یکی از اذکار عظیم و جامعی که مستحب است فرد مسلمان هر صبح بر گفتن آن مداومت ورزد این ذکر است: «سبحان الله وَبِحَمْدِهِ عَدَدَ خَلْقِهِ، وَرِضَا نَفْسِهِ، وَزِنَة عَرْشِهِ، وَمِدَادَ کَلِمَاتِهِ» و این به خاطر حدیثی است که امام مسلم در صحیحاش از ام المؤمنین جویریه دختر حارث ب روایت کرده که پیامبرr یک روز صبح زود هنگامی که نماز صبح را به جای آورد، از نزد او بیرون رفت و جویریه در جای نماز خود [به نماز و ذکر نشسته] بود و بعد از آنکه چاشت شد، بازگشت در حالی که جویریه همچنان نشسته بود. پیامبرr خطاب به او فرمودند: «[من بازگشتم و] تو همچنان بر حالت قبلی خودت هستی»، گفت: بله، پیامبرr فرمودند: «من بعد از [رفتن از پیش] تو چهار کلمه را گفتهام که اگر با آنچه امروز از صبح گفتهای، وزن شود، سنگینتر خواهد بود: «سبحان الله وَبِحَمْدِهِ عَدَدَ خَلْقِهِ، وَرِضَا نَفْسِهِ، وَزِنَة عَرْشِهِ، وَمِدَادَ کَلِمَاتِهِ: الله را به تعداد مخلوقاتش، و به قدر رضایت او، و وزن عرش او، و مرکب نوشتن کلمات او به پاکی و تنزیه یاد میکنم»»[1].
این ذکری گرانقدر و بابرکت است که پیامبرr بدان راهنمایی نموده است و روشن کرده که این ذکر پاداش دوچندان دارد، این ذکر در فضیلت و ثواب بارها و بارها بر مجرد ذکر سبحان الله افزونی دارد چرا که با گفتن این ذکر شناختی از خدا، و تقدیس و تنزیه و بزرگداشتی از او در قلب ذاکر ایجاد میشود -آن هم با این تعدادی که در این ذکر آمده- که بسیار بزرگتر و عظیمتر از آن چیزی است که در قلب شخصی که فقط «سبحان الله» میگوید، پدید میآید.
منظور این است که خداوند سبحان شایسته این تعداد و اندازه از تسبیح و تقدیس است. مانند این سخن پیامبرr که میفرماید: «رَبَّنَا وَلَکَ الْحَمْدُ، مِلْءَ السَّمَوَاتِ وَمِلْءَ الْأَرْضِ وَمِلْءَ مَا بَیْنَهُمَا وَمِلْءَ مَا شِئْتَ مِنْ شَیْءٍ بَعْدُ» «پروردگارا ستایش سزاوار توست، ستایشی که آسمانها و زمین و مابین آن دو و هر چیزی غیر از اینها را که تو بخواهی پر کند». منظور آن نیست که بنده خداوند را به همین اندازه تسبیح گفته باشد چرا که فعل بنده محدود است، بلکه منظور آن است که پروردگار شایسته چنین تسبیحی است، این است که عظمت او را بزرگ جلوه میدهد[2].
علامه ابن قیم/ در شرح این حدیث و بیان نکات ظریف ارزشمند و معارف عظیمی که در آن است میگوید: «این ذکر، ذکر مضاعف نامیده میشود، این ذکر در مقایسه با ذکر مفرد دربردارندهی ثنا و ستایش بیشتر و بزرگتری است، و بیتردید چنین مطلبی با شناخت این ذکر و فهم آن آشکار میگردد اینکه تسبیحکننده میگوید: «سبحان الله وَبِحَمْدِهِ عَدَدَ خَلْقِهِ» دربردارندهی انشاء و اخبار است: خبر میدهد از اینکه پروردگار به تعداد تمامی مخلوقاتی که بوده و یا پدید میآید تا آنجا که پایانی برایش متصور نیست، شایسته و مستحق تسبیح است، همچنین دربرگیرندهی خبر از تنزیه پروردگار و بزرگداشت او و حمد و ستایش او به اندازهی این تعدادِ عظیم است؛ مقداری که شمارشکنندگان به انتهای آن نمیرسند، و حسابکنندگان نمیتوانند آن را حساب کنند.
حدیث مذکور دربردارندهی این نکته است که بنده میخواهد تسبیحی را بیان کند که چنان شأن و منزلتی داشته باشد، نه اینکه بیانگر اندازه و تعداد آن باشد و نیز میخواهد به بیان این نکته بپردازد که تسبیحی لایق و شایسته پروردگار است که به چنان عددی برسد؛ زیرا اگر عدد بالاتری نیز وجود داشت قطعاً آن را بیان میکرد، و پدید آمدن مخلوقات و نوبهنو شدن آنها به گونهای است که هیچگاه پایان و تعدادی برای آنها متصور نیست و اصلاً موجودات کنونی نیز در شماره نمیآیند.
و همچنین است اینکه میفرماید: «ورضا نفسه»، این مطلب نیز دربرگیرنده دو موضوع بزرگ است:
اینکه منظور تسبیحی باشد که در عظمت و جلال با رضایت او برابر باشد همچنان که در اول هم از تسبیحی خبر داد که به شمار آفریدگانش باشد، و شکی در این نیست که رضایت خود پروردگار موضوعی است که در عظمت و وصف نهایتی برای آن قابل تصور نیست، تسبیح همان ثنا و ستایش خداوند است که دربرگیرنده تعظیم و تنزیه اوست، پس وقتی که اوصاف کمال و جلال او را نهایت و پایانی قابلتصور نیست پس این اوصاف بزرگتر و والاتر از این تسبیحاند، و همچنین است ستایش خداوند به واسطه آنها؛ زیرا چه از لحاظ خبر و چه از لحاظ انشاء تابع آن است، و این مفهوم، با مفهوم اول همسان و همردیف است و هیچ تضادی با آن ندارد (منظور با عدد خلقه است) وقتی که احسان و ثواب و برکت و خیر خداوند را انتهایی نیست در حالی که اینها از اثرات و نتایج رضایت او هستند پس خود صفت رضایت خداوند چگونه است؟
اینکه میفرماید: «وزنة عرشه» بیانگر اثبات [وجود] عرش، و اضافه نمودن آن به پروردگار است، بدون استثنا عرش سنگینترین آفریده خداوند است، چرا که اگر چیزی سنگینتر از آن میبود معادل وزن آن برای تسبیح در نظر گرفته میشد.
چند برابر شدن اول «عدد خلقه» برای بیان عدد و کمیت تسبیح است، و چند برابر شدن تسبیح دوم «رضا نفسه» برای بیان ویژگی و کیفیت است، و چند برابر شدن سوم «زنة عرشه» برای بیان عظیم بودن و سنگینی و اندازه بزرگ آن است.
اینکه میفرماید: «ومداد کلماته» این از سه نوع پیشین عامتر و فراگیرتر است. چرا که نهایت و پایانی برای اندازه و ویژگی و عدد مرکب نوشتن کلماتش قابل تصور نیست، خداوند میفرماید:
﴿قُل لَّوۡ کَانَ ٱلۡبَحۡرُ مِدَادٗا لِّکَلِمَٰتِ رَبِّی لَنَفِدَ ٱلۡبَحۡرُ قَبۡلَ أَن تَنفَدَ کَلِمَٰتُ رَبِّی وَلَوۡ جِئۡنَا بِمِثۡلِهِۦ مَدَدٗا ١٠٩﴾ [الکهف: 109].
«بگو: اگر دریا برای سخنان پروردگارم جوهر باشد، بیشک دریا پیش از آنکه سخنان پروردگارم پایان پذیرد، تمام خواهد شد و اگر چه مددی مانند آن [دریا نیز] در میان آوریم».
و یا میفرماید:
﴿وَلَوۡ أَنَّمَا فِی ٱلۡأَرۡضِ مِن شَجَرَةٍ أَقۡلَٰمٞ وَٱلۡبَحۡرُ یَمُدُّهُۥ مِنۢ بَعۡدِهِۦ سَبۡعَةُ أَبۡحُرٖ مَّا نَفِدَتۡ کَلِمَٰتُ ٱللَّهِۚ إِنَّ ٱللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٞ ٢٧﴾ [لقمان: 27].
