ترغیب به آسانگیری در خرید و فروش و رفتار نیک در مطالبهی طلب و پرداخت بدهی
2553-1742- (1) (صحیح) عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِاللَّهِ ب؛ قَالَ: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «رَحِمَ اللَّهُ عَبْدًا سَمْحًا إِذَا بَاعَ، سَمْحًا إِذَا اشْتَرَى، سَمْحًا إِذَا اقْتَضَى».
رواه البخاری، وابن ماجه، واللفظ له.
از جابر بن عبدالله ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «خداوند به بندهای رحم کند که در هنگام خرید و فروش و مطالبهی حقش [از بدهکار] سختگیر نباشد».
(حسن) والترمذی، ولفظُه: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «غَفَرَ اللَّهُ لِرَجُلٍ کَانَ قَبْلَکُمْ؛ کَانَ سَهْلًا إِذَا بَاعَ، سَهْلًا إِذَا اشْتَرَى، سَهْلًا إِذَا اقْتَضَى».
و از جابر بن عبدالله ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «خداوند به بندهای رحم کند که در هنگام خرید و فروش و مطالبهی حقش [از بدهکار] سختگیر نباشد [و با لطف و نرمی رفتار نماید]».
2554-1743- (2) (حسن لغیره) وَعَنْ عُثْمَانَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «أَدْخَلَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ رَجُلًا کَانَ سَهْلًا مُشْتَرِیًا وَبَائِعًا، وَقَاضِیًا وَمُقْتَضِیًا؛ الْجَنَّةَ».
رواه النسائی، وابن ماجه لم یذکر: "قاضیاً ومقتضیاً".
از عثمان س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «خداوند مردی را وارد بهشت نمود که چه خریدار بود یا فروشنده آسانگیر بود. و در پرداخت بدهیاش به طلبکار و نیز مطالبهی طلبش از بدهکار آسانگیر بود».
2555-1744- (3) (صحیح لغیره) وَعَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ مَسْعُودٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «أَلَا أُخْبِرُکُمْ بِمَنْ یَحْرُمُ عَلَى النَّارِ، أَوْ بِمَنْ تَحْرُمُ عَلَیْهِ النَّارُ؟ عَلَى کُلِّ قَرِیبٍ هَیِّنٍ سَهْلٍ».
رواه الترمذی وقال: "حدیث حسن غریب".
از عبدالله بن مسعود س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «آیا شما را از کسی خبر ندهم که بر آتش حرام است یا آتش بر او حرام است؟ بر هر فرد آسانگیرِ نزدیک به مردم».
والطبرانی فی "الکبیر" بإسناد جید، وزاد: "لین"([1])، وابن حبان فی "صحیحه".
(صحیح لغیره) وفی روایة لابن حبان: «إنما تَحرُمُ النارُ على کلِّ هیِّنٍ لَیِّنٍ قریبٍ سَهلٍ».
و در روایت ابن حبان آمده است: «آتش بر هر انسان آسانگیرِ بردبارِ نزدیک به مردم حرام گردیده است».
2556-1745- (4) (صحیح لغیره) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «مَنْ کَانَ هَیِّنًا لَیِّنًا قَرِیبًا؛ حَرَّمَهُ اللَّهُ عَلَى النَّارِ».
رواه الحاکم وقال: "صحیح على شرط مسلم".
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «خداوند آتش را بر هر انسان آسانگیرِ بردبارِ نزدیک به مردم حرام نموده است».
0-1746- (5) (صحیح لغیره) ورواه الطبرانی فی "الأوسط" من حدیث أنس ولفظه: قِیلَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! مَنْ یَحْرُمُ عَلَى النَّارِ؟ قَالَ: «الَهَیِّنُ اللِّیِّنُ، السَّهْلُ الْقَرِیبُ».
و در روایت طبرانی آمده است: گفته شد: ای رسول الله ج! چه کسی بر آتش حرام است؟ رسول الله ج فرمود: «بر هر بردبارِ آسانگیرِ نزدیک به مردم».
0-1747- (6) (صحیح لغیره) ورواه فی "الأوسط" أیضاً و"الکبیر" عَنْ مُعَیْقِیبٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «حُرِّمَتِ النَّارُ عَلَى الْهَیِّنِ اللَّیِّنِ، السَّهْلِ الْقَرِیبِ».
از معیقیب س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «آتش بر هر آسانگیرِ بردبارِ نزدیک به مردم حرام شده است».
2557-1748- (7) (صحیح لغیره) وَعَنهُ؛ أَنَّ رَسُولَ الله ج قَالَ: «إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ سَمْحَ البَیْعِ، سَمْحَ الشِّرَاءِ، سَمْحَ القَضَاءِ».
رواه الترمذی وقال: "غریب". والحاکم وقال: "صحیح الإسناد".
و از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «خداوند آسانگیری در خرید و فروش و مطالبهی قرض را دوست دارد».
2558-1749- (8) (صحیح) وَعَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «اسْمَحْ، یُسْمَحْ لَکَ».
رواه أحمد، ورجاله رجال "الصحیح"؛ إلا مهدی بن جعفر.
از ابن عباس ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «آسانگیر باش تا بر تو آسان گرفته شود».
2559-1085- (1) (موضوع) وَعَنْ أَبِی سَعِیدٍ الْخُدْرِیَّ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «أَفْضَلُ الْمُؤْمِنِینَ رَجُلٌ سَمْحُ الْبَیْعِ، سَمْحُ الشِّرَاءِ، سَمْحُ الْقَضَاءِ، سَمْحُ الِاقْتَضَاءِ».
رواه الطبرانی فی "الأوسط"، ورواته ثقات([2]).
از ابوسعید خدری س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «برترین مومنان کسی است که در خرید و فروش و پرداخت قرض و مطالبهی قرض با تساهل برخورد میکند».
2560-1750- (9) (حسن لغیره) وَعَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ عَمْرٍو ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «دَخَلَ رَجُلٌ الْجَنَّةَ بِسَمَاحَتِهِ قَاضِیًا وَمُقتضِیًا».
رواه أحمد، ورواته ثقات مشهورون.
از عبدالله بن عمرو ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «مردی وارد بهشت شد به خاطر آسانگیری در پرداخت قرض و مطالبهی قرض».
2561-1751- (10) (صحیح) وَعَنْ حُذَیْفَةَ س قَالَ: «أُتِیَ اللهُ بِعَبْدٍ مِنْ عِبَادِهِ آتَاهُ اللهُ مَالًا، فَقَالَ لَهُ: مَاذَا عَمِلْتَ فِی الدُّنْیَا؟ - قَالَ: ﴿وَلَا یَکْتُمُونَ اللَّهَ حَدِیثًا﴾ - قَالَ: یَا رَبِّ آتَیْتَنِی مَالاً فَکُنْتُ أُبَایِعُ النَّاسَ، وَکَانَ مِنْ خُلُقِی الْجَوَازُ، فَکُنْتُ أَیَسَّرُ عَلَى الْمُوسِرِ، وَأُنْظِرُ الْمُعْسِرَ، فَقَالَ اللهُ تَعَالَی: أَنَا أَحَقُّ بِذَلک مِنْکَ، تَجَاوَزُوا عَنْ عَبْدِی». فَقَالَ عُقْبَةُ بْنُ عَامِرٍ وَأَبُو مَسْعُودٍ الْأَنْصَارِیُّ: هَکَذَا سَمِعْنَاهُ مِنْ فِی رَسُولِ اللهِ ج.
رواه مسلم هکذا موقوفاً على حذیفة، ومرفوعاً عن عقبة وأبی مسعود([3]). وتقدمت بقیة ألفاظ هذا الحدیث فی «إنظار المعسر» [8- الصدقات/14].
از حذیفه س روایت است که میگوید: خداوند متعال [در روز قیامت] بندهای از بندگانش را میآورد که به او مالی داده و به او میفرماید: «در دنیا چه کاری انجام دادهای؟ - ﴿وَلَا یَکۡتُمُونَ ٱللَّهَ حَدِیثٗا﴾ [النساء: 42] «و هیچ سخنی را نمیتوانند از الله پنهان کنند - میگوید: پروردگارا! به من مال دادی و من با مردم معامله میکردم و آسانگیری از اخلاق من بود، بر توانگران آسان میگرفتم و به بدهکاران تهیدست مهلت میدادم. پس خداوند متعال میفرماید: من بر انجام این عمل از تو سزاوارتر هستم، از بندهام درگذرید». عقبه بن عامر و ابومسعود انصاری میگویند: اینچنین از دهان رسول الله ج شنیدیم.
2562-1752- (11) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س؛ أَنَّ رَجُلًا أَتَى النَّبِیَّ ج یَتَقَاضَاهُ، فَأَغْلَظَ لَهُ، فَهَمَّ بِهِ أَصْحَابُهُ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «دَعُوهُ؛ فَإِنَّ لِصَاحِبِ الحَقِّ مَقَالًا». ثُمَّ قَالَ: «أَعْطُوهُ سِنًّا مِثْلَ سِنِّهِ». قَالُوا: یَا رَسُولَ اللَّهِ، لا نَجِدُ إِلَّا أَمْثَلَ مِنْ سِنِّهِ، فَقَالَ: «أَعْطُوهُ، فَإِنَّ خَیْرکُمْ أَحْسَنُکُمْ قَضَاءً».
رواه البخاری ومسلم، والترمذی مختصراً ومطولاً، وابن ماجه مختصراً.
از ابوهریره س روایت است که مردی نزد رسول الله ج آمد و طلب خود را از ایشان خواست و به تندی سخن گفت. چون اصحاب قصد تنبیه [زبانی یا عملی] او را کردند، رسول الله ج فرمود: «او را رها کنید، زیرا صاحب حق، حق سخن گفتن دارد». و سپس فرمود: «شتری مثل شتر خودش به او بدهید». گفتند: ای رسول الله ج! جز گرانتر از شتر او، شتر دیگری نداریم. فرمود: «آن را به او بدهید، زیرا بهترین شما کسی است که بدهیاش را به نحو احسن بپردازد».
2563-1753- (12) (صحیح) وَعَنْ أَبِی رَافِعٍ مَوْلَى رَسُولِ اللهِ ج قَالَ: اسْتَسْلَفَ رَسُولُ اللهِ ج بَکْرًا، فَجَاءَتْهُ إِبِلٌ مِنَ الصَّدَقَةِ. قَالَ أَبُو رَافِعٍ: فَأَمَرَنِی رَسُولُ اللَّهِ ج أَنْ أَقْضِیَ الرَّجُلَ بَکْرَهُ. فَقُلْتُ: لَمْ أَجِدْ فِی الْإِبِلِ إِلَّا جَمَلًا خِیَارًا رَبَاعِیًا، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «أَعْطِهِ إِیَّاهُ؛ فَإِنَّ خِیَارَ النَّاسِ أَحْسَنُهُمْ قَضَاءً».
رواه مالک ومسلم وأبو داود والترمذی وصححه، والنسائی وابن ماجه.
از ابو رافع مولای رسول الله ج روایت است که رسول الله ج شتر جوانی را قرض گرفت، پس شتر صدقهای را به نزد او آوردند. ابو رافع س میگوید: رسول الله ج به من دستور داد شتر جوانی را که از آن مرد قرض گرفته بود به او برگردانم. گفتم: در بین شتران جز شتر هفت سالهای نمییابم؛ رسول الله ج فرمودند: «آن را به او بده! زیرا بهترین مردم کسی است که به نحو احسن قرض و بدهیاش را میپردازد».
2564-1086- (2) (ضعیف) وَعَنْ أَبِی سَعِیدٍ الخُدْرِیِّ س قَالَ: صَلَّى بِنَا رَسُولُ اللَّهِ ج صَلَاةَ العَصْرِ، ثُمَّ قَامَ خَطِیبًا - فذکر الحدیث إلى أن قال: - «أَلَا وَإِنَّ مِنْهُمْ حَسَنَ القَضَاءِ حَسَنَ الطَّلَبِ، وَمِنْهُمْ سَیِّئُ القَضَاءِ حَسَنَ الطَّلَبِ، فَتِلْکَ بِتِلْکَ، أَلَا وَإِنَّ مِنْهُمُ السَّیِّئَ القَضَاءِ السَّیِّئَ الطَّلَبِ، أَلَا وَخَیْرُهُمُ الحَسَنُ القَضَاءِ الحَسَنُ الطَّلَبِ، أَلَا وَشَرُّهُمْ سَیِّئُ القَضَاءِ سَیِّئُ الطَّلَبِ».
رواه الترمذی فی حدیث یأتی فی "الغضب" إن شاء الله تعالى [23- الأدب/10] وقال: "حدیث حسن"([4]).
از ابوسعید خدری س روایت است که میگوید: رسول الله ج نماز عصر را بر ما امامت داد، سپس به ایراد خطبه پرداخت. - و حدیث را ذکر میکند تا آنجا که میگوید: - از آنها کسانی هستند که بدهیشان را به خوبی ادا میکنند و بدهی را به خوبی وصول میکنند. و از آنها کسانی هستند که بدهی را به خوبی نمیپردازند و اما آن را به خوبی وصول میکنند. و این در برابر آن است. و بدانید که از میان آنها کسانی هستند که بدهی را به خوبی نمیپردازند و آن را به خوبی از دیگران وصول نمیکنند. بدانید بهترین آنها کسانی هستند که به خوبی بدهی را پرداخت کرده و آن را به خوبی وصول میکنند. و بدانید بدترین آنها کسانی هستند که در پرداخت بدهی و وصول آن بدرفتاری میکنند».
2565-1754- (13) (حسن) وَعَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب قَالَ: اسْتَسْلَفَ النَّبِیّ ج مِنْ رَجُلٍ مِنَ الأَنْصَارِ أَرْبَعِینَ صَاعًا، فَاحْتَاجَ الأَنْصَارِیُّ، فَأَتَاهُ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَا جَاءَنا شَیءٌ». فَقَالَ الرَّجُلُ: وَأَرَادَ أَن یَتَکَلَّمَ؛ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «لا تَقُلْ إلاَّ خَیْرًا، فَأَنَا خَیْرُ مَنْ یُسَلَّفُ»، فَأَعْطَاهُ أَرْبَعِینَ فَضْلا، وَأَرْبَعِینَ لِسَلَفِهِ، فَأَعْطَاهُ ثَمَانِینَ.
رواه البزار بإسناد جید.
از ابن عباس ب روایت است که رسول الله ج از مرد انصاری چهل صاع قرض گرفت؛ چون انصاری به آن نیاز پیدا کرد، نزد رسول الله ج آمد؛ رسول الله ج فرمود: «چیزی نداریم». چون آن مرد انصاری خواست صحبت کند، رسول الله ج فرمود: «جز خیر چیزی نگو؛ زیرا من بهترین کسی هستم که قرض را بر میگردانم». پس به او چهل صاع اضافه بخشیده و چهل صاع به خاطر قرضش داد، یعنی هشتاد صاع به او داد.
2566-1087- (3) (ضعیف جداً) وروى ابن ماجه عنه قال: جَاءَ رَجُلٌ یَطْلُبُ النَّبِیَّ ج فَتَکَلَّمَ بِبَعْضِ الْکَلَامِ، فَهَمَّ بِهِ بَعض أَصحَابه، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَهْ! إِنَّ صَاحِبَ الدَّیْنِ لَهُ سُلْطَانٌ عَلَى صَاحِبِهِ حَتَّى یَقْضِیَهُ»([5]).
از ابن ماجه روایت است: مردی نزد رسول الله ج آمده و قرض خود را طلب نمود و سخنانی ناروا بیان داشت که صحابه تصمیم داشتند پاسخ وی را داده و او را ادب کنند اما رسول الله ج فرمود: «دست نگه دارید، قرض دهنده حق دارد قرض خود را مطالبه کند تا اینکه قرض خود را دریافت کند».
2567-1755- (14) (حسن) وَعن أبی هریرة س قال: أتى النبیِّ ج رجلٌ یتقاضاه قد استَسلفَ منه شطرَ وَسقٍ، فأعطاه وَسقاً، فقال: «نِصفُ وَسقٍ لک، ونصفُ وسقٍ من عِندی». ثمَّ جاء صاحب الوسقِ یتقاضاهُ، فأعطاهُ وَسقَین، فقال رسول الله ج: «وسقٌ لک، ووسقٌ مِن عندی».
رواه البزار، وإسناده حسن إن شاء الله.
از ابوهریره س روایت است که مردی نزد رسول الله ج آمد و نصف وسقی را که رسول الله ج از او قرض گرفته بود، طلب کرد؛ به او یک وسق داد و فرمود: «نصف وسق برای توست و نصف دیگر از جانب من است». سپس صاحب آن وسق آمد و قرضش را طلب نمود، پس به او دو وسق داد؛ رسول الله ج فرمودند: «یک وسق برای توست و وسق دیگر از جانب من است».
(شطر وسق) یعنی: نصف وسق. (والوسق) به فتح واو و سکون سین: شصت صاع میباشد و گفته شده: بار شتر میباشد.
2568-1756- (15) (صحیح) وَعَنِ ابْنِ عُمَرَ، وَعَائِشَةَ ش؛ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «مَنْ طَلَبَ حَقًّا فَلْیَطْلُبْهُ فِی عَفَافٍ، وَافٍ أَوْ غَیْرَ وَافٍ».
