اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

37. کبیر و عظیم

37. کبیر و عظیم

الله متعال فرموده است:

﴿ذَٰلِکَ بِأَنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلۡحَقُّ وَأَنَّ مَا یَدۡعُونَ مِن دُونِهِ ٱلۡبَٰطِلُ وَأَنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلۡعَلِیُّ ٱلۡکَبِیرُ [لقمان: 30]

«این بدان (سبب) است که الله حق بوده و همانا آنچه به جز او می‌خوانند، باطل است و قطعاً الله است که بلندمرتبۀ بزرگ است.»

﴿فَٱلۡحُکۡمُ لِلَّهِ ٱلۡعَلِیِّ ٱلۡکَبِیرِ [غافر: 12]

«پس (اینک) داوری از آنّ الله بلندمرتبه است.»

﴿وَهُوَ ٱلۡعَلِیُّ ٱلۡعَظِیمُ [البقرة: 255]

«و او بلندمرتبه و بزرگ است.»

﴿فَسَبِّحۡ بِٱسۡمِ رَبِّکَ ٱلۡعَظِیمِ [الحاقّة: 52]

«پس (ای پیامبر!) به نام پروردگار بزرگت تسبیح گوی.»

کبیر و عظیم: ذاتی است که کبریا خصلت او و بزرگی صفتش است. الله أ در یک حدیث قدسی می‌فرماید: «الْکِبْرِیَاءُ رِدَائِی، وَالْعَظَمَةُ إِزَارِی، فَمَنْ نَازَعَنِی وَاحِدًا مِنْهُمَا، قَذَفْتُهُ فِی النَّارِ»[1]؛ «کبریا ردای من و عظمت ازارم است، پس هر کس در یکی از آن دو با من نزاع کند، وی را به آتش می‌اندازم.»

معانی کبریا و عظمت بر دو نوع است:

1. نوع اول به صفات الله مربوط است: اینکه تمامی معانی عظمت و جلال از آنِ اوست؛ همچون قوّت، عزّت، کمال قدرت، گستردگی و فراوانی علم، کمال مجد و شکوه و سایر صفات عظمت و کبریایی. یکی از نشانه‌های عظمت الهی این است که آسمان‌های هفتگانه و هفت زمین در دست و اختیار اوست، مانند اینکه دانۀ خردلی در دست یکی از ما باشد، چنانکه از ابن عبّاس ب نقل شده است.

در قرآن کریم، چنین آمده است:

﴿وَمَا قَدَرُواْ ٱللَّهَ حَقَّ قَدۡرِهِۦ وَٱلۡأَرۡضُ جَمِیعٗا قَبۡضَتُهُۥ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ وَٱلسَّمَٰوَٰتُ مَطۡوِیَّٰتُۢ بِیَمِینِهِۦۚ سُبۡحَٰنَهُۥ وَتَعَٰلَىٰ عَمَّا یُشۡرِکُونَ [الزّمر: 67]

«و آ‌نان (مشرکان) الله را چنانکه سزاوار بزرگی اوست نشناختند در حالی‌ که روز قیامت تمام زمین در مشت اوست و آسمان‌ها درهم‌پیچیده در دست راست او قرار دارد. او تعالی منزّه و برتر است از آنچه شریکش می‌پندارند.»

بنابراین الله ـ صاحب کبریا و عظمت است؛ دو صفتی که بندگان آن گونه که باید، آنها را نمی‌شناسند و به حقیقتشان دست نمی‌یابند. در حدیث صحیحی روایت شده است که رسول الله ج در رکوع و سجده می‌فرمودند: «سُبْحَانَ ذِی الْجَبَرُوتِ وَالْمَلَکُوتِ وَالْکِبْرِیَاءِ وَالْعَظَمَةِ»[2]؛ «منزّه است صاحب بزرگی، پادشاهی، کبریا و عظمت.»

2. هیچ کس غیر از الله ﻷ مستحقّ تعظیم، تکبیر، اجلال و تمجید نیست و باید که بندگان با دل‌ها، زبان‌ها و اعمالشان، او تعالی را تعظیم کنند، که این کار با تلاش فراوان در راه شناخت و کسب محبّت الهی، فروتنی در برابر او و ترس و رعایت تقوا حاصل می‌شود. از موارد تعظیم پروردگار، این است که اطاعت شود و نافرمانی نگردد، یاد و ذکر شود، از او شکر گردد و ناسپاسی نشود، انسان در برابر دستورات و شریعت و احکامش فرمانبردار باشد، بر کس یا چیزی از مخلوقات و احکامش تعرّض نکند، احترام زمان، مکان، افراد و اعمالی که الله متعال آنها را گرامی داشته است، رعایت نماید. روح و اصل عبادت، تعظیم و تکریم آفریدگار است و به همین سبب، در ابتدای نماز و آغاز هر رکنی از آن، تکبیرات مشروع گشته است تا بنده مفهوم تعظیم را در این عبادت که از بزرگ‌ترین عبادات به شمار می‌رود، یادآوری و تکرار کند.

در بسیاری از عبادات و طاعات، تکبیر برای انسان لازم شده است؛ مثلا زمانی که روزۀ ماه رمضان را به پایان می‌برد، چنانکه الله می‌فرماید:

﴿وَلِتُکۡمِلُواْ ٱلۡعِدَّةَ وَلِتُکَبِّرُواْ ٱللَّهَ عَلَىٰ مَا هَدَىٰکُمۡ وَلَعَلَّکُمۡ تَشۡکُرُونَ [البقرة: 185]

«و تا شمار (روزهای رمضان) را کامل کنید و الله را بر اینکه شما را هدایت کرد، بزرگ بدارید و باشد که شکرگزاری کنید.»

انسان در حج نیز تکبیر می‌گوید. الله متعال فرموده است:

﴿لَن یَنَالَ ٱللَّهَ لُحُومُهَا وَلَا دِمَآؤُهَا وَلَٰکِن یَنَالُهُ ٱلتَّقۡوَىٰ مِنکُمۡۚ کَذَٰلِکَ سَخَّرَهَا لَکُمۡ لِتُکَبِّرُواْ ٱللَّهَ عَلَىٰ مَا هَدَىٰکُمۡۗ وَبَشِّرِ ٱلۡمُحۡسِنِینَ [الحج: 37]

«گوشت‌های قربانی و خون‌هایشان هرگز به الله نمی‌رسد، ولی پرهیزگاری شما به او می‌رسد. این گونه (الله) آنها را برای شما مسخّر کرد تا الله را به (شکرانۀ) اینکه شما را هدایت کرده است، بزرگ بشمارید. و نیکو‌‌‌‌‌‌کاران را بشارت ده.»

با توجّه به مطالب پیشین، ارزش تکبیر و جایگاه و اهمّیت آن در دین روشن می‌گردد. تکبیر یعنی اینکه از دیدگاه بنده، الله ـ از هر چیزی بزرگ‌تر است، همان گونه که پیامبر ج به عدیّ بن حاتم س فرمودند: «ما یُفِرُّک أن تَقولَ لا اله الاالله؟ فهل تَعلمُ مِن إلهٍ سوَى الله؟!»؛ «چه چیز تو را می‌گریزاند از اینکه "لا إله الّا الله" بگویی؟! آیا غیر از الله، معبودی را می‌شناسی؟!» عدی پاسخ داد: نه. سپس پیامبر ج لحظه‌ای صحبت کردند و فرمودند: «إنّما تَفَرَّ أن تَقولَ ‌ الله‌ اکبر، فهل تَعلمُ شیئاً أکبرَ مِن اللهِ؟!»[3]؛ «حتما از این می‌گریزی که "الله أکبر" بگویی؟! آیا چیزی را بزرگ‌تر از الله سراغ داری؟!»

مشخّص می‌گردد که الله بزرگ‌تر از هر چیزی است و هیچ چیز بزر‌گ‌تر و برتر از او تعالی نیست و از این رو، گفته می‌شود: رساترین و جامع‌ترین عبارت در زبان عربی برای دلالت بر معنای تعظیم و شکوه، عبارت «الله أکبر» است؛ یعنی در توصیف الله بگو که او برتر از هر چیزی است و معتقد باش که الله از هر چیزی بزرگ‌تر و برتر است.

چنانکه قبلا بیان شد، تکبیر به معنای تعظیم است، امّا مترادف با او نیست، چون کبریا برتر از عظمت بوده و کبریا علاوه بر اینکه متضمّن مفهوم عظمت است، بر معانی دیگری نیز دلالت می‌کند و به همین سبب، شیخ الإسلام ابن تیمیّه / می‌گوید: «"الله أکبر" عظمت الهی را اثبات می‌کند، چون کبریا مشتمل بر مفهوم عظمت بوده و از آن کامل‌تر است و از این رو، الفاظ مشروع در نماز و اذان، با لفظ: "الله أکبر" بیان شده است، زیرا از اینکه بگوییم: "الله أعظم" کامل‌تر و جامع‌تر است، چنانکه در روایتی صحیح از پیامبر ج ثابت شده است که فرمودند: «یَقُولُ اللَّهُ تعالی:  الْکِبْرِیَاءُ رِدَائِی، وَالْعَظَمَةُ إِزَارِی، فَمَنْ نَازَعَنِی وَاحِدًا مِنْهُمَا، عَذَّبتُهُ»؛ «الله می‌فرماید: کبریا ردای من و عظمت ازارم است، پس هر کس در یکی از آن دو با من نزاع کند، وی را عذاب می‌کنم.» الله متعال عظمت را تشبیه به ازار و کبریا را تشبیه به ردا کرد، و مشخّص است که ردا بهتر از ازار است. بنابراین از آنجا که تکبیر رساتر و جامع‌تر از تعظیم بود، آن را صراحتا بیان فرمود، که متضمّن معنای تعظیم هم است.»[4]

لازم به ذکر است که بدانیم هر گاه انسان مسلمان معتقد باشد و باور کند که الله از هر چیزی بزرگ‌تر است و غیر الله هر چند بزرگ باشند، در برابر کبریایی و عظمت الهی، بسیار کوچکند، به طور یقین خواهد دانست که کبریایی و عظمت و جلال و جمال و سایر اوصاف پروردگار، موضوعی است که هرگز عقل‌ها و فهم‌ها نمی‌توانند حقیقت آن را درک کنند و تصوّر نمایند و امکان ندارد که به فکرها خطور کند، چرا که الله بزرگ‌تر و برتر از این است:

﴿وَقُلِ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ ٱلَّذِی لَمۡ یَتَّخِذۡ وَلَدٗا وَلَمۡ یَکُن لَّهُۥ شَرِیکٞ فِی ٱلۡمُلۡکِ وَلَمۡ یَکُن لَّهُۥ وَلِیّٞ مِّنَ ٱلذُّلِّۖ وَکَبِّرۡهُ تَکۡبِیرَۢا [الإسراء: 111]

«و بگو: ستایش برای الله است که فرزندی (برای خود) برنگزیده و او را در فرمانروایی هیچ شریکی نیست و به سبب ناتوانی (و ذلّت، حامی و) سرپرستی برایش نیست. و او را به شایستگی بزرگ بشمار.»

