اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

153- باب: جواز گریستن بر مُرده بدونِ مرثیه‌خوانی و نوحه‌گری یا شیون و فریاد

153- باب: جواز گریستن بر مُرده بدونِ مرثیه‌خوانی و نوحه‌گری یا شیون و فریاد

نوحه‌خوانی و شیون و فریاد، حرام است و ان‌شاءالله در کتابِ نهی، بابی در این‌باره خواهد آمد. درباره‌ی گریستن نیز احادیث فراوانی مبنی بر ممنوع بودن آن آمده است و نشان می‌دهد که میّت به سبب گریستنِ بازماندگانش عذاب می‌شود؛ اما این احادیث بر این حمل و توجیه شده است که خودِ شخص در حیاتش به این کار وصیت کند؛ و فقط از گریستنی نهی شده است که با مرثیه‌خوانی یا نوحه‌گری و شیون و فریاد باشد. درباره‌ی جواز گریستن بر مرده بدون مرثیه‌خوانی و نوحه‌گری، احادیث فراوانی وجود دارد؛ از جمله:

930- عن ابن عمر$ أنَّ رسول اللهr عاد سَعْدَ بْنَ عُبَادَةَ وَمَعَهُ عَبدُ الرَّحْمنِ بْنُ عَوفٍ، وَسَعدُ بْنُ أَبی وَقَّاصٍ، وَعَبْدُ اللهِ بْنُ مَسْعُودٍy؛ فَبَکَى رسول اللهr، فَلَمَّا رَأى القَوْمُ بُکَاءَ رسولِ اللهr بَکَوْا، فَقَالَ: «ألا تَسْمَعُونَ؟ إنَّ الله لا یُعَذِّبُ بِدَمْعِ العَینِ، وَلا بِحُزنِ القَلبِ، وَلَکِنْ یُعَذِّبُ بِهذَا أَوْ یَرْحَمُ». وَأشَارَ إِلَى لِسَانِهِ. [متفق علیه]([1])

ترجمه: ابن‌عمر$ می‌گوید: رسول‌اللهr به‌همراهِ عبدالرحمن بن عوف، سعد بن ابی‌وقاص و عبدالله بن مسعودy به عیادتِ سعد بن عبادهt رفت. پیامبرr به گریه افتاد. مردم با دیدنِ گریه‌ی پیامبرr گریستند. پیامبرr فرمود: «مگر نمی‌دانید که الله به‌خاطر اشکِ چشم و غمِ دل، عذاب نمی‌کند؛ بلکه به‌خاطر این، عذاب می‌دهد یا رحم می‌فرماید»؛ و به زبان خود اشاره کرد.

شرح

مؤلف/ در کتابش «ریاض‌الصالحین» می‌گوید: جواز گریستن بر مُرده بدونِ مرثیه‌خوانی و نوحه‌گری».

گریستن بر مرده، گاه به مقتضای طبیعتِ بشری‌ست؛ یعنی انسان ناخواسته و بی‌آنکه خود بخواهد، می‌گرید. این گریستن، ایرادی ندارد و گناهی در آن نیست؛ بلکه همان‌گونه که در این حدیث آمده، جزو خُلق و خوی پیامبرr بوده و نشان‌گرِ مهربانی و دل‌سوزیِ انسان است. گریه، گاه از روی تکلف و با مرثیه‌خوانی و نوحه‌گری‌ست که انسان با چنین گریستنی گنه‌کار می‌گردد. مرثیه‌خوانی، به معنای برشمردنِ نیکی‌های مُرده در ضمنِ گریستن بر اوست. مثلاً شخصی بر مرده‌ای بگرید و بگوید که فلانی، چنین و چنان بود و بدین‌سان از او تعریف و تمجید کند. نوحه‌گری به معنای گریستن با شیون و فریاد و درآوردنِ صداهایی از خود، مانندِ صدا و بقبقو کردنِ کبوتر است. نوحه‌گری، حرام می‌باشد و پیامبرr زنِ نوحه‌خوان و شنونده‌ی آن‌را نفرین کرده است.([2]) اما گریستنِ طبیعی بر مُرده که از روی قصد و اراده نیست و نشانه‌ی اندوه و مهربانی‌ست، ایرادی ندارد. همان‌گونه که در حدیث یاد‌شده از سوی مؤلف/ آمده است: رسول‌اللهr به‌همراهِ عبدالرحمن بن عوف، سعد بن ابی‌وقاص و عبدالله بن مسعودy به عیادتِ سعد بن عبادهt رفت. پیامبرr به گریه افتاد. مردم با دیدنِ گریه‌ی پیامبرr گریستند. پیامبرr فرمود: «مگر نمی‌دانید که الله به‌خاطر اشکِ چشم و غمِ دل، عذاب نمی‌کند»؛ یعنی: نه شخصی را که غمگین است و می‌گرید و نه مُرده را. «بلکه به‌خاطر زبان، عذاب می‌دهد یا رحم می‌فرماید»؛ یعنی: چیزی که باعثِ عذاب شدنِ انسان می‌شود، گفتنِ سخنان حرام است. لذا روشن شد که گریستن بر مرده، در صورتی‌که به‌اقتضای طبیعت و سرشتِ انسان و بدون مرثیه‌خوانی و نوحه‌گری باشد، ایرادی ندارد و جزو خلق و خوی پیامبرr بوده است. والله اعلم.

***

931- وعن أُسَامَة بن زَیدٍ$ أنَّ رسول اللهr رُفِعَ إِلَیْهِ ابنُ ابْنَتِهِ وَهُوَ فِی المَوتِ، فَفَاضَتْ عَیْنَا رسولِ اللهr؛ فَقَالَ لَهُ سَعدٌ: مَا هَذَا یَا رسولَ الله؟! قَالَ : «هذِهِ رَحْمَةٌ جَعَلَهَا اللهُ تَعَالَى فی قُلُوبِ عِبَادِهِ، وَإنَّمَا یَرْحَمُ اللهُ مِنْ عِبَادِهِ الرُّحَمَاءَ». [متفق علیه]([3])

ترجمه: اسامه بن زید$ می‌گوید: پسرِ دختر رسول‌اللهr را که در حالِ مرگ بود، به ایشان دادند؛ اشک از چشمان رسول‌اللهr سرازیر شد. سعدt گفت: ای رسول‏خدا! این چیست؟ پیامبر اکرمr فرمود: «این، رحمتی‌ست که الله متعال، در دل بندگانش نهاده است و الله، به بندگانی رحم می‌کند که رحم و شفقت داشته باشند».

932- وعن أنسٍt أنَّ رسول اللهr دَخَلَ عَلَى ابْنِهِ إبْرَاهیمَt وَهُوَ یَجُودُ بِنَفسِهِ، فَجَعَلَتْ عَیْنَا رسولِ اللهr تَذْرِفَان. فَقَالَ لَهُ عبدُ الرحمنِ بنُ عَوف: وأنت یَا رسولَ الله؟! فَقَالَ: «یَا ابْنَ عَوْفٍ إنَّهَا رَحْمَةٌ». ثُمَّ أتْبَعَهَا بأُخْرَى، فَقَالَ: «إنَّ العَیْنَ تَدْمَعُ والقَلبَ یَحْزَنُ، وَلا نَقُولُ إِلا مَا یُرْضِی رَبَّنَا، وَإنَّا بِفِرَاقِکَ یَا إبرَاهِیمُ لَمَحزُونُونَ». [روایت بخاری؛ مسلم نیز بخشی از این حدیث را روایت کرده است.]([4])

ترجمه: انسt می‌گوید: رسول‌اللهr نزد فرزند خویش، ابراهیمt رفت که در حالِ جان دادن بود. چشمان رسول‌اللهr پُر از اشک شد. عبدالرحمن بن عوفt عرض کرد: ای رسول‌خدا! شما هم (می‌گریید)؟! فرمود: «ای فرزندِ عوف! این، رحمت است». و سپس به گریستن ادامه داد و فرمود: «چشم می‌گرید و قلب، اندوهگین است؛ و ما سخنی جز آن‌چه پروردگارمان را خشنود سازد، نمی‌گوییم و ما به‌خاطرِ جداییِ تو ای ابراهیم! اندوهگین هستیم».

