اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

32. بصیر

32. بصیر

این نام بیش از 40 مرتبه در قرآن تکرار شده است؛ از جمله در آیات زیر:

﴿لَیۡسَ کَمِثۡلِهِۦ شَیۡءٞۖ وَهُوَ ٱلسَّمِیعُ ٱلۡبَصِیرُ [الشّورى: 11]

«هیچ چیز همانند او نیست و او شنوای بیناست.»

﴿إِنَّ ٱللَّهَ کَانَ سَمِیعَۢا بَصِیرٗا [النّساء: 58]

«همانا الله شنوای بیناست.»

﴿وَٱللَّهُ بِمَا تَعۡمَلُونَ بَصِیرٌ [البقرة: 265]

«و الله به آنچه می‌کنید، بیناست.»

﴿وَٱللَّهُ بَصِیرُۢ بِٱلۡعِبَادِ [آل‌عمران: 15]

«و الله به (احوال) بندگان بیناست.»

﴿إِنَّهُۥ بِکُلِّ شَیۡءِۢ بَصِیرٌ [الملک: 19]

«بدون تردید او به هر چیزی بیناست.»

﴿إِنَّهُۥ بِعِبَادِهِۦ خَبِیرُۢ بَصِیرٞ [الشّورى: 27]

«بی‌گمان او به بندگانش دانای بیناست.»

﴿وَکَفَىٰ بِرَبِّکَ بِذُنُوبِ عِبَادِهِۦ خَبِیرَۢا بَصِیرٗا [الإسراء: 17]

«و کافی است که پروردگارت (نسبت) به گناهان بندگانش دانای بیناست.»

بصیر: یعنی ذاتی که تمامی دیدنی‌ها و هر چیزی را می‌بیند، هر چند بسیار کوچک و ریز باشد، حتّی راه‌رفتن مورچه‌ای سیاه بر روی سنگی سخت و محکم را در شب تاریک می‌بیند، جریان نیرو و خون را در اعضا و رگ‌ها مشاهده می‌کند، آنچه را که زیر زمین‌های هفتگانه است می‌بیند همان گونه که موجودات و اشیای آسمان‌های هفتگانه را مشاهده می‌کند و نیز حرکت پلک‌ها و خیانت چشم‌ها را می‌بیند.

ابن قیّم / می‌گوید: «بصیر ذاتی است که به سبب کمال بصر و بینایی‌اش، جزئیّات بدن مورچه‌ای کوچک؛ اعضا، گوشت، خون، مغز و رگ‌هایش را می‌بیند و حرکت آن را بر روی سنگی محکم در شب تاریک مشاهده می‌کند.»[1]

شاعر چه زیبا سروده است که:

یـا مـن یـرى مـد البعـوض جناحهـا

 

فـی ظلـمـة اللیـل البـهـیـم الألیـل

ویـرى منـاط عروقـها فـی نحرهـا

 

والـمخ مـن تـلـک العـظـام النُّحَّـل

أمـنـن عـلـی بتـوبـة تـمـحـو بهـا

 

مـا کـان منـّـی فـی الـزمـان الأول[2]

یعنی ای کسی که در شب بسیار تاریک می‌بینی که مگس بال‌هایش را می‌گستراند و نیز جریان خون در رگ‌ها و ... را می‌بینی! به من توبه‌ای عطا کن تا گناهان گذشته‌ام را محو نماید.

باید ایمان داشته باشیم که الله ﻷ با چشمانی می‌بیند که شایستۀ کمال و جلال او هستند، چنانکه می‌فرماید:

﴿وَٱصۡبِرۡ لِحُکۡمِ رَبِّکَ فَإِنَّکَ بِأَعۡیُنِنَاۖ [الطّور: 48]

«(ای پیامبر!) برای حکم پروردگارت شکیبا باش، زیرا تو زیر نظر (و در حفاظت) ما هستی.»

﴿وَحَمَلۡنَٰهُ عَلَىٰ ذَاتِ أَلۡوَٰحٖ وَدُسُرٖ١٣ تَجۡرِی بِأَعۡیُنِنَا جَزَآءٗ لِّمَن کَانَ کُفِرَ [القمر: 13-14]

«و او (نوح) را بر (مرکبی) ساخته‌شده از تخته و میخ سوار کردیم. زیر نظر (و حفاظت) ما روان بود. کیفری بود برای کسانی‌ که کافر شده بودند.»

﴿وَأَلۡقَیۡتُ عَلَیۡکَ مَحَبَّةٗ مِّنِّی وَلِتُصۡنَعَ عَلَىٰ عَیۡنِیٓ [طه: 39]

«و من محبّتی از سوی خود بر تو افکندم و برای اینکه در برابر دیدگان من پرورش یابی.»

در حدیثی از پیامبر ج، که دربارۀ توصیف دجّال است، بیان شده که الله تعالی صاحب دو چشم است؛ رسول الله ج فرمودند: «إنَّهُ أعْوَر، وإنَّ ربَّکُمْ لَیْسَ بأعْور»[3]؛ «همانا او [دجّال] یک چشم دارد و پروردگار شما یک‌چشم نیست.» منزّه‌دانستن الله از داشتن یک چشم، اثبات می‌کند که الله متعال صاحب دو چشم است، به گونه‌ای که شایستۀ او تعالی باشد.

امام ابن خزیمه / می‌گوید: «ما می‌گوییم: پروردگار ما دو چشم دارد که بهوسیلۀ آنها آنچه را که زیر خاک و زیر پایین‌ترین طبقۀ زمین؛ یعنی زیر طبقۀ هفتم است و نیز آنچه را که در آسمان‌ها و میان آنها وجود دارد، می‌بیند؛ فرقی نمی‌کند که بزرگ یا کوچک باشند. هیچ چیزی بر الله پنهان نمی‌ماند و او تعالی آنچه را که در قعر دریاها و میان آن‌هاست، مشاهده می‌کند، همان گونه که عرشش را که بر آن قرار دارد، می‌بیند.»[4]

ناگفته نماند که این اسم بزرگ مقتضی مواردی همچون فروتنی و خضوع، مراقب‌دانستن الله متعال به طور دائم، عبادت شایسته و دوری از گناهان است. هر کس به آیاتی از قرآن که با این نام ختم شده‌اند، بیندیشد – که بیش از 40 آیه است- مطلب فوق برایش روشن می‌گردد، و اکنون برخی از آن آیات بیان می‌گردد:

﴿ذَٰلِکَ بِأَنَّ ٱللَّهَ یُولِجُ ٱلَّیۡلَ فِی ٱلنَّهَارِ وَیُولِجُ ٱلنَّهَارَ فِی ٱلَّیۡلِ وَأَنَّ ٱللَّهَ سَمِیعُۢ بَصِیرٞ [الحج: 61]

«این (نصرت مظلوم‌) از آن روست که الله (قادر است چیزى را بر دیگرى غالب کند چنانکه‌) شب را در روز داخل مى‌کند (و تاریکی مغلوب مى‌شود) و روز را در شب در مى‌آورد، و بی‌گمان الله شنوای بیناست.»

بر اساس آیۀ فوق، الله ـ تمامی صداهای موجود در شب و روز را می‌شنود و همۀ حرکاتشان را با وجود تفاوت در زمان و حالات، می‌بیند.

﴿۞وَلَوۡ بَسَطَ ٱللَّهُ ٱلرِّزۡقَ لِعِبَادِهِۦ لَبَغَوۡاْ فِی ٱلۡأَرۡضِ وَلَٰکِن یُنَزِّلُ بِقَدَرٖ مَّا یَشَآءُۚ إِنَّهُۥ بِعِبَادِهِۦ خَبِیرُۢ بَصِیرٞ [الشّورى: 27]

«و اگر الله روزی را برای بندگانش فراخ (و گشاده) می‌گرداند، یقیناً در زمین فساد می‌کردند، بلکه به ‌اندازه‌ای که بخواهد نازل می‌کند. همانا او به بندگانش دانای بیناست.»

این آیه نشان می‌دهد که الله أ احوال و اعمال بندگانش را می‌بیند، از آنها باخبر است، می‌داند که چه کسی مستحقّ هدایت است و چه کسی لایق آن نیست، می‌فهمد که حال و شرایط چه کسی با ثروت و مال اصلاح می‌شود و چه کسی با داشتن ثروت، فاسد می‌گردد، چنانکه می‌فرماید:

﴿إِنَّ رَبَّکَ یَبۡسُطُ ٱلرِّزۡقَ لِمَن یَشَآءُ وَیَقۡدِرُۚ إِنَّهُۥ کَانَ بِعِبَادِهِۦ خَبِیرَۢا بَصِیرٗا [الإسراء: 30]

«یقیناً پروردگارت روزی را برای هر کس که بخواهد گشاده و (یا) تنگ می‌دارد، بی‌گمان او به بندگانش دانای بیناست.»

در آیۀ دیگری، چنین آمده است:

﴿هُوَ ٱلَّذِی خَلَقَکُمۡ فَمِنکُمۡ کَافِرٞ وَمِنکُم مُّؤۡمِنٞۚ وَٱللَّهُ بِمَا تَعۡمَلُونَ بَصِیرٌ [التّغابن: 2]

«او ذاتی است که شما را آفرید، پس (گروهی) از شما کافرند و (گروهی) از شما مؤمن هستند. و الله به آنچه می‌کنید بیناست.»

یعنی الله نسبت به فرد صالح و فاسد و مؤمن و کافر بیناست و هر یک را آن گونه که شایسته است، پاداش یا عذاب می‌دهد.

﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ یُلۡحِدُونَ فِیٓ ءَایَٰتِنَا لَا یَخۡفَوۡنَ عَلَیۡنَآۗ أَفَمَن یُلۡقَىٰ فِی ٱلنَّارِ خَیۡرٌ أَم مَّن یَأۡتِیٓ ءَامِنٗا یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِۚ ٱعۡمَلُواْ مَا شِئۡتُمۡ إِنَّهُۥ بِمَا تَعۡمَلُونَ بَصِیرٌ [فصّلت: 40]

«بدون تردید کسانی ‌که در آیات ما کجروی می‌کنند، بر ما پوشیده نیستند. آیا کسی‌ که در آتش انداخته شود بهتر است یا کسی‌ که روز قیامت ایمن (و بدون وحشت) بیاید؟! هر چه می‌خواهید بکنید، مسلماً او به آنچه انجام می‌دهید بیناست.»

الله متعال کسانی را که در مورد آیاتش منحرف و ملحد می‌شوند، تهدید می‌کند بدین صورت که آنان را می‌بیند و از اعمالشان آگاه است و در روز قیامت،  این افراد را بدین سبب مجازات خواهد کرد.

﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ یُجَٰدِلُونَ فِیٓ ءَایَٰتِ ٱللَّهِ بِغَیۡرِ سُلۡطَٰنٍ أَتَىٰهُمۡ إِن فِی صُدُورِهِمۡ إِلَّا کِبۡرٞ مَّا هُم بِبَٰلِغِیهِۚ فَٱسۡتَعِذۡ بِٱللَّهِۖ إِنَّهُۥ هُوَ ٱلسَّمِیعُ ٱلۡبَصِیرُ [غافر: 56]

«همانا کسانی‌ که در آیات الله بدون هیچ حجّت (و دلیلی) که برایشان آمده باشد، مجادله می‌کنند، در سینه‌هایشان جز تکبّر نیست، که خود به آن نخواهند رسید.، پس به الله پناه ببر، بی‌گمان اوست که شنوای بیناست.»

یعنی الله تعالی تمامی صداها را با وجود تفاوتشان می‌شنود، و همۀ اشیا و موارد دیدنی را می‌بیند و می‌داند که در کجا و چه زمانی صورت می‌گیرند؛ از جمله کسانی را که دربارۀ آیاتش مجادله می‌کنند و قصد انکار و ابطال آنها را دارند، می‌بیند و از احوالشان مطّلع است، و هرگز این افراد به هدفشان نخواهند رسید.

﴿وَٱللَّهُ یَقۡضِی بِٱلۡحَقِّۖ وَٱلَّذِینَ یَدۡعُونَ مِن دُونِهِۦ لَا یَقۡضُونَ بِشَیۡءٍۗ إِنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلسَّمِیعُ ٱلۡبَصِیرُ [غافر: 20]

«و الله به حق داوری می‌کند، و کسانی که به جای او می‌خوانند، به هیچ چیزی داوری نمی‌کنند. همانا الله همان شنوای بیناست.»

بر اساس آیۀ فوق، عبادت حق و شایستۀ ذات سمیع و بصیر است؛ پروردگاری که صاحب کمال سمع و بصر است. و یکی از دلایل بطلان و فساد عبادت بت‌ها این است که آنها نمی‌شنوند و نمی‌بینند و به همین سبب، ابراهیم ÷ به پدرش گفت:

﴿یَٰٓأَبَتِ لِمَ تَعۡبُدُ مَا لَا یَسۡمَعُ وَلَا یُبۡصِرُ وَلَا یُغۡنِی عَنکَ شَیۡ‍ٔٗا [مریم: 42]

«ای پدرجان! چرا چیزی را پرستش می‌کنی که نه می‌شنود و نه می‌بیند و نه هیچ نیازی را از تو برآورده می‌سازد؟!»

﴿۞إِنَّ ٱللَّهَ یَأۡمُرُکُمۡ أَن تُؤَدُّواْ ٱلۡأَمَٰنَٰتِ إِلَىٰٓ أَهۡلِهَا وَإِذَا حَکَمۡتُم بَیۡنَ ٱلنَّاسِ أَن تَحۡکُمُواْ بِٱلۡعَدۡلِۚ إِنَّ ٱللَّهَ نِعِمَّا یَعِظُکُم بِهِۦٓۗ إِنَّ ٱللَّهَ کَانَ سَمِیعَۢا بَصِیرٗا [النّساء: 58]

«بدون تردید الله به شما فرمان می‌دهد که امانت‌ها را به صاحبانشان باز گردانید و هنگامی‌ که میان مردم داوری می‌کنید، به عدالت داوری کنید. در حقیقت، نیکو چیزی است که الله شما را به آن اندرز می‌دهد! بی‌گمان الله شنوای بیناست.»

الله ـ دستورات و ممنوعاتش را توصیف و تحسین می‌کند، زیرا مشتمل بر مصالح و منافع دنیا و آخرت است و ضررها را از بین می‌برد، چون شارع و بوجودآورندۀ آنها ذات شنوا و بینایی است که هیچ چیزی بر او پنهان نمی‌ماند و از مصالح بندگان آگاه است، در حالی که خودشان مطّلع نیستند.

همچنین انسان را تشویق به انجام دستورات و پرهیز از ممنوعات الهی می‌کند و از مخالفت با آنها بر حذر می‌دارد.

﴿وَأَقِیمُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتُواْ ٱلزَّکَوٰةَۚ وَمَا تُقَدِّمُواْ لِأَنفُسِکُم مِّنۡ خَیۡرٖ تَجِدُوهُ عِندَ ٱللَّهِۗ إِنَّ ٱللَّهَ بِمَا تَعۡمَلُونَ بَصِیرٞ [البقرة: 110]

«و نماز را بر پا دارید و زکات را ادا کنید و هر کار نیکی را که برای خود از پیش می‌فرستید، آن را نزد الله خواهید یافت. یقیناً الله به آنچه می‌کنید بیناست.»

الله تعالی وعده می‌دهد که هیچ یک از اعمال نیک شما که آنها را برای خود فرستاده‌اید، تباه نخواهد شد و الله ﻷ  آنها را می‌بیند و پاداش بزرگی به بندگانش، بر اثر آنها خواهد داد.

با توجّه به مثال‌های پیشین، دانستیم که اگر بنده بداند و به خود یادآوری کند که الله أ همواره او را می‌بیند و از اعمالش مطّلع است، فواید بسیاری در حوزۀ ترغیب و ترهیب خواهد بُرد، و این مطلب در نمونه‌های قبلی واضح است. اگر بنده عبادتش را به خوبی برای پروردگار انجام دهد و از گناهان پرهیز نماید در حالی که رؤیت و اطّلاع الهی را برای خود یادآور سازد، قطعاً به مقام احسان می‌رسد، که برترین درجات دین است، چنانکه پیامبر ج در بیان حقیقت احسان فرمودند: «أَنْ تَعْبُدَ اللَّه کَأَنَّکَ تَراه، فإِنْ لَمْ تَکُنْ تَراهُ فإِنَّهُ یَراکَ»؛ «اینکه الله را به گونه‌ای عبادت کنی که گویی او را می‌بینی و اگر تو الله را نمی‌بینی، قطعاً او تو را می‌بیند.» چه بسا افرادی که با یادآوری این صفت الهی، از ارتکاب گناهان خودداری کردند.

ابن رجب / می‌گوید: «مردی شبانه در یک بیابان از زنی درخواست کرد که با وی همبستر شود، امّا آن زن سر باز زد. مرد به او گفت: کسی غیر از ستارگان ما را نمی‌بیند. زن گفت: پس بوجودآورندۀ آنها کجاست؟!»[5] یعنی مگر الله ما را نمی‌بیند؟! الله تعالی می‌فرماید:

﴿أَلَمۡ یَعۡلَم بِأَنَّ ٱللَّهَ یَرَىٰ [العلق: 14]

«آیا نمی‌داند که مسلماً الله (همۀ اعمالش را) می‌بیند؟!»

همین برای خودداری و پرهیز از ارتکاب گناه کافی است.



[1]- طریق الهجرتین، ص 234.

[2]- قرطبی، التّذکرة، ج 1، ص 464، چاپ دار المنهاج.

[3]- صحیح بخاری، شمارۀ حدیث: 7131؛ صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: 2933، به روایت انس س.

[4]- کتاب التّوحید، ص 50.

[5]- شرح کلمة الإخلاص، ص 49.

31. سمیع

31. سمیع

این نام تقریبا در 50 آیه از قرآن کریم آمده است؛ از جمله:

﴿قَدۡ سَمِعَ ٱللَّهُ قَوۡلَ ٱلَّتِی تُجَٰدِلُکَ فِی زَوۡجِهَا وَتَشۡتَکِیٓ إِلَى ٱللَّهِ وَٱللَّهُ یَسۡمَعُ تَحَاوُرَکُمَآۚ إِنَّ ٱللَّهَ سَمِیعُۢ بَصِیرٌ [المجادلة: 1]

«قطعاً الله سخن زنی را که دربارۀ شوهرش با تو مجادله می‌کرد و به الله شکایت می‌برد شنید و الله گفتگوی شما را می‌شنید. بی‌گمان الله شنوای بیناست.»

﴿لَیۡسَ کَمِثۡلِهِۦ شَیۡءٞۖ وَهُوَ ٱلسَّمِیعُ ٱلۡبَصِیرُ [الشّورى: 11]

«هیچ چیزی همانند او نیست و او شنوای بیناست.»

﴿وَإِذۡ یَرۡفَعُ إِبۡرَٰهِ‍ۧمُ ٱلۡقَوَاعِدَ مِنَ ٱلۡبَیۡتِ وَإِسۡمَٰعِیلُ رَبَّنَا تَقَبَّلۡ مِنَّآۖ إِنَّکَ أَنتَ ٱلسَّمِیعُ ٱلۡعَلِیمُ [البقرة: 127]

«و (به یاد آورید) هنگامی را که ابراهیم و اسماعیل پایه‌های خانۀ (کعبه) را بالا می‌بردند (و می‌گفتند): پروردگارا! از ما بپذیر، که همانا تویی شنوای دانا.»

سمیع: ذاتی است که تمامی صداها را با وجود تفاوت زبان‌ها و تنوّع نیازها می‌شنود و صدای بلند و آهسته برای او تعالی یکسان است:

﴿سَوَآءٞ مِّنکُم مَّنۡ أَسَرَّ ٱلۡقَوۡلَ وَمَن جَهَرَ بِهِۦ وَمَنۡ هُوَ مُسۡتَخۡفِۢ بِٱلَّیۡلِ وَسَارِبُۢ بِٱلنَّهَارِ [الرّعد: 10]

«(برای الله) یکسان است که کسی از شما پنهانی سخن بگوید و کسی ‌که آن را آشکار سازد، و کسی ‌که در (تاریکی) شب پنهان می‌شود یا در (روشنایی) روز (آشکارا) راه می‌رود.»

بنابراین الله أ تمامی صداها را می‌شنود؛ فرقی نمی‌کند که چه نوع صدایی باشد. صداها بر او مشتبه نمی‌شود و شنیدن یک صدا، او تعالی را از شنیدن صدای دیگری غافل نمی‌کند. تنوّع درخواست‌ها و مسائل، او را به اشتباه نمی‌اندازد و فراوانی درخواست‌کنندگان، او را خسته نمی‌کند.