«و اگر همه درختانِ زمین قلم شوند و دریا [جوهر] آنگاه هفت دریا [ی دیگر] یاریگرِ آن [دریا] شوند، سخنان خداوند پایان نپذیرد. بیگمان خداوند پیروزمندِ فرزانه است».
مفهوم این آیه این است که اگر به فرض دریا مرکب و جوهر گردد و تمامی درختان زمین قلم گردند، و این قلمها از این جوهرها یاری گیرند، دریاها و قلمها پایان میپذیرند اما کلمات پروردگار پایان نپذیرفته و تمام نمیشود.
منظور این است که در این تسبیح صفات کمال و جلالی بیان شده که موجب میشود تا از دیگر تسبیحات برتر باشد...»[3].
این از یک سو؛ از سوی دیگر علما -رحمهم الله- نسبت به اهمیت شناخت و آگاهی آدمی درخصوص مفاهیم این کلمات و متصور ساختن دلالتهایشان تذکر دادهاند، به هر میزان که قلب آدمی این شناخت را حاصل کرده و آن را متصور سازد مزیت و فضیلت بیشتری کسب میکند و تأثیر این ذکر در این شخص رساتر و عمیقتر از دیگری میگردد.
کسی که این ذکر و یا دیگر اذکار مأثور را خوانده و بیان کند اما بدون متصور ساختن مفهوم آن و بدون اندیشیدن در دلالت آن، بیشک تأثیر ذکر در او ضعیف میگردد.
به هر حال شایستهی هر مسلمانی است که صبح هر روز بر بیان این ذکر مبارک مداومت ورزد و در متصور ساختن مفهوم آن و اندیشیدن در دلالت آن بکوشد، توفیق تنها از جانب خداوند است و فقط خداوند سبحان یاریکننده و هدایتکننده به راه راست است.
همانا از دعاهای عظیم و سودمندی که پیامبرr هر صبح بر آن مداومت ورزیده و همدم آن بود ذکری است که در مسند امام احمد و سنن ابن ماجه به نقل از امّ سلمه ل روایت شده که گفته: پیامبر خداr بعد از خواندن نماز صبح میفرمود: «اَللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ عِلْماً نَافِعاً، وَ رِزْقاً طَیِّباً، وَ عَمَلاً مُتَقَبَّلاً» «خداوندا، من از تو علمی سودمند، و روزی حلال، و عملی مقبول درگاهت را مسئلت مینمایم»[1].
کسی که در این دعای عظیم بیندیشد درمییابد که آوردن و بیان آن در این زمان، بعد از نماز صبح بهترین فرصت و موقعیت است، چرا که صبح آغاز و شروع روز است، و فرد مسلمان خواست و هدفی جز کسب این اهداف عظیم و مقاصد ارجمند بیان شده در این حدیث ندارد، این اهداف عبارتند از: علم سودمند، روزی حلال، عمل قبول شده. گویی فرد مسلمان با بیان این سه موضوع در ابتدای روزش بیآنکه از چیز دیگری نام ببرد اهداف و مقاصدش را در آن روز معین و مشخص میکند. چنین چیزی قلب آدمی را تمرکز بخشیده و رفتار و منش او را مرتب و تعدیل میکند، برخلاف کسی که شب را به صبح میرساند، بیآنکه اهداف و خواسته و تمایلاتی داشته باشد که مصمم بر انجامشان در آن روز باشد، میبینیم که توجهکنندگان به امر تعلیم و تربیت توصیه میکنند که آدمی برای انجام هر کاری که قصد آن را دارد و هر راهی را که میخواهد طی نماید، اهدافش را مشخص کند؛ چنین کاری انگیزهی بیشتری برای دستیابی به اهداف پدید میآورد و آدمی از سردرگمی و بیبرنامگی و اضطراب در امان مانده، و راه و کارش را ضابطهمند میکند. کسی که مطابق اهدافی مشخص و خواستههایی معین حرکت میکند حرکتش کاملتر و ضابطهمندتر و سالمتر از کسی است که بدون اهدافی معین و خواستههایی مشخص حرکت میکند.
فرد مسلمان در طی یک روزش، بلکه در طی همه روزهایش تمایل و اشتیاقی جز دستیابی به این اهداف سهگانه و تکمیل آنها، آن هم دستیابی از نزدیکترین راه و بهترین شیوه ندارد، بر این اساس چه زیباست که روز را با بیان این امور سهگانه آغاز کند. اموری که اهداف فرد مسلمان را در طی روزش معین کرده و سرانجام و خواست و مقصود او را مشخص میکند.
فرد مسلمان با بیان این دعا در آغاز روزش، مقصودش تنها مشخص کردن اهدافش نیست بلکه او با این دعا به درگاه پروردگارش تضرع مینماید، و به سرور و مولایش پناه میبرد، به خاطر اینکه با یاری او در کسب این اهداف ارجمند و خواستههای والا بر او منّت نهد، چرا که هیچ نیرو و توانی ندارد، او قدرت آن را ندارد که جلب منفعت کرده یا دفع مضرت نماید مگر به یاری پروردگارش، لذا به او پناه میبرد و از او طلب یاری مینماید و بر او اعتماد و توکل میکند.
اینکه فرد مسلمان هر صبح میگوید: «اَللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ عِلْماً نَافِعاً، وَ رِزْقاً طَیِّباً، وَ عَمَلاً مُتَقَبَّلاً» این کار او طلب یاری از پروردگارش است آن هم در صبح و ابتدای روزش، طلب اینکه [کار] سخت را برایش آسان گرداند، و [امر] پیچیده و دشوار را برایش سهل نماید، و او را بر عملی ساختن اهداف پسندیده و مبارک یاری دهد.
در این بیندیش که چگونه پیامبرr این دعا را با طلب علم سودمند از خداوند آغاز نموده است آن هم پیش از آنکه روزی حلال و عمل مورد قبول قرار گرفته را بطلبد، این خود اشاره به این نکته است که علم سودمند مقدم بوده و دعا با آن آغاز میگردد، همچنان که خداوند میفرماید:
﴿فَٱعۡلَمۡ أَنَّهُۥ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا ٱللَّهُ وَٱسۡتَغۡفِرۡ لِذَنۢبِکَ وَلِلۡمُؤۡمِنِینَ وَٱلۡمُؤۡمِنَٰتِۗ﴾ [محمد: 19].
«پس بدان که قطعاً هیچ معبودی جز الله وجود ندارد. برای گناهان خود و مردان و زنان مؤمن آمرزش بخواه».
اینجا [الله متعال] پیش از گفتار و کردار با علم آغاز نموده است. در آغاز نمودن [دعا] با علمِ سودمند حکمتی آشکار وجود دارد که بر تأملکننده پوشیده نیست، و آن این است که با علم سودمند است که آدمی میان کار نیک و بد تفاوت قائل شده و آن را تشخیص میدهد و میتواند که میان روزی پاک و ناپاک را تشخیص دهد، و کسی که علم و آگاهی نداشته باشد امور بر او مشتبه گشته و آنگاه کاری را انجام میدهد که میپندارد خوب و سودمند است در حالی که چنین نیست، خداوند میفرماید:
﴿قُلۡ هَلۡ نُنَبِّئُکُم بِٱلۡأَخۡسَرِینَ أَعۡمَٰلًا ١٠٣ ٱلَّذِینَ ضَلَّ سَعۡیُهُمۡ فِی ٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَا وَهُمۡ یَحۡسَبُونَ أَنَّهُمۡ یُحۡسِنُونَ صُنۡعًا ١٠٤﴾ [الکهف: 103-104].
«بگو آیا شما را از زیانکارترین [مردم] در عمل خبر دهم؟ کسانی که کوشش آنان در زندگانی دنیا بر باد رفت و آنان گمان میبرند که در عمل خودشان نیکی میکنند».
