ترهیب از افطار نمودن بخشی از ماه رمضان بدون عذر
1454-605- (1) (ضعیف) عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج: «مَنْ أَفْطَرَ یَوْمًا مِنْ رَمَضَانَ مِنْ غَیْرِ رُخْصَةٍ وَلَا مَرَضٍ، لَمْ یَقْضِهِ صَوْمُ الدَّهْرِ کُلِّهِ، وَإِنْ صَامَهُ».
رواه الترمذی واللفظ له، وأبو داود، والنسائی، وابن ماجه، وابن خزیمة فی "صحیحه"، والبیهقی؛ کلهم من روایة ابن المطوَّس - وقیل أبی المطوَّس- عن أبیه عن أبی هریرة. وذکره البخاری تعلیقاً غیر مجزوم، فقال: "ویذکر عن أبی هریرة رفعه: «مَنْ أَفْطَرَ یَوْمًا مِنْ رَمَضَانَ مِنْ غَیْرِ عُذْرٍ وَلاَ مَرَضٍ، لَمْ یَقْضِهِ صومُ الدَّهْرِ، وَإِنْ صَامَهُ».
وقال الترمذی: "لا نعرفه إلا من هذا الوجه، وسمعت محمداً - یعنی البخاری- یقول: أبو المطوَّس اسمه یزید بن المطوَّس، ولا أعرف له غیر هذا الحدیث" انتهى. وقال البخاری أیضاً: "لا أدری سمع أبوه من أبی هریرة أم لا". وقال ابن حبان: "لا یجوز الاحتجاج بما انفرد به". والله أعلم.
از ابوهریره س روایت است که رسول خدا ج فرمودند: «هرکس بدون عذر و بیماری روزی از روزهای رمضان را افطار کند، هرچند تمام عمر را روزه بگیرد نمیتواند آن یک روز را قضا نموده و جبران کند».
1455-1005- (1) (صحیح) وَعَنْ أَبِی أُمَامَةَ الْبَاهِلِیُّ س قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «بَیْنَا أَنَا قَائِمٌ أَتَانِی رَجُلَانِ، فَأَخَذَا بِضَبْعَیَّ، فَأَتَیَا بِی جَبَلًا وَعْرًا، فَقَالَا لِی: اصْعَدْ، فَقُلْتُ: إِنِّی لَا أُطِیقُهُ، فَقَالَ: إِنَّا سَنُسَهِّلُهُ لَکَ، فَصَعِدْتُ، حَتَّى إِذَا کُنْتُ فِی سَوَاءِ الْجَبَلِ إِذَا بِأَصْوَاتٍ شَدِیدَةٍ. قُلْتُ: مَا هَذِهِ الْأَصْوَاتُ؟ قَالُوا: هَذَا عُوَاءُ أَهْلِ النَّارِ. ثُمَّ انْطُلِقَ بِی، فَإِذَا أَنَا بِقَوْمٍ مُعَلَّقِینَ بِعَرَاقِیبِهِمْ، مُشَقَّقَةٍ أَشْدَاقُهُمْ، تَسِیلُ أَشْدَاقُهُمْ دَمًا. قَالَ: قُلْتُ: مَنْ هَؤُلَاءِ؟ قَالَ: الَّذِینَ یُفْطِرُونَ قَبْلَ تَحِلَّةِ صَوْمِهِمْ» الحدیث.
رواه ابن خزیمة وابن حبان فی "صحیحیهما"([1]).
از ابو امامه باهلی س روایت است از رسول الله ج شنیدم که فرمودند: «خوابیده بودم که دو مرد نزد من آمدند و مرا گرفته و به کنار کوهی ناهموار بردند». گفتند: بالا برو، گفتم: «من توانایی آن را ندارم». گفتند: ما آن را برای تو آسان میکنیم. «پس بالا رفتم تا اینکه در بالای کوه بودم که صداهای بلندی میشنیدم. گفتم: این صداها چیست؟» گفتند: این صدای جهنمیان است. «سپس برده شدم به کنار قومی که با پاشنهی پایشان آویزان و فکهایشان شکاف برداشته (فراخ گردیده) و از فکهایشان خون جاری بود. گفتم: اینها چه کسانی هستند؟» گفتند: کسانی که قبل از فرارسیدن وقت افطار، افطار کردند».
اینکه در حدیث آمده است: «قَبْلَ تَحِلَّةِ صَوْمِهِمْ» یعنی: قبل از وقت افطار، افطار میکردند([2]).
1456-606- (2) (ضعیف) عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب - قَالَ حَمَّاد بن زید: وَلَا أَعْلَمُهُ إِلَّا قَدْ رَفَعَهُ إِلَى النَّبِیِّ ج - قَالَ: «عُرَى الْإِسْلَامِ وَقَوَاعِدُ الدِّینِ ثَلَاثَةٌ، عَلَیْهِنَّ أُسِّسَ الْإِسْلَامُ، مَنْ تَرَکَ وَاحِدَةً مِنْهُنَّ، فَهُوَ بِهَا کَافِرٌ حَلَالُ الدَّمِ: شَهَادَةُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، وَالصَّلَاةُ الْمَکْتُوبَةُ، وَصَوْمُ رَمَضَانَ».
رواه أبو یعلى بإسناد حسن. وفی روایة: «مَنْ تَرَکَ مِنْهُنَّ وَاحِدَةً فَهُوَ باللهِ کَافِرٌ، ولا یُقبلُ مِنهُ صَرفٌ ولا عَدْلٌ، وقد حَلَّ دَمُهُ ومالُه». [مضى 5- الصلاة/40].
(قال الحافظ): "تقدمت أحادیث تدل لهذا الباب فی "ترک الصلاة" [5/40] وغیره".
و از ابن عباس ب روایت است که میگوید: دستگیرههای اسلام و قواعد و پایههایی که دین بر آنها بنا شده است سه چیز هستند، هرکس یکی از آنها را ترک کند بدان کافر شده است و خونش حلال است: گواهی لا اله الا الله، نماز فرض و روزه رمضان».
و از ابن عباس ب به صورت مرفوع روایت است که در آن آمده است: «هرکس یکی از آنها را ترک کند به الله کافر شده است و خداوند متعال از وی هیچ عملی را قبول نمیکند و خون و مالش حلال است».
4- (الترغیب فی صوم ست من شوال)
([1]) قلت: تعجب الحافظ الناجی من المؤلف حیث لم یعزه للنسائی، فقد أخرجه فی "الکبرى" له، ولیس فی "الصغرى" کما یوهمه صنیع النابلسی فی "الذخائر" (3/ 135)، فإنَّه عزاه للنسائی، ونص فی المقدمة أنه لا یخرج له إلا من "سننه الصغرى"! والحدیث أخرجه الحاکم أیضاً (1/ 430 و2/ 209)، وصححه، ووافقه الذهبی.
([2]) یعنی قبل از غروب خورشید افطار میکردند. نه اینکه قبل از اذان افطار میکردند چنانکه برخی از جاهلان چنین تصوری از این روایت دارند و بر این اساس از کسانی ایراد میگیرند که به هنگام غروب خورشید در مخالفت با بعضی و جهت پیروی از سنت صحیح نبوی در افطار کردن عجله میکنند؛ چنانکه روایت آن در باب (16) خواهد آمد. و بلکه پیروان سنت را ملزم به تاخیر افطار تا اذانی میکنند که چه بسا در برخی مناطق تا ده دقیقه با تاخیر گفته میشود. چون بر مبنای تقویم فلکی اذان میگویند نه بر مبنای رویت بصری؛ و این بر مبنای اقلیمهای مختلف و شهرهای مختلف و بلکه مناطق مختلف در یک شهر، متفاوت میباشد. چنانکه امری مشهود است. و گاهی در برخی مناطق اذان را در حالی میشنویم که خورشید غروب نکرده است. پس ای خردمندان، عبرت بگیرید.
تشویق به روزه و آنچه در فضل آن و فضل دعای روزهدار آمده است
1397-978- (1) (صحیح) عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س یَقُولُ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَجَل: کُلُّ عَمَلِ ابْنِ آدَمَ لَهُ([1])، إِلَّا الصِّومَ؛ فَإِنَّهُ لِی، وَأَنَا أَجْزِی بِهِ، وَالصِّیَامُ جُنَّةٌ([2])، فَإِذَا کَانَ یَوْمُ صَوْمِ أَحَدِکُمْ، فَلاَ یَرْفُثْ، وَلاَ یَصْخَبْ، فَإِنْ سَابَّهُ أَحَدٌ أَوْ قَاتَلَهُ فَلْیَقُلْ: إِنِّی صَائِمٌ، إِنِّی صَائِمٌ([3])، وَالَّذِی نَفْسُ مُحَمَّدٍ بِیَدِهِ لَخُلُوفُ فَمِ الصَّائِمِ أَطْیَبُ عِنْدَ اللَّهِ مِنْ رِیحِ المِسْکِ، لِلصَّائِمِ فَرْحَتَانِ یَفْرَحُهُمَا؛ إِذَا أَفْطَرَ فَرِحَ بِفطره، وَإِذَا لَقِیَ رَبَّهُ فَرِحَ بِصَوْمِهِ»([4]).
رواه البخاری - واللفظ له- ومسلم.
از ابو هریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «الله متعال میفرماید: هر عملی که انسان انجام میدهد برای خود اوست، مگر روزه که برای من است و من پاداش آن را میدهم؛ و روزه سپر(ی در برابر آتش دوزخ) است؛ پس هرگاه کسی از شما روزه بود، نباید ناسزا بگوید یا بر کسی فریاد بزند و اگر کسی به او دشنام داد یا با او درگیر شد بگوید: من روزهام من روزهام. سوگند به ذاتی که جان محمد در دست او است بوی دهان روزهدار نزد خداوند بهتر از بوی مشک است و برای شخص روزهدار دو زمان خوشحالی میباشد: هنگامی که افطار میکند به خاطر افطارش خوشحال میشود و آنگاه که پروردگارش را ملاقات میکند از بابت [پاداش] روزهاش شادمان میشود».
وفی روایة للبخاری: «یَتْرُکُ طَعَامَهُ وَشَرَابَهُ وَشَهْوَتَهُ مِنْ أَجْلِی، الصِّیَامُ لِی، وَأَنَا أَجْزِی بِهِ، وَالحَسَنَةُ بِعَشْرِ أَمْثَالِهَا».
و در روایتی از بخاری آمده است: «خوردنی و نوشیدنی و شهوتش را به خاطر من ترک میکند؛ روزه ویژهی من است و من پاداش آن را میدهم و پاداش هر نیکی ده برابر میباشد».
وفی روایة لمسلم: «کُلُّ عَمَلِ ابْنِ آدَمَ یُضَاعَفُ، الْحَسَنَةُ بِعَشْرِ أَمْثَالِهَا إِلَى سَبْع مِائَة ضِعْفٍ، قَالَ اللهُ تَعَالَی: إِلَّا الصَّوْمَ، فَإِنَّهُ لِی، وَأَنَا أَجْزِی بِهِ، یَدَعُ شَهْوَتَهُ وَطَعَامَهُ مِنْ أَجْلِی، وَلِلصَّائِمِ فَرْحَتَانِ: فَرْحَةٌ عِنْدَ فِطْرِهِ، وَفَرْحَةٌ عِنْدَ لِقَاءِ رَبِّهِ، وَلَخُلُوفُ فَمُ الصَّائِمِ، أَطْیَبُ عِنْدَ اللهِ مِنْ رِیحِ الْمِسْکِ».
و در روایت مسلم آمده است: «هر عمل انسان چند برابر میگردد و پاداش هر عمل نیکی از ده تا هفتصد برابر افزایش مییابد. خداوند متعال میفرماید: مگر روزه که آن برای من است و من پاداش آن را میدهم؛ بندهام شهوت و خوراکش را به خاطر من ترک میکند. و برای روزهدار دو خوشحالی میباشد: خوشحالی به هنگام افطار و خوشحالی به هنگام ملاقات با پروردگارش؛ و بوی دهان روزهدار نزد خداوند از بوی مشک بهتر است».
وفی أخرى له أیضاً ولابن خزیمة: «وَإِذَا لَقِیَ اللَّهَ فَجَزَاهُ فَرِحَ» الحدیث.
و در روایت ابن خزیمه آمده است: «و هنگامی که خداوند را ملاقات میکند، پاداش او خوشحالی میباشد».
ورواه مالک وأبو داود والترمذی والنسائی بمعناه، مع اختلاف بینهم فی الألفاظ.
(صحیح لغیره) وفی روایة للترمذی: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «إِنَّ رَبَّکُمْ یَقُولُ: کُلُّ حَسَنَةٍ بِعَشْرِ أَمْثَالِهَا إِلَى سَبْعِ مِائَةِ ضِعْفٍ، وَالصَّوْمُ لِی وَأَنَا أَجْزِی بِهِ، وَالصَّوْمُ جُنَّةٌ مِنَ النَّارِ، وَلَخُلُوفُ فَمِ الصَّائِمِ أَطْیَبُ عِنْدَ اللَّهِ مِنْ رِیحِ المِسْکِ، وَإِنْ جَهِلَ عَلَى أَحَدِکُمْ جَاهِلٌ وَهُوَ صَائِمٌ، فَلْیَقُلْ: إِنِّی صَائِمٌ، إِنِّی صَائِمٌ».
و در روایت ترمذی آمده است: رسول الله ج فرمودند: «پروردگارتان میفرماید: هر کار نیکی به ده تا هفتصد برابر آن افزایش پیدا میکند؛ و روزه برای من است و من پاداش آن را میدهم؛ و روزه سپری در برابر آتش جهنم است؛ بوی دهان روزهدار نزد خداوند از بوی مشک بهتر است؛ و اگر درحالیکه روزه بودید، فرد جاهلی در برابر شما جهالت به خرج داد، پس باید بگوید: من روزهام، من روزهام».
وفی روایة لابن خزیمة([5]): قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج یَعْنِی: «قَالَ اللَّهُ: کُلُّ عَمَلِ ابْنِ آدَمَ لَهُ إِلَّا الصِّیَامَ، فَهُوَ لِی، وَأَنَا أَجْزِی بِهِ، الصِّیَامُ جُنَّةٌ، وَالَّذِی نَفْسُ مُحَمَّدٍ بِیَدِهِ لَخُلُوفُ فَمِ الصَّائِمِ أَطْیَبُ عِنْدَ اللَّهِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ مِنْ رِیحِ الْمِسْکِ، لِلصَّائِمِ فَرْحَتَانِ: إِذَا أَفْطَرَ فَرِحَ بِفِطْرِهِ، وَإِذَا لَقِیَ رَبَّهُ فَرِحَ بِصَوْمِهِ».
و در روایت ابن خزیمه آمده است: رسول الله ج فرمودند: «خداوند متعال میفرماید: همهی اعمال بنی آدم برای خود او است جز روزه که آن برای من است و من پاداش آن را میدهم و روزه سپر است. قسم به کسی که جان محمد در دست اوست در روز قیامت بوی دهان روزهدار نزد خداوند از بوی مشک بهتر است. برای شخص روزهدار دو خوشحالی میباشد: هنگامی که افطار میکند به خاطر افطارش خوشحال میگردد و هنگامی که پروردگارش را ملاقات میکند به خاطر [پاداش و ثواب] روزهاش خوشحال میگردد».
(صحیح) وفی أخرى له: «قَالَ: کُلُّ عَمَلِ ابْنِ آدَمَ لَهُ، الْحَسَنَةُ بِعَشْرِ أَمْثَالِهَا إِلَى سَبْعِ مِائَةِ ضِعْفٍ، قَالَ اللَّهُ: إِلَّا الصِّیَامَ، فَهُوَ لِی، وَأَنَا أَجْزِی بِهِ، یَدَعُ الطَّعَامَ مِنْ أَجْلِی، وَیَدَعُ الشَّرَابَ مِنْ أَجْلِی، وَیَدَعُ لَذَّتَهُ مِنْ أَجْلِی، وَیَدَعُ زَوْجَتَهُ مِنْ أَجْلِی، وَلَخُلُوفُ فَمِ الصَّائِمِ أَطْیَبُ عِنْدَ اللَّهِ مِنْ رِیحِ الْمِسْکِ، وَلِلصَّائِمِ فَرْحَتَانِ: فَرْحَةٌ حِینَ یُفْطِرُ، وَفَرْحَةٌ حِینَ یَلْقَى رَبِّهِ».
و در روایت دیگری از ابن خزیمه آمده است: رسول الله ج فرمودند: «هر عمل انسان برای خود اوست؛ نیکی از ده تا هفتصد برابر افزایش مییابد. الله متعال میفرماید: جز روزه که آن برای من است و من پاداش آن را میدهم [زیرا بندهام] شهوت و خوردنی و نوشیدنی و همسرش را به خاطر رضای من ترک نموده است. و بوی دهان روزهدار نزد خداوند از بوی مشک خوشتر است. و برای روزهدار دو خوشحالی میباشد، یکی در هنگام افطار و دیگری هنگامی که پروردگارش را ملاقات میکند».
(الرفث) به فتح راء و فاء: به معنای جماع میباشد. و نیز به معنای فحش و دشنام میآید. همچنین مراد از آن سخن گفتن مرد و زن در امور مرتبط با جماع میباشد. و بسیاری از علما میگویند: مراد از آن در این حدیث، فحش و دشنام و سخنان بد میباشد. و (الجُنة) به ضم جیم: عبارت است از آنچه انسان را بپوشاند و او را از آنچه از آن میترسد حفظ کند. و معنای حدیث این است که روزه صاحبش را احاطه میکند و او را از ارتکاب گناهان محفوظ میدارد. و (الخلوف) به فتح خاء([6]) و ضم لام: عبارت است از تغییر بوی دهان در اثر روزه.
وَسُئِلَ سُفْیَانُ بْنُ عُیَیْنَةَ عَنْ قَوْلِهِ تَعَالَی: «کُلُّ عَمَلِ ابْنِ آدَمَ لَهُ إِلا الصَّوْمَ، فَإِنَّهُ لِی»؟ فَقَالَ: «إِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ یُحَاسِبُ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ عَبْدَهُ، وَیُؤَدِّی مَا عَلَیْهِ مِنَ الْمَظَالِمِ مِنْ سَائِرِ عَمَلِهِ، حَتَّى لَا یَبْقَى إِلا الصَّوْمُ، فَیَتَحَمَّلُ اللَّهُ مَا بَقِیَ عَلَیْهِ مِنَ الْمَظَالِمِ، وَیُدْخِلُهُ بِالصَّوْمِ الْجَنَّةَ».
هذا کلامه، وهو غریب. وفی معنى هذه اللفظة أوجه کثیرة لیس هذا موضع استیفائها.
و چون سفیان بن عیینه در این مورد سوال شد که خداوند متعال فرمودند: «هر عمل انسان برای اوست مگر روزه که برای من است». پس گفت: چون روز قیامت خداوند متعال به حسابرسی بندهاش بپردازد و از سایر اعمالش امور ناروایی را که مرتکب شده جبران کند چنانکه عملی جز روزه برای وی نماند، خداوند متعال باقی امور ناروایی را که مرتکب شده میبخشد و به سبب روزه، وی را وارد بهشت میکند».
وتقدم حدیث الحارث الأشعری، وفیه: «وَآمُرُکُمْ بِالصِّیَامِ، وَمَثَلُ ذَلِکَ کَمَثَلِ رَجُلٍ فِی عِصَابَةٍ مَعَهُ صُرَّة مِسْکٌ، کُلُّهُمْ یُحب أَن یَجِدَ رِیحُهَا، وَإِنَّ الصِّیامَ أَطْیَبُ عِنْدَ اللَّهِ مِنْ رِیحِ المِسْکِ» الحدیث.
و پیشتر حدیث حارث اشعری گذشت که در آن آمده بود: «و شما را به روزه گرفتن امر کرده و مثال آن همانند مردی است که در میان جماعتی میباشد که کیسهی مشکی به همراه دارد چنانکه همهی آنها دوست دارند بوی آن را دریابند. و بوی [دهان] روزهدار نزد خداوند از بوی مشک هم خوشتر است».
رواه الترمذی وصححه؛ إلا أنه قال: «وَإِنَّ رِیحَ الصَّائِمِ أَطْیَبُ عِنْدَ اللَّهِ مِنْ رِیحِ المِسْکِ».
و ترمذی آن را روایت نموده و صحیح دانسته است جز اینکه در روایت ترمذی آمده است: «و بوی [دهان] روزه دار نزد خداوند بهتر از بوی مشک است».
وابن خزیمة فی "صحیحه" - واللفظ له- وابن حبان والحاکم. وتقدم بتمامه فی "الالتفات بالصلاة" [5- الصلاة/35].
