اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

ترهیب از بازی نرد

ترهیب از بازی نرد

4411-3062- (1) (صحیح) عَنْ بُرَیْدَةَ س؛ أَنَّ رَسُولَ الله ج قَالَ: «مَنْ لَعِبَ بِالنَّرْدَشِیرِ؛ فَکَأَنَّمَا صَبَغَ یَدَهُ فِی لَحْمِ خِنْزِیرٍ وَدَمِهِ[1]».

از بریده س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس بازی نردشیر انجام دهد، مانند این است که دستش را در گوشت و خون خوک فرو برده است».

رواه مسلم. وله ولأبی داود وابن ماجه: «فَکَأَنَّمَا غَمَسَ یَدَهُ فِی لَحْمِ خِنْزِیرٍ وَدَمِهِ».

و در روایت ابوداود و ابن ماجه آمده است: «مانند این است که دستش را در گوشت و خون خوک فرو برد».

4412-3063- (2) (حسن) وَعَنْ أَبِی مُوسَى س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «مَنْ لَعِبَ بنَرْدٍ أوْ نرْدَشیرٍ؛ فَقَد عَصَى الله وَرَسُولَهُ».

رواه مالک - واللفظ له-، وأبو داود وابن ماجه والحاکم والبیهقی، ولـم یقولوا: «أو نردشیر». وقال الحاکم: «صحیح على شرطهمـا».

از ابوموسی س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس با نرد یا نردشیر بازی کند، نافرمانی الله و رسولش کرده است».

0-1797 - (1) (ضعیف) وَقَالَ البِیهَقِی: وَرَوَیْنَا مِنْ وَجْهٍ آخَرَ[2] عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ کَعْبٍ عَنْ أَبِی مُوسَى عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «لَا یُقَلِّب کِعَابَهَا أَحَدٌ یَنْتَظِرُ مَا تَأْتِی بِهِ؛ إِلَّا عَصَى اللهَ وَرَسُولَهُ».

(حافظ می‌گوید): «جمهور علما بر این باورند که بازی نرد حرام است؛ و برخی از مشایخ ما اجماع بر تحریم آن را نقل کرده‌اند. و در مورد بازی شطرنج اختلاف دارند، بعضی از آنها آن را مباح می‌دانند؛ زیرا از آن برای امور جنگی و نیرنگ زدن استفاده می‌شود؛ ولی به سه شرط:

اول: به سبب آن نماز به تأخیر نیفتد.

دوم: در آن قمار نباشد.

و سوم: در هنگام بازی زبانش را از بد دهنی و دشنام و کلمات زشت نگاه دارد.

اما چون کسی این بازی را انجام دهد یا مرتکب چیزی از این امور گردد، مروت وی از بین رفته و شهادت او مردود می‌شود. و از جمله کسانی که آن را مباح دانسته‌اند سعید بن جبیر و شعبی بوده و شافعی آن را مکروه تنزیهی می‌داند.

و گروهی از علما آن را همانند نرد حرام می‌دانند و در مورد شطرنج احادیثی وارد شده که برای هیچیک از آنها سند صحیح و حسن پیدا نکرده‌ام. والله اعلم».

35 ـ (الترغیب فی الجلیس الصالح، والترهیب من الجلیس السیىء، وما جاء فی من جلس وسط الحلقة، وأدب المجلس وغیر ذلک)



([1]) الأصل: (دم خنزیر)، والتصحیح من مسلم (7/ 50)، والفرق بین روایته والروایة التی بعدها هو فی لفظ (غمس) فقط. ولم یتنبه لهذا المعلقون الثلاثة! لا هنا ولا فیما سموه بـ"التهذیب"، بل جاؤوا بتخلیط آخر فنسبوا الروایة الأولى على خطئها للثلاثة المذکورین وبالأرقام!!

([2]) الأصل: (أوجه أخر)، وهو خطأ، والتصحیح من "الشعب" (5/ 237/ 6499)، ولا یعرف إلا من طریق حمید بن بشیر بن المحرر عن محمد بن کعب، وقد وصله جمع منهم البیهقی فی "السنن" عنه، وهو مجهول. وهو مخرج فی "الإرواء" (8/ 286).

ترهیب از کشیدن تصویر حیوانات و پرندگان در خانه و اماکن دیگر

ترهیب از کشیدن تصویر حیوانات و پرندگان در خانه و اماکن دیگر

4399-3052 - (1) (صحیح) عَنْ عُمَرَ س؛ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «إِنَّ الَّذِینَ یَصْنَعُونَ هَذِهِ الصُّوَرَ[1] یُعَذَّبُونَ یَوْمَ القِیَامَةِ؛ یُقَالُ لَهُمْ: أَحْیُوا مَا خَلَقْتُمْ».

رواه البخاری ومسلم.

 از عمر س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «کسانی که این تصاویر را می‌سازند، روز قیامت عذاب می‌شوند و به ایشان گفته می‌شود: آنچه را ساخته‌اید زنده کنید».

4400-3053 - (2) (صحیح) وَعَنْ عَائِشَةَ ل قَالَت: قَدِمَ رَسُولُ اللهِ ج مِن سَفَرٍ وَقَدْ سَتَرْتُ سَهْوَةً لِی بِقِرَامٍ فِیهِ تَمَاثِیلُ، فَلَمَّا رَآهُ رَسُولُ اللهِ ج تَلَوَّنَ وَجْهُهُ، وَقَالَ: «یَا عَائِشَةُ! أَشَدُّ النَّاسِ عَذَابًا عِنْدَ اللهِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ؛ الَّذِینَ یُضَاهُونَ بِخَلْقِ اللهِ». قَالَتْ: «فَقَطَّعْنَاهُ، فَجَعَلْنَا مِنْهُ وِسَادَةً أَوْ وِسَادَتَیْنِ.

از عایشه ل روایت است که رسول الله ج از سفری برگشتند درحالی‌که من طاقچه‌ی منزلم را با پرده‌ای نازک که مصور به تصاویری بود، پوشانده بودم. رسول الله ج هنگامی که آن را دید، رنگ صورتش تغییر کرده و فرمود: «ای عایشه! در روز قیامت شدیدترین عذاب را نزد خداوند کسانی دارند که به آفرینش خداوند تشبه می‌جویند». عایشه ل گفت: آن را تکه تکه کرده و از آن یک یا دو بالش کوچک ساختیم.

وفی روایة: قَالَتْ: دَخَلَ عَلَیَّ رَسُولُ اللهِ ج وَفِی البَیْتِ قِرَامٌ فِیهِ صُوَرٌ، فَتَلَوَّنَ وَجْهُهُ ثُمَّ تَنَاوَلَ السِّتْرَ فَهَتَکَهُ، وَقَالَ: «إِنَّ مِنْ أَشَدِّ النَّاسِ عَذَابًا یَوْمَ القِیَامَةِ الَّذِینَ یُصَوِّرُونَ هَذِهِ الصُّوَرَ».

و در روایتی عایشه ل میگوید: رسول الله ج نزد من آمد حال آنکه در خانه پرده‌ای تصویردار وجود داشت؛ پس رنگ صورتش تغییر کرد، سپس پرده را کشید و آن را پاره کرد و فرمود: «در روز قیامت شدیدترین عذاب را نزد خداوند کسانی دارند که این عکس‌ها را می‌کشند».

وفی أخرى: أَنَّهَا اشْتَرَتْ نُمْرُقَةً فِیهَا تَصَاوِیرُ، فَلَمَّا رَآهَا رَسُولُ اللَّهِ ج قَامَ عَلَى البَابِ فَلَمْ یَدْخُلْ، فَعَرَفْتُ فِی وَجْهِهِ الکَرَاهِیَةَ. قَالَت: فَقُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! أَتُوبُ إِلَى اللَّهِ وَإِلَى رَسُولِهِ، مَاذَا أَذْنَبْتُ؟ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَا بَالُ هَذِهِ النُّمْرُقَةِ؟!». فَقُلْتُ: اشْتَرَیْتُهَا لَکَ لِتَقْعُدَ عَلَیْهَا وَتَوَسَّدَهَا، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «إِنَّ أَصْحَابَ هَذِهِ الصُّوَرِ یُعَذَّبُونَ یَوْمَ القِیَامَةِ؛ فَیُقَالُ لَهُمْ أَحْیُوا مَا خَلَقْتُمْ». وَقَالَ: «إِنَّ البَیْتَ الَّذِی فِیهِ الصُّوَرُ لاَ تَدْخُلُهُ المَلاَئِکَةُ»[2].

رواه البخاری ومسلم.

عایشه ل میگوید: بالشی تصویردار خریدم. رسول الله ج با دیدن آن جلو در ایستاد و وارد منزل نشد. آثار ناراحتی را در صورتش دیدم. عایشه ل گفت: ای رسول الله ج نزد الله و رسولش توبه میکنم، چه گناهی کردهام؟ رسول الله ج فرمود: «جریان این بالش چیست؟». عایشه ل گفت: آن را جهت نشستن شما و تکیه دادن‌تان خریداری کردهام. رسول الله ج فرمود: «سازندگان این عکس‌ها روز قیامت عذاب میشوند و به آنها گفته میشود: زنده کنید آنچه را آفریده‌اید». و فرمود: «همانا فرشتگان به خانهای که در آن عکس باشد وارد نمیگردند».

 (السهوة) به فتح سین: عبارت است از طاق در دیوار که در آن چیزی قرار می‌دهند. و گفته شده: به معنای سکو و طاق می‌باشد. و گفته شده: به معنای خلوت‌خانه یا حیات خلوت میان دو خانه می‌باشد. و گفته شده: عبارت است از خانه‌ای کوچک همچون صندوق و گنجه‌ای کوچک. و(القرام) به کسر قاف: پرده. و (النمرقة) به ضم نون و راء – و گاه به فتح راء– و به کسر آنها: بالش رختخواب.

4401-3054 - (3) (صحیح) وَعَنْ سَعِیدِ بْنِ أَبِی الْحَسَنِ قَالَ: جَاءَ رَجُلٌ إِلَى ابْنِ عَبَّاسٍ ب فَقَالَ: إِنِّی رَجُلٌ أُصَوِّرُ هَذِهِ الصُّوَرَ، فَأَفْتِنِی فِیهَا، فَقَالَ لَهُ: ادْنُ مِنِّی، فَدَنَا، ثُمَّ قَالَ: ادْنُ مِنِّی، فَدَنَا حَتَّى وَضَعَ یَدَهُ عَلَى رَأْسِهِ وَقَالَ: أُنَبِّئُکَ بِمَا سَمِعْتُ مِنْ رَسُولِ اللهِ ج، سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ ج یَقُولُ: «کُلُّ مُصَوِّرٍ فِی النَّارِ، یَجْعَلُ لَهُ بِکُلِّ صُورَةٍ صَوَّرَهَا نَفْسًا فَتُعَذِّبُهُ فِی جَهَنَّمَ».قَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ ب: فَإِنْ کُنْتَ لَا بُدَّ فَاعِلًا، فَاصْنَعِ الشَّجَرَ وَمَا لَا نَفْسَ لَهُ.

رواه البخاری ومسلم[3].

از سعید بن ابی الحسن روایت است: نزد ابن عباس ب بودم که مردی آمد و گفت: من با ساختن این عکس‌ها از دسترنج خود امرار معاش می‌کنم؛ ابن‌عباس ب گفت: نزدیکم بیا، پس نزدیک آمد، باز گفت: نزدیک بیا، پس نزدیک‌تر آمد تا اینکه ابن عباس دستش را بر سر او گذاشته و به او گفت: تو را از آنچه از رسول الله ج شنیده‌ام، باخبر می‌کنم. از رسول الله ج شنیدم که فرمود: «هر تصویرسازی، در آتش جهنم است و برای هر عکسی که کشیده نفسی قرار می‌دهد که او را در جهنم عذاب دهد». ابن عباس گفت: اگر ناچاری این کار را انجام دهی، می‌توانی تصویر درخت و هر چیز بی‌‌روحی را بکشی».

وفی روایة للبخاری[4] قال: کُنْتُ عِنْدَ ابْنِ عَبَّاسٍ ب إِذْ جَاءَهُ رَجُلٌ فَقَالَ: یَا أَبَا[5] عَبَّاسٍ! إِنِّی رَجُلٌ إِنَّمَا مَعِیشَتِی مِنْ صَنْعَةِ یَدِی، وَإِنِّی أَصْنَعُ هَذِهِ التَّصَاوِیرَ؟ فَقَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ: لاَ أُحَدِّثُکَ إِلَّا مَا سَمِعْتُ مِن رَسُولِ اللَّهِ ج، سَمِعْتُهُ یَقُولُ: «مَنْ صَوَّرَ صُورَةً فَإِنَّ اللَّهَ مُعَذِّبُهُ حَتَّى یَنْفُخَ فِیهَا الرُّوحَ، وَلَیْسَ بِنَافِخٍ فِیهَا أَبَدًا». فَرَبَا الرَّجُلُ رَبْوَةً شَدِیدَةً، [وَاصْفَرَّ وشَجْهُهُ]، فَقَالَ: وَیْحَکَ! إِنْ أَبَیْتَ إِلَّا أَنْ تَصْنَعَ فَعَلَیْکَ بِهَذَا الشَّجَرِ، وَکُلِّ[6]  شَیْءٍ لَیْسَ فِیهِ رُوحٌ.

(رَبَا) الإنسان: زمانی که آهی از روی خشم یا کبر کشیده شود.

نزد ابن عباس ب بودم که مردی آمد و گفت: من با ساختن این عکس‌ها از دسترنج خودم امرار معاش می‌کنم. ابن عباس ب گفت: سخنی نخواهم گفت مگر آنچه از رسول الله ج شنیده‌ام، شنیدم که فرمود: «هرکس تصویری کِشَد خداوند او را عذاب می‌دهد تا وقتی که در آن روح بدمد و هرگز نمی‌تواند در آن روح بدمد». آن مرد آهی شدید سرکشید و صورتش زرد شد. ابن عباس گفت: وای بر تو! اگر می‌خواهی این کار را انجام دهی، می‌توانی تصویر این درخت و هر چیز بی‌‌روحی را بکشی.

4402-3055 - (4) (صحیح) وَعَنِ ابنِ مَسعُودٍ س سمعت رَسُولَ اللهِ ج یَقُولُ: «إِنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَذَابًا یَوْمَ الْقِیَامَةِ؛ الْمُصَوِّرُونَ».

رواه البخاری ومسلم.

از ابن مسعود س روایت است: از رسول الله ج شنیدم که فرمود: «شدیدترین عذاب را در روز قیامت تصویرگران دارند».

4403-3056 - (5) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «قَالَ اللَّهُ تَعَالَی: وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ ذَهَبَ یَخْلُقُ کَخَلْقِی، فَلْیَخْلُقُوا ذَرَّةً، وَلْیَخْلُقُوا حَبَّةً، وَلْیَخْلُقُوا شَعِیرَةً».

رواه البخاری ومسلم.

از ابوهریره س روایت است: از رسول الله ج شنیدم که فرمودند: «خداوند متعال می‌فرماید: کیست ظالم‌تر از کسی است که سعی می‌کند مخلوقی همانند مخلوقات من بیافریند، پس اگر می‌توانند مورچه یا دانه ‌یا یک دانه جو بیافرینند».

4404-3057 - (6) (صحیح) وَعَنْ حیان بن حصین قَالَ: قَالَ لِی عَلِیُّ س: أَلَا أَبْعَثُکَ عَلَى مَا بَعَثَنِی عَلَیْهِ رَسُولُ اللهِ ج؟ «أَنْ لَا تَدَعَ صَورَةً إِلَّا طَمَسْتَهَا، وَلَا قَبْرًا مُشْرِفًا إِلَّا سَوَّیْتَهُ».

رواه مسلم وأبو داود والترمذی.

از حیان بن حصین روایت است که علی س به من گفت: آیا تو را برای کاری نفرستم که رسول الله ج مرا برای انجام آن فرستاد؟ اینکه تصویری را رها نکنی مگر اینکه آن را نابود کرده و قبری را که مرتفع و بلند ساخته شده رها نسازی مگر با زمین صاف و یکسان کنی.

4405-1795- (1) (منکر) وروى أحمد عَنْ عَلِیٍّ قَالَ: کَانَ رَسُولُ اللَّهِ ج فِی جَنَازَةٍ فَقَالَ: «أَیُّکُمْ یَنْطَلِقُ إِلَى الْمَدِینَةِ فَلا یَدَعُ بِهَا وَثَنًا إِلا کَسَرَهُ، وَلا قَبْرًا إِلا سَوَّاهُ، وَلا صُورَةً إِلا لَطَّخَهَا؟». فَقَالَ رَجُلٌ: أَنَا یَا رَسُولَ اللَّهِ! فَانْطَلَقَ، فَهَابَ أَهْلَ الْمَدِینَةِ [فَرَجَعَ، فَقَالَ عَلِیٌّ: أَنَا أَنْطَلِقُ یَا رَسُولَ اللَّهِ!]، قَالَ: «فَانْطَلِقْ». [فَانْطَلَقَ]، ثُمَّ رَجَعَ فَقَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! لَمْ أَدَعْ بِهَا وَثَنًا إِلا کَسَرْتُهُ، وَلا قَبْرًا إِلا سَوَّیْتُهُ، وَلا صُورَةً إِلا لَطَّخْتُهَا. ثُمَّ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنْ عَادَ إِلَی صَنْعَةِ شَیْءٍ مِنْ هَذَا؛ فَقَدْ کَفَرَ بِمَا أُنْزِلَ عَلَى مُحَمَّدٍ ج».

وإسناده جید إن شاء الله[7].