رواه الترمذی وابن ماجه، وابن حبان فی "صحیحه"، والحاکم وقال: "صحیح على شرط البخاری".
از ابن عمر و عایشه ش روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس حقش را طلب کرد باید آن را به نیکی طلب کند، اگرچه حق خود را کامل یا ناقص بیابد».
2569-1757- (16) (صحیح) وروى ابن ماجه عن عبد الله بن [أبی] ربیعة س: أَنَّ النَّبِیَّ ج اسْتَسْلَفَ مِنْهُ حِینَ غَزَا حُنَیْنًا ثَلَاثِینَ أَوْ أَرْبَعِینَ أَلْفًا، فَلَمَّا قَدِمَ قَضَاهَا إِیَّاهُ؛ ثُمَّ قَالَ لَهُ النَّبِیُّ ج: «بَارَکَ اللَّهُ لَکَ فِی أَهْلِکَ وَمَالِکَ، إِنَّمَا جَزَاءُ السَّلَفِ الْوَفَاءُ وَالْحَمْدُ».
از عبدالله بن ابی ربیعه س روایت است که رسول الله ج هنگام غزوه حنین سی یا چهل هزار از من قرض گرفت؛ چون رسول الله ج بدهیاش را به او پس داد، به وی فرمود: «خداوند در مال و خانوادهات برکت قرار دهد. پاداش قرض این است که آن را به صاحبش برگردانی و از او تشکر کنی».
8 -(الترغیب فی إقالة النادم)
([1]) یشهد لهذه الزیادة ولأصل الحدیث ما بعده، وهما مخرجان مع غیره من الشواهد فی "الصحیحة" (938).
([2]) کذا قال، وهو وهم فاحش، وإن تبعه الهیثمی، کیف لا وفیه الشاذکونی؟! وأفحش منه تحسین المعلقین الثلاثة للحدیث، فکأنهم استلزموا ذلک من التوثیق، فإن کان کذلک فهو من جهلهم ولکنهم غیر مستقرین على ذلک. انظر "الضعیفة" (2853).
([3]) ذکر عقبة بن عامر فی هذا الحدیث وهمٌ، صوابه: عقبة بن عمرو أبو مسعود الأنصاری. قاله الدارقطنی. وانظر (8- الصدقات/ 14).
([4]) قلت: وکذا فی نسخة "تحفة الأحوذی" (3/ 219)، و"تحفة المزی" (3/ 468/ 3466). ووقع فی طبعة الدعاس (2192): "حسن صحیح"، بزیادة "صحیح"، وسواء کان هذا أو ذاک فإنه یعنی ". . لغیره"؛ لأن فی إسناده علی بن زید بن جدعان، وهو ضعیف من قبل حفظه، ولذلک لما أخرجه الحاکم (4/ 505-506) سکت عنه ولم یصححه على تساهله المعروف. وأما المعلقون الثلاثة، فقالوا هنا: "حسن"! وفیما سیأتی: "حسن بشواهده"! ولیس لبعض مقاطعه شاهد، ومنها هذا.
([5]) قلت: فیه (حنش) وهو متروک، وهو مخرج فی "الضعیفة" (3180). وخلط الثلاثة بین هذا، وبین روایة البزار التی فی "الصحیح"، فضعفوها لظنهم أن فیها (حنشاً) هذا، مع أنهم نقلوا عن الهیثمی توثیقه لرجاله، کما رأوا تجوید المؤلف لإسناده!! والله المستعان.
ترغیب به ورع و پرهیزکاری و ترک شبهات و آنچه در سینهی انسان اثر گذاشته و رسوخ مییابد
2539-1731- (1) (صحیح) عَنِ النُّعْمَانِ بْنِ بَشِیرٍ ب قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ ج یَقُولُ: «الْحَلَالُ بَیِّنٌ، وَالْحَرَامُ بَیِّنٌ، وَبَیْنَهُمَا مُشْتَبِهَاتٌ، لَا یَعْلَمُهُنَّ کَثِیرٌ مِنَ النَّاسِ، فَمَنِ اتَّقَى الشُّبُهَاتِ اسْتَبْرَأَ لِدِینِهِ وَعِرْضِهِ، وَمَنْ وَقَعَ فِی الشُّبُهَاتِ، وَقَعَ فِی الْحَرَامِ، کَالرَّاعِی یَرْعَى حَوْلَ الْحِمَى؛ یُوشِکُ أَنْ یَرْتَعَ فِیهِ، أَلَا وَإِنَّ لِکُلِّ مَلِکٍ حِمًى، أَلَا وَإِنَّ حِمَى اللهِ مَحَارِمُهُ، أَلَا وَإِنَّ فِی الْجَسَدِ مُضْغَةً، إِذَا صَلَحَتْ صَلَحَ الْجَسَدُ کُلُّهُ، وَإِذَا فَسَدَتْ فَسَدَ الْجَسَدُ کُلُّهُ، أَلَا وَهِیَ الْقَلْبُ».
از نعمان بن بشیر ب روایت است که میگوید: از رسول الله ج شنیدم که فرمود: «حلال و حرام آشکار و روشن است و بین آن دو امور مشتبهی وجود دارد که بسیاری از مردم آن را نمیدانند؛ و هرکس از شبهات دوری گزیند دین و آبروی خود را حفظ کرده و هرکس دچار شبهات گردد، در حرام واقع میگردد. مانند چوپانی که در اطراف منطقهی ممنوعه بچراند، بیم آن میرود که در آن منطقهی ممنوعه وارد گردد. آگاه باشید که برای هر حاکمی منطقهی ممنوعهای میباشد و آگاه باشید که منطقهی ممنوعهی خداوند حرامهای اوست و آگاه باشید که در جسم، پاره گوشتی است که اگر اصلاح شود تمام بدن اصلاح خواهد شد و اگر فاسد شود، تمام بدن فاسد میشود و بدانید که آن قلب است».
رواه البخاری ومسلم، والترمذی([1])، ولفظه: «الحَلَالُ بَیِّنٌ، وَالحَرَامُ بَیِّنٌ، وَبَیْنَ ذَلِکَ أُمُورٌ مُشْتَبَهَاتٌ، لَا یَدْرِی کَثِیرٌ مِنَ النَّاسِ أَمِنَ الحَلَالِ هِیَ أَمْ مِنَ الحَرَامِ؟ فَمَنْ تَرَکَهَا اسْتِبْرَاءً لِدِینِهِ وَعِرْضِهِ، وَقَدْ([2]) سَلِمَ، وَمَنْ وَاقَعَ شَیْئًا مِنْهَا یُوشِکُ أَنْ یُوَاقِعَ الحَرَامَ، کَمَا أَنَّهُ مَنْ یَرْعَى حَوْلَ الحِمَى یُوشِکُ أَنْ یُوَاقِعَهُ، أَلَا وَإِنَّ لِکُلِّ مَلِکٍ حِمًى، أَلَا وَإِنَّ حِمَى اللَّهِ مَحَارِمُهُ».
وأبو داود باختصار، وابن ماجه.
و در روایت ترمذی آمده است: «حلال و حرام آشکار و روشن است و بین آن دو امور مشتبهی وجود دارد که بسیاری از مردم آنها را نمیدانند که جزو امور حلال هستند یا حرام؟ پس هرکس از این امور جهت حفظ دین و آبروی خود دوری گزیند، سالم مانده و هرکس دچار آنها شود در حرام خواهد افتاد؛ مانند چوپانی که در اطراف منطقهی ممنوعه بچراند، بیم آن میرود که در آن منطقهی ممنوعه وارد گردد. آگاه باشید که برای هر حاکمی منطقهی ممنوعهای میباشد و آگاه باشید که منطقهی ممنوعهی خداوند حرامهای او هستند».
(صحیح) وفی روایة لأبی داود والنسائی؛ أنَّ رسول الله ج قال: «إِنَّ الْحَلَالَ بَیِّنٌ، وَإِنَّ الْحَرَامَ بَیِّنٌ، وَبَیْنَهُمَا أُمُورٌ مُشْتَبِهَاتٌ، وَسَأَضْرِبُ لَکُمْ فِی ذَلِکَ مَثَلًا؛ إِنَّ اللَّهَ حَمَى حِمًى، وَإِنَّ حِمَى اللَّهِ مَا حَرَّمَ، وَإِنَّهُ مَنْ یَرْعَى حَوْلَ الْحِمَى یُوشِکُ أَنْ یُخَالِطَهُ، وَإِنَّ مَنْ یُخَالِطُ الرِّیبَةَ یُوشِکُ أَنْ یَجْسُرَ».
و در روایت ابوداود و نسائی آمده است: رسول الله ج فرمودند: «حلال و حرام آشکار و روشن است و بین آن دو امور مشتبهی وجود دارد؛ در این زمینه برای شما مثالی میزنم: خداوند منطقهی ممنوعهای را انتخاب نموده است و منطقهی ممنوعهی خداوند حرامهای اوست و کسیکه در اطراف منطقهی ممنوعه به چرا مشغول شود، نزدیک است که منطقهی غیر ممنوعه را با منطقهی ممنوعهی در آمیزد و کسیکه دچار امر مشتبه و مشکوک گردد، نزدیک است که جسارت ارتکاب امر حرام را پیدا کند».
وفی روایة للبخاری([3]) والنسائی: «الحَلاَلُ بَیِّنٌ، وَالحَرَامُ بَیِّنٌ، وَبَیْنَهُمَا أُمُورٌ مُشَبِّهَةٌ، فَمَنْ تَرَکَ مَا شُبِّهَ عَلَیْهِ مِنَ الإِثْمِ؛ کَانَ لِمَا اسْتَبَانَ أَتْرَکَ، وَمَنِ اجْتَرَأَ عَلَى مَا یَشُکُّ فِیهِ مِنَ الإِثْمِ؛ أَوْشَکَ أَنْ یُوَاقِعَ مَا اسْتَبَانَ، وَالمَعَاصِی حِمَى اللَّهِ، وَمَنْ یَرْتَعْ حَوْلَ الحِمَى، یُوشِکُ أَنْ یُوَاقِعَهُ».
و در روایت بخاری و نسائی آمده است: «حلال و حرام روشن است و در میان آنها امور مشتبهی وجود دارد؛ پس هرکس از آنچه بر وی مشتبه گردیده دوری جوید، به طریق اولی از گناهان آشکار، دوری خواهد جست. اما کسیکه به انجام امری که گناه بودن آن مشکوک است، دچار گردد، دیری نمیگذرد که مرتکب گناهان آشکار میشود. و گناهان حریم ممنوعهی خداوند هستند و هرکس در محدودهی این حریم مشغول گردد، نزدیک است که وارد آن گردد».
0-1732- (2) (صحیح) ورواه الطبرانی([4]) من حدیث ابن عباس، ولفظه: «الْحَلَالُ بَیِّنٌ، وَالْحَرَامُ بَیِّنٌ، وَبَیْنَ ذَلِکَ شُبُهَاتٌ، فَمَنْ؛ أَوْقَعَ بِهِنَّ؛ فَهُوَ قَمِنٌ أَنْ یَأْثَمَ، وَمَنِ اجْتَنَبَهُنَّ؛ فَهُوَ أَوْفَرُ لِدِینِهِ، کَمُرْتِعٍ إِلَى جَنْبِ حِمًى، وَحِمَى اللهِ الْحَرَامُ».
و در روایت طبرانی از ابن عباس آمده است: «حلال و حرام آشکار و روشن میباشد و در میان آنها اموری مشتبه وجود دارد؛ پس کسیکه در آن مشتبهات واقع گردد سزاوار ارتکاب گناه میباشد؛ و کسیکه از آنها دوری جوید برای دینش بهتر خواهد بود؛ همانند چراگاهی که در کنار منطقهی ممنوعهای واقع شده باشد و منطقهی ممنوعهی خداوند اموری است که آنها را حرام نموده است».
(رَتَعَ الحِمى): «إذا رعى من حوله وطاف([5]) به»: زمانی که پیرامون و نزدیک به آن مشغول چرا گردد. (أوشَک) به فتح ألف و شین یعنی: نزدیک است. و (اجتَرأ) مهموز یعنی: اقدام نمود. و (قَمِنٌ) در حدیث ابن عباس؛ به فتح قاف و کسر میم یعنی: شایسته و سزاوار و زیبنده.
2540-1733- (3) (صحیح) وَعَنِ النَّوَّاسِ بْنِ سِمْعَانَ س قَالَ: عَنِ النَّبِیَّ ج قَالَ: «الْبِرُّ حُسْنُ الْخُلُقِ، وَالْإِثْمُ مَا حَاکَ فِی صَدْرِکَ، وَکَرِهْتَ أَنْ یَطَّلِعَ عَلَیْهِ النَّاسُ».
رواه مسلم.
از نواس بن سمعان س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «نیکی عبارت است از خوش اخلاقی و گناه همان است که در سینه نسبت به آن گمان گناه بودن داری و دوست نداری مردم از آن آگاه شوند».
(حاکَ) بالحاء المهملة والکاف؛ یعنی: جولان داده و تردید ایجاد میکند([6]).
2541-1734- (4) (حسن لغیره) وَعَنْ وَابِصَةَ بْنِ مَعْبَدٍ س قَالَ: أَتَیْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج وَأَنَا أُرِیدُ أَنْ لَا أَدَعَ شَیْئًا مِنَ الْبِرِّ وَالْإِثْمِ إِلَّا سَأَلْتُهُ عَنْهُ، فَقَالَ لِی: «ادْنُ یَا وَابِصَةُ!»، فَدَنَوْتُ مِنْهُ حَتَّى مَسَّتْ رُکْبَتِی رُکْبَتَهُ، فَقَالَ لِی: «یَا وَابِصَةُ! أُخْبِرُکَ مَا جِئْتَ تَسْأَلُ عَنْهُ؟». قُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! أَخْبِرْنِی. قَالَ: «جِئْتَ تَسْأَلُ عَنِ الْبِرِّ وَالْإِثْمِ». قُلْتُ: نَعَمْ. فَجَمَعَ أَصَابِعَهُ الثَّلَاثَ، فَجَعَلَ یَنْکُتُ بِهَا فِی صَدْرِی وَیَقُولُ: «یَا وَابِصَةُ! اسْتَفْتِ قَلبَکَ، الْبِرُّ مَا اطْمَأَنَّتْ إِلَیْهِ النَّفْسُ، وَاطْمَأَنَّ إِلَیْهِ الْقَلْبُ، وَالْإِثْمُ مَا حَاکَ فِی الْقَلْبِ، وَتَرَدَّدَ فِی الصَّدْرِ وَإِنْ أَفْتَاکَ النَّاسُ وَأَفْتَوْکَ».
رواه أحمد بإسناد حسن.
از وابصة بن معبد س روایت است که نزد رسول الله ج رفتم و قصد داشتم از هر خوبی و گناهی از ایشان سؤال کنم. رسول الله ج فرمود: «ای وابصه! نزدیک بیا». پس به او نزدیک شدم تا جایی که زانویم به زانوی او مماس شد. به من گفت: «ای وابصه! آیا به تو بگویم که برای سؤال کردن از چه چیزی آمدهای؟». گفتم: ای رسول الله ج به من بگو، فرمود: «آمدهای که از نیکی و گناه سؤال کنی؟». گفتم: بله؛ پس سه انگشتش را جمع نموده و درحالیکه آن را به سینهام میزد فرمود: «ای وابصه! از قلبت فتوا بخواه، نیکی آن است که نفس انسان بدان مطمئن باشد و دل بدان آرام گیرد و گناه آن است که در قلب نسبت به آن گمان گناه بودن داری و در سینه تردید ایجاد کند، اگرچه مردم بر خلاف آن به تو فتوا دهند».
2542-1735- (5) (صحیح) وَعن أبی ثعلبة الْخُشَنِیَّ س قَالَ: قُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! أَخْبِرْنِی مَا یَحِلُّ لِی وَیُحَرَّمُ عَلَیَّ؟ قَالَ: «الْبِرُّ مَا سَکَنَتْ إِلَیْهِ النَّفْسُ، وَاطْمَأَنَّ إِلَیْهِ الْقَلْبُ، وَالْإِثْمُ مَا لَمْ تَسْکُنْ إِلَیْهِ النَّفْسُ، وَلَمْ یَطْمَئِنَّ إِلَیْهِ الْقَلْبُ، وَإِنْ أَفْتَاکَ الْمُفْتُونَ».
رواه أحمد بإسناد جید.
از ابوثعلبه خُشَنی س روایت است که گفتم: ای رسول الله ج! مرا از آنچه برایم حلال و آنچه بر من حرام است خبر ده؟ رسول الله ج فرمود: «بِرّ و نیکی آن است که نفس به آن آرام میگیرد و قلب با آن اطمینان و آرامش مییابد و گناه آن است که نفس به آن آرام نمیگیرد و قلب با آن آرام نمیگردد، اگرچه کسی بر خلاف آن به تو فتوا دهد».
2543-1736- (6) (صحیح) وَعَنْ أَنَسٍ س؛ أَنَّ النَّبِیَّ ج وَجَدَ تَمْرَةً فِی الطَّرِیقِ، فَقَالَ: «لَوْلَا أَنِّی أَخَافُ أَنْ تَکُونَ مِنَ الصَّدَقَةً لَأَکَلْتُهَا».