شرح

پیش‌تر درباره‌ی سه حدیث که نووی/ درباره‌ی جواز گریستن بر مرده بدون مرثیه‌خوانی و نوحه‌گری آورده است، سخن گفتیم؛ وی سپس دو حدیث از رسول‌اللهr ذکر کرده است که آن بزرگوار بر دو کودک که در حالِ مردن بودند، گریست:

نخستین کودک: پسرِ دخترش بود که واپسین لحظه‌های زندگی‌اش را سپری می‌کرد؛ او را به پیامبرr دادند. اشک از چشمان رسول‌اللهr سرازیر شد؛ زیرا شاهدِ جان دادنِ نوه‌‌ی خردسالش بود. لذا رسول‌اللهr که مهربان‌ترین بنده‌ی الله نسبت به آفریده‌های الاهی بود، دلش برای این کودک سوخت و گریست. سعد بن عبادهt گفت: «ای رسول‏خدا! این چیست» و چرا می‌گریید؟ پیامبر اکرمr فرمود: «این، رحمتی‌ست که الله متعال، در دل بندگانش نهاده است و الله به بندگانی رحم می‌کند که رحم و شفقت داشته باشند». یعنی: هرچه انسان نسبت به بندگان اللهU مهربان‌تر باشد، به رحمت الاهی نزدیک‌تر است. لذا شایسته است که خویشتن را به دل‌سوزی و مهرورزی نسبت به کودکان و سایر انسان‌ها و حتی حیوانات، عادت دهید تا شایسته‌ی برخورداری از رحمت اللهU شوید؛ زیرا «الله به بندگانی رحم می‌کند که رحم و شفقت داشته باشند».

این حدیث، بیان‌گر جوازِ گریستن بر مرده است؛ زیرا پیامبرr گریست و فرمود: «این، رحمت است». این حدیث هم‌چنین نشان می‌دهد که انسان باید با هر وسیله‌ای، یعنی با انجامِ نیکی‌ها خود را در معرض رحمتِ اللهU قرار دهد:

﴿إِنَّ رَحۡمَتَ ٱللَّهِ قَرِیبٞ مِّنَ ٱلۡمُحۡسِنِینَ ٥٦                            [الأعراف: ٥٦]     

همانا رحمت الله به نیکوکاران نزدیک است.

رسول‌اللهr فرمود: «الله به بندگانی رحم می‌کند که رحم و شفقت داشته باشند». این سخن، اشاره‌ای‌ست به این‌که پاداش و کیفر الاهی، از جنسِ عمل است؛ اگر انسان به بندگانِ الله مهر بورزد، الله متعال نیز به او رحم می‌کند. زیرا پیامبرr فرموده است: «مَنْ کَانَ فِی حَاجَة أَخِیهِ کَانَ الله فِی حَاجَته».([5]) یعنی: «کسی که در صدد برآورده ساختنِ نیاز برادرش باشد، الله متعال نیازش را برآورده می‌سازد».

و دومین کودک: فرزندِ رسول‌اللهr بود؛ انس بن مالکt می‌گوید: «رسول‌اللهr نزد فرزند خویش، ابراهیمt رفت که در حالِ جان دادن بود». این پسر از ام‌المؤمنین خدیجه& نبود؛ بلکه از کنیزِ پیامبرr، یعنی ماریه‌ی قبطی& زاده شد که پادشاه قبط، او را به پیامبرr هدیه کرده بود. ابراهیمt از ماریه به‌دنیا آمد و شانزده ماهه بود که از دنیا رفت. وقتی در حالِ مردن بود، او را به پدر بزرگوارش، پیامبر اکرمr دادند. معمولاً گفته می‌شود: «جان دادن»؛ جانِ انسان، ارزشمندترین و عزیزترین چیزی‌ست که هر انسانی دارد؛ و کسی که در حالِ احتضار قرار می‌گیرد، جانش را به فرشتگان می‌دهد. وقتی فرزندِ رسول‌اللهr، ابراهیم شانزده ماهه در حال جان دادن بود، او را به پیامبرr دادند؛ اشک از چشمان آن بزرگوار سرازیر شد. به او گفتند: ای رسول‌خدا! این چیست؟ فرمود: «این، رحمت است». و سپس به گریستن ادامه داد و فرمود: «چشم می‌گرید و قلب، اندوهگین است؛ و ما سخنی جز آن‌چه پروردگارمان را خشنود سازد، نمی‌گوییم و ما به‌خاطرِ جداییِ تو ای ابراهیم! اندوهگین هستیم». آن‌گاه ابراهیمt درگذشت. لذا روشن شد که گریستن انسان بر مرده از روی دل‌سوزی و به سبب غمِ جدایی از او، ایرادی ندارد؛ زیرا پیامبرr در فراقِ فرزندش، اندوهگین شد.

هم‌چنین درمی‌یابیم که برای انسان رواست که در چنین شرایطی از غم و اندوه خویش خبر دهد؛ زیرا پیامبرr فرمود: «...قلب، اندوهگین است؛ ...و ما به‌خاطرِ جداییِ تو ای ابراهیم! اندوهگین هستیم». این حدیث بیان‌گرِ این است که پیامبرr نیز مانندِ سایر انسان‌ها بوده که چون فرزندش می‌مرد، اندوهگین می‌شد. پیامبر اکرمr هفت فرزند داشت: سه پسر و چهار دختر. مشهورترین پسرِ پیامبرr ابراهیمt بود و برترین دخترش، فاطمه& که به ازدواج علی بن ابی‌طالبt درآمد. و اما دیگر دختران پیامبرr:

زینب، همسر ابی‌العاص بن ربیع؛ و ام‌کلثوم و رقیه که یکی پس از دیگری، به ازدواجِ عثمان بن عفان درآمدند. آن‌گاه که اولی درگذشت، پیامبرr دخترِ دیگرش را به‌ازدواج عثمانt درآورد. در میان صحابهy، عثمان بن عفانt تنها کسی بود که پیامبرr دو تن از دخترانش را یکی پس از دیگری، به او داد.

و اما پسرانِ پیامبرr: قاسم، عبدالله و ابراهیم؛ مشهورترینشان ابراهیمt بود. همه‌ی فرزندان رسول‌اللهr از خدیجه& زاده شدند؛ غیر از ابراهیمt که از ماریه‌ی قبطی بود و همه در حیاتِ پیامبرr درگذشتند؛ جز فاطمه& که پس از وفاتِ رسول‌اللهr درگذشت. این، بیان‌گر حکمتِ الاهی‌ست و نشان می‌دهد که هیچ‌کس، جلودارِ مرگ نیست؛ حتی اگر بزرگ‌ترین و آبرومندترین مردم در نزد الله متعال، یعنی رسول‌اللهr باشد.

***




([1]) صحیح بخاری، ش: 1304؛ و صحیح مسلم، ش: 924.

([2]) ضعیف است؛ ر.ک: إرواء الغلیل، ش: 769؛ ضعیف الجامع، ش: 4690؛ و ضعیف أبی داود، ش: 685.

([3]) صحیح بخاری، ش: 7377؛ و صحیح مسلم، ش: 923.

([4]) صحیح بخاری، ش: 1303؛ و صحیح مسلم، ش: 2315.

([5]) صحیح بخاری، ش: (2442، 6951)؛ و صحیح مسلم، ش: 2580 به‌نقل ازعبدالله بن‌عمر$.

152- باب: آن‌چه نزدِ جنازه گفته‌ می‌شود و آن‌چه وابستگان مُرده می‌گویند

152- باب: آن‌چه نزدِ جنازه گفته‌ می‌شود و آن‌چه وابستگان مُرده می‌گویند

925- عن أُم سَلَمة& قالت: قَالَ رسول اللهr: «إِذَا حَضَرتُمُ المَرِیضَ أَو المَیِّتَ، فَقُولُوا خَیْراً، فَإنَّ المَلائِکَةَ یُؤَمِّنُونَ عَلَى مَا تَقُولُونَ»؛ قالت: فَلَمَّا مَاتَ أَبُو سلَمة أتَیْتُ النَّبِیَّr فَقُلتُ: یَا رسولَ الله، إنَّ أَبَا سَلَمَة قَدْ مَاتَ؛ قَالَ: «قُولِی: اللهمَّ اغْفِرْ لِی وَلَهُ، وَأعْقِبْنِی مِنْهُ عُقْبى حَسَنَةً». فقلتُ، فَأعْقَبنِی اللهُ مَنْ هُوَ خَیْرٌ لِی مِنْهُ: مُحَمَّداًr. [روایت مسلم با شک در این‌که فرمود: «إِذَا حَضَرتُمُ المَریضَ» یا «إِذَا حَضَرتُمُ المَیِّتَ»؛ اما ابوداود و و دیگران، بدون شک در الفاظ، با لفظ «المیت» روایت کرده‌اند.]([1])

ترجمه: ام‌سلمه& می‌گوید: رسول‌اللهr فرمود: «وقتی بر بالینِ بیمار - یا مُرده- حاضر شدید، سخنان و دعاهای نیک بگویید؛ زیرا فرشتگان بر دعای شما آمین می‌گویند». ام‌سلمه& می‌گوید: هنگامی‌که ابوسلمهt درگذشت، نزدِ پیامبرr آمدم و عرض کردم: ای رسول‌خدا! ابوسلمه درگذشت. فرمود: «بگو: اللهمَّ اغْفِرْ لِی وَلَهُ، وَأعْقِبْنِی مِنْهُ عُقْبى حَسَنَةً».([2]) من، این دعا را گفتم؛ پس الله برای من، بهتر از او،- یعنی محمدr- را جای‌گزین کرد.

