1- فصل
2876-1965-(15) (حسن لغیره) عَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ عَمْرٍو ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «کَفَى بِالْمَرْءِ إِثْمًا أَنْ یُضَیِّعَ مَنْ یَقُوتُ».
رواه أبو داود والنسائی والحاکم؛ إلا أنه قال: "من یعول". وقال: "صحیح الإسناد".
از عبدالله بن عمرو ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «برای گنهکار بودن شخص همین بس که حق کسانی را ضایع کند که قوت آنها بر او واجب است».
2877-1966- (16) (حسن صحیح) وَعَنِ الْحَسَنِ س([1]) عَنْ نَبِیَّ اللَّهِ ج قَالَ: «إِنَّ اللَّهَ سَائِلٌ کُلَّ رَاعٍ عَمَّا اسْتَرْعَاهُ، حَفِظَ أَمْ ضَیَّعَ، حَتَّى یَسْأَلَ الرَّجُلَ عَنْ أَهْلِ بَیْتِهِ».
رواه ابن حبان فی "صحیحه".
از حسن س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «خداوند از هرکسی که مسئولیتی دارد در مورد مسئولیتش بازخواست میکند. که حق آن را رعایت یا ضایع کرده است. حتی از مرد در مورد مسئولیتی که در برابر خانوادهاش دارد بازخواست میشود».
2878-1967- (17) (حسن صحیح) وَعَنْ أَنَسِ بنِ مالکٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «إِنَّ اللَّهُ سَائِلٌ کُلَّ رَاعٍ عَمَّا اسْتَرْعَاهُ حَفِظَ أَمْ ضَیَّعَ، - زاد فی روایة: حَتَّى یَسْأَلَ الرَّجُلَ عَنْ أَهْلِ بَیْتِهِ ([2])-».
(صحیح) رواه ابن حبان فی "صحیحه" أیضاً. (قال الحافظ): "وتقدم حدیث ابن عمر[17- النکاح/3] سمعتُ رسول الله ج یقول: «کُلُّکُمْ رَاعٍ وَمَسْئُولٌ عَنْ رَعِیَّتِهِ، الإِمَامُ رَاعٍ، وَمَسْئُولٌ عَنْ رَعِیَّتِهِ، وَالرَّجُلُ رَاعٍ فِی أَهْلِهِ وَمَسْئُولٌ عَنْ رَعِیَّتِهِ، وَالمَرْأَةُ رَاعِیَةٌ فِی بَیْتِ زَوْجِهَا وَمَسْئُولَةٌ عَنْ رَعِیَّتِهَا، وَالخَادِمُ رَاعٍ فِی مَالِ سَیِّدِهِ وَمَسْئُولٌ عَنْ رَعِیَّتِهِ، وَکُلُّکُمْ رَاعٍ وَمَسْئُولٌ عَنْ رَعِیَّتِهِ».
رواه البخاری ومسلم وغیرهما.
از ابن عمر ب روایت است از رسول الله ج شنیدم که فرمودند: «همه شما مسئولید و نسبت به افراد زیردست و تحت تکفل خود مسئولیت دارید و مورد سوال قرار میگیرید؛ امام و حاکم [مسلمانان] مسئول امت و افراد زیر فرمان خود میباشد. و مرد در برابر خانوادهاش و زیردستانش مسئول است؛ زن در خانه شوهرش مسئول و نسبت به زیردستانش مسئولیت دارد. خدمتکار، مسئول اَموالِ آقا و کارفرمای خود میباشد و در برابر دیگر مسئولیتهایش مسئولیت دارد. درواقع همهی شما مسئول و در برابر زیردستانتان مسئولیت دارید».
([1]) الترضی عن (الحسن) یشعر بأنهَّ ابن علی بن أبی طالب، ولیس به، وإنما هو الحسن البصری التابعی رحمه الله، فهو مرسل، وقد أخرجه النسائی فی "عشرة النساء" من "الکبرى" هو والذی بعده عن قتادة عن أنس، وعنه عن الحسن مثله، وصحح الدارقطنی المرسل. انظر "الصحیحة" (1636).
([2]) قلت: هذه الزیادة لیست عند ابن حبان إلا فی حدیث الحسن البصری المتقدم. نعم هی فی حدیث أنس عند النسائی فی "الکبرى" (5/ 374/ 19173)، ثم ساقه عن الحسن قال: "مثله". فلو عزاه للنسائی کان أولى.
(قال الحافظ): "وقد تقدم فی "کتاب الصدقة" (باب فی الترغیب فی الصدقة على الزوج والأقارب وتقدیمهم على غیرهم)".
حافظ میگوید: و قبلاً در کتاب صدقه باب ترغیب در صدقه دادن به همسر و نزدیکان و مقدم نمودن آنها بر دیگران آمد.
2859-1951- (1) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «دِینَارٌ أَنْفَقْتَهُ فِی سَبِیلِ اللهِ، وَدِینَارٌ أَنْفَقْتَهُ فِی رَقَبَةٍ، وَدِینَارٌ تَصَدَّقْتَ بِهِ عَلَى مِسْکِینٍ، وَدِینَارٌ أَنْفَقْتَهُ عَلَى أَهْلِکَ؛ أَعْظَمُهَا أَجْرًا الَّذِی أَنْفَقْتَهُ عَلَى أَهْلِکَ».
رواه مسلم([1]).
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «دیناری را که در راه خدا انفاق کنی، دیناری را که در راه آزاد کردن بندهای ببخشی، دیناری را که به فقیری صدقه دهی و دیناری را که نفقهی زن و فرزندت کنی؛ بیشترین پاداش در میان این موارد از آن دیناری است که برای خانوادهات خرج کردهای».
2860-1952- (2) (صحیح) وَعَنْ ثَوْبَانَ س مَولى رَسُول الله ج قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «أَفْضَلُ دِینَارٍ یُنْفِقُهُ الرَّجُلُ، دِینَارٌ یُنْفِقُهُ عَلَى عِیَالِهِ، وَدِینَارٌ یُنْفِقُهُ عَلَى فَرَسه فِی سَبِیلِ اللهِ، وَدِینَارٌ یُنْفِقُهُ عَلَى أَصْحَابِهِ فِی سَبِیلِ اللهِ». قَالَ أَبُو قَلَابَةَ: بَدَأَ بِالْعِیَالِ. ثُمَّ قَالَ أَبُو قَلَابَةَ: أَیُّ رَجُلٍ أَعْظَمُ أَجْرًا مِنْ رَجُلٍ یُنْفِقُ عَلَى عِیَالٍ صِغَارٍ، یُعِفُّهُمْ الله، أَوْ یَنْفَعُهُمُ اللهُ بِهِ وَیُغْنِیهِمْ».
رواه مسلم والترمذی([2]).
از ثوبان س مولای رسول الله ج روایت است که رسول الله ج فرمودند: «بهترین مالی که مرد انفاق میکند، مالی است که خرج خانوادهاش میکند و مالی است که در راه خدا برای اسبش در راه خدا خرج میکند و مالی است که برای یارانش در راه خدا صرف میکند». ابو قَلابه میگوید: از خانواده شروع نمود. سپس ابو قلابه گفت: اجر و پاداش چه کسی بیشتر از مردی است که بر فرزندان کوچکش هزینه و انفاق میکند تا خداوند عفت آنها را نگه دارد یا خداوند به وسیلهی او به آنها سودی برساند و آنها را غنی سازد».
2861-1221- (1) (ضعیف) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «عُرِضَ عَلَیَّ أَوَّلُ ثَلَاثَةٍ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ، وَأَوَّلُ ثَلَاثَةٍ یَدْخُلُونَ النَّارَ. فَأَمَّا أَوَّلُ ثَلَاثَةٍ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ: فَالشَّهِیدُ، وَعَبْدٌ مَمْلُوکٌ أَحْسَنَ عِبَادَةَ رَبِّهِ وَنَصَحَ لِسَیِّدِهِ، وَعَفِیفٌ مُتَعَفِّفٌ ذُو عِیَالٍ. وَأَمَّا أَوَّلُ ثَلَاثَةٍ یَدْخُلُونَ النَّارَ: فَأَمِیرٌ مُتَسَلَّطٌ، وَذُو أَثَرَةٍ مِنْ مَالٍ، لَا یُؤَدِّی حَقَّ اللَّهِ فِی مَالِهِ، وَفَقِیرٌ فَخُورٌ».
عن رواه ابن خزیمة فی "صحیحه". ورواه الترمذی وابن حبان بنحوه. [مضى 8- الصدقات/2].
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «اولین سه نفری که وارد بهشت میشوند و نیز اولین سه نفری که وارد دوزخ میشوند بر من عرضه شد؛ اما اولین سه نفری که وارد بهشت میشوند (عبارتند از): شهید، بردهای که به خوبی عبادت پروردگارش را کرده و آقایش را خدمت کرده است؛ و پاکدامنی که از حرام و ابراز نیاز در برابر مردم دوری کرده و خانواده دارد. اما اولین سه نفری که وارد دوزخ میشوند (عبارتند از): پادشاهی [که با ظلم و ستم بر رعیتش] چیره است. ثروتمندی که حق خداوند در مالش را نمیپردازد و فقیر فخر فروش».
2862-1953- (3) (صحیح) وَعَنْ سَعْدِ بْنِ أَبِی وَقَّاصٍ س؛ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ لَهُ: «وَإِنَّکَ لَنْ تُنْفِقَ نَفَقَةً تَبْتَغِی بِهَا وَجْهَ اللَّهِ إِلَّا أُجِرْتَ عَلَیهَا؛ حَتَّى مَا تَجْعَلُ فِی فِی امْرَأَتِکَ».
رواه البخاری ومسلم فی حدیث طویل.
از سعد بن ابی وقاص س روایت است که رسول الله ج به او فرمود: «هیچ مالی را جهت رضایت خداوند هزینه نمیکنی مگر اینکه در برابر آن پاداش خواهی گرفت حتی در برابر آنچه در دهان همسرت قرار میدهی».
2863-1954- (4) (صحیح) وَعَنْ أَبِی مَسْعُودٍ الْبَدْرِیِّ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «إِذَا أَنْفَقَ الرَّجُلُ عَلَى أَهْلِهِ نَفَقَةً وَهُوَ یَحْتَسِبُهَا؛ کَانَتْ لَهُ صَدَقَةً».
رواه البخاری ومسلم والترمذی والنسائی.
از ابو مسعود بدری س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرگاه کسی جهت رضای خداوند و به امید پاداش برای زن و فرزندش هزینه کند، این عمل برای او صدقه خواهد بود».
2864-1955- (5) (صحیح) وَعَنِ الْمِقْدَامِ بْنِ مَعْدِ یکرِبٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَا أَطْعَمْتَ نَفْسَکَ فَهُوَ لَکَ صَدَقَةٌ، وَمَا أَطْعَمْتَ وَلَدَکَ، فَهُوَ لَکَ صَدَقَةٌ، وَمَا أَطْعَمْتَ زَوْجَتَکَ، فَهُوَ لَکَ صَدَقَةٌ، وَمَا أَطْعَمْتَ خَادِمَکَ، فَهُوَ لَکَ صَدَقَةٌ».
رواه أحمد بإسناد جید([3]).
از مقدام بن معدیکرب س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «آنچه به خود میخورانی برایت صدقه محسوب میشود و غذایی که به فرزندت میدهی برایت صدقه محسوب میشود و غذایی که به همسرت میدهی برایت صدقه محسوب میشود و غذایی که به خدمتکارت میدهی برایت صدقه محسوب میشود».
2865-1956- (6) (حسن صحیح) وَعَنْ عَبْدِاللهِ بْنِ مَسْعُودٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «الْیَدُ الْعُلْیَا أَفْضَلُ مِنَ الْیَدِ السُّفْلَى، وَابْدَأْ بِمَنْ تَعُولُ، أُمَّکَ وَأَبَاکَ، وَأُخْتَکَ وَأَخَاکَ، وَأَدْنَاکَ فَأَدْنَاکَ».
رواه الطبرانی بإسناد حسن([4])، وهو فی "الصحیحین" وغیرهما بنحوه من حدیث حکیم بن حزام وتقدم [8- الصدقات/4].
از عبدالله بن مسعود س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «دست بالا از دست پایین بهتر است و از کسی شروع کن که مخارج او بر عهدهی تو است؛ مادرت و پدرت، خواهرت و برادرت و نزدیکتر و نزدیکتر».
2866-1957- (7) (حسن لغیره) وَعَنْ أَبِی أُمَامَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنْ أَنْفَقَ عَلَى نَفْسِهِ نَفَقَةٌ یَسْتَعِفُّ بِهَا فَهِیَ صَدَقَةٌ، وَمَنْ أَنْفَقَ عَلَى امْرَأَتِهِ وَوَلَدِهِ وَأَهْلِ بَیْتِهِ فَهِیَ صَدَقَةٌ».
رواه الطبرانی بإسنادین أحدهما حسن.
از ابوامامه س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس بر خودش انفاق کند تا آن را پاک نگه دارد، برای او صدقه محسوب میشود و کسیکه بر زن و فرزند و اهلش انفاق کند، برای او صدقه است».
2867-1958- (8) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ یَوْمًا لِأَصْحَابِهِ: «تَصَدَّقُوا». فَقَالَ رَجُلٌ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! عِنْدِی دِینَارٌ. قَالَ: «أَنْفِقْهُ عَلَى نَفْسِکَ». قَالَ: إِنَّ عِنْدِی آخَرُ. قَالَ «أَنْفِقْهُ عَلَى زَوْجَتِکَ». قَالَ: إِنَّ عِنْدِی آخَرُ. قَالَ: «أَنْفِقْهُ عَلَى وَلَدِکَ». قَالَ: إِنَّ عِنْدِی آخَرُ. قَالَ: «أَنْفِقْهُ عَلَى خَادِمِکَ». قَالَ: عِنْدِی آخَرُ. قَالَ: « أَنْتَ أَبْصَرُ بِهِ».
رواه ابن حبان فی "صحیحه"([5])، وفی روایة له: "تصدقَ" بدل "أنفقَ" فی الکل.
از ابوهریره س روایت است که روزی رسول الله ج به اصحابش فرمود: «صدقه بدهید». پس مردی گفت: ای رسول الله ج! من یک دینار دارم. فرمود: «آن را بر خودت انفاق کن». گفت: دینار دیگری هم دارم. فرمود: «بر همسرت انفاق کن». گفت: دینار دیگری هم دارم. فرمود: «بر فرزندت انفاق کن». گفت: دینار دیگری هم دارم. فرمود: «بر خدمتگزارت انفاق کن». گفت: دینار دیگری دارم. فرمود: «تو نسبت به آن آگاهتری [که چگونه از آن استفاده کنی]».
2868-1959- (9) (صحیح لغیره) وَعَنْ کَعْبِ بْنِ عُجْرَةَ س قَالَ: مَرَّ عَلَى النَّبِیِّ ج رَجُلٌ، فَرَأَى أَصْحَابُ رَسُولِ اللهِ ج مِنْ جِلْدِهِ وَنَشَاطِهِ، فَقَالُوا: یَا رَسُولَ اللهِ! لَوْ کَانَ هَذَا فِی سَبِیلِ اللهِ! فَقَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «إِنْ کَانَ خَرَجَ یَسْعَى عَلَى وَلَدِهِ صِغَارًا فَهُوَ فِی سَبِیلِ اللهِ، وَإِنْ کَانَ خَرَجَ یَسْعَى عَلَى أَبَوَیْنِ شَیْخَیْنِ کَبِیرَیْنِ فَهُوَ فِی سَبِیلِ اللهِ، وَإِنْ کَانَ خَرَجَ یَسْعَى عَلَى نَفْسِهِ یُعِفُّهَا فَهُوَ فِی سَبِیلِ اللهِ، وَإِنْ کَانَ خَرَجَ رِیَاءً وَمُفَاخَرَةً فَهُوَ فِی سَبِیلِ الشَّیْطَانِ».
رواه الطبرانی ورجاله رجال "الصحیح". [مضى 16- البیوع/1].
از کعب بن عجره س روایت است که مردی از کنار رسول الله ج عبور کرد که اصحاب رسول الله ج قوت و چابکی او را دیدند. گفتند: ای رسول خدا، ای کاش این فرد در راه خدا بود! رسول الله ج فرمود: «اگر کسی جهت کسب درآمد برای فرزند کوچکش کار کند پس او در راه خداست. و اگر کسی جهت کسب درآمد برای پدر و مادر پیرش کار کند پس او در راه خداست و اگر کسی جهت کسب درآمد و پاکی خودش کار کند پس او در راه خداست. و اگر کسی به خاطر ریا و تفاخر کار کند، پس او در راه شیطان است».
