158- باب: تعجیل در آماده کردن، بردن و به خاک سپردنِ جنازه
948- عن أَبی هریرةt عَنِ النَّبِیِّr قَالَ: «أسْرِعُوا بالجَنَازَةِ، فَإنْ تَکُ صَالِحَةً، فَخَیرٌ تُقَدِّمُونَهَا إِلَیْهِ، وَإنْ تَکُ سِوَى ذَلِکَ، فَشَرٌّ تَضَعُونَهُ عَنْ رِقَابِکُمْ». [متفق علیه]([1])
وفی روایةٍ لمسلمٍ: «فَخَیْرٌ تُقَدِّمُونَهَا عَلَیْهِ».
ترجمه: ابوهریرهt میگوید: پیامبرr فرمود: «جنازه را هرچه زودتر (برای غسل دادن و خاکسپاری) آماده کنید؛ اگر نیکوکار باشد، پس خیریست که او را زودتر به آن میرسانید. و اگر جز این باشد، شرّیست که آنرا از گردن خود برمیدارید».
در روایت مسلم آمده است: «پس خیریست که او را زودتر بر آن عرضه میدارید».
949- وعن أَبی سعید الخدریt قال: کَانَ النَّبِیُّr یقُولُ: «إِذَا وُضِعَت الجَنَازَةُ، فَاحْتَمَلَهَا الرِّجَالُ عَلَى أعنَاقِهمْ، فَإنْ کَانَتْ صَالِحَةً، قالتْ: قَدِّمُونِی، وَإنْ کَانَتْ غَیْرَ صَالِحَةٍ، قَالَتْ لأَهْلِهَا: یَا وَیْلَهَا أَیْنَ تَذْهَبُونَ بِهَا؟ یَسْمَعُ صَوْتَهَا کُلُّ شَیْءٍ إِلا الإنسان، وَلَوْ سَمِعَ الإنسان لَصَعِقَ». [روایت بخاری]([2])
ترجمه: ابوسعید خدریt میگوید: پیامبرr میفرمود: «هنگامیکه جنازهای آماده میشود و مردان آن را بر دوش میکشند، اگر نیکوکار باشد، میگوید: مرا زودتر ببرید و اگر نیکوکار نباشد، به خانوادهاش میگوید: وای بر من! مرا کجا میبرید؟ هر چیزی جز انسان، صدای او را میشنود و اگر انسان آنرا میشنید، بیهوش به زمین میافتاد».
شرح
مؤلف/ در کتابش «ریاضالصالحین» بابی بدین عنوان گشوده است: «تعجیل در آماده کردن جنازه»؛ یعنی شتافتن تشییع و دفن جنازه. زیرا کسی که میمیرد، از دو حال خارج نیست: یا نیکوکار است و یا نیکوکار نیست. اگر نیکوکار باشد، نگه داشتنِ آن، به معنای مانع شدن از رسیدن وی به نعمتهاییست که اللهU در قبر او برایش فراهم کرده است؛ زیرا نیکوکار، از دنیا به جایی منتقل میشود که به مراتب بهتر است. چون در لحظهی مردن به روحش مژده میدهند و به آن گفته میشود: «تو را به رحمت و رضوان الهی مژده باشد». از اینرو مشتاق این مژده میگردد و دوست دارد که هرچه زودتر به آن برسد. لذا درنگ در تشییع و دفن جنازه شایسته نیست؛ بلکه تأخیر در بردن و خاکسپاریِ جنازه، نوعی جفا در حقّ مرده و مانع شدن از رسیدن وی به نعمتهای الهیست. به همین خاطر پیامبرr فرمود: «جنازه را هرچه زودتر (برای غسل دادن، تشییع و خاکسپاری) آماده نمایید» و در این کار، درنگ نکنید. در ادامه فرمود: «اگر نیکوکار باشد، پس خیریست که او را زودتر به آن میرسانید»؛ یعنی: او را به رحمت اللهU و نعمت و سرور و نور میرسانید. و افزود: «و اگر جز این باشد»- یعنی: نیکوکار نباشد- «شرّیست که آنرا از گردن خود برمیدارید» و از آن خلاص میشوید؛ زیرا چیزی که در آن خیری نیست، ماندنش نیز خیری ندارد. از این حدیث چنین برداشت میشود که تعجیل در آماده کردن، بردن و به خاک سپردنِ جنازه، سنت است و در این کار نباید درنگ کرد. برخی از مردم، مردهی خویش را روی زمین نگه میدارند و میگویند: «صبر کنید تا نزدیکان و وابستگان از این شهر و آن شهر- یا حتی از آمریکا و اروپا- بیایند!» و گاه دو یا سه روز صبر میکنند و مرده را روی زمین میگذارند. این، جفا در حقّ مرده و نافرمانی از دستورِ رسولاللهr است که فرمود: «جنازه را هرچه زودتر (برای غسل دادن، تشییع و خاکسپاری) آماده نمایید». اگر خانواده و وابستگانِ مرده، پس از خاکسپاریِ وی رسیدند، بر قبرش نماز بخوانند؛ زیرا الحمدلله که این وسعت و گنجایش شرعی وجود دارد. چه فایده که صبر کنند و خاکسپاری مرده را بهتأخیر بیندازند تا وابستگانش برسند؟ این کار، چه سودی برای مرده دارد؟ تنها چیزی که برای مرده سودمند میباشد، این است که با نماز خواندن بر او برایش دعا کنند؛ و اگر مرده را به خاک سپرده باشند، امکانِ نماز خواندن بر قبرش وجود دارد؛ لذا نگه داشتن مرده هیچ توجیهی ندارد. شاید کسی بپرسد: «رسولاللهr روز دوشنبه درگذشت و روز چهارشنبه به خاک سپرده شد؛ چرا؟» میگوییم: آری؛ اما صحابه# خاکسپاریِ پیامبرr را بهتأخیر انداختند تا پیش از خاکسپاریِ آن بزرگوار، جانشینش را تعیین کنند و مسلمانان بدون کارگزار و پیشوا نباشند. از اینرو پس از بیعت با ابوبکر صدیقt پیامبرr را به خاک سپردند. این، دلیلی روشن است.
پیامبرr فرمود: «اگر نیکوکار باشد، پس خیریست که او را زودتر به آن میرسانید. و اگر جز این باشد،...». از این حدیث، درمییابیم که شایسته است: انسان در حد امکان از تعابیر زشت یا بهکار بردن واژههای ناشایست بپرهیزد. زیرا متضادّ واژهی «نیکوکار»، «بدکار» است؛ اما پیامبرr فرمود: «و اگر جز این باشد...»؛ یعنی: به جای بهکار بردن واژهی «بدکار»، از عبارت یادشده، استفاده کرد که همان مفهوم را میرساند؛ اما مؤدبانه است. رعایت ادب در استفاده از کلمات و واژهها، جایگاه و اهمیت ویژهای دارد. همانگونه که اللهU از زبانِ جنها میفرماید:
﴿وَأَنَّا لَا نَدۡرِیٓ أَشَرٌّ أُرِیدَ بِمَن فِی ٱلۡأَرۡضِ أَمۡ أَرَادَ بِهِمۡ رَبُّهُمۡ رَشَدٗا ١٠﴾ [الجن: ١٠]
و ما نمیدانیم که برای اهل زمین شر و بلایی اراده شده یا پروردگارشان برای آنان ارادهی خیر و هدایت نموده است.