1398-572- (1) (ضعیف جداً) وَرُوِیَ عَنِ ابْنِ عُمَرَ ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «الْأَعْمَالُ([7]) سَبْعَةٌ: عَمَلَانِ مُوجِبَانِ، وَعَمَلَانِ بِأَمْثَالِهِمَا، وَعَمَلٌ بِعَشْرِ أَمْثَالِهِ، وَعَمَلٌ بِسَبْعِ مِائَةٍ [ضعف]، وَعَمَلٌ لَا یَعْلَمُ ثَوَابَ عَامِلِهِ إِلَّا اللهُ عَزَّ وَجَلَّ. فَأَمَّا الْمُوجِبَانِ: فمَنْ لَقِیَ اللهَ یَعْبُدَهُ مُخْلِصًا لَا یُشْرَکُ بِهِ شَیْئًا، وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ، وَمَنْ لَقِیَ اللهَ قَدْ أَشْرَکَ بِهِ، وَجَبَتْ لَهُ النَّارُ. وَمَنْ عَمَلَ سَیِّئَةً جُزِیَ بِهَا، وَمَنْ أَرَادَ أَنْ یَعْمَلَ حَسَنَةً فَلَمْ یَعْمَلْهَا جُزِیَ مِثْلَهَا. وَمَنْ عَمِلَ حَسَنَةً جُزِیَ عَشْرًا. وَمَنْ أَنْفَقَ مَالَهُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ ضُعِّفَتْ لَهُ نَفَقَته، الدِّرْهَمِ سَبْعِ مائَةٍ، وَالدِّینَارُ سَبْعِ مائَةٍ. وَالصِّیَامُ لِلَّهِ عَزَّ وَجَلَّ لَا یَعْلَمُ ثَوَابَ عَامِلِهِ إِلَّا اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ».
رواه الطبرانی فی "الأوسط" والبیهقی. وهو فی "صحیح ابن حبان" من حدیث حریم بن فاتک بنحوه، لم یذکر فیه "الصوم".
از ابن عمر ب روایت است که رسول خدا ج فرمودند: «اعمال پنج گونهاند: دو عمل که [بهشت و دوزخ را بر انسان] واجب میکنند و دو عمل که پاداش آنها مانند آنهاست و عملی که [پاداش آن] تا ده برابر افزایش مییابد و عملی که [پاداش آن] تا هفتصد برابر افزایش مییابد. و عملی که پاداش عامل آن را جز خداوند کسی نمیداند. اما دو عملی که واجب میکنند: هرکس در حالی الله متعال را ملاقات کند که او را خالصانه عبادت کرده و شرک نورزیده باشد، بهشت بر او واجب خواهد بود و هرکس خداوند را در حالی ملاقات کند که به او شرک ورزیده باشد دوزخ بر وی واجب خواهد بود. و هرکس عمل بدی را انجام دهد در برابر آن مجازات خواهد شد و هرکس نیت انجام عمل نیکی داشته باشد اما آن را انجام ندهد، به مانند آن پاداش داده میشود. و هرکس عمل نیکی انجام دهد ده برابر پاداش وی خواهد بود. و هرکس مالش را در راه خدا انفاق کند، انفاق وی چندین برابر خواهد شد چنانکه درهم تا هفتصد برابر و دینار تا هفتصد برابر پاداش خواهد داشت. و روزه برای الله متعال است و ثواب و پاداش عامل آن را جز الله کسی نمیداند».
1399-979- (2) (صحیح) وَعَنْ سَهْلٍ بْنِ سَعْدٍ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «إِنَّ فِی الجَنَّةِ بَابًا یُقَالُ لَهُ (الرَّیَّانُ)، یَدْخُلُ مِنْهُ الصَّائِمُونَ یَوْمَ القِیَامَةِ، لاَ یَدْخُلُ مِنْهُ أَحَدٌ غَیْرُهُمْ، فَإِذَا دَخَلُوا أُغْلِقَ، فَلَمْ یَدْخُلْ مِنْهُ أَحَدٌ».
از سهل بن سعد س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «در بهشت دری است که به آن ریان گفته میشود؛ روز قیامت فقط روزهداران از آن وارد میشوند و کسی جز آنها از آن وارد نمیشود؛ پس چون وارد شوند، بسته میشود و هیچکس از آن وارد نمیگردد».
رواه البخاری ومسلم والنسائی والترمذی، وزاد: «وَمَنْ دَخَلَهُ لَمْ یَظْمَأْ أَبَدًا».
و در روایت ترمذی علاوه بر این آمده است: «و هرکس وارد آن شود هیچگاه تشنه نمیشود».
(حسن صحیح) وابن خزیمة فی "صحیحه"؛ إِلَّا أَنَّهُ قَالَ: «فَإِذَا دَخَلَ آخِرُهُمْ([8]) أُغْلِقَ، مَنْ دَخَلَ شَرِبَ، وَمَنْ شَرِبَ لَمْ یَظْمَأْ أَبَدًا».
و در روایت ابن خزیمه امده است: «هنگامی که آخرین فرد آنان وارد شود، بسته میشود؛ و کسی که وارد [بهشت] شد مینوشد و کسی که نوشید هیچگاه تشنه نمیشود».
1400-573- (2) (ضعیف) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «اغْزُوا تَغْنَمُوا، وَصُومُوا تَصِحُّوا، وَسَافِرُوا تَسْتَغْنُوا».
رواه الطبرانی فی "الأوسط"، ورواته ثقات([9]).
از ابوهریره س روایت است که رسول خدا ج فرمودند: «بجنگید تا غنیمت به دست آورید و روزه بگیرید تا سالم و تندرست باشید و سفر کنید تا بینیاز شوید».
1401-980- (3) (حسن لغیره) وَرُوِیَ عَنْ [أَبِی هُرَیْرَةَ] عَنْ نَبِیِّ اللهِ ج قَالَ: «الصِّیَامُ جُنَّةٌ، وَحِصْنٌ حَصِینٌ مِنَ النَّارِ».
رواه أحمد بإسناد حسن، والبیهقی.
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «روزه سپر و قلعهای بسیار محکم در برابر آتش است».
1402-981- (4) (حسن لغیره) وَعَنْ جَابِرٍ س عَنْ نَبِیِّ اللهِ قَالَ: «الصِّیَامُ جُنَّةٌ یَسْتَجِنُّ بِهَا الْعَبْدُ مِنَ النَّارِ».
رواه أحمد بإسناد حسن، والبیهقی.
از جابر س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «روزه سپری است که بنده بوسیلهی آن در برابر آتش جهنم پناه میگیرد».
1403-982- (5) (صحیح) وَعَن عُثْمَانَ بْنِ أَبِی الْعَاصِی س قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ الله ج یَقُولُ: «الصِّیَامُ جُنَّةٌ مِنَ النَّارِ، کَجُنَّةِ أَحَدِکُمْ مِنَ الْقِتَالِ، وَصِیَامٌ حَسَنٌ ثَلَاثَةِ أَیَّامٍ مِنَ کلِّ شَهْرِ».
رواه ابن خزیمة فی "صحیحه"([10]).
از عثمان بن ابی العاصی س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «روزه سپری در برابر آتش است همانند سپر یکی از شما در هنگام جنگ؛ و بهترین روزه، روزهی سه روز از هر ماه است».
1404-983- (6) (صحیح لغیره) وَ عَن معاذ بن جبل س أَنَّ النَّبِیَّ ج قَالَ لَهُ: «أَلَا أَدُلُّکَ عَلَى أَبْوَابِ الخَیْرِ؟». قُلتُ: بَلَى یَا رَسُولَ الله! قَالَ: «الصَّوْمُ جُنَّةٌ، وَالصَّدَقَةُ تُطْفِئُ الخَطِیئَةَ کَمَا یُطْفِئُ المَاءُ النَّارَ».
رواه الترمذی فی حدیث، وصححه، ویأتی بتمامه فی "الصمت" إن شاء الله. وتقدم حدیث کعب بن عجرة وغیره بمعناه [9- الصدقات/9- باب/12و13 حدیث].
از معاذ بن جبل س روایت است که رسول الله ج به او فرمود: «آیا تو را به دروازههای خیر راهنمایی نکنم؟» گفتم: بله ای رسول الله ج؛ فرمود: «روزه سپر است و صدقه آتش گناه را خاموش میکند چنانکه آب آتش را خاموش میکند».
1405-984- (7) (حسن صحیح) وَعَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ عَمْرٍو ب أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «الصِّیَامُ وَالْقُرْآنُ یَشْفَعَانِ لِلْعَبْدِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ، یَقُولُ الصِّیَامُ: أَیْ رَبِّ مَنَعْتُهُ الطَّعَامَ وَالشَّهوَةَ بِالنَّهَارِ، فَشَفِّعْنِی فِیهِ، وَیَقُولُ الْقُرْآنُ: مَنَعْتُهُ النَّوْمَ بِاللَّیْلِ، فَشَفِّعْنِی فِیهِ، قَالَ: «فَیُشَفَّعَانِ»([11]).
رواه أحمد والطبرانی فی "الکبیر"، ورجاله محتج بهم فی "الصحیح". ورواه ابن أبی الدنیا فی "کتاب الجوع" وغیره بإسناد حسن، والحاکم وقال: "صحیح على شرط مسلم".
از عبدالله بن عمرو ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «روزه و قرآن برای بنده در روز قیامت شفاعت میکنند. روزه میگوید: پروردگارا! خوراک و شهوت را از او بازداشتم، پس شفاعت مرا در مورد او بپذیر. و قرآن میگوید: مانع خواب شبش شدم، پس شفاعت مرا در مورد او بپذیر. فرمود: پس آن دو شفاعت میکنند».
1406-574- (3) (ضعیف) وَعَنْ سَلَمَةَ بْنِ قَیْصَرٍ، أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج قَالَ: «مَنْ صَامَ یَوْمًا ابْتِغَاءَ وَجْهِ اللهِ، بَاعَدَهُ اللهُ مِنْ جَهَنَّمَ کَبُعْدِ غُرَابٍ طَارَ وَهُوَ فَرْخٌ حَتَّى مَاتَ هَرِمًا».
رواه أبو یعلى والبیهقی، ورواه الطبرانی فسماه (سلامة) بزیادة ألف، وفی إسناده عبدالله بن لهیعة.
از سَلَمَه بن قَیصر روایت است که رسول خدا ج فرمودند: «هرکس روزی را برای کسب رضای خداوند روزه بگیرد، خداوند متعال او را از دوزخ چنان دور میکند که جوجه کلاغی چنان پرواز کند که پیر شده و بمیرد».
0-575- (4) (ضعیف) ورواه أحمد والبزار من حدیث أبی هریرة، وفی إسناده رجل لم یسمّ([12]).
1407-576- (5) (ضعیف) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «لَوْ أَنَّ رَجُلًا صَامَ یَوْمًا تَطَوُّعًا، ثُمَّ أُعْطِیَ مِلْءَ الْأَرْضِ ذَهَبًا، لَمْ یَسْتَوْفِ ثَوَابَهُ دُونَ یَوْمِ الْحِسَابِ».
رواه أبو یعلى والطبرانی، ورواته ثقات؛ إلا لیث بن أبی سُلیم.
از ابوهریره س روایت است که رسول خدا ج فرمودند: «اگر کسی روزی را روزه نافله بگیرد، سپس به اندازه تمام زمین به وی طلا داده شود باز هم این مقدار به پاداش وی در روز قیامت نمیرسد».
1408-577- (6) (ضعیف) وَعَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج بَعَثَ أَبَا مُوسَى عَلَی سَرِیَّةٍ فِی الْبَحْرِ، فَبَیْنَمَا هُمْ کَذَلِکَ، قَدْ رَفَعُوا الشِّرَاعَ فِی لَیْلَةٍ مُظْلِمَةٍ، إِذَا هَاتِفٌ([13]) فَوْقِهِمْ یَهْتِفُ: یَا أَهْلِ السَّفِینَةِ! قِفُوا أُخْبِرُکُمْ بِقَضَاءٍ قَضَاهُ اللَّهُ عَلَى نَفْسِهِ. فَقَالَ أَبُو مُوسَى: أَخْبِرْنَا إِنْ کُنْتَ مُخْبِرًا. قَالَ: إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَتَعَالَى قَضَى عَلَى نَفْسِهِ أَنَّهُ مَنْ أَعْطَشَ نَفْسَهُ لَهُ فِی یَوْمٍ صَائِفٍ، سَقَاهُ اللَّهُ یَوْمَ الْعَطَشِ».
رواه البزار بإسناد حسن إن شاء الله([14]).
از ابن عباس ب روایت است: رسول خدا ج ابوموسی را برای سریهای به دریا فرستاد. پس بادبان کشتی در شبی تاریک بالا رفت و هاتفی از بالای سرشان ندا داد: ای اهل کشتی، بایستید تا شما را از امری که خداوند بر خویش فرض کرده است آگاه کنم. ابوموسی گفت: اگر خبری داری ما را خبر ده؛ گفت: خداوند متعال بر خود فرض نموده هرکس برای او در روزی گرم خود را تشنه نگه دارد (روزه بگیرد) خداوند متعال در روز تشنگی (قیامت) او را سیراب میکند».
0-578- (7) (ضعیف) ورواه ابن أبی الدنیا من حدیث لقیط([15]) عن أبی بردة عن أبی موسى نحوه؛ إلا أنه قال فیه: قال: «إِنَّ اللَّهَ قَضَى عَلَى نَفْسِهِ أَن مَنْ عَطَّشَ نَفْسَهُ لِلَّهِ فِی یَوْمٍ حَارٍّ، کَانَ حَقًّا عَلَى اللَّهِ أَنْ یُرْوِیَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ». قَالَ: فَکَانَ أَبُو مُوسَى یَتَوَخَّى الْیَوْمَ الشَّدِیدَ الْحَرِّ الَّذِی یَکَادُ الْإِنْسَانُ یَنْسَلِخَ فِیهِ حَرًّا، فَیَصُومُهُ.
(الشِّراع) به کسر شین: عبارت است از بادبان کشتی که در معرض باد موجب به حرکت درآمدن کشتی میشود.
و از ابوموسی مانند این حدیث روایت شده جز اینکه در آن آمده است: «خداوند متعال بر خویشتن فرض نموده که هرکس در روزی گرم خود را برای الله تشنه نگه دارد (روزه بگیرد)، این حق بر خداوند است که وی را روز قیامت سیراب کند». راوی میگوید: ابوموسی در روز بسیار گرم که نزدیک بود انسان لباسش را درآورد، روزه میگرفت.
1409-579- (8) (ضعیف) وَرُوِیَ عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «لِکُلِّ شَیْءٍ زَکَاةٌ، وَزَکَاةُ الْجَسَدِ الصَّوْمُ وَالصِّیَامُ نِصْفُ الصَّبْرِ».
رواه ابن ماجه.
از ابوهریره س روایت است که رسول خدا ج فرمودند: «هرچیزی زکاتی دارد و زکات بدن روزه است و روزه نیمی از صبر است».
1410-985- (8) (صحیح) وَعَنْ حُذَیْفَةَ س قَالَ: أَسْنَدْتُ النَّبِیَّ ج إِلَى صَدْرِی، فَقَالَ: «مَنْ قَالَ (لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ) خُتِمَ لَهُ بِهَا، دَخَلَ الْجَنَّةَ، وَمَنْ صَامَ یَوْمًا ابْتِغَاءَ وَجْهِ اللَّهِ، خُتِمَ لَهُ بِهِ، دَخَلَ الْجَنَّةَ، وَمَنْ تَصَدَّقَ بِصَدَقَةٍ ابْتِغَاءَ وَجْهِ اللَّهِ، خُتِمَ لَهُ بِهَا، دَخَلَ الْجَنَّةَ».
رواه أحمد بإسناد لا بأس به.
از حذیفه س روایت است که رسول الله ج را به سینهام تکیه دادم، پس فرمود: «هرکس لااله الاالله بگوید و بعد از گفتن این کلمه فوت کند وارد بهشت میشود. و کسی که به خاطر رضای خداوند یک روز روزه بگیرد و درهمان حال بمیرد وارد بهشت میشود و کسی که برای رضای خداوند صدقه دهد و بعد از آن فوت کند وارد بهشت میشود».
(صحیح لغیره) والأصبهانی، ولفظه: «یَا حُذَیفَةَ! مَنْ خُتِمَ لَهُ بِصِیَامِ یَوْمٍ یُرِیدُ بِهِ وَجه الله عَزَّ وَجَل أدخَلَهُ اللهُ الْجَنَّةَ».
و در روایت اصبهانی آمده است: «ای حذیفه س! هرکس به خاطر الله متعال روزه گرفته و در همان حال بمیرد، خداوند او را وارد بهشت میکند».
1411-986- (9) (صحیح) وَعَنْ أَبِی أُمَامَةَ س قَالَ: قُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! مُرْنِی بِعَمَلٍ. قَالَ: «عَلَیْکَ بِالصَّوْمِ فَإِنَّهُ لَا عِدْلَ لَهُ». قُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! مُرْنِی بِعَمَلٍ. قَالَ: «عَلَیْکَ بِالصَّوْمِ، فَإِنَّهُ لَا عِدْلَ لَهُ»([16]).
رواه النسائی وابن خزیمة فی "صحیحه" هکذا بالتکرار وبدونه، وللحاکم، وصححه.
از ابوامامه س روایت است که گفتم: ای رسول الله ج! مرا به انجام عملی دستور ده؛ فرمود: «روزه بگیر، زیرا مانندی برای آن نیست». گفتم: ای رسول الله ج! مرا به انجام عملی دستور ده؛ فرمود: «روزه بگیر، زیرا مانندی برای آن نیست».
(صحیح) وفی روایة للنسائی قال: أَتَیتُ رَسُولَ الله ج فَقُلتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ مُرْنِی بِأَمْرٍ یَنْفَعُنِی اللَّهُ بِهِ. قَالَ: «عَلَیْکَ بِالصِّیَامِ، فَإِنَّهُ لَا مِثْلَ لَهُ».
و در روایت نسائی آمده است: «نزد رسول الله ج آمده و گفتم: ای رسول الله ج! مرا به کاری دستور بده که خداوند متعال به وسیلهی آن مرا سودمند گرداند. فرمود: «روزه بگیر زیرا همانندی برای آن نیست».
(صحیح) ورواه ابن حبان فی "صحیحه" فی حدیث قال: قُلتُ: یَا رَسُولَ الله! دُلُّنِی عَلَى عَمَلٍ أُدخِلُ بِهِ الجَنَّة. قَالَ: «عَلَیْکَ بِالصَّوْمِ، فَإِنَّهُ لَا مِثْلَ لَهُ». قَالَ: وَکَانَ أَبُو أُمَامَةَ لَا یُرَى فِی بَیْتِهِ الدُّخَانُ نَهَارًا إِلَّا إِذَا نَزَلَ بِهِمْ ضَیْفٌ.
و در روایت ابن حبان آمده است: «گفتم: ای رسول الله ج! مرا به انجام کاری راهنمایی کن که بوسیلهی آن وارد بهشت شوم. فرمود: «روزه بگیر زیرا همانندی ندارد». در طول روز در خانهی ابو امامه دود آتشی دیده نمیشد مگر هنگامیکه مهمان داشتند.
1412-987- (10) (صحیح) وَعَنْ أَبِی سَعِیدٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «مَا مِنْ عَبْدٍ یَصُومُ یَوْمًا فِی سَبِیلِ اللهِ تَعَالَی، إِلَّا بَاعَدَ اللهُ بِذَلِکَ الْیَوْمِ وَجْهَهُ عَنِ النَّارِ سَبْعِینَ خَرِیفًا».
رواه البخاری ومسلم والترمذی والنسائی.
از ابو سعید س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «بندهای نیست که یک روز در راه خداوند روزه بگیرد مگر اینکه خداوند متعال به خاطر آن روز، صورت او را به اندازهی هفتاد پاییز از جهنم دور میکند».
1413-988- (13) (حسن لغیره) وَعَنْ أَبِی الدَّرْدَاءِ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «مَنْ صَامَ یَوْمًا فِی سَبِیلِ اللَّهِ، جَعَلَ اللَّهُ بَیْنَهُ وَبَیْنَ النَّارِ خَنْدَقًا کَمَا بَیْنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ».
رواه الطبرانی فی "الأوسط" و"الصغیر" بإسناد حسن.
از ابودرداء س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس یک روز در راه خداوند روزه بگیرد، خداوند متعال بین او و آتش، گودالی به اندازهی فاصلهی بین آسمان و زمین قرار میدهد».
1414-989- (11) (صحیح لغیره) وَعَن عَمْرِو بْن عَبَسَةَ س: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنْ صَامَ یَوْمًا فِی سَبِیلِ اللَّهِ، بَعُدَتْ مِنْهُ النَّارُ مَسِیرَةَ مِائَةِ عَامٍ».
رواه الطبرانی فی "الکبیر" و"الأوسط" بإسناد لا بأس به.
از عمرو بن عبسه س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس یک روز در راه خداوند روزه بگیرد به اندازهی مسیر صد سال، آتش از او دور میشود».
1415-580- (9) (ضعیف) وَعَنْ مُعَاذٍ بن أَنَسٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنْ صَامَ یَوْمًا فِی سَبِیلِ اللَّهِ [مُتَطَوِّعًا] فِی غَیْرِ رَمَضَانَ، بَعُدَ مِنَ النَّارِ مِائَةَ عَامٍ، سَیْرَ الْمُضَمَّرِ الْجواد([17])».
