اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

۲۰۱- دعای پیامبرمان محمدr (۲)

۲۰۱- دعای پیامبرمان محمدr (۲)

1-    از جمله آیاتی که در آن به پیامبرr دستور داده شده که به ذکر و دعای خداوند بپردازد این آیه است:

﴿وَقُلِ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ ٱلَّذِی لَمۡ یَتَّخِذۡ وَلَدٗا وَلَمۡ یَکُن لَّهُۥ شَرِیکٞ فِی ٱلۡمُلۡکِ وَلَمۡ یَکُن لَّهُۥ وَلِیّٞ مِّنَ ٱلذُّلِّۖ وَکَبِّرۡهُ تَکۡبِیرَۢا ١١١   [الإسراء: 111].

«و بگو: ستایش خداوندی راست که فرزندی برنگرفته و در فرمان‌روایی او را هیچ شریکی نیست و از ناتوانی کارسازی ندارد و چنان که سزاوار است او را به بزرگی یاد کن».

این دعای ثنا و تمجید است که خداوند پیامبرش محمدr را دستور داده که به عنوان بیان یگانگی پروردگارش و به نشانه منزه بودنش از هر آنچه او را نسزد، آن را بیان دارد. در اثر از محمد بن کعب قرظی آمده که می‌گفت: یهودیان و نصاری می‌گفتند: خداوند برای خود فرزندی انتخاب کرده است، و اعراب [مشرک] می‌گفتند: «لبیک لا شریک لک الا شریکاً هو لک»، صائبین و مجوسیان می‌گفتند: اگر اولیاء خداوند نمی‌بودند خداوند ناتوان بود، لذا خداوند این آیه را فرو فرستاد که:

﴿وَقُلِ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ ٱلَّذِی لَمۡ یَتَّخِذۡ وَلَدٗا وَلَمۡ یَکُن لَّهُۥ شَرِیکٞ فِی ٱلۡمُلۡکِ وَلَمۡ یَکُن لَّهُۥ وَلِیّٞ مِّنَ ٱلذُّلِّۖ وَکَبِّرۡهُ تَکۡبِیرَۢا ١١١   [الإسراء: 111].

این آیه بیان‌گر آن است که خداوند به خاطر دارا بودن صفات کمال و جلال و اختصاصش به او، لایق و سزاوار حمد و ستایش است. خداوند سبحان از آن‌که فرزند برگزیند پاک و منزه است، ملک و فرمان‌روایی تنها در اختیار اوست و شریکی ندارد، او بی‌نیاز از بندگانش بوده و به هیچ‌کدام از آنها نیازمند نیست، کسی از آنان را به عنوان دوست برنمی‌گزیند تا بدین وسیله از ناتوانی و خواری به عزت و قدرت دست یابد یا از قلّت به کثرت گراید، خداوند سبحان بزرگوار و والا است.

2-    از دیگر آیاتی که در آن پیامبرr به دعا امر شده این سخن خداوند است که می‌فرماید:

﴿وَقُل رَّبِّ أَدۡخِلۡنِی مُدۡخَلَ صِدۡقٖ وَأَخۡرِجۡنِی مُخۡرَجَ صِدۡقٖ وَٱجۡعَل لِّی مِن لَّدُنکَ سُلۡطَٰنٗا نَّصِیرٗا ٨٠     [الإسراء: 80].

«بگو: پروردگارا! مرا صادقانه [به هر کاری] وارد کن، و صادقانه [از آن] بیرون آور، و از جانب خود قدرتی به من عطافرما که یار و مددکار باشد».

این دعای درخواست و تقاضا است خداوند به پیامبرشr دستور داده که آن را بگوید این دعا دربرگیرنده درخواست از خدا است که وارد کردن و خارج کردنش به طرزی شایسته و پسندیده و صادقانه صورت گیرد آن‌جا که می‌گوید:

﴿رَّبِّ أَدۡخِلۡنِی مُدۡخَلَ صِدۡقٖ وَأَخۡرِجۡنِی مُخۡرَجَ صِدۡقٖ.

علامه ابن قیم/ می‌گوید: «حقیقت صدق در این جملات همان حق ثابتی است که فرد را به خدا متصل می‌سازد و عبارتست از سخنان و رفتارها و کردارهای حقی که جزای آن هم در دنیا خواهد بود و هم در آخرت. وارد گرداندن صادقانه و بیرون آوردن صادقانه: آن است که ورود و خروجش بر پایه‌ی حق و به خاطر خدا و در جهت خشنودی او باشد با هدف دست‌یابی به خواسته و کسب مطلوب، برخلاف ورود و خروج کذب که هدف و غایت [واقعی] ندارد که بدان دست یابد، و ساقه و تنه‌ای نیز ندارد که بر پایه آن برپا گردد مانند خارج شدن دشمنانش در روز بدر. خروج صادقانه و شایسته مانند خروج و بیرون آمدن رسول اللهr و اصحابش در آن نبرد. هم‌چنین ورود پیامبرr به مدینه ورودی صادقانه و شایسته بود، به یاری خدا و برای خدا و به طلب خشنودی خداوند، لذا تأیید و یاری و پیروزی و حصول آنچه را درخواست کرده بود در دنیا و آخرت بدان دست یافت، برخلاف مدخل و ورود کذب که دشمنانش می‌خواستند روز احزاب به واسطه آن وارد مدینه شوند این ورود به یاری خدا و به خاطر خدا نبود بلکه به عکس در ضدیت با خدا و رسولش بود لذا چیزی جز هلاک و نومیدی و شکست به بار نیاورد، هم‌چنین مدخل یهودیان، کسانی از یهودیان و نبردکنندگان با رسول اللهr به قلعه بنی‌قریظه مدخل کذب بود لذا دچار سرنوشتی آن‌چنان شدند.

پس هر ورود و خروجی که به یاری خدا و برای خدا باشد صاحب آن تحت سرپرستی و مراقبت خداوند است و آن ورود و خروج صادقانه و شایسته است.

یکی از گذشتگان هنگامی که از خانه‌اش خارج می‌شد سرش را به سوی آسمان بلند می‌کرد و می‌گفت: «پروردگارا به تو پناه می‌آورم از این‌که به گونه‌ای خارج شوم که سرپرستی و مراقبت تو همراهم نباشد» منظورش این بود که بیرون رفتنی پسندیده نباشد.

به همین خاطر ورود و خروج صادقانه و شایسته [در این آیه] به خروج رسول اللهr از مکه و ورود ایشان به مدینه تفسیر شده است. بی‌شک این تفسیر من باب مثال و به قصد روشن کردن موضوع است، چرا که این ورود و خروج از مهم‌ترین و عمده‌ترین ورود و خروج‌های پیامبرr بوده است والا همه ورود و خروج‌های ایشانr صادقانه و شایسته بود چرا که همه آنها به یاری الله و به خاطر الله و به فرمان او و جهت کسب رضایت و خشنودی او بوده است.

هیچ‌کس از خانه‌اش خارج نشده و وارد بازار یا هر جای دیگری نمی‌شود مگر این ورود و خروج بر پایه‌ی صدق یا کذب است، پس خارج شدن هرکس و ورودش بیش از این نیست که بر پایه‌ی صدق یا کذب است»[1].

این دعای عظیم دربردارنده‌ی درخواست دیگری نیز از خداوند است:

﴿وَٱجۡعَل لِّی مِن لَّدُنکَ سُلۡطَٰنٗا نَّصِیرٗا ٨٠﴾.

قتاده می‌گوید: «همانا پیامبر خدا دانست که او تاب و توان چنین کاری را ندارد مگر به کمک قدرت و حجت، لذا برای [تفهیم و برپایی] کتاب خدا، و حدود الهی، و فرائض خداوند، و برپایی دین او درخواست یار و مددکار کرد، و قدرت و حجت رحمتی از جانب خداست که میان بندگانش قرار داده است که اگر آن نمی‌بود برخی بر برخی دیگر هجوم آورده و قدرتمندان ضعفا را درهم می‌دریدند»[2].

مجاهد گفته: «﴿سُلۡطَٰنٗا نَّصِیرٗا ٨٠ یعنی حجتی آشکار»[3].

امام ابن جریر طبری و حافظ ابن کثیر سخن قتاده در مراد پیامبرr از درخواست یار و مددکار را برگزیده‌اند. حافظ ابن کثیر می‌گوید: «حق باید در برابر بدخواهان و دشمنانش قدرت بازدارندگی داشته و از حمایت و پشتوانه‌ای استوار برخوردار باشد، و به همین خاطر خداوند متعال می‌فرماید:

﴿لَقَدۡ أَرۡسَلۡنَا رُسُلَنَا بِٱلۡبَیِّنَٰتِ وَأَنزَلۡنَا مَعَهُمُ ٱلۡکِتَٰبَ وَٱلۡمِیزَانَ لِیَقُومَ ٱلنَّاسُ بِٱلۡقِسۡطِۖ وَأَنزَلۡنَا ٱلۡحَدِیدَ فِیهِ بَأۡسٞ شَدِیدٞ وَمَنَٰفِعُ لِلنَّاسِ وَلِیَعۡلَمَ ٱللَّهُ مَن یَنصُرُهُۥ وَرُسُلَهُۥ بِٱلۡغَیۡبِۚ إِنَّ ٱللَّهَ قَوِیٌّ عَزِیزٞ ٢٥ [الحدید: 25].

