیرو گرفته و بانشاط میشود. سرزنده و باانرژی شده، بر انجام خیر حریص گشته و بدان روی میآورد و این بدان خاطر است که از گره شیطان رهایی یافته است و سنگینی غفلت و نسیان از او برداشته شده و رضایت خداوند رحمن را به دست آورده است.
در حدیثی دیگر چنین آمده که شیطان بر اعضای وضو فرد مسلمان گره میزند و وقتی که او برخاسته و وضو میگیرد این گرهها از او باز شده و جدا میگردند.
امام احمد و ابن حبان در صحیحاش -لفظ این حدیث از او است- از عُقبه ابن عامر t روایت کردهاند که گفت: شنیدم رسول الله r فرمودند: «مردی از امت من شب از خواب بلند میشود و با وجود ناگواری و خلاف عادت فطری، خود را برای وضو آماده میکند در حالی که شیطان بر او گرههایی بسته است. ولی هرگاه دستهای خود را بشوید، یک گره باز میشود، و وقتی که صورتش را بشوید گره دیگر باز میشود. وقتی سرش را مسح کند، گره دیگر باز میشود. وقتی پاهایش را بشوید، گره دیگر باز میشود. خداوند به فرشتگانی که از نظر ما پوشیدهاند، میفرماید: به این بنده من بنگرید او بر نفسش چیره شد تا از من حاجتش را بطلبد، این بنده من، هر چه از من بخواهد به او خواهد رسید، این بنده من، هر چه از من بخواهد به او خواهد رسید»[4].
اینها چهار گره هستند که با وضو از شخص مسلمان باز و جدا میشوند، با شستن هر دو دست یک گره باز میشود، با شستن صورت یک گره باز میشود، با مسح سر یک گره باز میشود و با شستن پاها یک گره دیگر باز میشود. اینها گرههایی واقعی هستند که شیطان بر آدمی می بندد تا او را از خیر بازدارد و او را از اطاعت خداوند منصرف گرداند.
در صحیحین از ابوهریرهt روایت شده که رسول اللهr فرمودند: «هر گاه یکی از شما از خواب بیدار شد و وضو گرفت، سه بار آب در بینی کرده و آن را بشوید زیرا که شیطان، شب را در آخر بینی او میگذراند»[5].
برخی از علما گفتهاند کسی که به هنگام خوابیدن یاد خدای را به جای آورده و اذکار مشروع را بیان داشته و با دعاهای مأثور به خدا پناه جوید در زمره کسانی قرار نمیگیرد که در این احادیث از آن صحبت شده و از این گرهها در امان میماند؛ چرا که در برخی از اذکار خواب به صراحت بیان شده که هر کس این دعاها را بخواند از سوی خدا محافظی بر او مقرر گشته و تا صبح شیطانی به او نزدیک نمیگردد[6].
در مقابل کسی که به خوابیدنش ادامه دهد و تنبلی و کسالتش کار را به جایی برساند که نماز صبح را از دست بدهد بیشک شیطان در گوش او میشاشد، همچنان که رسول اللهr از این مطلب خبر دادهاند. در صحیحین از ابن مسعود t روایت شده که گفت: نزد پیامبرr از مردی یاد شد که یک شب را تا صبح خوابید، فرمودند: «او کسی است که شیطان در گوشهایش ادرار کرده است!»[7]. این شخص شب را به صبح رسانده در حالی که همه گرهها به همان شکل باقی مانده و باز نشدهاند، علاوه بر آن شیطان در گوشهایش ادرار کرده است و همین برای ناکامی و ضرر و بدبختی یک فرد کافی است، و از ابن مسعود روایت است که فرمود: «برای ناکامی و شر و بدبختی یک فرد همین کافی است که تا صبح بخوابد و شیطان نیز در گوش او ادرار کرده، و او آن شب را با ذکر خداوند سپری نکرده باشد تا اینکه صبح شود»[8].
عاجزانه از خداوند خواهان عافیت و سلامت هستیم.
[1]- سنن ترمذی شماره [3401]، و آلبانی/ در «صحیح الجامع» شماره [329] آن را حسن دانسته است.
[2]- صحیح بخاری شماره [1142]، و صحیح مسلم شماره [776].
[3]- المسند اثر امام احمد [3/315]، و آلبانی/ در «صحیحالترغیب» شماره [614] آن را صحیح دانسته است.
[4]- المسند اثر امام احمد [4/201]، و صحیح ابنحبان شماره [2555].
[5]- صحیح بخاری شماره [3295]، و صحیح مسلم شماره [238].
[6]- بنگر به: الاستعاذه اثر ابنمفلح، چاپ شده با نامِ: مصائبالإنسان من مکائدالشیطان [ص: 75].
[7]- صحیح بخاری شماره [1144]، و صحیح مسلم شماره [774].
[8]- این مطلب را محمدبننصر در کتاب قیاماللیل [ص: 103- مختصر مقریزی] آورده است، حافظ ابن حجر در الفتح [3/29]میگوید: این مطلب موقوف بوده و اسناد آن صحیح است».
اذکار متنوعی از پیامبرr به اثبات رسیده که برای فرد مسلمان مقرر شده که به هنگام بیدار شدن از خواب آنها را بگوید، این ذکرها در مجموع دربرگیرنده اعلان یکتایی خداوند و پناه جستن به او از شر شیطان رانده شده و همچنین سپاس و ستایش خداوند به خاطر حمایت و مراقبتش از آدمی و یاری او بر انجام طاعت و ذکرش است. از جمله این احادیث: در صحیح بخاری از عُبادة بن صامت t روایت شده است که پیامبرr فرمود: «هرکس در شب از خواب بیدار شود و بگوید: «لاَ إِلهَ إِلاَّ اللهُ وَحْدَهُ لاَ شَرِیکَ لَهُ، لَهُ الْمُلْکُ وَلَهُ الْحَمْدُ وَهُوَ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ، وَالحمد لله، وَسبحان الله، وَلاَ إِلهَ إِلاَّ اللهُ، وَالله اکبر، وَلاَ حَوْلَ وَلاَ قُوَّةَ إِلاَّ بِاللهِ: هیچ معبود راستینی جز الله، وجود ندارد که یکتا است و هیچ انبازی ندارد، فرمانروایی و حمد و ستایش تنها سزاوار او است، و او بر هر چیزی تواناست، همهی ستایشها سزاوار الله است و او از هر عیب و نقصی پاک و منزه است، و هیچکس جز او سزاوار پرستش نیست، و او بزرگترین است، و هیچ حرکت و تحول، و هیچ نیرو و قدرتی وجود ندارد مگر به خواست الله».