4406-3058 - (7) (صحیح) وَعَنْ أَبِی طَلْحَةَ س؛ أَنَّ رَسُولَ الله ج قَالَ: «لاَ تَدْخُلُ المَلاَئِکَةُ بَیْتًا فِیهِ کَلْبٌ وَلاَ صُورَةٌ».

رواه البخاری ومسلم، والترمذی والنسائی وابن ماجه.

از ابو طلحه س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «ملائکه به خانه‌ای که در آن سگ و عکس باشد وارد نمی‌شوند».

وفی روایة لـمسلم: «لَا تَدْخُلُ الْمَلَائِکَةُ بَیْتًا فِیهِ کَلْبٌ، وَلَا تَمَاثِیلُ[8]».

و در روایت مسلم آمده است: «ملائکه به خانه‌ای که در آن سگ و تصویری باشد وارد نمی‌شوند».

4407-3059 - (8) (صحیح) وَعَنِ ابنِ عُمَرَ ب قَالَ: «وَاعَدَ رَسُولَ الله ج جِبْرِیلُ ÷ أَن یَأتِیهِ، فَرَاثَ عَلَیْهِ حَتَّى اشْتَدَّ عَلَى رَسُولِ الله ج، فَخَرَجَ، فَلَقِیَهُ جِبْرِیلُ ÷، فَشَکَا إِلَیْهِ، فَقَالَ: «إِنَّا لاَ نَدْخُلُ بَیْتًا فِیهِ کَلْبٌ وَلاَصُورَةٌ».

رواه البخاری.

(راثَ) یعنی «أبطأ»: «تاخیر کرد».

از ابن عمر ب روایت است که جبریل به رسول الله ج وعده داد که نزد او می‌آید، ولی تأخیر کرد و رسول الله ج نگران شد و از خانه خارج شد. در بیرون جبریل با او ملاقات کرد، رسول الله ج از درنگ و تأخیر او شکوه کرد، جبریل گفت: ما وارد خانه‌ای نمی‌شویم که در آن سگ یا تصویر باشد».

4408-1796- (2) (منکر) وَعَنْ عَلِیِّ س؛ أَنَّ رَسُولَ الله ج قَالَ: «لَا تَدْخُلُ الْمَلَائِکَةُ بَیْتًا فِیهِ صُورَةٌ، وَلَا جُنُبٌ، وَلَا کَلْبٌ».

رواه أبو داود والنسائی، وابن حبان فی «صحیحه»؛ کلهم من روایة عبدالله بن نَجَى؛ قال البخاری: «فیه نظر»[9].

4409-3060- (9) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «أَتَانِی جِبْرِیلُ عَلَیْهِ السَّلَام فَقَالَ لِی: أَتَیْتُکَ الْبَارِحَةَ فَلَمْ یَمْنَعْنِی أَنْ أَکُونَ دَخَلْتُ إِلَّا أَنَّهُ کَانَ عَلَى الْبَابِ تَمَاثِیلُ، وَکَانَ فِی الْبَیْتِ قِرَامُ سِتْرٍ فِیهِ تَمَاثِیلُ، وَکَانَ فِی الْبَیْتِ کَلْبٌ، فَمُرْ بِرَأْسِ التِّمْثَالِ الَّذِی فِی الْبَیْتِ یُقَطَّعُ، فَیَصِیرُ کَهَیْئَةِ الشَّجَرَةِ، وَمُرْ بِالسِّتْرِ فَلْیُقَطَّعْ فَلْیُجْعَلْ مِنْهُ وِسَادَتَیْنِ مَنْبُوذَتَیْنِ تُوطَآَنِ، وَمُرْ بِالْکَلْبِ فَلْیُخْرَجْ».

رواه أبو داود والترمذی والنسائی، وابن حبان فی «صحیحه»، وقال الترمذی: «حدیث حسن صحیح». وتأتی أحادیث من هذا النوع فی [41- باب] «اقتناء الکلب» إن شاء الله تعالى.

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «جبرئیل نزد من آمد و به من گفت: شب گذشته نزد تو آمدم و هیچ چیزی مانع ورودم نشد مگر وجود مجسمه‌ای جلو در و پرده‌ی نازکی در خانه که روی آن تصاویری بود و سگی که در خانه بود؛ پس سر مجسمه‌ای که در خانه است قطع کن تا شبیه درختی گردد و پرده را به تکه‌های مختلف درآورده و از آن دو بالش مفروش که بر آن ‌نشسته می‌شود، بساز و سگ را خانه بیرون کن».

4410-3061 - (10) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ أَیضاً س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «یَخْرُجُ عُنُقٌ مِنَ النَّارِ یَوْمَ القِیَامَةِ لَهَا عَیْنَانِ تُبْصِرَانِ، وَأُذُنَانِ تَسْمَعَانِ، وَلِسَانٌ یَنْطِقُ، یَقُولُ: إِنِّی وُکِّلْتُ بِثَلَاثَةٍ: بِمَنْ جَعَلَ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ، وَبِکُلِّ جَبَّارٍ عَنِیدٍ، وَبِالمُصَوِّرِینَ».

رواه الترمذی وقال: «حدیث حسن صحیح غریب»[10].

(عُنُقٌ) به ضم عین و نون؛ یعنی: بخشی از آتش.

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «روز قیامت بخشی از آتش دوزخ [در قالب گردنی دراز از آن] خارج می‌شود، دو چشم دارند که با آنها می‌بیند و دو گوش که می‌شنود و زبانی که صحبت می‌کند. می‌گوید: من مامور [به آتش انداختن] سه نفر شده‌ام: کسی که برای خداوند شریکی قرار داده است و ظالمِ ستمگر و عکاسان و تصویرگران».

34 ـ (الترهیب من اللعب بالنرد[11])



([1]) یعنی تصاویری جز مجسمه؛ یا تصاویری که سایه ندارند. به دلیل ذکر پرده در حدیث عایشه که پس از این می‌آید. اما مجسمه نیز از باب اولی یکی از مصادیق این مساله می‌باشد.

([2]) زاد أبو بکر الشافعی: "قالت: فما دخل حتى أخرجتها". انظر "آداب الزفاف". والمراد بـ"الصورة" هنا هی المطرزة، کما یدل علیه السیاق، فهی غیر مجسمة، فتنبه.

([3]) هذا اللفظ لمسلم فقط (6/ 161)، لم یرو البخاری الا الروایة الآتیة، وبذلک جزم الناجی، وغفل عنه الغافلون -کعادتهم- فی تعلیقهم، وأکدوا جهلهم فیما سموه بـ "تهذیب الترغیب" (ص 518) فنسبوا الروایتین للشیخین بالأرقام فزادوا فی الخطأ أنهم نسبوا الثانیة لمسلم أیضاً!!

([4]) قال الناجی: "هذه العبارة موهمة أن السیاق الأول للشیخین، وأن الثانی روایة أخرى للبخاری، ولیس هو عند کل منهما إلا من طریق واحد، لکن اللفظ الأول لمسلم، والثانی للبخاری لا غیر". قلت: وهو عند أحمد (1/ 308) باللفظ الأول.

([5]) الأصل: (ابن)، والتصحیح من "البخاری" آخر (البیوع)، والزیادة منه، وغفل عن هذا کله مدعو التحقیق.

([6]) کذا الأصل بإثبات الواو، وهو روایة أبی نعیم، وأما روایة البخاری فحَذَفَتْها على أنه بدل کل من بعض، وقد جوّزه بعض النحاة. انظر "الفتح".

([7]) قلت: فیه (أبو محمد الهذلی)، ویقال: (أبو مورع)، قال الذهبی: "لا یعرف". ولم یوثقه أحد ولا ابن حبان! وفی متنه نکارة لم ترد فی روایة مسلم التی فی "الصحیح" هنا، ومع هذا کله تهافت الثلاثة فقالوا: "حسن"!!

([8]) أی: صور. قال الناجی: (203/ 2): "وکذا البخاری، لکن لفظه: (ولا صورة تماثیل)، وله فی روایة: (ولا تصاویر)، وفی أخرى: (بیتاً فیه الصور)".

([9]) قلت: هو منکر بذکر (الجنب)، فقد جاء الحدیث عن جمع من الصحابة فی "الصحیحین" وغیرهما دونه، وهو فی "الصحیح" فی هذا الباب. وفی إسناد الحدیث اضطراب وجهالة لم ینتبه لها من حسنه، أو جوده، أو صححه! کما هو مبین فی "ضعیف أبی داود"، (رقم 30)، وأما الجهلة الثلاثة، فخالفوا الجمیع فقالوا: "حسن بشواهده"! ولا شاهد لـ (الجنب). نعم قد جاء ذکره فی حدیث آخر مخرج فی "الصحیحة" (1804).

([10]) قلت: ورواه أحمد أیضاً. انظر "الصحیحة" (512)، وکان فی الأصل بعض الأخطاء فصححتها من الترمذی.

([11]) (النرد) به فتح نون و سکون راء: بازی معروفی است که: «الکعاب» و «النردشیر» هم نامیده میشود. نووی میگوید: (النردشیر) همان «النرد» است؛ (النرد) عجمی معرب و (شیر) به معنای شیرین میباشد.

ترهیب از سحر و مراجعه به کاهنان و عرافین و منجمینی که با خاکستر و سنگریزه یا مواردی مشابه این کار را انجام می‌دهند و تصدیق آنها

ترهیب از سحر و مراجعه به کاهنان و عرافین و منجمینی که با خاکستر و سنگریزه یا مواردی مشابه این کار را انجام می‌دهند و تصدیق آنها

4381- 3040- (1) (صحیح) عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «اجْتَنِبُوا السَّبْعَ المُوبِقَاتِ». قَالُوا: یَا رَسُولَ اللَّهِ! وَمَا هُنَّ؟ قَالَ: «الشِّرْکُ بِاللَّهِ، وَالسِّحْرُ، وَقَتْلُ النَّفْسِ الَّتِی حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالحَقِّ، وَأَکْلُ الرِّبَا، وَأَکْلُ مَالِ الیَتِیمِ، وَالتَّوَلِّی یَوْمَ الزَّحْفِ، وَقَذْفُ المُحْصَنَاتِ الغَافِلاَتِ المُؤْمِنَاتِ».

 رواه البخاری ومسلم وغیرهما. [16- البیوع/19].

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «از هفت گناه نابود کننده اجتناب کنید». گفتند: ای رسول الله ج! آنها کدامند؟ فرمود: «شرک به خداوند، سحر و جادو، کشتن نفسی که خداوند حرام نموده مگر به حق، خوردن ربا، خوردن مال یتیم، فرار از میدان جنگ هنگام لشکر کشی دشمن و تهمت زنا زدن به زنان پاکدامنِ بی‌خبر از فسادِ مؤمن».

4382- 1788- (1) (ضعیف) وَعَنهُ؛ أَنَّ رَسُولَ الله ج قَالَ: «مَنْ عَقَدَ عُقْدَةً ثُمَّ نَفَثَ فِیهَا؛ فَقَدْ سَحَرَ، وَمَنْ سَحَرَ؛ فَقَدْ أَشْرَکَ، وَمَنْ تَعَلَّقَ بِشَیْئٍ؛ وُکِلَ إِلَیْهِ».

رواه النسائی من روایة الحسن عن أبی هریرة، ولم یسمع منه عند الجمهور.

وقوله: (تعلّق) أی: وعلق على نفسه العِوَذَ والحروز.

4383- 1789- (2) (ضعیف) وَعَنِ الحَسَنِ عَن عُثْمَانَ بنِ أَبِی العَاصِی س قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «کَانَ لِدَاوُدَ نَبِیِّ اللَّهِ سَاعَةٌ یُوقِظُ فِیهَا أَهْلَهُ؛ یَقُولُ: یَا آلَ دَاوُدَ! قُومُوا فَصَلُّوا؛ فَإِنَّ هَذِهِ سَاعَةٌ یَسْتَجِیبُ اللَّهُ فِیهَا الدُّعَاءَ إِلَّا لِسَاحِرٍ أَوْ عَاشِرٍ».

رواه أحمد عن علی بن زید عنه، وبقیة رواته محتج بهم فی «الصحیح»، واختلف فی سمـاع الحسن من عثمان.

4384- 3041- (2) (صحیح) وَعَنْ عِمْرَانَ بْنِ حُصَیْنٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «لَیْسَ مِنَّا مَنْ تَطَیَّرَ أَوْ تُطُیِّرَ لَهُ، أَوْ تَکَهَّنَ أَوْ تُکُهِّنَ لَهُ، أَوْ سَحَرَ أَوْ سُحِرَ لَهُ، وَمَنْ أَتَى کَاهِنًا فَصَدَّقَهُ بِمَا یَقُولُ؛ فَقَدْ کَفَرَ بِمَا أُنْزِلَ عَلَى مُحَمَّدٍ ج».

رواه البزار بإسناد جید.

از عمران بن حصین س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «از ما نیست کسی که با پرندگان فال بگیرد یا با پرندگان برای او فال بگیرند یا فالگیری کند یا برای او فال بگیرند یا سحر کند یا برای او سحر کنند؛ و هرکس نزد کاهنی رفته و گفته‌های او را تأیید کند، درحقیقت به آنچه بر محمد ج نازل شده، کافر گردیده است».

0- 3042- (3) (صحیح لغیره) ورواه الطبرانی من حدیث ابن عباسٍ دون قوله: «وَمَن أَتَى». إلى آخره، بإسناد حسن.

4385- 1790- (3) (ضعیف) وَعَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «ثَلَاثٌ مَنْ لَمْ تَکُنْ فِیهِ وَاحِدَةٌ مِنْهُنَّ؛ فَإِنَّ اللهَ یَغْفِرُ لَهُ مَا سِوَى ذَلِکَ لِمَنْ یَشَاءُ: مَنْ مَاتَ لَا یُشْرِکُ بِاللهِ شَیْئًا، وَلَمْ یَکُنْ سَاحِرًا یَتْبَعُ السَّحَرَةَ، وَلَمْ یَحْقِدْ عَلَى أَخِیهِ».

رواه الطبرانی فی «الکبیر» و «الأوسط». وفیه لبث بن أبی سُلیم. [مضی 23- الأدب/11].

4386- 1791- (4) (ضعیف) وَعَن عُبَیْدِ بْنِ عُمَیْرٍ اللَّیْثِیُّ عَنْ أَبِیهِ: أَنَّ رَجُلاً قَالَ: یَا رَسُولَ اللهِ! وَکَمِ الْکَبَائِرُ؟ قَالَ: «تِسْعٌ، أَعْظَمُهُنَّ الْإِشْرَاکُ بِاللهِ، وَقَتْلُ الْمُؤْمِنِ بِغَیْرِ حَقٍّ، وَالْفِرَارُ یَوْمَ الزَّحْفِ، وَقَذْفُ الْمُحْصَنَةِ، وَالسِّحْرُ، وَأَکْلُ مَالِ الْیَتِیمِ، وَأَکْلُ الرِّبَا» الحدیث.

رواه الطبرانی فی حدیث تقدم فی «الفرار من الزحف». [12- الجهاد/11].

4387- 3043- (4) (صحیح لغیره) وروى ابن حبان فی «صحیحه» من حدیث أبی بکر بن محمد بن عمرو ابن حزم عن أبیه عن جده: فی کتاب النبیِّ ج الذی کتبَه إلى أهلِ الیمنِ فی الفرائضِ والسننِ والدیاتِ والزکاة، فذکر فیه: «وَإِنَّ أَکْبَرَ الْکَبَائِرِ عِنْدَ اللَّهِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ: الْإِشْرَاکُ بِاللَّهِ، وَقَتْلُ النَّفْسِ الْمُؤْمِنَةِ بِغَیْرِ الْحَقِّ، وَالْفِرَارُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ یَوْمَ الزَّحْفِ، وَعُقُوقُ الْوَالِدَیْنِ، وَرَمْیُ الْمُحْصَنَةِ، وَتَعَلُّمُ السَّحَرِ، وَأَکَلُ الرِّبَا، وَأَکْلُ مَالِ الْیَتِیمِ» [مضی 12- الجهاد/11]

از ابو بکر بن محمد بن عمرو ابن حزم از پدرش از جدش روایت است که: رسول الله ج در نامه‌ای که به اهل یمن در مورد واجبات و سنت‌ها و دیه و زکات نوشت، بیان فرمود: «همانا بزرگترین گناهان در روز قیامت نزد خداوند: شرک به خداوند، کشتن نفس مؤمنی به ناحق، فرار از جنگیدن در راه خدا در روز جنگ، رعایت نکردن حقوق پدر و مادر، تهمت زدن به زنان پاکدامن، آموختن سحر و جادو، خوردن ربا و خوردن مال یتیم است».

4388- 3044- (5) (صحیح) وَعَنْ جَابِرِ بنِ عَبدِالله ب عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «مَنْ أَتَى کَاهِنًا فَصَدَّقَهُ بِمَا قَالَ؛ فَقَدْ کَفَرَ بِمَا أُنْزِلَ عَلَى مُحَمَّدٍ ج.

رواه البزار بإسناد جید قوی.

از جابر بن عبدالله ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس نزد کاهنی رفته و آنچه گوید تصدیق کند، به آنچه بر محمد ج نازل شده کافر گشته است».

4389- 1792- (5) (منکر) وَعَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنْ أَتَى کَاهِنًا فَصَدَّقَهُ بِمَا یَقُولُ؛ فَقَدْ بَرِئَ مِمَّا أُنْزِلَ عَلَى مُحَمَّدٍ ج، وَمَنْ أَتَاهُ غَیْرَ مُصَدَّقٍ لَهُ؛ لَمْ تُقْبَلْ لَهُ صَلَاةٌ أَرْبَعِینَ لَیلَةً».