نکتۀ دیگر اینکه هر کس مفهوم دو اسم مورد بحث را درک کند، قطعاً در برابر پروردگار فروتن و خاضع خواهد بود و انواع عبادات را برای او تعالی انجام خواهد داد و معتقد می‌گردد که فقط الله ﻷ مستحقّ عبادت است و می‌داند که هیچ مشرکی آن گونه که باید، پروردگارش را نشناخته و تعظیم نکرده است، چنانکه الله می‌فرماید:

﴿وَمَا قَدَرُواْ ٱللَّهَ حَقَّ قَدۡرِهِۦ وَٱلۡأَرۡضُ جَمِیعٗا قَبۡضَتُهُۥ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ وَٱلسَّمَٰوَٰتُ مَطۡوِیَّٰتُۢ بِیَمِینِهِۦۚ سُبۡحَٰنَهُۥ وَتَعَٰلَىٰ عَمَّا یُشۡرِکُونَ [الزّمر: 67]

«و آنان (مشرکان) الله را چنانکه سزاوار بزرگی اوست نشناختند در حالی ‌که روز قیامت تمام زمین در مشت اوست و آسمان‌ها درهم‌پیچیده در دست راستش قرار دارد. او منزّه و برتر است از آنچه شریکش می‌پندارند.»

﴿مَّا لَکُمۡ لَا تَرۡجُونَ لِلَّهِ وَقَارٗا١٣ وَقَدۡ خَلَقَکُمۡ أَطۡوَارًا١٤ أَلَمۡ تَرَوۡاْ کَیۡفَ خَلَقَ ٱللَّهُ سَبۡعَ سَمَٰوَٰتٖ طِبَاقٗا١٥ وَجَعَلَ ٱلۡقَمَرَ فِیهِنَّ نُورٗا وَجَعَلَ ٱلشَّمۡسَ سِرَاجٗا١٦ وَٱللَّهُ أَنۢبَتَکُم مِّنَ ٱلۡأَرۡضِ نَبَاتٗا١٧ ثُمَّ یُعِیدُکُمۡ فِیهَا وَیُخۡرِجُکُمۡ إِخۡرَاجٗا١٨ وَٱللَّهُ جَعَلَ لَکُمُ ٱلۡأَرۡضَ بِسَاطٗا١٩ لِّتَسۡلُکُواْ مِنۡهَا سُبُلٗا فِجَاجٗا [نوح: 13-20]

«شما را چه شده است که برای الله، عظمت (و شکوه) قایل نیستید؟! در حالی ‌که شما را در مراحل گوناگون آفرید (از نطفه، سپس خون لخته‌شده، آنگاه تکّه‌ای گوشت، تا اینکه انسان کامل شد) آیا نمی‌بینید چگونه الله هفت آسمان را بر فراز یکدیگر آفرید؟! و ماه را در میان آسمان‌ها مایۀ روشنایی قرار داد و خورشید را چراغ (فروزانی) گردانید و الله شما را همچون گیاه و نباتی از زمین رویانید. سپس شما را به آن (زمین) باز می‌گرداند و دوباره شما را بیرون می‌آورد و الله زمین را برایتان پهن کرد تا از راه‌های پهناور آن (به سوی مقصد خود) رفت و آمد کنید.»

سبحان الله! عقل و خرد این مشرکان کجا رفته است که در برابر مخلوقاتی بی‌ارزش و موجوداتی پست، فروتن و خاضع می‌شوند و امید، ترس، میل، محبّت و طمعشان متوجّه آن‌هاست؛ مخلوقاتی که برای خود مالک سود و زیان نیستند، چه رسد به اینکه برای دیگران بخواهند سود و زیانی برسانند؟!  در حالی که این مشرکان فروتنی و خضوع در برابر پروردگار بزرگ و بلندمرتبه را ترک کرده‌اند، و آفریدگار بزرگ برتر از آنچه آنان توصیف می‌کنند است، از آنچه شرک می‌ورزند، پاک و منزّه است و فقط او مستحقّ تعظیم و اجلال بوده و باید که فقط در برابر او فروتن و فرمانبردار باشند. و این فقط حقّ الله متعال است و بدترین ستم آن است که حقّ الهی به غیر الله داده شود یا اینکه انسان کسی یا چیزی را با الله شریک بداند. هر کس شرک ورزد، قطعاً الله را آن گونه که باید، نشناخته و تعظیم نکرده است. پاک و منزّه است ذاتی که چهره‌ها در برابر او فرو افتاده، صداها پایین آمده، دل‌ها از ترسش هراسان و مضطرب شده و گردن‌ها در برابر او خوار و فروتن گشته‌اند. پر برکت است الله که پروردگار جهانیان است.



[1]- مسند احمد، ج 2، ص 248؛ سنن ابی داود، شمارۀ حدیث: 4090؛ و سایر کتاب‌های حدیثی، به روایت ابوهریره س. اسناد این روایت حسن است.

[2]- مسند احمد، ج 2، ص 223؛ سنن ابی داود، شمارۀ حدیث: 873؛ سنن نسائی، شمارۀ حدیث: 1049؛ و سایر کتاب‌های حدیثی، به روایت عوف بن مالک أشجعی س. اسناد روایت مذکور صحیح به شمار می‌رود.

[3]- مسند احمد، ج 4، ص 378؛ جامع ترمذی، شمارۀ حدیث: 2953، عبارت فوق در جامع ترمذی آمده است؛ صحیح ابن حبان، شمارۀ حدیث: 7206؛ و دیگران. ترمذی / آن را حسن دانسته است.

[4]- مجموع الفتاوی، ج 10، ص 253.

36. علی، أعلی و متعال

36. علی، أعلی و متعال

پروردگار جهانیان فرموده است:

﴿وَهُوَ ٱلۡعَلِیُّ ٱلۡعَظِیمُ [البقرة: 255]

«و او بلندمرتبه و بزرگ است.»

﴿وَأَنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلۡعَلِیُّ ٱلۡکَبِیرُ [الحج: 62]

«و به راستی که الله بلندمرتبۀ بزرگ است.»

﴿سَبِّحِ ٱسۡمَ رَبِّکَ ٱلۡأَعۡلَى [الأعلى: 1]

«نام پروردگار بلندمرتبه‌ات را به پاکی یاد کن.»

﴿إِلَّا ٱبۡتِغَآءَ وَجۡهِ رَبِّهِ ٱلۡأَعۡلَىٰ [اللّیل: 20]

«مگر (برای) بدست‌آوردن رضایت (و خشنودی) پروردگار برترش.»

﴿عَٰلِمُ ٱلۡغَیۡبِ وَٱلشَّهَٰدَةِ ٱلۡکَبِیرُ ٱلۡمُتَعَالِ [الرّعد: 9]

«(او) دانای غیب و آشکار، بزرگ بلندمرتبه است.»[1]

نام‌های مذکور دلالت بر علوّ و برتری مطلق الله از تمامی لحاظ و جنبه‌ها می‌کنند.

ذات الله متعال بزرگ است، که بر عرش قرار گرفته، بر تمامی موجودات مسلّط است و آنها را تحت نظر دارد، چنانکه می‌فرماید:

﴿ٱلرَّحۡمَٰنُ عَلَى ٱلۡعَرۡشِ ٱسۡتَوَىٰ [طه: 5]

«(الله) رحمان (است که) بر عرش قرار گرفت.»

الله ﻷ در 6 آیه فرموده است:

﴿ثُمَّ ٱسۡتَوَىٰ عَلَى ٱلۡعَرۡشِۖ [الأعراف: 54]

«سپس بر عرش مستقر شد.»

یعنی بر عرش بالا رفته و قرار گرفته است، به گونه‌ای که شایستۀ جلال و کمال و عظمت او تعالی باشد.

از لحاظ صفات نیز الله أ بلندمرتبه و بزرگ است، چون دارای صفات بزرگی است و غیر او چنین صفاتی ندارند و بندگان نمی‌توانند به صفتی از صفاتش احاطه پیدا کنند.

الله متعال از لحاظ قدرت و غلبه هم بزرگ و بلندمرتبه است، به گونه‌ای که بر هر چیزی غلبه دارد و تمامی موجودات در برابر او فروتن هستند و هر حرکت و ثباتی فقط با اجازۀ او شکل می‌گیرد، هر آنچه بخواهد انجام می‌شود و هر چه نخواهد، صورت نمی‌پذیرد.

دلایل و نشانه‌های فراوان و متنوّعی در اثبات برتری الله بر مخلوقات وجود دارد و حتّی در قرآن کریم، بیش از هزار دلیل بر اثبات این مطلب آمده و به چندین صورت بیان شده است، که در ادامه بیان می‌گردد:

1. تصریح به فوقیّت و تسلّط الله بر مخلوقات:

﴿وَهُوَ ٱلۡقَاهِرُ فَوۡقَ عِبَادِهِۦۚ [الأنعام: 18]

«و اوست که بر بندگان خود مسلّط و چیره است.»

﴿یَخَافُونَ رَبَّهُم مِّن فَوۡقِهِمۡ [النّحل: 50]

«آنان از پروردگارشان که بر فراز‌شان است، می‌ترسند.»

از سعد بن ابی وقّاص س روایت شده است که: «سعد علیه بنی‌قریظه حکم داد که مردانشان کشته شود، زنان و فرزندانشان اسیر گردند و اموالشان تقسیم شود. و این را به پیامبر ج گفت و ایشان فرمودند: «لقد حَکمتَ فیهِم بِحُکمِ اللهِ الّذی حَکَمَ بهِ فَوقَ سَبعَ سمواتٍ»[2]؛ «قطعاً دربارۀ آنان حکمی کردی که الله متعال بر فراز هفت آسمان، چنین حکمی کرد.»

2. تصریح به عروج و بالارفتن امور و ... به سوی الله، چنانکه می‌فرماید:

﴿یُدَبِّرُ ٱلۡأَمۡرَ مِنَ ٱلسَّمَآءِ إِلَى ٱلۡأَرۡضِ ثُمَّ یَعۡرُجُ إِلَیۡهِ فِی یَوۡمٖ کَانَ مِقۡدَارُهُۥٓ أَلۡفَ سَنَةٖ مِّمَّا تَعُدُّونَ [السّجدة: 5]

«کار (جهان هستی) را از آسمان تا زمین تدبیر می‌کند، سپس در روزی ‌که مقدار آن هزار سال از سال‌هایی است که شما می‌شمارید، به سوی او بالا می‌رود.»