2869-1960- (10) (حسن لغیره) وَرُوِیَ عَنْ جَابِرٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَا أَنْفَقَ الْمَرْءُ عَلَى نَفْسِهِ وَوَلَدِهِ وَأَهْلِهِ وَذِی رَحِمِهِ وَقَرَابَتِهِ؛ فَهُوَ لَهُ صَدَقَةٌ».
رواه الطبرانی فی "الأوسط"، وشواهده کثیرة.
از جابر س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «آنچه انسان برای خودش و فرزندش و خانوادهاش و خویشاوندان و نزدیکانش هزینه کند، برای او صدقه است».
2870-1222- (2) (ضعیف) وَعَنْ جَابِرٍ أیضاً س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «کُلُّ مَعْرُوفٍ صَدَقَةٌ، وَمَا أَنْفَقَ الرَّجُلُ عَلَى أَهْلِهِ کُتِبَ لَهُ صَدَقَةً، وَمَا وَقَى بِهِ الْمَرْءُ عِرْضَهُ کُتِبَ لَهُ بِهِ صَدَقَةً، وَمَا أَنْفَقَ الْمُؤْمِنُ مِنْ نَفَقَةٍ فَإِنَّ خَلَفَهَا عَلَى اللَّهِ، والله ضَامِنٌ إِلَّا مَا کَانَ فِی بُنْیَانٍ أَوْ مَعْصِیَةٍ». قال عبد الحمید - یعنی ابن الحسن الهلالی-: فَقُلْتُ لِابْنِ الْمُنْکَدِرِ: وَمَا «وَقَى بِهِ المَرءُ عِرْضَهُ»؟ قَالَ: مَا یُعْطِیَ الشَّاعِرَ، وَذَا اللِّسَانِ الْمُتَّقَى.
رواه الدارقطنی، والحاکم وصحح إسناده. [مضى 16- البیوع/21]. (قال الحافظ): "وعبدالحمید المذکور یأتی الکلام علیه"([6]).
از جابر س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هر امر معروفی صدقه است و انفاق بنده به خانوادهاش به عنوان صدقه برای او نوشته میشود. و آنچه انسان به وسیله آن از آبرویش حفاظت میکند، به عنوان صدقه برای او نوشته میشود. و آنچه مومن انفاق میکند خداوند متعال جایگزین میکند و خداوند ضامن آن است مگر مالی که در راه ساختمانسازی یا معصیت و نافرمانی خرج شود». عبدالحمید بن حسن هلالی میگوید: به ابن منکدر گفتم: آنچه انسان به وسیله آن آبرویش را حفاظت میکند چیست؟ گفت: آنچه به شاعر و کسی داده میشود که زبانی متقی دارد.
2871-1961- (11) (حسن لغیره) وَعن أبی هریرة س قال: قال رسول الله ج: «إن المعونَةَ تأتِی مِنَ الله على قدرِ المؤونَةِ، وإنَّ الصبرَ یأتی مِنَ الله على قَدرِ البَلاءِ».
رواه البزار، ورواته محتج بهم فی "الصحیح"؛ إلا طارق بن عمار، ففیه کلام قریب، ولم یترک، والحدیث غریب([7]).
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «یاری خداوند در رزق و روزی به اندازهی هزینههای زندگی میآید و صبر از جانب خداوند به مقدار بلا میآید».
2872-1223- (3) (ضعیف) وَرُوِیَ عَنْ جَابِرٍ [أَیضاً] س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «أَوَّلُ مَا یُوضَعُ فِی مِیزَانِ الْعَبْدِ نَفَقَتُهُ عَلَى أَهْلِهِ».
رواه الطبرانی فی "الأوسط".
از جابر س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «اولین چیزی که در میزان اعمال گذاشته میشود، انفاق انسان به خانوادهاش میباشد».
2873-1962- (12) (حسن لغیره) وَعَنْ عَمْرِو بْنِ أُمَیَّةَ س قَالَ: مَرَّ عُثْمَانُ بْنُ عَفَّانَ أَوْ عَبْدُالرَّحْمَنِ بْنُ عَوْفٍ بِمِرْطٍ، وَاسْتَغْلَاهُ، قَالَ: فَمُرَّ بِهِ عَلَى عَمْرِو بْنِ أُمَیَّةَ فَاشْتَرَاهُ، فَکَسَاهُ امْرَأَتَهُ سُخَیْلَةَ بِنْتَ عُبَیْدَةَ بْنِ الْحَارِثِ بْنِ الْمُطَّلِبِ، فَمَرَّ بِهِ عُثْمَانُ أَوْ عَبْدُالرَّحْمَنِ فَقَالَ: مَا فَعَلَ الْمِرْطُ الَّذِی ابْتَعْتَ؟ قَالَ عَمْرٌو: تَصَدَّقْتُ بِهِ عَلَى سُخَیْلَةَ بِنْتِ عُبَیْدَةَ، فَقَالَ: إِنَّ کُلَّ مَا صَنَعْتَ إِلَى أَهْلِکَ صَدَقَةٌ؟ فَقَالَ عَمْروٌ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ ذَلکَ. فَذُکِرَ مَا قَالَ عَمْرٌو لِرَسُولِ اللَّهِ ج؛ فَقَالَ: «صَدَقَ عَمْرٌو، کُلُّ مَا صَنَعْتَ إِلَى أَهْلِکَ؛ فَهُوَ صَدَقَةٌ عَلَیْهِمْ».
رواه أبو یعلى والطبرانی، ورواته ثقات.
از عمرو بن امیه س روایت است که عثمان بن عفان یا عبدالرحمن بن عوف ب به لباس دوخته شدهای از پشم عبور کردند و آن را گرانبها شمردند؛ آن لباس بر عمرو بن امیه عرضه شد، پس آن را خریده و بر همسرش سخیله بنت عبیده بن الحارث بن عبدالمطلب پوشانید. عثمان یا عبدالرحمن از کنار او عبور کرده و گفت: با آن لباسی که خریدی چه کردی؟ عمرو گفت: آن را به سخیله بنت عبیده بخشیدم. عثمان یا عبدالرحمن گفت: هر چیزی که برای اهل و خانوادهات انجام دهی صدقه است. عمرو گفت: من آن را از رسول الله ج شنیدهام؛ پس گفتهی عمرو به رسول الله ج گفته شد، رسول الله ج فرمود: «عمرو راست گفته است. آنچه برای اهل و خانوادهات انجام دهی، صدقهای بر آنها است».
(صحیح لغیره) وروى أحمد المرفوع منه، قال: «ما أعطى الرجلُ أهلَه؛ فهوَ لهَ صَدقَةٌ»([8]).
و در روایت احمد آمده است: «آنچه انسان به اهل و خانوادهاش عطا میکند، برای او صدقه است».
(المِرط) به کسر میم: لباسی از پشم یا خز که به عنوان شلوار میپوشند.
2874-1963- (13) (حسن لغیره) وَرُوِیَ عَنْ الْعِرْبَاضِ بْنِ سَارِیَةَ س قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «إِنَّ الرَّجُلَ إِذَا سَقَى امْرَأَتَهُ مِنَ الْمَاءِ أُجِرَ». قَالَ: فَأَتَیْتُهَا فَسَقَیْتُهَا، وَحَدَّثْتُهَا بِمَا سَمِعْتُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ج.
رواه أحمد والطبرانی فی "الکبیر" و"الأوسط"([9]).
از عرباض بن ساریه س روایت است از رسول الله ج شنیدم که فرمودند: «هرگاه مرد به همسرش آب بنوشاند، به او پاداش داده میشود». عرباض س میگوید: نزد همسرم رفتم و به او آب نوشاندم و آنچه از رسول الله ج شنیده بودم برای او بیان کردم.
2875-1964- (14) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س؛ أَنَّ النَّبِیَّ ج قَالَ: «مَا مِنْ یَوْمٍ یُصْبِحُ العِبَادُ فِیهِ إِلَّا مَلَکَانِ یَنْزِلاَنِ؛ فَیَقُولُ أَحَدُهُمَا: اللَّهُمَّ أَعْطِ مُنْفِقًا خَلَفًا، وَیَقُولُ الآخَرُ: اللَّهُمَّ أَعْطِ مُمْسِکًا تَلَفًا».
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هیچ روزی نیست که بندگان خدا در آن روز صبح کنند جز اینکه دو فرشته از آسمان فرود میآیند؛ یکی از آنان میگوید: خدایا به آنکه انفاق میکند عوض و پاداش نیک عطا فرما! و دیگری میگوید: خدایا مال کسی را که انفاق نمیکند از بین ببر».
رواه البخاری ومسلم وغیرهما. (قال الحافظ) عبدالعظیم: وقد تقدم هذا الحدیث وغیره فی باب الإنفاق والإمساک [15- الصدقات/15].
([1]) قلت: والبخاری فی "الأدب المفرد" (751).
([2]) والبخاری فی "الأدب المفرد" أیضاً (748).
([3]) قلت: ورواه البخاری أیضاً فی "الأدب المفرد" وغیره، وهو مخرَّج فی "الصحیحة" (453). وکذلک رواه النسائی فی "عشرة النساء" (ق 101/ 1).
([4]) قلت: فیه (10/ 229/ 10405) زیاد بن عبدالرحمن القرشی، وثقه ابن حبان (4/ 256) ولم یذکروا له راویاً فی کتب الرجال غیر (عقیل بن طلحة)، ولذلک قال الذهبی فی "المیزان": "لا یعرف". لکنَّ الراوی عنه لهذا الحدیث (حرمی بن حفص القسملی)، وهو ثقة أیضاً، فلعله لذلک حسنه المؤلف، وتبعه الهیثمی (3/ 120) ولا سیما وله شواهد معروفة. أما جملة الید، فیشهد لها حدیث حکیم الذی أشار إلیه المؤلف آتیاً، وسائر شواهده فی "الإرواء" (3/ 316-319).
([5]) قال الحافظ الناجی (169/ 2): "هذا عجیب، إذ الحدیث عند أحمد وأبی داود والنسائی"، وهو مخرَّج عندی فی "صحیح أبی داود" (رقم 1484).
([6]) انظر التعلیق هناک.
([7]) قلت: لکنْ قد توبع طارق من غیر واحد، ولذلک خرَّجته فی "الصحیحة" (1664).
([8]) قلت: وکذلک رواه النسائی فی "عشرة النساء" من "الکبرى" (ق 101/ 1)، ورواه البزار (1507) مطولاً مع اختلاف یسیر فی بعض الجمل.
([9]) قلت: وکذا فی "المجمع" (4/ 325) وقال: "وفیه سفیان بن حسین، وفی حدیثه عن الزهری ضعف، وهذا منه"! وقلده الثلاثة (2/ 690)! ولیس للزهری فیه ذکر! انظر "الصحیحة" (2736).
ترهیب از ترجیح یکی از همسران و ترک عدالت بین آنها
2856-1949- (1) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أَنَّ رَسُولَ الله ج قَالَ: «مَنْ کَانَتْ عِنْدَهُ امْرَأَتَانِ فَلَمْ یَعْدِلْ بَیْنَهُمَا؛ جَاءَ یَوْمَ القِیَامَةِ وَشِقُّهُ سَاقِطٌ».
رواه الترمذی وتکلم فیه، والحاکم وقال: "صحیح على شرطهما".
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس دو زن داشته باشد و بین آنها عدالت برقرار نکند، روز قیامت در حالی به پیشگاه خداوند حاضر میشود که یکی سمت بدنش افتاده است».
ورواه أبو داود، ولفظه: «مَنْ کَانَتْ لَهُ امْرَأَتَانِ فَمَالَ إِلَى إِحْدَاهُمَا؛ جَاءَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَشِقُّهُ مَائِلٌ».
و در روایت ابوداود آمده است: «کسیکه دو زن داشته باشد و به یکی از آنها بیش از دیگری توجه کند، روز قیامت در حالی میآید که یک طرفش فلج است».
والنسائی، ولفظه: «مَنْ کَانَ لَهُ امْرَأَتَانِ یَمِیلُ لِإِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَى؛ جَاءَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَحَدُ شِقَّیْهِ مَائِلٌ».
ورواه ابن ماجه، وابن حبان فی "صحیحه" بنحو روایة النسائی هذه؛ إلا أنهما قالا: «جَاءَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَأَحَدُ شِقَّیْهِ سَاقِطٌ» .
و در روایت ابن ماجه و ابن حبان آمده است: «روز قیامت در حالی میآید که یک طرفش افتاده است».
2857-1220- (1) (ضعیف) وَعَنْ عَائِشَةَ ل قَالَتْ: کَانَ رَسُولُ اللَّهِ ج یَقْسِمُ وَیَعْدِلُ؛ وَیَقُولُ: «اللَّهُمَّ هَذَا قَسَمِی فِیمَا أَمْلِکُ، فَلَا تَلُمْنِی فِیمَا تَمْلِکُ وَلَا أَمْلِکُ» یَعْنِی الْقَلْبَ.
رواه أبو داود والترمذی والنسائی وابن ماجه، وابن حبان فی "صحیحه"، وقال الترمذی: "روی مرسلاً، وهو أصح".
از عایشه ل روایت است که پیامبر ج در نفقه و نوبت، عدالت میکرد و میگفت: «پروردگارا! این تقسیم من در چیزی است که در اختیار و توانم میباشد؛ پس مرا در آنچه در اختیار توست و در اختیار من نیست، ملامت مکن». یعنی قلب.
2858-1950- (2) (صحیح) وَعَنْ عَبْدِاللهِ بْنِ عَمْرو بن العاصی ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «إِنَّ الْمُقْسِطِینَ عِنْدَ اللهِ عَلَى مَنَابِرَ مِنْ نُورٍ عَنْ یَمِینِ الرَّحْمَنِ، وَکِلْتَا یَدَیْهِ یَمِینٌ، الَّذِینَ یَعْدِلُونَ فِی حُکْمِهِمْ وَأَهْلِیهِمْ وَمَا وَلَوا».
رواه مسلم وغیره.
از عبدالله بن عمرو بن العاصی ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «عدالتپیشگان نزد خداوند بر منبرهایی از نور در طرف راست خداوند هستند و هردو دست خداوند راست است. کسانی که در قضاوت و در مورد خانواده و کسانیکه سرپرستی آنها را برعهده دارند، عدالت میکنند».
5- (الترغیب فی النفقة على الزوجة والعیال، والترهیب من إضاعتهم، وما جاء فی النفقة على البنات وتأدیبهن)
2820- (صحیح) (قال الحافظ): قد تقدم فی باب "الترهیب من الدَّین" [16- البیوع/15] حدیث میمون عن أبیه عن النبی ج: «أَیُّمَا رَجُلٍ تَزَوَّجَ امْرَأَةً عَلَى مَا قَلَّ مِنَ الْمَهْرِ أَوْ کَثُرَ، لَیْسَ فِی نَفْسِهِ أَنْ یُؤَدِّیَ إِلَیْهَا حَقَّهَا؛ خَدَعَهَا، فَمَاتَ وَلَمْ یُؤَدِّ إِلَیْهَا حَقَّهَا؛ لَقِیَ اللَّهَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَهُوَ زَانٍ» الحدیث.
وتقدم فی معناه أیضاً حدیث أبی هریرة، وحدیث صهیب الخیر.
در باب ترهیب از بدهی حدیث میمون از پدرش س از رسول الله ج گذشت که رسول الله ج فرمودند: «هر مردی که با زنی با مهریهی کم یا زیاد ازدواج کند و قصد پرداختن حق او را نداشته باشد، زن را فریب داده است. پس اگر بمیرد و حق او را ادا نکند، خداوند را در حالی ملاقات میکند که زناکار است».
و حدیث ابوهریره و حدیث صهیب الخیر با همین مضمون گذشت.
2821-1922- (1) (صحیح) وَعَنْ ابْنِ عُمَرَ ب قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «کُلُّکُمْ رَاعٍ وَمَسْئُولٌ عَنْ رَعِیَّتِهِ، الإِمَامُ رَاعٍ، وَمَسْئُولٌ عَنْ رَعِیَّتِهِ، وَالرَّجُلُ رَاعٍ فِی أَهْلِهِ، وَهُوَ مَسْئُولٌ عَنْ رَعِیَّتِهِ، وَالمَرْأَةُ رَاعِیَةٌ فِی بَیْتِ زَوْجِهَا، وَمَسْئُولَةٌ عَنْ رَعِیَّتِهَا، وَالخَادِمُ رَاعٍ فِی مَالِ سَیِّدِهِ، وَمَسْئُولٌ عَنْ رَعِیَّتِهِ، وَکُلُّکُمْ رَاعٍ، وَمَسْئُولٌ عَنْ رَعِیَّتِهِ»([1]).