«به راستی که رسولانمان را با دلایل روشن فرستادیم و با آنان کتاب و میزان نازل کردیم تا مردم به داد رفتار کنند. و آهن پدید آوردیم که در آن [مایه‌ی] جنگ و ستیز و [نیز] بهره‌هایی برای مردم است و تا خداوند کسی را که [دین] او و رسولش را در نهان یاری می‌کند، معلوم بدارد. بی‌گمان خداوند توانای پیروزمند است».

و در حدیث آمده که: «همانا خداوند به وسیله سلطان چنان نیروی بازدارنده‌ای را ایجاد می‌کند که این بازدارندگی با قرآن محقق نمی‌شود»[4] یعنی: خداوند بسیاری از مردم را به وسیله سلطان از ارتکاب گناهان و مفاسدی بازمی‌دارد که به هشدارها و وعده‌های قرآن از آنها دست برنمی‌دارند و این یک واقعیت است»[5].

خلاصه این دعا آن است که پیامبرr از خداوند درخواست کرد که او را در تمامی کارهایش، در ابتدا و ورود به آن و در انتها و خروج از آن بر حق ثابت گردانده و به او توان و قدرتی دهد که حق را با آن پیروز نموده و او را در برابر هر که و هر چه که به مخالفت با آن برمی‌خیزد یاری دهد.

3-    از دیگر آیاتی که خداوند در آن به پیامبرr دستور به دعا می‌دهد این آیه است که:

﴿وَقُلۡ عَسَىٰٓ أَن یَهۡدِیَنِ رَبِّی لِأَقۡرَبَ مِنۡ هَٰذَا رَشَدٗا ٢٤                          [الکهف: 24].

«و بگو امید می‌رود که پروردگارم مرا به [راهی] درست‌تر از این رهنمون گردد».

این دستوری از سوی خدا به پیامبرش محمد مصطفیr است که به پروردگارش روی آورده و از او بخواهد که او را در دست‌یابی به خیر و منفعت موفق دارد، می‌‌گوید: ﴿عَسَىٰٓ أَن یَهۡدِیَنِ رَبِّی لِأَقۡرَبَ مِنۡ هَٰذَا رَشَدٗا ٢٤ یعنی مرا بر راهی که هدایت‌بخش‌تر و سودمندتر است تثبت گردان. علامه سعدی/ می‌گوید: «پس خداوند بنده را دستور داده تا او را بخواند و به وی امید و اعتماد داشته باشد، چرا که مسلماً خدا او را به نزدیک‌ترین راهی رهنمود می‌کند که وی را به رشد و تکامل می‌رساند. و بنده‌ای که چنین است و تمام تلاش خود را در طلب هدایت مبذول می‌دارد، سزاوار است که موفق شود، و یاری پروردگارش او را دریابد و خداوند او را در همه کارهایش به راه راست رهنمود نماید»[6].




[1]- مدارج السالکین (2/271-270)

[2]- این مطلب را طبری در تفسیرش (15/59) آورده است.

[3]- این مطلب را طبری در تفسیرش (15/59) آورده است.

[4]- شبیه این سخن را خطیب در «تاریخ بغداد» (4/108)، به نقل از عمربن‌خطابt به شکل موقوف نقل کرده است. در سند این حدیث فردی وجود دارد که به احادیثش استدلال نمی‌شود آن شخص هیثم‌بن‌عدی است که کذّاب و متروک است، ابن‌عبدالبر در «التمهید» (1/118) حدیثی به همین معنی از عثمان‌ بن ‌عفانt آورده است اما این حدیث نیز معضل است به این معنا که در اثنای سندش دو یا چند راوی افتاده‌اند.

[5]- تفسیر ابن‌کثیر (5/109)

[6]- تفسیر ابن‌سعدی (ص: 551)

۲۰۰- دعای پیامبرمان محمد r (۱)

۲۰۰- دعای پیامبرمان محمد r (۱)

خداوند در آیات متعددی در قرآن ‌کریم به پیامبر و فرستاده‌اش محمدr دستور می‌دهد که با دعای ذکر و ثنا، و هم چنین دعای طلب و درخواست او را به فریاد خوانده و به درگاهش دعا کند. برای فرد مسلمان شایسته و مفید است -آن هم فایده‌ای عظیم- که از آن‌ها مطلع گردد تا روش صحیح و شیوه مناسب ذکر پروردگار و دعا کردن به درگاهش را از این آیات بیاموزد.

1-    از جمله این آیات این سخن خداوند است که می‌فرماید:

﴿وَٱذۡکُر رَّبَّکَ فِی نَفۡسِکَ تَضَرُّعٗا وَخِیفَةٗ وَدُونَ ٱلۡجَهۡرِ مِنَ ٱلۡقَوۡلِ بِٱلۡغُدُوِّ وَٱلۡأٓصَالِ وَلَا تَکُن مِّنَ ٱلۡغَٰفِلِینَ ٢٠٥ [الأعراف: 205].

«پروردگارت را در دل خود، با فروتنی [در برابر خدا] و هراس [از او] و آهسته و آرام، صبحگاهان و شامگاهان یاد کن، و از زمره غافلان مباش».

در این آیه به پرداختن به ذکر خدا آن هم با فروتنی و هراس، به همراه پافشاری بر دعا و به ویژه در ابتدا و انتهای روز، امر شده است و نسبت به در افتادن در غفلت و پیمودن راه غفلت‌زدگان هشدار داده شده است.

شیخ ‌الاسلام -در حالی که این نظر را برگزیده که منظور از «در دل خود» یعنی زبان به همراه قلب ذکر نماید- می‌گوید: «واضح است که ذکر تشریع شده در صبحگاهان و شامگاهان در نماز و خارج از نماز ذکری است که با زبان و با همراهی قلب صورت می‌گیرد، مانند نمازهای صبح و عصر، و هم‌چنین ذکر تشریع شده به دنبال این دو نماز، و آنچه را که پیامبرr بدان دستور داده و آن را به دیگران آموخته و خود انجام داده است، از ذکرها و دعاهای مأثوری که در طول روز و شب و در صبحگاهان و شامگاهان تشریع شده است»[1].

2-    از جمله آیاتی که خداوند در آن به پیامبرشr دستور به دعا داده این آیه است که می‌فرماید:

﴿قُلِ ٱللَّهُمَّ مَٰلِکَ ٱلۡمُلۡکِ تُؤۡتِی ٱلۡمُلۡکَ مَن تَشَآءُ وَتَنزِعُ ٱلۡمُلۡکَ مِمَّن تَشَآءُ وَتُعِزُّ مَن تَشَآءُ وَتُذِلُّ مَن تَشَآءُۖ بِیَدِکَ ٱلۡخَیۡرُۖ إِنَّکَ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرٞ ٢٦ تُولِجُ ٱلَّیۡلَ فِی ٱلنَّهَارِ وَتُولِجُ ٱلنَّهَارَ فِی ٱلَّیۡلِۖ وَتُخۡرِجُ ٱلۡحَیَّ مِنَ ٱلۡمَیِّتِ وَتُخۡرِجُ ٱلۡمَیِّتَ مِنَ ٱلۡحَیِّۖ وَتَرۡزُقُ مَن تَشَآءُ بِغَیۡرِ حِسَابٖ ٢٧                                                                           [آل عمران: 26-27].

«بگو: خداوندا، ای دارنده فرمان‌روایی، به هرکس که خواهی فرمان‌روایی دهی و از هرکس که خواهی، فرمان‌روایی بازستانی و هرکس را که خواهی گرامی داری و هرکس را که خواهی خوار سازی. نیکی به دست توست. به راستی تو بر هر کاری توانایی. از شب می‌کاهی و بر روز می‌افزایی و از روز می‌کاهی و بر شب می‌افزایی و زنده را از مرده برمی‌آوری و مرده را از زنده بیرون می‌آوری و به هرکس که خواهی روزی بی‌شمار می‌دهی».

این دستور به پیامبرr است که در مقام تعظیم و شکر پروردگار خویش، و در حالی که کار را همه به او سپرده و بر او توکل کرده، این دعا را بر زبان آورد.

