تشویق به دادن زکات و تأکید بر واجب بودن آن
1068-737- (1) (صحیح) عَنِ ابْنِ عُمَرَ ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: بُنِیَ الإِسْلاَمُ عَلَى خَمْسٍ: شَهَادَةِ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، وَأَنَّ مُحَمَّدًا عَبدُهُ وَرَسُولُه، وَإِقَامِ الصَّلاَةِ، وَإِیتَاءِ الزَّکَاةِ، وَحَجِّ البَیتِ، وَصَوْمِ رَمَضَانَ».
رواه البخاری ومسلم وغیرهما. [مضی 5- الصلاة/ 13]
از ابن عمر ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «اسلام بر پنج رکن پایهگذاری شده است: گواهی بر اینکه معبود بر حقی جز الله نیست و محمد بنده و فرستادهی اوست و اقامه نماز و پرداخت زکات و حج خانهی خدا و روزهی رمضان».
1069-452- (1) (ضعیف) وَعَن أَبِی هُرَیْرَةَ وَأَبِی سَعِیدٍ ب قَالَا: خَطَبَنَا رَسُولُ اللَّهِ ج فَقَالَ: «وَالَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ» - ثَلَاثَ مَرَّاتٍ - ثُمَّ أَکَبَّ، فَأَکَبَّ کُلُّ رَجُلٍ مِنَّا یَبْکِی، لَا یَدْرِی عَلَى مَاذَا حَلَفَ، ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ وَفِی وَجْهِهِ الْبُشْرَى، فَکَانَتْ أَحَبَّ إِلَیْنَا مِنْ حُمْرِ النَّعَمِ. قَالَ: «مَا مِنْ عَبْدٍ یُصَلِّی الصَّلَوَاتِ الْخَمْسَ، وَیَصُومُ رَمَضَانَ، وَیُخْرِجُ الزَّکَاةَ، وَیَجْتَنِبُ الْکَبَائِرَ السَّبْعَ، إِلَّا فُتِّحَتْ لَهُ أَبْوَابُ الْجَنَّةِ، وَقِیلَ لَهُ: ادْخُلْ بِسَلَامٍ».
رواه النسائی واللفظ له، وابن ماجه، وابن خزیمة وابن حبان فی "صحیحیهما"، والحاکم وقال: "صحیح الإسناد". [مضى 5- الصلاة/13].
از ابوهریره و ابوسعید ب روایت است که میگویند: رسول خدا ج برای ما خطبه خوانده و فرمود: «سوگند به کسی که جانم در دست اوست» – و این را سه بار تکرار نمود- سپس به کرنش و تعظیم روی آورد و هریک از ما به کرنش و تعظیم روی آورده و گریه میکرد. و کسی نمیدانست که رسول خدا ج در چه مورد سوگند یاد کرد. سپس سرش را بلند کرد و در چهرهاش بشارت بود. و این برای ما از شتران سرخ مو بهتر بود. فرمود: «هیچ بندهای نیست که نمازهای پنجگانه را بخواند و روزه رمضان را بگیرد و زکات اموالش را بپردازد و از هفت گناه کبیره دوری کند مگر اینکه درهای بهشت برای او باز میشود و به او گفته میشود: به سلامتی وارد شو».
1070-453- (2) (ضعیف) وَعَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ س قَالَ: أَتَى رَجُلٌ مِنْ تَمِیمٍ رَسُولَ اللَّهِ ج فَقَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! إِنِّی ذُو مَالٍ کَثِیرٍ، وَذُو أَهْلٍ وَوَلَدٍ([1]) وَحَاضِرَةٍ، فَأَخْبِرْنِی کَیْفَ أَصْنَعُ، وَکَیْفَ أُنْفِقُ؟ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «تُخْرِجُ الزَّکَاةَ مِنْ مَالِکَ، فَإِنَّهَا طُهْرَةٌ تُطَهِّرُکَ، وَتَصِلُ أَقْرِبَاءَکَ، وَتَعْرِفُ حَقَّ الْمِسْکِینِ وَالْجَارِ وَالسَّائِلِ» الحدیث.
رواه أحمد، ورجاله رجال "الصحیح"([2]).
و از انس بن مالک س روایت است که میگوید: مردی از تمیم نزد رسول خدا ج آمده و گفت: ای رسول خدا، من اموال زیادی دارم و صاحب خانواده و فرزند بوده و مهمانان زیادی دارم. به من بگو چه کنم و چگونه انفاق کنم؟ پس رسول خدا ج فرمودند: «زکات اموالت را پرداخت کن که تو را پاک میگرداند و با نزدیکانت پیوند خویشاندی برقرار کن و حق مساکین و همسایه و گدا را بدان».
1071-738- (2) (حسن) وَعنْ أَبِی الدَّرْدَاءِ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «خَمْسٌ مَنْ جَاءَ بِهِنَّ مَعَ إِیمَانٍ دَخَلَ الْجَنَّةَ: مَنْ حَافَظَ عَلَى الصَّلَوَاتِ الْخَمْسِ، عَلَى وُضُوئِهِنَّ وَرُکُوعِهِنَّ وَسُجُودِهِنَّ وَمَوَاقِیتِهِنَّ، وَصَامَ رَمَضَانَ، وَحَجَّ الْبَیْتَ إِنِ اسْتَطَاعَ إِلَیْهِ سَبِیلًا، وَأَعْطَى الزَّکَاةَ طَیِّبَةً بِهَا نَفْسُهُ».
الحدیث رواه الطبرانی فی الکبیر بإسناد جیّد وتقدم [5- الصلاة/13].
از ابودرداء س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس علاوه بر ایمان پنج عمل را انجام دهد وارد بهشت میشود: بر نمازهای پنجگانه و وضو و رکوع و سجود و زمان گزاردن نماز محافظت کند و روزهی رمضان را بگیرد و حج خانهی خدا را در صورت توانایی انجام دهد و زکات بدهد تا نفسش را با آن پاک کند».
1072-739- (3) (صحیح لغیره) وَعَنْ مُعَاذِ بْنِ جَبَلٍ س قَالَ: کُنْتُ مَعَ رَسُولُ الله ج فِی سَفَرٍ، فَأَصْبَحْتُ یَوْمًا قَرِیبًا مِنْهُ وَنَحْنُ نَسِیرُ، فَقُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! أَخْبِرْنِی بِعَمَلٍ یُدْخِلُنِی الجَنَّةَ، وَیُبَاعِدُنِی مِنَ النَّارِ، قَالَ: «لَقَدْ سَأَلْتَ عَنْ عَظِیمٍ، وَإِنَّهُ لَیَسِیرٌ عَلَى مَنْ یَسَّرَهُ اللَّهُ عَلَیْهِ، تَعْبُدُ اللَّهَ وَلَا تُشْرِکْ بِهِ شَیْئًا، وَتُقِیمُ الصَّلَاةَ، وَتُؤْتِی الزَّکَاةَ، وَتَصُومُ رَمَضَانَ، وَتَحُجُّ البَیْتَ» الحدیث.
رواه أحمد والترمذی وصححه، والنسائی وابن ماجه. ویأتی بتمامه فی "الصمت" إن شاء الله تعالى.
از معاذ بن جبل س روایت است که در سفری همراه رسول الله ج بودم. در یکی از روزها درحال حرکت در نزدیکی رسول الله ج قرار گرفتم و گفتم: ای رسول الله ج! از عملی آگاهم کن که مرا وارد بهشت و از جهنم دور سازد؟ فرمود: «از امر بزرگی سؤال کردی و البته بر کسی که خداوند آن را بر او میسر گرداند، آسان است. خداوند متعال را عبادت کن و چیزی برای او شریک قرار نده و نماز را به پای دار و زکات بده، روزهی رمضان را بگیر و حج خانهی خدا را به جای آور».
1073-454- (3) (ضعیف) وَعَنْ أَبِی الدَّرْدَاءِ س عن رَسُول اللَّهِ ج: «الزَّکَاةُ قَنْطَرَةُ الْإِسْلَامِ».
رواه الطبرانی فی "الأوسط" و"الکبیر" وفیه ابن لهیعة([3])، والبیهقی، وفیه بقیة بن الولید.
از ابودرداء س روایت است که رسول خدا ج فرمودند: «زکات گذرگاه اسلام است».
1074-740- (4) (صحیح لغیره) وَعَنْ عَائِشَةَ ل أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «ثَلَاثٌ أَحْلِفُ عَلَیْهِنَّ: لَا یَجْعَلُ اللَّهُ مَنْ لَهُ سَهْمٌ فِی الْإِسْلَامِ کَمَنْ لَا سَهْمَ لَهُ، وَأَسْهُمُ الْإِسْلَامِ ثَلَاثَةٌ: الصَّلَاةُ، وَالصَّوْمُ، وَالزَّکَاةُ، وَلَا یَتَوَلَّى اللَّهُ عَبْدًا فِی الدُّنْیَا فَیُوَلِّیهِ غَیْرَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ» الحدیث.
رواه أحمد بإسناد جید. [مضى 5- الصلاة/13].
از عایشه ل روایت است که رسول الله ج فرمودند: «سه خصلت است که بر آنها قسم یاد میکنم: خداوند کسی را که در اسلام سهمی دارد، همانند کسی که سهمی در آن ندارد قرار نداده است. و سهم و بهرههای اسلام سه چیز است: نماز و روزه و زکات؛ و خداوند وقتی سرپرستی بندهای را به عهده گرفت در آخرت ولی و سرپرستی او را به کس دیگری نمیسپارد».
1075-455- (4) (ضعیف) وَعَن أَبِی هُرَیرَة س عَن رَسُولَ الله ج أَنَّهُ قَالَ لِمَن حَولَه مِن أُمَّتِه: «اکْفُلُوا لِی بِسِتِّ، أَکْفُلُ لَکُمُ بِالْجَنَّةَ». قُلْتُ: مَا هِیَ یَا رَسُولَ اللَّهِ؟ قَالَ: «الصَّلَاةُ، وَالزَّکَاةُ، وَالْأَمَانَةُ، وَالْفَرْجُ، وَالْبَطْنُ، وَاللِّسَانُ».
رواه الطبرانی فی "الأوسط" بإسناد لا بأس به، وله شواهد کثیرة. [مضى 5-الصلاة/13].
از ابوهریره س روایت است که رسول خدا ج به امتیانش که در اطراف او بودند فرمود: «شش چیز را برای من ضمانت کنید، بهشت را برای شما ضمانت میکنم». گفتم:ای رسول خدا آنها کدامند؟ فرمودند: «نماز و روزه و زکات و امانت و فرج و شکم و زبان».
1076-741- (5) (حسن لغیره) وَعَنْ حُذَیْفَةَ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «الْإِسْلَامُ ثَمَانِیَةُ أَسْهُمٍ: الْإِسْلَامُ سَهْمٌ، وَالصَّلَاةُ سَهْمٌ، وَالزَّکَاةُ سَهْمٌ، وَحَجُّ الْبَیْتِ سَهْمٌ، وَالصِّیَامُ سَهْمٌ، وَالْأَمْرُ بِالْمَعْرُوفِ سَهْمٌ، وَالنَّهْیُ عَنِ الْمُنْکَرِ سَهْمٌ، وَالْجِهَادُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ سَهْمٌ، وَقَدْ خَابَ مَنْ لَا سَهْمَ لَهُ».
رواه البزار مرفوعاً، وفیه یزید بن عطاء الیشکریّ.
از حذیفه س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «اسلام هشت سهم است: اسلام یک سهم و نماز یک سهم و زکات یک سهم و روزه یک سهم وحج خانهی خدا یک سهم و امر به معروف یک سهم و نهی از منکر یک سهم و جهاد در راه خدا یک سهم است. و در ضرر و خسران است کسی که سهمی ندارد».
