اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

95- حمایت پیامبر اکرم از صدیق اکبر


95- حمایت پیامبر اکرم از صدیق اکبر

از احادیث صحیح و روایات درستی که در کتاب‌های مختلف آمده چنین برمیآید که حضرت پیامبر اکرم ج در موارد بسیاری از حضرت ابوبکر صدیق س در حق طرفداری میکردند و مردم را از دست انداختن و درگیر شدن و مخالفت با او منع میکردند. حضرت ابو درداء س میفرماید: من نزد پیامبر اکرم ج نشسته بودم که حضرت ابوبکر س در حالیکه یکطرف از شلوارش را بالا زده بود و زانویش دیده میشد، شتابان از رو به رو می‌آمد.

پیامبر اکرم ج با دیدن وضع او، فرمود: «أما صاحبکم فقد غامر». "مثل اینکه رفیقتان با کسی دعوا کرده است".

حضرت ابوبکر س به پیامبر خدا ج عرض سلام کرد و شروع کرد به شکایت کردن:

«یا رسول الله! إنه کان بینی وبین ابن الخطاب شیء فأسرعت إلیه ثم ندمت فسئلته أن یغفر لی فأبى علی فأقبلت إلیک».

"ای پیامبر خدا ج! درمورد مسئله‌ای، بین من و عمر بن الخطاب اختلافی پیش آمد، من در حقش عجله کرده او را سرزنش کردم، سپس از اشتباه خودم پشیمان شده از او خواستم مرا ببخشد، اما او از بخشیدن من سرباز زد، حالا من خدمت شما حاضر شدهام".

پیامبر خدا ج سه بار فرمود: «یغفر الله لک یا أبابکر!». "ابوبکر خدا از تو درمیگذرد و تو را میبخشاید".

پس از چندی حضرت عمر از نپذیرفتن عذر خواهی حضرت ابوبکر پشیمان شده، برای معذرت خواهی از او به خانهاش رفته، پرسید: آیا حضرت ابوبکر س در خانه تشریف دارند؟ خانوادهاش اطلاع داده بودند که ایشان در خانه نیستند. پس از آن او نیز خدمت پیامبر اکرم ج رسیده عرض سلام کرد. صورت پیامبر ج از شدت ناراحتی برافروخته بود. حضرت ابوبکر س با دیدن حالت پیامبر بسیار پریشان شده ترسید که نکند پیامبر ج از عمر س عصبانی شود. فورا جلوی پیامبر ج زانو زده عرض کرد: «یا رسول الله! أنا کنت أظلم، یا رسول الله! أنا کنت أظلم». "ای رسول الله (اشتباه از من بود) ای پیامبر الله! من در حق ایشان ظلم ورزیدهام".

پیامبر با صدایی جدی دوبار فرمودند: «إن الله بعثنی إلیکم، فقلتم: کذبت، وقال أبوبکر: صدق وواسانی بنفسه وماله، فهل أنتم تارکو لی صاحبی؟». "خداوند متعال مرا از میان شما برگزید وبه عنوان پیک و رسولش بسویتان فرستاد. شما سرباز زدید و گفتید: دروغ میگویی؛ و این در حالی بود که ابوبکر ابوبکر مرا صادق خواند و با جان و مالش مرا یاری داده در کنارم ایستاد. آیا نمیتوانید بخاطر من از دوستم درگذرید و او را بحال خودش رها کنید؟

پس از این کلمات قاطعانه رسول الله ج صحابه و یاران مکتب رسالت بیش از پیش در حق ابوبکر س مواظب بودند، و از آن پس هرگز کسی کوچکترین آزار و اذیتی بدو نرسانید.[1]



[1]- صحیح البخاری، حدیث: 3661.

94- در پی روزی حلال

94- در پی روزی حلال

حضرت قیس بن ابوحازم س میفرماید: هر وقت غلام حضرت ابوبکر س غذایی برای ایشان میآورد، آن حضرت قبل از اینکه به غذا لب بزند درباره آن خوب از غلامش میپرسید تا مطمئن شود غذا حلال و مطابق دلخواه ایشان است.

پس از تحقیقات و پرستش‌های زیاد اگر آن غذا مطابق میلشان میبود میل میفرمود در غیر اینصورت از آن غذا نمیخورد.

اتفاقا شبی آن غلام خدمت ایشان غذایی تقدیم داشت و آن حضرت بدون پرس و جو میل فرمود، بعد از خوردن غذا بیادشان آمد که در مورد غذا از غلامش نپرسیده، غلام را صدا زد و درباره غذا از ایشان جویا شد.

او نحوه بدست آوردن غذا را چیزی بیان کرد که نزد آن حضرت ناپسند و مکروه بود، ایشان انگشتش را در دهان نهاده همه غذایی را که خورده بود استفراغ کرد و چیزی از آن در شکمش باقی نگذاشت.[1]



[1]- الزهد، اثر/ امام احمد، ص:110.

93- ای آل ابوبکر! این اولین برکت شما نیست..

93- ای آل ابوبکر! این اولین برکت شما نیست..