رواه البخاری ومسلم.
از انس س روایت است که رسول الله ج دانهی خرمایی را در راه دید، فرمود: «اگر نمیترسیدم که از [اموال] صدقه باشد، آن را میخوردم».
2544-1737- (7) (صحیح) وَعن الحسن بن علی ب قال: حَفِظْتُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ج: «دَعْ مَا یَرِیبُکَ إِلَى مَا لَا یَرِیبُکَ».
رواه الترمذی والنسائی، وابن حبان فی "صحیحه"، وقال الترمذی: "حدیث حسن صحیح".
از حسن بن علی ب روایت است که میگوید: از رسول الله ج حفظ کردم که فرمود: «آنچه تو را دچار تردید میکند رها کن و به آنچه تو را دچار تردید نمیکند روی بیاور».
0-1080- (1) (ضعیف جداً) ورواه الطبرانی بنحوه من حدیث واثلة بن الأسقع، وزاد فیه: قیل: فَمَنِ الْوَرِعُ؟ قَالَ: «الَّذِی یَقِفُ عِنْدَ الشُّبْهَةِ»([7]).
از واثله بن اسقع روایت است: گفته شد: ورع چیست؟ فرمود: «اینکه هنگام شبهه توقف شود».
2545-1738- (8) (صحیح موقوف) وَعَنْ عَائِشَةَ ل قَالَتْ: کَانَ لِأَبِی بَکْرٍ الصدیقِ س غُلاَمٌ یُخْرِجُ لَهُ الخَرَاجَ، وَکَانَ أَبُو بَکْرٍ یَأْکُلُ مِنْ خَرَاجِهِ، فَجَاءَ یَوْمًا بِشَیْءٍ، فَأَکَلَ مِنْهُ أَبُو بَکْرٍ، فَقَالَ لَهُ الغُلاَمُ: أَتَدْرِی مَا هَذَا؟ فَقَالَ أَبُو بَکْرٍ: وَمَا هُوَ؟ قَالَ: کُنْتُ تَکَهَّنْتُ لِإِنْسَانٍ فِی الجَاهِلِیَّةِ؛ وَمَا أُحْسِنُ الکِهَانَةَ، إِلَّا أَنِّی خَدَعْتُهُ، فَلَقِیَنِی فَأَعْطَانِی لِذَلِکَ هَذَا الَّذِی أَکَلْتَ مِنْهُ! فَأَدْخَلَ أَبُو بَکْرٍ یَدَهُ، فَقَاءَ کُلَّ شَیْءٍ فِی بَطْنِهِ.
رواه البخاری.
از عایشه ل روایت است که میگوید: ابوبکر س غلامی داشت که به او خراج میپرداخت و ابوبکر س از خراج او میخورد، روزی چیزی آورد و ابوبکر س از آن خورد. غلام به او گفت: آیا فهمیدی این چه بود؟ ابوبکر س گفت: چه بود؟ گفت: در دورهی جاهلیت برای انسانی پیشگویی کردم و پیشگویی بَلَد نبودم، فقط او را فریب دادم. پس آن فرد مرا ملاقات نموده و به خاطر آن، چیزی به من داد که الآن از آن خوردی. پس ابوبکر س دست در دهانش کرد و آنچه در شکم داشت استفراغ نمود.
(الخَـرَاج): عبارت است از مقدار مالی که مالک بر بردهاش فرض میکند تا همه روزه از درآمدش به او بدهد و الباقی درآمدش را برای خود نگه دارد.
2546-1081- (2) (ضعیف) وَعَنْ عَطِیَّة بن عروة السَّعْدِیِّ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «لَا یَبْلُغُ الْعَبْدُ أَنْ یَکُونَ مِنَ الْمُتَّقِینَ، حَتَّى یَدَعَ مَا لَا بَأْسَ بِهِ، حَذَرًا لِمَا بِهِ بَأْسٌ».
رواه الترمذی وقال: "حدیث حسن"، وابن ماجه، والحاکم وقال: "صحیح الإسناد"([8]).
از عطیه بن عروه سعدی س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «بنده به مقام متقیان نخواهد رسید تا اینکه به خاطر آنچه مشکلساز است آنچه در آن اشکالی نیست، رها کند».
2547-1739- (9) (صحیح) وَعَنْ أَبِی أُمَامَةَ س قَالَ: سَأَلَ رَجُلٌ النَّبِیَّ ج: مَا الْإِثْمُ؟ قَالَ: «إِذَا حَاکَ فِی نَفْسِکَ شَیْءٌ فَدَعْهُ». قَالَ: فَمَا الْإِیمَانُ؟ قَالَ: «إِذَا سَاءَتْکَ سَیِّئَتُکَ، وَسَرَّتْکَ حَسَنَتُکَ؛ فَأَنْتَ مُؤْمِنٌ».
رواه أحمد بإسناد صحیح.
از ابوامامه س روایت است مردی از رسول الله ج پرسید گناه چیست؟ رسول الله ج فرمود: «اگر چیزی در نفس و درونت تردید ایجاد کند، آن را رها کن». گفت: پس ایمان چیست؟ فرمود: «هرگاه گناهت سبب اندوهت شد و از نیکیات خوشحال شدی؛ پس تو مؤمن هستی».
2548-1082- (3) (ضعیف) وَرُوِیَ عَن أَنَسٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: ثَلاثٌ مَنْ کُنَّ فِیهِ اسْتَوْجَبَ الثَّوَابَ وَاسْتَکْمَلَ الإِیمَانَ؛ خُلُقٌ یَعِیشُ بِهِ فِی النَّاسِ، وَوَرَعٌ یَحْجِزُهُ عَنْ مَحَارِمِ اللَّهِ، وَحُلْمٌ یَرُدُّ بِهِ جَهْلَ الْجَاهِلِ».
رواه البزار.
از انس س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس سه خصلت در وی باشد مستوجب ثواب است و ایمان را کامل کرده است: اخلاق نیکو که با آن در میان مردم زندگی کند، تقوایی که او را از محارم الهی بازدارد و صبر و بردباری که با آن جهل جاهل را برطرف کند».
2549-1083- (4) (ضعیف) وَعَنِ ابْنِ عُمَرَ ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «أَفْضَلُ الْعِبَادَةِ الْفِقْهُ، وَأَفْضَلُ الدِّینِ الْوَرَعُ».
رواه الطبرانی فی "معاجیمه الثلاثة" وفی إسناده محمد بن أبی لیلى. [مضی3- العلم/1].
از ابن عمر ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «برترین عبادت فقه است و برترین دینداری پرهیزگاری است».
2550-1740- (10) (صحیح لغیره) وَعَنْ حُذَیْفَةَ بْنِ الْیَمَانِ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «فَضْلُ الْعِلْمِ خَیْرٌ مِنْ فَضْلِ الْعِبَادَةِ، وَخَیْرُ دِینِکُمُ الْوَرَعُ».
رواه الطبرانی فی "الأوسط" والبزار بإسناد حسن. [مضی3- العلم/1].
از حذیفة بن یمان س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «فضل علم بالاتر از فضل عبادت است و بهترین [امر] دینتان پرهیزگاری است».
2551-1741- (11) (صحیح لغیره) وَرُوِیَ عَنْ وَاثِلَةَ عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ ب: قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «کُنْ وَرِعًا تَکُنْ أَعْبَدَ النَّاسِ، وَکُنْ قَنِعًا تَکُنْ أَشْکَرَ النَّاسِ، وَأَحِبَّ لِلنَّاسِ مَا تُحِبُّ لِنَفْسِکَ تَکُنْ مُؤْمِنًا، وَأَحْسِنْ مُجاوَرَةَ مَنْ جَاوَرَکَ تَکُنْ مُسْلِمًا، وَأَقِلَّ الضَّحِکَ؛ فَإِنَّ کَثْرَةَ الضَّحِکِ تُمِیتُ الْقَلْبَ».
رواه ابن ماجه والبیهقی فی "الزهد الکبیر"، وهو عند الترمذی بنحوه من حدیث الحسن عن أبی هریرة، ولم یسمع منه.
واثله از ابوهریره ب روایت میکند که رسول الله ج فرمودند: «پرهیزگار باش تا عابدترین مردم گردی و قانع باش تا شکرگزارترین مردم باشی و برای مردم چیزی را دوست داشته باش که برای خود دوست داری تا مؤمن باشی و به همسایه ات خوبی کن تا مسلمان باشی و کم بخند زیرا خندهی زیاد قلب را میمیراند».
2552-1084- (5) (ضعیف جداً) وَرُوِیَ عَنْ نُعَیْمِ بْنِ هَمَّازٍ الْغَطَفَانِیِّ س؛ قَالَ: أَنَّ النَّبِیَّ ج قَالَ: «بِئْسَ الْعَبْدُ عَبْدٌ تَجَبَّرَ وَاخْتَالَ، وَنَسِیَ الکَبِیرَ المُتَعَالِ، بِئْسَ العَبْدُ عَبْدٌ یَخْتِلُ الدُّنْیَا بِالدِّینِ، بِئْسَ العَبْدُ عَبْدٌ یَسْتَحِلُّ المحارِمَ بالشُّبُهاتِ، بِئْسَ العَبْدُ عَبْدُ هَوًى یُضِلُّهُ، بِئْسَ العَبْدُ عَبْدٌ رَغَبٍ یُذِلُّهُ».
رواه الطبرانی. ورواه الترمذی من حدیث أسماء بنت عمیس أطول منه، ویأتی لفظه فی "التواضع" إن شاء الله تعالى [23- الأدب/22].
از نعیم بن همار غطفانی س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «بدترین بنده، بندهای است که مردم را بر هوی و هوس خود اجبار کرده و متکبر و خودبزرگبین است و خداوند کبیر متعال را فراموش کرده است. بدترین بنده بندهای است که با عمل آخرت در جستجوی دنیا باشد؛ و بدترین بنده بندهای است که محارم را با شبهات حلال بشمارد؛ و بدترین بنده بندهای است که هوی و هوس او را گمراه کرده است. و بدترین بنده بندهای است که میل و رغبت وی متوجه دنیا و افزون طلبی آن باشد».
7 -(الترغیب فی السماحة فی البیع والشراء وحسن التقاضی والقضاء)
([1]) قلت: فی إسناده مجالد بن سعید، وفیه ضعف، وکأنَّه رواه بالمعنى، وقد تابعه عنده زکریا بن أبی زائدة، ولکنَّه لم یسقْ لفظه، وقد ساقه الشیخان من طریقه، وهو الذی قبله، والسیاق لمسلم، فلو أنَّ المؤلف قال: "ولفظ مسلم فی روایة" لکان أدق وأقرب إلى التعبیر عن الواقع.
([2]) الأصل: "فقد"، والتصویب من "الترمذی"، وقد صححت منه ألفاظاً أخرى.
([3]) أخرجه فی أول "البیوع" من طریق أخری غیر طریق ابن أبی زائدة، وأما النسائی فلم یخرجها، کما جزم بذلک الحافظ الناجی (162/ 2).
([4]) قلت: وإسناده صحیح؛ رجاله کلهم ثقات، ولم یعرف أحدهم الهیثمی، وقلده المعلقون الثلاثة، فخرجته فی "الصحیحة" (3361).
([5]) کذا قال، وإنما هو: (أطاف به)، قال الجوهری: "أی: ألمَّ به وقاربه".
([6]) کذا قال، وتعقبه الناجی بقوله (164/ 2): "فیه تجوّز، إذ (الحیک): أخذ القول فی القلب. یقال: ما یحیک فیه الکلام إذا لم یؤثر فیه، ولا یحیک الفاس والقدوم فی هذه الشجرة. . ." إلخ. وفی "النهایة": أی: أثر فیها ورسخ.
([7]) قلت: فیه العلاء بن ثعلبة، وهو مجهول، وعنه عبید بن القاسم، وهو کذاب، ومن هذا الوجه رواه أبو یعلى أیضاً (7492)، فکان بالعزو أولى، وتحرف على الحافظ (عبید) إلى (عبثر)، وهو ثقة من رجال الشیخین، فخفیت علیه العلة الحقیقیة، وتبعه على ذلک أخونا الفاضل حمدی السلفی کما دل علیه تعلیقه على الطبرانی (22/ 78). ووقع له وهم فاحش مع الهیثمی، کما بینته فی "الضعیفة" (5890).
([8]) قلت: فیه مجهول لم یرو عنه غیر واحد، ولم یوثقه غیر ابن حبان، والبیان فی "غایة المرام" (130/ 178).
2515-1717- (1) (حسن) عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «إِنَّ اللهَ طَیِّبٌ لَا یَقْبَلُ إِلَّا طَیِّبًا، وَإِنَّ اللهَ أَمَرَ الْمُؤْمِنِینَ بِمَا أَمَرَ بِهِ الْمُرْسَلِینَ؛ فَقَالَ: ﴿یَا أَیُّهَا الرُّسُلُ کُلُوا مِنَ الطَّیِّبَاتِ وَاعْمَلُوا صَالِحًا إِنِّی بِمَا تَعْمَلُونَ عَلِیمٌ﴾، وَقَالَ: ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُلُوا مِنْ طَیِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاکُمْ﴾. ثُمَّ ذَکَرَ الرَّجُلَ یُطِیلُ السَّفَرَ أَشْعَثَ أَغْبَرَ یَمُدُّ یَدَیْهِ إِلَى السَّمَاءِ: یَا رَبِّ! یَا رَبِّ! وَمَطْعَمُهُ حَرَامٌ، وَمَشْرَبُهُ حَرَامٌ، وَمَلْبَسُهُ حَرَامٌ، وَغُذِیَ بِالْحَرَامِ، فَأَنَّى یُسْتَجَابُ لِذَلِکَ؟!».
رواه مسلم والترمذی([1]).
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «الله پاک است و جز پاک و پاکیزه را قبول نمیکند. و خداوند همان چیزی را به مؤمنین دستور داده که به پیامبران دستور داده است. میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلرُّسُلُ کُلُواْ مِنَ ٱلطَّیِّبَٰتِ وَٱعۡمَلُواْ صَٰلِحًاۖ إِنِّی بِمَا تَعۡمَلُونَ عَلِیمٞ٥١﴾ [المؤمنون: 51] «ای پیامبران! از (غذاهای) پاکیزه بخورید و کار شایسته انجام دهید، بیشک من به آنچه انجام میدهید آگاهم». و میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ کُلُواْ مِن طَیِّبَٰتِ مَا رَزَقۡنَٰکُمۡ﴾ [البقرة: 172] «ای کسانیکه ایمان آوردهاید! از چیزهای پاکیزهای که روزی شما کردهایم بخورید». سپس از کسی سخن گفت: که سفر را به درازا میکشاند درحالیکه ژولیده مو و غبار آلود است و دستهای خود را به سوی آسمان بلند میکند و میگوید: پرودگارا! پروردگارا! درحالیکه خوردنی و نوشیدنی و پوشش او حرام و به وسیلهی حرام تغذیه شده؛ در اینصورت چگونه دعایش پذیرفته میشود».
2516-1066- (1) (ضعیف) وَعَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «طَلَبُ الْحَلَالِ وَاجِبٌ عَلَى کُلِّ مُسْلِمٍ».
رواه الطبرانی فی "الأوسط"، وإسناده حسن إن شاء الله([2]).
از انس بن مالک س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «جستجوی رزق حلال بر هر مسلمانی واجب است».
2517-1067- (2) (ضعیف) وَرُوِیَ عَنْ عَبْدِاللهِ بن مَسعُودٍ س؛ أَنَّ النَّبِیَّ ج قَالَ: «طَلَبُ الْحَلَالِ فَرِیضَةٌ بَعْدَ الْفَرِیضَةِ».
رواه الطبرانی و البیهقی.
از عبدالله بن مسعود س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «جستجوی رزق حلال یک فریضه است».
2518-1068- (3) (ضعیف) وَعَنْ أَبِی سَعِیدٍ الخُدْرِیِّ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنْ أَکَلَ طَیِّبًا، وَعَمِلَ فِی سُنَّةٍ، وَأَمِنَ النَّاسُ بَوَائِقَهُ؛ دَخَلَ الجَنَّةَ». قَالُوا: یَا رَسُولَ اللَّهِ! إِنَّ هَذَا فِی أُمَّتِکَ الیَوْمَ کَثِیرٌ. قَالَ: «وَسَیَکُونُ فِی قُرُونٍ بَعْدِی».
رواه الترمذی وقال: "حدیث حسن صحیح غریب"([3])، والحاکم وقال: صحیح الإسناد [مضی1- الإخلاص/2].
و از ابوسعید خدری س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس رزق پاک و حلال بخورد و موافق با سنت عمل کند و مردم از شر او در امان باشند، وارد بهشت میشود». گفتند: ای رسول خدا، امروز این در میان امتت زیاد است. فرمود: «و در قرنهای پس از من خواهد بود».
2519-1718- (2) (صحیح) وَعَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ عَمْرٍو ب؛ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «أَرْبَعٌ إِذَا کُنَّ فِیکَ فَلَا عَلَیْکَ مَا فَاتَکَ مِنَ الدُّنْیَا: حِفْظُ أَمَانَةٍ، وَصِدْقُ حَدِیثٍ، وَحُسْنُ خَلِیقَةٍ([4])، وَعِفَّةٌ فِی طُعْمَةٍ».
