اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

ترغیب به خودداری از رفتن نزد ظالم و ترهیب از رفتن نزد آنها و تصدیق نمودن و یاری دادن‌ آنان

ترغیب به خودداری از رفتن نزد ظالم و ترهیب از رفتن نزد آنها و تصدیق نمودن و یاری دادن‌ آنان

3254-2240- (1) (حسن صحیح) عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنْ بَدَا جَفَا، وَمَنْ تَبِعَ الصَّیْدَ غَفَلَ، وَمَنْ أَتَى أَبْوَابَ السُّلْطَانِ افْتُتِنَ، وَمَا ازْدَادَ عَبْدٌ مِنَ السُّلْطَانِ قُرْبًا؛ إِلَّا ازْدَادَ مِنَ اللَّهِ بُعْدًا».

رواه أحمد بإسنادین، رواة أحدهما رواة "الصحیح"([1]).

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «کسی‌که در بادیه زندگی کند خُلق و خوی او خَشِن می‌شود و کسی‌که در پی صید و شکار باشد قلبش غافل می‌گردد و کسی‌که نزد سلطان رود به فتنه می‌افتد و هرچه بنده به سلطان نزدیک‌تر شود، از خداوند دورتر می‌شود».

3255-2241- (2) (صحیح لغیره) وَعَنْ ابنِ عَبَّاسٍ ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنْ بَدَا جَفَا، وَمَنِ اتَّبَعَ الصَّیْدَ غَفَلَ، وَمَنْ أَتَى السُّلْطَانِ افْتُتِنَ».

رواه أبو داود والترمذی والنسائی، وقال الترمذی: "حدیث حسن".

از ابن عباس ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس در بادیه زندگی کند، [همچون بادیه‌نشینان] خُلق و خوی او خَشِن می‌شود و کسی‌که در پی صید و شکار باشد، قلبش غافل می‌گردد و کسی‌که نزد سلطان برود، به فتنه می‌افتد».

3256-2242- (3) (صحیح لغیره) وَعَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِاللَّهِ ب: أَنَّ النَّبِیَّ ج قَالَ لِکَعْبِ بْنِ عُجْرَةَ: «أَعَاذَکَ اللَّهُ مِنْ إِمَارَةِ السُّفَهَاءِ». قَالَ: وَمَا إِمَارَةُ السُّفَهَاءِ؟ قَالَ: «أُمَرَاءُ یَکُونُونَ بَعْدِی، لَا یَهْتَدُونَ بِهَدْیِی، وَلَا یَسْتَنُّونَ بِسُنَّتِی، فَمَنْ صَدَّقَهُمْ بِکَذِبِهِمْ، وَأَعَانَهُمْ عَلَى ظُلْمِهِمْ، فَأُولَئِکَ لَیْسُوا مِنِّی، وَلَسْتُ مِنْهُمْ، وَلَا یَرِدُون عَلَیَّ حَوْضِی. وَمَنْ لَمْ یُصَدِّقْهُمْ بِکَذِبِهِمْ، وَلَمْ یُعِنْهُمْ عَلَى ظُلْمِهِمْ؛ فَأُولَئِکَ مِنِّی وَأَنَا مِنْهُمْ، وَسَیَرِدُون عَلَی حَوْضِی. یَا کَعْبُ بْنَ عُجْرَةَ! الصِّیَامُ جُنَّةٌ، وَالصَّدَقَةُ تُطْفِئُ الْخَطِیئَةَ، وَالصَّلَاةُ قُرْبَانٌ - أَوْ قَالَ: بُرْهَانٌ -. یَا کَعْبُ بْنَ عُجْرَةَ! النَّاسُ غَادِیَانِ؛ فَمُبْتَاعٌ نَفْسَهُ فَمُعْتِقُهَا، وَبَائِعٌ نَفْسَهُ فَمُوبِقُهَا».

رواه أحمد - واللفظ له- والبزار، ورواتهما محتج بهم فی "الصحیح".

از جابر بن عبدالله ب روایت است که رسول الله ج به کعب بن عُجره فرمود: «خداوند تو را از امارت سفهاء حفظ کند». گفت: امارت سفهاء چیست؟ فرمود: «امرایی بعد از من می‌آیند که به راه و روش من عمل نمی‌کنند و سنت مرا در نظر نمی‌گیرند، پس کسی‌که دروغ‌های‌شان را تصدیق کند و آنها را بر ظلم‌شان یاری دهند، آنها از من نیستند و من از آنها نیستم و بر حوض من وارد نمی‌شوند. و کسانی‌که دروغ‌های‌شان را تصدیق نکنند و آنها را بر ظلم‌شان یاری ندهند، پس آنها از من هستند و من از آنها هستم و بر حوض من وارد خواهند شد. ای کعب بن عجره! روزه سپر است و صدقه گناهان را پاک می‌کند و نماز قربانی یا برهان و دلیل است. ای کعب بن عجره! مردم صبح‌شان دوگونه است: یا نفسشان را خریده و خود را آزاد می‌کنند یا نفس‌شان را فروخته و خود را به هلاکت می‌اندازند».

(صحیح لغیره) ورواه ابن حبان فی "صحیحه"؛ إلا أنه قال: «سَتَکُونُ أُمَرَاءُ مَنْ دَخَلَ عَلَیْهِمْ فَأَعَانَهُمْ عَلَى ظُلْمِهِمْ، وَصَدَّقَهُمْ بِکَذِبِهِمْ؛ فَلَیْسَ مِنِّی، وَلَسْتُ مِنْهُ، وَلَنْ یَرِدَ عَلَیَّ الْحَوْضَ. وَمَنْ لَمْ یَدْخُلْ عَلَیْهِمْ، وَلَمْ یُعِنْهُمْ عَلَى ظُلْمِهِمْ، وَلَمْ یُصَدِّقْهُمْ بِکَذِبِهِمْ؛ فَهُوَ مِنِّی وَأَنَا مِنْهُ، وَسَیَرِدُ عَلَیَّ الْحَوْضَ» الحدیث.

و در روایت ابن حبان آمده است: «امرایی خواهند آمد که هرکس بر آنها وارد شود و دروغ‌های‌شان را تصدیق کند از من نیست و من از او نیستم و هرگز بر حوض وارد نمی‌‌شود؛ و کسی‌که بر آنها وارد نمی‌شود و آنها را بر ظلم‌شان یاری نمی‌دهد و دروغ‌های‌شان را تصدیق نمی‌کند، پس او از من است و من از او هستم و کنار حوض بر من وارد خواهد شد».

0-2243- (4) (حسن صحیح) ورواه الترمذی والنسائی من حدیث کَعْبِ بْنِ عُجْرَةَ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «أُعِیذُکَ بِاللَّهِ یَا کَعْبَ بْنَ عُجْرَةَ! مِنْ أُمَرَاءَ یَکُونُونَ مِنْ بَعْدِی، فَمَنْ غَشِیَ أَبْوَابَهُمْ، فَصَدَّقَهُمْ فِی کَذِبِهِمْ، وَأَعَانَهُمْ عَلَى ظُلْمِهِمْ؛ فَلَیْسَ مِنِّی، وَلَسْتُ مِنْهُ، وَلَا یَرِدُ عَلَیَّ الحَوْضَ. وَمَنْ غَشِیَ أَبْوَابَهُمْ، أَوْ لَمْ یَغْشَ، وَلَمْ یُصَدِّقْهُمْ فِی کَذِبِهِمْ، وَلَمْ یُعِنْهُمْ عَلَى ظُلْمِهِمْ؛ فَهُوَ مِنِّی، وَأَنَا مِنْهُ، وَسَیَرِدُ عَلَیَّ الحَوْضَ» الحدیث.

واللفظ للترمذی.

کعب بن عجره س روایت می‌کند که رسول الله ج فرمودند: «ای کعب بن عجره! تو را به خدا می‌سپارم از امرایی که بعد از من می‌آیند؛ کسی‌که نزد آنها رفت و آمد داشته و دروغ‌های‌شان را تصدیق کند و آنها را بر ظلم‌شان یاری دهد، از من نیست و من از او نیستم و کنار حوض بر من وارد نمی‌شود. و کسی‌که نزد آنها رفت و آمد داشته یا نداشته باشد، پس دروغ‌های‌شان را تصدیق نکند و آنها را بر ظلم‌شان یاری ندهد، پس او از من است و من از او هستم و کنار حوض بر من وارد می‌شود».

(صحیح لغیره) وفی روایة له أیضاً عَنْ کَعْبِ بْنِ عُجْرَةَ قَالَ: خَرَجَ إِلَیْنَا رَسُولُ اللَّهِ ج وَنَحْنُ تِسْعَةٌ: خَمْسَةٌ وَأَرْبَعَةٌ، أَحَدُ العَدَدَیْنِ مِنَ العَرَبِ، وَالآخَرُ مِنَ العَجَمِ([2])، فَقَالَ: «اسْمَعُوا، هَلْ سَمِعْتُمْ؟ أَنَّهُ سَیَکُونُ بَعْدِی أُمَرَاءُ، فَمَنْ دَخَلَ عَلَیْهِمْ فَصَدَّقَهُمْ بِکَذِبِهِمْ، وَأَعَانَهُمْ عَلَى ظُلْمِهِمْ؛ فَلَیْسَ مِنِّی، وَلَسْتُ مِنْهُ، وَلَیْسَ بِوَارِدٍ عَلَیَّ الحَوْضَ. وَمَنْ لَمْ یَدْخُلْ عَلَیْهِمْ، وَلَمْ یُعِنْهُمْ عَلَى ظُلْمِهِمْ، وَلَمْ یُصَدِّقْهُمْ بِکَذِبِهِمْ؛ فَهُوَ مِنِّی، وَأَنَا مِنْهُ، وَهُوَ وَارِدٌ عَلَیَّ الحَوْضَ».

قال الترمذی: "حدیث غریب صحیح".

و در روایتی از کعب بن عجره س آمده که رسول الله ج درحالی نزد ما آمد ‌که ما نُه نفر بودیم؛ پنج نفر و چهار نفر و یکی از دو عدد عرب بود و دیگری عجم.([3]) پس فرمود: «گوش دهید، آیا شنیدید؟ امرایی بعد از من می‌آیند، پس کسی‌که بر آنها وارد شود و دروغ‌های‌شان را تصدیق کند و آنان را بر ظلم‌شان یاری دهد، از من نیست و من از او نیستم و کنار حوض بر من وارد نمی‌شود؛ و کسی‌که بر آنها وارد نشود و آنها را بر ظلم‌شان یاری ندهد و دروغ‌های‌شان را تصدیق نکند، پس او از من است و من از او هستم و کنار حوض بر من وارد می‌شود».

3257-2244- (5) (حسن لغیره) وَعَنِ النُّعْمَانِ بْنِ بَشِیرٍ ب قَالَ: خَرَجَ عَلَیْنَا رَسُولُ اللَّهِ ج وَنَحْنُ فِی الْمَسْجِدِ بَعْدَ صَلَاةِ الْعِشَاءِ، فَرَفَعَ بَصَرَهُ إِلَى السَّمَاءِ، ثُمَّ خَفَضَ حَتَّى ظَنَنَّا أَنَّهُ قَدْ حَدَثَ فِی السَّمَاءِ شَیْءٌ([4]) فَقَالَ: «أَلَا إِنَّهُ سَتَکُونُ بَعْدِی أُمَرَاءُ یَظْلِمُونَ وَیَکْذِبُونَ، فَمَنْ صَدَّقَهُمْ بِکَذِبِهِمْ، وَمَالَأَهُمْ عَلَى ظُلْمِهِمْ، فَلَیْسَ مِنِّی، وَلَا أَنَا مِنْهُ، وَمَنْ لَمْ یُصَدِّقْهُمْ بِکَذِبِهِمْ، وَلَمْ یُمَالِئْهُمْ عَلَى ظُلْمِهِمْ؛ فَهُوَ مِنِّی وَأَنَا مِنْهُ». الحدیث.

