ترغیب تاجران به راستگویی و ترهیب آنها از دروغ و قسم خوردن اگرچه در قسم خوردن راستگو باشند
2604-1782- (1) (صحیح لغیره) عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الخدری س عَنْ النَّبِیِّ ج قَالَ: «التَّاجِرُ الصَّدُوقُ الأَمِینُ مَعَ النَّبِیِّینَ وَالصِّدِّیقِینَ وَالشُّهَدَاءِ».
رواه الترمذی وقال: "حدیث حسن".
از ابوسعید خدری س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «تاجر راستگویِ امانتدار، همراه پیامبران و صدیقین و شهدا میباشد».
0-1783- (2) (حسن صحیح) ورواه ابن ماجه عَن ابنِ عُمَرَ ب، ولفظه: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «التَّاجِرُ الْأَمِینُ الصَّدُوقُ الْمُسْلِمُ مَعَ الشُّهَدَاءِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ».
از ابن عمر ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «تاجرِ امانتدارِ راستگویِ مسلمان، در روز قیامت همراه شهدا خواهد بود».
2605-1109- (1) (موضوع) وَرُوِیَ عن أنس س قال: قال رسول الله ج: «التاجرُ الصَّدوقُ تَحْتَ ظِلِّ العرشِ یَوْمَ القیامَةِ».
رواه الأصبهانی وغیره([1]).
از انس س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «تاجر صادق و راستگو در روز قیامت زیر سایه عرش خداوند خواهد بود».
2606-1110- (2) (ضعیف) وَرُوِیَ عن أبی أُمامة س؛ أنّ رسول الله ج قال: «إنَّ التاجِرَ إذا کان فیه أربَعُ خصالٍ طابَ کَسْبُه: إذا اشْتَرى لَمْ یَذُمَّ، وإذا باعَ لَم یَمْدَحْ، ولم یُدَلِّس فی البَیْعِ، ولَمْ یَحْلِفْ فیما بَیْنَ ذلک».
رواه الأصبهانی أیضاً، وهو غریب جداً.
از ابوامامه س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «چون در تاجری چهار خصلت وجود داشته باشد کسب و کار وی پاک و حلال است: چون کالایی بخرد، بدی آن را نمیگوید و چون چیزی بفروشد از آن تعریف نمیکند و در معامله تدلیس نمیکند و سوگند نمیخورد».
0-1111- (3) (ضعیف) ورواه أیضاً هو والبیهقی من حدیث معاذ بن جبل، ولفظه: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «إِنَّ أَطْیَبَ الْکَسْبِ کَسْبُ التُّجَّارِ؛ الَّذِینَ إِذَا حَدَّثُوا لَمْ یَکْذِبُوا، وَإِذَا ائْتُمِنُوا لَمْ یَخُونُوا، وَإِذَا وَعَدُوا لَمْ یُخْلِفُوا، وَإِذَا اشْتَرَوْا لَمْ یَذُمُّوا، وَإِذَا بَاعُوا لَمْ یَمدَحوا ، وَإِذَا کَانَ عَلَیْهِمْ لَمْ یَمْطُلُوا، وَإِذَا کَانَ لَهُمْ لَمْ یُعَسِّرُوا».
از معاذ بن جبل س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «پاکیزهترین درآمد، درآمد تجار است. تجاری که در سخن گفتن دروغ نمیگویند و چون امانت به آنها سپرده شود، خیانت نمیکنند و چون وعده دهند خلاف وعده نمیکنند و چون چیزی بخرند از کالا به بدی یاد نمیکنند (تا قیمت آن را از این طریق کاهش دهند و آن را کم ارزش جلوه دهند) و چون چیزی را میفروشند از آن تعریف نمیکنند و چون قرضی داشته باشند آن را به تاخیر نمیاندازند و چون طلبکار باشند سخت نمیگیرند».
2607-1784- (3) (صحیح) وَعن حکیم بن حزامٍ س؛ أنَّ رسول الله ج قال: البَیِّعانِ بالخَیارِ ما لمْ یَتَفَرَّقا، فإنْ صدَق البیِّعانِ وبَیَّنا؛ بورِکَ لهما فی بیْعِهِما، وإنْ کتما وکذَّبا؛ فعَسى أن یرْبحا رِبْحاً، ویُمْحَقا برکةَ بَیْعِهما، الیمینُ الفاجرةُ مُنْفِقَةٌ لِلسِلْعَةِ مُمْحِقَةٌ لِلکَسْبِ»([2]).
رواه البخاری ومسلم وأبو داود والترمذی والنسائی.
از حکیم بن حزام س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «خریدار و فروشنده تا وقتی که از هم جدا نشدهاند، اختیار فسخ معامله را دارند، اگر راست بگویند و (عیب کالا) را ذکر کنند، در معامله آن دو برکت انداخته میشود و اگر عیب را پنهان کنند و دروغ بگویند، شاید سود زیادی ببرند اما برکت معاملهشان را از بین میبرند؛ و قسم دروغ باعث (بازار گرمی و) فروش کالا میشود اما درآمد حاصله از آن را از بین میبرد».
2608-1785- (4) (صحیح لغیره) وَعَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ عُبَیْدِ بْنِ رِفَاعَةَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ: أَنَّهُ خَرَجَ مَعَ رَسُولِ الله ج إِلَى المُصَلَّى، فَرَأَى النَّاسَ یَتَبَایَعُونَ، فَقَالَ: «یَا مَعْشَرَ التُّجَّارِ!». فَاسْتَجَابُوا لِرَسُولِ اللَّهِ ج، وَرَفَعُوا أَعْنَاقَهُمْ وَأَبْصَارَهُمْ إِلَیْهِ، فَقَالَ: «إِنَّ التُّجَّارَ([3]) یُبْعَثُونَ یَوْمَ القِیَامَةِ فُجَّارًا؛ إِلَّا مَنْ اتَّقَى اللَّهَ، وَبَرَّ وَصَدَقَ».
رواه الترمذی وقال: "حدیث حسن صحیح". وابن ماجه وابن حبان فی "صحیحه"، والحاکم وقال: "صحیح الإسناد".
اسماعیل بن عبید بن رفاعة از پدرش از جدش روایت میکند که او همراه رسول الله ج بهسوی مصلی رفت، رسول الله ج مردم را در حال خرید و فروش دیده و فرمود: «ای گروه تجار!». همه ندای رسول الله ج را اجابت کرده و سر بلند کرده و به سوی رسول الله ج چشم دوختند. رسول الله ج فرمود: «تجار در روز قیامت در زمرهی فاسقان و فاجران مبعوث میشوند، جز کسیکه از خدا ترسیده و نیکوکار و راستگو باشد».
2609-1786- (5) (صحیح) وَعَنْ عَبْدالرَّحْمَنِ بْن شِبْلٍ س قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «إِنَّ التُّجَّارَ هُمُ الْفُجَّارُ». قَالُوا: یَا رَسُولَ اللَّهِ! أَلَیْسَ قَدْ أَحَلَّ اللَّهُ الْبَیْعَ؟ قَالَ: «بَلَى، وَلَکِنَّهُمْ یَحْلِفُونَ فَیَأْثَمُونَ، وَیُحَدِّثُونَ فَیَکْذِبُونَ».
رواه أحمد بإسناد جید، والحاکم واللفظ له، وقال: "صحیح الإسناد".
از عبدالرحمن بن شبل س روایت است که میگوید: از رسول الله ج شنیدم که فرمودند: «تجار همان فجار هستند». گفتند: ای رسول الله ج! مگر خداوند خرید و فروش را حلال نکرده است؟ فرمود: «بله، اما آنها قسم میخورند و به این ترتیب مرتکب گناه میشوند و سخن میگویند و دروغ میگویند».
2610-1112- (4) (منکر) وَعَنِ ابْنِ عُمَرَ ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «إِنَّمَا الْحَلِفُ حِنْثٌ أَوْ نَدَمٌ».
رواه ابن ماجه، وابن حبان فی "صحیحه"([4]).
از ابن عمر ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «سوگند خوردن یا گناه است یا پشیمانی».
2611-1787- (6) (صحیح) وَعَنْ أَبِی ذَرٍّ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «ثَلَاثَةٌ لَا یَنْظُرُ الله إِلَیْهِمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ، وَ وَلَا یُزَکِّیهِمْ، وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ». قَالَ: فَقَرَأَهَا رَسُولُ اللهِ ج ثَلَاثَ مَرَّاتٍ، فَقُلتُ: خَابُوا وَخَسِرُوا، وَمَنْ هُمْ یَا رَسُولَ اللهِ؟ قَالَ: «الْمُسْبِلُ، وَالْمَنَّانُ، وَالْمُنفِقُ سِلْعَتَهُ بِالْحَلِفِ الْکَاذِبِ».
از ابوذر س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «سه دسته هستند که خداوند روز قیامت به آنان [با نظر رحمت] نمینگرد و آنان را [از گناهان] پاک نمینماید و برایشان عذابی دردناک است». رسول الله آن را سه بار تکرار نمود. گفتم: آنان محروم و زیانکارند! ای رسول الله ج، آنان چه کسانی هستند؟ فرمود: «کسیکه لباسش از قوزک پایینتر بوده و کسیکه منت میگذارد و کسیکه با سوگند دروغ کالایش را به فروش برساند».
رواه مسلم وأبو داود والترمذی والنسائی وابن ماجه؛ إلا أنَّه قال: «الْمُسْبِلُ إِزَارَهُ، وَالْمَنَّانُ عَطَاءَهُ، وَالْمُنفِقُ سِلْعَتَهُ بِالْحَلْفِ الْکَاذِبِ».
و در روایت ابن ماجه آمده است: «کسیکه لباسش از قوزک پایینتر بوده و کسیکه در عطایش بر دیگران منت گذاشته و کسیکه با سوگند دروغ کالایش را به فروش برساند».
2612 -1788- (7) (صحیح) وَعَنْ سَلْمَانٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «ثَلَاثَةٌ لَا یَنْظُرُ اللهُ إِلَیْهِمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ: أُشَیْمِطٌ زَانٍ، وَعَائِلٌ مُسْتَکْبِرٌ، وَرَجُلٌ جَعَلَ اللهَ بِضَاعَتهُ؛ لَا یَشْتَرِی إِلَّا بِیَمِینِهِ، وَلَا یَبِیعُ إِلَّا بِیَمِینِهِ».
از سلمان س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «سه گروه هستند که خداوند در روز قیامت به آنها نگاه نمیکند: پیر زناکار، تهیدست متکبر و مردی که چیزی نمیفروشد یا چیزی نمیخرد، مگر اینکه قسم میخورد [خرید و فروش وی همراه سوگند است]».
رواه الطبرانی فی "الکبیر"، وفی "الصغیر" و"الأوسط"؛ إلا أنَّه قال فیهما: ««ثَلَاثَةٌ لَا یُکَلِّمُهُمُ اللَّهُ، وَلَا یُزَکِّیهِمْ، وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ» فذکره.
و در روایت طبرانی در «الأوسط» آمده است: «سه گروه هستند که خداوند د با آنها صحبت نکرده و آنان را پاک نمیگرداند و عذاب دردناکی در انتظار آنها است».
ورواته محتج بهم فی "الصحیح".
(أشَیمَطٌ) مصغَّر (أشمَط): عبارت است از کسی که در اثر پیری بخشی از موهای سرش سفید و آمیخته با سیاه میباشد.
