ترغیب به محافظت از چشم و ترهیب از آزاد گذاشتن آن و خلوت نمودن با زن نامحرم و لمس وی
2784-1194- (1) (ضعیف جداً) عن عبد الله بن مسعود س قال: قال رسولُ الله ج - یعنی عن ربه ﻷ-: «النظرةُ سهمٌ مسمومٌ مِنْ سِهام إبلیسَ، مَنْ ترکها مِنْ مَخافتی؛ أبْدَلْتُه إیماناً یَجِدُ حلاوَتَهُ فی قَلْبِهِ».
رواه الطبرانی والحاکم من حدیث حذیفة. وقال: "صحیح الإسناد"([1]).
(قال الحافظ): "خرجاه من روایة عبدالرحمن بن إسحاق الواسطی وهو واه".
از عبدالله بن مسعود س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «نگاه تیری مسموم از تیرهای شیطان است؛ هرکس آن را از ترس من ترک کند، ایمانی را جایگزین آن میکنم که حلاوت آن را در قلبش میچشد».
2785-1195- (2) (ضعیف جداً) وَرُوِیَ عَنْ أَبِی أُمَامَةَ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «مَا مِنْ مُسْلِمٍ یَنْظُرُ إِلَى مَحَاسِنِ امْرَأَةٍ [أَوَّلَ مَرَّةٍ]([2]) ثُمَّ یَغُضُّ بَصَرَهُ؛ إِلَّا أَحْدَثَ اللَّهُ لَهُ عِبَادَةً؛ یَجِدُ حَلَاوَتَهَا فِی قَلبِهِ».
رواه أحمد والطبرانی؛ إلا أنه قال: «یَنْظُرُ إِلَى امْرَأَةٍ أَوَّلَ رَمَقَةٍ».
از ابوامامه س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هیچ مسلمانی نیست که تنها یک بار چشمش به زیباییهای زنی بیفتد و چشمانش را فرو بندد مگر اینکه خداوند متعال توفیق عبادتی را برای وی میسر میکند که حلاوت آن را در قلبش میچشد».
و بیهقی آن را روایت نموده و میگوید: «اگر حدیث صحیح باشد، مراد این است که چشمش به صورت اتفاقی و نه عمدا به زنی بیفتد و از روی پرهیزگاری نگاهش را از وی برگرداند؛ والله اعلم».
2786-1196- (1) (ضعیف) وَرُوِیَ عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «کُلُّ عَیْنٍ بَاکِیَةٌ یَوْمَ الْقِیَامَةِ؛ إِلَّا عَیْنٌ غَضَّتْ عَنْ مَحَارِمِ اللَّهِ، وَعَیْنٌ سَهِرَتْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ، وَعَیْنٌ خَرَجَ مِنْها مِثْلَ رَأْسِ الذُّبَابِ مِنْ خَشْیَةِ اللَّهِ».
رواه الأصبهانی. [مضى 12- الجهاد/2].
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هر چشمی روز قیامت گریان است مگر چشمی که در برابر محارم الهی بسته مانده و چشمی که در راه خدا بیدار مانده و چشمی که به خاطر ترس از خدا چون سر مگس از آن اشک روان شده است».
2787-1900- (1) (حسن لغیره) وَعَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ حَیْدَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «ثَلَاثَةٌ لَا تَرَى أَعْیُنُهُمُ النَّارَ: عَیْنٌ حَرَسَتْ فِی سَبِیلِ اللهِ، وَعَیْنٌ بَکَتْ مِنْ خَشْیَةِ اللهِ، وَعَیْنٌ کَفَّتْ عَنْ مَحَارِمِ اللهِ».
رواه الطبرانی، ورواته ثقات معروفون؛ إلا أن أبا حبیب العنقری([3]) - ویقال له: القنوی- لم أقف على حاله. [مضى 12- الجهاد/2].
از معاویة بن حیده س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «سه نفر هستند که چشمهای آنان آتش را نمیبیند: چشمی که در راه خدا نگهبانی دهد و چشمی که از ترس خدا میگرید و چشمی که از [دیدن] محارم الهی دوری میکند».
2788-1901- (2) (صحیح لغیره) وَعَنْ عُبَادَةَ بْنِ الصَّامِتِ س؛ أَنَّ النَّبِیَّ ج قَالَ: «اضْمَنُوا لِی سِتًّا مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَضْمَن لَکُمُ الْجَنَّةَ: اصْدُقُوا إِذَا حَدَّثْتُمْ، وَأَوْفُوا إِذَا وَعَدْتُمْ، وَأَدُّوا الأَمَانَةَ إِذَا ائْتُمِنْتُمْ، وَاحْفَظُوا فُرُوجَکُمْ، وَغُضُّوا أَبْصَارَکُمْ، وَکُفُّوا أَیْدِیَکُمْ».
رواه أحمد وابن حبان فی "صحیحه"، والحاکم؛ کلهم من روایة المطلب بن عبدالله بن حنطب عنه، وقال الحاکم: "صحیح الإسناد". (قال الحافظ): "بل المطلب لم یسمع من عبادة. والله أعلم".
از عبادة بن صامت س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «شش چیز را برای من در مورد خودتان ضمانت کنید، من برای شما بهشت را ضمانت میکنم: هرگاه سخن گفتید راست بگویید، چون وعده دادید به آن وفا کنید، هرگاه به شما امانت سپردند، امانت را برگردانید، شرمگاهتان را حفظ کنید، چشمتان را از [نگاه به نامحرم] ببندید و دست خود را [از خیانت] دور نگه دارید».
2789-1902- (3) (حسن لغیره) وَعَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ س؛ أَنَّ النَّبِیَّ ج قَالَ لَهُ: «یَا عَلِیُّ! إِنَّ لَکَ کَنْزًا فِی الجَنَّةِ، وَإِنَّکَ ذُو قَرْنَیْهَا، فَلا تُتْبِعِ النَّظْرَةَ النَّظْرَةَ، فَإِنَّمَا لَکَ الْأُولَى، وَلَیْسَتْ لَکَ الْآخِرَةُ».
رواه أحمد.
از علی بن ابی طالب س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «ای علی! برای تو گنجی در بهشت است و تو ذوالقرنین این امت هستی؛ پس در پی هر نگاه، نگاه دیگری نینداز. زیرا نگاه اول [که به صورت اتفاقی رخ میدهد] برای توست و نگاه دیگر برای تو نیست».
0-1903- (4) (حسن لغیره) ورواه الترمذی وأبو داود من حدیث بریدة قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج لِعَلِیٍّ: «یَا عَلِیُّ! لَا تُتْبِعِ النَّظْرَةَ النَّظْرَةَ؛ فَإِنَّمَا لَکَ الْأُولَى، وَلَیْسَتْ لَکَ الْآخِرَةُ».
وقال الترمذی: "حدیث حسن غریب، لا نعرفه إلا من حدیث شریک".
و در روایت ترمذی و ابوداود آمده است: رسول الله ج به علی س فرمود: «ای علی! بعد از هر نگاه، نگاه دیگری نینداز؛ زیرا نگاه اول برای توست و نگاه دیگر برای تو نیست».
اینکه رسول الله ج به علی فرمود: «وَإِنَّکَ ذُو قَرْنَیْهَا» یعنی ذوالقرنین این امت هستی. چراکه دو زخم در دو گوشه پیشانی [=قرن] وی بود که یکی با ضربهی ابن ملجم – که لعنت خداوند بر او باد – و دیگری در اثر ضربهی عمرو بن وُدٍّ ایجاد شد. و گفته شده: به این معناست که تو صاحب دو طرف بهشت و پادشاه آن هستی که تمام نواحی آن را میپیماید چنانکه اسکندر تمام نواحی زمین از شرق و غرب را پیمود. و طبق یکی از اقوال، از این جهت ذوالقرنین نامیده شد. و این معنا نیز نزدیک به صواب است. هرچند معانی دیگری برای آن گفته شده است.
2790-1904- (5) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «کُتِبَ عَلَى ابْنِ آدَمَ نَصِیبُهُ مِنَ الزِّنَا؛ فَهُوَ مُدْرِکٌ ذَلِکَ لَا مَحَالَةَ، فَالْعَیْنَانِ زِنَاهُمَا النَّظَرُ، وَالْأُذُنَانِ زِنَاهُمَا الِاسْتِمَاعُ، وَاللِّسَانُ زِنَاهُ الْکَلَامُ، وَالْیَدُ زِنَاهَا الْبَطْشُ([4])، وَالرِّجْلُ زِنَاهَا الْخُطَا، وَالْقَلْبُ یَهْوَى وَیَتَمَنَّى، وَیُصَدِّقُ ذَلِکَ الْفَرْجُ وَیُکَذِّبُهُ».
رواه مسلم والبخاری باختصار، وأبو داود والنسائی.
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «بهرهی انسان از زنا نوشته شده که مرتکب آن خواهد شد؛ زنای چشمان نگاه کردن، زنای دو گوش گوش دادن، زنای زبان سخن گفتن، زنای دست لمس کردن و زنای پا گام نهادن است. و قلب بدان علاقه داشته و آن را آرزو میکند و شرمگاه آن را تأیید کرده یا رد مینماید».
