اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

سوره‌ی قیامت

سوره‌ی قیامت

معرفی سوره: سوره‌ی «قیامت» یا «لا أقسم» مکی است و بعد از سوره‌ی «قارعة» نازل شده و مشتمل بر چهل آیه است.

مناسبت آن با سوره‌ی قبل: بعد از آن در سوره‌ی مدّثر، مجرمین یکی از اسباب جهنمی شدن‌شان را تکذیب روز جزا برشمردند خداوند نیز علت این تکذیب را نترسیدن از قیامت می‌داند و در این سوره مفصلاً به بحث قیامت از وجوه مختلف آن یعنی امکان وقوع، سختی‌های آن و علت نترسیدن از آن می‌پردازد.

محور سوره: بحث قیامت، جزا و سختی‌های آن و امکان عقلی وقوع قیامت همراه با اشاره‌ای به نزول قرآن.

سوره دارای سه مبحث است:

مبحث اول: اندیشه گناه و پیامدهای آن

بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ

﴿لَآ أُقۡسِمُ بِیَوۡمِ ٱلۡقِیَٰمَةِ ١ وَلَآ أُقۡسِمُ بِٱلنَّفۡسِ ٱللَّوَّامَةِ ٢ أَیَحۡسَبُ ٱلۡإِنسَٰنُ أَلَّن نَّجۡمَعَ عِظَامَهُۥ ٣ بَلَىٰ قَٰدِرِینَ عَلَىٰٓ أَن نُّسَوِّیَ بَنَانَهُۥ ٤ بَلۡ یُرِیدُ ٱلۡإِنسَٰنُ لِیَفۡجُرَ أَمَامَهُۥ ٥ یَسۡ‍َٔلُ أَیَّانَ یَوۡمُ ٱلۡقِیَٰمَةِ ٦ فَإِذَا بَرِقَ ٱلۡبَصَرُ ٧ وَخَسَفَ ٱلۡقَمَرُ ٨ وَجُمِعَ ٱلشَّمۡسُ وَٱلۡقَمَرُ ٩ یَقُولُ ٱلۡإِنسَٰنُ یَوۡمَئِذٍ أَیۡنَ ٱلۡمَفَرُّ ١٠ کَلَّا لَا وَزَرَ ١١ إِلَىٰ رَبِّکَ یَوۡمَئِذٍ ٱلۡمُسۡتَقَرُّ ١٢ یُنَبَّؤُاْ ٱلۡإِنسَٰنُ یَوۡمَئِذِۢ بِمَا قَدَّمَ وَأَخَّرَ ١٣ بَلِ ٱلۡإِنسَٰنُ عَلَىٰ نَفۡسِهِۦ بَصِیرَةٞ ١٤ وَلَوۡ أَلۡقَىٰ مَعَاذِیرَهُۥ ١٥ [القیامة: 1-15].

 

ترجمه:

به نام خداوند بخشاینده‌ی مهربان

«سوگند به روز قیامت (1) و سوگند به نفس ملامت‌گر (2) آیا انسان می‌پندارد که هرگز استخوان‌هایش را جمع نخواهیم کرد! (3) آری! در حالی که تواناییم تا سرانگشتان او را (نیز) مرتب سازیم (4) بلکه انسان می‌خواهد فرا روی خویش را تباه سازد (5) می‌پرسد: روز قیامت چه زمانی است؟ (6) پس آن‌گاه که دیدگان خیره شود (7) و ماه تیره گردد (8) و خورشید و ماه جمع کرده شود (9) انسان آن روز گوید: گریزگاه کجاست؟ (10) هرگز، هیچ پناهی نیست (که به آن جا بگریزد) (11) در آن روز قرارگاه به‌سوی پروردگار توست (12) انسان در آن روز به آنچه از پیش فرستاده و آنچه بر جای نهادن است خبر داده شود (13) بلکه انسان بر نفس خویش آگاه است (14) هر چند عذرهای خود را به میان افکند (15)».

توضیحات:

﴿لَآ أُقۡسِمُ: «لا» زائده و جهت تاکید در قسم است. ﴿نَفۡسِ ٱللَّوَّامَةِ: نفس لوامه، نفس ملامت‌گر و وجدان بیدار هر مؤمن که او را نسبت به ترک خوبی‌ها ملامت می‌کند و هنگام انجام دادن گناه او را پشیمان می‌سازد.

نکته: جواب در دو آیه‌ی آغازین، لفظ «لَتُبْعَتُنَّ» است؛ یعنی یقیناً شما مبعوث خواهید شد.

﴿أَیَحۡسَبُ ٱلۡإِنسَٰنُ: اندیشه‌ی تکذیب قیامت، از آن جا نشأت می‌گرفت که کافرین گمان می‌بردند چون استخوان‌های انسان بعد از مرگ متلاشی شده و تبدیل به خاک می‌شود دیگر هیچ‌گاه قابل بازسازی نخواهد بود، از این رو، حیاتی دوباره نیز برای آن قابل تصور نمی‌باشد. ﴿بَلَىٰ: آری، حرف تصدیق و ایجاد است. ﴿قَٰدِرِینَ: از نظر إعرابی حال از ضمیر فعل مقدر «نَجُمَعُها» است، یعنی در حالی که حتی بر مرمت سر انگشتان او نیز قدرتمندیم. ﴿نُّسَوِّیَ: بازسازی کرده و مرتب و منظم گردانیم. ﴿بَنَان ج بَنانَة: سر انگشتان که دارای خطوطی است که کیفیت آن در افراد مختلف متفاوت و منحصر به فرد است. ﴿لِیَفۡجُرَ أَمَامَهُ: تا زمان در پیش روی خویش را تباه کند و فرصت باقی‌مانده‌ی عمر خویش را همچون گذشته با خیالی آسوده به گناه و فساد بگذارند ﴿أَیَّانَ: چه زمان و کی؟ غرض از این سؤال توسط کافران، إستهزا و اندیشه‌ی بعید دانستن قیامت است، برای این‌که با خیالی آسوده و وجدانی راحت به گناه خویش ادامه دهند. ﴿بَرِقَ: ترسان و حیران و مبهوت گردد، گویا به یک باره شعاعی از نور شدید بر چشم انسان تابیده باشد. ﴿خَسَفَ: نور خود را کاملاً از دست داده و تیره و تاریک گردد. ﴿جُمِعَ: 1- خورشید و ماه یک جا جمع و در آتش دوزخ و یا آب دریا انداخته شود تا بر اشتعال آن بیفزاید. 2- نور هر دو از بین برود و تاریک گردد. 3- هر دو از غروب خویش طلوع کنند. خلاصه‌ی کلام این است که هر دو در پایان حیات خویش به سونوشتی مشابه دچار شده و نابود می‌گردند ﴿أَیۡنَ ٱلۡمَفَرُّ: راه فرار کجاست تا از سختی‌های این روز خود را رهایی بخشیم؟ ﴿وَزَرَ: کوه، قلعه و هر قرارگاهی که هنگام بروز مصیبت به آن جا پناه برود شود. ﴿ٱلۡمُسۡتَقَرُّ: پناهگاه و قرارگاه نهایی که فرار و بازگشت همه کس به آن جا منتهی می‌شود و منزلگاه ابدی خواهد بود. ﴿قَدَّمَ: آنچه در زمان حیات خویش انجام داده و نتایج آن را به آخرت فرستاده است. ﴿أَخَّرَ: بازتاب اعمال نیک و بدی که بعد از مرگ نیز ادامه داشته و در قیامت به او ملحق خواهد شد. ﴿بَصِیرَةٞ: بر نفس و عملکرد خویش آگاه و شاهد است و نیاز به شاهدی غیر از خود ندارد. «ها» در بصیره برای مبالغه است. ﴿مَعَاذِیرَهُ ج مِعْذَار: پرده‌های عذر و بهانه. هر چند بخواهد پرده‌های عذر و بهانه‌جویی بر خود بیندازد.

مفهوم کلی آیات:

وقوع قیامت امری است حتمی و ممکن و ایمان و اعتقاد به آن شهوات و تمایلات را سمت و سویی اخلاقی و انسانی می‌دهد و غریزه‌ی پست حیوانی را در انسان تعدیل کرده و تحت کنترل خود در می‌آورد اما از آن جایی که بزهکاران، قید و بندهای اخلاقی را سدّ راه تمایلات حیوانی خویش می‌دانند پیوسته در اندیشه‌ی آنند تا با أسالیب گوناگون، قیامت را انکار کنند و بدین ترتیب نفس خود را از ملامت‌های احتمالی راحت سازند و با خیالی آسوده و به دور از هر اندیشه‌ای به شهوت‌رانی بپردازند، اما غافل از آن که خواه ناخواه روزی فرا خواهد رسید که تمامی مردمان به‌سوی قرارگاه نهایی در دادگاه عدل الهی سوق داده شوند و سراسر وجود هر شخص، شاهدی بر تمام بزهکاری‌هایی خواهد شد که تحت هر عنوان و شعاری مرتکب شده است.

مبحث دم: تضمینی بر حفظ و تبیین قرآن

﴿لَا تُحَرِّکۡ بِهِۦ لِسَانَکَ لِتَعۡجَلَ بِهِۦٓ ١٦ إِنَّ عَلَیۡنَا جَمۡعَهُۥ وَقُرۡءَانَهُۥ ١٧ فَإِذَا قَرَأۡنَٰهُ فَٱتَّبِعۡ قُرۡءَانَهُۥ ١٨ ثُمَّ إِنَّ عَلَیۡنَا بَیَانَهُۥ ١٩ کَلَّا بَلۡ تُحِبُّونَ ٱلۡعَاجِلَةَ ٢٠ وَتَذَرُونَ ٱلۡأٓخِرَةَ ٢١ وُجُوهٞ یَوۡمَئِذٖ نَّاضِرَةٌ ٢٢ إِلَىٰ رَبِّهَا نَاظِرَةٞ ٢٣ وَوُجُوهٞ یَوۡمَئِذِۢ بَاسِرَةٞ ٢٤ تَظُنُّ أَن یُفۡعَلَ بِهَا فَاقِرَةٞ ٢٥ [القیامة: 16-25].

ترجمه:

«زبانت را به (تکرار) آن مجنبان که در آن شتاب کنی (16) همانا گردآوری و بازخوانی آن بر (عهده‌ی) ماست (17) پس هرگاه آن را باز خواندیم بازخوانی‌اش را دنبا کن (18) سپس همانا بیان (و شرح) آن بر (عهده‌ی) ماست (19) چنین نیست (که شما می‌گویید)، بلکه شما دنیا را دوست می‌دارید (20) و آخرت را رها می‌کنید (21) چهره‌هایی در آن روز شاداب است (22) به‌سوی پروردگارش نظاره‌گرست (23) و چهره‌هایی در آن روز در هم کشیده‌اند (24) یقین دارند که عذابی کمرشکن بر سر ایشان آورده شود (25)».

توضیحات:

﴿لَا تُحَرِّکۡ بِهِ: این آیه اشاره به حالت رسول الله ص در هنگام دریافت وحی دارد که در کلمات وحی عجله می‌کرد و از بیم فراموشی، آیات را همراه جبرئیل تکرار می‌کرد اما خداوند ایشان را از این کار باز می‌دارد و خود تضمین می‌نماید که هیچ‌گاه پیامبر، قرآن را فراموش نخواهد کرد ﴿جَمۡعَهُ: جمع نمودن آن در سینه‌ی پیامبر. ﴿قُرۡءَانَهُ (قرأ): در اصل لغت به معنای قرائت کردن است همچنان که در این آیه نیز بدین معنا آمده است، یعنی بر ماست قرائت آن بر تو تا این‌که آن را فراموش نکنی. ﴿فَٱتَّبِعۡ قُرۡءَانَهُ: از قرائتش پیروی کن. شرط این تبعیت، استماع قرآن و سپس کوشش در فرا گرفتن آن است. ﴿بَیَانَهُ: بیان داشتن احکام، توضیحات و غرایب آن و به طور کلی تبیین و تفسیر قرآن.

نکته: در این آیات حالات سه‌گانه‌ی وحی ذکر شده است: 1- جمع نمودن قرآن در سینه‌ی پیامبر 2- تلاوت قرآن بر پیامبر جهت فراگیری 3- تفسیر و تبیین معانی آن.

﴿ٱلۡعَاجِلَةَ: دنیا، زیرا زودیاب و زودگذر است و انسان نتایج کارهایش را در آن فی الحال و نقدی دریافت می‌دارد و این با طبیعت آدمی سازگارتر است. ﴿تَذَرُونَ (وذر): رها کرده و واگذاشته‌اید. ﴿ٱلۡأٓخِرَةَ: دنیای دیگر که دیریاب و پایدار است و برای آن باید تلاش کرد و در انتظار پاداش آن شکیبا بود. ﴿نَّاضِرَةٌ (نضر): شاداب، تازه و خرم به سبب طروات نعمت و دیدار محبوب و معبود خویش. ﴿نَاظِرَةٞ: نگاه‌کننده و ناظر، که از دیدگاه اهل سنت هر مؤمنی خداوند را در آخرت به وضوح خواهد دید. (توضیحات بیش‌تر در بخش فواید ذکر خواهد شد). ﴿بَاسِرَةٞ(بسر): دَرهم و مبهوت و وحشت‌زده به سبب مواجهه با عذاب‌های طاقت‌فرسای دوزخ. ﴿تَظُنُّ: در این جا یعنی یقین و آگاهی کامل دارد، زیار طبق آیات گذشته، شخص کافر کاملاً بر اعمال و پلید‌های خویش آگاهی دارد و سرنوشت خود را به وضوح می‌بیند. ﴿أَن یُفۡعَلَ بِهَا: این‌که واقع می‌شود و بر ایشان فرود می‌آید و کارساز خواهد بود ﴿فَاقِرَةٞ (فقر): بلا و مصیبت کمرشکن، اصل «فقار» به ستون فقرات گفته می‌شود و «فاقره» عبارت است از شکسته شدن ستون فقرات در نتیجه‌ی مصیبت بسیار بزرگ. یعنی جهنمی یقین می‌یابد که سختی عذاب، کمر او را خواهد شکست.

مفهوم کلی آیات:

قرآن کتاب هدایت و بیانگر حقیقت و نویدبخش سعادت است، از این سبب پیامبر نسبت به دریافت آن حرص فراوانی داشت تا مبادا گوشه‌ای از آن را فراموش کند، اما خداوند تضمین می‌کند که خود را کامل‌ترین شکل ممکن آن را به مردم برساند تا اتمام حجتی باشد در برابر دیدگان کسانی که حیات گذاری دنیا را بر آخرت و دیدار خداوند ترجیح می‌دهند؛ آخرتی که طراوتش چهره‌ی مومنان را شاداب و نورانی و صلابتش چهره‌ی کافران را مبهوت و تاریک خواهد کرد.

مبحث سوم: مرگی ناامید کننده

﴿کَلَّآ إِذَا بَلَغَتِ ٱلتَّرَاقِیَ ٢٦ وَقِیلَ مَنۡۜ رَاقٖ ٢٧ وَظَنَّ أَنَّهُ ٱلۡفِرَاقُ ٢٨ وَٱلۡتَفَّتِ ٱلسَّاقُ بِٱلسَّاقِ ٢٩ إِلَىٰ رَبِّکَ یَوۡمَئِذٍ ٱلۡمَسَاقُ ٣٠ فَلَا صَدَّقَ وَلَا صَلَّىٰ ٣١ وَلَٰکِن کَذَّبَ وَتَوَلَّىٰ ٣٢ ثُمَّ ذَهَبَ إِلَىٰٓ أَهۡلِهِۦ یَتَمَطَّىٰٓ ٣٣ أَوۡلَىٰ لَکَ فَأَوۡلَىٰ ٣٤ ثُمَّ أَوۡلَىٰ لَکَ فَأَوۡلَىٰٓ ٣٥ أَیَحۡسَبُ ٱلۡإِنسَٰنُ أَن یُتۡرَکَ سُدًى ٣٦ أَلَمۡ یَکُ نُطۡفَةٗ مِّن مَّنِیّٖ یُمۡنَىٰ ٣٧ ثُمَّ کَانَ عَلَقَةٗ فَخَلَقَ فَسَوَّىٰ ٣٨ فَجَعَلَ مِنۡهُ ٱلزَّوۡجَیۡنِ ٱلذَّکَرَ وَٱلۡأُنثَىٰٓ ٣٩ أَلَیۡسَ ذَٰلِکَ بِقَٰدِرٍ عَلَىٰٓ أَن یُحۡـِۧیَ ٱلۡمَوۡتَىٰ ٤٠ [القیامة: 26-40].

ترجمه:

«هرگز (کافر ایمان نخواهد آورد تا) آن‌گاه که روح به گلوگاه‌ها رسد (26) و گفته شود: کیست شفادهنده؟ (27) و به یقین بداند که آن (هنگام) جدایی است (28) و ساق (پا) به ساق دیگر پیچید (29) در آن روز سرانجام به‌سوی پروردگار توست (30) پس نه راست پنداشت و نه نماز گزارد (31) بلکه دروغ انگاشت و روی گرداند (32) سپس خرامان به نزد خانواده‌اش رفت (33) وای بر تو باد پس وای بر تو! (34) باز هم وای بر تو باد پس وای بر تو! (35) آیا انسان می‌پندارد که بی‌هدف رها می‌شود! (36) آیا نطفه‌ای از مّنی نبود که (در رحمِ) ریخته می‌شد! (37) سپس خون بسته‌ای بود، که (خداوند او را) آفرید پس مرتب ساخت! (38) آن‌گاه دو جفت نر و ماده را از آن پدید آورد! (39) آیا آن (آفریدگار) توانا نسیت بر این‌که مردگان را زنده کند! (40)».

توضیحات:

﴿ٱلتَّرَاقِیَ ج تَرقُوة: استخوان بین حلق و گردن که رسیدن روح به آن جا دلالت بر نزدیک شدن زمان مرگ است. ﴿مَنۡ رَاقٖ (رَقی): شفادهنده و افسونگر، آن کس که مرگ را از او دور کند، این سخن حاضرین بر بستر بیمار در حال مرگ است، همچنین ممکن است این سخن ملائکه باشد، یعنی کدام یک از فرشتگان رحمت یا عذاب، روح این شخص را به جایگاه حقیقی آن می‌برد؟ ﴿ظَنَّ: یقیناً در می‌یابد: ﴿أَنَّهُ ٱلۡفِرَاقُ: حالت او حالت فراق و جدایی از زندگی دنیاست. ﴿وَٱلۡتَفَّتِ ٱلسَّاقُ بِٱلسَّاقِ: یک ساق پا به ساق دیگر پیچید. از این آیه سه منظور قابل فهم است: 1- سختی‌های مرگ او را در هم پیچد تا جایی که دیگر توانی در ساق پاهایش باقی نماند. 2- اشاره به مُردن و جفت شدن دو پا در کفن است. 3- سختی قبض روح و فراق دنیا با همدیگر بر او فشار می‌آورد. ﴿ٱلۡمَسَاقُ: مرجع و محل بازگشت که تنها به‌سوی پروردگار است. ﴿فَلَا صَدَّقَ: باور نکرد و تصدیق ننمود پیامبر و قرآن و روز جزا را. ﴿وَلَا صَلَّىٰ: نماز نخواند و ابراز بندگی ننمود. ﴿یَتَمَطَّىٰٓ: (مَطوَ مطا) یا (مَطَطَ): خرامان و متکبرانه به سبب بی‌نیاز دانستن خویش از حقیقت. ﴿أَوۡلَىٰ لَکَ: ویلٌ لک: وای بر تو! مرگ و هر چه مصیبت و عذاب است بر تو شایسته‌تر است.

نکته: روایت شده که این آیه در مورد ابوجهل نازل شده است و پیامبر ص دست او را گرفته و به او می‌گوید: ﴿أَوۡلَىٰ لَکَ فَأَوۡلَىٰٓ. ابوجهل در غزوه‌ی بدر به زشت‌ترین شیوه به هلاکت رسید.

﴿سُدًى: بیهوده و بی‌هدف همانند دیگر حیوانات که هیچ حساب و جزایی ندارند. ﴿نُطۡفَةٗ: قطره‌ای از منی، آمیزه‌ی منی مرد و تخمک زن. ﴿یُمۡنَىٰ: در رَحِم زن ریخته می‌شود. ﴿عَلَقَةٗ: مرحله‌ی دوم خلقت که نطفه تبدیل به خون بسته می‌شود. ﴿خَلَقَ: مراحل بعدی خلقت که از مضغه (تکه‌گوشت) تا زایمان ادامه می‌یابد. ﴿سَوَّىٰ: مرتب ساخت و آن را به بهترین شکل ممکن ترکیب‌بندی کرد. ﴿أَلَیۡسَ ذَٰلِکَ: آیا چنان ذات قدرت‌مندی که انسان را بدون نمونه‌ی قبلی و از ماده‌ی ناچیز می‌آفریند توانا نیست که بار دیگر او را بازآفرینی کند؟ روایت است که رسول الله ص هرگاه این آیه را می‌خواندند می‌فرمودند: «سُبْحَانَکَ اللهم، بَلَى».

مفهوم کلی آیات:

کافر نیز نهایتاً به خود می‌آید آن‌گاه که مرگ را در آغوش خود بیابد و به یقین در یابد که راه گریزی از آن نیست و ناگزیر باید رهسپار شد به‌سوی آن منزلگاهی که به استمرار وعده‌اش را به او داده بودند؛ اما افسوس که از حیات دنیوی بهره‌ای معنوی نبرد و حیاتش را همچون حیوانات، پوچ و بیهوده دانست و هر زمان نیز بهانه و توجیهی جدید عَلّم کرد و شگفتا که حتی اندکی در وجود خویش نیندیشید که اصل او چه بوده و او را از چه آفریده‌اند تا شاید پرده‌های تعجب و تکبر از دیدگانش برچیده شود و حقیقت خلقت را آن‌گونه که شایسته است باور نماید و به خالق آن ایمان آورد و آفرین گوید و خود را برای دیدار با او آماده نماید.

برداشت‌ها و فواید سوره:

1-  بیان قدرت والای خداوند در آفرینش دوباره تا آن جا که ظریف‌ترین اعضا نیز به حالت اصلی خود در خواهند آمد.

2-  انکار قیامت، به سبب اندیشه‌ی خوش‌گذارانی و رهایی از قید و بندهای اخلاقی در زندگی‌ست.

3-  در مقابل حُکم و امر خداوند هیچ راه گریز و پناهی نیست مگر به‌سوی قرارگاه نهایی در نزد خداوند.

4-  اصلی‌ترین گواه در قیامت نسبت به نیک و بد کار‌ها اعضای بدن خود انسان است.

5-  خداوند در مورد قرآن تضمین کرده است که هیچ حرفی از آن کم نشود، هیچ کلمه‌ای تغییر نیابد و هیچ نکته‌ی مبهمی در آن باقی نماند.

6-  حبّ دنیا و لذات زودگذر آن از اسباب حقیقی و اصلی در تکذیب روز قیامت است.

7-  بی‌هدف رها نشدن انسان در این جهان از دلائل عقلی، و قدرت شگفت‌انگیز خداوند در خلقت از دلائل مادی در اثبات امکان وقوع قیامت است.