و (العائل): فقیر.
2613-1113- (5) (ضعیف جداً) وَرُوِیَ عَنْ عِصْمَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «ثَلَاثَةٌ لَا یَنْظُرُ اللهُ إِلَیْهِمْ غَدًا: شَیْخٌ زَانٍ، وَرَجُلٌ اتَّخَذَ الْأَیْمَانَ بِضَاعَتَه؛ یَحْلِفُ فِی کُلِّ حَقٍّ وَبَاطِلٍ، وَفَقِیرٌ مُخْتَالٌ مَزْهُوٌّ»([5]).
رواه الطبرانی.
(مزهو) یعنی: متکبر خودبین فخرفروش.
از عصمه س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «سه دستهاند که خداوند متعال در قیامت به آنها نگاه نمیکند: پیرمرد زناکار، مردی که ایمان را سرمایه خود قرار داده و در هر امر حق و باطلی سوگند یاد میکند و فقیر متکبرِ خودبینِ فخرفروش».
2614-1789- (8) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «ثَلَاثَةٌ لَا یُکَلِّمُهُمُ اللهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ، وَلَا یَنْظُرُ إِلَیْهِمْ، وَلَا یُزَکِّیهِمْ، وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ: رَجُلٌ عَلَى فَضْلِ مَاءٍ بِفَلَاةٍ یَمْنَعُهُ مِنَ ابْنِ السَّبِیلِ، وَرَجُلٌ بَایَعَ رَجُلًا بِسِلْعَته بَعْدَ الْعَصْرِ فَحَلَفَ بِاللهِ لَأَخَذَهَا بِکَذَا وَکَذَا، فَصَدَّقَهُ فأخَذها؛ وَهُوَ عَلَى غَیْرِ ذَلِکَ، وَرَجُلٌ بَایَعَ إِمَامًا لَا یُبَایِعُهُ إِلَّا للدُنْیَا؛ فَإِنْ أَعْطَاهُ مِنْهَا ما یریدُ وَفَى لهُ، وَإِنْ لَمْ یُعْطِهِ مِنْهَا لَمْ یَفِ».
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «سه گروه هستند که خداوند در روز قیامت با آنها صحبت نکرده و به آنها [با نظر رحمت] نمینگرد و آنها را [از گناهان] پاک نمیکند و برای آنها عذاب دردناکی خواهد بود: مردی که آب اضافه بر نیاز خود در بیابان دارد و آن را از در راه مانده منع میکند. و مردی که بعد از عصر کالایش را از مردی دیگر میخرد و به خدا قسم میخورد که آن را با فلان و فلان قیمت بر میدارد. پس او را تأیید کرده و آن را از او میخرد درحالیکه چنین نبوده؛ و مردی که با حاکمی بیعت کرده لیکن آن بیعت فقط برای کالای دنیا بوده پس اگر حاکم خواستهی او را برآورده کند، به بیعتش وفا میکند و اگر خواستهاش را برآورده نکند به بیعتش وفا نمیکند».
وفی روایة نحوه، وقال: «وَرَجُلٌ حَلَفَ عَلَى سِلْعَته لَقَدْ أُعْطِیَ بِهَا أَکْثَرَ مِمَّا أُعْطِیَ؛ وَهُوَ کَاذِبٌ، وَرَجُلٌ حَلَفَ عَلَى یَمِینٍ کَاذِبَةٍ بَعْدَ العَصْرِ لِیَقْتَطِعَ بِهَا مَالَ امْرِئٍ مُسْلِمٍ، وَرَجُلٌ مَنَعَ فَضْلَ مَاءٍ، فَیَقُولُ اللَّهُ لَهُ: الیَوْمَ أَمْنَعُکَ فَضْلِی؛ کَمَا مَنَعْتَ فَضْلَ مَا لَمْ تَعْمَلْ یَدَاکَ».
رواه البخاری ومسلم والنسائی وابن ماجه وأبو داود بنحوه.
و در روایتی آمده است: «مردی که در مورد کالایش قسم میخورد آن را به قیمتی خریده است که درواقع بیش از قیمت واقعی آن میباشد. و در بیان قیمت واقعی که آن را خریده است دروغ میگوید؛ و مردی که بعد از عصر سوگند دروغ میخورد تا مال مسلمانی را بدست آورد؛ و مردی که آب اضافه بر نیاز خود را [از دیگران] منع میکند. پس خداوند به او میفرماید: امروز تو را از فضلم محروم میکنم همانطور که تو دیگران را از آب اضافی که کسب تو نبود محروم ساختی».
2615-1790- (9) (صحیح) وَعَنهُ قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «أَرْبَعَةٌ یُبْغِضُهُمُ اللَّهُ: الْبَیَّاعُ الْحَلَّافُ، وَالْفَقِیرُ الْمُخْتَالُ، وَالشَّیْخُ الزَّانِی، وَالْإِمَامُ الْجَائِرُ».
رواه النسائی، وابن حبان فی "صحیحه"، وهو فی مسلم بنحوه دون ذکر "البیاع"([6])، ویأتی لفظه فی "الترهیب من الزنا" إن شاء الله [21- الحدود/7].
و از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «چهار گروه مورد خشم و غضب خداوند قرار میگیرند: فروشندهای که بسیار سوگند میخورد، فقیر متکبر، پیرمرد زناکار و حاکم ظالم».
2616-1791- (10) (صحیح) وَعَنْ أَبِی ذَرٍّ س رفعه إِلَى النَّبِیَّ ج قَالَ: «إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ ثَلَاثَةً، وَیُبْغِضُ ثَلَاثَةً» - فذکر الحدیث إلى أن قال: - قُلْتُ: فَمَنِ الثَّلَاثَةُ الَّذِینَ یُبْغِضُهُمُ اللَّهُ؟ قَالَ: «الْمُخْتَالُ الْفَخُورُ وَأَنْتُمْ تَجِدُونَهُ فِی کِتَابِ اللَّهِ الْمُنَزَّلِ: ﴿إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ﴾ - وَالْبَخِیلُ الْمَنَّانُ، وَالتَّاجِرُ - أَوِ الْبَائِعُ – الْحَلَّافُ».
رواه الحاکم وقال: "صحیح على شرط مسلم". ورواه أبو داود والترمذی والنسائی وابن خزیمة، وابن حبان فی "صحیحه" بنحوه. وتقدم لفظهم فی "صدقة السر" [8- الصدقات/20].
از ابوذر س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «خداوند سه نفر را دوست دارد و بر سه نفر خشم میگیرد. - سپس حدیث را ذکر میکند تا اینکه میگوید - گفتم: سه فردی که خداوند بر آنها خشم میگیرد چه کسانی هستند؟ فرمود: «خودخواهِ متکبر و شما آن را در کتاب نازل شدهی خداوند مییابید: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَا یُحِبُّ کُلَّ مُخۡتَالٖ فَخُورٖ١٨﴾ [لقمان: 18] «بیگمان الله هیچ متکبر خودستای را دوست ندارد». و بخیلی که منت میگذارد و تاجر یا فروشندهای که بسیار قسم میخورد».
2617-1792- (11) (حسن) وَعَنْ أَبِی سَعِیدٍ س قَالَ: مَرَّ أَعْرَابِیٌّ بِشَاةٍ، فَقُلْتُ: تَبِیعُهَا بِثَلَاثَةِ دَرَاهِمَ؟ فَقَالَ: لَا وَاللَّهِ. ثُمَّ بَاعَهَا. فَذَکَرْتُ ذَلِکَ لِرَسُولِ اللَّهِ ج، فَقَالَ: «بَاعَ آخِرَتَهُ بِدُنْیَاهُ».
رواه ابن حبان فی "صحیحه".
از ابوسعید خدری س روایت است که بادیهنشینی با گوسفندی عبور کرد، گفتم: آیا آن را به سه درهم میفروشی؟ جواب داد: به خدا قسم که نمیفروشم. سپس آن را به سه درهم فروخت. این قضیه را برای رسول الله ج بیان کردم. رسول الله ج فرمود: «آخرتش را به خاطر دنیا فروخت».
2618-1793- (12) (صحیح لغیره) وَعَنْ وَاثِلَةَ بْنِ الْأَسْقَعِ س قَالَ: کَانَ رَسُولُ اللهِ ج یَخْرُجُ إِلَیْنَا، وَکُنَّا تُجَّارًا، وَکَانَ یَقُولُ: «یَا مَعْشَرَ التُّجَّارِ! إِیَّاکُمْ وَالْکَذِبَ».
رواه الطبرانی فی "الکبیر" بإسناد لا بأس به إن شاء الله.
از واثلة بن اسقع س روایت است که رسول الله ج نزد ما میآمد و ما تاجر بودیم و میفرمود: «ای گروه تجار! از دروغ برحذر باشید».
2619-1794- (13) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «الحَلْفُ مَنْفَقةٌ للسِلْعَةِ، مَمْحَقةٌ للکسب».
از ابوهریره س روایت است از رسول الله ج شنیدم که فرمودند: «سوگند در معامله، کالا را به فروش میرساند اما درآمد حاصله از آن را از بین میبرد».
رواه البخاری ومسلم وأبو داود؛ إلا أنه قال: «مَمْحَقَةٌ لِلْبَرَکَةِ»([7]).
و در روایت ابوداود آمده است: «اما برکت آن را از بین میبرد».
2620-1795- (14) (صحیح) وَعَن [أَبِی]([8]) قتادة س؛ أَنَّهُ سَمِعَ رَسُولَ الله ج یَقُولُ: «إِیَّاکُمْ وَکَثْرَةَ الْحَلِفِ فِی الْبَیْعِ؛ فَإِنَّهُ یُنَفِّقُ ثُمَّ یَمْحَقُ([9])».
رواه مسلم والنسائی وابن ماجه.
از ابوقتاده س روایت است که از رسول الله ج شنیده که فرمودند: «از سوگند زیاد در خرید و فروش برحذر باشید، زیرا کالا را به فروش میرساند، سپس برکت را از آن میبرد».
13 -(الترهیب من خیانة أحد الشریکین الآخر)
([1]) قلت: فیه (یحیى بن شبیب) روى موضوعات، وهو مخرج فی "الضعیفة" (2405).
([2]) لیس فی الحدیث: "الیمین الفاجرة. . ." إلخ، وإنما هذا حدیث آخر من روایة أبی هریرة یأتی فی الباب برقم (11)، فکأنَّه دخل على المؤلف حدیث بحدیث، أو على الناسخ. ثم رأیت الناجی ذکر أن المؤلف قلَّد فی ذلک ابن الأثیر فی "جامعه"، وانطلى الأمر على المعلق على "الجامع" أیضاً (1/ 435) فخرجه معزواً للشیخین وغیرهما بالزیادة!!
([3]) به ضم تاء و تشدید جیم یا کسر و تخفیف؛ و اینکه فرمود: (فجاراً) از این جهت است که از عادات تاجران تدلیس در معاملات و سوگند دروغ خوردن و موارد مشابه میباشد. البته تاجرانی که از امور حرام پرهیز میکنند و به سوگندشان وفا نموده و در سخن گفتن راستگو هستند، استثنا میباشند.
([4]) قلت: فیه (بشار بن کدام) وهو ضعیف، والمحفوظ موقوف، وبیانه فی "الضعیفة" (6859). وخلط الثلاثة هنا فأعلوه بالانقطاع أیضاً.