وفی روایة لمسلم وأبی داود: «وَالْیَدَانِ تَزْنِیَانِ؛ فَزِنَاهُمَا الْبَطْشُ، وَالرِّجْلَانِ تَزْنِیَانِ؛ فَزِنَاهُمَا الْمَشْیُ، وَالْفَمُ یَزْنِی؛ فَزِنَاهُ الْقُبَلُ([5])».
و در روایت مسلم و ابوداود آمده است: «و دو دست زنا میکنند و زنای آنها لمس کردن است و دو پا زنا میکنند و زنای آنها رفتن است و دهان زنا میکند و زنای آن بوسیدن است».
2791-1905- (6) (حسن صحیح) وَعَنِ عَبْدِ اللَّهِ ابْنِ مَسْعُودٍ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «الْعَیْنَانِ تَزْنِیَانِ، وَالرِّجْلَانِ تَزْنِیَانِ، وَالْفَرْجُ یَزْنِی».
رواه أحمد بإسناد صحیح، والبزار، وأبو یعلى.
از عبدالله بن مسعود س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «دو چشم و دو پا و شرمگاه زنا میکنند».
2792-1906- (7) (صحیح) وَعَنْ جَرِیرٍ س قَالَ: سَأَلْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج عَنْ نَظَرِ الْفَجْأَةِ؟ فَقَالَ: «اصْرِفْ بَصَرَکَ».
رواه مسلم وأبو داود والترمذی.
از جریر س روایت است که از رسول الله ج در مورد نگاه ناگهانی سؤال کردم. رسول الله ج فرمود: «نگاهت را برگردان»..
2793-1907- (8) (صحیح موقوف) وَعَنْ عَبْد اللهِ - یعنی ابن مسعود – س قَالَ... ([6]): «الْإِثْمُ حَوَّازُ الْقُلُوبِ، وَمَا مِنْ نَظْرَةٍ إِلَّا وَلِلشَّیْطَانِ فِیهَا مَطْمَعٌ».
رواه البیهقی وغیره، ورواته لا أعلم فیهم مجروحاً، لکن قیل: أنّ صوابه موقوف.
از عبدالله یعنی ابن مسعود س روایت است که ... میگوید: «گناه دلها را میپوشاند و هیچ نگاهی نیست مگر اینکه شیطان در آن طمعی دارد».
(حوّاز القلوب) به فتح حاء و تشدید واو؛ عبارت است از آنچه قلب را دربرگرفته و بر آن غلبه میکند تا امور ناپسندی را مرتکب گردد. و گفته شده: به تخفیف واو و تشدید زای، جمع (حازَّة) عبارت است از اموری که در قلوب نفوذ کرده و در آن اثر گذاشته و قلوب را دربرمیگیرد که گناه هستند. و این معنا مشهورتر است.
2794-1197- (4) (ضعیف جداً) وَرُوِیَ عَنْ أَبِی أُمَامَةَ س عَنِ النَّبِیَّ ج قَالَ: «لَتَغُضَّنَّ أَبْصَارَکُمْ، وَلَتَحْفَظُنَّ فُرُوجَکُمْ؛ [وَلَتُقِیمُنَّ]([7]) وُجُوهَکُمْ».
رواه الطبرانی.
از ابوامامه س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «باید چشمانتان را فروبندید و فرجهایتان را حفظ کنید و با هم متحد و یکدل باشید».
2795-1198- (5) (ضعیف جداً) وَعَنْ أَبِی سَعِیدٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَا مِنْ صَبَاحٍ إِلَّا وَمَلَکَانِ یُنَادِیَانِ: وَیْلٌ لِلرِّجَالِ مِنَ النِّسَاءِ، وَوَیْلٌ لِلنِّسَاءِ مِنَ الرِّجَالِ».
رواه ابن ماجه، والحاکم وقال: "صحیح الإسناد"([8]).
از ابوسعید س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هیچ صبحی نیست مگر اینکه دو فرشته ندا میدهند: وای بر مردان از زنان و وای بر زنان از مردان».
2796-1199- (6) (ضعیف) وَرُوِیَ عَنْ عَائِشَةَ ل قَالَتْ: بَیْنَمَا رَسُولُ اللَّهِ ج جَالِسٌ فِی الْمَسْجِدِ إِذْ دَخَلَتِ امْرَأَةٌ مِنْ مُزَیْنَةَ؛ تَرْفُلُ فِی زِینَةٍ لَهَا فِی الْمَسْجِدِ، فَقَالَ النَّبِیُّ ج: «یَا أَیُّهَا النَّاسُ! انْهَوْا نِسَاءَکُمْ عَنْ لُبْسِ الزِّینَةِ، وَالتَّبَخْتُرِ فِی الْمَسْجِدِ؛ فَإِنَّ بَنِی إِسْرَائِیلَ لَمْ یُلْعَنُوا حَتَّى لَبِسَ نِسَاؤُهُمُ الزِّینَةَ، وَتَبَخْتَروا فِی الْمَسَاجِدِ».
رواه ابن ماجه.
از عایشه ل روایت است: رسول الله ج در مسجد نشسته بود که زنی از مزینه وارد شد و به خاطر لباس فاخری که بر تن داشت با ناز و تکبر در مسجد راه میرفت. پس رسول الله ج فرمودند: «ای مردم، زنانتان را از پوشیدن لباس زینت و فخرفروشی در مسجد، نهی کنید؛ چراکه بنی اسرائیل لعنت نشدند تا اینکه زنانشان لباس زینت پوشیده و در مساجد فخرفروشی کردند».
2797-1908- (9) (صحیح) وَعَنْ عُقْبَةَ بْنِ عَامِرٍ س؛ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «إِیَّاکُمْ([9]) وَالدُّخُولَ عَلَى النِّسَاءِ». فَقَالَ رَجُلٌ مِنَ الأَنْصَارِ: أَفَرَأَیْتَ الحَمْوَ([10])؟ قَالَ: «الحَمْوُ المَوْتُ».
رواه البخاری ومسلم، والترمذی، ثم قال: «وَمَعْنَى کَرَاهِیَةِ الدُّخُولِ عَلَى النِّسَاءِ عَلَى نَحْوِ مَا رُوِیَ عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «لَا یَخْلُوَنَّ رَجُلٌ بِامْرَأَةٍ إِلَّا کَانَ ثَالِثَهُمَا الشَّیْطَانُ»([11]).
از عقبة بن عامر س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «از رفتن نزد زنان [بیگانه] پرهیز کنید». مردی از انصار پرسید: نظر شما در مورد خویشاوندان شوهر [برادر شوهر] چیست؟ فرمود: «هلاکت در همین است».
و ترمذی آن را روایت کرده و میگوید: معنای کراهیت دخول بر زنان همان است که از رسول الله ج روایت شده که فرمودند: «مردی با زنی خلوت نمیکند مگر اینکه سومین آنها شیطان است».
[در معناى: (الحمو) گفته شده: برادر شوهر؛ گویا خلوت نمودن با او را مکروه میدانست]». (الحَمُ) به فتح حاء و تخفیف میم؛ و همچنین به اثبات واو و نیز همزة، عبارت است از پدر شوهر و هرکس به وی نزدیک است. مانند برادر، عمو، پسر عمو و مانند آنها؛ و مراد از آن در اینجا همین است. لیث بن سعد و .. نیز آن را چنین تفسیر نمودهاند. و همچنین شامل پدر زن و نزدیکان وی میشود. و گفته شده: مراد از آن فقط نزدیکان شوهر میباشد. و گفته شده: فقط نزدیکان زن میباشد. ابوعبید در معنای آن میگوید: یعنی باید بمیرد و چنین کاری نکند. چون دیدگاه وی در مورد پدر شوهر چنین است درحالیکه محرم است، پس وضعیت در مورد بیگانه به چه صورت خواهد بود؟.
2798-1909- (10) (صحیح) وَعَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب؛ أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج قَالَ: «لاَ یَخْلُوَنَّ أَحَدُکُم بِامْرَأَةٍ إِلَّا مَعَ ذِی مَحْرَمٍ».
رواه البخاری ومسلم.
از ابن عباس ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هیچیک از شما با زنی خلوت نکند مگر با یکی از محارمش باشد».
(صحیح لغیره) وتقدم فی "أحادیث الحمام" [4- الطهارة/5] حدیث ابن عباس ب عن النبی ج وفیه: «وَمَنْ کَانَ یُؤْمِنُ بِاللهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ فَلَا یَخْلُوَنَّ بِامْرَأَةٍ لَیْسَ بَیْنَهُ وَبَیْنَهَا مَحْرَمٌ».
رواه الطبرانی.
و از ابن عباس ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «و هرکس به خداوند و روز قیامت ایمان دارد با زنی که بین آنها محرمی نیست خلوت نکند».
2799-1910- (11) (حسن صحیح) وَعَنْ مَعْقِلَ بْنَ یَسَارٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «لَأَنْ یُطْعَنَ فِی رَأْسِ أَحَدِکُمْ بِمخیطٍ مِنْ حَدِیدٍ؛ خَیْرٌ لَهُ مِنْ أَنْ یَمَسَّ امْرَأَةً لَا تَحِلُّ لَهُ».