و گاه روزی و مالی را کسب میکند در حالی که میپندارد آن پاک و مفید است، در حالی که در حقیقت ناپاک و مضرّ است. آدمی برای تشخیص میان سودمند و مضر، و پاک و ناپاک راهی جز [داشتن] علم سودمند ندارد، به همین خاطر دلایل بسیاری در کتاب و سنت وجود داشته و ادله همدیگر را تقویت میکنند، دلایل و ادلهای که به طلب علم تشویق کرده و به تحصیل آن ترغیب نموده و بیانگر فضیلت کسی هستند که این راه را میپیماید. خداوند میفرماید:
﴿قُلۡ هَلۡ یَسۡتَوِی ٱلَّذِینَ یَعۡلَمُونَ وَٱلَّذِینَ لَا یَعۡلَمُونَۗ إِنَّمَا یَتَذَکَّرُ أُوْلُواْ ٱلۡأَلۡبَٰبِ ٩﴾
[الزمر: 9].
«بگو: آیا آنان که میدانند و آنان که نمیدانند برابرند؟ تنها خردمندان پند میپذیرند».
اینکه در این حدیث میفرماید: «علماً نافعاً» نشاندهندهی آن است که علم دو گونه است، علمی که سودمند است و علمی که سودمند نیست، و بزرگترین علمِ سودمند، علمی است که فرد مسلمان به واسطهی آن به پروردگارش نزدیک گشته و نسبت به دینش شناخت کسب کرده و به راه حق که شایسته است بر آن حرکت کند بصیرت مییابد. در این سخن خداوند بیندیش که میفرماید:
﴿قَدۡ جَآءَکُمۡ رَسُولُنَا یُبَیِّنُ لَکُمۡ کَثِیرٗا مِّمَّا کُنتُمۡ تُخۡفُونَ مِنَ ٱلۡکِتَٰبِ وَیَعۡفُواْ عَن کَثِیرٖۚ قَدۡ جَآءَکُم مِّنَ ٱللَّهِ نُورٞ وَکِتَٰبٞ مُّبِینٞ ١٥ یَهۡدِی بِهِ ٱللَّهُ مَنِ ٱتَّبَعَ رِضۡوَٰنَهُۥ سُبُلَ ٱلسَّلَٰمِ وَیُخۡرِجُهُم مِّنَ ٱلظُّلُمَٰتِ إِلَى ٱلنُّورِ بِإِذۡنِهِۦ وَیَهۡدِیهِمۡ إِلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِیمٖ ١٦﴾
[المائدة: 15-16].
«به راستی از [جانب] خدا برای شما نور و کتابی روشن آمده است (۱۵) خداوند با آن کسی را که خشنودی او را بجوید به راههای نجات هدایت میکند و آنان را به توفیق خود از تاریکیها به سوی نور بیرون میبرد و آنان را به راه راست هدایت میکند».
شایسته است که فرد مسلمان در طی روز به [تلاوت] قرآنکریم و بررسی و مطالعه و تأمل در آن، و همچنین به سنّت نبیاکرمr که مبیّن آن و شارح مفاهیم و معانی آن است عنایت و توجه ویژه نماید.
اینکه در این حدیث میفرماید: «ورزقاً طیباً» اشاره به آن است که رزق و روزی دو نوع است: پاک و ناپاک. خداوند پاک و پاکیزه است و جز پاک و پاکیزه چیز دیگری را نمیپذیرد، و مؤمنان را درست به همان چیزی دستور داده که پیامبران را بدان دستور داده است. خداوند متعال فرموده است:
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلرُّسُلُ کُلُواْ مِنَ ٱلطَّیِّبَٰتِ وَٱعۡمَلُواْ صَٰلِحًاۖ﴾ [المؤمنون: 51].
«ای پیامبران، از چیزهای پاکیزه بخورید و کار شایسته انجام دهید».
و باز فرموده:
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ کُلُواْ مِن طَیِّبَٰتِ مَا رَزَقۡنَٰکُمۡ﴾ [البقرة: 172].
«ای مؤمنان، از چیزهای پاکیزهای که به شما روزی دادهایم بخورید».
خداوند پیامبرشr را برانگیخته تا پاک را حلال ساخته و ناپاک را حرام گرداند. همچنان که میفرماید:
﴿وَیُحِلُّ لَهُمُ ٱلطَّیِّبَٰتِ وَیُحَرِّمُ عَلَیۡهِمُ ٱلۡخَبَٰٓئِثَ﴾ [الأعراف: 157].
«و پاکیزهها را برای آنان حلال میگرداند و ناپاکیزهها را بر آنان حرام میشمارد».
زیبندهی فرد مسلمان است که در طول روز در جستجوی مال پاک و حلال، و روزی سالم و سودمند باشد، و به شدت از اموال ناپاک و بهرههای حرام پرهیز نماید.
اینکه در این حدیث میفرماید: «وعملاً متقبلاً» و در روایتی دیگر: «وعملاً صالحاً» به این نکته اشاره دارد که هر عملی که آدمی با آن به خداوند نزدیکی میجوید مورد پذیرش نیست، بلکه تنها عملی مورد قبول واقع میشود که صالح باشد و عمل صالح آن است که فقط خالصانه برای خدا باشد و بر اساس شیوه و سنت پیامبرش محمد مصطفیr صورت گرفته باشد و به همین خاطر میفرماید:
﴿ٱلَّذِی خَلَقَ ٱلۡمَوۡتَ وَٱلۡحَیَوٰةَ لِیَبۡلُوَکُمۡ أَیُّکُمۡ أَحۡسَنُ عَمَلٗاۚ﴾ [الملک: 2].
«همان کسی که مرگ و زندگی را پدید آورده است تا شما را بیازماید کدامتان کارتان بهتر و نیکوتر خواهد بود».
فضیل بن عیاض در تفسیر این آیه میگوید: «یعنی: خالصترین و درستترین آن». گفته شد: ای ابوعلی منظور از خالصتر و درستتر چیست؟ در پاسخ گفت: «اگر کاری خالص باشد اما درست نباشد پذیرفته نمیشود، و هر گاه کاری درست باشد اما خالص نباشد باز هم پذیرفته نمیشود تا اینکه هم خالص باشد و هم درست، خالص یعنی آنکه برای رضای خدا انجام گرفته باشد و درست آن است که مطابق شیوه و راه سنّت صورت پذیرفته باشد»[2].
این دعا، دعایی سودمند و پرفایده است، برای فرد مسلمان بهتر است که هر بامداد به خاطر تأسی و اقتدا به نبیاکرمr بر آن مداومت ورزد، و به دنبال دعا، به عملِ بدان بپردازد، و میان دعا و به کار بردن اسباب اتحاد ایجاد نماید تا به این موهبتهای عظیم و نعمات ارزشمند دست یابد، تنها خداوند توفیقدهنده بوده و هم او یاور هر کار خیری است.
از جمله اذکار عظیمی که پیامبرr در هر صبح آن را میگفت، ذکری است که امام احمد از عبدالرحمن بن أجزی t نقل کرده که: وقتی صبح میشد پیامبر خداr میفرمود: «أَصْبَحْنَا عَلَی فِطْرَةِ الإِسْلاَمِ، وَکَلِمَةِ الإِخْلاَصِ، وَعَلَی دِینِ نَبِیِّنَا مُحَمَّدٍr، وَعَلَی مِلَّةِ أَبِینَا إِبْرَاهِیمَ حَنِیفًا مُسْلِماً وَمَا کَانَ مِنَ الْمُشْرِکِینَ»: «ما بر فطرت اسلام و کلمه اخلاص و دین پیامبرمان حضرت محمدr و آیین پدرمان حضرت ابراهیمu صبح کردیم. همان ابراهیم که صرفاً به سوی حق متوجه شده و فرمانبردار خداوند بود و از مشرکان نبود»[1].
چه زیباست که فرد مسلمان روزش را با این کلمات عظیم آغاز کند. کلماتی که مشتمل بر تجدید ایمان، و اعلان توحید، و تاکید پای بندی بر دین محمدr، و پیروی از آیین ابراهیم خلیل u است. آیینی که راستین و صحیح، و به دور از تمامی انواع شرک کوچک و بزرگ است.
