اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

213- باب: مستحب بودن قیام رمضان (تراویح)

213- باب: مستحب بودن قیام رمضان (تراویح)

1195- عن أَبی هریرةt أنَّ رسول اللهr قَالَ: «مَنْ قَامَ رَمَضَانَ إیماناً وَاحْتِسَاباً غُفِرَ لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ». [متفقٌ علیه]([1])

ترجمه: ابوهریرهt می‌گوید: رسول‌اللهr فرمود: «هرکس از روی ایمان و امید به پاداشِ الاهی- شب‌های- رمضان را قیام کند، گناهان گذشته‌اش آمرزیده می‌شود».

1196- وَعَنْهُt قال: کَانَ رسولُ اللهِr یُرَغِّبُ فی قِیَامِ رَمَضَانَ مِنْ غَیْرِ أنْ یَأمُرَهُمْ فِیهِ بِعَزِیمَةٍ، فیقولُ: «مَنْ قَامَ رَمَضَانَ إیمَاناً وَاحْتِسَاباً غُفِرَ لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ». [روایت مسلم]([2])

ترجمه: ابوهریرهt می‌گوید: رسول‌اللهr مردم را به قیامِ رمضان تشویق می‌کرد؛ بی‌آن‌که آن‌را واجب و حتمی بگرداند و می‌فرمود: «هرکس از روی ایمان و امید به پاداشِ الاهی، - شب‌های- رمضان را در عبادت سپری کند، گناهان گذشته‌اش آمرزیده می‌شود».

شرح

نووی/ در کتابش «ریاض‌الصالحین» بابی پیرامون مستحب بودن قیام رمضان گشوده است. قیام رمضان، تراویح نیز نامیده می‌شود؛ زیرا سلف صالح# شب‌های رمضان را به‌نماز می‌ایستادند و مدتی طولانی را در قیام و رکوع و سجده سپری می‌کردند؛ بدین‌سان که وقتی چهار رکعت را با دو سلام می‌خواندند، مقداری استراحت می‌نمودند و سپس چهار رکعت دیگر نیز با دو سلام می‌گزاردند و آن‌گاه سه رکعتِ دیگر به‌جا می‌آوردند؛ همان‌گونه که حدیث عایشه&، این را تأیید می‌کند؛ در حدیث عایشه& آمده است: «رسول‌اللهr در رمضان و غیر رمضان بیش از یازده رکعت - نماز شب- نمی‌گزارد؛ چهار رکعتِ زیبا و طولانی می‌خواند که مپرس. سپس چهار رکعت زیبا و طولانیِ دیگر می‌خواند که مپرس و آن‌گاه سه رکعت دیگر می‌گزارد».

پیامبرr مردم را به قیام رمضان تشویق می‌فرمود؛ البته بدون آن‌که قیام رمضان را بر مردم، واجب و حتمی قرار دهد؛ یعنی به تشویق مردم برای شب‌زنده‌داری یا قیام شب در رمضان تشویق می‌نمود و این قیام را بر آنان واجب قرار نمی‌داد و می‌فرمود: «هرکس از روی ایمان و امید به پاداشِ الاهی، - شب‌های- رمضان را در عبادت سپری کند، گناهان گذشته‌اش آمرزیده می‌شود».

در یکی از ‌سال‌ها پیامبرr سه شب از شب‌های رمضان را با یارانش به صورتِ جماعت نماز خواند؛ و چون جمعیت فراوانی برای قیام شب جمع شدند، به خانه رفت و قیام شب یا تراویح را با جماعت نخواند و دلیلش را برای یارانش چنین بیان فرمود: «أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّهُ لَمْ یَخْفَ عَلَیَّ مَکَانُکُمْ وَلَکِنِّی خَشِیتُ أَنْ تُفْتَرَضَ عَلَیْکُمْ فَتَعْجِزُوا عَنْهَا».([3]) یعنی: «دیشب متوجه شدم که اجتماع کرده‌اید؛ ولی ترسیدم که نماز شب بر شما فرض گردد و شما از ادای آن، عاجز شوید». از آن شب به بعد، هر دو یا سه نفر با هم تراویح می‌خواندند. شبی عمرt در دوران خلافتش به مسجد آمد و دید که مردم، به‌صورت پراکنده نماز می‌خوانند و چون آدمِ ژرف‌اندیشی بود، تصمیم گرفت که همه‌ی جماعت‌ها را به یک جماعت تبدیل کند تا مردم نماز تراویح یا قیام رمضان را در مسجد، با یک جماعت بخوانند؛ از این‌رو به ابی بن کعبt و شخصی دیگر، دستور داد برای مردم یازده رکعت قیامِ رمضان را امامت دهند. لذا از آن زمان تا کنون همه‌ی مردم، نماز تراویح را پُشت سرِ یک امام نماز می‌خوانند. می‌دانید که علما درباره‌ی تعداد رکعت‌های تراویح، اختلاف نظر دارند. برخی از علما تراویح را یازده رکعت دانسته‌اند و برخی دیگر، بیست و سه رکعت. شماری از علما نیز تعداد رکعت‌های تروایح را بیش از این گفته‌اند. لذا درباره‌ی شمار رکعت‌های تراویح، گنجایش و تعدد دیدگاه وجود دارد؛ زیرا سلف صالح# که بر سرِ این موضوع اختلاف نظر داشتند، هیچ‌گاه یک‌دیگر را رد نکردند. لذا ما نیز نه کسی را که بیش از یازده رکعت تراویح بخواند، رد نمی‌کنیم و نه کسی را که بیش از بیست و سه رکعت تراویح می‌گزارد؛ بلکه می‌گوییم: تا وقتی‌که جماعت مسجد راضی‌اند و آمادگی‌اش را دارند، هرچه می‌خواهید، بخوانید.

اما در شرایطی که مردم اختلاف نظر پیدا می‌کنند، باید به سنت مراجعه کرد و سنت، این است که بیش از سیزده رکعت تراویح خوانده نشود. زیرا از ام‌المؤمنین عایشه& سؤال شد: نماز پیامبرr در رمضان چگونه بود؟ پاسخ داد: «رسول‌اللهr در رمضان و غیر رمضان بیش از یازده رکعت - نماز شب- نمی‌گزارد؛ چهار رکعتِ زیبا و طولانی می‌خواند که مپرس. سپس چهار رکعت زیبا و طولانیِ دیگر می‌خواند که مپرس و آن‌گاه سه رکعت دیگر می‌گزارد». اما اگر در این‌باره اختلاف نظر وجود نداشت، امام می‌تواند بیست و سه رکعت و بلکه بیش‌تر هم بخواند؛ البته تا زمانی‌که مردم خواهان کاهش رکعت‌ها و سبک‌تر شدن تراویح نباشند و آن‌گاه که چنین درخواستی را مطرح کردند، امام نباید بیش از یازده یا بیش از سیزده رکعت بخواند.

***




([1]) صحیح بخاری، ش: (37، 2009)؛ و صحیح مسلم، ش: 759.

([2]) صحیح مسلم، ش: 759.

([3]) صحیح بخاری، ش: (924، 1129)؛ و مسلم، ش: 761 به‌نقل از عایشه&

212- باب: فضیلتِ قیام شب

212- باب: فضیلتِ قیام شب

الله متعال می‌فرماید:

﴿وَمِنَ ٱلَّیۡلِ فَتَهَجَّدۡ بِهِۦ نَافِلَةٗ لَّکَ عَسَىٰٓ أَن یَبۡعَثَکَ رَبُّکَ مَقَامٗا مَّحۡمُودٗا ٧٩

                                                                                      [الإسراء: ٧٩] 

و پاسی از شب را برای نماز و تلاوت قرآن بیدار باش که عمل زیاده بر واجب، ویژه‌ی توست؛ باشد که پروردگارت تو را به جایگاهی ویژه و شایسته‌ برساند.

و می‌فرماید:

﴿تَتَجَافَىٰ جُنُوبُهُمۡ عَنِ ٱلۡمَضَاجِعِ                                     [السجدة : ١٦]

 (شبانگاهان) پهلوهایشان از بسترها دور می‌مانَد.

و نیز می‌فرماید:

﴿کَانُواْ قَلِیلٗا مِّنَ ٱلَّیۡلِ مَا یَهۡجَعُونَ ١٧                          [الذاریات: ١٧]     

آنان فقط اندکی از شب می‌خوابیدند.

شرح

مؤلف/ در کتابش «ریاض‌الصالحین» بابی درباره‌ی فضیلتِ شب‌زنده‌داری و قیامِ شب گشوده است.

منظور از شب‌زنده‌داری یا قیام شب، نماز خواندن در دلِ شب است که برترین نماز پس از نماز فرض می‌باشد و ان‌شاءالله حدیثی به همین مضمون خواهد آمد.

الله متعال کسانی را که در دلِ شب به نماز و عبادت می‌ایستند، ستوده و پیامبرش را به نماز تهجد دستور داده و فرموده است:

﴿وَمِنَ ٱلَّیۡلِ فَتَهَجَّدۡ بِهِۦ نَافِلَةٗ لَّکَ عَسَىٰٓ أَن یَبۡعَثَکَ رَبُّکَ مَقَامٗا مَّحۡمُودٗا ٧٩

                                                                                    [الإسراء: ٧٩] 

و پاسی از شب را برای نماز و تلاوت قرآن بیدار باش که عمل زیاده بر واجب، ویژه‌ی توست؛ باشد که پروردگارت تو را به جایگاهی ویژه و شایسته‌ برساند.

همان‌گونه که در این آیه آمده است، الله متعال پیامبرش را به قیامِ پاسی از شب دستور داده است، نه همه‌ی شب. زیرا قیامِ تمام شب، سنت نیست؛ مگر در پاره‌ای از موارد از قبیل: دهه‌ی پایانیِ رمضان. و سنت درباره‌ی سایر شب‌ها، این است که انسان بخشی از شب را بخوابد و بخشی دیگر را به نماز و تلاوت قرآن سپری کند.

فرمود: ﴿نَافِلَةٗ لَّکَ  یعنی: «عمل زیاده بر واجب، ویژه‌ی توست». درباره‌ی این عبارت دو دیدگاه وجود دارد؛ برخی از علما گفته‌اند: مفهومش، این است که نماز و قیامِ شب، فقط بر پیامبرr واجب است. لذا قیام شب بر کسی جز پیامبرr واجب نیست؛ مگر این‌که شخصی نذر کرده باشد که در این صورت، عمل به نذر بر او واجب است. و نیز گفته‌ شده که این عبارت بدین معناست که نماز و قیامِ شب، برای تو حُکم نافله یا عملِ زیاده بر واجب دارد؛ همان‌گونه که برای دیگران نیز همین‌گونه است.

سپس الله متعال بخشی از ثمرات تهجد را برای پیامبرشr بیان نمود و فرمود:    ﴿عَسَىٰٓ أَن یَبۡعَثَکَ رَبُّکَ مَقَامٗا مَّحۡمُودٗا «باشد که پروردگارت تو را به جایگاهی ویژه و شایسته برساند».

علما گفته‌اند: هرگاه الله متعال در قرآن کریم می‌فرماید: ﴿عَسَىٰٓ افاده‌ی قطعیت می‌کند؛ لذا مفهوم آیه در این‌جا این می‌شود که الله متعال تو را به مقام ویژه و شایسته‌ای می‌رساند که همه‌ی آفریده‌ها تو را می‌ستایند. پس در روز قیامت این جایگاهِ ویژه که شامل مقام شفاعت نیز می‌شود، از آنِ رسول‌اللهr است؛ مردم روز رستاخیز که بانگ بزرگ و شدیدِ آن روز را می‌شنوند، در میدانی بزرگ و هموار که هیچ کوه، رودخانه، درخت و ساختمانی در آن نیست، گرد می‌آیند و چشمانشان به بالا دوخته می‌شود و خورشید بالای سرشان قرار می‌گیرد؛ به‌گونه‌ای که فقط یک میل با آنان فاصله دارد. آن‌روز به‌اندازه‌ی پنجاه هزار سال طول می‌کشد. سبحان‌الله! الله، خودش رحم بفرماید؛ انسان بیست و چهار ساعت نمی‌تواند سرِ پا بایستد، تا چه رسد به این‌که روزی به طولِ پنجاه‌هزار سال را تحمل کند! در آن‌روز مردم به سختی‌های وصف‌ناپذیری دچار می‌شوند که آنان را بر آن می‌دارد تا در پیِ کسی برآیند که برایشان نزد اللهU شفاعت کند. الله در دلشان می‌اندازد که نزد ابوالبشر، آدمu بروند. طبیعی‌ست که انسان در شرایط سخت به کسی پناه می‌برد که او را برای خود مفید می‌داند. لذا انسان‌ها در روز رستاخیز نزد پدرشان می‌روند و می‌گویند: می‌بینی که چه حال و روزی داریم؛ الله متعال تو را با دست خویش آفرید و نام‌های همه چیز را به تو آموزش داد و فرشتگان را به سجده‌ی تو امر فرمود و الطاف فراوانی به تو نمود؛ پس نزد الله برای ما شفاعت کن. اما آدمu عذرخواهی می‌کند؛ می‌گوید: الله متعال مرا از خوردن میوه‌ی ممنوعه باز داشت؛ اما من نافرمانی کردم و از آن خوردم. لذا شرمنده‌ام و نمی‌توانم برای شما شفاعت کنم. لذا مردم نزد نوحu می‌روند که نخستین پیامبرِ مرسَل است؛ نعمت‌هایی را که الله به او داده، برایش برمی‌شمارند و از فضل و جایگاه او در نزد الله متعال سخن می‌گویند؛ او نیز عذر می‌آورد که از الله، چیزی خواسته است که نباید می‌خواست. چنان‌که الله متعال می‌فرماید:

﴿وَنَادَىٰ نُوحٞ رَّبَّهُۥ فَقَالَ رَبِّ إِنَّ ٱبۡنِی مِنۡ أَهۡلِی وَإِنَّ وَعۡدَکَ ٱلۡحَقُّ وَأَنتَ أَحۡکَمُ ٱلۡحَٰکِمِینَ ٤٥                                                                [هود: ٤٥] 

نوح پروردگارش را ندا داد و گفت: ای پروردگار من! پسرم، از خانواده‌ی من است و بی‌گمان وعده‌ات، حق و درست می‌باشد.

زیرا الله متعال به نوحu وعده داده بود که خانواده‌اش را از عذاب خویش می‌رهاند؛ اما پسرش که کافر بود، از عذاب الاهی نجات نیافت. حتی پدرش از او خواست که سوارِ کشتی شود؛ ولی پسر نوح قبول نکرد. در قرآن کریم می‌خوانیم که الله متعال در این‌باره می فرماید:

﴿وَنَادَىٰ نُوحٌ ٱبۡنَهُۥ وَکَانَ فِی مَعۡزِلٖ یَٰبُنَیَّ ٱرۡکَب مَّعَنَا وَلَا تَکُن مَّعَ ٱلۡکَٰفِرِینَ ٤٢                                                                                  [هود: ٤٢] 

و نوح، فرزندش را که در کناری قرار داشت، صدا زد (و گفت:) پسرم! با ما سوار شو و با کافران مباش.

اما ببینیم پسرش چه پاسخی می‌دهد؟ اللهU می‌فرماید:

﴿قَالَ سَ‍َٔاوِیٓ إِلَىٰ جَبَلٖ یَعۡصِمُنِی مِنَ ٱلۡمَآءِۚ                                    [هود: ٤٣] 

(پسر نوح) گفت: به کوهی پناه خواهم برد تا مرا از آب حفظ کند.

یعنی: با تو و پیروانت سوارِ کشتی نمی‌شوم.

الله متعال می‌فرماید:

﴿فَفَتَحۡنَآ أَبۡوَٰبَ ٱلسَّمَآءِ بِمَآءٖ مُّنۡهَمِرٖ ١١                                  [القمر: ١١] 

سپس درهای آسمان را با آبی سیل‌آسا گشودیم.

و در قرائتی دیگر، «فَفَتّحنا» آمده است؛ یعنی با تشدیدِ حرف «تاء» که بیان‌گر شدت و فراوانیِ آبی‌ست که از آسمان فرو می‌ریخت و به مراتب شدیدتر و بیش‌‌تر از آبی بود که از دهانه‌ی مشک بیرون می‌ریزد. همه‌ی زمین به صورت چشمه‌هایی در آمده بود که از آن آب می‌جوشید؛ حتی از تنورهای پُر آتش نیز آب بیرون زد. وقتی از آسمان آبی سیل‌آسا فرو ریزد و از زمین چشمه‌های آب بجوشد، چه اتفاقی می‌افتد؟ پس طبیعی بود که سطح آب به بلندای کوه‌ها برسد.

یکی از زنان کافر که بچه‌ای با خود داشت، برای نجات خود و پسرش بالای کوه رفت؛ هر چه آب بالاتر می‌آمد، آن زن نیز بالاتر می‌رفت تا این‌که به قله‌ی کوه رسید. بچه‌اش را با دو دستش بالا گرفت؛ اما این‌همه تقلا کارساز نبود و مادر و بچه، هر دو غرق شدند. رسول‌اللهr در این‌باره فرموده است: «اگر کسی به خواستِ الله نجات می‌یافت، مادرِ این بچه بود». اما الله متعال برای همه‌ی ساکنان زمین، جز کسانی که سوارِ کشتی شده بودند، چنین مقدّر فرمود که هلاک شوند. از جمله پسرِ نوح که به پدرش ایمان نیاورد و سوارِ کشتی نشد؛ بلکه گفت:

﴿قَالَ سَ‍َٔاوِیٓ إِلَىٰ جَبَلٖ یَعۡصِمُنِی مِنَ ٱلۡمَآءِ                                     [هود: ٤٣] 

به کوهی پناه خواهم برد تا مرا از آب حفظ کند.

اللهU می‌فرماید:

﴿لَاعَاصِمَ ٱلۡیَوۡمَ مِنۡ أَمۡرِ ٱللَّهِ إِلَّا مَن رَّحِمَۚ وَحَالَ بَیۡنَهُمَا ٱلۡمَوۡجُ فَکَانَ مِنَ ٱلۡمُغۡرَقِینَ ٤٣  [هود: ٤٣]

 (نوح) گفت: امروز در برابر عذاب الله هیچ نگهدارنده‌ای نیست، مگر کسی که الله بر او رحم نماید. و موج در میانشان جدایی انداخت و بدین‌ترتیب (فرزند نوح) از غرق‌شدگان گردید.

نوحu که نمی‌خواست فرزندش غرق شود، پروردگارش را ندا داد و گفت:

﴿رَبِّ إِنَّ ٱبۡنِی مِنۡ أَهۡلِی وَإِنَّ وَعۡدَکَ ٱلۡحَقُّ وَأَنتَ أَحۡکَمُ ٱلۡحَٰکِمِینَ ٤٥

                                                                                           [هود: ٤٥]

 ای پروردگار من! پسرم، از خانواده‌ی من است و بی‌گمان وعده‌ات، حق و درست می‌باشد؛ و تو بهترین حکم‌رانی.

الله متعال می‌فرماید:

﴿قَالَ یَٰنُوحُ إِنَّهُۥ لَیۡسَ مِنۡ أَهۡلِکَۖ إِنَّهُۥ عَمَلٌ غَیۡرُ صَٰلِحٖۖ فَلَا تَسۡ‍َٔلۡنِ مَا لَیۡسَ لَکَ بِهِۦ عِلۡمٌۖ إِنِّیٓ أَعِظُکَ أَن تَکُونَ مِنَ ٱلۡجَٰهِلِینَ ٤٦                                                                     [هود: ٤٦] 

(الله) فرمود: ای نوح! او از خاندان تو نیست. او (دارای) عمل ناشایستی‌ست؛ پس، از من چیزی مخواه که به آن علم نداری. من به تو پند می‌دهم که مبادا از جاهلان باشی.

سبحان الله! بنگرید که الله به یکی از پیامبران و فرستادگان برگزیده‌اش چه فرمود!

خلاصه این‌که روز رستاخیز، مردم نزد نوحu می‌آیند و به او می‌گویند: برای ما شفاعت کن. نوحu نیز عذر می‌آورد؛ زیرا در دنیا از پروردگارش چیزی خواسته که هیچ دانشی نسبت به آن نداشته است؛ لذا شرمنده است و رویِ شفاعت ندارد.

آن‌گاه مردم نزد ابراهیمu می‌روند که پدرِ همه‌ی پیامبران به‌شمار می‌آید؛ ابراهیمu نیز که به‌خاطر اللهU سه دروغ گفته است، از شفاعت و وساطت سر باز می‌زند. ناگفته نماند که او، در حقیقت، دروغ نگفت؛ بلکه توریه کرد و توریه، دروغ نیست. ولی به‌خاطر آن‌که بسیار خداترس بود، این را مانع از شفاعت می‌داند و برای شفاعت کردن، پیش‌قدم نمی‌شود.

سپس مردم، نزد موسیu می‌روند و امتیازات و نعمت‌هایی را که الله به او داده است، برمی‌شمارند. اما موسیu عذرخواهی می‌کند؛ زیرا مرتکب قتل شده است. موسیu مردی قوی بود؛ این هم یکی از حکمت‌های الاهی‌ست. چون بنی‌اسرائیل قومی بودند که باید مردی قوی و سرسخت آنان را رهبری می‌کرد. موسیu روزی مشاهده کرد که دو نفر با هم درگیر شده‌اند. یکی از آن‌ها، از بنی‌اسرائیل بود و دیگری، قبطی و از خاندان فرعون. مردی که از پیروان موسیu بود، از او یاری خواست؛ لذا موسیu مشتی به آن قبطی زد و آن قبطی در دم جان داد و بدین‌سان موسیu مرتکب قتلی ناخواسته شد. از این‌رو برای شفاعت پیش‌قدم نمی‌شود و به مردم پیشنهاد می‌کند که نزد عیسیu بروند که آخرین فرستاده‌ی الاهی، پیش از محمد مصطفیr است و میان او و پیامبرِ آخر زمان، هیچ نبی و رسولی وجود ندارد. عیسیu بدون ذکرِ هیچ دلیل یا موضوعی، عذرخواهی می‌کند و مردم را به کسی ارجاع می‌دهد که از او برتر و کامل‌تر است؛ یعنی به محمد مصطفیr. آن‌گاه مردم، نزد رسول‌اللهr می‌روند و ایشان، برمی‌خیزد و اجازه‌ی شفاعت می‌یابد و با شفاعت او، حساب و کتاب، آغاز می‌شود و بدین‌ترتیب مردم از سختیِ انتظار در روز رستاخیز و دیگر سختی‌های آن‌روز رهایی می‌یابند.

آری؛ این‌جاست که محمد رسول اللهr با قرار گرفتن در مقام شفاعت، مورد ستایش قرار می‌گیرد و به‌راستی شایستگی‌اش را هم دارد؛ زیرا همه‌ی پیامبران از قبول این کار، عذرخواهی می‌کنند تا این‌که درخواست شفاعت به رسول‌اللهr می‌رسد. بازنگاهی به جریان شرف‌یابی مردم در نزد رسول‌اللهr، خود بیان‌گر فضیلت رسول‌اللهr می‌باشد؛ زیرا اگر الله متعال می‌خواست، از همان ابتدا آنان را به شرف‌یابی در نزد رسول‌اللهr رهنمون می‌شد؛ اما جریان را به‌گونه‌ای رقم می‌زند که فضل و برتری رسول‌اللهr نمایان شود و این نوید بزرگ درباره‌ی محمدr تحقق یابد که اللهU به او فرموده است:

﴿عَسَىٰٓ أَن یَبۡعَثَکَ رَبُّکَ مَقَامٗا مَّحۡمُودٗا ٧٩                                 [الإسراء: ٧٩]

 باشد که پروردگارت تو را به جایگاهی ویژه و شایسته‌ برساند.

در ادامه، درباره‌ی سایر آیاتی که مؤلف/ ذکر کرده است، سخن خواهیم گفت. ان‌شاءالله.

***

الله متعال می‌فرماید:

﴿وَمِنَ ٱلَّیۡلِ فَتَهَجَّدۡ بِهِۦ نَافِلَةٗ لَّکَ عَسَىٰٓ أَن یَبۡعَثَکَ رَبُّکَ مَقَامٗا مَّحۡمُودٗا٧٩

                                                                                      [الإسراء: ٧٩]

 و پاسی از شب را برای نماز و تلاوت قرآن بیدار باش که عمل زیاده بر واجب، ویژه‌ی توست؛ باشد که پروردگارت تو را به جایگاهی ویژه و شایسته‌ برساند.