همانگونه که میبینید، در این آیه وقتی سخن از ارادهی خیر میباشد، آنرا به الله نسبت دادهاند و چون سخن از ارادهی شر به میان آوردند، گفتند: ﴿أَشَرٌّ أُرِیدَ﴾؛ یعنی: «آیا شر و بلایی اراده شده است؟» و نگفتند: «اللهU شر و بلایی اراده نموده است». اگرچه اللهU ارادهی خیر و شر میکند؛ البته ناگفته نماند که بدی یا شرّی که اللهU اراده میکند، در افعالِ او نیست؛ بلکه در مفعولات اوست. زیرا اللهY هر کاری که بخواهد، انجام میدهد؛ ولی باید بدانیم که همهی کارهای الله، خیر است و هرگز شر یا بدی، به الله نسبت داده نمیشود. یعنی فعل (کار) الله، شر نیست؛ شر، فقط در مفعول است.([3]) به عنوان مثال: امر ناگواری که خداوندU برای انسان مقدّر میکند، در رابطه با انسان، شر بهشمار میرود، نه در رابطه با تقدیر الهی؛ به عبارت دیگر: شر یا بدی در آنچه که مقدّر شده است، میباشد و تقدیر الهی، شر نیست. زیرا هرچه اللهU مقدّر میکند، بر حکمت بزرگی استوار است.
لذا شایسته است که انسان برای بیان مفاهیم، از بهترین واژهها استفاده کند؛ بیآنکه در معنا یا مفهوم مورد نظرش خللی ایجاد گردد. گفته میشود: پادشاهی در خواب دید که همهی دندانهایش افتادهاند؛ و نگران شد. خوابگزارانش را فرا خواند و از آنها تعبیر خوابش را خواست. یکی از آنها خوابش را چنین تعبیر کرد که: «عزیزان و بستگانت، همگی میمیرند و بلافاصله پس از آنها شما هم میمیرید». پادشاه سراسیمه شد و از این تعبیر، خوشَش نیامد. لذا دستور داد که آن خوابگزار را تازیانه بزنند. سپس به خوابگزار دیگری فرمان داد که خوابش را تعبیر کند. او گفت: «عمر پادشاه از همهی نزدیکانش، بیشتر خواهد بود». با اینکه هر دو تعبیر، یکی بود؛ اما از واژههای متفاوتی استفاده شد. لذا واژهها، اثرگذارند؛ از اینرو رسولاللهr فرمود: «و اگر جز این باشد، شرّیست که آنرا از گردن خود برمیدارید».
مؤلف/ سپس حدیث ابوسعید خدریt را آورده است که پیامبرr فرمود: «هنگامیکه جنازهای آماده میشود و مردان آن را بر دوش میکشند، اگر نیکوکار باشد، میگوید: مرا زودتر ببرید». همهی موجودات جز انسان، صدای مرده را میشنوند. این، لطف پروردگار است؛ زیرا اگر صدای مردگانِ روی تابوت را میشنیدیم، سراسیمه و بیقرار میشدیم و چهبسا از هوش میرفتیم. لذا الله متعال صدای مرگان را به ما نمیرساند؛ ولی سایر موجودات آنرا میشنوند. مُرده ای که در دنیا نیکوکار بوده است، میگوید: «مرا زودتر ببرید؛ مرا زودتر ببرید». به کجا؟ آری؛ به سوی نعمتهایی که نویدش را در هنگام جان دادن شنیده است. «و اگر نیکوکار نباشد، به خانوادهاش میگوید: وای بر من!» یعنی: آرزوی نابودی میکند؛ زیرا او را به سوی عذاب قبر میبرند؛ به سوی قبری که بر او تنگ میگردد و دندههایش را در هم فرو میبرد و در آن دروازهای به سوی آتش دوزخ گشوده میشود؛ هیچیک از افراد بشر، نه آنرا میبیند و نه احساسش میکند. - پناه بر الله- اما این، لطفِ الهیست که آنرا از ما پوشیده و پنهان میدارد؛ زیرا اگر جز این بود، هرگز مردگان خود را دفن نمیکردیم.
لذا درمییابیم که یکی از حقوق مرده بر ما این است که در آماده کردن، تشییع و خاکسپاریِ او تعجیل کنیم؛ اما اگر کسی به صورت ناگهانی مُرد، مقداری صبر میکنیم تا از مرگ وی مطمئن شویم؛ زیرا ممکن است: از هوش رفته، و زنده باشد. وقتی مطمئن شدیم، بیدرنگ برای غسل دادن و تشییع و خاکسپاریِ وی دست بهکار میشویم.
***
([1]) صحیح بخاری، ش: 1315؛ و صحیح مسلم، ش: 944.
([2]) صحیح بخاری، ش: 1314.
([3]) بدیها و شرارتهایی که در دنیا میبینیم، بدین معنا نیست که در کارهای خداوند نیز، شر و بدی وجود دارد. باید به تفاوت فعل با مفعول توجه کنیم و بدانیم که آفرینش بدی، به معنای انجام دادن بدی نیست. زیرا شر، به کسی نسبت داده میشود که مرتکب بدی میگردد، نه به کسی که بدی را به عنوان یک آزمون، آفریده است. بنابراین به هیچ عنوان نمیتوانیم بدی یا شری را جزو صفات خداوندU محسوب کنیم؛ چراکه الله متعال، همانطور که در ذات و صفاتش، از هر عیبی پاک و منزه است، در اقوال و افعالش نیز، از هر نقصی پاک میباشد. [مترجم].
157- باب: آنچه در نماز جنازه خوانده میشود
نمازگزار چهار بار تکبیر(=الله اکبر) میگوید؛ پس از تکبیر نخست «أعوذ بالله مِن الشیطان الرجیم» میگوید و آنگاه «سورهی فاتحه» را میخواند. سپس تکبیر دوم را میگوید و بر پیامبرr صلوات میفرستد و میگوید: «اللهمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَعَلَى آلِ مُحَمَّدٍ» و اگر این درود را تا پایان بخواند، بهتر است؛ اینکه بگوید: «اللهمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَعَلَى آلِ مُحَمَّدٍ کَمَا صَلَّیْتَ عَلَى إبْرَاهِیمَ وعَلَى آلِ إبْرَاهِیمَ إنَّکَ حَمِیدٌ مَجِیدٌ اللهمَّ بَارِکْ عَلَى مُحَمَّدٍ وَعَلَى آلِ مُحَمَّدٍ کَمَا بَارَکْتَ عَلَى إبْرَاهِیمَ وَعَلَى آلِ إبْرَاهِیمَ إنَّکَ حَمِیدٌ مَجِیدٌ». اینکه برخی از مردم پس از تکبیر دوم، به خواندنِ آیهی 56 سورهی احزاب بسنده میکنند، نمازشان درست نیست.
آنگاه تکبیر سوم را میگوید و مطابق احادیثی که انشاءالله تعالی ذکر خواهیم کرد، برای میّت و مسلمانان دعا میکند و سپس تکبیر چهارم را گفته، دعا مینماید. بهترین دعا، این است که بگوید: «اللهمَّ لاَ تَحْرِمْنَا أَجْرَهُ وَلاَ تَفْتِنَّا بَعْدَهُ وَاغْفِرْ لَنَا وَلَهُ».([1]) بر خلافِ عادتِ بیشترِ مردم، بهتر است که پس از تکبیر چهارم، دعا را طولانی کند؛ بهدلیلِ حدیث ابن ابیاوفی که انشاءالله تعالی آنرا ذکر خواهیم کرد.