اینها کلمات ایمان و توحید، و صدق و اخلاص، و خضوع و فرمانبرداری، و تسلیم شدن و پیروی کردن است، کسی که بر این کلمات مداومت داشته باشد شایسته است که در مفاهیم عظیم و معانی والای آن بیندیشد. اینکه میفرماید: «اصبحنا علی فطرة الإسلام» یعنی: دین اسلام که خداوند آدمیان را بر آن سرشته است، و این بدان جهت است که آدمی رویش را حقگرایانه به سمت دین خداوند بگرداند آن هم با روی آوردن قلب و اراده و بدن به پای بندی به آیینهای ظاهری و باطنی این دین، همچنان که خداوند میفرماید:
﴿فَأَقِمۡ وَجۡهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفٗاۚ فِطۡرَتَ ٱللَّهِ ٱلَّتِی فَطَرَ ٱلنَّاسَ عَلَیۡهَاۚ لَا تَبۡدِیلَ لِخَلۡقِ ٱللَّهِۚ ذَٰلِکَ ٱلدِّینُ ٱلۡقَیِّمُ وَلَٰکِنَّ أَکۡثَرَ ٱلنَّاسِ لَا یَعۡلَمُونَ ٣٠﴾ [الروم: 30].
«پس روی [دل]ات را با حقّگرایی تمام به سوی این دین بگردان. از فطرت الهی که مردم را بر اساس آن پدید آورده است [پیروی کن]. آفرینش خداوند دگرگونی نمیپذیرد. دینِ استوار این است. ولی بیشتر مردم نمیدانند».
ابن کثیر در توضیح این آیه میگوید: «خداوند میفرماید: ای رسول خداr رویت را مستقیم گردان و بر دین راستینی که خداوند برای تو مقرر کرده است مداومت ورز، آیین ابراهیم که خداوند تو را به آن هدایت کرد و آن را به تمامی برایت کامل گردانید، با این حال تو بر فطرت سالم خود که خداوند آدمیان را بر آن آفریده ملازم و همراه باش، بیشک خداوند آدمیان را بر پایه شناخت خود و توحیدش آفریده است، و همانا معبود راستینی جز او وجود ندارد»[2].
در تمامی آدمیان این اصل و اساس است، و هرکس که از این اصل خارج گردد به خاطر عارضهای است که بر فطرتش عارض شده و آن را فاسد و تباه گردانیده است، همچنان که در حدیث عیاض مُجاشعی به نقل از پیامبرr آمده است که پروردگارش فرمود: «من همه بندگانم را بر سرشت و فطرتی پاک آفریدم و شیاطین به سوی آنها آمدند و آنها را از دینشان منحرف کردند و بر آنان آنچه را حلال کردهام، حرام کردند و آنها را امر کردند که چیزی را شریک من قرار دهند که بر آن هیچ دلیلی نازل نکردهام». مسلم در صحیحاش این حدیث را روایت کرده است[3].
در صحیحین از ابوهریرهt روایت است که گفت: پیامبرخداr فرمود: «هر نوزادی قطعاً براساس فطرت زاده میشود. پس پدر و مادرش او را به کیش یهود و مسیح و مجوس درمیآورند»[4].
اینکه آدمی هنگامی که وارد صبح میشود بر فطرتی سالم باشد که دگرگون نشده یا تغییر نیافته و یا منحرف نشده باشد، به طور قطع این نعمتی بزرگ از جانب خدا برای بندهاش است.
این که میفرماید: «وکلمة الاخلاص» یعنی: ما بر کلمهی اخلاص صبح کردیم که همان کلمهی توحید لا إله إلاَّ الله است، آن کلمه عظیم و ارجمند که به طور مطلق برترینِ کلمات عظیم و ارجمندترین آنهاست بلکه این کلمه رأس دین و اساس آن و اساس کار و آموزهی آن است، به خاطر آن آفریدهها پدید آمدند و پیامبران ارسال گشتند، و کتابها نازل شدند، و به واسطهی آن مردم به دو گروه مؤمن و کافر تقسیم شدند، این کلمه چکیدهی دعوت فرستادگان الهی و جوهر و لبّ رسالت ایشان است، و عظیمترین نعمت خداوند بر بندگانش است. سفیان بن عیینه/ دربارهی آن میگوید: «خداوند هیچ نعمتی بزرگتر از آگاه کردن و آشنا کردن بندگانش با لا إله إلاَّ الله به آنان ارزانی نداشته است»[5].
لا إله إلاَّ الله کلمهی اخلاص و توحید، و دور انداختن شرک، و بیزاری جستن از آن و یاران و پیروان آن است، خداوند متعال میفرماید:
﴿وَإِذۡ قَالَ إِبۡرَٰهِیمُ لِأَبِیهِ وَقَوۡمِهِۦٓ إِنَّنِی بَرَآءٞ مِّمَّا تَعۡبُدُونَ ٢٦ إِلَّا ٱلَّذِی فَطَرَنِی فَإِنَّهُۥ سَیَهۡدِینِ ٢٧ وَجَعَلَهَا کَلِمَةَۢ بَاقِیَةٗ فِی عَقِبِهِۦ لَعَلَّهُمۡ یَرۡجِعُونَ ٢٨﴾ [الزخرف: 26-28].
«و چنین بود که ابراهیم به پدرش و قومش گفت: بیگمان من از معبودهایی که میپرستید بیزارم (۲۶) به جز آن معبودی که مرا آفریده است چرا که او مرا [به راه حق] رهنمود خواهد کرد (۲۷) ابراهیم توحید را به عنوان شعار یکتاپرستی در میان قوم خود باقی گذاشت، باشد که آنان بازگردند».
هنگامی که آدمی در حالی که بر این کلمهی عظیم پای بند بوده و آن را دچار تغییر و تبدیل نکرده صبح مینماید او بر بهترین حال صبح نموده است، به خاطر منزلت شروع روز با این کلمه عظیم به گفتن آن به تعداد بسیار در هر صبح تشویق و ترغیب شده است، پیشتر گفته شد که اگر کسی هر صبح ده بار این جمله را بگوید چه پاداشی در انتظار اوست و اگر کسی هر صبح صد بار آن را بگوید چه پاداشی به دست میآورد. اینکه میفرماید: «وعلی دین نبینا محمد r» یعنی: بر پایه آن دین عظیم که خداوند آن را به عنوان دین برای بندگانش پسندیده است صبح کردیم، دینی که خداوند به واسطه آن پیامبر کریمش محمدr را به پیامبری برانگیخت، خداوند دربارهاش میفرماید:
﴿ٱلۡیَوۡمَ أَکۡمَلۡتُ لَکُمۡ دِینَکُمۡ وَأَتۡمَمۡتُ عَلَیۡکُمۡ نِعۡمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ ٱلۡإِسۡلَٰمَ دِینٗاۚ﴾ [المائدة: 3].
«امروز [احکام] دین شما را برایتان کامل کردم و نعمت خود را بر شما تکمیل نمودم و اسلام را به عنوان آئین خداپسند برای شما برگزیدم».
و یا میفرماید:
﴿إِنَّ ٱلدِّینَ عِندَ ٱللَّهِ ٱلۡإِسۡلَٰمُۗ﴾ [آل عمران: 19].
«بیگمان دین [حق و پسندیده] در پیشگاه خدا اسلام است».
و یا میفرماید:
﴿وَمَن یَبۡتَغِ غَیۡرَ ٱلۡإِسۡلَٰمِ دِینٗا فَلَن یُقۡبَلَ مِنۡهُ وَهُوَ فِی ٱلۡأٓخِرَةِ مِنَ ٱلۡخَٰسِرِینَ ٨٥﴾
[آل عمران: 85].
«و کسی که غیر از [آیین و شریعت] اسلام، آیینی برگزیند، از او پذیرفته نمیشود، و او در آخرت از زمره زیانکاران خواهد بود».
این دین، دین نبی کریم محمد مصطفیr است، دین تسلیمپذیری موحدانه در برابر خدا، و فرمانبرداری از فرامین او، و برائت از شرک و اهل آن. بیشک اینکه آدمی بر پایه این دین عظیم و صراط مستقیم صبح نماید [یعنی] راه کسانی که خداوند بدانان نعمت ارزانی داشته؛ نه راه آنان که برایشان خشم گرفته، و نه راه گمراهان و سرگشتگان. این خود نعمتی عظیم از سوی خدا بر بندهاش است.