﴿مِّنَ ٱللَّهِ ذِی ٱلۡمَعَارِجِ٣ تَعۡرُجُ ٱلۡمَلَٰٓئِکَةُ وَٱلرُّوحُ إِلَیۡهِ فِی یَوۡمٖ کَانَ مِقۡدَارُهُۥ خَمۡسِینَ أَلۡفَ سَنَةٖ [المعارج: 3-4]

«از سوی الله صاحب مراتب و درجات است. فرشتگان و روح (جبرئیل) به سوی او عروج می‌کنند، در روزی ‌که مقدارش پنجاه هزار سال است.»

3. تصریح به بالارفتن سخنان پاک و عمل صالح به سوی او تعالی:

﴿إِلَیۡهِ یَصۡعَدُ ٱلۡکَلِمُ ٱلطَّیِّبُ وَٱلۡعَمَلُ ٱلصَّٰلِحُ یَرۡفَعُهُۥۚ [فاطر: 10]

«سخن پاکیزه به سوی او بالا می‌رود و (الله) عمل صالح را بالا می‌برد.»

در صحیح بخاری و صحیح مسلم،[3] از ابوهریره س روایت شده است که رسول الله ج فرمودند: «مَنْ تَصَدَّقَ بِعِدْلِ تَمْرَةٍ مِنْ کَسْبٍ طَیِّب، ولایَصعدُ إلی اللهِ الّا الطّیّبُ، فَإِنَّ اللَّه یقْبَلُهَا بِیَمِینِه، ثُمَّ یُرَبِّیها لِصَاحِبَها، کَمَا یُرَبِّی أَحَدُکُمْ فَلُوَّهُ حتى تَکُونَ مِثْلَ الجَبلِ»؛ «کسی که به اندازۀ یک خرما، از کسب حلال صدقه دهد - و فقط [مال و انفاق] پاک [وحلال] به سوی الله بالا می‌رود- همانا الله تعالی او را با دست راستش می‌پذیرد و سپس آن را برای صاحبش پرورش می‌دهد، چنانچه یکی از شما کرّه اسب خود را پرورش می‌دهد تا اینکه مثل کوه بزرگ می‌شود.»

4. تصریح به اینکه برخی مخلوقات، به سوی الله برده شده‌اند، چنانکه فرموده است:

﴿بَل رَّفَعَهُ ٱللَّهُ إِلَیۡهِۚ [النّساء: 158]

«بلکه الله او را به سوی خود بالا برد.»

﴿إِنِّی مُتَوَفِّیکَ وَرَافِعُکَ إِلَیَّ [آل‌عمران: 55]

«بی‌گمان من تو را برگرفته و به سوی خویش بالا می‌برم.»

5. تصریح به اینکه قرآن از جانب الله ـ نازل شده است:

﴿تَنزِیلُ ٱلۡکِتَٰبِ مِنَ ٱللَّهِ ٱلۡعَزِیزِ ٱلۡحَکِیمِ [الزّمر: 1]

«نازل‌شدن (این) کتاب از سوی الله پیروزمند حکیم است.»

﴿تَنزِیلُ ٱلۡکِتَٰبِ لَا رَیۡبَ فِیهِ مِن رَّبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ [السّجدة: 2]

«نازل‌شدن (این) کتاب، که در آن هیچ شکّی نیست، از سوی پروردگار جهانیان است.»

6. تصریح به اینکه الله در آسمان است:

﴿ءَأَمِنتُم مَّن فِی ٱلسَّمَآءِ أَن یَخۡسِفَ بِکُمُ ٱلۡأَرۡضَ فَإِذَا هِیَ تَمُورُ١٦ أَمۡ أَمِنتُم مَّن فِی ٱلسَّمَآءِ أَن یُرۡسِلَ عَلَیۡکُمۡ حَاصِبٗاۖ فَسَتَعۡلَمُونَ کَیۡفَ نَذِیرِ [الملک: 16-17]

«آیا خود را از ذاتی ‌که در آسمان است، در امان می‌دانید که (فرمان دهد) زمین شما را فرو ببرد، سپس آن ناگهان به لرزش درآید؟! یا خود را از ذاتی ‌که در آسمان است، در امان می‌دانید که تندبادی همراه با سنگریزه بر شما فرستد؟! پس بزودی خواهید دانست که هشدار من چگونه است!»

در صحیح مسلم،[4] از معاویه بن حکم س روایت شده است که پیامبر ج به کنیزکی فرمودند: «أَیْنَ اللَّهُ؟»؛ «الله کجاست؟» او گفت: در آسمان است. پیامبر ج پرسیدند: «مَنْ أَنَا؟»؛ «من کی هستم؟» او پاسخ داد: تو فرستادۀ الله هستی. رسول الله ج فرمودند: «فَأَعْتِقْهَا فَإِنَّهَا مُؤْمِنَةٌ»؛ «پس او را آزاد کن که مؤمن است.»

 در جامع ترمذی،[5] از عبدالله بن عمرو ب روایت شده است که رسول الله ج فرمودند: «الرّاحمونَ یَرحمُهُم الرّحمنُ، ارحَمُوا مَن فی الأرضِ یَرحمُکُم مَن فی السّماءِ»؛ «پروردگار رحمان به افراد مهربان رحم می‌کند، با کسانی که در زمین هستند مهربان باشید تا ذاتی که در آسمان است بر شما رحم کند.»

7. تصریح به اینکه دستان به سوی او تعالی بالا می‌روند: ترمذی[6] از سلمان فارسی س روایت کرده است که پیامبر ج فرمودند: «إنّ اللهَ حَییّ کریم یَستحی من عَبده إِذا رفع إِلَیْهِ یَدَیْهِ أَن یردهما صفراً»؛ «همانا الله بسیار با حیا و بزرگوار است و از بنده‌اش حیا دارد که وقتی دستانش را به سوی او بلند کند، آنها را خالی برگرداند.»

8. اشارۀ حسّی به سمت بالا هنگام نام‌بردن از الله، چنانکه داناترین انسان به الله متعال، در آن اجتماع بزرگ و در آن روز بزرگ [حجّة الوداع] به مردم فرمودند: «وَأَنْتُمْ تُسْأَلُونَ عَنِّی، فَمَا أَنْتُمْ قَائِلُونَ؟»؛ «و از شما دربارۀ من خواهند پرسید، شما چه خواهید گفت؟» مردم جواب دادند: شهادت می‌دهیم که شما تبلیغ دین و ادای رسالت و خیرخواهی نسبت به ما را به نحو احسن انجام داده‌اید. آنگاه پیامبر ج با انگشت سبّابۀ خویش در حالی که به سمت آسمان اشاره می‌کردند، توجّه مردم را به خویش جلب نمودند و سه مرتبه فرمودند: «اللَّهُمَّ اشْهَدْ، اللَّهُمَّ اشْهَدْ»[7]؛ «پروردگارا! شاهد باش، الهی! گواه باش.»

9. خبردادن پیامبر ج از اینکه در شب معراج، میان موسی ÷ و پروردگارش برای کم‌کردن نمازها، چندین بار رفت و آمد کرد؛ بدین صورت که چندین مرتبه به سوی پروردگار بالا می‌رفت و باز نزد موسی برمی‌گشت. حدیث معراج در صحیح بخاری و صحیح مسلم[8] و سایر کتاب‌های حدیثی بیان شده است.

10. الله تعالی می‌فرماید که فرعون قصد کرد به آسمان بالا رود تا از پروردگار موسی مطّلع شود، سپس الله أ وی را تکذیب می‌کند و می‌فرماید که بر فراز آسمان‌ها قرار دارد:

﴿وَقَالَ فِرۡعَوۡنُ یَٰهَٰمَٰنُ ٱبۡنِ لِی صَرۡحٗا لَّعَلِّیٓ أَبۡلُغُ ٱلۡأَسۡبَٰبَ٣٦ أَسۡبَٰبَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ فَأَطَّلِعَ إِلَىٰٓ إِلَٰهِ مُوسَىٰ وَإِنِّی لَأَظُنُّهُۥ کَٰذِبٗاۚ وَکَذَٰلِکَ زُیِّنَ لِفِرۡعَوۡنَ سُوٓءُ عَمَلِهِۦ وَصُدَّ عَنِ ٱلسَّبِیلِۚ وَمَا کَیۡدُ فِرۡعَوۡنَ إِلَّا فِی تَبَابٖ [غافر: 36-37]

«و فرعون گفت: ای هامان! برای من کوشک بلندی بساز، باشد که به آن درها (و راه‌ها) دست یابم. (راه‌ها و) در‌های آسمان‌ها، تا به معبود موسی بنگرم (و از او آگاه شوم)، و البتّه من او را دروغگو می‌پندارم. و این ‌گونه برای فرعون زشتی کردارش (در نظر وی) آراسته گشت و از راه (حق) باز داشته شد. و حیله (و نیرنگ) فرعون جز در تباهی نبود.»

یعنی [فرعون می‌گفت:] من گمان می‌کنم که موسی به دروغ می‌گوید الله در آسمان است، پس هر کس علوّ و برتری الله را نفی و انکار کند، مانند فرعون می‌گردد، ولی کسی که این موضوع را بپذیرد، بر روش موسی و تمامی پیامبران † است.

از این قبیل دلایل در قرآن و سنّت بسیار است، که علوّ و رفعت الله أ را اثبات می‌کند و اینکه بر تمامی موجودات مسلّط است، بر فراز هر چیزی قرار دارد، هیچ چیز بالاتر از الله نیست و بلکه او تعالی بر بالای عرش قرار دارد، چنانکه خودش فرموده و پیامبرش خبر داده و این موضوعی اثبات‌شده است که تمامی بزرگان امّت و پیشوایان اسلام بر آن اتّفاق‌نظر دارند.

ابو نصر سِجزی / در کتاب «الإبانة» می‌گوید: «پیشوایان ما؛ همچون سفیان ثوری، مالک بن انس، سفیان بن عیینه، حمّاد بن سلمه، حمّاد بن زید، عبدالله بن مبارک، فضیل بن عیاض، احمد بن حنبل و اسحاق بن راهویه متّفقند که الله بر عرش قرار دارد و از هر مکان و جایی آگاه و مطّلع است.»[9]

ایمان و باور به علوّ و برتری الله باعث می‌شود که بنده در برابر الله متعال فروتن گردد، او را منزّه از نقایص و عیوب بداند، خالصانه او تعالی را عبادت کند و از شرک دوری نماید. الله ﻷ می‌فرماید:

﴿ذَٰلِکَ بِأَنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلۡحَقُّ وَأَنَّ مَا یَدۡعُونَ مِن دُونِهِۦ هُوَ ٱلۡبَٰطِلُ وَأَنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلۡعَلِیُّ ٱلۡکَبِیرُ [الحج: 62]

«این بدان سبب بوده که الله حق است، و آنچه جز او می‌خوانند باطل است، و به راستی که الله بلندمرتبۀ بزرگ است.»