926- وعنها قالت: سَمِعْتُ رسولَ اللهr یقول: «مَا مِنْ عَبْدٍ تُصیبُهُ مُصِیبَةٌ، فَیَقُولُ: إنّا للهِ وَإنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ، اللهمَّ اؤْجُرْنِی فِی مُصِیبَتی وَأَخْلِفْ لِی خَیراً مِنْهَا، إِلا أَجَرَهُ اللهُ تَعَالَى فی مُصِیبَتِهِ وَأخْلَفَ لَهُ خَیْراً مِنْهَا». قالت: فَلَمَّا تُوُفِّیَ أَبُو سَلَمَة قلتُ کَمَا أمَرَنِی رسول اللهr فَأخْلَفَ اللهُ لِی خَیْراً مِنْهُ رسولَ اللهr. [روایت مسلم]([3])

ترجمه: ام‌سلمه& می‌گوید: از رسول‌اللهr شنیدم که می‌فرمود: «هر بنده‌ای که مصیبتی به او برسد و بگوید: "إنّا للهِ وَإنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ، اللهمَّ اؤْجُرْنِی فِی مُصِیبَتی وَأَخْلِفْ لِی خَیراً مِنْهَا"،([4]) الله متعال به‌خاطرِ مصیبتش به او اجر می‌دهد و جای‌گزینی بهتر از آن، به او عنایت می‌کند». ام‌سلمه& می‌گوید: هنگامی که ابوسلمهt درگذشت، همان‌گونه که رسول‌اللهr به من فرموده بود، این دعا را گفتم؛ لذا الله برای من، بهتر از ابوسلمه، یعنی رسول‌اللهr را جای‌گزینش کرد.

927- وعن أَبی موسىt أنَّ رسول اللهr قَالَ: «إِذَا مَاتَ وَلَدُ العَبْدِ، قَالَ اللهُ تَعَالَى لِمَلائِکَتِهِ: قَبَضْتُمْ وَلَدَ عَبْدِی؟ فیقولونَ: نَعَمْ. فیقولُ: قَبَضْتُمْ ثَمَرَة فُؤَادِهِ؟ فیقولونَ: نَعَمْ. فیقولُ: فمَاذَا قَالَ عَبْدِی؟ فیقولونَ: حَمِدَکَ وَاسْتَرْجَعَ. فیقول اللهُ تَعَالَى: ابْنُوا لِعَبْدِی بَیْتاً فی الجَنَّةِ، وَسَمُّوهُ بَیْتَ الحَمْدِ». [ترمذی این حدیث را روایت کرده و گفته است: حدیثی حسن می‌باشد.]([5])

ترجمه: ابوموسیt می‌گوید: رسول‌اللهr فرمود: «هرگاه فرزند بنده(ی مومن) می‌میرد، الله متعال به فرشتگانش می‌فرماید: فرزندِ بنده‌ام را گرفتید؟ پاسخ می‌دهند: آری. می‌فرماید: ثمره‌ی دلِ او را گرفتید؟ می‌گویند: بله. می‌فرماید: بنده‌ام چه گفت؟ پاسخ می‌دهند: حمد و ستایش تو را به‌جای آورد و﴿إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّآ إِلَیۡهِ رَٰجِعُونَ گفت.([6]) الله متعال می‌فرماید: خانه‌ای در بهشت برای بنده‌ام بسازید و آن‌را خانه‌ی حمد بنامید».

928- عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَt: أَنَّ رَسُولَ اللهr قَالَ: «یَقُولُ الله تَعَالَى: مَا لِعَبْدِی الْمُؤْمِنِ عِنْدِی جَزَاءٌ إِذَا قَبَضْتُ صَفِیَّهُ مِنْ أَهْلِ الدُّنْیَا ثُمَّ احْتَسَبَهُ إِلاَّ الْجَنَّةُ». [روایت بخارى]([7])

ترجمه: ابوهریرهt می‌گوید: رسول‌اللهr فرمود: «الله متعال می‌فرماید: هرگاه یکی از عزیزان بنده‌ی مؤمنم را در دنیا از او می‌گیرم و او به امید اجر و ثواب صبر می‌کند، نزد من پاداشی جز بهشت ندارد».

929- وعن أسَامَة بن زَیدٍ& قَالَ : أرْسَلَتْ إحْدى بَنَاتِ النَّبیِّr إِلَیْهِ تَدْعُوهُ وَتُخْبِرُهُ أنَّ صَبِیَّاً لَهَا - أَوْ ابْناً - فی المَوْتِ؛ فَقَالَ للرسول: «ارْجِعْ إِلَیْهَا، فَأخْبِرْهَا أنَّ للهِ تَعَالَى مَا أخَذَ وَلَهُ مَا أعْطَى، وَکُلُّ شَیْءٍ عِنْدَهُ بِأجَلٍ مُسَمّى، فَمُرْهَا: فَلْتَصْبِرْ وَلْتَحْتَسِبْ». وذکر تمام الحدیث. [متفق علیه]([8])

ترجمه: اسامه بن زید& می‌گوید: یکی از دخترانِ پیامبرr، پیکی برای پدرش فرستاد که از ایشان بخواهد که پیشِ وی بروند و به آن بزرگوار خبر دهد که کودک یا پسرش، در حالِ مرگ است. رسول‌الله r به قاصد دخترش فرمود: «نزدِ دخترم باز گرد و به او بگو: آن‌چه الله متعال می‌گیرد، از آنِ اوست و آن‌چه می‌دهد نیز از آنِ اوست و همه، نزد او مهلت و زمان مشخّصی دارند. به او امر کن که صبر نماید و امید ثواب داشته باشد».

شرح

این احادیث درباره‌ی سخنانی‌ست که نزدِ جنازه گفته می‌شود؛ یعنی هنگامی‌که انسان عزیزی را از دست می‌دهد. پیش‌تر دو حدیث گذشت که ام‌سلمه& هنگامِ وفاتِ شوهرش، ابوسلمهt این دعا را گفت: "إنّا للهِ وَإنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ، اللهمَّ اؤْجُرْنِی فِی مُصِیبَتی وَأَخْلِفْ لِی خَیراً مِنْهَا"([9])؛ و الله متعال، جای‌گزینی بهتر از ابوسلمه، یعنی محمدr را به ام‌سلمه& داد.

و اما در این سه حدیث بدین نکته اشاره شده است که وقتی، فرزندِ بنده‌ی مومن می‌میرد و بنده‌ی مؤمن الحمدلله و ﴿إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّآ إِلَیۡهِ رَٰجِعُونَ می‌گوید، الله متعال در عوضش بهشت را به او می‌دهد؛ همان‌گونه که در حدیث آمده است: «هرگاه فرزند بنده‌ی مومن می‌میرد، الله متعال به فرشتگانش می‌فرماید: فرزندِ بنده‌ام را گرفتید؟ پاسخ می‌دهند: آری. می‌فرماید: ثمره‌ی دلِ او را گرفتید؟ می‌گویند: بله». به‌یقین اللهU خود این‌را می‌داند؛ اما سؤالش از آن جهت است که فضیلتِ این بنده را نمایان سازد. لذا «می‌فرماید: بنده‌ام چه گفت؟ پاسخ می‌دهند: حمد و ستایش تو را به‌جای آورد و﴿إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّآ إِلَیۡهِ رَٰجِعُونَ گفت». به عبارت دیگر: الحمدلله و ﴿إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّآ إِلَیۡهِ رَٰجِعُونَ گفت. «الله متعال می‌فرماید: خانه‌ای در بهشت برای بنده‌ام بسازید و آن‌را خانه‌ی حمد بنامید».