 رواه أحمد، وفی إسناده راو لم یسمّ. وبقیته ثقات محتج بهم فی "الصحیح".

از نعمان بن بشیر ب روایت است که رسول الله ج درحالی نزد ما آمد ‌که بعد از نماز عشاء در مسجد بودیم؛ پس چشمانش را به آسمان دوخت و سپس آن را پایین آورد تا جایی که گمان کردیم در آسمان حادثه‌ای رخ داده است. سپس فرمود: «آگاه باشید، بعد از من امرایی خواهند آمد که ظلم می‌کنند و دروغ می‌گویند؛ پس کسی‌که دروغ آنها را تصدیق کند و آنها را بر ظلم‌شان یاری دهد، از من نیست و من از او نیستم و کسی‌که دروغ آنها را تصدیق نکند و آنها را بر ظلم‌شان یاری ندهد، از من می‌باشد و من از او هستم».

3258-2245- (6) (صحیح لغیره) وَعَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ خَبَّابٍ عَنْ أَبِیهِ ب قَالَ: کُنَّا قُعُودًا عَلَى بَابِ النَّبِیِّ ج، فَخَرَجَ عَلَیْنَا فَقَالَ: «اسْمَعُوا». قُلْنَا: قَدْ سَمِعْنَا. قَالَ: «اسْمَعُوا». قُلْنَا: قَدْ سَمِعْنَا. [قَالَ: «اسْمَعُوا». قُلْنَا: قَدْ سَمِعْنَا]([5]) قَالَ: «إِنَّهُ سَیَکُونُ بَعْدِی أُمَرَاءُ فَلَا تُصَدِّقُوهُمْ بِکَذِبِهِمْ، وَلَا تُعِینُوهُمْ عَلَى ظُلْمِهِمْ، فَإِنَّ مَنْ صَدَّقَهُمْ بِکَذِبِهِمْ، وَأَعَانَهُمْ عَلَى ظُلْمِهِمْ؛ لَمْ یَرِدْ عَلَیَّ الْحَوْضَ».

رواه الطبرانی، وابن حبان فی "صحیحه"، واللفظ له.

عبدالله بن خباب از پدرش س روایت می‌کند که گفت: ما کنار باب النبی ج نشسته بودیم که رسول الله ج بر ما وارد شد و فرمود: «بشنوید». گفتیم: «می‌شنویم». فرمود: «گوش دهید». گفتیم: «گوش می‌کنیم». [فرمود: «بشنوید». گفتیم: «می‌شنویم»]. فرمود: بعد از من امرایی خواهند آمد، دروغ‌های‌شان را تصدیق نکنید و آنها را بر ظلم‌شان یاری ندهید. کسی‌که دروغ‌های‌ آنان را تصدیق کند و آنها را بر ظلم‌شان یاری دهد، کنار حوض بر من وارد نمی‌شود».

3259-2246- (7) (صحیح لغیره) وَعَنْ أَبِی سَعِیدٍ الْخُدْرِیِّ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «یَکُونُ أُمَرَاءُ تَغْشَاهُمْ غَوَاشٍ أَوْ حَوَاشٍ مِنَ النَّاسِ، یَکْذِبُونَ وَیَظْلِمُونَ، فَمَنْ دَخَلَ عَلَیْهِمْ فَصَدَّقَهُمْ بِکَذِبِهِمْ، وَأَعَانَهُمْ عَلَى ظُلْمِهِمْ؛ فَلَیْسَ مِنِّی، وَلَسْتُ مِنْهُ، وَمَنْ لَمْ یَدْخُلْ عَلَیْهِمْ، وَیُصَدِّقْهُمْ بِکَذِبِهِمْ، وَیُعِنْهُمْ عَلَى ظُلْمِهِمْ؛ فَهُوَ مِنِّی، وَأَنَا مِنْهُ».

از ابوسعید خدری س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «امرایی خواهند آمد که اطرافیان‌شان را کسانی تشکیل می‌دهند که دروغ می‌گویند و ظلم می‌کنند؛ پس کسی‌که بر آنها وارد شود و دروغ‌های‌شان را تصدیق کند و آنان را بر ظلم‌شان یاری دهد، از من نیست و من از او نیستم؛ و کسی‌که بر آنها وارد نشود و دروغ‌های‌شان را تصدیق نکند و آنها را بر ظلم‌شان یاری ندهد، او از من است و من از او هستم».

رواه أحمد - واللفظ له-، وأبو یعلى، ومن طریقه ابن حبان فی "صحیحه إلا أنهما قالا: «فَمَنْ صَدَّقَهُمْ بِکَذِبِهِمْ، وَأَعَانَهُمْ عَلَى ظُلْمِهِمْ، فَأَنَا مِنْهُ بَرِیءٌ، وَهُوَ مِنِّی بَرِیءٌ».

«پس کسی‌که دروغ‌های‌شان را تصدیق کند و آنام را بر ظلم‌شان یاری دهد، من از او بری هستم و او از من بری».

3260-1357- (1) (ضعیف) وَعَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «إِنَّ أُنَاسًا مِنْ أُمَّتِی سَیَتَفَقَّهُونَ فِی الدِّینِ، وَیَقْرَءُونَ الْقُرْآنَ، یَقُولُونَ: نَأْتِی الْأُمَرَاءَ فَنُصِیبُ مِنْ دُنْیَاهُمْ، وَنَعْتَزِلُهُمْ بِدِینِنَا، وَلَا یَکُونُ ذَلِکَ، کَمَا لَا یُجْتَنَى مِنَ الْقَتَادِ إِلَّا الشَّوْکُ؛ کَذَلِکَ لَا یُجْتَنَى مِنْ قُرْبِهِمْ إِلَّا - قَالَ: ابْنُ الصَّبَّاحِ: کَأَنَّهُ یَعْنِی الْخَطَایَا».

رواه ابن ماجه ورواته ثقات([6]).

از ابن عباس ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «عده‌ای از امتم به تفقه در دین می‌پردازند و قرآن را می‌خوانند و می‌گویند: نزد پادشاهان رفته و از دنیای آنها بهره‌مند می‌شویم و با دین‌مان از آنها دوری می‌کنیم؛ اما این امر محقق شدنی نیست. چنانکه ثمره درخت خار جز خار نیست؛ و اینچنین ثمره نزدیکی به آنان جز گناهان نخواهد بود».

3261-1358- (2) (ضعیف) وَعَنْ ثَوْبَانَ مَوْلَى رَسُولِ اللَّهِ ج: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج دَعَا لِأَهْلِهِ، فَذَکَرَ عَلِیًّا وَفَاطِمَةَ وَغَیْرَهُمَا، فَقُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! أَنَا مِنْ أَهْلِ الْبَیْتِ؟ قَالَ: «نَعَمْ؛ مَا لَمْ تَقُمْ عَلَى بَابِ سُدَّةٍ، أَوْ تَأْتِی أَمِیرًا تَسْأَلُهُ».

رواه الطبرانی فی "الأوسط"، ورواته ثقات([7]).

و مراد از (السدة) در اینجا: دروازه‌ی سلطان و مانند آن است. و روایاتی دال بر این معنا در "باب الفقر" [24- التوبة/5] خواهد آمد.

از ثوبان مولی رسول الله ج روایت است که رسول الله ج برای خانواده‌اش دعا می‌کرد و در دعای خود از علی و فاطمه و دیگران یاد می‌کرد. گفتم: ای رسول خدا، من از اهل بیت تو هستم؟ فرمود: «بله؛ مادامی که بر دروازه پادشاه حاضر نشوی و برای خواستن چیزی نزد او نروی».

3262-2247- (8) (حسن صحیح) وَعَنْ عَلْقَمَةَ بْنِ وَقَّاصٍ اللیثی: أَنَّهُ مَرَّ بِرَجُلٍ مِنْ أَهْلِ الْمَدِینَةِ لَهُ شَرَفٌ، وَهُوَ جَالِسٌ بِسُوقِ الْمَدِینَةِ، فَقَالَ عَلْقَمَةُ: یَا فُلَانُ! إِنَّ لَکَ حُرْمَةً وَإِنَّ لَکَ حَقًّا، وَإِنِّی قَدْ رَأَیْتُکَ تَدْخُلُ عَلَى هَؤُلَاءِ الْأُمَرَاءِ فَتَکَلَّمُ عِنْدَهُمْ، وَإِنِّی سَمِعْتُ بِلَالَ بْنَ الْحَارِثِ صَاحِبَ رَسُولِ اللَّهِ ج یَقُولُ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «إِنَّ أَحَدَکُمْ لَیَتَکَلَّمُ بِالْکَلِمَةِ مِنْ رِضْوَانِ اللَّهِ مَا یَظُنُّ أَنْ تَبْلُغَ مَا بَلَغَتْ؛ فَیَکْتُبُ اللَّهُ لَهُ بِهَا رِضْوَانَهُ إِلَى یَوْمِ یَلْقَاهُ، وَإِنَّ أَحَدَکُمْ لَیَتَکَلَّمُ بِالْکَلِمَةِ مِنْ سَخَطِ اللَّهِ مَا یَظُنُّ أَنْ تَبْلُغَ مَا بَلَغَتْ؛ فَیَکْتُبُ اللَّهُ لَهُ بِهَا سَخَطَهُ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ». قَالَ عَلْقَمَةُ: فَانْظُرْ وَیْحَکَ! مَاذَا تَقُولُ، وَمَاذَا تَکَلَّمُ بِهِ، فَرُبَّ کَلَامٌ قَدْ مَنَعَنِیه مَا سَمِعْتُ مِنْ بِلَالِ بْنِ الْحَارِثِ.

رواه ابن ماجه، وابن حبان فی "صحیحه"، وروى الترمذی والحاکم المرفوع منه وصححاه.

از علقمة بن ابی وقاص لیثی روایت است که وی از کنار مرد نجیبی از اهل مدینه عبور کرد که در بازار مدینه نشسته بود. علقمه گفت: ای فلانی! تو احترام و حقی داری و من تو را می‌بینم که بر این امراء وارد می‌‌شوی و نزد آنها صحبت می‌کنی؛ من از بلال بن حارث صحابه‌ی رسول الله ج شنیدم که رسول الله ج فرمودند: «یکی از شما سخنی از سخنانی که مورد رضایت خداوند متعال است، می‌گوید حال آنکه قدر و منزلت آن را نمی‌داند، اما خداوند به سبب آن، رضایتش را تا روز ملاقاتش برای او می‌نویسد؛ و یکی از شما سخنی را که موجب خشم خداوند متعال است، بر زبان می‌آورد حال آنکه خود متوجه اثر آن نیست و به سبب آن، خداوند غضبش را تا روز قیامت برای او می‌نویسد». علقمه گفت: وای بر تو! پس بنگر چه می‌گویی و در مورد چه چیزی صحبت می‌کنی، چه بسا سخنانی که حدیث بلال بن حارث مرا از گفتن آن منع کرد.

(حسن لغیره) ورواه الأصفهانی؛ إلا أنه قال: عن بلال بن الحارث أنه قال لبنیه: إذا حضرتم عند ذی سلطان فأحسنوا المحضر، فإنی سمعت رسول الله ج یقول: فذکره.

از بلال بن حارث روایت است که به فرزندش گفت: هرگاه نزد حاکمی حاضر شدید، مجلس را (با سخنان نیک) مزین سازید. زیرا از رسول الله ج شنیدم که فرمود: ... و حدیث را ذکر می‌کند.

8- (الترهیب من إعانة المبطل ومساعدته، والشفاعة المانعة من حد من حدود الله، وغیر ذلک)



([1]) فیه نظر بینه الهیثمی (5/ 246)، فلیراجعه من شاء.