رواه الطبرانی والبیهقی، ورجال الطبرانی ثقات رجال الصحیح.
از معقل بن یسار س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «اگر در سر یکی از شما سوزن یا جوالدوزی فرو برده شود برای او بهتر است از اینکه زنی را لمس کند که برای او حلال نیست».
(المِخْیَط) به کسر میم و فتح یاء: عبارت است از آنچه با آن میدوزند مانند سوزن و جوالدوز و مانند آن.
2800-1200- (7) (ضعیف جداً) وَرُوِیَ عَنْ أَبِی أُمَامَةَ س عَنْ رَسُولِ اللهِ ج قَالَ: «إِیَّاکُمْ وَالْخَلْوَةَ بِالنِّسَاءِ، وَالَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ مَا خَلَا رَجُلٌ بامْرَأَةٍ؛ إِلَّا دَخَلَ الشَّیْطَانُ بَیْنَهُمَا، وَلَأَن یَزْحَمَ رَجُلٌ خِنْزِیرًا مُتَلَطِّخًا بِطِینٍ أَوْ حَمْأَةٍ؛ خَیْرٌ لَهُ مِنْ أَنْ یَزْحَمَ مَنْکِبُهِ مَنْکِبَ امْرَأَةٍ لَا تَحِلُّ لَهُ».
حدیث غریب، رواه الطبرانی.
(الحَمأة) به فتح حاء و سکون میم: عبارت است از گل سیاه متعفن.
از ابوامامه س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «از خلوت با زنان بر حذر باش. سوگند به کسیکه جانم در دست اوست هیچ مردی با زنی خلوت نمیکند مگر اینکه شیطان بین آنها نفوذ میکند؛ و اینکه مردی با خوکی آلوده به گل سیاه متعفن تماس داشته باشد برای او بهتر است از اینکه شانهاش به شانه زنی تماس پیدا کند که برای او حلال نیست».
2- (الترغیب فی النکاح سیما بذات الدّین الولود)
([1]) قلت: ورده الذهبی کالمصنف، وفیه علتان أخریان، إحداهما: الاضطراب فی إسناده، فمرة قال: عن ابن مسعود، ومرة: عن حذیفة. وأخرى: عن ابن عمر! انظر "الضعیفة" (1065).
([2]) زیادة من "المسند" (5/ 264)، وهو مخرج هناک (1064).
([3]) راجع له التحقیق حول نسبته تحت حدیثه المتقدم (12- الجهاد/ 2).
([4]) أی: اللمس، وهو روایة لابن حبان وغیره، وهی مخرجة فی "الصحیحة" (2804) من المجلد السادس، وقد طبع حدیثاً، فالحدیث یشمل مصافحة النساء من غیر المحارم، وهو مما ابتلی به کثیر من المسلمین، وفیهم بعض الخاصة، وربما أباحه بعضهم! انظر "الصحیحة" (1/ 1/ 448-449).
([5]) جمع (قبلة) بالضم، وهی اللثمة، ووقع فی الأصل: "القیل" بالمثناة من تحت! وهو خطأ، ثم إننی لم أرَ هذه الروایة عند مسلم، وقد أخرج الأولى فی "القدر".
([6]) فی الأصل مکان النقط: "قال رسول الله ج"، فحذفته لأنَّ الصواب فیه أنَّه موقوف؛ کما حققته فی "الصحیحة" (2613).
([7]) زیادة من الطبرانی فی "الکبیر" (8/ 246/ 7840) و"المجمع" و"الجامع الکبیر" (2/ 639)، ووقع فی الأصل: (لیکسفن الله) فصححت من المصادر المذکورة، ووقع فی مطبوعة الثلاثة: (لیکشفن الله) بالشین المعجمة!!
([8]) قلت: وتعقبه الذهبی بقوله (2/ 159): "قلت: خارجة بن مصعب واه". وهو مخرج فی "الضعیفة" (2018).
([9]) خطاب متوجه زنان بیگانهای است که از محارم نیستند ولو اینکه از نزدیکان باشند. که بیان محارم ذکر خواهد شد.
([10]) هذا لفظه عند مخرجیه، وکان الأصل فی الموضعین (الحم) بحذف الواو وتخفیف المیم، بوزن (أخ)، وهو لغة من خمس لغات ذکرها الحافظ فی "الفتح" والمؤلف بعضها.
([11]) هذا قطعة من حدیث لعمر س مخرج فی "الصحیحة" (1116)، ویشیر الترمذی به أنَّ قوله فیه: "رجل" مطلق؛
لازم است مساله خلوت با زنان مقید به خلوت با بیگانگان و کسانی که محرم نیستند بیان گردد تا میان این حدیث و دیگر احادیث وارده در این زمینه جمع گردد. احادیثی که به جواز خلوت زن با محرمش دلالت دارند مانند حدیث ابن عباس که ذکر خواهد شد؛ همچنین باید «الحمو» بر غیر محرم حمل گردد تا میان آن و حدیث ابن عباس و مانند آن، جمع صورت بگیرد. مثل احادیثی که زن را از سفر بدون محرم نهی کردهاند؛ و چنانکه پیداست مستلزم سفر، خلوت است. به ویژه که در برخی روایات آمده است: «مگر اینکه پدرش یا برادرش همراه وی باشند». چنانکه در (23- الأدب/ 43) خواهد آمد. و زیادهای که در بین کروشه آمده، از ترمذی میباشد. بنابراین دیدگاه درست آن است که مراد از آن برادرشوهر و مانند آن از غیر محارم میباشد. چراکه معمولا فتنه از سوی امثال وی میباشد. علاوه بر این حمل حدیث بر محارم، ایجاد حرجی خارج از توان میباشد که به نص قرآن نفی شده است.
(فصل)
2782-1192- (2) (ضعیف) عَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ عُمَر ب؛ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «ثَلَاثَةٌ لَا تُقْبَلُ اللَّهُ مِنْهُمْ صَلَاةٌ: مَنْ تَقَدَّمَ قَوْمًا وَهُمْ لَهُ کَارِهُونَ، وَرَجُلٌ أَتَى الصَّلَاةَ دِبَارًا - وَالدِّبَارُ أَنْ یَأْتِیَهَا بَعْدَ أَنْ تَفُوتُهُ - وَرَجُلٌ اعْتَبَدَ مُحَرَّرَهُ»([1]).
از عبدالله بن عمر ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «سه نفر هستند که خداوند هیچ نمازی از آنها قبول نمیکند: کسیکه بر گروهی امامت دهد و آنها از وی راضی نباشند و کسیکه پس از فوت نماز (جماعت) در مسجد حاضر شود و کسیکه انسان آزادی را به بردگی بگیرد».
رواه أبو داود وابن ماجه من طریق عبدالرحمن بن زیاد بن أنعم عن عمران المعافری عنه. [مضى 5- الصلاة/28].
(خطابی میگوید): «(اعتباد المحرر) به دو صورت ممکن است: حالت اول: اینکه بردهای را آزاد کند اما آزادی وی را کتمان نموده یا انکار کند. و این بدترین دو حالت است. و حالت دوم: بعد از آزاد کردن برده او را زندانی کند و از وی به اجبار کار بکشد»([2]).
2783-1193- (3) (ضعیف) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «قَالَ اللَّهُ تَعَالَى: ثَلاَثَةٌ أَنَا خَصْمُهُمْ یَوْمَ القِیَامَةِ، وَمَنْ کُنْتُ خَصْمَهُ خَصَمْتُهُ: رَجُلٌ أَعْطَى بِی ثُمَّ غَدَرَ، وَرَجُلٌ بَاعَ حُرًّا وَأَکَلَ ثَمَنُهُ، وَرَجُلٌ اسْتَأْجَرَ أَجِیرًا، فَاسْتَوْفَى مِنْهُ وَلَمْ یُوَفِّهِ أَجْرَهُ».
رواه البخاری وابن ماجه وغیرهما. [مضى هنا/44].
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «خداوند متعال میفرماید: من در روز قیامت دشمن سه نفر هستم و هرکس من دشمن او باشم با او دشمنی میکنم: کسیکه به اسم من پیمان ببندد، سپس آن را نقض کند. کسیکه شخصِ آزادی را بفروشد و قیمتش را بخورد و کسیکه از شخصی کار بگیرد و مزدش را ندهد».
17- کتاب النکاح وما یتعلق به
([1]) کذا وقع هنا، وهو کذلک عند أبی داود والسیاق له. وبه تقدم لکن بلفظ: "محرراً"، وهذا عند ابن ماجه بسیاق آخر.
([2]) "معالم السنن" (1/ 308) لکنه قال: "والوجه الآخر: أن یستخدمه کرهاً بعد العتق".
ترغیب به آزاد کردن برده و ترهیب از برده کردن انسان آزاده یا فروش او
2772-1890- (10) (صحیح) عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «أَیُّمَا رَجُلٍ أَعْتَقَ امْرَأً مُسْلِمًا؛ اسْتَنْقَذَ اللَّهُ بِکُلِّ عُضْوٍ مِنْهُ عُضْوًا مِنْهُ مِنَ النَّارِ». قَالَ سَعِیدُ بْنُ مَرْجَانَةَ: فَانْطَلَقْتُ بِهِ إِلَى عَلِیِّ بْنِ الحُسَیْن، فَعَمَدَ عَلِیُّ بْنُ الحُسَیْن إِلَى عَبْدٍ لَهُ قَدْ أَعْطَاهُ بِهِ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ فیه عَشَرَةَ ألفِ دِرْهَمٍ - أَوْ أَلْفَ دِینَارٍ- فَأَعْتَقَهُ.