([5]) فی الباب من "الصحیح" ما یغنی عنه مثل حدیث سلمان [السابق]، فانظره.
([6]) قلت: هذا یوهم أنَّ سائر الحدیث عند مسلم مثله هنا، ولیسَ کذلک؛ کما یتبین ذلک للقارئ بمقابلته بنص مسلم الآتی هناک (21/ 7).
([7]) هذا یوهم أنَّ اللفظ الذی قبله لم یروه أبو داود، والواقع خلافه، فإنَّه أخرجه عقب هذا، وقد نبه على ذلک الحافظ الناجی، وبینته فی "أحادیث بیوع الموسوعة".
([8]) سقطت من الطبعة السابقة، والصواب إثباتها کما فی مصادر التخریج. [ش].
([9]) گرفته شده از (المحق): به معنای (المحو) میباشد. یعنی برکت را از بین میبرد.
2594-1781- (1) (صحیح) عَنْ مَعْمَر بن أبی معمر - وقیل ابن عبدالله بن نضلة- س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «مَنِ احْتَکَرَ([1]) فَهُوَ خَاطِئٌ».
رواه مسلم وأبو داود.
از معمر بن ابی معمر - و گفته شده ابن عبدالله بن نضلة - س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس دست به احتکار بزند، گنهکار است».
(صحیح) والترمذی وصححه، وابن ماجه، ولفظهما: قال: «لَا یَحْتَکِرُ إِلَّا خَاطِئٌ»([2]).
و در روایت ترمذی و ابن ماجه آمده است: «احتکار نمیکند مگر گنهکار».
2595-1100- (1) (منکر) وَعَنِ ابْنِ عُمَرَ ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنِ احْتَکَرَ طَعَامًا أَرْبَعِینَ لَیْلَةً؛ فَقَدْ بَرِئَ مِنَ اللَّهِ، وَبَرِئَ اللَّهُ مِنْهُ، وَأَیُّمَا أَهْلِ عَرْصَةٍ أَصْبَحَ فِیهِمُ امْرُؤٌ جَائِعًا؛ فَقَدْ بَرِئَتْ مِنْهُمْ ذِمَّةُ اللَّهِ تَبَارَکَ وَتَعَالَی».
رواه أحمد وأبو یعلى والبزار والحاکم. وفی هذا المتن غرابة، وبعض أسانیده جید([3]). وقد ذکر رزین شطره الأول؛ ولم أره فی شیء من الأصول التی جمعها.
از ابن عمر ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس چهل روز غذایی را احتکار کند، از خداوند برائت جسته و خداوند متعال از وی برائت میجوید. و هرگاه در میان اهل منطقهای، کسی شب را گرسنه صبح کند، عهد و امان خداوند از آنها برداشته میشود».
2596-1101- (2) (ضعیف) وَعَنْ عُمَرَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «الْجَالِبُ مَرْزُوقٌ، وَالْمُحْتَکِرُ مَلْعُونٌ».
از عمر س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «تاجر سود بدون گناه کسب میکند و کسیکه احتکار میکند مورد لعنت است».
رواه ابن ماجه والحاکم؛ کلاهما عن علی بن سالم بن ثوبان، عن علی بن یزید بن جدعان. وقال البخاری والأزدی: "لا یتابع علی بن سالم على حدیثه هذا". (قال الحافظ) زکی الدین: "لا أعلم لعلی بن سالم غیر هذا الحدیث، وهو فی عداد المجهولین. والله أعلم".
2597-1102- (3) (منکر) وَعن الهیثم بن رافع عن أبی یحیى المکی عن فروخ مولى عثمان بن عفان: أنَّ طعاماً أُلقِیَ على باب المسجِدِ، فخَرَج عُمَرُ بنُ الخَطّابِ س – و هو أمیرُ المؤمنینَ یومَئذٍ -، فقال: ما هذا الطعام؟ فقالوا: طعامٌ جُلِب إلینا أو عَلَینا، فقال: بارَکَ الله فیه وفیمَن جَلبَهُ إلینا أو عَلَینا، فقال له بعضُ الّذین مَعَهُ: یا أمیرَ المؤمنین! قدِ احتُکِرَ، قال: ومَن احتَکَرَهُ؟ قالوا: احتَکَرَهُ فَرّوخٌ وفلانٌ مولى عَمَرَ بنِ الخطّابِ، فأرسَل إلیهما فأتیاهُ، فقال: ما حمَلَکُما على احتِکَارِ طَعامِ المُسلِمینَ؟ قالوا: یا أمیرَ المؤمنین! نشتَری بأموالِنا ونَبِیع! فقال عمرُ س: سمعتُ رسولَ الله ج یقول: «من احتَکَر على المسلمین طعامَهُم؛ ضرَبَه الله بالجُذام والإفلاسِ». فقال: عند ذلک فرّوخٌ: یا أمیرَ المؤمنین! فإنِّی أُعاهِدُ الله وأعاهُدُک أن لا أعودَ فی احتِکار طعامٍ أبداً، فتَحَوَّل إلى مِصرَ. وأمَّا مولى عُمَر فقال: نَشتری بأموالِنا ونَبیعُ. فَزَعم أبو یحیى أنَّه رأى مولى عمر مَجذوماً مَشدوخاً.
از فروخ مولی عثمان بن عفان روایت است: غذایی بر در ورودی مسجد انداخته شده بود. چون عمر بن خطاب که در آن زمان امیر مومنان بود از مسجد خارج شد، گفت: این غذا چیست؟ گفتند: غذایی است که برای ما کسب شده. پس گفت: خداوند در آن و در کسیکه آن را برای ما کسب نموده برکت نهد؛ عدهای از همراهان به ایشان گفتند: ای امیر مومنان، این غذا احتکار شده بود. فرمود: چه کسی آن را احتکار کرده است؟ گفتند: فروخ و فلانی مولی عمر بن خطاب؛ پس به دنبال آنها فرستاد و آنان را آوردند. سپس فرمود: چه چیزی باعث شد تا غذای مسلمانان را احتکار کنید؟ گفتند: ای امیر مومنان، با اموال خود آنها را خرید و فروش میکنیم. عمر گفت: از رسول الله ج شنیدم که فرمودند: «هرکس غذای مسلمانان را احتکار کند، خداوند متعال او را به جذام و فقر مبتلا میکند». در این هنگام فروخ گفت: ای امیر مومنان، من با خدا عهد کردم و با شما عهد نمودم که هرگز غذای مسلمانان را احتکار نکنم و به این عمل بازنگردم. پس به مصر تبعید شد. اما مولی عمر گفت: با اموال خود خرید و فروش کردیم. ابویحی گمان کرده مولی عمر را درحالی دیده که مبتلا به جذام بوده است.
رواه الأصبهانی هکذا. وروى ابن ماجه المرفوع منه فقط عن یحیى بن حکیم: حدثنا أبو بکر الحنفی: حدثنا الهیثم بن رافع: حدثنی أبو یحیى المکی. وهذا إسناد جید متصل، و رواته ثقات([4])، وقد أُنکِر على الهیثم روایته لهذا الحدیث مع کونه ثقة. والله أعلم.
2598-1103- (4) (منکر) وَعَنْ مُعَاذٍ س قَالَ: سَمِعتُ رَسُولَ اللهِ ج یَقُولُ: «بِئْسَ الْعَبْدُ الْمُحْتَکِرُ، إِنْ أَرْخَصَ اللهُ الْأَسْعَارَ حَزِنَ، وَإِنْ أَغْلَاهَا اللهُ فَرِحَ».
وفی روایة: «إِن سَمِعَ بِرُخْصٍ سَاءَهُ، وَإِن سَمِعَ بِغَلَاءٍ فَرِحَ».
ذکره رزین فی "جامعه"، ولم أره فی شیء من الأصول التی جمعها، إنما رواه الطبرانی وغیره بإسناد واهٍ.
از معاذ س روایت است: از رسول الله ج شنیدم که فرمودند: «بدترین بنده آن است که احتکار کند؛ چون خداوند متعال قیمت کالاها را پایین آورد ناراحت میشود و چون قیمت آنها را بالا برد، خوشحال میشود».
2599-1104- (5) (منکر) وَعَنْ أَبِی أُمَامَةَ س؛ أَنَّ رَسُولَ الله ج قَالَ: «أَهْلُ الْمَدَائِنِ هُمُ الْحُبُسُ([5]) فِی سَبِیلِ اللَّهِ، فَلَا تَحْتَکِرُوا عَلَیْهِمْ الأقواتَ، وَلَا تُغَلُّوا عَلَیْهِمُ الْأَسْعَارَ، فإنَّ مَنِ احْتَکَرَ علَیْهمْ طعاماً أرْبَعینَ یوماً ثُمَّ تَصدَّقَ به؛ لَمْ تَکُنْ لَه کَفَّارَةٌ».
ذکره رزین أیضاً، ولم أجده([6]).
از ابوامامه س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «اهل مدائن وقف در راه خدا هستند. غذاها را بر آنها احتکار نکنید و قیمتها را بر ایشان افزایش ندهید چرا که هرکس به مدت چهل روز غذایی را بر ایشان احتکار کند سپس از آن صدقه دهد، کفاره این عمل وی نمیشود».
2600-1105- (6) (منکر) وَعن أبی هریرة و مَعقَل بن یَسار ب؛ أنَّ رسول الله ج قال: «یُحْشَرُ الحاکِرونَ وقَتَلَةُ الأنْفُسِ فی دَرَجةٍ، ومَنْ دَخَل فی شیء مِنْ سِعْرِ المسلمین یُغلیه عَلَیْهِم؛ کان حّقاً على الله أَنْ یُعَذِّبَهُ فی مُعْظَمِ النارِ یومَ القِیامةِ».
ذکره رزین أیضاً، وهو مما أنفرد به مهنأ بن یحیى، عن بقیة بن الولید، عن سعید بن عبدالعزیز، عن مکحول، عن أبی هریرة([7]). وفی هذا الحدیث والحدیثین قبله نکارة ظاهرة. والله أعلم.
از ابوهریره و معقل بن یسار ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «احتکار کنندگان و کسیکه مرتکب قتل نفس شده در یک درجه و مرتبه حشر خواهند شد. و هرکس نرخ مسلمانان را در مورد کالایی افزایش دهد، این حق بر خداوند است که روز قیامت او را در آتش عذاب کند».
2601-1106- (7) (ضعیف) وَعَنِ الْحَسَنِ قَالَ: ثَقُلَ مَعْقِلُ بْنُ یَسَارٍ، فَأَتَاهُ عُبَیْدُاللَّهِ بْنُ زِیَادٍ یَعُودُهُ، فَقَالَ: هَلْ تَعْلَمُ یَا مَعْقِلُ! أَنِّی سَفَکْتُ دَمًا حَرَاماً؟ قَالَ: لَا أعلَمُ. قَالَ: هَلْ عَلِمْتَ، أَنِّی دَخَلْتُ فِی شَیْءٍ مِنْ أَسْعَارِ الْمُسْلِمِینَ؟ قَالَ: مَا عَلِمْتُ، قَالَ: أَجْلِسُونِی. ثُمَّ قَالَ: اسْمَعْ یَا عُبَیْدَاللَّهِ حَتَّى أُحَدِّثَکَ شَیْئًا مَا سَمِعْتُهُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ج مَرَّةً وَلَا مَرَّتَیْنِ، سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «مَنْ دَخَلَ فِی شَیْءٍ مِنْ أَسْعَارِ الْمُسْلِمِینَ لِیُغْلِیَهُ عَلَیْهِمْ؛ کَانَ حَقًّا عَلَى اللَّهِ تَبَارَکَ وَتَعَالَی أَنْ یُقْعِدَهُ بِعُظْمٍ مِنَ النَّارِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ». قَالَ: أَنْتَ سَمِعْتَهُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ج؟ قَالَ: نَعَمْ، غَیْرَ مَرَّةٍ وَلَا مَرَّتَیْنِ.