([2]) قلت: بینَتْه روایة البزار (1608) عن حذیفة بلفظ: ". . . تسعة نفر، أربعة من الموالی وخمسة من العرب". وسنده حسن بهذا.

([3]) قلت: بینَتْه روایة البزاز (1608) عن حذیفة بلفظ: «... تسعة نفر، أربعة من الموالی و خمسة من العرب». و سنده حسن بهذا.

([4]) والأصل والمخطوطة: "أمر"، والتصویب من "المسند" (4/ 266-267) و"المجمع" (5/ 247)، وغفل عنه الغافلون الثلاثة!

([5]) سقطت من قلم المؤلف، فإنها لم ترد فی المخطوطة أیضاً، واستدرکتها من "الموارد" (1574)، ولفظ الطبرانی (4/ 67/ 3627) مختصر: "فقال: "أتسمعون؟". قلنا: قد سمعنا مرتین أو ثلاثاً". وکذا فی "المجمع"، وکذا رواه ابن أبی عاصم فی "السنة" (2/ 352/ 757).

([6]) کذا قال، وفیه مجهول لم یوثقه غیر ابن حبان، وبیانه فی "الضعیفة" (1250).

([7]) قلت: وتبعه الهیثمی، وهو من تساهلهما، فإن فیه مجهولَین أحدهما أجهل من الآخر، لم یوثقهما غیر ابن حبان، وهو مخرج فی "الضعیفة" (5366). وخبط الثلاثة أیضاً فقالوا: "حسن"!

ترغیب به گفتن کلماتی که هنگام ترس از ظالم گفته می‌شود

ترغیب به گفتن کلماتی که هنگام ترس از ظالم گفته می‌شود

3251-1356- (1) (ضعیف) عَنْ عَبْدِاللهِ بْنِ مَسْعُودٍ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «إِذَا تَخَوَّفَ أَحَدُکُمُ السُّلْطَانَ فَلْیَقُلِ: اللهُمَّ رَبَّ السَّمَاوَاتِ السَّبْعِ وَرَبَّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ؛ کُنْ لِی جَارًا مِنْ شَرِّ فُلَانِ بْنِ فُلَانٍ - یَعْنِی الَّذِی یُرِیدُه -، وَشَرِّ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ وَأَتْبَاعِهِمْ أَنْ یَفْرُطَ عَلَیَّ أَحَدٌ مِنْهُمْ، عَزَّ جَارُکَ، وَجَلَّ ثَنَاؤُکَ، وَلَا إِلَهَ غَیْرُکَ».

رواه الطبرانی، ورجاله رجال "الصحیح"؛ إلا جنادة بن سلم([1])، وقد وثق.

از عبدالله بن مسعود س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «چون یکی از شما از پادشاه می‌ترسید پس باید بگوید: پروردگارا، رب آسمان‌های هفتگانه و رب عرش بزرگ؛ در برابر شر فلان بن فلان پناه من باش و در برابر شر جن و انسان و پیروان آنها که یکی از آنها به من تجاوز کند؛ با عظمت است پناه تو و بزرگوار است ثنای تو و نیست معبود بر حقی جز تو».

0-2237- (1) (صحیح موقوف) ورواه الأصبهانی وغیره موقوفاً على عبدالله؛ لم یرفعوه. [قلت: ولفظه: «إذا خاف أحدکم السلطانَ الجائرَ فلیقل: (اللهم ربَّ السموات السبع، وربَّ العرش العظیم، کن لی جاراً من فلان ابن فلان وأتباعه من خلقک؛ من الجن والإنس؛ أن یفرط علیَّ أحد منهم، أو أن یطغى، عزَّ جارُک، وجلَّ ثناؤک، ولا إله إلا أنت)"]([2]).

و از عبدالله بن مسعود س روایت است که می‌گوید: هرگاه یکی از شما از حاکم و پادشاه ظالمی ترسید پس باید بگوید: (اللهم رب السموات...) خدایا! پروردگار آسمان‌های هفت‌گانه و عرش عظیم، مرا از فلان بن فلان و پیروان او از جن و انس در امان نگه دار، از اینکه بر من ظلمی روا داشته یا تعدی کنند؛ کسی که به تو پناه برد غالب است و بزرگ است ثنا و ستایش تو و معبود به حقی نیست جز تو.

3252-2238- (2) (صحیح موقوف) وَعَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب قَالَ: إِذَا أَتَیْتَ سُلْطَانًا مَهِیبًا تَخَافُ أَنْ یَسْطُوَ بِکَ فَقُلْ: (اللهُ أَکْبَرُ، اللهُ أَعَزُّ مِنْ خَلْقِهِ جَمِیعًا، اللهُ أَعَزُّ مِن مَا أَخَافُ وَأَحْذَرُ، أَعُوذُ بِاللهِ الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ، الْمُمْسِکُ السَّمَاوَاتِ أَنْ یَقَعْنَ عَلَى الْأَرْضِ إِلَّا بِإِذْنِهِ؛ مِنْ شَرِّ عَبْدِکَ فُلَانٍ وَجُنُودِهِ وَأَتْبَاعِهِ وَأَشْیَاعِهِ مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ، اللّهُمَّ کُنْ لِی جَارًا مِنْ شَرِّهِمْ، جَلَّ ثَنَاؤُکَ، وَعَزَّ جَارُکَ وَتَبَارَکَ اسْمُکَ، وَلَا إِلَهَ غَیْرُکَ - ثَلَاثَ مَرَّاتٍ -).

رواه ابن أبی شیبة موقوفاً. وهذا لفظه، وهو أتم. ورواه الطبرانی ولیس عنده "ثلاث مرات"([3])، ورجاله محتج بهم فی "الصحیح".

از ابن عباس ب روایت است که می‌گوید: هرگاه نزد حاکم و پادشاهی با هیبت رفتی و ترسیدی به تو آسیبی برساند، پس - سه بار بگوید- بگو: (الله اکبر، خداوند از تمام مخلوقاتش قوی‌تر است، خداوند قوی‌تر است از آنچه من از او ترسیده و از او دوری می‌کنم، پناه می‌برم به خداوندی که معبود به حقی جز او نیست و نگه‌دارنده‌ی آسمان‌هاست از اینکه بر زمین بیفتند مگر به اجازه‌ی او؛ از شر بنده‌ات فلانی و لشکریان و پیروان و طرفدارانش از جن و انس، خداوندا! مرا از شر آنها در امان نگه دار، ستایش تو بزرگ است و کسی که به تو پناه برد غالب است و نام تو با برکت است و معبود به حقی جز تو نیست)».

3253-2239- (3) (صحیح موقوف) وَعَنْ أَبِی مَجْلَزٍ - واسمه لاحق بن حمید- قَالَ: مَنْ خَافَ مِنْ أَمِیرٍ ظُلْمًا فَقَالَ: (رَضِیتُ بِاللَّهِ رَبًّا، وَبِالْإِسْلَامِ دِینًا، وَبِمُحَمَّدٍ ج نَبِیًّا، وَبِالْقُرْآنِ حَکَمًا وَإِمَامًا)، نَجَّاهُ اللَّهُ مِنْهُ.

رواه ابن أبی شیبة موقوفاً علیه، وهو تابعی ثقة.

از ابی مَجلَز - که اسمش لاحق بن حمید است - روایت است که می‌گوید: کسی‌که از امیر ظالمی می‌ترسد پس بگوید: (رَضِیتُ بِاللهِ رَبًّا...) به الله به عنوان پروردگار و به اسلام به عنوان دین و به محمد به عنوان پیامبر و به قرآن به عنوان قاضی و امام راضی شدم) خداوند او را از آن امیر ظالم نجات می‌دهد.

7- (الترغیب فی الامتناع عن الدخول على الظلمة، والترهیب من الدخول علیهم وتصدیقهم وإعانتهم)



([1]) قلت: وهو ضعیف، وفوقه الراوی عن ابن مسعود، وهو لیس من رجال "الصحیح" خلافاً لقول المصنف، وإن تبعه الهیثمی، وهو إلى ذلک لم یوثقه أحد کما بینته فی "الضعیفة" (2400). ولکنه صح موقوفاً، تراه فی "الصحیح". ولم یفرق بینهما المعلقون الثلاثة فخبطوا وقالوا: "حسن"!!

([2]) قلت: وهو موقوف یحتمل أن یکون فی حکم المرفوع، وإسناده صحیح، بخلاف المرفوع فضعیف، ولذلک فرقت بینهما، وأما المعلقون الثلاثة فصدَّروا تخریجهم بقولهم: "حسن" دونما أی تفریق وتبیین بین المرفوع والموقوف کما هی عادتهم.

([3]) قلت: بلى! هو عنده فی "معجمه الکبیر" (10/ 314/ 10599)، وإسناده إسناد ابن أبی شیبة؛ سوى شیخه علی بن عبدالعزیز، وهو ثقة حافظ. والأولى عزوه للبخاری فی "الأدب المفرد" (708)، فإنه تابع ابن أبی شیبة.

ترهیب از ظلم و دعای مظلوم و ترک یاری‌اش و ترغیب به یاری او

ترهیب از ظلم و دعای مظلوم و ترک یاری‌اش و ترغیب به یاری او

3222-2214- (1) (صحیح) عَنْ أَبِی ذَرٍّ س عَنِ النَّبِیِّ ج فِیمَا یروی عَن رَبِّهِ ﻷ أَنَّهُ قَالَ: «یَا عِبَادِی إِنِّی حَرَّمْتُ الظُّلْمَ([1]) عَلَى نَفْسِی، وَجَعَلْتُهُ بَیْنَکُمْ مُحَرَّمًا، فَلَا تَظَالَمُوا» الحدیث.

رواه مسلم والترمذی وابن ماجه. وتقدم بتمامه فی الدعاء وغیره [15/1].

ابوذر س از رسول الله ج روایت می‌کند که رسول الله ج به روایت از پروردگارش فرمود: «خداوند متعال می‌فرماید: ای بندگانم! همانا من ظلم را بر خود حرام کرده‌ام و در بین شما نیز آن را حرام قرار داده‌ام، پس به یکدیگر ظلم نکنید».

3223-2215- (2) (صحیح) وَعَنْ جَابِرٍ س؛ أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج قَالَ: «اتَّقُوا الظُّلْمَ؛ فَإِنَّ الظُّلْمَ ظُلُمَاتٌ یَوْمَ الْقِیَامَةِ، وَاتَّقُوا الشُّحَّ؛ فَإِنَّ الشُّحَّ أَهْلَکَ مَنْ کَانَ قَبْلَکُمْ، حَمَلَهُمْ عَلَى أَنْ سَفَکُوا دِمَاءَهُمْ، وَاسْتَحَلُّوا مَحَارِمَهُمْ».

رواه مسلم وغیره.

از جابر س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «از ظلم بپرهیزید‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ که ظلم باعث تاریکی روز قیامت می‌شود؛ از حرص و بخل بپرهیزید که بخل ملت‌های قبل از شما را به هلاکت رساند و آنها را وادار کرد خون همدیگر را بریزند و محارم‌شان را حلال شمارند».

3224-2216- (3) (صحیح) وَعَنِ ابْنِ عُمَرَ ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «إِنَّ الظُّلْمَ ظُلُمَاتٌ یَوْمَ الْقِیَامَةِ».

رواه البخاری ومسلم والترمذی.

از ابن عمر ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «ظلم، سبب تاریکی‌های متعددی در روز قیامت برای ظالم می‌باشد».