﴿قُلِ ٱدۡعُواْ ٱلَّذِینَ زَعَمۡتُم مِّن دُونِ ٱللَّهِ لَا یَمۡلِکُونَ مِثۡقَالَ ذَرَّةٖ فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَلَا فِی ٱلۡأَرۡضِ وَمَا لَهُمۡ فِیهِمَا مِن شِرۡکٖ وَمَا لَهُۥ مِنۡهُم مِّن ظَهِیرٖ٢٢ وَلَا تَنفَعُ ٱلشَّفَٰعَةُ عِندَهُۥٓ إِلَّا لِمَنۡ أَذِنَ لَهُۥۚ حَتَّىٰٓ إِذَا فُزِّعَ عَن قُلُوبِهِمۡ قَالُواْ مَاذَا قَالَ رَبُّکُمۡۖ قَالُواْ ٱلۡحَقَّۖ وَهُوَ ٱلۡعَلِیُّ ٱلۡکَبِیرُ [سبأ: 22-23]

«(ای پیامبر!) بگو: کسانی را که غیر از الله (معبود خود) می‌پندارید، (به فریاد) بخوانید، (آن‌ها) هم‌وزن ذرّه‌ای در آسمان‌ها و در زمین مالک نیستند و در (آفرینش و تدبیر) آن دو هیچ شرکتی ندارند و او (الله) از میان آنها یاور و پشتیبانی ندارد. و شفاعت نزد الله سود نبخشد مگر برای کسی‌ که (او خود) برایش اجازه داده باشد، تا زمانی ‌که اضطراب (و نگرانی) از دل‌هایشان برطرف شود، گویند: پروردگار‌تان چه گفت؟ گویند: حق را (فرمود) و او بلندمرتبۀ بزرگ است.»



[1]- ابن کثیر در وصل و وقف، «متعالی» خوانده است، ولی دیگران «متعال» یعنی با حذف «یاء» قرائت کرده‌اند؛ نک: المفتاح فی إختلاف القرّاء السّبع، ابو القاسم قرطبی، ج 2، ص 639.

[2]- نسائی در السّنن الکبری، شمارۀ حدیث: 5906، عبارت فوق را او آورده است؛ مسند بزّار، شمارۀ حدیث: 1091؛ مستدرک حاکم، ج 2، ص 124؛ حافظ ابن حجر آن را در موافقة الخبر الخبر، ج 2، ص 439 حسن دانسته است؛ و نیز نک: السّلسلة الصّحیحة، شمارۀ حدیث: 2745.

[3]- صحیح بخاری، شمارۀ حدیث: 7430، عبارت مذکور در صحیح بخاری آمده است؛ صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: 1014.

[4]- شمارۀ حدیث: 537.

[5]- جامع ترمذی، شمارۀ حدیث: 1924، ترمذی آن را صحیح دانسته است؛ ابوداود، شمارۀ حدیث: 4941؛ مسند احمد، ج 2، ص 160؛ حاکم، ج 4، ص 159؛ و دیگران.

[6]- جامع ترمذی، شمارۀ حدیث: 3556، ترمذی آن را صحیح می‌داند؛ ابوداود، شمارۀ حدیث: 1488؛ ابن ماجه، شمارۀ حدیث: 3865؛ مسند احمد، ج 5، ص 138؛ ابن حبان، شمارۀ حدیث: 876 و 880؛ حاکم، ج 1، ص 497، وی آن را صحیح دانسته است.

[7]- صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: 1218، این بخشی از یک حدیث طولانی است که جابر در بیان چگونگی حجّ پیامبر ج روایت کرده است.

[8]- صحیح بخاری، شمارۀ حدیث: 342؛ صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: 163، به روایت انس بن مالک از ابوذر غفاری س.

[9]- شیخ الإسلام ابن تیمیّه / این سخن را در مجموع الفتاوی، ج 3، ص 262، به نقل از وی آورده است.

35. عفوّ، غفور، غفّار و توّاب

35. عفوّ، غفور، غفّار و توّاب

در قرآن حکیم، می‌خوانیم:

﴿۞ذَٰلِکَۖ وَمَنۡ عَاقَبَ بِمِثۡلِ مَا عُوقِبَ بِهِۦ ثُمَّ بُغِیَ عَلَیۡهِ لَیَنصُرَنَّهُ ٱللَّهُۚ إِنَّ ٱللَّهَ لَعَفُوٌّ غَفُورٞ [الحج: 60]

«(احکام) این است، و هر کس به همان مقدار که به او ستم شده است مجازات کند، سپس بر او ستم شود، بدون تردید الله وی را یاری خواهد کرد. یقیناً الله بخشندۀ آمرزنده است.»

﴿فَأُوْلَٰٓئِکَ عَسَى ٱللَّهُ أَن یَعۡفُوَ عَنۡهُمۡۚ وَکَانَ ٱللَّهُ عَفُوًّا غَفُورٗا [النّساء: 99]

«پس اینان را امید است که الله از آنان در گذرد (و ببخشاید) و الله همواره بخشایندۀ آمرزنده ‌است.»

﴿وَیَتُوبَ ٱللَّهُ عَلَى ٱلۡمُؤۡمِنِینَ وَٱلۡمُؤۡمِنَٰتِۗ وَکَانَ ٱللَّهُ غَفُورٗا رَّحِیمَۢا [الأحزاب: 73]

«و الله توبۀ مردان مؤمن و زنان مؤمن را بپذیرد (و از گناهانشان در گذرد) و الله همیشه آمرزندۀ مهربان است.»

﴿یَغۡفِرُ لِمَن یَشَآءُ وَیُعَذِّبُ مَن یَشَآءُۚ وَکَانَ ٱللَّهُ غَفُورٗا رَّحِیمٗا [الفتح: 14]

«هر کس را که بخواهد می‌آمرزد و هر کس را که بخواهد عذاب می‌کند و الله همواره آمرزندۀ مهربان است.»

﴿وَإِنِّی لَغَفَّارٞ لِّمَن تَابَ وَءَامَنَ وَعَمِلَ صَٰلِحٗا ثُمَّ ٱهۡتَدَىٰ [طه: 82]

«و همانا من آمرزنده‌ام برای کسی ‌که توبه کرد و ایمان آورد و کار شایسته انجام داد، سپس هدایت یافت.»

﴿وَأَنَا ٱلتَّوَّابُ ٱلرَّحِیمُ [البقرة: 160]

«و من توبه‌پذیر مهربانم.»

عفوّ: ذاتی است که بدی‌ها را محو می‌کند و گناهان را می‌بخشد. مفهوم این نام نزدیک به معنای غفور است، امّا مفهوم عفوّ کامل‌تر است، زیرا غفران خبر از پوشش، و عفو خبر از محو می‌دهد و مفهوم محو کامل‌تر از معنای پوشاندن است. این در صورتی است که با هم بیان شوند، ولی اگر جدای از هم بیان گردند، هر یک از آنها متضمّن مفهوم دیگری است.

توّاب: یعنی ذاتی که هر کس از بندگانش را که بخواهد، توفیق توبه می‌دهد و توبۀ او را می‌پذیرد، چنانکه می‌فرماید:

﴿ثُمَّ تَابَ عَلَیۡهِمۡ لِیَتُوبُوٓاْۚ إِنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلتَّوَّابُ ٱلرَّحِیمُ [التّوبة: 118]

«سپس رحمت خود را شامل حالشان کرد تا توبه کنند (و توبۀ آنان را پذیرفت). بی‌گمان الله است که توبه‌پذیر مهربان است.»

﴿وَهُوَ ٱلَّذِی یَقۡبَلُ ٱلتَّوۡبَةَ عَنۡ عِبَادِهِۦ وَیَعۡفُواْ عَنِ ٱلسَّیِّ‍َٔاتِ وَیَعۡلَمُ مَا تَفۡعَلُونَ [الشّورى: 25]

«و او ذاتی است که توبۀ بندگانش را می‌پذیرد و از بدی‌ها در می‌گذرد و آنچه را که انجام می‌دهید می‌داند.»

عفو و مغفرت از لوازم ذات اوست، آثار و نشانه‌های آن همواره در طول شبانه‌روز بر مخلوقات آشکار و نمایان است و تمامی مخلوقات و گناهان و جرایم را در بر می‌گیرد. پروردگار جهان همواره معروف به عفو و بخشش و متّصف به گذشت و غفران بوده و خواهد بود، چنانکه می‌فرماید:

﴿إِنَّ ٱللَّهَ کَانَ عَفُوًّا غَفُورًا [النّساء: 43]

«همانا الله همیشه بخشندۀ آمرزنده‌ است.»

﴿وَکَانَ ٱللَّهُ عَفُوًّا غَفُورٗا [النّساء: 99]

«و الله همواره بخشایندۀ آمرزنده ‌است.»

تقصیر و کوتاهی مخلوقات عقوبات متنوّعی را به دنبال دارد، امّا عفو و بخشش الهی این عقوبات را از بین می‌برد:

﴿وَلَوۡ یُؤَاخِذُ ٱللَّهُ ٱلنَّاسَ بِمَا کَسَبُواْ مَا تَرَکَ عَلَىٰ ظَهۡرِهَا مِن دَآبَّةٖ وَلَٰکِن یُؤَخِّرُهُمۡ إِلَىٰٓ أَجَلٖ مُّسَمّٗىۖ فَإِذَا جَآءَ أَجَلُهُمۡ فَإِنَّ ٱللَّهَ کَانَ بِعِبَادِهِۦ بَصِیرَۢا [فاطر: 45]

«و اگر الله مردم را به (سبب) آنچه که انجام داده‌اند مجازات کند، هیچ جنبنده‌ای را بر روی آن (زمین) باقی نخواهد گذاشت، امّا آنها را تا زمانی معیّن به تأخیر می‌اندازد، سپس هنگامی ‌که اجلشان فرا رسد، یقیناً الله همواره به بندگانش بیناست.»

