3125- 2152- (1) (صحیح) عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س؛ أَنَّهُ کَانَ یَقُولُ: «شَرُّ الطَّعَامِ طَعَامُ الوَلِیمَةِ، یُدْعَى لَهَا الأَغْنِیَاءُ، وَیُتْرَکُ المَسَاکِینُ، وَمَنْ لَمْ یَأْتِ الدَّعْوَةَ فَقَدْ عَصَى اللَّهَ وَرَسُولَهُ».
رواه البخاری ومسلم وأبو داود والنسائی وابن ماجه موقوفاً على أبی هریرة.
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «بدترین غذا، غذای ولیمه است؛ ثروتمندان دعوت میشوند و فقرا و مساکین ترک میشوند. و کسیکه دعوت [ولیمه] را اجابت نکند، به راستی نافرمانی خدا و رسولش کرده است».
ورواه مسلم أیضاً مرفوعاً إلى النبی ج: «شَرُّ الطَّعَامِ طَعَامُ الْوَلِیمَةِ؛ یُمْنَعُهَا مَنْ یَأْتِیهَا، وَیُدْعَى إِلَیْهَا مَنْ یَأْبَاهَا، وَمَنْ لَمْ یُجِبِ الدَّعْوَةَ فَقَدْ عَصَى اللهَ وَرَسُولَهُ».
و در روایتی از مسلم آمده است: رسول الله ج فرمودند: «بدترین غذا، غذای ولیمه است؛ کسانی را که میآیند (فقرا) منع میکند و کسانی که نمیآیند (ثروتمندان) دعوت میشوند؛ و کسیکه دعوت [ولیمه] را اجابت نکند، به راستی نافرمانی خدا و رسولش کرده است».
3126-1302- (1) (ضعیف) وَعَبْدُاللَّهِ بْنُ عُمَرَ ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنْ دُعِیَ فَلَمْ یُجِبْ؛ فَقَدْ عَصَى اللَّهَ وَرَسُولَهُ، وَمَنْ دَخَلَ عَلَى غَیْرِ دَعْوَةٍ؟ دَخَلَ سَارِقًا وَخَرَجَ مُغِیرًا».
از عبدالله بن عمر ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس دعوت شود و اجابت نکند، درحقیقت الله و رسولش را نافرمانی کرده است و هرکس بدون دعوت در مجلسی حضور یابد، چون دزد وارد شده و مانند چپاولگر خارج شده است».
رواه أبو داود ولم یضعفه، عن دُرُسْت بن زیاد - والجمهور على تضعیفه، ووهاه أبو زرعة- عن أبان بن طارق، وهو مجهول. قاله أبو زرعة وغیره.
3127-2153- (2) (صحیح) وَعَبْدِاللَّهِ بْنِ عُمَرَ ب؛ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «إِذَا دُعِیَ أَحَدُکُمْ إِلَى الوَلِیمَةِ فَلْیَأْتِهَا».
رواه البخاری ومسلم وأبو داود.
از عبدالله بن عمر ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرگاه یکی از شما به غذای عروسی [ولیمه] دعوت شد پس باید بیاید و شرکت کند».
3128-2154- (3) (صحیح) وَعَنهُ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «إِذَا دَعَا أَحَدُکُمْ أَخَاهُ فَلْیُجِبْ، عُرْسًا کَانَ أَوْ نَحْوَهُ».
رواه مسلم وأبو داود.
از عبدالله بن عمر ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرگاه یکی از شما برادرش را دعوت نمود، پس باید اجابت کند؛ غذای عروسی باشد یا مانند آن».
وفی روایة لمسلم: «إِذَا دُعِیتُمْ إِلَى کُرَاعٍ([1]) فَأَجِیبُوهُ».
و در روایت مسلم آمده است: «هرگاه یکی از شما را برای خوردن پایچهی گوسفند یا گاوی دعوت کردند، پس اجابت کند».
3129-2155- (4) (صحیح) وَعَنْ جَابِرٍ- هو ابن عبدالله ب- قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «إِذَا دُعِیَ أَحَدُکُمْ إِلَى طَعَامٍ فَلْیُجِبْ، فَإِنْ شَاءَ طَعِمَ، وَإِنْ شَاءَ تَرَکَ».
رواه مسلم وأبو داود والنسائی وابن ماجه.
از جابر بن عبدالله ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرگاه یکی از شما برای غذایی دعوت شد، باید اجابت کند؛ اگر خواست بخورد و اگر خواست نخورد».
3130-2156- (5) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س؛ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «حَقُّ المُسْلِمِ عَلَى المُسْلِمِ خَمْسٌ: رَدُّ السَّلاَمِ، وَعِیَادَةُ المَرِیضِ، وَاتِّبَاعُ الجَنَائِزِ، وَإِجَابَةُ الدَّعْوَةِ، وَتَشْمِیتُ العَاطِسِ».
رواه البخاری ومسلم. ویأتی أحادیث من هذا النوع إن شاء الله تعالى.
از ابی هریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «حق مسلمان بر مسلمان پنج چیز است: جواب سلام، عیادت مریض، تشییع جنازه، پذیرفتن دعوت، جواب عطسه دادن».
3131-2157- (6) (صحیح) وروى أبو الشیخ ابن حَیان فی "کتاب التوبیخ" وغیره عن أبی أیوب الأنصاری قال: قال رسول الله ج: «ستُّ خِصالٍ واجِبَةٌ لِلْمُسْلِم على المسلمِ، مَنْ تَرَکَ شَیْئاً منْهُنَّ؛ فَقَد تَرکَ حقّاً واجباً: یُجیبُه إذا دَعاهُ، وإذا لَقِیَهُ أنْ یُسَلِّمَ علیه، وإذا عَطَسَ أنْ یُشْمِّتَهُ، وإذا مرِضَ أنْ یَعودهُ، [وإذا ماتَ أنْ یَتْبَع جنَازَتَهُ]([2])، إذا اسْتُنْصِحَ أنْ یَنْصَحَ لَهُ».
از ابو ایوب انصاری س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «شش خصلت از حقوق واجب مسلمان بر مسلمان دیگر است؛ کسیکه چیزی از آنها را رها کند واجبی را ترک نموده است: هرگاه او را دعوت نمود اجابت کند، هرگاه او را ملاقات نمود بر او سلام کند و هرگاه عطسه زد جواب عطسه را بگوید و اگر مریض شد به عیادتش برود و اگر وفات نمود به تشییع جنازهاش برود و اگر از او طلب نصیحت نمود، او را نصیحت کند».
3132-2185- (7) (صحیح لغیره) وَعَنْ عِکْرِمَةَ قَالَ: کَانَ ابْنُ عَبَّاسٍ ب یَقُولُ: إِنَّ النَّبِیَّ ج نَهَى عَنْ طَعَامِ الْمُتَبَارِیَیْنِ أَنْ یُؤْکَلَ.
رواه أبو داود وقال: "أکثر من رواه عن جریر لا یذکر فیه ابن عباس". یرید أن أکثر الرواة أرسلوه. (قال الحافظ): "الصحیح أنه عن عکرمة عن النبی ج مرسل([3])".
از عکرمه روایت است، ابن عباس ب گفت: رسول الله ج از خوردن غذایی که برای تفاخر آماده شده نهی فرمود.
(المتَبَارِیان): هما المتَماریان([4]) المتَباهِیان.
9- (الترغیب فی لعق الأصابع قبل مسحها لإحراز البرکة)
([1]) بضم الکاف: وزان (غُراب)، وهو من الغنم والبقر بمنزلة (الوظیف) من الفرس، وهو مستدق الساق.
([2]) سقطت من الأصل والمخطوطة أیضاً، واستدرکتها من "الأدب المفرد" للبخاری (922) و"المعجم الکبیر" للطبرانی (4/ 215-216/ 4076)، ومنه تتبین تقصیر المؤلف فی تخریجه، فبالأولى المعلقون علیه، فإنهم جهلة، ولذلک لم یزیدوا علیه فی تخریجه سوى أنْ أعادوا عزوه لأبی الشیخ! وبدون رقم! أو استدراک للزیادة! وللحدیث شاهد من حدیث أبی هریرة مرفوعاً نحوه، رواه مسلم (7/ 3) وغیره، وسیأتی فی (23- الأدب/ 5). وآخر فی "المسند" (2/ 68) من حدیث ابن عمر.
([3]) قلت: لکن له شاهد قوی؛ خرجته فی "الصحیحة" (626) من حدیث أبی هریرة.
([4]) کذا قال وهو خطأ محض؛ فإنه لا علاقة للتماری والتجادل هنا کما تقدم بیانه فی التعلیق على الباب. وقد وقع فی روایة فی حدیث أبی هریرة المشار إلیه آنفاً بلفظ: "المترائیان"، فانقلب على المؤلف إلى "المتماریان". والله أعلم.