و می‌فرماید:

﴿ تَتَجَافَىٰ جُنُوبُهُمۡ عَنِ ٱلۡمَضَاجِعِ                                    [السجدة : ١٦] 

(شبانگاهان) پهلوهایشان از بسترها دور می‌مانَد.

و نیز می‌فرماید:

﴿کَانُواْ قَلِیلٗا مِّنَ ٱلَّیۡلِ مَا یَهۡجَعُونَ ١٧                                          [الذاریات: ١٧] 

آنان فقط اندکی از شب می‌خوابیدند.

شرح

مؤلف/ در کتابش «ریاض‌الصالحین» بابی درباره‌ی فضیلتِ شب‌زنده‌داری و قیامِ شب گشوده و سپس این آیه را ذکر کرده است که اللهU می‌فرماید:

﴿وَمِنَ ٱلَّیۡلِ فَتَهَجَّدۡ بِهِۦ نَافِلَةٗ لَّکَ عَسَىٰٓ أَن یَبۡعَثَکَ رَبُّکَ مَقَامٗا مَّحۡمُودٗا٧٩

                                                                                [الإسراء: ٧٩]

و پاسی از شب را برای نماز و تلاوت قرآن بیدار باش که عمل زیاده بر واجب، ویژه‌ی توست؛ باشد که پروردگارت تو را به جایگاهی ویژه و شایسته‌ برساند.

پیش‌تر درباره‌ی این آیه سخن گفتیم؛ مؤلف/ سپس این آیه را آورده است که الله متعال می‌فرماید:

﴿تَتَجَافَىٰ جُنُوبُهُمۡ عَنِ ٱلۡمَضَاجِعِ یَدۡعُونَ رَبَّهُمۡ خَوۡفٗا وَطَمَعٗا وَمِمَّا رَزَقۡنَٰهُمۡ یُنفِقُونَ ١٦     [السجدة : ١٦] 

(شبانگاهان) پهلوهایشان از بسترها دور می‌ماند و با بیم و امید، پروردگارشان را می‌خوانند و از آن‌چه نصیبشان کرده‌ایم، انفاق می‌کنند.

الله متعال پیش از این آیه می‌فرماید:

﴿إِنَّمَا یُؤۡمِنُ بِ‍َٔایَٰتِنَا ٱلَّذِینَ إِذَا ذُکِّرُواْ بِهَا خَرُّواْۤ سُجَّدٗاۤ وَسَبَّحُواْ بِحَمۡدِ رَبِّهِمۡ وَهُمۡ لَا یَسۡتَکۡبِرُونَ ١٥        [السجدة : ١٥] 

تنها کسانی به آیات ما ایمان می‌آورند که چون به آن پند داده شوند، سجده‌کنان به زمین می‌افتند و با حمد و ستایش پروردگارشان، او را به پاکی یاد می‌کنند و ایشان تکبر نمی‌ورزند.

الله متعال، چند ویژگیِ ارجمند برای این‌ها بیان فرموده است: آن‌گاه که با آیات الاهی پند داده می‌شوند، سجده‌کنان به زمین می‌افتند و از نهادن پیشانی و بینیِ خود بر زمین تکبر نمی‌ورزند و چون اللهU آنان را به سجده و کرنش فرمان دهد، به سجده می‌روند. احتمال دارد که منظور از سجده در این‌جا، کمالِ کرنش و فروتنی در برابر اللهU از طریق عبادت و پرستشِ او باشد؛ چه با سجده و چه با سایر عبادت‌ها. ﴿وَسَبَّحُواْ بِحَمۡدِ رَبِّهِمۡ یعنی الله متعال را تسبیح می‌گویند و تسبیحِ الله متعال بدین معناست که او را از هر عیب و نقصی پاک می‌دانند. لذا تسبیحِ الله را گفتم، یعنی: او را به‌پاکی یاد کردم و او را از هر عیب و نقصی پاک شمردم؛ زیرا صفات اللهU از هر جهت، کامل و بی‌نقص است. ﴿بِحَمۡدِ رَبِّهِمۡ حرفِ «باء» برای مصاحبت و همراهی‌ست؛ یعنی ضمن این‌که الله را به‌پاکی یاد می‌کنند، او را حمد و ستایش هم می‌نمایند. «حمد» یعنی ستایش کسی که ستوده می‌شود با صفاتِ کمال به همراه محبت با او و بزرگ‌داشت وی. لذا وقتی می‌گویید: «الله را ستایش کردم»، بدین معناست که معتقدم که او دارای صفاتِ کامل و بی‌نقص می‌باشد و این کمال را بر زبان آوردم. آن‌گاه که مدح تکرار شود، ثنا و ستایش نامیده می‌شود؛ هم‌چنان‌که در حدیث ابوهریرهt آمده است: رسول‌اللهr به‌نقل از الله متعال فرمود: «قَسَمْتُ الصَّلاةَ بَیْنِی وَبَیْنَ عَبْدِی نِصْفَیْنِ فَإِذَا قَالَ: ﴿ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ ٢قَالَ: حَمِدَنِی عَبْدِی فَإِذَا قَالَ: ﴿ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ ٣قَالَ: أَثْنَى عَلَیَّ عَبْدِی».([1]) یعنی: «من نماز را میان خود و بنده‌ام دو قسمت کرده‌ام. هنگامی که بنده می‌گوید: ﴿ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ ٢ الله می‌فرماید: بنده‌ام مرا حمد و ستایش کرد. و آن‌گاه که بنده می‌گوید: ﴿ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ ٣الله می‌فرماید: بنده‌ام مرا ثنا گفت».

﴿وَهُمۡ لَا یَسۡتَکۡبِرُونَ ٤٩«و ایشان تکبر نمی‌ورزند»؛ یعنی: از عبادتِ الله سر نمی‌تابند. لذا فرمان‌های الاهی را با خشوع و فروتنی، و احساس بندگی و درکِ کمالِ ربوبیت و الوهیت برای اللهU انجام می‌دهند.

﴿تَتَجَافَىٰ جُنُوبُهُمۡ عَنِ ٱلۡمَضَاجِعِیعنی: شبانگاهان پهلوهایشان از بسترها دور می‌مانَد و شب را در نماز و ذکرِ اللهU سپری می‌کنند. و چون از نماز شب فارغ شوند، به استغفار و درخواست آمرزش می‌پردازند؛ همان‌گونه که الله متعال می‌فرماید:

﴿وَبِٱلۡأَسۡحَارِ هُمۡ یَسۡتَغۡفِرُونَ ١٨                                 [الذاریات: ١٨]     

و سحرگاهان استغفار و درخواست آمرزش می‌کردند.

یکی از بزرگان سلف می‌فرماید: این، بیان‌گرِ کمالِ خودشناسیِ آن‌هاست که به‌رغم شب‌زنده‌داری و قیام شب، از ترس این‌که در عبادتِ اللهU کوتاهی کرده باشند، در سحرگاهان استغفار و درخواست آمرزش می‌کنند.

﴿یَدۡعُونَ رَبَّهُمۡ خَوۡفٗا وَطَمَعٗا  «با بیم و امید، پروردگارشان را می‌خوانند». این، هم شاملِ دعای درخواست (مسألت) می‌شود و هم دعای عبادت را در برمی‌گیرد.

دعای درخواست، این است که می‌گویند: پروردگارا! ما را بیامرز؛ پروردگارا! ما را بی‌نیاز بگردان؛ پروردگارا! کارهایمان را آسان بفرما.

و دعای عبادت، این است که نماز می‌گزارند، زکات می‌دهند، ماه رمضان را روزه می‌گیرند و حج بیت الله را به‌جا می‌آورند. هم‌چنین به پدر و مادرشان نیکی می‌کنند و پیوند خویشاوندی را پاس می‌دارند و در عبادت و انجام اوامر الاهی کوتاهی نمی‌کنند. عبادت از آن جهت، دعا و طلب است که اگر از عبادت‌گزار بپرسید: «چرا الله را عبادت می‌کنی»، پاسخ می‌دهد: برای این‌که رضایت اللهU را کسب کنم. لذا عبادت‌گزار با زبانِ حال که گاه با زبانِ گفتاری نیز همراه می‌شود، از الله متعال درخواست رضایت و سعادت می‌کند. مثلاً نماز که دعای عبادت است، دعای مسألت یا درخواست را نیز در خود دارد؛ به‌گونه‌ای که اگر این دعای درخواست را در نماز بر زبان نیاورید، نمازتان باطل است. آری؛ آیه‌ی 6 سوره‌ی «فاتحه» را می‌گویم:

﴿ٱهۡدِنَا ٱلصِّرَٰطَ ٱلۡمُسۡتَقِیمَ ٦                                      [الفاتحة: ٦]

  لذا نماز، هم دعا به زبانِ حال است و هم دعا به زبانِ گفتاری. از این‌رو الله متعال فرمود: ﴿یَدۡعُونَ رَبَّهُمۡ  یعنی: پروردگارشان را عبادت می‌کنند و خواسته‌ها و نیازهایشان را از او می‌طلبند.

﴿خَوۡفٗا وَطَمَعٗایعنی عبادتشان با ترس از مجازات پروردگار و امید به اجر و پاداشِ او، همراه است؛ زیرا می‌دانند که اگر مرتکب عملی حرامی شوند، مجازات می‌گردند و اگر از محرمات دوری کنند و واجبات خود را انجام دهند، اجر و ثواب می‌یابند. از این‌رو هم امیدوارند و هم ترسا. برخی از علما گفته‌اند: یعنی پروردگارشان را در حالی می‌خوانند که از بابت گناهانشان نگران و ترسا هستند و به فضل و رحمت الله امیدوارند. اگر انسان نگاهی به خویشتن و گناهان خود بیندازد، می‌ترسد و نگران می‌شود؛ زیرا بارِ گناه، از کوه‌ها نیز سنگین‌تر است. از الله متعال می‌خواهیم که با عفو و گذشت خویش با ما برخورد کند. هم‌چنین اگر انسان به گستردگیِ رحمت و عفو پروردگار بنگرد و بداند که الله عفو و گذشت را بیش از مجازات دوست دارد و از توبه‌ی بنده‌اش خشنود می‌شود، دل به رحمتِ الاهی می‌بندد؛ به ویژه اگر انسان بداند که اللهU از توبه‌ی بنده‌اش به‌قدری خشنود می‌گردد که در وصف نمی‌گنجد؛ هم‌چنان‌که رسول‌اللهr فرموده است: «للَّهُ أَشدُّ فرحاً بِتَوْبةِ عَبْدِهِ حِین یتُوبُ إِلْیهِ مِنْ أَحَدِکُمْ کان عَلَى راحِلَتِهِ بِأَرْضٍ فلاةٍ، فانْفلتتْ مِنْهُ وعلَیْها طعامُهُ وشرَابُهُ فأَیِسَ مِنْهَا، فأَتَى شَجَرةً فاضْطَجَعَ فی ظِلِّهَا، وقد أَیِسَ مِنْ رَاحِلتِه، فَبَیْنما هوَ کَذَلِکَ إِذْ هُوَ بِها قَائِمة عِنْدَه، فَأَخذ بِخطامِهَا ثُمَّ قَالَ مِنْ شِدَّةِ الفَرح: اللهمَّ أَنت عبْدِی وأَنا ربُّکَ، أَخْطَأَ مِنْ شِدَّةِ الفرح». یعنی: «خداوند، از توبه‌ی بنده‌اش بیش‌تر از فردی شادمان می‌شود که در بیابانی، بر شتر خود سوار است؛ شترش که آب و غذای او را بر پشت دارد، از او می‌رَمَد و فرار می‌کند و او، از یافتنش ناامید می‌شود؛ زیر سایه‌ی درختی می‌رود و ناامید از یافتن شترش، دراز می‌کشد. در آن حال که به‌کلی ناامید شده، ناگهان شترش را می‌بیند که کنارش ایستاده است. افسار شتر را می‌گیرد و از شدت خوشحالی، به‌اشتباه می‌گوید: خدایا! تو، بنده‌ی منی و من، پروردگار تو هستم».

لذا به‌رغم گناهان بزرگ و فراوانی که داریم، به لطف و رحمتِ الله امیدواریم؛ چراکه لطف و رحمتِ او، گسترده‌تر است. هر یک از نمازهای پنج‌گانه نیز، کفاره‌ی گناهانی‌ست که در بیان هر دو نماز از ما سر می‌زند؛ البته مشروط به این‌که از گناهان بزرگ دوری کنیم. به‌هر حال، آن‌ها پروردگارشان را با بیم و امید می‌خوانند؛ از عذاب او می‌ترسند و به ثواب و پاداش او امیدوارند؛ از بابت گناهان خویش ترسا و نگران هستند و به فضل و رحمت الاهی چشم دوخته‌اند. همه‌ی این معانی درست است.

﴿وَمِمَّا رَزَقۡنَٰهُمۡ یُنفِقُونَ ٣                                         [البقرة:٣]

  یعنی: از بخشی از آن‌چه که نصیبشان کرده‌ایم، انفاق می‌کنند. زیرا شایسته نیست که انسان، همه‌ی اموالش را صدقه نماید. چنان‌که ابولبابهt به پیامبرr عرض کرد که می‌خواهد همه‌ی اموالش را صدقه دهد. رسول‌اللهr فرمود: «یک‌سوم کافی‌ست؛ یک‌سوم اموالت را صدقه بده». از این‌رو علما گفته‌اند: اگر کسی نذر یا نیت کند که همه‌ی اموالش را صدقه دهد، صدقه‌دادنِ یک‌سوم اموالش کافی‌ست. چنان‌که به همین یک‌سوم تصریح شده و در آیه‌ی قرآن نیز حرفِ «مِن» آمده که برای تبعیض است؛ یعنی : بخشی از اموالشان را انفاق می‌کنند. برخی از علما گفته‌اند: حرفِ «مِن» برای بیان جنس است؛ لذا مفهوم آیه، این می‌شود که مطابق وضعیت خود و شرایطی که در آن به‌سر می‌برند، انفاق می‌کنند؛ کم یا زیاد؛ یک‌سوم یا نصف یا همه‌ی اموالشان را. چنان‌که ابوبکر صدیقt همه‌ی اموالش را برای تجهیز لشکر اسلام، صدقه داد و عمرt نیز نصف اموالش را بخشید و گفت: ابوبکرt این بار نیز از من پیشی گرفت. زیرا صحابه# در انجام کارهای نیک بر یک‌دیگر پیشی می‌گرفتند و این، از روی حسادت نبود؛ بلکه از روی علاقه و رغبت فراوانی بود که به کارهای نیک داشتند. آن‌گاه که ابوبکرt همه‌ی اموالش را آورد، رسول‌اللهr از او پرسید: «برای خانواده‌ات چه گذاشتی؟»([2]) پاسخ داد: الله و رسولش را. رسول‌اللهr از عمرt پرسید که برای خانواده‌ات چه گذاشته‌ای؟ گفت: نیمی از اموالم را. آن‌جا بود که عمرt اذعان کرد که هرگز نمی‌تواند در کارهای نیک از ابوبکر صدیقt پیشی بگیرد.

زیرا ابوبکرt سوابق نیک و فضایلی داشت که عمر، عثمان و علی و سایر صحابه# به آن نمی‌رسیدند.

خلاصه این‌که بندگان نیک پروردگار، از آن‌چه که الله متعال نصیبشان کرده است، انفاق می‌کنند؛ اما پاداش و نتیجه‌اش چیست؟ الله متعال می‌فرماید:

﴿فَلَا تَعۡلَمُ نَفۡسٞ مَّآ أُخۡفِیَ لَهُم مِّن قُرَّةِ أَعۡیُنٖ جَزَآءَۢ بِمَا کَانُواْ یَعۡمَلُونَ ١٧

                                                                                        [السجدة : ١٧]

  هیچ‌کس نمی‌داند چه پاداش‌های ارزشمندی که روشنی‌بخش چشم‌ها (و مایه‌ی شادمانی) است، برای آنان به پاس کردارشان، نهفته شده است.

پروردگارا! ما را در جرگه‌ی اینان قرار بده. آری؛ الله متعال برای بندگان نیکش، نعمت‌هایی در بهشت فراهم کرده‌ که هیچ چشمی ندیده، هیچ گوشی نشنیده و به قلب هیچ انسانی، خطور نکرده است. اگرچه وقتی صحبت از نعمت‌های بهشت به میان می‌آید، مثلاً گفته می‌شود: درخت خرما باشد؛ اما کیفیتِ آن به ذهن هیچ‌کس خطور نکرده است. از این‌رو می‌فرماید:

﴿فَلَا تَعۡلَمُ نَفۡسٞ مَّآ أُخۡفِیَ لَهُم مِّن قُرَّةِ أَعۡیُنٖ جَزَآءَۢ بِمَا کَانُواْ یَعۡمَلُونَ ١٧

                                                                                        [السجدة : ١٧]

   هیچ‌کس نمی‌داند چه پاداش‌های ارزشمندی که روشنی‌بخش چشم‌ها (و مایه‌ی شادمانی) است، برای آنان به پاس کردارشان، نهفته شده است.

از الله متعال می‌خواهیم که ما را جزو این نیکوکاران بگرداند؛ به‌یقین او بر هر کاری تواناست.

***

الله متعال می‌فرماید:

﴿کَانُواْ قَلِیلٗا مِّنَ ٱلَّیۡلِ مَا یَهۡجَعُونَ ١٧                                           [الذاریات: ١٧]

 آنان فقط اندکی از شب می‌خوابیدند.

1167- وعن عائشةَ& قالَتْ: کَانَ النَّبِیُّr یَقومُ مِنَ اللَّیْلِ حَتَّى تَتَفطَّرَ قَدَمَاهُ، فَقُلْتُ لَهُ: لِمَ تَصْنَعُ هَذَا یَا رَسُولَ الله، وَقَدْ غُفِرَ لَکَ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَمَا تَأخَّرَ؟ قَالَ: «أفَلا أکُونُ عَبْداً شَکُوراً؟» [متفقٌ علیه]([3])

ترجمه: عایشه& می‌گوید: پیامبرr شب را به‌اندازه‌ی به عبادت می‌ایستاد که پاهایش ترَک (وَرَم) می‌کرد؛ به ایشان گفتم: ای رسول‌خدا! چرا چنین می‌کنی، حال آن‌که الله، گناهانِ گذشته و آینده‌ات را بخشیده است؟ فرمود: «آیا بنده‌ای سپاس‌گزار نباشم؟»

1168- وَعَن المُغِیرَةِ بن شُعبة نَحْوهُ. [متفقٌ علیه]([4])

ترجمه: از مغیره بن شعبه نیز روایتی به همین مضمون نقل شده است.

1169- وعن علیt أنَّ النَّبیَّr طَرَقَهُ وَفَاطِمَةَ لَیْلاً، فَقَالَ: «أَلا تُصَلِّیَانِ؟». [متفقٌ علیه]([5])

ترجمه: علیt می‌گوید: پیامبرr شبی به خانه‌ی ما آمد و به من و فاطمه فرمود: «آیا نماز شب نمی‌خوانید؟»

1170- وعن سالم بن عبدِ الله بن عمر بن الخطابy عن أبیِهِ: أنَّ رسولَ اللهr قَالَ: «نِعْمَ الرَّجُلُ عَبْدُ اللهِ، لَوْ کَانَ یُصَلِّی مِنَ اللَّیلِ». قَالَ سالِم: فَکَانَ عَبدُ اللهِ بَعْدَ ذَلِکَ لا یَنامُ مِنَ اللَّیلِ إِلا قَلِیلاً. [متفقٌ علیه]([6])

ترجمه: از سالم بن عبدالله بن عمر بن خطابy از پدرش روایت است که رسول‌اللهr فرمود: «عبدالله مردِ خوبی‌ست؛ اگر نماز شب می‌گزارد». سالم می‌گوید: از آن پس، عبداللهt جز اندکی از شب نمی‌خوابید.

1171- عن عبدِ الله بنِ عمرو بنِ العاص$ قال: قال لی رسولُ اللهr: «یَا عبْدَالله لا تَکُنْ مِثلْ فُلانٍ، کَانَ یقُومُ اللَّیْلَ فَتَرکَ قِیامَ اللَّیْلَ». [متفقٌ علیه]([7])

ترجمه: عبدالله بن عمرو بن عاص$ می‌گوید: رسول‌اللهr به من فرمود: «ای عبدالله! مانندِ فلانی نباش که نماز شب می‌خواند، ولی پس از مدتی آن‌را ترک کرد».

شرح

مؤلف/ در فضیلت قیام شب، سه آیه از قرآن کریم ذکر کرده است؛ پیش‌تر درباره‌ی دو آیه‌ی نخست سخن گفتیم. و اما سومین آیه؛ اللهU می‌فرماید:

﴿کَانُواْ قَلِیلٗا مِّنَ ٱلَّیۡلِ مَا یَهۡجَعُونَ ١٧ وَبِٱلۡأَسۡحَارِ هُمۡ یَسۡتَغۡفِرُونَ ١٨     

                                                                       [الذاریات: ١٧،  ١٨]

  آنان فقط اندکی از شب می‌خوابیدند و سحرگاهان استغفار و درخواست آمرزش می‌کردند.

این، نمونه‌ای از ویژگی‌های مؤمنان پرهیزگاری‌ست که الله متعال بهشت‌های پُرنعمت و چشمه‌ساران بهشتی را برای آنان تدارک دیده است؛ آن‌ها در دنیا اندکی از شب می‌خوابیدند؛ زیرا شب را به نماز و تلاوت قرآن و سایر عبادت‌ها سپری می‌کردند. الله متعال می‌فرماید:

﴿إِنَّ رَبَّکَ یَعۡلَمُ أَنَّکَ تَقُومُ أَدۡنَىٰ مِن ثُلُثَیِ ٱلَّیۡلِ وَنِصۡفَهُۥ وَثُلُثَهُۥ وَطَآئِفَةٞ مِّنَ ٱلَّذِینَ مَعَکَ        [المزمل: ٢٠]

 پروردگارت می‌داند که تو، نزدیک به دو‌سوم شب، و (گاه) نیمی از شب و یا یک‌سوم آن‌ را (برای عبادت) برمی‌خیزی و نیز گروهی از کسانی که با تو هستند.

آری؛ شب‌ها به نماز و عبادت می‌ایستادند و چون از قیام شب فارغ می‌شدند، باز هم خود را در عبادت الاهی مقصّر می‌دانستند؛ لذا از ترس این‌که در عبادتِ اللهU کوتاهی کرده باشند، در سحرگاهان استغفار و درخواست آمرزش می‌کردند. الله متعال می‌فرماید:

﴿وَبِٱلۡأَسۡحَارِ هُمۡ یَسۡتَغۡفِرُونَ ١٨                                            [الذاریات: ١٨] 

و سحرگاهان استغفار و درخواست آمرزش می‌کردند.

هم‌چنان‌که در سوره‌ی «آل‌عمران» نیز می‌فرماید:

﴿وَٱلۡمُسۡتَغۡفِرِینَ بِٱلۡأَسۡحَارِ ١٧                                  [آل عمران: ١٧] 

و سحرگاهان استغفار (طلب آمرزش) می­کنند.

سپس مؤلف/ احادیثی در این‌باره ذکر کرده است؛ از جمله حدیثی بدین مضمون که عایشه& می‌گوید: پیامبرr شب را به‌اندازه‌ی به عبادت می‌ایستاد که پاهایش ترَک (وَرَم) می‌کرد؛ به ایشان گفتم: ای رسول‌خدا! چرا چنین می‌کنی، حال آن‌که الله، گناهانِ گذشته و آینده‌ات را بخشیده است؟ فرمود: «آیا بنده‌ای سپاس‌گزار نباشم؟»

پیامبرr علتِ این شب‌زنده‌داری را ادای شکر نعمت دانست؛ لذا روشن می‌شود که سپاس‌گزاری یعنی اطاعت و فرمان‌برداری از نعمت‌دهنده و عبادت و پرستشِ او. و سپاس‌گزاری، فقط این نیست که انسان به زبان بگوید: خدایا! تو را شُکر. این، کافی نیست؛ بلکه انسان باید در عمل نیز، با اندام و اعضای بدنش، بنده‌ای سپاس‌گزار باشد و به اطاعت و بندگیِ اللهU بپردازد. این حدیث، بیان‌گر میزان تحمل پیامبرr و علاقه‌ی فراوانش به عبادت می‌باشد. چنان‌که فرمود: «روشنیِ چشم من در نماز است». پیامبرr نماز را بیش از هر عملی دوست داشت. برخی از اصحاب# با رسول‌اللهr نماز شب گزارده‌اند؛ از جمله عبدالله بن مسعودt. وی شبی برای نماز شب به پیامبرr اقتدا کرد. پیامبرr آن‌قدر نماز را طولانی فرمود که عبدالله بن مسعودt می‌گوید: تصمیمِ بدی گرفتم. از او پرسیدند: چه تصمیمی گرفتی؟ پاسخ داد: تصمیم گرفتم که بنشینم و پیامبرr را در حالتِ نماز رها کنم. ابن‌مسعودt از پیامبرr خیلی جوان‌تر بود؛ با این حال، از این‌که در آن نماز طولانی با پیامبرr همراهی کند، ناتوان گردید.