این از کمال عفو و غفران پروردگار است و اگر چنین نمی‌بود، هیچ جنبنده‌ای را بر روی زمین باقی نمی‌گذاشت. در جایی دیگر فرموده است:

﴿وَلَوۡ یُؤَاخِذُ ٱللَّهُ ٱلنَّاسَ بِظُلۡمِهِم مَّا تَرَکَ عَلَیۡهَا مِن دَآبَّةٖ وَلَٰکِن یُؤَخِّرُهُمۡ إِلَىٰٓ أَجَلٖ مُّسَمّٗىۖ فَإِذَا جَآءَ أَجَلُهُمۡ لَا یَسۡتَ‍ٔۡخِرُونَ سَاعَةٗ وَلَا یَسۡتَقۡدِمُونَ [النّحل: 61]

«و اگر الله مردم را به (سبب) ستمشان مؤاخذه می‌کرد، هیچ جنبنده‌ای را بر روی آن (زمین) باقی نمی‌گذاشت، ولی آنها را تا زمان معیّنی مهلت می‌دهد، سپس هنگامی ‌که اجلشان فرا رسد، نه ساعتی تأخیر می‌کنند و نه ساعتی پیشی می‌گیرند.»

در صحیح بخاری و صحیح مسلم،[1] از ابو موسی اشعری س روایت شده است که رسول الله ج فرمودند: «لَیْسَ أَحَدٌ أَوْ لَیْسَ شَیْءٌ أَصْبَرَ عَلَى أَذًى سَمِعَهُ مِنَ اللَّهِ، إِنَّهُمْ لَیَدْعُونَ لَهُ وَلَدًا، وَإِنَّهُ لَیُعَافِیهِمْ و یَرْزُقُهُمْ»؛ «هیچ کس یا چیزی شکیباتر از الله در برابر آزار [و ناسزاگویی] که شنیده باشد، نیست؛ آنان به الله فرزند نسبت می‌دهد، امّا او تعالی آنان را عافیت می‌بخشد و روزی می‌دهد!»

عفو الهی بر دو نوع است:

نوع اول: عفو و بخشش عام که شامل تمامی مجرمان کافر و غیرشان می‌شود؛ با دفع اسباب عقوبات و اموری که باعث گرفتن نعمت از آنان می‌شود. آنان با دشنام و شرک و مخالفت‌های متفاوتی، با الله أ دشمنی می‌کنند، ولی او تعالی آنان را می‌بخشد و روزی می‌دهد، نعمت‌های آشکار و پنهان را برایشان مهیّا می‌کند، به آنان فرصت می‌دهد که در دنیا، از نعمت‌ها و منافع آن بهره ببرند، امّا هرگز از آنان غافل نمی‌شود.

نوع دوم: عفو و بخشش خاص الهی برای توبه‌کنندگان، استغفارکنندگان، دعوت‌گران؛ عابدان و مصیبت‌دیدگانی که با صبر خود، امید پاداش دارند. هر کس که توبۀ نصوح – توبه‌ای که فقط برای رضای الله و بدون شکّ و تردید باشد- کند، قطعاً الله ـ تمامی گناهانش را می‌بخشد؛ فرقی نمی‌کند که کفر، فسق یا نافرمانی باشد، زیرا الله متعال می‌فرماید:

﴿۞قُلۡ یَٰعِبَادِیَ ٱلَّذِینَ أَسۡرَفُواْ عَلَىٰٓ أَنفُسِهِمۡ لَا تَقۡنَطُواْ مِن رَّحۡمَةِ ٱللَّهِۚ إِنَّ ٱللَّهَ یَغۡفِرُ ٱلذُّنُوبَ جَمِیعًاۚ إِنَّهُۥ هُوَ ٱلۡغَفُورُ ٱلرَّحِیمُ [الزّمر: 53]

«(ای پیامبر! از جانب من) بگو: ای بندگان من که بر خود اسراف (و ستم) کرده‌اید! از رحمت الله نا امید نشوید، همانا الله همۀ گناهان را می‌بخشد، یقیناً او بسیار آمرزندۀ مهربان است.»

متون فراوانی در قرآن و سنّت مبنی بر پذیرش توبۀ بندگان از جانب الله وجود دارد؛ فرقی نمی‌کند که از چه گناهی توبه کنند. استغفارِ تنها نیز به اندازۀ خود باعث بخشش گناهان و بدی‌ها می‌شود. در یک حدیث قدسی آمده است که الله متعال می‌فرماید: «یا ابْنَ آدَمَ إِنَّکَ  ما دَعَوْتَنی ورجوْتَنی غفرتُ لَکَ  على ما کَانَ منْکَ  وَلا أُبَالِی، یا ابْنَ آدم لَوْ بلَغَتْ ذُنُوبُک  عَنَانَ السَّماءِ ثُم اسْتَغْفَرْتَنی غَفرْتُ لَکَ  وَلا أُبالی، یا ابْنَ آدم إِنَّکَ  لَوْ أَتَیْتَنی بِقُرابِ الأَرْضِ خطایَا، ثُمَّ لَقِیتَنی لا تُشْرِکُ بی شَیْئا، لأَتَیْتُکَ  بِقُرابِها مَغْفِرَةً»[2]؛ «ای فرزند آدم! تا زمانی که تو مرا بخوانی و به من امید داشته باشی، تو را می‌آمرزم بر هر عملی که انجام داده باشی و باکی ندارم. ای فرزند آدم! اگر گناهانت به آسمان رسیده باشد و سپس از من درخواست آمرزش کنی، تو را می‌بخشم و باکی ندارم. ای فرزند آدم! اگر با گناهانی به وسعت زمین نزدم بیایی، سپس با من روبرو شوی در حالی که به من چیزی را شریک نیاورده باشی، همانا با آمرزشی به اندازۀ پُری زمین نزدت می‌آیم.»

یکی دیگر از نشانه‌های بخشش و عفو الهی، این است که نیکی‌ها و اعمال صالح، بدی‌ها و گناهان را از بین می‌برد. الله ـ می‌فرماید:

﴿إِنَّ ٱلۡحَسَنَٰتِ یُذۡهِبۡنَ ٱلسَّیِّ‍َٔاتِۚ [هود: 114]

«همانا نیکی‌ها بدی‌ها را از بین می‌برند.»

در حدیث آمده است که: «وأَتْبِعِ السَّیِّئَةَ الْحسنةَ تَمْحُهَا»[3]؛ «و پس از بدی، نیکی کن تا آن را از بین ببرد.»

همچنین مصیبت‌ها و مشکلاتی که به خود انسان یا فرزند و مالش می‌رسد، کفّارۀ گناهانش می‌گردد؛ بویژه زمانی که صبر کند و امید پاداش داشته باشد.

علاوه بر این، آدمی با گناهان و معاصی، از پروردگارش نافرمانی می‌کند، امّا الله أ به وی لطف می‌نماید، او را می‌بخشد، سینه‌اش را برای توبه می‌گشاید و توبه‌اش را می‌پذیرد، و حتّی از توبۀ بنده‌اش خوشحال می‌شود با وجود اینکه بسیار بی‌نیاز و ستوده است و طاعت کسی که از او فرمان برد یا گناه کسی که نافرمانی او را به جای آورد، سود و زیانی برایش ندارد.

مسلم / در صحیح خود،[4] از انس بن مالک س روایت کرده است که پیامبر ج فرمودند: «للَّهُ أَشدُّ فرحاً بِتَوْبةِ عَبْدِهِ حِین یتُوبُ إِلْیهِ مِنْ أَحَدِکُمْ کان عَلَى راحِلَتِهِ بِأَرْضٍ فلاةٍ، فانْفلتتْ مِنْهُ وعلَیْها طعامُهُ وشرَابُهُ فأَیِسَ مِنْهَا، فأَتَى شَجَرةً فاضْطَجَعَ فی ظِلِّهَا، وقد أَیِسَ مِنْ رَاحِلتِه، فَبَیْنما هوَ کَذَلِکَ إِذْ هُوَ بِها قَائِمة عِنْدَه، فَأَخذ بِخطامِهَا ثُمَّ قَالَ مِنْ شِدَّةِ الفَرح: اللَّهُمَّ أَنت عبْدِی وأَنا ربُّکَ، أَخْطَأَ مِنْ شِدَّةِ الفرح»؛ «همانا الله از توبۀ بنده‌اش هنگامی که به درگاه او توبه می‌کند، شادتر می‌شود از کسی از شما که در بیابان بر شترش سوار بوده، ناگهان شتر وی از نزدش فرار کرده است در حالی که خوراک و نوشیدنی او بر بالای شتر بوده و چون از دستیابی به شترش مأیوس و ناامید شده، در سایۀ درختی دراز کشیده است. در این هنگام ناگهان متوجّه می‌شود که شترش در کنارش ایستاده است و او زمامش را می‌گیرد و از شدّت شادمانی می‌گوید: الهی! تو بندۀ منی و من پروردگار تو هستم! از شدّت خوشحالی اشتباه می‌کند.»

لازم به ذکر است که بدانیم آگاهی و علم بنده به این نام‌های بزرگ راهی مهم برای رسیدن به بالاترین درجات است؛ بویژه هنگامی که علیه نفس و تمایلات نفسانی مبارزه شود تا مقتضیات این اسم‌ها محقّق گردد؛ مقتضیاتی همچون لزوم استغفار، طلب عفو، دوام توبه، امید به مغفرت، دوری از ناامیدی و یأس از بخشش گناهان بزرگ، زیرا الله متعال بسیار بخشنده است و هر اندازه هم که گناه و جرم بزرگ باشد، آن را با توبه می‌بخشد و تا زمانی که بنده درخواست عفو و بخشش نماید و امید به آن داشته باشد، خیر و نعمت فراوانی به او می‌رسد.