خداوند این نعمت را به یاد بندگانش میآورد، که آن را بدانان ارزانی داشته و به واسطهی این نعمت بر آنان منّت مینهد و میفرماید:
﴿وَلَٰکِنَّ ٱللَّهَ حَبَّبَ إِلَیۡکُمُ ٱلۡإِیمَٰنَ وَزَیَّنَهُۥ فِی قُلُوبِکُمۡ وَکَرَّهَ إِلَیۡکُمُ ٱلۡکُفۡرَ وَٱلۡفُسُوقَ وَٱلۡعِصۡیَانَۚ أُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلرَّٰشِدُونَ ٧﴾ [الحجرات: 7].
«امّا خداوند ایمان را در نظرتان گرامی داشته است و آن را در دلهایتان آراسته است، و کفر و نافرمانی و گناه را در نظرتان زشت و ناپسند جلوه داده است، فقط آنان [که دارای این صفات هستند] راهیابند و بس».
و یا میفرماید:
﴿وَلَوۡلَا فَضۡلُ ٱللَّهِ عَلَیۡکُمۡ وَرَحۡمَتُهُۥ مَا زَکَىٰ مِنکُم مِّنۡ أَحَدٍ أَبَدٗا وَلَٰکِنَّ ٱللَّهَ یُزَکِّی مَن یَشَآءُۗ وَٱللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٞ ٢١﴾ [النور: 21].
«و اگر فضل خدا و رحمت او بر شما نمیبود، هرگز هیچکس از شما پاک نمیشد ولی خداوند هرکس را بخواهد پاک میدارد و خداوند شنوای دانا است».
بار خدایا این [دین و این راهیابی] چه منّت عظیمی و چه نعمت ارجمندی است.
اینکه میفرماید: «وعلی ملَّة أبینا إبراهیم حنیفاً وما کان من المشرکین» یعنی: بر این آیین مبارک، آیین ابراهیم خلیل الرحمنu صبح کردم، این آیین، آیین راستین و تمسک به اسلام، و دوری از شرک است، و به همین خاطر فرمود: «حنیفاً مسلماً وما کان منالمشرکین»، این آیینی با برکت است که فقط کسی که خود را به گناه و سبکسری بیفکند از آن روی برگردانده و آن را رها میکند، و به همین خاطر خداوند میفرماید:
﴿وَمَن یَرۡغَبُ عَن مِّلَّةِ إِبۡرَٰهِۧمَ إِلَّا مَن سَفِهَ نَفۡسَهُۥۚ﴾ [البقرة: 130].
«چه کسی از آیین ابراهیم رویگردان خواهد شد مگر آن [نادانی] که خود را خوار و کوچک داشته است».
خداوند پیامبرشr را به پیروی از این آیین دستور داده و او را به این آیین رهنمون نموده است، همچنان که میفرماید:
﴿قُلۡ إِنَّنِی هَدَىٰنِی رَبِّیٓ إِلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِیمٖ دِینٗا قِیَمٗا مِّلَّةَ إِبۡرَٰهِیمَ حَنِیفٗاۚ وَمَا کَانَ مِنَ ٱلۡمُشۡرِکِینَ ١٦١﴾ [الأنعام: 161].
«بگو: بیگمان پروردگارم مرا به راه راست رهنمود کرده است و آن دین راست و استوار و پابرجا، یعنی دین ابراهیم است. همان کسی که حقّگرا بود و از زمره مشرکان نبود».
و در حالی که بر بندگانش به خاطر این نعمت منّت مینهد میفرماید:
﴿وَجَٰهِدُواْ فِی ٱللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِۦۚ هُوَ ٱجۡتَبَىٰکُمۡ وَمَا جَعَلَ عَلَیۡکُمۡ فِی ٱلدِّینِ مِنۡ حَرَجٖۚ مِّلَّةَ أَبِیکُمۡ إِبۡرَٰهِیمَۚ﴾ [الحج: 78].
«و در راه خدا جهاد و تلاش کنید آنگونه که شایسته جهاد و بایسته تلاش در راه او است، خدا شما را برگزیده است و در دین کارهای دشوار و سنگین را بر دوش شما نگذاشته است. [این دین همان] آیین پدرتان ابراهیم است».
هنگامی که آدمی شب را به صبح میرساند در حالی که بر این آیین با برکت و راستین و صحیح است، بیشک او بر خیری عظیم و فضلی گسترده صبح کرده است.
چه زیبا و ارجمند است که فرد مسلمان روزش را با این کلمات مبارک آغاز کند، عجب روزی است آن روزی که با کلماتی این چنین که از قلب صادق نشأت گرفته باشد، آغاز شود.
از جمله دعاهای عظیمی که پیامبرr هر صبح و شب بر آن مداومت میورزید، بلکه هرگاه به صبح و یا شب میرسید آن را ترک نمیکرد دعایی است که در سنن ابوداود و سننابن ماجه و دیگر منابع به اثبات رسیده که از عبدالله بن عمر ب روایت شده که گفته است: «پیامبرr گفتن این دعاها را در هر صبح و شام ترک نمیکرد: «اَللَّهُمَ إِنِّی أَسْأَلُکَ العَافِیَةَ فِیالدُّنْیَا وَالآخِرَةِ، اَللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ العَفْوَ وَ العَافِیَةَ فِی دِینِی وَ دُنْیَایَ وَ أَهْلِیِ وَ مَالِیِ، اَللَّهُمَّ اسْتُرْعَوْرَاتِی، وَآمِنْ رَوْعَاتِی، اَللَّهُمَّ احْفَظْنِی مِنْ بَیْنِ یَدَیَّ، وَ مِنْ خَلْفِی، وَ عَنْ یَمِینِی، وَ عَنْ شِمَالِی، وَ مِنْ فَوْقِی، وَ أَعُوذُ بِعَظَمَتِکَ أَنْ أُغْتَالَ مِنْ تَحْتِی»: خداوندا، همانا من عافیت در دنیا و آخرت را از تو میخواهم، خداوندا، همانا من عفو، و عافیت در دین و دنیا و خانواده و مالم را از تو طلب مینمایم، خدایا، عیبهایم را بپوشان، و ترسها و نگرانیهایم را به امنیت و آرامش تبدیل نما، خدایا، مرا از پیش روی، و از پشت سر، و از سمت راست و چپ، و از بالای سرم، محافظت بفرما، و من به شکوه و عظمت تو پناه میبرم از اینکه [به سبب قهرت] در زمین فرو بروم»[1].
پیامبرr این دعای عظیم را با طلب عافیت در دنیا و آخرت از خداوند آغاز کرده است، و چیزی معادل و همتای عافیت نیست، و به کسی که در دنیا و آخرت عافیت ارزانی شود بیشک نصیبش از خیر کامل گشته است، ترمذی در سنناش از عباس بن عبدالمطلب t عموی پیامبرr روایت کرده که گفت: گفتم: ای رسول خدا! چیزی به من یاد بده که آن را از خداوند مسألت کنم، فرمودند: «از خداوند عافیت بخواه»، من چند روزی مکث کردم و سپس دوباره آمدم و گفتم: ای رسول خدا! چیزی به من یاد بده که آن را از خدای بزرگ بخواهم، به من فرمودند: «ای عباس! ای عموی پیامبر! عافیت در دنیا و آخرت را از خداوند بخواه»[2].
در مسند و سنن ترمذی از ابوبکر صدیقt روایت شده که رسول اللهr فرمودند: «از خداوند عفو و عافیت را بخواهید، چون به هیچکس بعد از یقین چیز بهتری از عافیت داده نشده است»[3].
عفو یعنی: پاک کردن گناهان و پوشاندشان، و عافیت عبارتست از اینکه خداوند بندگانش را از هر مصیبت و عذاب و گرفتاری در امان دارد، به این شکل که بدیها را از او دور کرده و او را از بلاها و ناخوشیها و بیماریها مصون داشته و از آسیبها و گناهان حفظ نماید.
