اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

تشویق به زود رفتن به نماز جمعه و آنچه در مورد کسی وارد شده که بدون عذر در اول وقت حاضر نمی‌شود

تشویق به زود رفتن به نماز جمعه و آنچه در مورد کسی وارد شده که بدون عذر در اول وقت حاضر نمی‌شود

1028-708- (1) (صحیح) عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «مَنِ اغْتَسَلَ یَوْمَ الجُمُعَةِ غُسْلَ الجَنَابَةِ، ثُمَّ رَاحَ فِی السَّاعَةِ الأولی فَکَأَنَّمَا قَرَّبَ بَدَنَةً، وَمَنْ رَاحَ فِی السَّاعَةِ الثَّانِیَةِ فَکَأَنَّمَا قَرَّبَ بَقَرَةً، وَمَنْ رَاحَ فِی السَّاعَةِ الثَّالِثَةِ، فَکَأَنَّمَا قَرَّبَ کَبْشًا أَقْرَنَ، وَمَنْ رَاحَ فِی السَّاعَةِ الرَّابِعَةِ فَکَأَنَّمَا قَرَّبَ دَجَاجَةً، وَمَنْ رَاحَ فِی السَّاعَةِ الخَامِسَةِ فَکَأَنَّمَا قَرَّبَ بَیْضَةً، فَإِذَا خَرَجَ الإِمَامُ حَضَرَتِ المَلاَئِکَةُ یَسْتَمِعُونَ الذِّکْرَ».

رواه مالک والبخاری ومسلم وأبو داود والترمذی والنسائی وابن ماجه.

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «کسی که در روز جمعه [مانند] غسل جنابت [غسل] نماید و اول وقت برای نماز جمعه برود، گویا شتری صدقه نموده است؛ و هر‌کس بعد از آن برود گویا گاوی صدقه نموده است؛ و هر‌کس بعد از آن برود گویا قوچی صدقه نموده است؛ و هر‌کس بعد از آن برود گویا مرغی صدقه نموده است؛ و هر‌کس بعد از آن برود گویا تخم مرغی صدقه نموده است؛ و زمانی که امام برای ایراد خطبه خارج شود، فرشتگان حاضر شده و به خطبه گوش می‌دهند».

(صحیح) وفی روایة البخاری ومسلم وابن ماجه: «إِذَا کَانَ یَوْمُ الجُمُعَةِ، وَقَفَت المَلاَئِکَةُ عَلَى بَابِ المَسْجِدِ، یَکْتُبُونَ الأَوَّلَ فَالأَوَّلَ، وَمَثَلُ المُهَجِّرِ کَمَثَلِ الَّذِی یُهْدِی بَدَنَةً، ثُمَّ کَالَّذِی یُهْدِی بَقَرَةً، ثُمَّ کَبْشًا، ثُمَّ دَجَاجَةً، ثُمَّ بَیْضَةً، فَإِذَا خَرَجَ الإِمَامُ طَوَوْا صُحُفَهُمْ، یَسْتَمِعُونَ الذِّکْرَ».

ورواه ابن خزیمة فی "صحیحه" بنحو هذه.

«وقتی روز جمعه فرا رسید، ملائکه بر در مسجد می‌ایستند و درجات مردم را به ترتیب برحسب زمان وارد شدن‌شان‌، یکی پس از دیگری می‌نویسند؛ ثواب کسی که در اول وقت به مسجد می‌آید مانند کسی است که شتری را قربانی کرده؛ و سپس مانند کسی که گاوی را قربانی کرده؛ و سپس مانند کسی که قوچی را قربانی کرده؛ سپس مانند کسی که مرغی را قربانی کرده است؛ سپس مانند کسی که تخم مرغی را بخشیده است؛ چون امام برای ایراد خطبه خارج شود، دفترهای‌شان را در هم می‌پیچند و به خطبه گوش می‌دهند».

(صحیح) وفی روایة له أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «الْمُسْتَعْجِلُ إِلَى الجُمُعَةِ کَالْمُهْدِی بَدَنَةً، وَالَّذِی یَلِیهِ کَالْمُهْدِی بَقَرَةً، وَالَّذِی یَلِیهِ کَالْمُهْدِی شَاةً، وَالَّذِی یَلِیهِ کَالْمُهْدِی طَیْرًا».

ابوهریره س روایت می‌کند که رسول الله ج فرمودند: «کسی که اول وقت به نماز جمعه برود، گویا شتری صدقه نموده است؛ و هر‌کس بعد از آن برود گویا گاوی صدقه نموده است؛ و هر‌کس بعد از آن برود گویا قوچی صدقه نموده است؛ و هر‌کس بعد از آن برود گویا مرغی صدقه نموده است».

(صحیح) وفی أخرى له قال: «عَلَى کُلِّ بَابٍ مِنْ أَبْوَابِ الْمَسَاجِدِ یَومَ الجُمُعَةِ مَلَکَان یَکْتُبَان الأَوَّلَ فَالأَوَّلَ، کَرَجُلٍ قَدَّمَ بَدَنَةً، وَکَرَجُلٍ قَدَّمَ بَقَرَةً، وَکَرَجُلٍ قَدَّمَ شَاةً، وَکَرَجُلٍ قَدَّمَ طَیراً، وَکَرَجُلٍ قَدَّمَ بَیْضَةً، فَإِذَا قَعَدَ الإِمَامُ طُوِیَتِ الصُّحُفُ».

ابوهریره س روایت می‌کند که رسول الله ج فرمودند: «در روز جمعه، در کنار هر‌یک از درهای مساجد دو فرشته قرار می‌گیرند و درجات مردم را به ترتیب برحسب زمان وارد شدن‌شان‌، یکی پس از دیگری می‌نویسند. [و هریک از نمازگزاران بر حسب زمانی که وارد می‌شود] به مانند کسی است که شتری را بخشیده؛ و مانند کسی است که گاوی را بخشیده؛ و مانند کسی است که قوچی را بخشیده؛ و مانند کسی است که مرغی را بخشیده؛ و مانند کسی است که تخم مرغی را بخشیده؛ و هنگامی که امام [بر منبر] نشست، دفترهای‌شان را در هم می‌پیچند».

(المُهَجِّرِ) عبارت است از کسی که در اول وقت حاضر می‌شود.

1029-709- (2) (حسن لغیره) وَعَنْ سَمُرَةَ بْنِ جُنْدَبٍ س: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج ضَرَبَ مَثَلَ الْجُمُعَةِ ثُمَّ التَّبْکِیرِ [کَنَاحِرِ الْبَدَنَةِ]([1])، کَنَاحِرِ الْبَقَرَةِ، کَنَاحِرِ الشَّاةِ، حَتَّى ذَکَرَ الدَّجَاجَةَ».

رواه ابن ماجه بإسناد حسن.

از سَمُره بن جندب س روایت است که رسول الله ج درباره‌ی روز جمعه مثالی زدند، کسی که اول وقت برای نماز جمعه برود، گویا شتری ذبح نموده و گویا گاوی ذبح نموده و گویا گوسفندی ذبح نموده، تا اینکه فرمود: گویا مرغی ذبح نموده است.

1030-710- (3) (حسن) وعَنْ أَبِی أُمَامَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «تَقْعُدُ الْمَلَائِکَةُ یَوْمَ الْجُمُعَةِ عَلَى أَبْوَابِ الْمَسَاجِدِ مَعَهُمُ الصُّحُفُ یَکْتُبُونَ النَّاسَ، فَإِذَا خَرَجَ الْإِمَامُ طُوِیَتِ الصُّحُفُ». قُلْتُ: یَا أَبَا أُمَامَةَ! أَلَیْسَ لِمَنْ جَاءَ بَعْدَ خُرُوجِ الْإِمَامِ جُمُعَةٌ؟ قَالَ: بَلَى. وَلَکِنْ لَیْسَ مِمَّنْ یُکْتَبُ فِی الصُّحُفِ.

رواه أحمد، والطبرانی فی "الکبیر" وفی إسناده مبارک بن فضالة([2]).

از ابوامامه س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «فرشتگان در روز جمعه بر درهای مساجد می‌نشینند و با آنها دفترهایی است که اسامی مردم را می‌نویسند و هنگامی که امام خارج شد دفترها پیچیده می‌شود». گفتم: ای ابوامامه س! آیا کسی که بعد از آمدن امام بیاید جمعه دارد؟ گفت: بله؛ ولی اسم او جزو کسانی نیست که در دفتر نوشته شده است.

(حسن صحیح) وفی روایة لأحمد: سمعت رسول الله ج یقول: «تَقْعُدُ الْمَلَائِکَةُ عَلَى أَبْوَابِ الْمَسَاجِدِ، فَیَکْتُبُونَ الْأَوَّلَ وَالثَّانِیَ وَالثَّالِثَ، حَتَّى إِذَا خَرَجَ الْإِمَامُ رُفِعَتِ الصُّحُفُ».

ورواة هذا ثقات.

و در روایت امام احمد آمده است: از رسول الله ج شنیدم که فرمودند: «فرشتگان در روز جمعه کنار هر‌یک از درهای مساجد نشسته و اسامی افراد را به ترتیب اول و دوم و سوم می‌نویسند تا اینکه امام خارج شده و دفترها بسته می‌شود».

1031-433- (1) (ضعیف) وَعَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ س قَالَ: «إِذَا کَانَ یَوْمُ الْجُمُعَةِ خَرَجَت الشَّیَاطِینُ یُرَبِّثُونَ([3]) النَّاسَ إِلَى أَسْوَاقِهِمْ، وَتَقْعُدُ الْمَلائِکَةُ عَلَى أَبْوَابِ الْمَسَاجِدِ، یَکْتُبُونَ النَّاسَ عَلَى قَدْرِ مَنَازِلِهِمْ: السَّابِقَ، وَالْمُصَلِّیَ([4])، وَالَّذِی یَلِیهِ، حَتَّى یَخْرُجَ الْإِمَامُ، فَمَنْ دَنَا مِنَ الْإِمَامِ فَأَنْصَتَ وَاسْتَمَعَ وَلَمْ یَلْغُ، کَانَ لَهُ کِفْلانِ مِنَ الْأَجْرِ، وَمَنْ نَأَى فَاسْتَمَعَ وَأَنْصَتَ وَلَمْ یَلْغُ، کَانَ لَهُ کِفْلٌ مِنَ الْأَجْرِ، وَمَنْ دَنَا مِنَ الْإِمَامِ فَلَغَا وَلَمْ یُنْصِتْ وَلَمْ یَسْتَمِعْ، کَانَ عَلَیْهِ کِفْلانِ مِنَ الْوِزْرِ، وَمَنْ قَالَ: صَهٍ، فَقَدْ تَکَلَّمَ، وَمَنْ تَکَلَّمَ فَلا جُمُعَةَ لَهُ». ثُمَّ قَالَ: سَمِعْتُ نَبِیَّکُمْ ج یَقُول.

رواه أحمد وهذا لفظه. وأبو داود، ولفظه: «إِذَا کَانَ یَوْمُ الْجُمُعَةِ، غَدَتِ الشَّیَاطِینُ بِرَایَاتِهَا إِلَى الْأَسْوَاقِ، فَیَرْمُونَ النَّاسَ بِالتَّرَابِیثِ، أَوِ الرَّبَایِثِ، وَیُثَبِّطُونَهُمْ عَنِ الْجُمُعَةِ، وَتَغْدُو الْمَلَائِکَةُ فَیَجْلِسُونَ عَلَى أَبْوَابِ الْمَسَاجِدِ، وَیَکْتُبُونَ الرَّجُلَ مِنْ سَاعَةٍ، وَالرَّجُلَ مِنْ سَاعَتَیْنِ، حَتَّى یَخْرُجَ الْإِمَامُ، فَإِذَا جَلَسَ مَجْلِسًا یَسْتَمْکِنُ فِیهِ مِنَ الِاسْتِمَاعِ وَالنَّظَرِ، فَأَنْصَتَ وَلَمْ یَلْغُ، کَانَ لَهُ کِفْلَانِ مِنْ الأَجْر، فَإِنْ نَأَى حَیْثُ لَا یَسْمَعُ، فَأَنْصَتَ وَلَمْ یَلْغُ، کَانَ لَهُ کِفْلٌ مِنْ الأَجْر، فَإِنْ جَلَسَ مَجْلِسًا یَسْتَمْکِنُ فِیهِ مِنَ الِاسْتِمَاعِ وَالنَّظَرِ، فَلَغَا وَلَمْ یُنْصِتْ، کَانَ لَهُ کِفْلٌ مِنْ وِزْرٍ، - قَالَ - وَمَنْ قَالَ یَوْمَ الْجُمُعَةِ لِصَاحِبِهِ: أَنصِت، فَقَدْ لَغَا، وَمَنْ لَغَا فَلَیْسَ لَهُ فِی جُمُعَتِهِ [تِلْکَ] شَیْءٌ». ثُمَّ قَالَ آخِرِ ذَلِکَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ ذَلِکَ.

قال الحافظ: «وفی إسنادهما راو لم یسم».

(الربایث) بالراء والباء الموحدة ثم ألف ویاء مثناة تحت بعدها ثاء مثلثة؛ جمع (ربیثة): وهی الأمر الذی یحبس المرء عن مقصده ویثبطه عنه، ومعناه: أن الشیاطین تشغلهم وتفندهم عن السعی إلى الجمعة إلى أن تمضی الأوقات الفاضلة، قال الخطابی: (الترابیث) لیس بشیء، إنما هو (الربایث)([5]). وقوله: (فیرمون الناس) إنما هو: (فیُریَثون الناس). قال: وکذلک روی لنا فی غیر هذا الحدیث([6]). قال الحافظ: "یشیر إلى لفظ روایة أحمد المذکورة"وقوله (صَهٍ) بسکون الهاء، وتکسر منونة: وهی کلمة زجر للمتکلم؛ أی: اسکت. و(الکفل) بکسر الکاف: هو النصیب من الأجر أو الوزر.

از علی بن ابی طالب س روایت است که می‌گوید: «چون روز جمعه فرارسد شیاطین با ترفندهای مختلف مردم را به سوی بازار تشویق می‌کنند و فرشتگان بر در مساجد می‌نشینند و هریک از مردم را با توجه به قدر و منزلت وی در یکی از این دسته‌ها می‌نویسند: سابقین، نمازگزار و ...؛ تا اینکه امام خارج شود؛ پس هرکس به امام نزدیک شده و گوش فرا دهد و دچار لغو نشود، برای او دو نصیب از اجر و پاداش خواهد بود؛ و هرکس از امام دور بوده و گوش دهد و ساکت باشد و دچار لغو نشود، برای او یک نصیب از پاداش خواهد بود. و هرکس به امام نزدیک شده و دچار لغو شده و ساکت نباشد و گوش ندهد، دو بنصیب از گناه برای وی خواهد بود. و هرکس در این مورد به وی تذکر داده و بگوید: ساکت باش، خود سخن گفته است و هرکس در این زمان سخن گوید جمعه‌ای برای وی نخواهد بود».

ربایث جمع «رَبیثَه» عبارت است از امری که انسان را از مقصدش باز می‌دارد. و در این روایت به این معناست که شیاطین آنها را از حضور زودهنگام و به موقع در نماز جمعه، به اموری جز آن مشغول می‌کند تا اینکه اوقات گرانبها بگذرد.

1032-711- (4) (حسن) وَعَنْ أَبِی سَعِیدٍ الْخُدْرِیِّ س عَنْ النَّبِی ج أَنَّهُ قَالَ: «إِذَا کَانَ یَوْمُ الْجُمُعَةِ قَعَدَتِ الْمَلَائِکَةُ عَلَى أَبْوَابِ الْمَسَاجِدِ، فَیَکْتُبُونَ مَنْ جَاءَ مِنَ النَّاسِ عَلَى مَنَازِلِهِمْ، فَرَجُلٌ قَدَّمَ جَزُورًا، وَرَجُلٌ قَدَّمَ بَقَرَةً، وَرَجُلٌ قَدَّمَ شَاةً، وَرَجُلٌ قَدَّمَ دَجَاجَةً، وَرَجُلٌ قَدَّمَ بَیْضَةً، قَالَ: فَإِذَا أَذَّنَ الْمُؤَذِّنُ وَجَلَسَ الْإِمَامُ عَلَى الْمِنْبَرِ طُوِیَتِ الصُّحُفُ، وَدَخَلُوا الْمَسْجِدَ یَسْتَمِعُونَ الذِّکْرَ».

رواه أحمد بإسناد حسن.

از ابو سعید خدری س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «فرشتگان در روز جمعه کنار درهای مساجد می‌نشینند و اسامی مردم را به ترتیب برحسب وارد شدن‌شان‌، یکی پس از دیگری می‌نویسد. [ثواب کسی که زود به مسجد می‌آید]، همانند کسی است که شتری را بخشیده است؛ و سپس مانند کسی که گاوی را بخشیده است؛ و سپس مانند کسی که قوچی را بخشیده است؛ سپس مانند کسی که مرغی را بخشیده است؛ سپس مانند کسی که تخم مرغی را بخشیده است. و هنگامی که مؤذن اذان گفت و امام بر منبر نشست، دفترها در هم می‌پیچند و وارد مسجد می‌شوند تا به خطبه گوش دهند».