8-  لحظه‌ی مرگ هر انسان عبرتی برای دیگران است تا بیندیشد که حقیقتاً مرگ، قطع ارتباط انسان با هر آن چیزی است که به آن دل بسته است و رحل اقامت به‌سوی منزلگهی است که خداوند آن را بر حسب عمل برای هر شخص مهیا ساخته است.

9-  در مورد رؤیت خداوند در بهشت دو نظریه وجود دارد: امامیه و معتزله رؤیت عینی خداوند را در دنیا و آخرت محال می‌دانند و اصلی‌ترین دلیل آنها، جواب خداوند به خواسته‌ی موسی در آیه‌ی 143 اعراف است که می‌فرماید: ﴿لَن تَرَىٰنِی [الاعراف: 143]: «قدرت دیدن مرا نداری». اما ابوبکر صدیق، روایتی از علی بن ابی طالب و جمهور اهل سنت طبق آیاتی از قرآن و أحادیث نبوی آن را در بهشت ممکن دانسته‌اند. امامان بخاری و مسلم از ابوهریره نقل می‌کنند: «أَنَّ النَّاسَ قَالُوا یَا رَسُولَ اللَّهِ، هَلْ نَرَى رَبَّنَا یَوْمَ الْقِیَامَةِ؟ قَالَ هَلْ تُمَارُونَ فِى الْقَمَرِ لَیْلَةَ الْبَدْرِ لَیْسَ دُونَهُ سَحَابٌ قَالُوا لاَ یَا رَسُولَ اللَّهِ. قَالَ فَهَلْ تُمَارُونَ فِى الشَّمْسِ لَیْسَ دُونَهَا سَحَابٌ قَالُوا لاَ قَالَ فَإِنَّکُمْ تَرَوْنَهُ کَذَلِکَ». «عده‌ای از رسول الله ص پرسیدند: آیا در روز قیامت پروردگارمان را می‌بینیم؟ فرمود: آیا در تماشای خورشید و ماه آن‌گاه که هیچ ابری نباشد مشکلی دارید؟ گفتند: خیر، ای رسول خدا؛ فرمود: پس شما آن گونه پروردگارتان را خواهید دید».

حافظ در مضمون حدیث یاد شده می‌گوید:

او را به چشم پاک توان دید چون هلال

 

هر دیده جای جلوه‌ی آن ماهپاره نیست

امام مسلم در تفسیر آیه‌ی ﴿لِّلَّذِینَ أَحۡسَنُواْ ٱلۡحُسۡنَىٰ وَزِیَادَةٞ از صهیب از پیامبر ص نقل می‌کند: آن‌گاه که بهشتیان داخل بهشت می‌شوند خداوند به آن‌ها می‌فرماید: آیا چیزی می‌خواهید به شما اضافه کنم؟ آن‌ها می‌گویند: آیا چهره‌های ما را درخشان نساختی و ما را به بهشت وارد نکردی و از آتش نجات ندادی؟ آن‌گاه خداوند حجاب را کنار می‌زند، پس در آن موقع هیچ چیزی به آن‌ها داده نشده است که دوست داشتنی‌تر باشد از نگاه کردن به پروردگارشان، و این مفهوم زیادت است؛ سپس این آیه را تلاوت فرمود: ﴿لِّلَّذِینَ أَحۡسَنُواْ ٱلۡحُسۡنَىٰ وَزِیَادَةٞ [یونس: 26].

امام شافعی در تفسیر آیه‌ی 15 سوره‌ی مطففین ﴿کَلَّآ إِنَّهُمۡ عَن رَّبِّهِمۡ یَوۡمَئِذٖ لَّمَحۡجُوبُونَ ١٥ [المططفین: 15]. می‌فرماید: «از آن جایی که گناه‌کاران از تماشای پروردگارشان محروم می‌شوند درمی‌یابیم که نیکوکاران یقیناً پروردگارشان را خواهند دید».

***


سوره‌ی مدّثّر

سوره‌ی مدّثّر

معرفی سوره: سوره‌ی «مدّثّر» مکی بوده و بعد از «علق» نازل شده و دارای 56 آیه است.

مناسبت آن با سوره‌ی قبل: سوره‌ی «مدّثّر» شامل اوصاف و بیان طرز تفکر ثروتمندان و تکذیب کنندگان است که در سوره‌ی «مزمّل» نیز در مورد آن‌ها بحث شد، و مهم‌تر این‌که سوره‌ی مزمل تقویت کننده‌ی نفس و ارتباط آن با خداوند است و سوره‌ی «مدّثّر» بیانگر انذار مردم جهت تقویت این ارتباط صحیح است که این خود از نتایج عبادات شبانه است؛ به عبارتی دیگر می‌توان گفت: سوره‌ی «مزّمّل» از خودسازی و «مدّثّر» از دیگرسازی و اصلاح جامعه سخن می‌گوید.

محور سوره: امر به تبلیغ دین اسلام همراه با انذار کافران و بیان خصوصیات و سرانجام شوم آنان.

سوره دارای چهار مبحث است.

سبب نزول: در مقدمه‌ی سوره‌ی «مزّمّل»، در باره‌ی سبب نزول این سوره نیز بحث شد. علما سوره‌ی «مدّثّر» را اولین سوره‌ای می‌دانند که آیات آن کامل شده است.

مبحث اول: صفات اولیه داعی

بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ

﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلۡمُدَّثِّرُ ١ قُمۡ فَأَنذِرۡ ٢ وَرَبَّکَ فَکَبِّرۡ ٣ وَثِیَابَکَ فَطَهِّرۡ ٤ وَٱلرُّجۡزَ فَٱهۡجُرۡ ٥ وَلَا تَمۡنُن تَسۡتَکۡثِرُ ٦ وَلِرَبِّکَ فَٱصۡبِرۡ ٧ فَإِذَا نُقِرَ فِی ٱلنَّاقُورِ ٨ فَذَٰلِکَ یَوۡمَئِذٖ یَوۡمٌ عَسِیرٌ ٩ عَلَى ٱلۡکَٰفِرِینَ غَیۡرُ یَسِیرٖ ١٠ [المدثر: 1-10].

 

ترجمه:

به نام خداوند بخشاینده‌ی مهربان

«ای جامه به خود پیچیده! (1) برخیز و هشدار ده (2) و پروردگارت را بزرگ دار (3) و لباس‌هایت را پاکیزه بدار (4) و پلیدی را دور ساز (5) و بخشش نکن که بیش‌تر به‌دست آری (6) و برای (حکم و خشنودی) پروردگارت شکیبایی کن (7) پس هنگامی که در صور دمیده شود (8) پس چنان روزی، روز دشواری است (9) بر کافران آسان نیست (10)».

توضیحات:

﴿ٱلۡمُدَّثِّرُ (الـْمـُتَدَّثِّر): «تدثُّر» عبارت است از پوشیدن دِثار یا مخفی شدن در زیر آن و «دثار» به لباس رو یا روپوش گویند چنان‌که در صحیح بخاری آمده است: «الأَنْصَارُ شِعَارٌ وَالنَّاسُ دِثَارٌ»: «انصار همچون لباس زیر و دیگران لباس رو هستند». ﴿أَنذِرۡ: بترسان و به تبلیغ و تحذیر بپرداز. ﴿فَکَبِّرۡ: بزرگ دار و به بزرگی یاد کن و او را بزرگ‌تر از آن بدان که دارای شریکی باشد. ﴿ثِیَابَکَ فَطَهِّرۡ: مراد از طهارت لباس می‌تواند طهارت ظاهری باشد، یعنی لباست را از ناپاکی‌ها و نجاسات پاکیزه دار برخلاف مشرکان که به پاکیزگی از نجاست اهمیت نمی‌دادند، همچنین طهارت معنوی نیز می‌تواند مدّ نظر باشد و در این صورت لفظ «ثیاب» کنایه از قلب و درون است؛ یعنی قلب و درونت را از ناپاکی‌های شرک و گناه و صفات رذیله‌ی اخلاقی پاکیزه ساز و این استعمال در نزد عرب بسیار معمول بود. ﴿ٱلرُّجۡزَ: در اصل به معنای عذاب است و به هر آنچه سبب عذاب شود اطلاق می‌شود مثل شرک، بت‌پرستی و پلیدی‌های مادی و معنوی. ﴿فَٱهۡجُرۡ (هَجَر): رها کن و دور ساز و دیگر هیچ‌گاه به آن توجهی نکن. ﴿لَا تَمۡنُن تَسۡتَکۡثِرُ: اصل «مَنّ» به معنای إعطای نعمت یا خدمت است و بر این اساس معنای آیه چنین است: نعمتی به کسی عطا نکن و خدمتی انجام مده به امید این که نعمتی بزرگ‌تر و خدمتی بهتر را از طرف مقابل دریافت داری بلکه عطایت را خالصانه و بدون توقع ببخش. این آیه را به گونه‌ای دیگر نیز معنا نموده‌اند: بر خداوند در مقابل تحمل سختی‌های نبوت و تبلیغ، منتی مگذار در حالی که آن را زیاد می‌پنداری. ﴿ٱلنَّاقُورِ: اصل «نُقر» به معنای صوت است و «ناقور» به چیزی گفته می‌شود که صوت از آن خارج می‌شود مثل صور، بوق و شیپور؛ در این جا مراد نفخ دوم صور است. ﴿فَذَٰلِکَ: استفاده از اسم اشاره‌ی بعید، دلالت بر شدت هول و سختی قیامت دارد ﴿عَسِیرٌ: شدید و سخت. ﴿غَیۡرُ یَسِیرٖ: آسان نبودن تأکیدی بر شدت و سختی است.

مفهوم کلی آیات:

دعوت و تبلیغ نیازمند بستر و شرایط مناسب خود است. شخص داعی یکی از ارکان اصلی دعوت است، از این رو آغاز سوره‌های مزمل و مدثر بیانگر اصول اولیه‌ای است که مبلغ باید آن‌ها را رعایت کند تا درونش تزکیه شود و متصف به صفات کمال اخلاقی و انسانی گردد تا این که دعوت را به عنوان دغدغه‌ی اصلی خود در وجودش حس کند و مشقت‌ها و سختی‌های گریزناپذیر این راه بر او قابل تحمل گردد و آن را در مقابل سختی قیامت ناچیز بداند.

مبحث دوم: تفکری ناصواب

سبب نزول: ولید بن مغیره مخزومی از بزرگان و رؤسای قریش بود که به او لقب ریحانه‌ی قریش داده بودند. دارای ثروت بسیار بود و باغی در شهر طائف داشت که در تابستان و زمستان از میوه خالی نمی‌شد. روزی آیات قرآن را شنید و چون آن را فوراً انکار ننمود بزرگان قریش تصور کردند که قرآن بر او تأثیر نهاده و تابع آن گشته است، از این سبب ابوجهل برای تحقیق به نزد او آمد، اما ولید آن مطلب را انکار نمود و بعد از تفکری طولانی در مورد صفات و شخصیت پیامبر، عنوان کرد که سخن محمد چیزی نیست مگر سحری که از گذشتگان آموخته است و بدین سان خیال همه را نسبت به خودش راحت کرد. خداوند نیز این آیات را در مذمت تفکر او نازل فرمود، همان‌گونه که پاره‌ای از صفات رذیله‌ی اخلاقی او را در آغاز سوره‌ی قلم برشمرده بود.

﴿ذَرۡنِی وَمَنۡ خَلَقۡتُ وَحِیدٗا ١١ وَجَعَلۡتُ لَهُۥ مَالٗا مَّمۡدُودٗا ١٢ وَبَنِینَ شُهُودٗا ١٣ وَمَهَّدتُّ لَهُۥ تَمۡهِیدٗا ١٤ ثُمَّ یَطۡمَعُ أَنۡ أَزِیدَ ١٥ کَلَّآۖ إِنَّهُۥ کَانَ لِأٓیَٰتِنَا عَنِیدٗا ١٦ سَأُرۡهِقُهُۥ صَعُودًا ١٧ إِنَّهُۥ فَکَّرَ وَقَدَّرَ ١٨ فَقُتِلَ کَیۡفَ قَدَّرَ ١٩ ثُمَّ قُتِلَ کَیۡفَ قَدَّرَ ٢٠ ثُمَّ نَظَرَ ٢١ ثُمَّ عَبَسَ وَبَسَرَ ٢٢ ثُمَّ أَدۡبَرَ وَٱسۡتَکۡبَرَ ٢٣ فَقَالَ إِنۡ هَٰذَآ إِلَّا سِحۡرٞ یُؤۡثَرُ ٢٤ إِنۡ هَٰذَآ إِلَّا قَوۡلُ ٱلۡبَشَرِ ٢٥ سَأُصۡلِیهِ سَقَرَ ٢٦ وَمَآ أَدۡرَىٰکَ مَا سَقَرُ ٢٧ لَا تُبۡقِی وَلَا تَذَرُ ٢٨ لَوَّاحَةٞ لِّلۡبَشَرِ ٢٩ عَلَیۡهَا تِسۡعَةَ عَشَرَ ٣٠ [المدثر: 11- 30].

ترجمه:

«مرا واگذار با کسی که تنها آفریده‌ام (11) و برای وی مالی فراوان قرار دادم (12) و پسرانی حاضر (و آماده) (13) و بستری آماده (از تمام خوشی‌ها) برایش مهیا ساختم (14) باز طمع دارد که زیاده دهم (15) هرگز (طمعش ناصواب است) همانا او در برابر آیات ما ستیزه‌جو بود (16) به زودی او را به کاری سخت خواهم گمارد (17) همانا او اندیشید و سنجید (18) پس کشته باد که چگونه سنجید! (19) باز هم مرگ بر او باد که چگونه سنجید! (20) آن‌گاه نگریست (21) سپس روترش کرد و چهره در هم کشید (22) آن‌گاه پشت کرد و کبر ورزید (23) پس گفت: این جز جادویی فراگرفته شده (از دیگران) نیست (24) این جز گفتار بشر نیست (25) به زودی او را وارد گرمای سوزان دوزخ می‌کنیم (26) و تو چه دانی که گرمای سوزان دوزخ چیست! (27) نه باقی می‌گذارد و نه رها می‌سازد (28) گرداننده (و سوزاننده)ی پوست‌ها (29) بر آن نوزده کَس گمارده شده‌اند (30)».

توضیحات:

﴿ذَرۡنِی: سرنوشت او را به من واگذار. ﴿وَحِیدٗا: او را از مادرش آفریدم در حالی که تنها و بی‌چیز بود از نزد خود نعمت‌های فراوانی به او عطا کردم. لفظ «وحیدا» در این آیه به دو اعتبار دیگر نیز قابل معناست: 1- مرا واگذار با آن که خودم به تنهایی او را آفریدم 2- مرا واگذار با آن که خلقتش کردم و خود نیز به تنهایی از عهده‌ی او بر خواهم آمد. ﴿مَّمۡدُودٗا: گسترده و فراوان. ﴿بَنِینَ: ج إبن، پسران. ﴿شُهُود: ج شاهد، حاضر و آماده که همیشه در خدمت او بودند و پیوسته به آن‌ها می‌بالید. ولید بن مغیره ده پسر داشت که سه تن از آن‌ها به نام‌های خالد، ولید و هشام مسلمان شدند. ﴿مَهَّدتُّ: آماده ساختم و گسترانیدم. ﴿تَمۡهِیدٗا: مفعول مطلق تأکیدی است، یعنی بستر انواع خوشی‌ها و جاه و مقام دنیوی را برای او گسترانیدم. ﴿یَطۡمَعُ: با وجود کفران نعمت، طمع دارد که بر مالش بیفزایم. ﴿عَنِید: سرپیچی، مخالفت و سرسختی با وجود آگاهی از حقیقت، و دقیقاً ولید بن مغیره با وجود آگاهی از حقانیت قران، با آن به مخالفت می‌پرداخت. ﴿سَأُرۡهِقُهُ (رهق): إرهاق یعنی وادار نمودن به انجام یک کار سنگین. ﴿صَعُود (صَعَد): «صُعُود» (با ضم صاد) عبارت است از رفتن به مکان بلند و «صَعَود» (با فتح صاد) به جایگاه صُعود (مکان بلند) اطلاق می‌شود، لذا به گردنه «صَعَود» گفته می‌شود و به صورت استعاری به هر کار سختی نیز صَعود می‌گویند. ﴿فَکَّرَ: فکر کرد. در مورد قرآن و پیامبر که چگونه انکار کند و بر آن‌ها طعن وارد سازد. ﴿قَدَّرَ: تفکرش را مورد سنجش قرار داد و سخن ناشایستی را در ذهن خویش آماده ساخت که به قرآن و پیامبر نسبت دهد. ﴿قُتِلَ: کشته باد و لعنت بر او باد! ﴿کَیۡفَ: استفهام در این آیه دلالت بر سنجش نابخردانه و عجیب از سوی ولید بن مغیره دارد. ﴿ثُمَّ قُتِلَ: تکرار دلالت بر مبالغه و تأکید دارد. ﴿نَظَرَ: نگریست و اوضاع را مجدداً وارسی کرد تا کاراترین طعنه را وارد سازد. ﴿عَبَسَ: بین چشمان را درهم کرده و روترش نمود و اخم کرد. ﴿بَسَرَ: سخت چهره درهم کرد و رونگش تغییر نمود.

نکته: مراتب اخم کردن را این‌گونه تقسیم می‌کنند: درهم کشاندن چشمان را «عَبَس» گویند، اگر عبوس شدن با نمایان گشتن دندان‌ها همراه شود می‌گویند «کَلَحَ» و اگر همراه با تفکر و دقت در امری باشد گفته می‌شود «بَسَرَ» و اگر خشم و غضب نیز همراه آن شود به آن «بَسَلَ» می‌گویند.

﴿ٱسۡتَکۡبَرَ: خود را بزرگ‌تر از آن دانست که تابع حقیقت شود و قرآن را باور نماید. ﴿إِنۡ هَٰذَآ (ما هذا): «إن» در این جا نافیه و به معنای مای نافیه است. ﴿سِحۡرٞ: اظهار باطل در سیمای حقیقت. ﴿یُؤۡثَرُ: نقل شده از دیگران که محمد آن را فرا گرفته و به نام حقیقت برای مردم نقل می‌کند. ﴿قَوۡلُ ٱلۡبَشَرِ: سخن انسان‌ها، این طعن‌ها را ولید بن مغیره مطرح می‌کند تا توجیهی باشد بر اقرارش نسبت به قرآن، زیرا آن را شیرین‌ترین، زیباترین، پرثمرترین، سرسبزترین و برترین سخن دانسته بود؛ و همین قضیه قریش را نسبت به او بدگمان کرده بود که مبادا واقعاً از قرآن تأثیر پذیرفته و تابع آن شده باشد. ﴿سَقَرَ: از اسمای جهنم است که دلالت بر گرمای شدید آن دارد به گونه‌ای که شکل هر چیز را تغییر می‌دهد و سیاه می‌کند. ﴿وَمَآ أَدۡرَىٰکَ: استفهام در این جا جهت ترساندن فراوان از جهنم و گرمای شدید آن است. ﴿لَا تُبۡقِی: چیزی را از جهنمیان باقی نمی‌گذارد مگر این که آن را کباب و سیاه کند. ﴿لَا تَذَرُ: تأکیدی بر مطلب گذشته است، یعنی چیزی را رها نمی‌کند مگر این‌که با گرمایش آن را عذاب می‌دهد ﴿لَوَّاحَةٞ (لَوَحَ): تغییر دهنده، سیاه کننده. ﴿بَشَرِ ج بَشَرّة: ظاهر پوست. ﴿تِسۡعَةَ عَشَرَ: مراد نوزده ملائکه یا گروه ملائکه است که خَزَنه و نگهبان جهنم هستند و طبق آیه‌ی ششم از سوره‌ی تحریم، بسیار خشن، تندخو و سنگ‌دل هستند و کاملاً تحت فرمان پروردگارشان هستند.

مفهوم کلی آیات:

شرک و کفر آن‌گاه که با ثروت و شوکت همراه شود تکبری را برای انسان به وجود می‌آورد که اندیشه و فکر را مخدوش می‌کند و منجر به این می‌شود که انسان برخلاف تصور حقیقی و درونی خویش حاضر به قضاوت گردد و آن‌گاه که چنین فردی به عنوان بزرگ و معتمد در بین مردم مطرح باشد سخن او می‌تواند مانع بزرگی در راه دعوت شود و مقابله با او نیز بسیار دشوار و پرهزینه باشد، لذا خداوند شدیدترین عذاب‌ها را به چنین افرادی وعده می‌دهد تا از یک سو هشداری برای آن‌ها باشد و از سوی دیگر تسکین و تأییدی برای دعوتگرانی شود که ناگزیر باید چنین موانع سرسختی را در راه دعوت تحمل نمایند.

مبحث سوم: نتیجه‌ی یک هشدار

سبب نزول: ابن عباس روایت می‌کند: هنگامی که آیه‌ی ﴿عَلَیۡهَا تِسۡعَةَ عَشَرَ ٣٠ نازل شد ابوجهل خطاب به قریش گفت: مادرانتان به داغتان بنشینند! شنیده‌ام که إبن أبی کبشه (محمد) خبر داده که نگهبانان جهنم نوزده نفر هستند و حال این که شما نیز تعدادتان فراوان است، پس آیا هر ده نفر از شما توان مقابله با یکی از آن‌ها را ندارد؟ أبو الأسد بن کلده که از زورمندان قریش بود گفت: من ده نفر از آن‌ها را با دست راست و نه نفر را با دست چپ نگه می‌دارم و در آن هنگام شما از زیر دست من وارد بهشت شوید. این مطلب را از روی استهزاء بیان داشت، لذا خداوند این آیه را نازل فرمود: ﴿وَمَا جَعَلۡنَآ أَصۡحَٰبَ ٱلنَّارِ.....

﴿وَمَا جَعَلۡنَآ أَصۡحَٰبَ ٱلنَّارِ إِلَّا مَلَٰٓئِکَةٗۖ وَمَا جَعَلۡنَا عِدَّتَهُمۡ إِلَّا فِتۡنَةٗ لِّلَّذِینَ کَفَرُواْ لِیَسۡتَیۡقِنَ ٱلَّذِینَ أُوتُواْ ٱلۡکِتَٰبَ وَیَزۡدَادَ ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِیمَٰنٗا وَلَا یَرۡتَابَ ٱلَّذِینَ أُوتُواْ ٱلۡکِتَٰبَ وَٱلۡمُؤۡمِنُونَ وَلِیَقُولَ ٱلَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٞ وَٱلۡکَٰفِرُونَ مَاذَآ أَرَادَ ٱللَّهُ بِهَٰذَا مَثَلٗاۚ کَذَٰلِکَ یُضِلُّ ٱللَّهُ مَن یَشَآءُ وَیَهۡدِی مَن یَشَآءُۚ وَمَا یَعۡلَمُ جُنُودَ رَبِّکَ إِلَّا هُوَۚ وَمَا هِیَ إِلَّا ذِکۡرَىٰ لِلۡبَشَرِ ٣١ کَلَّا وَٱلۡقَمَرِ ٣٢ وَٱلَّیۡلِ إِذۡ أَدۡبَرَ ٣٣ وَٱلصُّبۡحِ إِذَآ أَسۡفَرَ ٣٤ إِنَّهَا لَإِحۡدَى ٱلۡکُبَرِ ٣٥ نَذِیرٗا لِّلۡبَشَرِ ٣٦ لِمَن شَآءَ مِنکُمۡ أَن یَتَقَدَّمَ أَوۡ یَتَأَخَّرَ ٣٧ [المدثر: 31-37].