0-742- (6) (حسن لغیره) ورواه أبو یعلى من حدیث علی مرفوعاً أیضاً.
(صحیح موقوف) وروی موقوفاً على حذیفة، وهو أصح. قاله الدارقطنی وغیره([4]).
1077-743- (7) (حسن لغیره) وَعَنْ جَابِرٍ س قَالَ: قَالَ رَجُلٌ مِنَ الْقَوْمِ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! أَرَأَیْتَ إِن أَدَّى الرَجُلُ زَکَاةَ مَالِهِ؟ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنْ أَدَّى زَکَاةَ مَالِهِ، فَقَدْ ذَهَبَ عَنْهُ شَرُّهُ».
از جابر س روایت است که مردی گفت: ای رسول الله ج! در مورد مردی که زکات مالش را پرداخت میکند چه میگویی؟ رسول الله ج فرمود: «کسی که زکات مالش را پرداخت کند، درواقع شر و بدی آن را از خود دور نموده است».
رواه الطبرانی فی "الأوسط" - واللفظ له - وابن خزیمة فی "صحیحه" والحاکم مختصراً: «إِذَا أَدَّیْتَ زَکَاةَ مَالِکَ فَقَدْ أَذْهَبْتَ عَنْکَ شَرَّهُ». وقال: "صحیح على شرط مسلم".
و حاکم به اختصار آن را چنین روایت کرده است: «اگر زکات مالت را پرداخت کنی، شرش را از خود دور کردهای».
1078-456- (5) (ضعیف) عدا ما بین المعقوفتین فهو 744-(8) (حسن لغیره) وَعَنِ الحَسَنِ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «حَصِّنُوا أَمْوَالَکُمْ بالزَّکاةِ، وَ[دَاوُوا مَرْضَاکُمْ بِالصَّدَقَةِ]، وَاسْتَقْبِلُوا أَمْوَاجَ الْبَلَاءِ بِالدُّعَاءِ وَالتَّضَرُّعِ».
رواه أبو داود فی "المراسیل". ورواه الطبرانی والبیهقی وغیرهما عن جماعة من الصحابة مرفوعاً متصلاً، والمرسل أشبه([5]).
از حسن س روایت است که رسول خدا ج فرمودند: «اموالتان را با زکات حفاظت کنید و [بیمارانتان را با صدقه دادن درمان کنید] و از بلا و مصیبتها با دعا و تضرع استقبال کنید».
1079-457- (6) (ضعیف) وَرُوِیَ عَن عَلقَمَة ([6]): أَنَّهُم أَتَوا رَسُولَ الله ج قَالَ: فَقَالَ لَنَا النَّبِیَّ ج: «إِنَّ تَمَامِ إِسْلَامِکُمْ، أَنْ تُؤَدُّوا زَکَاةَ أَمْوَالِکُمْ».
رواه البزار.
از علقمه روایت است که رسول خدا ج به ما فرمودند: «از کامل کردن اسلامتان این است که زکات اموالتان را بپردازید».
1080-458- (7) (ضعیف) وَعَنِ ابْنِ عُمَرَ ب أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «کُلُّ مَالٍ وَإِنْ کَانَ تَحْتَ سَبْعِ أَرَضِینَ تُؤَدَّى زَکَاتُهُ فَلَیْسَ بِکَنْزٍ، وَکُلُّ مَالٍ لَا تُؤَدَّى زَکَاتُهُ وَإِنْ کَانَ ظَاهِرًا فَهُوَ کَنْزٌ».
رواه الطبرانی فی "الأوسط" مرفوعاً.
از ابن عمر ب روایت است که رسول خدا ج فرمودند: «هر مالی که زکات آن داده شود و لو اینکه در زیر هفت زمین باشد، گنج نیست و و هر مالی که زکات آن داده نشود هرچند در دسترس باشد مصداق کنز و گنج است».
0-745- (9) (صحیح موقوف) ورواه غیره موقوفاً على ابن عمر، وهو الصحیح.
[قلت: لفظه: «کُلُّ مَالٍ أُدِّیَتْ زَکَاتَهُ، وَإِنْ کَانَ تَحْتَ سَبْعِ أَرَضِینَ؛ فَلَیْسَ بِکَنْزٍ، وَکُلُّ مَالٍ لَا تُؤَدَّى زَکَاتُهُ، فَهُوَ کَنْزٌ وَإِنْ کَانَ ظَاهِرًا عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ». رواه البیهقی].
و در روایت بیهقی آمده است: «هر مالی که زکاتش را پرداخت کنی اگر در زیر هفت طبقهی زمین باشد، کنز به حساب نمیآید و هر مالی که زکاتش پرداخت نگردد، کنز میباشد اگر چه بر روی زمین آشکار باشد».
1081-746- (10) (صحیح لغیره) وَعَنْ سَمُرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «أَقِیمُوا الصَّلَاةَ، وَآتُوا الزَّکَاةَ، وَحُجُّوا، وَاعْتَمِرُوا، وَاسْتَقِیمُوا، یُسْتَقَمْ بِکُمْ».
رواه الطبرانی فی "الثلاثة" وإسناده جید إن شاء الله تعالى، عمران القطان صدوق.
از سَمُرَه س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «نماز بخوانید و زکات بدهید و حج و عمره به جای آورید و [و بر اطاعت و فرمانبرداری و ایمان] استقامت بورزید، امورتان در ارتباط با خلق سر و سامان میبخشد».
1082-459- (8) (ضعیف) وَرُوِیَ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «مَنْ أَقَامَ الصَّلَاةَ، وَآتَى الزَّکَاةَ، وَحَجَّ الْبَیْتَ، وَصَامَ رَمَضَانَ، وَقَرَى الضَّیْفَ، دَخَلَ الْجَنَّةَ».
رواه الطبرانی فی "الکبیر" وله شواهد.
و از ابن عباس ب روایت شده که رسول خدا ج فرمودند: «هرکس نماز را برپادارد و زکات را بپردازد و حج کند و روزه رمضان را بگیرد و از مهمان پذیرایی کند، وارد بهشت میشود».
1083-460- 09) (ضعیف) وَرُوِیَ عَن ابْنَ عُمَرَ ب قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ ج یَقُولُ: «مَنْ کَانَ یُؤْمِنُ بِاللهِ وَرَسُولِهِ فَلْیُؤَدِّ زَکَاةَ مَالِهِ، وَمَنْ کَانَ یُؤْمِنُ بِاللهِ وَرَسُولِهِ فَلْیَقُلْ حَقاً أَوْ لِیَسْکُتْ، وَمَنْ کَانَ یُؤْمِنُ بِاللهِ وَرَسُولِهِ والیَوم الآخر([7]) فَلْیُکْرِمْ ضَیْفَهُ».
رواه الطبرانی فی "الکبیر".
از ابن عمر ب روایت شده که میگوید: از رسول خدا ج شنیدم که فرمودند: «هرکس به الله و رسولش ایمان دارد باید زکات مالش را بپردازد و هرکس به الله و رسولش ایمان دارد باید حق را بیان کرده یا سکوت کند و هرکس به الله و رسولش و روز قیامت ایمان دارد باید مهمانش را گرامی دارد».
1084-747- (11) (صحیح) وَعَنْ أَبِی أَیُّوبَ س أَنَّ رَجُلًا قَالَ لِلنَّبِی ج: أَخْبِرْنِی بِعَمَلٍ یُدْخِلُنِی الجَنَّةَ. قَالَ: «تَعْبُدُ اللَّهَ لاَ تُشْرِکُ بِهِ شَیْئًا، وَتُقِیمُ الصَّلاَةَ، وَتُؤْتِی الزَّکَاةَ، وَتَصِلُ الرَّحِمَ».
رواه البخاری ومسلم.
از ابو ایوب انصاری س روایت است که مردی به رسول الله ج گفت: به عملی راهنماییام کن که مرا وارد بهشت کند. فرمود: «الله را عبادت کن، هیچ شریکی برای او قرار مده، نماز را به جای آور، زکات را بپرداز و صلهی رحم را رعایت کن».
1085-748- (12) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س: أَنَّ أَعْرَابِیًّا أَتَى النَّبِیَّ ج فَقَالَ: یَا رَسُولِ اللهِ! دُلَّنِی عَلَى عَمَلٍ إِذَا عَمِلْتُهُ دَخَلْتُ الْجَنَّةَ. قَالَ: «تَعْبُدُ اللهَ لَا تُشْرِکُ بِهِ شَیْئًا، وَتُقِیمُ الصَّلَاةَ الْمَکْتُوبَةَ، وَتُؤتی الزَّکَاةَ الْمَفْرُوضَةَ، وَتَصُومُ رَمَضَانَ». قَالَ: وَالَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ، لَا أَزِیدُ عَلَى هَذَا وَلَا أَنْقُصُ مِنْهُ. فَلَمَّا وَلَّى، قَالَ النَّبِیُّ ج: «مَنْ سَرَّهُ أَنَّ یَنْظُرَ إِلَى رَجُلٍ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ، فَلْیَنْظُرْ إِلَى هَذَا».
رواه البخاری ومسلم.
از ابوهریره س روایت است که بادیهنشینی نزد رسول الله ج آمد و گفت: ای رسول الله ج! عمل و عبادتی را به من نشان بده که اگر آن را انجام دهم وارد بهشت شوم. رسول الله ج فرمود: «الله را عبادت کن و هیچ شریکی برایش قرار مده، نمازهای واجب را به جای آور و زکات واجب را بپرداز و ماه رمضان را روزه بگیر». بادیهنشین گفت: قسم به کسی که جان من در دست اوست! نه بر این موارد چیزی افزوده و نه کم میکنم. وقتی که از حضور رسول الله ج خارج شد، رسول الله ج فرمود: «کسی که دوست دارد مردی از اهل بهشت را ببیند، پس باید به این مرد نگاه کند».
1086-749- (13) (صحیح) وَعَن عَمْرَو بْنَ مُرَّةَ الْجُهَنِیَّ س قَالَ: جَاءَ رَجُلٌ مِن قُضَاعَةَ إِلَى رَسُولَ الله ج فَقَالَ: إِنِّی شَهِدْتُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، وَأَنَّکَ رَسُولُ اللَّهِ، وَصَلَّیْتُ الصَّلَوَاتِ الْخَمْسَ، وَصُمْتُ رَمَضَانَ وَقُمْتُهُ، وَآتَیتَ الزَّکَاةَ. فَقَالَ رَسُولُ الله ج: «مَن مَاتَ عَلَى هَذَا کَانَ مِنَ الصِّدِّیقِینَ وَالشُّهَدَاءِ».
رواه البزار بإسناد حسن، وابن خزیمة فی "صحیحه" وابن حبان، وتقدم لفظه فی "الصلاة" [5- الصلاة/13]
از عمرو بن مُرَّه جُهنی س روایت است که مردی از قضاعه نزد رسول الله ج آمد و گفت: من شهادت میدهم که معبود به حقی جز الله نیست و تو فرستادهی الله هستی و نماز پنجگانه را به جای میآورم و رمضان را روزه میگیرم و آن را بر پا میدارم و زکات میدهم. پس رسول الله ج فرمودند: «کسی که بر این اعمال بمیرد، از صدیقین و شهداء است».
1087-750- (14) (صحیح لغیره) وَعَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ مُعَاوِیَةَ الْغَاضِرِیِّ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «ثَلَاثٌ مَنْ فَعَلَهُنَّ فَقَدْ طَعِمَ طَعْمَ الْإِیمَانِ: مَنْ عَبَدَ اللَّهَ وَحْدَهُ، وَعَلِمَ أَن لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، وَأَعْطَى زَکَاةَ مَالِهِ طَیِّبَةً بِهَا نَفْسُهُ، رَافِدَةً عَلَیْهِ کُلَّ عَامٍ، وَلَا یُعْطِ الْهَرِمَةَ، وَلَا الدَّرِنَةَ، وَلَا الْمَرِیضَةَ، وَلَا الشَّرَطَ اللَّئِیمَةَ، وَلَکِنْ مِنْ وَسَطِ أَمْوَالِکُمْ، فَإِنَّ اللَّهَ لَمْ یَسْأَلْکُمْ خَیْرَهُ، وَلَمْ یَأْمُرْکُمْ بِشَرِّهِ».
