پیامبر اکرمr فرد مسلمان را آنگاه که به رختخوابش میرود تا بخوابد به تعدادی از آداب عظیم و صفات والا راهنمایی کرده است. آدابی که با رعایت آنها و توجه بدانها آثار متعدد نیکویی حاصل میگردد از جمله این آثار: آرامش و سکون و راحتیش در خواب، و سالم ماندنش از شرور و آفات است و اینها سبب میشوند تا صبح با روحیهای شاداب، و همتی عالی، و انرژی و حرکت و خیر[خواهی] از خواب برخیزد. از جمله در صحیحین از براء بن عازب ب روایت شده که گفت: رسول اللهr به من فرمودند: «هنگام رفتن به بستر خوابت، همانطوری که برای نماز وضو میگیری، وضو بگیر و سپس بر پهلوی راستت دراز بکش و بگو: «اَللَّهُمَّ إِنِّی أَسْلَمْتُ نَفْسِی إِلَیْکَ وَ وَجَّهْتُ وَجْهِی إِلَیْکَ، وَ فَوَّضْتُ أَمْرِی إِلَیْکَ، وَ أَلْجَأْتُ ظَهْرِی إِلَیْکَ، رَغْبَهً وَ رَهْبَهً إِلَیْکَ، لاَ مَلْجَأَ وَ لاَ مَنْجَا مِنْکَ إِلاَّ إِلَیْکَ، آمَنْتُ بِکِتَاِبکَ الَّذِی أَنْزَلْتَ، وَ بِنَبِیِّکَ الَّذِی أَرْسَلْتَ: خداوندا، خودم را به تو تسلیم نمودم و رویم را به سوی تو متوجه نمودم و امورم را به تو واگذار کردم، و تو را پشتیبان خودم قرار دادم؛ زیرا به [خیر] تو تمایل و امید دارم و از [عذاب] تو میترسم، هیچ مَلْجأ و پناهی از عذاب تو نیست به جز پناه خود تو، من به کتابی که نازل نمودهای و به پیامبری که فرستادهای ایمان دارم.» که اگر [بعد از گفتن این کلمات در آن شب] از دنیا بروی بر فطرت سالم و بر دین اسلام مردهای، و این کلمات را آخرین سخن خود قرار ده (یعنی بعد از گفتن آنها سخن دیگری بر زبان نیاور). براء میگوید: این دعا را تکرار کردم که به خاطر بسپارم و گفتم: «آمَنْتُ بِرَسُولِکَ الَّذِی أَرْسَلْتَ». آن حضرت فرمود: نه، «وَبِنَبِیِّکَ الَّذِی أَرْسَلْتَ»[1].
این حدیث عظیم مشتمل بر برخی از آدابی است که برای فرد مسلمان پسندیده است به هنگام خوابیدنش آنها را انجام دهد و بر آن مداومت ورزد، اولین نکتهای را که رسول اللهr برای کسی که به رختخوابش میرود راهنمایی میکند این است که همچون وضوی نماز وضو بگیرد و این بدین خاطر است که به هنگام خواب بر بهترین حالتش باشد که همان طهارت و پاکیزگی است و وقتی که به هنگام خواب خدا را یاد میکند با پاکیزگی او را یاد کند که این حالت بهترین و کاملترین حالت برای مسلمان به هنگام یاد خداست. سپس رسول اللهr توصیه کرده که فرد مسلمان بر پهلوی راستش بخوابد که این بهترین حالت فرد مسلمان در حالت خواب میباشد. سپس راهنمایی فرموده r که فرد مسلمانی که در این بهترین حالت قرار گرفته مناجات با پروردگارش را با این دعای عظیم که رسول الله r آموزش داده، آغاز نماید.
از جمله مواردی که شایسته فرد مسلمان است در همچون موقعیتی بدان توجه نماید این است که در مفاهیم دعاها و اذکار مأثور بیندیشد تا این کار موجب گردد که در مناجات با پروردگارش و به هنگام به فریاد خواندن او به بهترین صورت این کار را انجام دهد.
وقتی که در این دعای عظیم وارد شده در این حدیث میاندیشیم میبینیم که این دعا دربردارنده بهره فراوانی از مفاهیم ارجمند و معانی والاست بهتر است که فرد مسلمان به هنگام خوابش این معانی را مرور کند. اینکه میگوید: «اَللَّهُمَّ إِنِّی أَسْلَمْتُ نَفْسِی إِلَیْکَ» یعنی: خداوندا من به تمامی راضیام که تسلیم خواست تو باشم، آنگونه که میخواهی در آن تصرف نما و هر آنگونه که میخواهی -آن را بازپسگیری یا به نزد من بازگردانی- بر آن فرمانبران، این تویی که کلید آسمانها و زمین در دست اوست، و پیشانی بندگان همگی در قبضه قضا و قدر توست و آنگونه که بخواهی بر آنان حکم رانده و فرمان میدهی کسی نمیتواند تقدیر تو را رد کند و تغییردهندهای برای حکم تو نیست.
اینکه میفرماید: «وَفَوَّضْتُ أَمْرِی إِلَیْکَ» یعنی: همه امورم را به تو واگذار کردم، بیان این جمله به معنای اعتماد به خداوند و توکل کامل بر اوست، چون که آدمی جز به کمک و یاری او تاب و توان هیچ کار و تحوّلی را ندارد.
اینکه میفرماید: «وَأَلْجَأْتُ ظَهْرِی إِلَیْکَ» یعنی: تو را پشت و پناه خود کردم. چرا که میدانم جز تو پشتیبانی که بتوان با او قوی گشت، وجود ندارد، فقط حمایت تو سودمند است، بیان این جمله اشارهای است به نیازمندی آدمی به خداوند در تمامی امورش؛ خواب، بیداری، حرکت، سکون و دیگر احوالش.
اینکه میفرماید: «رَغْبَةَ وَرَهْبَةَ إِلیکَ» یعنی: من تمامی سخنان پیشین را میگویم در حالی که امیدوار بوده و میترسم، یعنی: امیدوارم، امیدواری کامل به احسان و لطف گسترده تو و نعمتها و بخششهای عظیم تو، و از تو و هر آنچه که موجب غضب تو گردد، میترسم. این همان مقام و مرتبه پیامبران و بندگان نیکوکار خداوند است که در دعایشان بیم و امید هر دو را با هم دارند، همچنان که خداوند میفرماید:
﴿إِنَّهُمۡ کَانُواْ یُسَٰرِعُونَ فِی ٱلۡخَیۡرَٰتِ وَیَدۡعُونَنَا رَغَبٗا وَرَهَبٗاۖ وَکَانُواْ لَنَا خَٰشِعِینَ ٩٠﴾
[الأنبیاء: 90].
«بیگمان آنان به نیکوکاری میشتافتند و ما را با امید و بیم [به دعا] میخواندند و برای ما فروتن بودند».