پرسش: آیا طولانی کردن قرائت در نماز شب برتر است یا طولانی کردن رکوع و سجده؟

پاسخ: می‌گوییم: این، به حالتِ قلبِ نمازگزار بستگی دارد؛ برخی از انسان‌ها در سجده، حضور قلب و خشوعِ بیش‌تری دارند و برخی دیگر در حالت قیامِ و هنگامِ قرائت قرآن و تدبر در آن. چنان‌که در هنگام قرائت، به نکات ظریفی از قرآن پی می‌برند که در حالتِ سجده به چنین نکات و حالاتی دست نمی‌یابند. البته ناگفته نماند که نماز، باید حالتی هم‌گون و متناسب داشته باشد؛ یعنی اگر قیام را طولانی می‌کنید، سجده و رکوع را هم طولانی بگردانید و اگر قیام را کوتاه کردید، رکوع و سجده نیز کوتاه باشد تا نمازی متناسب با نماز پیامبرr داشته باشید. والله اعلم.

***

1172- وعن ابن مسعودٍt قال: ذُکِرَ عِنْدَ النَّبیِّr رَجُلٌ نَامَ لَیْلَةً حَتَّى أصْبَحَ، قَالَ: «ذَاکَ رَجُلٌ بَالَ الشَّیطَانُ فی أُذُنَیْه» أَوْ قَالَ: «فی أُذُنِهِ». [متفقٌ علیه]([8])

ترجمه: ابن‌مسعودt می‌گوید: نزد پیامبرr از مردی یاد شد که یک شب را تا صبح، خوابید. پیامبرr فرمود: «او، کسی‌ست که شیطان در گوش‌های او ادرار کرده است». یا فرمود: «در گوشِ او».

1173- وعن أَبی هریرةَt أنَّ رسول اللهr قَالَ: «یَعْقِدُ الشَّیطَانُ عَلَى قَافِیَةِ رَأسِ أحَدِکُمْ، إِذَا هُوَ نَامَ، ثَلاَثَ عُقَدٍ، یَضْرِبُ عَلَى کُلِّ عُقْدَةٍ: عَلَیْکَ لَیْلٌ طَویلٌ فَارْقُدْ، فَإن اسْتَیقَظَ، فَذَکَرَ اللهَ تَعَالَى انحَلَّتْ عُقْدَةٌ، فَإنْ تَوَضّأ، انْحَلّتْ عُقدَةٌ، فَإنْ صَلَّى، انْحَلَّتْ عُقَدُهُ، فَأصْبَحَ نَشِیطاً طَیِّبَ النَّفْسِ، وَإلاَّ أصْبحَ خَبیثَ النَّفْسِ کَسْلاَنَ». [متفقٌ علیه]([9])

ترجمه: ابوهریرهt می‌گوید: رسول‌اللهr فرمود: «هر یک از شما شب‌هنگام که می‌خوابد، شیطان سه گره بر پُشت سرِ او می‌زند و و هنگامِ بستنِ هر گرهی - در گوش او- می‌گوید: شبی دراز در پیش داری؛ بخواب. اگر شخص بیدار شود، یک گره گشوده می‌گردد و چون وضو بگیرد، گرهِ دیگری باز می‌شود و چنان‌چه نماز بخواند، همه‌ی گره‌ها باز می‌گردد و آن شخص بامدادان بانشاط و سرِحال خواهد بود؛ و گرنه، صبح را کسل و بی‌حال آغاز می‌کند».

شرح

این دو حدیث نیز درباره‌ی شب‌زنده‌داری‌ست.

حدیث نخست بدین مضمون می‌باشد که: نزد پیامبرr از مردی یاد شد که یک شب را تا صبح، خوابید. یعنی: شب را در حالی سپری کرد که نماز شب نخواند. شاید هم نمازِ صبحش قضا شد. پیامبرr فرمود: «او، کسی‌ست که شیطان در گوش‌های او ادرار کرده است». لذا صدای اذان را نشنید و برنخاست.

از این حدیث چنین برداشت می‌شود که شیطان، ادرار می‌کند؛ زیرا پیامبرr فرمود: «شیطان در گوش‌های ان شخص ادرار کرده است».

گفتنی‌ست که شیطان، می‌خورد و می‌آشامد. زیرا پیامبرr فرموده است: «لا یَأْکُلْ أَحَدُکُمْ بِشِمَالِهِ وَلا یَشْرَب بِشِمَالِهِ، فَإِنَّ الشَّیْطَانَ یَأْکُلُ بِشِمَالِهِ وَیَشْرَب بِشِمَالِهِ».([10]) یعنی: «هیچ‌یک از شما با دستِ چپش نخورد و نیاشامد؛ زیرا شیطان با دست چپش می‌خورد و می‌آشامد». هم‌چنین بنا بر حدیثِ پیامبرr ثابت است که شیطان، استفراغ نیز می‌کند؛ چنان‌که شخصی بدون گفتنِ بسم‌الله غذا خورد و شیطان با او در غذا شریک شد. آن‌گاه که آن مرد بسم‌الله گفت، پیامبرr فرمود: «شیطان هر چه را خورده بود، بالا آورد».([11]) لذا از آن‌جا که پیامبرr خبر داده است که شیطان می‌خورد، می‌آشامد، و نیز استفراغ و ادرار می‌کند، بر ما واجب است که این چهار ویژگی را درباره‌ی شیطان بپذیریم؛ زیرا:

1-   پیامبرr در میان آفریدگان الاهی، بیش از همه از امور نهان آگاهی داشت.

2-   او، خیرخواه‌ترین شخص برای امت بود.

3-    و نیز راست‌گوترین مخلوقِ پروردگار. لذا امکان ندارد که سخنی بر خلافِ واقع گفته باشد.

4-   لذا شیطان، می‌خورد، می‌آشامد، و استفراغ و ادرار می‌کند. اما هیچ‌یک از این ها برای ما محسوس نیست و جزو امور غیبی‌ست که ما آن‌را می‌پذیریم.

این حدیث، بیان‌گر این است که انسان، باید به نماز تهجد و شب‌زنده‌داری علاقه داشته باشد تا شیطان راهی برای چیرگی بر او پیدا نکند.

و اما حدیثی که ابوهریرهt روایت کرده، بدین مضمون است که: رسول‌اللهr فرمود: «هر یک از شما شب‌هنگام که می‌خوابد، شیطان سه گره بر پُشت سرِ او می‌زند و و هنگامِ بستنِ هر گره ی - در گوش او- می‌گوید: شبی دراز در پیش داری؛ بخواب. اگر شخص بیدار شود، یک گره گشوده می‌گردد و چون وضو بگیرد، گرهِ دیگری باز می‌شود و چنان‌چه نماز بخواند، همه‌ی گره‌ها باز می‌گردد و آن شخص بامدادان بانشاط و سرِحال خواهد بود». این، کار بسیار آسانی‌ست؛ بدین‌سان که الله را یاد کنید و «لاإله‌إلاالله» بگویید» یا این دعا را بخوانید: «الْحَمْدُ للهِ الَّذِی أحْیَانَا بَعْدَ مَا أمَاتَنَا وَإِلَیْهِ النُشُورُ» یا ده آیه‌ی پایانیِ سوره‌ی «آل‌عمران» را قرائت کنید؛ و چون وضو بگیرید، گرهِ دوم باز می‌شود و وقتی نماز بخوانید، هر سه گره گشوده می‌گردد. از این‌رو مستحب است که انسان، نماز شب را با دو رکعتِ کوتاه و سبک، آغاز کند. زیرا پیامبرr به این کار فرمان داده است و خودش نیز به همین روش عمل می‌کرد. چون گره‌هایی که شیطان بسته است، زودتر باز می‌شوند. یعنی به محض این‌که انسان دو رکعت نماز بگزارد، این گره‌ها گشوده می‌گردند. این هم، جزو امور غیب یا نهان است که ما نمی‌توانیم آن‌را با حواس خود درک کنیم و آن‌را فقط از طریق وحی درمی‌یابیم. از این‌رو بر ما واجب است که چنین گزارش‌هایی را قبول کنیم و به آن‌چه که الله و رسولش خبر داده‌اند، ایمان داشته باشیم. این، حقیقتِ ایمان است. اما کسی که فقط به چیزی ایمان می‌آورَد که مشاهده می‌کند، مؤمن نیست. از این‌رو کفار هنگام مشاهده‌ی عذاب الاهی، یا هنگام دیدنِ مرگ، ایمان می‌آورند؛ هم‌چنان‌که فرعون هنگام غرق شدن ایمان آورد. الله متعال در این‌باره می‌فرماید:

﴿وَجَٰوَزۡنَا بِبَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ ٱلۡبَحۡرَ فَأَتۡبَعَهُمۡ فِرۡعَوۡنُ وَجُنُودُهُۥ بَغۡیٗا وَعَدۡوًاۖ حَتَّىٰٓ إِذَآ أَدۡرَکَهُ ٱلۡغَرَقُ قَالَ ءَامَنتُ أَنَّهُۥ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا ٱلَّذِیٓ ءَامَنَتۡ بِهِۦ بَنُوٓاْ إِسۡرَٰٓءِیلَ وَأَنَا۠ مِنَ ٱلۡمُسۡلِمِینَ ٩٠                 [یونس : ٩٠] 

و بنی‌اسرائیل را از دریا عبور دادیم؛ پس فرعون و سپاهیانش از روی ستم و تجاوز، آنان را تعقیب کردند. و چون در آستانه‌ی غرق شدن قرار گرفت، گفت: ایمان آوردم که هیچ معبود برحقی جز ذاتی که بنی‌اسرائیل به او ایمان آوردند، وجود ندارد و من (اینک) از مسلمانانم.

او، پیش‌تر فساد می‌کرد؛ اما وقتی در آستانه‌ی مرگ قرار گرفت، ادعا نمود که ایمان آورده است. ولی به او گفته شد:

﴿ءَآلۡـَٰٔنَ وَقَدۡ عَصَیۡتَ قَبۡلُ وَکُنتَ مِنَ ٱلۡمُفۡسِدِینَ ٩١                   [یونس : ٩١] 

آیا اینک ایمان می‌آوری، حال آن‌که پیش‌تر نافرمانی می‌کردی و از تبهکاران بودی؟

بنی‌اسرائیل به‌اندازه‌ای از فرعون می‌ترسیدند که اگر به آنان گفته می‌شد که فرعون غرق شده است، باز هم شک می‌کردند و هم‌چنان نگران بودند. از این‌رو الله متعال، پیکر بی‌جان فرعون را روی سطح آب به آن‌ها نشان داد تا مطمئن شوند که فرعون به هلاکت رسیده است. چنان‌که اللهU می‌فرماید:

﴿فَٱلۡیَوۡمَ نُنَجِّیکَ بِبَدَنِکَ لِتَکُونَ لِمَنۡ خَلۡفَکَ ءَایَةٗ                        [یونس : ٩٢] 

پس امروز جسدت را سالم نگاه می‌داریم تا عبرتی برای آیندگان باشی.

و در ادامه‌ی همین آیه می‌فرماید:

﴿وَإِنَّ کَثِیرٗا مِّنَ ٱلنَّاسِ عَنۡ ءَایَٰتِنَا لَغَٰفِلُونَ ٩٢             [یونس : ٩٢]

 و بسیاری از مردم از نشانه‌های ما غافل‌اند.

لذا اگر از نظر شما مواردی، از قبیل: خوردن و آشامیدنِ شیطان و امثال آن شگفت‌آور بود، باز هم واجب است که به آن ایمان داشته باشید؛ زیرا پیامبری معصوم از آن خبر داده است. از این‌رو باید بگوییم: ایمان آوردیم و تصدیق کردیم. پس قبول داریم که شیطان در گوشِ کسی که نماز صبح را به‌تأخیر می‌اندازد، ادرار می‌کند؛ چه انسان رطوبتش را احساس کند و چه احساس نکند. هم‌چنین شیطان در بین غذا استفراغ می‌کند. اگر کسی، سرِ سفره بالا بیاورد، دیگر غذا نمی‌خوریم. بنابراین تصدیقِ چنین مسایلی بر انسان واجب می‌باشد و مواردِ فراوانی از ما مخفی مانده است. چنان‌که از پیامبرr درباره‌ی روح پرسیدند که چیست و چگونه تا زمانی که در بدن است، بدنِ انسان حیات دارد و حرکت می‌کند؛ اما همین‌که از تن جدا شد، پیکرِ انسان می‌میرد و به صورتِ لاشه‌ای بی‌حرکت در می‌آید؟ الله متعال فرمود:

﴿وَیَسۡ‍َٔلُونَکَ عَنِ ٱلرُّوحِۖ قُلِ ٱلرُّوحُ مِنۡ أَمۡرِ رَبِّی وَمَآ أُوتِیتُم مِّنَ ٱلۡعِلۡمِ إِلَّا قَلِیلٗا ٨٥  [الإسراء: ٨٥] 

و از تو درباره‌ی روح می‌پرسند؛ بگو: (آگاهی از روح) ویژه‌ی پروردگار من است و تنها از دانش اندکی برخوردار شده‌اید.

اگر گنجشکی نوکش را در آب دریا فرو ببرد و آب بردارد، آیا چیزی از دریا کم می‌شود؟ روشن است که نه؛ چنان‌که در جریان سفر خضر و موسی با یک‌دیگر، گنجشکی بر کناره‌ی کشتی نشست و یکی، دو منقار آب برداشت. خضر به موسیu گفت: «علم من و تو در برابر علمِ پروردگار، کم‌تر از مقدار آبی‌ست که این گنجشک از دریا برداشت».([12]) پس ما علم و دانشی نداریم؛ مگر علم و دانشی که اللهU به ما داده است و تنها از دانشِ اندکی برخوردار شده‌ایم.

***

1174- وعن عبد الله بن سلامٍt أنَّ النَّبِیَّr قَالَ: «أیُّهَا النَّاسُ أفْشُوا السَّلامَ، وَأطْعِمُوا الطَّعَامَ، وَصَلُّوا بِاللَّیْلِ وَالنَّاسُ نِیَامٌ، تَدْخُلُوا الجَنَّةَ بِسَلاَمٍ». [ترمذی، این حدیث را روایت کرده و گفته است: حسن صحیح می‌باشد].([13])

ترجمه: عبدالله بن سلامt می‌گوید: پیامبرr ‌فرمود: «ای مردم! سلام گفتن را رواج دهید؛ - به نیازمندان- غذا دهید؛ و شب‌هنگام، در حالی که مردم خوابیده‌اند، نماز بخوانید تا به‌سلامتی([14])وارد بهشت شوید».

شرح

نووی/ در فضیلت شب‌زنده‌داری، حدیثی بدین مضمون آورده است که عبدالله بن سلامt می‌گوید: پیامبرr ‌فرمود: «ای مردم! سلام گفتن را رواج دهید...». گفتنی‌ست: اگر ابتدای متن خطابِ دینی، با ندا باشد، این، بیان‌گر اهمیت موضوع است؛ زیرا ندا برای آگاه ساختن مخاطب و جلبِ توجهِ او به موضوع می‌باشد. در این‌که سخنی را بدون صدا زدنِ مخاطب بگویید یا این‌که مخاطب را صدا بزنید و سپس حرفتان را به او بگویید، تفاوت فراوانی وجود دارد و اگر خطابتان به شنونده، با ندا همراه باشد، رساتر است و توجهِ شنونده را بیش‌تر جلب می‌کند.

رسول‌اللهr فرمود: «ای مردم! سلام گفتن را رواج دهید...». سلام، یک سخنِ دو طرفه است که میان سلام‌کننده و پاسخ‌دهنده، رد و بدل می‌شود. شایسته است که انسان به کسی که سزاوار سلام است، سلام نماید؛ چه او را بشناسد و چه نشناسد. گفتنی‌ست: مسلمانی که قهر کردن با او جایز نیست، همان کسی‌ست که سزاوار است تا به او سلام دهیم. لذا آغازگر سلام به کافر یا غیرمسلمان نباشید و هم‌چنین به کسی که به اسلام منتسب است، اما بدعتِ کفرآمیزی دارد، ابتدا سلام نکنید. زیرا شایسته‌ی سلام نیست. از این‌رو پیامبرr فرموده است: «لا تَبْدَءُوا الْیَهُودَ وَالنَّصَارَى بِالسَّلامِ».([15]) یعنی: «شما، ابتدا به یهود و نصارا سلام نکنید». به‌عبارت دیگر، آغازگر سلام کردن به آن‌ها نباشید.

شایسته است که سلام‌کننده، با صدای بلند سلام کند تا صدایش شنیده شود؛ نه این‌که از درونِ بینیِ خود سلام بگوید. متأسفانه برخی از مردم، غرور دارند و خود را تافته‌ی جدابافته‌ای از دیگران می‌پندارند و هنگام سلام کردن، آن‌قدر آهسته و از درونِ بینیِ خود سلام می‌گویند که صدایشان به‌سادگی شنیده نمی‌شود.

لذا مفهوم ترویجِ سلام، این است که با صدای بلند و رسا، بگویید: السلام علیک.

علما گفته‌اند: هنگامی‌که انسان به میان گروهی می‌رود که برخی از آن‌ها خوابیده‌اند، نباید آن‌قدر بلند سلام کند که خفتگان بیدار شوند یا آن‌قدر آهسته که افراد بیدار نشنوند.

عبارتِ پسندیده برای سلام کردن، این است که اگر طرفِ مقابل، یک نفر می‌باشد به او بگویید: «السلام علیک» و اگر جماعت یا گروهی باشند، بگویید: «السلام علیکم». و اگر گروهی از زنان بودند، بگویید: «السلام علیکن». یعنی متناسب با مخاطبِ خود، سلام کنید. سلام کردن، بدین معناست که برای طرفِ مقابل دعای سلامتی می‌کنید. لذا سلام، وقت یک خوش و بش یا خوش‌آمدگویی نیست؛ بلکه دعای سلامتی نیز می‌باشد. گویا برایش دعا می‌کنید که الله متعال او را از هرگونه آفتی، از جمله گناه و معصیت و بیماری‌های رفتاری و قلبی و نیز بیماری‌های جسمی و از آفات مربوط به آبرو، مصون بدارد. از این‌رو اگر به‌جای عبارتِ سلام که ذکر شد، صد بار عبارت‌هایی از این قبیل بگویید که «خوش آمدی» یا «زنده باشید، بفرمایید»؛ این، نه کافی‌ست و نه سلام به‌شمار می‌آید. الله متعال می‌فرماید:

﴿وَإِذَا حُیِّیتُم بِتَحِیَّةٖ فَحَیُّواْ بِأَحۡسَنَ مِنۡهَآ أَوۡ رُدُّوهَآ                     [النساء : ٨٦]

 و هنگامی که به شما سلام می‌گویند، بهتر یا همانند آن پاسخ دهید.

این فرمانِ الاهی هم شاملِ عبارتِ سلام می‌شود و هم شاملِ روشِ سلام گفتن که باید رسا باشد. لذا اگر در جوابِ سلامِ شخصی، هزار بار بگویید: «خوش آمدید» یا در جوابِ سلامش چنین عبارت‌هایی را بر زبان بیاورید، گویا جواب سلامش را نداده‌اید و از این‌رو گنه‌کارید؛ در صورتی‌که گفتنِ «وعلیکالسلام»، کافی‌ست.

رسول‌اللهr در ادامه‌ی این حدیث فرمود: «- به دیگران- غذا دهید» که این، علاوه بر خانواده و زیردستانِ انسان، شاملِ نیازمندان نیز می‌شود. البته تأمین نیازهای خانواده و نزدیکان، بر کمک کردن به بینوایان برتری دارد. زیرا غذا دادن به خانواده، بر انسان، واجب است و انجامِ عمل واجب، از پرداختن به نوافل برتر می‌باشد؛ زیرا در حدیث قدسی آمده است که الله متعال می‌فرماید: «مَا تَقَرَّبَ إِلَیَّ عَبْدِی بِشَیْءٍ أَحَبَّ إِلَیَّ مِمَّا افْتَرَضْتُ عَلَیْهِ».([16]) یعنی: «محبوب‌ترین چیز نزد من که بنده‌ام با آن به من تقرب و نزدیکی می‌جوید، اعمالی‌ست که بر او فرض کرده‌ام».

رسول‌اللهr فرمود: «و شب‌هنگام، در حالی که مردم خوابیده‌اند، نماز بخوانید...». الله متعال ما را در جرگه‌ی شب‌زنده‌داران قرار دهد. خوابِ شب، به‌ویژه پس از نیمه‌شب لذت فراوانی دارد؛ اما کسی که در دلِ شب، در حالی که همه خوابیده‌اند، از بستر نرم و گرم برخیزد و برای اللهU نماز بگزارد یا با تلاوتِ کلام الاهی به او نزدیکی بجوید و یا خاشعانه دست به دعا بردارد، با سلام و استقبالِ گرم فرشتگان، وارد بهشت خواهد شد. شاهدِ موضوع، همین بخش حدیث است که رسول‌اللهr فرمود: «و شب‌هنگام، در حالی که مردم خوابیده‌اند، نماز بخوانید تا به‌سلامتی وارد بهشت شوید». بدین سان رسول‌اللهr قیام شب را یکی از اسباب ورود به بهشت برشمرد. لذا کسی که شبانگاهان به عبادتِ الله بپردازد، با سلامِ گرمِ فرشتگان وارد بهشت می‌گردد؛ همان‌گونه که اللهU می‌فرماید:

﴿وَٱلۡمَلَٰٓئِکَةُ یَدۡخُلُونَ عَلَیۡهِم مِّن کُلِّ بَابٖ ٢٣ سَلَٰمٌ عَلَیۡکُم بِمَا صَبَرۡتُمۡۚ فَنِعۡمَ عُقۡبَى ٱلدَّارِ ٢٤                                                                  [الرعد: ٢٣،  ٢٤] 

و فرشتگان (برای خوش‌آمدگویی) از هر دری نزدشان می‌آیند (و می‌گویند:) سلام بر شما به‌پاس شکیبایی و صبرتان. پاداش این سرا چه نیکوست!

لذا از این حدیث چنین برمی‌آید که شب‌زنده‌داران بدون هیچ رنج و عذابی، با سلامتیِ کامل به بهشت می‌روند. در این حدیث به سه سبب از اسباب ورود به بهشت تصریح شده است. از الله متعال می‌خواهیم که به ما توفیق دهد تا به این سه رهنمود ارزشمند عمل کنیم؛ و از او می‌خواهیم که ما را در جرگه‌ی کسانی قرار دهد که با سلامتی وارد بهشت می‌شوند؛ به‌یقین الله بر هر کاری تواناست.

***

1175- وعن أَبی هریرةَt قالَ: قَالَ رسولُ اللهِr: «أفْضَلُ الصِّیَامِ بَعْدَ رَمَضَانَ شَهْرُ اللهِ المُحَرَّمُ، وَأفْضَلُ الصَّلاَةِ بَعْدَ الفَرِیضَةِ صَلاَةُ اللَّیْلِ». [روایت مسلم]([17])

ترجمه: ابوهریرهt می‌گوید: رسول‌اللهr فرمود: «بهترین روزه پس از روزه‌ی رمضان، روزه گرفتن در ماهِ الله، محرّم است؛ و بهترین نماز پس از نماز فرض، نماز شب می‌باشد».

1176- وعن ابن عمرَ$ أنَّ النَّبِیَّr قَالَ: «صَلاةُ اللَّیْلِ مَثْنَى مَثْنَى، فَإذَا خِفْتَ الصُّبْحَ فَأوْتِرْ بِوَاحِدَةٍ». [متفقٌ علیه]([18])

ترجمه: ابن‌عمر$ می‌گوید: پیامبرr فرمود: «نماز شب، دورکعت دورکعت است و چون احتمال دادی که طلوع فجر نزدیک است، یک رکعت وتر بگزار».