0-712- (5) (صحیح) ورواه النسائی بنحوه من حدیث أبی هریرة([7]).

1033-434- (2) (ضعیف) وَعَنْ عَمْرِو بْنِ شُعَیْبٍ س عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ عَنِ النَّبِیِّ ج أَنَّهُ قَالَ: «تُبْعَثُ الْمَلَائِکَةُ عَلَى أَبْوَابِ الْمَسْجِدِ یَوْمَ الْجُمُعَةِ، یَکْتُبُونَ مَجِیءَ النَّاسِ، فَإِذَا خَرَجَ الْإِمَامُ طُوِیَتِ الصُّحُفُ، وَرُفِعَتِ الْأَقْلَامُ، فَتَقُولُ الْمَلَائِکَةُ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ: مَا حَبَسَ فُلَانًا؟ فَتَقُولُ الْمَلَائِکَةُ: اللَّهُمَّ إِنْ کَانَ ضَالًّا فَاهْدِهِ، وَإِنْ کَانَ مَرِیضًا فَاشْفِهِ، وَإِنْ کَانَ عَائِلًا فَأغْنِهِ».

رواه ابن خزیمة فی "صحیحه".

(العائل): الفقیر.

از عمرو بن شعیب از پدرش از جدش روایت است که رسول خدا ج فرمودند: «روز جمعه فرشتگان بر در مساجد فرستاده می‌شوند و آمدن مردم را ثبت می‌کنند و چون امام [برای ایراد خطبه] خارج شود، پرونده‌های ثبت بسته می‌شود و قلم‌ها از نوشتن بازمی‌ایستد و فرشتگان به هم می‌گویند: چه چیزی فلانی را از آمدن زودهنگام بازداشته است؟ پس فرشتگان می‌گویند: پروردگارا، اگر گمراه است او را هدایت کن و اگر بیمار است وی را شفا ده و اگر فقیر است او را غنی گردان».

1034-435- (3) (ضعیف موقوف) وَعَن أَبِی عُبَیدَة قَالَ: قَالَ عَبدالله: سَارعوا إلى الجمعة، فإن الله یَبْرُزُ إلى أَهل الجنةِ فی کل یومِ جُمعة، فی کَثیبِ کافورٍ، فیکونوا([8]) منه فی القرب على قدر تَسارُعِهِم، فیُحدثُ الله لهم من الَکرامة شیئاً لم یکونوا قد رأَوه قَبلَ ذلک، ثم یرجعون إلَى أهلیهم فَیُحدّثونهم بما أحدثَ الله لهم. قال: ثم دخل عبدالله المسجدَ، فإذا هو برجلین یومَ الجمعةِ قد سبقاه، فقال عبدالله: رجلان، وأنا الثالث، إن شاء الله أن یبارک فی الثالث.

رواه الطبرانی فی "الکبیر". وأبو عبیدة اسمه عامر ولم یسمع من أبیه عبد الله بن مسعود س وقیل: سمع منه.

از ابوعبیده روایت است که عبدالله گفت: به سوی نماز جمعه بشتابید چراکه الله متعال در هر جمعه، در توده‌ای از کافور خود را به بهشتیان نشان می‌دهد و هریک از آنها به قدر شتاب خود برای نماز جمعه، به خداوند نزدیک هستند. پس خداوند به آنها چنان کرامتی می‌بخشد که پیش‌تر مانند آن‌ را ندیدند سپس به سوی خانواده خود برمی‌گردند و با آنها در مورد آنچه خداوند متعال برای آنها در نظر گرفته سخن می‌گویند. راوی می‌گوید: سپس عبدالله وارد مسجد شد و دو نفر را دید که روز جمعه از یکدیگر سبقت می‌گیرند؛ پس عبدالله گفت: آن دو مرد با یکدیگر مسابقه می‌دهند و من نفر سوم آنها هستم که اگر خدا بخواهد در سومین نفر برکت قرار می‌دهد.

1035-436- (4) (ضعیف) وَعَنْ عَلْقَمَةَ قَالَ: خَرَجْتُ مَعَ عَبْدِاللَّهِ بن مَسعودٍ یوم الْجُمُعَةِ، فَوَجَدَ ثَلَاثَةً قَدْ سَبَقُوهُ، فَقَالَ: رَابِعُ أَرْبَعَةٍ، وَمَا رَابِعُ أَرْبَعَةٍ بِبَعِیدٍ، إِنِّی سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «إِنَّ النَّاسَ یَجْلِسُونَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ مِنَ الله عَزَّ وَجَل عَلَى قَدْرِ رَوَاحِهِمْ إِلَى الْجُمُعَاتِ، الْأَوَّلَ، ثُمَّ الثَّانِیَ، ثُمَّ الثَّالِثَ، ثُمَّ الرَّابِعَ، وما رَابِعُ أَرْبَعَةٍ مِنَ الله بِبَعِیدٍ».

رواه ابن ماجه وابن أبی عاصم، وإسنادهما حسن([9]).

از علقمه روایت است که می‌گوید: روز جمعه همراه عبدالله بن مسعود خارج شدم؛ وی سه نفر را یافت که [در حضور در مسجد] از وی سبقت گرفتند پس گفت: چهارمین از چهار نفر؛ و چهارمین از چهار نفر از خداوند دور نیست. از رسول خدا ج شنیدم که فرمودند: «مردم در روز قیامت متناسب با سبقت جستن در رفتن به نماز جمعه، در همنشینی خدا خواهند بود. آنکه پیش از دیگران رفته اول و به همین ترتیب دوم و سوم و چهارم خواهد بود و چهارمین از چهار نفر از خداوند دور نخواهد بود».

قال الحافظ رحمه الله: وتقدم [693] حدیث عبدالله بن عمرو عَنِ النَّبِی ج قَالَ: «مَنْ غَسَّلَ وَاغْتَسَلَ، وَدَنا وَابْتَکَرَ، وَاقْتَرَبَ وَاسْتَمَعَ، کَانَ لَهُ بِکُلِّ خُطْوَةٍ یَخْطُوهَا قِیَامُ سَنَةٍ وَصِیَامُهَا».

 وکذلک تقدم [690] حدیث أوس بن أوس نحوه.

عبدالله بن عمرو ب روایت می‌کند که رسول الله ج فرمودند: «هرکس سرش را شسته و غسل کند و اول وقت از خانه خارج شود و به اول خطبه‌ برسد، نزدیک نشسته و گوش بدهد، برای هر قدمی که برمی‌دارد ثواب یک سال روزه و نماز به او داده می‌شود».

1036-713- (6) (صحیح) وَرُوِیَ عَنْ سَمُرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «احْضُرُوا الْجُمُعَةَ، وَادْنُوا مِنَ الْإِمَامِ، فَإِنَّ الرَّجُلَ لَیَکُونُ مِن أَهل الْجَنَّةِ، فَیَتَأَخَّرُ..، فَیُؤَخَّرُ عَنِ الجنَّة، وإنَّه لِمَن أَهلها».

رواه الطبرانی والأصبهانی وغیرهما([10]).

از سمره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «در نماز جمعه حاضر شده و به امام نزدیک شوید؛ کسی از اهل بهشت می‌باشد، اما در نماز تأخیر می‌کند..  و به همین خاطر ورودش به بهشت به تأخیر می‌افتد درحالی‌که از اهل بهشت می‌باشد».

4- (الترهیب من تخطی الرقاب یوم الجمعة)



([1]) زیادة من "ابن ماجه"، وکان فی الأصل وطبعة عمارة: "کأجرة البقرة، کأجرة الشاة"، فصحَّحته منه، ونحوه فی "الطبرانی الکبیر" (7/ 256 و281).

([2]) قلت. هذا الإعلال لا وجه له، فإنما یُخشى منه عنعنته، وقد قال عند أحمد (5/ 263): حدَّثنی أبو غالب عن أبی أمامة، بالروایة الآتیة، فصرح بالتحدیث. ثم إنه قد تابعه حسین -وهو ابن واقد-: حدَّثنی أبو غالب بالروایة الأولى. رواه أحمد (5/ 260). وهی عند الطبرانی (8/ 339/ 8085)؛ لکنْ من طریق المبارک معنعناً.

([3]) من (ربَّثَ یُربَّث) بالباء الموحدة فی عین الفعل، ولیس بالیاء المثناة من تحت کما قیده مصطفى عمارة فی تعلیقه فقال: (یُریِّثون): یؤخرون. ومنه الحدیث: وعد جبریل علیه السلام رسول الله - صلى الله علیه وسلم - أن یأتیه فراث علیه. أی أبطأ". وقلده المعلقون الثلاثة، مع أنهم عزوه لأحمد (1/ 93) وهو فیه بالباء الموحدة!!

قلت: وهذا من أوهامهم الکثیرة، وتصحیفاتهم العدیدة مع أن فی شرح المؤلف الآتی، وما نقله عن الخطابی ما یصونهم عن مثل هذا الوهم! وقال ابن الأثیر فی "النهایة" وقد ذکر الحدیث بلفظ: "فیأخذون الناس بالربائث فیذکرونهم الحاجات": "أی لیربِّثوهم بها عن الجمعة. یقال: ربِّثته عن الأمر، إذا حبسته وثبطته". وأما حدیث جبریل الذی استشهد به عمارة فهو فی مادة (رَیث) بالمثناة من تحت من "النهایة"، فتنبه.

([4]) قال ابن الأثیر: " (المصلی) فی خیل الحلبة هو الثانی، سمی به لأن رأسه یکون عند (صلا) الأول، وهو ما عن یمین الذنَب وشماله".

([5]) قال ابن الأثیر: "قلت: یجوز إن صحت الروایة أن یکون جمع (تربیثة)، وهی المرة الواحدة من التربیث، تقول: ربثته تربیثاً وتربیثة واحدة، مثل قدمته تقدیماً وتقدیمة واحدة".

([6]) "المعالم" (2/ 5).

([7]) قلت: ومسلم أیضاً عنه، وابن ماجه وابن خزیمة کما بینته فی الأصل.

([8]) قال الناجی (7/ 1): "کذا وجد بحذف النون، وإنما هو (فیکونون)، بإثباتها، وقد وقع مثل ذلک فی مواضع".

([9]) قلت: کلا فإن فیه علة قادحة، کشفت عنها فی "الأحادیث الضعیفة" (2810)، وغفل عنها الجهلة (1/ 563) فتقلدوا التحسین!

([10]) قلت: ومنهم أحمد (5/ 10)، فکان العزو إلیه أولى. وقد أخرجه أبو داود أیضاً بنحوه، وسنده حسن کما تراه فی "صحیح أبی داود" (1015)، و"الصحیحة" (365)، وکان فی الأصل محل النقط (. . .) قوله: "عن الجمعة"، فلم أذکرها لضعف سندها، وفقدان الشاهد لها، ونکارتها، ولو صحت لکانت من الأدلة على أن تارک الصلاة لیس بکافر! وفیما صح ما یغنی عنه کما تقدم. وغفل الثلاثة عن هذا التحقیق کعادتهم تقلیداً، فحسنوا الحدیث مع إقرارهم لقول الهیثمی فی راویه الحکم بن عبد الملک: "ضعیف"! فما أجهلهم وأشد تناقضهم؟!

تشویق به غسل روز جمعه

تشویق به غسل روز جمعه

وقد تقدم ذکر الغسل فی الباب قبله فی حدیث نُبیشة الهذلی [و سلمان الفارسی، وأوس بن أوس، وعبد الله بن عمرو]([1]).

(ضعیف موضوع) وتقدم أیضاً حدیث أبی بکر وعمران بن حصین قالا: قال رسول الله ج:

«مَنِ اغْتَسَلَ یَوْمَ الْجُمُعَةِ، کُفِّرَتْ عنه ذُنُوبُهُ وَخَطَایَاهُ» الحدیث.

پیش‌تر حدیث ابوبکر و عمران بن حصین گذشت که روایت کردند رسول خدا ج فرموده است: «هرکس روز جمعه غسل کند گناهان و خطاهای وی بخشیده می‌شود».

1023-432- (1) (ضعیف) وَعَنْ أَبِی أُمَامَةَ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «إِنَّ الْغُسْلَ یَوْمَ الْجُمُعَةِ لَیَسُلُّ الْخَطَایَا مِنْ أُصُولِ الشَّعْرِ اسْتِلَالاً».

رواه الطبرانی فی "الکبیر" ورواته ثقات([2]).

از ابوامامه س روایت است که رسول خدا ج فرمودند: «غسل در روز جمعه گناهان را از ریشه موها بیرون می‌کشد».

1024-704- (1) (حسن) وَعَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِی قَتَادَةَ قَالَ: دَخَلَ عَلَیَّ أَبِی وَأَنَا أَغْتَسِلُ یَوْمَ الْجُمُعَةِ، فَقَالَ: غُسْلُکَ هَذَا مِنْ جَنَابَةٍ أَوْ لِلْجُمُعَةِ؟ قُلْتُ: مِنْ جَنَابَةٍ. قَالَ: أَعِدْ غُسْلًا آخَرَ، إِنِّی سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «مَنِ اغْتَسَلَ یَوْمَ الْجُمُعَةِ، کَانَ فِی طَهَارَةٍ إِلَى الْجُمُعَةِ الْأُخْرَى».

رواه الطبرانی فی "الأوسط" وإسناده قریب من الحُسن وابن خزیمة فی "صحیحه" وقال: "هذا حدیث غریب لم یروه غیر هارون - یعنی ابن مسلم صاحب الحِنّاء([3])-".

 ورواه الحاکم بلفظ الطبرانی وقال: "صحیح على شرطهما".

از عبدالله بن ابی قتاده روایت است که می‌گوید: درحالی‌که من غسل روز جمعه می‌کردم، پدرم نزد من آمد و گفت: غسلت از جنابت است یا برای جمعه است؟ گفتم: غسل جنابت است. گفت: غسل دیگری بزن، زیرا من از رسول الله ج شنیده‌ام که فرمود: «کسی که در روز جمعه غسل کند تا جمعه بعدی پاک است».

 ورواه ابن حبان فی "صحیحه" ولفظه: «مَنِ اغْتَسَلَ یَوْمَ الْجُمُعَةِ، لَمْ یَزَلْ طَاهِرًا إِلَى الْجُمُعَةِ الْأُخْرَى».

و در روایت ابن حبان آمده است: «هرکس روز جمعه غسل کند تا جمعه بعدی پاک است».

1025-705- (2) (صحیح)([4]) وَعَن أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «إِذَا کَانَ یَوْمُ الْجُمُعَةِ، فَاغْتَسَلَ الرَّجُلُ، وَغَسَلَ رَأْسَهُ، ثُمَّ تَطَیَّبَ مِنْ أَطْیَبِ طِیبِهِ، وَلَبِسَ مِنْ صَالِحِ ثِیَابِهِ، ثُمَّ خَرَجَ إِلَى الصَّلَاةِ، وَلَمْ یُفَرِّقْ بَیْنَ اثْنَیْنِ، ثُمَّ اسْتَمَعَ لِلْإِمَامِ؛ غُفِرَ لَهُ مِنَ الْجُمُعَةِ إِلَى الْجُمُعَةِ، وَزِیَادَةُ ثَلَاثَةِ أَیَّامٍ».

رواه ابن خزیمة فی "صحیحه". قال الحافظ: "وفی هذا دلیل على ما ذهب إلیه مکحول ومَن تابعه فی تفسیر قوله: "غَسَّلَ واغتسل"، والله أعلم».

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «اگر کسی در روز جمعه غسل کند و سرش را شسته، سپس از بهترین عطرش استفاده کرده و یکی از لباس‌های خوبش را پوشیده و برای نماز خارج شود و بین دو نفر جدایی نیفکند و به [خطبه‌ی] امام گوش فرا دهد؛ گناهان بین این جمعه تا جمعه‌ی بعدی و سه روز اضافه بر آن، از او بخشیده می‌شود».

1026-706- (3) (صحیح) وَعَن أَبِی سَعِیدٍ الْخُدْرِیِّ س عَنْ رَسُولَ اللهِ ج قَالَ: «غُسْلُ یَوْمِ الْجُمُعَةِ وَاجِبٌ([5]) عَلَى کُلِّ مُحْتَلِمٍ، وَسِوَاکٌ، وَیَمَسُّ مِنَ الطِّیبِ مَا قَدِرَ عَلَیْهِ».

رواه مسلم وغیره.

از ابوسعید خدری س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «غسل روز جمعه و مسواک زدن و استفاده از بوی خوش در حد توان بر هر فرد بالغی واجب است».

1027-707- (4) (حسن لغیره) وَعَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «إِنَّ هَذَا یَوْمُ عِیدٍ، جَعَلَهُ اللَّهُ لِلْمُسْلِمِینَ، فَمَنْ جَاءَ الْجُمُعَةِ فَلْیَغْتَسِلْ، وَإِنْ کَانَ طِیبٌ فَلْیَمَسَّ مِنْهُ، وَعَلَیْکُمْ بِالسِّوَاکِ».