سپس پیامبرr در [ادامهی] این دعا میفرماید: «لاَ مَلَجَأَ وَلاَ مَنْجی مِنْکَ إِلاَّ إِلَیْکَ» یعنی: هیچ پناهگاه و مفر و نجاتی از عقوبت تو نیست جز با پناه بردن و متوسل شدن و اعتماد به تو، همچنان که خداوند میفرماید:
﴿فَفِرُّوٓاْ إِلَى ٱللَّهِۖ﴾ [الذاریات: 50].
«پس به سوی خدا بگریزید».
و یا میفرماید:
﴿کَلَّا لَا وَزَرَ ١١ إِلَىٰ رَبِّکَ یَوۡمَئِذٍ ٱلۡمُسۡتَقَرُّ ١٢﴾ [القیامة: 11-12].
«نه. هیچ پناهی نیست. در آن روز قرارگاهِ [انسان] به خواست پروردگار توست».
سپس فرمود: «آمَنْتُ بِکِتَابِکَ الَّذِی اَنْزَلْتَ وَبِنَبِیَّکَ الَّذِی أَرْسَلْتَ» یعنی: به کتاب با عظمت تو قرآن کریم که از هیچ سو باطل بدان راه ندارد و از سوی حکیمی ستوده، فرو فرستاده شده ایمان دارم. ایمان دارم و اعتراف میکنم که قرآن وحی و فرو فرستاده توست بر بنده و فرستادهات، پیامبر ما محمدمصطفیr. این قرآن دربردارنده حق و هدایت و نور است، و همچنین به پیامبرت که تو او را فرستادهای و او محمدr بنده خدا و رسول او و برگزیدهترین آفریده اوست، و به عنوان رحمتی برای جهانیان برانگیخته شده است ایمان دارم. به او و به هر آنچه با خود آورده ایمان دارم، اوr از روی هوی و هوس سخن نمیگوید و آن [چیزی که با خود آورده] جز وحی نیست که [از سوی خدا بر او] فرستاده شده است، هر آنچه را با خود آورده است صدق و حق است.
اینکه میفرماید: «اَلَّذِی أَرْسَلْتَ» یعنی: به سوی همهی مردم به عنوان مژدهرسان و بیمدهنده و فراخواننده به سوی خداوند به حکم او و مانند چراغی روشن. پیامبرr پیام را رسانده و امانت را ادا نموده و امت را پند و اندرز داد و تا زمان مرگ در راه خدا چنان که سزاوار جهاد کردن در راه اوست جهاد کرد.
سپس پیامبرr در تبیین فضیلت این دعا و خیر عظیم آن و امتیاز مترتب بر آن میفرماید: «فَإنْ مُتَّ مُتَّ عَلَی الفِطْرة» یعنی: اگر [بعد از گفتن این کلمات در آن شب] از دنیا بروی بر فطرت سالم و بر دین اسلام [مردهای]، چرا که اسلام دین فطرت است، همچنان که خداوند میفرماید:
﴿فَأَقِمۡ وَجۡهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفٗاۚ فِطۡرَتَ ٱللَّهِ ٱلَّتِی فَطَرَ ٱلنَّاسَ عَلَیۡهَاۚ﴾ [الروم: 30].
«روی خود را خالصانه متوجه آئین [حقیقی خدا، اسلام] کن. این سرشتی است که خداوند مردمان را بر آن سرشته است».
و دربرخی روایات این حدیث آمده که فرمود: «وَإِنْ أَصْبَحْتَ أَصَبْتَ خَیْراً» یعنی: اگر در آن شب نمیری در صبح خیری به دست آوردهای، به خاطر پاداش به توجه تو، به این موضوع.
پیامبرr راهنمایی فرموده که فرد مسلمان این دعا را در پایان دعاها و اذکاری که به هنگام خوابش میگوید، بیان نماید تا این کلمات پایان سخن مسلمان به هنگام خوابیدنش باشد، و به همین خاطر فرمود: «این کلمات را آخرین سخن خود قرار ده».
اینکه پیامبرr به هنگام تکرار دعا از سوی براء -که میخواست با تکرار آن در برابر پیامبرr، دعا را به خاطر بسپارد- فرمود: «نه، وَبِنَبِیِّکَ الَّذِی أَرْسَلْتَ» دلیلی است بر اهمیت پای بندی به این اذکار بر حسب الفاظ بیان شده؛ چرا که این کلمات در مبنا و معنا کامل هستند.
این دعایی عظیم است. شایسته و برازنده فرد مسلمان است که به هنگام خوابش آن را بیان کرده و بر آن مداومت ورزد و در مفاهیم عظیم و معانی والای آن بیندیشد تا راه را برای تحقق وعده عظیم خداوند -برای کسی که بر آن مداومت ورزیده و مورد توجه قرار دهد- فراهم و هموار کند. از خداوند بخشنده میطلبیم که ما و شما را بر مداومت و توجه به این دعا موفق نموده و ما را بر انجام هر خیری که آن را در دنیا و آخرت دوست داشته و از آن خشنود میشود توفیق دهد.
در سنت از پیامبرr احادیثی در خصوص تشویق به قرائت دو آیهای که سوره بقره با آنها به پایان میرسد در هر شب به اثبات رسیده، و ارزش و اعتبار عظیمی برای آن بیان داشته است. در صحیحین از ابومسعود بدری t روایت شده است که پیامبرr فرمودند: «هرکس دو آیهی پایانی سوره بقره را در شب بخواند، همین دو آیه برای او کافی است»[1].
این حدیث بیانگر فضیلت قرائت هر شب این دو آیه است:
﴿ءَامَنَ ٱلرَّسُولُ بِمَآ أُنزِلَ إِلَیۡهِ مِن رَّبِّهِۦ وَٱلۡمُؤۡمِنُونَۚ کُلٌّ ءَامَنَ بِٱللَّهِ وَمَلَٰٓئِکَتِهِۦ وَکُتُبِهِۦ وَرُسُلِهِۦ لَا نُفَرِّقُ بَیۡنَ أَحَدٖ مِّن رُّسُلِهِۦۚ وَقَالُواْ سَمِعۡنَا وَأَطَعۡنَاۖ غُفۡرَانَکَ رَبَّنَا وَإِلَیۡکَ ٱلۡمَصِیرُ ٢٨٥ لَا یُکَلِّفُ ٱللَّهُ نَفۡسًا إِلَّا وُسۡعَهَاۚ لَهَا مَا کَسَبَتۡ وَعَلَیۡهَا مَا ٱکۡتَسَبَتۡۗ رَبَّنَا لَا تُؤَاخِذۡنَآ إِن نَّسِینَآ أَوۡ أَخۡطَأۡنَاۚ رَبَّنَا وَلَا تَحۡمِلۡ عَلَیۡنَآ إِصۡرٗا کَمَا حَمَلۡتَهُۥ عَلَى ٱلَّذِینَ مِن قَبۡلِنَاۚ رَبَّنَا وَلَا تُحَمِّلۡنَا مَا لَا طَاقَةَ لَنَا بِهِۦۖ وَٱعۡفُ عَنَّا وَٱغۡفِرۡ لَنَا وَٱرۡحَمۡنَآۚ أَنتَ مَوۡلَىٰنَا فَٱنصُرۡنَا عَلَى ٱلۡقَوۡمِ ٱلۡکَٰفِرِینَ ٢٨٦﴾ [البقرة: 285-286].