رواه البخاری ومسلم.
از ابن عمر ب روایت است از رسول الله ج شنیدم که فرمودند: «همه شما مسئولید و نسبت به افراد زیردست و تحت تکفل خود مسئولیت دارید و مورد سوال قرار میگیرید؛ امام و حاکم [مسلمانان] مسئول امت و افراد زیر فرمان خود میباشد. و مرد در برابر خانوادهاش و زیردستانش مسئول است؛ زن در خانه شوهرش مسئول و نسبت به زیردستانش مسئولیت دارد. خدمتکار، مسئول اَموالِ آقا و کارفرمای خود میباشد و در برابر دیگر مسئولیتهایش مسئولیت دارد. درواقع همهی شما مسئول و در برابر زیردستانتان مسئولیت دارید».
2822-1923- (2) (حسن صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «أَکْمَلُ المُؤْمِنِینَ إِیمَانًا أَحْسَنُهُمْ خُلُقًا، وَخیارُکُمْ خیارُکُمْ لِنِسَائِهِمْ».
رواه الترمذی وابن حبان فی "صحیحه"، وقال الترمذی: "حدیث حسن صحیح".
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «کاملترین مؤمنان از نظر ایمان، خوش اخلاقترین آنهاست و بهترین شما بهترینتان در برابر زنانشان است».
2823-1210- (1) (ضعیف) وَعَنْ عَائِشَةَ ل قَالَتْ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «إِنَّ مِنْ أَکْمَلِ المُؤْمِنِینَ إِیمَانًا؛ أَحْسَنَهُمْ خُلُقًا، وَأَلْطَفَهُمْ بِأَهْلِهِ».
رواه الترمذی، والحاکم وقال: "صحیح على شرطهما"، کذا قال. وقال الترمذی: "حدیث حسن، ولا نعرف لأبی قلابة سماعاً من عائشة".
از عایشه ل روایت است که رسول الله ج فرمودند: «کاملترین ایمان در بین مومنان را کسی دارد که نیکوترین اخلاق و لطیفترین رفتار را با خانوادهاش داشته باشد».
2824-1924- (3) (صحیح) وَوَعَنْ عَائِشَةَ أَیضاً ل قَالَتْ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «خَیْرُکُمْ خَیْرُکُمْ لِأَهْلِهِ، وَأَنَا مِنْ خَیْرُکُمْ لِأَهْلِی».
رواه ابن حبان فی "صحیحه".
از عایشه ل روایت است که رسول الله ج فرمودند: «بهترین شما، بهترینتان نسبت به اهل بیتش میباشد و من بهترین شما نسبت به خانوادهام هستم».
2825-1925- (4) (صحیح لغیره) وَعَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «خَیْرُکُمْ خَیْرُکُمْ لِأَهْلِهِ، وَأَنَا خَیْرُکُمْ لِأَهْلِی».
از ابن عباس ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «بهترین شما، بهترینتان نسبت به اهل بیتش میباشد و من بهترین شما نسبت به خانوادهام هستم».
رواه ابن ماجه والحاکم؛ إلا أنه قال: «خَیْرُکُمْ خَیْرُکُمْ لِلنِّسَاءِ». وقال: "صحیح الإسناد".
و در روایت حاکم آمده است: «بهترین شما بهترینتان با زنان است».
2826-1926- (5) (صحیح) وَعَنْ سَمُرَةَ بْنِ جُنْدُبٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «إِنَّ الْمَرْأَةَ خُلِقَتْ مِنْ ضِلَعٍ، فَإِنْ أَقَمْتَهَا کَسَرْتَهَا، فَدَارِهَا تَعِشْ بِهَا».
رواه ابن حبان فی "صحیحه".
از سمرة بن جندب س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «زن از دندهی کج سینه خلقت شده؛ اگر بخواهی آن را راست کنی او را خواهی شکست؛ پس با او مدارا کرده و زندگی کن».
2827-1927- (6) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «اسْتَوْصُوا بِالنِّسَاءِ([2])، فَإِنَّ المَرْأَةَ خُلِقَتْ مِنْ ضِلَعٍ([3])، وَإِنَّ أَعْوَجَ شَیْءٍ فِی الضِّلَعِ أَعْلاَهُ، فَإِنْ ذَهَبْتَ تُقِیمُهُ کَسَرْتَهُ([4])، وَإِنْ تَرَکْتَهُ لَمْ یَزَلْ أَعْوَجَ، فَاسْتَوْصُوا بِالنِّسَاءِ».
رواه البخاری ومسلم وغیره.
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «ای مردان، یکدیگر را به نیکی در حق زنان توصیه کنید و سفارش مرا در مورد آنان بپذیرید. زن از دندهی کج سینه آفریده شده و کجترین دندهها، دنده بالا است. اگر بخواهی آن را راست گردانی باعث شکستنش میشوی و اگر آن را به حال خود رها کنی، همواره کج میباشد؛ پس یکدیگر را به نیکی در مورد زنان توصیه کنید».
وفی روایة لمسلم: ««إِنَّ الْمَرْأَةَ خُلِقَتْ مِنْ ضِلَعٍ لَنْ تَسْتَقِیمَ لَکَ عَلَى طَرِیقَةٍ، فَإِنِ اسْتَمْتَعْتَ بِهَا اسْتَمْتَعْتَ بِهَا وَفِیهَا عِوَجٌ، وَإِنْ ذَهَبْتَ تُقِیمُهَا کَسَرْتَهَا، وَکَسْرُهَا طَلَاقُهَا»([5]).
و در روایت مسلم آمده است: «زن از دنده کج سینه آفریده شده که برای تو در یک راه مستقیم قرار نمیگیرد، اگر خواستی از او بهرهمند شوی، بهره مند شو با اینکه در او کجی هست که اگر بخواهی آن را راست کنی، او را میشکنی و شکستن آن طلاق است».
(الضِّلع) بکسر الضاد وفتح اللام، وبسکونها أیضاً، والفتح أفصح. و(العِوَج) بکسر العین وفتح الواو، قیل: إذا کان فیما هو منتصب کالحائط والعصا قیل فیه: (عَوج) بفتح العین والواو، وفی غیر المنتصب کالدین والخلق والأرض ونحو ذلک یقال فیه: (عِوَج) بکسر العین وفتح الواو. قاله ابن السکیت.
2828-1928- (7) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «لَا یَفْرَکُ مُؤْمِنٌ مُؤْمِنَةً، إِنْ کَرِهَ مِنْهَا خُلُقًا رَضِیَ مِنْهَا آخَرَ أَوْ قَالَ: غَیْرَهُ».
رواه مسلم.
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هیچ مؤمنی نباید کینه زن مؤمنی را به دل بگیرد؛ چون اگر رفتاری را از او نپسندد، رفتار دیگری از او را میپسندد».
(یَفْرَک) به سکون فاء و فتح یاء و راء؛ و ضمّ آن شاذ است؛ یعنی: «یبغض» بغض و کینه.
2829-1929- (8) (صحیح) وَعَنْ مُعَاوِیَة بْنِ حَیْدَةَ س قَالَ: قُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! مَا حَقُّ زَوْجَةِ أَحَدِنَا عَلَیْهِ؟ قَالَ: «أَنْ تُطْعِمَهَا إِذَا طَعِمْتَ، وَتَکْسُوَهَا إِذَا اکْتَسَیْتَ، وَلَا تَضْرِبِ الْوَجْهَ، وَلَا تُقَبِّحْ، وَلَا تَهْجُرْ إِلَّا فِی الْبَیْتِ».
از معاویة بن حیده س روایت است که گفتم: ای رسول الله ج! حق همسران ما بر ما چیست؟ فرمود: «هرگاه غذا خوردی به او هم غذا بدهی و او را لباس بپوشانی هرگاه برای خود لباسی فراهم کردی. و به صورت او نزنی و به او ناسزا نگویی و تنها در خانه بسترش را ترک کنی».
رواه أبو داود، وابن حبان فی "صحیحه"؛ إلا أنه قال: «إِنَّ رَجُلًا سَأَلَ رَسُولَ اللَّهِ ج: مَا حَقُّ الْمَرْأَةِ عَلَى الزَّوْجِ؟» فذکره.
و در روایت ابن حبان آمده است: «مردی از رسول الله ج پرسید: حق زن بر شوهرش چیست؟». سپس حدیث را ذکر میکند.
(لا تقبِّحْ) به تشدید باء یعنی: چیزی ناپسندی را به گوش وی نرسان و او را دشنام مده و نگو: خداوند رویت را زشت گرداند و با کلماتی مشابه او را مخاطب قرار نده.
2830-1930- (9) (حسن لغیره) وَعن عمرو بن الأحوص الجُشَمِی س: أنه سمعَ رسولَ الله ج فی حِجةِ الوَداعِ یقولُ بعدَ أن حَمِدَ الله وأثنَى علیه وذکَّرَ ووعظ ثمَّ قال: «أَلَا وَاسْتَوْصُوا بِالنِّسَاءِ خَیْرًا، فَإِنَّمَا هُنَّ عَوَانٌ عِنْدَکُمْ، لَیْسَ تَمْلِکُونَ مِنْهُنَّ شَیْئًا غَیْرَ ذَلِکَ، إِلَّا أَنْ یَأْتِینَ بِفَاحِشَةٍ مُبَیِّنَةٍ، فَإِنْ فَعَلْنَ فَاهْجُرُوهُنَّ فِی المَضَاجِعِ وَاضْرِبُوهُنَّ ضَرْبًا غَیْرَ مُبَرِّحٍ، فَإِنْ أَطَعْنَکُمْ فَلَا تَبْغُوا عَلَیْهِنَّ سَبِیلًا، أَلَا إِنَّ لَکُمْ عَلَى نِسَائِکُمْ حَقًّا، وَلِنِسَائِکُمْ عَلَیْکُمْ حَقًّا، فَحَقُّکُمْ عَلَیهِنَّ نِسَائِکُمْ أَن لَا یُوطِئْنَ فُرُشَکُمْ مَنْ تَکْرَهُونَ، وَلَا یَأْذَنَّ فِی بُیُوتِکُمْ لِمَنْ تَکْرَهُونَ، أَلَا وَحَقُّهُنَّ عَلَیْکُمْ أَنْ تُحْسِنُوا إِلَیْهِنَّ فِی کِسْوَتِهِنَّ وَطَعَامِهِنَّ».
رواه ابن ماجه والترمذی وقال: "حدیث حسن صحیح".
عمرو بن أحوص جُشَمی س میگوید: در حجة الوداع از رسول الله ج شنیده که بعد از حمد و ثنای خداوند و پند و موعظه فرمود: «آگاه باشید و یکدیگر را به رفتار خوب با زنان سفارش کنید؛ چون آنان تحت اختیار شما هستند و شما غیر از در اختیار داشتن آنها، مالک چیز دیگری از آنان نیستید. مگر اینکه مرتکب منکری آشکار شوند پس در اینصورت بسترهایشان را ترک کنید و آنان را طوری بزنید که به آنها آسیب نرسد، اگر از شما اطاعت کردند راهی را برای (تنبیه) ایشان نجویید. بدانید که همسرانتان بر شما حقی دارند و شما نیز بر آنان حقی دارید، اما حق شما بر همسرانتان این است که ناموستان را حفظ کنند و کسی را که دوست ندارید به حریم و خانه شما راه ندهند. آگاه باشید که حق آنان بر شما این است که به خوبی پوشاک و غذا را برای آنان تهیه کنید».
(عَوانٍ) به فتح عین و تخفیف واو، یعنی: اسیر.
2831-1211- (2) (منکر) وَعَنْ أُمَّ سَلَمَةَ ل قَالَت: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «أَیُّمَا امْرَأَةٍ مَاتَتْ وَزَوْجُهَا عَنْهَا رَاضٍ؛ دَخَلَتِ الْجَنَّةَ».
رواه ابن ماجه، والترمذی وحسنه، والحاکم؛ کلهم عن مساور الحمیری عن أمِّه عنها، وقال الحاکم: "صحیح الإسناد"([6]).
از ام سلمه ل روایت است که رسول الله ج فرمودند: «چون زنی بمیرد و شوهرش از او راضی باشد، وارد بهشت میشود».
2832-1931- (10) (حسن لغیره) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «إِذَا صَلَّتِ الْمَرْأَةُ خمسَهَا، [وَصَامَتْ شَهْرَهَا]([7])، وَحَصَّنَتْ فَرْجَهَا، وَأَطَاعَتْ بَعْلَهَا؛ دَخَلَتْ مِنْ أَیِّ أَبْوَابِ الْجَنَّةِ شَاءَتْ».
رواه ابن حبان فی "صحیحه".
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «اگر زن نماز پنجگانه را خوانده و [روزهی ماه رمضان را گرفته] شرمگاهش را حفظ نموده و از شوهرش اطاعت کند، از هر در بهشت که بخواهد وارد آن میگردد».
2833-1932- (11) (حسن لغیره) وَعَنْ عَبْدِالرَّحْمَنِ بْنِ عَوْفٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «إِذَا صَلَّتِ الْمَرْأَةُ خَمْسَهَا، وَصَامَتْ شَهْرَهَا، وَحَفِظَتْ فَرْجَهَا، وَأَطَاعَتْ زَوْجَهَا، قِیلَ لَهَا: ادْخُلِی الْجَنَّةَ مِنْ أَیِّ أَبْوَابِ الْجَنَّةِ شِئْتِ».
رواه أحمد والطبرانی، ورواة أحمد رواة "الصحیح"؛ خلا ابن لهیعة، وحدیثه حسن فی المتابعات.
از عبدالرحمن بن عوف س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرگاه زن نمازهای پنجگانه را به جا آورده و روزهی رمضان بگیرد، ناموسش را حفظ و از شوهرش اطاعت نماید، به او گفته میشود از هر دری از درهای بهشت که میخواهی داخل شو».
2834-1933- (12) (صحیح) وَعَنِ حُصَیْنِ بْنِ مُحْصِنٍ: أَنَّ عَمَّةً لَهُ أَتَتِ النَّبِیَّ ج [فِی حَاجَةٍ، فَفَرَغَتْ مِنْ حَاجَتِهَا]، فَقَالَ لَهَا: «أَذَاتُ زَوْجٍ [أَنْتِ]؟». قَالَتْ: نَعَمْ. قَالَ: «کَیْفَ أَنْتِ لَهُ؟». قَالَتْ: مَا آلُوهُ إِلَّا مَا عَجَزْتُ عَنْهُ. قَالَ: «فَانْظُرِی أَیْنَ أَنْتِ مِنْهُ([8])؛ فَإِنَّمَا هُوَ جَنَّتُکِ وَنَارُکِ».
رواه أحمد والنسائی بإسنادین جیدین، والحاکم وقال: "صحیح الإسناد".
از حصین بن مُحِصن س روایت است که یکی از عمههایش به خاطر حاجتی نزد رسول الله ج رفت. بعد از اینکه حاجتش را بهجا آورد، رسول الله ج به او فرمود: «آیا همسر داری؟». جواب داد: بله! فرمود: «با او چگونه رفتار میکنی؟». گفت: در حد توانم خدمتش را میکنم مگر از امری ناتوان باشم. و فرمود: «بنگر چه جایگاهی نزد او داری که او بهشت و جهنم توست».
2835-1212- (3) (ضعیف) وَعَنْ عَائِشَةَ ل قَالَتْ: سَأَلتُ رَسُولَ الله ج: أَیُّ النَّاسِ أَعْظَمُ حَقًّا عَلَى الْمَرْأَةِ؟ قَالَ: «زَوْجُهَا». قُلْتُ: فَأَیُّ النَّاسِ أَعْظَمُ حَقًّا عَلَى الرَّجُلِ؟ قَالَ: «أُمُّهُ».
رواه البزار والحاکم، وإسناد البزار حسن([9]).
از عایشه ل روایت است که از رسول الله ج پرسیدم: «کدامیک از مردم بزرگترین حق را بر زن دارد؟». فرمود: «شوهرش»؛ گفتم: کدامیک از مردم بزرگترین حق را بر مرد دارد؟ فرمود: «مادرش».