سپس بگوید: «اَللَّهِمَّ اغْفِر لِی: خداوندا، مرا بیامرز». -یا دعا کند- از او مستجاب میگردد، و اگر وضو بگیرد و نماز بخواند نمازش پذیرفته میشود»[1].
در این حدیث فضیلت شتافتن و پرداختن به ذکر خداوند و ستایش نمودن او به هنگام بیدار شدن از خواب بیان شده، و اینکه این کار اولین کاری باشد که مؤمن به هنگام بیدار شدنش از خواب انجام دهد. این حالت برای کسی رخ میدهد که به ذکر عادت کرده و خو گرفته و بدان انس یافته است، و چنان بر او مستولی شده که در خواب و بیداریش حدیث نفسش گشته است. کسی که حال و روزش این چنین باشد اولین کاری که به هنگام برخاستن از خواب انجام میدهد اقدام به ذکر پروردگار، و تمجید و ثنا و ستایش او به شیوهای است که سزاوار اوست، و کسی که بر این حال و روز باشد به یاری خدا شایسته آن است که هرگاه چیزی درخواست کند بدو داده شود و هرگاه دعا کند دعایش مستجاب گردد.
ابن بطّال/ میگوید: «خداوند بر زبان پیامبرشr وعده داده که هرکس از خواب بیدار شود در حالی که زبانش به بیان توحید پروردگار، و اقرار به فرمانروایی او، و اعتراف به نعمت او و شکرگزاری آن مشغول باشد و همچنین با تسبیح خداوند او را از آنچه شایستهی او نیست پاک و منزه بداند و با بیان تکبیر در برابرش سر فرود آورد و با اظهار این مطلب که جز به یاری او هیچ قدرتی ندارد تسلیم او گردد، چنین کسی وقتی که خدا را بخواند حتماً او را اجابت میکند و هنگامی که نماز بگزارد نمازش پذیرفته میشود، شایسته است کسی که این حدیث را دریافت کند فرصت عمل بدان را غنیمت شمرده و نیّت خود را برای پروردگارش خالص گرداند»[2].
پیامبرr این کلمات را با کلمهی توحید «لا إله إلاَّ الله» آغاز کرده است، در حالی که با بیان «وحده لا شریک له» معنا و مفهوم آن، و آنچه را که بدان راهنمایی و ارشاد میکند مورد تأکید قرار داده است؛ چرا که در لا اله الَّا الله دو رکن عظیم وجود دارد که عبارتند از نفی و اثبات [مطلبی]، نفی در این سخن او: «لا إله» که همان نفی عبودیت و بندگی برای هر که و هر چه جز خداست، و اثبات در این سخن او: «الّا إلله» که همان اثبات عبودیت و بندگی با همه مفاهیم و معانی آن برای خداست.
با بیان «وحده لا شریک له» این دو موضوع را مورد تاکید قرار داده است، اینکه میگوید: «وحده» بیانگر تاکید بر اثبات، و اینکه میگوید: «لا شریک له» بیان تاکید بر نفی است.
این مطلب نشاندهندهی اهمیت توحید و شروع ذکر با آن و تقدیمش بر هر چه جز آن است، و همچنین تاکید بر توجه به فهم معنای آن و عمل به مضمون آن و تطبیق مقتضای آن است.
سپس میگوید: «لَهُ الْمُلْکُ وَلَهُ الْحَمْدُ وَهُوَ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ»، این کلمات براهین و دلائل توحیداند، آنکه توحید خالص از آن او است فرمانروای ملک است، کسی که شایسته و سزاوار حمد و ستایش است او بر هر چیزی توانا است، و کسی جز او شایستهی چیزی از عبادت و پرستش نیست:
﴿قُلِ ٱدۡعُواْ ٱلَّذِینَ زَعَمۡتُم مِّن دُونِ ٱللَّهِ لَا یَمۡلِکُونَ مِثۡقَالَ ذَرَّةٖ فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَلَا فِی ٱلۡأَرۡضِ وَمَا لَهُمۡ فِیهِمَا مِن شِرۡکٖ وَمَا لَهُۥ مِنۡهُم مِّن ظَهِیرٖ ٢٢﴾ [سبأ: 22].
«بگو: آنان را که به جای خداوند میپندارید [به فریاد] بخوانید. هموزن ذرهای در آسمانها و در زمین اختیار ندارند و در [تدبیرِ] آنها هیچ شرکتی ندارند و او [خداوند] از آنان پشتیبانی ندارد».
سپس میگوید: «الحمد لله، وَسبحان الله، وَلاَ إِلهَ إِلاَّ اللهُ، وَالله اکبر»، کلمات چهارگانه را نام برد که نزد خداوند محبوترین سخن و کلاماند، همچنان که در صحیح مسلم از سَمُرة بن جُندب t روایت شده که رسول اللهr فرمودند: «محبوبترین سخن نزد خداوند متعال چهار سخن است، به هر کدام آنها آغاز کنی به تو آسیب نمیرسد: سبحان الله، والحمد لله، وَلاَ إِلهَ إِلاَّ اللهُ، وَالله اکبر»[3] و در حدیثی دیگر میفرمایدr: «اینکه بگویم: سبحان الله، والحمد لله، وَلاَ إِلهَ إِلاَّ اللهُ، وَالله اکبر، برایم از [تمام] آنچه خورشید بر آن طلوع کرده، محبوبتر است»[4].
گفتن سبحان الله به معنی منزه دانستن خداوند از هر آن چیزی است که شایسته جلال و کمال او نیست، و گفتن الحمد لله بیانگر اثبات انواع کمال برای خداوند سبحان است، گفتن لا اله الَّا الله نشاندهندهی یکتایی و یگانگی خداوند و اختصاص پرستش صادقانه به اوست، و گفتن الله اکبر دربردارندهی تعظیم و بزرگداشت خداوند است و اینکه چیزی از او بزرگتر نیست.