ترهیب از پرخوری و تنوع طلبی در خوردنیها و نوشیدنیها از روی تکبر و غرور
3100-2134- (1) (صحیح) عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «المُسْلِمُ یَأْکُلُ فِی مِعًى([1]) وَاحِدٍ، وَالکَافِرُ فِی سَبْعَةِ أَمْعَاءٍ».
رواه مالک والبخاری ومسلم وابن ماجه وغیرهم.
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «مسلمان در یک معده غذا میخورد و کافر در هفت معده»([2]).
وفی روایة للبخاری: أَنَّ رَجُلًا کَانَ یَأْکُلُ أَکْلًا کَثِیرًا فَأَسْلَمَ، فَکَانَ یَأْکُلُ أَکْلًا قَلِیلًا، فَذَکَرَ ذَلِکَ لِرَسُولِ الله ج، فَقَالَ: «إِنَّ المُؤْمِنَ یَأْکُلُ فِی مِعًى وَاحِدٍ، وَإِنَّ الکَافِرَ یَأْکُلُ فِی سَبْعَةِ أَمْعَاءٍ».
و در روایت بخاری آمده که: مردی بسیار غذا میخورد، چون مسلمان شد، غذا کم میخورد، رسول الله ج را از این موضوع خبر دادند؛ رسول الله ج فرمود: «مؤمن در یک معده غذا میخورد و کافر در هفت معده».
وفی روایة لمسلم قال: أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج ضَافَهُ ضَیْفٌ کَافِرٌ([3])، فَأَمَرَ لَهُ رَسُولُ اللهِ ج بِشَاةٍ فَحُلِبَتْ فَشَرِبَ حِلَابَهَا، ثُمَّ أُخْرَى، فَشَرِبَ حِلَابَهَا، ثُمَّ أُخْرَى فَشَرِبَ حِلَابَهَا، حَتَّى شَرِبَ حِلَابَ سَبْعِ شِیَاهٍ! ثُمَّ إِنَّهُ أَصْبَحَ فَأَسْلَمَ، فَأَمَرَ لَهُ رَسُولُ اللهِ ج بِشَاةٍ فَشَرِبَ حِلَابَهَا، ثُمَّ أَخْرى فَلَمْ یَسْتَتِمَّهَا فَقَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «الْمُؤْمِنُ یَشْرَبُ فِی مِعًى وَاحِدٍ، وَالْکَافِرُ یَشْرَبُ فِی سَبْعَةِ أَمْعَاءٍ».
رواه مالک والترمذی بنحو هذه.
و در روایت مسلم آمده است: کافری به مهمانی رسول الله ج آمد، رسول الله ج دستور داد تا برای او گوسفندی بیاورند. پس شیر آن را دوشیدند و او شیر آن را نوشید و دوباره دوشیدند و او شیر آن را نوشید و بار دیگر این کار را انجام دادند و او شیر آن را نوشید تا اینکه شیر هفت گوسفند را نوشید! صبح که شد همان فرد مسلمان شد، دستور دادند برای او گوسفندی بیاورند و از شیر آن نوشید؛ و دوباره آوردند، اما نتوانست آن را بنوشد. رسول الله ج فرمود: «مؤمن در یک معده و کافر در هفت معده غذا میخورد([4])».
3101-2135- (2) (صحیح) وَعَنِ الْمِقْدَامِ بْنِ مَعْدِی کَرِبَ س قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «مَا مَلَأَ آدَمِیٌّ وِعَاءً شَرًّا مِنْ بَطْنٍ، بِحَسْبِ ابْنِ آدَمَ أُکَیلَاتٍ یُقِمْنَ صُلْبَهُ، فَإِنْ کَانَ لَا مَحَالَةَ؛ فَثُلُثٌ لِطَعَامِهِ، وَثُلُثٌ لِشَرَابِهِ، وَثُلُثٌ لِنَفَسِهِ».
رواه الترمذی وحسنه، وابن ماجه، وابن حبان فی "صحیحه"([5]).
از مقدام بن معدیکرب س روایت است از رسول الله ج شنیدم که فرمودند: «آدمی ظرفی را بدتر از شکم نمییابد تا آن را پر کند. برای فرزند آدم چند لقمهای که او را سَرِ پا نگه دارد کافی است و اگر ناچار باشد که بیشتر از آن بخورد، یک سوم شکمش برای طعام و یک سوم برای آشامیدن و یک سوم آن را برای نفس کشیدن قرار دهد».
3102-2136- (3) (صحیح) وَعَنْ أَبِی جُحَیْفَةَ س قَالَ: أَکَلْتُ ثَرِیدَةً مِنْ خُبْزٍ بُرٍّ وَلَحْمٍ ثُمَّ أَتَیْتُ النَّبِیَّ ج فَجَعَلْتُ أَتَجَشَّأُ. فَقَالَ: «یَا هَذَا! کُفَّ مِنْ جُشَائِکَ، فَإِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ شِبَعًا فِی الدُّنْیَا؛ أَکْثَرُهُمْ جُوعًا یَومَ القِیامَةِ».
رواه الحاکم وقال: "صحیح الإسناد".
از ابوجحیفه س روایت است که: ترید نان و گوشت خوردم سپس نزد رسول الله ج آمدم و آروغ زدم. رسول الله ج فرمود: «ای فلانی! جلو آروغت را بگیر، زیرا سیرترین مردم در دنیا گرسنهترین آنها در روز قیامت هستند».
(قال الحافظ): "بل واه جداً؛ فیه فهد بن عوف وعمر بن موسى، لکنْ رواه البزار بإسنادین رواة أحدهما ثقات"([6]).
0-1292- (1) (ضعیف موقوف) ورواه ابن أبی الدنیا، والطبرانی فی "الکبیر" و"الأوسط"، والبیهقی، وزادوا: فَمَا أَکَلَ أَبُو جُحَیْفَةَ (بتقدیم الجیم على الحاء) مِلْءَ بَطْنِهِ حَتَّى فَارَقَ الدُّنْیَا، کَانَ إِذَا تَغَدَّى لَا یَتَعَشَّى، وَإِذَا تَعَشَّى لَا یَتَغَدَّى.
ابوجحیفه تا زمانی که از دنیا رفت یک بار همچنان غذا نخورد که شکمش سیر شود. وی چون صبحانه میخورد شام نمیخورد و چون شام میخورد صبحانه نمیخورد.
(ضعیف موقوف) وفی روایة لابن أبی الدنیا قال أبو جحیفة: فما ملأتُ بطنی منذ ثلاثین سنة.
ابوجحیفه میگوید: به مدت سی سال شکمم را از غذا پر نکردم.
3103-2137- (4) (صحیح لغیره) وَعَنْ ابْنِ عُمَرَ ب قَالَ: تَجَشَّأَ رَجُلٌ عِنْدَ رَسُولِ الله ج، فَقَالَ: «کُفَّ عَنَّا جُشَاءَکَ، فَإِنَّ أَکْثَرَهُمْ شِبَعًا فِی الدُّنْیَا، أَطْوَلُهُمْ جُوعًا یَوْمَ القِیَامَةِ».
رواه الترمذی وابن ماجه والبیهقی؛ کلهم من روایة یحیى البکّاء عنه؛ وقال الترمذی: "حدیث حسن".
از ابن عمر ب روایت است که مردی نزد رسول الله ج آروغ زد، رسول الله ج فرمود: «آروغت را از ما دور نگهدار؛ سیرترین آنها در دنیا گرسنهترین آنها در روز قیامت هستند».
3104-2138- (5) (حسن لغیره) وَعَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «إِنَّ أَهْلَ الشِّبَعِ فِی الدُّنْیَا هُمْ أَهْلُ الْجُوعِ غَدًا فِی الْآخِرَةِ».
رواه الطبرانی بإسناد حسن.
از ابن عباس ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «سیرترین مردم در دنیا همان گرسنهترین آنها فردای قیامت هستند».
3105-2139- (6) (صحیح لغیره) وَرُوِیَ عَنْ عَطِیَّةَ بْنِ عَامِرٍ الْجُهَنِیِّ قَالَ: سَمِعْتُ سَلْمَانَ س وَأُکْرِهَ عَلَى طَعَامٍ یَأْکُلُهُ؛ فَقَالَ: حَسْبِی؛ إِنِّی سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «إِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ شِبَعًا فِی الدُّنْیَا؛ أَطْوَلُهُمْ جُوعًا یَوْمَ الْقِیَامَةِ».