حضرت عائشه ل میفرماید: همراه رسول خدا ج به سفری رفته بودیم. وقتی ما بجایی بنام "بیداء" یا "ذات الجیش" رسیدیم، گردنبند من پاره شد و در جایی گم شد. رسول الله ج برای یافتن گردنبند در همانجا اتراق کرد. مردم نیز همراه پیامبر ج در آنجا ماندند. در این وقت نه همراه صحابه کرام ش آب بود و نه در آنجا از آب کوچکترین نام و نشانی. مردم ناراحت شده نزد حضرت ابوبکر س شکایت برده گفتند: مگر نمیبینی عائشه چکار کرده است؟ او پیامبر خدا ج و مردم را در جایی بند کرده که اثری از آب نیست، و مردم هم با خود آب ندارند.

حضرت عایشه ادامه می‌دهد که حضرت ابوبکر س نزد من آمد. در این وقت رسول الله ج سر مبارکشان را روی زانوی من گذاشته استراحت میکردند. حضرت ابوبکر طوری که پیامبر را بیدار نکند به من گفت: «حبست رسول الله ج والناس، ولیسوا على ماء ولیس معهم ماء؟!»." تو رسول الله ج و مردم را نگه داشتهای، در اینجا که نه چشمهای است و نه اثری از آب و نه همراه مردم آبی است".

خلاصه اینکه مرا بسیار سرزنش کرد و هر چه میتوانست به من سرکوفت زد. پیامبر خدا ج در این وقت استراحت میفرمودند. من هم از ترس اینکه مبادا با حرف زدنم یا شرح دادن حقیقت ماجرا خللی در استراحت پیامبر وارد شود خاموشی اختیار کرده بودم و به حضرت ابوبکر هیچ جواب نمیدادم.

رسول الله ج تا صبح خوابید، صبح وقتی بیدار شد که اثری از آب نبود. در این میان بود که خداوند متعال این آیه مبارکه را نازل فرمودند:

﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَقۡرَبُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَأَنتُمۡ سُکَٰرَىٰ حَتَّىٰ تَعۡلَمُواْ مَا تَقُولُونَ وَلَا جُنُبًا إِلَّا عَابِرِی سَبِیلٍ حَتَّىٰ تَغۡتَسِلُواْۚ وَإِن کُنتُم مَّرۡضَىٰٓ أَوۡ عَلَىٰ سَفَرٍ أَوۡ جَآءَ أَحَدٞ مِّنکُم مِّنَ ٱلۡغَآئِطِ أَوۡ لَٰمَسۡتُمُ ٱلنِّسَآءَ فَلَمۡ تَجِدُواْ مَآءٗ فَتَیَمَّمُواْ صَعِیدٗا طَیِّبٗا فَٱمۡسَحُواْ بِوُجُوهِکُمۡ وَأَیۡدِیکُمۡۗ إِنَّ ٱللَّهَ کَانَ عَفُوًّا غَفُورًا٤٣ [النساء: 43].

«ای کسانی که ایمان آورده‌اید! در حال مستی به نماز نزدیک نشوید، تا بدانید چه می‌گویید! و همچنین هنگامی که جنب هستید -مگر اینکه مسافر باشید- تا غسل کنید. و اگر بیمارید یا مسافر و یا «قضای حاجت» کرده‌اید، و یا با زنان آمیزش جنسی داشته‌اید و در این حالت، آب (برای وضو یا غسل) نیافتید، با خاک پاکی تیمّم کنید! (به این طریق که) صورتها و دست‌هایتان را با آن مسح نمایید. خداوند، بخشنده و آمرزنده است».

حضرت اسید بن حضیر س درباره این ارمغان الهی و هدیه و رخصتی که خداوند متعال به مؤمنان عطا فرموده گفت:" ای آل ابوبکر! این اولین برکتی نیست که بخاطر شما – بر امت فرود میآید –". یعنی به سبب شما بود که خداوند اجازه داد در مواردی که آب نیست تیمم کنند و تا بروز قیامت برای مسلمانان سهولتی میسر گشت. حضرت اسید بن حضیر فرمود که پیش از این نیز بسیاری از اینگونه برکات به سبب آل ابوبکر برای امت اسلام حاصل شده است.

حضرت عائشه ل میفرماید: وقتی همان شتری که من رویش سوار بودم را حرکت دادیم گردنبند را زیرش یافتیم.[1]



[1]- صحیح البخاری، حدیث: 3672.

92- مهمانوازی

92- مهمانوازی

مهمانوازی یکی دیگر از صفات برجسته و خوبی‌های حضرت ابوبکر صدیق س به شمار میآید. او در میهمانوازی سرآمد خاص و عام بود. خانوادهاش را چنان بار آورده بود که تا مهمان وارد خانهشان میشد فورا دست به کار شده از او پذیرایی میکردند. و اگر احیانا در مهمانوازی خانواده کوچکترین موردی را احساس میکرد فورا آن‌ها را بازخواست مینمود. بیایید حکایتی از مهمانوازی او را با هم بخوانیم.