به آنچه در صحیح بخاری و صحیح مسلم[5] نقل شده است دقّت کن که ابوهریره س به نقل از پیامبر ج می‌گوید که الله تعالی فرموده است: «أَذْنَبَ عَبْدٌ ذَنْبًا، فَقَالَ: اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِی، یَقُولُ اللَّهُ تَبَارَکَ وَتَعَالَى: أَذْنَبَ عَبْدِی ذَنْبًا عَلِمَ أَنَّ لَهُ رَبًّا یَغْفِرُ الذّنبَ وَیَأْخُذُ بِالذَّنْبِ، ثُمَّ عَادَ فَأَذْنَبَ ذَنْبًا، فَقَالَ : اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِی. یَقُولُ تَبَارَکَ وَتَعَالَى: أَذْنَبَ عَبْدِی ذَنْبًا عَلِمَ أَنَّ لَهُ رَبًّا یَغْفِرُ الذَّنْبَ وَیَأْخُذُ بِالذَّنْبِ. ثُمَّ عَادَ فَأَذْنَبَ ذَنْبًا، فَقَالَ : اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِی، فَقَالَ تَبَارَکَ وَتَعَالَى: أَذْنَبَ عَبْدِی ذَنْبًا عَلِمَ أَنَّ لَهُ رَبًّا یَغْفِرُ الذَّنْبَ وَیَأْخُذُ بِالذَّنْبِ، اعْمَلْ مَا شِئْتَ فَقَدْ غَفَرْتُ لَکَ»؛ «بنده‌ای گناهی کرد و گفت: الهی! گناه مرا ببخش. الله فرمود: بندۀ من گناهی کرد و دانست پروردگاری دارد که گناه را می‌آمرزد و  به سبب گناه مؤاخذه می‌کند. سپس دوباره بر می‌گردد و گناه می‌کند و می‌گوید: پروردگارا! گناهم را بیامرز. الله می‌فرماید: بنده‌ام گناهی کرد و دانست پروردگاری دارد که گناه را می‌آمرزد و به سبب گناه مؤاخذه می‌کند. بعد دوباره گناه می‌کند و می‌گوید: پروردگارا! گناهم را عفو کن. الله تعالی می‌فرماید: بنده‌ام گناهی کرد و دانست پروردگاری دارد که گناه را می‌آمرزد و به سبب گناه مؤاخذه می‌کند. هر چه می‌خواهی بکن که تو را آمرزیدم.» یعنی تا زمانی که توبه‌کننده و امیدوار به بخشش الهی باشی.

دروازه‌های عفو و بخشش الهی باز است و او تعالی همواره عفوّ و غفور بوده و خواهد بود و وعدۀ عفو و بخشش به کسی که اسباب آن را به کار گیرد، داده است و می‌فرماید:

﴿وَإِنِّی لَغَفَّارٞ لِّمَن تَابَ وَءَامَنَ وَعَمِلَ صَٰلِحٗا ثُمَّ ٱهۡتَدَىٰ [طه: 82]

«و همانا من آمرزنده‌ام برای کسی ‌که توبه کرد و ایمان آورد و کار شایسته انجام داد، سپس هدایت یافت.»

پروردگارا! با عفو خود بر ما منّت گذار و با غفران و بخشش خود، بر ما اکرام کن و توبۀ ما را بپذیر که فقط تو توبه‌پذیر مهربانی.



[1]- صحیح بخاری، شمارۀ حدیث: 6099؛ صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: 2804.

[2]- جامع ترمذی، شمارۀ حدیث: 3540، به روایت انس س. ترمذی می‌گوید که این حدیث غریب است و در بعضی نسخه‌ها، حسن و غریب آمده است. در سندش نیز نوعی ابهام وجود دارد، امّا تأیید دیگری به روایت از ابوذر س دارد و به همین سبب، آلبانی آن را در السّلسلة الصّحیحة، شمارۀ حدیث: 127، حسن دانسته است.

[3]- مسند احمد، ج 5، ص 153؛ جامع ترمذی، شمارۀ حدیث: 1987؛ مستدرک حاکم، ج 1، ص 54، این بخشی از حدیثی است که ابوذر س روایت کرده و ترمذی و حاکم آن را صحیح دانسته‌اند.

[4]- شمارۀ حدیث: 2747.

[5]- صحیح بخاری، شمارۀ حدیث: 7507؛ صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: 2758. عبارت فوق در صحیح مسلم آمده است.

34. لطیف و خبیر

34. لطیف و خبیر

این دو اسم در چندین آیه، کنار هم تکرار شده‌اند؛ مانند:

﴿لَّا تُدۡرِکُهُ ٱلۡأَبۡصَٰرُ وَهُوَ یُدۡرِکُ ٱلۡأَبۡصَٰرَۖ وَهُوَ ٱللَّطِیفُ ٱلۡخَبِیرُ [الأنعام: 103]

«چشم‌ها او را در نمی‌یابند و او چشم‌ها را در می‌یابد و او تعالی باریک‌بین آگاه است.»

﴿أَلَمۡ تَرَ أَنَّ ٱللَّهَ أَنزَلَ مِنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءٗ فَتُصۡبِحُ ٱلۡأَرۡضُ مُخۡضَرَّةًۚ إِنَّ ٱللَّهَ لَطِیفٌ خَبِیرٞ [الحج: 63]

«آیا ندیدی که الله از آسمان آبی فرو فرستاد، سپس زمین (بر اثر آن) سبز و خرّم می‌گردد؟! بی‌گمان الله باریک‌بین آگاه است.»

الله متعال می‌فرماید که لقمان فرزندش را این گونه نصیحت کرد:

﴿یَٰبُنَیَّ إِنَّهَآ إِن تَکُ مِثۡقَالَ حَبَّةٖ مِّنۡ خَرۡدَلٖ فَتَکُن فِی صَخۡرَةٍ أَوۡ فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ أَوۡ فِی ٱلۡأَرۡضِ یَأۡتِ بِهَا ٱللَّهُۚ إِنَّ ٱللَّهَ لَطِیفٌ خَبِیرٞ [لقمان: 16]

«ای پسرک من! اگر (عمل نیک یا بد) به ‌اندازۀ سنگینی دانۀ خردل باشد، آنگاه در درون تخته سنگی یا در آسمان‌ها یا در زمین باشد، الله آن را (در روز قیامت برای حساب) می‌آورد، بی‌گمان الله باریک‌بین آگاه است.»

و در آیاتی دیگر می‌فرماید:

﴿أَلَا یَعۡلَمُ مَنۡ خَلَقَ وَهُوَ ٱللَّطِیفُ ٱلۡخَبِیرُ [الملک: 14]

«مگر ذاتی ‌که (همۀ موجودات را) آفریده است، (از حال آن‌ها) نمی‌داند؟! در حالی ‌که او باریک‌بین آگاه است.»

﴿وَٱذۡکُرۡنَ مَا یُتۡلَىٰ فِی بُیُوتِکُنَّ مِنۡ ءَایَٰتِ ٱللَّهِ وَٱلۡحِکۡمَةِۚ إِنَّ ٱللَّهَ کَانَ لَطِیفًا خَبِیرًا [الأحزاب: 34]

«و آنچه را که در خانه‌هایتان از آیات الله و حکمت (سنّت پیامبر ج) خوانده می‌شود یاد کنید، بی‌گمان الله باریک‌بین آگاه است.»

خبیر: ذاتی است که از رازها و نهان‌ها، از امور بسیار کوچک و اشیا و موجودات بسیار ریز آگاه و باخبر است. این نام بیانگر آگاهی و علم به امور مخفی است که بی‌نهایت ریز و کوچک و پنهان هستند و به طریق اولی، بیانگر علم به ظواهر و امور آشکار است.

قبلا دربارۀ صفت علم و احاطۀ علم پروردگار به هر چیزی، مطالبی بیان شد.

لطیف دو معنا دارد:

1.     به معنای خبیر؛ یعنی اینکه علم او تعالی به گونه‌ای است که حتّی از اسرار و امور مخفی و نهان آگاه است.

2.     به معنای ذاتی که با لطف و احسان خود، مصالح و منافع بندگان و دوستانش را از جایی که خودشان احساس و درک نمی‌کنند، به آنان می‌رساند.

ابن قیّم / در «نونیّه» خود چنین می‌سراید:[1]

وهوَ اللَّطِیفُ بِعَبْدِهِ وَلِعَبْـدِهِ

 

واللّطفُ فی أوصافِهِ نَوْعَـانِ

إدراکُ أسرارِ الأمورِ بِخِبْرَةٍ

 

واللّطفُ عندَ مَوَاقِعِ الإحسـانِ

فَیُرِیکَ  عِزَّتَهُ وَیُبْدِی لُطْفَـهُ

 

والعبدُ فی الغَفَلاتِ عنْ ذا الشَّانِ

الله متعال به بنده و برای بنده‌اش لطیف است و لطف که از اوصاف پروردگار باشد، بر دو نوع است:

فهم اسرار امور از روی آگاهی و لطف در مواقع احسان و نیکی.

بنابراین الله متعال عزّتش را به تو نشان می‌دهد و لطفش را آشکار می‌کند، امّا بنده از این موضوع بسیار غافل است.

پس لطف و احسان الله به بنده‌اش برخاسته از رحمت او بوده و بلکه رحمتی خاص است. در نتیجه، رحمتی که به بنده از جایی که خودش آن یا اسبابش را احساس نمی‌کند، می‌رسد، لطف نام دارد.

گفته می‌شود: الله متعال به بنده‌اش یا برای او لطف کرد؛ یعنی وی را به طور مخصوص، به عنوان دوست خود انتخاب کرد و از این رو، احوال ظاهری و باطنی او را اصلاح می‌کند، تمامی مصیبت‌های درونی و بیرونی وی را از بین می‌برد. می‌توان گفت که امور درونی لطف به بنده و امور بیرونی لطف برای بنده است. هر گاه الله ـ  کارهای بنده‌اش را آسان کند و راه‌های خیر را بر رویش بگشاید و وی را یاری دهد، قطعاً به او لطف کرده است و هر گاه اسباب خارجی را که در توان و قدرت بنده نیست و صلاح او در آن‌هاست، تغییر دهد، قطعاً به وی لطف کرده است؛ یعنی همان اتّفاقاتی که در زندگی یوسف ÷ روی داد، که ابتدا ناپسند به نظر می‌رسید، ولی در نهایت برای او و پدرش خوب و مفید بود و بهترین فایده‌ها و نتایج را برای آنان به دنبال داشت و به همین سبب، سیّدنا یوسف فرمود:

﴿إِنَّ رَبِّی لَطِیفٞ لِّمَا یَشَآءُۚ [یوسف: 100]

«بی‌گمان پروردگارم به آنچه که می‌خواهد (تدبیر کند) باریک‌بین است.»

یعنی آنچه اتّفاق افتاد، لطفی از جانب الله بود و یوسف ÷ به آنها اعتراف کرد.

موضوع لطف و احسان الله به بنده‌اش، موضوعی بسیار گسترده است، که الله ﻷ برای هر کس از بندگانش که بخواهد، لطف و احسان خاصّی می‌کند اگر وی را شایستۀ آن بداند. فضل و احسان به دست الله است و به هر کس که بخواهد، می‌بخشد و او تعالی دارای فضل بسیاری است.

یکی از موارد لطف الهی به بندگان مؤمن، این است که آنان را با فضل و احسان خود، از تاریکی‌ها به سوی نور می‌برد؛ یعنی از تاریکی‌های نادانی، کفر، بدعت‌ها و گناهان به سوی نور و روشنایی علم، ایمان و اطاعت.