ترجمه:

«و جز فرشتگان را ماموران آتش نگماردیم، و شمارِ آنان را جز آزمایشی برای کسانی که کفر ورزیدند قرار ندادیم، تا آنان که کتاب داده شدند یقین حاصل کنند، و آنان که ایمان آوردند بر ایمان خود بیفزایند، و اهل کتاب و مؤمنین به شبهه نیفتند، و تا کسانی که در دل‌هایشان بیماری است و (نیز) کافران بگویند: خداوند از این مَثَل چه خواسته است؟ این‌گونه خداوند کسی را که بخواهد گمراه می‌سازد و کسی را که بخواهد هدایت می‌کند، و شمارِ لشکریان پروردگارت را جز او کسی نمی‌داند، و این جز پندی برای بشر نیست (31) چنین نیست (که می‌پندارند)، سوگند به ماه (32) و به شب آن‌گاه که پشت کند (33) و به صبح چون روشن شود (34) بی‌گمان این (گرمای سوزان جهنم) یکی از چیزهای بزرگ است (35) هشداری برای بشر (36) برای کسی از شما که بخواهد گام پیش نهد یا باز پس ماند (37)».

توضیحات:

﴿أَصۡحَٰبُ ٱلنَّارِ: یاران آتش، منظور پاسبانان و به تعبیر قرآن خزنه‌ی جهنم می‌باشند. ﴿وَمَا جَعَلۡنَا عِدَّتَهُمۡ: از تعداد آن‌ها سخن نگفتیم مگر به قصد این که... ﴿فِتۡنَةٗ لِّلَّذِینَ کَفَرُواْ: تا اسباب ازدیاد گمراهی و عذاب، و آزمونی در جهت اثبات بی‌خردی و تکبر نابجای کافران باشد. ﴿لِیَسۡتَیۡقِنَ ٱلَّذِینَ أُوتُواْ ٱلۡکِتَٰبَ: تا این که اهل کتاب (یهود و نصاری) یقیناً برای‌شان ثابت شود که آنچه در قرآن آمده دقیقاً همان مطالبی است که در کتاب‌های آسمانی آن‌ها (تورات و انجیل) نیز ذکر شده است و این خود تأییدی بر صدق نبوت محمد ص می‌باشد. ﴿وَیَزۡدَادَ ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ: آن‌گاه که مؤمنین بدانند آنچه در قرآن آمده موافق و مؤید آن چیزی است که در کتاب‌ها گذشتگان ذکر شده است سبب ازدیاد یقین و ایمان آن‌ها خواهد شد. ﴿وَلَا یَرۡتَابَ: این جمله تأکیدی بر ماقبل خود است، زیرا یقین همیشه با نفی شک همراه است. ﴿ٱلَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٞ: مراد کسانی‌اند به ظاهر، اسلام را پذیرفته‌اند اما در باطن نسبت به آن شک و تردید دارند و به یقین حقیقی نسبت به صدق قرآن و پیامبر نرسیده‌اند و هنوز باورهای کفر در آن‌ها زنده و فعال است. ﴿مَثَلٗا: خبر و سخن عجیب و شگفت. ﴿مَاذَآ أَرَادَ ٱللَّهُ: تا کافران و ضعیف ایمانان از روی استهزاء و تمسخر و بلکه از روی نادانی بگویند که: خداوند چرا این چنین سخنی را که مثالی از غرابت و تازگی است مطرح نموده و بدین سان می‌خواهد ما را بترساند! ﴿کَذَٰلِکَ: و این‌گونه است که خداوند چنین مثال‌ها و هشدارهایی را مطرح می‌کند و بدین سان اسباب هدایت عده‌ای و گمراهی دیگران را فراهم می‌آورد. ﴿جُنُودَ رَبِّکَ: لشکریان و سپاهیان خداوند که تمامی کائنات را فرا گرفته است و شمارش آن را تنها خودش می‌داند و بس. ﴿وَمَا هِیَ: و این سَقر (دوزخ و آتشبانان آن) نیست مگر... ﴿ذِکۡرَىٰ لِلۡبَشَرِ: یادآوری و پندی برای بشریت تا آن را بشناسند و خود را از آن برهانند. ﴿أَدۡبَرَ: پشت کند و برود. ﴿أَسۡفَرَ: آشکار و نمایان گردد. ﴿إِنَّهَا: ضمیر به سقر بر می‌گردد. ﴿ٱلۡکُبَرِ ج کُبری: چیزهای سترگ و بزرگ، در این جا منظور بلاها و مصیبت‌های بزرگ قیامت است که سَقر یکی از آن‌ها به شمار می‌آید. ﴿أَن یَتَقَدَّمَ أَوۡ یَتَأَخَّرَ: به‌سوی فرمانبرداری گام بردارد و یا این که بازایستد، به‌سوی اوامر خداوند به حرکت درآید و از نواهی دوری جوید.

مفهوم کلی آیات:

مخالفان حقیقت، پیوسته در تلاشند هشدارها و انذارهای الهی را به عقل ناقص خویش توجیه کنند و آن را در انظار مردم کم اهمیت جلوه دهند و بدین سان از توجهات مردم نسبت به قرآن و درجه‌ی تأثیرپذیری از آن تا حد زیادی بکاهند، اما در سوی دیگر خداوند این عمل کافران را آزمونی در جهت اثبات بی‌خردی آن‌ها دانسته است و این آیات را تقویت کننده‌ی یقین، برطرف کننده‌ی شک و زیاد کننده‌ی ایمان مؤمنین می‌داند، زیرا اگر به بال و مصیبت، با دیدگان عبرت و شعور نگریسته شود حقیقتاً هشدار و موعظه‌ای بزرگ را در بر خواهد داشت که سبب ازدیاد یقین و ایمان می‌گردد.

مبحث چهارم: اسباب جهنمی شدن مجرمان

﴿کُلُّ نَفۡسِۢ بِمَا کَسَبَتۡ رَهِینَةٌ ٣٨ إِلَّآ أَصۡحَٰبَ ٱلۡیَمِینِ ٣٩ فِی جَنَّٰتٖ یَتَسَآءَلُونَ ٤٠ عَنِ ٱلۡمُجۡرِمِینَ ٤١ مَا سَلَکَکُمۡ فِی سَقَرَ ٤٢ قَالُواْ لَمۡ نَکُ مِنَ ٱلۡمُصَلِّینَ ٤٣ وَلَمۡ نَکُ نُطۡعِمُ ٱلۡمِسۡکِینَ ٤٤ وَکُنَّا نَخُوضُ مَعَ ٱلۡخَآئِضِینَ ٤٥ وَکُنَّا نُکَذِّبُ بِیَوۡمِ ٱلدِّینِ ٤٦ حَتَّىٰٓ أَتَىٰنَا ٱلۡیَقِینُ ٤٧ فَمَا تَنفَعُهُمۡ شَفَٰعَةُ ٱلشَّٰفِعِینَ ٤٨ فَمَا لَهُمۡ عَنِ ٱلتَّذۡکِرَةِ مُعۡرِضِینَ ٤٩ کَأَنَّهُمۡ حُمُرٞ مُّسۡتَنفِرَةٞ ٥٠ فَرَّتۡ مِن قَسۡوَرَةِۢ ٥١ بَلۡ یُرِیدُ کُلُّ ٱمۡرِیٕٖ مِّنۡهُمۡ أَن یُؤۡتَىٰ صُحُفٗا مُّنَشَّرَةٗ ٥٢ کَلَّاۖ بَل لَّا یَخَافُونَ ٱلۡأٓخِرَةَ ٥٣ کَلَّآ إِنَّهُۥ تَذۡکِرَةٞ ٥٤ فَمَن شَآءَ ذَکَرَهُۥ ٥٥ وَمَا یَذۡکُرُونَ إِلَّآ أَن یَشَآءَ ٱللَّهُۚ هُوَ أَهۡلُ ٱلتَّقۡوَىٰ وَأَهۡلُ ٱلۡمَغۡفِرَةِ ٥٦ [المدثر: 38-56].

ترجمه:

«هر کس در گرو دستاورد خویش است (38) مگر گروه دست راست (39) در میان بوستان‌ها می‌پرسند (40) از بزهکاران: (41) چه چیزی شما را در آتش سوزان انداخت؟ (42) گویند: از نمازگزاران نبودیم (43) و بینوایان را غذا نمی‌دادیم (44) و با یاوه‌گویان همنشینی می‌کردیم (45) و روز جزا را دروغ می‌انگاشتیم (46) تا این‌که مرگ به سراغمان آمد (47) پس شفاعت شفاعت‌کنندگان برای آن‌ها سودی نمی‌بخشد (48) پس چیست آن‌ها را که از اندرز روی گردانند! (49) گویی که آنان گورخرانی رم کرده‌اند (50) که از شیری گریخته باشند (51) بلکه هر کدام از آن‌ها می‌خواهد که نامه‌مایی گشوده داده شود (52) هرگز، بلکه آن‌ها از آخرت نمی‌ترسند (53) حاشا (قرآن نامه‌ی شخصی نیست) (بلکه) همانا آن یادآوری است. (54) پس هر کس خواست آن را یاد کند (55) و یا نمی‌کنند مگر این‌که خداوند بخواهد، اوست سزاوار پروا و سزاوار آمرزش (56)».

توضیحات:

﴿رَهِینَةٌ (رهن): گِرو. آن گونه که مال شخصی در گرو بدهکاری اوست و پرداخت بدهی سبب آزاد شدن مال او می‌شود همان‌گونه نیز رهایی شخص از آتش جهنم در گرو اعمال و دستاوردهای دنیوی اوست، پس هر کس دستاوردی نیکو داشته باشد از آتش جهنم رهایی خواهد یافت و اگر اعمالش ناپسند آید به قدر زشتی کارش در آتش جهنم باقی می‌ماند. ﴿أَصۡحَٰبَ ٱلۡیَمِینِ: یاران دست راست، بهشتیان که با اعمال نیکو، خود را از آتش جهنم رهانیده‌اند. ﴿یَتَسَآءَلُونَ ٤٠ عَنِ ٱلۡمُجۡرِمِینَ ٤١: کیفیت این پرسش می‌تواند دو گونه باشد: 1- این که مومنان در میان خودشان در مورد اسباب جهنمی شدن مجرمان گفت‌وگو می‌کنند. 2- مومنان از مجرمان در مورد اسباب جهنمی شدن‌شان می‌پرسند تا بر حسرت آنان بیفزایند. ﴿مَا سَلَکَکُمۡ: چه چیزی داخل ساخت شما را؟ ﴿سَقَرَ: آتش سوزان جهنم. ﴿ٱلۡمِسۡکِینَ: بینوا و نیازمند.

نکته: نماز ارتباط با خداوند و صدقه ارتباط با خلق خداست و قطع این ارتباطات نتیجه‌ی تبعیت از هواهای نفسانی و دور ماندن از تعالیم اخلاقی خداوند است.

﴿نَخُوضُ (خوض): فرو می‌رفتیم در یاوه‌گویی و سخنان باطل و بیهوده. ﴿ٱلۡخَآئِضِینَ: یاوه‌سرایان و بیهوده‌گویان و ژاژخایان که انواع طعن‌های باطل و بی‌اساس را بر پیامبر و قرآن وارد می‌ساختند.

نکته: اختلاط با اهل باطل و عدم اعتراض بر آن‌ها، حداقل تأیید کننده‌ی سخن و ایده‌ی آنان در اذهان مردم خواهد بود و این خود نوعی مشارکت در ترویج باطل است.

﴿ٱلۡیَقِینُ: مرگ که پرده‌های غیب را از دیدگان کنار می‌زند و حقایق را آن گونه که هست آشکار می‌سازد. ﴿ٱلشَّٰفِعِینَ: شفاعت کنندگان (پیامبران، ملائکه و صلاحین) که برای مومنین شفاعت خواهند کرد اما حقیقت امر آن است که مجرمین اصلاً شفاعت‌گری ندارند که از شفاعت آن‌ها بهره‌ای ببرند و اگر هم تمامی اهل زمین آن‌ها را شفاعت کنند هیچ منفعتی برای آنان نخواهد داشت، زیرا خباثت اعمال‌شان تمامی دروازه‌ی نجات و رهایی را بر آن‌ها بسته است. ﴿فَمَا لَهُمۡ: آن‌ها را چه شده است و سبب چیست؟ ﴿ٱلتَّذۡکِرَةِ: یادآوری کننده، منظور قرآن است که قدرت بی‌مانند خداوند و ضعف ذاتی انسان را به او می‌نمایاند. ﴿کَأَنَّهُمۡ: گویی آن‌ها. ﴿حُمُرٞ ج حِمار: در این جا مراد خر وحشی (گور خر) است که زیستگاهش با شیر مشترک است ﴿مُّسۡتَنفِرَةٞ (نفر): رمیده و گریزان. ﴿قَسۡوَرَةِ ج قَسْوَر: شیر درنده، این لغت در اصل به معنای چیره و غالب است و چون شیر بر دیگر درنگان چیرگی دارد به آن قّسوره گویند و بدین اعتبار به صیاد و تیرانداز نیز قسوره گویند؛ این لغت در اصل حبشی است.

نکته: در این دو آیه، قرآن و پیامبر به شیر (نماد چیرگی و قدرت) و مشرکان به گورخر (نماد ترس) تشبیه شده‌اند.

﴿صُحُفٗا مُّنَشَّرَةٗ: نامه‌ی شخصی و پیامی خصوصی که خداوند بر آن‌ها فرو فرستد تا شاید به واسطه‌ی آن تابع محمد شوند. این خواسته‌ی آنان از حقد و حسدشان نسبت به پیامبر ص سرچشمه گرفته بود که چرا آن‌ها به رتبه‌ی پیامبری نرسند، از این رو به پیامبر گفتند: باید صبحگاهان در زیر سر هر کدام از ما نامه‌ای سرگشاده از سوی خداوند باشد، مبنی بر این که تو فرستاده‌ی خدایی تا شاید بدین وسیله به تو ایمان آوریم. ﴿تَذۡکِرَةٞ: تذکر و یادآوری، قرآن. ﴿ذَکَرَهُ: آن را یاد می‌کند و از آن پند می‌پذیرد. ﴿إِلَّآ أَن یَشَآءَ ٱللَّهُ: مگر آن که خدا بخواهد و توفیق خداوند همراه او شود تا بتواند ارزش حقیقی قرآن را درک نموده و متمسک به آن‌گردد. ﴿هُوَ أَهۡلُ ٱلتَّقۡوَىٰ: تنها خداوند سزاوار پروا و ترس است، لذا بندگان باید مطابق دستوراتش عمل کنند. ﴿أَهۡلُ ٱلۡمَغۡفِرَةِ: شایستگی آن را دارد که بندگانش را ببخشاید و از گناهان آنان درگذرد و این قدرت تنها متعلق به خداوند است و بس.

مفهوم کلی آیات:

هر انسانی ناگزیر در گرو کردارش خواهد بود و باید پاسخ‌گوی تمامی بزهکاری‌هایی باشد که در طول حیاتش انجام داده است، از این رو بهشتیان این قضیه را به چالش می‌کشند و از جهنمیان توجیه کارهایشان را طلب می‌کنند اما از آن جایی که قیامت جایگاه اعتراف و اقرار بر هر خطایی است مجرمان نیز بر اسباب خطای خویش اعتراف می‌کنند: قطع ارتباط روحانی با خداوند و به تَبَع آن قطع رابطه‌ی انسانی با مردم، غوطه‌ور گشتن در باطل و تکذیب روز جزا در نتیجه‌ی عدم ترس از آن تا آن‌گاه که به یقین حقیقی یعنی مرگ برسند و پرده از تمامی شبهات ناصوابی که مطرح کرده‌اند برداشته شود. خداوند نیز این مطالب را بازگو می‌کند تا عبرتی برای کافران و اسباب ازدیاد ایمان برای مؤمنان باشد.

برداشت‌ها و فواید سوره:

1-  صفات اولیه یک دعوتگر راه خداوند عبارت است از: 1- ذِکر خداوند 2- طهارت بیرون و درون 3- پرهیز از هرگونه گناه 4- اخلاص در عمل 5- صبر.

2-  سختی‌های قیامت همه را فرا می‌گیرد اما نهایتاً بر مومنین آسان خواهد گشت ولی بر کافران نه تنها آسان نخواهد شد بلکه پیوسته بر سختی آن افزوده می‌گردد.

3-  خداوند به کافران مهلت می‌دهد اما هیچ گاه آنان را به حال خود وا نمی‌گذارد و دیر یا زود انتقام تمامی ناسپاسی‌هایشان را از آنان خواهد گرفت.

4-  زشت‌ترین انواع کفر آن است که حقیقت بر شخصی آشکار شود اما پذیرش آن سر باز زند.

5-  نوزده ملائکه از جهنم پاسبانی می‌کنند که بسیار تندخو و سخت‌گیر بوده و کاملاً تابع فرمان پروردگارشان هستند و هیچ گاه از اوامر او سرپیچی نمی‌کنند.

6-  بیان مسائل غیبی در قرآن (مثل تعداد ملائکه‌ی نگهبان جهنم) برای أغراض مختلفی است همچون: آزمودن کافران نسبت به شیوه‌ی عکس‌العمل آن‌ها، ایجاد یقین برای اهل کتاب به وسیله‌ی بیان موافقت بین قرآن و دیگر کتب آسمانی، دفع شک و إزدیاد ایمان مومنین و اثبات کم‌عقلی و بی‌ایمانی منافقین.

7-  جرائم مجرمین که سبب ورود آن‌ها به جهنم خواهد شد از زبان خودشان عبارت است از: 1- شرک 2- بخل 3- باطل گرایی 4- انکار قیامت.

8-  خداوند سزاوارترین معبودی است که باید از او ترسید و شایسته‌ترین ذاتی است که باید از او طلب بخشش کرد.

***


سوره‌ی مزّمّل

سوره‌ی مزّمّل

معرفی سوره: سوره‌ی «مزّمل» مکّی است و بعد از سوره‌ی «مدّثّر» نازل شده و شامل 20 آیه است.

مناسبت آن با سوره‌ی قبل: پایان‌بخش آیات سوره‌ی جن در بحث توحید و یکتاپرستی، نبوت و ابلاغ وحی الهی است و آغازگر و بلکه محور سوره‌ی مزّمّل در مورد خاتم پیامبران است.

محور سوره: رسول الله ص حول محور دعوت و نماز شب جهت پاسداری از کیان انسانیت.

سوره دارای سه مبحث است:

سبب نزول:

امام بخاری از جابر بن عبدالله روایت می‌کند: رسول الله ص از فترت وحی سخن می‌گفت و من شنیدم که فرمود: «فَبَیْنَا أَنَا أَمْشِى سَمِعْتُ صَوْتًا مِنَ السَّمَاءِ، فَرَفَعْتُ بَصَرِى قِبَلَ السَّمَاءِ فَإِذَا الْمَلَکُ الَّذِى جَاءَنِى بِحِرَاءٍ قَاعِدٌ عَلَى کُرْسِىٍّ بَیْنَ السَّمَاءِ وَالأَرْضِ، فرُعِبتُ مِنْهُ فَجُئِثْتُ أَهْلِى فَقُلْتُ زَمِّلُونِى زَمِّلُونِى. فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَى ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلۡمُدَّثِّرُ ١ قُمۡ فَأَنذِرۡ ٢ إِلَى قَوْلِهِ ﴿وَٱلرُّجۡزَ فَٱهۡجُرۡ ٥ فَحَمِیَ الْوَحْیُ وَتَتَابَعَ» یعنی: «روزی در حالی که راه می‌رفتم صدایی از آسمان شنیدم، نگاهم را به‌سوی آسمان بلند کردم، دیدم همان فرشته‌ای که در غار حرا نزد من آمده بود بر روی کرسی میان آسمان و زمین نشسته است. پس از آن صحنه ترسیدم و به نزد خانواده‌ام برگشتم و گفتم: مرا بپوشانید، مرا بپوشانید؛ پس آن‌گاه خداوند این آیات را نازل فرمود: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلۡمُدَّثِّرُ ١ قُمۡ فَأَنذِرۡ ٢ [المدثر: 1-2]. تا این سخن پروردگار: ﴿وَٱلرُّجۡزَ فَٱهۡجُرۡ ٥ [المدثر: 5]. بعد از این، پیوسته وحی ادامه یافت».

در روایتی دیگر از این حدیث آمده است که رسول الله ص فرمود: «دَثِّرُونِى وَصُبُّوا عَلَىَّ مَاءً بَارِدًا - قَالَ - فَدَثَّرُونِی وَصَبُّوا عَلَىَّ مَاءً بَارِدًا قَالَ فَنَزَلَتْ ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلۡمُدَّثِّرُ ١ قُمۡ فَأَنذِرۡ ٢ وَرَبَّکَ فَکَبِّرۡ ٣» یعنی: «مرا در جامه بپیچید و بر من آب سرد بریزید، پس مرا در جامه پیچیدند و بر من آب سرد ریختند و خداوند این آیات را نازل کرد...» و به همین سبب خداوند ایشان را «مرَّثِّر» یعنی «جامه بر خود پیچیده» نامید.

بسیاری از علما بر این نظرند که سوره‌ی مزّمّل نیز به همین سبب و در پی سوره‌ی مدّثّر و یا با اندکی تاخیر نازل شده است، و حتی برخی مفسرین، نزول سوره‌ی مزمل را بر سوره‌ی مدّثّر مقدم می‌دانند.

مبحث اول: نماز شب عامل ثبات و استقامت

بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ

﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلۡمُزَّمِّلُ ١ قُمِ ٱلَّیۡلَ إِلَّا قَلِیلٗا ٢ نِّصۡفَهُۥٓ أَوِ ٱنقُصۡ مِنۡهُ قَلِیلًا ٣ أَوۡ زِدۡ عَلَیۡهِ وَرَتِّلِ ٱلۡقُرۡءَانَ تَرۡتِیلًا ٤ إِنَّا سَنُلۡقِی عَلَیۡکَ قَوۡلٗا ثَقِیلًا ٥ إِنَّ نَاشِئَةَ ٱلَّیۡلِ هِیَ أَشَدُّ وَطۡ‍ٔٗا وَأَقۡوَمُ قِیلًا ٦ إِنَّ لَکَ فِی ٱلنَّهَارِ سَبۡحٗا طَوِیلٗا ٧ وَٱذۡکُرِ ٱسۡمَ رَبِّکَ وَتَبَتَّلۡ إِلَیۡهِ تَبۡتِیلٗا ٨ رَّبُّ ٱلۡمَشۡرِقِ وَٱلۡمَغۡرِبِ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ فَٱتَّخِذۡهُ وَکِیلٗا ٩ [المزمل: 1-9].