حضرت عبدالرحمن بن ابی بکر س میگوید: اصحاب صفه افرادی تنگ دست و فقیر بودند. رسول الله ج روزی فرمودند: «من کان عنده طعام اثنین فلیذهب بثالث، ومن کان عنده طعام أربعة فلیذهب بخامس أو سادس». " هر کس در خانهاش برای دو نفر غذا دارد - یک نفر از اصحاب صفه را بعنوان - نفر سوم با خود ببرد، و هر کس برای چهار نفر غذا دارد – یکی دو نفر از اصحاب صفه را بعنوان پنجمی و ششمی همراه با خود ببرد.

حضرت ابوبکر صدیق س با خود سه نفر را به خانه آورد. آن‌ها را در خانه گذاشته نزد نبی کریم ج بازگشت و با رسول الله ج شام را میل نمود، چیزی از شب را که خواست خدا بود نزد آنحضرت گذراند. چون بخانه بازگشت همسرش از ایشان پرسید: چه چیزی شما را از مهمانوازی مهمان‌هایت بازداشت؟ یعنی شما در خانه نبودید مهمان‌ها هم رویشان نشده غذا بخورند. ایشان برآشفته با تعجب پرسید: «وما عشیتهم؟!». "آیا تا حالا به مهمان‌ها غذا ندادهای؟!

همسرش گفت: ما غذا را کشیدیم ولی آن‌ها راضی نشدند قبل از آمدن شما غذا بخورند.

عبدالرحمن بن ابوبکر س میگوید: من از ترس اینکه پدرم ناراحت شده مرا ملامت کند یک گوشه ساکت نشسته، دم نمیزدم. اما او مرا صدا زده سخت سرزنش کرد. سپس نزد مهمان‌ها رفته به ایشان گفت: «کلوا هنیئا والله! لا أطعم أبدا». " بفرمائید نوش جان کنید. بخدا من میل ندارم و اصلا غذا نمیخورم".

یکی از مهمان‌ها نیز قسم خورد که تا حضرت ابوبکر س با آن‌ها روی سفره ننشیند و غذا نخورد او نیز لب به غذا نخواهد زد. حضرت ابوبکر س فرمود: «هذه من الشیطان!». "این سوگند از وسوسه شیطان است".

سپس ایشان غذا کشیده همراه مهمان‌ها دوباره شام خوردند.

حضرت عبدالرحمن س میفرماید: سوگند بخدا! هر لقمهای که ما بر میداشتیم غذا در ظرف بیشتر میشد، و وقتی که همه ما سیر شده از خوردن دست کشیدیم غذا از اول خیلی بیشتر شده بود".

حضرت ابوبکر س با تعجب دید که همه غذا سر جای خودش باقی مانده، بلکه از قبل کمی بیشتر هم شده، ایشان از همسرشان پرسید: «یا أخت بنی فراس! ما هذا؟». "خواهر بنی فراس، ماجرا چیست؟". او گفت: این غذا سه برابر اول شده است.

ایشان از آن غذا میل فرمودند، سپس آن‌را گرفته خدمت پیامبر خدا ج تشریف آوردند. آن غذا تا صبح نزد پیامبر خدا ج بود. قبل از این روزها بین ما و کافران مکه پیمان صلح بود. و مدت این عهدنامه پایان یافته بود. ما برای رویارویی با آن‌ها سپاه بزرگی ترتیب میدادیم. سپاهمان را به دوازده گروهان تقسیم کرده بودیم و بر هر گروهان، یکی از جنگجویان چیره دست را به عنوان فرمانده تعیین نموده بودیم.

خدا بهتر میداند زیر دست هر فرمانده چند نفر سرباز بود. همه این سپاه با همین غذا آنروز صبح صبحانه خوردند.[1]

 

ما لقمه برمیداشتیم وغذا در ظرف از اول هم بیشتر میشد.



[1]- بنگرید به: صحیح البخاری، حدیث:3581، و صحیح مسلم، حدیث:2057.

91- پیش آهنگ هر خوبی

91- پیش آهنگ هر خوبی

حضرت ابوهریره س میفرمایند؛ روزی رسول الله ج پرسیدند: «من منکم أصبح صائما؟». " چه کسی از شما امروز روزه است".

حضرت ابوبکر جواب دادند: «أنا». "من". سپس آنحضرت ج پرسیدند: «من تبع منکم الیوم جنازة؟». "چه کسی از شما امروز در تشیع جنازهای شرکت کرده؟". حضرت ابوبکر در جواب عرض کردند: «أنا». "من". پیامبر اکرم ج پس از آن پرسیدند: «من عاد منکم الیوم مریضا؟». " چه کس از شما امروز بیماری را عیادت کرده؟" حضرت ابوبکر س جواب دادند: «أنا»."من". رسول الله ج فرمود: «ما اجتمعن فی امرئ إلا دخل الجنة». " هر کسی که این صفات نیکو به یکباره در او جمع شوند بدون شک وارد بهشت خواهد شد".[1]



[1]- صحیح مسلم، حدیث:1028.