پیامبرr عافیت در دنیا و آخرت را طلب نمود، و عافیت در دین و دنیا و اهل و مال را درخواست کرد، درخواست عافیت در دین همان طلب مصون ماندن از هر موضوعی است که دین را زشت جلوه دهد یا بدان صدمهای وارد کند، درخواست عافیت در دنیا همان طلب مصون ماندن از هر کاری است که به آدمی در دنیا ضرر وارد کند از جمله گرفتار شدن به مصیبتی یا بلایی یا زیان و ضرری یا چیزی شبیه اینها، درخواست عافیت در آخرت همان طلب مصون ماندن از هول و هراس آخرت و تنگناها و مخمصههای آن و انواع کیفرهایی است که در آن است، درخواست عافیت درخصوص اهل و خانواده، طلب مصون ماندنشان از فتنهها و آشوبها و حمایتشان در برابر بلایا و گرفتاریها و سختیهاست، درخواست عافیت درخصوص مال، طلب محفوظ ماندنش در برابر عواملی است که آن را در معرض اتلاف و نابودی قرار میدهد، از جمله غرق شدن یا آتش گرفتن یا دزدیده شدن یا چیزهایی شبیه اینهاست، در این دعا درخواست از خدا، محفوظ ماندن از تمامی پیشامدهای آزاردهنده و تهدیدات آسیبرسان را دربرمیگیرد. اینکه میفرماید: «اَللَّهُمَّ اسْتُر عَوْرَاتی» یعنی: عیوبم و کوتاهیهایم و تقصیراتم و همه آنچه را که آشکار شدنشان مرا متأسف میکند را بپوشان. درخواست عدم آشکار شدن عورت نیز داخل در همین موضوع است، عورت در مردان حد فاصل میان ناف تا زانو است، و در زنان تمامی بدن آنها را شامل میشود، زیبندهی زن است که بر این دعا مداومت ورزد، علیالخصوص در این دوران که در گوشهگوشه دنیا بیشرمی و گستاخی زنان و بیتوجهیشان به پوشش و حجاب گسترش یافته است، این یکی از آرنج تا نوک انگشتش را آشکار میسازد، و آن دیگر ساق پایش را، و سومی سینه و گردنش را، و تعدادی دیگر کارهایی انجام میدهند که از این هم بدتر و زشتتر است، حال آنکه زن مسلمان پاکدامن عفیف از همه این رفتارها دوری میگیرد، و پیوسته و دائم از خداوند میطلبد که او را از فتنهها و آشوبها مصون داشته، و با پوشاندن عیوب و عورتش بر او منّت نهد.
اینکه میفرماید: «وآمن روعاتی»: ریشهی کلمه آمن از أمن، و ضدخوف و ترس است، روعات جمع رَوْعة و به معنای ترس و اندوه است، در این جمله درخواست و طلب این نکته از خداوند است که او را از تمامی آنچه موجب ترس، یا اندوه، یا اضطراب و نا آرامیاش شده و میشود مصون دارد. بیان روعات به صورت جمع اشاره به کثرت و تعداد عواملی است که موجب ترس یا اندوه میشود.
اینکه میفرماید: «اللهم احفظنی من بین یدی ومن خلفی وعن یمینی وعن شمالی ومن فوقی وأعوذ بعظمتک أن اغتال من تحتی» بیانگر طلب و درخواست از خداوند جهت محفوظ کردن از مهلکهها و شرارتهایی است که از شش جهت به سمت آدمی میآید، گاه شر و بلا از سمت روبهرو میآید، یا از پشت سر، یا از سمت راست، یا از سمت چپ، یا از بالای سرش، یا از زیر پایش، آدمی نمیداند که از کدام سمت و سو دچار بلای ناگهانی شده یا مصیبتی بدو روی میآورد، لذا از پروردگارش میطلبد که او را از تمام جهتهایش محفوظ دارد، سپس همانا از جمله شر عظیمی که آدمی نیازمند مصون ماندن از آن است شر شیطان است که از هر سو در کمین آدمی نشسته است، و از روبهروی او و پشت سرش و از سمت راستش و از سمت چپش به سوی او میآید تا او را در سختی و گرفتاری غرق کند و او را به مهلکهها و بلایا بکشاند، و از راه خیر و طریق استقامت و پایداری [برحق] دور بگرداند، همچنان که خود شیطان میگوید:
﴿ثُمَّ لَأٓتِیَنَّهُم مِّنۢ بَیۡنِ أَیۡدِیهِمۡ وَمِنۡ خَلۡفِهِمۡ وَعَنۡ أَیۡمَٰنِهِمۡ وَعَن شَمَآئِلِهِمۡۖ وَلَا تَجِدُ أَکۡثَرَهُمۡ شَٰکِرِینَ ١٧﴾ [الأعراف: 17].
«آنگاه از جلو و پشت سر و از راست و چپشان به سراغ آنان خواهم رفت و بیشترشان را سپاسگزار [نعمت خود] نخواهی یافت».
آدمی در برابر دشمن نیازمند دژی است که او را از نیرنگ و شرش محافظت نماید، خواندن این دعای عظیم آدمی را از اینکه شر شیطان از جهتی از جهتها بدو برسد ایمن کرده و مصونیت میبخشد، چرا که با این دعا آدمی در پناه و حمایت و مراقبت خداوند قرار میگیرد.
اینکه میفرماید: «وأعوذ بعظمتک أن أُغتال من تحتی» بیانگر خطر بزرگ بلایی است که از زیر پای آدمی او را فرا میگیرد؛ مانند اینکه در زمین فرو برده شود، اینگونهای از عذاب است که خداوند دامنگیر برخی نموده که بر روی زمین حرکت کردهاند بیآنکه اقدام به اطاعت و عبادت خالق و آفریننده خود بنمایند، بلکه با انجام گناه و تجاوز و شر و عصیان بر روی زمین حرکت کردهاند و اینگونه مجازات شدهاند که زمین زیر پایشان به لرزه درآمده یا به درون آن فرو برده شدهاند آن هم به خاطر کیفری که به گناهانشان تعلق گرفته و مجازاتی که به خاطر نافرمانیشان دامنشان را گرفته است همچنان که خداوند میفرماید:
﴿فَکُلًّا أَخَذۡنَا بِذَنۢبِهِۦۖ فَمِنۡهُم مَّنۡ أَرۡسَلۡنَا عَلَیۡهِ حَاصِبٗا وَمِنۡهُم مَّنۡ أَخَذَتۡهُ ٱلصَّیۡحَةُ وَمِنۡهُم مَّنۡ خَسَفۡنَا بِهِ ٱلۡأَرۡضَ وَمِنۡهُم مَّنۡ أَغۡرَقۡنَاۚ وَمَا کَانَ ٱللَّهُ لِیَظۡلِمَهُمۡ وَلَٰکِن کَانُوٓاْ أَنفُسَهُمۡ یَظۡلِمُونَ ٤٠﴾ [العنکبوت: 40].
«هر یک را به کیفر گناهشان گرفتار کردیم؛ بر پارهای از آنان طوفان شن فرستادیم، بعضی دیگر را بانگی سخت [و مرگبار] فراگرفت، بعضی را به زمین فرو بردیم و گروهی را غرق کردیم؛ و خداوند بر آن نبود که بر آنان ستم کند، بلکه آنان خود در حقّ خویش ستم میکردند».
از دیگر اذکار عظیمی که زیبنده فرد مسلمان است که هر صبحگاه و شامگاه دنبال کرده و مدنظر قرار دهد این ذکری است که بیان میشود، در مسند امام احمد از ابوهریرهt روایت شده که رسول اللهr فرمودند: «هر کس صبحگاهان ده بار بگوید: «لاَإِلهإِلاَّ الله وَحْدَه لاَ شَرِیکَ لَه، لَهُ الْمُلْکُ وَ لَهُ الْحَمْدُ وَ هَوْ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ قَدیرٌ»: هیچ معبود راستینی جز الله نیست که یکتاست و هیچ انبازی ندارد، و فرمانروایی و حمد و ستایش ویژه اوست و او بر هر چیزی تواناست». خداوند صد نیکی برای او نوشته و صد گناه از گناهانش را از بین میبرد، ثواب این گفته او برابر است با آزاد کردن یک برده، و آن روز تا فرا رسیدن شب به واسطه این دعا در امان خواهد بود، و کسی که به هنگام فرارسیدن شب این کلمات را بگوید همین پاداش را دریافت خواهد کرد»[4].