رواه البخاری ومسلم وغیرهما.
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس بردهی مسلمانی را آزاد کند به ازای هر عضوی که آزاد میکند، خداوند عضوی از او را از آتش جهنم نجات میدهد».
سعید بن مرجانه میگوید: با این حدیث نزد علی بن حسین رفتم؛ پس قصد بردهای را کرد که عبدالله بن جعفر به قیمت ده هزار درهم یا هزار دینار به او داده بود و او را آزاد نمود.
(صحیح) وفی روایة لهما وللترمذی: قال النبی ج: «من أعْتَقَ رقَبةً مسلمةً؛ أعتَق الله بکلِّ عضوٍ منهُ عضواً مِنَ النارِ حتى فرجَهُ بِفَرْجِهِ».
و در روایت ترمذی آمده است: رسول الله ج فرمودند: «هرکس بردهی مسلمانی را آزاد کند، خداوند متعال در برابر هر عضوی از آن برده عضوی از او را از جهنم آزاد میکند، حتی شرمگاهش را در مقابل شرمگاه او آزاد میکند».
2773-1891- (2) (صحیح لغیره) وَعَنْ أَبِی أُمَامَةَ س وَغَیْرِهِ مِنْ أَصْحَابِ النَّبِیِّ ج عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «أَیُّمَا امْرِئٍ مُسْلِمٍ أَعْتَقَ امْرَأً مُسْلِمًا؛ کَانَ فَکَاکَهُ مِنَ النَّارِ، یُجْزِیءُ کُلُّ عُضْوٍ مِنْهُ عُضْوًا مِنْهُ. وَأَیُّمَا امْرِئٍ مُسْلِمٍ أَعْتَقَ امْرَأَتَیْنِ مُسْلِمَتَیْنِ کَانَتَا فَکَاکَهُ مِنَ النَّارِ، یُجْزِی کُلُّ عُضْوٍ مِنْهُمَا عُضْوًا مِنْهُ. [وَأَیُّمَا امْرَأَةٍ مُسْلِمَةٍ أَعْتَقَتْ امْرَأَةً مُسْلِمَةٌ؛ کَانَتْ فَکَاکَهَا مِنَ النَّارِ، یُجْزِیءُ کُلُّ عُضْوٍ مِنْهَا عُضْوًا مِنْهَا]»([1]).
رواه الترمذی وقال: "حدیث حسن صحیح".
از ابو امامه س و دیگر اصحاب رسول الله ج روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هر مسلمانی که بردهی مسلمانی را آزاد کند، سبب آزادی او از جهنم میشود و هر عضو برده در برابر عضوی از وی میباشد؛ و هر مسلمانی که دو زن مسلمان را آزاد کند، سبب آزادی او از جهنم میشود و هر عضو آن دو کنیز در برابر عضوی از وی میباشد. [و هر زن مسلمانی که زن مسلمان دیگری را آزاد کند، سبب آزادی او از جهنم میشود و هر عضو برده در برابر عضوی از وی میباشد».
0-1892- (3) (صحیح) ورواه ابن ماجه من حدیث کعب بن مرة أو مرة بن کعب.
ورواه أحمد وأبو داود بمعناه من حدیث کعب بن مرة السلمی وزادا فیه: «وَأَیُّمَا امْرَأَةٍ مُسْلِمَةٍ أَعْتَقَتْ امْرَأَةً مُسْلِمَةً کَانَتْ فِکَاکَهَا مِنَ النَّارِ، یُجْزىءُ کُلُّ عُضْوٍ مِنْ أَعْضَائِهَا عُضْوًا مِنْ أَعْضَائِهَا».
و در روایت احمد و ابوداود میافزاید: «هر زن مسلمانی که زن مسلمان دیگری را آزاد کند موجب رهایی او از آتش میشود؛ و به ازای هر عضوی که آزاد میکند، خداوند عضوی از او را از آتش جهنم نجات میدهد».
2774-1893- (4) (صحیح لغیره) وَعَنْ عُقْبَةَ بْنِ عَامِرٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولَ اللَّهِ ج: «مَنْ أَعْتَقَ رَقَبَةً مُؤْمِنَةً فَهِیَ فِکَاکُهُ مِنَ النَّارِ».
از عقبة بن عامر س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس بردهی مسلمانی را آزاد کند، سبب نجات او از آتش جهنم میشود».
رواه أحمد بإسناد صحیح - واللفظ له([2]) -، وأبو داود والنسائی فی حدیث مرَّ فی الرمی، وأبو یعلى والحاکم وقال: "صحیح الإسناد"، ولفظه: قال: «مَنْ أَعْتَقَ رَقَبَةً؛ فَکَّ اللَّهُ بِکُلِّ عُضْوٍ مِنْ أَعْضَائِهِ عُضْوًا مِنْ أَعْضَائِهِ مِنَ النَّارِ».
و در روایت حاکم آمده است: «هرکس بردهای را آزاد کند به ازای هر عضوی که آزاد میکند، خداوند عضوی از او را از آتش جهنم نجات میدهد».
2775-1191- (1) (ضعیف) وَعَنْ وَاثِلَةَ بْنِ الْأَسْقَعِ س قَالَ: کُنْتُ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ ج فِی غَزْوَةِ (تَبُوک)، فَإِذَا نَفَرٌ مِنْ بَنِی سُلَیْمٍ؛ فَقَالُوا: إِنَّ صَاحِبًا قَد أَوْجَبَ([3])، قَالَ: «أَعْتِقُوا عَنْهُ رَقَبَةً؛ یُعْتِقُ اللَّهُ بِکُلِّ عُضْوٍ مِنْهَا عُضْوًا مِنْهُ مِنَ النَّارِ».
رواه أبو داود وابن حبان فی "صحیحه"، والحاکم وقال: "صحیح على شرطهما"([4]).
(أوجب) یعنی: عملی مرتکب شده که اتش را بر وی واجب میکند.
از واثله بن اسقع س روایت است: همراه رسول الله ج در غزوه تبوک بودم که عدهای از بنی سُلیم آمده و گفتند: دوست ما عملی را مرتکب شده که آتش بر او واجب میشود. رسول الله ج فرمود: «بردهای از طرف او آزاد کنید. خداوند متعال در برابر هر عضو آن برده، عضوی از او را از آتش آزاد میکند».
2776-1894- (5) (صحیح) وَعَنْ شُعْبَة الْکُوفِیُّ قَالَ: کُنَّا عِنْدَ أَبِی بُرْدَةَ بْنِ أَبِی مُوسَى فَقَالَ: أَیْ بَنِیَّ! أَلَا أُحَدِّثُکُمْ حَدِیثًا حَدَّثَنِی أَبِی عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ج؟ قَالَ: «مَنْ أَعْتَقَ رَقَبَةً؛ أَعْتَقَ اللَّهُ بِکُلِّ عُضْوٍ مِنْهَا عُضْوًا مِنْهُ مِنَ النَّارِ».
رواه أحمد، ورواته ثقات.
از شعبة الکوفی روایت است که نزد ابی بردة بن ابی موسی بودیم که گفت: ای فرزندم! آیا به شما حدیثی نگویم که پدرم از رسول الله ج روایت کرده است؟ رسول الله ج فرمودند: «هرکس بردهای [مسلمان] را آزاد کند، به ازای هر عضوی که آزاد میکند، خداوند عضوی از او را از آتش جهنم نجات میدهد».
2777-1895- (6) (صحیح لغیره([5])) وَعَنْ مَالِکِ بْنِ الْحَارِثِ س؛ أَنَّهُ سَمِعَ النَّبِیَّ ج یَقُولُ: «مَنْ ضَمَّ یَتِیمًا بَیْنَ أَبَوَیْنِ مُسْلِمَیْنِ إِلَى طَعَامِهِ وَشَرَابِهِ حَتَّى یَسْتَغْنِیَ عَنْهُ؛ وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ..، وَمَنْ أَعْتَقَ امْرَأً مُسْلِمًا؛ کَانَ فَکَاکَهُ مِنَ النَّارِ، یُجْزِی لِکُلِّ عُضْوٍ مِنْهُ عُضْوًا مِنْهُ».
رواه أحمد من طریق علی بن زید عن زرارة بن أبی أوفى عنه.
از مالک بن الحارث س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس یتیمی از پدر و مادری مسلمان را در آب و غذایش شریک کند تا یتیم از او بینیاز گردد، خداوند بهشت را بر او واجب میکند...، و هرکس مسلمانی را آزاد کند، موجب نجاتش از آتش میشود و در مقابل هر عضوش، عضوی از او از آتش نجات پیدا میکند».