1177- وعنه قَالَ: کَانَ النَّبیُّr یُصَلِّی مِنَ اللَّیْلِ مَثْنَى مَثْنَى، وَیُوتِرُ بِرَکْعَةٍ. [متفقٌ علیه]([19])

ترجمه: ابن‌عمر$ می‌گوید: پیامبرr در شب، دورکعت‌ دورکعت نماز می‌خواند و - در پایان شب- یک رکعت وتر می‌گزارد».

1178- وعن أنسٍt قال: کَانَ رسولُ اللهِr یُفْطِرُ مِنَ الشَّهْرِ حَتَّى نَظُنَّ أنْ لا یَصُومَ مِنْهُ، وَیَصُومُ حَتَّى نَظُنَّ أنْ لا یُفْطِرَ مِنْهُ شَیْئاً، وَکَانَ لا تَشَاءُ أنْ تَرَاهُ مِنَ اللَّیلِ مُصَلِّیاً إِلا رَأیْتَهُ، وَلا نَائِماً إِلا رَأیْتَهُ. [روایت بخاری]([20])

ترجمه: انسt می‌گوید: گاه رسول‌اللهr در یک ماه، چند روزِ پیاپی روزه نمی‌گرفت؛ به‌گونه‌ای که ما گمان می‌کردیم که در آن ماه روزه نخواهد گرفت. و گاه چندین روز را روزه می‌گرفت؛ چنان‌که ما فکر می‌کردیم که هیچ روزی را نخواهد خورد. اگر می‌خواستی او را در حالِ نماز شب ببینی، می‌دیدی و چنان‌چه می‌خواستی او را در حالِ خواب ببینی، می‌دیدی».([21])

شرح

این احادیث درباره‌ی فضیلتِ قیامِ شب است:

ابوهریرهt می‌گوید: پیامبرr فرمود: «بهترین روزه پس از روزه‌ی رمضان، روزه گرفتن در ماهِ الله، محرّم است». روزه‌ی ماه رمضان، به‌اجماع واجب، و یکی از ارکان اسلام می‌باشد. ماه محرّم بهترین ماه برای روزه‌ی نافله است؛ از این‌رو روزه گرفتن در ماه محرم، مستحب است. زیرا برترین روزه پس از روزه‌ی فرض می‌باشد. اما شاهد موضوع از این حدیث، این است که پیامبرr فرمود: «و بهترین نماز پس از نماز فرض، نماز شب می‌باشد». نماز شب از نمازِ روز برتر است؛ البته به‌استثنای سنت‌های راتبه‌ای که با نمازهای فرض خوانده می‌شوند که به‌طور مطلق از نماز شب برترند. مثلاً شش رکعت راتبه‌ی ظهر، یعنی چهار رکعتِ پیش از فرض ظهر که با دو سلام خوانده می‌شود و دو رکعتِ پس از فرض ظهر، از شش رکعت نماز شب برتر است. زیرا سنتی مؤکد می‌باشد که با نماز فرض ادا می‌گردد. اما مطلقِ نفل در شب، بر نافله‌ی روز برتری دارد. از این‌رو پیامبرr فرمود: «و بهترین نماز پس از نماز فرض، نماز شب می‌باشد».

و اما حدیث اول و دومِ ابن‌عمر$ بیان‌گر این است که نماز شب، دورکعت دورکعت خوانده می‌شود. لذا خواندن چهار رکعت با یک سلام، درست نیست و حتماً باید در پایان هر دو رکعت، سلام داد. یعنی دو رکعت می‌خوانیم و سلام می‌دهیم و آن‌گاه دو رکعتِ دیگر. امام احمد حنبلt می‌گوید: اگر نمازگزار از روی فراموشی برای رکعت سوم برخاست، همان‌گونه که اگر در نماز صبح چنین کاری بکند، بر او واجب است که برگردد و بنشیند؛ و گرنه، نمازش باطل است. به عبارت دیگر: اگر نماز شب می‌خواندید و از روی فراموشی پس از تشهد برخاستید، حتی اگر سوره‌ی فاتحه را هم بخوانید، بر شما واجب است که برگردید و بنشینید؛ و اگر برنگردید، نمازتان باطل است. زیرا رسول‌اللهr فرموده است: «نماز شب، دورکعت دورکعت می‌باشد». البته آن بزرگوار نماز وتر را مستثنا فرموده است؛ یعنی نماز وتر را می‌توان، سه یا پنج یا هفت یا نُه رکعت خواند؛ اگر نمازگزار سه رکعت وتر می‌گزارد، می‌تواند پس از رکعت دوم سلام دهد و سپس یک رکعتِ دیگر به‌جای آورَد یا این‌که هر سه رکعت را پُشت سر هم، با یک تشهد و یک سلام بخواند. همین‌طور اگر پنج رکعت وتر می‌گزارد، هر پنج رکعت را با یک تشهد و یک سلام بخواند و اگر وترش هفت رکعت است، آن‌را با یک تشهد و یک سلام به‌جا بیاورد؛ اما اگر نُه رکعت وتر می‌گزارَد، در رکعت هشتم تشهد بخواند و سلام ندهد؛ بلکه برخیزد رکعت نُهم را بخواند و سپس سلام دهد. و چنان‌چه یازده رکعت وتر می‌خواند، در پایان هر دو رکعت، سلام دهد؛ همان‌گونه که پیامبرr به این روش وتر می‌گزارد.

از حدیث نخست و دوم ابن‌عمر$ چنین برمی‌آید که نماز وتر پس از طلوع فجر درست نیست؛ یعنی با طلوع فجر، وقتِ وتر به پایان می‌رسد. اما اگر خواب بر شخص غالب شد و وتر نگزارد، در روز جبرانش کند و قضای آن‌را به صورت زوج، به‌جا بیاورد؛ یعنی یک رکعت بر تعداد رکعت‌های وترش بیفزاید. بدین‌سان که اگر سه رکعت وتر می‌خوانده است، در روز باید چهار رکعت بخواند و اگر به خواندن پنج رکعت وتر عادت داشته، قضای آن را شش رکعت بخواند و اگر وترش، هفت رکعتی بوده، قضایش، هشت رکعتی‌ست. و به همین ترتیب تا آخِر.

این احادیث درباره‌ی فضیلت و روش نماز شب است و نشان می‌دهد که نماز شب، دورکعت دورکعت خوانده می‌شود.

حدیث انس بن مالکt نشان می‌دهد که گاه رسول‌اللهr یک عملِ نیک را آن‌قدر ادامه می‌داد که اطرافیان و یارانِ پیامبرr آن بزرگوار را همواره در حالِ انجامِ آن عمل می‌دیدند. چنان‌که انسt می‌گوید: «اگر می‌خواستی آن بزرگوار را در حالِ نماز شب ببینی، می‌دیدی و چنان‌چه می‌خواستی او را در حالِ خواب ببینی، می‌دیدی». یعنی: پیامبرr کاری را می‌کرد که آن‌را مناسب‌تر و شایسته‌تر می‌دید؛ گاه روزه گرفتن را ادامه می‌داد و چندین روز را روزه می‌گرفت و گاه به صلاح‌دیدِ خود، چندین روز را بدونِ روزه‌ی نافله سپری می‌کرد ودر رابطه با نماز شب نیز چنین روی‌کردی داشت. زیرا آن بزرگوار برترین روش را در نظر می‌گرفت و کاری می‌کرد که برای بدنش آسان‌تر، و بیش‌تر، مورد رضایت اللهU بود. زیرا جسم و جانِ انسان نیز بر او حق دارند؛ هم‌چنان پیامبرr به عبدالله بن عمرو بن عاص$ فرمود: «بدان که جسمِ تو بر تو حق دارد».([22])

***

1179- وعن عائشة& أنَّ رسول اللهr کَانَ یُصَلِّی إحْدَى عَشْرَةَ رَکْعَةً - تَعْنِی فی اللَّیلِ - یَسْجُدُ السَّجْدَةَ مِنْ ذَلِکَ قَدْرَ مَا یَقْرَأُ أحَدُکُمْ خَمْسِینَ آیَةً قَبْلَ أنْ یَرْفَعَ رَأسَهُ، وَیَرْکَعُ رَکْعَتَیْنِ قَبْلَ صَلاَةِ الفَجْرِ، ثُمَّ یَضْطَجِعُ عَلَى شِقِّهِ الأیْمَنِ حَتَّى یَأتِیَهُ المُنَادِی

للصَلاَةِ. [روایت بخاری]([23])

ترجمه: عایشه& می‌گوید: رسول‌اللهr یازده رکعت نماز شب می‌گزارد و در این نمازها، سجده را به‌اندازه‌ای که یکی از شما پنجاه آیه بخوانَد، طولانی می‌کرد. و دو رکعت پیش از فرض صبح می‌خواند و سپس بر پهلوی راست خود دراز می‌کشید تا این‌که مؤذن برای اعلامِ اقامه‌ی نماز، نزدِ آن بزرگوار می‌آمد.

1180- وعنها قالت: مَا کَانَ رسول اللهr یَزیدُ - فِی رَمَضَانَ وَلا فی غَیْرِهِ- عَلَى إحْدَى عَشْرَةَ رَکْعَةً: یُصَلِّی أرْبَعاً فَلا تَسْألْ عَنْ حُسْنِهِنَّ وَطُولِهِنَّ، ثُمَّ یُصَلِّی أرْبَعاً فَلا تَسْألْ عَنْ حُسْنِهِنَّ وطُولِهِنَّ، ثُمَّ یُصَلِّی ثَلاثاً. فَقُلتُ: یَا رسولَ اللهِ، أتَنَامُ قَبْلَ أنْ تُوتِرَ؟ فَقال: «یَا عَائِشَة، إنَّ عَیْنَیَّ تَنَامَانِ وَلا یَنَامُ قَلْبِی». [متفق علیه]([24])

ترجمه: عایشه& می‌گوید: رسول‌اللهr در رمضان و غیر رمضان بیش از یازده رکعت - نماز شب- نمی‌گزارد؛ چهار رکعتِ زیبا و طولانی می‌خواند که مپرس. سپس چهار رکعت زیبا و طولانیِ دیگر می‌خواند که مپرس و آن‌گاه سه رکعت دیگر می‌گزارد. گفتم: ای رسول‌خدا! آیا پیش از خواندن نماز وتر می‌خوابی؟ فرمود: « ای عایشه ،چشمانم می‌خوابد؛ اما قلبم بیدار است».

1181- وعنها أنَّ النَّبِیَّr کَانَ یَنَامُ أوّلَ اللَّیلِ، وَیَقُومُ آخِرَهُ فَیُصَلِّی. [متفق علیه]([25])

ترجمه: عایشه& می‌گوید: پیامبرr ابتدای شب می‌خوابید و در پایان شب برمی‌خاست و نماز می‌خواند.

1182- عن ابن مسعودt قالَ: صَلَّیْتُ مَعَ النَّبیِّr لَیْلَةً، فَلَمْ یَزَلْ قائِماً حَتَّى هَمَمْتُ بِأَمْر سوءٍ! قیلَ: مَا هَمَمْتَ؟ قَالَ: هَمَمْتُ أنْ أجِلْسَ وَأدَعَهُ. [متفق علیه]([26])

ترجمه: ابن‌مسعودt می‌گوید: یکی از شب‌ها با پیامبرr به نماز ایستادم. رسول‌اللهr به‌قدری قیام را طولانی کرد که تصمیم بدی گرفتم. از او پرسیدند: چه تصمیمی گرفتی؟ پاسخ داد: تصمیم گرفتم بنشینم و پیامبرr را تنها بگذارم.

1183- عن أبی عبدالله حُذَیْفةَ بن الیمانِ$ قالَ: صَلَّیْتُ مع النَّبِیِّr ذَاتَ لیَْلَةٍ، فَافَتَتَحَ الْبقرة، فقُلْتُ یرْکَعُ عِندَ المائة، ثُمَّ مضى، فَقُلْت یُصلِّی بِهَا فی رَکْعةٍ، فَمَضَى. فَقُلْت یَرْکَع بهَا، ثمَّ افْتتَح النِّسَاءَ، فَقَرأَهَا، ثمَّ افْتتح آل عمران فَقَرَأَهَا، یَقْرُأُ مُتَرَسِّلاً إذَا مرَّ بِآیَةٍ فِیها تَسْبِیحٌ سَبَّحَ، وإِذَا مَرَّ بِسْؤالٍ سَأل، وإذَا مَرَّ بِتَعَوذٍ تَعَوَّذَ، ثم رکع فَجعل یقُول: «سُبحانَ رَبِّیَ الْعظِیمِ» فَکَانَ رکُوعُه نحْوًا مِنْ قِیامِهِ ثُمَّ قَالَ: «سمِع الله لِمن حمِدَه، ربَّنا لک الْحمدُ» ثُم قَام قِیاماً طوِیلاً قَریباً مِمَّا رکَع، ثُمَّ سَجَدَ فَقالَ: «سبحان رَبِّیَ الأعلَى» فَکَانَ سُجُوده قَرِیباً مِنْ قِیامِهِ. [روایت مسلم]([27])

ترجمه: حذیفه بن یمان$ می‌گوید: یکی از شب‌ها با پیامبرr نماز خواندم؛ ایشان، سوره‌ی «بقره» را شروع کرد. با خود گفتم: در آیه‌ی صدم، رکوع خواهد کرد. اما رسول‌اللهr از این آیه گذشت؛ گفتم: همه‌ی «بقره» را در یک رکعت خواهد خواند (و آن‌گاه رکوع خواهد کرد). اما همه‌ی این سوره را خواند و در این اندیشه بودم که رکوع خواهد نمود؛ اما رکوع نکرد و سوره‌ی «نساء» را شروع کرد و آن را تا پایان، خواند. سپس «آل‌عمران» را آغاز نمود و آرام و به‌ترتیل می‌خواند و هرگاه به آیه‌ای می‌رسید که در آن تسبیح و ستایش الله بود، تسبیح می‌گفت و چون به آیه‌ی دعا می‌رسید، دعا می‌کرد و هنگامی که به آیه‌ای با موضوع پناه جستن به الله می‌رسید، پناه می‌خواست تا این‌که رکوع نمود و شروع کرد به گفتن: «سُبحانَ رَبِّیَ الْعظِیمِ» و رکوعش، به‌اندازه‌ی قیامش طول کشید؛ آن‌گاه برخاست و گفت: «سَمِعَ الله لِمن حَمِدَه، ربَّنا لک الْحمدُ» و این قیامش نیز تقریباً به‌اندازه‌ی رکوعش طولانی بود و سپس به سجده رفت و همواره «سبحان رَبِّیَ الأعلَى» می‌گفت تا آن‌که سجده‌اش نیز به‌اندازه‌ی قیامش، طول کشید.

 

شرح

این احادیث درباره‌ی نماز شب پیامبرt است؛ از جمله:

حدیث نخست عایشه&، بدین مضمون که «رسول‌اللهr یازده رکعت نماز شب می‌گزارد». در احادیث دیگر بیان شده است که آن بزرگوار نماز شب را دورکعت دورکعت می‌خواند؛ یعنی دو رکعت می‌خواند و سلام می‌داد و سپس دو رکعت دیگر می‌خواند و سلام می‌داد و به همین ترتیب پنج دورکعتی می‌گزارد و سپس یک رکعت وتر به‌جا می‌آورد که در مجموع، یازده رکعت می‌شد. و چون فجر طلوع می‌کرد، دو رکعت پیش از فرض را می‌خواند؛ البته به‌قدری کوتاه که عایشه& با خود می‌گفت: آیا سوره‌ی فاتحه را خواند یا خیر؟ سپس بر پهلوی راست خود دراز می‌کشید تا این‌که مؤذن برای اعلامِ اقامه‌ی نماز، نزدِ آن بزرگوار می‌آمد. این نشان می‌دهد که نماز شب با احتساب یک رکعت وتر، یازده رکعت است. هم‌چنین روشن می‌شود که بهتر است امام، هنگام اقامه‌ی نماز از خانه‌اش بیرون و به مسجد برود. اما برای مقتدی‌ها، بهتر است که پیش از امام در مسجد حاضر شوند و به‌انتظارِ آمدن وی و اقامه‌ی نماز بنشینند. به عبارت دیگر: مقتدی‌ها به انتظارِ امام می‌نشینند؛ نه این‌که امام به انتظار مقتدی‌ها بنشیند. البته اگر تعجیل امام در آمدن به مسجد، باعث تشویق مردم شود و آنان را بر آن دارد که زودتر در مسجد حاضر شوند، در این صورت بهتر است که امام، زودتر به مسجد بیاید. هم‌چنین اگر تأخیر امام در آمدن به مسجد، تنبلیِ مردم را در پی داشته باشد و سبب گردد که مردم نیز دیرهنگام به مسجد بیایند، در این صورت نیز بهتر است که امام در آمدن به مسجد، تعجیل کند. در حدیث دوم عایشه& آمده است: «پیامبرr در رمضان و غیر رمضان بیش از یازده رکعت - نماز شب- نمی‌گزارد»؛ زیرا از عایشه& سؤال شد که نماز پیامبرr در رمضان چگونه بود؟ پاسخ داد: «پیامبرr در رمضان و غیر رمضان بیش از یازده رکعت - نماز شب- نمی‌گزارد؛ چهار رکعتِ زیبا و طولانی می‌خواند که مپرس. سپس چهار رکعت زیبا و طولانیِ دیگر می‌خواند که مپرس؛ و آن‌گاه سه رکعت دیگر می‌گزارد». دو تا چهار رکعت و یک سه‌رکعتی، می‌شود: یازده رکعت. سنت نیز همین است؛ یعنی بهتر است که نمازِ شب انسان، بیش از یازده یا سیزده رکعت نباشد.

عایشه& فرمود: «پیامبرr چهار رکعتِ زیبا و طولانی می‌خواند که مپرس». یعنی چهار رکعتِ بسیار زیبا و طولانی می‌گزارد. برخی از مردم گمان کرده‌اند که آن بزرگوار، این چهار رکعت را با یک سلام می‌خواند؛ این، اشتباه است؛ زیرا در سایر احادیث بیان شده که پیامبرr نماز شب را دورکعت دورکعت می‌خواند. از این‌رو این حدیث نشان می‌دهد که رسول‌اللهr پس از ادای هر چهار رکعت که با دو سلام می‌خواند، اندکی استراحت می‌کرد و سپس چهار رکعتِ دیگر نیز به همین ترتیب به‌جا می‌آورد. چنان‌که عایشه& می‌گوید: «ثُمَّ یُصَلِّی أرْبَعاً»؛ یعنی: «سپس چهار رکعت دیگر می‌گزارد». حرفِ «ثُمَّ» یا واژه‌ی «سپس» حاکی از ترتیب توأم با تأخیر است.

این‌جا به نکته‌ای در این‌باره اشاره می‌کنم؛ این‌که شایسته است انسان در فهم و برداشت نصوص و متون دینی، شتا‌ب نکند؛ بلکه باید ابعاد و متون مختلف درباره‌ی یک موضوع را جمع‌بندی و سپس نتیجه‌گیری نماید. برخی از دانش‌جویان و افرادِ نوآموز به‌ویژه در زمینه‌ی علم حدیث، برای مردم هر چهار رکعت را با یک سلام امامت می‌دهند؛ این، اشتباه است که برخاسته از فهم نادرست از سنت می‌باشد. زیرا از پیامبرr درباره‌ی نماز شب سؤال شد؛ فرمد: «دورکعت دورکعت است». و امکان ندارد که آن بزرگوار نماز شب را چهاررکعت چهاررکعت خوانده باشد. گرچه ممکن است که پنج رکعت، یا هفت‌رکعت و یا نُه‌رکعت را با هم خوانده باشد.

و اما حدیث عبدالله بن مسعودt بدین مضمون است که وی، یکی از شب‌ها با پیامبرr به نماز ایستاد. زیرا دربِ خانه‌ی پیامبرr به روی همه باز بود و خانه‌اش، خانه‌ی همه‌ی امت یا خانه‌ی اصحاب و یارانش به‌شمار می‌آمد. از این‌رو گاه برخی از اصحاب# که دوست داشتند با پیامبرr نماز بگزارند، به خانه‌ی آن بزرگوار می‌آمدند و پیامبرr نیز به هیچ‌یک از آنان نمی‌گفت که با من نماز نخوان یا برو و در خانه‌ات نماز بگزار؛ بلکه با سینه و رویی باز از یارانش استقبال می‌کرد. ابن‌مسعودt یکی از خدمت‌کاران رسول‌اللهr و مسواک‌دارِ ایشان بود؛ یعنی مسواکِ پیامبرr را تمیز می‌کرد و همین‌طور نظافتِ بالش و کفش‌های آن بزرگوار را بر عهده گرفته بود. از این‌رو گاه نزد پیامبرr می‌آمد و با ایشان نماز می‌خواند. یکی از شب‌ها با پیامبرr به نماز ایستاد؛ رسول‌اللهr به‌قدری قیام را طولانی کرد که ابن‌مسعودt می‌گوید: «تصمیم بدی گرفتم». از او پرسیدند: چه تصمیمی گرفتی؟ پاسخ داد: «تصمیم گرفتم بنشینم و پیامبرr را تنها بگذارم». در حالی که ابن‌مسعودt جوان بود و پیامبرr مسن‌تر و بزرگ‌تر از او بودند؛ ولی پیامبرr به نماز می‌ایستد و قیامش را طولانی می‌کند که یک جوان نیز کم می‌آورد و از ادامه‌ی قیام ناتوان می‌شود. آن‌هم در حالی‌که اللهU گناهان گذشته و آینده‌ی پیامبرr را بخشیده است. همان‌گونه که در حدیث عایشه& گذشت، این‌همه عبادتِ پیامبرr از سرِ شکرگزاری برای الله متعال بود؛ چنان‌که فرمود: «آیا دوست ندارم که بنده‌ای سپاس‌گزار باشم؟»

باری دیگر، حذیفه بن یمانt در یکی از شب‌ها با پیامبرr نماز خواند؛ ایشان، سوره‌ی «بقره» را شروع کرد. حذیفهt می‌گوید: با خود گفتم: در آیه‌ی صدم، رکوع خواهد کرد. اما رسول‌اللهr از این آیه گذشت؛ گفتم: همه‌ی «بقره» را در یک رکعت خواهد خواند (و آن‌گاه رکوع خواهد کرد). اما همه‌ی این سوره را خواند و در این اندیشه بودم که رکوع خواهد نمود؛ اما رکوع نکرد و سوره‌ی «نساء» را شروع کرد و آن را تا پایان، خواند. سپس «آل‌عمران» را آغاز نمود. گفتنی‌ست: این سه سوره، شامل بیش از پنج جز می‌باشد. البته پیامبرr آرام و به‌ترتیل می‌خواند و هرگاه به آیه‌ای می‌رسید که در آن تسبیح و ستایش الله بود، تسبیح می‌گفت و چون به آیه‌ی دعا می‌رسید، دعا می‌کرد و هنگامی که به آیه‌ای با موضوع پناه جستن به الله می‌رسید، پناه می‌خواست تا این‌که رکوع نمود. روشن است که چنین قرائتی، وقتِ فراوانی می‌گیرد؛ یعنی قرائت پیامبرr با ذکر و دعا نیز همراه بود. سپس پیامبرr رکوع نمود و شروع کرد به گفتن: «سُبحانَ رَبِّیَ الْعظِیمِ» و رکوعش نیز به‌اندازه‌ی قیامش طول کشید؛ آن‌گاه برخاست و گفت: «سَمِعَ الله لِمن حَمِدَه، ربَّنا لک الْحمدُ» و این قیامش نیز تقریباً به‌اندازه‌ی رکوعش طولانی بود و سپس به سجده رفت و سجده‌اش نیز به‌اندازه‌ی قیامش، طول کشید و همواره «سبحان رَبِّیَ الأعلَى» می‌گفت و گاه افزون بر این، در سجده می‌گفت: «سُبحَانَکَ اللهمَّ ربَّنا وبِحَمدِکَ اللهمَّ اغفِر لِی»؛ هم‌چنین گاه در سجده می‌فرمود: «سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ الملائکَةِ والرُّوح».([28])

نماز، بوستانی از بوستان‌های بهشت است که در آن انواع گیاهان زیبا و باطراوت می‌روید. آری؛ در نماز، قرآن است و ذکر و دعا و تسبیح و تکبیر و پناه بردن به الله؛ از این‌رو نماز برترین عبادتِ بدنی به‌شمار می‌آید و بلکه پس از توحید و شهادتین که کلیدِ اسلام است، از همه‌ی عبادت‌ها برتر می‌باشد.