رواه الطبرانی من روایة رشدین بن سعد[1].

(الکاهن): عبارت است از کسی که از برخی امور پوشیده خبر می‌دهد و در برخی موارد سخن وی درست و در اکثر موارد اشتباه درمی‌آید. و گمان می‌کند این اخبار را جن‌ها در اختیار وی قرار می‌دهند.

4390- 1793- (6) (ضعیف جداً) وَرُوِیَ عَنْ وَاثِلَةَ بْنِ الْأَسْقَعِ س قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ ج یَقُولُ: «مَنْ أَتَى کَاهِنًا فَسَأَلَهُ عَنْ شَیْءٍ؛ حُجِبَتْ عَنْهُ التَّوْبَةُ أَرْبَعِینَ لَیْلَةً، فَإِنْ صَدَّقَهُ بِمَا قَالَ؛ کَفَرَ».

رواه الطبرانی.

4391- 3045- (6) (حسن لغیره) وَعَنْ أَبِی الدَّرْدَاءِ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «لَنْ یَنالَ الدَّرَجَاتِ الْعُلَی مَنْ تَکَهَّنَ، أَوِ اسْتَقْسَمَ، أَوْ رَجَعَ مِنْ سَفَرٍ تَطَیُّراً».

رواه الطبرانی بإسنادین رواةُ أحدهما ثقات.

از ابو درداء س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «به درجات بالا نمی‌رسد کسی که به کهانت [پیشگویی یا فالگیری و غیبگویی] یا قرعه ‌انداختن با تیرها [برای انجام یا عدم انجام کاری] روی آورد یا به سبب شگون بد زدن با دیدن پرنده‌ای [یا شگون زدن با مشاهده چیز دیگری] از سفرش برگردد».

4392- 3046- (7) (صحیح) وَعَن صَفِیَّةَ بِنتِ أبی عُبیدٍ عن بعض أزواجِ النَّبِیِّ ج [عَنِ النَّبِیِّ ج][2] قال: «مَنْ أَتَى عَرَّافاً فَسَأَلَهُ عنْ شَیْءٍ فَصَدَّقَهُ[3]؛ لَمْ تُقْبَلْ لَهُ صَلاَةٌ أرْبَعِینَ یَوماً»[4].

رواه مسلم.

صفیه بنت ابی عبید از یکی از همسران رسول الله ج روایت می‌کند که رسول الله ج فرمودند: «هرکس نزد عرافی رفته و در مورد چیزی از او سؤال کرده و سپس او را تصدیق کند، نماز چهل روز او قبول نمی‌شود».

(العراف) به فتح عین و تشدید راء همچون کاهن است. و گفته شده: همان ساحر است. و بغوی می‌گوید: «(العراف): کسی است که ادعای دانستن اموری بر مبنای یک سری مقدمات و اسباب می‌کند چنانکه با استدلال به آنها به راهنمایی می‌پردازد. مثلا به مسروق از سارق خبر می‌دهد. و ادعای دانستن مکان چیزی که گم شده و ادعاهای مشابه دارد. و و برخی از آنها منجم را کاهن می‌نامند».   

4393- 3047- (8) (صحیح) وَعَن أَبِی هُرَیرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «مَنْ أَتَى عَرَّافاً أَوْ کاهِناً فَصدَّقَهُ بِما یقولُ؛ فقد کَفَر بِما أُنْزِلَ على مُحمَّدٍ».

رواه أبو داود والترمذی والنسائی وابن ماجه، وفی أسانیدهم کلام ذکرته فی «مختصر السنن»، والحاکم وقال: «صحیح على شرطهمـا».

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس نزد پیشگو و فالگیری رفته و آنچه را می‌گوید تصدیق کند، درحقیقت به آنچه بر محمد ج نازل شده کافر گشته است».

4394- 3048- (9) (صحیح موقوف) وَعَنِ ابنِ مَسعُودٍ س قَالَ: مَنْ أَتَى عَرَّافًا أَوْ سَاحِرًا أَوْ کَاهِنًا، فَسَأَلَهُ فَصَدَّقَهُ بِمَا یَقُولُ؛ فَقَدْ کَفَرَ بِمَا أُنْزِلَ عَلَى مُحَمَّدٍ ج.

رواه البزار وأبو یعلى بإسناد جید موقوفا.

از ابن مسعود س روایت است که می‌گوید: هرکس نزد پیشگو یا ساحر یا فالگیری رفته و آنچه را می‌گوید تصدیق کند، درحقیقت به آنچه بر محمد س نازل شده کافر گشته است».

4395- 3049- (10) (صحیح) وَعَنهُ س قَالَ: مَنْ أَتَى عَرَّافًا[5] أَوْ کَاهِنًا، یُؤْمِنُ بِمَا یَقُولُ؛ فَقَدْ کَفَرَ بِمَا أُنْزِلَ عَلَى مُحَمَّدٍ ج.

رواه الطبرانی فی «الکبیر»، ورواته ثقات.

و از ابن مسعود س روایت است که می‌گوید: هرکس نزد پیشگو یا فالگیری رفته و به گفته‌هایش ایمان داشته باشد، درحقیقت به آنچه بر محمد ج نازل شده کافر گشته است.

4396- 3050- (11) (حسن لغیره) وَعَنْ أَبِی مُوسَى س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «لَا یَدْخُلُ الْجَنَّةَ مُدْمِنُ خَمْرٍ، وَلَا مُؤْمِنٌ بِسِحْرٍ، وَلَا قَاطِعٌ رَحِمٍ».

رواه ابن حبان فی «صحیحه».

از ابو موسی س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «معتاد به شراب و کسی که به سحر ایمان می‌آورد و کسی که پیوند خویشاوندی را گسسته می‌دارد، وارد بهشت نمی‌شود».

4397- 3051- (12) (صحیح) وَعَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنْ اقْتَبَسَ عِلْمًا مِنَ النُّجُومِ؛ اقْتَبَسَ شُعْبَةً مِنَ السِّحْرِ زَادَ مَا زَادَ».

از ابن عباس ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس بخشی از علم نجوم را فراگیرد، شعبه‌ای از سحر را فرا گرفته است و هر چه بیشتر یاد بگیرد بیشتر سحر را فراگرفته است».

رواه أبو داود وابن ماجه وغیرهما.

(حافظ می‌گوید): «مصداق علم نجوم و ستاره‌شناسی که از آن نهی شده، کسانی است که ادعای دانستن حوادثی که در آینده رخ می‌دهند دارد؛ اموری چون آمدن باران و تگرگ و وزیدن طوفان و تغییر کردن قیمت‌ها و موارد مشابه. و همچنین گمان می‌کنند این مسائل را با حرکت‌ ستارگان و نزدیک و دور شدن و آشکار شدن آنان در بعضی از اوقات تشخیص می‌دهند. درحالی‌که این علمی است که خداوند آن را به طور خاص به خود نسبت داده و هیچکس جز او از آن بهره‌مند نیست.

اما آنچه از طریق مشاهده‌ی ستارگان جهت تشخیص زوال و جهت قبله و طی شدن چه مقداری از شب و روز و باقی ماندن از آن، از مصادیق این نهی نمی‌باشد[6]. والله أعلم.

4398- 1794- (7) (ضعیف) وَعَن قَطَنُ بْنُ قَبِیصَةَ عَنْ أَبِیهِ س قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «الْعِیَافَةُ وَالطِّیَرَةُ وَالطَّرْقُ؛ مِنَ الجِبْتِ».

رواه أبو داود والنسائی، وابن حبان فی «صحیحه»[7].

ابوداود می‌گوید: «(الطرق): به پرواز درآوردن پرنده جهت فال نیک و بد زدن. و (العیافة): خط [کشیدن در ریگ=نوعی فال گرفتن]». و ابن فارس می‌گوید: (الطرق): انداختن سنگریزه؛ و نوعی از کهانت است». (الطَّرق) به فتح طاء و سکون راء. و (الجبت) به کسر جیم: هرآنچه جز الله متعال عبادت می‌شود.

33 ـ (الترهیب من تصویر الحیوانات والطیور فی البیوت وغیرها)[8]



([1]) قلت: وهو ضعیف کما تقدم مراراً، وقول المعلقین الثلاثة: "حسن بشواهده" من جهلهم وغفلتهم عن أنه لیس فی الشواهد التفریق بین المصدق وغیر المصدق!

([2]) سقطت من الأصل واستدرکتها من "مسلم" ومن "مختصره" المؤلف (رقم - 1496- بتحقیقی). قال الناجی: "وهو أحد المواضع العجیبة التی سقط منها ذکر الرفع فی هذا الکتاب، لا شک فی ذلک ولا خفاء لا سیما إتیانه بعد ذکر الأنثى بقوله: (قال)".

([3]) کذا الأصل، ولیس فی مسلم "فصدقه"، وفیه "لیلة" بدل "یوماً". وإنما هو فی "مسند أحمد" (4/ 68 و5/ 380) بلفظ الکتاب وزیادته، وخفی هذا على المعلقین الثلاثة!!

([4]) انظر الحاشیة السابقة.

([5]) فی الأصل زیادة: (أو ساحراً)، فحذفتها لعدم ورودها عند الطبرانی فی "الکبیر" (10/ 93/ 10005)، ولا فی "الأوسط" أیضاً (2/ 270/ 1476)، ولا فی "المجمع" (5/ 118)، وإنما هی فی الروایة التی قبلها.

([6]) می‌گویم: و به نظر من خبر دادن از آمدن باران و تگرگ و وزیدن باد و موارد مشابه با وسایل دقیقی که خداوند در این عرصه برای انسان مسخر کرده، جزو غیب‌گویی‌ها به حساب نمی‌آید؛ همچون ساعت‌هایی که به وسیله ی آن زمان را تشخیص می‌دهیم. و این موارد هیچ ربطی به علم ستاره‌شناسی مذموم ندارد.

([7]) فی إسناده جهالة واضطراب بینته فی "غایة المرام" (183-184/ 301)، ولذلک فمن حسنه فما أحسن.

([8]) می‌گویم: چه این تصاویر در قالب مجسمه باشد یا عکس؛ و تفاوتی نمی‌کند با قلم یا پر یا هر ابزار دیگری کشیده شده باشند. همه‌ی این موارد حرام است مگر در مواردی چون عروسک بچه‌ها و مانند آن. این مساله را در "أداب الزفاف" و در "غایة المرام فی تخریج أحادیث الحلال والحرام" بیان کردهام.

ترغیب به دوست داشتن الله تعالی و ترهیب از دوست داشتن اشرار و اهل بدعت؛ زیرا انسان همراه کسی است که او را دوست دارد

ترغیب به دوست داشتن الله تعالی و ترهیب از دوست داشتن اشرار و اهل بدعت؛ زیرا انسان همراه کسی است که او را دوست دارد

4344- 3010- (1) (صحیح) عَنْ أَنَسٍ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «ثَلاَثٌ مَنْ کُنَّ فِیهِ وَجَدَ بِهِنَّ حَلاَوَةَ الإِیمَانِ: مَنْ کَانَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَحَبَّ إِلَیْهِ مِمَّا سِوَاهُمَا، وَأَنْ أَحَبَّ عَبداً لاَ یُحِبُّهُ إِلَّا لِلَّهِ، وَمَنْ یَکْرَهُ أَنْ یَعُودَ فِی الکُفْرِ بَعْدَ أَنْ أَنْقَذَهُ اللهُ مِنْهُ؛ کَمَا یَکْرَهُ أَنْ یُقْذَفَ فِی النَّارِ».

از انس س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «سه خصلت وجود دارد که هر‌کس از آنها برخوردار باشد لذت ایمان را درک می‌کند: کسی که الله و رسولش نزد او از هر چیز دیگر محبوب‌تر باشد. کسی که دوستی و محبتش با هر انسانی به خاطر الله باشد. و کسی که از وارد شدن به کفر به اندازه‌ی پرت شدن در آتش بیزار باشد».

(صحیح) وفی روایة: «ثَلَاثٌ مَنْ کُنَّ فِیهِ وَجَدَ حَلَاوَةَ الْإِیمَانِ وَطَعْمَهُ: أَنْ یَکُونَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَحَبَّ إِلَیْهِ مِمَّا سِوَاهُمَا، وَأَنْ یُحِبَّ فِی اللَّهِ وَیُبْغِضَ فِی اللَّهِ، وَأَنْ وَقَدَ نَارٌ عَظِیمَةٌ فَیَقَعَ فِیهَا؛ أَحَبَّ إِلَیْهِ مِنْ أَنْ یُشْرِکَ بِاللَّهِ شَیْئًا».

رواه البخاری ومسلم والترمذی والنسائی[1].

و در روایت نسائی آمده است: «سه خصلت وجود دار که هر‌کس آنها را دارا باشد، لذت ایمان و طعم آن را درک می‌کند: الله و رسولش نزد او از هر چیز دیگر محبوب‌تر باشد. دوستی و دشمنی‌اش به خاطر الله متعال باشد. و اگر آتش بزرگی افروخته شود، برای او افتادن در آن محبوب‌تر از شرک ورزیدن به خداوند باشد».

4345- 3011- (2) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: إِنَّ اللهَ تَعَالَی یَقُولُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ: أَیْنَ الْمُتَحَابُّونَ بِجَلَالِی؟ الْیَوْمَ أُظِلُّهُمْ فِی ظِلِّی یَوْمَ لَا ظِلَّ إِلَّا ظِلِّی».

رواه مسلم.

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «خداوند متعال در روز قیامت می‌فرمایند: کجایند آنان که به خاطر عظمت و عبادت من با هم محبت و دوستی کردند تا امروز آنان را زیر سایه‌ی خود قرار دهم، روزی که سایه‌ای جز سایه‌ی [عرش] من نیست».

4346- 3012- (3) (حسن) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «مَنْ سَرَّهُ أَنْ یَجِدْ حَلَاوَةَ الْإِیمَانِ؛ فَلْیُحِبَّ الْمَرْءَ لَا یُحِبُّهُ إِلَّا لِلَّهِ».

رواه الحاکم من طریقین، وصحح أحدهـما.

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «کسی که دوست دارد شیرینی ایمان را بچشد، باید کسی را جز به خاطر الله متعال دوست نداشته باشد».

4347- 3013- (4) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ أَیضاً س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «سَبْعَةٌ یُظِلُّهُمُ اللَّهُ فِی ظِلِّهِ یَوْمَ لاَ ظِلَّ إِلَّا ظِلُّهُ: الإِمَامُ العَادِلُ، وَشَابٌّ نَشَأَ فِی عِبَادَةِ رَبِّهِ، وَرَجُلٌ قَلْبُهُ مُعَلَّقٌ فِی المَسَاجِدِ، وَرَجُلاَنِ تَحَابَّا فِی اللَّهِ اجْتَمَعَا عَلَیْهِ وَتَفَرَّقَا عَلَیْهِ، وَرَجُلٌ دَعَتْهُ امْرَأَةٌ ذَاتُ مَنْصِبٍ وَجَمَالٍ فَقَالَ: إِنِّی أَخَافُ اللَّهَ، وَرَجُلٌ تَصَدَّقَ بِصَدَقَةٍ فَأَخْفَاهَا حَتَّى لاَ تَعْلَمَ شِمَالُهُ مَا تُنْفِقُ یَمِینُهُ، وَرَجُلٌ ذَکَرَ اللَّهَ خَالِیًا فَفَاضَتْ عَیْنَاهُ».

رواه البخاری ومسلم وغیرهما. [ مضی5- الصلاة/10].

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هفت نفر هستند که خداوند در روزی که جز سایه‌ی [عرش] او سایه‌ای نیست، ایشان را در سایه‌ی [عرش] خود پناه می‌دهد: امام عادل، جوانی که در عبادت خداوند رشد و نشأت یافته باشد، مردی که دلش به مسجد وابسته باشد، دو نفری که برای رضای خداوند همدیگر را دوست دارند و بر این مبنا گردهم جمع و از هم جدا می‌شوند، مردی که زنی صاحب مقام و زیبا او را [برای کام گرفتن] نزد خود فراخوانده و او در جواب بگوید: من از الله می‌ترسم، مردی که چنان پنهانی صدقه دهد که دست چپ او از انفاق دست راستش بی‌خبر باشد، مردی که در تنهایی و خلوت خداوند را یاد کند و چشمانش پر از اشک گردد».

4348- 1779- (1) (ضعیف) وَعَنْ عَبْدِاللَّهِ - یعنی ابن مسعود س - قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «إِنَّ مِنَ الْإِیمَانِ أَنْ یُحِبَّ الرَّجُلُ رَجُلًا لَا یُحِبُّهُ إِلَّا لِلَّهِ مِنْ غَیْرِ مَالٍ أَعْطَاهُ، فَذَلِکَ الْإِیمَانُ».

رواه الطبرانی فی «الأوسط».

4349- 3014- (5) (حسن صحیح) وَعَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَا تَحَابَّ رَجُلَانِ فِی اللَّهِ إِلَّا کَانَ أَحِبَّهُمَا إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ أَشَدُّهُمَا حُبًّا لِصَاحِبِهِ».

رواه الطبرانی وأبو یعلى، ورواته رواة «الصحیح»؛ إلا مبارک بن فضالة.

از انس بن مالک س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرگاه دو کس به خاطر خداوند متعال یکدیگر را دوست داشته باشند، محبوب‌ترین آنها نزد خداوند کسی است که دیگری را بیشتر دوست دارد».