ترجمه:

به نام خداوند بخشاینده‌ی مهربان

«ای جامه بر خود پیچیده! (1) شب هنگام به پا خیز مگر اندکی (از آن) (2) نیمه‌ی آن، یا این‌که اندکی از آن (نیمه) را (هم) بکاه (3) یا اندکی بر آن (نیمه) بیفزای و قرآن را شمرده شمرده بخوان (4) ما به زودی گفتاری سنگین را بر تو نازل خواهیم کرد (5) به راستی که شب زنده‌داری دارای موافقتی بیش‌تر (بین زبان و دل) و گفتاری استوارتر است (6) بی‌گمان تو را در روز مشغله‌ی فراوان است (7) و نام پروردگارت را یاد کن و چنان‌که باید به‌سوی او (از همه چیز) دل بکَن (8) پروردگار مشرق و مغرب، که هیچ معبودی جز او نیست پس او را وکیل (و کارسازِ خود) گیر (9)».

توضیحات:

﴿ٱلۡمُزَّمِّلُ (المٌتَزُمِّل): خود را پوشاننده، جامه بر سر کشیده؛ استفاده از این واژه در نزد عرب جهت ملاطفت و مهربانی با مخاطب است و هرگاه عرب بخواهد با کسی به ملاطفت رفتار کند او را با بیان حالتی که در آن لحظه مشغول به آن است صدا می‌زند مثل یا أباتراب؛ در این جا نیز چون پیامبر ص خود را بر زیر لباس‌شان پوشانده بود خداوند او را با اسم مشتق از همان حالت مورد خطاب قرار داد. ﴿قُمِ: به پاخیز و برای عبادت شبانه به پا ایست. لفظ «ٱلَّیۡلَ» مفعول فیه برای فعل «قُم» می‌باشد. ﴿إِلَّا قَلِیلٗا: مگر اندکی از شب که به استراحت و خواب می‌گذارانی. ﴿نِّصۡفَهُ: نمیه‌ای از شب را به عبادت بپرداز. ﴿أَوِ ٱنقُصۡ: کم‌تر از نیمی از شب را به عبادت بپرداز. ﴿أَوۡ زِدۡ عَلَیۡهِ: یا این‌که به عبادت نیمی از شب بیفزای و بیش‌تر از نیم شب را به عبادت بگذران.

نکته: در این آیات خداوند حداقل عبادت شبانه را یک سوم، حداکثر را دو سوم و حد وسط را نیمی از شب بیان داشته است.

﴿تَرۡتِیلًا: (رتل): شمرده، منظم و همراه با تدّبر.

نکته: امر به ترتیل قرآن بعد از امر به قیام لیل بدین خاطر است که تأثیرگذاری نماز به قرائت قرآن و تدّبر در آن برمی‌گردد و این صفتی است که نمازگزار باید آن را در تمامی نمازهایش مد نظر داشته باشد.

﴿سَنُلۡقِی عَلَیۡکَ (لقی): بر تو إلقا خواهیم کرد، یعنی گفتاری به نام قرآن را بر تو نازل خواهیم نمود. ﴿قَوۡلٗا ثَقِیلًا (ثقل): قول سنگین، مراد از این سنگینی می‌تواند سه چیز باشد: 1- سخنی والامقام و دارای قدر و منزلتی بزرگ که این قدر و مقام بر تو سنگینی خواهد کرد. 2- اوامر و نواهی و تکالیفی در آن است که بر تو و دیگر مکلّفین سنگینی خواهد نمود. 3- الفاظ قرآن به گونه‌ای است که فرود آمدن و به خاطر سپردن آن بر تو سنگینی می‌کند و حقا که بر دیگر مؤمنین هم نگه‌داری و حفظ آن در سینه، کاری سن سنگین است.

﴿نَاشِئَةَ ٱلَّیۡلِ (نشأ): در اصل به معنای ایجاد است و در این جا منظور اوقات و لحظات پرتأثیری است که در نتیجه‌ی برخاستن شبانه ایجاد می‌شود و می‌توان از آن بهره‌های معنوی فراوانی برد. ﴿أَشَدُّ وَطۡ‍ٔٗا: اصل «وطئ» به معنای گام نهادن و وارد شدن است و زمانی که با لفظ «أشدّ» همراه شود استحکام و صلابت آن را می‌رساند، از این رو دو مفهوم از این اصطلاح قابل فهم است: 1- قدم نهادن در عبادت شبانه دارای پایداری بیش‌تر و تأثیری شگرف در وجود انسان است، زیرا زبان او با قلب او همراه‌تر خواهد بود. 2- مشغول شدن به عبادت شبانه در مقایسه با عبادت روزانه دارای مشقت و دشواری بیش‌تری است.

﴿أَقۡوَمُ: استوارتر و تأثیرگذارتر. ﴿قِیلًا: (قولاً) یعنی آیاتی از قرآن که در قیام شبانه قرائت می‌شود دارای تأثیری پایدارتر بر نفس است، زیرا حضور قلب و ذهن به خاطر سکوت و آرامش شبانه بیش‌تر و بستر مناسب جهت تفکر و تدبر در معانی قرآن مهیاتر است. ﴿سَبۡحٗا (سبح): اصل «سَبح» به معنای حرکت و جریان است و به شنا «سَبح» گویند، زیرا با حرکات دست و پا همراه است. مراد از «سَبح» در این جا مشاغل روزانه است، زیرا انسان جهت رفع حوایج و نیازهای خویش پیوسته در حرکت و تکاپوست، بنابراین شایسته است قسمتی از شب را به عبادت اختصاص دهد و اوقات طولانی روز را به امور معیشتی خویش بپردازد. ﴿وَٱذۡکُرِ ٱسۡمَ رَبِّکَ: پیوسته و در هر حالت و لحظه‌ای از شبانه‌روز به یاد خداوند باش و او را در نزد خویش یاد کن و لحظه‌ای از یاد او غافل مشو. ﴿تَبَتَّلۡ: اصل «تَبتُّل» به معنای إنقطاع است، یعنی میل و نظر خویش را از مادیات دنیوی و مشغول گشتن به آن قطع کن و خالصانه متوجه خدا باش و تنها به‌سوی او متمایل شو. ﴿تَبۡتِیلٗا: مفعول مطلق تأکیدی است. ﴿وَکِیلٗا: آن که امور را به او می‌سپارند و به او اعتماد می‌کنند.

مفهوم کلی آیات:

تبلیغ و دعوت در مقابل شرک و کفر مستلزم تقویت درون جهت برخورد با تمامی ناملایماتی است که در این مسیر خواه ناخواه به انسان روی خواهد آورد و چه بسا او را از راه صحیح و مستقیم منحرف ساخته و یا حداقل نیروی او را تحلیل بخشد. نماز شب و عبادت شبانه نخستین ابزاری است که خداوند آن را به سبب ارزش‌های فراوان آن در جهت اصلاح و تقویت نفس بر پیامبر واجب می‌سازد. ارزش‌هایی شامل آماده‌سازی قلب برای پذیرش تکلیف، تأثیر شگرف بر درون و پایداری آن و درک صحیح‌تر از مفاهیم قرآن و آیات خداوند که همه‌ی این موارد بازتابی از خلوت شبانه با خداوند خواهد بود.

مبحث دوم: استقامت در راه حقیقت

﴿وَٱصۡبِرۡ عَلَىٰ مَا یَقُولُونَ وَٱهۡجُرۡهُمۡ هَجۡرٗا جَمِیلٗا ١٠ وَذَرۡنِی وَٱلۡمُکَذِّبِینَ أُوْلِی ٱلنَّعۡمَةِ وَمَهِّلۡهُمۡ قَلِیلًا ١١ إِنَّ لَدَیۡنَآ أَنکَالٗا وَجَحِیمٗا ١٢ وَطَعَامٗا ذَا غُصَّةٖ وَعَذَابًا أَلِیمٗا ١٣ یَوۡمَ تَرۡجُفُ ٱلۡأَرۡضُ وَٱلۡجِبَالُ وَکَانَتِ ٱلۡجِبَالُ کَثِیبٗا مَّهِیلًا ١٤ إِنَّآ أَرۡسَلۡنَآ إِلَیۡکُمۡ رَسُولٗا شَٰهِدًا عَلَیۡکُمۡ کَمَآ أَرۡسَلۡنَآ إِلَىٰ فِرۡعَوۡنَ رَسُولٗا ١٥ فَعَصَىٰ فِرۡعَوۡنُ ٱلرَّسُولَ فَأَخَذۡنَٰهُ أَخۡذٗا وَبِیلٗا ١٦ فَکَیۡفَ تَتَّقُونَ إِن کَفَرۡتُمۡ یَوۡمٗا یَجۡعَلُ ٱلۡوِلۡدَٰنَ شِیبًا ١٧ ٱلسَّمَآءُ مُنفَطِرُۢ بِهِۦۚ کَانَ وَعۡدُهُۥ مَفۡعُولًا ١٨ إِنَّ هَٰذِهِۦ تَذۡکِرَةٞۖ فَمَن شَآءَ ٱتَّخَذَ إِلَىٰ رَبِّهِۦ سَبِیلًا ١٩ [المزمل: 10-19].

ترجمه:

«و صبر کن بر آنچه می‌گویند و آنان را به شیوه‌ای نیکو رها کن (10) و مرا با تکذیب کنندگانِ برخوردار از نعمت واگذار و اندکی آن‌ها را مهلت ده (11) بی‌گمان در نزد ما زنجیرهایی سنگین و آتشی شعله‌ور است (12) و عذابی گلوگیر و عذابی دردناک (13) روزی که زمین و کوه‌ها به لرزه درآید و کوه‌ها به سان توده‌ی شن روان گردد (14) همانا ما فرستاده‌ای به‌سوی شما فرستادیم که گواه بر شماست چنان‌که فرستاده‌ای به‌سوی فرعون فرستادیم (15) اما فرعون آن فرستاده را نافرمانی کرد، پس ما نیز او را به سختی گرفتیم (16) پس اگر کفر ورزیدید چگونه پرهیز می‌کنید از روزی که (وحشت و سختی آن) کودکان را پیر گرداند! (17) آسمان بدان سبب شکافته باشد، وعده‌ی او انجام شدنی است (18) به‌ راستی که این (آیات) اندرزی است، پس هر کس که خواهد راهی را به‌سوی پروردگارش در پیش گیرد (19)».

توضیحات:

﴿وَٱهۡجُرۡهُمۡ (هجر): آز آن‌ها دوری کن و آن‌ها را مهجور بگذار. ﴿هَجۡرٗا جَمِیلٗا: دوری کردن و ترک نمودنی زیبا و نیکو که بدون اعتراض و رو در رو شدن با آن‌ها باشد. بدیهی است که این مطلب به آغاز دعوت و قبل از مشروعیت جهاد برمی‌گردد و اشاره‌ای به مرحله‌ی اول دعوت و تبلیغ است. ﴿ذَرۡنِی وَٱلۡمُکَذِّبِینَ: مرا با تکذیب کنندگان تنها بگذار که خود می‌دانم چگونه عقوبت‌شان کنم. ﴿أُوْلِی ٱلنَّعۡمَةِ: دارای نعمت و مال، توانگران؛ اشاره به بزرگان ثروتمند هر قومی دارد که در نظر عوام بزرگ می‌نمایند و بدین خاطر مایه‌ی گمراهی بسیاری از ضعیفان می‌گردند.

نکته: لفظ «نَعمة» با فتح نون به معنای بهره‌مندی از نعمت، و با کسر (نِعمة) به معنای نعمت و عطیه، و با ضم (نُعمة) به معنای اثر نعمت یعنی شادابی است. ﴿مَهِّلۡهُمۡ (مهل): آن‌ها را مهلت ده و با نرمی رفتار کن و در عذاب‌شان عجله نکن. ﴿أَنکَال ج نِکْل: زنجیرهای سنگین که مجرمین را با آن در بند کنند. ﴿جَحِیم: در اصل به معنای برافروختگی است و به آتش جهنم جحیم گویند، چون شعله‌های آن برافروخته گردد و زبانه کشد. ﴿ذَا غُصَّةٖ (عصّ): به آنچه سبب تنگ شدن و مسدود گشتن حلق شود غُصّه گویند که می‌تواند دارای اسباب مادی و معنوی فراوانی باشد؛ در این جا مراد غذاهای جهنمی مانند ضریع (خار مغیلان) است که بعد از خوردن در گلو مانده و نه پایین و نه بالا می‌آید و بدین سان مجرای تنفس را تنگ می‌نماید. ﴿تَرۡجُفُ (رجف): شدیداً به خود می‌لرزد. ﴿کَثِیبٗا (کثب): در اصل به معنای انباشته و انبوه است و در این جا منظور انبوهی از شن و سنگ‌ریزه است که در نتیجه‌ی لرزش کوه‌ها بر روی هم انباشته گردد. ﴿مَّهِیلًا (هیل): اصل آن مَهیول است (مثل مَکیل و مَکیول)؛ نرم و روان به‌گونه‌ای که با قدم گذشتن بر آن به حرکت درآید.

نکته: سیر دگوگونی کوه‌ها در هنگام برپایی قیامت بدین صورت است که ابتدا با لرزشی شدید از جا کنده شده و فرو می‌ریزد و تبدیل به توده‌ای از شن نرم و روان می‌گردد، سپس این توده‌های رنگین همچون پشم رنگینی در هوا به حرکت درآمده و متلاشی می‌گردد و غبار حاصل از آن‌ها تنها سرابی از آن را برجای می‌گذارد.

﴿إِنَّآ أَرۡسَلۡنَآ إِلَیۡکُمۡ: خطاب به اهل مکه، کفار عرب و تمامی کافران است و مراد از رسول، محمد مصطفی ص که در قیامت، گواهی علیه کافران خواهد بود و مراد از فرستاده به‌سوی فرعون نیز موسی است که فرعون شدیداً به مقابله با او برخاست. ﴿أَخَذۡنَٰهُ: گرفتیم او را و در دریا غرق نمودیم. ﴿وَبِیل (وَیْل): سنگین و شدید و ناخوشایند. ﴿فَکَیۡفَ تَتَّقُونَ: اگر کافر شدید پس چگونه خویش را از وحشت و سختی روزی که کودکان را پیر می‌سازد در امان می‌دارید؟ به صورت دیگری نیز این آیه قابل معناست: پس چگونه پرهیزکار خواهید شد اگر کفر ورزید به آن روزی که کودکان را پیر می‌سازد؟ ﴿شِیب ج أشْیب: پیر و سالخورده، و این می‌تواند حادثه‌ای حقیقی و یا مثالی از ضعف قوای حرکتی انسان در هنگام مواجهه با حوادث هولناک قیامت باشد. ﴿مُنفَطِرُ: شکافنده. ﴿بِهِ: به سبب وحشت آن روز. ﴿مَفۡعُولًا: انجام شدنی است و هیچ شکی در وقوع آن نیست. ﴿تَذۡکِرَةٞ: موعظه، عبرت و یاد‌آوری کننده. ﴿فَمَن شَآءَ ٱتَّخَذَ: پس هر کس که خواست در پرتو طاعت و عبادت، راه نجاتی به‌سوی خشنودی پروردگارش برمی‌گزیند. این آیه بدین صورت نیز قابل معناست: پس هر کس که خدا بخواهد راهی را به‌سوی پرودرگارش برمی‌گزیند.

مهفوم کلی آیات:

عقوبت کافران ممکن است مدتی به تأخیر افتد اما محال است که خداوند از آن غافل گردد و یا از آن صرف نظر کند. این سنت خداوند، بشارتی بر قلب پیامبر است که با هجوم همه جانبه‌ی تبلیغات کفرآمیز ثروتمندان و سران شرک مواجه بود. سنتی تغییر ناپذیر از نزد خداوند که هر چند مهلتی اندک را برای کافران به همراه دارد اما توأم با عذابی دردناک و غُلّ و زنجیرهایی آهنین و گداخته در روزی مثال زدنی خواهد بود. روزی که شدت ترس و هراس آن همه چیز را در برمی‌گیرد و تمامی کائنات را در هم می‌نوردد و هیچ أمان و خلاصی از آن روز نیست مگر برای آن‌که از این دنیا راه نجات و خلاص خویش را پیدا کند و خود را به سرمنزل امنیت برساند.

مبحث سوم: تعامل کریمانه خداوند با بندگان

﴿إِنَّ رَبَّکَ یَعۡلَمُ أَنَّکَ تَقُومُ أَدۡنَىٰ مِن ثُلُثَیِ ٱلَّیۡلِ وَنِصۡفَهُۥ وَثُلُثَهُۥ وَطَآئِفَةٞ مِّنَ ٱلَّذِینَ مَعَکَۚ وَٱللَّهُ یُقَدِّرُ ٱلَّیۡلَ وَٱلنَّهَارَۚ عَلِمَ أَن لَّن تُحۡصُوهُ فَتَابَ عَلَیۡکُمۡۖ فَٱقۡرَءُواْ مَا تَیَسَّرَ مِنَ ٱلۡقُرۡءَانِۚ عَلِمَ أَن سَیَکُونُ مِنکُم مَّرۡضَىٰ وَءَاخَرُونَ یَضۡرِبُونَ فِی ٱلۡأَرۡضِ یَبۡتَغُونَ مِن فَضۡلِ ٱللَّهِ وَءَاخَرُونَ یُقَٰتِلُونَ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِۖ فَٱقۡرَءُواْ مَا تَیَسَّرَ مِنۡهُۚ وَأَقِیمُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتُواْ ٱلزَّکَوٰةَ وَأَقۡرِضُواْ ٱللَّهَ قَرۡضًا حَسَنٗاۚ وَمَا تُقَدِّمُواْ لِأَنفُسِکُم مِّنۡ خَیۡرٖ تَجِدُوهُ عِندَ ٱللَّهِ هُوَ خَیۡرٗا وَأَعۡظَمَ أَجۡرٗاۚ وَٱسۡتَغۡفِرُواْ ٱللَّهَۖ إِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِیمُۢ ٢٠ [المزمل: 20].

 

ترجمه:

«بی‌گمان پروردگارت می‌داند که تو نزدیک به دو سوم شب و (گاه) نصف آن و (گاه) یک سوم آن را (برای عبادت) برمی‌خیزی، و (نیز) جماعتی از کسانی که با تو همراهند؛ و خداست که شب و روز را می‌سنجد؛ معلوم داشت که شما هرگز آن را تاب نمی‌آورید، لذا از شما درگذشت، پس بخوانید آنچه را از قرآن که (برایتان) میسّر باشد؛ (خداوند) دانست که از میان شما بیمارانی خواهند بود و دیگرانی که در زمین سفر کرده از فضل خداوند طلب می‌کنند و عده‌ای (دیگر نیز) در راه خدا در حال پیکارند پس (اینک) بخوانید هر آنچه از آن (که برایتان) میسر شد، و نماز بر پای دارید و زکات بپردازید و به خداوند وامی نیکو بدهید، و آنچه برای خودتان از خوبی پیش می‌فرستید آن را نزد خداوند به اعتبار پاداش، بهتر و بزرگ‌تر خواهید یافت، و از خداوند آمرزش بخواهید که بی‌گمان خداوند آمرزنده‌ی مهربان است (20)».

توضیحات:

﴿تَقُومُ: برمی‌خیزی برای عبادت و نماز. ﴿أَدۡنَىٰ (دنی): نزدیک‌تر و کم‌تر. ﴿ثُلُثَیِ: دوسوم. ﴿ثُلُثَ: یک‌سوم. ﴿طَآئِفَةٞ مِّنَ ٱلَّذِینَ مَعَکَ: منظور اصحاب پیامبر است. ﴿وَٱللَّهُ یُقَدِّرُ: گاهی روز و گاهی شب طولانی‌تر است و گاهی نیز یکسانند و در تمامی حالات کاملاً بر اعمال شما واقف است و مقدار عبادت شما چندان برای او مهم نیست. ﴿لَّن تُحۡصُوهُ: نمی‌توانید مقدار حقیقی شب و روز را بر شمارید و یا این‌که توان آن را ندارید که همه یا قسمت عمده‌ای از شب به عبادت بپردازید. ﴿فَتَابَ عَلَیۡکُمۡ: پس خداوند بر شما بخشید و تخفیف قائل شد. ﴿تَیَسَّرَ: میسر و ممکن شد. ﴿ٱلۡقُرۡءَانِ: در این جا مراد آیاتی از قرآن است که در نماز شب خوانده می‌شود، لذا مقصود اصلی از قرآن در این آیه، نماز است. در آیات دیگری نیز از لفظ قرآن به معنای مطلق نماز استفاده شده است، مثل ﴿وَقُرۡءَانَ ٱلۡفَجۡرِ [الاسراء: 78]. که منظور نماز صبح است، چنان‌که بر عکس این نیز در قرآن استعمال شده است، یعنی اطلاق لفظ نماز به معنای قرآن: ﴿وَلَا تَجۡهَرۡ بِصَلَاتِکَ وَلَا تُخَافِتۡ بِهَا [الاسراء: 110] که منظور آیاتی از قرآن است که در نماز قرائت می‌شود.

نکته: بسیاری از مفسران عبارت ﴿فَٱقۡرَءُواْ مَا تَیَسَّرَ مِنَ ٱلۡقُرۡءَانِ را دلیل بر عدم وجوب نماز شب می‌دانند و وجوب آن را تنها بر پیامبر بنابر آیه‌ی 79 سوره‌ی إسراء ﴿وَمِنَ ٱلَّیۡلِ فَتَهَجَّدۡ بِهِۦ نَافِلَةٗ لَّکَ [الاسراء: 79]. ثابت می‌دادند. ﴿یَضۡرِبُونَ فِی ٱلۡأَرۡضِ: اصطلاحی برای مسافرت کردن است که در آیات دیگری نیز استفاده شده است [النساء: 101]. ﴿یَبۡتَغُونَ: طلب می‌کنند. ﴿فَضۡلِ ٱللَّهِ: بخشش و روزی خداوند ﴿یُقَٰتِلُونَ: قتال و جنگ می‌کنند.

نکته: سه دلیل را خداوند جهت تخفیف در وجوب نماز شب و قرار دادن آن به عنوان سنت بیان نمود: 1- مریضی 2- مسافرت 3- جهاد.

﴿مِنۡهُ: از قرآن. ﴿أَقۡرِضُواْ: قرض دهید، إنفاق کنید. عرب از واژه‌ی قرض جهت بیان کار نیکو و خیرخواهانه استفاده می‌کند، لذا هر دو مفهوم می‌تواند صحیح باشد: 1- قرض دادن برای مدت معین با شرط برگشت اصل آن 2- قرض بلاعوض مثل صدقات و خیرات. ﴿قَرۡضًا حَسَنٗا: خالصانه و به دور از منت و اذیت و انتظار پاداش و قدردانی. ﴿تُقَدِّمُواْ: از پیش فرستاده‌اید، اعمال نیکو و خیراتی که در زمان حیات خویش انجام می‌دهید و به آخرت می‌فرستید. ﴿تَجِدُوهُ عِندَ ٱللَّهِ: ثواب آن کارها را نزد خداوند خواهید یافت و چندین برابر آن برایتان نوشته می‌شود. ﴿هُوَ: اجر و ثواب أخروی. ﴿خَیۡرٗا: بهتر است از أجر دنیوی و آنچه در دنیا باقی گذاشته‌اید. از لحاظ إعرابی مفعولُ به دوم برای فعل (تَجدوه) است. ﴿أَعۡظَمَ أَجۡرٗا: از لحاظ أجر و ثواب بسیار پر أجرتر است. ﴿ٱسۡتَغۡفِرُواْ ٱللَّهَ: از سیئات و نقصان حسنات در پیشگاه خداوند استغفار کنید.