«رسولِ [خدا] به آنچه از [سوی] پروردگارش بر او فرستاده شده، ایمان آورده است و مؤمنان [هم] هر یک به خداوند و فرشتگانش و کتابهایش و فرستادگانش ایمان آوردهاند [و گفتند:] میان هیچ یک از فرستادگانش فرق نمیگذاریم و گفتند: شنیدیم و اطاعت کردیم. پروردگارا، آمرزش تو را [میخواهیم] و بازگشت به سوی توست (۲۸۵) خداوند هیچکس را جز [به اندازه] توانش مکلّف نمیسازد. [هرکس] آنچه [از کارهای نیک] که انجام دهد، به سود اوست و [هر] آنچه [از گناهان که به عمد] مرتکب شود به زیان اوست. پروردگارا، ما را [به عقوبت آنچه] اگر فراموش یا خطا کنیم، مگیر. پروردگارا، بارِ گران را بر [عهدهی] ما منه. چنان که آن را بر [عهده] آنان که پیش از ما بودند، نهادی. پروردگارا، چیزی را که توان انجامش را نداریم بر ما تکلیف مکن و از ما در گذر و ما را بیامرز و ما را ببخشای. مولای ما تویی، ما را بر گروه کافران یاری ده».
اینها دو آیهی مهم و عظیماند که اولی نشاندهندهی ایمان پیامبر و مؤمنین به خداوند و همهی آن چیزهایی است که خداوند دستور به ایمان به آنها را داده است، و بیانگر فرمانبرداری و تسلیم و اطاعتشان در برابر خداوند درخصوص همهی دستورات و اوامر اوست، چون خداوند خبر داده که آنان به الله و فرشتگانش و کتابهایش و رسولانش ایمان دارند و این دربردارندهی ایمان به تمامی آن مطالبی است که خود، دربارهی خود از آن خبر داده و [یا] رسولانش دربارهی او از آن خبر دادهاند مطالبی درباره صفات و ویژگیهای کمال و جلال او، و منزه بودنش از تمثیل و تعطیل و از تمامی صفات نقص، [همچنین این آیه] دربردارندهی ایمان به فرشتگان گرامی و تمامی آنچه در وحی درباره آنان بیان شده است، میباشد از جمله بیان نامها و اوصاف و تعداد و وظایفشان، و ایمان به تمامی فرستادگان الهی u و کتابهای فرو فرستاده شده بر آنان، و مطالبی که در این کتابهاست از جمله اخبار و اوامر و نواهی موجود در آنها، و اینکه آنان میان هیچیک از رسولان الهی تفاوتی قائل نیستند، بلکه به همه پیامبران ایمان دارند و میگویند: آنچه ما را به انجامش دستور داده و یا از انجامش بازداشتهای شنیدیم و در برابر تو و دستوراتت تسلیم و فرمانبرداریم، آنان از خداوند میطلبند که تقصیرات و تخلفهایشان را مورد بخشش قرار دهد و ایمان دارند به اینکه رجوع و بازگشتشان به سوی خداوند است و خداوند در برابر کارهای خوب و بدی که انجام دادهاند آنان را مورد حسابرسی قرار داده و پاداششان را میدهد، این خلاصهای از آن چیزی است که آیه اول بدان اشاره دارد.
آیهی دوم بیان میدارد که خداوند آدمیان را به کاری مکلف نمیکند که طاقت آن را نداشته یا انجامش بر آنان سخت و سنگین باشد، بلکه تکلیفی را بر آنان مینهد که غذای روح و داروی بدن و صلاح قلب و خلوص جانهایشان در عمل به آن است، این آیه بیان میدارد که هر انسانی هر کار نیکی که انجام دهد برای خود انجام داده و هر کار بدی که بکند به زیان خود کرده است، همین که خداوند از ایمان پیامبر و مؤمنین همراه او خبر داد و اینکه آنان فرمان خدا را با شنیدن و گردن نهادن پذیرا گشتند و اینکه هر که کاری کند به زودی جزای کارش را میبیند و [بیان اینکه] آدمی در معرض کوتاهی و خطا و فراموشی است، بیان میدارد که خداوند آدمیان را فقط به قدر توانشان مکلف میسازد و به دنبال آن دعای مؤمنین را بیان میدارد که میگویند: ﴿رَبَّنَا لَا تُؤَاخِذۡنَآ إِن نَّسِینَآ أَوۡ أَخۡطَأۡنَاۚ...﴾ تا آخر آیات که دعاهای مبارکی در آنها آمده است، پیامبرr [در حدیثی در خصوص دعاهای این آیات] فرموده: خداوند میفرماید: «قَدْ فَعَلْتُ» یعنی: کسی که با این دعاها، دعا کند آن را میپذیرم.
در صحیح مسلم از ابوهریرهt روایت شده که رسول اللهr فرمود: «پروردگار [در پاسخ به هر بخش از این دعاها] فرمودند: آری! [دعای شما را اجابت کردم]»[2].
این دو آیه متضمن ایمان مؤمنین به خداوند و ورودشان به قلمرو طاعت و عبودیت او، و اعتراف به ربوبیت او، و نیازشان به بخشش خداوند، و اعتراف به کوتاهی در حق او، و اعتراف به بازگشت به سوی خدا، و درک این احساس که خداوند آنان را به خاطر کارهایشان بازخواست میکند، و دعا نمودن آنان به درگاه الهی، و درخواست عفو و بخشش و رحمت و پیروزی بر دشمنان است، بیشک اینها مفاهیمی والا هستند که بیانگر کمال ایمان مؤمنین و پذیرش کاملشان و خلوص فرمانبرداری و تسلیم شدنشان در برابر الله پروردگار جهانیان است.
به همین خاطر پیامبرr در حدیث پیشین بیان کرد که هرکس این دو آیه را در شب بخواند برای او کافی است، شوکانی/ میگوید: «یعنی: خواندن این دو آیه او را از قیام به تلاوت قرآن در آن شب بینیاز میسازد یا جای آن را برای او پر میکند، یا در آنچه در ارتباط با اعتقاد است و مشتمل بر مسائل ایمان و کردار به طور اجمالی است او را کفایت میکند، یا او را از هر چیز بد و ناپسند در امان میدارد، یا از شر شیاطین، یا شر انس و جن، یا شر تمامی آفات محفوظ میکند، یا او را از دستیابی به ثواب چیزی جز آن بینیاز میسازد، اشکالی ندارد که همه این موارد را هم مدنظر داشت آنچه این نظر را تایید میکند مطلبی است که در علم معانی و بیان نقل شده که حذف متعلق خبر از تعمیم میدهد. گویی گفته است: او را در برابر هر شری یا در برابر هر آنچه از آن بترسد کفایت میکند، بیتردید لطف و احسان خداوند گسترده است»[3].