و اما برخی از دعاهایی که سنت است پس از تکبیر سوم خوانده شود:
940- عن أَبی عبد الرحمن عوف بن مالکt قال: صَلَّى رسول اللهr عَلَى جَنازَةٍ، فَحَفِظْتُ مِنْ دُعَائِهِ، وَهُوَ یقُولُ: «اللهمَّ اغْفِرْ لَهُ وَارْحَمْهُ، وَعَافِهِ وَاعْفُ عَنْهُ، وَأکْرِمْ نُزُلَهُ، وَوَسِّعْ مُدْخَلَهُ، وَاغْسِلْهُ بِالمَاءِ وَالثَّلْجِ وَالبَرَدِ، وَنَقِّه مِن الخَطَایَا کَمَا نَقَّیْتَ الثَّوْبَ الأَبْیَضَ مِنَ الدَّنَس، وَأبدلْهُ دَاراً خَیْراً مِنْ دَارِهِ، وَأهْلاً خَیراً مِنْ أهْلِهِ، وَزَوْجَاً خَیْراً مِنْ زَوْجِهِ، وَأدْخِلهُ الجَنَّةَ، وَأَعِذْهُ مِنْ عَذَابِ القَبْرِ، وَمنْ عَذَابِ النَّارِ»؛ حَتَّى تَمَنَّیتُ أن أکُون أنَا ذَلِکَ الْمَیِّت. [روایت مسلم]([2])
ترجمه: ابوعبدالرحمن، عوف بن مالکt میگوید: رسولاللهr بر جنازهای نماز خواند؛ من، این را از دعای او بهخاطر سپردم که میفرمود: «اللهمَّ اغْفِرْ لَهُ وَارْحَمْهُ، وَعَافِهِ وَاعْفُ عَنْهُ، وَأکْرِمْ نُزُلَهُ، وَوَسِّعْ مُدْخَلَهُ، وَاغْسِلْهُ بِالمَاءِ وَالثَّلْجِ وَالبَرَدِ، وَنَقِّه مِن الخَطَایَا کَمَا نَقَّیْتَ الثَّوْبَ الأَبْیَضَ مِنَ الدَّنَس، وَأبدلْهُ دَاراً خَیْراً مِنْ دَارِهِ، وَأهْلاً خَیراً مِنْ أهْلِهِ، وَزَوْجَاً خَیْراً مِنْ زَوْجِهِ، وَأدْخِلهُ الجَنَّةَ، وَأَعِذْهُ مِنْ عَذَابِ القَبْرِ، وَمِنْ عَذَابِ النَّارِ»؛([3]) تا آنجا که آرزو کردم: ای کاش من به جای این میّت بودم!
شرح
مؤلف، نووی/ میگوید: «آنچه در نماز جنازه خوانده میشود...».
نماز جنازه، شامل خواندنِ «سورهی فاتحه» و سپس صلوات بر پیامبرr و آنگاه دعاست. البته با خواندنی سورهی فاتحه آغاز میشود؛ زیرا سورهی فاتحه، ثنا و ستایش اللهU میباشد و پس از آن، درود و صلوات بر پیامبرr است؛ زیرا آن بزرگوار، سزاوارترین مردم به این است که او را بر خویشتن مقدّم بگردانیم. و سپس بهطور عام برای میّت دعا میشود: «اللهمَّ اغْفِرْ لِحَیِّنَا وَمَیِّتِنَا»([4]) و آنگاه دعای ویژه برای مرده: «اللهمَّ اغْفِرْ لَهُ وَارْحَمْهُ...». این ترتیب، همانندِ ترتیبِ تشهد است که آنرا با «التحیات لله» که ثنا و ستایش الهیست، آغاز مینماییم و سپس به پیامبرr سلام و درود میفرستیم و آنگاه به خود و بندگانِ نیک و شایستهی الله، سلام میکنیم. دعا برای مرده نیز چنین ترتیبی دارد؛ البته با دعای عمومی آغاز مینماییم و سپس دعای ویژهی میت را میگوییم؛ بر خلاف تشهد که در آن ابتدا دعای خاص میآید؛ یعنی: سلام و درود بر خویشتن که میگوییم: «السلام علینا». و سپس دعای عمومی برای همهی بندگان نیکِ اللهU ذکر میگردد: «وعلی عباد الله الصالحین». به عبارت دیگر: در تشهد، ابتدا برای خود دعا میکنیم؛ زیرا هر کسی خود را بر دیگران ترجیح میدهد؛ مگر بر پیامبرr که باید ایشان را بر خویشتن مقدم بداریم.
خلاصه اینکه در نماز جنازه، ابتدا تکبیر نخست را میگوییم و پس از گفتنِ: «أعوذ بالله مِن الشّیطان الرجیم»، سورهی فاتحه را کامل میخوانیم؛ آنگاه تکبیر دوم را میگوییم و بر پیامبرr صلوات میفرستیم؛ بهترین درود بر پیامبرr این است که خود آن بزرگوار به امت خویش آموزش داد: «اللهمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَعَلَى آلِ مُحَمَّدٍ کَمَا صَلَّیْتَ عَلَى إبْرَاهِیمَ وعَلَى آلِ إبْرَاهِیمَ إنَّکَ حَمِیدٌ مَجِیدٌ اللهمَّ بَارِکْ عَلَى مُحَمَّدٍ وَعَلَى آلِ مُحَمَّدٍ کَمَا بَارَکْتَ عَلَى إبْرَاهِیمَ وَعَلَى آلِ إبْرَاهِیمَ إنَّکَ حَمِیدٌ مَجِیدٌ».([5]) سپس تکبیر سوم را میگوییم و برای عموم مسلمانان دعا میکنیم: «اللهمَّ اغْفِرْ لِحَیِّنَا وَمَیِّتِنَا، وَصَغِیرنَا وَکَبیرنَا، وَذَکَرِنَا وَأُنْثَانَا، وشَاهِدنَا وَغَائِبِنَا...» و آنگاه بهطورخاص برای مرده دعا مینماییم: «اللهمَّ اغْفِرْ لَهُ وَارْحَمْهُ، وَعَافِهِ وَاعْفُ عَنْهُ، وَأکْرِمْ نُزُلَهُ... ». [ترجمهی این دعا، پیشتر بیان شد.] در این دعا آمده است:
«وَأکْرِمْ نُزُلَهُ»؛ یعنی: «در پذیرایی از او - در آن سرا- گرامیاش بدار». زیرا انسان پس از انتقال به عالَم بزرخ و سرای آخرت، مهمانِ پروردگار است؛ البته از دو حال خارج نیست: یا در قبرش عذاب میشود و یا از نعمتهای الهی برخوردار میگردد. از اینرو در این دعا آمده است: «وَوَسِّعْ مُدْخَلَهُ»؛ یعنی: «قبرش را فراخ بگردان».
«وَاغْسِلْهُ بِالمَاءِ وَالثَّلْجِ وَالبَرَدِ»؛ یعنی: «و (گناهان) او را با آب و یخ و تگرگ غسل بده». به عبارت دیگر: او را با آب و یخ و تگرگ از گناهان پاک بفرما. گفتنیست: از آن جهت، آب و یخ و برف یا تگرگ را ذکر نمود که اینها، سرد و خنک است؛ اما مجازاتِ گناهان، داغ و سوزان میباشد. لذا مناسبت دارد که برای زدودن این حرارتِ سوزان، آب و یخ و تگرگ ذکر گردد و بدینسان حرارت گناهان، پاک شود و بهجای آن سرمای آرامشبخش بهدست آید.
«وَنَقِّه مِن الخَطَایَا کَمَا یُنقَّی الثَّوْبُ الأَبْیَضُ مِنَ الدَّنَس»؛ یعنی: «و او را از گناهان، چنان پاک ساز که پارچهی سفید از چرک و آلودگی پاک میشود». به عبارتی: او را بهطور کامل از گناهان، پاک بگردان؛ همانگونه که پارچهی سفید از چرک و آلودگی پاک میگردد. از آن جهت لباس یا پارچهی سفید را ذکر نمود که کمترین آلودگی و چرکی در آن نمایان میشود. لذا وقتی لباسِ سفید، تمیز بهنظر آید، بدین معناست که واقعاً تمیز است و هیچ چرکی در آن وجود ندارد؛ بر خلافِ لباسهای رنگی- سیاه، قرمز و سبز و امثال آن- که آلودگیها و چرکهای چنین لباسهایی دیده نمیشود.