2836-1213- (4) (ضعیف) وَرُوِیَ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب قَالَ: جَاءَتِ امْرَأَةٌ إِلَى النَّبِیّ ج فَقَالَتْ: یَا رَسولَ اللهِ! أَنَا وَافِدَةُ النِّسَاءِ إِلَیْکَ، هَذَا الْجِهَادُ کَتَبَهُ اللَّهُ عَلَى الرِّجَالِ، فَإِنْ یُصِیبُوا أُجِرُوا، وَإن قُتِلُوا کَانُوا أَحْیَاءً عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ، وَنَحْنُ مَعشَرَ النِّسَاءِ نَقُومُ عَلَیْهِمْ، فَمَا لَنَا مِنْ ذَلِکَ؟ قَالَ: فَقَالَ رَسُولُ الله ج: «أَبْلِغِی مَنْ لَقِیتِ مِنَ النِّسَاءِ؛ أَنَّ طَاعَةَ الزَّوْجِ وَاعْتِرَافًا بِحَقِّهِ یَعْدِلُ ذَلِکَ، وَقَلِیلٌ مِنْکُنَّ مَنْ یَفْعَلُهُ».
از ابن عباس ب روایت است: زنی نزد رسول الله ج آمده و گفت: ای رسول خدا، من نماینده زنان به سوی شما هستم. جهاد بر مردان فرض شده است که چون زخمی شوند، پاداش داده میشوند و چون کشته شوند، زنده خواهند بود و نزد پروردگارشان روزی میخورند. و ما زنان به امور آنان میپردازیم و سهمی در این زمینه نداریم؟ رسول الله ج فرمودند: «به زنانی که ملاقات میکنی از طرف من این خبر را برسان که اطاعت از شوهر و اعتراف به حق او برابر است با آنچه بیان کردی و اندکی از شما هستند که آن را انجام میدهند».
رواه البزار هکذا مختصراً، والطبرانی فی حدیث قال فی آخره: ثُمَّ جَاءَتْهُ - یعنی النبی ج- امْرَأَةٌ، فَقَالَتْ: إِنِّی رَسُولُ النِّسَاءِ إِلَیْکَ، وَمَا مِنْهُنَّ امْرَأَةٌ عَلِمَتْ أَوْ لَمْ تَعْلَمْ إِلَّا وَهِیَ تَهْوَى مَخْرَجِی إِلَیْکَ، اللهُ رَبُّ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالَهُهُنَّ، وَأَنْتَ رَسُولُ اللهِ إِلَى الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ، کُتِبَ الْجِهَادُ عَلَى الرِّجَالِ، فَإِنْ أَصَابُوا أَثْرُوا، وَإِنِ اسْتَشْهَدُوا کَانُوا أَحْیَاءً عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرزَقُون، فَمَا یَعْدِلُ ذَلِکَ مِنْ أَعْمَالِهِمْ مِنَ الطََّاعَةِ؟ قَالَ: «طَاعَةُ أَزْوَاجِهِنَّ، وَالْمَعْرِفَةُ بِحُقُوقِهِنَّ([10])، وَقَلِیلٌ مِنْکُنَّ من یَفْعَلُهُ».
و در پایان روایت طبرانی چنین آمده است: سپس زنی نزد رسول الله ج آمد و گفت: من فرستاده زنان به سوی شما هستم. و هیچیک از آن زنان نبود مگر اینکه دوست داشت نزد شما حاضر شود. الله پروردگار زنان و مردان و معبود آنان است و تو فرستاده خدا به سوی زنان و مردان هستی؛ خداوند جهاد را بر مردان فرض کرده است که چون زخمی شوند پاداش خواهند داشت و اگر کشته شوند زنده بوده و نزد پروردگارشان روزی میخورند. چه عملی برای زنان با این عمل آنها برابری میکند؟ فرمود: «اطاعت از شوهرانشان و شناخت حقوقشان. و اندکی از شما این عمل را انجام میدهد».
2837-1934- (13) (حسن صحیح) وَعَنْ أَبِی سَعِیدٍ الْخُدْرِیِّ س قَالَ: أَتَى رَجُلٌ بِابْنَتِهِ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ج، فَقَالَ: إِنَّ ابْنَتِی هَذِه أَبَتْ أَنْ تَتَزَوَّجَ، فَقَالَ لَهَا رَسُولُ الله ج: «أَطِیعِی أَبَاکِ». فَقَالَتْ: وَالَّذِی بَعَثَکَ بِالْحَقِّ لَا أَتَزَوَّجُ حَتَّى تُخْبِرَنِی مَا حَقُّ الزَّوْجِ عَلَى زَوْجَتِهِ؟ قَالَ: «حَقُّ الزَّوْجِ عَلَى زَوْجَتِهِ؛ لَوْ کَانَتْ قُرْحَةٌ فَلَحَسَتْهَا، أَوِ انْتَثَر مِنْخَراهُ صَدیداً أوْ دَماً ثمَّ ابْتَلَعَتْهُ ما أدَّتْ حَقَّه». قالَتْ: والَّذی بعَثَک بالْحَق لا أتَزَّوجُ أبَداً. فقال النبیُّ ج: «لا تُنْکِحوهُنَّ إلاَّ بإذْنِهِنَّ».
رواه البزار بإسناد جید رواته ثقات مشهورون، وابن حبان فی "صحیحه".
از ابو سعید خدری س روایت است که مردی همراه با دخترش نزد رسول الله ج آمد و گفت: این دخترم از ازدواج کردن خوداری میکند. رسول الله ج به او فرمود: «از پدرت اطاعت کن». دختر گفت: قسم به کسیکه تو را به حق مبعوث کرده ازدواج نمیکنم تا به من خبر دهی حق شوهر بر همسرش چیست؟ رسول الله ج فرمود: «حق شوهر بر همسرش چنان است که اگر زخمی بر شوهرش باشد، آن را بلیسد یا اگر از دو سوراخ بینیاش خونابه یا خون بریزد و او آن را بخورد، باز هم حق او را ادا نکرده است». آن دختر گفت: قسم به کسیکه تو را به حق مبعوث کرده هیچگاه ازدواج نمیکنم. رسول الله ج فرمود: «آنها را به ازدواج در نیاورید مگر با اجازهیشان».
2838-1935- (14) (صحیح لغیره) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: جَاءَتِ امْرَأَةٌ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ج قَالَتْ: أَنَا فُلَانَةُ بِنْتُ فُلَانٍ. قَالَ: «قَدْ عَرَفْتُکِ فَمَا حَاجَتُکِ؟». قَالَتْ: حَاجَتِی أَن ابْنَ عَمِّی فُلَاناً الْعَابِدِ. قَالَ: «قَدْ عَرَفْتُهُ». قَالَتْ: یَخْطُبُنِی، فَأَخْبِرْنِی مَا حَقُّ الزَّوْجِ عَلَى الزَّوْجَةِ؟ فَإِنْ کَانَ شَیْئًا أُطِیقُهُ تَزَوَّجْتُهُ. قَالَ: «مِنْ حَقِّه: أَنْ لَوْ سَالَ مَنْخِرَاهُ دَمًا وَقَیْحًا فَلَحَسَتْهُ بِلِسَانِهَا؛ مَا أَدَّتْ حَقَّهُ، وَلَوْ کَانَ یَنْبَغِی لِبَشَرٍ أَنْ یَسْجُدَ لِبَشَرٍ؛ لَأَمَرْتُ الْمَرْأَةَ أَنْ تَسْجُدَ لِزَوْجِهَا إِذَا دَخَلَ عَلَیْهَا؛ لِمَا فَضَّلَهُ اللَّهُ عَلَیْهَا». قَالَتْ: وَالَّذِی بَعَثَکَ بِالْحَقِّ لَا أَتَزَوَّجُ مَا بَقِیَتُ فِی الدُّنْیَا.
از ابوهریره س روایت است که زنی نزد رسول الله ج آمد و گفت: من فلانی دختر فلانی هستم. رسول الله ج فرمود: «تو را شناختم، حاجتت چیست؟». گفت: حاجت من این است که پسر عمویم فلانی، مرد عبادتکاری است. رسول الله ج فرمود: «او را میشناسم». گفت: به خواستگاریم آمده، پس به من بگو حق شوهر بر همسرش چیست؟ اگر توان آن را داشتم با او ازدواج میکنم. رسول الله ج فرمود: «از حقوق شوهر بر همسر این است که اگر از بینیاش خون یا خونابه جاری شود و آن را با زبانش بلیسد، نمیتواند حق شوهر را ادا کند. و اگر شایسته بود بندهای به بندهای سجده کند، دستور میدادم زن، هنگام ورود شوهرش بر او سجده کند؛ و این به خاطر فضل و برتری است که خداوند به شوهر نسبت به همسر داده است». آن زن گفت: به خدا قسم تا زندهام هرگز ازدواج نمیکنم.
رواه البزار والحاکم؛ کلاهما عن سلیمان بن داود الیمامی عن القاسم بن الحکم، وقال الحاکم: "صحیح الإسناد". (قال الحافظ): "سلیمان واهٍ، والقاسم تأتی ترجمته" [یعنی فی آخر الکتاب].
2839-1936- (15) (صحیح لغیره) وَعَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ س قَالَ: کَانَ أَهْلُ بَیْتٍ مِنَ الْأَنْصَارِ لَهُمْ جَمَلٌ یَسْنُونَ عَلَیْهِ، وَإِنَّهُ اسْتَصْعَبَ عَلَیْهِمْ فَمَنَعَهُمْ ظَهْرَهُ، وَإِنَّ الْأَنْصَارَ جَاءُوا إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ج فَقَالُوا: إِنَّهُ کَانَ لَنَا جَمَلٌ نَسْنَى عَلَیْهِ، وَإِنَّهُ اسْتُصْعَبَ عَلَیْنَا، وَمَنَعَنَا ظَهْرَهُ، وَقَدْ عَطِشَ الزَّرْعُ وَالنَّخْلُ؟ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج لِأَصْحَابِهِ: «قُومُوا»، فَقَامُوا، فَدَخَلَ الْحَائِطَ، وَالْجَمَلُ فِی نَاحِیَةٍ، فَمَشَى النَّبِیُّ ج نَحْوَهُ، فَقَالَ الْأَنْصَارُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! قَدْ صَارَ مِثْلَ الْکَلْبِ الْکَلِبِ، نَخَافُ عَلَیْکَ صَوْلَتَهُ، قَالَ: «لَیْسَ عَلَیَّ مِنْهُ بَأْسٌ». فَلَمَّا نَظَرَ الْجَمَلُ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ج أَقْبَلَ نَحْوَهُ حَتَّى خَرَّ سَاجِدًا بَیْنَ یَدَیْهِ. فَأَخَذَ رَسُولُ اللَّهِ ج بِنَاصِیَتِهِ أَذَلَّ مَا کَانَتْ قَطُّ حَتَّى أَدْخَلَهُ فِی الْعَمَلِ، فَقَالَ لَهُ أَصْحَابُهُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ، هَذِهِ بَهِیمَةٌ لَا یَعْقِلُ یَسْجُدُ لَکَ، وَنَحْنُ نَعْقِلُ، فَنَحْنُ أَحَقُّ أَنْ نَسْجُدَ لَکَ؛ قَالَ: «لَا یَصْلُحُ لِبَشَرٍ أَنْ یَسْجُدَ لِبَشَرٍ، وَلَوْ صَلُحَ لِبَشَرٍ أَنْ یَسْجُدَ لِبَشَرٍ لَأَمَرْتُ الْمَرْأَةَ أَنْ تَسْجُدَ لِزَوْجِهَا، لِعِظَمِ حَقِّهِ عَلَیْهَا، لَوْ کَانَ مِنْ قَدَمِهِ إِلَى مَفْرِقِ رَأْسِهِ قُرْحَةٌ تَنْبَجِسُ بِالْقَیْحِ وَالصَّدِیدِ، ثُمَّ اسْتَقْبَلَتْهُ فَلَحَسَتهُ، مَا أَدَّتْ حَقَّهُ».
رواه أحمد بإسناد جید، رواته ثقات مشهورون، والبزار بنحوه.
از انس بن مالک س روایت است، خانوادهای از انصار شتری داشتند که با آن آب حمل میکردند، اما سرکشی کرده و خود را در اختیار آنها نمیگذاشت. انصار نزد رسول الله ج آمدند و گفتند: ما شتری داریم که بر آن آب حمل میکنیم اما او سرکشی کرده و مانع استفاده ما از او میشود و نهالها و نخلها تشنه هستند؟ رسول الله ج به اصحابش فرمود: «بلند شوید». پس بلنده شده و وارد باغی شدند که شتر در گوشهای از آن بود. رسول الله ج به طرف آن رفت، انصار گفتند: ای رسول الله ج! مانند سگی هار شده است و از حمله کردن و قدرت آن بر تو میترسیم. رسول الله ج فرمود: «از او به من هیچ آسیبی نمیرسد». هنگامیکه شتر رسول الله ج را مشاهده کرد به طرف ایشان آمد تا در مقابل رسول الله ج سجده کرد. رسول الله ج موی پیشانی او را گرفت و از آنچه قبلا بود آرامتر شد تا اینکه او را به کار کردن وادار نمود. اصحابش به او گفتند: ای رسول الله ج! این حیوان که عقل و هوش ندارد برای تو سجده میکند پس ما که عقل و هوش داریم شایستهتریم که بر تو سجده کنیم. رسول الله ج فرمود: «درست نیست بندهای بر بندهی دیگر سجده کند و اگر درست بود بندهای بر بندهی دیگر سجده کند، دستور میدادم زن بر شوهرش سجده کند به خاطر حق زیادی که شوهر بر زن دارد. و اگر از قدم تا فرق سر مرد را زخمهایی در بر بگیرد که از آن خونابه و چرک جاری شده و زن نزد او آمده و آن را بلیسد، نمیتواند حق شوهر را ادا کند».
0-1937-(16) (صحیح لغیره) ورواه النسائی مختصراً([11])، وابن حبان فی "صحیحه" من حدیث أبی هریرة بنحوه باختصار، ولم یذکر قوله: "ولو کان..." إلى آخره. وروی معنى ذلک فی حدیث أبی سعید المتقدم [فی الباب].
قوله: (یسْنون علیه) به فتح یاء و سکون سین؛ یعنی: به وسیلهی آن آب از چاه میکشند و آب مورد نیاز خود را تامین میکنند. (والحائط): عبارت است از باغ و بستان. (تَنْبَجِسُ) یعنی: روان شده و اندک اندک خارج شود.
2840-1214- (5) (ضعیف) وَعَنْ قَیْسِ بْنِ سَعْدٍ س قَالَ: أَتَیْتُ (الْحِیرَةَ)([12]) فَرَأَیْتُهُمْ یَسْجُدُونَ لِمَرْزُبَانٍ لَهُمْ، فَقُلْتُ: رَسُولُ اللَّهِ أَحَقُّ أَنْ یُسْجَدَ لَهُ، فَأَتَیْتُ رَسُولَ الله ج فَقُلْتُ: إِنِّی أَتَیْتُ (الْحِیرَةَ) فَرَأَیْتُهُمْ یَسْجُدُونَ لِمَرْزُبَانٍ لَهُمْ، فَأَنْتَ أَحَقُّ أَنْ یُسْجَدَ لَکَ، فَقَالَ لِی: «أَرَأَیْتَ لَوْ مَرَرْتَ بِقَبْرِی، أَکُنْتَ تَسْجُدُ لَهُ؟». فَقُلْتُ: لَا. فَقَالَ: «لَا تَفْعَلُوا؛ لَوْ کُنْتُ آمِرًا أَحَدًا أَنْ یَسْجُدَ لِأَحَدٍ؛ لَأَمَرْتُ النِّسَاءَ أَنْ یَسْجُدْنَ لِأَزْوَاجِهِنَّ؛ لِمَا جَعَلَ اللَّهُ لَهُمْ عَلَیْهِنَّ مِنَ الْحَقِّ».
رواه أبو داود، وفی إسناده شریک، وقد أخرج له مسلم فی المتابعات ووثق([13]).
از قیس بن سعد س روایت است: به حیره رفتم و دیدم که به مرزبانشان (پیشوا و رئیس نزد ایرانیان) سجده میکنند. گفتم: رسول الله ج سزاوارتر است که برای او سجده شود. پس نزد رسول الله ج آمده و گفتم: به حیره رفتم و آنان را درحالی دیدم که برای مرزبانشان سجده میکنند حال آکه شما سزاوارتری تا برایتان سجده شود. رسول الله ج به من فرمود: «نظرت چیست، آیا اگر بر قبر من بگذری برای آن سجده میکنی؟». گفتم: نه؛ فرمود: «چنین نکنید؛ اگر قرار بود کسی را دستور دهم به دیگری سجده کند، حتما زنان را دستور میدادم به شوهرانشان سجده کنند و این به دلیل حقی است که خداوند در برابر مردان بر زنان مقرر کرده است».