ابن قیم/ در توضیح «همین دو آیه برای او کافی است» این نظر را برگزیده که: از شر هر آنچه او را بیازارد او را کفایت میکند، در کتابش الوابل الصیب میگوید: «صحیح این است که معنای این سخن یعنی: از شر هر آنچه او را بیازارد کفایت میکند، و گفته شده: او را از نماز شب، بینیاز میکند، اما سخنی [یا نظری] مهم نیست»[4].
زیبندهی شخص مسلمان است که هر شب بر تلاوت این دو آیه مداومت ورزد تا به این وعده ارزشمند دست یافته و از شر هر آنچه او را بیازارد در امان ماند، از علی بن ابیطالب t نقل است که گفت: «هیچ آدم عاقل مسلمانی را نمیبینم که بدون خواندن آیةالکرسی و آیات پایان سوره بقره بخوابد، چرا که اینها جزو گنجینه موجود در زیر عرشاند»[5].
اینکه پیامبرr میفرماید: «فَإِنَّها مِن کَنْز تحتالعرش» «اینها جزو گنجینه موجود در زیر عرشاند». به صورت مرفوع و در بیش از یک حدیث از پیامبرr به اثبات رسیده است، از جمله امام احمد در مسندش از ابوذر t روایت کرده که رسول اللهr فرمودند: «آیات پایانی سوره بقره را از گنجینه زیر عرش به من دادهاند»[6].
همچنین در مسند از عقبة بن عامر جهنی t روایت شده که رسول اللهr فرمودند: «دو آیه آخر سوره بقره را بخوان چرا که آن دو از گنجینهی زیر عرش به من داده شدهاند»[7].
از جمله احادیثی که در فضیلت این دو آیه آمده حدیثی است که امام مسلم در صحیحاش از ابن عباس ب نقل کرده که گفت: «در اثنایی که جبرئیل نزد نبی خداr نشسته بود ناگهان صدای شدیدی را از بالای سر خود شنید پس سر خود را بلند کرد و گفت: این [صدا صدای] دروازهای از آسمان دنیا بود که امروز گشوده شد و جز امروز هرگز تاکنون گشوده نشده بود، از آن در فرشتهای فرود آمد. جبرئیل گفت: این فرشتهای است که به زمین فرود آمده است و جز امروز هرگز فرود نیامده بود. پس آن فرشته سلام کرد و گفت: [ای پیامبر!] شادمان باش به دو نوری که به تو داده شده و به پیامبری پیش از تو داده نشده است؛ فاتحةالکتاب و آیات پایانی سوره بقره که هرگز حرفی از آنها را قرائت نمیکنی، جز اینکه [چیزی که در آن به دعا طلب شده] از طرف خداوند به تو [و امت تو] عطا میشود»[8].
شیخ الاسلام ابن تیمیه/ میگوید: «بدان که خداوند سبحان از گنجینهی زیر عرش آیات پایانی سوره بقره را به پیامبرش محمد مصطفیr ارزانی داشت در حالی که به پیامبری پیش از او داده نشده بود، کسی که در این آیات بیندیشد و حقایق دین، و ارکان پنجگانه ایمان، و پاسخ یاوهگویان که در این آیات آمده را درک کند و همچنین آنچه از کمال نعمتهای الهی بر این پیامبرr و امتش، و محبت خداوند نسبت به اینان، و برتری دادن اینان بر دیگران را که در این آیات آمده، دریابد؛ پس این علم بر او گوارا باد»[9]. سپس [در ادامه] سخنی ارزشمند در توضیح مفاهیم آن بیان میدارد. در سخن او/ تشویق به توجه و اهتمام نسبت به این دو آیه چه از لحاظ حفظ و تلاوت و چه از لحاظ اندیشیدن و مطالعه و بررسی آنها آمده است.
عاجزانه از خداوند میطلبیم که ما و شما را در این امر خیر و در هر خیر دیگری موفق گرداند.
[1]- صحیح بخاری شماره [5009]، و صحیح مسلم شماره [808].
[2]- صحیح مسلم شماره [125].
[3]- تحفةالذاکرین [ص:99].
[4]- الوابل الصیب [ص: 156].
[5]- این مطلب را ابنکثیر در تفسیرش [1/507] نقل کرده، همچنین امام نووی در الأذکار [ص: 89] با لفظی دیگر آن را بیان نموده و گفته: اسناد این حدیث بنا به شرط بخاری و مسلم صحیح است.
[6]- المسند [5/180]، و آلبانی/ در «صحیح الجامع» شماره [1060] آن را صحیح دانسته است.
[7]- مسند [4/147]، و آلبانی/ در «صحیحالجامع» شماره [1172] آن را صحیح دانسته است.
[8]- صحیح مسلم شماره [806].
[9]- مجموعالفتاوی [14/129].
از جمله اذکار مهمی که مستحب است فرد مسلمان هر شب هنگام رفتن به رختخوابش آن را بخواند و بر آن مداومت ورزد خواندن آیت الکرسی است، آیهای که بزرگترین آیه در قرآنکریم است، در سنّت احادیثی آمده که بیانگر فضیلت آن است و اینکه هرکس این آیه را به هنگام رفتن به رختخوابش تلاوت کند پیوسته تا صبح از سوی خدا نگهبانی بر او گمارده شده و شیطان به او نزدیک نمیشود.
در صحیح بخاری از ابوهریره t روایت شده است که گفت: پیامبرr مرا به حفظ و مواظبت از زکات فطر مأمور کرد، شخصی پیش من آمد و شروع کرد به برداشتن مُشت مُشت از آن، او را گرفتم و گفتم: تو را پیش پیامبرr خواهم برد! گفت: من محتاج و عایلهمندم و احتیاجی سخت دارم، من رهایش کردم و صبح را به روز رساندم، پیامبرr فرمودند: «ای ابوهریره! اسیرت، دیشب چه کار کرد؟» گفتم: ای رسول خدا! از احتیاج و عیالواری شکایت کرد و من هم بر او رحم کرده و رهایش نمودم، فرمودند: «اما او به تو دروغ گفته و به زودی بازمیگردد»، به دلیل فرمودهی پیامبرr دانستم که بازمیگردد و منتظر او ماندم، دوباره بازگشت و با دست خرما برمیداشت -... در ادامه حدیث میگوید-: او را گرفتم -یعنی در سومین بار- و گفتم: تو را پیش پیامبرr خواهم برد، این بار، بار سوم، آخرین بار توست که گمان میبری باز نمیگردی و سپس بازمیگردی! گفت: مرا به حال خود بگذار که من کلماتی به تو یاد میدهم که خداوند به وسیله آنها به تو نفع میرساند، گفتم: آنها چیستند؟ گفت: هر وقت به رختخواب رفتی، آیة الکرسی را بخوان:
﴿ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ٱلۡحَیُّ ٱلۡقَیُّومُۚ﴾ [البقرة: 255].