از عطیة بن عامر جهنی روایت است از سلمان ج درحالیکه بر خوردن غذایی اجبار شده بود، شنیدم که میگفت: رسول الله ج فرمود: «سیرترین مردم در دنیا گرسنهترین آنها در روز قیامت هستند».
رواه ابن ماجه والبیهقی؛ وزاد فی آخره:
(صحیح لغیره) قَالَ: «یَا سَلْمَانُ! الدُّنْیَا سِجْنُ الْمُؤْمِنِ، وَجَنَّةُ الْکَافِرِ».
و فرمود: «ای سلمان، دنیا زندان مومن و بهشت کافر است».
3106- 1293- (2) (منکر موقوف) وَرُوِیَ عَنْ عَائِشَةُ ل قَالَتْ: أَوَّلُ بَلَاءٍ حَدَّثَ فِی هَذِهِ الْأُمَّةِ بَعْدَ نَبِیِّهَا؛ الشِّبَعُ، فَإِنَّ الْقَوْمَ لَمَّا شَبِعَتْ بُطُونُهُمْ سَمِنَتْ أَبْدَانُهُمْ، فَضَعُفَتْ قُلُوبُهُمْ، وَجَمَحَتْ شَهَوَاتُهُمْ.
رواه البخاری فی "کتاب الضعفاء"، وابن أبی الدنیا فی "کتاب الجوع"([7]).
از عایشه ل روایت است که میگوید: اولین بلا و مصیبتی که در این امت پس از پیامبرش رخ داد، سیری است. چون شکم قوم سیر شود، جسمهایشان چاق میشود و به دنبال آن قلبهایشان ضعیف شده و شهوتهایشان بروز میکند».
3107-1294- (3) (ضعیف) وَعَنْ جَعْدَةُ س: أَنَّ النَّبِیَّ ج رَأَى رَجُلًا عَظِیمَ الْبَطْنِ، فَقَالَ بِإِصْبَعِهِ: «لَوْ کَانَ هَذَا فِی غَیْرِ هَذَا لَکَانَ خَیْرًا لَکَ».
از جعده روایت است: رسول الله ج مردی را که شکمی بزرگ داشت دیدند، پس با انگشتشان فرمودند: «اگر این جز این میبود برای تو بهتر بود».
رواه ابن أبی الدنیا والطبرانی بإسناد جید، والحاکم والبیهقی([8]).
3108-1295- (4) (ضعیف) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س: أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج قَالَ: «لَیُؤْتَیَنَّ یَوْمَ الْقِیَامَةِ بِالْعَظِیمِ الطَّوِیلِ الْأَکُولِ الشَّرُوبِ، فَلَا یَزِنُ عِنْدَ اللهِ جُنَاحَ بَعُوضَةٍ، اقْرَأُوا إِنْ شِئْتُمْ ﴿فَلَا نُقِیمُ لَهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَزْنًا﴾».
رواه البیهقی([9]) -واللفظ له-.
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «در روز قیامت کسی را که بسیار خورده و نوشیده و جسمش در اثر این خورد و خوراک بزرگ و دراز شده، میآورند که نزد خداوند به اندازه پر پشهای ارزش ندارد و اگر خواستید این آیه را بخوانید: «و در روز رستاخیز ارزشی برای ایشان قائل نمیشویم».
0-2140- (7) (صحیح) ورواه البخاری ومسلم باختصار، قال: «إِنَّهُ لَیَأْتِی الرَّجُلُ العَظِیمُ السَّمِینُ یَوْمَ القِیَامَةِ، لاَ یَزِنُ عِنْدَ اللَّهِ جَنَاحَ بَعُوضَةٍ».
و در روایت بخاری و مسلم به اختصار آمده است: «در روز قیامت فردی درشتاندام و چاق [اما بی ایمان] میآید درحالیکه نزد خداوند ﻷ به اندازهی بال پشهای ارزش ندارند».
3109-2141- (8) (صحیح لغیره) وَعَنْ عَبْدِاللَّهِ بن مَسعودٍ قَالَ: نَظَرَ رَسُولُ اللَّهِ ج إِلَى الْجُوعِ فِی وجُوهِ أَصْحَابِهِ، فَقَالَ: «أَبْشِرُوا، فَإِنَّهُ سَیَأْتِی عَلَیْکُمْ زَمَانٌ یُغْدَى عَلَى أَحَدِکُمْ بِالْقَصْعَةِ مِنَ الثَّرِیدِ وَیُرَاحُ عَلَیْهِ بِمِثْلِهَا». قَالُوا: یَا رَسُولَ اللَّهِ، نَحْنُ یَوْمَئِذٍ خَیْرٌ؟ قَالَ: «بَلْ أَنْتُمُ الْیَوْمَ خَیْرٌ مِنْکُمْ یَوْمَئِذٍ».
رواه البزار بإسناد جید.
از عبدالله بن مسعود س روایت شده که رسول الله ج آثار گرسنگی را در چهرهی اصحابش مشاهده نمود، پس فرمود: «شما را مژده و بشارتی باد، زمانی بر شما خواهد آمد که صبحهنگام برای یکی از شما کاسهای از ترید و در آخر روز به مانند آن آورده میشود». گفتند: ای رسول الله ج! آیا ما در آن روز بر خیر هستیم؟ فرمود: «بلکه شما امروز بهتر از آن روز هستید».
3110-2142- (9) (صحیح لغیره) وَعن علی س قال: قال رسول الله ج: «أنتُم الیومَ خیرٌ أمْ إذا غُدِیَ على أحدِکُم بِجَفْنةٍ مِنْ خُبزٍ ولَحْم، وریحَ علیهِ بأُخْرى، وغَدا فی حُلةٍ وراحَ فی أُخْرى، وستَرتُمْ بیوتَکُمْ کما تُسْتَرُ الکَعْبَةُ؟». قلنا: بَلْ نحنُ یومَئِذٍ خیرٌ، نتفرغ للعبادة. فقالَ: «بَلْ أنتُم الیومَ خیرٌ».
رواه الترمذی فی حدیث تقدم فی "اللباس" [18/7- "الضعیف"]، وحسنه.
از علی س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «شما امروز بهتر هستید یا زمانی که صبح بر یکی از شما کاسهی بزرگی از نان و گوشت بیاورند و به هنگام شام کاسهی دیگری بیاورند؛ اول روز در لباسی باشید و آخر روز لباس دیگری بپوشید و خانههایتان را همچون کعبه بپوشانید؟». گفتیم: ما در آن روز بهتر هستیم، زیرا برای عبادت فارغ و آسوده خواهیم بود. رسول الله ج فرمود: «بلکه شما امروز بهتر هستید».
3111-1296- (5) (ضعیف جداً) وَرُوِیَ عنِ ابن بُجَیْر([10]) - وکان مِن أصحاب النبیَّ ج- قال: أصابَ النبیَّ ج جوعٌ یوماً، فعَمَد إلى حَجَرٍ فوضَعَهُ على بطنِهِ، ثم قال: «ألا رُبَّ نَفسٍ طاعِمَةٍ ناعِمَةٍ فی الدنیا؛ جائعَةٍ عارِیَةٍ یومَ القیامَةِ، ألا رُبَّ مُکْرِمٍ لنَفسِهِ وهو لها مُهینٌ، ألا رُبَّ مُهینٍ لِنَفسِهِ وهو لها مُکْرِمٌ».
رواه ابن أبی الدنیا.
از ابن بجیر – یکی از اصحاب رسول الله ج - روایت است: روزی رسول الله ج گرسنه شدند، پس سنگی را به شکم بستند و سپس فرمودند: «چه بسا در دنیا نفسی خوش خوراک و در نعمت باشد اما در روز قیامت گرسنه و عریان باشد و چه بسا کسی نفسش را گرامی دارد (با تبعیت از هوی و هوس آن) اما نفسش او را خوار کند (با دوری از خداوند) و چه بسا کسی نفسش را خوار کند (با مخالفت با آن و الزامش به عبودیت)، اما نفسش او را (با رسانیدن وی به سعادت ابدی) گرامی دارد».
3112-1297- (6) (ضعیف موقوف) وَعَنْ اللَّجْلَاجِ س قَالَ: مَا مَلَأْتُ بَطْنِی طَعَامًا مُنْذُ أَسْلَمْتُ مَعَ رَسُولِ الله ج، آکُلُ حَسْبِی، وَأَشْرَبُ حَسْبِی، یَعْنِی قُوَّتِی.
رواه الطبرانی بإسناد لا بأس به([11])، والبیهقی وزاد: «وَکَانَ عَاشَ مِائَةً وَعِشْرِینَ سَنَةً؛ خَمْسِینَ فِی الْجَاهِلِیَّةِ وَسَبْعِینَ فِی الْإِسْلَامِ».