رواه أحمد والطبرانی، وإسنادهما حسن([5]).
از عبدالله بن عمرو ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «اگر چهار خصلت در تو باشد و دنیا را از دست بدهی، مشکلی متوجه تو نخواهد بود: امانتداری و راستگویی و خوش اخلاقی و پاک و حلال بودن غذا».
2520-1069- (4) (ضعیف) وَعَنْ أَبِی سَعِیدٍ الْخُدْرِیِّ س عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ج؛ أَنَّهُ قَالَ: «أَیُّمَا رَجُلٍ کَسبَ مَالًا مِنْ حَلَالٍ فَأَطْعَمَ نَفْسَهُ أَوْ کَسَاهَا فَمَنْ دُونَهُ مِنْ خَلْقِ اللَّهِ، فَإِنَّ لَهُ بِهِ زَکَاةً».
رواه ابن حبان فی "صحیحه" من طریق درّاج عن أبی الهیثم.
از ابوسعید خدری س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرگاه کسی مالی را از راه حلال کسب کند و از آن بخورد یا بپوشد و دیگران را از آن بخوراند یا بپوشاند، این عمل برایش زکات محسوب میشود».
2521-1070- (5) (ضعیف) وَعَنْ نَصِیحٍ الْعَنْسِیِّ عَنْ رَکْبٍ الْمِصْرِیِّ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «طُوبَى لِمَنْ طَابَ کَسْبُهُ، وصَلَحَتْ سَرِیرَتُهُ، وکَرُمَتْ عَلَانِیَتُهُ، وَعَزَلَ عَنِ النَّاسِ شَرَّهُ، طُوبَى لِمَنْ عَمِلَ بِعِلْمِهِ، وَأَنْفَقَ الْفَضْلَ مِنْ مَالِهِ، وَأَمْسَکَ الْفَضْلَ مِنْ قَوْلِهِ([6])».
رواه الطبرانی فی حدیث یأتی بتمامه فی "التواضع" إن شاء الله [23- الأدب/22].
از نصیح العنسی از رکب مصری روایت است که رسول الله ج فرمودند: «خوشا به حال کسیکه کسب وی حلال است و پنهان وی نیک است و آشکار وی گرامی است و شر وی از مردم دور است؛ مژده باد کسی را که به علمش عمل کند و اضافهی مالش را انفاق کند و از زیادهگویی خودداری کند».
2522-1071- (6) (ضعیف جداً) وَرُوِیَ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب قَالَ: تُلِیَتْ هَذِهِ الْآیَةُ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ ج: ﴿یَا أَیُّهَا النَّاسُ کُلُوا مِمَّا فِی الْأَرْضِ حَلَالًا طَیِّبًا﴾، فَقَامَ سَعْدُ بْنُ أَبِی وَقَّاصٍ فَقَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! ادْعُ اللَّهَ أَنْ یَجْعَلَنِی مُسْتَجَابَ الدَّعْوَةِ، فَقَالَ لَهُ النَّبِیُّ ج: «یَا سَعْدُ! أَطِبْ مَطْعَمَکَ؛ تَکُنْ مُسْتَجَابَ الدَّعْوَةِ، وَالَّذِی نَفْسُ مُحَمَّدٍ بِیَدِهِ! إِنَّ الْعَبْدَ لَیَقْذِفُ اللُّقْمَةَ الْحَرَامَ فِی جَوْفِهِ مَا یُتَقَبَّلُ مِنْهُ عَمَلَ أَرْبَعِینَ یَوْمًا، وَأَیُّمَا عَبْدٍ نَبَتَ لَحْمُهُ مِنَ السُّحْتِ [وَالرِّبَا]؛ فَالنَّارُ أَوْلَى بِهِ».
رواه الطبرانی فی "الصغیر"([7]).
از ابن عباس ب روایت است: این آیه نزد رسول الله ج تلاوت شد: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّاسُ کُلُواْ مِمَّا فِی ٱلۡأَرۡضِ حَلَٰلٗا طَیِّبٗا﴾ [البقرة: 168] «ای مردم از آنچه در زمین است حلال و پاکیزه را بخورید». پس سعد بن ابی وقاص برخاسته و گفت: ای رسول خدا، نزد خداوند دعا کن که مرا مستجاب الدعوه کند. پس رسول الله ج به وی فرمود: «ای سعد، غذایت را پاک و حلال کن، مستجاب الدعوه خواهی شد. سوگند به کسیکه جان محمد در دست اوست، بنده لقمه حرام را در شکمش قرار میدهد که در اثر آن عمل چهل روز وی قبول نمیشود و هرگاه بندهای گوشتش از مال حرام و ربا رشد کند، آتش سزاوارتر اوست».
2523-1072- (7) (ضعیف جداً) وَرُوِیَ عَنْ عَلِیٍّ س قَالَ: کُنَّا جُلُوسًا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ ج فَطَلَعَ عَلَیْنَا رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ الْعَالِیَةِ، فَقَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! أَخْبِرْنِی بِأَشَدِّ شَیْءٍ فِی هَذَا الدِّینِ وَأَلْیَنِهِ؟ فَقَالَ: «أَلْیَنُهُ شَهَادَةُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، وَأَنَّ مُحَمَّدًا عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ، وَأَشَدُّهُ یَا أَخَا الْعَالِیَةِ الْأَمَانَةُ، إِنَّهُ لَا دِینَ لِمَنْ لَا أَمَانَةَ لَهُ، وَلَا صَلَاةَ لَهُ، وَلَا زَکَاةَ لَهُ. یَا أَخَا الْعَالِیَةِ! إِنَّهُ مَنْ أَصَابَ مَالًا مِنْ حَرَامٍ فَلَبِسَ مِنهُ جِلْبَابًا - یَعْنِی قَمِیصًا -؛لَمْ تُقْبَلْ صَلَاتُهُ حَتَّى یُنَحِّیَ ذَلِکَ الْجِلْبَابَ عَنْهُ، إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَتَعَالَى أَکْرَمُ وَأَجَلُّ یَا أَخَا الْعَالِیَةِ مِنْ أَنْ یَقبَلَ عَمَلَ رَجُلٍ أَوْ صَلَاتَهُ وَعَلَیْهِ جِلْبَابٌ مِنْ حَرَامٍ».
رواه البزار، وفیه نکارة.
از علی س روایت است: همراه رسول الله ج نشسته بودیم که مردی از اهل عالیه آمده و گفت: ای رسول خدا، مرا از آسانترین و دشوارترین امر این دین خبر ده؟ رسول الله ج فرمود: «آسانترین آن گواهی دادن به این است که هیچ معبود بر حقی جز الله نیست و محمد بنده و فرستاده اوست. و ای برادر اهل عالیه، دشوارترین آن امانت است چون کسیکه امانتدار نیست دین ندارد و نماز و زکاتی برای او نیست. هرکس از مال حرام لباسی بر تن کند، نمازش قبول نمیشود تا آن را از تن بیرون کند. براستی خداوند متعال بزرگتر و گرامیتر از آن است که عمل یا نماز کسی را قبول کند که لباسی از حرام بر تن دارد».
2524-1073- (8) (ضعیف) وَرُوِیَ عَنِ ابْنِ عُمَرَ ب قَالَ: «مَنِ اشْتَرَى ثَوْبًا بِعَشَرَةِ دَرَاهِمَ؛ وَفِیهِ دِرْهَمٌ مِن حَرَامٍ؛ لَمْ یَقْبَلِ اللَّهُ ﻷ لَهُ صَلَاةً مَا دَامَ عَلَیْهِ». قَالَ: ثُمَّ أَدْخَلَ إِصْبَعَیْهِ فِی أُذُنَیْهِ ثُمَّ قَالَ: صُمَّتَا إِنْ لَمْ یَکُنِ النَّبِیُّ ج سَمِعْتُهُ یَقُولُهُ.
رواه أحمد.
از ابن عمر ب روایت است: هرکس لباسی را به ده درهم بخرد و یکی از آن درهمها از کسب حرام باشد، مادامی که آن لباس را بر تن دارد خداوند متعال نماز او را قبول نمیکند. راوی میگوید: سپس ابن عمر انگشتانش را در گوشهایش فرو برد و سپس گفت: کر شوم اگر آن را از رسول الله ج نشنیده باشم.
2525-1074- (9) (ضعیف) وَرُوِیَ عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «مَنِ اشْتَرَى سَرَقَةً وَهُوَ یَعْلَمُ أَنَّهَا سَرَقَةٌ؛ فَقَدِ اشْتَرَکَ فِی عَارِهَا وَإِثْمِهَا».
رواه البیهقی، وفی إسناده احتمال للتحسین، ویشبه أن یکون موقوفاً.
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس مال دزدی را بخرد درحالیکه از دزدی بودن آن آگاه است، در عار و ننگ و گناه آن مشارکت کرده است».
2526-1075- (10) (ضعیف) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أیضاً قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «... لَأَنْ یَأْخُذَ [أَحَدُکُمْ] تُرَابًا فَیَجْعَلَهُ فِی فِیهِ؛ خَیْرٌ لَهُ مِنْ أَنْ یَجْعَلَ فِی فِیهِ مَا حَرَّمَ اللَّهُ عَلَیْهِ».
رواه أحمد بإسناد جید([8]).
از ابوهریره س رویت است که رسول الله ج فرمودند: «اینکه یکی از شما مقداری خاک بردارد و در دهانش بگذارد برای او بهتر است از اینکه چیزی را در دهانش بگذارد که خداوند حرام کرده است».
2527-1719- (3) (حسن) وَعَنهُ؛ أَنَّ النَّبِیَّ ج قَالَ: «إِذَا أَدَّیْتَ زَکَاةَ مَالِکَ، فَقَدْ قَضَیْتَ مَا عَلَیْکَ، وَمَنْ جَمَعَ مَالًا حَرَامًا ثُمَّ تَصَدَّقَ بِهِ لَمْ یَکُنْ لَهُ فِیهِ أَجْرٌ، وَکَانَ إِصْرُهُ عَلَیْهِ».
رواه ابن خزیمة وابن حبان فی "صحیحیهما"، والحاکم؛ کلهم من روایة دراج عن ابن حجیرة عنه.
و از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرگاه زکات مالت را بدهی، آنچه بر گردن تو بوده ادا کردهای. و کسیکه مال حرام جمع کند و بوسیلهی آن صدقه دهد، برای او در آن اجری وجود ندارد و گناه آن بر گردن او میباشد».
0-1720- (4) (حسن لغیره) ورواه الطبرانی من حدیث أبی الطفیل، ولفظه: قال: «من کسب مالاً من حرامٍ فأعتق منه، ووصل رحمه؛ کان ذلک إصراً علیه».
و در روایت طبرانی آمده است: «هرکس مال حرامی کسب کرده و با آن بردهای آزاد کند و صلهی رحم را به جا بیاورد، چنین رفتاری گناهی بر گردنش میباشد».
2528-1721- (5) (حسن لغیره) وروى أبو داود فی "المراسیل" عن القاسم بن مخیمرة قال: قال رسول الله ج: «من اکتسب مالاً من مأثم، فوصل به رحمه، أو تصدق به، أو أنفقه فی سبیل الله؛ جُمع ذلک کله جمیعاً، فقُذِف به فی جهنم».
و در روایت ابوداود آمده است: رسول الله ج فرمودند: «کسیکه از راه حرام مالی به دست آورد و به وسیلهی آن پیوند خویشاوندی برقرار نماید، یا صدقه دهد یا در راه خدا انفاق کند، همهی آنها جمع شده و همراه خود او در آتش جهنم افکنده میشود».
2529-1076- (11) (ضعیف) وَعَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ مَسْعُودٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «إِنَّ اللَّهَ قَسَمَ بَیْنَکُمْ أَخْلَاقَکُمْ، کَمَا قَسَمَ بَیْنَکُمْ أَرْزَاقَکُمْ، وَإِنَّ اللَّهَ یُعْطِی الدُّنْیَا مَنْ یُحِبُّ وَمَنْ لَا یُحِبُّ، وَلَا یُعْطِی الدِّینَ إِلَّا لِمَنْ یُحِبّ، فَمَنْ أَعْطَاهُ اللَّهُ الدِّینَ فَقَدْ أَحَبَّهُ، وَالَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ! لَا یَسْلَمُ أو لَا یُسْلِمُ عَبْدٌ حَتَّى یَسْلَمَ أو یُسْلِمَ قَلْبُهُ وَلِسَانُهُ، وَلَا یُؤْمِنُ حَتَّى یَأْمَنَ جَارُهُ بَوَائِقَهُ». قَالُوا: وَمَا بَوَائِقُهُ؟ قَالَ: «غُشْمُهُ وَظُلْمُهُ، وَلَا یَکْسِبُ عَبْدٌ مَالًا حَرَاماً فَیَتَصَدَّقُ بِهِ فَیُقْبَلُ مِنْهُ، وَلَا یُنْفِقُ مِنْهُ فَیُبَارَکَ لَهُ فِیهِ، وَلَا یَتْرُکُه خَلْفَ ظَهْرِهِ إِلَّا کَانَ زَادَهُ إِلَى النَّارِ، إِنَّ اللَّهَ تَعَالَی لَا یَمْحُو السَّیِّئَ بِالسَّیِّئِ وَلَکِنْ یَمْحُو السَّیِّئَ بِالْحَسَنِ، إِنَّ الْخَبِیثَ لَا یَمْحُو الْخَبِیثَ».
رواه أحمد وغیره من طریق أبان بن إسحاق عن الصباح بن محمد، وقد حسنها بعضهم. والله أعلم([9]).
از عبدالله بن مسعود س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «خداوند متعال در میان شما اخلاق را تقسیم کرده است چنانکه رزق و روزیتان را تقسیم کرده است. و خداوند دنیا را به کسی که او را دوست دارد و کسی که دوست ندارد، میدهد و دین را جز به کسیکه او را دوست دارد نمیدهد و کسی را که به او دین داده است، درحقیقت دوست داشته است. و سوگند به کسیکه جانم در دست اوست، بنده تسلیم نمیشود یا اسلام نمیآورد تا زمانیکه قلب و زبانش تسلیم شوند یا اسلام آورند و ایمان نمیآورد تا زمانی که همسایهاش از شر وی در امان باشد». گفتند: شر او چیست؟ فرمود: «ظلم و ستم وی؛ و هیچ بندهای مالی حرام کسب نکرده و از آن صدقه نمیدهد مگر اینکه از وی پذیرفته نمیشود و از آن انفاق نمیکند مگر اینکه برای وی برکتی در آن نخواهد بود. و آن را پس از خود باقی نمیگذارد مگر اینکه بر آتش و عذاب وی میافزاید. خداوند متعال بدی را با بدی پاک نمیکند بلکه بدی را با نیکی پاک میکند چراکه خبیث، خبیث را پاک نمیکند».
2530-1722- (6) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أَنَّ رَسُولَ الله ج قَالَ: «یَأْتِی عَلَى النَّاسِ زَمَانٌ لاَ یُبَالِی المَرْءُ مَا أَخَذَ؛ أَمِنَ الحَلاَلِ أَمْ مِنَ الحَرَامِ».
رواه البخاری والنسائی([10]).
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «روزگاری فراخواهد رسید که مردم اهمیت نمیدهند آنچه بدست میآورند از راه حلال است یا حرام».
2531-1723- (7) (حسن) وَعَنهُ قَالَ: سُئِلَ رَسُولُ اللَّهِ ج عَنْ أَکْثَرِ مَا یُدْخِلُ النَّاسَ النَّارَ؟ قَالَ: «الفَمُ وَالفَرْجُ». وَسُئِلَ عَنْ أَکْثَرِ مَا یُدْخِلُ النَّاسَ الجَنَّةَ؟ قَالَ: «تَقْوَى اللَّهِ، وَحُسْنُ الخُلُقِ».
رواه الترمذی وقال: "حدیث صحیح غریب".
از ابوهریره س روایت است که میگوید: از رسول الله ج در مورد بیشترین چیزی که سبب ورود مردم به جهنم میشود سؤال شد؟ رسول الله ج فرمود: «دهان و شرمگاه». و از بیشترین چیزی که سبب ورود مردم به بهشت میشود از ایشان سوال شد؟ رسول الله ج فرمود: «تقوای الهی و اخلاق نیکو».
2532-1724- (8) (حسن لغیره) وَعَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ مَسْعُودٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «اسْتَحْیُوا مِنَ اللَّهِ حَقَّ الحَیَاءِ». قَالَ: قُلْنَا: یَا نَبِیَّ الله! إِنَّا لنَسْتَحْی وَالحَمْدُ لِلَّهِ. قَالَ: «لَیْسَ ذَلکَ، وَلَکِنَّ الِاسْتِحْیَاءَ مِنَ اللَّهِ حَقَّ الحَیَاءِ؛ أَنْ تَحْفَظَ الرَّأْسَ وَمَا وَعَى، وَتَحْفَظَ البَطْنَ وَمَا حَوَى، وَتَذْکُرَ المَوْتَ وَالبِلَى، وَمَنْ أَرَادَ الآخِرَةَ تَرَکَ زِینَةَ الدُّنْیَا، فَمَنْ فَعَلَ ذَلِکَ فَقَدْ اسْتَحْیَا مِنَ اللَّهِ حَقَّ الحَیَاءِ».