از حسن روایت است: معقل بن یسار بیمار شد و عبیدالله بن زیاد به عیادت وی آمد و گفت: ای معقل آیا میدانی خون حرامی را ریختم؟ معقل گفت: نه نمیدانم؛ عبیدالله گفت: آیا میدانی دخالتی در قیمت کالاهای مسلمانان داشتم؟ گفت: نمیدانم؛ معقل گفت: مرا بنشانید. سپس گفت: بشنو ای عبیدالله حدیثی را که چندین بار از رسول الله ج شنیدم. از رسول الله ج شنیدم که فرمودند: «هرکس دخالتی در قیمت کالاهای مسلمانان داشته باشد تا قیمت را بر ایشان بالا ببرد، این حق برای خداوند متعال هست که در روز قیامت او را در جایگاه بزرگی از آتش قرار دهد». عبیدالله گفت: تو این را از رسول الله ج شنیدی؟ گفت: بله؛ نه یک بار و نه دوبار (بلکه چندین بار)».
رواه أحمد، والطبرانی فی "الکبیر" و"الأوسط"؛ إلا أنه قال: کَانَ حَقًّا عَلَى اللَّهِ تَبَارَکَ وَتَعَالَی أَنْ یَقْذِفَهُ فِی مُعْظَمٍ مِنَ النَّارِ».
و در روایت طبرانی آمده است: «این حق برای خداوند است که او را در آتش بزرگی بیندازد».
والحاکم مختصراً ولفظه: قال: «مَنْ دَخَلَ فِی شَیْءٍ مِنْ أَسْعَارِ الْمُسْلِمِینَ یُغْلِیَ عَلَیْهِمْ؛ کَانَ حَقًّا عَلَى اللَّهِ أَنْ یَقْذِفَهُ فِی جَهَنَّمَ رَأْسُهُ أَسْفَلَهُ».
و در روایت حاکم آمده است: «هرکس در بخشی از قیمت کالاهای مسلمانان دخالت کند که آنها را بالا ببرد، این حق بر خداوند است که او را به سر به آتش دوزخ بیندازد».
رووه کلهم عن زید بن مرة عن الحسن. وقال الحاکم: "سمعه معتمر بن سلیمان وغیره من زید". (قال المملی) الحافظ: "ومَن [دون]([8]) زید بن مرة؛ فرواته کلهم ثقات معروفون غیره، فإنی لا أعرفه، ولم أقف له على ترجمة. والله أعلم بحاله".
2602-1107- (8) (منکر) وَعَنِ ابْنِ عُمَرَ ب؛ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «احْتِکَارُ الطَّعَامِ بِمَکَّةَ إِلْحَادٌ».
رواه الطبرانی فی "الأوسط" من روایة عبدالله بن المؤمَّل([9]).
از ابن عمر ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «احتکار غذا در مکه الحاد است».
2603-1108- (9) (ضعیف) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنِ احْتَکَرَ حَکرةً یُرِیدُ أَنْ یُغَالی بِهَا عَلَى الْمُسْلِمِینَ؛ فَهُوَ خَاطِئٌ، وَقَدْ بَرِئَت مِنْهُ ذِمَّةُ اللَّهِ».
رواه الحاکم من روایة إبراهیم بن إسحاق الغَسیلی([10])، وفیه مقال. والله أعلم.
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس کالایی را احتکار کند که قیمتش را بر مسلمانان بالا ببرد، دچار گناه شده و عهد و امان خداوند از او برداشته میشود».
12 -(ترغیب التجار فی الصدق، وترهیبهم من الکذب والحلف وإن کانوا صادقین)
([1]) فی الأصل زیادة: "طعاماً"؛ ولما کانت لا أصل لها عند أحدٍ من مخرِّجیه الذین ذکرهم المصنف، ولا عند غیرهم فقد حذفتها. وأما المعلقون الثلاثة فأثبتوها موهمین القراء بورودها عند مخرجیه الأربعة بذکر أرقامهم! مع أنهم نقلوا بُعد إنکار الناجی لها، ومن جهلهم أنَّهم علقوا کلامه على اللفظ الآتی الخالی من الزیادة!!
([2]) قلت: هو روایة لمسلم أیضاً (5/ 56)، وهو روایة أبی داود (3447)، ولذلک کان الأولى أنْ یقال فی التخریج: رواه مسلم. وفی لفظ له، وهو لأبی داود والترمذی وابن ماجه. .
"خاطئ" به معنای «آثم» (گنهکار است) میباشد. و معناى روایت این است که: جز کسی که به گناه و نافرمانی عادت کرده و خو گرفته است، کسی جرات چنین عمل زشتی را ندارد.
احتکار چنانکه نووی در شرح مسلم میگوید: عبارت است از اینکه غذایی [قوتی از اقوات مردم] در وقت گرانی برای تجارت خریده شود و فروخته نشود و ذخیره گردد تا قیمت آن بالا برود؛ اما اگر در وقت ارزانی بخرد تا آن را در زمانی که گران گردد، بفروشد، احتکار به حساب نمیآید. علما در مورد احتکار حرام اخلاف کردهاند که چه بسا نزدیکترین اقوال به قول صواب دیدگاه امام احمد باشد که میگوید: احتکار در مورد چیزی حرام است که حیات مردم به آن بستگی دارد. انظر "معالم السنن" (5/ 90-91).
([3]) قلت: کلا، فإن مدار أسانیده کلها على أبی بشر الأملوکی، وبه أعله الهیثمی، وقال: "ضعفه ابن معین"، وسبقه أبو حاتم فقال: "حدیث منکر، وأبو بشر لا أعرفه". وقد غفل عن هذه العلة جماعة، فأخذوا یعلونه بغیرها، ویردها بعضهم، والکل غافل عنها کما بینته فی "غایة المرام" (194/ 324).
([4]) قلت: بل أبو یحیى المکی غیر معروف، والخبر منکر کما قال الذهبی، وقال البخاری: "فی إسناده نظر".
([5]) جمع: (حبیس) فعیل بمعنى مفعول: کل ما حبس بوجه من الوجوه. کما فی "اللسان"، وکان الأصل: (الحبساء) فصححته من روایة ابن عساکر. انظر "الضعیفة" (5335).
([6]) قلت: لفّقه رزین من حدیثین: أحدهما عن أبی أمامة بالشطر الأول منه عند الطبرانی، وإسناده ضعیف مظلم، والآخر عن معاذ بن جبل وغیره، وهو موضوع، وقد خرجتهما فی "الضعیفة" (858 و859 و5335). ومن جهل الثلاثة حتى بعلم التخریج أنهم عزوه للطبرانی، فأوهموا أنه عنده بتمامه!
([7]) قلت: الذی وجدته بهذا الإسناد عن أبی هریرة إنما هو الشطر الأول من الحدیث دون قوله: "ومن دخل. ."، وأما هذا فإنما روی من حدیث معقل بن یسار الآتی بعده، فکأن رزیناً لفَّقهُ بینهما فجعلهما حدیثاً واحداً! انظر "الضعیفة" (5336).
([8]) سقطت من الأصل، والسیاق یقتضیها.
([9]) قلت: وقال (2/ 289/ 1508): "تفرد به عبدالله بن المؤمل". قلت: وهو ضعیف الحدیث کما فی "التقریب" وغیره، رواه البخاری فی "التاریخ" وأبو داود بسند ضعیف عن یعلى بن أمیة. وهو مخرج فی "ضعیف أبی داود" (346).
([10]) الأصل: "العسیلی" بالعین المهملة، والصواب ما أثبتنا، فإنه من ولد حنظلة غسیل الملائکة، وکان یسرق الحدیث.
ترهیب از غش و خیانت و ترغیب به نصیحت در خرید و فروش و مانند آن
2576-1764- (1) (صحیح) عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س؛ أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج قَالَ: «مَنْ حَمَلَ عَلَیْنَا السِّلَاحَ فَلَیْسَ مِنَّا، وَمَنْ غَشَّنَا فَلَیْسَ مِنَّا».
رواه مسلم.
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «از ما نیست کسیکه علیه ما اسلحه بردارد و در پی فریب و خیانت به ما باشد».
2577-1765- (2) (صحیح) وَعَنهُ: أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج مَرَّ عَلَى صُبْرَةِ طَعَامٍ، فَأَدْخَلَ یَدَهُ فِیهَا، فَنَالَتْ أَصَابِعُهُ بَلَلًا، فَقَالَ: «مَا هَذَا یَا صَاحِبَ الطَّعَامِ؟!». قَالَ: أَصَابَتْهُ السَّمَاءُ یَا رَسُولَ اللهِ! قَالَ: «أَفَلَا جَعَلْتَهُ فَوْقَ الطَّعَامِ حَتَّی یَرَاهُ النَّاسُ، مَنْ غَشَّنَا فَلَیْسَ مِنِّا».
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج از کنار غذایی که روی هم انباشته بود عبور کرد. دستش را در آن فرو برد و کمی رطوبت در انگشتانش احساس نمود، فرمود: «ای صاحب غذا! این چیست؟» گفت: ای رسول الله ج باران بر آن باریده است. فرمود: «چرا آن قسمت خیس را بالا قرار ندادهای تا مردم ببینند؟ کسیکه به ما خیانت کند و در پی فریب ما باشد، از ما نیست».
رواه مسلم([1]) وابن ماجه والترمذی، وعنده: «مَنْ غَشَّ فَلَیْسَ مِنِّا».
(صحیح) وأبو داود، ولفظه: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج مَرَّ بِرَجُلٍ یَبِیعُ طَعَامًا فَسَأَلَهُ، کَیْفَ تَبِیعُ؟ فَأَخْبَرَهُ، فَأُوحِیَ إِلَیْهِ: أَنْ أَدْخِلْ یَدَکَ فِیهِ، فَإِذَا هُوَ مَبْلُولٌ! فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «لَیْسَ مِنَّا مَنْ غَشَّ».
و در روایت ابوداود آمده است: رسول الله ج از کنار مردی عبور کرد که غذایی میفروخت، از او سؤال کرد چگونه آن را میفروشد؟ چون آن مرد از چند و چون مساله خبر داد، خداوند بر رسول الله ج وحی نمود: دستت را در آن فرو ببر، پس آن را مرطوب یافت! رسول الله ج فرمود: «از ما نیست کسیکه خیانت نموده و فریبکاری میکند».
2578-1766- (3) (حسن لغیره) وَرُوِیَ عَنِ ابْنِ عُمَرَ ب قَالَ: مَرَّ رَسُولُ اللَّهِ ج بِطَعَامٍ وَقَدْ حَسَّنَهُ، فَأَدْخَلَ یَدَهُ فِیهِ، فَإِذَا طَعَامٌ رَدِیءٌ، فَقَالَ: «بِعْ هَذَا عَلَى حِدَةٍ، وَهَذَا عَلَى حِدَةٍ، فَمَنْ غَشَّنَا فَلَیْسَ مِنَّا».
