اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

4- بغاء

4- بغاء

بغاء به زنایی که در مقابل پول انجام می‌گیرد، اطلاق می‌شود. در بغاء هرگاه مردی به این امر تمایل پیدا می‌کرد، زن خواسته‌ی او را اجابت می‌کرد و خانه‌ی آن زن محل رفت و آمد اهل فسق و فجور بود و خانه‌ی آن زن، با پرچم قرمز رنگی که بر سردر خانه‌ی او نصب شده بود، شناخته می‌شد و در واقع زن، زنا را منبع کسب درآمد خود قرار می‌داد که در عصر حاضر نیز نمونه‌ی بغاء به کثرت یافت می‌شود!!

نوعی از بغاء دینی نامیده می‌شود به قصد تقرب و جلب رضایت آلهه!! صورت می‌گیرد. بدین صورت که تعدادی زن جوان در کنیسه یا معبد اقامت می‌گزیدند و اجانب بر آن‌ها می‌گذشتند و هر یک از اجانب، زنی را که مطابق میل او بود، اختیار می‌کرد و در خارج معبد مضاجعه و معاشرت آن‌ها انجام می‌گرفت.

نوع دیگر بغاء به این صورت بود که زوّار و کاهنان برای ارضاء آلهه!! به مقاربت و همبستری با دختران می‌پرداختند که این امر باعث شده بود که معبد، محلی برای فحشاء و فساد تبدیل شود.

این نوع بغاء در اروپا به وجود آمده بود و چه بسا امروزه هم در آنجا وجود داشته باشد؛ یا اینکه اَشکالی‌ به خود گرفته باشد.

3- مخادنه «چند شوهری»

3- مخادنه «چند شوهری»

مخادنه به معاشرت تعدادی مرد با یک زن و انتساب کودک متولد شده آن زن به یکی از آن مردان، اطلاق می‌شد. زنده به گور کردن دختران باعث کم شدن تعداد زنان شده بود و «زنان کمتر از مردان شدند» و همین عامل موجب رایج شدن مخادنه و چند شوهری «یک زن چند شوهر داشت» شده بود.

2- مضامده

2- مضامده

این کلمه «مضامده» به مقاربت زن با غیر همسر خود اطلاق می‌شود. در عصر جاهلیت قحطی و خشکسالی‌های زیادی به وجود می‌آمد؛ به گونه‌ای که حتی این خشکسالی‌ها، مدت زیادی به طول می‌انجامید و این عامل باعث گستردگی فقر در آن عصر می‌شد. تا جایی که مردم به حد اعلای گرسنگی می‌رسیدند و در این بحران، زن برای اشباع شدن و نجات از گرسنگی به مردی غیر از شوهر خود رجوع می‌کرد و بعد از اشباع شدن به نزد همسر خود باز می‌گشت. در این نوع نکاح هیچ گونه حبّ و اشتیاقی وجود نداشت و صرفاً جنبه‌ی اقتصادی داشت و برای اشباع شدن و نجات از گرسنگی رجوع انجام می‌گرفت.

1- استبضاع

1- استبضاع

یک مرد برای داشتن فرزند باهوش، نجیب و شجاع به این نوع «از نکاح‌های زمان جاهلیت» متوسل می‌شد و هدف اصلی این نکاح، همین امر بود. «به این صورت» که مرد زن خود را به نزد مردی که مشهور به یکی از صفات عالی و خوب بود می‌فرستاد و از زن خود می‌خواست که با آن مرد همبستر شود و هنگامی که زن از آن مرد، حامله می‌شد، آن شوهر از زن خود دوری می‌جست «با او مقاربت نمی‌کرد» تا اینکه همسر او وضع حمل می‌نمود و فرزند متولد شده به شوهر زن، متعلق و منسوب می‌شد و در برخی از اوقات، زنی که هنوز ازدواج نکرده بود و باکره بود «به این نوع از ازدواج روی می‌آورد»؛ چنانکه دوشیزه‌ای از پدر رسول خدا ج تقاضا کرد که با او استبضاع کند تا فرزندی به زیبایی وی «عبدالله پدر رسول خدا» برای او حاصل شود و در مقابل 100 شتر از دوشیزه مطالبه نماید؛ ولی پدر رسول خدا از این امر خودداری کرد.