2778-1896- (7) (صحیح لغیره) وَعَنْ عَبْدِالرَّحْمَنِ بْنِ عَوْفٍ س قَالَ: سُئِلَ رَسُولُ اللهِ ج: أَیُّ اللَّیْلِ أَسْمَعٌ؟ قَالَ: «جَوْفُ اللَّیْلِ الْآخِرِ، ثُمَّ الصَّلَاةُ مَقْبُولَةٌ حَتَّى تُصَلِّیَ الْفَجْرُ([6])، ثُمَّ لَا صَلَاةَ حَتَّى تَکُونَ الشَّمْسُ قَیْدَ رُمْحٍ أَوْ رُمْحَیْنِ، ثُمَّ الصَّلَاةُ مَقْبُولَةٌ حَتَّى یَقُومَ الظِّلُّ قِیَامَ الرُّمْحِ، ثُمَّ لَا صَلَاةَ حَتَّى تَزُولَ الشَّمْسُ، [ثُمَّ الصَّلَاةُ مَقْبُولَةٌ حَتَّى تَکُونَ الشَّمْسُ] قِیْدَ رُمْحٍ أَوْ رُمْحَیْنِ([7])، ثُمَّ لَا صَلَاةَ حَتَّى تَغِیبَ الشَّمْسُ». قَالَ: [ثُمَّ قَالَ]: وَأَیُّمَا امْرِئٍ أَعْتَقَ امْرءَأً مُسْلِمًا؛ فَهُوَ فِکَاکُهُ مِنَ النَّارِ، یُجْزَىءُ بِکُلِّ عَظْمٍ مِنْهُ عَظْمًا مِنْهُ، وَأَیُّمَا امْرَأَةٍ مُسْلِمَةٍ أَعْتَقَتِ امْرَأَةً مُسْلِمَةً فَهِیَ فِکَاکُهَا مِنَ النَّارِ، یُجْزَى بِکُلِّ عَظْمِ مِنْهَا عَظْمًا مِنْهَا، وَأَیُّمَا امْرِئٍ مُسْلِمٍ أَعْتَقَ امْرَأَتَیْنِ مُسْلِمَتَیْنِ فَهُمَا فِکَاکُهُ مِنَ النَّارِ، یُجْزَى عَظْمَیْنِ مِنْ عِظَامهما عَظْمًا مِنْهُ».
رواه الطبرانی، ولا بأس برواته، إلا أن أبا سلمة بن عبدالرحمن لم یسمع من أبیه.
از عبدالرحمن بن عوف س روایت است، از رسول الله ج سؤال شد کدام قسمت شب اجابت دعا بیشتر است؟ رسول الله ج فرمود: «آخر شب، سپس تا خواندن نماز صبح نماز قبول میشود، سپس تا اینکه خورشید به اندازهی یک یا دو نیزه بالا بیاید نمازی وجود ندارد، سپس نماز قبول میشود تا اینکه سایه روی نیزه بایستد (خورشید در وسط آسمان بایستد) سپس نماز قبول نمیشود تا اینکه خورشید مایل گردد، {سپس نماز قبول میگردد تا اینکه خورشید} به اندازهی یک یا دو نیزه مایل گردد، (نماز ظهر و عصر) و پس از این نمازی نیست تا زمانی که خورشید غروب کند». سپس فرمود: «و مرد مسلمانی نیست که برده مسلمانی را آزاد کند مگر اینکه موجب نجات وی از آتش میشود و در مقابل هر استخوان، استخوانی از او از آتش نجات مییابد؛ و زن مسلمانی نیست که کنیز مسلمانی را آزاد کند مگر اینکه موجب نجات او از آتش میشود و در مقابل هر استخوانش، استخوانی از او از آتش نجات مییابد. و مرد مسلمانی نیست که دو کنیز مسلمان را آزاد کند مگر اینکه موجب نجات او از آتش میشوند و در مقابل هر دو عضو آنها، یک عضو او از آتش نجات مییابد».
2779-1897- (8) (صحیح) وَعَنْ أَبِی نَجِیحٍ السُّلَمِیِّ س قَالَ: حَاصَرْنَا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ ج الطَّائِفِ، وَسَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «أَیُّمَا رَجُلٍ مُسْلِمٍ أَعْتَقَ رَجُلًا مُسْلِمًا؛ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ جَاعِلٌ وِقَاءَ کُلِّ عَظْمٍ مِنْ عِظَامِهِ عَظْمًا مِنْ عِظَامِ مُحَرَّرِهِ. وَأَیُّمَا امْرَأَةٍ مُسْلِمَةً أَعْتَقَتِ امْرَأَةً مُسْلِمَةً؛ فَإِنَّ اللَّهَ ﻷ جَاعِلٌ وِقَاءَ کُلِّ عَظْمٍ مِنْ عِظَامِهَا عَظْمًا مِنْ عِظَامِ مُحَرَّرتِهَا مِنَ النَّارِ».
رواه أبو داود وابن حبان فی "صحیحه".
از ابو نجیح سُلمی س روایت است که همراه رسول الله ج طائف را محاصره کردیم و از رسول الله ج شنیدم که فرمود: «هر مرد مسلمانی که برده مسلمانی را آزاد کند، خداوند متعال در برابر هر استخوان از استخوانهای فردی که آزاد نموده، استخوانی از استخوانهای او را [در برابر آتش] حفظ میکند. و هر زن مسلمانی که کنیز مسلمانی را آزاد کند، خداوند متعال در برابر هر استخوان از استخوانهای فردی که آزاد نموده، استخوانی از استخوانهای او را [در برابر آتش] حفظ میکند».
(صحیح) وفی روایة لأبی داود والنسائی: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «مَنْ أَعْتَقَ رَقَبَةً مُؤْمِنَةً؛ کَانَتْ فِدَاءَهُ مِنَ النَّارِ».
و در روایت ابوداود و نسائی آمده است: از رسول الله ج شنیدم که فرمود: «هرکس بردهی مؤمنی را آزاد کند، موجب نجات او از آتش میشود».
(قال الحافظ): "أبو نجیح هو عمرو بن عبسة".
2780-1898- (9) (صحیح) وَعَنِ الْبَرَاءِ بْنِ عَازِبٍ س قَالَ: جَاءَ أَعْرَابِیٌّ إِلَى رَسُولِ الله ج فقَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! عَلِّمْنِی عَمَلًا یُدْخِلَنِی الْجَنَّةَ. قَالَ: «إِنْ کُنْتَ أَقْصَرْتَ الْخُطْبَةَ لَقَدْ أَعْرَضْتَ الْمَسْأَلَةَ، أَعْتِقِ النَّسَمَةَ، وَفُکَّ الرَّقَبَةَ». قَالَ: أَلَیْسَتَا وَاحِدَةً؟ قَالَ: «لَا، عِتْقُ النَّسَمَةِ أَنْ تَفَرَّدَ بِعِتْقِهَا، وَفَکُّ الرَّقَبَةِ أَنْ تُعْطِی فِی ثَمَنِهَا، وَالْمِنْحَةُ الْوَکُوفُ([8])، وَالْفَیْءُ عَلَى ذِی الرَّحِمِ الْقَاطِعِ([9])، فَإِنْ لَمْ تُطِقْ ذَاکَ فَأَطْعَمِ الْجَائِعَ وَاسْقِ الظَّمْآنَ، وَأمُرْ بِالْمَعْرُوفِ، وَانْهَ عَنِ الْمُنْکَرِ، فَإِنْ لَمْ تُطِقْ ذَلِکَ؛ فَکُفَّ لِسَانَکَ إِلَّا مِنْ خَیْرٍ».
رواه أحمد وابن حبان فی "صحیحه" - واللفظ له-، والبیهقی وغیره. [مضى 8- الصدقات/17].
از براء بن عازب س روایت است که بادیهنشینی نزد رسول الله ج آمده و گفت: ای رسول الله ج! عملی به من بیاموز که مرا وارد بهشت کند. فرمود: «اگر سخن را کوتاه کنی، حق موضوع را بهجا آوردهای؛ أَعْتِقِ النَّسَمَةَ، وَفُکَّ الرَّقَبَةَ (بردهای را آزاد کن)». وی گفت: مگر هر دو یک چیز نیستند. رسول الله ج فرمود: «نه، عتق النسمة یعنی آزاد کردن برده و فک الرقبة یعنی پرداخت هزینه آزادیش و دادن شیر شتر به فقرا و نیکی کردن به خویشاوندی که با تو قطع رابطه کرده؛ و اگر توانایی نداشتی گرسنهای را سیر نما و به تشنهای آب بده و امر به معروف و نهی از منکر کن. و اگر توانایی این را هم نداشتی پس زبانت را جز از خیر نگهدار».
2781-1899- (10) (صحیح) وَعَنْ أَبو سَعِیدٍ الْخُدْرِیَّ س؛ أَنَّهُ سَمِعَ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «خَمْسٌ مَنْ عَمِلَهُنَّ فِی یَوْمٍ کَتَبَهُ اللَّهُ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ: مَنْ عَادَ مَرِیضًا، وَشَهِدَ جَنَازَةً، وَصَامَ یَوْمًا، وَرَاحَ یَوْمَ الْجُمُعَةِ، وَأَعْتَقَ رَقَبَةً».
رواه ابن حبان فی "صحیحه". [مضى 7- الجمعة/1].