رواه الترمذی وقال: "حدیث غریب، إنما نعرفه من حدیث أبان بن إسحاق عن الصباح بن محمد". (قال الحافظ): "أبان والصباح مختلف فیهما، وقد ضُعّف الصباح برفعه هذا الحدیث، وصوابه عن ابن مسعود موقوفاً علیه".
از عبدالله بن مسعود س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «از خداوند چنانکه شایستهی اوست حیا کنید». گفتیم: ای رسول الله ج! شکر خدا که ما از او حیا میکنیم. رسول الله ج فرمود: «آن حیا نیست، ولی حیایی که شایستهی خداوند است، این است که سرت و اعضای آن را حفظ کنی و شکم و آنچه در آن میریزی را حفظ کنی و مرگ و پوسیدگی در قبر را به یاد آوری. و کسیکه آخرت را میخواهد زینت دنیا را رها میکند، پس کسیکه چنین کاری را انجام دهد حق حیایی را که شایستهی خداوند است به جا آورده است».
0-1725- (9) (حسن لغیره) ورواه الطبرانی من حدیث عائشة مرفوعاً.
«تَحْفَظَ البَطْنَ وَمَا حَوَى»؛ یعنی آنچه از خوراک و نوشیدنی وارد شکمش میکند تا از حلال باشد.
2533-1077- (12) (ضعیف جداً) وَعَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «لَا تَغْبِطَنَّ جَامِعَ الْمَالِ مِنْ غَیْرِ حِلِّهِ، - أَوْ قَالَ: مِنْ غَیْرِ حَقِّهِ -؛ فَإِنَّهُ إِنْ تَصَدَّقَ بِهِ لَمْ یُقْبَلْ مِنْهُ، وَمَا بَقِیَ کَانَ زَادَهُ إِلَى النَّارِ».
رواه الحاکم من طریق حنش، واسمه حسین بن قیس، وقال: "صحیح الإسناد"! (قال المملی): "کیف وحنش متروک؟!".
از ابن عباس ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «به کسیکه مال حرام و ناحق جمع میکند غبطه مخور؛ چراکه اگر از آن صدقه دهد پذیرفته نمیشود و آنچه پس از وی باقی بماند بر آتش و عذاب وی میافزاید».
ورواه البیهقی من طریقه، ولفظه: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «لَا یُعْجِبَنَّکَ رَحِبُ الذِّرَاعَیْنِ بِالدَّمِ، وَلَا جَامِعُ الْمَالِ مِنْ غَیْرِ حِلِّهِ؛ فَإِنَّهُ إِنْ تَصَدَّقَ بِهِ لَمْ یُقْبَلْ مِنْهُ، وَمَا بَقِیَ کَانَ زَادَهُ إِلَى النَّارِ».
و در روایت بیهقی آمده است: رسول الله ج فرمودند: «کسانیکه با خونریزی بخشندگی و دست و دل بازی میکنند و همچنین کسانیکه مال حرام جمع میکنند، تو را شگفتزده نکنند و فریب ندهند؛ چون اگر از چنین مالی صدقه دهند پذیرفته نمیشود و آنچه از آن پس از وی بماند، بر آتش و عذاب وی میافزاید».
0-1078- (13) (ضعیف جداً) ورواه البیهقی أیضاً من حدیث ابن مسعودٍ بنحوه.
2534-1726- (10) (حسن لغیره) وَعَنْ مُعَاذٍ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «مَا تُزالُ قَدَمَا عَبْدٍ یَوْمَ الْقِیَامَةِ حَتَّى یُسْأَلَ عَنْ أَرْبَعٍ: عَنْ عُمُرِهِ فِیمَا أَفْنَاهُ؟ وَعَنْ شَبَابِهِ فِیمَ أَبْلَاهُ؟ وَعَنْ مَالِهِ مِنْ أَیْنَ اکْتَسَبَهُ، وَفِیمَ أَنْفَقَهُ؟ وَعَنْ عِلْمِهِ مَاذَا عَمِلَ فِیهِ؟».
رواه البیهقی وغیره.
از معاذ س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «بنده در روز قیامت قدمی بر نمیدارد تا اینکه از چهار چیز سوال شود: از عمرش که چگونه آن را گذرانده است؟ و از جوانیش که آن را در کدام راه فرسوده کرده است؟ و از مالش که چگونه آن را به دست آورده و در چه راهی صرفش نموده؟ و از علمش که چگونه به آن عمل نموده است؟».
0-1727- (11) (حسن صحیح) ورواه الترمذی من حدیث أبی برزة وصححه، وتقدم هو وغیره فی "العلم" [3/9- باب].
2535-1079- (14) (ضعیف) وَرُوِیَ عَنِ ابْنِ عُمَرَ ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «الدُّنْیَا خَضِرَةٌ حُلْوَةٌ، مَنِ اکْتَسَبَ فِیهَا مَالًا مِنْ حِلِّهِ، وَأَنْفَقَهُ فِی حَقِّهِ؛ أَثَابَهُ اللهُ عَلَیْهِ، وَأَوْرَدَهُ جَنَّتَهُ، وَمَنِ اکْتَسَبَ فِیهَا مَالًا مِنْ غَیْرِ حِلِّهِ، وَأَنْفَقَهُ فِی غَیْرِ حَقِّهِ، أَحَلَّهُ اللهُ دَارَ الْهَوَانِ، وَرُبَّ مُتَخَوِّضٍ فِی مَالِ اللهِ وَرَسُولِهِ لَهُ النَّارُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ، یَقُولُ اللهُ: ﴿کُلَّمَا خَبَتۡ زِدۡنَٰهُمۡ سَعِیرٗا﴾».
رواه البیهقی([11]).
از ابن عمر ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «دنیا سبز و شیرین است، هرکس از مال حلال آن کسب کند و آن را در حقش انفاق کند، خداوند در برابر آن به وی پاداش میدهد و او را وارد بهشت میکند؛ و کسیکه در دنیا مال حرام کسب کند و در راه درست انفاق نکند، خداوند متعال خواری و زبونی را بر وی حلال میکند و چه بسا کسیکه (به ناحق) در مال الله و رسولش فرو رفته، آتش و عذاب در روز قیامت برای وی باشد. خداوند متعال میفرماید: ﴿کُلَّمَا خَبَتۡ زِدۡنَٰهُمۡ سَعِیرٗا﴾ [الإسراء: 97] «هرگاه (آتش آن) فرو نشیند، بر آنان شعلهای (سوزان) میافزاییم».
2536-1728- (12) (صحیح لغیره) وَعَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِاللَّهِ ب؛ أَنَّ النَّبِیَّ ج قَالَ: «یَا کَعْبُ بْنَ عُجْرَةَ! إِنَّهُ لَا یَدْخُلُ الْجَنَّةَ لَحْمٌ نَبَتَ مِنْ سُحْتٍ».
رواه ابن حبان فی "صحیحه" فی حدیث.
از جابر بن عبدالله س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «ای کعب بن عجره! گوشتی که با مال حرام رشد کرده است، وارد بهشت نمیشود».
2537-1729- (13) (صحیح لغیره) وَعَنْ کَعْبِ بْنِ عُجْرَةَ س قَالَ: قَالَ لِی رَسُولُ الله ج: «یَا کَعْبُ بْنَ عُجْرَةَ! إِنَّهُ لَا یَدْخُلُ الْجَنَّةَ لَحْمٌ وَدَمٌ نَبَتَا عَلَى سُحْتٍ؛ النَّارُ أَوْلَى بِهِ، یَا کَعْبُ بْنَ عُجْرَةَ! النَّاسُ غَادِیَانِ، فَغَادٍ فِی فَکَاکِ نَفْسِهِ فَمُعْتِقُهَا، وَغَادٍ مُوبِقُهَا».
از کعب بن عجره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «ای کعب بن عجره! گوشت و خونی که با مال حرام رشد نمودهاند، وارد بهشت نمیشود و به آتش سزاوارترند. ای کعب بن عجره! مردم صبحشان دوگونه است: صبح کنندهای که در پی آزادی نفسش بوده تا آن را رها نماید و صبح کنندهای که آن را به هلاکت میرساند».
رواه الترمذی، وابن حبان فی "صحیحه" فی حدیث. ولفظ الترمذی: «یَا کَعْبَ بْنَ عُجْرَةَ! إِنَّهُ لَا یَرْبُو لَحْمٌ نَبَتَ مِنْ سُحْتٍ؛ إِلَّا کَانَتِ النَّارُ أَوْلَى بِهِ».
و در روایت ترمذی آمده است: «ای کعب بن عجره! گوشتی که از مال حرام رشد کرده است، رشد نمیکند؛ مگر اینکه به آتش دوزخ سزاوارتر است».
(السُّحت) به ضم سین و سکون حاء و همچنین ضم هر دو: عبارت است از حرام؛ وگفته شده: عبارت است از درآمدهای پلید و ناپاک.
2538-1730- (14) (صحیح لغیره) وَعَنْ أَبِی بَکْرٍ الصِّدِّیقِ س عَنِ النَّبِیَّ ج قَالَ: «لَا یَدْخُلُ الْجَنَّةَ جَسَدٌ غُذِّیَ بِحَرَامٍ».
رواه أبو یعلى والبزار والطبرانی فی "الأوسط"، والبیهقی، وبعض أسانیدهم حسن.
از ابوبکر صدیق س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «جسدی که با مال حرام تغذیه شده است، وارد بهشت نمیشود».
6- (الترغیب فی الورع وترک الشبهات وما یحوک([12]) فی الصدور)
([1]) وقال الترمذی (2989): "حسن غریب". انظر "غایة المرام" (27/ 17).
([2]) کذا قال، وتبعه الهیثمی، وقلدهما الثلاثة، مع أنهم ضعفوا الذی بعده! والمعنى واحد عند من یفهم! وفی إسناده انقطاع، ومدلس، وضعیف، وبیانه فی "الضعیفة" (3826). وفی إسناد الذی بعده (عباد بن کثیر الرملی) ضعیف، وتوهمه الهیثمی أنه (. . . الثقفی) فقال: "وهو متروک"، وهو مخرج هناک برقم (6645).
([3]) کذا الأصل، وهو خطأ على الترمذی، لا أدری أهو من المؤلف أو من بعض الناسخین، فإن الترمذی إنما قال: "حدیث غریب" فقط کما فی النسخ المطبوعة التی وقفت علیها، ومنها نسخة "تحفة الأحوذی" للمبارک فوری، وکذا عزاه إلیه جمع کالمزی فی "تحفة الأشراف" وغیره کثیر، کما قد بینته فی "الضعیفة" (6855). وقد سها المؤلف أن یعزوه للترمذی فی الموضع الماضی الذی أشار به.
([4]) فی "اللسان": "و (الخلیقة): الطبیعة التی یخلق بها الإنسان. . . والجمع: (الخلائق) ".
([5]) بل هو صحیح کما بینته فی "الصحیحة" (733)، وقد رواه الحاکم أیضاً والبیهقی بلفظ الکتاب، بخلاف ما أوهمه السیوطی أنَّه بلفظ: "وحسن الخلق": وإنْ تبعه المناوی. ثم إنَّ السیوطی وهم وهماً آخر، وهو أنِّه عزاه إلیهم من حدیث ابن عمر، والصواب ما فی الکتاب: ابن عمرو، وکذلک رواه ابن وهب والخرائطی کما بینته هناک. نعم رواه البیهقی عن ابن عمر أیضاً بسند واحد، وقال: إنَّ الأول أصح.
([6]) الأصل: (قوته)، والتصحیح من "الطبرانی الکبیر" (5/ 69) وغیره. وانظر التعلیق الآتی على توثیق المؤلف لرواته إلى (نصیح)، وبیان أنه مجهول کشیخه (رکب) فی (20- القضاء/ 10).
([7]) کذا قال! وتبعه الهیثمی، وهو خطأ، والصواب: "الأوسط" (7/ 255/ 6491)، وعزاه ابن کثیر لابن مردویه عنه، وتبعه السیوطی فی "الدر المنثور" (1/ 167)، والزیادة من هذه المصادر، وهی منکرة؛ لأن شطرها جاء فی أحادیث أخرى دونها تجدها فی "الصحیح" آخر هذا الباب. وفی إسناد "الأوسط" ضعف شدید بینته فی "الضعیفة" (1812).
([8]) کذا قال! وفیه عنعنة ابن إسحاق وهو مدلس، وقد خرجته فى "الضعیفة" (5172)، والمحذوف المشار إلیه بالنقط له طریق آخر عن أبی هریرة وهو فی الباب الأول هنا من "الصحیح".
([9]) قلت: ولیس کذلک، فإن (الصباح) هذا ضعیف اتهمه بعضهم، وهو مخرج فی "غایة المرام" (29-30)، وطرفه الأول إلى قوله "إلا من یحب" قد توبع علیه (الصباح) بسند صحیح، وقد مضى فی ("الصحیح" 14- الذکر /7 / الحدیث 35)، وهو مخرج فی "الصحیحة" (2714)، کما أن جملة "الخبیث لا یمحو الخبیث" رویت من طریق أخرى عن ابن مسعود عند البزار (932)؛ فهی حسنة.
([10]) فی الأصل هنا: "وزاد رزین: (فإن ذلک لا تجاب لهم دعوة) ". ولم أوردها هنا لضعفها.
([11]) إسناده ضعیف کما أشار إلیه المؤلف، لکن الجملة الأولى، وجملة التخوّض ثابتتان فی أحادیث أخرى، وقد بینت علة الإسناد فی "الضعیفة" (2534).
([12]) کذا قال: (یحوک) بالواو، وخطأه الناجی، ولم یظهر لی، لأن مصدره: حوکاً وحیاکاً وحیاکةً، واویة یائیة کما فی "القاموس" وغیره، والمعنى: أثر ورسخ کما فی "النهایة".
ترغیب به میانهروی و انتخاب روش نیکو در طلب رزق و بیان آنچه در مذمت حرص و محبت مال آمده است
2483-1696- (1) (حسن صحیح) عَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ سَرْجِسَ س؛ أَنَّ النَّبِیَّ ج قَالَ: «السَّمْتُ الحَسَنُ، وَالتُّؤَدَةُ، وَالِاقْتِصَادُ؛ جُزْءٌ مِنْ أَرْبَعَةٍ وَعِشْرِینَ جُزْءًا مِنَ النُّبُوَّةِ».
رواه الترمذی وقال: "حدیث حسن غریب"([1]).
از عبدالله بن سرجس س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «سیرتی نیکو و درنگ [در تمام امور] و میانهروی، جزیی از بیست و چهار جزء نبوت است».
2484-1697- (2) (صحیح لغیره) وَعَنْ جَابِرِ س؛ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «لَا تَسْتَبْطِئُوا الرِّزْقَ؛ فَإِنَّهُ لَمْ یَکُنْ عَبْدٌ لَیَمُوتَ حَتَّى یَبْلُغَ آخِرَ رِزْقٍ هُوَ لَهُ، فَأَجْمِلُوا فِی الطَّلَبِ، أَخْذُ الْحَلَالِ وَتَرْکُ الْحَرَامِ».
رواه ابن حبان فی "صحیحه" والحاکم وقال: "صحیح على شرطهما".
از جابر س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «در طلب رزق و روزی شتاب نکنید؛ زیرا بنده نمیمیرد تا اینکه آخرین رزق و روزیش به او داده شود. پس در طلب رزق راه نیکو را در پیش بگیرید، حلال را بگیرید و حرام را ترک کنید».
2485-1698- (3) (صحیح لغیره) وَعَنهُ قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «یَا أَیُّهَا النَّاسُ! اتَّقُوا اللَّهَ، وَأَجْمِلُوا فِی الطَّلَبِ، فَإِنَّ نَفْسًا لَنْ تَمُوتَ حَتَّى تَسْتَوْفِیَ رِزْقَهَا؛ وَإِنْ أَبْطَأَ عَنْهَا، فَاتَّقُوا اللَّهَ، وَأَجْمِلُوا فِی الطَّلَبِ، خُذُوا مَا حَلَّ، وَدَعُوا مَا حُرِّمَ».
رواه ابن ماجه - واللفظ له - والحاکم وقال: "صحیح على شرط مسلم".
و از جابر س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «ای مردم! تقوای خدا را پیشه کنید و در طلب (رزق) راه و روش نیکو و معتدلانهای در پیش گیرید، چون هیچ نفسی تا روزیش کامل نشود نمیمیرد اگرچه دیر به دستش برسد؛ پس از خدا بترسید و در طلب (رزق) راه و روش نیکو و معتدلانهای در پیش گیرید، آنچه را خداوند حلال کرده بگیرید و از آنچه حرام کرده رها کنید».
2486-1699- (4) (صحیح) وَعَنْ أَبِی حُمَیْدٍ السَّاعِدِیِّ س؛ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ قَالَ: «أَجْمِلُوا فِی طَلَبِ الدُّنْیَا؛ فَإِنَّ کُلًّا مُیَسَّرٌ لِمَا خُلِقَ لَهُ [مِنهَا]([2])».
رواه ابن ماجه، واللفظ له.