حمد و ستایشِ الله در سختی‌ها، نشان‌گر شکیبایی و تسلیم بودن بنده در برابر قضا و قدر الاهی‌ست؛ از این‌رو اللهU بنده‌ی شکیبا، در سختی‌ها الحمدلله می‌گوید. هرگاه مصیبت یا امر ناخوشایندی به پیامبرr می‌رسید، می‌فرمود: «الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَى کُلِّ حَالٍ»([10]) و چون امرِ خوشایندی به او می‌رسید، می‌فرمود: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی بِنِعْمَتِهِ تَتِمُّ الصَّالِحَاتِ».([11]) یعنی: «حمد و ستایش، از آنِ الله است که به لطفش نیکی‌ها به انجام می‌رسد». لذا اگر مسأله‌ای خوشحال‌کننده‌ای برای شما پیش آمد، بگویید: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی بِنِعْمَتِهِ تَتِمُّ الصَّالِحَاتِ» و اگر مسأله‌ای ناخوشایندی بود، بگویید: «الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَى کُلِّ حَالٍ».

پیامبرr هم‌چنین خبر داده است که: «وقتی الله متعال، فرزندِ کسی را می‌گیرد و او به امید پاداش الاهی صبر می‌کند، الله متعال در عوضش بهشت را به او می‌دهد». چنان‌که در روایت بخاری آمده است: پیامبرr فرمود: «الله متعال می‌فرماید: هرگاه یکی از عزیزان بنده‌ی مؤمنم را در دنیا از او می‌گیرم و او به امید اجر و ثواب صبر می‌کند، نزد من پاداشی جز بهشت ندارد». منظور از عزیزِ هر کسی، پدر و مادر، یا فرزند، همسر و امثالِ آن‌هاست.

و اما در سومین حدیث آمده است: یکی از دخترانِ پیامبرr، پیکی برای پدرش فرستاد که از ایشان بخواهد تا پیشِ وی بروند و به آن بزرگوار خبر دهد که کودک یا پسرش، در حالِ مرگ است. رسول‌الله r به قاصد دخترش فرمود: «نزدِ دخترم باز گرد و به او بگو: آن‌چه الله متعال می‌گیرد، از آنِ اوست و آن‌چه می‌دهد نیز از آنِ اوست و همه، نزد او مهلت و زمان مشخّصی دارند. به او امر کن که صبر نماید و امید ثواب داشته باشد». لذا بهترین دعا برای تسلیت گفتن به داغ‌دیده یا مصیبت‌زده، این است که به او بگوییم: «إنَّ للهِ مَا أخَذَ وَلَهُ مَا أعْطَى، وَکُلُّ شَیْءٍ عِنْدَهُ بِأجَلٍ مُسَمّى، اصْبِرْ وَاحْتَسِبْ».




([1]) صحیح مسلم، ش: 919.

([2]) ترجمه‌ی دعا: «یا الله! من و او را بیامرز و جای‌گزین خوبی به جای او به من عطا فرما».

([3]) صحیح مسلم، ش: 918.

([4]) ترجمه‌ی دعا: «ما، از آنِ الله هستیم و به سوی او بازمی‌گردیم؛ یا الله! به‌خاطرِ مصیبتم، به من پاداش بده و جای‌گزینی بهتر از آن، به من عنایت کن».

([5]) السلسلۀ الصحیحۀ، از آلبانی/ ش: 1408.

([6]) یعنی الحمدلله و ﴿إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّآ إِلَیۡهِ رَٰجِعُونَ گفت.

([7]) صحیح بخاری، ش: 6424. [این حدیث پیش‌تر به‌شماره‌ی 33 ذکر شد. (مترجم)]

([8]) صحیح بخاری، ش: (1284، 7377)؛ و صحیح مسلم، ش: 923.

([9]) ترجمه‌ی دعا: «ما، از آنِ الله هستیم و به سوی او بازمی‌گردیم؛ یا الله! به‌خاطرِ مصیبتم، به من پاداش بده و جای‌گزینی بهتر از آن، به من عنایت کن».

([10]) حمد و ستایش در همه حال، ویژه‌ی الله متعال است.

([11]) صحیح است؛ ر.ک: صحیح الجامع، از آلبانی/ ش: 4640.

151- باب: آن‌چه به‌هنگام بر هم نهادن چشمانِ مُرده باید گفت

151- باب: آن‌چه به‌هنگام بر هم نهادن چشمانِ مُرده باید گفت

924- عن أُم سلمة& قالت: دَخَلَ رسولُ اللهr عَلَى أَبی سَلَمة وَقَدْ شَقَّ بَصَرُهُ، فَأغْمَضَهُ، ثُمَّ قَالَ: «إنَّ الرُّوحَ إِذَا قُبِضَ، تَبِعَهُ البَصَرُ»؛ فَضَجَّ نَاسٌ مِنْ أهْلِهِ، فَقَالَ: «لا تَدْعُوا عَلَى أنْفُسِکُمْ إِلاّ بِخَیْرٍ، فَإنَّ الْمَلاَئِکَةَ یَؤمِّنُونَ عَلَى مَا تَقُولُونَ». ثُمَّ قَالَ: «اللهمَّ اغْفِرْ لأَبِی سَلَمَة، وَارْفَعْ دَرَجَتْهُ فِی الْمَهْدِیِّینَ، وَاخْلُفْهُ فی عَقِبهِ فِی الغَابِرِینَ، وَاغْفِرْ لَنَا وَلَهُ یَا رَبَّ العَالَمِینَ، وَافْسَحْ لَهُ فی قَبْرِهِ، وَنَوِّرْ لَهُ فِیهِ». [روایت مسلم]([1])

ترجمه: ام‌سلمه& می‌گوید: رسول‌اللهr نزدِ ابوسلمهt آمد که- مُرده و- و چشانِ وی باز مانده بود. پیامبرr فرمود: «وقتی روح از تَن جدا می‌شود، چشم آن را دنبال می‌کند». برخی از افراد خانواده‌ی ابوسلمهt آه و واویلا سر دادند (و آرزوی مرگ کردند). آن‌گاه پیامبرr «برای خود جز دعای نیک نکنید؛ زیرا فرشتگان بر دعای شما، آمین می‌گویند». سپس افزود: «یا الله! گناهان ابوسلمه را بیامرز و درجه‌اش را در میان بندگان هدایت‌یافته‌ات در بهشت، بلند بگردان و خود حامیِ بازماندگانش باش و ما و او را بیامرز ای پروردگار جهانیان! و قبرش را فراخ و نورانی بگردان».

شرح

مؤلف/ در کتابش «ریاض‌الصالحین» می‌گوید: «آن‌چه به‌هنگام بر هم نهادن چشمانِ مُرده باید گفت». وقتی روحِ انسان از بدنش جدا می‌شود، معمولاً چشمانش باز می‌مانَد؛ زیرا انسان در آن هنگام روحش را می‌بیند که چگونه از پیکرش بیرون می‌آید. البته روح، جسمِ لطیفی‌ست که مردم آن‌را نمی‌بینند و فقط مُرده و فرشتگانِ مرگ آن را مشاهده می‌کنند.

پیامبرr مطابقِ عادتش که از بیماران عیادت می‌کرد، به عیادتِ ابوسلمهt رفت؛ وقتی بر بالینش حاضر شد، دید که چمشانِ وی باز مانده است. لذا دریافت که ابوسلمهt مُرده است. از این‌رو پیامبرr فرمود: «إِنَّ الرُّوح إِذَا قُبِضَ تَبِعَهُ الْبَصَر». یعنی: «وقتی روح از تَن جدا می‌شود، چشم آن را دنبال می‌کند». برخی از افراد خانواده‌ی ابوسلمهt همین‌که این سخن پیامبرr را شنیدند، دریافتند که ابوسلمهt وفات کرده است؛ لذا آه و واویلا سر دادند و حتی آرزوی مرگ کردند. همان‌طور که عادتِ برخی از مردم است؛ چنان‌که عادت دوران جاهلیت بود. پیامبرr فرمود: «لا تَدْعُوا عَلَى أَنْفُسِکُمْ إِلا بِخَیْرٍ، فَإِنَّ الْمَلائِکَةَ یُؤَمِّنُونَ عَلَى مَا تَقُولُونَ». یعنی: «برای خود جز دعای نیک نکنید؛ زیرا فرشتگان بر دعای شما، آمین می‌گویند». شایسته است که انسان در چنین شرایطی برای خویش دعای نیک کند و مطابقِ رهنمودِ پیامبرr این دعا را بگوید: «اللهُمَّ أْجُرْنِی فِی مُصِیبَتِی وَأَخْلِفْ لِی خَیْرًا مِنْهَا».([2]) یعنی: «یا الله! در این مصیبت، به من اجر و پاداش عنایت کن و به من بهتر از آن را عوض بده». ام‌سلمه& که این دعا را از پیامبرr یاد گرفته بود، هنگامِ وفاتِ شوهرش، ابوسلمهt که او را بسیار دوست داشت، این دعا را بر زبان آورد؛ اما با خود می‌گفت: «چه کسی برایم از ابوسلمهt بهتر خواهد بود؟» البته او به فرموده‌ی رسول‌اللهr باور داشت. لذا همین‌که عده‌اش پایان یافت، پیامبرr از او خواستگاری کرد و بی‌شک پیامبرr برای ام‌سلمه& از ابوسلمهt بهتر بود.