«این آیه با بیان اختصاص همه ملک و فرمان‌روایی به خداوند آغاز می‌گردد و این‌که فقط خداوند است که به هرکس که بخواهد فرمان‌روایی ارزانی داشته و از هر کس که بخواهد آن را بازپس می‌گیرد، اولین مطلب: اختصاص داشتن ملک و فرمان‌روایی به اوست، و دومین مطلب: این‌که فقط او می‌تواند در آن دخل و تصرف کند، این خداوند سبحان است که هر آن‌کس را که بخواهد با هر آنچه از انواع عزت و بزرگی که بخواهد عزت و قدرت می‌دهد و هرکس را بخواهد با سلب آن عزت و بزرگی از او خوار و ذلیل می‌گرداند، تمامی خیر در دستان او است کسی به همراه او وجود ندارد که صاحب کمترین چیزی از آن باشد، سپس آیه را با این سخنش پایان داده که: ﴿إِنَّکَ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرٞ ٢٦ این آیه ملک و فرمان‌روایی خداوند و دخل و تصرف او، و قدرت فراگیرش را مورد بحث قرار داده و بیان داشته که هر نوع دخل و تصرفی در دستان او است، و هر نوع دخل و تصرف او خیر است، این‌که این فرمان‌روایی را از کسی سلب کند و او را تنزل رتبه دهد این خیر است هر چند نسبت به شخص محروم شده و ذلیل شر تلقی گردد این دخل و تصرف آکنده از عدل و فضل و حکمت و مصلحت بوده و خارج از آن نیست، و این‌ها همه‌اش خیر است و پروردگار به خاطر آن مورد سپاس و ستایش و تمجید قرار می‌گیرد هم‌چنان که با پاک و مبرا دانستنش از شر و این‌که شر به او منتسب نمی‌شود مورد سپاس و ستایش و تمجید قرار می‌گیرد»[2].

حافظ ابن کثیر در تفسیرش درباره این آیه می‌گوید: «در این آیه‌ی کریمه خدای سبحان پیامبر خویش r و امتشان را به سوی شکر نعمت خویش ارشاد و توجیه می‌‌کند زیرا او نبوت را از بنی‌اسرائیل گرفت و آن را به پیامبر قریشی عربی، فرستاده خویش به سوی انس و جن و خاتم ‌الانبیاء علی‌الاطلاقr تفویض کرد و این پیامبر محبوب خویش را به ویژگی‌هایی مخصوص گردانید که به هیچ پیامبری از پیامبران داده نشده است، چون دادن علم صفات و شریعت خویش به آن حضرتr، و آگاه ساختنش بر پاره‌ای از اخبار غیبی گذشته و آینده، آشکار ساختن حقایق آخرت برایشان، منتشر ساختن امتشان در مشارق و مغارب زمین، و مسلط گردانیدن دین و شرع‌اش بر سایر دین‌ها و شریعت‌ها. درود و سلام پیوسته خداوند شب و روز تا قیامت بر محمد مصطفیr باد»[3].

3-    از دیگر آیاتی که در آن خداوند به پیامبرr دستور به دعا می‌دهد این سخن خداوند است که می‌فرماید:

﴿قُلِ ٱللَّهُمَّ فَاطِرَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ عَٰلِمَ ٱلۡغَیۡبِ وَٱلشَّهَٰدَةِ أَنتَ تَحۡکُمُ بَیۡنَ عِبَادِکَ فِی مَا کَانُواْ فِیهِ یَخۡتَلِفُونَ ٤٦        [الزمر: 46].

«بگو: خداوندا، [ای] پدیدآورنده آسمان‌ها و زمین، داننده نهان و آشکار، تو بین بندگانت در آنچه در آن اختلاف می‌کردند، داوری می‌کنی».

خداوند در حالی پیامبرش محمدr را به این دعا امر می‌کند که پیش از آن به مذمت و نکوهش مشرکین پرداخته، چرا که آنان دوستدار شرک و متنفر از توحیدند.

معنای آن این است که: ای پیامبر خداوند یکتا را که هیچ شریکی ندارد بخوان، خداوندی که پدید آورنده‌ی آسمان‌ها و زمین است، یعنی: آنها را بدون هیچ الگویی، و کاملا نوآورانه آفریده است، ﴿عَٰلِمَ ٱلۡغَیۡبِ وَٱلشَّهَٰدَةِ یعنی: داننده‌ی نهان و آشکار، ﴿أَنتَ تَحۡکُمُ بَیۡنَ عِبَادِکَ فِی مَا کَانُواْ فِیهِ یَخۡتَلِفُونَ ٤٦ یعنی: این تویی که در دنیا در میان بندگانت راجع بدانچه در آن اختلاف دارند داوری می‌کنی، و در آخرت و به هنگام برخاستن از قبرها میان‌شان قضاوت می‌نمایی»[4]. این آیه به بندگان آموزش می‌دهد که برای دفع حیله و نیرنگ دشمن و سالم ماندن از شر آنها به خداوند متعال پناه جویند و با نام‌های نیکویش او را به فریاد خوانند و با التماس و عجز و لابه از او طلب یاری نمایند. در صحیح مسلم از ام‌ المؤمنین عائشهل روایت شده که: هرگاه رسول اللهr شب هنگام برای نماز برمی‌خاستند نماز خود را با این دعا افتتاح می‌کردند: «اَللَّهُمَّ رَبَّ جِبْرَائِیلَ وَمِیکَائِیلَ وَإِسْرَافِیلَ، فَاطِرَ السَّماواتِ وَالأَرْضِ، عَالِمَ الْغَیْبِ وَالشَّهَادَةِ، أَنْتَ تَحْکُمُ بَیْنَ عِبَادِکَ فِیما کَانُوا فِیْهِ یَخْتَلِفُونَ، إِهْدِنِی لِمَا اخْتُلِفَ فِیهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِکَ إِنَّکَ تَهْدِیْ مَنْ تَشَاءُ إِلی صِراطٍ مُّسْتَقِیم: خداوند ای پروردگار جبرئیل و میکائیل و اسرافیل، ای پدیدآورنده آسمان‌ها و زمین،‌ ای دانای نهان و آشکار! تو میان بندگانت در آنچه که در مورد آن اختلاف می‌کردند، داوری می‌کنی پس مرا بر آنچه از حق که در آن اختلاف شده است، به اذن خویش هدایت کن، بی‌گمان تو هر که را بخواهی، به سوی راه راست هدایت می‌کنی»[5].

4-    از جمله دعا[ها]یی که پیامبرr بدان دستور داده شده این مطلبی است که در سخن خداوند آمده که:

﴿فَإِن تَوَلَّوۡاْ فَقُلۡ حَسۡبِیَ ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَۖ عَلَیۡهِ تَوَکَّلۡتُۖ وَهُوَ رَبُّ ٱلۡعَرۡشِ ٱلۡعَظِیمِ ١٢٩

                                                                                                                                       [التوبة: 129].

«پس اگر روی‌گردان شوند، بگو: خداوند مرا بس است. معبود [راستینی] جز او نیست. بر او توکل کرده‌ام و او پروردگار عرش بزرگ است».

مفهوم این آیه این است که اگر کفار از این شریعت پاک و مطهر و کامل و فراگیری که بر‏ایشان آورده‌ای روی‌گردان شدند تو این دعا را بگو که: ﴿حَسۡبِیَ ٱللَّهُ یعنی: خداوند مرا کافی و بسنده است، ﴿لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَۖ یعنی: معبود [راستینی] جز او نیست. ﴿عَلَیۡهِ تَوَکَّلۡتُۖ یعنی: بر او تکیه کرده‌ام، و همه‌ی کارهایم را به او واگذار می‌کنم. ﴿وَهُوَ رَبُّ ٱلۡعَرۡشِ ٱلۡعَظِیمِ ١٢٩ یعنی: خدا مالک و خالق هر چیزی است، و او پروردگار عرش بزرگ است که بزرگ‌ترین مخلوقات می‌باشد. پس وقتی که او پروردگار عرش بزرگ است و عرش او همه مخلوقات را دربرگرفته است، به طریق اولی پروردگار دیگر مخلوقاتی است که از عرش کوچکترند.

از ابودرداء t روایت شده است که گفت: «هرکس در هر روز هنگام صبح و شام هفت بار بگوید: ﴿حَسۡبِیَ ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَۖ عَلَیۡهِ تَوَکَّلۡتُۖ وَهُوَ رَبُّ ٱلۡعَرۡشِ ٱلۡعَظِیمِ ١٢٩: خداوند برای من کافی است و هیچ‌کس به جز او شایسته پرستش نیست، من تنها بر او توکل نمودم، و او پروردگار [و صاحب] عرش بزگ است». خداوند در امور دنیا و آخرتش او را کفایت خواهد کرد» این حدیث را ابن سنّی در کتاب عمل الیوم واللیله به صورت مرفوع و به نقل از پیامبرr، و دیگران به صورت موقوف[6] نقل کرده‌اند[7]. سند این حدیث موقوف است و تمام راویان آن ثقه هستند چنین سخنانی -به طور قطع- از سخنانی نخواهد بود که با نظر و اجتهاد شخصی صحابه بیان شده باشد بنابراین اگرچه لفظ این حدیث موقوف است اما در حکم مرفوع است[8].