3225-2217- (4) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س یَبْلُغُ بِهِ النَّبِیَّ ج قَالَ:  «إِیَّاکُمْ وَالظُّلْمَ، فَإِنَّ الظُّلْمَ هُوَ ظُلُمَاتٌ یَوْمَ الْقِیَامَةِ، وَإِیَّاکُمْ وَالْفُحْشَ؛ فَإِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ الْفَاحِشَ وَالْمُتَفَحِّشَ، وَإِیَّاکُمْ وَالشُّحَّ فَإِنَّ الشُّحَّ دَعَا مَنْ کَانَ قَبْلَکُمْ؛ فَسَفَکُوا دِمَاءَهُمْ، وَاسْتَحَلُّوا مَحَارِمَهُمْ».

رواه ابن حبان فی "صحیحه" والحاکم.

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «از ظلم بپرهیزید‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ که ظلم باعث تاریکی‌های متعددی در روز قیامت می‌شود؛ از دشنام دادن دوری کنید، زیرا خداوند دشنام دهنده و بد دهن را دوست ندارد. از بخل و حرص بپرهیزید که بخل و حرص ملت‌های قبل از شما را به هلاکت رساند و آنان را وادار کرد تا خون همدیگر را بریزند و امور حرام‌ را حلال بشمارند».

3226-1347- (1) (ضعیف) وَرُوِیَ عَنِ الْهِرْمَاسِ بْنِ زِیَادٍ س قَالَ: رَأَیْتُ رَسُولَ الله ج یَخْطُبُ عَلَى نَاقَتِهِ فَقَالَ: «إِیَّاکُمْ وَالْخِیَانَةَ؛ فَإِنَّهَا بِئْسَتِ الْبِطَانَةُ، وَإِیَّاکُمْ وَالظُّلْمَ؛ فَإِنَّهُ ظُلُمَاتٌ یَوْمَ الْقِیَامَةِ، وَإِیَّاکُمْ وَالشُّحُّ؛ فَإِنَّمَا أَهْلَکَ مَنْ کَانَ قَبْلَکُمُ الشُّحُّ، حَتَّى سَفَکُوا دِمَاءَهُمْ وَقَطَعُوا أَرْحَامَهُمْ».

رواه الطبرانی فی "الکبیر" و"الأوسط"، وله شواهد کثیرة([2]).

از هرماس بن زیاد س روایت است: رسول الله ج را دیدم که بر شترش سخن گفته و می‌فرمود: «از خیانت بر حذر باشید. خیانت از بدترین خصلت‌های باطنی است. و از ظلم برحذر باشید که تاریکی‌های روز قیامت است. و از بخل برحذر باشید چراکه کسان پیش از شما را هلاک نمود چنان‌که خون یکدیگر را ریختند و پیوند خویشاوندی را قطع کردند».

3227-1348- (2) (ضعیف) وَرُوِیَ عَنِ ابنِ مَسعُودٍ س؛ أَنَّ النَّبِیَّ ج قَالَ: «لا تَظْلِموا؛ فتَدْعوا فلا یُسْتَجابَ لکُم، وتَسْتَسْقُوا فلا تُسقَوْا، وتَسْتَنْصِروا فلا تُنْصَروا».

رواه الطبرانی.

از ابن مسعود س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «به یکدیگر ظلم نکنید؛ که چون دعا کنید اجابت نمی‌شود و چون باران بخواهید، بارانی بر شما نمی‌بارد و چون نصرت و یاری بخواهید، یاری نمی‌شوید».

3228-2218- (5) (حسن) وَعَنْ أَبِی أُمَامَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «صِنْفَانِ مِنْ أُمَّتِی لَنْ تَنَالَهُمَا شَفَاعَتِی: إِمَامٌ ظَلُومٌ غَشُومٌ، وَکُلُّ غَالٍ مَارِقٍ».

رواه الطبرانی فی "الکبیر"، ورجاله ثقات.

از ابوامامه س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرگز شفاعتم به دو گروه از امتم نمی‌رسد: حاکم ظالم و مستبد و هر متجاوزِ غالی»([3]).

3229-2219- (6) (صحیح لغیره) وَعَنِ ابْنِ عُمَرَ ب؛ أَنَّ النَّبِیَّ ج کَانَ یَقُولُ: «الْمُسْلِمُ أَخُو الْمُسْلِمِ، لَا یَظْلِمُهُ وَلَا یَخْذُلُهُ. - وَیَقُولُ: - وَالَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ مَا تَوَادَّ اثْنَانِ فَفُرِّقَ بَیْنَهُمَا، إِلَّا بِذَنْبٍ یُحْدِثُهُ أَحَدُهُمَا».

رواه أحمد بإسناد حسن.

از ابن عمر ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «مسلمان برادر مسلمان است به او ظلم نمی‌کند و از یاری‌اش دست نمی‌کشد؛ و چیزی سبب جدایی دو نفری که با هم دوست هستند نمی‌شود مگر گناهی که یکی از آنها انجام می‌دهد».

3230-2220- (7) (صحیح) وَعَنْ أَبِی مُوسَى س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «إِنَّ اللَّهَ لَیُمْلِی لِلظَّالِمِ، فَإِذَا أَخَذَهُ لَمْ یُفْلِتْهُ»، ثُمَّ قَرَأَ: ﴿وَکَذَلِکَ أَخْذُ رَبِّکَ إِذَا أَخَذَ الْقُرَى وَهِیَ ظَالِمَةٌ  إِنَّ أَخْذَهُ أَلِیمٌ شَدِیدٌ».

رواه البخاری ومسلم والترمذی.

از ابو موسی س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «خداوند متعال ظالم را مهلت می‌دهد؛ اما چون او را [به مجازات] بگیرد، رهایش نمی‌سازد». سپس این آیه را تلاوت نمود: ﴿وَکَذَٰلِکَ أَخۡذُ رَبِّکَ إِذَآ أَخَذَ ٱلۡقُرَىٰ وَهِیَ ظَٰلِمَةٌۚ إِنَّ أَخۡذَهُۥٓ أَلِیمٞ شَدِیدٌ [هود: 102] «و این چنین است (مجازات و) گرفت پروردگارت، هنگامی‌که فرو گیرد و مجازات کند آبادی‌ها و شهرها را که (مردمش) ستمکار باشند، بی‌گمان (مجازات و) گرفت او دردناک سخت است».

3231-2221- (8) (صحیح لغیره) وَعَنْ عَبْدِاللَّهِ بنِ مَسعُودٍ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «إِنَّ الشَّیْطَانَ قَدْ یَئِسَ أَنْ تُعْبَدَ الْأَصْنَامُ فِی أَرْضِ الْعَرَبِ، وَلَکِنَّهُ سَیَرْضَى مِنْکُمْ بِدُونِ ذَلِکَ بِالْمُحَقِّرَاتِ، وَهِیَ الْمُوبِقَاتُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ، اتَّقُوا الظُلمَ مَا اسْتَطَعْتُمْ؛ فَإِنَّ الْعَبْدَ یَجِیءُ بِالْحَسَنَاتِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ یَرَى أَنَّهُ سَتُنْجِیهِ، فَمَا زَالَ عَبْدٌ یَقُومُ یَقُولُ: یَا رَبِّ ظَلَمَنِی عَبْدُکَ مَظْلَمَةً. فَیَقُولُ: امْحُوا مِنْ حَسَنَاتِهِ. مَا یَزَالُ کَذَلِکَ حَتَّى مَا یَبْقَى لَهُ حَسَنَةٌ، مِنَ الذُّنُوبِ، وَإِنَّ مِثْلَ ذَلِکَ کَسَفَرٍ نَزَلُوا بِفَلَاةٍ مِنَ الْأَرْضِ، لَیْسَ مَعَهُمْ حَطَبٌ، فَتَفَرَّقَ الْقَوْمُ لِیَحْتَطِبُوا فَلَمْ یَلْبَثُوا أَنْ حَطَبُوا، فَأَعْظَمُوا النَّارَ وَطَبَخُوا مَا أَرَادُوا، وَکَذَلِکَ الذُّنُوبُ».

رواه أبو یعلى من طریق إبراهیم بن مسلم الهجری عن أبی الأحوص عن ابن مسعود. ورواه أحمد والطبرانی بإسناد حسن نحوه باختصار.

عبدالله بن مسعود س روایت می‌کند که رسول الله ج فرمودند: «شیطان از اینکه بت‌ها در سرزمین عرب عبادت شوند، نا امید شده است، ولی به اموری کمتر از بت‌پرستی بر شما راضی می‌شود و آنها هلاک کنندگان روز قیامت هستند؛ از ظلم برحذر باشید زیرا کسی در روز قیامت با نیکی‌هایی آورده می‌شود که گمان می‌کند با آنها نجات پیدا خواهد کرد، بنده‌ای بلند شده و می‌گوید: پروردگارا! بنده‌ات به من ظلم کرده است. خداوند می‌فرماید: از نیکی‌هایش پاک کنید. و همین‌طور ادامه می‌یابد تا اینکه حسنه‌ای برای او در مقابل گناهان باقی نمی‌ماند. و مثال آن مسافرانی هستند که به سرزمین خشک و بی‌آب و علفی برسند درحالی‌که همراه آنان چوبی نیست، پس همه برای جمع کردن هیزم متفرق می‌شوند و مدتی نمی‌گذرد که چوب جمع می‌شود. پس آتش بزرگی برپا می‌کنند و آنچه می‌خواهند طبخ می‌کنند؛ و گناهان چنین هستند».

3232-2222- (9) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س عَنِ النَّبِیَّ ج قَالَ: «مَنْ کَانَتْ عِندَهُ مَظْلَمَةٌ لِأَخِیهِ مِنْ عِرْضٍ أَوْ مِنْ شَیْءٍ، فَلْیَتَحَلَّلْهُ مِنْهُ الیَوْمَ، مِنْ قَبْلِ أَنْ لاَ یَکُونَ دِینَارٌ وَلاَ دِرْهَمٌ، إِنْ کَانَ لَهُ عَمَلٌ صَالِحٌ؛ أُخِذَ مِنْهُ بِقَدْرِ مَظْلَمَتِهِ، وَإِنْ لَمْ تَکُنْ لَهُ حَسَنَاتٌ؛ أُخِذَ مِنْ سَیِّئَاتِ صَاحِبِهِ فَحُمِلَ عَلَیْهِ».

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هر کسی به برادرش در باب آبرو یا هر چیز دیگری ظلمی کرده باشد، باید امروز از او حلالیت بطلبد، قبل از اینکه روزی فرا رسد که در آن دینار و درهمی نیست. روزی که اگر عمل صالحی داشته باشد، به مقدار ظلمش از او گرفته می‌شود و اگر نیکی و حسنه‌ای نداشته باشد از گناهان صاحب حق [مظلوم] گرفته شده و به حساب او گذاشته می‌شود».

(صحیح لغیره) رواه البخاری والترمذی، وقال فی أوله: «رَحِمَ اللَّهُ عَبْدًا کَانَتْ لَهُ عِنْدَ أَخِیهِ مَظْلِمَةٌ فِی عِرْضٍ أَوْ مَالٍ» الحدیث.

و در ابتدای روایت ترمذی آمده است: «خداوند رحمت کند بنده‌ای را که در باب آبرو یا مال به برادرش ظلمی روا داشته، پس نزد وی رفته و حلالیت بخواهد».