رواه ابن ماجه بإسناد حسن. وستأتی أحادیث تدلّ لهذا الباب فیما یأتی من الأبواب إن شاء الله تعالى.

از ابن عباس ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «این روز عیدی است که خداوند آن را برای مسلمانان قرار داده است، کسی که به نماز جمعه می‌آید غسل کند و اگر بوی خوشی نزدش بود، باید از آن استفاده کند و مسواک بزنید».

3- (الترغیب فی التبکیر إلى الجمعة، وما جاء فیمن یتأخر عن التبکیر من غیر عذر)



([1]) ما بین المعقوفتین من «الصحیح» فقط، وسقط منه «نبیشة الهذلی». [ش].

([2]) کیف وفیه مجهول ومضعف؟! وبیانه فی "الضعیفة" (1802).

([3]) هو بمهملة مکسورة ونون ثقیلة، قال الحافظ ابن حجر فی "التقریب": "صدوق من التاسعة".

([4]) سقط هذا الحکم من الطبعة السابقة، وأثبتناه من أصول الشیخ رحمه الله تعالى. [ش].

([5]) لیس عند مسلم (3/ 4) "واجب"، وإنّما هو عند النسائی (1/ 204).

ترغیب به حضور در نماز جمعه و شتابیدن بسوی آن و آنچه در فضل روز و ساعت اجابتش وارد شده است

ترغیب به حضور در نماز جمعه و شتابیدن بسوی آن و آنچه در فضل روز و ساعت اجابتش وارد شده است

994-683- (1) (صحیح) عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «مَنْ تَوَضَّأَ فَأَحْسَنَ الْوُضُوءَ، ثُمَّ أَتَى الْجُمُعَةَ([1]) فَاسْتَمَعَ وَأَنْصَتَ، غُفِرَ لَهُ مَا بَیْنَهُ وَبَیْنَ الْجُمُعَةِ الأُخرى، وَزِیَادَةُ ثَلَاثَةِ أَیَّامٍ، وَمَنْ مَسَّ الْحَصَا فَقَدْ لَغَا».

رواه مسلم وأبو داود والترمذی وابن ماجه([2]).

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس وضوی کامل بگیرد، سپس به نماز جمعه برود و گوش دهد و ساکت باشد، گناهان بین این جمعه و جمعه دیگرش و سه روز اضافه بر آن بخشوده می‌شود. و کسی که (در هنگام خطبه) مشغول سنگریزه‌ها شود، دچار لغو شده است».

(لغا) در معنای آن گفته شده: در اجر و پاداش زیان کرده است. و گفته شده: دچار خطا شده است. و گفته شده: نماز جمعهاش را به ظهر تبدیل کرده است. و معانی دیگری برای آن گفته شده است([3]).

995-684- (2) (صحیح) وَعنه س عَن رَسُولَ اللهِ ج قَالَ: «الصَّلَوَاتُ الْخَمْسُ، وَالْجُمْعَةُ إِلَى الْجُمْعَةِ، وَرَمَضَانُ إِلَى رَمَضَانَ، مُکَفِّرَاتٌ لِمَا بَیْنَهُنَّ إِذَا اجْتُنِبَتِ الْکَبَائِرُ».

رواه مسلم وغیره.

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «نمازهای پنجگانه، جمعه تا جمعه و رمضان تا رمضان سبب بخشش و کفاره گناهانی می‌شوند که در میان آنها رخ می‌دهند به شرطی که از گناهان کبیره اجتناب شود».

996-685- (3) (صحیح لغیره) وروى الطبرانی فی "الکبیر" مِن حدیث أبی مالک الأشعری قال: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «الْجُمُعَةُ کَفَّارَةٌ لِمَا بَیْنَهَا وَبَیْنَ الْجُمُعَةِ الَّتِی تَلِیهَا، وَزِیَادَةِ لِثَلَاثَةِ أَیَّامٍ، وَذَلِکَ بِأَنَّ اللهَ عَزَّ وَجَلَّ قَالَ: ﴿مَن جَآءَ بِٱلۡحَسَنَةِ فَلَهُۥ عَشۡرُ أَمۡثَالِهَا﴾.

از ابو مالک اشعری س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «جمعه، کفاره‌ گناهانی است که در فاصله بین آن تا جمعه‌ بعدی و سه روز افزون بر آن می‌باشد. زیرا خداوند متعال می‌فرماید: «(روز قیامت) هرکس (کار) نیکی آورد، پس ده برابر آن پاداش دارد».

997-686- (4) (صحیح) وَعَن أَبِی سَعِیدٍ، أَنَّهُ سَمِعَ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ:  «خَمْسٌ مَنْ عَمِلَهُنَّ فِی یَوْمٍ کَتَبَهُ اللَّهُ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ؛ مَنْ عَادَ مَرِیضًا، وَشَهِدَ جَنَازَةً، وَصَامَ یَوْمًا، وَرَاحَ یَوْمَ الْجُمُعَةِ، وَأَعْتَقَ رَقَبَةً».

رواه ابن حبان فی "صحیحه".

از ابو سعید س روایت است که از رسول الله ج شنیده که ‌فرمودند: «پنج عمل هستند که هرکس آنها را در یک روز (جمعه) انجام دهد، خداوند او را از اهل بهشت قرار می‌دهد: هرکس مریضی را عیادت کند و در تشییع جنازه شرکت کند و این روز (جمعه) را (به همراه روزی قبل یا بعد از آن)([4]) روزه بگیرد و به نماز جمعه رفته و برده‌ای را آزاد کند».

998-687- (5) (صحیح) وَعَنْ یَزِیدَ بْنِ أَبِی مَرْیَمَ قَالَ: لَحِقَنِی عَبَایَةُ بْنُ رِفَاعَةَ بْنِ رَافِعٍ وَأَنَا أَمشی إِلَى الجُمُعَةِ، فَقَالَ أَبْشِرْ؛ فَإِنَّ خُطَاکَ هَذِهِ فِی سَبِیلِ اللَّهِ، سَمِعْتُ أَبَا عَبْسٍ یَقُولُ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنْ اغْبَرَّتْ قَدَمَاهُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ، فَهُمَا حَرَامٌ عَلَى النَّارِ».

رواه الترمذی وقال: "حدیث حسن صحیح".

یزید بن ابی مریم می‌گوید: به نماز جمعه می‌رفتم که با عبایه بن رفاعه بن رافع روبرو شدم، عبایه گفت: مژده بده! زیرا این گام‌های تو در راه خدا محسوب می‌شود. از ابوعَبس شنیدم که می‌گفت: رسول الله ج فرمود: «کسی که قدم‌هایش در راه خدا گرد‌آلود شود، بر آتش حرام می‌شوند».

 ورواه البخاری، وعنده: قَالَ عَبایة: أَدْرَکَنِی أَبُو عَبْسٍ وَأَنَا ذَاهِبٌ إِلَى الجُمُعَةِ، فَقَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ الله ج یَقُولُ: «مَنِ اغْبَرَّتْ قَدَمَاهُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ حَرَّمَهُ اللَّهُ عَلَى النَّارِ».

و در روایت بخاری آمده است: عَبایه می‌گوید: درحالی‌که به نماز جمعه می‌رفتم با ابوعبس س روبرو شدم؛ وی گفت: من از رسول الله ج شنیدم که فرمودند: «هرکس قدم‌هایش در راه خدا گرد‌آلود شود، خداوند او را بر آتش حرام نموده است».

وفی روایة: «مَا اغْبَرَّتْ قَدَمَا عَبْدٍ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَتَمَسَّهُ النَّارُ».

ولیس عنده قول عبایة لیزید.

و در ورایت دیگری از بخاری آمده است: «آتش قدم‌های کسی را که در راه خدا گرد‌آلود شده باشد، لمس نمی‌کند».

999-688- (6) (صحیح لغیره) وَعَنْ أَبِی أَیُّوبَ الْأَنْصَارِیِّ س قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «مَنِ اغْتَسَلَ یَوْمَ الْجُمُعَةِ، وَمَسَّ مِنْ طِیبٍ إِنْ کَانَ عِنْدَهُ، وَلَبِسَ مِنْ أَحْسَنِ ثِیَابِهِ، ثُمَّ خَرَجَ حَتَّی یَأتِیَ الْمَسْجِدَ، فَیَرْکَعُ مَا بَدَا لَهُ، وَلَمْ یُؤْذِ أَحَدًا، ثُمَّ أَنْصَتَ حَتَّى یُصَلِّیَ، کَانَ کَفَّارَةً لِمَا بَیْنَهَا وَبَیْنَ الْجُمُعَةِ الْأُخْرَى».

رواه أحمد والطبرانی، ابن خزیمة فی "صحیحه" ورواة أحمد ثقات.

از ابو ایوب انصاری س روایت است از رسول الله ج شنیدم که ‌فرمودند: «هرکس روز جمعه غسل کند و اگر میسر است از بوی خوش استفاده کند و بهترین لباسش را بپوشد، سپس خارج شده به مسجد بیاید و به اندازه‌ای که برای او میسر است نماز بخواند و آزار و اذیت وی به کسی نرسد و ساکت بنشیند تا اینکه نماز بگزارد، موجب بخشش گناهانی می‌شود که در بین جمعه قبل تا این جمعه انجام داده است».

1000-421- (1) (ضعیف) وَعَنْ أَبِی الدَّرْدَاءِ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنْ اغْتَسَلَ یَوْمَ الْجُمُعَةِ، ثُمَّ لَبِسَ مِن أَحسَنِ ثِیَابِهِ، وَمَسَّ طِیبًا إِنْ کَانَ عِنْدَهُ، ثُمَّ مَشَى إِلَى الْجُمُعَةِ، وَعَلَیْهِ السَّکِینَةُ، وَلَمْ یَتَخَطَّ أَحَدًا، وَلَمْ یُؤْذِهِ، وَرَکَعَ مَا قُضِیَ لَهُ، ثُمَّ انْتَظَرَ حَتَّى یَنْصَرِفَ الْإِمَامُ، غُفِرَ لَهُ مَا بَیْنَ الْجُمُعَتَیْنِ»([5]).

رواه أحمد والطبرانی من روایة حرب عن أبی الدرداء، ولم یسمع منه.

از ابودرداء س روایت است که رسول خدا ج فرمودند: «هرکس روز جمعه غسل کند سپس بهترین لباسش را بپوشد و اگر میسر باشد خوشبویی استفاده کند، سپس قدم زنان و با آرامش برای نماز جمعه خارج شود و باعث اذیت و آزار کسی نشود و به اندازه‌ای که برای وی میسر باشد نماز بخواند، سپس منتظر بماند تا امام نماز را تمام کند، گناهان بین دو جمعه وی بخشیده می‌شود».

1001-422- (2) (ضعیف) وَعَنْ عَطَاءٍ الْخُرَاسَانِیِّ قَالَ: کَانَ نُبَیْشَةُ الْهُذَلِیُّ س یُحَدِّثُ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ج: «أَنَّ الْمُسْلِمَ إِذَا اغْتَسَلَ یَوْمَ الْجُمُعَةِ، ثُمَّ أَقْبَلَ إِلَى الْمَسْجِدِ، لَا یُؤْذِی أَحَدًا، فَإِنْ لَمْ یَجِدِ الْإِمَامَ خَرَجَ، صَلَّى مَا بَدَا لَهُ، وَإِنْ وَجَدَ الْإِمَامَ قَدْ خَرَجَ، جَلَسَ فَاسْتَمَعَ وَأَنْصَتَ، حَتَّى یَقْضِیَ الْإِمَامُ جُمُعَتَهُ وَکَلَامَهُ، إِنْ لَمْ تُغْفَرْ لَهُ فِی جُمُعَتِهِ تِلْکَ ذُنُوبُهُ کُلُّهَا أَنْ یَکُونَ کَفَّارَةٌ لِلْجُمُعَةِ([6]) الَّتِی تَلِیهَا».

رواه أحمد، وعطاء لم یسمع من نُبیشة فیما أعلم.

از عطا خراسانی روایت است که می‌گوید: نُبیشه هُذَلی س از رسول خدا ج روایت نموده که فرمودند: «چون مسلمان روز جمعه غسل کند سپس به مسجد روی آورد و کسی را اذیت نکند، اگر امام را نیافت نماز بخواند و چون امام را دید برای نماز خارج شده، بنشیند و گوش دهد تا اینکه امام نماز و سخنش را به پایان برد، اگر در این صورت همه گناهان وی در هفته‌ای که گذشته بخشیده نشود، این جمعه کفاره گناهانی است که در هفته جدید مرتکب می‌شود».

1002-689-(7) (صحیح) وَعَنْ سَلْمَانَ الفَارِسِیِّ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «لاَ یَغْتَسِلُ رَجُلٌ یَوْمَ الجُمُعَةِ، وَیَتَطَهَّرُ مَا اسْتَطَاعَ مِنْ طُهْرٍ([7])، وَیَدَّهِنُ دَهْنِهِ، وَیَمَسُّ مِنْ طِیبِ بَیْتِهِ، ثُمَّ یَخْرُجُ فَلاَ یُفَرِّقُ بَیْنَ اثْنَیْنِ، ثُمَّ یُصَلِّی مَا کُتِبَ لَهُ، ثُمَّ یُنْصِتُ إِذَا تَکَلَّمَ الإِمَامُ، إِلَّا غُفِرَ لَهُ مَا بَیْنَهُ وَبَیْنَ الجُمُعَةِ الأُخْرَى».

رواه البخاری والنسائی.

از سلمان فارسی س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «کسی نیست که روز جمعه غسل کرده و تا می‌تواند خودش را تمیز کند و سرش را با روغن چرب نماید و از بوی خوش خانه‌اش استفاده کند، سپس برای نماز جمعه خارج شود و بین دو نفر جدایی نیندازد و به اندازه‌ای که برایش مقدر شده، نماز بخواند و وقتی امام شروع به خواندن خطبه کرد، ساکت شود مگر اینکه تمام گناهان او از جمعه قبل تا این جمعه بخشیده می‌شوند».

(حسن صحیح) وفی روایة للنسائی([8]): «مَا مِنْ رَجُلٍ یَتَطَهَّرُ یَوْمَ الْجُمُعَةِ کَمَا أُمِرَ، ثُمَّ یَخْرُجُ مِنْ بَیْتِهِ حَتَّى یَأْتِیَ الْجُمُعَةَ، وَیُنْصِتُ حَتَّى یَقْضِیَ صَلَاتَهُ، إِلَّا کَانَ کَفَّارَةً لِمَا قَبْلَهُ مِنَ الْجُمُعَةِ».

و در روایت نسائی آمده است: «کسی نیست که روز جمعه خود را چنانکه امر شده، پاکیزه گرداند سپس از خانه‌اش برای نماز جماعت خارج شود و ساکت بنشیند تا نمازش تمام شود، مگر اینکه موجب بخشش گناهانش تا جمعه‌‌ی قبل می‌شود».

ورواه الطبرانی فی "الکبیر" بإسناد حسن نحو روایة النِّسائی، وقال فی آخره: «إِلَّا کَانَ کَفَّارَةً لِمَا بَیْنَه وَبَیْنَ الْجُمُعَةِ الأُخرى، مَا اجْتُنِبَتِ الْمَقْتَلَة...»([9]).

و در روایت طبرانی آمده است: «مگر اینکه کفاره‌ی گناهان بین این جمعه و جمعه دیگر (قبلی) می‌شود زمانی که از امور مهلک دوری کند».

1003-423- (3) (موضوع) وَرُوِیَ عَنْ عَتِیقِ أَبِی بَکْرٍ الصِّدِّیقِ وَعَنْ عِمْرَانَ بْنِ حُصَیْنٍ ب قَالَا: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «مَنِ اغْتَسَلَ یَوْمَ الْجُمُعَةِ، کُفِّرَتْ ذُنُوبُهُ وَخَطَایَاهُ، فَإِذَا أَخَذَ فِی الْمَشْی، کُتِبَ لَهُ بِکُلِّ خُطْوَةٍ عِشْرُونَ حَسَنَةً، فَإِذَا انْصَرَفَ مِنَ الصَّلَاةِ أُخِیزَ بِعَمَلِ مِائَتَیْ سَنَةٍ».

رواه الطبرانی فی "الکبیر" و"الأوسط" وفی "الأوسط" أیضاً عن أبی بکر س وحده، وقال فیه: «کَانَ لَهُ بِکُلِّ خُطْوَةٍ عَمَلُ عِشْرِینَ سَنَةً».

از ابوبکر صدیق و عمران بن حصین ب روایت است که رسول خدا ج فرمودند: «هرکس روز جمعه غسل کند، گناهان و اشتباهات وی بخشیده می‌شود و چون قدم زنان به مسجد رود در برابر هر گامی که بر می‌دارد بیست نیکی برای او نوشته می‌شود. و چون از نماز بازگردد به اندازه عمل دویست سال پاداش داده می‌شود».

و در «الأوسط» از ابوبکر صدیق س روایت است که در آن می‌گوید: ،در برابر هر گام پاداش عمل بیست سال برای وی نوشته می‌شود/.