رواه أحمد والبزار والطبرانی([2]). ورواه أبو داود بنحوه عن مکحول مرسلاً.
از ابن عمر ب روایت است که رسول الله ج از کنار غذایی عبور کرد که صاحبش آن را مرغوب جلوه داده بود؛ پس دستش را در آن فرو برد و متوجه شد که غذایی نامرغوب است. پس فرمود: «این را جداگانه و این را هم جداگانه بفروش؛ کسیکه در پی فریب ما باشد از ما نیست».
2579-1767- (4) (حسن لغیره) وَعَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ س قَالَ: خَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ ج إِلَى السُّوقِ، فَرَأَى طَعَامًا مُصْبَرًا([3])، فَأَدْخَلَ یَدَهُ، فَأَخْرَجَ طَعَامًا رَطْبًا قَدْ أَصَابَتْهُ السَّمَاءُ، فَقَالَ لِصَاحِبِهِ: «مَا حَمَلَکَ عَلَى هَذَا؟». قَالَ: وَالَّذِی بَعَثَکَ بِالْحَقِّ، إِنَّهُ لَطَعَامٌ وَاحِدٌ. قَالَ: «أَفَلَا عَزَلْتَ الرَّطْبَ عَلَى حِدَتِه، وَالْیَابِسَ عَلَى حِدَتِه، فَیَبْتَاعُونَ مَا یَعْرِفُونَ([4])، مَنْ غَشَّنَا فَلَیْسَ مِنَّا».
رواه الطبرانی فی "الأوسط" بإسناد جید.
از انس بن مالک س روایت است که رسول الله ج به بازار آمده و غذایی را مشاهده کرد که روی هم انباشته شده بود؛ پس دستش را در آن فرو برد و غذای خیسی را خارج کرد که باران به آن رسیده بود؛ پس به صاحب آن گفت: «چه چیزی تو را بر این کار وادار نمود؟». گفت: قسم به کسیکه تو را به حق مبعوث کرده، آن یک نوع غذا است. رسول الله ج فرمود: «چرا قسمت خیس و قسمت خشک را از هم جدا نکردی تا بدانند چه میخرند. کسیکه در پی فریب ما باشد از ما نیست».
2580-1768- (5) (حسن صحیح) وَعَنْ ابن مسعود س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «مَنْ غَشَّنَا فَلَیْسَ مِنَّا، وَالْمَکْرُ وَالْخِدَاعُ فِی النَّارِ».
رواه الطبرانی فی "الکبیر" و"الصغیر" بإسناد جید، وابن حبان فی "صحیحه".
از ابن مسعود س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس ما را فریب دهد از ما نیست و مکر و فریب در آتش است».
0-1769- (6) (حسن لغیره) ورواه أبو داود فی "مراسیله" عن الحسن مرسلاً مختصراً قال: «المکرُ والخدیعَةُ والخِیانَةُ فی النارِ».
و در روایت ابوداود آمده است: «مکر و فریب و خیانت در آتش است».
2581-1091- (1) (منکر) وَعَنْ قَیْسِ بْنِ أَبِی غَرَزَةَ س قَالَ: مَرَّ النَّبِیُّ ج بِرَجُلٍ یَبِیعُ طَعَامًا، فَقَالَ: «یَا صَاحِبَ الطَّعَام! أَسْفَلُ هَذَا مِثْلُ أَعْلَاهُ؟». فَقَالَ: نَعَمْ یَا رَسُولَ الله! فَقَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «مَنْ غَشَّ الْمُسْلِمِینَ فَلَیْسَ مِنْهُمْ».
رواه الطبرانی فی "الکبیر" ورواته ثقات([5]).
از قیس بن ابی غرزه س روایت است: رسول الله ج از مردی گذشت که غذایی میفروخت، پس فرمود: «ای صاحب غذا، پایین این غذا چون بالای آن است؟». وی گفت: بله ای رسول خدا؛ رسول الله ج فرمود: «هرکس در پی فریب دادن مسلمانان و خیانت به آنها باشد از آنان نیست».
2582-1092- (2) (ضعیف موقوف) وَعَنْ صَفْوَان بْن سُلَیْمٍ: أَنَّ أَبَا هُرَیْرَةَ س مَرَّ بِنَاحِیَةِ الحُرَّةِ، فَإِذَا إِنْسَانٌ یَحْمِلُ لَبَنًا یَبِیعُهُ، فَنَظَرَ إِلَیهِ أَبُو هُرَیرَةَ، فَإِذَا هُوَ قَدْ خَلَطَهُ بِالْمَاءِ! فَقَالَ أَبُو هُرَیْرَةَ: «کَیْفَ بِکَ إِذَا قِیلَ لَکَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ: خَلِّصِ الْمَاءَ مِنَ اللَّبَنِ؟!
رواه البیهقی والأصبهانی موقوفاً بإسناد لا بأس به([6]).
از صفوان بن سلیم روایت است: ابوهریره س از منطقه حره میگذشت که به مردی برخورد که شیر حمل میکرد تا آن را بفروشد. ابوهریره به شیرهای وی نگاه کرد و متوجه شد با آب مخلوط شدهاند. ابوهریره گفت: چه وضعی خواهی داشت چون روز قیامت به تو گفته شود: آب را از شیر جدا کن؟!
2583-1770- (7) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س عَنِ النَّبِیِّ ج: «أَنَّ رَجُلًا کَانَ یَبِیعُ الْخَمْرَ فِی سَفِینَةٍ لَهُ، وَمَعَهُ قِرْدٌ فِی السَّفِینَةِ، وَکَانَ یَشْوبُ الْخَمْرَ بِالْمَاءِ، فَأَخَذَ الْقِرْدُ الْکَیْسَ فَصَعَدَ الذُّرْوَةَ، وَفَتَحَ الْکَیْسَ، فَجَعَلَ یَأْخُذُ دِینَارًا فَیُلْقِیهِ فِی السَّفِینَةِ، وَدِینَارًا فِی الْبَحْرِ حَتَّى جَعَلَهُ نِصْفَیْنِ».
رواه الطبرانی فی "معجمه الکبیر"([7])، ورواه البیهقی أیضاً، ولا أعلم فی رواته مجروحاً.
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: »مردی در کشتیاش شراب میفروخت و در کشتی میمونی به همراه داشت. آن مرد شراب را با آب مخلوط میکرد، پس میمون کیسه پول را برمیداشت و به بلندی رفته و کیسه را باز میکرد، دیناری را گرفته و در کشتی میانداخت و دیناری را در دریا؛ تا اینکه آن را نصف نمود([8]).
0-1771- (8) (صحیح لغیره) وروی([9]) عن الحسن مرسلاً.
0-1772- (9) ((صحیح لغیره) عدا ما بین المعقوفتین فهو 0-1093- (3) (منکر)) وفی روایة للبیهقی قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: [«لَا تَشُوبُوا اللَّبَنَ لِلْبَیْعِ»]. ثُمَّ ذَکَرَ حَدِیثَ الْمُحَفَّلَةِ([10]) ثُمَّ قَالَ مَوْصُولًا بِالْحَدِیثِ: «أَلَا وَإِنَّ رَجُلًا مِمَّنْ کَانَ قَبْلِکُمْ جَلَبَ خَمْرًا إِلَى قَرْیَةٍ فَشَابَهَا بِالْمَاءِ فَأَضْعَفَ أَضْعَافًا، فَاشْتَرَى قِرْدًا، فَرَکِبَ الْبَحْرَ، حَتَّى إِذَا لَجَجَ فِیهِ أَلْهَمَ اللهُ الْقِرْدَ صُرَّةَ الدَّنَانِیرِ فَأَخَذَهَا، فَصَعِدَ الدَّقَلَ([11])، فَفَتَحَ الصَّرَّةَ وَصَاحِبُهَا یَنْظُرُ إِلَیْهِ، فَأَخَذَ دِینَارًا فَرَمَى بِهِ الْبَحْرِ، وَدِینَارًا فِی السَّفِینَةِ حَتَّى قَسَمَهَا نِصْفَیْنِ».
و در روایت بیهقی آمده است: رسول الله ج فرمودند: [در فروختن شیر چیزی را با آن مخلوط نکنید]. آگاه باشید که مردی از پیشینیان شما شرابی را به روستایی برده و آن را با آب مخلوط کرد تا اینکه چند برابر شد، پس میمونی خرید و سوار کشتی شد، هنگامیکه به وسط دریا رسید، خداوند به میمون الهام نمود که کیسهی دینارها را بردارد، پس آن را برداشت و از دکل بالا رفت و کیسه را باز کرد درحالیکه صاحبش به او نگاه میکرد، پس دیناری بر میداشت و در دریا میانداخت و دیناری بر میداشت و در کشتی میانداخت تا اینکه آن را به دو نصف تقسیم نمود».
وفی أخرى له أیضاً قال: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «إِنَّ رَجُلًا کَانَ فِیمَنْ قَبْلَکُمْ حَمَلَ خَمْرًا، ثُمَّ جَعَلَ فِی کُلِّ زِقٍّ نِصْفًا مَاءً ثُمَّ بَاعَهُ، فَلَمَّا جَمَعَ الثَّمَنَ جَاءَ ثَعْلَبٌ فَأَخَذَ الْکَیْسَ، وَصَعِدَ الدَّقَلَ، فَجَعَلَ یَأْخُذُ دِینَارًا فَیَرْمِی بِهِ فِی السَّفِینَةِ، وَیَأْخُذُ دِینَارًا فَیَرْمِی بِهِ فِی الْمَاءِ، حَتَّى فَرَغَ مَا فِی الْکَیْسِ»([12]).
و در روایت دیگری آمده است: رسول الله ج فرمودند: «مردی از پیشینیان شما شراب حمل میکرد و در هر ظرف شراب به اندازهی نصف آن آب میریخت و سپس میفروخت. زمانی که درآمد حاصل از اینکار را جمع نمود، روباهی آمد و کیسهی پولهایش را برداشت و از دکل بالا رفت. پس دیناری از آن برمیداشت و در کشتی میانداخت و دیناری را در آب؛ تا اینکه کیسه خالی شد».
2584-1773- (10) (صحیح لغیره) وَعَن عائشة ل؛ أَن النَّبِیّ ج قَالَ: «مَنْ غَشَّنَا فَلَیْسَ مِنَّا».
از عایشه ل روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس در پی فریب و خیانت به ما باشد، از ما نیست».
رواه البزار بإسناد جید. (قال المملی) عبدالعظیم: "قد روی هذا المتن عن جماعة من الصحابة منهم: عبدالله بن عباس، وأنس بن مالک، والبراء بن عازب، وحذیفة بن الیمان، وأبو موسى الأشعری، وأبو بردة بن نیار وغیرهم". وتقدم من حدیث ابن مسعود وابن عمر وأبی هریرة، وقیس بن أبی غرزة.