3233-2223- (10) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ أَیضاً؛  أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «أَتَدْرُونَ مَنِ الْمُفْلِسُ؟». قَالُوا: المُفْلِسُ فِینَا مَنْ لَا دِرْهَمَ لَهُ وَلَا مَتَاعَ. فَقَالَ: «إِنَّ المُفْلِسَ مِنْ أُمَّتِی مَنْ یَأْتِی یَوْمَ القِیَامَةِ بِصَلَاةٍ وَصِیَامٍ وَزَکَاةٍ، وَیَأْتِی وَقَدْ شَتَمَ هَذَا، وَقَذَفَ هَذَا، وَأَکَلَ مَالَ هَذَا، وَسَفَکَ دَمَ هَذَا، وَضَرَبَ هَذَا، فَیُعْطَى هَذَا مِنْ حَسَنَاتِهِ، وَهَذَا مِنْ حَسَنَاتِهِ، فَإِنْ فَنِیَتْ حَسَنَاتُهُ قَبْلَ أَنْ یُقْضِیَ مَا عَلَیْهِ؛ أُخِذَ مِنْ خَطَایَاهُمْ، فَطُرِحَتْ عَلَیْهِ، ثُمَّ طُرِحَ فِی النَّارِ».

رواه مسلم والترمذی.

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «آیا می‌دانید مفلس چه کسی است؟». گفتند: مفلس در میان ما کسی است که پول و کالایی نداشته باشد. فرمودند: «مفلس در میان امت من کسی است که در روز قیامت با نماز و روزه و زکات می‌آید درحالی‌که این را دشنام داده و آن را به زنا متهم کرده و مال این را خورده و خون آن را ریخته و این را زده است؛ به یکی از آنها [در برابر ظلمی که به او روا داشته] از نیکی‌ها و حسناتش داده می‌شود و به دیگری نیز از نیکی‌ها و حسناتش داده می‌شود. [تا آنجا که] اگر نیکی‌هایش قبل از ادای بدهی‌اش تمام شود، از گناهان طلبکاران بر دوش او گذاشته می‌شود و پس از آن در آتش جهنم انداخته می‌شود».

3234-2224- (11) (صحیح) وَعن أبی عثمان عن سلمان الفارسی و سعد بن مالک و حذیفة بن الیمان و عبدالله بن مسعود؛ حتى عدَّ ستَّةَ أو سبعةً مِن أصحابِ النبیِّ ج قالوا: «إنَّ الرجلَ لا تُرفع له یومَ القِیامَةِ صحیفَتُهُ حتَّى یَرى أنَّه ناجٍ، فما تَزالُ مَظالِمُ بنی آدم تَتْبعهُ حتّى ما یَبْقَى له حَسنَةٌ، وُیُحْمَلُ علیهِ مِنْ سیِّئاتِهمْ».

رواه البیهقی فی "البعث" بإسناد جید([4]).

ابو عثمان از سلمان فارسی و سعد بن مالک و حذیفة بن یمان و عبدالله بن‌مسعود ش روایت می‌کند؛ تا جایی که شش یا هفت نفر از اصحاب رسول الله ج را می‌شمارد که گفتند: پرونده‌ی انسان در روز قیامت بالا برده نمی‌شود تا اینکه تصور می‌کند نجات یافته است، درحالی‌که ظلم و ستم‌هایی به فرزندان آدم نموده که پیوسته او را دنبال می‌کنند تا اینکه حسنه‌ای برای او باقی نمی‌گذارند و گناهان آنها بر دوش او انداخته می‌شود».

3235-2225- (12) (صحیح) وَعَن ابنِ عبَّاسٍ ب: أَنَّ رَسُولَ الله ج: بَعَثَ مُعَاذاً إِلَى الیَمَنِ فَقَالش: «اتَّقِ دَعْوَةَ الْمَظْلُومِ؛ فَإِنَّهُ لَیْسَ بَیْنَهَا وَبَیْنَ اللهِ حِجَابٌ».

رواه البخاری ومسلم وأبو داود والنسائی فی حدیث، والترمذی مختصراً هکذا - واللفظ له-، ومطولاً کالجماعة.

از ابن عباس ب روایت است که رسول الله ج معاذ را به‌ سوی یمن فرستاد و به او فرمود: «از دعای مظلوم بترس، زیرا بین آن و خداوند هیچ حجابی نیست».

3236-1349- (3) (ضعیف) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «ثَلَاثَةٌ لَا تُرَدُّ دَعْوَتُهُمْ: الصَّائِمُ حَتَّى یُفْطِرَ، وَالإِمَامُ العَادِلُ، وَدَعْوَةُ المَظْلُومِ، یَرْفَعُهَا اللَّهُ فَوْقَ الغَمَامِ، وَیَفْتَحُ لَهَا أَبْوَابَ السَّمَاءِ، وَیَقُولُ الرَّبُّ: وَعِزَّتِی لَأَنْصُرَنَّکِ وَلَوْ بَعْدَ حِینٍ».

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «سه نفر دعای‌شان رد نمی‌شود: روزه‌دار تا زمانی که افطار کند؛ امام عادل؛ و دعای مظلوم. خداوند متعال دعای آنها را بالای ابرها می‌برد و درهای آسمان به روی آنها باز می‌شود و خداوند متعال می‌فرماید: به عزتم سوگند تو را یاری می‌کنم و لو اینکه بعد از مدتی باشد».

رواه أحمد فی حدیث، والترمذی وحسنه، وابن ماجه، وابن خزیمة، وابن حبان فی "صحیحیهما"، والبزار مختصراً: «ثلاثٌ حقٌّ على الله أن لا یردَّ لهم دعوةٌ: الصائمُ حتى یفطِرَ، والمظلومُ حتى ینتصِرَ، والمسافرُ حتى یَرجِعَ». [مضى 9- الصیام/1].

و در روایت بزار چنین آمده است: «سه دسته‌اند که این حق بر خداوند است که دعای‌شان را رد نکند: روزه‌دار تا زمانی که افطار کند، مظلوم تا زمانی که یاری شود و مسافر تا زمانی که بازگردد».

0-2226- (13) (حسن لغیره) وفی روایة للترمذی حسنةٍ([5]): «ثَلَاثُ دَعَوَاتٍ لَا شَکَّ فِی إِجَابَتِهِنَّ: دَعْوَةُ المَظْلُومِ، وَدَعْوَةُ المُسَافِرِ، وَدَعْوَةُ الوَالِدِ عَلَى وَلَدِهِ».

وروى أبو داود هذه بتقدیم وتأخیر.

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «سه دعا تردیدی در اجابت آنها نیست: دعای مظلوم، دعای مسافر و دعای [نفرین] پدر علیه فرزند».

3237-2227- (14) (حسن لغیره) وَعَنْ عُقْبَةَ بْنِ عَامِرٍ الْجُهَنِیِّ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «ثَلَاثَةٌ تُسْتَجَابُ دَعْوَتُهُمْ: الْوَالِدُ، وَالْمُسَافِرُ، وَالْمَظْلُومُ».

رواه الطبرانی فی حدیث بإسناد صحیح.

از عقبة بن عامر جهنی س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «سه گروه دعای‌شان حتما قبول می‌شود: دعای پدر، دعای مسافر و دعای مظلوم».

3238-2228- (15) (صحیح) وَعَنِ ابْنِ عُمَرَ ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «اتَّقُوا دَعَوَة الْمَظْلُومِ؛ فَإِنَّهَا تَصْعَدُ إِلَى السَّمَاءِ کَأَنَّهَا شَرَارَةٌ».

رواه الحاکم وقال: "رواته متفق على الاحتجاج بهم؛ إلا عاصم بن کلیب، فاحتج به مسلم وحده".

از ابن عمر ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «از دعای مظلوم بترسید که همچون جرقه‌ی آتش، به آسمان می‌رود».

3239-2229- (16) (حسن لغیره) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «دَعْوَةُ الْمَظْلُومِ مُسْتَجَابَةٌ، وَإِنْ کَانَ فَاجِرًا فَفُجُورُهُ عَلَى نَفْسِهِ».

رواه أحمد بإسناد حسن.

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «دعای مظلوم اجابت می‌گردد هرچند فاسق باشد، گناه فسق و فجورش به خودش بر می‌گردد».

3240-1350- (4) (ضعیف) وَرُوِیَ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «دعوتانِ لَیْسَ بَیْنَهُمَا وَبَیْنَ اللهِ حِجَابٌ: دَعْوَةُ الْمَظْلُومِ، وَدَعْوَةُ الْمَرْءِ لِأَخِیهِ بِظَهْرِ الْغَیْبِ».

رواه الطبرانی، وله شواهد کثیرة([6]).

از ابن عباس ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «دو دعا هستند که حجابی میان آنها و خداوند وجود ندارد: دعای مظلوم و دعای انسان برای برادرش در پنهانی».

3241-2230- (17) (حسن لغیره) وَعَنْ خُزَیْمَةَ بْنِ ثَابِتٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «اتَّقُوا دَعْوَةَ الْمَظْلُومِ؛ فَإِنَّهَا تُحْمَلُ عَلَى الْغَمَامِ، یَقُولُ اللهُ: وَعِزَّتِی وَجَلَالِی لَأَنْصُرَنَّکَ وَلَوْ بَعْدَ حِینٍ».

رواه الطبرانی، ولا بأس بإسناده فی المتابعات.

از خزیمة بن ثابت س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «از دعای مظلوم بپرهیزید. دعای او بر ابرها حمل می‌شود. خداوند می‌فرماید: به عزت و جلالم قسم؛ تو را یاری می‌دهم اگرچه بعد از مدتی باشد».

3242-2231- (18) (حسن لغیره) وَعَنْ أَبِی عَبْدِاللَّهِ الْأَسَدِیُّ قَالَ: سَمِعْتُ أَنَسَ بْنَ مَالِکٍ س  یَقُولُ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «دَعْوَةَ الْمَظْلُومِ وَإِنْ کَانَ کَافِرًا؛ لَیْسَ دُونَهَا حِجَابٌ».

ابوعبدالله اسدی می‌گوید: از انس س شنیدم که می‌گفت: رسول الله ج فرمودند: «بین دعای مظلوم [و اجابت آن] پرده‌ای نیست، اگرچه کافر باشد».

(صحیح لغیره) وَقَالَ رَسُولُ الله ج: «دَعْ مَا یَرِیبُکَ إِلَى مَا لَا یَرِیبُکَ».

رواه أحمد، ورواته إلى [أبی]([7]) عبدالله محتج بهم فی "الصحیح"، وأبو عبدالله لم أقف فیه على جرح ولا تعدیل.

و رسول الله ج فرمودند: «آنچه تو را به شک می‌اندازد رها کن و به چیزی روی بیاور که تو را به شک نمی‌اندازد».

3243-1351- (5) (ضعیف) وَرُوِیَ عَنْ عَلِیٍّ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «یَقُولُ اللَّهُ: اشْتَدَّ غَضَبِی عَلَى مَنْ ظَلَمَ مَنْ لَا یَجِدُ نَاصِرًا غَیْرِی».

رواه الطبرانی فی "الصغیر" و"الأوسط".

از علی س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «خداوند متعال می‌فرماید: خشم و غضب من بر ظالمی که ظلم می‌کند بر کسی‌که یار و ناصری جز من ندارد شدید است».

3244-2232- (19) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س؛ أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج قَالَ: «الْمُسْلِمُ أَخُو الْمُسْلِمِ؛ لَا یَظْلِمُهُ، وَلَا یَخْذُلُهُ، وَلَا یَحْقِرُهُ، التَّقْوَى هَاهُنَا، - وَیُشِیرُ إِلَى صَدْرِهِ [ثَلَاثَ مَرَّاتٍ]([8]) - بِحَسْبِ امْرِئٍ مِنَ الشَّرِّ أَنْ یَحْتَقِرَ أَخَاهُ الْمُسْلِمَ، کُلُّ الْمُسْلِمِ عَلَى الْمُسْلِمِ حَرَامٌ، دَمُهُ، وَعِرْضُهُ، وَمَالُهُ».

رواه مسلم.

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «مسلمان برادر مسلمان است؛ به او ظلم نمی‌کند، یاری‌اش را ترک نکرده([9]) و او را تحقیر نمی‌کند. تقوا اینجاست؛ - و سه بار به سینه‌اش اشاره کرد و فرمود: - برای بد بودن انسان همین کافی است که برادر مسلمانش را تحقیر کند. همه چیز مسلمان بر مسلمان دیگر حرام است، خون و آبرو و مالش».