[1]- دقائق‌التفسیر (3/166)

[2]- شفاء العلیل اثر ابن قیم (ص: 179-178)

[3]- تفسیر ابن‌‌کثیر (2/23-22)

[4]- بنگر به تفسیر ابن‌کثیر (7/94)

[5]- صحیح مسلم (770)

[6]- روایتی است که فقط به صحابی متصل می‌شود و از او نمی‌گذرد (م).

[7]- ابوداود (5081) آن را به صورت موقوف، و ابن سنی (71) آن را به صورت مرفوع روایت کرده است.

[8]- برای درک بیشتر این مطلب مراجعه شود به کتاب: درآمدی بر علوم حدیث، مؤلف: دکتر محمود طحان، ترجمه و تعلیق: فیض محمد بلوچ، ص 228-226، ناشر: خواجه عبدالله‌ انصاری، چاپ اول 1389. م

۱۹۹- دعای زکریا u

۱۹۹- دعای زکریا u

از جمله دعاهای [نقل شده‌ی] پیامبران در قرآن دعایی است که در سرگذشت پیامبرخدا زکریاu آمده است زکریاu به درگاه پروردگارش دعا کرد و از او خواست که فرزندی نیکوکار و شایسته به او ارزانی دارد که در علم و نبوت و اجرای دین وارث او باشد، زکریاu پیش‌تر صاحب فرزندی نشده بود و همسرش نیز عقیم و نازا بود و خود نیز پا به سن نهاده بود اما چون نسبت به کمال قدرت پروردگار آگاهی داشت و این‌که چون خدا چیزی را اراده نماید به طور حتم رخ خواهد داد این دعا را نمود هر چند اسباب عادی و ظاهری آن فراهم نشده باشد چرا که این خود خداوند است که خالق اسباب و مسببات است و کلید و گنجینه هر چیزی در دست اوست.

خداوند می‌فرماید:

﴿کٓهیعٓصٓ ١ ذِکۡرُ رَحۡمَتِ رَبِّکَ عَبۡدَهُۥ زَکَرِیَّآ ٢ إِذۡ نَادَىٰ رَبَّهُۥ نِدَآءً خَفِیّٗا ٣ قَالَ رَبِّ إِنِّی وَهَنَ ٱلۡعَظۡمُ مِنِّی وَٱشۡتَعَلَ ٱلرَّأۡسُ شَیۡبٗا وَلَمۡ أَکُنۢ بِدُعَآئِکَ رَبِّ شَقِیّٗا ٤ وَإِنِّی خِفۡتُ ٱلۡمَوَٰلِیَ مِن وَرَآءِی وَکَانَتِ ٱمۡرَأَتِی عَاقِرٗا فَهَبۡ لِی مِن لَّدُنکَ وَلِیّٗا ٥ یَرِثُنِی وَیَرِثُ مِنۡ ءَالِ یَعۡقُوبَۖ وَٱجۡعَلۡهُ رَبِّ رَضِیّٗا ٦                                                     [مریم: 1-6].

«کاف.ها.یا.عین.صاد. [این] یادی است از مرحمت پروردگارت نسبت به بنده خود زکریا. در آن هنگام که پروردگارش را پنهانی ندا داد. گفت: پروردگارا! استخوان‌های من سستی گرفته است، و سرم از پیری سفید گشته است، پروردگارا! من هرگز در دعاهایی که کرده‌ام [از درگاه کرم تو] محروم و ناامید بازنگشته‌ام؛ من از بستگانم بعد از خود بیمناکم و همسرم هم از اول نازا بوده است؛ پس از جانب خویش جانشینی به من ببخش. که از من میراث برد و [نیز] میراث بر آل یعقوب باشد. و پروردگارا، او را پسندیده قرار ده».

این دعای عظیمی را که زکریاu بیان داشت بیان‌گر حالت، و میزان شور و شوق او، و کمال ادبش با پروردگار، و اعتماد کاملش به قدرت و رحمت او به طور ویژه نسبت به خود، و به دیگر بندگانش به طور عام است. این‌که می‌فرماید: ﴿ذِکۡرُ رَحۡمَتِ رَبِّکَ عَبۡدَهُۥ زَکَرِیَّآ ٢یعنی: این یاد کرد مرحمت پروردگار نسبت به بنده‌اش زکریا است.

این‌که می‌فرماید: ﴿إِذۡ نَادَىٰ رَبَّهُۥ ندا در این‌جا به معنی دعا و درخواست و تمایل و تقاضا است.

این‌که می‌فرماید: ﴿نِدَآءً خَفِیّٗا ٣ یعنی: به صورت پنهانی، و نه آشکارا. این‌که او را ستوده که دعایش نهانی بوده، گواه و شاهدی است بر آن‌که پوشیده داشتن دعا بهتر و بافضیلت‌تر از آشکارا بیان داشتن آن است.

این‌که می‌گوید: ﴿رَبِّ إِنِّی وَهَنَ ٱلۡعَظۡمُ مِنِّی یعنی: استخوان‌هایم ضعیف شده و به خاطر پیری سست و نرم شده است. علامه محمد امین شنقیطی/ می‌گوید: به این خاطر زکریاu از ضعیف شدن استخوان‌ها نام برده که آنها پایه‌های بدن بوده، و دوام و قوام بدن بسته به آنهاست. استخوان اصل بنای وجود اوست، وقتی که ضعیف گردند نشانه آن است که تمام بدن ضعیف گشته است، چرا که مستحکم‌ترین و سخت‌ترین بخش بدن استخوان ‌است ضعیف شدن آن به طریق اولی ضعیف شدن دیگر بخش‌های بدن را در پی خواهد داشت»[1].

این‌که می‌گوید: ﴿وَٱشۡتَعَلَ ٱلرَّأۡسُ شَیۡبٗا یعنی: ‌موی سفید در سرم گسترش یافته است، زیرا موی سفید دلیل ناتوانی و پیری است و پیام‌آور مرگ و هشداردهنده آن است.

حافظ ابن کثیر/ می‌گوید: «مقصود از این سخن اطلاع‌رسانی درباره ضعف و پیری و [بیان] دلایل آشکار و پنهان آن است»[2] او با این سخنان پروردگارش را نداد داد تا حال و روزش را بیان داشته و با اظهار نیازمندی به او، به خدا توسل جوید.

علامه ابن سعدی/ می‌گوید: «زکریا از ضعف و ناتوانی‌اش به خدا متوسل شد، و این از بهترین وسیله‌ها برای تضرع و زاری به درگاه خداوند می‌باشد، چون اظهار ضعف و متوسل شدن به ناتوانی بر این دلالت می‌نماید که بنده از حرکت و قدرت خود تبری می‌جوید و به قدرت الهی دل بسته است»[3].

این‌که می‌گوید: ﴿وَلَمۡ أَکُنۢ بِدُعَآئِکَ رَبِّ شَقِیّٗا ٤ یعنی: در مناجات با تو [هرگز] بی‌بهره نبوده‌‌ام، چرا که تو دعایم را بی‌نتیجه نمی‌گذاری بلکه آن را جواب می‌دهی و نیازم را برآورده می‌سازی، این توسل جستن به خدا براساس پذیرش دیگر دعاهای او و احسانی‌ است که به او نموده است، در حالی که از خدا می‌خواهد بر همان شیوه‌ که او را بدان عادت داده و نیازهایش را برآورده و آنچه را خواسته در اختیارش گذارده این بار نیز دعای او را بپذیرد و خواسته‌اش را اجابت کند[4]. قاسمی/ می‌گوید: «از این آیات می‌توان به آداب دعا و آنچه انجامش پسندیده و نیکوست پی برد، از جمله آنها:

1-    دعا به صورت نهان و پوشیده، چرا که می‌گوید: «خفیاً».

2-    فروتنی نمودن و اظهار فرومایگی و نیازمندی و ضعف به هنگام دعا، چرا که می‌گوید: ﴿وَٱشۡتَعَلَ ٱلرَّأۡسُ شَیۡبٗا ،

3-    توسل جستن به خداوند به واسطه نعمت‌ها و عطایای نیکویش، چرا که می‌گوید: ﴿وَلَمۡ أَکُنۢ بِدُعَآئِکَ رَبِّ شَقِیّٗا ٤[5].

این‌که می‌گوید: ﴿وَإِنِّی خِفۡتُ ٱلۡمَوَٰلِیَ مِن وَرَآءِی یعنی: و همانا من می‌ترسم کسانی که بعد از مرگ من سرپرستی بنی‌اسرائیل را به عهده می‌گیرند، دینت را برپا ندارند و بندگانت را به سوی تو دعوت نکنند، این سخن بیان‌گر شفقت، خیرخواهی و تمایل او به برپایی دین، و ترس از این بود که دین ضایع شود.