«وَأبدلْهُ دَاراً خَیْراً مِنْ دَارِهِ»؛ یعنی: «و خانهای بهتر از این خانهاش به او عنایت بفرما». زیرا او از سرای دنیا به سرای برزخ انتقال یافته است و همانگونه که میدانیم، دنیا سرای رنج و مشقت است؛ لذا دعا میکنیم که میّت در قبر خویش، در ناز و نعمت باشد.
«وَأهْلاً خَیراً مِنْ أهْلِهِ، وَزَوْجَاً خَیْراً مِنْ زَوْجِه»؛ یعنی: «و خانوادهای بهتر از این خانواده و همسری بهتر از همسر دنیا به او عنایت بفرما» خانواده، شاملِ وابستگانش از قبیل: پدر، مادر، فرزندان، خاله و امثالِ آنان میشود و منظور از همسر آخرت نیز حورالعین است؛ البته این دعا، شاملِ همسرِ انسان در دنیا نیز میشود؛ بدینسان که اگر همسرِ یک مرد مؤمن، باایمان از دنیا برود، در آخرت نیز با یکدیگر زن و شوهر خواهند بود. بر اساسِ این دعا این همسر و بهطور کلی زنان بهشتی، زیبایی و ویژگیهایی مییابند که قابل مقایسه با ویژگیهای دنیویِ زنان نیست.
«وَأدْخِلهُ الجَنَّةَ، وَأَعِذْهُ مِنْ عَذَابِ القَبْرِ، وَمِنْ عَذَابِ النَّارِ»؛ یعنی: «و او را واردِ بهشت بگردان و از عذاب قبر و آتش دوزخ، پناهش بده». این، دعاییست که انسان برای میّت میکند و شایسته است که انسان برای مرده، خالصانه دعا نماید. اگر مرده، زن بود، بگوید: «اللهمَّ اغْفِرْ لَها وَارْحَمْها، وَعَافِها وَاعْفُ عَنْها...»؛ یعنی: با ضمیر مؤنث دعا کند. و اگر نمیدانست که مرده، مرد است یا زن، فرقی نمیکند که ضمیر مذکر بهکار برد یا ضمیر مؤنث؛ اختیار با خود اوست. اگر ضمیرِ مذکر بهکار برد، با گفتنِ «اللهمَّ اغْفِرْ لَهُ»، گویا دعا میکند: «یا الله! این شخص را بیامرز». در زبان عربی، واژهی «شخص» که مذکر لفظیست، برای زن نیز بهکار میرود و اگر بگوید: «اللهمَّ اغْفِرْ لَها»، گویا میگوید: «یا الله، این جنازه را بیامرز». در زبان عربی واژهی «جنازه» که مؤنث لفظیست، هم برای مرد بهکار میرود و هم برای زن. لذا اگر میدانست که مرده، مرد است، ضمیر مذکر بهکار برد و اگر می دانست که مرده، زن است، با ضمیر مؤنث دعا کند؛ و اگر نمیدانست که مرده، مرد است یا زن، با توجه به توضیحی که دادیم، فرقی نمیکند که با ضمیر مذکر دعا نماید یا با ضمیر مؤنث.
***
941، 942، 943- وعن أَبی هریرة وأبی قتادة وَأبی إبراهیم الأشهلی عن أبیه وأبوه صَحَابیٌّy عن النَّبِیِّr: أنَّهُ صَلَّى عَلَى جَنَازَةٍ، فَقَالَ: «اللهمَّ اغْفِرْ لِحَیِّنَا وَمَیِّتِنَا، وَصَغِیرنَا وَکَبیرنَا، وَذَکَرِنَا وَأُنْثَانَا، وشَاهِدنَا وَغَائِبِنَا، اللهمَّ مَنْ أحْیَیْتَهُ مِنَّا فَأحْیِهِ عَلَى الإسْلاَمِ، وَمَنْ تَوَفَّیْتَهُ مِنَّا فَتَوفَّهُ عَلَى الإیمَان، اللهمَّ لا تَحْرِمْنَا أجْرَهُ، وَلا تَفْتِنَّا بَعدَهُ». [روایت ترمذی بهنقل از: ابوهریرة و اشهلی. و روایت ابوداود بهنقل از: ابوهریرة و ابوقتادة. حاکم گفته است: حدیث ابوهریره بنا بر شرط بخاری و مسلم، صحیح است». ترمذی گوید: «بخاری گفته است: جامعترین روایتهای این حدیث، روایتِ اشهلیست. بخاری میگوید: صحیحترین حدیث در این باب، حدیث عوف بن مالک است.]([6])
ترجمه: از ابوهریره، و ابوقتاده، و ابوابراهیم اشهلی از پدرش- که صحابی بود-y روایت است: پیامبرr بر جنازهای نماز خواند و فرمود: «اللهمَّ اغْفِرْ لِحَیِّنَا وَمَیِّتِنَا، وَصَغِیرنَا وَکَبیرنَا، وَذَکَرِنَا وَأُنْثَانَا، وشَاهِدنَا وَغَائِبِنَا، اللهمَّ مَنْ أحْیَیْتَهُ مِنَّا فَأحْیِهِ عَلَى الإسْلاَمِ، وَمَنْ تَوَفَّیْتَهُ مِنَّا فَتَوفَّهُ عَلَى الإیمَان، اللهمَّ لا تَحْرِمْنَا أجْرَهُ، وَلا تَفْتِنَّا بَعدَهُ».([7])
944- وعن أَبی هریرةt قال: سَمِعْتُ رسول اللهr یقول: «إِذَا صَلَّیْتُمْ عَلَى المَیِّتِ، فَأخْلِصُوا لَهُ الدُّعاء». [روایت ابوداود]([8])
ترجمه: ابوهریرهt میگوید: از رسولاللهr شنیدم که میفرمود: «هرگاه بر مرده نماز خواندید، خالصانه برای او دعا کنید».
شرح
این حدیث نیز دربارهی دعاییست که در نماز جنازه خوانده میشود. پیشتر حدیث عوف بن مالکt ذکر شد که در آن دعای مخصوص برای میّت آمده بود. و این دعا که مؤلف/ آنرا آورده است، دعای عمومیست که نمازگزار در نماز جنازه با آن برای مرده دعا میکند: «اللهمَّ اغْفِرْ لِحَیِّنَا وَمَیِّتِنَا، وَصَغِیرنَا وَکَبیرنَا، وَذَکَرِنَا وَأُنْثَانَا، وشَاهِدنَا وَغَائِبِنَا». بخشِ نخست دعا، یعنی عبارتِ: «اللهمَّ اغْفِرْ لِحَیِّنَا وَمَیِّتِنَا» شامل سایر بخشهای دعا نیز میشود؛ اما شایسته است که دعا با تفصیل و تکرار باشد؛ زیرا هر جملهی دعایی، عبادت و بندگی برای اللهU بهشمار میآید و انسان هرچه بیشتر دعا کند یا بیشتر خواستهاش را تکرار نماید، سزاوارِ اجر و پاداشِ بیشتری میگردد.