وأبو الشیخ ابن حیان فی "کتاب الثواب"، والحاکم؛ إلا أنّهما قالا: «فَإِنَّ کُلًّا مُیَسَّرٌ لِمَا کُتِبَ لَهُ مِنْهَا». وقال الحاکم: "صحیح على شرطهما".
از ابو حمید ساعدی س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «در طلب دنیا راه و روش نیکو و معتدلانهای در پیش گیرید، زیرا هرکس همان کاری را انجام میدهد که برای آن خلق شده است».
و در روایت ابو الشیخ و حاکم آمده است: «زیرا هرکس همان کاری را انجام میدهد که برایش نوشته شده است».
2487-1700- (5) (صحیح لغیره) وَعَنِ ابْنِ مَسْعُودٍ س؛ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «لَیْسَ مِنْ عَمَلٍ یُقَرِّبُ إِلَى الْجَنَّةِ إِلَّا قَدْ أَمَرْتُکُمْ بِهِ، وَلَا عَمَلٍ یُقَرِّبُ إِلَى النَّارِ إِلَّا قَدْ نَهَیْتُکُمْ عَنْهُ، لَا یَسْتَبْطِئَنَّ أَحَدٌ مِنْکُمْ رِزْقَهُ؛ فَإِنَّ جِبْرِیلَ أَلْقَى فِی رُوعِیَ([3]): أَنَّ أَحَدًا مِنْکُمْ لَنْ یَخْرُجَ مِنَ الدُّنْیَا حَتَّى یَسْتَکْمِلَ رِزْقَهُ، فَاتَّقُوا اللَّهَ أَیُّهَا النَّاسُ! وَأَجْمِلُوا فِی الطَّلَبِ، فَإِنِ اسْتَبْطَأَ أَحَدٌ مِنْکُمْ رِزْقَهُ فَلَا یَطْلُبْهُ بِمَعْصِیَةِ اللَّهِ؛ فَإِنَّ اللَّهَ لَا یُنَالُ فَضْلُهُ بِمَعْصِیَةٍ».
رواه الحاکم.
از ابن مسعود س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «عملی نیست که سبب نزدیکی به بهشت میشود مگر اینکه شما را به آن دستور دادهام و عملی نیست که سبب نزدیکی به جهنم میشود مگر اینکه شما را از آن باز داشتهام. پس هیچیک از شما در طلب روزیش عجله نکند، زیرا جبرئیل بر قلب من القا نمود که هیچیک از شما از دنیا خارج نمیشود تا اینکه روزیش کامل گردد. پس ای مردم! از خدا بترسید و در طلب رزق و روزی راه و روش نیکو و معتدلانهای در پیش بگیرید؛ پس هریک از شما در طلب رزق شتاب کند، نباید آن را با معصیت و نافرمانی خداوند به دست آورد چراکه فضل خداوند با معصیت و نافرمانی او حاصل نمیشود».
2488-1701- (6) (صحیح لغیره) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س؛ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «یَا أَیُّهَا النَّاسُ! إِنَّ الْغِنَى لَیْسَ عَنْ کَثْرَةِ الْعَرَضِ، وَلَکِنَّ الْغِنَى غِنَى النَّفْسِ، وَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ یُوَتِی عَبْدَهُ مَا کَتَبَ لَهُ مِنَ الرِّزْقِ، فَأَجْمِلُوا فِی الطَّلَبِ، خُذُوا مَا حَلَّ، وَدَعَوْا مَا حُرِّمَ».
رواه أبو یعلى، وإسناده حسن إن شاء الله تعالى.
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «ای مردم! ثروتمندی عبارت از زیادی متاع و اموال دنیا نیست بلکه عبارت از بینیازی نفس است و خداوند مقداری از رزق که برای بندهاش نوشته شده به او میدهد؛ پس در طلب رزق راه و روش نیکو و معتدلانهای در پیش بگیرید. آنچه حلال است بگیرید و آنچه حرام شده رها کنید».
2489-1702- (7) (حسن صحیح) وَعَنْ حُذَیْفَةَ س قَالَ: قَامَ النَّبِیُّ ج، فَدَعَا النَّاسَ فَقَالَ: «هَلُمُّوا إِلَیَّ». فَأَقْبَلُوا إِلَیْهِ فَجَلَسُوا، فَقَالَ: «هَذَا رَسُولُ رَبِّ الْعَالَمِینَ؛ جِبْرِیلُ ج نَفَثَ فِی رُوعِی: أَنَّهُ لَا تَمُوتُ نَفْسٌ حَتَّى تَسْتَکْمِلَ رِزْقَهَا وَإِنْ أَبْطَأَ عَلَیْهَا، فَاتَّقُوا اللَّهَ، وَأَجْمِلُوا فِی الطَّلَبِ، وَلَا یَحْمِلَنَّکُمُ اسْتِبْطَاءُ الرِّزْقِ أَنْ تَأْخُذُوهُ بِمَعْصِیَةِ اللَّهِ، فَإِنَّ اللَّهَ لَا یُنَالُ مَا عِنْدَهُ إِلَّا بِطَاعَتِهِ».
رواه البزار، ورواته ثقات، إلا قدامة بن زائدة بن قدامة، فإنه لا یحضرنی فیه جرح ولا تعدیل([4]).
از حذیفه س روایت است که رسول الله ج بلند شده و مردم را فراخواند و فرمود: «به سوی من بشتایید». پس مردم نزد او آمده و نشستند؛ رسول الله ج فرمود: «این فرستادهی پروردگار جهانیان، جبرئیل میباشد که بر قلب من القا نمود: هیچیک از شما از دنیا خارج نمیشود تا اینکه روزیاش را کامل بخورد اگرچه روزیاش به او دیر برسد، پس از خدا بترسید و در طلب رزق و روزی راه نیکو و معتدلانهای در پیش بگیرید و دیر رسیدن روزی، شما را وادار نکند که آن را از راه معصیت و نافرمانی خداوند به دست آورید، زیرا آنچه نزد خداوند است حاصل نمیشود مگر از راه اطاعت او».
2490-1703- (8) (صحیح لغیره) وَعَن أَبِی الدَّرْدَاءِ س قَالَ: قَالَ رَسُول اللهِ ج: «إِنَّ الرِّزْقَ لَیَطْلُبُ الْعَبْدَ کَمَا یَطْلُبُهُ أَجَلُهُ».
رواه ابن حبان فی "صحیحه"، والبزار.
از ابودرداء س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «رزق و روزی در پی بنده است همانطور که مرگ در پی او میباشد».
ورواه الطبرانی بإسناد جید؛ إلا أنه قال: «إنَّ الرزقَ لَیطْلُبُ العبدَ أکثرَ مِمَّا یطلُبُه أجَلُه».
و در روایت طبرانی آمده است: «رزق و روزی، بیش از مرگ در پی بنده است».
2491-1055- (1) (ضعیف) وَرُوِیَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ ب قَالَ: صَعِدَ رَسُولُ اللهِ ج الْمِنْبَرَ یَوْمَ غَزْوَةِ تَبُوکٍ، فَحَمِدَ اللهَ وَأَثْنَى عَلَیْهِ، ثُمَّ قَالَ: «یَا أَیُّهَا النَّاسُ! إِنِّی مَا آمُرُکُمْ إِلَّا بِمَا أَمَرَکُمُ اللهُ، وَلَا أَنْهَاکُمْ إِلَّا عَمَّا نَهَاکُمُ اللهُ عَنْهُ، فَأَجْمِلُوا فِی الطَّلَبِ، فَوَالَّذِی نَفْسُ أَبِی الْقَاسِمِ بِیَدِهِ! إِنَّ أَحَدَکُمْ لَیَطْلُبُهُ رِزْقُهُ کَمَا یَطْلُبُهُ أَجَلُهُ، فَإِنْ تَعَسَّرَ عَلَیْکُمْ شَیْءٌ مِنْهُ فَاطْلُبُوهُ بِطَاعَةِ اللهِ عَزَّ وَجَلَّ».
رواه الطبرانی فی "الکبیر".
از حسن بن علی ب روایت است که: روز غزوه تبوک رسول الله ج بر منبر رفت و حمد و ستایش خداوند گفت و فرمود: «ای مردم، شما را به چیزی امر نمیکنم جز آنچه خداوند متعال شما را بدان امر کرده است و شما را از چیزی نهی نمیکنم مگر آنچه خداوند شما را از آن نهی کرده است. پس در کسب روزی راه و روش نیکو و معتدلانهای در پیش گیرید؛ سوگند به کسیکه جان ابوالقاسم در دست اوست، رزق و روزی هریک از شما چنان به دنبال اوست که اجلش به دنبال او میباشد پس اگر چیزی از آن بر شما دشوار آمد، با اطاعت از الله ﻷ آن را جستجو کنید».
2492-1056- (2) (ضعیف) وَعَنْ أَبِی ذَرٍّ س قَالَ: جَعَلَ رَسُولُ اللَّهِ ج یَتْلُو هَذِهِ الْآیَةَ: ﴿وَمَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا٢ وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَا یَحْتَسِبُ﴾، فَجَعَلَ یُرَدِّدُهَا حَتَّى نَعَسْتُ، فَقَالَ: «یَا أَبَا ذَرٍّ! لَوْ أَنَّ النَّاسَ أَخَذُوا بِهَا لَکَفَتْهُمْ».
رواه الحاکم وقال: "صحیح الإسناد"([5]).
از ابوذر س روایت است: رسول الله ج این آیه را تلاوت نمود: ﴿وَمَن یَتَّقِ ٱللَّهَ یَجۡعَل لَّهُۥ مَخۡرَجٗا٢ وَیَرۡزُقۡهُ مِنۡ حَیۡثُ لَا یَحۡتَسِبُ﴾ [الطلاق: 2-3] «و هرکس که از الله بترسد، (الله) راه نجاتی برای او قرار میدهد. و او را از جایی که گمان ندارد روزی میدهد». و چنان آن را تکرار کرد که مرا خمیازه گرفت. پس فرمود: «ای ابوذر، اگر مردم به این آیه عمل کنند آنان را کفایت میکند».
2493-1704- (9) (حسن لغیره) وَعَنْ أَبِی سَعِیدٍ الْخُدْرِیِّ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «لَوْ فَرَّ أَحَدُکُمْ مِنْ رِزْقِهِ؛ أَدْرَکَهُ کَمَا یُدْرِکُهُ الْمَوْتُ».
رواه الطبرانی فی "الأوسط" و"الصغیر" بإسناد حسن.
از ابوسعید خدری س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «اگر یکی از شما از روزیاش فرار کند، روزیاش او را در مییابد همانطوری که مرگ او را در مییابد».
2494-1057- (3) (ضعیف جداً) وَرُوِیَ عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ أَبِی سُفْیَانَ ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «لَا تَعْجَلَنَّ إِلَى شَیْءٍ تَظُنُّ أَنَّکَ إِنِ اسْتَعْجَلْتَ إِلَیْهِ أَنَّکَ مُدْرِکُهُ، [وَ] إِن کَانَ [الله] لَم یُقدِّر لکَ ذلک، لَا تَسْتَأْخِرَنَّ عَنِ شَیْءٍ تَظُنُّ أَنَّکَ إِنِ اسْتَأْخَرْتَ عَنْهُ أَنَّهُ مَدْفُوعٌ عَنْکَ، وَإِنْ کَانَ اللَّهُ [قَدْ]([6]) قَدَّرَهُ عَلَیْکَ».
رواه الطبرانی فی "الکبیر" و"الأوسط".
از معاویه بن ابی سفیان ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «در مورد چیزی که گمان میکنید اگر در مورد آن عجله کنید آن را در مییابید، گرچه خداوند برای تو مقدر نکرده باشد، شتاب نکنید و در مورد چیزی تاخیر نکنید که گمان میکنید اگر آن را به تاخیر بندازید آن را بدست نخواهید آورد گرچه خداوند متعال آن را برای تو مقدر کرده باشد».
2495-1705- (10) (صحیح) وَعَنِ ابْنِ عُمَرَ ب: أَنَّ النَّبِیَّ ج رَأَى تَمْرَةً عَائِرَةً([7])، فأخذَها فناولَها سائلاً، فَقَالَ: «أَمَا أَنَّکَ لَوْ لَمْ تَأْتِهَا لَأَتَتْکَ».
رواه الطبرانی بإسناد جید، وابن حبان فی "صحیحه"، والبیهقی.
از ابن عمر ب روایت است که رسول الله ج دانهی خرمای افتادهای را دید، آن را گرفته و به فردی که طلب نیاز میکرد داده و فرمود: «اگر تو به سوی آن نمیآمدی، آن به نزد تو میآمد».
2496-1058- (4) (ضعیف) وَعَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ مَسْعُودٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَا خَلَقَ اللَّهُ مِنْ صَبَاحٍ یَعْلَمُ مَلَکٌ فِی السَّمَاءِ وَلَا فِی الْأَرْضِ بِمَا یَصْنَعُ اللَّهُ فِی ذَلِکَ الْیَوْمِ، وَإِنَّ الْعَبْدَ لَهُ رِزْقُهُ، فَلَوِ اجْتَمَعَ عَلَیْهِ الثَّقَلَانِ الْجِنُّ وَالْإنْسُ عَلَی أَنْ یُصَدُّوا عَنْهُ شَیْئًا مِنْ ذَلِکَ مَا اسْتَطَاعُوا».
رواه الطبرانی([8]) بإسناد لیِّن، ویشبه أن یکون موقوفاً.
از عبدالله بن مسعود س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هیچ روزی نیست که خداوند خلق کرده باشد و فرشتهای در آسمان و زمین بداند که خداوند در این روز چه میکند. و برای بنده رزق او مشخص است و اگر جنها و انسانها جمع شوند تا مانع چیزی از رزق او شوند، آنان را توان این امر نیست».
2497-1059- (5) (منکر) وَعَنْ حَبَّةَ، وَسَوَاءَ ابْنِی خَالِدٍ ب: أَنَّهُمَا أَتَیَا رَسُولَ اللَّهِ ج وَهُوَ یَعْمَلُ عَمَلًا؛ یَبْنِی بِنَاءً، فَلَمَّا فَرَغَ دَعَانَا فَقَالَ: «لَا تَنَافَسَا فِی([9]) الرِّزْقِ مَا تَهَزهَزَتْ رُءُوسُکُمَا؛ فَإِنَّ الْإِنْسَانَ تَلِدُهُ أُمُّهُ وَهُوَ أَحْمَرَ وَهُوَ لَیْسَ عَلَیْهِ قِشْرٌ، ثُمَّ یُعْطِیهِ اللَّهُ وَیَرْزُقُهُ».
رواه ابن حبان فی "صحیحه".
و از حبه و سواء فرزندان خالد ب روایت است که نزد رسول الله ج آمدند که ایشان مشغول ساخت بنایی بود؛ چون رسول الله ج فارغ شدند، ما را فراخوانده و فرمودند: «مادامی که در قید حیات هستید در رزق و روزی با یکدیگر مسابقه ندهید چون زمانی که انسان را مادرش به دنیا میآورد سرخ رنگ است و لباسی بر تن ندارد اما خداوند به وی میبخشد و به او روزی میدهد».
2498-1706- (11) (صحیح) وَعَنْ أَبِی الدَّرْدَاءِ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَا طَلَعَتْ شَمْسٌ قَطُّ إِلَّا بُعِثَ بِجَنْبَتَیْهَا مَلَکَانِ یُنَادِیَانِ، یُسْمِعَانِ أَهْلَ الْأَرْضِ إِلَّا الثَّقَلَیْنِ: یَا أَیُّهَا النَّاسُ! هَلُمُّوا إِلَى رَبِّکُمْ؛ فَإِنَّ مَا قَلَّ وَکَفَى، خَیْرٌ مِمَّا کَثُرَ وَأَلْهَى، وَلَا آبَتْ شَمْسٌ قَطُّ إِلَّا بُعِثَ بِجَنْبَتَیْهَا مَلَکَانِ یُنَادِیَانِ، یُسْمِعَانِ أَهْلَ الْأَرْضِ إِلَّا الثَّقَلَیْنِ: اللَّهُمَّ أَعْطِ مُنْفِقًا خَلَفًا، وَأَعْطِ مُمْسِکًا تَلَفًا».
رواه أحمد بإسناد صحیح - واللفظ له-، وابن حبان فی "صحیحه"، والحاکم وصححه. [مضی 8- الصدقات/15].
از ابودرداء س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «روزی نیست که در آن خورشید طلوع کند مگر اینکه در دو طرف آن دو فرشته ندا میدهند و آن ندا را جز انسان و جن میشنوند: ای مردم! بهسوی پروردگارتان بشتابید؛ زیرا مال اندک که کفایت کند بهتر از ثروت زیادی است که انسان را مشغول سازد. و هرگز خورشید غروب نمیکند مگر اینکه در دو طرف آن دو فرشته ندا میدهند و آن ندا را جز انسان و جن میشنوند: پروردگارا! هرچه زودتر برای شخص انفاق کننده مال دیگری جایگزین نما و مال شخصی را که از انفاق خودداری میکند تلف کن».
2499-1060- (6) (ضعیف) وَعَنْ سَعْدِ بْنَ أَبِی وَقَّاصٍ س قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ الله ج یَقُولُ: «خَیْرُ الذِّکْرِ الْخَفِیُّ، وَخَیْرُ الرِّزْقِ مَا یَکْفِی».