1004-690- (8) (صحیح) وَعَنْ أَوْسِ بْنِ أَوْسٍ الثَّقَفِیِّ س قَالَ: سمعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «مَنْ غَسَّلَ([10]) یَوْمَ الْجُمُعَةِ وَاغْتَسَلَ، وَبَکَّرَ وَابْتَکَرَ، وَمَشَى وَلَمْ یَرْکَبْ، وَدَنَا مِنَ الْإِمَامِ فَاسْتَمَعَ، وَلَمْ یَلْغُ، کَانَ لَهُ بِکُلِّ خُطْوَةٍ عَمَلُ سَنَةٍ، أَجْرُ صِیَامِهَا وَقِیَامِهَا».

رواه أحمد وأبو داود والترمذی وقال: "حدیث حسن" والنسائی وابن ماجه، وابن خزیمة وابن حبان فی "صحیحیهما" والحاکم وصححه.

از اوس بن اوس ثقفی س روایت است از رسول الله ج شنیدم که ‌فرمودند: «هرکس روز جمعه سرش را شسته و غسل کند و اول وقت از خانه خارج شود و به اول خطبه‌ برسد، پیاده رفته و سواره نرود و به امام نزدیک شده، گوش داده و کارهای بیهوده انجام ندهد، برای هر قدمی که برمی‌دارد ثواب یک‌سال روزه و نماز به او داده می‌شود».

0-691- (9) (صحیح لغیره) ورواه الطبرانی فی "الأوسط" من حدیث ابن عباس س. قال الخطابی([11]): "قوله علیه الصلاة والسلام: "غَسَّلَ وَاغتَسَلَ، وَبَکَّرَ وَابتَکَرَ". اخْتَلَفَ النَّاسُ فِی مَعْنَاهُ، فَمِنْهُمْ مَنْ ذَهَبَ إِلَى أَنَّهُ مِنَ الْکَلَامِ الْمُتَظَاهِرِ الَّذِی یُرَادُ بِهِ التَّوْکِیدُ وَلَمْ تَقَعِ الْمُخَالَفَةُ بَیْنَ الْمَعْنَیَیْنِ لِاخْتِلَافِ اللَّفْظَیْنِ، وَقَالَ: أَلَا تَرَاهُ یَقُولُ فِی هَذَا الْحَدِیثِ: «وَمَشَى وَلَمْ یَرْکَبْ»، وَمَعْنَاهُمَا وَاحِدٌ؟ وَإِلَى هَذَا ذَهَبَ الْأَثْرَمُ صَاحِبُ أَحْمَدَ. وَقَالَ بَعْضُهُمْ قَوله: «غَسَّلَ» مَعْنَاهُ غَسَلَ الرَّأْسَ خَاصَّةً، وَذَلِکَ لِأَنَّ الْعَرَبَ لَهُمْ لِمَمٌ وَشُعُورٌ، وَفِی غَسْلِهَا مُؤْنَةٌ، فَأَفْرَدَ([12]) غَسْلِ الرَّأْسِ مِنْ أَجْلِ ذَلِکَ. وَإِلَى هَذَا ذَهَبَ مَکْحُولٌ. وَقَوْلُهُ «اغْتَسَلَ» مَعْنَاهُ غسل سَائِرُ الْجَسَدِ. وَزَعَمَ بَعْضُهُمْ أَنَّ قَوْلَهُ: «غَسَّلَ» مَعْنَاهُ: أَصَابَ أَهْلُهُ قَبْلَ خُرُوجِهِ إِلَى الْجُمُعَةِ، لِیَکُونَ أَمْلَکَ لِنَفْسِهِ، وَأَحْفَظَ فِی طَرِیقِهِ لِبَصَرِهِ. وقوله: "وبکَّر وابتکر" زعم بعضهم أن معنى "بکَّر": أدرک باکورة الخطبة وهی أولها، ومعنى "ابتکر": قدم فی الوقت. وقال ابن الأنباری: معنى (بکَّر): تصدق قبل خروجه، وتأوَّل فی ذلک ما روی فی الحدیث من قوله ج: (باکروا بالصدقة، فإن البلاءَ لا یتخطاها)([13])". و(قال الحافظ) أبو بکر ابن خزیمة([14]): "مَن قال فی الخبر: "غَسَّلَ واغتَسَلَ" (یعنی بالتشدید) معناه: جامع فأوجب الغسل على زوجته أو أمته واغتسل، ومن قال: "غَسَّلَ واغتسل" (یعنی بالتخفیف) أراد غسل رأسه، واغتسل: فضل سائر الجسد، لخبر طاوس عن ابن عباس".

خطابی در این مورد که رسول الله ج فرمودند: «غَسَّلَ وَاغتَسَلَ، وَبَکَّرَ وَابتَکَرَ» می‌گوید: «علما در معنای آن اختلاف دارند، برخی از آنها بر این باورند که این تعبیر از باب کلام متظاهر است که مراد از آن تأکید می‌باشد و به دلیل اختلافی که در الفاظ این دو کلمه وجود دارد، تفاوتی در معنای آنها نمی‌باشد. و می‌گوید: آیا در این حدیث چنین نیامده: «وَمَشَى وَلَمْ یَرْکَبْ» حال آنکه هر دو [«مشی» و «لم یرکب»] به یک معنا هستند. و أثرم صاحب احمد همین دیدگاه را دارد. و برخی می‌گویند: اینکه رسول الله ج فرمودند: «غَسَّلَ» مراد از آن شستن سر به طور خاص می‌باشد چون عرب موی دراز و پیچیده دارد که در شستن آن پاکی و نظافت است. به همین دلیل به شستن سر به صورت جداگانه اشاره شده است. و این دیدگاه مکحول است. و اینکه رسول الله ج فرمودند: «اغتَسل» به معنای شستن سایر بدن می‌باشد. و برخی بر این باورند که «غَسَّلَ» به معنای همبستری با همسر قبل از خارج شدن از خانه برای نماز جمعه می‌باشد. تا به این ترتیب بر نفس خویش غالب باشد و در مسیر راه چشمانش را حفظ کند. و اینکه رسول الله ج فرمودند: «وَبَکَّرَ وَابتَکَرَ»؛ برخی بر این باورند که «بَکَّرَ» به این معناست که ابتدای خطبه را دریابد و «ابتکر» به معنای آمدن به موقع می‌باشد. و ابن انباری می‌گوید: معنای «بَکَّرَ» این است که قبل از خارج شدنش صدقه بدهد. و این استدلال وی بر مبنای تاویل حدیث دیگری از رسول خدا ج می‌باشد که فرمودند: «باکروا بالصدقة، فإن البلاءَ لا یتخطاها»: «در صدقه دادن شتاب کنید که بلا و مصیبت از آن سبقت نمی‌گیرند». و (حافظ) ابوبکر بن خزیمه می‌گوید: هرکس در مورد این روایت بگوید که در آن «غَسَّل واغتَسل» با تشدید سین وارد شده، معنای آن جامع است، پس بر همسرش یا کنیزش غسل را واجب نموده و خود باید غسل نماید. و هرکس بگوید: «غَسَل واغتَسل» با تخفیف سین وارد شده، مراد از آن شستن سر می‌باشد و مراد از «اغتسل» شستن سایر بدن می‌باشد به دلیل خبر طاوس از ابن عباس».

0-692- (10) (صحیح) ثم روى بإسناده الصحیح إلى طاوس قال: قُلْتُ لِابْنِ عَبَّاسٍ: ذَکَرُوا أَنَّ رَسُولَ الله ج قَالَ: «اغْتَسِلُوا یَوْمَ الجُمُعَةِ، وَاغْسِلُوا رُءُوسَکُمْ، وَإِنْ لَمْ تَکُونُوا جُنُبًا، وَمَسّوا مِنَ الطِّیبِ». قَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ: أَمَّا الطِّیبُ فَلاَ أَدْرِی، أَمَّا الغُسْلُ فَنَعَمْ([15]).

طاووس می‌گوید به ابن عباس ب گفتم: گمان می‌کنند که رسول الله ج فرموده: «روز جمعه غسل کنید و سرهای‌تان را بشویید اگرچه جنب نباشید و همچنین از مواد خوشبوکننده استفاده کنید». ابن عباس ب گفت: در مورد استفاده از مواد خوشبو کننده به یاد ندارم، اما در مورد دستور به غسل، بله چنین است.

1005-693- (11) (صحیح) وَعَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ عَمْرِو بْنِ الْعَاصِ ب عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «مَنْ غَسَّلَ وَاغْتَسَلَ، وَدَنا وَابْتَکَرَ، وَاقْتَرَبَ وَاسْتَمَعَ، کَانَ لَهُ بِکُلِّ خُطْوَةٍ یَخْطُوهَا قِیَامُ سَنَةٍ وَصِیَامُهَا».

رواه أحمد، ورجاله رجال الصحیح([16]).

از عبد الله بن عمرو بن العاص ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس سرش را شسته و غسل کند و اول وقت از خانه خارج شود و به اول خطبه‌ برسد، نزدیک نشسته و گوش بدهد، برای هر قدمی که برمی‌دارد ثواب یک سال روزه و نماز به او داده می‌شود».

1006-694- (12) (حسن صحیح) وَعَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ س قَالَ: عُرِضَتِ الْجُمُعَةُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ج؛ جَاءَه بِهَا جِبْرائیلُ عَلَیهِ السَّلَام فِی کَفِّهِ کَالْمِرَآةِ الْبَیْضَاءِ، فِی وَسَطِهَا کَالنُّکْتَةِ السَّوْدَاءِ، فَقَالَ: «مَا هَذِهِ یَا جِبْرائیلُ! قَالَ: هَذِهِ الْجُمُعَةُ، یَعْرِضُهَا عَلَیْکَ رَبُّکَ، لِتَکُونَ لَکَ عِیدًا، وَلِقَوْمِکَ مِنْ بَعْدِکَ، وَلَکُمْ فِیهَا خَیْرٌ، تَکُونُ أَنْتَ الْأَوَّلُ، وَتَکُونُ الْیَهُودُ وَالنَّصَارَى مِنْ بَعْدِکَ، وَفِیهَا سَاعَةٌ لَا یَدْعُو أَحَدٌ رَبَّهُ فِیهَا بِخَیْرٍ هُوَ لَهُ قُسِمَ؛ إِلَّا أَعْطَاهُ، أَوْ یَتَعَوَّذُ مِنْ شَرٍّ؛ إِلَّا دُفِعَ عَنْهُ مَا هُوَ أَعْظَمُ مِنْهُ، وَنَحْنُ نَدْعُوهُ فِی الْآخِرَةِ یَوْمَ الْمَزِیدِ..» الحدیث([17]).

رواه الطبرانی فی "الأوسط" بإسناد جیّد.

از انس بن مالک س روایت است که جمعه بر رسول الله ج عرضه شد، جبرائیل آن را در کف دستش همانند آینه‌ی سفیدی نزد رسول الله ج آورده بود که در وسط آن نقطه‌ای سیاه بود. فرمود: ای جبرائیل! این چیست؟ گفت: این جمعه است که پروردگارت بر تو عرضه کرده است تا برای تو و قومت که بعد از تو می‌آیند عیدی باشد و برای شما در آن خیر و برکت قرار داده شده است. تو (در روز قیامت)‌ اول و یهود و نصاری بعد از تو خواهند بود. و در آن ساعتی است که فردی در آن از خدایش خیری را طلب نمی‌کند که بهره اوست، مگر اینکه به او داده می‌شود. یا اینکه از شری پناه نمی‌‌خواهد مگر اینکه بلای بدتری از او دفع می‌شود و ما آن را در روز قیامت یوم المزید می‌خوانیم..».

1007-424- (4) (ضعیف) وَعَنْ أَبِی لُبَابَةَ بْنِ عَبْدِ الْمُنْذِرِ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «إِنَّ یَوْمَ الْجُمُعَةِ سَیِّدُ الْأَیَّامِ، وَأَعْظَمُهَا عِنْدَ اللَّهِ، وَهُوَ أَعْظَمُ عِنْدَ اللَّهِ مِنْ یَوْمِ الْأَضْحَى وَیَوْمِ الْفِطْرِ، فِیهِ خَمْسُ خِلَالٍ: خَلَقَ اللَّهُ فِیهِ آدَمَ، وَأَهْبَطَ اللَّهُ فِیهِ آدَمَ إِلَى الْأَرْضِ، وَفِیهِ تَوَفَّى اللَّهُ آدَمَ، وَفِیهِ سَاعَةٌ لَا یَسْأَلُ اللَّهَ فِیهَا الْعَبْدُ شَیْئًا إِلَّا أَعْطَاهُ إِیَّاه، مَا لَمْ یَسْأَلْ حَرَامًا، وَفِیهِ تَقُومُ السَّاعَةُ، مَا مِنْ مَلَکٍ مُقَرَّبٍ، وَلَا سَمَاءٍ، وَلَا أَرْضٍ، وَلَا رِیَاحٍ، وَلَا جِبَالٍ، وَلَا بَحْرٍ، إِلَّا وَهُنَّ یُشْفِقْنَ مِنْ یَوْمِ الْجُمُعَةِ».

رواه أحمد وابن ماجه بلفظ واحد. وفی إسنادهما عبد الله بن محمد بن عقیل، وهو ممن احتج به أحمد وغیره([18]).

از ابولبابه بن عبدالمنذر س روایت است که رسول خدا ج فرمودند: «روز جمعه سرور روزهاست و بزرگ‌ترین روزها نزد خداوند است. این روز نزد خداوند از روز عید فطر و قربان بزرگ‌تر است. در این روز پنج اتفاق رخ داده است: خداوند متعال آدم را در این روز آفرید. در این روز او را به زمین فرو فرستاد و در این روز او را میراند. در این روز لحظه‌ای است که در آن بنده چیزی از الله نمی‌خواهد مگر اینکه به او داده می‌شود مادامیکه حرامی نخواهد. در این روز قیامت برپا می‌شود. فرشتگان مقرب و آسمان و زمین و باد و کوه‌ها و دریا از روز جمعه می‌ترسند».

0-425- (5) (ضعیف) ورواه أحمد أیضاً والبزار من طریق عبد الله أیضاً من حدیث سعد بن عبادة، وبقیة رواته ثقات مشهورون.

1008-695- (13) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «خَیْرُ یَوْمٍ طَلَعَتْ عَلَیْهِ الشَّمْسُ یَوْمُ الْجُمُعَةِ، فِیهِ خُلِقَ آدَمُ، وَفِیهِ دَخَلَ الْجَنَّةَ، وَفِیهِ أُخْرِجَ مِنْهَا».

رواه مسلم وأبو داود والترمذی والنسائی.

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «بهترین روزی که خورشید بر آن طلوع می‌کند، روز جمعه است؛ در این روز آدم آفریده شد و در این روز وارد بهشت شد و در این روز از آن خارج کرده شد».

(صحیح) وابن خزیمة فی "صحیحه" ولفظه قال: «مَا طَلَعَتِ الشَّمْسُ وَلَا غَرَبَتْ عَلَى یَوْمٍ خَیْرٍ مِنْ یَوْمِ الْجُمُعَةِ، هَدَانَا اللَّهُ لَهُ، وَضَلَّ النَّاسُ عَنْهُ، فَالنَّاسُ لَنَا فِیهِ تَبَعٌ، فَهُوَ لَنَا، وَللْیَهُودُ یَوْمُ السَّبْتِ، وَللنَّصَارَى یَوْمُ الْأَحَدِ، إِنَّ فِیهِ لَسَاعَةً لَا یُوَافِقُهَا مُؤْمِنٌ یُصَلِّی یَسْأَلُ اللَّهَ شَیْئًا، إِلَّا أَعْطَاهُ» فذکر الحدیث.

و در روایت ابن خزیمه در صحیحش آمده است: «خورشید بر روزی بهتر از روز جمعه طلوع و غروب ننموده است؛ خداوند ما را به آن هدایت نموده و دیگران را از آن دور گردانیده است. پس مردم در مورد جمعه به دنبال ما هستند و جمعه به ما تعلق دارد و برای یهود روز شنبه و برای نصاری روز یکشنبه می‌باشد. و در آن ساعتی است که اگر فرد مؤمنی در حال نماز آن را دریابد و چیزی از خدا درخواست کند، به او داده می‌شود».

1009-696- (14) (صحیح) وَعَنْ أَوْسِ بْنِ أَوْسٍ الثَقَفِی س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «إِنَّ مِنْ أَفْضَلِ أَیَّامِکُمْ یَوْمَ الْجُمُعَةِ، فِیهِ خُلِقَ آدَمَ، وَفِیهِ قُبِضَ، وَفِیهِ النَّفْخَةُ، وَفِیهِ الصَّعْقَةُ، فَأَکْثِرُوا عَلَیَّ مِنَ الصَّلَاةِ فِیهِ، فَإِنَّ صَلَاتَکُمْ مَعْرُوضَةٌ عَلَیَّ». قَالُوا: وَکَیْفَ تُعْرَضُ صَلَاتُنَا عَلَیْکَ وَقَدْ أَرَمْتَ؟ أَی: بَلَیت. فَقَالَ: «إِنَّ اللَّهَ جَلَّ وَعَلَا حَرَّمَ عَلَى الْأَرْضِ أَنْ تَأْکُلَ أَجْسَامَنَا».