 ورواه ابن حبان فی «صحیحه» والحاکم؛ إلا أنهما قالا: «کَانَ أَفْضَلَهُمَا أَشَدُّهُمَا حُبًّا لِصَاحِبِهِ ». وقال الحاکم: «صحیح الإسناد».

و در روایت ابن حبان و حاکم آمده است: «برترین آنها، کسی است که دیگری بیشتر دوست دارد».

4350- 3015- (6) (صحیح) وَعَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ عَمْرٍو ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «خَیْرُ الأَصْحَابِ عِنْدَ اللَّهِ خَیْرُهُمْ لِصَاحِبِهِ، وَخَیْرُ الجِیرَانِ عِنْدَ اللَّهِ خَیْرُهُمْ لِجَارِهِ».

رواه الترمذی وحسنه، وابن خزیمة وابن حبان فی «صحیحیهما»، والحاکم وقال: «صحیح على شرط مسلم».

از عبدالله بن عمرو ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «بهترین دوستان نزد خداوند بهترین آنها برای دوستش می‌باشد؛ و بهترین همسایگان نزد خداوند بهترین آنها برای همسایه‌اش است».

4351- 3016- (7) (صحیح) وَعَن أَبِی الدَّرْدَاءِ س یرفعه قَالَ: «مَا مِنْ رَجُلَیْنِ تَحَابَّا فِی اللَّهِ بِظَهْرِ الْغَیْبِ إِلَّا کَانَ أَحَبُّهُمَا إِلَى اللَّهِ أَشَدُّهُمَا حُبًّا لِصَاحِبِهِ».

رواه الطبرانی[2] بإسناد جید قوی.

از ابودرداء س به صورت مرفوع روایت است: «دو نفر نیستند که در پنهانی همدیگر را دوست دارند مگر اینکه محبوب‌ترین آنها نزد خداوند کسی است که دوستش را بیشتر دوست دارد».

4352- 1780- (2) (ضعیف) وَعَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ عَمْرٍو ب؛ أَنَّ رَسُولُ اللَّهِ ج قَالَ: «مَنْ أَحَبَّ رَجُلًا لِلَّهِ فَقَالَ: إِنِّی أُحِبُّکَ لِلَّهِ؛ فَدَخَلَا جَمِیعاً الْجَنَّةَ؛ فَکَانَ الَّذِی أَحَبَّ أَرْفَعُ مِنَ الْآخَرِ، وَالْحَقُّ بِالَّذِی أَحَبَّ لِلَّهِ».

رواه البزار بإسناد حسن[3].

4353- 3017-(8) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س عَنِ النَّبِیِّ ج: «أَنَّ رَجُلًا زَارَ أَخًا لَهُ فِی قَرْیَةٍ أُخْرَى، فَأَرْصَدَ اللهُ [لَهُ] عَلَى مَدْرَجَتِهِ مَلَکًا، فَلَمَّا أَتَى عَلَیْهِ قَالَ: أَیْنَ تُرِیدُ؟ قَالَ: أُرِیدُ أَخًا لِی فِی هَذِهِ الْقَرْیَةِ، قَالَ: هَلْ لَکَ عَلَیْهِ مِنْ نِعْمَةٍ تَرُبُّهَا؟ قَالَ: لَا؛ غَیْرَ أَنِّی أُحِبُّهُ فِی اللهِ، قَالَ: فَإِنِّی رَسُولُ اللهِ إِلَیْکَ أَنَّ اللهَ قَدْ أَحَبَّکَ کَمَا أَحْبَبْتَهُ فِیهِ».

رواه مسلم.

(الـمدرجة) به فتح میم و راء: عبارت است از راه. و (تربـها) یعنی: بدان پرداخته و در سر و سامان دادن به آن تلاش نموده است. [مضی 22- البر/6].

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «مردی برای دیدن برادرش به روستایی رفت، خداوند فرشتهای را در مسیرش مقرر نمود. هنگامی که به او نزدیک شد، گفت: کجا میروی؟ گفت: میخواهم برادرم را در آن روستا ملاقات کنم. ‌گفت: آیا نزد وی نعمتی داری که برای اصلاح و سامان دادن آن نزدش می‌روی؟ گفت: خیر، بلکه به خاطر الله دوستش دارم. فرشته گفت: همانا من پیک خداوند به سوی تو هستم که به تو اطلاع دهم خداوند تو را دوست دارد همان‌طور که این بنده را به خاطر او دوست داری».

4354- 3018- (9) (صحیح) وَعَنْ أَبِی إِدْرِیسَ الْخَوْلَانِیِّ قَالَ: دَخَلْتُ مَسْجِدَ (دِمَشْقَ) فَإِذَا فَتًى بَرَّاقُ الثَّنَایَا وَإِذَا النَّاسُ مَعه، فَإِذَا اخْتَلَفُوا فی شَیءٍ أَسْنَدُوهُ إِلَیْه، وَصَدَرُوا عَنْ رَأْیه، فَسَأَلْتُ عَنْه؟ فَقِیل: هَذَا مُعَاذُ بْنُ جَبَلٍ، فَلَمَّا کَانَ مِنَ الْغَد هَجَّرْتُ، فَوَجَدْتُهُ قَدْ سَبَقَنِی بِالتَّهْجِیر[4] ووَجَدْتُهُ یُصَلِّی، فَانْتَظَرْتُهُ حَتَّى قَضَى صلاتَه، ثُمَّ جِئْتُهُ مِنْ قِبَلِ وجْهِه، فَسَلَّمْتُ عَلَیْه، ثُمَّ قُلْتُ لَهُ: وَاللَّهِ إِنِّی لأَحِبُّکَ للَّه، فَقال: آللَّه؟ فَقُلْت: أَللَّه، فقال: آللَّه؟ فَقُلْت: أَللَّه، فَأَخَذَ بِحَبْوَةِ رِدَائی فَجَبذَنی إِلَیْه فَقال: أَبْشِر فَإِنِّی سَمِعْتُ رسول اللَّه ج یقول: «قالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَتَعَالَى: وَجَبَتْ مَحبَّتِی لِلْمُتَحَابِّینَ فِیَّ، وللمُتَجالِسِینَ فِیَّ، وَللمُتَزَاوِرِینَ فِیَّ، وَللمُتَباذِلِینَ فِیَّ».

رواه مالک بإسناد صحیح، وابن حبان فی «صحیحه»[5].

از ابو ادریس خولانی روایت است: وارد مسجد دمشق شدم. جوانی را دیدم که دندان‌های سفیدی داشت و مردم اطراف او جمع شده بودند و اگر در چیزی اختلاف پیدا می‌کردند به او مراجعه می‌کردند و از رأی و دستور او اطاعت می‌کردند. در مورد او سؤال کردم، گفته شد: این معاذ بن جبل س است؛ روز بعد زود به مسجد رفتم و مشاهده کردم که او زودتر از من به مسجد آمده است و نماز می‌خواند، پس منتظرش ماندم تا نماز بخواند، سپس از روبرویش آمدم و بر او سلام کردم، به او گفتم: قسم به خدا! من تو را به خاطر الله دوست دارم. معاذ گفت: به خدا قسم بخور؟ پس گفتم: به خدا قسم! معاذ گفت: به خدا قسم بخور؟ پس گفتم: به خدا قسم! سپس گوشه‌ی ردایم را گرفته و مرا به طرفش کشید و گفت: خوشحال باش، زیرا من از رسول الله ج شنیدم که فرمودند: «خداوند متعال می‌فرمایند: محبت من بر کسانی واجب است که جهت رضایتم با هم دوستی نموده و همنشین شده و به دیدار یکدیگر رفته و به یکدیگر بذل و بخشش می‌کنند».

4355- 3019-(10) (صحیح) وَعَنْ أَبِی مُسْلِمٍ قَالَ: قُلْتُ لِمُعَاذٍ: وَاللَّهِ إِنِّی لَأُحِبُّکَ لِغَیْرِ دُنْیَا أَرْجُو أَنْ أُصِیبَهَا مِنْکَ، وَلَا قَرَابَةَ بَیْنِی وَبَیْنَکَ، قَالَ: فَلِأَیِّ شَیْءٍ؟ قُلْتُ: لِلَّهِ، قَالَ: فَجَذَبَ حُبْوَتِی، ثُمَّ قَالَ: أَبْشِرْ إِنْ کُنْتَ صَادِقًا؛ فَإِنِّی سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «الْمُتَحَابُّونَ فِی اللَّهِ فِی ظِلِّ الْعَرْشِ یَوْمَ لَا ظِلَّ إِلَّا ظِلُّهُ، یَغْبِطُهُمْ بِمَکَانِهِمِ النَّبِیُّونَ وَالشُّهَدَاءُ». قَالَ: وَلَقِیتُ عُبَادَةَ بْنَ الصَّامِتِ فَحَدَّثْتُهُ بِحَدِیثِ مُعَاذٍ، فقَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ عَنْ رَبِّهِ تَبَارَکَ وَتَعَالَى: «حَقَّتْ[6] مَحَبَّتِی عَلَى الْمُتَحَابِّینَ فِیَّ، وَحَقَّتْ مَحَبَّتِی عَلَى الْمُتَنَاصِحِینَ فِیَّ، وَحُقَّتْ مَحَبَّتِی عَلَى الْمُتَبَاذِلِینَ فِیَّ، هُمْ عَلَى مَنَابِرَ مِنْ نُورٍ، یَغْبِطُهُمُ النَّبِیُّونَ وَالشُّهَدَاءُ وَالصِّدِّیقُونَ».

رواه ابن حبان فی «صحیحه».

از ابو مسلم روایت است که به معاذ گفتم: قسم به الله تو را دوست دارم اما نه به خاطر اینکه چیزی از دنیا از تو به من برسد و نزدیکی و خویشاوندی بین من و تو نیست؛ معاذ گفت: پس به خاطر چیست؟ گفتم: به خاطر خدا، لباسم را کشیده و گفت: اگر راست می‌گویی خوشحال باش؛ زیرا من از رسول الله ج شنیدم که فرمودند: «کسانی که به خاطر خدا همدیگر را دوست دارند، در زیر سایه‌ی عرش قرار می‌گیرند در روزی که سایه‌ای جز سایه‌ی او نیست؛ و پیامبران و شهدا به جایگاه آنان غبطه می‌خورند».

ابو مسلم می‌گوید: عبادة بن صامت را ملاقات کردم و حدیث معاذ را برایش نقل کردم، عبادة بن صامت گفت: از رسول الله ج شنیدم که از پروردگارش روایت فرمود: «محبت من در مورد کسانی واجب است که به خاطر من همدیگر را دوست دارند و محبت من در مورد کسانی واجب است که به خاطر من همدیگر را نصیحت می‌کنند و محبت من در مورد کسانی واجب است که به خاطر من به همدیگر بذل و بخشش می‌کنند. آنها بر منابری از نور هستند که پیامبران و شهدا و صدیقین به آن غبطه می‌خورند».

4356(صحیح) وروى الترمذی حدیث معاذ فقط، ولفظه: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ: المُتَحَابُّونَ فِی جَلَالِی لَهُمْ مَنَابِرُ مِنْ نُورٍ، یَغْبِطُهُمُ النَّبِیُّونَ وَالشُّهَدَاءُ».

وقال: «حدیث حسن صحیح».

و در روایت ترمذی آمده است: از رسول الله ج شنیدم که خداوند متعال می‌فرمایند: «کسانی که به خاطر من همدیگر را دوست دارند، برای آنها منابری از نور است که پیامبران و شهدا به آن غبطه می‌خورند».

4357- 3020- (11) (صحیح) وَعَن عُبَادَةَ بْنِ الصَّامِتِ س قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَأثِرُ عَن رَبِّه تَبَارَکَ وَتَعَالَى یَقُولُ: «حَقَّتْ مَحَبَّتِی لِلْمُتَحَابِّینَ فِیَّ، وَحَقَّتْ مَحَبَّتِی لِلْمُتَوَاصِلِینَ فِیَّ، وَحَقَّتْ مَحَبَّتِی للمتزاورینَ فِیَّ، وَحَقَّتْ مَحَبَّتی لِلْمُتَبَاذِلِینَ فِیَّ».

رواه أحمد بإسناد صحیح.

از عبادة بن صامت س روایت است از رسول الله ج شنیدم که از پروردگارش تبارک و تعالی روایت فرمود: «محبت من بر کسانی واجب است که به خاطر من با هم دوست هستند و کسانی که به خاطر من با هم رابطه دارند و به خاطر من با هم ملاقات می‌کنند و به خاطر من به یکدیگر بذل و بخشش می‌کنند».

4358- 3021- (12) (حسن صحیح) وَعَنْ شُرَحْبِیل بْنِ السِّمْطِ: أَنَّهُ قَالَ لِعَمْرِو بْنِ عَبَسَةَ: هَلْ أَنْتَ مُحَدِّثِی حَدِیثًا سَمِعْتَهُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ج لَیْسَ فِیهِ نِسْیَانٌ، وَلَا کَذِبٌ؟ قَالَ: نَعَمْ؛ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ: قَدْ حَقَّتْ مَحَبَّتِی لِلَّذِینَ یتَحَابُّونَ مِنْ أَجْلِی، وَقَدْ حَقَّتْ مَحَبَّتِی لِلَّذِینَ یَتَزاوَرونَ مِنْ أَجْلِی، وَقَدْ حَقَّتْ مَحَبَّتِی لِلَّذِینَ یتَباذَلونَ مِنْ أَجْلِی، وَقَدْ حَقَّتْ مَحَبَّتِی لِلَّذِینَ یَتَصَادَقونَ مِنْ أَجْلِی».

رواه أحمد، ورواته ثقات، والطبرانی فی «الثلاثة»- واللفظ له-، والحاکم وقال: «صحیح الإسناد»[7].

از شرحبیل بن سَمط روایت است: وی به عمرو بن عبسه گفت: آیا حدیثی به من نمی‌گویی که آن را از رسول الله ج شنیده‌ای و در آن فراموشی و دروغی نیست؟ گفت: بله؛ از رسول الله ج شنیدم که فرمود: «خداوند متعال می‌فرماید: محبت من بر کسانی واجب است که به خاطر من همدیگر را دوست دارند و بر کسانی که به خاطر من با هم ملاقات می‌کنند و به خاطر من به یکدیگر بذل و بخشش می‌کنند و به خاطر من به یکدیگر صدقه می‌دهند».

4359- 3022- (13) (صحیح) وَعَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب؛ أَنَّ رَسُولَ الله ج قَالَ: «إِنَّ لِلَّهِ جُلَسَاءَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ عَنْ یَمِینِ الْعَرْشِ، وَکِلْتَا یَدَیِ اللهِ یَمِینٌ، عَلَى مَنَابِرَ مِنْ نُورٍ، وُجُوهُهُمْ مِنْ نُورٍ، لَیْسُوا بِأَنْبِیَاءَ وَلَا شُهَدَاءَ وَلَا صِدِّیقِینَ». قِیلَ: یَا رَسُولَ اللهِ! مَنْ هُمْ؟ قَالَ: «هُمُ الْمُتَحَابُّونَ بِجِلَالِ اللهِ تَبَارَکَ وَتَعَالَى».

رواه أحمد بإسناد لا بأس به[8].

از ابن عباس ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «در روز قیامت خداوند در سمت راست عرش همنشینانی دارد و هر دو دست خدا راست است، آنها بر منابری از نور هستند و صورت‌های‌شان از نور است و آنها پیامبران و شهدا و صدیقین نیستند. گفته شد: ای رسول الله ج آنها چه کسانی هستند؟ فرمود: کسانی که به خاطر الله همدیگر را دوست دارند».

4360- 3023- (14) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «إِنَّ مِنْ عِبَادِ اللَّهِ عِبَادًا لَیْسُوا بِأَنْبِیَاءَ، یَغْبِطُهُمُ الْأَنْبِیَاءُ وَالشُّهَدَاءُ». قِیلَ: مَنْ هُمْ؟ لَعَلَّنَا نُحِبُّهُمْ؛ قَالَ: «هُمْ قَوْمٌ تَحَابُّوا بِنُورِ اللَّهِ، مِنْ غَیْرِ أَرْحَامٍ وَلَا انْتِسَابٍ، وُجُوهُهُمْ نُورٌ، عَلَى مَنَابِرَ مِنْ نُورٍ، لَا یَخَافُونَ إِذَا خَافَ النَّاسُ، وَلَا یَحْزَنُونَ إِذَا حَزِنَ النَّاسُ، ثُمَّ قَرَأَ: ﴿أَلَآ إِنَّ أَوۡلِیَآءَ ٱللَّهِ لَا خَوۡفٌ عَلَیۡهِمۡ وَلَا هُمۡ یَحۡزَنُونَ».

رواه النسائی وابن حبان فی «صحیحه»- واللفظ له-، وهو أتم.

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «بندگانی از بندگان خدا هستند که پیامبر نیستند و پیامبران و شهدا به آنها غبطه می‌خورند». گفته شد: آنها چه کسانی هستند، تا آنها را دوست بداریم؟ فرمود: «آنها گروهی هستند که جهت رضای الله همدیگر را دوست دارند و خویشاوندان یکدیگر نبوده و با هم نسبتی ندارند.  صورت‌های‌شان نور است و بر منابری از نور هستند، نمی‌ترسند هنگامی که مردم می‌ترسند و اندوهگین نمی‌شوند هنگامی که مردم اندوهگین می‌شوند». سپس این آیه را قرائت فرمود: ﴿أَلَآ إِنَّ أَوۡلِیَآءَ ٱللَّهِ لَا خَوۡفٌ عَلَیۡهِمۡ وَلَا هُمۡ یَحۡزَنُونَ٦٢ [یونس: 62] «آگاه باشید! همانا دوستان الله، نه ترسی بر آنهاست و نه آنها غمگین می‌شوند».