رواه أبو عوانة وابن حبان فی "صحیحیهما"([10]).
از سعد بن ابی وقاص س روایت است: از رسول الله ج شنیدم که فرمودند: «بهترین ذکر آن است که پنهانی گفته شود و بهترین رزق آن است که کفایت کند».
2500-1061- (7) (ضعیف) وَعَنْ عِمْرَانَ بْنِ حُصَیْنٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «مَنِ انْقَطَعَ إِلَى اللهِ عَزَّ وَجَلَّ؛ کَفَاهُ اللهُ کُلَّ مُؤْنَةٍ، وَرَزَقَهُ مِنْ حَیْثُ لَا یَحْتَسِبُ، وَمَنِ انْقَطَعَ إِلَى الدُّنْیَا؛ وَکَّلَهُ اللهُ إِلَیْهَا».
رواه أبو الشیخ فی "کتاب الثواب"([11])، والبیهقی؛ کلاهما من روایة الحسن عن عمران، وفی إسناده إبراهیم بن الأشعث خادم الفضل، وفیه کلام قریب.
از عمران بن حصین س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس همنشینی و خلوت با خداوند را برگزیند خداوند متعال تمام امور وی را کفایت میکند و او را از جایی روزی میدهد که تصور نمیکند؛ و هرکس همنشین دنیا گردد و خود را وقف آن کند، خداوند متعال او را به دنیا میسپارد».
2501-1707- (12) (صحیح لغیره) وَعَنْ أَنَسٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنْ کَانَتِ الدُّنْیَا هِمَّته وَسَدَمَهُ، وَلَهَا شَخَصٌ، وَإِیَّاهَا یَنْوِی؛ جَعَلَ اللَّهُ الْفَقْرَ بَیْنَ عَیْنَیْهِ، وَشَتَّتَ عَلَیْهِ ضَیْعَتَهُ، وَلَمْ یَأْتِهِ مِنْهَا إِلَّا مَا کُتِبَ لَهُ مِنهَا، وَمَنْ کَانَتِ الْآخِرَةُ هِمَّته وَسَدَمَهُ، وَلَهَا شَخَصٌ، وَإِیَّاهَا یَنْوِی؛ جَعَلَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ الْغِنَى فِی قَلْبِهِ، وَجَمْعَ عَلَیْهِ ضَیْعَتَهُ وَأَتَتْهُ الدُّنْیَا وَهِیَ صَاغِرَةٌ».
رواه البزار والطبرانی - واللفظ له -، وابن حبان فی "صحیحه"([12]). ورواه الترمذی أخصر من هذا، ویأتی لفظه فی "الفراغ للعبادة" إن شاء الله [24- الزهد/2].
از انس س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس همت و پشتکار وی و آنچه بدان حریص است، دنیا باشد و به آن چشم دوخته و تنها هدف و نیتش دنیا باشد، خداوند فقر را در جلو چشمانش قرار میدهد و امر وی و آنچه بدان پرداخته را پراکنده میگرداند حال آنکه از آن چیزی به دست نمیآورد مگر آنچه برای او نوشته شده است. و هرکس همت و پشتکارش و آنچه بدان حریص است، آخرت باشد و به آن چشم دوخته و تنها هدف و نیتش آخرت باشد، خداوند بینیازی را در قلبش قرار میدهد و امری را که بدان پرداخته، برایش جمع و میسر میکند و دنیا با خواری به نزد او میآید».
(سَدَمه) به فتح سین و دال؛ یعنی: نگرانی وی و آنچه بدان حریص و وابسته است. و «شتت علیه ضیعته» به فتح ضاد؛ یعنی: حال و وضعیت و کار و امری را که بدان همت گماشته پراکنده نموده و برای او به بخشهای مختلفی تقسیم مینماید.
2502-1708- (13) (صحیح لغیره) وَرُوِیَ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب قَالَ: خَطَبَنَا رَسُولُ اللهِ ج فِی مَسْجِدِ الْخَیْفِ فَحَمِدَ اللهَ، وَذَکَرَهُ بِمَا هُوَ أَهْلُهُ، ثُمَّ قَالَ: «مَنْ کَانَتِ الْآخِرَةُ هَمَّهُ؛ فَرَّقَ اللهُ لَهُ شَمْلَهُ، وَجَعَلَ فَقْرَهُ بَیْنَ عَیْنَیْهِ، وَلَمْ یُؤْتِهِ مِنَ الدُّنْیَا إِلَّا مَا کُتِبَ لَهُ».
رواه الطبرانی.
از ابن عباس ب روایت است که رسول الله ج در مسجد خیف برای ما خطبه خواند، پس ستایش خداوند گفته و چنانکه شایستهی حق تعالی است از او یاد نمود. سپس فرمود: «کسیکه تمام دغدغه و نگرانیاش دنیا باشد، خداوند یکپارچگی او را پراکنده میسازد و فقرش را در جلو چشمانش قرار میدهد و از دنیا بیشتر از آنچه برای او نوشته شده به دست نمیآورد».
2503-1062- (8) (ضعیف جداً) وَرُوِیَ عَنْ أَبِی ذَرٍّ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «مَنْ أَصْبَحَ وَهَمُّهُ الدُّنْیَا؛ فَلَیْسَ مِنَ اللَّهِ فِی شَیْءٍ، وَمَنْ لَمْ یَهْتَمَّ بِالْمُسْلِمِینَ؛ فَلَیْسَ مِنْهُمْ، وَمَنْ أَعْطَى الذلَّةَ مِنْ نَفْسِهِ طَائِعًا غَیْرَ مُکْرَةٍ؛ فَلَیْسَ مِنَّا».
رواه الطبرانی.
و از ابوذر س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس درحالی صبح کند که تمام نگرانی و دغدغه وی دنیا باشد، حمایتی از سوی خداوند نخواهد داشت. و هرکس به امور مسلمانان توجه نداشته باشد، از آنها نیست؛ و هرکس بدون اجبار و اکراه ذلت را بر خویشتن بپذیرد، از ما نیست».
2504-1709- (14) (صحیح) وَعَنْ أَبِی سَعِیدٍ الخدری س عَنِ النَّبِیِّ ج: ﴿إِذۡ([13]) قُضِیَ ٱلۡأَمۡرُ وَهُمۡ فِی غَفۡلَةٖ﴾، قَالَ: فِی الدُّنْیَا».
رواه ابن حبان فی "صحیحه"، وهو فی "الصحیحین" بمعناه فی آخر حدیث یأتی فی آخر "صفة الجنة" إن شاء الله [28/18].
از ابوسعید خدری س روایت است که رسول الله ج فرمودند: ﴿إِذۡ قُضِیَ ٱلۡأَمۡرُ وَهُمۡ فِی غَفۡلَةٖ﴾ دربارهی دنیا نازل شده است».
2505-1063- (9) (ضعیف) وَرُوِیَ عَن أَنَسٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «أَرْبَعَةٌ مِنَ الشَّقَاءِ: جُمُودُ الْعَیْنِ، وَقَسَوَةُ الْقَلْبِ، وَطُولُ الأَمَلِ، وَالْحِرْصُ عَلَى الدنیا».
رواه البزار وغیره.
از انس س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «چهار چیز نشانه شقاوت است: اندک بودن اشک چشم، قسوت قلب، آرزوهای طولانی، حریص بودن به دنیا».
2506-1064- (10) (موضوع) وَرُوِیَ عَن عَبدالله بْنِ مَسْعُودٍ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «لَا تُرْضِیَنَّ أَحَدًا بِسَخَطِ اللهِ، وَلَا تَحْمَدَنَّ أَحَدًا عَلَى فَضْلِ اللهِ، وَلَا تَذُمَّنَّ أَحَدًا عَلَى مَا لَمْ یُؤْتِکَ اللهُ، فَإِنَّ رِزْقَ اللهِ لَا یَسُوقُهُ إِلَیْکَ حِرْصُ حَرِیصٍ، وَلَا یَرُدُّهُ عَنْکَ کَرَاهِیَةُ کَارِهٍ، وَإِنَّ اللهَ بِقِسْطِهِ وَعَدْلِهِ جَعَلَ الرَّوْحَ وَالْفَرَحَ فِی الرِّضَا وَالْیَقِینِ، وَجَعَلَ الْهَمَّ وَالْحُزنَ فِی السَّخَطِ».
رواه الطبرانی فی "الکبیر".
از عبدالله بن مسعود س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «کسی را با خشم خدا راضی مکن و کسی را بر فضل خدا حمد و ستایش مکن و کسی را به خاطر آنچه خداوند به تو نداده نکوهش مکن؛ چرا که حرص حریص، رزق خداوند را به سوی تو سوق نمیدهد و نیز کراهیت و عدم رضایت ناراضی، آن را از تو بازنمیدارد. و براستی خداوند متعال با عدالت خود راحتی و شادی را در رضایت و یقین نهفته است و نگرانی و اندوه را در خشم قرار داده است».
2507-1710- (15) (صحیح) وَعَنِ کَعْبِ بْنِ مَالِکٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَا ذِئْبَانِ جَائِعَانِ أُرْسِلَا فِی غَنَمٍ بِأَفْسَدَ لَهَا مِنْ حِرْصِ المَرْءِ عَلَى الْمَالِ وَالشَّرَفِ لِدِینِهِ».
رواه الترمذی، وابن حبان فی "صحیحه"، وقال الترمذی: "حدیث حسن". (قال المملی) س: "وسیأتی غیر ما حدیث من هذا النوع فی [24-] "الزهد" إن شاء الله".
از کعب بن مالک س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «اگر دو گرگ گرسنه در گلهای رها شوند، چنان فساد و ویرانی به بار نمیآورند که حرص انسان برای مالاندوزی و طلب جاه و مقام، در دینش به بار میآورد».
2508-1711- (16) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س؛ أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج قَالَ: «قَلْبُ الشَّیْخِ شَابٌّ عَلَى حُبِّ اثْنَتَیْنِ: حُبِّ الْعَیْشِ – أو قال: طُولُ الْحَیَاةِ -، وَحُبُّ الْمَالِ».
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «قلب انسان پیر بر دوست داشتن دو چیز جوان است: محبت زندگی - یا که فرمود: طول حیات - و محبت مال».
رواه البخاری ومسلم، والترمذی؛ إلا أنّه قال: «طُولُ الْحَیَاةِ، وَکَثْرَةِ الْمَالِ».
و در روایت ترمذی آمده است: «طول حیات و کثرت مال».
2509-1712- (17) (صحیح لغیره) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س؛ أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج کَانَ یَقُولُ: «اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنْ عِلْمٍ لَا یَنْفَعُ، وَمِنْ قَلْبٍ لَا یَخْشَعُ، وَمِنْ نَفْسٍ لَا تَشْبَعُ، وَمِنْ دُعَاءٍ لَا یُسْمَعُ».
رواه ابن ماجه والنسائی. ورواه مسلم والترمذی وغیرهما من حدیث زید بن أرقم وتقدم فی "العلم" [3/9- باب/الحدیث الأول].
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «خدایا! از علمی که نفع نمیرساند، از دلی که ترس و خشوع در آن نیست، از نفسی که سیر نمیشود و از دعایی که شنیده نمیشود به تو پناه میبرم».
2510-1713- (18) (صحیح) وَعَنْ أَنَسٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «لَوْ کَانَ لِابْنِ آدَمَ وَادِیَانِ مِنْ مَالٍ لَابْتَغَى إِلَیهِما ثَالِثًا، وَلَا یَمْلَأُ جَوْفَ ابْنِ آدَمَ إِلَّا التُّرَابُ، وَیَتُوبُ اللهُ عَلَى مَنْ تَابَ».
رواه البخاری ومسلم.
از انس س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «اگر فرزند آدم دو دره مال داشته باشد، خواستار دره سوم میباشد؛ و به جز خاک چیزی شکم بنی آدم را پر نمیکند. و کسیکه [از حرص مذموم] توبه کند خدا توبهاش را قبول خواهد کرد».
2511-1714- (19) (صحیح) وَعَنْ ابْنَ عَبَّاسٍ ب قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ ج یَقُولُ: «لَوْ أَنَّ لِابْنِ آدَمَ مِلْءَ وَادٍ مَالًا([14])، لَأَحَبَّ أَنْ یَکُونَ إِلَیْهِ مِثْلُهُ، وَلَا یَمْلَأُ عَینَ ابْنِ آدَمَ إِلَّا التُّرَابُ، وَیَتُوبُ الله عَلَى مَنْ تَابَ».
رواه البخاری ومسلم.
از ابن عباس ب روایت است که میگوید: از رسول الله ج شنیدم که فرمودند: «اگر انسان درهای پر از مال داشته باشد، دوست دارد درهای همانند آن داشته باشد و هیچ چیز جز خاک چشم او را پر نمیکند و کسیکه توبه کند خداوند توبه او را میپذیرد».
2512-1715- (20) (صحیح) وَعَنْ عَبَّاسِ بْنِ سَهْلِ بْنِ سَعْدٍ قَالَ: سَمِعْتُ ابْنَ الزُّبَیْرِ عَلَى مِنْبَرِ مَکَّةَ فِی خُطْبَتِهِ یَقُولُ: یَا أَیُّهَا النَّاسُ! إِنَّ النَّبِیَّ ج کَانَ یَقُولُ: «لَوْ أَنَّ ابْنَ آدَمَ أُعْطِیَ وَادِیًا [مَلآن]([15]) مِنْ ذَهَبٍ أَحَبَّ إِلَیْهِ ثَانِیًا، وَلَوْ أُعْطِیَ ثَانِیًا أَحَبَّ إِلَیْهِ ثَالِثًا، وَلاَ یَسُدُّ جَوْفَ ابْنِ آدَمَ إِلَّا التُّرَابُ، وَیَتُوبُ اللَّهُ عَلَى مَنْ تَابَ».
رواه البخاری.
عباس بن سهل بن سعد روایت میکند: از ابن زبیر که بر منبر مکه خطبه میخواند شنیدم که میگفت: ای مردم! رسول الله ج فرمود: «اگر به فرزند آدم درهای پر از طلا داده شود، درهی دومی از طلا نیز میخواهد و اگر دومی را به او بدهند، سومی را میخواهد و شکم فرزند آدم را هیچ چیز جز خاک پر نمیکند و خداوند توبهی کسی را که توبه کند میپذیرد».
2513-1716- (21) (حسن صحیح) وَعَن بُرَیدة س قَال: سَمعتُ النَّبِیّ ج یَقْرَأُ فِی الصَّلاةِ: «لَوْ أَنَّ لابْنِ آدَمَ وَادِیًا مِنْ ذَهَبٍ لابْتَغَى إِلَیْهِ ثَانِیًا، وَلَوْ أُعْطَى ثَانِیًا لابْتَغَى إِلَیْهِ ثَالِثًا، ولاَ یَمْلأُ جَوْفَ ابْنِ آدَمَ إلاَّ التُّرَابُ، وَیَتُوبُ اللَّهُ عَلَى مَنْ تَابَ».
رواه البزار بإسناد جید([16]).
از بریده س روایت است از رسول الله ج شنیدم که در نماز میخواند: «اگر فرزند آدم یک دره از طلا داشته باشد دومین دره را نیز میطلبد و اگر دومین را به او بدهند سومین دره را نیز میطلبد و شکم فرزند آدم را هیچ چیز جز خاک پر نمیکند و خداوند توبهی کسی را که توبه کند میپذیرد».
2514-1065- (11) (ضعیف) وَعَنْ أَنَسٍ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «یُجَاءُ بِابْنِ آدَمَ کَأَنَّهُ بَذَجٌ، فَیُوقَفُ بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ، فَیَقُولُ اللَّهُ لَهُ: أَعْطَیْتُکَ وَخَوَّلْتُکَ وَأَنْعَمْتُ عَلَیْکَ فَمَا صَنَعْتَ؟ فَیَقُولُ: یَا رَبِّ! جَمَعْتُهُ وَثَمَّرْتُهُ فَتَرَکْتُهُ أَکْثَرَ مَا کَانَ، فَارْجِعْنِی آتِکَ بِهِ! فَیَقُولُ الله لَهُ: أَرِنِی مَا قَدَّمْتَ. فَیَقُولُ: یَا رَبِّ! جَمَعْتُهُ وَثَمَّرْتُهُ فَتَرَکْتُهُ أَکْثَرَ مَا کَانَ، فَارْجِعْنِی آتِکَ بِهِ! فَإِذَا عَبْدٌ لَمْ یُقَدِّمْ خَیْرًا، فَیُمْضَى بِهِ إِلَى النَّارِ».
رواه الترمذی عن إسماعیل بن مسلم المکی - وهو واهٍ - عن الحسن وقتادة عنه. وقال: "رواه غیر واحد عن الحسن ولم یسندوه".