امام احمد و دیگران از عایشه ل چنین نقل کرده‌اند: «تمامی ستایش‌ها مخصوص ذاتی است که تمامی صداها را می‌شنود؛ آن زنی که دربارۀ شوهرش نزاع می‌کرد نزد پیامبر ج آمد و با ایشان سخن می‌گفت، در حالی که من در گوشه‌ای از خانه بودم و نمی‌شنیدم که چه می‌گفت. سپس الله متعال این آیه را نازل کرد:

﴿قَدۡ سَمِعَ ٱللَّهُ قَوۡلَ ٱلَّتِی تُجَٰدِلُکَ فِی زَوۡجِهَا وَتَشۡتَکِیٓ إِلَى ٱللَّهِ وَٱللَّهُ یَسۡمَعُ تَحَاوُرَکُمَآۚ إِنَّ ٱللَّهَ سَمِیعُۢ بَصِیرٌ [المجادلة: 1]

«قطعاً الله سخن زنی را که دربارۀ شوهرش با تو مجادله می‌کرد و به الله شکایت می‌برد شنید و الله گفتگوی شما را می‌شنید. بی‌گمان الله شنوای بیناست.»»[1]

و بنا بر روایتی دیگر، چنین گفت: «با برکت است ذاتی که هر چیزی را می‌شنود.»[2]

حتّی اگر تمامی انس و جن از ابتدای خلقت تا روز قیامت، یکجا جمع شوند و در یک لحظه از الله متعال درخواست کنند و هر یک نیاز و خواسته‌اش را با لهجه و زبان خود بخواهد، درخواست تمامی آنها را خواهد شنید بدون اینکه صدایی یا زبانی و یا نیازی را اشتباه متوجّه شود. یکی از دلایل مطلب مذکور، این سخن الله متعال است که در حدیثی قدسی می‌فرماید: «یَا عِبَادِی لَوْ أَنَّ أَوَّلَکُمْ وَآخِرکُمْ وَإنْسَکُمْ وَجِنَّکُمْ، قَامُوا فِی صَعیدٍ وَاحدٍ، فَسألُونی فَأعْطَیْتُ کُلَّ إنْسانٍ مَسْألَتَهُ، مَا نَقَصَ ذَلِکَ  مِن مُلکی شیئاً إِلاَّ کَمَا َیَنْقُصُ المِخْیَطُ إِذَا غمسَ فی البَحْرَ»[3]؛ «ای بندگانم! اگر اول و آخر و انس و جن شما بر یک جای بایستند و از من درخواست کنند و به هر فرد خواسته‌اش را بدهم، این کار چیزی از آنچه نزد من است، بجز اندازه‌ای که یک سوزن وقتی در دریا فرو شود، کم نماید، کم نمی‌کند.»

در صحیح بخاری و صحیح مسلم،[4] از ابو موسی اشعری س روایت شده است که: همراه پیامبر ج در سفر بودیم، وقتی بالا می‌رفتیم، بلند الله اکبر می‌گفتیم. ایشان فرمودند: «ارْبَعُوا عَلَى أَنْفُسِکُمْ، فَإِنَّکُمْ لاَ تَدْعُونَ أَصَمَّ وَلاَ غَائِبًا، وَلَکِنْ تَدْعُونَ سَمِیعًا بَصِیرًا قریباً»؛ «بر خود آسان بگیرید، که شما کر و غایبی را نمی‌خوانید، بلکه [ذات] بسیار شنوا و بینا و نزدیکی را فرا می‌خوانید.»

«ارْبَعُوا عَلَى أَنْفُسِکُمْ»؛ یعنی سخت نگیرید و خودتان را با بلندکردن صداها، اذیّت نکنید، چون نیازی به این کار نیست و ذاتی که او را بزرگ می‌شمارید، بسیار شنوا و بیناست و صداهای آهسته را همچون صداهای آشکار و بلند، می‌شنود.

الله متعال گمان و ادّعای مشرکانی را که می‌پنداشتند او تعالی نجوا و سخنان آهسته را نمی‌شنود، ردّ و انکار کرد و فرمود:

﴿أَمۡ یَحۡسَبُونَ أَنَّا لَا نَسۡمَعُ سِرَّهُمۡ وَنَجۡوَىٰهُمۚ بَلَىٰ وَرُسُلُنَا لَدَیۡهِمۡ یَکۡتُبُونَ [الزّخرف: 80]

«آیا آنان می‌پندارند که ما رازگویی و (سخنان) در گوشی آنان را نمی‌شنویم؟! آری، (می‌شنویم) و فرستادگان ما (از فرشتگان) نزد آنان (هستند) و می‌نویسند.»

در صحیح بخاری و صحیح مسلم،[5] از عبدالله بن مسعود س روایت شده است که: دو نفر از قبیلۀ قریش و یک نفر ثقفی یا دو نفر ثقفی و یک قریشی که شکم‌هایشان بسیار چاق و دل‌هایشان از اندک فهم و شناختی برخوردار بود، کنار خانۀ کعبه جمع شدند. یکی از آنان پرسید: آیا فکر می‌کنید که الله آنچه را می‌گوییم، می‌شنود؟ دیگری پاسخ داد: اگر بلند صحبت کنیم می‌شنود، ولی اگر آهسته سخن گوییم، نمی‌شنود. نفر دیگر گفت: اگر سخنان آشکار و بلند ما را بشنود، پس سخنان آهسته را هم می‌شنود. بنابراین الله ـ آیۀ زیر را نازل کرد:

﴿وَمَا کُنتُمۡ تَسۡتَتِرُونَ أَن یَشۡهَدَ عَلَیۡکُمۡ سَمۡعُکُمۡ وَلَآ أَبۡصَٰرُکُمۡ وَلَا جُلُودُکُمۡ وَلَٰکِن ظَنَنتُمۡ أَنَّ ٱللَّهَ لَا یَعۡلَمُ کَثِیرٗا مِّمَّا تَعۡمَلُونَ [فصّلت: 22]

«از اینکه (مبادا) گوش‌هایتان و چشم‌هایتان و پوست‌هایتان علیه شما گواهی دهند (گناهانتان را) پنهان نمی‌کردید، بلکه شما گمان می‌کردید که الله بسیاری از آنچه را که انجام می‌دهید نمی‌داند.»

عبارت زیبا و پر معنای فوق دلالت می‌کند که فساد اعتقاد و باور در آنچه مربوط به اسماء و صفات الهی است منجر به فساد اعمال و تباهی فکر و دین و دچارشدن به هلاکت و زیان می‌شود و به همین سبب، الله متعال فرمود:

﴿وَذَٰلِکُمۡ ظَنُّکُمُ ٱلَّذِی ظَنَنتُم بِرَبِّکُمۡ أَرۡدَىٰکُمۡ فَأَصۡبَحۡتُم مِّنَ ٱلۡخَٰسِرِینَ٢٣ فَإِن یَصۡبِرُواْ فَٱلنَّارُ مَثۡوٗى لَّهُمۡۖ وَإِن یَسۡتَعۡتِبُواْ فَمَا هُم مِّنَ ٱلۡمُعۡتَبِینَ [فصّلت: 23-24]

«این گمان (بد) شما بود، که دربارۀ پروردگارتان داشتید. شما را هلاک کرد، سپس از زیانکاران شدید. پس اگر صبر کنند آتش (جهنّم) جایگاهشان است و اگر پوزش بخواهند، پس عذر‌شان پذیرفته نمی‌شود.»

صفت سمع و شنیدن که منسوب به الله می‌شود، بر دو نوع است:

1.     شنیدن و سمعی که مربوط به موارد شنیدنی است؛ یعنی همان فهم و درک صدا.

2.     سمع و شنیدن به معنای استجابت و پذیرش؛ یعنی الله أ دعای کسی که او را فرا خواند، اجابت می‌کند، چنانکه می‌فرماید:

﴿إِنَّ رَبِّی لَسَمِیعُ ٱلدُّعَآءِ [إبراهیم: 39]

«مسلماً پروردگار من شنوندۀ دعاست.»

و مانند اینکه فرد نمازگذار می‌گوید: «سمع الله لِمن حمده»؛ یعنی الله برای کسی که او را حمد و ستایش کرد، اجابت نمود. و فقط مجرّد شنیدن مراد نیست.

سمع و شنیدنی که به معنای فهم صداست، بر سه قسم است:

1. آنچه هدف از آن تهدید است؛ همچون:

﴿أَمۡ یَحۡسَبُونَ أَنَّا لَا نَسۡمَعُ سِرَّهُمۡ وَنَجۡوَىٰهُمۚ [الزّخرف: 80]

«آیا آنان می‌پندارند که ما رازگویی و (سخنان) در گوشی‌شان را نمی‌شنویم؟!»

﴿لَّقَدۡ سَمِعَ ٱللَّهُ قَوۡلَ ٱلَّذِینَ قَالُوٓاْ إِنَّ ٱللَّهَ فَقِیرٞ وَنَحۡنُ أَغۡنِیَآءُۘ [آل‌عمران: 181]

«قطعاً الله سخن کسانی را که گفتند: الله فقیر است و ما بی نیازیم! شنید.»

2. آنچه مراد از آن، تأیید است، چنانکه الله تعالی به موسی و هارون إ فرمود:

﴿إِنَّنِی مَعَکُمَآ أَسۡمَعُ وَأَرَىٰ [طه: 46]

«همانا من با شما هستم؛ می‌شنوم و می‌بینم.»

الله ـ خواست با بیان اینکه همراه موسی و هارون است و می‌شنود و می‌بیند، آن دو را تأیید و تقویت کند.

3. آنچه هدف از آن، بیان احاطه و آگاهی است؛ مانند:

﴿قَدۡ سَمِعَ ٱللَّهُ قَوۡلَ ٱلَّتِی تُجَٰدِلُکَ فِی زَوۡجِهَا وَتَشۡتَکِیٓ إِلَى ٱللَّهِ وَٱللَّهُ یَسۡمَعُ تَحَاوُرَکُمَآۚ إِنَّ ٱللَّهَ سَمِیعُۢ بَصِیرٌ [المجادلة: 1]

«همانا الله سخن زنی را که دربارۀ شوهرش با تو مجادله می‌کرد و به الله شکایت می‌برد، شنید و الله متعال گفتگوی شما را می‌شنید. بی‌گمان الله شنوای بیناست.»

الله تعالی در قرآن کریم، شرک مشرکان را که متوجّه بت‌های ناشنوا و نابینا می‌شدند و هیچ یک از نیازهای آنان را برطرف نمی‌کردند، رد نمود و باطل اعلام کرد و بیان فرمود که تنها ذات مستحق و شایستۀ عبادت، الله و معبود سمیع و بصیری است که شنوایی و بیایی او کامل و مطلق است. این مفهوم در چندین آیه بیان شده است؛ از جمله:

﴿وَٱللَّهُ یَقۡضِی بِٱلۡحَقِّۖ وَٱلَّذِینَ یَدۡعُونَ مِن دُونِهِۦ لَا یَقۡضُونَ بِشَیۡءٍۗ إِنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلسَّمِیعُ ٱلۡبَصِیرُ [غافر: 20]

«و الله به حق داوری می‌کند و کسانی که به جای او می‌خوانند، به هیچ چیزی داوری نمی‌کنند. همانا الله همان شنوای بیناست.»