سپس میگوید: «ولا حول ولا قوة إلا بالله» که همان کلمهی استعانت و طلب یاری است، آوردن آن در چنین زمانی بسیار به جا و مناسب است، چرا که آدمی وقتی از خواب بیدار میشود نیازمند همتی عالی و انرژی و نشاط و تلاش و کوشش است، و تنها کسی که میتواند آدمی را در کسب همه اینها یاری کند فقط خداوند یکتا است. بیان کلمه «لا حول ولا قوة إلا بالله» نشاندهندهی واگذار کردن موضوع و کار به خداوند است و اینکه حرکت و قدرتی جز به واسطهی یاری او پدید نمیآید. بیتردید آدمی مالک چیزی از کار و بار خود نیست، تدبیر و چارهای در دفع شر و زیان نداشته، و قدرتی بر جلب خیر و منفعت برای خود ندارد إلاّ به خواست و ارادهی خداوند سبحان. سپس میگوید: «[اگر بگوید:] خداوندا، مرا بیامرز -یا دعا کند- از او مستجاب میگردد». این حدیث با شک [ی از سوی راوی] بیان شده است، این احتمال هم وجود دارد که هر دو صورت موردنظر باشد یعنی: اگر شخص بعد از آن طلب آمرزش کند خداوند او را میبخشد، و اگر دعا کند خداوند دعایش را میپذیرد. سپس میگوید: «اگر وضو بگیرد و نماز بخواند نمازش پذیرفته میشود». این بخش به جدّی بودن در طاعت و داشتن انرژی و نشاط برای انجام عبادت، و ترک تنبلی و سستی و کسلی تشویق میکند. امام بخاری/ این حدیث را در صحیحاش در کتاب تهجد، باب: فضیلت کسی که شب بیدار شده و نماز بخواند، آورده است.
یعنی: بیتردید کسی که در این زمان نماز بخواند و در این حال به سوی نماز بشتابد نمازش شایستهی پذیرش است و امید پذیرش در این موقعیت بیش از دیگر موقعیتهاست.
حافظ ابن حجر/ در شرحش بر این حدیث نکتهای ظریف پیرامون توجه به این ذکر بیان داشته است، از ابوعبدالله فربری راوی [حدیث] از بخاری نقل کرده که گفت: «شبی به هنگام بیدار شدنم از خواب این ذکر را بر زبان آوردم سپس خوابیدم در خواب شخصی به نزد من آمد و این آیه را خواند:
﴿وَهُدُوٓاْ إِلَى ٱلطَّیِّبِ مِنَ ٱلۡقَوۡلِ وَهُدُوٓاْ إِلَىٰ صِرَٰطِ ٱلۡحَمِیدِ ٢٤﴾ [الحج: 24].
«و [در دنیا] به سخن پاکیزه راه یافتند و به راه [خداوندِ] ستوده راهنمایی شدند».
بیشک بیان و مداومت بر این ذکر بخشی از راه یافتن به سخن پاکیزه و جزئی از رهنمود شدن به راه [خداوندِ] ستوده است، عاجزانه از خداوند بخشنده خواهان لطف و احسانش هستیم.
از دیگر دعاهای مبارکی که رسول اللهr به هنگام رفتن به بستر خواب بر گفتن آن مداومت میورزید دعایی است که امام مسلم در صحیحاش از انس بن مالک t روایت کرده که گفته: هرگاه رسول اللهr به بستر خواب خود میرفت، میفرمود: «اَلْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَطْعَمَنَا وَسَقَانَا، وَکَفَانَا وَآوَانَا، فَکَمْ مِمَّنْ لاَ کَافِیَ لَهُ وَلاَ مُؤْوِیَ: همه حمد و ستایشها سزاوار خداوندی است که به ما غذا و آب داد، و ما را [در فراهم آوردن نیازهایمان] کفایت کرد، و به ما سرپناه عطا نمود، چه بسیارند افرادی که کفایتکننده و پناهدهندهای ندارند»[1].
این دعا به هنگام خواب فرد مسلمان دورانهای سپری شده و زمانهای رفتهای را به یادش میآورد که خداوند با اعطای غذا و نوشیدنی و برآوردن دیگر نیازها و پناه دادنش او را یاری کرده است در صورتی که در همان حال مردمانی بودهاند که غذایی گیرشان نیامده که سیرشان کند و یا نوشیدنی نیافتهاند که تشنگیشان را برطرف کرده و سیرابشان کند و یا لباسی نداشتهاند که آنان را بپوشاند و یا مسکنی نداشتهاند که در آن آرامش یافته و پناهشان دهد بلکه حتی کسانی بودهاند که بر اثر قحطی و کمبود شدید مواد غذایی جان مردهاند؛ لذا کسی که خداوند با غذا و نوشیدنی، او را مفتخر نموده و با برآوردن نیازها و اعطای سرپناه بر او منّت نهاده واجب است که نعمت عظیم خداوند و لطف و احسان گستردهاش را بر خود دریابد و درک کند که این خداوند است که آب و غذا را برایش فراهم کرده و با یاری و پناه دادن او را مورد اکرام خود قرا داده است، شکر نعمت سبب استمرار و افزایش آن میشود، خداوند والا و بلندمرتبه میفرماید:
﴿وَإِذۡ تَأَذَّنَ رَبُّکُمۡ لَئِن شَکَرۡتُمۡ لَأَزِیدَنَّکُمۡۖ وَلَئِن کَفَرۡتُمۡ إِنَّ عَذَابِی لَشَدِیدٞ ٧﴾
[إبراهیم: 7].
«و آنگاه که پروردگارتان اعلام داشت که اگر سپاس گزارید به شما افزون دهم و اگر کفر ورزید، [بدانید که] عذابِ من سخت است».
فزونی و افزایش پیوسته به همراه شکر است، و لذا گفته شده: «هرگاه حال و روزت رو به فزونی و افزایش نبود رو سوی شکر آر»، یعنی: هرگاه به شکرگزاری روی آوری نعمتی که همراه و همدم توست فزونی مییابد.
اینکه میگوید: «الحمد لله الذی اطعمنا وسقانا...» دربرگیرندهی ثنا و ستایش خداوند سبحان به خاطر الطاف فراوان، و احسان و عطاهای مستمر، و موهبتهای بسیار، و گستردگی لطف، و نعمتهای ارزشمند و گرانبهای اوست. تنها خداوند سبحان شایستگی حمد و ثنا و ستایش را دارد.
اینکه میگوید: «وَکَفَانَا» یعنی: شرّ هر چیز مضری را از ما دفع کرده و ما را از زیان و آزار بلاها و مصیبتها مصون داشته است، گفته شده: معنای آن این است که: تمام امور ما را کفایت کرد و نیازهایمان را برآورد. ایرادی نیست که هر دو معنا هم موردنظر باشد، چرا که هر کدام داخل در معنای «الکفایه» بوده، تحت مفهوم آن قرار میگیرد. اینکه میگوید: «وآوانا» یعنی: خانهای برای ما مهیا کرد که در آن بیاساییم، و مسکنی به ما ارزانی داشت تا در آن قرار گیریم و ما را به منزل بازگرداند تا در آن آرامش یابیم، و ما را همچون حیوانات بدون مسکن و مأوی پخش ننمود، خداوند به خاطر این نعمت بر بندگانش منّت نهاده و میفرماید:
﴿وَٱللَّهُ جَعَلَ لَکُم مِّنۢ بُیُوتِکُمۡ سَکَنٗا﴾ [النحل: 80].
«خدا است که خانههایتان را محل آرامش و آسایشتان گردانده است».