این‌که می‌گوید: ﴿وَکَانَتِ ٱمۡرَأَتِی عَاقِرٗا یعنی:‌ اصلاً همسرم بچه‌دار نمی‌شود و از زمان جوانیش تا حال بچه‌ای به دنیا نیاورده است.

این‌که می‌گوید: ﴿فَهَبۡ لِی مِن لَّدُنکَ وَلِیّٗا ٥ یعنی: ‌فرزندی نیکوکار و یاری‌گر. شیخ ابن سعدی می‌گوید: «منظور از این جانشینی، جانشینی و وارث شدن در دین و گرفتن میراث نبوت و علم و عمل است، بنابراین گفت: ﴿یَرِثُنِی وَیَرِثُ مِنۡ ءَالِ یَعۡقُوبَۖ»[6] ارث بیان شده در این‌جا همان ارث علم و نبوت و دعوت کردن به سوی خدا است، و نه ارث مال.

این‌که می‌گوید: ﴿وَٱجۡعَلۡهُ رَبِّ رَضِیّٗا ٦ یعنی: این فرزندی را که به من ارزانی می‌داری در دین و اخلاق و افعال پسندیده گردان که هم تو از او راضی و خشنود باشی و هم بندگانت او را بپسندند و دوست بدارند.

علامه ابن سعدی/ می‌گوید: «خلاصه این‌که از خدا خواست تا به او پسری صالح و نیکوکار بدهد تا پس از مرگش جانشین وی و پیامبری پسندیده نزد خدا و خلق خدا باشد و این نوع فرزند بهترین فرزند است، و از جمله رحمت‌های الهی نسبت به بنده این است که خداوند فرزندی شایسته به او عطا کند که دارای همه‌ی خوبی‌های اخلاقی و عادت‌های پسندیده باشد»[7]. و از جمله آیاتی که مشتمل بر بیان دعای زکریا u است این سخن خداوند است که می‌فرماید:

﴿هُنَالِکَ دَعَا زَکَرِیَّا رَبَّهُۥۖ قَالَ رَبِّ هَبۡ لِی مِن لَّدُنکَ ذُرِّیَّةٗ طَیِّبَةًۖ إِنَّکَ سَمِیعُ ٱلدُّعَآءِ ٣٨

                                                                                                                                   [آل عمران: 38].

«آن‌گاه بود که زکریا از پروردگارش [حاجت] خواست. گفت: پروردگارا، از نزد خویش نسلی پاک به من ببخش. به راستی [که] تو شنوای دعایی».

و یا می‌فرماید:

﴿وَزَکَرِیَّآ إِذۡ نَادَىٰ رَبَّهُۥ رَبِّ لَا تَذَرۡنِی فَرۡدٗا وَأَنتَ خَیۡرُ ٱلۡوَٰرِثِینَ ٨٩         [الأنبیاء: 89].

«و زکریا را [یاد کن] بدان‌گاه که پروردگار خود را به فریاد خواند [و گفت:] پروردگارا! مرا تنها مگذار و تو بهترین وارثانی».

خداوند بیان داشته که دعای پیامبرش زکریا را پذیرفته است و همسرش را که نازا بوده، بچه‌زا گردانیده است و فرزند پسر نیکوکاری به او اعطا کرده و نامش را یحیی نهاده است و او را پیامبری از پیامبران خدا قرار داده است.

خداوند می‌فرماید:

﴿فَٱسۡتَجَبۡنَا لَهُۥ وَوَهَبۡنَا لَهُۥ یَحۡیَىٰ وَأَصۡلَحۡنَا لَهُۥ زَوۡجَهُۥٓۚ إِنَّهُمۡ کَانُواْ یُسَٰرِعُونَ فِی ٱلۡخَیۡرَٰتِ وَیَدۡعُونَنَا رَغَبٗا وَرَهَبٗاۖ وَکَانُواْ لَنَا خَٰشِعِینَ ٩٠                                                                                               [الأنبیاء: 90].

«ما دعای او را برآورده ساختیم و یحیی را بدو بخشیدیم، و [برای حصول این مقصود] همسر [نازای] او را برایش بایسته [و در خور زاد و ولد] کردیم، آنان در انجام کارهای نیک بر یکدیگر سرعت می‌گرفتند، و در حالی که چیزی می‌خواستند یا از چیزی می‌ترسیدند ما را به فریاد می‌خواندند، و همواره خاشع و خاضع ما بودند».

و یا می‌فرماید:

﴿یَٰزَکَرِیَّآ إِنَّا نُبَشِّرُکَ بِغُلَٰمٍ ٱسۡمُهُۥ یَحۡیَىٰ لَمۡ نَجۡعَل لَّهُۥ مِن قَبۡلُ سَمِیّٗا ٧        [مریم: 7].

«[گفتیم:] ای زکریا، ما تو را به کودکی نوید می‌دهیم که نامش «یحیی» است [که] پیش از این برایش همنامی قرار نداده‌ایم».

و یا می‌فرماید:

﴿فَنَادَتۡهُ ٱلۡمَلَٰٓئِکَةُ وَهُوَ قَآئِمٞ یُصَلِّی فِی ٱلۡمِحۡرَابِ أَنَّ ٱللَّهَ یُبَشِّرُکَ بِیَحۡیَىٰ مُصَدِّقَۢا بِکَلِمَةٖ مِّنَ ٱللَّهِ وَسَیِّدٗا وَحَصُورٗا وَنَبِیّٗا مِّنَ ٱلصَّٰلِحِینَ ٣٩                                                                             [آل عمران: 39].

«پس [خداوند دعای او را پذیرفت و] در حالی که در عبادتگاه به نیایش ایستاده بود، فرشتگان او را ندا در دادند که خداوند تو را به یحیی مژده می‌دهد، و او تصدیق‌کننده کلمه خدا (یعنی عیسی) و پیشوا و برکنار از هوس‌های سرکش، پیغمبری از [تبار] صالحان خواهد بود».

حافظ ابن کثیر/ می‌گوید: «خداوند به پیامبرشr دستور داده تا جریان زکریا و فرزند بخشیدن خدا به او در سنین پیری و در حالی که همسرش چه در جوانی و چه در پیری عقیم و نازا بوده است را برای مردم بازگو کند تا هیچ‌کس از لطف و احسان و رحمت و بخشندگی خداوند تبارک و تعالی مأیوس و ناامید نگردد»[8].




[1]- أضواء‌البیان (4/204)

[2]- تفسیر ابن‌‌کثیر (5/206)

[3]- تفسیر ابن‌سعدی (ص: 569)

[4]- بنگر به بدائع الفوائد اثر ابن‌قیم (3/504)

[5]- محاسن‌التأویل (11/4127)

[6]- تفسیر ابن‌‌سعدی (ص: 569)

[7]- تفسیر ابن‌سعدی (ص: 570-569)

[8]- البدایة والنهایة (2/395)

۱۹۸- دعای سلیمان u

۱۹۸- دعای سلیمان u

از جمله دعاهای انبیاء در قرآن، دعای پیامبرخدا سلیمانu است که خداوند به او نبوت و پادشاهی را ارزانی داشته و زبان پرندگان را به او آموخت.

خداوند متعال می‌فرماید:

﴿وَوَرِثَ سُلَیۡمَٰنُ دَاوُۥدَۖ وَقَالَ یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّاسُ عُلِّمۡنَا مَنطِقَ ٱلطَّیۡرِ وَأُوتِینَا مِن کُلِّ شَیۡءٍۖ إِنَّ هَٰذَا لَهُوَ ٱلۡفَضۡلُ ٱلۡمُبِینُ ١٦    [النمل: 16].

«و سلیمان میراث‌برِ داود شد و گفت: ای مردم، به ما زبانِ مرغان آموخته‌اند. و از همه نعمت‌ها به ما ارزانی داشته‌اند. بی‌گمان این فضل پیدا [ی خداوند بر ما] است».

سلیمان u شکرگزار نعمت‌هایی بود که خدا به او ارزانی داشته بود، به درگاه خدا استغاثه و دعا می‌کرد که شکر این فضل آشکار را به او الهام کند و با کمک آن به کار نیکی بپردازد که رحمت و خشنودی خداوند متعال را با آن کسب کند و به همراه دیگر بندگان خدا وارد بهشت گردد، هم‌چنان که خداوند این مطلب را در این سخنانش آورده و می‌فرماید:

﴿وَحُشِرَ لِسُلَیۡمَٰنَ جُنُودُهُۥ مِنَ ٱلۡجِنِّ وَٱلۡإِنسِ وَٱلطَّیۡرِ فَهُمۡ یُوزَعُونَ ١٧ حَتَّىٰٓ إِذَآ أَتَوۡاْ عَلَىٰ وَادِ ٱلنَّمۡلِ قَالَتۡ نَمۡلَةٞ یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّمۡلُ ٱدۡخُلُواْ مَسَٰکِنَکُمۡ لَا یَحۡطِمَنَّکُمۡ سُلَیۡمَٰنُ وَجُنُودُهُۥ وَهُمۡ لَا یَشۡعُرُونَ ١٨ فَتَبَسَّمَ ضَاحِکٗا مِّن قَوۡلِهَا وَقَالَ رَبِّ أَوۡزِعۡنِیٓ أَنۡ أَشۡکُرَ نِعۡمَتَکَ ٱلَّتِیٓ أَنۡعَمۡتَ عَلَیَّ وَعَلَىٰ وَٰلِدَیَّ وَأَنۡ أَعۡمَلَ صَٰلِحٗا تَرۡضَىٰهُ وَأَدۡخِلۡنِی بِرَحۡمَتِکَ فِی عِبَادِکَ ٱلصَّٰلِحِینَ ١٩ [النمل: 17-19].