وقتی میگوییم: «اللهمَّ اغْفِرْ لِحَیِّنَا وَمَیِّتِنَا» این، شاملِ درخواست آمرزش برای زندگان و مردگان میگردد؛ هم شاملِ کسی که زنده و حاضر میباشد و هم شاملِ کسی که پیشتر در گذشته است. «وَصَغِیرنَا وَکَبیرنَا»؛ یعنی: «کوچک و بزرگِ ما را بیامرز». با توجه به بخشِ نخست دعا، گویا برای هر کوچک و بزرگی که زنده میباشد یا پیشتر درگذشته است، آمرزش میخواهیم. ناگفته پیداست که هیچ گناهی بر افرادِ کوچک یا خردسال نیست؛ لذا «کوچک» پیروِ «بزرگ» ذکر میگردد و در حقیقت، به معنای درخواستِ آمرزشی فراگیر برای همگان است. چنانکه میگوییم: «وَذَکَرِنَا وَأُنْثَانَا»؛ یعنی: «همهی زنان و مردان را بیامرز». این هم دعایی فراگیر است. «وشَاهِدنَا وَغَائِبِنَا»؛ یعنی: «حاضر و غایبِ ما را بیامرز». به عبارت دیگر: برای همهی کسانی که در سفر و حَضَر هستند، درخواست آمرزش میکنیم و در ادامه میگوییم: «اللهمَّ مَنْ أحْیَیْتَهُ مِنَّا فَأحْیِهِ عَلَى الإسْلاَمِ، وَمَنْ تَوَفَّیْتَهُ مِنَّا فَتَوفَّهُ عَلَى الإیمَان»؛ یعنی: «یا الله! هرکه از ما را زنده نگاه داشتی، بر اسلام زندهاش بدار و هرکه از ما را میمیرانی، او را بر ایمان بمیران». زندگی و اسلام با هم ذکر شدند و مرگ و ایمان با یکدیگر؛ زیرا اسلام، همان تسلیم شدنِ ظاهری در برابر اللهU میباشد و ایمان، شکلِ حقیقیِ اسلام است که محلش قلب میباشد و از اسلام، برتر است و هنگامِ مرگ و روز رستاخیز، با انسان مطابق آنچه در قلب دارد، رفتار میشود. «اللهمَّ لا تَحْرِمْنَا أجْرَهُ، وَلا تَفْتِنَّا بَعدَهُ»؛ یعنی: «یا الله! ما را از پاداشِ - نماز خواندن بر- او محروم نکن و ما را پس از وی گمراه مگردان». آری؛ همانگونه که پیشتر بیان شد، هرکس بر جنازهای نماز بخواند، یک قیراط پاداش مییابد و هرکس تا پایانِ خاکسپاریِ میّت صبر کند، دو قیراط اجر دارد. همچنین مصیبتزدهای که عزیزی از دست داده است و در غمِ فراقش بهسر میبرد ، در صورتیکه صبر نماید، پاداش مییابد.
«وَلا تَفْتِنَّا بَعدَهُ»؛ یعنی: «ما را پش از او گمراه مگردان». زیرا آدمِ زنده و کسی که جان دارد یا روح در کالبدِ اوست، از خطر گمراهی و ابتلا به انحرافات دینی، درامان نیست. پناه بر الله. از اینرو شایسته است که انسان بهپیروی از رسولاللهr این دعا را بگوید: «وَلا تَفْتِنَّا بَعدَهُ».
و اما حدیث ابوهریرهt؛ در این حدیث آمده است: رسولاللهr فرمود: «هرگاه بر مرده نماز خواندید، خالصانه برای او دعا کنید». یعنی: با حضورِ قلب و با زاری و تضرع در برابر اللهU برای برادرِ مردهی خویش دعا نمایید؛ زیرا او محتاجِ دعای شماست.
***
945- وعنه عن النَّبِیِّr فی الصَّلاَةِ عَلَى الجَنَازَةِ: «اللهمَّ أنْتَ رَبُّهَا، وَأنْتَ خَلَقْتَهَا، وَأنتَ هَدَیْتَهَا للإسْلاَمِ، وَأنتَ قَبَضْتَ رُوحَهَا، وَأنْتَ أعْلَمُ بِسرِّهَا وَعَلاَنِیَتِهَا، جِئنَاکَ شُفَعَاءَ لَهُ، فَاغْفِرْ لَهُ». [روایت ابوداود]([9])
ترجمه: از ابوهریرهt روایت شده است که پیامبرr بر جنازهای نماز گزارد و فرمود: «اللهمَّ أنْتَ رَبُّهَا، وَأنْتَ خَلَقْتَهَا، وَأنتَ هَدَیْتَهَا للإسْلاَمِ، وَأنتَ قَبَضْتَ رُوحَهَا، وَأنْتَ أعْلَمُ بِسرِّهَا وَعَلاَنِیَتِهَا، جِئنَاکَ شُفَعَاءَ لَهُ، فَاغْفِرْ لَهُ».([10])
946- وعن وَاثِلَة بنِ الأَسْقَعِt قال: صَلَّى بِنَا رسول اللهr عَلَى رَجُلٍ مِنَ المُسْلِمِینَ، فَسَمِعْتُهُ یَقُولُ: «اللهمَّ إنَّ فُلانَ ابْنَ فُلانٍ فی ذِمَتِّکَ وَحَبْلِ جِوَارِکَ، فَقِهِ فِتْنَةَ القَبْرِ، وَعذَابَ النَّار، وَأنْتَ أهْلُ الوَفَاءِ وَالحَمْدِ؛ اللهمَّ فَاغْفِرْ لَهُ وَارْحَمْهُ، إنَّکَ أنْتَ الغَفُورُ الرَّحیمُ». [روایت ابوداود]([11])
ترجمه: واثله بن اسقعt میگوید: رسولاللهr با ما بر جنازهی مردِ مسلمانی نماز گزارد؛ از ایشان شنیدم که -در نماز جنازه- میفرمود: «اللهمَّ إنَّ فُلانَ ابْنَ فُلانٍ فی ذِمَتِّکَ وَحَبْلِ جِوَارِکَ، فَقِهِ فِتْنَةَ القَبْرِ، وَعذَابَ النَّار، وَأنْتَ أهْلُ الوَفَاءِ وَالحَمْدِ؛ اللهمَّ فَاغْفِرْ لَهُ وَارْحَمْهُ، إنَّکَ أنْتَ الغَفُورُ الرَّحیمُ».([12])
947- وعن عبدِ الله بنِ أبی أَوْفى$: أنَّهُ کَبَّرَ عَلَى جَنَازَةِ ابْنَةٍ لَهُ أرْبَعَ تَکْبِیرَاتٍ، فَقَامَ بَعْدَ الرَّابِعَةِ کَقَدْرِ مَا بَیْنَ التَّکْبِیرَتَیْنِ یَسْتَغْفِرُ لَهَا وَیَدْعُو، ثُمَّ قَالَ: کَانَ رسول اللهِr یَصْنَعُ هکَذَا.
وفی روایة: کَبَّرَ أرْبَعاً فَمَکَثَ سَاعَةً حَتَّى ظَنَنْتُ أنَّهُ سَیُکَبِّرُ خَمْساً، ثُمَّ سَلَّمَ عَنْ یَمینِهِ وَعَنْ شِمَالِهِ. فَلَمَّا انْصَرَفَ قُلْنَا لَهُ: مَا هَذَا؟ فَقَالَ: إنِّی لا أزیدُکُمْ عَلَى مَا رأیْتُ رسولَ اللهِr یَصْنَع، أَوْ: هکَذَا صَنَعَ رسول اللهr. [حاکم این حدیث را روایت کرده و گفته است: حدیثی صحیح میباشد.]([13])
ترجمه: از عبدالله بن ابیاوفی$ روایت است که وی، بر جنازهی دخترش (نماز گزارد و) چهار تکبیر گفت و پس از تکبیر چهارم، بهاندازهی فاصلهی دو تکبیر ایستاد و برای دخترش دعا و درخواستِ آمرزش میکرد. آنگاه گفت: رسولاللهr - در نماز جنازه- چنین میکرد.