خلاصه این‌که این، روشِ نماز شبِ پیامبرr بود؛ پس ای برادر و خواهر مسلمانم! مشتاقانه در دلِ شب به قیام و عبادت بپردازید. از الله متعال می‌خواهم که به ما توفیق پیروی از پیامبرr را در ظاهر و باطن عنایت بفرماید و ما را بر آیین او و در جرگه‌ی امت مسلمان از دنیا ببرد و ما را وارد بهشتِ برین بگرداند.

***

1184- وعن جابرٍt قالَ: سُئِلَ رسولُ اللهr أیُّ الصَّلاَةِ أفْضَلُ؟ قَالَ: «طُولُ القُنُوتِ». [روایت مسلم]([29])

ترجمه: جابرt می‌گوید: از رسول‌اللهr پرسیده شد که کدامین نماز، برتر است؟ فرمود: «نمازی که قیامش طولانی باشد».

1185- وعن عبد الله بن عمرو بن العاص$: أنَّ رسول اللهr قَالَ: «أحَبُّ الصَّلاةِ إِلَى اللهِ صَلاةُ دَاوُدَ، وَأحَبُّ الصِّیَامِ إِلَى اللهِ صِیَامُ دَاوُدَ، کَانَ یَنَامُ نِصْفَ اللَّیلِ وَیَقُومُ ثُلُثَهُ وَیَنَامُ سُدُسَهُ وَیَصُومُ یَوماً وَیُفْطِرُ یَوْماً». [متفق علیه]([30])

ترجمه: عبدالله بن عمرو بن عاص$ می‌گوید: رسول‌اللهr فرمود: «محبوب‌ترین نماز نزد الله، نماز داوود است و بهترین روزه نزد الله، روزه‌ی داوود(u) می‌باشد؛ وی نیمی از شب می‌خوابید و یک‌سوم آن را برای عبادت برمی‌خاست و یک‌ششم دیگر را می‌خوابید و یک روز در میان روزه می‌گرفت».

1186- وعن جابرٍt قالَ: سَمِعْتُ رسول اللهr یَقُولُ: «إنَّ فی اللَّیْلِ لَسَاعَةً، لا یُوَافِقُهَا رَجُلٌ مُسْلِمٌ یَسْألُ الله تَعَالَى خَیْراً مِنْ أمْرِ الدُّنْیَا وَالآخِرَةِ، إِلا أعْطَاهُ إیَّاهُ، وَذَلِکَ کُلَّ لَیْلَةٍ». [روایت مسلم]([31])

ترجمه: جابرt می‌گوید: از رسول‌اللهr شنیدم که می‌فرمود: «در شب، لحظه‌ای‌ست که اگر بنده‌ی مسلمانی آن‌را دریابد و در آن، امرِ نیکی از امور دنیا و آخرت را از الله متعال درخواست کند، الله خواسته‌اش را برآورده می‌سازد؛ و این لحظه در همه‌ی شب‌ها وجود دارد».

1187- وعن أَبی هریرةَt أنَّ النَّبِیَّr قَالَ: «إِذَا قَامَ أحَدُکُمْ مِنَ اللَّیْلِ فَلْیَفْتَتِحِ الصَّلاَةَ برکْعَتَیْنِ خَفِیفَتَیْنِ». [روایت مسلم]([32])

ترجمه: ابوهریرهt می‌گوید: پیامبرr فرمود: «هرگاه یکی از شما در شب برخاست، نمازش را با دو رکعتِ کوتاه آغاز کند».

1188- وعن عائشةَ& قالَت: کَانَ رسولُ اللهr إِذَا قَامَ مِنَ اللَّیْلِ افْتَتَحَ صَلاَتَهُ بِرَکْعَتَیْنِ خَفِیفَتَیْنِ. [روایت مسلم]([33])

ترجمه: عایشه& می‌گوید: رسول‌اللهr هرگاه در شب - برای نماز- برمی‌خاست، نمازش را با دو رکعتِ کوتاه آغاز می‌کرد.

شرح

این‌ها احادیثی‌ست که امام نووی، در ادامه‌ی باب فضیلتِ نماز شب آورده است؛ از جمله حدیثی بدین مضمون که از پیامبرr سؤال شد: کدامین نماز برتر است؟ فرمود: «قنوت طولانی»؛ یعنی نمازی که خاشعانه و طولانی باشد. علما رحمهم‌الله اختلاف نظر دارند که آیا طولانی کردن قرائت و کوتاه نمودن رکوع و سجده، برتر است یا این‌که قرائت و رکوع و سجده، کوتاه باشد؟ بدین معنا که آیا بهتر است که نمازگزار، از طولِ رکعت‌ها بکاهد و بر تعداد رکعت‌ها بیفزاید یا این‌که رکعت‌های کم‌تر، اما طولانی‌تر بخواند؟

دیدگاه درست، این است که نمازِ انسان، باید حالتی هم‌گون و متناسب داشته باشد؛ یعنی اگر قیام را طولانی می‌کنید، سجده و رکوع را هم طولانی بگردانید و اگر قیام را کوتاه کردید، رکوع و سجده نیز کوتاه باشد. چنان‌که پیش‌تر حدیثی گذشت که در آن آمده بود: پیامبرr رکوعش را به‌اندازه‌ی قیامش و سجده‌اش را نیز تقریباً به همان اندازه قرار می‌داد.

مؤلف/ حدیثی از عبدالله بن عمرو بن عاص$ آورده است که آن بزرگوار می‌گوید: پیامبرr فرمود: «محبوب‌ترین نماز نزد الله، نماز داوود است و بهترین روزه نزد الله، روزه‌ی داوود(u) می‌باشد»؛ منظور، نماز نافله یا نماز شب است؛ نمازِ شب داوودu بدین ترتیب بود که «وی نیمی از شب می‌خوابید و یک‌سوم آن را برای عبادت برمی‌خاست و یک‌ششم دیگر را می‌خوابید». به عبارت دیگر: شب را به سه بخش تقسیم می‌کرد: نیمه‌ی اول شب را می‌خوابید و سپس یک‌سومِ آن‌را به قیام شب اختصاص می‌داد و آن‌گاه یک‌ششم باقی‌مانده را می‌خوابید؛ زیرا این روش، برای بدن، آسان است. یعنی اگر انسان نصفِ شب را بخوابد، استراحت و خوابِ کافی کرده است و اگر پس از قیامِ یک‌سوم شب، یک‌ششم باقی‌مانده را بخوابد، خستگیِ قیام از تَنَش بیرون می‌رود. به‌هر حال اگر انسان در هر بخشی از شب به قیام و عبادت بپردازد، پاداش نماز و عبادتِ شب برای او ثبت می‌شود؛ اما روشی که پیامبرr بیان فرمود، برترین و محبوب‌ترین نمازِ شب نزد الله متعال است. لذا اگر یک‌سومِ پایان شب یا یک‌سومِ میانه‌ی شب یا نیمه‌ی نخست شب را به عبادت سپری کنید، خود، توفیقی بزرگ است؛ چنان‌که عایشه& می‌گوید: «پیامبرr در تمام بخش‌های شب، نماز وتر می‌خواند: گاه در اول شب و گاه در نیمه‌ی شب و گاه در پایان شب».

سپس مؤلف/ سومین حدیث را ذکر کرده است؛ حدیثی بدین مضمون که: «در شب، لحظه‌ای‌ست که اگر بنده‌ی مسلمانی آن‌را دریابد و در آن، امرِ نیکی از امور دنیا و آخرت را از الله متعال درخواست کند، الله خواسته‌اش را برآورده می‌سازد؛ و این لحظه در همه‌ی شب‌ها وجود دارد». این لحظه‌ی خجسته، مشخص نیست؛ اما رسول‌اللهr از وجود چنین لحظه‌ای در شب خبر داد تا برای کسبِ آن بکوشیم و تا آن‌جا که می‌توانیم با عبادتِ اللهU در شب، به دنبالِ این لحظه‌ی مبارک باشیم. هم‌چنان‌که لحظه‌ی اجابت دعا در روز جمعه نیز، مبهم و نامشخص است؛ گرچه همان‌گونه که در حدیث آمده است: انتظار می‌رود لحظه‌ی اجابت دعا در روز جمعه، در فاصله‌ی نشستنِ امام بر روی منبر تا پایان نماز باشد.

***

1189- وَعَنْها& قالَت: کان رسولُ اللهr إذَا فَاتَتْهُ الصَّلاةُ مِنْ اللَّیْلِ مِنْ وجعٍ أَوْ غیْرِه، صلَّى مِنَ النَّهَارِ ثنْتَى عشْرَةَ رکعةً. [روایت مسلم]([34])

ترجمه: عایشه& می‌گوید: وقتی رسول‌اللهr به سبب بیماری یا به هر علت دیگری، از نماز شب بازمی‌ماند، در روز، دوازده رکعت می‌خواند.

1190- وعن عمرَ بن الخطابt قال: قال رسول اللهr: «منْ نَامَ عَنْ حِزْبِهِ مِنَ اللَّیْل، أَو عَنْ شَیْءٍ مِنْهُ فَقَرأَه ما بینَ صلاةِ الْفَجِر وَصلاةِ الظهر، کُتب لَهُ کأَنَّما قرأَهُ مِن اللَّیْلِ». [روایت مسلم]([35])

ترجمه: عمر بن خطابt می‌گوید: رسول‌اللهr فرمود: «هر کس از خواندن بخشی از قرآن که در شب تلاوت می‌کرده یا از قرائت قسمتی از آن، به سبب غلبه‌ی خواب باز بماند و در فاصله‌ی نماز صبح تا ظهر، آن‌را بخواند، گویا آن را در شب خوانده است و پاداش آن، به او می‌رسد».

1191- وعن أَبی هریرةt قالَ: قَالَ رسول اللهr: «رَحِمَ اللهُ رَجُلاً قَامَ مِنَ اللَّیْلِ، فَصَلَّى وَأیْقَظَ امْرَأَتَهُ، فَإنْ أبَتْ نَضَحَ فی وَجْهِهَا المَاءَ، رَحِمَ اللهُ امْرَأَةً قَامَتْ مِنَ اللَّیْلِ، فَصَلَّتْ وَأیْقَظَتْ زَوْجَهَا، فَإنْ أبَى نَضَحَتْ فِی وَجْهِهِ المَاءَ». [روایت ابوداود با اِسناد صحیح]([36])

ترجمه: ابوهریرهt می‌گوید: رسول اللهr فرمود: «رحمتِ الله بر مردی که شب‌هنگام برخیزد و نماز بگزارد و همسرش را بیدار کند و اگر همسرش بیدار نشد، بر صورتش آب بپاشد. و رحمتِ الله بر زنی که شب‌هنگام برخیزد و نماز بگزارد و شوهرش را بیدار کند و اگر شوهرش بیدار نشد، بر صورتش آب بپاشد».

1192- وعنه وعن أَبی سعیدٍ$ قالا: قَالَ رسولُ اللهِr: «إِذَا أَیْقَظَ الرَّجُلُ أهْلَهُ مِنَ اللَّیْلِ فَصَلَّیَا أَوْ صَلَّى رَکْعَتَیْنِ جَمِیعاً، کُتِبَا فی الذَّاکِرِینَ وَالذَّاکِرَاتِ». [روایت ابوداود با اِسناد صحیح]([37])

ترجمه: ابوهریره و ابوسعید$ می‌گویند: رسول‌اللهr فرمود: «هرگاه مرد، همسرش را در شب بیدار کند و هردو نماز بگزارند- یا مرد امامت دهد- نامشان در زمره‌ی مردان و زنانِ ذاکر نوشته می‌شود».

1193- وعن عائشة& أنَّ النَّبِیَّr قال: «إِذَا نَعَسَ أَحدُکُمْ فی الصَّلاَةِ، فَلْیَرْقُدْ حَتَّى یَذْهَبَ عَنْهُ النَّوْم، فإِنَّ أَحدَکم إِذَا صلَّى وهُو نَاعسٌ لا یَدْرِی لعلَّهُ یذهَبُ یسْتَغْفِرُ فیَسُبُّ نَفْسَهُ». [متفقٌ علیه]([38])

ترجمه: عایشه& می‌گوید: پیامبرr فرمود: «هرگاه یکی از شما نماز می‌خواند و خوابش گرفت، باید بخوابد تا خواب از سرش برود. زیرا چه‌بسا کسی که در حالت خواب‌آلودگی نماز بخواند، نداند که چه می‌گوید و به‌جای استغفار خودش را نفرین کند».

1194- وعن أَبی هریرةَt قالَ: قَالَ رسولُ اللهr: «إِذَا قَامَ أحَدُکُمْ مِنَ اللَّیْلِ، فَاسْتَعْجَمَ القُرْآنَ عَلَى لِسَانِهِ، فَلَمْ یَدْرِ مَا یَقُولُ، فَلْیَضْطَجِع». [روایت مسلم]([39])

ترجمه: ابوهریرهt می‌گوید: رسول‌اللهr فرمود: «هرگاه یکی از شما شب‌هنگام برخاست و - به‌خاطرِ خواب‌آلودگی- خواندن قرآن بر زبانش دشوار بود و نمی‌فهمید که چه می‌خوانَد، باید بخوابد».

 

 

شرح

این، باقی‌مانده‌ی احادیثی‌ست که مؤلف در باب فضیلت شب‌زنده‌داری و قیامِ شب آورده است؛ این احادیث بیان‌گر چند نکته می‌باشد: نخست این‌که اگر انسان نماز شبش را از دست داد، در روز قضایِ آن‌را بخواند؛ البته بدون این‌که وتر بگزارد؛ زیرا نماز وتر، پایان‌بخش نماز شب است و در این حالت، شب به پایان رسیده است. همان‌گونه که عایشه& می‌گوید: «وقتی پیامبرr به سبب بیماری یا به هر علت دیگری مانند غلبه‌ی خواب، از نماز شب بازمی‌ماند، در روز، دوازده رکعت می‌خواند»؛ زیرا رسول‌اللهr به ادای یازده رکعت در هر شب، پای‌بند بود. از این‌رو در روز برای جبران، یک رکعت بیش‌تر می‌خواند. بنابراین اگر انسان به خواندنِ سه رکعت در شب عادت داشته است، برای جبران، در روز باید چهار رکعت بخواند و اگر به پنج رکعت نماز شب پای‌بندی بوده است، قضای آن را شش رکعت بخواند و به همین ترتیب تا آخِر. اما قضایِ نماز شبش را چه زمانی بخوانَد؟

پاسخ: پس از بالا آمدن خورشید به‌اندازه‌ی یک نیزه تا زوال آفتاب. به دلیل این فرموده‌ی کلی و عمومیِ پیامبرr که فرمود: «مَنْ نَامَ عَنْ صَلاةٍ أَوْ نَسِیَهَا فَلْیُصَلِّهَا إذَا ذَکَرَهَا».([40]) یعنی: «هرکس، از نمازی خواب ماند یا آن را فراموش کرد، هرگاه به‌یادش آمد، آن‌را بخواند».

یکی دیگر از نکات مورد تأکید در احادیثی که مؤلف در این بخش ذکر کرده، این است که اگر کسی نماز می‌خواند و خوابش گرفت، دیگر نباید به نماز شبش ادامه دهد؛ بلکه باید بخوابد تا خواب از سرش برود. زیرا چه‌بسا کسی که در حالت خواب‌آلودگی نماز بخواند، نداند که چه می‌گوید و به‌جای استغفار، خودش را نفرین کند. هم‌چنین اگر کسی شب‌هنگام برخاست و - به‌خاطرِ خواب‌آلودگی- خواندن قرآن بر زبانش دشوار بود و نمی‌توانست آن‌را به‌خوبی و با ادای درستِ حروف بخواند، و نیز نمی‌فهمید که چه می‌خوانَد، باید بخوابد. لذا اگر به ادای نماز شب عادت دارید، در صورتی‌که خواب بر شما غلبه کند، دیگر خود را به زحمت نیندازید؛ بلکه استراحت کنید تا خواب از سرتان برود و سپس قیام شب را از سر بگیرید؛ اما اگر فجر طلوع کرد و شما نماز شب نخواندید، در روز جبرانش کنید و قضای آن‌را به‌صورت زوج بخوانید؛ یعنی یک رکعت بر تعداد رکعت‌هایی که در شب می‌خوانده‌اید، بیفزایید.

این احادیث هم‌چنین نشان می‌دهد که اگر انسان همسری دارد، شایسته است که وقتی برای نماز شب برمی‌خیزد، او را نیز بیدار کند. از این‌رو رسول‌اللهr پس از این‌که نماز شبش را به‌جا می‌آورد و تنها نماز وترش باقی می‌ماند، عایشه& را بیدار می‌کرد تا وتر بگزارد. لذا واجب نیست که حتماً خانواده‌ی خود را بیدار کنید و چه‌بسا خانواده‌ات به‌اندازه‌ی تو، آمادگی جسمی و روحی نداشته باشند. پس همین‌که از خواب برخاستی، بیدارشان نکن؛ ولی آنان را در پایان شب از یاد مبر؛ بلکه همان‌گونه که پیامبرr همسرش را بیدار می‌کرد، تو نیز خانواده‌ی خود را بیدار کن تا برخیزند و لااقل نماز وتر را بخوانند یا یک رکعت بگزارند. از الله متعال می‌خواهیم که ما را جزو کسانی قرار دهد که شب‌ها به عبادت می‌ایستند و روزها روزه می‌گیرند و پروردگارشان را آن‌گونه که باید، عبادت می‌کنند.

***




([1]) صحیح مسلم، ش: 395.

([2]) حسن است؛ نگا: «الصحیح المسند من فضائل الصحابۀ» از ابوعبدالله، مصطفی بن العدوی. ذیلِ شرح حال ابوبکرt.

([3]) صحیح بخاری، ش: 4837؛ صحیح مسلم، ش: 2819. این حدیث پیش‌تر به‌شماره‌ی 99 گذشت.

([4]) صحیح بخاری، ش: (1130، 4836)؛ صحیح مسلم، ش: 2819.

([5]) صحیح بخاری، ش:1127؛ صحیح مسلم، ش: 775.

([6]) صحیح بخاری، ش:1122؛ صحیح مسلم، ش: 2479.

([7]) صحیح بخاری، 1152؛ و صحیح مسلم، ش: 1159. [این حدیث پیش‌تر به شماره‌های 158 و 697 نیز آمده است. (مترجم)]

([8]) صحیح بخاری، (1144، 3270)؛ و صحیح مسلم، ش: 774.

([9]) صحیح بخاری، 1142؛ و صحیح مسلم، ش: 776.

([10]) مسلم، ش: 2020 به‌نقل از عبدالله بن عمر.

([11]) ر.ک: حدیث شماره‌ی 736. [مترجم]

([12]) صحیح بخاری، ش: (122، 3401، 4725، 4727) و مسلم، ش: 2380 به‌نقل از ابی بن کعبt.

([13]) السلسلۀ الصحیحۀ، ش: 569؛ و صحیح ابن ماجه، از آلبانی/ ش: 1097. [حدیثی به همین مضمون به شماره‌ی 853 آمده است. (مترجم)]

([14]) یعنی بدون هیچ رنجی، با سلام و استقبالِ گرمِ فرشتگان، وارد بهشت شوید. (مترجم)

([15]) صحیح مسلم، ش:2167 به‌نقل از ابوهریرهt.

([16]) صحیح بخاری، ش: 6502، به‌نقل از ابوهریرهt.

([17]) صحیح مسلم، ش: 1163.

([18]) صحیح بخاری، 1137؛ و صحیح مسلم، ش: 749.

([19]) صحیح بخاری، (473، 995؛ و صحیح مسلم، ش: 749. [این حدیث پیش‌تر به‌شماره‌ی 1113 آمده است.]

([20]) صحیح بخاری، 1141؛ و صحیح مسلم، ش: 1158.

([21]) یعنی: نماز شبش وقتِ مشخصی نداشت؛ بلکه آن بزرگوار هر وقتِ شب که توفیق می‌یافت، نماز شب می‌گزارد. [مترجم]

([22]) نگا: حدیث شماره‌ی 154. [مترجم]

([23]) صحیح بخاری، (994، 1123)؛ و صحیح مسلم، ش: 736.

([24]) صحیح بخاری، 1147؛ و صحیح مسلم، ش: 738.

([25]) صحیح بخاری، 1146؛ و صحیح مسلم، ش: 739.

([26]) صحیح بخاری، ش: 1135؛ و صحیح مسلم، ش: 773. [این حدیث پیش‌تر به‌شماره‌ی 105 آمده است. (مترجم)]

([27]) صحیح مسلم، ش: 722. [این حدیث پیش‌تر به‌شماره‌ی 104 آمده است. (مترجم)]

([28]) صحیح مسلم، ش: 487 به‌نقل از ام‌المؤمنین عایشه&.

([29]) صحیح مسلم، ش: 756.

([30]) صحیح بخاری، ش: (1131، 3420)؛ و صحیح مسلم، ش: (189، 1159). [بخشی از حدیثی‌ست که پیش‌تر به‌شماره‌ی 154 گذشت. (مترجم)]

([31]) صحیح مسلم، ش: 757.

([32]) صحیح مسلم، ش: 768. آلبانی/ گوید: این روایت نزدِ غیر مسلم/ مرفوعاً از ابوهریرهt به‌عنوان سنتِ کرداریِ پیامبرr نقل شده و همین، درست است. و همان‌گونه که در ضعیف أبی داود، ش: 240 گفته‌ام: این روایت به‌صورت سنتِ گفتاری، روایتی شاذ است.

([33]) صحیح مسلم، ش: 767.

([34]) صحیح مسلم، ش: 746. [این حدیث پیش‌تر به‌شماره‌ی 159 آمده است. (مترجم)]

([35]) صحیح مسلم، ش: 747. [این حدیث پیش‌تر به‌شماره‌ی 157 آمده است. (مترجم)]

([36]) صحیح الجامع، ش: 3494؛ صحیح أبی داود، ش: 1181؛ صحیح الترغیب، از آلبانی/ ش: 621؛ وی در مشکاۀ المصابیح، ش: 1230 این حدیث را حسن دانسته است.

([37]) صحیح الجامع، ش: 333؛ صحیح أبی داود، ش: 1182؛ صحیح الترغیب، از آلبانی/ ش: 620؛ وی در مشکاۀ المصابیح، ش: 1238 این حدیث را صحیح دانسته است.

([38]) صحیح بخاری، ش: 212؛ و صحیح مسلم، ش: 786. [این حدیث پیش‌تر به‌شماره‌ی 151 گذشت. (مترجم)]

([39]) صحیح مسلم، ش: 787.

([40]) صحیح بخاری، ش: 562؛ و صحیح مسلم، ش: 1102 به‌نقل از انس بن مالکt.