رواه أبو یعلى من طریق زبان بن فائد.
از معاذ بن انس س روایت است که رسول خدا ج فرمودند: «هرکس روزی در غیر رمضان در راه خداوند روزه [نافله] بگیرد، به اندازه صد سال که اسبی آماده و ورزیده طی کند، از آتش دور میشود».
1416-990- (12) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «مَنْ صَامَ یَوْمًا فِی سَبِیلِ اللَّهِ، زَحْزَحَ اللَّهُ وَجْهَهُ عَنِ النَّارِ بِذَلِکَ الْیَوْمِ سَبْعِینَ خَرِیفًا».
رواه النسائی بإسناد حسن، والترمذی من روایة ابن لهیعة، وقال: "حدیث غریب". ورواه ابن ماجه من روایة عبدالله بن عبدالعزیز اللیثی، وبقیة الإسناد ثقات.
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «کسی که یک روز در راه خداوند روزه بگیرد، خداوند متعال به خاطر آن روز صورت او را به اندازهی هفتاد پاییز از آتش دوزخ دور میکند».
1417-991- (14) (حسن صحیح) وَعَنْ أَبِی أُمَامَةَ س أَنَّ النَّبِیِّ ج قَالَ: «مَنْ صَامَ یَوْمًا فِی سَبِیلِ اللَّهِ، جَعَلَ اللَّهُ بَیْنَهُ وَبَیْنَ النَّارِ خَنْدَقًا کَمَا بَیْنَ السَّمَاءِ وَالأَرْضِ».
رواه الترمذی من روایة الولید بن جمیل، عن القاسم بن عبد الرحمن، عن أبی أمامة، وقال: "حدیث غریب"([18]).
از ابوامامه س روایت است که رسول الله ج فرمود: کسی که یک روز در راه خداوند روزه بگیرد خداوند بین او و آتش، گودالی به اندازهی فاصلهی بین آسمان و زمین قرار میدهد.
581- (10)- (ضعیف) ورواه الطبرانی؛ إلا أنه قال: «مَنْ صَامَ یَوْمًا فِی سَبِیلِ اللهِ، بَعَّدَ اللهُ وَجْهَهُ عَنِ النَّارِ مَسِیرَةَ مِائَةِ عَامٍ، رَکْضَ الْفَرَسِ الْجَوَادِ الْمُضمَّرِ»([19]).
وقد ذهبت طوائف من العلماء إلى أن هذه الأحادیث جاءت فی فضل الصوم فی الجهاد، وبوب على هذا الترمذی وغیره، وذهبت طائفة إلى أن کل الصوم فی سبیل الله؛ إذا کان خالصاً لوجه الله تعالى. ویأتی باب فی الصوم فی "الجهاد" إن شاء الله تعالى [12/ 5].
و طبرانی این حدیث را روایت نموده جز اینکه میگوید: «هرکس روزی را در راه خداوند روزه بگیرد، خداوند متعال او را به اندازه مسیر صد سال که اسبی آماده و ورزیده طی کند، از آتش دور میکند».
گروهی از علما بر این باورند که این احادیث در مورد فضل روزه در جهاد وارد شدهاند چنانکه ترمذی و دیگران بابی را به این مساله اختصاص دادهاند. اما گروهی از علما بر این باورند که این احادیث در مورد هر روزهای در راه خداوند متعال میباشد زمانی که خالصانه جهت رضایت خداوند متعال باشد. و بابی با عنوان روزه در جهاد خواهد آمد ان شاء الله تعالی [12/ 5]
(فصل)
1418-582- (11) (ضعیف) عَنْ عَبْدَاللَّهِ - یَعنِی ابْنَ أَبِی مُلَیْکَةَ – عَنْ عَبْدَاللَّهِ – یَعنِی ابْنَ عَمْرِو بْنِ الْعَاصِی ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «إِنَّ لِلصَّائِمِ عِنْدَ فِطْرِهِ لَدَعْوَةً مَا تُرَدُّ». قَالَ: وَسَمِعْتُ عَبْدَاللَّهِ یَقُولُ إِذَا فِطْرِهِ: (اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِرَحْمَتِکَ الَّتِی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْءٍ أَنْ تَغْفِرَ لِی - زَادَ فِی روایة: ذُنُوبِی-).
رواه البیهقی عن إسحاق بن عبیدالله عنه، وإسحاق هذا مدنی لا یعرف([20]). والله أعلم.
از عبدالله بن عمرو بن العاصی ب روایت است که رسول خدا ج فرمودند: «برای روزهدار به هنگام افطار دعایی است که رد نمیشود». راوی میگوید: و شنیدم که عبدالله به هنگام افطار میگفت: (پروردگار، به واسطه رحمتت که همه چیز را فراگرفته است از تو میخواهم که مرا ببخشی – در روایتی میافزاید: گناهانم را-)».
1419-583- (12) (ضعیف) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «ثَلَاثَةٌ لَا تُرَدُّ دَعْوَتُهُمْ: الصَّائِمُ حینَ یُفْطِرُ، وَالإِمَامُ العَادِلُ، وَدَعْوَةُ المَظْلُومِ، یَرْفَعُهَا اللَّهُ فَوْقَ الغَمَامِ، وَتُفْتَحُ لَهَا أَبْوَابُ السَّمَاءِ، وَیَقُولُ الرَّبُّ: وَعِزَّتِی وَجَلَالِی لَأَنْصُرَنَّکَ وَلَوْ بَعْدَ حِینٍ».
رواه أحمد فی حدیث، والترمذی وحسنه واللفظ له، وابن ماجه.
از ابوهریره س روایت است که رسول خدا ج فرمودند: «سه دستهاند که دعایشان رد نمیشود: روزهدار به هنگام افطار، امام عادل و دعای مظلوم. خداوند متعال دعای اینان را بالای ابرها برده و درهای آسمان به روی آنها باز میشود و خداوند متعال میفرماید: به عزت و جلالم سوگند، حتما تو را یاری میکنم و لو پس از مدتی باشد».
وابن خزیمة وابن حبان فی "صحیحیهما"؛ إلا أنهم قالوا: "حتى یفطر".
(ضعیف جداً) ورواه البزار مختصراً: «ثَلَاثٌ حَقُّ عَلَى اللهِ أَن لَا یَرُدَّ لَهُم دَعوَةً: الصَّائِمُ حَتَّى یفطرَ، وَالمَظلومُ حَتَّى ینتصرَ، وَالمسَافِرَ حَتَّى یرجعَ»([21]).
و بزار به صورت مختصر روایت نموده که: «سه دستهاند که خداوند متعال دعای آنها را رد نمیکند: روزهدار تا اینکه افطار کند، مظلوم تا اینکه یاری شود و مسافر تا اینکه بازگردد».
2- (الترغیب فی صیام رمضان احتساباً، وقیام لیله سیما لیلة القدر، وما جاء فی فضله)
([1]) یعنی برای آن اجر و پاداشی محدود میباشد (جز روزه) که اجر و پاداش آن حد و مرزی ندارد. چنانکه روایت مسلم موید این معنا میباشد. «کُلُّ عَمَلِ ابْنِ آدَمَ یُضَاعَفُ، الْحَسَنَةُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا إِلَى سَبْعمِائَة ضِعْفٍ، قَالَ اللهُ تَعَالَی: إِلَّا الصَّوْمَ...».
([2]) به ضم جیم: عبارت است از هر آنچه پوشاننده باشد و از این قبیل است (المِجن) که عبارت است از سپر؛ و جن از این جهت جن نامیده شده که از چشمها پنهان است. و روزه از این بابت «جنة» نامیده شده چون عبارت است از خودداری از شهوات؛ و آتش پوشیده از شهوات است چنانکه در حدیث صحیح [مسلم 2822] آمده است: «حُفَّتِ الْجَنَّةُ بِالْمَکَارِهِ، وَحُفَّتِ النَّارُ بِالشَّهَوَاتِ»: «بهشت با سختیها و آتش (دوزخ) با شهوات پوشیده شده است». ابن اثیر در «النهایة» میگوید: «اینکه روزه سپر است یعنی صاحبش را از شهواتی که سبب اذیت و آزار وی میگردند، حفظ میکند».
([3]) احتمال دارد منظور گفتن زبانی این کلمات باشد تا دشنام دهنده و کسی که با وی درگیر شده، آنها را بشنود که در اینصورت غالبا از عمل خود دست میکشد. و ممکن است منظور کلام نفسانی باشد به این معنا که با خود در درونش چنین بگوید تا او را از دشنام دادن و درگیر شدن با دشنام دهنده بازدارد.
میگویم: قول راجح دیدگاه اول است؛ شیخ الاسلام ابن تیمیه میگوید: صحیح آن است که آن سخنی است که بر زبان آورده میشود چنانکه حدیث بر آن دلالت دارد. چراکه قول مطلق جز با زبان نمیباشد اما زمانی که مراد از آن کلام نفسانی باشد به صورت مقید ذکر میگردد چنانکه در حدیث آمده است: «عَمَّا حَدَّثَتْ بِهِ أَنْفُسَهَا»: «از آنچه [در درونش] با خود میگوید». سپس میفرماید: «مَا لَمْ تَتَکَلَّمْ أَوْ تَعْمَلْ به»: «مادامی که آنها را بر زبان نیاورد یا به آنها عمل نکند». بنابراین زمانی که کلام به صورت مطلق به کار رفته باشد منظور از آن کلام مسموع است؛ به این ترتیب چون به زبان بگوید: من روزهام، درواقع عذر خود از عدم پاسخگویی را بیان داشته و به نوعی کسی را که آغازگر تجاوز بوده، از عملش باز میدارد».
([4]) یعنی: از پاداش و ثواب آن شادمان میگردد. ففی روایة لأحمد (2/ 232): "وإذا لقی الله فجزاه؛ فرح"، وسنده صحیح على شرط مسلم. وقد أخرجه فی "صحیحه" (3/ 158) فی روایة کما یأتی فی الکتاب، وابن خزیمة (1900).
([5]) قلت: وأحمد أیضاً. وکذا للبخاری فی روایة. وهی هنا الروایة الأولى، لکنْ لیس فیها قوله: "یوم القیامة". وهو عند النسائی فی "الکبرى" (ق 16/ 2).
([6]) قلت: ضم الخاء فی هذه اللفظة هو المعروف فی کتب اللغة والغریب، وهو الذی ذکره الخطابی وغیره. بل هو الصواب، قال الخطابی: "والخلوف بالفتح: الذی یَعِد ویخلف". انتهى ملخصاً من "العجالة" (120/ 2-121/ 1).
([7]) هنا فی الأصل زیادة: "عند الله عز وجل"، وقد حذفتها لأنها لم ترد فی "المعجم الأوسط" و"مجمع البحرین" و"مجمع الزوائد"، والزیادة منها، وخفی هذا کله على الجهلة الثلاثة!
([8]) الأصل: "أحدهم"، والتصحیح من "ابن خزیمة" (1902) وغیره.
([9]) قلت: وکذا قال الهیثمی، لکن فیه علة، وهو أنه فی "الأوسط" (8/ 174/ 8312- الحرمین) من روایة (محمد بن سلیمان بن أبی داود) نا زهیر بن محمد.. بسنده عن أبی هریرة. وزهیر بن محمد هو أبو المنذر الخراسانی، وهو ضعیف فی روایة الشامییّن عنه. وهذه منها. وقد خرجته فی "الضعیفة" (5188). وحسنه الجهلة (2/ 9)!
([10]) قلت: وکذا رواه أحمد (4/ 22) بسند صحیح، وأخرجه النسائی (1/ 311 و328) مفرقاً فی موضعین. ورواه ابن ماجه دون صیام ثلاثة أیام.
([11]) یعنی خداوند متعال شفاعت آنان در مورد وی را میپذیرد و او را وارد بهشت میکند. مناوی میگوید: «احتمال دارد مراد از این سخن معنای حقیقی آن باشد به این ترتیب که ثواب و پاداش آنها در قالب جسمی درآمده و خداوند متعال صفت نطق را در آنها خلق میکند «وَاللهُ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ»: «و الله بر هر چیزی قادر و تواناست». و امکان دارد از باب مجاز و تمثیل باشد». میگویم: دیدگاه اول دیدگاه درستی است که لازم است در اینجا و در احادیثی امثال آن که خبر از تجسید اعمال دارند، به طور قطع بدان تصریح گردد. مانند تبدیل شدن گنج و ثروت به ماری سمی و مواردی از این قبیل که بسیارند. و تاویل امثال این نصوص راه و روش سلف ش نبوده است بلکه روش معتزله و پیروان آنها در میان خلف میباشد. و این با اولین شروط ایمان [یعنی ایمان به غیب] «الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ» منافات دارد. بنابراین باید از چنین دیدگاه نادرستی پرهیز نمود و برحذر بود که ثمرهی پیروی از آن جز گمراهی و شقاوت چیزی نیست که از آن به الله متعال پناه میبریم.
([12]) قلت: هذا والذی قبله حدیث واحد مداره على ابن لهیعة، خلاف ما یوهمه صنیع المؤلف، غایة ما فی الأمر أن الرواة اختلفوا علیه فی إسناده، وقد فصلت ذلک فی "الضعیفة" (1330).
([13]) در "المصباح" آمده است: "هتف به هاتف: یعنی صدا را بشنود و شخص را نبیند.
([14]) قلت: فیه (عبد الله بن المؤمَّل)، وهو ضعیف الحدیث کما قال الحافظ ابن حجر، وضعفه جداً فی "زوائد البزار". وهو مخرج فی "الضعیفة" (6748). وقد کنت حسنته تبعاً للمؤلف فی الطبعة السابقة، فلما طبع "کشف الأستار" ووقفت على إسناده؛ تراجعت عنه، وأما الجهلة فظلوا على تقلیده!!
([15]) قلت: یکنى بـ (أبو المغیرة). وهو مجهول، وقد خرجته مع الذی قبله فی "الضعیفة" (6748).
([16]) هنا فی الأصل زیادة: "قلت: یا رسول الله. . ". إلخ المرة الثالثة، وأفاد المعلق علیه أنَّها لم تثبت فی نسخة أخرى، ولما کانت هذه هی الموافقة لما فی النسائی، فقد حذفتها، ولم یقع التکرار مطلقاً فی مطبوعة "ابن خزیمة". والله أعلم.
([17]) وکذا فی "المجمع" وفی أبی یعلى (1/ 412): "المضمر المجتهد" فلعله نسخة. انظر "الصحیحة" (2565)، و (زبان) ضعیف.
([18]) ومن هذا الوجه رواه الطبرانی أیضاً فی "المعجم الکبیر" (8/ 280-281/ 4921). ورواه بلفظ آخر، ذکره المؤلف عقب هذا، وهو ضعیف. ومن جهل الثلاثة أنهم شملوهما بالتضعیف. وأعلوا الأول بـ (مطرح بن یزید) ولیس فیه! انظر "الصحیحة" (563) و"الضعیفة" تحت رقم (6910).
([19]) قلت: إسناده مسلسل بالضعفاء، وبیانه فی "الضعیفة" (6910).
([20]) کذا قال، وفیه نظر، بینته فی "الإرواء" (4/ 41-44)، وخلاصته أنهم اختلفوا فی اسم أبیه: هل هو (عُبَیدالله) مصغراً، أم (عبدالله) مکبراً، وفی نسبه: هل هو مدنی أم شامی، وغیر ذلک. وأنه أیا ما کان، فإنه إما مجهول، أو متروک، فالإسناد ضعیف على کل حال. وقد فات المؤلف عزوه لابن ماجه (1753)، وحسنه الجهلة.
([21]) فی الروایة الأولى مجهول، وفی روایة البزار متروک، لکن ثبت نحوه بروایتین أخریین لکن ذکر "الوالد" بدل "الصائم"، فانظر "الصحیح" (20- القضاء/ 5).
وأما الجهلة فلم یمیزوا بین ما ثَبَتَ وما لم یثبت، فقالوا فی الجمیع: "حسن. ."! وانظر "الضعیفة" (1358)، و"الصحیحة" (598 و1797).
1388- 967- (1) (صحیح) وَعَنْ عبدالله ابْنِ عُمَرَ ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنِ اسْتَعَاذَ بِاللَّهِ فَأَعِیذُوهُ، وَمَنْ سَأَلَکُمْ بِاللَّهِ فَأَعْطُوهُ، وَمَنِ اسْتَجَارَ بِاللَّهِ فَأَجِیرُوهُ، وَمَنْ آتَى إِلَیْکُمْ مَعْرُوفًا فَکَافِئُوهُ، فَإِنْ لَمْ تَجِدُوا فَادْعُوا لَهُ حَتَّى تَعْلَمُوا أَنْ قَدْ کَافَأْتُمُوهُ».
رواه أبو داود والنسائی -واللفظ له-، وابن حبان فی "صحیحه"، والحاکم وقال: "صحیح على شرطهما". [مضى هنا 8- باب/ رقم (8)].
از عبدالله بن عمر ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «کسی که با توسل به نام الله از شما پناه خواست او را پناه دهید. و کسی که با توسل به نام الله از شما چیزی طلبید پس به او بدهید. و کسی که با توسل به نام الله امان خواست او را امان دهید. و هرکس به شما نیکی نمود، پاداشش را با نیکی بدهید، اگر چیزی نیافتید که پاداش نیکی او را جبران کند، برایش دعای خیر کنید تا اینکه بدانید جبران نیکیهای او کردهاید».
0-569- (1) (ضعیف جداً) ورواه الطبرانی فی "الأوسط" مختصراً قال: «مَنِ اصْطَنَعَ إِلَیْکُمْ مَعْرُوفًا فَجَازُوهُ، فَإِنْ عَجَزْتُمْ عنْ مُجَازَاتِهِ فَادْعُوا لَهُ حَتَّى تَعلَمُوا أَنَّکُمْ قَدْ شَکَرْتُمْ، فَإِنَّ اللَّهَ شَاکِرٌ یُحِبُ الشَّاکِرِینَ»([1]).
طبرانی در «الأوسط» به صورت مختصر روایت نموده که: «هرکس به شما نیکی کرد، او را پاداش نیک دهید و اگر از پاداش دادن وی ناتوان بودید، برای او دعا کنید تا بدانید شکرگذاری کردهاید چراکه خداوند سپاسگذار است و کسانی را که شکر نعمت میکند دوست دارد».
1389-968- (2) (حسن لغیره) وَعَنْ جَابِرٍ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «مَنْ أُعْطِیَ عَطَاءً فَوَجَدَ فَلْیَجْزِ بِهِ، فَإِنْ لَمْ یَجِدْ فَلْیُثْنِ، فَإِنَّ مَنْ أَثْنَى فَقَدْ شَکَرَ، وَمَنْ کَتَمَ فَقَدْ کَفَرَ([2])، وَمَنْ تَحَلَّى بِمَا لَمْ یُعْطَ، کَانَ کَلَابِسِ ثَوْبَیْ زُورٍ».
رواه الترمذی عن أبی الزبیر عنه وقال: "حدیث حسن غریب". ورواه أبو داود عن رجل عن جابر، وقال: "هو شرحبیل بن سعد".
از جابر س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس هدیهای به او داده شد و توانایی جبران آن را دارد، پس باید آن را جبران کند و اگر توانایی جبران ندارد پس به مدح و ستایش او بپردازد، زیرا کسی که مدح و ستایش نماید درواقع تشکر کرده و کسی که کتمان کند مرتکب کفر [نعمت] شده است و کسی که خود را به وسیلهی چیزی بیاراید که به او نبخشیدهاند مانند کسی است که دو لباس دروغین بر تن کرده است».
(حسن لغیره) ورواه ابن حبان فی "صحیحه" عن شرحبیل عنه، ولفظه: «مَنْ أُولِیَ مَعْرُوفًا فَلَمْ یَجِدْ لَهُ جَزاءً إِلَّا الثَّنَاءَ، فَقَدْ شَکَرَهُ، وَمَنْ کَتَمَهُ فَقَدْ کَفَرَهُ، وَمَنْ تَحَلَّى بِبَاطِلٍ، فَهُوَ کَلَابِسِ ثَوْبَیْ زُورٍ».
(قال الحافظ): "وشرحبیل بن سعد تأتی ترجمته".
و در روایت ابن حبان آمده است: «هرکس به او نیکی شد و توانایی قدردانی جز با مدح و ستایش را نداشته باشد، پس [با این کار] از او تشکر کرده؛ و کسی که کتمان کند مرتکب کفر [نعمت] شده است. و کسی که خود را به وسیلهی باطلی بیاراید مانند کسی است که دو لباس دروغین بر تن کرده است».
(صحیح) وفی روایة جیّدة لأبی داود: «مَنْ أُبْلِیَ فَذَکَرَهُ، فَقَدْ شَکَرَهُ، وَمَنْ کَتَمَهُ، فَقَدْ کَفَرَهُ».