از لجاج روایت است: از زمانی که اسلام آوردم شکمم را از غذا پر نکردم، چنان خوردم و نوشیدم که توان و قوتم را حفظ کنم.
و بیهقی علاوه بر این روایت میکند: وی صد و بیست سال زندگی کرد که پنجاه سال آن در جاهلیت بود و هفتاد سال در اسلام.
3113-1298- (7) (ضعیف) وَعَنْ عَائِشَةَ ل قَالَتْ: رَآنِی رَسُولُ الله ج وَقَدْ أَکَلْتُ فِی الْیَوْمِ مَرَّتَیْن،ِ فَقَالَ: «یَا عَائِشَةُ! أَمَا تُحِبِّینَ أَنْ یَکُونَ لَکِ شُغُلٌ إِلَّا فِی جَوْفُکِ؟! الْأَکْلُ فِی الْیَوْمِ مَرَّتَیْنِ مِنَ الْإِسْرَافِ، والله لَا یُحِبُّ الْمُسْرِفِینَ».
رواه البیهقی، وفیه ابن لهیعة.
از عایشه ل روایت است: رسول الله ج مرا در حالی دید که در روز دو بار غذا میخورم. پس فرمود: «ای عایشه، آیا دوست نداری مشغولیتی جز شکمت داشته باشی؟ دو بار در روز خوردن اسراف است و خداوند اسراف کنندگان را دوست ندارد».
(موضوع) وفی روایة: «یَا عَائِشَةُ! اتَّخَذتِ الدُّنْیَا بَطْنَکِ؟! أَکْثَرُ مِنْ أَکْلَةِ کُلَّ یَوْمٍ سَرَفٌ، وَاللهُ لَا یُحِبُّ الْمُسْرِفِینَ»([12]).
و در روایتی آمده است: رسول الله ج فرمودند: «ای عایشه، شکمت را دنیا قرار دادی؟ در روز بیش از یک بار غذا خوردن اسراف است و خداوند اسراف کنندگان را دوست ندارد».
3114-1299- (8) (موضوع) وَرُوِیَ عَن أَنَسِ بنِ مَالکٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «مِنَ الْإِسْرَافِ أَنْ تَأْکُلَ کُلَّ مَا اشْتَهَیْتَ».
و از انس بن مالک س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «این اسراف است که هرچه اشتها کردی بخوری».
رواه ابن ماجه، وابن أبی الدنیا فی "کتاب الجوع"، والبیهقی، وقد صحح الحاکم إسناده لمتن غیر هذا، وحسنه غیره([13]).
3115-2143- (10) (صحیح) وَعَنْ أَبِی بَرْزَةَ س عَنِ النَّبِیَّ ج قَالَ: «إِنَّمَا أَخْشَى عَلَیْکُمْ شَهَوَاتِ الْغَیِّ فِی بُطُونِکُمْ وَفُرُوجِکُمْ، وَمُضِلَّاتِ الْهَوَى».
رواه أحمد والطبرانی والبزار، وبعض أسانیدهم رجاله ثقات. [مضى 2- السنة/2].
از ابو برزه س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «میترسم بر شما از شهوات طغیانگر در شکمها و شرمگاههایتان و هوا و هوس گمراه کننده».
3116-2144- (11) (حسن لغیره موقوف) وَعَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِاللهِ ب قَالَ: لَقِیَنِی عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ وَقَدِ ابْتَعْتُ لَحْمًا بِدِرْهَمٍ، فَقَالَ: مَا هَذَا یَا جَابِرُ؟ قُلْتُ: قَرِمَ أَهْلِی، فَابْتَعْتُ لَهُمْ لَحْمًا بِدِرْهَمٍ، فَجَعَلَ عُمَرُ یُرَدِّدُ: قَرِمَ أَهْلی! حَتَّى تَمَنَّیْتُ أَنَّ الدِّرْهَمَ سَقَطَ مِنِّی وَلَمْ أَلْقَ عُمَرَ.
رواه البیهقی.
از جابر بن عبدالله ب روایت است که عمر بن الخطاب س مرا ملاقات نمود درحالیکه گوشتی به یک درهم خریده بودم. گفت: ای جابر! این چیست؟ گفتم: خانوادهام هوس خوردن گوشت کردهاند؛ پس برای آنها گوشتی به یک درهم خریدم. عمر س همواره تکرار میکرد: خانوادهام هوس خوردن گوشت کردهاند! تا اینکه آرزو کردم آن یک درهم از دستم میافتاد و عمر س را ملاقات نمیکردم.
«قرم أهلی» یعنی: به شدت هوس گوشت کردند.
3117-1300- (9) (أثر ضعیف) وروى مالکٌ عَنْ یَحْیَى بْنِ سَعِیدٍ؛ أَنَّ عُمَرَ بْنَ الْخَطَّابِ س أَدْرَکَ جَابِرَ بْنَ عَبْدِاللَّهِ وَمَعَهُ حِمَالُ([14]) لَحْمٍ؛ فَقَالَ عُمَرَ: أَمَا یُرِیدُ أَحَدُکُمْ أَنْ یَطْوِیَ بَطْنَهُ لجَارِهِ وَابْنِ عَمِّهِ؟! فَأَیْنَ تَذْهَبُ عَنْکُمْ هَذِهِ الْآیَةُ: ﴿أَذْهَبْتُمْ طَیِّبَاتِکُمْ فِی حَیَاتِکُمُ الدُّنْیَا وَاسْتَمْتَعْتُمْ بِهَا﴾؟.
مالک از یحیی بن سعید روایت میکند که: عمر بن خطاب س درحالی جابر بن عبدالله را دریافت که مقداری گوشت حمل میکرد. عمر س گفت: آیا کسی از شما دوست ندارد شکمش به خاطر همسایه و پسر عمویش در هم پیچد؟! این آیه نزد شما کجا رفته است: «شما لذائذ و خوشیهای خود را در زندگی دنیای خویش بردهاید و کام برگرفتهاید».
قال البیهقی: "وروی عن عبدالله بن دینار مرسلاً وموصولاً قوله".
قال الحلیمی /: "وهذا الوعید من الله تعالى وإن کان للکفار الذین یُقدِمون على الطیبات المحظورة - ولذلک قال: ﴿فَالْیَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذَابَ الْهُونِ﴾-؛ فقد یخشى مثله على المنهمکین فی الطیبات المباحة؛ لأن من تعودها مالت نفسه إلى الدنیا فلم یؤمن أن یرتبک فی([15]) الشهوات والملاذّ، کلما أجاب نفسه إلى واحدةٍ منها دعته إلى غیرها، فیصیر إلى أن لا یمکنه عصیان نفسه فی هوى قط، وینسد باب العبادة دونه، فإذا آل به الأمر إلى هذا لم یبعد أن یقال: ﴿أَذْهَبْتُمْ طَیِّبَاتِکُمْ فِی حَیَاتِکُمُ الدُّنْیَا وَاسْتَمْتَعْتُمْ بِهَا فَالْیَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذَابَ الْهُونِ﴾، فلا ینبغی أن تعود النفس بما تمیل بها إلى([16]) الشره ثم یصعب تدارکها، ولْتُرَوَّض من أول الأمر على السداد؛ فإن ذلک أهون من أن تدرب على الفساد، ثم یجتهد فی إعادتها إلى الصلاح". والله أعلم.
0-1301- (10) (؟) قال البیهقی: ورُوِّینا([17]) عَنِ ابْنِ عُمَرَ: أَنَّهُ اشْتَرَى مِنَ اللَّحْمِ الْمَهْزُولَ وَجَعَلَ عَلَیْهِ سَمَنًا، فَرَفَعَ عُمَرُ یَدَهُ وَقَالَ: وَاللهِ! مَا اجْتَمَعَا عِنْدَ رَسُولِ اللهِ ج قَطُّ إِلَّا أُکِلَ أَحَدُهُمَا وَتُصُدِّقَ بِالْآخَرِ. فَقَالَ ابْنُ عُمَرَ: اطْعَمْ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ! فَوَاللهِ! لَا یَجْتَمِعَانِ عِنْدِی أَبَدًا إِلَّا فَعَلْتُ ذَلِکَ.
از ابن عمر ب روایت است که وی گوشت لاغری را خریداری کرد و به همان مقدار، گوشت فربهای را خرید. پس عمر س دستش را بلند کرد و گفت: به خدا سوگند، هرگز نزد رسول الله ج جمع نشدیم مگر اینکه یکی از آنها را میخورد و دیگری را صدقه میکرد. پس ابن عمر ب گفت: بخور ای امیر مومنان؛ به خدا سوگند آن دو نزد من جمع نشدند مگر اینکه چنین رفتاری داشتم.