که در آن صورت، همیشه از جانب خداوند، حافظی برای تو خواهد بود و تا صبح هیچ شیطانی نزدیک تو نخواهد شد؛ من راه را برای او باز کردم و او رفت و صبح کردم و نزد پیامبرr رفتم، به من فرمودند: «اسیرت، دیشب چه کار کرد؟» گفتم: ای رسول خدا! گفت: کلماتی را به من یاد میدهد که خداوند، مرا به وسیله آنها بهرهمند میسازد و لذا او را رها کردم، فرمودند: «آن کلمات کدامند؟» گفتم: به من گفت: وقتی به رختخوابت رفتی، آیةالکرسی را تا آخر آیه بخوان و به من گفت: در این صورت، همیشه حافظی از طرف خدا برای تو خواهد بود و تا وقتی که صبح میکنی، هیچ شیطانی نزدیک تو نخواهد شد؛ -[راوی گفت:] صحابه در به دست آوردن خیر بسیار حریص بودند- رسول خداr فرمود: «بیگمان او سخنی راست به تو گفته است، اما او دروغگو است. ای ابوهریره، آیا میدانی در طول سه شب گذشته چه کسی را مورد خطاب قرار میدادی؟ عرض کردم: خیر. فرمود: «او شیطان بود»[1].
این حدیث نشاندهندهی فضیلت این آیهی ارجمند و بهرهی عظیم آن و شدت تأثیر آن در دور ماندن از شیطان و مصون ماندن از شر آن است، کسی که این آیه را به هنگام خواب بخواند حفظ و پاسداری شده و تا صبح شیطان به او نزدیک نمیگردد؛ زیرا این آیهی ارجمند دربرگیرندهی بیان یگانگی خداوند و ستایش از او و بزرگداشتش، و همچنین بیان بیهمتاییاش در کمال و جلال است؛ اینهاست که تلاوتکننده را در کنف حفظ و حمایت خود میگیرد. در این آیه پنج نام از نامهای نیکوی خداوند و بیش از بیست صفت از صفات خداوند وجود دارد. با بیان اختصاص الوهیت به خداوند، و بطلان الوهیت هر که و هر چه جز او آغاز گشته است. سپس به بیان حیات کامل خداوند میپردازد، حیاتی که فنایی برایش قابل تصور نیست همچنین به بیان قیومیّت او میپردازد یعنی: پایدار بوده و، نگهدار جهان و گرداننده امور آفریدههایش است، سپس به بیان منزه بودن خداوند از صفات نقص همچون چرت زدن و خوابیدن میپردازد، همچنین به بیان وسعت فرمانروایی او، و اینکه تمامی کسانی که در آسمانها و زمیناند برده و بنده اویند و در زیر سلطه و قدرت او قرار دارند، میپردازد، و به این نکته اشاره میکند که از جمله ادلهی عظمت او این است که کسی از آفریدگان نمیتواند در پیشگاه او میانجیگری کند مگر با اجازهی او، که این خود بیانگر اثبات صفت علم برای خداوند سبحان است، و اینکه علم خداوند به همه معلومات احاطه دارد، او آنچه را شده و آنچه را میشود و آنچه که نشده و اگر میشد چه و چگونه میشد، همه را میداند. در این آیه عظمت خداوند بیان گشته آن هم با ذکر عظمت مخلوقاتش، وقتی که کرسی فرمانروایی او که آفریدهای از آفریدههایش است آسمانها و زمین را فراگرفته است پس خود خالق والامقام و پروردگار عظیم چگونه است؟ در این آیه عظمت اقتدار او بیان شده است، و اینکه به خاطر کمال قدرتش نگهداری آسمانها و زمین بر او سنگینی نمیکند، در انتها این آیه با نام بردن از دو نام شکوهمند خداوند یعنی ﴿ٱلۡعَلِیُّ ٱلۡعَظِیمُ ٢٥٥﴾ به پایان میرسد، این دو نام بیانگر اثبات علّو خداوند هستند، او از لحاظ ذات و توانایی و چیرگی دارای علو است. همچنین بیانگر اثبات عظمت او هستند با ایمان به اینکه تمامی معانی عظمت و جلال از آن اوست و اینکه کسی جز او مستحق و شایستهی تعظیم و تکبیر و إجلال نیست.
این آیهای عظیم است که در آن مفاهیم ارجمند و معانی عمیق و معارف ایمانی وجود دارد که بیانگر بزرگی آن و شأن والایش است، از پیامبرr به اثبات رسیده که این آیه بزرگترین آیه در قرآنکریم است، همچنان که در صحیح مسلم آمده است که: «رسول اللهr به أبی بن کعب فرمود: ای ابامنذر! آیا میدانی که کدام آیه در کتاب خداوند بزرگتر است؟ أبی گفت: خدا و پیامبرش داناتراند، پیامبرr این سؤال را چند برابر تکرار کرد، سپس أبی گفت: آن آیه، آیتالکرسی است ﴿ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ٱلۡحَیُّ ٱلۡقَیُّومُۚ﴾ سپس پیامبرr فرمود: علم بر تو گوارا باد، ای ابامنذر»[2].
از دیگر اذکاری که مستحب است فرد مسلمان به هنگام رفتن به رختخوابش بر آن مداومت ورزد خواندن سورهی کافرون است، [به طوری که] آخرین چیزی که میخواند این سوره باشد چون این سوره اعلان برائت از شرک است.
امام احمد در مسندش از فروة بن نوفل أشجعی از پدرش روایت کرده است که: «پیامبرr دختر امسلمه را به من سپرد[3] و فرمود: [تو این دختر را ببر و به همسرت بگو به او شیر دهد تا بزرگ شود] با این کار تو همسر دایهی این دختر خواهی بود، [نوفل گوید:] من نیز پذیرفتم و او را با خود بردم بعد از مدتی که بزرگ شد نزد پیامبرr رفتم، پیامبرr پرسید: دخترک چه شد؟ گفتم: نزد دایهاش است، پیامبرr فرمود: پس چرا آمدی؟ گفتم: اذکاری به من یاد بده که آنها را به هنگام خواب تکرار کنم، پیامبرr فرمود: به هنگام خوابت سورهی کافرون را بخوان و بعد از خواندن این سوره بدون صحبت کردن با کسی بخواب، چون این سوره اعلان برائت از شرک است»[4].
این حدیث بیانگر فضیلت این سوره، و فضیلت قرائت آن به هنگام خوابیدن است و تشویق به اینکه مسلمان به دنبال پایان تلاوت آن بخوابد تا آخرین مطلبی که بیان داشته و با آن به خواب میرود اعلان توحید و برائت از شرک باشد، بیشک هرکس آن را تلاوت کرده و ارشاد و راهنمایی آن را درک کرده و به مقتضای آن عمل کند، در ظاهر و باطن از شرک برائت جسته است، برخی از گذشتگان این سوره را «مُقَشْقِشَه» نامیدهاند، وقتی کسی از بیماری خلاصی یابد گفته میشود: قَشْقَشَ فُلانٌ، این سوره همدم و همنشین خود را از شرک تبرئه و خلاص میکند.
این سوره و سورهی ﴿قُلۡ هُوَ ٱللَّهُ أَحَدٌ ١﴾ هر دو سورهی اخلاص نامیده میشوند، چرا که در آن توحید خالص برای خداوند تبارک و تعالی مطرح شده، هم توحید علمی و هم توحید عملی.