رواه أبو داود.
از عبدالله بن معاویه غاضری س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «کسی که این سه عمل را انجام دهد لذت و ثمرهی ایمان را میچشد: کسی که تنها الله را عبادت کند و بداند که معبود به حقی جز الله نیست و زکات مالش را بدهد تا نفسش را بوسیلهی آن پاک گرداند و خودش را با چنین پرداختی در هر سال عادت دهد. و آن را از قسمتی که ضعیف شده و یا به آن آفت رسیده و یا بیمار گشته و یا بیارزش شده نپردازد و از قسمت میانهی مالش پرداخت نماید؛ زیرا خداوند بهترین آن را از شما نمیخواهد و به شما دستور نداده که از بدترین قسمت آن بپردازید».
قوله: "رافدة علیه" ماخوذ از (الرفد) به معنای یاری کردن میباشد. و معنای آن چنین است که: زکات را بپردازد درحالیکه نفسش او را بر ادای آن با رضایت کامل و مانع نشدن از پرداخت آن یاری کند. و "الشَّرَط" به فتح شین و راء: عبارت است از مال پست؛ مانند مُسِنّه و لاغر و .. و "الدَّرِنَة": یعنی زمین خشک و بیحاصل.
1088-751- (15) (صحیح) وَعَنْ جَرِیرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ س قَالَ: «بَایَعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج عَلَى إِقَامِ الصَّلاَةِ، وَإِیتَاءِ الزَّکَاةِ، وَالنُّصْحِ لِکُلِّ مُسْلِمٍ».
رواه البخاری ومسلم وغیرهما.
از جریر بن عبد الله س روایت است که با رسول الله ج بر اقامهی نماز و دادن زکات و نصیحت نمودن هر مسلمان بیعت نمودم.
1089-461- (10) (ضعیف) وَعَن عُبَیْدُ بْنُ عُمَیْرٍ اللَّیْثِیُّ عَنْ أَبِیهِ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج فِی حَجَّةِ الْوَدَاعِ: «إِنَّ أَوْلِیَاءَ اللهِ الْمُصَلُّونَ، وَمَنْ یُقِیمُ الصَّلَوَاتِ الْخَمْسَ الَّتِی کَتَبَهُنَّ اللهُ عَلَیهِ، وَیَصُومُ رَمَضَانَ، وَیَحْتَسِبُ صَوْمَهُ، وَیُؤْتِی الزَّکَاةَ مُحتَسِباً طَیِّبَةً بِهَا نَفْسُهُ، وَیَجْتَنِبُ الْکَبَائِرَ الَّتِی نَهَى الله عَنْهَا». فَقَالَ رَجُلٌ مِنْ أَصْحَابِهِ: یَا رَسُولَ اللهِ! وَکَمِ الْکَبَائِرُ؟ قَالَ: «تِسْعٌ: أَعْظَمُهُنَّ الْإِشْرَاکُ بِاللهِ، وَقَتْلُ الْمُؤْمِنِ بِغَیْرِ حَقٍّ، وَالْفِرَارُ مِنَ الزَّحْفِ، وَقَذْفُ الْمُحْصَنَةِ، وَالسِّحْرُ، وَأَکْلُ مَالِ الْیَتِیمِ، وَأَکْلُ الرِّبَا، وَعُقُوقُ الْوَالِدَیْنِ الْمُسْلِمَیْنِ، وَإِستحَلَالُ الْبَیْتِ العَتِیقِ الْحَرَامِ، قِبْلَتِکُمْ أَحْیَاءً وأمْوَاتًا، لَا یَمُوتُ رَجُلٌ لَمْ یَعْمَلْ هَذِهِ الْکَبَائِرَ، وَیُقِیمُ الصَّلَاةَ، وَیُؤْتِی الزَّکَاةَ إِلَّا رَافَقَ مُحَمَّدًا ج فِی بُحْبُوحَةِ جَنَّةٍ أَبْوَابُهَا مَصَارِیعُ الذَّهَبِ».
رواه الطبرانی فی "الکبیر" ورواته ثقات([8])، وفی بعضهم کلام، وعند أبی داود بعضه.
(بُحبُوحة الجنة) بضم الباءین الموحدتین وبحاءین مهملتین: هو وسطها.
از عبید بن عمیر لیثی از پدرش روایت است که رسول خدا ج در حجة الوداع فرمودند: «نمازگزاران اولیای خدا هستند؛ و کسانی که نمازهای پنجگانهای را میخوانند که الله متعال بر آنها فرض کرده است و روزه رمضان را گرفته و روزه را به امید پاداش و رضای خداوند میگیرند و زکات اموالشان را به امید ثواب و با رضایت کامل میپردازند و از گناهان کبیرهای که خداوند از آنها نهی کرده دوری میکنند». پس یکی از اصحاب گفت: ای رسول خدا، گناهان کبیره چه تعداد هستند؟ فرمود: «نُه تا؛ بزرگترین آنها شرک ورزیدن به خداوند است. و کشتن مومن به ناحق، فرار کردن از میدان جهاد، تهمت زدن به زنان پاکدامن، سحر، خوردن مال یتیم، رباخواری، نافرمانی از پدر و مادر مسلمان، زیر پا کردن حرمت بیت الله که قبله زنده و مرده شماست. کسی نیست که بمیرد و مرتکب این گناهان نشده باشد و نماز خوانده و زکات پرداخته باشد مگر اینکه در وسط بهشت همراه محمد ج خواهد بود که درهای آن از طلا میباشد».
1090-752- (16) (حسن) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «إِذَا أَدَّیْتَ الزَّکَاةَ فَقَدْ قَضَیْتَ مَا عَلَیْکَ، وَمَنْ جَمَعَ مَالًا حَرَامًا ثُمَّ تَصَدَّقَ بِهِ، لَمْ یَکُنْ لَهُ فِیهِ أَجْرٌ، وَکَانَ إِصْرُهُ عَلَیْهِ».
رواه ابن خزیمة وابن حبان فی "صحیحیهما" والحاکم، وقال: "صحیح الإسناد"([9]).
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرگاه زکات دادی آنچه را که بر تو واجب بوده به جای آوردهای و کسی که مال حرامی را جمع نماید و از آن صدقه بدهد، برای او در این عمل اجر و پاداشی نیست و گناه آن بر او است».
1091-753- (17) (حسن) وَعَنْ زِرِّ بْنِ حُبَیْشٍ أَنَّ ابْنَ مَسْعُودٍ س کَانَ عِنْدَهُ غُلَامٌ یَقَرَأ فِی الْمُصْحَفَ، وَعِنْدَهُ أَصْحَابُهُ، فَجَاءَ رَجُلٌ یُقَالُ لَهُ: حَضْرَمَةُ، فَقَالَ: یَا أَبَا عَبْدِالرَّحْمَنِ! أَیُّ دَرَجَاتِ الْإِسْلَامِ أَفْضَلُ؟ قَالَ: الصَّلَاةُ، قَالَ: ثُمَّ أَیٌّ؟ قَالَ: الزَّکَاةُ».
رواه الطبرانی فی "الکبیر" بإسناد لا بأس به. (قال المملی): "وتقدم فی "کتاب الصلاة" أحادیث تدل لهذا الباب، وتأتی أحادیث أخر فی کتاب "الصوم" و"الحج" إن شاء الله تعالى".
از زِرِّ بن حُبیش روایت است: نزد ابن مسعود س نوجوانی بود که از روی مصحف تلاوت میکرد و در کنارش یاران او نشسته بودند که مردی به نام حضرمه آمد و گفت: ای ابو عبدالرحمن کدام درجات اسلام برتر است؟ جواب داد: نماز. حضرمه گفت: سپس کدام عمل؟ جواب داد: زکات».
2- (الترهیب من منع الزکاة، وما جاء فی زکاة الحلی)
([1]) الأصل: (ومالٍ)، وهو خطأ جرى علیه "مجمع الزوائد" ومطبوعة عمارة، والثلاثة! والتصویب من "المسند"، والسیاق یؤیده.
([2]) وکذا قال الهیثمی، وغفلا عن علته؛ فإنه من روایة سعید بن أبی هلال عن أنس، ولم یسمع منه. وأما الجهلة الثلاثة فقالوا: "حسن، رواه أحمد (3/ 136) ورجال إسناده موثقون"!!!
([3]) لیس لابن لهیعة ذکر فی شیء من طرق الحدیث کما بینته فی "الضعیفة" (5068)، فالظاهر أن قوله: "وفیه ابن لهیعة" مقحم من بعض النساخ، وکذلک وقع فی مخطوطة الظاهریة (87/ 1)، ومطبوعة الثلاثة! فیحتمل أنه وهم من المؤلف رحمه الله.
([4]) میگویم: ابن ابی شیبه (5/ 352 و11/ 7) آن را به صورت متصل روایت کرده است. و طیالسی (413) و بزار (337) آن را به سند صحیح از وی روایت کردهاند. و برای آن شاهد قوی و مرفوعی از حدیث ابوهریره وجود دارد که علاوه بر این در آن آمده است: «فَمَنْ تَرَکَ مِنْ ذَلِکَ شَیْئًا فَقَدْ تَرَکَ سَهْمًا مِنَ الْإِسْلَامِ، وَمَنْ تَرَکَهُنَّ کُلَّهُن فَقَدْ وَلَّى الْإِسْلَامَ ظَهْرَهُ»: «بنابراین هرکس چیزی از این موارد را ترک کند، درحقیقت سهمی از اسلام را ترک کرده است و هرکس همهی آنها را ترک کند، اسلام را پشت سرش انداخته است». و این روایت در «الصحیحة» (333) تخریج شده است. و نصی است در اینکه تارک الصلاة کافر نیست. این نص همچون نصوص بسیاری مانند آن، کمر کسانی را میشکند که معتقد به تکفیر وی هستند. و با این نصوص چه بسا که از دیدگاه خود بازگردند و تاویل و انکار را کنار بگذارند.
([5]) قلت: وطرقه کلها ضعیفة، وبعضها أشد ضعفاً من بعض. ولکن الجملة الثانیة منه قد ثبتت عندی بمجموع طرقها، کما بینته فی "الضعیفة" (3492).
([6]) قال الناجی (107): "هو ابن سفیان بن عبد الله الثقفی". قلت: وهو تابعی غیر معروف إلا من روایة أبی الزبیر عنه، کما یستفاد من "الجرح والتعدیل" (3/ 1/ 305) و"ثقات ابن حبان" (3/ 132-133)، وعلى هذا فالحدیث مرسل، فقوله: "أنهم أتوا" یعنی قومه، وکذا قوله: "قال لنا". یعنی لقومه. فتنبه.
([7]) کذا الأصل بزیادة: (والیوم الآخر)، وهی فی "المجمع" فی الفقرة الثانیة. واعتمدها المقلدون الثلاثة دون أیما تحقیق، ولا أصل لها مطلقاً عند الطبرانی! وهو مخرج فی "الضعیفة" (5288).
([8]) قلت: کذا قال، وحسنه فیما سیأتی فی (12 الجهاد/ 11)، وتقلده المعلقون الثلاثة، وفیه عبد الحمید بن سنان، ولم یوثقه غیر ابن حبان، ولم یرو عنه إلا یحیى بن أبی کثیر، ومع هذا فقد قال فیه البخاری: "فیه نظر"، وهو مخرج فی "الإرواء" (5/ 25)، ولبعضه شواهد. انظر "الفتح" (12/ 182).