3118-2145- (12) (حسن) وَعَنْ عَمْرِو بْنِ شُعَیْبٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «کُلُوا وَاشرَبُوا، وَتَصَدَّقُوا، [وَالْبَسُوا]([18]) مَا لَم یُخالِطْهُ إِسْرَافٌ أو لَا مَخِیَل».
رواه النسائی وابن ماجه، ورواته إلى عمر ثقات یحتج بهم فی "الصحیح".
عمرو بن شعیب از پدرش از جدش روایت میکند که رسول الله ج فرمودند: «بخورید و بنوشید و صدقه بدهید و بپوشید تا زمانی که اسراف و تکبر با آن در نیامیزد».
3119-2146- (13) (حسن) وَعَنْ مُعَاذِ بْنِ جَبَلٍ س: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج لَمَّا بَعَثَ بِهِ إِلَى أَهلِ الْیَمَنِ قَالَ لَهُ: «إِیَّاکَ([19]) وَالتَّنَعُّمَ؛ فَإِنَّ عِبَادَ اللَّهِ لَیْسُوا بِالْمُتَنَعِّمِینَ».
رواه أحمد والبیهقی ورواة أحمد ثقات.
از معاذ بن جبل س روایت است: هنگامیکه رسول الله ج او را به سوی اهل یمن فرستاد به او فرمود: «از رفاهطلبی بر حذر باش، زیرا بندگان خدا رفاه طلب نیستند».
3120-2147- (14) (حسن لغیره) وَعن أبی هریرة س قال: قال رسول الله ج: «إن شرار أمتی الذین غذُّوا بالنعیم، ونبتت علیه أجسامُهم».
رواه البزار، ورواته ثقات؛ إلا عبدالرحمن بن زیاد بن أنعم.
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «بدترین امت من کسانی هستند که از بهترین غذاها میخورند و بدنهایشان با آن رشد میکند».
3121-2148- (15) (حسن لغیره) وَرُوِیَ عَنْ أَبِی أُمَامَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «سَیَکُونُ رِجَالٌ مِنْ أُمَّتِی یَأْکُلُونَ أَلْوَانَ الطَّعَامِ، وَیَشْرَبُونَ أَلْوَانَ الشَّرَابِ، وَیَلْبَسُونَ أَلْوَانَ الثِّیَابِ، وَیَتَشَدَّقُونَ فِی الْکَلَامِ؛ فَأُولَئِکَ شِرَارُ أُمَّتِی».
رواه ابن أبی الدنیا والطبرانی فی "الکبیر" و"الأوسط".
از ابو امامه س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «مردانی از امت من خواهند آمد که غذاهای گوناگون میخورند و نوشیدنیهای رنگارنگ مینوشند و لباسهای متنوع میپوشند و با تکلف سخن میگویند؛ آنان بدترین امت من هستند».
3122-2149- (16) (حسن لغیره) وَرُوِیَ عَن عَبدالله بنِ جَعفَرٍ س قَالَ: سَمِعتُ رَسُولَ الله ج یَقُولُ: «شِرارُ أُمَّتی الَّذین وُلِدُوا فی النَّعیمِ، وغُذُوا بِهِ، یأْکُلونَ مِنَ الطعام ألْواناً، ویتشَدَّقونَ فی الکَلامِ».
رواه ابن أبی الدنیا والطبرانی فی حدیث. [یأتی 24- التوبة/6].
از عبدالله بن جعفر س روایت است از رسول الله ج شنیدم که فرمودند: «بدترین امت من کسانی هستند که در ناز و نعمت متولد شدهاند و با آن تغذیه میشوند و غذاهای رنگارنگ میخورند و با تکلف حرف میزنند».
3123-2150- (17) (صحیح لغیره) وَعَن أُبَی بنِ کَعبٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «إنَّ مَطْعَم ابْنِ آدَم جُعِلَ مثلاً للدُّنیا، وإنْ قَزَّحَهُ ومَلَحهُ، فانظُرْ إلى ما یصیرُ».
رواه عبدالله بن أحمد فی "زوائده"([20]) بإسناد جید قوی، وابن حبان فی "صحیحه" والبیهقی، وزاد فی بعض طرقه: ثم یقول الحسن: أو ما رأیتهم یطبخونه بالأفواه والطیب([21]) ثم یرمون کما رأیتم.
از ابی بن کعب س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «غذای فرزند آدم مثالی برای دنیا قرار داده شده؛ اگرچه به آن ادویه و نمک بزنی، اما باز ببین به کجا بر میگردد».
(قزَّحه) به تشدید زای یعنی: در آن قرار دهی. (القِزْح) به معنای ادویه خوشبو و اشتها آور است. و (ملحه) به تخفیف لام به معنای نمک زدن به آن میباشد.
3124-2151- (18) (صحیح لغیره) وَعَنِ الضَّحَّاکِ بْنِ سُفْیَانَ س؛ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ لَهُ: «یَا ضَحَّاکُ! مَا طَعَامُکَ؟». قَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! اللَّحْمُ وَاللَّبَنُ. قَالَ: «ثُمَّ یَصِیرُ إِلَى مَاذَا؟». قَالَ: إِلَى مَا قَدْ عَلِمْتَ. قَالَ: «فَإِنَّ اللَّهَ تَعَالَى ضَرَبَ مَا یَخْرُجُ مِنِ ابْنِ آدَمَ مَثَلًا لِلدُّنْیَا».
رواه أحمد، ورواته رواة الصحیح؛ إلا علی بن زید بن جدعان. (قال الحافظ): "ویأتی فی "الزهد" [24- التوبة/6] ذکر "عیش النبی ج وأصحابه" إن شاء الله تعالى".
از ضحاک بن سفیان س روایت است که رسول الله ج به او فرمودند: «ای ضحاک! غذایت چیست؟». گفت: ای رسول الله ج! گوشت و شیر. رسول الله ج فرمود: «سپس به چه چیزی مبدل میشود؟». گفت: به آنچه خودت میدانی. رسول الله ج فرمود: «خداوند آنچه از فرزند آدم خارج میشود، ضرب المثلی برای دنیا قرار داده است».
8- (الترهیب من أن یدعى الإنسان إلى الطعام فیمتنع من غیر عذر، والأمر بإجابة الداعی، وما جاء فی طعام المتبارین([22]))
([1]) فی "المصباح: " (المعى): المصران، وقصره أشهر من مده، وجمعه (أمعاء)، مثل (عنب) و (أعناب)، وجمع الممدود (أمعیة)، مثل (حمارة) و (أحمرة). . ".
([2]) مراد از این مبالغه پرخوری و میانهروی در خوردن است وگرنه از نگاه آفرینش، خلقت مومن و کافر به یک صورت میباشد. لذا معنای حدیث این است که کافر اشتهای وی زیاد است و نگرانی جز پر کردن شکمش ندارد امام مومن چنین نیست بلکه برای او مقداری از غذا که زندگیاش بگذرد کافی است. اما با پیشرفت علم تجربی و طب، امروزه کفار بیش از مسلمانان خوردنشان را تنظیم نمودند؛ چنانکه بسیار اندک غذا میخورند و مقید به سه بار یا چهار یا پنج بار خوردن در وعدههای مختلف نیستند؛ بلکه اندک میخورند و پس از آن هرگاه گشنه شدند میخورند. و این روش صحیحتر و سودمندتر است و بلکه مصداق رهنمود نبوی است که میفرماید: «حَسْبِ ابْنِ آدَمَ أُکُلَاتٌ یُقِمْنَ صُلْبَهُ، فَإِنْ کَانَ لَا مَحَالَةَ فَثُلُثٌ لِطَعَامِهِ وَثُلُثٌ لِشَرَابِهِ وَثُلُثٌ لِنَفَسِهِ»: «برای فرزند آدم لقمههایی که او را سرپا نگه دارد کافی است. واگر به بیش از این نیاز دارد، پس شکمش را به سه قسمت تقسیم کند؛ یک سوم برای برای غذا، یک سوم برای آشامیدن و یک سوم برای نفس کشیدن». (التعلیق علی صحیح مسلم (10/ 285)، علامه ابن عثیمین) [مصحح]
([3]) الأصل: "أضاف رسولُ الله ج ضیفاً کافراً"، فصححته من "مسلم" (6/ 133) و"الموطأ" (3/ 110)، وقد رواه من طریقه، وکان فیه أخطاء أخرى فصححتها منهما.