و در روایت ابو داود آمده است: «هرکس به او نیکی شود و آن را بیان کند، شکر آن را به جا آورده و کسی که آن را کتمان کند، بدان [نعمت] کفر ورزیده است».
(من أبلی) یعنی: هرکس به وی نعمتی داده شود. و (الإبلاء): به معنای «الإنعام» عطا و بخشش میباشد.
1390-969- (3) (صحیح) وَعَنْ أُسَامَةَ بْنِ زَیْدٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنْ صُنِعَ إِلَیْهِ مَعْرُوفٌ، فَقَالَ لِفَاعِلِهِ: (جَزَاکَ اللَّهُ خَیْرًا) فَقَدْ أَبْلَغَ فِی الثَّنَاءِ».
از اسامه بن زید س روایت است که میگوید: رسول الله ج فرمودند: «هرکس به او نیکی شود و به انجام دهندهی آن بگوید: (جزاک الله خیرا) یعنی: خداوند به تو جزای خیر عطا کند، سپاس و تشکر خود را به بهترین وجه ادا کرده است».
(وفی روایة): «مَن أُولیَ مَعرُوفاً، أَو أُسدِیَ إِلَیهِ مَعرُوفٌ، فَقَالَ لِلَّذِی أَسدَاهُ: (جَزَاکَ اللهُ خَیراً)؛ فَقَد أَبلَغَ فِی الثَّنَاء».
رواه الترمذی([3]) وقال: "حدیث حسن غریب". قال الحافظ: "وقد أسقط من بعض نسخ الترمذی"([4]).
و در روایتی آمده است: «کسی که به او نیکی شود و یا به او فایدهای رسانده شد و او به انجام دهندهی آن بگوید: (جزاک الله خیرا) یعنی: خداوند به تو جزای خیر عطا کند، سپاس و تشکر خود را به بهترین وجه ادا کرده است».
0-970- (4) (صحیح لغیره) ورواه الطبرانی فی "الصغیر" مختصراً: «إِذَا قَالَ الرَّجُل [لِأَخِیهِ]: جَزَاکَ اللَّهُ خَیْرًا، فَقَدْ أَبْلَغَ فِی الثَّنَاءِ»([5]).
و طبرانی در «معجم الصغیر» به صورت مختصر روایت میکند: «هرگاه مردی به برادرش بگوید: (جزاک الله خیرا) یعنی: خداوند به تو جزای خیر عطا کند، سپاس و تشکر خود را به بهترین وجه ادا کرده است».
1391-570- (2) (ضعیف) وَعَنِ الْأَشْعَثِ بْنِ قَیْسٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «إِنَّ أَشْکَرَ النَّاسِ لِلَّهِ تَبَارَکَ وَتَعَالَى أَشْکَرُهُمْ لِلنَّاسِ».
از اشعث بن قیس س روایت است که رسول خدا ج فرمودند: «شکرگذارترین مردم در برابر خداوند، شکرگذارترین آنها در برابر مردم است».
0-971- (5)- (صحیح) وفی روایة: «لَا یَشْکُرُ اللَّهَ مَنْ لَا یَشْکُرُ النَّاسَ».
رواه أحمد، ورواته ثقات([6]).
و در روایتی آمده است: «کسی که از مردم تشکر نکند، شکر خداوند را به جا نیاورده است».
0-571- (3) (ضعیف جداً) ورواه الطبرانی من حدیث أسامة بن زید بنحو الأولى([7]).
1392-972- (6) (حسن لغیره) وَعَنْ عَائِشَةَ ل أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «مَنْ أُتِیَ إِلَیْهِ مَعْرُوفٌ فَلْیُکَافِئْ بِهِ، وَمَنْ لَمْ یَسْتَطِعْ فَلْیَذْکُرْهُ، فَإِنَّ مَنْ ذَکَرَهُ، فَقَدْ شَکَرَهُ، وَمَنْ تَشَبَّعَ بِمَا لَمْ یُعْطَ، فَهُوَ کَلَابِسِ ثَوْبَیْ زُورٍ».
رواه أحمد، ورواته ثقات؛ إلا صالح بن أبی الأخضر.
از عایشه ل روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس به او نیکی شد پس باید جبران کند و هرکس توانایی جبران ندارد، باید آن را بیان کند، زیرا کسی که آن را بیان کند، شکر آن را به جا آورده و کسی که افتخار کند به آنچه به او بخشیده نشده مانند کسی است که دو لباس دروغین بر تن نموده است».
1393-973- (7) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «لَا یَشْکُرُ اللَّهَ مَنْ لَا یَشْکُرُ النَّاسَ».
رواه أبو داود، والترمذی وقال: "صحیح".
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «کسی که از مردم تشکر نکند، شکر خداوند را به جا نیاورده است».
(قال الحافظ): "روی هذا الحدیث برفع (الله) وبرفع (الناس)، وروی أیضا بنصبهما، وبرفع(الله) ونصب (الناس)، وعکسه، أربع روایات".
1394-974- (8) (حسن لغیره) وَرُوِیَ عَنْ طَلْحَةَ - یعنی ابن عبیدالله - س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «مَنْ أُولِیَ مَعْرُوفًا فَلْیَذْکُرْهُ، فَمَنْ ذَکَرَهُ فَقَدْ شَکَرَهُ، وَمَنْ کَتَمَهُ فَقَدْ کَفَرَهُ».
رواه الطبرانی.
از طلحه بن عبیدالله س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «کسی که به او نیکی شده باشد، باید آن را بیان کند، و هرکی ان را بیان نماید، شکر آن را به جا آورده است و کسی که آن را کتمان کند کفر آن نعمت نموده است».
0-975- (9) (حسن لغیره) ورواه ابن أبی الدنیا من حدیث عائشة([8]).
1395-976- (10) (حسن صحیح) وَعَنِ النُّعْمَانِ بْنِ بَشِیرٍ ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «مَنْ لَمْ یَشْکُرِ الْقَلِیلَ لَمْ یَشْکُرِ الْکَثِیرَ، وَمَنْ لَمْ یَشْکُرِ النَّاسَ، لَمْ یَشْکُرِ اللَّهَ. التَّحَدُّثُ بِنِعْمَةِ اللَّهِ شُکْرٌ، وَتَرْکُهَا کُفْرٌ، وَالْجَمَاعَةُ رَحْمَةٌ، وَالْفُرْقَةُ عَذَابٌ».
رواه عبدالله بن أحمد فی "زوائده" بإسناد لا بأس به([9])، ورواه ابن أبی الدنیا فی "کتاب اصطناع المعروف" باختصار.
از نعمان بن بشیر س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «کسی که شکر [نعمت] کم را نکند شکر [نعمت] زیاد را نخواهد کرد. کسی که از [نیکی] مردم تشکر نکند شکر خداوند را هم نخواهد کرد. بیان کردن نعمت خداوند شکر است و ترک بیان آن کفر نعمت است. جماعت و یکدلی رحمت است و اختلاف و تفرقه عذاب است».
1396-977- (11) (صحیح) وَعَنْ أَنَسٍ س قَالَ: قَالَتِ الْمُهَاجِرُونَ: یَا رَسُولَ اللهِ! ذَهَبْتِ الْأَنْصَارُ بِالْأَجْرِ کُلِّهِ! مَا رَأَیْنَا قَوْمًا أَحْسَنَ بَذْلًا لَکَثِیرٍ، وَلَا أَحْسَنَ مُوَاسَاةٍ فِی قَلِیلٍ مِنْهُمْ، وَلَقَدْ کَفَوْنَا الْمُؤْنَةَ، قَالَ: «أَلَیْسَ تُثْنُونَ عَلَیْهِمْ، وَتَدْعُونَ لَهُمْ؟». قَالُوا: بَلَى. قَالَ: «فَذَاکَ بِذَلِکَ».
رواه أبو داود والنسائی، واللفظ له.
از انس س روایت است که مهاجرین گفتند: ای رسول الله ج! انصار تمام اجر و پاداشها را از آن خود کردند؛ ما هیچ گروهی را ندیدهایم که در هنگام ثروتمندی همانند این قوم بذل و بخشش کنند و در زمان تنگدستی دلسوزی و یاری کنند. هزینههای زندگی ما را جبران کردند. رسول الله ج فرمود: «آیا از آنها مدح و ستایش نکرده و برای آنها دعا نمیکنید؟» گفتند: بله! فرمود: «پس این در برابر آن».
9- کتاب الصوم
([1]) قلت: فی إسناد الطبرانی فی "الأوسط" رقم (29) (عبدالوهاب بن الضحاک)، وهو متروک کذبه بعضهم، وقد خرجته فی "الضعیفة" (5310)، ولم یفرق الجهلة الثلاثة کما هی عادتهم بینه وبین حدیث ابن عمر الصحیح والمشار إلیه، فقد أحالوا هنا على الحدیث الصحیح! موهمین أن الحدیث هنا صحیح بلفظیه!!
([2]) منظور کفر نعمت است چنانکه ترمذی میگوید. و حدیث نعمان در این باب به شماره (10) در این مساله صریح است.
([3]) قال الناجی (120/ 2): "هذا یوهم أنَّ الترمذی رواه باللفظین المذکورین، وإنما رواه بالأول فقط، ختم به "کتاب البر والصلة" من "جامعه"، وأخرجه النسائی فی "عمل الیوم اللیلة". وأما اللفظ الثانی المذکور فلا أدری لمن هو". قلت: وباللفظ الأول أخرجه النسائی فی "عمل الیوم واللیلة" (221-222/ 180)، والطبرانی فی "الصغیر" (رقم 8- الروض)، والبیهقی فی "الشعب" (3/ 521/ 9137)، والأصبهانی فی "الترغیب" (1/ 480/ 1146). وأما اللفظ الثانی فالظاهر أنَّه ملفق من أکثر من حدیث من المؤلف أو غیره، سهواً أو عمداً، کما یفعل (رزین البدری). والله أعلم.
([4]) قلت: "وهو ثابت فی نسختنا، وفی الأطراف". قاله الناجی.
([5]) قلت: لیس هو من حدیث أسامة کما یوهمه صنیع المصنف، وإنما هو عند الطبرانی بهذا اللفظ من حدیث أبى هریرة، وقد استفاد هذا المعلقون الثلاثة وتشبعوا به! ومع ذلک لم یستدرکوا الزیادة!! وإشارة إلى أنه لیس من حدیث أسامة أعطیته رقماً خاصاً، وقد خرجته وتکلمت على إسناده فی "الروض النضیر" (1052-1053)، والزیادة منه. وکذلک هو فی "مصنف عبد الرزاق" (2/ 216/ 3118)، و"ابن أبی شیبة" (9/ 70/ 6569)، و"مسند الحمیدی" (460/ 1160) وغیرهم.
([6]) قلت: رواه عن الأشعث بإسنادین ولفظین، هذا أحدهما، وفیه جهالة، والآخر فیه انقطاع، لکن له شاهد قوی بخلاف هذا، ولذلک أوردته مع شاهده فی "الصحیح". وخرجتهما فی "الصحیحة" (416)، ووعدت فیه بتخریج اللفظ الأول، ثم تبیّنت أنی أخطات فأخرجته فی "الضعیفة" (5339) فإذا وجد فی مکان آخر مصححاً فقد رجعت عنه، سائلاً المولى سبحانه وتعالى المغفرة، «رَبَّنَا لَا تُؤَاخِذْنَا إِنْ نَسِینَا أَوْ أَخْطَأْنَا». وأما الجهلة الثلاثة فلم یفرقوا بین اللفظین أیضاً فصدروهما بالتحسین!
([7]) یعنی الروایة المذکورة هنا. وفی إسنادها عند الطبرانی (1/ 135/ 425) عبدالمنعم بن نعیم، وهو متروک. ومن طریقه البیهقی فی "الشعب" (6/ 516/ 9118).
([8]) قلت: أخرجه فی "قضاء الحوائج" (90/ 78)، ورجاله ثقات غیر صالح بن أبی الأخضر، وهو صالح یستشهد به. وقد رواه عنه أحمد کما تقدم قبل حدیثین، فکان الأولى عزوه إلى ابن أبی الدنیا أیضاً، فهو مکرر بلا فائدة هناک.
([9]) هذا یشعر بأنَّ الإمام أحمد نفسه لم یروه! ولیس کذلک، فقد أخرجه فی موضعین من "مسنده" (4/ 278 و375)، وفی الموضعین رواه ابنه أیضاً، وإن من جهل الثلاثة وتخلطاتهم أنهم عزوه (1/ 733) لعبدالله بن أحمد وفیه أبو عبدالرحمن عن الشعبی، ولم یعرفه الهیثمی، وهو القاسم بن الولید وهو ثقة، وسائره ثقات، وفی بعضهم کلام یسیر، فهو حسن. وانظر "ظلال الجنة" (1/ 44-45). وإن من عجائب الهیثمی أنه عزا الحدیث لعبدالله بن أحمد دون أبیه، وبزیادة منکرة، وقد تکلمت علیها فی "الضعیفة" برقم (4854).
ترغیب به غذا دادن و آب دادن به دیگران و ترهیب از خودداری آن
1346-944- (1) (صحیح) عَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ عَمْرٍو ب: أَنَّ رَجُلًا سَأَلَ رَسُولَ الله ج قَالَ: أَیُّ الإِسْلاَمِ خَیْرٌ؟ قَالَ: «تُطْعِمُ الطَّعَامَ، وَتَقْرَأُ السَّلاَمَ عَلَى مَنْ عَرَفْتَ وَمَنْ لَمْ تَعْرِفْ»([1]).
رواه البخاری ومسلم والنسائی.
از عبدالله بن عمرو بن العاص ب روایت است که مردی از رسول الله ج سؤال کرد؛ کدامین [اعمال] اسلام بهتر است [نفعی بیشتری دارد]؟ فرمود: «اینکه [به مردم] غذا بدهی و بر کسی که میشناسی و نمیشناسی سلام کنی».
1347-548- (1) (ضعیف) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! إِنِّی إِذَا رَأَیْتُکَ طَابَتْ نَفْسِی، وَقَرَّتْ عَیْنِی، أَنْبِئْنِی عَنْ کُلِّ شَیْءٍ. قَالَ: «کُلُّ شَیْءٍ خُلِقَ مِنَ الْمَاءِ». فَقُلْتُ: أَخْبِرْنِی بِشَیْءٍ إِذَا عَمِلْتُهُ دَخَلْتُ الْجَنَّةَ. قَالَ: «أَطْعِمِ الطَّعَامَ، وَأَفْشِ السَّلَامَ، وَصِلِ الْأَرْحَامَ، وَصَلِّ بِاللَّیْلِ وَالنَّاسُ نِیَامْ، تَدْخُلِ الْجَنَّةَ بِسَلَامْ»([2]).
رواه أحمد، وابن حبان فی "صحیحه" واللفظ له، والحاکم وقال: "صحیح الإسناد". [مضى 6- النوافل/11].
از ابوهریره س روایت است که میگوید: گفتم ای رسول خدا، چون شما را میبینم آرامش وجودم را دربرگرفته و چشمانم روشن میشوند. مرا از همه چیز آگاه کن. فرمود: «همه چیز از آب خلق شده است». پس گفتم: مرا از عملی خبر ده که چون آن را انجام دادم وارد بهشت شوم؟ فرمود: «به دیگران غذا بده و سلام را ترویج داده و پیوند خویشاوندی را برقرار کن و درحالیکه مردم شبانه در خوابند نماز بگزار؛ در این صورت در امنیت وارد بهشت میشوی».
1348-945- (2) (صحیح لغیره) وَعَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ عَمْرٍو س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «اعْبُدُوا الرَّحْمَنَ، وَأَطْعِمُوا الطَّعَامْ، وَأَفْشُوا السَّلَامْ، تَدْخُلُوا الجَنَّةَ بِسَلَامْ».
رواه الترمذی وقال: "حدیث حسن صحیح".
از عبدالله بن عمرو بن العاص ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «پروردگار را عبادت کرده و [به دیگران] غذا بدهید و سلام را بین یکدیگر رواج داده، به سلامت وارد بهشت شوید».
1349-946- (3) (صحیح) وَعَنهُ أَیضاً س عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ج قَالَ: «إِنَّ فِی الْجَنَّةِ غُرَفًا یُرَى ظَاهِرُهَا مِنْ بَاطِنِهَا، وَبَاطِنُهَا مِنْ ظَاهِرِهَا». فَقَالَ أَبُو مَالِکٍ الْأَشْعَرِیُّ: لِمَنْ هَذَا یَا رَسُولَ اللَّهِ؟ قَالَ: «لِمَنْ أَطَابَ الْکَلَامْ، وَأَطْعَمَ الطَّعَامْ، وَبَاتَ قَائِمًا وَالنَّاسُ نِیَامْ».
رواه الطبرانی فی "الکبیر" بإسناد حسن، والحاکم، وقال: "صحیح على شرطهما".
و همچنین از عبدالله بن عمرو بن العاص ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «همانا در بهشت منازلی است که بیرون آن از درون آن و درون آن از بیرون آن دیده میشود». ابو مالک الاشعری گفت: ای رسول خدا! این منازل برای چه کسانی است؟ رسول الله ج فرمود: «برای کسی که نیک سخن بگوید و به دیگران غذا بدهد و شب هنگام درحالیکه مردم خوابیدهاند نماز میگزارد».
1350-947- (4) (صحیح لغیره) وَعَنْ أَبِی مَالِکٍ الْأَشْعَرِیِّ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «إِنَّ فِی الْجَنَّةِ غُرَفًا یُرَى ظَاهِرُهَا مِنْ بَاطِنِهَا، وَبَاطِنُهَا مِنْ ظَاهِرِهَا، أَعَدَّهَا اللَّهُ تَعَالَی لِمَنْ أَطْعَمَ الطَّعَامْ، وَأَفْشَى السَّلَامْ، وَصَلَّى بِاللَّیْلِ وَالنَّاسُ نِیَامْ».
رواه ابن حبان فی "صحیحه". [مضى والذی قبله 6- النوافل/11].
از ابو مالک اشعری س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «همانا در بهشت منازلی است که بیرون آن از درون آن و درون آن از بیرون آن دیده میشود؛ خداوند متعال آنها را برای کسی آماده کرده است که به دیگران غذا بدهد و سلام را ترویج دهد و شبهنگام درحالیکه مردم خوابیدهاند نماز میگزارد».
1351-948- (5) (حسن صحیح) وَعَن حَمزَة بن صُهَیبٍ عَن أَبِیهِ س قَالَ: قَالَ عُمَرَ لِصُهَیبٍ: فِیکَ سَرَفٌ فِی الطَّعَامِ! فَقَالَ: إِنِّی سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «خِیْارُکُمْ مَنْ أَطْعَمَ الطَّعَامَ».
رواه أبو الشیخ ابن حیان فی "کتاب الثواب"، وفی إسناده عبدالله بن محمد بن عقیل، ومن لا یحضرنی الآن حاله([3]).
حمزه بن صهیب از پدرش س روایت میکند که عمر به صهیب گفت: تو در غذا دادن اسراف میکنی؛ وی در جواب گفت: من از رسول الله ج شنیدم که فرمود: «بهترین شما کسی است که به مردم غذا بدهد».
1352-549- (2) (ضعیف) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «الْکَفَّارَاتُ: إِطْعَامُ الطَّعَامِ، وَإِفْشَاءُ السَّلَامِ، وَالصَّلَاةُ بِاللَّیْلِ وَالنَّاسُ نِیَامٌ».
رواه الحاکم وقال: "صحیح الإسناد".
(قال المملی) س: "کیف وعبدالله بن أبی حمید متروک؟!".
از ابوهریره س روایت است که رسول خدا ج فرمودند: «کفارات [آنچه سبب بخشیده شدن گناهان میشوند] عبارتند از: غذا دادن به دیگران، افشای سلام، نماز خواندنِ شبهنگام درحالیکه مردم خوابند».
1353-949- (1) (صحیح) وَعَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سَلَامٍ س قَالَ: أولُ مَا قَدِمَ رَسُولُ اللَّهِ ج الْمَدِینَةَ انْجَفَلَ النَّاسُ إِلَیْهِ، فَکُنتُ فِیمَن جَاءَهُ، فَلَمَّا تَأَمَّلتُ وَجهَهُ وَاسْتَثبَتُّه، عَلِمتُ أَنَّ وَجْهَهُ لَیْسَ بِوَجْهِ کَذَّابٍ، قَالَ: وَکَانَ أَوَّلُ مَا سَمِعتُ مِن کَلَامِهِ أَنْ قَالَ: «أَیُّهَا النَّاسُ! أَفْشُوا السَّلَامْ، وَأَطْعِمُوا الطَّعَامْ، وَصَلُّوا بِاللَّیْلِ وَالنَّاسُ نِیَامْ، تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ بِسَلَامْ».
رواه الترمذی، وقال: "حدیث حسن صحیح"، وابن ماجه، والحاکم وقال: "صحیح على شرط الشیخین". [مضى 6- النوافل/11].