4361- 1781-(3) (ضعیف جداً) وَعَنْ أَبِی أُمَامَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «إِنَّ لِلَّهِ عِبَادًا یُجْلِسُهُمُ یَوْمِ الْقِیَامَةِ عَلَى مَنَابِرَ مِنْ نُورٍ، یَغْشَى وُجُوهَهُمُ النُّورُ، حَتَّى یُفْرَغَ مِنْ حِسَابِ الْخَلَائِقِ».

رواه الطبرانی بإسناد جید[9].

4362- 3024- (15) (صحیح) وَعَنِ الْعِرْبَاضِ بْنِ سَارِیَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ: الْمُتَحَابُّونَ بِجَلَالِی فِی ظِلِّ عَرْشِی، یَوْمَ لَا ظِلَّ إِلَّا ظِلِّی».

رواه أحمد بإسناد جید.

از عرباض بن ساریه س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «خداوند متعال می‌فرمایند: کسانی که به خاطر عظمت من همدیگر را دوست دارند در روزی که سایه‌ای جز سایه‌ی [عرش] من نیست، در زیر سایه‌ی عرش من قرار می‌گیرند».

4363- 3025- (16) (حسن) وَعَن أَبِی الدَّردَاء س قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «لَیَبعَثَنَّ الله أَقوَاماً یَومَ القِیَامَةِ فِی وُجُوهِهِمُ النُّورُ، عَلَى مَنَابِرِ اللُّؤلُؤِ  یَغبِطُهُم النَّاسُ، لَیسُوا بِأَنبِیاءَ وَلَا شُهَداءَ». قَالَ: فَجَثَى أَعرَابِیٌّ عَلَى رُکبَتَیهِ، فَقَالَ: یَا رَسُولَ الله! جَلِّهِم لَنَا نَعرِفُهُم؟ قَالَ: «هُمُ المُتحابُّونَ فِی اللهِ مِن قَبائلَ شَتَّى، وَبِلادٍ شَتَّى یَجتَمِعونَ، عَلَى ذِکرِ الله یَذکُرونَهُ».

رواه الطبرانی بإسناد حسن[10].

از ابودرداء س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «روز قیامت خداوند اقوامی را مبعوث می‌کند که در صورت‌های‌شان نور وجود دارد و بر منبرهایی از لؤلؤ هستند و مردم به آنها غبطه می‌خورند، آنها پیامبران و شهدا نیستند».

ابودرداء می‌گوید: اعرابی‌ای دو زانو نشسته و گفت: ای رسول الله ج اوصاف‌شان را بگو تا آنها را بشناسیم. فرمود: «آنها کسانی هستند که به خاطر الله همدیگر را دوست دارند و از قبیله‌ها و سرزمین‌های مختلفی هستند و برای ذکر و یاد خدا جمع شده و او را یاد می‌کنند».

4364- 3026-(17) (صحیح لغیره) وَعَنْ عُمَرَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «إِنَّ مِنْ عِبَادِ اللَّهِ لَأُنَاسًا مَا هُمْ بِأَنْبِیَاءَ وَلَا شُهَدَاءَ، یَغْبِطُهُمُ الْأَنْبِیَاءُ وَالشُّهَدَاءُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ بِمَکَانِهِمْ مِنَ اللَّهِ». قَالُوا: یَا رَسُولَ اللَّهِ! فَخَبِّرْنَا مَنْ هُمْ؟ قَالَ: «هُمْ قَوْمٌ تَحَابُّوا بِرُوحِ اللَّهِ عَلَى غَیْرِ أَرْحَامٍ بَیْنَهُمْ، وَلَا أَمْوَالٍ یَتَعَاطَوْنَهَا، فَوَاللَّهِ إِنَّ وُجُوهَهُمْ لَنُورٌ، وَإِنَّهُمْ لَعَلَى نُورٍ، وَلَا یَخَافُونَ إِذَا خَافَ النَّاسُ، وَلَا یَحْزَنُونَ إِذَا حَزِنَ النَّاسُ. وَقَرَأَ هَذِهِ الْآیَةَ ﴿أَلَآ إِنَّ أَوۡلِیَآءَ ٱللَّهِ لَا خَوۡفٌ عَلَیۡهِمۡ وَلَا هُمۡ یَحۡزَنُونَ».

رواه أبو داود.

از عمر س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «از بندگان خدا مردمانی هستند که پیامبر و شهید نیستند و انبیا و شهدا به جایگاه آنها نزد خداوند غبطه می‌خورند». گفتند: ای رسول الله ج به ما بگو آنها چه کسانی هستند؟ فرمود: «آنها گروهی هستند که به خاطر رحمت الله همدیگر را دوست دارند و هیچ نسبت خویشاوندی با یکدیگر ندارند و هیچ مالی ندارند که به یکدیگر ببخشند؛ قسم به الله صورت‌های‌شان نور است و آنها بر روی نور جای دارند و نمی‌ترسند در زمانی که مردم می‌ترسند و اندوهگین نمی‌شوند زمانی که مردم اندوهگین می‌شوند». و این آیه را تلاوت نمود: ﴿أَلَآ إِنَّ أَوۡلِیَآءَ ٱللَّهِ لَا خَوۡفٌ عَلَیۡهِمۡ وَلَا هُمۡ یَحۡزَنُونَ٦٢ [یونس: 62] «آگاه باشید! همانا دوستان الله، نه ترسی بر آنهاست و نه آنها غمگین می‌شوند».

4365- 3028-(18) (صحیح لغیره) وَعَن أَبِی مَالِکٍ الأَشعَری س عَن رَسُول الله ج قَالَ: «یَا أَیُّهَا النَّاسُ! اسْمَعُوا، وَاعْقِلُوا، وَاعْلَمُوا أَنَّ لِلَّهِ عِبَادًا لَیْسُوا بِأَنْبِیَاءَ وَلَا شُهَدَاءَ، یَغْبِطُهُمْ النَّبِیُّونَ وَالشُّهَدَاءُ عَلَى مَنَازِلِهِمْ وَقُرْبِهِمْ مِنَ اللَّهِ». فَجَثَى رَجُلٌ مِنَ الْأَعْرَابِ مِنْ قَاصِیَةِ النَّاسِ، وَأَلْوَى إِلَى النَّبِیِّ ج فَقَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! نَاسٌ مِنَ النَّاسِ لَیْسُوا بِأَنْبِیَاءَ وَلَا شُهَدَاءَ، یَغْبِطُهُمُ الْأَنْبِیَاءُ وَالشُّهَدَاءُ عَلَى مَجَالِسِهِمْ وَقُرْبِهِمْ مِنَ اللَّهِ، انْعَتْهُمْ لَنَا، حَلِّهمْ لَنَا، - یَعْنِی صِفْهُمْ لَنَا، شَکِّلْهُمْ لَنَا -، فَسُرَّ وَجْهُ النَّبِیِّ ج لِسُؤَالِ الْأَعْرَابِیِّ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «هُمْ نَاسٌ مِنْ أَفْنَاءِ النَّاسِ[11] وَنَوَازِعِ الْقَبَائِلِ، لَمْ تَصِلْ بَیْنَهُمْ أَرْحَامٌ مُتَقَارِبَةٌ، تَحَابُّوا فِی اللَّهِ وَتَصَافَوْا، یَضَعُ اللَّهُ لَهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ مَنَابِرَ مِنْ نُورٍ فَیجْلِسونَ عَلَیْهَا، فَیَجْعَلُ وُجُوهَهُمْ نُورًا، وَثِیَابَهُمْ نُورًا، یَفْزَعُ النَّاسُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَلَا یَفْزَعُونَ، وَهُمْ أَوْلِیَاءُ اللَّهِ الَّذِینَ لَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ».

رواه أحمد وأبو یعلى بإسناد حسن، والحاکم وقال: «صحیح الإسناد»[12].

از ابومالک اشعری س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «ای مردم! گوش دهید و بیندیشید و بدانید که خداوند بندگانی دارد که پیامبران و شهدا نیستند؛ و پیامبران و شهدا بر جایگاه و نزدیکی آنها به خداوند غبطه می‌خورند. اعرابی‌ای که نزد آنان معروف و شناخته شده نبود دوزانو نشسته و به سمت رسول الله ج اشاره کرده و گفت: ای رسول الله ج این گروه از مردم که پیامبران و شهدا نیستند و پیامبران و شهدا بر جایگاه و نزدیکی آنها به خداوند غبطه می‌خورند، برای ما توصیف کن؟ رسول الله ج از این سؤال اعرابی بسیار خوشحال شد، رسول الله ج فرمود: «مردانی از امت من هستند که کسی آنها را نمی‌شناسد و از قبیله‌های مختلفی هستند و بین آنها هیچ رابطه‌ی خویشاوندی وجود ندارد. به خاطر خدا همدیگر را دوست دارند و با همدیگر یکجا جمع می‌شوند. خداوند در روز قیامت برای آنها منبرهایی از نور قرار می‌دهد که بر روی آنها می‌نشینند، پس صورت‌ها و لباس‌های‌شان را نور قرار می‌دهد، مردم در روز قیامت می‌ترسند و آنها نمی‌ترسند و آنها دوستان خدا هستند که ترسی بر آنها نیست و اندوهگین نمی‌شوند».

4366- 1782- (4) (ضعیف) وَرُوِیَ عَن أَبِی هُرَیرَةَ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «إِنَّ فِی الجَنَّةِ لَعُمُداً مِن یاقوتٍ، عَلَیهَا غُرَفٌ مِن زَبَرجَدٍ، لَهَا أَبوابٌ مُفَتَّحةٌ، تُضیءُ کَمَا یُضِیءُ الکوَکَبُ الدرِّیُّ». قَالَ: قُلنَا: یَا رَسُولَ الله! مَن یَسکُنُهَا؟ قَالَ: «المتَحَابُّونَ فِی الله، وَالمتَبَاذِلُونَ فِی الله، وَالمتَلَاقُونَ فِی الله».

رواه البزار.

4367- 1783- (5) (ضعیف) وَرُوِیَ عَن بُرَیدَةَ س عَنِ النَّبِیَّ ج قَالَ: «إِنَّ فِی الْجَنَّةِ غُرَفًا تُرَى ظَوَاهِرُهَا مِنْ بَوَاطِنِهَا، وبَوَاطِنُهَا مِنْ ظَوَاهِرِهَا؛ أَعَدَّهَا اللَّهُ لِلْمُتَحَابِّینَ فِیهِ، وَالْمُتَزَاوِرِینَ فِیهِ، وَالْمُتَبَاذِلِینَ فِیهِ».

رواه الطبرانی فی «الأوسط».

4368- 1784- (6) (ضعیف) وَرُوِیَ عَنْ مُعَاذِ بنِ أَنَسٍ س؛ أَنَّهُ سَأَلَ رَسُولَ الله ج عَنْ أَفْضَلِ الْإِیمَانِ؟ قَالَ: «أَنْ تُحِبَّ لِلَّهَ، وَتُبْغِضَ لِلَّهِ، وَتُعْمِلَ لِسَانَکَ فِی ذِکْرِ اللَّهِ». قَالَ: وَمَاذَا یَا رَسُولَ اللَّهِ؟ قَالَ: «وَأَنْ تُحِبَّ لِلنَّاسِ مَا تُحِبُّ لِنَفْسِکَ، وَتَکْرَهَ لَهُمْ مَا تَکْرَهُ لِنَفْسِکَ».

رواه أحمد.

4369- 1785- (7) (ضعیف) وَعَنْ عَمْرِو بْنِ الْجَمُوحِ س؛ أَنَّهُ سَمِعَ النَّبِیَّ ج یَقُولُ: «لَا یَجِدُ الْعَبْدُ صَرِیحَ الْإِیمَانِ؛ حَتَّى یُحِبَّ لِلَّهِ تَعَالَی، وَیُبْغِضَ لِلَّهِ، فَإِذَا أَحَبَّ لِلَّهِ تَبَارَکَ وَتَعَالَی، وَأَبْغَضَ لِلَّهِ، فَقَدِ اسْتَحَقَّ الوِلَایَةَ للَّهِ».

رواه أحمد والطبرانی، وفیه رشدین بن سعد.

4370- 3028- (19) (حسن) وَعَنْ مُعَاذِ بْنِ أَنَسٍ س؛ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «مَنْ أَعْطَى لِلَّهِ، وَمَنَعَ لِلَّهِ، وَأَحَبَّ لِلَّهِ، وَأَبْغَضَ لِلَّهِ، وَأَنْکَحَ لِلَّهِ؛ فَقَدْ اسْتَکْمَلَ إِیمَانَهُ».

رواه أحمد والترمذی وقال: «حدیث منکر»، والحاکم، وقال: «صحیح الإسناد»، والبیهقی وغیرهم.

از معاذ بن انس س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس به خاطر خدا ببخشد و به خاطر خدا منع کرد و به خاطر خدا دوست داشته باشد و به خاطر خدا دشمنی ورزد و به خاطر خدا ازدواج کند، پس ایمانش را کامل گردانیده است».

4371- 3029- (20) (حسن صحیح) وَعَنْ أَبِی أُمَامَةَ س؛ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «مَنْ أَحَبَّ لِلَّهِ، وَأَبْغَضَ لِلَّهِ، وَأَعْطَى لِلَّهِ، وَمَنَعَ لِلَّهِ؛ فَقَدِ اسْتَکْمَلَ الْإِیمَانَ».

رواه أبو داود.

از ابو امامه س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس به خاطر خدا دوست بدارد و به خاطر خدا دشمنی کند و به خاطر خدا ببخشد و به خاطر خدا چیزی منع کند، ایمان خود را کامل کرده است».

4372- 3030- (21) (حسن لغیره) وَعَنِ الْبَرَاءِ بْنِ عَازِبٍ س قَالَ: کُنَّا جُلُوسًا عِنْدَ النَّبِیِّ ج فَقَالَ: «أَیُّ عُرَى الْإِسْلَامِ أَوْثَقُ؟». قَالُوا: الصَّلَاةُ. قَالَ: «حَسَنَةٌ؛ وَمَا هِیَ بِهَا؟». قَالُوا: صِیَامُ رَمَضَانَ. قَالَ: «حَسَنٌ، وَمَا هُوَ بِهِ». قَالُوا: الْجِهَادُ. قَالَ: «حَسَنٌ، وَمَا هُوَ بِهِ». قَالَ: «إِنَّ أَوْثَقَ عُرَى الْإِیمَانِ أَنْ تُحِبَّ فِی اللَّهِ، وَتُبْغِضَ فِی اللَّهِ».

رواه أحمد والبیهقی؛ کلاهما من روایة لیث بن أبی سُلیم.

از براء بن عازب س روایت است: نزد رسول الله ج نشسته بودیم که فرمود: «کدام دستگیره‌ی اسلام محکم‌تر است؟». گفتند: نماز، رسول الله ج فرمود: «خوب است، بعد از آن چه چیزی قرار می‌گیرد؟». گفتند: روزه‌ی رمضان. رسول الله ج فرمود: «خوب است، بعد از آن چه چیزی قرار می‌گیرد؟». گفتند: جهاد. رسول الله ج فرمود: «خوب است و بعد از آن چه چیزی قرار می‌گیرد؟». رسول الله ج فرمود: «محکم‌ترین دستگیره‌ی ایمان این است که به خاطر خدا دوست داشته باشی و به خاطر خدا دشمنی بورزی».  

0-3031- (22) (حسن لغیره) ورواه الطبرانی من حدیث ابن مسعودٍ أخصر منه.

4373-1786- (8) (ضعیف) وَعَنْ أَبِی ذَرٍّ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «أَفْضَلُ الْأَعْمَالِ؛ الْحُبُّ فِی اللَّهِ، وَالْبُغْضُ فِی اللَّهِ».

رواه أبو داود. وهو عند أحمد أطول منه، وقال فیه: «إِنَّ أَحَبَّ الْأَعْمَالِ إِلَى اللَّهِ ﻷ الْحُبُّ فِی اللَّهِ، وَالْبُغْضُ فِی اللَّهِ».

وفی إسنادهما راو لـم یُسَمَّ.

4374- 3032- (23) (صحیح) وَعَنْ أَنَسٍ س؛ أَنَّ رَجُلًا سَأَلَ رَسُولَ الله ج: مَتَى السَّاعَةُ؟ قَالَ: «وَمَاذَا أَعْدَدْتَ لَهَا؟». قَالَ: لاَ شَیْءَ، إِلَّا أَنِّی أُحِبُّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ. فَقَالَ: «أَنْتَ مَعَ مَنْ أَحْبَبْتَ». قَالَ أَنَسٌ: فَمَا فَرِحْنَا بِشَیْءٍ فَرَحَنَا بِقَوْلِ النَّبِیِّ ج: «أَنْتَ مَعَ مَنْ أَحْبَبْتَ». قَالَ أَنَسٌ: فَأَنَا أُحِبُّ النَّبِیَّ ج، وَأَبَا بَکْرٍ وَعُمَرَ، وَأَرْجُو أَنْ أَکُونَ مَعَهُمْ بِحُبِّی إِیَّاهُمْ [وَإِنْ لَمْ أَعْمَلْ عَمَلَهُمْ][13].

رواه البخاری ومسلم.

از انس س روایت است که مردی از رسول الله ج سؤال نمود: قیامت چه وقت بر پا می‌شود؟ رسول الله ج فرمود: «برای آن چه آماده کرده‌ای؟». گفت: هیچ چیز جز اینکه الله و رسولش را دوست دارم. رسول الله ج فرمود: «تو همراه کسی هستی که او را دوست داری». انس س می‌گوید: ما از چیزی همانند این فرمایش رسول الله ج: «تو همراه کسی هستی که او را دوست داری» خوشحال نشدیم.