([4]) و این یکی از آیات الله متعال است که چنین فردی در زمان کافر بودن شیر هفت گوسفند را میخورد اما چون اسلام آورد نتوانست بیش از یک بار دوشیدن، شیر بخورد. و این دلالت دارد بر اینکه خوردن مومن در یک معده و کافر در هفت معده، خارج از اراده انسان است بلکه امری است که به سبب اسلام آوردن در انسان بوجود میآید. (التعلیق علی صحیح مسلم (10/ 288)، علامه ابن عثیمین) [مصحح]
([5]) هنا فی الأصل ما نصه: إلا أن ابن ماجه قال: "فإنْ غَلَبَتِ الأدمیَّ نفسُه فثلث للطعام. ." الحدیث، فحذفته لضعف إسناده، ومخالفته لما قبله، وهو مخرج فی "الإرواء" (7/ 41-43).
([6]) قلت: إسناده جید، وللحدیث طرق أخرى وشواهد یأتی بعضها فی الکتاب، وقد خرجتها فی "الصحیحة" (343).
([7]) قلت: أخرجه (ق 2/ 2) من طریق غسان بن عبید الموصلی: حدثنا حمزة البصری بسنده عنها موقوفاً. أورده الذهبی فی ترجمة (الموصلی) من مناکیره، وشیخه حمزة لم أعرفه.
([8]) قلت: فیه من لم یوثقه غیر ابن حبان، وتفرد بالروایة عنه واحد، و (جَعْدة) لم تثبت له صحبة، ولذلک خرجته فی "الضعیفة" (1131).
([9]) قلت: فی إسناد البیهقی (5670) صالح المری؛ ضعیف.
([10]) وقع فی بعض النسخ والمصادر (أبى بجیر)، والمثبت من "الإکمال" و"أسد الغابة" وهو مخرج فی "الضعیفة" (2368).
([11]) کذا قال. وفیه (19/ 218-219) المعلى بن الولید القعقاعی، ذکره ابن حبان فی "الثقات" (9/ 182) وقال: "ربما أغرب". وقال فی "المجمع": "ولم أعرفه"! وأقول: الظاهر أن العلة فوقه؛ فقد رواه السراج من غیر طریقه عن عبدالرحمن بن العلاء بن اللجلاج عن أبیه عن جده؛ وعبدالرحمن هذا ما روى عنه غیر مبشر بن إسماعیل الحلبی کما فی "المیزان"؛ فهو مجهول. فهو العلة. ومن هذا الوجه أخرجه البیهقی فی "الشعب" (2/ 165/ 1).
([12]) وقال البیهقی عقب هذه: "فی إسناده ضعف". وفیه تساهل کبیر؛ فإن فیها دون ابن لهیعة کذابین؛ خلاف الروایة الأولى، وبیانه فی "الضعیفة" (5362).
([13]) قلت: فیه علل، ذکره ابن الجوزی فی "الموضوعات" باثنتین منها، فانظرها إن شئت فی "الضعیفة" (241).
([14]) بکسر الحاء المهملة: ما حمله الحامل. وکان الأصل: (حامل)، وهو خطأ مفسد للمعنى والتصویب من "الموطأ" و"العجالة".
([15]) کذا الأصل، ولعل له وجهاً.
([16]) الأصل: (به من)، والتصویب من "شعب البیهقی" و"المخطوطة".
([17]) کذا قال، لم یسق إسناده. ومع ذلک قال المعلقون الثلاثة الجهلة: "صحیح الإسناد".
([18]) سقطت من الأصل، وکذا المخطوطة، وهی ثابتة عند مخرجیه، وکذلک رواه أحمد (2/ 181 و182)، وزاد فی روایة: "إن الله یحب أن ترى نعمته على عبده". وکذا رواه الحاکم (4/ 135) وصححه، ووافقه الذهبی، والبیهقی فی "الشعب" (2/ 230/ 2). وقد غفل الغافلون عنها کعادتهم ولم یستدرکوها! ولا صححوا ما کان فی الأصل: "ولا مخیلة"!
([19]) قلت: هذا لفظ البیهقی، ولفظ أحمد (إیایَ)، وهو أبلغ فی التحذیر کما ذکروا فی أمثاله من الأحادیث، فانظر "فیض القدیر" للمناوی.
([20]) انظر التعلیق المتقدم تحت الحدیث (533).
([21]) عطف بیان تفسیر لـ (الأفواه)، فإنَّه جمع (الفوه): الطیب، مثل (قفل) و (أقفال). و (أفاویه) جمع الجمع. کما فی "المصباح".
([22]) فی الأصل والمخطوطة أیضاً: (المتماریَیْن)، وهو خطأ من المؤلف ناشئ عن خطأ، وهو تفسیره لحدیث ابن عباس الآتی آخر الباب ". . . طعام المتباریین" بقوله: " (المتباریان) هما المتماریان المتباهیان"! وقد تعقبه الحافظ الناجی بقوله (ق 177/ 2): "هذا عجیب، وقد قال فی حواشی "مختصر السنن" له: (المتباریان): التعارضان بفعلیهما، لیُعجزَ أحدهما الآخر بصنیعه، یقال: تباری الرجلان إذا فعل کل واحد منهما مثلما فعل صاحبه لیرى أیهما یغلب صاحبه -قال-: وکُرِهَ لما فیه من المباهاة والریاء، ودخوله فیما نهی عنه من أکل المال بالباطل". انتهت عبارته. والحاصل أنَّ هذه اللفظة إنما هی بالباء لا بالمیم؛ لأنَّ المتماریین فی اللغة هما المتجادلان، وذلک لحن فاحش محیل للمعنى". قلت: وما عزاه لحواشی "مختصر السنن" للمنذری لم أره فی النسخة المطبوعة من "المختصر" وإنما فی "معالم السنن" للخطابی المطبوع معه فی مطبعة أنصار السنة (5/ 294) مع اختلاف یسیر فی بعض الألفاظ، فلعل المنذری أخذ ذلک من الخطابی فعلقه حاشیة على مختصره فی بعض نسخه، فوقعت هذه النسخة للحافظ الناجی. والله أعلم.
ترغیب به جمع شدن برای خوردن غذا [دور هم غذا خوردن]
3094-2128- (1) (حسن لغیره) عَنْ وَحْشِیّ بْن حَرْبِ بْنِ وَحْشِیِّ بْنِ حَرْبٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ س قَالَ: قَالُوا: یَا رَسُولَ اللَّهِ! إِنَّا نَأْکُلُ، وَلَا نَشْبَعُ؟ قَالَ: «تَجْتَمِعُونَ عَلَى طَعَامِکُمْ أَوْ تَتَفَرَّقُونَ؟». قَالُوا: نَتَفَرَّقُ. قَالَ: «اجْتَمِعُوا عَلَى طَعَامِکُمْ، وَاذْکُرُوا اسْمَ اللَّهِ؛ یُبَارَکْ لَکُمْ فِیهِ».
رواه أبو داود وابن ماجه وابن حبان فی "صحیحه".
از وحشی بن حرب بن وحشی بن حرب از پدرش از جدش س روایت است که اصحاب گفتند: ای رسول الله ج! ما میخوریم ولی سیر نمیشویم؟ رسول الله ج فرمود: «دسته جمعی غذا میخورید یا متفرق؟!». گفتند: بصورت متفرق. فرمود: «جمع شده و با هم غذا بخورید و نام خدا را ببرید، غذایتان پربرکت میشود».
3095-1291- (1) (ضعیف جداً) وروى ابن ماجه أیضا عَن عُمَرَ بن الخطاب س قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «کُلوا جمیعاً ولا تَتَفَرَّقوا؛ فإنَّ البَرکَةَ مَع الجَماعَةِ».
وفیه عمرو بن دینار قهرمان آل الزبیر؛ واهی الحدیث.
از عمر بن خطاب س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «همه باهم غذا بخورید و پراکنده نشوید که برکت در گروهی خوردن است».
3096-2129- (2) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «طَعَامُ الِاثْنَیْنِ کَافِی الثَّلاَثَةِ، وَطَعَامُ الثَّلاَثَةِ کَافِی الأَرْبَعَةِ».
رواه البخاری ومسلم.
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «غذای دو نفر برای سه نفر و غذای سه نفر برای چهار نفر کافی است».
3097-2130- (3) (صحیح) وَعَنْ جَابِرٍ س قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ ج یَقُولُ: «طَعَامُ الْوَاحِدِ یَکْفِی الِاثْنَیْنِ، وَطَعَامُ الِاثْنَیْنِ یَکْفِی الْأَرْبَعَةَ، وَطَعَامُ الْأَرْبَعَةِ یَکْفِی الثَّمَانِیَةَ».
رواه مسلم والترمذی وابن ماجه.
از جابر س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «غذای یک نفر برای دو نفر و غذای دو نفر برای چهار نفر و غذای چهار نفر برای هشت نفر کافی است».
0-2131- (4) (صحیح لغیره) ورواه البزار من حدیث سمرة دون قوله: «وَطَعَامُ الْأَرْبَعَةِ یَکْفِی الثَّمَانِیَةَ». وزاد فی آخره: «وَیَدُ اللَّهِ عَلَى الْجَمَاعَةِ».