211- باب: مستحب بودنِ سجده‌ی شکر هنگامِ حصول نعمتی نمایان یا رفع بلایی آشکار

211- باب: مستحب بودنِ سجده‌ی شکر هنگامِ حصول نعمتی نمایان یا رفع بلایی آشکار

1166- عن سعد بن أَبی وقاصٍt قالَ: خَرَجْنَا مَعَ رسولِ اللهr مِنْ مَکّةَ نُریدُ المَدِینَةَ، فَلَمَّا کُنَّا قَرِیباً مِنْ عَزْوَرَاءَ نَزَلَ ثُمَّ رَفَعَ یَدَیْهِ فَدَعَا الله سَاعَةً، ثُمَّ خَرَّ سَاجِداً، فَمَکَثَ طَویلاً، ثُمَّ قَامَ فَرَفَعَ یَدَیْهِ سَاعَةً، ثُمَّ خَرَّ سَاجِداً - فَعَلَهُ ثَلاثَاً - وقال: «إنِّی سَألتُ رَبِّی، وَشَفَعْتُ لأُمَّتِی، فَأعْطَانِی ثُلُثَ أُمَّتِی، فَخَرَرْتُ سَاجِداً لِرَبِّی شُکْراً، ثُمَّ رَفَعْتُ رَأسِی، فَسَألْتُ رَبِّی لأُمَّتِی، فَأعْطَانِی ثُلُثَ أُمَّتِی، فَخَرَرْتُ سَاجِداً لِرَبِّی شُکْراً، ثُمَّ رَفَعْتُ رَأسِی، فَسَألْتُ رَبِّی لأُمَّتِی، فَأعْطَانِی الثُّلثَ الآخَرَ، فَخَرَرْتُ سَاجِداً لِرَبِّی». [روایت ابوداود]([1])

ترجمه: سعد بن ابی‌وقاصt می‌گوید: با رسول‌اللهr از مکه به‌سوی مدینه حرکت کردیم؛ هنگامی‌که به نزدیکیِ «عَزوَراء» رسیدیم، پیامبرr پیاده شد و دستانش را بلند کرد و مدتی دعا نمود و سپس به سجده افتاد و مدتی طولانی در سجده ماند؛ آن‌گاه برخاست و مدتی دستانش را بلند کرد و باز به سجده رفت- و این کار را سه بار تکرار نمود- و فرمود: «من از پروردگارم - نجات امتم را- درخواست کردم و برای امتم شفاعت نمودم. پروردگار، یک‌سومِ امتم را به من بخشید؛ لذا برای پروردگارم سجده‌ی شکر گزاردم. سپس سرم را بلند کردم و از پروردگارم- نجات امتم را- درخواست کردم و برای امتم شفاعت نمودم. پروردگار، یک‌سومِ دیگر از امتم را به من بخشید؛ لذا برای پروردگارم سجده‌ی شکر گزاردم. آن‌گاه سرم را بلند کردم و از پروردگارم- نجات امتم را- درخواست کردم و برای امتم شفاعت نمودم. پروردگار، یک‌سومِ دیگر از امتم را به من بخشید؛ لذا برای پروردگارم سجده‌ی شکر گزاردم».

شرح

مؤلف/ بابی درباره‌ی سجده‌ی شکر در هنگامِ حصول نعمت یا رفع بلا گشوده است.

روشن است که نعمت‌های الاهی قابل شمارش نیست؛ همان‌گونه که الله متعال می‌فرماید:

﴿وَإِن تَعُدُّواْ نِعۡمَةَ ٱللَّهِ لَا تُحۡصُوهَآۗ إِنَّ ٱللَّهَ لَغَفُورٞ رَّحِیمٞ ١٨          [النحل: ١٨]

 و اگر بخواهید نعمت‌های الله را بشمارید، نمی‌توانید آن‌ها را به شمارش درآورید.

همین دم و بازدم یا نفش کشیدن را در نظر بگیرید که در هر دقیقه چند بار تکرار می‌شود و اگر بند آید، انسان هلاک می‌گردد؛ پس در هر نفسی دو نعمت وجود دارد و همین نعمت نیز قابل شمارش نیست. و همین‌طور صحت و تن‌درستی، خوردن و آشامیدن، و دفع سموم و مواد زاید بدن، همگی نعمت‌های بزرگی هستند که هیچ‌کس از عهده‌ی شکرِ آن‌ها برنمی‌آید. اما نعمت‌های الاهی همواره ادامه دارد و اگر انسان مکلف بود که برای هر نعمتی، سجده‌ای بگزارد، باید همه‌ی عمرش را در سجده سپری می‌کرد:

[«از دست و زبانِ که برآید        کز عهده‌ی شُکرش بدر آید»]

اما بخشی از نعمت‌ها تازگی دارند یا در گذرِ زمان، هر از چند گاهی نصیبِ انسان می‌شوند؛ مانند نعمتِ فرزند یا فراهم شدن شرایط ازدواج برای انسان یا پیدا شدنِ گم‌شده‌ای که همه از یافتنِ او ناامید شده بودند یا دست‌یابی به مال و ثروت و امثالِ آن، و یا پیروزیِ مسلمانان. در چنین مواردی شایسته است که انسان برای الله متعال سجده‌ی شُکر بگزارد.

مثلاً هنگامی‌که مژده‌ی تولد فرزندش را به او می‌دهند، همان‌گونه که در نماز سجده می‌کند، سجده نماید و بگوید: «سُبحانَ رَبِّی الأعلی؛ سُبحَانَکَ اللهمَّ ربَّنا وبِحَمدِکَ اللهمَّ اغفِر لِی»؛ سپس الله را بر نعمتی که به او بخشیده است، شُکر کند و الله را حمد و ستایش نماید و بگوید: «أشکرک یا ربّی علی هذه النعمة»: «پروردگارا! تو را بر این نعمت، سپاس‌گزارم».

هم‌چنین هنگامی‌که بلایی آشکار از انسان دور می‌شود، باید سجده‌ی شُکر بگزارد. انسان همواره در سلامت و عافیت به‌سر می‌برد و در عین حال، در معرض انواع آسیب‌ها و بلایا قرار دارد؛ گاه نشانه‌های بلا نمایان می‌گردد، اما الله متعال آن‌را از انسان دور می‌کند. مثلاً انسان در خودرویِ خود در حالِ حرکت است و ناگهان ماشینش واژگون می‌شود؛ ولی انسان از این حادثه جانِ سالم بِه‌دَر می‌برد. این‌جاست که سجده‌ی شُکر به‌جا می‌آورد. یا به‌عنوان مثال: در مسیری راه می‌رود و ناگهان در گودال یا چاله‌ای می‌افتد؛ اما آسیب نمی‌بیند یا زنده می‌ماند. در این حال نیز سجده‌ی شُکر می‌گزارد و الله متعال را به‌خاطر رفع بلا ستایش می‌کند.

در زندگیِ هر یک از ما نمونه‌های فراوانی از رفع بلا دیده شده است؛ لذا همین‌که الله متعال بلایی را از شما دور کرد، سجده‌ی شُکر بگزارید و سه بار بگویید: «سُبحانَ رَبِّی الأعلی» و «سُبحَانَکَ اللهمَّ ربَّنا وبِحَمدِکَ اللهمَّ اغفِر لِی»؛ آن‌گاه الله متعال را به‌خاطر بلایی که از شما دور کرده است، ستایش کنید.

این، سجده‌ی شُکر است. علما رحمهم‌الله اختلاف نظر دارند که آیا طهارت برای سجده‌ی شُکر، شرط است یا خیر؟ دیدگاه صحیح، این است که طهارت، شرط سجده‌ی شُکر نیست. زیرا چه‌بسا انسان ناگهان به نعمتی دست می‌یابد یا به‌صورتی غیرمنتظره، بلایی از او دور می‌شود و وضو یا آمادگی ندارد و اگر بخواهد وضو بگیرد، زمان می‌برد و سجده‌ی شُکر که باید هم‌زمان با حصول نعمت یا رفع بلا باشد، به‌تأخیر می‌افتد. بنابراین در چنین شرایطی ایرادی ندارد که بدون وضو، سجده نماید.

***




([1]) ضعیف است؛ نگا: ضعیف الجامع، ش: 2089؛ السلسلۀ الضعیفۀ، ش: 3229؛ إرواء الغلیل، ش: 474؛ آلبانی/ در مشکاۀ المصابیح، ش: 1496 نیز این حدیث را ضعیف دانسته است.

210- باب: فضیلت روز جمعه و واجب بودنِ نماز جمعه، و غسل و استعمال عطر و زود رفتن به نماز جمعه،

210- باب: فضیلت روز جمعه و واجب بودنِ نماز جمعه، و غسل و استعمال عطر و زود رفتن به نماز جمعه، و دعا و نیز صلوات بر پیامبرr در این روز و بیان لحظه‌ی اجابت و مستحب بودنِ ذکر زیاد خداوندU پس از نماز جمعه

الله متعال می‌فرماید:

﴿فَإِذَا قُضِیَتِ ٱلصَّلَوٰةُ فَٱنتَشِرُواْ فِی ٱلۡأَرۡضِ وَٱبۡتَغُواْ مِن فَضۡلِ ٱللَّهِ وَٱذۡکُرُواْ ٱللَّهَ کَثِیرٗا لَّعَلَّکُمۡ تُفۡلِحُونَ ١٠                                               [الجمعة: ١٠] 

و چون نماز پایان یافت، در زمین پراکنده شوید و در طلب فضل و روزیِ الله برآیید و الله را فراوان یاد کنید تا رستگار شوید.

شرح

مؤلف/ در این باب به فضیلت جمعه پرداخته و مسایل و ویژگی‌هایی درباره‌ی این روز ذکر کرده است؛ روز جمعه که در میان پنج‌شنبه و شنبه قرار دارد، روزی خاص برای این امت می‌باشد و الله متعال، یهود و نصارا را از این روز محروم کرده است؛ یهودیان، روز شنبه را روزی ویژه می‌دانند و نصارا روز یک‌شنبه را؛ لذا یهود و نصارا با این‌که پیش از این امت بوده‌اند؛ به دو روزِ پس از جمعه اهمیت می‌دهند و در این زمینه پس از امت اسلام قرار دارند. به عبارت دیگر: آن‌ها از ویژگی‌ها و فضایل روز جمعه محروم‌اند؛ زیرا شنبه و یک‌شنبه، ویژگی‌ها و فضایلِ خاصّی ندارند. و این، از لطف و عنایت پروردگار متعال می‌باشد که امت اسلام را از ویژگی‌های این روز خجسته برخوردار فرموده است؛ ابن‌القیم/ در «زادالمعاد» این موضوع را به‌خوبی مورد پردازش و بررسی قرار داده است که پیشنهاد می‌شود به کتابِ مذکور مراجعه فرمایید.

سپس مؤلف/ در ابتدای این باب، این آیه را ذکر کرده است که اللهU می‌فرماید:

﴿فَإِذَا قُضِیَتِ ٱلصَّلَوٰةُ فَٱنتَشِرُواْ فِی ٱلۡأَرۡضِ وَٱبۡتَغُواْ مِن فَضۡلِ ٱللَّهِ وَٱذۡکُرُواْ ٱللَّهَ کَثِیرٗا لَّعَلَّکُمۡ تُفۡلِحُونَ ١٠                                               [الجمعة: ١٠]  و چون نماز پایان یافت، در زمین پراکنده شوید و در طلب فضل و روزیِ الله برآیید و الله را فراوان یاد کنید تا رستگار شوید.

اللهU پیش از این آیه می‌فرماید:

﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِذَا نُودِیَ لِلصَّلَوٰةِ مِن یَوۡمِ ٱلۡجُمُعَةِ فَٱسۡعَوۡاْ إِلَىٰ ذِکۡرِ ٱللَّهِ وَذَرُواْ ٱلۡبَیۡعَۚ ذَٰلِکُمۡ خَیۡرٞ لَّکُمۡ إِن کُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ ٩              [الجمعة: ٩] 

ای مؤمنان! هرگاه برای نماز روز جمعه ندا داده شد، به سوی ذکر الله بشتابید و خرید و فروش را رها کنید. این، برای شما بهتر است؛ اگر بدانید.

بدین‌سان الله متعال به مؤمنان دستور داده است که وقتی برای نماز جمعه اذان داده می‌شود، داد و ستد را رها کنند؛ منظور از اذان در این‌جا، اذان دوم می‌باشد که هم‌زمان با آمدنِ امام است. اما اذان اول جمعه، سنت عثمانt می‌باشد؛ سببش این بود که شمار مسلمانان مدینه در دوران عثمان t افزایش چشم‌گیری پیدا کرد و مدینه گسترش یافت؛ لذا ضرورت ایجاب می‌کرد که پیش از اذان دوم که هم‌زمان با آمدن امام بود، اذان دیگری هم بدهند تا مردم آماده شوند و زودتر به مسجد بیایند. لذا اذان اول، سنت عثمان بن عفانt می‌باشد که یکی از خلفای راشدین# به‌شمار می‌آید و پیامبرr ما را به پیروی از سنت خلفای راشدین# دستور داده و فرموده است: «عَلَیْکُمْ بسُنَّتی وَسُنَّةِ الْخُلُفَاءِ الرَّاشِدِینَ الْمَهْدِیِّین مِنْ بَعْدِی».([1]) یعنی: «سنت من و سنت خلفای راشد و هدایت‌یافته‌ی پس از مرا بر خود لازم بگیرید». لذا کسی که اذان اول جمعه را بدعت می‌پندارد، در حقیقت بر پیامبرr و خلفای راشدین و دیگر اصحاب# خرده می‌گیرد؛ از این‌رو به چنین کسی می‌گوییم: تو، خود با گفتنِ چنین سخنی، بدعتی هستی؛ مگر می‌شود چیزی که رسول‌اللهr آن‌را سنت نامیده است، بدعت باشد؟! چراکه رسول‌اللهr به پیروی از سنت خلفای راشدینِ پس از خود امر فرموده است. اما برخی از افراد که حتی گاه سال‌خورده و بزرگ‌سال‌اند، اذان اول جمعه را بدعت می دانند؛ لذا شکی در بی‌خردی و سبک‌سریِ این‌ها نیست؛ به این‌ها باید گفت:  باچنین پنداری صحابه# و پیشوایشان، عثمان بن عفانt را به گمراهی متهم می‌کنید و باز ادعا دارید که سُنّی هستید؟! هرگز؛ بلکه شما در این پندار، اهل بدعتید.

اللهU می‌فرماید:

﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِذَا نُودِیَ لِلصَّلَوٰةِ مِن یَوۡمِ ٱلۡجُمُعَةِ فَٱسۡعَوۡاْ إِلَىٰ ذِکۡرِ ٱللَّهِ

                                                                                   [الجمعة: ٩] 

ای مؤمنان! هرگاه برای نماز روز جمعه ندا داده شد، به سوی ذکر الله بشتابید.

منظور از ذکرِ الله در این‌جا، خطبه و نماز جمعه است؛ ذکر الله در خطبه یا سخنرانیِ جمعه، با پند و موعظه و ذکر احکام الاهی و امثالِ آن انجام می‌شود؛ و این‌که نماز، بزرگ ترین جلوه‌ی ذکر الاهی‌ست، بر کسی پوشیده نیست. فرمود:      ﴿وَذَرُواْ ٱلۡبَیۡعَ ؛ یعنی: «خرید و فروش را رها کنید». از این‌رو وقتی اذان جمعه داده شود، داد و ستد بر کسانی که نماز جمعه بر آنان واجب است، حرام می‌گردد؛ مگر بر زنان یا کسانی که نماز جمعه بر آن‌ها واجب نیست. لذا معامله‌ی کسانی که پس از اذان جمعه به داد و ستد می‌پردازند، باطل و بی‌اعتبار است؛ هرچند در مسیر مسجد انجام شود. مثلاً اگر دو نفر در حالِ حرکت به سوی مسجد باشند و در میانِ راه، صدای اذان جمعه را بشنوند و داد و ستد کنند، نه کالای معامله‌شده به خریدار تحویل می‌گردد و نه قیمتِ آن در اختیار فروشنده قرار می‌گیرد؛ زیرا داد و ستدِ آن‌ها از اساس، باطل و بی‌اعتبار می‌باشد و هرچیزی که اللهU از آن باز داشته است، باطل و بی‌اعتبار به‌شمار می‌آید؛ زیرا پیامبرr فرموده است: «کُلُّ شَرْطٍ لَیْسَ فِی کِتَابِ الله فَهُوَ بَاطِلٌ»؛([2]) یعنی: «هر شرطی که در کتاب الله وجود ندارد، باطل است».

گفتنی‌ست: فرمان الاهی در نُهمین آیه‌ی سوره‌ی «جمعه» شاملِ مسافر نیز می‌شود؛ یعنی اگر مسافری در جایی باشد، آن‌گاه که صدای اذان جمعه را بشنود، بر او واجب است که در نماز جمعه حاضر شود؛ زیرا در جرگه‌ی مؤمنان قرار دارد و این حُکم، خطاب به همه‌ی مؤمنان است؛ لذا اگر بگوید: من مسافرم، به او می‌گوییم: مگر تو، مؤمن نیستی؛ چه کسی تو را از این فرمان مستثنا کرده است؟ آن‌گاه این آیه را برایش تلاوت می‌کنیم.

می‌فرماید: ﴿ذَٰلِکُمۡ خَیۡرٞ لَّکُمۡ إِن کُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ ٩            [الجمعة: ٩]

 یعنی: «این، برای شما بهتر است؛ اگر بدانید». به‌عبارت دیگر: حضور در نماز جمعه، برای شما از داد و ستد بهتر است؛ زیرا ادای نماز جمعه، اقامه‌ی یکی از شعایر الاهی‌ و انجامِ تکلیف و وظیفه‌ای شرعی‌ست که از هرگونه خرید و فروشی، بهتر می‌باشد. ﴿إِن کُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ ٩، یعنی: اگر دانا باشید، درک می‌کنید که ادای نماز جمعه برای شما از داد و ستد، بهتر است. منظور از این جمله‌ی شرطی، تشویق به کنار گذاشتن داد و ستد و شتافتن به سوی نماز جمعه است. ﴿#sŒÎ*sù ÏMuŠÅÒè% äo4qn=¢Á9$# (#rãÏ±tFR$$sù ’Îû ÇÚö‘F{$# (#qäótGö/$#ur `ÏB È@ôÒsù «!$#؛ یعنی: آن‌گاه که نماز جمعه پایان یافت، در زمین پراکنده شوید و از طریق داد و ستد و تلاش و کوشش، به کسبِ روزی بپردازید؛ اما متوجه باشید که پرداختن به کسب و کار، شما را از یادِ الله غافل نگرداند. بلکه ﴿(#rãä.øŒ$#ur ©!$# #ZŽÏWx.: «الله را فراوان یاد کنید» و مپندارید که وقتی از یادِ اللهU در خطبه و نماز جمعه فارغ شدید، دیگر نباید الله را یاد کنید؛ بلکه ذکر و یادِ اللهU در همه حال و در هر مکان و زمانی، ضروری‌ست. چنان‌که اللهU می‌فرماید:

  ﴿إِنَّ فِی خَلۡقِ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَٱخۡتِلَٰفِ ٱلَّیۡلِ وَٱلنَّهَارِ لَأٓیَٰتٖ لِّأُوْلِی ٱلۡأَلۡبَٰبِ ١٩٠

                                                                                 [آل عمران: ١٩٠] 

همانا در آفرینش آسمانها و زمین و گردش شب و روز، نشانههایی برای خردمندان وجود دارد.

اما خرمندان چه کسانی هستند؟ اللهU می‌فرماید:

﴿ٱلَّذِینَ یَذۡکُرُونَ ٱللَّهَ قِیَٰمٗا وَقُعُودٗا وَعَلَىٰ جُنُوبِهِمۡ وَیَتَفَکَّرُونَ فِی خَلۡقِ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ رَبَّنَا مَا خَلَقۡتَ هَٰذَا بَٰطِلٗا سُبۡحَٰنَکَ فَقِنَا عَذَابَ ٱلنَّارِ ١٩١

                                                                                  [آل عمران: ١٩١] 

کسانی که ایستاده و نشسته و یا در حالی که بر پهلوها آرمیدهاند، الله را یاد میکنند و در آفرینش آسمانها و زمین میاندیشند (و میگویند:) ای پروردگار ما! این را بیهوده نیافریدهای؛ تو پاکی. پس ما را از آتش دوزخ محافظت بفرما.

لذا نشستن در مسجد پس از اقامه‌ی نماز جمعه، الزامی نیست و ضرورتی ندارد؛ بلکه پس از پایان نماز جمعه در پیِ کسب روزی برآیید و به کار و تلاش بپردازید؛ این، اشاره‌ای‌ست به این‌که اگر انسان نماز را بر کسب و کار مقدم بگرداند و پس از انجام تکلیف الاهی به داد و ستد بپردازد، روزیِ بابرکتی می‌یابد؛ زیرا اللهU می فرماید: ﴿وَٱبۡتَغُواْ مِن فَضۡلِ ٱللَّهِ وَٱذۡکُرُواْ ٱللَّهَ کَثِیرٗا لَّعَلَّکُمۡ تُفۡلِحُونَ ١٠ «و در طلب فضل و روزیِ الله برآیید و الله را فراوان یاد کنید تا رستگار شوید». هم‌چنین اشاره‌ای‌ست به این‌که پس از نماز جمعه، سخنرانی یا خطبه‌ای در کار نیست؛ زیرا الله متعال می‌فرماید: ﴿فَإِذَا قُضِیَتِ ٱلصَّلَوٰةُ فَٱنتَشِرُواْ فِی ٱلۡأَرۡضِیعنی: آن‌گاه که نماز جمعه پایان یافت در زمین پراکنده شوید». روش و رهنمودِ پیامبرr این است که سخنرانی یا خطبه، پیش از نماز جمعه باشد؛ لذا هرگونه پند و موعظه یا سخنرانی و خطبه‌ای که پس از نماز جمعه انجام شود، بی‌پایه و نابه‌جاست است. از این‌رو امام احمد بن حنبل/ فرموده است: اگر کسی پس از نماز جمعه به پند و اندرز یا سخنرانی پرداخت، به او محل نگذارید و به سخنانش گوش ندهید؛ مگر این‌که فرمان یا بیانیه‌ای حکومتی باشد. زیرا مردم باید به فرمان‌های حکومتی توجه کنند؛ چراکه حاکم مسلمان، بر شهروندانش حق و حقوقی دارد و آنان را به‌سوی خیر و صلاحِشان رهبری می‌کند. لذا با وجود دو خطبه‌ی مشروع که پیش از نماز جمعه انجام می‌شود، نیازی به سخنرانی پس از نماز جمعه نیست؛ بهترین روش، روش پیامبرr است و در هیچ روایت صحیح و حتی ضعیفی نیامده است که آن بزرگوار پس از نماز جمعه به پند و اندرز یا سخنرانی بپردازد. برخی از مردم عادت کرده‌اند و به نامِ دین و دعوت، پس از نماز جمعه برمی‌خیزند و سخنرانی می‌کنند! مگر جمعه چند خطبه دارد؟ سه خطبه! این را از کجا آورده‌اند؟ البته همان‌گونه که بیان شد، مواردی چون: خواندنِ ابلاغیه یا دستورنامه‌ی حکومتی از سوی رییس حکومت یا معاونش و یا از سوی یکی از وزرا و دیگر مسؤولان باشد، مستثناست و باید آن‌را به اطلاع مردم رساند.

﴿لَّعَلَّکُمۡ تُفۡلِحُونَ ١٠«تا رستگار شوید». «لَعَلَّ» در این‌جا برای تعلیل و بیان علت است؛ نه برای امید. گفتنی‌ست: «لَعَلَّ» در کتاب‌الله برای تعلیل است؛ زیرا امید یا انتظار تحقق یک چیز، در شأن کسی‌ست که تحقق آن برایش دشوار می‌باشد؛ در صورتی‌که همه چیز برای الله متعال آسان است. لذا واژه‌ی «لَعَلَّ» در همه جای قرآن، برای تعلیل است؛ مانندِ این آیه که اللهU می‌فرماید:

﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ کُتِبَ عَلَیۡکُمُ ٱلصِّیَامُ کَمَا کُتِبَ عَلَى ٱلَّذِینَ مِن قَبۡلِکُمۡ لَعَلَّکُمۡ تَتَّقُونَ ١٨٣                                                      [البقرة: ١٨٣] 

ای کسانی که ایمان آورده­اید! روزه بر شما فرض شده، چنان‌که بر کسانی که پیش از شما بودند، فرض شده بود؛ برای این‌که تقوا پیشه کنید.

﴿لَعَلَّکُمۡ تَتَّقُونَ؛ یعنی: «برای این‌که تقوا پیشه کنید». ﴿لَّعَلَّکُمۡ تُفۡلِحُونَ ١٠: «تا رستگار شوید» یا «برای این‌که به رستگاری برسید». امید است که الله متعال به همه‌ی ما رستگاری، نیکوکاری و هدایت عنایت بفرماید؛ از او می‌خواهیم که ما و عزیزانمان را هدایت بگرداند و ما را سبب هدایت دیگران قرار دهد؛ به‌یقین الله بر هر کاری تواناست.

یادآوری می‌کنم که خرید و فروش مسواک([3]) نیز پس از اذانِ دوم جمعه، جایز نیست؛ لذا این نکته را به کسانی که دربِ مسجد مسواک می‌فروشند نیز یادآوری کنید.

***

1154- وعن أَبی هریرةَt قَالَ: قَالَ رسول اللهr: «خَیْرُ یَومٍ طَلَعَتْ عَلَیْهِ الشَّمْسُ یَوْمُ الجُمُعَةِ: فِیهِ خُلِقَ آدَمُ، وَفِیهِ أُدْخِلَ الجَنَّةَ، وَفِیهِ أُخْرِجَ مِنْهَا».[روایت مسلم]([4])

ترجمه: ابوهریرهt می‌گوید: رسول‌اللهr فرمود: «بهترین روزی که خورشید بر آن دمیده، روز جمعه است؛ آدم(u) در همین روز آفریده شد و در همین روز وارد بهشت گردید و در همین روز از بهشت اخراج شد».