و در روایتی آمده است: چهار تکبیر گفت و آنگاه مدتی درنگ کرد تا اینکه گمان کردم: تکبیر پنجم را هم میگوید. سپس به سمت راست و چپ سلام داد. وقتی روی گردانید، به او گفتیم: این چه کاری بود؟ پاسخ داد: «من بر آنچه که از رسولاللهr دیدم، چیزی برای شما نیفزودم». یا فرمود: «رسولاللهr چنین میکرد».
***
([1]) ترجمهی دعا: «یا الله! ما را از پاداشِ - نماز خواندن بر- او محروم نکن و پس از او گمراهمان مگردان؛ و ما و او را بیامرز».
([2]) صحیح مسلم، ش: 963.
([3]) ترجمهی دعا: «یا الله! او را بیامرز و بر او رحم بفرما؛ او را ببخش و از او درگذر و در پذیرایی از او از - در آن سرا- گرامیاش بدار و قبرش را فراخ بگردان و - گناهانِ- او را با آب و یخ و تگرگ بشوی و او را از گناهان، چنان پاک ساز که پارچهی سفید را از چرک پاک میکنی و سرایی بهتر از این این سرا و خانوادهای بهتر از این خانواده و همسری بهتر از همسر دنیا به او عنایت بفرما؛ او را واردِ بهشت بگردان و از عذاب قبر و آتش دوزخ، پناهش بده».
([4]) این دعا بهصورتِ کامل در صفحات بعد، ذکر میشود. (مترجم)
([5]) این لفظ، روایت بخاری است؛ ر.ک: صحیح بخاری، ش: (3370، 4797، 6357) و نیز روایت مسلم، ش: 406 بدونِ لفظ «ابراهیم»؛ بلکه فقط با لفظ «آل ابراهیم».
([6]) آلبانی در احکام جنایز، ص: 124 و در مشکاۀ، به شمارهی: 1675 این حدیث را صحیح دانسته و گفته است: «برخی از محدثان، این حدیث را مرسل دانستهاند؛ اما علتی که برای ارسال ذکر کردهاند، وارد نیست».
([7]) ترجمهی دعا: «یا الله! زنده و مرده، و کوچک و بزرگ، و مرد و زن، و حاضر و غایبِ ما را بیامرز؛ یا الله! هرکه از ما را زنده نگاه داشتی، بر اسلام زندهاش بدار و هرکه از ما را میمیرانی، او را بر ایمان بمیران. یا الله! ما را از پاداشِ - نماز خواندن بر- او (یا از اجر شکیبایی بر فراقش) محروم نکن و ما را پس از او، گمراه مگردان».
([8]) صحیح الجامع، ش: 669؛ إرواء الغلیل، ش: 732؛ احکام جنایز، ص: 123 از آلبانی رحمهالله.
([9]) ضعیف است؛ ر.ک: ضعیف أبی داود، آلبانی/ ش: 703.
([10]) ترجمهی دعا: «یا الله! تو پروردگارِ اویی و تو، او را آفریدهای و تو، او را به سوی اسلام هدایت کردی و تو، روحش را گرفتی و تو به نهان و آشکار وی داناتری؛ ما بهعنوانِ شفاعتگرانش نزدت آمدهایم؛ پس او را بیامرز».
([11]) صحیح أبی داود، از آلبانی / ش: 2742.
([12]) ترجمهی دعا: «یا الله! فلان پسر فلان در پناه و در سایهی پیمان و امانِ توست؛ پس، او را از عذاب قبر و عذاب آتش (دوزخ)، محافظت بفرما؛ تو، به پیمانِ خویش وفادار، و شایستهی حمد و ستایشی؛ پس او را بیامرز و بر او رحم فرما که بهراستی تو، آمرزندهی مهرورزی».
([13]) صحیح ابن ماجه، از آلبانی / ش: 1220؛ نگا: احکام جنایز.
156- باب: مستحب بودن کثرت تعداد نمازگزاران بر جنازه و صف بستن نمازگزاران در سه صف یا بیشتر
937- عن عائشة& قالت: قَالَ رسولُ اللهr: «مَا مِنْ مَیِّتٍ یُصَلِّی عَلَیْهِ أُمَّةٌ مِنَ المُسْلِمِینَ یَبْلُغُونَ مِائَةً کُلُّهُمْ یَشْفَعُونَ لَهُ إِلا شُفِّعُوا فِیهِ». [روایت مسلم]([1])
ترجمه: عایشه& میگوید: رسولاللهr فرمود: «هر مردهای که گروهی از مسلمانان بر او نماز بخوانند و تعدادشان به صد نفر برسد و همگی برای او شفاعت کنند، بهقطع شفاعتشان دربارهی او پذیرفته میشود».
938- وعن ابن عباسٍ$ قَالَ: سَمِعْتُ رسولَ اللهr یَقُولُ: «مَا مِنْ رَجُلٍ مُسْلِمٍ یَمُوتُ، فَیقومُ عَلَى جَنَازَتِهِ أرْبَعُونَ رَجُلاً لا یُشْرِکُونَ بِاللهِ شَیْئاً، إِلا شَفَّعَهُمُ اللهُ فِیهِ». [روایت مسلم]([2])
ترجمه: ابنعباس$ میگوید: از رسولاللهr شنیدم که میفرمود: «هر مسلمانی که بمیرد و چهل مَرد که چیزی را با الله شریک نمیسازند، بر جنازهاش نماز بخوانند، الله شفاعتشان را دربارهی او میپذیرد».
939- وعن مرثدِ بن عبدِ الله الیَزَنِیِّ قَالَ: کَانَ مَالِکُ بن هُبَیْرَةt إِذَا صَلَّى عَلَى الجَنَازَةِ، فَتَقَالَّ النَّاسَ عَلَیْهَا، جَزَّأَهُمْ عَلَیْهَا ثَلاَثَةَ أجْزَاءٍ، ثُمَّ قَالَ: قَالَ رسول اللهr: «مَنْ صَلَّى عَلَیْهِ ثَلاَثَةُ صُفُوفٍ فَقَدْ أوْجَبَ». [روایت ابوداود و ترمذی؛ ترمذی گفته است: حدیثی حسن میباشد.]([3])
ترجمه: مرثد بن عبدالله یَزَنی میگوید: مالک بن هبیرهt هرگاه بر جنازهای نماز میخواند و مردمِ حاضر بر جنازه را اندک مییافت، آنها را به سه صف تقسیم میکرد و میگفت: رسول اللهr فرمود: «هرکس سه صف بر او نماز بخوانند، بهیقین بهشت بر او واجب میشود».
شرح
نووی/ میگوید: «باب: مستحب بودن کثرت تعداد نمازگزاران بر جنازه». وی سپس سه حدیث آوررده است: حدیث امالمؤمنین عایشه، حدیث عبدالله بن عباس و حدیث مالک بن هبیرهy که همگی، نشان میدهد: هرچه تعداد نمازگزاران بر جنازه بیشتر باشد، بهتر است و امیدِ بیشتری برای پذیرفته شدنِ دعا و شفاعتشان در حقّ میّت وجود دارد. در حدیث عایشه& آمده است: رسولاللهr فرمود: «هر مردهای که گروهی از مسلمانان بر او نماز بخوانند و تعدادشان به صد نفر برسد و همگی برای او شفاعت کنند، بهقطع شفاعتشان دربارهی او پذیرفته میشود». روشن است که همهی نمازگزاران برای میّتی که در تشییع جنازهاش حاضر شدهاند، نزد اللهU شفاعت میکنند و از الله متعال برای او درخواستِ آمرزش و رحمت مینمایند.
دعا برای میت در نماز جنازه، یکی از مهمترین واجبات این نماز و بلکه یکی از ارکان نماز جنازه است و نماز جنازه بدونِ دعا برای میّت، درست نیست. حدیث ابنعباس$ بیانگر این است که: «هر مسلمانی که بمیرد و چهل مَردِ موحّد بر جنازهاش نماز بخوانند، الله شفاعتشان را دربارهی او میپذیرد». این هم مژدهی دیگری برای مؤمن است که اگر تعدادی فراوانی از مسلمانان بر جنازهاش نماز بخوانند و برای او شفاعت و دعا کنند، اللهU شفاعتشان را دربارهی او قبول میکند.