3245-1352- (6) ((ضعیف جداً) عدا ما بین المعقوفات فهو 2233- (20) (صحیح لغیره)) وَعَنْ أَبِی ذَرٍّ س قَالَ: قُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! مَا کَانَتْ صَحِیفَةُ إِبْرَاهِیمَ؟ قَالَ: «کَانَتْ أَمْثَالًا کُلُّهَا: أَیُّهَا الْمَلِکُ الْمُسَلَّطُ الْمُبْتَلَى الْمَغْرُورُ! إِنِّی لَمْ أَبْعَثْکَ لِتَجْمَعَ الدُّنْیَا بَعْضَهَا عَلَى بَعْضٍ، وَلَکِنِّی بَعَثْتُکَ لِتَرُدَّ عَنِّی دَعْوَةَ الْمَظْلُومِ؛ فَإِنِّی لَا أَرُدُّهَا وَلَوْ کَانَتْ مِنْ کَافِرٍ. وَعَلَى الْعَاقِلِ مَا لَمْ یَکُنْ مَغْلُوبًا عَلَى عَقْلِهِ أَنْ یَکُونَ لَهُ سَاعَاتٌ؛ سَاعَةٌ یُنَاجِی فِیهَا رَبَّهُ، وَسَاعَةٌ یُحَاسِبُ فِیهَا نَفْسَهُ، وَسَاعَةٌ یَتَفَکَّرُ فِیهَا فِی صُنْعِ اللَّهِ، وَسَاعَةٌ یَخْلُو فِیهَا لِحَاجَتِهِ مِنَ الْمَطْعَمِ وَالْمَشْرَبِ. وَعَلَى الْعَاقِلِ أَنْ لَا یَکُونَ ظَاعِنًا([10]) إِلَّا لِثَلَاثٍ: تَزَوُّدٌ لِمَعَادٍ، أَوْ مَرَمَّةٍ لِمَعَاشٍ، أَوْ لَذَّةٍ فِی غَیْرِ مُحَرَّمٍ. وَعَلَى الْعَاقِلِ أَنْ یَکُونَ بَصِیرًا بِزَمَانِهِ، مُقْبِلًا عَلَى شَأْنِهِ، حَافِظًا لِلِسَانِهِ. وَمَنْ حَسَبَ کَلَامَهُ مِنْ عَمَلِهِ؛ قَلَّ کَلَامُهُ إِلَّا فِیمَا یَعْنِیهِ». قُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! فَمَا کَانَتْ صُحُفُ مُوسَى علیه السلامُ؟ قَالَ: «کَانَتْ عِبَرًا کُلُّهَا: عَجِبْتُ لِمَنْ أَیْقَنَ بِالْمَوْتِ ثُمَّ هُوَ یَفْرَحُ. عَجِبْتُ لِمَنْ أَیْقَنَ بِالنَّارِ ثُمَّ هُوَ یَضْحَکُ. عَجِبْتُ لِمَنْ أَیْقَنَ بِالْقَدَرِ ثُمَّ هُوَ یَنْصَبُ. عَجِبْتُ لِمَنْ رَأَى الدُّنْیَا وَتَقَلُّبَهَا بِأَهْلِهَا، ثُمَّ اطْمَأَنَّ إِلَیْهَا. وَعَجِبْتُ لِمَنْ أَیْقَنَ بِالْحِسَابِ غَدًا ثُمَّ لَا یَعْمَلُ». [قُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! أَوْصِنِی. قَالَ: «أُوصِیکَ بِتَقْوَى اللَّهِ؛ فَإِنَّهُ رَأْسُ الْأَمْرِ کُلِّهِ»، قُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! زِدْنِی. قَالَ: «عَلَیْکَ بِتِلَاوَةِ الْقُرْآنِ، وَذِکْرِ اللَّهِ، فَإِنَّهُ نُورٌ لَکَ فِی الْأَرْضِ، وَذُخْرٌ لَکَ فِی السَّمَاءِ»، قُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! زِدْنِی. قَالَ: «إِیَّاکَ وَکَثْرَةَ الضَّحِکِ، فَإِنَّهُ یُمِیتُ الْقَلْبَ، وَیَذْهَبُ بِنُورِ الْوَجْهِ»، قُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! زِدْنِی، قَالَ: «عَلَیْکَ بِالْجِهَادِ، فَإِنَّهُ رَهْبَانِیَّةُ أُمَّتِی»]، قُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! زِدْنِی. قَالَ: «عَلَیْکَ بِطُولِ الصَّمْتِ؛ فَإِنَّهُ مَطْرَدَةٌ لِلشَّیْطَانِ، وَعَوْنٌ لَکَ عَلَى أَمْرِ دِینِکَ»، [قُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ: زِدْنِی، قَالَ: «أَحِبَّ الْمَسَاکِینَ وَجَالِسْهُمْ». قُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! زِدْنِی. قَالَ: «انْظُرْ إِلَى مَنْ تَحْتَکَ، وَلَا تَنْظُرْ إِلَى مَنْ هُوَ فَوْقَکَ، فَإِنَّهُ أَجْدَرُ أَنْ لَا تُزْدَرَى نِعْمَةُ اللَّهِ عِنْدَکَ»، قُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! زِدْنِی. قَالَ: «قُلِ الْحَقَّ وَإِنْ کَانَ مُرًّا»]، قُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! زِدْنِی. قَالَ: «لِیَرُدَّکَ عَنِ النَّاسِ مَا تَعْلَمُهُ مِنْ نَفْسِکَ، وَلَا تَجِدْ عَلَیْهِمْ فِیمَا تَأْتِی، وَکَفَى بِکَ عَیْبًا أَنْ تَعْرِفَ مِنَ النَّاسِ مَا تَجْهَلُه مِنْ نَفْسِکَ، وَتَجِدَ عَلَیْهِمْ فِیمَا تَأْتِی». ثُمَّ ضَرَبَ بِیَدِهِ عَلَى صَدْرِی فقَالَ: «یَا أَبَا ذَرٍّ! لَا عَقْلَ کَالتَّدْبِیرِ، وَلَا وَرَعَ کَالْکَفِّ، وَلَا حَسَبَ کَحُسْنِ الْخُلُقِ».

رواه ابن حبان فی "صحیحه" واللفظ له والحاکم وقال: "صحیح الإسناد". (قال الحافظ): "انفرد به إبراهیم بن هشام بن یحیى الغسانی عن أبیه، وهو حدیث طویل فی أوله ذکر الأنبیاء علیهم السلام، ذکرت منه هذه القطعة لما فیها من الحکم العظیمة والمواعظ الجسیمة. ورواه الحاکم أیضاً، ومن طریقه البیهقی؛ کلاهما عن یحیى بن سعید السعدی البصری: حدثنا عبدالملک بن جریج عن عطاء عن عبید بن عمیر عن أبی ذر بنحوه. ویحیى بن سعید فیه کلام، والحدیث منکر من هذه الطریق، وحدیث إبراهیم بن هشام هو المشهور. والله أعلم»([11]).

از ابوذر س روایت است: گفتم ای رسول خدا، صحف ابراهیم چگونه بود؟ فرمود: «سراسر آن مثال بود: ای پادشاه چیره مغرور! من تو را نفرستادم که به جمع آوری دنیا مشغول باشی، بلکه تو را فرستادم تا از طرف من خواسته مظلوم را اجابت کنی؛ چراکه من خواسته مظلوم را رد نمی‌کنم ولو اینکه کافر باشد. و بر عاقل مادامی که عقل دارد لازم است ساعاتی را در نظر داشته باشد: ساعتی که در آن به مناجات با خداوند مشغول باشد و ساعتی که به حسابرسی اعمال خود بپردازد و ساعتی که در مورد آفرینش خداوند تفکر نماید و ساعتی که به نیازهایش چون آب و غذا بپردازد. و بر عاقل لازم است فعال نباشد جز در سه مورد: جمع کردن توشه برای آخرت، اصلاح معاش و لذت حلال؛ و بر عاقل لازم است که نسبت به زمانش آگاه باشد و بر مبنای قدر و منزلت آن بدان روی آورد و زبانش را حفظ کند. و هرکس سخنانش را در برابر اعمالش بسنجد کم سخن می‌گوید مگر در مواردی که مفید است». گفتم: ای رسول خدا، مضمون صحف موسی چه بوده؟ فرمود: «تمام آن پند و عبرت بوده است: در شگفتم از کسی‌که به مرگ یقین دارد اما خوشحال است. در شگفتم از کسی‌که به دوزخ یقین دارد اما می‌خندد. در شگفتم از کسی‌که به تقدیر یقین دارد، اما خسته می‌شود؛ در شگفتم از کسی‌که دنیا و دگرگونی اهل آن را می‌بیند اما بدان اطمینان و اعتماد می‌کند. در شگفتم از کسی‌که به حسابرسی قیامت یقین دارد اما عمل نمی‌کند».

[گفتم: ای رسول الله ج! مرا توصیه کن. فرمود: «تقوای الهی در پیش بگیر زیرا آن رأس تمام کارها است». گفتم: ای رسول الله ج! مرا بیشتر نصیحت کن. فرمود: «قرآن بخوان، زیرا آن نوری برای تو در زمین و ذخیره‌ای برای تو در آسمان است». گفتم: ای رسول الله ج! مرا بیشتر نصیحت کن. فرمود: «از زیاد خندیدن برحذر باش، زیرا قلب را می‌میراند و نور چهره را می‌برد». گفتم: ای رسول الله ج! مرا بیشتر نصیحت کن. فرمود: «جهاد کن، زیرا رهبانیت و عزلت نشینی امت من است]. گفتم: بیشتر مرا نصیحت کن. فرمود: «سکوت را بر خود لازم بگیر چراکه شیطان را از تو دور کرده و تو را بر امر دینت یاری می‌کند». [گفتم: ای رسول الله ج! مرا بیشتر نصیحت کن. فرمود: «مساکین را دوست بدار و با آنها بنشین». گفتم: ای رسول الله ج! مرا بیشتر نصیحت کن. فرمود: «به زیر دستت نگاه کن؛ و به کسی‌که مقامش از تو بالاتر است نگاه نکن، زیرا شایسته است نعمت‌های خداوندی که نزد توست ضایع نشود». گفتم: ای رسول الله ج! مرا بیشتر نصیحت کن. فرمود: حق را بگو اگرچه تلخ باشد»]. گفتم: ای رسول خدا، مرا بیشتر نصیحت کن. فرمود: «آنچه از خود می‌دانی تو را از فرورفتن در عیوب دیگران باز می‌دارد و عیب‌های خود را در آنها نمی‌یابی و همین عیب و ایراد برای تو بس که از مردم چیزی را بدانی که در آن مورد از خود غافلی»؛ سپس با دستش ضربه‌ای به سینه‌اش زد و فرمود: «ای ابوذر، عقلی چون تدبیر (در معیشت) و پرهیزگاری چون خودداری (از گرفتن چیزی که پریشانی قلب را به دنبال دارد) و امر و شرفی نیکوتر از اخلاق نیکو نیست».

3246-1353- (7) (ضعیف) وَعَنْ جَابِرٍ وَأَبِی طَلْحَةَ ب أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «مَا مِنَ مُسلِمٍ یَخْذُلُ امْرَأً مُسْلِمًا فِی مَوْضِعٍ تُنْتَهَکُ فِیهِ حُرْمَتُهُ وَیُنْتَقَصُ فِیهِ مِنْ عِرْضِهِ؛ إِلَّا خَذَلَهُ اللَّهُ فِی مَوَاطِنَ یُحِبُّ فِیهِ نُصْرَتَهُ، وَمَا مِنِ امْرِئٍ یَنْصُرُ مُسْلِمًا فِی مَوْضِعٍ یُنْتَقَصُ فِیهِ مِنْ عِرْضِهِ، وَیُنْتَهَکُ فِیهِ مِنْ حُرْمَتِهِ؛ إِلَّا نَصَرَهُ اللَّهُ فِی مَوَاطِنَ یُحِبُّ نُصْرَتَهُ».