«و برای سلیمان لشکریانش از جن و انس و مرغان گرد آورده شدند. آن‌‌گاه آنان بازداشته شدند (۱۷) [تا دیگران به آنان بپیوندند] تا هنگامی که به میدانِ موران رسیدند، موری گفت: ای مورچگان به خانه‌های خود درآیید تا سلیمان و لشکریانش نادانسته شما را درهم نشکنند (۱۷) پس [سلیمان] خندان از گفته آن [مورچه] تبسمی کرد و گفت: پروردگارا، به من الهام کن این نعمتی را که بر من و پدر و مادرم ارزانی داشته‌ای، سپاس‌گزارم و آن‌که کردار شایسته [ای] انجام دهم که به آن خشنود گردی و مرا به رحمت خود در [زمره] بندگان شایسته‌ات درآور».

خداوند در این آیات به بیان بخشی از پادشاهی سلیمانu پرداخته، و دعایی را که به درگاه الهی کرده بیان داشته، او گفت: «پروردگارا، به من الهام کن این نعمتی را که بر من و پدر و مادرم ارزانی داشته‌ای، سپاس‌گزارم و آن‌که کردار شایسته [ای] انجام دهم که به آن خشنود گردی و مرا به رحمت خود در [زمره‌ی] بندگان شایسته‌ات درآور».

این دعا از جامع‌ترین دعاها و مناسب‌ترین‌شان نسبت به حال سلیمانu، و قدرت عظیم و لطف آشکاری است که خداوند به او ارزانی داشته است.

این‌که می‌گوید: ﴿رَبِّ أَوۡزِعۡنِیٓ أَنۡ أَشۡکُرَ نِعۡمَتَکَ ٱلَّتِیٓ أَنۡعَمۡتَ عَلَیَّ از خداوند می‌طلبد که زمینه شکرگزاری در برابر نعماتی را که به او داده و نعماتی را که مختص او گردانیده و با آن او را بر دیگران برتری داده از جمله این‌که به او زبان پرندگان و شنیدن سخن مورچه را یاد داده، مقدر فرماید.

این‌که می‌گوید: ﴿وَعَلَىٰ وَٰلِدَیَّ بیان‌گر آن است که اعطای نعمت به والدین همچون اعطای آن به فرزند است [و فرزند از آن بهره‌مند می‌گردد] و به همین خاطر از پروردگارش درخواست توفیق جهت شکرگزاری در برابر نعمت‌های دینی و دنیوی که به او و پدر و مادرش ارزانی داشته را نمود. منظور از والدین سلیمانu پدرش داودu و مادرش است که از زنان عابد و نیکوکار بود[1].

این‌که می‌گوید: ﴿وَأَنۡ أَعۡمَلَ صَٰلِحٗا تَرۡضَىٰهُ یعنی: مرا توفیق ده که کردار شایسته‌ای انجام دهم که به آن خشنود گردی بدین شکل که مطابق دستورات تو، و فقط به خاطر تو آن را انجام داده و عاری از اسبابی باشد که آن را به تباهی کشانده یا از ارزش آن بکاهد.

شایسته است در این سخنش که می‌گوید: ﴿صَٰلِحٗا تَرۡضَىٰهُ اندیشید. این سخن به این مطلب اشاره دارد که کار و عمل گاه در نظر انجام‌دهنده آن نیکو است اما خداوند از آن خشنود نیست زیرا مطابق دستور خدا انجام نشده است یا فقط به خاطر خدا انجام نگرفته است چرا که خداوند فقط کارهایی را می‌پذیرد و از آن خشنود می‌گردد که مطابق شریعت او و فقط به خاطر او صورت پذیرفته باشد. این‌که می‌گوید: ﴿وَأَدۡخِلۡنِی بِرَحۡمَتِکَ فِی عِبَادِکَ ٱلصَّٰلِحِینَ ١٩ یعنی: وقتی مرا میراندی، مرا در زمره‌ی بندگان نیکوکار و دوستان نیکو از اولیاءت قرار بده و مرا در آنان وارد گردان و نامم را در زمره‌ی آنان به ثبت برسان و مرا در زمره‌ی آنان محشور گردان. ابن عباس ب می‌گوید: «منظورش همراه بودن با ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و دیگر پیامبران پس از آنان است»[2].

از جمله دعاهای پیامبرخدا سلیمانu دعایی است که خداوند در این سخنش از او نقل کرده که:

﴿وَلَقَدۡ فَتَنَّا سُلَیۡمَٰنَ وَأَلۡقَیۡنَا عَلَىٰ کُرۡسِیِّهِۦ جَسَدٗا ثُمَّ أَنَابَ ٣٤ قَالَ رَبِّ ٱغۡفِرۡ لِی وَهَبۡ لِی مُلۡکٗا لَّا یَنۢبَغِی لِأَحَدٖ مِّنۢ بَعۡدِیٓۖ إِنَّکَ أَنتَ ٱلۡوَهَّابُ ٣٥                                                                                  [ص: 34-35].

«و به راستی سلیمان را آزمودیم و بر تخت او کالبدی افکندیم، آن‌گاه رو به سوی [خدا] آورد (۳۴) گفت: پروردگارا، مرا بیامرز و به من فرمان‌روایی‌ای ببخش که جز من کسی را نسزد. بی‌گمان تویی که بخشاینده‌ای».

خداوند خبر داده که بنده و پیامبرش سلیمانu را با افکندن کالبدی بر روی تختش آزموده است شاید منظور از آن، مطلبی باشد که در صحیحین[3] در حدیثی به نقل از ابوهریرهt آمده که رسول اللهr فرمودند: «سلیمان بن داود علیهما السلام گفت: امشب با صد و یا نود و نه زن همبستر می‌شوم که هر یک از آنان سوارکاری (سلحشوری) بزاید که در راه خداوند جهاد کند. مصاحب او گفت: بگو ان شاءالله! سلیمان، إن شاء الله نگفت. هیچ یک از آن زنان باردار نشد، جز یک زن که مولود نیمه مرده‌ای زایید. قسم به ذاتی که نفس محمد در دست اوست‏! اگر سلیمان إن‌شاءالله می‌گفت، آن وقت پسران سلحشوری داشت که همه در راه خداوند جهاد می‌کردند» خداوند او را با نیمه انسانی آزمود، هم‌چنین گفته شده: آن جسدی که بر تخت پادشاهی او افکنده شد جنی بود به اسم صخر، جنی که چهل روز بر پادشاهی و سلطنت سلیمانu دست یافته و میان مردم حکم می‌راند این مطلب در داستان طولانی در اخبار بنی‌اسرائیل آمده و قابل اعتماد نیست.

این‌که می‌گوید: ﴿ثُمَّ أَنَابَ ٣٤ یعنی: به سوی پروردگارش توبه کرده و بازگشت، و پس از آن گفت: ﴿رَبِّ ٱغۡفِرۡ لِی وَهَبۡ لِی مُلۡکٗا لَّا یَنۢبَغِی لِأَحَدٖ مِّنۢ بَعۡدِیٓۖ إِنَّکَ أَنتَ ٱلۡوَهَّابُ ٣٥.

از خداوند درخواست بخشش گناهانش را نمود و با اسم وهاب: بسیار بخشنده [که نامی از نام‌های نیکوی خداوند است] به او توسل جست که حکومت و فرمان‌روایی‌ای به او ارزانی دارد که بعد از او دیگر کسی را نسزد صاحب چنان حکومتی شود.

خداوند دعایش را پذیرفت و او را بخشید و حکومتی به او داد که کسی پس از او چنان حکومتی به دست نیاورد. خداوند می‌فرماید:

﴿فَسَخَّرۡنَا لَهُ ٱلرِّیحَ تَجۡرِی بِأَمۡرِهِۦ رُخَآءً حَیۡثُ أَصَابَ ٣٦ وَٱلشَّیَٰطِینَ کُلَّ بَنَّآءٖ وَغَوَّاصٖ ٣٧ وَءَاخَرِینَ مُقَرَّنِینَ فِی ٱلۡأَصۡفَادِ ٣٨ هَٰذَا عَطَآؤُنَا فَٱمۡنُنۡ أَوۡ أَمۡسِکۡ بِغَیۡرِ حِسَابٖ ٣٩ وَإِنَّ لَهُۥ عِندَنَا لَزُلۡفَىٰ وَحُسۡنَ مَ‍َٔابٖ ٤٠ [ص: 36-40].