2841-1938- (17) (صحیح) وَعَنِ ابْنِ أَبِی أَوْفَى س قَالَ: لَمَّا قَدِمَ مُعَاذُ بْنُ جَبَلٍ مِنَ الشَّامِ سَجَدَ لِلنَّبِیِّ ج، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَا هَذَا؟». قَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! قَدِمْتُ الشَّامَ، فَوَجَدتُهُم یَسْجُدُونَ لِبَطَارِقَتِهِمْ وَأَسَاقِفَتِهِمْ، فَأَرَدْتُ أَنْ أَفْعَلَ ذَلِکَ بِکَ. قَالَ: «فَلَا تَفْعَلْ؛ فَإِنِّی لَوْ أَمَرْتُ شَیْئًا أَنْ یَسْجُدَ لِشَیْءٍ؛ لَأَمَرْتُ الْمَرْأَةَ أَنْ تَسْجُدَ لِزَوْجِهَا، وَالَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ، لَا تُؤَدِّی حَقَّ رَبِّهَا حَتَّى تُؤَدِّیَ حَقَّ زَوْجِهَا».
رواه ابن ماجه، وابن حبان فی "صحیحه"، واللفظ له.
از ابن ابی اوفی س روایت است: هنگامیکه معاذ بن جبل س از شام برگشت به رسول الله ج سجده کرد. رسول الله ج فرمود: «این چه کاری است؟». معاذ س گفت: ای رسول الله ج! به شام رفتم و مشاهده کردم آنها برای فرماندهان و علمایشان سجده میکنند، پس من خواستم نسبت به شما چنین عمل کنم. رسول الله ج فرمود: «این کار را نکن؛ زیرا اگر میخواستم دستور دهم تا چیزی برای چیز دیگری سجده کند، دستور میدادم زن برای شوهرش سجده کند و قسم به کسیکه جانم در دست اوست، زن حق پروردگارش را ادا نمیکند تا زمانی که حق همسرش را ادا کند».
(حسن صحیح) ولفظ ابن ماجه: فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «فَلَا تَفْعَلُوا؛ فَإِنِّی لَوْ کُنْتُ آمِرًا أَحَدًا أَنْ یَسْجُدَ لِغَیْرِ اللَّهِ؛ لَأَمَرْتُ الْمَرْأَةَ أَنْ تَسْجُدَ لِزَوْجِهَا. وَالَّذِی نَفْسُ مُحَمَّدٍ بِیَدِهِ، لَا تُؤَدِّی الْمَرْأَةُ حَقَّ رَبِّهَا حَتَّى تُؤَدِّیَ حَقَّ زَوْجِهَا؛ وَلَوْ سَأَلَهَا نَفْسَهَا وَهِیَ عَلَى قَتَبٍ؛ لَمْ تَمْنَعْهُ».
و در روایت ابن ماجه آمده است: رسول الله ج فرمودند: «این کار را نکنید؛ زیرا اگر میخواستم به فردی دستور دهم تا برای غیر خدا سجده کند به زن دستور میدادم که برای شوهرش سجده کند؛ و قسم به کسیکه جانم در دست اوست، زن حق پروردگارش را ادا نمیکند تا زمانی که حق همسرش را ادا کند. و اگر از وی کام بخواهد درحالیکه بر پشت شتری باشد، دریغ نکند».
0-1939- (18) (حسن صحیح) وروى الحاکم المرفوع منه من حدیث معاذ، ولفظه؛ قال: «لَوْ أَمَرْتُ أَحَدًا أَنْ یَسْجُدَ لِأَحَدٍ؛ لَأَمَرْتُ الْمَرْأَةَ أَنْ تَسْجُدَ لِزَوْجِهَا؛ مِنْ عِظَمِ حَقِّهِ عَلَیْهَا، وَلَا تَجِدُ امْرَأَةٌ حَلَاوَةَ الْإِیمَانِ؛ حَتَّى تُؤَدِّیَ حَقَّ زَوْجِهَا، وَلَوْ سَأَلَهَا نَفْسَهَا وَهِیَ عَلَى ظَهْرِ قَتَبٍ».
و در روایت حاکم از معاذ به صورت مرفوع آمده است: رسول الله ج فرمودند: «اگر به فردی دستور میدادم تا برای غیر خدا سجده کند، به زن دستور میدادم برای شوهرش سجده کند؛ و این به خاطر بزرگی حقش بر او میباشد. و زنی شیرینی ایمان را نمیچشد تا زمانی که حق شوهرش را ادا کند و چون از او کام بخواهد درحالیکه بر پشت شتری باشد (دریغ نکند)».
2842-1940- (19) (حسن صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س عَنْ النَّبِیِّ ج قَالَ: «لَوْ کُنْتُ آمِرًا أَحَدًا أَنْ یَسْجُدَ لِأَحَدٍ؛ لَأَمَرْتُ المَرْأَةَ أَنْ تَسْجُدَ لِزَوْجِهَا».
رواه الترمذی وقال: "حدیث حسن صحیح".
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «اگر دستور میدادم کسی برای کسی سجده کند، دستور میدادم زن برای شوهرش سجده کند».
2843-1215- (6) (ضعیف) وَعَنْ عَائِشَةَ ل؛ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «لَوْ أَمَرْتُ أَحَدًا أَنْ یَسْجُدَ لِأَحَدٍ؛ لَأَمَرْتُ الْمَرْأَةَ أَنْ تَسْجُدَ لِزَوْجِهَا، وَلَوْ أَنَّ رَجُلًا أَمَرَ امْرَأَتَهُ أَنْ تَنْقُلَ مِنْ جَبَلٍ أَحْمَرَ إِلَى جَبَلٍ أَسْوَدَ، أَو مِنْ جَبَلٍ أَسْوَدَ إِلَى جَبَلٍ أَحْمَرَ؛ لَکَانَ نَوْلُهَا([14]) أَنْ تَفْعَلَ».
رواه ابن ماجه من روایة علی بن زید بن جدعان، وبقیة رواته محتج بهم فی "الصحیح".
از عایشه ل روایت است که رسول الله ج فرمودند: «اگر قرار بود دستور میدادم کسی بر دیگری سجده کند، حتما به زنان دستور میدادم به شوهرشان سجده کنند. و اگر مردی به زنش دستور دهد که (سنگهایی را) از کوه قرمز به کوه سیاه یا از کوه سیاه به کوه قرمز منتقل کند، شایسته است چنین کند».
2844-1941- (20) (حسن لغیره) وَعَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «أَلَا أُخْبِرُکُمْ بِرِجَالِکُمْ فِی الْجَنَّةِ؟». قُلْنَا: بَلَى یَا رَسُولَ اللَّهِ! قَالَ: «النَّبِیُّ فِی الْجَنَّةِ، وَالصِّدِّیقُ فِی الْجَنَّةِ، وَالرَّجُلُ یَزُورُ أَخَاهُ فِی نَاحِیَةِ الْمِصْرِ، لَا یَزُورُهُ إِلَّا لِلَّهِ فِی الْجَنَّةِ، أَلَا أُخْبِرُکُمْ بِنِسَائِکُمْ فِی الْجَنَّةِ؟». قُلْنَا: بَلَى یَا رَسُولَ اللَّهِ! قَالَ: «کُلُّ وَدُودٍ وَلُودٍ، إِذَا غَضِبَتْ، أَوْ أُسِیءَ إِلَیْهَا، أَو غَضِبَ زَوجُهَا قَالَتْ: هَذِهِ یَدِی فِی یَدِکَ، لَا أَکْتَحِلُ بِغَمْضٍ حَتَّى تَرْضَى».
رواه الطبرانی، ورواته محتج بهم فی "الصحیح"؛ إلا إبراهیم بن زیاد القرشی، فإننی لم أقف فیه على جرح ولا تعدیل. وقد روی هذا المتن من حدیث ابن عباس وکعب بن عجرة وغیرهما([15]).
از انس بن مالک س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «آیا شما را از مردانتان که در بهشت هستند باخبر نسازم؟». گفتیم: بله ای رسول الله ج! فرمود: «رسول الله در بهشت، کسی که بسیار راستگوست در بهشت است و مردی که برادرش را در گوشهای از شهر به خاطر خدا ملاقات کند، در بهشت است. آیا شما را از زنانتان که در بهشت هستند باخبر نسازم؟». گفتیم: بله ای رسول الله ج! فرمود: «هر زنی که شوهرش را دوست داشته و فرزندانی را به دنیا آورده و چون خشمگین شده یا به او بدی شده یا همسرش خشمگین شده گفته است: این دست من در دست توست [در اختیار تو ام]، خواب به چشمانم نمیرود تا زمانی که از من راضی شوی».
2845-1942- (21) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س؛ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «لاَ یَحِلُّ لامرَأَةٍ أَنْ تَصُومَ وَزَوْجُهَا شَاهِدٌ إِلَّا بِإِذْنِهِ، وَلاَ تَأْذَنَ فِی بَیْتِهِ إِلَّا بِإِذْنِهِ».
رواه البخاری - واللفظ له- ومسلم وغیرهما.
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «برای زن جایز نیست درحالیکه شوهرش حضور دارد روزه [نافله] بگیرد، مگر به اجازهی شوهرش و به کسی اجازهی ورود به خانه شوهرش ندهد مگر به اجازه او».
2846-1216- (7) (منکر) وَعَنْ مُعَاذِ بْنِ جَبَلٍ س عَنِ النَّبِیَّ ج قَالَ: «لَا یَحِلُّ لِامْرَأَةٍ تُؤْمِنُ بِاللَّهِ؛ أَنْ تَأْذَنَ فِی بَیْتِ زَوْجِهَا وَهُوَ کَارِهٌ، وَلَا تَخْرُجَ وَهُوَ کَارِهٌ، وَلَا تُطِیعَ فِیهِ أَحَدًا، [وَلَا تَخشِّنَ بِصَدْرِهِ]، وَلَا تَعْتَزِلَ فِرَاشَهُ، وَلَا تَضْرِبَهُ، فَإِنْ کَانَ هُوَ أَظْلَمَ؛ فَلْتَأْتِهِ حَتَّى تُرْضِیَهُ، فَإِنْ [هُوَ] قَبِلَ مِنهَا فَبِهَا وَنِعْمَتْ؛ وَقَبِلَ اللَّهُ عُذْرَهَا، وَأَفْلَحَ حُجَّتَهَا، وَلَا إِثْمَ عَلَیْها، وَإِنْ هُوَ لَم یَرضَ؛ فَقَدْ أَبَلَغَتْ عِنْدَ اللَّهِ عُذْرَهَا».
رواه الحاکم وقال: "صحیح الإسناد". کذا قال([16])!
(أفلج) – به جیم- حجتها؛ یعنی: حجت و برهانش را نمایان نموده و آن را تقویت میکند.
از معاذ بن جبل س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «برای زنی که به الله ایمان دارد حلال نیست با وجود عدم رضایت شوهر، به کسی اجازه ورود به خانهاش را بدهد و بدون جلب رضایت او از خانه خارج شود و از او اطاعت نکند و [سینهی او را پر از کینه کند] و از بستر وی جدا شود و او را بزند هرچند ظالم باشد. و باید به او روی آوَرَد تا او را راضی کند، پس اگر پذیرفت که خوب و خداوند عذر وی را میپذیرد و دلیل و برهان او را نمایان میکند و گناهی بر زن نیست و اگر در این حالت هم راضی نشد، زن عذر خود را به درگاه خدا تقدیم کرده است».
2847-1217- (8) (ضعیف جداً) وَرُوِیَ عن ابن عباس ب: أنَّ امرأةً مِن خَثعَمَ أَتَت رسول الله ج فقالت: یا رسولَ الله! أخبِرنی ما حقُّ الزوجِ على الزوجَةِ؟ فإنی امرأةٌ أیِّمٌ، فإِنِ استَطَعتُ، وإلَّا جَلَستُ أَیِّماً. قال: "فإنَّ حقَّ الزوجِ على زوجَتِهِ: إن سألها نفسَها وهی على ظَهرِ قَتَبٍ أن لا تَمنَعَهُ نَفسَها، ومِن حقّ الزوجِ على الزوجةِ أن لا تصومَ تطوُّعاً إلّا بإذنِهِ، فإن فَعَلَت جاعَت وعَطِشَت ولا یُقبَلُ منها، ولا تَخرُجُ مِن بَیتِها إلا بإذنِهِ، فإن فَعَلَت لَعَنَتها ملائکةُ السماءِ وملائکة الرحمةِ وملائکةُ العذابِ حتى تَرجِعَ». قالت: لا جَرَمَ لا أَتزَوَّجُ أبداً.
رواه الطبرانی([17]).
از ابن عباس ب روایت است: زنی از خثعم نزد رسول الله ج آمده و گفت: ای رسول خدا، حق شوهر بر زن چیست؟ من زنی مجرد هستم، اگر از عهده آنها بر میآیم ازدواج کنم وگرنه مجرد بمانم. رسول الله ج فرمود: «حق شوهر بر زن این است که: اگر از وی کام خواست و بر پشت سواری بود، خود را در اختیار او بگذارد. و از دیگر حقوق شوهر بر زن این است که جز با اجازه او روزه نفلی نگیرد. و اگر بدون اجازه او روزه بگیرد، تنها گشنگی و تشنگی تحمل کرده و از او پذیرفته نمیشود. و نباید بدون اجازه شوهرش از خانه خارج شود. و اگر چنین کند فرشتگان آسمان و فرشتگان رحمت و فرشتگان عذاب تا برگشتن وی به خانه او را لعنت میکنند». آن زن گفت: بیتردید هرگز ازدواج نمیکنم.
2848-1943- (22) (صحیح) وَعَنْ زَیْدِ بْنِ أَرْقَمَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «الْمَرْأَةُ لَا تُؤَدِّی حَقَّ اللهِ حَتَّى تُؤَدِّیَ حَقَّ زَوْجِهَا، حَتَّى لَوْ سَأَلَهَا وَهِی عَلَى ظَهْرِ قَتَبٍ لَمْ تَمْنَعْهُ نَفْسَهَا».
رواه الطبرانی بإسناد جید.
از زید بن ارقم س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «زن حق خداوند را ادا نمیکند تا زمانی که حق شوهرش را ادا کند؛ چنانکه اگر از او درحالی کام خواست که بر پشت شتری بود، دریغ نکند».
2849-1944- (23) (صحیح) وَعَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ عَمْرٍو ب عَن رَسُولِ الله ج قَالَ: «لَا یَنْظُرُ اللهُ تَبَارَکَ وَتَعَالَى إِلَى امْرَأَةٍ لَا تَشْکَرُ لِزَوْجِهَا؛ وَهِیَ لَا تَسْتَغْنِی عَنْهُ».
رواه النسائی والبزار بإسنادین([18]) رواة أحدهما رواة الصحیح، والحاکم وقال: "صحیح الإسناد".
از عبدالله بن عمرو ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «خداوند تبارک وتعالی نگاه نمیکند به زنی که از شوهرش تشکر نمیکند، حال آنکه از او بینیاز نیست».
2850-1945- (24) (صحیح) وَعَنْ مُعَاذِ بْنِ جَبَلٍ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «لَا تُؤْذِی امْرَأَةٌ زَوْجَهَا فِی الدُّنْیَا؛ إِلَّا قَالَتْ زَوْجَتُهُ مِنَ الحُورِ العِینِ: لَا تُؤْذِیهِ قَاتَلَکِ اللَّهُ، فَإِنَّمَا هُوَ عِنْدَکَ دَخِیلٌ، یُوشِکُ أَنْ یُفَارِقَکِ إِلَیْنَا».
رواه ابن ماجه والترمذی وقال: "حدیث حسن".
از معاذ بن جبل س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «زنی شوهرش را در دنیا اذیت نمیکند مگر اینکه همسرش از حوریان بهشتی میگوید: خدا تو را بکشد، او را اذیت نکن. او موقتاً نزد توست و پس از اندکی تو را ترک نموده و به نزد ما میآید».
(یوشِک) یعنی: نزدیک است و به زودی.
2851-1946- (25) (صحیح) وَعَنْ طَلْقِ بْنِ عَلِیٍّ س؛ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «إِذَا دَعَا الرَّجُلُ زَوْجَتَهُ لِحَاجَتِهِ؛ فَلْتَأْتِهِ وَإِنْ کَانَتْ عَلَى التَّنُّورِ».
رواه الترمذی وقال: "حدیث حسن"، والنسائی، وابن حبان فی "صحیحه".
از طلق بن علی س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «اگر مردی همسرش را برای حاجتش صدا زد، اگرچه کنار تنور باشد باید نزد او بیاید».