انس س می‌گوید: من رسول الله ج و ابوبکر و عمر را دوست دارم و امیدوارم به خاطر محبتم به آنها همراه آنان باشم [اگر چه عملی چون آنها انجام نداده‌ام].

(صحیح) وفی روایة للبخاری: أَنَّ رَجُلًا مِنْ أَهْلِ البَادِیَةِ[14] أَتَى النَّبِیَّ ج فَقَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! مَتَى السَّاعَةُ قَائِمَةٌ؟ قَالَ: «وَیْلَکَ! وَمَا أَعْدَدْتَ لَهَا؟». قَالَ: مَا أَعْدَدْتُ لَهَا، إِلَّا أَنِّی أُحِبُّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ. قَالَ: «إِنَّکَ مَعَ مَنْ أَحْبَبْتَ». فَقُلْنَا[15]: وَنَحْنُ کَذَلِکَ؟ قَالَ: «نَعَمْ». فَفَرِحْنَا یَوْمَئِذٍ فَرَحًا شَدِیدًا.

و در روایت بخاری آمده است: مرد بادیه‌نشینی نزد رسول الله ج آمد و گفت: ای رسول الله ج! قیامت چه وقت بر پا می‌شود؟ رسول الله ج فرمود: «وای بر تو! چه برای آن آماده کرده‌ای؟». گفت: برای آن چیزی آماده نکرده‌ام جز اینکه الله و رسولش را دوست دارم. رسول الله ج فرمود: «تو همراه کسی هستی که او را دوست داری.» پس گفتیم: ما هم اینگونه خواهیم بود؟ رسول الله ج فرمود: «بله». پس آن روز بسیار خوشحال شدیم.

ورواه الترمذی[16] ولفظه: قال: رَأَیْتُ أَصْحَابَ رَسُولِ اللَّهِ ج فَرِحُوا بِشَیْءٍ لَمْ أَرَهُمْ فَرِحُوا بِشَیْءٍ أَشَدَّ مِنْهُ. قَالَ رَجُلٌ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! الرَّجُلُ یُحِبُّ الرَّجُلَ عَلَى الْعَمَلِ مِنَ الْخَیْرِ یَعْمَلُ بِهِ وَلَا یَعْمَلُ بِمِثْلِهِ؟ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «الْمَرْءُ مَعَ مَنْ أَحَبَّ».

و در روایت ترمذی آمده است: اصحاب رسول الله ج را دیدم که بسیار خوشحال بودند چنانکه ندیده بودم آنها به خاطر چیزی به این اندازه خوشحال شوند. مردی گفت: ای رسول الله ج! کسی، دیگری را به خاطر کار خیری که انجام می‌دهد دوست دارد و عمل نیکش همانند او نیست؟ رسول الله ج فرمود: «انسان همراه کسی است که او را دوست دارد».

4375- 3033- (24) (صحیح) وَعَنِ ابْنِ مَسْعُودٍ س قَالَ: جَاءَ رَجُلٌ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ج فَقَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! کَیْفَ تَری فِی رَجُلٍ أَحَبَّ قَوْمًا وَلَمْ یَلْحَقْ بِهِمْ؟ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «المَرْءُ مَعَ مَنْ أَحَبَّ».

رواه البخاری ومسلم.

از ابن مسعود س روایت است که مردی نزد رسول الله ج آمده و گفت: ای رسول الله ج! چگونه می‌بینی مردی را که قوم و گروهی را دوست دارد، اما در عمل به آنان نمی‌رسد [عملی چون آنان ندارد]؟ رسول الله ج فرمود: «انسان با کسی است که او را دوست ‌دا‌رد».

0- 3034- (25) (صحیح لغیره) ورواه أحمد بإسناد حسن مختصراً من حدیث جابرٍ: «المَرْءُ مَعَ مَنْ أَحَبَّ».

و در روایت احمد آمده است: «انسان همراه کسی است که او را دوست می‌دا‌رد».

4376- 3035- (26) (صحیح) وَعَنْ أَبِی ذَرٍّ س أَنَّهُ قَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ! الرَّجُلُ یُحِبُّ الْقَوْمَ وَلَا یَسْتَطِیعُ أَنْ یَعْمَلَ بِعَمَلِهِمْ؟ قَالَ: «أَنْتَ یَا أَبَا ذَرٍّ مَعَ مَنْ أَحْبَبْتَ». قَالَ: فَإِنِّی أُحِبُّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ. قَالَ: «فَإِنَّکَ مَعَ مَنْ أَحْبَبْتَ». قَالَ: فَأَعَادَهَا أَبُو ذَرٍّ، فَأَعَادَهَا رَسُولُ اللَّهِ ج.

رواه أبو داود.

از ابوذر س روایت است که می‌گوید: ای رسول الله ج! مردی گروهی را دوست دارد اما او را یارای عملی چون عمل آنها نیست؟ رسول الله ج فرمود: «ای اباذر، تو همراه کسی هستی که او را دوست داری».

ابوذر گفت: من الله و رسولش را دوست دارم. رسول الله ج فرمود: «تو همراه کسی هستی که او را دوست داری». ابوذر جمله‌اش را دوباره گفت و رسول الله ج همان جواب را به او داد.

4377- 3036- (27) (حسن) وَعَنْ أَبِی سَعِیدٍ الْخُدْرِیِّ س؛ أَنَّهُ سَمِعَ النَّبِیَّ ج یَقُولُ: «لَا تُصَاحِبْ إِلَّا مُؤْمِنًا، وَلَا یَأْکُلْ طَعَامَکَ إِلَّا تَقِیٌّ».

رواه ابن حبان فی «صحیحه»[17].

از ابو سعید خدری س روایت است: وی از رسول الله ج شنیده که فرمودند: «جز با مومن دوستی مکن و جز پرهیزگار غذایت را نخورد».

4378- 3037- (28) (صحیح لغیره) وَعَنْ عَلِیٍّ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «ثَلَاثٌ هُنَّ حَقٌّ: لَا یَجْعَلُ اللَّهُ مَنْ لَهُ سَهْمٌ فِی الْإِسْلَامِ کَمَنْ لَا سَهْمَ لَهُ، وَلَا یَتَوَلَّى اللَّهَ عَبْداً فَیُوَلِّیهِ غَیْرَهُ، وَلَا یُحِبُّ رَجُلٌ قَوْمًا إِلَّا حُشِرَ مَعَهُمْ».

رواه الطبرانی فی «الصغیر» و «الأوسط» بإسناد جید.

و از علی س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «سه نکته حق است: خداوند کسی را که در اسلام سهمی دارد همچون کسی که سهمی در آن ندارد، قرار نداده است و خداوند وقتی سرپرستی بنده‌ای را به عهده گرفت، او را به کس دیگری واگذار نمی‌کند و کسی گروهی را دوست ندارد مگر اینکه با آنها محشور می‌شود».

0- 3038-(29) (صحیح لغیره) ورواه فی «الکبیر» من حدیث ابن مسعود[18].

4379- 3039- (30) (صحیح لغیره) وَعَنْ عَائِشَةَ ل؛ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «ثَلَاثٌ أَحْلِفُ عَلَیْهِنَّ: لَا یَجْعَلُ اللَّهُ مَنْ لَهُ سَهْمٌ فِی الْإِسْلَامِ کَمَنْ لَا سَهْمَ لَهُ، وَأَسْهُمُ الْإِسْلَامِ ثَلَاثَةٌ: الصَّلَاةُ، وَالصَّوْمُ، وَالزَّکَاةُ، وَلَا یَتَوَلَّى اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ عَبْدًا فِی الدُّنْیَا فَیُوَلِّیهِ غَیْرَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ، وَلَا یُحِبُّ رَجُلٌ قَوْمًا إِلَّا جَعَلَهُ اللَّهُ مَعَهُمْ» الحدیث.

رواه أحمد بإسناد جید. [مضی 5- الصلاة/13]

از عایشه ل روایت است که رسول الله ج فرمودند: «سه نکته است که بر [حق بودن] آنها قسم یاد می‌کنم: خداوند کسی را که در اسلام سهمی دارد همانند کسی که سهمی در آن ندارد، قرار نداده است و سهم و بهره‌های اسلام سه چیز است: نماز و روزه و زکات؛ و خداوند وقتی سرپرستی بنده‌ای را به عهده گرفت، در آخرت ولی و سرپرستی او را به کس دیگری نمی‌سپارد؛ و کسی گروهی را دوست ندارد مگر اینکه خداوند او را با آنها قرار می‌دهد».

4380- 1787- (9) (ضعیف جداً) وَعَنهَا قَالَت: قَالَ رَسُولُ الله ج: «الشِّرْکُ أَخْفَى مِنْ دَبِیبِ الذَّرِّ عَلَى الصَّفَا فِی اللَّیْلَةِ الظَّلْمَاءِ، وَأَدْنَاهُ أَنْ تُحِبَّ عَلَى شَیْءٍ مِنَ الْجَوْرِ، وَتُبْغِضَ عَلَى شَیْءٍ مِنَ الْعَدْلِ، وَهَلِ الدِّینُ إِلَّا الْحَبُّ وَالْبُغْضُ؟ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ: ﴿قُلۡ إِن کُنتُمۡ تُحِبُّونَ ٱللَّهَ فَٱتَّبِعُونِی یُحۡبِبۡکُمُ ٱللَّهُ».

رواه الحاکم وقال: «صحیح الإسناد»[19].

32 ـ (الترهیب من السحر، وإتیان الکهان والعرافین والمنجمین بالرمل والحصى أو نحو ذلک وتصدیقهم)



([1]) قلت: الروایة الثانیة هی للنسائی وحده دون الآخرین، کما حققه الناجی، وقد خرجتها فی "الصحیحة" (3423).

([2]) أی: فی "الأوسط" (رقم 5275- ط).

([3]) قلت: کذا قال! وتبعه الهیثمی، وقلدهما الثلاثة، وفیه (عبدالرحمن بن زیاد الأفریقی)، وهو ضعیف، وفاتهما عزوه للطبرانی أیضاً فی "المعجم الکبیر" (13/ 28/ 55)، لکن لیس عنده قوله: "وألْحق. .".

([4]) عبارت است از حرکت در نیمه‌روز هنگام شدت گرما.

([5]) قلت: وأحمد، والحاکم (4/ 168-170)، وصححه، ووافقه الذهبی.

([6]) به فتح حاء؛ یعنی: «وجبت»:«واجب شد»؛ چنانکه ناجی میگوید. میگویم: و با ضمهی حاء نیز میآید چنانکه خداوند متعال میفرماید: «وَأَذِنَتْ لِرَبِّهَا وَحُقَّتْ».

([7]) لم أره عنده من حدیث عمرو بن عبسة. وأما المعلقون الثلاثة فزعموا أنه "رواه الحاکم (4/ 169)"! وهذا من تخالیطهم الکثیرة، فإن الموجود عنده فی المکان المشار إلیه إنما هو حدیث أبی إدریس المتقدم قبل حدیثین.

([8]) عزوه لأحمد وهم أو خطأ من بعض الناسخین، وإنما رواه الطبرانی کما قال الهیثمی، وهو فی معجمه "الکبیر" (12/ 134/ 12686)، وفیه عنعنة حبیب بن أبی ثابت، لکن له شواهد یتقوى بها، منها حدیث عمرو بن عبسة المتقدم (14- الذکر/ 2).

([9]) کذا قال! وتبعه الهیثمی، وقلدهما الغماری ثم المعلقون الثلاثة!! وفیه الحسین بن أبی السری العسقلانی، کذبه أبو عروبة الحرانی وغیره، وهو مخرج فی "الضعیفة" (5534).

([10]) وکذا قال الهیثمی (10/ 77).

([11]) یعنی: کسی نمیداند آنان کیستند. و (النوازع): عبارت است از کسی که مشتاق خانوادهاش میباشد.

([12]) کذا قال، ولم یروه الحاکم من حدیث أبی مالک، وإنما من حدیث ابن عمر (4/ 170-171)، وقد خرجتهما فی "الصحیحة" (3464).

([13]) زیادة من "البخاری"، والسیاق له، وقد أخرجه فی "مناقب عمر"، والروایة الأخرى له أخرجها فی "الأدب"، وکان فی الأصل بعض الأخطاء فصححتها منه.

([14]) وی همان بادیه‌نشینی است که در مسجد ادرار کرد. چنانکه در حدیث دیگری در «فتح الباری» از وی ذکر شده است.

([15]) الأصل: (قال)، والتصحیح من البخاری، ورواه أحمد (3/ 192) بلفظ: "قال: قال أصحابه".

([16]) کذا الأصل، ولعله سبق قلم أو خطأ من الناسخ؛ فإن اللفظ المذکور إنما هو لأبی داود فی "الأدب" رقم (5127- حمص)، وأما الترمذی فرواه (2386) نحو روایة البخاری الثانیة، وصححه.

([17]) قال الناجی (203/ 1): "عزوه إلى ابن حبان -وقد رواه أبو داود والترمذی وحسنه- عجیب، مع أنه ذکره فی "مختصر السنن"، لکن الذی وقع له فی هذا الکتاب لم یقع له فی غیره"!

([18]) قلت: الظاهر من إطلاقه أنه یعنی: مرفوعاً، والواقع أنه أخرجه فی "الکبیر" (9/ 175-176) من طریق عبدالرزاق، وکذلک رواه هذا فی "المصنف" (11/ 199/ 20318)، وکذلک ذکره الهیثمی (1/ 38) وأعلّه بالانقطاع. ثم رواه الطبرانی بإسناد آخر، ولکنه موقوف منقطع أیضاً، إلا أنه فی حکم المرفوع. وقد رواه البیهقی فی "الشعب" (6/ 489-490) من الوجه الأول.

([19]) کذا قال! وتعقبه الذهبی بقوله (2/ 291): "قلت: عبدالأعلى (یعنی ابن أعین) قال الدارقطنی: لیس بثقة". لکن جملة الشرک منه لها شواهد خرجتها مع الحدیث فی "الضعیفة" (3755)، وقد تقدم أحدها فی "الصحیح" أول الکتاب (1- الإخلاص /2/ 15).

ترغیب به وفای در عهد و امانت و ترهیب از خلف وعده و خیانت و حیله و کشتن هم‌پیمان یا ظلم به او

ترغیب به وفای در عهد و امانت و ترهیب از خلف وعده و خیانت و حیله و کشتن هم‌پیمان یا ظلم به او

4321- 2992-(1) (صحیح لغیره) وَعَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «تَقَبَّلُوا إِلَیَّ سِتًّا أَتَقَبَّلْ لَکُمْ بِالْجَنَّةِ: إِذَا حَدَّثَ أَحَدُکُمْ فَلَا یَکْذِبْ، وَإِذَا وَعَدَ فَلَا یُخْلِفْ، وَإِذَا اؤْتُمِنَ فَلَا یَخُنْ» الحدیث.

رواه أبو یعلى والحاکم والبیهقی. وتقدم فی «الصدق» [ هنا/24- باب].

از انس بن مالک س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «شما شش چیز را برای من ضمانت کنید، من نیز بهشت را برای شما ضمانت می‌کنم: هرگاه کسی از شما سخن گفت دروغ نگوید، چون وعده داد خلف وعده نکند، هرگاه به او اعتماد شد خیانت نکند».

4322- 2993-(2) (صحیح لغیره) وَعَنْ عُبَادَةَ بْنِ الصَّامِتِ س؛ أَنَّ النَّبِیَّ ج قَالَ: «اضْمَنُوا لِی سِتًّا مِنْ أَضْمَنْ لَکُمُ الْجَنَّةَ: اصْدُقُوا إِذَا حَدَّثْتُمْ، وَأَوْفُوا إِذَا وَعَدْتُمْ، وَأَدُّوا إِذَا ائْتُمِنْتُمْ» الحدیث.

رواه أحمد، وابن حبان فی «صحیحه»، والحاکم والبیهقی. وتقدم [17/النکاح/1].

از عبادة بن صامت س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «شما شش چیز را برای من ضمانت کنید، من نیز بهشت را برای شما ضمانت می‌کنم: هرگاه سخن گفتید راست بگویید، چون وعده دادید به آن وفا کنید، هرگاه به شما امانت سپردند امانت را سالم برگردانید».

4323- 1770-(1) (ضعیف) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ج: أَنَّهُ قَالَ لِمَنْ حَوْلَهُ مِنْ أُمَّتِهِ: «اکْفُلُوا لِی بِسِتِّ أَکْفُل لَکُمُ الْجَنَّةِ». قُلْتُ: مَا هِیَ یَا رَسُولَ اللَّهِ؟ قَالَ: «الصَّلَاةُ، وَالزَّکَاةُ، وَالْأَمَانَةُ، وَالْفَرْجُ، وَالْبَطْنُ، وَاللِّسَانُ».

رواه الطبرانی فی «الأوسط» بإسناد لا بأس به[1]. [مضی 5- الصلاة/13].