در عصر حاضر نیز، عملی مشابه استبضاع انجام می‌گیرد و آن تلقیح مصنوعی است و به این صورت است که نطفه‌ی مردی که دارای صفات مرغوبی چون: قوه‌ی جسمی، ذکاوت و زیبایی صورت «گندم گون» است، داخل رحم زن کاشته می‌شود «این عمل با مقاربت صورت نمی‌گیرد، بلکه زن به صورت مصنوعی، باردار می‌شود».

انواع نکاح

انواع نکاح

در عصر جاهلیت نکاح‌های متعددی صورت می‌گرفت که برخی از آنان به منظور ازدواج انجام می‌گرفت و در مقابل برخی از این ازدواج‌ها فقط به خاطر تلذذ و تمتع و بدون ایجاد ارتباط اصیل با زن صورت می‌گرفت و چون غایت این نکاح‌ها فقط تلذذ بود، اسلام این نوع نکاح را از اعتبار ساقط نمود.

امام بخاری از حضرت عایشه روایت می‌کند که ایشان فرموده‌اند: نکاح در جاهلیت به چهار قسمت انجام می‌گرفت: یکی از این موارد، همین نکاح متداول مردم در این عصر است که در آن، یک مرد، دختر یا خانم تحت تکفل کسی را خواستگاری می‌کند و با تعیین مهریه با او ازدواج می‌کند. نوع دیگر این است که هنگامی که زوجه‌ی شخصی دوران قاعدگی خود را سپری می‌نمود و طاهر می‌شد، آن شخص زن خود را به نزد فرد مورد نظر خود می‌فرستاد و زنش را امر می‌نمود که با او همبستر شود و بعد از این، آن مرد با زن خود همبستر نمی‌شد تا وقتی که معلوم شود که آن زن از آن مرد حامله گشته است «بعد از حامله شدن» مرد می‌توانست با زن خود مقاربت کند. شایان ذکر است که این نکاح به منظور نجابت فرزند «فرزندی که بر اثر مقاربت زن با مرد مورد نظر که اغلب از اشراف و ازکیاء (پاکان) بودند» صورت می‌گرفت و این نکاح، نکاح استبضاع نامیده شد.

نوع دیگر نکاح این بود که تعدادی از مردان که کمتر از 10 نفر بودند، نزدیک زن می‌رفتند و تمامی آن‌ها با او همبستر می‌شدند. هنگامی که این زن حامله می‌شد و وضع حمل می‌نمود و چند شب هم از وضع حمل می‌گذشت، آن زن تمامی آن مردان را به حضور فرا می‌خواند و هیچ یک از این مردان حق تمرد و ممانعت از ملاقات و به حضور نرسیدن آن زن را نداشتند. سپس آن زن خطاب به آنان می‌گفت: که این فرزند من از نتیجه‌ی کار همه‌ی شماست، پس زن هرکدام را که دوست داشت خطاب می‌کرد و فرزند خود را به او منسوب می‌کرد و آن مرد، حق امتناع از این انتخاب را نداشت.

چهارمین نوع نکاح این بود که عده‌ی زیادی از مردم، جمع می‌شدند و به نزد زنی می‌رفتند. این زنان، زانیانی بودند که عَلَم‌ها و درفش‌هایی را بر در منازل خود نصب می‌نمودند و هر کسی که می‌خواست، می‌توانست بر آن‌ها وارد شود و از ورود هیچ کس ممانعت به عمل نمی‌آوردند و هرگاه یکی از آن زنان حامله می‌شد و وضع حمل می‌کرد، تمامی آن افراد گرد او جمع می‌شدند و قیافه شناسان را فرا می‌خواندند و پس از آن فرزند او را به یکی از آن گروه ملحق و منسوب می‌کردند و او را فرزند وی می‌خواندند و آن شخص نیز لزوماً باید این را می‌پذیرفت «و حق امتناع نداشت». اما با بعثت پیامبر اکرم ج تمامی نکاح‌های زمان جاهلیت به جز نکاح متداول بین مردم این عصر «نکاح صحیح» از بین برداشته شد.[1]

در این بخش به شرح انواع نکاح‌های جاهلیت می‌پردازیم:



[1]- امام بخاری در باب النکاح (183 و 9/182) این حدیث را روایت کرده‌اند. [مؤلف]