2585-1774- (11) (حسن لغیره) وَعَنْ أَبِی سِبَاعٍ قَالَ: اشْتَرَیْتُ نَاقَةً مِنْ دَارٍ وَاثِلَةَ بْنِ الْأَسْقَعِ، فَلَمَّا خَرَجْتُ بِهَا أَدْرَکَنِی [وَهُوَ]([13]) یَجُرُّ إِزَارَهُ، فَقَالَ: [یَا عَبْدَاللَّهِ!]([14]) اشْتَرَیْتَ؟ قُلْتُ: نَعَمْ. قَالَ: بَیَّنَ لَکَ مَا فِیهَا؟ قُلْتُ: وَمَا فِیهَا؟ إِنَّهَا لَسَمِینَةٌ ظَاهِرَةُ الصِّحَّةِ. قَالَ: أَرَدْتَ بِهَا سَفَرًا، أَوْ أَرَدْتَ بِهَا لَحْمًا؟ قُلْتُ: أَرَدْتُ بِهَا الْحَجَّ. قَالَ: فَإِنَّ بِخُفِّهَا نَقْبًا([15]). فَقَالَ صَاحِبُهَا: مَا أَرَدْتَ أَی هَذَا - أَصْلَحَکَ اللهُ - تَفْسُدُ عَلَیَّ؟! قَالَ: إِنِّی سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ ج یَقُولُ: «لَا یَحِلُّ لِأَحَدٍ یَبِیعُ شَیْئًا إِلَّا بَیَّنَ مَا فِیهِ، وَلَا یَحِلُّ لِمَنْ عَلِمَ ذَلِکَ إِلَّا بَیَّنَهُ».
رواه الحاکم والبیهقی، وقال الحاکم: "صحیح الإسناد"([16]).
از ابوسباع روایت است که شتری از خانهی واثلة بن اسقع خریدم؛ هنگامیکه همراه شتر خارج شدم، واثله درحالی مرا دریافت که ازارش را روی زمین میکشید و گفت: ای ابوعبدالله آن را خریدی؟ گفتم: بله. گفت: عیبی که در آن است برایت ذکر نمود؟ گفتم: چه عیبی در آن وجود دارد؟ زیرا ظاهر آن چاق و سالم است. گفت: آیا میخواهی با آن مسافرت کنی یا از گوشت آن استفاده کنی؟ گفتم: میخواهم با آن به حج بروم. گفت: سُم پای او نازک است. صاحب شتر گفت: منظورت چیست - خداوند تو را اصلاح کند- میخواهی خرید و فروشم را به هم بزنی؟ گفت: من از رسول الله ج شنیدم که فرمود: «برای کسی حلال نیست چیزی بفروشد مگر اینکه عیوب آن را ذکر نماید. و حلال نیست برای کسیکه آن را میداند، مگر اینکه آن را بیان کند».
0-1094- (4) (ضعیف جداً) ورواه ابن ماجه باختصار القصة؛ إلا أنه قال: عَنْ وَاثِلَةَ بْنِ الْأَسْقَعِ قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «مَنْ بَاعَ عَیْبًا([17]) لَمْ یُبَیِّنْهُ، لَمْ یَزَلْ فِی مَقْتِ اللَّهِ، وَلَمْ تَزَلِ الْمَلَائِکَةُ تَلْعَنُهُ».
0-1095- (5) (؟) وروی هذا المتن أیضاً من حدیث أبی موسى([18]).
از واثله بن اسقع روایت است از رسول الله ج شنیدم که فرمودند: «هرکس کالای معیوبی را بفروشد که عیب آن را بیان نکند، پیوسته در خشم خداوند خواهد بود و نیز در معرض لعنت فرشتهها».
2586-1775- (12) (صحیح) وَعَنْ عُقْبَةَ بْنِ عَامِرٍ س عَنِ النَّبِیَّ ج قَالَ: «الْمُسْلِمُ أَخُو الْمُسْلِمِ، وَلَا یَحِلُّ لِمُسْلِمٍ إِذَا بَاعَ مِنْ أَخِیهِ بَیْعًا فِیهِ عَیْبٌ أَن لَا یُبَیِّنَهُ».
رواه أحمد وابن ماجه والطبرانی فی "الکبیر"، والحاکم وقال: "صحیح على شرطهما". وهو عند البخاری([19]) موقوف على عقبة لم یرفعه.
از عقبة بن عامر س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «مسلمان برادر مسلمان است، برای هیچ مسلمانی حلال نیست کالایی معیوب به برادرش بفروشد و عیبش را برای او بیان نکند».
2587-1096- (6) (موضوع) وَرُوِیَ عن أنسِ بن مالکٍ س قال: قال رسولُ الله ج: «المؤمنون بعضُهم لبعضٍ نَصَحةٌ وادُّون؛ وإن بَعُدَت منازِلُهم وأبدانُهم، و الفَجَرة بعضُهم لبعضٍ غَشَشَةٌ مُتَخاوِنونَ؛ وإنِ اقتَرَبَت منازِلهُم وأبدانُهم».
رواه أبو الشیخ ابن حبان فی "کتاب التوبیخ"([20]).
از انس بن مالک س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «مومنان نسبت به یکدیگر خیرخواه بوده و یکدیگر را دوست دارند هرچند جایگاه و جسمهایشان از یکدیگر دور باشد. و انسانهای فاجر نسبت به یکدیگر خائن و خیانتکار هستند هرچند جایگاه و جسمهایشان به یکدیگر نزدیک باشد».
2588-1776- (13) (صحیح) وَعَنْ تَمِیمٍ الدَّارِیِّ س؛ أَنَّ رَسُولَ الله ج قَالَ: «إِنَّ الدِّینَ النَّصِیحَةُ». قُلنَا: لِمَنْ یَا رَسُولَ اللهِ؟ قَالَ: «لِلَّهِ، وَلِکِتَابِهِ، وَلِرَسُولِهِ، وَلِأَئِمَّةِ الْمُسْلِمِینَ، وَعَامَّتِهِمْ».
از تمیم داری س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «دین سراسر خیرخواهی است». گفتیم: ای رسول الله ج برای چه کسانی؟ فرمود: «برای الله و کتابش و رسولش ج و ائمه مسلمین و عامه مسلمانان».([21])
رواه مسلم والنسائی، وعنده: "إنَّما الدِّینُ النصیحَةُ".
وأبو داود، وعنده: قال: " إِنَّ الدِّینَ النَّصِیحَةُ، إِنَّ الدِّینَ النَّصِیحَةُ، إِنَّ الدِّینَ النَّصِیحَةُ". الحدیث.
0-1777- (14) (حسن صحیح) ورواه الترمذی من حدیث أبی هریرة بالتکرار أیضاً؛ وحسنه.
0-1097- (7) (منکر) ورواه الطبرانی فی "الأوسط" من حدیث ثوبان؛ إلا أنه قال: «رَأْسُ الدِّینِ النَّصِیحَةُ». فَقَالُوا: لِمَنْ یَا رَسُولَ اللَّهِ؟ قَالَ: «لِلَّهِ عَزَّ وَجَلَّ، وَلِدِینِهِ، وَلِأَئِمَّةِ الْمُسْلِمِینَ وَعَامَّتهم».
از ثوبان روایت است: «راس امور دین نصیحت و خیرخواهی است». گفتند: برای چه کسی ای رسول خدا؟ فرمود: «برای الله و دینش و حاکمان مسلمانان و توده مردم».
2589-1778- (15) (صحیح) وَعَنْ زِیَادِ بْنِ عِلاَقَةَ قَالَ: سَمِعْتُ جَرِیرَ بْنَ عَبْدِاللَّهِ یَقُولُ یَوْمَ مَاتَ المُغِیرَةُ بْنُ شُعْبَةَ: أَمَّا بَعْدُ، فَإِنِّی أَتَیْتُ رَسُولَ الله ج فَقُلْتُ: أُبَایِعُکَ عَلَى الإِسْلاَمِ. فَشَرَطَ عَلَیَّ: «وَالنُّصْحِ لِکُلِّ مُسْلِمٍ»، فَبَایَعْتُهُ عَلَى هَذَا، وَرَبِّ هَذَا المَسْجِدِ؛ إِنِّی لَکُمْ لَنَاصِحٌ.
رواه البخاری ومسلم.
از زیاد بن علاقه روایت است که میگوید: روزی که مغیرة بن شعبه وفات نمود از جریر بن عبدالله س شنیدم که میگفت: امّا بعد؛ نزد رسول الله ج رفتم و گفتم: ای رسول الله ج! میخواهم با شما بر اسلام بیعت کنم. پس برای من شرطی قرار داد که برای هر مسلمانی خیرخواه باشم. پس من هم طبق این شرط بیعت کردم. و قسم به پروردگار این مسجد! من خیرخواه شما هستم.
2590-1779- (16) (صحیح) وَعَنْ جَرِیرِ - أیضاً - س قَالَ: بَایَعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج عَلَى إِقَامِ الصَّلاَةِ، وَإِیتَاءِ الزَّکَاةِ، وَالنُّصْحِ لِکُلِّ مُسْلِمٍ.
رواه البخاری ومسلم والترمذی.
و از جریر س روایت است که میگوید: با رسول الله ج بر اقامهی نماز، پرداخت زکات و خیرخواهی برای هر مسلمان بیعت کردم.
(صحیح) ورواه أبو داود والنسائی، ولفظهما: بَایَعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج عَلَى السَّمْعِ وَالطَّاعَةِ، وَأَنْ أَنْصَحَ لِکُلِّ مُسْلِمٍ([22]). وَکَانَ إِذَا بَاعَ الشَّیْءَ أَوِ اشْتَرَی قَالَ: أَمَا إِنَّ الَّذِی أَخَذْنَا مِنْکَ أَحَبُّ إِلَیْنَا مِمَّا أَعْطَیْنَاکَ، فَاخْتَرْ.
و در روایت ابوداود و نسائی آمده است: با رسول الله ج بر شنیدن و اطاعت کردن و نصیحت و خیرخواهی برای هر مسلمان بیعت کردم. و هرگاه چیزی را میخرید یا میفروخت میگفت: آنچه از تو گرفتیم برای ما محبوبتر است از آنچه به تو دادیم، پس انتخاب کن.
2591-1098- (8) (ضعیف) وَرُوِیَ عَنْ أَبِی أُمَامَةَ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «قَالَ اللَّهُ ﻷ: أَحَبُّ مَا تَعَبَّدَ لِی بِهِ عَبْدِی؛ النُّصْحُ لِی».
رواه أحمد.
از ابوامامه س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «الله متعال میفرماید: محبوبترین چیزی که بنده مرا با آن عبادت میکند، نصیحت برای من است».
2592-1099- (9) (ضعیف) وَعَنْ حُذَیْفَةَ بْنِ الْیَمَانِ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنْ لَا یَهْتَمُّ بِأَمْرِ الْمُسْلِمِینَ؛ فَلَیْسَ مِنْهُمْ، وَمَنْ لَا یُصْبِحُ وَیُمْسِی نَاصِحًا لِلَّهِ وَلِرَسُولِهِ وَلِکِتَابِهِ وَلِإِمَامِهِ وَلِعَامَّةِ الْمُسْلِمِینَ؛ فَلَیْسَ مِنْهُمْ».
رواه الطبرانی من روایة عبدالله بن أبی جعفر([23]).
از حذیفه بن یمان س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس به امور مسلمانان توجه نداشته باشد، از آنان نیست. و هرکس شبانه روز ناصح الله و رسول و کتاب و امام مسلمانان و عموم مسلمانان نباشد، از آنان نیست».
2593-1780- (17) (صحیح) وَعَنْ أَنَسٍ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «لاَ یُؤْمِنُ أَحَدُکُمْ حَتَّى یُحِبَّ لِأَخِیهِ مَا یُحِبُّ لِنَفْسِهِ».