پیامبرr بر تلاوت این دو سوره در دو رکعت نماز صبح مداومت میورزیده است و کار روز را با این دو آغاز میکرده است، و در سنت مغرب این دو سوره را میخوانده و با این کار، کار روز را با آن به پایان میرسانده است، و این دو سوره را در نماز وتر میخوانده و اینها پایان عمل شب میشدند، پیشتر بیان کردیم که پیامبرr هرگاه به رختخوابش میرفت ﴿قُلۡ هُوَ ٱللَّهُ أَحَدٌ ١﴾ را میخواند و در حدیث نوفل تشویق بر تلاوت ﴿قُلۡ یَٰٓأَیُّهَا ٱلۡکَٰفِرُونَ ١﴾ به هنگام خوابیدن بیان شد به این ترتیب تلاوت این دو سوره [در آخر شب] پایانی است که مسلمان با تلاوتشان به خواب میرود.
از جمله اذکار با برکتی که نبی مکرم اسلامr به هنگام ورود به رختخوابش در شب میخواند و آن را مدنظر داشت ذکری است که در صحیحین از ام المؤمنین عائشه ب روایت شده است که «أَنَّ النَّبِیّr کَانَ إِذَا أَوَی إِلَی فِرَاشِهِ کُلَّ لَیْلَة جَمَعَ کَفَّیْهِ ثُمَّ نَفَثَ فِیهِمَا، فَقَرَأَ: [قُلْ هُوَ اللهُ أَحَدٌ]، و [قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّالْفَلَقِ]، و [قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّالنَّاسِ] ثُمَّ یَمْسَحُ بِهِمَا مَااسْتَطَاعَ مِنْ جَسَدِهِ، یَبْدَأُ بِهِمَا عَلَیَ رَأْسِهِ وَ وَجْهِهِ وَ مَا أْقْبَلَ مِنْ جَسَدِهِ، یَفْعَلُ ذَلِکَ ثَلاَثَ مَرَّاتٍ»: پیامبرr هر شب وقتی در رختخواب خود قرار میگرفت، کف دستهای خود را جمع مینمود و سپس در آنها میدمید و سورههای ﴿قُلۡ هُوَ ٱللَّهُ أَحَدٌ ١﴾ و ﴿قُلۡ أَعُوذُ بِرَبِّ ٱلۡفَلَقِ ١﴾ و ﴿قُلۡ أَعُوذُ بِرَبِّ ٱلنَّاسِ ١﴾ را در آنها میخواند و سپس کف دستهای خود را به بخشهایی از بدن خود که میتوانست، میکشید و این کار را ابتدا از سر و صورت و بخشهای جلویی بدن خود آغاز مینمود و سه بار این کار را انجام میداد»[1].
این پناه جستنی عظیم است، دژ و قلعهای است برای آدمی، و به یاری خدا او را در خواب از اینکه به چیزی ناپسند گرفتار آید یا شر و آزاری دامنگیرش شود یا جانوران موذی و حشرات کشنده او را دچار مصیبتی کنند حفظ میکند، بهخصوص که آدمی به هنگام خوابیدن از هر آنچه به سویش میآید و یا برایش رخ میدهد غافل است. پس وقتی که به هنگام رفتن به رختخوابش به این ذکر مهم و بزرگ و این دژ مستحکم مشغول شود به یاری خدا، محفوظ و مصون شده و این ذکر او را کفایت میکند و تا صبح پیوسته از سوی خدا مورد محافظت قرار میگیرد، این حدیث اهمیت مداومت فرد مسلمان بر این ورد -هر شب به هنگام رفتن به رختخواب- را مورد تاکید قرار میدهد، تا به این مراقبت دست یافته و این حمایت و توجه و اهتمام برایش تحقق یابد.
رسول اللهr این ورد را بسیار مدنظر داشته و هر شب آن را میخواندند، از جمله آنچه نشاندهندهی توجه ویژهی پیامبرr به این ورد است آن است که در برخی طرق حدیث از عائشهل به اثبات رسیده که فرمود: «وقتی که پیامبرr بیمار شد، به من دستور داد این کار را با او بکنم»[2].
در صحیح بخاری از ام المؤمنین عائشه ل روایت شده است که: «پیامبرr در بیماری وفاتش معوذات [سورههای فلق و ناس] را میخواند و بر خود میدمید. چون بیماری او شدت یافت، من آن سورهها را خواندم و بر او دمیدم و دست پیامبرr را به خاطر برکت آن بر اعضای او کشیدم». پیامبرr بر این پناه جستن مداومت میورزید هر چند بیماریش شدت یافته بود، این سورهها را میخواند و در دستان مبارکش میدمید و به عائشه ل دستور میداد که دستانش را بر بدنش بکشد؛ چرا که به دلیل بیماری و درد، خود نمیتوانست چنین کاری انجام دهد.
اینکه عائشه ل در این حدیث میفرماید: «کان إذا آوی إلی فراشه» یعنی: وقتی که به رختخوابش بازمیگشت و آن را به دور خود میپیچید و داخل آن قرار میگرفت، کلمه مأوی هم از ریشه آوی است و منظور مکانی است که آدمی بدان پناه میجوید.
و اینکه میفرماید: «کلَّ لیلة» بیانگر مداومت پیامبرr بر این پناه جستن [و خواندن معوذات] در تمامی شبهایش است.
اینکه میگوید: «جمع کفیه» یعنی: پیامبرr دستانش را به هم میچسباند در حالی که به سمت چهرهاش باز بودند تا در آنها بدمد.
اینکه میگوید: «ثم نفث فیهما» یعنی: در دستانش میدمید، «نفث» شبیه «نَّفخ: فوت» است، و کمتر از «تفل: آب دهان انداختن و تف کردن» است، نفث خروج هوا از دهان به همراه مقداری اندک از بزاق و آب دهان است.
اینکه میگوید: «ثُمَّ مسح بهما ما استطاع من جسده» بیانگر آن است که سنت است آدمی [بعد از خواندن معوذات] تا آنجا که میتواند دستش را بر بدنش بکشد.
آنچه شایسته است در اینجا دانسته شود این است که دست کشیدن بر صورت و بدن مخصوص این مورد است، و درست نیست که آن را به هر ذکر یا دعایی تعمیم داد، و در این خصوص حدیثی از پیامبرr به اثبات نرسیده است، و به همین خاطر است که شیخ الاسلام ابن تیمیه/ میگوید: «اینکه پیامبرr دستانش را بر صورتش کشیده باشد، در این باره جز یک یا دو حدیث از ایشان روایت نشده، که دلیلی با آنها برپا نمیگردد»[3].
اینکه میگوید: «یبدأ بهما علی رأسه ووجهه وما اقبل من جسده» بیان میدارد که سنّت آن است که فرد مسلمان از بالاترین عضو بدنش شروع کند، دستانش را بر سر و صورت و بخشهای جلویی بدنش کشیده سپس با عضوهای پشتی به پایان میرساند.