به اصلِ موضوع برمی‌گردیم: پیامبرr دستانش را روی پلک‌های ابوسلمهt کشید تا چشمانش بسته شود. و سپس فرمود: «اللهمَّ اغْفِرْ لأَبِی سَلَمَةَ وَارْفَعْ دَرَجَتَهُ فِی الْمَهْدِیِّینَ، وَاخْلُفْهُ فِی عَقِبِهِ فِی الْغَابِرِینَ، وَاغْفِرْ لَنَا وَلَهُ یَا رَبَّ الْعَالَمِینَ، وَافْسَحْ لَهُ فِی قَبْرِهِ، وَنَوِّرْ لَهُ فِیهِ». پنج دعای نیک برای ابوسلمهt که با همه‌ی دنیا برابری می‌کند:

1-   «یا الله! گناهان ابوسلمه را بیامرز».

2-   «درجه‌اش را در میان بندگان هدایت‌یافته‌ات در بهشت، بلند بگردان».

3-   «خود حامی بازماندگانش باش».

4-   «قبرش را فراخ بگردان».

5-   «قبرش را نورانی بفرما».

اینک می‌دانیم که الله متعال، دعای پیامبرr را در حقِ ابوسلمهt پذیرفت و به پذیرفته شدن همه‌ی این دعا امیدواریم. آن بخشِ دعا که پذیرفته شدن آن برای ما نمایان شده، این است که پیامبرr درباره‌ی ابوسلمهt دعا کرد و فرمود: «وَاخْلُفْهُ فِی عَقِبِهِ فِی الْغَابِرِینَ». یعنی: «...یا الله! خود حامیِ فرزندانش باش». و همین‌طور هم شد؛ زیرا الله متعال، بهترین شخص، یعنی رسول‌اللهr را جای‌گزین پدرشان کرد و پیامبرr با ام‌سلمه& ازدواج نمود؛ بدین‌سان فرزندانِ ابوسلمهt در دامانِ پیامبرr پرورش یافتند. لذا امیدواریم که الله متعال چهار دعای دیگرِ پیامبرشr را درباره‌ی این مرد نیکوکار پذیرفته باشد.

از این حدیث چند نکته برداشت می‌شود:

1-   شایسته است که انسان در شرایطی که به مصیبتی دچار می‌شود، برای خود جز دعای نیک نکند.

2-   کسی که بر بالینِ محتضر حاضر می‌شود، باید پس از مُردن آن‌شخص تا زمانی که بدنش گرم است، دستانِ خود را روی پلک‌های وی بکشد؛ زیرا اگر بدنِ میّت سرد شود و چشمانش باز باشد، نمی‌توان چشمانش را بست. علما گفته‌اند: باید تا زمانی که بدنِ مُرده گرم است، مفاصلِ بدنش را چند بار حرکت دهند تا نرم گردد و هنگامِ غسل دادن و کفن کردن وی، مشکلی پیش نیاید.

3-   روح، جسم یا ماده‌ی لطیفی‌ست که محتضر و نیز برای فرشتگان، قابل دیدن است؛ البته مانند پیکرها یا کالبدهای ما، ستبر و سخت نیست؛ بلکه جسمِ لطیف و نرمی‌ست که همانندِ خون در پیکر انسان، جریان می‌یابد و از ماده‌ای غیر از خاک آفریده شده که تنها الله از آن آگاه است؛ از این‌رو الله متعال می‌فرماید:

﴿وَیَسۡ‍َٔلُونَکَ عَنِ ٱلرُّوحِۖ قُلِ ٱلرُّوحُ مِنۡ أَمۡرِ رَبِّی وَمَآ أُوتِیتُم مِّنَ ٱلۡعِلۡمِ إِلَّا قَلِیلٗا ٨٥  

                                                                      [الإسراء: ٨٥]     

و از تو درباره‌ی روح می‌پرسند؛ بگو: (آگاهی از روح) ویژه‌ی پروردگار من است و تنها از دانش اندکی برخوردار شده‌اید.

4-   شایسته است: کسی که بر بر بالینِ میّت حاضر می‌شود و چشمانش را بر هم می‌نهد، با همان الفاظی که رسول‌اللهr برای ابوسلمهt دعا کرد، برای میّت دعا نماید و اگر این دعا را یاد نداشت، هر دعایی که بَلَد بود، بخواند.

5-   فرشتگان در چنین شرایطی بر دعای اطرافیان و بازماندگانِ مُرده، آمین می‌گویند؛ لذا شایسته است که خانواده‌ی میت، دعای نیک کنند؛ نه این‌که آه و واویلا سر دهند یا آروزی مرگ کنند!

***




([1]) صحیح مسلم، ش: 920.

([2]) مسلم، ش: 918 به‌نقل از ام‌المؤمنین ام‌سلمه&.

150- باب: تلقینِ «لا اله‌الاالله» به محتضر

150- باب: تلقینِ «لا اله‌الاالله» به محتضر

922- عن معاذt قال: قَالَ رسولُ اللهr: «مَنْ کَانَ آخِرَ کَلامِهِ لا إله إِلا اللّهُ دَخَلَ الجَنَّةَ». [روایت ابوداود و حاکم؛ حاکم گفته است: حدیثی صحیح الإسناد می‌باشد.]([1])

ترجمه: معاذt می‌گوید: رسول‌اللهr فرمود: «هرکس آخرین سخنش لاإله‌إلاالله باشد، واردِ بهشت می‌شود».

 

نووی/ بابی درباره‌ی تلقینِ لاإله‌إلاالله به محتضر گشوده است.

محتضر، کسی‌ست که در آستانه‌ی مرگ است و فرشتگان برای گرفتنِ جانش آمده‌اند؛ الله متعال فرشتگانی را بر انسان گماشته است که از او در زندگی و پس از مرگش محافظت می‌کنند. همان‌گونه که اللهU می‌فرماید:

﴿لَهُۥ مُعَقِّبَٰتٞ مِّنۢ بَیۡنِ یَدَیۡهِ وَمِنۡ خَلۡفِهِۦ یَحۡفَظُونَهُۥ مِنۡ أَمۡرِ ٱللَّهِ [الرعد: ١١]     

انسان فرشتگانِ نگهبانی دارد که پیاپی او را به امر الله از پیش رو و پشت سر حفاظت می‌کنند.

و می‌فرماید:

﴿وَیُرۡسِلُ عَلَیۡکُمۡ حَفَظَةً حَتَّىٰٓ إِذَا جَآءَ أَحَدَکُمُ ٱلۡمَوۡتُ تَوَفَّتۡهُ رُسُلُنَا وَهُمۡ لَا یُفَرِّطُونَ ٦١   [الأنعام: ٦١]     

و برای شما فرشتگان نگهبان را می­فرستد و چون مرگ هر یک از شما فرا رسد، فرستادگان ما جانش را می­گیرند و کوتاهی نمی‌کنند.