مفهوم کلی آیات:

شکرگزاری در برابر نعمت از یک سو و اصلاح نفس سرکش در برابر آفات مادی و معنوی از سوی دیگر نیاز به عبادتی دارد که در برابر رحمت و فضل بی‌کران خداوند آبروداری کند و با اسباب فراوان إسارت نفس با صلابت مقابله نماید. بدیهی است این‌گونه عبادت از سوی هیچ بنده‌ای امکان پذیر نیست، از این رو بار دیگر فضل بی‌مانند خداوند پیش قدم شده و ضعف ذاتی بنده را با لفاف بخشایش و رحمت خویش می‌پوشاند و تنها آن اندازه عبادت را از بنده طلب می‌کند که ابراز بندگی و اقرار به نیازمندی او باشد. اما شگفتا که آدمی بر این عبادت ناچیز هم پایداری نداشته و اندیشه‌ی رفاه و راحتی تا اندازه‌ای بر او مسلط گشته که پیوسته در پی آن است تا بفهمد چه عبادتی را خدا واجب کرده تا حداقلی از آن را انجام دهد و چه چیزی را واجب نساخته تا ذمّه‌ی خویش را از آن بری سازد و از انجام دادن آن رهایی یابد. اشاره‌ی پروردگار به تلاوت قرآن و سعی در کسب رزق و روزی و جهاد در راه خدا و اقامه‌ی نماز و پرداخت زکات و قرض‌الحسنه گویا تأکیدی است بر لزوم رسیدن به سعادت ابدی.

برداشت‌ها و فواید سوره:

1-  قیام و عبادت شبانه، نفس را اصلاح می‌کند، روح را تقویت می‌نماید، قلب را بر ایمان ثابت می‌گرداند و وجود آدمی را بر حمل امانت بزرگ الهی و جهاد در راه خداوند آماده می‌سازد.

2-  ارزش واقعی قرآن در ترتیل و تدّبر در آن است و بهترین زمان برای نیل به این هدف، قرائت شبانه است.

3-  تأثیرگذاری تلاوت قرآن در شب بدین خاطر است که آنچه از زبان برآید راحت‌تر بر قلب وارد می‌شود و اسباب انحراف ذهن و انشغال قلب به مراتب کم‌تر است.

4-  عمل مداوم هر چقدر هم اندک باشد دارای ارزش فراوان است و بندگی و تعهد انسان را در برابر خداوند ثابت می‌کند.

5-  صبر، اساسی‌ترین ابزار برخورد با مخالفین دعوت و تبلیغ است اما آن صبر کردنی دارای ارزش حقیقی است که زیبا و از هر شِکوه و بی‌تابی به دور باشد.

6-  احکام شرع بر پایه‌ی توانایی انسان است و هر کجا که عمل به احکام، سختی و مشقتی را در برداشته باشد خداوند تخفیفی متناسب برای آن در نظر گرفته است.

7-  سعی و تلاش برای کسب رزق و روزی از طریق مشروع، عبادتی پسندیده است.

8-  آنچه آدمی در زمان حیات خود از صدقات و عبادات انجام دهد بهتر از آن را در قالب پاداش بهشتی در نزد خداوند خواهد یافت.

9-  سنگین بودن قرآن از وجوه مختلفی سرچشمه می‌گیرد، مثل معنا و حقانیت آن، سنگینی در میزان اعمال؛ اما یکی از وجوه مهم سنگینی قرآن به زمان نزول آن بر رسول الله ص برمی‌گردد. در احادیث آمده است که هرگاه آیه‌ای بر پیامبر نازل می‌شد شدیداً عرق می‌کرد اگرچه در سرمای زمستان هم بود، و چنانچه بر شتر سوار بود آن حیوان از سنگینی پیامبر، گردن خود را بر زمین خم کرده و زانو می‌زد.

10- در بیان قرائت رسول الله ص، امام بخاری در صحیح خود از أنس بن مالک نقل می‌کند: «کَانَتْ مَدًّا ثُمَّ قَرَأَ ﴿بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ، یَمُدُّ بِبِسْمِ اللَّهِ، وَیَمُدُّ بِالرَّحْمَنِ، وَیَمُدُّ بِالرَّحِیمِ» یعنی: «قرائت رسول الله به صورت مد و کشیده بود، سپس انس آیه‌ی ﴿بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ را قرائت کرد و کلمه‌ی «بسم الله» و «الرحمن» و «الرحیم» را هر کدام جداگانه به صورت کشیده می‌خواند. همچنین امام احمد، امام ترمذی و امام ابوداود در مورد قرائت پیامبر ص از أم سلمه نقل می‌کنند: «کَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص یُقَطِّعُ قِرَاءَتَهُ یَقُولُ ﴿ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ ٢ ثُمَّ یَقِفُ ﴿ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ ٣ ثُمَّ یَقِفُ وَکَانَ یَقْرَؤُهَا ﴿مَٰلِکِ یَوۡمِ ٱلدِّینِ ٤» یعنی: «رسول الله قرائتش را جدا جدا و آیه آیه قرار می‌داد؛ می‌خواند: ﴿ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ ٢ سپس وقف می‌کردند: ﴿ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ ٣ سپس وقف می‌کردند و می‌خواندند: ﴿مَٰلِکِ یَوۡمِ ٱلدِّینِ ٤». امام احمد، امام نسائی، امام ابن ماجه و امام ابوداود از براء بن عازب از رسول الله ص در مورد زیبا ساختن قرائت روایت می‌کنند: «زَیِّنُوا الْقُرْآنَ بِأَصْوَاتِکُمْ» «قرآن را با صداهایتان زینت بخشید». امام بخاری از ابوهریره از رسول الله ص نقل می‌کند: «لَیْسَ مِنَّا مَنْ لَمْ یَتَغَنَّ بِالْقُرْآنِ» «از ما نیست آن که در هنگام قرائت قرآن خوش صدایی نکند». براساس فتوای بسیاری از علمای اسلام، فراگیری علم صحیح خوانی قرآن بر هر مسلمانی واجب است.

11- امام بخاری از عبدالله بن مسعود از رسول الله ص درباره مال انسان روایت می‌کند: «فَإِنَّ مَالَهُ مَا قَدَّمَ ، وَمَالُ وَارِثِهِ مَا أَخَّرَ» «همانا مال شخص آن چیزی است که از پیش فرستاد (انفاق کرد) و مال وارثین او آن چیزی است که بر جای گذاشت».

***


سوره‌ی جِن

سوره‌ی جِن

معرفی سوره: سوره‌ی «جن» یا «قُلْ أُوحِی» مکی است و بعد از سوره‌ی «أعراف» نازل شده و شامل 28 آیه است.

مناسبت آن با سوره‌ی قبل: سوره‌ی نوح چگونگی مخالفت معاندان وحی و نبوت و سرانجام شوم آنان را به تصویر کشید تا هشداری برای دشمنان وحی در عصر نبوت باشد و سوره‌ی مبارک جن با بیان پذیرش رسالت آسمانی توسط جنیان، آن معاندان را مورد تحقیر و توبیخ قرار می‌دهد که چگونه از آن حقیقت آشکار غافل و محروم مانده‌اند.

محور سوره: جنیان و موضع‌گیری آنان در برابر وحی و قرآن.

سوره دارای چهار مبحث است:

سبب نزول: در صحیحین از ابن عباس نقل شده زمانی که رسول الله ص در منطقه‌ی نخله همراه با اصحاب مشغول نماز بودند گروهی از جنیان حاضر شده و به قرائت پیامبر گوش دادند و قرآن در قلب آن‌ها جای گرفته و ایمان آوردند. سپس به‌سوی قوم‌شان رفته و حکایت شنیدن‌شان را برای آن‌ها تعریف کردند و آنان را به ایمان دعوت نمودند. خداوند نیز رفتار جنیان در برابر قرآن را برای پیامبرش تعریف نمود تا باعث تقویت قلب ایشان و مومنین و هم هشداری برای کافران باشد. خداوند در سوره‌ی أحقاف نیز به استماع جنیان اشاره کرده است.

 

 

 

مبحث اول: حکایت ایمان جن

بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ

﴿قُلۡ أُوحِیَ إِلَیَّ أَنَّهُ ٱسۡتَمَعَ نَفَرٞ مِّنَ ٱلۡجِنِّ فَقَالُوٓاْ إِنَّا سَمِعۡنَا قُرۡءَانًا عَجَبٗا ١ یَهۡدِیٓ إِلَى ٱلرُّشۡدِ فَ‍َٔامَنَّا بِهِۦۖ وَلَن نُّشۡرِکَ بِرَبِّنَآ أَحَدٗا ٢ وَأَنَّهُۥ تَعَٰلَىٰ جَدُّ رَبِّنَا مَا ٱتَّخَذَ صَٰحِبَةٗ وَلَا وَلَدٗا ٣ وَأَنَّهُۥ کَانَ یَقُولُ سَفِیهُنَا عَلَى ٱللَّهِ شَطَطٗا ٤ وَأَنَّا ظَنَنَّآ أَن لَّن تَقُولَ ٱلۡإِنسُ وَٱلۡجِنُّ عَلَى ٱللَّهِ کَذِبٗا ٥ وَأَنَّهُۥ کَانَ رِجَالٞ مِّنَ ٱلۡإِنسِ یَعُوذُونَ بِرِجَالٖ مِّنَ ٱلۡجِنِّ فَزَادُوهُمۡ رَهَقٗا ٦ وَأَنَّهُمۡ ظَنُّواْ کَمَا ظَنَنتُمۡ أَن لَّن یَبۡعَثَ ٱللَّهُ أَحَدٗا ٧ [الجن: 1-7].

ترجمه:

به نام خداوند بخشاینده‌ی مهربان

«بگو: به من وحی شده است که گروهی از جن (به قرآن) گوش فرا دادند، پس گفتند: بی‌گمان ما قرآنی شگفت شنیدیم (1) که به‌سوی راستی راهنمایی می‌کند پس به آن ایمان آوردیم و هرگز کسی را با پروردگارمان شریک نمی‌سازیم (2) و به راستی که شکوهِ پروردگار ما بس والاست، همسری و فرزندی نگرفته است (3) و همانا نادانِ ما پیوسته بر خداوند یاوه‌سرایی می‌کند (4) و ما گمان می‌بردیم که إنس و جن هیچ‌گاه بر خدا دروغ نمی‌بندند (5) و همانا مردانی از انس به‌سوی مردانی از جن پناه می‌برند پس بر سرکشی آن‌ها افزودند (6) و آن‌ها – چنان‌که شما گمان بردید – پنداشتند که هرگز خداوند کسی را برنمی‌انگیزد (7)».

توضیحات:

﴿نَفَرٞ: گروهی بین سه تا ده نفر. ﴿عَجَبٗا: عجیب و شگفت از جهات مختلف، مثل فصاحت و بلاغت، پند و اندرز و موعظه‌گری. ﴿ٱلرُّشۡدِ: حقیقت و درستی، رستگاری و نجات. ﴿وَلَن نُّشۡرِکَ: دلالت بر این مطلب دارد که آن‌ها نیز مشرک بودند و به واسطه‌ی إستماع قرآن ایمان آورده‌اند. ﴿تَعَٰلَىٰ: بلند مرتبه و والاست. ﴿جَدُّ: بزرگی و عظمت، و منظور از «جَدّ رِبِّنا»، قدرت، فرمانروایی، نعمت‌ها و آیات بی‌شمار پروردگار است. ﴿مَا ٱتَّخَذَ: اختیار نکرده و برنگزیده است. ﴿صَٰحِبَةٗ: همسر، زن. ﴿سَفِیهُنَا: بی‌خرد و نادان از بین ما؛ منظور گناه‌کاران و مشرکان از بین خود جنیان است که سردسته‌ی آنان إبلیس بود. ﴿شَطَطٗا: زیاده‌روی در شرک و کفر و دوری از حق و عدل، در اصل به معنای تجاوز از حد است. ﴿وَأَنَّا ظَنَنَّآ أَن لَّن تَقُولَ...: این سخن جنیان اشاره به یکی از اسباب گمراهی ملت‌ها در طول تاریخ بشریت دارد، و آن عبارت است از اعتماد و اعتقاد بیش از حد به سخنان کسانی که در حکم مُرشِد و بزرگ‌تر هستند و هر چه بگویند با حُسن نیت و بدون دلیل پذیرفته می‌شود و این اعتماد در بسیاری از مواقع تا به جایی می‌رسد که بر سخن خدا و پیامبر نیز برتری می‌یابد و مخالت با آن ننگ و عار محسوب می‌شود. ﴿رَهَقٗا: گناه، إرتکاب حرام، سرکشی و طغیان و آنچه حقیقت را می‌پوشاند، ترس. ﴿وَأَنَّهُۥ کَانَ رِجَالٞ...: این آیه اشاره به این عادت عرب جاهلی دارد که هرگاه یک نفر از آن‌ها مجبور می‌شد شب را در بیابانی بگذراند از ترس و برای محافظت از خود، این وِرد را تکرار می‌کرد: «أَعُوذُ بِسِیِّدِ هَذَا الْوَادِی مِنْ سُفَهَاءِ قَوْمِهِ»: «پناه می‌برم به بزرگ این دشت از شر نادانان قومش». منظورشان از سیدِ واری بزرگان جن بود. جنیان نیز هرگاه این را می‌شنیدند می‌گفتند: «سِدْنا الإنسَ والجِنَّ»: «بزرگ إنس و جن شدیم» و بدین‌سان بر گناه و تکبر جنیان افزوده می‌شد؛ و یا این که این پناهندگی إنس به جن سبب إزدیاد گناه و شرک إنس می‌شد؛ و یا این که بر ترس و وحشت إنسیان می‌افزود. ﴿أَن لَّن یَبۡعَثَ ٱللَّهُ أَحَدٗا: این که خداوند بعد از مرگ کسی را زنده نمی‌کند و از قبر برنمی‌انگیزد و یا این که خداوند دیگر هیچ گاه پیامبری را بر نخواهد انگیخت. قول اول صحیح‌تر است.

مفهوم کلی آیات:

سخن جنیان نمونه‌های بارزی از وجوه و صفات روشن‌گر قرآن کریم است. خصوصیاتی همچون الهی بودن، بیان حقیقت و هدایت و شگفتی ممتاز آن در مقایسه با دیگر کتب آسمانی از جهت لفظ و معنا؛ همین امر سببی شد که با یک بار شنیدن در قلب جنیان جای بگیرد، پلیدی‌های شرک را از آن‌ها بزداید، به نور ایمان مزین سازد و از آن‌ها دعوت‌گرانی مخلص بسازد. دعوت‌گرانی به‌سوی یکتاپرستی و نفی شرک تا آن‌ها را زا پناه خلق به‌سوی خالق و از پوچی و بیهودگی به کمال و جاودانگی رهنمون سازد.

 

 

مبحث دوم: حراست از وحی

﴿وَأَنَّا لَمَسۡنَا ٱلسَّمَآءَ فَوَجَدۡنَٰهَا مُلِئَتۡ حَرَسٗا شَدِیدٗا وَشُهُبٗا ٨ وَأَنَّا کُنَّا نَقۡعُدُ مِنۡهَا مَقَٰعِدَ لِلسَّمۡعِۖ فَمَن یَسۡتَمِعِ ٱلۡأٓنَ یَجِدۡ لَهُۥ شِهَابٗا رَّصَدٗا ٩ وَأَنَّا لَا نَدۡرِیٓ أَشَرٌّ أُرِیدَ بِمَن فِی ٱلۡأَرۡضِ أَمۡ أَرَادَ بِهِمۡ رَبُّهُمۡ رَشَدٗا ١٠ وَأَنَّا مِنَّا ٱلصَّٰلِحُونَ وَمِنَّا دُونَ ذَٰلِکَۖ کُنَّا طَرَآئِقَ قِدَدٗا ١١ وَأَنَّا ظَنَنَّآ أَن لَّن نُّعۡجِزَ ٱللَّهَ فِی ٱلۡأَرۡضِ وَلَن نُّعۡجِزَهُۥ هَرَبٗا ١٢ وَأَنَّا لَمَّا سَمِعۡنَا ٱلۡهُدَىٰٓ ءَامَنَّا بِهِۦۖ فَمَن یُؤۡمِنۢ بِرَبِّهِۦ فَلَا یَخَافُ بَخۡسٗا وَلَا رَهَقٗا ١٣ وَأَنَّا مِنَّا ٱلۡمُسۡلِمُونَ وَمِنَّا ٱلۡقَٰسِطُونَۖ فَمَنۡ أَسۡلَمَ فَأُوْلَٰٓئِکَ تَحَرَّوۡاْ رَشَدٗا ١٤ وَأَمَّا ٱلۡقَٰسِطُونَ فَکَانُواْ لِجَهَنَّمَ حَطَبٗا ١٥ [الجن: 8-15].

ترجمه:

«و آن‌که ما قصد آسمان کردیم، پس آن را پرشده از نگهبانانی و نیرومند و سنگ‌های آتشین یافتیم (8) و ما (پیش از این) در نشستنگاهایی از آن برای شنیدن (به کمین) می‌نشستیم، اما هم اکنون هر کس گوش فرا دهد سنگی آتشین برای خود در کمین بیابد (9) و این‌که ما نمی‌دانیم برای کسانی که در زمین هستند إراده‌ی شر شده یا این‌که پروردگارشان هدایت را برای‌شان خواسته است (10) و آن‌که از ما برخی شایستگان و برخی غیر از آنند، ما گروه‌های مختلفی هستیم (11) و این‌که ما یقین داریم که هرگز نمی‌توانیم خداوند را در زمین ناتوان سازیم و هرگز نمی‌توانیم او را با گریز (از دست عذابش) درمانده کنیم (12) و این‌که چون ندای هدایت را شنیدیم به آن ایمان آوردیم، پس هر کس که به پروردگار خود ایمان آورد از هیچ نقصان و ستمی بیمناک نباشد (13) و این‌که از ما برخی فرمانبردار و برخی تجاوزگرند، پس کسانی که فرمانبردار شدند پس آنان راه حقیقت را می‌جویند (14) و اما تجاوزگران، پس برای جهنم هیزم خواهند بود (15)».

توضیحات:

﴿لَمَسۡنَا ٱلسَّمَآءَ: لمس به معنای دست زدن جهت آگاهی از یک چیز است و در این جا لمس به معنای طلب و قصد است، زیرا مطلوب و مقصود جنّیان از این کار، آگاهی از خبرهای آسمان بود. ﴿مُلِئَتۡ (ملئ): پر شده است. ﴿حَرَس ج حارس: مراد ملائکه است که آسمان را در مقابل إستراق سمع پاسبانی می‌کند. ﴿شَدِیدٗا: قوی و نیرومند، صفت برای حَرّس. ﴿شُهُب ج شِهاب: شهاب‌سنگ، تیرها و سنگ‌های آسمانی، شعله‌های برگرفته از آتش فروزان ستارگان (توضیح بیش‌تر در ذیل آیه‌ی 5 تبارک گذشت).

نکته: عادت جنّیان بر این بود که در آسمان به کمین می‌نشستند و خبرها را مخفیانه از ملائکه می‌شنیدند و به إبلیس بزرگ اطلاع می‌دادند. اما زمان بعثت رسول الله ص، آسمان پر از فرشتگان محافظ و شهاب‌سنگ‌ها شد، به گونه‌ای که جنبان قدرت نزدیک شدن نداشتند و این امر برای محافظت از نزول قرآن بود، از این سبب این آیات در حقیقت شکایت جنیان به شیطان بزرگ‌شان است.

﴿مَقَٰعِدَ لِلسَّمۡعِ: «مقاعد» جمع مَعقد به معنای مکان نشستن (نشستنگاه) و «للسّمع» جهت إستراق سمع است. جنیان اقرار می‌کنند که پیش از بعثت پیامبر و تغییرات آسمان، در جایگاه‌های مختلفی از آسمان می‌نشستیم و مشغول استراق سمع و شنیدن خبرهای آسمان از ملائکه می‌شدیم و هیچ مانعی نیز وجود نداشت. ﴿فَمَن یَسۡتَمِعِ ٱلۡأٓنَ: مراد از لفظ «الآن» زمان بعثت رسول الله ص است که شهاب‌سنگ‌ها، جنیان و شیاطین را از آسمان می‌راند. ﴿رَّصَد: کمین، کمین‌گاه ﴿وَأَنَّا لَا نَدۡرِیٓ أَشَرٌّ...: جنیان از وضعیت ایجاد شده در آسمان به این نتیجه می‌رسند که حتماً خداوند برای اهل زمین حکمی صادر کرده است اما نمی‌دانستند که این حکم و امر مربوط به هلاکت آن‌هاست یا این که خداوند می‌خواهد آن‌ها را هدایت کند. نکته‌ی قابل تأمل در این اظهار نظر جنّیان آنست که ایشان شر و بدی را به خدا نسبت ندادند بلکه تنها هدایت و خوبی را به خداوند برگرداندند و این اشاره‌ای است بر این مطلب که هدایت معلّق به رحمت خداوند است اما هلاکت نتیجه‌ی اعمال پلید خود انسان می‌باشد. ﴿وَمِنَّا دُونَ ذَٰلِکَ: کسانی که به درجه‌ی پاکی کامل از شرکیات نرسیده‌اند و یا اصلاً پاک نشده‌اند. ﴿طَرَآئِقَ ج طریقة: مذاهب و ادیان. ﴿قِدَدٗا: ج قِدَّة، متفرق و مختلف مثل مومن و کافر، صالح و طالح. ﴿ظَنَنَّآ: دانستیم و یقین حاصل کردیم. ﴿لَّن نُّعۡجِزَ ٱللَّهَ: هرگز ما نمی‌توانیم خداوند را عاجز و ناتوان کنیم و در هر کجا از زمین که باشیم خدا بر ما إحاطه دارد. ﴿لَن نُّعۡجِزَهُۥ هَرَبٗا: با فرار هم نمی‌توان از زیر حکم و قدرت خداوند خارج شد و خود را رها ساخت.

نکته: جنیان به گونه‌ای خدا را شناخته بودند که برای‌شان یقین حاصل شده بود هیچ راه فراری از خداوند مگر به‌سوی خودش وجود ندارد اما بسیاری انسان‌ها با وجود تمامی ادعا و فهم‌شان هنوز بدنی درجه از معرفت نرسیده‌اند و گاهی از خداوند به چیزهای بسیار پست دنیوی پناه می‌جویند. ﴿ٱلۡهُدَىٰٓ: قرآن. ﴿بَخۡسٗا: نقصان و اندکی، منظور نقصان پاداش و حسنات است، زیرا خداوند آن را چندین برابر جلو می‌دهد. ﴿رَهَقٗا: طغیان و سرکشی و زیادت گناهان، یعنی در پناه خداوند نه از نقصان حسنات و نه از زیادت سیئات بیمی ندارد. این آیه به گونه‌ای دیگر نیز قابل بیان است: کسی که ایمان به پروردگارش آورد از حسناتش کاسته نمی‌شود که به دیگری دهند یا گناه دیگری را بر دوش او حمل نمی‌کنند که گران‌بار شود. ﴿ٱلۡقَٰسِطُونَ ج قاسِط: تجاوزگران و منحرفانی که حاضر به تسلیم در برابر حقیقت نیستند.