از جمله اذکار عظیمی که برای فرد مسلمان مقرر شده که هر صبح صد بار آن را بگوید ذکری است که در پی میآید[5]. در صحیحین از ابوهریره t روایت شده که پیامبرخداr فرمود: «هرکس در یک روز صد بار بگوید: «لاَ إِلهَ إِلاَّ اللهُ وَحْدَهُ لاَ شَرِیکَ لَهُ، لَهُ الْمُلْکُ وَ لَهُ الْحَمْدُ وَ هْوَ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ» ثواب این گفتهی او برابر با آزاد کردن ده برده است، و برایش صد نیکی نوشته میشود، و صد گناه از گناهانش از بین برده میشود و این ذکرش به صورت پناهگاهی درمیآید که او را در آن روز تا فرا رسیدن شب از شرّ شیطان در امان میدارد، و هیچکس بهتر از عملی که او انجام داده، انجام نداده است، مگر کسی که بیشتر از او، آن را گفته باشد.» و نیز فرمود: «هرکس در روز صد بار بگوید: «سبحان الله وَ بِحَمْدِهِ» گناهانش محو میگردد، هر چند که به اندازه کف [روی آب] دریا [فراوان] باشد»[6].
این حدیث بیانگر عظمت جایگاه و منزلت کلمه توحید لا إله إلاَّ الله است، کلمهای که بدون استثناء گرامیترین و ارجمندترین کلمه بوده، و والاترین سخنی است که پیامبران بیان داشتهاند، به خاطر این کلمه آسمانها و زمین برپا شد، و بنیآدم و نوع بشر آفریده شد، اهل این کلمه اهل خوشبختی و رستگاری، و کامیابی در دنیا و آخرت است، کلمهای که جایگاه و منزلت آن اینچنین باشد زیبنده فرد مسلمان است که توجه و اهتمامش را بدان بیشتر و افزونتر گرداند.
[1]- سنن ابوداود شماره [5074]، و سنن ابنماجه شماره [3871]، و آلبانی در «صحیح ابنماجه» شماره [3121] آن را صحیح دانسته است.
[2]- سنن ترمذی شماره [3514]، و آلبانی در «صحیح ترمذی» شماره [2790] آن را صحیح دانسته است.
[3]- مسند أحمد [1/3]، و سنن ترمذی شماره [3558]، وآلبانی/ در «صحیح الجامع» شماره [3632] آن را صحیح دانسته است.
[4]- المسند [2/360]، و آلبانی/ در «الصحیحه» [6/1/137، 136] آن را صحیح دانسته است.
[5]- این ذکر مختص صبحگاهان نیست، اما بیانش در صبح بافضیلتتر است، چرا که این کار شتاب در انجام کار خیر است و بدین ترتیب فرد مسلمان در ابتدای روزش به پاداش آن دست مییابد و از همان آغاز روز برای او دژ و پناهگاهی در برابر شیطان میشود، به همین خاطر علما آن را در شمار اذکار صبح بیان داشتهاند.
[6]- صحیح بخاری شماره [3293]، و صحیح مسلم شماره [2691].
از جمله اذکار عظیم و اوراد با برکتی که پیامبرr یارانش را بر فراگرفتن آن و مداومت بر آن در هر صبح و شام تشویق و ترغیب میکرد ذکری است که در حدیثی از ابوهریره t آمده است. در سنن ترمذی و ابوداود و دیگران آمده که پیامبرr یارانش را آموزش میداد و میفرمود: «هرگاه یکی از شما صبح برخاست بگوید: «اللَّهُمَّ بِکَ أَصْبَحْنَا، وَ بِکَ أَمْسَیْنَا، وَ بِکَ نَحْیَا، وَ بِکَ نَمُوتُ، وَ إِلَیْکَ النُّشُورُ» (خدایا، به [قدرت و توفیق] تو صبح کردیم و به [قدرت و توفیق] تو شب کردیم و به قدرت تو زنده هستیم و به فرمان تو میمیریم و بازگشت همه به سوی توست.) و وقتی وارد شب شد بگوید: «اللَّهُمَّ بِکَ أَمْسَیْنَا، وَ بِکَ أَصْبَحْنَا، وَ بِکَ نَحْیَا، وَ بِکَ نَمُوتُ، وَ إِلَیْکَ المَصِیرُ»: خدایا، به لطف تو به شب رسیدیم، و به خواست تو زندهایم، و به خواست تو میمیریم، و بازگشت همه به سوی توست»[1].
این یک دعای عظیم نبوی، و ذکری با برکت است. زیبندهی فرد مسلمان است که هر صبح و شام بر آن مداومت ورزد، و در مفاهیم ارجمند و معانی عظیم آن بیندیشد، و چرا اینگونه نکند در حالی که این ذکر دربردارندهی لطف و احسان عظیم خداوند و بخشش و کرامت گستردهاش بر فرد مسلمان بوده و آن را به او یادآوری میکند. خواب و بیداری آدمی، حرکت و سکونش، برخاستن و نشستنش همگی به لطف و قدرت خداوند است، هر آنچه را خداوند اراده کند رخ میدهد، و هر آنچه را نخواهد روی نمیدهد، و هیچ حول و قدرتی نیست مگر به کمک خداوند بلندمرتبه و باعظمت.
اینکه در حدیث میفرماید: «بک اصبحنا» یعنی: به واسطه نعمت تو، و یاری و کمکت وارد صبح شدیم یعنی به صبح رسیدیم، و اینکه میفرماید: «و بک أمسینا» معنایش این چنین است (به واسطهی نعمت تو، و یاری و کمکت به شب رسیدیم).
اینکه میفرماید: «وبک نحیا وبک نموت» یعنی: حال و روز ما در تمامی اوقات و دیگر حالات بر همین شیوه و منوال است، در تمامی حرکتهایمان و همهی امورمان، بیشک ما با یاری و کمک تو موجودیت داریم، تنها تو یاریدهندهای، و زمام امور همه در دست توست و ما یک چشم بر هم زدن هم از تو بینیاز نیستیم، بیان این عبارات بیانگر اتکا و توکل بر خداوند و متوسل شدن به او و اقرار به لطف و بخشش اوست، توکلی که ایمان آدمی را تحقق بخشیده و یقینش را تقویت نموده و ارتباطش با پروردگارش را مستحکم مینماید. اینکه در این حدیث میفرماید: «وإلیک النشور» یعنی بازگشت به روز قیامت، با برانگیخته شدن آدمیان از قبرهایشان، و زنده شدنشان پس از آنکه مرده بودند.
اینکه میفرماید: «وإلیک المصیر» یعنی: سرانجام و فرجام [آنان]، همچنان که خداوند میفرماید:
﴿إِنَّ إِلَىٰ رَبِّکَ ٱلرُّجۡعَىٰٓ ٨﴾ [العلق: 8].
«به یقین بازگشت به سوی پروردگارِ توست».
پیامبرr برای صبح میفرماید: «وإِلیک النشور» و برای شامگاه میفرماید: «وإلیک المصیر»، این به خاطر رعایت تناسب و همسانی [زمانها و کلمات] است؛ چرا که صبح شدن [و برخاستن] همانند برانگیختن بعد از مرگ است، و خواب، مرگ کوچک است، و برخاستن از آن شبیه برانگیختن بعد از مرگ است، خداوند میفرماید:
﴿ٱللَّهُ یَتَوَفَّى ٱلۡأَنفُسَ حِینَ مَوۡتِهَا وَٱلَّتِی لَمۡ تَمُتۡ فِی مَنَامِهَاۖ فَیُمۡسِکُ ٱلَّتِی قَضَىٰ عَلَیۡهَا ٱلۡمَوۡتَ وَیُرۡسِلُ ٱلۡأُخۡرَىٰٓ إِلَىٰٓ أَجَلٖ مُّسَمًّىۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَٰتٖ لِّقَوۡمٖ یَتَفَکَّرُونَ ٤٢﴾ [الزمر: 42].