«پس باد را برایش مسخر کردیم که به آسانی به فرمان او هر جا که می‌خواست سیر می‌کرد (۳۶) و از دیوان [نیز] هر بنا و غواصی [را برایش مسخر کردیم] (۳۷) و دیگرانی [را هم با دست و پاهای] به هم بسته دربندها [مسخر کردیم] (۳۸) این بخشش ماست، ‌پس بی‌هیچ حسابی ببخش یا نگاهدار (۳۹) و بی‌گمان او در نزد ما قربت و نیک‌سرانجامی دارد».

خداوند علاوه بر بخشش دو مطلب دیگر را بر آن افزود:

1-    مقامی ارجمند که همان نزدیکی به اوست.

2-    سرانجامی نیکو و جایی خوش‌ نزد خداوند[4].

در سنن نسائی و ابن ماجه[5] از عبدالله بن عمروبن عاص ب روایت شده که رسول اللهr‌ فرمودند: «وقتی که سلیمان بن داود علیهما ‌السلام بیت‌المقدس را ساخت سه چیز از خدا طلب کرد:

1-    به همراه پادشاهیش حکمت را نیز به او عطا کند. خداوند با درخواستش موافقت کرد.

2-    حکومت و سلطنتی به او ارزانی دارد که بعد از او دیگر کسی را نسزد صاحب چنان حکومتی شود. خداوند با درخواستش موافقت کرد.

3-    وقتی از ساختن مسجد فارغ گشت از خدا خواست که هرکس نماز خواندن، او را به سوی این مسجد سوق دهد وقتی از آن خارج می‌شود گناهانش مانند روزی که از مادر زاده است و هیچ گناهی نداشته آمرزیده شود».

از خداوند می‌طلبیم که همه‌ی بیت‌المقدس را از دستان یهود رها سازد و گره از اسارتش بگشاید و آن را به مسلمانان بازگرداند و چشمان‌شان را به خواندن نماز در آن در حالی که از لوث یهودیان پاک گشته روشن گرداند. بی‌شک خداوند بهترین کسی است که از او طلب و درخواست می‌شود و بهترین کسی است که انتظارات را برآورده می‌کند، او ما را کافی است و بهترین حامی و کارساز است.




[1]- بنگر به: ‌البدایة والنهایة اثر ابن‌کثیر (2/327)

[2]- این سخن را بغوی در تفسیرش (3/411) نقل کرده است.

[3]- بخاری شماره (2819)، و مسلم شماره (1654)

[4]- بنگر به:‌ طریق الهجرتین اثر ابن‌قیم (ص: 217)

[5]- النسائی (692)، و ابن‌ماجه (1408). و آلبانی/ در «صحیح سنن النسائی» (1/229) آن را صحیح دانسته است.

۱۹۷- دعای موسی u (۳)

۱۹۷- دعای موسی u (۳)

هم‌چنان سخن درباره‌ی دعاهای موسیu ادامه دارد. از جمله دعاهای او این است که وقتی این خبر به او رسید که فرعون او را تهدید به کشتن کرده است به پروردگارش پناه برد و از آسیب و گزند و قدرت‌نمایی فرعون به خدا تمسک جست، ‌چنان که خداوند این مطلب را نقل کرده است آن‌جا که می‌فرماید:

﴿وَقَالَ فِرۡعَوۡنُ ذَرُونِیٓ أَقۡتُلۡ مُوسَىٰ وَلۡیَدۡعُ رَبَّهُۥٓۖ إِنِّیٓ أَخَافُ أَن یُبَدِّلَ دِینَکُمۡ أَوۡ أَن یُظۡهِرَ فِی ٱلۡأَرۡضِ ٱلۡفَسَادَ ٢٦ وَقَالَ مُوسَىٰٓ إِنِّی عُذۡتُ بِرَبِّی وَرَبِّکُم مِّن کُلِّ مُتَکَبِّرٖ لَّا یُؤۡمِنُ بِیَوۡمِ ٱلۡحِسَابِ ٢٧        [المؤمن: 26-27].

«فرعون گفت: بگذارید من موسی را بکشم و او پروردگارش را به فریاد خواند. من از این می‌ترسم که آئین شما را تغییر دهد، یا این‌که در زمین فساد را گسترش دهد و پراکنده سازد (۲۶) موسی [خطاب به فرعون و فرعونیان] گفت: من به پروردگار خود و پروردگار شما پناه می‌برم از دست هر متکبری که به روز حساب و کتاب [قیامت] ایمان نداشته باشد».

این سخن فرعون -خداوند چهره‌اش را زشت گرداند- از عجیب‌ترین سخنان است. این در حقیقت تحریف و فریب دادن به نفع باطلی است که خود بر آن است، به همین خاطر -به قصد تمسخر و ریشخند- در مثل گفته می‌شود: «فرعون دارد تذکر می‌دهد!». این حقه‌بازی و فریب‌کاری از سوی اوست، فرعون در سخنش اظهار می‌دارد که می‌ترسد موسیu مردم را گمراه کند، او خود را واعظی مشفق نشان می‌دهد که نگران و دلواپس مردم است که توسط موسیu گمراه نشوند و دین‌شان را تغییر ندهد یا در زمین فساد برپا ننماید. فرعون ادعا می‏کند که خیرخواه مردم است و خواهان هدایت‌شان به راه رشد و استواری است، این روش شیوه دعوت‌گران به باطل و گمراهی در هر زمان و مکانی است. فرعون در حالی این سخنان را گفت که خود بدترین آفریده خداوند متعال و فاسدترین و نابکارترین آنها بوده، در برخورد با مردم مکارترین بوده و عقل آنان را حقیر و پست می‌شمرد، او در مقابل حق مغرور بوده و تکبر می‌ورزید.

به همین خاطر موسیu در حالی که خدا را به فریاد خوانده و مردم را آگاه و هوشیار می‌کرد گفت:

﴿إِنِّی عُذۡتُ بِرَبِّی وَرَبِّکُم مِّن کُلِّ مُتَکَبِّرٖ لَّا یُؤۡمِنُ بِیَوۡمِ ٱلۡحِسَابِ ٢٧      [المؤمن: 27].

«از [شرّ] هر متکبری که به روز حساب باور ندارد، به صاحب اختیار خود و صاحب اختیار شما پناه می‌برم».

امام طبری/ در تفسیر این دعا می‌گوید: «[موسی گفت:] ای قوم، من از شر هر متکبری، به پروردگارم و پروردگار شما پناه می‌برم، هر متکبری که از توحید الهی و اعتراف به الوهیت و طاعت او سر باز زند و به روزی ایمان نداشته باشد که خداوند در آن آفریده‌هایش را مورد محاسبه قرار می‌دهد و نیکوکار را به خاطر نیکوکاریش و بدکار را به خاطر بدکاریش جزا و پاداش می‌دهد، موسیu مخصوصاً به این خاطر از دست کسی که به روز قیامت و حسابرسی ایمان ندارد به خداوند پناه برد که چون کسی که به روز حسابرسی باور و ایمان نداشته باشد نسبت به دریافت پاداش در برابر نیکی امیدی نداشته و به عذاب و عقاب به خاطر انجام کارهای زشت و ناشایست نمی‌ترسد، موسیu به همین خاطر و مخصوصا از این دسته از مردم به خدا پناه جست»[1].

هم‌چنین خداوند شبیه همین دعا را از پیامبرش موسیu نقل کرده است آن‌جا که می‌فرماید:

﴿وَإِنِّی عُذۡتُ بِرَبِّی وَرَبِّکُمۡ أَن تَرۡجُمُونِ ٢٠                                        [الدخان: 20].

«و من به پروردگار خود و پروردگار شما پناه آورده‌ام از آن‌که مرا رجم کنید».

امام طبری/ می‌گوید: «موسی گفت: از آن‌که مرا رجم کنید به صاحب اختیار خودم و صاحب اختیار شما پناه برده و متوسل می‌شوم»[2] در ادامه امام طبری می‌گوید: «رجم کردن گاه گفتاری و به واسطه زبان بوده، و گاه کرداری و با دست [و پرتاب سنگ] صورت می‌گیرد و درست آن است که گفته شود: موسی از تمام معانی رجم توسط آنان، که موجب اذیت و آزار شخص رجم شده می‌گردد به پروردگارش پناه برد،‌ فرقی نمی‌کند دشنامی باشد که با زبان انجام می‌شود یا پرتاب سنگی باشد که با دست صورت می‌گیرد»[3].