([9]) قلت: ووافقه الذهبی، وإنما هو حسن فقط؛ وإن کان فیه (دراج أبو السمح) فإنه من روایته عن ابن حجیرة الأکبر الخولانی، وهو حسن الحدیث عنه؛ کما حققته فی "الصحیحة" (3350). وهذا الحدیث من زوائد هذه الطبعة وفوائدها. وأما الجهلة فجمعوا بین النقیضین فإنهم قالوا (1/ 587): "حسن". ثم أعلوه بتضعیف أحمد والنسائی وأبی حاتم لدراج!! ولم یفصلوا.
تشویق به خواندن سورهی کهف و آنچه همراه با آن در شب و روز جمعه بیان شده است
1063-736- (1) (صحیح) عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الْخُدْرِیِّ س أَنَّ النَّبِیَّ ج قَالَ: «مَنْ قَرَأَ سُورَةَ الْکَهْفِ یَوْمَ الْجُمُعَةِ، أَضَاءَ لَهُ مِنَ النُّورِ مَا بَیْنَ الْجُمُعَتَیْنِ».
رواه النسائی([1])، والبیهقی مرفوعاً، والحاکم مرفوعاً وموقوفاً أیضاً، وقال: "صحیح الإسناد".
از ابو سعید خدری س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس در روز جمعه سوره کهف را بخواند، در فاصله بین دو جمعه نوری برای او روشن میشود».
ورواه الدارمی فی "مسنده"([2]) موقوفاً على أبی سعید، ولفظه: قال: «مَنْ قَرَأَ سُورَةَ ﴿الْکَهْفِ﴾ لَیْلَةَ الْجُمُعَةِ، أَضَاءَ لَهُ مِنَ النُّورِ مَا بَیْنَهُ وَبَیْنَ الْبَیْتِ الْعَتِیقِ».
«هرکس در شب جمعه سوره کهف را بخواند در فاصله بین او و بیت العتیق (کعبه) نوری برایش روشن میشود».
وفی أسانیدهم کلها - إلا الحاکم- أبو هاشم یحیى بن دینار الرُّمَّانی، والأکثرون على توثیقه، وبقیة الإسناد ثقات. وفی إسناد الحاکم - الذی صححه- نعیم بن حمّاد، ویأتی الکلام علیه، وعلى أبی هاشم.
1064-447- (1) (ضعیف) وَعَن ابن عمرَ ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «مَن قَرَأَ سورةَ ﴿الکهف﴾ فِی یَومِ الجُمُعَةِ سَطَعَ لَهُ نورٌ مِن تَحتِ قدمه إلى عَنانِ السماءِ یضیء له یوم القیامة، وَغُفِرَ لَهَ مَا بَینَ الجُمُعَتَین».
رواه أبو بکر بن مردویه فی "تفسیره" بإسناد لا بأس به([3]).
از ابن عمر ب روایت است که رسول خدا ج فرمودند: «هرکس سوره کهف را در روز جمعه بخواند برای وی نوری از زیر قدمهایش به سوی آسمان ساطع خواهد شد و برای وی در روز قیامت روشنایی خواهد بود و به این سبب گناهان بین دو جمعهاش بخشیده میشود».
1065-448- (2) (ضعیف جداً) وَرُوِیَ عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنْ قَرَأَ ﴿حم الدُّخَانَ﴾ لَیْلَةَ الجُمُعَةِ غُفِرَ لَهُ».
از ابوهریره س روایت است که رسول خدا ج فرمودند: «هرکس شب جمعه سوره دخان را بخواند باعث بخشش وی میشود».
(موضوع) وفی روایة: «مَنْ قَرَأَ ﴿حم الدُّخَانَ﴾ فِی لَیْلَةٍ، أَصْبَحَ یَسْتَغْفِرُ لَهُ سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَکٍ».
رواه الترمذی والأصبهانی ولفظه: «مَن صَلَّى بِسُورَة ﴿الدخان﴾ فِی لَیلَةٍ بَاتَ یَستَغفِر لَهُ سَبعونَ أَلف مَلک».
و در روایتی آمده است: «هرکس سوره دخان را در شب بخواند، درحالی صبح خواهد کرد که هفتاد هزار فرشته برای وی طلب مغفرت میکنند».
و متن اصبهانی چنین است: «هرکس سوره دخان را در شب بخواند، در حالی میخوابد که هفتاد هزار فرشته برای وی طلب مغفرت میکنند».
0-449- (3) (ضعیف جداً) ورواه الطبرانی والأصبهانی أیضاً من حدیث أبی أمامة، ولفظهما: قَالَ رَسولُ الله ج: «مَن قَرَأَ ﴿حم الدخان﴾ فِی لَیلَةِ الجُمُعَةِ أَو یَومِ الجُمُعَةِ، بَنَى الله لَهُ بِهَا بَیتاً فِی الجَنَّة».
و طبرانی و اصبهانی این حدیث را از ابوامامه س با این متن روایت کردهاند که رسول خدا ج فرمودند: «هرکس سوره دخان را در شب یا روز جمعه بخواند، خداوند متعال در عوض آن خانهای در بهشت برای وی میسازد».
1066-450- (4) (ضعیف جداً) وَرُوِیَ عَنهُ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «مَن قَرَأَ سورة ﴿یس﴾ فِی لَیلَةِ الجُمُعَة، غُفِرَ لَه».
رواه الأصبهانی.
و از ابوامامه س روایت است که رسول خدا ج فرمودند: «هرکس سوره یس را در شب جمعه بخواند، مورد بخشش قرار میگیرد».
1067-451- (5) (موضوع) وَرُوِیَ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنْ قَرَأَ السُّورَةَ الَّتِی یُذْکَرُ فِیهَا ﴿آلُ عِمْرَانَ﴾ یَوْمَ الْجُمُعَةِ، صَلَّى عَلَیْهِ اللَّهُ وَمَلَائِکَتُهُ حَتَّى تَغِیبَ الشَّمْسُ».
رواه الطبرانی فی "الأوسط" و"الکبیر".
از ابن عباس ب روایت شده که رسول خدا ج فرمودند: «هرکس روز جمعه سوره آل عمران را بخواند، خداوند متعال و فرشتگان تا غروب خورشید بر وی درود میفرستند».
8- کتاب الصدقات
([1]) قال الناجی (106): "فی الیوم واللیلة" على القاعدة المقررة المتکررة، لا فی "السنن". وکلام المصنف یقتضی أنه لم یروه النسائی إلا مرفوعاً، وقد رواه مرفوعاً وموقوفاً کالحاکم"! قلت: نعم، ولکن لیس عنده إطلاقاً قوله: "فی یوم الجمعة". وهو مخرج فی "الإرواء" (3/ 93-94)، وقد تقدم دونه فی (4- الطهارة/ 12).
([2]) قلت: کذا اشتُهر اسمه عند کثیر من المتقدمین، وفیه نظر، فإنه لیس على ترتیب المسانید، وإنما على الکتب والأبواب، وفیه کثیر من الآثار الموقوفة، والأقرب أن یسمى بـ "السُّنن"، وعلى هذا جرى کثیر من الحفاظ وغیرهم.
([3]) قلت: بل فیه رجل مجهول کما بینته فی الاصل.
ترهیب از ترک نماز جمعه بدون عذر
1051-724- (1) (صحیح) عَنْ ابن مَسعودٍ س أَنَّ النَّبِیَّ ج قَالَ لِقَوْمٍ یَتَخَلَّفُونَ عَنِ الْجُمُعَةِ: «لَقَدْ هَمَمْتُ أَنْ آمُرَ رَجُلًا یُصَلِّی بِالنَّاسِ، ثُمَّ أُحَرِّقَ عَلَى رِجَالٍ یَتَخَلَّفُونَ عَنِ الْجُمُعَةِ بُیُوتَهُمْ».
رواه مسلم والحاکم بإسناد على شرطهما([1]).
از ابن مسعود س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «تصمیم داشتم که شخصی را مأمور کنم تا برای مردم نماز بخواند، سپس بروم و خانههای مردانی را که به نماز جمعه نمیآیند بر سرشان آتش بزنم».
(ضعیف) وتقدم فی "باب الحمام" [4- الطهارة/5] حدیث أبی سعید وفیه: «وَمَنْ کَانَ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ فَلْیَسْعَ إِلَى الْجُمُعَةِ، وَمَنِ اسْتَغْنَى عَنْهَا بِلَهْوٍ أو تِجَارَةٍ اسْتَغْنَى اللَّهُ عَنْهُ، وَاللَّهُ غَنِیٌّ حَمیدٌ».
رواه الطبرانی.
و در «باب حمام» پیشتر حدیث ابوسعید گذشت: «و هرکس به الله و روز قیامت ایمان دارد باید به سوی نماز جمعه بشتابد و هرکس با امر لهو و بیهوده یا تجارت از آن اظهار بینیازی کند، خداوند از او بینیاز است و او بینیاز ستوده است».
1052-725- (2) (صحیح) وَعَن أَبِی هُرَیْرَةَ وَابْنَ عُمَرَ ب أَنَّهُمَا سَمِعَا رَسُولَ اللهِ ج یَقُولُ عَلَى أَعْوَادِ مِنْبَرِهِ: «لَیَنْتَهِیَنَّ أَقْوَامٌ عَنْ وَدْعِهِمُ الْجُمُعَاتِ، أَوْ لَیَخْتِمَنَّ اللهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ، ثُمَّ لَیَکُونُنَّ مِنَ الْغَافِلِینَ».
رواه مسلم وابن ماجه وغیرهما.
از ابوهریره و ابن عمر ب روایت است که از رسول الله ج شنیدند که بر منبرش میفرماید: «افرادی که جمعه را ترک میکنند باید از این عملشان دست بکشند وگرنه خداوند بر قلبهایشان مهر میزند، سپس در زمرهی غافلان قرار میگیرند».
قوله "ودعهم الجمعات" هو بفتح الواو وسکون الدال، أی: ترکهم الجمعات.
0-726- (3) (صحیح) ورواه ابن خزیمة بلفظ: "ترکهم" من حدیث أبی هریرة وأبی سعید الخدری.
1053-727- (4) (حسن) وَعَنْ أَبِی الْجَعْدِ الضَّمْرِیِّ([2]) - وَکَانَتْ لَهُ صُحْبَةٌ س - عَنِ النَّبِی ج قَالَ: «مَنْ تَرَکَ ثَلَاثَ جُمَعٍ تَهَاوُنًا بِهَا([3])، طَبَعَ اللَّهُ عَلَى قَلْبِهِ».
رواه أحمد وأبو داود والنسائی والترمذی وحسَّنه، وابن ماجه، وابن خزیمة وابن حبَّان فی "صحیحیهما" والحاکم، وقال: "صحیح على شرط مسلم".
از ابو جَعد ضَّمری س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس سه جمعه از روی بیتوجهی نسبت به آن ترک کند، خداوند بر قلبش مهر میزند».
(حسن صحیح) وفی روایة لابن خزیمة وابن حبان: «مَنْ تَرَکَ الْجُمُعَةَ ثَلَاثًا مِنْ غَیْرِ عُذْرٍ، فَهُوَ مُنَافِقٌ»([4]).
و در روایت ابن خزیمه و ابن حبان آمده است: «هرکس سه جمعه را بدون عذر ترک کند، از منافقین به حساب میآید».
أبو الجعد اسمه أدرع، وقیل: جُنادة. وذکر الکرابیسیّ أنّ اسمه عُمرُ بن أبی بکر. وقال الترمذی: "سألت محمداً (یعنی البخاری) عن اسم أبی الجعد؟ فلم یعرفه".