رواه أبو داود والنسائی وابن ماجه، وابن حبان فی "صحیحه" واللفظ له، وهو أتمُّ. وله علّة دقیقة، امتاز إلیها البخاری وغیره، ولیس هذا موضعها([19])، وقد جمعت طرقه فی جزء.

از اوس بن اوس ثقفی س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «براستی از بهترین روزهای شما روز جمعه است؛ در آن آدم خلق شده و در آن روز قبض روح شده و در آن روز دو بار در صور دمیده می‌شود؛ پس در روز جمعه زیاد بر من صلوات بفرستید که صلوات شما بر من عرضه می‌شود». گفتند: ای رسول الله ج! چگونه صلوات ما بر تو عرضه می‌شود درحالی‌که جسد تو پوسیده است؟ فرمود: «خداوند بر زمین حرام کرده که جسد پیامبران را بخورد».

(أَرَمْتَ) بفتح الراء وسکون المیم، أی: صِرت رمیماً. ورُوی (أُرِمْتَ) بضم الهمزة وسکون الراء([20]).

1010-697- (15) (حسن) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ:  «لَا تَطْلُعُ الشَّمْسُ وَلَا تَغْرُبُ عَلَى أَفْضَلَ مِنْ یَوْمِ الْجُمُعَةِ، وَمَا مِنْ دَابَّةٍ إِلَّا وَهِیَ تَفْزَعُ یَوْمَ الْجُمُعَةِ، إِلَّا هَذَیْنِ الثَّقَلَیْنِ: الْجِنُّ، وَالْإِنْسِ».

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «خورشید بر روزی بهتر از روز جمعه طلوع و غروب ننموده است و حیوانی نیست مگر اینکه در روز جمعه به وحشت می‌افتد جز ثقلین، یعنی انسان‌ها و جنیان».

رواه ابن خزیمة وابن حبان فی "صحیحهما"، ورواه أبو داود وغیره أطول من هذا، وقال فی آخره: «وَمَا مِنْ دَابَّةٍ إِلَّا وَهِیَ مُصِیخَةٌ یَوْمَ الْجُمُعَةِ مِنْ حِینَ تُصْبِحُ، حَتَّى تَطْلُعَ الشَّمْسُ، شَفَقًا مِنَ السَّاعَةِ، إِلَّا الْإِنْسَ وَالْجِنَّ».

و در روات ابوداود آمده است: «در روز جمعه جنبنده‌ای نیست مگر اینکه از صبح تا طلوع خورشید، به خاطر ترس از قیامت (و انتظار وقوع آن) گوش فرا می‌دهد، جز انسان‌ها و جنیان».

(مصیخة) معناه: مستمعة مصغیة تتوقع قیام الساعة.

1011-698- (16) (حسن) وَ

عَنْ أَبِی مُوسَى الْأَشْعَرِیِّ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «تُحشَرُ الْأَیَّامَ عَلَى هَیْئَتِهَا، وَیَحشُرُ یَوْمَ الْجُمُعَةِ زَهْرَاءَ مُنِیرَةً، أَهْلُهَا یَحُفُّونَ بِهَا کَالْعَرُوسِ تُهْدَى إِلَى خِدرِهَا، تُضِیءُ لَهُمْ، یَمْشُونَ فِی ضَوْئِهَا، أَلْوَانُهُمْ کَالثَّلْجِ بَیَاضًا، وَرِیحُهُمْ کَالْمِسْکِ، یَخُوضُونَ فِی جِبَالِ الْکَافُورِ، یَنْظُرُ إِلَیْهِمُ الثَّقَلَانِ، لَا یُطْرِقُونَ تَعَجُّبًا، حَتَّى یَدْخُلُون([21]) الْجَنَّةَ، لَا یُخَالِطُهُمُ أَحَدٌ إِلَّا الْمُؤَذِّنُونَ الْمُحْتَسِبُونَ».

رواه الطبرانی، وابن خزیمة فی "صحیحه" وقال: إن صح هذا الخبر، فإنّ فی النفس من هذا الإسناد شیئاً". (قال الحافظ): "إسناده حسن، وفی متنه غرابة".

از ابوموسی اشعری س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «روزها بر هیئت و شکل‌شان حشر می‌شوند و روز جمعه به شکل گُلی نورانی و درخشان حشر می‌گردد که اهل جمعه آن را در برگرفته‌اند، همانند عروسی که به حجله‌اش برده می‌شود، بر آنها می‌درخشد و زیر نور آن حرکت می‌کنند و رنگ آنها به سفیدی برف و بوی آنها به مانند مسک می‌باشد و در کوههایی از کافور فرو می‌روند درحالی‌که ثقلین به آنها نگاه می‌کنند و زیبایی و شگفتی آنها پایان نمی‌یابد تا زمانی که وارد بهشت می‌شوند و هیچ کسی آنها را همراهی نمی‌کند، مگر مؤذنانی که برای کسب ثواب اذان گفته‌اند».

1012-426- (6) (موضوع) وَعَنْ أَنَسٍ بنِ مَالِکٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَتَعَالَى لَیْسَ بِتَارِکٍ أَحَدًا مِنَ الْمُسْلِمِینَ یَوْمَ الْجُمُعَةِ إِلَّا غَفَرَ لَهُ».

رواه الطبرانی فی "الأوسط" مرفوعاً فیما أرى بإسناد حسن([22]).

از انس بن مالک س روایت است که رسول خدا ج فرمودند: «خداوند متعال در روز جمعه همه مسلمانان را مورد بخشش و مغفرت خویش قرار می‌دهد».

1013-699- (17) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ وَحُذَیفَةَ ب قَالَا: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «أَضَلَّ اللَّهُ تَبَارَکَ وَتَعَالَى عَنِ الْجُمُعَةِ مَنْ کَانَ قَبْلَنَا، کَانَ لِلْیَهُودِ یَوْمُ السَّبْتِ، وَالْأَحَدُ لِلنَّصَارَى، فَهُمْ لَنَا تَبَعٌ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ، نَحْنُ الْآخِرُونَ مِنْ أَهْلِ الدُّنْیَا، وَالْأَوَّلُونَ یَوْمِ الْقِیَامَةِ، الْمَقْضِیُّ لَهُمْ قَبْلَ الْخَلَائِقِ».

از ابوهریره و حذیفه ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «خداوند تبارک و تعالی امت‌های قبل از ما را در مورد روز جمعه گمراه نمود([23])؛ یهود روز شنبه و نصاری روز یکشنبه را اختیار کرده‌اند و آنها تا روز قیامت بعد از ما می‌باشند. ما آخرین گروه از اهل دنیا و اولین گروهی در قیامت خواهیم بود که قبل از مخلوقات دیگر، در بین آنها قضاوت می‌شود».

رواه ابن ماجه والبزار، ورجالهما رجال "الصحیح"، إلا أن البزار قال: "نَحنُ الآخِرونَ فِی الدُّنیَا، الأَوَّلونَ یَومَ القِیَامَة، المَغفورُ لَهُم قَبلَ الخَلَائِق".

وهو فی مسلم بنحو اللفظ الأول من حدیث حذیفة وحده([24]).

و در روایت بزار آمده است: «ما آخرین گروه در دنیا و اولین گروه در روز آخرت می‌باشیم که قبل از مخلوقات دیگر بخشوده می‌شوند».

1014-427- (7) (ضعیف جداً) وَرُوِیَ عَنْ أَنَسٍ س قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «إِنَّ یَوْمَ الْجُمُعَةَ وَلَیْلَةَ الْجُمُعَةِ أَرْبَعَةٌ وَعِشْرُونَ سَاعَةً، لَیْسَ فِیهَا سَاعَةٌ إِلَّا وَلِلَّهِ فِیهَا سِتُّ مِائَةِ عَتِیقٍ مِنَ النَّارِ».

قال([25]): فخرجنا من عنده فدخلنا على الحسن، فذکرنا له حدیث ثابت، فقال: سمعته، وزاد فیه: "کلهم قد استوجبوا النار".

رواه أبو یعلى والبیهقی باختصار، ولفظه: «لله فِی کُل جُمُعَةٍ ستُّ مئةِ ألف عتیقٍ من النار».

از انس س روایت است که رسول خدا ج فرمودند: «روز و شب جمعه بیست و چهار ساعت هستند که خداوند متعال در هر ساعت آن هزار و ششصد نفر را از آتش آزاد می‌کند».

و در روایتی آمده است که: «آتش بر همه آنها واجب شده است».

و در روایت بیهقی به اختصار آمده است: «الله متعال در هر جمعه ششصد هزار نفر را از آتش آزاد می‌کند».

1015-700- (18) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج ذَکَرَ یَوْمَ الجُمُعَةِ فَقَالَ: «فِیهِا([26]) سَاعَةٌ، لاَ یُوَافِقُهَا عَبْدٌ مُسْلِمٌ وَهُوَ قَائِمٌ یُصَلِّی، یَسْأَلُ اللَّهَ شَیْئًا، إِلَّا أَعْطَاهُ [إِیَّاهُ]. وَأَشَارَ بِیَدِهِ یُقَلِّلُهَا».

رواه البخاری ومسلم والنسائی وابن ماجه.

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج از روز جمعه یاد کرد و فرمود: «در روز جمعه ساعتی [بازه‌ی زمانی کوتاهی] است که اگر بنده‌ی مسلمان آن را در حال نماز دریابد و از خداوند چیزی مسألت نماید، خداوند متعال حتما نیازش را برآورده می‌کند». و با دستش اشاره نمود که وقت کوتاهی است.

در مورد (تعیین این ساعت) احادیث زیاد و صحیحی وارد شده است و علما در مورد آن اختلاف زیادی کردهاند که در کتاب دیگری به شرح و بسط این مساله پرداختهام و در آنجا برخی از احادیث دال بر برخی از اقوال را ذکر نمودهام.

1016-428- (8) (ضعیف) وَعَنْ أَبِی بُرْدَةَ بْنِ أَبِی مُوسَى الْأَشْعَرِیِّ س قَالَ: قَالَ لِی عَبْدُاللهِ بْنُ عُمَرَ ب: أَسَمِعْتَ أَبَاکَ یُحَدِّثُ عَنْ رَسُولِ اللهِ ج فِی شَأْنِ سَاعَةِ الْجُمُعَةِ؟ قَالَ: قُلْتُ: نَعَمْ، سَمِعْتُهُ یَقُولُ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ ج یَقُولُ: «هِیَ مَا بَیْنَ أَنْ یَجْلِسَ الْإِمَامُ إِلَى أَنْ تُقْضَى الصَّلَاةُ».

رواه مسلم([27]) وأبو داود وقال: یعنی على المنبر" وإلى هذا القول ذهب طوائف من أهل العلم([28]).

از ابوبُرده بن ابوموسی اشعری س روایت است که می‌گوید: عبدالله بن عمر ب به من گفت: آیا از پدرت چیزی در مورد ساعت (احابت در) روز جمعه شنیدی که از رسول خدا ج روایت کرده باشد؟ ابوبرده می‌گوید: گفتم: بله، از وی شنیدم که گفت: از رسول خدا ج شنیدم که فرمودند: «[لحظه اجابت] بین نشستن امام (بر منبر) تا اتمام نماز می‌باشد».

ابوداود می‌گوید: «یعنی [از زمانی که امام] بر منبر [می‌نشیند]». و این دیدگاه گروهی از اهل علم می‌باشد.

1017-429- (9) (ضعیف جداً) وَعَن عَمْرِو بْنِ عَوْفٍ المُزَنِیُّ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «إِنَّ فِی الجُمُعَةِ سَاعَةً لَا یَسْألُ اللَّهَ العَبْدُ فِیهَا شَیْئًا إِلَّا آتَاهُ اللَّهُ إِیَّاهُ». قَالُوا: یَا رَسُولَ اللَّهِ! أَیَّةُ سَاعَةٍ هِیَ؟ قَالَ: «هِیَ حِینَ تُقَامُ الصَّلَاةُ إِلَى انْصِرَافٍ مِنْهَا».

رواه الترمذی وابن ماجه، کلاهما من طریق کثیر بن عبد الله بن عَمرو بنِ عوفٍ عن أبیه عن جده، وقال الترمذی: "حدیث حسن غریب". قال الحافظ: "کثیر بن عبدالله واه بمرَّةٍ، وقد حسَّن له الترمذی هذا وغیره، وصحح له حدیثاً فی "الصلح فانتقد علیه([29]) الحفاظ تصحیحه له، بل وتحسینه له([30]). والله أعلم".

از عمرو بن عوف مزنی س روایت است که رسول خدا ج فرمودند: «در روز جمعه ساعتی است که بنده در آن چیزی از خداوند نمی‌خواهد مگر اینکه خداوند متعال به وی می‌دهد. گفتند: ای رسول خدا، آن ساعت چه وقت است؟ فرمود: زمانی که نماز (جمعه) اقامه می‌شود تا پایان آن».

1018-701- (19) (حسن لغیره) وَرُوِیَ عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «التَمِسُوا السَّاعَةَ الَّتِی تُرْجَى فِی یَوْمِ الجُمُعَةِ بَعْدَ صَلَاةِ العَصْرِ إِلَى غَیْبُوبَةِ الشَّمْسِ».

رواه الترمذی وقال: "حدیث غریب". ورواه الطبرانی من روایة ابن لهیعة، وزاد فی آخره: "یعنی قدر هذا" یعنی قبضة. وإسناده أصلح من إسناد الترمذی.

از انس بن مالک س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «در روز جمعه بعد از نماز عصر تا غروب خورشید، ساعتی را که امید اجابت دعا در آن است، جستجو کنید».

1019-702- (20) (حسن صحیح) وَعنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ سَلَامٍ قَالَ: قُلْتُ وَرَسُولُ اللَّهِ ج جَالِسٌ: إِنَّا لَنَجِدُ فِی کِتَابِ اللَّهِ تَعَالَی: «فِی یَوْمِ الْجُمُعَةِ سَاعَةٌ لَا یُوَافِقُهَا عَبْدٌ مُؤْمِنٌ یُصَلِّی یَسْأَلُ اللَّهَ فِیهَا شَیْئًا إِلَّا قَضَى الله لَهُ حَاجَتَهُ. قَالَ عَبْدُاللَّهِ: فَأَشَارَ إِلَیَّ رَسُولُ اللَّهِ ج: «أَوْ بَعْضُ سَاعَةٍ». فَقُلْتُ: صَدَقْتَ، أَوْ بَعْضُ سَاعَةٍ. قُلْتُ: أَیُّ سَاعَةٍ هِیَ؟ قَالَ: «هِیَ آخِرُ سَاعَاتِ النَّهَارِ». قُلْتُ: إِنَّهَا لَیْسَتْ سَاعَةَ صَلَاةٍ. قَالَ: «بَلَى؛ إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا صَلَّى، ثُمَّ جَلَسَ لَا یُجلِسْهُ إِلَّا الصَّلَاةُ، فَهُوَ فِی الصَّلَاةِ».

رواه ابن ماجه، وإسناده على شرط "الصحیح".

از عبدالله بن سلام س روایت است که رسول الله ج نشسته بود، پس گفتم: ما در کتاب خداوند متعال یافتیم: در روز جمعه ساعتی است که اگر بنده‌ی مسلمان ان را دریابد و بایستد و نماز بخواند و از خداوند چیزی مسألت نماید، خداوند حتما نیازش را برآورده می‌کند. عبدالله س گفت: رسول الله ج به من اشاره نمود: یا قسمتی از ساعت (اشاره به کوتاهی این زمان دارد). گفتم: راست گفتی، یا قسمتی از ساعت. گفتم: این زمان چه وقت است؟ فرمود: «آخرین ساعات روز». گفتم: آن که زمان نماز خواندن نیست. فرمود: «بله؛ بنده زمانی که نماز را به جا آورد، سپس نشسته و هیچ هدفی جز نماز نداشته باشد، درواقع در نماز است».

1020-430- (10) (ضعیف) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قِیلَ لِلنَّبِیِّ ج: [لِـ]([31]) أَیِّ شَیْءٍ [سُمِّیَ]([32]) یَوْمُ الْجُمُعَةِ؟ قَالَ: «لِأَنَّ فِیهَا طُبِعَتْ طِینَةُ أَبِیکَ آدَمَ، وَفِیهَا الصَّعْقَةُ، وَالْبَعْثَةُ، وَفِیهَا الْبَطْشَةُ، وَفِی آخِرِ ثَلَاثِ سَاعَاتٍ مِنْهَا سَاعَةٌ مَنْ دَعَا اللَّهَ فِیهَا اسْتُجِیبَ لَهُ».

رواه أحمد من روایة علی بن أبی طلحة عن أبی هریرة ولم یسمع منه ورجاله محتج بهم فی "الصحیح".