سنت است که فرد مسلمان برای پیروی از رسول الله r سه بار این کار را انجام دهد. اولین سوره از این سورههای سهگانه دربرگیرندهی بیان صفات پروردگار سبحان است، بلکه به بیان این صفات اختصاص یافته است و به همین خاطر هم سورهی اخلاص نامیده شده است چرا که تنها دربرگیرندهی توحید علمی نسبت به خداوند متعال است، اگر به کسی گفته شود که الله متعال کیست؟ کافی است که در پاسخ همین سوره را تلاوت کند، این جواب، جوابی تمام و کمال و کافی است، «أَحَد»: خداوندی که در کمال و جلال منحصر به فرد است، خدایی که دارای نامهای نیکو و صفات والا و کارهای مقدس و عظیم است و همانند و شبیهی ندارد، «الصَّمَدُ» یعنی: سرور والایی که بندگان برای رفع همه نیازهایشان رو به سوی او میآورند. پس مردم جهان بالا و پایین به شدت به او نیازمندند و نیازهایشان را از او میخواهند و در کارهای مهم خود رو به سوی او میکنند چرا که او در تمامی صفات و ویژگیهایش کامل است، و از نشانههای کمال خداوندی این است که او ﴿لَمۡ یَلِدۡ وَلَمۡ یُولَدۡ ٣﴾ فرزندی نزاده و نه زاده شده است چون در کمال بینیازی میباشد، ﴿وَلَمۡ یَکُن لَّهُۥ کُفُوًا أَحَدُۢ ٤﴾ و در صفات و نامها و کارهایش همگون و همتایی ندارد.
در دو سوره فلق و ناس، از تمامی شرور و همه آفات به خداوند پناه جسته میشود، در سوره فلق پناه جستن به خداوند بلندمرتبه [بدین شیوه است]: ﴿بِرَبِّ ٱلۡفَلَقِ ١﴾ یعنی: به پروردگاری که دانه و هسته و سپیدهدم را میشکافد، ﴿مِن شَرِّ مَا خَلَقَ ٢﴾ این شامل همه انسانها و جنها و حیواناتی میگردد که خداوند آفریده است. پس باید به آفریننده اینها از شری که در اینهاست پناه برد. سپس به صورت ویژه و خاص بیان کرد و فرمود: ﴿وَمِن شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ ٣﴾ و پناه میبرم به خدا از شری که در شب هست. وقتی که خواب مردم را فرو میپوشاند و بسیاری از ارواح شرور و حیوانات موذی پخش و پراکنده میگردند. ﴿وَمِن شَرِّ ٱلنَّفَّٰثَٰتِ فِی ٱلۡعُقَدِ ٤﴾ یعنی: و از شر زنان جادوگری که برای جادوی خود از دمیدن در گرهها کمک میگیرند و بر آن جادو میکنند. ﴿وَمِن شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ ٥﴾ حسود کسی است که زوال نعمت دیگران را میخواهد. چشم بد نیز نوعی از حسادت است چون فقط کسی چشم میزند که حسود و بدجنس است. پس این سوره بیان میدارد که باید از تمام انواع شر به طور خاص و عام به خدا پناه برد.
در سوره ناس آدمی از شیطان رانده شده که اصل همه شرور و ماده آن و آغاز و انجام شرور است به پروردگار مردم و فرمانروا و معبود آنان پناه میبرد[4].
زیبندهی هر مسلمانی است که هر شب به هنگام رفتن به رختخواب به شیوهای که رسول اللهr آن را انجام داده است این سه سوره را بخواند، تا با این کار در کنف حمایت و حفاظت و پشتیبانی خداوند قرار گیرد و آسودهخاطر بخوابد.
امام مسلم در صحیحاش از ابووائل شقیق بن سلمه أسدی روایت کرده است که گفت: روزی پس از این که نماز صبح را خواندیم، نزد عبدالله بن مسعود رفتیم. جلوی در سلام گفتیم. به ما اجازه [ی ورود] داد. امّا ما مدت کوتاهی جلو در ایستادیم. کنیزک [از خانه] بیرون شد و گفت: چرا داخل نمیشوید؟ داخل شدیم. بناگاه ابن مسعود را دیدیم که نشسته و تسبیح میگوید. ابن مسعود [رو به ما کرد و] گفت: چرا هنگامی که به شما اجازه [ی ورود] داده شده بود، داخل نشدید؟ گفتیم: ما گمان بردیم که برخی از اهل خانه خوابند. ابن مسعود گفت: گمان بردید که خانوادهی ابن امعبد[1] در غفلت به سر میبرند؟ ابووائل میگوید: پس از آن ابن مسعود به تسبیح گفتن مشغول شد. هنگامی که پنداشت خورشید طلوع کرده است [رو به کنیز کرد و] گفت: ای جاریه، بنگر آیا خورشید طلوع کرده است؟ او نگاه کرد و دید که خورشید طلوع نکرده است. ابن مسعود باز به تسبیح گفتن مشغول شد. هنگامی که گمان برد خورشید طلوع کرده است، گفت: بنگر خورشید طلوع کرده است؟ نگاه کرد، خورشید طلوع کرده بود. ابن مسعود گفت: «الحمد لله الَّذِی أَقَالَنَا یَوْمَنَا هَذَا، وَلَمْ یُهْلِکْنَا بِذُنُوبِنَا» خدایی را سپاس میگویم که امروز از ما گذشت نمود و ما را به خاطر گناهانمان هلاک نکرد[2].
این اثر تصویری واضح و مفهومی آشکار از زندگی جدّی و همّت عالی و بهرهبرداری از وقت از سوی سلف صالح رحمهم الله، و بهخصوص صحابه رضی الله عنهم اجمعین به شخص اندیشمند ارائه میدهد. همچنین بیانگر درک و تصور آنان از وقت و شناختشان از ارزش آن و دریافت لحظات ناب آن است و اینکه حقِ هر صاحب حقی را بدهند.
این زمانی که ابووائل و همراهانش نزد عبدالله بن مسعود رفتهاند زمانی با برکت و بسیار ارزشمند بوده است، این زمان، زمان ذکر خداوند و جدّیت و فعالیت و تحرک در انجام [کار] خیر است، با این همه بسیاری از مردم بدان بیاعتنایی کرده و از آن چشم پوشیده و جایگاه و منزلتش را درک نکردهاند، این زمان با طی شدن در خواب، یا کسالت و تنبلی، یا پرداختن به امور بیارزش و کممایه ضایع میگردد، هر چند ابتدای روز به مثابه جوانیاش و آخر آن به منزله پیریاش است[3]، کسی که بر پایه [خصلت و حالتی] رشد کند با آن بزرگ میشود به همین خاطر اگر آدمی در بامداد و ابتدای روز بر هر حالتی باشد آن حالت به بقیه روزش تسری مییابد، اگر صبح زود بانشاط باشد بقیه روز پرانرژی است، و اگر کسل باشد روز را با کسالت طی میکند، کسی که زمام روز را که همان ابتدای آن است در دست گیرد به یاری خدا روزش به تمامی تسلیم او خواهد بود و در آن بر انجام خیر یاری میشود و برکت نصیبش میگردد، گفته شده: «روزت همچون شترت است اگر ابتدایش را مهار کنی انتهایش به دنبالت میآید». میتوان از اثر پیشین ابن مسعود به این مفهوم پی بُرد، وقتی که او ابتدای روزش را با ذکر خداوند حفظ کرد گفت: «خدایی را سپاس میگویم که امروز از ما گذشت نمود و ما را به خاطر گناهانمان هلاک نکرد».