1054-728- (5) (صحیح لغیره) وَعَنْ أَبِی قَتَادَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولَ اللَّهِ ج: «مَنْ تَرَکَ الْجُمُعَةَ ثَلَاثَ مِرَاتٍ مِنْ غَیْرِ ضَرُورَةٍ، طُبِعَ عَلَى قَلْبِهِ».
رواه أحمد بإسناد حسن، والحاکم وقال: "صحیح الإسناد"([5]).
از ابو قتاده س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس سه جمعه را بدون ضرورت ترک کند، بر قلبش مهر زده میشود».
1055-729- (6) (صحیح لغیره) وَعَنْ أُسَامَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «مَنْ تَرَکَ ثَلَاثَ جُمُعَاتٍ مِنْ غَیْرِ عُذْرٍ کُتِبَ مِنَ الْمُنَافِقِینَ».
رواه الطبرانی فی "الکبیر" من روایة جابر الجعفی، وله شواهد.
از اسامه س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «کسی که سه جمعه را بدون عذر ترک کند، از منافقین نوشته میشود».
1056-7 30- (7) (صحیح لغیره) وَعَنْ کَعْبِ بْنِ مَالِکٍ س عَنْ رَسُولِ اللهِ ج قَالَ: «لَیَنْتَهِیَنَّ أَقْوَامٌ یَسْمَعُونَ النِّدَاءَ یَوْمَ الْجُمُعَةِ ثُمَّ لَا یَأْتُونَهَا، أَوْ لَیَطْبَعَنَّ اللهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ، ثُمَّ لَیَکُونُنَّ مِنَ الْغَافِلِینَ».
رواه الطبرانی فی "الکبیر" بإسناد حسن.
از کعب بن مالک س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «افرادی که در روز جمعه صدای اذان را میشنوند و به نماز جمعه نمیروند، باید از این کارشان دست بردارند وگرنه خداوند بر قلبهایشان مهر میزند، سپس در زمرهی غافلین قرار میگیرند».
1057-731- (8) (حسن لغیره) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «أَلَا هَلْ عَسَى أَحَدُکُمْ أَنْ یَتَّخِذَ الصُّبَّةَ مِنَ الْغَنَمِ عَلَى رَأْسِ مِیلٍ أَوْ مِیلَیْنِ، فَیَتَعَذَّرَ عَلَیْهِ الْکَلَأُ، فَیَرْتَفِعَ، ثُمَّ تَجِیءُ الْجُمُعَةُ فَلَا یَجِیءُ وَلَا یَشْهَدُهَا، وَتَجِیءُ الْجُمُعَةُ فَلَا یَشْهَدُهَا، [وَتَجِیءُ الْجُمُعَةُ فَلَا یَشْهَدُهَا]([6])، حَتَّى یُطْبَعَ عَلَى قَلْبِهِ».
رواه ابن ماجه بإسناد حسن، وابن خزیمة فی "صحیحه".
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «آیا سزاوار نیست که اگر یکی از شما گلهای از گوسفندان را به فاصلهی یک یا دو میل برای چرا برد اما علف نیافته و به جایی دورتر رفت، برای نماز جمعه برگردد. پس اگر برنگردد و در نماز جمعه حاضر نشود درحالیکه وقت نماز جمعه فرا رسیده و در آن حاضر نشود، بر قلب او مهر زده میشود».
(الصُّبَّةَ) به ضم صاد و تشدید باء عبارت است از «السِّربة»:([7]) گله؛ که این گله میتواند گلهای از اسبها یا شترها یا گوسفندان ما بین 20 تا 30 عدد از آنها باشد. و گفته شده به گلهای گفته میشود که بین ده تا چهل عدد از این حیوانات در آن باشد.
1058-732- (9) (حسن لغیره) وَعَنْ جَابِرِ بنِ عَبدِاللهِ ب قَالَ: قَامَ رَسُولُ اللَّهِ ج خَطِیبًا یَوْمَ الْجُمُعَةِ فَقَالَ: «عَسَى رَجُلٌ تَحْضُرُهُ الْجُمُعَةُ، وَهُوَ عَلَى قَدْرِ مِیلٍ مِنَ (الْمَدِینَةِ)، فَلَا یَحْضُرُ الْجُمُعَةَ». ثُمَّ قَالَ فِی الثَّانِیَةِ: «عَسَى رَجُلٌ تَحْضُرُهُ الْجُمُعَةُ وَهُوَ عَلَى قَدْرِ مِیلَیْنِ مِنَ (الْمَدِینَةِ) فَلَا یَحْضُرُهَا». وَقَالَ فِی الثَّالِثَةِ: «عَسَى یَکُونُ عَلَى قَدْرِ ثَلَاثَةِ أَمْیَالٍ مِنَ (الْمَدِینَةِ) فَلَا یَحْضُرُ الْجُمُعَةَ، وَیَطْبَعُ اللَّهُ عَلَى قَلْبِهِ».
رواه أبو یعلى بإسناد لیِّن([8]).
از جابر بن عبدالله ب روایت است که رسول الله ج برای خطبه روز جمعه بلند شده و فرمود: «سزاوار است مردی که به اندازهی یک میل از مدینه فاصله داشته و در نماز جمعه حاضر نشده، در نماز حاضر شود». سپس برای بار دوم فرمود: «سزاوار است مردی که به اندازهی دو میل از مدینه فاصله داشته و در نماز جمعه حاضر نشده، در نماز حاضر شود». و برای بار سوم فرمود: «سزاوار است مردی که به اندازهی سه میل از مدینه فاصله داشته و در نماز جمعه حاضر نشده، [در نماز جمعه حاضر شود وگرنه] خداوند بر قلب او مهر میزند».
(حسن صحیح) وروى ابن ماجه عنه بإسناد جید مرفوعاً: «مَنْ تَرَکَ الْجُمُعَةَ ثَلَاثًا مِنْ غَیْرِ ضَرُورَةٍ، طَبَعَ اللَّهُ عَلَى قَلْبِهِ».
و در رواین ابن ماجه آمده است: «هرکس سه جمعه را بدون ضرورت ترک کند، خداوند بر قلب او مهر میزند».
1059-444- (1) (ضعیف) وَرُوِیَ عَنْ جَابِرٍ س أیضاً قَالَ: خَطَبَنَا رَسُولُ اللَّهِ ج فَقَالَ: «یَا أَیُّهَا النَّاسُ! تُوبُوا إِلَى اللَّهِ قَبْلَ أَنْ تَمُوتُوا، وَبَادِرُوا بِالْأَعْمَالِ الصَّالِحَةِ قَبْلَ أَنْ تُشْغَلُوا، وَصِلُوا الَّذِی بَیْنَکُمْ وَبَیْنَ رَبِّکُمْ بِکَثْرَةِ ذِکْرِکُمْ لَهُ، وَکَثْرَةِ الصَّدَقَةِ فِی السِّرِّ وَالْعَلَانِیَةِ، تُرْزَقُوا وَتُنْصَرُوا وَتُجْبَرُوا، وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ قَدِ افْتَرَضَ عَلَیْکُمُ الْجُمُعَةَ فِی مَقَامِی هَذَا، فِی یَوْمِی هَذَا، فِی شَهْرِی هَذَا، مِنْ عَامِی هَذَا، إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ، فَمَنْ تَرَکَهَا فِی حَیَاتِی أَوْ بَعْدِی، وَلَهُ إِمَامٌ عَادِلٌ أَوْ جَائِرٌ، اسْتِخْفَافًا بِهَا، وَجُحُودًا بِهَا، فَلَا جَمَعَ اللَّهُ لَهُ شَمْلَهُ، وَلَا بَارَکَ لَهُ فِی أَمْرِهِ، أَلَا وَلَا صَلَاةَ لَهُ، وَلَا زَکَاةَ لَهُ، وَلَا حَجَّ لَهُ، وَلَا صَوْمَ لَهُ، أَلَا وَلَا بِرَّ لَهُ حَتَّى یَتُوبَ، فَمَنْ تَابَ تَابَ اللَّهُ عَلَیْهِ».
رواه ابن ماجه.
از جابر س روایت است که میگوید: رسول خدا ج برای ما خطبه ایراد نموده و فرمود: «ای مردم، قبل از اینکه بمیرید به سوی خدا توبه کنید و قبل از اینکه مشغول شوید، اعمال نیک و صالح انجام دهید. و با ذکر زیاد خداوند و کثرت صدقه در نهان و آشکار فاصله میان خود و پروردگارتان را کاهش دهید. روزی دهید و نصرت کنید و جبران کنید و بدانید که الله در این روز و در این مکان و در این ماه و در این سال نماز جمعه را تا روز قیامت بر شما فرض کرده است. پس هرکس در حیاتم یا پس از من آن را ترک کند و امام عادل یا ظالمی برای او باشد، و این ترک وی از روی استخفاف و انکار باشد، خداوند متعال نیروی او را متمرکز نمیگرداند و وی را پریشان نموده و در امر وی برکت قرار نمیدهد و بدانید که نمازی برای او نیست و زکاتی برای او نیست و حجی برای او نیست و روزهای برای او نیست و نیکی برای او نخواهد بود تا اینکه توبه کند و هرکس توبه کند خداوند توبهاش را میپذیرد».
0-445- (2) (ضعیف) ورواه الطبرانی فی "الأوسط" من حدیث أبی سعید الخدری أخصر منه([9]).
1060-733- (10) (صحیح) وَعَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب قَالَ: «مَنْ تَرَکَ الْجُمُعَةَ ثَلَاثَ جُمَعٍ مُتَوَالِیَاتٍ، فَقَدْ نَبَذَ الْإِسْلَامَ وَرَاءَ ظَهْرِهِ».
رواه أبو یعلى موقوفاً بإسناد صحیح.
از ابن عباس ب روایت است که میگوید: «هرکس سه جمعهی متوالی را ترک کند، اسلام را پشت سرش انداخته است».
1061-734- (11) (حسن لغیره) وَعَنْ حَارِثَةَ بْنِ النُّعْمَانِ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «یَتَّخِذُ أَحَدُکُمُ السَّائِمَةَ، فَیَشْهَدُ الصَّلَاةَ فِی جَمَاعَةٍ، فَتَتَعَذَّرُ عَلَیْهِ سَائِمَتُهُ، فَیَقُولُ: لَوْ طَلَبْتُ لِسَائِمَتِی مَکَانًا هُوَ أَکْلَأُ مِنْ هَذَا، فَیَتَحَوَّلُ، وَلَا یَشْهَدُ إِلَّا الْجُمُعَةَ، فَیَتَعَذَّرُ عَلَیْهِ سَائِمَتُهُ، فَیَقُولُ: لَوْ طَلَبْتُ لِسَائِمَتِی مَکَانًا هُوَ أَکْلَأُ مِنْ هَذَا، فَیَتَحَوَّلُ، فَلَا یَشْهَدُ الْجُمُعَةَ وَلَا الْجَمَاعَةَ، فَیُطْبَعُ عَلَى قَلْبِهِ».
رواه أحمد من روایة عمر بن عبدالله مولى غُفرَة، وهو ثقةعنده([10]).
از حارثه بن نعمان س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «یکی از شما حیوانی تهیه میکند و در نماز جماعت حاضر میشود، اما حیوانش بر او فشار میآورد پس با خود میگوید: باید جایی پرعلفتر از اینجا بیابم؛ پس تغییر مکان داده و فقط در نماز جمعه حاضر میشود، اما دوباره حیوانش به او فشار میآورد و او میگوید: باید جایی پر علفتر از اینجا بیابم، پس تغییر مکان داده و نه در نماز جمعه حاضر میشود و نه در نماز جماعت؛ در نتیجه خداوند بر قلبش مهر میزند».