از عبد الله بن سلام س روایت است که اولین باری که رسول الله ج وارد مدینه شد، مردم به سوی او هجوم آوردند و من در بین کسانی بودم که نزد او رفتند. زمانی که صورت او را بررسی و واکاوی نمودم فهمیدم این چهره، چهرهی یک انسان دروغگو نیست. وی میگوید: اولین چیزی که از رسول الله ج شنیدم این بود که فرمود: «ای مردم، سلام را در بین خودتان رواج دهید و غذا داده و در شب که مردم خوابند نماز بخوانید، به سلامت وارد بهشت شوید».
(انجفل الناس) به جیم یعنی: شتاب کردند و همگی حاضر شدند. (استثبته) یعنی: او را بررسی و وارسی نمودم.
پیشتر احادیثی از این باب در باب وضو و نماز و .. گذشت و نیز احادیث دیگری در باب سلام و گشادهرویی خواهد آمد إن شاء الله تعالی.
1354-550- (3) (ضعیف) وَعَنْ جَابِرِ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «مِنْ مُوجِبَاتِ الرَّحمَةِ إِطْعَامُ الْمُسْلِمِ المِسکینِ».
رواه الحاکم وصححه، والبیهقی متصلاً ومرسلاً من طریقه أیضاً([4])؛ إلا أنه قال: «إِنَّ مِنْ مُوجِبَاتِ الْمَغْفِرَةِ، إِطْعَامَ الْمُسْلِمِ السَّغْبانِ». وقال: قال عبدالوهاب: (یعنی الجائع).
ورواه أبو الشیخ فی "کتاب الثواب"؛ إلا أنه قال: «إِنَّ مِنْ مُوجِبَاتِ الجَنَّةِ؛ إِطْعَامَ الْمُسْلِمِ السَّغْبانِ».
(السَّغبان) بالسین المهملة والغین المعجمة بعدهما باء موحدة.
از جابر س روایت است که رسول خدا ج فرمودند: «از موجبات رحمت، غذا دادن به مسلمانِ نیازمند است».
و بیهقی چنین روایت کرده است: «از موجبات مغفرت، غذا دادن به مسلمان گرسنه است».
و ابوالشیخ چنین روایت کرده است: «از موجبات رفتن به بهشت، غذا دادن به مسلمان گرسنه است».
1355- 950- (7) (صحیح) وَعَنْ عَائِشَةَ ل عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ج قَالَ: «إِنَّ اللَّهَ لَیُرَبِّی لِأَحَدِکُمُ التَّمْرَةَ وَاللُّقْمَةَ کَمَا یُرَبِّی أَحَدُکُمْ فُلُوَّهُ أَوْ فَصِیلَهُ، حَتَّى یَکُونَ مِثْلَ أُحُدٍ».
رواه ابن حبان فی "صحیحه". وتقدم([5]) [9- باب/2 رقم (2)].
از عایشه ل روایت است که رسول الله ج فرمودند: «خداوند، دانهی خرما یا لقمهی غذایی را برای یکی از شما چنان پرورش میدهد که یکی از شما بچهی اسب یا شترش را پرورش میدهد تا اینکه [آن دانه یا لقمه] به اندازهی کوه احد میشود».
1356-551- (4) (ضعیف جداً) وَرُوِیَ عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَل لَیُدْخِلُ بِلُقْمَةِ الْخُبْزِ وَقَبْضَةِ التَّمْرِ وَمِثْلِهِ مِمَّا یَنْفَعُ الْمِسْکِینَ ثَلَاثَةً الْجَنَّةَ: الْآمرَ له، وَالزَّوْجَةَ الْمُصْلِحَةُ لَه، وَالْخَادِمَ الَّذِی یُنَاوِلُ الْمِسْکِینَ». وَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَمْ یَنْسَ خَدَمَنَا».
رواه الطبرانی فی "الأوسط"، والحاکم، وتقدم [هنا/ 9- باب بلفظ "الأوسط"، واللفظ ههنا للحاکم].
(القبصة) به فتح قاف و ضم آن و صاد: عبارت است از مقدار غذایی که کسی با سر انگشتان گرفته و میخورد.
از ابوهریره س روایت است که رسول خدا ج فرمودند: «خداوند متعال به واسطه لقمهای نان و مقداری خرما و چیزی مانند آن که مسکینی را سودی بخشد، سه نفر را وارد بهشت میکند: کسی که به این مهم امر میکند، همسری که آن را آماده میکند و خدمتکاری که آن را به مسکین میبخشد». و رسول خدا ج فرمودند: «حمد و ستایش خدایی راست که خدمتکاران ما را فراموش نکرده است».
1357-552- (5) (ضعیف) وَعَنْ أَبِی ذَرٍّ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «تَعَبَّدَ عَابِدٌ مِنْ بَنِی إِسْرَائِیلَ، فَعَبَدَ اللَّهَ فِی صَوْمَعَتِهِ سِتِّینَ عَامًا، وَأَمْطَرَتِ الْأَرْضُ فَاخْضَرَّتْ، فَأَشْرَفَ الرَّاهِبُ مِنْ صَوْمَعَتِهِ فقَالَ: لَوْ نَزَلْتُ فَذَکَرْتُ اللَّهَ فَازْدَدْتُ خَیْرًا، فَنَزَلَ وَمَعَهُ رَغِیفٌ أَوْ رَغِیفَانِ، فَبَیْنَمَا هُوَ فِی الْأَرْضِ لَقِیَتْهُ امْرَأَةٌ فَلَمْ یَزَلْ یُکَلِّمُهَا وَتُکَلِّمُهُ حَتَّى غَشِیَهَا، ثُمَّ أُغْمِیَ عَلَیْهِ، فَنَزَلَ الْغَدِیرَ یَسْتَحِمُّ، فَجَاءَ سَائِلٌ، فَأَوْمَأَ إِلَیْهِ أَنْ یَأْخُذَ الرَّغِیفَیْنِ، ثُمَّ مَاتَ فَوُزِنَتْ عِبَادَةُ سِتِّینَ سَنَةً بِتِلْکَ الزَّنْیَةِ، فَرَجَحَتِ الزَّنْیَةُ بِحَسَنَاتِهِ، ثُمَّ وُضِعَ الرَّغِیفُ أَوِ الرَّغِیفَانِ مَعَ حَسَنَاتِهِ، فَرَجَحَتْ حَسَنَاتُهُ فَغُفِرَ لَهُ».
رواه ابن حبان فی "صحیحه". [مضى هنا/9- باب/الحدیث20].
از ابوذر س روایت است که رسول خدا ج فرمودند: «عابدی از بنی اسرائیل شصت سال خداوند را در صومعه عبادت میکرد. باران بارید و زمین سرسبز شد. پس از صومعهاش بیرون آمده و گفت: اگر از صومعه بیرون آمده و ذکر خداوند کنم بر خیر میافزودم. پس از صومعه بیرون آمد درحالیکه یک یا دو قرص نان به همراه داشت. در همین حال زنی را دید و مشغول صحبت کردن با هم شدند تا اینکه با وی مرتکب زنا شد و پس از آن بیهوش شد. پس [از به هوش آمدن] برای غسل کردن وارد برکه شد. پس از این گدایی نزد وی آمد و به وی اشاره کرد تا دو قرص نانش را بگیرد. سپس مرد. چون عبادت شصت ساله وی را با زنایی که مرتکب شده بود وزن کردند، کفه زنا بر نیکیهای وی غالب شد. سپس یک یا دو قرص نان را بر نیکیهای وی قرار دادند که نیکیهای وی برتری یافت و مورد بخشش قرار گرفت».
1358-951- (8) (صحیح) وَعَنِ الْبَرَاءِ بْنِ عَازِبٍ س قَالَ: جَاءَ أَعْرَابِیٌّ إِلَى رَسُولِ الله ج فقَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! عَلِّمْنِی عَمَلًا یُدْخِلُنِی الْجَنَّةَ، قَالَ: «إِنْ کُنْتَ أَقْصَرْتَ الْخُطْبَةَ، فَقَدْ أَعْرَضْتَ الْمَسْأَلَةَ، أَعْتِقِ النَّسَمَةَ، وَفُکَّ الرَّقَبَةَ، فَإِنْ لَمْ تُطِقْ ذَلکَ فَأَطْعِمِ الْجَائِعَ، وَاسْقِ الظَّمْآنَ» الحدیث.
رواه أحمد، وابن حبان فی "صحیحه"، والبیهقی، ویأتی بتمامه فی "العتق" إن شاء الله تعالى. [16/25].
از براء بن عازب س روایت است که بادیهنشینی نزد رسول الله ج آمده و گفت: ای رسول الله ج! عملی به من یاد بده که مرا وارد بهشت کند. فرمود: «در قالب عباراتی اندک از امر بزرگی سوال نمودی؛ اسیری را آزاد کن و بردهای را آزاد کن و اگر توانایی این امور را نداشتی پس گرسنهای را سیر کن و به تشنهای آب بده».
1359-553- (6) (موضوع) وَعَنْ عَبْدِاللهِ بْنِ عَمْرٍو ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «مَنْ أَطْعَمَ أَخَاهُ حَتَّى یُشْبِعَهُ، وَسَقَاهُ مِنَ الْمَاءِ حَتَّى یَرْوِیَهُ، بَاعَدَهُ اللهُ مِنَ النَّارِ سَبْعَ خَنَادِقَ، مَا بَیْنَ کُلِّ خَنْدَقین مَسِیرَةُ خَمْسِ مئةِ عَامٍ».
رواه الطبرانی فی "الکبیر"، وأبو الشیخ ابن حیان فی "الثواب"، والحاکم والبیهقی، وقال الحاکم: "صحیح الإسناد"([6]).
از عبدالله بن عمرو ب روایت است که رسول خدا ج فرمودند: «هرکس به برادرش غذا دهد تا اینکه او را سیر کند و به او آب دهد تا سیراب گردد، خداوند هفت خندق او را از دوزخ دور میکند چنانکه فاصله میان هر دو خندق مسیر پانصد سال است».
1360-554- (7) (ضعیف) وَعَن أَنَسٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «أَفْضَلُ الصَّدَقَةِ أَنْ تُشْبِعَ کَبِدًا جَائِعًا».
رواه أبو الشیخ فی "الثواب"، والبیهقی واللفظ له، والأصبهانی؛ کلهم من روایة زَربی مؤذن هشام عن أنس، ولفظ أبی الشیخ والأصبهانی قال: سمعت رسول الله ج یقول: «مَا مِن عَمَلٌ أَفْضَلُ مِنْ إِشْبَاعِ کَبِدِ جَائِع»([7]).
از انس س روایت است که رسول خدا ج فرمودند: «بهترین صدقه آن است که شکم گرسنهای سیر شود».
و لفظ ابوالشیخ و اصبهانی چنین است که انس س میگوید: از رسول خدا ج شنیدم که فرمودند: «هیچ عملی برتر از سیر کردن گرسنهای نیست».
1361-555- (8) (ضعیف) وَعَنْ أَبِی سَعِیدٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «أَیُّمَا مُؤْمِنٍ أَطْعَمَ مُؤْمِنًا عَلَى جُوعٍ، أَطْعَمَهُ اللَّهُ یَوْمَ القِیَامَةِ مِنْ ثِمَارِ الجَنَّةِ، وَأَیُّمَا مُؤْمِنٍ سَقَى مُؤْمِنًا عَلَى ظَمَإٍ، سَقَاهُ اللَّهُ یَوْمَ القِیَامَةِ مِنَ الرَّحِیقِ المَخْتُومِ، وَأَیُّمَا مُؤْمِنٍ کَسَا مُؤْمِنًا عَلَى عُرْیٍ، کَسَاهُ اللَّهُ یَوْمَ القِیَامَةِ مِنْ خُضْرِ([8]) الجَنَّةِ».
رواه الترمذی واللفظ له([9])، وأبو داود ویأتی لفظه، وقال الترمذی: "حدیث غریب، وقد روی موقوفاً على أبی سعید، وهو أصح وأشبه".
از ابوسعید س روایت است که رسول خدا ج فرمودند: «هرگاه مومنی مومن گرسنهای را غذا دهد، خداوند متعال در روز قیامت او را از میوههای بهشت میخوراند. و چون مومنی مومن تشنهای را سیراب کند، خداوند متعال در روز قیامت وی را از رحیق مختوم مینوشاند. و چون مومنی مومن عریانی را بپوشاند، خداوند متعال در روز قیامت او را از لباس بهشتی میپوشاند».
0-556- (9) (ضعیف موقوف) ورواه ابن أبی الدنیا فی "کتاب اصطناع المعروف" موقوفاً على ابن مسعود س ولفظه: قَالَ یُحْشَرُ النَّاسُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَعْرَى مَا کانوا قط، وأجوعُ مَا کَانُوا قَطُّ، وَأَظْمَأَ مَا کَانُوا قَطُّ، وَأَنْصَبُ مَا کَانُوا قَطُّ، فَمَنْ کَسَا لِلَّهِ عَزَّ وَجَل، کَسَاهُ اللَّهُ عَزَّ وَجَل، وَمَنْ أَطْعَمَ لِلَّهِ عَزَّ وَجَل، أَطْعَمَهُ اللَّهُ عَزَّ وَجَل، وَمَنْ سَقَى لِلَّهِ عَزَّ وَجَل، سَقَاهُ اللَّهُ عَزَّ وَجَل، وَمَنْ عَمِلَ لِلَّهِ، أَغْنَاهُ اللَّهُ، وَمَنْ عَفَا لِلَّهِ عَزَّ وَجَل، أعفاه الله عَزَّ وَجَل».
وروی مرفوعاً بهذا اللفظ([10]).
و ابن ابی الدنیا این حدیث را در کتاب «اصطناع المعروف» به صورت موقوف از ابنمسعود س روایت میکند که لفظ آن چنین است: «انسانها در روز قیامت لخت و گرسنه و تشنه و خسته حشر میشوند چنانکه هرگز چنین نبودهاند. پس کسی که برای الله ﻷ کسی را پوشانده، الله ﻷ او را میپوشاند و هرکس برای الله ﻷ غذا داده، الله ﻷ او را میخوراند؛ و هرکس به خاطر الله ﻷ به کسی آب داده، الله ﻷ به وی آب میدهد؛ و هرکس به خاطر الله ﻷ کاری انجام داده، الله ﻷ او را بینیاز میکند. و هرکس برای الله ﻷ بخشیده است، الله ﻷ او را میبخشد.
1362-952- (9) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «إِنَّ اللهَ عَزَّ وَجَلَّ یَقُولُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ: یَا ابْنَ آدَمَ! مَرِضْتُ فَلَمْ تَعُدْنِی. قَالَ: یَا رَبِّ! کَیْفَ أَعُودُکَ وَأَنْتَ رَبُّ الْعَالَمِینَ؟ قَالَ: أَمَا عَلِمْتَ أَنَّ عَبْدِی فُلَانًا مَرِضَ فَلَمْ تَعُدْهُ، أَمَا عَلِمْتَ أَنَّکَ لَوْ عُدْتَهُ لَوَجَدْتَنِی عِنْدَهُ؟ یَا ابْنَ آدَمَ! اسْتَطْعَمْتُکَ فَلَمْ تُطْعِمْنِی. قَالَ: یَا رَبِّ! وَکَیْفَ أُطْعِمُکَ وَأَنْتَ رَبُّ الْعَالَمِینَ؟ قَالَ: أَمَا عَلِمْتَ أَنَّهُ اسْتَطْعَمَکَ عَبْدِی فُلَانٌ فَلَمْ تُطْعِمْهُ، أَمَا عَلِمْتَ أَنَّکَ لَوْ أَطْعَمْتَهُ لَوَجَدْتَ ذَلِکَ عِنْدِی؟ یَا ابْنَ آدَمَ! اسْتَسْقَیْتُکَ فَلَمْ تَسْقِنِی؟ قَالَ: یَا رَبِّ! کَیْفَ أَسْقِیکَ وَأَنْتَ رَبُّ الْعَالَمِینَ؟ قَالَ: اسْتَسْقَاکَ عَبْدِی فُلَانٌ فَلَمْ تَسْقِهِ، أَمَا إِنَّکَ لَوْ سَقَیْتَهُ لوَجَدْتَ ذَلِکَ عِنْدِی»([11]).
رواه مسلم.
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «الله ﻷ در روز قیامت میفرماید: ای فرزند آدم، مریض شدم و به عیادتم نیامدی! میگوید: پروردگارا! چگونه تو را عیادت میکردم درحالیکه تو پروردگار جهانیانی؟ میفرماید: آیا نمیدانستی فلان بندهام بیمار شد و به عیادتش نرفتی؟ آیا نمیدانستی اگر او را عیادت میکردی مرا نزد او مییافتی؟ ای فرزند آدم، از تو غذا خواستم و به من غذا ندادی! میگوید: پروردگارا چگونه تو را غذا میدادم، درحالیکه تو پروردگار جهانیانی؟ میفرماید: آیا نمیدانستی فلان بندهام از تو غذا میخواهد و تو به او ندادی؟ آیا نمیدانستی اگر به او غذا میدادی آن را نزد من مییافتی؟ ای فرزند آدم! از تو خواستم به من آب بدهی ولی به من ندادی؟ میگوید: پروردگارا چگونه به تو آب میدادم حال آنکه تو پروردگار جهانیانی؟ میفرماید: فلان بندهام از تو آب خواست و تو به او آب ندادی! آیا نمیدانستی اگر به او آب میدادی [ثواب و پاداش] آن را نزد من مییافتی»؟.
1363-953- (10) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنْ أَصْبَحَ مِنْکُمُ الْیَوْمَ صَائِمًا؟». فَقَالَ أَبُو بَکْرٍ س: أَنَا. فَقَالَ: «مَنْ أَطْعَمَ مِنْکُمُ الْیَوْمَ مِسْکِینًا؟». فَقَالَ أَبُو بَکْرٍ: أَنَا. فَقَالَ: «مَنْ تَبِعَ مِنْکُمُ الْیَوْمَ جَنَازَةً؟». فَقَالَ أَبُو بَکْرٍ: أَنَا. فَقَالُ: «مَنْ عَادَ الْیَوْمَ مَرِیضًا؟». قَالَ أَبُو بَکْرٍ: أَنَا. فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَا اجْتَمَعَتْ هَذِهِ الْخِصَالُ قَطُّ فِی رَجُلٍ [فِی یَومٍ] إِلَّا دَخَلَ الْجَنَّةَ».
رواه ابن خزیمة فی "صحیحه"([12]).
و از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «چه کسی از شما امروز روزه است؟ ابوبکر س گفت: من. رسول الله ج فرمود: چه کسی از شما امروز به مسکینی غذا داده است؟ ابوبکر س گفت: من. رسول الله ج فرمود: چه کسی از شما امروز در تشییع جنازه شرکت داشته است؟ ابوبکر س گفت: من. رسول الله ج فرمود: چه کسی از شما امروز به عیادت بیمار رفته است؟ ابوبکر س گفت: من. پس رسول الله ج فرمود: هرگز این خصلتها در یک روز، در مردی جمع نمیشود مگر اینکه وارد بهشت میشود».
1364-954- (11) (حسن لغیره) وَرُوِیَ عَن عُمَرَ بْنَ الْخَطَّابِ س قَالَ: سُئِلَ رَسُولُ اللَّهِ ج: أَیُّ الْأَعْمَالِ أَفْضَلُ؟ قَالَ: «إِدْخَالُکَ السُّرُورَ عَلَى مُؤْمِنٍ؛ أَشْبَعْتَ جَوْعَتَهُ، أَوْ کَسَوْتَ عَورَتَه، أَوْ قَضَیْتَ لَهُ حَاجَةً».
رواه الطبرانی فی "الأوسط".
از عمر بن خطاب س روایت است که میگوید: از رسول الله ج سؤال شد: کدام عمل بهتر است؟ فرمود: «شاد کردن مؤمن و سیر نمودن او یا پوشاندن عورت او یا برآورده نمودن نیاز او».
0-955- (12) (حسن لغیره) ورواه أبو الشیخ فی "الثواب" من حدیث ابن عمر بنحوه، وفی روایة له: «أَحَبُّ الْأَعْمَالِ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَجَل سُرُورٌ تُدْخِلُهُ عَلَى مُسْلِمٍ، أَوْ تَکْشِفُ عَنْهُ کُرْبَةً، أَوْ تُطْرَدُ عَنْهُ جُوعًا، أَوْ تَقْضِی عَنْهُ دِینًا».
و ابو الشیخ در «الثواب» از حدیث ابن عمر به مانند آن را روایت نموده و در روایتی از او آمده است: «محبوبترین اعمال نزد الله عز وجل، شاد کردن مسلمانی یا حل نمودن مشکلی از او یا برطرف نمودن گرسنگی وی یا ادا کردن قرض او میباشد».
1365-557- (10) (ضعیف) وَرُوِیَ عَنْ مُعَاذِ بْنِ جَبَلٍ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «مَنْ أَطْعَمَ مُؤْمِنًا حَتَّى یُشْبِعَهُ مِنْ سَغَبٍ، أَدْخَلَهُ اللهُ بَابًا مِنْ أَبْوَابِ الْجَنَّةِ، لَا یُدْخِلُهُ إِلَّا مَنْ کَانَ مِثْلَهُ».