2852-1947- (26) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «إِذَا دَعَا الرَّجُلُ امْرَأَتَهُ إِلَى فِرَاشِهِ، فَلَمْ تَأْتِهِ، فَبَاتَ غَضْبَانَ عَلَیْهَا؛ لَعَنَتْهَا المَلاَئِکَةُ حَتَّى تُصْبِحَ».
رواه البخاری ومسلم وأبو داود والنسائی.
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرگاه مردی همسرش را به بسترش فراخوانَد و وی خودداری کند و مرد درحالی بخوابد که از وی ناراضی و خشمگین است، فرشتگان تا صبح بر آن زن لعنت میفرستند».
وفی روایة للبخاری ومسلم: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «وَالَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ مَا مِنْ رَجُلٍ یَدْعُو امْرَأَتَهُ إِلَى فِرَاشِهَا، فَتَأْبَى عَلَیْهِ؛ إِلَّا کَانَ الَّذِی فِی السَّمَاءِ سَاخِطًا عَلَیْهَا حَتَّى یَرْضَى عَنْهَا».
و در روایتی از بخاری و مسلم آمده است: رسول الله ج فرمودند: «قسم به کسیکه جانم در دست اوست، مردی نیست که همسرش را به بسترش فرابخواند و آن زن خودداری کند مگر اینکه ذاتی که در آسمان است بر او خشم میگیرد تا زمانی که شوهرش از او راضی شود».
(صحیح) وفی روایة لهما والنسائی: «إِذَا بَاتَتِ المَرْأَةُ هَاجِرَةً فِرَاشَ زَوْجِهَا؛ لَعَنَتْهَا المَلاَئِکَةُ حَتَّى تُصْبِحَ».
و در روایت بخاری و مسلم و نسائی آمده است: «اگر زنی درحالی بخوابد که بستر همسرش را ترک نموده، فرشتگان تا صبح بر آن زن لعنت میفرستند».
(ضعیف) وتقدم فی "الصلاة" [5/28- باب] حدیث ابْنِ عَبَّاسٍ ب عَنِ النَّبِیَّ ج: «ثَلَاثَةٌ لَا تَرْتَفعُ صَلَاتُهُمْ فَوْقَ رُءُوسِهِمْ شِبْرًا: رَجُلٌ أَمَّ قَوْمًا وَهُمْ لَهُ کَارِهُونَ، وَامْرَأَةٌ بَاتَتْ وَزَوْجُهَا عَلَیْهَا سَاخِطٌ، وَأَخَوَانِ مُتَصَارِمَانِ([19])».
رواه ابن ماجه، وابن حبان فی "صحیحه"، واللفظ لابن ماجه.
از ابن عباس ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «سه نفر هستند که نمازشان به اندازه یک وجب هم از سرشان بالاتر نمیرود: کسیکه امامت قومی را برعهده دارد و آنها از او راضی نیستند و زنی که بخوابد و شوهرش از او خشمگین باشد و دو برادری که با یکدیگر قطع رابطه کنند».
(حسن صحیح) وروى الترمذی نحوه من حدیث أبی أمامة وحسنه، وتقدم فی إباق العبد [16- البیوع/24].
2853-1218- (9) (ضعیف) وَعَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِاللَّهِ ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «ثَلَاثَةٌ لَا تُقْبَلُ لَهُمْ صَلَاةٌ، وَلَا تَصعَدُ لَهُمْ إِلَى السَّمَاءِ حَسَنَةٌ: الْعَبْدُ الْآبِقُ حَتَّى یَرْجِعَ إِلَى مَوَالِیهِ فَیَضَعَ یَدَهُ فِی أَیْدِیهِمْ، وَالْمَرْأَةُ السَّاخِطُ عَلَیْهَا زَوْجُهَا حَتَّى یَرْضَى، وَالسَّکْرَانُ حَتَّى یَصْحُوَ».
رواه الطبرانی فی "الأوسط" من روایة عبدالله بن محمد بن عقیل، وابن خزیمة وابن حبان فی "صحیحیهما" من روایة زهیر بن محمد([20])، واللفظ لابن حبان. [مضی16- البیوع /24].
از جابر بن عبدالله ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «سه نفر هیچ نمازی از آنها قبول نمیشود و هیچ نیکی از ایشان به آسمان صعود نمیکند: بردهای که از آقایش فرار کرده تا به سوی او بازگردد و دستش را در دست او بگذارد و زنی که شوهرش از او خشمگین باشد تا اینکه او را راضی کند و مست تا اینکه به هوش آید».
2854-1948- (27) (حسن) وَعَنِ ابْنِ عُمَرَ ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «اثْنَانِ لَا تُجَاوِزُ صَلَاتُهُمَا رُءُوسَهُمَا: عَبْدٌ آبِقَ مِنْ مَوَالِیهِ حَتَّى یَرْجِعَ، وَامْرَأَةٌ عَصَتْ زَوْجَهَا حَتَّى تَرْجِعَ».
رواه الطبرانی بإسناد جید والحاکم.
از ابن عمر ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «دو نفر نمازشان از سرشان بالاتر نمیرود: بردهای که از آقایش فرار کرده تا زمانی که برگردد و زنی که نافرمانی شوهر نموده تا زمانی که به فرمان او درآید».
2855-1219- (10) (ضعیف جداً) وَعَنهُ قَالَ: سَمِعتُ رَسُولَ الله ج یَقُولُ: «إِنَّ الْمَرْأَةَ إِذَا خَرَجَتْ مِنْ بَیْتِهَا وَزَوْجُهَا کَارِهٌ [لذَلِکَ]([21])؛ لَعَنَهَا کُلُّ مَلَکٍ فِی السَّمَاءِ، وَکُلُّ شَیْءٍ تَمُرُّ عَلَیْهِ؛ غَیْرَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ حَتَّى تَرْجِعَ».
رواه الطبرانی فی "الأوسط"، ورواته ثقات؛ إلا سوید بن عبدالعزیز.
و از ابن عمر ب روایت است که از رسول الله ج شنیدم که فرمودند: «چون زن از خانه خارج شود درحالیکه شوهرش از این عمل او راضی نیست، تمام فرشتگان آسمان و هرچیزی که از کنار آن میگذرد غیر از جن و انسان، او را لعنت میکنند تا زمانی که برگردد».
4 -(الترهیب من ترجیح إحدى الزوجات، وترک العدل بینهن)
([1]) ماخوذ از (رعى) رعایة، به معنای حفظ چیزی و احساس مسئولیت در برابر آن میباشد. و (الراعی): عبرات است از حافظِ امانتدارِ پایبند به صلاح آنچه بدان پرداخته است و تحت نظر وی میباشد. بنابراین هرکس چیزی تحت نظر وی باشد، آنچه از وی مطلوب است، رعایت عدالت در مورد آن و پرداختن به مصالح دین و دنیایش میباشد. پس اگر به مسئولیتی که در قبال آن دارد عمل کند، بهرهای فراوان و پاداشی بزرگ شامل وی میگردد و در غیر اینصورت هریک از رعیتش حق خود را از او مطالبه میکنند؛ و به این ترتیب امام و حاکم و مرد و زن و خدمتکار همگی در این تسمیه مشترک هستند. اما این معنا در حق هریک از آنها متفاوت میباشد با این توضیح که مسئولیت امام متوجه اقامه حدود و احکام در میان رعیت بر طبق شریعت میباشد؛ مسئولیت مرد در قبال خانوادهاش، سر و سامان دادن به امورشان و مدیریت آنها و پرداختن نفقه و پوشاک و رعایت حق زناشویی میباشد. چنانکه مسئولیت زن حُسن تدبیر در خانه شوهر و اطاعت از وی و امانتداری در مال شوهر و ناموس وی میباشد. همچنانکه مسئولیت خدمتکار در برابر آقایش عبارت است از حفظ مالی که از وی در اختیار دارد و پرداختن به وظایفی که در قبال او برعهده دارد.
([2]) یعنی: ای مردان یکدیگر را به نیکی در حق زنان توصیه کنید. و به طور مشخص زنان ذکر شدند چون ضعیفاند و نیاز به کسی دارند که به امور ایشان بپردازد. یعنی: وصیتم در مورد زنان را بپذیرید و بدان عمل نموده و بر آن صبر کنید؛ با آنان به نرمی و مهربانی و نیکی رفتار کنید.
([3]) تعلیل لما قبله، وفائدته بیان أنَّها خلقت من الضلع الأعوج.
([4]) گفته شده این ضرب المثلی کنایه از طلاق است. یعنی اگر از وی بخواهی کجیاش را ترک کند، این مساله به طلاق میانجامد. والله اعلم
([5]) قلت: له شاهد من حدیث أبی ذر نحوه مختصراً، وزاد: "وإنْ تدعها (وفی روایة: تداریها) فإن فیها أوداً وبلغة". رواه البخاری فی "الأدب المفرد" (747)، والدارمی (2/ 148)، وأحمد (5/ 150-151 و169)، والبزار (1478- کشف الأستار).
([6]) قلت: بل هو منکر ضعیف الإسناد، (مساور) وأمه مجهولان کما قال ابن الجوزی وغیره، وهو مخرج فی "الضعیفة" (1426).
([7]) سقطت من الأصل، واستدرکتها من "الصحیح" (1236- الموارد)، ولم یستدرکها المعلقون مدعو التحقیق! وتکرر السقط، وتکررت غفلتهم ولا مبالاتهم فی (21- الحدود/ 7)، وهی ثابتة فی "أوسط الطبرانی" أیضاً (5/ 302) عن أبی هریرة، وفیه أیضاً (9/ 372) وأحمد (1/ 191) عن عبدالرحمن بن عوف، وهو فی الکتاب بعد هذا، وعند البزار (4/ 177) عن أنس.
([8]) الأصل: "فکیف أنت له"، والتصویب من "المسند" (4/ 341) و"کبرى النسائی" (5/ 311)، وکذلک صححت منهما قوله ج: "کیف أنت له"، فقد کان الأصل: "فأین أنت منه"، أخطاء فاحشة لم یصححها مدعو التحقیق، ولا استدرکوا الزیادة التی بین المعکوفتین!! نعم لقد استدرکوا الزیادة الثانیة [أنت]، وعلقوا علیها بقولهم: "لیست فی (أ) والمثبت من مصادر التخریج" ما شاء الله! ثم رأیت ما حملنی أنْ أقول أنَّ هذه الأخطاء فی متن الحدیث هی من المؤلف نفسه -عفا الله عنا وعنه-، فقد رأیت الهیثمی فی "مجمع الزوائد" قد ساق الحدیث فیه (4/ 306) بالحرف الواحد کما هو فی "الترغیب"! وهذا مما یؤکد لی أنَّه ینقل منه کثیراً من الأحادیث التی فیها بعض الأخطاء، ثم یعزوها إلى المصادر التی فی "الترغیب" أو بعضها، وهذا ما وقع له هنا، فإنه قال عقب المتن المذکور: "رواه أحمد، والطبرانی فی "الکبیر" و"الأوسط"، إلا أنه قال: (فانظری کیف أنت له) ".قلت: والمتن المذکور یخالف أیضاً سیاق الحدیث فی "الکبیر" أیضاً (25/ 183-184/ 448-450) و"الأوسط" (1/ 321/ 532)، فکان على الهیثمی أنْ یسوق نص الحدیث کما هو فی مصدر من المصادر التی ذکرها، ویقول: "واللفظ لفلان" کما یفعل أحیاناً، لا أنْ یقلد المنذری فی نصه، ثم یصححُ منه بعضاً دون بعض لیقلده المعلقون الثلاثة، والله حسیبهم على تعدیهم على هذا العلم وهم لمَّا یتحصرموا بعد!!
([9]) قلت: لا وجه لهذا التحسین، ولا لتخصیصه بالبزار، فإن إسناده (1462) کإسناد الحاکم (4/ 150 و175) لیس خیراً منه؛ فإن مداره عندهما على أبی عتبة وهو مجهول، کما قال الحافظ، ومن طریقه أخرجه النسائی أیضاً فی "عشرة النساء" من "الکبرى" (1/ 85/ 2)، فإغفال المؤلف إیاه قصور.
([10]) کذا الأصل تبعاً لأصله الطبرانی (3/ 150/ 1) وعلیه ضبة (صـ) من بعض الحفاظ، وهی تشیر إلى أن اللفظ ثابت نقلاً، فاسد اللفظ أو المعنى أو ضعیف، ولو صح الحدیث أمکن فهمه بحذف المضاف تقدیره: بحقوق أزواجهن. ویؤیده لفظ البزار المتقدم، ورواه ابن حبان فی "الضعفاء" بلفظ: "إن طاعة الزوج واعتراف حقه. . ."، وقد خرجت الحدیث فی "الضعیفة" (5340).
([11]) قلت: إطلاق العزو للنسائی، وعطف ابن حبان علیه یوهم أنَّه فی "السنن الصغرى" ومن حدیث أبی هریرة، ولم أجده إلا فی "الکبرى" (5/ 363/ 9147) ومن حدیث أنس بلفط: "لا یصلح لبشر أنْ یسجد لبشر، ولو صلح. . " إلخ. فلعل أصل العبارة: "والبزار بنحوه، والنسائی مختصراً. ورواه ابن حبان. . إلخ"، فتحرفت على النساخ. والحدیث مخرج فی "الإرواء" (7/ 54-58).
([12]) شهری نزدیک کوفه؛ شهر نعمان بن منذر.
([13]) این حدیث بدون ذکر «الحیرة» و «المرزبان» و «القبر» صحیح است. و این زمانی بود که معاذ وارد شام شد و مشاهده کرد مردم برای برای فرماندهان و اسقفها سجده میکنند.
([14]) به فتح نون و سکون واو؛ یعنی: برای او شایسته بود چنین کند. والله أعلم.
([15]) هذه الأحادیث مخرِّجة فی "الصحیحة" (287 و3380)، وحدیث ابن عباس قد أخرجه النسائی فی "الکبرى" باختصار الشطر الأول منه.
([16]) قلت: یشیر المؤلف إلى رده، وذلک لأن فیه عطاء الخراسانی، وهو ضعیف لکثرة خطئه وتدلیسه، وقد عنعنه، ولذا تعقبه الذهبی بقوله (2/ 190): "قلت: بل منکر، وإسناده منقطع". ومن هذا الوجه رواه البیهقی فی "السنن" (7/ 293).
([17]) قلت: لعل عزوه للطبرانی سهو؛ فقد راجعت "مسند ابن عباس" من "المعجم الکبیر" له، وهو المراد عند الإطلاق، راجعته أکثر من مرة، فلم أعثر علیه، ولم یعزه الهیثمی (4/ 307) إلا للبزار، وهو فی "کشف الأستار" برقم (1464)، ورواه بنحوه أبو یعلى (2455)، وفی إسنادهما حسین بن قیس المعروف بـ (حنش) وهو ضعیف جداً. وهو مخرج فی "الضعیفة" (3515).
([18]) قلت: فیه نظر وإنْ تبعه الهیثمی (4/ 309) کما هی عادته، فإنَّه لیس له عند البزار إلا طریق واحد رقم (1460)، نعم له طریقان عن قتادة عن سعید بن المسیب عن ابن عمرو، وإرادة هذا غیر متبادر إلى ذهن القراء، کما أنَّه لا یتبادر إلى الذهن من عزوه للنسائی إلا "سننه الصغرى"، مع أنَّه لم یخرجه إلا فی "الکبرى"، وهو مخرج فی "الصحیحة" (289).
([19]) اینکه فرمود: «وَامْرَأَةٌ بَاتَتْ وَزَوْجُهَا عَلَیْهَا سَاخِطٌ»؛ از جهت عدم اطاعت زن از شوهر در آنچه خواسته میباشد. و بر این اساس است که فرمود: «باتت»: (بخوابد). چراکه این عمل معمولا در شب انجام میشود وگرنه این حکم به درخواست شبانه شوهر اختصاص ندارد [و در روز نیز همین حکم جاری است]. و اینکه فرمود: «وَأَخَوَانِ» مراد مسلمانانی است که از نگاه نسبی و دینی با هم برادرند. و اینکه فرمود: «مُتَصَارِمَانِ» یعنی از یکدیگر بریده و با هم قطع رابطه کنند؛ بیش از سه روز یا به سبب امری بیهوده و بیاهمیت. والله اعلم. چنین در پاورقی اصل آمده است.
([20]) قلت: زهیر هذا فی طریق الطبرانی أیضاً، خلافاً لما یوهمه صنیع المولف. ثم هو ضعیف فی روایة الشامیین عنه، وهذه منها؛ کما تقدم هناک فی التعلیق.