یعنی: در آن آرام میگیرید، و شما را در برابر سرما و گرما محافظت میکند، و از چشمها مخفی میدارد، و شما و کسانی را که سرپرستی میکنید در آن جمع میشوید، در وجود خانه مصالح و منافعی نهفته که نمیتوان به تمامی آن را دریافت، سپاس و ستایش خداوندی را که نعمت داد و بسیار هم داد، و عطا کرد و فراوان هم عطا کرد، سپاس و ستایش بسیار و پاک و مبارک مخصوص خداوند است چنان که پروردگار دوست داشته باشد و خشنود گردد. از جمله وردهای مأثور به هنگام خواب، وردی است که در صحیحین از علی بن ابیطالب t به اثبات رسیده که گفت: فاطمه ل پیش پیامبرr آمد و خواهان خدمتکاری شد. پیامبرr فرمود: «آیا تو را به چیزی خبر ندهم که بهتر از آن است برای تو؟! هنگام خوابیدن سی و سه بار سبحان الله، و سی و سه بار الحمد لله، و سی و چهار بار الله اکبر بگو». علی t گوید: «پس از [فرمایش پیامبر] اینها را ترک نکردم.» به او گفته شد: و نه در شب جنگ صفین؟ گفت: «حتّی در شب جنگ صفین هم آن را ترک نکردم»[2].
این فاطمه t دختر رسول اللهr است که از سختی آسیاب کردن و حمل آب و انجام کارهای روزمره نزد رسول اللهr شکایت میکند و خواهان خدمتکاری میشود تا از رنج و سختی این کارها از دوش او کاسته شود. در سنن ابوداود از علی t در توصیف سختیهایی که فاطمه ل در کارهای منزل متحمل میشد روایت شده که گفت: «فاطمه آنقدر با آسیاب دستی گندم را آرد میکرد که تا آنکه بر روی دستش اثر مینهاد، و آنقدر با مشک آب میآورد که آثارش بر گردن او پیدا بود و آنقدر خانه را جارو میکرد که لباسهایش خاک آلود میشد»[3].
پیامبرr او را به چیزی بهتر از خدمتکار راهنمایی میکند، میفرماید: «آیا تو را به چیزی خبر ندهم که بهتر از آن است برای تو؟!» یعنی از وجود خدمتکار بهتر است، در این بیان اندرزی نیکو و تشویقی کامل وجود دارد که بر کسی پوشیده نیست، وقتی که جان و دل فاطمه آماده و مهیای آشنایی با این موضوعی شد که بهتر از آن چیزی است که او درخواستش را نموده، پیامبرr به او فرمود: «به هنگام خواب سی و سه بار سبحان الله، و سی و سه بار الحمد لله، و سی و چهار بار الله اکبر بگو». یعنی: وقتی به درون بستر خوابت رفتی سی و سه بار سبحان الله، و سی و سه بار الحمد لله، و سی و چهار بار الله اکبر بگو، مجموع این اذکار میشود صد ذکر.
فاطمه ل از شنیدن این خیر عظیم که اندرزگوی امین r او را بدان راهنمایی نمود خشنود شد، همسرش علی t نیز از شنیدن آن خشنود گشت، تا آنجا که گفت: «هیچ گاه گفتن آن را ترک نکردم». یعنی: بعد از آنکه این مطلب را از رسول اللهr شنیدم، و در روایتی دیگر میگوید: «از زمانی که این ذکرها را از پیامبر خدا r شنیدهام هیچگاه گفتن آنها را ترک نکردهام». از او سؤال شد: آیا در شب [جنگ] صفین نیز آن را ترک نکردی؟ یعنی: آیا گفتن این کلمات را در آن شب نیز ترک نکردی. منظور از شب صفین همان شب جنگ معروف در صفین در نزدیکی فرات است، جنگی که میان او و اهالی شام رخ داد، او t گفت: «و نه در شب صفین». یعنی: گفتن این کلمات را دیگر ترک نکردم حتی در شب صفین نیز، واضح است که آدمی به هنگام برخی مشکلات و سختیها به اموری که پیشتر بدان توجه نموده و بر مداومت انجامشان خو گرفته، غفلت ورزیده و دچار فراموشی میشود. اما ایشان t گفتن این کلمات را ترک نمیکند حتی در آن شب نیز، این مطلب بیانگرشدت مداومت بر انجام این کار و توجه ویژه و اشتیاق کاملش به چنین کاری است.
علما با استناد به این حدیث استدلال نمودهاند که از جمله فضیلتهای ذکر و فواید عظیم آن این است که به ذکرکننده قدرت بدنی و سلامتی و نشاط و همت میبخشد، در همین خصوص ابن قیم/ میگوید: «ذکر چنان قدرتی به ذاکر میدهد که او به همراه آن، کارهایی انجام میدهد که بدون آن توان انجام آن کار را ندارد، من خود شاهد اموری عجیب از قدرت شیخ الاسلام در راه رفتن و سخن گفتن و شهامت و نویسندگی ایشان بودهام...».
سپس حدیث پیشین علی t را نقل کرده و به دنبال آن میگوید: «گفته شده: بیتردید ثبات بر انجام این ذکر قدرتی را در بدن آدمی ایجاد میکند که او را از خدمتکار بینیاز میسازد»[4].
همچنین از شیخ الاسلام ابن تیمیه/ نقل میکند که گفت: «چنین به ما رسیده که هرکس بر گفتن این کلمات مداومت ورزد دچار کوفتگی عضلات نشده و در کاری که انجام میدهد متحمل اذیت و آزار نمیگردد»[5].
از خداوند میطلبیم که همگی ما را بر گفتن این ذکر و دیگر امور خیر موفق گرداند. به راستی که او شنوندهی دعا و اجابتکننده آن است.