شرح

نووی/ در باب فضیلت جمعه و مسایل مربوط به آن، حدیثی بدین مضمون آورده است که ابوهریرهt می‌گوید: پیامبرr فرمود: «بهترین روزی که خورشید بر آن دمیده، روز جمعه است». یعنی: بهترین روز هفته، روز جمعه می‌باشد. این را از آن جهت گفتم تا بدانید که میان این حدیث و حدیثی که درباره‌ی فضیلتِ روز عرفه است، هیچ تضاد و تعارضی وجود ندارد؛ رسول اللهr فرموده است: «خَیْر یَوْم طَلَعَتْ فِیهِ الشَّمْس یَوْم عَرَفَة»؛ یعنی: «بهترین روزی که خورشید بر آن دمیده، روز عرفه است». روز عرفه، بهترین روزِ سال است؛ و روزِ جمعه، بهترین روزِ هفته. آدمu در روز جمعه آفریده شد. آدمu ابوالبشر یا به عبارت دیگر، پدرِ همه‌ی انسان‌هاست و الله متعال او را با دست خویش، از خاک آفرید و سپس فرمود: پدید آی و آدمu به فرمان الاهی پدید آمد. آری؛ آدمu در روز جمعه آفریده شد و در همین روز به بهشت رفت. الله متعال به او دستور داد که با همسرش در بهشت که مأوی و جایگاهِ انسان است، سکونت کند؛ همان‌گونه که اللهU می‌فرماید:

﴿یَٰٓـَٔادَمُ ٱسۡکُنۡ أَنتَ وَزَوۡجُکَ ٱلۡجَنَّةَ وَکُلَا مِنۡهَا رَغَدًا حَیۡثُ شِئۡتُمَا وَلَا تَقۡرَبَا هَٰذِهِ ٱلشَّجَرَةَ فَتَکُونَا مِنَ ٱلظَّٰلِمِینَ ٣٥  [البقرة: ٣٥] 

(الله فرمود:) ای آدم! با همسرت در بهشت سکونت کن و هرچه از نعمت­های بهشتی می‏خواهید، بخورید؛ اما به این درخت نزدیک نشوید که جزو ستم‌گران خواهید شد.

بدین‌سان الله متعال به آنان اجازه داد که از همه‌ی میوه‌های بهشت بخورند؛ اما برای آزمایش آدم و همسرش، آن‌ها را از یک درخت مشخص باز داشت:

﴿فَوَسۡوَسَ لَهُمَا ٱلشَّیۡطَٰنُ لِیُبۡدِیَ لَهُمَا مَا وُۥرِیَ عَنۡهُمَا مِن سَوۡءَٰتِهِمَا وَقَالَ مَا نَهَىٰکُمَا رَبُّکُمَا عَنۡ هَٰذِهِ ٱلشَّجَرَةِ إِلَّآ أَن تَکُونَا مَلَکَیۡنِ أَوۡ تَکُونَا مِنَ ٱلۡخَٰلِدِینَ ٢٠ وَقَاسَمَهُمَآ إِنِّی لَکُمَا لَمِنَ ٱلنَّٰصِحِینَ ٢١ فَدَلَّىٰهُمَا بِغُرُورٖۚ فَلَمَّا ذَاقَا ٱلشَّجَرَةَ بَدَتۡ لَهُمَا سَوۡءَٰتُهُمَا وَطَفِقَا یَخۡصِفَانِ عَلَیۡهِمَا مِن وَرَقِ ٱلۡجَنَّةِۖ وَنَادَىٰهُمَا رَبُّهُمَآ أَلَمۡ أَنۡهَکُمَا عَن تِلۡکُمَا ٱلشَّجَرَةِ وَأَقُل لَّکُمَآ إِنَّ ٱلشَّیۡطَٰنَ لَکُمَا عَدُوّٞ مُّبِینٞ ٢٢                                              [الأعراف: ٢٠،  ٢٢] 

شیطان آن دو را وسوسه کرد تا شرمگاه­هایشان را که از آنان پنهان بود، آشکار سازد. گفت: پروردگارتان شما را تنها بدین خاطر از این درخت بازداشت که (اگر از میوه­اش بخورید) فرشته می­شوید یا جاودانه می‏گردید. و برایشان سوگند یاد کرد که من خیرخواه شما هستم. و بدین ترتیب آنان را با فریب، (از مقامشان) پایین آورد و چون از (میوه­ی) درخت خوردند، شرمگاه­هایشان نمایان شد و شروع به پوشیدن خود با برگ­های بهشت کردند. و پروردگارشان بر آنان بانگ زد: «آیا شما را از این درخت باز نداشتم و به شما نگفتم که شیطان، دشمنِ آشکارِ شماست؟»

آری؛ شیطان، خود را خیرخواهِ آدم و همسرش نشان داد و سوگند خورد که اگر از میوه‌ی درخت ممنوعه بخورند، جاودانه می‌گردند یا فرشته می‌شوند. آن‌قدر آن دو را وسوسه کرد تا این‌که از میوه‌ی ممنوعه خوردند؛ لذا شرمگاه‌هایشان نمایان شد. آن‌گاه آدم و همسرش متوجه اشتباهشان شدند و دریافتند که با خوردن میوه‌ی ممنوعه، حرمت الاهی را شکسته‌اند. الله متعال در این‌باره می‌فرماید:

﴿وَعَصَىٰٓ ءَادَمُ رَبَّهُۥ فَغَوَىٰ ١٢١ ثُمَّ ٱجۡتَبَٰهُ رَبُّهُۥ فَتَابَ عَلَیۡهِ وَهَدَىٰ ١٢٢

                                                                                [طه: ١٢١،  ١٢٢]

 و آدم، از پروردگارش نافرمانی کرد و راه را گم نمود. آن‌گاه پروردگارش او را برگزید و توبه‌اش را پذیرفت و هدایتش کرد.

در نتیجه اللهU به آن‌دو دستور داد که از بهشت به‌سوی زمین پایین بروند. این، از حکمت اللهU بود؛ زیرا اگر چنین اتفاقی نمی‌افتاد، بشریت پدید نمی‌آمد. آری؛ الله متعال با حکمت خویش برای هر چیزی، سببی قرار می‌دهد. دقت کنید که آدم چگونه به‌خاطر یک نافرمانیِ کوچک از بهشتِ والا به سوی زمین پایین آمد؟!

پس ما که شب و روز معصیت می‌کنیم، چه وضعی خواهیم داشت؟ با این‌همه معصیت و نافرمانی، با چه رویی به اللهU امیدواریم باشیم؟ آیا این، خیال و تصورِ واهی نیست که از یک‌سو نافرمانی کنیم و از سوی دیگر با این‌همه بار گناه و این‌همه کوتاهی در انجام واجبات و با وجودِ کینه و بدی‌هایی که در دل‌هایمان داریم، امیدوار باشیم که از زمین به سوی بهشت برین و والا، بالا برویم؟! از الله متعال می‌خواهیم که از همه‌ی ما درگذرد و توبه‌ی ما را بپذیرد و دل‌هایمان را اصلاح بگرداند.

علما درباره‌ی بهشتی که آدم از آن اخراج شد، اختلاف نظر دارند که آیا همان بهشت برین است یا بوستانی بزرگ بوده که آب فراوان و هوایی دل‌پذیر داشته است؟ دیدگاه درست، این است که بهشتی که آدمu در آن بود، همان بهشت جاویدان می‌باشد. ابن‌القیم/ در این‌باره چنین سروده است:

فحَیَّ علی جنّات عدن فإنّها                  منازلنـا الأولی وفیهـا المخیم

به‌سوی بهشت‌های پُرنعمت و جاوید بشتاب که نخستین منزلگه ماست و در آن چادر زده‌اند (و بزم و شادی در آن برپاست)

به‌یقین الله بر هر کاری تواناست.

این، فضیلتِ روز جمعه است که آدمu در آن آفریده شد و در همین روز به بهشت رفت و در همین روز از بهشت اخراج گردید؛ همه‌ی این‌ها از حکمتِ الاهی‌ست. چراکه آدم و همسرش توبه کردند و گفتند:

﴿قَالَا رَبَّنَا ظَلَمۡنَآ أَنفُسَنَا وَإِن لَّمۡ تَغۡفِرۡ لَنَا وَتَرۡحَمۡنَا لَنَکُونَنَّ مِنَ ٱلۡخَٰسِرِینَ ٢٣

                                                                               [الأعراف: ٢٣] 

ای پروردگارمان! به خودمان ستم کردیم و اگر ما را نیامرزی و به ما رحم نکنی، به‌قطع جزو زیان‌کاران خواهیم بود.

الله متعال می‌فرماید:

﴿ثُمَّ ٱجۡتَبَٰهُ رَبُّهُۥ فَتَابَ عَلَیۡهِ وَهَدَىٰ ١٢٢                                   [طه: ١٢٢] 

آن‌گاه پروردگارش او را برگزید و توبه‌اش را پذیرفت و هدایتش کرد.

وقتی آدمu توبه کرد، به این مقام والا دست یافت و الله متعال، او را برگزید و بدین‌سان به جایگاهی رسید که فراتر از جایگاه پیشین او بود؛ زیرا معصیت و نافرمانی او را نزد الله، خجالت‌زده و شرمنده کرد و او را به توبه و بازگشت به سوی الله واداشت و از این‌رو وضعیت بهتری پیدا کرد.

***

1155- وَعَنْهُ قال: قَال رسولُ اللهr: «مَنْ تَوَضَّأ فأحَسَنَ الْوُضُوء، ثُمَّ أتَى الْجُمعةَ ، فَاستَمَعَ وأنْصَتَ، غُفِر لَهُ ما بیْنَهُ وبیْنَ الْجُمعةِ وزِیادةُ ثَلاثَةِ أیَّام، ومَنْ مسَّ الْحصا فَقد لَغَا». [روایت مسلم]([5])

ترجمه: ابوهریرهt می‌گوید: رسول‌اللهr فرمود: «کسی که وضوی خوب و کاملی بگیرد و سپس برای نماز جمعه (به مسجد) برود و به خطبه‌ی جمعه گوش دهد و ساکت باشد، گناهانی که تا روز جمعه و سه روز بعد، از او سر می‌زند، آمرزیده می‌شود. و هرکس، سنگ‌ریزه‌ای را جابه‌جا کند، کار بیهوده‌ای انجام داده است».

1156- وَعَنْهُ عَنِ النَّبِیِّr قال: «الصَّلواتُ الْخَمْس، والْجُمُعَةُ إِلَى الْجُمُعةِ، ورمضانُ إِلَى رمضانَ مُکفِّرَاتٌ لِمَا بینَهُنَّ إِذَا اجْتنِبَت الْکَبائِرُ». [روایت مسلم]([6])

ترجمه: ابوهریرهt می‌گوید: رسول‌اللهr فرمود: «نمازهای پنج‌گانه و نماز جمعه تا جمعه‌ی دیگر و نیز رمضان تا رمضان بعدی، هر یک کفاره‌ی گناهانی‌ست که در میان آن‌ها انجام می‌شود؛ البته به‌شرطی که از گناهان بزرگ پرهیز شود».

1157- وَعَنْهُ وَعَنِ ابْنِ عُمَرَy: أنَّهُمَا سَمِعَا رسولَ اللهr یَقُولُ عَلَى أعْوَادِ مِنْبَرِهِ: «لَیَنْتَهِیَنَّ أقْوَامٌ عَنْ وَدْعِهِمُ الجُمُعَاتِ أَوْ لَیَخْتِمَنَّ اللهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ ثُمَّ لَیَکُونَنَّ مِنَ الغَافِلِینَ». [روایت مسلم]([7])

ترجمه: از ابوهریره و ابن‌عمرy روایت است که آن‌دو از رسول‌اللهr شنیدند که روی منبر می‌فرمود: «آن‌ها که نمازهای جمعه را ترک می‌کنند، حتماً از این کار باز آیند؛ و گرنه، الله متعال بر دل‌هایشان مُهر می‌زند و آن‌گاه در جرگه‌ی غافلان قرار می‌گیرند».

1158- وَعَنِ ابنِ عمرَ$: أنَّ رسولَ اللهr قَالَ: «إِذَا جَاءَ أَحَدُکُمُ الجُمُعَةَ فَلْیَغْتَسِلْ». [متفق علیه]([8])

ترجمه: ابن‌عمر$ می‌گوید: رسول‌اللهr فرمود: «آن‌گاه که هر یک از شما به - نمازِ- جمعه می‌آید، باید غسل کند».

1159- وعن أَبی سعیدٍ الخدریt أنَّ رسول اللهr قَالَ: «غُسْلُ یَوْمِ الجُمُعَةِ وَاجِبٌ عَلَى کُلِّ مُحْتَلِمٍ». [متفق علیه]([9])

ترجمه: ابوسعید خدریt می‌گوید: رسول‌اللهr فرمود: «غُسل روز جمعه بر هر - مسلمانِ- بالغی واجب است».

[نووی: منظور از وجوب، وجوبِ اختیاری‌ست؛ مانندِ این‌که یک نفر به دوستش بگوید: حقّ تو بر من واجب است. والله اعلم]

1160- وعن سَمُرَةَt قالَ: قَالَ رسول اللهr: «مَنْ تَوَضَّأَ یَوْمَ الجُمُعَةِ فبِها وَنِعْمَتْ وَمَن اغْتَسَلَ فَالغُسْلُ أفْضَلُ».». [روایت ابوداود و ترمذی؛ ترمذی این حدیث را حسن دانسته است.]([10])

ترجمه: سمرهt می‌گوید: رسول‌اللهr فرمود: «کسی که روز جمعه وضو بگیرد، به رخصت عمل کرده و چه نیکو رخصتی‌ست؛ و هرکه غُسل کند، غسل بهتر است».

شرح

مؤلف/ چند احادیثی درباره‌ی جمعه ذکر کرده است؛ از جمله این‌که: «کسی که وضوی خوب و کاملی بگیرد و سپس برای نماز جمعه (به مسجد) برود و به خطبه‌ی جمعه گوش دهد و ساکت باشد، گناهانی که تا روز جمعه و سه روز بعد، از او سر می‌زند، آمرزیده می‌شود. و هرکس، سنگ‌ریزه‌ای را جابه‌جا کند، کار بیهوده‌ای انجام داده است». یعنی با جابه جا کردن سنگ‌ریزه، از فضیلت جمعه، محروم می‌شود و نماز جمعه در حقّ چنین کسی، مانند نماز ظهر است و این فرد، به ثواب نماز جمعه دست نمی‌یابد. در زمان پیامبرr مسجدِ آن بزرگوار فرش نداشت و کفِ مسجد، سنگ‌ریزه پهن کرده بودند. پیامبرr بیان فرمود: کسی که روز جمعه سنگ‌ریزه‌ای را جابه‌جا کند، کار بیهوده‌ای انجام داده است؛ زیرا این کار و امثالِ آن، انسان را از شنیدن خطبه باز می‌دارد. در صورتی‌که گوش دادن به خطبه، واجب است. از این‌رو پیامبرr فرمود: «الَّذی یَتَکَلَّمُ یَوم الجُمُعةِ وَالإمامُ یَخطُبُ کَمَثَلِ الحِمَارِ یَحمِلُ أسفَارًا».([11]) یعنی: «کسی که در روز جمعه، به‌هنگام سخنرانی امام، صحبت می‌کند، مانند درازگوشی‌ست که کتاب‌هایی را حمل می‌کند» که از آن هیچ نفعی نمی‌برد. هم‌چنین کسی که روز جمعه به بغل‌دستی‌اش می‌گوید: «ساکت باش»، او نیز از پاداش جمعه محروم می‌شود.

در حدیث مسلم/ به‌نقل از ابوهریرهt آمده است: «کسی که روز جمعه غسل کند»؛ اما در حدیث ابوسعید خدریt آمده است: «غُسل روز جمعه بر هر بالغی واجب می‌باشد». این جاست که می‌گوییم: عمل به حدیث ابوسعیدt اولویت دارد؛ یعنی: غسل روز جمعه واجب است؛ به چند دلیل:

نخست، این‌که آن‌چه در حدیث ابوسعیدt آمده، افزون بر حُکمی‌ست که در حدیث ابوهریرهt ذکر شده است؛ در حدیث ابوسعیدt به وجوب غسل تصریح گردیده و در حدیث ابوهریرهt به وضو. و عمل به حُکمِ بزرگ‌تر، واجب و ضروری‌ست. زیرا وضو در ذیلِ غُسل می‌گنجد، اما غسل زیرمجموعه‌ی وضو نیست.

دوم: حدیث ابوسعیدt را هفت تن از امامان حدیث، یعنی: بخاری، مسلم، احمد، نسائی، ترمذی، ابوداود و ابن‌ماجه رحمهم‌الله روایت کرده‌اند و حدیثِ ابوهریرهt را تنها امام مسلم روایت کرده است؛ با این شرایط روشن است که حدیث ابوسعید بر حدیث ابوهریره ترجیح دارد.

سوم: پیامبرr در حدیثی که ابوسعیدt نقل کرده است، واژه‌ی واجب را به‌گونه‌ای بیان فرموده که افاده‌ی تکلیف می‌کند؛ زیرا فرموده است: «غسل جمعه بر هر بالغی، واجب می‌باشد». لذا علتِ وجوب، بلوغ است. از این‌رو دیدگاه راجح، این است که غسل روز جمعه بر هر مسلمان بالغی در زمستان و تابستان واجب می‌باشد؛ چه بدنش پاکیزه باشد و چه آلوده. چراکه فرموده‌ی پیامبرr در این‌باره واضح می‌باشد و صحابه# نیز همین را از سخن رسول‌اللهr برداشت کردند؛ چنان‌که باری عمر بن خطابt روز جمعه برای مردم سخنرانی می‌کرد. عثمان بن عفانt با تأخیر به مسجد آمد. عمرt علت تأخیرش را پرسید. پاسخ داد: ای امیر مؤمنان! کاری جز این نکردم که وضو گرفتم و به مسجد آمدم. عمرt در حالی که بالای منبر بود و مردم نیز می‌شنیدند، فرمود: وضو گرفتی؟! حال آن‌که پیامبرr فرموده است: «إِذَا أَتَی أَحَدُکُمُ الجُمُعَةَ فَلْیَغْتَسِلْ».([12]) یعنی: «هر یک از شما هنگامی که به نماز جمعه می‌آید، غسل کند». یعنی چرا با وجودی که رسول‌اللهr دستور غسل داده است، به وضو بسنده کردی؟

خلاصه این‌که قول راجح درباره‌ی غسل جمعه، این است که واجب می‌باشد؛ اما آیا اگر کسی روز جمعه غسل نکند، نماز جمعه‌اش باطل است؟ خیر؛ نماز جمعه‌اش، درست است. زیرا این غسل، غسل جنابت نیست که در نمازش اشکالی پدید آید؛ بلکه غسل واجبی‌ست که باید انجام دهد. لذا غسل جمعه، شرط صحیح بودن نماز جمعه نیست و فقط واجب است. هم‌چنین یادآوری می‌شود که اگر کسی روز جمعه جُنُب باشد و به نیت جمعه غسل کند، غسل جنابت هم‌چنان بر او واجب است و غسل جمعه جای‌گزین غسل جنابت نمی‌شود. زیرا غسل جمعه مانندِ غسل جنابت برای رفع ناپاکی نیست.

***

1161- وعن سَلمَانَt قال: قَالَ رسول اللهِr: «لا یَغْتَسِلُ رَجُلٌ یَومَ الجُمُعَةِ، وَیَتَطَهَّرُ مَا اسْتَطَاعَ مِن طُهْرٍ، وَیَدَّهِنُ مِنْ دُهْنِهِ، أَوْ یَمَسُّ مِنْ طِیبِ بَیْتِهِ، ثُمَّ یَخْرُجُ فَلا یُفَرِّقُ بَیْنَ اثنَیْنِ، ثُمَّ یُصَلِّی مَا کُتِبَ لَهُ، ثُمَّ یُنْصِتُ إِذَا تَکَلَّمَ الإمَامُ، إِلا غُفِرَ لَهُ مَا بَیْنَهُ وَبَیْنَ الجُمُعَةِ الأُخْرَى». [روایت بخاری]([13])

ترجمه: سلمانt می‌گوید: رسول‌اللهr فرمود: «هرکس، روز جمعه غسل کند و حتی‌المقدور خود را پاکیزه نماید و از روغن یا مواد خوش‌بوکننده که در خانه دارد، استفاده کند و سپس برای نماز جمعه- به مسجد- برود و در مسجد، میان دو نفر فاصله نیندازد- یعنی میان دو نفر که کنار هم نشسته‌اند، ننشیند یا از روی شانه‌هایشان رد نشود- و هرچه برایش مقدّر شد، نماز بخواند و آن‌گاه سکوت کند و به خطبه‌ی امام گوش بسپارد، همه‌ی گناهانش از جمعه‌ی قبل تا این جمعه، آمرزیده می‌شود».

1162- وعن أَبی هریرةt أنَّ رسول اللهr قَالَ: «مَن اغْتَسَلَ یَومَ الجُمُعَةِ غُسْلَ الجَنَابَةِ، ثُمَّ رَاحَ فی السَّاعِةِ الأولى فَکَأنَّمَا قَرَّبَ بَدَنَةً، وَمَنْ رَاحَ فی السَّاعَةِ الثَّانِیَةِ، فَکَأَنَّمَا قَرَّبَ بَقَرَةً، وَمَنْ رَاحَ فی السَّاعِةِ الثَّالِثَةِ فَکَأنَّمَا قَرَّبَ کَبْشاً أقْرَنَ، وَمَنْ رَاحَ فی السَّاعَةِ الرَّابِعَةِ، فَکَأنَّمَا قَرَّبَ دَجَاجَةً، وَمَنْ رَاحَ فی السَّاعَةِ الخَامِسَةِ، فَکَأنَّمَا قَرَّبَ بَیْضَةً، فَإذَا خَرَجَ الإمَامُ ، حَضَرَتِ المَلاَئِکَةُ یَسْتَمِعُونَ الذِّکْرَ». [متفق علیه]([14])

ترجمه: ابوهریرهt می‌گوید: رسول‌اللهr فرمود: «هرکس روز جمعه مانند غسل جنابت، غسل نماید و اولِ وقت برای نماز جمعه - به مسجد- برود، گویا شتری صدقه نموده است. و هرکه در وقتِ دوم برود، گویا گاوی صدقه داده است. و هر کس در وقت سوم برود، گویا قوچی شاخ‌دار صدقه نموده است. و هرکه در وقت چهارم برود، گویا یک مرغ صدقه کرده است. و هر کس در وقت پنجم برود، گویا یک تخم‏مرغ صدقه داده است. و آن‌گاه که امام برای ایراد خطبه برخیزد، فرشتگان (قلم و کاغذ خود را جمع می‌کنند و) به خطبه گوش می‌دهند».

شرح

این احادیث نیز درباره‌ی نماز و مسایل مربوط به روز جمعه است.