﴿وَٱذۡکُرۡ فِی ٱلۡکِتَٰبِ إِبۡرَٰهِیمَۚ إِنَّهُۥ کَانَ صِدِّیقٗا نَّبِیًّا٤١ إِذۡ قَالَ لِأَبِیهِ یَٰٓأَبَتِ لِمَ تَعۡبُدُ مَا لَا یَسۡمَعُ وَلَا یُبۡصِرُ وَلَا یُغۡنِی عَنکَ شَیۡ‍ٔٗا [مریم: 41-42]

«و (ای پیامبر!) در (این) کتاب، ابراهیم را یاد کن. قطعاً او پیامبری راستگو بود؛ هنگامی ‌که به پدرش گفت: ای پدر جان! چرا چیزی را پرستش می‌کنی که نه می‌شنود و نه می‌بیند و نه هیچ نیازی را از تو برآورده می‌سازد؟!»

﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ تَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ عِبَادٌ أَمۡثَالُکُمۡۖ فَٱدۡعُوهُمۡ فَلۡیَسۡتَجِیبُواْ لَکُمۡ إِن کُنتُمۡ صَٰدِقِینَ١٩٤ أَلَهُمۡ أَرۡجُلٞ یَمۡشُونَ بِهَآۖ أَمۡ لَهُمۡ أَیۡدٖ یَبۡطِشُونَ بِهَآۖ أَمۡ لَهُمۡ أَعۡیُنٞ یُبۡصِرُونَ بِهَآۖ أَمۡ لَهُمۡ ءَاذَانٞ یَسۡمَعُونَ بِهَاۗ قُلِ ٱدۡعُواْ شُرَکَآءَکُمۡ ثُمَّ کِیدُونِ فَلَا تُنظِرُونِ [الأعراف: 194-195]

«بدون تردید آن‌هایی را که غیر از الله می‌خوانید، بندگانی همچون شما هستند، پس آنها را بخوانید اگر راست می‌گویید (و آنها الله هستند)، پس باید (دعای) شما را اجابت کنند! آیا پا‌‌هایی دارند که با آن راه بروند؟! یا دست‌هایی دارند که با آنها چیزی را بگیرند؟! یا چشمانی دارند که با آنها ببینند؟! آیا گوش‌هایی دارند که با آنها بشنوند؟! (ای پیامبر! به مشرکان) بگو: شریکانتان را بخوانید، سپس (بر ضدّ من) تدبیر (و نیرنگ) کنید و مرا مهلت ندهید.»

باور و اعتقاد بنده به اینکه پروردگارش شنواست، باعث حفاظت زبان، صیانت کلام، پایداری بر ذکر و شکر الهی و مناجات و دعای فراوان او می‌گردد و با این نام بزرگ به الله ﻷ متوسّل می‌شود تا امیدش را محقّق کند و درخواستش را اجابت نماید. در آیات زیادی از قرآن کریم بیان شده است که پیامبران با نام‌بردن از این اسم در دعاهایشان، به الله أ توسّل می‌جستند؛ مانند دعای ابراهیم ÷ که فرمود:

﴿إِنَّ رَبِّی لَسَمِیعُ ٱلدُّعَآءِ [إبراهیم: 39]

«مسلماً پروردگار من شنوندۀ دعاست.»

و دعای ابراهیم و اسماعیل إ:

﴿رَبَّنَا تَقَبَّلۡ مِنَّآۖ إِنَّکَ أَنتَ ٱلسَّمِیعُ ٱلۡعَلِیمُ [البقرة: 127]

«پروردگارا! از ما بپذیر، که همانا تویی شنوای دانا.»

زکریا ÷ دعا کرد که الله متعال به او فرزندانی صالح عطا کند و فرمود:

﴿إِنَّکَ سَمِیعُ ٱلدُّعَآءِ [آل‌عمران: 38]

«به درستی تو شنوندۀ دعایی.»

همسر عمران زمانی که نذر کرد آنچه در شکمش باشد را برای عبادت الله اختصاص دهد، چنین گفت:

﴿فَتَقَبَّلۡ مِنِّیٓۖ إِنَّکَ أَنتَ ٱلسَّمِیعُ ٱلۡعَلِیمُ [آل‌عمران: 35]

«پس از من بپذیر که تو خود شنوای دانایی.»

در نتیجه، الله ـ درخواست آنان را اجابت کرد. همچنین الله متعال در سیاق بیان دعای یوسف ÷ مبنی بر اینکه کید و مکر زنان را از او دور کند، می‌فرماید:

﴿فَٱسۡتَجَابَ لَهُۥ رَبُّهُۥ فَصَرَفَ عَنۡهُ کَیۡدَهُنَّۚ إِنَّهُۥ هُوَ ٱلسَّمِیعُ ٱلۡعَلِیمُ [یوسف: 34]

«پس پروردگارش (دعای) او را اجابت کرد و مکر آنان را از او باز گردانید، بی‌گمان او شنوای داناست.»

و به بندگانش فرمان می‌دهد که برای نجات از شرّ شیطان، به او تعالی پناه ببرند، چرا که بسیار شنوا و داناست:

﴿وَإِمَّا یَنزَغَنَّکَ مِنَ ٱلشَّیۡطَٰنِ نَزۡغٞ فَٱسۡتَعِذۡ بِٱللَّهِۖ إِنَّهُۥ هُوَ ٱلسَّمِیعُ ٱلۡعَلِیمُ [فصّلت: 36]

«و هر گاه وسوسه‌ای (بازدارنده) از سوی شیطان تو را باز گرداند، پس به الله پناه ببر، یقیناً اوست که شنوای داناست.»



[1]- مسند احمد، ج 6، ص 168؛ نسائی، شمارۀ حدیث: 3460؛ ابن ماجه، شمارۀ حدیث: 188 و 2063، با اسنادی صحیح.

[2]- مانند روایت قبلی که ابن ماجه آورده بود.

[3]- بخشی از حدیثی که مسلم، شمارۀ حدیث: 2577، به نقل از ابوذر س روایت کرده است.

[4]- صحیح بخاری، شمارۀ حدیث: 6384؛ صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: 2704.

[5]- صحیح بخاری، شمارۀ حدیث: 4817؛ صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: 2775.

30. فتّاح

30. فتّاح

الله ـ می‌فرماید:

﴿قُلۡ یَجۡمَعُ بَیۡنَنَا رَبُّنَا ثُمَّ یَفۡتَحُ بَیۡنَنَا بِٱلۡحَقِّ وَهُوَ ٱلۡفَتَّاحُ ٱلۡعَلِیمُ [سبأ: 26]

«بگو: پروردگارمان (همۀ) ما (و شما) را گرد می‌آورد، سپس در میان ما به حق داوری می‌کند و او داور داناست.»

﴿وَسِعَ رَبُّنَا کُلَّ شَیۡءٍ عِلۡمًاۚ عَلَى ٱللَّهِ تَوَکَّلۡنَاۚ رَبَّنَا ٱفۡتَحۡ بَیۡنَنَا وَبَیۡنَ قَوۡمِنَا بِٱلۡحَقِّ وَأَنتَ خَیۡرُ ٱلۡفَٰتِحِینَ [الأعراف: 89]

«علم (و دانش) پروردگار ما بر هر چیزی احاطه دارد. ما بر الله توکّل کرده‌ایم. پروردگارا! میان ما و قوم ما به حق (راهی بگشا و) داوری کن، که تو بهترین (راهگشایان و) داورانى.»

فتّاح: یعنی ذاتی که هر گونه بخواهد و اراده کند، میان بندگانش حکم و قضاوت می‌کند، به هر کس که بخواهد، فضل و احسان می‌نماید، هیچ مانعی در برابر حکم او و هیچ بازدارنده‌ای در برابر قضاوت و فرمان او وجود ندارد، چنانکه در قرآن کریم می‌خوانیم:

﴿مَّا یَفۡتَحِ ٱللَّهُ لِلنَّاسِ مِن رَّحۡمَةٖ فَلَا مُمۡسِکَ لَهَاۖ وَمَا یُمۡسِکۡ فَلَا مُرۡسِلَ لَهُۥ مِنۢ بَعۡدِهِۦۚ وَهُوَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلۡحَکِیمُ [فاطر: 2]

«(هر) رحمتی را که الله برای مردم بگشاید، کسی نمی‌تواند که آن را باز دارد. و آنچه را که باز دارد کسی جز او نمی‌تواند آن را روان سازد و او تعالی پیروزمند حکیم است.»

ابن قیّم / در قصیدۀ «نونیّه» خود، در توضیح این اسم و مفاهیم آن چنین آورده است:

وَکَذِلکَ  الفَتَّاحُ مِنْ أَسْمَائِهِ

 

والفَتْحُ فی أَوْصَافِهِ أَمْـرَانِ

فَتْحٌ بِحُکْمٍ وَهْوَ شَرْعُ إِلَهِنَا

 

والفَتْحُ بالأَقْدَارِ فَتْحٌ ثـانِ

همچنین فتّاح از اسم‌های الهی است. فتح در اوصاف الله بر دو معنا دلالت دارد:

«فتح حکمی» که آن شریعت پروردگار ماست و دوم«فتح قدری» است.

شیخ عبدالرّحمان بن سعدی / در شرح ابیات فوق می‌گوید: «فتّاح یعنی حاکم محسن و بسیار بخشنده، که فتّاح‌بودن الله بر دو نوع است: 1. در احکام دینی و احکام جزایی. 2. در احکام تقدیری. حکم و بخشش الله ﻷ  در احکام دینی، یعنی تمامی آنچه را که مکلّفان نیاز داشته‌اند و بهوسیلۀ آنها به راه راست رهنمون می‌شدند، با زبان پیامبرانش اعلام و آشکار کرده است. از لحاظ جزایی و کیفری نیز پیامبران و مخالفان آنان، و اولیای خود و دشمنانشان را از یکدیگر جدا کرده است؛ بدین صورت که پیامبران و پیروانشان را گرامی داشته و نجات داده، ولی دشمنانشان را خوار و ذلیل کرده است. همچنین بخشش و حکم الهی در روز قیامت میان مخلوقات و زمانی که هر فردی با آنچه انجام داده است، از دنیا می‌رود.