از دعاهای عظیمی که پیامبرr تشویق میکرده کسی که به رختخوابش میرود بر آن مداومت ورزیده و بدان توجه نماید ذکری است که در صحیح مسلم از ابوهریره t روایت شده که گفته: رسول اللهr به ما فرمان میداد که هرگاه به رختخوابمان رفتیم بگوییم: «اَللَّهُمَّ رَبَّ السَّمَوَاتِ، وَ رَبَّالْأَرْضِ، وَ رَبَّالْعَرْشِ الْعَظِیمِ، رَبَّنَا وَ رَبَّ کُلِّ شَیْءٍ، فَالِقَ الْحَبِّ وَ النَّوَی، وَ مُنْزِلَ التَّوْرَاهِ وَ الإِنْجِیِلِ وَ الْفُرْقَانِ، أَعُوذُبِکَ مِنْ شَرِّ کُلِّ دَابَّهٍ أَنْتَ آخِذٌ بِنَاصِیَتِهَا، اَللَّهُمَّ أَنْتَ الأَوَّلُ فَلْیَسْ قَبْلَکَ شَیْءٌ، وَ أَنْتَ الآخِرُ فَلَیْسَ بَعْدَکَ شَیْءٌ، وَ أَنْتَ الظَّاهِرُ فَلَیْسَ فَوْقَکَ شَیْءٌ، وَ أَنْتَ البَاطِنُ فَلَیْسَ دُونَکَ شَیْءٌ، اِقْضِ عَنَّا الدَّیْنَ، وَ أْغْنِنَا مِنْ الْفَقْرِ: خدایا، ای پروردگار آسمانها و پروردگار زمین و پروردگار [و صاحب] عرش عظیم، ای پروردگار ما و پروردگار همه چیز، ای شکافنده [و رویانندهی] دانه و هسته، و ای نازلکنندهی تورات و انجیل و قرآن، از شرّ هر جنبندهای که زمامش در دست تو است به تو پناه میآورم، تو نخستین هستی و پیش از تو چیزی نبوده است و تو آخرین هستی، و بعد از تو چیزی وجود نخواهد داشت، تویی ظاهر و چیزی بالاتر از تو نیست، و تویی باطن و هیچ چیزی پایینتر از تو وجود ندارد، بدهیهای ما را ادا کن و ما را از فقر بینیاز گردان»[1].
این دعا، دعایی عظیم است برای شخص مسلمان بهتر است که هر شب به هنگام رفتن به رختخوابش آن را خوانده و بر آن مداومت ورزد، این دعا دربرگیرنده توسلهایی عظیم به خداوند است. توسل به ربوبیّت و پروردگاری او بر هر چیزی، ربوبیتش بر هفت آسمان و هفت زمین[2] و عرش عظیم، و توسل به فرو فرستادن کلام عظیم و وحی روشنگرش؛ که آدمی را در کنف حمایت خود گیرد و با عنایتش از او مراقبت کند و او را از تمامی شرور حفاظت نماید، و [همچنین این دعا] دربرگیرنده توسل به خداوند با برخی نامهای والایش است که بیانگر کمال و جلال و عظمت و احاطه خدا بر هر چیزی است برای اینکه قرضها و وامهای او را ادا کند و او را از فقر و تنگدستیاش رها نماید.
اینکه میگوید: «اَللَّهُمَ رَبَّ السَّمَوَاتِ، وَرَبَّ الأَرْضِ، وَرَبَّالْعَرْشِالْعَظِیمِ» یعنی: ای آفریننده و پدیدآورنده و به وجودآورنده این کائنات عظیم از نیستی و عدم. به خاطر عظمت و بزرگی این آفریدهها و کثرت نشانههای روشن و مفاهیم تابناکشان بر کمال آفریننده و عظمت ابداعکننده آنها، به طور خاص از آنها نام برده شده است والاّ همه مخلوقات، کوچک و بزرگ، ریز و درشتشان دربردارنده دلیلی روشن بر کمال خالق سبحان است.
وفی کلِّ شیء له آیه |
|
تدل علی انه الواحد |
در هر چیزی برای او نشانهای است که بیانگر یکتایی و بیهمتایی اوست.
به همین خاطر به دنبال این دعا میگوید: «رَبَّنَا وَرَبَّ کُلِّ شَیْءٍ» و این تعمیم بعد از تخصیص است تا چنین گمان نرود که مسأله فقط مربوط به مواردی است که از آنها نام برده شده است.
اینکه میگوید: «رَبَّ الْعَرْشِ العَظِیمِ» بیانگرعظمت عرش است و اینکه عرش بزرگترین آفریده است. در حدیث به نقل از پیامبرr آمده است که ایشان فرمودند: «عظمت کرسی در مقایسه با عرش همچون حلقهای از آهن است که در بیابانی بزرگ از زمین انداخته شده باشد»[3]. وقتی که این آفریده از این عظمت و بزرگی و ظرفیت برخوردار باشد حال آفریننده و پدیدآورندهاش چگونه است؟
اینکه میگوید: «فَاِلقَ الْحَبِّ وَالنَّوَی» فالق (شکافنده) از فَلْق به معنی شکاف و ترک است، یعنی: کسی که دانهی غذا و هستهی خرما و... را میشکافد تا از دل آن درختان و کشتزارها را بیرون کشد، بیتردید گیاهان یا عبارتند از درختان که اصل آنها از هسته میوه است، یا عبارتند از مزارع و کشتزارها که اصل آنها از دانههاست. این خداوند سبحان است که به خاطر کمال قدرت و نوآوری در آفرینش این هسته و دانه خشک را که همچون سنگی است که رشد نکرده و فزونی نمییابد، میگشاید. هسته و دانه شکافته شده و مزارع وسیع و درختان بزرگ از آن سربرمیآورند، در این دگرگونی نشانهای تابناک بر کمال پدیدآورنده نوپرداز و عظمت خالق سبحان وجود دارد، خداوند میفرماید:
﴿۞إِنَّ ٱللَّهَ فَالِقُ ٱلۡحَبِّ وَٱلنَّوَىٰۖ یُخۡرِجُ ٱلۡحَیَّ مِنَ ٱلۡمَیِّتِ وَمُخۡرِجُ ٱلۡمَیِّتِ مِنَ ٱلۡحَیِّۚ ذَٰلِکُمُ ٱللَّهُۖ فَأَنَّىٰ تُؤۡفَکُونَ ٩٥﴾ [الأنعام: 95].
«خداوند شکافنده دانه و هسته است. زنده را از مرده بیرون میآورد و بیرونآورنده مرده از زنده است. این است خداوند، پس [از حق] به کجا برگردانده میشوید؟».
اینکه در این دعا میگوید: «وَمُنْزِلَ التَّوْرَاةِ وَالإِنْجِیلِ وَالْفُرْقَانِ» دربرگیرندهی توسل به خدا به واسطهی این کتابهای عظیمی است که فرو فرستاده و مشتمل بر هدایت آدمیان و رستگاری و خوشبختیشان در دنیا و آخرت است. به طور خاص از این سه کتاب نام برد چرا که بزرگترین کتابهایی هستند که خداوند آنها را فرو فرستاده است، نام آنها را براساس ترتیب زمانی نازل شده بیان کرده است، ابتدا تورات را نام برده که بر موسیu نازل شده، سپس از انجیل یاد کرده که بر عیسیu نازل گردیده، سپس از فرقان -یا همان قرآنکریم- که بر محمدr نازل شده، نام برده شده است.