وقتی مرگِ انسان فرا می‌رسد، فرشتگانی پایین می‌آیند تا روحِ او را از فرشته‌ی مرگ بگیرند؛ زیرا فرشته‌ی مرگ، مأمور قبضِ روح یا گرفتن جان‌ها و بیرون کشیدن آن از پیکر انسان‌هاست. اگر آن شخص جزو مؤمنان باشد، فرشتگان با خود حنوط و کفنِ بهشتی دارند و اگر آن شخص از کافران باشد، فرشتگان عذاب با خود کفن و حنوطی از دوزخ می‌آورند. وقتی انسان در آستانه‌ی مرگ قرار می‌گیرد و درمی‌یابیم که در حالِ جان دادن است، «لاإله‌إلاالله» را به او تلقین می‌کنیم؛ همان‌گونه که پیامبرr فرموده است: «لَقِّنُوا مَوْتَاکُمْ لا إِلَه إِلاَّ الله».([2]) یعنی: «به مردگان خود لاإله‌إلاالله را تلقین کنید». به عبارت دیگر به کسی که در حالِ مرگ است، لاإله‌إلاالله را تلقین نمایید. علما گفته‌اند: «تلقینِ کلمه باید به‌نرمی و با آرامی باشد؛ به محتضر نگویید: بگو: لاإله‌إلاالله. زیرا چه‌بسا محتضر در آن حال سینه‌اش تنگ شده و دنیا بر او تنگ گردیده باشد و وقتی به او گفته شود که «بگو: لاإله‌إلاالله»، بگوید: «نه». زیرا ما از حالش خبر نداریم و تنها زمانی نفس‌تنگی و شرایطِ سختی که در آن به‌سر می‌برد، برای ما قابلِ تصور است که خودمان در چنان شرایطی قرار بگیریم. الله متعال به ما در هنگامِ مردن شرحِ صدر عنایت کند و سینه‌هایمان را بگشاید. لذا نزدِ محتضر با صدایِ واضح «لاإله‌إلاالله» را تکرار کنید تا محتضر صدای شما را بشنود و دریابد که این کلمه را به او تلقین می‌کنید و بدین ترتیب او نیز «لاإله‌إلاالله» بگوید؛ و همان‌گونه که در حدیث معاذt آمده، رسول‌اللهr فرموده است: «هرکس آخرین سخنش لاإله‌إلاالله باشد، واردِ بهشت می‌شود».

علما گفته‌اند: آن‌گاه که محتضر «لاإله‌إلاالله» می‌گوید، تلقین‌کننده سکوت کند و چیزی نگوید و وقتی محتضر سخنانِ دیگری گفت؛ مثلاً «به من آب دهید»، تلقین‌کننده، تلقینِ کلمه را از سرگیرد. اگر کسی که بر بالینِ مرگش حاضر می‌شوید، کافر یا مرتد است، می‌توانید با صیغه‌ی امر به او بگویید: «بگو: لاإله‌إلاالله». اگر الله بر او منت نهاد و آن شخص کلمه‌ی توحید را گفت، خوشا به سعادتش؛ و اگر کلمه‌ی توحید را نگفت، کافر است. از این‌رو وقتی ابوطالب در حالِ مرگ بود، پیامبرr کلمه‌ی توحید را به او تلقین کرد و از خواست که این کلمه را بگوید. ابوطالب، عموی پیامبرr بود؛ آن‌دسته از عموهای پیامبرr که دورانِ رسالت را دریافتند، چهار نفر بودند: دو تن از این‌ها، یعنی حمزه و عباس$ مسلمان شدند. البته حمزهt از عباسt برتر است. و دو نفرِ دیگر، یعنی ابوطالب و ابولهب مسلمان نشدند و بر کفر مردند؛ ناگفته نماند که ابولهب، از سرسخت‌ترین کافرانی بود که اذیت و آزارِ فراوانی به پیامبرr رسانید؛ بر خلافِ ابوطالب - پدرِ علیt- که هرچند بر کفر از دنیا رفت، اما از پیامبرr حمایت می‌کرد. الله متعال در نکوهشِ ابولهب سوره‌ای کامل فرو فرستاد که مسلمانان در نمازهای فرض و نافله‌ی خویش آن‌را می‌خوانند:

﴿تَبَّتۡ یَدَآ أَبِی لَهَبٖ وَتَبَّ ١ مَآ أَغۡنَىٰ عَنۡهُ مَالُهُۥ وَمَا کَسَبَ ٢ سَیَصۡلَىٰ نَارٗا ذَاتَ لَهَبٖ ٣ وَٱمۡرَأَتُهُۥ حَمَّالَةَ ٱلۡحَطَبِ ٤ فِی جِیدِهَا حَبۡلٞ مِّن مَّسَدِۢ ٥

                                                                     [المسد: ١،  ٥]       

زیان‌کار و شکسته باد دو دست ابولهب و خودش نابود باد. مالش و آنچه به‌دست آورد، سودی به حالش نبخشید. به‌زودی وارد آتش شعله‌وری خواهد شد. و نیز همسرش (که در دشمنی با پیامبر، آتش‌بیار معرکه بود؛ آری، همان) زنِ هیزم‌کش را می‌گویم. در گردنش ریسمانی از لیف خرماست (و در دوزخ زنجیری آتشین بر گردن دارد).

اما ابوطالب به‌رغم کفرش، دوست‌دار و پشتیبانِ پیامبرr بود؛ ولی هنگامِ وفاتش پیامبرr بر بالینِ او حاضر شد و دو تن از مردان قریش نیز نزد وی بودند. پیامبرr فرمود: «یَا عَمِّ، قُلْ: لا إله إلاَّ الله، کَلِمَةً أحاجُّ لَکَ بِهَا عِنْدَ الله».([3]) یعنی: «ای عمو! یک کلمه بگو: لااله الاالله تا با آن در نزدِ الله بر ایمانِ تو گواهی دهم». اما آن دو مرد که هم‌نشینانِ بدی بودند،([4]) به ابوطالب گفتند: «آیا می‌خواهی از دینِ عبدالمطلب برگردی؟» و چون این سخن را گفتند، سرکشی و تکبر، وی را به گناه و عدمِ پذیرش کلمه‌ی توحید وادشت و اظهار کرد که هم‌چنان بر دینِ عبدالمطلب است. و بدین‌سان آخرین سخنش، کلمه‌ی شرک بود؛ - پناه بر الله- و سپس مُرد. پیامبرr فرموده است که برای عموی خویش، شفاعت کرده است؛ از این‌رو ابوطالب در بالاترین قسمت دوزخ به‌سر می‌برد؛ یعنی در عمقِ کمِ آن. اما دو کفش آتشین در پاهای اوست که مغز سرش از آن، به جوش می‌آید.([5]) پناه بر الله! کفش‌های آتشینی که در پای اوست، بالاترین قسمت بدنش را به جوش می‌آورند، پس، سایر اندامش چه وضعیتی دارند؟! پیامبرr فرموده است: «هُوَ فِی ضَحْضَاحٍ مِنْ نَارٍ، وَلَوْلا أَنَا لَکَانَ فِی الدَّرَکِ الأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ».([6]) یعنی: «او، در عمقِ کمِ جهنم به‌سر می‌برد و اگر من نبودم، در پایین ترین قسمت دوزخ قرار می‌گرفت». به عبارت دیگر، اگر بدان سبب که از من پشتیبانی کرده بود، برایش شفاعت نمی‌کردم، وضعیت بدتری داشت و در پایین‌ترین قسمت دوزخ قرار می‌گرفت.

شاهد موضوع از این ماجرا، این است که پیامبرr به عمویش فرمود: «ای عمو! بگو: لااله الاالله». و فقط به گفتنِ این کلمه در نزدِ وی و یادآوری‌اش به او بسنده نکرد؛ بلکه با صیغه‌ی امر از او خواست که این کلمه را بگوید. بهترین هدیه‌ای که با تمام دنیا برابری می‌کند و انسان در لحظه‌ی مرگِ برادرش به او می‌دهد، این است که گفتنِ لاإله‌إلاالله را به او تلقین نماید؛ لذا اگر بر بالینِ کسی که در حال مرگ است، حاضر شدید، به تلقین این کلمه به وی اهمیت دهید و با اشتیاقِ فراوان، کلمه‌ی توحید را به او تلقین کنید تا بدین‌سان به رهنمود رسول‌اللهr عمل نموده و به محتضر نیز نیکی کرده باشید؛ در نتیجه امید است که الله متعال در لحظه‌ی مرگتان توفیقِ گفتنِ این کلمه را به شما عنایت کند؛ زیرا پیامبرr فرموده است: «والله فِی عَوْنِ الْعَبْدِ مَا دَامَ الْعَبْدُ فِی عَوْنِ أَخِیهِ».([7]) یعنی: «الله، بنده‌اش را یاری می‌کند، مادامی که بنده در صدد یاری برادرش باشد». اللهU خاتمه‌ی همه‌ی ما را با شهادتین بگرداند.

***

923- وعن أَبی سعید الخدریt قال: قَالَ رسولُ اللهr: «لَقِّنُوا مَوْتَاکُمْ لا إله إِلا اللهُ». [روایت مسلم].([8])

ترجمه: ابوسعید خدریt می‌گوید: رسول‌اللهr فرمود: «به مردگان خود- یعنی به کسانی که در حالِ مرگ هستند- لاإله‌إلاالله را تلقین کنید».