وتقدم حدیث أبی هریرة عند ابن ماجه وابن خزیمة بمعناه. [الحدیث الثامن].
قوله: (أکلأ من هذا) یعنی: جایی که بیش از این علف داشته باشد. و(الکلأ)، به فتح کاف و لام و همزة غیر ممدودة: عبارت است از علف و گیاه تر و خشک.
1062-735- (12) (حسن) وَعَن مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بن زُرارة قَالَ: سَمِعْتُ عَمِّیَ([11]) - وَلَمْ أَرَ رَجُلًا مِنَّا بِهِ شَبِیهًا - قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «مَنْ سَمِعَ النِّدَاءَ یَوْمَ الْجُمُعَةِ فَلَمْ یَأْتِهَا، ثُمَّ سَمِعَهُ فَلَم یَأتِهَا، ثُمَّ سَمِعَهُ فَلَم یَأتِهَا، طَبَعَ اللهُ عَلَى قَلْبِهِ، وَجَعَلَ قَلْبَهُ قَلْبَ مُنَافِقٍ».
رواه البیهقی.
از محمد بن عبد الرحمن بن زُراره س روایت است، از عمویم شنیدم - و ندیدم که شخصی از ما به او شبیه باشد - که رسول الله ج فرمودند: «کسی که اذان روز جمعه را بشنود و به نماز نیاید و دوباره شنیده و نیاید و باز شنیده و نیاید، خداوند بر قلب او مهر میزند و قلب او را به قلب منافق تبدیل میکند».
0-446- (3) (ضعیف موقوف) وروى الترمذی عن ابن عباس: أَنَّهُ سُئِلَ عَنْ رَجُلٍ یَصُومُ النَّهَارَ وَیَقُومُ اللَّیْلَ، وَلَا یَشْهَدُ الجَمَاعَةَ وَلَا الجُمعَة؟ قَالَ: «هُوَ فِی النَّارِ».
و ترمذی از ابن عباس ب روایت نموده که از وی در مورد مردی که روز را روزه میگیرد و شب را به قیام میگذراند اما در نماز جماعت و جمعه شرکت نمیکند سوال شد. وی در پاسخ گفت: او در آتش است.
7- (الترغیب فی قراءة سورة ﴿الکهف﴾ [وما یذکر معها]([12]) لیلة الجمعة ویوم الجمعة)
([1]) فیه نظر بیَّنتُه فی الأصل.
([2]) هذا هو الصواب فی ضبط هذه النسبة، وما فی مطبوعة عمارة أنَّه (الضُّمَری) فهو خطأ مخالف لکتب "الأنساب" وغیرها.
([3]) یعنی به دلیل بیتوجهی نسبت به آن، نه استخفاف و سبک شکردن و تحقیر آن؛ چراکه استخفاف و تحقیر هریک از فرایض الهی کفر است و منجر به ارتداد فرد میگردد. چراکه کفری قلبی است. منصوب بودن آن به دلیل مفعول لاجله یا حال بودن آن میباشد یعنی متهاوناً.
و «طَبَعَ اللهُ عَلَى قَلْبِهِ» یعنی بر آن مهر مینهد و آن را میپوشاند و از الطاف محروم میکند.
و «الطبْع» به سکون به معنای «الختم» میباشد و با حرکت: «الطَبَع» به معنای پلیدی و کثیفی است که شمشیر را در برمیگیرد. سپس این واژه در مورد گناهان و زشتیها به کار رفته است. والله اعلم
([4]) فی الأصل: "وفی روایة ذکَرها رَزین ولیست فى الأصول: فقد بَرئ من الله". فلم أذکرها لمخالفتها مع ما ذکر المؤلف للأصول!
([5]) ورواه ابن ماجه، لکنْ جعله من حدیث جابر، وهو الأرجح عندی کما بیّنتُه فی الأصل، ویأتی بعد ثلاثة أحادیث.
([6]) زیادة من ابن ماجه وابن خزیمة، ویشهد لها الحدیث الآتی بعده.
([7]) بکسر السین المهملة، بعدها راء وباء موحدة، ووقع فی الأصل وتبعه عمارة: "السریة" بالمثناة التحتیة، وهو خطأ.
([8]) قلت: وأما قول الهیثمی: "رواه أبو یعلى، ورجاله موثوقون"؛ فهو من تساهله، کیف لا وفیه الفضل الرّقاشی، وهو ضعیف اتفاقاً، بل قال فیه أبو داود: "کان هالکاً"، وقال النسائی: "لیس بثقة". لکن حدیثه هذا حسن بالذی قبله، وبحدیث جابر الذی بعده.
(تنبیه): تحرَّف اسم (جابر) فی هذا السطر الأخیر من الطبعة السابقة إلى (حارثة)، فنقله عنی المعلقون الثلاثة هکذا محرَّفاً. وهذا مما یدل أن کل تحقیقهم إنما هو مجرد النقل، من دون فهم
([9]) قلت: فیه عطیة العوفی ضعیف، وموسى بن عطیة الباهلی لم أعرفه.
([10]) قلت: لکنْ ضعفه الأکثر، ولذلک جزم بضعفه الهیثمی ثم العسقلانی، ولکن حدیثه قوی بما قبله.
([11]) الأصل: "عمر"، وکذا فی مطبوعة عمارة والمخطوطة، والصواب ما أثبتُّه؛ کما حقَّقتُه فی الأصل، واسم عمه (یحیى بن سعد بن زرارة). وعلى الصواب رواه أبو یعلى فی "مسنده" (13/ 109)، وکان بالعزو إلیه أولى من البیهقی، وهذا أخرجه فی "الشُّعَب" (3/ 102-103). وعزاه الثلاثة المعلِّقون هنا (1/ 576) للأصبهانی فی "الترغیب" برقم (912)، وهذا خطأ سبق التنبیه على أمثاله!!
([12]) ما بین المعقوفتین لیس فی «صحیح الترغیب». [ش].
ترهیب از صحبت کردن به هنگام خطبه خواندن امام و ترغیب به ساکت ماندن
1041-716- (1) (صحیح) عَن أَبِی هُرَیْرَةَ س أَنَّ النَّبِیَّ ج قَالَ: «إِذَا قُلْتَ لِصَاحِبِکَ یَوْمَ الجُمُعَةِ: أَنْصِتْ، وَالإِمَامُ یَخْطُبُ، فَقَدْ لَغَوْتَ».
رواه البخاری ومسلم وأبو داود والترمذی والنسائی وابن ماجه وابن خزیمة.
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «اگر هنگام خطبهی امام به دوستت گفتی: ساکت شو، دچار لغو شدهای».
در معنای این بخش از روایت: (لغوت) معانی مختلفی گفته شده از جمله اینکه به معنای متضرر شدن در اجر و پاداش میباشد. و گفته شده: یعنی سخن گفتهای. و گفته شده: دچار اشتباه شدهای. و گفته شده: جمعهات باطل شده است. و گفته شده: جمعهات [از حیث پاداش] به ظهر تبدیل شده است. و معانی دیگری نیز برای آن ذکر شده است([1]).
1042-717- (2) (صحیح) وَعَنهُ س عَنِ النَّبِیَّ ج قَالَ: «إِذَا تَکَلَّمْتَ یَوْمَ الْجُمُعَةِ فَقَدْ لَغَوْتَ، وَألْغَیتَ». یَعْنِی وَالْإِمَامُ یَخْطُبُ.
رواه ابن خزیمة فی "صحیحه".
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «اگر روز جمعه صحبت نمودی دچار لغو شدهای». یعنی درحالیکه امام خطبه میخواند.
1043-440- (1) (ضعیف) وَرُوِیَ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنْ تَکَلَّمَ یَوْمَ الْجُمُعَةِ وَالْإِمَامُ یَخْطُبُ، فَهُوَ کَمَثَلِ الْحِمَارِ یَحْمِلُ أَسْفَارًا([2])، وَالَّذِی یَقُولُ لَهُ: أَنْصِتْ، لَیْسَ لَهُ جُمُعَةٌ».
رواه أحمد والبزار والطبرانی.
از ابن عباس ب روایت است که رسول خدا ج فرمودند: «هرکس روز جمعه درحالی سخن بگوید که امام خطبه میخواند، مانند الاغی خواهد بود که کتابهایی را بار دارد؛ و کسی که به وی میگوید: ساکت باش، برای وی جمعهای نخواهد بود».
1044-441- (2) (ضعیف) وَعَنْ أُبَیِّ بْنِ کَعْبٍ س أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج «قَرَأَ یَوْمَ الْجُمُعَةِ ﴿تَبَارَکَ﴾، وَهُوَ قَائِمٌ یُذَکِّرُ بِأَیَّامِ اللَّهِ»، وَأَبُو ذَرٍّ یَغْمِزُ أُبَیِّ بْنِ کَعْب، فَقَالَ: مَتَى أُنْزِلَتْ هَذِهِ السُّورَةُ؟ إِنِّی لَمْ أَسْمَعْهَا إِلی الْآنَ. فَأَشَارَ إِلَیْهِ، أَنِ اسْکُتْ. فَلَمَّا انْصَرَفُوا، قَالَ: سَأَلْتُکَ مَتَى أُنْزِلَتْ هَذِهِ السُّورَةُ فَلَمْ تُخْبِرْنِی؟ فَقَالَ أُبَیٌّ: لَیْسَ لَکَ مِنْ صَلَاتِکَ الْیَوْمَ إِلَّا مَا لَغَوْتَ! فَذَهَبَ أَبو ذَرّ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ج وَأَخْبَرَهُ بِالَّذِی قَالَ أُبَیٌّ. فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «صَدَقَ أُبَیٌّ».
رواه ابن ماجه بإسناد حسن([3]).
از ابی بن کعب س روایت است: رسول خدا ج در روز جمعه سوره «تبارک» را خواند و این درحالی بود که ایستاده و یادآور روزهای خوش و ناخوش و نعمت و نقمت بود. و در این میان ابوذر به ابی بن کعب اشاره میکرد و میگفت: این سوره کِی نازل شده؟ من تا امروز آن را نشنیده بودم. پس اُبی به وی اشاره کرد تا ساکت باشد. چون نماز به پایان رسید ابوذر گفت: از تو پرسیدم این سوره کِی نازل شده اما پاسخی ندادی؟ پس ابی گفت: از نماز امروزت جز لغو پاداشی برای تو نماند. پس ابوذر نزد رسول خدا ج رفته و ایشان را از گفته ابی آگاه نمود. پس رسول خدا ج فرمود: «ابی درست گفته است».
0-718- (3) (صحیح) ورواه ابن خزیمة فی "صحیحه" عن أبی ذر س أنه قال: دَخَلْتُ الْمَسْجِدَ یَوْمَ الْجُمُعَةِ، وَالنَّبِیُّ ج یَخْطُبُ، فَجَلَسْتُ قَرِیبًا مِنْ أُبَیِّ بْنِ کَعْبٍ، فَقَرَأَ النَّبِیُّ ج سُورَةَ ﴿بَرَاءَةَ﴾، فَقُلْتُ لِأُبَیٍّ: مَتَى نَزَلَتْ هَذِهِ السُّورَةُ؟ قَالَ: فَتَجَهَّمَنِی، وَلَمْ یُکَلِّمْنِی. ثُمَّ مَکَثْتُ سَاعَةً، ثُمَّ سَأَلْتُهُ؟ فَتَجَهَّمَنِی، وَلَمْ یُکَلِّمْنِی. ثُمَّ مَکَثْتُ سَاعَةً، ثُمَّ سَأَلْتُهُ؟ فَتَجَهَّمَنِی، وَلَمْ یُکَلِّمْنِی. فَلَمَّا صَلَّى النَّبِیُّ ج قُلْتُ لِأُبَیٍّ: سَأَلْتُکَ فَتَجَهَّمْتَنِی، وَلَمْ تُکَلِّمْنِی؟ قَالَ أُبَیُّ: مَا لَکَ مِنْ صَلَاتِکَ إِلَّا مَا لَغَوْتَ! فَذَهَبْتُ إِلَى النَّبِیِّ ج فَقُلْتُ: یَا نَبِیَّ اللَّهِ! کُنْتُ بِجَنْبِ أُبَیٍّ وَأَنْتَ تَقْرَأُ ﴿بَرَاءَةَ﴾، فَسَأَلْتُهُ: مَتَى نَزَلَتْ هَذِهِ السُّورَةُ؟ فَتَجَهَّمَنِی، وَلَمْ یُکَلِّمْنِی، ثُمَّ قَالَ: مَا لَکَ مِنْ صَلَاتِکَ إِلَّا مَا لَغَوْتَ! قَالَ النَّبِیُّ ج: «صَدَقَ أُبَیٌّ».