و این حدیث را بزار از طریق سمره بدون این بخش: و غذای چهار نفر برای هشت نفر کافی است» روایت کرده است و در آخر آن اضافه میکند: «و دست خدا همراه جماعت است».
3098-2132- (5) (حسن لغیره) وَرُوِیَ عَنِ ابْنِ عُمَرَ ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «کُلُوا جَمِیعًا وَلَا تَفَرَّقُوا؛ فَإِنَّ طَعَامَ الْوَاحِدِ یَکْفِی الِاثْنَیْنِ، وَطَعَامَ الِاثْنَیْنِ یَکْفِی الْأَرْبَعَةَ»([1]).
رواه الطبرانی فی "الأوسط".
از ابن عمر ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «با هم غذا بخورید و متفرق نشوید، غذای یک نفر برای دو نفر و غذای دو نفر برای چهار نفر کافی است».
3099-2133- (6) (حسن لغیره) وَعَنْ جَابِرٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «إِنَّ أَحَبُّ الطَّعَامِ إِلَى اللَّهِ مَا کَثُرَتْ عَلَیْهِ الْأَیْدِی».
رواه أبو یعلى والطبرانی وأبو الشیخ فی "کتاب الثواب"؛ کلهم من روایة عبدالمجید بن أبی رواد؛ وقد وثق، ولکن فی هذا الحدیث نکارة([2]).
از جابر س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «دوست داشتنیترین غذا نزد خداوند، غذایی است که در آن دستهای زیادی باشد».
7-(الترهیب من الإمعان فی التشبع والتوسع فی المآکل والمشارب شرها وبطراً)
([1]) الأصل: "الثمانیة"، وکذا فی مطبوعة عمارة؛ ویظهر أنه خطأ قدیم، فإنه کذلک فی المخطوطة، والتصویب من "المعجم الأوسط" (رقم 7567/ 1) من مصورتی. ورواه فی "الکبیر" أیضاً کذلک لکن بتقدیم وتأخیر. وقد خرجته فی "الصحیحة" (2691).
([2]) قلت: لم یظهر لی وجه النکارة، لا سیما وفی الباب ما یشهد له. والله أعلم.
ترغیب به خوردن سرکه و زیتون و کَندن گوشت با دندان بدون تکه کردن با چاقو، اگر حدیث صحیح باشد
3086-2124- (1) (صحیح) عَنْ جَابِرٍ س: أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج سَأَلَ أَهْلَهُ الْأُدُمَ، فَقَالُوا: مَا عِنْدَنَا إِلَّا الخَلٌّ، فَدَعَا بِهِ فَجَعَلَ یَأْکُلُ بِهِ وَیَقُولُ: «نِعْمَ الْأُدُمُ الْخَلُّ، نِعْمَ الْأُدُمُ الْخَلُّ». قَالَ جَابِرٌ: فَمَا زِلْتُ أُحِبُّ الْخَلَّ مُنْذُ سَمِعْتُهَا مِنْ نَبِیِّ اللهِ ج. قَالَ طَلْحَةُ بن نافع: وَمَا زِلْتُ أُحِبُّ الْخَلَّ مُنْذُ سَمِعْتُهَا مِنْ جَابِرٍ.
رواه مسلم([1]).
از جابر س روایت است که رسول الله ج از خانوادهاش خورش طلب نمود، گفتند: چیزی جز سرکه نداریم؛ پس رسول الله ج آن را طلب کرده و خورده و میفرمود: «سرکه خورش خوبی است، سرکه خورش خوبی است». جابر میگوید: از زمانی که این را از رسول الله ج شنیدم پیوسته سرکه را دوست دارم. و طلحة بن نافع میگوید: از زمانی که آن را از جابر شنیدم، سرکه را دوست دارم.
وروى أبو داود والترمذی وابن ماجه منه: «نِعْم الإدام الخلُّ».
3087-2125- (2) (صحیح لغیره) وَعَنْ أُمِّ هَانِئٍ بِنْتِ أَبِی طَالِبٍ ل قَالَتْ: دَخَلَ عَلَیَّ رَسُولُ اللَّهِ ج فَقَالَ: «هَلْ عِنْدَکُمْ شَیْءٌ؟». فَقُلْتُ: لَا، إِلَّا کِسَرٌ یَابِسَةٌ وَخَلٌّ. فَقَالَ النَّبِیُّ ج: «قَرِّبِیهِ، فَمَا أَقْفَرَ بَیْتٌ مِنْ أُدْمٍ فِیهِ خَلٌّ»([2]).
رواه الترمذی وقال: "حدیث حسن غریب".
از ام هانی دختر ابوطالب ل روایت است که رسول الله ج نزد من آمد و فرمود: «آیا نزد شما چیزی [برای خوردن] هست؟». گفتم: نه، مگر تکه نان خشکی و سرکه. رسول الله ج فرمود: «آن را بیاور، خانهای که در آن سرکه باشد از خوردنی خالی نیست».
3088-1287- (1) (موضوع) وروى ابن ماجه عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ زَاذَانَ([3]) قَالَ: حَدَّثَتْنِی أُمُّ سَعْدٍ قَالَتْ: دَخَلَ رَسُولُ اللَّهِ ج عَلَى عَائِشَةَ وَأَنَا عِنْدَهَا، فَقَالَ: «هَلْ مِنْ غَدَاءٍ؟». قَالَتْ: عِنْدَنَا خُبْزٌ وَتَمْرٌ وَخَلٌّ. فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «نِعْمَ الْإِدَامُ الْخَلُّ، اللَّهُمَّ بَارِکْ فِی الْخَلِّ؛ فَإِنَّهُ کَانَ إِدَامَ الْأَنْبِیَاءِ قَبْلِی، وَلَمْ یَفْتَقِرْ بَیْتٌ فِیهِ خَلٌّ».
از محمد بن زاذان روایت است: ام سعد برای من روایت کرده و میگوید: رسول الله ج نزد عایشه آمده و من با عایشه بودم. فرمود: «آیا غذایی هست؟». عایشه گفت: نزد ما نان و خرما و سرکه است. رسول الله ج فرمودند: «بهترین چیزی که با نان خورده میشود سرکه است. پروردگارا در سرکه برکت قرار ده. براستی که سرکه غذای پیامبران قبل از من بوده است و خانهای که در آن سرکه باشد خالی از غذا نیست».
3089-2126- (3) (حسن لغیره) وَعَنْ أَبِی أَسِیدٍ س عَن رَسُولِ الله ج قَالَ: «کُلُوا الزَّیْتَ وَادَّهِنُوا بِهِ؛ فَإِنَّهُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبَارَکَةٍ».
رواه الترمذی وقال: "حدیث غریب". والحاکم وقال: "صحیح الإسناد".
از ابو اُسَید س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «روغن زیتون را بخورید و به بدن خود مالیده و خود را با آن چرب کنید؛ زیرا زیتون از شجره مبارکه است».
3090-1288- (2) (ضعیف جداً) وَرُوِیَ عَن أَبِی هُرَیرَةَ س مرفوعاً قَالَ: «کُلُوا الزَّیْتَ وَادَّهِنُوا بِهِ؛ فَإِنَّهُ طَیِّبٌ مُبَارَکٌ».
رواه الحاکم شاهداً.
از ابوهریره س روایت است که میگوید: «روغن زیتون بخورید و خود را با آن چرب کنید چراکه آن پاک و پربرکت است».
3091-2127- (4) (حسن لغیره) وَعَنْ عُمَرَ بْنِ الخَطَّابِ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «کُلُوا الزَّیْتَ وَادَّهِنُوا بِهِ؛ فَإِنَّهُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبَارَکَةٍ».
رواه ابن ماجه والترمذی وقال: "لا نعرفه إلا من حدیث عبد الرزاق، وکان عبدالرزاق یضطرب فی روایة هذا الحدیث". ورواه الحاکم وقال: "صحیح على شرط الشیخین". وهو کما قال([4]).
از عمر بن خطاب س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «روغن زیتون را بخورید و به بدن خود بمالید، زیرا زیتون از شجره مبارکه است».
3092-1289- (3) (ضعیف) وَعَنْ صَفْوَان بْن أُمَیَّةَ قَالَ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «انْهَسُوا اللَّحْمَ نَهْسًا([5])؛ فَإِنَّهُ أَهْنَأُ وَأَمْرَأُ».
از صفوان بن امیه روایت است که رسول الله ج فرمودند: «گوشت را با دندان پیشین گرفته و بکنید، چنین لذیذتر و هضمی آسانتر دارد».