از ابوهریره س روایت است که می‌گوید: به رسول خدا ج گفته شد: چرا این روز جمعه نامیده شده است؟ فرمود: «چون در این روز گِل پدرت آدم سرشته شد و در آن بیهوشی [بر اثر شنیدن صدای شدید نفخه‌ی اول] و برانگیخته شدن دوباره و گرفت الهی می‌باشد. و در سه ساعت پایانی آن ساعتی است که هرکس دست به دعا بردارد، اجابت می‌شود».

1021-431- (11) (ضعیف) وَرُوِیَ عَن أَبِی سَعید الخدری س أَنَّ النَّبِیَّ ج قَالَ: السَّاعَةُ الَّتِی یُستَجابُ فِیهَا الدُّعَاءُ یَومَ الجُمُعَة آخرُ سَاعَةٍ مِن یَوم الجُمُعَة، قَبلَ غُروبِ الشَّمسِ، أَغفلَ مَا یَکون النَّاسُ».

رواه الأصبهانی.

از ابوسعید خدری س روایت است که رسول خدا ج فرمودند: «ساعتی که در روز جمعه دعا در آن اجابت می‌شود، آخرین ساعت روز جمعه قبل از غروب خورشید است که مردم بیش از ساعات دیگر غافل‌اند».

1022-703- (21) (صحیح) وَعَنْ جَابِرِ س عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ج قَالَ: «یَوْمُ الْجُمُعَةِ اثْنَتَا عَشْرَةَ سَاعَةً، لَا یُوجَدُ فِیهَا عَبْدٌ مُسْلِمٌ یَسْأَلُ اللَّهَ شَیْئًا إِلَّا آتَاهُ إِیَّاهُ، فَالْتَمِسُوهَا آخِرَ سَاعَةٍ بَعْدَ صَلَاةِ الْعَصْرِ».

از جابر س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «روز جمعه دوازده ساعت است (در این میان ساعتی است که) بنده‌ی مسلمانی نیست که از خداوند چیزی بخواهد، مگر اینکه خواسته او را برآورده می‌کند، آن را در آخرین ساعت روز جمعه بعد از نماز عصر جستجو کنید».

رواه أبو داود والنسائی - واللفظ له-، والحاکم وقال: "صحیح على شرط مسلم". وهو کما قال. قال الترمذی: "ورأى بعض أهل العلم من أصحاب النبی ج وغیرهم أن الساعة التی ترجى [فیها]([33]) [إجابة الدعوة] بعد العصر إلى أن تغرب الشمس، وبه یقول أحمد وإسحاق. وقال أحمد: أکثر الحدیث فی الساعة التی ترجى فیها إجابة الدعوة أنها بعد صلاة العصر. قال: (وتُرجَى بعد الزوال)". ثم روى حدیث عمرو بن عوف المتقدم. وقال الحافظ أبو بکر بن المنذر: "اختلفوا فی وقت الساعة التی یُستجابُ فیها الدعاء من یوم الجمعة، فرُوِّینا عن أبی هریرةَ قال: هی من بعد طلوع الفجر إلى طلوع الشمس، ومن بعد صلاة العصر إلى غروب الشمس([34]). وقال الحسن البصری وأبو العالیة: هی عند زوال الشمس. وفیه قول ثالث، هو أنه «إذا أذّن المؤذّن لصلاة الجمعة»، رُوی ذلک عن عائشة. ورُوِّینا عن الحسن البصری أنَّه قال: «هی إذا قعد الإمام على المنبر حتى یفرغ». وقال أبو بردة: هی الساعة التی اختار الله فیها الصلاة. وقال أبو السوّار العدوی: کانوا یرون الدعاء مستجاباً ما بین أن تزول الشمس إلى أن یدخل فی الصلاة. وفیه قول سابع، وهو: أنها ما بین أن تزیغ الشمس بشبر إلى ذراع. ورُوِّینا هذا القول عن أبی ذر. وفیه قول ثامن، وهو: أنّها ما بین العصر إلى أن تغرب الشمس. کذا قال أبو هریرة، وبه قال طاوس وعبد الله بن سلام ش والله أعلم"([35]).

ترمذی می‌گوید: بعضی از علمای صحابه و علمای دیگر بر این باورند که زمان اجابت دعا، بعد از عصر تا غروب خورشید است. دیدگاه احمد و اسحاق همین است. و احمد می‌گوید: در بیشتر احادیث ساعتی که دعا در آن قبول می‌شود، بعد از نماز عصر بیان شده است. و می‌گوید: امید است بعد از زوال باشد... سپس حدیث عمرو بن عوف که گذشت، روایت می‌کند. حافظ ابوبکر بن منذر می‌گوید: در مورد ساعت اجابت دعا در روز جمعه اختلاف است. برای ما روایت شده که ابوهریره س می‌گوید: آن بعد از طلوع فجر تا طلوع خورشید و بعد از نماز عصر تا طلوع خورشید می‌باشد. و حسن بصری و ابوعالیه می‌گویند: هنگام زوال خورشید است. و قول سومی هم در این مورد وجود دارد: وقت آن هنگامی است که مؤذن برای نماز جمعه اذان بگوید. این دیدگاه از عایشه ل روایت شده است. و از حسن بصری برای ما روایت شده‌ که وی گفته است: زمانی است که امام بر منبر می‌نشیند تا آنکه پایین آید. و ابو برده می‌گوید: زمانی است که خداوند برای نماز انتخاب نموده است. ابوسوّار عدوی می‌گوید: دعا بین زوال خورشید تا آغاز نماز اجابت می‌گردد. و قول هفتمی هم وجود دارد: اینکه بین بالا آمدن خورشید از یک وجب تا یک ذراع می‌باشد. و این قول از ابوذر برای ما روایت شده است. و قول هشتمی هم وجود دارد: اینکه بین نماز عصر تا غروب خورشید می‌باشد. این دیدگاه ابوهریره و طاووس و عبدالله بن سلام است. والله اعلم!.

2- (الترغیب فی الغسل یوم الجمعة)



([1]) فی "المصباح": "سمی بذلک لاجتماع الناس به، وضم المیم لغة أهل الحجاز، وفتحها لغة بنی تمیم، وإسکانها لغة عقیل، وقرأ بها الأعمش".

([2]) قلت: وأخرجه ابن خزیمة فی "صحیحه" (1762) وغیره من حدیث أبی هریرة وأبی سعید مرفوعاً نحوه، وزاد: "یقول أبو هریرة: وثلاثة أیام زیادة، إن الله جعل الحسنة بعشر أمثالها"، وهو مخرج فی "صحیح أبی داود" (370)، وقد جاءت هذه الزیادة مرفوعة من حدیث أبی مالک الأشعری، وهو الآتی بعد حدیث، ومن حدیث ابن عمرو، ویأتی فی آخر (5 - الترهیب من الکلام والإمام یخطب).

([3]) می‌گویم: و چه بسا دیدگاه اخیر درست باشد. به دلیل حدیث آتی (5- باب/ 6):

«وَمَنْ لَغَا وَتَخَطَّى رِقَابَ النَّاسِ کَانَتْ لَهُ ظُهْرًا»: «و هرکس مرتکب لغو و گام نهادن بر گردن مردم شود، (نماز جمعه‌اش) برای او ظهر خواهد بود». هرچند این معنا با اقوال دیگری که در معنی آن گذشت، منافاتی ندارد چنانکه آشکار است.

([4]) آنچه در پرانتز آمده توضیح مصحح می‌باشد. چراکه روزه گرفتن روز جمعه جایز نیست مگر برای کسی که روز قبل از آن یا روز بعد از آن را هم روزه بگیرد. یا اینکه عادت وی یک روز در میان روزه گرفتن باشد و روزی که باید روزه بگیرد، مصادف با جمعه باشد که در این صورت اشکالی در روزه گرفتن آن به تنهایی نیست. و دلیل آن حدیثی است که امام بخاری (1985) و مسلم (1144) از ابوهریره س روایت کرده‌اند که رسول خدا ج فرمودند: «لَا یَصُمْ أَحَدُکُمْ یَوْمَ الْجُمُعَةِ، إِلَّا أَنْ یَصُومَ قَبْلَهُ، أَوْ یَصُومَ بَعْدَهُ»: «هرگز یکی از شما روز جمعه روزه نگیرد مگر آنکه یک روز قبل از آن و یا بعد از آن را روزه بگیرد». مصحح

([5]) فی "الصحیح" أحادیث بمعناه، لکن لیس فیها قوله: "حتى ینصرف الإِمام"، فهو منکر مع انقطاعه؛ ولذلک أوردته هنا، ولو صح لکان یمکن تأویله بـ"حتى ینصرف الإِمام من جمعته".

([6]) الأصل: "الجمعة"، وما أثبته من "المسند"، ولعله أصح. ثم تیقنت ذلک بموافقته للمخطوطة (81/ 1).

([7]) الأصل: "الطهور"، والتصحیح من "البخاری" (472 - مختصره).

([8]) قلت: یعنی فی "السنن الکبرى" (1664 و1724). وهی عند الحاکم أیضاً (1/ 277). وقال: "صحیح الإسناد".

 

([10]) زاد أبو داود فی روایة له: "رأسه". وإسنادها صحیح کما فی "صحیحه" (373)، وهذا یؤیِّد ما سیذکره المؤلف عن ابن خزیمة فی تفسیر الحدیث، واستدل له بحدیث آخر عن ابن عباس کما سترى، ویشهد له حدیث آخر له من حدیث أبی هریرة مرفوعاً یأتی فی (2- الترغیب فی الغسل یوم الجمعة).

([11]) "معالم السنن" (1/ 213-214).

([12]) فی الأصل ومطبوعة عمارة والمعلقین الثلاثة: "فأراد"، والتصویب من "المعالم".

([13]) قلت: هذا الحدیث إسناده ضعیف جداً کما هو مبین فی "تخریج المشکاة" (1887)، وسیأتی فی (8- الصدقات/ 9).

([14]) "صحیح ابن خزیمة" (3/ 129).

([15]) قلت: وأخرجه البخاری أیضاً (رقم- 474- مختصره). قلت: وغسل الرأس هو الذی ینبغی أنْ یفسَّر به الحدیث؛ لحدیث ابن عباس هذا، ولتصریح روایة أبی داود بذلک کما تقدم فی التعلیق تحت الحدیث (8)، ولحدیث أبی هریرة الآتی (2- باب/ 2- حدیث).

([16]) قلت: فیه (عثمان الشامی)، وهو (عثمان بن أبی سودة المقدسی)، لم یرو له فی "الصحیح"؛ إلا البخاری فی "الأدب المفرد" خارج "الصحیح"، وهو ثقة.

([17]) میگویم: این حدیث به طور کامل در پایان کتاب خواهد آمد ان شاء الله تعالی.

([18]) قلت: نعم هو حسن الحدیث، إذا لم یتبین فى حدیثه ما یقدح، وقد أشار البخاری إلى أنه اضطرب فی إسناده، ومتنه، وقد بینت ذلک فی "الضعیفة" (3726). وأما الجهلة فحسنوه!.

([19]) قلت: وقد تکلم علیها الناجی بتفصیل، (103-105) وأنهى الکلام علیها بقوله: "ولیست هذه بعلة قادحة، فإنّ للحدیث شواهد من حدیث جماعات".

قلت: وقد أصاب رحمه الله فیما قال، وبیّنت العلّة المشار إلیها فی "صحیح أبی داود" (962)، وأوضحت أنها لا تؤثر فی صحة الحدیث، ویکفی فی ردها تتابع المحدّثین على تصحیحه، کابن خزیمة (1733 و1734)، وابن حبان (550)، والحاکم (1/ 278)، والذهبی، وقبله النووی.

([20]) کذا الأصل، ولعل الصواب: "وسکون المیم"، فقد ذکر ابن الأثیر فی "النهایة" أقوالاً فی ضبط هذه الکلمة وأصلها، وقال فی جملة ذلک: "وقیل: یجوز أن یکون (أرِمتَ) بوزن (أمرتَ) من قولهم: (أرَمَتْ الإبل تأرم)، إذا تناول العلف وقلعته من الأرض". وکذا فی "اللسان". ثم رجعت إلى المخطوطة (ق 82/ 2) فإذا بها "وکسر الراء"، فهو الصواب.

([21]) کذا الأصل بإثبات النون، وعلیه "المجمع"، والسیاق للطبرانی، ولفظ ابن خزیمة نحوه، وفیه "یدخلوا"، وهو الأصح. وباللفظ الأول رواه الطبرانی فی "مسند الشامیین" أیضاً (2/ 390)، وکذا الحاکم (1/ 277)، وقال: "حدیث شاذ صحیح"! ووافقه الذهبی!

([22]) کذا قال، وهو وهم، وقع الهیثمی تبعاً له فی نحوه، والتحقیق أنه موضوع، کما بینته فی "الضعیفة" (297)، واحتج الجهلة بقول الهیثمی فحسنوه (550-551)!

([23]) گمراهی قومی منوط به مخالفت آنها با پیامبرشان می‌باشد. ابن عباس می‌گوید: موسی ÷ به قومش گفت: روزی از ایام هفته را به عبادت الله عزوجل اختصاص دهید؛ پس او را در روز جمعه عبادت کنید. اما آنان گفتند: نه؛ ما فقط روز شنبه را انتخاب می‌کنیم. و گفته شده: سبب انتخاب روز شنبه از سوی آنها این بوده که گمان می‌کردند الله متعال در روز شنبه از امور خلق فارغ شده است. و گفته شده: پس ما در این روز استراحت می‌کنیم و از کار دنیا دست می‌کشیم و مشغول عبادت و شکرگزاری می‌شویم. لذا بر همین اساس، این روز برای آنها مقرر گردید تا (با محروم شدن از جمعه و انتخاب شنبه) مجازات شوند. و نصاری روز یکشنبه را انتخاب کردند و گفتند: یکشنبه اولین روزی است که خداوند خلقت را در آن آغاز کرد. پس سزاوارتر به تعظیم است. اما خداوند متعال ما را به روز جمعه هدایت نمود؛ روزی که آدم ÷ در آن خلق شد و قبل از شنبه و یکشنبه می‌باشد. از این جهت ما در تعبد قبل از آنها می‌باشیم و امت ما هرچند بعد از همه‌ی امت‌ها بوده اما در فضل و برتری و وارد شدن به بهشت از همه‌ی امت‌ها جلوتر می‌باشد. و اینکه در حدیث آمده است: «الْمَقْضِیُّ لَهُمْ» یعنی پیش از همه‌ی امت‌ها در میان آنها قضاوت می‌شود؛ چراکه حجت و برهان این امت، پیروی از ایشان را بر کسانی که پیش از آنها بودند واجب نموده است. «کشف المشکل من حدیث الصحیحین (1/ 397)». مصحح

([24]) قلت: لیس کذلک، بل أخرجه مسلم عنهما معاً. ثم ساقه قریباً منه من حدیث حذیفة وحده. کذا فی "العجالة" (105)، وهو کما قال، وهو فی "مسلم" (3/ 7)، ولفظه فی الجملة الأخیرة منه کلفظ ابن ماجه: "المقضیُّ لهم قبل الخلائق". وفی روایة: "المقضیُّ بینهم".

([25]) یعنی عبد الواحد بن زید البصری الزاهد، الراوی للحدیث عن ثابت عن أنس س، و (الحسن) هو البصری.

([26]) قال الناجی: "هذا سبْق قلم، وإنما هو (فیه)، إذِ الضمیر عائد إلى الیوم، وهو مذکّر، وذا واضح غیر خاف". قلت: واللفظ للبخاری (935) والزیادة منه سقطت من قلم المؤلف رحمه الله.

([27]) انظر التعلیق على (رقم 1022) الآتی.

([28]) انظر التعلیق على (رقم 1022) الآتی.

([29]) الأصل: "له"، والتصحیح من المخطوطة.

([30]) قلت: لکن لحدیث "الصلح" شاهد من حدیث أبی هریرة یتقوى به، وهو مخرج فی "الإرواء" رقم (1291). ولم ینتبه لهذا الجهلة الثلاثة (1/ 553)!

([31]) سقطت من الأصل، ومن "المجمع" (2/ 164)، واستدرکتهما من "المسند" (2/ 311)، ولم یتنبه لذلک المعلقون الثلاثة -کعادتهم- مع وضوح عدم استقامة الکلام به، ومع إحالتهم إلى "المسند" بالجزء والصفحة!!

([32]) انظر الحاشیة السابقة.

([33]) سقطت من الأصل، واستدرکتها من "سنن الترمذی" والمخطوطة، وفیها بعدها زیادة: "إجابة الدعوة". وسقط ذلک کله من مطبوعة الثلاثة!

([34]) قلت: وهذا قد رُوی عن أبی هریرة مرفوعاً، ولا یصح أیضاً، وقد خرَّجته فى "الضعیفة" (5299).