مداومت و مراقبت از ذکر در این زمان به ذکرکننده در تمامی طول روزش نشاط و انرژی و تحرک میبخشد، ابن قیم/ میگوید: یک بار به هنگام نماز صبح نزد شیخ الاسلام ابن تیمیه حاضر شدم ایشان بعد از نماز نشسته و تا نزدیکیهای نیمه روز به ذکر خداوند پرداخت، سپس به من روی کرد و گفت: «این صبحانهی من است و اگر این غذا را نمیخوردم قدرت و توانم را از دست میدادم» یا چیزی شبیه این را گفت[4].
در سنّت به اثبات رسیده که پیامبرr از خداوند درخواست نمود که در این زمان بر امتش برکت ارزانی دارد، ابوداود و ترمذی و دارمی و دیگران از صخربن وداعه غامدی روایت کردهاند که رسول اللهr فرمودند: «پروردگارا به بامدادان امتم برکت ارزانی دار». و وقتی که سپاهیان و لشکریانی را اعزام مینمود در ابتدای روز این کار را میکرد. صخر -راوی این حدیث- ـ تاجر بود او کاروان تجاریش را در ابتدای روز اعزام میکرد پس از چندی در کارش ماهر شد و مالش فزونی یافت[5].
این حدیث را جمعی از صحابه روایت کردهاند از جمله: علی بن ابیطالب، ابن عباس، ابن مسعود، ابن عمر، ابوهریره، انس بن مالک، عبدالله بن سلام، نوّاس بن سمعان، عمران بن حصین و جابر بن عبدالله به اضافهی جمعی دیگر[6]. این حدیثی است که روایت آن از سوی پیامبرr به اثبات رسیده است.
با توجه به اهمیت این زمان و برکت عظیم آن و خیر بسیاری که در آن است، گذشتگان رحمهم الله از خوابیدن در این زمان و هدر دادنش با کسالت و تنبلی بیزار بودند. ابن قیم/ -علاّمه مربی- در کتابش مدارجالسالکین میگوید: «خواب میان نماز صبح تا طلوع خورشید نزد سلف رحمهم الله کاری مکروه و ناپسند بوده است، زیرا این زمان فرصتی است برای ذکر و تلاوت قرآن، این زمان از نظر سالکان دارای مزیت عظیمی است و حتی اگر تمامی شب را بیدار مانده باشند، اجازه نمیدهند سیر و سلوک خود را در آن فاصله زمانی تا طلوع آفتاب متوقف کنند. زیرا طلوع فجر آغاز روز و زمان نزول ارزاق و تحصیل سهم و حلول برکت است، و روز از آن زمان ظهور خود را آغاز میکند، و بهرهبرداری از آن زمان به معنای برخورداری از آن خیر و برکت است، و جز در موارد ضروری نباید آن را به خواب اختصاص داد»[7].
از جمله آثار نقل شده از سلف -رحمهم الله- در این مفهوم، اثری است که از عبدالله بن عباسب نقل شده که او پسرش را دید که صبح اول وقت خوابیده است، عبدالله به او گفت: «برخیز، آیا در ساعتی میخوابی که روزی در آن تقسیم میشود»[8].
از عبدالله بن عمرو بن عاص ب روایت شده که گفت: «خواب به سه شکل است، خوابی که نشانهی کند ذهنی است، و خوابی بر اساس خوی و سرشت آدمی، و خوابی که نشانهی نادانی است؛
1- خوابی که نشانه کندذهنی است خواب چاشتگاه است زمانی که مردم به دنبال برآوردن و رفع نیازهایشان هستند، اما این شخص خوابیده است.
2- خوابی که بر اساس خوی و سرشت است خواب قیلوله و به هنگام نیمروز و ظهر است.
3- خوابی که نشانهی نادانی شخص است خوابیدن به هنگام فرا رسیدن وقت نماز است»[9].
علامه ابن قیم در کتابش زادالمعاد میگوید: «خواب صبحگاهی مانع دستیابی به رزق است چرا که این زمان، زمانی است که آفریدهها روزیشان را میطلبند و زمان تقسیم ارزاق است، خوابیدن آدمی در این زمان موجب حرمان او میشود مگر به خاطر عارضهای یا ضرورتی. این خواب به طور قطع برای بدن مضّر است، چرا که آن را سست و بیحال میکند و فضولات بدن را فاسد میکند. فضولاتی که باید با تحرک و ورزش آن را به تحلیل برد، و موجب ضعف و ناتوانی و درهم شکستگی شخص میشود، اگر خواب پیش از دفع و حرکت و ورزش بوده و معده با چیزی پر گردد این خود درد بیدرمان بوده که پدیدآورندهی انواعی از بیماریهاست»[10]. علامه ابن مفلح/ در کتابش آداب الشرعیه چیزی شبیه این مطلب را بیان داشته است[11].
با این توضیح ارزش این زمان مبارک و فایدهی فراوان آن آشکار میگردد، این زمان، زمانِ انرژی و تحرک و نشاط، و ذکر و یاد خدا، و زمان نزول ارزاق، و دستیابی به سهم، و حلول برکت است. این زمان نزد گذشتگان رحمهم الله از جایگاه والایی برخوردار بوده چرا که ارزش و اهمیت آن را درک کرده بودند اما دیگران به گونهای دیگر با آن برخورد میکنند [و فرصتسوزی میکنند].
عاجزانه از خداوند میطلبیم که رشد و هدایتمان را به ما الهام کند و همهی ما را در راه انجام هر خیری توفیق دهد و پیروی از شیوه گذشتگان نیکوکار و پیمودن راهشان را روزیمان گرداند.
[1]- کنیه ابنمسعود، چرا که امعبدٍ هذلیه مادر ابنمسعود و جزو زنان صحابی بود. خداوند از هردوی آنان راضی باد. (م)
[2]- صحیح مسلم [1/564].
[3]- مفتاحدار السعاده اثر ابنقیم [2/216].
[4]- الوابل الصیب [ص: 86-85].
[5]- سنن ابوداود شماره [2606]، و سنن ترمذی شماره [1212].
[6]- بنگر به:صحیح ترغیب و ترهیب [2/308].
[7]- مدارجالسالکین [1/459].
[8]- این مطلب را ابنقیم در زادالمعاد [4/241] نقل کرده است.
[9]- بیهقی در الشعب [4/182] آن را روایت کرده و ابن مفلح در آداب الشرعیه [3/162] آن را نقل کرده است.
[10]- زادالمعاد [4/242].
[11]- [3/162].