این مطلب بیانگر آن است که این کتابها کلام خداوندند و از سوی او فرو فرستاده شدهاند و غیرمخلوق میباشند و به همین خاطر در این دعا میان آنها تفاوت قائل شد. درباره مخلوقات گفت: «رَبَّ» و «فَالِقَ»، و در خصوص کلام خداوند و وحی او گفت: «مُنْزِلَ»، این مطلب ردّی است بر نظریه اهل بدعت و هوی. یعنی کسانی که میگویند کلام خداوند مخلوق است، خدا بسیار والاتر است از آنچه میگویند، او پاک و منزه بوده و از آنچه او را وصف میکنند بسی برتر است.
پس از بیان این توسلهای عظیم میگوید: «أَعُوذُبِکَ مِنْ شَرِّ کُلِّ دَابَّهٍ أَنْتَ آخِذٌ بِنَاصِیَتِهَا» این آغاز بیان خواسته و نیاز و حجت آدمی از پروردگارش است، اینکه میگوید: «أَعُوذُبِکَ» یعنی: به تو پناه آورده و متوسل شده و متمسک میشوم «من شر کل دابة أنت آخذ بناصیتها» «دَابَّة» یعنی هر جنبندهای که بر روی زمین حرکت کند و تمامی موجوداتی که بر روی شکمشان میخزند و یا بر روی دو و یا چهار پا حرکت میکنند را شامل میشود، خداوند متعال میفرماید:
﴿وَٱللَّهُ خَلَقَ کُلَّ دَآبَّةٖ مِّن مَّآءٖۖ فَمِنۡهُم مَّن یَمۡشِی عَلَىٰ بَطۡنِهِۦ وَمِنۡهُم مَّن یَمۡشِی عَلَىٰ رِجۡلَیۡنِ وَمِنۡهُم مَّن یَمۡشِی عَلَىٰٓ أَرۡبَعٖۚ یَخۡلُقُ ٱللَّهُ مَا یَشَآءُۚ إِنَّ ٱللَّهَ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرٞ ٤٥﴾
[النور: 45].
«و خداوند هر جانوری را از آب آفریده است که برخی از آنهاست که بر شکم خویش میخزند و برخی از آنهاست که بر روی دو پا راه میروند. و برخی از آنهاست که بر روی چهارپا راه میروند. خداوند هر چه میخواهد میآفریند. بیگمان خداوند بر هر کاری تواناست».
اینکه میگوید: «انت آخذ بناصیتها» بیانگر آن است که همه آفریدهها تحت استیلا و قدرت خداوندند، و او زمامشان را در دست دارد و بر انجام چنین کاری تواناست، هر آنگونه که بخواند در آن دخل و تصرف کرده و بر اساس آنچه اراده کند بر آن حکم میکند.
خداوند متعال به نقل از هود u میفرماید:
﴿إِنِّی تَوَکَّلۡتُ عَلَى ٱللَّهِ رَبِّی وَرَبِّکُمۚ مَّا مِن دَآبَّةٍ إِلَّا هُوَ ءَاخِذُۢ بِنَاصِیَتِهَآۚ إِنَّ رَبِّی عَلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِیمٖ ٥٦﴾ [هود: 56].
«من بر خداوند، پروردگارِ خود و پروردگار شما توکل کردهام. هیچ جنبندهای نیست مگر آنکه او [خداوند] بر هستیاش چیره است. به راستی پروردگارم [در حقّ مملوکانش] بر راه راست است».
سپس در مقام توسّل به خدا با برخی از نامهای نیکو و صفات والایش میگوید: «اَللَّهُمَّ أَنْتَ الأَوَّلُ فَلَیسَ قَبْلَکَ شَیْءٌ، وَأَنْتَ الآخِرُ فَلَیْسَ بَعْدَکَ شَیْءٌ، وَأَنْتَ الظَّاهِرُ فَلَیْسَ فَوْقَکَ شَیْءٌ، وَأَنْتَ البَاطِنُ فَلَیْسَ دُونَکَ شَیْءٌ» این مطلب بیانگر نخستین بودن خداوند و اینکه او پیش از هر چیزی بوده، و ابدیت او و بقا و ماندگاریش پس از هر چیزی، و علّو او بر آفریدههایش و استقرارش بر عرش، و تفوق او است. همچنین بیانگر آن است که او آشکاری است که چیزی فراتر از او نیست، و اینکه به آفریدههایش نزدیک بوده و بر آنان احاطه دارد و پنهانی است که چیزی پایینتر از او نیست. محور این نامهای چهارگانه بر بیان احاطه پروردگار است، این احاطه به دو شیوه است: 1- از لحاظ زمان 2- از لحاظ مکان، نامهای الاول و الآخر خداوند بیانگر احاطه زمانی و نامهای الظاهر و الباطن او بیانگر احاطهی مکانی خداوند هستند. این مستلزم تفسیر پیامبرr است و تفسیری کاملتر از تفسیر او وجود ندارد.
اینکه میگوید: «اِقْضِ عَنَّا الدَّیْنَ، وَأْغْنِنَا مِنْ الْفَقْرِ» طلب و درخواست برآورده شدنشان از سوی خدا، بعد از بیان آن توسل جستنها است.
اینکه میگوید: «اِقْضِ عَنَّا الدَّیْنَ» یعنی: به جای ما حقوق خداوند و حقوق بندگان از همه نوع را بپرداز، این جمله بیانگر تبری جستن آدمی از نیرو و قدرت و توان خود است، و اینکه هیچ قدرت و توانی ندارد مگر به واسطه قدرت و توانی که خداوند بلندمرتبه به او ارزانی میدارد.
این که میگوید: «وَأْغْنِنَا مِنْ الْفَقْرِ»، غنا همان بینیازی است، و فقر یعنی تهی بودن از نعمت، فقیر کسی است که حداقل گذران خود را دارد یا اصلاً چیزی ندارد.
واضح است که بدهکاری و فقیری هر دو غم و اندوهی عظیماند که گاه آدمی را دچار بیخوابی و بدخوابی میکنند، وقتی که آدمی با این توسل جستنهای والا به خداوند پناه برده و از او طلب یاری و کمک نماید در این هنگام جان و روحش آسوده و آرام گشته، و قلبش راحت و خرسند میگردد، چرا که او [حل] مشکل و دغدغهاش را به کسی سپرده که زمام امور و کلیدهای آسمانها و زمین در دست اوست، و به کسی پناه برده که چون اراده چیزی را نماید کافی است بگوید: «شو»، آن چیز صورت میپذیرد، و چگونه قلب آرام نگیرد در حالی که به کسی متوسل شده که این جایگاه و مقام اوست؟
از دیگر اذکار عظیمی که نبیاکرمr به هنگام خوابیدن و بیدار شدن به طور مرتب آن را انجام میداده ذکری است که امام بخاری در صحیحاش به نقل از حذیفه بن یمان t آورده که گفته: هنگامی که پیامبرr میخواست بخوابد میفرمود: «بِاسْمِکَ اَللَّهُمَّ أَمُوتُ وَ أَحْیَا: خداوندا با نام تو میمیرم و با نام تو زنده میشوم». و زمانی که از خواب بیدار میشد، میفرمود: «الحمد لله الَّذِی أَحْیَانَا بَعْدَ مَا أَمَاتَنَا وَإِلَیْهِ النُّشُورُ: حمد و ستایش مخصوص خداوندی است که ما را پس از آنکه میراند، زنده کرد و بازگشت ما به سوی اوست»[1]. و در روایتی دیگر: «وقتی پیامبرخداr به بسترش میرفت»[2].