از ابوسعید خدری س روایت است که از رسول الله ج شنیده که فرمودند: «هرکس در یک روز این پنج عمل را انجام دهد، خداوند او را از اهل بهشت مینویسد: عیادت بیمار، شرکت در تشییع جنازه، روزه گرفتن، رفتن به نماز جمعه و آزاد کردن برده».
([1]) سقطت من الأصل، واستدرکتها من "الترمذی" (1547)، وغفل عنها المعلقون الثلاثة کعادتهم! وهو مخرج فی "الصحیحة" (2611).
([2]) قلت: فیه نظر، وإنْ تبعه الحاکم (2/ 211)، ووافقه الذهبی، فإنَّه من روایة قتادة عن قیس الجذامی، عن عقبة. فقد قالوا: "لم یلق قتادة من أصحاب النبی إلا أنساً وعبدالله بن سرجس". وعزوه لأبی داود والنسائی مُحیلاً على "الرمی" وهم آخر، فإنَّه هناک (12- الجهاد/ 8) من حدیث أبی نجیح عمرو بن عبسة! وهو الآتی هنا بعد ثلاثة أحادیث.
([3]) یعنی: اشتباهی را انجامم داده که مستوجب آتش میباشد.چنانکه در "النهایة" آمده است. و آن اشتباه قتل بوده است.
انظر "الضعیفة" (907)، ففیه بیان وهم الحاکم وعلة الحدیث، والروایة الراجحة منه.
([4]) قلت: فیه الغریف بن الدیلمی وهو مجهول، التبس على الحاکم بآخر ثقة، وبیانه فی "الضعیفة" (907).
([5]) وقول المعلقین الثلاثة: "حسن بشواهده" غفلة منهم عن لفظة (البتة) المحذوفة هنا مکان النقاط، فإنه لا شاهد لها، وجنف منهم فی سائره لأن له شواهد صحیحة فی الباب هنا، وفی (22- البر/ 4).
([6]) الأصل: "تطلع الشمس"، وهو خطأ فاحش غفل عنه المعلقون الثلاثة، مما یدل على جهلهم وقلة فقههم، فإنَّ الصلاة بعد الفجر غیر مقبولة، على تفصیل معروف فی کتب الفقه، ووقع فی "المجمع" (4/ 243): "یطلع الفجر"، وهو خطأ أیضاً، والتصحیح من "المعجم الکبیر" (1/ 94-95/ 279)، والزیادة التالیة منه. وغفل عنها أیضاً المعلقون!!
([7]) هنا فی الأصل: "ثم الصلاة مقبولة"، وهی زیادة لا معنى لها مع مخالفتها لـ "الطبرانی" و"المجمع"، وأثبتها المعلقون الثلاثة فی طبعتهم المحققة زعموا!
([8]) عبارت است از شتری بسیار شیرده که شیرش به فقیر داده میشود.
([9]) یعنی عطوفت با وی و به نیکی با وی ارتباط را از سر گرفتن.
ترهیب برده از فرار کردن از آقایش
2765-1885- (1) (صحیح) عَنْ جَرِیرٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «أَیُّمَا عَبْدٍ أَبَقَ فَقَدْ بَرِئَتْ مِنْهُ الذِّمَّةُ».
رواه مسلم.
از جریر س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هر بردهای که فرار کند، هیچ عهد و ضمانی برای او [از جانب الله و رسولش] نیست».
2766-1886- (2) (صحیح) وَعَنهُ س عَنِ النَّبِیَّ ج قَالَ: «إِذَا أَبَقَ الْعَبْدُ لَمْ تُقْبَلْ لَهُ صَلَاةٌ». وفی روایة: «فَقَدْ کَفَرَ حَتَّى یَرْجِعَ إِلَیْهِمْ»([1]).
رواه مسلم.
و از جریر س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «اگر بردهای فرار کند هیچ نمازش قبول نمیشود».
و در روایتی آمده است: «کافر شده تا زمانی که به نزدشان بازگردد».
2767-1189- (1) (ضعیف) وَعَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِاللَّهِ ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «ثَلَاثَةٌ لَا یَقْبَلُ لَهُمْ صَلَاةً، وَلَا تَصْعَدُ لَهُمْ إِلَى السَّمَاء حَسَنَةٌ: السَّکْرَانُ حَتَّى یَصْحُوَ، وَالْمَرْأَةُ السَّاخِطُ عَلَیْهَا زَوْجُهَا، وَالْعَبْدُ الْآبِقُ حَتَّى یَرْجِعَ فَیَضَعَ یَدَهُ فِی یَدِ مَوَالِیهِ».
رواه الطبرانی فی "الأوسط" من روایة عبدالله بن محمد بن عقیل واللفظ له، وابن خزیمة وابن حبان فی "صحیحیهما" من روایة زهیر بن محمد([2]).
از جابر بن عبدالله ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «سه نفرند که خداوند متعال نماز آنها را قبول نمیکند و هیچیک از نیکیهای آنها به آسمان صعود نمیکند: کسیکه مست است تا زمانی که به حالت عادی بازگردد؛ زنی که شوهرش از او ناراضی است؛ و بردهای که فرار کرده تا زمانی که بازگردد و دست خود را در دست آقایش بگذارد».
2768-1887- (3) (صحیح) وَعَنْ فَضَالَةَ بْنِ عُبَیْدٍ س عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ج قَالَ: «ثَلَاثَةٌ لَا تَسْأَلُ عَنْهُمْ: رَجُلٌ فَارَقَ الْجَمَاعَةَ، وَعَصَى إِمَامَهُ [وَمَاتَ عَاصِیًا]([3])، وَعَبْدٌ أَبِقَ مِنْ سَیِّدِهِ فَمَاتَ، وَامْرَأَةٌ غَابَ عَنهَا زَوْجُهَا وَقَدْ کَفَاهَا مُؤونَةَ الدُّنْیَا فَخَانَتْهُ بَعْدَهُ. وَثَلَاثَةٌ لَا تَسْأَل عَنْهُمْ: رَجُلٌ نَازَعَ اللَّه رِدَاءَهُ؛ فَإِنَّ رِدَاءَهُ الْکِبْرُ، وَإِزَارَهُ الْعِزُّ، وَرَجُلٌ فِی شَکٍّ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ، وَالْقَانِطُ مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ».
رواه ابن حبان فی "صحیحه".
وروى الطبرانی والحاکم شطره الأول، وعند الحاکم: "فتبرَّجَت بعده" بدل "فخانته"، وقال فی حدیثه: "وأمة أو عبد أبق من سیده"، وقال: "صحیح على شرطهما، ولا أعلم له علة".
از فضالة بن عبید س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «سه نفر هستند که از آنها سؤال نکن: مردی که جماعت را رها کرده و با حاکم و امام مخالفت نموده و در همین حال در نافرمانی وفات کرده است و بردهای که از صاحبش فرار کرده و وفات نموده است و زنی که همسرش به مسافرت رفته و او را از مال دنیا بینیاز کرده اما بعد از رفتنش به او خیانت کرده است. و سه گروه هستند که از آنها سؤال نکن: مردی که با خداوند در ردایش به نزاع برخاسته است و ردای خداوند تکبر و ازارش عزت میباشد و مردی که در امر خداوند شک دارد و کسیکه از رحمت خدا نا امید گردیده است».
2769-1888- (4) (صحیح) وَعَنِ ابْنِ عُمَرَ ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «اثْنَانِ لَا تُجَاوِزُ صَلَاتُهُمَا رُءُوسَهُمَا: عَبْدٌ أَبَقَ مِنْ مَوَالِیهِ حَتَّى یَرْجِعَ، وَامْرَأَةٌ عَصَتْ زَوْجَهَا حَتَّى تَرْجِعَ».
رواه الطبرانی فی "الأوسط" و"الصغیر" بإسناد جید، والحاکم.
از ابن عمر ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «دو نفر هستند که نماز آنان از سرشان بالاتر نمیرود: بردهای که از آقایش فرار کرده تا زمانی که برگردد و زنی که نافرمانی شوهرش نموده تا زمانی که به فرمان او درآید».
2770-1889- (5) (حسن) وَعَنْ أَبِی أُمَامَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «ثَلَاثَةٌ لَا تُجَاوِزُ صَلَاتُهُمْ آذَانَهُمْ: العَبْدُ الآبِقُ؛ حَتَّى یَرْجِعَ، وَامْرَأَةٌ بَاتَتْ وَزَوْجُهَا عَلَیْهَا سَاخِطٌ، وَإِمَامُ قَوْمٍ وَهُمْ لَهُ کَارِهُونَ».
رواه الترمذی وقال: "حدیث حسن غریب". [مضى 5- الصلاة/28].
از ابو امامه س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «سه نفر هستند که نماز آنها از گوشهایشان بالاتر نمیرود: بردهای که فرار کرده تا زمانی که برگردد و زنی که شب را درحالی سر کند که شوهرش بر او خشمگین است و امامی که مردم از پیشنمازی او راضی نباشند»..
2771-1190- (2) (ضعیف) وَعَنْ جَابِرِ س [أیضاً] قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «أَیُّمَا عَبْدٍ مَاتَ فِی إِبَاقِهِ؛ دَخَلَ النَّارَ وَإِنْ قُتِلَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ».
از جابر س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «چون بردهای در طی مدت فرار خود بمیرد، وارد آتش میشود هرچند در راه خدا کشته شود».