([21]) سقطت من الأصل، واستدرکتها من "المجمعین"، والحدیث فی "الضعیفة" برقم (5341).
ترغیب به نکاح خصوصاً با زنان دیندار و بچهزا
2801-1911- (1) (صحیح) عَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ مَسْعُودٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «یَا مَعْشَرَ الشَّبَابِ! مَنِ اسْتَطَاعَ مِنْکُمُ الْبَاءَةَ فَلْیَتَزَوَّجْ؛ فَإِنَّهُ أَغَضُّ لِلْبَصَرِ وَأَحْصَنُ لِلْفَرْجِ، وَمَنْ لَمْ یَسْتَطِعْ فَعَلَیْهِ بِالصَّوْمِ؛ فَإِنَّهُ لَهُ وِجَاءٌ»([1]).
رواه البخاری ومسلم - واللفظ لهما- وأبو داود والترمذی والنسائی.
از عبدالله بن مسعود س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «ای گروه جوانان! هریک از شما توانایی ازدواج دارد، پس باید ازدواج کند، زیرا ازدواج باعث حفاظت بهتر چشم و شرمگاه میشود و هرکس نمیتواند ازدواج کند، باید روزه بگیرد که روزه شهوت جنسی او را کاهش میدهد».
2802-1201- (1) (ضعیف) وَرُوِیَ عَنْ أَنَسَ بْنَ مَالِکٍ س؛ أَنَّهُ سَمِعَ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «مَنْ أَرَادَ أَنْ یَلْقَى اللَّهَ طَاهِرًا مُطَهَّرًا؛ فَلْیَتَزَوَّجِ الْحَرَائِرَ»([2]).
رواه ابن ماجه.
از انس بن مالک س روایت است از رسول الله ج شنیده که میفرماید: «هرکس میخواهد خداوند را پاک و پاکیزه ملاقات کند، پس باید با زنان آزاده ازدواج کند».
2803-1202- (2) (ضعیف) وَعَنْ أَبِی أَیُّوبَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «أَرْبَعٌ مِنْ سُنَنِ المُرْسَلِینَ: الحِنَّاءُ وَالتَّعَطُّرُ وَالسِّوَاکُ وَالنِّکَاحُ».
از ابوایوب س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «چهار چیز از سنتهای پیامبران است: حنا و عطر و مسواک و ازدواج».
وقال بعض الرواة: (الحیاء) بالیاء. رواه الترمذی وقال: "حدیث حسن غریب". [مضى 4- الطهارة/10].
2804-1912- (2) (صحیح) وَعَنْ عَبْدِاللهِ بْنِ عَمْرِو بن العاص ب؛ أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج قَالَ: «الدُّنْیَا مَتَاعٌ، وَخَیْرُ مَتَاعِهَا الْمَرْأَةُ الصَّالِحَةُ».
رواه مسلم والنسائی.
از عبدالله بن عمرو بن العاص ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «دنیا بهرهای ناچیز است و بهترین بهرهی آن زن صالحه است».
0-1203- (3) (ضعیف) وابن ماجه ولفظه قال: «إِنَّمَا الدُّنْیَا مَتَاعٌ، وَلَیْسَ مِنْ مَتَاعِ الدُّنْیَا شَیْءٌ أَفْضَلَ مِنَ الْمَرْأَةِ الصَّالِحَةِ».
و ابن ماجه چنین روایت کرده است: «دنیا بهرهای ناچیز است و از بهرههای دنیا چیزی برتر از زن صالح نیست».
2805-1204- (4) (ضعیف) وَعَنهُ؛ أَنَّ رَسُولَ الله ج قَالَ: «الدنیا مَتاعٌ، ومِنْ خیرِ مَتاعها امْرأَةٌ تُعینُ زَوْجَها على الآخِرَةِ، مِسْکینٌ مسْکینٌ رجلٌ لا امْرَأَة لَه، مِسْکینَةٌ مِسْکینَةٌ امْرَأَة لا زَوْجَ لها».
ذکره رزین، ولم أره فی شیء من أصوله([3])، وشطره الأخیر منکر.
و از عبدالله بن عمرو بن العاص ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «دنیا بهرهای ناچیز است و بهترین بهرهی آن زنی است که شوهرش را در امر آخرت کمک میکند. کسیکه زن ندارد مسکین است مسکین است؛ و زنی که شوهر ندارد مسکین است مسکین است».
2806-1205- (5) (ضعیف) وَعَنْ أَبِی أُمَامَةَ س عَنِ النَّبِیِّ ج؛ أَنَّهُ کَانَ یَقُولُ: «مَا اسْتَفَادَ الْمُؤْمِنُ بَعْدَ تَقْوَى اللَّهِ خَیْرًا لَهُ مِنْ زَوْجَةٍ صَالِحَةٍ، إِنْ أَمَرَهَا أَطَاعَتْهُ، وَإِنْ نَظَرَ إِلَیْهَا سَرَّتْهُ، وَإِنْ أَقْسَمَ عَلَیْهَا أَبَرَّتْهُ، وَإِنْ غَابَ عَنْهَا نَصَحَتْهُ فِی نَفْسِهَا وَمَالِهِ».
رواه ابن ماجه عن علی بن یزید عن القاسم عنه.
از ابوامامه س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «پس از تقوای الهی، چیزی برای مومن بهتر از زن صالح نیست؛ چون او را امر کند اطاعت میکند و اگر به او نگاه کند خوشحال میشود و اگر بر او قسم بخورد بری میگردد و اگر از او دور باشد، آبرو و مال وی را حفاظت میکند».
2807-1206- (6) (ضعیف) وَعَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب؛ أَنَّ النَّبِیَّ ج قَالَ: «أَرْبَعٌ مَنْ أُعْطِیَهُنَّ فَقَدْ أُعْطِیَ خَیْرَ الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ: قَلْبٌ شَاکِرٌ، وَلِسَانٌ ذَاکِرٌ، وبَدَنٌ عَلَى الْبَلَاءِ صَابِرٌ، وَزَوْجَةٌ لَا تَبْغِیهِ خَوْنًا([4]) فِی نَفْسِهَا وَلَا مَالِهِ».
رواه الطبرانی فی "الکبیر" و"الأوسط"، وإسناد أحدهما جید. [مضى 14- الذکر/1].
(الحَوْب): عبارت است از گناه([5]).
از ابن عباس ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «چهار چیز هستند که اگر به کسی داده شود درحقیقت خیر دنیا و آخرت به او عطا شده است: قلب شکرگزار، زبان ذاکر، جسمی صبور در برابر بلا و مصیبت و زنی که در جان و مالش بر او خیانت نمیکند».
2808-1913- (3) (صحیح لغیره) وَعَنْ ثَوْبَانَ س قَالَ: لَمَّا نَزَلَتْ ﴿وَالَّذِینَ یَکْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ﴾ قَالَ: کُنَّا مَعَ رَسُولَ الله ج فِی بَعْضِ أَسْفَارِهِ، فَقَالَ بَعْضُ أَصْحَابِهِ: أُنْزِلَتْ فِی الذَّهَبِ وَالفِضَّةِ، لَوْ عَلِمْنَا أَیُّ المَالِ خَیْرٌ فَنَتَّخِذَهُ. فَقَالَ: «أَفْضَلُهُ لِسَانٌ ذَاکِرٌ، وَقَلْبٌ شَاکِرٌ، وَزَوْجَةٌ مُؤْمِنَةٌ تُعِینُهُ عَلَى إِیمَانِهِ».
رواه ابن ماجه والترمذی وقال: "حدیث حسن، سألت محمد بن إسماعیل - یعنی البخاری-: فقلت له: سالم بن أبی الجعد سمع من ثوبان؟ فقال: لا"([6]).
از ثوبان س روایت است زمانی که این آیه نازل شد ﴿وَٱلَّذِینَ یَکۡنِزُونَ ٱلذَّهَبَ وَٱلۡفِضَّةَ ﴾ [التوبة: 34] «و کسانیکه طلا و نقره را میاندوزند (و گنجینه میکنند)». ما در سفری همراه رسول الله ج بودیم و بعضی از اصحاب به برخی دیگر میگفتند: آیا این آیه در مورد طلا و نقره نازل شده؟ اگر میدانستیم کدام مال بهتر است آن را به دست میآوردیم. رسول الله ج فرمود: «برترین مالها زبان ذاکر و قلب شاکر و همسر مؤمنی است که انسان را بر ایمانش یاری دهد».
2809-1914- (4) (صحیح لغیره) وَعَنْ إِسْمَاعِیل بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعْدِ بْنِ أَبِی وَقَّاصٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مِنْ سَعَادَةِ ابْنِ آدَمَ ثَلاثَةٌ، وَمِنْ شِقْوَةِ ابْنِ آدَمَ ثَلاثَةٌ: مِنْ سَعَادَةِ ابْنِ آدَمَ الْمَرْأَةُ الصَّالِحَةُ، وَالْمَسْکَنُ الصَّالِحُ، وَالْمَرْکَبُ الصَّالِحُ، وَمِنْ شِقْوَةِ ابْنِ آدَمَ الْمَرْأَةُ السُّوءُ، وَالْمَسْکَنُ السُّوءُ، وَالْمَرْکَبُ السُّوءُ».
از اسماعیل بن محمد بن سعد بن ابی وقاص از پدرش از جدش روایت است که رسول الله ج فرمودند: «سعادت فرزند آدم در سه چیز و شقاوت او در سه چیز است: سعادت او در زن صالح، مسکن خوب و سواری خوب است. و شقاوتش در زن بد و مسکن و سواری بد میباشد».
(صحیح) رواه أحمد بإسناد صحیح والطبرانی والبزار والحاکم وصححه؛ إلا أنه قال: «وَالْمَسْکَنُ الضیِّقُ».
در روایت حاکم آمده است: «و مسکن تنگ و کوچک».
وابن حبان فی صحیحه إلا أنه قال: «أَرْبَعٌ مِنَ السَّعَادَةِ: الْمَرْأَةُ الصَّالِحَةُ، وَالْمَسْکَنُ الْوَاسِعُ، وَالْجَارُ الصَّالِحُ، وَالْمَرْکَبُ الْهَنِیءُ. وَأَرْبَعٌ مِنَ الشَّقَاءِ: الْجَارُ السُّوءُ، وَالْمَرْأَةُ السُّوءُ، وَالْمَرْکَبُ السُّوءُ، وَالْمَسْکَنُ الضِّیقُ».
و در روایت ابن حبان آمده است: «چهار چیز از سعادت است: زن صالح، مسکن وسیع، همسایهی نیک و سواری خوب؛ و چهار چیز از شقاوت است: همسایه بد، زن بد، سواری بد و مسکن تنگ و کوچک».
2810-1915- (5) (حسن) وَعَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سَعْدٍ - یعنی ابن أبی وقاص- عَنْ أَبِیهِ أیضاً س؛ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «ثَلَاثٌ مِنَ السَّعَادَةِ: الْمَرْأَةُ تَرَاهَا تُعْجِبُکَ، وَتَغِیبُ فَتَأْمَنُهَا عَلَى نَفْسِهَا وَمَالِکَ، وَالدَّابَّةُ تَکُونُ وَطِیَّةً، فَتُلْحِقُکَ بِأَصْحَابِکَ، وَالدَّارُ تَکُونُ وَاسِعَةً کَثِیرَةَ الْمَرَافِقِ. وَثَلَاثٌ مِنَ الشَّقَاءِ: الْمَرْأَةُ تَرَاهَا فَتَسُوءُکَ، وَتَحْمِلُ لِسَانَهَا عَلَیْکَ، وَإِنْ غِبْتَ لَمْ تَأْمَنْهَا عَلَى نَفْسِهَا وَمَالِکَ، وَالدَّابَّةُ تَکُونُ قَطُوفًا، فَإِنْ رَبَتهَا أَتْعَبَتْکَ، وَإِنْ تَرَکتَهَا لَمْ تُلْحِقْکَ بِأَصْحَابِکَ، وَالدَّارُ تَکُونُ ضَیِّقَةً قَلِیلَةَ الْمَرَافِقِ».
رواه الحاکم وقال: "تفرد به محمد بن بکیر (یعنی) الحضرمی([7])، فإن کان حفظه بإسناده على شرطهما". (قال الحافظ): "محمد هذا صدوق، وثقه غیر واحد".
از محمد بن سعد بن ابی وقاص از پدرش س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «سه چیز از سعادت است: زن صالحی که وقتی او را میبینی تو را خوشحال و شگفت زده میکند و هنگام نبودنت خودش و مالت را حفظ میکند. و مرکب و سواری که نرم و سریع بوده و تو را به یارانت میرساند و خانهای که بسیار وسیع و متعلقات کافی داشته باشد. و سه چیز از شقاوت است: زنی که وقتی او را میبینی آزرده و ناراحت میشوی و زبانش در برارت دراز است و در نبودنت خود و مالت را حفظ نمیکند؛ و سواری که آهسته حرکت میکند، پس اگر به آن ضربهای بزنی تو را خسته و درمانده میکند و اگر آن را رها کنی تو را به یارانت نمیرساند و خانهای که تنگ بوده و متعلقات آن ناقص باشد».
2811-1916- (6) (حسن لغیره) وَعَنْ أَنَسٍ س؛ أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج قَالَ: «مَنْ رَزَقَهُ اللهُ امْرَأَةً صَالِحَةً؛ فَقَدْ أَعَانَهُ عَلَى شَطْرِ دِینِهِ، فَلْیَتَّقِ اللهَ فِی الشَّطْرِ الْبَاقِی».
رواه الطبرانی فی "الأوسط"، والحاکم، ومن طریقه للبیهقی، وقال الحاکم: "صحیح الإسناد".
از انس س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس خداوند به او زن صالحی دهد، پس او را در نصف دینش یاری داده است، پس باید در نیمهی باقی دین تقوای الهی پیشه کند».
(حسن لغیره) وفی روایة البیهقی: قال رسول الله ج: «إذا تَزوَّجَ العبدُ؛ فقدِ اسْتَکْمَل نِصْفَ الدِّینِ، فلْیتَّقِ الله فی النصفِ الباقی».
و در روایت بیهقی آمده است: رسول الله ج فرمودند: «هرگاه بنده ازدواج کند نصف دین را کامل کرده، پس باید در نیمهی باقی تقوای الهی را در پیش گیرد».
2812-1917- (7) (حسن) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «ثَلَاثَةٌ حَقٌّ عَلَى اللَّهِ عَوْنُهُمْ: المُجَاهِدُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ، وَالمُکَاتَبُ الَّذِی یُرِیدُ الأَدَاءَ، وَالنَّاکِحُ الَّذِی یُرِیدُ العَفَافَ».
رواه الترمذی، واللفظ له، وقال: "حدیث حسن صحیح". وابن حبان فی "صحیحه"، والحاکم وقال: "صحیح على شرط مسلم". [مضى 12/9].
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «سه نفر یاری آنها از سوی الله متعال ثابت و مسلم است: مجاهد در راه خدا، بردهی مکاتبی که قصد پرداخت مبلغ قرار دادی را دارد که با آقای خود برای آزادی امضا نموده است و کسیکه میخواهد از راه ازدواج عفت خود را حفظ کند».
2813-1207- (7) (ضعیف) وَعَنْ أَبِی نَجِیحٍ؛ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «مَنْ کَانَ مُوسِرًا لَأَنْ یَنْکِحَ ثُمَّ لَمْ یَنْکِحْ؛ فَلَیْسَ مِنِّی».
رواه الطبرانی بإسناد حسن والبیهقی، وهو مرسل([8]). واسم أبی نجیح (یسار) بالیاء المثناة تحت، وهو والد عبدالله بن أبی نُجَیح المکی.
از ابی نجیح روایت است که رسول الله ج فرمودند: «کسی که با وجود توانایی ازدواج، ازدواج نکند، از من نیست».