و از لحاظ قضا و قدر، الله خیر و شر یا نفع و ضرر و بخشش و غیر آن را برای بندگان مقدّر می‌کند:

﴿مَّا یَفۡتَحِ ٱللَّهُ لِلنَّاسِ مِن رَّحۡمَةٖ فَلَا مُمۡسِکَ لَهَاۖ وَمَا یُمۡسِکۡ فَلَا مُرۡسِلَ لَهُۥ مِنۢ بَعۡدِهِۦۚ وَهُوَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلۡحَکِیمُ [فاطر: 2]

«(هر) رحمتی را که الله برای مردم بگشاید، کسی نمی‌تواند آن را باز دارد و آنچه را که منع کند کسی جز او نمی‌تواند آن را روان سازد و او تعالی پیروزمند حکیم است.»

بنابراین پروردگار متعال ذات فتّاح و دانایی است که خزاین جود و احسان خویش را برای بندگان فرمانبردارش می‌گشاید و ضدّ آن را برای دشمنانش باز می‌کند، و این امور بر اساس فضل و عدالت اوست.»[1]

همچنین می‌گوید: «فتّاح دو معنا دارد: 1. به معنای حکم و قضاوتی که الله تعالی با شریعت خود میان بندگان اجرا می‌کند و در دنیا و آخرت، فرمانبرداران را پاداش و گنهکاران را عذاب می‌دهد، چنانکه می‌فرماید:

﴿قُلۡ یَجۡمَعُ بَیۡنَنَا رَبُّنَا ثُمَّ یَفۡتَحُ بَیۡنَنَا بِٱلۡحَقِّ وَهُوَ ٱلۡفَتَّاحُ ٱلۡعَلِیمُ [سبأ: 26]

«بگو: پروردگارمان (همۀ) ما (و شما) را گرد می‌آورد، سپس در میان ما به حق داوری می‌کند و او داور داناست.»

﴿رَبَّنَا ٱفۡتَحۡ بَیۡنَنَا وَبَیۡنَ قَوۡمِنَا بِٱلۡحَقِّ وَأَنتَ خَیۡرُ ٱلۡفَٰتِحِینَ [الأعراف: 89]

«پروردگارا! میان ما و قوم ما به حق (راهی بگشا و) داوری کن، که تو بهترین (راهگشایان و) داورانى.»

آیۀ اولی بیانگر داوری و تفکیک بندگان در روز قیامت است، و در دنیا نیز الله ﻷ حق و حق‌خواهان را یاری می‌کند و باطل و اهل آن را خوار و ذلیل و گرفتار عقوبت‌ها می‌گرداند.

2. بدین معنا که الله تعالی تمامی دروازه‌های خیر و خوبی را برای بندگانش می‌گشاید:

﴿مَّا یَفۡتَحِ ٱللَّهُ لِلنَّاسِ مِن رَّحۡمَةٖ فَلَا مُمۡسِکَ لَهَاۖ وَمَا یُمۡسِکۡ فَلَا مُرۡسِلَ لَهُۥ مِنۢ بَعۡدِهِۦۚ وَهُوَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلۡحَکِیمُ [فاطر: 2]

«(هر) رحمتی را که الله برای مردم بگشاید، کسی نمی‌تواند که آن را باز دارد، و آنچه را که منع کند کسی جز او نمی‌تواند آن را روان سازد و او پیروزمند حکیم است.»

منافع دینی و دنیوی را برای آنان آماده می‌سازد، دل‌های کسانی را که با لطف و کرمش به خود نزدیک کرده است، برای پذیرش حقیقت می‌گشاید و معارف الهی و حقایق ایمانی را بر آنها سرازیر می‌گرداند؛ معارف و حقایقی که باعث اصلاح شرایط و قرارگرفتن انسان در راه راست می‌شوند. و بهتر از آن، اینکه برای مقرّبان خود، علومی الهی، حالاتی معنوی، انواری درخشان و فهم و سلایقی صادق مهیّا می‌کند. همچنین دروازه‌ها و اسباب کسب روزی را برای بندگان و پرهیزگاران به طور بی‌شمار می‌گشاید و به متوکّلان، فراتر از آنچه بخواهند و آرزو کنند، می‌بخشد، سختی‌ها را برایشان آسان و امور مشکل و حل‌نشدنی را برای آنان حل می‌کند.»[2]

به همین سبب، پیامبران الهی زمانی که خصومتی میان آنان و اقوامشان پیش می‌آمد، از الله تعالی درخواست می‌کردند که بینشان به حق داوری و حکم کند؛ به عنوان مثال، نوح ÷ گفت:

﴿رَبِّ إِنَّ قَوۡمِی کَذَّبُونِ١١٧ فَٱفۡتَحۡ بَیۡنِی وَبَیۡنَهُمۡ فَتۡحٗا وَنَجِّنِی وَمَن مَّعِیَ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ [الشّعراء: 117-118]

«پروردگارا! همانا قوم من، مرا تکذیب کردند. پس میان من و آنان داوری کن و مرا و مؤمنانی را که با من هستند، نجات بده.»

شعیب ÷ گفت:

﴿رَبَّنَا ٱفۡتَحۡ بَیۡنَنَا وَبَیۡنَ قَوۡمِنَا بِٱلۡحَقِّ وَأَنتَ خَیۡرُ ٱلۡفَٰتِحِینَ [الأعراف: 89]

«پروردگارا! میان ما و قوم ما به حق (راهی بگشا و) داوری کن، که تو بهترین (راهگشایان و) داورانى.»

الله تعالی در جایی دیگر می‌فرماید:

﴿وَٱسۡتَفۡتَحُواْ وَخَابَ کُلُّ جَبَّارٍ عَنِیدٖ [إبراهیم: 15]

«و (پیامبران از الله) طلب فتح و پیروزی (بر کفّار) کردند و (سرانجام) هر گردنکش و ستیزه‌جوی ناکام (و نابود) شد.»

یعنی پیامبران از الله خواستند که آنان را علیه قومشان یاری رساند و بنا بر قولی: خود امّت‌ها فورا خواستار فتح و گشایش الهی شدند تا الله أ دوستان و دشمنانش را از یکدیگر جدا کند.

ابن کثیر / می‌گوید: «امکان دارد که هر دو مفهوم اراده شده باشد.»[3]

الله متعال دعاهای پیامبران را اجابت کرد و میان آنان و اقوامشان به حق داوری نمود؛ بدین صورت که پیامبران و مؤمنان را یاری کرد و کافران ظالم و متجاوز را نابود گردانید.

یکی دیگر از نشانه‌های فتّاح‌بودن الله، این است که روز قیامت، میان بندگان در آنچه اختلاف داشتند، داوری می‌کند، چنانکه می‌فرماید:

﴿قُلۡ یَجۡمَعُ بَیۡنَنَا رَبُّنَا ثُمَّ یَفۡتَحُ بَیۡنَنَا بِٱلۡحَقِّ وَهُوَ ٱلۡفَتَّاحُ ٱلۡعَلِیمُ [سبأ: 26]

«بگو: پروردگارمان (همۀ) ما (و شما) را گرد می‌آورد، سپس میان ما به حق داوری می‌کند و او داور داناست.»

یعنی به گونه‌ای میانشان حکم می‌کند که انسان راستگو از دروغگو، صاحب حق از کسی که بر باطل است و مستحقّ پاداش از کسی که سزاوار عذاب است، جدا می‌گردد و از این رو، الله ﻷ روز قیامت را روز فتح و جدایی می‌نامد:

﴿قُلۡ یَوۡمَ ٱلۡفَتۡحِ لَا یَنفَعُ ٱلَّذِینَ کَفَرُوٓاْ إِیمَٰنُهُمۡ وَلَا هُمۡ یُنظَرُونَ [السّجدة: 29]

«بگو: روز فتح (هنگام نزول عذاب یا روز قیامت)، کسانی‌ که کافر شدند، ایمانشان سودی نخواهد داشت و نه به آنان مهلت داده می‌شود.»

یعنی در روز قیامت که عذابتان فرا رسد، دیگر کار تمام است و هیچ فرصت و مهلتی برای جبران ندارید.

علاوه بر مطالب پیشین، ایمان و باور بنده به اینکه پروردگارش فتّاح است، باعث می‌شود که فقط متوجّه الله یگانه شود تا دروازه‌ها و اسباب هدایت و روزی و رحمت را برایش بگشاید و سینه‌اش را برای پذیرش خیر و حقیقت باز کند. در قرآن کریم چنین آمده است:

﴿أَفَمَن شَرَحَ ٱللَّهُ صَدۡرَهُۥ لِلۡإِسۡلَٰمِ فَهُوَ عَلَىٰ نُورٖ مِّن رَّبِّهِۦۚ فَوَیۡلٞ لِّلۡقَٰسِیَةِ قُلُوبُهُم مِّن ذِکۡرِ ٱللَّهِۚ أُوْلَٰٓئِکَ فِی ضَلَٰلٖ مُّبِینٍ [الزّمر: 22]

«آیا کسی ‌که الله سینه‌اش را برای (پذیرش) اسلام گشوده است، پس او از سوی پروردگارش بر نور (و روشنی) است (همچون سخت‌دلان است؟!) پس وای بر آنان که دل‌هایشان در برابر ذکر الله سخت است! آنان در گمراهی آشکاری هستند.»

قرطبی می‌گوید: «این نوع گشایش حدّ و اندازه‌ای ندارد و هر مؤمنی بهره و نصیبی از آن می‌برد، که پیامبران از همه بیشتر و سپس اولیا، سپس عالمان و بعد از آنان، مؤمنان از این نعمت برخوردار می‌شوند و الله تعالی فقط کافران را از آن بی‌نصیب و محروم می‌گرداند.»[4]

در صحیح مسلم،[5] از ابو حمید یا از ابو أسید س روایت شده است که پیامبر ج فرمودند: «إذا دَخَلَ أحدُکُم المَسجِدَ، فَلیُسَلِّم عَلَی النَّبِیِّ و َلیَقُل: اللهم افْتَحْ لِیْ أَبْوَابَ رَحْمَتِکَ ، و إذا خَرَجَ فَلیَقُل: اللهم إِنِّیْ أَسْأَلُکَ  مِنْ فَضْلِکَ»؛ «هر گاه کسی از شما وارد مسجد شد، باید بر پیامبر ج سلام بفرستد و بگوید: الهى! درهاى رحمت خود را بر من بگشای. و هر گاه خارج شود، بگوید:  الهى! من از تو فضلت را درخواست می‌کنم.»

بنابراین رحمت و فضل و خیر، به کلّی در اختیار الله ـ است و به هر کس که بخواهد می‌بخشد و ممکن می‌سازد و تمامی این امور از نتایج و مقتضیات نام «فتّاح» است.