از این آیه‌ی ارجمند چنین استنباط می‌شود که هر آن کس که متکبر، و به روز حساب بی‌باور باشد تکبر و عدم ایمانش او را به سمت شر و فساد سوق داده و تحریک می‌کند و این استنباط نیز می‌شود که بر فرد مؤمن واجب است که از شر این دسته از مردم به خدا پناه برد. در سنن ابوداود از ابوموسی اشعری t روایت شده که وقتی پیامبرr از گروهی می‌ترسید [که‌ آسیبی به اسلام و مسلمین بزنند]، این چنین دعا می‌خواند: «اَللَّهُمَّ إِنَّا نَجْعَلُکَ فِی نُحُورِهِمْ، وَ نَعُوذُبِکَ مِنْ شُرُورِهِمْ: خداوندا، همانا ما تو را در مقابل آنان قرار می‌دهیم [تا در برابر آنان از ما محافظت فرمایی]، و از شر آنان به تو پناه می‌آوریم»[4].

از جمله دعاهای موسیu که خداوند متعال آن را نقل کرده است استغفار موسیu برای خودش و برای برادرش هارونu است، هم‌چنان که خداوند سبحان می‌فرماید:

﴿قَالَ رَبِّ ٱغۡفِرۡ لِی وَلِأَخِی وَأَدۡخِلۡنَا فِی رَحۡمَتِکَۖ وَأَنتَ أَرۡحَمُ ٱلرَّٰحِمِینَ ١٥١ [الأعراف: 151].

«[موسی] گفت: پروردگارا،‌ مرا و برادرم را بیامرز و ما را مشمول رحمتِ خویش گردان و تو بخشاینده‌ترین بخشایندگانی».

هم‌چنین طلب آمرزش و دعای موسی برای خودش و برای قومش است، هم‌چنان که خداوند می‌فرماید:

﴿وَٱخۡتَارَ مُوسَىٰ قَوۡمَهُۥ سَبۡعِینَ رَجُلٗا لِّمِیقَٰتِنَاۖ فَلَمَّآ أَخَذَتۡهُمُ ٱلرَّجۡفَةُ قَالَ رَبِّ لَوۡ شِئۡتَ أَهۡلَکۡتَهُم مِّن قَبۡلُ وَإِیَّٰیَۖ أَتُهۡلِکُنَا بِمَا فَعَلَ ٱلسُّفَهَآءُ مِنَّآۖ إِنۡ هِیَ إِلَّا فِتۡنَتُکَ تُضِلُّ بِهَا مَن تَشَآءُ وَتَهۡدِی مَن تَشَآءُۖ أَنتَ وَلِیُّنَا فَٱغۡفِرۡ لَنَا وَٱرۡحَمۡنَاۖ وَأَنتَ خَیۡرُ ٱلۡغَٰفِرِینَ ١٥٥ ۞وَٱکۡتُبۡ لَنَا فِی هَٰذِهِ ٱلدُّنۡیَا حَسَنَةٗ وَفِی ٱلۡأٓخِرَةِ إِنَّا هُدۡنَآ إِلَیۡکَۚ قَالَ عَذَابِیٓ أُصِیبُ بِهِۦ مَنۡ أَشَآءُۖ وَرَحۡمَتِی وَسِعَتۡ کُلَّ شَیۡءٖۚ فَسَأَکۡتُبُهَا لِلَّذِینَ یَتَّقُونَ وَیُؤۡتُونَ ٱلزَّکَوٰةَ وَٱلَّذِینَ هُم بِ‍َٔایَٰتِنَا یُؤۡمِنُونَ ١٥٦ [الأعراف: 155-156].

«و موسی از قومش هفتاد کس را برای میعاد ما برگزید، پس هنگامی که زلزله آنان را فرو گرفت، گفت: پروردگارا، اگر می‌خواستی پیش از این آنان و مرا نابود می‌کردی. آیا ما را به سزای آنچه کم‌خردانمان مرتکب شدند، نابود می‌کنی؟ این جز آزمون تو نیست. هر که را بخواهی به آن بیراه می‌گذاری و هر که را بخواهی هدایت می‌کنی. تو کارساز مایی، پس ما را بیامرز و بر ما رحمت آور و تو بهترین آمرزندگانی (۱۵۵) و در همین دنیا و [نیز] در آخرت برای ما نیکی مقرر کن. ما به سوی تو بازگشته‌ایم. [خداوند] فرمود: عذابِ خود را به هر کس که بخواهم می‌رسانم و رحمتِ من همه‌چیز را فراگرفته است. پس آن را برای کسانی که پروا می‌دارند و زکات می‌پردازند و کسانی که به آیات ما ایمان می‌آورند، مقرر خواهم نمود».

در این مناسبت دعای موسیu مشتمل بر دو بخش است هم‌چنان که حافظ ابن کثیر بدان اشاره می‌کند: بخش اول از دعا دربرگیرنده دفع خطر و گرفتاری است، آن‌جا که می‌گوید: «تو کارساز مایی، پس ما را بیامرز و بر ما رحمت‌آور و تو بهترین آمرزندگانی». در این دعا موسی از خدا می‌خواهد که آنان را به خاطر گناهان تنبیه و ملامت نکند و این دعا به خاطر پیشگیری از چنین تنبیهی است.

بخش دوم از دعا درخصوص دست‌یابی به هدف و مراد است، آن‌جا که می‌گوید: ﴿۞وَٱکۡتُبۡ لَنَا فِی هَٰذِهِ ٱلدُّنۡیَا حَسَنَةٗ وَفِی ٱلۡأٓخِرَةِ: یعنی هم در دنیا و هم در آخرت برای ما نیکی مقدر فرما[5].

خداونددر کتابش کسانی که او را با این دعا که مشتمل بر طلب نیکی در دنیا و آخرت است بخوانند و به درگاهش دعا نمایند را مورد تعریف و تمجید قرار داده است و می‌فرماید:

﴿وَمِنۡهُم مَّن یَقُولُ رَبَّنَآ ءَاتِنَا فِی ٱلدُّنۡیَا حَسَنَةٗ وَفِی ٱلۡأٓخِرَةِ حَسَنَةٗ وَقِنَا عَذَابَ ٱلنَّارِ ٢٠١ أُوْلَٰٓئِکَ لَهُمۡ نَصِیبٞ مِّمَّا کَسَبُواْۚ وَٱللَّهُ سَرِیعُ ٱلۡحِسَابِ ٢٠٢                                                                          [البقرة: 201-202].

«و کسانی از آنان هستند که می‌گویند: پروردگارا، به ما در دنیا نیکی و در آخرت [هم] نیکی عطا کن و ما را از عذابِ آتشِ [جهنم] ایمن بدار (۲۰۱) اینانند کسانی که از آنچه به دست آورده‌اند بهره‌ای دارند، و خداوند زودشمار است».

حافظ ابن کثیر/ می‌گوید: «این دعا همه‌ی خیرهای دنیا را دربرگرفته و همه‌ی شرها را کنار می‌زند، همانا خیر و نیکی در دنیا همه چیزهای مطلوب دنیایی از جمله تندرستی، خانه‌ای فراخ، همسری نیکو، روزی فراوان، علم سودمند، کار نیک، وسیله‌ی سواری مناسب، نام نیک و دیگر مواردی را که مفسرین بیان داشته‌اند همه را دربرمی‌گیرد، هیچ مغایرتی هم میان‌شان نیست چرا که همگی در ذیل نیکی و خیر در دنیا گنجانده می‌شوند اما درخصوص خیر و نیکی در آخرت، بالاترین آن ورود به بهشت و متعلقات آن از جمله در امان ماندن از هراس بزرگ صحرای محشر، و حسابرسی ساده و آسان و دیگر امور نیک است، اما رهایی یافتن از آتش جهنم نیازمند فراهم کردن اسباب آن در دنیا است اسبابی همچون دوری از کارهای حرام و گناهان و ترک شهوات و حرام»[6].

به همین خاطر در سنت پاک نبوی درخصوص تشویق به [گفتن] این دعا حدیثی نقل شده است؛ أنسt می‌گوید: بیشترین دعای نبی‌اکرمr این بود که می‌فرمود: «اَللَّهُمَّ آتِنَا فِی‌الدُّنْیا حَسَنَة وَفِی الآخِرَة حَسَنَة وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ: خدایا در دنیا و آخرت به ما نیکی عنایت فرما و ما را از آتش دوزخ، نجات بده»[7].

این‌که موسیu می‌گوید: ﴿إِنَّا هُدۡنَآ إِلَیۡکَۚ یعنی: ما توبه نموده‌ایم و به سوی تو بازگشته‌ایم.




[1]- تفسیر طبری (20/311-310)

[2]- تفسیر طبری (1/31)

[3]- تفسیر طبری (21/33)

[4]- «سنن ابوداود»‌ شماره (1537)، و آلبانی/ در «صحیح سنن ابوداود» (1/421) آن را صحیح دانسته است.

[5]- بنگر به: تفسیر ابن‌کثیر (3/478)

[6]- تفسیر ابن‌کثیر (1/356-355)

[7]- صحیح بخاری شماره (6389)، و صحیح مسلم شماره (2690)