رواه الطبرانی فی "الأوسط"، من روایة عبدالله بن محمد بن عقیل، وبقیة رواته ثقات([4]).
25- (الترغیب فی العتق، والترهیب من اعتباد الحر أو بیعه)
([1]) میگویم: این متن را فقط مسلم روایت کرده است. اما راوی آن منصور بن عبدالرحمن میگوید: «به خدا سوگند از رسول الله ج روایت شده است. اما دوست نداشتم در بصره از من روایت شود». چراکه در آن روز اکثر مردم بصره را اهل بدعت –خوارج و ...- تشکیل میدادند. کسانی که قائل به تکفیر گنهکاران و جاودانه ماندن آنها در آتش بودند. چنانکه در شرح مسلم آمده است.
میگویم: در این عصر و زمان نیز گروههایی از آنها تقلید کرده و فتنهیشان به سبب جهل نسبت به عقیده سلف در سایر سرزمینها سرایت کرده است؛ و متاسفانه در میان آنها کسانی دیده میشود که در پی تطبیق عملی حدیث بنا بر فهم خود میباشند. بسیاری از آنها را ملاقات نموده و چندین بار به بحث و بررسی در این زمینه با ایشان پرداختم که خداوند متعال گروههایی از آنها را هدایت نمود. حمد و ستایش از آن خداوندی است که با نعمت او نیکیها کامل میشود.
([2]) قلت: وهو ضعیف فی روایة الشامیین عنه، وهذه منها؛ وهو مخرج فی «الضعیفة» (1075).
([3]) سقطت من الأصل، وهی فی "موارد الظمآن إلى زوائد ابن حبان"، وکذا فی "الأدب المفرد" للبخاری، وکانت هذه الزیادة فی الأصل بعد جملة العبد التالیة، ولم یتنبه لذالک کله المعلقون الثلاثة، فأین التحقیق المزعوم؟!!
([4]) قلت: الأَولى إعلاله بالروای عنه (زهیر بن محمد)، فإنه عنده (10/ 108/ 9228) من روایة الشامیین عنه، وهی ضعیفة، وهذه منها؛ کالحدیث الذی قبله، ولولا ذلک کان الإسناد حسناً. انظر "الضعیفة" (1075).
ترغیب برده بر ادای حق الله و حق مالکش
2754-1880- (1) (صحیح) عَنِ ابْنِ عُمَرَ ب؛ أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج قَالَ: «إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا نَصَحَ لِسَیِّدِهِ، وَأَحْسَنَ عِبَادَةَ اللهِ؛ فَلَهُ أَجْرُهُ مَرَّتَیْنِ».
رواه البخاری ومسلم وأبو داود.
از ابن عمر ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «اگر برده از مالکش اطاعت کرده و عبادت خداوند را خوب انجام دهد، اجرش دو برابر میشود».
2755-1881- (2) (صحیح) وَعَنْ أَبِی مُوسَى س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «المَمْلُوکُ الَّذِی یُحْسِنُ عِبَادَةَ رَبِّهِ، وَیُؤَدِّی إِلَى سَیِّدِهِ الَّذِی عَلَیْهِ مِنَ الحَقِّ وَالنَّصِیحَةِ وَالطَّاعَةِ، لَهُ أَجْرَانِ».
رواه البخاری.
از ابو موسی اشعری س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «بردهای که به خوبی عبادت پروردگارش را انجام دهد و حق صاحبش را ادا نموده و از وی اطاعت کند، دارای دو اجر است».
2756-1882- (3) (صحیح) وَعَنهُ قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «ثَلاَثَةٌ لَهُمْ أَجْرَانِ: رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ الکِتَابِ آمَنَ بِنَبِیِّهِ وَآمَنَ بِمُحَمَّدٍ ج، وَالعَبْدُ المَمْلُوکُ إِذَا أَدَّى حَقَّ اللَّهِ وَحَقَّ مَوَالِیهِ، وَرَجُلٌ کَانَتْ لَهُ أَمَةٌ، فَأَدَّبَهَا فَأَحْسَنَ تَأْدِیبَهَا، وَعَلَّمَهَا فَأَحْسَنَ تَعْلِیمَهَا، ثُمَّ أَعْتَقَهَا فَتَزَوَّجَهَا؛ فَلَهُ أَجْرَانِ».
رواه البخاری ومسلم.
و از او روایت است که رسول الله ج فرمودند: «سه گروه هستند که دو اجر دارند: اهل کتابی که به پیامبرش ایمان آورده، سپس به رسول الله ج ایمان آورد؛ بردهای که حق خداوند و آقایش را ادا کند و مردی که کنیزی داشته باشد و او را به خوبی تربیت کرده و در تربیت او نهایت دقت را به کار برده و وی را آموزش دهد، سپس او را آزاد کرده و به ازدواج خود در آورد، پس برای او دو اجر است».
(صحیح) والترمذی وحسنه، ولفظه: قال: «ثَلَاثَةٌ یُؤْتَوْنَ أَجْرَهُمْ مَرَّتَیْنِ: عَبْدٌ أَدَّى حَقَّ اللَّهِ وَحَقَّ مَوَالِیهِ؛ فَذَاکَ یُؤْتَى أَجْرَهُ مَرَّتَیْنِ، وَرَجُلٌ کَانَتْ عِنْدَهُ جَارِیَةٌ وَضِیئَةٌ، فَأَدَّبَهَا فَأَحْسَنَ تَأدِیبَهَا، ثُمَّ أَعْتَقَهَا، ثُمَّ تَزَوَّجَهَا، یَبْتَغِی بِذَلِکَ وَجْهَ اللَّهِ؛ فَذَلِکَ یُؤْتَى أَجْرَهُ مَرَّتَیْنِ، وَرَجُلٌ آمَنَ بِالکِتَابِ الأَوَّلِ ثُمَّ جَاءَ الکِتَابُ الآخَرُ فَآمَنَ بِهِ؛ فَذَلِکَ یُؤْتَى أَجْرَهُ مَرَّتَیْنِ».
«سه گروه هستند که به آنها دو بار اجر داده میشود: بردهای که حق خداوند و آقایش را ادا کند، دو بار پاداش داده میشود؛ و مردی که کنیزی زیبا داشته باشد و جهت رضای خداوند او را به خوبی تربیت کرده و در تربیت او نهایت دقت را به کار برده سپس او را آزاد کرده و به ازدواج خود در آورد، دو بار پاداش داده میشود. و مردی که به کتاب آسمانی زمانش ایمان میآورد سپس کتاب دیگری نازل میشود و به آن ایمان میآورد، او هم دو بار پاداش داده میشود».
(الوضیئة) به فتح واو و کسر ضاد: عبارت است از زن زیبای پاکیزه.
2757-1883- (4) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «لِلْعَبْدِ الْمَمْلُوکِ الْمُصْلِحِ أَجْرَانِ». وَالَّذِی نَفْسُ أَبِی هُرَیْرَةَ بِیَدِهِ([1]) لَوْلَا الْجِهَادُ فِی سَبِیلِ اللهِ وَالْحَجُّ وَبِرُّ أُمِّی لَأَحْبَبْتُ أَنْ أَمُوتَ وَأَنَا مَمْلُوکٌ.
رواه البخاری ومسلم.
از ابوهریره س روایت که رسول الله ج فرمودند: «برای بردهی مصلح دو اجر و پاداش میباشد». و سوگند به کسیکه جان ابوهریره در دست اوست، اگر جهاد در راه خدا و حج و نیکی به مادرم نبود، دوست داشتم در حال بردگی بمیرم.
2758-1183- (1) (ضعیف) وَعَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «عَبْدٌ أَطَاعَ اللهَ، وَأَطَاعَ مَوَالِیَهُ؛ أَدْخَلَهُ اللهُ الْجَنَّةَ قَبْلَ مَوَالِیهِ بِسَبْعِینَ خَرِیفًا، فَیَقُولُ السَّیِّدُ: رَبِّ هَذَا کَانَ عَبْدِی فِی الدُّنْیَا! قَالَ: جَازَیْتُهُ بِعَمَلِهِ، وَجَازَیْتُکَ بِعَمَلِکَ».
رواه الطبرانی فی "الکبیر" و"الأوسط"([2])، وقال: "تفرد به یحیى بن عبدالله بن عبد ربه الصفار عن أبیه". (قال الحافظ): "لا یحضرنی فیهما جرح ولا عدالة".
از ابن عباس ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «بندهای که از الله اطاعت میکند و از آقایش اطاعت میکند، خداوند متعال او را هفتاد سال قبل از آقایش وارد بهشت میکند. آقایش میگوید: پروردگارا، او برده من در دنیا بود. خداوند متعال میفرماید: او را در برابر عملش و تو را در برابر عملت پاداش دادم».
2759-1184- (2) (ضعیف جداً) وَرُوِیَ عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «إِنَّ رَجُلًا([3]) أُدْخِلَ الْجَنَّةَ، فَرَأَى عَبْدَهُ فَوْقَ دَرَجَتِهِ! فَقَالَ: یَا رَبِّ! هَذَا عَبْدِی فَوْقَ دَرَجَتِی [فِی الْجَنَّةِ]! قَالَ: نَعَمْ، جَزَیْتُهُ بِعَمَلِهِ، وجَزَیْتُکَ بِعَمَلِکَ».