رواه أبو داود، والترمذی واللفظ له، والحاکم وقال: "صحیح الإسناد"، ولفظه: قَالَ: رَآنِی رَسُولُ اللَّهِ ج وَأَنَا آخُذُ اللَّحْمَ مِنَ الْعَظْمِ بِیَدِی، فَقَالَ: «یَا صَفْوَانُ!». قُلْتُ: لَبَّیْکَ. قَالَ: «قَرِّبَ اللَّحْمَ مِنْ فِیکَ؛ فَإِنَّهُ أَهْنَأُ وَأَمْرَأُ».
و روایت حاکم چنین است: رسول الله ج مرا دید که با دستم گوشت را از استخوان جدا کرده و میخورم. فرمود: «ای صفوان»؛ گفتم: گوش به فرمانم. فرمود: «گوشت را به دهانت نزدیک کن (و با دندان آن را از استخوان جدا کن) چنین لذیذتر و هضم آن (برای معده) آسانتر است».
(قال الحافظ عبدالعظیم): "رواه الترمذی عن عبدالکریم بن أبی أمیة المعلم عن عبدالله بن الحارث عنه. وقال: "حدیث غریب لا نعرفه إلا من حدیث عبدالکریم". (قال الحافظ): "عبدالکریم هذا واهٍ، روى له البخاری تعلیقاً، ومسلم متابعة، وقد روی من غیر حدیثه، فرواه أبو داود والحاکم من حدیث عبدالرحمن بن معاویة عن عثمان بن أبی سلیمان عنه. وعثمان لم یسمع من صفوان. والله أعلم([6])".
3093-1290- (4) (منکر) وَعَنْ عَائِشَةَ ل؛ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «لَا تَقْطَعُوا اللَّحْمَ بِالسِّکِّینِ؛ فَإِنَّهُ مِنْ صَنِیعِ الْأَعَاجِمِ، وَانْهَشُوهُ نَهشاً؛ فَإِنَّهُ أَهْنَأُ وَأَمْرَأُ».
از عایشه ل روایت است که رسول الله ج فرمودند: «گوشت را با چاقو قطع نکنید، چرا که این شیوه اعاجم است بلکه آن را با دندان بکنید که لذیذتر و هضم آن آسانتر است».
رواه أبو داود وغیره عن أبی معشر، عن هشام بن عروة، عن أبیه، عنها. وأبو معشر هذا اسمه نجیح؛ لم یترک، ولکن هذا الحدیث مما أنکر علیه، وقد صح أن النبی ج "احتزَّ من کتف شاةٍ، فأکل ثم صلّى". والله أعلم([7]).
6-(الترغیب فی الاجتماع على الطعام)
([1]) قلت: لکنْ سیاق المصنف لیس عند "مسلم"، وإنما هو مرکب من روایتین عنده من طریقین مختلفین عن جابر (6/ 125)، وکان فی الأصل: "نعم الإدام" فی المرة الثالثة، فحذفتها لأنَّها لیست عنده.
([2]) قوله: "فما أقفر" أی: ما خلا. و (القفار): الطعام بلا أُدْم، وکان الأصل (إدام) فصححته من الترمذی. والحدیث مخرج فی "الصحیحة" (2220) لشاهد له.
([3]) قلت: مدنی متروک، ولعل المؤلف إنما بدأ به دون البدء بالصحابی کما هی القاعدة، لیشیر إلى أنه علة الحدیث، لکن فاته أن راویه عنه -وهو عنبسة بن عبدالرحمن- شر منه؛ فقد رماه أبو حاتم بالوضع! ثم ألیس کان الأولى تصدیره بصیغة التمریض: (روی) ثم یقول إن شاء: رواه ابن ماجه وفیه خلاف. .؟!
([4]) کذا قال، وهو مردود بالاضطراب الذی أشار إلیه الترمذی، والراجح منه أنَّه مرسل، کما بینته فی "الصحیحة" (379)، وفیه تخریج شواهد له تقویه.
([5]) گرفتن گوشت با گوشه دندانها. و (النهش) با شین: گرفتن آن با تمام دندان میباشد.
([6]) قلت: فیه علة أخرى وهی سوء حفظ ابن معاویة. وقد خرجته فی "الضعیفة" (2193).
([7]) یشیر المؤلف بهذا الحدیث الصحیح إلى نکارة حدیث نجیح.
ترغیب به خوردن از اطراف کاسه (ظرف غذا)، نه وسط آن
3084-2122- (1) (صحیح) عَنْ عَبْدُاللَّهِ بْنُ بُسْرٍ س قَالَ: کَانَ لِلنَّبِیِّ ج قَصْعَةٌ یُقَالُ لَهَا: الْغَرَّاءُ، یَحْمِلُهَا أَرْبَعَةُ رِجَالٍ، فَلَمَّا أَضْحَوْا وَسَجَدُوا الضُّحَى. أُتِیَ بِتِلْکَ الْقَصْعَةِ؛ یَعْنِی وَقَدْ أَثرَدَ فِیهَا، فَالْتَفُّوا عَلَیْهَا، فَلَمَّا کَثَرُوا جَثَا([1]) رَسُولُ اللَّهِ ج. فَقَالَ أَعْرَابِیٌّ: مَا هَذِهِ الْجِلْسَةُ؟ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «إِنَّ اللَّهَ جَعَلَنِی عَبْدًا کَرِیمًا، وَلَمْ یَجْعَلْنِی جَبَّارًا عَنِیدًا». ثُمَّ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «کُلُوا مِنْ جَوَانِبهَا، وَدَعُوا ذِرْوَتَهَا؛ یُبَارَکْ لَکُم فِیهَا».
رواه أبو داود وابن ماجه.
از عبدالله بن بسر س روایت است که میگوید: رسول الله ج کاسهی بزرگی داشت که به آن غَرَّاء گفته میشد و چهار نفر آن را حمل میکردند؛ چون وقت چاشت رسید و نماز سنت چاشت را خواندند، آن کاسه آورده شد که در آن ترید شده بود و به دور آن جمع شدند، وقتی تعداد افراد زیاد شد رسول الله ج بر دو زانو نشست. پس بادیهنشینی گفت: این چه نوع نشستنی است؟ رسول الله ج فرمود: «خداوند مرا بخشنده و خوش اخلاق قرار داد نه ظالم و خشن و مخالف حق». سپس فرمود: «از اطراف آن بخورید و وسط و بالای آن را رها کنید که برکت در آن برای شما وارد شود».
(ذِرْوَتها) به کسر ذال: بالای آن.
3085-2123- (2) (صحیح لغیره) وَعَنْ ابْنِ عَبَّاسٍ ب عَنِ النَّبِیَّ ج قَالَ: «البَرَکَةُ تَنْزِلُ([2]) وَسَطَ الطَّعَامِ، فَکُلُوا مِنْ حَافَتَیْهِ، وَلَا تَأْکُلُوا مِنْ وَسَطِهِ».
رواه أبو داود والترمذی والنسائی وابن ماجه، وابن حبان فی "صحیحه"؛ کلهم عن عطاء بن السائب([3]) عن سعید بن جبیر عنه. وقال الترمذی -واللفظ له-: حدیث حسن صحیح.
از ابن عباس ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «برکت در وسط غذا نازل میشود، پس از دو طرفش بخورید و از وسط آن نخورید».
(صحیح) ولفظ أبی داود وغیره: قال رسول الله ج: «إِذَا أَکَلَ أَحَدُکُمْ طَعَامًا، فَلَا یَأْکُلْ مِنْ أَعْلَى الصَّحْفَةِ، وَلَکِنْ لِیَأْکُلْ مِنْ أَسْفَلِهَا؛ فَإِنَّ الْبَرَکَةَ تَنْزِلُ مِنْ أَعْلَاهَا».
و در روایت ابوداود آمده است: رسول الله ج فرمود: «هرگاه یکی از شما غذایی خورد، پس از بالای کاسه (یا ظرف غذا) نخورد بلکه از پایین آن بخورد، زیرا برکت در بالای آن نازل میشود».
5-(الترغیب فی أکل الخل والزیت، ونهس اللحم دون تقطیعه بالسکین إن صح الخبر([4]))
([1]) یعنی: بر زانوهایش نشست. و این یکی از هیئتهای نشستن رسول الله ج برای غذا خوردن بود.
([2]) فی الأصل زیادة "فی"، فحذفتها لعدم ورودها فی "الترمذی".
([3]) یشیر المؤلف إلى إعلال الحدیث به، لأنه کان اختلط، لکن قد رواه عنه شعبة وسفیان، وهما سمعا منه قبل الاختلاط، وقد خرجته فی "الإرواء" (7/ 38/ 1980). وانظر "الصحیحة" (2040).
([4]) حدیثه فی "الضعیف".