رواه البخاری ومسلم وغیرهما.
از انس س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هیچیک از شما ایمان ندارد، تا اینکه آنچه را برای خود دوست میدارد، برای برادرش نیز دوست داشته باشد».
(صحیح) ورواه ابن حبان فی "صحیحه"، ولفظه: «لَا یَبْلُغُ العَبْدُ حَقِیقَةَ الْإِیمَانِ حَتَّى یُحِبَّ لِلنَّاسِ مَا یُحِبُّ لِنَفْسِهِ».
و در روایت ابن حبان آمده است: «بنده به حقیقت ایمان نمیرسد تا برای مردم چیزی را دوست داشته باشد که برای خود دوست دارد».
11-(الترهیب من الاحتکار)
([1]) فی "الإیمان"، والسباق له، لکن لفظه: "من غش فلیس منی". ولفظ ابن ماجه: "لیس منا من غش".
([2]) هذا الإطلاق یوهم أنَّه أخرجه فی "المعجم الکبیر"! وإنما هو فی "المعجم الأوسط" (رقم 2511).
([3]) یعنی: مکوَّماً؛ بر روی هم، انباشته.
([4]) الأصل: "فتتبایعون ما تعرفون"، والتصحیح من "الأوسط" (3785) و"المجمع" (4/ 79) وقال: "ورجاله ثقات"! لکنَّه منقطع بین (إسماعیل بن إبراهیم بن عبدالرحمن بن أبی ربیعة القرشی)، وأنس.
([5]) قلت: وکذا قال الهیثمی، ولکنه منقطع بین (قیس) هذا والراوی عنه (الحکم بن عتیبة)، عامة روایته عن التابعین، وکان یدلس، وقد عنعنه عند الطبرانی (18/ 359/ 921)، وکذا عند أبی یعلى (2/ 233/ 933)، وفی المتن نکارة لیست فی أحادیث الباب، وهی کذب صاحب الطعام! ومع هذا کله حسنه الجهلة!
([6]) قلت: کیف، وصفوان لم یلق أبا هریرة، وعامة روایته عن التابعین أیضاً؟!
([7]) لم أجده عنده، ولا رأیته فی "مجمع الزوائد" للهیثمی، وهو فی "مسند أحمد" فی ثلاثة مواضع، فالعجب کیف فاتهما، وقلدهما المعلقون الثلاثة، فعزوه للبیهقی فقط فی "الشعب"، وجهلوا فقالوا: "ضعیف"! وهو عنده، وکذا أحمد وغیرهما من طریق حماد بن سلمة عن إسحاق ابن أبی طلحة عن أبی صالح عن أبی هریرة. وهذا إسناد صحیح، وهو مخرج فی "الصحیحة" (2844).
([8]) منظور از خمر در این حدیث ممکن است به معنای عصاره میوه و نوشیدنی باشد یا اینکه شرع قبل از ما بوده و شراب برای آن قوم حرام نبوده است.
([9]) کذا الأصل، وله عند البیهقی عن الحسن روایتان: إحداهما عن حمید عن الحسن عن النبی ج مرسلاً، وهی صحیحة، وأخرى عن الحسن عن أبی هریرة مسنداً نحوه، وإسناده ضعیف، لذلک فتصدیر المرسل بقوله: "رُوی" لیس کما ینبغی.
([10]) یشیر إلى مثل قوله ج: "من اشترى شاة محفلة فردها، فلیرد معها صاعاً من تمر". رواه البخاری عن ابن مسعود. وله عن أبی هریرة بلفظ: "لا تُصروا الغنم. . ." الحدیث. وهو مخرج فی "الإرواء (1320).
([11]) عبارت است از چوبی که بادبان کشتی بر آن کشیده میشود. "نهایة".
([12]) أصل الحدیث صحیح، لکن بلفظ: "قرد" مکان "ثعلب".
([13]) زیادة من "مستدرک الحاکم" و"شعب البیهقی"، وکان فی الأصل بعض الأخطاء فصححتها منهما.
([14]) انظر الحاشیة السابقة.
([15]) الأصل: "فارتجعها"، وکذا فی "المستدرک" (2/ 10)، وهو تحریف عجیب، والصواب ما أثبته وکما فی "شعب البیهقی" (5/ 330)، وکذا رواه أحمد (3/ 491) والبیهقی أیضاً فی "السنن" (5/ 320). و (النَّقَب) محرکة: رقة الأخفاف.
([16]) قلت: ووافقه الذهبی، وفیه نظر، لکن یشهد له ما بعده.
([17]) یعنی: کالایی که معیوب باشد. و(فی مقت الله): یعنی در خشم خداوند.
([18]) قلت: لم أعرفه.
([19]) قلت: هو عنده معلق دون إسناد، خلافاً لما یوهمه المؤلف بإطلاق العزو إلیه.
([20]) قلت فی إسناده (علی بن الحسن الشامی) قال الدارقطنی: "یکذب". ونحوه ابن حبان، وهو مخرج فی "الضعیفة" (5175).
([21]) علامه ابن اثیر در «النهایة» میگوید: «نصیحت کلمه و تعبیری است از یک جمله؛ و آن عبارت است از ارادهی خیر برای کسی که مورد نصحیحت قرار میگیرد. و این امکان وجود ندارد که با یک کلمه از این معنا تعبیر نمود چنانکه تمام معانی آن را در خود جای دهد. اصل «النصح» در لغت به معنای «الخلوص = وضوح، بیغشی، صفا، صداقت، بیریایی» میباشد. گفته میشود: نصحته، ونصحت له؛ اما نصیحت الله به معنای: اعتقاد صحیح در مورد وحدانیت و یکتا بودنش و اخلاص نیت در عبادتش میباشد. و نصیحت برای کتاب خدا عبارت است از تصدیق آن و عمل به آنچه در آن است. و نصیحت پیامبرش، تصدیق به نبوت و رسالتش و اطاعت از آنچه امر نموده و دوری از آنچه نهی نموده میباشد؛ و نصیحت ائمه یا حکام مسلمانان، اطاعت از آنها در حق و عدم قیام علیه آنها میباشد، اگر ظلم کردند؛ و نصیحت عموم مسلمانان، راهنمایی آنها به آنچه مصالحشان را دربردارد میباشد». والله اعلم
([22]) قلت: إلى هنا العزو صحیح، لکن ما بعده لیس عند النسائی، وهو بتمامه عند ابن حبان أیضاً (7/ 39/ 4529- الإحسان)، فلو عزاه إلیه المؤلف کان أولى، وهو مما فات على الهیثمی فلم یورده فی "موارد الظمآن"، فاستدرکته علیه فی "صحیح الموارد" (11/ 10).
([23]) قلت: هو الرازی، وهو وأبوه ضعیفان. وإطلاق العزو للطبرانی یوهم أنه فی "المعجم الکبیر"، وإنما رواه فی "الأوسط" و"الصغیر"، وهو مخرج فی "الضعیفة" (312).
ترهیب از کاستن در پیمانه و ترازو
2572-1760- (1) (حسن) عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب قَالَ: لَمَّا قَدِمَ النَّبِیُّ ج الْمَدِینَةَ کَانُوا مِنْ أَخْبَثِ النَّاسِ کَیْلًا، فَأَنْزَلَ اللَّهُ ﻷ: ﴿وَیْلٌ لِلْمُطَفِّفِینَ﴾، فَأَحْسَنُوا الْکَیْلَ بَعْدَ ذَلِکَ.
رواه ابن ماجه وابن حبان فی "صحیحه"، والبیهقی.
از ابن عباس ب روایت است، هنگامیکه رسول الله ج به مدینه پا نهاد، مردم مدینه از بدترین مردم در پیمانه بودند، پس خداوند ﴿وَیۡلٞ لِّلۡمُطَفِّفِینَ﴾ [المطففین: 1] «وای بر کم فروشان» را نازل کرد و بعد از آن پیمانه را کامل نمودند.
2573-1089- (1) (ضعیف جداً) وَعَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج لِأَصْحَابِ الْکَیْلِ وَالْوَزْنِ: «إِنَّکُمْ قَدْ وُلِّیتُمْ أَمْرًا فِیهِ هَلَکَتِ الْأُمَمُ السَّالِفَةُ قَبلَکُم».
از ابن عباس ب روایت است که رسول الله ج به کسانی که با کیل (پیمانه) و وزن به معامله مشغول بودند فرمود: «شما امری را عهدهدار شدید که امتهای پیش از شما در آن هلاک شدند».
رواه الترمذی والحاکم؛ کلاهما من طریق حسین بن قیس عن عکرمة عنه. وقال الحاکم: "صحیح الإسناد". (قال الحافظ): "کیف وحسین بن قیس متروک؟! والصحیح عن ابن عباس موقوف. کذا قاله الترمذی وغیره".
2574-1761- (2) (صحیح لغیره) وَعَنْ ابْنِ عُمَرَ ب قَالَ: أَقْبَلَ عَلَیْنَا رَسُولُ اللَّهِ ج فَقَالَ: «یَا مَعْشَرَ الْمُهَاجِرِینَ! خَمْسُ خِصَالٍ إِذَا ابْتُلِیتُمْ بِهِنَّ، وَأَعُوذُ بِاللَّهِ أَنْ تُدْرِکُوهُنَّ: لَمْ تَظْهَرِ الْفَاحِشَةُ فِی قَوْمٍ قَطُّ حَتَّى یُعْلِنُوا بِهَا؛ إِلَّا فَشَا فِیهِمُ الطَّاعُونُ وَالْأَوْجَاعُ الَّتِی لَمْ تَکُنْ مَضَتْ فِی أَسْلَافِهِمُ الَّذِینَ مَضَوْا، وَلَمْ یَنْقُصُوا الْمِکْیَالَ وَالْمِیزَانَ؛ إِلَّا أُخِذُوا بِالسِّنِینَ وَشِدَّةِ الْمَئُونَةِ وَجَوْرِ السُّلْطَانِ عَلَیْهِمْ، وَلَمْ یَمْنَعُوا زَکَاةَ أَمْوَالِهِمْ؛ إِلَّا مُنِعُوا الْقَطْرَ مِنَ السَّمَاءِ، وَلَوْلَا الْبَهَائِمُ لَمْ یُمْطَرُوا، وَلَمْ یَنْقُضُوا عَهْدَ اللَّهِ وَعَهْدَ رَسُولِهِ؛ إِلَّا سَلَّطَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ عَدُوًّا مِنْ غَیْرِهِمْ، فَأَخَذُوا بَعْضَ مَا فِی أَیْدِیهِمْ، وَمَا لَمْ تَحْکُمْ أَئِمَّتُهُمْ بِکِتَابِ اللَّهِ، وَیَتَخَیَّرُوا([1]) فِیمَا أَنْزَلَ اللَّهُ؛ إِلَّا جَعَلَ اللَّهُ بَأْسَهُمْ بَیْنَهُمْ».
رواه ابن ماجه - واللفظ له - والبزار والبیهقی. [مضی لفظه8- الصدقات /2].