رواه أبو داود([12]).

از جابر و ابوطلحه ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هیچ مسلمانی نیست که یاری مسلمانی را در وقت هتک حرمتش و آنجا که آبروی وی در خطر است، ترک کند مگر اینکه خداوند متعال در جایی او را یاری نمی‌کند که دوست دارد یاری شود. و هیچ مسلمانی نیست که مسلمانی را به هنگام عیبجویی از آبروی وی و هتک حرمت نسبت به او یاری کند مگر اینکه خداوند متعال او را در جایی یاری می‌کند که دوست دارد یاری شود».

3247-2234- (21) (حسن لغیره) وَرُوِیَ عَنْ عَبْدِاللَّهِ - یعنی ابن مسعود- س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «أُمِرَ بِعَبْدٍ مِنْ عِبَادِ الله یُضْرَبُ فِی قَبْرِهِ مِائَةَ جَلْدَةٍ، فَلَمْ یَزَلْ یَسْأَلُ وَیَدعُو حَتَّى صَارَتْ جَلْدَةً وَاحِدَةً، فَامْتَلأَ قَبْرُهُ عَلَیْهِ نَارًا، فَلَمَّا ارتفع([13]) وَأَفَاقَ قَالَ: عَلَی مَا جَلَدْتُمُونِی؟ قَالَ: إِنَّکَ صَلَّیْتَ صَلاةٍ بِغَیْرِ طُهُورٍ، وَمَرَرتَ علی مَظْلُومٍ فَلَمْ تَنْصُرْهُ».

رواه أبو الشیخ ابن حیان فی "کتاب التوبیخ".

عبدالله بن مسعود س روایت می‌کند که رسول الله ج فرمودند: «دستور داده شد به بنده‌ای از بندگان خدا در قبرش صد ضربه شلاق بزنند. پس پی در پی طلب کرده و دعا می‌نمود تا اینکه به یک ضربه شلاق تخفیف یافت که در اثر آن قبرش پر از آتش گردید؛ هنگامی‌که این حالت برطرف شد و به هوش آمد، گفت: به خاطر چه عملی به من شلاق زدید؟ جواب می‌دهد: تو بدون وضو نماز خواندی و بر مظلومی گذشتی و او را یاری نکردی».

3248-1354- (8) (ضعیف) وَعَن مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَى بْنِ حَمزة قَالَ: کَتَبَ إِلَیَّ الْمَهْدِیُّ أَمِیرَ المُؤْمِنِینَ وَأَمَرَنِی أَنْ أَصْلُبَ [فِی] الْحُکْمِ؛ وَقَالَ فِی کِتَابِهِ؛ حَدَّثَنِی أَبِی عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «قَالَ الله تَبَارَکَ وَتَعَالَى: وَعِزَّتِی وَجَلَالِی لَأَنْتَقِمَنَّ مِنَ الظَّالِمِ فِی عَاجِلِهِ وَآجِلِهِ، ولَأَنْتَقِمَنَّ مِمَّنْ رَأَى مَظْلُومًا فَقَدَرَ أَنْ یَنْصُرَهُ فَلَمْ یَفْعَلْ».

رواه أبو الشیخ أیضاً فیه من روایة أحمد بن محمد بن یحیى، وفیه نظر عن أبیه. وجدّ المهدی هو محمد ابن علی بن عبدالله بن عباس، وروایته عن ابن عباس مرسلة. والله أعلم([14]).

از محمد بن یحیی بن حمزه روایت است: امیر مومنان مهدی به‌ سوی من نامه نوشت و مرا امر کرد در قضاوت عادلانه و استوار رفتار کنم. و در نامه‌اش نوشته بود: پدرم از پدرش از ابن عباس برایم روایت کرده که رسول الله ج فرمودند: خداوند متعال فرمودند: «به عزت و جلالم سوگند، حتما از ظالم در دنیا و آخرت انتقام می‌گیرم و حتما از کسی‌که مظلوم را می‌بیند و به اندازه توان خود او را یاری نمی‌کند، انتقام می‌گیرم».

3249-2235- (22) (صحیح) وَعَنْ أَنَسٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «انْصُرْ أَخَاکَ ظَالِمًا أَوْ مَظْلُومًا». فَقَالَ رَجُلٌ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! أَنْصُرُهُ إِذَا کَانَ مَظْلُومًا، أَفَرَأَیْتَ إِذَا کَانَ ظَالِمًا، کَیْفَ أَنْصُرُهُ؟ قَالَ: «تَحْجُزُهُ أَوْ تَمْنَعُهُ، عَنِ الظُّلْمِ، فَإِنَّ ذَلِکَ نَصْرُهُ».

رواه البخاری.

از انس س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «به یاری برادرت بشتاب، خواه ظالم باشد یا مظلوم». اصحاب گفتند: ای رسول الله ج! به برادر مظلوم خود کمک می‌کنیم ولی اگر ظالم باشد چطور به او کمک کنیم؟ فرمود: «او را از ظلم کردن بازدار یا مانع ظلم کردنش شوید، این کار یاری اوست».

0-2236- (23) (صحیح) ورواه مسلم فی حدیث عَن جَابِرٍ عَنِ النَّبِیِّ ج قال: «ولْیَنْصُرِ الرجلُ أخاه ظالِماً أو مَظْلوماً؛ إنْ کانَ ظالِماً؛ فلینْهَهُ، فإنَّه له نُصْرَةٌ، وإن کانَ مَظْلوماً فَلْینْصُرْهُ».

از جابر س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس باید به برادرش یاری برساند خواه ظالم باشد یا مظلوم؛ اگر ظالم باشد باید او را از ظلم باز دارد و اگر مظلوم باشد باید او را یاری دهد».

3250-1355- (9) (ضعیف) وَعَنْ سَهْلِ بْنِ مُعَاذِ بْنِ أَنَسٍ الْجُهَنِیِّ عَنْ أَبِیهِ عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «مَنْ حَمَى مُؤْمِنًا مِنْ مُنَافِقٍ - أُرَاهُ قَالَ: - بَعَثَ اللَّهُ مَلَکًا یَحْمِی لَحْمَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ مِنْ نَارِ جَهَنَّمَ» الحدیث.

رواه أبو داود. ویأتی بتمامه فی "الغیبة" إن شاء الله تعالى. [23- الأدب/19].

از سهل بن معاذ بن انس جهنی از پدرش روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس در برابر منافقی از مومنی حمایت کند گمان می‌کنم گفت: - خداوند متعال فرشته‌ای را به‌ سوی او می‌فرستد که روز قیامت او را از آتش دوزخ حفاظت می‌کند».

6- (الترغیب فی کلمات یقولهن من خاف ظالماً)



([1]) راغب اصفهانی میگوید: «ظلم در لغت به معنای قرار دادن چیزى در غیر از جایى که مخصوص به آن است یا به نقصان و کمى و یا به زیادتى و فزونى و یا به عدول و انحراف از زمان و مکان آن میباشد».

میگویم: و این ردی است بر کسانی که ظلم را به «تصرف در مال غیر» تفسیر میکنند. و بر این اساس میگویند: خداوند متعال فرد مطیع و فرمانبردار را عذاب میکند و گنهکار را ثواب و پاداش میدهد!  تعالى لله عما یقولون علواً کبیراً. جهت رد مقوله ایشان به کتاب ابن قیم «شفاء العلیل فی القضاء والقدر والحکمة والتعلیل» مراجعه کنید.

([2]) قلت: لم أجد لجملة الخیانة شاهداً، بخلاف سائره، ففی الباب من "الصحیح" ما یشهد له، ولذلک خرجتها فی "الضعیفة" (6653). وتناقض الجهلة فصدروا تعلیقهم بقولهم: "ضعیف"، وختموه بقولهم: "ولمتنه شواهد"! وضغثاً على إبالة أوهموا القراء أن قولهم الأخیر من قول الهیثمی!!

([3]) [(غالٍ) ماخوذ از «الغلول» به معنای تجاوز از حد در امور؛ (مارقٍ) ماخوذ از «مرق السهم من الرمیة»: (رها شدن تیر از کمان) یعنی با غلو، از دین خارج می‌شود با اینکه اسلام وی کما کان است؛ به عبارت دیگر با غلو، همچون کسی می‌باشد که از آن خارج است. التنویر شرح الجامع الصغیر (6/ 609)]. مصحح

([4]) قلت: هذا موقوف فی حکم المرفوع؛ کما هو ظاهر، وقد فات المؤلف أنَّ الحاکم رواه مرفوعاً، وصححه، ووافقه الذهبی، وهو مخرج فی "الصحیحة" (3373).

([5]) قال الناجی: "رواه فی "کتاب البر" وفی "الدعوات"، ولم یحسنه". قلت: لکنْ یقویه ما بعده.

([6]) قلت: هو کما قال فی (دعوة المظلوم)، وفی الباب من "الصحیح" بعضها، وکذلک فی (دعوة المرء) لکن دون ذکر (الحجاب)، وسیأتی بعضها فی "الصحیح" (23- الأدب /49). والحدیث مخرج فی "الضعیفة" (3602).

([7]) سقطت من الطبعة الأولی ومن الطبعة المنیریة ومن طبعة الثلاثة، والصواب إثباتها. [ش].

([8]) سقطت من الأصل، واستدرکتها من "مسلم"، وانظر "الضعیفة" (6906). وسیأتی الحدیث بزیادة فی أوله فی (23- الأدب/ 21).

([9]) علما میگویند: «الخذل؛ به معنای ترک یاری میباشد. و به این معناست که چون مسلمانی از برادر مسلمانش جهت دفع ظلم و موارد مشابه یاری خواست، بر او لازم است که در صورت توان و عدم عذر شرعی او را یاری کند». صحیح مسلم، شرح محمد فؤاد عبدالباقی (4/ 1986). مصحح

([10]) یعنی: در سیر و حرکت باشد. و (مَرَمّة) یعنی: برای اصلاح.

([11]) قلت، لکن إبراهیم هذا متهم، قال الناجی (ق 178/ 2): "قال الذهبی: هو أحد المتروکین الذینِ مشّاهم ابن حبان فلم یُصِب. ونقل ابن الجوزی فی "الضعفاء" عن أبی زرعة أنه قال فی الغسانی [هذا]: کذاب". ویحیى بن سعید السعدی قریب منه. والحدیث مخرج فی "الضعیفة" (5638). وبعض فقراته قد صحت متفرقة فی بعض الأحادیث وقد أودعتها فی "الصحیح"، وبیانها هنا مما لا یتسع له المجال، وقد میزتها عن الضعیفة منها فی کتابی "صحیح موارد الظمآن" (2- العلم /13)، وهو تحت الطبع.

([12]) قلت: فیه مجهولان، توبع أحدهما، وبیانه فی "الضعیفة" (6871).

([13]) الأصل: "افرنقع"، والتصحیح من "شرح الصدور" للسیوطی ص (68- البابی الحلبی) و"مشکل الآثار"، ومنه استفدت إسناده وحسنه، لأن کتاب "التوبیخ" لم یطبع منه الجزء الذی فیه هذا الحدیث، وقد خرجته فی المجلد السادس من "الصحیحة" برقم (2774). ووقع فی "شرح الصدور" معزواً للبخاری، وهو خطأ لعله مطبعی.