2814-1918- (8) (صحیح) وَعَنْ أَنَسَ بْنَ مَالِکٍ س قَالَ: جَاءَ رَهْط([9]) إِلَى بُیُوتِ أَزْوَاجِ النَّبِیِّ ج یَسْأَلُونَ عَنْ عِبَادَةِ النَّبِیِّ ج، فَلَمَّا أُخْبِرُوا؛ کَأَنَّهُمْ تَقَالُّوهَا([10])، فَقَالُوا: وَأَیْنَ نَحْنُ مِنَ النَّبِیِّ ج، وَقَدْ غَفَرَ الله لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ وَمَا تَأَخَّرَ؟ قَالَ أَحَدُهُمْ: أَمَّا أَنَا فَإِنِّی أُصَلِّی اللَّیْلَ أَبَدًا. وَقَالَ الآخَرُ: أَنَا أَصُومُ الدَّهْرَ وَلاَ أُفْطِرُ. وَقَالَ آخَرُ: أَنَا أَعْتَزِلُ النِّسَاءَ فَلاَ أَتَزَوَّجُ أَبَدًا. فَجَاءَ رَسُولُ اللَّهِ ج إِلَیْهِمْ؛ فَقَالَ: «أَنْتُمُ الَّذِینَ قُلْتُمْ کَذَا وَکَذَا؟! أَمَا وَاللَّهِ إِنِّی لَأَخْشَاکُمْ لِلَّهِ([11]) وَأَتْقَاکُمْ لَهُ، وَلَکِنِّی([12]) أَصُومُ وَأُفْطِرُ، وَأُصَلِّی وَأَرْقُدُ، وَأَتَزَوَّجُ النِّسَاءَ، فَمَنْ رَغِبَ عَنْ سُنَّتِی فَلَیْسَ مِنِّی»([13]).
رواه البخاری - واللفظ له- ومسلم وغیرهما.
از انس بن مالک س روایت است که: جمعی (سه تا ده نفر) به خانه همسران رسول الله ج آمدند و از شیوهی عبادت رسول الله ج پرسیدند. هنگامیکه از چگونگی آن اطلاع یافتند، گویا آن را کم شمردند و با خود گفتند: ما کجا و رسول الله ج کجا؟ خداوند گناهان اول و آخرش را بخشیده است. آنگاه یکی از آنان گفت: من تمام شب را برای همیشه نماز میخوانم. دیگری گفت: من تمام عمر روزه میگیرم و یک روز آن را افطار نمیکنم. سومی گفت: من از زنان کنارهگیری نموده و هرگز ازدواج نمیکنم. رسول الله ج نزد آنان رفت و فرمود: «شما کسانی هستید که چنین و چنان گفتهاید؟ سوگند به خدا که من بیشتر از همه شما از خدا میترسم و با تقواترین شما در برابر او هستم، در عین حال، هم روزه میگیرم و هم میخورم. و هم نماز میخوانم و هم میخوابم و با زنان نیز ازدواج میکنم. پس هرکس از سنت من روی گرداند، از من نیست».
2815-1919- (9) (حسن) وَعَنْ أَبِی سَعِیدٍ الْخُدْرِیِّ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «تُنْکَحُ الْمَرْأَةُ عَلَى إِحْدَى خِصَالٍ: لِجَمَالِهَا، وَمَالِهَا، وخُلُقِها، ودینِها، فَعَلَیْکَ بِذَاتِ الدِّینِ وَالْخُلُقِ تَرِبَتْ یَمِینُکَ».
رواه أحمد بإسناد صحیح، والبزار، وأبو یعلى، وابن حبان فی "صحیحه".
از ابوسعید خدری س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «زن به خاطر یکی از این خصلتها با او ازدواج میشود: به خاطر زیباییاش، مالش، اخلاقش و دینش. پس زن دیندار و خوش اخلاق را انتخاب کن، دستهایت خاک آلود گردد (جمله دعایی)».
2816-1920- (10) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س؛ أَنَّ رَسُولَ الله ج قَالَ: «تُنْکَحُ المَرْأَةُ لِأَرْبَعٍ: لِمَالِهَا، وَلِحَسَبِهَا، وَلِجَمَالِهَا، وَلِدِینِهَا([14])، فَاظْفَرْ([15]) بِذَاتِ الدِّینِ تَرِبَتْ یَدَاکَ»([16]).
رواه البخاری ومسلم وأبو داود والنسائی وابن ماجه.
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند «زن به خاطر چهار چیز با او ازدواج میشود: به خاطر مالش، نسبش، زیباییاش و دینش. پس دستهایت خاک آلود گردد، زن دیندار انتخاب کن».
(تربت یداک) کلمهای تشویقی میباشد. و گفته شده: در اینجا دعای فقر برای او میباشد. و گفته شده به معنای کثرت مال است. لذا این لفظ برای این معانی مشترک میباشد و هریک از این معانی میتواند مصداق آن باشد. اما معنای آخر روشنتر است. و به این معناست که: زن دیندار انتخاب کن و به مال توجه نداشته باش، خداوند متعال مالت را زیاد میگرداند. و معنای اول از زهری روایت شده و رسول الله این سخن را به او گفته است. چراکه معتقد بود فقر برای او از ثروت بهتر است. و خداوند به مراد پیامبرش ج داناتر است.
2817-1208- (8) (موضوع) وَرُوِیَ عَنْ أَنَسٍ س عَنِ النَّبِیَّ ج: «مَنْ تَزَوَّجَ امْرَأَةً لِعِزِّهَا؛ لَمْ یَزِدْهُ اللَّهُ إِلَّا ذُلًّا، وَمَنْ تَزَوَّجَهَا لِمَالِهَا؛لَمْ یَزِدْهُ اللَّهُ إِلَّا فَقْرًا، وَمَنْ تَزَوَّجَهَا لِحَسَبِهَا؛ لَمْ یَزِدْهُ اللَّهُ إِلَّا دَنَاءَةً، وَمَنْ تَزَوَّجَ امْرَأَةً لَمْ یُرِد بِهَا إِلَّا أَن یَغُضَّ بَصَرَهُ؛ وَیُحْصِنُ فَرْجَهُ أَوْ یَصِلُ رَحِمَهُ؛ بَارَکَ اللَّهُ لَهُ فِیهَا، وَبَارَکَ لَهَا فِیهِ».
رواه الطبرانی فی "الأوسط".
از انس س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس با زنی به خاطر عزت و جایگاه وی ازدواج کند، خداوند متعال جز بر ذلت و خواری وی نمیافزاید. و هرکس با زنی به خاطر مالش ازدواج کند، خداوند متعال جز بر فقر وی نمیافزاید؛ و هرکس با زنی به خاطر نسبش ازدواج کند، خداوند متعال جز بر بیچارگی وی نمیافزاید. و هرکس با زنی به این دلیل ازدواج کند که چشمش را از نامحرم حفاظت کند و فرجش را از حرام مصون دارد یا پیوند خویشاوندی ایجاد شود، خداوند متعال برای هریک از دو طرف در دیگری برکت عنایت میکند».
2818-1209- (9) (ضعیف) وَعَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ عَمْرٍو ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «لَا تَزَوَّجُوا النِّسَاءَ لِحُسْنِهِنَّ، فَعَسَى حُسْنُهُنَّ أَنْ یُرْدِیَهُنَّ([17])، وَلَا تَزَوَّجُوهُنَّ لِأَمْوَالِهِنَّ فَعَسَى أَمْوَالُهُنَّ أَنْ تُطْغِیَهُنَّ، وَلَکِنْ تَزَوَّجُوهُنَّ عَلَى الدِّینِ، وَلَأَمَةٌ خَرْمَاءُ([18]) سَوْدَاءُ ذَاتُ دِینٍ أَفْضَلُ».
رواه ابن ماجه من طریق عبدالرحمن بن زیاد بن أنعم.
از عبدالله بن عمرو ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «با زنان به خاطر زیباییشان ازدواج نکنید چه بسا زیباییشان با آمیخته شدن به تکبر و فخرفروشی سبب هلاکت آنها باشد. و برای اموالشان با آنها ازدواج نکنید چه بسا که اموالشان باعث طغیان و سرکشی ایشان گردد. بلکه با آنها بر مبنای دینشان ازدواج کنید. و کنیز دینداری که بخشی از گوش یا بینی وی بریده باشد بهتر است (از آنکه دیندار نیست و زیبا و خوشروی است)».
2819-1921- (11) (حسن صحیح) وَعَنْ مَعْقِلِ بْنِ یَسَارٍ س قَالَ: جَاءَ رَجُلٌ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ج فَقَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ إِنِّی أَصَبْتُ امْرَأَةً ذَاتَ حَسَبٍ وَمَنْصِبٍ وَمَالٍ؛ إِلَّا أَنَّهَا لَا تَلِدُ، أَفَأَتَزَوَّجُهَا؟ فَنَهَاهُ. ثُمَّ أَتَاهُ الثَّانِیَةَ، فَقَالَ لَهُ مِثْلَ ذَلِکَ. ثُمَّ أَتَاهُ الثَّالِثَةَ، فَقَالَ لَهُ: «تَزَوَّجُوا الْوَدُودَ الْوَلُودَ، فَإِنِّی مُکَاثِرٌ بِکُمُ الْأُمَمَ»([19]).
رواه أبو داود والنسائی والحاکم واللفظ له وقال: "صحیح الإسناد".
از معقل بن یسار س روایت است که مردی نزد رسول الله ج آمد و گفت: ای رسول الله ج! من به زنی صاحب نسب، دارندهی جایگاه و ثروتمند علاقهمند شدهام اما او بچه دار نمیشود، آیا با او ازدواج کنم. رسول الله ج او را از این کار نهی کرد، دوباره نزد رسول الله ج آمد و رسول الله ج همان جواب را به او داد و برای بار سوم نزد رسول الله ج آمد. رسول الله ج فرمود: «با زنانی که شوهرانشان را دوست دارند و بچهزا هستند ازدواج کنید؛ زیرا من در میان امتها به کثرت شما افتخار میکنم».
3- (ترغیب الزوج فی الوفاء بحق زوجته وحسن عشرتها، والمرأة بحق زوجها وطاعته، وترهیبها من إسخاطه ومخالفته)
([1]) اینکه فرمود: «یَا مَعْشَرَ» (المعشر): گروهی که وصفی شامل آنها میشود. و (الشباب) به فتح شین: جمع (شاب) میباشد که به عنوان مصدر میآید اما در اینجا جمع (شاب) به معنای «جوانان» است. و (الباءة): بر جماع و عقد اطلاق میشود. و هریک از این دو معنی با تقدیر مضاف صحیح میباشند. یعنی: «مؤنه وأسبابه»: هزینه و اسباب ازدواج؛ یا مراد از آن در اینجا با لفظ (الباءة) هزینه و اسباب میباشد. از باب اطلاق اسم بر آنچه لازمهی مسمایش میباشد. و اینکه فرمود: (فلیتزوج) نزد جمهور امر استحبابی میباشد مگر اینکه با ازدواج نکردن بر نفس خویش بترسد. [که در این صورت ازدواج بر وی واجب میباشد و این امر در حق او امر ایجابی است.]
و اینکه فرمود: (فإنَّه) یعنی روزه؛ و (له) یعنی فرج؛ (وِجاء) به کسر واو و مد، در اصل به معنای کوبیدن و وارد کردن صدمه شدید به بیضههای شتر میباشد که شهوت جماع را در آن از بین میبرد. و در قطع شهوت همچون اخته بودن آن عمل میکند. مراد این است که روزه چنان شهوت را کاهش میدهد که ایجاد حالت اختگی (الوجاء) باعث کاهش شهوت میگردد. والله اعلم
([2]) گفته شده: دیدکاه صحیحتر این است که حریت و ازادی به آزادی معنوی حمل گردد که نجابت در صفات است.
([3]) قلت: هو مرکب من حدیثین: أولهما: رواه مسلم وغیره، وتراه فی "الصحیح" فی هذا الباب، والآخر -وهو قوله: "مسکین. ."-؛ رواه الطبرانی وغیره بسند ضعیف، کما هو مبین فی "الضعیفة" (5177).
([4]) فی الأصل وغیره: (حوباً)، وهو تصحیف کما تقدم التنبیه علیه هناک فراجعه. وتناقض الثلاثة، فصححوه ثَمَّ، وغفلوا هنا! على حد قول من قال: وما أنا إلا من...
([5]) انظر الحاشیة السابقة.
([6]) قلت: ورجاله ثقات، فالإسناد صحیح لولا الانقطاع، لکنْ رواه أحمد (5/ 366) موصولاً من طریق أخرى مختصراً عن صحابی لم یُسمَّ، وسنده حسن، وله شاهد صحیح فی "تفسیر ابن کثیر" (2/ 351)، وآخر فی "المستدرک" (2/ 333).
([7]) الأصل: "یعنی ابن بکیر الحضرمی"، وهو خطأ، لأنَّ (ابن بکیر) ثابت فی "المستدرک" دون (الحضرمی).
([8]) قلت: هو على إرساله لیس بحسن؛ فیه من لا یعرف، وبیانه فی "الضعیفة" (1934).
([9]) عبارت است از سه تا ده نفر.
([10]) به تشدید لام مضموم: یعنی آن را اندک شمردند. و اصل آن (تقاللوا) میباشد که به دلیل اجتماع دو حرف همانند لام در لام ادغام شده است.
([11]) این بخش ردی بر کسانی است که مبنای عملکردشان این است: کسی که مورد بخشش قرار گرفته نیازی به عبادت زیاد ندارد بر خلاف کسی که چنین نیست. پس رسول الله ج به آنان آموخت با اینکه در عبادت شدت عمل به خرج نمیدهد اما بیش از همه از خداوند متعال میترسد و از کسانی که در امر عبادت شدت به خرج میدهند با تقواتر است.
([12]) استدراک من شیء محذوف تقدیره: أنا وأنتم بالنسبة إلى العبودیة سواء، لکنْ أنا أصوم إلخ.
([13]) یعنی: هرکس از سنت و روش من روی گرداند؛ و این روش اعم از فرض و نفل میباشد. والله اعلم
([14]) یعنی مردم این خصلتها را در مورد زن مد نظر قرار میدهند و به سبب آنها به زنی میل پیدا میکنند. و به مراعات این خصلتها تشویق نشده است. و (الحسب) مقام و جایگاه خانوادگی (نسبش)، یا افعال نیکو.
([15]) یعنی: ای کسی که به دنبال راهنمایی هستی، زنی را برگزین که دیندار باشد تا به کمک او رستگار شده و به هدف مطلوب دست یابی.
([16]) به کسر راء ماخوذ از (ترب): زمانی که فقیر و بیچیز شود و به خاک افتد. و کجاست زن دیندار، همچون سیمرغ است! از خداوند متعال سلامتی را خواهانیم.
([17]) یعنی: باعث هلاکت وی به سبب خودپسندی و تکبر و خودشیفتگی شود. (تطغیهن) یعنی: سبب ارتکاب گناهان و گرفتار شدن به انواع شر گردد.
([18]) یعنی: کنیزی که بخشی از بینیاش قطع بوده و گوشهایش سوراخ باشد. و اینکه فرمود: (أفضل) یعنی: برتر از زنی است که از جمال و زیبایی برخوردار است. و این همچون کلام الهی است که میفرماید: من ذات الحسن والجمال، وهذا مثل قوله تعالى: ﴿وَلَأَمَةٞ مُّؤۡمِنَةٌ خَیۡرٞ مِّن مُّشۡرِکَةٖ﴾ [البقرة: 221] «و بیگمان کنیز با ایمان از زن (آزاد) مشرک بهتر است». والله أعلم
([19]) (الودود): زنی است که شوهرش را دوست میدارد. و (الولود): زنی است که زیاد بچه میآورد. و انتخاب همسر به این دو وصف باهم مقید شده، چون اگر زنی بچهزا باشد اما شوهرش را دوست نداشته باشد، شوهر تمایلی به وی پیدا نمیکند. و زنی که شوهرش را دوست داشته باشد اما بچهزا نباشد، آنچه مطلوب است یعنی افزایش امت با کثرت ولادت، حاصل نمیگردد. اما شناختن این دو وصف در زنی، با بررسی رفتار دختران باکره از نزدیکان وی میسر میباشد. چراکه غالبا خلق و خوی نزدیکان به انسان سرایت میکند.
و اینکه فرمود: «فَإِنِّی مُکَاثِرٌ بِکُمُ الْأُمَمَ» یعنی: به سبب شما و زیادی پیروانم بر سایر امتها افتخار میکنم. والله أعلم.
میگویم: در این حدیث نکتهی ظریفی در باب کراهیت عزل (جلوگیری طبیعی از حاملگی) یا محدود نمودن نسل و تنظیم آن میباشد که برخی از دولتها گرفتار آن شدهاند. و این به سبب مزین شدن این امور از سوی کسانی است که خداوند متعال آنان را چنین توصیف میکند: ﴿وَلَا یُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥ وَلَا یَدِینُونَ دِینَ ٱلۡحَقِّ مِنَ ٱلَّذِینَ أُوتُواْ ٱلۡکِتَٰبَ﴾ [التوبة: 29] «کسانی که به آنها کتاب داده شده و نه آنچه را الله و رسولش حرام کرده، حرام میدانند و نه دین حق را میپذیرند». نسأل الله العافِیة.