حدیث نخست، حدیث سلمانt می‌باشد که در آن، پیامبرr کارهایی را ذکر فرموده است که اگر انسان آن‌ها را در روز جمعه انجام دهد، گناهانش از جمعه‌ی قبل تا این جمعه آمرزیده می‌شود؛ یکی از این کارها، این است که انسان مانند غسل جنابت، غسل نماید. همان‌گونه که پیش‌تر بیان شد، غسل جمعه بنا بر قول راجح، واجب است؛ یعنی بر کسی که نماز جمعه بر او واجب می‌باشد، واجب است که روز جمعه غسل کند؛ لذا این غسل بر زنان واجب نیست. هم‌چنین بیان شد که این غسل، شرط صحت نماز یا برای رفع ناپاکی نیست؛ لذا کسی که غسل نماز جمعه را بدون غُسل جمعه به جا بیاورد، اگرچه گنهکار می‌باشد، اما نمازش درست است. و از دیگر کارهایی که در حدیث سلمانt ذکر شده، استعمال عطر است. یعنی پسندیده است که انسان در روز جمعه از بهترین عطر یا خوش‌بوکننده‌ای که دارد، به خود بزند. در این حدیث هم‌چنین ذکر شده که چون به مسجد می‌رود، میان دو نفر فاصله نیندازد؛ یعنی میان دو نفر که کنار هم نشسته‌اند، ننشیند یا از روی شانه‌هایشان رد نشود. زیرا با این کار، آنان را اذیت می‌کند به عبارت دیگر: اگر صفِ نمازگزاران، پُر و به‌هم‌پیوسته بود، آن‌را جدا نکند و خود را به‌زور در میانِ صف جای ندهد؛ ولی اگر در میان صف فاصله یا جای خالی وجود داشت، ایرادی ندارد که آن‌جا بنشیند؛ زیرا دو نفری که در دو سوی این جای خالی هستند، خودشان آن‌جا را خالی گذاشته‌اند. و از دیگر کارهای موردِ اشاره در این حدیث، این است که هرچه برایش مقدّر شد، نماز بخواند. پیامبرr مقدارِ این نماز یا تعداد رکعت‌هایش را معین نفرمود؛ و این، نشان می‌دهد که پیش از نماز جمعه، سنت راتبه وجود ندارد و انسان هرچه بخواهد، می‌تواند نماز بخواند تا این‌که امام جمعه حاضر شود و سخنرانی را آغاز کند. سکوت برای شنیدن خطبه، یکی دیگر از کارهای مورد اشاره در حدیث سلمانt می‌باشد. با این حساب در مجموع، پنج کار شد که اگر انسان‌ آن‌ها را در روز جمعه انجام دهد، گناهانش از جمعه‌ی گذشته تا این جمعه آمرزیده می‌شود. این، لطف و عنایت بزرگ الاهی‌ست.

و اما حدیث ابوهریرهt بدین مضمون است که پیامبرr فرمود: «هرکس روز جمعه مانند غسل جنابت، غسل نماید و اولِ وقت برای نماز جمعه - به مسجد- برود، گویا شتری صدقه نموده است. و هرکه در وقتِ دوم برود، گویا گاوی صدقه داده است. و هر کس در وقت سوم برود، گویا قوچی شاخ‌دار صدقه نموده است». از آن جهت قوچِ شاخ‌دار را ذکر فرمود که از سایر گوسفندها بزرگ‌تر و قوی‌تر است. در ادامه افزود: «و هرکه در وقت چهارم برود، گویا یک مرغ صدقه کرده است. و هر کس در وقت پنجم برود، گویا یک تخم‏مرغ صدقه داده است. و آن‌گاه که امام برای ایراد خطبه برخیزد، فرشتگان (قلم و کاغذ خود را جمع می‌کنند) به خطبه گوش می‌دهند». لذا کسی که پس از این به مسجد می‌آید، اجر و ثوابِ زود به مسجد رفتن برای او ثبت نمی‌شود؛ زیرا فرشتگان قلم و کاغذ خود را جمع کرده‌اند. البته ناگفته نماند که پاداش گام‌هایی که به‌سوی مسجد برداشته است، برایش محفوظ می‌باشد.

لذا شایسته است که انسان روز جمعه، زودهنگام به مسجد بروند؛ الحمدلله امروزه بیش‌ترِ مردم مشغول نیستند و فرصت دارند که زودهنگام به مسجد بروند. اما متأسفانه شیطان آنان را به تنبلی وا می‌دارد و آن‌ها را از این‌همه اجر و ثواب محروم می‌گرداند. حتی مشاهده می‌شود که برخی‌ها بدون ضرورت به بازار می‌روند و آن‌قدر دیر می‌کنند که امام به ایراد خطبه می‌پردازد و بدین‌سان از این پاداشِ بزرگ محروم می‌شوند. طولِ این اوقات، به ایام و فصل‌های سال بستگی دارد؛ در تابستان که روزها طولانی‌ست، مدت هر یک از وقت‌های مذکور نیز طولانی می‌شود و در زمستان که روزها کوتاه می‌باشد، اوقات مذکور نیز کوتاه می‌گردد. روش محاسبه‌ی این اوقات پنج‌گانه، این است که زمان طلوع خورشید تا آمدن امام را تقسیم بر پنج کنید. وقتِ اول، همان یک‌پنجمِ نخست است و وقت دوم، یک‌پنجمِِ دوم و به همین ترتیب تا آخِر.

***

1163- وَعنْهُ: أنَّ رسولَ اللهr ذَکَرَ یَوْمَ الجُمُعَةِ، فَقَالَ: «فِیهَا سَاعَةٌ لا یُوافِقُهَا عَبْدٌ مُسْلِمٌ، وَهُوَ قَائِمٌ یُصَلِّی یَسْألُ اللهَ شَیْئاً، إِلا أعْطَاهُ إیّاهُ». وَأشَارَ بیَدِهِ یُقَلِّلُهَا. [متفق علیه]([15])

ترجمه: ابوهریرهt می‌گوید: رسول‌اللهr درباره‌ی روز جمعه سخن گفت و فرمود: «در روز جمعه، لحظه‌ای‌ست که اگر بنده‌ی مؤمن در آن نماز بخواند و از الله چیزی بخواهد، الله خواسته‌اش را برآورده می‌سازد». و با اشاره‌ی دست خویش کوتاه بودن آن لحظه را نشان داد.

1164- وعن أَبی بُرْدَةَ بن أَبی موسى الأشعریِّt قال: قَالَ عبد الله بنُ عمرَ$: أسَمِعْتَ أبَاکَ یُحَدِّثُ عَنْ رسول اللهr فی شأنِ سَاعَةِ الجُمُعَةِ؟ قَالَ: قُلْتُ: نَعَمْ، سَمِعْتُهُ یَقُولُ: سَمِعْتُ رسولَ اللهr یقول: «هِیَ مَا بَیْنَ أنْ یَجْلِسَ الإمَامُ إِلَى أنْ تُقْضَى الصَّلاةُ». [روایت مسلم]([16])

ترجمه: از ابوبرده بن ابوموسی اشعریt روایت است که عبدالله بن عمر$ از او پرسید: آیا از پدرت شنیده‌ای که درباره‌ی لحظه‌ی اجابت دعا در روز جمعه حدیثی از رسول‌اللهr بیان نماید؟ - ابوبرده- می‌گوید: پاسخ دادم: آری؛ از او شنیدم که می‌گفت: از رسول‌اللهr شنیدم که می‌فرمود: «آن لحظه، در فاصله‌ی نشستن امام - بر منبر- تا پایانِ نماز است».

1165- وعن أوس بن أوسٍt قال: قَالَ رسول اللهr: «إنَّ مِنْ أفْضَلِ أیَّامِکُمْ یَوْمَ الجُمُعَةِ، فَأکْثِرُوا عَلَیَّ مِنَ الصَّلاَةِ فِیهِ؛ فَإنَّ صَلاَتَکُمْ مَعْرُوضَةٌ عَلَیَّ». [روایت ابوداود با اِسناد صحیح]([17])

ترجمه: اوس بن اوسt می‌گوید: رسول‌اللهr فرمود: « از بهترین روزهای شما، روز جمعه است؛ پس در آن روز بر من فراوان درود بفرستید که درود و صلوتِ شما به من عرضه می‌شود».

شرح

این سه حدیث نیز درباره‌ی جمعه است. در حدیث نخست که ابوهریرهt نقل کرده و در حدیث دوم، یعنی حدیث ابوموسیt آمده است که در روز جمعه، لحظه‌ای‌ست که اگر بنده‌ی مؤمن در آن دعا کند و از الله چیزی بخواهد، الله خواسته‌اش را برآورده می‌سازد. لذا یکی از ویژگی‌های روز جمعه، این است که اگر در لحظه‌ی اجابت دعا در روز جمعه، خواسته‌ای مشروع از اللهU بخواهید که گناه یا قطع صله‌ی رحم نباشد، الله متعال درخواست شما را می‌پذیرد. اما در حدیث ابوهریرهt آمده که بنده‌ی مؤمن خواسته‌اش را در حالی که نماز می‌خواند، مطرح می‌کند.

پیامبرr با اشاره‌ی دست خویش، کوتاه بودن آن لحظه را نشان داد؛ یعنی لحظه‌ی اجابت دعا، طولانی نیست. علما در تعیین زمانِ اجابت دعا اختلاف نظر دارند که آیا در ابتدای روز جمعه است یا در نیمه آن‌روز و یا در پایانش. به‌گونه‌ای چهل دیدگاه در این‌باره مطرح شده است. هم‌چنان‌که در تعیین شب قدر نیز چهل دیدگاه وجود دارد؛ البته برخی از این دیدگاه‌ها با یک‌دیگر تداخل دارند و می‌توان آن‌‌را مختصر کرد و شمارِ این همه دیدگاه را کاهش داد.

امیدبخش‌ترین زمان اجابت دعا، همان است که در حدیث ابوموسی اشعریt آمده است؛ یعنی «در فاصله‌ی نشستن امام - بر منبر- تا پایانِ نماز». لذا این لحظه از زمانی آغاز می‌گردد که امام جمعه وارد مسجد می‌شود و به مردم سلام می‌کند و بر منبر می‌نشیند. اما هنگامی که امام برای ایراد خطبه برمی‌خیزد، مردم ساکت می‌شوند؛ لذا در میان دو خطبه، فرصتِ دعا پیدا می‌کنند یا می‌توانند هنگامِ ادای نماز فرض، دعا نمایند. می دانید که دعا در نماز فرض، خیلی زود پذیرفته می‌شود؛ زیرا انسان در حالِ سجده‌ی پروردگارش می‌باشد و رسول‌اللهr فرموده است: «أَقْرَبُ مَا یَکُونُ الْعَبْدُ مِنْ رَبِّهِ وَهُوَ سَاجِدٌ».([18]) یعنی: «بنده، زمانی که در حال سجده است، بیش از هر زمانی به پروردگارش نزدیک می‌باشد». از این‌رو لحظه‌ی اجابت دعا در روز جمعه، در فاصله‌ی نشستن امام بر منبر تا پایانِ نماز است. پس ای برادر و خواهر مسلمانم! بکوشید که در این وقتِ خجسته، دعا کنید؛ امید است که اللهU دعای شما را بپذیرد. هیچ‌گاه خواسته‌ی خود را در برابر عظمت الله متعال، بزرگ و دشوار نپندارید؛ زیرا هر چیزی برای الله متعال آسان است و هرچه از او بخواهید؛ پس دعا کنید و در این وقت مبارک، مشتاقانه به راز و نیاز با پروردگارتان بپردازید.

وقتِ دوم اجابت دعا: گفته‌اند که در فاصله‌ی نماز عصر تا مغرب است. اما این‌جا اشکالی مطرح می‌شود؛ این‌که پیامبرr فرمود: «اگر بنده‌ی مؤمن در آن لحظه نماز بخواند...»؛ در صورتی‌که فاصله‌ی عصر تا مغرب، وقت ممنوع می‌باشد یا نمازی در این زمان وجود ندارد. در نتیجه گفته می‌شود: این امکان وجود دارد که انسان در این وقت وضو بگیرد یا در صورتی‌که به وضو نیاز دارد، وضو بگیرد و دو رکعت سنت وضو بخواند. زیرا همان‌طور که پیش‌تر بیان شد، خواندن نماز در اوقات ممنوع، اگر به سبب مشخصی باشد، مثل ورود به مسجد یا سنت وضو یا کسوف و و امثالِ آن، ایرادی ندارد.

هم‌چنین گفته می‌شود: کسی که در انتظار نماز است، گویا در نماز می‌باشد. ولی با وجود دو توجیه مذکور، امیدبخش‌ترین وقت اجابت دعا، همان است که در حدیث ابوموسیt و سپس در حدیث ابوهریرهt آمد و سایر دیدگاه‌ها، دلیلِ روشنی ندارد.

یکی از ویژگی‌های روز جمعه، این است که در آن، باید بر پیامبرr به‌کثرت درود و صلوات بفرستیم. بدون شک پیامبرr بیش از همه‌ی مردم بر گردنِ ما حق دارد و حقوقِ آن بزرگوار از حقوقی که خودمان بر خویشتن داریم، بیش‌تر است. از این‌رو بر ماست که محبتش را بر محبت خود و فرزندان و پدر و مادر و همسر خویش و بر محبت سایر مردم، مقدم بداریم و بدانیم که در غیرِ این صورت، ایمانِ ما کامل نخواهد بود.

یکی از حقوق پیامبرr بر هر مسلمانی، این است که بر آن بزرگوار، فراوان درود و صلوات بفرستد. گفتنی‌ست: پیامبرr هیچ نیازی به سلام و صلواتِ ما ندارد؛ بلکه این، ماییم که به پاداش این سلام و صلوات نیاز داریم. زیرا هر درودی که بر رسول‌اللهr بفرستید، الله متعال در برابرِ آن ده درود بر شما می‌فرستد. یعنی: هنگامی‌که می‌گویید: «اللهمَّ صلِّ علی محمَّد»، الله متعال ده بار بر شما درود می‌فرستد؛ اگرچه پیامبرr به درود و صلواتِ ما نیازی ندارد و ما نیازمندِ درود فرستادن بر آن بزرگوار هستیم.

اما معنای درود فرستادن بر پیامبرr چیست؟ همه‌ی ما می‌گوییم: «اللهمَّ صلِّ علی محمَّدٍ وَآلِ محمّد»؛ ولی بیش‌ترِ ما مفهوم این عبارت را نمی‌دانیم. به‌راستی معنای این عبارت چیست؟ ابوالعالیه/ می‌گوید: درود الله بر پیامبرشr، بدین معناست که در ملأ اعلی و در جمع فرشتگان مقرّب و نزدیکش، او را می‌ستاید و از او به‌نیکی یاد می‌کند. می‌فرماید: فلان‌بنده‌ام، دارای فلان ویژگی‌های نیکوست و یکایک خوبی‌هایش را برمی‌شمارد. لذا وقتی بر رسول‌اللهr درود می‌فرستید، الله متعال ده بار بر شما درود می‌فرستد. پس روز جمعه و بلکه همه وقت، بر رسول‌اللهr به‌کثرت درود و صلوات بفرستید. از الله متعال می‌خواهم که به همه‌ی ما توفیق دهد که حقّ الاهی و حقّ پیامبرش و حقّ بندگانِ مؤمنش را ادا کنیم.

***




([1]) صحیح بخاری، ش: (617، 623، 1919، 2656)؛ و مسلم، ش: 1092 به‌نقل از ابن‌عمر$.

([2]) این مضمون در صحیح بخاری، ش:2168 و صحیح مسلم، ش: 1504 به‌نقل از ام‌المؤمنین عایشه& آمده است. [مترجم]

([3]) اشاره‌ی شارح/ به مسواک‌های چوبی‌ست که از درخت «اراک» تهیه می‌شود.

([4]) صحیح مسلم، ش: 854.

([5]) صحیح مسلم، ش: 857. [این حدیث پیش‌تر به‌شماره‌ی 130 آمده است. (مترجم)]

([6]) صحیح مسلم، ش: 233. [این حدیث پیش‌تر به‌شماره‌ی 132 گذشت؛ و با اندکی تفاوت در الفاظ، به‌شماره‌ی 1052 نیز آمده است. (مترجم)]

([7]) صحیح مسلم، ش: 865.

([8]) صحیح بخاری، ش: 877؛ و صحیح مسلم، ش: 844.

([9]) صحیح بخاری، ش: 879؛ و صحیح مسلم، ش: 846.

([10]) صحیح الجامع، ش: 6180؛ صحیح أبی داود، ش:380. آلبانی/ در مشکاۀ المصابیح، ش: 540 این حدیث را صحیح دانسته است.

([11]) ضعیف است؛ روایت: احمد در مسندش (1/230)؛ رامهرمزی در أمثال الحدیث (56)؛ ابن‌جوزی در التحقیق (1/505) به‌نقل از ابن‌عباسt که در سندش، مجالد بن سعید می‌باشد؛ او، ضعیف است.

([12]) صحیح بخاری، ش: 877؛ و صحیح مسلم، ش: 844 به‌نقل از ابن‌عمر$؛ و نیز روایتِ بخاری، ش: 882 به همین مضمون به‌نقل از ابوهریره از عمر بن خطاب$.

([13]) صحیح بخاری، ش: 883. [این حدیث پیش‌تر به‌شماره‌ی 832 آمده است.]

([14]) صحیح بخاری، ش: 881؛ و صحیح مسلم، ش: 850.

([15]) صحیح بخاری، ش: 935؛ و صحیح مسلم، ش: 852.

([16]) صحیح مسلم، ش: 853.

([17]) آلبانی/ در مشکاۀ المصابیح، ش: 1361 می‌گوید: «اِسنادش صحیح است و گروهی از محدثان آن‌را صحیح دانسته‌اند».

([18]) صحیح مسلم، ش: 482.

209- باب: مستحب بودن دو رکعت پس از وضو

209- باب: مستحب بودن دو رکعت پس از وضو

1153- عن أَبی هریرةَt أنَّ رسول اللهr قَالَ لِبِلاَلٍ: «یَا بِلاَلُ، حَدِّثْنِی بِأَرْجَى عَمَلٍ عَمِلْتَهُ فِی الإسْلاَمِ، فَإنِّی سَمِعْتُ دَفَّ نَعْلَیْکَ بَیْنَ یَدَیَّ فی الجَنَّةِ»؟ قَالَ: مَا عَمِلْتُ عَمَلاً أرْجَى عِنْدی مِنْ أَنِّی لَمْ أتَطَهَّرْ طُهُوراً فِی سَاعَةٍ مِنْ لَیْلٍ أَوْ نَهَارٍ إِلاَّ صَلَّیْتُ بِذَلِکَ الطُّهُورِ مَا کُتِبَ لِی أنْ أُصَلِّی. [متفقٌ علیه؛ این، لفظ بخاری‌ست.]([1])

ترجمه: ابوهریرهt می‌گوید: رسول‌اللهr به بلالt فرمود: «ای بلال! به من بگو: امیدوارکننده‌ترین عملی که پس از مسلمان شدن انجام داده‌ای، چه بوده است؟ زیرا من، صدای کفش‌هایت را پیشاپیش خود در بهشت شنیدم». پاسخ داد: کاری انجام نداده‌ام که نزد من امیدوارکننده‌تر از این باشد که همواره با وضویی که در هر لحظه‌ی شب یا روز می‌گیرم، چندان که برایم مقدّر شده باشد، نماز می‌خوانم.

شرح

مؤلف/ در این بخش از کتابش، دو باب گشوده است؛ باب نخست درباره‌ی "تحیۀ‌المسجد" است. وی در این باب به بیان این نکته می‌پردازد که هرکس در هر وقتی وارد مسجد ‌شود، کراهت دارد که پیش از خواندن دو رکعت تحیۀ‌المسجد بنشیند؛ زیرا خواندن این دو رکعت، سنت مؤکده است. مهم، این است که پیش از نشستن دو رکعت نماز بخواند و فرقی نمی‌کند که این دو رکعت، نماز فرض باشد یا سنت راتبه و یا نماز استخاره و یا هر نمازِ دیگری.

به سنت ورود به مسجد به‌اندازه‌ای تأکید شده است که برخی از علما آن‌را واجب دانسته‌اند؛ اهمیت این نماز، وقتی روشن می‌شود که بدانیم: پیامبرr روز جمعه سخنرانی می‌کرد که شخصی، وارد مسجد شد و نشست. رسول‌اللهr از او پرسید: «آیا نماز خوانده‌ای؟» پاسخ داد: خیر. پیامبرr فرمود: «قُم فَصَلِّ رَکْعَتَیْنِ وَتَجَوَّزْ فِیهِمَا».([2]) یعنی: «برخیز و دو رکعت، نمازِ کوتاه بخوان». از آن جهت فرمود: این دو رکعت را کوتاه بخواند که به خطبه برسد و بتواند سخنرانی را گوش دهد. می‌دانید که گوش دادن به خطبه، واجب است؛ با این حال پیامبرr به او دستور داد که دو رکعت بگزارد. این روایت، نشانه‌ای از واجب بودن تحیۀ‌المسجد است؛ اما اگر سایر متون و داده‌های سنت، بیان‌گر عدمِ وجوب نبود، می‌گفتیم که تحیۀ‌المسجد واجب است. ولی همان‌گونه که پیش‌تر گذشت، خواندن این نماز به‌هنگام ورود به مسجد، سنت مؤکده می‌باشد؛ یعنی هر وقت که وارد مسجد شدید، چه بعد از نماز صبح و چه پس از نماز عصر یا هنگام طلوع خورشید و یا هنگامِ غروبِ آن، ننشینید و دو رکعت نماز بگزارید؛ حتی هنگامی‌که امام جمعه در حالِ سخنرانی‌ست، یا زمانی‌که وارد مسجد می‌شوید و مردم در حلقه‌ی درس نشسته‌اند. لذا خواندن این دو رکعت در هر حال و در هر زمانی، سنت مؤکده است؛ به استثنای دو مورد:

نخست: هنگامی که خطیب وارد مسجد می‌شود، ادای این دو رکعت برای او سنت نیست؛ بلکه بالای منبر می‌رود و به مردم سلام می‌گوید و سپس سخنرانی‌اش را آغاز می‌کند.

دوم: هنگامی‌که انسان برای طواف، وارد مسجدالحرام می‌شود، شروع طواف جای‌گزینِ تحیۀ‌المسجد می‌شود. اما کسی که به‌قصد نماز وارد مسجدالحرام می‌گردد، باید دو رکعت نماز بگزارد؛ زیرا در این حالت مسجدالحرام، مانندِ سایر مساجد است.

این‌که نزد توده‌ی مردم مشهور شده که «تحیه یا سنت ورود به مسجدالحرام، طواف کعبه است»، هیچ پایه‌ای و اساسی ندارد؛ بلکه هرکس به‌قصد طواف وارد مسجدالحرام شود، انجام طواف کافی‌ست و نیازی به خواندن تحیۀ ‌المسجد نیست. اما اگر کسی برای نشستن در جلسه‌ها و حلقه‌های آموزشی یا انتظار نماز فرض و امثال آن وارد مسجدالحرام گردد، در چنین مواردی باید پیش از نشستن، سنت ورود به مسجد را بخواند. هم‌چنین کسی که روز جمعه به مسجد می‌آید و می‌بیند که امام در حال سخنرانی‌ست، باید دو رکعتِ کوتاه، به جای آورَد. هرگاه کسی وارد مسجد شد و مؤذن اذان می‌گفت، در صورتی‌که روز جمعه نباشد، ننشیند و در حالتِ ایستاده منتظر بماند و جواب اذان را بدهد تا این‌که اذان تمام شود و آن‌گاه دعای پایانِ اذان را بگوید و سپس دو رکعت نماز بگزارد. اما اگر هنگامی‌که وارد مسجد می‌شود، اذان دوم جمعه را می‌دهند، بدون این‌که تا پایان اذان منتظر بماند، تحیۀ‌المسجد را بخواند تا برای گوش دادن به خطبه فارغ شود.

مؤلف در باب دوم، به سنت وضو پرداخته و بیانِ این پرداخته که شایسته است که انسان هرگاه وضو می گیرد، دو رکعت نماز بخواند؛ حتی اگر پس از عصر یا بعد از نماز صبح باشد. لذا شایسته است که هرگاه وضو می‌گیرید، دو رکعت نماز بگزارید؛ زیرا رسول‌اللهr بلال بن رباحt پرسید: امیدوارکننده‌ترین عملی که پس از مسلمان شدن انجام داده است، چیست؟ پاسخ داد: هر وقتِ شب یا روز وضو می‌گیرم، دو رکعت نماز می‌گزارم. پیامبرr این کارِ بلالt را تأیید فرمود. شایان ذکر است که تا می‌توانید، هنگام ادای این دو رکعت، خود را از هرگونه وسوسه‌ای تهی کنید و قلب و تمام وجود خویش را در نماز قرار دهید؛ زیرا کسی که وضوی درست و کاملی بگیرد و سپس دو رکعت نماز بگزارد و به خود وسوسه راه ندهد، الله متعال گناهان گذشته‌اش را می‌آمرزد. اگر در خانه‌اش وضو بگیرد، این دو رکعت را در خانه‌اش به‌جا می‌آورَد و اگر در وضوخانه‌ی مسجد، وضو بگیرد در مسجد، سنت وضو را می‌خواند؛ لذا هرجا که وضو گرفت، این نماز را بخواند.

***




([1]) صحیح بخاری، ش: 1149؛ و صحیح مسلم، ش: 2458.

([2]) صحیح مسلم، ش: 1449 به‌نقل از سُلَیک غَطَفانیt