4324- 2994-(3) (صحیح) وَعَنْ حُذَیْفَةَ س قَالَ: حَدَّثَنَا رَسُولُ اللهِ ج: «إِنَّ الْأَمَانَةَ نَزَلَتْ فِی جَذْرِ قُلُوبِ الرِّجَالِ، ثُمَّ نَزَلَ الْقُرْآنُ، فَعَلِمُوا مِنَ الْقُرْآنِ، وَعَلِمُوا مِنَ السُّنَّةِ». ثُمَّ حَدَّثَنَا عَنْ رَفْعِ الْأَمَانَةِ؛ فَقَالَ: «یَنَامُ الرَّجُلُ النَّوْمَةَ، فَتُقْبَضُ الْأَمَانَةُ مِنْ قَلْبِهِ، فَیَظَلُّ أَثَرُهَا مِثْلَ الْوَکْتِ، ثُمَّ یَنَامُ النَّوْمَةَ فَتُقْبَضُ الْأَمَانَةُ مِنْ قَلْبِهِ، فَیَظَلُّ أَثَرُهَا مِثْلَ الْمَجْلِ، کَجَمْرٍ دَحْرَجْتَهُ عَلَى رِجْلِکَ فَنَفِطَ[2]، فَتَرَاهُ مُنْتَبِرًا وَلَیْسَ فِیهِ شَیْءٌ، - ثُمَّ أَخَذَ حَصَاةً فَدَحْرَجَهَا عَلَى رِجْلِهِ - فَیُصْبِحُ النَّاسُ یَتَبَایَعُونَ لَا یَکَادُ أَحَدٌ یُؤَدِّی الْأَمَانَةَ، حَتَّى یُقَالَ: إِنَّ فِی بَنِی فُلَانٍ رَجُلًا أَمِینًا، حَتَّى یُقَالَ لِلرَّجُلِ: مَا أَظْرَفَهُ! مَا أَعْقَلَهُ! وَمَا فِی قَلْبِهِ مِثْقَالُ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ مِنْ إِیمَانٍ».

رواه مسلم وغیره[3].

(الجذر) به فتح جیم و سکون ذال: عبارت است از اصل و اساس چیزی. و (الوکت) به فتح واو و سکون کاف: عبارت است از اثر اندک. و (المجل) به فتح میم و سکون جیم: پینه بستن دست از شدت کار و جز آن. [آب افتادن میان گوشت و پوست دست]. (منتبرا)  یعنی «مرتفعاً».

از حذیفه س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «امانت در ریشه‌ی قلوب مردم فرود آمد، سپس قرآن نازل شد و مردم از قرآن و سنت امانت را آموختند». سپس برای ما در مورد از میان رفتن امانت سخن گفته و فرمود: «کسی می‌خوابد و امانت از قلبش برداشته می‌شود چنانکه اثر کمی از آن می‌ماند، سپس بار دیگر می‌خوابد و باز امانت از قلبش برداشته می‌شود، چنانکه اثر آن در قلبش مثل اثر یک تاول می‌گردد؛ مانند اینکه اخگری را بر روی پای خود بغلتانید و در نتیجه، پای‌تان وَرَم کند و تاول بزند؛ گرچه برآمده و متورّم به نظر می‌رسد، ولی چیزی در آن نیست». آنگاه رسول الله ج سنگریزه‌ای برداشت و بر پایش غلتانید و افزود: «(در آن زمان) مردم با یکدیگر داد و ستد می‌کنند، ولی کمتر کسی پیدا می‌شود که امانت را رعایت کند؛ تا حدی که گفته می‌شود: در فلان طایفه، یک شخصِ امانت‌دار وجود دارد. و نیز درباره‌ی‌ شخصی می‌گویند: چقدر زرنگ و چالاک و عاقل است! در صورتی که در قلبش، ذره‌ای ایمان حتی به اندازه‌ی یک دانه "سپند" نیز وجود ندارد».

4325- 2995-(4) (حسن) وَعَنْ عَبْدِاللهِ بْنِ مَسْعُودٍ س قَالَ: «الْقَتْلُ فِی سَبِیلِ اللهِ یُکَفِّرُ الذُّنُوبَ کُلَّهَا، إِلَّا الْأَمَانَةَ». قَالَ: «یُؤْتَى بِالْعَبْدِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَإِنْ قُتِلَ فِی سَبِیلِ اللهِ، فَیُقَالُ: أَدِّ أَمَانَتَکَ، فَیَقُولُ: أَیْ رَبِّ! کَیْفَ وَقَدْ ذَهَبَتِ الدُّنْیَا؟ فَیُقَالُ: انْطَلِقُوا بِهِ إِلَى الْهَاوِیَةِ، فَیُنْطَلَقُ بِهِ إِلَى الْهَاوِیَةِ، وَتُمَثَّلُ لَهُ أَمَانَتُهُ کَهَیْئَتِهَا یَوْمَ دُفِعَتْ إِلَیْهِ، فَیَرَاهَا فَیَعْرِفَهَا، فَیَهْوِی فِی أَثَرِهَا حَتَّى یُدْرِکَهَا، فَیَحْمِلَهَا عَلَى مَنْکِبَیْهِ، حَتَّى إِذَا ظَنَّ أَنَّهُ خَارِجٌ؛ زَلَّتْ عَنْ مَنْکِبَیْهِ، فَهُوَ یَهْوِی فِی أَثَرِهَا أَبَدَ الْآبِدِینَ». ثُمَّ قَالَ: «الصَّلَاةُ أَمَانَةٌ، وَالْوُضُوءُ أَمَانَةٌ، وَالْوَزْنُ أَمَانَةٌ، وَالْکَیْلُ أَمَانَةٌ - وَأَشْیَاءُ عَدَّدَهَا-، وَأَشدُّ ذَلِکَ الْوَدِائِعُ».

 قال -یعنی زاذان-: فَأَتَیْتُ الْبَرَاءَ بْنَ عَازِبٍ فَقُلْتُ: أَلَا تَرَى إِلَى مَا قَالَ ابْنُ مَسْعُودٍ؟ قَالَ: «کَذَا، قَالَ: کَذَا. قَالَ: صَدَقَ، أَمَا سَمِعْتَ الله یَقُولُ: «إِنَّ اللهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا»؟!.

رواه أحمد والبیهقی موقوفا. [مضی16- البیوع/9][4]. وذکر عبدالله بن الإمام أحمد فی «کتاب الزهد»؛ أنه سأل أباه عنه؛ فقال: «إسناده جید».

از ابن مسعود س روایت است که می‌گوید: کشته شدن در راه خدا تمام گناهان را پاک می‌کند به جز [خیانت در] امانت؛ در روز قیامت بنده را می‌آورند اگرچه در راه خدا کشته شده پس گفته می‌شود: امانتت را ادا کن؛ می‌گوید: پروردگارا! چگونه ادا کنم درحالی‌که دنیا تمام شده است؟ گفته می‌شود: او را به جهنم ببرید، پس به جهنم برده می‌شود و امانتش به او نشان داده می‌شود همانند روزی که به او تحویل داده شده است؛ آن را می‌بیند و می‌شناسد، پس به دنبال آن رفته تا اینکه به آن می‌رسد و آن را بر دو شانه‌اش حمل می‌کند تا جایی که گمان می‌کند از آنجا خارج شده که از دوشش می‌افتد؛ و به این ترتیب پیوسته به دنبال آن می‌رود. سپس گفت: نماز امانت است، وضو امانت است، ترازو امانت است، پیمانه امانت است - و مواردی که ذکر نمود - و مهمترین آنها امانت دیگران است.

زاذان می‌گوید: نزد براء بن عازب آمده و گفتم: آیا آنچه عبدالله بن مسعود می‌گوید دانستی؟ چنین و چنان می‌گوید. براء گفت: راست گفته؛ آیا نشنیده‌ای که خداوند متعال می‌فرماید: [خداوند شما را امر می‌کند که امانت‌ها را به صاحبانش برگردانید].

4326- 1771-(2) (ضعیف) وَعَنِ ابْنِ عُمَرَ ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «لَا إِیمَانَ لِمَنْ لَا أَمَانَةَ لَهُ، وَلَا صَلَاةَ لِمَنْ لَا طُهُورَ لَهُ».

رواه الطبرانی. وتقدم فی «الصلاة» [5/13].

4327- 1772- (3) (ضعیف جداً) وَرُوِیَ عَن عَلِیٍّ س قَالَ: کُنَّا جُلُوسًا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ ج، فَطَلَعَ عَلَیْنَا رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ (الْعَالِیَةِ) فَقَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! أَخْبِرْنِی بِأَشَدِّ شَیْءٍ فِی هَذَا الدِّینِ وَأَلْیَنِهِ؟ قَالَ: أَلْیَنُهُ: شَهَادَةُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، وَأَنَّ مُحَمَّدًا عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ، وَأَشَدُّهُ یَا أَخَا (الْعَالِیَةِ): «الْأَمَانَةُ، إِنَّهُ لَا دِینَ لِمَنْ لَا أَمَانَةَ لَهُ، وَلَا صَلَاةَ لَهُ، وَلَا زَکَاةَ لَهُ» الحدیث.

رواه البزار. [مضی 16- البیوع/5].

4328- 1773- (4) (ضعیف جداً) وَعَنْ عَلِیٍّ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «إِذَا فَعَلَتْ أُمَّتِی خَمْسَ عَشْرَةَ خَصْلَةً؛ حَلَّ بِهَا البَلَاءُ». قِیلَ: وَمَا هِیَ یَا رَسُولَ اللَّهِ؟ قَالَ: «إِذَا کَانَ المَغْنَمُ دُوَلًا، وَإِذَا کَانَتِ الأَمَانَةُ مَغْنَمًا، وَالزَّکَاةُ مَغْرَمًا، وَأَطَاعَ الرَّجُلُ زَوْجَتَهُ، وَعَقَّ أُمَّهُ، وَبَرَّ صَدِیقَهُ، وَجَفَا أَبَاهُ، وَارْتَفَعَتِ الأَصْوَاتُ فِی المَسَاجِدِ، وَکَانَ زَعِیمُ القَوْمِ أَرْذَلَهُمْ، وَأُکْرِمَ الرَّجُلُ مَخَافَةَ شَرِّهِ، وَشُرِبَتِ الخَمرُ، وَلُبِسَ الحَرِیرُ، وَاتُّخِذَتِ القَیْنَاتُ وَالمَعَازِفُ، وَلَعَنَ آخِرُ هَذِهِ الأُمَّةِ أَوَّلَهَا، فَلْیَرْتَقِبُوا عِنْدَ ذَلِکَ رِیحًا حَمْرَاءَ، أَوْ خَسْفًا أَوْ مَسْخًا».

رواه الترمذی وقال: «لا نعلم أحداً روى هذا الحدیث عن یحیى بن سعید الأنصاری؛ غیر الفرج بن فضالة».

0-1774- (5) (ضعیف) وفی روایةٍ للترمذی من حدیث أبی هریرة: «إِذَا اتُّخِذَ الفَیْءُ دُوَلًا، وَالأَمَانَةُ مَغْنَمًا، وَالزَّکَاةُ مَغْرَمًا، وَتُعُلِّمَ لِغَیْرِ دینِ، وَأَطَاعَ الرَّجُلُ امْرَأَتَهُ، وَعَقَّ أُمَّهُ، وَأَدْنَى صَدِیقَهُ، وَأَقْصَى أَبَاهُ، وَظَهَرَتِ الأَصْوَاتُ فِی المَسَاجِدِ، وَسَادَ القَبِیلَةَ فَاسِقُهُمْ، وَکَانَ زَعِیمُ القَوْمِ أَرْذَلَهُمْ، وَأُکْرِمَ الرَّجُلُ مَخَافَةَ شَرِّهِ، وَظَهَرَتِ القَیْنَاتُ وَالمَعَازِفُ، وَشُرِبَتِ الخُمُورُ، وَلَعَنَ آخِرُ هَذِهِ الأُمَّةِ أَوَّلَهَا، فَلْیَرْتَقِبُوا عِنْدَ ذَلِکَ رِیحًا حَمْرَاءَ، وَخَسْفًا وَمَسْخًا وَقَذْفًا، وَآیَاتٍ تَتَابَعُ، کَنِظَامٍ بَالٍ قُطِعَ سِلْکُهُ فَتَتَابَعَ».

قال الترمذی: «حدیث غریب»[5].

4329- 1775- (6) (ضعیف جداً) وَرُوِیَ عَن ثَوْبَانَ س قَالَ: قَالَ رَسُول اللهِ ج: «ثَلاثٌ مُتَعَلِّقَاتٌ بِالعَرشِ الرحِمُ تَقُولُ: اللهمَّ إِنِّی بِکَ فَلا أُقْطَعُ، وَالأَمَانَةُ تَقُولُ: اللَّهُمَّ إِنِّی بِکَ فَلا أُخَانُ، وَالنِّعْمَةُ تَقُولُ: اللَّهُمَّ إِنِّی بِکَ فَلا أُکْفَرُ».

رواه البزار [مضی 22- البر/3]

4330- 2996- (5) (صحیح) وَعَن عِمْرَانِ بْنِ حُصَیْنٍ ب عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «خَیْرُکُمْ قَرْنِی، ثُمَّ الَّذِینَ یَلُونَهُمْ، ثُمَّ الَّذِینَ یَلُونَهُمْ، ثُمَّ یَکُونُ بَعْدَهُمْ قَوْمٌ یَشْهَدُونَ وَلاَ یُسْتَشْهَدُونَ، وَیَخُونُونَ وَلاَ یُؤْتَمَنُونَ، وَیَنْذُرُونَ وَلاَ یُوفُونَ، وَیَظْهَرُ فِیهِمُ السِّمَنُ».

رواه البخاری ومسلم.

از عمران بن حصین ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «بهترین شما کسانی هستند که در زمان من هستند، سپس کسانی که بعد از آنها می‌آیند و سپس کسانی که بعد از آنها می‌آیند؛ و بعد از آنها کسانی ‌می‌آیند که شهادت می‌دهند و کسی از آنها شهادت نمی‌خواهد، خیانت می‌کنند و امانتدار و محل اعتبار برای امانت نیستند، نذر می‌کنند و به نذر خود وفا نمی‌کنند و چاقی در بین آنها امری آشکار می‌باشد».

4331- 1776- (7) (ضعیف) وَعَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ أَبِی الْحَمْسَاءِ س قَالَ: بَایَعْتُ النَّبِیَّ ج بِبَیْعٍ قَبْلَ أَنْ یُبْعَثَ، فَبَقِیَتْ لَهُ بَقِیَّةٌ، وَوَعَدْتُهُ أَنْ آتِیَهُ بِهَا فِی مَکَانٍ، فَنَسِیتُ، ثُمَّ ذَکَرْتُ بَعْدَ ثَلَاثٍ، فَجِئْتُ، فَإِذَا هُوَ فِی مَکَانَهُ، فَقَالَ: «یَا فَتًى! لَقَدْ شَقَقْتَ عَلَیَّ، أَنَا هَاهُنَا مُنْذُ ثَلَاثٍ أَنْتَظِرُکَ».

رواه أبو داود، وابن أبی الدنیا فی «کتاب الصمت»؛ کلاهما عن إبراهیم بن طهمان عن بدیل بن میسرة عن عبدالکریم عن عبدالله بن شقیق عن أبیه عنه. وقال أبو داود: «قال محمد بن یحیى: هذا عندنا عبدالکریم بن عبدالله بن شقیق». وقد ذکر عبدَالله بن أبی الحمساء أبو علی بن السکن فی «کتاب الصحابة» فقال: «روی حدیثَهُ إبراهیم بن طهمـان عن بدیل بن میسرة عن ابن شقیق عن أبیه، ویقال: عن بدیل عن عبدالکریم الـمعلم». ویشبه أن یکون ما ذکره أبو علی من إسقاط عبدالکریم منه هو الصواب. والله أعلم[6].

4332- 2997-(6) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س؛ أَنَّ رَسُولَ الله ج قَالَ: «آیَةُ المُنَافِقِ ثَلاَثٌ: إِذَا حَدَّثَ کَذَبَ، وَإِذَا وَعَدَ أَخْلَفَ، وَإِذَا اؤْتُمِنَ خَانَ».

رواه البخاری ومسلم.

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «نشانه‌ی منافق سه چیز است: هرگاه سخن بگوید دروغ می‌گوید و اگر وعده دهد خلف وعده می‌کند و اگر به او امین و امانت‌دار تلقی شود خیانت می‌کند».

وزاد مسلم فی روایة: «وَإِنْ صَامَ وَصَلَّى وَزَعَمَ أَنَّهُ مُسْلِمٌ» [مضی هنا/ 24].

و در روایت مسلم می‌افزاید: «اگرچه نماز خوانده و روزه گرفته و گمان کند که مسلمان است».

0-2998- (7) (حسن لغیره) ورواه أبو یعلى من حدیث أنس؛ ولفظه قال: سَمِعتُ رَسُولَ الله ج یَقُولُ: «ثَلَاثٌ مَنْ کُنَّ فِیهِ فَهُوَ مُنَافِقٌ، وَإِنْ صَامَ وَصَلَّى وَحَجَّ وَاعْتَمَرَ، وَقَالَ: إِنِّی مُسْلِمٌ» فذکر الحدیث. [مضی هناک].

از انس س روایت است: از رسول الله ج شنیدم که فرمود: «سه خصلت اگر در فردی وجود داشته باشد، منافق است، اگر چه روزه بگیرد و نماز بخواند و حج و عمره به جای آورد و بگوید: من مسلمانم». و در ادامه حدیث را ذکر می‌کند.

4333- 2999-(8) (صحیح) وَعَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ عَمْرو بنِ العَاصِی ب؛ أَنَّ النَّبِیَّ ج قَالَ: «أَرْبَعٌ مَنْ کُنَّ فِیهِ کَانَ مُنَافِقًا خَالِصًا، وَمَنْ کَانَتْ فِیهِ خَصْلَةٌ مِنْهُنَّ کَانَتْ فِیهِ خَصْلَةٌ مِنَ النِّفَاقِ حَتَّى یَدَعَهَا: إِذَا اؤْتُمِنَ خَانَ، وَإِذَا حَدَّثَ کَذَبَ، وَإِذَا عَاهَدَ غَدَرَ، وَإِذَا خَاصَمَ فَجَرَ».