نکته: قاسط از ریشه‌ی «قَسَط» به معنای ظالم و تجاوزگر است اما مُقسِط از ریشه‌ی «أقسط» به معنای عادل و عدالت گستر می‌باشد.

﴿تَحَرَّوۡاْ (حری): قصد کرده‌اند و طلب می‌کنند. ﴿رَشَدٗا: رُشد، هدایت و نجات. ﴿حَطَبٗا: هیزم و اسباب برانگیختن، همان‌گونه که انسان‌های کافر نیز هیزم جهنم خواهند شد.

نکته: این آیه پیان‌بخش شخن جنّیان است و ادامه‌ی آیات در مورد اهل مکه و عطف به آغاز سوره ﴿أَنَّهُ ٱسۡتَمَعَ نَفَرٞ مِّنَ ٱلۡجِنِّ است، یعنی ﴿قُلۡ أُوحِیَ أَن أَلَّوِ ٱسۡتَقَٰمُواْ عَلَى ٱلطَّرِیقَةِ.

مفهوم کلی آیات:

قرآن کلام خداوند است که برای ارشاد و هدایت إنسیان و جنیان نازل گشته و خداوند خود نگه‌داری و حفاظت از آن را بر عهده گرفته است. در هنگام نزول به وسیله‌ی نگهبانانی نیرومند و سنگ‌هایی آتشین و در زمین با حفظ از تحریف و دستبرد معاندانی که پیوسته در پی نامشروع جلوه دادن آن بوده‌اند. خداوند آنچه را إراده کند به اتمام می‌رساند اگرچه بسیاری از آن ناخشنود باشند و در مقابل قدرت بی‌مانند خداوند هیچ کس را یارای مقابله نیست و همان بهتر که انسان به‌سوی او فرار کند ﴿فَفِرُّوٓاْ إِلَى ٱللَّهِ[الذاریات: 50].

انجام هر چیز برای خداوند با اسباب و ابزار لازم همراه است هر چند که برای او تنها إراده‌ی امر کافیست تا آن چیز به وجود آید اما این سنتی است که خداوند آن را رعایت کرده و ما را نیز به رعایت آن سفارش نموده است. برای خداوند عدد و رقم و کم و بیش اهمیتی ندارد و آن چیزی که خداوند از ما طلب کرده است ایمان خالص و تسلیم در برابر فرمان اوست و هر کس از این منهج الهی سرکشی کند تبدیل به هیزمی خواهد شد که جهنم را بر خواهد افروخت و این همان عدل الهی است اگر آدمی از آن عبرت بگیرد.

مبحث سوم: دعوت به یکتاپرستی برنامه‌ی پیامبران الهی

﴿وَأَلَّوِ ٱسۡتَقَٰمُواْ عَلَى ٱلطَّرِیقَةِ لَأَسۡقَیۡنَٰهُم مَّآءً غَدَقٗا ١٦ لِّنَفۡتِنَهُمۡ فِیهِۚ وَمَن یُعۡرِضۡ عَن ذِکۡرِ رَبِّهِۦ یَسۡلُکۡهُ عَذَابٗا صَعَدٗا ١٧ وَأَنَّ ٱلۡمَسَٰجِدَ لِلَّهِ فَلَا تَدۡعُواْ مَعَ ٱللَّهِ أَحَدٗا ١٨ وَأَنَّهُۥ لَمَّا قَامَ عَبۡدُ ٱللَّهِ یَدۡعُوهُ کَادُواْ یَکُونُونَ عَلَیۡهِ لِبَدٗا ١٩ قُلۡ إِنَّمَآ أَدۡعُواْ رَبِّی وَلَآ أُشۡرِکُ بِهِۦٓ أَحَدٗا ٢٠ قُلۡ إِنِّی لَآ أَمۡلِکُ لَکُمۡ ضَرّٗا وَلَا رَشَدٗا ٢١ قُلۡ إِنِّی لَن یُجِیرَنِی مِنَ ٱللَّهِ أَحَدٞ وَلَنۡ أَجِدَ مِن دُونِهِۦ مُلۡتَحَدًا ٢٢ إِلَّا بَلَٰغٗا مِّنَ ٱللَّهِ وَرِسَٰلَٰتِهِۦۚ وَمَن یَعۡصِ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ فَإِنَّ لَهُۥ نَارَ جَهَنَّمَ خَٰلِدِینَ فِیهَآ أَبَدًا ٢٣ حَتَّىٰٓ إِذَا رَأَوۡاْ مَا یُوعَدُونَ فَسَیَعۡلَمُونَ مَنۡ أَضۡعَفُ نَاصِرٗا وَأَقَلُّ عَدَدٗا ٢٤ [الجن: 16-24].

ترجمه:

«و این‌که اگر (مردم) بر راه (حقیقت) پایدار می‌ماندند بی‌گمان آب فراوانی به آن‌ها می‌نوشاندیم (16) تا ایشان را در آن بیازماییم، و کسی که از یاد پروردگارش روی برتابد او را در عذابی سخن درآورَد (17) و آن‌که مساجد برای خداوند است پس همراه خداوند، کسی دیگر را نخوانید (18) و آن‌که چون بنده‌ی خدا (محمد) به پا خاست تا او را بخواند، نزدیک بود که (جنیان) بر او هجوم آورند (19) بگو: من تنها پروردگارم را می‌خوانم و با او کسی را شریک نمی‌سازم (20) بگو: همانا من نه صاحب اختیار زیانی برای شما هستم و نه الزام به هدایت (21) بگو هیچ کس مرا در برابر خداوند پناه نمی‌دهد و به جز او هرگز تکیه‌گاهی نمی‌یابم (22) بلکه تنها تبلیغ کردن از جانب پروردگار و (رساندن) پیام‌های او را (به انجام می‌رسانم)، و هر کس که نافرمانی خدا و فرستاده‌اش کند پس همانا باری او آتش جهنم است که در آن جاودانه می‌ماند (23) آن‌گاه که ببینند آنچه را که وعده داده می‌شوند پس خواهند دانست چه کسی یاورش ضغیف‌تر و تعدادش کم‌تر است (24)».

توضحیات:

﴿وَأَلَّوِ (و أنْ لَوِ استقاموا): پایداری کنند، مرجع ضمیر به قاسطون در آیه‌ی قبل و یا عموم إنس و جن بر می‌گردد. این آیه به دو صورت قابل توضیح است: 1- اگر گمراهان به طریق اسلام گرایش یابند و در آن ثابت قدم بمانند خداوند آب فراوانی به آن‌ها می‌دهد؛ یعنی روزی آن‌ها را زیاد می‌کند، در این صورت مضمونی شبیه به این آیات دارد: ﴿وَلَوۡ أَنَّهُمۡ أَقَامُواْ ٱلتَّوۡرَىٰةَ وَٱلۡإِنجِیلَ وَمَآ أُنزِلَ إِلَیۡهِم مِّن رَّبِّهِمۡ لَأَکَلُواْ مِن فَوۡقِهِمۡ وَمِن تَحۡتِ أَرۡجُلِهِمۚ مِّنۡهُمۡ أُمَّةٞ مُّقۡتَصِدَةٞۖ وَکَثِیرٞ مِّنۡهُمۡ سَآءَ مَا یَعۡمَلُونَ ٦٦ [المائدة: 66]. 2- اگر گمراهان بر طریق گمراهی پایداری کنند و در آن ثابت قدم بمانند خداوند آب (مال) فراوانی به آن‌ها می‌دهد تا بدین صورت تدریجاً بر گناه آن‌ها افزوده شود و نهایتاً هلاک گردند، در این صورت مضمونی شبیه به این آیات دارد: ﴿فَلَمَّا نَسُواْ مَا ذُکِّرُواْ بِهِۦ فَتَحۡنَا عَلَیۡهِمۡ أَبۡوَٰبَ کُلِّ شَیۡءٍ حَتَّىٰٓ إِذَا فَرِحُواْ بِمَآ أُوتُوٓاْ أَخَذۡنَٰهُم بَغۡتَةٗ فَإِذَا هُم مُّبۡلِسُونَ ٤٤ [الانعام: 44] یا ﴿أَیَحۡسَبُونَ أَنَّمَا نُمِدُّهُم بِهِۦ مِن مَّالٖ وَبَنِینَ ٥٥ نُسَارِعُ لَهُمۡ فِی ٱلۡخَیۡرَٰتِۚ بَل لَّا یَشۡعُرُونَ ٥٦ [المؤمنون: 55-56]. ﴿غَدَقٗا: فراوان و وسیع که دلالت بر وسعت رزق روزی دارد. ﴿لِّنَفۡتِنَهُمۡ فِیهِ: به اعتبار اولین معنای ذکر شده در بالا، یعنی مومنین را امتحان کنیم و ایمان‌شان را بسنجیم، و به اعتبار معنای دوم یعنی آن‌ها را بدین‌سان در فتنه و شر گرفتار سازیم تا به هلاکت خویش نزدیک شوند. ﴿یُعۡرِضۡ: روی‌گردانی و پشت کند. ﴿ذِکۡرِ رَبِّهِ: قرآن، عبادت، موعظه و به طور کلی هر آنچه آدمی را به یاد پروردگارش نزدیک می‌سازد. ﴿یَسۡلُکۡهُ: وارد می‌سازد، وا می‌دارد. ﴿صَعَدٗا: دشوار و طاقت‌فرسا که همیشگی بوده و هیچ راحتی در آن نیست. ﴿وَأَنَّ ٱلۡمَسَٰجِدَ لِلَّهِ: این آیه به رفتاری از اهل کتاب اشاره دارد که هرگاه وارد عبادت کده‌های خود می‌شدند در کنار عبادت خداوند به عبادت چیزهای دیگری نیز می‌پرداختند، و یا این که جنّیان از پیامبر درخواست کردند که اجازه دهد آن‌ها نیز همراه مومنین در مسجد برای نماز حاضر شوند، از این سبب آیه نازل شد تا بیان کند که تمامی زمین عبادت‌گاه و مسجد است و ضرورتی به حضور آن‌ها در مسجدی خاص وجود ندارد. ﴿عَبۡدُ ٱللَّهِ: پیامبر اکرم ص. ﴿یَدۡعُوهُ: او را به نیایش بخواند و به عبادت او بپردازد. ﴿لِبَدٗا ج لُبْدَة، انباشته و متراکم به گونه‌ای که بعضی نزدیک است بر سر بعضی دیگر سوار شوند.

نکته: مراد از این آیه می‌تواند دو چیز باشد: 1- مراد جنیان است که با شنیدن قرائت پیامبر، دور ایشان ازدحام می‌کردند و حریصانه به قرآن فرا می‌دادند و پیامبر نیز از این قضیه اطلاعی نداشتند تا این که آیه‌ی ﴿قُلۡ أُوحِیَ إِلَیَّ... نازل شد. 2- آن‌گاه که رسول الله ص به عبادت پروردگار روی می‌آورد و مردم را نیز به‌سوی خداوند فرا می‌خواند مشرکان بر اطراف او ازدحام کرده و مانع از آن می‌شدند که مردم دعوت را بشنوند از ترس این که مبادا افرادی تابع او شوند و بدین سان می‌خواستند از نشر و گسترش دعوت جلوگیری نمایند. این قول صحیح‌تر است و با ادامه‌ی آیات تناسب معنایی بهتری دارد. ﴿لَآ أَمۡلِکُ لَکُمۡ: دلالت بر این مطلب دارد که پیامبر بشری از جنس تمامی انسان‌هاست و تنها امتیاز او مقام نبوت است که در محدوده‌ی تبلیغ و إنذار به او ارزانی شده است و هیچ اختیاری در نفع و ضرر و هدایت و گمراهی کسی ندارد. ﴿لَن یُجِیرَنِی: هرگز کسی نمی‌تواند مرا پناه دهد اگر من نافرمانی امر خدا کردم و پروردگارم خواست مرا تنبیه کند. ﴿مُلۡتَحَدًا (لحد): ملجأ و پناهگاه. ﴿إِلَّا بَلَٰغٗا: تنها ابلاغ فرمان خداوند است که پناهگاه من در برابر خشم خداوند خواهد بود. ﴿رِسَٰلَٰتِهِ ج رسالة: پیام‌های خداوند که پیامبر برای ابلاغ آن‌ها به‌سوی مردم برانگیخته شده بود. ﴿یَعۡصِ (عصی): نافرمانی و عصیان کند.

نکته: در آیه‌ی 23 مرجع ضمیر «له» و صیغه‌ی «خالدین» لفظ «مَن» است و چون لفظ «مَن» در لفظ مفرد بوده ضمیر مفرد «ه» هب آن برگشته است و چون در معنا جمع است از این رو خداوند صیغه‌ی جمع «خالدین» را در مورد آن به‌کار برده است.

﴿حَتَّىٰٓ إِذَا رَأَوۡاْ: به دو صورت قابل معناست: 1- آن‌گاه که مشرکان عذاب را در دنیا و یا قیامت مشاهده کردند پس خواهند دانست که یاوران کدام یک از دو گروه مومن و کافر، ضعیف‌تر و کم‌تر هستند. 2- مشرکان به کارشان ادامه می‌دهند تا آن‌گاه که عذاب را مشاهده نمایند پس در آن زمان می‌خواهند دانست که... .

 

مفهوم کلی آیات:

ایمان به خداوند پایداری و اخلاص در عبادت تنها راه نجات از دشواری‌های عذاب طاقت‌فرسای خداوند است. شرک در هر صورت و درجه‌ای در نزد خداوند مردود است و با هیچ سخن و عملی قابل توجیه نیست. این مطلب اصل و زیربنای دعوت به یکتاپرستی است و پیام پیام‌آوران الهی نیز چیزی بیش از این نبوده است. مردمان در برابر دعوت دو گروهند: یا موحِّد خداپرست مُخلص و یا مشرک بی‌ایمان.

مبحث چهارم: داننده‌ی غیب تنها خداست.

﴿قُلۡ إِنۡ أَدۡرِیٓ أَقَرِیبٞ مَّا تُوعَدُونَ أَمۡ یَجۡعَلُ لَهُۥ رَبِّیٓ أَمَدًا ٢٥ عَٰلِمُ ٱلۡغَیۡبِ فَلَا یُظۡهِرُ عَلَىٰ غَیۡبِهِۦٓ أَحَدًا ٢٦ إِلَّا مَنِ ٱرۡتَضَىٰ مِن رَّسُولٖ فَإِنَّهُۥ یَسۡلُکُ مِنۢ بَیۡنِ یَدَیۡهِ وَمِنۡ خَلۡفِهِۦ رَصَدٗا ٢٧ لِّیَعۡلَمَ أَن قَدۡ أَبۡلَغُواْ رِسَٰلَٰتِ رَبِّهِمۡ وَأَحَاطَ بِمَا لَدَیۡهِمۡ وَأَحۡصَىٰ کُلَّ شَیۡءٍ عَدَدَۢا ٢٨ [الجن: 25-28].

ترجمه:

«بگو: نمی‌دانم آیا نزدیک است آنچه وعده داده شده‌اید یا این‌که پروردگارم برای آن زمانی معین قرار داده است! (25) دانای غیب است پس هیچ کس را بر غیبِ خویش آگاه نمی‌سازد (26) مگر پیامبری را که از او راضی شده است پس همانا (در آن زمان نیز) از پیش روی و پشت وی نگهبانی را رهسپار می‌کند (27) تا معلوم بدارد که به تحقیق، پیغام‌های پروردگارشان را ابلاغ کرده‌اند. و (خداوند) به آنچه که در نزد آن‌هاست احاطه دارد و همه چیز را به عدد برشمرده است (28)».

توضیحات:

﴿إِنۡ أَدۡرِیٓ ما أدْری: «إن» نافیه به معنای «ما» است. ﴿مَّا تُوعَدُونَ: آنچه وعده داده شده‌اید یعنی عذاب آخرت. ﴿أَمَدًا: میعاد، مدت زمان، وقت معین، مراد از آیه این است که تنها خداوند زمان دقیق برپایی قیامت را می‌داند و هیچ کس حتی پیامبران از آن آگاهی ندارند. ﴿فَلَا یُظۡهِرُ: آگاه و مطلع نساخته است. ﴿إِلَّا مَنِ ٱرۡتَضَىٰ: مگر پیامبری که خداوند به رسالت او رضایت داشته باشد و او را برای امر رسالت برگزیده باشد، پس او را بر پاره‌ای امور غیبی آگاه می‌سازد که معجزه‌ای بر اثبات نبوت وی باشد، مثل عیسی که به مردم خبر می‌داد چه چیزی خورده و یا در خانه‌هایشان انباشته‌اند و یا قرآن که به عنوان معجزه پیامبر اسلام در بردارنده‌ی بسیاری امور غیبی از اهوال و اخبار قیامت است تا مردم از آن‌ها عبرت بگیرند. ﴿یَسۡلُکُ: روانه می‌سازند، می‌گمارد. ﴿مِنۢ بَیۡنِ یَدَیۡهِ: تمامی جوانب او. ﴿رَصَدٗ: نگهبان، مراقب و محافظ. ﴿لِّیَعۡلَمَ: تا این که بداند، مراد علم ظهوری خداوند است؛ یعنی علم خداوند ظاهر و محقق گردد و بندگان آگاه شوند که پیامبران پیام‌های پروردگارشان را ابلاغ نموده‌اند. ﴿رِسَٰلَٰتِ ج رسالة: پیام‌ها. ﴿أَحَاطَ: احاطه و آگاهی کامل دارد. ﴿أَحۡصَىٰ: بر می‌شمرد، می‌شمارد. ﴿عَدَدَۢا: عدد هر چیز را بر می‌شمرد و یا این که همه چیز را جداگانه سرشماری می‌کند.

مفهوم کلی آیات:

بدون شک وعید کافران فرا خواهد رسید و نهایت مهلت‌شان مرگ‌شان خواهد بود، و این حقیقت است که مرگ هر شخص قیامت اوست و نهایت فاصله بین انسان و قیامت و وعده‌های خداوند، پایان عمر دنیوی است، پس در هر زمان احتمال آن می‌رود که قیامت هر شخصی برپا شود و او را به فرجام کارهایش برساند و فراتر از این را نه کسی غیر از خدا می‌داند و نه نیازی به دانستن آن است و هر آن کس که پیوسته از زمان آن بپرسد بی‌شک هیچ غرضی نخواهد داشت مگر آن که قصد تباه نمودن عمر خویش را داشته باشد، پس حقا که خداوند آنچه را منفعت بنده در آن است بیان کرده و هیچ ناگفته‌ی مفیدی را برجای نگذاشته است.

برداشت‌ها و فواید سوره:

1-  محمد ص پیامبر و فرستاده شده به‌سوی انس و جن است و همان‌گونه که انسان‌ها لازم است تابع شریعت او شوند جنیان نیز باید به او ایمان آورند.

2-  هرگاه خداوند إراده‌ی انجام کاری کند بستر مناسب را مهیا ساخته و اسباب و ابزار لازم را فراهم می‌آورد و با هر مانعی با شدت برخورد می‌کند و نابود می‌سازد.

3-  علم خداوند بر همه اشیاء إحاطه دارد و هیچ چیز (هر چند بسیار کوچک و ناچیز) بدون علم و إراده‌ی او نه پدید آمده و نه تغییر می‌یابد.

4-  علم غیب مخصوص خداوند است و هیچ مخلوقی أعم از جنس و إنس کوچک‌ترین اطلاعی از مسائل غیبی ندارد مگر مواردی که برای برخی پیامبرانش جهت إقامه‌ی حجت بیان داشته است.

5-  نعمت و خوشی، امتحان خداوندی است پس هر آن که سپاس و شکرگزاری کرد روزیش افزون شود و هر کس ناسپاسی ورزد پس بداند عذاب خداوند دردناک است ﴿لَئِن شَکَرۡتُمۡ لَأَزِیدَنَّکُمۡۖ وَلَئِن کَفَرۡتُمۡ إِنَّ عَذَابِی لَشَدِیدٞ [الحجر: 27].

6-  مساجد، منازل و مکان عبادت خداوند است، از این رو هیچ کس اجازه ندارد در عبادت، چیزی را شریک او سازد و دست نیاز به‌سوی غیر او دراز کند.

7-  مشرکان نه تنها خود را از قبول دعوت محروم ساخته و به تکذیب آن پرداخته بودند بلکه دیگران را از شنیدن و اندیشیدن در آن باز می‌داشتند.

8-  خدا و فرشتگانش یاری‌رسان مومنان موحّدند و آن‌ها را در دنیا پشتیبانی و در آخرت حمایت می‌کنند اما مشرکان از چنین محرومند.

9-  میزان توجه و حمایت خداوند به بندگانش براساس اخلاص و توجه بنده به خداست و هر چه این اخلاص و توجه بیش‌تر و قوی‌تر گردد حمایت و توجه خداوند نیز بیش‌تر می‌شود و هر چه از میزان این اخلاص و توجه کاسته شود توجه خداوند نیز کم‌تر می‌شود تا جایی که ممکن است بنده در محضر خداوند کاملا بی‌اعتبار شود.

10- هر آنچه پیش گویان تحت هر نام و نشانی از امور غیبی ادعا کنند بی‌شک باطل بوده و دروغ بستن بر خداوند و مردم محسوب می‌شود، از این رو دوری از آن‌ها واجب است.

11- عالّم جن، عالم ناشناخته‌ای است و ما انسان‌ها تنها از جنیان آن چیزهایی را می‌دانیم که خداوند در قرآن و پیامبر در احادیث برای ما نقل کرده‌اند. نمونه‌هایی از این معلومات عبارتند از:

الف) تعریف جن: در لغت به معنای پوشش و اصطلاحاً مخلوقی غیر محسوس دارای عقل و اختیار خیر و شر که در فارسی به آن پری گویند.

ب) اصل و زمان خلقت جن: خداوند می‌فرماید: ﴿وَٱلۡجَآنَّ خَلَقۡنَٰهُ مِن قَبۡلُ مِن نَّارِ ٱلسَّمُومِ ٢٧ [الحجر: 27]. یعنی جن را قبلاً (قبل از خلقت آدم) از آتش بدون دود آفریدیم. یا ﴿وَخَلَقَ ٱلۡجَآنَّ مِن مَّارِجٖ مِّن نَّارٖ ١٥ [الرحمن: 15]. یعنی جن را از زبانه‌ی آتش آفریدیم. امام مسلم از ام‌المومنین عایشه روایت می‌کند که رسول الله ص فرمود: «خُلِقَتْ الْمَلاَئِکَةُ مِنْ نُورٍ وَخُلِقَ الْجَانُّ مِنْ مَارِجٍ مِنْ نَارٍ وَخُلِقَ آدَمُ مِمَّا وُصِفَ لَکُمْ». «ملائکه از نور، جن از آتش و انسان از آنچه برایتان وصف شده (گِل چسپنده) آفریده شده است».