([14]) قلت: الراجح عندی أنه جده الأعلى (علی بن عبدالله بن عباس)، فهو متصل، وأحمد بن محمد بن یحیى قد توبع عند ابن عساکر، فالعلة ممن فوقه، وهو مخرج فی "الضعیفة" (5422).

ترهیب رشوه دهنده و رشوه گیرنده و واسطه‌ی میان آن دو

ترهیب رشوه دهنده و رشوه گیرنده و واسطه‌ی میان آن دو

3214-2211- (1) (صحیح) عَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ عَمْرٍو ب قَالَ: لَعَنَ رَسُولُ اللَّهِ ج الرَّاشِی وَالْمُرْتَشِی.

رواه أبو داود، والترمذی وقال: "حدیث حسن صحیح".

از عبدالله بن عمرو ب روایت است که رسول الله ج رشوه دهنده و رشوه گیرنده را لعنت کردند.

(صحیح) وابن ماجه، ولفظه: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الرَّاشِی وَالْمُرْتَشِی».

وابن حبان فی "صحیحه"، والحاکم وقال: "صحیح الإسناد".

و در روایت ابن ماجه آمده است: رسول الله ج فرمودند: «لعنت خدا بر رشوه دهنده و رشوه گیرنده باد».

3215-1341- (1) (منکر) وَعَنهُ عَنِ النَّبِیَّ ج قَالَ: «الرَّاشِی وَالْمُرْتَشِی فِی النَّارِ».

رواه الطبرانی، ورواته ثقات معروفون([1]).

و از عبدالله بن عمرو ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «رشوه دهنده و رشوه گیرنده در آتش‌اند».

0-1342- (2) (منکر) ورواه البزار بلفظه من حدیث عبدالرحمن بن عوف.

3216-1343- (3) (ضعیف) وَعَنْ عَمْرِو بْنِ الْعَاصِی س قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «مَا مِنْ قَوْمٍ یَظْهَرُ فِیهِمُ الرِّبَا؛ إِلَّا أُخِذُوا بِالسَّنَةِ، وَمَا مِنْ قَوْمٍ یَظْهَرُ فِیهِمُ الرِّشَا، إِلَّا أُخِذُوا بِالرُّعْبِ».

رواه أحمد بإسناد فیه نظر. [مضى 16- البیوع/19].

از عمرو بن العاصی س روایت است: از رسول الله ج شنیدم که فرمودند: «هیچ قومی نیست که ربا در میان آنها انتشار یابد مگر اینکه دچار قحط‌سالی می‌شوند و هیچ قومی نیست که رشوه در میان آنها انتشار یابد مگر اینکه خوف و هراس آنان را فرا می‌گیرد».

3217-2212- (2) (صحیح لغیره) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: «لَعَنَ رَسُولُ اللَّهِ ج الرَّاشِیَ وَالمُرْتَشِیَ فِی الحُکْمِ».

رواه الترمذی وحسنه، وابن حبان فی "صحیحه"([2]).

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج رشوه دهنده و رشوه گیرنده در قضاوت را لعنت فرمود.

3218-1314- (4) (ضعیف) وَعَنْ ثَوْبَانَ س قَالَ: لَعَنَ رَسُولُ اللَّهِ ج الرَّاشِیَ، وَالْمُرْتَشِیَ، وَالرَّائِشَ. یَعْنِی الَّذِی یَمْشِی بَیْنَهُمَا.

رواه الإمام أحمد والبزار والطبرانی، وفیه أبو الخطاب لا یعرف.

(الرائش) بالشین المعجمة: عبارت است از واسطهی میان رشوه دهنده و رشوه گیرنده.

از ثوبان س روایت است: رسول الله ج رشوه دهنده و رشوه گیرنده و رابط و واسطه میان این دو را لعنت کرده است.

3219-1345- (5) (ضعیف) وَعَنْ أُمُّ سَلَمَةَ ل؛ أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج قَالَ: «لَعَنَ اللهُ الرَّاشِیَ وَالْمُرْتَشِیَ فِی الْحُکْمِ».

رواه الطبرانی بإسناد جید([3]).

از ام سلمه ل روایت است که رسول الله ج فرمودند: «خداوند متعال رشوه دهنده و رشوه گیرنده در قضاوت را لعنت کرده است».

3220-1346- (6) (ضعیف) وَعَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب مرفوعاً إِلَی النَّبِیَّ ج: «مَنْ وَلِیَ عَشَرَةً فَحَکَمَ بَیْنَهُمْ بِمَا أَحَبُّوا أَوْ بِمَا کَرِهُوا؛ جِیءَ بِهِ مَغلولةً یدهُ، فإنْ عَدلَ ولمْ یَرْتَشِ، ولَمْ یَحِفْ؛ فَکَّ الله عنه، وإنْ حکَم بغیر ما أنزلَ الله، وارْتَشى وحابى فیه؛ شُدَّتْ یَسارُه إلى یمینِهِ، ثمّ رُمِیَ به فی جهَنَّمَ، فلَمْ یَبْلُغْ قَعْرَها خمسَ مِئَةِ عامٍ».

رواه الحاکم عن سعدان بن الولید عن عطاء عنه. وقال: "سمعه الحسن بن بشر البجلی منه. وسعدان بن الولید البجلی الکوفی؛ قلیل الحدیث لم یخرجا عنه"([4]).

از ابن عباس ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس امیر و عهده‌دار مسئولیت ده نفر شود و در بین آنها بر مبنای آنچه دوست دارند یا ناپسند می‌دانند قضاوت کند، در حالی آورده می‌شود که دستش بسته است؛ پس اگر با عدالت رفتار کرده باشد و رشوه نگرفته باشد، خداوند متعال او را آزاد می‌کند و اگر بغیر ما انزل الله حکم کرده باشد و در این امر رشوه گرفته باشد و به ناحق قضاوت کرده باشد، دست چپ وی هم با دست راستش بسته می‌شود و پس از آن به دوزخ انداخته می‌شود که تا پانصد سال به قعر آن نمی‌رسد».

3221-2213- (3) (صحیح لغیره موقوف) وَعَنِ ابْنِ مَسْعُودٍ س قَالَ: الرِّشْوَةُ فِی الْحُکْمِ کُفْرٌ، وَهِیَ بَیْنَ النَّاسِ سُحْتٌ.

رواه الطبرانی موقوفاً بإسناد صحیح.

از ابن مسعود س روایت است که رشوه در قضاوت کفر است و آن در بین مردم حرام است.

5- (الترهیب من الظلم ودعاء المظلوم وخذله، والترغیب فی نصرته)



([1]) قلت: ووافقه الهیثمی، وهو من تساهلهما، فإن شیخ الطبرانی (أحمد بن سهل الأهوازی) لم یوثقه أحد، وله غرائب، ذکر بعضها الحافظ، هذا أحدها، وهو مخرج فی "الضعیفة".

([2]) هنا فی الأصل: "والحاکم وزاد: "والرائش": یعنی الذی یسعى بینهما"، فحذفت هذه الزیادة لأنِّی لم أجد لها شاهداً مع ضعف إسنادها، وهو من حدیث ثوبان، خلافاً لما یوهمه صنیع المؤلف أنَّه من حدیث أبی هریرة! ولم ینتبه لهذا المعلقون الغافلون! وهو مخرج فی "الإرواء" (8/ 245).

([3]) یغنی عنه حدیث أبی هریرة فی "الصحیح" بلفظ: "لعن رسول الله. . ." الحدیث.

([4]) قلت: ولا غیرهما من سائر أصحاب الکتب الستة، ثم هو غیر معروف، والراوی [عنه]، فیه کلام من جهة حفظه، ولذلک خرجته فی "الضعیفة" (6870).

ترساندن کسی‌که مسؤلیت امور مسلمین را بر عهده می‌گیرد و بر آنها فردی بگمارد

ترساندن کسی‌که مسؤلیت امور مسلمین را بر عهده می‌گیرد و بر آنها فردی بگمارد که در میان رعیتش فردی بهتر و شایسته‌تر از او وجود دارد

3212-1339- (1) (ضعیف) عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنِ اسْتَعْمَلَ رَجُلًا مِنْ عِصَابَةٍ وَفِیهِم تِلْکَ مَنْ هُوَ أَرْضَى لِلَّهِ مِنْهُ؛ فَقَدْ خَانَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ والْمُؤْمِنِینَ».

رواه الحاکم من طریق حسین بن قیس عن عکرمة عنه، وقال: "صحیح الإسناد" (قال الحافظ): "حسین هذا هو حنش؛ واهٍ، وتقدم فی الباب قبله".

از ابن عباس ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس مردی را بر گروهی مسئول قرار دهد که در میان آنها بهتر از او نیز می‌باشد، درحقیقت بر الله و رسولش و مومنان خیانت کرده است».

3213-1340- (2) (ضعیف جداً) وَعَنْ یَزِیدِ بْنِ أَبِی سُفْیَانَ قَالَ: قَالَ لِی أَبُو بَکْرٍ الصِّدِّیقُ حِینَ بَعَثَنِی إِلَى الشَّامِ: یَا یَزِیدُ! إِنَّ لَکَ قَرَابَةً عَسَیْتَ أَنْ تُؤْثِرَهُمْ بِالْإِمَارَةِ، وَذَلِکَ أَکْثَرُ مَا أَخَافُ عَلَیْکَ بَعدَ مَا قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنْ وَلِیَ مِنْ أَمْرِ الْمُسْلِمِینَ شَیْئًا؛ فَأَمَّرَ عَلَیْهِمْ أَحَدًا مُحَابَاةً، فَعَلَیْهِ لَعْنَةُ اللَّهِ، لَا یَقْبَلُ اللَّهُ مِنْهُ صَرْفًا وَلَا عَدْلًا حَتَّى یُدْخِلَهُ جَهَنَّمَ».

رواه الحاکم وقال: "صحیح الإسناد"([1])! (قال الحافظ): "فیه بکر بن خنیس؛ یأتی الکلام علیه". ورواه أحمد باختصار، وفی إسناده رجل لم یسم.

از یزید بن ابوسفیان روایت است: زمانی که ابوبکر صدیق مرا به‌ سوی شام فرستاد به من گفت: ای یزید، تو خویشاوندانی داری، شاید آنان را برای امارت ترجیح دهی؛ و این امری است که پس از فرمایش رسول خدا، بیش از همه بر تو می‌ترسم؛ آنجا که فرمود: «هرکس عهده‌دار امری از امور مسلمانان شود و بر آنها امیری را که بدان گرایش دارد تعیین کند، لعنت خداوند بر او باد و خداوند متعال هیچ عملی را از او قبول نمی‌کند تا اینکه او را وارد دوزخ کند».

4- (ترهیب الراشی والمرتشی والساعی بینهما)([2])



([1]) قلت: ورده الذهبی بقوله: "بکر، قال الدارقطنی: متروک". وقول المؤلف: "ورواه أحمد باختصار" خطأ ظاهر، فإن فی متنه زیادة، وهو مخرج فی "الضعیفة" (6652). وغفل عن هذا الخطأ المعلقون الثلاثة کعادتهم!

([2]) (الراشی): اصل آن ماخوذ از «الرشا» به معنای ریسمان چاه است که به وسیلهی آن به آب دست یافته میشود. بنابراین (الراشی): عبارت است از کسی که چیزی میدهد تا در باطل یاری شود.

و (المرتشی): گیرنده رشوه است. و کسی که بین رشوه دهنده و رشوه گیرنده میانجیگری نموده و واسطه است، (رائش) نامیده میشود. چنانکه مبلغ رشوه را کم و زیاد میکند.

و (الرشوة): عبارت است رسیدن به هدف با زد و بند؛ و آنچه برای گرفتن حق یا دفع ظلم داده میشود، از مصادیق رشوه نیست. والله اعلم