رواه الطبرانی فی "الکبیر".
(السَّغَب) به فتح سین و غین: به معنای «الجوع» گرسنگی میباشد.
از معاذ بن جبل س روایت است که رسول خدا ج فرمودند: «هرکس مومنی را غذا دهد تا از گرسنگی سیر شود، خداوند متعال او را از دروازهای وارد بهشت میکند که جز کسانی چون او وارد آن نمیشوند».
1366-558- (11) (ضعیف) وَرُوِیَ عن جعفر العبدی والحسن قالا: قَالَ رَسُولُ الله ج: «إِنَّ اللهَ عَزَّ وَجَل یُبَاهِی مَلَائِکتَه بِالَّذِینَ یُطعِمُونَ الطَّعَامَ مِن عَبِیده».
رواه أبو الشیخ فی "الثواب" مرسلاً.
از جعفر عبدی و حسن روایت است که رسول خدا ج فرمودند: «خداوند متعال در برابر فرشتگان به کسانی که به بندگانش غذا میدهند، مباهات میورزد».
1367-559- (12) (موضوع) وَرُوِیَ
عَنْ جَابِر بن عبدالله ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «ثَلَاثٌ مَنْ کُنَّ فِیهِ نَشَرَ اللَّهُ عَلَیْهِ کَنَفَهُ([13])، وَأَدْخَلَهُ جَنَّتَهُ: رِفْقٌ بِالضَّعِیفِ، وَشَفَقَةٌ عَلَى الوَالِدَیْنِ، وَإِحْسَانٌ إِلَى المَمْلُوکِ. وَثَلَاثَ مَن کُنَّ فِیهِ أَظَلَّهُ اللهُ عَزَّ وَجَل تَحتَ عَرشِهِ، یَومَ لَا ظِلَّ إِلَّا ظِلُّه: الوضوءُ فِی المکارِهِ، والمشیُ إلى المساجدِ فی الظُّلَمِ، وإطعامُ الجائعِ».
رواه الترمذی بالثلاث الأول فقط وقال: "حدیث غریب". رواه أبو الشیخ فی "الثواب"، وأبو القاسم الأصبهانی بتمامه.
از جابر بن عبدالله ب روایت است که رسول خدا ج فرمودند: «سه خصلت است که چون در کسی باشد خداوند متعال (در قیامت) رحمت خود را شامل وی نموده و او را وارد بهشت میکند: مهربانی با ضعیف، دلسوزی نسبت به والدین، نیکی کردن به برده. و سه خصلت است که چون در هرکسی باشد خداوند متعال او را در زیر سایه عرش خود جای میدهد در روزی که سایهای جز سایه عرش نیست: وضو در شرایط سخت، رفتن به مسجد در تاریکیها و غذا دادن به گرسنه».
1368-560- (13) (ضعیف موقوف) وَعَنْ عَلِیٍّ س قَالَ: لِأَنْ أَجْمَعَ نَفَرًا مِنْ إِخْوَانِی عَلَى صَاعٍ أَوْ صَاعَیْنِ مِنْ طَعَامٍ، أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْ أَنْ أَدخل سُوقِکُمْ، فَأشتری رَقَبَةً فَأُعْتِقَهَا.
رواه أبو الشیخ فی "الثواب" موقوفاً علیه، وفی إسناده لیث بن أبی سُلَیم.
از علی س روایت است که میگوید: اینکه عدهای از برادرانم بر یک یا دو صاع غذا جمع شوند برایم محبوبتر است که وارد بازار شما شوم و بردهای خریده و آزاد کنم».
1369-561- (14) (ضعیف) وَرُوِیَ عَنِ الحَسَنِ بن عَلِیٍّ ب عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «لَأَنْ أُطْعِمَ أَخًا لِی لُقْمَةً، أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْ أَنْ أَتَصَدَّقَ عَلَى مِسْکِینٍ بِدِرْهَمٍ، وَلَأَنْ أُعْطِیَ أَخًا لِی فِی اللَّهِ دِرْهَمًا، أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْ أَنْ أَتَصَدَّقَ عَلَى مِسْکِینٍ بِمِائَةِ دِرْهَمٍ».
رواه أبو الشیخ أیضاً فیه، ولعله موقوف کالذی قبله.
از حسن بن علی ب روایت است که رسول خدا ج فرمودند: «اینکه لقمهای را به برادرم بدهم برایم محبوبتر است از اینکه درهمی را به مسکینی بدهم. و اینکه به برادرم در راه خدا درهمی بدهم برایم محبوبتر است از اینکه به مسکینی صد درهم بدهم».
1370-562- (15) (ضعیف) وَعَن أَنَس بْن مَالِکٍ س عَنْ نَبِیِّ اللَّهِ ج قَالَ: «سَلَکَ([14]) رَجُلَانِ مَفَازَةً، عَابِدٌ، وَالْآخَرُ بِهِ رَهَقٌ، فَعَطِشَ الْعَابِدُ حَتَّى سَقَطَ، فَجَعَلَ صَاحِبُهُ یَنْظُرُ إِلَیْهِ وَهُوَ صَرِیعٌ، [وَمَعَهُ مِیضَأَةٌ فِیهَا شَیْءٌ مِنْ مَاءٍ]، فَقَالَ: وَاللَّهِ إِنْ مَاتَ هَذَا الْعَبْدُ الصَّالِحُ عَطَشًا وَمَعِی مَاءٌ لَا أُصِیبُ مِنَ اللَّهِ خَیْرًا أَبَدًا، وَلَئِنْ سَقَیْتُهُ مَائِی لَأَمُوتَنَّ! فَتَوَکَّلَ عَلَى اللَّهِ وَعَزَمَ، فَرَشَّ عَلَیْهِ مِنْ مَائِهِ، وَسَقَاهُ فَضْلَهُ، فَقَامَ، حَتَّى قَطَعَا الْمَفَازَةَ. فَیُوقَفُ الَّذِی بِهِ رَهَقٌ لِلْحِسَابِ، فَیُؤْمَرُ بِهِ إِلَى النَّارِ، فَتَسُوقُهُ الْمَلَائِکَةُ، فَیَرَى الْعَابِدَ، فَیَقُولُ: یَا فُلَانُ! أَمَا تَعْرِفُنِی؟ فَیَقُولُ: وَمَنْ أَنْتَ؟ فَیَقُولُ: أَنَا فُلَانٌ الَّذِی آثَرْتُکَ عَلَى نَفْسِی یَوْمَ الْمَفَازَةَ، فَیَقُولُ: بَلَى أَعْرِفُکَ، فَیَقُولُ لِلْمَلَائِکَةِ: قِفُوا، فَیَقِفُونَ، فَیَجِیءُ حَتَّى یَقِفَ، فَیَدْعُوَ رَبَّهُ عَزَّ وَجَلَّ، فَیَقُولَ: یَا رَبِّ! قَدْ عَرَفتَ یَدَهُ عِنْدِی، وَکَیْفَ آثَرَنِی عَلَى نَفْسِهِ، یَا رَبِّ! هَبْهُ لِی. فَیَقُولُ: هُوَ لَکَ، فَیَجِیءُ فَیَأْخُذُ بَیْدِ أَخِیهِ، فَیُدْخِلُهُ الْجَنَّةَ». فَقُلْتُ لِأَبِی ظِلَالٍ: أُحَدَّثُکَ أَنَسٌ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ج؟ قَالَ: نَعَمْ.
رواه الطبرانی فی "الأوسط". وأبو ظلال اسمه هِلال بن سوید، أو ابن أبی سوید، وثقه البخاری وابن حبان لا غیر([15]). ورواه البیهقی فی "الشُّعب" عن أبی ظلال أیضاً عن أنس بنحوه، ثم قال: "وهذا الإسناد إن کان غیر قوی فله شاهد من حدیث أنس". ثم روى بإسناده من طریق علی بن أبی سارة –وهو متروک-.
از انس بن مالک س روایت است که رسول خدا ج فرمودند: «دو نفر به بیابان رفتند. یکی عابد و دیگری گنهکار بود. عابد تشنه شد چنانکه به زمین افتاد. دوستش به او نگاه میکرد درحالیکه به زمین افتاده بود. او با خود مشکی داشت که اندکی آب در آن بود. پس با خود گفت: به خدا سوگند اگر این بنده صالح از تشنگی بمیرد و همراه من آب باشد، هرگز خیری از سوی خداوند متوجه من نخواهد شد. و اگر از آب خود به او بدهم خود میمیرم. پس بر خداوند توکل کرد و عزم خود جزم نمود و از آبی که داشت به صورت وی پاشید و به او نوشاند. پس دوستش برخاست تا بیابان را طی کنند. چون روز حساب فرارسید و گنهکار برای حسابرسی حاضر شد، به دوزخی بودن وی امر شد که فرشتگان او را به سوی دوزخ بردند. در این حال آن عابد را دید و گفت: فلانی، مرا نمیشناسی؟ وی گفت: تو کیستی؟ گفت: من فلانی هستم که در بیابان تو را بر خود ترجیح دادم. عابد میگوید: بله تو را میشناسم. پس به فرشتگان میگوید: بایستید. و آنها میایستند. و او نیز خود را به آنها میرساند. و به درگاه خداوند دست به دعا برمیدارد. و میگوید: پروردگارا، کمک او به من را میدانی و اینکه مرا بر خود ترجیح داد. پروردگارا، او را به من ببخش. پس میفرماید: او برای توست. پس نزد وی آمده و دست او را میگیرد و او را وارد بهشت میکند. به ابوظلال گفتم: این حدیث را انس س از رسول خدا ج برای تو روایت کرد؟ گفت: بله.
1371- (ضعیف جداً) وَعَن ثَابِتِ البَنَانِی عَن أَنَسٍ س عَن رَسُول الله ج: «إِنَّ رَجُلاً مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ یُشْرِفُ یَوم القِیَامَةِ عَلَى أَهْلِ النَّارِ، فَیُنَادِیهِ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ النَّارِ فَیَقُولُ: یَا فُلَانُ! هَل تَعْرِفُنِی؟ فَیَقُولُ: لَا وَاللَّهِ، مَا أَعْرِفُکَ، مَنْ أَنْتَ؟ فَیَقُولُ: أَنَا الَّذِی مَرَرْتَ بِی فِی الدُّنْیَا، فَاسْتَسْقَیْتَنِی شَرْبَةً مِن مَاءٍ فَسَقَیْتُکَ، قَالَ: قَد عَرَفتُ، قَالَ: فَاشْفَعْ لِی بِهَا عِنْدَ رَبِّکَ. قَالَ: فَیَسأَلَ اللهَ تَعَالَى جَلَّ ذِکره، فَیَقُولُ: إِنِّی أَشْرَفَتُ عَلَى النَّارِ فَنَادَانِی رَجُلٌ مِنْ أَهْلِهَا، فَقَالَ لِی: هَل تَعْرِفُنِی؟ قُلْتُ: لَا وَاللَّهِ مَا أَعْرِفُکَ، مَنْ أَنْتَ؟ قَالَ: أَنَا الَّذِی مَرَرْتَ بِی فِی الدُّنْیَا، فَاسْتَسْقَیْتَنِی شَرْبَةً مِن مَاءٍ، فَسَقَیْتُکَ، فَاشْفَعْ لِی بِهَا عِنْدَ رَبِّکِ. فَشَفِّعْنِی فِیهِ یَا رَبِّ! فَیُشَفِّعُهُ اللَّهُ، فَیَأمُرُ بِهِ فَیُخرَجُ مِنَ النَّارِ».
رواه ابن ماجه، ولفظه: قال: «یَصفُ النَّاسُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ صُفُوفًا، ثُمَّ یَمُرُّ أَهْل الْجَنَّةِ، فَیَمُرُّ الرَّجُلُ عَلَى الرَّجُلِ مِنْ أَهْلِ النَّارِ، فَیَقُولُ: یَا فُلَانُ! أَمَا تَذْکُرُ یَوْمَ اسْتَسْقَیْتَ فَسَقَیْتُکَ شَرْبَةً؟ قَالَ: فَیَشْفَعُ لَهُ، وَیَمُرُّ الرَّجُلُ عَلَى الرَّجُلِ فَیَقُولُ: أَمَا تَذْکُرُ یَوْمَ نَاوَلْتُکَ طَهُورًا؟ فَیَشْفَعُ لَهُ، وَیَمُرُّ الرَّجُلُ عَلَى الرَّجُلِ فَیَقُولُ: یَا فُلَانُ! أَمَا تَذْکُرُ یَوْمَ بَعَثْتَنِی لِحَاجَةِ کَذَا وَکَذَا فَذَهَبْتُ لَکَ؟ فَیَشْفَعُ لَهُ».
ورواه الأصبهانی بنحو ابن ماجه.
(به رهق) به فتح راء و هاء؛ یعنی: ارتکاب امور حرام و طغیان و مفاسد.
از ثابت بنانی از انس س روایت است که رسول خدا ج فرمودند: «روز قیامت مردی از بهشتیان مشرف بر دوزخیان قرار میگیرد که یکی از دوزخیان وی را صدا زده و میگوید: فلانی، آیا مرا میشناسی؟ وی میگوید: به خدا سوگند، نه؛ تو را نمیشناسم، کیستی؟ میگوید: من همانم که در دنیا از کنار من گذشتی و از من آب خواستی و به تو آب دادم. آن بهشتی میگوید: تو را شناختم. دوزخی میگوید: به خاطر آن، مرا نزد خداوند شفاعت کن. راوی میگوید: پس آن مرد بهشتی از خداوند متعال طلب بخشش وی را میکند و میگوید: من مشرف بر دوزخیان بودم که مردی از آنها مرا صدا زد و به من گفت: آیا مرا میشناسی؟ گفتم: به خدا سوگند نه تو را نمیشناسم. کیستی؟ گفت: من همانم که در دنیا از کنارم گذشتی و از من آب خواستی و به تو آب دادم. پس به خاطر آن مرا نزد پروردگارت شفاعت کن. پروردگارا، مرا در حق او شفیع بگردان. پس خداوند متعال شفاعت وی را میپذیرد و دستور میدهد و او را از دوزخ بیرون میکنند».
و لفظ ابن ماجه چنین است: «مردم روز قیامت در صفهایی قرار میگیرند، سپس بهشتیان حرکت میکنند و در این میان یکی از بهشتیان از کنار یکی از اهل دوزخ عبور میکند و آن دوزخی میگوید: فلانی، آیا به یاد نداری روزی را که از من آب خواستی و به تو آب دادم؟ راوی میگوید: پس بهشتی در حق او شفاعت میکند. و مردی بر دیگری میگذرد که میگوید: آیا به یاد نداری روزی را که آب طهارت و وضویت را به تو دادم؟ پس برای او شفاعت میکند. و مردی بر دیگری میگذرد که میگوید: فلانی، آیا به یاد نداری که روزی مرا برای امری فرستادی و برای تو رفتم؟ پس برای وی شفاعت میکند.
1372-563- (16) (ضعیف مرسل) وَعَن کُدَیْرٌ الضَّبِّیُّ: أَنَّ رَجُلًا أَعْرَابِیًّا أَتَى النَّبِیَّ ج فَقَالَ: أَخْبَرَنِی بِعَمَلٍ یُقَرِّبُنِی مِنَ الْجَنَّةِ، وَیُبَاعِدُنِی مِنَ النَّارِ؟ فَقَالَ النَّبِیُّ ج: «أَوَ هُمَا أعملتاک؟». قَالَ: نَعَمْ. قَالَ: «تَقُولُ الْعَدْلَ، وَتُعْطِی الْفَضْلَ». قَالَ: وَاللهِ لَا أَسْتَطِیعُ أَنْ أَقُولَ الْعَدْلَ کُلَّ سَاعَةٍ، وَمَا أَسْتَطِیعُ أَنْ أُعْطِیَ الفَضْلَ. قَالَ: «فَتُطْعِمُ الطَّعَامَ، وَتُفْشِی السَّلَامَ». قَالَ: هَذِهِ أَیْضًا شَدِیدَةٌ. فَقَالَ: «فَهَلْ لَکَ إِبِلٌ؟». قَالَ: نَعَمْ. قَالَ: «فَانْظُرْ إِلَى بَعِیرٍ مِنْ إِبِلِکَ وَسِقَاءٍ، ثُمَّ اعْمِدْ إِلَى أَهْلَ بَیْتٍ لَا یَشْرَبُونَ الْمَاءَ إِلَّا غِبًّا فَاسِقِهِمْ، فَلَعَلَّکَ لَا یُهْلِکُ بَعِیرَکَ، وَلَا یَتَخْرِقُ سِقَاؤُکَ، حَتَّى تَجِبَ لَکَ الْجَنَّةُ». قَالَ: فَانْطَلَقَ الْأَعْرَابِیُّ یُکَبِّرُ، فَمَا انْخَرَقَ سِقَاؤُهُ، وَلَا هَلَکَ بَعِیرُهُ، حَتَّى قُتِلَ شَهِیدًا.
رواه الطبرانی والبیهقی، ورواه الطبرانی إلى کُدیر رواة الصحیح. ورواه ابن خزیمة فی "صحیحه" باختصار، وقال: "لست أقف على سماع أبی إسحاق هذا الخبر من کدیر". (قال الحافظ): "قد سمعه أبو إسحاق من کدیر، ولکن الحدیث مرسل، وقد توهم ابن خزیمة أن لکدیر صحبة فأخرج حدیثه فی "صحیحه"، وإنما هو تابعی شیعی تکلم فیه البخاری والنسائی، وقواه أبو حاتم وغیره، وقد عده جماعة من الصحابة وهماً منهم، ولا یصح. والله أعلم.
(أعملتاک) یعنی: آیا این دو امر سبب و باعث سوال کردن تو شده است؟ و تو را واداشته که آمده و سوال کنی. و "لا یشربون الماء إلا غِباً" به کسر غین و تشدید باء، یعنی: یک روز در میان.
از کُدَیر ضبی روایت است: مردی بادیهنشین نزد رسول خدا ج آمده و گفت: مرا از عملی خبر ده که به بهشت نزدیک و از دوزخ دور کند؟ پس رسول خدا ج فرمودند: «آیا این دو امر تو را به سوال واداشته است؟» گفت: بله؛ فرمود: «عادلانه سخن بگو و بخشش کن». وی گفت: به خدا سوگند نمیتوانم همیشه سخن عادلانه بگویم و نمیتوانم بخشش کنم. رسول خدا ج فرمود: «پس به دیگران غذا بده و سلام را ترویج بده». وی گفت: این امر نیز سخت و دشوار است. رسول خدا ج فرمود: «آیا شتر داری؟» گفت: بله؛ فرمود: «به شتر و مشک آبی که داری روی آورده و نزد خانوادهای برو که یک روز در میان آب مینوشند و به آنها آب بده. اینگونه شاید شترت هلاک نشود و مشکت سوراخ نشود تا اینکه بهشت را بر تو واجب کنند». راوی میگوید: پس بادیهنشین درحالی بازگشت که تکبیر میگفت و مشک وی سوراخ نشد و شترش هلاک نشد تا اینکه شهید از دنیا رفت.
1373-564- (17) (ضعیف) وَعَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب قَالَ: أَتَى النَّبِیَّ ج رَجُلٌ فَقَالَ: مَا عَمَلٌ إِنْ عَمِلْتُ بِهِ دَخَلْتُ الْجَنَّةَ؟ قَالَ: «أَنْتَ بِبَلَدٍ یُجْلَبُ بِهِ الْمَاءُ؟» قَالَ: نَعَمْ. قَالَ: «فَاشْتَرِ بِهَا سِقَاءً جَدِیدًا، ثُمَّ اسْتَقِ فِیهَا حَتَّى تَخْرِقَهَا، فَإِنَّکَ لَنْ تَخْرِقَهَا حَتَّى تَبْلُغَ بِهَا عَمَلَ الْجَنَّةِ».
رواه الطبرانی فی "الکبیر"، ورواة إسناده ثقات؛ إلا یحیى الحِمّانی([16]).
از ابن عباس ب روایت است که میگوید: مردی نزد رسول خدا ج آمده و گفت: کدام عمل است که چون آن را انجام دهم وارد بهشت میشوم؟ رسول خدا ج فرمود: «تو در شهری هستی که آب از چاه میکشند؟» گفت: بله؛ رسول خدا ج فرمودند: «پس مشکی جدید بخر و با آن به دیگران آب بده تا پاره شود. تو در این راه آن را پاره نمیکنی تا اینکه به عمل بهشتیان خواهی رسید».
1374-956- (13) (صحیح) وَعَن عبدالله بن عمرو ب: أَنَّ رَجُلًا جَاءَ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ج فَقَالَ: إِنِّی أَنْزِعُ فِی حَوْضِی، حَتَّى إِذَا مَلَأْتُهُ لِإِبِلِی، وَرَدَ عَلَیَّ الْبَعِیرُ لِغَیْرِی فَسَقَیْتُهُ، فَهَلْ فِی ذَلِکَ مِنْ أَجْرٍ؟ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «فِی کُلِّ ذَاتِ کَبِدٍ حَرَّى أَجْرٌ».