در حدیث مالک بن هبیرهt آمده است: رسول اللهr فرمود: «هرکس سه صف بر او نماز بخوانند، بهیقین بهشت بر او واجب میشود». همهی این احادیث نشان میدهد که هرچه تعداد حاضران در تشییع جنازه بیشتر باشد، بهتر است. از اینرو میبینیم که وقتی نمازگزارانِ یک مسجد بر جنازهای نماز میخوانند، غالباً در سایر مساجد نیز اعلام میشود که در نماز جنازهی فلانی شرکت کنند تا بدینسان تعداد کسانی که بر جنازه نماز میخوانند، افزایش یابد. لذا شایسته است که وقتی امام میبیند که برخی از مردمی که برای شرکت در نماز جنازه به مسجد آمدهاند، به جماعت نرسیده و از بخشی از نماز فرضشان با جماعت باز ماندهاند، برای نماز جنازه عجله نکند تا ایندسته از نمازگزاران، نمازِ فرضِ خویش را بهجای آورند و با سایر مسلمانان در نماز جنازه شرکت کنند و بدینترتیب جمعیتِ بیشتری بر جنازه نماز بخوانند. امید است که دعای یکی از آنها پذیرفته شود. گرچه برخی از مردم همینکه نمازِ فرض خود را تمام میکنند و سلام میدهند، برای نماز جنازه برمیخیزند؛ در حالی که هنوز یک یا چند صف از نمازگزارانِ مسجد، پشتِ سرشان هستند و نماز فرض خود را تمام نکردهاند. این کار اگرچه جایز میباشد، اما بهتر است که صبر کنند تا همهی مردم نماز خویش را به پایان برسانند و در نماز جنازه حاضر شوند. این کار، وقت زیادی نمیگیرد؛ حداکثر ده دقیقه.
***
([1]) صحیح مسلم، ش: 947.
([2]) صحیح مسلم، ش: 948.
([3]) ضعیف است؛ ر.ک: ضعیف الجامع، آلبانی/ ش: 5087.
155- باب: نماز بر مرده و تشییع جنازهی او و حضور در خاکسپاریِ وی و کراهت شرکت زنان در تشییع جنازه
پیشتر فضیلتِ تشییع جنازه بیان شد:
934- عن أَبی هریرةt قال: قَالَ رسولُ اللهr: «مَنْ شَهِدَ الجَنَازَةَ حَتَّى یُصَلَّى عَلَیْهَا، فَلَهُ قِیراطٌ، وَمَنْ شَهِدَهَا حَتَّى تُدْفَنَ، فَلَهُ قِیرَاطَانِ». قِیلَ: وَمَا القِیرَاطانِ؟ قَالَ: «مِثْلُ الجَبَلَیْنِ العَظِیمَیْنِ». [متفقٌ علیه]([1])
ترجمه: ابوهریرهt میگوید: رسولاللهr فرمود: «هرکس در تشییع جنازهای شرکت کند و تا پایانِ نماز جنازه بماند، بهاندازهی یک قیراط پاداش مییابد و اگر تا خاکسپاریِ میّت صبر نماید، پاداش دو قیراط برایش ثبت میشود». پرسیدند: ای رسولخدا! دو قیراط چهقدر است؟ فرمود: «همانندِ دو کوه بزرگ».
935- وعنه أنَّ رسول اللهr قَالَ: «مَنِ اتَّبَعَ جَنَازَةَ مُسْلِمٍ إیماناً وَاحْتِسَاباً، وَکَانَ مَعَهُ حَتَّى یُصَلَّى عَلَیْهَا وَیُفرَغَ مِنْ دَفْنِهَا، فَإنَّهُ یَرْجعُ مِنَ الأَجْرِ بِقیراطَیْنِ کُلُّ قِیرَاطٍ مِثْلُ أُحُدٍ، وَمَنْ صَلَّى عَلَیْهَا، ثُمَّ رَجَعَ قَبْلَ أنْ تُدْفَنَ، فَإنَّهُ یَرْجِعُ بِقیرَاطٍ». [روایت بخاری]([2])
ترجمه: ابوهریرهt میگوید: رسولاللهr فرمود: «هرکس از روی ایمان و به نیت پاداش، در تشییع جنازهی مسلمانی شرکت کند و تا پایان نماز جنازه و خاکسپاریِ وی حاضر باشد، با دو قیراط پاداش باز میگردد که هر قیراط، مانندِ کوهِ احد است و هرکس بر جنازهای نماز بخواند و پیش از خاکسپاریِ وی باز گردد، با یک قیراط باز میگردد».
936- وعن أم عطیة& قالت: «نُهِینَا عَنِ اتِّبَاعِ الجَنَائِزِ، وَلَمْ یُعْزَمْ عَلَیْنَا». [متفقٌ علیه]([3])
ترجمه: امعطیه& میگوید: «ما زنان از شرکت در تشییع جنازه منع شدیم؛ اما این منع- همانند منع از محرمات- شدید نبود».
شرح
مؤلف/ در کتابش «ریاض الصالحین» بابی بدین عنوان گشوده است: « نماز بر مرده و تشییع جنازهی او و حضور در خاکسپاریِ وی»؛ یعنی: این کار، برای مردان مستحب است و برای زنان کراهت دارد.
واژهی «جَنازه»- با فتحه- اسمی برای میّت است؛ اما واژهی «جِنازه» - با کسره- به تخته یا تابوتی گفته میشود که مرده را روی آن میگذارند.
سپس مؤلف/ دو حدیث از ابوهریرهt و یک روایت از امعطیه& آورده است. باید دانست که تشییع جنازه، یکی از حقوق مسلمانان بر یکدیگر است. علما گفتهاند: وقتی کسی در تشییع جنازه شرکت میکند، شایسته است که فروتن باشد و سر و چشمانش را پایین بیندازد و به عاقبتِ خویش بیندیشد که او نیز چنین روزی را در پیش دارد:
اگر دنیا به کس پاینده بودی ابوالقاسم، محمد زنده بودی
از اینرو علما گفتهاند: کسی که در تشییع جنازه شرکت میکند، شایسته نیست که دربارهی دنیا سخن بگوید؛ بلکه دربارهی خویشتن بیندیشد که روزی او را همینگونه بر روی تابوت حمل خواهند کرد. و اگر کسی از همراهانش با او دربارهی دنیا سخن میگفت، به او نیز یادآوری کند که این، فرجامِ هر زندهایست تا بدینسان هم حق مسلمان- که همان تشییع جنازهی اوست- ادا شود و هم تشییع جنازه، عبرتی برای تشییعکننده باشد.
سپس مؤلف دو حدیث از ابوهریرهt آورده است؛ بدین مضمون که پیامبرr فرمود: «هرکس در تشییع جنازهای شرکت کند، بهاندازهی یک قیراط پاداش مییابد و اگر تا خاکسپاریِ میّت صبر نماید، پاداش دو قیراط برایش ثبت میشود». در روایت مسلم آمده است: «أَصْغَرُهُمَا مِثْلُ جَبَلِ أُحُدٍ».([4]) یعنی: هر قیراط، همانندِ دو کوه بزرگ که کوچکترین آنها، مانندِ "کوه احد" میباشد».
ابنعمر$ پس از شنیدنِ این حدیث، فرمود: «پس ما، تا کنون قیراطهای فراوانی را از دست دادهایم». و از آن پس، از مرگِ هر مسلمانی که آگاه میشد، در تشییع جنازهاش شرکت میکرد.