اینکه میفرماید: «بِاسْمِکَ اَللَّهُمَّ»، یعنی: با نام تو یا الله، باء در اینجا معنای استعانت و یاری میدهد، و معنای آن چنین است: با استعانت و یاری از تو میخوابم در حالی که خواهان حفظ و مراقبت توأم، و به حمایت و سلامت و عافیت از سوی تو امیدوارم.
اینکه میفرماید: «أَمُوتُ وَأَحْیَا» یعنی: من در این حال نامت را به یاد آورده و ذاکرم، و با یاد نام تو زنده شده و با یاد آن میمیرم، بیان این جمله اشاره به این مطلب است که فرد مسلمان به هنگام خواب و بیداری و در تمامی امور زندگیش یک چشم برهم زدن هم از ذکر و یاد پروردگارش بینیاز نیست، حال این اوست که به هنگام خواب کارهایش را با یاد خدا به پایان میرساند و به هنگام بیدار شدن اولین کارش یاد خداست، سپس او در هر زمانی بر یاد خدا مداومت میورزد، با یاد خدا زنده شده و با یاد او میمیرد و با یاد او در روز قیامت برانگیخته میشود.
اینکه به هنگام خواب میگوید: «بِاسْمِکَ اَللَّهُمَّ أَمُوتُ» نشاندهندهی آن است که خواب، مرگ و وفات نامیده میشود، هر چند که در این حالت زندگی در آن وجود دارد، از جمله خداوند میفرماید:
﴿ٱللَّهُ یَتَوَفَّى ٱلۡأَنفُسَ حِینَ مَوۡتِهَا وَٱلَّتِی لَمۡ تَمُتۡ فِی مَنَامِهَاۖ فَیُمۡسِکُ ٱلَّتِی قَضَىٰ عَلَیۡهَا ٱلۡمَوۡتَ وَیُرۡسِلُ ٱلۡأُخۡرَىٰٓ إِلَىٰٓ أَجَلٖ مُّسَمًّىۚ﴾ [الزمر: 42].
«خداوند ارواح را به هنگام مرگ انسانها و در وقت خواب انسانها برمیگیرد. ارواح کسانی را که فرمان مرگ آنان را صادر کرده است نگاه میدارد، و ارواح دیگری را [که هنوز صاحبانشان اجلشان فرا نرسیده به تن] بازمیگرداند تا سرآمد معیّنی».
و به همین خاطر در ادامه و تکمیل این حدیث به هنگام بیدار شدن میگوید: «الحمد لله الَّذِی أَحْیَانَا بَعْدَ مَا أَمَاتَنَا» اشاره میکند به خواب که بر آدمی واجب است [و بخشی از زندگی اوست]. فرد خوابیده شبیه مرده است، چرا که حرکت در او متوقف شده، و قدرت تشخیص از بین میرود، و به همین خاطر تکلیف از او ساقط میگردد تا اینکه از خواب بیدار گردد.
خواب نشانهای از نشانههای عظیم خداوند است که بیانگر کمال و عظمت خالق سبحان و شایستگیاش جهت عبادت است که کسی جز او چنین شایستگی را ندارد، خداوند سبحان زنده جاویدی است که نمیمیرد، و چرت و خواب او را فرا نمیگیرد، خداوند میفرماید:
﴿وَمِنۡ ءَایَٰتِهِۦ مَنَامُکُم بِٱلَّیۡلِ وَٱلنَّهَارِ وَٱبۡتِغَآؤُکُم مِّن فَضۡلِهِۦٓۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَٰتٖ لِّقَوۡمٖ یَسۡمَعُونَ ٢٣﴾ [الروم: 23].
«و از نشانههای [قدرت و عظمت] خدا، خواب شما در شب و روز است، و تلاش و کوششتان برای [کسب و کار و] بهرهمندی از فضل خدا. قطعاً در این [امور] دلایلی است برای کسانی که گوش شنوا داشته باشند».
همچنین از دیگر نشانههای رحمت الهی بر بندگانش آن است که زمانی را برای استراحت و آسایش آنان اختصاص داده است همچنان که میفرماید:
﴿وَمِن رَّحۡمَتِهِۦ جَعَلَ لَکُمُ ٱلَّیۡلَ وَٱلنَّهَارَ لِتَسۡکُنُواْ فِیهِ وَلِتَبۡتَغُواْ مِن فَضۡلِهِۦ وَلَعَلَّکُمۡ تَشۡکُرُونَ ٧٣﴾ [القصص: 73].
«و از رحمت خود شب و روز را برایتان مقرر داشت تا در آن [شب] آرام گیرید و تا [در روز] از فضل او [روزیِ خویش] بجویید و باشد که سپاس بگزارید».
از جمله درسهای آموزنده و عظیم خواب این است که یادآوری مرگ به آدمی است. مرگی که پایان [فرصت] هر انسانی است و فرجام هر زندهای است جز زنده جاویدی که نمیمیرد، و در بیدار شدن از خواب نشانه است بر قدرت خداوند سبحان بر برانگیختن اجساد بعد از مرگشان و زنده کردنشان بعد از وفاتشان و به همین خاطر به هنگام بیدار شدن میگوید: «الحمد لله الَّذِی أَحْیَاَنا بَعْدَ مَا أَمَاتَنَا وَإِلَیْهِ النُّشُور» نشور همان برانگیخته شدن روز قیامت و زنده شدن پس از مرگ است، لذا بیدار شدن دوباره پس از خواب -که همان مرگ است و پیشتر بیان شد- توجه دادن به اثبات برانگیخته شدن بعد از مرگ در روز قیامت است همان روزی که مردمان در پیشگاه پروردگار جهانیان برپا میایستند. در ادب المفرد از براء بن عازب روایت شده که رسول اللهr هرگاه میخواست بخوابد، دستش را زیر گونه راستش مینهاد و میفرمود: «اَللَّهُمَّ قِنِی عَذَابَکَ یَوْمَ تَبْعَثُ عِبَادَکَ» «خداوندا، مرا در روزی که بندگانت را برمیانگیزی از عذابت در امان دار»[3].