از ابن عمر ب روایت است که رسول الله ج نزد ما آمده و فرمودند: «ای گروه مهاجرین! پنج صفت است که چون به آنان مبتلا شدید [گرفتار انواع عذاب میشوید] و من به خداوند پناه میبرم که آن زمان را دریابید: در میان هیچ قومی زنا آشکارا رواج نمییابد، مگر اینکه طاعون و بیماریهایی که در میان گذشتگان آنان سابقه نداشته، در میان آنان شیوع مییابد. و از میزان و ترازو نمیکاهند، مگر اینکه خشکسالی و مشکلات در کسب رزق و روزی دامنگیر آنها شده و حاکم ظالم بر ایشان مسلط میشود. و از پرداخت زکات اموالشان خودداری نمیکنند مگر اینکه از باران محروم میشوند و اگرچهارپایان نبودند باران نمیبارید. و عهد و پیمان الله و رسولش را نمیشکنند، مگر اینکه خداوند دشمنی از غیر خودشان را بر ایشان مسلط خواهد نمود که بخشی از آنچه در دست دارند تصاحب میکند. و قومی که مبنای حکمرانی حاکمانشان کتاب الله نباشد و خیر و سعادت را در آنچه خداوند نازل فرموده جستجو نکند، خداوند آن قوم را به درگیریهای داخلی دچار میگرداند».
0-1762- (3) (صحیح) ورواه الحاکم بنحوه من حدیث بریدة، وقال: "صحیح على شرط مسلم". [مضی لفظه 8- الصدقات/2].
0-1090- (2) (ضعیف موقوف) ورواه مالک بنحوه موقوفاً على ابن عباس([2])، ولفظه: قَالَ: «مَا ظَهَرَ الْغُلُولُ فِی قَوْمٍ [قَطُّ]؛ إِلَّا أَلْقی اللهُ فِی قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ، وَلَا فَشَا الزِّنَا فِی قَوْمٍ؛ إِلَّا کَثُرَ فِیهِمُ الْمَوْتُ، وَلَا نَقَصَ قَوْمٌ الْمِکْیَالَ وَالْمِیزَانَ؛ إِلَّا قَطَعَ اللهُ عَنْهُمُ الرِّزْقُ، وَلَا حَکَمَ قَوْمٌ بِغَیْرِ حَقٍّ؛ إِلَّا فَشَا فِیهِمُ الدَّمُ، وَلَا خَتَرَ قَوْمٌ بِالْعَهْدِ، إِلَّا سَلَّطَ اللَّهُ عَلَیْهِمُ الْعَدُوَّ».
از ابن عباس ب روایت است که میگوید: در میان قومی، دزدی در مال غنیمت ظهور نمیکند مگر اینکه خداوند متعال در قلوب آنها رعب و وحشت قرار میدهد و زنا در میان قومی رایج نمیشود مگر اینکه مرگ در میان آنها افزایش مییابد. و قومی از کیل و پیمانه نمیکاهند مگر اینکه خداوند رزق و روزی را از ایشان قطع میکند. [ایشان را در کسب رزق و روزی با مشکل مواجه میکند]. و قومی به امری جز حق حکم نمیکند مگر خونریزی در بین آنها رواج مییابد و هیچ قومی عهد شکنی نمیکند مگر اینکه خداوند دشمن را بر آنها مسلط میکند».
(حسن لغیره) ورفعه الطبرانی وغیره إلى النبی ج، [ومضی لفظه 8/2].
و(السِّنین) جمع سنة، عبارت است از سالی که خشکسالی شده و از زمین چیزی نروید، چه باران ببارد یا نبارد.
(الختر): عبارت است از خیانت و نقض عهد و پیمان.
2575-1763- (4) (حسن) وَعَن ابْنِ مَسْعُودٍ س قَالَ: الْقَتْلُ فِی سَبِیلِ اللهِ یُکَفِّرُ الذُّنُوبَ کُلَّهَا إِلَّا الْأَمَانَةَ، قَالَ: یُؤْتَى بِالْعَبْدِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ - وَإِنْ قُتِلَ فِی سَبِیلِ اللهِ -، فَیُقَالُ: أَدِّ أَمَانَتَکَ، فَیَقُولُ: أَیْ رَبِّ! کَیْفَ وَقَدْ ذَهَبَتِ الدُّنْیَا؟ قَالَ: فَیُقَالُ: انْطَلِقُوا بِهِ إِلَى الْهَاوِیَةِ، فَیُنْطَلَقُ بِهِ إِلَى الْهَاوِیَةِ، وَیُمَثَّلُ لَهُ أَمَانَتُهُ کَهَیْئَتِهَا یَوْمَ دُفِعَتْ إِلَیْهِ، فَیَرَاهَا فَیَعْرِفَهَا، فَیَهْوِی فِی أَثَرِهَا حَتَّى یُدْرِکَهَا فَیَحْمِلَهَا عَلَى مَنْکِبَیْهِ، حَتَّى إِذَا نَظَرَ ظَنَّ أَنَّهُ خَارِجٌ زَلَّتْ عَنْ مَنْکِبَیْهِ، فَهُوَ یَهْوِی فِی أَثَرِهَا أَبَدَ الْآبِدِینَ، ثُمَّ قَالَ: الصَّلَاةُ أَمَانَةٌ، وَالْوُضُوءُ أَمَانَةٌ، وَالْوَزْنُ أَمَانَةٌ، وَالْکَیْلُ أَمَانَةٌ - وَأَشْیَاءٌ عَدَّدَهَا، وَأَشدُّ ذَلِکَ الْوَدِائِعُ. قال – یعنی: زاذان -: فَأَتَیْتُ الْبَرَاءَ بْنَ عَازِبٍ فَقُلْتُ: أَلَا تَرَى إِلَى مَا قَالَ ابْنُ مَسْعُودٍ؟ قَالَ: کَذَا. قَالَ: کَذَا. قَالَ: صَدَقَ، أَمَا سَمِعْتَ الله یَقُولُ: ﴿إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا﴾.
رواه البیهقی موقوفاً. ورواه بمعناه هو وغیره مرفوعاً، والموقوف أشبه([3]).
از ابن مسعود س روایت است که میگوید: کشته شدن در راه خدا تمام گناهان را پاک میکند جز امانت؛ در روز قیامت بنده را میآورند – اگرچه در راه خدا کشته شده – پس گفته میشود: امانتت را ادا کن؛ میگوید: پروردگارا! چگونه ادا کنم درحالیکه دنیا تمام شده است؟ گفته میشود: او را به جهنم ببرید، پس به جهنم برده میشود و امانتش به او نشان داده میشود همانند روزی که به او تحویل داده شد، آن را میبیند و میشناسد، پس به دنبال آن رفته تا اینکه به آن میرسد و آن را بر دو شانهاش حمل میکند تا جایی که گمان میکند از آنجا خارج میشود که از دوشش میافتد، پس او همیشه به دنبال آن میرود. سپس گفت: نماز، وضو، ترازو، پیمانه و امور دیگری که آنها را شمرد هریک امانت هستند و شدیدترین آنها، امانت دیگران است. زاذان میگوید: نزد براء بن عازب رفته و گفتم: آیا نمیبینی عبدالله بن مسعود چه میگوید؟ چنین و چنان میگوید. براء گفت: راست گفته، آیا نشنیدهای که خداوند میفرماید: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ یَأۡمُرُکُمۡ أَن تُؤَدُّواْ ٱلۡأَمَٰنَٰتِ إِلَىٰٓ أَهۡلِهَا﴾ [النساء: 58] «بیگمان الله به شما فرمان میدهد که امانتها را به صاحبان آنها باز گردانید».
10- (الترهیب من الغش، والترغیب فی النصیحة فی البیع وغیره)
([1]) أی: یطلبوا الخیر، أی: وما لم یطلبوا الخیر والسعادة فیما أنزل الله، قال الزمخشری فی "الفائق" (1/ 278): "والاختیار أخذ ما هو خیر، وهو یتعدى إلى أحد مفعولیه بواسطة (مِن) ثم یحذف. . ."، وقد وقعت هذه اللفظة فی الأصل بإهمال الخاء، والتصویب من "ابن ماجه"، و"الحلیة"، وأشکل المراد منها على الحافظ الناجی، وأطال الکلام فی ذلک لفظاً ومعنى دون طائل، ولعل فیما ذکرته شفاء على إیجازه، والله أعلم.
([2]) قلت: هو فی "الموطأ" (2/ 16) هکذا، عن یحیى بن سعید أنه بلغه عن عبدالله بن عباس. قلت: وهذا منقطع؛ إن لم یکن معضلاً، فإن یحیى بن سعیدٍ وهو الأنصاری النجّاری من صغار التابعین، ولم یذکروا له روایة عن غیر أنس من الصحابة، ورواه الطبرانی مرفوعاً وتقدم فی (8- الصدقات/ 2).
([3]) قلت: وإسناده حسن، بخلاف المرفوع، فهو ضعیف، وهو مخرج فی "الضعیفة" (4071). ومن تخالیط الثلاثة وجهلهم أنهم لم یقفوا عند ما نقلوه عن الإمام أحمد أنه قال فی الموقوف: "إسناده جید"، بل تعالوا علیه، وقالوا: "ضعیف، رواه البیهقی (5266) وفیه الأعمش وأبو عمر الکندی، کلاهما یرسل"! وهذا منتهى الجهل، فإن مثل هذا الإعلال قد یفید لو کان الحدیث مرسلاً، فکیف وهو عن ابن مسعود مسنداً، وجوّده أحمد؟!! ولکنه التعالم.
ترغیب به فسخ معامله با فردی که پشیمان شده است([1])
2570-1758- (1) (صحیح) عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنْ أَقَالَ مُسْلِمًا بیعَته، أَقَالَهُ اللَّهُ عَثْرَتَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ».
رواه أبو داود وابن ماجه، وابن حبان فی "صحیحه"، واللفظ له، والحاکم وقال: "صحیح على شرطهما".
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس معاملهاش را با مسلمانی که پشیمان شده فسخ کند، خداوند لغزشهای او را در روز قیامت میبخشد».
(صحیح) وفی روایة لابن حبان: «مَنْ أَقَالَ مُسْلِمًا عَثْرَتَهُ؛ أَقَالَهُ اللَّهُ عَثْرَتَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ».
و در روایت ابن حبان آمده است: «هرکس معاملهاش را با مسلمانی که پشیمان شده فسخ کند، خداوند لغزش او را در روز قیامت میبخشد».
2570-1088- (1) (منکر) وفی روایة لأبی داود فی "المراسیل"([2]): «مَن أقالَ نادِماً؛ أقالَهُ اللهُ نَفسَهُ یومَ القیامةِ».
و در روایت ابوداود در مراسیل آمده است: «هرکس معاملهاش را با آنکه پشیمان شده فسخ کند، خداوند متعال در روز قیامت او را میبخشد».
2571-1759- (2) (صحیح لغیره) وَعَنْ أَبِی شُرَیْحٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنْ أَقَالَ أَخَاهُ بَیْعًا؛ أَقَالَهُ اللَّهُ عَثْرَتَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ».
رواه الطبرانی فی "الأوسط". ورواته ثقات.
از ابوشریح س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس معاملهاش را با برادرش که پشیمان شده فسخ کند، خداوند لغزش او را در روز قیامت میبخشد».
9-(الترهیب من بخس الکیل والوزن)
([1]) اقالة: فسخ معامله – زمانی که فرد از خرید خود پشیمان شده و کالای فروخته شده را برگرداند.
([2]) لیس فی "مراسیله"، وإنما رواه عبدالرزاق عن یحیى بن أبی کثیر معضلاً، وهو مخرج فی "الضعیفة" (6858).