لذا اگر در تشییع جنازهای تا پایانِ نماز جنازه شرکت کنید، پاداش یک قیراط برای شما ثبت میگردد و اگر تا خاکسپاریِ میت بمانید، از پاداش دو قیراط برخوردار میشوید؛ البته همانگونه که در روایت بخاری آمده است: این پاداش، مشروط به این است که این کار را از روی ایمان به الله و تصدیق وعدههایش و امید به اجر و پاداش، انجام دهید و هدفتان، جلبِ رضایتِ وابستگان میّت و راضی کردنِ آنها نباشد؛ زیرا این عمل نیز اگرچه تسلیبخشیدن به بازماندگان میّت است و ثواب دارد، اما پاداشِ اصلی، یعنی دو قیراط، از آنِ کسیست که این عمل را از روی ایمان به الله و اطمینان به وعدههایش و به امید پاداش الهی انجام میدهد.
و اما شرکت زنان در تشییع جنازه:
امعطیه& میگوید: «ما زنان از شرکت در تشییع جنازه منع شدیم؛ اما این منع- همانند منع از محرمات- شدید نبود». یعنی: رسولاللهr ما زنان را از این کار باز داشت؛ ناگفته نماند که عبارتِ «منع شدیم» در گفتارِ یک مرد یا زنِ صحابی، بدین معناست که پیامبرr ما را از این کار باز داشت.
برخی از علما از سخنِ امعطیه& چنین برداشت کردهاند که شرکتِ زنان در تشییع جنازه، مکروه است؛ و برخی دیگر از علما نیز بنا بر ثبوت نهی از سوی رسولاللهr، شرکت زنان در تشییع جنازه را حرام دانستهاند. خاستگاهِ اختلاف در اینباره، این است که امعطیه& فرمود: «اما این منع- همانند منع از محرمات- شدید نبود». گویا این، برداشتِ امعطیه& بوده است؛ و گرنه، ما نمیدانیم که آیا واقعاً پیامبرr بهرغم اینکه زنان را از شرکت در تشییع جنازه بازداشت، اما در اینباره بر آنان سخت نگرفت؛ یا عدمِ سختگیری در اینباره، فقط برداشتِ امعطیه& میباشد؟ دیدگاه صحیح، این است که شرکت زنان در تشییع جنازه حرام است و برای زن روا نیست که در تشییع جنازه شرکت کند؛ زیرا با توجه به عاطفی بودنِ زن، چهبسا بیصبری و شیون و فریاد کند و گریبان چاک دهد یا بر سر و صورتش بزند. همچنین شرکت زنان در تشییع جنازه به اختلاط زنان و مردان میانجامد و چهبسا زمینهساز فتنه میگردد و حکمتِ حضور در تشییع جنازه که اندیشیدن در عاقبت خویشتن است، از میان میرود و به فرصتی برای چشمچرانی اراذل و اوباش تبدیل میشود؛ لذا واجب است که زنان را از حضور در تشییع جنازه باز داریم؛ زیرا شرکت زنان در تشییع جنازه، همانند رفتنشان به قبرستان، حرام است. بدین دلیل که پیامبرr زنانی را که به قبرستان میروند و نیز کسانی را که قبرها را سجدهگاه و محل عبادت قرار میدهند، نفرین کرده و بر آنانکه روی قبرها، چراغ روشن میکنند، لعنت فرستاده است.([5])
***
([1]) صحیح بخاری، ش: 1325؛ و صحیح مسلم، ش: 945.
([2]) صحیح بخاری، ش: 47.
([3]) صحیح بخاری، ش: 1278؛ و صحیح مسلم، ش: 938.
([4]) صحیح بخاری، ش: 1325؛ و مسلم، ش: 945 بهنقل از ابوهریرهt.
([5]) صحیح است؛ البته بدون لفظ «سرج» یا روشن کردن چراغ بر روی قبرها؛ نگا: الإرواء (762)؛ السلسلۀ الضعیفۀ (225)؛ ضعیف الجامع (4691)؛ و ضعیف الترمذی (51).
154- باب: خودداری از بازگو کردن عیوبی که در مرده دیده میشود
933- عن أَبی رافعٍ أَسْلم موْلى رسول اللهr أَنَّ رسول اللهr قال: «مَنْ غَسَّل میِّتاً فَکَتَمَ عَلَیْه، غَفَرَ الله له أَرْبعِینَ مرَّةً». [حاکم، این حدیث را روایت کرده و گفته است: مطابق شرط مسلم، صحیح میباشد.]([1])
ترجمه: ابورافع، اسلم، غلامِ آزادشدهی رسولاللهr میگوید: رسولاللهr فرمود: «هرکس مردهای را غسل دهد و عیوب او را بپوشاند، الله چهل بار او را میآمرزد».
شرح
نووی/ در کتابش «ریاضالصالحین» بابی بدین عنوان گشوده است: «خودداری از بازگو کردن عیوبی که در مرده دیده میشود». وی، سپس حدیث اسلمt را آورده که دربارهی فضیلت غسالیست که عیوبی را که بر مرده میبیند، میپوشاند.
عیوبی بر مرده مشاهده میشود، بر دو گونه است:
گونهی نخست: به وضعیتِ او مربوط میشود.
و گونهی دوم: به جسم او.
مثالی برای نوع اول: مثلاً مشاهده میکند که رنگِ مرده، تیره و دگرگون یا زشت میگردد. - پناه بر الله- این، نشانهی سوء خاتمهی اوست. لذا برای مردهشو (= غسال) روا نیست که جریان را برای مردم بازگو کند؛ زیرا این، افشای عیوب مرده بهشمار میآید؛ در صورتی که مُرده به سوی پروردگارش رفته است و پروردگار، او را مطابق عدل یا لطف خویش مجازات میکند؛ اگر عملِ نیکی داشته باشد، الله متعال ده برابرش به او پاداش میدهد و اگر کردارِ بدی داشته باشد، کیفر هر بدی، مجازاتی همانندِ آن میباشد: ﴿وَجَزَٰٓؤُاْ سَیِّئَةٖ سَیِّئَةٞ مِّثۡلُهَا﴾.
نوع دوم، به جسمِ مرده مربوط میشود: مثلاً در بدنش عیبی چون پیسی، یا سیاهی یا خالی زشت که انسان دوست ندارد کسی از آن باخبر شود، مشاهده کند. گفتن چنین مواردی نیز جایز نیست؛ یعنی برای غسال روا نیست که پیش مردم بگوید: در بدنِ فلانی، چنین خالی دیدم. از اینرو علما رحمهمالله گفتهاند: بر مردهشو واجب است که اگر عیبی در مرده دید، آنرا بپوشاند؛ اما اگر موردِ خوبی مانندِ نورانی گشتن چهرهی میّت یا نمایان شدن تبسم بر لبهای بود، بازگو کردن آن در نزد مردم ایرادی ندارد؛ زیرا این امر، باعث میشود که مردم از مرده، بهنیکی یاد کنند. چنین مسایلی جزو بشارتهای زودرس دربارهی مؤمن است. زیرا گاه چنین مژدههایی برای مؤمن نمایان میگردد؛ بهعنوان مثال: کسی یا خودش، خواب خوبی برای او میبیند.
از اینرو علما رحمهم الله گفتهاند: برای کسی که به غسال کمک نمیکند، حضور در بالای سرِ میّت بههنگام غسل دادن وی کراهت دارد؛ حتی برای نزدیکان میّت. زیرا نوعی بیادبی نسبت به مرده بهشمار میآید.
***
([1]) آلبانی این حدیث را در احکام الجنائز، ص: 69 صحیح دانسته و ذیل حدیث شمارهی 2353 در السلسلۀ الصحیحۀ به آن اشاره کرده است.