اینکه میگوید: «الحمد لله الذی أحیانا بعد ما اماتنا» یعنی خداوند را به خاطر این نعمت عظیم و فضل بزرگ که زنده کردن بعد از مردن یعنی: بیدار کردن بعد از خواب است، حمد و ستایش میکند. واضح است که آدمی به هنگام خواب از بهره بردن از این زندگی و توانایی بر انجام عبادات بازمانده و متوقف میشود و هنگامی که بیدار میشود این مانع از او مرتفع میگردد، لذا او خداوند را به خاطر این هدیه و انعام ستایش کرده و به خاطر این عطا و بزرگداشت شکر میکند.
از جمله نکات زیبایی که به تمامی در ارتباط با این مفهوم بوده و کاملا با آن منطبق است حدیثی است که امام بخاری و امام مسلم از ابوهریره t روایت کردهاند که گفت: پیامبرخداr فرمود: هرگاه یکی از شما به بستر خوابش رفت باید ابتدا بسترش را با کنارهی لباسش بتکاند، زیرا نمیداند بعد از اینکه آن را ترک کرده چه چیزی در آن داخل شده است، سپس بگوید: «بِاسْمِکَ رَبِّی وَضَعْتُ جَنْبِی وَبِکَ أَرْفَعُهُ، إِنْ أَمْسَکْتَ نَفْسِی فَارْحَمْهَا، وَإِنْ أَرْسَلْتَهَا فَاحْفَظْهَا بِمَا تَحْفَظُ بِهِ عِبَادَکَ الصَّالِحِینَ: پروردگارا، با نام تو پهلویم را بر بستر میگذارم [و به خواب میروم و] به خواست تو [بیدار میشوم] و پهلویم را از بستر بلند میکنم، اگر [در خواب] جانم را گرفتی آن را مورد رحمت خود قرار ده، و اگر آن را به من بازگرداندی که از آن محافظت فرما، همانطوری که از بندگان صالحت محافظت مینمایی»[4].
حدیثی شبیه این را امام مسلم در صحیحاش از عبدالله بن عمر ب روایت کرده که: او به مردی سفارش نمود که وقتی برای خوابیدن به بستر خوابش رفت بگوید: «اَللَّهُمَّ أَنْتَ خَلَقْتَ نَفْسِی، وَ أَنْتَ تَوَفَّاهَا، لَکَ مَمَاتُهَا وَ مَحْیَاهَا، إِنْ أَحْیَیْتَهَا فَاحْفَظْهَا، وَ إِنْ أَمَتَّهَا فْاغْفِرْلَهَا، اَللَّهُمَّ أَسْأَلُکَ الْعَافِیَهَ: خداوندا، تو جان مرا آفریدهای و خود تو هم آن را میگیری [و میمیرانی]، مرگ و زندگی آن در دست تو است؛ اگر آن را زنده گذاشتی پس از آن محافظت بفرما، و اگر آن را میراندی، آن را بیامرز، خداوندا، من از تو عافیت درخواست مینمایم».
آن مرد به او گفت: آیا این دعا را از عمر t شنیدهای؟ عبدالله گفت: این را از کسی بهتر از عمرt شنیدهام، از رسول اللهr شنیدم»[5].
این احادیث به روشنی بیانگر آنند که روح آدمی در دست خداوند است، اوست که آن را از عدم پدید آورده و بعد از آنکه نبوده آن را میآفریند و هم اوست که اگر بخواهد در حال خواب آدمی آن را میگیرد و شخص در زمره مردگان قرار میگیرد، و اگر بخواهد آن را بازپس میفرستد و بدین ترتیب آدمی در قید حیات باقی میماند، و به همین خاطر میگوید: «لک مماتها ومحیاها» یعنی: مرگ و زندگیش در دست توست و تحت تصرف و تدبیر تو قرار دارد و کسی جز تو توان چنین چیزی را ندارد، توای که زنده میکنی و توای که میمیرانی، و تو بر انجام هر کاری توانایی.
به همین خاطر در این موقعیت برای فرد مسلمان مقرر شده که اگر برای او ماندن و زندگی را رقم زده است از پروردگارش بطلبد که او را حفظ کند، و اگر برای او مرگ را رقم زده است از پروردگارش رحمت و بخشش را بطلبد، در حدیث ابوهریرهt گفت: «اگر [در خواب] جانم را گرفتی آن را مورد رحمت خود قرار ده، و اگر آن را به من بازگرداندی که از آن محافظت فرما، همانطوری که از بندگان صالحت محافظت مینمایی» و در حدیث ابن عمرب گفت: «اگر آن را زنده گذاشتی پس از آن محافظت بفرما، و اگر آن را میراندی، آن را بیامرز».
همچنان که شایستهی فرد مسلمان است هنگامی که به رختخوابش میرود سرانجام و فرجامش را یادآور شود، همچنین شایسته اوست که نعمت خداوند را بر خود در طول روزهایی که پشت سر نهاده به یاد آورد نعمتهایی همچون غذا و نوشیدنی و مسکن و تندرستی و عافیت، و خدا را به خاطر آنها ستایش کرده و شکرگزاری نماید.
به همین خاطر در صحیح مسلم از انس بن مالکt روایت شده که هرگاه رسولخداr به بستر خواب میرفت، میفرمود: «الحمد لله الَّذِی أَطْعَمَنَا وَسَقَانَا، وَکَفَانَا وَآوَانَا، فَکَمْ مِمَّنْ لاَ کَافِیَ لَهُ وَلاَ مَؤْوِیَ: سپاس و ستایش شایسته خدایی است که به ما طعام و آب داد و ما را کمک کرد و پناه و جای داد چه بسیار کسانی که هیچ کمککننده و پناهدهندهای ندارند».
بر این اساس وقتی که فرد مسلمان به رختخوابش میرود شایسته است که دو موضوع را یادآور شود:
1- روزهایی را که سپری نموده و آنگاه خداوند را به خاطر تندرستی و عافیت و غذا و نوشیدنی و مسکن و دیگر نعمتهایی که در آن روزها برایش فراهم نموده شکرگزاری نماید.
2- زمانهایی را که پیش رو دارد، که او در آنها میان دو امر قرار گرفته: یا اینکه روحش پس گرفته میشود و او را خداوند میطلبد که اگر چنین است او را مورد بخشش و رحمت خود قرار دهد یا باز فرصت زندگی در اختیار او قرار داده میشود لذا او در این حال از خداوند میطلبد که از او محافظت نماید همچنان که از بندگان صالحش محافظت میفرماید.