ج) أشکال جن: جن قادر است به شکل انسان و حیوان درآید:

امام بخاری در حدیثی طولانی در باب وکالت، از ابوهریره نقل می‌کند که ایشان مسؤول حفاظت گندم‌های زکات شد اما سه شب پیوسته شخصی به آن دستبرد می‌زد و هربار که ابوهریره او را دستگیر می‌کرد به خاطر ادعای فقط و عیالواری او را رها می‌کرد، اما هر بار قضیه را به پیامبر گزارش می‌داد و پیامبر نیز هر بار می‌فرمود: او برخواهد گشت، تا این‌که بعد از بار سوم، آن شخص در برابر گندمی که برداشته بود به ابوهریره قرائت آیة‌الکرسی را یاد داد که سبب محافظت او از شیطان می‌شود. ابوهریره زمانی که قضیه‌ی سومین شب را برای پیامبر بازگو نمود ایشان فرمود: «أَمَا إِنَّهُ قَدْ صَدَقَکَ وَهُوَ کَذُوبٌ، تَعْلَمُ مَنْ تُخَاطِبُ مُنْذُ ثَلاَثِ لَیَالٍ یَا أَبَا هُرَیْرَةَ. قَالَ لاَ قَالَ ذَاکَ شَیْطَانٌ». «او به تو راست گفته است ولی خود دروغگوست، و ای ابوهریره، آیا می‌دانی که در این سه شب با چه کسی روبه‌رو شده‌ای؟ ابوهریره گفت: خیر، فرمود: آن شیطان بوده است».

امام مسلم از ابوذر نقل می‌کند که از رسول الله ص درباره‌ی سگ سیاه (و تفاوت آن با سگ قرمز و زرد) پرسیدم، پاسخ فرمود: «الْکَلْبُ الْأَسْوَدُ شَیْطَانٌ».

در صحیح بخاری نقل شده که رسول الله ص فرموده است: «إِنَّ عِفْرِیتًا مِنَ الْجِنِّ تَفَلَّتَ عَلَىَّ الْبَارِحَةَ - أَوْ کَلِمَةً نَحْوَهَا - لِیَقْطَعَ عَلَىَّ الصَّلاَةَ ، فَأَمْکَنَنِى اللَّهُ مِنْهُ، فَأَرَدْتُ أَنْ أَرْبِطَهُ إِلَى سَارِیَةٍ مِنْ سَوَارِى الْمَسْجِدِ، حَتَّى تُصْبِحُوا وَتَنْظُرُوا إِلَیْهِ کُلُّکُمْ، فَذَکَرْتُ قَوْلَ أَخِى سُلَیْمَانَ: ﴿رَبِّ ٱغۡفِرۡ لِی وَهَبۡ لِی مُلۡکٗا لَّا یَنۢبَغِی لِأَحَدٖ مِّنۢ بَعۡدِیٓ». «دیشب جن سرکشی با من درگیر شد تا نماز مرا به هم زند اما خداوند مرا بر او چیره گردانید. خواستم او را به یکی از ستون‌های مسجد ببندم تا هنگام صبح همه‌ی شما او را ببینید، اما به یاد سخن برادرم سلیمان افتادم که فرموده بود: پروردگارا! به من قدرتی عنایت فرما که بعد از من، شایسته‌ی هیچ کسی نباشد».

امام مسلم از ابوسعید خدری روایت می‌کند که رسول الله ص درباره‌ی مرگ یکی از تازه دامادهای مدینه که بعد از کشتن ماری پیش آمد فرمود: «إِنَّ بِالْمَدِینَةِ جِنًّا قَدْ أَسْلَمُوا فَإِذَا رَأَیْتُمْ مِنْهُمْ شَیْئًا فَآذِنُوهُ ثَلاَثَةَ أَیَّامٍ فَإِنْ بَدَا لَکُمْ بَعْدَ ذَلِکَ فَاقْتُلُوهُ فَإِنَّمَا هُوَ شَیْطَانٌ». «در مدینه جن‌هایی هستند که مسلمان شده‌اند، پس هرگاه برخی از آن‌ها را (در شکل مار) دیدید سه روز به آن‌ها اعلام کنید و اگر بعد از آن مطمئن شدید آن را بکشید که همانا آن شیطان است».

د) طعام جن: استخوان و سرگین شتر که طهارت با آن جایز نیست. امام بخاری از ابوهریره نقل می‌کند که: رسول الله ص به من دستور داد تا برای استجاء (طهارت) سنگ بیاورم و فرمود: استخوان و سرگین حیوان نیاور. من نیز تعدادی سنگ در گوشه‌ی لباسم گذاشتم و در کنار ایشان قرار دادم و رفتم. سپس بعد از فراغت رسول الله از ایشان علت را پرسیدم، پاذسخ داد: «هُمَا مِنْ طَعَامِ الْجِنِّ وَإِنَّهُ أَتَانِی وَفْدُ جِنِّ نَصِیبِینَ وَنِعْمَ الْجِنُّ فَسَأَلُونِی الزَّادَ فَدَعَوْتُ اللَّهَ لَهُمْ أَنْ لَا یَمُرُّوا بِعَظْمٍ وَلَا بِرَوْثَةٍ إِلَّا وَجَدُوا عَلَیْهَا طَعَامًا». «آن دو طعام جن است و گروهی از جنیان شهر نصیبین نزدم آمدند و آنان بهترین جنیان بودند، پس از من توشه خواستند، من نیز از خداوند برای آنان درخواست کردم که ایشان از هیچ استخوان و سرگینی نگذرند مگر این‌که بر روی آن غذا بیابند».

ھ) ازدواج جنیان: ازدواج بین آن‌ها رواج دارد، زیرا خداوند درباره‌ی حوران بهشتی می‌فرماید: ﴿فِیهِنَّ قَٰصِرَٰتُ ٱلطَّرۡفِ لَمۡ یَطۡمِثۡهُنَّ إِنسٞ قَبۡلَهُمۡ وَلَا جَآنّٞ ٥٦ [الرحمن: 56]. یعنی: حوریان بهشتی را مردی از انسان‌ها و جنیان قبل از ایشان (در دنیا) لمس نکرده است. همچنین خداوند تصریح می‌فرماید که ابلیس از جن است و ذریه و فرزند دارند: ﴿وَإِذۡ قُلۡنَا لِلۡمَلَٰٓئِکَةِ ٱسۡجُدُواْ لِأٓدَمَ فَسَجَدُوٓاْ إِلَّآ إِبۡلِیسَ کَانَ مِنَ ٱلۡجِنِّ فَفَسَقَ عَنۡ أَمۡرِ رَبِّهِۦٓۗ أَفَتَتَّخِذُونَهُۥ وَذُرِّیَّتَهُۥٓ أَوۡلِیَآءَ مِن دُونِی وَهُمۡ لَکُمۡ عَدُوُّۢ ۚ بِئۡسَ لِلظَّٰلِمِینَ بَدَلٗا ٥٠ [الکهف: 50].

و) ازدواج با انسان‌ها: ابن تیمیه می‌گوید: گاهی اوقات جنیان با انسان‌ها نیز ازدواج می‌کنند و فرزندانی نیز از آن‌ها به وجود می‌آید و این عادتی معروف بین آن‌هاست. ابراز علاقه‌ی جنیان به انسان‌ها، به کثرت ثابت شده است و این می‌تواند دلیلی بر وقوع آن نیز باشد هر چند از جهت شرع، امری ناپسند و غیر قابل پذیرش است. برخی بنابر آیه‌ی ﴿فِیهِنَّ قَٰصِرَٰتُ ٱلطَّرۡفِ لَمۡ یَطۡمِثۡهُنَّ إِنسٞ قَبۡلَهُمۡ وَلَا جَآنّٞ ٥٦ [الرحمن: 56]. صلاحیت مشترک حوران بهشتی برای انس و جن در آخرت را به دنیا نیز تعمیم داده و آن را امری ممکن دانسته‌اند.

ز) مرگ جن: جنیان نیز همانند انسان‌ها در هنگام برپایی قیامت خواهند مُرد زیرا جنیان نیز مشمول این آیه می‌باشند: ﴿کُلُّ مَنۡ عَلَیۡهَا فَانٖ ٢٦ [الرحمن: 26]. یعنی: «هر آنچه بر روی زمین است (انس و جن) از بین خواهند رفت». امام بخاری از ابن عباس روایت می‌کند که رسول الله ص در دعا می‌فرمود: «أَعُوذُ بِعِزَّتِکَ الَّذِی لاَ إِلَهَ إِلاَّ أَنْتَ الَّذِى لاَ یَمُوتُ وَالْجِنُّ وَالإِنْسُ یَمُوتُونَ» یعنی: «پناه می‌برم به عزت تو که معبودی جز تو نیست، کسی که نمی‌میرد درحالی که جن و انس می‌میرند».

ح) أسماء جن در لغت عرب: 1- مطلق جن (جنّی) 2- جن‌های خوب و بی‌آزار (عامر) 3- جن‌های مزاحم کودکان (أشباح یا أرواح) 4- جن دارای خباثت و اذیت (شیطان) 5- جنی که حد أعلای خباثت را دارد (عِفریت).

ط) اماکن و مساکن جنیان: خانه‌ها و شهرهای مخروبه و تهی از ایمان، بیابان، جنگل، کویر، اماکن نجس و حمام‌ها، کشتارگاه‌ها و طویله‌ی شتر (معاطن الإبل)، قبرستان و خانه‌های مسکونی. در صحیح بخاری از جابر بن عبدالله روایت شده که رسول الله ص فرموده است: «إِذَا اسْتَجْنَحَ اللَّیْلُ أَوْ قَالَ جُنْحُ اللَّیْلِ فَکُفُّوا صِبْیَانَکُمْ فَإِنَّ الشَّیَاطِینَ تَنْتَشِرُ حِینَئِذٍ فَإِذَا ذَهَبَ سَاعَةٌ مِنْ الْعِشَاءِ فَخَلُّوهُمْ وَأَغْلِقْ بَابَکَ وَاذْکُرْ اسْمَ اللَّهِ وَأَطْفِئْ مِصْبَاحَکَ وَاذْکُرْ اسْمَ اللَّهِ وَأَوْکِ سِقَاءَکَ وَاذْکُرْ اسْمَ اللَّهِ وَخَمِّرْ إِنَاءَکَ وَاذْکُرْ اسْمَ اللَّهِ وَلَوْ تَعْرُضُ عَلَیْهِ شَیْئًا». «هنگامی که شب می‌خواهد تاریک شود – و یا این‌که تاریک شد – کودکانتان را (از بیرون رفتن از خانه) نگه دارید، زیرا در این وقت، شیاطین پراکنده می‌شود ولی هنگامی که ساعتی از شب گذشت آن‌ها را آزار بگذارید؛ سپس درِ خانه‌ات را ببند و بسم الله بگو؛ و چراغت را خاموش کن و بسم الله بگو؛ دهانه‌ی مَشکت را ببند و بسم الله بگو؛ ظرفت را بپوشان و بسم الله بگو اگر چه قطعه چوبی باشد که فقط بخشی از آن را بپوشاند».

ی) زشتی صورت شیطان: خداوند در مورد شجره‌ی زقّوم در جهنم می‌فرماید: ﴿إِنَّهَا شَجَرَةٞ تَخۡرُجُ فِیٓ أَصۡلِ ٱلۡجَحِیمِ ٦٤ طَلۡعُهَا کَأَنَّهُۥ رُءُوسُ ٱلشَّیَٰطِینِ ٦٥: [الصافات: 64-65]. «درخت زقوم در عمق جهنم می‌روید. شکوفه‌ی آن همچون سرهای شیاطین است». شیاطین بنابر این آیه، نمادی از زشتی و بدی است. امام مسلم از ابن عمر از رسول الله ص نقل می‌کند: «لا تَحَرَّوْا بِصَلاتِکُمْ طُلُوعَ الشَّمْسِ وَلا غُرُوبَهَا، فَإِنَّهَا تَطْلُعُ بِقَرْنَیْ شَیْطَانٍ». «هنگام طلول و غروب خورشید نماز نخوانید زیرا خورشید میان دو شاخ شیطان طلوع می‌کند». احادیث زیادی علت این نهی را، عبادت کافرین در این دو زمان دانسته است که شیاطین نیز در پی تزیین عمل آن‌ها در این دو زمان می‌باشند.

ک) قدرت جنیان: 1- سرعت حرکت و انتقال ﴿قَالَ عِفۡرِیتٞ مِّنَ ٱلۡجِنِّ أَنَا۠ ءَاتِیکَ بِهِۦ قَبۡلَ أَن تَقُومَ مِن مَّقَامِکَۖ وَإِنِّی عَلَیۡهِ لَقَوِیٌّ أَمِینٞ ٣٩ [النمل: 39]: «عفریتی از جنّ گفت: من آن را پیش از آن‌که از مجلس خود برخیزی برای تو می‌آورم و بر این [کار] سخت توانا و مورد اعتمادم». 2- سبقت بر انسان‌ها در بسیاری چیزها ﴿یَٰمَعۡشَرَ ٱلۡجِنِّ وَٱلۡإِنسِ إِنِ ٱسۡتَطَعۡتُمۡ أَن تَنفُذُواْ مِنۡ أَقۡطَارِ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ فَٱنفُذُواْۚ لَا تَنفُذُونَ إِلَّا بِسُلۡطَٰنٖ ٣٣ [الرحمن: 33]: «ای گروه جنّیان و انسیان، اگر می‌توانید از کرانه‌های آسمان‌ها و زمین به بیرون رخنه کنید، پس رخنه کنید. [ولی] جز با [به‌ دست آوردن] تسلّطی رخنه نمی‌کنید». 3- قدرت علمی و فکری ﴿یَعۡمَلُونَ لَهُۥ مَا یَشَآءُ مِن مَّحَٰرِیبَ وَتَمَٰثِیلَ وَجِفَانٖ کَٱلۡجَوَابِ وَقُدُورٖ رَّاسِیَٰتٍ [سبأ: 13]. یعنی آن جنیان هر چه سلیمان می‌خواست درست می‌کردند، مثل معبدها، مجسمه‌ها، ظرف‌های بزرگ غذاخوری همچون حوضچه و دیگ‌های ثابت.

ل) دین جنیان: ﴿وَأَنَّا مِنَّا ٱلصَّٰلِحُونَ وَمِنَّا دُونَ ذَٰلِکَۖ کُنَّا طَرَآئِقَ قِدَدٗا ١١ [الجن: 11]: «و از میان ما برخی درستکارند و برخی غیر آن، و ما فرقه‌هایی گوناگونیم». که طبق آیات سوره جن، بر ادیان مختلفی هستند.

***


سوره‌ی نوح

سوره‌ی نوح

معرفی سوره: سوره‌ی «نوح» مکی است و بعد از سوره‌ی «نحل» نازل شده و مشتمل بر 28 آیه است.

مناسبت آن با سوره‌ی قبل: داستان قوم نوح و هلاکت آن‌ها نمونه‌ای بارز از این آیه در سوره‌ی معارج است که ﴿إِنَّا لَقَٰدِرُونَ ٤٠ عَلَىٰٓ أَن نُّبَدِّلَ خَیۡرٗا مِّنۡهُمۡ [المعارج: 40-41]. یعنی «ما قادریم بهتر از آن‌ها را جایگزین آن‌ها کنیم». همچنین به صورت متوالی این سه سوره‌ی أخیر (حاقه، معارج و نوح) در مورد مکذّبین و عذاب دنیوی و أخروی آن‌ها و بیان نمونه‌هایی از شیوه‌ی تکذیب و إنکار آنان بحث می‌کند و علاوه بر آن، در این سوره برای تسلای خاطر پیامبر ص، زندگی نوح ÷ و اسلوب دعوت‌شان و چگونگی موضع‌گیری عنادآمیز قومش و سرانجام شوم آنان به ترسیم درآمده است.

محور سوره: درس‌های دعوی از قصه‌ی نوح و بیان شیوه‌ی برخورد با مکذّبین.

سوره دارای سه مبحث است:

مبحث اول: ایمان: توبه‌ی اعتقادی

بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ

﴿إِنَّآ أَرۡسَلۡنَا نُوحًا إِلَىٰ قَوۡمِهِۦٓ أَنۡ أَنذِرۡ قَوۡمَکَ مِن قَبۡلِ أَن یَأۡتِیَهُمۡ عَذَابٌ أَلِیمٞ ١ قَالَ یَٰقَوۡمِ إِنِّی لَکُمۡ نَذِیرٞ مُّبِینٌ ٢ أَنِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ وَٱتَّقُوهُ وَأَطِیعُونِ ٣ یَغۡفِرۡ لَکُم مِّن ذُنُوبِکُمۡ وَیُؤَخِّرۡکُمۡ إِلَىٰٓ أَجَلٖ مُّسَمًّىۚ إِنَّ أَجَلَ ٱللَّهِ إِذَا جَآءَ لَا یُؤَخَّرُۚ لَوۡ کُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ ٤ [نوح: 1-4].

 

 

ترجمه:

به نام خداوند بخشاینده‌ی مهربان

«به‌راستی که ما نوح را به‌سوی قومش فرستادیم که قومت را هشدار بده قبل از آن‌که عذابی دردناک بر آن‌ها فرود آید (1) گفت: ای قوم من، همانا من برای شما بیم‌دهنده‌ای آشکارم (2) که خداوند را پرستش کنید و از او پروا بدارید و مرا فرمان برید (3) (تا خداوند) پاره‌ای از گناهانتان را برای شما ببخشاید و (سرآمد) شما را تا مدتی معین به تأخیر اندازد، همانا زمان معین خداوند هرگاه فرا رسد به تأخیر انداخته نشود، اگر شما بدانید (4)».

توضیحات:

﴿نُوح: شیخ الأنبیاء نوح ÷، ششمین نسل از فرزندان آدم (از نوادگان شیث بن آدم)، اولین پیامبر مرسَل با طولانی‌ترین زمان حیات دعَوی، یعنی 950 سال، اولین پیامبر اولوالعزم، ساکن و مبعوث در سرزمین عراق. ﴿عَذَابٌ أَلِیمٞ: عذاب توفان در دنیا و آتش سوزان در جهنم. ﴿نَذِیرٞ مُّبِینٌ: ترساننده‌ای آشکار که دعوتش با دلیل و برهان قاطع همراه است. ﴿أَنِ ٱعۡبُدُواْ: عبادت خداوند سبب ایجاد ترس و پرهیزکاری می‌شود، از این رو در پرتو آن، سخن حق را از هر شخصی می‌توان شنید و پذیرفت. در حقیقت عبادت به انسان شناخت حقیقی از خداوند می‌بخشد و همین سبب ایجاد ترس از خدا می‌گردد و نهایتاً انسان را به فرمانبرداری و تسلیم در برابر تمامی فرامین او وا می‌دارد. ﴿یَغۡفِرۡ لَکُم: ایمان سبب آمرزش تمامی گناهانی می‌شود که شخص در حال کفر و شرک مرتکب شده است؛ یعنی ایمان، توبه‌ای اعتقادی است اما گناهانی که شخص بعد از ایمانش مرتکب می‌شود برای آمرزش نیاز به توبه‌ی مجدد دارد. واژه‌ی ﴿مِّن ذُنُوبِکُمۡ اشاره به گناهان قبل از ایمان دارد و «مِن» تبعیضیه است و برخی مفسرین آن را زائده دانسته‌اند، یعنی ﴿یَغۡفِرۡ لَکُم ذُنُوبِکُمۡ. ﴿یُؤَخِّرۡکُمۡ: اجل انسان هیچ‌گاه به تأخیر نمی‌افتد (ادامه‌ی آیات) اما مراد از تأخیر أجل در این آیه ممکن است به دو صورت باشد: 1- هلاک نشدن به وسیله‌ی عذاب و تأخیر مرگ تا زمان معین خود (یعنی هلاکت دنیوی از آن‌ها برداشته می‌شود) 2- ایجاد برکت در عمر، یعنی به سبب ایمان، زندگی انسان ارزش معنوی و حقیقی پیدا می‌کند.

 

مفهوم کلی آیات:

سنت خداوند در هر قومی بر این منوال بوده که قبل از حکم بر هلاکت آن‌ها به سبب ظلم و کفرشان، پیامبری از جنس و زبان خودشان بر آنان نازل شده است تا به آنان هشدار دهد و حجت را برای‌شان تمام نماید. محور دعوت نوح بر اساس مبادی سه‌گانه، یعنی عبادت خدا، تقوا و اطاعت از رسول بود، زیرا عقل سلیم حکم می‌کند که خداپرستی نیازی به إقامه‌ی دلایل و براهین ندارد و هر چه پیامبر می‌گوید در حقیقت تذکر و یادآوری و خط مشی برای عبادت است اما طبیعت مادی انسان، غالب اوقات بر عقل او سبقت می‌گیرد، لذا در آن زمان لازم است این نفس سرکش با وعده‌های شیرین نعمت سرگرم شود تا شاید بدین وسیله آرام و قرارا گیرد و عظمت و رحمت خداوند را بهتر درک کند و سپس‌گزاری نماید، بنابراین در ادامه‌ی آیات سوره، نوح در دعوت خویش از شیوه‌ی وعده دادن به نعمت و بیان عظمت خداوند بسیار بهره می‌برد.

مبحث دوم: تدوام و تنوع دعوت

﴿قَالَ رَبِّ إِنِّی دَعَوۡتُ قَوۡمِی لَیۡلٗا وَنَهَارٗا ٥ فَلَمۡ یَزِدۡهُمۡ دُعَآءِیٓ إِلَّا فِرَارٗا ٦ وَإِنِّی کُلَّمَا دَعَوۡتُهُمۡ لِتَغۡفِرَ لَهُمۡ جَعَلُوٓاْ أَصَٰبِعَهُمۡ فِیٓ ءَاذَانِهِمۡ وَٱسۡتَغۡشَوۡاْ ثِیَابَهُمۡ وَأَصَرُّواْ وَٱسۡتَکۡبَرُواْ ٱسۡتِکۡبَارٗا ٧ ثُمَّ إِنِّی دَعَوۡتُهُمۡ جِهَارٗا ٨ ثُمَّ إِنِّیٓ أَعۡلَنتُ لَهُمۡ وَأَسۡرَرۡتُ لَهُمۡ إِسۡرَارٗا ٩ فَقُلۡتُ ٱسۡتَغۡفِرُواْ رَبَّکُمۡ إِنَّهُۥ کَانَ غَفَّارٗا ١٠ یُرۡسِلِ ٱلسَّمَآءَ عَلَیۡکُم مِّدۡرَارٗا ١١ وَیُمۡدِدۡکُم بِأَمۡوَٰلٖ وَبَنِینَ وَیَجۡعَل لَّکُمۡ جَنَّٰتٖ وَیَجۡعَل لَّکُمۡ أَنۡهَٰرٗا ١٢ مَّا لَکُمۡ لَا تَرۡجُونَ لِلَّهِ وَقَارٗا ١٣ وَقَدۡ خَلَقَکُمۡ أَطۡوَارًا ١٤ أَلَمۡ تَرَوۡاْ کَیۡفَ خَلَقَ ٱللَّهُ سَبۡعَ سَمَٰوَٰتٖ طِبَاقٗا ١٥ وَجَعَلَ ٱلۡقَمَرَ فِیهِنَّ نُورٗا وَجَعَلَ ٱلشَّمۡسَ سِرَاجٗا ١٦ وَٱللَّهُ أَنۢبَتَکُم مِّنَ ٱلۡأَرۡضِ نَبَاتٗا ١٧ ثُمَّ یُعِیدُکُمۡ فِیهَا وَیُخۡرِجُکُمۡ إِخۡرَاجٗا ١٨ وَٱللَّهُ جَعَلَ لَکُمُ ٱلۡأَرۡضَ بِسَاطٗا ١٩ لِّتَسۡلُکُواْ مِنۡهَا سُبُلٗا فِجَاجٗا ٢٠ [نوح: 5-20].