همچنین آنان را از اطاعت از نفس امرکننده به بدی حفاظت می‌کند، توفیق می‌دهد که خودشان را از تمایلات نفسانی باز دارند و با وجود فراوانی اسباب فتنه و انگیزه‌های گناهان و شهوت‌ها، بدی و فحشا را از آنان دور می‌کند. پس بر این افراد با برهان لطف خود و نور ایمانشان احسان می‌کند؛ ایمانی که خود الله به آنان ارزانی داشته است. در نتیجه، با آرامش و اطمینان کامل، از گناهان و شهوات دوری می‌کنند.

و نیز الله أ بر حسب آگاهی از مصالح بندگان و نه بر اساس خواسته و تمایلاتشان، به آنان روزی می‌دهد، زیرا گاهی اوقات بندگان چیزی می‌خواهند که غیر آن برایشان بهتر است. بنابراین الله تعالی از روی لطف و احسان خود، آنچه را که برایشان بهتر و مفیدتر است، مقدّر می‌کند هر چند آن را ناپسند بدانند:

﴿ٱللَّهُ لَطِیفُۢ بِعِبَادِهِۦ یَرۡزُقُ مَن یَشَآءُۖ وَهُوَ ٱلۡقَوِیُّ ٱلۡعَزِیزُ [الشّورى: 19]

«الله نسبت به بندگانش لطیف (و مهربان) است، هر کس را بخواهد روزی می‌دهد و او توانای پیروزمند است.»

یکی دیگر از موارد لطف الهی به بندگان، این است که آنان را به سختی‌ها و مصیبت‌های متفاوتی دچار می-کند تا کامل شوند و نعمت‌های خود را بر آنان کامل گرداند.

و یا اینکه برای بنده مقدّر می‌سازد تا در میان افراد صالح و عالم و مؤمن رشد و زندگی کند تا از ادب و خوبی‌های آنان برخوردار شود. یا اینکه پدر و مادری صالح، خویشاوندانی پرهیزگار و جامعه‌ای سالم به او می‌بخشد، که این موارد از بزرگ‌ترین نعمت‌های الهی به شمار می‌روند، زیرا اصلاح بنده وابسته به اسباب و عوامل فراوانی است و این موارد، از بهترین و مهم‌ترین آن‌هاست.

همچنین روزی بنده را حلال و او را آسوده و قانع می‌گرداند و باعث می‌شود که از عبادت، علم و عملی که برای آن آفریده شده است، غافل نشود، بلکه رزق و روزی‌اش وی را برای انجام این امور کمک می‌کند.

علاوه بر این، الله ـ برادرانی صالح و دوستانی باتقوا به انسان می‌دهد که وی را برای انجام خیر یاری می‌کنند و پشتیبان او در راه اسلام و دوری از اسباب انحراف و هلاکتند.

و نیز بنده را به برخی از مصیبت‌ها دچار می‌کند تا صبر نماید و از این طریق، به درجات و جایگاه‌هایی والا برسد و در دلش، شیرینی امید و انتظار رحمت و گشایش و برطرف‌شدن سختی و ضرر را بچشد و احساس کند و در نتیجه، دردش کم شود و روح و روانش آسوده و خوشحال گردد.

ابن قیّم / می‌گوید: «انتظار و امید فرد مصیبت‌زده، تحمّل مشقّت را آسان می‌کند؛ بویژه زمانی که امیدش فراوان باشد و مطمئن باشد که مصیبت از بین می‌رود، زیرا می‌داند و احساس می‌کند که وقتی مصیبت و رنج برطرف شود، راحتی خواهد آمد و این از الطاف پنهانی پروردگار و گشایشی زودهنگام است. با توجّه به این مطلب و سایر مطالب، معنا و مفهوم نام "لطیف" مشخّص می‌گردد.»[2]

چقدر برای بنده سودمند است که معنا و نشانه‌های این نام بزرگ را بداند، تلاش کند که ایمان و باور قطعی و یقینی به آن داشته باشد، عبادت الهی را که از مقتضیات اسم مذکور است، انجام دهد و در نتیجه، دلش لبریز از امید و طمع برای رسیدن به فضل الهی و کسب نعمت‌ها و بخشش‌هایش شود و در تمامی حالات، به فکر نتایج خوب باشد و به پروردگار لطیف و مولای بزرگوارش اعتماد کند؛ ذاتی که دارای نعمت‌هایی بسیار است. هر کس به دنبال خیر باشد، قطعاً آن را به دست می‌آورد و کسی که از شر پرهیز کند، قطعاً از آن محافظت می‌شود و فضل و احسان به دست الله تعالی است و به هر کس که بخواهد می‌دهد و الله ـ دارای فضل بسیاری است.



[1]- ص 244، چاپ دار ابن خزیمه.

[2]- مدارج السّالکین، ج 2، ص 167.

33. علیم

33. علیم

نام مذکور در بیش از 150 آیه بیان شده است؛ از جمله:

﴿یَخۡلُقُ مَا یَشَآءُۚ وَهُوَ ٱلۡعَلِیمُ ٱلۡقَدِیرُ [الرّوم: 54]

«هر چه بخواهد می‌آفریند و او دانای تواناست.»

﴿وَکَفَىٰ بِٱللَّهِ عَلِیمٗا [النّساء: 70]

«و کافی است که الله داناست.»

﴿ذَٰلِکَ تَقۡدِیرُ ٱلۡعَزِیزِ ٱلۡعَلِیمِ [یس: 38]

«این تقدیر (پروردگار) پیروزمند داناست.»

﴿إِنَّ ٱللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٞ [البقرة: 181]

«همانا الله شنوای داناست.»

علیم: یعنی ذاتی که از ظواهر و بواطن، امور آشکار و پنهان، جهان بالا و پایین، از گذشته و حال و آینده آگاه است و هیچ چیزی از او پنهان نمی‌ماند، می‌داند که چه چیزی اتّفاق افتاده و چه روی خواهد داد، از هر چیزی مطّلع است و شمار همه چیز را دارد.

در قرآن کریم، علم و آگاهی الله ﻷ نسبت به هر چیزی، به طور فراوان و گسترده بیان شده است.

الله متعال در چندین آیه، از وسعت و شمول علمش سخن گفته است؛ مانند:

﴿وَسِعَ رَبِّی کُلَّ شَیۡءٍ عِلۡمًاۚ أَفَلَا تَتَذَکَّرُونَ [الأنعام: 80]

«علم و دانش پروردگارم هر چیزی را در برگرفته است، آیا پند نمی‌گیرید؟!»

﴿رَبَّنَا وَسِعۡتَ کُلَّ شَیۡءٖ رَّحۡمَةٗ وَعِلۡمٗا [غافر: 7]

«پروردگارا! رحمت و علم تو هر چیزی را فرا گرفته است.»

﴿إِنَّمَآ إِلَٰهُکُمُ ٱللَّهُ ٱلَّذِی لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَۚ وَسِعَ کُلَّ شَیۡءٍ عِلۡمٗا [طه: 98]

«معبود شما تنها الله است که جز او هیچ معبودی نیست و علمش هر چیزی را فرا گرفته است.»

و اینکه از هر چیزی مطّلع است:

﴿إِنَّ ٱللَّهَ بِمَا یَعۡمَلُونَ مُحِیطٞ [آل‌عمران: 120]

«همانا الله به آنچه می‌کنند، احاطه دارد.»

﴿إِنَّ رَبِّی بِمَا تَعۡمَلُونَ مُحِیطٞ [هود: 92]

«بی‌گمان پروردگارم به آنچه انجام می‌دهید احاطه دارد.»

﴿وَکَانَ ٱللَّهُ بِمَا یَعۡمَلُونَ مُحِیطًا [النّساء: 108]

«و همواره الله به آنچه انجام می‌دهند، احاطه دارد.»

﴿وَکَانَ ٱللَّهُ بِکُلِّ شَیۡءٖ مُّحِیطٗا [النّساء: 126]

«و الله همیشه به هر چیزی احاطه دارد.»

و اینکه علمش به امور نهان و آشکار و غیب و حضور احاطه دارد:

﴿رَبَّنَآ إِنَّکَ تَعۡلَمُ مَا نُخۡفِی وَمَا نُعۡلِنُۗ وَمَا یَخۡفَىٰ عَلَى ٱللَّهِ مِن شَیۡءٖ فِی ٱلۡأَرۡضِ وَلَا فِی ٱلسَّمَآءِ [إبراهیم: 38]

«پروردگارا! تو می‌دانی آنچه را که ما پنهان می‌کنیم و آنچه را که آشکار می‌سازیم. و چیزی نه در زمین و نه در آسمان بر الله پوشیده نمی‌ماند.»

﴿یَعۡلَمُ خَآئِنَةَ ٱلۡأَعۡیُنِ وَمَا تُخۡفِی ٱلصُّدُورُ [غافر: 19]

«(الله) خیانت چشم‌ها و آنچه را که سینه‌ها پنهان می‌دارند، می‌داند.»

﴿وَلَقَدۡ خَلَقۡنَا ٱلۡإِنسَٰنَ وَنَعۡلَمُ مَا تُوَسۡوِسُ بِهِۦ نَفۡسُهُۥۖ وَنَحۡنُ أَقۡرَبُ إِلَیۡهِ مِنۡ حَبۡلِ ٱلۡوَرِیدِ [ق: 16]

«به راستی ما انسان را آفریده‌ایم و چیزی را که نفسش به او وسوسه می‌کند می‌دانیم، و ما از (شاه) رگ گردن به او نزدیک‌تریم.»

﴿وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ یَعۡلَمُ مَا فِیٓ أَنفُسِکُمۡ فَٱحۡذَرُوهُۚ [البقرة: 235]

«و بدانید که الله آنچه را که در دل‌های شماست می‌داند، پس از (مخالفت با) او بترسید.»

﴿أَوَ لَا یَعۡلَمُونَ أَنَّ ٱللَّهَ یَعۡلَمُ مَا یُسِرُّونَ وَمَا یُعۡلِنُونَ [البقرة: 77]

«آیا نمی‌دانند که الله آنچه را پنهان می‌دارند و آنچه را آشکار می‌کنند، می‌داند؟!»

﴿وَٱللَّهُ یَعۡلَمُ مَا تُسِرُّونَ وَمَا تُعۡلِنُونَ [النّحل: 19]

«و الله آنچه را پنهان می‌دارید و آنچه را آشکار می‌کنید، می‌داند.»

﴿أَلَمۡ یَعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ یَعۡلَمُ سِرَّهُمۡ وَنَجۡوَىٰهُمۡ وَأَنَّ ٱللَّهَ عَلَّٰمُ ٱلۡغُیُوبِ [التّوبة: 78]

«آیا نمی‌دانستند که الله اسرارشان و (سخنان) در گوشی‌شان را می‌داند؟! و بی‌گمان الله دانای غیب‌هاست.»