***




([1]) صحیح الجامع، ش: 6479.

([2]) صحیح مسلم، ش: 916 به‌نقل از ابوسعید خدریt؛ و نیز روایت مسلم، ش: 917 به‌نقل از ابوهریرهt.

([3]) صحیح بخاری، ش: (3884، 4772، 6681) به‌نقل از مسیب بن حزنt.

([4]) آن دو هم‌نشین، ابوجهل و عبدالله بن ابی‌امیه بودند. (مترجم).

([5]) صحیح بخاری، ش: (3885، 6564) و مسلم، ش: 210 به‌نقل از ابوسعید خدریt.

([6]) صحیح بخاری، ش: (3883، 6208) و مسلم، ش:209 به‌نقل از عباس بن عبدالمطلبt.

([7]) صحیح مسلم، ش2699 به‌نقل از ابوهریرهt.

([8]) صحیح مسلم، ش: 916.

149- باب: جایز بودن این‌که بیمار بگوید: «من بیمارم» یا «سخت بیمارم» یا «تب دارم» یا «وای سرم!» و امثالِ آن؛

149- باب: جایز بودن این‌که بیمار بگوید: «من بیمارم» یا «سخت بیمارم» یا «تب دارم» یا «وای سرم!» و امثالِ آن؛ و اگر گفتنِ چنین سخنانی از روی خشم و بی‌قراری یا ناشکیبایی نباشد، کراهت ندارد

919- عن ابن مسعودt قال: دَخَلْتُ عَلَى النَّبیِّr وَهُوَ یُوعَکُ، فَمَسسْتُهُ، فَقلتُ: إنَّکَ لَتُوعَکُ وَعَکاً شَدیداً، فَقَالَ: «أجَلْ، إنِّی أُوعَکُ کَمَا یُوعَکُ رَجُلانِ مِنْکُمْ». [متفقٌ علیه]([1])

ترجمه: ابن‌مسعودt می‌گوید: نزدِ پیامبرr رفتم؛ در حالی که آن بزگوار تب داشت؛ به ایشان دست زدم و عرض کردم: شما تبِ شدیدی دارید. فرمود: «آری؛ من به‌اندازه‌ی دو نفر از شما تب می‌کنم».([2])

920- وَعَنْ سعْدِ بْنِ أبیوَقَّاصٍt قال: «جَاءَنِی رسولُاللهr یَعُودُنِی مِنْ وَجعٍ اشْتدَّ بِی. فَقُلْت: قَدْ بلغَ بِی مَا تَرى، وَأَنَا ذُو مَالٍ وَ لاَیَرثُنِی إِلاَّ ابْنتی...». وَذَکرَ الحدیث. [متفق علیه]([3])

ترجمه: سعد بن ابی‌وقاصt می‌گوید: «رسول‌اللهr به‌خاطرِ بیماریِ شدیدی که داشتم، به عیادتم آمد. عرض کردم: همین‌طور که می‌بینید، به‌شدت بیمارم؛ من، ثروت زیادی دارم و جز تنها دخترم، وارث دیگری ندارم». و سپس حدیث را تا پایانِ آن ذکر کرد.

921- وعن القاسم بن محمد قَالَ: قالت عائشةُ&: وَارَأسَاهُ! فَقَالَ النَّبیُّr: «بَلْ أنَا، وَارَأسَاهُ!» وذکر الحدیث. [روایت بخاری]([4])

ترجمه: قاسم بن محمد می‌گوید: عایشه& گفت: «وای سرم!» پیامبرr فرمود: «من هم (سردرد دارم)؛ وای سرم!» آن‌گاه راوی، بقیه‌ی حدیث را ذکر کرد.

 

شرح

حافظ نووی/ در کتابش «ریاض‌الصالحین» درباره‌ی مسایل مربوط به بیمار می‌گوید: جایز است که مریض از بیماری و شدتِ دردش سخن بگوید؛ به‌شرطی که این امر به‌قصدِ خبر دادن باشد؛ نه از روی بی‌قراری یا نارضایتی از قضا و قدر الاهی. وی، سپس به حدیث ابن‌مسعود و حدیث سعد بن ابی‌وقاص و حدیث عایشهy استدلال کرده است که همگی نشان می‌دهد: ایرادی ندارد که بیمار بگوید: «سخت بیمارم» یا «تب دارم» یا «وای سرم!» و امثالِ آن. در حدیثِ ابن‌مسعودt آمده است که وی نزدِ پیامبرr رفت؛ در حالی که آن بزگوار تب داشت؛ دستش را روی پیامبرr گذاشت و عرض کرد: شما تبِ شدیدی دارید. پیامبرr فرمود: «آری؛ من به‌اندازه‌ی دو نفر از شما تب می‌کنم». یعنی: شدتِ بیماری‌اش، دو برابرِ شدت بیماریِ دیگران بود تا بدین‌سان به بالاترین درجات صبر و شکیبایی، نایل گردد؛ زیرا انواع صبر و شکیبایی در بالاترین سطحش در پیامبرr وجود داشت: بر انجامِ دستورهای الهی پایدار بود؛ در برابر معاصی خویشتن‌داری می‌کرد و شکیبایی می‌ورزید و در برابر مصیبت‌ها و قضا و قدر الهی، صبور و شکیبا بود و آن‌گاه که در مسیر دعوت و رساندن پیامِ الهی اذیت و آزار می‌دید، صبر و استقامت می‌کرد؛ حتی در وسط مسجد‌الحرام اذیت و آزار می‌دید، اما به امید پاداش الهی تحمل می‌فرمود. هم‌چنین برای فرا خواندنِ اهالی طائف به سوی اللهU رهسپار این شهر شد؛ ولی آن‌ها او را به‌ریشخند گرفتند و آن‌قدر به او سنگ زدند که آزرده و زخمی به رویِ خود رفت و تا "قرن‌الثعالب" به خود نیامد. آن‌جا فرشته‌ی کوه‌ها نزدش آمد تا از او اجازه بگیرد و دو کوهِ دو طرف را بر سرِ ایشان فرود آورد. پیامبرr فرمود: «لا؛ إِنِّی أَستأنی بِهِم لَعَلَّ الله أَنْ یُخْرِجَ الله مِنْ أَصْلابِهِم منْ یَعْبُدُ الله وَحْدَهُ لا یُشْرِکُ بِهِ شَیْئاً».([5]) یعنی: «خیر؛ بلکه من به این‌ها مهلت می‌دهم؛ امید است که الله از نسلِ این‌ها کسانی پدید آورَد که فقط الله یکتا را عبادت کنند و چیزی را شریکش نسازند».

این، نمونه‌ای از شکیباییِ پیامبرr است؛ آن بزرگوار در انجام فرمان‌های الهی پایداری می‌ورزید و در برابرِ نافرمانی از او خویشتن‌داری می‌کرد؛ چراکه به‌عنوانِ ترساترین و پارساترین مردم، در برابرِ خواسته‌های اللهU تسلیمِ محض بود. چه‌بسیار که به‌خاطرِ جهاد در راه الله و امثال آن اذیت شد و چه بیماری‌ها و سختی‌هایی که متحمل گردید؛ اما همواره شکیبایی ورزید و به پاداشِ الهی امیدوار بود تا بدین‌سان به درجه‌ی صابران برسد؛ لذا در زمینه‌ی صبر و شکیبایی، الگویِ ماست. بر انسان واجب است که مانندِ رسول‌اللهr در برابر مصبیت‌های دردناک شکیبا باشد و امیدش به الله و پاداش الهی را از دست ندهد و بداند که هر مصیبتی که به او برسد، کفاره‌ی گناهانِ اوست؛ حتی خاری که به پایش فرو می‌رود. اگر بنده‌ای به پاداشی که نزدِ خداست، امیدوار باشد و با صبر و شکیبایی، آهنگِ رسیدن به این درجات را نماید، به‌قطع از این فضیلتِ بزرگ برخوردار می‌شود. لذا انسان به سبب شکیبایی در برابر سختی‌ها، به دو فضیلتِ بزرگ دست می‌یابد:

1- به رتبه و جایگاه صابرانی نایل می‌گردد که در برابر قضا و قدر الهی، تسلیم و شکیبا هستند.

2- ضمن این‌که به سبب امید به اجر و ثواب الهی، پاداش می‌گیرد، ترفیع درجه نیز می‌یابد.

