ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
در محاصره شهر طائف تعداد زیادی از صحابه و یاران رسول الله ج زخمی یا شهید شدند. چون پیامبر خدا ج دیدند از محاصره این شهر نتائجی که در نظر داشتند بدست نمیآید، دست از محاصره شهر کشیده به مدینه منوره بازگشتند. در لیست شهیدان این غزوه نام حضرت عبدالله بن ابی بکر نیز شامل است. در اثنای محاصره شهر به ایشان تیری خورده زخمی شدند.
این زخم مدتها ایشان را آزار داد تا اینکه پس از وفات پیامبر خدا ج، عبدالله نیز بر اثر همان زخم جام شهادت سرکشید.[1]
و چنین بود که حضرت ابوبکر صدیق شرف پدر شهید بودن را نیز کسب کرد.
حضرت عائشه ل میفرماید: وقتی پیامبر اکرم ج به مدینه منوره تشریف آورد بیماری و وبای سختی در شهر منتشر شده بود و در دره آب بدبویی جریان داشت. صحابه کرام ش با این بیماری و آزمایش دست و پنجه نرم میکردند. البته خداوند پیامبرش را از این وبا و بیماری محفوظ داشت.
حضرت ابوبکر، عامر بن فهیره و بلال در یک خانه زندگی میکردند و همه به این بیماری مبتلا شده بودند. من نبی اکرم ج را از حال آنها مطلع ساختم. ایشان دعا کرد: «اللهم! حبب إلینا المدینة کحبنا مکة أو أشد وصححها وبارک لنا فی صاعها ومدها وانقل حماها واجعلها بالجحفة».
"بارالها، همانطور که مکه را در قلبهای ما عزیز و محبوب قرار داده بودی، مدینه را نیز در دلهای ما عزیز و دوست داشتنی قرار ده، بلکه بیشتر از آن و آنرا از بیماری پاک گردان، و در "صاع" و "مد" – پیمانههایی برای اندازه گیری مقدار – آن برای ما برکت ده و تب و بیماری را از آن برداشته به جحفه منتقل گردان".[1]
پروردگار یکتا نیز دعای پیامبرش را مورد قبول عطا فرمود، و پس از این دعا مسلمانان از این تب و بیماری شفا یافتند و فضای مدینه بسیار سالم و دوست داشتنی شد. پس از این واقعه مدینه برای فرستادگان و کاروانهای مسلمان و مهاجری که از مناطق مختلف به مدینه میآمدند وطنی بسیار مهم و خوب شد.[2]
حضرت ابوبکر س بعنوان وزیری مخلص و واقعی برای رسول الله ج اختیار شد و همیشه و در همه احوال کنار رسول خدا ج تشریف داشت. ایشان در هیچ مورد خاص و از هیچ رزمگاه و میدان جنگی عقب نماند و هرگز در راه فروغ اسلام از رأی و مشوره، جان و مال و ثروت خود دریغ نورزید.[3]
[1]- صحیح البخاری، حدیث: 3926، در حدیث بخاری بصورت مختصر آمده، تفصیل بالا در مسند أحمد: 6/ 221 و السیرة النبویة از ابن هشام: 1/ 588 است.
[2]- التربیة القیادیة اثر/ الغضبان: 2/ 310.
[3]- تاریخ الدعوة إلی الإسلام، اثر/ دکتر یسری محمد هانی، ص/:221. صحیح البخاری، حدیث: 4270.
57- تشریف آوردن به مدینه منوره
از روزی که خبر حرکت پیامبر اکرم ج از مکه به مسلمانان مدینه رسیده بود آنها هر روز صبح زود برای استقبال آن جناب از شهر بیرون میآمدند و با نگاههای پر شوقشان به راه مدینه خیره میشدند تا دیدار دوست و محبوبشان را توتیای چشمانشان کنند؛ و چون ظهر میشد و آفتاب داغ صحرا خودنمایی میکرد به خانههایشان باز میگشتند. یک روز پس از انتظار طولانی وقتی میخواستند به خانههایشان باز گردند یکی از یهودیان برای کار خودش روی نخلی بلند بالا رفته بود. او از دور نبی اکرم ج و همراهانش را که لباس سفید بر تن داشتند را دید که به سوی مدینه میآیند. با صدای بلند داد کشید:" آهای عربها! آن سرداری که منتظر او بودید در راه است". مسلمانان برای حمایت از پیامبر اکرم ج از هر گزندی فورا اسلحه به دوش گرفته به استقبال ایشان رفتند و در خارج از شهر به عزیز و محبوبشان رسیدند. پیامبر اکرم ج همراه آنها به جانب راست مدینه منوره حرکت کرده در محله بنو عمرو بن عوف فرود آمدند. این حکایت روز دوشنبه ماه ربیع الأول بود.[1]
در حالیکه رسول اکرم ج خاموش نشسته بودند حضرت ابوبکر برای ملاقات با مردم از جایشان برخواستند. برخی از انصاریان مدینه که پیش از این شرف دیدار پیامبر اکرم ج نصیبشان نشده بود چون حضرت ابوبکر ایستاده بود به او اظهار ارادت و عقیده میکردند، تا اینکه آفتاب بر پیامبر خدا ج افتاد و حضرت ابوبکر صدیق س با دستمالی که داشتند ایشان را سایه کردند. اینجا بود که آنها رسول الله ج را شناختند.[2]
در سفر هجرت چون بر در غار رسیدند حضرت ابوبکر صدیق س گفت: «یا رسول الله! کما أنت حتی استبرئ».
ای رسول الله! شما لطف نموده لحظهای در اینجا باشید تا من داخل غار شده همه جا را به دقت بنگرم، مبادا خطری متوجه شما شود.
حضرت صدیق متوجه سوراخی در غار شد. پاهایش را روی دهانه سوراخ نهاده عرض کردند:
«یا رسول الله! إن کانت لسعة أو لدغة کانت بی».
ای پیک الله! من پاهایم را جلوی این سوراخ میخ کردهام که اگر چنانچه حشرهای موذی در آن باشد مرا نیش بزند و گزندی به شما نرساند..
ایشان همیشه از این ترس داشتند که مبادا کسی در زندگی او کوچکترین آزار و اذیتی به پیامبر اکرم ج برساند، یا در پی ترور آن حضرت باشد. او همیشه آماده بود جان و مال و اهل و عیال خود را فدای پیامبر خدا ج کند. این جوش و خروش هر مسلمان واقعی ضامن حفظ اسلام است، و چگونه امکان دارد جوش و خروش صدیق اکبر چنین نباشد. مردی که در ارادت و عقیده، باور و ایمان، و محبت و عشق ورزیدن به رسول خدا ج از همه امت کوی سبقت را ربوده بود.[1]
حضرت ابوبکر س این مقام و شرف را بخود اختصاص داده که همیشه و همه جا یار و غمخوار پیامبر اکرم ج باشند.
بنا به فرموده حق ذوالجلال در قرآن مجید ﴿إِذۡ یَقُولُ لِصَٰحِبِهِۦ﴾ دوستی و همراهی ایشان با پیامبر خدا ج تنها در غار ثور محدود نبود، بلکه ایشان شرف "صاحب" دوست و یار و همراه بودن پیامبر خدا ج را برای همیشه کسب کرد. بر این واقعیتی که ایشان در صحبت و دوستی و همراهی پیامبر اکرم ج از همه پیشی گرفته، کسی اختلاف نظری ندارد..
و در این شکی نیست که حضرت ابوبکر صدیق مجموعهای از فضائل و مناقب و ویژگیها و برتریها بود.[1]