رواه أحمد، ورواته ثقات مشهورون.
از عبدالله بن عمرو ب روایت است که مردی نزد رسول الله ج آمد و گفت: من در حوضم آب میریختم تا اینکه آن را برای شترم پر کردم، شتر دیگری آمد و از آن به او آب دادم، آیا در آن برای من اجر و پاداشی هست؟ رسول الله ج فرمود: «در سیراب کردن هر موجود زندهی تشنه، اجر و پاداشی میباشد».
1375-957- (14) (صحیح) وَعَنْ مَحْمُودِ بْنِ الرَّبِیعِ: أَنَّ سُرَاقَةَ بْنَ جُعْشُمٍ قَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! الضَّالَّةُ تَرِدُ عَلَىَّ حَوْضِی، فَهَلْ لِی فِیهَا أَجْرٍ إِنْ سَقَیْتُهَا؟ قَالَ: «اسْقِهَا، فَإِنَّ فِی کُلِّ ذَاتِ کَبِدٍ حَرَّى أَجْرًا».
رواه ابن حبان فی "صحیحه"، ورواه ابن ماجه والبیهقی؛ کلاهما عن عبد الرحمن بن مالک بن جعشم عن أبیه عن عمه سراقة بن جُعشم س.
از محمود بن ربیع روایت است که سراقه بن جُعشم س گفت: ای رسول الله ج! شتری از کنار حوض من عبور میکند، اگر از ان به او آب دهم، اجر و پاداشی برای من خواهد بود؟ فرمود: «به او آب بده، زیرا در سیراب کردن هر موجود زندهی تشنه اجر و پاداش میباشد».
1376-958- (15) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «بَیْنَمَا رَجُلٌ یَمْشِی بِطَرِیقٍ اشْتَدَّ عَلَیْهِ الحرُّ، فَوَجَدَ بِئْرًا، فَنَزَلَ فِیهَا، فَشَرِبَ ثُمَّ خَرَجَ، فَإِذَا کَلْبٌ یَلْهَثُ؛ یَأْکُلُ الثَّرَى مِنَ العَطَشِ، فَقَالَ الرَّجُلُ: لَقَدْ بَلَغَ هَذَا الکَلْبَ مِنَ العَطَشِ مِثْلُ الَّذِی کَانَ بَلَغَ بِی، فَنَزَلَ البِئْرَ، فَمَلَأَ خُفَّهُ، ثُمَّ أَمْسَکَهُ بِفِیهِ حَتَّى رَقِیَ، فَسَقَى الْکَلْبَ، فَشَکَرَ اللَّهُ لَهُ فَغَفَرَ لَهُ». قَالُوا: یَا رَسُولَ اللَّهِ! وَإِنَّ لَنَا فِی الْبَهَائِمِ أَجْرًا؟ فَقَالَ: «فِی کُلِّ کَبِدٍ رَطْبَةٍ أَجْرٌ»([17]).
رواه مالک والبخاری ومسلم وأبو داود.
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «مردی از راهی میگذشت و با گرمای شدیدی مواجه بود. پس چاهی یافت، به داخل چاه رفت و آب نوشید و بیرون آمد، ناگهان متوجه سگی شد که از شدت تشنگی زبان از دهان بیرون آورده و خاک میخورد؛ پس با خود گفت: این سگ به حد تشنگی من رسیده است؛ پس دوباره وارد چاه شد و خُفَّش را از آب پر کرد و با دهان گرفت و از چاه بالا آمد و سگ را سیراب کرد. پس خداوند متعال به او پاداش داد و او را آمرزید». اصحاب گفتند: ای رسول الله ج! آیا در نیکی با حیوانات برای ما اجر و پاداشی وجود دارد؟ فرمود: «در سیراب کردن هر موجود زندهای اجر و پاداشی میباشد».
(حسن صحیح) وابن حبان فی "صحیحه"؛ إلا أنه قال: «فَشَکَرَ اللَّهُ لَهُ، فَأَدْخَلَهُ الْجَنَّةَ»([18]).
و در روایت ابن حبان آمده است: «پس خداوند به او پاداش داد و او را وارد بهشت کرد».
1377-959- (16) (حسن لغیره) وَعَن أَنَس بن مَالِکٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: سَبْعٌ تَجْرِی لِلْعَبْدِ بَعْدِ مَوْتِهِ، وهُو فِی قَبْرِهِ: مَنْ عَلَّمَ عِلْمًا، أَوْ کَرَى نَهْرًا، أَوْ حَفَرَ بِئْرًا، أَوْ غَرَسَ نَخْلا، أَوْ بَنَى مَسْجِدًا، أَوْ وَرَّثَ مُصْحَفًا، أَوْ تَرَکَ وَلَدًا یَسْتَغْفِرُ لَهُ بَعْدَ مَوْتِهِ».
رواه البزار، وأبو نعیم فی "الحلیة"، وقال: "هذا حدیث غریب من حدیث قتادة، تفرد به أبو نُعیم عن العزرمی". (قال الحافظ): تقدم [3- العلم/1] أن ابن ماجه رواه من حدیث أبی هریرة بإسناد حسن، لکن لم یذکر ابن ماجه (غرس النخل)، ولا (حفر البئر). وذکر موضعهما: "الصدقة، وبیت ابن السبیل".
ورواه ابن خزیمة فی "صحیحه"؛ لم یذکر فیه "المصحف"، وقال: "أو نهراً أکراه". یعنی: حفره.
از انس بن مالک س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هفت چیز است که [ثواب آن] به بنده میرسد درحالیکه وی در قبر است: کسی که علمی را به دیگران بیاموزد، یا رودی را جاری سازد یا چاهی حفر کند یا نخلی کاشته یا مسجدی بنا کند یا قرآنی را به ارث بگذارد یا فرزندی را از خود به جای بگذارد که بعد از مرگش برای او طلب آمرزش کند».
در روایت ابن ماجه به جای (غرس النخل و حفر البئر) صدقه دادن و بنا کردن مسافرخانه آمده است.
و در روایت ابن خزیمه به جای مصحف، مسیر آب را مهیا سازد.
1378-960- (17) (حسن لغیره) وَرُوِیَ عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «لَیْسَ صَدَقَةٌ أَعْظَمَ أَجْرًا مِنْ مَاءٍ».
رواه البیهقی.
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «پاداش هیچ صدقهای از صدقه دادن آب بیشتر نیست».
1379-961- (18) (صحیح) وَعَنْ أَنَسٍ س أَنَّ سَعْدًا أَتَى النَّبِیَّ ج فَقَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! إِنَّ أُمِّی تُوُفِّیَتْ، وَلَمْ تُوصِ، أَفَیَنْفَعُهَا أَنْ أَتَصَدَّقَ عَنْهَا؟ قَالَ: «نَعَمْ، وَعَلَیْکَ بِالْمَاءِ».
رواه الطبرانی فی "الأوسط"، ورواته محتج بهم فی "الصحیح".
از انس س روایت است که سعد نزد رسول الله ج رفت و گفت: ای رسول الله، مادرم فوت کرده و وصیتی نکرده است؛ اگر از جانب او صدقهای بدهم، سودی برای او دارد؟ رسول الله ج فرمودند: «بله؛ و صدقهات آب باشد».
1380-962- (19) (حسن لغیره) وَعَنْ سَعْدِ بْنِ عُبَادَةَ س قَالَ: قُلتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! إِنَّ أُمِّی مَاتَتْ، فَأَیُّ الصَّدَقَةِ أَفْضَلُ؟ قَالَ: «الْمَاءُ». فَحَفَرَ بِئْرًا وَقَالَ: هَذِهِ لِأُمِّ سَعْدٍ([19]).
از سعد بن عباده س روایت است که گفتم: ای رسول الله ج مادرم فوت کرده است، چه صدقهای بهتر است [از جانب او بپردازم]؟ رسول الله ج فرمود: «آب». پس سعد بن عباده س چاه آبی حفر کرد و گفت: این چاه آب، برای مادر سعد است.
رواه أبو داود - واللفظ له-، وابن ماجه، وابن خزیمة فی "صحیحه"؛ إلا أنه قال: "إن صح الخبر"، وابن حبان فی "صحیحه"، ولفظه: قُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! أَیُّ الصَّدَقَةِ أَفْضَلُ؟ قَالَ: «سَقْیُ الْمَاءِ».
و در روایت ابن حبان آمده است: گفتم: ای رسول الله ج! چه صدقهای بهتر است؟ رسول الله ج فرمود: «آب دادن».
والحاکم بنحو ابن حبان، وقال: "صحیح على شرطهما". (قال المملی الحافظ) رحمه الله: "بل هو منقطع الإسناد عند الکل؛ فإنهم کلهم رووه عن سعید بن المسیب عن سعد، ولم یدرکه؛ فإنَّ سعداً توفی بالشام سنة خمس عشرة. وقیل: سنة أربع عشرة، ومولد سعید بن المسیب سنة خمس عشرة". ورواه أبو داود أیضاً، والنسائی وغیرهما عن الحسن البصری عن سعد، ولم یدرکه، فإن مولد الحسن سنة إحدى وعشرین. ورواه أبو داود أیضاً وغیره عن أبی إسحاق السَّبِیعی عن رجل عن سعد. والله أعلم.
1381-963- (20) (صحیح) وَعَنْ جَابِر س أَنَّ رَسُولَ الله ج قَالَ: «مَنْ حَفَرَ مَاءً لَمْ یَشْرَبْ مِنْهُ کَبِدٌ حَرَّى مِنْ جِنٍّ وَلا إِنْسٍ وَلا طَائِرٍ إِلا آجَرَهُ اللَّهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ».
رواه البخاری فی "تاریخه"، وابن خزیمة فی "صحیحه". [مضى 5- الصلاة/6 رقم (4)].
از جابر س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «کسی که چاه آبی حفر کند، هیچ موجود زندهی تشنه از انسان و جن و پرندگان، از آن نمینوشد مگر اینکه خداوند در روز قیامت به او پاداش میدهد».
1382-565- (18) (ضعیف مقطوع) وَعَن عَلِیَّ بْنَ الْحَسَنِ بْنِ شَقِیقٍ قَالَ: سَمِعْتُ ابْنَ الْمُبَارَکِ وَسَأَلَهُ رَجُلٌ: یَا أَبَا عَبْدِ الرَّحْمَنِ! قُرْحَةٌ خَرَجَتْ فِی رُکْبَتِی مُنْذُ سَبْعِ سِنِینَ، وَقَدْ عَالَجْتُ بِأَنْواعِ الْعِلَاجِ، وَسَأَلْتُ الْأَطِبَّاءَ فَلَمْ أَنْتَفِعُ بِهِ؟ قَالَ: «اذْهَبْ فَانْظُرْ مَوْضِعًا یَحْتَاجُ النَّاسُ للْمَاءِ، فاحْفُرْ هُنَاکَ بِئْرًا، فَإِنَّنِی أَرْجُو أَنْ یَنْبُعَ هُنَاکَ عَیْنٌ، وَیُمْسِکُ عَنْکَ الدَّمُ». فَفَعَلَ الرَّجُلُ، فَبَرِئَ.
رواه البیهقی([20]).
از علی بن حسن بن شقیق روایت است که میگوید: از ابن مبارک شنیدم که مردی از وی سوال کرد: ای ابوعبدالرحمن، هفت سال است که زخمی در زانویم ایجاد شده و به شیوههای مختلف به معالجه آن پرداختم. و از پزشکان در این مورد سوال کردم اما سودی به حالم نداشت؟ ابن مبارک گفت: در جستجوی منطقهای برو که مردم آن نیازمند آب باشند و در آنجا چاهی حفر کن؛ در اینصورت امیدوارم چشمهای در آنجا سر برآورده و خونریزی تو متوقف شود. پس آن مرد چنین کرد و بهبود یافت.
0-964- (21) (صحیح مقطوع) وَقَالَ الْبَیْهَقِیُّ: وَفِی هَذَا الْمَعْنَى حِکَایَةُ شَیْخِنَا الْحَاکِمِ أَبِی عَبْدِاللهِ رَحِمَهُ اللهُ: «فَإِنَّهُ قَرِحَ وَجْهُهُ، وَعَالَجَهُ بِأَنْواعِ الْمُعَالَجَةِ، فَلَمْ یَذْهَبْ، وَبَقِیَ فِیهِ قَرِیبًا مِنْ سَنَةٍ، فَسَأَلَ الْأُسْتاذَ الْإِمَامَ أَبَا عُثْمَانَ الصَّابُونِیَّ أَنْ یَدْعُو لَهُ فِی مَجْلِسِهِ یَوْمَ الْجُمُعَةِ، فَدَعَا لَهُ، وَأَکْثَرَ النَّاسُ فی التَّأْمِینَ، فَلَمَّا کَانَتِ الْجُمُعَةُ الْأُخْرَى أَلْقَتِ امْرَأَةٌ فِی الْمَجْلِسِ رُقْعَةً بِأَنَّهَا عَادَتْ إِلَى بَیْتِهَا، وَاجْتَهَدَتْ فِی الدُّعَاءِ لِلْحَاکِمِ أَبِی عَبْدِاللهِ تِلْکَ اللَّیْلَةَ، فَرَأَتْ فِی مَنَامِهَا رَسُولَ اللهِ ج کَأَنَّهُ یَقُولُ لَهَا: قُولی لِأَبِی عَبْدِاللهِ یُوسِّعُ الْمَاءَ عَلَى الْمُسْلِمِینَ. فَجِئْتُ بالرُّقْعَةِ إِلَى الْحَاکِمِ، فَأَمَرَ بِسِقَایَةِ بُنِیَتْ عَلَى بَابِ دَارِهِ، وَحِینَ فَرَغُوا مِن بِنَائها، أَمَرَ بِصَبِّ الْمَاءِ فِیهَا، وَطُرِحَ الْجَمدَ فِی الْمَاءِ، وَأَخَذَ النَّاسُ فِی الشُّرْبِ، فَمَا مَرَّ عَلَیْهِ أُسْبُوعٌ حَتَّى ظَهَرَ الشِّفَاءُ، وَزَالَتْ تِلْکَ الْقُرُوحُ، وَعَادَ وَجْهُهُ إِلَى أَحْسَنِ مَا کَانَ، وَعَاشَ بَعْدَ ذَلِکَ سِنِینَ».
و بیهقی در این موضوع داستان شیخ ما حاکم ابوعبدالله / را بیان میکند: «صورت او آبله زد و آن را با انواع درمانها معالجه کرد اما درمان نشد و نزدیک یک سال باقی ماند. استاد از امام ابو عثمان صابونی درخواست کرد که در مجلسش در روز جمعه برای او دعا کند؛ پس برای او دعا کرده و مردم آمین بسیار گفتند، در جمعهی بعد زنی نامهای را در مجلس انداخت که در آن نوشته شده بود: او [آن زن] به خانهاش برگشته و آن شب برای ابو عبدالله بسیار دعا میکند، پس در خوابش رسول الله ج را مشاهده میکند که گویا به او میگوید: به ابو عبدالله بگو آب را بر مسلمانان بگستراند. پس با نامه نزد حاکم رفتم، وی دستور داد که جایی برای آب خوردن بر در خانهاش درست کنند و هنگامی که ساختن آن تمام شد، دستور داد که در آن آب بریزند و یخ در آب بیندازند و مردم شروع به نوشیدن کردند؛ یک هفته بر او نگذشته بود که آثار شفا بر او ظاهر شد و آن آبلهها از بین رفت و صورتش به حالتی زیباتر از آنچه قبلا بود برگشت و سالها بعد از آن زندگی کرد.
(فصل)
1383-965- (22) (صحیح)
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «ثَلَاثَةٌ لَا یُکَلِّمُهُمُ اللهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ، وَلَا یَنْظُرُ إِلَیْهِمْ، وَلَا یُزَکِّیهِمْ، وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ: رَجُلٌ عَلَى فَضْلِ مَاءٍ بِالْفَلَاةِ یَمْنَعُهُ ابْنَ السَّبِیلِ».
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «سه نفر هستند که خداوند در روز قیامت با آنها صحبت نکرده و به آنها نمینگرد و آنان را پاک نمیکند و عذاب دردناکی در انتظار آنها است: مردی که در بیابان آب اضافه بر نیاز خود دارد و آن را از در راه مانده منع میکند».
(زاد فی روایة): «یَقُولُ اللَّهُ لَهُ: الیَوْمَ أَمْنَعُکَ فَضْلِی، کَمَا مَنَعْتَ فَضْلَ مَا لَمْ تَعْمَلْ یَدَاکَ» الحدیث.
رواه البخاری ومسلم وأبو داود والنسائی وابن ماجه، ویأتی بتمامه إن شاء الله تعالى [16- البیوع/12].
و در روایتی آمده است: «خداوند به او میفرماید: امروز تو را از فضلم محروم میکنم چنانکه تو دیگران را از آبی محروم ساختی که کسب دست تو نبود».
1384-566- (19) (ضعیف) وَعَنْ امْرَأَةٍ یُقَالُ لَهَا: بُهَیْسَةُ عَنْ أَبِیهَا قَالَتْ: اسْتَأْذَنَ أَبِی النَّبِیَّ ج، فَدَخَلَ بَیْنَهُ وَبَیْنَ قَمِیصِهِ، فَجَعَلَ یُقَبِّلُ وَیَلْتَزِمُ، ثُمَّ قَالَ: یَا نَبِی اللَّهِ! مَا الشَّیْءُ الَّذِی لَا یَحِلُّ مَنْعُهُ؟ قَالَ: «الْمَاءُ». قَالَ: یَا نَبِیَّ اللَّهِ! مَا الشَّیْءُ الَّذِی لَا یَحِلُّ مَنْعُهُ؟ قَالَ: «الْمِلْحُ». قَالَ: یَا نَبِیَّ اللَّهِ! مَا الشَّیْءُ الَّذِی لَا یَحِلُّ مَنْعُهُ؟ قَالَ: «أَنْ تَفْعَلَ الْخَیْرَ خَیْرٌ لَکَ».
رواه أبو داود([21]).
از زنی که به وی بُهیسه گفته میشود از پدرش روایت است که میگوید: پدرم از رسول خدا ج اجازه خواست؛ پس به رسول خدا نزدیک شده و ایشان را بوسید و در آغوش گرفت. سپس گفت: ای پیامبر خدا، چه چیزی منع آن از دیگران جایز نیست؟ فرمود: آب؛ وی گفت: ای پیامبر خدا، چه چیزی منع آن از دیگران جایز نیست؟ فرمود: نمک. وی گفت: ای رسول خدا، چه چیزی منع آن از دیگران جایز نیست؟ فرمود: اینکه عمل خیر انجام دهی برای تو بهتر است.
1385-966- (23) (صحیح) وَعَنْ رَجُلٍ مِنَ الْمُهَاجِرِینَ مِنْ أَصْحَابِ النَّبِیِّ ج قَالَ: غَزَوْتُ مَعَ رَسُولِ اللهِ ج ثَلَاثًا أَسْمَعُهُ یَقُولُ: «الْمُسْلِمُونَ شُرَکَاءُ فِی ثَلَاثٍ: فِی الْکَلَإِ، وَالْمَاءِ، وَالنَّارِ».
رواه أبو داود.
از مردی از مهاجرین، از اصحاب رسول الله ج روایت است که: با رسول الله ج در سه غزوه شرکت کردم و از او شنیدم که میفرمود: «مسلمانان در سه چیز شریکاند: در گیاهان، آب و آتش».
1386-567- (20) (ضعیف) وَرُوِیَ عَنْ عَائِشَةَ ل أَنَّهَا قَالَتْ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! مَا الشَّیْءُ الَّذِی لَا یَحِلُّ مَنْعُهُ؟ قَالَ: «الْمَاءُ، وَالْمِلْحُ، وَالنَّارُ». قَالَتْ: قُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! هَذَا الْمَاءُ، وَقَدْ عَرَفْنَاهُ، فَمَا بَالُ الْمِلْحِ وَالنَّارِ؟ قَالَ: «یَا حُمَیْرَاءُ! مَنْ أَعْطَى نَارًا، فَکَأَنَّمَا تَصَدَّقَ بِجَمِیعِ مَا أَنْضَجَتْ تِلْکَ النَّارُ، وَمَنْ أَعْطَى مِلْحًا، فَکَأَنَّمَا تَصَدَّقَ بِجَمِیعِ مَا طَیَّبَت تِلکَ الْمِلْحُ، وَمَنْ سَقَى مُسْلِمًا شَرْبَةً مِنْ مَاءٍ حَیْثُ یُوجَدُ الْمَاءُ، فَکَأَنَّمَا أَعْتَقَ رَقَبَةً، وَمَنْ سَقَى مُسْلِمًا شَرْبَةً مِنْ مَاءٍ حَیْثُ لَا یُوجَدُ الْمَاءُ، فَکَأَنَّمَا أَحْیَاهَا».
رواه ابن ماجه.