«خداوند جانها را به هنگامِ مرگشان میستاند. و نیز [جانی] که نمرده است [آن را] هنگامِ خوابش [میگیرد] و [جانی را] که بر آن حکم به مرگ کرده است، نگاه میدارد و [آن] دیگر را تا هنگامی معین [باقی] میگذارد. بیگمان در این [امر] برای گروهی که اندیشه میکنند، نشانههایی است».
وارد شدن به شب شبیه مردن بعد از زنده بودن است؛ چرا که آدمی به سمت خواب میرود؛ خوابی که شبیه مرگ و وفات است. بدین شیوه پایان هر ذکری به تمامی همگن و همنوعِ مفهومی است که در حدیث از آن نام برده شده. از جمله آنچه این مطلب را روشن [تر] میکند این است که از پیامبرr به اثبات رسیده به هنگام برخاستن از خواب میفرمودند: «الحمد لله الَّذی أَحْیَانا بَعْدَ مَا أَماتَنا وَإِلَیْهِ النُّشُورُ» (سپاس و ستایش شایسته خداوندی است که ما را بعد از مردن زنده کرد و بازگشت ما به سوی اوست)، خواب، مرگ نامیده شده و برخاستن از آن، زندگی یافتن بعد از مرگ نامیده شدهاست، به زودی سخن درباره این حدیث و بیان معنا و مفهوم آن به هنگام سخن درباره اذکار خوابیدن و بیدار شدن خواهدآمد إن شاء الله.
از جمله اذکار صبح و شام این ذکر عظیم و دعای سودمند است که پیامبرr به ابوبکر صدیقt یاد میدهد، آن هم هنگامی که ابوبکر صدیقt از پیامبرr خواست که او را به گفتن کلماتی راهنمایی کند که هر صبح و شام آنها را بیان نماید، در سنن ترمذی و ابوداود و منابع دیگر از ابوهریرهt روایت شده است که ابوبکر صدیقt گفت: ای پیامبرخداr! مرا به کلماتی امر فرما که هرگاه به صبح و شب میرسم آنها را بگویم. پیامبرr فرمود: بگو: «اَللَّهُمَّ فَاطِرَ السَّمَوَاتِ وَالأَرْضِ، عَالِمَالْغَیْبِ وَ الشَّهَادَهِ، رَبَّ کُلِّ شَیْءٍ وَمَلِیکَهُ، اَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلَهَ أَنْتَ، أَعُوذُ بِکَ مِنْ شَرِّ نَفْسِی وَشَرِّ الشَّیْطَانِ وَشِرْکِهِ»: «خدایا، ای آفریدگار آسمانها و زمین، داننده نهان و آشکار، پروردگار و مالک همهچیز، گواهی میدهم که هیچ معبود راستینی جز تو نیست. و از شرّ نفس خودم، و از شرّ شیطان، و از اینکه شیطان مرا به شرک اندازد، به تو پناه میآورم». و در روایتی دیگر: «وَأَنْ اَقْتَرِفَ عَلَی نَفْسِی سُوءاً، أَوْ أَجُرَّهُ إِلَی مُسْلِمٍ»: «و از اینکه در حق خودم مرتکب بدی شوم یا به مسلمان دیگری بدی برسانم به تو پناه میآورم». و فرمود: «هرگاه در صبح و هرگاه در شب وارد شدی، و هرگاه به بستر خوابت رفتی این کلمات را بر زبان بیاور»[2]. این دعایی مهم و عظیم است، مستحب است فرد مسلمان در صبح و شب و هنگام خواب آن را بگوید، این دعا متضمن پناه جستن به خدا و متوسل شدن به او و یاری طلبیدن از او در برابر تمامی شرهاست، از منبع و نقطهی آغاز این شرها و پایان و نتایج آنها. دعا را با توسلهای مهم و عظیم به خداوند بلندمرتبه آغاز کرده است، با بیان تعدادی از ویژگیهای عظیم و صفات والای خداوند، صفاتی که بیانگر عظمت و جلال و کمال اوست، با بیان این جمله به خداوند متوسل شده که: «فاطرُ السَّمواتِ وَالأرض»، یعنی آفرینندهی آن دو و سازنده آنها و ابداعکننده آنها بدون وجود و الگوبرداری از مثالی قبلی، و اینکه خداوند ﴿عَٰلِمُ ٱلۡغَیۡبِ وَٱلشَّهَٰدَةِۚ﴾ است، یعنی هیچ سرّ و رازی بر او پوشیده نیست، او نسبت به هر آنچه که بر بندگان پوشیده و یا بر آنان ظاهر و آشکار است، دانا و آگاه است، غیب (نهان) نزد او [همچون] شهاده (آشکار) است، و راز نزد او علنی است. علم خداوند سبحان همهچیز را دربرگرفته است، و با بیان این جمله به خداوند متوسل شده که: «رَبَّ کلِّ شَیء وَملیکَهُ»: چیزی از ربوبیت او خارج نمیشود، و او مالک هر چیزی است، خداوند سبحان پروردگار جهانیان است، او مالک همهی آفریدههاست، سپس بعد از آن توحیدش را اعلان داشته و به ارباب بودن او اعتراف نموده، و اینکه او معبود راستینی است و معبودی حقیقی جز او وجود ندارد، لذا میفرماید: «أَشْهَد أن لاَ إِله إلاَّ أَنْت»، همهی اینها در صدر و ابتدای دعا آمده است. آدمی با بیان این جملات، نیاز و احتیاج و فقر و مستمندیاش به پروردگارش را نشان میدهد، در حالی که در آن به جلال و عظمت خداوند اعتراف میکند، و صفات عظیم و ویژگیهای والایش را تایید و تصدیق میکند، سپس به دنبال آن تقاضا و درخواستش را مطرح میکند و آن درخواست این است که خداوند او را از تمامی شرها در پناه خود قرار دهد و [از او حمایت کند]، میگوید: «أعُوذُ بِکَ مِنْ شَرِّ نَفْسِی وَشَرِّ الشَّیْطَانِ وَشِرْکهِ، وَ أَنْ أَقْتَرِفَ عَلَی نَفْسی سُوءاً أَوْ اَجُرَّهُ إِلی مُسْلِمٍ» این کلمات میان پناه بردن به خداوند از بنیانها و منابع شرّ، و نتایج و پایان آن را گردهم آوردهاند، ابن قیم/ در تعلیقی بر این حدیث میگوید: «پیامبرr از دو منبع شرّ نام برده است که عبارتند از نفس و شیطان، و محل ورود و فرجام آن را نیز نام برده است، این دو یا به خود شخص بازمیگردند یا به برادر مسلمانش، در نتیجه این حدیث منابع شرّ و محلهای ورود آن را در کوتاهترین و فشردهترین و مختصرترین و واضحترین واژهها گردآورده [و بیان کرده] است»[3]. این حدیث متضمن پناه بردن به خدا از چهار مطلب در ارتباط با شرّ است.
1- شرّ نفس، که موجب پدید آمدن کارهای ناپسند و گناهان و جرایم میگردد.
2- شرّ شیطان، که دشمنی شیطان با آدمی واضح و مسلم است؛ بدین شیوه که آدمی را به انجام معاصی و گناهان تحریک کرده و باطل را در دل و جان آدمی مشتعل میسازد.
اینکه میفرماید: «وَشِرْکه» یعنی: دعوت و وسوسه شیطان برای شرکت ورزیدن به خداوند والامرتبه، این کلمه با فتح شین و را هم روایت شده «وشَرَکه» یعنی: دامها و بندهای شیطان.
3- اینکه آدمی در حق خود مرتکب بدی شود، و این نتیجهای از نتایج شر است که به خود آدمی بازمیگردد.
4- بدی رساندن به دیگر مسلمانان، و این نتیجهای دیگر از نتایج شرّ است که [آثارش] به دیگران بازمیگردد.
این حدیث پناه بردن به خداوند از همه اینها را جمع و گرد آورده است، شگفتا عجب حدیثی و چه دلالت بزرگی، و عجبا که چگونه رهایی از شرور را به صورت کامل بیان نموده است.