([35]) قلت: وهناک أقوال أخرى کثیرة، استقصاها الحافظ فی "الفتح" (2/ 345-351) فبلغت ثلاثاً وأربعین قولاً، ومال هو إلى هذا الذی حکاه المؤلف وغیره عن الإمام أحمد وإسحاق، وتبعهما جمع، وهو الصواب عندی؛ لأن أکثر أحادیث الباب علیه، وما خالفها فلیس فیها شیء صحیح، وأقواها حدیث أبی موسى عند مسلم وغیره، فرجَّحوه على أحادیث الباب بأنّه فی أحد "الصحیحین". قال الحافظ: "وأجاب الأوّلون بأنّ الترجیح بما فی "الصحیحین" أو أحدهما إنما هو حیث لا یکون مما انتقده الحفَّاظ کحدیث أبی موسى هذا. فإنَّه أُعِلَّ بالانقطاع والاضطراب. . "، ثم شرح ذلک، ومن أجل الاضطراب أوردته فی "ضعیف أبی داود" (193)، وقد صح اتفاق الصحابة أنها آخر ساعة من یوم الجمعة، فلا یجوز مخالفتهم. راجع "الفتح".

تشویق به نماز استخاره و آنچه در مورد ترک آن آمده است

تشویق به نماز استخاره و آنچه در مورد ترک آن آمده است

992-420- (1) (ضعیف) عَن سَعْدِ بْنِ أَبِی وَقَّاصٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مِنْ سَعَادَةِ ابْنِ آدَمَ اسْتِخَارَتُهُ اللَّهَ ﻷ».

رواه أحمد وأبو یعلى، والحاکم وزاد: «وَمِنْ شِقوَةِ ابْنِ آدَمَ تَرْکُهُ اسْتِخَارَةَ اللَّهِ».

 وقال: "صحیح الإسناد" کذا قال.

 ورواه الترمذی ولفظه: «مِنْ سَعَادَةِ ابْنِ آدَمَ کِثرَة استِخَارَة الله تعالى، وَرِضَاهُ بِمَا قَضَى اللَّهُ لَهُ، وَمِنْ شَقَاوَةِ ابْنِ آدَمَ تَرْکُهُ اسْتِخَارَةَ اللَّهِ، وَسَخَطُهُ بِمَا قَضَى اللَّهُ لَهُ». وقال: "حدیث غریب، لا نعرفه إلا من حدیث محمد بن أبی حمید، ولیس بالقوی عند أهل الحدیث".

 ورواه البزار، ولفظه: أن رسول الله ج قال: «مِنْ سَعَادَةِ الْمَرْءِ اسْتِخَارَتُهُ رَبَّهُ، وَرِضَاهُ بِمَا قَضَى، وَمِنْ شَقَاوَة الْمَرْءِ تَرْکُهُ الِاسْتِخَارَةَ، وَسَخَطُهُ بَعْدَ الْقَضَاءِ».

ورواه أبو الشیخ ابن حیان فی "کتاب الثواب"، والأصبهانی بنحو البزار.

از سعد بن ابی وقاص س روایت است که رسول خدا ج فرمودند: «یکی از نشانه‌های سعادتمندی انسان، استخاره (طلب خیر کردن) از الله متعال است».

و حاکم می‌افزاید: «و از شقاوت انسان این است که طلب خیر از خداوند متعال را ترک کند».

و ترمذی آن ‌را روایت نموده و متن وی چنین است: «زیاد استخاره کردن نشانه سعادت انسان و رضایت وی از تقدیر خداوند برای اوست و ترک استخاره نشانه شقاوت انسان و ناخشنودی وی از تقدیر خداوند است».

993-682- (1) (صحیح) وَعَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ ب قَالَ: کَانَ رَسُولُ اللَّهِ ج یُعَلِّمُنَا الِاسْتِخَارَةَ فِی الأُمُورِ کُلِّهَا، کَمَا یُعَلِّمُنَا السُّورَةَ مِنَ القُرْآنِ، یَقُولُ: «إِذَا هَمَّ أَحَدُکُمْ بِالأَمْرِ فَلْیَرْکَعْ رَکْعَتَیْنِ مِنْ غَیْرِ الفَرِیضَةِ، ثُمَّ لِیَقُلْ: (اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْتَخِیرُکَ بِعِلْمِکَ وَأَسْتَقْدِرُکَ بِقُدْرَتِکَ، وَأَسْأَلُکَ مِنْ فَضْلِکَ العَظِیمِ، فَإِنَّکَ تَقْدِرُ وَلاَ أَقْدِرُ، وَتَعْلَمُ وَلاَ أَعْلَمُ، وَأَنْتَ عَلَّامُ الغُیُوبِ، اللَّهُمَّ إِنْ کُنْتَ تَعْلَمُ أَنَّ هَذَا الأَمْرَ خَیْرٌ لِی فِی دِینِی وَمَعَاشِی، وَعَاقِبَةِ أَمْرِی، أَوْ قَالَ: عَاجِلِ أَمْرِی وَآجِلِهِ، فَاقْدُرْهُ لِی، وَیَسِّرْهُ لِی، ثُمَّ بَارِکْ لِی فِیهِ، وَإِنْ کُنْتَ تَعْلَمُ أَنَّ هَذَا الأَمْرَ شَرٌّ لِی فِی دِینِی وَمَعَاشِی، وَعَاقِبَةِ أَمْرِی، أَوْ قَالَ: عَاجِلِ أَمْرِی وَآجِلِهِ، فَاصْرِفْهُ عَنِّی، وَاصْرِفْنِی عَنْهُ، وَاقْدُرْ لِی الخَیْرَ حَیْثُ کَانَ، ثُمَّ رَضِّنِی بِه). - قَالَ -: وَیُسَمِّی حَاجَتَهُ».

رواه البخاری وأبو داود والترمذی والنسائی وابن ماجه.

جابر بن عبد الله ب میگوید: رسول الله ج استخاره در تمام امور را به ما یاد می‌داد چنانکه سورهای از قرآن را یاد میداد و می‌فرمود: «چون یکی از شما قصد انجام کاری نمود، دو رکعت نماز سنت به جا آورده و بعد از آن این دعا را بخواند: «بار خدایا به وسیله علمت از تو طلب خیر می‌کنم و بوسیله قدرتت از تو توانایی می‌خواهم و از تو فضل و بزرگی‌ات را مسئلت می‌نمایم. زیرا تو قادر و توانایی و من توانایی ندارم و تو می‌دانی و من نمی‌دانم و تو به امورات غیب و پنهانی آگاه هستی. خدایا! اگر می‌دانی این کار در دین و در امور زندگی و در سرانجام کارم چه در دنیا و چه در آخرت برایم نیکو است، آن را برایم مقدر و آسان کرده و در آن برکت بینداز؛ و اگر میدانی این کار در دین و در امور زندگی و در سرانجام کارم، چه در دنیا و چه در آخرت، برایم شر و بدی است، آن را از من دور فرما و مرا از از آن دور نما و خیر و نیکویی را هر کجا باشد برایم مقدر نموده و سپس مرا راضی و خشنود بگردان». رسول الله ج فرمود: «و حاجتش را بگوید».


 

7- کتاب الجمعة

تشویق به نماز حاجت و دعای آن

تشویق به نماز حاجت و دعای آن

987-681- (1) (صحیح) عَن عُثمَانِ بْنِ حُنَیْفٍ س: أَنَّ أَعْمَى أَتَى إِلَی رَسُول الله ج فَقَالَ: یَا رَسُولَ اللهِ! ادْعُ اللهَ أَنْ یَکْشِفَ لِی عَنْ بَصَرِی. قَالَ: «أَوْ أَدَعُکَ؟» قَالَ: یَا رَسُولَ اللهِ! إِنَّهُ قَد شَقَّ عَلَیَّ ذَهَابُ بَصَرِی. قَالَ: «فَانْطَلِقْ فَتَوَضَّأْ، ثُمَّ صَلِّ رَکْعَتَیْنِ، ثُمَّ قُل: (اللهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ، وَأَتَوَجَّهُ إِلَیْکَ بِنَبِیِّی مُحَمَّدٍ نَبِیِّ الرَّحْمَةِ، یَا مُحَمَّدُ! إِنِّی أَتَوَجَّهُ إِلَى رَبِّی بِکَ أَنْ یکْشِفَ لِی عَنْ بَصَرِی، شَفِّعْهُ فِیَّ([1])، وَشَفِّعْنِی فِی نَفْسِی)». فَرَجَعَ وَقَدْ کَشَفَ الله بَصَرِهِ.

رواه الترمذی وقال: "حدیث حسن صحیح غریب". والنسائی - واللفظ له-، وابن ماجه، وابن خزیمة فی "صحیحه". والحاکم وقال: "صحیح على شرط البخاری ومسلم"،

از عثمان بن حُنَیف س روایت است که فرد کوری نزد رسول الله ج آمد و گفت: ای رسول الله ج! از خدا بخواه که ببینایی‌ام به من برگردد. فرمود: «آیا این دعا را ترک نکنم؟» گفت: نابینا بودن بر من خیلی سخت است. فرمود: «پس برو وضو بگیر، سپس دو رکعت نماز بخوان و بگو: (اللهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ، وَأَتَوَجَّهُ إِلَیْکَ بِنَبِیِّی مُحَمَّدٍ نَبِیِّ الرَّحْمَةِ، یَا مُحَمَّدُ! إِنِّی أَتَوَجَّهُ إِلَى رَبِّی بِکَ أَنْ یکْشِفَ لِی عَنْ بَصَرِی، شَفِّعْهُ فِیَّ، وَشَفِّعْنِی فِی نَفْسِی): خدایا من از تو می‌طلبم و به سوی تو بوسیله‌ی محمد نبی رحمت، رو می‌آورم. ای محمد! من به وسیله‌ی تو متوجه پروردگارم شدم که بینایی‌ام را برگرداند؛ خدایا شفاعت او را در مورد من قبول فرما و و دعایم را در حق خودم قبول کن)» وی در حالی برگشت که خداوند بینایی‌اش را به او برگردانده بود.  

 ولیس عند الترمذی: "ثم صل رکعتین" إنما قال: «فَأَمَرَهُ أَنْ یَتَوَضَّأَ فَیُحْسِنَ وُضُوءَهُ وَیَدْعُوَ بِهَذَا الدُّعَاءِ». فذکره بنحوه، ورواه فی "الدعوات".

و در روایت ترمذی نیامده که «سپس دو رکعت نماز بخوان». بلکه چنین آمده است: «پس به او دستور داد که وضو‌ی کامل بگیرد، سپس این دعا را بخواند».

0-415- (1) (ضعیف موقوف) ورواه الطبرانی وذکر فی أوله قصةً، وهو: أَنَّ رَجُلًا، کَانَ یَخْتَلِفُ إِلَى عُثْمَانَ بْنِ عَفَّانَ س فِی حَاجَةٍ لَهُ، وَکَانَ عُثْمَانُ لَا یَلْتَفِتُ إِلَیْهِ، وَلَا یَنْظُرُ فِی حَاجَتِهِ، فَلَقِیَ عُثْمَانَ بْنَ حُنَیْفٍ، فَشَکَا ذَلِکَ إِلَیْهِ، فَقَالَ لَهُ عُثْمَانُ بْنُ حُنَیْفٍ: «ائْتِ الْمِیضَأَةَ فَتَوَضَّأْ، ثُمَّ ائْتِ الْمَسْجِدَ فَصَلِّ فِیهِ رَکْعَتَیْنِ، ثُمَّ قُلْ: (اللهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ وَأَتَوَجَّهُ إِلَیْکَ بِنَبِیِّنَا مُحَمَّدٍ ج نَبِیِّ الرَّحْمَةِ، یَا مُحَمَّدُ! إِنِّی أَتَوَجَّهُ بِکَ إِلَى رَبِّی فَیَقْضِی حَاجَتِی)، وَتُذَکُرُ حَاجَتَکَ، وَرُحْ حَتَّى أَرْوَحَ مَعَکَ، فَانْطَلَقَ الرَّجُلُ، فَصَنَعَ مَا قَالَ لَهُ، ثُمَّ أَتَى بَابَ عُثْمَانَ، فَجَاءَ الْبَوَّابُ حَتَّى أَخَذَ بِیَدِهِ فَأَدْخَلَهُ عَلَى عُثْمَانَ بْنِ عَفَّانَ، فَأَجْلَسَهُ مَعَهُ عَلَى الطُّنْفُسَةِ، وَقَالَ: مَا حَاجَتُکَ؟ فَذَکَرَ حَاجَتَهُ، فَقَضَاهَا لَهُ. ثُمَّ قَالَ: مَا ذَکَرْتُ حَاجَتَکَ حَتَّى کَانَت هَذه السَّاعَةُ. وَقَالَ: مَا کَانَتْ لَکَ مِنْ حَاجَةٍ فَائتنا. ثُمَّ إِنَّ الرَّجُلَ خَرَجَ مِنْ عِنْدِهِ فَلَقِیَ عُثْمَانَ بْنَ حُنَیْفٍ، فَقَالَ لَهُ: جَزَاکَ اللهُ خَیْرًا؛ مَا کَانَ یَنْظُرُ فِی حَاجَتِی، وَلَا یَلْتَفِتُ إِلَیَّ حَتَّى کَلَّمْتَهُ فِیَّ. فَقَالَ عُثْمَانُ بْنُ حُنَیْفٍ: وَاللهِ مَا کَلَّمْتُهُ، وَلَکِنِّی شَهِدْتُ رَسُولَ اللهِ ج وَأَتَاهُ رَجُلٌ ضَرِیرٌ فَشَکَى إِلَیْهِ ذَهَابَ بَصَرِهِ، فَقَالَ لَهُ النَّبِیُّ ج: «أَو تَصبِرْ؟». فَقَالَ: یَا رَسُولَ اللهِ! إِنَّهُ لَیْسَ لِی قَائِدٌ، وَقَدْ شَقَّ عَلَیَّ، فَقَالَ لَهُ النَّبِیُّ ج: «ائْتِ الْمِیضَأَةَ فَتَوَضَّأْ، ثُمَّ صَلِّ رَکْعَتَیْنِ، ثُمَّ ادْعُ بِهَذِهِ الدَّعَوَاتِ». فَقَالَ عَثمَان بْنُ حُنَیْفٍ: فَوَاللهِ مَا تَفَرَّقْنَا، وَطَالَ بِنَا الْحَدِیثُ حَتَّى دَخَلَ عَلَیْنَا الرَّجُلُ کَأَنَّهُ لَمْ یَکُنْ بِهِ ضُرٌّ قَطُّ».

قال الطبرانی بعد ذکر طرقه: "والحدیث صحیح"([2]).

(الطنفسة) مثلثة الطاء والفاء أیضاً، وقد تفتح الطاء وتکسر الفاء: اسمی است برای انچه فرش می‌شود. و بر حصیری اطلاق می‌شود که از شاخه‌ی نخل بوده و عرض آن به اندازه‌ی یک ذراع باشد.

و طبرانی آن‌را روایت نموده و در ابتدای آن داستانی را ذکر می‌کند: مردی به دلیل نیازی که داشت نزد عثمان بن عفان س رفت. اما عثمان به وی توجه نکرد و نیاز وی را بررسی نکرد. وی با عثمان بن حُنیف ملاقات کرده و در این مورد نزد وی شکوه کرد. پس عثمان بن حنیف به وی گفت: وضو بگیر و سپس به مسجد برو و دو رکعت نماز بخوان، سپس بگو: (پروردگارا به وسیله پیامبرمان محمد، پیامبر رحمت، از تو می‌خواهم و به تو روی آوردم؛ ای محمد، به وسیله تو به سوی پروردگارم روی آوردم پس حاجتم را برآورده ساز). و نیازت را ذکر کن و به سوی من بیا تا همراه تو بیایم. پس آن مرد رفت و مطابق آنچه به وی گفته شده بود عمل کرد؛ سپس نزد عثمان رفت که دربان وی نزد وی آمده و دستش را گرفته و نزد عثمان برد. پس همراه عثمان بر فرشی نشست. و گفت: نیاز تو چیست؟ وی حاجتش را مطرح کرد و نیازش را برآورده نمود. سپس عثمان گفت: چرا تاکنون نیازت را مطرح نکردی. سپس گفت: هر نیازی داشتی نزد ما بیا. آن شخص عثمان را ترک نموده و با عثمان بن حنیف ملاقات کرد و به وی گفت: خداوند تو را پاداش خیر دهد. به من و نیازم توجهی نداشت تا اینکه در مورد من با او سخن گفتی. عثمان بن حنیف گفت: به خدا سوگند، با وی سخن نگفتم. اما رسول خدا ج را دیدم که کوری نزد وی آمده و از کوری خود شکوه نمود، پس رسول خدا ج به وی فرمود: «(برای بهبودیت دعا کنم) یا اینکه صبر می‌کنی؟» وی گفت: ای رسول خدا، راهنمایی ندارم و این وضعیت برایم دشوار است. پس رسول خدا ج به وی فرمود: «برو وضو بگیر و سپس دو رکعت نماز بخوان و پس از آن این دعاها را بخوان». عثمان بن حنیف گفت: به خدا سوگند هنوز پراکنده نشده بودیم و گفتگوی ما طولانی شد که آن مرد کور نزد ما آمد، چنانکه گویا هرگز کور نبوده است.