رواه البخاری ومسلم [مضی هناک].

از عبدالله بن عمرو بن العاصی ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «چهار خصلت است که اگر کسی همه را دارا باشد، منافقی خالص است و کسی که یکی از این چهار خصلت را داشته باشد یکی از خصلت‌های منافق در او وجود دارد تا زمانی که آن را رها کند: وقتی مورد اعتماد قرار گیرد خیانت می‌کند، هرگاه سخن بگوید دروغ می‌گوید، زمانی که عهد و پیمان ببندد عهدشکنی می‌کند و به هنگام دعوا، حق کُشی می‌نماید».

4334- 3000- (9) (صحیح) وَعَنِ ابْنِ عُمَرَ ب عَنِ النَّبِیَّ ج قَالَ: «إِذَا جَمَعَ اللهُ الْأَوَّلِینَ وَالْآخِرِینَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ یُرْفَعُ لِکُلِّ غَادِرٍ لِوَاءٌ، فَقِیلَ: هَذِهِ غَدْرَةُ فُلَانِ ابْنِ فُلَانٍ[7] ».

رواه مسلم وغیره[8].

از ابن عمر ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «زمانی که خداوند تمام انسان‌ها را در روز قیامت جمع می‌کند برای هر عهدشکن، پرچمی نصب می‌شود، پس گفته می‌شود: این خیانت فلانی پسر فلانی است».

0-3001- (10) (صحیح) وفی روایة لـمسلم: «لِکُلِّ غَادِرٍ لِوَاءٌ یَوْمَ القِیَامَةِ یُعْرَفُ بِهِ؛ یُقَالُ: هَذِهِ غَدْرَةُ فُلَانٍ».

و در روایت مسلم آمده است: «برای هر خائنی روز قیامت پرچمی است که با آن شناخته می‌شود. گفته می‌شود: این خیانت فلانی است».

4335- 3002- (11) (حسن) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: کَانَ رَسُولُ اللَّهِ ج یَقُولُ: «اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنَ الْجُوعِ؛ فَإِنَّهُ بِئْسَ الضَّجِیعُ، وَأَعُوذُ بِکَ مِنَ الْخِیَانَةِ؛ فَإِنَّهَا بِئْسَتِ الْبِطَانَةُ».

رواه أبو داود والنسائی وابن ماجه.

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «خدایا! من از گرسنگی به تو پناه می‌برم، زیرا همخواب بدی است و از خیانت به تو پناه می‌برم، زیرا همراه بدی است».

4336- 1777- (8) (ضعیف) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «قَالَ اللَّهُ تَعَالَی: ثَلاَثَةٌ أَنَا خَصْمُهُمْ یَوْمَ القِیَامَةِ: رَجُلٌ أَعْطَى بِی ثُمَّ غَدَرَ، وَرَجُلٌ بَاعَ حُرًّا فَأَکَلَ ثَمَنَهُ، وَرَجُلٌ اسْتَأْجَرَ أَجِیرًا فَاسْتَوْفَى مِنْهُ العَمَل، وَلَمْ یُعْطه[9] أَجْرَهُ».

رواه البخاری. [مضی16- البیوع/22].

4337- 3003- (12) (صحیح) وَعَن یَزِیدِ بنِ شَرِیکٍ قَالَ: رَأَیتُ عَلِیًّا س عَلَى المنبَرِ یَخطُبُ فَسَمِعتُهُ یَقُولُ: لَا وَاللهِ مَا عِندَنَا مِن کِتَابٍ نَقرَؤُهُ إِلَّا کِتَابَ الله، وَمَا فِی هَذِهِ الصَّحِیفَةِ، فَنَشَرَهَا، فَإِذَا فِیهَا أَسنَانُ الِإبِلِ، وَأَشیَاءُ مِنَ الجِرَاحَاتِ، وَفِیهَا: قَالَ رَسُولُ الله ج: «ذِمَّةُ المُسلِمِینَ وَاحِدَةٌ، یَسعَى بِهَا أَدنَاهُم، فَمَن أَخفَرَ مُسلِماً فَعَلَیهِ لَعنَةُ الله وَالمَلَائِکَةِ وَالنَّاسِ أَجمَعِینَ، لَا یَقبَلُ الله مِنهُ یَومَ القِیَامَةِ عَدلاً وَلَا صَرفاً» الحدیث.

رواه مسلم وغیره [10].

زمانی گفته می‌شود: (أَخفَرَ بالرجل): که به او خیانت کند و نقض پیمان نماید.

از یزید بن شریک روایت شده که گفت: علی س را در حال خطبه خواندن روی منبر دیدم که می‌گفت: قسم به خدا، جز کتاب خدا و آنچه در این صحیفه است، کتابی نزد ما نیست که آن را بخوانیم؛ و صحیفه را باز کرد که در آن مسائلی درباره‌ی شناخت دندان شتران و چیزهایی از احکام جراحات ذکر شده بود و در آن آمده بود که رسول الله ج فرموده است: «پیمان مسلمانان یکی است؛ بدین‌سان که کمترین‌شان از این حق برخوردار است- و می‌تواند به غیر مسلمانان امان دهد. پس هرکه امان و پیمان مسلمانی را نقض کند، لعنت الله و فرشتگان و همه‌ی مردم بر او باد و خداوند در روز قیامت هیچ عملی از او قبول نمی‌کند».

4338- 3004- (13) (صحیح) وَعَنْ أَنَسٍ س قَالَ: مَا خَطَبَنَا رَسُولُ الله ج إِلَّا قَالَ: «لَا إِیمَانَ لِمَنْ لَا أَمَانَةَ لَهُ، وَلَا دِینَ لِمَنْ لَا عَهْدَ لَهُ».

رواه أحمد والبزار، والطبرانی فی «الأوسط»، وابن حبان فی «صحیحه»؛ إلا أنه قال: «خطبنا رسول الله ج فقال: فی خطبته». فذکر الحدیث.

ورواه الطبرانی فی «الأوسط» و«الصغیر» من حدیث ابن عمر، وتقدم[11].

از انس س روایت است که رسول الله ج برای ما خطبه‌ای نمی‌خواند مگر اینکه در آن می‌فرمود: «کسی که امانت‌دار نباشد ایمان ندارد و کسی که به عهد خود وفا نکند دین ندارد».

4339- 3005- (14) (صحیح) وَعَنْ بُرَیدة س عَنِ النَّبِیِّ ج: «مَا نَقَضَ قَوْمٌ الْعَهْدَ إلاَّ کَانَ الْقَتْلُ بَیْنَهُمْ، ولاَ ظَهَرَتِ الفَاحِشَةُ فِی قَوْمٍ إلاَّ سُلِّطَ عَلَیْهِمُ الْمَوْتُ، ولاَ مَنَعَ قَوْمٌ الزَّکَاةَ إلاَّ حُبِسَ عَنْهُمُ الْقَطْرَ».

رواه الحاکم وقال: «صحیح على شرط مسلم». [مضی 21- الحدود/8].

از بریده س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هیچ قومی پیمان‌شکنی نمی‌کنند مگر اینکه قتل در بین آنها رخ می‌دهد. در بین آنها فحشا آشکار نمی‌شود مگر اینکه مرگ در میان‌شان شیوع پیدا می‌کند. و زکات نمی‌پردازند مگر اینکه باران از آنها قطع می‌شود».

4340- 3006- (15) (حسن) وَعَن صَفْوَانِ بْنِ سُلَیْمٍ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَبْنَاءِ أَصْحَابِ رَسُولِ اللَّهِ ج عَنْ آبَائِهِمْ [دِنْیَةً][12]؛ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «[أَلَا] مَنْ ظَلَمَ مُعَاهِدًا أَوِ انْتَقَصَهُ، أَوْ کَلَّفَهُ فَوْقَ طَاقَتِهِ، أَوْ أَخَذَ مِنْهُ شَیْئًا بِغَیْرِ طِیبِ نَفْسٍ؛ فَأَنَا حَجِیجُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ».

رواه أبو داود، والأبناء مجهولون[13].

صفوان بن سلیم از عده‌ای از فرزندان صحابه از پدران‌شان متصلاً روایت می‌کند که رسول الله ج فرمودند: «کسی که به هم‌پیمانش ظلم نموده یا به او ضرری برساند یا او را به چیزی که بیش از طاقتش باشد مکلف کند یا چیزی بدون رضایت درونیش از او بگیرد، پس من در روز قیامت در مقابل او قرار می‌گیرم».

4341- 3007- (16) (حسن) وَعَنْ عَمْرِو بْنِ الْحَمِقِ س قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «أَیُّمَا رَجُلٍ أَمَّنَ رَجُلًا عَلَى دَمِهِ ثُمَّ قَتَلَهُ؛ فَأَنَا مِنَ الْقَاتِلِ بَرِیءٌ، وَإِنْ کَانَ الْمَقْتُولُ کَافِرًا».

از عمرو بن الحمق س روایت است: از رسول الله ج شنیدم که فرمود: «هرگاه کسی، فردی را امان دهد سپس او را بکشد، من از قاتل بیزارم، اگر چه مقتول کافر باشد».

رواه ابن ماجه وابن حبان فی «صحیحه»- واللفظ له-، وقال ابن ماجه: «فَإِنَّهُ یَحْمِلُ لِوَاءَ غَدْرٍ یَوْمَ الْقِیَامَةِ».

و در روایت ابن ماجه آمده است: «او در روز قیامت پرچم غدر و خیانت را حمل می‌کند».

4342-3008- (17) (صحیح) وَعَنْ أَبِی بَکْرَةَ س؛ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ:  «مَنْ قَتَلَ نَفْسًا مُعَاهَدَةً بِغَیْرِ حَقِّهَا لَمْ یَرَحْ رَائِحَةَ الْجَنَّةِ، وَإِنَّ رِیحَ الْجَنَّةِ لَیُوجَدُ مِنْ مَسِیرَةِ مِئَةِ عَامٍ»[14].

از ابوبکره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس که شخصی از هم پیمانان مسلمانان را به ناحق بکشد، بوی بهشت به مشام وی نمی‌رسد با اینکه بوی آن از مسافت صد ساله به مشام می‌رسد».

0-1778-(9) (منکر) وفی روایة: «مَنْ قَتَلَ مُعَاهَدًا فِی عَهْدِهِ؛ لَمْ یُرَحْ رَائِحَةَ الْجَنَّةِ، وَإِنَّ رِیحَهَا لَیُوجَدُ مِنْ مَسِیرَةِ خَمْسِ مِائَةِ عَامٍ».

رواه ابن حبان فی «صحیحه»[15]، وهو عند أبی داود والنسائی بغیر هذا اللفظ، وتقدم [21- الحدود/9].

قوله: (لم یُرَح)؛ قال الکسائی: «هو بضم الیاء؛ من قوله: أرحت الشیء فأنا أریحه: إذا وجدت ریحه». وقال أبو عمرو: «(لـم یَرِح) بکسر الراء؛ من (رُحت أرِیح): إذا وجدت الریح. وقال غیرهما: «بفتح الیاء والراء، والمعنى واحد، وهو شم الرائحة».

4343- 3009- (18) (صحیح لغیره) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س؛ أَنَّ النَّبِیِّ ج قَالَ: «أَلَا مَنْ قَتَلَ نَفْسًا مُعَاهِدةً لَهُ ذِمَّةُ اللَّهِ وَذِمَّةُ رَسُولِهِ؛ فَقَدْ أَخْفَرَ بِذِمَّةِ اللَّهِ؛ فَلَا یُرَحْ رَائِحَةَ الجَنَّةِ، وَإِنَّ رِیحَهَا لَیُوجَدُ مِنْ مَسِیرَةِ سَبْعِینَ خَرِیفًا».

رواه ابن ماجه والترمذی -واللفظ له-، وقال: «حدیث حسن صحیح»[16].

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمود: آگاه باشید هر کسی شخص معاهدی را بکشد که در ذمه خدا و رسولش است گویا به ذمه و عهد خداوند خیانت کرده است و بوی بهشت به مشام وی نمی‌رسد با وجودی که بوی آن از مسافت هفتاد سال به مشام می‌رسد.

31 ـ (الترغیب فی الحب فی الله تعالى، والترهیب من حب الأشرار وأهل البدع لأن الـمرء مع من أحب)



([1]) کذا قال، وهو مسلسل بالمجهولین کما بینته فی "الضعیفة" (2899).

([2]) یقال: (نفطت یده - من باب تعب - نفطاً ونفیطاً): إذا صار بین الجلد واللحم ماء. وتذکیر الفعل المسند إلى (الرِّجل) وکذا تذکیر قوله: (فتراه منتبراً) مع أن (الرجل) مؤنثة باعتبار معنى العضو.

([3]) قال الناجی: "وکذا البخاری، لکن لیس عنده دحرجة الحصاة". قلت: أخرجه کذلک فی ثلاثة مواطن: "الرقاق" و"الفتن" و"الاعتصام"، وأخرجه الترمذی (2180) بتمامه وقال: "حدیث حسن صحیح"، وأحمد (5/ 383)، وابن ماجه أیضاً (4053)؛ إلا أنه أوقف جملة الحصاة فقال: "ثم أخذ حذیفة کفاً من حصى فدحرجه على ساقه"، وإسناده صحیح.

([4]) قلت: لم یعزه المصنف هناک لأحمد، ولا ذکر عنه تجویده لإسناده، فاستدرکه الناجی ثمة علیه، فکان الأَولى به أن یعزوه إلیه، ونقل الثلاثة تجوید الإمام أحمد إیاه، ثم تعالوا علیه بجهل بالغ، تقدم بیانه هناک.

([5]) قلت: یعنی ضعیف، وعلته (رمیح الجذامی)، قال الذهبی والحافظ: "لا یعرف". وهو مخرج فی "الضعیفة" (1727).

([6]) قلت: وعکس ذلک البزار وابن حجر، فقال فی "التهذیب" بعد أن ذکر الوجهین: "والثانی هو الصواب. قال أبو بکر البزار: والأول خطأ، لأن شقیقاً والد عبدالله جاهلی لا أعلم له إسلاماً". قلت: وعلته على الوجه الأول عبدالکریم وهو ابن أبی المخارق المعلم؛ فإنه ضعیف، وعلى الوجه الثانی: شقیق والد عبدالله العقیلی؛ فإنه مجهول. وعلى قول محمد بن یحیى أنه (عبدالکریم بن عبدالله بن شقیق)؛ فهو مجهول أیضاً.

([7]) الأصل وکثیر من نسخ "مسلم": (فلان بن فلان) بإسقاط ألف (ابن) وهو خطأ، لأنه إنما تسقط بین اسمین علمین. قال الناجی (202/ 1): "هذا أحد المواضع التی لا تحذف فیها الألف من (ابن) کتابة، ومنه حدیث الصعود بالروح فیقولون: فلان ابن فلان، وکذلک الکریم ابن الکریم ابن الکریم. . . یؤتى بالألف فی (ابن) من الأربعة بخلاف تتمة الحدیث المذکور: یوسف بن یعقوب بن إسحاق بن إبراهیم، فإنها تحذف إلا أن تقع (ابن) أول السطر".

([8]) قلت: ورواه البخاری فی مواطن مختصراً ومطولاً أتمها فی "الأدب"، لکن لیس عنده ما قبل "یُرفع. . .".

([9]) لیس عند البخاری ولا غیره: "العمل"، وکان الأصل: "ولم یوفّه" فصححته منه ومما تقدم (16/ 22).

([10]) قلت: بل رواه البخاری مع مسلم وغیرهما کما تقدم فی "النکاح" (17/ 8) بأتم مما هنا.

([11]) فی "الضعیف" (5- الصلاة/ 13).

([12]) بوزن (قِنْیة) منصوبة على المصدریة فی موضع الحال، أی: لاصقو النسب.

([13]) قلت: لَکنهم بلغوا حد التواتر الذی لا تشترط فیه العدالة، ففی "سنن البیهقی" أنهم ثلاثون، ولذلک قال العراقی: إسناده جید کما فی "العجالة"، وانظر "غایة المرام" (471).

([14]) ستأتی روایة أخرى بلفظ: "خمس مئة عام"، وهی منکرة، أما الجهلة الثلاثة فقد ساقوهما مساقاً واحداً، وحسنوا الحدیث بالروایتین، وذلک من الأدلة الکثیرة جداً على جهلهم بهذا العلم الشریف.

([15]) وکذا الحاکم (1/ 44) وقال: "صحیح على شرط مسلم". ووافقه الذهبی، وهو کما قالا. [هکذا أثبت فی هامش «الصحیح»، وفی هامش «الضعیف» فی الموطن نفسه، ما نصه]: «وصححه الحاکم أیضاً (2/ 127)، ووافقه الذهبی، وفیه نظر مبیّن فی الأصل، لکن له شاهد من حدیث أبی بکرة تقدم فی (21/ الحدود/ 9 آخره)».

([16]) قلت: هو بهذا اللفظ "خمس مئة" منکر، فیه عنعنة الحسن البصری مع المخالفة، والثابت بلفظ "مئة"، وهو فی "الصحیح" هنا. ومن جهل الثلاثة وتهافتهم، أن هذا اللفظ وقع فی مطبوعتهم بلفظ "خمس مئة" أیضاً! وفی تخریجهم إیاهما قالوا: "حسن، رواه ابن حبان (4881 و4882)"! ظلمات بعضها فوق بعض، فإن الحدیث فی موضع الرقمین لیس فیه جملة (المسیرة) مطلقاً! وإنما هی برقمین آخرین (7382 و7383)! والتحسین لا وجه له لما ذکرت.