و اما حدیث سعد بن ابی‌وقاصt؛ مؤلف/ روایت سعد بن ابی‌وقاصt را آورده است که در مکه - در حج وداع- به‌شدت بیمار شده بود و پیامبرr به عیادتش رفت. سعد بن ابی‌وقاصt از مهاجرانی‌ست که مکه را به‌خاطر اللهU ترک گفتند و به مدینه هجرت کردند. مهاجران، مُردن در مکانی را که از آن هجرت کرده بودند، ناخوشایند می‌دانستند و سعد بن ابی‌وقاصt نیز در آن بیماری، از همین بابت نگران بود؛ زیرا او، مکه را به‌خاطر الله ترک گفته بود و دوست نداشت که مرگش در مکه باشد. عیادت از بیماران، عادت رسول‌اللهr بود؛ لذا مطابقِ عادتش و به‌خاطرِ اخلاق و منشِ نیکی که داشت، به عیادت یارانِ بیمارش می‌رفت. سعدt به‌شدت بیمار بود و پیامبرr از او عیادت فرمود. سعدt عرض کرد: «ای رسول‌خدا! همین‌طور که می‌بینید، به‌شدت بیمارم؛ من، ثروت زیادی دارم و جز تنها دخترم، وارث دیگری ندارم. آیا می‌توانم دوسوم ثروتم را صدقه دهم؟» رسول‌اللهr فرمود: «خیر». گفت: «نصف ثروتم را چطور»؟ فرمود: «خیر». گفت: «آیا یک‌سوم آن را بدهم؟» فرمود: «الثُّلثُ والثُّلُثُ کثِیرٌ إِنَّکَ إِنْ تَذرَ وَرثتَک أغنِیاءَ خَیْرٌ مِن أَنْ تذرَهُمْ عالَةً یَتکفَّفُونَ النَّاس». یعنی: «یک‌سومش را صدقه بده؛ گرچه این هم زیاد است. اگر وارثانت را پس از خود، بی‌نیاز ترک گویی، بهتر است از این‌که آن‌ها را فقیر و نیازمند رها کنی تا دستِ گدایی پیش این و آن دراز کنند».

این‌ فرموده‌ی رسول اللهr نشان می‌دهد که اگر انسان کم‌تر از یک‌سوم اموالش را صدقه دهد، بهتر و افضل می‌باشد. از این‌رو دانشمند این امت، یعنی ابن‌عباس$ که رسول‌اللهr برایش دعا کرد که الله متعال به او دانش و بینش دینی عنایت کند، گفته است: «ای کاش مردم به جای یک‌سوم اموالشان، یک‌چهارمش را صدقه دهند».([6]) چراکه رسول‌اللهr فرموده است: «یک‌سوم؛ گرچه این هم زیاد است». البته صدقه دادنِ یک‌پنجم اموال از صدقه دادنِ یک‌چهارمِ آن، برتر می‌باشد؛ زیرا فقیه‌ترین فردِ این امت، یعنی خلیفه‌ی رسول‌اللهr، ابوبکر صدیقt فرموده است: «همان چیزی را می‌پسندم که الله برای خود پسندیده است». یعنی یک‌پنجم (خمس)؛ همان‌گونه که الله متعال می‌فرماید:

﴿وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّمَا غَنِمۡتُم مِّن شَیۡءٖ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُۥ وَلِلرَّسُولِ

و بدانید که یک‌پنجم غنایم (جنگی) که به‌دست می­آورید، از آنِ الله و پیامبر، و ... است.

از این‌رو ابوبکرt یک‌پنجم اموالش را صدقه داد. فقها رحمهم‌الله گفته‌اند: «بهتر و افضل، آنست که به‌پیروی از ابوبکر صدیقt، به یک‌پنجم اموال وصیت شود». با این حال، گاه مشاهده می‌شود که برخی از کسانی که به یک‌سوم اموالشان وصیت می‌نمایند، در وصیتشان اولویت را رعایت نمی‌کنند و به جای وصیت به هزینه کردن در کارهای مهم‌تر و برتر، به هزینه کردن در مواردی وصیت می‌کنند که دارای اهمیت و فضیلتِ کم‌تری‌ست. برخی از وصیت‌کنندگان، در وصیت کردن ناحقی می‌کنند؛ مثلاً بخشی از اموالشان را به پسرانِ خود می‌بخشند و چیزی به دختران خود نمی‌دهند! و گاه دیده می‌شود که وصیتِ برخی از وصیت‌کنندگان، به‌گونه‌ای‌ست که زمینه‌ساز اختلاف و نزاع در میان افرادی می‌گردد که برای آن‌ها وصیت کرده‌اند؛ یعنی وصیت به‌گونه‌ای‌ست که همین‌ها در آینده با هم درگیر می‌شوند. لذا چه خوبست که مردم برای کارهای عام‌المنفعه مانند ساختنِ مدارس و مساجد یا چاپ و نشر کتاب‌های سودمند و امثالِ آن وصیت کنند تا هم فواید این کار، در جریان باشد و هم از اجر و ثوابِ صدقه‌ی جاری برخوردار شوند و وارثان یا کسانی که برایشان وصیت شده است نیز با یک‌دیگر اختلاف نکنند.

بر اهل علم و کسانی که وصیت‌نامه‌ها را می‌نویسند، واجب است که دانش و بینشِ دینی داشته باشند و مردم را به آن‌چه که بهتر و برتر است، رهنمون شوند؛ زیرا شخصی که در زمینه‌ی وصیت کردن از این‌ها مشاوره می‌خواهد یا از ایشان درخواست می‌کند که وصیتش را بنویسند، در حقیقت آن‌ها را امینِ خود قرار داده و این، اشتباه است که نویسنده‌ی وصیت‌نامه فقط به راضی کردنِ مردم بیندیشد. لذا مردم را به آن‌چه که برای دین و دنیایشان سودمندتر است، رهنمون شوید؛ گرچه بر خلافِ رسوم و عادت‌هایشان باشد. لذا بر شما واجب است که کسی را که به‌قصد و اراده‌ی خیر نزدتان آمده است، به انجامِ کاری راهنمایی کنید که پس از مرگِ وی در قبرش به دردش بخورد و برایش مفید باشد.

و اما حدیث سوم از ام‌المؤمنین عایشه‌ی صدیقه& می‌باشد؛ باری عایشه& نزدِ پیامبرr از سردرد نالید و عرض کرد: «وای سرم!» پیامبرr فرمود: «من هم (سردرد دارم)؛ وای سرم!» در این روایت، رسول‌اللهr هم ناله و خبر دادنِ ام‌المؤمنین& از سردرد را تأیید کرد و هم از سردردِ خویش خبر داد؛ یعنی در این حدیث، تأیید و خبر با هم وجود دارد. لذا در می‌یابیم که گفتنِ عبارت‌هایی چون: «وای سرم» یا «وای شکمم» و امثالِ آن ایرادی ندارد؛ البته به‌شرطی که بیمار با گفتنِ چنین عبارت‌هایی بخواهد از بیماری و دردی خبر دهد که الله برایش مقدر فرموده است؛ نه این‌که هدفش شکایت از خالق به مخلوق باشد. لذا اگر هدفش خبر دادن از بیماری - به‌ویژه در نزد پزشک یا شخصِ معالِج- باشد و این کار را از روی خشم و اعتراض بر قضا و قدر الهی انجام ندهد، هیچ کراهتی در آن نیست. الله متعال همه‌ی ما را از انواع بیماری‌ها مصون بدارد و سلامتیِ ما را نیرویی در انجام طاعت و بندگیِ خویش قرار دهد؛ به‌یقین او بر هر چیزی تواناست.

***




([1]) صحیح بخاری، ش: (5648، 5667)؛ و صحیح مسلم، ش: 2571.

([2]) یعنی: شدتِ بیماری‌ام، دو برابرِ شدت بیماریِ هر یک از شماست.

([3]) صحیح بخاری، ش: 1296؛ و صحیح مسلم، ش:1628. [این حدیث، پیش‌تر به‌شماره‌ی 7 ذکر شد.]

([4]) صحیح بخاری، ش: 5661؛ و روایت مسلم، به‌شماره‌ی: 2387.

([5]) این، ترکیبی از دو حدیث است که شارح/ در قالبِ یک روایت آورده است: «أَستأنی بِهِم»، روایتِ احمد در مسندش (1/258) و نسائی در الکبری (6/380) به‌نقل از ابن‌عباس$ می‌باشد و بخشِ دوم، روایتِ بخاری، ش: 3231 و مسلم، ش: 1795 به‌نقل از عایشه& است.

([6]) صحیح مسلم، ش: 1629.