از انس س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «انسان چون بره(ای ناتوان) آورده میشود و در برابر خداوند متعال میایستد و خداوند متعال به او میگوید: به تو (حیات و سلامتی و تندرستی و...) عطا کردم و برای تو مال و مقام و خدم و حشم قرار دادم و به تو انواع نعمتها ارزانی داشتم، در برابر اینها چه کردی؟ میگوید: پروردگارا، آنها را جمع کرده و بر آنها افزودم و آنها را درحالی ترک کردم که بیش از پیش بودند؛ پس مرا برگردان تا با (انفاق) آنها (در راه تو) نزدت حاضر شوم. خداوند متعال به او میگوید: آنچه را از پیش فرستادی به من نشان ده؛ میگوید: پروردگارا، آنها را جمع کردم و بر آنها افزودم و آنها را درحالی ترک کردم که بیش از پیش بود؛ پس مرا برگردان تا با (انفاق) آنها (در راه تو) نزدت حاضر شوم. و اینگونه عمل خیری را نشان نمیدهد و درنتیجه به آتش انداخته میشود».
قوله: (البذج) بباء موحدة مفتوحة ثم ذال معجمة ساکنة([17]) ثم جیم: عبارت است از فرزند گوسفند. از جهت کوچکی و خواری و حقارت و زبونی انسان بدان تشبیه شده است.
(قال الحافظ): "وتأتی أحادیث کثیرة فی "ذم الحرص وحب المال" فی "الزهد" [24] وغیره إن شاء الله تعالى».
5- (الترغیب فی طلب الحلال والأکل منه، والترهیب من اکتساب الحرام وأکله ولبسه ونحو ذلک)
([1]) هنا فی الأصل زیادة: "ورواه مالک وأبو داود بنحوه من حدیث ابن عباس؛ إلا أنهما قالا: من خمس وعشرین"، وهو بهذه الزیادة ضعیف.
([2]) سقطت من روایة ابن ماجه، واستدرکتها من روایة القضاعی من الوجه الذی أخرجه منه ابن ماجه، وهی فی اللفظ الآتی، وهو من وجه آخر.
([3]) به ضم راء: یعنی در دل و وجودم؛ اما (الرَّوع) به فتح راء؛ به معنای ترس میباشد.
([4]) قلت: ونحوه فی "المجمع" (4/ 71). وقد رواه البزار فی "البحر الزخار" (7/ 314/ 2914) عن ثلاثة من شیوخه الثقات عنه، أحدهم محمد بن عمر بن هیاج، وهو صدوق، فهو معروف، وذکره ابن حبان فی "الثقات" (9/ 21)، لکنْ وقع فیه شیء من الخلط لا مجال هنا لبیانه.
([5]) کذا قال، وهو منقطع بین (ضُریب بن نُقَیر القیسی) و (أبی ذر)، فإنه لم یدرکه کما فی "التهذیب" وکذلک رواه أحمد (5/ 178).
([6]) زیادة من "المعجم الأوسط" (1/ 193/ 1- مصورة الجامعة الإِسلامیة)، ولیس فیه: "إن کان لم یقدر لک ذلک" فی الشطر الأول منه، ولکنها ثابتة عند الهیثمی (4/ 71)، وکذا "الجامع الکبیر"، وفی إسناده عبدالوهاب بن مجاهد، وهو متروک.
([7]) الأصل: (غابرة)، و (المجمع): (غائرة)، والتصحیح من "موارد الظمآن" و"النهایة"، وفیه: "العائرة: الساقطة لا یُعرف لها مالک".
([8]) یعنی فی "الأوسط" (4/ 293/ 3521)، وأعله الهیثمی بـ (بقیة)، ولا وجه له؛ "فإنه صرح بالتحدیث، وإنما العلة شیخه وشیخ الطبرانی فإنهما لا یعرفان.
([9]) کذا وقع عند ابن حبان، والصواب -کما قال الناجی- "لا تیأسا من. ." کما فی ابن ماجه وأحمد وشعب البیهقی، وهو الموافق للسیاق. وفی إسناده جهالة کما فی "الضعیفة" (4798).
([10]) أعله الناجی (161/ 1) براویین، فقال فی أحدهما: "ضعیف کثیر الإرسال" فأصاب، ویعنی (محمد بن عبد الرحمن بن أبی لبیبة).
([11]) قلت: أبو الشیخ رواه من طریق الطبرانی کما رواه الشجری فی "الأمالی" (2/ 160) عنه عن الطبرانی، وقد أخرجه فی "الأوسط" و"الصغیر"، فکان بالعزو أولى. وهو مخرج فی "الضعیفة" (6854).
([12]) لم أره عنده إلا من حدیث زید بن ثابت، وإنما رواه الطبرانی من حدیث أنس لکن فی "معجمه الأوسط" (5990) و (8882) بسندین فی کل منهما متروک، وفی إسناد البزار إسماعیل ابن مسلم المکی، وهو ضعیف کما فی "المجمع" (10/ 247). وقد مضى فی (3- العلم/ 3)، وسیأتی (24- التوبة/ 2).
([13]) الأصل: "إذا"، وکذا وقع فی "موارد الظمآن" (1750)، وهو خطأ، إذ إنَّها طرف من آیة فی سورة {مریم}: (وَأَنْذِرْهُمْ یَوْمَ الْحَسْرَةِ إِذْ قُضِیَ الْأَمْرُ وَهُمْ فِی غَفْلَةٍ وَهُمْ لَا یُؤْمِنُونَ).
([14]) الأصل: "مثل واد من ذهب"، والتصحیح من البخاری (6437) ومسلم (3/ 100)، ولم یتنبه له المعلقون الثلاثة کعادتهم فی مثل هذا!
([15]) زیادة من (البخاری - الرقاق).
([16]) قلت: وهو کما قال، وبیانه فی "الصحیحة" (2911)، وفیه الرد على بعض المتعالمین من المعاصرین الذین ینکرون کل الأحادیث الصحیحة فی منسوخ التلاوة، وبعضها متواتر!
([17]) کذا قال! وهو خطأ بلا ریب، والصواب أنه بتحریک الذال، لا خلاف فی ذلک بین أهل اللغة والغریب کما قال الناجی (ق 161/ 1).
ترغیب به ذکر الله در بازارها و مواضع غفلت و بیتوجهی
2477-1694- (1) (حسن لغیره) عَنْ عُمَرَ بْنِ الخَطَّابِ س؛ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «مَنْ دَخَلَ السُّوقَ، فَقَالَ: (لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ، لَهُ المُلْکُ، وَلَهُ الحَمْدُ، یُحْیِی وَیُمِیتُ، وَهُوَ حَیٌّ لَا یَمُوتُ، بِیَدِهِ الخَیْرُ، وَهُوَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ)؛ کَتَبَ اللَّهُ لَهُ أَلْفَ أَلْفِ حَسَنَةٍ، وَمَحَا عَنْهُ أَلْفَ أَلْفِ سَیِّئَةٍ، وَرَفَعَ لَهُ أَلْفَ أَلْفِ دَرَجَةٍ».
از عمر بن خطاب س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس هنگام ورود به بازار بگوید: (لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ، لَهُ المُلْکُ، وَلَهُ الحَمْدُ، یُحْیِی وَیُمِیتُ، وَهُوَ حَیٌّ لَا یَمُوتُ، بِیَدِهِ الخَیْرُ، وَهُوَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ) «هیچ معبود بر حقی که شایستهی عبادت باشد جز الله وجود ندارد، یکتا و بیشریک است و مالکیت و ستایش تنها برای او است، زنده میکند و میمیراند درحالیکه خودش زنده است و نمیمیرد. هرچه خیر و نیکی است تنها به دست او است و او بر هر چیزی توانا است». خداوند یک میلیون نیکی برای او نوشته و یک میلیون گناه را از او پاک کرده و یک میلیون درجه بر درجات او میافزاید».
رواه الترمذی وقال: "حدیث غریب". (قال المملی): "وإسناده متصل حسن، ورواته ثقات أثبات، وفی أزهر بن سنان خلاف، وقال ابن عدی: أرجو أنَّه لا بأس به. وقال الترمذی فی روایة له مکان (ورفع له ألف ألف درجةً): "وبنى له بیتاً فی الجنة". ورواه بهذا اللفظ ابن ماجه وابن أبی الدنیا والحاکم وصححه؛ کلهم من روایة عمرو بن دینار- قهرمان آل الزبیر- عن سالم بن عبدالله عن أبیه عن جده.
0-1695- (2) (حسن) ورواه الحاکم أیضاً من حدیث عبد الله بن عمر مرفوعاً أیضاً وقال: "صحیح الإسناد". کذا قال، وفی إسناده مسروق بن المرزبان؛ یأتی الکلام علیه([1])".
2478-1049- (1) (ضعیف موقوف) وَعن أبی قِلابَةَ قال: الْتَقَى رَجُلانِ فی السُّوقِ، فقالَ أحَدُهما لِلآخَر: تَعالَ نَسْتَغْفِرِ الله فی غَفْلَةِ الناسِ، فَفَعلا، فماتَ أحدُهما، فَلَقِیَه الآخرُ فی النومِ فقال: عَلِمْتَ أنَّ الله غَفَر لنا عَشِیَّة الْتَقَیْنا فی السوق؟
رواه ابن أبی الدنیا وغیره.
از ابوقلابه روایت است: دو نفر در بازار یکدیگر را ملاقات کردند که یکی از آنها به دیگری گفت: بیا در حال غفلت مردم، از خداوند متعال طلب مغفرت کنیم. پس چنین کردند. یکی از آنها مُرد و دیگری او را در خواب دید که گفت: میدانی خداوند متعال روزی که یکدیگر را در بازار ملاقات کردیم، ما را بخشید؟.
2479-1050- (2) (ضعیف معضل) وَعَنْ یَحْیَى بْن أَبِی کَثِیرٍ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج لِرَجُلٍ: «لَا تَزَالُ مُصَلِّیًا قَانِتًا مَا ذَکَرْتَ اللهَ قَائِمًا، أَوْ قَاعِدًا، أَوْ فِی سُوقِکَ أَوْ فِی نادِیکَ».
رواه البیهقی مرسلاً، وفیه کلام([2]).
از یحیی بن ابی کثیر روایت است که رسول الله ج به مردی فرمود: «پیوسته در نماز و دعا هستی مادامی که ایستاده یا نشسته یا در بازار یا در مجلس، ذکر خداوند کنی».
2480-1051- (3) (ضعیف معضل) وَعن مالکٍ([3]) قال: بلغنی أن رسول الله ج کان یقول: «ذاکرُ الله فی الغافلین؛ کالمقاتِل خَلْفَ الفارِّینَ، وذاکرُ الله فی الغافلین؛ کغُصْنٍ أخْضرَ فی شجرٍ یابسٍ».
از مالک روایت است: به من خبر رسیده که رسول الله ج فرمودند: «کسیکه خداوند را در میان غافلان یاد میکند همچون جنگجویی است که ورای فرار کنندگان میجنگد و کسیکه خداوند را در میان غافلان یاد میکند، همچون شاخهی سبزی است در درختی خشک».
وفی روایة: «مِثْلُ الشجرة الخَضْراءِ فی وسَطِ الشَّجرِ الیابِسِ، وذاکرُ الله فی الغافلینَ مثلُ مصباحٍ فی بیتٍ مُظلم، وذاکرُ الله فی الغافلین یُریهِ الله مَقْعَدهُ فی الجنَّة ([4]) وهو حیٌّ، وذاکرُ الله فی الغافلین یُغفرَ له بعَدَدِ کلِّ فَصیحٍ وأَعجم».
و در روایتی آمده است: «همچون درخت سبزی است در میان درختان خشک؛ و کسیکه خداوند را در میان غافلان یاد کند، همچون چراغی است در خانهای تاریک؛ و کسیکه خداوند را در میان غافلان یاد کند، درحالیکه زنده است خداوند متعال جایگاه وی را در بهشت به او نشان میدهد؛ و کسیکه خداوند را در میان غافلان یاد کند، به تعداد تمام انسانها و حیوانات مورد مغفرت قرار میگیرد».
و(الفصیح): انسانها، فرزندان آدم؛ و (الأعجم): چهارپایان.
ذکره رزین، ولم أره فی شیء من نسخ "الموطأ".
0-1052- (4) (ضعیف) إنما رواه البیهقی فی "الشعب" عن [عمران بن مسلم و]([5]) عباد بن کثیر- وفیه خلاف - عن عبدالله بن دینار عن عبدالله بن عمر قال: قال رسول الله ج. فذکره بنحوه.
(ضعیف جداً) ورواه أیضاً عن عباد بن کثیر عن محمد بن جحادة عن سلمة بن کهیل عن ابن عمر، وزاد فیه: «وَذَاکِرُ اللهِ فِی الْغَافِلِینَ یَنْظُرُ اللهُ إِلَیْهِ نَظْرَةً لَا یُعَذِّبُهُ بَعْدَهَا أَبَدًا، وَذَاکِرُ اللهِ فِی السُّوقِ لَهُ بِکُلِّ شَعْرَةٍ نُورٌ یَوْمَ الْقِیَامَةِ».
قال البیهقی: "هکذا وجدته لیس بین سلمة وبین ابن عمر أحد، وهو منقطع الإسناد غیر قوی".
و از ابن عمر ب افزون بر این، روایت است که: «و کسیکه خداوند متعال را در میان غافلان یاد کند، خداوند متعال به او نظری میافکند که پس از آن هرگز او را عذاب نمیکند و کسیکه خداوند را در بازار یاد کند در روز قیامت به تعداد هر مویی، نوری برای وی خواهد بود».
2481-1053- (5) (ضعیف) وَعَنِ ابْنِ مَسْعُودٍ س عَنِ النَّبِیَّ ج قَالَ: «ذَاکِرُ اللَّهِ فِی الْغَافِلِینَ؛ بِمَنْزِلَةِ الصَّابِرِ فِی الْفَارِّینَ».
رواه البزار، والطبرانی فی "الکبیر" و"الأوسط" بإسناد لا بأس به([6]).
از ابن مسعود س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «کسیکه خداوند متعال را در میان غافلان یاد میکند، همچون مجاهد صبوری در میان فرار کنندگان از میدان جهاد است».
2482-1052- (6) (موضوع) وَرُوِیَ عَنْ عِصْمَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «أَحَبُّ الْعَمَلِ إِلَى اللهِ عَزَّ وَجَلَّ، سُبْحَةُ الْحَدِیثِ، وَأَبْغَضُ الْأَعْمَالِ إِلَى اللهِ؛ التَّحْرِیفُ». فَقُلْنَا یَا رَسُولَ اللهِ! وَمَا سُبْحَةُ الْحَدِیثِ؟ قَالَ: «یَکُونُ الْقَوْمُ یَتَحَدَّثُونَ وَالرَّجُلُ یُسَبِّحُ». قُلْنَا: یَا رَسُولَ اللهِ! وَمَا التَّحْرِیفُ؟ قَالَ: «الْقَوْمُ یَکُونُونَ بِخَیْرٍ فَیَسْأَلُهُمُ الْجَارُ وَالصَّاحِبُ؟ فَیَقُولُونَ: نَحْنُ بِشَرٍّ؛ [یَشْکُونَ]([7])».
رواه الطبرانی.
از عصمه س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «محبوبترین اعمال نزد خداوند سبحه الحدیث است و منفورترین اعمال نزد خداوند تحریف است. گفتیم: ای رسول خدا، سبحه الحدیث چیست؟ فرمود: «اینکه گروهی مشغول سخن گفتن هستند و مردی تسبیح میگوید». گفتیم: تحریف چیست؟ فرمود: «گروهی که در خیر و خوبی هستند و چون همسایه و دوست در این مورد از آنها میپرسد، میگویند: در شر به سر میبریم و از این حالت شکایت داریم».
4 -(الترغیب فی الاقتصاد فی طلب الرزق والإجمال فیه، وما جاء فی ذم الحرص وحب المال)
([1]) یعنی فی خاتمة کتابه، وقد قال فیه الحافظ: "صدوق له أوهام". قلت: وقد توبع عند الحاکم. ووقع فی الأصل: (مرزوق)، وهو خطأ لم یتنبه له المعلقون الثلاثة!!
([2]) لعله یعنی لأنه رواه فی "الشعب " (1/ 412/ 569) من طریق أبی بکر قال: سمعت یحیى... فإن أبا بکر هذا لم أعرفه. ومن تعالم الثلاثة المعلقین أنهم أعلوه بأن (یحیى) مدلس! وهذا إنما یعل به إذا عنعن عن غیره، وهنا کما ترى قد أعضله؛ فإنه تابع تابعی، فقول المؤلف: "مرسلاً" لیس دقیقاً، وقد قلدوه!!
([3]) هو مالک بن أنس إمام دار الهجرة صاحب "الموطأ"، ولیس هو فیه کما یأتی من المؤلف. وقد غفل المعلقون الثلاثة عنه فلم ینتبهوا لخطئهم الفاحش الذی وقع فی طبعتهم المحققة! ففیها "وعن مالک بن الحویرث رضی الله عنه قال: بلغنی. . ."!!!
([4]) وفی نسخة "من الجنة".
([5]) زیادة من "الشعب" (1/ 411/ 565) و"جزء ابن عرفة" (66/ 45)، وعنه رواه البیهقی. والروایة التالیة هى عنده (567) عباد بن کثیر وحده، وهو متروک.
([6]) کذا قال، وفیه من لم یوثقه غیر ابن حبان، وهو مجهول کما قال ابن القطان، وهو مخرج فی "الضعیفة" (672).
([7]) سقطت من الأصل، وکذا "المجمع"، واستدرکتها من "کبیر الطبرانی" (17/ 186) و"الجامع الکبیر". وهو مخرج فی "الضعیفة" (3986).