از ام المومنین عایشه ل روایت است که فرمود: ای رسول خدا، چه چیزی منع آن از دیگران جایز نیست؟ فرمود: «آب و نمک و آتش». ام المومنین میگوید: گفتم: ای رسول خدا، این آب است که آن را میشناسیم. اما نمک و آتش چگونه است؟ فرمود: ای حمیرا، هرکس به دیگری آتش ببخشد چنان است که گویا هر آنچه با آن پخته شده صدقه میدهد. و هرکس نمک ببخشد، گویا تمام آنچه را این نمک پاکیزه نموده صدقه داده است. و هرکس مسلمانی را در جایی آب بنوشاند که آب یافت میشود، گویا بردهای را آزاد کرده است و هرکس مسلمانی را در جایی آب بنوشاند که در آن آب یافت نمیشود، چنان است که گویا او را زنده کرده است».
1387-568- (21) (ضعیف) وَرُوِیَ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «الْمُسْلِمُونَ شُرَکَاءُ فِی ثَلَاثٍ: فِی الْمَاءِ، وَالْکَلَإِ، وَالنَّارِ، وَثَمَنُهُ حَرَامٌ»([22]). قَالَ أَبُو سَعِیدٍ: یَعْنِی الْمَاءَ الْجَارِیَ.
رواه ابن ماجه أیضاً.
(الکلأ) به فتح کاف و لام: عبارت است از گیاه تر و خشک.
از ابن عباس ب روایت است که رسول خدا ج فرمودند: «مسلمانان در سه چیز با هم شریک هستند: در آب و گیاه و آتش؛ و خرید و فروش اینها حرام است». ابوسعید میگوید: منظور آب جاری است.
18- (الترغیب فی شکر المعروف ومکافأة فاعله والدعاء له، وما جاء فیمن لم یشکر ما أولی إلیه)
([1]) در این حدیث فواید زیادی نهفته است که سزاوار است هر مومنی آنها را فراگرفته و جامه عمل بپوشاند. چراکه از مکارم اخلاق و عداتهای ستوده میباشند. از خداوند متعال میخواهیم که به ما توفیق عمل به آنها را عطا نماید.
از این موارد است تشویق به غذا دادن که نشانهی سخاوت و بخشش، مکارم اخلاقی میباشد. و در آن نفع نیازمندان و پیشگیری از گرسنگی است که رسول خدا ج از آن به خداوند پناه بردند.
و از این موارد است افشای سلام که بر گستردن بالهای رحمت و تواضع به سوی مسلمانان دلالت میکند. و مشوق همراه شدن قلوب و وحدت کلمه و دوستی و محبت آنها نسبت به هم میباشد.
و از این قبیل است اشاره به عمومیت بخشیدن به سلام؛ اینکه سلام کردن تنها متوجه کسانی خاص نیست چنانکه رفتار دیکتاتورها و متکبران چنین است. چراکه مومنان همگی با هم برادرند و در رعایت برادری همگی برابرند.
و این عمومیت خاص مسلمانان است لذاابتدا به ساکن به کافر سلام نمیشود چراکه رسول الله ج فرمودند: «لَا تَبْدَءُوا الْیَهُودَ وَلَا النَّصَارَى بِالسَّلَامِ، فَإِذَا لَقِیتُمْ أَحَدَهُمْ فِی طَرِیقٍ، فَاضْطَرُّوهُ إِلَى أَضْیَقِهِ»: «شما یهود و نصاری را سلام نکنید، هرگاه در راهی با آنان روبرو شدید، آنها را مجبور کنید از تنگترین قسمت آن راه بگذرند». به روایت مسلم و بخاری در "الأدب المفرد"؛ و دیگران آن را روایت کردهاند. این حدیث در "الصحیحة" (704) تخریج شده است.
([2]) هذه الفقرة لها شاهد کما نبهت هناک.
([3]) لقد أبعد النُّجعة، فقد رواه أحمد والحاکم من طریق لیس فیها من لا یعرف، وصححه الحاکم والذهبی والضیاء فی "المختارة"، کما هو مبین فی "الصحیحة" (رقم 44)، وقد فات هذا الاستدراک المعلقین الثلاثة، وأفرد المؤلف على أن فیه من لا یعرف حاله، ومع ذلک قالوا: "حسن"! ولقد وهم المعلق على "تهذیب المزی" وهماً فاحشاً فقال (7/ 330): "حدیث صحیح متفق علیه"! وأظنه اختلط علیه بحدیث ابن عمرو المتقدم فی أول الباب. والمعصوم من عصمه الله عز وجل.
([4]) یعنی من طریق الحاکم، ومدارهما فی "شعب البیهقی" (3/ 217/ 3364 و6465) على محمد بن المنکدر، وصله طلحة بن عمرو عنه عن جابر، وأرسله عنه هشام بن حسان. والمرسل جید. والمتصل ضعیف جداً. ومع ذلک صححه الحاکم، ووافقه الذهبی کما فی "التلخیص" المطبوع! لکن نقل المناوی عنه أنه رده بأن طلحة واه. وهذا هو الصواب.
([5]) فی الأصل بعدها زیادة: «هو وحدیث أبی برزة أیضاً: «إن العبد لیتصدق بالکسرة تربو عند الله عز وجل حتی تکون مثل أحد». [ش]
([6]) کذا قال! وفیه رجاء بن أبی عطاء، قال فیه الحاکم نفسه: "صاحب موضوعات"! انظر بسط الکلام علیه فی "الضعیفة" برقم (70).
([7]) أخرجه فی "الترغیب" (1/ 193/ 398)، والبیهقی فی "الشعب" (3/ 216/ 3366) من طریق زربی -مؤذن هشام بن حسان- قال: سمعت أنس بن مالک. . وزربی هذا واهٍ کما قال الذهبی فی "الکاشف". وأما الجهلة فأعلوه أیضاً بـ (هشام بن حسان) الثقة، بکلام نقلوه عن المناوی یطول الکلام بالرد علیه، ولکن یکفی أن نقول: إنه لا ذکر له فی الإسناد إلا أن (زَرْبی) مؤذنه!!
([8]) الأصل: "حلل"، والتصویب من الترمذی وأبی داود وأحمد (3/ 14). وغفل عنه المعلقون الثلاثة!
([9]) قال الناجی: "هذا مما قلد فیه رزیناً و"جامع الأصول"، وإنما لفظه ولفظ أبی داود اللفظ الآتی فی "الصدقة على الفقیر. .". وأقول: کلا، والأمر کما قال المؤلف رحمه الله. انظر الترمذی "کتاب القیامة 18- باب". وأبو داود "الزکاة / 41- باب".
([10]) قلت: المرفوع ذکره الدیلمی فی "الفردوس" من حدیث أبی هریرة، ولم یسنده ابنه فی "مسنده" وقد خرجته فی "الضعیفة" (6746).
([11]) نووی در شرح مسلم میگوید: «علما میگویند: بیماری از جهت بزرگداشت بنده و نزدیک نمودن وی، به خداوند متعال نسبت داده شده –حال آنکه مراد از آن بنده است-. گفتند: و معنای (وجدتنی عنده) این است که ثواب و پاداش و کرامتم را مییافت. و این فرمودهی الله تعالی در ادامهی حدیث بر این مساله دلالت دارد: (لو أطعمته لوجدت ذلک عندی)، (لو سقیته لوجدت ذلک عندی) یعنی: ثواب آن را مییافت. والله اعلم».
([12]) لقد أبعد النُّجعة، فالحدیث رواه مسلم فی "صحیحه" فی موضعین منه (3/ 92 و7/ 110)، وقد عزاه أیضاً إلى ابن خزیمة فقط فی (25- الجنائز/ 7- عیادة المریض)، کما نبه علیه الناجی (119/ 2)، ورواه البخاری فی "الأدب المفرد"، وهو مخرج فی "الصحیحة" (88).
([13]) (الکنف): جانب، ناحیه
([14]) الأصل: (رجلان سلکا)، والتصویب من "المعجم الأوسط" (3/ 429/ 2927)، ومنه صححت بعض الأخطاء الأخرى کانت فی لأصل.
([15]) قلت: یشیر إلى أن الجمهور على تضعیفه، ولذا جزم الحافظ بضعفه فی "التقریب"، ومن طریقه أخرجه أبو یعلى أیضاً (7/ 215/ 4212)، فکان بالعزو أولى لعلو طبقته، کما لا یخفى على العلماء.
([16]) قلت: وهو متهم بسرقة الحدیث کما تقدم.
([17]) به این معناست که: در هر حیوان زندهای – در نیکی کردن به او از طریق آب دادن به آن و .. – اجر و پاداشی میباشد. و زنده «ذا کبد رطبة = صاحب کبدی تر» نامیده شده چون جسم و کبد مرده خشک میشود.
و اینکه در حدیث آمده است: "یلهث یأکل الثرى". (الثرى): عبارت است از خاک نمناک. و (لهث) بفتح الهاء وکسرها فی الماضی (یلهث) بفتحها لا غیر فی المضارع (لهْثاً) بإسکان الهاء، والاسم (اللهَث) بفتحها، و (اللهثان): آنکه از شدت تشنگی و گرما زبان از دهان بیرون کند.
و "حتى رقی" در زبان فصحی مشهور به کسر قاف میباشد.
و "فشکر الله له فغفر له" به معنای: قبل از عمل وی میباشد؛ و به او پاداش داد و او را آمرزید. والله اعلم
([18]) وسیأتی لفظه بتمامه فی (20- القضاء/ 10- باب/ رقم 27).
([19]) از این جهت بهترین صدقه آب است که نفع آن امور دینی و دنیوی را شامل میشود به ویژه در سرزمین حجاز؛ و بر این اساس است که الله متعال چنین به بندگانش منت نهاده: ﴿وَأَنزَلۡنَا مِنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءٗ طَهُورٗا٤٨﴾ [الفرقان: 48] «و از آسمان آبی پاک نازل کردیم». والله أعلم.
([20]) فی "الشعب" (3/ 221/ 3381) من طریق محمد بن عبدان: نا حاتم بن الجراح عن علی ابن الحسن بن شقیق. . قلت: ومحمد بن عبدان وشیخه لم أعرفهما. وأما الجهلة فقالوا: "حسن. . "! خبط عشواء، ولم یفرقوا بین هذه القصة -وقد ساق البیهقی إسنادها- وبین قوله عقبها -وقد نقله المؤلف-: "وفی هذا المعنى حکایة شیخنا الحاکم. ."، فذکر قصة فی فضل سقی الماء، وقد صححتها لأن الراوی لها أبو عبدالله الحاکم مباشرة.
([21]) قلت: فیه راویان مجهولان، أحدهما (بُهَیسة) هذه، وهو مخرج فی "الإرواء" (6/ 6-7). وأعله الجهلة بعلة أخرى، فقالوا (1/ 728): "وفی إسناده کهمس بن منهال، ضعفه البخاری". وهذا من جهلهم بمعرفة الرجال، فإن (کهمس) جاء فی السند غیر منسوب، وهو ابن الحسن التمیمی، ثقة من رجال الشیخین.
([22]) قد صح من روایة أخرى بلفظه دون قوله: "وثمنه حرام"، کما تقدن قریباً عن رجل من المهاجرین.
ترغیب زن به صدقه دادن از مال همسرش با اجازهی او و ترهیب وی از صدقه دادن از مال شوهر بدون اجازهی او
1340-938- (1) (صحیح) عَنْ عَائِشَةَ ل أَنَّ النَّبِیَّ ج قَالَ: «إِذَا أَنْفَقَتِ الْمَرْأَةُ مِنْ طَعَامِ بَیْتِهَا([1]) غَیْرَ مُفْسِدَةٍ، کَانَ لَهَا أَجْرُهَا بِمَا أَنْفَقَتْ، وَلِزَوْجِهَا أَجْرُهُ بِمَا اکتسَبَ، وَلِلْخَازِنِ مِثْلُ ذَلِکَ، لَا یَنْقُصُ بَعْضُهُمْ مِن أَجْرِ بَعْضٍ شَیْئًا».
رواه البخاری ومسلم - واللفظ له-، وأبو داود وابن ماجه والترمذی والنسائی، وابن حبان فی "صحیحه"، وعند بعضهم: "إذا تصدقت" بدل: "أنفقت".
از عایشه ل روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرگاه زنی بدون اسراف از غذای خانهاش صدقه دهد، برای او ثواب آنچه انفاق نموده میباشد و نیز برای شوهرش ثواب کسب آن خواهد بود و برای خدمتکار نیز چنین پاداشی میباشد. و پاداش هیچیک از ثواب دیگری نمیکاهد».
1341-939- (2) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «لاَ یَحِلُّ لِلْمَرْأَةِ أَنْ تَصُومَ وَزَوْجُهَا شَاهِدٌ إِلَّا بِإِذْنِهِ، وَلاَ تَأْذَنَ فِی بَیْتِهِ إِلَّا بِإِذْنِهِ([2])، [وَمَا أَنْفَقَتْ مِنْ نَفَقَةٍ عَنْ غَیْرِ أَمْرِهِ، فَإِنَّهُ یُؤَدَّى إِلَیْهِ شَطْرُهُ]([3])».
رواه البخاری ومسلم وأبو داود.
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «برای زن حلال نیست با حضور شوهرش روزه بگیرد مگر به اجازهی او؛ و نباید بدون اجازهی شوهرش کسی را به خانهاش راه دهد [و آنچه بدون دستور او انفاق میکند نصف اجر را خواهد برد]».
وفی روایة لأبی داود: «أَنَّ أَبَا هُرَیْرَةَ س سُئِلَ عَن الْمَرْأَةِ: هَل تَتَصَدَّقُ مِنْ بَیْتِ زَوْجِهَا؟ قَالَ: «لَا، إِلَّا مِنْ قُوتِهَا، وَالْأَجْرُ بَیْنَهُمَا، وَلَا یَحِلُّ لَهَا أَنْ تَتَصَدَّقَ مِنْ مَالِ زَوْجِهَا إِلَّا بِإِذْنِهِ([4]).
و در روایت ابوداود آمده است: از ابوهریره س در مورد زن سؤال شد که: آیا از خانهی همسرش صدقه دهد؟ گفت: نه! مگر از غذای خودش و اجر و ثواب برای هر دوی آنها میباشد. و برای زن حلال نیست که بدون اجازه شوهرش از مال او صدقه کند».
1342-940- (3) (حسن صحیح) وَعَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ عَمْرٍو بنِ العَاص ب؛ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «لَا یَجُوزُ لِامْرَأَةٍ عَطِیَّةٌ، إِلَّا بِإِذْنِ زَوْجِهَا».
رواه أبو داود والنسائی من طریق عمرو بن شعیب.
از عبدالله بن عمرو بن العاص ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «برای هیچ زنی جایز نیست که بخشش کند مگر به اجازهی شوهرش».
1343-941- (4) (صحیح) وَعَنْ أَسْمَاءَ ل قَالَتْ: قُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! مَا لِیَ مَالٌ إِلَّا مَا أَدْخَلَه عَلَیَّ الزُّبَیْرُ، أفَأَتَصَدَّقُ؟ قَالَ: «تَصَدَّقِی وَلاَ تُوعِی، فَیُوعَى الله عَلَیْکِ».
از اسماء ل روایت است که گفتم: ای رسول الله ج! من مالی ندارم جز آنچه زبیر نزد من میآورد. آیا صدقه بدهم؟ فرمود: «صدقه بده و ذخیره نکن که خداوند برکت نعمت خود را از تو قطع میکند».
وفی روایة: «أَنَّهَا جَاءَتِ النَّبِیَّ ج، فَقَالَتْ: یَا نَبِیَّ اللهِ! لَیْسَ لِی شَیْءٌ إِلَّا مَا أَدْخَلَ عَلَیَّ الزُّبَیْرُ، فَهَلْ عَلَیَّ جُنَاحٌ أَنْ أَرْضَخَ مِمَّا یُدْخِلُ عَلَیَّ؟ قَالَ: «ارْضَخِی مَا اسْتَطَعْتِ، وَلَا تُوعِی، فَیُوعِیَ اللهُ عَلَیْکِ».
رواه البخاری ومسلم وأبو داود والترمذی.
و در روایتی [از مسلم] آمده است: «او نزد رسول الله ج رفته و گفت: ای رسول الله ج! من مالی ندارم جز آنچه زبیر نزد من میآورد. اگر از آنچه نزد من آورده میشود ببخشم، گناهی متوجه من میباشد؟ فرمود: «به اندازهای که میتوانی صدقه بده و ذخیره نکن که خداوند برکت نعمت خود را از تو قطع میکند».
1344-942- (5) (صحیح) وَعَنْ عَائِشَةَ([5]) ل عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «إِذَا تَصَدَّقَتِ المَرْأَةُ مِنْ بَیْتِ زَوْجِهَا کَانَ لَهَا أَجْرٌ، وَلِزَوْجِهَا مِثْلُ ذَلِکَ، [وَلِلْخَازِنِ مِثْلُ ذَلِکَ، وَ] لَا یَنْقُصُ کُلُّ وَاحِدٍ مِنْهُمْ مِنْ أَجْرِ صَاحِبِهِ شَیْئًا، لَهُ بِمَا کَسَبَ، وَلَهَا بِمَا أَنْفَقَتْ».
رواه الترمذی وقال: "حدیث حسن".
از عایشه ل روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرگاه زنی از خانهی شوهرش صدقه دهد، به او ثواب داده میشود و به شوهرش همانند آن ثواب داده میشود؛ [و برای خدمتگذار همانند آن ثواب داده میشود و] هیچیک از آنها چیزی از ثواب دیگری نمیکاهد. برای شوهر به خاطر آنچه کسب نموده و برای زن به خاطر آنچه انفاق نموده، ثواب داده میشود».
1345-943- (6) (حسن) وَعَنْ أَبِی أُمَامَةَ س قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ فِی خُطْبَتِهِ عَامَ حَجَّةِ الوَدَاعِ: «لَا تُنْفِقُ امْرَأَةٌ شَیْئًا مِنْ بَیْتِ زَوْجِهَا إِلَّا بِإِذْنِ زَوْجِهَا». قِیلَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! وَلَا الطَّعَامُ؟ قَالَ: «ذَلکَ أَفْضَلُ أَمْوَالِنَا».
رواه الترمذی، وقال: "حدیث حسن".
از ابوامامه س روایت است، شنیدم که رسول الله ج در خطبهی حجة الوداع فرمودند: «نباید زن چیزی از خانهی شوهرش انفاق کند مگر اینکه با اجازهی او». گفته شد: حتی غذا؟ فرمود: «آن بهترین اموالمان است».
17- (الترغیب فی إطعام الطعام، وسقی الماء، والترهیب من منعه)
([1]) مقید به خانهاش شده چون معمولا در این موارد شوهر به زن اجازه میدهد. بر خلاف درهم و دینار که انفاق آنها بدون اجازهی شوهر جایز نیست. و "غیر مفسدة" به این معناست که اگر بخواهد بیش از حد معمول انفاق کند، برای او جایز نیست. و "للخازن مثل ذلک" (الخازن): عبارت است از کسی که مسئولیت حفظ غذا و خوراکیها با اوست که میتواند خدمتکار یا جز او باشد. والله اعلم
([2]) مراد این است که به هیچ مردی اجازهی ورود به خانهی شوهرش را ندهد و نیز به هیچ زنی که شوهرش رضایت ندارد چنین اجازهای ندهد. چراکه این مساله سبب ایجاد سوء ظن میشود و منجر به انگیخته شدن غیرتی میگردد که سبب جدایی میباشد.
([3]) زیادة من "صحیح البخاری - النکاح"، ولعلها سقطت من بعض النساخ، لأن الشاهد إنما هو فیها، وهو مما فات المعلقین الثلاثة، رغم أنهم عزوه للبخاری برقمه (5195)! والمراد بقوله: "شطره" أی: نصف الأجر، کما یدل على ذلک سائر روایات الحدیث، ومنها راویة أبی داود الآتیة، وراجع "فتح الباری" (2609).
([4]) هنا فی الأصل: "زاد رزین العبدری فی "جامعه" فإنْ أذن لها فالأجر بینهما، فإنْ فعلت بغیر إذنه؛ فالأجر له، والإثم علیها" ولما لم أجد له ما یقویه فقد حذفته، وقد رواه الطیالسی فی "مسنده" (263/ 195) فی حدیث لابن عمر فیه (لیث)، وهو ابن أبی سلیم -ضعیف.
([5]) قلت: الأصل: (عمرو بن شعیب، عن أبیه، عن جده)، وهو خطأ ظاهر، إذ لیس هو عند الترمذی من حدیث عمرو بن شعیب. . وإنما من حدیث عائشة (671)، وقد نبه على ذلک الناجی فی "عجالته" (119/ 2)، وهو حدیثها المتقدم أول الباب، وهذا أحد لفظیه عنده، والزیادة منه، والآخر نحو المتقدم. وأما قول المعلقین الثلاثة أنه حدیث أبی أمامة الآتی بعده، فمن أوهامهم، فإنه حدیث آخر کما هو ظاهر.