ما هم با این اسم بزرگ به الله تعالی متوسّل می‌شویم و از او که فتّاح و بهترین گشایندگان است می‌خواهیم که دل‌هایمان را برای پذیرش ایمان و باور صحیح و هدایت کامل و یقین راسخ بگشاید و خزاین رحمت و کرم و اسباب احسان و فضل و نعمت‌های فراوانش را برای ما مهیّا سازد که او بسیار شنوا و اجابت‌کننده است.



[1]- الحقّ الواضح المبین، صص 44- 45.

[2]- فتح الرّحیم الملک العلّام، ص 48. شیخ کتابش را با توجّه به همین معنا و فضل و احسان الهی، نامگذاری کرده است، چنانکه عالمان دیگری نیز فضل و منّت الهی را در حوزۀ علمی مدّ نظر داشته‌اند و چنین عناوینی را برای کتاب‌هایشان انتخاب کرده‌اند؛ مانند: فتح الباری از ابن رجب، فتح الباری از ابن حجر، فتح القدیر از شوکانی، فتح المجید از عبدالرّحمان بن حسن رحمهم الله.

[3]- تفسیر ابن کثیر، ص 403.

[4]- الأسنی فی شرح أسماء الله الحسنی، ج 1، ص 225.

[5]- شمارۀ حدیث: 713.

29. وهّاب

29. وهّاب

این نام در سه آیه از قرآن حکیم آمده است:

﴿رَبَّنَا لَا تُزِغۡ قُلُوبَنَا بَعۡدَ إِذۡ هَدَیۡتَنَا وَهَبۡ لَنَا مِن لَّدُنکَ رَحۡمَةًۚ إِنَّکَ أَنتَ ٱلۡوَهَّابُ [آل‌عمران: 8]

«پروردگارا! دل‌های ما را پس از آنکه ما را هدایت کردی (از راه حق) منحرف نکن و از سوی خود، رحمتی بر ما ببخش، که همانا تو بخشنده‌ای.»

﴿أَمۡ عِندَهُمۡ خَزَآئِنُ رَحۡمَةِ رَبِّکَ ٱلۡعَزِیزِ ٱلۡوَهَّابِ [ص: 9]

«یا اینکه گنجینه‌های رحمت پروردگارِ پیروزمند بخشنده‌ات نزد آنان است؟!»

الله متعال می‌فرماید که سلیمان ÷ این گونه دعا کرد:

﴿رَبِّ ٱغۡفِرۡ لِی وَهَبۡ لِی مُلۡکٗا لَّا یَنۢبَغِی لِأَحَدٖ مِّنۢ بَعۡدِیٓۖ إِنَّکَ أَنتَ ٱلۡوَهَّابُ [ص: 35]

«پروردگارا! مرا ببخش و به من فرمانروایی عطا فرما که پس از من کسی را سزاوار نباشد، بی‌گمان تو بخشاینده‌ای.»

وهّاب: ذاتی است که بسیار بخشش و منّت و احسان دارد. صیغۀ «فعّال» در زبان عربی، برای مبالغه و اغراق است. الله تعالی وهّاب و بسیار بخشنده است؛ از فضل فراوان خود به بندگان نعمت می‌دهد، نعمت‌ها را پی‌درپی برای آنان می‌فرستد و در این زمینه بسیار بخشش و احسان می‌کند. این نام بر وزن «فعّال» آمد، چون فضل و بخشش الهی زیاد، پیوسته، متنوّع و گسترده است. گنج‌های هر چیز و پادشاهی آسمان‌ها و زمین و کلید و اسباب امور به دست او تعالی است، هر گونه که بخواهد در مالکیّتش تصرّف می‌کند، هر آنچه را که بخواهد انجام می‌شود و هر چه نخواهد صورت نمی‌پذیرد، به هر کس بخواهد می‌بخشد و به هر کس که نخواهد نمی‌بخشد، هیچ مانعی در برابر آنچه عطا کند و هیچ دهنده‌ای در برابر آنچه منع نماید، وجود ندارد، آنچه بخواهد برای هر کس که اراده کند، می‌دهد، همواره به بنده‌اش نعمت می‌دهد؛ یعنی به طور دائم و مستمر، پیش از اینکه کسی درخواست کند، به او نعمت می‌دهد. از زمانی که نطفه در رحم مادر قرار می‌گیرد، نعمت‌ها و بخشش‌هایش برای جنین در شکم مادر سرازیر می‌شود و به خوبی او را پرورش می‌دهد. وقتی از مادر متولّد شود، والدینش را برای او مهربان می‌گرداند و وی را با نعمت‌هایش پرورش می‌دهد تا اینکه قوی می‌گردد و در طول زندگی، از نعمت‌های الهی برخوردار می‌شود. اگر زندگی‌اش همراه ایمان و تقوا باشد، که این بهترین نعمت است و در صورتی که الله أ با این نعمت او را از دنیا ببرد، به نعمت‌هایی که الله متعال آنها را برای بندگان مؤمن آماده کرده است، دست می‌یابد؛ نعمت‌هایی که چندین برابر نعمت‌های دنیوی است، نعمت‌هایی که هیچ چشمی آنها را ندیده، هیچ گوشی نشنیده و بر دل هیچ کسی خطور نکرده است!

الله ﻷ در قرآن کریم، چندین نوع از نعمت‌ها و بخشش‌های خویش و نیز توجّه پیامبران و صالحان را برای درخواست و به دست‌آوردن آنها بیان فرموده است؛ از جمله:

1. رحمت الهی: که هر کس از آن برخوردار شود، به سعادت دنیا و آخرت می‌رسد. الله أ می‌فرماید:

﴿وَوَهَبۡنَا لَهُم مِّن رَّحۡمَتِنَا وَجَعَلۡنَا لَهُمۡ لِسَانَ صِدۡقٍ عَلِیّٗا [مریم: 50]

«و از رحمت خود به آنان عطا کردیم و برایشان (در میان امّت‌ها) ذکر خیر بلندآوازه‌ای قرار دادیم.»

﴿وَوَهَبۡنَا لَهُۥ مِن رَّحۡمَتِنَآ أَخَاهُ هَٰرُونَ نَبِیّٗا [مریم: 53]

«و (ما) از رحمت خود برادرش هارون را - که پیامبر بود - به او عطا کردیم.»

﴿رَبَّنَا لَا تُزِغۡ قُلُوبَنَا بَعۡدَ إِذۡ هَدَیۡتَنَا وَهَبۡ لَنَا مِن لَّدُنکَ رَحۡمَةًۚ إِنَّکَ أَنتَ ٱلۡوَهَّابُ [آل‌عمران: 8]

«پروردگارا! دل‌های ما را پس از آنکه ما را هدایت کردی (از راه حق) منحرف مگردان و از سوی خود، رحمتی بر ما ببخش، که قطعاً تو بخشنده‌ای.»

﴿أَمۡ عِندَهُمۡ خَزَآئِنُ رَحۡمَةِ رَبِّکَ ٱلۡعَزِیزِ ٱلۡوَهَّابِ [ص: 9]

«یا اینکه گنجینه‌های رحمت پروردگارِ پیروزمند بخشنده‌ات نزد آنان است؟!»

2. حکومت و مالکیّت: در قرآن کریم چنین آمده است:

﴿فَوَهَبَ لِی رَبِّی حُکۡمٗا وَجَعَلَنِی مِنَ ٱلۡمُرۡسَلِینَ [الشّعراء: 21]

«آنگاه پروردگارم به من دانش (و نبوّت) بخشید و مرا از پیامبران قرار داد.»

﴿رَبِّ هَبۡ لِی حُکۡمٗا وَأَلۡحِقۡنِی بِٱلصَّٰلِحِینَ [الشّعراء: 83]

«پروردگارا! به من (دانش و) حکمت ببخش و مرا به صالحان ملحق کن.»

﴿وَهَبۡ لِی مُلۡکٗا لَّا یَنۢبَغِی لِأَحَدٖ مِّنۢ بَعۡدِیٓۖ إِنَّکَ أَنتَ ٱلۡوَهَّابُ [ص: 35]

«و به من فرمانروایی عطا فرما که پس از من کسی را سزاوار نباشد، بی‌گمان تو بخشاینده‌ای.»

3. عطاکردن همسر نیک و فرزندان پاک که باعث خنکی چشمان انسان می‌شود: الله متعال فرموده است:

﴿وَوَهَبۡنَا لَهُۥٓ أَهۡلَهُۥ وَمِثۡلَهُم مَّعَهُمۡ رَحۡمَةٗ مِّنَّا [ص: 43]

«و خانواده‌اش و همانند آنان همراهشان را به او بخشیدیم، که رحمتی از سوی ما باشد.»

﴿وَٱلَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا هَبۡ لَنَا مِنۡ أَزۡوَٰجِنَا وَذُرِّیَّٰتِنَا قُرَّةَ أَعۡیُنٖ وَٱجۡعَلۡنَا لِلۡمُتَّقِینَ إِمَامًا [الفرقان: 74]

«و کسانی‌ که می‌گویند: پروردگارا! از همسرانمان، و فرزندانمان مایۀ روشنی چشم به ما عطا فرما و ما را برای پرهیزگاران پیشوا قرار بده.»

﴿وَوَهَبۡنَا لَهُۥٓ إِسۡحَٰقَ وَیَعۡقُوبَ نَافِلَةٗۖ وَکُلّٗا جَعَلۡنَا صَٰلِحِینَ [الأنبیاء: 72]

«و اسحاق و افزون (بر او نوه‌اش) یعقوب را به وی بخشیدیم و همۀ آنان را شایسته گردانیدیم.»

﴿فَٱسۡتَجَبۡنَا لَهُۥ وَوَهَبۡنَا لَهُۥ یَحۡیَىٰ وَأَصۡلَحۡنَا لَهُۥ زَوۡجَهُۥٓۚ [الأنبیاء: 90]

«پس دعایش را اجابت کردیم و یحیی را به او بخشیدیم و همسرش را (پس از آنکه نازا بود) برایش شایسته (و آمادۀ بارداری) گردانیدیم.»

﴿وَوَهَبۡنَا لِدَاوُۥدَ سُلَیۡمَٰنَۚ نِعۡمَ ٱلۡعَبۡدُ إِنَّهُۥٓ أَوَّابٌ [ص: 30]

«و (ما) سلیمان را به داوود عطا کردیم، چه بندۀ خوبی! بی‌گمان او بسیار رجوع‌کننده بود.»