988-416- (2) (ضعیف جداً) وَعَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ أَبِی أَوْفَى ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنْ کَانَتْ لَهُ إِلَى اللَّهِ حَاجَةٌ أَوْ إِلَى أَحَدٍ([3]) مِنْ بَنِی آدَمَ فَلْیَتَوَضَّأْ، وَلْیُحْسِنِ الْوُضُوءَ، ثُمَّ لِیُصَلِّ رَکْعَتَیْنِ، ثُمَّ لِیُثْنِ عَلَى اللَّهِ، وَلْیُصَلِّ عَلَى النَّبِیِّ ج، ثُمَّ لِیَقُلْ: (لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ الحَلِیمُ الکَرِیمُ، سُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ العَرْشِ العَظِیمِ، الحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمِینَ، أَسْأَلُکَ مُوجِبَاتِ رَحْمَتِکَ، وَعَزَائِمَ مَغْفِرَتِکَ، وَالغَنِیمَةَ مِنْ کُلِّ بِرٍّ، وَالسَّلَامَةَ مِنْ کُلِّ إِثْمٍ، لَا تَدَعْ لِی ذَنْبًا إِلَّا غَفَرْتَهُ([4])، وَلَا هَمًّا إِلَّا فَرَّجْتَهُ، وَلَا حَاجَةً هِیَ لَکَ رِضًا إِلَّا قَضَیْتَهَا یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ)».

رواه الترمذی وابن ماجه؛ کلاهما من روایة فاید بن عبد الرحمن بن أبی الورقاء عنه. وزاد ابن ماجه بعد قوله: (یا أرحم الراحمین): «ثُمَّ یَسْأَلُ مِنْ أَمْرِ الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ مَا شَاءَ، فَإِنَّهُ یُقَدَّرُ».

ورواه الحاکم باختصار ثم قال: "أخرجته شاهداً، وفاید مستقیم الحدیث". وزاد بعد قوله: (وَعَزَائِمَ مَغْفِرَتِکَ): «وَالْعِصْمَةَ مِنْ کُلِّ ذَنْبٍ».

و (قال الحافظ): فاید متروک روى عنه الثقات. وقال ابن عدی: "مع ضعفه یکتب حدیثه".

و از عبدالله بن ابی اوفی ب روایت است که رسول خدا ج فرمودند: «هرکس نیازی به الله یا انسانی دارد باید به طور کامل وضو گرفته و دو رکعت نماز بخواند، سپس ثنای خداوند را گفته و بر رسول خدا ج درود بفرستد و پس از آن بگوید: (معبود بر حقی جز الله بردبارِ بخشنده نیست. پاک و منزه است خداوندی که پروردگار عرش بزرگ است. حمد و ستایش از آن پروردگار جهانیان است. خدایا موجبات رحمتت و اسباب مغفرتت و بهره‌مندی از هر امر نیک و سلامت از هر گناه را از تو می‌خواهم؛ و اینکه تمام گناهانم را ببخشی. و هیچ اندوهی را باقی نگذاری مگر اینکه آن‌را بر طرف کنی و نیازهایم را که مورد رضایت توست برآورده ساز. ای مهربان‌ترین مهربانان).

و ابن ماجه می‌افزاید: «سپس از امر دنیا و آخرت آنچه می‌خواهد بخواهد که خداوند بر آن قادر و توانا است».

و در روایت حاکم بعد از (وَعَزَائِمَ مَغْفِرَتِکَ)، «وَالْعِصْمَةَ مِنْ کُلِّ ذَنْبٍ» آمده است.

989-417- (3) (ضعیف) ورواه الأصبهانی من حدیث أنس س ولفظه: أَنَّ النَّبِیَّ ج قَالَ: یَا عَلیّ! أَلَا أُعَلِّمُکَ دُعَاءً إِذَا أَصَابَکَ غَمٌّ تَدعُو بِهِ رَبّک، فَیُستَجابُ لَک بِإِذن الله، وَیُفرّج عَنک؟ تَوَضَّأ وصَلِّ رکعتین، وأحمدِ اللهَ وأَثْنِ علیه، وَصَلِّ عَلَى نبیک، وَاستَغفر لِنَفسک وَلِلمؤمنین والمؤمنات، ثم قل: (اللهم أنت تحکُم بین عبادک فیما کانوا فیه یختلفون، لا إله إلا اللهُ العلی العظیمُ، لا إله إلا اللهُ الحلیم الکریمُ، سبحان اللهِ ربِّ السمواتِ السبعِ وربِّ العرشِ العظیم، الحمد لله ربِّ العالمین، اللهم کاشفَ الغمِّ، مُفرِّجَ الهمِّ، مجیبَ دعوة المضطرین إذا دعوک، رحمن الدنیا والآخرة ورحیمَهما، فارحمنی فی حاجتی هذه بقضائها ونجاحها، رحمةً تغنینی بها عن رحمةِ مَن سواک)([5]).

اصبهانی از طریق انس س روایت کرده که رسول خدا ج فرمودند: «ای علی، آیا به تو دعایی آموزش ندهم که چون دچار غم یا همّی شدی به وسیله آن پروردگارت را بخوانی و دعایت به فرمان خداوند اجابت شده و گشایشی صورت گیرد؟ وضو بگیر و دو رکعت نماز بخوان و حمد و ستایش خداوند را بگو و بر پیامبرت درود بفرست و برای خود، زنان و مردان مومن طلب مغفرت کن؛ سپس بگو: پروردگارا تو در بین بندگانت در آنچه اختلاف کردند قضاوت می‌کنی، نیست معبود بر حقی جز الله بلند مرتبه بزرگ، نیست هیچ معبود بر حقی جز الله بردبار بخشنده، پاک و منزه است پروردگار هفت آسمان و پروردگار عرش بزرگ، حمد و ستایش از آن الله پروردگار جهانیان است. پروردگار،ا ای برطرف کننده غم‌ و اندوه و اجابت کننده دعای درماندگان چون تو را به فریاد می‌خوانند، ای رحمن دنیا و آخرت و مهربان در دو سرا، در این حاجتم با برآورده کردنش بر من رحم کن، رحمتی که مرا از رحمت جز تو‌ بی‌نیاز گرداند».

990-418- (4) (موضوع) وَعَن ابن مَسعود س عَنِ النَّبِیّ ج قَالَ: «اثْنَتَا عَشْرَةَ رَکْعَةً تُصَلِّیهِنَّ مِنْ لَیْلٍ أَوْ نَهَارٍ، وَتَتَشَهَّدُ بَیْنَ کُلِّ رَکْعَتَیْنِ، فَإِذَا تَشَهَّدْتَ فِی آخِرِ صَلاتِکَ فَأَثْنِ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَجَل وَصَلِّ عَلَى النَّبِی ج، وَاقْرَأْ وَأَنْتَ سَاجِدٌ: ﴿فَاتِحَةَ الْکِتَابِ سَبْعَ مَرَّاتٍ، وَ ﴿آیَةُ الکُرسِی سبعِ مرات، وَقُلْ: (لَا إِلَهَ إِلا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ، لَهُ الْمُلْکُ، وَلَهُ الْحَمْدُ، وَهُوَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ) عَشْرَ مَرَّاتٍ، ثُمَّ قُلِ: (اللَّهُمَّ إِنِّی أسئلک بِمَعَاقِدِ الْعِزِّ مِنْ عَرْشِکَ، وَمُنْتَهَى الرَّحْمَةِ مِنْ کِتَابِکَ، وَاسْمِکَ الأَعْظَمِ، وَجَدِّکَ الأَعْلَى، وَکَلِمَاتِکَ التَّامَّةِ)، ثُمَّ سَلْ حَاجَتَکَ، ثُمَّ ارْفَعْ رَأْسَکَ، ثُمَّ سَلِّمْ یَمِینًا وَشِمَالا، وَلا تُعَلِّمُوهَا السُّفَهَاءَ، فَإِنَّهُمْ یَدْعُونَ بِهَا فَیُسْتَجَابُون».

رواه الحاکم([6])، وقال: "قال أحمد بن حرب: "قد جرَّبته فوجدته حقاً". وقال إبراهیم بن علی الدَّبیلی([7]): "قد جرَّبته فوجدته حقاً. وقال الحاکم: "قال لنا أبو زکریا: قد جرَّبته فوجدته حقاً، تفرد به عامر بن خداش، وهو ثقة مأمون". انتهى. قال الحافظ: "أما عامر بن خداش هذا هو النیسابوری، قال شیخنا الحافظ أبو الحسن: کان صاحب مناکیر، وقد تفرد به عن عمر بن هارون البلخی، وهو متروک متهم، أثنى علیه ابن مهدی وحده فیما أعلم، والاعتماد فی مثل هذا على التجربة لا على الإسناد([8]). والله أعلم".

از ابن مسعود س روایت است که رسول خدا ج فرمودند: «دوازده رکعت در شب یا روز بخوان و در بین هر دو رکعت تشهد بخوان و چون در پایان نمازت تشهد خواندی، به ثنای خداوند مشغول شو و بر رسول خدا ج درود فرست و درحال سجده هفت بار سوره فاتحه را قرائت کن و نیز هفت بار «آیة الکرسی» را بخوان. سپس این ذکر را ده بار بگو: «نیست معبود بر حقی جز الله، یکتاست و شریکی ندارد، پادشاهی از آن اوست و حمد و ستایش برای اوست. و او بر هر چیزی قادر و تواناست». سپس بگو: «پروردگارا از تو به واسطه عزت عرشت و اوج رحمتت و اسم اعظم و مقام والای تو و کلمات کامل تو می‌خواهم». سپس نیازت را مطرح کن. و پس از آن سرت را بلند کن و به راست و چپ سلام بده؛ و این را به نادانان نیاموز چراکه با آن دست به دعا برداشته و مورد اجابت قرار می‌گیرند».

حافظ میگوید: «و اعتماد بر چنین مواردی از باب تجربه است نه از جهت اسناد. والله اعلم».

991-419- (5) (موضوع) وَعَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «جَاءَنِی جِبْرِیلُ بِدَعَوَاتٍ، فَقَالَ: إِذَا نَزَلَ بِکَ أَمْرٌ مِنْ أَمْرِ دُنْیَاکَ فَقَدِّمْهُنَّ، ثُمَّ سَلْ حَاجَتَکَ: (یَا بَدِیعَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ، یَا ذَا الْجَلَالِ وَالْإِکْرَامِ، یَا صَرِیخَ المُستَصرِخِین، یَا غِیَاثَ المُستَغِیثِین، یَا کَاشِفَ السوء، یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ، یَا مُجِیبَ دَعوَةِ الْمُضْطَرِّینِ، یَا إِلَهَ الْعَالَمِینَ، بِکَ أُنْزِلُ حَاجَتِی، وَأَنْتَ أَعلَم بِهَا، فَاقْضِهَا)».

رواه الأصبهانی، وفی إسناده إسماعیل بن عیاش([9])، وله شواهد کثیرة.

از ابن عباس ب روایت است که رسول خدا ج فرمودند: «جبرئیل علیه السلام با دعاهایی نزد من آمد و گفت: چون به امری از امور دنیا مبتلا شدی، این دعاها را بگو و پس از آن نیازت را مطرح کن: (ای آفریننده آسمان‌ها و زمین از نیستی، ای صاحب عظمت و جلال، ای فریادرس فریادآوران، ای یاری‌دهنده نیازمندان، ای برطرف کننده بدی‌ها، ای مهربان‌ترین مهربانان، ای اجابت کننده دعای درماندگان، ای معبود جهانیان، نیازم را به درگاه تو آوردم و تو بدان دانایی پس آن‌ را برآورده گردان)».

20- (الترغیب فی صلاة الاستخارة، وما جاء فی ترکها)



([1]) با تشدید، یعنی شفاعتش را در مورد من قبول بفرما؛ یعنی دعایش را در حق من قبول بفرما. و اینکه گفت: «وَشَفِّعْنِی» یعنی دعایم را قبول بفرما. «فِی نَفْسِی» یعنی در اینکه سلامتیام را به من برگردانی. و در روایت احمد و جز او آمده است: «وشفعنی فیه» یعنی شفاعت مرا در حق پیامبر قبول بفرما. به این معنا که دعای من مبنی بر اینکه دعای پیامبر را در حق من قبول کنی، قبول بفرما. و این معنایی است که سیاق و سباق بر آن دلالت میکند و خلاصه آن این است که آن فرد کور به دعای پیامبر توسل جسته است نه به ذات یا جاه و مقام پیامبر؛س برای تفصیل بیشتر این مساله به کتابم "التوسل أنواعه وأحکامه" مراجعه کنید. 

([2]) قلت: یعنی المرفوع منه، کما رواه الترمذی وغیره. وهو فی "الصحیح" هنا، وذلک لأن الحدیث عند الإطلاق إنما یراد به المرفوع ولیس الموقوف، ولما کان فی روایة الطبرانی هذه قصتان؛ إحداهما مرفوعة؛ وهی قصة الضریر مع النبی ج، والأخرى موقوفة؛ وهی قصة الرجل مع عثمان بن حنیف، ثم مع عثمان بن عفان، لما کان الأمر کما بیَّنا وجب حمل تصحیح الطبرانی للحدیث على المرفوع منه دون الموقوف، وکأن المؤلف رحمه الله أشار إلى هذا بتقدیمه بین یدی التصحیح المذکور قوله: "بعد ذکر طرقه"، لیلفت النظر إلى ما بینته من جهة، ولأنه لو لم یقل ذلک لذهب وهل القارىء إلى أن المقصود به الحدیث هذا بتمامه وفیه الموقوف. ویؤید حمل کلام الطبرانی على المرفوع، أن فی طریق روایته هذه علة بینتها فی رسالتی المطبوعة: "التوسل أنواعه وأحکامه". وأما الجهلة الثلاثة فلم یفرقوا بین القصتین -کعادتهم- فصححوهما کلتیهما ولم یفرقوا بینهما! وتقدم منهم مثله!

([3]) الأصل: (واحد)، والتصویب من مخرجی الحدیث والمخطوطة.

([4]) کان هنا فی الأصل زیادة: (یا أرحم الراحمین)، فحذفتها لعدم ورودها فی المخطوطة ولا عند مخرجی الحدیث.

([5]) قلت: إسناده مظلم، فیه من لا یعرف، وهو فی "الضعیفة" (5287).

([6]) الإطلاق یوهم أنه فی "المستدرک"، ولیس فیه، وذکر ابن عراق فی "تنزیه الشریعة" (2/ 112/ 92) أنه رواه الحاکم فی "المائة" وغیرها. ومن طریق الحاکم رواه الأصبهانی فی "الترغیب" (2/ 813/ 1994)، وکذا ابن الجوزی "الموضوعات" (2/ 142). ورواه البیهقی فی "الدعوات الکبیر" (2/ 157/ 392) عن عامر بن خداش عن عمر بن هارون البلخی.

([7]) نسبة إلى (دَبیل)، وهی من قریة (الرملة).

([8]) می‌گویم: بلکه اعتماد به چنین مواردی بر مبنای تجربه نیز جایز نیست. چه زیباست آنچه شوکانی در "تحفة الذاکرین" (ص 140) بعد از ذکر این کلام مولف می‌گوید: «می‌گویم: سنت به مجرد تجربه ثابت نمی‌شود. و اعتقاد فاعل چنین عملی مبنی بر سنت بودن آن، وی را از مبتدع بودن نمی‌رهاند. و قبول شدن دعا بر این دلالت نمی‌کند که سبب قبولیت از رسول خدا ج ثابت است. بلکه گاهی الله متعال دعا را بدون توسل به سنت اجابت می‌کند. چراکه او مهربان‌ترین مهربانان است. و گاهی اجابت دعا از باب استدراج می‌باشد. از این گذشته، این روایت که آن را حدیث می‌گویند، مخالف سنت نبوی است چراکه در سنت نبوی به صورت قطعی ثابت شده که از قرائت قرآن در رکوع و سجده نهی شده است. و این از بزرگ‌ترین دلایل بر موضوع بودن این روایت می‌باشد. به ویژه که در سند آن عمر بن هارون بن یزید ثقفی بلخی وجود دارد که از متروکین و متهمین است؛ هرچند حافظ است. و چه بسا ثنای ابن مهدی از او، از باب حفظ وی باشد. و همچنین شاگردش عامر بن خداش، چه بسا، این از مناکیر وی باشد که روایت کرده است. و جای تعجب دارد اعتماد کسانی چون حاکم و بیهقی و واحدی و .. نسبت به تجربی بودن امری که همگی می‌دانند دربردارنده‌ی اموری خلاف سنت  می‌باشد و بلکه در سنت از آن نهی شده است».

([9]) کذا الأصل وغیره، وعلیه جرى الجهلة الثلاثة! والصواب أبو بکر بن عیاش، وإعلاله به تقصیر فاحش، ففیه من یضع الحدیث، وغفل عن هذا کله المعلقون الثلاثة! وخبطوا فقالوا: "ضعیف"، وخنسوا کعادتهم ولم یبینوا، وما فی الکتاب لو صح یقتضی التحسین على الأقل! کما لا یخفى على العارفین. والبیان فی "الضعیفة" (5298).