رواه الطبرانی فی "الأوسط".
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «مردی وارد بهشت میشود و بردهاش را در مرتبهای بالاتر از خود میبیند، پس میگوید: پروردگارا، این برده من است که در بهشت، در مرتبهای بالاتر از من قرار دارد. میفرماید: بله؛ او را در برابر عملش و تو را در برابر عملت پاداش دادم».
2760-1185- (3) (ضعیف) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أیضاً؛ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «عُرِضَ عَلَیَّ ثَلَاثَةٍ یَدْخُلُونَ الجَنَّةَ: شَهِیدٌ، وَعَفِیفٌ مُتَعَفِّفٌ، وَعَبْدٌ أَحْسَنَ عِبَادَةَ اللَّهِ وَنَصَحَ لِمَوَالِیهِ».
رواه الترمذی وحسنه واللفظ له، وابن حبان فی "صحیحه [مضی8- الصدقات/2].
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «سه نفر که وارد بهشت میشوند بر من عرضه شدند: شهید، پاکدامنِ خویشتندار و بردهای که به خوبی الله را عبادت کرده و از آقایش اطاعت کرده است».
2761-1884- (5) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أیضاً؛ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «نِعِمَّا لِأَحَدِهِمْ أَنْ یُطِیعَ الله، وَیُؤَدِّیَ حَقَّ سَیِّدِهِ. یَعْنِی المَمْلُوکَ».
رواه الترمذی وقال: "حدیث حسن صحیح"([4]).
از ابوهریره س همچنین روایت است که رسول الله ج فرمودند: «خوشا به حال یکی از آنها [یعنی بردگان] که اطاعت خداوند میکند و حق آقایش را ادا میکند».
2762-1186- (4) (ضعیف) وَعَنْ ابْنِ عُمَرَ ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «ثَلَاثَةٌ عَلَى کُثْبَانِ المِسْکِ - أُرَاهُ قَالَ: یَوْمَ القِیَامَةِ-: عَبْدٌ أَدَّى حَقَّ اللَّهِ وَحَقَّ مَوَالِیهِ، وَرَجُلٌ أَمَّ قَوْمًا وَهُمْ بِهِ رَاضُونَ، وَرَجُلٌ یُنَادِی بِالصَّلَوَاتِ الخَمْسِ فِی کُلِّ یَوْمٍ وَلَیْلَةٍ».
رواه الترمذی وقال: "حدیث حسن غریب".
از ابن عمر ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «سه نفر در روز قیامت بر تپهای از مشک هستند: بردهای که حق الله و حق آقایش را ادا کرده باشد و مردی که گروهی را امام باشد و از او راضی باشند و کسیکه در هر شبانه روز برای نماهای پنجگانه اذان میدهد».
ورواه الطبرانی فی "الأوسط" و"الصغیر" ولفظه: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «ثَلَاثَةٌ لَا یَهُولُهُمُ الْفَزَعُ الْأَکْبَرُ، وَلَا یَنَالُهُمُ الْحِسَابُ، هُمْ عَلَى کَثِیبٍ مِنْ مِسْکٍ، حَتَّى یُفْرَغَ مِنْ حِسَابِ الْخَلَائِقِ: رَجُلٌ قَرَأَ الْقُرْآنَ ابْتِغَاءَ وَجْهِ اللَّهِ؛ وَأَمَّ بِهِ قَوْمًا وَهُمْ بِهِ راضونَ، وَدَاعٍ یَدْعُوا إِلَى الصَّلَوَاتِ ابْتِغَاءَ وَجْهِ اللَّهِ، وَعَبْدٌ أَحْسَنَ فِیمَا بَیْنَهُ وَبَیْنَ رَبِّهِ وَفِیمَا بَیْنَهُ وَبَیْنَ مَوَالِیهِ».
ورواه فی "الکبیر" بنحوه؛ إلا أنه قال فی آخره: «وَمَمْلُوکٌ لَمْ یَمْنَعْهُ رِقُّ الدُّنْیَا مِنْ طَاعَةِ رَبِّهِ». [مضى 5- الصلاة/1].
و در روایت طبرانی آمده است: رسول الله ج فرمودند: «سه نفر هستند که ترس بزرگ آنان را هراسان نمیکند و حسابرسی نخواهند داشت و بر تپهای از مشک هستند تا اینکه حسابرسی مردم به پایان میرسد: کسیکه برای کسب رضای خداوند قرآن میخواند و امامت قومی را برعهده دارد و آنها از وی راضی هستند. و کسیکه برای کسب رضایت خداوند به سوی نماز فرامیخواند (موذن) و کسیکه رابطه میان او و پروردگارش و نیز رابطه میان او و آقایش نیکو باشد».
و در روایت «الکبیر» آمده است: «و بردهای که بردگی او را از عبادت خداوند متعال بازنداشته است».
2763-1187- (5) (ضعیف جداً) وَرُوِیَ عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «أوَّلُ سابِقٍ إلى الجنَّةِ؛ مَمْلوکٌ أطاعَ اللهَ وأطاع مَوالِیَهُ».
رواه الطبرانی فی "الأوسط".
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «اولین کسیکه به سوی بهشت سبقت میجوید، بردهای است که از خداوند و پس از آن از آقایش اطاعت کرده باشد».
2764-1188- (6) (ضعیف) وَعَنْ أَبِی بَکْرٍ الصِّدِّیقِ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «لَا یَدْخُلُ الْجَنَّةَ بَخِیلٌ، وَلا خِبٌّ، وَلا سَیِّئُ الْمَلَکَةِ([5])، وَأَوَّلُ مَنْ یَقْرَعُ بَابَ الْجَنَّةِ؛ الْمَمْلُوکینَ إِذَا أَحْسَنُوا فِیمَا بَیْنَهُمْ وَبَیْنَ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ، وَفِیمَا بَیْنَهُمْ وَبَیْنَ مَوَالِیهِمْ».
رواه أحمد وأبو یعلى بإسناد حسن، وبعضه عند الترمذی وغیره([6]).
(الخَبّ) بفتح الخاء المعجمة وتکسر وبتشدید الباء الموحدة: عبارت است از فریبکار مکار خبیث.
از ابوبکر صدیق س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «بخیل و فریبکار و کسیکه با بردهاش رفتار بدی دارد، وارد بهشت نمیشود. اولین کسیکه درِ بهشت را میکوبد، بردگانی هستند که روابط نیکویی بین آنها و خداوند متعال و آقایشان حاکم بوده است».
24-(ترهیب العبد من الإباق من سیده)
([1]) هذا لفظ مسلم، وکذا البخاری فی "الأدب المفرد" (208)، ووقع فی "صحیحه" مدرجاً فی الحدیث بلفظ: "والذی نفسی بیده، لولا. . ." إلخ؛ وهو وهم ظاهر، کما بینه الحافظ فی "الفتح" (5/ 127) وتراه فی "الصحیحة" (877)، فلیراجعه من شاء.
([2]) قلت: أظن أن ذکره: "الأوسط" سبق قلم من المؤلف، تبعه علیه الهیثمی فی "مجمع الزوائد" (4/ 239)، والصواب: "الصغیر" (ص 244- هندیة)، وقال: "تفرد بن یحیى بن عبدالله، عن أبیه". ولا یعرفان. وهو فی "الروض النضیر" برقم (429).
([3]) الأصل (عبداً دخل) وکذا وقع فی "المجمع"، وهو خطأ مخالف لما فی أصله "المعجم الأوسط" (8/ 174) وغیره؛ کما بینته فی "الضعیفة" (1767).
([4]) قلت: وأخرجه البخاری أیضاً (2/ 124)، ومسلم (5/ 95) نحوه، وطریق البخاری طریق الترمذی. وجهل ذلک المعلقون الثلاثة فاقتصروا على قولهم: "حسن. رواه الترمذی (1985) ".
([5]) أی: یسیء إلى مملوکه. قاله الإمام أحمد فی "مسائل أبی داود" (ص 284).
([6]) قلت: کابن ماجه، وعندهما جملة (الملکة) فقط، وعند ابن ماجه زیادة تأتی فی (20- القضاء /10)، وهو عند أحمد (1/ 4) وأبی یعلى (95) والأخرین من روایة فرقد السبخی وهو ضعیف، وقال الترمذی (1947) عقبه: "حدیث غریب، وقد تکلم أیوب السختیانی وغیر واحد فی فرقد السبخی من قبل حفظه". ونسب إلیه المعلقون الثلاثة أنه حسنه، وهو من أوهامهم التی لا تعد ولا تحصى. وقد یکون التحسین فی بعض النسخ، فقد ذکره المؤلف فی المکان المشار إلیه، وهم إنما عزوه إلى الترمذی بالرقم الذی ذکرته، ولیس فیه التحسین الذی عزوه إلیه، فهو من خبطاتهم، ولا عزاه إلیه المزی فی "التحفة" (5/ 204/ 6618) فی عبارته التی نقلتها عنه وقال نحوها البغوی فی "شرح السنة" (9/ 349). وهو مخرج فی "الضعیفة" (6200).