این نعمت‌های متنوّع در اختیار الله تعالی است، زیرا او مالک هستی و متصرّف در آن هر گونه که بخواهد، است، چنانکه می‌فرماید:

﴿لِّلَّهِ مُلۡکُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۚ یَخۡلُقُ مَا یَشَآءُۚ یَهَبُ لِمَن یَشَآءُ إِنَٰثٗا وَیَهَبُ لِمَن یَشَآءُ ٱلذُّکُورَ٤٩ أَوۡ یُزَوِّجُهُمۡ ذُکۡرَانٗا وَإِنَٰثٗاۖ وَیَجۡعَلُ مَن یَشَآءُ عَقِیمًاۚ إِنَّهُۥ عَلِیمٞ قَدِیرٞ [الشّورى: 49-50]

«فرمانروایی آسمان‌ها و زمین از آنِ الله است، هر چه را که بخواهد می‌آفریند. به هر کس بخواهد دختر می‌بخشد و به هر کس بخواهد پسر می‌بخشد. یا پسر و دختر ـ هر دو ـ با هم می‌دهد، و هر کس را که بخواهد عقیم می‌گرداند. بدون تردید او دانای قادر است.»

بنابراین وجود فرزند و صلاح و نیکوکاری آن، نعمتی الهی و بخششی از جانب الله است؛ پروردگاری که تنها متصرِّف و مدبِّر هستی و بی‌همتاست. تمامی امور به دست اوست، هر گونه که بخواهد امور انجام می‌شوند و اگر نخواهد، چیزی اتّفاق نمی‌افتد. به هر کس که بخواهد، نعمت می‌دهد، و اگر او تعالی نخواهد، نعمت نمی‌دهد. هیچ مانعی در برابر آنچه ببخشد و هیچ دهنده‌ای در برابر آنچه منع کند، وجود ندارد. به هر کس از مخلوقاتش که بخواهد، فرزند می‌دهد و به هر کس که نخواهد، فرزند نمی‌دهد و او بسیار دانا و تواناست.

عبارت: ﴿یَهَبُ لِمَن یَشَآءُ إِنَٰثٗا؛ یعنی فقط دختر به او می‌بخشد. عبارت: ﴿وَیَهَبُ لِمَن یَشَآءُ ٱلذُّکُورَ ؛ یعنی فقط پسر و نه دختر به او می‌دهد. ﴿أَوۡ یُزَوِّجُهُمۡ ذُکۡرَانٗا وَإِنَٰثٗاۖ ؛ یعنی برای هر کس که الله بخواهد، پسر و دختر می‌دهد و عبارت: ﴿وَیَجۡعَلُ مَن یَشَآءُ عَقِیمًاۚ ؛ یعنی هرگز به او فرزندی عطا نمی‌کند.

الله ـ حالت زوجین را به 4 نوع تقسیم کرد: زن و شوهری که الله به آنان فقط دختر می‌دهد، به برخی فقط پسر می‌دهد، به بعضی هم پسر و هم دختر می‌دهد و به برخی نه پس و نه دختر می‌دهد و آنها را عقیم و بدون فرزند قرار می‌دهد.

هر کس که الله بر وی منّت نهد و به او فرزند دهد و باز فرزندش را صالح گرداند، باید که پروردگار بخشنده را به سبب این نعمت و احسانش سپاس گوید، چنانکه الله دربارۀ ابراهیم ÷ می‌فرمایدکه گفت:

﴿ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ ٱلَّذِی وَهَبَ لِی عَلَى ٱلۡکِبَرِ إِسۡمَٰعِیلَ وَإِسۡحَٰقَۚ إِنَّ رَبِّی لَسَمِیعُ ٱلدُّعَآءِ [إبراهیم: 39]

«ستایش از آنِ الله است که در (سنّ) پیری، اسماعیل و اسحاق را به من عطا کرد، مسلماً پروردگار من شنوندۀ دعاست.»

ناگفته نماند که خود حمد و سپاس، نعمتی است که نیاز به شکر دارد. ابن ابی الدّنیا در کتاب «الشّکر»[1] از بکر بن عبدالله مزنی روایت کرده است که: «هر وقت بنده‌ای بگوید: الحمد لله، الله متعال به او نعمتی بخشیده و پاداش این نعمت، آن است که دوباره بگوید: الحمد لله، و از این رو نعمت‌های الهی بر بنده پایانی ندارد.»

امام شافعی / می‌گوید: «حمد و سپاس پروردگاری را که شکر هیچ یک از نعمت‌هایش ادا نمی‌شود مگر با نعمتی دیگر که باعث شکر آن نعمت شده است [یعنی چون نعمت‌های الهی پایان نمی‌یابد، شکر آنها نیز پایانی ندارد و همان شکر، عین نعمت است].»

پس ستایش فراوان و پاک و بابرکت برای الله تعالی همان گونه که او می‌پسندد و راضی می‌شود؛ حمد و سپاسی که هرگز قطع و تمام نمی‌شود، هر اندازه که ستایشگران او را حمد و سپاس گویند، الله را به قصد شکر سپاس و ثنا می‌گویم و امر دنیا و آخرت به دست اوست.



[1]- ج 7، ص 99.

28. هادی

28. هادی

الله متعال اسم مزبور را در دو آیه آورده است:

﴿وَإِنَّ ٱللَّهَ لَهَادِ ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِیمٖ [الحج: 54]

«و یقیناً الله کسانی را که ایمان آوردند به راه راست هدایت می‌کند.»

﴿وَکَفَىٰ بِرَبِّکَ هَادِیٗا وَنَصِیرٗا [الفرقان: 31]

«و پروردگارت برای راهنمایی و یاری (تو) کافی است.»

هادی یعنی ذاتی که بندگانش را هدایت می‌کند و آنان را به آنچه باعث سعادتشان در دنیا و آخرت می‌شود، راهنمایی می‌کند. ذاتی که با هدایت و راهنمایی او، دوستانش به اطاعت و رضایتش رسیدند و با راهنمایی او، حیوانات به سمت مصالح و منافعشان می‌روند و از مضرّات دوری می‌کنند.

الله ـ ذاتی است که مخلوقات را آفرید و آنها را راهنمایی کرد:

﴿ٱلَّذِی خَلَقَ فَسَوَّىٰ٢ وَٱلَّذِی قَدَّرَ فَهَدَىٰ [الأعلى: 2-3]

«(همان) ذاتی که آفرید سپس درست و استوار ساخت. و (همان) ذاتی ‌که اندازه‌گیری کرد سپس هدایت نمود.»

الله تعالی مخلوقات را با هدایتی عام، به سمت مصالحشان راهنمایی کرده و آنها را برای آنچه آفریده شده‌اند، آماده نموده است. همچنین مخلوقات را با بیان خود هدایت کرده و بدین منظور، کتاب‌های آسمانی را فرستاده، پیامبران را مبعوث کرده، احکام و حلال و حرام را تشریع نموده، اصول و فروع دین را بیان کرده، راه راستی که انسان را به رضایت و پاداش الهی می‌رساند روشن ساخته و راه‌های دیگر را آشکار کرده است تا بندگان از آنها بر حذر باشند و نیز بندگان مؤمن را توفیق به ایمان و طاعت داده است و آنان را به سوی جایگاه‌ها و منازلشان در بهشت رهنمون می‌سازد، همان گونه که در دنیا، آنان را برای پیمودن و به کارگیری راه‌ها و اسباب رسیدن به بهشت، توفیق داده است. بنابراین عبارت: ﴿ٱلَّذِی قَدَّرَ فَهَدَىٰ شامل تمامی انواع هدایت می‌شود.

ابن عطیّه / در تفسیر خود[1] می‌گوید: «عبارت: ﴿فَهَدَىٰ شامل همۀ هدایت‌ها و راهیابی‌های انسان و حیوان می‌شود و برخی مفسّران، به طور خاص از بعضی انواع هدایت نام برده‌اند؛ فرّاء می‌گوید: یعنی هدایت و گمراه کرد. وی بر یکی از انواع هدایت اکتفا کرده است، چون دلالت بر انواع دیگر می‌کند. همچنین می‌گوید که مقاتل و کلبی چنین گفته‌اند: حیوان نر را به سوی نزدیکی با حیوان ماده راهنمایی کرده است و بنا بر قولی: نوزاد را هنگام تولّد، برای مکیدن پستان مادر راهنمایی می‌کند. مجاهد می‌گوید: مردم را به سوی خیر و شر، و چهارپایان را به سمت چراهگاه‌ها راهنمایی کرد. وی در ادامه می‌آورد: این سخنان نمونه‌هایی از انواع هدایتند، و بهتر و درست‌تر این است که مراد از تقدیر و هدایت در آیۀ مذکور، عام باشد تا شامل تمامی انواع تقدیر و هدایت گردد... .»

شیخ الإسلام ابن تیمیّه / توضیح ابن عطیّه را تأیید کرده و چنین آورده است: «این سخنانِ صحیح به عنوان نمونه بیان شده، چنانکه ابن عطیّه اشاره کرده است. در تفاسیر سلف، چنین مواردی زیاد به چشم می‌خورد، به گونه‌ای که یک مثال و نمونه بیان می‌کنند تا سایر نمونه‌ها و موارد را گوشزد کنند، یا بدین سبب که شنونده نیاز به شناخت آن دارد و یا بدان علّت که گوینده همان را می‌داند.»[2]

در ادامه، انواع هدایتی که به الله أ نسبت داده می‌شود و نام «هادی» شامل آن‌هاست، بیان می‌گردد:

1. هدایت عام: راهنمایی هر موجود زنده‌ای به سمت مصالح و منافع زندگی‌اش، که همۀ حیوانات دارای این نوع راهنمایی هستند؛ فرقی نمی‌کند که انسان، چهارپا، پرنده، خزنده، سخنور یا گنگ باشند. مانند اینکه الله متعال حیوان چهارپا را راهنمایی می‌کند که به هنگام تولّد، پستان مادرش را بمکد، مادرش را بشناسد و به دنبال آن برود. و نیز در چراهگاه به دنبال منافعش باشد و از مضرّات دوری کند. و راهنمایی‌کردن پرندگان و حیوانات وحشی و خزندگان برای انجام کارهایی عجیب که انسان توان انجام آنها را ندارد؛ همچون راهیابی زنبور عسل به مزارع متفاوت و سپس برگشت آن از مسافت‌هایی دور به سمت کندو بر روی درختان و کوه‌ها و سایر اماکنی که انسان می‌سازد. و مانند راهنمایی مورچۀ کوچک که از لانه‌اش بیرون می‌شود و به دنبال روزی‌اش می‌رود هر چند در مکانی دور باشد، که اگر چیزی بیابد، آن را برمی‌دارد و با سختی‌های فراوانی با خود می‌برد تا به لانه‌اش می‌رسد و آنچه آورده است را ذخیره می‌کند. این موضوعی بسیار گسترده است، و آیۀ زیر در این باره کافی است که الله ﻷ می‌فرماید:

﴿وَمَا مِن دَآبَّةٖ فِی ٱلۡأَرۡضِ وَلَا طَٰٓئِرٖ یَطِیرُ بِجَنَاحَیۡهِ إِلَّآ أُمَمٌ أَمۡثَالُکُمۚ مَّا فَرَّطۡنَا فِی ٱلۡکِتَٰبِ مِن شَیۡءٖۚ ثُمَّ إِلَىٰ رَبِّهِمۡ یُحۡشَرُونَ٣٨ وَٱلَّذِینَ کَذَّبُواْ بِ‍َٔایَٰتِنَا صُمّٞ وَبُکۡمٞ فِی ٱلظُّلُمَٰتِۗ مَن یَشَإِ ٱللَّهُ یُضۡلِلۡهُ وَمَن یَشَأۡ یَجۡعَلۡهُ عَلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِیمٖ [الأنعام: 38-39]

«هیچ جننبده‌ای در زمین نیست و نه هیچ پرنده‌ای که با دو بال خود پرواز می‌کند، مگر اینکه گروه‌هایی مانند شما هستند. ما در کتاب (لوح محفوظ) هیچ چیز را فرو گذار نکردیم، سپس به سوی پروردگارشان محشور می‌گردند. و کسانی ‌که آیات ما را تکذیب کردند، کر و لالند (از شنیدن حق و گفتن حق و) در تاریکی‌ها قرار دارند، هر کس را الله بخواهد گمراه می‌کند، و هر کس را که بخواهد، او را بر راه راست قرار می‌دهد.»

2. هدایت ارشاد و بیان برای افراد مکلّف: یعنی حجّت الهی بر مخلوقاتش که فقط پس از اقامۀ آن، کسی را عذاب می‌کند:

﴿أَن تَقُولَ نَفۡسٞ یَٰحَسۡرَتَىٰ عَلَىٰ مَا فَرَّطتُ فِی جَنۢبِ ٱللَّهِ وَإِن کُنتُ لَمِنَ ٱلسَّٰخِرِینَ٥٦ أَوۡ تَقُولَ لَوۡ أَنَّ ٱللَّهَ هَدَىٰنِی لَکُنتُ مِنَ ٱلۡمُتَّقِینَ [الزّمر: 56-57]

«تا (مبادا) کسی (در روز قیامت) بگوید: ای افسوس بر من که در حقّ الله کوتاهی کردم و بی‌گمان از مسخره‌کنندگان (آیین او) بودم! یا بگوید: اگر الله مرا هدایت می‌کرد، یقیناً از پرهیزگاران بودم.»

﴿وَأَمَّا ثَمُودُ فَهَدَیۡنَٰهُمۡ فَٱسۡتَحَبُّواْ ٱلۡعَمَىٰ عَلَى ٱلۡهُدَىٰ [فصّلت: 17]

«و اما (قوم) ثمود را هدایت کردیم، پس آنان نابینایی را بر هدایت ترجیح دادند.»

﴿وَمَا کَانَ ٱللَّهُ لِیُضِلَّ قَوۡمَۢا بَعۡدَ إِذۡ هَدَىٰهُمۡ حَتَّىٰ یُبَیِّنَ لَهُم مَّا یَتَّقُونَۚ [التّوبة: 115]

«و هرگز الله قومی را پس از اینکه آنان را هدایت کرد گمراه نمی‌کند تا آنکه چیزهای را که باید از آن بپرهیزند، برایشان بیان کند.»

یعنی الله متعال با بیان و نشانه‌هایی که آورد، آنان را راهنمایی کرد، امّا هدایت نشدند و بدین سبب، الله تعالی آنان را گمراه کرد و بدین صورت، عقوبت شدند.

3. هدایت توفیق و الهام و شرح صدر برای پذیرش حقیقت و راضی‌شدن به آن. الله ـ می‌فرماید:

﴿مَن یَهۡدِ ٱللَّهُ فَهُوَ ٱلۡمُهۡتَدِۖ [الکهف: 17]

«هر کس را که الله هدایت کند، پس او هدایت‌یافتۀ (واقعی) است.»

﴿أَفَمَن زُیِّنَ لَهُۥ سُوٓءُ عَمَلِهِۦ فَرَءَاهُ حَسَنٗاۖ فَإِنَّ ٱللَّهَ یُضِلُّ مَن یَشَآءُ وَیَهۡدِی مَن یَشَآءُۖ فَلَا تَذۡهَبۡ نَفۡسُکَ عَلَیۡهِمۡ حَسَرَٰتٍۚ [فاطر: 8]

«آیا کسی ‌که کردار بدش برای او آراسته شده، سپس آن را نیک (و زیبا) می‌بیند (همانند کسی است که چنین نیست؟!) پس بدون تردید الله هر کس را که بخواهد گمراه می‌سازد و هر کس را که بخواهد هدایت می‌کند، پس نباید که جانت به سبب شدّت تأسّف (و حسرت) بر آنان، از بین برود.»

﴿۞لَّیۡسَ عَلَیۡکَ هُدَىٰهُمۡ وَلَٰکِنَّ ٱللَّهَ یَهۡدِی مَن یَشَآءُۗ [البقرة: 272]

«هدایت آنان بر عهدۀ تو نیست، ولی الله هر کس را که بخواهد هدایت می‌کند.»

﴿وَلَوۡ شِئۡنَا لَأٓتَیۡنَا کُلَّ نَفۡسٍ هُدَىٰهَا [السّجدة: 13]

«و اگر می‌خواستیم به هر کس هدایتش را می‌دادیم.»

﴿یَهۡدِی بِهِ ٱللَّهُ مَنِ ٱتَّبَعَ رِضۡوَٰنَهُۥ سُبُلَ ٱلسَّلَٰمِ وَیُخۡرِجُهُم مِّنَ ٱلظُّلُمَٰتِ إِلَى ٱلنُّورِ بِإِذۡنِهِۦ وَیَهۡدِیهِمۡ إِلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِیمٖ [المائدة: 16]

«الله بهوسیلۀ آن، کسانی را که از خشنودی او پیروی کنند به راه‌های سلامت هدایت می‌کند و به فرمان خود آنان را از تاریکی‌ها به سوی روشنایی می‌برد و آنان را به راه راست هدایت می‌کند.»

به همین سبب، الله ﻷ به تمامی بندگانش دستور داده است که شبانه‌روز در نماز‌های پنجگانه، از او بخواهند که آنان را به راه راست هدایت کند. همچنین دعاهای زیادی از پیامبر ج روایت شده است که در آن‌ها، از الله تعالی درخواست هدایت، پایداری، اصلاح، توفیق و حفاظت از گمراهی و انحراف دل‌ها کرده‌اند. هدایت فقط در اختیار الله متعال است، هر کس را که بخواهد، هدایت و هر کس را که بخواهد، گمراه می‌کند:

﴿مَن یَشَإِ ٱللَّهُ یُضۡلِلۡهُ وَمَن یَشَأۡ یَجۡعَلۡهُ عَلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِیمٖ [الأنعام: 39]

«هر کس را که الله بخواهد گمراه می‌کند، و هر کس را که بخواهد، او را بر راه راست قرار می‌دهد.»

4. هدایت به بهشت و دوزخ در روز قیامت: الله دربارۀ راهیابی بهشتیان به بهشت، می‌فرماید که آنان وقتی نعمت برایشان تمام می‌شود، می‌گویند:

﴿ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ ٱلَّذِی هَدَىٰنَا لِهَٰذَا وَمَا کُنَّا لِنَهۡتَدِیَ لَوۡلَآ أَنۡ هَدَىٰنَا ٱللَّهُۖ [الأعراف: 43]

«ستایش مخصوص الله است که ما را به این (بهشت) هدایت کرد و اگر الله ما را هدایت نمی‌کرد، ما هرگز راه نمی‌یافتیم.»

و راهنمایی جهنّمیان به دوزخ، چنین است که الله متعال می‌فرماید:

﴿۞ٱحۡشُرُواْ ٱلَّذِینَ ظَلَمُواْ وَأَزۡوَٰجَهُمۡ وَمَا کَانُواْ یَعۡبُدُونَ٢٢ مِن دُونِ ٱللَّهِ فَٱهۡدُوهُمۡ إِلَىٰ صِرَٰطِ ٱلۡجَحِیمِ [الصّافات: 22-23]

«(به فرشتگان فرمان داده می‌شود:) گرد آورید کسانی را که ستم کردند و (همپایگان و) همراهانشان و آنچه را که می‌پرستیدند به جای الله، پس (همۀ) آنها را به راه دوزخ راهنمایی کنید.»

بدون تردید تفکّر بنده دربارۀ این نام بزرگ و دلالت‌های آن، منجر می‌شود که بداند در تمامی حالات و امور دینی و دنیوی‌اش نیاز فراوانی به الله دارد تا وی را به مصالح و منافعش رهنمون سازد و از انحراف و گمراهی حفاظت کند.

شیخ الإسلام ابن تیمیّه / می‌گوید: «از آنجا که بنده در تمامی شرایطش نیاز به چنین هدایتی دارد، اگر کاری را بدون آن انجام داده است، باید توبه کند. و اگر به اصل و نه جزئیّات برخی امور هدایت شده است یا اینکه به برخی جنبه‌های یک چیز راه یافته است، باید به طور کامل هدایت و راهنمایی شود تا هدایتش بیشتر گردد. همچنین نیاز دارد که در آینده مانند گذشته، با هدایت الهی به برخی نتایج و منافع برسد. شاید به بعضی موارد معتقد نباشد یا اینکه برخی امور را انجام نداده باشد و لازم است که بر اثر هدایت و راهنمایی، آنها را انجام دهد، و سایر نیازهای بنده به انواع هدایت‌ها. الله ـ بر بنده فرض کرده است که در بهترین حالاتش، این نوع هدایت را از او درخواست کند؛ یعنی در نمازهایی که به طور مکرّر در شبانه‌روز می‌خواند. همچنین بیان فرموده است که صاحبان این نعمت، با کسانی که الله بر آنان خشم گرفته است – یهود- و گمراهان - نصاری- تفاوت دارند.»[3]

پروردگارا! ما را به راه راست که باعث رسیدن به تو می‌شود، هدایت کن؛ راه کسانی که به آنان نعمت داده‌ای و نه راه افرادی که بر آنان خشم گرفته‌ای و نه راه گمراهان.



[1]- المحرّر الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز، ج 8، صص 590- 591.

[2]- الفتاوی، ج 16، ص 147.

[3]- بیان الدّلیل علی بطلان التّحلیل، ص 5.