از ابوذر س روایت است که میگوید: در روز جمعه وارد مسجد شدم درحالیکه رسول الله ج خطبه میخواند، پس کنار اُبی بن کعب نشستم؛ رسول الله ج شروع به خواندن سورهی «براءة» نمود، به اُبی گفتم: این سوره چه وقت نازل شده است؟ با عصبانیت به من نگاه کرده و حرفی به من نزد. کمی صبر کردم، دوباره از او سؤال کردم؟ دوباره با عصبانیت به من نگاه کرده و حرفی به من نزد. کمی صبر کردم، دوباره از او سؤال کردم؟ با عصبانیت به من نگاه کرده و حرفی به من نزد. وقتی رسول الله ج نماز خواند، به ابوذر س گفتم: از تو سؤال کردم اما تو با عصبانیت به من نگاه کردی؟ اُبی گفت: از نماز امروزت جز لغو پاداشی برای تو نماند! پس نزد رسول الله ج رفتم و گفتم: ای نبی خدا ج! من کنار اُبی بودم و تو سورهی برائت را میخواندی، پس از او سؤال کردم این سوره چه زمانی نازل شده است؟ اما با عصبانیت به من نگاه کرده و جوابی نداد، سپس گفت: از نماز امروزت جز لغو پاداشی برای تو نماند! رسول الله ج فرمود: «اُبی راست گفته است».
قوله: (فتجهمنی) معناه: قطَّب وجهه وعبس، ونظر إلیَّ نظرَ المغضَب المنکِر.
1045-442- (3) (ضعیف) وَعَنْ أَبِی الدَّرْدَاءِ س قَالَ: جَلَسَ رَسُولُ اللَّهِ ج یَوْمًا عَلَى الْمِنْبَرِ، فَخَطَبَ النَّاسَ، وَتَلَا آیَةً، وَإِلَى جَنْبِی أُبَیُّ بْنُ کَعْبٍ، فَقُلْتُ لَهُ: یَا أُبَیُّ! مَتَى([4]) أُنْزِلَتْ هَذِهِ الْآیَةُ؟ قَالَ: فَأَبَى أَنْ یُکَلِّمَنِی، ثُمَّ سَأَلْتُهُ؟ فَأَبَى أَنْ یُکَلِّمَنِی حَتَّى نَزَلَ رَسُولُ اللَّهِ ج، فَقَالَ أُبَیٌّ: مَا لَکَ مِنْ جُمُعَتِکَ إِلَّا مَا لَغَیْتَ! فَلَمَّا انْصَرَفَ رَسُولُ اللَّهِ ج جِئْتُهُ فَأَخْبَرْتُهُ، فَقُلْتُ: أَیْ رَسُولَ اللَّهِ! إِنَّکَ تَلَوْتَ آیَةً، وَإِلَى جَنْبِی أُبَیُّ بْنُ کَعْبٍ، فَقُلتُ لَهُ: مَتَى نَزَلَتْ هَذِهِ الْآیَةُ؟ فَأَبَى أَنْ یُکَلِّمَنِی، حَتَّى إِذَا نَزَلْتَ زَعَمَ أُبَیٌّ أَنَّهُ لَیْسَ لِی مِنْ جُمُعَتِی إِلَّا مَا لَغَیْتُ! فَقَالَ: «صَدَقَ أُبَیٌّ، فَإِذَا سَمِعْتَ إِمَامَکَ یَتَکَلَّمُ، فَأَنْصِتْ حَتَّى یَفْرُغَ».
رواه أحمد من روایة حرب بن قیس عن أبی الدرداء، ولم یسمع منه.
از ابودرداء س روایت است که میگوید: روزی رسول خدا ج بر منبر نشسته و به ایراد خطبه برای مردم پرداخته و آیهای را تلاوت نمود. این در حالی بود که ابی در کنار من نشسته بود. پس به او گفتم: ای ابی، این آیه کِی نازل شد؟ اما او از سخن گفتن با من ابا ورزید. پس برای بار دوم از وی سوال کردم. اما باز هم از سخن گفتن با من خوداری کرد. تا اینکه رسول خدا ج از منبر پایین آمد. پس ابی گفت: از نماز جمعه جز لغوی که مرتکب شدی پاداشی برای تو نخواهد بود. چون رسول خدا ج از نماز فارغ شد نزد رسول خدا ج رفتم و ایشان را از این مساله آگاه نمودم. گفتم: ای رسول خدا، آیهای را تلاوت نمودید و در کنار من ابی بن کعب نشسته بود. پس به او گفتم: این آیه کِی نازل شد؟ اما او از سخن گفتن با من خوداری کرد تا اینکه شما از منبر پایین آمدید و گمان اُبی چنین بود که از نماز جمعه من پاداشی جز لغوی که مرتکب شدم نخواهد بود. پس رسول خدا ج فرمودند: «ابی درست گفته است. چون شنیدی امامت خطبه میخواند، ساکت شو تا از خطبه فارغ شود».
1046-443- (4) (ضعیف) وَرُوِیَ عَنْ جَابِرٍ س قَالَ: قَالَ سَعْدُ بْنُ أَبِی وَقَّاصٍ لِرَجُلٍ: لَا جُمُعَةَ لَکَ. فَقَالَ النَّبِیُّ ج: «لِمَ یَا سَعْدُ؟» قَالَ: لِأَنَّهُ کَانَ یَتَکَلَّمُ وَأَنْتَ تُخْطَبُ، فَقَالَ النَّبِیُّ ج: «صَدَقَ سَعْدٌ».
رواه أبو یعلى والبزار.
از جابر س روایت است که میگوید: سعد بن ابی وقاص به مردی گفت: جمعهای برای تو نخواهد بود. رسول خدا ج فرمود: «چرا ای سعد؟» گفت: چون درحالیکه شما خطبه میخواندید وی سخن میگفت. پس رسول خدا ج فرمودند: «سعد راست گفت».
1047-719- (4) (حسن صحیح) وعن جابر قال: عَنْ جَابِرٍ أیضاً قَالَ: دَخَلَ عَبْدُاللَّهِ بْنُ مَسْعُودٍ الْمَسْجِدَ، وَالنَّبِیُّ ج یَخْطُبُ، فَجَلَسَ إِلَى جَنْبِ أُبَیُّ بْنُ کَعْبٍ، فَسَأَلَهُ عَنْ شَیْءٍ، أَوْ کَلَّمَهُ بِشَیْءٍ، فَلَمْ یَرُدَّ عَلَیْهِ أُبَیٌّ، وَظَنَّ ابْنُ مَسْعُودٍ أَنَّهَا مَوْجِدَةٌ([5])، فَلَمَّا انْفَتَلَ النَّبِیُّ ج مِنْ صَلَاتِهِ، قَالَ ابْنُ مَسْعُودٍ: یَا أُبَیُّ! مَا مَنَعَکَ أَنْ تَرُدَّ عَلَیَّ؟ قَالَ: إِنَّکَ لَمْ تَحْضُرْ مَعَنَا الْجُمُعَةَ. قَالَ: لِمَ؟ قَالَ: تَکَلَّمْتَ وَالنَّبِیُّ ج یَخْطُبُ! فَقَامَ ابْنُ مَسْعُودٍ، فَدَخَلَ عَلَى النَّبِیِّ ج، فَذَکَرَ ذَلِکَ لَهُ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «صَدَقَ أُبَیٌّ، صَدَقَ أُبَیٌّ، أَطِعْ أُبَیًّا».
رواه أبو یعلى بإسناد جید، وابن حبان فی "صحیحه".
همچنین از جابر س روایت است که میگوید: عبدالله بن مسعود س وارد مسجد شد و رسول الله ج در حال خطبه خواندن بود؛ پس کنار اُبی بن کعب نشسته و در مورد چیزی از او سؤال نمود و یا در مورد چیزی با او صحبت کرد؛ اما اُبی هیچ جوابی به او نداد. ابن مسعود س گمان نمود که او عصبانی است، پس هنگامی که رسول الله ج از نمازش فارغ شد، ابن مسعود س گفت: ای اُبی! چه چیزی مانع پاسخ دادنت به من شد؟ گفت: تو با ما در نماز جمعه حاضر نشدی. گفت: چرا؟ گفت: درحالیکه رسول الله ج خطبه میخواند صحبت نمودی! ابن مسعود س بلند شد و نزد رسول الله ج رفت و این مسأله را با ایشان در میان گذاشت، پس رسول الله ج فرمود: «اُبی راست گفته است، اُبی راست گفته است، از اُبی اطاعت کن».
1048-720- (5) (صحیح) وَعَنْ عَبْدِاللهِ بن مَسعودٍ س قَالَ: «کَفَى لَغْوًا أَنْ تَقُولَ لِصَاحِبِکَ: أَنْصِتْ، إِذَا خَرَجَ الْإِمَامُ فِی الْجُمُعَةِ».
رواه الطبرانی فی الکبیر موقوفاً بإسناد صحیح.
از عبدالله بن مسعود س روایت است که برای دچار شدن به لغو همین بس که هنگام خطبه خواندن امام به دوستت بگویی ساکت باش!
وتقدم فی حدیث علی المرفوع [أول 3-باب]: «مَنْ قَالَ یَوْمَ الْجُمُعَةِ لِصَاحِبِهِ: أَنصِت، فَقَدْ لَغَا، وَمَنْ لَغَا فَلَیْسَ لَهُ فِی جُمُعَتِهِ تِلْکَ شَیْءٌ».
1049-721- (6) (حسن) وَعَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ عَمْرِو بْنِ الْعَاصِ ب أَنَّ رَسُولَ الله ج قَالَ: «مَنْ اغْتَسَلَ یَوْمَ الْجُمُعَةِ، وَمَسَّ مِنْ طِیبِ امْرَأَتِهِ إِنْ کَانَ لَهَا، وَلَبِسَ مِنْ صَالِحِ ثِیَابِهِ، ثُمَّ لَمْ یَتَخَطَّ رِقَابَ النَّاسِ، وَلَمْ یَلْغُ عِنْدَ الْمَوْعِظَةِ، کَانَ کَفَّارَةً لِمَا بَیْنَهُمَا، وَمَنْ لَغَا([6]) وَتَخَطَّى رِقَابَ النَّاسِ کَانَتْ لَهُ ظُهْرًا».
رواه أبو داود، وابن خزیمة فی "صحیحه" من روایة عمرو بن شعیب عن أبیه عن عبدالله بن عمرو.
از عبدالله بن عمرو بن العاص ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس روز جمعه غسل کند و از بوی خوش همسرش، اگر نزدش وجود دارد، استفاده کند و از بهترین لباسهایش بپوشد و از روی گردن و شانههای مردم عبور نکند و هنگام خطبه خواندن دچار لغو نشود، کفارهی گناهان بین دو جمعه میشود و کسی که دچار لغو شود و از روی گردن و شانههای مردم عبور کند، به مانند نماز ظهر به او ثواب داده میشود».