ترجمه

«(نوح) گفت: پروردگارا، به راستی که من قوم خود را شب و روز دعوت دادم (5) پس دعوت من جز فرار چیزی به آن‌ها نیفزود (6) و من هر بار دعوت‌شان دادم تا (ایمان بیاورند و) تو آن‌ها را بیامرزی انگشتان‌شان را در گوش‌هایشان نهادن و جامه‌هاشان بر خود پیچیدند و (بر کفر خویش) پافشاری کردند و سخت تکبر ورزیدند (7) آن‌گاه من آشکارا آن‌ها را دعوت دادم (8) سپس (دعوت را) برای‌شان علنی ساختم و بسیار پنهانی با آن‌ها در میان گذاشتم (9) پس گفتم: از پروردگارتان آمرزش بخواهید که او بس آمرزنده است (10) تا آسمان را پیاپی بر شما فرو ریزد (11) و شما را با (بخشیدن) مال‌ها و فرزندان یاری رساند، و بوستان‌هایی برایتان قرار دهد، و برای شما جویبارهایی پدید آوَرَد (12) شما را چه شده است که برای خداوند، بزرگی را باور ندارید! (13) در حالی که شما را مرحله به مرحله آفرید (14) آیا ندیدید که چگونه خداوند هفت آسمان را طبقه طبقه آفرید! (15) و ماه را در میان آن‌ها پرتواف‌شان قرار داد و خورشید را (چراغی) درخشنده ساخت. (16) و خداوند شما را به شگفتی از زمین رویایند (17) آن‌گاه شما را به آن باز می‌گرداند و حیرت‌آور بیرونتان می‌آورّد. (18) و خداوند زمین را برای شما گسترده ساخت (19) تا راه‌های وسیعی از آن را در پیش گیرید (20)».

توضیحات:

﴿لَیۡلٗا وَنَهَارٗا: اشاره به دعوت شبانه‌روزی نوح دارد که اولین درس دَعَوی سوره است. ﴿إِلَّا فِرَارٗا: واکنش بسیاری از مردم نسبت به دعوت است که به‌ جای إقبال و سعی در پذیرش، پیوسته از دعوت گریزانند اما این واکنش نامناسب نباید سبب دلسردی داعی شود و این دومین درس دعوی سوره است. ﴿جَعَلُوٓاْ أَصَٰبِعَهُمۡ: مراد قسمتی از انگشت است که جهت جلوگیری از شنیدن در گوش فرو می‌بردند. ﴿ٱسۡتَغۡشَوۡاْ: جامه‌شان را بر خود پوشاندند، به‌گونه‌ای که نوح را نبینند و سخن او را نشنوند و این رفتار آن‌ها، سومین درس دعوی سوره است، بدین معنا که همیشه داعی، باید انتظار هرگونه مخالفتی را داشته باشد و در این میان هیچ واکنشی را از آنان عجیب و غیر منتظره نداند. ﴿أَصَرُّواْ: اصرار ورزیدند و بر کفر خود ثابت قدم ماندند. ﴿ٱسۡتَکۡبَرُواْ: خود را بزرگ پنداشتند و به گردنکشی پرداختند. ﴿ٱسۡتِکۡبَارٗا: مفعول مطلق است، یعنی استکبار شدید و گردنکشی در برابر همه کس و همه چیز؛ در این جا مراد این است که هم خودشان از قبول دعوت سرباز زدند و هم دیگران را از قبول دعوت باز داشتند و این چهارمین درس دعوی سوره است، زیرا با نپذیرفتن دعوت، خود را از قبول حقیقت بی‌نیاز دانسته و به واسطه‌ی تکبر و جهالت، خویشتن را از دیگران آگاه‌تر و داناتر می‌دانستند. ﴿جِهَارٗا: به صورت جهری و آشکارا. ﴿أَعۡلَنتُ لَهُمۡ: دعوت را برای آن‌ها علنی ساختم. ﴿أَسۡرَرۡتُ لَهُمۡ: به صورت بسیار سری آن‌ها را دعوت دادم؛ این آیه پنجمین نکته‌ی دعوی سوره است و آن این که تبلیغ و دعوت باید به گونه‌ها و شیوه‌های متنوع باشد و همان‌گونه که تأثیرپذیری در جمع نسبت به افرادی بیش‌تر است در مقابل اشخاصی نیز دعوت سرّی و خصوصی برای آن‌ها بسیار مفیدتر و مؤثرتر واقع می‌شود.

نکته: مراحل و شیوه‌های مختلف دعوت را طبق این آیات به سه مرحله می‌توان تقسیم کرد: 1- دعوت جهری و عمومی در محافل گوناگون با صدای بلند، که نوح پیامبری خود را در آن محافل اعلان نمود 2- دعوت علنی که گروه گروه و افراد مختلف را علنا به قبول دعوت فرا می‌خواند 3- دعوت سرّی که مخفیانه صورت می‌گیرد تا هم دعوت‌گر بتواند بهتر حقایق را مطرح کند و هم دعوت شونده از قبول دعوت ترسی نداشته باشد.

﴿ٱسۡتَغۡفِرُواْ رَبَّکُمۡ: از کفرتان برگردید و از پروردگارتان طلب بخشش کنید ﴿یُرۡسِلِ ٱلسَّمَآءَ: آسمان را بر شما می‌باراند، یعنی باران بر شما می‌بارد و این ششمین درس دعوی است، بدین مضمون که گناه زیاد، روزی را بر انسان تنگ می‌کند و در مقابل، استغفار و برگشت از گناه سبب فراخی رزق و إعاده‌ی رحمت خداوند می‌شود، پس در هنگام قحط‌سالی و کم‌بارانی باید مردم را به استغفار فرا خواند، همان‌گونه که رسول الله ص نیز ما را به این عمل سفارش فرموده است. ﴿مِّدۡرَارٗا (درّ): بسیار ریزان و مداوم. ﴿یُمۡدِدۡکُم (مدد): مال و فرزند زیادی به شما می‌بخشد و بدین سان شما را یاری می‌کند. ﴿جَنَّٰتٖ ج جَنَّة: بساتین و باغ‌ها. ﴿أَنۡهَٰرٗا ج نَهر: جویبار و نهر. از مجموع این دو آیه علاوه بر عنایت خاص خداوند نسبت به مؤمنین، هفتمین درس دعوی سوره برداشت می‌شود، و آن این که از ابزار بسیار مؤثر در امر دعوت، ترغیب و تشویق و وعده‌های شیرین به نعمت‌های خداوند أعم از دنیوی و أخروی است. ﴿مَّا لَکُمۡ: شما را چه شده است؟ ﴿لَا تَرۡجُونَ لِلَّهِ: به خداوند امید و باور ندارید. ﴿وَقَارٗا: سنگینی، هیبت و قدرت، یعنی چرا عظمت خداوند را درک نمی‌کنید و از او نمی‌ترسید. ﴿أَطۡوَارًا ج طَور: مراحل مختلف خلقت مثل نطفة، علقة، مضغة و...﴿أَلَمۡ تَرَوۡاْ؟ آیا ملاحظه نمی‌کنید و نمی‌بینید؟ ﴿طِبَاقٗا: طبقه طبقه و تو در تو که هر کدام بر بالای دیگری واقع است. ﴿نُورٗا: روشنایی که زمین از شعاع آن بهره می‌برد اما در ذات خود ایجاد نور نمی‌کند. ﴿سِرَاجٗا: چراغی که نور تولید می‌کند و همه چیز از پرتو نورش به اندازه‌ی نیاز بهره می‌برد. ﴿أَنۢبَتَکُم مِّنَ ٱلۡأَرۡضِ نَبَاتٗا: شما را همچون گیاه از زمین رویانید، منظور سه چیز می‌تواند باشد: الف) اشاره به اصل خلقت آدم که خاک است همان‌گونه که بستر رویش گیاهان نیز خاک است. ب) منبع تغذیه‌ی انسان که مستقیم یا غیر مستقیم از خاک است و در واقع ما پرورده‌ی خاک هستیم. ج) اگر «نباتاً» را در این آیه مفعولٌ به بدانیم ترجمه آیه چنین می‌شود: خداوند گیاهان را از زمین برای شما رویانید. ﴿یُعِیدُکُمۡ فِیهَا: به زمین برگردانده می‌شوید (بعد از مرگ به قبر). ﴿یُخۡرِجُکُمۡ إِخۡرَاجٗا: بسیار عجیب و شگفت‌آور شما را از زمین بیرون می‌آورد (رستاخیز و برانگیخته شدن از قبر). ﴿بِسَاطٗا: همچون فرشی برای شما گسترانید تا شما به راحتی بر آن آرام گیرید و زندگی کنید.

نکته: از این آیه استنباط کرده‌اند که زمین کُروی نیست حال آن که این برداشت نمی‌تواند درست باشد، زیرا گستردگی زمین نسبی است و هر چقدر محیط یک کُره بزرگ‌تر باشد به همان اندازه إنحنای آن کم‌تر احساس می‌شود تا جایی که تصور می‌شود اصلاً إنحنایی وجود ندارد. ﴿لِّتَسۡلُکُوا (سلک): تا این که بپیمایید. ﴿سُبُل ج سبیل: راه‌ها. ﴿فِجَاجٗا ج فَج: راه گشاده و وسیع، یعنی زمین را به گونه‌ای قرار داده که گشت و گذار در آن بسیار آسان است. از مجموع این آیات این مطلب مهم برداشت می‌شود که یکی از راه‌های پذیرش دعوت، بیان عظمت خداوند و به طور کلی خداشناسی است، زیرا اگر انسان خداوند را واقعاً آن گونه که هست بشناسد دیگر هیچ گاه نافرمانی او نمی‌کند و بدین خاطر خداوند در آیات زیادی از قرآن به معرفی خود پرداخته است و این هشتمین درسی است که از این سوره برداشت می‌شود.

مفهوم کلی آیات:

مبنای دعوت نوح بر پایه‌ی تداوم و تنوع بود. تدوام و استمرار دعوت بدین معنا که هیچ لحظه‌ای از شبانه‌روز را خالی از تأثیر نمی‌دانست، چرا که حالات روحی انسان در زمان‌های مختلف به یک شکل نیست و چه بسا لحظات آرام و آزادی در شبانه‌روز برای آدم پیش آید که به حقایق، واقع بینانه‌تر بنگرد و نسبت به آن قانع و تابع شود. تنوع در دعوت یعنی به کارگیری أسلوب‌های مختلف مثل دعوت سری، جهری و علنی که هر حالت و أسلوب می‌تواند بر گروه خاصی تأثیرگذار باشد یا أسلوب وعده و وعید، بیان عظمت و معرفت خداوند، آگاه‌سازی انسان نسبت به ضعف عمومی خویش و پیامدهای مثبت و منفی قبول یا ردّ دعوت که دعوت‌گر باید به فراخور حال مخاطبین، از تمامی این أسالیب و حالت بهره ببرد.

مبحث سوم: شکوِه‌ی نوح از مکذبین معاند

﴿قَالَ نُوحٞ رَّبِّ إِنَّهُمۡ عَصَوۡنِی وَٱتَّبَعُواْ مَن لَّمۡ یَزِدۡهُ مَالُهُۥ وَوَلَدُهُۥٓ إِلَّا خَسَارٗا ٢١ وَمَکَرُواْ مَکۡرٗا کُبَّارٗا ٢٢ وَقَالُواْ لَا تَذَرُنَّ ءَالِهَتَکُمۡ وَلَا تَذَرُنَّ وَدّٗا وَلَا سُوَاعٗا وَلَا یَغُوثَ وَیَعُوقَ وَنَسۡرٗا ٢٣ وَقَدۡ أَضَلُّواْ کَثِیرٗاۖ وَلَا تَزِدِ ٱلظَّٰلِمِینَ إِلَّا ضَلَٰلٗا ٢٤ مِّمَّا خَطِیٓـَٰٔتِهِمۡ أُغۡرِقُواْ فَأُدۡخِلُواْ نَارٗا فَلَمۡ یَجِدُواْ لَهُم مِّن دُونِ ٱللَّهِ أَنصَارٗا ٢٥ وَقَالَ نُوحٞ رَّبِّ لَا تَذَرۡ عَلَى ٱلۡأَرۡضِ مِنَ ٱلۡکَٰفِرِینَ دَیَّارًا ٢٦ إِنَّکَ إِن تَذَرۡهُمۡ یُضِلُّواْ عِبَادَکَ وَلَا یَلِدُوٓاْ إِلَّا فَاجِرٗا کَفَّارٗا ٢٧ رَّبِّ ٱغۡفِرۡ لِی وَلِوَٰلِدَیَّ وَلِمَن دَخَلَ بَیۡتِیَ مُؤۡمِنٗا وَلِلۡمُؤۡمِنِینَ وَٱلۡمُؤۡمِنَٰتِۖ وَلَا تَزِدِ ٱلظَّٰلِمِینَ إِلَّا تَبَارَۢا ٢٨ [نوح: 21-28].

ترجمه:

«نوح گفت: پروردگارا، همانا این‌ها مرا نافرمانی کردند و کسی را پیروی کردند که مال و فرزندش جز زیان چیزی به او نیفزود (21) و نیرنگی بس بزرگ زدند (22) و گفتند: هرگز خدایانتان را رها نکنید، و رها نکنید وَدّ و سُواع و یغوث و یعوق و نسر را (23) و (بدین سان) بسیاری را گمراه نمودند، (خدایا!) به ستمکاران جز گمراهی میفزای (24) (پس) به کیفر گناهان‌شان غرق گشتند سپس به آتش درآورده شدند، پس برای خود در برابر خدا یارانی نیافتند (25) و نوح گفت: پروردگارا، بر روی زمین از کافران هیچ کس را برجای مگذار (26) چرا که اگر تو آنان را برجای بگذاری بندگانت را گمراه سازند و جز بدکارِ کافر نزایند (27) پروردگارا، مرا و پدر و مادرم را ببخشای و هر مؤمنی را که به خانه‌ام درآید و زنان و مردان مؤمن را (نیز ببخشای)، و ستمگران را جز نابودی میفزای! (28)».

 

 

توضیحات:

﴿وَٱتَّبَعُواْ مَن لَّمۡ یَزِدۡهُ: مراد از لفظ «مَن» ثروتمندان و رؤسایی بودند که کوچک‌ترها و ضعیفان، احترام ویژه‌ای به آنان می‌گذاشتند و گوش به فرمان آن‌ها بوده و سخنان آن‌ها را بر هر گفتاری ترجیح می‌دادند فقط به خاطر آن که مال و مقام دارند و یا این که داری پسرانی هستند که پشتیبان و قدرت‌شان محسوب می‌شوند هر چند ایشان هیچ منفعتی جز خسران دنیا و آخرت نصیب آنان نکردند. ﴿مَکَرُواْ: اشاره به حیله‌ها و ترفندهایی است که کافران برای مقابله با نوح به ‌کار می‌بردند، مثل شوراندن نادانان علیه نوح و منحرف ساختن أنظار مردم به‌سوی خودشان با استفاده از مال و ثروت. ﴿کُبَّارٗا: صیغه‌ی مبالغه از «کِبَر» به معنای در نهایت بزرگی. ﴿لَا تَذَرُنَّ: (نون تأکید ثقیله) هیچ گاه رها نکنید. ﴿ءَالِهَتَکُمۡ ج إله: خدایان، منظور بت‌هایشان است که در اصل انسان‌های صالحی بودند اما بعد از وفات‌شان به تحریک إبلیس، بت‌هایی به نام آن‌ها ساخته و اندک اندک مورد پرستش واقع شد که نام بزرگ‌ترین آن‌ها در ادامه ذکر می‌شود. ﴿وَدّ: قبیله‌ی کلب در درمة الجندل. ﴿سُوَاع: بت قبیله‌ی هُذَیل. ﴿یَعُوقَ: بت قبیله‌ی عطیف. ﴿نَسۡر: بت قبیله‌ی حِمْیَر. ﴿وَقَدۡ أَضَلُّواْ: مرجع ضمیر به أصنام و رؤسا برمی‌گردد، یعنی رؤسا و ثروتمندان به واسطه‌ی این بت‌ها بسیاری را به گمراهی کشاندند. ﴿إِلَّا ضَلَٰلٗا: مگر گمراهی بیش‌تر جهت عذاب و هلاک بیش‌تر. ﴿مِّمَّا: «ما» در این جا زائده و برای تأکید است. ﴿خَطِیٓـَٰٔتِهِمۡ ج خطیئة: گناهان‌شان که کفر و عصیان را شامل می‌شد. ﴿أَنصَار: یاورانی که عذاب را از آن‌ها برطرف سازند، مثل بت‌ها و یا کسانی که تحت الأمر آنان بودند. ﴿رَّبِّ لَا تَذَرۡ: دعای نوح بعد از این خبر خداوند بود که ﴿لَن یُؤۡمِنَ مِن قَوۡمِکَ إِلَّا مَن قَدۡ ءَامَنَ [هود: 36]: «جز آن کسانی که ایمان آوردند دیگر کسی از قومت ایمان نخواهد آورد». این مطلب نهمین درس دعوی سوره است، یعنی هیچ گاه نباید از هدایت قومی ناامید شد مگر زمانی که تمامی حجت‌ها بر او تمام شده و کوچک‌ترین امیدی به هدایت در آن‌ها باقی نمانده باشد و چون این مطلب نیز بر ما پوشیده است از این رو هیچ گاه نباید دست از دعوت برداشت. ﴿دَیَّارًا: اصل این واژه «دَیْوار» است واو قلب به یاء و سپس در همدیگر ادغام شده است؛ کسی که ساکن (دار) خانه است یا کسی که بر روی زمین دور می‌زند و زندگی می‌کند؛ منظور این است که هیچ کافری را رها مساز مگر این که او را هلاک سازی. ﴿إِنَّکَ إِن تَذَرۡهُمۡ: این ادعای نوح به سبب تجربه‌ی نه صد و پنجاه ساله‌ای است که پیوسته آن‌ها را دعوت داده بود تا جایی که گفته‌اند هر پدری دست پسرش را می‌گرفت و او را به‌سوی نوح می‌برد و می‌گفت: ای پسر! از این شخص دوری کن چون که دروغگوست و این را پدرم به من گفته است؛ پسر نیز بعد از پدر شدن همین رفتار را با پسرش انجام می‌داد. ﴿فَاجِرٗا: گناهکاری که بر گناهش پایبند است. ﴿کَفَّار: بسیار کافر و ناسپاس نعمت. ﴿رَّبِّ ٱغۡفِرۡ لِی: تمامی مردان و زنان مؤمن از آغاز تا قیامت زیر این دعای نوح وارد می‌شود. ﴿لِمَن دَخَلَ بَیۡتِیَ: منظور از «بیتی» چند چیز می‌تواند باشد: مسجدم، منزلم یا دینم. ﴿تَبَارَۢا (تبر): هلاکت و نابودی، و متقابلاً این آیه نیز تمامی ظالمین روی زمین را تا قیامت در برمی‌گیرد.

مفهوم کلی آیات:

نوح ÷ مدت نه‌صد و پنجاه سال به دعوت و تبلیغ پرداخت و در امر دعوت از هر فرصت، زمان و اسلوبی بهره برد اما آن‌گاه که إراده‌ی هدایت از سوی خداوند نباشد دیگر هیچ أسلوبی کارساز نخواهد بود، لذا دست به دعا برداشت و از خداوند هلاکت تمامی کافران و فاجران را مسئلت داشت تا زمین از پلیدی‌های آن‌ها پاک شود و آنانی که مطیع خدا شده‌اند از وسوسه‌های فتنه‌انگیز اینان در امان بمانند و مؤمنین را نیز دعا نمود که خداوند از تقصیرات آن‌ها بگذرد و خالصانه در پرتو آئین خویش مصون دارد. آری! این سرنوشت تکذیب است و هیچ گریزی از آن نیست و هر آنچه را خدا حکم کند همان شود و کسی را نیز یارای مابله با آن نبوده و نخواهد بود مگر برگشت به درگاه او به امید بخشش و جبران مافات و تنها این راه تجات است و بس.

برداشت‌ها و فواید سوره:

1-  مهربانی، نرمی، حکمت، موعظه و جدل‌های مؤثر، ابزار کار یک دعوت‌گر است و در مقابل، تندخویی و ترشرویی آفتی است که تأثیرات دعوت را از ریشه می‌خشکاند.

2-  نجات آدمی در پرتو سه اصل شکل می‌گیرد: عبادت، تقوا و اطاعت از پیامبر ص.

3-  نصرت و هلاکت هر امت، زمان‌های خاصی را می‌طلبد که هیچ تقدیم و تأخیری در آن نیست.

4-  تداوم و تنوع، از خصایص مشترک دعوت پیامبران است و شایسته‌ی هر دعوت‌گری است که خود را به آن بیاراید.

5-  ایمان به خداوند چیزی جز إقرار به عظمت و سپاس نعمت نیست و هر چه ایمان فزونی یابد نعمت فراوان‌تر می‌شود، در مقابل، کفر شامل تکبر در برابر خداوند و ناسپاسی در برابر نعمت است و هر چه بیش‌تر شود محرومیت از نعمت نیز فزونی می‌یابد مگر این که خداوند هلاکت را در قالب نعمت إراده کرده باشد.

6-  تفکر در آفرینش و آگاهی از نعمت‌های الهی سبب ایجاد و تقویت ایمان می‌شود.

7-  آن‌گاه که تمامی حجت‌ها بر ظالمین تمام شود انسان می‌تواند برای پاک‌سازی زمین از پلیدی‌های ذاتی و اعتقادی کافران دعا کند و نابودی آن‌ها را طلب نماید.

8-  از مظاهر عدل خداوند، عقوبت ظالم و حمایت مومن است، بنابراین ظالم هیچ‌گاه از دست انتقام و خشم إلهی در أمان نخواهد بود و مومن نیز همیشه خدا را یاریگر و همراه خود می‌بیند و این سنت پایدار خداوند در هستی است.

9-  روابط ایمانی باید قوی‌تر و استوارتر از رابطه‌ی خویشاوندی باشد و مبنای رفتار مردم باید بر پایه‌ی ایمان و تقوا باشد تا نسب و طایفه.

10- چندین مرتبه در قرآن از هفت آسمان یاد شده اما برای ما مبهم مانده است که منظور حقیقی از این هفت آسمان چیست و چند آسمان از آن برای ما قابل رؤیت است؟ مشهورترین جوابی که به این مسأله داده‌اند این است که هر آنچه از ماه و ستارگان و سیارات قابل دیدن است مربوط به نزدیک‌ترین آسمان به زمین یعنی آسمان دنیاست و شش آسمان دیگر برای ما قابل رؤیت نیست و جزء امور غیبی است که باید به آن ایمان داشت.

11- در مسند أحمد، سنن تِرمذی و سنن أبو داود از ابوسعید خُدری روایت شده که او از پیامبر ص شنیده است: «لا تُصَاحِبْ إِلاَّ مُؤْمِنًا وَلا یَأْکُلْ طَعَامَکَ إِلاَّ تَقِیٌّ». «جز با مومن همنشینی نکن و غذایت را جز پرهیزکار نخورد».

***