﴿یَعۡلَمُ مَا بَیۡنَ أَیۡدِیهِمۡ وَمَا خَلۡفَهُمۡ وَلَا یُحِیطُونَ بِهِۦ عِلۡمٗا [طه: 110]

«آنچه را پیش رو دارند و آنچه را پشت سرشان است می‌داند، و آنان به او احاطۀ علمی ندارند.»

﴿وَسَتُرَدُّونَ إِلَىٰ عَٰلِمِ ٱلۡغَیۡبِ وَٱلشَّهَٰدَةِ فَیُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ [التّوبة: 105]

«و به زودی به سوی (الله) دانای پنهان و آشکار، باز گردانده می‌شوید، پس شما را به آنچه انجام می‌دادید، آگاه می‌کند.»

و نیز اینکه الله از آنچه در آسمان‌ها و زمین وجود دارد، باخبر است:

﴿إِنَّ ٱللَّهَ یَعۡلَمُ غَیۡبَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۚ وَٱللَّهُ بَصِیرُۢ بِمَا تَعۡمَلُونَ [الحجرات: 18]

«همانا الله غیب آسمان‌ها و زمین را می‌داند و الله به آنچه انجام می‌دهید بیناست.»

﴿وَٱللَّهُ یَعۡلَمُ مَا فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِی ٱلۡأَرۡضِۚ وَٱللَّهُ بِکُلِّ شَیۡءٍ عَلِیمٞ [الحجرات: 16]

«در حالی‌ که الله آنچه در آسمان‌ها و آنچه در زمین است را می‌داند و الله متعال به هر چیزی آگاه است.»

در آیاتی دیگر فرموده است که فقط او تعالی از کلیدهای غیب آگاه است:

﴿۞وَعِندَهُۥ مَفَاتِحُ ٱلۡغَیۡبِ لَا یَعۡلَمُهَآ إِلَّا هُوَۚ وَیَعۡلَمُ مَا فِی ٱلۡبَرِّ وَٱلۡبَحۡرِۚ وَمَا تَسۡقُطُ مِن وَرَقَةٍ إِلَّا یَعۡلَمُهَا وَلَا حَبَّةٖ فِی ظُلُمَٰتِ ٱلۡأَرۡضِ وَلَا رَطۡبٖ وَلَا یَابِسٍ إِلَّا فِی کِتَٰبٖ مُّبِینٖ [الأنعام: 59]

«و کلیدهای غیب نزد اوست و جز او تعالی کسی آنها را نمی‌داند. آنچه را که در خشکی و دریاست می‌داند و هیچ برگی (از درختی) نمی‌افتد مگر اینکه آن را می‌داند، و نه هیچ دانه‌ای در تاریکی‌های زمین و نه هیچ تر و خشکی (وجود دارد) مگر اینکه در کتابی آشکار (لوح محفوظ ثبت) است.»

﴿إِنَّ ٱللَّهَ عِندَهُۥ عِلۡمُ ٱلسَّاعَةِ وَیُنَزِّلُ ٱلۡغَیۡثَ وَیَعۡلَمُ مَا فِی ٱلۡأَرۡحَامِۖ وَمَا تَدۡرِی نَفۡسٞ مَّاذَا تَکۡسِبُ غَدٗاۖ وَمَا تَدۡرِی نَفۡسُۢ بِأَیِّ أَرۡضٖ تَمُوتُۚ إِنَّ ٱللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرُۢ [لقمان: 34]

«بدون تردید علم (وقوع) قیامت نزد الله است. و (او) باران را نازل می‌کند و آنچه را که در رحم‌هاست می‌داند. و هیچ کس نمی‌داند فردا چه چیز به دست می‌آورد، و هیچ کس نمی‌داند که در کدام سرزمین می‌میرد. یقیناً الله دانای آگاه است.»

﴿ٱللَّهُ یَعۡلَمُ مَا تَحۡمِلُ کُلُّ أُنثَىٰ وَمَا تَغِیضُ ٱلۡأَرۡحَامُ وَمَا تَزۡدَادُۚ وَکُلُّ شَیۡءٍ عِندَهُۥ بِمِقۡدَارٍ٨ عَٰلِمُ ٱلۡغَیۡبِ وَٱلشَّهَٰدَةِ ٱلۡکَبِیرُ ٱلۡمُتَعَالِ [الرّعد: 8-9]

«الله می‌داند آنچه را که هر ماده بدان باردار می‌شود و آنچه را که رحم‌ها می‌کاهند و آنچه افزون می‌کنند و هر چیزی نزد او مقدار معیّنی دارد. (او) دانای غیب و آشکار، بزرگ بلندمرتبه است.»

ایمان و باور به نام «علیم» آثار و نتایج فراوانی برای بنده دارد و بلکه بهترین پنددهنده است.

شیخ محمّد امین شنقیطی / می‌گوید: «عالمان متّفقند که این بزرگ‌ترین موعظه به شمار می‌رود که از آسمان به زمین نازل شده است و نمونه‌هایی – که توصیف برتر از آنِ الله است- برای این موضوع بیان کرده‌اند؛ مثلا گفته‌اند: اگر فرض شود که در این بخش از زمین، مردی جلّاد وجود دارد که اگر حریمش شکسته شود، حتما فرد مجرم را می‌کشد، دارای قدرت و عزّت فراوانی است، لشکریان اطراف او را دارند و کسی نمی‌تواند به دخترانش که در اطرافش هستند، نگاه بد کند... [قطعاً هیچ کس جرأت انجام جرم را نخواهد داشت). و اگر به ساکنان یک شهر گفته شود که حاکم آن شهر در حالی شب را می‌گذراند که از تمامی اعمال ساکنانش باخبر است، قطعاً آنان بدون جرم و جنایت، شب را سپری خواهند کرد.

آفریدگار آسمان‌ها و زمین و مالک جبّار در آیات کتابش چنین خبری می‌دهد، به گونه‌ای که در تمامی صفحات قرآن، این موعظۀ بزرگ و مهم به چشم می‌خورد:

﴿وَٱللَّهُ بِکُلِّ شَیۡءٍ عَلِیمٞ

«و الله به هر چیزی آگاه است.»

﴿وَٱللَّهُ بِمَا تَعۡمَلُونَ خَبِیرٞ

«و الله به آنچه می‌کنید آگاه است.»

﴿وَٱللَّهُ یَعۡلَمُ مَا تُسِرُّونَ وَمَا تُعۡلِنُونَ [النّحل: 19]

«و الله آنچه را پنهان می‌دارید و آنچه را آشکار می‌کنید، می‌داند.»

﴿وَمَا تَسۡقُطُ مِن وَرَقَةٍ إِلَّا یَعۡلَمُهَا [الأنعام: 59]

«و هیچ برگی (از درختی) نمی‌افتد مگر اینکه آن را می‌داند.»

﴿وَلَقَدۡ خَلَقۡنَا ٱلۡإِنسَٰنَ وَنَعۡلَمُ مَا تُوَسۡوِسُ بِهِۦ نَفۡسُهُۥۖ [ق: 16]

«به راستی ما انسان را آفریده‌ایم و چیزی را که نفسش به او وسوسه می‌کند می‌دانیم.»

﴿وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ یَعۡلَمُ مَا فِیٓ أَنفُسِکُمۡ فَٱحۡذَرُوهُۚ [البقرة: 235]

«و بدانید که الله آنچه را که در دل‌های شماست می‌داند، پس از (مخالفت با) او بترسید.»

﴿وَمَا تَکُونُ فِی شَأۡنٖ وَمَا تَتۡلُواْ مِنۡهُ مِن قُرۡءَانٖ وَلَا تَعۡمَلُونَ مِنۡ عَمَلٍ إِلَّا کُنَّا عَلَیۡکُمۡ شُهُودًا إِذۡ تُفِیضُونَ فِیهِۚ [یونس: 61]

«و در هیچ کار (و حالی) نباشی و هیچ بخشی از قرآن را نمی‌خوانی و هیچ عملی را انجام نمی‌دهید مگر اینکه ما (حاضر و) گواه بر شما هستیم، هنگامی ‌که درآن (عمل) وارد می‌شوید.»

پس بر تمامی ما واجب است که از این موعظۀ مهم پند و اندرز بگیریم  و آن را فراموش نکنیم، تا مبادا خودمان را به هلاکت اندازیم.»[1]

ابن رجب / می‌گوید: «مردی زنی را مجبور کرد که با وی همبستر شود و به او دستور داد که تمامی درها را ببندد. سپس پرسید: آیا دری باقی مانده است که بسته نشده باشد؟  زن پاسخ داد: آری؛ دری که میان ما و الله است. در نتیجه، آن مرد به زن تجاوز نکرد. یک نفر مردی را دید که با زنی حرف می‌زد، وی به آنان گفت: همانا الله شما را می‌بیند، الله متعال عیب من و شما را بپوشاند و ما را ببخشاید.»[2]

الله ـ می‌فرماید:

﴿یَعۡلَمُ خَآئِنَةَ ٱلۡأَعۡیُنِ وَمَا تُخۡفِی ٱلصُّدُورُ [غافر: 19]

«(الله) خیانت چشم‌ها و آنچه را که سینه‌ها پنهان می‌کنند، می‌داند.»

هر کس به آیۀ فوق دقّت کند و تدبّر نماید، قطعاً این بهترین موعظه و مانع از گناه برایش خواهد بود.

ابن کثیر / در تفسیر آیۀ مزبور می‌گوید: «الله متعال خبر از علم و آگاهی تام و کامل خود به تمامی اشیا می‌دهد؛ فرقی نمی‌کند که با ارزش یا بی ارزش، بزرگ یا کوچک و یا ظریف و خیلی ریز باشد؛ تا مردم بر حذر باشند، به طور شایسته از الله شرم نمایند، تقوا پیشه کنند و بدانند که الله همواره آنان را می‌بیند و لازم است که مراقب باشند، زیرا او تعالی از خیانت چشم‌ها و از اسرار دل‌ها باخبر است.»[3]

در بسیاری مواقع، نام «علیم» در عباراتی که سخن از اعمال و پاداش و عقوبت آن‌هاست، می‌آید تا دل‌ها بیدار گردند و بندگان از اهمّیت تکمیل و اصلاح اعمال باخبر شوند و برای اینکه آنان را تشویق و ترهیب نماید. بدون تردید فقط الله یگانه انسان را توفیق می‌دهد و هیچ معبودی غیر از او شایستۀ عبادت نیست.



[1]- العذاب النّمیر، ج 1، صص 333- 334 با اندکی تصرّف.

[2]- شرح کلمة الإخلاص، ص 49.

[3]- تفسیر ابن کثیر، ج 7، ص 127.