0-722- (7) (صحیح) ورواه ابن خزیمة فی "صحیحه" من حدیث أبی هریرة بنحوه([7]). وتقدم [أول الباب الثالث].
1050-723- (8) (حسن صحیح) وَعَنهُ قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «یَحْضُرُ الْجُمُعَةَ ثَلَاثَةٌ نَفَرٍ: فَرَجُلٌ حَضَرَهَا یَلْغُو، ذَلِکَ حَظُّهُ مِنْهَا، وَرَجُلٌ حَضَرَهَا بِدُعَاءٍ، فَهُوَ رَجُلٌ دَعَا اللَّهَ، إِنْ شَاءَ أَعْطَاهُ، وَإِنْ شَاءَ مَنَعَهُ، وَرَجُلٌ حَضَرَهَا بِإِنْصَاتٍ وَسُکُوتٍ، وَلَمْ یَتَخَطَّ رَقَبَةَ مُسْلِمٍ، وَلَمْ یُؤْذِ أَحَدًا، فَهِیَ کَفَّارَةٌ إِلَى الْجُمُعَةِ الَّتِی تَلِیهَا، وَزِیَادَةُ ثَلَاثَةِ أَیَّامٍ. وَذَلِکَ أَنَّ اللَّهَ یَقُولُ: ﴿مَن جَآءَ بِٱلۡحَسَنَةِ فَلَهُۥ عَشۡرُ أَمۡثَالِهَا﴾».
رواه أبو داود، وابن خزیمة فی "صحیحه".
و از ابن عمرو ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «سه نفر در نماز جمعه حاضر میشوند، مردی که در نماز جمعه حاضر شده و دچار لغو میشود، پس بهرهی او از نماز جمعه همین است. مردی که در نماز جمعه حاضر شده و دعا میکند، پس او مردی است که خداوند را فرا میخواند و خداوند اگر بخواهد به او عطا میکند و اگر خواست به او عطا نمیکند. و مردی که حاضر شده و سکوت میکند و از روی گردن مردم عبور نمیکند و به کسی آزار و اذیت نمیرساند؛ نماز چنین کسی موجب کفارهی گناهان بین این جمعه تا جمعهی بعدی و سه روز افزون بر آن میشود؛ زیرا خداوند متعال میفرماید: «کسی که یک نیکی انجام دهد، ده برابر آن برای او قرار میدهیم».
وتقدم فی حدیث علی [أول 3-باب]: «فَمَنْ دَنَا مِنَ الْإِمَامِ فَأَنْصَتَ وَاسْتَمَعَ لَمْ یَلْغُ، کَانَ لَهُ کِفْلانِ مِنَ الْأَجْرِ» الحدیث.
6- (الترهیب من ترک الجمعة لغیر عذر)
([1]) میگویم: دیدگاه اخیر – و دیدگاه قبل از آن که از نگاه معنا به آن نیز نزدیک است – دیدگاه مورد اعتماد ما میباشد. چراکه بهترین مفسر برای حدیث پیامبر ج کلام خود اوست. چنانکه از رسول خدا ج در حدیثی که بزودی ذکر خواهد شد، ثابت است که فرمودند: «وَمَنْ لَغَا وَتَخَطَّى رِقَابَ النَّاسِ کَانَتْ لَهُ ظُهْرًا»: «و هرکس مرتکب لغو و گام نهادن بر گردن مردم شود، (نماز جمعهاش) برای او ظهر خواهد بود». و این دیدگاهی است که امام ابن خزیمه در صحیحش (3/ 155 باب-71) با قطعیت بدان اشاره کرده است. و با قول اُبَی که میگوید: «مَا لَکَ مِن صَلَاتِک إِلَّا مَا لَغَوتَ»: «از نماز امروزت جز لغو پاداشی برای تو نماند» و اینکه رسول خدا ج آن را با این سخن تایید نمود: «صَدَقَ أُبَی»: «ابی راست گفته است» منافاتی ندارد؛ چراکه معنای آن، نفی فضیلت نماز جمعه میباشد نه نفی اصل نماز جمعه؛ چنانکه در «لا فتی الا علی» چنین است. و این مستلزم نفی فضیلت از اصل و اساس نیست بلکه نفی بخشی از آن است. و آنچه از فضیلت باقی مانده با فضیلت نماز ظهر برابر است. به این دلیل که فرمودند: «کَانَت لَهُ ظُهراً»: «برای او ظهر خواهد بود». و رسول خدا ج این مساله را در حق کسی فرمودند که دچار لغو شود یا در میان صفوف، پا بر گردن مردم بگذارد چنانکه در حدیث بعدی (6) خواهد آمد. بنابراین هرکس فقط دچار لغو شود، نماز جمعهی وی از باب اولی برای او ظهر خواهد بود چنانکه امری آشکار است؛ و حمد و ستایش از آن خداوند متعال است. مراجعه کن به (الباب-72) از ابن خزیمة.
([2]) جمع (سفْر) بکسر السین المهملة: الکتاب.
([3]) قلت: کَذا قال! وخبط الجهلة فقالوا تقلیداً: "صحیح، رواه ابن ماجه (1111) "! وإنما هو ضعیف لانقطاعه بین عطاء بن یسار وأبی، وقد صحت القصة من حدیث أبی ذر نفسه، لکن فیه أن السورة هی ﴿براءة﴾ فتنبه، وحدیث أبی ذر فی "الصحیح".
([4]) فی الأصل ومطبوعة عمارة: (ومتى)، والتصویب من "المسند" و"المجمع" والمخطوطة وکذا فی "شرح معانی الآثار" للإِمام الطحاوی.
([5]) مصدر (وجد علیه) یجد وَجداً ومَوجِدةً: غضب.
([6]) کذا فی "أبی داود" (345) وعنه البیهقی (3/ 231). وفی ابن خزیمة (3/ 156/ 1810): "أو"، وقد تأتی الواو بمعنى (أو). والله أعلم.
([7]) قلت: دون قوله: "ومن لغا. . ." إلخ.
هشدار و ترساندن کسی که در روز جمعه از روی گردن و شانههای مردم عبور میکند
1037-714- (1) (صحیح) عَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ بُسْرٍ ب قَالَ: جَاءَ رَجُلٌ یَتَخَطَّى رِقَابَ النَّاسِ یَومَ الجُمُعَةِ، وَالنَّبِیُّ ج یَخْطُبُ، فَقَالَ النَّبِیُّ ج: «اجْلِسْ فَقَدْ آذَیْتَ، وَآنَیْتَ».
از عبد الله بن بسر ب روایت است که مردی در روز جمعه با پا گذاشتن بر گردن مردم از میان آنها عبور نمود و رسول الله ج در حال خواندن خطبه بود. پس رسول الله ج فرمود: «بنشین، زیرا آزار و اذیت رسانده و دیر آمدی».
رواه أحمد وأبو داود والنسائی وابن خزیمة وابن حبان فی "صحیحیهما". ولیس عند أبی داود والنسائی: "وآنیتَ" وعند ابن خزیمة: "فَقَد آذَیتَ وَأُوذِیتَ"([1]).
و در روایت ابن خزیمه آمده است: «آزار واذیت رسانده واذیت شدی».
(آنیت) بمد الهمزة وبعدها نون ثم یاء مثناة تحت، أی: أخرت المجیء و(آذیت): بتخطیک رقاب الناس.
0-715- (2) (صحیح لغیره) ورواه ابن ماجه من حدیث جابر بن عبدالله.
1038-437- (1) (ضعیف) وَرُوِیَ عَنْ مُعَاذِ بْنِ أَنَسٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنْ تَخَطَّى رِقَابَ النَّاسِ یَوْمَ الْجُمُعَةِ اتُّخِذَ جِسْرًا إِلَى جَهَنَّمَ».
رواه ابن ماجه والترمذی وقال: "حدیث غریب، والعمل علیه عند أهل العلم".
از معاذ بن انس س روایت است که رسول خدا ج فرمودند: «هرکس در روز جمعه بر گردنهای مردم گام نهد، درحقیقت مسیر پلی به سوی جهنم اتخاذ کرده است».
1039-438- (2) (ضعیف) وَرُوِیَ عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ س قَالَ: بَیْنَمَا رَسُولُ اللَّهِ ج یَخْطُبُ، إِذْ جَاءَ رَجُلٌ یَتَخَطِّی رِقَابَ النَّاسِ، حَتَّى جَلَسَ قَرِیبًا مِنَ النَّبِیِّ ج، فَلَمَّا قَضَى رَسُولُ اللَّهِ ج صَلَاتَهُ قَالَ: «مَا مَنَعَکَ یَا فُلَانُ أَنْ تُجَمِّعَ مَعَنَا؟». قَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ، قَدْ حَرَصْتُ أَنْ أَضَعَ نَفْسِی بِالْمَکَانِ الَّذِی تَرَى. قَالَ: «قَدْ رَأَیْتُکَ تَتَخَطَّى رِقَابَ الْنَّاس وَتُؤْذِیهِمْ، مَنْ آذَى مُسْلِمًا فَقَدْ آذَانِی، وَمَنْ آذَانِی فَقَدْ آذَى اللَّهَ عَزَّ وَجَل».
رواه الطبرانی فی "الصغیر" و"الأوسط".
از انس بن مالک س روایت است که میگوید: رسول خدا ج درحال خطبه بود که مردی آمده و از روی گردن مردم عبور میکرد تا نزدیک رسول خدا ج بنشیند. چون رسول خدا ج نماز را تمام کرد، فرمود: «فلانی، چه تو را از همراهی با ما در جماعت بازداشت؟» وی گفت: ای رسول خدا، حریص بودم در جایی باشم که میبینی. رسول خدا ج فرمود: «دیدم که از روی گردن مردم گام برداشته و باعث اذیت و آزار آنان شدی. هرکس مسلمانی را بیازارد، مرا آزرده است و هرکس مرا بیازارد، درحقیقت الله را آزرده است».
1040-439- (3) (ضعیف جداً) وَرُوِیَ عَنْ الْأَرْقَمِ بْنِ أَبِی الْأَرْقَمِ س - وَکَانَ مِنْ أَصْحَابِ النَّبِیِّ ج -؛ أَنَّ النَّبِیَّ ج قَالَ: «إِنَّ الَّذِی یَتَخَطَّى رِقَابَ النَّاسِ یَوْمَ الْجُمُعَةِ، وَیُفَرِّقُ بَیْنَ الِاثْنَیْنِ بَعْدَ خُرُوجِ الْإِمَامِ کَالْجَارِّ قُصْبَهُ([2]) فِی النَّارِ».
رواه أحمد والطبرانی فی "الکبیر".
از ارقم بن ابی ارقم س که یکی از اصحاب رسول الله بود روایت است که رسول خدا ج فرمودند: «کسی که روز جمعه بر گردن مردم قدم برمیدارد و پس از خروج امام، میان دو نفر فاصله میاندازد، چون روده به سوی دوزخ کشانده میشود».
5- (الترهیب من الکلام والإمام یخطب، والترغیب فی الإنصات)
([1]) کذا قال، وأنا أخشى أنْ یکون تحرّف علیه، أو على ناسخ نُسخَته من "صحیح ابن خزیمة"، فإنَّ الثابت فی المطبوعة منه (3/ 156/ 1811) موافق لروایة أحمد (4/ 190)، ومدارهما على عبد الرحمن بن مهدی. وتابعه ابن وهب عند ابن الجارود فی "المنتقى" (110/ 294)، وابن حبان (572).
([2]) بالضم: المعی، وجمعه أقصاب. وقیل: (القصب): اسم للأمعاء کلها. وقیل: هو ما کان أسفل البطن من الأمعاء.